You are on page 1of 2877

‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫حق ترجمه‬

‫به جهت عدم ایجاد هرگونه ابهام در رابطه با حق ترجمه این اثر‪ ،‬الزم به ذکر میدانم‬
‫‪:‬‬ ‫که اشاره کنم‬

‫فن فیکشن کالس ویرجین (‪ )Virgin Classroom‬نوشته ی ‪ Hayden‬بوده و‬


‫حق ترجمه آن به زبان فارسی نیز‪ ،‬به من و چنل بیتیاس شات اسمات‬
‫(‪ )@SHOT_SMT‬تعلق دارد‪.‬‬

‫هیچ گونه کپی برداری از داستان یا ترجمه ی آن مجاز نبوده و در صورت مشاهده‪،‬‬
‫برخورد میشود‪.‬‬

‫عاطفه‬

‫ایمیل مجوز نویسنده ‪:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مقدمه ادیتور‬
‫فندقهای کیوتم‪ ،‬انتخاب این فیکشن برای ترجمه دالیلی زیادی داشت‪ .‬جدا از‬
‫موضع ظاهری‪ ،‬یه سری نکات ظریفی در طول داستان وجود داره که امیدوارم اون‬
‫ها رو توی زندگی خودتون هم در نظر بگیرین‪ ،‬من و عاطفه ی عزیز که زحمت‬
‫ترجمه ی این کار رو قبول کرده‪ ،‬نهایت تالشمون رو میکنیم تا توضیحات مناسب‬
‫برای بعضی از کلماتی که در طول داستان به کار میره رو توی پاورقی ها در‬
‫اختیار شما قرار بدیم‪.‬‬

‫داستان به طور مشخص یه کاپل خاص نداره و همونطور که توی کپشن نوشته‬
‫شده‪ ،‬همه با هم هستن‪ .‬یعنی یونگی با نامجون‪ ،‬جین‪ ،‬هوسوک‪ ،‬جیمین‪ ،‬تهیونگ‬
‫و جونگکوکه و بعد نامجون هم با یونگی‪ ،‬جین‪ ،‬هوسوک‪ ،‬جیمین‪ ،‬تهیونگ و‬
‫جونگکوک و به همین ترتیب تا آخر‪ .‬بنابراین تمام حالت های کاپلی ممکن‬
‫رو توی این فیک مشاهده میکنین‪.‬‬

‫این داستان گاهی شامل پارت های تاریکی میشه که ما توی اول اون پارت به‬
‫شما اطالع میدیم‪ .‬لطفا در صورت عدم تمایل‪ ،‬اون بخش رو رد کنین و خالصه ی‬
‫اون در انتهای پارت مطالعه کنین‪.‬‬

‫در پایان‪ ،‬حتما خالصهی داستان رو از چنل خالصه ها و همینطور هشدارهای‬


‫نویسنده رو در صفحه ی بعد بخونین‪.‬‬

‫این فیکشن‪ ،‬یه داستان معمولی نیست‪.‬‬

‫نیاز‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪3‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هشدار نویسنده‬
‫اگر این موارد رو دوست ندارید یا نمیتونید تحمل کنید این فیک رو نخونید‪:‬‬

‫تجاوز در زمان حال‪،‬گذشته و آینده‬


‫رابطه جنسی بچه ها‬
‫رشوه‬
‫موقعیت های خاکستری از لحاظ اخالقی‬
‫کارهای اجباری جنسی‬
‫رابطه های سوءاستفاده گرانه‬
‫بیماری ذهنی‬
‫تصور غلط از بیماری ذهنی‬
‫انجام جرم‬
‫قلدری کردن یا دست انداختن‬
‫رابطه جنسی با جنس موافق یا در کل رابطه جنسی‬
‫خشونت یا تهدید و یا صدمه دیدن‬
‫آسیب جسمی‪ ،‬ذهنی و احساسی‬
‫رابطه جنسی پدر و پسری‬

‫چون تمام موارد باال در این فیک وجود داره‪ .‬همه هشدار ها و چیزهایی که الزم بوده‬
‫به خواننده ها اطالع داده بشه‪ ،‬اعالم شده که بدونن قراره چی بخونن‬

‫فقط باید بگم که داستان پایان خوش داره‪ ،‬نویسنده بهتون قول میده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪4‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت اول‬
‫مین یونگی کیفش رو روی میزش گذاشت و با یه آه بلند ‪،‬خودش رو‬
‫روی صندلی چرخدارِ باکالسش ول کرد‪.‬‬

‫امروز‪ ،‬اولین روز مدرسه جدیدش بود و یونگی تمام تابستون منتظر بود‬
‫تا بفهمه امسال کدوم دانش آموزهای خام و خوش شانسی برای کالس‬
‫اون ثبت نام کرده بودند‪.‬‬

‫اون حداکثر روی پنج تا دانش آموز تسلط داشت‪ ،‬چون اگر بیشتر از‬
‫این تعداد بود‪...‬از کنترل خارج میشد‪.‬‬

‫می دونید‪ ،‬کالس یونگی یه کالس عادی توی یه دبیرستان معمولی‬


‫نبود‪ ،‬قرار بود دانش آموز هاش به زودی بفهمند چه خبره‪.‬‬

‫کشوی سمت راست میزش رو باز کرد و یه بطری داروی نارنجی رنگ‬
‫رو بیرون کشید‪ .‬یه قرص بیضی شکل آبی کوچیک رو در آورد و‬
‫توی دهنش انداخت‪ .‬قهوه ش رو به لبش نزدیک کرد و قرص رو با‬
‫کافئین پایین فرستاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪5‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫لیوان قهوه رو سر جاش برگردوند و روی کیفش تمرکز کرد‪ ،‬قفل‬


‫رمزدار که ترکیبی از دو‪ -‬سه تا عدد بود رو چرخوند و درش رو باز‬
‫کرد‪.‬‬

‫یونگی چند تا برگه بیرون کشید و مثل یه کوه روی میز پخششون‬
‫کرد‪.‬‬

‫در بسته شد‪ ،‬اما هنوز می تونست صدای زنگ رو همراه با صدای داد‬
‫دانش آموز ها که مسابقه گذاشته بودند تا قبل از صدای آخرین زنگ‬
‫هشدار به کالسشون برسند تا روز اولی تاخیر نخوردند رو از راهرو‬
‫بشنوه‪.‬‬

‫در کیفش رو بست و اون رو روی زمین‪ ،‬به میزش تکیه داد‪ .‬با صدای‬
‫در که آروم باز شد‪ ،‬سرش رو بلند کرد؛ یه پسر سرش رو داخل آورد‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬این کالس اکتشاف جنسی ‪11032‬ئه؟"‬

‫پسر که داشت برنامه ی توی دستش رو برانداز می کرد‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪6‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی پوزخندی که می خواست روی لبش بیاد رو نگه داشت‪ .‬اگه‬


‫همه دانش آموز ها قرار بود به جذابی اون پسر اولی باشند‪ ،‬پس امسال‬
‫سال مورد عالقه یونگی بود‪.‬‬

‫" بله اینجاس‪ .‬هر جا می خوای بشین‪".‬‬

‫یونگی گفت و جلوی میز ایستاد‪ .‬بهش تکیه داد و دست هاش رو از‬
‫اونجایی که آستین های پیرهن سفیدش باال داده شده بود‪ ،‬به سینه ش‬
‫زد و همونطور که داشت اون دانش آموز رو بررسی میکرد‪ ،‬مچ پاش‬
‫رو روی پای دیگهش گذاشت‪.‬‬

‫"اسمت چیه؟"‬

‫"من کیم سوکجین ام!"‬

‫پسر لبخند درخشانی زد و جذابیت واقعیش رو نشون معلمش داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪7‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی موهای مشکی و نرم پسر رو که صورتش رو قاب کرده بودند‬


‫رو تحسین کرد‪ .‬چشم های بزرگش انگار برق میزد‪ .‬پوست بی نقصش‪.‬‬
‫لب های قرمز و با شکوهش‪ .‬بدن بلند و الغرش‪ .‬تقریبا ویژگی های‬
‫زنانه رو با یه مقدار الزم عضله‪ ،‬برای اینکه مردم ازش حساب ببرن‪ ،‬رو‬
‫داشت‪.‬‬

‫سوکجین متوجه شد که فقط پنج تا میز و صندلی اونجا بود که به‬


‫صورت افقی‪ ،‬رو به روی میز معلم چیده شده بودند‪ .‬صندلی وسط رو‬
‫بدون دلیل خاصی انتخاب کرد‪ .‬اون صندلی می تونست توی مرکز‬
‫توجه قرارش بده‪ ،‬که اتفاقا سوکجین عاشقش بود‪.‬‬

‫قبل از اینکه هر کدومشون بتونن دوباره حرفی بزنند‪ ،‬در باز شد و یه‬
‫پسر دیگه با عجله داخل اومد‪ .‬تا صندلی که آخر ردیف بود دوید ‪،‬‬
‫خودش رو روش ول کرد و قبل از اینکه بفهمه دو نفر دیگه توی اتاق‬
‫بهش زل زدند‪ ،‬با صدای بلند آه کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪8‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چشم هاش گشاد شد و یونگی می تونست بگه که قلب اون دانش آموز‬
‫داشت توی دهنش می زد‪.‬‬

‫"اوه اوه‪ ،‬ببخشید که یهو اومدم داخل‪ ،‬فکر کردم دیرم شده‪".‬‬

‫"نگران نباش‪ .‬ما توی آخرین کالس مدرسه ایم‪".‬‬

‫یونگی یه شونه ش رو باال انداخت و با منظور به پسرک خیره شد‪.‬‬

‫چشم های بمبیطورِ بزرگی داشت که نگران به نظر می رسید‪ ،‬چشم‬


‫هایی که سریع توی کالس میچرخید و مشخصا بخاطر تعداد کم‬
‫میزهایی که وجود داشت‪ ،‬گیج شده بود‪ .‬زیپ سویشرتش رو باال کشید‬
‫و دست هاش رو داخل آستین هاش برد ‪ ،‬سرش رو پایین انداخت و‬
‫به میزش نگاه کرد‪.‬‬

‫سوکجین‪ ،‬که مشخصا صمیمانه تر بود ‪ ،‬به طرف فاصله ای که بینشون‬


‫بود خم شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪9‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من سوکجین ام‪ ،‬اما می تونی جین صدام کنی‪ .‬اسم تو چیه؟"‬

‫پسر خجالتی هنوز به میزش خیره بود‪.‬‬

‫"جئون جونگ گوک‪ .‬اما د‪-‬دوستام بهم می گن جونگ کوک‪".‬‬

‫"چه بامزه! منم می تونم بهت بگم جونگ کوک؟"‬

‫سوکجین با تالش برای این که یخ پسر بیچاره آب بشه ‪،‬پرسید‪.‬‬

‫جونگ کوک سرش رو تکون داد‪ ،‬دست هاش رو با پاهاش مشغول‬


‫کرد‪ ،‬هنوز ارتباط چشمی برقرار نکرده بود‪.‬‬

‫یونگی از اینکه جین سریع نقش برادر بزرگ تر رو برای پسر کوچک‬
‫تر به عهده گرفت خوشش اومد‪ .‬توی ذهنش ازش نوت برداشت‪.‬‬

‫در دوباره باز شد‪ ،‬و این بار یونگی باید آروم سرش رو کج می کرد‬
‫تا با چشم های خودش تازه وارد بعدی رو ببینه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪10‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسر توی چهارچوب در ایستاد‪.‬‬

‫" وااو‪ ،‬اینجا واقعا کالس منه؟"‬

‫با شک به یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫"چرا فقط پنج تا میز اینجاست؟"‬

‫"آره‪ ،‬واسه منم سوال بود‪".‬‬

‫سوکجین گفت و بنا به دالیلی دستش رو باال برد‪.‬‬

‫"بشین‪"،‬‬

‫یونگی سرش رو برای پسر قد بلند تکون داد‪.‬‬

‫"و بله‪ ،‬اینجا کالسه‪ .‬وقتی دو نفر بعدی اومدن‪ ،‬می فهمی چرا تعداد‬
‫دانش آموز ها به پنج نفر محدود شده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪11‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دانش آموز جدید گیج می زد ولی روی صندلی اول نشست‪.‬‬

‫یونگی همونطور که سر تا پای پسر رو تماشا میکرد‪ ،‬لبخند زد‪ .‬واضح‬


‫بود که ورزشکار و خوش هیکل‪ ،‬با عضله های قوی ‪ ،‬ران های بزرگ‬
‫و پوستی برنزه بود‪ .‬راه رفتنش تعبیری از آلفای نر‪ 1‬بودنش داشت‪.‬‬
‫یونگی عاشق اینجور پسرا بود‪ .‬خیلی حال می داد که باهاشون بازی‬
‫کنی‪ ،‬تا جایی که از هم بپاشن‪.‬‬

‫جونگ کوک چشمش رو از سوراخ روی میز گرفت‪ ،‬مختصر باال رو‬
‫نگاه کرد و یه نظر تازه وارد رو دید‪ .‬چشم هاش گرد شد و فکش‬
‫افتاد‪.‬‬

‫"وااا‪"...‬‬

‫‪ 1‬آلفا(‪ )Alpha‬برای کسی به کار میره که قدرت رهبری داره و همینطور بسیار قویه_مثل یه لیدر‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪12‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دانش آموز جدید نگاهی بهش انداخت‪.‬‬

‫"چیه؟"‬

‫صدای جیغ مانندی از جونگ کوک خارج شد و بعد دوباره با یه انرژی‬


‫تجدید شده‪ ،‬توجه ش رو به میز داد‪.‬‬

‫یونگی با بدبختی تونست خنده ش رو پس بزنه‪.‬‬

‫در دوباره باز شد و یه پسر با عجله وارد شد و بین سوکجین و جونگ‬


‫کوک نشست‪.‬‬

‫"دیر کردم؟"‬

‫پسرک پرسید‪ ،‬به نظر نگران میرسید‪ ،‬اما نگرانیش به چشم نمیومد‪،‬‬
‫چون خیلی ریلکس کیفش رو روی زمین انداخت‪.‬‬

‫"هنوز نه‪ ،‬ولی نزدیک بود"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪13‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی گفت و ساعتش رو چک کرد‪.‬‬

‫"خوبه‪".‬‬

‫پسر جدید می درخشید‪ .‬با جونگ کوک رو به رو شد‪.‬‬

‫"سالم من جانگ هوسوک ام‪ .‬خوشبختم!"‬

‫جونگ کوک سرش رو تکون داد‪ ،‬اما باال نیاورد‪.‬‬

‫هوسوک به سمت سوکجین برگشت‪.‬‬

‫"سالم من هوسوک ام‪".‬‬

‫"سالم‪ ،‬هوسوک‪".‬‬

‫سوکجین سالم کرد‪.‬‬

‫"من سوکجین ام‪ .‬جین صدام کن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪14‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همونطور که با هم دست می دادن با خنده گفتند‪.‬‬

‫زنگ خورد و یونگی به آخرین میز باقی مانده که هنوز خالی بود اخم‬
‫کرد‪.‬‬

‫آلفای نر هم متوجه ش شده بود‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬حاال جریان از چه قراره؟ چرا تعداد دانش آموزا انقدر کمه؟‬
‫هنوزم می تونم برای این کالس مدرک بگیرم؟ من سه نمره ی دیگه‬
‫برای کالس های سالمت می خوام تا فارغ التحصیل بشم‪".‬‬

‫"اوه‪ ،‬تو باید کیم نامجون باشی‪ ،‬پس‪"،‬‬

‫یونگی از میز جدا شد ولی هنوز دست به سینه بود‪.‬‬

‫"من پرونده ات رو خوندم‪ .‬معدل ‪2 5‬و با نمره های ‪ ،A‬جز شاگرد‬


‫اوالیی و توی تیم بسکتبال هم هستی‪".‬‬

‫‪ 2‬معدل یا ‪ GPA‬از ‪ 5‬نمره حساب میشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪15‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کاپیتان تیم هستم‪".‬‬

‫نامجون گفت و تکیه داد‪.‬‬

‫"که چی؟"‬

‫یونگی نیشخند زد‪.‬‬

‫"می دونی‪ ،‬منم بسکتبال بازی می کردم‪".‬‬

‫نامجون زد زیر خنده‪.‬‬

‫"شما؟ قدتون چنده ‪ ،‬ته تهش ‪ 1.50‬متر؟"‬

‫خندید‪.‬‬

‫"به بازیکن ها بطری آب می دادین‪3‬؟"‬

‫‪ 3‬کسایی که اسمن عضو تیم هستن ولی رسما پادوی تیم اصلی محسوب میشن و کارایی مثل آب دادن یا‬
‫تمیز کاری بچه هارو انجام میدن‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪16‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی مشتش رو باز کرد‪ ،‬و پوزخندش عمیق تر شد‪.‬‬

‫در برای آخرین بار باز شد و سر همه به سمت تازه واردِ آخر برگشت‪.‬‬

‫پسر وقتی دید چشم همه بهش مونده خشکش زد و سریع روی میز‬
‫باقی مونده‪ ،‬بین نامجون و سوکجین‪ ،‬نشست‪.‬‬

‫یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫"خب حاال که همه حاضرن‪ ،‬می تونیم شروع کنیم‪".‬‬

‫رفت و جلوی کالس ایستاد‪ ،‬توجه همه به اون بود‪.‬‬

‫" به کالس ویرجین‪ 4‬خوش اومدین‪ .‬اسم من آقای مین هست‪ ،‬و تا‬
‫آخر ترم‪ ،‬باکرگی همتون رو می گیرم‪".‬‬

‫‪ 4‬ویریجین (‪ )Virgin‬به معنی باکرهس‪ .‬یعنی کسی که رابطه ی جنسی نداشته‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪17‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به پنچ دانش آموز پسری که به کالس انتخابیش اومده بودند‪،‬‬


‫نگاه کرد‪ .‬همشون با چشم های گرد شده و دهن باز بهش زل زده‬
‫بودند‪.‬‬

‫پوزخند زد‪ .‬خدایا اون عاشق کارش بود‪.‬‬

‫آخرین پسری که وارد شده بود‪ ،‬با چشم های گشاد شده‪ ،‬سریع بلند‬
‫شد‪.‬‬

‫"وای خدا‪ ...‬ای‪...‬این کالس جبر نیست!"‬

‫با لکنت گفت و به سمت در دوید‪.‬‬

‫"وایسا‪".‬‬

‫یونگی دستور داد و صداش یهو عمیق تر شد‪.‬‬

‫همه سورپرایز شدند‪ ،‬حتی نامجون انگار عقب کشید‪.‬‬

‫پسرک خشکش زد و دستش رو که به دستگیره در بود رو پایین آورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪18‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سریع سرش رو به طرف میز برگردوند‪.‬‬

‫"بشین‪".‬‬

‫حالت پسر جوری بود که انگار این آخرین کاریه که می خواد انجام‬
‫بده‪ ،‬اما نگاهی که به صورت معلمش انداخت بهش میگفت که‬
‫دستورش قرار نیست نادیده گرفته بشه‪.‬‬

‫پسر آب دهنش رو قورت داد‪ ،‬اما به صورت خودکار سر جاش‬


‫برگشت و آروم نشست‪.‬‬

‫نامجون خیره نگاه کرد‪.‬‬

‫"داری جدی می گی؟ حاال داستان چیه؟ این کالس سالمته‪ ،‬نه یه‬
‫پارتی پدوفیلی‪"!5‬‬

‫‪ 5‬پدوفیل(‪ )Pedophile‬به کسایی که با بچه های زیر سن قانونی رابطه ی جنسی دارن میگن پدوفیل یا‬
‫همون بچه باز خودمون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪19‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به کی میگی پدوفیل؟"‬

‫یونگی با آرامش پرسید‪.‬‬

‫"شماها همتون هجده سالتونه‪".‬‬

‫به تک تکشون نگاه کرد‪.‬‬

‫"و برای اونایی که سوال براشون ایجاد شده‪ ،‬من بیست و شش‬
‫سالمه‪".‬‬

‫هوسوک دستش رو باال برد و قبل از اینکه یونگی چیزی بهش بگه‬
‫گفت‪.‬‬

‫"واقعا می خواین‪..‬یعنی‪ ،‬می دونین؟ اگر باکره نباشیم چی؟ این چه‬
‫کالسیه ؟"‬

‫"هیچکدومتون ایمیلی که فرستادم رو نخوندین؟"‬

‫یونگی آه بلندی کشید ‪،‬اذیت شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪20‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سکوت همه جا رو گرفت‪.‬‬

‫"پس هیچکس نخونده‪ ،‬اما همتون جواب من رو با رضایتنامه ای که‬


‫تاریخ و امضای دیجیتالی داشت دادید‪".‬‬

‫یونگی یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫"این روزا جوونا اصال قوانین و شرایط رو نمی خونن‪".‬‬

‫زمزمه کرد‪ ،‬سرش رو تکون داد اما توی دلش‪ ،‬خوشحال بود که با یه‬
‫سورپرایز مچشون رو گرفته بود‪.‬‬

‫سوکجین شروع به حرف زدن کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪21‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من فکر می کردم این ‪ ...‬کالس اکتشاف جنسیه‪ ،‬یعنی مثل اسم دوره‬
‫ست؟ یعنی یه کاندوم رو روی موز میذاریم و درباره اس تی‬
‫دی(‪ 6)STD‬و اینجور چیز ها‪ ،‬چیزی یاد می گیریم‪".‬‬

‫حرفش رو زد‪ ،‬صداش از حد معمول نرم تر بود‪.‬‬

‫"اگر ایمیلم رو خونده بودی‪ ،‬می فهمیدی که این کالس‪ ،‬یه کالس‬
‫سالمت نرمال نیست‪".‬‬

‫یونگی ادامه داد و به میزهاشون نزدیک تر شد‪.‬‬

‫"این کالس دقیقا مثل اسم پیشنهادیشه‪ ،‬اکتشاف جنسی‪ .7‬ما درباره‬

‫قسمت های جنسی بدن انسان یاد میگیریم و هر کدوم از شما باهاش‬
‫یه دنیای جدید رو کشف می کنید‪".‬‬

‫به سوکجین نگاه کرد‪.‬‬

‫‪ 6‬بیماریهای آمیزشی‪ .‬بیماریهای مختلفی که از طریق انواع روشهای آمیزش جنـسی (دهانی‪ ،‬واژنی‪،‬‬
‫مقـعدی) انتقال پیدا میکنند‪.‬‬
‫‪ 7‬درسی که حول مسائل جنسی میچرخه و آموزش های الزم رو به بچه ها میده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪22‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به عالوه اینکه شما همتون این چرت و چرتا رو توی راهنمایی هم‬
‫خوندید‪ .‬یعنی انقدر ساده بودید که فکر میکردید که این یه کالس‬
‫سالمت ساده مثل اونه؟"‬

‫چشم هاش رو چرخوند و کراوات مشکیش رو با یه دست شل کرد‪.‬‬

‫نامجون ایستاد‪.‬‬

‫"این احمقانه ست‪ ،‬مسخره ست!"‬

‫کوله پشتیش رو با کشیدن بندش از روی صندلی برداشت و روی‬


‫شونش انداخت‪.‬‬

‫"من که نیستم‪ .‬حتی اتاق مطالعه بهتر از اینجاست‪".‬‬

‫یونگی پوزخند زد‪.‬‬

‫"پاتو از در بذار بیرون اونوقت منم چاره ای جز انداختنت توی این‬


‫درس ندارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪23‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون در جا خشکش زد‪ .‬سریع برگشت‪ ،‬چشم هاش از ترس برق‬


‫میزد و فکش قفل شده بود‪.‬‬

‫"نمی تونی همچین کاری بکنی!"‬

‫"عه؟"‬

‫یونگی به عقب تکیه داد و سرش رو آروم چرخوند‪ .‬پوزخندش پهن‬


‫تر شد‪.‬‬

‫" دوست دارم بدونم چی شده که فکر میکنی من نمیونم برم سراغ دفتر‬
‫نمرات و همین االن یه صفر چاق و چله برات بذارم‪".‬‬

‫نامجون ِاهِنی کرد ‪ ،‬جوابی نداشت‪.‬‬

‫"اولین صفرت ‪"،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪24‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با صدایی که از خودش در آورد همدردیش رو نشون داد و‬


‫سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"قطعا از لیست شاگرد اوال پرتت می کنه بیرون و گند می زنه به‬
‫معدلت‪ .‬فکرش رو بکن‪ ،‬همه نمراتت برای رفتن به‬

‫سال آخر خوبه‪ ،‬فقط کالس کوچیک سالمت رو افتادی‪ ،‬اونم توی‬
‫روز اول‪".‬‬

‫نامجون قشنگ داشت می لرزید‪ ،‬اما هیچ راهی جز برگشتن سر جاش‬


‫و نشستن با عصبانیتی که مشخص بود‪ ،‬رو نداشت ‪.‬‬

‫پسری که کنارش نشسته بود وحشت کرده بود‪.‬‬

‫حرف از اون مو صورتی کیوت شد‪.‬‬

‫یونگی بهش نزدیک شد‪.‬‬

‫"اسمت چیه؟"‬

‫پسر نزدیک بود بخاطر نزدیکی زیاد پس بیفته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪25‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پ‪...‬پارک جیمین قربان‪".‬‬

‫قربان‬

‫یونگی همین االنش هم از اون خوشش اومده بود‪.‬‬

‫"پارک جیمین‪ ...‬اممم‪ ،‬اسمت توی لیست کالس نیست‪".‬‬

‫یونگی گفت و به پسر زل زد‪.‬‬

‫جیمین خیلی زنونه و لطیف بود‪ .‬یونگی فکر نمی کرد که حتی یه تار‬
‫‪9‬‬
‫مو از دام بودن‪ 8‬توی تن این بشر باشه‪ .‬اگر نامجون تعریفی از تاپ‬
‫بود‪ ،‬جیمین تعریفی از باتم‪ 10‬بودن بود‪.‬‬

‫‪ 8‬دام‪ ،‬دامیننت(‪ )Dominant‬سلطهگر یا غالب‬


‫‪ 9‬تاپ() فاعل یک رابطه‪ ،‬غالب‪ .‬به زبون خودمون اونی که به فاک میده‬
‫‪ 10‬باتم() مفعول یک رابطه‪ ،‬مغلوب‪ .‬اونی که به فاک میره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪26‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه قربان‪ ،‬من گم شده بودم‪ .‬فکر می کردم اینجا کالس جبر ‪44598‬‬
‫ئه‪"،‬‬

‫جیمین با چشم های گرد شده گفت‪.‬‬

‫"آهه‪ ،‬جیمین طفلکی‪".‬‬

‫یونگی سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"حاال از ترس این که می دونی تو این دوره چه خبره‪ ،‬نمی تونم بذارم‬
‫بری سر کالس جبر‪".‬‬

‫دهن جیمین باز شد‪.‬‬

‫"چ‪...‬چی؟"‬

‫"این توی قوانینه‪ ،‬توی اون فرم رضایتنامه که امضا شده هست‪ .‬به‬
‫محض اینکه از جزئیات کالس با خبر شدی دیگه نمی تونی پا پس‬
‫بکشی‪ ،‬و نمی تونی به کسی راجع بهش بگی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪27‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به چشم های تک تکشون نگاه کرد‪ ،‬مطمئن شد که حرفش رو‬


‫فهمیدند‪.‬‬

‫"اگر کسی این راز رو از این چهارچوب بیرون ببره‪ ،‬از کالس بیرونش‬
‫میکنم‪".‬‬

‫نامجون دلش می خواست توی صورت یونگی بکوبه‪ .‬جیمین کلمه کم‬
‫آورده بود‪ ،‬مونده بود چطوری اشتباه اومدن باعث شد از اینجا سر در‬
‫بیاره‪ .‬سوکجین و هوسوک شوکه بودند‪ ،‬انگار هر لحظه منتظر بودند‬
‫یونگی بخنده و بگه داشته دستشون مینداخته‪ .‬جونگ کوک انگار‬
‫نزدیک غش کردن بود‪.‬‬

‫"ولی‪ ..‬شما نمی تونین واقعا‪ ..‬با ما سکس داشته باشین‪"،‬‬

‫هوسوک باالخره یه خنده عصبی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪28‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"منظورم اینه که حتی اگر ما اون فرم رو امضاء کرده باشیم‪ ،‬هنوزم می‬
‫تونیم نظرمون رو عوض کنیم و سکس رو رد کنیم‪ .‬منظورم اینه که‬
‫‪،‬این یه قانونه‪ ،‬نه؟ و اگه همچنان تالش کنین که‪ ...‬منظورم اینه‪ ،‬این‪...‬‬
‫تجاوزه‪ ،‬درسته؟"‬

‫به هم کالسی هاش نگاه کرد و سوکجین و نامجون سرشون رو تکون‬


‫دادند‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬اگر بگیم نه چی؟"‬

‫نامجون اون رو به چالش کشید و با عصبانیت دست هاش رو به سینه‬


‫ش زد‪.‬‬

‫"می خوای چیکار کنی‪ ،‬بهمون تجاوز کنی؟ اینجوری اخراجت می‬
‫کنن و می ندازنت تو هلفدونی ‪،‬منحرف!"‬

‫یونگی فقط خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪29‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ای بابا‪ ،‬به من اعتماد داشته باشین‪ ،‬هیچکدومتون به من نه نمی گید‪.‬‬


‫شماها یا باهاش مشکلی نخواهید داشت و یا التماسم می کنید تا به‬
‫فاکتون بدم‪".‬‬

‫حقیقت کلماتی که معلمشون می گفت و همراه شدن با این حقیقت‬


‫که اون انقدر راحت فحش داده‪ ،‬دهن همهی دانش آموز ها رو بست‪.‬‬

‫یونگی به سمت میزش برگشت‪ ،‬دسته برگه ها رو برداشت و به هر‬


‫دانش آموز یکی داد‪.‬‬

‫"اولین کارتون اینه که این فرم رو پر کنید‪ .‬این که با دقت و صداقت‬


‫پرش کنید به خودتون بستگی داره‪ .‬چرت و پرت ننویسید‪ ،‬یا اینکه‬
‫ازش پشیمون می شید‪ .‬و اگر درست هم بنویسید‪ ،‬حتی بیشتر پشیمون‬
‫می شید‪".‬‬

‫نامجون برگه ش رو گرفت و چند خط اول رو سریع خوند‪.‬‬

‫"این چه مزخرفیه ؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪30‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با تعجب داد زد‪ ،‬چشم هاش گشاد شده بود و دست هاش می لرزیدند‪.‬‬

‫"اینا دیگه چه جور سواالتیه؟ تو نمی تونی همچین مزخرفاتی رو ازمون‬


‫بپرسی‪ ،‬اینا شخصیه!"‬

‫جیمین به برگه خودش و به اولین سوال نگاه کرد‪.‬‬

‫‪.1‬گرایش جنسی شما چیست؟‬


‫‪11‬‬
‫الف‪.‬اِستِرِیت(‪)Straight‬‬
‫‪12‬‬
‫ب‪.‬بایسکشوال(‪)Bisexual‬‬
‫‪13‬‬
‫پ‪.‬گی(‪)Gay‬‬
‫‪14‬‬
‫ت‪.‬اِی سکشوال(‪)Asexual‬‬
‫‪15‬‬
‫ث‪.‬دِمی سکشوال(‪)Demi sexual‬‬

‫‪ 11‬کسی که به جنس مخالف جذب می شه‬


‫‪ 12‬کسی که به دو جنس زن و مرد جذب می شه‬
‫‪ 13‬همجنسگرا‬
‫‪ 14‬کسی که عالقه ای به سکس با هیچ جنسی نداره ولی ممکنه توی رابطه بره‬
‫‪ 15‬کسی که فقط با کسی که به او عالقه دارد میتونه رابطه کامل داشته باشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪31‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ج‪.‬نمی دانم‬

‫چ‪ .‬سایر‬

‫باید چند بار می خوند تا مطمئن می شد که چیزی که داشت می دید‬


‫رو درست می خونه‪ .‬قلبش شروع به تپش کرد‪ .‬این واقعی نبود‪ ،‬مگه‬
‫نه؟‬

‫"این هم جز رضایتنامه بود‪"،‬‬

‫یونگی با آهنگ گفت و از واکنش هاشون لذت می برد‪.‬‬

‫"من اون رضایتنامه رو گاییدم!"‬

‫نامجون داد زد‪.‬‬

‫"من فسخش می کنم!"‬

‫"تو فقط یه بار دیگه به من فحش بده‪"،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪32‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی بهش هشدار داد و صداش دوباره عمیق شد‪،‬‬

‫" تا برات دهن بند(گگ) ببندم‪".‬‬

‫نامجون به عقب تکیه داد‪ ،‬چون مطمئن نبود یونگی جدی می گه یا نه‪.‬‬

‫"تو نمیتونی‪"...‬‬

‫" رضایتنامه عزیزم"‬

‫یونگی بهش چشمک زد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"تو این کار رو نمیکنی‪"...‬‬

‫خودش غلط جملهش رو اصالح کرد‪.‬‬

‫چشم های یونگی برق ترسناکی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪33‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این چیزیِ که واقعا می خوای روش شرط ببندی؟ من یه اسباب بازی‬


‫کوچولو عالی دارم که دوست دارم توی دهنت بچپونمش‪".‬‬

‫نامجون همچنان بهش زل زده بود‪ ،‬و انگار بیشتر با خودش بحث داشت‬
‫تا با معلمش‪ .‬باالخره به برگه ش نگاه کرد‪.‬‬

‫"حاال هرچی‪ .‬حتی ارزش دعوا کردن هم نداری‪".‬‬

‫زمزمه کرد‪.‬‬

‫یونگی پیش خودش خندید‪.‬‬

‫" حاال از هر چی بگذریم‪ ،‬حدس می زنم یه ذره عقل تو اون کله‬


‫هست‪".‬‬

‫سوکجین برگه ش رو خوند‪.‬‬

‫"خب این اطالعات درباره ی ما رو کی قراره بدونه؟ "‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪34‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوال پرسید و به معلمش نگاه کرد‪.‬‬

‫"فقط شما؟"‬

‫همه دانش آموزها با شوک نگاهش کردند‪.‬‬

‫"چه زری‪"...‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪.‬‬

‫"واقعا می خوای اینو پر کنی؟"‬

‫سوکجین شونه ای باال انداخت‪ ،‬براش مهم نبود که همه نگاه ها به اونه‪.‬‬

‫"راستش‪ ،‬یه مدت طوالنی فکر می کردم استریتم ‪ ،‬اما همیشه درباره‬
‫سکس و اینجور داستانا با پسرا هم کنجکاو بودم‪ .‬و این کالس برای‬
‫کشف این راه موقعیت عالی ای به حساب میاد‪".‬‬

‫یونگی سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪35‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی خوبه ‪ ،‬جین‪ .‬این دقیقا چیزیه که این کالس هست‪ ،‬یه مکان‬
‫امن برای کشف چیز های جدید‪ .‬و بهتون قول میدم که به جز من و‬
‫دانش آموزای این کالس کسی از این برگه خبردار نمی شه‪".‬‬

‫هوسوک اخم کرد‪.‬‬

‫" چرا بقیه دانش آموزا باید بخوننش؟"‬

‫" برای اینکه به هم کمک کنید‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"مثل جین‪ ،‬که درباره سکس با مردا کنجکاوه‪".‬‬

‫به برگه هوسوک نگاهی انداخت‪.‬‬

‫" می بینم که جواب اولت رو پاک کردی‪ ،‬اما اگه هنوز هم واقعا می‬
‫خوای از دست مدرک خالص بشی‪ ،‬باید آشغال های پاک کن رو‬
‫کنار بزنی "‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪36‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه چشمک به پسرک زد‪.‬‬

‫"ببین‪ ،‬تو و سوکجین هر دو‪ ،‬دور نمی دانم به عنوان جواب خط‬
‫کشیدید‪ ،‬پس بر اساس این جواب باید توی یه گروه بذارمتون تا به‬
‫هم کمک کنید‪".‬‬

‫"به هم کمک کنیم؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"یعنی‪ ...‬با هم سکس داشته باشیم؟"‬

‫"اگر می خواید‪".‬‬

‫یونگی سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"یا می تونید شروع کوچیک تری داشته باشید‪ ،‬مثال برای کسی‬
‫هندجاب‪ 16‬برید‪ ،‬یا فقط جنس مخالفتون رو ببوسید‪".‬‬

‫پوزخند زد‪.‬‬

‫‪16‬‬
‫هندجاب(‪ )Hand Job‬مالیدن عضو جنسی با دست برای به ارگاسم رسیدن‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪37‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" اما من از اشتیاق‪ ،‬بیشتر خوشم میاد‪".‬‬

‫هوسوک با چشم های گرد شده به سوکجین نگاه کرد‪.‬‬

‫"یعنی تو می خوای برای من هندجاب بری؟"‬

‫سوکجین قرمز شد و با من من گفت‪.‬‬

‫" منظورم اینه که‪ ،‬نه واقعا‪ ،‬ولی من بدون امتحان کردنش هیچوقت‬
‫نمی فهمم که دوستش دارم ‪ ،‬درسته؟ و اگر تو هم یه بار برای من‬
‫انجامش بدی‪ ،‬به خودت هم کمک می شه‪ ،‬چون خودت هم کنجکاوی‬
‫مگه نه؟‬

‫"جفتتون دیوونه اید!"‬

‫نامجون بلند گفت و به جلو خم شد تا اون ها رو ببینه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪38‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اونا با گرایش جنسیشون راحتن و می تونن اعتراف کنن که‬


‫کنجکاوی های نرمالی دارن‪"،‬‬

‫یونگی حرف پسر رو اصالح و چشم هاش رو باریک کرد‪.‬‬

‫" من استریتم و می دونم که صد در صد استریتم‪".‬‬

‫نامجون به معلمش زل زد‪.‬‬

‫" هر کسی توی درون خودش یکم گیه‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫"می تونم به تو هم هندجاب بدم‪ ،‬اگر بخوای‪".‬‬

‫" چه مزخرفی میگی؟"‬

‫نامجون پاهاش رو محکم بهم چسبوند‪.‬‬

‫"بکش کنار دیوث!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪39‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک به یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫"آقای مین‪ ،‬اون دوباره فحش داد‪ .‬واقعا می خواید دهنش رو با دهن‬
‫بند ببندید؟ چنین امکانی هست؟"‬

‫"توی این کالس هست‪".‬‬

‫یونگی جواب داد‪.‬‬

‫"اما من گفتم اگه دوباره به من فحش بده‪ ،‬دهنش رو می بندم‪ ،‬که این‬
‫بار این کار رو نکرد‪ .‬پس چیزیش نمیشه‪ .‬البته فعال‪".‬‬

‫یونگی به قد بلند ترین دانش آموز کالس که داشت از گوش هاش‬


‫دود بلند می شد‪ ،‬پوزخند زد‪.‬‬

‫"تو فقط نزدیک دهن من بشو تا گازت بگیرم‪"،‬‬

‫نامجون هیسی کشید‪ .‬به هوسوک زل زده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪40‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو دیگه کی هستی‪ ،‬یه خبر چین کونی؟"‬

‫"یک بار دیگه به همکالسیات فحش بده تا دهنت رو ببندم‪ ،‬همینطور‬


‫یه در کونی‪ 17‬هم بهت می زنم‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫نامجون نزدیک بود تمام فحش هایی که بلد بود رو بیرون بریزه ‪ ،‬ولی‬
‫با سختی جلوی خودش رو گرفت‪ .‬هنوز مطمئن نبود که معلمش از‬
‫تهدیدش منظوری داشت یا نه‪ .‬چرا کادر مدرسه باید بهش همچین‬
‫اجازهای بدن؟! با عصبانیت پیش خودش فکر می کرد‪.‬‬

‫یونگی به ساعت رولکسش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪ 17‬همون اسپنک کردن خودمون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪41‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نیم ساعت وقت دارید تا فرم رو پر کنید‪ .‬امشب امتیاز هارو کنار هم‬
‫می ذارم و با توجه به نتایج‪ ،‬گروه بندیتون می کنم‪ .‬فردا اولین تکلیف‬
‫درسیتون رو دارید‪".‬‬

‫و بعد‪ ،‬به سمت میزش رفت و سرجاش نشست‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون با بی اعتمادی به معلمش که به صندلیش تکیه داده بود و‬


‫پاهاش رو روی میز انداخته بود‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"خدایی االن داره چرت می زنه؟"‬

‫آروم به جیمین گفت‪.‬‬

‫"حاضرم قسم بخورم کادر مدرسه این آدم رو قبول نکردن‪ .‬یه کاری‬
‫میکنم اخراج بشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪42‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین داشت با استرس روی برگه ش عرق می ریخت‪ .‬از اینکه جواب‬
‫ها رو داده احساس بدی پیدا کرده بود‪ .‬این سوال ها خیلی کثیف و‬
‫شخصی بودند‪ ،‬دلش نمی خواست بهشون جواب بده‪ .‬اما نمی خواست‬
‫از کالس هم بیرونش کنند‪ .‬و آقای مین به وضوح گفته بود که باید‬
‫صادقانه جواب بدهند‪ ،‬پس زور خودش رو زد‪.‬‬

‫کنارش‪ ،‬سوکجین برگه ش رو تموم کرده بود و داشت جواب ها رو‬


‫نگاه می کرد‪ ،‬می خواست تمام جوابایی که داده باب میلش باشه‪.‬‬

‫هوسوک هنوز داشت با عجله جواب می داد و پاک می کرد‪ ،‬انگار‬


‫توی ذهنش داشت بین دوتا جواب می پرید‪.‬‬

‫آخرین نفر‪ ،‬جونگ کوک بود که حتی تکون نخورده بود‪ .‬حتی به‬
‫زور نفس می کشید‪ .‬برگه رو خونده بود اما مدادش رو توی دستش‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪43‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نگرفته بود‪ .‬چند بار سواالت رو خونده بود و حفظشون کرده بود‪ .‬اما‬
‫چطور می تونست جواب بده؟ حتی فکر اینکه کسایی که کنارش‬
‫نشستن‪ ،‬جواب هاش رو می خونن هم برای اینکه بخواد خودش رو دار‬
‫بزنه و بمیره کافی بود‪.‬‬

‫اما اینکه این کالس رو برداشته بود یه دلیلی داشت‪.‬‬

‫پس در آخر‪ ،‬مدادش رو برداشت و با عجله شروع به پر کردن جاهای‬


‫خالی کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫یونگی بلند شد ‪ ،‬پاهاش رو از روی میز برداشت و خودش رو کش و‬


‫قوس داد‪ .‬همونطور که دست هاش رو پایین می آورد‪ ،‬ساعتش رو‬
‫چک کرد‪.‬‬

‫"زمانتون تمومه‪ .‬همونطور که از کالس بیرون میرید‪ ،‬برگه هاتون رو‬


‫بدید به من‪ .‬هر وقت کارتون تموم شد می تونید برید‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪44‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"انقدر زود بریم؟"‬

‫سوکجین سورپرایز شد‪.‬‬

‫"اما هنوز بیست دقیقه مونده!"‬

‫یونگی خمیازه کشید‪.‬‬

‫"آره اما من خسته ام‪ ،‬و کار های مهم روز اول رو هم انجام دادیم‪ ،‬پس‬
‫می تونید از اینجا برید بیرون‪".‬‬

‫سوکجین با زحمت از پشت میزش بیرون اومد و برگه ش رو به یونگی‬


‫داد‪.‬‬

‫"فردا می بینمتون!"‬

‫قبل از اینکه با عجله بیرون بره گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪45‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی از اینکه سوکجین تصمیم گرفته بود به این کالس یه فرصت‬


‫بده‪ ،‬خوشحال بود‪ .‬خیلی بد می شد اگر کسی به جذابی سوکجین نمی‬
‫خواست توی این کالس شرکت کنه‪.‬‬

‫هوسوک بعدش ایستاد‪ ،‬همونطور که آروم به سمت میز معلم می رفت‬


‫برای بار آخر جواب هاش رو چک کرد‪.‬‬

‫"آآآ‪ ،‬بفرمایین‪".‬‬

‫با خجالت برگه رو به دست یونگی داد‪.‬‬

‫یونگی لبخند گرمی تحویلش داد‪.‬‬

‫"ممنون هوسوک‪ .‬روز خوبی داشته باشی‪".‬‬

‫هوسوک قبل از اینکه با دستپاچگی به سمت در بره‪ ،‬لبخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪46‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون یک لحظه بعدش‪ ،‬یهویی ایستاد‪ .‬به سمت یونگی خیز گرفت‪،‬‬
‫برگه رو مثل توپ مچاله کرد و با تمام قدرتی که می تونست جمع‬
‫کنه‪ ،‬برگه رو توی صورت معلمش پرت کرد‪.‬‬

‫یونگی با یه دست برگه رو که کمتر از دو سانتی متر با صورتش‬


‫فاصله داشت‪ ،‬گرفت‪.‬‬

‫نامجون غرولندی کرد و همونطور که تکیه می داد‪ ،‬چشم هاش برق‬


‫زد‪.‬‬

‫"کاری که داری می کنی حالم رو بهم می زنه و منم میرم و به دفتر‬


‫مدرسه خبر میدم‪ .‬اول صبح اخراج می شی منحرف‪".‬‬

‫یونگی فقط لبخند زد و برگه نامجون رو باز کرد‪.‬‬

‫" انگار باید کل ترم رو با تو سر کَل داشته باشم نامجون‪".‬‬

‫پسر آلفا قبل از اینکه به سمت در بره و اون رو بهم بکوبه ‪،‬غرید ‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪47‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صدا باعث شد جیمین وحشت کنه‪ ،‬برگه ش رو روی میز یونگی بکوبه‬
‫و قبل از اینکه یونگی بتونه چیزی بگه به سمت بیرون بدوئه‪.‬‬

‫یونگی قبل از اینکه به آخرین دانش آموز توی کالس زل بزنه‪ ،‬پیش‬
‫خودش به کیوت بودن مو صورتی خندید‪.‬‬

‫جونگ کوک سرش رو توی دستش گرفته بود و قبل از اینکه جوابی‬
‫رو بنویسه‪ ،‬به سرعت اون رو پاک میکرد‪ .‬انگار داشت امتحانی رو می‬
‫داد که براش درس نخونده بود‪.‬‬

‫یونگی ایستاد‪.‬‬

‫"جونگ کوک اگر می خوای می تونی تا فردا تمومش کنی‪ .‬عجله ای‬
‫در کار نیست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪48‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک از جا پرید و با چشم های بزرگش به معلم نگاه کرد‪.‬‬


‫نگاهش رو به برگه ش دوخت و سرش رو تکون داد‪ .‬سر پا ایستاد و‬
‫برگه رو با دو دستش سفت گرفته بود‪ .‬و با سر پایین ‪ ،‬به دست یونگی‬
‫داد‪.‬‬

‫"ممنون‪"،‬‬

‫یونگی به گرمی لبخند زد‪.‬‬

‫"امیدوارم فردا ببینمت جونگ کوک‪".‬‬

‫جونگ کوک آب دهنش رو قورت داد‪ ،‬سرش رو تکون داد و با عجله‬


‫از کالس خارج شد‪.‬‬

‫یونگی تنهایی برگه ها رو توی کیفش گذاشت و درش رو قفلش کرد‪.‬‬


‫به سمت در رفت‪ ،‬اون رو باز کرد و وارد راهرو خالی شد‪ .‬پشتش رو‬
‫کرد تا در کالس رو قفل کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪49‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همونطور که داشت کلیدش رو توی جیبش می ذاشت‪ ،‬صدای پای‬


‫کسی رو از پشت سرش شنید‪.‬‬

‫"این واقعیت داره؟"‬

‫اون صدا پرسید‪.‬‬

‫یونگی چرخید‪.‬‬

‫پسر دست هاش رو به سینه ش زد و بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫" این واقعیت داره؟"‬

‫حرفش رو تکرار کرد‪.‬‬

‫یونگی لبخند کج و کوله ای زد‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬از دیدن دوبارهت خوشحالم‪ .‬کی کارت رو توی اینجا شروع‬
‫کردی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪50‬‬


Virgin Classroom Season 1

.‫ لبخند نزد‬،‫وقتی یونگی اسم پسر رو به زبون آورد‬

".‫"تهیونگ‬

Shot SMT - All Rights Reserved 51


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت دوم‬
‫یونگی روی صندلی چرمی اتاق مطالعه اش نشسته بود‪.‬‬

‫برگه هاش روی میز و در کنار یه لیوان ویسکی پخش شده بودند‪.‬‬
‫پشت سرش‪ ،‬آتیش شعله ور بود‪.‬‬

‫یونگی با حوصله برگه ها رو میخوند‪ .‬همیشه دیدن اینکه دانش آموزاش‬


‫کینکی‪ 18‬یا وانیلی‪ 19‬هستن‪ ،‬هیجان انگیز بود‪.‬‬

‫تصمیم داشت به ترتیبی که برگه ها رو تحویل گرفته بود اونها رو‬


‫بررسی کنه‪ ،‬پس با سوکجین شروع کرد‪.‬‬

‫یونگی قبل از اینکه کارش رو شروع کنه‪ ،‬یه قلپ از نوشیدنیش خورد‪.‬‬

‫کیم سوکجین‬

‫سال آخر‬

‫گرایش جنسی‪ :‬نمی دانم‬

‫‪ 18‬کینیکی(‪ )Kinky‬کسایی که تمایل به رفتارهای غیر معمول جنسی دارن‪.‬‬


‫‪ 19‬وانیلی(‪ )Vanilla‬کسایی که رفتارهای جنسی عادی دارن‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪52‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫محرک ها‪ :20‬دختر هایی که صورت جذاب‪ ،‬چاک سینه و باسن‪ ،‬دامن‬
‫کوتاه و موهای بلندی دارن‪ .‬برای من کشیدن مو‪ ،‬حرف های کثیف‪،21‬‬
‫مرکز توجه بودن‪ ،‬لمس شدن کل بدن‪ ،‬مورد آزار قرار گرفتن‪( ،‬مطمئن‬
‫نیستم اینم به حساب میاد یا نه ولی خب) تمام شب سکس کردن‪ ،‬مورد‬
‫تحسین قرار گرفتن‪ ،‬گاز گرفتن‪ ،‬مارک کردن یا هیکی گذاشتن‪،22‬‬
‫پت نِیم‪ 23‬و بردگی مالیم‪.‬‬

‫یونگی با خودش خندید و لیوانش رو به لبش نزدیک کرد‪ .‬انگاری‬


‫یکی اینجا بود که یه تمایل ذاتی داره‪ ،‬اما هرکسی حق داشتن تمایالتی‬
‫رو برای خودش داره‪ .‬اون قطعا جذاب بود و حقش بود که توی مرکز‬
‫توجه با زیر نور یه پروژکتور قرار بگیره‪.24‬‬

‫‪ 20‬چیزهایی که باعث تحریک شدن فرد میشه‬


‫‪ 21‬حرف کثیف(‪ )Dirty Talk‬به زبون ساده حرفای زشت زدن‪ -‬مثال هرزه ی من کیه و اینا‬
‫‪ 22‬مارک‪/‬هیکی(‪ )Mark/Hicky‬جای بوسه ای که با مکیدن همراهه و جاش کبود میشه‬
‫‪ 23‬پت نیم(‪ )Pet Name‬اینکه طرف رو پاپی‪ ،‬هاپو‪ ،‬پیشی‪ ،‬خرگوشی و اینا صدا کنی‬
‫‪ 24‬توی نمایش دیدین نقش اصلی زیر یه نور متمرکز میایسته‪ ،‬همون رو میگه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪53‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫غیر محرک ها‪ :‬تحقیر‪ ،‬بی دی اس ام‪ ،25‬چون ترسناکه و چیزی‬


‫دربارهش نمی دونم‪ ،‬همچین شاشیدن و عن وگوه که شرم آوره‪ ،‬شوک‬
‫الکتریکی و در کونی زدن‪.‬‬

‫دام‪ ،26‬سوییچ‪ 27‬یا ساب‪ :28‬با دخترا دامم‪ ،‬من همیشه تاپم مگر اینکه اونا‬
‫بخوان ازم سواری بگیرن‪ ،29‬اما قبال با پسرا نبودم پس نمی دونم‪ .‬شاید‬
‫سوییچ ؟‬

‫یونگی صداقت پسر توی همه چیز رو دوست داشت‪.‬‬

‫برگه رو کنار گذاشت‪ ،‬توی دفتر از یه سری چیزها نوت برداشت و‬


‫بعد‪ ،‬برگه ی بعدی رو برداشت‪.‬‬

‫جانگ هوسوک‬

‫‪ 25‬بی دی اس ام(‪ )BDSM‬مخفف بانداژ‪ ،‬دیسیپلین‪ ،‬سادیسم‪ ،‬مازوخیسم‪-‬واقعا توضیح بدم؟‬


‫‪ 26‬قبال گفته شده ولی همون کسی که کنترلگر رابطه جنسیه‬
‫‪ 27‬سوییچ(‪ )Switch‬کسی که میتونه هم دام باشه هم ساب‬
‫‪ 28‬همون کسی که کنترل شونده در طول رابطه جنسیه‬
‫‪ 29‬سواری گرفتن(‪ )Ride‬یه پوزیشن سکس که اونی که به فاک میره میشینه روی دیک اونی که به فاک میده!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪54‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سال آخر‬

‫گرایش جنسی‪ :‬نمی دانم‬

‫محرک ها‪ :‬خفه کردن یا چوکرها‪ ،30‬کنترل رو به دست داشتن‪ ،‬بستن‬


‫هنتایی‪31‬‬ ‫پارتنر یا بردهم ‪،‬لباس زیرهای زنانه‪ ،‬سکس خشن‪،‬‬

‫غیر محرک ها‪ :‬بازی خفگی‪ ،32‬چیزای پالستیکی ای‪ ،‬شرم و حیا‬

‫جالب بود‪ .‬توی کالس به نظر نمی رسید انقدر دام باشه‪ ،‬اما ظاهر میتونه‬
‫فریبنده به نظر برسه (گول زننده باشه)‪.‬‬

‫دام‪ ،‬سوییچ یا ساب‪ :‬دام‬

‫‪ 30‬چوکر(‪ )Choker‬گلوبند‪ ،‬چیزی که کامال دور گلو کیپ میشه‪ -‬مثال قالده هم یه جور چوکره‬
‫‪ 31‬ژانری از انیمه و مانگاهای ژاپنی که درباره مسائل جنسیه‬

‫‪ 32‬کارهایی توی رابطه که حس خفگی به طرف مقابل بده‪ .‬مثال فشار دادن گلو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪55‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی برگه رو کنار گذاشت و چیزهای بیشتری نوشت‪ .‬سوکجین و‬


‫هوسوک با همدیگه خوب می شدند‪ ،‬چون هوسوک دوست داشت‬
‫کنترل کننده باشه و سوکجین دوست داشت درحالیکه که داره مسیر‬
‫جدیدی رو کشف میکنه‪ ،‬کمی ریلکس کنه‪ .‬اما برای هم گروهی شدن‬
‫با هوسوک نیاز داشت کسی رو پیدا کنه که بیشتر دام باشه‪ .‬چون‬
‫سوکجین گفته بود که احتماال سوییچه‪.‬‬

‫و یونگی اون شخص عالی رو می شناخت‪.‬‬

‫برگه نامجون رو برداشت‪ ،‬صافش کرد و اون رو خوند‪.‬‬

‫کیم نامجون‬

‫سال آخر‬

‫گرایش جنسی‪ :‬استریت‬

‫محرک ها‪ :‬به فاک دادن زن ها و به فاک ندادن دانش آموزایی که‬
‫هشت سال ازم کوچیک ترن‪ ،‬منحرف!!!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪56‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫غیر محرک ها‪ :‬تو!!!‬

‫یونگی آه کشید‪ .‬انگار فردا باید یه صحبت خصوصی با نامجون درباره‬


‫این برگه می کرد‪ .‬اون بیشتر دنبال این بود که ببینه پسر آلفا چه‬
‫جواب هایی داده بود‪.‬‬

‫دام ‪ ،‬سوییچ یا ساب ‪:‬دام‬

‫سورپرایز‪ ،‬سورپرایز‪.‬‬

‫یونگی نمی تونست صبر کنه‪ ،‬تا وقتی که دانش آموز سال آخر مغرورِ‬
‫قویش رو زیرش داشته باشه‪ ،‬اون هم در حالیکه اون پسر داره عرق‬
‫میکنه‪ ،‬گریه ش دراومده و التماس میکنه که یونگی با بدن برنزهش‪،‬‬
‫کارهایی انجام بده که گفتنشون هم خوب نیس‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪57‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی خودش رو مجبور کرد که آروم بشه‪ .‬اون زمان میرسید‪ ،‬اما االن‬
‫باید دو تا برگه دیگه رو می خوند‪.‬‬

‫پارک جیمین‬

‫سال آخر‬
‫پَنسکشوال‪33‬‬ ‫گرایش جنسی‪:‬‬

‫یونگی لبخندی زد‪ .‬اون خودش پنسکشوال بود و از اینکه فرضش در‬
‫مورد اینکه می گفت اون پسر تقریبا گیه درست در اومده بود‪،‬‬
‫خوشحال بود‪.‬‬

‫محرک ها‪ :‬مورد تعریف قرار گرفتن‪ ،‬رابطه مقعدی‪ ،‬اسباب بازی های‬
‫پوشیدن‪34‬‬ ‫سکس‪ ،‬بوسیدن و لباس جنس مخالف‬

‫‪ 33‬پنسکشوال(‪ )Pansexual‬کسی که می تونه با هر جنسیتی‪ ،‬فارغ از عالقه‪ ،‬به یک اندازه رابطه برقرار کنه‪-‬‬
‫زیر مجموعه بایسکشواله‬
‫‪ 34‬لباس جنس مخالف پوشیدن(‪ )Cross Dressing‬پسرایی که لباس دخترا رو میپوشن یا برعکس‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪58‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫غیر محرک ها‪ :‬بسته شدن‪ ،‬شالق زدن‪ ،‬در کونی زدن و بازی با پارافین‬
‫داغ‪35‬‬

‫دام‪ ،‬سوییچ یا ساب‪ :‬ساب‬

‫یونگی سوتی کشید و برگه ی جیمین رو پایین گذاشت‪ .‬اضطراب اون‬


‫پسر‪ ،‬وقتی که می خواست برگه رو پر کنه رو دیده بود‪ ،‬اما اون‬
‫میدونست که باید رو راست باشه‪ .‬یونگی از حرف گوش کن بودن‬
‫پسرک توی ذهنش نوت برداشت‪.‬‬

‫و آخرین برگه‪ ،‬که البته آخر بودنش به معنی کم ارزش بودن نیست‪...‬‬

‫جئون جونگ کوک‬

‫سال آخر‬

‫گرایش جنسی‪ :‬بایسکشوال‬

‫‪ 35‬وکس پلی(‪ )Wax play‬ریختن پارافین داغ روی پوست شخص‪ ،‬مربوط به رفتارهای ‪BDSM‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪59‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫محرک ها‪ :‬بی دی اس ام‪ ،‬سیلی زدن به صورت‪ ،‬در کونی زدن‪ ،‬تحقیر‬
‫شدن‪ ،‬پارتنرم لباس جنس مخالف رو بپوشه‪ ،‬بازی کردن با عضو برای‬
‫تحریک شدن‪ ،36‬تحریک شدن بیش از حد‪ ،‬کتک زدن‪ ،‬نگه داشتن‬
‫ارگاسم‪ ،‬اسباب بازی های سکس‪ ،‬شالق زدن‪ ،‬ضربه زدن‪ ،‬فانتزی‬
‫تجاوز‪ ،‬پت پلی‪ ،37‬بالد‪/‬نایف پلی‪ ،38‬فرو کردن اشیاء‪ ،‬بستن عضو‪،‬‬
‫وکس پلی‪ ،‬دی دی یا ال بی‪ ،39‬بستن گلو‪.‬‬

‫نوشیدنی توی گلوی یونگی پرید‪ .‬همونطور که کلمات رو می خوند‪،‬‬


‫سرفه می کرد و نفس نفس می زد‪.‬‬

‫"چی‪...‬کی‪"...‬‬

‫سریع اسم روی برگه رو چک کرد و از اینکه برگه درسته‪ ،‬مطمئن‬


‫شد‪.‬‬

‫‪ 36‬کاک وارمینگ(‪ )Cockwarming‬با دست ور رفتن با دیک طرف‬


‫‪ 37‬پت پلی(‪ )Pet Play‬کاری که توسط ساب رابطه های بی دی اس ام انجام میشه و توش اون فرد نقش یه‬
‫حیوون مثل گربه ‪،‬سگ و‪...‬رو برای دامش بازی میکنه‬
‫‪ 38‬بالد‪ /‬نایف پلی(‪ )Blood\Knife Play‬خط انداختن و خون انداختن بدن ساب با چاقو‬
‫‪ 39‬دی دی یا ال بی(‪ )DDLB‬مخفف دام ددی و لیتل بوی هستش یا همون رابطه ددی و بیبی طوری‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪60‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آره‪ -‬جئون جونگ گوک‬

‫یونگی به صندلی تکیه داد و به یه نقطه نامعلوم خیره شد‪.‬‬

‫این یه شوخی خرکی بود؟ وقتی اون واقعا یه شیطان سکس بود‪ ،‬ادای‬
‫خجالتی ها رو در می آورد؟ یا واقعا خجالتی بود اما درباره اینا دروغ‬
‫گفته بود تا خودش رو سرسخت نشون بده؟‬

‫نه‪ ،‬کسی نمی تونه ادای اضطراب اجتماعی رو مثل چیزی که یونگی‬
‫امروز از جونگ کوک دیده بود‪ ،‬دربیاره‪.‬‬

‫غیر محرک ها‪ :‬اگر هر کدوم از اونا روی خودم انجام بشه‬

‫اوکی‪...‬جالبه‪.‬‬

‫دام ‪ ،‬سوییچ‪ ،‬ساب‪ :‬دام‪ .‬خب من می خوام دام باشم اما می ترسم‪ .‬پس‬
‫شاید سوییچ؟ اما من قبال سکس نداشتم و می دونم که احتماال از به‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪61‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دست گرفتن قدرت می ترسم پس شریکم باید تاپ باشه‪ .‬پس حدس‬
‫می زنم که سابم؟ نمی دونم‪.‬‬

‫یونگی چند بار دیگه برگه رو خوند و سعی کرد از جئون جونگ‬
‫کوک سر دربیاره‪.‬‬

‫در آخر‪ ،‬بقیه ویسکی رو روی میزگذاشت و به سمت تختش رفت‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬


‫یونگی اون شب روی تخت دراز کشیده بود و به تهیونگ فکر میکرد‪.‬‬

‫"تهیونگ‪".‬‬

‫تهیونگ دست هاش رو به سینه ش زد‪.‬‬

‫"این ‪ -‬حقیقت ‪ -‬داره؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪62‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دوباره پرسید‪.‬‬

‫"چی حقیقت داره؟"‬

‫یونگی باطفره پرسید‪ ،‬و به سمت راهرو رفت‪.‬‬

‫تهیونگ به دنبالش رفت‪.‬‬

‫"می دونی که دارم درباره چی حرف می زنم‪ ،‬انقدر لجبازی نکن‪".‬‬

‫"اصال به تو ربطی داره؟"‬

‫یونگی پرسید و چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"خودت می دونی اون مقاله رو دو ساله که دارم می نویسم تا االن!"‬

‫تهیونگ شاکیانه گفت و حالت صورت یونگی رو تقلید کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪63‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" وقتی سه سال پیش راهنمایی درس می دادی و من برات دستیار معلم‬
‫بودم‪ ،‬هیچوقت به من چیزی نگفتی! می دونستی مقاله ی من چقدر سود‬
‫داشت اگر تو فقط ‪"-‬‬

‫"فقط چی؟"‬

‫یونگی به سمتش برگشت‪.‬‬

‫"همه جواب ها رو بهت گفتم؟ کدوم محققی اجازه می ده زیر دستش‬


‫همه کار ها رو انجام بده؟ تو فقط از این عصبانی که چرا کار رو برات‬
‫آسون نکردم‪ ،‬چون تو فکر می کردی ما باهم صنمی داریم‪ .‬اون موقعش‬
‫این کار رو نکردم و االن هم نمی کنم‪".‬‬

‫تهیونگ زل زد‪.‬‬

‫"پس بذار دوباره امتحانش کنم! بذار امسال دستیارت باشم و همه کارها‬
‫رو هم خودم انجام می دم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪64‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی پوزخند زد‪.‬‬

‫"جفتمون می دونیم دفعه قبلی که دستیارم بودی چه اتفاقی افتاد‪".‬‬

‫تهیونگ همونطور خیره بهش مونده بود‪.‬‬

‫"این یعنی نه؟"‬

‫یونگی شونه هاش رو باال انداخت و دوباره به راه افتاد‪.‬‬

‫" می تونی هر کاری می خوای رو انجام بدی‪ .‬کالس ساعت ده شروع‬


‫می شه!"‬

‫تهیونگ رفتنش رو تماشا کرد و به یونگی که عقب نشینی کرده بود‪،‬‬


‫خیره شد‪.‬‬

‫مین یونگی یه راز بود که تهیونگ می خواست اون رو افشا کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪65‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سوم‬
‫"تو دیگه کی هستی؟"‬

‫نامجون از پسری که تازه وارد کالس شده بود پرسید‪.‬‬

‫"یه معلم داغون دیگه؟"‬

‫"عمرا‪"،‬‬

‫تهیونگ چشم هاش رو چرخوند و به سمت میز یونگی رفت‪.‬‬

‫"از پورن هاب‪ 40‬اومدی؟"‬

‫سوکجین با چشم هایی پر از کنجکاوی پرسید‪.‬‬

‫تهیونگ حس خفگی بهش دست داد‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی؟! نه!"‬

‫‪ 40‬سایتی با محتوای فیلم های پورن(نرید سرچ کنیداا!!!!!)‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪66‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه‪"،‬‬

‫سوکجین انگار نا امید شد‪.‬‬

‫"بهت میاد‪".‬‬

‫"اوه‪...‬ممنون؟"‬

‫تهیونگ با حالت معذبی اونجا ایستاد‪ ،‬نمی دونست تا زمانی که یونگی‬


‫بیاد کجا بنشینه یا چیکار کنه‪.‬‬

‫"پس تو کی هستی؟"‬

‫نامجون به خیره نگاه کردنش ادامه داد‪.‬‬

‫"به تو چه ربطی داره؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪67‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ حاضر جوابی کرد و دستش رو به سینه ش زد‪.‬‬

‫"دوست مین هستی؟"‬

‫نامجون پرسید و چشم هاش رو باریک کرد‪.‬‬

‫تهیونگ فکر کردن و کنار گذاشت‪.‬‬

‫"من براش خیلی چیزها هستم‪ ،‬ولی دوستش بودن جزشون نیست‪".‬‬

‫"خانوما خبرچینی تموم شد؟"‬

‫یونگی همونطور که داخل کالس میومد‪ ،‬غرغر کرد و در رو پشت‬


‫سرش بهم کوبید‪.‬‬

‫"آقای مین!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪68‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دست هوسوک باال رفت‪.‬‬

‫"وقتی بیرون بودید‪ ،‬نامجون دوباره فحش داد!"‬

‫نامجون از جاش باال پرید‪ ،‬و باعث شد که صندلیش به زمین کوبیده‬


‫بشه‪.‬‬

‫"داداش مشکلت با من چیه؟ میخوای من رو توی دردسر بندازی؟"‬


‫بهش پرید‪ ،‬انگار آماده بود بهش حمله کنه‪،‬‬

‫"به خدا قسم یکی از همین روزا‪ ،‬من‪"...‬‬

‫"بشین سر جات‪"،‬‬

‫یونگی درحالی که تحت تاثیر حرف هاش قرار نگرفته بود‪ ،‬گفت‪ .‬به‬
‫چهره ی از خود راضی هوسوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"به کی فحش داد؟"‬

‫"به اون‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪69‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک به تهیونگ اشاره کرد‪.‬‬

‫یونگی به تازه وارد نگاه کرد و پوزخند زد‪.‬‬

‫تهیونگ چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"میتونی بشینی‪".‬‬

‫یونگی سرش رو به سمت ردیف میز ها تکون داد‪ .‬یک میز دیگه کنار‬
‫جونگ کوک اضافه شده بود‪.‬‬

‫"چی؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫"چرا؟ من که از دانش آموزات نیستم‪".‬‬

‫"االن هستی‪ .‬حاال بشین‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪70‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی کیفش رو روی میز گذاشت‪.‬‬

‫"چی؟"‬

‫تهیونگ نفسش بند اومد‪.‬‬

‫"اما ما باهم حرف زدیم که به عنوان دستیارت برگردم!"‬

‫"برای مقالهت به محتوا احتیاج داری‪ ،‬درسته؟"‬

‫یونگی یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫"من‪"..‬‬

‫"دوباره بهت نمیگم‪ .‬بگیر بشین‪".‬‬

‫سکوت سنگینی برقرار بود‪ ،‬و باالخره تهیونگ پشت میز جدید نشست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪71‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وااااو‪"...‬‬

‫هوسوک زل زد‪.‬‬

‫یونگی یه سری برگه از کیفش در آورد‪.‬‬

‫"دیشب همه برگه هاتون رو تصحیح کردم و امروز با کسی که میتونه‬


‫توی تکالیفتون کمکتون کنه‪ ،‬هم گروهیتون می کنم‪".‬‬

‫یه برگه رو به نامجون داد و به چشم های خیره دانش آموزش پوزخند‬
‫زد‪.‬‬

‫نامجون به برگه ش نگاه کرد و چشم هاش گرد شد‪.‬‬

‫"وات د فا‪"...‬‬

‫"حواست باشه‪ ،‬من هنوز بخاطر حرف گوش نکردن دیروزت یا برای‬
‫فحش دادن امروزت به تهیونگ‪ ،‬نبخشیدمت‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪72‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی بهش هشدار داد‪.‬‬

‫"چیزی که روی برگه هست رو کامل کن و وقتی تموم شد بده به‬


‫پارتنرت امضاش کنه‪ .‬وقتی تموم شد‪ ،‬من چکش می کنم و وقتی حس‬
‫کردم تکلیفتون رو انجام دادید‪ ،‬من هم امضاش می کنم ‪".‬‬

‫تا آخر ردیف میز ها رفت و برگه هاشون رو به دستشون داد‪.‬‬

‫وقتی کارش تموم شد سر جاش نشست و یه قرص آبی دیگه توی‬


‫دهنش انداخت‪.‬‬

‫"این کارتون تا آخر امروزه‪ .‬شروع کنید‪".‬‬

‫تکلیف جونگکوک‪ :‬یکی از کینک هات رو به پارتنرت اعتراف‬


‫کن‪ .‬این اولین قدم برای دام بودنه که آرزوش رو داری‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪73‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قلب جونگ کوک اومد توی دهنش‪.‬‬

‫عمرا نمی تونست همچین کاری بکنه! پارتنرش قضاوتش می کرد‪،‬‬


‫اون فقط با فکر به اعتراف کردن حتی یکی از مالیم ترین کینک هاش‬
‫به کسی توی این کالس هم میتونست دچار حمله عصبی بشه و بمیره‪.‬‬

‫"هی جونگکوک!"‬

‫سوکجین به سمتش اومد و کنارش نشست‪.‬‬

‫"انگار ما باهم پارتنریم!"‬

‫برگه ش رو به سمت کوچیک ترین دانش آموز کالس گرفت و خطی‬


‫که اسم جونگ کوک توش نوشته بود رو نشونش داد و زیرش خط‬
‫کشید تا امضاش کنه‪.‬‬

‫جونگ کوک فقط سرش رو تکون داد‪ ،‬برای حرف زدن زیادی ترسیده‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪74‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تکلیف من اینه که یه چیزی رو با یه پسر امتحان کنم‪".‬‬

‫سوکجین داشت براش توضیح می داد‪.‬‬

‫"من فکر میکنم که می تونیم با یه بوسه شروع کنیم‪ ،‬اگر تو مشکلی‬


‫نداری‪ .‬راستی گرایشت چیه؟ من نمی دونم هستم‪".‬‬

‫ای خدا‪ ،‬حاال چرا باید اون شخص سوکجین می بود؟! اون خیلی‬
‫خوشگل بود! از سر جونگ کوک هم زیادی بود!‬

‫چند لحظه زمان برد تا بفهمه اون پسر خوشگل منتظر جوابشه‪.‬‬

‫"اوه! اممم‪ ،‬من بایسکشوالم‪ "،‬جونگ کوک اعتراف کرد‪ ،‬لپ هاش‬
‫گل انداخت و بعد چشم هاش رو دوباره به میزش دوخت‪ .‬می تونست‬
‫نگاه گرم سوکجین رو روی خودش حس کنه‪.‬‬

‫"اممم‪ ،‬ت‪....‬تو‪...‬واقعا می خوای من رو ببوسی؟"‬

‫سوکجین با خنده گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪75‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"البته! تو با مزه ای! تو قسمتی از دلیلی هستی که من هنوز نمیدونم‬


‫گرایشم نسبت به جذب شدنم به پسر ها چیه‪".‬‬

‫اونقدر راحت گفت که دهن جونگ کوک باز موند‪.‬‬

‫سوکجین یه نگاه به برگه ی جونگ کوک انداخت‪.‬‬

‫"خب تو باید چیکار کنی؟ به یکی از کینک هات اعتراف کنی؟"‬

‫جونگ کوک با صدایی که از ته حلق ایجاد شده بود‪ ،‬دستش رو روی‬


‫برگه ش کوبید‪ ،‬نمی خواست اون پسر بیشتر از این بخونه‪ .‬حس‬
‫میکرد گونه هاش دارن می سوزن‪.‬‬

‫سوکجین آروم بهش گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪76‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"استرس داری؟ اشکال نداره منم همینم‪ .‬منم تاحاال یه پسر رو نبوسیدم‪.‬‬
‫هی‪ ،‬اگر اینجوری حالت بهتر میشه منم یکی از کینک هام رو بهت‬
‫می گم‪ .‬اینجوری جفتمون مساوی میشیم‪".‬‬

‫دست جونگ کوک رو به آرومی تو دستش گرفت‪.‬‬

‫"میتونم ببوسمت کوک؟"‬

‫جونگ کوک دلش می خواست بگه‪ ،‬آره‪ .‬خواهش میکنم این کار رو‬
‫بکن!‬

‫اون سوکجین رو از روز اول دوست داشت‪ ،‬چون خیلی مهربون و‬


‫شیرین بود‪ .‬اگر جونگ کوک می خواست کسی رو توی این کالس‬
‫برای بوسیدن انتخاب کنه‪ ،‬سوکجین انتخاب دومش بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪77‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ج‪....‬جین‪ "،‬جونگ کوک سعی میکرد همونطور که به صورت اون‬


‫پسر جذاب خیره شده بود‪ ،‬از استرس نلرزه ‪".‬آ‪-‬آ‪-‬آ‪-‬آر‪-‬آ‪-‬آره‪-‬ه"‬

‫سوکجین لبخند زد‪ ،‬این منسجم ترین بله ای بود که می تونست از پسر‬
‫بگیره‪.41‬‬

‫سرش رو کج کرد و به جلو خم شد‪.‬‬

‫جونگ کوک سرجاش میخکوب شده بود و با چشمای گرد شده‪ ،‬پسر‬
‫جذابی که بهش نزدیک می شد رو نگاه می کرد‪.‬‬

‫بعد یهویی یه دست پشت گردنش رو گرفت‪ ،‬اون رو به جلو کشید و‬


‫لب هاشون رو به هم وصل کرد‪.‬‬

‫‪ 41‬یعنی مطمئنا بازم قراره صدای کوک بلرزه و حتی بدتر هم بشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪78‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک رو به روی لب های سوکجین نفس نفس میزد‪ ،‬حس‬


‫میکرد که لب های اون پسر چقدر نرم و خوب بودند و کمی هم مزه‬
‫ی چپستیک‪ 42‬توت فرنگی داشتند‪.‬‬

‫بعد‪ ،‬به همون سرعت که گرفته شده بود‪ ،‬دست از پست سرش آزاد‬
‫شد و سوکجین به سر جاش برگشت‪.‬‬

‫"ببخشید‪ ،‬من معموال وقتی دخترا رو می بوسم این کارو می کنم‪ ،‬این‬
‫فقط یه واکنش غیر ارادی بود‪"،‬‬

‫عذرخواهی کرد و با حالت معذبی پشت گردنش رو خاروند‪.‬‬

‫"خب چطور بود؟"‬

‫مغز جونگ کوک بعد اون بوسه داشت دور خودش می چرخید‪.‬‬

‫"من گاز گرفتن رو دوست دارم!"‬

‫‪ 42‬ویتامین لب‪ ،‬یه چیز تو مایه های لبِلوی خودمون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪79‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یهو از دهنش در رفت‪.‬‬

‫سوکجین به نظر گیج شده میرسید‪ .‬قبل از اینکه بزنه زیر خنده‪ ،‬دستش‬
‫رو جلوی دهنش گرفت تا خندهش رو خفه کنه‪.‬‬

‫جونگ کوک قرمز شد و در سکوت‪ ،‬خودش رو بخاطر حماقتش‬


‫سرزنش می کرد‪ .‬آبروش رفته بود‪ .‬سوکجین احتماال خندیدن بهش رو‬
‫تموم نمی کرد و ‪....‬‬

‫"هی‪ ،‬خجالت نکش!"‬

‫سوکجین دست جونگ کوک رو گرفت و به سمت خودش کشید تا‬


‫بتونه صورت پسر رو ببینه‪.‬‬

‫"منم گاز گرفتن رو دوست دارم! می بینی‪ ،‬عین همیم! این کینک‬
‫نرمالیه سوییتی‪ ،43‬نگرانش نباش‪".‬‬

‫‪ 43‬همه میدونین که سوییتی به معنی عزیزم و شیرینمه‪ ،‬ولی اینجوری آوردنش قشنگ تره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪80‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و پیشونی جونگ کوک رو به آرومی بوسید‪.‬‬

‫ضربان قلب جونگ کوک روی هزار بود‪.‬‬

‫"مم‪-‬مم‪-‬ممن‪-‬ن‪-‬نون‪".‬‬

‫"کاری نکردم! حاال بیا برگه های همدیگه رو امضاء کنیم!"‬

‫جونگ کوک همونطور که برگه رو امضا می کرد‪ ،‬داشت به این فکر‬


‫می کرد که چقدر دوست داره جین رو مارک کنه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"این فقط یه سری کسشره‪"،‬‬

‫نامجون زمزمه کرد‪ .‬همونطور که هوسوک کنارش می نشست‪ ،‬دست‬


‫هاش رو به سینه ش زد و توی صندلش ولو شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪81‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫از روی میزش خیز برداشت و دست هوسوک رو قبل از اینکه بتونه‬
‫دری وری تحویل آقای مین بده گرفت و بهش چسبید‪.‬‬

‫"و فضولی منو هم نمیکنی‪ ،‬جاسوس نکبت‪".‬‬

‫هیسی کشید‪.‬‬

‫هوسوک پوزخند زد‪.‬‬

‫"تو یه عوضی هستی‪ .‬منتظر اون لحظه ایم که آقای مین بنشونتت سر‬
‫جات‪".‬‬

‫نامجون اخم هاش رو توی هم کشید‪ ،‬پسر رو ول کرد و سرجاش‬


‫برگشت‪.‬‬

‫"چیه؟ گی ای چیزی هستی؟ چرا می خوای همچین چیزی رو ببینی؟"‬


‫چپ چپ نگاهش کرد‪.‬‬

‫"از اون منحرف خوشت میاد؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪82‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون منحرف نیست‪ ،‬اون فقط‪ ...‬خارج از چهارچوبه‪ .‬اون خاص ترین‬
‫معلمیه که تاحاال داشتم‪ .‬و آره‪ ،‬اون واقعا جذابه پس حدس میزنم یه‬
‫جورایی دوستش دارم‪".‬‬

‫به پسر آلفا چشمک زد‪.‬‬

‫"از تو هم خوشم میاد نامباگ‪"44‬‬

‫"اینجوری صدام نکن‪ ،‬چه مرگته؟"‬

‫نامجون به عقب تکیه داد‪.‬‬

‫" به هر حال‪ ،‬تا وقتی این کالس پا برجاست عشق کن چون میخوام‬
‫کاری کنم اون منحرف اخراج بشه‪ ،‬حتی اگر این آخرین کاری باشه‬
‫که انجام میدم‪".‬‬

‫‪ 44‬از ترکیب بخش اول اسم نامجون و حشره‪ ،‬یه اسم مستعار براش درست کرد(‪)Nam+Bug=Numbug‬‬
‫در کل این داستان هوسوک زیاد از این اسم ها برای نامجون میذاره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪83‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره‪ ،‬باشه حتما‪ .‬حاال می تونیم کارمون رو تو زمانی که بهمون داده‬


‫انجام بدیم؟"‬

‫هوسوک برگه ش رو روی میز بینشون کوبید ‪.‬‬

‫"من باید یه کاری رو با یه پسر امتحان کنم‪ ،‬برای تو چیه؟"‬

‫نامجون اخم کرد و قبل از اینکه هوسوک بتونه بخونه‪ ،‬سریع برگه ش‬
‫رو مچاله کرد‪.‬‬

‫"به تو ربط نداره احمق‪ .‬به هر حال که یه سری کسشر فاکی بیشتر‬
‫نیست‪".‬‬

‫"بهم نشونش بده یا آقای مین رو صدا میزنم بیاد‪".‬‬

‫هوسوک پوزخند زد‪ ،‬حس دست انداختن توی چشم هاش مشخص بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪84‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"صدا کن بدبخت‪ .‬ببین به کجامه‪".‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"آقای می‪"...‬‬

‫هوسوک با باال پریدن یهویی نامجون و گرفته شدن جلوی دهنش‪،‬‬


‫حرف حرفش ناتموم موند‪ .‬نامجون هوسوک رو سرجاش نشوند‪.‬‬

‫"خدایا! خیلی تو مخی هستی!"‬

‫هیس کشید ‪.‬‬

‫" خیلی خب‪ ،‬نشونت می دم عوضی‪ ،‬اما این به این معنی نیست که من‬
‫و تو کاری می کنیم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪85‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همونطور که نامجون داشت به آرومی برگه ش رو از مچالگی در‬


‫میاورد‪ ،‬هوسوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫"چقدر لفتش میدی!"‬

‫هوسوک برگه رو از دست نامجون بیرون کشید ‪.‬‬

‫"هوی!"‬

‫نامجون خواست که برگه رو پس بگیره اما هوسوک جا خالی داد و‬


‫خودش اون رو باز کرد‪.‬‬

‫" اعتراف کن که یه سابی هرزه کوچولو‪".‬‬

‫هوسوک خوند‪ .‬صورت عصبانی نامجون رو برانداز کرد و زد زیر‬


‫خندهای که تمومی نداشت‪.‬‬

‫"خفه خون بگیر!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪86‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون برگه رو پاره کرد‪ .‬صورتش قرمز شده بود‪.‬‬

‫"می خواد من رو با ساب شدن تحقیر کنه! من اصال ساب نیستم! اصال!"‬

‫"چون تکلیف من انجام دادن یه کار با یه پسره و تو باید ساب بشی‪،‬‬


‫فکر کنم این یعنی من تاپم‪".‬‬

‫هوسوک نیشخند زد و گونه اش رو با نوک انگشتش گرفت‪.‬‬

‫"نگران نباش‪ ،‬نامجونییی کوچولو‪ .‬من مواظبتم‪".‬‬

‫"در گاله رو ببند‪"،‬‬

‫نامجون اخم کرد ‪.‬‬

‫" من تاپم و زیر کسی هم نمیرم‪ ،‬عمرا‪ .‬من و تو هم اصال کاری باهم‬
‫نمی کنیم! هرگز!"‬

‫"اونجا خبریه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪87‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی همنطور که به سمتشون میومد‪ ،‬پرسید و دست هاش رو پشت‬


‫سرش به هم گره زد‪.‬‬

‫"نه‪"،‬‬

‫نامجون غرید‪ .‬و بعد اضافه کرد‪،‬‬

‫" این تکلیف به چندین دلیل احمقانه و اشتباهه!"‬

‫هوسوک پشت سرش ریز ریز خندید و یونگی هم بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"اوووووو‪ ،‬ساب کوچولو داره غرغر میکنه؟"‬

‫یونگی سرش رو کج کرد و گوشواره ی بلند نقرهش آویزون شد‪.‬‬

‫نامجون از عصبانیت منفجر شد‪ ،‬صورتش داشت قرمز می شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪88‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک وراجی رو شروع کرد‪.‬‬

‫"از وقتی شروع کردیم داره درباره همه اینا فحش می ده و غر میزنه!"‬

‫نامجون بهش زل زد‪ ".‬تو هرزه ی فاکی‪"....‬‬

‫"هی‪".‬‬

‫صدای تیز یونگی که یهویی عمیق شده بود‪ ،‬حرفش رو قطع کرد‪ .‬تُن‬
‫صدای بازیگوشش رفته و یه پوزخند رو گونه های بر آمده ش بوجود‬
‫آمده بود‪.‬‬

‫" درباره فحش دادن به هم کالسی هات چی بهت گفته بودم؟"‬

‫بهش هشدار داد‪ ،‬صداش عمیق شد‪.‬‬

‫هوسوک سر جاش ثابت مونده بود و نامجون رو که ساکت به یونگی‬


‫زل زده بود رو برانداز می کرد ‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪89‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ازت سوال پرسیدم‪ ،‬ساب"‬

‫یونگی آروم گفت‪ ،‬دست هاش رو صاف روی میز گذاشت و به سمت‬
‫دانش آموز خم شد‪.‬‬

‫نامجون خودش رو مجبور کرد که تکیه نده تا ازش دور نشه‪.‬‬

‫"اینجوری صدام نکن منحرف‪".‬‬

‫تف کرد‪.‬‬

‫یونگی یه لحظه قبل از اینکه صاف وایسه‪ ،‬نگاهش کرد‪.‬‬

‫"نمره اولین تکلیفت رو نگرفتی‪ ،‬هشدار های من رو نادیده گرفتی و‬


‫دومین تکلیفت رو انجام ندادی‪ .‬بعد کالس میمونی تا درباره تنبیهت با‬
‫هم صحبت کنیم‪".‬‬

‫هوسوک به معلمش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪90‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس من چیکار کنم؟ باید تکلیفم رو انجام بدم‪".‬‬

‫"برو با جین انجامش بده‪ ،‬انگار کارش رو تموم کرده‪".‬‬

‫یونگی چشم هاش رو از نامجون بر نداشت‪.‬‬

‫دانش آموز هم مثل معلمش با نفرتی که مشخص بود بهش زل زده بود‪.‬‬

‫هوسوک از جا پرید و سریع به سمت اون یکی کالسیش رفت‪.‬‬

‫دهن یونگی به پوزخند باز شد‪.‬‬

‫"بعد از کالس میبینمت ساب‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬


‫"آها آره حتما‪ ،‬عالیه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪91‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ با حواس پرت گفت و به یونگی زل زد‪.‬‬

‫معلم داشت با نامجون و هوسوک حرف می زد‪ ،‬و تهیونگ می خواست‬


‫ببینه چی دارن می گن‪.‬‬

‫جیمین حرفش رو قطع کرد و لب و لوچش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"تو گوشت با من نیست!"‬

‫"هان؟"‬

‫تهیونگ قبل از اینکه دوباره یونگی رو با چشم هاش بخوره‪ ،‬خیلی‬


‫کوتاه به پسر نگاه کرد‪.‬‬

‫رفتار معلم وقتی به سمت نامجون خم شد‪ ،‬یهو عوض و تبدیل به دام‬
‫شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪92‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ نفسی گرفت و صاف نشست‪.‬‬

‫"فاک! اونو دیدی؟"‬

‫جیمین گیج شده بود‪ .‬اون طرف رو نگاه کرد ‪ ،‬اما فقط اون سه نفر رو‬
‫درحال صحبت کردن دید‪.‬‬

‫"چی رو دیدم؟ دعوا کردن یونگی و نامجون رو؟ اون ها که کار‬


‫همیشه شونه‪".‬‬

‫تهیونگ سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"نه ‪ ،‬بیشتر از این حرفا بود!"‬

‫دستش رو به سمت جیبش برد‪.‬‬

‫"تف توش‪ ،‬خودکارم کو؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪93‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین آه کشید به اون پسر نگاه کرد که داشت برای پیدا کردن‬
‫خودکار دور خودش میچرخید‪ .‬بعدش خیلی سریع چیزی رو توی یه‬
‫دفتر درب و داغون نوشت‪.‬‬

‫"اصال قرار هست که توی تکلیفم کمکم کنی؟"‬

‫"یک ثانی‪"..‬‬

‫تهیونگ به نوشتن ادامه داد‪.‬‬

‫جیمین هوفی کشید و دست هاش رو به سینه ش زد‪.‬‬

‫"من نمی خوام بخاطر انجام ندادن تکلیفم توی دردسر بیوفتم! من پسر‬
‫خوبیم!‪"45‬‬

‫به نظر نمی یومد که تهیونگ بهش گوش بده‪ ،‬سرش خیلی گرم نوشتن‬
‫بود‪.‬‬

‫‪ 45‬ادیتور‪ :‬جوووون بر منکرش لعنت‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪94‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین نگاهی به برگه ش انداخت‪.‬‬

‫تکلیف جیمین‪ :‬تمرین کن به چیزی که نمی خوای انجامش بدی‪ ،‬نه‬


‫بگی‪ .‬حد مطیع بودنت رو مشخص کن‪.‬‬

‫خب چطور قرار بود این تکلیف رو انجام بده وقتی پارتنرش بیشتر به‬
‫معلمش عالقه داشت تا به کمک به اون؟‬

‫سر جاش وا رفت و لب هاش رو بیشتر جلو داد‪.‬‬

‫"اصال رابطه ت باهاش چیه؟"‬

‫سر تهیونگ باال اومد ‪.‬‬

‫"رابطه؟ کی گفته من و اون رابطه داریم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪95‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین نگاه عجیبی بهش کرد‪.‬‬

‫"تو گفتی دوست نیستید‪ ،‬پس چی هستید؟"‬

‫تهیونگ از پنجره به بیرون نگاه کرد‪.‬‬

‫"فقط قبال دستیارش بودم‪ .‬این موضوع بر میگرده به زمانی که توی‬


‫مقطع راهنمایی درس می داد‪".‬‬

‫"چند سالته؟"‬

‫"بیست و چهار‪".‬‬

‫"واقعا؟ خیلی جوون تر میزنی‪".‬‬

‫"مرسی‪ .‬تو هم همینطور"‬

‫"من فقط هجده سالمه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪96‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"درسته‪".‬‬

‫جیمین چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"کارت هنوز تموم نشده؟ باید این رو تموم کنیم!"‬

‫"تو باید تمومش کنی‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"من برگه ای ندارم که پرش کنم‪ .‬فقط اسمم رو روی برگه تو امضا‬
‫می کنم و می تونیم تظاهر کنیم که انجامش دادیم‪".‬‬

‫"ولی من واقعا می خوام انجامش بدم!" جیمین نالید‪.‬‬

‫"و چرا شما دوتا هیچ کاری نمی کنید؟"‬

‫یونگی پرسید و به سمتشون اومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪97‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ سریع دفترش رو بست‪.‬‬

‫"تقصیر اونه! بهم کمک نمی کنه!"‬

‫جیمین سریع پسر بزرگ تر رو متهم کرد و انگشت کوچیکش رو به‬


‫سمتش نشونه گرفت‪.‬‬

‫یونگی به تهیونگ نگاه کرد و دست هاش رو به سینه ش زد‪.‬‬

‫"راست میگه؟"‬

‫"اوه‪ ،‬بیخیال یونگی‪"،‬‬

‫تهیونگ خندید‪.‬‬

‫"نمی تونی ازم انتظار داشته باشی بشینم مشق بنویسم! من اینجا دانش‬
‫آموز نیستم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪98‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اما یونگی نمی خندید‪.‬‬

‫"من بهت گفتم که قراره دانش آموزم باشی و تو قبول کردی ‪ .‬چرا‬
‫فکر کردی که از تکلیف انجام دادن معافی؟"‬

‫پوزخند زد‪.‬‬

‫جیمین با دیدن به دردسر افتادن پارتنرش‪ ،‬پوزخند زد‪.‬‬

‫دهن تهیونگ باز موند‪.‬‬

‫"صبر کن‪ ،‬ولی‪"...‬‬

‫یونگی یه برگه تا خورده از جیب پشتش در آورد و روی میز پسر‬


‫گذاشت‪.‬‬

‫"فکر کردی فراموشت کردم‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪99‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ و جیمین هر دو به برگه نگاه کردند‪.‬‬

‫تکلیف تهیونگ‪ :‬روی یکی غیر از من تمرکز کن‪.‬‬

‫سرش رو باال آورد و به یونگی زل زد‪" .‬تو‪"...‬‬

‫"بهتره بری تو کارش ته ته‪".‬‬

‫یونگی ساعت رولکسش رو چک کرد ‪.‬‬

‫" همین االنش هم کلی وقت تلف کردی‪".‬‬

‫یونگی قبل از اینکه به سمت میزش بره‪ ،‬پوزخند زد‪.‬‬

‫تهیونگ به رفتنش زل زد‪.‬‬

‫"عاح‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪100‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عالیه!"‬

‫جیمین دست های کوچولوش رو به هم زد‪.‬‬

‫"می تونی روی من و تکلیفم تمرکز کنی !"‬

‫تهیونگ آه بی انتهایی کشید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬داستان چیه؟"‬

‫"باید تمرین کنم که به چیزی که نمیخوام نه بگم‪".‬‬

‫جیمین توضیح داد‪.‬‬

‫"باشه‪ ،‬پس فقط بگو نه‪ .‬مشکل حل شد‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪101‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ دوباره دفترش رو باز کرد‪.‬‬

‫"نههههههه!"‬

‫جیمین ناله کرد و به پاش کوبید‪.‬‬

‫"باید مثل یه دام با من رفتار کنی و بگی می خوای یه کاری بکنیم و‬


‫من باید تمرین کنم که از خودم دفاع کنم‪".46‬‬

‫تهیونگ دوباره آه کشید‪.‬‬

‫" باشه‪ ،‬باشه‪ .‬اسمت چیه؟"‬

‫"پارک جیمین‪".‬‬

‫‪ 46‬یعنی زیر بار حرف زور نره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪102‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوکی جیمین‪".‬‬

‫به پسر مو صورتی نگاه کرد‪.‬‬

‫"میدونی‪ ،‬درواقع تو خیلی بامزه ای‪ .‬باید بعضی وقت ها بیای خونه من‬
‫و برای من و دوستام استریپ اجرا کنی‪".47‬‬

‫چشم های جیمین گشاد شد‪.‬‬

‫"من نمی خوام جلوی غریبه ها برقصم!"‬

‫"اووه بیخیال‪ ،‬اونا رفیقای منن‪"،‬‬

‫تهیونگ تحت فشارش گذاشت‪.‬‬

‫"اون ها آدمای خوبین و من می دونم که عاشقت میشن!"‬

‫‪ 47‬استریپ(‪ )Strip‬رقصی همراه با حرکات سکسی و درآوردن لباس‪ -‬خود کلمه معنیش لخت شدنه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪103‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"اما‪ ...‬من تا حاال استریپ اجرا نکردم‪"...‬‬

‫"تو توش عالی میشی!"‬

‫تهیونگ کمی نزدیک تر شد‪.‬‬

‫"زود باش بیبی بوی‪ .‬مطمئنم دنسر خوبی هستی!"‬

‫جیمین بخاطر لقبی که تهیونگ بهش داد و فاصله نزدیکشون‪،‬گونههاش‬


‫گل انداخت‪.‬‬

‫"واقعا‪...‬واقعا اینجوری فکر میکنی؟"‬

‫"فکر نمیکنم‪ ،‬مطمئنم‪".‬‬

‫تهیونگ دستش رو روی زانوی جیمین گذاشت و آروم به سمت رون‬


‫پسر پیش رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪104‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ب‪...‬باشه‪".‬‬

‫جیمین هوا رو به داخل ریهاش کشید‪.‬‬

‫لبخند تهیونگ از بین رفت و رون پسر رو نیشگون گرفت‪.‬‬

‫"آییی!"‬

‫جیمین سریع خودش رو تکون داد‪.‬‬

‫"هی! اون برای چی بود؟"‬

‫"باید می گفتی نه‪".‬‬

‫تهیونگ دوباره حواسش رو به دفترش داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪105‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نمرت رو نمیگیری‪ .‬من کامال تو رو به کاری که نمی خواستی‬


‫مجبورت کردم‪".‬‬

‫جیمین پلک زد و به واقعیت برگشت‪.‬‬

‫یونگی همون موقع ایستاد‪.‬‬

‫" اوکی بچه ها‪ ،‬وقت تمومه‪ .‬برگه هاتون دستتون باشه که من بتونم‬
‫امضاشون کنم و بتونید زودتر برید بیرون‪ .‬به جز نامجون‪ ،‬یادت باشه‬
‫که بعد از کالس بمونی‪".‬‬

‫جیمین سریع به همه ی کسایی که دورش ایستاده بودند نگاه کرد‪.‬‬

‫"امیدوارم دفعه بعد موفق بشی‪"،‬‬

‫تهیونگ لبخند زد‪ .‬برگه ش رو به جیمین داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪106‬‬


Virgin Classroom Season 1

".‫"هی مال من رو سریع امضا کن‬

Shot SMT - All Rights Reserved 107


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهارم‬
‫تهیونگ همونطور که بقیه توی راهرو پخش میشدند‪ ،‬سریع از گروه‬
‫فاصله گرفت‪.‬‬

‫جونگ کوک فرض رو بر این گذاشت که داره به خونه میره‪ ،‬چون‬


‫اون عمال دانش آموز نبود و کالس دیگه ای هم نداشت‪.‬‬

‫روی کفش هاش تمرکز کرده بود و همونطور که به طور اتوماتیک‬


‫به سمت پایین راهرو می رفت‪ ،‬با هیچ کس ارتباط چشمی برقرار‬
‫نمیکرد‪.‬‬

‫یه هاله ی صورتی به چشمش خورد‪ ،‬سرش رو باال آورد و جیمین رو‬
‫دید‪ .‬پسرک ناراحت به نظر میومد‪.‬‬

‫مسیرش رو عوض کرد و با عجله به اون سمت رفت‪ ،‬قدم هاش رو با‬
‫پسر کوتاه تر یکی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪108‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هی‪ ،‬همه چی ردیفه؟ "‬

‫جونگ کوک پرسید‪.‬‬

‫جیمین سرش رو باال نیاورد‪.‬‬

‫"امروز نمره تکلیفم رو نگرفتم‪".‬‬

‫با اوقات تلخی گفت‪،‬‬

‫"من نمی خوام آقای مین از دستم ناراحت بشه‪ ،‬من واقعا ازش خوشم‬
‫میاد! "‬

‫جونگ کوک از جیمین خوشش میومد‪ .‬اون کمتر از بقیه همکالسی‬


‫هاش اون رو می ترسوند‪ .‬حتی جونگ کوک هم می تونست تاپ‬
‫جیمین باشه‪ .48‬حرف زدن با جیمین بهش حس راحتی میداد‪.‬‬

‫‪ 48‬نیاز‪ :‬منظورش اینه جیمین به حدی باتمه که حتی کوک خجالتی هم میتونه خیلی راحت براش تاپ بشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪109‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" من مطمئنم تو تالش خودت رو کردی‪ ،‬و این چیزیه که آقای مین‬
‫دنبالشه‪".‬‬

‫خیال پسر رو راحت کرد‪.‬‬

‫"اون آدم خوبیه‪ ،‬مطمئنم درک میکنه‪" .‬‬

‫جیمین شونه ای باال انداخت‪ ،‬متقاعد نشده بود‪.‬‬

‫"تکلیفت چی بود؟ "‬

‫جونگ کوک سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"به کاری که نمی خوام انجام بدم نه بگم‪ ،‬اما قسم میخورم تهیونگ‬
‫گولم زد!"‬

‫جیمین با کیوتی غر زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪110‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ لبش رو گاز گرفت تا جلوی لبخندش رو بگیره‪،‬‬

‫"هی‪ ،‬من یه فکری دارم‪ .‬چرا امروز بعد از مدرسه نمیای خونه ما؟‬
‫میتونی دوباره با من امتحانش کنی و من برگه ت رو امضاء می کنم‪".‬‬

‫جیمین سرش رو باال آورد و بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"واقعا؟ می خوای بهم کمک کنی؟"‬

‫"البته‪".‬‬

‫جونگ کوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫بوسه ش با سوکجین بهش کمی اعتماد به نفس داده بود و جیمین‬


‫احتماال براش قدم دومی که میتونست به راحتی روش قرار بگیره‪.‬‬

‫"واااو‪ ،‬ممنونم کوک!"‬

‫صورت جیمین می درخشید‪ ،‬خیالش راحت شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪111‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"شماره ت چیه؟ آدرس رو برام اس ام اس کن!"‬

‫بعد از رد و بدل کردن شماره‪ ،‬جونگ کوک درحالیکه از هیجان گیج‬


‫شده بود‪ ،‬با عجله به سمت کالس بعدیش رفت‪.‬‬

‫این کالس اولین دوستش رو بهش داده بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"هی جین! صبر کن!"‬

‫سوکجین ایستاد‪ ،‬برگشت تا هوسوکی که به دنبالش می دوید رو ببینه‪.‬‬

‫همونطور که پسرک نزدیک می شد‪ ،‬بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬هوسوک‪ .‬چه خبر؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪112‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فکر می کردم امروز آقای مین ما رو باهم گروهبندی کنه‪"،‬‬

‫هوسوک توضیح داد‪.‬‬

‫"یه جورایی نا امید شدم که که باهم کار نکردیم‪ ،‬اما دروغ نمی گم‪:‬‬
‫امروز تو دردسر انداختن نامجون خیلی حال داد‪".‬‬

‫با خنده گفت‪.‬‬

‫سوکجین هم خندید‪.‬‬

‫"من فقط می تونم پارتنر بودن باهاش رو تصور کنم‪"!49‬‬

‫"داداشمون به معنی واقعی تستوسترون تنفس می کنه!"‬

‫هوسوک چشم هاش رو چرخوند‪،‬‬

‫" خیلی خودش رو به آب و آتیش میزنه تا ثابت کنه که دام ترین‬


‫فرد توی کل کالسه‪ .‬شایدم توی کل مدرسه‪ .‬یا حتی کل دنیا!"‬

‫‪ 49‬نیاز‪ :‬یعنی میدونه اونقدر این اتفاق محاله که فقط میشه تصورش کرد‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪113‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بخاطر این جور رفتارهاشه که دلم می خواد کاری کنم ساب بشه‪".‬‬

‫سوکجین بدون خجالت اعتراف کرد‪.‬‬

‫هوسوک بهش پوزخند زد‪.‬‬

‫"منم دقیقا همین حس رو داشتم!"‬

‫نگاهی به سر تا پای پسر جذاب بزرگ تر انداخت‪،‬‬

‫"به هر حال‪ ...‬هنوز نسبت به جذب شدنت به مردا مردد هستی؟"‬

‫سوکجین هم بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"چطور؟ پیشنهادت چیه؟"‬

‫هوسوک لبخند زد‪.‬‬

‫"چرا امشب نمیای خونه من؟ می تونیم با هم‪ ...‬تمرین کنیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪114‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫"اول برام شام بخر تا منم قبول می کنم‪"!50‬‬

‫هوسوک پوزخند زد‪.‬‬

‫"این یه قراره!"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون دست هاش رو به سینه اش زده بود ‪ ،‬روی میزش نشسته و به‬
‫معلم خیره شده بود‪.‬‬

‫"من فقط بخاطر این موندم چون میدونم اگر برم سرزنشم می کنی‪ ،‬پس‬
‫بیا کار رو تموم کنیم‪".‬‬

‫‪ 50‬نیاز‪ :‬چون خارجیا باکالسن‪ ،‬وقتی میخوان به کسی یه پیشنهادی بدن(چه رابطه چه کاری) معموال رسم‬
‫ادب اینه که طرف رو اول به شام مهمون میکنن و بعد پیشنهادشون رو میگن‪ .‬وگرنه جین اینجا تیغزن نیس!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪115‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اما یونگی توجهی بهش نکرد‪ ،‬داشت توی گوشیش چیزی رو تایپ‬
‫میکرد‪.‬‬

‫نامجون بیشتر بهش زل زد‪.‬‬

‫"اممم الو؟ از زمین به فضا؟ صدامو داری؟ بهم گفتی بمون و منم موندم‪،‬‬
‫پس بهتره‪"...‬‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫یونگی بهش دستور داد‪ ،‬چشمش هنوز به پیامی بود که داشت‬


‫مینوشت‪.‬‬

‫نامجون برای چند لحظه کوتاه اومد‪ .‬یعنی مجبور بود تا تموم شدن این‬
‫جلسه ی مسخره اینجا بشینه و منتظر بشه تا معلمش تمام ایمیلهاش رو‬
‫چک کنه؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪116‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"داره برای کالس بعدی دیرم می شه‪".‬‬

‫همونطور که معلمش رو تحریک می کرد تا یه حرکتی بزنه‪ ،‬بلند غر‬


‫زد و ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"و من هیچوقت تا حاال سر هیچ کالسی دیر نرفتم و حاال هم نمی خوام‬
‫بخاطر تو‪ ،‬کوپنم رو بسوزونم‪"...‬‬

‫"بهت گفتم خفه شو‪".‬‬

‫صدای یونگی عمیق بود‪.51‬‬

‫نامجون با عصبانیت زبونش رو گاز گرفت و دست هاش رو محکم تر‬


‫روی سینه اش قفل کرد‪ .‬نمی خواست به حرف معلمش گوش بده‪ ،‬اما‬
‫میدونست که حرف گوش ندادن قرار نیست از این وضع نجاتش بده‪.‬‬

‫‪ 51‬نیاز‪ :‬از االن تا آخر داستان هرجا اشاره میشه که صدای یونگی عمیق شده یا تغییر کرده‪ ،‬حواستون رو جمع‬
‫کنین‪ .‬قراره اتفاقای جالبی بیفته‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪117‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چند دقیقه گذشت‪ .‬نامجون به صدای بچه هایی که برای رفتن به کالس‬
‫بعدی با هم مسابقه گذاشته بودند‪ ،‬سر دوست هاشون داد می زدند و در‬
‫الکرهاشون رو به هم می کوبیدند ‪ ،‬گوش می داد‪.‬‬

‫یونگی همچنان مثل همیشه عین خیالش نبود‪ ،‬هنوز داشت تایپ‬
‫میکرد‪.‬‬

‫اعصاب خردی داشت توی اون دانش آموز غل می زد‪ .‬اون منتظر یه‬
‫سخنرانی‪ ،‬یا درس عبرت دادن‪ ،‬یا شنیدن حرف های جدی یا شاید حتی‬
‫یه کارهای جنسی عجیب بودکه بعدش بتونه با عصبانیت پسشون بزنه‪.‬‬
‫یه جورایی امیدوار بود یونگی خودش رو به نامجون تحمیل کنه‪ ،‬تا‬
‫بتونه بهونه ای برای زدن یه سیلی به زیر گوشش رو داشته باشه‪.‬‬

‫اما این؟ یونگی ای که بهش بیمحلی کنه؟‬

‫بدبختانه‪ ،‬نامجون برای این مورد آماده نبود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪118‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫احتمال میداد که یونگی برای همین این تاکتیک رو انتخاب کرده‬


‫باشه‪.‬‬

‫دقایق بیشتری توی سکوت گذشت‪.‬‬

‫نامجون از نشستن پشت میز خسته شده بود‪ .‬چوب صندلی داشت باسن‬
‫و رون هاش رو می خورد و کمرش هم جایی برای تکیه نداشت‪.‬‬

‫کمرش رو صاف کرد ومیخواست از جاش بپره که صدای تیز یونگی‬


‫که باالخره می خواست سکوت رو بشکنه رو شنید‪.‬‬

‫"تکون نخور‪".‬‬

‫نامجون دست نگه داشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪119‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی؟"‬

‫اما یونگی دوباره ساکت شد‪ ،‬توی گوشیش غرق شده بود‪.‬‬

‫"چی؟"‬

‫نامجون دوباره پرسید و به اینکه چقدر خسته شده بود‪ ،‬مهر تاییدی زد‪.‬‬

‫انتظار داشت دوباره یونگی بهش توجهی نکنه‪ ،‬اما وقتی اون معلم شروع‬
‫به حرف زدن کرد‪ ،‬سورپرایز شد‪.‬‬

‫"ساب های حرف گوش نکن نباید راحت باشن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪120‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آی کیوی نامجون ‪ 148‬بود‪ ،‬معدلش ‪52 4‬و جزء یک درصد تست شده‬
‫از تاپ های‪ 53‬کشور بود‪ .‬قبل از اینکه دوازده سالش بشه‪ ،‬به چهار زبان‬
‫حرف می زد و تعداد خیلی زیادی جایزه های آکادمیک‪ 54‬برده بود‪.‬‬

‫اما با حرف های معلش‪ ،‬مغزش تعطیل شده و همونطور که شوکه بود‬
‫و تحقیر شدگی درونش موج می زد‪ ،‬ساکت مونده بود‪.‬‬

‫"من‪"...‬‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫یونگی اصال چشمش رو از گوشیش نگرفت‪.‬‬

‫‪ 52‬نیاز‪ :‬معدل اونا یا همون ‪ GPA‬از ‪ 4‬نمره حساب میشه‬


‫‪ 53‬نیاز‪ :‬این تاپ به معنی رتبه ی برتره‪ .‬با اون تاپی که گفتیم فاعل رابطهس فرق داره‪ .‬وگرنه کشورشون اونقدر‬
‫بیکار نیس که بشینه لیست کنه کیا توی مملکتشون از همه تاپ ترن و کیا باتم تر!‬
‫‪ 54‬نیاز‪ :‬جایزه هایی که در زمینه های علمی داده میشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪121‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون قبال مورد احترام و تحسین بود‪ ،‬اما یونگی کامال برعکس رفتار‬
‫میکرد‪ .‬قبال هیچوقت توی کل زندگیش‪ ،‬همچین عصبانیتی رو حس‬
‫نکرده بود‪.‬‬

‫از جاش بیرون پرید‪ ،‬با برگشتن خون به پاهاش کمی خودش رو پا به‬
‫پا کرد‪.‬‬

‫"مجبور نیستم همچین چیزی رو تحمل کنم!"‬

‫با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"اگر می خوای برات برگه تاخیر بنویسم‪ ،‬برگرد سر جات بشین‬


‫ساب‪".‬‬

‫به نظر میرسید که حوصله ی یونگی سر رفته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪122‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من ساب نیستم!"‬

‫نامجون هیسی کشید‪.‬‬

‫"و حتی اگر هم بودم‪ ،‬ساب تو نبودم عوضی!"‬

‫"درباره فحش دادن بهت هشدار داده بودم‪ .‬تنبیه بعدیت بدتر و طوالنی‬
‫تره‪ .‬فردا هم بعد از کالس می مونی‪".‬‬

‫"من‪ ...‬تو نمی تونی‪ ...‬من‪ ...‬نیستم‪ ...‬من‪ ...‬نمی کنم‪"...‬‬

‫نامجون نمی دونست چطور می تونه عصبانیتش رو نشون بده‪.‬‬

‫یونگی باالخره باال رو نگاه کرد‪ ،‬اما نه به دانش آموزش‪ .‬بلکه به ساعت‬
‫روی دیوار نگاهی انداخت‪ .‬یک ربع از کالس ساعت بعدی گذشته‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪123‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر االن ازم معذرت خواهی کنی‪ ،‬برات اون برگه رو می نویسم‪ .‬اگر‬
‫فردا از همه بخاطر رفتار لوس و بد اخالقیت معذرت خواهی کنی‪ ،‬زمان‬
‫تنبیه ات رو کم می کنم‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"به چه دلیل کوف‪" ...‬‬

‫نامجون قبل از اینکه دوباره بتونه فحشی بده‪ ،‬خودش حرف خودش‬
‫رو قطع کرد‪.‬‬

‫"ببخشید‪".‬‬

‫با دست های مشت شده زمزمه کرد‪.‬‬

‫"درست بگو‪".‬‬

‫یونگی بهش پوزخند زد‪،‬‬

‫"خیلی افتضاح بود ساب‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪124‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"متاسفم‪".‬‬

‫نامجون هیسی کشید‪.‬‬

‫"امیدوارم فردا بتونی بهتر انجامش بدی‪".‬‬

‫یونگی سرش رو تکون داد‪ ،‬اما عذرخواهیش رو قبول کرد‪.‬‬

‫سر میزش رفت و یه دفترچه در آورد‪ ،‬چیزی رو روش نوشت و بعد‬


‫برگه رو جدا کرد و به صورت تا شده به نامجون داد تا اون رو بگیره‪.‬‬

‫وقتی ساب تکونی نخورد‪ ،‬یونگی بهش نگاه کرد و برگه رو تکون داد‪.‬‬
‫"خب؟ بیا بگیرش ساب‪ .‬مستر‪ 55‬به سمت ساب نمیاد ‪ ،‬این سابه که‬
‫باید سمت مستر بیاد‪".56‬‬

‫‪ 55‬مستر(‪ )Master‬به معنی ارباب در روابط ‪. BDSM‬‬


‫‪ 56‬و خب طبیعتا برای القای حس تحقیر بیشتر ساب باید کامل به مستر احترام بذاره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪125‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪ ،‬اما به سمتش رفت و برگه رو گرفت‪ ،‬فقط‬


‫اینجوری می تونست از اونجا بیرون بره‪.‬‬

‫برگه رو قاپید‪ ،‬مثل باد از کالس بیرون رفت و گذاشت در پشت سرش‬
‫بهم کوبیده بشه‪.‬‬

‫کمرش درد می کرد و پیش خودش غر می زد‪.‬‬

‫همونطور که داشت برگه رو به معلم بعدیش می داد‪ ،‬متوجه امضای‬


‫عجیبی که یونگی پای برگه زده بود شد‪.‬‬

‫بنا به دالیلی‪ ،‬اسمی که باهاش امضا کرده بود این بود‪:‬‬

‫آگوست دی‪.‬‬

‫*‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪126‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت پنجم‬
‫جونگکوک وقتی صدای زنگ در رو شنید‪ ،‬از تختش بیرون اومد‪.‬‬

‫"من جواب میدم!"‬

‫همونطور که سریع از راه پله پایین اومد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫با این حال مامانش ازش جلو زد و جواب داد‪.‬‬

‫"آآآ‪ ،‬سالم‪ ،‬من دوست جونگکوکم‪".‬‬

‫جیمین ادامه داد‪،‬‬

‫"جونگکوک دعوتم کرد تا با هم روی‪ ...‬آ‪ ...‬تکلیفمون کار کنیم‪".‬‬

‫جونگکوک سریع به اونجا رسید‪ ،‬دست جیمین رو گرفت و اون رو‬


‫به داخل کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪127‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مامان میریم توی اتاق من!"‬

‫"بهم نگفته بودی دوستی داری!"‬

‫مامانش با تعجب صداش رو باال برد‪ ،‬چشم های گرد شده اش‬
‫میدرخشید‪ .‬بعد برای پسرش چشمک زد و زمزمه کرد‪،‬‬

‫"اون فقط یه دوسته؟"‬

‫جونگکوک درباره بایسکشوال بودنش به پدر و مادرش گفته بود و‬


‫از گفتنش پشیمون بود‪ ،‬چون اون ها همیشه تالش می کردند تا با پسر‬
‫همکارهاشون یا گارسون های جذابی که تو شب هایی که قرار داشتند‬
‫پیدا کرده بودند‪ ،‬جفت و جورش کنند‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬فقط یه دوسته‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪128‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک قبل از اینکه با عجله همراه جیمین به اتاقش بره‪ ،‬هیسی‬


‫کشید‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگکوک روی تختش نشست و به جیمین که داشت اتاقش رو دید‬


‫می زد‪ ،‬نگاه کرد‪ .‬جیمین داشت کتاب های مانگا‪ 57‬و کامپیوتر فوق‬
‫خفنش رو نگاه می کرد‪.‬‬

‫"اتاقت خیلی باحاله‪"،‬‬

‫پسر مو صورتی با رضایت سرش رو تکون داد‪،‬‬

‫"خیلی باهم تفاهم داریم‪".‬‬

‫‪ 57‬مانگا(‪ )Manga‬کتاب های مصور ژاپنی‪ -‬ورژن آمریکاییش میشه کامیک‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪129‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک لبخند درخشانی زد‪.‬‬

‫"عالیه! می تونی هر وقت خواستی بیای اینجا‪".‬‬

‫جیمین کنارش نشست‪،‬‬

‫"بگذریم‪ ،‬تکلیف تو چی بود؟"‬

‫جونگکوک دچار تنش شد‪،‬‬

‫"آآآ‪...‬خب‪"...‬‬

‫"از پسش بر اومدی؟"‬

‫جیمین بی توجه به جونگکوک ادامه داد‪،‬‬

‫"تو با سوکجین کار می کردی‪ ،‬آره؟ چطور بود؟ دیدم که هم رو‬


‫بوسیدین‪ .‬این کاری بود که باید می کردی؟ بوسه چطور بود؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪130‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پشت هم ور ور می کرد‪.‬‬

‫جونگکوک نفسش رو بیرون داد‪.‬‬

‫" آآآ‪ ،‬آره‪ ،‬همدیگه رو بوسیدیم‪ .‬خوب بود‪ .‬اون بوی بدی نمی داد یا‬
‫زبونش رو به زور توی دهنم نمیکرد‪ .‬پس درکل اولین بوسه ی خوبی‬
‫بود‪".‬‬

‫چشم های جیمین گرد شد‪،‬‬

‫"اولین بوسهت؟"‬

‫لپ های جونگکوک گل انداخت‪.‬‬

‫"من‪...‬نمی خواستم همچین چیزی بگم‪"...‬‬

‫"اولین بوسهت با یه پسر بود یا کال اولین بوسهت بود؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪131‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین پرسید‪.‬‬

‫"کال اولیش بود‪".‬‬

‫جونگکوک اعتراف کرد‪.‬‬

‫جیمین اووووووو ی بلندی کشید و باعث شد لپ های جونگکوک‬


‫سرخ تر بشن‪ .‬حتی ساب ترین فرد کالس هم اولین بوسه ش رو قبال‬
‫تجربه کرده بود! شاید جونگکوک واقعا باتم بود‪...‬‬

‫تصمیم گرفت جو رو عوض کنه‪ ،‬موضوع حرف رو عوض کرد‪.‬‬

‫"پس بیا روی تکلیفت تمرکز کنیم‪ .‬من سعی می کنم جواب بله ات‬
‫رو نسبت به کاری بگیرم و تو تمرین کن که نه بگی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪132‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین با آمادگی سرش رو تکون داد‪ .‬پاهای کوتاهش از روی تخت‬


‫آویزون بود و اون ها رو تکون می داد‪.‬‬

‫"اوکی‪ .‬جیمین بیا باهم سکس داشته باشیم‪".‬‬

‫"بله قربان‪".‬‬

‫نفس جونگکوک بند اومد‪.‬‬

‫"وایسا‪ ...‬چی؟! جیمین‪ ...‬نه! باید می گفتی نه‪ ،‬یادته؟"‬

‫"فقط به چیزهایی که نمی خوام انجامشون بدم‪".‬‬

‫جیمین پوزخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪133‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک خشکش زد‪.‬‬

‫"می خوای با من سکس داشته باشی؟"‬

‫"البته! تو هاتی!"‬

‫جیمین با اشتیاق سرش رو تکون داد‪،‬‬

‫"چطور؟ تو نمی خوای با من سکس داشته باشی؟"‬

‫"نه! یعنی آره! صبر کن‪ ،‬نه‪ ،‬منظورم اینه که‪"،‬‬

‫جونگکوک سرش رو محکم تکون داد‪،‬‬

‫"منظورم اینه که تو بانمکی و منم کامال دوست دارم باهات سکس‬


‫داشته باشم!"‬

‫لپ هاش گل انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪134‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین به اون پسر دست پاچه خندید‪،‬‬

‫"خب مرسی‪ .‬خوب شد گفتی‪".‬‬

‫جونگکوک با خجالت نگاهش رو گرفت‪.‬‬

‫"یه چیز دیگه بگو‪"،‬‬

‫جیمین تشویقش کرد‪،‬‬

‫"یه چیز بی تربیتی بگو! یه چیزی که قاطعانه بهش نه بگم!"‬

‫"آآآ‪ ،‬اوکی‪ ،‬اممم‪ ،‬بذار فکر کنم‪"،‬‬

‫جونگکوک چند دقیقه فکر کرد‪،‬‬

‫"اوکی‪ ،‬جیمین تو باید‪ ...‬آ‪ ...‬نه‪ ،‬این خیلی بی ادبیه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪135‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چیه؟"‬

‫جیمین تو صورتش نگاه کرد‪.‬‬

‫"بهم بگو!"‬

‫"حتی گفتنش واسه منم عجیبه!"‬

‫جونگکوک خندید‪،‬‬

‫"بذار به یکی دیگه فکر کنم‪".‬‬

‫"نههههههه!"‬

‫جیمین نالید‪ ،‬از سر و کول جونگکوک باال رفت‪.‬‬

‫"بهم بگو! فوضولیم گل کرد!"‬

‫"خیلی چندشه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪136‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوبه! پس منم راحت تر بهش نه می گم!"‬

‫"نمی خوام اون رو بگم‪ ،‬چون خیلی بده!"‬

‫جونگکوک داشت با اون مو صورتی کوچولو کشتی می گرفت‪.‬‬

‫"بگو!"‬

‫جیمین شروع به غلغلک دادن پهلو های جونگکوک کرد و باعث شد‬
‫پسر بلند فریاد بکشه‪.‬‬

‫"ب‪ ...‬بس‪ ...‬بسه!"‬

‫جونگکوک نفس نفس می زد‪ ،‬تالش می کرد تا همزمان هم بخنده‬


‫و هم نفس بکشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪137‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بگو چی به ذهنت رسید‪ ،‬منم بس می کنم!"‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫"خ‪ ...‬خیلی خب!"‬

‫جونگکوک باالخره دست های جیمین رو کنار زد‪.‬‬

‫"بهت می گم!"‬

‫جیمین لبخند شیطانی زد و عقب کشید‪.‬‬

‫چند لحظه برای جونگکوک زمان برد تا بتونه نفس بگیره و جیمین‬
‫منتظر موند‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬اما فقط یادت باشه من به بی ادبی ترین چیزی فکر کردم که‬
‫مطمئن بودم تو بهش نه می گی‪" ،‬‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪138‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و این چیزی نیست که واقعا بخوام انجام بدم چون تمایلی بهش ندارم‪".‬‬

‫"خب بگو دیگه‪".‬‬

‫جیمین دستش انداخت‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬خودت خواستی‪".‬‬

‫جونگکوک شونه هاش رو باال انداخت‪.‬‬

‫"جیمین تو باید بذاری تا من تو دهنت جیش کنم‪"!58‬‬

‫جیمین عقب پرید‪،‬‬

‫"وات د هل؟ نه!"‬

‫‪ 58‬نیاز‪ :‬متاسفانه یا خوشبختانه(!) این هم یکی از کینک های افراد میتونه باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪139‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه خداروشکر‪"،‬‬

‫جونگکوک با آسودگی آهی کشید و پوزخند زد‪.‬‬

‫"دیدی! بهت گفتم بی تربیتیه!"‬

‫جیمین جلوی دهنش رو گرفت‪،‬‬

‫"سنگ تموم گذاشتی! "‬

‫به سمت دیگه ای از تخت خم شد و ادای عق زدن رو در آورد‪.‬‬

‫جونگکوک با پا سقلمبهای بهش زد تا از روی تخت بیرونش کنه‪.‬‬

‫"روی فرشم باال نیار!"‬

‫"اوووف!"‬

‫جیمین تپ تپ به زمین زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪140‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"برگه ت رو بده امضا کنم‪".‬‬

‫جونگکوک پیش خودش خندید‪.‬‬

‫جیمین جیب هودیش رو گشت و برگه رو درآورد‪.‬‬

‫جونگکوک برگه رو به سمت میزش برد‪ ،‬امضاش کرد و به جیمین‬


‫پسش داد‪،‬‬

‫"خب کارمون زود تموم شد‪ .‬می خوای بازی کامپیوتری کنیم؟"‬

‫جیمین بهش زل زد‪.‬‬

‫"خدایی؟ ما همین االن اعتراف کردیم که دوست داریم همدیگه رو‬


‫به فاک بدیم و تو می خوای بازی کنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪141‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من تازه امروز اولین بوسه ام رو تجربه کردم و تو می خوای همین‬


‫امروز باکرگیم رو هم ازم بگیری؟"‬

‫جونگکوک یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫جیمین به نظر غافلگیر شده بود‪،‬‬

‫"اوه‪ ،‬راست میگی‪ .‬بیخیال‪ .‬اولین بارت باید با یه شخص خاص باشه‪".‬‬

‫پسر رو به دوستش گفت و به سمت کوه بازی هاش رفت‪ ،‬و همونطور‬
‫که بینشون میگشت‪ ،‬پیش خودش اممم اممم میکرد‪.‬‬

‫جونگکوک نگاهش کرد‪ ،‬نمی دونست االن مرتکب اشتباه بزرگی‬


‫شده یا نه‪.‬‬

‫جیمین شیرین‪ ،‬بانمک و یه ساب کامل بود‪.‬‬

‫اما باید اعتراف می کرد که یه شخص خاص تو ذهنش بود و‬


‫میدونست که می خواد اولین بارش با کی باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪142‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و البته اون شخص از همکالسی هاش نبود‪.‬‬

‫اون می خواست معلمش رو به فاک بده‪.‬‬

‫*‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪143‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت ششم‬
‫"واااو‪ ،‬من تاحاال اینجا نیومده بودم!"‬

‫سوکجین همونطور که میزبان‪ 59‬داشت رستوران رو بهشون نشون می‬


‫داد‪ ،‬با تعجب داد زد‪.‬‬

‫"خیلی گرون به نظر میاد!"‬

‫"گرون هم هست‪"،‬‬

‫هوسوک گفت‪،‬‬

‫"بخاطر همین آوردمت اینجا‪".‬‬

‫‪ 59‬نیاز‪ :‬توی رستوران های باکالس ما و تقریبا بیشتر رستوران های خارجی‪ ،‬یک نفر از طرف رستوران وجود‬
‫داره که بهش میزبان یا ‪ Host‬میگن و وظیفهش رسیدگی به رزرو ها و راهنمایی مهمونا به سر میزشونه‪ -‬توی‬
‫فیلما باید دیده باشین‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪144‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میزبان رو به روی جایگاه ویژه قرمز رنگ و باکالسی که با نور یه‬


‫لوستر کوچک در باالی سرش روشن شده بود‪ ،‬ایستاد‪ .‬اون قسمت‬
‫مجزا بود و چشمانداز خوبی به سمت شهر پر از نور داشت‪.‬‬

‫سر جاهاشون نشستند و منو رو باز کردند‪.‬‬

‫"پولداری؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"االن من به پست یه شوگر ددی خوردم؟"‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫سوکجین لبخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫هوسوک پوزخند زد‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪145‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بستگی به این داره که وقتی به خونه من برگشتیم‪ ،‬چقدر کارت خوب‬


‫باشه‪".‬‬

‫"هممم‪"،‬‬

‫سوکجین به منو نگاه کرد‪،‬‬

‫"این استیک پنجاه دالره‪ ،‬پس حدس می زنم باید یه کار پنجاه دالری‬
‫انجام بدم‪".60‬‬

‫"همین؟‪"61‬‬

‫هوسوک ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫‪ 60‬نیاز‪ :‬سیستم مبادله ی کاال به کاال‪ -‬خخخخخ‬


‫‪ 61‬نیاز‪ :‬نرخ مصوب اونجا دستم نیس‪ ،‬اینجا میگفتن ساک صد‪ ،‬حتما اونجا کار پنجاه دالری در حد دستمالی‬
‫حسابه که هوسوک شاکیه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪146‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین شونه ای باال انداخت و همونطور که تظاهر می کرد داره منو‬


‫رو نگاه می کنه‪ ،‬با گیجی دستش رو تکون داد‪.‬‬

‫"نگران نباش‪ .‬پایین تر از این ساختمون‪ ،‬یه جواهر فروشی هست‪".‬‬

‫هوسوک بلند خندید‪،‬‬

‫"جین‪ ،‬من خیلی خوشحالم که هر دومون توی کالس آقای مین ثبت‬
‫نام کردیم‪ .‬فکر کنم قراره خیلی خوب باهم کنار بیایم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫بعد از یه شام پر از خنده و غذای خوب‪ ،‬هر دو تا خیابون تلوتلو‬


‫میخوردند‪ .‬مسیر با چراغ های شهر و المپ های خیابون روشن شده‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪147‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس توی یه عمارت زندگی می کنی؟"‬

‫سوکجین پرسید‪،‬‬

‫"کلفت و آبدارچی هم دارین؟"‬

‫سکسکه کرد و دست ظریفش رو جلو دهنش آورد‪ .‬همراه با غذا کمی‬
‫هم نوشیدنی خورده بود؛ و چون دیدش یکمی‪ ...‬تار بود‪ ،‬به پسر‬
‫کوچیک تر تکیه داده بود‪.‬‬

‫هوسوک راهنماییش می کرد‪،‬‬

‫"فقط یکی‪ ،‬اما اون مثل یکی از افراد خانوادمه‪ .‬ما واقعا مثل یه خدمتکار‬
‫باهاش برخورد نمی کنیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪148‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این خونته؟"‬

‫سوکجین به مغازه ای که هوسوک رو به روش ایستاده بود‪ ،‬چشمک‬


‫زد‪.‬‬

‫هوسوک خندید‪،‬‬

‫"واااو‪ ،‬فکر کنم حاال جفتمون فهمیدیم ظرفیت الکلت چقدره‪".‬‬

‫و پسر بزرگ تر رو به داخل هل داد‪.‬‬

‫سوکجین مبهوت راهروی پر از جواهرات براق شده بود‪.‬‬

‫"وواااا‪...‬چه خوشگلن!"‬

‫گفت و ساعتی که از ماشینش هم گرون تر بود رو تحسین کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪149‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک به چند تا حلقه ای که خوب به نظر میومدند‪ ،‬نگاهی انداخت‪.‬‬


‫فقط چهل هزار دالر ناقابل‪.62‬‬

‫سوکجین از هیجان به گریه افتاده بود‪ .‬هوسوک با عجله به سمتش‬


‫رفت‪.‬‬

‫پسر بزرگ تر یه چوکر الماس برداشته بود که داشت زیر نور مغازه‬
‫برق می زد‪.‬‬

‫"خیلی خوشگله‪"،‬‬

‫هوسوک نظر داد‪ .‬چوکر رو برداشت و به سوکجین کمک کرد تا اون‬


‫رو بندازه و بعد قفلش رو پشت گردن پسر بست‪.‬‬

‫سوکجین انعکاس خودش توی آینه رو تحسین کرد‪ .‬چوکر به روشنی‬


‫می درخشید و با پوزخند اون پسر جذاب مچ شده بود‪.‬‬

‫‪ 62‬نیاز‪ :‬آخییی خیلی هم ناقابله‪ .‬از کل شهریه دانشگاه من واسه ارشد هم بیشتره!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪150‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همین! می تونیم این رو بگیریم هوبی؟توروخدا"‬

‫سوکجین التماس کرد‪ ،‬بعد برگشت تا ازش خواهش کنه‪.‬‬

‫هوسوک قیمتش رو چک کرد‪،‬‬

‫"هممم‪ .‬این یکی خیلی گرونه‪ .‬مطمئنی می تونی برام جبرانش کنی؟‪"63‬‬

‫"مطمئنم‪"،‬‬

‫پسر بزرگ تر گفت و انعکاس خودش توی آینه رو تحسین کرد‪.‬‬

‫و بعد‪ ،‬هوسوک کارت بانکیش رو در آورد‪.‬‬

‫*‬

‫‪ 63‬نیاز‪ :‬تورو خدا شما یاد نگیرین‪ .‬این کار خیلی زشته!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪151‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت هفتم‬
‫"وواا‪ ،‬چه گردنبند خوشگلی!"‬

‫روز بعد وقتی سوکجین وارد کالس شد‪ ،‬جیمین نفسش گرفت‪.‬‬

‫"مرسی‪"،‬‬

‫جین سرش رو باال برد و کریستال های درخشانی که دور گردنش‬


‫بودند رو نشون داد‪.‬‬

‫"این یه چوکره‪".‬‬

‫هوسوک همونطور که سوکجین کنارش می نشست بهش پوزخندی‬


‫زد‪ ،‬و سوکجین باحالت اغواگرایانهای به طرف اون برگشت‪.‬‬

‫نامجون با اخم روی صورتش بهشون نگاه کرد‪.‬‬

‫"بین شما دو تا چه خبره؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪152‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چیزی نیست که تو بخوای بهش حسودی کنی‪"،‬‬

‫سوکجین بهش چشمک زد که باعث شد نامجون بحالت اولش برگرده‪.‬‬

‫"حتی اگرم هم باشه‪"،‬‬

‫نامجون زیر لب گفت و روش رو برگردوند‪.‬‬

‫"من استریتم‪".‬‬

‫نگاهی به دور کالس انداخت‪.‬‬

‫"حاال چی شده؟ امروز از منحرف خبری نیست؟"‬

‫هوسوک زمان رو چک کرد‪.‬‬

‫"کالس باید هفت دقیقه پیش شروع می شد‪ .‬احتماال فقط دیر کرده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪153‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"امیدوارم پیداش نشه‪ .‬خودش یا اون آگوست نمی دونم چی چی‪".‬‬

‫نامجون دست هاش رو به سینه اش زد و به صندلیش تکیه داد‪.‬‬

‫سر تهیونگ از روی میزی که روش خوابیده بود‪ ،‬باال پرید‪.‬‬

‫"االن چی گفتی؟"‬

‫"به تو چه ربطی داره؟"‬

‫نامجون با چشم های بسته گفت‪.‬‬

‫"االن گفتی آگوست دی؟"‬

‫تهیونگ از روی صندلش بیرون پرید و با عجله کنار نامجون زانو زد‪.‬‬

‫"از کجا اون اسم رو فهمیدی؟ خودش بهت نشون داد؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪154‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی می گی برای خودت؟"‬

‫نامجون یکی از چشم هاش رو باز کرد و ازش فاصله گرفت‪.‬‬

‫"ازم دور شو‪".‬‬

‫"بهم بگو چه اتفاقی افتاد!"‬

‫تهیونگ اصرار کرد‪.‬‬

‫"به تو چه ربطی داره؟"‬

‫پسر آلفا با شک پرسید‪.‬‬

‫"تو اصال به ما نگفتی کی هستی یا اینجا چیکار می کنی‪ ،‬پس چرا من‬
‫باید بهت چیزی بگم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪155‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر جواب سوالم رو بدی‪ ،‬دیگه کاری بهت ندارم‪".‬‬

‫تهیونگ قول داد‪.‬‬

‫همه با چشم های کنجکاو بهشون نگاه می کردند‪.‬‬

‫"وقتی دست از سرم بر می داری که یه دونه بخوابونم زیر گوشت‪".‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"یه کاری می کنم یونگی دیگه بهت گیر نده‪".‬‬

‫تهیونگ در عوض گفت‪.‬‬

‫نامجون با چشم باز بهش نگاه کرد‪،‬‬

‫"چطوری؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪156‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فقط بهم بگو چی می دونی و من کاری می کنم که از االن به بعد‬


‫بهت سخت نگیره‪".‬‬

‫تهیونگ با مردمک چشم هایی که گشاد و عمیق شده بودند‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"زود باش‪ ،‬می دونی که من براش بیشتر از یه دانش آموز هستم‪ .‬من‬
‫میشناسمش‪ .‬به حرفم گوش می ده‪".‬‬

‫نامجون براش قیافه گرفت‪ ،‬اما کیفش رو برداشت و یه برگه کوچیک‬


‫از داخلش بیرون آورد‪.‬‬

‫"من فقط همین رو دارم‪ .‬دیروز بعد از کالس این رو برام نوشت‪ .‬وقتی‬
‫داشتم به معلم تاریخم می دادمش‪ ،‬برای اولین بار امضای عجیبش رو‬
‫دیدم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪157‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ برگه رو از دستش قاپید و از نزدیک اون رو خوند‪ .‬به سمت‬


‫میزش دوید و سریع یه چیز هایی توی دفترش نوشت‪ .‬هر از گاهی هم‬
‫چیزی رو با خودش زمزمه می کرد‪.‬‬

‫جونگ کوک نگاهش کرد‪ ،‬گیج شده بود؛ حتی قبل از اینکه سرش‬
‫رو باال بیاره و با جیمینی که گیج شده بود‪ ،‬ارتباط چشمی برقرار کنه‪.‬‬
‫جیمین شونه ای باال انداخت و جونگ کوک در آخر سرش رو سمت‬
‫پنجره برگردوند‪ ،‬داشت فکر می کرد‪.‬‬

‫یه لحظه بعد در باز شد و یونگی داخل اومد‪ .‬هیچ بهونه ای برای دیر‬
‫کردنش نیاورد‪ ،‬فقط کیفش رو روی میز گذاشت و روی صندلیش‬
‫نشست‪ ،‬داشت چیزی توی گوشیش تایپ می کرد‪.‬‬

‫دانش آموز ها به هم نگاه کردند‪ ،‬نمی دونستن چه خبره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪158‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫باالخره سوکجین دستش رو باال برد‪.‬‬

‫"اممم‪ ،‬آقای مین؟"‬

‫یونگی سرش رو باال نیاورد‪.‬‬

‫"آقای مین؟"‬

‫هوسوک یکم بلند تر صداش زد‪.‬‬

‫معلم قد کوتاهشون به تایپ کردن توی گوشیش ادامه داد‪.‬‬

‫"هی منحرف!"‬

‫نامجون با دست هایی که دور دهنش گذاشته بود‪ ،‬داد زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪159‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫باالخره یونگی سرش رو باال آورد‪ ،‬موهاش جلو چشم هاش رو گرفته‬
‫بودند‪.‬‬

‫"چه کوفتی می خوای ساب؟"‬

‫نامجون چشم غره رفت‪،‬‬

‫"من یه ساب فاکی نیستم عوضی‪".‬‬

‫هوسوک به اون دوتا زل زده بود‪.‬‬

‫"ق‪...‬قربان؟ نمی خواید نامجون رو برای دوباره فحش دادنش تنبیه‬


‫کنید؟"‬

‫همه توی سکوت به معلمشون خیره شده بودند‪ .‬حتی نامجون می‬
‫خواست جوابش رو بشنوه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪160‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی یه آه طوالنی کشید‪.‬‬

‫"بعدا‪ .‬االن حال ندارم‪ .‬هر کس با یه نفر دیگه هم گروهی بشه و هر‬
‫غلطی می خواین بکنین‪".‬‬

‫سرش رو روی میز گذاشت و خودش رو با دسته هاش بغل کرد‪.‬‬

‫جونگ کوک یه نگاهی به اطراف انداخت‪ ،‬گیج شده بود‪ .‬معلمش چش‬
‫شده بود؟‬

‫باالخره سوکجین برگشت و با جیمین رو به رو شد‪.‬‬

‫"ما هنوز با هم کاری انجام ندادیم‪ .‬پس‪ ...‬چه خبرا؟"‬

‫هوسوک هم پیش قدم شد‪ ،‬ایستاد و به سمت جونگ کوک رفت‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬می خوای با هم کار کنیم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪161‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون به کسایی که شروع به گروه تشکیل کردن بودن‪ ،‬نگاه کرد و‬


‫غرید‪ .‬اونا عمال تایم خالی داشتن و هنوز می خواستن کاری انجام‬
‫بدن؟"‬

‫نامجون باهوش بود و فهمید که االن بهترین زمان برای چرت زدنه‪.‬‬

‫پس به صندلیش تکیه داد‪ ،‬دست هاش رو به سینه ش زد و چشم هاش‬


‫رو بست‪.‬‬

‫چشم هاش فقط برای چند لحظه بسته موندن‪ ،‬چون بعدش حس کرد که‬
‫کسی داره آستینش رو می کشه‪.‬‬

‫الی یک چشم اش رو باز و پایین رو نگاه کرد‪.‬‬

‫بنا به دالیلی‪ ،‬تهیونگ روی زمین بود و مثل اینکه که داشت تالش‬
‫میکرد تا قایم بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪162‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با اینکه هر دو ارتباط چشمی برقرار کرده بودند‪ ،‬پسر دوباره ژاکت‬
‫نامجون رو کشید‪.‬‬

‫"هان؟"‬

‫نامجون هیسی کشید‪.‬‬

‫"به کمکت نیاز دارم‪".‬‬

‫تهیونگ زمزمه کرد‪.‬‬

‫"دارم چرت می زنم‪".‬‬

‫نامجون آستینش رو آزاد کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪163‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خواهش می کنم‪ ،‬من به کمک تو نیاز دارم‪".‬‬

‫تهیونگ به آرومی خواهش کرد‪.‬‬

‫"چرا؟"‬

‫نامجون آه کشید‪.‬‬

‫"پنج نفر دیگه هم اینجا هستن که میتونی ازشون کمک بخوای‪".‬‬

‫"اما تو از همه باهوش تری‪".‬‬

‫"آره‪ ،‬نه لعنت بهت‪ .‬انقدر با نفسم بازی نکن‪".‬‬

‫"چرا؟ داره جواب می ده؟"‬

‫"نه اونقدر که بخوام کمک کنم‪".‬‬

‫"تو باهوش ترین‪ ،‬خوش تیپ ترین و مستعد ترین دانش آموز تو کل‬
‫این مدرسه خراب شده ای!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪164‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می دونم‪".‬‬

‫"چی می خوای؟ بلوجاب‪64‬؟خیلی خب!"‬

‫دست های تهیونگ به سمت شلوار نامجون رفت و پسرک دادش در‬
‫اومد و همونطور که دست های تهیونگ رو از خودش دور می کرد‪،‬‬
‫تقریبا از روی صندلیش افتاد‪.‬‬

‫"چه غلطی داری‪ ...‬نه! گمشو! من خیر سرم استریتم! چند بار باید‬
‫بگم؟!"‬

‫نامجون هیسی کشید و با احتیاط با دست هاش‪ ،‬جلوش رو پوشوند‪.‬‬

‫"باشه‪ ،‬اگر کمکم کنی برات بلو جاب نمی رم‪ .‬این چطوره؟"‬

‫" قبل از اینکه مدادم رو بکنم توی چشمت بکش کنار‪".‬‬

‫‪ 64‬بلوجاب(‪ )Blowjob‬همون ساک زدن خودمون‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪165‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خواهش کنم‪ ،‬هوم؟"‬

‫تهیونگ خودش رو به سمت دانش آموز پرت کرد‪.‬‬

‫"سریع کارم رو تموم می کنم! فقط ازت می خوام یه لحظه حواس‬


‫یونگی رو پرت کنی!"‬

‫"گفتم‪ ...‬وایسا ببینم‪ ،‬این درباره اونه؟"‬

‫نامجون مکثی کرد‪،‬‬

‫"چرا؟ برای چی؟"‬

‫تهیونگ باالخره راه نفوذ به نامجون رو پیدا کرد‪،‬‬

‫"بعد از اینکه کمکم کردی بهت می گم‪ .‬همه چیز رو بهت می گم‪".‬‬

‫نامجون بهش اخم کرد‪ .‬قسمتی از وجودش ازش می خواست تا به پسر‬


‫بگه گمشو‪ ،‬اما اون یکی قسمت کنجکاو شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪166‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و پرت کردن حواس معلمش به نظر میومد که به ضرر یونگیه و اون‬


‫همیشه برای این کار پایه بود‪.‬‬

‫"باشه‪ ،‬ولی تو به من بدهکاری‪".‬‬

‫نامجون بهش گفت‪.‬‬

‫"زود کارم رو انجام می دم‪".‬‬

‫تهیونگ قول داد و چهار دست و پا به سمت میزش برگشت‪.‬‬

‫نامجون به معلمش که هنوز سرش پایین بود‪ ،‬نگاهی انداخت‪ .‬خوابیده‬


‫بود؟ از اینکه همیشه خدا خسته بود‪ ،‬خسته نشده بود؟‬

‫بلند شد و به سمتش رفت‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬می تونیم حرف بزنیم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪167‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی بهش توجهی نکرد‪.‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"بهم گوش کن‪ .‬می دونم خواب نیستی‪ .‬می تونیم یکم حرف دانش‬
‫آموز‪-‬معلمی بزنیم؟"‬

‫یونگی فقط انگشت وسطش رو باال برد‪.‬‬

‫نامجون نا امید بود و هنوز نمیتونست بیخیال اتفاقی که دیروز افتاد بشه‪،‬‬
‫یهو از جاش پرید‪.‬‬

‫چنگی به موهای مشکی معلمش انداخت و سر اون مرد کوچک رو‬


‫عقب کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪168‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بهت گفتم به حرفم گوش کن ساب‪".‬‬

‫نامجون با تحقیر تو چشم های یونگی زل زده بود‪.‬‬

‫"به هیچ جام نیست که حالت خوبه یا نه‪ ،‬ما قراره باهم حرف بزنیم‪".‬‬

‫نفس همه دانش آموز ها بخاطر رفتاری که داشت با معلمشون می شد‪،‬‬


‫بند اومده بود‪.‬‬

‫"هولی شت! نامجون چه غلطی داری می کنی؟"‬

‫هوسوک داد زد و از سر جاش بلند شد‪.‬‬

‫"ولش کن‪ ،‬ای خدا!"‬

‫سوکجین گریش گرفت و سر جیمین رو به طرف دیگهای برگردوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪169‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک فقط زل زده بود‪ .‬یونگی همیشه صد درصد توی جایگاه‬
‫قدرت بود‪ 65‬و دیدن این که اونجوری مورد بد رفتاری قرار گرفته بود‪،‬‬
‫باعث شده بود که الی پاهاش داغ بشه‪.66‬‬

‫یونگی که خسته تر از این حرفا بود‪ ،‬با بی حوصلگی نگاهی به نامجون‬


‫کرد و پلک زد‪،‬‬

‫"قطعا امیدوارم بیشتر از کشیدن مو‪ ،‬بتونی خفه بشی‪ ،67‬ساب‪".‬‬

‫نامجون غرید‪ ،‬نصف ذهنش درگیر خوابوندن یه سیلی توی صورت‬


‫یونگی اونم سر میز خودش بود‪ .‬اما اون فقط باید دلیل حواس پرتی‬
‫معلمش میشد‪ ،‬نه اخراج شدن خودش‪.‬‬

‫‪ 65‬نیاز‪ :‬یعنی همیشه همه چیز تحت کنترل خودش بود‬


‫‪ 66‬نیاز‪ :‬یعنی با دیدن اینکه یونگی دام نیس تحریک شده‪ -‬یادتونه که کوک میخواست دامش بشه؟‬
‫‪ 67‬نیاز‪ :‬اینجا منظورش حرف نزدن نیس‪ ،‬همون واقعا خفه شدنه‪ .‬یکی از کینک هاس که دوست دارن حالت‬
‫خفگی پیدا کنن یا این حالت رو به کسی بدن‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪170‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من‪ .‬تو‪ .‬راهرو‪ .‬همین االن‪".‬‬

‫نامجون گفت‪ ،‬موهاش رو ول کرد و صاف ایستاد‪.‬‬

‫یونگی برای هوسوکی که می خواست به سمتشون بدوئه دستش رو‬


‫باال برد‪.‬‬

‫"مشکلی نیست‪ .‬همتون کارتون رو با پارتنرتون تموم کنین‪ .‬خیلی‬


‫طول نمی کشه‪".‬‬

‫نامجون جلو تر به سمت در رفت و اون رو برای یونگی باز نگه داشت‪.‬‬

‫به محض اینکه در بسته شد‪ ،‬نامجون دهنش رو باز کرد‪ ،‬آماده بود تا‬
‫به معلمش فحش بده اما هیچ وقت همچین شانسی گیرش نیومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪171‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قبل از اینکه بفهمه اوضاع از چه قراره‪ ،‬یونگی به دیوار پرس اش کرد‬


‫و دستش روی گردن نامجون گذاشت‪ .‬اونقدر سفت نبود که خفه بشه‪،‬‬
‫اما قطعا نصف جریان هوا رو براش بسته بود‪.‬‬

‫با اون یکی دستش‪ ،‬عضو دانش آموزش رو از روی شلوارش گرفته‬
‫بود و ناخن هاش رو توی جاهای حساسش فشار می داد‪.‬‬

‫نفس نامجون بند اومده بود‪ ،‬نصفش بخاطر شوکه شدن و نصفش بخاطر‬
‫درد‪.‬‬

‫یونگی به طرفش خم شد و چشم های گربه ای مانندش رو باریک‬


‫کرد‪.‬‬

‫"حاال تو به من گوش می دی ساب‪ .‬خیلی پسر شیطونی بودی و من‬


‫دیگه با کسی شوخی ندارم‪ .‬از فحشات حالم بهم می خوره و از دست‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪172‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سرکشیات خسته شدم‪ .‬قراره شروع کنی به گوش دادن حرفام‪ ،‬و قراره‬
‫از همین االن به حرفم گوش بدی‪".‬‬

‫برای تاکید روی حرفش‪ ،‬فشار دستش بیشتر شد‪ ،‬داشت تخم های‬
‫نامجون رو له می کرد‪.‬‬

‫دانش آموز می خواست عقب بکشه ولی روی دیوار پرس شده بود‪.‬‬

‫"و‪ ...‬ولم‪ ...‬کن‪"...‬‬

‫نامجون از کمبود اکسیژن داشت بیهوش می شد‪ ،‬سرش رو چرخوند‪.‬‬

‫"چی باعث شد فکر کنی که می تونی توی اونجا یه همچین شاهکاری‬


‫رو کنی؟"‬

‫یونگی هیسی کشید‪.‬‬

‫"هان؟ هنوز فکر می کنی آلفای زرنگی هستی؟ جدا فکر میکنی‬

‫میتونی توی کالس من دام باشی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪173‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نمی تونست فکر کنه؛ همه ی خون بدنش به سرش هجوم برده‬
‫بود‪.‬‬

‫البته نه سری که باالتر از کمرش بود‪.‬‬

‫"وقتی با منی‪ ،‬از جیمین هم ساب تر می شی‪".‬‬

‫یونگی بیشتر به سمتش خم شد‪.‬‬

‫"دیدی چجوری گرفتمت ساب؟ اینجوری بقیه رو خفه می کنن‪ ،‬تو‬


‫واقعا اسکلی‪".‬‬

‫صورت نامجون سرخ شده بود و نمی تونست توی چشم های معلمش‬
‫نگاه کنه‪ .‬نمی دونست چه اتفاقی افتاده‪ :‬فکر می کرد قدرت توی دست‬
‫خودشه و بعد‪ ،‬کمتر از یک ثانیه همه چیز روی سر خودش خراب شده‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪174‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بخاطر دالیل فاکی ای‪ ،‬عضوش داشت توی دستای یونگی شق می‬
‫شد‪.‬‬

‫توی دستای معلمش‪.‬‬

‫مردی که توی کل دنیا بیشتر از همه ازش بدش میومد‪.‬‬

‫نمی تونست باور کنه که همچین مرحله ای از آبروریزی هم وجود‬


‫داره‪.‬‬

‫"خواهش‪ ...‬می کنم‪"،‬‬

‫نالید‪ ،‬حس می کرد بخاطر درد‪ ،‬اشک توی چشم هاش داره می جوشه‪.‬‬
‫محکم چشم هاش رو بهم فشار داد‪ ،‬نمی خواست یونگی گریه کردنش‬
‫رو ببینه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪175‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولم‪...‬کن‪".‬‬

‫"عذرخواهی کن‪".‬‬

‫یونگی خیلی ساده گفت‪.‬‬

‫نامجون دندون قروچه ای کرد‪ .‬معذرت خواهی آخرین کاری بود که‬
‫دلش می خواست انجام بده‪.‬‬

‫با سکوت نامجون‪ ،‬یونگی دستش رو بیشتر فشار داد‪ ،‬زیر تار و پود‬
‫پارچه ی شلوار رو حس می کرد‪ .‬پوزخند زد‪ ،‬می دونست که دانش‬
‫آموزش بخاطر اون شق کرده بود‪.‬‬

‫"بگو معذرت میخوام ساب‪".‬‬

‫یونگی غرید‪ .‬به جلو خم شد و توی گوش نامجون زمزمه کرد‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪176‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و اگر خوب معذرت خواهی کنی‪ ،‬به کسی نمی گم که چقدر هرزه‬
‫ی معلمت هستی‪".‬‬

‫نامجون دربرابر خواسته ش نالید‪ .‬ترجیح می داد بمیره تا اینکه کسی‬


‫درباره این چیزی بفهمه‪ ،‬مخصوصا هم کالسی هاش‪.‬‬

‫اما هنوزم نمی خواست معذرت خواهی کنه‪.‬‬

‫"می تونم کل روز رو صبر کنم‪ .‬زنگ می خوره و همه می فهمن واقعا‬
‫چقدر ساب بدبخت‪ ،‬غرغرو و هرزه ای هستی‪".‬‬

‫یونگی با هر کلمه‪ ،‬فشار دستش رو هم بیشتر می کرد‪ ،‬تا جایی که‬


‫نالهای از نامجون خارج شد و رون هاش رو به هم فشار داد‪.‬‬

‫"ف‪...‬فاک!"‬

‫گریه ش گرفت‪ ،‬سرش رو عقب داد‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪177‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"توروخدا‪ ،‬خواهش می کنم بس کن! ببخشید! واقعا نمی خواستم انقدر‬


‫پیش روی کنم! توروخدا‪ ،‬فقط ولم کن!"‬

‫یونگی پوزخند زد‪ .‬قبل از اینکه باالخره ولش کنه و عقب بکشه چند‬
‫ثانیه دیگه صبر کرد‪.‬‬

‫نامجون برای نفس گرفتن تقال می کرد‪ ،‬از روی دیوار سر خورد تا‬
‫جایی که روی زمین نشست‪ .‬پاهاش رو محکم بهم فشار می داد و دست‬
‫هاش بینشون بود‪ .‬همونطور که مرتب هوا رو داخل ریه اش می کشید‪،‬‬
‫پیشونیش رو روی زانو هاش گذاشته بود‪.‬‬

‫"معذرت خواهیت رو قبول کردم‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪178‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و هر وقت که خواستی دوباره امتحانش کنی اصال تعارف نکن‪ ،‬ولی‬
‫بدون با من طرفی‪ .‬وقتی گفتم مشتاقم که تا آخر ترم باهات مبارزه‬
‫کنم‪ ،‬جدی بودم ساب‪".‬‬

‫یونگی در کالس رو باز کرد و داخل کالس شد و نامجون رو توی‬


‫اون حالت روی زمین تنها گذاشت‪.‬‬

‫*‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪179‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت هشتم‬
‫تهیونگ نمی دونست نامجون توی راهرو داره با یونگی چیکار میکنه‪،‬‬
‫اما به محض اینکه در بسته شد‪ ،‬کار خودش رو شروع کرد‪.‬‬

‫سریع و باعجله به سمت میز معلم رفت و مستقیم کیفی که همیشه‬


‫همراه یونگی بود رو برداشت‪ .‬سعی کرد بازش کنه اما کیف با یه قفل‬
‫رمزدار بسته شده بود‪.‬‬

‫سرش رو باال برد و مطمئن شد که چهار تا دانش آموز دیگه همچنان‬


‫مشغول حرف زدن هستن و توجهی به اون ندارن‪.‬‬

‫کشوی میز رو باز کرد و خودکارها‪ ،‬پوشه ها و گیره های کاغذ پخش‬
‫و پالی داخلش رو بهم ریخت‪ .‬به نظر میرسید که یه میز نرماله و هیچ‬
‫چیزغیرعادی ای وجود نداره‪.‬‬

‫تا اینکه آخرین کشو رو باز کرد و یه قوطی قرص پیدا کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪180‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قبل از اینکه قرص رو توی جیبش بچپونه‪ ،‬روش رو خوند‪ .‬چون‬


‫نمیدونست چقدر زمان داره‪ ،‬برنامه ش این بود که از برچسب روی‬
‫قوطی عکس بگیره و بعدا نگاهی بهش بندازه‪ .‬خبر نداشت که یونگی‬
‫قرص مصرف می کرد‪.‬‬

‫تهیونگ ایستاد و همونطور که به سر جاش بر می گشت‪ ،‬سعی کرد‬


‫که قوطی قرص توی جیبش رو مرتب کنه تا کمتر مشخص باشه‪.‬‬

‫قبل از اینکه دفترش رو در بیاره‪ ،‬نگاهی به اطراف انداخت و مطمئن‬


‫شد که کسی اون رو ندیده‪.‬‬

‫مقالهش باالخره داشت به یه جایی می رسید‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪181‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تا وقتی که در دوباره باز بشه‪ ،‬فقط چند دقیقه طول کشید و تهیونگ‬
‫از دیدن اینکه فقط یونگی به داخل کالس اومد غافلگیر شد‪.‬‬

‫بقیه هم متوجه این قضیه شدن‪ ،‬سوکجین دستش رو بلند کرد‪.‬‬

‫"آممم قربان‪ ،‬چی به سر نامجون اومد؟"‬

‫یونگی سر جاش نشست‪.‬‬

‫"سرجاش نشونده شد‪".‬‬

‫جونگ کوک با چشم های گرد شده به تهیونگ نگاه کرد‪.‬‬

‫"یعنی چی؟"‬

‫با ترس زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪182‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ فقط سرش رو تکون داد‪ .‬اون یونگی رو می شناخت پس بهتر‬


‫بود چیزی نپرسه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫وقتی زنگ خورد همه وسایلشون رو برداشتن و با عجله به سمت کالس‬


‫بعدیشون رفتن‪.‬‬

‫تهیونگ به محض خارج شدن برای بار دو غافلگیر شد؛ نامجون رو‬
‫دیدن که روی زمین راهرو نشسته و سرش رو روی زانوهاش که به‬
‫سینهش چسبیده شده بود‪ ،‬گذاشته‪ .‬دست های پسر پنهان دیده نمیشد‪.68‬‬

‫هوسوک به سمتش خم شد‪.‬‬

‫‪ 68‬نیاز‪ :‬یادتونه که یونگی چیکارش کرد؟ دستش روی دیکشه‪ .‬واسه همین توی حالتی که نشسته دیده نمیشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪183‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حالت چطوره؟ چی شد؟"‬

‫نامجون بهش توجهی نکرد‪.‬‬

‫هوسوک با کفش سقلمبه ای بهش زد‪.‬‬

‫"هوی دارم باهات حرف میزنم ساب‪ .‬آقای مین باهات چیکار کرد؟‬
‫هان؟"‬

‫"هوبی بدجنس نباش!"‬

‫جیمین سرزنشش کرد و دست های کوچولوش رو به کمرش زد‪،‬‬

‫"و یه جوری نگو ساب انگار چیز بدیه!"‬

‫"معلومه که چیز بدی نیست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪184‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک بهش اطمینان داد‪،‬‬

‫"من فقط می خوام بدونم آقای مین چیکار کرد‪ ،‬چون انگار خیلی خوب‬
‫خفهاش کرده‪".‬‬

‫هوسوک خندید‪.‬‬

‫سوکجین کنار نامجون نشست و شونه های پسرک رو بغل کرد‪.‬‬

‫"عیب نداره‪ .‬هر چی بود گذشت‪".‬‬

‫یه نگاهی به پایین انداخت و وقتی دید دست های نامجون کجا هستن‪،‬‬
‫پوزخند زد‪.‬‬

‫تهیونگ پراکندشون کرد‪.‬‬

‫"زود باشید بچه ها‪ ،‬برید‪ .‬دیرتون میشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪185‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین همونطور سرپا می ایستاد‪ ،‬خندید‪ .‬سریع به سمت هوسوک‬


‫دوید و چیزی رو توی گوشش پچ پچ کرد و بعد جفتشون خندیدند‪.‬‬

‫تهیونگ رو به روی نامجون چمباتمه زد‪.‬‬

‫"هی حالت خوبه؟"‬

‫"دیگه عمرا کمکت کنم تا حواس اون منحرف رو پرت کنی‪".‬‬

‫نامجون غرید‪ ،‬اما لرزش کم صداش هم از چشم تهیونگ دور نموند‪.‬‬

‫"بهت نگفتم انقدر زیاده روی کنی‪".‬‬

‫تهیونگ بهش یادآوری کرد‪ .‬قوطی توی جیبش رو بیرون کشید‪،‬‬

‫"اما ببین چی گیرم اومد!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪186‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون باالخره با اخم سرش رو بلند کرد‪.‬‬

‫"این چیه؟ من بخاطر هیچی پدر خودم رو در آوردم؟ ما از قبل‬


‫میدونستیم که قرص می خوره! دیده بودم سر کالس اون ها رو کوفت‬
‫میکنه!"‬

‫سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫" وقتم رو حروم کردم!"‬

‫"سرترالین‪ 69‬برای درمان چی استفاده می شه؟"‬

‫تهیونگ برچسب دارو رو خوند‪.‬‬

‫"خیلی چیزا‪ ،‬این یه اس اس آر آی‪ 70‬هستش‪".‬‬

‫‪ 69‬سرترالین (‪ )sertraline‬یک داروی ضد افسردگی‪ ،‬اختالل وسواسی جبری‪ ،‬اختالل هراس‪ ،‬فوبیای‬
‫اجتماعی‪ ،‬اختالل ناخوشی پیش از قاعدگی و اختالل استرس پس از سانحه است‬
‫‪ 70‬اس اس آر آی(‪ )SSRI‬مخفف بازدارنده بازجذب سروتونین‪ -‬سروتونین هورمون عصبی ای هست که متعادل‬
‫کننده حال ماست‪ .‬یه جورایی هورمون شادی و ضد افسردگیه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪187‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نگاهی بهش انداخت و بعد دستش رو عقب کشید‪.‬‬

‫"بیشتر برای چی استفاده میشه؟"‬

‫تهیونگ درحالیکه داشت روی قوطی نارنجی کوچیک رو میخوند‪،‬‬


‫دوباره پرسید‪.‬‬

‫"چیزایی مثل اختالل اضطراب‪ ،‬افسردگی‪ ،‬او سی دی‪ ،71‬پی تی اس‬


‫دی‪ 72‬و چیزایی مثل اینا"‬

‫"هممم‪"،‬‬

‫تهیونگ فکر کرد‪.‬‬

‫"فکر نمی کنم یونگی او سی دی داشته باشه‪".‬‬

‫‪ 71‬او سی دی(‪ )OCD‬اختالل وسواس فکری عملی‬


‫‪ 72‬پی تی اس دی(‪ )PTSD‬اختالل استرس بعد از حادثه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪188‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کی اهمیت میده که مشکلش چیه‪ ،‬دیگه نباید دستش به این برسه‪".‬‬

‫نامجون یهویی قوطی رو از دست تهیونگ بیرون کشید‪.‬‬

‫نفس تهیونگ بند اومد‪ ،‬می خواست قوطی رو پس بگیره ولی نامجون‬
‫از جاش بلند شد‪.‬‬

‫"نامجون! چی داری می گی؟ نمی تونیم داروی کسی رو بدزدیم!"‬

‫"همین االنش هم دزدیدی‪".‬‬

‫نامجون قوطی رو توی جیب خودش چپوند‪ .‬تسویه حساب کردن خیلی‬

‫بِچه‪ ،‬عوضی‪.73‬‬

‫"فقط برای یه لحظه دزدیدمش!"‬

‫‪ 73‬نیاز‪ :‬شنیدین میگن کارما ایز عه بچ؟ اینجا هم نامجون توی دلش واسه یونگی خط و نشون میکشه و‬
‫خطاب به اون این حرف رو میزنه چون میخواد تالفی کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪189‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ با حالت گریه گفت‪،‬‬

‫"می خواستم برش گردونم!"‬

‫"نقشه عوض شد‪".‬‬

‫نامجون شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"می دونم ازش بدت میاد اما نمی تونیم این رو بدزدیم!"‬

‫تهیونگ دست به دامن نامجون شد‪.‬‬

‫"این یه جرمه!"‬

‫"تو می خوای بفهمی چرا این رو میخوره‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫نامجون دستش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"اگر برای داروهاش سر وصدا راه بندازه‪ ،‬عالمت هاش دوباره بروز‬
‫می کنن و می تونیم بفهمیم چشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪190‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اما‪"...‬‬

‫"اون همیشه می تونه یه وقت دیگه از دکتر بگیره تا دوباره قرص‬


‫تجویز کنه‪".74‬‬

‫نامجون گفت‪،‬‬

‫"به عالوه‪ ،‬سرترالین جزو داروهایی که جون آدم بهش بنده نیس‪ .‬اگر‬
‫یه مدت دستش نباشه‪ ،‬نمی میره‪".‬‬

‫تهیونگ لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"حس خوبی بهش ندارم نامجون‪"...‬‬

‫"مجبور نیستی خوشت بیاد‪ ،‬فقط اون دهن لعنتیت رو ببند‪".‬‬

‫نامجون بهش تیکه انداخت‪.‬‬

‫‪ 74‬نیاز‪ :‬اونجا چون خارجه‪ ،‬بدون نسخه دارو نمیدن‪ .‬میدونم اینجا هم نمیدن ولی اونجا دیگه خیلی نمیدن!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪191‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر اوضاع خراب شد بهش برمی گردونیم‪".‬‬

‫تهیونگ آه کشید‪.‬‬

‫"فکر کنم آره‪"...‬‬

‫نامجون به کالس نگاه کرد‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬برو کوله ی من رو بیار‪".‬‬

‫"چرا خودت نمی ری؟"‬

‫"نمی خوام دوباره باهاش چشم تو چشم بشم‪".‬‬

‫"چرا؟ مگه چیکارت کرد؟"‬

‫"اَه‪ ،‬بیخیال‪ .‬خودم می رم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪192‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون تهیونگ رو از سر راهش کنار زد و به سرعت باد داخل شد‪،‬‬


‫سریع کیفش رو بر داشت و بدون اینکه با یونگی ارتباط چشمی برقرار‬
‫کنه‪ ،‬از کالس خارج شد‪.‬‬

‫یونگی از پشت میزش بهش پوزخند زد‪.‬‬

‫"دوباره از این شیطونیا بکن ساب‪ .‬امروز خیلی خوش گذشت‪".‬‬

‫و دنبال دانش آموز تحقیرشده اش به راه افتاد‪.‬‬

‫نامجون همونطور که با عجله به راهرو شلوغ بر میگشت‪ ،‬اخم کرد‪.‬‬

‫اما االن همه چیز متفاوت بود‪ .‬قوطی توی جیبش رو لمس کرد و‬
‫پوزخندی زد‪.‬‬

‫حاال اون ها توی شرایط برابرتری باهم بازی میکردند‪.‬‬

‫*‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪193‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت نهم‬
‫هوسوک داشت تلوزیون می دید که گوشیش لرزید‪.‬‬

‫بدون اینکه چشمش رو از برنامه تلوزیون بگیره‪ ،‬جیبش رو گشت تا‬


‫اینکه گوشی رو حس کرد و با انگشت های کشیده اش اون رو به‬
‫آرومی از توی جیب بیرون کشید‪.‬‬

‫یه پیام از جین بود‪.‬‬

‫جین‪ :‬من هنوز دارم می خندم‪.‬‬

‫هوسوک پوزخند زد‪ ،‬می دونست اون پسر داره درباره ی چی حرف‬
‫میزنه‪.‬‬

‫هوبی‪ :‬منم‪ .‬لعنتی خیلی عالی بود‪ .‬خدایا من عاشق آقای مین ام‪.‬‬

‫جین‪ :‬خدایی نامجون کامال به چیزی که لیاقتش رو داشت رسید‪.‬‬

‫هوبی‪:‬وایسا‪ ،‬بیا با بقیه یه گروه بزنیم‪.‬‬

‫جین‪ :‬چرا‬

‫هوبی‪ :‬چرا که نه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪194‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جین‪ :‬حق با توئه‬

‫سوکجین گوشیش رو کنار گذاشت و یه اسنک برداشت‪ ،‬و وقتی‬


‫گوشیش رو برداشت کلی پیام براش اومده بود‪.‬‬

‫شما به گروه کالس ویرجین اضافه شدید‬

‫هوبی‪ ،‬جیمین را به گروه اضافه کرد‬

‫هوبی‪ ،‬جونگ کوک را به گروه اضافه کرد‬

‫هوبی‪ ،‬تهیونگ را به گروه اضافه کرد‬

‫هوبی‪ ،‬نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫هوبی‪ :‬چه خبرا‬

‫هوبی‪ :‬کی میاد نودز رولت‪ 75‬بازی کنیم؟‬

‫‪ 75‬بازی که در صورت باخت یا شرطی که توی بازیه‪ ،‬باید یه عکس لخت بفرستی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪195‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جین‪ :‬بازیش چطوریه؟‬

‫ته‪ :‬داداش چطوری میشه واقعا؟؟ شماره من رو از کجا گیر آوردی؟؟‬

‫هوبی‪ :‬از فیس بوک‪ .‬خدایی پرایویت کن اون لکه ننگ رو‪ .‬جررررر‬

‫جیمین‪ :‬نودز رولت چطوریه؟‬

‫هوبی‪ :‬یه نفر بین ‪1‬تا ‪ 5‬یه عدد رو میگه و بقیه هم یه عدد رو انتخاب‬
‫می کنن‪ .‬نمی تونی دو تا عدد رو انتخاب کنی‪ .‬هر کس که عددی رو‬
‫‪77‬‬
‫که نفر اول یا میزبان‪ 76‬انتخاب کرده رو حدس بزنه باید عکس نود‬
‫از خودش بفرسته‪ .‬بعد برای راند دوم یه نفر دیگه میزبان میشه‪ .‬راستی‬
‫بقیه بازیکن ها هم باید یکی از کینک هاشون رو برای جذابیت قضیه‬
‫بگن‪.‬‬

‫ته‪ :‬وات د فاک‬

‫‪ 76‬میزبان(‪ )Host‬یا هوست(یا میزبان) کسیه که داره بازی رو برگزار میکنه‪ -‬توی اونجا میزبان هر بار اونیه‬
‫که عدد رو انتخاب میکنه‬
‫‪ 77‬نود(‪ )Nude‬عکس برهنه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪196‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جین‪ :‬من پایه ام! اما با فرستادن عکسای پوشیده تر شروع کنیم و اگر‬
‫کسی انتخاب شد باید یکی یکی لباساهاش رو در بیاره تا بازی طوالنی‬
‫بشه‪.‬‬
‫‪78‬‬
‫هوبی‪ :‬اوکی فکر خوبی بود‪ .‬راستی قبل از اینکه بریم سراغ هاردکور‬
‫و این داستانا‪ ،‬با کینک های مالیمتون‪ 79‬شروع کنین‪.‬‬

‫جیمین‪ :‬فکر می کنی آقای مین این رو به عنوان نمره اضافی درنظر‬
‫می گیره؟‬

‫هوبی‪ :‬شاید‬

‫جین‪ :‬ته‪ ،‬ازش بپرس‬

‫ته‪ :‬چرا من؟‬

‫جین‪ :‬تو باهاش دوستی درسته؟ شماره ش رو داری؟‬

‫ته‪ :‬من حتی نمی خوام بازی کنم!‬

‫‪ 78‬هاردکو(‪ )HardCore‬سکس خشن همراه با کوبش های شدید!!!‬


‫‪ 79‬کینک مالیم(‪ )Soft Kink‬کینک هایی که خیلی عجیب نیستن‪ -‬مثال همون عالقه ی کوک به گاز گرفتن‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪197‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬دلیل نمیشه که نتونی ازش بپرسی‬

‫نامجون‪ :‬وات د فاک؟؟؟ خدایی؟؟؟‬

‫نامجون‪ :‬از اکانت من بکش بیرون‪ ،‬عوضی!!!!‬

‫نامجون‪ :‬به اندازه کافی تو کالس میبینمتون‪ ،‬دیگه نمی خوام شب هم‬
‫باهاتون در ارتباط باشم‪ .‬و اون بازی هم مسخره اس‪ ،‬شماها همتون‬
‫منحرفید و من دیگه تحمل نمیکنم‪.‬‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‪.‬‬

‫ته‪ :‬اوکی‪ ،‬اگر از یونگی براتون بپرسم چی گیر من میاد؟‬

‫جین‪ :‬میتونی اولین میزبان بشی!‬

‫جیمین‪ :‬آره لطفا! من واقعا دلم می خواد بازی کنم‪.‬‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫جین‪ :‬جونگ کوک؟ هستی؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪198‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کوک‪ :‬آره اینجام‪.‬‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫ته‪ :‬ازش می پرسم ولی قرار نیست بازی کنم‪ .‬از اینکه از همتون بزرگ‬
‫ترم حس بدی دارم‪.‬‬

‫نامجون‪ :‬بسه عوضی‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫هوبی‪ :‬بازی کن ترسو‬

‫جیمین‪ :‬خدایی بیاین بازی کنیم‪ ،‬حتی اگر نمره اضافی نداشت‬

‫جین‪:‬آرههههههه @جیمین‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪199‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫جین‪ :‬جرررررر شماها‪...‬‬

‫نامجون‪ :‬دلت می خواد فردا یه دونه بخوابونم تو گوشت؟‬

‫هوبی‪ :‬جرررر‪ .....‬ساب‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪200‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪80‬‬
‫نامجون‪ :‬نه االن نه هیچ وقت‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫جین‪ :‬هممم هوبی‪ ،‬حس می کنم نامجون نمی خواد باهامون بازی کنه‪.‬‬

‫هوبی‪ :‬بیخود‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫جیمین‪ :‬جرررررر بیخیال جونی! حاال یه راند رو باهامون بازی کن‬


‫خب؟؟ لفطـــــــــــــــــن؟؟؟‬

‫نامجون‪ :‬اینجوری صدام نکن‬

‫نامجون‪ :‬من یه بازی فاکی احمقانه رو با یه مشت منحرف انجام نمیدم‪.‬‬


‫شماها همتون مثل اون معلم نکبت می مونید‪.‬‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫‪ 80‬نیاز‪ :‬منظورش ساب بودنه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪201‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬اگر واقعا دلت این رو می خواست من رو بالک می کردی‬


‫جرررررر‬

‫هوبی‪ :‬فقط اعتراف کن که ته دلت می خواد بازی کنه و ساب ترین‬


‫ساب موجود نسبت به هر سابی هستی‪.‬‬

‫جیمین‪ :‬هی‪ ...‬من ساب ترین ساب موجود نسبت به هر ساب هستم!!!‬

‫جین‪ :‬نامجون خواهش می کنم خب؟ فقط یه راند‪ .‬قول میدم بعدش‬
‫هوبی دست از سرت برداره‪.‬‬

‫نامجون‪ :‬اصال نمی خوام هیچکدوم از شما بازنده ها رو لخت ببینم‪.‬‬

‫هوبی‪ :‬توی راند اول هیچکس لخت نمی شه‪.‬‬

‫هوبی‪ :‬مگر اینکه برنامه داشته باشی تا تهش بمونی نه؟‬

‫نامجون‪ :‬میشه فقط‬

‫نامجون‪:‬بمیری‬

‫هوبی‪:‬جرررر آرههه اوکی بیاین بازی!! یه شماره انتخاب کن نامجون‬


‫کوچولو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪202‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ته‪ :‬وایسا وات د فاک‬

‫ته‪ :‬فکر کنم من قرار بود میزبان باشم؟‬

‫جین‪ :‬می تونی راند بعدی میزبان بشی‬

‫ته‪ :‬خیلی خب‬

‫هوبی‪ :‬عدد رو انتخاب کردی جونی کوچولو؟‬

‫نامجون‪ :‬فاک آف‪ .‬اینجوری صدام نکن‬

‫هوبی‪ :‬جونی جونی جونی‬

‫نامجون‪ :‬چند سالته‪ ،‬پنج؟‬


‫‪81‬‬
‫هوبی‪ :‬پنج سانتی تو بزرگ تره‬

‫جین‪:‬اووووففف‬

‫نامجون‪ :‬خوابشو ببینی عوضی‬

‫‪ 81‬نیاز‪ :‬نامجون یه جوریایی میگه تو چی هستی یه پنج(ساله)؟ و هوبی با مفهوم بازی میکنه و چون سال عینا‬
‫گفته نشده ربطش میده با سایز دیکش و میگه از مال نامجون بزرگتره‪ -‬توی فارسی عجیبه و میخواستم عین‬
‫جمله و طنزش حفظ بشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪203‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬پس چطوره تا آخر بازی کنی تا ببینیم واسه کی بزرگ تره‬

‫نامجون‪ :‬من گی نیستم‬

‫هوبی‪ :‬یعنی چی؟ چه گی بودنی بین دو تا رفیق که دارن سایز دیکاشون‬


‫رو مقایسه می کنن وجود داره؟‬

‫جین‪ :‬دو تا رفیق که تو گروه چت لش کردن‪ ،‬گی بودن با فرستادن‬


‫پنج تا عکس نود فرق داره‬

‫جیمین‪ :‬اوه مای فاکینگ گاد‪...‬‬

‫ته‪ :‬دیگه می تونیم بریم سراغ بازی؟ من یه سری کار های بزرگونه‬
‫دارم‪.‬‬

‫‪82‬‬
‫هوبی‪:‬کار بزرگونه؟‬

‫‪83‬‬
‫ته‪ :‬اونجوری نه منحرف‪ ،‬تسبیح من کو‬

‫‪ 82‬عاطفه‪ :‬هوبی میخواد بهش تیکه بندازه که یعنی می خوای بری جق بزنی‬
‫‪ 83‬عاطفه‪ :‬اینجوری بانمک تر بود‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪204‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جین‪ :‬خخخ‪ ،84‬نامجون عدد رو انتخاب کردی؟‬

‫نامجون‪ :‬اوهوم‬

‫هوبی‪ :‬حاال همه یه عدد بفرستین‪ .‬یادتون باشه هر کس یه عدد بفرسته‪.‬‬


‫اگر دو نفر یه عدد رو بفرستن با کسی که اول عدد رو گفته کار انجام‬
‫میدیم‪ .‬بعد نامجون عددی که انتخاب کرده بوده رو میگه‬

‫جین‪ :‬وایسا‪ ،‬صبر کن‪ .‬اگر مثال جونگ کوک فقط شرتش پاش باشه‬
‫و تهیونگ در واقع عدد درست رو حدس زده باشه‪ ،‬اما میزبان دروغ‬
‫بگه که جونگ کوک درست گفت فقط برای اینکه اول اون رو لخت‬
‫ببینه چی؟‬

‫هوبی‪ :‬میشه کسی تقلب نکنه؟ وقتی رندوم بگیم بیشتر حال میده‪.‬‬

‫جیمین‪ :‬من قول میدم!‬

‫ته‪:‬منم‬

‫جین‪ :‬تقلب نمی کنم‬

‫‪ 84‬عاطفه‪ :‬دوستان میدونم خخخ خیلی ضایع و خز شده ولی اینجا استیکر نمیشه گذاشت و بهترین انتخاب‬
‫برای ترجمه متن پیام همینه فعال متاسفانه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪205‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کوک‪ :‬منم نمی کنم‬

‫هوبی‪ :‬و منم نمی کنم‬

‫هوبی‪ :‬نامجونی؟ تو هم منصفانه بازی میکنی؟‬

‫نامجون‪ :‬من فقط همین یه راند رو بازی می کنم و این که کی میبره‬


‫‪85‬‬
‫یاا می بازه به پشم روی انگشت کوچیکه پامم نیست‬

‫هوبی‪ :‬آآوو‪ 86‬مرسی جونی‬

‫نامجون‪ :‬فقط دستم بهت نرسه‬

‫جین‪ :‬من ‪ 2‬رو انتخاب کردم!‬

‫جیمین‪!1:‬‬

‫ته‪1:‬‬

‫ته‪:‬فاک‪...‬‬

‫ته‪3:‬‬

‫‪ 85‬نیاز‪ :‬واقعا من عاشق این سبک از ترجمه ی عاطفهم‬


‫‪ 86‬یه صدایی مثل ‪AW‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪206‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪5:‬‬

‫کوک‪4:‬‬

‫نامجون‪ :‬من ‪ 2‬رو انتخاب کرده بودم‬

‫جین‪ :‬شت‪...‬‬

‫هوبی‪ :‬آرهههههههههههههههه‪ .‬تی شرتت رو دربیار قشنگم‬

‫نامجون‪ :‬گی‬

‫جیمین‪ :‬خب کی اول باید کینک ش رو اعتراف کنه؟‬

‫هوبی‪ :‬او راست میگی‪ .‬خب به ترتیب شماره ها پیش میریم‪ .‬جیمین تو‬
‫گفتی ‪ 1‬پس تو اول بگو‪ ،‬و بعد از جین رد میشیم چون داره برامون‬
‫عکس می فرسته‪ ،‬بعد ته میگه چون گفت ‪ 3‬و همینطوری تا آخر‪.‬‬

‫جیمین‪ :‬اوه اوکی! خب فکر کنم کینک مالیمم اینه که دوست دارم‬
‫ازم تعریف کنن‪.‬‬

‫هوبی‪ :‬چرت بود ولی اوکی‬

‫جیمین‪ :‬عوضی خودت گفتی با مالیماش شروع کنیم!!!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪207‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬خخخ بگذریم‪ ،‬خوشم میاد صدای بقیه رو در بیارم‬

‫ته‪ :‬نوبت رو رعایت نکردی اما اشکال نداره‪ .‬از این که صدای بقیه رو‬
‫دربیاری خوشت میاد یا اینکه صدات رو دربیارن؟‬

‫هوبی‪ :‬بیشتر اینکه صدای بقیه رو دربیارم اما اگر کسی خواست صدای‬
‫من رو دربیاره مشکلی ندارم‪.‬‬

‫هوبی‪ :‬بهش میگم مرسی‪ ،‬ادامه بده‬

‫جین‪ :‬یادم میمونه‬

‫هوبی‪* :‬شکلک بوس فرستادن*‬


‫‪87‬‬
‫جیمین‪ :‬منم همینم فقط می گم مرسی ددی‬
‫‪88‬‬
‫ته‪ :‬اوکی خب اگر این کینک حساب میشه من هم پاور باتمم‬

‫هوبی‪ :‬این که کینک نیست وات د فاک‪ .‬این که دیگه ضایعست‬

‫‪ 87‬نیاز‪ :‬جوون‬
‫‪ 88‬پاور باتم(‪ )Power Bottom‬لزوما هر دامی قرار نیس تاپ باشه و هر سابی هم باتم نیست‪ .‬حالت ضربدری‬
‫هم وجود داره‪ .‬چیزی که تهیونگ میگه یعنی باتمه ولی رفتار دامینیتی داره‪ .‬هرکی نفهمید بیاد شخصا توضیح‬
‫بدم‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪208‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪89‬‬
‫جیمین‪ :‬منم برج میزان ام!‬

‫هوبی‪:‬وات د‪...‬‬

‫هوبی‪ :‬بگذریم‪ ،‬جونگ کوکی نوبت توئه‬

‫کوک‪ :‬خب من قبال به سوکجین گفتم ولی من از گاز گرفتن خوشم‬


‫میاد‬

‫هوبی‪ :‬گاز گرفتن پسرا؟!!؟‬

‫کوکی‪ :‬من بایسکشوال ام‪ ...‬پس‪ ...‬آره؟‬

‫هوبی‪ :‬آها‪ ،‬گی ای‬

‫هوبی‪ :‬هوی جین‪ ،‬از پله افتادی یا چی؟ آپلود کردن یه عکس بدون‬
‫تی شرت چقدر طول می کشه مگه؟؟‬

‫جین‪ :‬وایسا‬

‫هوبی‪ :‬وایسم؟؟؟ یعنی چی وایسم؟؟ مگه واسه در آوردن تی شرتت‬


‫چقدر زمان می خوای؟؟؟‬

‫‪ 89‬نیاز‪ :‬بچه اشتباه فهمید‪ .‬فکر کرد داره سمبل ماه تولدش رو میگه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪209‬‬


Virgin Classroom Season 1

‫ بیا بخورش‬:‫جین‬

‫جین یک پیوست ارسال کرد‬

Shot SMT - All Rights Reserved 210


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین‪ :‬پشمام‬

‫ته‪ :‬واااو‬

‫هوبی‪ :‬فاک‪ ،‬تو حتی کامال لخت نیستی و من ارضا شدم‬

‫ته‪ :‬خیلی خوب به نظر میای داداش‪ ،‬اصال هم هومو‪ 90‬نیستی‬

‫هوبی‪ :‬خیلی هم هومو ای‪ ،‬داداش تو خیلی هاتی لعنتی‬

‫جین‪:‬خخخ مرسی‬

‫جیمین‪ :‬خیلی جذابی جینی!‬

‫جین‪ :‬میدونم خخخ‬

‫هوبی‪ :‬جونگ کوک؟ نامجون؟ نظری راجع به هات ترین پسر کالس‬
‫ندارین؟‬

‫نامجون‪ :‬نه‬

‫کوک‪ :‬حرفی ندارم!‬

‫‪ 90‬نیاز‪ :‬مخفف هوموسکشوال یا همون همجنسگرا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪211‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬خخخ شرط می بندم کوکی االن دیک خودش رو تو دست‬


‫گرفته‬

‫کوک‪ :‬نه خیر!! خیلی حرفت زشت بود!!‬

‫هوبی‪ :‬کل هفته لعنتی گذشته زشت بود‪ ،‬چی زر می زنی؟‬

‫جین‪ :‬کوک می تونی باهام جق بزنی من به دل نمی گیرم‪ .‬نَفس درونیم‬


‫باهاش حال میاد‬

‫هوبی‪ :‬هاهاهاهاهاهاها از هیجان دارم خفه می شم‬

‫هوبی‪ :‬فاز االنمه‬

‫کوکی‪ :‬من جق نمی زنم!!!‬

‫هوبی‪ :‬آره‪ ،‬نامجونم االن شق نکرده‬

‫نامجون‪ :‬داداش خدایی ببند‬

‫نامجون‪ :‬من استریت ام‬

‫هوبی‪ :‬اوهوم آره و جیمین هم تاپه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪212‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین‪ :‬گوش کن عوضی‪...‬‬

‫ته‪:‬بگذریم‪...‬‬

‫نامجون‪ :‬همتون برین بمیرین‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫‪91‬‬
‫هوبی‪ :‬همتـــــــون بریــــــن بمیـــــریــــــــن!!!‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫جین‪:‬خخخ خب نوبت کیه؟‬

‫ته‪:‬من! ‪(:‬‬

‫هوبی‪ :‬اوکی ادامه بده‪ ،‬حاال یه عدد بین ‪1‬تا ‪ 4‬بگو چون نامجون حال‬
‫آدم رو میگیره‬

‫ته‪ :‬اوکی فهمیدم‬

‫جیمین‪!!4:‬‬

‫‪ 91‬عاطفه‪ :‬با لحن تمسخر بخونین‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪213‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جین‪3:‬‬

‫هوبی‪3:‬‬

‫هوبی‪ :‬تف تو روحت جین‬

‫جین‪ :‬بیا بخورش‬

‫کوک‪1 :‬‬

‫هوبی‪2 :‬‬

‫ته‪ 1 :‬رو انتخاب کرده بودم‬

‫هوبی‪ :‬هیییی کوکی‬

‫جیمین‪ :‬هوبی این یعنی تو اول از همه باید کینک ات رو بگی‬

‫هوبی‪ :‬اوه پسر‪ ،‬خوشم اومد‬

‫هوبی‪ :‬اممممممممم‬

‫هوبی‪ :‬خب پسرا‪ ،‬شما عوضیا همتون از بانداژ خوشتون میاد‬

‫ته‪ :‬من‪ ...‬فکر میکنم قرار بود با مالیم ها شروع کنیم نه؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪214‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬این مالیم ترین کینکیه که دارم‬

‫جیمین‪@.@ :‬‬

‫جین‪ :‬لعنتی‪ .‬یعنی مثال اون دستبند های ریش ریش صورتی یا اون بی‬
‫دی اس ام لعنتی؟‬

‫هوبی‪ :‬مشخصه که بی دی اس امه جینی‬

‫نامجون‪ :‬وات د فاک‪ .‬فکر کردم لفت دادم‬

‫جیمین‪ :‬هی کوک! خجالت نکش! یکم حرف بزن!‬

‫هوبی‪ :‬آره پسر عضله های شکمت رو نشونم بده‬

‫کوک‪ :‬اوکی اما‪ ...‬من واقعا عضله ندارم‪...‬‬

‫جین‪ :‬اشکال نداره کوک‪ ،‬اگر راحت نیستی الزم نیست چیزی رو‬
‫نشون بدی‬

‫هوبی‪ :‬کوکی واسه پول استریپ هم میره‬

‫ته‪ :‬هوبی اون فقط یه بچست‬

‫هوبی‪18 :‬سالشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪215‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کوک یک عکس به گروه ارسال کرد‬

‫کوک‪ :‬این واسه برنامه استعدادیابی ایه که تابستون توش بودم‬

‫کوک‪ :‬بچه ها‪...‬؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪216‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کوک‪ :‬بهتون که گفتم شکمم عضله نداره‬

‫هوبی‪ :‬داداش گرفتی ما رو‬

‫جین‪ :‬اوه مای فاکینگ گاد‪...‬‬

‫جیمین‪ :‬سالم ددی‪ ،‬من آماده ام‬

‫ته‪ :‬این واقعا تویی؟؟‬

‫کوک‪ :‬آره‪...‬‬

‫هوبی‪ :‬تف تو روحت داداش‪ .‬فاک‪ .‬واقعا فاک‪ .‬فاااااااااک‪ .‬به فاک‬
‫رفتم‪ .‬فاک‪ .‬جرررر فااااااکککککک‬

‫کوک‪ :‬چیه؟‬

‫جین‪ :‬داداش رسما پاره ای‬


‫‪92‬‬
‫هوبی‪ :‬دلم میخواد لیسشون بزنم‬

‫ته‪ :‬من گی ام‬

‫‪ 92‬نیاز‪ :‬ما هم دلمون میخواد ولی فقط باید نگاه کنیم!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪217‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون‪ :‬فقط عضله شکم ان‬

‫شکــــــم ان!!!! برو دهنتو آب بکش‬ ‫عضــــله‬ ‫هوبی‪ :‬فقط‬


‫عوضی اونا عضله های سطح باالیی ان‬

‫هوبی‪ :‬اون عضله ها اثر هنرین‬

‫جیمین‪ :‬لعنت بهت کوک‪ ،‬نمی دونستم انقدر ددی تشریف داری‬

‫کوک‪ :‬نیستم! نامجونم گفت‪ ،‬اونا فقط عضله ان‪ ...‬اونقدرا هم خوب‬
‫نیستن‬

‫هوبی‪ :‬به حرف نامجون بو گندو گوش نده‬


‫‪93‬‬
‫نامجون‪ :‬چه شکری خوردی؟‬

‫جین‪ :‬کوک تو واقعا هاتی‪ ،‬جررررر‬

‫ته‪ :‬دوست دارم یه بار دیگه اعالم کنم که جزو گروه هوموسکشوالها‬
‫هستم‬

‫ته‪ :‬و سینگل هم هستم‬

‫‪ 93‬نیاز‪ :‬مثال ما خیلی مودبیم‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪218‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬نه اول من‬

‫جیمین‪ :‬خخخ کوک وقتی انقدر جذابی انقدر خجالتی نباش!!‬

‫کوک‪ :‬وای خدا‪ ،‬بچه ها بسه‬

‫نامجون‪ :‬آره خدایی بسه‬

‫هوبی‪ :‬چرا؟ فکر می کنی مال تو بهتره؟‬

‫نامجون‪ :‬میدونم که هست‬

‫هوبی‪ :‬عکس بده وگرنه داری زر می زنی‬

‫نامجون‪ :‬نه‬

‫هوبی‪ :‬نامجون بو گندو‬

‫نامجون‪ :‬اصال اینی که میگی یعنی چی؟؟؟‬

‫جین‪ :‬نشونمون بده نامجون!‬

‫نامجون‪ :‬نه‬

‫جیمین‪ :‬چرا نه؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪219‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون‪ :‬چون نمی خوام شما منحرفا با عکس عضله های شکم من جق‬
‫بزنین‬

‫ته‪ :‬مگر اینکه به خوبی مال جونگ کوک نباشن تا نزنیم‬

‫کوک‪ :‬وایسا ببینم چی‪...‬‬

‫هوبی‪ :‬یا نشونمون بده یا برو تو افق محو شو‬

‫کوک‪ :‬نه وایسا من می خوام برگردم به حرفی که ته زد‪...‬‬

‫جین‪ :‬اگر نشونمون بدی‪ ،‬میذاریم بری‪ ،‬مگه نه هوبی؟‬

‫هوبی‪ :‬آره‬

‫جیمین‪ :‬پس نشونمون بده لطفا!‬

‫نامجون‪ :‬کون لقتون‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫هوبی‪ :‬زود باش بو گندو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪220‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون‪ :‬اصال این یعنی چی‬

‫جین‪ :‬اگر نشونمون بدی بهت می گه‬

‫نامجون‪ :‬همتون منحرفید عوضیا‬

‫هوبی‪ :‬این درست نیست‬

‫هوبی‪ :‬اوکی وایسا من واقعا منحرف ام خخخ‬

‫جیمین‪ :‬منم یه کوچولو هستم‪ ،‬اما نه خیلی‬

‫جین‪ :‬منم میتونم باشم‬

‫ته‪ :‬اگر راستش رو میگین‪ ،‬منم یه جورایی هستم‬

‫جین‪ :‬کوک؟‬

‫کوک‪:‬همم؟‬

‫هوبی‪ :‬تو هم منحرفی؟‬

‫کوک‪...:‬‬

‫نامجون‪ :‬ممنون که باالخره اعتراف کردین‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪221‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬پس تو نشونمون می دی‬

‫نامجون‪ :‬نه‪ .‬برو بمیر‬

‫جبن‪ :‬شرط می بندم اصال نداره خخخ‬

‫هوبی‪ :‬آره‪ ،‬هر کسی که فقط ور ور می کنه‪ ،‬حرفشم جایی نمی ره و‬


‫دیکش هم کوچولوئه‬

‫نامجون‪ :‬می دونم می خواین به کجا برسین ولی جواب نمی ده‪ ،‬دارین‬
‫وقتتون رو تلف می کنین‬

‫جین‪ :‬چه حقه ای؟ فقط دارم میگم تو همیشه خودت رو می کنی تو‬
‫چشم ما و الف می زنی اما وقت نشون دادن که می رسه هیچ کاری‬
‫نمی کنی‬

‫نامجون‪ :‬چون الزم نیست چیزی رو به شما بازنده ها ثابت کنم‬

‫هوبی‪ :‬جرررررر‪ ،‬نمی تونی وقتی ما توی کالس همکاری میکردیم و‬


‫حتی بازی میکنیم ولی تو کاری نکردی و البته داشتی توسط معلم سر‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪222‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جات نشونده می شدی‪ ،‬به ما بگی بازنده‪ .‬اگر کسی اینجا بازنده باشه‬
‫اون تویی‬

‫نامجون‪ :‬درتو بذار‬

‫هوبی‪ :‬نامجون بو گندو‬

‫نامجون‪ :‬اوه مای فاکینگ گاد‬

‫نامجون یه عکس به گروه ارسال کرد‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪223‬‬


Virgin Classroom Season 1

‫ حاال دهناتونو گل بگیرین‬:‫نامجون‬

‫ گاد‬.‫ مای‬.‫ اوه‬:‫ته‬

Shot SMT - All Rights Reserved 224


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ته‪ :‬من واقعا گی ام‬

‫جین‪ :‬ووواااا‪...‬‬

‫جیمین‪ :‬د د ی اوووف‬

‫کوک‪ :‬واااو!‬

‫جین‪ :‬لعنت بهت نامجون تو سینگلی؟‬

‫نامجون‪ :‬من استریت ام‬

‫جین‪ :‬جوابمو ندادی‬

‫جیمین‪ :‬می تونم فقط‪ ...‬یکم نزدیک تر بهت بشینم؟‬

‫نامجون‪ :‬نه‬

‫جین‪ :‬نامجون دوست داری صبحا چجوری دیکت از خواب بیدار شه؟‬

‫نامجون‪ :‬با یه دختر‬

‫ته‪ :‬خب اگر نظرت عوض شد‪ ،‬شمارم رو داری جذاب جان ؛)‬

‫نامجون‪ :‬نمیشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪225‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کوک‪ :‬خوب به نظر میای نامجون!‬

‫نامجون‪ :‬گفته بودم که‬

‫جیمین‪ :‬اگر بذاری بهت بگم ددی بهت ‪20‬دالر میدم‬

‫نامجون‪ :‬نه وات د فاک‬

‫ته‪ :‬اوکی خب من واقعا باید برم به یه سری از کارام برسم بچه ها‪ ،‬این‬
‫چند ساعت گند خورد به همه چی‬

‫تهیونگ گروه را ترک کرد‬

‫کوک‪ :‬آره منم مشق دارم‪ ،‬بای بچه ها!!‬

‫جونگ کوک گروه را ترک کرد‬

‫جیمین‪ :‬نههههههههه‪ ،‬پس بازی چی؟‬

‫جین‪ :‬فردا هم میتونیم بازی کنیم‬

‫جین‪ :‬هوبی کی وقتت آزاده؟‬

‫جین‪:‬هوبی؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪226‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین‪ :‬اوه حتما مرده‬

‫جین‪ :‬خخخ‬

‫جین‪:‬هوبی!!! کجا رفتییییی؟؟‬

‫نامجون‪ :‬کی به پشمشه آخه؟ خوشحالم که رفت‪ .‬و من عکس رو‬


‫فرستادم پس بهتره دیگه شما بازنده ها من رو ادد نکنین‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫جیمین‪ :‬لعنتی‪ ...‬خب‪ ،‬فردا صبح میبینمتون )‪:‬‬

‫جیمین گروه را ترک کرد‬

‫جین‪ :‬هوبی‬

‫جین‪ :‬ه‬

‫جین‪ :‬و‬

‫جین‪ :‬ب‬

‫جین‪ :‬ی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪227‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جین‪* :‬شکلک صورت عصبانی*‬

‫جین‪ :‬هوبی بو گندو‬

‫جین گروه را ترک کرد‬

‫هوبی اسم گروه را به "فاک من عاشق نامجون ام" تغییر داد‬

‫هوبی گروه را ترک کرد‪.‬‬

‫*‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪228‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت دهم‬
‫یونگی در کیفش رو باز کرد و تنها چیزی که پیدا کرد‪ ،‬وسایل‬
‫تدریسش بود‪ ،‬ولی خبری از قرص هاش نبود و این باعث شد تا اخم‬
‫کنه‪.‬‬

‫به خونه برگشته بود و توی اتاق کارش به صندلیش تکیه داده بود و‬
‫به این فکر می کرد که اون قرص ها رو کجا می تونه گذاشته باشه‪.‬‬

‫معموال اون ها رو توی کیفش می ذاشت‪ ،‬اما شاید اشتباها توی کشوی‬
‫میز کالسش جا گذاشته بود‪.‬‬

‫ولی خب می تونست یه شب بدون اون ها دووم بیاره‪.‬‬

‫به عالوه اصال وقت رانندگی تا اونجا رو نداشت‪ ،‬کلی کار سرش ریخته‬
‫بود‪ .‬باید برنامه درس هاش رو می نوشت‪ ،‬برگه هاش رو صحیح میکرد‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪229‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و سوال طرح می کرد‪ .‬نیازی نبود به سر و کله زدن با نامجون اشاره‬


‫بشه و البته‪ ...‬تهیونگ‪...‬‬

‫وییز!‬

‫حالل زاده بهش همون لحظه هم پیام داد‪.‬‬

‫تهیونگ‪ :‬هی یونگی‪ ،‬خب آم‪ ،‬بچه ها دارن یه بازی عجیب که توش‬
‫کینک هاشون رو میگن و عکس لختی میفرستن انجام میدن‪ .‬عجیبه اما‬
‫می خوان بدونن بهشون نمره اضافی می دی؟‬

‫یونگی گوشیش رو توی جیبش گذاشت و به سمت تختش رفت‪ ،‬با‬


‫اینکه هنوز سر شب بود‪ ،‬همین االنش هم داشت خمیازه می کشید‪.‬‬

‫وییز!‬

‫وییز!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪230‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی آه کشید‪ ،‬واسه جواب دادن به پیام ها زیادی گشادیش میومد‪.‬‬


‫و اگر هم اون پیام ها از طرف تهیونگ بودن‪ ،‬به هر حال مهم نبودن‪.‬‬

‫یونگی لباس هاش رو عوض کرد‪ ،‬گوشیش رو به شارژ زد و زیر پتوی‬


‫تخت بزرگش خزید‪.‬‬

‫وییز!‬

‫"زهرما‪" ...‬‬

‫یونگی دوباره به سمت گوشیش رفت و اون رو برداشت‪ ،‬حس میکرد‬


‫بخاطر گوشیش کور شده بود‪ .‬گوشی رو برداشت و به صفحه روشنش‬
‫خیره شد‪.‬‬

‫تهیونگ‪ :‬من باهاشون بازی نمی کنم‬

‫تهیونگ‪ :‬اوکی فقط یک راند بازی میکنم‬

‫تهیونگ‪ :‬خخخ میزبان شدم‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪231‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی آه کشید‪.‬‬

‫اما شاید فکر خوبی بود‪ .‬اگر برای این بازی نمره در نظر می گرفت‬
‫اونوقت یه درس از اون برنامه ای که باید بهش می رسید‪ ،‬کم می شد‪.‬‬

‫یونگی‪ :‬حتما‪ .‬هر عکس پنج نمره‪ ،‬هر اعتراف به کینک هم سه نمره‬
‫داره و واسه کینک های مالیم هم یه نمره می ذارم‪.‬‬

‫تهیونگ تقریبا در جا جواب داد‪.‬‬

‫تهیونگ‪ :‬اوکی فهمیدم‬

‫تهیونگ‪ :‬اوکی دو راند بازی میکنم خخخ‬

‫برای یونگی اینکه تهیونگ با دانش آموز ها بازی کنه مهم نبود‪ ،‬اما از‬
‫اینکه همشون توی بازی شرکت کردن خوشحال بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪232‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آهی کشید‪ ،‬گوشیش رو خاموش کرد و توی تختش برگشت‪.‬‬

‫خوشحال بود که حواس دستیار سابقش پرت شده بود‪.‬‬

‫اصال دلش نمی خواست تهیونگ اون کار تحقیقاتیش رو تموم کنه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫دیر وقتِ همون شب‪ ،‬تهیونگ بیدار بود و داشت به نوشته هاش درباره‬
‫مین یونگی نگاه می کرد‪.‬‬

‫با اینکه اون معلم کوچولو رو برای سه سال می شناخت‪ ،‬اونقدرها هم‬
‫چیزی ننوشته بود‪.‬‬

‫یونگی توی مخفی کردن و خصوصی نگه داشتن مسائل خیلی خوب‬
‫بود‪.‬‬

‫و تهیونگ معموال با روشی که تقریبا یونگی هر روز به فاکش می داد‪،‬‬


‫حواسش پرت می شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪233‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نه‪ ،‬ته‪ .‬تمرکز کن!‬

‫سه سال گذشته بود و تهیونگ هنوز آگوست دی رو ندیده بود‪.‬‬

‫و نامجون خرشانس که به زور چهارده روزه که یونگی رو شناخته‬


‫بود‪ ،‬اون رو دیده بود!‬

‫زندگی حالش رو بهم می زد‪.‬‬

‫تهیونگ غرید‪ ،‬برگه هاش رو یه جا ریخت و خودش رو روی تختش‬


‫پرت کرد‪.‬‬

‫البته که درباره دزدیدن قرص های یونگی احساس گناه می کرد‪ ،‬اما‬
‫اگر می گفت درباره اش هیجان زده نیست ‪ ،‬دروغ می گفت‪.‬‬

‫بدون قرص هایی که یونگی بتونه باهاشون عالئمش رو سرکوب کنه‪،‬‬


‫تهیونگ هم شانس بیشتری برای دیدن آگوست پیدا می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪234‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫باالخره بعد از این همه سال‪ ،‬مقاله تحقیقاتیش داشت کامل می شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪235‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت یازدهم‬
‫"دنبال چی می گردین؟"‬

‫سوکجین از سر میزش پرسید‪.‬‬

‫یونگی اعتنایی نکرد‪ ،‬همونطور که کشوی میزش رو بیرون می ریخت‪،‬‬


‫وسایلش رو این طرف و اون طرف پرت می کرد و دنبال قرص هاش‬
‫می گشت‪.‬‬

‫تهیونگ همونطور که لبش رو گاز می گرفت بهش نگاه می کرد‪.‬‬

‫یونگی نمی تونست باور کنه که قرص هاش توی کشوی میزش نیستن‪.‬‬
‫اگر قرص هاش توی کشو نبود‪ ،‬حتما توی کیفش بود‪ ،‬اما اونجا هم‬
‫نبودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪236‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫حاال دیگه ترس سراغش اومده بود‪.‬‬

‫صاف ایستاد‪.‬‬

‫"من باید یه زنگ بزنم‪ .‬فقط با هم حرف بزنید یا هر غلطی که میخواید‬


‫بکنید‪ ،‬برام مهم نیست‪".‬‬

‫با گوشی که در گوشش گذاشته بود از کالس خارج شد‪.‬‬

‫هوسوک در جا به سمت نامجون خم شد‪.‬‬

‫"پس امشب دوباره نودز رولت بازی می کنیم‪ ،‬پایه ای؟ باالخره‬
‫میتونیم بفهمیم دیک کی تو کالس از همه بزرگ تره‪".‬‬

‫نامجون حتی بهش نگاه نکرد‪ ،‬مشغول تایپ کردن تو گوشیش بود‪.‬‬

‫"من االنش هم می دونم واسه کی بزرگ تره‪ ،‬خودم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪237‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ثابت کن‪".‬‬

‫چشم های هوسوک روی شلوار پسر قد بلند دور می زد‪.‬‬

‫"گمشو‪ ،‬برو بمیر‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت و به کسی زنگ زد‪ .‬بلند شد و به طرف‬


‫وسط کالس رفت‪.‬‬

‫"به کی زنگ میزنی؟"‬

‫هوسوک صداش زد‪ ،‬هنوز داشت نامجون رو دست مینداخت‪.‬‬

‫"به مامانت که بیاد دنبالت؟"‬

‫"به دوست دخترم عوضی‪".‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪238‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک خشکش زد‪.‬‬

‫دوست دختر؟‬

‫"تو دوست دختر داری؟"‬

‫سوکجین پرسید‪ ،‬انگار گیج شده بود‪.‬‬

‫"معلومه‪".‬‬

‫نامجون مسخرشون کرد‪.‬‬

‫"به شما بازنده ها گفته بودم که من استریت ام‪".‬‬

‫"آره اما‪ ...‬نمی دونستم دوست دختر داری‪".‬‬

‫سوکجین لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"وات د فاک‪ ،‬حسودیم شد!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪239‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"شرط می بندم بهش اجازه داده که ددی صداش کنه‪".‬‬

‫جیمین زیر لب گفت و با عصبانیت به وایت برد خیره شد‪.‬‬

‫جونگ کوک اخم کرد‪ ،‬بخاطر این خبر ناراحت شده بود‪ .‬حاال دیگه‬
‫نمی تونست رون های لخت نامجون رو ببینه‪.‬‬

‫"سالم بیبی‪".‬‬

‫نامجون از پشت تلفن سالم و احوال پرسی کرد‪.‬‬

‫"کالس چطوره؟"‬

‫هوسوک سرش رو به دستش تکیه داد و بق کرد‪.‬‬

‫"داداش شکر قهوه ای پاشیدم تو این زندگی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪240‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین با همدردی پشتش دست کشید‪.‬‬

‫"درست میشه‪ .‬شاید اون دختره واسش مهم نیست که با فرستادن عکس‬
‫لختیش واسه پسرا بهش خیانت می کنه‪ ،‬مخصوصا اگر استریت باشه‪".‬‬

‫"من از این قضیه بدم نمیاد‪".‬‬

‫هوسوک به شکل نامفهومی گفت‪ .‬به پسری که داشت به حرفایی که‬


‫دوست دخترش بهش می زد پوزخند می زد یه نگاه دزدکی دیگه ای‬
‫کرد‪.‬‬

‫نامجون خندید و سرش به عقب پرت شد‪ .‬موهاش خیلی خوب حالت‬
‫دار شده بود و این قلب هوسوک رو به تپش در میاورد‪.‬‬

‫"بیا یه کاری کنیم بهم بزنن‪".‬‬

‫هوسوک آروم برای سوکجین زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪241‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسر بزرگ تر اخم کرد‪.‬‬

‫" هوبی این دیگه زیاده رویه‪ .‬اگر دست انداختنش بود یه چیزی اما‬
‫نمی تونیم همچین کاری بکنیم!"‬

‫هوسوک پیش خودش غرغر کرد و نگاه دزدکی دیگه ای به چال لپ‬
‫پسرک کرد‪.‬‬

‫"نامجون بو گندو‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جیمین بلند شد و به سمت میز جونگ کوک رفت و روی میزش‬


‫نشست‪.‬‬

‫"سالم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪242‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سالم‪".‬‬

‫جونگ کوک پلک زد‪.‬‬

‫"امروز بعد از مدرسه چیکاره ای؟"‬

‫جیمین درحالیکه پاهاش رو روی هم انداخته بود و یه آبنبات قرمز‬


‫رنگ رو توی دهنش می چرخوند‪ ،‬پرسید‪.94‬‬

‫"آآآ‪ ،‬تکلیفامو انجام میدم‪ ،‬چطور؟ می خوای دوباره بازی کنیم؟"‬

‫جونگ کوک با چشم های گرد شده پرسید‪.‬‬

‫جیمین پیش خودش خندید‪.‬‬

‫"نه دقیقا‪".‬‬

‫‪ 94‬عاطفه‪ :‬آبنبات قرمز هم نشدیم!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪243‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک با معصومیت پلک زد‪.‬‬

‫"ببین‪ ،‬تو واقعا خیلی هاتی‪".‬‬

‫جیمین آهی کشید‪ ،‬گفت‪ .‬داشت به جایی که می خواست می رسید‪.‬‬

‫جونگ کوک سرخ شد‪.‬‬

‫"ا‪...‬اوه‪ ،‬مرسی‪" ...‬‬

‫"و می خوام من رو به فاک بدی‪".‬‬

‫جونگ کوک نفسش بند اومد‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی؟! جیمین!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪244‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به سوکجین که بهشون پوزخند می زد‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"صداتو بیار پایین!"‬

‫"چرا؟ فقط من نیستم که می خواد باهات سکس داشته باشه‪".‬‬

‫جیمین سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"راست میگه‪".‬‬

‫تهیونگ از جایی که سرش رو روی میز گذاشته و وسط چرتش بود‪،‬‬


‫گفت‪ .‬گرچه برای این مکالمه الی چشم هاش رو باز کرده بود‪.‬‬

‫" منم دلم می خواد به فاکت بدم‪".‬‬

‫هیچ حرفی به ذهن جونگ کوک نمی رسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪245‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"منم‪".‬‬

‫سوکجین با صدای بلند گفت‪ ،‬دستش رو باال برد‪.‬‬

‫جیمین بهشون اخم کرد‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬من اول زنبیل گذاشتم‪".‬‬

‫"ولی اولین بوسهش با من بود‪".‬‬

‫سوکجین پوزخند زد‪.‬‬

‫جونگ کوک سریع سرش رو به سمتش چرخوند‪.‬‬

‫" تو از کجا فهمیدی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪246‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جیمین بهم گفت‪".‬‬

‫سوکجین پوزخند زد‪.‬‬

‫جونگ کوک سریع سرش رو به سمت جیمین برگردوند‪.‬‬

‫"جیمین! چرا؟!"‬

‫جیمین سرش رو پایین انداخت رو به دست هاش نگاه کرد‪.‬‬

‫"ببخشید‪ ،‬اون روز داشتم با سوکجینی حرف می زدم و از دهنم پرید‪".‬‬

‫جونگ کوک که از دستش ناراحت شده بود‪ ،‬غرید و سرش رو به‬


‫میزش کوبید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪247‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر بوسه اولت با سوکجین بوده و جیمین هم قراره باکرگیت رو‬


‫بگیره‪ ،‬میشه منم اولین بلوجابت باشم؟"‬

‫تهیونگ با خواب آلودگی پرسید‪.‬‬

‫جونگ کوک حتی سعی نکرد تا جوابش رو بده‪ ،‬نمی تونست از‬
‫خجالت سرش رو باال بیاره‪.‬‬

‫آقای مین‪ ،‬لطفا برگرد سر کالس!‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"کلینیک ریور وی‪ ،‬چطور میتونم کمکتون کنم؟"‬

‫پذیرش جواب داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪248‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بله‪ ،‬سالم‪ ،‬میخواستم نسخه داروهام رو دوباره بگیرم‪".‬‬

‫یونگی گفت‪ ،‬کلی از کالس فاصله گرفت تا مطمئن بشه کسی دزدکی‬
‫بهش گوش نده‪.‬‬

‫"حتما آقا‪ ،‬بذارین پروندتون رو ببینم‪ .‬می تونم بپرسم اسم کاملتون‬
‫چیه؟"‬

‫"مین یونگی‪".‬‬

‫یونگی پشتش رو چک کرد‪ .‬کسی توی راهرو نبود‪.‬‬

‫"و می خواین چه دارویی رو بگیرین؟"‬

‫دختره پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪249‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سرترالین‪".‬‬

‫یونگی محض احتیاط صداش رو پایین آورد‪.‬‬

‫می تونست صدای تایپ کردن دختر روی کیبورد رو بشنوه‪.‬‬

‫"هممم‪ ،‬انگار شما تازه هفته پیش از دکتر براون وقت ویزیت گرفتین‬
‫و یه قوطی قرص رو بهتون داده‪"،‬‬

‫دختره گفت‪.‬‬

‫"بله‪ ،‬اما یه اتفاقی افتاد و من دیگه قرصی ندارم‪".‬‬

‫یونگی سعی کرد که با عصبانیت حرف نزنه‪.‬‬

‫"متاسفم آقا‪ ،‬اما بخاطر اوردوز‪ 95‬ما تا روزی که اولین قوطی تموم نشه‬
‫نمی تونیم دوباره قرصی بدیم‪ ،‬که میشه‪17 ...‬ام ماه بعد‪".‬‬

‫‪ 95‬مصرف بیش از حد قرص‪ ،‬مواد‪ ،‬مشروب و‪...‬که اکثر اوقات منجر به مرگ میشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪250‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یه ماه دیگه تا اون موقع مونده!"‬

‫یونگی اعتراض کرد‪.‬‬

‫"من رو ببخشید آقا‪ ،‬ولی این قانون ماست‪".‬‬

‫دختر عذرخواهی کرد‪.‬‬

‫یونگی ناامید شده بود‪ ،‬می خواست قبل از اینکه عصبانیتش فوران کنه‬
‫از مهلکه دور بشه و گوشی رو قطع کرد‪.‬‬

‫"فاک!"‬

‫زیر لب گفت‪ ،‬موهاش رو با دست هاش گرفته بود‪.‬‬

‫نمی تونست یک ماه بدون اون قرص ها دووم بیاره!‬

‫قوطی اولش کدوم گوری رفته بود؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪251‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫می تونست قسم بخوره که اون رو توی کشوی میزش گذاشته بود‪...‬‬
‫شاید باید دوباره چک می کرد‪.‬‬

‫آهی کشید‪ ،‬موهاش رو مرتب کرد و صاف ایستاد‪.‬‬

‫می تونست از پس این یک ماه بر بیاد‪ .‬تا زمانی که احساساتش رو‬


‫کنترل می کرد و چیزی اون رو تحت فشار نمیذاشت‪ ،‬می تونست‬
‫دووم بیاره و کسی هم بویی نبره‪.‬‬

‫اوه چقدر فکر یونگی اشتباه بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪252‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت دوازدهم‬

‫یونگی وارد کالس شد و در حالیکه دانش آموزهاش با هم دیگه حرف‬


‫میزدند سر جاش نشست‪ ،‬خوشحال بود که کسی حواسش بهش نیست‪.‬‬

‫"ساب‪ ،‬گوشیت رو بذار کنار‪"،‬‬

‫به نامجون که داشت گوشه کالس حرف می زد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫دانش آموز انگشت وسطش رو به سمتش گرفت و مکالمه اش رو ادامه‬


‫داد‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬من مثل همیشه ساعت سه خونه ام عزیزم‪ ،‬کی بیام خونت؟"‬

‫"گفت گوشیت رو قطع کن‪".‬‬

‫هوسوک با صدای بلند غر زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪253‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوبه‪ .‬منم دوست دارم عزیزم‪".‬‬

‫نامجون به اون هم توجهی نکرد‪ ،‬اما باالخره گوشیش رو قطع کرد و‬


‫سرجاش برگشت و گوشیش رو توی جیبش گذاشت‪.‬‬

‫هوسوک زیر لب غرغر کرد و نامجون بهش خیره شد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬تهیونگ بهم گفت که دیشب با هم بازی می کردین‪".‬‬

‫یونگی حرفش رو شروع کرد‪.‬‬

‫سوکجین دستش رو باال برد‪ ،‬که بی معنی بود چون به هرحال حرفش‬
‫رو بدون اجازه زد‪.‬‬

‫"واسه اون بازی نمره اضافی می گیریم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪254‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بله‪ ،‬هر عکس خوبی که فرستاده بشه ‪ 5‬نمره داره‪ .‬هر کینک مالیمی‬
‫که بهش اعتراف بشه ‪ 1‬نمره‪ ،‬در حالیکه کینکی که ارزشش رو داشته‬
‫باشه ‪ 3‬نمره داره‪".‬‬

‫یونگی نمره ها رو با ماژیک مشکی روی تخته نوشت‪.‬‬

‫نامجون‪5 :‬‬

‫جیمین‪1 :‬‬

‫سوکجین‪5 :‬‬

‫هوسوک‪6 :‬‬

‫جونگ کوک‪6 :‬‬

‫تهیونگ‪1 :‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪255‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون به تهیونگ که ته ردیف نشسته بود نگاه کرد‪.‬‬

‫"وات د فاک؟! کل چت رو بهش نشون دادی؟!"‬

‫"قابلی نداشت که ‪ 5‬نمره گرفتی‪".‬‬

‫تهیونگ براش بوس فرستاد‪ ،‬که باعث شد نامجون به حالت اولش‬


‫برگرده‪.‬‬

‫" اگه ‪ 100‬نمره یا همچین چیزی بگیریم چی میشه؟"‬

‫جیمین پرسید‪.‬‬

‫"هنوز نمی دونم‪ .‬می تونید امتحان ندین یا ‪100‬درصد نمره رو بگیرین‬
‫یا همچین چیزی‪".‬‬

‫یونگی شونه ای باال انداخت‪،‬‬

‫"همتون می تونین دوباره بهش فکر کنین و به من بگین‪ .‬می تونه برای‬
‫هر کدومتون جدا باشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪256‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" من می دونم چی میخوام‪".‬‬

‫نامجون بلند گفت‪.‬‬

‫"اگر من ‪ 100‬نمره رو گرفتم‪ ،‬تو باید استعفا بدی!"‬

‫یونگی پوزخند زد‪.‬‬

‫"اوه ساب‪ .‬تو خیلی کیوتی‪ .‬قبوله‪".‬‬

‫"اگر آقای مین اول ‪ 100‬نمره رو گرفتن چی؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"چقدر احمقی‪ .‬اون که بازی نمی کنه‪".‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪257‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چرا که نه؟ فکر می کنم اگر بازی کنن جالب میشه‪".‬‬

‫هوسوک گوشیش رو بیرون آورد‪،‬‬

‫"آقای مین شمارتون چنده؟"‬

‫"وات د فاک؟"‬

‫نامجون اخم کرد‪،‬‬

‫"خیلی زشته که اینجوری از معلمت شماره بگیری!"‬

‫" مثل این همه چیز غیر زشتی که این چند وقته اتفاق افتاده؟"‬

‫هوسوک چشم هاش رو چرخوند و با معلمش رو به رو شد‪.‬‬

‫یونگی پوزخند زد‪.‬‬

‫"حتما‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪258‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و شماره اش رو به هوسوک داد‪.‬‬

‫"خوبه‪".‬‬

‫هوسوک پیش خودش خندید‪.‬‬

‫"وقتی من ‪ 100‬نمره رو بگیرم می خوام یکی از شما رو مجبور کنم‬


‫هر کاری که می خوام رو انجام بده‪".‬‬

‫"مزخرفه‪".‬‬

‫نامجون زمزمه کرد‪.‬‬

‫"همینجوری فحش بده‪ ،‬ساب‪ .‬همین االنش هم واسه تنبیه فردات برنامه‬
‫دارم‪".‬‬

‫یونگی بهش گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪259‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر من ‪ 100‬نمره رو بگیرم می تونم بی چون و چرا این درس رو‬


‫پاس بشم؟"‬

‫جیمین پرسید‪.‬‬

‫"فکر می کنی میفتی؟"‬

‫یونگی یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫جیمین شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"نمی دونم‪ .‬دارم به چیزی که می خوام فکر می کنم‪".‬‬

‫"اگر من ‪ 100‬نمره رو بگیرم می خوام با آقای مین برم سر قرار‪".‬‬

‫سوکجین پوزخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪260‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس من خیلی مشتاقم که تو برنده بشی جین‪".‬‬

‫یونگی بهش چشمک زد‪.‬‬

‫"اگر من ‪ 100‬نمره رو بگیرم می خوام بهم بگی داری چی رو قایم‬


‫می کنی!"‬

‫تهیونگ بهش گفت‪.‬‬

‫یونگی بهش نگاه نکرد‪.‬‬

‫"از چی حرف می زنی؟"‬

‫"خودت خیلی خوب می دونی دارم از چی حرف می زنم! برگه های‬


‫تحقیقم!"‬

‫تهیونگ ادامه داد‪.‬‬

‫"باید یه مصاحبه کامل با من داشته باشی‪ ،‬اگر می دونی منظورم چیه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪261‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همه دانش آموزها گیج به نظر میومدن و یونگی باالخره آه کشید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬حاال هر چی‪".‬‬

‫به جونگ کوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"کوک؟ تو چی می خوای اگر ‪ 100‬نمره رو بگیری؟"‬

‫همونطور که همه به پسر خجالتی که برای جلوگیری از ارتباط چشمی‬


‫خیره شده بود به میزش خیره شده‪ ،‬نگاه می کردند‪ ،‬سکوت همه جا رو‬
‫فرا گرفت‪.‬‬

‫"آآ‪ ...‬آمم‪ ،‬من‪"...‬‬

‫جونگ کوک با لکنت گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪262‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فقط حرفت رو بزن‪".‬‬

‫نامجون بهش تیکه انداخت‪.‬‬

‫"وگرنه ما کل روز همین جاییم!"‬

‫جونگ کوک به خودش لرزید‪ ،‬اما تو چشم های معلمش نگاه کرد‪.‬‬
‫بخاطر جوش و خروش داخل چشم هاش نفسش بریده بود‪.‬‬

‫آقای مین از تعریف زیبایی هم جلو زده بود‪ .‬اون تکامل یافته بود‪ .‬اون‬
‫به طرز گناه کارانه ای خوشگل بود‪.‬‬

‫"من‪ ...‬من می خوام‪ ...‬که‪" ...‬‬

‫با تردید گفت‪ ،‬قلبش تو دهنش می زد‪.‬‬

‫"می تونی بگی‪".‬‬

‫سوکجین تشویقش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪263‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک یه نفس عمیق کشید‪.‬‬

‫"ا‪ ...‬اگر من ‪ 100‬نم‪ ...‬نمره رو بگیرم‪...‬اوه فـ‪...‬فاک بهش!"‬

‫از سر جاش بیرون پرید و با معلمش چشم تو چشم شد‪.‬‬

‫"خواهش می کنم‪ ،‬من میخوام تو رو به فاک بدم‪ ،‬مین یونگی!"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪264‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سیزدهم‬

‫همونطور که همه با ابراز احساسات پسر خجالتی و ترسو شوکه شده‬


‫بودند‪ ،‬کالس توی سکوت سنگینی فرو رفت‪.‬‬

‫بعد‪ ،‬هوسوک سوت آرومی زد‪.‬‬

‫"لعنتی‪.‬‬

‫یونگی قبال هم از این دانش آموزها که این ادعا رو می کردند‪ ،‬داشت‪،‬‬


‫پس وقتی امسال دوباره این اتفاق براش افتاد‪ ،‬متعجب نشد‪ .‬اما از اینکه‬
‫بین این همه آدم پرمدعا‪ ،‬اون شخص جونگ کوک بود واقعا متعجب‬
‫شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪265‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با توجه به گذشتشون‪ ،‬همچین کاری رو بیشتر از تهیونگ انتظار داشت‪،‬‬


‫یا شاید هوسوک و یا حتی سوکجین‪ .‬اما جونگ کوک؟ یونگی اصال‬
‫انتظارش رو نداشت‪.‬‬

‫سوکجین سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"وایسا‪ ،‬وایسا‪ ،‬آقای مین که باتم کسی نمیشه!"‬

‫"اگر ‪ 100‬نمره رو گرفتم باید استثنا قائل بشه!"‬

‫جونگ کوک باهاش بحث کرد و برای اینکه سر خواسته اش ایستاده‬


‫بود دوباره همه رو سورپرایز کرد‪.‬‬

‫"واقعا استثنا قائل میشه؟"‬

‫هوسوک ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫"پس منم می تونم جوابم رو عوض کنم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪266‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حیف ‪ 100‬نمره س‪".‬‬

‫نامجون به جونگ کوک گفت‪.‬‬

‫"توی هرزه رو هم می کنم‪ ،‬دهن لعنتیت رو ببند!"‬

‫جونگ کوک با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫جیمین تو دست هاش جیغ کشید‪ ،‬همونطور که با مردمک چشم های‬


‫گشاد شده به دو تا پسر نگاه می کرد‪ ،‬نمی تونست شوک خوشحال‬
‫کننده ای که بهش وارد شده بود رو مهار کنه‪.‬‬

‫"هولی شت‪ ،‬کوک!"‬

‫سوکجین با تعجب داد زد‪ ،‬داشت از خنده می ترکید‪،‬‬

‫"جن زده شدی؟!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪267‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هر چی که هست من عاشقشم‪".‬‬

‫هوسوک تشویقش کرد و شستش رو برا دوستش باال برد‪.‬‬

‫نامجون فقط نگاه می کرد‪ ،‬نمی دونست چی بگه‪ .‬باالخره تسلیم شد‪،‬‬
‫عصبانیتش اونقدر زیاد بود که نمی تونست کاری کنه یا چیزی بگه‪.‬‬

‫"دقیقا همون موقع ای که فکر می کردم تو نرمال ترین آدم تو این‬


‫کالسی‪ .‬همه تو این کالس روانی هستن‪".‬‬

‫تهیونگ به یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫"خب معلم‪ ،‬جوابت چیه؟"‬

‫جونگ کوک با استرس به معلم که از وقتی احساساتش رو ابراز کرده‬


‫بود چیزی نگفته بود‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪268‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی بهش پوزخندی زد که مستقیم به سمت دیک جونگ کوک‬


‫بود‪.‬‬

‫"جونگ کوک‪ ،‬اگر ‪ 100‬نمره رو گرفتی شانس امتحان کردنش رو‬


‫بهت می دم و می تونی من رو ساب خودت کنی‪ .‬اگر بردی‪ ،‬می ذارم‬
‫تاپ بشی‪ .‬اگر من ببرم‪ ،‬من به جاش تاپ میشم‪".‬‬

‫جونگ کوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫" قبوله!"‬

‫سرجاش نشست‪ ،‬تو فکر غرق شده بود و پاهاش رو با استرس تکون‬
‫می داد‪.‬‬

‫نامجون انگار حرف کم آورده بود‪.‬‬

‫"این‪ ...‬این از دیوونگی هم اون طرف تره! چه خبره واقعا؟! شماها چه‬
‫مرگتونه؟!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪269‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"شما چی آقای مین؟"‬

‫هوسوک پرسید‪ ،‬نامجون رو ندید گرفت‪.‬‬

‫"آره!"‬

‫سوکجین بلند گفت‪.‬‬

‫"اگر شما اول ‪ 100‬نمره رو بگیرید چیکار می کنید؟"‬

‫"اگر ببرم‪"...‬‬

‫یونگی تظاهر کرد که داره دربارش فکر می کنه‪.‬‬

‫"از هر کدومتون یه چیز متفاوت می خوام‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪270‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"از من چیزی بهت نمی ماسه!"‬

‫نامجون سرش رو تکون داد و چند سانتی متری سر جاش عقب رفت‪.‬‬

‫"خیلی هیجان انگیزه!"‬

‫جیمین وسط حرفش پرید‪.‬‬

‫"پس هر شب بازی می کنیم؟"‬

‫"یه بار در هفته‪ ،‬به جز آخر هفته ها‪ ،‬تا آخرین روز کالس‪".‬‬

‫یونگی قوانین رو روی تخته نوشت و گفت‪.‬‬

‫"می تونید هر وقت که بخواید بازی کنید‪ ،‬فقط نمره ای نمی گیرید‪.‬‬
‫اصال تقلب نکنید‪ ،‬وگرنه تنبیه می شید و احتماال بردتون برای همیشه‬
‫ازتون گرفته میشه‪ .‬اگر هر وقت با نشون دادن چیزی یا اعتراف به‬
‫چیزی راحت نبودید‪ ،‬بگید و تبرئه می شید‪ ،‬بدون هیچ سوالی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪271‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به سمت کالس برگشت‪.‬‬

‫"می خواید چیزی اضافه کنید؟"‬

‫"باالخره اینجوری کینک هامون تموم میشه‪ ،‬نه؟ پس باید یه چیزی به‬
‫جاش بذاریم؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫برای یک ثانیه سکوت حاکم شد‪ ،‬تا اینکه جیمین از صندلیش بیرون‬
‫پرید‪.‬‬

‫"اوه! فهمیدم! میزبان به یه شماره فکر می کنه‪ ،‬و بعد هم به صورت‬


‫رندوم به دو تا عدد دیگه فکر می کنه! بعد بقیه یه عدد رو میگن‪ ،‬و‬
‫عدد اصلی که گفته شده باید عکس بفرسته‪ .‬بعد اون دو نفر دیگه‪ ،‬باید‬
‫یه کاری باهم بکنن!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪272‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مثال چی؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫"هر چی‪".‬‬

‫جیمین شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"هر چی جرات انتخاب شدشون حرفه ای تر باشه‪ ،96‬نمره بیشتری‬


‫میگیرن‪ .‬می تونیم همه باهم یه جرات رو انتخاب کنیم و هر چقدر‬
‫جرات ارزش بیشتری داشته باشه‪ ،‬عادالنه تره‪ .‬مثل یه دموکراسی‪".‬‬

‫"مزخرفه!"‬

‫نامجون اخم کرد‪.‬‬

‫‪ 96‬مثل بازی جرات حقیقت‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪273‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من استریت ام و دوست دختر دارم! من نمی تونم این بازی احمقانه‬
‫رو انجام بدم!"‬

‫"خب باهاش بهم بزن‪".‬‬

‫هوسوک زیر لب طوری که کسی نفهمه‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"الزم نیست همه جرات ها درباره چیزای جنسی باشن‪"،‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫"بیشتر بهش فکر می کنیم خب‪".‬‬

‫"خوشم اومد‪".‬‬

‫یونگی سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪274‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این به جای جرات حقیقت میشه جرات نودز‪".97‬‬

‫به جیمین لبخند زد‪.‬‬

‫"ایول جیمین‪".‬‬

‫پسر مو صورتی از اینکه تحت تشویق قرار گرفته بود به خودش‬


‫میبالید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬شما بچه ها این هفته یه بار بازی کردید‪ ،‬پس بازی بعدی‬
‫رو می ذاریم برای جمعه‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"هر جمعه ساعت ‪".7‬‬

‫‪ 97‬جرات همراه با لخت شدن‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪275‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"برای من خوبه!"‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"منم!"‬

‫جیمین پیش خودش خندید‪.‬‬

‫"منم که پایه ام‪".‬‬

‫سوکجین پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫جونگ کوک سرش رو تکون داد‪ ،‬یه بار دیگه خجالتی شده بود‪.‬‬

‫"م‪ ...‬منم همینطور‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪276‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره منم هستم‪".‬‬

‫تهیونگ خمیازه کشید‪.‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد و چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"حاال هر چی‪".‬‬

‫یونگی ساعتش رو چک کرد‪.‬‬

‫"فکر می کنم امروز روز پرکاری داشتیم‪ .‬مرخصید‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪277‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهاردهم‬

‫نامجون عمال در رو با سرعتی که برای بیرون رفتن از کالس داشت‪،‬‬


‫شکوند‪.‬‬

‫"صبر کن‪ ،‬جونی!"‬

‫هوسوک دوید تا بهش برسه‪.‬‬

‫"اونجوری صدام نکن‪".‬‬

‫نامجون اخم کرد‪.‬‬

‫"امروز بعد از مدرسه چکاره ای؟"‬

‫هوسوک پرسید و با پسر قد بلند هم قدم شد‪ .‬برای رسیدن بهش مجبور‬
‫بود قدم های بلندی برداره‪.‬‬

‫"باید بیای خونه ی ما‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪278‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک با خوشحالی گفت‪.‬‬

‫"چرا؟"‬

‫نامجون ایستاد تا بهش نگاه کنه‪.‬‬

‫"جدی میگم‪ ،‬چرا باید بیام؟ ما از هم بدمون میاد‪".‬‬

‫"من ازت بدم نمیاد‪".‬‬

‫هوسوک هم ایستاد‪.‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"خب من ازت بدم میاد‪".‬‬

‫"آآآ‪ ،‬جدی نمیگی! به هر حال‪ ،‬من سوکجین رو هم دعوت کردم و‬


‫می تونیم باهم خوش بگذرونیم‪".‬‬

‫هوسوک خیلی معمولی گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪279‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون شروع به راه رفتن کرد‪.‬‬

‫هوسوک پشت سرش دوید‪.‬‬

‫"خب چه ساعتی رو برات بذارم؟"‬

‫"بسه! من استریت و تو رابطه ام و ازت بدم میاد!"‬

‫نامجون هیسی کشید و به دانش آموزایی که از کنارشون رد می شدن‪،‬‬


‫نگاه کرد‪.‬‬

‫"و صدات رو بیار پایین احمق! این حرف ها رو بذار واسه وقتی که‬
‫تو کالسیم!"‬

‫"و اگر نکنم چی؟"‬

‫هوسوک با معصومیت پلک زد‪.‬‬

‫"من رو می زنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪280‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سرش رو عقب برد و گردنش رو نشون داد‪.‬‬

‫"یا خفم می کنی؟"‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"غیرقابل تحمل ای‪".‬‬

‫"بیخیال!"‬

‫هوسوک دوباره دنبالش راه افتاد‪.‬‬

‫"مگر اینکه ترسیده باشی‪ ،‬آره؟"‬

‫و سقلمبه ای به پهلوی پسرک زد‪.‬‬

‫"معلومه که نترسیدم‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪ ،‬روی دست هوسوک زد تا دستش رو از‬


‫روی پهلوش برداره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪281‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من فقط عالقه ای به پسرها ندارم‪ .‬و به هر حال‪ ،‬امشب با دوست‬


‫دخترم می خوام برم بیرون‪".‬‬

‫"آها درسته‪".‬‬

‫هوسوک چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"اصال از کجا بدونیم که دوست دخترت واقعیه‪ ،‬هممم؟"‬

‫قبل از اینکه هوسوک بتونه پلک بزنه‪ ،‬یهویی دو طرف سرش با دست‬
‫های قوی نامجون به یه سری الکر چسبونده شد‪.‬‬

‫"تو صورتم نگاه کن و بگو که مطمئنی دروغ میگم‪".‬‬

‫نامجون آروم گفت‪ ،‬به خاطر عصبانیت از چشم هاش آتیش می بارید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪282‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک بهش زل زد‪.‬‬

‫"اوکی به اندازه کافی عادالنه بود‪".‬‬

‫نامجون عقب کشید و اجازه داد دست هاش از گردن پسر جدا بشه‪.‬‬

‫هوسوک به چند تا دانش آموزی که داشتن بهشون نگاه می کردن‪،‬‬


‫نگاهی انداخت‪.‬‬

‫"حرکت خفنی بود‪ ،‬اونم جلوی این همه شاهد‪".‬‬

‫"حرکتای خفن تنها چیزایی هستن که به درد تو می خورن‪".‬‬

‫نامجون زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪283‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"درسته‪".‬‬

‫هوسوک هومی کرد‪.‬‬

‫"باید یه حرکت دیگه بزنی و بعضی وقتا بیای‪".‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫"چرا نه؟"‬

‫هوسوک به دنبال کردنش ادامه داد‪.‬‬

‫"کالست دیر میشه‪".‬‬

‫نامجون گفت‪ ،‬بعد جلوی الکرش ایستاد و قفل رو چرخوند تا باز بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪284‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چه ربطی داشت‪ .‬چرا این آخر هفته نمیای؟"‬

‫هوسوک به الکر کناریش تکیه داد و دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"بهت که گفتم! من استریت ام! و از هیچکدومتون خوشم نمیاد‪".‬‬

‫نامجون کتاب هاش رو برداشت و در رو به هم کوبید‪.‬‬

‫"حاال مجبور نیستم کارای خاک بر سری کنیم‪".‬‬

‫هوسوک نامجون رو تحت فشار گذاشت‪.‬‬

‫"اگر قراره تا آخر سال ما رو ببینی باید واسه خودتم که شده از ما‬
‫خوشت بیاد‪ .‬اصال می تونیم یه پارتی بگیریم!"‬

‫بخاطر ایده ای که به ذهنش اومد‪ ،‬شروع به سریع تر حرف زدن کرد‪.‬‬

‫"می تونه یه شب نشینی باشه که همه بتونن بیان و می تونیم همدیگر‬


‫رو بیشتر بشناسیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪285‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بهش بی محلی کرد‪ ،‬می خواست وارد کالس علوم بشه که‬
‫هوسوک سریع بهش رسید و دستش رو گرفت‪.‬‬

‫"وایسا!"‬

‫نامجون پسش زد‪.‬‬

‫"داداش چه خبرته؟!"‬

‫"آخر هفته بیا‪".‬‬

‫هوسوک اصرار کرد‪.‬‬

‫"قول میدم دیگه مشنگ بازی سرت در نیارم‪ ،‬و اینجوری هم نیست‬
‫که آقای مین بیاد‪ .‬الکل و هر اسنکی هم که بخوای میخرم‪ .‬می تونی‬
‫تو اتاق مهمان بخوابی‪ ،‬و بقیه مون هم می ریم تو زیرزمین می خوابیم‪،‬‬
‫خوبه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪286‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چرا باید این کار رو بکنم وقتی می تونم آخر هفته ام رو با دوست‬
‫دختر سکسیم بگذرونم؟"‬

‫نامجون یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫"حداقل بهش فکر کن‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪ ،‬برای اولین بار بود که جدی به نظر میرسید‪.‬‬

‫"حاال هرچی‪".‬‬

‫نامجون وارد کالس بعدیش شد و گذاشت در تو صورت هوسوک به‬


‫هم کوبیده بشه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪287‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جین‪ :‬پارتی؟‬

‫هوبی‪ :‬آره همه هم دعوتن و می تونیم با هم وقت بگذرونیم و خوش‬


‫باشیم و همدیگر رو بیشتر بشناسیم‪ .‬و هر چی که بخوایم رو من‬
‫میخرم(‪:‬‬

‫جیمین‪ :‬وااو‪ ،‬مرسی هوبی! من خیلی دلم می خواد بیام!‬

‫هوبی‪ :‬اوه همین حاال هم کاری کردم که به مهمونی بیای بیبی بوی‬

‫جیمین‪* :‬شکلک بوس فرستادن*‬

‫کوکی‪ :‬خوبه! چه ساعتی بیام؟‬

‫هوبی‪ :‬جمعه شب هر ساعتی که خواستی‪ .‬پیتزا یا هرکوفتی که باشه‬


‫هم سفارش میدم‬

‫هوبی‪ :‬ته‬

‫هوبی‪ :‬هی ته‬

‫هوبی‪:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪288‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬ته‬

‫هوبی‪ :‬هی ته‬

‫تهیونگ‪ :‬اَه‪ ،‬واسه همین از چرخیدن با آدمای کوچیک تر از خودم بدم‬


‫‪98‬‬
‫میاد‬

‫هوبی‪ :‬پولش رو میدم و هر کاری که خودت می خوای به عنوان انعام‬


‫واست انجام میدم‬

‫تهیونگ‪ :‬بلوجاب می خوام‬

‫هوبی‪ :‬حله‬

‫تهیونگ‪ :‬دشقدنیخنسیبالن‪ ...‬شوخی کردم‬

‫هوبی‪ :‬من شوخی نمی کردم‬

‫تهیونگ‪ :‬خب فقط اگر خودت دوست داری‬

‫هوبی‪ :‬دوست دارم‬

‫‪ 98‬نیاز‪ :‬افراد زیر ‪ 21‬سال اجازه خرید مشروبات الکلی رو ندارن‪ ،‬یعنی بهشون نمیفروشن‪ .‬واسه همین هوبی‬
‫داره تهیونگ رو صدا میکنه و ته هم میدونه که چرا یهو عزیز شده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪289‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ‪ :‬باشه میام‬

‫تهیونگ‪ :‬با مشروب‬

‫تهیونگ‪ :‬و دیکم‬

‫جین‪ :‬جررررر! آقای مین هم قراره بیاد؟‬

‫هوبی‪ :‬متاسفانه تنها راهی که نامجون راضی بشه بیاد اینه که آقای مین‬
‫نیاد ‪/:‬‬

‫جین‪ :‬اممممم‪ ...‬من دوست دارم آقای مین باشه‪...‬‬

‫کوکی‪ :‬منم‬

‫جیمین‪ :‬آره نامجون خیلی یبسه! آقای مین اگر باشه خیلی هیجان انگیز‬
‫و باحال میشه‬

‫تهیونگ‪ :‬اون معلمتونه! نمی تونه با دانش آموزاش شب نشینی کنه!‬

‫جین‪ :‬مطمئنم اگر تونسته از اعضای هیات رییسه برای کالسش مجوز‬
‫بگیره‪ ،‬می تونه هر غلطی که دلش میخواد هم بکنه‪.‬‬

‫جیمین‪ :‬می تونه منم بکنه @‪@.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪290‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬موافقم که آقای مین قطعا گزینه باحال تریه اما این پارتی بیشتر‬
‫برای نامجونه و ازش می خوایم که تو گروهمون باشه!‬

‫جیمین‪ :‬واقعا؟‬

‫هوبی‪ :‬تصور کن اگر بیاد پیشمون‪ ،‬اونم درحالی که به جای اینکه‬


‫همیشه ی خدا باهامون جر و بحث کنه‪ ،‬باهامون بازی می کنه‪ ،‬چی‬
‫میشه! تصور کن برای انجام تکالیف کالسی باهاش همگروهی بشی و‬
‫به جای اینکه جر و بحث کنه و بهمون فحش بده‪ ،‬واقعا باهات راه بیاد‬
‫و تمرین رو انجام بده!‬

‫جین‪ :‬به نکته خوبی اشاره کردی‬

‫جیمین‪ :‬از اون جایی که واقعا دلم می خواد ازش سواری بگیریم‪ ،99‬اره‬
‫حرفت رو قبول دارم ‪.‬‬

‫هوبی‪ :‬دقیقا!‬

‫جین‪ :‬خیلی خب هوبی‪ ،‬به هر حال پارتی خودته‬

‫‪ 99‬نیاز‪ :‬پوزیشن راید در سکس که باتم روی دیک تاپ میشینه و خودش حرکت میکنه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪291‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬عاره‬

‫هوبی‪ :‬خب پس حله! کارتون اینه که با جونی دوست باشین که بتونیم‬


‫جمعه شب بریم تو کار دستمالی کردنش!‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪292‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت پانزدهم‬

‫نامجون با عجله به سمت خوابگاه دوست دخترش رفت‪ .‬در زد و منتظر‬


‫موند تا جوابش رو بده‪.‬‬

‫سارا جونز دانشجوی رشته پرستاری بود‪ .‬بیست و یک سالش بود که‬
‫نامجون عاشقش بود‪ ،‬چون از زن های بزرگ تر از خودش خوشش‬
‫میومد‪.‬‬

‫توی ذهنش روی زن بودنش تاکید کرد‪.‬‬

‫در باز شد و صورت سارا با دیدن نامجون که با یه رز تو دستش اونجا‬


‫ایستاده‪ ،‬روشن شد‪.‬‬

‫"جونی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪293‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سالم عزیزم‪"،‬‬

‫نامجون وارد شد و سارا رو عمیق بوسید‪.‬‬

‫دختر هم با اشتیاق جواب بوسش رو داد‪ ،‬و فقط برای اینکه باالخره‬
‫باید نفس می گرفتن‪ ،‬عقب کشید‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬این برای منه جونی؟"‬

‫با هیجان به گل رز اشاره کرد‪.‬‬

‫"معلومه‪".‬‬

‫نامجون گل رو به دست اش داد و سارا خندید‪ ،‬و بعد بینی اش رو سمت‬


‫رز برد‪.‬‬

‫"مرسی! تو خیلی شیرینی! عاشقتم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪294‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"منم عاشقتم!"‬

‫نامجون همونطور که داشت به سارا که گل رو توی گلدون داخل‬


‫آشپزخونه میذاشت‪ ،‬نگاهش کرد و لبخندی زد‪ .‬و این لبخند واقعا از ته‬
‫قلب نامجون بود‪ .‬سارا تنها چیزی بود که این اواخر سر عقل نگهش‬
‫داشته بود‪.‬‬

‫"امروز خوب بود؟"‬

‫سارا داستانی درباره اینکه بیمارستان چقدر دیوونه کننده بود رو شروع‬
‫کرد و نامجون در طول این مدت سرش رو تکون می داد‪.‬‬

‫سارا آهی کشید‪ ،‬خودش رو کنار نامجون روی کاناپه خوابگاه دانشگاه‬
‫که توش اقامت داشت‪ ،‬ولو کرد‪.‬‬

‫"اَه‪ ،‬خیلی استرس آور بود!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪295‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سارا رو به سمت خودش کشید و دوباره اون رو بوسید‪.‬‬

‫"می تونم کمکت کنم تا ریلکس کنی‪".‬‬

‫همونطور که داشت عقب می کشید‪ ،‬زمزمه کرد و سارا بالفاصله از جا‬


‫بلند شد و دستش رو گرفت‪.‬‬

‫تا اتاق خواب مسابقه گذاشتند‪ ،‬هر دوشون سریع لباس هاشون رو‬
‫درآوردن و اون ها رو روی زمین روی هم تلنبار کردن‪.‬‬

‫"جنِت اینجاست؟"‬

‫نامجون همینطور که به سمت تخت می رفتن‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫جنت‪ ،‬هم اتاقی سارا بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪296‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سارا سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"امروز کالس زیستش طول می کشه‪ ،‬پس وقت داریم‪".‬‬

‫"خوبه‪"،‬‬

‫نامجون با صدای گرفته زمزمه کرد و روی اون قرار گرفت‪.‬‬

‫دوباره هم دیگر رو بوسیدند‪ ،‬سارا باسنش رو بلند کرد تا اون رو به‬


‫لگن نامجون برسونه تا حسابی خودشون رو بهم بمالن‪.‬‬

‫سارا ناله ای کرد و همونطور که نامجون گردنش رو می بوسید و مک‬


‫می زد‪ ،‬سرش رو عقب برد‪ .‬نامجون با یه دست گردن سارا رو به تشک‬
‫چسبونده بوده و اون یکی دستش بین پاهای دختر بود‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬جونی‪ ،‬اوه ف‪ ...‬فاک!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪297‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون می تونست همون لحظه غرش کنه‪ .‬معلم منحرف عوضی و‬


‫احمقش می تونست هرچقدر که می خواست بهش بگه ساب‪ ،‬اما‬
‫خودش می دونست که یه ساب نیست‪.‬‬

‫محض رضای خدا فقط کافی بود کسی به جیغ های دوست دخترش‬
‫که ازش بزرگ تر هم بود گوش بده‪.‬‬

‫رییییینگ!‬

‫نامجون میخواست که صدای زنگ گوشیش رو نادیده بگیره‪ ،‬اما سارا‬


‫چشم هاش رو باز کرد‪.‬‬

‫"جون‪ ،‬تلفت‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪298‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولش کن‪".‬‬

‫نامجون گفت و بعد تالش کرد تا سارا رو ببوسه‪ ،‬اما سارا دستش رو‬
‫باال آورد و جلوش رو گرفت‪.‬‬

‫"اگر مامانت باشه چی؟"‬

‫سار ابروهاش رو توی هم کشید‪،‬‬

‫"اگر از مامان بزرگت خبری داشته باشه چی؟"‬

‫ریییینگ!‬

‫"بعدا بهش زنگ می زنم‪".‬‬

‫نامجون هوفی کرد و دوباره به سمت دختر خم شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪299‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سارا بلند شد و نامجون رو روی تخت انداخت‪.‬‬

‫"جواب بده‪ .‬اگر تماس مهمی باشه دلم نمی خواد از دستش بدی‪ .‬اگر‬
‫از هاروارد باشن چی؟"‬

‫"هنوز واسه اونجا درخواست ندادم‪".‬‬

‫نامجون غر زد‪ ،‬از اینکه مزاحم کارشون شده بودن‪ ،‬ناراحت شده بود؛‬
‫چون فکرمی کرد یه تماس الکیه‪.‬‬

‫رییییینگ!‬

‫سارا منتظر بهش نگاه کرد و پاهاش رو بست‪ ،‬نامجون غرید؛ باالخره‬
‫از تخت بیرون اومد و همونطور که پاهاش رو به زمین میکوبید‪ ،‬به‬
‫سمت لباس هاش رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪300‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫لباس های روی زمین رو بهم ریخت تا شلوار جینش رو پیدا کرد‪،‬‬
‫دستش رو به جیبش رسوند و گوشیش رو بیرون کشید‪.‬‬

‫"چیه؟"‬

‫با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"نامجونی!"‬

‫هوسوک لبخند درخشانی زد‪.‬‬

‫"چه خبرا خوش تیپ؟ زنگ زدم ببینم واسه پارتی اسنک مسنک چی‬
‫می خوای‪".‬‬

‫نامجون می تونست بخاطر ناامیدی خالصی که اون لحظه نصیبش شده‬


‫بود‪ ،‬هوسوک رو بکشه‪.‬‬

‫"هوسوک االن داری جدی حرف می زنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪301‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه‪ ،‬فقط می خوام چیپس های به درد نخور توی پارتی به تو برسه‪".‬‬

‫هوسوک با کنایه مسخره اش کرد‪.‬‬

‫"خیلی رو مغزمی تو کون نروی عوضی‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"پس لوب‪ 100‬بیشتر بزن‪"101.‬‬

‫"فاک آف بازنده‪ .‬االن سرم شلوغه‪".‬‬

‫"پس چرا جواب دادی؟"‬

‫"چون فکر کردم مامانمی‪".‬‬

‫‪ 100‬لوب (‪ )Lube‬یا لوبریکانت‪ ،‬چرب کننده یا روان کننده که معموال برای سکس استفاده میشه تا حرکت رو‬
‫راحت تر کنه‬
‫‪ 101‬نیاز‪ :‬چون نامجون بهش گفت توی کون نرو هوسوک هم گفت لوب بزنه تا راحت توی کون نامجون بره!‬
‫جررررر‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪302‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک پیش خودش خندید‪.‬‬

‫"جونی خرسیِ احمق‪ ،‬من ددیتم‪".‬‬

‫نامجون قطع کرد‪.‬‬

‫"کی بود؟"‬

‫سارا همونطور که نامجون روی تخت و به بین پاهاش برگشت ازش‬


‫پرسید‪.‬‬

‫"شخص خاصی نبود‪".‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪303‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تاحاال انقدر عصبانی ندیده بودمت‪".‬‬

‫سارا نیشخندی زد‪.‬‬

‫"خیلی هات بود جون‪".‬‬

‫"جدی؟"‬

‫نامجون ابروش رو باال برد و به فکر فرو رفت‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬اشکال نداره اگر یکم از کارامون فیلم بگیرم؟"‬

‫"برای چی؟"‬

‫سارا پرسید‪.‬‬

‫"می خوام به یکی از دوستام نشون بدم‪".‬‬

‫نامجون در جواب با لبخند گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪304‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سارا سرش رو تکون داد و نامجون گوشیش رو برداشت و روی آیکون‬


‫دوربین کلیک کرد‪.‬‬

‫اون دلش نمی خواست این بازی کثیف رو انجام بده‪ ،‬اما هوسوک‬
‫حقش بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫وقتی برای هوسوک پیام اومد‪ ،‬اون داشت توی تختش با گوشیش بازی‬
‫می کرد‪.‬‬

‫ویدیو جدید از طرف نامجون عزیزم‬

‫مشتاق شد‪ ،‬روی نوتیفیکیشن کلیک کرد و منتظر موند تا فیلم لود بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪305‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون هیچوقت بهش پیام نمی داد و هیچوقت ویدیویی براش‬


‫نمیفرستاد‪ ،‬برای همین خیلی هیجان داشت تا ببینه چیه‪.‬‬

‫ای کاش یه ویدیو از حموم کردنش بود یا از ورزش کردنش‪ ،‬یا حتی‬
‫بهتر از همه‪ ،‬یه ویدیو از جق زدنش‪.‬‬

‫ویدیو باالخره لود شد و هوسوک کلیک کرد تا پلی بشه‪.‬‬

‫متاسفانه ویدیو درباره هیچ کدوم از چیزایی که هوسوک بهشون‬


‫امیدوار بود‪ ،‬نبود‪.‬‬

‫این یه ویدیو از نامجون بود که داشت حسابی یه دختری که هوسوک‬


‫نمی شناخت رو به فاک میداد‪ .‬دختر داشت ناله میکرد و فحش می داد‬
‫و نامجون نفس های سنگینی می کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪306‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کلیپ فقط چند ثانیه بود اما پیامش واضح بود‪.‬‬

‫ویدیو تموم شد و هوسوک به ناکجا خیره شد‪.‬‬

‫باید چیکار می کرد؟ پاکش می کرد؟ دوباره می دیدش؟ مال خودش‬


‫رو می فرستاد؟ اون رو روی والپیپر الیوش میذاشت؟‬

‫درآخر‪ ،‬ناتوان از گفتن کلمه ای‪ ،‬گوشیش رو خاموش کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪307‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت شانزدهم‬

‫"صبحتون بخیر بچه ها‪".‬‬

‫یونگی همونطور که وارد میشد‪ ،‬گفت و مثل همیشه کیفش رو روی‬


‫میزش گذاشت‪.‬‬

‫"صبحتون بخیر آقای مین!"‬

‫جیمین با صدای زیری گفت‪،‬‬

‫"امروز قراره چیکار کنیم؟"‬

‫"امروز روز خاصیه‪".‬‬

‫یونگی با خوشحالی گفت‪ ،‬دست هاش رو به هم رسوند و به دانش‬


‫آموز ها نگاه کرد‪.‬‬

‫"کسی می خواد حدس بزنه چرا؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪308‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تولدتونه؟"‬

‫سوکجین دستش رو بلند کرد‪.‬‬

‫یونگی سرش رو برای رد کردن حرفش تکون داد‪.‬‬

‫"دیشب یه کار بلد گیرتون اومده؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫یونگی دوباره سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"یکم راهنماییمون کنین!"‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪309‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی زاویه دیدش رو به سمت نامجون تغییر داد و پوزخند زد‪.‬‬

‫نامجون قیافه گرفت‪.‬‬

‫"واسه چی اونجوری بهم نگاه میکنی؟"‬

‫"وای خدا!"‬

‫هوسوک از سرجاش بیرون پرید‪.‬‬

‫"باالخره امروز روزیه که کارما می زنه پس کله ی نامجون؟!"‬

‫"چی؟"‬

‫نامجون چشم غره ای رفت و با حالت دفاعی از جاش بلند شد‪ ،‬مردمک‬
‫چشم هاش سریع جا به جا می شدند‪.102‬‬

‫‪ 102‬نیاز‪ :‬یعنی اینور و اونور رو نگاه میکرد تا ببینه چه خبره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪310‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک به پسر آلفا نگاه کرد‪ ،‬قلبش داشت از شدت هیجان از‬
‫جاش در میومد‪ .‬رون هاش رو به هم فشار داد‪.‬‬

‫"حق با توئه هوسوک‪".‬‬

‫یونگی گفت و قفل کیفش رو باز کرد‪.‬‬

‫"امروز هممون از تنبیه نامجون فیض می بریم‪ .‬می دونم که هممون از‬
‫روز اول منتظر چنین روزی بودیم‪".‬‬

‫جیمین با گیجی بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"صبر کنین‪ ،‬شما دو نفر‪" ...‬‬

‫"وای داداش‪ ،‬خیلی هیجان دارم براش!"‬

‫هوسوک عمال ناله کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪311‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خفه خون بگیر‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"بهتره کسی بهم نزدیک نشه! وگرنه می زنمش!"‬

‫"بیا اینجا ساب‪".‬‬

‫یونگی بهش دستور داد و یه چیزی از توی کیفش در آورد‪.‬‬

‫فک نامجون با دیدن دستبند به زمین رسید‪.‬‬

‫"امکان نداره جدی باشی‪"...‬‬

‫"چه کینکی!"‬

‫سوکجین پوزخند زد‪.‬‬

‫"منم می تونم بعد از نامجون با اونا تنبیه بشم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪312‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون عقب عقب به سمت گوشه کالس رفت‪.‬‬

‫"تو اونارو به دست من نمی بندی! نه! به دفتر مدرسه میگم!"‬

‫"و چی میگی؟ که یه رضایتنامه رو امضا کردی تا بهم اجازه بدی‬


‫همونطور که می خوام تنبیه ات کنم؟"‬

‫یونگی یه ابروش رو باال برد و دستبند رو از یه انگشتش آویزون کرد‪،‬‬


‫دستش آزادش روی کمر الغرش قرار داد‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬آره‪ ،‬آره!"‬

‫هوسوک توی جاش وول خورد‪.‬‬

‫"دستاش رو ببندین! این خیلی سکسیه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪313‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می خوام تالش فاکی همتون براش رو ببینم!"‬

‫نامجون بعد از گفتن حرفش تفی کرد‪ .‬توی همون گوشه ای که ایستاده‬
‫و دست هاش رو به سینه اش زده بود‪ .‬همونطور که دنبال راه فرار بود‬
‫چشم هاش روی در کالس می چرخید‪.‬‬

‫"انقدر خودتو تحقیر نکن ساب‪".‬‬

‫یونگی خمیازه کشید‪.‬‬

‫"مثل مردی که ادعا داری هستی تنبیه ات رو قبول کن‪".‬‬

‫"نه!"‬

‫نامجون سرش رو محکم تکون داد‪.‬‬

‫"نمی تونی این کار رو با من بکنی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪314‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"قبال انجام دادم و ثابت کردم که می تونم‪ .‬کاری که باالخره اتفاق‬


‫میوفته رو عقب ننداز‪".‬‬

‫یونگی پوزخند زد‪.‬‬

‫نامجون حرف کم آورد‪ .‬به دالیلی‪ ،‬ته افکارش پیش بینی نمی کرد که‬
‫معلمش انقدر پیش بره‪ .‬خیلی دیر فهمید که چقدر اشتباه می کرد‪.‬‬

‫هوسوک داشت تو جاش می رقصید‪.‬‬

‫"این بهترین روز زندگیمه!"‬

‫خندید و به جونگ کوک اشاره کرد‪.‬‬

‫"ها! کوک همین االنش هم شق کرده!"‬

‫"نکردم!"‬

‫جونگ کوک با صدای پایینی نالید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪315‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین داشت به نامجون پوزخند می زد‪.‬‬

‫"همیشه دلم می خواست وقتی رو که به زور ساب شدی رو ببینم‪ .‬این‬


‫رو به عنوان هدیه تولد زودتر از موعدم در نظر می گیرم‪".‬‬

‫"یا اینکه"‬

‫یونگی صحبت کرد‪.‬‬

‫"می تونی تو کالس امروز شرکت کنی‪ .‬بدون سرسختی های‬


‫معمولت‪".‬‬

‫هوسوک دست از رقصیدن برداشت‪.‬‬

‫"چی؟ نه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪316‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چرا بهم حق انتخاب میدین؟"‬

‫نامجون با شک پرسید‪.‬‬

‫"درس امروز چیه؟"‬

‫یونگی پوزخند زد‪.‬‬

‫"چطور ببوسیم‪ .‬هممون باهم تمرین می کنیم‪".‬‬

‫جیمین به وجد اومد‪.‬‬

‫"اوووووووه!"‬

‫"من نمی تونم همچین کاری بکنم!"‬

‫نفس نامجون برید‪.‬‬

‫"من دوست دختر دارم و این خیانت محسوب می شه! و من خیر سرم‬
‫استریتم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪317‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی یه شونه اش رو باال انداخت‪.‬‬

‫"پس حدس می زنم چاره ای به جز قبول کردن تنبیه ات نداری‪".‬‬

‫"این اصال عادالنه نیست!"‬

‫نامجون داد زد‪.‬‬

‫"پس نباید انقدر ِبرَت‪ 103‬باشی‪".‬‬

‫توی لحن یونگی هیچ اثر از همدردی نبود‪.‬‬

‫"اگر مثل یه آقا جلو نیای‪ ،‬پس باید با همکالسیات بیرون بکشونمت‪".‬‬

‫تهیونگ‪ ،‬سوکجین‪ ،‬جیمین و جونگ کوک همگی از پشت میزاشون‬


‫بیرون اومدن‪.‬‬

‫‪ 103‬برت(‪ )Brat‬به معنی بچه ی بداخالق و لوسه‪ -‬کسی که معموال لجوجه و دوست داره مقاومت کنه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪318‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون اشتیاق درونشون رو دید و به معلمش نگاه کرد‪.‬‬

‫"شما‪ ...‬شما نمی تونین جدی باشین‪".‬‬

‫"به قیافه من می خوره با تو شوخی داشته باشم؟"‬

‫یونگی یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫نامجون ساکت مونده بود‪ ،‬ضربان قلبش روی هزار بود‪.‬‬

‫"پنچ ثانیه فرصت داری تا سرنوشتت رو انتخاب کنی‪".‬‬

‫یونگی نگاهی به ناخن هاش انداخت‪.‬‬

‫"پنچ‪ ...‬چهار‪" ...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪319‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک مسخره اش کرد‪.‬‬

‫"سه جونی‪".‬‬

‫"دو‪".‬‬

‫سوکجین با خرخر گفت‪ ،‬جلو تر اومد‪.‬‬

‫"یک‪".‬‬

‫تهیونگ با حالت هشدار دادن گفت‪.‬‬

‫"صفر‪".‬‬

‫جیمین هم باهاشون هماهنگ شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪320‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خودش رو بیشتر به گوشه دیوار فشار داد‪.‬‬

‫"نه‪ ...‬نکنین! بسه!"‬

‫"فقط با تنبیه ات کنار بیا‪".‬‬

‫جونگ کوک زمزمه کرد‪.‬‬

‫"بهتر از خیانت کردنه‪".‬‬

‫"خیلی خب!"‬

‫نامجون داد زد و نگاهی بهشون کرد‪.‬‬

‫"تنبیه فاکیِ احمقانه رو انتخاب می کنم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪321‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چه ساب کوچولوی باهوشی‪".‬‬

‫یونگی اووو ای کشید‪.‬‬

‫"حاال خودت میای جلو یا همکالسیات بیارنت؟"‬

‫نامجون به همکالسی هاش که همه مثل گرگ برای خیز برداشتن روی‬
‫شکارشون آماده بودن‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"خودم میام‪".‬‬

‫با عصبانیت گفت و همونطور که با احتیاط سمت معلمش می رفت‪،‬‬


‫تهیونگ و هوسوک رو از سر راهش کنار زد‪.‬‬

‫یونگی به دانش آموز از کوره در رفته اش پوزخندی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪322‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بشین سرجات ساب‪".‬‬

‫یونگی دستور داد‪ ،‬صداش عمیق و خطرناک شده بود‪.‬‬

‫نامجون می خواست یه سیلی به معلمش بزنه‪ ،‬اما به جاش خودش رو‬


‫مجبور کرد که سرجاش بشینه‪ .‬توی سکوت کالس داشت دود از سرش‬
‫بلند میشد‪.‬‬

‫همه داشتن یونگی رو که به سمت میز نامجون میومد نگاه می کردن‪،‬‬


‫نفس هاشون حبس شده بود‪.‬‬

‫"دست هات رو ببند‪".‬‬

‫یونگی دستور داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪323‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بهش نگاه کرد‪ ،‬اما مچ دست هاش رو باال آورد و به باالی میز‬
‫تکیشون داد‪.‬‬

‫یونگی به آرومی دست های دانش آموزش رو گرفت و دستبند نازک‬


‫فلزی رو دور هر کدوم از مچ هاش قفل کرد‪ ،‬صدای تق جا خوردن‬
‫حلقه ها بلند شد‪ .‬یکم تنگ تر از حد معمولش کرد‪ ،‬البته نه اونقدر که‬
‫به نامجون صدمه بزنه‪ ،‬اما اگر زیادی دست و پا می زد قطعا دستبند‬
‫پوستش رو زخم می کرد‪.‬‬

‫تا یونگی به سر جاش برگشت‪ ،‬نامجون عمدا قدرت دستبندها رو امتحان‬


‫کرد‪ .‬تقالیی کرد وکمی با دستبند ها درگیر شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪324‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آی!"‬

‫فلز تیز مچش رو خیلی مالیم زخم کرده بود که باعث شد پسر با تعجب‬
‫داد بزنه‪.‬‬

‫هوسوک خندید‪.‬‬

‫"واااو‪ ،‬حتی از اون دستبند نرم ها هم برات نبستن‪ .‬واقعا ساب بدی‬
‫بودی!"‬

‫"دهنتو گل بگیر عوضی!"‬

‫نامجون از سر جاش بیرون پرید‪.‬‬

‫"حتی با اینا هم می تونم دهنت رو سرویس کنم!"‬

‫"بشین ساب‪ ،‬هنوز کارمون تموم نشده‪".‬‬

‫یونگی گفت و پیش کیفش برگشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪325‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون با دهن باز بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"چی؟"‬

‫"همینه‪".‬‬

‫سوکجین پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"می دونستم امروز اومدنم سرکالس یه دلیلی داره‪".‬‬

‫یونگی یه طناب بلند در آورد‪.‬‬

‫نامجون عقب پرید‪.‬‬

‫"این دیگه چه کوفتیه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪326‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بشین‪".‬‬

‫یونگی دستور داد‪.‬‬

‫نامجون به طور کامال واضحی آتیشی شده بود‪ ،‬اما نمی تونست کاری‬
‫بکنه‪ .‬پس دوباره سر جاش نشست و خودش رو با کشتن تک تک‬
‫کسایی که تو کالس هستن‪ ،‬توی ذهنش سرگرم کرد‪.‬‬

‫یونگی زنجیر بین دو تا دستبند رو گرفت و طناب رو چند بار دورش‬


‫پیچید‪ .‬همه مشتاقانه نگاهش می کردن‪ .‬بعد پایین رفت و ته طناب رو‬
‫به میله فلزی زیر میز گره زد و مطمئن شد که گره محکم باشه‪.‬‬

‫نامجون دستبند رو کشید‪ ،‬اما تکون نخورد‪.‬‬

‫غرید‪:‬‬

‫"اگر یه مو از سرم کم بشه‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪327‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫یونگی ایستاد و برای ترسوندن نامجون‪ ،‬آخرین وسیله رو هم از کیفش‬


‫در آورد‪.‬‬

‫هوسوک عمال با دیدن اون وسیله به وجد اومد‪،‬‬

‫"این بهترین روز عمرمه!"‬

‫چشم های جیمین گرد شده بود‪.‬‬

‫"عاشقشم‪"...‬‬

‫سوکجین لب هاش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"نامجونِ لعنتی خیلی خوش شانسه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪328‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک حتی حرفی نزد‪ .‬تمام انرژیش رو برای راست نکردن‬
‫توی موقعیت بوجود اومده گذاشته بود‪.‬‬

‫یونگی به سمت دانش آموز بسته شدش برگشت‪ ،‬نمیتونست جلوی‬


‫پوزخندش رو بگیره‪.‬‬

‫"یادته بهت گفتم یه اسباب بازی کوچیک عالی توی خونه دارم که‬
‫دوست دارم توی دهنت بچپونمش؟"‬

‫نامجون به صندلیش تکیه داد و هرچقدر که می تونست از اسباب بازی‬


‫ای که یونگی توی دستش نگه داشته بود‪ ،‬دور شد‪.‬‬

‫"جراتشو نداری که اون کوفتی رو بکنی تو دهن من!"‬

‫یونگی سرش رو تکون داد و نوچی کرد‪.‬‬

‫"هنوزم هیچی حالیت نیست‪ .‬هست؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪329‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پشت سر دانش آموزی که االن داشت واقعا تقال می کرد‪ ،‬رفت‪.‬‬

‫سوکجین و هوسوک با عجله به سمت معلمشون رفتن و هر کدوم یکی‬


‫از شونه های نامجون رو به سمت پایین هل دادن و مجبورش کردن‬
‫تا روی صندلی بشینه‪ .‬تهیونگ هم رفت تا کمک کنه‪ ،‬یه مشت پر از‬
‫موهای دانش آموز رو گرفت و سرش رو عقب کشید‪.‬‬

‫نامجون هنوز داشت تقال می کرد‪ ،‬اما تقریبا نمی تونست تکون بخوره‪.‬‬
‫به جاش مقابل صورت هاشون غرغر کرد‪ ،‬چشم هاش داشتن از کاسه‬
‫در میومدن‪.‬‬

‫"بهم دست نزن! ولم کن! وقتی از این موقعیت دربیام‪ ،‬همتون رو نابود‬
‫میکنم! می شنوی؟ نابودتون می کنم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪330‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ساب کوچولوم چه دهن کثیفی داره‪"،‬‬

‫یونگی با باال بردن گگِ توپی قرمز رنگ حرفش رو گفت‪.‬‬

‫"بیا خفه اش کنیم‪ ،104‬آماده این؟"‬

‫"بله‪ ،‬حتما!"‬

‫هوسوک همونطور که یونگی داشت توپ رو توی دهن نامجون‬


‫میچپوند‪ ،‬نفسش رفت‪ .‬معلمش بند چرمی مشکی رنگ گگ رو پشت‬
‫سر دانش آموز بست‪.‬‬

‫وقتی کار یونگی تموم شد‪ ،‬تهیونگ موهای نامجون رو ول کرد و‬


‫سوکجین و هوسوک عقب کشیدن‪.‬‬

‫‪ 104‬نیاز‪ :‬اینجا خفه شدن به معنی ساکت کردن و بستن دهنشه‪ .‬نمیخوان نامجون رو بکشن!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪331‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خودش رو به این طرف و اون طرف می کوبید‪ ،‬حتی داشت‬


‫میز و صندلیش رو بخاطر تالش برای آزادی می شکوند‪.‬‬

‫"همینجوری تقال کن ساب‪".‬‬

‫یونگی گفت‪ ،‬به سمت میزش برگشت‪.‬‬

‫"صحنه ی سکسیای برای دیدنه‪".‬‬

‫نامجون تا حاال تو کل زندگیش انقدر عصبانی و تحقیر نشده بود‪ .‬یه‬


‫قسمتی از وجودش می خواست تا وقتی که آزاد بشه تقال کنه‪ ،‬اما‬
‫قسمت دیگه ای از وجودش نمی خواست یه نمایش برای اون منحرف‬
‫ها اجرا کنه‪ .‬بر خالف میلش‪ ،‬خودش رو مجبور کرد تا آروم بگیره‪،‬‬
‫نفس های سنگینی از طریق بینی اش بکشه و مستقیم به رو به روش‬
‫زل بزنه‪ ،‬و با اینکه چشم های همکالسی هاش رو روی خودش حس‬
‫می کرد‪ ،‬با کسی ارتباط چشمی برقرار نکنه‪ .‬موهاش توی چشم هاش‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪332‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اومده بود اما به خودش زحمت تکون دادن سرش برای کنار زدنشون‬
‫رو نداد‪.‬‬

‫"حاال که اون از سر راهمون کنار رفته‪ ،‬می تونیم کارمون رو شروع‬


‫کنیم‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"همه لطفا سر جاهاتون بشینید‪".‬‬

‫آروم آروم دانش آموز ها تکون خوردن‪ ،‬اما هنوز دزدکی به نامجون‬
‫نگاه می کردن‪.‬‬

‫"آقای مین‪".‬‬

‫هوسوک دستش رو باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪333‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بله؟"‬

‫یونگی جوابش رو داد‪.‬‬

‫"نامجون چقدر باید اینجوری بمونه؟"‬

‫لپ های نامجون با آورده شدن اسمش داشت آتیش میگرفت‪.‬‬

‫"تا وقتی که زنگ بخوره‪".‬‬

‫یونگی به نامجون نگاه کرد و به آه کشیدنش پوزخندی زد‪.‬‬

‫"درست نمی گم ساب؟"‬

‫نامجون نادیده اش گرفت‪ ،‬هنوزم به رو به روش خیره بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪334‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"امروز باید ها و نباید ها توی بوسیدن رو یاد می گیریم‪".‬‬

‫یونگی گفت‪ ،‬به سمت وایت برد رفت و ماژیکی برداشت‪.‬‬

‫"کسی قدم اول رو می دونه؟"‬

‫نصفه نیمه به سمت دانش آموزاش برگشت و با ماژیکش بهشون اشاره‬


‫کرد‪.‬‬

‫"سرمون رو خم کنیم؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬اول باید دندونامون رو بشوریم!"‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪335‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬اول از همه باید به قدری نزدیک بشی که بتونی ببوسیش‪".‬‬

‫"همتون دارین اشتباه میگین‪".‬‬

‫یونگی با صورتش که به سمت تخته بود گفت و یک کلمه رو روی‬


‫تخته نوشت‪.‬‬

‫رضایت‬

‫"اول از همه‪ ،‬باید ازش اجازه بگیرید‪".‬‬

‫یونگی در ماژیک رو بست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪336‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می دونستم‪".‬‬

‫جیمین لبش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"همتون دو تا دو تا گروه بشید‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"اول بله یا نه گفتن به هم گروهیتون رو یاد بگیرید‪".‬‬

‫هوسوک دوباره دستش رو باال برد‪.‬‬

‫"اما اگر نامجون توی این فعالیت کالسی شرکت نکنه اونوقت یه نفر‬
‫از ما اضافه می مونه‪ .‬کسی باید کنار بمونه؟"‬

‫"نه‪ ،‬چون امروز من توی این تمرین شرکت می کنم‪".‬‬

‫یونگی گفت و همونطور که دهن دانش آموزها باز مونده بود‪،‬‬


‫نگاهشون کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪337‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین و تهیونگ با اشتیاق دستشون رو به سمت باال پرت کردن‪.‬‬

‫"من می خوام با یونگی کار کنم!"‬

‫"امکان نداره! من می خوام باهاش کار کنم!"‬

‫"من بیشتر می خوام! من باید باهاش باشم!"‬

‫"همتون می تونین سرجاهاتون بشینید چون این منم که قراره افتخار‬


‫بدم با کی کار کنم‪".‬‬

‫یونگی همونطور که جر و بحثشون رو نگاه می کرد‪ ،‬پوزخند دندون‬


‫نمایی زد‪.‬‬

‫"برای عادالنه بودن داستان‪ ،‬سه نفرمون اسممون رو روی کاغذ‬


‫مینویسیم تا پارتنرمون انتخاب کنه‪ .‬سه نفر دیگه اسم هارو قرعه کشی‬
‫می کنن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪338‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه کاغذ از روی میزش آورد و سریع سه تا اسم رو روشون نوشت‪.‬‬

‫یونگی‬

‫تهیونگ‬

‫جیمین‬

‫برگه اسم هارو جدا کرد و روی میزش گذاشت‪.‬‬

‫"سوکجین‪ ،‬هوسوک و جونگ کوک بیاین و هر کدوم یه برگه‬


‫بردارین‪ .‬وقتی بهتون گفتم می تونید برشون گردونید‪".‬‬

‫هوسوک سریع باال پرید و به سمت معلمش دوید‪ ،‬اولین برگه ای که‬
‫می تونست برداره رو روی هوا زد‪ .‬سوکجین قبل از انتخاب‪ ،‬بین دو‬
‫برگه باقی مونده شک داشت‪ .‬جونگ کوک آخرین برگه رو برداشت‬
‫و انگشت هاش رو توهم گره کرد‪ ،‬این همون اسمی بود که میخواست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪339‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک سریع مال خودش رو باز کرد‪.‬‬

‫"جیمین!"‬

‫جیمین به وجد اومد‪.‬‬

‫"من! اوکی!"‬

‫هوسوک کنار پسر موصورتی نشست و دوتایی شروع به صحبت‬


‫کردن‪.‬‬

‫سوکجین مال خودش رو باز کرد‪.‬‬

‫"تهیونگ‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪340‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ پلک زد‪.‬‬

‫"تا حاال باهم کار نکرده بودیم‪ ،‬اما تو خیلی سکسی ای‪ .‬دوست دارم‬
‫ببوسمت‪".‬‬

‫سوکجین خندید و به سمتش رفت‪.‬‬

‫"دیگه دوست داری باهام چیکار کنی؟"‬

‫جونگ کوک هیچ صدایی به جز صدای هجوم بردن خون توی گوش‬
‫هاش رو نمی شنید‪ .‬با دست های لرزون برگه رو برگردوند‪ ،‬اسم روش‬
‫رو خوند تا مطمئن بشه خواب نمیبینه‪.‬‬

‫یونگی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪341‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بعد یه دست نرم روی دست هاش نشست و جونگ کوک باال رو‬
‫نگاه کرد‪ .‬همونطور که به چشم های زیبای معلمش نگاه میکرد‪ ،‬قلبش‬
‫هم توی دهنش می زد‪.‬‬

‫یونگی لبخند گرمی بهش زد‪.‬‬

‫"سالم جونگ کوک‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪342‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت هفدهم‬

‫جونگ کوک فقط می تونست خیره بمونه‪ ،‬قلبش داشت از جاش کنده‬
‫می شد‪.‬‬

‫"کوک خر شانس!"‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"کوکی موفق باشی!"‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫یونگی با بدنش‪ ،‬جلوی دید جونگ کوک به همکالسی هاش رو‬


‫گرفت‪.‬‬

‫"نادیده شون بگیر و روی من تمرکز کن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪343‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫حاال نه اینکه جونگ کوک می تونست به چیز دیگه ای جز معلمش‪،‬‬


‫که انقدر بهش نزدیک بود‪ ،‬حتی فکر کنه‪.‬‬

‫یونگی متوجه شد که جونگ کوک برای حرکت اول خیلی دستپاچه‬


‫و مضطرب هست‪ ،‬خودش این کار رو براش انجام داد‪.‬‬

‫"جونگ کوک می تونم ببوسمت؟"‬

‫معلم پرسید و یک دستش رو بلند کرد تا موهای مشکی جونگ کوک‬


‫رو از روی صورتش کنار بزنه‪.‬‬

‫دانش آموز دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه‪ ،‬اما کلمه ای از دهنش‬
‫بیرون نیومد‪ .‬به جاش سریع سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪344‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی اون یکی دستش رو روی کمر باریک جونگ کوک گذاشت‪.‬‬
‫از اینکه چقدر اون پسر کوچولو بود‪ ،‬سورپرایز شد‪.‬‬

‫خدایا‪ ،‬داشت فکرش می کرد که این بچه می خواست در آینده دام‬


‫بشه؟ با این ویژگی هاش عمال یه دختر بود!‬

‫با این حال به سمت جلو خم شد و آروم سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫چشم های جونگ کوک با دستپاچگی بسته شد و پسر توی بوسه‬


‫همکاری کرد‪ .‬یونگی می تونست لرزش کل بدن دانش آموزش رو‬
‫حس کنه‪ .‬و این موضوع باعث شد تا معلم پوزخند بزنه‪.‬‬

‫وقتی لب های یونگی لب هاش رو لمس کرد‪ ،‬جونگ کوک میتونست‬


‫احساس مورمور شدن رو از طریق تک تک عصب های بدنش حس‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪345‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کنه‪ .‬می تونست حس کنه که معلمش تردید داره و این فکر ترسناک‬
‫که یونگی داشت عقب می کشید‪ ،‬سراغش اومده بود‪.‬‬

‫قبل از اینکه ذهنش بتونه فکر کنه‪ ،‬دست هاش سریع باال اومد و محکم‬
‫به پیرهن یونگی چنگ زد‪ .‬قلبش داشت شدیدا می تپید‪ ،‬مطمئن بود که‬
‫همه افراد توی کالس می تونستن صدای قلبش رو بشنون‪.‬‬

‫یونگی رو یهو جلو کشید و بدن هاشون رو به هم چسبوند‪.‬‬

‫جونگکوک با اشتیاق دهنش رو باز کرد‪ ،‬عمال داشت به معلمش‬


‫التماس می کرد تا زبونش رو به داخل دهنش سر بده‪.‬‬

‫یونگی وسط بوسه آروم پیش خودش خندید‪ ،‬یه صدای غرولند مانندی‬
‫از خودش در آورد که جونگ کوک بیشتر از اینکه فقط اون صدا رو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪346‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بشنوه‪ ،‬حسش کرد و بعد یه چیز نرم و خیسی رو حس کرد که داشت‬


‫لب هاش رو لمس کرد‪.‬‬

‫جونگ کوک که چیزی بیشتر از این میخواست‪ ،‬بیشتر به معلمش‬


‫نزدیک شد‪ ،‬فشار دستش روی پیرهن یونگی داشت تنگ تر می شد‪.‬‬
‫لگن یونگی به میزش خورد و این باعث شد که یه فکری به سر پسر‬
‫بزنه‪.‬‬

‫جونگ کوک دست هاش رو از شونه های یونگی باالتر برد و بعد‬
‫هلش داد‪.‬‬

‫یونگی نمی خواست کاری رو که پسر میخواد انجام بده‪ .‬محکم ایستاد‪،‬‬
‫نمی خواست به پشت روی میز بخوابه‪ .‬به عنوان یه تنبیه کوچیک‪ ،‬لب‬
‫پایین جونگ کوک رو گاز گرفت تا فقط کمی خون بیاد‪..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪347‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک با تعجب خودش رو منقبض کرد و یه آه کوچیک رو‬


‫رها کرد‪.‬‬

‫یونگی فکر می کرد که اون پسر خیلی کیوت بود‪ ،‬و یهو زبونش رو‬
‫داخل دهن جونگ کوک فرو برد‪.‬‬

‫دانش آموز سعی کرد دستش رو باال ببره ولی یونگی سریع جلوش رو‬
‫گرفت‪ .‬سال ها پیشکسوت بودنش دربرابر جونگ کوک بی تجربه‬
‫برنده شد‪.‬‬

‫باالخره جونگ کوک به هوا احتیاج پیدا کرد‪ ،‬با اکراه عقب کشید‪ ،‬از‬
‫معلمش جدا شد و پشت دستش رو باال آورد تا قطره کوچیک خونی‬
‫که روی لبش جمع شده بود رو لمس کنه‪ .‬با کشیدن دستش رو اون‬
‫زخم‪ ،‬لبش سوخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪348‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪105‬‬
‫فقط می تونست به زمین خیره بشه‪ ،‬از اینکه نقشهش نگرفته بود‬
‫ناراحت بود و تصمیم داشت که دفعه بعد برنده بشه‪.‬‬

‫دستی به سمتش اومد و موهاش رو بهم ریخت‪.‬‬

‫"بد نبود کوک‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"ایده و روحیه ات خوبه ولی نیاز به یکم تمرین بیشتر داری‪ .‬یه وقت‬
‫دیگه باهم تمرین می کنیم‪".‬‬

‫جونگ کوک فقط سرش رو تکون داد و سریع سر جاش نشست‪.‬‬

‫‪ 105‬نیاز‪ :‬نقشه ی خوابودن یونگی روی میز‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪349‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با زبون دهنش رو لمس کرد‪ ،‬می خواست طعم یونگی رو ذخیره کنه‬
‫و االن برای مغلوب کردن معلمش توی دفعه بعدی که شانس بهش رو‬
‫کنه‪ ،‬نقشه کشید‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫یونگی اجازه داد تا دو تا گروه دیگه هم تمرینشون رو تموم کنن‪.‬‬

‫هوسوک از اینکه جیمین رو درست و حسابی ببوسه دست برداشته بود‬


‫و فقط داشت لپ های پسر ریزه میزه رو فشار میداد و صورت پسر رو‬
‫در حالیکه صدای جیغ مانند جیمین با خنده همراه شده بود و تظاهر‬
‫میکرد که خوشش نیومده‪ ،‬با بوسه های کوچیک پر می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪350‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو‪ .‬فقط‪ .‬خیلی‪ .‬خواستنی‪ .‬ای!"‬

‫هوسوک بین بوسه هاش گفت‪.‬‬

‫"ب‪ ...‬بسه هوبی!"‬

‫جیمین صدای جیغ مانندی درآورد‪ ...‬ادای مخالفت با پسر بزرگ تر‬
‫رو در آورد‪.‬‬

‫"اما همینطور ادامه بده‪".‬‬

‫در همین حین‪ ،‬سوکجین بین پاهای تهیونگ قرار گرفته بود‪ ،‬هر دو‬
‫درگیر یه بوس داغ بودن‪.‬‬

‫تهیونگ داشت کف دست هاش رو از باال به پایین رون های سوکجین‬


‫می کشید‪ ،‬می خواست دانش آموز روش شل بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪351‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با صدای بلندی گلوش رو صاف کرد‪.‬‬

‫هوسوک عقب کشید و جیمین یه قطره اشکش که به خاطر خنده توی‬


‫گوشه ی چشمش جمع شده بود رو پاک کرد‪.‬‬

‫گرچه اون یکی کاپل هنوز از هم جدا نشده بودن‪.‬‬

‫تهیونگ با مهارت شروع به باز کردن دکمه های پیرهن سوکجین با‬
‫یک دست کرد‪ ،‬و اون یکی دستش داشت آروم به سمت باسن‬
‫سوکجین لیز سر داد‪ .‬باسن نرم پسر رو فشار داد و سوکجین ناله ای‬
‫کرد که باعث شد هوسوک سرش رو به سمت دیگه ای بچرخونه و‬
‫چشم های جونگ کوک گرد تر بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪352‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اِهممم‪".‬‬

‫یونگی دوباره گفت‪.‬‬

‫تهیونگ یک چشمش رو باز کرد و یونگی رو دید که دست هاش رو‬


‫به سینه اش زده و بهشون خیره شده‪ .‬تصمیم گرفت نادیده اش بگیره‪.‬‬
‫تهیونگ دوباره چشم هاش رو بست و روی مالیدن باسن سوکجین‬
‫تمرکز کرد‪.‬‬

‫یونگی آهی کشید‪ ،‬یه ماژیک برداشت و به سمتشون پرت کرد‪.‬‬

‫ماژیک به کمر سوکجین خورد و به زمین افتاد‪ .‬دانش آموز درحالی‬


‫که یک دستش رو توی موهای تهیونگ برد به کارش ادامه داد‪ ،‬انگار‬
‫عین خیالش نبود‪ .‬یه مشت پر از موهای پسر بزرگتر روی توی دستش‬
‫گرفت و یهو عقب کشید و گردن تهیونگ رو نمایان کرد‪ .‬سوکجین‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪353‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شروع به بوسیدن اون ناحیه از پوست پسر بزرگتر کرد‪ ،‬جوریکه‬


‫تهیونگ نفس های سنگینی می کشید که واضحا شنیده می شد‪.‬‬

‫"هولی شت شما دوتا‪".‬‬

‫هوسوک با تعجب داد زد‪.‬‬

‫"برید یه اتاق لعنتی بگیرید!"‬

‫"اگر دوست نداری نگاه نکن‪".‬‬

‫تهیونگ جواب دندون شکنی داد‪.‬‬

‫"حاال کی گفته دوست ندارم؟"‬

‫هوسوک به دید زدن ادامه داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪354‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تمومش کنید‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"کالس پنج دقیقه دیگه تموم میشه و باید نامجون رو باز کنیم‪".‬‬

‫باالخره سوکجین عقب کشید‪ ،‬لب هاش ورم کرده بود و صورتش برق‬
‫می زد‪ .‬به تهیونگ نگاه کرد‪.‬‬

‫"امشب به مهمونی میای دیگه‪ ،106‬آره؟"‬

‫تهیونگ دوباره بهش زل زد‪.‬‬


‫‪107‬‬
‫"از آسمون سنگ هم بباره از دستش نمیدم‪".‬‬

‫‪ 106‬نیاز‪ :‬این مهمونی از اوناس که شب همونجا میمونن‪ ،‬برای همین جین داره از ته میپرسه که شب میاد‬
‫اونجا یا نه‪ ،‬احتماال میخواد ادامه بده!‬
‫‪ 107‬عاطفه‪ :‬آقا شما واسه هوسوک جبران کردی؟‪ /:‬چن تا چن تا‪/:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪355‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین پوزخندی زد‪ ،‬بلند شد و همه دوباره به نامجون نگاه کردن‪،‬‬


‫که هنوز تکون هم نخورده بود‪.‬‬

‫"درس ات رو یاد گرفتی ساب؟"‬

‫یونگی درحالیکه با دست هایی که پشت سرش قفل شده بودن به‬
‫سمتش میرفت‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫نامجون فقط نگاه می کرد‪ ،‬دست هاش از مچ به میز وصل شده بوندن‪.‬‬
‫به قیافش می خورد که می خواد تک تک افراد توی کالس رو بُکشه‪.‬‬

‫بقیه دانش آموزها کمی به نامجون نزدیک شدن و با سرگرمی نمایش‬


‫رو تماشا میکردن‪ ،‬و دست تهیونگ همچنان روی باسن سوکجین بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪356‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به سمت حرف گوش نکن ترین دانش آموزش قدم برداشت‪،‬‬
‫داشت با دقت پسر رو بررسی می کرد‪.‬‬

‫نامجون به سختی نفس می کشید‪ ،‬یه قسمتیش بخاطر این بود که از‬
‫کوره در رفته بود و قسمتیش بخاطر اینکه برای یک ساعت تمام فقط‬
‫تونسته بود مستقیم از بینیش نفس بکشه‪ .‬دست هاش یکم قرمز شده‬
‫بود و پاهاش رو با سرعت زیادی تکون می داد‪ ،‬بیشتر انگار میخواست‬
‫از این بیچارگی که گرفتارش شده بود‪ ،‬نجات پیدا کنه‪.‬‬

‫یونگی به سمت میز خم شد و به گره رسید‪ ،‬همونطور که گره رو باز‬


‫میکرد‪ ،‬آروم به سمت نامجون خم شد‪.‬‬

‫"اینکه بسته شده و زیر من باشی چه حسی داره ساب؟"‬

‫توی گوش نامجون زمزمه کرد‪.‬‬

‫"حد ات همینجاست‪ .‬بشناسش‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪357‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نفس تندی کشید‪ ،‬انگشت هاش رو توی هم گره کرد و یونگی‬
‫پوزخندی زد‪ .‬گره رو باز کرد و گگ رو از دهن دانش آموز بیرون‬
‫کشید‪.‬‬

‫"فاک یو عوضی"‬

‫نامجون به محض اینکه دهنش باز شد‪ ،‬شروع به وول خوردن کرد‪.‬‬
‫بیخیال خویشتن داریش شد و به اینکه دوباره اون فلز دستبند داشت‬
‫توی دستش فرو می رفت‪ ،‬اهمیتی نداد‪.‬‬

‫"ولم کن!"‬

‫یونگی آهی کشید و سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"واقعا قرار نیست چیزی یاد بگیری‪ ،‬هان؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪358‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زنگ خورد و هوسوک به سمتش اومد و موهای نامجون رو بهم ریخت‪.‬‬

‫"امشب تو پارتیم می بینمت ساب‪ .‬فقط کون خوشگلت رو جمع کن‬


‫بیار و بقیش با خودم‪".‬‬

‫"دست کثیفت رو بهم نزن‪".‬‬

‫نامجون عقب کشید‪.‬‬

‫جیمین خیلی ظریف روی نوک پاهاش ایستاد و به طرف پسر آلفا خم‬
‫شد‪.‬‬

‫"می تونیم سری بعد باهم تمرین بوسیدن بکنیم جونی؟"‬

‫"اونجوری صدام نکن‪".‬‬

‫نامجون بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪359‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین همونطور که از کنار میز دانش آموز می گذشت‪ ،‬پوزخند‬


‫دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"بعدا می بینمت نامجون‪".‬‬

‫"باهام حرف نزن‪".‬‬

‫تهیونگ همونطور که از کالس خارج می شدن خودش رو به سوکجین‬


‫رسوند‪.‬‬

‫"هی می خوای کالس بعدیت رو نری و با من وقت بگذرونی؟"‬

‫از پسر کوچیکتر پرسید و دست هاش رو توی دست های دانش آموز‬
‫جذاب گره زد‪.‬‬

‫سوکجین به سمتش خم شد‪.‬‬

‫"خوب شد گفتی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪360‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خندید و دوتایی با عجله رفتن‪.‬‬

‫یونگی به سمت کیفش رفت و کلید دستبند رو برداشت‪ .‬اون ها رو‬


‫همونطور که به سمت سابش قدم بر می داشت‪ ،‬دور یکی از انگشت‬
‫های کشیده اش چرخوند‪.‬‬

‫"کی حد خودت رو می فهمی؟"‬

‫نچ نچ کرد‪.‬‬

‫نامجون دربرابر دستبند و طناب وول می خورد‪.‬‬

‫"فقط بازم کن تا دیرم نشده‪".‬‬

‫نصف ذهن یونگی می خواست دست نگه داره و بذاره دیرش بشه‪ ،‬اما‬
‫تصمیم گرفت که اون پسر دیگه امروز بیشتر از این عذاب نکشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪361‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دستبند رو باز کرد که با برخورد به میز چوبی صدا داد‪.‬‬

‫نامجون سریع از جاش بیرون اومد‪ ،‬مچ دست هاش رو ماساژ می داد‪.‬‬
‫از چند تا از بریدگی ها یکم خون اومده بود و یونگی متوجه این‬
‫موضوع شد‪.‬‬

‫"برگرد و بشین سرجات‪ .‬مچ دست هاتو بانداژ می کنم‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"ترجیح میدم عفونت کنن‪".‬‬

‫نامجون غرولند کرد‪ .‬کوله پشتیش رو برداشت‪ ،‬به سرعت باد خارج‬
‫شد و در کالس هم پشت سرش به هم کوبیده شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪362‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به خودش لبخند زد‪ .‬خوشحال بود که نامجون هنوز مثل همیشه‬
‫داره کله شقی می کنه‪.‬‬

‫وقتی فهمید امروز روز دوم بدون قرص موندنش هست و اگر سر وقت‬
‫پیداشون نکنه عالئمش به زودی سر و کلشون پیدا میشه‪ ،‬لبخندش محو‬
‫شد‪.‬‬

‫در کالس رو قفل و شروع به گشتن کرد‪ ،‬می دونست االنش هم دیره‬
‫و اون اتفاق بد تو آینده داره انتظارش رو می کشه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪363‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت هجدهم‬

‫نامجون معموال وقتی می خواست به سمت خوابگاه سارا بره بهش زنگ‬
‫می زد‪ ،‬اما توی اون لحظه می خواست فقط هر چه سریع تر به اونجا‬
‫بره که فراموش کرد تا به دختر زنگ بزنه‪.‬‬

‫امروز بیشتر از هر زمانی به اون دختر احتیاج داشت‪ .‬دلش می خواست‬


‫خیلی سخت به فاکش بده طوری که لگنش بشکنه و سارا انقدر بلند‬
‫جیغ بزنه که همه همسایه ها بفهمن که فقط نامجون می تونه این حس‬
‫رو توی اون دختر به وجود بیاره‪ .‬بعد از اتفاقات امروز‪ ،‬نیاز داشت تا‬
‫دام بودنش رو ثابت کنه و سارا کامال مشتاق بود که این کار رو براش‬
‫انجام بده‪.‬‬

‫وقتی به اتاقش رسید در قفل بود اما خودش کلید داشت‪ .‬سارا توی‬
‫ششمین ماهگرد باهم بودنشون اون کلید رو به نامجون داده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪364‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در رو باز کرد و با عجله وارد شد‪.‬‬

‫جینت روی مبل نشسته بود و داشت مجله ای رو می خوند‪ ،‬از همونجا‬
‫به باال رو نگاه کرد‪.‬‬

‫"ن‪ ...‬نامجون!"‬

‫به نظر سورپرایز شده بود‪.‬‬

‫"اینجا چیکار می کنی؟ هنوز ساعت سه نشده!"‬

‫"سارا کجاست؟ هنوز نیومده خونه؟"‬

‫نامجون اطرافش رو نگاه کرد‪.‬‬

‫"باید تا االن دیگه باید از کالسش اومده باشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪365‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جینت از روی کوسن بلند شد و مجله رو گوشه ای انداخت‪.‬‬

‫"اه‪ ،‬نامجون صبر کن‪"...‬‬

‫"آره صبر می کنم‪"،‬‬

‫سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"رفته کارای بیرونش رو انجام میده؟"‬

‫جینث مکث کرد‪ ،‬انگار در عذاب بود‪.‬‬

‫"توی اتاقش منتظر می مونم‪".‬‬

‫نامجون تصمیم گرفت سریع به طبقه باال بره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪366‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جینت می خواست دنبالش بره اما به جاش آهی کشید و دوباره سر‬
‫جاش نشست‪.‬‬

‫مجله اش رو برداشت و ورق می زد‪ ،‬اما نمی خوندش‪ .‬داشت گوش‬


‫میداد و منتظر انفجار اجتناب ناپذیری شد که قرار بود توی طبقه باال‬
‫اتفاق بیوفته‪.‬‬

‫نامجون راهرو رو طی کرد‪ ،‬همونطور که داشت به سمت آخرین اتاق‬


‫توی راهرو بود می رفت‪ ،‬پرز بلند فرش صدای قدم های پاش رو خفه‬
‫می کرد‪.‬‬

‫فکرش مشغول اتفاقاتی بود که امروز توی کالس اتفاق افتاده و اینکه‬
‫چجوری می خواست اون رو با دوست دخترش جبرانش کنه‪ .‬تقریبا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪367‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هیچ صدایی از پشت در بسته اتاق شنیده نمیشد‪ ،‬تا وقتی که نامجون‬
‫رو به روی در ایستاد‪.‬‬

‫اخمی کرد‪ .‬سارا داشت فیلم نگاه می کرد؟ نه‪ ،‬اون حتی االن خونه‬
‫نبود‪ .‬و توی اتاقش تلوزیون نداشت‪.‬‬

‫و بعد صدای ناله یه دختر رو شنید‪.‬‬

‫شوکه و میخکوب شده بود‪.‬‬

‫نه‪.‬‬

‫نه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪368‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوشت میاد بیبی؟"‬

‫یه صدای مردونه خرخر کرد و یه ناله دیگه به اوج رسید‪.‬‬

‫"تو کامال مثل یه هرزه ی لعنتی میمونی‪ .‬خدایا عاشقشم‪".‬‬

‫و بعدش‪ ،‬انگار که نمک به زخمش بپاشن‪ ،‬نامجون صدای دقیق برخورد‬


‫تخته ی باالی تخت به دیوار رو شنید‪.‬‬

‫در رو باز کرد و پا به صحنه ای گذاشت که فقط توی برنامه های‬


‫کلیشه ای تلوزیونی دیده بود که اتفاق میوفتن‪.‬‬

‫سارا زیر مردی بود که نامجون تاحاال ندیده بود و یه زن دیگه هم‬
‫کنارشون ایستاده بود‪.‬‬

‫همشون کامال لخت بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪369‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جونی!"‬

‫نفس سارا حبس شد‪ ،‬سریع سر جاش نشست و مرد رو به کناری هل‬
‫داد‪.‬‬

‫"چرا‪ ...‬زود اومدی‪"...‬‬

‫چشم های نامجون روی مردی که اصال به نظر نمیومد توی این موقعیت‬
‫اذیت شده باشه‪ ،‬چرخید‪.‬‬

‫"چه گهی دارین می خورین؟"‬

‫نامجون غرید‪ ،‬صداش آروم بود‪.‬‬

‫"جونی‪ ،‬نگاه کن‪"،‬‬

‫سارا درحالیکه خودش رو با پتو پوشونده بود‪ ،‬از تخت بیرون اومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪370‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میسِن همکالسیمه‪ ،‬اون فقط‪"...‬‬

‫"فقط داشت به فاکت می داد؟"‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"کمکت می کرد تا به من خیانت کنی؟"‬

‫سارا به خودش لرزید‪.‬‬

‫"نمی خواستم این اتفاق بیوفته‪ ،‬واقعا اتفاقی بود‪ .‬من متاسفم جونی!"‬

‫"اینجوری صدام نکن!"‬

‫نامجون داشت می لرزید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪371‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میسن به زن دیگه ای که تو اتاق بود و داشت این صحنه رو با وحشت‬


‫نگاه می کرد‪ ،‬نگاهی انداخت‪.‬‬

‫"خب خوشگال ‪ ،‬فکر کنم ما دیگه باید بریم‪".‬‬

‫"نه‪ ،‬نه‪ ،‬بمونین‪".‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"شماها مشخصه که یه کاری داشتین باهم انجام می دادین‪ ،‬برخالف‬


‫من و سارا‪".‬‬

‫نفس سارا رفت‪ ،‬اشک هاش داشت می جوشید‪.‬‬


‫‪108‬‬
‫"ن‪ ...‬نامجون‪ ...‬لطفا این کار رو نکن‪".‬‬

‫‪ 108‬عاطفه‪ :‬دهنتو ببند بچ!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪372‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون فقط بهش نگاه کرد و سرش رو تکون داد‪ ،‬عقب عقب از اتاق‬
‫بیرون می رفت‪.‬‬

‫"نامجون! وایسا! خواهش می کنم!"‬

‫نامجون همونطور که به سرعت از پله ها پایین میاومد و به طرف جایی‬


‫که جینت داشت ماجرا رو تماشا میکرد‪ ،‬می رفت‪ ،‬سارا رو نادیده‬
‫گرفت‪.‬‬

‫دستش رو توی جیبش برد‪ ،‬کلید رو در آورد و به سمتش پرت کرد‪.‬‬

‫"هم اتاقیت یه فاحشه اس‪".‬‬

‫جینت آهی کشید و به کلیدی که کف دستش بود نگاه کرد‪.‬‬

‫"می دونم‪ .‬متاسفم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪373‬‬


Virgin Classroom Season 1

‫ گذاشت تا در پشت سرش بسته‬،‫نامجون بدون هیچ حرف دیگه ای‬


.‫بشه‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 374


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت نوزدهم‬

‫هوسوک همونطور که اتاق نشیمن رو برانداز می کرد‪ ،‬مورد اسنک‬


‫رو از لیستش خط می زد‪ .‬اونجا یه اتاق بزرگ بود با چند دست مبل‬
‫که چند تا چند تا کنار هم گذاشته شده بودن‪.‬‬

‫یه میز پر از غذا و نوشیدنی چیده شده بود و تهیونگ داشت الکل رو‬
‫باالی میز می گذاشت‪.‬‬

‫تهیونگ یه قدم عقب رفت‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬فکر کنم همه چی تکمیله‪".‬‬

‫هوسوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬من می رم چند تا پتو و بالش دیگه بیارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪375‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سریع به سمت راه پله ای که به راهرو ختم می شد‪ ،‬رفت و چند تا پتو‬
‫و بالش دیگه از توی کمد بیرون آورد‪.‬‬

‫وقتی به زیرزمین برگشت‪ ،‬اون و تهیونگ بالش و پتو ها رو مرتب‬


‫کردن تا یه فضای راحت برای ریلکس کردن جلوی تلوزیون درست‬
‫کرده باشن‪.‬‬

‫"واسه بغل و این چیزا عالیه‪"،‬‬

‫تهیونگ نظرش رو اعالم و بعد به هوسوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"واقعا نامجون میاد؟"‬

‫"بعد از کلی اصرار و خواهش حتما هم میاد‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪ .‬ساعت رو از روی گوشیش چک کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪376‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اما واقعا امیدوارم بیاد پارتی‪ ،‬این تنها کاریه که می تونیم باهاش یخش‬
‫رو پیش خودمون باز کنیم‪".‬‬

‫تهیونگ سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"آره اما شک دارم بعد از اتفاقی که امروز توی کالس افتاد پیداش‬
‫بشه‪ .‬اون جلوی همه تحقیر شد‪ .‬آخرین چیزی که می خواد اینه که‬
‫دوباره مارو ببینه‪".‬‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"زمان بهمون میگه که میاد یا نه"‬

‫هوسوک از ته دلش آرزو می کرد که با وجود تمام احتماالت‪ ،‬اون‬


‫پسر آلفا پیداش بشه‪ .‬نامجون تمام دلیل هوسوک برای پارتی گرفتن‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪377‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خببببب‪"...‬‬

‫تهیونگ آروم دیدش رو به سمت میزبان تغییر داد‪.‬‬

‫"درباره اون بلوجاب که گفتی‪"...‬‬

‫هوسوک دوباره ساعت رو چک کرد‪.‬‬

‫"اوکی‪ .‬آره‪ ،‬قبل از اینکه سر و کله بچه ها پیدا بشه چند دقیقه ای‬
‫وقت داریم‪".‬‬

‫خیلی راحت جلوی مرد بزرگ تر روی زانو هاش نشست و باعث شد‬
‫که تهیونگ سورپرایز بشه‪.‬‬

‫"مگه گرایشت نمیدونم نبود؟ پس یعنی گی نیستی؟ تاحاال این کار‬


‫رو کردی؟"‬

‫تهونگ همونطور که هوسوک بدون هیچ شکی داشت کمربندش رو‬


‫باز می کرد‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪378‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نوچ‪".‬‬

‫هوسوک شونه اش رو باال انداخت و گفت‪ ،‬داشت با دقت چفت‬


‫کمربند چرمی پسر بزرگتر رو از توی سوراخش در میاورد‪.‬‬

‫"اما می دونم که دوست دارم یکی دیک خودم رو ساک بزنه‪ ،‬پس‬
‫خیلی هم سخت نیس"‬

‫تهیونگ توی پایین کشیدن شلوارش کمکش کرد و بعد‪ ،‬فقط شورتش‬
‫مونده بود تا پایین کشیده بشه‪ .‬یهویی احساس عذاب وجدان کرد‪.‬‬

‫"هی هوبی‪ ،‬وایسا‪ .‬اگر دلت نمی خواد اصال مجبور نیستی که این کار‬
‫رو بکنی‪ ،‬به هرحال پول نوشیدنی ها رو دادی‪ .‬اگر گی نیستی نمیخوام‬
‫مجبورت کنم تا همچین کاری بکنی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪379‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مجبورم نمی کنی‪".‬‬

‫هوسوک صورتش با تمسخر جمع شد‪.‬‬

‫"و گفتم خودم می خوام‪ ،‬پس مشکلی نیست‪".‬‬

‫"بازم حس میکنم دارم ازت استفاده می کنم و از این خوشم نمیاد‪".‬‬

‫تهیونگ کمر باکسرش رو چسبیده بود تا هوسوک نتونه اون رو پایین‬


‫بکشه‪.‬‬

‫"اگر همچین کاری رو با یه پسر دیگه نکنم پس از کجا قراره بفهمم‬


‫که گی نیستم؟"‬

‫هوسوک با ابروی باال رفته پرسید‪.‬‬

‫"اگر نمی دونی‪ ،‬این من نیستم که باید برات بلوجاب برم؟"‬

‫تهیونگ هم ازش پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪380‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک مکث کرد تا فکر کنه‪.‬‬

‫"شت‪ ،‬حاال منم گیج شدم‪".‬‬

‫"منم‪".‬‬

‫تهیونگ پوزخند زد‪.‬‬

‫دینگ دونگ!‬

‫هوسوک ایستاد‪.‬‬

‫"یکی رسید‪ ،‬بذار برم بیارمشون‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪381‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وایسا‪".‬‬

‫تهیونگ قبل از اینکه دانش آموز بتونه به سمت طبقه باال بدوئه‪ ،‬دستش‬
‫رو گرفت‪.‬‬

‫"امشب می تونیم با چیزای کوچیک تری شروع کنیم‪ ،‬مثل هندجاب‬


‫و بعد هر کاری که تو برای من بکنی‪ ،‬منم برات انجامش می دم که‬
‫بتونی هر دو جورش رو تجربه کنی‪ .‬اگر راحت باشی می تونیم روی‬
‫بلوجاب هم کار کنیم‪".‬‬

‫هوسوک درباره اش فکر کرد و سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"آره به نظر خوبه‪".‬‬

‫لبخند زد‪.‬‬

‫"عااا‪ ،‬تو آدم خوبی هستی ته ته‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪382‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ زبونش رو بیرون آورد و شلوارش رو باال کشید‪.‬‬

‫"برو دم در بازنده‪ .‬و تف‪ ،‬چرا کمربندم رو انداختی؟"‬

‫هوسوک فقط خندید و سریع از پله ها باال رفت‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫اول جیمین رسید‪ ،‬مثل همیشه هیجان زده و سرزنده‪ .‬با ترس به عمارت‬
‫و خدمه اش اشاره و ازشون تعریف کرد‪ ،‬بعد با تهیونگ توی طبقه‬
‫پایین شروع به بازی با فوتبال دستی کردن‪.‬‬

‫سوکجین کلی خوشتیپ کرده بود واسه همین دیر اومد‪ ،‬از همیشه‬
‫خوشگل تر‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪383‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هنوز بخاطر اون چوکر به من بدهکاری‪".‬‬

‫هوسوک بهش یادآوری کرد‪ ،‬همونطور که پسرک رد میشد یه در‬


‫کونی بهش زد‪.‬‬

‫"اووو‪ ،‬مواظب باش‪ ،‬امروز تهیونگ اون قسمت رو امروز صبح داغون‬
‫کرده‪".‬‬

‫سوکجین خودش رو عقب کشید و اون ناحیه از باسنش رو مالید‪.‬‬

‫"خب پس من واسه دیکت زنبیل میذارم"‬

‫هوسوک رک و پوست کنده گفت‪.‬‬

‫جونگ کوک با خجالت همیشگیش وارد خونه شد‪ ،‬روی یکی از مبلها‬
‫نشست و بقیه بچه ها که باهم قاطی شده بودن و بازی می کردن رو‬
‫نگاه کرد‪ .‬سوکجین کنارش نشست و نذاشت احساس تنهایی بکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪384‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اضطراب هوسوک لحظه به لحظه بیشتر میشد و نامجون هنوز نیومده‬


‫بود‪.‬‬

‫برای بار میلیونم ساعت رو توی چند دقیقه اخیر چک کرد و آه عمیقی‬
‫کشید‪.‬‬

‫یه دست روی شونه اش نشست‪ .‬هوسوک از جا پرید و باال رو نگاه‬


‫کرد‪.‬‬

‫جیمین بهش لبخندی زد و سرش رو آروم خم کرد‪.‬‬

‫"متاسفم هوبی‪ ،‬اما فکر نکنم بیاد‪".‬‬

‫هوسوک دوباره آه کشید‪ ،‬گوشیش رو از جیبش بیرون کشید‪.‬‬

‫"آره راست میگی‪ .‬فقط حالم گرفته شد‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪385‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نگران نباش‪ ،‬یه کاری می کنیم که حال کنی‪ ،‬پس اصال احساس‬
‫ناراحتی نکن‪".‬‬

‫جیمین بهش دلگرمی داد‪ ،‬دستش رو گرفت و اون رو به سمت میز که‬
‫تهیونگ داشت برای بقیه شات پر میکرد‪ ،‬آورد‪.‬‬

‫جونگ کوک به نظر مضطرب میومد‪ .‬لیوانش رو بو کشید و از بوی‬


‫قویش جا خورد‪.‬‬

‫"باید خیلی سریع بخوریش‪".‬‬

‫سوکجین داشت براش توضیح می داد‪.‬‬

‫"نکته اش اینه که سریع بفرستیش توی معده ات تا مزه افتضاحش رو‬


‫متوجه نشی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪386‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ لیوان خودش رو به سالمتی بقیه باال برد‪.‬‬

‫"به سالمتی شما هومو‪109‬های لعنتی!"‬

‫هوسوک شاتش رو باال داد‪ ،‬میتونست احساس سوزش رو تا پایین‬


‫گلوش حس کنه‪ .‬لیوانش رو روی میز کوبید‪.‬‬

‫"بازم می خوام!"‬

‫تهیونگ شات پسر رو پر کرد‪.‬‬

‫گوشی هوسوک توی جیبش ویبره رفت‪ ،‬پسر با گیجی گوشی رو‬
‫بیرون کشید‪.‬‬

‫"فکر کنم پیک پیتزا آدرس رو گم کرده‪ ،‬وایسین بچه ها‪".‬‬

‫عقب کشید و به صفحه گوشیش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪ 109‬هومو( ‪ )Homo‬خالصه شده ی کلمه هوموسکشوال به معنی همجنسگرا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪387‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫از طرف پیتزا فروشی نبود‪.‬‬

‫این یه پیام از طرف نامجون بود‪.‬‬

‫قلب هوسوک توی دهنش اومد و سریع با دست های لرزون روش‬
‫کلیک کرد‪.‬‬

‫نامجون‪ :‬تو این پارتی کوفتیت الکل هم پیدا میشه؟‬

‫هوسوک یه عکس از بقیه که داشتن شات دومشون رو می خوردن‬


‫گرفت و براش فرستاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪388‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بویه؟‪110‬‬ ‫هوسوک‪ :‬اومم‪ ،‬جیمین یه بیبی‬

‫نامجون بالفاصله جواب نداد و هوسوک با استرس منتظر موند‪،‬‬


‫نمیدونست چیز دیگه ایم باید بفرسته یا نه‪ .‬شاید نامجون می خواست‬
‫به پلیس بگه که چند تا بچه زیر سن قانونی داشتن اونجا مشروب‬
‫میخوردن‪ .‬حتما به خاطر اتفاقاتی که توی کالس افتاد یه جوری تالفی‬
‫می کرد‪.‬‬

‫اما بعد گوشیش یهو ویبره رفت‪.‬‬

‫هوسوک توی کل زندگیش انقدر سریع یه پیام رو باز نکرده بود‪.‬‬

‫‪ 110‬نیاز‪ :‬هوسوک یه سوال پرسیده که جوابش به طور واضحی مشخصه و اینجوری داره به نامجون میگه که‬
‫آره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪389‬‬


Virgin Classroom Season 1

.‫ تو راهم‬:‫نامجون‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 390


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت بیستم‬

‫"نامجونی داره میاد! نامجون تو راهه!"‬

‫هوسوک آهنگ می خوند و با هیجان اینطرف اونطرف می پرید‪.‬‬

‫"خیلی زوووود می رسه!"‬

‫"واقعا؟ پس بهتره آماده بشی‪".‬‬

‫تهیونگ یه شات دیگه برداشت‪.‬‬

‫"چی نظرش رو عوض کرده؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪391‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"کی اهمیت میده؟ نامجون داره میااااد!"‬

‫با اشتیاق خالص باال پایین می پرید‪.‬‬

‫سوکجین و تهیونگ نگاهی بهم کردن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫دینگ دونگ!‬

‫"من جواب میدم!"‬

‫هوسوک داد زد و یهو از پله ها باال رفت‪ .‬سریع از کنار خدمتکارش‬


‫رد شد و از جلوی در کنارش زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪392‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من جواب میدم کِیسی‪".‬‬

‫هوسوک سریعا در رو باز کرد و رو به روی پسر قد بلند لبخند‬


‫درخشانی زد‪.‬‬

‫"سالم جونی! خوش اومدی!"‬

‫پیراهن پسرک رو گرفت و یهو اون رو به داخل کشید‪.‬‬

‫"اونجوری صدام نکن‪".‬‬

‫نامجون زمزمه کرد‪.‬‬

‫هوسوک به سمت پایین پله ها‪ ،‬جایی که بقیه داشتن خوش‬


‫میگذروندن‪ ،‬راهنماییش کرد‪.‬‬

‫"بچه ها ببینید کی اینجاست!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪393‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک آهنگ وار گفت و بدنش رو تکون داد‪.‬‬

‫جیمین به سمتشون دوید‪.‬‬

‫"نامییی! باالخره اومدی!"‬

‫"فقط واسه الکل اینجام‪".‬‬

‫نامجون تیکه انداخت‪.‬‬

‫"فاز منم همینه‪".‬‬

‫تهیونگ که به دیوار زل زده گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪394‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اینجا باش برات نوشیدنی میارم‪".‬‬

‫هوسوک یه لیوان ویسکی براش ریخت‪.‬‬

‫نامجون لیوان رو از دستش گرفت‪ ،‬یه قوطی آبجو هم برداشت و بازش‬


‫کرد‪ .‬میز رو برانداز کرد و بطری شرابی رو که دم دستش بود رو هم‬
‫باز کرد‪.‬‬

‫"همش همینه؟"‬

‫هوسوک به دور و بر نگاهی کرد‪.‬‬

‫"مامان و بابام یکم تکیال توی کابینت مشروب ها توی طبقه باال دارن‬
‫که می تونم بدون اجازه بیارمشون‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪395‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دائم الخمری؟"‬

‫سوکجین از نامجون پرسید‪ .‬به هوسوک نگاهی کرد‪.‬‬

‫"دیگه چیزی براش نیار‪".‬‬

‫"من دائم الخمر نیستم‪ ،‬فقط می خوام یکم مشروب بخورم‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت و دوباره با آبجوش مشغول شد‪.‬‬

‫"االن برات شیشه باز کن رو میارم‪".‬‬

‫هوسوک همراه با سرتکون دادن‪ ،‬عقب کشید و با عجله رفت‪.‬‬

‫سوکجین با شک به نامجون نگاه کرد‪.‬‬

‫"چرا اومدی اینجا؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪396‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مشخصه‪ ،‬برای مشروب زدن‪".‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"اگر واقعا می خواستی زهرماری بخوری یه راه دیگه پیدا می کردی‪.‬‬


‫تو کامال از ما بدت میاد‪ ،‬چرا باید بیای اینجا؟"‬

‫سوکجین دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"این سریع ترین و آسون ترین راه برای مست کردن بود‪ .‬حاال‬
‫میکشی بیرون؟ ای بابا! وقتی من ازتون بدم میاد‪ ،‬شما مشکل دارین‪،‬‬
‫و وقتی هم که تالش می کنم که باهاتون وقت فاکیم رو بگذرونم‪،‬‬
‫بازم هنوزم از من بدتون میاد‪".‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫سوکجین برای دفاع از خودش دست هاش رو باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪397‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی خب‪".‬‬

‫اما هنوزم کامال بهش اطمینان نداشت‪.‬‬

‫"کی می خواد بازی کنه؟"‬

‫هوسوک همونطور که پایین میومد‪ ،‬در باز کن بطری رو به دست‬


‫نامجون‪ ،‬که سریع درش رو باز و شروع به نوشیدن کرد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"چه بازی ای؟"‬

‫جیمین سرجاش‪ ،‬کنار جونگ کوک سرحال اومد‪.‬‬

‫"مشخصه‪ ،‬یه چیز جنسی‪".‬‬

‫هوسوک گفت و به سمتشون رفت‪ ،‬تهیونگ و سوکجین هم دنبالش‬


‫رفتن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪398‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بطری بچرخونیم؟"‬

‫جیمین پیشنهاد داد‪.‬‬

‫"اون واسه بوسیدنه‪ ،‬ما قبال توی کالس آقای مین انجامش دادیم‪".‬‬

‫هوسوک دست هاش رو با بی اعتنایی تکون داد‪.‬‬

‫"می تونیم تاس هم بریزیم و هر عددی رو می تونیم به یه کار جنسی‬


‫ربط بدیم و بعد بطری رو می چرخونیم تا ببینیم اون دو نفری که باید‬
‫انجامش بدن‪ ،‬کیا هستن‪".‬‬

‫تهیونگ پیشنهاد داد و نوشیدنیش رو سر کشید‪.‬‬

‫هوسوک بهش زل زد‪.‬‬

‫"ته ته تو نابغه ای‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪399‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"درسته‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫هوسوک یه برگه کاغذ‪ ،‬یه خودکار و یه تاس برداشت و پیش بچه ها‬
‫برگشت‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬چی بنویسم؟"‬

‫"فقط بوسه‪ ،‬بعد دو میشه عشق بازی و سه می تونه در آوردن یکی از‬
‫لباسا باشه‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫"همشون نمی تونن سکسی باشن وگرنه خیلی دوام نمیاریم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪400‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"درسته‪ ،‬درسته‪".‬‬

‫هوسوک سریع قوانین رو نوشت‪ .‬نگاهی به نامجون که داشت جوری‬


‫مشروب میخورد که انگار فردایی وجود نداره‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"نامی‪ ،‬بازی می کنی؟"‬

‫"گفتی هیچ کثافت کاری جنسی اینجا نیست‪".‬‬

‫نامجون بهش زل رد‪.‬‬

‫"الزم نیست بازی کنی‪ ،‬می تونی فقط نگاه کنی‪".‬‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫"من چشم چرون نیستم‪".‬‬

‫نامجون صورتش جمع شد‪ ،‬یه آبجو دیگه رو باز کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪401‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره‪ ،‬همه می دونیم که جونگ کوک اونیه که چشم چرونه‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"هان؟"‬

‫جونگ کوک با چشم های گرد شده از جاش بلند شد‪.‬‬

‫"همیشه اون هایی که ساکت ترن‪ ،‬کینکی ترن‪".‬‬

‫هوسوک بهش چشمک زد‪.‬‬

‫"بگذریم‪ ،‬شماره چهار چی باشه؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪402‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پنج دقیقه تو کمد موندن چطوره؟"‬

‫تهیونگ پیشنهاد داد‪.‬‬

‫"خوشم اومد‪".‬‬

‫هوسوک اون رو نوشت‪.‬‬

‫"و پنج؟"‬

‫"هندجاب و شماره شش هم می تونه بلوجاب باشه‪".‬‬

‫جیمین گفت‪ ،‬روی فرش نشست تا بتونن یه دایره روی زمین تشکیل‬
‫بدن‪.‬‬

‫هوسوک برگه رو روی مبل گذاشت که همه بتونن ببینن‪.‬‬

‫"عالیه! حاال فقط یه بطری می خوایم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪403‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیاین اینو بگیرین‪ ،‬مریضای فاکی"‬

‫نامجون یه بطری خالی مشروب رو به دستشون رسوند‪.‬‬

‫"یا خدا!"‬

‫چشم های هوسوک همونطور که به سوکجین برخورد گرد شده بود‪.‬‬

‫"کُلِش رو سر کشیدی؟!"‬

‫"بازم داری؟"‬

‫نامجون پرسید‪.‬‬

‫"فکر کنم باید یکم آب بخوری بعدم یه چرت بزنی‪".‬‬

‫سوکجین غرغر کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪404‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون اون رو کنار زد و خودش رو با نوشیدنی های بیشتری که روی‬


‫میز بودن سرگرم کرد‪.‬‬

‫"تو دیگه کی هستی؟ مامانم؟"‬

‫"سوکجینی مامان گروهه و نامجونی هم باباس‪".‬‬

‫جیمین سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"چرا من بابا نیستم؟"‬

‫هوسوک لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪405‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو اون عموی بیخودی هستی که تو تعطیالت میاد‪ ،‬مست می کنه و‬


‫ساعت یک بعد از ظهر پس میوفته‪"111.‬‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫"این رویامه‪".‬‬

‫هوسوک آه دراماتیکی کشید‪.‬‬

‫"و جونگ کوک کوچولو هم بچه اس‪".‬‬

‫جیمین اووو ای کشید و صورت پسر کوچیک تر رو با دست قاب‬


‫گرفت و باعث شد لپ هاش گل بندازه‪.‬‬

‫‪ 111‬نیاز‪ :‬معموال مشروب خوردن رو از ‪ 5‬عصر به بعد شروع میکنن‪ ،‬کسی که زودتر از این تایم مشروب بخوره‬
‫میگن الکلیه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪406‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چرا من بچه ام؟"‬

‫جونگکوک نق زد‪ ،‬با دوتا دستش شست پاهاش رو از روی جوراب‬


‫کرکیاش گرفته بود‪.‬‬

‫"من چی ام؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫"تو اون همسایه ای هستی که همه دوستش دارن و همیشه میاد‬


‫خونمون‪ .‬مثل برادر بزرگ تری‪".‬‬

‫جیمین اینجوری تصمیم گرفت و اعالمش کرد‪.‬‬

‫"و منم برادر کوچیکه ام‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪407‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آقای مین چیه؟"‬

‫سوکجین که براش جالب شده بود پرسید‪.‬‬

‫"اون خدای قدرتمند سکسه که چشمش به ماست و سرنوشتمون رو با‬


‫دست های سکسی‪ ،‬رگ بیرون زده و رنگ پریده اش کنترل می کنه‪".‬‬

‫جیمین بدون تردید گفت‪.‬‬

‫"نمی دونم چرا ولی این صد درصد درسته‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"به هر حال‪ ،‬من اول بطری رو می چرخونم!"‬

‫بطری رو وسط دایره ای که درست کرده بودن گذاشت و اون رو‬


‫چرخوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪408‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بطری رو به روی جونگ کوک که صدای جیغ مانندی تولید کرد و‬


‫با چشم درشت بهش خیره مونده بود‪ ،‬ایستاد‪.‬‬

‫هوسوک تاس رو ریخت‪.‬‬

‫همونطور که همه چرخیدن تاس‪ ،‬قبل از اینکه رو یه عدد بایسته رو‬


‫نگاه می کردن‪ ،‬همه جا ساکت بود و بعد همه از خوشحالی باال پایین‬
‫می پریدن‪.‬‬

‫"دو!"‬

‫"دو اومد!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪409‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید عشق بازی‪ 112‬کنی!"‬

‫جیمین جیغ کشید و پاهاش رو از هیجان می کوبید‪.‬‬

‫"برو‪ ،‬کوکی!"‬

‫هوسوک روی زانو هاش بلند شد و به سمت وسط دایره رفت‪ ،‬جونگ‬
‫کوک شوکه به نظر میومد‪ .‬با یه دست‪ ،‬شلوارک جونگ کوک رو‬
‫گرفت و با اون یکی تعادلش رو حفظ می کرد و پسر کوچیکتر رو‬
‫جلو کشید‪.‬‬

‫"اشکالی نداره اگر ببوسمت؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫‪ 112‬عشق بازی(‪ )Make Love‬معموال بیشتر یه بوسه سادهس‪ .‬شما فرنچ کیس طوالنی همراه با یکمی‬
‫مخلفات رو تصور کنین‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪410‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک فقط سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"خوبه‪".‬‬

‫هوسوک به سمت جلو خم شد‪ ،‬سرش رو کج کرد و لب هاشون رو‬


‫بهم وصل کرد‪.‬‬

‫جونگ کوک نمی دونست باید با دست هاش چیکار کنه‪ ،‬برای همین‬
‫اون ها رو روی شونه های هوسوک گذاشت‪ .‬پسر بزرگتر می خواست‬
‫با زبون توی دهنش سر و گوشی آب بده و خب جونگ کوک‬
‫میتونست مزه الکلی که یکم پیش خورده بود رو بفهمه‪.‬‬

‫جونگ کوک تالشش رو کرد که نبرد بین زبون هاشون رو از‬


‫هوسوک ببره‪ ،‬اما هوسوک شکستش داد و قبل از اینکه عقب بکشه‬
‫بین بوسه شون پوزخندی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪411‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک لبش رو آویزون کرد‪ ،‬و تصمیم گرفت که دفعه ی بعد‬
‫خودش برنده بشه‪.‬‬

‫"خوبه‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫"هات بود‪".‬‬

‫تهیونگ سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"گی طور بود!"‬

‫نامجون گفت‪ ،‬دوباره یه مشروب میکس دیگه رو به دهنش نزدیک‬


‫کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪412‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوکی بعدی!"‬

‫هوسوک تاس رو به دست تهیونگ که کنارش بود‪ ،‬داد‪.‬‬

‫تهیونگ بطری رو چرخوند و تاس ریخت‪ ،‬بطری رو به روی جیمینی‬


‫که به نظر هیجان زده میومد ایستاد‪.‬‬

‫همه چشمشون به تاس بود و همونطور که تاس بین سه و چهار تلو تلو‬
‫میخورد نگاهش می کردن‪ .‬و بعد تاس روی سه ایستاد‪.‬‬

‫هوسوک خوشحال شد‪.‬‬

‫"وووو! لخت شدن اومد‪ ،‬چه گی!"‬

‫جیمین پیرهنش رو درآورد و همونطور که چشم بقیه روش بود‪ ،‬دستش‬


‫رو توی موهاش برد‪ .‬بهشون پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪413‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وووااا‪ ...‬جیمینی‪ ...‬نمی دونستم شکمت عضله ایه!"‬

‫هوسوک با لب هایی که داشت لیسشون می زد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"چی‪ ،‬اینا رو میگی؟"‬

‫جیمین سرش رو عقب داد‪.‬‬

‫"اصال این ها رو یادم رفته بود‪".‬‬

‫سوکجین یکی از دستش هاش رو بهش رسوند و دزدکی سینه پسر مو‬
‫صورتی رو لمس کرد‪.‬‬

‫"بالش امشبم رو پیدا کردم‪".‬‬

‫تهیونگ شلوارش رو پایین کشید‪.‬‬

‫"خیلی خب جین‪ ،‬نوبت توئه"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪414‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چرا داری شلوارت رو در میاری؟"‬

‫جونگ کوک ازش پرسید‪ ،‬با جسارت تمام به باکسر تنگ شده ی‬
‫پسر بزرگتر خیره شد‪.‬‬

‫"چون از یه پیرهن درآوردن خالی بیشتر حال میده‪".‬‬

‫تهیونگ جواب داد‪ ،‬تاس رو دست سوکجین داد‪.‬‬

‫سوکجین تاس رو باال انداخت و همه جلو اومدن تا عددی که میاد رو‬
‫ببینن‪.‬‬

‫چهار‪.‬‬

‫"اوووو!"‬

‫جیمین سرجاش تکونی خورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪415‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"لطفا! لطفا! لطفا روی من وایسا!"‬

‫دست هاش رو بهم کوبید و تو سکوت دعا کرد‪.‬‬

‫سوکجین بطری رو گرفت و چرخوند‪.‬‬

‫بطری بین تهیونگ و جونگ کوک ایستاد‪ ،‬داشت به فضای بینشون‬


‫اشاره می کرد‪.‬‬

‫"منم!"‬

‫تهیونگ سریع به سمت فضای بینشون خم شد‪.‬‬

‫"به من نزدیک تره!"‬

‫گفت و با ذوق به سوکجین نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪416‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪113‬‬
‫"برای راند دوم آماده ای؟"‬

‫"هی‪ ،‬این عادالنه نیست!"‬

‫جونگ کوک لبش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"دقیقا بین ما دوتا بود!"‬

‫"در واقع اگر بخوایم از لحاظ فنی بررسیش کنیم‪ ،‬رو به روی هیچ‬
‫کدومتون نایستاد‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"پس کی انتخاب میشه؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫‪ 113‬عاطفه‪ :‬داداش پیاده شو باهم بریم‪/:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪417‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک به بطری اشاره کرد و بعد آروم انگشتش رو باال آورد‪.‬‬

‫"اون‪".‬‬

‫همه به نامجون نگاه کردن‪.‬‬

‫پسرک سومین قوطی آبجوش رو مچاله کرد و از سمت شونه اش‬


‫پرتش کرد‪.‬‬

‫"شما بازنده ها دارین چیو نگاه می کنین؟"‬

‫سوکجین ایستاد و خودش رو کش و قوص داد‪ ،‬یه کم از پوستش رو‬


‫نشون داد‪.‬‬

‫"خیلی خب جذاب‪ ،‬بزن بریم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪418‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وات د فاک‪ ...‬چیکار می کنی؟!"‬

‫نامجون همونطور که سوکجین مچش رو گرفت و به سمت کمد راه‬


‫افتاد‪ ،‬با تعجب داد زد‪.‬‬

‫"نامجون خیلی خوش شانسه‪".‬‬

‫جیمین غر زد و دست هاش رو به سینش زد‪.‬‬

‫جونگ کوک به ناکجا خیره شد‪ ،‬دوتا شاتی که خورده بود داشت‬
‫تاثیر خودش رو نشون می داد‪.‬‬

‫"وقتی از توی کمد بیان بیرون‪ ،‬قراره منم داداش دار بشم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪419‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت بیست و یکم‬

‫سوکجین عمال نامجون رو توی اون فضای کوچیک پرت کرد و سریع‬
‫درکمد رو پشتشون بست‪.‬‬

‫نامجون سکندری خورد و دیوار رو گرفت‪.‬‬

‫"وووااا‪ ،‬مشکل توی فاکی چیه؟"‬

‫پسر دیگه رو نادیده گرفت‪ ،‬خودش رو از دیوار جدا کرد و دوباره‬


‫روی پاهاش تلوتلو خورد‪.‬‬

‫سوکجین به سمتش رفت و اون رو گرفت تا ثابت بمونه‪.‬‬

‫"هنوز جا داشتی بیشتر بخوری‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪420‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خودت هنوز جا داشتی بخوری‪".‬‬

‫نامجون حرفش رو به خودش برگردوند‪ .‬تالشش این بود که به پسر‬


‫مو مشکی نگاه کنه اما دیدش تار بود‪.‬‬

‫سوکجین هومی کرد‪ ،‬انگار به چیزی که می خواست رسیده بود‪.‬‬

‫"اینجا چیکار می کنی اصال؟"‬

‫"م‪ ...‬مست می کنم‪".‬‬

‫نامجون جواب داد‪ .‬شونه و مچ دست سوکجین رو گرفت و از باال تا‬


‫پایینش رو نگاه کرد‪.‬‬

‫"خب این یعنی گی ای یا نه؟"‬

‫"من نیازی به یه برچسب برای خودم بودن ندارم‪".‬‬

‫سوکجین در جوابش گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪421‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گوش کن نامجون‪ ،‬می دونم یه چیزی داره اذیتت می کنه‪ .‬می تونی‬
‫به من بگی‪ .‬چی شده؟"‬

‫"تو دفترچه خاطراتم نیستی‪"114.‬‬

‫نامجون زبونش رو بیرون آورد‪ .‬می خواست روی اینکه اون پسر چقدر‬
‫نزدیک به خودش نگهش داشته بود تمرکز کنه‪ .‬سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"چرا‪ ...‬چرا تو انقدر خوشگلی؟"‬

‫سوکجین زد زیر خنده‪.‬‬

‫"آو‪ ،‬فکر می کنی من خوشگلم؟"‬

‫‪ 114‬نیاز‪ :‬یعنی نامجون دلیلی نداره تا بخواد با جین درد دل کنه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪422‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون فقط سرش رو تکون داد‪ ،‬ذهنش خیلی آشفته بود‪ .‬خودش رو‬
‫بهش رسوند و دستش رو سریع بین موهای نرم سوکجین برد‪ ،‬بعد پایین‬
‫آوردش تا صورت پسر رو بگیره‪.‬‬

‫"تو‪ ...‬تو شبیه دخترایی‪".‬‬

‫انگار داشت با خودش می جنگید تا کلمه بعدی رو به زبون بیاره‪.‬‬

‫"می تونم ببوسمت"‬

‫سوکجین جلوتر اومد‪ ،‬دستش رو روی دست های نامجون گذاشت‪.‬‬

‫"پس من رو ببوس‪".‬‬

‫نامجون انگار سورپرایز شد‪.‬‬

‫"من‪ ...‬من گی نیستم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪423‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"منم نیستم‪".‬‬

‫سوکجین یکی از انگشت هاش رو تا لب های نامجون باال آورد که‬


‫لمسشون کنه‪ .‬به لب پایین پسر فشار آرومی وارد کرد‪ ،‬اون رو آروم‬
‫پایین کشید و باعث شد نامجون یکم دهنش رو باز کنه‪ .‬دست هاش‬
‫رو آروم دور گردن پسر قد بلند برد‪ ،‬اون رو جلو کشید و خیلی نرم‬
‫اون رو بوسید‪.‬‬

‫نامجون یه ثانیه خشکش زد‪ .‬یک عالمه تصور و احساس به ذهن کند‬
‫و مستش هجوم بردن‪ ،‬این پروسه داشت خیلی سریع انجام می شد‪.‬‬
‫چیزی که به هر حال واضح بود‪ ،‬این بود که نامجون از روی غریزهاش‬
‫چیزی که قبال پس می زد رو قبول کرد‪ .‬احساسی که می شناختش‪،‬‬
‫حاال هر چقدرم که مست یا هشیار بود‪.‬‬

‫سوکجین داشت هورنیش می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪424‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسری یا دختری‪ ،‬یا شایدم پسری که شبیه دخترا بود؛ این سوکجین‬
‫بود که داشت تحریکش می کرد‪.‬‬

‫همونطور که آتیش هوس نامجون داشت روشن میشد‪ ،‬غرید‪ .‬کمر‬


‫باریک پسرک رو گرفت و خیلی راحت با دست های عضالنیش‬
‫بلندش کرد‪.‬‬

‫سوکجین سریع پاهاش رو دور کمر نامجون حلقه کرد‪ ،‬هنوز دست‬
‫هاش دور گردنش قفل بود‪.‬‬

‫نامجون محکم اون رو به دیوار کوبید‪ .‬سوکجین می دونست بقیه پسرا‬


‫اون بیرون می تونن صدای برخوردش رو بشنون‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪425‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همیشه تو این فکر بودم که توی لعنتی چقدر خوشگلی‪"،‬‬

‫نامجون با صدای دورگه ای توی گوش سوکجین غرید‪.‬‬

‫"خوشگل ترین پسر توی کالس‪".‬‬

‫سوکجین به تعریفش هومی کرد‪ ،‬همونطور که نامجون کیس‬


‫مارکهایی روی گردنش میکاشت‪ ،‬سرش رو عقب برد‪.‬‬

‫"می تونم انقدر محکم به فاکت بدم که از وسط نصف بشی‪ ،‬تو خیلی‬
‫کوچولو و خوشمزهای‪".‬‬

‫نامجون همونطور که پوست گردن سوکجین رو گاز میگرفت و‬


‫میلیسیدش‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"تو گی نیستی چون کال مثل یه دختری‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪426‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این کاریه که می خوای باهام بکنی؟"‬

‫قلب سوکجین با اغواگری کلمات و کارهایی که پسر آلفا میکرد‪،‬‬


‫داشت سریع تر توی سینه اش می کوبید‪.‬‬

‫"هممم؟ جوری به فاکم بدی که بشکنم؟ یه آلفای نر قدرتمند و قوی‬


‫مثل تو می تونه بدون حرف زدن هم این کار رو با کسی مثل من‬
‫بکنه‪".‬‬

‫"هممم‪"،‬‬

‫نامجون با تصوری که توی ذهنش اومده بود‪ ،‬نالید‪ .‬دست هاش رو‬
‫پایین تر آورد تا باسن پسر دیگه رو بگیره و سوکجین روی توی اون‬
‫پوزیشن نگه داره‪.‬‬

‫"می خوام ببندمت و مثل یه پرنسس بدستت بیارم‪ ،‬و مطمئن بشم که‬
‫همه بفهمن به کی تعلق داری‪ .‬هیچ کس دیگه ای نمی تونه به فاکت‬
‫بده‪ .‬نه اون جوری که من می تونم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪427‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یکی در زد‪.‬‬

‫"اِهم‪ ،‬بچه ها؟ بیشتر از پنچ دقیقه شد که‪"...‬‬

‫"جیمین من دوستت دارم‪ ،‬ولی االن گمشو‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫از پشت در هم می تونست صدای لب های آویزون شده ی پسر‬


‫موصورتی رو بشنوه‪.‬‬

‫"شما دو تا دارین سکس می کنین!"‬

‫"داریم تالش می کنیم تا این کارو بکنیم!"‬

‫نامجون خرخر کرد‪.‬‬

‫"اینجا خبری از تریسام نیست‪ ،‬پس گمشو!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪428‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وات د فاک؟"‬

‫داد هوسوک شنیده شد و بعدش صدای دویدن‪ .‬در به شدت باز شد و‬


‫نامجون از نوری که داخل اومد جا خورد و صورتش رو توی گردن‬
‫سوکجین قایم کرد‪.‬‬

‫"شما دو تا دیوونه شدین؟"‬

‫هوسوک با تعجب داد زد و داخل اون فضای متبرک شد‪.‬‬

‫"درست کنار لباس های گوچی من؟!"‬

‫سوکجین محکم تر دور نامجون پیچید‪،‬‬

‫"میشه برین بیرون بچه ها؟ خیر سرمون ما وسط یه کارایی هستیم!"‬

‫و بعد بهشون زل زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪429‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه توی کمد لباس های ولنتینوی سفید من‪ .‬نه‪ ،‬اینجا کارت رو‬
‫نمیکنی!"‬

‫هوسوک سریع رفت داخل و پیرهن نامجون رو گرفت و با زور اون‬


‫رو بیرون کشید‪.‬‬

‫پسر مست که غافلگیر شده بود‪ ،‬یهویی سوکجین رو ول کرد‪ ،‬که‬


‫خوشبختانه پسر توی بغلش‪ ،‬روی پاهاش فرود اومد‪.‬‬

‫همونطور که نامجون قدم های ناهماهنگی برمیداشت‪ ،‬هوسوک از‬


‫پشت به بیرون هلش داد و نامجون با کمر روی زمین افتاد‪،‬‬

‫"آه!"‬

‫با زمین خوردن‪ ،‬یه نفس تیز کشید و هوا از توی ریه هاش خارج شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪430‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک سریع روی بدن نامجون نشست‪.‬‬

‫"اگر قرار باشه کسی اینجا باکرگی همجنسگرایی نامجون رو بگیره‪،‬‬


‫اون منم!"‬

‫"بدون اجازه که نمیشه!"‬

‫تهیونگ بلند گفت‪.‬‬

‫"سوکجین تقریبا رو کار بود!"‬

‫هوسوک با اخم لب و لوچش رو آویزون کرد و کمر نامجون رو به‬


‫زمین وصل کرد‪ .‬پسر قد بلند تر گیج و منگ به نظر میومد و که‬
‫برخالف تالشش نمی تونست دستش رو باال بیاره‪.‬‬

‫"خودش می خواست!"‬

‫سوکجین گفت‪ ،‬از کمد بیرون اومده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪431‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و به هر حال خودش اومد سمتم‪ ،‬نه هیچ چیز دیگه ای‪".‬‬

‫"راست میگه؟"‬

‫هوسوک به نامجون نگاه کرد‪.‬‬

‫"نامجونی کوچولوی من بخاطر سوکجینی خوشگل هورنی شده؟"‬

‫نامجون اخم کرد‪ ،‬دوباره تالش کرد تا ذهنش رو سر و سامون بده‪.‬‬


‫چشم هاش مترکز نبودن‪ ،‬درست مثل مغزش‪ .‬یه ثانیه داشت ترتیب‬
‫سوکجین رو می داد و بعد‪ ،‬چیزی که فهمید این بود که وقتی همه‬
‫سرهم داد می زدن‪ ،‬به کمر دراز کشیده بود‪.‬‬

‫"هوسوک فکر کنم باید بذاری بلند شه‪ .‬اون زیادی زهرماری خورده‬
‫و فکر نکنم االن عقلش سرجاش باشه‪".‬‬

‫جونگ کوک درحالیکه به سمتشون می اومد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪432‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قبل از اینکه هوسوک بتونه بلند شه‪ ،‬یهو نامجون جای بدناشون رو باهم‬
‫عوض کرد‪ ،‬هوسوک رو زمین زد و روش خم شد‪.‬‬

‫دهن هوسوک از شوک عوض شدن جاهاشون باز مونده بود‪ .‬اون کار‬
‫خیلی سریع و بی نقص انجام شده بود‪ ،‬انگار نامجون تا به امروز این‬
‫کار رو بارها انجام داده بود‪.‬‬

‫"اوه‪".‬‬

‫این تمام چیزی بود که تهیونگ در حالیکه با یه دست به دیکش‬


‫چسبیده بود‪ ،‬به زبون آورد‪.‬‬

‫"تو وسط یه صحبت مهم کار من رو قطع کردی‪".‬‬

‫نامجون غرید و به عضو هوسوک به شدت داشت جلوی چشم هاش‬


‫تکون می خورد‪ ،‬خیره شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪433‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ب‪ ...‬ببخشید‪".‬‬

‫و این تمام چیزی بود که هوسوک می تونست به زبون بیاره‪.‬‬

‫"ببخشید به درد عمت می خوره‪".‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"باید برام جبرانش کنی‪".‬‬

‫چشم های هوسوک گرد شد‪.‬‬

‫"اوه فاک بهش آره‪".‬‬

‫دست های نامجون به سمت شلوارِ جین هوسوک رفت و سریع درشون‬
‫آورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪434‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هولی شت!"‬

‫جیمین جیغ زد‪ ،‬و درحالیکه نصفه بدنش رو پشت سوکجین قایم کرده‬
‫بود‪ ،‬دید می زد‪.‬‬

‫اون پسر جذاب از حسود هم یه چیزی اونطرف تر بود‪.‬‬

‫"هی! داری چه شکری می خوری هوبی؟!"‬

‫‪115‬‬
‫"از زندگیم بکش بیرون‪ .‬جرات داری این لحظه رو بهم بریز!"‬

‫هوسوک به جین چشم غره ای رفت‪ ،‬به نامجون کمک کرد تا از شر‬
‫شلوارش خالص بشه‪ .‬حتی ذره ای به این که کل بچه های کالس دارن‬
‫بهش نگاه می کنن اهمیت نمی داد‪ .‬درواقع‪ ،‬این بیشتر تحریکش‬
‫میکرد‪.‬‬

‫‪ 115‬عاطفه‪ :‬دعوااا دعوااا سر چیزی که تو شلوار نامجونه‪ /:‬جرررر‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪435‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اول نوبت من بود!"‬

‫سوکجین بحث راه انداخت‪.‬‬

‫"نامجون! اول می خواستی من رو بکنی!"‬

‫سر نامجون بخاطر دادش درد گرفته بود‪ .‬سرش رو تکون داد و تالش‬
‫کرد تا افکارش رو مرتب کنه‪ ،‬اما فقط موهاش توی چشمش ریخت‪.‬‬
‫توی نگاه اول نمی تونست آدم هایی که اونجا بودن رو تشخیص بده‪.‬‬

‫یه جفت دست اون رو گرفت و بعد باال کشید و باعث شد حالش بد‬
‫بشه‪ .‬بعد سوکجین داشت بهش نگاه می کرد‪ ،‬چشم های تیره خوشگلش‬
‫داشت چشم های گیجش رو سوراخ می کرد‪.‬‬

‫"من پرنسس هستم‪ ،‬یادته؟ قرار بود من رو با دیک گندهت بشکونی!‬


‫جرات داری اول هوسوک رو بکن! گردنم رو ببین! اینها همه مارک‬
‫هاییِ که تو برام گذاشتی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪436‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هی! بذار کاری که دلش می خواد رو انجام بده! به خودش مربوطه نه‬
‫تو!"‬

‫هوسوک از جاش پرید‪ ،‬حتی به خودش زحمت نداد تا دوباره شلوارش‬


‫رو باال بکشه‪.‬‬

‫جیمین دستش رو باال برد‪.‬‬

‫"نامجون می تونه منم بکنه؟ اگر لیست انتظاری هست منم برم اسمم‬
‫رو بنویسم؟"‬

‫و بعد همه داشتن بحث می کردن و نامجون دیگه نمی تونست تحمل‬
‫کنه‪.‬‬

‫سارا سارا سارا سارا بهم خیانت کرد‪ .‬من اینجا چیکار می کنم‪ .‬هنوز‬
‫اونقدر ها مست نشدم‪ .‬چرا سوکجین انقدر خوشگله‪ .‬وات د فاک‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪437‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نسیذااسسیهرمنکنمخکضضصبضهبسقحئرزئصلصلکئستبب‬
‫ساراااااامهباشالبتاسضصتذ باید بیشتر مست کنم‪.....‬‬

‫یه نفر دستش رو گرفت و نامجون رو از اون همهمه به سمت حمام‬


‫بیرون کشید و روی زمین گذاشت‪ .‬به کاشی خنک تکیه داد و فکر‬
‫مشغولش رو آزاد کرد‪.‬‬

‫"ببخشید که از اونجا کشوندمت بیرون‪".‬‬

‫جونگ کوک آروم گفت‪ ،‬و بعد از اینکه در رو بست روی لبه ی وان‬
‫نشست‪.‬‬

‫"ولی اونجا دیوونه کننده بود و تو انگار داشت حالت بهم می خورد‪".‬‬

‫نامجون خودش رو مجبور کرد تا روی پسرک خجالتی تمرکز کنه‪.‬‬

‫"جونگ‪ ...‬کوک؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪438‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"خیلی زهرماری خوردی‪".‬‬

‫نامجون نالید‪ ،‬یه دستش رو روی پیشونیش گذاشت‪ .‬می دونست بعدا‬
‫سر درد کشنده ای سراغش میاد‪.‬‬

‫"خوبی؟"‬

‫جونگ کوک با نگرانی پرسید‪.‬‬

‫"ببرمت سر توالت؟"‬

‫"خوبم‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪439‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک از جا پرید و به سمت روشویی رفت‪ .‬سریع یه حوله رو‬


‫زیر شیر آب سرد گرفت و به دست نامجون داد‪.‬‬

‫نامجون حوله رو به صورتش چسبوند‪ ،‬یکمی سرحال اومد‪ .‬یکی دو‬


‫دقیقه ای همونطور موند‪.‬‬

‫جونگ کوک تقریبا به این فکر افتاده بود که پسر بزرگ تر خوابیده‬
‫تا اینکه نامجون یهو آهی کشید و حوله رو کنار گذاشت‪.‬‬

‫"خوبی؟"‬

‫دوباره پرسید‪.‬‬

‫"چرا اون حرف رو زدی؟"‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪440‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی گفتم؟"‬

‫جونگ کوک گیج شده بود‪.‬‬

‫"اینکه حالت رو پرسیدم؟"‬

‫"نه‪ ،‬اینکه منم به فاک میدی‪ .‬توی کالس‪ .‬چرا گفتی؟"‬

‫نامجون الی چشم هاش رو باز کرده بود و به پسر کوتاه تر از خودش‬
‫نگاه می کرد‪.‬‬

‫"ا‪ ...‬اوه‪"...‬‬

‫جونگ کوک سریع قرمز شد‪.‬‬

‫"ببخشید‪ ،‬فقط عصبانی بودم‪ .‬منظوری نداشتم‪ ...‬خب‪ ،‬منظور که داشتم‪.‬‬


‫ولی هنوز نباید می گفتمش‪ .‬ببخشید‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪441‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون با چشم های نیمه بسته بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"من باتم نیستم کوک‪".‬‬

‫جونگ کوک به خاطر صدا شدن با لقبش سورپرایز شد‪ ،‬و همینطور‬
‫از اینکه اولین فکری که به سر نامجون زد این نبود که دوباره بگه که‬
‫‪116‬‬
‫چقدر گی نیست‪.‬‬

‫"من‪ ...‬می دونم‪ ...‬دالیل زیادی هست که من می خوام به فاکت بدم‪.‬‬


‫چون تو خیلی دامیننت هستی‪ ،‬و همینطور قوی و باحال‪".‬‬

‫جونگکوک لپاش گل انداخته بود و به دست هاش نگاه می کرد‪.‬‬

‫" اگر بتونم تو رو به معنای واقعی کلمه زیر خودم بکشم‪ ،‬میتونم یه‬
‫آلفای تاپ باشم‪ .‬منظورم اینه که‪ ،‬آخه خودت رو ببین! تو حتی گی‬

‫‪ 116‬نیاز‪ :‬یعنی اوال از اسمی که بهش داد غافلگیر شد‪ ،‬و بعد از اینکه نامجون به جای اعالم دوباره ی گی‬
‫نبودنش‪ ،‬فقط گفته که باتم نیس‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪442‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نیستی و چهار تا پسر دارن سر دیک تو همدیگر رو پاره میکنن! این‬


‫خودش قدرته! این که همیشه تو باشم حس خوبی داره!"‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫"نمی خوام راجع بهش حرف بزنم‪".‬‬

‫همونطور که ایستاد‪ ،‬خودش رو عقب کشید‪.‬‬

‫"این پارتی از اولم یه اشتباه بود‪ ،‬باید برم خونه‪".‬‬

‫جونگ کوک از جاش پرید‪.‬‬

‫"تو هنوز مستی! امشب رو اینجا بمون! من حواسم هست که پسرا وقتی‬
‫خوابی ازت سواری نگیرن‪".‬‬

‫در کمال تعجبش‪ ،‬نامجون خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪443‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بخاطر صدای اون پسر سرخ شد‪ .‬نامجون خنده ی قشنگی داشت‪.‬‬

‫"انگار که اصال تواناییش رو داری تا همه رو از همه چیز نجات بدی‪".‬‬

‫نامجون پیش خودش خندید‪.‬‬

‫جونگ کوک اخم کرد و لبش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"من بچه نیستم!"‬

‫نامجون فقط بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"اگر بین تو و جیمین یه مسابقه میذاشتن ‪ ،‬جیمین تو یه چشم بهم زدن‬


‫‪117‬‬
‫تو رو زمین می زد‪".‬‬

‫‪ 117‬نیاز‪ :‬داره تیکه میندازه که یعنی حتی جیمین قوی تره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪444‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک دهنش رو باز کرد تا جر و بحث کنه اما نامجون به‬
‫‪118‬‬
‫سمتش رفت و موهاش رو به هم ریخت‪.‬‬

‫"بازم مرسی از اینکه من رو از اونجا بیرون آوردی‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"تو نذاشتی بیشتر از یه اشتباه موقع مستی بکنم‪ .‬چیزی که تو کالس‬


‫گفتم رو پس می گیرم‪ .‬تو خیلیم نرمالی‪ .‬یا حداقل از اون پسرا بهتری‪".‬‬

‫جونگ کوک نیشخند دندون نمایی زد‪ .‬اون رویی از نامجون رو دید‬
‫که بقیه حتی نمی دونستن که وجود داره‪ .‬حس می کرد یک قدم به‬
‫پسر آلفا نزدیک تر شده بود‪.‬‬

‫‪ 118‬عاطفه‪ :‬اگ نمیدی بکنه دیگ هوایی هم نکن بچه رو ‪/:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪445‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون در رو باز کرد و همه دورش رو گرفتن‪.‬‬

‫"نامجون! هنوزم می خوای من رو بکنی‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫سوکجین لبش رو آویزون کرد‪ ،‬دست هاش رو به سینه اش زده بود‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬باید من رو بخاطر اینکه مزاحمش شدم تنبیه کنه!"‬

‫هوسوک جلوش ایستاد‪.‬‬

‫"درسته جونی؟"‬

‫"ددی! تو باعث شدی سفت بشم! کمترین کاری که می تونی بکنی‬


‫اینه که کمک کنی از شرش خالص بشم!"‬

‫جیمین عزا گرفته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪446‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"من و اون بهم نزدیک تریم! اگر چیزی باید باشه‪ ،‬من اول باید به‬
‫فاک برم چون از همتون بزرگ ترم!"‬

‫"اوق‪".‬‬

‫نامجون قیافه ای گرفت و اون ها رو کنار زد‪.‬‬

‫همه مثل جوجه هایی که دنبال مامانشون راه میوفتن‪ ،‬دنبالش راه افتادن‪.‬‬

‫سوکجین پیرهنش رو کشید‪.‬‬

‫"زود باش جونی‪ .‬من و تو مامان و باباییم یادته؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪447‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سیکتیر بابا‪".‬‬

‫جیمین با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"خودت این رو گفتی!"‬

‫جونگ کوک با دیدن اینکه دوباره دارن بحث می کنن‪ ،‬آهی کشید‬
‫و گوشیش رو در آورد‪.‬‬

‫جونگ کوک‪ :‬آقای مین؟ ببخشید که دیر وقت بهتون پیام میدم ولی‬
‫اینجا یه مشکلی پیش اومده‪ .‬ما همه اومدیم مهمونی خونه هوبی اما‬
‫نامجون تا خرخره خورده و اشتباهی یه حرکت هایی روی سوکجین و‬
‫هوبی زده و االن همه هورنی شدن‪ ،‬تقریبا لخت ان‪ ،‬دنبالش راه افتادن‬
‫و من فکر نمی کنم امشب موندنش به صالحش باشه چون هنوز خیلی‬
‫مسته و باید بره خونه‪ .‬می تونین بیاین دنبالش و ببرینش خونه؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪448‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫انتظار نداشت که یونگی سریع جوابش رو بده اما داد‪.‬‬

‫یونگی‪ :‬آدرس رو بفرست‪ ،‬االن میام‪.‬‬

‫یونگی‪ :‬و تو می تونی هر وقتی که بخوای پیام بدی یا زنگ بزنی‬


‫کوکی‪ ،‬مهم نیست چقدر دیر وقت باشه‪.‬‬

‫جونگ کوک آدرس رو براش فرستاد و توی دلش از معلمش‬


‫میخواست تا سریع تر خودش رو برسونه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪449‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت بیست و دوم‬

‫یونگی تمام راه رو توی مسیر پر پیچ و خم تا آدرسی که جونگ‬


‫کوک براش فرستاده بود‪ ،‬رانندگی کرد‪.‬‬

‫با پیام جونگ کوک مرز غافلگیر شدگی رو هم رد کرده بود‪ .‬بین این‬
‫همه آدم باید نامجون یک حرکت هم نه‪ ،‬دو تا حرکت روی دو نفر‬
‫می زد؟‬

‫و اون هم نه هر کسی‪ ،‬دو تا از همکالسی هاش‪ ،‬یا به عبارتی دو نفر‬


‫از اون پنج نفری که نامجون بیشتر از هر کسی تو کل دنیا ازشون متنفر‬
‫بود‪.‬‬

‫یونگی همونطور که ماشینش رو پارک می کرد‪ ،‬سرش رو تکون داد‬


‫و پیاده شد‪ .‬الکل چیزی بود که نظیر نداشت‪ .‬یونگی باید این رو‬
‫میدونست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪450‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با عجله به سمت در رفت و زنگ رو زد‪.‬‬

‫چند لحظه بعد در باز شد و بعد‪ ،‬یه خدمتکار شیک پوش اونجا ایستاده‬
‫بود‪.‬‬

‫"عصرتون بخیر‪ .‬به عمارت جانگ خوش آمدین‪ .‬اسمتون توی لیست‬
‫هست؟"‬

‫خدمتکار پرسید‪ ،‬انگار براش مهم نبود که دیروقته‪.‬‬

‫"مین یونگی؟"‬

‫یونگی پرسید‪.‬‬

‫خدمتکار به تخته کاغذی که توی دستش بود‪ ،‬نگاهی انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪451‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آآآ شما مهمون ویژه هستین‪ .‬از این طرف بفرمایید قربان‪ .‬براتون‬
‫نوشیدنی بیارم؟"‬

‫"نه ممنون‪".‬‬

‫یونگی داخل شد‪.‬‬

‫"من اومدم اینجا تا یه دانش آموز رو از دست همکالسی های هورنیش‬


‫نجات بدم‪".‬‬

‫"همشون طبقه ی پایین هستن‪".‬‬

‫همچنان اثری از غافلگیری توی صورت خدمتکار دیده نمیشد‪.‬‬

‫یونگی یه لحظه با خودش فکر کرد که یعنی هوسوک با این مرد‬


‫بیچاره چیکار کرده که دیگه چیزی اون رو بهم نمی ریزه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪452‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سری تکون داد و با عجله از پله ها پایین رفت‪.‬‬

‫چیزی که باهاش رو به رو شد‪ ،‬صحنه ای بود که کل عمرش منتظر‬


‫بود تا ببینه‪.‬‬

‫نامجون وسط اتاق ایستاده بود و با چهار تا از همکالسی هاش که یا‬


‫شلوار توی پاشون یا تی شرت توی تنشون نبود‪ ،‬درگیر بود و هرکدوم‬
‫اون پسرا هم به یکی از اعضای بدنش آویزون شده بودن‪ ،‬به پاش افتاده‬
‫بودن و برای پسر قد بلند ناله می کردن تا به فاکشون بده‪.‬‬

‫"بس کنین!"‬

‫نامجون داد زد‪ ،‬همه عضالتش رو به کار انداخت تا دست هاش رو‬
‫آزاد کنه اما هوسوک بهش چسبیده بود و دستش رو نگه داشته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪453‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"زود باش جونی!"‬

‫هوسوک خواهش کرد‪.‬‬

‫"چرا انقدر جلوی خودتو می گیری؟ یکم پیش که با جر دادن سوراخم‬


‫مشکلی نداشتی!"‬

‫"قبلش با پاره کردن من خیلی بیشتر مشکلی نداشت!"‬

‫سوکجین بحث راه انداخت و به دست دیگه ی نامجون چسبید‪ .‬پیرهن‬


‫نامجون رو گرفت و باال زد تا قفسه ی سینه و عضالت شکم برنزه اش‬
‫رو نشون بده‪.‬‬

‫"اینکه سرش دبه کنی جرم محسوب میشه!"‬

‫جیمین و تهیونگ هر دو به رون های نامجون چسبیده بودن و بدناشون‬


‫رو دور پاهاش پیچیده بودن و بخاطر همین نامجون نمی تونست بدون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪454‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولو شدن روی زمین راه بره‪ .‬جیمین رون هاش رو می مالید و به طرز‬
‫خطرناکی به دیکش نزدیک شده بود‪.‬‬

‫تهیونگ دست کوچیک جیمین رو کنار زد ولی بعد دست خودش رو‬
‫حتی نزدیک تر برد که باعث شد نامجون بیشتر دست و پا بزنه اما با‬
‫وجود هوسوک و سوکجینی که به دست هاش چسبیده بودن‪ ،‬نمی‬
‫تونست کاری از پیش ببره‪.‬‬

‫"ولم کنین!"‬

‫نامجون داد کشید و سعی کرد بدنش رو این طرف اون طرف بکنه‪.‬‬

‫"بهم دست نزنین!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪455‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک از ترس یه گوشه ایستاده بود و دست هاش رو روی‬


‫دهن و بینیش نگه داشته بود‪ .‬وقتی یونگی دست های دانش آموزش‬
‫رو کنار زد تا ببینه چه خبره‪ ،‬از دیدن خون شوکه شد‪.‬‬

‫"اینجا چه خبره؟"‬

‫داد زد و همه درجا خشکشون زد‪.‬‬

‫دانش آموزها سریع نامجون رو ول کردن‪.‬‬

‫"آق‪ ...‬آقای مین!"‬

‫هوسوک لکنت گرفته بود‪.‬‬

‫"این‪ ...‬اینجا چیکار می کنین؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪456‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جونگ کوک بهم گفت بیام چون سر همکالسی بدبختتون خراب‬


‫شده بودین‪".‬‬

‫یونگی همونطور که با احتیاط به سمتشون میرفت‪ ،‬خیلی واضح بهشون‬


‫خیره شد‪.‬‬

‫"فکر کردین دارین چیکار می کنین؟!"‬

‫داد زد و چهارتا مقصر خودشون رو جمع کردن‪.‬‬

‫کسی جوابی نداد‪.‬‬

‫"خب؟"‬

‫یونگی میخواست جواب بگیره‪ ،‬دست هاش رو به سینه اش زده بود‪ .‬به‬
‫تهیونگ نگاه کرد‪.‬‬

‫"بگو ببینم توی خرس گنده ی بیست و چهار ساله چرا باید یه هجده‬
‫ساله رو توی زیرزمین یه هجده ساله دیگه دستمالی کنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪457‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ نگاهش رو به سمت دیگه ای داد‪ ،‬شرمنده بود‪.‬‬

‫"من‪ ...‬من متاسفم‪ .‬یکم مشروب خریدم و بعدشم تحت تاثیر جو قرار‬
‫گرفتم‪".‬‬

‫چشمش به چشم های عصبانی یونگی افتاد‪ ،‬آب دهنش رو قورت داد‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬به‪ ...‬بهونه نمیارم به خدا!"‬

‫سریع پشتش رو کرد و شلوارش رو برداشت‪.‬‬

‫"ببخشید نامجون‪ .‬واقعا میگم‪ .‬دیگه تکرار نمیشه قول میدم!"‬

‫نامجون پیرهنش رو درست کرد و اون رو پایین آورد‪ .‬داشت به زمین‬


‫نگاه می کرد‪.‬‬

‫"ولی آقای مین‪ ،‬شما از چیزی خبر ندارین‪".‬‬

‫هوسوک یه قدم جلو اومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪458‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون یکم پیش قشنگ می خواست من رو به فاک بده! من رو انداخته‬


‫بود روی زمین و داستان ادامه داشت! فقط انجامش نداد چون سوکجین‬
‫یه هرزه اس و نمی تونست صبر کنه تا نوبت خودش برسه!"‬

‫سوکجین سریع سرش رو چرخوند تا به هوسوک نگاه کنه‪.‬‬

‫"اول می خواست من رو به فاک بده! جرات داری درباره نوبت نق‬


‫بزن؛ اونم وقتی که خودت صف رو بهم زدی!"‬

‫یونگی قبل از اینکه پسرا دوباره به جون هم بیوفتن‪ ،‬از هم جداشون‬


‫کرد‪.‬‬

‫"جفتتون اشتباه کردین! چطوری شما اسکالی دوهزاری مهم ترین‬


‫درسی که بهتون دادم رو فراموش کردین؟"‬

‫به جفتشون زل زد‪ ،‬گناهکار و افتضاح به نظر اومدنشون رو توی ذهنش‬


‫نگه داشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪459‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"رضایت! "‬

‫داد زد و دوباره همشون از جا پریدن‪.‬‬

‫"نامجون بینتون مست بود‪ ،‬اما همه ی شما به جز جونگ کوک‬


‫میخواستین از این قضیه سواستفاده کنین‪".‬‬

‫سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"تو کل سال های تحصیلم انقدر از دانش آموزام ناامید نشده بودم‪".‬‬

‫جیمین فین فین کرد‪ ،‬اشک توی چشم هاش جمع شده بود‪.‬‬

‫"من م‪ ...‬متاسفم آ‪ ...‬آقای مین!"‬

‫اشکش در اومد‪.‬‬

‫"نباید از من معذرت خواهی کنی‪".‬‬

‫یونگی یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪460‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین سریع خودش رو به سمت نامجون پرت کرد و محکم بغلش‬


‫کرد‪.‬‬

‫"خیلی متاسفم جونی!"‬

‫با چسبیدن جیمین بهش‪ ،‬نامجون خودش رو جمع کرد‪.‬‬

‫"بکش کنار‪".‬‬

‫جیمین عقب کشید‪.‬‬

‫"ببخشید‪ ،‬دوباره حواسم نبود!"‬

‫"اشکال نداره‪ ،‬حاال هرچی‪".‬‬

‫نامجون زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪461‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین رو به روی نامجون ایستاد‪.‬‬

‫"منم متاسفم نامجون‪ .‬حق با آقای مینه؛ تو خیلی مست بودی و حتی‬
‫خودم هم این رو می دونستم‪ .‬ولی هنوز می خواستم بیای روی من‪.‬‬
‫کارم درست نبود و من عمیقا معذرت می خوام‪".‬‬

‫"خیلی خب‪".‬‬

‫این کل چیزی بود که نامجون گفت‪.‬‬

‫هوسوک لب هاش رو جلو داد‪.‬‬

‫"منم متاسفم‪ .‬االن که یکم فکرم سرجاشه و دارم به کارم نگاه می کنم‪،‬‬
‫ازش خجالت می کشم‪ .‬من اصال اونجور آدمی نیستم‪ .‬از اینکه امشب‬
‫من رو به فاک نمیدی متاسفم‪ ،‬ولی از اینکه تو رو مجبور به کاری‬
‫کردم که از انجامش راضی نبودی‪ ،‬بیشتر متاسفم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪462‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"جونگ کوک بیا اینجا‪".‬‬

‫یونگی دستش رو کشید‪.‬‬

‫جونگ کوک سریع خودش رو جمع و جور کرد و راه افتاد‪ ،‬هنوز با‬
‫یه دست دماغش رو نگه داشته بود‪.‬‬

‫"خوبی؟"‬

‫یونگی پرسید‪ ،‬یکم دوال شد تا وضعیتش رو چک کنه‪.‬‬

‫دست جونگ کوک رو ول کرد و پسر رو مجبور کرد که سرش رو‬


‫عقب ببره‪.‬‬

‫"چرا اینجوری شدی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪463‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یا خدا!"‬

‫نفس جیمین بند اومد‪ ،‬دست هاش رو جلوی دهنش آورد‪.‬‬

‫"کوک! من اصال ندیدمت!"‬

‫"همه دور نامجون رو گرفته بودن و من تالشم رو کردم تا پسشون‬


‫بزنم ولی آرنج یکی خورد توی صورتم‪ .‬من مطمئنم که اتفاقی بود‪،‬‬
‫همه مست بودن‪".‬‬

‫جونگ کوک زمزمه کرد‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬خیلی زیاده روی کردیم‪".‬‬

‫هوسوک زیر لب گفت‪ .‬سرش رو باال آورد؛ چشم هاش از اشک خیس‬
‫شده بود‪.‬‬

‫"من متاسفم جونگ کوکی‪ .‬تو داشتی کار درست رو می کردی و ما‬
‫کله شقی کردیم‪ .‬این چیزی نبود که من از این پارتی می خواستم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪464‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با نامجون چشم تو چشم شد‪.‬‬

‫"من واقعا متاسفم‪ ،‬بخدا‪ .‬این بار راست میگم‪ .‬من خیلی متاسفم‪".‬‬

‫"خیلی خب‪".‬‬

‫نامجون با صدای خسته اش گفت‪.‬‬

‫"تهیونگ برو یکم دستمال یا یه حوله بیار‪".‬‬

‫یونگی به تهیونگ دستور داد و پسر سریع رفت‪.‬‬

‫جیمین با عجله پیششون رفت و همراه با سوکجین‪ ،‬دور جونگ کوک‬


‫رو گرفتن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪465‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کوکی خوبی؟"‬

‫سوکجین اخم کرد و موهای پسرک رو آروم ناز کرد‪.‬‬

‫"ببخشید عزیزم‪ .‬تو تنها کسی بودی که عقلش سرجاش بود‪".‬‬

‫"نباید مشروب می خوردیم‪".‬‬

‫جیمین موافقتش رو اعالم کرد‪.‬‬

‫"مخصوصا وقتی همتون زیر سن قانونی هستین‪".‬‬

‫یونگی بهشون اخم کرد و اون ها سرشون رو از خجالت پایین انداختن‪.‬‬

‫"آقای مین تو رو خدا به پلیس نگین!‪"119‬‬

‫هوسوک خواهش کرد‪.‬‬

‫‪ 119‬نیاز‪ :‬توی کشورای دیگه خوردن مشروبات الکلی زیر سن قانونی جرم محسوب میشه‪ .‬جرم جدی!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪466‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همش فکر من بود!"‬

‫"بذار بقیهش رو خودم حدس بزنم‪ ،‬تو هم الکل رو براشون آوردی؟"‬

‫یونگی با عصبانیت به تهیونگ که تازه با کلی دستمال کاغذی برگشته‬


‫بود‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫پسر بزرگتر غافلگیر شد و بعد لپ هاش از خجالت سرخ شد‪.‬‬

‫"من متاسفم‪"...‬‬

‫یونگی آه عمیقی کشید‪ ،‬دستمال کاغذی رو از دست تهیونگ کشید‬


‫و روی دماغ درحال خونریزی جونگ کوک گذاشت‪.‬‬

‫"با این همه دانش آموز حرف گوش نکن چیکار کنم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪467‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین بهش نگاه کرد‪ ،‬اشک از گونه هاش پایین میومد‪.‬‬

‫"من متاسفم آقای مین! تو رو خدا اخراجمون نکنین!"‬

‫"بله لطفا اخراجمون نکنین!"‬

‫بقیه دانش آموز ها البته به جز نامجون‪ ،‬جونگ کوک و تهیونگ‬


‫خواهش کردن‪.‬‬

‫یونگی با عالمت دست‪ ،‬ساکتشون کرد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬خفه شین‪ .‬قرار نیست اخراجتون کنم یا به پلیس چیزی‬
‫بگم‪ .‬اما همتون باید برای نامجون و جونگ کوک جبران کنین و وقتی‬
‫تنبیه میشین که من صالح بدونم‪ .‬خب‪ ،‬فهمیدین؟"‬

‫گفت و بهشون زل زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪468‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بله قربان‪".‬‬

‫هوسوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"فهمیدم‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪ ،‬دست هاش رو از پشت بهم رسوند‪.‬‬

‫"متاسفم!"‬

‫جیمین دوباره معذرت خواست‪.‬‬

‫یونگی راضی شده بود‪ ،‬آروم دست هاش رو دور کمر جونگ کوک‬
‫برد و به سمت پله ها رفت‪.‬‬

‫"نامجون‪ ،‬بریم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪469‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نگاهش رو از زمین گرفت‪.‬‬

‫"چی؟"‬

‫"مگر اینکه بخوای بمونی‪".‬‬

‫یونگی پشت سرش رو نگاه نکرد‪ ،‬ولی خب نیازی هم به این کار نبود‪.‬‬
‫نامجون با عجله به اون و جونگ کوک ملحق شد‪.‬‬

‫یونگی همشون رو به سمت ماشینش راهنمایی کرد‪ ،‬کمک کرد تا‬


‫جونگ کوک روی صندلی عقب بشینه و کمربندش رو بست‪.‬‬

‫نامجون روی صندلی شاگرد نشست و بخاری ماشین رو روشن کرد‪.‬‬

‫"سرده؟"‬

‫یونگی همونطور که استارت می زد‪ ،‬نظرش رو پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪470‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫نامجون از پنجره بیرون ماشین رو نگاه کرد‪.‬‬

‫یونگی با دقت از اون مسیر ماشین روی طوالنی خارج شد و شروع به‬
‫رانندگی توی جاده کرد‪.‬‬

‫یه دقیقه بعد‪ ،‬صدای خر و پف آروم جونگ کوک میومد‪.‬‬

‫یونگی از آینه ماشین نگاهی به پسرکی که روی صندلی چرمی غش‬


‫کرده بود‪ ،‬انداخت‪.‬‬

‫"چقدر مشروب خورد؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪471‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به اندازهی بقیه نخورده"‬

‫نامجون زمزمه کرد‪ ،‬چونه اش رو روی دستش تکیه داده و آرنجش‬


‫رو روی کناره ی پنجره ی ماشین گذاشته بود‪.‬‬

‫یونگی نیم نگاهی بهش انداخت‪ .‬وقتی از زیر چراغ های خیابون رد‬
‫میشدن‪ ،‬برای ثانیه ای داخل ماشین روشن میشد‪.‬‬

‫"نامجون‪ .‬راستش رو بهم بگو‪ .‬حالت خوبه؟"‬

‫یونگی پرسید‪.‬‬

‫نامجون جواب نداد ولی یونگی از حالت بدنش متوجه شد‪ .‬اون راحت‬
‫نبود‪ .‬پاهاش رو به زمین می زد و چشم هاش رو به اینور اونور‬
‫میگردوند‪ .‬نامجون به گوشی توی دستش نگاه کرد‪ .‬هجده تا میس کال‪،‬‬
‫سی و هفت تا پیام و پنج تا پیام صوتی از سارا داشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪472‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آه کشید و گوشیش رو خاموش کرد‪.‬‬

‫یونگی بهش فشار نیاورد‪ ،‬بعد از یه رانندگی توی سکوت مسیر رو به‬
‫سمت خونهی خودش تغییر داد‪.‬‬

‫نامجون همونطور که ماشین پارک میشد‪ ،‬از فکر بیرون اومد‪.‬‬

‫"وات د فاک؟ اینجا که خونه ی من نیست‪".‬‬

‫"راس میگی جناب شرلوک‪ ،‬خونه ی منه‪".‬‬

‫یونگی پیاده شد و در سمت جونگ کوک رو باز کرد‪ .‬آروم پسرک‬


‫رو تکون داد‪.‬‬

‫"جونگ کوک بیدار شو‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪473‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک یه چیزهایی زمزمه کرد و سرش به یه طرف خم شد‪،‬‬


‫ولی بیدار نشد که باعث شد یونگی آه بکشه و اون رو براید استایل از‬
‫ماشین بیرون بیاره و در رو آروم پشت خودش ببنده‪.‬‬

‫نامجون هم سریع از ماشین پیاده شد‪.‬‬

‫"اینجا چیکار می کنیم؟"‬

‫ازش پرسید‪.‬‬

‫"هیسسس‪".‬‬

‫یونگی گفت و به سمت در رفت‪.‬‬

‫"بیدارش می کنی‪".‬‬

‫سرش رو به سمت در تکون داد‪.‬‬

‫"میشه در رو باز کنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪474‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون عمال دلش نمی خواست این کار رو بکنه‪ ،‬ولی دلش هم‬
‫نمیخواست که تو اون سرما بیرون بمونه‪.‬‬

‫غرغری کرد‪ ،‬در رو با کلیدی که زیر پادری بود باز کرد و همه وارد‬
‫خونه ی یونگی شدن‪.‬‬

‫یونگی وارد پذیرایی شد و به خودش زحمت نداد تا کفشش رو در‬


‫بیاره‪ ،‬همونجوری با دقت از پله ها باال رفت‪.‬‬

‫نامجون مردد بود‪ .‬اون جوری بزرگ شده بود که ادب حالیش میشد و‬
‫پررو نبود‪ ،‬بخاطر همین قبل از اینکه دنبالشون راه بیوفته‪ ،‬اولین کاری‬
‫که غریزه اش دستور به انجام میداد این بود که کفش هاش رو دربیاره‪.‬‬
‫ولی اون از معلمش خوشش نمیومد و دلش می خواست فرش های‬
‫کرمی رنگش رو به گند بکشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪475‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اما یونگی اون رو از شب مزخرفی نجات داده بود‪ ،‬پس کمترین کاری‬
‫که نامجون می تونست بکنه این بود که کفش هاش رو در بیاره‪.‬‬

‫سریع کفش هاش رو از پاهاش درآورد و از پله ها باال رفت‪ .‬اون دو‬
‫نفر رو توی اتاق خواب پیدا کرد‪ .‬یونگی داشت توی قشنگ ترین‬
‫اتاقی که نامجون تاحاال دیده بود‪ ،‬با دقت جونگ کوک رو روی تخت‬
‫می خوابوند‪.‬‬

‫توی چهارچوب در ایستاد‪ ،‬وارد اتاق شد‪.‬‬

‫اینجا باید اتاق یونگی می بود‪ .‬اونجا با رنگ های تیره‪ ،‬رنگ شده بود‬
‫و کلی وسیله مشکی توش بود‪ .‬تختش خیلی جادار بود‪ ،‬تقریبا نصف‬
‫اتاق رو گرفته بود‪ .‬حداقل ده تا بالش ضخیم و نرم سمت باالی تخت‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪476‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪120‬‬
‫پخش بودن‪ .‬بعضی هاشون رو بالشی داشتن‪ ،‬بعضی هاشون بادی پیلو‬
‫و بعضی هاشون هم بالش های حافظه دار بودن‪ .121‬پتوهاش از اون هایی‬
‫که نامجون توی هتل ها دیده بود هم بهتر بود‪ .‬اون ها سنگین‪ ،‬تمیز و‬
‫نرم بودن‪ .‬همشون داشتن بدن خسته ی نامجون رو دعوت می کردن تا‬
‫باهاشون بخوابه‪.‬‬

‫یونگی داشت کفش و جوراب جونگ کوک رو در می آورد و کوک‬


‫رو توی تخت می ذاشت‪ .‬با دقت کت پسرک رو درآورد‪ ،‬تا کرد و‬
‫روی کفش هاش توی ته اتاق گذاشت‪ .‬بعد به نامجون نگاه کرد‪.‬‬

‫"فکر کنم تو دیگه بتونی لباسات رو در بیاری‪ .‬برات یکم آب میارم‪".‬‬

‫‪ 120‬بادی پیلو(‪ )Body Pillow‬بالش هایی که معموال هم سایز انسان هستن و مناسب کسایی هستن که برای‬
‫موقع خواب چیزی رو بغل میکنن‪.‬‬
‫‪ 121‬بالش هایی که با ایجار فشار(مثال وقتی کسی سرش رو روشون میذاره)‪ ،‬کمی طول میکشه تا به حالت‬
‫اولیه برگردن‪ .‬معموال بالش های طبی اینطوری هستن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪477‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون همونطور که یونگی از کنارش رد شد و از پله ها پایین رفت‬


‫تا به آشپزخونه بره‪ ،‬نمی دونست چی بهش بگه‪.‬‬

‫دوباره نگاهی دور اتاق انداخت‪ .‬واقعا یونگی از نامجون انتظار داشت‬
‫اینجا بخوابه؟‬

‫به سمت میز رفت و کلی دفتر و برنامهی درسی دید که روش پخش‬
‫صورتی عروسکی هم روی‬
‫ِ‬ ‫و پال بودن‪ .‬به دالیلی‪ ،‬یه بچه گربهی‬
‫میزش بود‪.‬‬

‫نامجون عروسک رو برداشت و کمی با دست هاش باهاش بازی کرد‪.‬‬


‫اون عروسک گربه ای بوی توت فرنگی شیرینی می داد که دانشآموز‬
‫رو ریلکس میکرد‪.‬‬

‫جونگ کوک توی خواب خر و پفی کرد و توی جاش چرخید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪478‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نمی تونست جلوی لبخندش به کوک رو بگیره‪ .‬به سمتش‬


‫رفت و بچه گربه ی صورتی رو زیر بینی جونگ کوک گذاشت‪.‬‬

‫جونگ کوک دست هاش رو دور عروسک گذاشت و صورتش رو‬


‫توی بدن عروسک فرو کرد‪ .‬آه عمیقی کشید و نفسش به حالت عادی‬
‫برگشت‪.‬‬

‫بر خالف چیزی که عقلش بهش می گفت‪ ،‬نامجون می خواست روی‬


‫تخت دراز بکشه‪ ،‬ولی خودش رو مجبور کرد که این کار رو نکنه‪.‬‬
‫حس می کرد اگر این کار رو بکنه‪ ،‬میره زیر یونگی و این چیزی نبود‬
‫که دلش بخواد‪.‬‬

‫یونگی برگشت‪ ،‬دو تا لیوان آب توی دست هاش بود‪ .‬متوجه شد که‬
‫جونگ کوک عروسک بچه گربه رو بغل گرفته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪479‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"انگار که کیتی رو دیدی‪".‬‬

‫نامجون دست هاش به سینه اش زد و غرید‪.‬‬

‫"شما بیست و شش سالتونه و هنوزم عروسک بچه گربه دارین؟"‬

‫"مال من نیست‪".‬‬

‫یونگی جواب داد‪.‬‬

‫یه لیوان رو روی میز پاتختی گذاشت‪ .‬به سمتش رفت و اون یکی لیوان‬
‫رو دست نامجون داد‪.‬‬

‫آب داخل لیوان سفید بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪480‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیا‪ .‬اینم از قرص ضدخماریه که داره توی آب حل میشه‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪.‬‬

‫نامجون اخم کرد‪.‬‬

‫"از کجا معلوم؟"‬

‫"انقدر احمق نباش‪".‬‬

‫یونگی با دیدن حالت تدافعی نامجون‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫وقتی یونگی پشتش رو کرد‪ ،‬لیوان رو قاپید و اون رو بو کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪481‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"واسه خوابیدن هرچی می خوای بردار‪"،‬‬

‫یونگی همونطور که کمد رو بهم می ریخت و یه پتو و بالش بیرون‬


‫میآورد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"یا می تونی بیدار بمونی‪ ،‬فقط جونگ کوک رو بیدار نکن‪ .‬اگر کارم‬
‫داشتی من پایینم‪".‬‬

‫اونجا بود که نامجون فهمید یونگی قراره روی مبل بخوابه‪.‬‬

‫"پیش من و کوک نمی خوابی؟"‬

‫از دهنش پرید‪.‬‬

‫یونگی باهاش چشم تو چشم شد و پوزخند زد‪.‬‬

‫"نا امید شدی ساب؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪482‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بهش زل زد و چشم هاش رو چرخوند‪ ،‬لیوانش رو پایین‬


‫گذاشت‪.‬‬

‫"نه! فقط واسه این که تخت انقدری بزرگ هست که سه نفر روش‪"...‬‬

‫حس آشنای باال اومدن اسید باعث شد گاردش رو پایین بیاره‪ ،‬خودش‬
‫حرف خودش رو قطع کرد‪.‬‬

‫یونگی سریع متوجه شد و پتو و بالش رو انداخت‪ .‬با عجله به سمتش‬


‫رفت و نامجون رو که دست هاش رو جلوی دهنش نگه داشته بود و‬
‫تالش می کرد تا اونجا و توی اون زمان باال نیاره رو گرفت‪.‬‬

‫"بیا‪ ،‬دستشویی همینجاست‪".‬‬

‫یونگی سریع به سمت دستشویی راهنماییش کرد و به موقع نامجون رو‬


‫به اونجا رسوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪483‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خودش رو به کاسه توالت رسوند‪ ،‬همونطور که تمام مشروب‬


‫و ناهار مختصرش رو بیرون ریخت‪ .‬داشت خفه می شد و صدای ریخته‬
‫شدن حال بهم زن محتویات معده اش توی آب توالت شنیده میشد‪.‬‬

‫نامجون از بوی گندِ گسی که میومد حالش بد شد و سعی کرد ازش‬


‫فاصله بگیره‪ ،‬ولی دست های یونگی سر جاش نگهش داشت‪.‬‬

‫"همیشه حداقل دوبار باال میارن‪".‬‬

‫معلم با صدای نرمی زمزمه کرد و آروم کمر نامجون رو ماساژ داد‪.‬‬

‫و البته که نامجون دوباره حسش کرد‪ ،‬نالید و باز به جلو خم شد‪.‬‬

‫این دفعه کمتر بود اما کم بودنش‪ ،‬از میزان مزخرفیش کم نمیکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪484‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی اجازه داد بشینه و بعد نامجون دهنش رو پاک کرد‪ ،‬حالش‬
‫داشت بهم می خورد‪.‬‬

‫"من مسواک اضافی ندارم ولی می تونی از دهانشویه ام استفاده کنی‪".‬‬


‫‪122‬‬
‫یونگی ایستاد و کابینت داروهاش رو باز کرد و یه بطری لیسترین‬
‫آبی در آورد‪ .‬روی روشویی گذاشت و بیرون رفت تا نامجون رو تنها‬
‫بذاره‪.‬‬

‫نامجون چند لحظه دیگه توی اون حالت موند تا مطمئن بشه دیگه قرار‬
‫نیست باال بیاره و بعد پاهاش شروع به لرزیدن کرد‪ .‬از اینکه یونگی‬
‫اون رو توی اون حالت داغون دیده بود خیلی احساس حقارت و بدبختی‬
‫می کرد‪ .‬ولی تقصیر خودش بود که اونقدر زیاد مشروب زده بود‪.‬‬

‫‪ 122‬اسم برند دهانشویه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪485‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آهی کشید‪ ،‬دهنش رو با آب تمیز کرد و بعد‪ ،‬به اندازه کافی دست‬
‫هاش رو شست‪.‬‬

‫ریسک کرد‪ ،‬یه نگاهی به خودش توی آینه انداخت و چندشش شد‪.‬‬

‫موهاش به پیشونیش چسبیده بود و بوی عرق و الکل می داد‪ .‬لباس‬


‫هاش نامرتب بود و چشم هاش خسته بودن‪ .‬نمی تونست دروغ بگه که‬
‫االن توی افتضاح ترین حالت ممکن قرار داره‪.‬‬

‫می خواست دوش بگیره ولی نه تو خونه ی یونگی‪.‬‬

‫در رو باز کرد و وارد اتاق خواب شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪486‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک همونطور که بچه گربه ی صورتی رو بغل کرده بود و‬


‫آروم خر و پف می کرد‪ ،‬هنوز توی خواب بود‪.‬‬

‫یونگی براش سری تکون داد و لبخندی از روی محبت زد‪.‬‬

‫"بهترین تخت رو با پول میشه خرید‪ .‬بهم اعتماد کن این تخت بهترین‬
‫خواب زندگیت رو بهت میده‪ .‬اگر الزم نبود برم درس بدم‪ ،‬دلم‬
‫میخواست توش زندگی کنم‪ .‬جونگ کوک تا ظهر بیدار نمیشه‪ ،‬قول‬
‫میدم‪".‬‬

‫باید از اونجا بیرون می رفت ولی نامجون چیزی رو گفت‪.‬‬

‫"صبر کن‪ ،‬چرا من و جونگ کوک رو نبردی خونمون؟"‬

‫"اوال که نمی دونستم خونتون کجاست‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪487‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و ثانیا‪ ،‬می خواستی با بوی مشروب فروشی بری خونه و با پدر و‬
‫مادرت رو به رو بشی؟ اونقدرا هم باهوش نیستی‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫نامجون بهش زل زد‪ ،‬لیوانش رو محکم گرفته بود‪.‬‬

‫"من باهوشم‪".‬‬

‫"پس راجع به اینکه چرا انقدر دیر رفتی‪ ،‬نسبت به اینکه چرا خونه‬
‫معلمت خوابیده باشی‪ ،‬چی داشتی که به پدر و مادرت بگی ؟"‬

‫یونگی یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫نامجون دهنش رو باز کرد تا جواب بده ولی ذهنش خالی بود‪.‬‬

‫لیوانش رو قاپید و آب رو خورد تا جلوی جواب دادن رو گرفته باشه‪.‬‬


‫حباب های توی لیوان از بین رفته بودن و در عوض بعد از خوردن اون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪488‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آب حاوی قرص جوشان‪ ،‬یه طعم ناجوری توی دهنش پخش میشد که‬
‫با مزه ی دهان شویه ترکیب شده بود‪.‬‬

‫یونگی پوزخند زد‪.‬‬

‫"صبح می بینمت ساب‪".‬‬

‫چراغ رو خاموش کرد و در رو پشت سرش بست‪.‬‬

‫نامجون برای در زبون درازی کرد‪.‬‬

‫دلش می خواست بیشتر از این ها انجام بده ولی خیلی خسته بود‪.‬‬

‫آهی کشید‪ ،‬لیوانش رو پایین گذاشت و روی تخت رفت‪ .‬از اونجایی‬
‫که جونگ کوک پیشش خوابیده بود‪ ،‬می خواست شلوار جینش توی‬
‫پاش بمونه؛ ولی بعد فهمید که چقدر داره اذیت میشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪489‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به عالوه‪ ،‬جونگ کوک از همون موقعی که توی مسیر بودن به حد‬
‫مرگ غش کرده بود و اینجوری نیست که بخوایم همدیگر رو بغل‬
‫کنیم یا هرچی‪ ،‬باخودش فکر کرد و شلوارش رو کناری شوت کرد‪.‬‬

‫توی تخت خزید و به خاطر راحتیش تقریبا ناله ای کرد‪ .‬حق با یونگی‬
‫بود‪ ،‬این بهترین تختی بود که می تونست توش باشه‪.‬‬

‫فکر می کرد می تونه خیلی سریع بخوابه ولی هر چقدر که تخت گرم‬
‫و راحت بود‪ ،‬ذهن نامجون هم مشوش بود‪.‬‬

‫سعی کرد افکارش رو کنار بزنه اما این فقط باعث شد که بیشتر بهشون‬
‫فکر کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪490‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سارا‪ ،‬اون خیانتکار‪ ،‬اشتباه های مستیش‪ ،‬گرایش جنسیش‪ ،‬آویزون‬


‫شدن همکالسی هاش به اون‪ ،‬ترسش از اینکه نتونه جلوشون رو بگیره‪،‬‬
‫روی لطیف جونگ کوک و یونگی‪...‬‬

‫آهی کشید و سرجاش نشست‪ .‬می دونست تا وقتی با کسی در‬


‫موردشون حرف نزنه‪ ،‬نمی تونه بخوابه‪.‬‬

‫از تخت بیرون اومد و آروم به سمت در رفت‪ .‬در رو یواش باز کرد‬
‫و بعد از خارج شدن بست‪ ،‬سعی کرد تا جونگ کوک رو بیدار نکنه‪.‬‬

‫پله ها رو به سمت اتاق نشیمن یونگی طی کرد‪ .‬عجیب بود که توی‬


‫خونه ی معلمش باشه‪ ،‬ولی همینطور از اینکه اونجا چقدر خوبه‪،‬‬
‫سورپرایز شده بود‪ .‬دیوارها با رنگ های گرم رنگ شده بودن‪ ،‬خونه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪491‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تمیز بود و بوی تازه که حس و حال خونه رو می داد از تهویه هوا‬


‫پخش می شد‪ .‬لوازم خونه هنوز نو و راحت به نظر میومدن‪.‬‬

‫نامجون یونگی رو دید که روی مبل آماده خوابیدن بود‪ .‬یکم عذاب‬
‫وجدان داشت‪ .‬مبل کوچیک بود و با اینکه یونگی الغر بود‪ ،‬دیگه‬
‫داشت زیادی بخاطر دانش آموزهاش از خودگذشتگی میکرد‪.‬‬

‫نامجون اخمی کرد و احساساتش رو کنار زد‪.‬‬

‫نمی خواست برای معلمش حس بدی داشته باشه‪.‬‬

‫همونطور که فکر می کرد چی بگه و با لبه ی پیرهنش ور می رفت‪،‬‬


‫از پله ها پایین اومد و روی آخری ایستاد‪.‬‬

‫یونگی یه جفت چشم روی خودش احساس کرد و سرش رو برگردوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪492‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اگر هم از دیدن نامجون بدون شلوار سورپرایز شده بود‪ ،‬اینطور نشونش‬
‫‪123‬‬
‫نمی داد‪.‬‬

‫"نامجون چیزی شده؟"‬

‫یونگی پرسید‪.‬‬

‫نامجون لبش رو گاز گرفت‪ ،‬نمی دونست از کجا شروع به صحبت‬


‫کردن بکنه‪.‬‬

‫یونگی آروم روی کوسن مبل زد‪.‬‬

‫"بیا بشین‪ .‬اونطوری که اونجا ایستادی سرما می خوری‪".‬‬

‫یکم روی مبل چرمی جا به جا شد و پاهاش رو توی شکمش جمع‬


‫کرد‪.‬‬

‫‪ 123‬نیاز‪ :‬یعنی نامجون بدون شلوار از اتاق رفت بیرون؟!؟!؟! چرااااا؟؟؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪493‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پایین رو نگاه کرد و فهمید فقط با یه پیرهن و لباس زیرش‬


‫بیرون اومده‪ .‬گونه هاش گل انداخت ولی امروز به اندازه کافی‬
‫آبروریزی کرده بود‪ ،‬بخاطر همین اهمیتی نداد و به سمت یونگی رفت‬
‫و روی مبل نشست‪.‬‬

‫پتو رو برداشت و تا چونه اش باال کشید و روی بالشتک های مبل ولو‬
‫شد‪.‬‬

‫"بهتری؟"‬

‫یونگی پرسید‪ ،‬صداش توی خونه ی ساکت‪ ،‬عمیق تر شنیده می شد‪.‬‬

‫"نمی خوام دوباره باال بیارم‪ ،‬اگر منظورتون این بود‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪494‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوبه‪ ،‬چون این میز جلو مبلی ای که اینجاست از درخت ماهون ساخته‬
‫شده و کلی بلوجاب و تنبیه برات خرج برمیداره تا گندی که زدی رو‬
‫جبران کنی‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫نامجون تقریبا قبل از اینکه کالسی که یونگی توش درس می داد رو‬
‫به یاد بیاره داشت به شوخیش می خندید‪ ،‬ولی فهمید که یونگی اصال‬
‫شوخی نمی کرد‪.‬‬

‫به پاهاش نگاه کرد‪.‬‬

‫"دوست دخترم بهم خیانت کرد‪".‬‬

‫خودش رو خالی کرد‪.‬‬

‫و فورا پشیمون شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪495‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون از خودش چندشش شد‪ .‬چرا باید همچین چیزی رو می گفت؟‬


‫برنامه داشت که یه داستان سرهم کنه‪ ،‬شاید حتی کل ماجرا رو هم‬
‫نمی گفت‪ ،‬اما بعد ذهنش کنترل رو به دست گرفت و به میل خودش‬
‫عمل کرد‪.‬‬

‫ریسک کرد و به معلمش نگاهی انداخت‪ ،‬می خواست ببینه واکنشش‬


‫چیه‪.‬‬

‫احتماال خوشحاله که من جزای کار هام رو دیدم‪ ،‬نامجون اینطوری فکر‬


‫می کرد‪ .‬احتماال توی دلش داره بهم پوزخند می زنه که این اتفاق برام‬
‫افتاده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪496‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون افکار باعث شد اشک توی چشم هاش جمع بشه‪ ،‬که بیشتر بخاطر‬
‫ترسش بود‪ .‬چشم هاش رو روی هم فشار داد و سعی کرد تا هق هقش‬
‫رو توی خودش نگه داره‪ ،‬ولی نتونست لرزشش رو متوقف کنه‪.‬‬

‫"چرا این ک‪ ...‬کار رو ب‪ ...‬باهام کرد؟"‬

‫دندون هاش رو روی هم فشار داد‪ ،‬سعی کرد که نشکنه‪.‬‬

‫"من براش سنگ تموم گذاشتم! چیکار کردم که ای‪...‬این حقم بوده؟‬
‫هیچکس حقش نیست که همچین چیزی رو حس کنه! من آدم بدی‬
‫نبودم‪ ،‬چرا باید همچین چیزی به س‪...‬سرم بیاد؟!"‬

‫کنارش روی مبل شیبی به وجود اومد‪ ،‬دو تا دست دورش پیچیدن و‬
‫آروم بغلش کردن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪497‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون اول خودش رو منقبض کرد‪ ،‬ولی انقدر از دست همه چیز خسته‬
‫و درمونده شده بود که صورتش رو توی سینه ی معلمش قایم کرد و‬
‫بیخیال شد‪.‬‬

‫انقدر گریه کرد تا وقتی که دیگه نتونست اشک بریزه و صداش‬


‫دورگه شد‪.‬‬

‫یونگی اجازه داد تا دانش آموزش راحت باشه‪ ،‬آروم توی گوشش‬
‫زمزمه های نامفهوم می کرد و آهسته کمرش رو ماساژ می داد‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪ ،‬درست میشه‪ .‬تو حالت خوبه نامجون‪ .‬نگران نباش‪ .‬همه‬
‫چی درست میشه‪".‬‬

‫صورت نامجون قرمز شده بود و وقتی باالخره عقب کشید‪ ،‬رد اشک‬
‫روی صورتش مونده بود‪ .‬همون اندازه ای که معذب بود‪ ،‬همون اندازه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪498‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هم‪ ...‬بهتر شده بود‪ .‬انگار تمام احساسات بد رو باال آورده بود و حاال‬
‫می تونست با آرامش بخوابه‪.‬‬

‫"حق با توئه‪ ،‬هیچکس الیق همچین چیزی نیست‪".‬‬

‫دست یونگی توی موهای نامجون رفت و نامجون با این لمس شدن‬
‫چشم هاش رو بست‪.‬‬

‫"تو اصال آدم بدی نیستی‪ .‬من از اینکه تو انقدر ارزشمندی لذت میبرم‪.‬‬
‫و تو یه دانش آموز با قابلیت های خیلی زیادی‪ .‬پدر و مادرت خیلی‬
‫بهت افتخار می کنن‪ .‬تو پسر خوبی هستی و الیق همچین چیزی‬
‫نیستی‪".‬‬

‫نامجون فقط سرش رو تکون می داد‪ ،‬داشت با ناز و نوازش ها و صدای‬


‫نرم و عمیق معلمش خوابش می برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪499‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی همینطور ازش تعریف می کرد و بهش می گفت که همه چیز‬


‫درست می شه تا وقتی که نامجون آروم آروم خوابش برد‪.‬‬

‫وقتی سر نامجون به شونه اش خورد‪ ،‬یونگی پایین رو نگاه کرد‪ .‬کمی‬


‫دیگه دست هاش رو بین موهای پسرک کشید تا مطمئن بشه که واقعا‬
‫خوابش برده و بعد‪ ،‬با دقت خودش رو از دانش آموز جدا کرد‪.‬‬

‫سرش رو روی بالش گذاشت و بدون اینکه از جاش بلند شه‪ ،‬پتو رو‬
‫روی پسرک کشید‪.‬‬

‫قبل از اینکه به سمت اتاقش بره‪ ،‬یکم دمای خونه رو باال برد‪ .‬مراقب‬
‫بود که جونگ کوک رو بیدار نکنه‪ ،‬پیژامه اش رو از جا رختی برداشت‬
‫و توی حموم عوضش کرد و بعد پیش مبل چرمی راحتش برگشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪500‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سرش رو روی چرم ضخیم جای دسته ی مبل گذاشت و به دانش‬


‫آموزش نگاه کرد‪.‬‬

‫برو بغلش کن! یه صدایی توی سرش بهش اصرار کرد‪ ،‬پیش خودش‬
‫خندید‪.‬‬

‫نه‪ ،‬یونگی بهش گفت‪.‬‬

‫کاری که داری می کنی خطرناکه‪ ،‬یه صدای دیگه بهش هشدار داد‪.‬‬
‫اینکه دو تا از دانش آموزهات رو بدون خوردن قرص توی خونه ات‬
‫نگه داشتی‪.‬‬

‫می دونم‪ ،‬یونگی آروم جواب داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪501‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون صدا خطرناک ترین چیزی بود که توی اعماق وجودش بهش غر‬
‫می زد و یونگی باید نگاهش رو از نامجون می گرفت تا ساکتش کنه‪.‬‬

‫چشم هاش رو بست و خودش رو مثل یه توپ جمع کرد‪.‬‬

‫اون شب قرار نبود راحت ترین شب توی کل زندگی یونگی باشه‪ ،‬اما‬
‫اون خیلی چیز های بدتری رو از سر گذرونده بود‪.‬‬

‫و با اون صداهایی که توی سرش باهم حرف می زدن‪ ،‬یونگی باالخره‬


‫‪124‬‬
‫خوابش برد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪ 124‬نیاز‪ :‬بچه ها به این صداها و نکته های ریز یونگی دقت کنین‪ .‬باهاش کار خواهیم داشت‪ .‬خیلی هم زیاد!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪502‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت بیست و سوم‬

‫جونگ کوک دلش نمی خواست بیدار بشه‪ ،‬اون روی راحت ترین‬
‫تختی که توی کل عمرش تجربه کرده بود‪ ،‬دراز کشیده بود‪ .‬ولی بوی‬
‫پخته شدن بیکن و قهوه تازه قوی بود و بی اجازه احساساتش رو درگیر‬
‫کرد‪.‬‬

‫آروم چشم هاش رو باز و بسته کرد و یکم زمان برد تا بفهمه تو تخت‬
‫خودش با مالفه های آبی اش نیست‪ .‬این تخت خیلی بزرگ تر بود و‬
‫مالفه هاش سفید بود‪ .‬چشم هاش رو مالید‪ ،‬خمیازه ای کشید و نگاهی‬
‫به اتاق انداخت‪.‬‬

‫این اتاق من نیست؟ گیج شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪503‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بعد یادش اومد که دیشب چه اتفاقی افتاد‪.‬‬

‫یا خدا! توی تخت نشست و صدای افتادن آروم چیزی رو روی زمین‬
‫شنید‪ .‬تکیه داد و یه حیوون صورتی عروسکی رو بین تمام چیز هایی‬
‫که افتاده بود‪ ،‬دید‪.‬‬

‫حس بدی داشت‪ ،‬خم شد و اون رو برداشت‪ .‬متوجه شد که کت و‬


‫کفش هاش اون طرف تخت هستن‪ .‬از تخت بیرون اومد‪ ،‬هنوز به‬
‫عروسک بچه گربه چسبیده بود و سرش رو می خاروند‪.‬‬

‫خب‪ ،‬حاال توی اتاق کی بود؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪504‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صداهایی از طبقه پایین میومد رو شنید‪ ،‬به سمت در رفت‪ ،‬بازش کرد‬
‫و سر از راهرو در آورد‪ .‬صداها بلند تر می شد‪ ،‬اون صدای آشپزی یه‬
‫نفر توی آشپزخونه بود‪.‬‬

‫روی نوک انگشت هاش راهرو رو طی کرد و پایین راه پله رو نگاه‬
‫کرد‪ .‬در کمال تعجبش‪ ،‬نامجون روی مبل خوابیده بود‪.‬‬

‫جونگ کوک از پله ها پایین اومد و یونگی رو درحال آشپزی دید که‬
‫مثل یه آشپز حرفه ای تکون می خورد‪ .‬بهش زل زد‪ ،‬دهنش از این‬
‫صحنه ای که معلمش انقدر باحال و با اعتماد به نفس به چشم میومد‪،‬‬
‫آب افتاده بود‪ ،‬و همچنین به خاطر غذاهای رنگ و وارنگی که روی‬
‫میز بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪505‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سرش رو باال آورد و وقتی جونگ کوک رو دید‪ ،‬لبخند زد‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬بیدار شدی‪ .‬حالت چطوره؟"‬

‫جونگ کوک فقط سرش رو تکون داد و بی قرار نزدیک تر اومد‪.‬‬


‫هنوز برای حرف زدن خیلی خسته بود اما بوی غذا بیدارش کرده بود‪.‬‬

‫یونگی به خاطر کیوت به نظر اومدن پسرک با اون چشم های خواب‬
‫آلودش و موهای بهم ریختش تقریبا اووو ای کشید‪ .‬اون پسر کیتی‬
‫رو سفت نگه داشته بود‪.‬‬

‫"اگر گرسنه ای می تونی بخوری‪ .‬فعال نامجون رو بیدار نمی کنیم‪ .‬اون‬
‫احتیاج به استراحت داره‪".‬‬

‫یونگی گفت و پیش بندش رو در آورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪506‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک دوباره سرش رو تکون داد و با اشتیاق پشت میز نشست‪.‬‬
‫همونطور که چیز هایی که روی میز بود رو می دید‪ ،‬چشم هاش گرد‬
‫شده بود‪ .‬همشون به نظر خوب بودن و اصال نمی دونست از کجا شروع‬
‫کنه! یه کروسانت‪ 125‬رو از توی بشقاب برداشت و ظرف میوه رو به‬
‫سمت خودش کشید‪ .‬متوجه بطری آب میوه شد‪ ،‬برای خودش یه سیب‬
‫برداشت و یکم پانچ میوه ریخت‪.‬‬

‫"آروم باش‪ ،‬اگر این همه رو سریع بخوری‪ ،‬دل درد می گیری‪".‬‬

‫یونگی زمزمه کرد و بشقاب پنکیک رو روی میز گذاشت‪.‬‬

‫‪ 125‬نیاز‪ :‬یه جور نون شبیه شرینی که شبیه پچپچ خودمونه و به عنوان صبحونه خورده میشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪507‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک یه پنکیک برداشت و عطر مردونه ی معلمش رو نفس‬


‫کشید‪.‬‬

‫"ممنون آقای مین! همه چیز ردیفه! نمی دونستم شما بلدین آشپزی‬
‫کنین!"‬

‫"خواهش می کنم‪".‬‬

‫با وجود ترس دانش آموز‪ ،‬معلمش انگار خوشحال به نظر میومد‪.‬‬

‫انتهای میز نشست و برای خودش یکم قهوه ریخت‪.‬‬

‫"خوب خوابیدی جونگ کوک؟"‬

‫جونگ کوک با اشتیاق سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"اوه بله! صد درصد! اون تخت بهترین چیزیه که من تاحاال روش‬


‫خوابیدم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪508‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی همونطور که یه قلپ از ماگش رو می خورد‪ ،‬لبخند زد‪.‬‬

‫"خوشحالم که اینو می شنوم‪".‬‬

‫جونگ کوک چند تا بشقاب غذای دیگه رو سمت خودش کشید‪.‬‬

‫"آقای مین؟ نامجون حالش خوبه؟"‬

‫یونگی از سر شونه اش به پسری که روی مبل خوابیده بود نگاه کرد‪.‬‬

‫"خوب میشه‪ .‬زمان تمام زخم هارو خوب می کنه‪".‬‬

‫نگاهش رو دوباره به کوچیک ترین دانش آموزش داد‪.‬‬

‫"بخاطر کارهایی که دیشب کردی بهت افتخار می کنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪509‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک بخاطر تعریفی که ازش شده بود سرخ شد‪.‬‬

‫"وا‪ ...‬واقعا؟"‬

‫یونگی لبخند گرمی زد‪.‬‬

‫"آره‪ .‬با اینکه بقیه داشتن یه مسیر دیگه رو طی می کردن‪ ،‬تو پای‬
‫چیزی که بهش باور داشتی ایستادی‪".‬‬

‫جونگ کوک همونطور که به معلمش تا بنا گوش لبخند می زد‪،‬‬


‫انگشت های پاهاش رو جمع کرد‪ .‬یهو یه فکری به ذهنش رسید‪.‬‬

‫"آقای مین؟"‬

‫با خجالت پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪510‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی هومی کرد‪ ،‬دوباره یه ذره از قهوه اش رو خورد‪.‬‬

‫"می‪ ...‬می تونم‪ ...‬دوباره امتحانش کنم؟"‬

‫جونگ کوک با صورت سرخ شده پرسید‪.‬‬

‫"یعنی‪ ...‬می دونین‪ ،‬ببوسمتون؟"‬

‫یونگی به کیوت بودن پسرک خندید‪.‬‬

‫"یه شانس دیگه گیرت میاد کوک‪".‬‬

‫جونگ کوک پیش خودش خندید‪ ،‬برای شانس بعدیش اشتیاق داشت‪.‬‬

‫صدای ناله ای اومد و بعد نامجون بلند شد و پتو رو از روش کنار زد‪.‬‬
‫پیشونیش رو خاروند و همونطور که به میز نگاه می کرد موهاش رو‬
‫عقب داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪511‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"صبحت بخیر نامجون!"‬

‫جونگ کوک با یه دهن پر از وافل بهش گفت‪.‬‬

‫یونگی سر پا شدن دانش آموز رو دید‪.‬‬

‫"می خوای دوباره باال بیاری؟ اگر به فرش جدیدم گند بزنی‪ ،‬کونت‬
‫نمی تونه تنبیه ات رو تحمل کنه‪".‬‬

‫بخاطر حرف های معلمش‪ ،‬غذای جونگ کوک توی گلوش پرید ولی‬
‫نامجون همونطور که سرش پایین بود چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"خیلی زود چرت و پرت های منحرفانه ات رو شروع کردی دیوث‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت و یه لیوان آب برداشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪512‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی این بار فحشش رو زیر سیبیلی رد کرد‪ ،‬ایستاد و ماگ خالیش‬
‫رو توی سینک گذاشت‪.‬‬

‫"شما دو تا هم خوردنتون رو تموم کنین تا برسونمتون خونه‪ .‬منم میرم‬


‫یه سری کارهام رو توی دفترم انجام بدم‪ ،‬اگر کارم داشتین‪ ،‬اونجام‪".‬‬

‫جونگ کوک لبش رو آویزون کرد‪ .‬دلش نمی خواست بره‪.‬‬

‫به نامجون که داشت به پنکیکش ناخونک می زد و لپش هم روی‬


‫پشت دست استراحت می داد ‪ ،‬نگاه کرد‪ .‬مشخص بود که توی افکارش‬
‫غرق شده بود‪.‬‬

‫"نامجون؟"‬

‫جونگ کوک سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪513‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون چشم هاش رو باز و بسته کرد و سریع مسیر دیدش رو تغییر‬
‫داد‪.‬‬

‫"هوم؟"‬

‫"همه چی ردیفه؟"‬

‫جونگ کوک اخمی کرد‪.‬‬

‫نامجون آهی کشید و صاف نشست‪.‬‬

‫"آره‪ .‬خوبه‪".‬‬

‫جونگ کوک نیشش باز شد‪.‬‬

‫"پس می تونی کمکم کنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪514‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چه کمکی؟"‬

‫"می تونی بهم یاد بدی چطوری ببوسم؟ آقای مین می خواد برای دام‬
‫شدن براش یه فرصت دیگه بهم بده و می خوام آماده باشم!"‬

‫نامجون انگار چندشش شده بود‪.‬‬

‫"خدایی می خوای دوباره اون منحرف رو ببوسی؟"‬

‫جونگ کوک با اشتیاق سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"آره! خواهش می کنم‪ ،‬می تونی بهم باد بدی؟ تو دام ترین فرد توی‬
‫کالسی و تنها کسی که همیشه شانس برنده شدن مقابل آقای مین رو‬
‫داره! باید تا جایی که می تونم ازت یاد بگیرم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪515‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون قیافه ای گرفت‪ .‬قطعا دلش نمی خواست این وسط سهمی داشته‬
‫باشه ولی جونگ کوک دیشب نجاتش داده بود و نامجون نمی خواست‬
‫به پسرک بدهکار بمونه‪.‬‬

‫آهی کشید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬اما فقط همین یک بار و در موردش هم به هیچ کس‬


‫دیگهای نمی گی!"‬

‫غرید و جونگ کوک نیشش تا بنا گوش باز بود‪.‬‬

‫"نمی گم! قول می دم!"‬

‫پسرک خرگوشی با اشتیاق از توی جاش بیرون پرید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪516‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دوباره آهی کشید‪ .‬قبل از اینکه با انگشتش به جونگ کوک‬


‫اشاره کنه که نزدیک تر بیاد‪ ،‬از سر شونه اش نگاهی به اون طرف‬
‫انداخت تا مطمئن بشه یونگی نگاهشون نمی کنه‪.‬‬

‫جونگ کوک عمال فاصله کم بینشون رو با دویدن طی کرد‪.‬‬

‫تا در معرض دست نامجون قرار گرفت‪ ،‬نامجون یهو دست هاش رو‬
‫تکون داد‪ ،‬جلوی تی شرت جونگ کوک رو گرفت‪ ،‬دنبال خودش‬
‫کشیدش و اون رو به دیوار کوبوند‪.‬‬

‫ساعد دست آزادش رو کنار سر پسرک گذاشت و به طرز خطرناکی‬


‫جلو اومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪517‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چشم های جونگ کوک گرد شده بود و دهنش داشت آروم باز می‬
‫شد‪.‬‬

‫حقیقت اینکه نامجون هنوز توی تی شرت و باکسرش بود‪ ،‬کمکی به‬
‫چیزی که داشت بین پاهاش بیدار میشد‪ ،‬نمی کرد و داشت به درگاه‬
‫تمام خداهایی که باالی سرش وجود داشتن دعا می کرد که نامجون‬
‫متوجه تحریک شدگیش نشه‪.‬‬

‫"قدم اول‪ ،‬گاردش رو بیار پایین‪".‬‬

‫نامجون گفت و جونگ کوک سعی کرد تا توی چشم های پسر دیگه‬
‫غرق نشه‪.‬‬

‫پسر کوچیک تر سر تکون داد‪ ،‬همونطور که به صورت نامجون که‬


‫خیلی خیلی بهش نزدیک بود نگاه می کرد‪ ،‬پاهاش رو بهم فشار داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪518‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به چشم های پسر بزرگ تر زل زد و اعتراف کرد که کله شقی به‬
‫شکل زیادی توی اون چشم ها شعله ور بود‪ .‬حتی با اینکه سر صبح‬
‫بود‪ ،‬حتی بدون یونگی یا هوسوکی که اذیتش کنن‪ ،‬نامجون به حداکثر‬
‫قدرت مقاومتش رسیده بود‪.‬‬

‫نگاه جونگ کوک به لب های پر پسر افتاد‪ ،‬اصال متوجه نشد که داره‬
‫به جلو خم میشه تا اینکه نامجون عقب کشید‪.‬‬

‫جونگ کوک چشم هاش رو باز و بسته کرد‪ ،‬صاف ایستاد‪.‬‬

‫"هان؟"‬

‫"به همین زودی قانون اول اون منحرف رو یادت رفت ؟"‬

‫نامجون داشت پوزخند می زد‪ ،‬دست هاش رو به سینه اش زده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪519‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ذهن جونگ کوک با بوی نامجون قر و قاطی و درهم شده بود‪.‬‬

‫"آها‪ a²+b²=c² ،‬؟"‬

‫"رضایت‪".‬‬

‫نامجون بهش یاد آوری کرد‪.‬‬

‫"نمی تونی کسی رو بدون اجازه اش ببوسی کوک‪".‬‬

‫جونگ کوک لبش رو آویزون کرد‪ .‬اون پسر خوبی بود! واقعا میگم!‬
‫نامجون فقط‪ ...‬یه چیز دیگه بود‪.‬‬

‫"خواهش می کنم!"‬

‫خواهش کرد‪،‬‬

‫"خواهش می کنم خواهش می کنم نامجون‪ ،‬می تونم ببوسمت؟ لطفا!‬


‫فقط یک بار!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪520‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خندید‪ ،‬به وضوح از بیچارگی پسرک لذت می برد‪.‬‬


‫‪126‬‬
‫"نه خیر‪ .‬من استریتم‪".‬‬

‫جونگ کوک با سرخوردگی روی زمین نشست و با چشم های‬


‫‪127‬‬
‫درشتش دست به دامن پسر آلفا شد‪.‬‬

‫و بعد‪ ،‬از اونجایی که نامجون یه عوضی حواس جمع بود‪ ،‬متوجه‬


‫برآمدگی روی شلوار جین جونگ کوک شد‪.‬‬

‫"خدایی؟ من حتی بهت دست نزدم و تو شق کردی؟"‬

‫گفت و خندید‪.‬‬

‫‪ 126‬عاطفه‪ :‬حس مهره مار و پله رو دارم وقتی تو خونه ‪ 99‬مار نیشش میزنه‪/:‬‬
‫‪ 127‬نیاز‪ :‬نامجون که فقط باکسر پاش بود‪ ،‬دستش رو به کجاش گرفته یعنی؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪521‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک سریع جلوش رو پوشوند‪ .‬تقریبا نالید‪،‬‬

‫"نه! امروز صبح اتفاقای دیگه ای هم افتاد!"‬

‫نامجون پوزخند زد‪ ،‬به سمتش رفت و جونگ کوک رو کشید تا دوباره‬
‫سرپا بشه‪ .‬دست های پسر رو کنار زد‪.‬‬

‫"بذار ببینم‪ .‬اجازه دارم؟"‬

‫جونگ کوک فقط می تونست سرش رو تکون بده‪ ،‬پاهاش رو برای‬


‫پسر بزرگ تر باز کرد‪.‬‬

‫نامجون دستش رو باال آورد و عضو جونگ کوک رو از روی شلوار‬


‫جینش گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪522‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک با اون لمس تکونی خورد و همونطور که داشت تالش‬


‫می کرد تا نشون بده خوشش نمیاد‪ ،‬لب هاش رو گاز گرفت تا ناله‬
‫نکنه‪.‬‬

‫و بعد نامجون خیلی سریع ولش کرد‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬همونطور که فکر می کردم‪".‬‬

‫با تمسخر گفت‪.‬‬

‫"من خیلی بزرگ ترم‪".‬‬

‫معلومه‪ .‬معلومه که این تمام کاری بود که نامجون براش انجام می داد‪.‬‬
‫ت رو مخ قرار نبود هیچ جوره از‬
‫معلومه که نامجون‪ ،‬استری ِ‬
‫جونگکوک چیزی بخواد‪ .‬جونگ کوک باید می دونست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪523‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بدجنس!"‬

‫جونگ کوک گریه کرد‪ ،‬االن حتی بیشتر شق کرده بود‪.‬‬

‫نامجون فقط خندید و راهش رو کشید و رفت‪.‬‬

‫جونگ کوک خودش رو پوشوند‪ ،‬سریع به طبقه ی باال رفت و به اتاق‬


‫یونگی برگشت‪ .‬به سمت سرویس توی اتاق رفت و در رو پشت سرش‬
‫بهم کوبید‪.‬‬

‫به سمت شیر آب رفت و قبل از اینکه آب گرم تر بشه‪ ،‬زیر دوش‬
‫پرید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪524‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سریع عضوش رو گرفت‪ ،‬سرش رو زیر آب به عقب برد‪ .‬همونطوری‬


‫تصاویر توی ذهنش رد میشدن‪ ،‬محکم و سریع دستش رو روی عضوش‬
‫باال و پایین میکرد‪.‬‬

‫نمی دونست اول روی چی تمرکز کنه‪.‬‬

‫یونگیِ خوشگل‪ ،‬عالی و کوچولو پشتش باشه‪ ،‬و همونطور که به طرز‬


‫کیوتی ناله می کنه‪ ،‬دهن کوچیکش رو باز کنه و مثل بچه گربه جیغ‬
‫بکشه‪ .‬همونطور که جونگ کوک داره توش می کوبه‪ ،‬پوست فوق‬
‫العاده سفید و خوشگلش بخاطر عرق بدرخشه و بدن نرم و کوچیکش‬
‫روی تخت تکون بخوره‪ .‬یونگی اسم جونگ کوک رو زمزمه کنه و‬
‫با یه داد وحشیانه‪ ،‬شدید و سریع به کام برسه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪525‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون برعکس یونگی‪ ،‬با پوست دارچینی و چشم های تیره اش‪ ،‬سریع‬
‫وا نمیده‪ .‬نامجون با عضله های قویش دربرابر طناب های مشکی که به‬
‫طرز خوشگلی بدنش رو بستن تقال می کنه‪ ،‬همش بخاطر اینکه‬
‫جونگکوک بهش رحم کنه‪ .‬اوه‪ ،‬چطور تونست پسرک رو دست‬
‫بندازه و عذابش بده‪ .‬قبل از اینکه کار نامجون رو تموم کنه‪ ،‬تا مرز‬
‫ارگاسم بیارتش و همونطور که پسرک بارها از هم می پاشه‪ ،‬نگاهش‬
‫کنه تا وقتی که پسرک آلفای سرسخت باالخره وا بده و به‬
‫جونگکوک التماس کنه تا بهش رحم کنه و خالصش کنه‪ .‬شاید در‬
‫آخر خوب برخورد کنه و بذاره نامجون به ارگاسم برسه‪ ،‬اما بعد از‬
‫کنه‪128.‬‬ ‫اینکه خورشید از خط افق طلوع‬

‫و با این فانتزی ها که به طور واضحی از سرش رد می شدن‪،‬‬


‫جونگکوک به ارگاسم رسید و کامش رو روی کاشی های دیوار‬
‫پشت دوش پاشید‪.‬‬

‫‪ 128‬نیاز‪ :‬منظورش اینه تا وقتی آفتاب بزنه با نامجون اهم اهم داشته باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪526‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫باید می نشست تا بتونه نفس بگیره‪ .‬همونطور که به ناکجا خیره بود‪،‬‬


‫همچنان آب دوش روی سرش می ریخت‪.‬‬

‫فاک‪.‬‬

‫خیلی مصمم بود تا کاری کنه که اون دو فانتزی به حقیقت بپیوندن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نیم ساعت گذشت و بعد جونگ کوک لباس هاش رو عوض کرد‪.‬‬

‫به طبقه پایین رفت و نامجون و یونگی رو دید که منتظرش بودن‪.‬‬

‫یونگی یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫"زمانت کافی بود؟"‬

‫نامجون پوزخند دندون نمایی زد‪ ،‬انگار که می دونست جونگ کوک‬


‫زیر دوش به چی فکر می کرده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪527‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک سرخ شد و شونه ای باال انداخت‪ ،‬سعی کرد تا لپ هاش‬


‫رو قایم کنه‪.‬‬

‫یونگی سویچ ماشینش رو برداشت‪.‬‬

‫"بریم‪".‬‬

‫سه تایی از اونجا بیرون اومدن و جونگ کوک تمام زمانی که توی‬
‫ماشین در راه برگشت به خونه بود‪ ،‬برای این دسیسه می چید که‬
‫چطوری از نامجون انتقام جنسی بگیره و چطور می تونه به طرز موفقانه‬
‫ای دام معلمش بشه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪528‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت بیست و چهارم‬

‫جیمین لبخند زد‪ ،‬سلفی ای که از خودش گرفته بود عالی از آب در‬


‫اومده بود‪ ،‬به خودش می بالید‪.‬‬

‫سریع توی اینستاگرام پستش کرد و بعد گوشیش رو کنار گذاشت تا‬
‫روی تکالیفش تمرکز کنه‪.‬‬

‫گوشیش داشت منفجر می شد‪ ،‬به هر حال توی اینستا خیلی مشهور بود‪.‬‬

‫جیمین تسلیم وسوسه اش شد‪ ،‬کارش رو کنار گذاشت و گوشیش رو‬


‫برداشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪529‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به کامنت های خوبی که همه براش گذاشته بودن لبخندی زد و به چند‬
‫تاشون جواب داد‪.‬‬

‫چو‪ :‬هی بیب‪ .‬مشتاق دیدار‪ .‬هنوز هم فوق العاده ای!‬

‫قلب جیمین یخ زد‪.‬‬

‫یک سالی میشد که با چو بهم زده و باهاش حرف نزده بود‪.‬‬

‫قبل از اینکه روی پیام کلیک کنه‪ ،‬مردد بود‪.‬‬

‫جیمین‪ :‬سالم!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪530‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪129‬‬
‫آدم به خاطر‬ ‫تا کلمه ارسال رو زد‪ ،‬به خودش فحش داد‪ .‬اکس‬
‫دالیلی تبدیل به اکس شده! فقط چون چو یهو فاز نوستالژی بودن‬
‫برداشته بود‪ ،‬نباید دوباره اون قسمت زندگیش رو شخم می زد‪.‬‬

‫در همون حین به اسکرین گوشیش زل زد و امیدوار بود که چو همون‬


‫لحظه جوابش بده‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نزدیک شب بود که چو جواب داد‪.‬‬

‫چو‪ :‬چطوری؟ )‪:‬‬

‫‪ 129‬اکس(‪ )Ex‬که در اینجا مخفف اکس بوی فرند یا همون دوست پسر سابقه‪ .‬اکس یه پیشونده که سر هر‬
‫اسمی بیاد‪ ،‬بهش معنی سابق رو میده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪531‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین نمی دونست چطوری جواب بده‪ .‬یه قسمتی از وجودش بهش‬
‫می گفت که بالکش کنه‪ ،‬ولی اون قسمت مهربونترش حس می کرد‬
‫که این خیلی نامردیه‪.‬‬

‫جیمین‪ :‬خوبم‪ ،‬تو چطوری؟‬

‫این هم از این‪ .‬تصمیم گرفت که ایموجی نفرسته تا کارش جدی به‬


‫نظر بیاد‪.‬‬

‫چو‪ :‬عالیم! تازه هفته پیش درسم توی خارج تموم شد و برگشتم‪ .‬تجربه‬
‫عالی ای بود‪.‬‬

‫اوه درسته‪ .‬یکی از اصلی ترین دالیلی بود که بهم زده بودن‪ .‬چو‬
‫میخواست یه سال بره آمریکا زندگی کنه و با اینکه جیمین بهترینها‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪532‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رو براش می خواست‪ ،‬ولی به چو اعتماد کامل نداشت که متعهد به‬


‫رابطشون بمونه‪ .‬اون همیشه درحال الس زدن با پسرها و دخترها بود‪.‬‬
‫گفته بود این بخشی از ذاتشه و جیمین کسیه که عاشقشه ولی جیمین‬
‫از این موضوع خوشش نمیومد‪ .‬از وقتی چو تصمیم به رفتن گرفت‪،‬‬
‫دیگه باهاش حرف نزده بود‪.‬‬

‫جیمین‪ :‬عالیه! امیدوارم بهت خوش گذشته باشه )‪:‬‬

‫لعنتی‪ ،‬چرا لبخند براش فرستاد؟؟؟‬

‫چو‪ :‬همینطوره! ولی نمی تونستم به تو فکر نکنم‪ .‬دخترای آمریکا هاتن‪،‬‬
‫ولی تو هات تری );‬

‫جیمین سرخ شد و خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪533‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چو‪ :‬می خوای بعضی وقتا همدیگه رو ببینیم؟ فقط واسه قهوه خوردن‬
‫و بعد من میتونم عکس هام رو نشونت بدم!‬

‫جیمین‪ :‬آره‪ ،‬من فرصتی برای اونجا درس خوندن گیرم نیومد‪ ،‬ولی‬
‫هنوزم عالقه دارم!‬

‫چو‪ :‬عالیه! اگر بخوای می تونم بهت درس بدم! مفت و مجانی! خخخ‬

‫جیمین‪ :‬واقعا؟ بیشتر مردم انقدر با اکسشون مهربون نیستن‪ ...‬هاها‬

‫چو‪ :‬تو برای من اکسم نیستی جیمین‪ .‬تو هنوزم دوستمی‪ .‬هنوزم از‬
‫طوری که همه چیز بینمون تموم شد بدم میاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪534‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چو‪ :‬به هر حال اگر خواستی بیای ‪ ،‬من سه شنبه ساعت چهار توی کافه‬
‫کُوهی ام‪ .‬برات موکا که خیلی دوست داری می خرم‪ .‬خخخ‬

‫جیمین‪ :‬مرسی! اونجا می بینمت! (‪:‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪535‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت بیست و پنجم‬

‫"کارتون برای امروز اینه که یه انشاء درباره بایدها و نباید های بوسیدن‬
‫بنویسین!"‬

‫وقتی که زنگ خورد‪ ،‬یونگی رو به بچه ها گفت و دانش آموز ها از‬


‫صندلی هاشون خارج شدن‪.‬‬

‫"یادتون باشه که درس بعدیتون رو فردا شروع می کنم؛ فورپِلِی‪!130‬‬


‫همتون دو تا پورن با فورپلی ببینید‪ ،‬یکی بین یه کاپل استریت و یکی‬
‫بین کاپل گی و خالصه ای از تفاوت هاشون رو برای من بیارید!"‬

‫"خدایا من عاشق این کالسم‪".‬‬

‫هوسوک همونطور که انشاش رو می داد‪ ،‬زیر لب گفت‪.‬‬

‫‪ 130‬فور پلی(‪ )Foreplay‬کارایی که معموال قبل از سکس به قصد تحریک کردن انجام میدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪536‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هی جیمین!"‬

‫صورتی ساب توی راهرو رفت‪،‬‬


‫ِ‬ ‫جونگ کوک دنبال پسر مو‬

‫"می خوای امشب بیای خونمون تا دوباره بوسیدن رو تمرین کنیم؟"‬

‫جیمین سرش رو به معنی نه تکون داد‪.‬‬

‫"ببخشید کوک‪ .‬امروز با یه دوست قرار دارم‪".‬‬

‫"من دوستت نیستم؟"‬

‫جونگکوک با لبهای آویزون پرسید‪.‬‬

‫"می دونی که منظورم چیه!"‬

‫جیمین خندید و جونگ کوک هم لبخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪537‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬پس‪ ،‬فردا میبینمت!"‬

‫جونگ کوک قبل از اینکه به سمت کالس بعدیش بره‪ ،‬براش دست‬
‫تکون داد‪.‬‬

‫از روزی که چو بهش پیام داده بود‪ ،‬دو روز گذشته بود و جیمین کلی‬
‫به کنسل کردنش فکر کرده بود‪ ،‬ولی هیچوقت جرات همچین کاری‬
‫رو نداشت‪ .‬و االن خیلی دیر بود‪ ،‬چو بعد از مدرسه توی کافه منتظرش‬
‫بود‪.‬‬

‫"فقط یه قهوه اس‪".‬‬

‫جیمین برای خودش زیر لب گفت‪.‬‬

‫"قرار نیست بری به خونهش یا هر چیز دیگه ای‪ ،‬مثل بچه ها نباش‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪538‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫باالخره کالس آخرش تموم شد‪ .‬جیمین از استرس به مرز جنون رسیده‬
‫بود‪.‬‬

‫توی حموم پرید و با بیچارگی کلی تالش کرد تا موهاش رو درست‬


‫کنه‪.‬‬

‫"خدایا‪ ،‬کی انقدر زشت شدم؟"‬

‫برای خودش زیر لب گفت و انعکاس خودش توی آینه رو با دقت‬


‫نگاه کرد‪ .‬قبال همیشه فکر می کرد خوشگله ولی االن که به خودش‬
‫نگاه می کرد‪ ،‬فقط می تونست ایرادهاش رو ببینه‪.‬‬

‫چو لیاقتش این نیست که با یه آدم زشت باشه‪ ،‬جیمین با خودش فکر‬
‫کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪539‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شاید باید کنسلش کنم‪...‬‬

‫ویییز!‬

‫جیمین سریع گوشیش رو بیرون آورد و وقتی دید پیام از طرف چو‬
‫هستش‪ ،‬قلبش تو دهنش می زد‪.‬‬

‫چو‪ :‬مشتاق دیدنتم بیبی!‬

‫جیمین سرخ شد و از توی حموم بیرون اومد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪540‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک آهی کشید‪ ،‬دسته بازی اش رو کنار گذاشت‪ .‬حوصلهاش‬


‫سر رفته بود‪ .‬معموال جیمین بعد از مدرسه به خونشون میومد و باهم‬
‫وقت می گذروندن‪ ،‬بازی می کردن و بوسیدن رو تمرین می کردن‬
‫(جونگ کوک باالخره یاد گرفت چطور توی بوسیدن دام باشه و با‬
‫اینکه بردن رقابت از جیمین آسون بود‪ ،‬اما هنوز باهاش تمرین میکرد‬
‫تا سراغ نفر بعدی توی لیستش بره)‪.‬‬

‫کسی که نفراول لیستش بود‪ ،‬معلومه که معلمش بود‪.‬‬

‫این اواخر بین این همه چیز خیلی به حموم یونگی فکر می کرد‪.‬‬

‫فقط فکر به اینکه یونگی جایی لخت میشه که اون هم اونجا بوده‪،‬‬
‫هیجان زده اش می کرد‪ .‬دوباره یاد کاشی های دیوار و در شیشه ای‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪541‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫افتاد و یونگی رو توی اونجا‪ ،‬خیس و درحال لمس کردن خودش تصور‬
‫کرد‪ ،‬همونجوری که جونگ کوک اون کار رو کرده بود‪.‬‬

‫دستش رو توی شلوار خیسش برد و از روی باکسر عضو خودش رو‬
‫گرفت‪.‬‬

‫تصور کردن سناریو های متفاوتی که جونگ کوک آرزو می کرد به‬
‫حقیقت بپیوندن‪ ،‬زیادی آسون بود‪.‬‬

‫جونگ کوک از پشت شیشهی مه گرفته معلمش رو دید بزنه‪ ،‬به‬


‫معلمش که عضو خودش رو گرفته‪ ،‬صدای نفس نفس زدن و ناله های‬
‫کیوتش توی فضا می پیچه و خبر نداره که جونگ کوک داره نگاهش‬
‫می کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪542‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک حباب های بیشتری رو توی حموم که همینطوری هم‬


‫پر از حباب بود‪ ،‬خالی بکنه و یونگی هم حباب درست کنه و توی هوا‬
‫فوتش کنه تا حرکت کنن‪ .‬می خواست لباس هاش رو از تنش بکنه‬
‫و سریع پیش معلمش توی حموم بره و با اینکه نقطه ی شروع متفاوتی‬
‫داشتن‪ ،‬اما وسط راه بهم برسن‪.‬‬

‫وقتی یونگی در رو باز کرد و وارد شد‪ ،‬جونگ کوک داشت موهاش‬
‫رو می شست‪.‬‬

‫"مشکلی که نداری‪ ،‬نه؟ کالسم بیست دقیقه دیگه شروع میشه‪ .‬بخاطر‬
‫همین نمی تونم وایسم تا تو اول بیای بیرون‪".‬‬

‫نگاهش رو به عضو جونگ کوک داد و روی زانو هاش رفت‪.‬‬


‫دارم‪131".‬‬ ‫"ولی واسه این وقت‬

‫‪ 131‬نیاز‪ :‬اینا همه تصورات خیس جونگ کوک بود!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪543‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جونگی!"‬

‫مامانش صداش زد‪.‬‬

‫با اینکه مامانش طبقه پایین بود و در اتاقش هم بسته بود‪ ،‬جونگ کوک‬
‫‪132‬‬
‫به سرعت نور دستش رو از دیکش دور کرد‪.‬‬

‫"چیه؟"‬

‫داد زد‪.‬‬

‫صدایی نیومد‪.‬‬

‫ناله ای کرد‪ ،‬شلوار ورزشیش رو برای قایم کردن اون برجستگی وسط‬
‫پاش درست کرد و سریع به سمت طبقه پایین رفت‪.‬‬

‫‪ 132‬عاطفه‪ :‬اصول اولیه جق یا همون جق ‪101‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪544‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بله؟"‬

‫وقتی به آشپزخونه‪ ،‬جایی که مادرش داشت شام درست می کرد رسید‪،‬‬


‫پرسید‪.‬‬

‫"یه سر برو فروشگاه لطفا‪".‬‬

‫مامانش گفت و یکم پول بهش داد‪.‬‬

‫"یادم رفته بود که شیر و آرد الزم دارم‪".‬‬

‫"بابا نمی تونه بگیره؟"‬

‫جونگ کوک خواهش کرد‪.‬‬

‫"من درس دارم!"‬

‫که درست هم بود‪ ،‬قدر دنیا پورن داشت که ببینه‪.‬‬

‫با تشکر از آقای مین!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪545‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" می خوای امشب غذا بخوری یا نه؟"‬

‫مادرش یه ابروش رو باال داد‪.‬‬

‫جونگ کوک آه کشید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪".‬‬

‫کفش هاش رو پوشید‪.‬‬

‫"دستت درد نکنه!"‬

‫مامانش درحالیکه جونگ کوک با عجله بیرون می رفت‪ ،‬بهش گفت‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫همونطور که جیمین به کافی شاپ نزدیک میشد‪ ،‬قلبش هم داشت توی‬


‫دهنش می زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪546‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چو بهش پیام داده بود که داخل منتظرشه و جیمین چند بار دیگه دستی‬
‫توی موهاش برد‪ ،‬به امید اینکه خوب به نظر برسن‪ .‬نمی دونست چرا‬
‫انقدر براش اهمیت داره‪ ،‬نمی خواست به رابطهش با چو برگرده‪ ،‬ولی‬
‫به دالیلی هم نمی خواست اکسش فکر کنه که جیمین تنها کسی بوده‬
‫که از تموم شدن این رابطه زجر کشیده‪.‬‬

‫در رو باز کرد و بوی قهوه به صورتش خورد‪.‬‬

‫میز ها رو با دقت نگاه کرد و وقتی تصویر یه پسر آشنا رو دید‪،‬‬


‫میخکوب شد‪.‬‬

‫چو هم متوجه اش شد و براش دست تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪547‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین با دست پاچگی به طرف میزش رفت و چو بلند شد تا باهاش‬


‫احوال پرسی کنه‪.‬‬

‫"جیمین!"‬

‫چو پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"وااو! هنوز هم فوق العاده به نظر می رسی!"‬

‫پسر کوچیکتر رو خیلی کوتاه بغل کرد و بعد صندلی جیمین رو براش‬
‫بیرون کشید‪.‬‬

‫"ممنون‪ ،‬توام همینطور‪".‬‬

‫جیمین سعی کرد تا لکنت نداشته باشه‪.‬‬

‫"بفرمایین‪".‬‬

‫چو لیوان کوچیک رو به سمت جیمین آورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪548‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"موکایی که میخواستی‪".‬‬

‫جیمین دست هاش رو دورش پیچید‪.‬‬

‫"مرسی‪ ،‬باورم نمیشه که یادت مونده‪".‬‬

‫"چطوری می تونم فراموش کنم؟"‬

‫چو خندید‪.‬‬

‫"تقریبا هر روز خدا می خوردیش!"‬

‫جیمین به خاطراتی از بیدار شدنش و چو که براش موکا می خرید‬


‫لبخندی زد‪.‬‬

‫"خوبه! فقط تو از چیز هایی که مزه خوبی دارن خوشت نمیاد‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪549‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چو ابروهاش رو باال برد‪ ،‬یه قلپ از آبش رو خورد و جیمین دوباره‬
‫سرخ شد‪.‬‬

‫"آمریکا چطور بود؟"‬

‫جیمین پرسید تا سریع موضوع رو عوض کنه‪.‬‬

‫"تجربه ی فوق العاده ای بود‪ .‬ولی خوشحالم که برگشتم خونه‪".‬‬

‫چو گفت‪.‬‬

‫"اگر بخوای می تونم چند تا عکس نشونت بدم!"‬

‫"حتما!"‬

‫جیمین لبخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪550‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چو آروم به صندلی خالی کنارش ضربه ی آرومی زد و برای جیمین‬


‫یه ثانیه ای طول کشید تا بفهمه منظور پسر دیگه این بوده که جیمین‬
‫کنارش بشینه‪ .‬سریع پاهاش رو جمع کرد و به اون طرف رفت‪ .‬کنار‬
‫چو نشست و بوی ادکلنش رو توی ریه هاش فرستاد‪ .‬این خاطرات‬
‫بیشتری رو زنده کرد‪.‬‬

‫چو گوشیش رو در آورد و گالریش رو باال پایین کرد‪ .‬درباره هر‬


‫کدوم از عکس ها توضیحاتی می داد‪ ،‬اما جیمین به ندرت گوش میکرد‪.‬‬
‫خیلی غرق صدای چو‪ ،‬بوی چو‪ ،‬نزدیک بودن به چو و هر چیزی مربوط‬
‫به چو شده بود‪.‬‬

‫"چیمی؟"‬

‫جیمین از توی افکارش بیرون کشیده شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪551‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گفتم اینجا برای زبان درس دادن یکم شلوغه‪ .‬می خوای بریم خونه ی‬
‫‪133‬‬
‫من؟"‬

‫چو بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫جیمین قبل از اینکه خودش هم متوجه بشه‪ ،‬سرش رو به معنی موافقت‬


‫تکون داد‪.‬‬

‫چو پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"عالیه! با ماشین من بریم!"‬

‫جیمین بدون هیچ حسی دنبالش به بیرون از اونجا رفت‪ ،‬مونده بود داره‬
‫چیکار می کنه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪ 133‬نیاز‪ :‬آره ارواح عمهت! میخوای کبوتری که سیگار میکشه و روپایی میزنه رو توی خونه نشون این بچه‬
‫بده‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪552‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک داشت به خونه برمیگشت که جیمین مو صورتی رو‬


‫دید که داشت از یه کافی شاپ بیرون میومد و دنبال پسری می رفت‬
‫که جونگ کوک تا حاال اصال اون رو ندیده بود‪.‬‬

‫"جیمین!"‬

‫جونگ کوک صداش زد و سریع به سمتش رفت‪.‬‬

‫جیمین ایستاد‪ ،‬از دیدن همکالسیش سورپرایز شده بود‪.‬‬

‫"اینجا چیکار می کنی کوک؟"‬

‫چو ایستاد و به احوال پرسی جیمین نگاه کرد‪ ،‬توی صورت پسر مو‬
‫صورتی یه چیز گنگی وجود داشت‪.‬‬

‫"داشتم یه سری چیزها واسه مامانم می خریدم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪553‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک گفت و دو تا پاکت سفیدی که توش پر از مواد غذایی‬


‫بود رو باال آورد‪.‬‬

‫"ایشون همون دوستیه که ازش حرف می زدی؟"‬

‫چو لبخند زد و دستش رو دراز کرد‪.‬‬


‫‪134‬‬
‫"پس درباره ی من حرف می زده؟"‬

‫جیمین سرخ شد و جونگ کوک رو عقب کشید‪.‬‬

‫"تف تو روحت جونگ کوک!"‬

‫جونگ کوک خندید و یکی از پاکت ها رو زمین گذاشت تا درست‬


‫با چو دست بده‪.‬‬

‫‪ 134‬نیاز‪ :‬در فرهنگ بیشتر جاها این جمله به معنی اینه که یعنی انقدر واسه طرف مهم بودم که درباره ی من‬
‫به بقیه گفته و این حرفا‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪554‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من همکالسی جیمینم‪ ،‬جونگ کوک‪ .‬خوشبختم‪".‬‬

‫"چو‪ .‬منم همینطور‪".‬‬

‫جونگ کوک خم شد و دوباره پاکت رو برداشت‪.‬‬

‫"خب من باید قبل از اینکه این بستنیه آب بشه برم خونه‪ .‬بعدا می‬
‫بینمت جیمین!"‬

‫جیمین همونطور که جونگ کوک با عجله دور می شد‪ ،‬براش دست‬


‫تکون داد‪.‬‬

‫چو در ماشین رو برای جیمین باز کرد و برای نشستن همراهیش کرد‪.‬‬

‫جیمین بهش لبخندی زد و توی ماشین نشست‪ ،‬دوباره تپش قلب گرفته‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪555‬‬


Virgin Classroom Season 1

.‫یه قسمتی از وجودش می خواست تا جونگ کوک برگرده‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 556


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت بیست و ششم‬

‫"لعنت بهت کیم!"‬

‫هوسوک داد زد و دستهی بازیش رو روی زمین پرت کرد‪.‬‬

‫سوکجین خندید و همونطور که صفحه ی بزرگ تلوزیون کاراکترش‬


‫رو که سه بار پشت سر هم برده بود رو نشون می داد‪ ،‬با حالت نمایشی‬
‫دستی توی موهاش کشید‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬تو کسی بودی که پیشنهاد دادی ماریو بازی کنیم! بهت هشدار‬
‫داده بودم که بهترین بازیکن هستم‪ ،‬بچه نشو‪".‬‬

‫"بیشتر بهت می خوره که بهترین جر زن باشی‪".‬‬

‫هوسوک زیر لب گفت و دسته بازی رو برداشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪557‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من جر نزدم‪".‬‬

‫سوکجین چهار زانو نشست و به مبل تکیه داد‪.‬‬

‫"تو فقط افتضاحی‪".135‬‬

‫"قیافت افتضاحه‪".‬‬

‫هوسوک زبونش رو بیرون آورد‪.‬‬

‫"حرف از ساک زدن شد‪ ،136‬تکالیف رو انجام دادی؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"منظورت مال کالس آقای مینه؟"‬

‫‪ 135‬نیاز‪ :‬توی انگلیسی معادل این عبارت میشه ‪ You Suck‬که خب ساک میتونه معنی دیگه ای هم داشته‬
‫باشه‪(.‬بله بله همون معنی معروف خودمون)‬
‫‪ 136‬نیاز‪ :‬حاال اینجا یه جور بازی با کلمه رو داریم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪558‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره‪".‬‬

‫"نوچ‪ ،‬می خوای االن انجام بدیم؟"‬

‫هوسوک پرسید و بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫سوکجین پلک زد‪.‬‬

‫"می خوای گی پورن رو با یه پسر دیگه ببینی؟"‬

‫"از یه دست دیگه باختن که بهتره‪".‬‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"این حرکت خیلی گیه هوبی‪".‬‬

‫"تو گی ای‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪559‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" تو گی ای!"‬

‫"بیخیال!"‬

‫هوسوک تلویزیون رو خاموش کرد و از روی مبل پایین پرید‪.‬‬

‫سوکجین نالید و سرش رو روی کوسن گذاشت‪.‬‬

‫هوسوک دست سوکجین رو گرفت و پسر روکشید تا سر پا بشه‪.‬‬

‫"زود باش! بریم اتاق من! بریم پورن ببینیم!"‬

‫سوکجین هوفی کرد ولی به خودش اجازه داد که برای رفتن به اتاق‬
‫پسرک از پله ها باال کشیده بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪560‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک در رو بست و سوکجین رو روی تختش هل داد و قبل از‬


‫اینکه کنارش بشینه‪ ،‬لپ تاپش و دو تا دفتر و خودکار برداشت آورد‪.‬‬

‫"اوکی قراره یه فورپلی استریت نگاه کنیم و یه فورپلی گی‪".‬‬

‫حرفش رو زد و دفتر رو به دوستش داد‪.‬‬

‫"هدف از دیدن پورن استریت وقتی همه تو کالس مَردیم چیه؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"آقای مین احتماال بخاطر نامجون این رو گفته‪".‬‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت و شروع به تایپ کردن روی کیبورد‬


‫کرد‪ ،‬چند تا سایت باال اومدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪561‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"روی حالت ناشناس نیستی؟"‬

‫سوکجین یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫"زندگی همراه با خطر رو دوست دارم‪".‬‬

‫هوسوک اسکرین رو خم کرد تا هر دو بتونن ببینن‪.‬‬

‫"تو اکانت ویژه پورن هاب رو داری؟"‬

‫سوکجین نگاهی به وضعشون انداخت‪.‬‬

‫"این واقعا گی طوره هوبی‪ .‬یعنی‪ ...‬واقعا گی طوره‪".‬‬

‫"بعد از دیدن عضالت شکم نامجون من واقعا گی ام‪".‬‬

‫هوسوک بدون شرمندگی گفت‪.‬‬

‫"و االن تو داری به من میگی که اکانت پورن نداری؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪562‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین سرش رو به معنی نه تکون داد و به زمانی که با نامجون توی‬


‫کمد بود فکر کرد‪ .‬اون خودش رو گی نمی دونست ولی دلش‬
‫میخواست نامجون جوری افقیش کنه تا حدی که مغزش به سادگی از‬
‫کار بیوفته و وقتی باالخره بعد از چند روز مغزش روشن بشه‪ ،‬از اون‬
‫یه درصد سلول های مغزی که براش باقی مونده برای تشکر کردن از‬
‫نامجون استفاده کنه‪.‬‬

‫‪137‬‬
‫کجای این گیه؟‬

‫"این یکی چطوره؟"‬

‫هوسوک اشاره کرد‪.‬‬

‫"پسر الغر و جوونی که تا مرز ارگاسم تحریک شده و بعد از ساعت‬


‫ها باالخره اجازه کام شدن بهش میدن؟"‬

‫‪ 137‬نیاز‪ :‬ناااااااااح!!! اصالااا گی نیس عزیزم نگران نباش!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪563‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین عنوانش رو خوند‪ .‬سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"تحریک شدن تا مرز ارگاسم با فورپلی فرق داره هوبی‪".‬‬

‫"به این معنی نیست که نمی تونیم ببینیمش‪".‬‬

‫هوسوک باهاش بحث کرد‪.‬‬

‫"اگر هر ویدیوی جالبی رو این وسط ببینیم‪ ،‬باید چند ساعت بشینیم‬
‫سر این تکالیف‪".‬‬

‫سوکجین هم بحث کرد‪.‬‬

‫"پس فکر می کنی این ویدیو جالبه؟"‬

‫هوسوک پوزخند زد‪.‬‬

‫جین منحرف‪".‬‬
‫"ای ِ‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪564‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو خودت پیشنهادش دادی!"‬

‫سوکجین هلش داد‪.‬‬

‫هوسوک خندید‪ .‬ویدیو های مختلف رو رد کرد‪.‬‬

‫"خیلی خب خیلی خب‪ ،‬بیا اول کار استریت رو تموم کنیم‪".‬‬

‫یه چیزی رو تایپ کرد و چیز هایی که باال اومدن رو باال پایین کرد‪.‬‬

‫"این خوشگله مشخصه که سینهش عملیه‪ ،‬ولی بازم بخاطر این تکلیف‬
‫ویدیوی خوبی برای دیدن به نظر میرسه‪".‬‬

‫"آره حتما‪".‬‬

‫سوکجین خودکارش رو برداشت‪.‬‬

‫"پلی کن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪565‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک روی ویدیو کلیک کرد و یک ثانیه طول کشید تا لود بشه‬
‫و بعد پلی شد‪.‬‬

‫زن بسته شده‬


‫هر دو پسر‪ ،‬همونطور که ویدیو با یه مرد که دور یه ِ‬
‫به تخت می پلکید و ویبراتور رو بین پاهاش فشار می داد شروع شد‪،‬‬
‫به تماشاش نشستن‪.‬‬

‫"هوی! چه وضعیه؟"‬

‫سوکجین غر زد‪.‬‬

‫"پس فور پلی اش کو؟"‬

‫هوسوک سرش رو تکون داد‪ ،‬چندشش شده بود‪.‬‬

‫"داداااش‪ .‬فقط می خوان برن سر اصل مطلب‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪566‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ویدیو رو بست و صفحه دوم رو باز کرد‪.‬‬

‫"بذار من انتخاب کنم‪".‬‬

‫سوکجین لپتاپ رو از هوسوک گرفت‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬کامپیوتر خودمه ها!"‬

‫هوسوک صداش در اومد‪ ،‬می خواست لپتاپش رو بگیره‪ ،‬ولی سوکجین‬


‫اون رو باالی سرش برد و به عقب خم شد تا ازش دور بشه‪.‬‬

‫"جیییییییییییییین آههه!"‬

‫"االن نوبته منه تا گی پورن رو انتخاب کنم!"‬

‫سوکجین داد زد‪ ،‬سریع از تخت بیرون پرید و هوسوک سعی کرد از‬
‫سر و کولش باال بره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪567‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نههه خیر!"‬

‫هوسوک روی شکم سوکجین پرید و سویشرتش رو گرفت‪ ،‬همونطور‬


‫که سوکجین به جلو خم شده بود و لپتاپ رو دور از دسترسش گرفته‬
‫بود‪ ،‬هوسوک لبه ی سویشرتش رو گرفته بود‪.‬‬

‫"پسش بده!"‬

‫"من یکی بهتر پیدا می کنم‪".‬‬

‫سوکجین براش زبون درازی کرد‪.‬‬

‫"داری من رو از تخت پرت می کنی بیرون!"‬

‫هوسوک همونطور که پسر بزرگ تر شروع به جلو اومدن کرد‪ ،‬با‬


‫خنده گفت‪ .‬سوکجین داشت هوسوک رو به سمت لبه ی تخت‬
‫میکشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪568‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"داری تیشرتم رو میکشی!"‬

‫"خب درش بیار‪".‬‬

‫سوکجین ویدیو ها رو از چشم می گذروند‪.‬‬

‫"خاک تو سر چندشت‪ ،‬وقت کردی پشماتم بزن‪ ،‬نخواستیم اصال‪ ،‬اوه‬


‫این یکی بدک نیست‪ ...‬حرفم رو پس می گیرم‪ ،‬این تا االن بدترین‬
‫بود‪".‬‬

‫"کامپیوترم رو بدههههههه‪".‬‬

‫هوسوک نالید‪ ،‬کج و کوله به کمر خوابید و سویشرت صورتی‬


‫سوکجین رو گرفته بود‪.‬‬

‫"جییییییییین!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪569‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خفه‪ ،‬وگرنه می شینم رو صورتت!"‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫"این االن تهدید بود یا قول؟"‬

‫هوسوک پوزخند زد‪.‬‬

‫"این ها همشون آشغالن!"‬

‫سوکجین با اعصاب خوردی گفت و ویدیو ها رو رد کرد‪.‬‬

‫"انگار دیگه کسی نمی دونه فورپلی یعنی چی!"‬

‫‪138‬‬
‫"دهه شصتی ها گند زدن به همه چی‪".‬‬

‫هوسوک غرغر کرد‪ .‬سوییشرتش رو باال کشید‪.‬‬

‫‪ 138‬عاطفه‪ :‬با عرض معذرت از دهه شصتیا اگر ریدرن‪ .‬جور بهتری نمیشه ترجمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪570‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حوصلم سر رفت‪ ،‬بشین روی صورتم!"‬

‫"هنوز باید تکلیفامون رو انجام بدیم‪".‬‬

‫سوکجین سرش رو به معنی نه تکون داد‪.‬‬

‫‪139‬‬
‫"ترجیح میدم تو رو انجام بدم‪".‬‬

‫هوسوک زیر لب گفت‪.‬‬

‫سوکجین حواسش پرت شده بود‪ ،‬بخاطر همین هوسوک سریع از تخت‬
‫بیرون اومد و چهار دست و پا تا پشت سرش رفت‪ .‬یهو روی کامپیوتر‬
‫پرید‪ ،‬دستش رو به سر سوکجین رسوند و لپتاب رو از صفحه نمایشش‬
‫گرفت‪.‬‬

‫"بدش!"‬

‫‪ 139‬نیاز‪ :‬بازم بازی با کلمات‪ .‬این بار کلمه ‪Do‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪571‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هی‪ ،‬انقدر به همه چی دست نزن!"‬

‫سوکجین با تعجب داد زد‪ ،‬داشت سر و گردن می شکوند تا لپتاپ رو‬


‫دور کنه‪.‬‬

‫"صفحه اش رو خراب میکنی!"‬

‫هوسوک سکندری خورد‪ ،‬روی باال تنه ی پسر بزرگ تر فرود اومد و‬
‫اون رو به زمین قفل کرد‪.‬‬

‫"اووف!"‬

‫"عوضی‪".‬‬

‫سوکجین غرید‪ ،‬صورتش روی فرش پرس شده بود‪.‬‬

‫هوسوک خودش رو جمع و جور کرد که متوجه شد باسن سوکجین‬


‫توی چند سانتیمتری صورتشه و انقدر توی اون جین تنگ مشکی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪572‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خوب به نظر میاد که حیف بود توش زندانی بمونه‪ .‬بدون هیچ فکری‬
‫یه دستش رو باال برد و تا جایی که می تونست محکم بهش اسپنک‬
‫زد‪.‬‬

‫"آآآآی!"‬

‫سوکجین با درد داد زد و برگشت تا اون رو ببینه‪.‬‬

‫"اون دیگه واسه چه کوفتی بود؟"‬

‫"تا تو باشی دیگه لپتاپ خودمو توی خونه ی خودم ندزدی‪".‬‬

‫هوسوک بهش تیکه ای انداخت‪ ،‬دوباره اون رو زد‪.‬‬

‫"هوبی! فاک!"‬

‫سوکجین می خواست سینه خیز فرار کنه‪ ،‬ولی هوسوک هنوز با وزن‬
‫بدنش اون رو به زمین قفل کرده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪573‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بگو ببخشید‪".‬‬

‫هوسوک دستور داد و دستش رو به عنوان اخطار باال برد‪.‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫سوکجین زبونش رو براش دراز کرد‪.‬‬

‫"من ازت بزرگ ترم‪ ،‬می تونم هر کاری که دلم بخواد بکنم‪ .‬اگر بخوام‬
‫از کامپیوترت استفاده کنم پس همین غلطو می کنم‪".‬‬

‫هوسوک یه ابروش رو باال برد و دوباره یه سیلی به باسنش زد‪ ،‬این‬


‫باعث شد نفس سوکجین بره و توی بغلش تکونی بخوره تا خالص بشه‪.‬‬

‫"بگو غلط کردم‪".‬‬

‫دوباره دستور داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪574‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪140‬‬
‫"فاک آف‪".‬‬

‫سوکجین زیر بار نرفت‪.‬‬

‫هوسوک بند کمربند شلوار جین سوکجین رو گرفت و یهویی اون رو‬
‫کشید‪.‬‬

‫"پس برای بِرَت‪ 141‬بودنت تنبیه میشی‪".‬‬

‫"تکالیفمون!"‬

‫سوکجین سعی کرد شلوارش رو بگیره تا پایین کشیده نشه‪ ،‬ولی‬


‫هوسوک پشت دستش زد و اون رو از پاهاش در آورد‪.‬‬

‫"گور بابای تکلیف‪ ،‬تو هنوز بخاطر اون چوکر به من بدهکاری‪،‬‬


‫یادته؟"‬

‫‪ 140‬همون برو گمشوی خودمون که به صالح دید مترجیمن عین عبارت اومده‪.‬‬
‫‪ 141‬برت (‪ )Brat‬به معنی لوس یا در اینجا بچه ای که از عمد نمیخواد به حرف گوش بده و نافرمانی میکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪575‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک باسن پسر دیگه رو گرفت‪ ،‬محکم فشارش داد و انگشت‬


‫هاش رو توی گوشت نرمش فرو کرد‪.‬‬

‫سوکجین دیگه چیزی در دفاع از خودش نمی تونست بگه‪ ،‬چون حرف‬
‫هوسوک درست بود‪ .‬ولی نیاز به گفتن نیست که باسنش حساس بود‬
‫و تهیونگ هم کمی پیش انگولکش کرده بود و بخاطر اون هنوز‬
‫‪142‬‬
‫نمیتونست عین آدم بشینه‪.‬‬

‫"می دونی اون چوکر چقدر برام خرج برداشت؟"‬

‫هوسوک به جلو خم شد تا توی گوش خوشگل پسرک زمزمه کنه‪.‬‬

‫"برای جبرانش برام چیکار می کنی؟"‬

‫‪ 142‬نیاز‪ :‬نترسید تهیونگ جین رو به فاک نداده‪ ،‬فقط انگولکش کرده‪ ،‬حاال شایدم یه تعدا اسپنک و دستمالی‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪576‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین نمی تونست جوابی پیدا کنه‪ ،‬چون تنها چیزی که می تونست‬
‫روش تمرکز کنه دست های هوسوک بود که داشت روی باسنش‬
‫میچرخید‪ ،‬جوری که انگار مال خودشه‪ .‬که خب سوکجین هم فرض‬
‫رو بر این گذاشت که اینجوریه‪.‬‬

‫"هوم؟"‬

‫هوسوک ادامه داد‪.‬‬

‫"حاال یهویی می خوای ساکت بشی؟ حاال که زیرمی؟ اینجوری بازی‬


‫میکنی سوکجینی؟ حرف می زنی و لوس بازی در میاری تا وقتی که‬
‫یه مرد واقعی تو رو سرجات بنشونه؟ هممون می دونیم تو برای اینکه‬
‫مردی مثل من یا نامجون بشی زیادی خوشگلی‪ .‬حتی جونگ کوک‬
‫می تونه تاپ ات باشه‪ ،‬درست نمی گم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪577‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین نمی خواست حرف بزنه تا جوی که هوسوک درست کرده‬


‫بود رو خراب کنه‪ .‬لپتاپ یه متر جلوترشون افتاده و به فراموشی سپرده‬
‫شده بود‪ .‬تعداد نفس هاش مثل ضربان قلبش که به سقف چسبیده بود‪،‬‬
‫به شماره افتاد‪.‬‬

‫هوسوک سوییشرت سوکجین رو گرفت و درش آورد‪.‬‬

‫"دست هات رو ببر باال خوشگله‪".‬‬

‫با اون لقبی که هوسوک بهش داد ذوق کرد‪ ،‬حرف پسر رو گوش داد‬
‫و دست هاش رو باال برد تا هوسوک بتونه هودیش رو در بیاره‪ .‬و بعد‬
‫تنها چیزی که براش مونده بود باکسر مشکی تنگش بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪578‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو خیلی خوشگلی‪ ،‬مثل یه عروسک کوچولوی خیلی ناز‪"،‬‬

‫هوسوک زیر لب گفت‪ ،‬سوکجین رو به کمرش برگردوند و دستش‬


‫رو روی تمام بدنش کشید‪ .‬انگشت هاش رو به نوک سینه های‬
‫سوکجین رسوند و اون ها رو محکم نیشگون گرفت‪.‬‬

‫"ولی هنوزم یه عوضی کوچولویی‪".‬‬

‫سوکجین با درد یهویی که بهش وارد شد داد زد‪.‬‬

‫"هوبی نکن!"‬

‫"عه؟"‬

‫هوسوک ابرو هاش رو باال برد و دوباره نوک سینهش رو نیشگون‬


‫گرفت‪ ،‬این دفعه ی آخر‪ ،‬یه دور هم اون ها رو پیچوند که باعث شد‬
‫پسر بزرگ تر تکونی بخوره و کمرش رو از فرش جدا کنه‪.‬‬

‫"نکنم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪579‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و‪ ...‬و بهم نگو عوضی کوچولو‪".‬‬

‫سوکجین پوفی کرد‪.‬‬

‫هوسوک پوزخند تحقیرآمیزی زد‪ .‬بلند شد و دست سوکجین رو گرفت‬


‫و سر پاش کرد‪.‬‬

‫"بجنب خوشگله‪".‬‬

‫سوکجین گیج شده بود‪ ،‬تا اینکه هوسوک روی تخت هلش داد و‬
‫درحالیکه هوسوک روش میومد‪ ،‬به پشت روی تشک افتاد‪.‬‬

‫"فکر می کنی باید برام چیکار کنی که جبران بشه؟"‬

‫هوسوک درحالیکه شبیه یه متخصص سکسی یا یه همچین چیزی شده‬


‫بود‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪580‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه‪ ،‬ولی جواب زیرکانه ی‬


‫دیگه ای تو چنته نداشت‪.‬‬

‫"من‪"...‬‬

‫"خفه شو برده‪".‬‬

‫هوسوک دستور داد و سوکجین ساکت شد‪ ،‬جوری که انگار توی افکار‬
‫برده ی کسی بودن غرق شده بود‪ .‬این باعث شد تحریک بشه‪.‬‬

‫"فکر کنم تو بهم خیلی بدهکاری‪".‬‬

‫هوسوک ادامه داد‪.‬‬

‫"بیشتر از چیزی که بشه توی یه روز جبرانش کرد‪ .‬بخاطر همین فکر‬
‫کنم می تونیم امروز با تویی که برای لوس بازیات داری تاوان میدی‬
‫شروع کنیم و بعد فردا یا هر وقتی که تونستی دوباره راه بری‪ ،‬میتونیم‬
‫پارت بعدی رو شروع کنیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪581‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ذهن سوکجین خیلی سریع به سمت ایده های مختلف پرواز کرد‪.‬‬

‫"خب برای شروع می تونی من رو از کاری که کردم پشیمون کنی‪".‬‬

‫سوکجین با مظلومیت پلک زد‪ ،‬اصال هم متاسف به نظر نمیومد‪.‬‬

‫"اوه آره؟"‬

‫هوسوک پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"می خوای امروز چیکار کنم بیبی؟"‬

‫سوکجین به خودش لرزید‪.‬‬

‫"هر کاری‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪582‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک بیشتر مشتاق بود‪ ،‬ولی یه چیزی جلوش رو میگرفت‪.‬‬

‫"من نمی تونم به فاکت بدم؛ چون آقای مین من رو می کشه‪ .‬ولی‬
‫‪143‬‬
‫میتونیم کارهای دیگه ای انجام بدیم‪".‬‬

‫سوکجین بهش نگاه کرد‪ ،‬تپش قلبش روی هزار بود‪.‬‬

‫"ولی کارهای دیگه رو می تونی انجام بدی؟"‬

‫هوسوک نظرش رو عوض کرد‪،‬‬

‫"یا اینکه تو می تونی کار های دیگه ای انجام بدی‪".‬‬

‫سوکجین گیج شده بود‪.‬‬

‫"وایسا‪ .‬چی؟"‬

‫‪ 143‬نیاز‪ :‬ببینین آقای مین چه ابهتی داره که اینا حتی وقتی تنها هستن هم ازش حساب میبرن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪583‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک ایستاد‪ ،‬شلوار و باکسرش رو در آورد و روی زمین انداخت‪.‬‬

‫سوکجین بهش زل زد‪.‬‬

‫"وااااو‪ .‬تو واقعا‪ ...‬رفتی سراغ اون کار‪".‬‬

‫"چیزی برای خجالت کشیدن وجود نداره‪".‬‬

‫هوسوک یکی از شونه هاش رو باال انداخت‪.‬‬

‫"اوکی نوبت توئه!"‬

‫همونطور که دو پسر بهم خیره شده بودن‪ ،‬سوکجین هم باکسرش رو‬


‫در آورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪584‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مال من بزرگ تره‪".‬‬

‫"چی؟ کوری؟ مشخصه من یکی دو سانتی بزرگ ترم!"‬

‫"به هر حال برای من کلفت تره و این مهمه‪".‬‬

‫"نوچ‪ ،‬تحت هر شرایطی بلندی به کلفتی ارجحیت داره‪".‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬زنگ می زنیم به نامجون تا اون تصمیم بگیره‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪ ،‬خودش رو به گوشیش رسوند و زنگ زد‪.‬‬

‫"چرا اون؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪585‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چون دوست دارم اذیتش کنم‪".‬‬

‫هوسوک پوزخند دندون نمایی زد و بعد گوشی رو روی اسپیکر‬


‫گذاشت‪.‬‬

‫"جونی‪ ،‬پسر! چه خبرا؟"‬

‫"فکر کنم بهت گفته بودم که دیگه بهم زنگ نزنی‪".‬‬

‫صدای نامجون عمیق بود و مشخصا از اینکه بهش زنگ زده بودن‪،‬‬
‫عصبی شده بود‪.‬‬

‫"آههه منم دوست دارم رفیق‪ .‬بگذریم‪ ،‬من و سوکجین داشتیم باهم‬
‫تکالیفمون رو انجام می دادیم و حاال باید در مورد دیک هامون حرف‬
‫بزنیم‪".‬‬

‫هوسوک توضیح داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪586‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون آه عمیقی کشید‪ ،‬سوکجین می تونست خیلی واضح تصویرش‬


‫رو که دماغش رو چین داده‪ ،‬ببینه‪.‬‬

‫"باید همینجا نگهت دارم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪،‬‬

‫"اون لیستی که بهت دادم رو یادته؟ که چیزهایی که اصال دلم‬


‫نمیخواد با تو درموردشون حرف بزنم؟ دیک اول لیست بود‪".‬‬

‫"اوه آره‪ ،‬خیلی طوالنی بود‪ ،‬نخوندمش‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"حاال بگذریم‪ ،‬سوکجین میگه اون بزرگ تر از منه ولی من کلفت ترم‬
‫و هممون می دونیم که دخترا چی دوس‪"....‬‬

‫نامجون قطع کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪587‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک به اسکرین گوشیش زل زد‪.‬‬

‫"اون هرزه ی کوچولو‪"...‬‬

‫"به جیمین زنگ بزن‪".‬‬

‫سوکجین پیشنهاد داد‪.‬‬


‫‪144‬‬
‫"اون بیشتر دیک ها رو امتحان کرده‪ ،‬پس می دونه کدوم بهتره‪".‬‬

‫"به نکته خوبی اشاره کردی‪".‬‬

‫هوسوک به جیمین زنگ زد‪ .‬گوشی بوق می خورد و بعد به پیغامگیر‬


‫وصل شد‪ ،‬بخاطر همین هوسوک تماس رو قطع کرد‪.‬‬

‫"جواب نداد‪ ،‬حتما سرش شلوغه چیزیه‪".‬‬

‫‪ 144‬نیاز‪ :‬طفلکی جیمین!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪588‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک به جاش به جونگ کوک زنگ زد‪.‬‬

‫"الو؟"‬

‫جونگ کوک جواب داد‪.‬‬

‫"کوکی!"‬

‫هوسوک احوال پرسی کرد‪.‬‬

‫"گوش کن‪ ،‬بگو کدومش بهتره‪ ،‬طول یا کلفتی؟"‬

‫"چی‪ ...‬یا خدایا!"‬

‫صداهای مختلفی از اطرافش میومد و بعد جونگ کوک هول هولکی‬


‫چیزی زمزمه کرد‪.‬‬

‫"داداش! من االن با مامان بابام اومدم بیرون خرید!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪589‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک زد زیر خنده‪.‬‬

‫"کوکی‪ ،‬فکر می کنی خودت چجوری درست شدی؟ نظر اون ها رو‬
‫هم بپرس!"‬

‫"عمرا!"‬

‫جونگ کوک هیسی کشید‪.‬‬

‫"واقعا واسه این بهم زنگ زدی؟"‬

‫"آره‪ ،‬من و سوکجین می خوایم یه قائله ای رو ختم به خیر کنیم‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"هی جونگ کوک!"‬

‫سوکجین گفت‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪590‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پاشو بیا اینجا!"‬

‫"که‪ ...‬چی بشه؟"‬

‫جونگ کوک پرسید‪.‬‬

‫"خب حداقلش سوکجین قراره یه بلوجاب برای من بره‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"هنوز برای بعدش برنامه نچیدم‪".‬‬

‫نگاهی به پسر دیگه انداخت‪،‬‬


‫‪145‬‬
‫"فکر کنم منم میتونم بخورمت‪".‬‬

‫‪ 145‬نیاز‪ :‬این که میخواد کجاشو بخوره به ما مربوط نیس‪ .‬لطفا سوال نفرمایین!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪591‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یا اگر جونگ کوک بیاد‪ ،‬می تونه درحالیکه من برات بلوجاب میرم‬
‫اون کار رو بکنه‪".‬‬

‫سوکجین پیشنهاد داد‪.‬‬

‫هوسوک لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"وایسا ببینم‪ ،‬منم می خوام اون کارو بکنم!"‬

‫"تو نمی تونی بخوای که هم منو بخوری هم من برات ساک بزنم‪".‬‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫هوسوک ابرو هاش رو باال برد‪.‬‬

‫""چیزی از ‪ 69‬به گوشت خورده؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪592‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اه الو؟"‬

‫جونگ کوک صداشون کرد‪.‬‬

‫"حاال می تونم قطع کنم؟"‬

‫"صبر کن‪ ،‬به تهیونگ زنگ بزن!"‬

‫سوکجین نفس گرفت‪.‬‬

‫"اون و آقای مین صد درصد قبال سکس داشتن‪ ،‬پس می تونیم‬


‫بکنیمش و توی دردسر هم نیوفتیم!"‬

‫"فکر خوبی بود‪ ،‬میشه فورسام‪".‬‬

‫هوسوک سرش رو به معنی موافقت تکون داد‪.‬‬

‫"صبر کن کوک‪ ،‬االن تهیونگم میارم روی خط‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪593‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"صبر کن‪"...‬‬

‫جونگ کوک با حرکت هوسوک که به تهیونگ زنگ می زد و پسر‬


‫بزرگتر با بوق سوم جواب داد‪ ،‬ساکت شد‪.‬‬

‫"الو؟"‬

‫"سالم ته ته!"‬

‫هوسوک احوال پرسی کرد‪.‬‬

‫"االن چیکاره ای؟"‬

‫"آه‪ ،‬در واقع هیچی‪ ،‬چطور؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪594‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پاشو بیا خونه ی من‪ ،‬سوکجین اینجاست و ما لختیم‪ .‬جونگ کوک‬


‫هم داره میاد‪".‬‬

‫"نه خیر نمیام!"‬

‫جونگ کوک با صدای جیغ مانندی گفت‪.‬‬

‫"چرا میاد‪".‬‬

‫هوسوک دهنش رو بست‪.‬‬

‫"ضمنا‪ ،‬چی مهم تره‪ ،‬دو سه سانت بلند تر بودن یا کلفت تر بودن؟"‬

‫"آه‪ ...‬حاال چرا بین این همه آدم به من زنگ زدی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪595‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خب پس داری میگی که نمی خوای من و جین تو رو اسپیت‬


‫‪146‬‬
‫کنیم؟ اونم در حالیکه جونگ کوک داره نگاه می کنه و‬ ‫رُوست‬
‫ارضا میشه؟"‬

‫هوسوک ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫"‪ ...‬االن راه میوفتم‪".‬‬

‫تهیونگ قطع کرد‪.‬‬

‫"وایسا‪ ،‬من ن‪ ...‬نیستم! هوسوک! تهیونگ!"‬

‫اشک جونگ کوک داشت در میومد‪.‬‬

‫‪ 146‬اسپیت روست (‪ )Spitroast‬وقتی دوتا مرد واسه یک مرد دیگه از دو طرف سرویس میدن بهش میگن‬
‫اسپیت روست‪ .‬مثال یکی واسش ساک بزنه‪ ،‬یکی هم سوراخش رو لیس بزنه(ترکیب ساک و ریمجاب)‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪596‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بهتره عجله کنی و بیای اینجا کوک‪".‬‬

‫هوسوک پیش خودش خندید‪.‬‬

‫"یا راه دوم اینه که بدون تو شروع کنیم‪".‬‬

‫جونگ کوک نالید و هوسوک قطع کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگ کوک به خودش گفت که فقط قراره با دوست هاش وقت‬


‫بگذرونه‪ ،‬نه بخاطر اینکه اگر واقعا می خواستن کار های خاک برسری‬
‫انجام بدن‪ ،‬نگاهشون کنه‪.‬‬

‫توی راه رسیدن به خونه ی هوسوک همش این حرف ها رو با خودش‬


‫تکرار میکرد‪ .‬تا اینکه وارد اتاق هوسوک شد و سوکجین رو دید که‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪597‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جلوی پسر کوچک تر زانو زده و براش ساک می زنه‪ .‬هر دوشون‬
‫لخت بودن‪.‬‬

‫"اوه‪"...‬‬

‫چشم های جونگ کوک گرد شده بود‪.‬‬

‫"خب در رو ببند!"‬

‫هوسوک یکم بعد با تعجب داد زد‪.‬‬

‫"می خوای خدمتکار ها هرزه بودن سوکجین رو ببینن؟"‬

‫به پایین‪ ،‬جایی که اون پسر جذاب نشسته بود نگاهی کرد و موهاش‬
‫رو نوازش کرد‪.‬‬

‫" در واقع تو خوشت میاد‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪598‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین نتونست درست جواب بده‪ ،‬بخاطر همین بهترین چیزی که‬
‫می تونست باهاش جواب بده چند تا ناله بود‪.‬‬

‫جونگ کوک در رو بست و با حالت معذبی بهش تکیه داد‪ ،‬به هر‬
‫جایی غیر از رو به روش نگاه می کرد‪.‬‬

‫هوسوک عقب کشید‪ ،‬سوکجین کارش رو تموم کرد و دهنش رو‬


‫پاک کرد‪.‬‬

‫"کوک چی می خوای؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"می خوای بدی یا بگیری؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪599‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من بودم می گفتم دادن‪ ،‬سوکجین کارش افتضاحه‪".‬‬

‫هوسوک غر زد‪ ،‬دیکش رو گرفت و تکونش داد تا کارش رو تموم‬


‫کنه‪.‬‬

‫سوکجین لبش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"اولین بارم بود‪ ،‬نامردی نکن!"‬

‫"امیدوارم کونت از دهنت هات تر باشه وگرنه کلی پول بهم‬


‫بدهکاری‪".‬‬

‫هوسوک خر خر کرد و جونگ کوک خیلی تالش کرد تا بهش نگاه‬


‫نکنه‪ .‬هوسوک به جونگ کوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"از اینکه توی اینجا تنها کسی هستی که لباس هات کامل تنته حس‬
‫بدی نداری؟ دلت می خواد لباسات رو در بیاری؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪600‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫لپ های جونگ کوک گل انداخت‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬من‪ ،‬آه‪"...‬‬

‫"نذار هوبی بهت فشار بیاره‪".‬‬

‫سوکجین به هوسوک زل زد‪.‬‬

‫"اگر نمی خوای کاری رو بکنی و راحت نیستی‪ ،‬اصال اشکال نداره‬
‫کوک‪".‬‬

‫"اون خودش پا شده اومده اینجا‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫هوسوک یه ابروش رو باال برد‪ ،‬هنوز دست از مالیدن خودش بر نداشته‬


‫بود‪.‬‬

‫"خودش می دونست داریم چیکار می کنیم و بازم این همه راه رو‬
‫کوبید اومد اینجا‪ .‬تازه اونم بعد از اون همه اصرار که منحرف یا همچین‬
‫چیزی نیست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪601‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬هنوزم الزم نیست در مورد چیزی به خودت فشار بیاری جونگ‬
‫کوک‪".‬‬

‫در یهو باز شد و تهیونگ سر زده داخل شد‪.‬‬

‫"دیر کردم؟"‬

‫نفس نفس می زد‪.‬‬

‫هوسوک زد زیر خنده‪.‬‬

‫"خیلی هم به موقع اومدی‪ .‬بیا رو تخت‪".‬‬

‫تهیونگ همونطور که حرفش رو گوش میداد‪ ،‬برای اطاعت و در‬


‫آوردن لباس هاش خیلی هم مشتاق بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪602‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خب‪ ،‬تو و آقای مین قبال با هم رابطه جنسی داشتین‪ ،‬درسته؟"‬

‫سوکجین ازش پرسید و سر پا ایستاد‪.‬‬

‫"اون قبال باکرگیت رو گرفته‪ ،‬بخاطر همین دیگه فرقی نمی کنه که‬
‫من یا هوسوک به فاکت بدیم‪ ،‬درسته؟"‬

‫"اوممم‪"...‬‬

‫تهیونگ نگاهی به اطراف کرد‪.‬‬

‫"کی گفته من و یونگی با هم سر و سری داشتیم؟"‬

‫هوسوک خندید‪.‬‬

‫"بیخیال داداش ‪ ،‬این دیگه ضایع ست! تو به نامجون گفتی که تو و‬


‫آقای مین همدیگه رو می شناختین و تو هم وقتی یونگی تو رو‬
‫دانشآموز کالسی که توش دانش آموز ها رو به فاک میده کرد‪،‬‬
‫اعتراضی نکردی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪603‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ آهی کشید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬آره‪ ،‬ما وقتی من دستیار معلم توی دوره راهنمایی بودم‪،‬‬
‫کلی باهم سکس داشتیم‪ .‬هیچوقت باهم قرار نذاشتیم‪ ،‬فقط دوستای‬
‫مشترک المنافع‪ 147‬هم بودیم‪".‬‬

‫"واقعا آقای مین باکرگیت رو گرفت؟"‬

‫جونگ کوک پرسید‪.‬‬

‫تهیونگ سرش رو به معنی تایید تکون داد‪.‬‬

‫"اوه آره‪ ،‬اون بهترین کسی بود که تا حاال باهاش بودم و به فاکم داده‪.‬‬
‫اون واقعا کارش رو خوب بلده‪".‬‬

‫‪ 147‬نیاز‪ :‬همون ‪ .friends with benefits‬فارسی میشه عبارت باال‪ .‬برای کسایی به کار میره که با هم‬
‫دوستن و سکس دارن‪ ،‬ولی با هم توی رابطه نیستن‪ .‬با سکس پارتنر فرق داره‪ .‬اونجا الزم نیس با طرف دوست‬
‫یا آشنا باشی‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪604‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک با فکر به این موضوع هم شق کرده بود‪.‬‬

‫"چقدر بزرگه؟"‬

‫هوسوک با شوق پرسید‪.‬‬

‫"از نامجون بزرگ تره؟"‬

‫"تا حاال نامجون رو لخت ندیدم‪ ،‬پس نمی دونم‪".‬‬

‫تهیونگ شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"و راستش قرار نیست همه چیز رو لو بدم‪ .‬تو فقط باید منتظر باشی تا‬
‫نوبتت برسه و خودت همه چیز رو بفهمی‪".‬‬

‫سوکجین لبش رو گاز گرفت و خودش رو بغل کرد‪.‬‬

‫"یعنی کی نوبتم میشه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪605‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"نمی دونم‪ ،‬من به برنامههای درسیش دسترسی ندارم‪ ،‬االن فقط دانش‬
‫‪148‬‬
‫آموزشم‪".‬‬

‫روی تخت چهار دست و پا شد‪.‬‬

‫"زود باشین‪ ،‬سوال دیگه بسه! یکی من رو به فاک بده!"‬

‫سوکجین دستش رو باال برد‪.‬‬

‫"من می تونم؟"‬

‫"این همه راه رو رانندگی نکردم که چیزی تو کونم نره‪".‬‬

‫تهیونگ برای توضیح‪ ،‬باسنش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪ 148‬نیاز‪ :‬برنامه درسی؟!؟!؟!؟! جررررررررر‪....‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪606‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه‪ ،‬من این کار رو می کنم‪".‬‬

‫هوسوک از جلوی سوکجین رد شد‪ ،‬از روی تخت باال رفت و پشت‬
‫تهیونگ زانو زد‪.‬‬

‫"هوی!"‬

‫سوکجین لب های خوشگل گوشتی اش رو بیرون داد‪.‬‬

‫"تهیونگ لیاقت این رو داره که یه دام واقعی تاپش بشه‪ ،‬نه یه عروسک‬
‫هرزه مثل تو‪ .‬می تونی با جونگ کوک روی مهارت های بلوجابت‬
‫کار کنی‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"تازه‪ ،‬من همین حاال هم شقم و تو نیستی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪607‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چشم های جونگ کوک یهویی گرد شد و سوکجین با دست هایی که‬
‫به سینه اش زده بود بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"مشکلی نداری کوک؟"‬

‫سوکجین خوشگل که اولین بوسه اش بود‪ ،‬داشت درخواست می کرد‬


‫که اولین بلوجابش هم باشه‪ .‬جونگ کوک چطوری می تونست نه‬
‫بگه؟‬

‫سرش رو به معنی موافقت تکون داد‪.‬‬

‫"لوب داری؟"‬

‫تهیونگ از هوسوک پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪608‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه شت راست میگی‪".‬‬

‫هوسوک از روی تخت پایین پرید‪ ،‬در دراورش رو باز کرد و یه بطری‬
‫پالستیکیِ نصفه رو درآورد‪ .‬قبل از اینکه به حالت قبلیش برگرده‪،‬‬
‫کمی از اون مایع رو روی انگشت هاش خالی کرد‪.‬‬

‫"تا حاال که کسی رو نکردی‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫تهیونگ پرسید و هوسوک سرش رو به معنی نه تکون داد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬پس اول باید گشادش کنی‪ ،‬مگر اینکه عشق کون باشه‬
‫و سوراخش هم غار‪ .‬یکی از انگشت هات رو به داخل فشار بده و بهت‬
‫میگم کی می تونی دومی رو وارد کنی‪".‬‬

‫تهیونگ برای پسر کوچیک تر ادای مربیها رو درآورد‪.‬‬

‫هوسوک آروم انگشت آغشته به لوب اش رو وارد سوراخ تهیونگ‬


‫کرد‪ ،‬همونطور که اطرافش رو حس می کرد آروم تکونش داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪609‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وااو توش داغه‪".‬‬

‫تهیونگ خرخری کرد‪.‬‬

‫"به عنوان تعریف در نظر میگیرمش‪".‬‬

‫اون هم روی انگشت هوسوک خودش رو تکون داد و صدایی از‬


‫خودش درآورد‪.‬‬

‫"آه اوکی‪ ،‬حاال یکم بچرخونش تا قبل از اینکه انگشت دو رو اضافه‬


‫کنی یکم گشاد بشم‪".‬‬

‫هوسوک حرفش رو گوش داد‪.‬‬

‫"اینجوری؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪610‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آه‪ ،‬آره‪".‬‬

‫تهیونگ ناله ای کرد‪ ،‬پشتش رو کشید‪.‬‬

‫"اوکی خوبه‪ ،‬عالیه‪ ،‬االن می تونی یه انگشت دیگه رو اضافه کنی‪".‬‬

‫هوسوک آروم انگشتش رو تا نصف بیرون آورد و بعد انگشت وسطش‬


‫رو هم بهش اضافه کرد و جفتشون رو به داخل هل داد و باعث شد‬
‫تهیونگ کلی هوا به داخل ریه هاش بکشه‪.‬‬

‫"داری کارت رو درست انجام میدی‪".‬‬

‫تهیونگ تشویقش کرد‪.‬‬

‫"از آخرین باری که این کار رو کردم خیلی می گذره‪ ،‬هیچکس به‬
‫اندازه ی یونگی کارش خوب نبود‪ ،‬بخاطر همین وقتی رفت تا درس‬
‫بده‪ ،‬حتی به خودم زحمت ندادم که کسی رو جایگزینش کنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪611‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک انگشت هاش رو به صورت دایره ای بزرگ چرخوند‪ ،‬دیواره‬


‫های تهیونگ خیلی دردناک شد‪ .‬یکم با انگشت هاش قیچی زد که‬
‫باعث شد نفس تهیونگ بره و روی اون تخت نرم‪ ،‬تعادلش رو از دست‬
‫بده‪.‬‬

‫"هوبی اوففف‪ ،‬دفعه بعدی از قبل بهم بگو!"‬

‫تهیونگ سرش رو چرخوند تا از سر شونه اش نگاهی به پسر بندازه‪.‬‬

‫هوسوک داشت پوزخند می زد‪.‬‬

‫"ببخشید‪".‬‬

‫جونگ کوک بهشون نگاه کرد‪ ،‬شلوارش بدجوری داشت تنگ میشد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪612‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ معلم خوبی بود و جونگ کوک می خواست تا جایی که‬


‫میتونه ازش یاد بگیره‪.‬‬

‫سوکجین متوجه مشکل نه چندان کوچیک جونگ کوک شد‪.‬‬

‫"می خوای االن شروع کنم؟ انگار تو از االن کار رو برای من استارت‬
‫‪149‬‬
‫زدی‪".‬‬

‫"هان؟"‬

‫نگاه جونگ کوک از اون دونفر گرفته شد و به سمت سوکجین‬


‫چرخید‪.‬‬

‫"اوه! آه‪ ،‬آ‪ ...‬آره‪ ،‬می‪ ...‬می تونی‪ ،‬اگه دلت می خواد‪".‬‬

‫‪ 149‬عاطفه‪ :‬گایز ساک زدن برای تحریک کردن هم استفاده میشه‪ ،‬فقط برای ارضا شدن نیست‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪613‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین لبخند زد و دوباره روی زانو هاش رفت‪ .‬دست هاش به سمت‬
‫کمربند جونگ کوک رفت و انگشت های فِرزِش قبل از باز کردن‬
‫شلوار پسر کوچیکتر‪ ،‬کمی روی بدنش حرکت داد‪ .‬شلوار رو گرفت‬
‫و اون رو پایین کشید تا جایی که لباس زیر آبی جونگ کوک دیده‬
‫شد‪ .‬اون رو هم پایین کشید و خشکش زد‪.‬‬

‫"یا خدا! بچه ها! جونگ کوک چه دم و دستگاهی داره!"‬

‫نفس سوکجین گرفت‪ ،‬حتی یکمی عقب کشید‪.‬‬

‫"چی؟"‬

‫هوسوک از تهیونگ چشم گرفت و چشم هاش گرد شدن‪.‬‬

‫"کوکی! لعنت بهت! چند وقت برنامه داشتی که اون رو از ما قایم‬


‫کنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪614‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ بهش زل زد‪.‬‬

‫"واااو‪ ...‬از نامجون بزرگ تره؟"‬

‫"می تونه باشه‪".‬‬

‫سوکجین سرش رو تکون داد‪ .‬به صورت جونگ کوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"دقیقا من چجوری باید کل این رو توی دهنم جا بدم؟"‬

‫لپ های جونگ کوک گل انداخته بود‪ ،‬دست هاش رو باال برد تا‬
‫صورتش رو بپوشونه‪.‬‬

‫"بچه ها بس کنین! من اونقدر ها هم بزرگ نیستم! کال وقتی شق میشه‬


‫انقدر بزرگ میشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪615‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"انقدر شکسته نفسی نکن‪ ،‬تو از همه ی افراد توی این اتاق بزرگ‬
‫تری!"‬

‫هوسوک از تعجب داد زد‪.‬‬

‫"چقدره؟ بیست سانت؟ یا خدا!"‬

‫"متوسطش پونزده سانته‪".‬‬

‫سوکجین سری تکون داد‪.‬‬

‫"تقریبا اندازه ای که من هستم‪".‬‬

‫"خدای آلتهای تناسلی با تو خیلی مهربون بوده‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"می دونی که باید چیکارش کنی‪ ،‬نه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪616‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک خیلی خجالت کشیده بود‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی؟"‬

‫"تو اون کسی هستی که باید یونگی رو به فاک بده‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"تو تنها کسی هستی که یه شانسی داره‪".‬‬

‫"من‪"...‬‬

‫جونگ کوک حرف برای گفتن کم آورده بود‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬به تو یا نامجون بستگی داره‪".‬‬

‫هوسوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"و چون نامجون استریته و از آقای مین متنفره‪ ،‬به تو بستگی داره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪617‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بگذریم‪ ،‬من تمام تالش خودم رو می کنم‪".‬‬

‫سوکجین با دقت به عضوی که رو به روی چشم هاش بود‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫جونگ کوک وقتی انگشت های سوکجین که لمسش می کردن و‬


‫دور عضوش میپیچیدن رو حس کرد‪ ،‬لپ هاش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"از کرم دست زیاد استفاده می کنی؟"‬

‫قبل از اینکه جونگ کوک بتونه فکر کنه‪ ،‬حرف از دهنش بیرون‬
‫پرید‪.‬‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫"خیلی معلومه؟"‬

‫"ن‪ ...‬نه‪ ،‬خیلی خوبه‪".‬‬

‫جونگ کوک به تته پته افتاد‪.‬‬

‫"دست هات نرمن و آهه‪ ،‬بوی خوبی میدن‪ .‬دوستش دارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪618‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اعتراف کرد و بیشتر سرخ شد‪.‬‬

‫سوکجین اوووو ای کرد‪.‬‬

‫"اووو کوکی‪ .‬تو خیلی کیوتی‪".‬‬

‫به جلو خم شد و پوست لخت عضو پسر رو لیس زد و باعث شد‬


‫عضالت شکم جونگ کوک منقبض بشن‪ .‬اون توی این کار ها خیلی‬
‫تازه کار بود و می ترسید که مبادا خیلی زود بیاد و این دیگه خیلی‬
‫خجالت آور می شد‪ .‬بخاطر اینکه سوکجین داشت ذره ذره اون رو توی‬
‫دهنش جا می داد جونگ کوک تالشش رو می کرد تا خودش رو‬
‫کنترل کنه‪ ،‬که سخت ترین کاری بود که می تونست انجام بده‪.‬‬
‫لبهای سوکجین دور دیکش کش اومده بود‪ ،‬لب هایی صورتی که با‬
‫پریکام براق شده بودن‪ .‬و این صحنه می تونست کاری کنه که جونگ‬
‫کوک توی فانتزی های تنهاییش هم باهاش کام بشه‪ .‬در آخر باید‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪619‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چشم هاش رو می بست و به دیوار تکیه می داد تا کمکی به خودش‬


‫کرده باشه‪.‬‬

‫در همین حال‪ ،‬هوسوک با چهار تا انگشت توی باسن تهیونگ بود و‬
‫داشت اونجوری به فاکش می داد‪.‬‬

‫تهیونگ به نفس نفس افتاده بود و خودش رو به سمت عقب تکون‬


‫میداد‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬آره‪ ،‬انگشت هات خیلی بلندن‪ ،‬فاک!"‬

‫"قبل اینکه کام بشی بهم بگو‪ ،‬تازه این مالفه ها رو شستم و حواسم‬
‫نبود زیرمون حوله بندازم‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪620‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آه‪ ،‬حق با توئه‪ ،‬نمی خوام اینجوری بیام‪ .‬انگشت هات رو در بیار و‬
‫یکم به دیکت لوب بزن‪".‬‬

‫تهیونگ به هوسوک یاد داد و جای دست هاش روی تخت رو عوض‬
‫کرد‪.‬‬

‫هوسوک موافقت کرد و دست و دل بازانه روی عضوش که هنوز شق‬


‫بود‪ ،‬لوب مالید‪.‬‬

‫"خب االن دقیقا کاری که با اولین انگشتت کردی رو بکن‪ ،‬ولی آروم‬
‫تر‪ ،‬تا وقتی که بهت بگم حرکت کنی‪".‬‬

‫تهیونگ بهش یاد داد‪ ،‬چتری هاش از همین االن بخاطر انگشت شدن‬
‫به پیشونیش چسبیده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪621‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک تمرکز کرد‪ ،‬لب هاش رو گاز گرفت و سر عضوش رو روی‬


‫ورودی تهیونگ گذاشت‪ .‬قبل از اینکه خودش رو آروم وارد کنه‪،‬‬
‫تصمیم گرفت کمی مکث کنه‪.‬‬

‫تهیونگ یه نفس عمیق گرفته بود که هوسوک دست از کار کشید‪.‬‬

‫"می خوای بس کنم؟"‬

‫با نگرانی پرسید‪.‬‬

‫"خوبی؟"‬

‫"خوبم‪ ،‬جرات داری بس کن‪".‬‬

‫تهیونگ با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫بخاطر همین هوسوک یکم دیگه خودش رو داخل کرد و بعد‪ ،‬یکمی‬
‫بیشتر‪ ،‬تا اینکه تخم هاش به باسن تهیونگ چسبید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪622‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ ناله ای کرد‪ ،‬داشت به سایزش عادت می کرد‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬اوکی‪ ...‬یه ثانیه زمان بده‪"...‬‬

‫هوسوک در حالیکه برای عادت کردن تهیونگ صبر می کرد‪ ،‬نگاهی‬


‫به جونگ کوک و سوکجین انداخت‪ .‬جونگ کوک در حالیکه دست‬
‫هاش رو توی موهای سوکجین می چرخوند‪ ،‬به در تکیه داده بود و‬
‫چشم هاش رو روی هم فشار می داد‪.‬‬

‫"ببخشید‪".‬‬

‫جونگ کوک همونطور که ناخودآگاه موهای پسر رو کشیده بود‪،‬‬


‫زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪623‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین خندید و خندهش باعث شد تا عضو جونگ کوک بلرزه‪.‬‬


‫همونطور که زبونش رو از باال تا پایین عضو جونگ کوک می کشید‪،‬‬
‫جاهایی که نمی تونست توی دهنش ببره رو هم با دست هاش میمالید‪.‬‬

‫رون های جونگ کوک به رعشه افتاده بود و امیدوار بود که سوکجین‬
‫متوجه نشه‪ .‬نمی خواست بی موقع خالص بشه‪ ،‬ولی زبون سوکجین‬
‫خیلی گناهکار‪ 150‬بود‪.‬‬

‫"نمی‪ ...‬نمی دونم منظور هو‪ ...‬هوبی چی بود‪"،‬‬

‫جونگ کوک نالید‪ ،‬هنوز چشم هاش بسته بود‪.‬‬

‫" چون تو خی‪ ...‬خیلی کارت درسته‪".‬‬

‫سوکجین هومی به عنوان قدردانی کرد‪ ،‬زبونش رو توی شکاف عضو‬


‫جونگ کوک فرو کرد‪ ،‬نفس جونگ کوک رفت و باسنش رو جلو‬

‫‪ 150‬نیاز‪ :‬صفت گناهکار توی این مواقع برای حالت هایی به کار میره که میخوان بگن شخص یا کاری که‬
‫میکنه‪ ،‬در واقع گناهه ولی لذت هم داره‪ .‬ظاهرا فقط ما نیستیم که میگیم لذت زیادی گناهه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪624‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آورد‪ .‬سوکجین کمی حس خفگی پیدا کرد و اشک توی چشم هاش‬
‫حلقه زد‪ ،‬بعد جونگ کوک سریع عقب کشید و دوباره بهش اجازه ی‬
‫نفس کشیدن داد‪.‬‬

‫"ببخشید!"‬

‫نفس نفس زد‪.‬‬

‫"از قصد نبود!"‬

‫سوکجین با خودش فکر کرد‪ ،‬لعنت بهش‪ ،‬این بچه می خواد با کیوت‬
‫بازیش من رو به کشتن بده‪ ،‬البته اگر اول با دیک لعنتیش من رو‬
‫نکشه‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬می تونی تکون بخوری‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪625‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این قسمتش مثل به فاک دادن دختراست‪ ،‬واسه همین باید بدونی که‬
‫داری چیکار می کنی‪".‬‬

‫هوسوک سرش رو به معنی فهمیدن تکون داد‪ ،‬کمی عقب رفت و‬


‫دوبار لگنش رو روبه جلو آورد تا ضربه بزنه‪ .‬واقعا حس به فاک دادن‬
‫یه دختر رو داشت‪ ،‬فقط تنگ تر و هات تر بود‪ .‬دیکش توی دیواره‬
‫های تهیونگ حس بهتری نسبت به واژن هر دختری داشت که باعث‬
‫شد ناله ی آرومی بکنه‪.‬‬

‫تهیونگ هم انگار داشت لذت می برد‪ ،‬همزمان با ضربه زدن هوسوک‪،‬‬


‫باسنش رو عقب داد‪.‬‬

‫"خدایا‪ ،‬بچه تو چرا انقدر توش استعداد داری؟"‬

‫تهیونگ نفس نفس میزد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪626‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک نالید‪.‬‬

‫" همونطور که گفتم‪ ،‬کلفتیش مهم تره‪".‬‬

‫به سوکجین نگاه کرد‪.‬‬

‫"هی جین! اگر تمام این مدت حق با من بود هیچی نگو!"‬

‫جونگ کوک می خواست دهن سوکجین رو ول کنه تا پسر بتونه‬


‫بحث کنه‪ ،‬ولی اون روی خودخواهش دهن پسر بزرگتر رو فیکس‬
‫روی دیکش نگه داشت و دست هاش موهای سوکجین رو رها نکرد‪.‬‬

‫سوکجین نالید‪ ،‬بزاقش داشت از گوشه ی دهنش بیرون می ریخت‪.‬‬

‫هوسوک هر هر خندید و بعد دوباره روی تهیونگ تمرکز کرد‪.‬‬


‫فاصلهشون رو کم تر کرد و شدید تر و عمیق تر پسر بزرگ تر رو به‬
‫فاک داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪627‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آه!"‬

‫نفس تهیونگ با اون تغییر فاصله ی یهویی گرفت‪.‬‬

‫"لعنت بهت هوبی! بهت گفتم قبل از این سورپرایزهات بهم بگو!"‬

‫"خب اینجوری که دیگه سورپرایز حساب نمیشه‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫هوسوک سرش رو به معنی نه تکون داد‪.‬‬

‫"و اینکه دهنت و ببند‪ ،‬خیلی خوش شانسی که بهت گفتم پاشی بیای‬
‫تا کون هرزه ات رو به فاک بدم‪ .‬باید ازم ممنون باشی‪".‬‬

‫"بچه ننر‪".‬‬

‫تهیونگ هوفی کرد‪،‬‬

‫"من از تو بزرگ ترم و‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪628‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک از حرکت ایستاد‪.‬‬

‫"و چی؟"‬

‫تهیونگ نالید و سعی کرد که دوباره باسنش رو به دیک هوسوک‬


‫فشار بده‪.‬‬

‫"چیکار میکن‪ ...‬واینستا!"‬

‫"و چی بِچ؟"‬

‫هوسوک یه مشت از موهای تهیونگ رو گرفت و سر پسر رو به عقب‬


‫کشید‪.‬‬

‫"آه!"‬

‫تهیونگ بهش نگاه کرد‪ ،‬مردمک چشم هاش کامال گشاد شده بود‪.‬‬

‫"ه‪ ...‬هیچی! ببخشید!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪629‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"التماس کن که بازم به فاکت بدم‪".‬‬

‫هوسوک غرید‪.‬‬

‫"تو با کلی افاده گفتی از من بزرگ تری‪ ،‬انگار نه انگار که دارم‬


‫کونت رو به فاک میدم و توام داری حال می کنی‪".‬‬

‫"ببخشید! خواهش می کنم بازم با دیک گندت من رو به فاک بده!"‬

‫تهیونگ خواهش کرد‪.‬‬

‫"می دونم سوراخ هرزه ام لیاقتش رو نداره‪ ،‬ولی خواهش می کنم! بهت‬
‫نیاز دارم! خواهش می کنم ددی!"‬

‫"ددی؟"‬

‫هوسوک یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪630‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مَستِر‪ ،‬ددی‪ ،‬قربان‪ ،‬هوسوک!"‬

‫تهیونگ چپ و راست اسم های مختلف از دهنش بیرون میومد‪ .‬اگر‬


‫این باعث میشد که هوسوک بازم به فاکش بده‪ ،‬حاضر بود رئیس‬
‫جمهور آمریکا هم صداش کنه‪.‬‬

‫خداروشکر‪ ،‬انگار اون اسم ها هوسوک رو راضی کرده بودن‪ ،‬پسر‬


‫دوباره فاصله شون رو کم کرد و باعث شد تهیونگ نفس های سنگینی‬
‫بکشه‪ ،‬پیشونیش رو روی تخت استراحت بده و باسنش رو بیشتر باال‬
‫ببره‪ .‬هوسوک هر کدوم از لپ های باسنش رو توی دستش گرفت و‬
‫از هم جداشون کرد تا بیشتر از کارش لذت ببره‪.‬‬

‫جونگ کوک داشت کارش رو درست انجام می داد تا وقتی که دِرتی‬


‫‪151‬‬
‫اون دو نفر رو شنید‪ .‬حاال داشت زور میزد که توی گلوی‬ ‫تاک‬
‫سوکجین کام نشه‪.‬‬

‫‪ 151‬درتی تاک (‪ )Dirty Talk‬به معنی حرف کثیف‪ .‬اصطالحا وقتی در حین رابطه (یا گاهی قبلش) جمله‬
‫هایی که معموال بار تحقیری دارن رو به هم میگن‪ ،‬بهش میگیم درتی تاک‪ .‬برای خیلی ها این درتی تاک‬
‫حسابی تحریک کنندهس‪ ،‬مثل همین جونگ کوک داستانمون!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪631‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آه‪ ،‬آه فاک جینییییی‪ ،‬من‪ ،‬آههههه!"‬

‫جونگ کوک با یه داد بلند‪ ،‬حسابی اومد‪.‬‬

‫سوکجین هنوز برای ریخته شدن اون مایع داغ توی گلوش آماده نبود‪.‬‬
‫یهویی حس خفگی بهش دست داد‪ ،‬جونگ کوک رو به عقب هل داد‪،‬‬
‫سرفه کرد و دست هاش رو توی دهنش برد‪ .‬تونست بیشتر کام رو‬
‫قورت بده‪ ،‬ولی بقیه اش توسط دست هاش به لپ هاش مالیده شدن و‬
‫یکمش هم روی فرش ریخت‪.‬‬

‫"ب‪ ...‬ببخشید!"‬

‫نفس جونگ کوک گرفت‪ ،‬روی پاش نشست و کمر پسر رو گرفت‪.‬‬

‫"نمی خواستم همچین کاری کنم! خوبی؟ یه حوله برات میارم‪،‬‬


‫ببخشید!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪632‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین دوباره آب دهنش رو قورت داد و زبونش رو روی دندون‬


‫هاش کشید‪.‬‬

‫"من خوبم کوک‪ .‬فقط حواسم نبود‪".‬‬

‫"کوکی عین بچه های نوبلوغ کام شد؟"‬

‫هوسوک زد زیر خنده‪.‬‬

‫"اوه پسر‪ ،‬با همچین دیکی معلومه قدرت زیادی هم داره‪ .‬هاها‪ ،‬گرفتی‬
‫‪152‬‬
‫چی شد؟ کام با قدرت؟"‬

‫تهیونگ نالید و چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"اگر انقدر خوب به فاکم نمی دادی‪ ،‬پا می شدم می رفتم بیرون‪".‬‬

‫‪ 152‬نیاز‪ :‬بازی با کلمات‪ .‬اینجا هم با کلمه ‪ Come‬بازی شده‪ .‬جمله اصلی این بوده‪with a dick that :‬‬
‫‪ .big comes great power‬که کام توی این جمله به معنی قدرت زیادی داشتنه‪ .‬و خب کام به همون‬
‫معنی به ارگاسم رسیدن هم هست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪633‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تخم بابات نیستی اگر بعد از این بتونی راه بری‪".‬‬

‫هوسوک بهش تیکه انداخت‪ ،‬انقدر جلو اومد که فقط یه دیکش بینشون‬
‫فاصله می نداخت‪.‬‬

‫تهیونگ نالید‪ ،‬دست هاش می لرزیدن و بعد باالخره تسلیم شد و‬


‫باالتنهاش پخش تخت شد‪.‬‬

‫"ف‪ ...‬فاک!"‬

‫"و اصال فکرش رو هم نکن که قبل از من بیای‪".‬‬

‫هوسوک بهش زل زد‪.‬‬

‫تهیونگ نالید‪ ،‬دست هاش به دیکش که قرمز شده بود و داشت قطره‬
‫قطره پریکام ازش روی مالفه های می چکید رسوند‪.‬‬

‫"هوبی‪ ،‬بیخیال‪ ،‬عوضی نباش‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪634‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه‪ ،‬عوضی رو بهت نشون میدم‪".‬‬

‫هوسوک با عصبانیت بهش گفت‪.‬‬

‫"سوکجین! پاشو بیا اینجا!"‬

‫سوکجین با حوله ای که داشت دهنش رو باهاش تمیز می کرد از توی‬


‫حمام بیرون اومد و از روی تخت باال رفت‪.‬‬

‫"بله؟"‬

‫"ولی‪"...‬‬

‫"اون انقدر خوب بوده که به من و جونگ کوک بلوجاب داده و تمام‬


‫کاری که تو کردی این بوده که از من لذت ببری‪ .‬خودخواه نباش‪ ،‬یه‬
‫کار کن اونم بیاد ‪،‬بعدش توام می تونی بیای‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪635‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک با بدجنسی گفت‪.‬‬

‫تهیونگ نالید‪ ،‬ولی تونست روی چهار دست و پاش بلند بشه‪ .‬دهنش‬
‫رو برای سوکجین باز کرد‪.‬‬

‫سوکجین به دعوت دیگه ای نیاز نداشت‪ .‬سریع دیکش رو توی دهن‬


‫تهیونگ فرستاد‪ ،‬بخاطر گرماش لب هاش رو گاز گرفت‪ .‬حس نمناکی‬
‫دور عضوش رو گرفته بود‪ .‬آروم خودش رو داخل دهن تهیونگ هل‬
‫داد و بعد یکم سرعتش رو باال برد‪.‬‬

‫"هولی شت‪ ،‬اون حالت تهوع هم نمی گیره!"‬

‫سوکجین متوجه شد‪.‬‬

‫"تهیونگ‪ ،‬خیلی خفنی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪636‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پتهیونگ بخاطر تعریفی که ازش شد‪ ،‬لبخندی زد‪ .‬زبونش رو دور دیک‬
‫سوکجین کشید‪ ،‬روی هر رگی که پیدا می کرد سریع زبون می کشید‬
‫و لپ هاش رو هم تنگ تر میکرد‪ .‬نفس کشیدن از بینی سختش بود‪،‬‬
‫چون هر دوی اون پسرها داشتن روی دو جای مختلفتش کار می کردن‪.‬‬
‫سوکجین داشت به سمت هوسوک هلش می داد در حالیکه هوسوک‬
‫داشت با شدت به سمت سوکجین پرتش می کرد‪.‬‬

‫جونگ کوک از توی حمام بیرون اومد و به تخت زل زد‪.‬‬

‫"کوک‪ ،‬منحرفِ چشم چرون‪ ،‬بیا اینجا‪".‬‬

‫هوسوک خفتش کرد‪.‬‬

‫جونگ کوک سریع به سمتش رفت‪.‬‬

‫"ب‪ ...‬بله؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪637‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فقط همین جا وایسا و نگاه کن‪".‬‬

‫هوسوک دستور داد‪.‬‬

‫"و اگر دیدی توان یه راند دیگه رو داری‪ ،‬می تونی راحت روی‬
‫تهیونگ بیای‪".‬‬

‫تهیونگ وقتی اون حرف ها رو شنید ناله ای کرد و هوسوک یه اسپنک‬


‫بهش زد‪.‬‬

‫"خفه شو هرزه‪".‬‬

‫سوکجین حاال داشت سریع تر نفس می کشید‪.‬‬

‫"لعنت تهیونگ‪ ،‬خیلی کارت درسته‪ .‬من‪ ...‬من دارم میام‪".‬‬

‫"فاک‪ ،‬منم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪638‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک نفس نفس زد‪ .‬به سوکجین نگاه کرد‪.‬‬

‫"با هم بیایم؟"‬

‫سوکجین سرش رو به معنی موافقت تکون داد‪.‬‬

‫"حتما‪ ،‬آماده ای؟"‬

‫"یک‪ ...‬دو‪" ...‬‬

‫هوسوک شمرد‪.‬‬

‫"سه!"‬

‫سوکجین نفس نفس زد و همونطور که توی گلوی تهیونگ اومد‪ ،‬به‬


‫خودش لرزید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪639‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ تا جایی که تونست کامش رو قورت داد‪ ،‬ولی حواسش بخاطر‬


‫کام شدن همزمان هوسوک توی باسنش پرت شده بود‪ .‬دیگه نتونست‬
‫خودش رو کنترل کنه و خودش رو روی کل تخت هوسوک راحت‬
‫کرد‪.‬‬

‫هوسوک با یه ناله اومد‪ ،‬تا جایی که میشد خودش رو داخل تهیونگ‬


‫برد و یه لحظه همونجا موند تا بتونه نفس بگیره‪.‬‬

‫"فاک‪"...‬‬

‫سوکجین از دهنش بیرون کشید‪ ،‬دیکش با یه نوار از آب دهن و کام‬


‫به لب پایین تهیونگ وصل شده بود‪.‬‬

‫"آه تهیونگی‪ ،‬بهم یاد بده که چجوری اون کار رو می کنی‪".‬‬

‫تهیونگ لبش رو لیسید و ارتباطشون رو قطع کرد‪.‬‬

‫"حتما‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪640‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جونگ کوک چند تا حوله ی دیگه بیار‪".‬‬

‫هوسوک گفت و باالخره از پسر بیرون کشید و کارش رو وارسی‬


‫کرد‪.‬‬

‫"لعنت بهت تهیونگ‪ ،‬تو یه هرزه ی لعنتی هستی‪ .‬بهت گفتم قبل از‬
‫اینکه بیای بهم بگو‪".‬‬

‫"ببخشید‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪ ،‬اصال هم متاسف به نظر نمیومد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نیم ساعت بعد‪ ،‬لباس و پتو های کثیف در حال شست و شو بودن و‬
‫پسرها همونطور که روی مبل های طبقه ی پایین لش کرده بودن‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪641‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫لباس های هوسوک رو پوشیده بودن‪ ،‬فیلم می دیدن و خوراکی‬


‫میخوردن‪.‬‬

‫هوسوک و تهیونگ بهم دیگه پیچیده شده بودن‪ ،‬انگار نه انگار که‬
‫یکم پیش داشتن با شدت به فاک می رفتن یا به فاک میدادن‪.‬‬

‫جونگ کوک با سوکجین زیر یه پتو بودن و دست های هم رو گرفته‬


‫بودن‪.‬‬

‫سوکجین غرق فیلم شده بود ولی جونگ کوک مشغول فکر کردن‬
‫بود‪.‬‬

‫همه توی کالس باور داشتن که فقط اون می تونه آقای مین رو به‬
‫فاک بده‪ ،‬و درحالیکه خیلی هم مطمئن نبود که بتونه همچین کاری‬
‫بکنه‪ ،‬اما خودش هم می خواست همچین چیزی درست باشه‪ .‬نامجون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪642‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫احتماال ازش بزرگ تر بود و با اینکه از آقای مین بدش میومد‪ ،‬فکر‬
‫نمی کرد که از همچین موقعیتی برای تحقیر کردن معلمش به عنوان‬
‫انتقام چشم پوشی کنه‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬گوشیم رو باال جا گذاشتم‪".‬‬

‫جونگ کوک دستی به جیبش کشید‪ .‬از جاش بلند شد‪.‬‬

‫"زود بر می گردم!"‬

‫به سوکجین قول داد‪.‬‬

‫با عجله از پله ها باال رفت و به اتاق هوسوک برگشت‪ .‬تقریبا بخاطر‬
‫لپتاپی که تمام مدت روی زمین بود‪ ،‬سکندری خورد‪.‬‬

‫لپتاپ رو از روی زمین برش داشت و می خواست اون رو روی تخت‬


‫بذاره که متوجه نقطه قرمز رنگی که چشمک می زد‪ ،‬شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪643‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫گیج شده بود‪ ،‬خودش رو توی اسکرینی میدید که پایینش زده بود‬
‫بیست و دو دقیقه و سی و هفت ثانیه گذشته‪ .‬سی و هشت ثانیه‪ .‬سی‬
‫و نه ثانیه‪.‬‬

‫هنوز داشت کامنت میومد‪.‬‬

‫فاک‪ ،‬اون بچه با دیک گندش خیلی هات بود!‬

‫اسم اونی که داشت اون پسره رو روی تخت می کرد چی بود؟‬

‫تا حاال اون پسر لب خوشگله رو جایی ندیده بودم‪ ،‬اسم پورن اش چیه؟‬

‫همه این بچه ها ‪ 18‬ساله بودن درسته؟ یا انقدر جوون به نظر میومدن؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪644‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هنوز بخاطر اون آخرش گیج و ویجم‪ ،‬هولی شت!!!‬

‫و بقیه کامنت ها برای چشم های جونگ کوک زیادی شهوت انگیز‬
‫بودن‪.‬‬

‫جونگ کوک در لپتاپ رو بهم کوبید‪ ،‬چشم هاش گرد شده بود و‬
‫ضربان قلبش روی هزار بود‪.‬‬

‫"خاک بر سرم شد‪".‬‬

‫بلند گفت‪.‬‬

‫"ما اشتباهی کل اون صحنه هارو توی پورن هاب الیو گرفتیم؟"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪645‬‬


Virgin Classroom Season 1

Shot SMT - All Rights Reserved 646


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت بیست و هفتم‬

‫هشدار نویسنده‪:‬‬

‫ریدرای قشنگم اگر نمی تونین صحنه های بد و خشن رو بخونین لطفا‬
‫از این پارت رد بشین!‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪647‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین با تعجب داد زد‪،‬‬

‫"شما چیکار کردین؟"‬

‫"ما به طور تصادفی یه پورن ضبط کردیم‪".‬‬

‫هوسوک درحالیکه لپ هاش رو روی دست هاش استراحت می داد‪،‬‬


‫حرفش رو تکرار کرد‪.‬‬

‫"تو هم اگر دیروز گوشیت رو جواب میدادی ‪ ،‬االن توش بودی‪".‬‬

‫جیمین به میزش نگاه کرد‪.‬‬

‫"دیشب سرم با یه دوست گرم بود‪".‬‬

‫"قراره چی کار کنیم؟"‬

‫جونگ کوک ناخن هاش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪648‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مامانم اگر بفهمه این کارو کردم من رو می کشه!"‬

‫"چطوری قراره بفهمه؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫"نکنه اونم یه منحرفه؟"‬

‫"من فقط میخوام بگم که بیشترین تعریف ها راجع به من بوده‪".‬‬

‫سوکجین همونطور که کامنت ها رو می خوند بخودش افتخار کرد‪.‬‬

‫"اصال برات مهم نیس که هزاران آدم لخت تو رو دیدن؟"‬

‫جونگ کوک ازش پرسید‪.‬‬

‫"مثال‪ ،‬اگر یه مشت پیرمرد چندش و خرفت باهات جق زده باشن‬


‫چی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪649‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"هرچی بازدید بیشتر باشه‪ ،‬پول بیشتری گیرم میاد‪ .‬برام مهم نیست اگر‬
‫یه سوپر مدل من رو زیر تو ببینه یا یه آدم چندش‪".‬‬

‫"اگر می دونستم قراره ضبط بشه ‪ ،‬لباس زیر سکسیم رو می پوشیدم‪".‬‬

‫تهیونگ زمزمه کرد‪.‬‬

‫در کالس باز شد و نامجون وارد کالس شد‪.‬‬

‫"جونی!"‬

‫هوسوک از جا پرید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪650‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫نامجون نشست‪.‬‬

‫"می خوای یه ویدیو خاص که منو ‪ ،‬جین و جونگ کوک و تهیونگ‬


‫دیشب گرفتیم رو ببینی؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫"ترجیح میدم بمیرم‪".‬‬

‫یونگی به محض خوردن زنگ وارد کالس شد‪.‬‬

‫"خیلی خب بچه ها ‪ ،‬امروز باید مقاله هاتون در مورد فورپلی رو تحویل‬


‫میدادین‪ .‬بیاین تحویل بدین لطفا‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪651‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آه‪"...‬‬

‫سوکجین و هوسوک بهم نگاه کردن‪.‬‬

‫سوکجین دستش رو باال برد‪.‬‬

‫"آممم‪ ،‬آقای مین؟"‬

‫"بله؟"‬

‫یونگی بهشون نگاه کرد‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬خب‪ .‬من دیشب رفتم خونه هوسوک تا باهم روی مقاله کار‬
‫کنیم‪".‬‬

‫سوکجین ادامه داد‪،‬‬

‫"و وقتی داشتیم دنبال یه سری ویدیو می گشتیم‪ ....‬آه‪ ،‬به طور اتفاقی‬
‫بدون اینکه بدونیم یه الیو رو استارت زدیم‪ ،‬چون داشتیم سر لپ تاپ‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪652‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دعوا می کردیم و بعدش جونگ کوک و تهیونگ اومدن و ما‪ ...‬یه‬


‫کارایی کردیم‪ ..‬و همش تو پورن هاب آپلود شد ‪ ....‬و ما نرسیدیم‬
‫تکلیف رو انجام بدیم‪".‬‬

‫" شما چیکار کردین؟"‬

‫نامجون آبی که داشت می خورد‪ ،‬از دهنش بیرون پاشید‪.‬‬

‫"که اینطور‪".‬‬

‫یونگی به نظر متعجب نمیومد‪.‬‬

‫" نامجون‪ ،‬جیمین‪ ،‬شما مقالتون رو کامل کردین؟"‬

‫جیمین یه سری برگه که به هم منگنه شده بودن برداشت به سمت‬


‫یونگی گرفت تا اون ها رو بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪653‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دست کرد توی کیفش و مقاله اش رو در آورد و مثل یه‬


‫بشقاب پرنده به سمت معلم پرتش کرد‪.‬‬

‫یونگی راحت گرفتش و جفتشون رو روی میز گذاشت‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬از اونجایی که باقی تون تکلیف رو انجام ندادین‪ ،‬به جاش‬
‫ویدیوتون رو می بینیم‪".‬‬

‫"چی؟"‬

‫رنگ جونگ کوک پرید‪.‬‬

‫"حال بهم زن!"‬

‫نامجون ادایی در آورد‪.‬‬

‫"من نمیخوام یه پورن کونی گی لعنتی ببینم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪654‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حواست به حرفات باشه ‪ ،‬ساب‪".‬‬

‫یونگی هشدار داد‪.‬‬

‫"مگر اینکه بخوای دوباره ببندمت‪".‬‬

‫"خوب شد که امروز لپتاپم رو آوردم‪".‬‬

‫لپ تاپ رو از توی کیفش بیرون کشید‪ ،‬روی میز یونگی گذاشت و‬
‫روشنش کرد‪.‬‬

‫"این داره واقعا اتفاق میوفته؟"‬

‫جونگ کوک پلک زد‪.‬‬

‫"گایز‪ ،‬ما تو این ویدیو حرف زدیم‪ ،‬یادتونه؟"‬

‫هیسی کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪655‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" مشکلی نیست کوک‪".‬‬

‫جین پچ پچ کنان جواب داد‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬نگرانش نباش‪".‬‬

‫تهیونگ شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"اینجوری نیست که یونگی ندونه ما اون شکلی راجع بهش حرف‬


‫میزنیم‪".‬‬

‫جونگ کوک لبش رو گاز گرفت‪ ،‬هوسوک صفحه نمایش بزرگ رو‬
‫پایین کشید و به لپ تاپ وصلش کرد و ویدیو رو آورد‪.‬‬

‫"اوق!"‬

‫نامجون اونطرف رو نگاه کرد‪.‬‬

‫" ای بابا‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪656‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"‪ 85‬درصد الیک‪".‬‬

‫جیمین تحت تاثیر قرار گرفته بود‪.‬‬

‫"واو‪ ،‬تقریبا ‪ 10‬هزار بازدید تا االن؟ این دیوونه کننده است!"‬

‫"از مزایای داشتن اکانت پریمیوم وقتی الیو میذاری‪".‬‬

‫هوسوک قبل اینکه فیلم رو پلی کنه پوزخند زد‪.‬‬

‫جونگ کوک سرش رو بین دست هاش قایم کرد‪ ،‬حتی با وجود اینکه‬
‫پارت اون تا چند دقیقه دیگه شروع نمیشد‪.‬‬

‫ویدیو شروع شد و همه به جز نامجون و جونگ کوک نگاه کردن‪.‬‬


‫هیجان زده بودن تا ویدیوشون رو برای بار اول ببینن‪ .‬یونگی کناری‬
‫ایستاده بود‪ ،‬دست هاش رو به سینه اش زده بود و با چشم های ریز‬
‫شده ویدیو رو نگاه می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪657‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫فیلم با تقالهای هوسوک و سوکجین شروع شد ‪ ،‬دقیقا لحظه ای که به‬


‫صورت تصادفی الیو گذاشته بودن‪.‬‬

‫نزن!"‪153‬‬ ‫"‪ ....‬به همه چی دست‬

‫سوکجین داد زد‪ ،‬داشت سر و گردن می شکوند تا لپ تاپ رو دور‬


‫کنه‪.‬‬

‫"صفحه اش رو خراب میکنی!"‬

‫هوسوک سکندری خورد‪ ،‬روی باال تنه ی پسر بزرگ تر فرود اومد و‬
‫اون رو به زمین قفل کرد‪.‬‬

‫"اووف!"‬

‫"هرزه‪".‬‬

‫سوکجین غرید‪ ،‬صورتش روی فرش پرس شده بود‪.‬‬

‫‪ 153‬بخش هایی که ایتالیک شده‪ ،‬مربوط به ویدیویی هست که دارن نگاه میکنن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪658‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین با شروع پارت بعدی و حس نگاه باقی همکالسی هاش روی‬


‫خودش ‪ ،‬خجالت کشید و قرمز شد‪.‬‬

‫"می دونی اون چوکر چقدر خرج برام برداشت؟"‬

‫هوسوک به جلو خم شد تا توی گوش خوشگل پسرک زمزمه کنه‪.‬‬

‫"برای جبرانش برام چیکار می کنی؟"‬

‫" االن همه میدونن که تو ماله منی‪ ،‬برده‪".‬‬

‫هوسوک در گوشش زمزمه کرد و پوزخند زد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬زنگ می زنیم به نامجون تا اون تصمیم بگیره‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪ ،‬خودش رو به گوشیش رسوند و زنگ زد‪.‬‬

‫"چرا اون؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪659‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"چون دوست دارم اذیتش کنم‪".‬‬

‫هوسوک پوزخند دندون نمایی زد و بعد گوشی رو روی اسپیکر‬


‫گذاشت‪.‬‬

‫"جونی پسر! چه خبر؟"‬

‫" از این کالس متنفرم‪".‬‬

‫نامجون چشم هاش رو توی حدقه چرخوند‪.‬‬

‫جونگ کوک باورش نمی شد که هوسوک و سوکجین دیک هاشون‬


‫رو به همه ی کالس و یونگی نشون داده بودن ولی با این حال به نظر‬
‫نمیرسید که خجالت زده یا نارحت باشن‪ .‬میدونست که پارت خودش‬
‫نزدیکه و براش سوال بود که باقی بچه ها به دیکش چه ریکشنی نشون‬
‫میدن‪ ،‬بخصوص نامجون و یونگی‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪660‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خب‪ ،‬تو و آقای مین قبال با هم رابطه جنسی داشتین‪ ،‬درسته؟"‬

‫سوکجین ازش پرسید و سر پا ایستاد‪.‬‬

‫"اون قبال باکرگیت رو گرفته‪ ،‬بخاطر همین دیگه فرقی نمی کنه که‬
‫من یا هوسوک به فاکت بدیم‪ ،‬درسته؟"‬

‫"اوممم‪"...‬‬

‫تهیونگ نگاهی به اطراف کرد‪.‬‬

‫"کی گفته من و یونگی با هم سر و سری داشتیم؟"‬

‫جونگ کوک به یونگی نگاه کرد که از وقتی ویدیو شروع شده بود‪،‬‬
‫نه تکون خورده بود و نه حرف زده بود‪ .‬اگر هم از اینکه اونها راجع‬
‫بهش حرف می زدن عصبانی و یا متعجب بود ‪ ،‬چیزی نشون نمیداد‪.‬‬

‫"بیخیال داداش ‪ ،‬این دیگه ضایع ست! تو به نامجون گفتی که تو و‬


‫آقای مین همدیگر رو می شناختین و تو هم وقتی یونگی تو رو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪661‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دانشآموز کالسی که توش دانش آموز ها رو به فاک میده کرد‪،‬‬


‫اعتراضی نکردی‪".‬‬

‫تهیونگ آهی کشید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬آره‪ ،‬ما وقتی من دستیار معلم توی دوره راهنمایی بودم‪،‬‬
‫کلی باهم سکس داشتیم‪ .‬هیچوقت باهم قرار نذاشتیم‪ ،‬فقط دوستای‬
‫مشترک المنافع هم بودیم‪".‬‬

‫"واقعا آقای مین باکرگیت رو گرفت؟"‬

‫جونگ کوک پرسید‪.‬‬

‫تهیونگ سرش رو به معنی تایید تکون داد‪.‬‬

‫"اوه آره‪ ،‬اون بهترین کسی بود که تا حاال باهاش بودم و به فاکم داده‪.‬‬
‫اون واقعا کارش رو خوب بلده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪662‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من نمی خوام همچین مزخرفی رو ببینم‪".‬‬

‫نامجون بلند گفت‪.‬‬

‫"من تکلیفم رو انجام دادم‪ .‬چرا باید بشینم اینجا و به فاک رفتن آدمایی‬
‫که تکلیف رو انجام ندادن ببینم؟"‬

‫"خفه شو‪ ،‬ساب‪".‬‬

‫یونگی بدون اینکه چشم هاش رو از روی صفحه برداره‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫نامجون که میدونست نباید با اون لحن صدا ‪ ،‬مسخره بازی در بیاره‪ ،‬به‬
‫خودش لرزید ولی چیز دیگه ای نگفت‪.‬‬

‫"یا خدا! بچه ها! جونگ کوک چه دم و دستگاهی داره!"‬

‫نفس سوکجین گرفت‪ ،‬حتی یکمی عقب کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪663‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی؟"‬

‫هوسوک از تهیونگ چشم گرفت و چشم هاش گرد شدن‪.‬‬

‫"کوکی! لعنت بهت! چند وقت برنامه داشتی که اون رو از ما قایم‬


‫کنی؟"‬

‫"یا خدا! بچه ها! جونگ کوک چه دم و دستگاهی داره!"‬

‫نفس سوکجین گرفت‪ ،‬حتی یکمی عقب کشید‪.‬‬

‫"چی؟"‬

‫هوسوک از تهیونگ چشم گرفت و چشم هاش گرد شدن‪.‬‬

‫"کوکی! لعنت بهت! چند وقت برنامه داشتی که اون رو از ما قایم‬


‫کنی؟"‬

‫"چی؟! نه معلومه که بزرگ تر نیست! "‬

‫نامجون از روی صندلیش پرید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪664‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"لعنت بهت ساب‪ .‬تو حتی نمیتونی یه چیز ساده رو یاد بگیری‪،‬‬
‫میتونی؟"‬

‫یونگی عصبانی شد‪ .‬جلو رفت و ویدیو رو متوقف کرد‪ .‬کیفش رو باز‬
‫کرد و دوباره اون گگ قرمز رنگ رو بیرون آورد‪.‬‬

‫"بهت گفتم که خفه خون بگیری ‪ ،‬اما این کار برای مغز کوچیکی‬
‫مثل تو خیلی سخته‪ ،‬هومم؟"‬

‫نامجون سریع سر جاش نشست‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬من فقط‪"...‬‬

‫"اوه خدای من‪ .‬فقط خفه شو!"‬

‫یونگی باعصبانیت گفت‪ ،‬پشتش رفت و توپ رو به زور توی دهن‬


‫دانش آموزش جا داد‪ .‬بند های چرمیش رو محکم کرد و بعد بهم‬
‫وصلشون کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪665‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگه سعی کنی اینو در بیاری‪ ،‬لخت میبندمت‪ .‬از سقف آویزونت‬
‫میکنم و یه ویبراتور توی سوراخت میکنم‪ ،‬اونقدری عمیق که مغز‬
‫احمقت بتونه حسش کنه‪".‬‬

‫یونگی زمزمه کرد و با چشمای تاریک به دانش آموزش خیره شد‪.‬‬

‫نامجون فقط پلک زد‪ .‬به این همه عصبانیت یونگی عادت نداشت‪ .‬برای‬
‫اولین بار مقاومت نکرد و فقط نگاهش رو از اونجا گرفت‪.‬‬

‫" هولی شت‪ ،‬به نظرت آقای مین‪ ... ،‬عصبانی‪ ...‬میاد؟"‬

‫سوکجین همونطور که یونگی دوباره ویدیو رو پلی میکرد به هوسوک‬


‫پچ پچ کنان گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪666‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر منظورت از عصبانی‪ ،‬جذاب تر از همیشه است‪ ،‬پس آره‪".‬‬

‫هوسوک همونطور که چشم هاش گشاد شده و دست هاش بین پاهاش‬
‫بود‪ ،‬جواب داد‪.‬‬

‫"خدای آلتهای تناسلی با تو خیلی مهربون بوده‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"می دونی که باید چیکارش کنی‪ ،‬نه؟"‬

‫جونگ کوک خیلی خجالت کشیده بود‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی؟"‬

‫"تو اون کسی هستی که باید یونگی رو به فاک بده‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪667‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو تنها کسی هستی که یه شانسی داره‪".‬‬

‫"من‪"...‬‬

‫جونگ کوک حرف برای گفتن کم آورده بود‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬به تو یا نامجون بستگی داره‪".‬‬

‫هوسوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"و چون نامجون استریته و از آقای مین متنفره‪ ،‬به تو بستگی داره‪".‬‬

‫قلب جونگ کوک که جرات کرده بود تا به معلمش نگاه کنه‪ ،‬به‬
‫سرعت میزد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪668‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی دوباره دست به سینه ایستاد و به ویدیو خیره شد‪ .‬چیزی نگفت‬
‫و نامجون به قدری باهوش بود که بدونه تالش برای مقابله با گگ فقط‬
‫توی دردسر بیشتری میندازتش‪ .‬پس ساکت نشست‪ ،‬حتی با وجود‬
‫اینکه جونگ کوک میدونست داره جون میده تا تو گوش همه بزنه‪.‬‬

‫جیمین به صندلیش تکیه داد‪.‬‬

‫"جونگ کوک!"‬

‫زمزمه کرد و جونگ کوک بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"منو به فاک بده‪ ،‬باشه؟"‬

‫جیمین انگشت شستش رو باال آورد‪ ،‬جونگ کوک سرخ شد و اون‬


‫طرف رو نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪669‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جونگ کوک چند تا حوله ی دیگه بیار‪".‬‬

‫هوسوک گفت و باالخره از پسر بیرون کشید و کارش رو وارسی‬


‫کرد‪.‬‬

‫"لعنت بهت تهیونگ‪ ،‬تو یه هرزه ی لعنتی هستی‪ .‬بهت گفتم قبل از‬
‫اینکه بیای بهم بگو‪".‬‬

‫"ببخشید‪".‬‬

‫ویدیو جای هیجان انگیزی تموم شد‪ ،‬اگرچه که یکم زمان برد تا‬
‫جونگ کوک برگرده و واقعا تمومش کنه‪.‬‬

‫یونگی دوباره ویدیو رو متوقف کرد و لپ تاپ رو بست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪670‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همه ساکت بودن و به اون نگاه می کردن‪ ،‬متعجب بودن که معلمشون‬


‫بعد از دیدن اون چی میگه و یا چیکار می کنه‪.‬‬

‫یونگی روی صندلیش نشست و با حالتی که جونگ کوک نمیتونست‬


‫بفهمه‪ ،‬به ناکجا خیره شده بود‪ .‬مطمئنا توی حالت خوبی نبود‪.‬‬

‫دستاش مشت شده بودن‪ ،‬جونگ کوک متوجه شد که معلمش داشت‬


‫کمی میلرزید‪.‬‬

‫" یونگی؟"‬

‫تهیونگ کمی مکث کرد و بعد پرسید‪.‬‬

‫" تو‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪671‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کالس تعطیله‪".‬‬

‫یونگی وسط حرفش پرید‪.‬‬

‫"اما‪"...‬‬

‫"برید بیرون!"‬

‫یونگی داد زد و موجب شد جونگ کوک بلرزه‪:‬‬

‫به سرعت همه ی دانش آموزا وسایلشون رو برداشتن و سریع به سمت‬


‫در رفتن‪ .‬نامجون‪ ،‬هنوز گگ توی دهنش بود و نشسته بود‪.‬‬

‫هرچند یونگی انگار متوجهش نشده بود یا اهمیتی نمی داد‪ .‬سرش پایین‬
‫افتاده و لرزشش به رعشه ی واضح تری تبدیل شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪672‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هر چهار صدا توی سرش داد میزدن‪.‬‬

‫بزار بیام بیرون!‬

‫تهیونگ خیلی چیزا بهشون گفته بود‪.‬‬

‫اونا االن دنبالتن‪.‬‬

‫حاال چی؟‬

‫تو به فاک رفتی و همه می دونن‪.‬‬

‫بذار‪ .‬بیام‪ .‬بیرون‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪673‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رازت به زودی فاش میشه و تو هیچ کاری نمی تونی بکنی‪.‬‬

‫بزار بیام بیرون‪ .‬من همشون رو تنبیه میکنم‪.‬‬

‫اونا دنبالتن یونگی‪.‬‬

‫یونگی تقریبا به هق هق افتاد‪ ،‬یکبار دیگه با درد همشون رو سرکوب‬


‫کرد‪ .‬هیچوقت تا حاال چهارتاشون رو یه جا نداشت‪ ،‬بیشتر اوقات‬
‫یکیشون یا بعضی وقت ها دوتاشون بودن‪ ،‬اون هم اگر ناخواسته‬
‫ضامنشون رو می کشید‪ .‬اما هیچوقت چهارتاشون باهم سراغش نیومده‬
‫بودن‪.‬‬

‫چند لحظه ای براش زمان برد تا خودش رو پیدا کنه‪ ،‬سرش رو روی‬
‫میز گذاشت‪ .‬دست هاش مشت شده بود‪ ،‬ریلکس کرد و بعد دوباره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪674‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مشتشون کرد‪ ،‬سعی کرد تا خودش رو به حالت عادی برگردونه‪ .‬تا‬


‫وقتی که اون صداها به زمزمه هایی ته ذهنش تبدیل شدن صبر کرد و‬
‫بعد سرش رو باال آورد‪.‬‬

‫چشم هاش به نامجون که از پشت گگ داشت بهش پوزخند می زد‬


‫افتاد‪ .‬اون واضحا داشت از فروپاشی معلمش لذت می برد‪.‬‬

‫یونگی بلند شد و دستش رو توی موهاش برد‪.‬‬

‫"چی انقدر جالبه ساب؟"‬

‫به سمتش رفت و توپ رو گرفت‪ ،‬اون رو از دهن دانش آموز در آورد‬
‫و کنار گردن پسر گذاشت‪.‬‬

‫"اوه هیچی‪ .‬من یه ساب کوچولوی احمقم‪ ،‬از کجا بدونم؟"‬

‫نامجون به پوزخند زدن ادامه داد و دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪675‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی هوفی کرد‪ ،‬دهنش رو باز کرد تا جوابش رو بده‪ ،‬ولی نامجون‬
‫دوباره حرفش رو قطع کرد‪.‬‬

‫"برای من اینجوریه که جدیدا درگیری‪ ،‬اونم بدون کمک قرص های‬


‫کوچولوت‪".‬‬

‫و خون توی رگ های یونگی منجمد شد‪.‬‬

‫یعنی نامجون‪ ...‬اون می تونه‪ ...‬نه‪ ...‬با اینکه از یونگی متنفر بود اما‬
‫امکان نداشت که قرص ها رو از میزش دزدیده باشه‪ .‬یونگی پلک زد‪،‬‬
‫ذهنش داشت خاموش میشد‪.‬‬

‫"و من داروهات رو ندزدیدم‪"،‬‬

‫نامجون اضافه کرد‪ ،‬انگار داشت ذهن یونگی رو می خوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪676‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می تونی احمق یا هر چی که میخوای صدام بزنی ولی برخالف بقیه‪،‬‬


‫من متوجه شدم که دیگه هر روز صبح اون قرص ها رو مثل اول ترم‬
‫نمی خوری‪".‬‬

‫سر تا پای یونگی رو نگاه کرد‪.‬‬

‫"بذار ببینم‪ ،‬االن یه هفته ای شده و امروز روز خوبی برات نبود‪ .‬یه‬
‫چیزی توی اون ویدیو باعث شد تلنگری بهت زده بشه که اینجوری‬
‫بگرخی‪ .‬من روانشناس بالینی نیستم ولی مشخصه که تو مشکل روانی‬
‫داری‪ .‬قرص های کوچیک آبی که روزی یه بار برای مشکل روانی‬
‫مصرف میشن‪ ...‬به نظر من انگار سرتالینه‪ .‬و فقط برای یه چند تا مشکل‬
‫مختلف استفاده میشه‪".‬‬

‫به ضربان باالی قلب یونگی پوزخندی زد‪.‬‬

‫"از اول بهت گفته بودم مین یونگی‪ ،‬کاری می کنم که اخراج بشی‪.‬‬
‫مهم نیست چطوری‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪677‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی از حرف زدن طفره رفت و لب هاش رو بهم فشار داد‪.‬‬


‫میدونست اگر همچین کاری بکنه‪ ،‬وضعیت خراب تر میشه‪.‬‬

‫بذار بیام بیرون!‬

‫خطرناک ترین صدا غرید و دیوار های زندانی که یونگی براش ساخته‬
‫بود رو لرزوند‪ .‬نامجون از اثری که روی اون صدای خطرناک گذاشته‬
‫بود‪ ،‬خبری نداشت‪.‬‬

‫و کار نامجون تموم نشده بود‪ .‬با غرور یه قدم دیگه به معلمش نزدیک‬
‫شد‪.‬‬

‫"تهیونگ داره یه مقاله درباره ات می نویسه‪ ،‬این کامال مشخصه‪ .‬قبال‬


‫به هیچ جام نبود ولی االن همه چی داره کنار هم جفت و جور میشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪678‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تو موضوعشی و داری روی مشکل روانی تو تحقیق می کنه‪ ،‬درسته؟‬


‫در واقع‪ ،‬الزم نیست جوابی بدی‪ ،‬خودم میدونم دارم درست میگم‪".‬‬

‫یونگی آب دهنش رو قورت داد‪ ،‬همونطور که سعی می کرد تا به‬


‫نامجون گوش بده و تازه‪ ،‬صداهای توی سرش رو کنترل کنه و هنوز‬
‫سعی می کرد تا قوی باشه و رئیس بازی دربیاره‪ ،‬قلبش حسابی تند‬
‫میزد‪.‬‬

‫"بهم گوش بده نامجون‪".‬‬

‫یونگی دستش رو به حالت دفاع باال آورد‪.‬‬

‫"فقط برو‪ .‬فقط برو تا آسیبی نبینی‪ .‬االن نمی دونی داری چیکار میکنی‬
‫ولی این خطرناکه‪ .‬نمی دونی چقدر بهش نزدیکی‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪679‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من قشنگ می دونم دارم چیکار میکنم!"‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"نمیخواد تهدیدم کنی‪ ،‬من از یه چیز کوچولو مثل تو نمی ترسم! خیلی‬
‫رقت انگیزی! من از روز اول از تو بهتر بودم و این بخاطر اون دفعه‬
‫لعنتی بود همچین بالیی داره به سرت میاد‪ .‬همه ی اون وقت هایی که‬
‫من رو تحقیر کردی‪ ،‬دارن برمیگردن تا دهنت رو سرویس کنن و من‬
‫از هر ثانیه اش لذت می برم‪".‬‬

‫نامجون دندون قروچه ای کرد‪.‬‬

‫"نامجون لطفا‪ ،‬من نمیخوام که آسیب ببینی‪".‬‬

‫یونگی آروم نوک انگشت هاش رو روی سینه ی نامجون گذاشت و‬


‫تالش کرد تا آروم هلش بده‪.‬‬

‫"اون‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪680‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون به سرعت نور ریکشن نشون داد‪ ،‬شاید اگر عقل یونگی سر‬
‫جاش بود اون رو متوقف می کرد‪ ،‬ولی اون حواسش پرت شده بود‪.‬‬
‫نامجون دست معلمش رو گرفت و به میز پشت سرش قفلش کرد‪،‬‬
‫دست هاش رو دو طرفش گذاشت و یه قدم جلو تر رفت‪.‬‬

‫بذار االن بیام بیرون!‬

‫یونگی دست و پا زد‪.‬‬

‫"بس کن!"‬

‫"چرا باید همچین کاری بکنم؟"‬

‫نامجون غرولندی کرد‪.‬‬

‫"تو هیچوقت بخاطر من دست از کارت نکشیدی! حس خوبی نداره‪،‬‬


‫مگه نه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪681‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی از روی بیچارگی پاش رو باال آورد و دانش آموزش رو اون‬


‫طرف پرت کرد‪.‬‬

‫نامجون به حمله اش جا خالی داد و معلمش رو ول کرد‪.‬‬

‫یونگی آهی کشید‪...‬‬

‫‪...‬ولی بعد دست های قوی ای اون رو گرفتن و دور بدنش پیچیده‬
‫شدن‪.‬‬

‫"نه!"‬

‫یونگی نفسی گرفت و تالش کرد تا مقاومت کنه‪ ،‬ولی حق با نامجون‬


‫بود وقتی گفت که یونگی ریزه میزه اس‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪682‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون معلمش رو بلند کرد‪ ،‬روی میز گذاشتش و به طرز دردناکی‬


‫اون رو به میز چوبی کوبید‪ .‬روش خزید و یونگی رو با وزن بدن و‬
‫عضالتش به زمین قفل کرد‪ .‬هر کدوم از دست هاش‪ ،‬مچ های یونگی‬
‫رو گرفته بودن و همونطور که یونگی زیرش تقال می کرد اون به میز‬
‫چسبوندن‪.‬‬

‫"ببین حاال کی تاپ کیه‪".‬‬

‫نامجون پوزخند زد‪.‬‬

‫"متوجه شدم چرا از این موضوع لذت می بری‪ .‬اگر من هم گی بودم‬


‫االن شق می کردم‪ .‬ولی خوش به حالت که استریت ام‪".‬‬

‫یونگی کشمکش بیرونیش با نامجون رو باخته بود‪ ،‬که خیلی هم واضح‬


‫بود‪ .‬ولی حاال داشت التماس می کرد که کشمکش داخلیش هم تموم‬
‫بشه و این مهم تر بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪683‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ن‪ ...‬نامجون‪"،‬‬

‫یونگی سرش رو برگردوند و چشم هاش رو محکم بهم فشار داد‪.‬‬

‫"خواهش می کنم‪ ،‬تو نمی تونی‪"...‬‬

‫"نمی تونم چی؟ کاری رو باهات بکنم که از روز اول باهام کردی؟"‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"ببخشید عزیزم ولی زندگی اینجوری راه نمیاد‪".‬‬

‫نابودش می کنم!‬

‫یونگی دیگه نمی تونست اون رو نگه داره‪ .‬همونطور که مجبور میشد‬
‫عقب بکشه و روی صندلی پشتی بشینه‪ ،‬دیدش تار شد‪ .‬تنها کاری که‬
‫می تونست بکنه این بود که امید داشته باشه نامجون جلوی حمله های‬
‫اون رو بگیره و‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪684‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بعد یونگی از هوش رفت‪.‬‬

‫وقتی یهو معلمش زیر دستش سست شد‪ ،‬نامجون گیج شده بود‪.‬‬

‫یکم دست هاش رو شل تر گرفت‪ ،‬مطمئن نبود که این کلکی چیزیه‪،‬‬


‫یا نکنه واقعا به یونگی صدمه ای زده‪ .‬با اینکه از اون مرد بدش میومد‪،‬‬
‫اما نامجون اونقدر ها هم پیش روی نمی کرد‪ .‬اون آدم خشنی نبود‪.‬‬

‫"هی‪"،‬‬

‫صداش زد و سرش جاش نشست‪.‬‬

‫"یونگی! بیدار شو!"‬

‫وقتی معلمش ریکشنی نشون نداد‪ ،‬قلبش داشت از جا کنده می شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪685‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫حاال نامجون دیوانه وار چیز هایی که یونگی یکم پیش بهش گفته بود‬
‫رو مرور کرد‪ .‬انگار داشت در باره ی چیزی به نامجون هشدار می داد‬

‫و فاک چرا به حرفش گوش نداده بود‪...‬‬

‫و بعد یهو چشم های یونگی باز و دهنش هم به پوزخند پهنی باز شد‪.‬‬

‫نه‪ ...‬این یونگی نبود‪.‬‬

‫نامجون همونطور که به چشم های سرد و تاریک فردی که زیرش بود‬


‫زل زده بود‪ ،‬وحشت کرد‪.‬‬

‫اون داشت با بی رحمی پوزخند می زد‪.‬‬

‫"آه نامجون‪ .‬دوباره هم رو دیدیم‪ .‬انگار باید یه درس دیگه یاد بگیری‬
‫ساب‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪686‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو دیگه کدوم خری هس‪"...‬‬

‫نامجون وقتی از روی میز پایین پرت شد حرفش قطع شد‪ ،‬به طرز‬
‫دردناکی به دیوار خورد و روی زمین ولو شد‪.‬‬

‫نامجون نالید و سرش رو که به دیوار خورده بود رو مالید‪ .‬دیدش برای‬


‫چند لحظه تار شد‪ ،‬ولی وقتی یه نفر موهاش رو کشید و صورتش رو‬
‫باال آورد‪ ،‬دیدش برگشت‪.‬‬

‫نامجون چند بار پلک زد‪ ،‬دهنش همونطور که اون بدن تیره کنارش‬
‫ایستاده بود‪ ،‬از شوک باز موند‪ .‬به پایین خم شد‪ ،‬صورتش به طرز اذیت‬
‫کننده ای به صورت نامجون نزدیک بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪687‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من رو یادته ساب؟"‬

‫اون مرد با تمسخر گفت‪ ،‬هنوز انگشت هاش داشتن به طرز دردناکی‬
‫موهای دانش آموز رو می کشیدن‪.‬‬

‫"هیچوقت به طور رسمی مالقات نکردیم‪ ،‬بخاطر همین امیدوارم اولین‬


‫تاثیری که روت گذاشتم‪ ،‬خوب بوده باشه‪".‬‬

‫نامجون داشت تقال می کرد که آزاد بشه‪.‬‬

‫"ولم کن!"‬

‫بهش سیلی زد!‬

‫نامجون هاج و واج مونده بود‪ .‬چند ثانیه براش زمان برد تا سوزش لپش‬
‫رو هضم کنه و بفهمه که همین االن سیلی خورده‪.‬‬

‫اون هم خیلی محکم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪688‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه جفت دست گرفتنش‪ ،‬محکم روی زمین هلش دادن و مجبورش‬
‫کردن که به کمر روی سرامیک های سرد و سخت بمونه‪.‬‬

‫"قانون اول‪ ،‬برای مَستِرت حاضر جوابی نکن ساب‪".‬‬

‫مردی که روش بود بهش هشدار داد‪ ،‬انگار اذیت شده بود‪.‬‬

‫"یونگی درباره گگ بستن بهت درست فکر می کرده‪ ،‬ولی من‬


‫اینجوری نیستم‪ ،‬خط قرمز من اونجا نیست‪".‬‬

‫پیش خودش خندید‪.‬‬

‫"در واقع من هیچ خط قرمز ندارم‪".‬‬

‫"چی داری میگی؟"‬

‫نامجون هی دست و پا می زد و تالش می کرد تا دست هاش رو آزاد‬


‫کنه تا بتونه مرد رو کنار بزنه‪.‬‬

‫"از روم گمشو کنار!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪689‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مرد آهی کشید‪ ،‬اصال تقال کردن دانش آموز مجابش نکرده بود‪.‬‬

‫"وااو‪ .‬واقعا تو هیچی یاد نمی گیری مگه نه؟"‬

‫دوباره پایین اومد و موهای نامجون رو گرفت و محکم اون ها رو‬


‫کشید‪ .‬بخاطر همین دانش آموز مجبور شده بود تا سرش رو کج کنه‬
‫و گردنش رو نشون بده‪.‬‬

‫"نکن‪"...‬‬

‫مرد پایین تر اومد و لب هاشون رو به هم چسبوند‪.‬‬

‫نامجون بهش لگد زد‪ ،‬با تمام توانش تقال می کرد تا مرد رو از روی‬
‫خودش بلند کنه اما اون مرد قوی تر بود‪ ،‬که اصال هم با عقل جور در‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪690‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نمیومد‪ .‬چون نامجون همیشه از یونگی قوی تر بود‪ .‬اما این مرد یونگی‬
‫نبود‪.‬‬

‫مرد باسنش رو روی باال تنه ی نامجون گذاشت که باعث شد پسرک‬


‫به نفس نفس بیوفته‪ .‬اون از این فرصت استفاده کرد تا زبونش رو داخل‬
‫ببره که باعث شد چشم های دانش آموز از شوک گرد بشن‪.‬‬

‫اون مرد وحشی بود‪ ،‬لب های اون بچه رو گاز می گرفت و باعث شد‬
‫خون بیوفتن‪ .‬اون مرد تماس لب هاشون با هم رو قطع نکرد‪ ،‬و وقتی‬
‫نامجون حس کرد که عضو مرد داره سفت میشه‪ ،‬به حد مرگ ترسید‪.‬‬

‫"مممم!"‬

‫گریه کرد‪ ،‬فهمید که منظور مرد از اینکه هیچ خط قرمزی نداره چی‬
‫بوده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪691‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫باالخره مرد عقب کشید و نفس گرفت‪.‬‬

‫"فاک بچه‪ .‬نمیدونی چقدر منتظر بودم تا این کار رو بکنم‪".‬‬

‫"از روم برو کنار! همین االن از روم برو کنار!"‬

‫نامجون داد زد‪ ،‬سعی می کرد تا با تکون دادن بدنش خودش رو آزاد‬
‫کنه‪.‬‬

‫" داری چه غلطی می کنی؟!"‬

‫"خفه شو‪"،‬‬

‫مرد غرولندی کرد‪ .‬توپی که هنوز دور گردن نامجون بود رو گرفت‬
‫و با دیدن دهن باز دانش آموز‪ ،‬دوباره اون رو داخل دهنش چپوند‪.‬‬

‫"داری لحظهمون رو خراب می کنی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪692‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون با حس مزه ی انگشت های مرد روی زبونش واکنش نشون‬


‫داد و تا جایی که می تونست محکم گازش گرفت‪.‬‬

‫مرد هیسی کشید و سریع دستش رو عقب کشید‪ .‬میخواست که گگ‬


‫رو سر جاش بذاره‪ ،‬ولی با صرف هزینه ی خون ریزی سه تا از انگشت‬
‫هاش‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬توله سگ‪ .‬چجوری جرات می کنی با مسترت اینجوری برخورد‬


‫کنی‪ ،‬اونم یه ساب احمق مثل تو؟"‬

‫غرید‪ .‬دست هاش رو دور گردن پسر برد و راه نفس کشیدنش رو‬
‫تنگ کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪693‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون داشت خفه میشد‪ ،‬دست هاش رو روی دست های مرد گذاشت‬
‫و سعی کرد تا اون ها رو کنار بزنه‪ .‬به زور داشت از بینیش نفس‬
‫میکشید‪.‬‬

‫‪154‬‬
‫"مممم!"‬

‫"بذار از این زمان استفاده کنم تا خودم رو معرفی کنم‪".‬‬

‫مرد خندید و دانش آموز رو محکم تر خفه کرد‪.‬‬

‫"اسم من آگوست دیه و می خوام تو رو نابود کنم‪".‬‬

‫نامجون همونطور که با بیچارگی تالش می کرد تا خودش رو نجات‬


‫بده‪ ،‬میتونست اشک هایی که توی چشم هاش جمع شده بودن رو حس‬
‫کنه‪ .‬االن همه چی با عقل جور در میومد‪ .‬یونگی یه شخصیت دیگه‬

‫‪ 154‬چون دهن نامجون بستهس‪ ،‬فقط داره با دهنش صدا درمیاره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪694‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫داشت‪ ،‬همین مرد شیطانی با اسم آگوست‪ .‬و اون خطرناک بود‪ .‬این‬
‫چیزی بود که یونگی سعی داشت بهش بگه‪ .‬و نامجون ضامن این‬
‫شخصیت دام رو با قایم کردن قرص های یونگی و اونجوری متلک‬
‫‪155‬‬
‫پروندن بهش کشیده بود‪.‬‬

‫حس وحشتناکی بود‪ ،‬نامجون سعی می کرد نفس بکشه‪ ،‬اما هوایی نبود‬
‫که به دادش برسه‪ .‬آگوست گلوش رو با دست های محکمش مهر و‬
‫موم کرده بود و نامجون دیگه نمی تونست در برابرش بجنگه‪.‬‬
‫دستهای خودش ضعیف شده بودن‪ ،‬به حدی که توان این رو نداشتن‬
‫تا به دست های آگوست بچسبن‪.‬‬

‫نامجون حالت تشنج بهش دست داد و کمرش رو یکی دو بار باال برد‪.‬‬
‫چشم هاش هشدار این رو می دادن که دارن داخل سرش بر می گردن‪.‬‬

‫‪ 155‬نیاز‪ :‬کشیدن ضامن اینجا یه اصطالحه و به معنی اینه که نامجون باعث آزاد شدن اون شخصیت شده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪695‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دیدش با آگوستی که روش با یه صورت پوزخند دار بهش نگاه‬


‫میکنه‪ ،‬تیره شد‪.‬‬

‫و بعد اون دست ها یهو بدون هیچ هشداری ولش کردن‪.‬‬

‫نامجون نفس نفس زد‪ ،‬همونطور که تالش می کرد تا جایی که میتونه‬


‫هوا بگیره‪ ،‬داشت با هوا هم خفه می شد‪ .‬روی گگ سرفه کرد و به‬
‫پهلو خم شد‪ .‬با ضعف گگ رو گرفت و سعی کرد بازش کنه تا بتونه‬
‫یکم بیشتر نفس بکشه‪.‬‬

‫همه جاش درد می کرد و مغزش سردرگم بود‪ .‬خیلی ترسیده بود‪ .‬این‬
‫مرد قدرت این رو داشت که هر کاری که می خواد باهاش بکنه و‬
‫تصورات حال بهم زنی هم داشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪696‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست اون رو گرفت و قبل از اینکه نامجون بتونه درست نفس‬


‫بکشه‪ ،‬به شکم برش گردوند‪.‬‬

‫"هنوز کارمون تموم نشده ساب‪".‬‬

‫آگوست با تحقیر بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"هنوز حتی شروعش هم نکردیم!"‬

‫نامجون بغض کرد‪ ،‬با وجود ضعفش سعی کرد تا یه جوری خودش رو‬
‫رها کنه‪.‬‬

‫"نههه!"‬

‫سرش رو به این طرف و اون طرف تکون داد‪.‬‬

‫"اوه آره‪"،‬‬

‫آگوست دوباره سرجاش برش گردوند و پاهاش رو از هم باز کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪697‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من از لحظه ای که چشمم بهت خورد می خواستم نابودت کنم‪".‬‬

‫مچ دست های نامجون رو گرفت و اون ها رو خیلی محکم گرفت‪.‬‬

‫"و تنها کسی که می تونه نجاتت بده‪ ،‬یه جای دوری زندانی شده و به‬
‫لطف تو و مسخره کردن هات تو یه جای عمیق فرو رفته‪ .‬اون سعی‬
‫کرد بهت هشدار بده‪ ،‬اما تو هیچوقت نمی خوای گوش بدی‪".‬‬

‫خندید‪.‬‬

‫"ساب لعنتی احمق‪".‬‬

‫نامجون می تونست همونجا زیر گریه بزنه‪ ،‬ولی یه چیزی بهش گفت‬
‫که کسی که بهش حمله کرده می تونه حتی بیشتر از این ها هم پیش‬
‫بره و اون نمی خواست همچین رضایتی رو به آگوست بده‪.‬‬

‫آگوست خودش رو به بدن نامجون کشید و از شدت تحریک شدگی‬


‫هیسی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪698‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فاک بچه‪ ،‬چرا انقدر هاتی؟"‬

‫نالید و یه دستش رو پایین برد تا به زیپ خودش برسونه‪.‬‬

‫نامجون دست هاش رو آزاد کرد و به امید اینکه خودش رو نجات بده‪،‬‬
‫به شکم برگشت‪ .‬ولی یه جفت دست اون رو از شلوار جینش گرفتن‬
‫و عقب کشیدن‪.‬‬

‫"مممم!"‬

‫نامجون وقتی رو به روی مرد و عمال نشسته روی پاهاش پیدا کرد‪ ،‬به‬
‫حد مرگ ترسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪699‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نچ نچ نچ‪"،‬‬

‫آگوست سرش رو تکون داد‪ ،‬یکی از دست هاش رو دور نامجون برد‬
‫تا سرجاش نگهش داره‪ .‬اون یکی دستش یواشکی به زیپ شلوار پسر‬
‫رسید و بازش کرد‪.‬‬

‫"ساب کوچولوی شیطون‪ .‬اگر سرجات نمونی مجبور میشم انقدر سفت‬
‫و سخت به فاکت بدم که سینه خیز هم نتونی از اینجا بری‪".‬‬

‫با اینکه آگوست پشت سرش بود‪ ،‬نامجون لگدی پروند‪ .‬کمرش رو‬
‫قوس داد و سعی کرد از دست مردی که دکمه ی شلوار جینش رو هم‬
‫باز کرده بود و االن هم سعی داشت تا دستش رو داخل شلوارش ببره‬
‫و دانش آموز رو از روی باکسرش لمس کنه‪ ،‬فرار کنه‪.‬‬

‫"چقدر بزرگی‪".‬‬

‫آگوست نظر داد و بعد پوزخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪700‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولی من بزرگ ترم‪".‬‬

‫یهو نامجون رو به جلو هل داد‪ .‬دانش آموز حتی اونقدری زمان نداشت‬
‫تا خودش رو جمع و جور کنه و با صورت روی زمین فرود اومد و‬
‫نفسش رفت‪.‬‬

‫"ممم!"‬

‫آگوست روی پاهای نامجون نشست‪ ،‬شلوار جینش رو گرفت و پایین‬


‫کشید‪ .‬وقتی باسن دانش آموز رو دید که با باکسر مشکیش که پوشیده‬
‫بود‪ ،‬نیشش باز شد‪.‬‬

‫"ها! تازه می گفتی ساب نیستی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪701‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون االن واقعا ترسیده بود‪ ،‬حسی که تا حاال تجربه اش نکرده بود‪.‬‬
‫تا حاال هیچوقت از حریفش ضعیف تر نبود‪ .‬اون از جلوش در اومد‬
‫ولی هیچ چیزی نبود که بتونه بگیرتش و باهاش اون رو زمین بزنه‪.‬‬

‫و بعد آگوست خودش رو به باسن نامجون فشار داد‪.‬‬

‫اون پسر نفس عمیقی کشید‪ ،‬از حس کردن دیک مرد که اونجوری‬
‫بهش چسبیده بود رنگ از رخش پریده بود و حالش داشت بهم میخورد‪.‬‬
‫تقال کرد اما فقط باعث خنده ی مرد شد‪.‬‬

‫"ادامه بده ساب‪ .‬فقط داشتی باعث میشی بیشتر شق کنم‪".‬‬

‫انگار برای اینکه به خودش ثابت کنه‪ ،‬خودش رو روی نامجون باال‬
‫پایین کرد و مطمئن شد که اون پسر سانت به سانت دیک مریضش‬
‫رو روی باسنش حس میکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪702‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون انقدر وحشت کرده بود که داشت سکته می کرد‪ .‬یونگی فقط‬
‫همین کالس رو داشت‪ ،‬بخاطر همین هیچکس اینجا نمیومد‪ .‬سعی کرد‬
‫جیغ بزنه اما گگ صداش رو خفه کرده بود‪ ،‬تا اونجایی که هیچکس‬
‫صداش رو از اون در چوبی سنگین نمیشنید‪.‬‬

‫با بیچارگی سرش رو تکون داد‪ ،‬انگار اونجوری آگوست نظرش عوض‬
‫میشد‪.‬‬

‫"بهت ثابت می کنم که یه سابی‪".‬‬

‫آگوست با تندی زمزمه کرد‪ ،‬به جلو خم شد تا گردن نامجون رو گاز‬


‫بگیره‪ ،‬بمکه و زبونش رو روی تمام نقاط بیحس شدهش بکشه تا‬
‫روشون مارک بذاره‪ .‬به طرف دیگهی پسر رفت تا با اون طرفش هم‬
‫همین کار رو بکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪703‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون از درد و چندش شدن گریه اش گرفته بود‪ ،‬نمی خواست مرد‬
‫مارکش کنه‪ .‬سرش رو کنار برد ولی آگوست موهاش رو گرفت و‬
‫کشید تا سرجاش برگرده‪.‬‬

‫"هنوزم جرات داری تا ازم سرپیچی کنی؟"‬

‫آگوست غرید و محکم تر بهش چنگ زد‪.‬‬

‫"دیدن دعوای تو و یونگی جالب بود‪ ،‬ولی وقتی به من می رسه‪ ،‬هیچ‬


‫چاره ای جز اطاعت کامل نداری ساب احمق‪".‬‬

‫صورت نامجون رو روی کاشی ها کوبید و به راحتی بینی داش آموز‬


‫رو شکوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪704‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون جیغ زد‪ ،‬خون روی لب هاش ریخت و روی زمین چکید‪.‬‬
‫میخواست خودش رو مثل توپ جمع کنه‪ ،‬ولی با آگوستی که روی‬
‫پاهاش نشسته بود و هنوز روی زمین قفلش کرده بود‪ ،‬نمی تونست‪.‬‬

‫آگوست پاهای بلند دانش آموز رو از هم باز کرد‪ ،‬بینشون نشست و‬


‫به باسنی که جلوش بود نگاه کرد‪.‬‬

‫"فکر می کنی االن فقط جلوت داره خون میاد؟ فقط یکم دیگه صبر‬
‫کن تا کارم با پشتت هم تموم بشه!"‬

‫خندید‪.‬‬

‫نامون سعی کرد فکر کنه‪ ،‬تمر کز کنه‪ ،‬اما درد خیلی زیاد داشت و‬
‫حواسش بهش پرت شده بود‪ .‬همه جا خونی شده بود و وقتی میخواست‬
‫چهار دست و پا فرار کنه‪ ،‬زمین رو لیز کرده بود‪ .‬بغض کرده بود و با‬
‫بدبختی سرش رو تکون می داد‪ .‬این تنها کاری بود که می تونست‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪705‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بکنه‪ .‬با اون تقالهایی که کرده بود‪ ،‬ضعیف شده و از ترس زیادی‬
‫کوفته شده بود‪ .‬سرش رو روی زمین گذاشت و لپش روی خون خودش‬
‫پرس شد‪ .‬همونطور که سعی می کرد نفس بکشه‪ ،‬بوی فلز هم توی‬
‫مغزش میپیچید‪.‬‬

‫انگار آگوست هم متوجه شده بود که پسر آلفا کم کم داره توی این‬
‫جنگ وا میده‪ ،‬شل شدن دست هاش رو دید که داشتن رو به روش‬
‫استراحت می کردن‪.‬‬

‫"هووم؟ ساب کوچولوی احمقم باالخره وا داده؟ باالخره فهمید راهی‬


‫برای فرار از اسباب بازی فاکی احمق من بودن نیست؟"‬

‫نامجون نادیده اش گرفت و بعد وقتی ناخن های مرد که داشتن توی‬
‫گوشتش فرو می رفتن رو حس کرد‪ ،‬نالید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪706‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه اسپنک بهش زد!‬

‫نامجون بخاطر اسپنک یهویی آخش در اومد و سرش رو بلند کرد‪.‬‬

‫"مسترت ازت سوال پرسید ساب‪".‬‬

‫آگوست غرید‪.‬‬

‫نامجون گریه کرد و صداهای نامفهومی از پشت گگ در آورد‪.‬‬

‫"اون چی بود ساب؟"‬

‫آگوست جلو اومد و گگ رو باز کرد و اجازه داد روی زمین بیوفته‪.‬‬

‫"دلم برای هرزه ی احمقی مثل تو می سوزه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪707‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نفس نفس می زد‪ ،‬همونطور که سعی می کرد تا جایی که‬


‫میتونه نفس بگیره‪ ،‬سرفه کرد‪ .‬ریه هاش می سوخت و باعث شد به‬
‫خودش بلرزه‪ .‬اشک از روی گونه هاش پایین میومد و این مطابق میلش‬
‫نبود‪.‬‬

‫"یونگی!"‬

‫نامجون گریه کرد‪.‬‬

‫آگوست اخم کرد‪.‬‬

‫"اَه‪ .‬احمق‪".‬‬

‫دوباره خودش رو به گگ رسوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪708‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون آزادانه هق هق می کرد‪ ،‬چشم های رو روی اون تجاوز اجتناب‬


‫ناپذیر بست و خودش رو برای درد آماده کرد‪ .‬برای خون بیشتر‪ .‬برای‬
‫عذاب بیشتر‪.‬‬

‫یه جفت دست آروم گونه هاش رو نوازش کردن و آروم دست به‬
‫سرش کشیدن‪.‬‬

‫چشم های نامجون از شوک کامل باز شدن‪.‬‬

‫"اوه نامجون‪"...‬‬

‫یونگی آهی کشید‪.‬‬

‫کمی برای دانش آموز زمان برد تا بفهمه آگوست رفته و یونگی‬
‫برگشته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪709‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دست هاش رو دور معلمش برد و توی گردن مرد هق هق کرد‪.‬‬

‫یونگی دست هاش رو به حالت محافظت دور دانش آموز لرزونش‬


‫پیچید و از شونه ی نامجون به جایی خیره شد‪.‬‬

‫"اشکال نداره نامجون‪ ...‬االن همه چی خوبه‪"...‬‬

‫گریه های نامجون باعث عذاب کل بدنش می شد‪ .‬یونگی آهی کشید‬
‫و چشم هاش رو بست‪.‬‬

‫"سعی کردم که بهت هشدار بدم‪".‬‬

‫یونگی گفت و نامجون فقط بیشتر گریه کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪710‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت بیست و هشتم‬

‫هشدار نویسنده‪:‬‬

‫این ‪ 2‬پارت شامل اعمالی تحت تاثیر بیماری های روانی هستن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪711‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫این دومین بار بود که یونگی نامجونی که دوباره فقط تی شرت و لباس‬
‫زیرش تنش بود رو دلداری می داد‪ .‬ولی این بار خیلی بدتر بود‪ .‬یونگی‬
‫می تونست بوی خون رو بفهمه و می دونست که پیرهنش لک شده‪.‬‬

‫چند دقیقه بعد نامجون خودش رو عقب کشید و نفس عمیقی گرفت‬
‫تا خودش رو جمع و جور کنه‪.‬‬

‫یونگی دست هاش رو روی شونه های دانش آموز گذاشت و سعی‬
‫کرد تا نامجون به چشم هاش نگاه کنه‪.‬‬

‫"نامجون بهم گوش کن‪ ،‬می دونم چه اتفاق وحشتناکی رو پشت سرت‬
‫گذاشتی‪ .‬ولی اگر من قرص هام رو گیر نیارم‪ ،‬اوضاع از این خراب تر‬
‫هم میشه‪ ،‬قرص هام کجان؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪712‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون فین فینی کرد و بعد از درد آهی کشید‪.‬‬

‫"انداختمشون دور‪".‬‬

‫یونگی خشکش زد‪.‬‬

‫"تو‪ ...‬چیکار کردی؟"‬

‫"تهیونگ هفته ی پیش اونها رو از توی میزت برداشت و بعد من‬


‫نگهشون داشتم و بعد‪ ،‬از دستت عصبانی شدم و انداختمشون توی سطل‬
‫آشغال‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت و سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫ذهن یونگی کار نمی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪713‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون تقریبا یه ماه دیگه می تونست دوباره داروش رو بگیره‪ ،‬و دانش‬
‫آموزش اون چیزی که برای این ماهش باقی مونده بود رو توی آشغالی‬
‫شوت کرده بود‪.‬‬

‫"ببخشید‪ ،‬فکر می کردم می تونی دوباره قرص هات رو بگیری‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫یونگی دلش می خواست پسر رو خفه کنه‪ ،‬ولی آگوست قبال این کار‬
‫رو باهاش کرده بود‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪".‬‬

‫معلم خودش رو مجبور کرد که بگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪714‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون با نگرانی بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"اشکال نداره؟"‬

‫"نه‪ ،‬اصال به درک‪".‬‬

‫یونگی بدون تعلل گفت‪.‬‬

‫نامجون سرش رو به معنی فهمیدن تکون داد و به خونی که روی زمین‬


‫پخش شده بود‪ ،‬نگاه کرد‪ .‬دستش رو باال برد و با احتیاط بینیش رو‬
‫لمس کرد‪ .‬از درد هیسی کشید‪.‬‬

‫"زود باش‪ ،‬بریم پیش پرستار‪".‬‬

‫یونگی آهی کشید‪ ،‬بلند شد و به دانش آموز کمک کرد تا شلوارش‬


‫رو بپوشه‪ .‬گگ رو برداشت و روی میزش گذاشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪715‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولی پس در مورد ‪"...‬‬

‫"االن راجع به چیزهای دیگه کاری از دستمون بر نمیاد‪ .‬چیزی که االن‬


‫می تونیم به دادش برسیم صورت توئه‪ ،‬پس بیا روی همون تمرکز‬
‫کنیم‪".‬‬

‫یونگی دست هاش رو دور شونه ی دانش آموز برد و به سمت پایین‬
‫راهرو و اتاق پرستاری راهنماییش کرد‪.‬‬

‫"توی کالس ورزش سر خورده و افتاده زمین‪".‬‬

‫یونگی برای پرستار توضیح داد‪.‬‬

‫نامجون روی تخت بیمار دراز کشیده و یه عالمه دستمال کاغذی روی‬
‫دماغش نگه داشته بود‪ .‬به حرف های یونگی و پرستار گوش می داد‪،‬‬
‫ولی نتونست کامل متوجه بشه که دارن چی میگن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪716‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به پهلو شد و از پنجره به درخت و پرنده ها نگاه کرد‪.‬‬

‫سعی کرد به اتفاقی که افتاد فکر نکنه‪ ،‬اما هر بار که چشم هاش رو‬
‫می بست‪ ،‬آگوست رو می دید که دور و برش می پلکید و بهش‬
‫پوزخند میزد‪.‬‬

‫بعد از اینکه از پرستار یکم مسکن گرفت باالخره تونست توی خواب‬
‫و یا به عبارت بهتر‪ ،‬یه کابوس فرو بره‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫یونگی به وضعیتش فحشی داد و توی کالس قدم رو میرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪717‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خون رو از روی زمین پاک کرد‪ ،‬ولی هنوز پیراهنش کثیف بود‪ .‬باید‬
‫می رفت خونه و از شرش خالص می شد‪.‬‬

‫ولی بیشتر از هر چیز نمی دونست با آگوست یا بقیه ی شخصیت هاش‬


‫چیکار کنه‪ .‬آگوست از همه خطرناک تر بود‪ ،‬مخصوصا که بعد از‬
‫درگیریش با نامجون کلکسیون افتخاراتش رو کامل کرده بود‪ .‬این یه‬
‫معجزه بود که یونگی تونسته بود دوباره کنترل اوضاع رو به دست‬
‫بگیره‪ ،‬اون هم درست به موقع‪ .‬اما هر روزی که بدون قرص براش‬
‫سپری می شد‪ ،‬روزی بود که صداها قوی تر می شدن و دفعه ی بعد‬
‫مطمئن نبود که بتونه به موقع جلوشون رو بگیره‪.‬‬

‫اون یکی شخصیت هاش زیاد هم بد نبودن‪ ،‬تقریبا بیشترشون رو دوست‬


‫داشت‪ ،‬ولی این که هیچ کدوم ظاهر بشن‪ .‬به هر حال این زندگی‬
‫یونگی بود‪ ،‬نه زندگی اون ها‪ .‬از اینکه وقتی به واقعیت بر می گشت‬
‫و میدید کلی زمان گذشته‪ ،‬بدش میومد‪ .‬می خواست بدون اینکه ضایع‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪718‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بازی دربیاره‪ ،‬درباره ی زمان هایی که غیبش می زد اطالعات بدست‬


‫بیاره‪ .‬بخاطر همین از یادداشت های گوشیش برای شخصیت هاش‬
‫استفاده می کرد تا بهش بگن وقتی یونگی نبوده چیکار کردن‪.‬‬

‫آگوست هیچوقت براش یادداشت نمی نوشت‪ .‬ولی یونگی دقیقا‬


‫میدونست که اگر اون مرد آزاد بشه‪ ،‬چیکار می کنه و اگر هم‬
‫مینوشت‪ ،‬دیگه نیازی هم نبود تا اون ها رو بخونه‪.‬‬

‫یونگی لب هاش رو گاز گرفت‪ ،‬تقریبا داشت می ترسید‪ .‬حاال نامجون‬


‫می دونست که اون مشکل چند شخصیتی داره و تهیونگ هم که از‬
‫قبل می دونست‪ .‬تهیونگ هیچوقت نتونسته بود هیچکدوم از شخصیت‬
‫ها رو ببینه‪ ،‬چون یونگی حواسش به داروهاش بود‪ ،‬اما اون پسر‬
‫هیچوقت تسلیم نشد‪ .‬حاال دو تا از دانش آموز هاش می دونستن و به‬
‫یکیشون هم حمله شده بود‪ .‬و اون یکی دانش آموز هم می دونست که‬
‫یه خبرهایی هست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪719‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دقیقا بخاطر همین یونگی سعی کرده بود تا همه چیز رو یه راز نگه‬
‫داره‪ .‬همه ی اون تالش ها بدون قرص هاش تبدیل به باد هوا شده بود‪.‬‬

‫"لعنت بهش!"‬

‫یونگی یهو داد زد‪ ،‬از دست تهیونگ بخاطر دزدیدن داروهاش حسابی‬
‫آتیشی شده بود‪.‬‬

‫گوشش رو بیرون آورد و به دستیار سابقش زنگ زد‪.‬‬

‫"الو؟"‬

‫تهیونگ با استرس و خجالت گفت‪ ،‬هنوز قاطی کردن یونگی رو سر‬


‫فرامئش نکرده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪720‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خونه ی من‪ .‬همین االن‪".‬‬

‫یونگی قبل از قطع کردن غرید‪.‬‬

‫نفس های عمیق کشید و سعی کرد آروم باشه‪ .‬عصبانیت همون چیزی‬
‫بود که آگوست می خواست‪ .‬این ساده ترین روش بود که اون رو‬
‫بیرون بیاره و کنترل همه چیز رو توی دستش بگیره‪ .‬یا عصبانیت و یا‬
‫نامجون‪.‬‬

‫یونگی برای چند لحظه خودش رو جمع و جور کرد و بعد سوییچ ماشین‬
‫و کیفش رو برداشت‪ .‬در رو پشت سرش قفل کرد و به سمت‬
‫پارکینگ راه افتاد‪.‬‬

‫همونطور که استارت ماشین رو میزد‪ ،‬سعی کرد که دست به دامن پلن‬


‫‪ A‬بشه‪ ،‬یعنی یه راه برای درست کردن همه چیز‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪721‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یکم بعد به خونه رسید و هنوز به هیچ چیزی نرسیده بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫تهیونگ وقتی یونگی داخل شد‪ ،‬روی مبل منتظرش بود‪.‬‬

‫از جا پرید‪.‬‬

‫"یونگی! چی شده؟ خوبی؟"‬

‫سریع به سمتش رفت ولی وقتی خون روی لباس معلمش رو دید یکم‬
‫ایستاد‪ .‬چشم هاش گرد شد‪.‬‬

‫"هولی شت‪ ،‬چی شده؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪722‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نگاهی بهش انداخت‪ .‬کلید ها و کیفش رو کناری انداخت و‬


‫یهو جلو رفت‪ ،‬پیرهن تهیونگ رو گرفت و پسر رو به نزدیک ترین‬
‫دیوارکوبید‪.‬‬

‫"به چه دلیل کوفتی ای قرص های من رو دزدیدی؟! اصال می دونی‬


‫چه غلطی کردی؟!"‬

‫تهیونگ نالید‪.‬‬

‫"من‪ ...‬من‪ ...‬کی بهت گفت؟"‬

‫یونگی دوباره اون رو به دیوار کوبید‪.‬‬

‫"خدایا! انقدر واسه اون تحقیق لعنتیت لنگ بودی که کار غیرقانونی‬
‫انجام بدی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪723‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من‪ ...‬من متاسفم‪".‬‬

‫تهیونگ من من کرد‪ ،‬اشک توی چشم هاش جمع شده بود‪.‬‬

‫"من می خواستم که پسشون بدم! فقط می خواستم اسمش رو ببینم‪ ،‬ولی‬


‫به نامجون نشونشون دادم و اون گرفتشون و گفت بهت پسشون میده!"‬

‫یونگی آه عمیقی کشید‪ ،‬سرش رو خم کرد‪ .‬پسرک رو ول کرد‪.‬‬

‫"نامجون قرص ها رو انداخته دور و من تا چند هفته ی دیگه نمی تونم‬


‫دوباره بگیرمشون‪".‬‬

‫"چی؟"‬

‫تهیونگ داشت از عذاب وجدان خفه می شد‪.‬‬

‫"فاک‪ .‬یونگی تو رو خدا ببخش!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪724‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی روش رو برگردوند و روی مبل نشست و سرش رو بین دست‬


‫هاش گرفت‪.‬‬

‫"چقدر می دونی؟"‬

‫تهیونگ با دودلی روی صندلی چرمی نشست‪.‬‬

‫" واقعا خیلی نمیدونم‪ .‬فقط فهمیدم که رفتارات عوض میشه‪ ،‬ولی به‬
‫کسی نگفتم‪".‬‬

‫"آگوست امروز خودش رو نشون داد‪".‬‬

‫یونگی با همون حالت گفت‪.‬‬

‫نفس تهیونگ گرفت‪.‬‬

‫"چی؟ واقعا؟ چرا؟ چطوری؟ برای کی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪725‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نامجون‪".‬‬

‫"دوباره؟ واااو‪ ،‬اون واقعا ازش خوشش میاد‪".‬‬

‫تهیونگ لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"خوش به حالش‪ ،‬من چند ماهه که می خوام ببینمش‪".‬‬

‫یونگی سرش رو بلند کرد و بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"خری؟! آگوست آدم خطرناکیه! فکر می کنی این خون از کجا‬


‫اومده؟!"‬

‫تهیونگ شوکه شد‪.‬‬

‫"من‪ ...‬وای خدا‪ ،‬ببخشید یونگی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪726‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نمی دونست چی بگه بخاطر همین از خجالت سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫"نامجون حالش خوبه؟"‬

‫"االن خوبه‪ .‬ولی آگوست سعی کرد تا بهش تجاوز کنه و کاری کرد‬
‫تا دماغش خونی بشه‪ .‬تقریبا به موقع برگشتم‪".‬‬

‫یونگی زیر لب گفت و به فرش خیره شد‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬همش تقصیر منه!"‬

‫تهیونگ روی پاهاش افتاد‪.‬‬

‫"شت‪ ،‬شت! ببخشید یونگی فکرم کار نمی کرد‪".‬‬

‫"نه واقعا کار نمی کرده‪".‬‬

‫یونگی باهاش موافق بود‪ .‬دراز کشید و چشم هاش رو بست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪727‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"قبل از اینکه بازم امروز کاری کنم که ازش پشیمون بشم‪ ،‬از خونهم‬
‫برو بیرون‪".‬‬

‫تهیونگ سریع اطاعت کرد و از در خارج شد‪ .‬سوار ماشین شد و‬


‫گوشیش رو در آورد‪ .‬به نامجون زنگ زد ولی جواب نداد‪ .‬به جاش‬
‫بهش تکست داد‪.‬‬

‫تهیونگ‪ :‬سالم‪ ،‬می تونی حرف بزنی؟‬

‫چند لحظه صبر کرد و انگشت هاش رو به فرمون می زد‪ ،‬توی افکارش‬
‫غرق شده بود‪.‬‬

‫توقع نداشت نامجون جوابش رو بده‪ ،‬بخاطر همین وقتی براش تکست‬
‫اومد سورپرایز شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪728‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون‪ :‬کجا؟‬

‫تهیونگ‪ :‬آدرسِت رو برام بفرست‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫تهیونگ بیست دقیقه ی بعد به خونه ی اون دانش آموز رسید‪.‬‬

‫پیاده شد‪ ،‬در زد و با استرس منتظر موند تا باز بشه‪.‬‬

‫وقتی باز شد‪ ،‬نامجون اونجا ایستاده بودو با یه نگاه خسته بهش خیره‬
‫شده بود‪ .‬نامجون پرسید‪:‬‬

‫"چیه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪729‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می تونم بیام تو؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫"نه‪ .‬چی می خواستی بگی؟"‬

‫نامجون پرسید و راه ورود رو بست‪.‬‬

‫"یونگی بهم گفت چی شده‪".‬‬

‫تهیونگ اعتراف کرد و دید که چجوری نامجون عصبی شد‪ .‬قبل از‬
‫اینکه کنار بکشه‪ ،‬از سر شونه ای نگاهی به خونه انداخت و بعد در رو‬
‫باز نگه داشت‪.‬‬

‫"بیا تو‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪730‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ سریع به سمت ورودی رفت و معذب وسط پذیرایی ایستاد‪.‬‬

‫"اتاق من‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت و جلو تر از پله ها باال رفت‪.‬‬

‫تهیونگ هم دنبالش رفت‪.‬‬

‫نامجون پسر رو به سمت اتاقش راهنمایی کرد و در رو پشتشون بست‪.‬‬


‫روی تختش خوابید و صورتش رو توی بالشش چپوند‪ .‬تهیونگ روی‬
‫صندلی ای نشست و به دانش آموز نگاه کرد‪.‬‬

‫"من خیلی متاسفم!"‬

‫تهونگ بی مقدمه گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪731‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من نباید قرص های یونگی رو می دزدیدم‪ .‬اصال روحمم خبر نداشت‬
‫آگوست اونجوریه! اگر می دونستم اینجوری میشه‪ ،‬اصال خودم رو‬
‫قاطی این ماجراها نمی کردم‪".‬‬

‫نامجون فقط آه کشید‪.‬‬

‫"حالت خوبه؟"‬

‫تهیونگ با شک پرسید‪.‬‬

‫"یا سوال احمقانه ایه؟"‬

‫نامجون به سمتش برگشت‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪ ،‬من کسی ام که گفتم قرص ها رو نگهش داریم و بعد‬


‫انداختمشون دور‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪732‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نفس تهیونگ گرفت‪.‬‬

‫"نه! این اتفاق تقصیر تو نیست! خودت رو سرزنش نکن!"‬

‫"من آتیش رو زیر پاش انداختم‪".‬‬

‫نامجون با سردی باهاش بحث کرد‪.‬‬

‫"یونگی سعی کرد بهم هشدار بده‪ ،‬ولی من انقدر ازش عصبانی شده‬
‫بودم که اصال گوش ندادم و باعث شدم که آگوست بیرون بیاد‪".‬‬

‫"هنوزم اتفاقی که افتاد تقصیر تو نیست‪".‬‬

‫تهیونگ با قاطعیت اصرار کرد‪.‬‬

‫"تقصیر یونگی هم نیست‪ .‬آگوست آدم بدیه‪ ،‬ولی تا ماه آینده دوباره‬
‫‪156‬‬
‫ناپدید میشه‪".‬‬

‫"نه نمیشه‪".‬‬

‫‪ 156‬چون یونگی تا ماه بعد قرص های جدید رو میتونه بگیره و شخصیت ها دیگه پیداشون نمیشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪733‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون فین فین کرد‪.‬‬

‫"فقط دوباره سرکوب میشه‪".‬‬

‫تهیونگ جوابی نداشت‪.‬‬

‫"فقط یه چیزی رو این وسط نمی فهمم‪".‬‬

‫نامجون یه لحظه بعد زیر لب گفت‪.‬‬

‫"چی ؟"‬

‫تهیونگ سرش رو به سمتش چرخوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪734‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کودکی‬ ‫‪157‬‬
‫"قربانی های چند شخصیتی این مشکل رو بخاطر ترامای‬
‫پیدا می کنن‪ .‬بنابراین بر اساس شخصیت کسی که بهش اعتماد داشتن‬
‫یا یه الگوی توی زندگیشون‪ ،‬یه شخصیت جدید رو بوجود میارن‪".‬‬

‫نامجون به کمرش چرخید و به سقف اتاقش خیره شد‪ ،‬بخاطر افکارش‬


‫اخمی روی صورتش نشست‪.‬‬

‫"آره‪".‬‬

‫"پس یونگی چرا باید همچین آدم وحشتناکی مثل آگوست رو‬
‫بسازه؟"‬

‫‪ 157‬تراما اتفاق وحشتناکیه که توی گذشته براشون اتفاق میوفته و انقدر آسیب عمیقی به جا میذاره که فرد‬
‫به مرور زمان دچار یک یا چند مشکل روحی و روانی میشه‪ .‬آسیبش میتونه جسمی یا حتی جنسی باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪735‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه‪ ،‬اما مغزش تعطیل شده بود‪.‬‬

‫"فکر کنم‪ ...‬آگوست یه شخصیت نیست‪".‬‬

‫نامجون ادامه داد‪.‬‬

‫"منظورت چیه؟"‬

‫تهیونگ اخم کرد‪.‬‬

‫"فکر کنم آگوست یه شخصه‪ ...‬و اون شخصیت یونگی رو ساخته‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪736‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت بیست و نهم‬

‫تهیونگ بهش زل زد‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی؟"‬

‫"اینجوری بیشتر با عقل جور درمیاد‪"،‬‬

‫نامجون روی تخت نشست و با تهیونگ رو در رو شد‪ .‬همونطور که‬


‫فکر می کرد‪ ،‬مغزش به کار افتاد و داشت تمام قدرت مغزش رو روی‬
‫پیشرفت های جدید می ذاشت‪.‬‬

‫"بهش فکر کن‪ ،‬چرا یونگی باید یه شخصیت به وحشتناکی ِ آگوست‬


‫بسازه؟ اما اگر آگوست اصلی باشه و اون برای گرایش روانیش دارو‬
‫گرفته باشه‪ ،‬پس ساختن یونگی براش معقول میشه‪ ،‬برای اینکه بتونه‬
‫نرمال تر جلوه کنه‪ .‬یونگی اونیه که کنترل توی دستشه تا شغل داشته‬
‫باشه‪ ،‬با دوست هاش و خانوادش حرف بزنه و آگوست رو توی سایه‬
‫نگه داره تا برای خودش بودن آزاد باشه‪ .‬و وقتی که آگوست کنترل‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪737‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رو به دست می گیره و کارهای بدی می کنه‪ ،‬یونگی هست تا گندش‬


‫رو جمع کنه‪".‬‬

‫تهیونگ پلک زد و سعی کرد تئوری جدید رو هضم کنه‪.‬‬

‫"ولی‪ ...‬اون دارو می خوره‪ .‬چرا آگوست باید بخواد دارو بخوره تا‬
‫وقتی می خواد و یا نیاز داره که یونگی اطرافش باشه‪ ،‬یونگی رو‬
‫سرکوب کنه ؟"‬

‫"سرتالین برای خیلی از مریضی ها استفاده میشه‪ ،‬یادته؟"‬

‫نامجون توضیح داد‪.‬‬

‫"اون قرص ها می تونن فقط برای حمله های عصبی باشن تا بهش‬
‫درباره ی اتفاق وحشتناکی که توی گذشته‪ ،‬وقتی که بچه بوده‪ ،‬براش‬
‫اتفاق افتاده‪ ،‬بهش کمک کنن‪ .‬و یونگی برای خوردنشون باید خیلی‬
‫مصر باشه‪ ،‬چون اون ها آگوست رو آروم می کنن و باعث میشن‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪738‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خیلی سر و کلش پیدا نشه و یونگی می دونه آگوست چقدر می تونه‬


‫وحشتناک باشه‪".‬‬

‫چشم های تهیونگ گرد شد‪.‬‬

‫"یا خدا‪ ...‬ما چیکار کردیم؟"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"فکر می کنی بعد از اینکه رفتیم چه اتفاقی برای آقای مین افتاد؟"‬

‫هوسوک همونطور که با توپ بسکتبال توی زمین دریبل می رفت تو‬


‫فکر بود‪.‬‬

‫"چه بدونم‪".‬‬

‫سوکجین از روی نیمکت تماشاچی ها گفت و سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪739‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اصال نمیدونم چرا یهو قاطی کرد‪ ،‬چه برسه به اون‪".‬‬

‫جیمین کنارش نشست و با موهای پسرک بازی کرد‪.‬‬

‫"امیدوارم حالش خوب باشه‪".‬‬

‫جونگ کوک روی زمین نشست‪ ،‬کتاب علومش باز بود و داشت روی‬
‫تکلیفش که باید زود تموم می شد‪ ،‬کار می کرد‪ .‬گوشیش رو برداشت‬
‫تا چیزی رو چک کنه که یهو نزدیک بود خفه بشه‪.‬‬

‫"هولی شت! گایز! پورنمون از دویست هزار بازدید گذشته!"‬

‫"واقعا؟"‬

‫هوسوک توپ رو انداخت و دوید تا از باالی شونه ی جونگ کوک‬


‫گوشی پسر رو چک کنه‪.‬‬

‫"خوبه‪ .‬حساب بانکیم پر میشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪740‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو که خودت پولداری‪".‬‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫"به پولش چیکار داری؟"‬

‫"مامان و بابام پولدارن‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"از روی دست و دلبازی به منم بعضی وقت ها پول میدن‪".‬‬

‫گوشی جیمین توی جیبش لرزید‪ ،‬قلب پسرک مو صورتی یه لحظه‬


‫ایستاد و با خودش فکر کرد که باید چیزی از طرف چو باشه‪.‬‬

‫ولی وقتی گوشیش رو از توی جیبش بیرون کشید‪ ،‬پیام از طرف آقای‬
‫مین بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪741‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫امروز بعد از مدرسه ساعت ‪ 3‬بیا خونه ی من‪ .‬امیدوارم یاد نرفته باشه‬
‫که هنوز بخاطر پارتی خونه ی هوسوک باید تنبیه بشی‪.‬‬

‫"اوه فاک‪".‬‬

‫هوسوک نالید و سرش رو عقب برد‪ ،‬اون هم همین پیام رو گرفته بود‪.‬‬

‫"من یادم رفته بود‪".‬‬

‫سوکجین غر غر کرد‪.‬‬

‫"چه خبره؟"‬

‫جونگ کوک گیج شده بود و پیامی هم نگرفته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪742‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید بریم خونه ی آقای مین تا کونمون پاره شه‪".‬‬

‫هوسوک آهی کشید‪.‬‬

‫"یکم بلند بگو‪ ،‬چطوره؟"‬

‫سوکجین هلش داد‪.‬‬

‫"فکر نمی کنم کل مدرسه صدات رو شنیده باشن!"‬

‫"گفتم‪ ،‬باید بریم خونه آقای مین تا کونمون پاره ش‪"...‬‬

‫"خفه شو‪ ،‬خفه شو‪ ،‬خفه شو!"‬

‫سوکجین با خنده پسر دیگه رو به زمین انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪743‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک سر پا شد‪.‬‬

‫"منم می تونم بیام؟"‬

‫"منحرف‪".‬‬

‫هوسوک بهش چشمک زد‪.‬‬

‫"معلومه که می تونی!"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫تهیونگ به گوشیش نگاه کرد‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬شت‪".‬‬

‫"چیه؟"‬

‫نامجون به اتاقش برگشت‪ ،‬یه فنجون چای دستش بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪744‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگی بهم پیام داده‪ ،‬می خواد من‪ ،‬جیمین‪ ،‬هوبی و سوکجین بریم‬
‫خونه اش‪".‬‬

‫تهیونگ از جاش بلند شد‪.‬‬

‫"چرا؟"‬

‫نامجون یه قلپ از چاییش رو خورد‪.‬‬

‫"پارتی هوسوک هفته پیش رو یادته؟"‬

‫تهیونگ گفت و گوشیش رو توی جیبش گذاشت‪.‬‬

‫نامجون عصبی شد‪.‬‬

‫"آره‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪745‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید بریم خونه ی یونگی تا تنبیه بشیم‪".‬‬

‫تهیونگ توضیح داد‪.‬‬

‫نامجون لیوانش رو پایین آورد و اخم کرد‪.‬‬

‫"االن؟ یکم زمانش نامناسب‪ ...‬نیست؟ آخه زمان استراحت؟ این همه‬
‫زمان‪ ،‬چرا حاال؟ اونم بعد اتفاقی که افتاد؟"‬

‫"دقیقا نگران همینم‪".‬‬

‫تهیونگ لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"اگر کسی که این پیام رو فرستاده آگوست باشه نه یونگی‪ ،‬چی؟"‬

‫نامجون آهی کشید‪ ،‬لیوانش رو کنار گذاشت‪.‬‬

‫"من‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪746‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می دونم آخرین کاری که می خوای بکنی اومدن با منه‪"...‬‬

‫"درسته‪".‬‬

‫"‪ ...‬ولی فکر کنم باید بیای‪".‬‬

‫نامجون قیافه گرفت‪،‬‬

‫"چرا؟ اون مرد نزدیک بود بهم تجاوز کنه و دماغم رو شکوند! و حتی‬
‫اگر یونگی باشه‪ ،‬نمی خوام ببینم که همکالسی هام رو می کنه‪ .‬من‬
‫استریتم‪ ،‬خودت که می دونی‪".‬‬

‫"اما اگر اشتباهی پیش بیاد چی؟"‬

‫تهیونگ خواهش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪747‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فقط محض احتیاط بیا! نمی خواد نگاه یا هر کاری دیگه ای بکنی‪،‬‬
‫ولی اگر خرابکاری ای درست شد‪ ،‬ما به تو برای متوقف کردنش نیاز‬
‫داریم‪".‬‬

‫نامجون نگاهش رو گرفت‪.‬‬

‫"من هیچکاری نمی تونم بکنم‪ .‬وقتی آگوست داشت داغونم می کرد‬
‫من نتونستم کاری بکنم‪ .‬من هیچ کاری نمی تونستم بکنم‪ ،‬فقط نشستم‬
‫و تماشا کردم‪ .‬من اونقدری که فکر می کردم قوی نیستم‪".‬‬

‫تهیونگ به سمتش رفت و محکم بغلش کرد‪.‬‬

‫"تو باهوشی‪ ،‬می تونی یه فکری بکنی‪ .‬تو فقط یه مشت عضله و یه‬
‫دیک گنده نیستی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪748‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مرسی‪".‬‬

‫نامجون خشک گفت و به اون طرف هلش داد‪.‬‬

‫تهیونگ سوییچش رو برداشت‪.‬‬

‫"پس میای؟"‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫"بریم‪ ،‬باهم از پسش بر بیایم‪".‬‬

‫تهیونگ به سمت در رفت‪.‬‬

‫"بیا امیدوار باشیم که وقتی رسیدیم‪ ،‬یونگی روی کار باشه‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪749‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سیام‬

‫سوکجین نمی دونست وقتی وارد خونه ی یونگی میشه‪ ،‬باید چه‬
‫انتظاری ازش باید داشته باشه‪ .‬شاید یه سیاه چالِ سکس یا یه مشت‬
‫‪159‬‬ ‫‪158‬‬
‫که توی پذیرایی پخش شده‬ ‫و ماشین های سکس‬ ‫سکس توی‬
‫‪160‬‬
‫بودن یا حتی یه جکوزی پر از پورن استارهای لخت‪.‬‬

‫ولی وقتی هوسوک در رو زد‪ ،‬در باز شد و داخل شدن‪ ،‬سوکجین از‬
‫اینکه هیچ چیز غیرعادی ای ندیده بود‪ ،‬به وضوح سورپرایز شده بود‪.‬‬

‫حتی یه کاندوم هم روی میز نبود‪.‬‬

‫‪ 158‬سکس توی(‪ )Sex Toy‬یا همون اسباب بازی های سکس که میتونه گستره وسعی از دیلدوها‪ ،‬پالگها‪،‬‬
‫ویبراتورها و خیلی چیزای دیگه رو تشکیل بده‪ .‬خواستین سرچ کنین مواظب باشین کسی نبینه‪ ،‬وگرنه میگن‬
‫منحرفین!‬
‫‪ 159‬ماشین سکس(‪ )Sex Machine‬دستگاه هایی که دیلدوهای موتور دار دارن(ممکنه یک یا دو دیلدویی‬
‫باشین)‪ ،‬و میتونی توی پوزشن های مختلف سکس تنظیمشون کنین تا به فاک داده بشین!‬
‫‪ 160‬نیاز‪ :‬گاهی با خودم فکر میکنم چرا دارم همه اینا رو بهتون توضیح میدم؟! جوابی خاصی براش ندارم‪ .‬ولی‬
‫حداقل ترجیح میدم اطالعات درست رو بهتون منتقل کنم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪750‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کسی هست؟"‬

‫هوسوک صدا زد‪ ،‬اصال نگران یا مضطرب به نظر نمیومد‪ ،‬انگار نه انگار‬
‫که فقط برای تنبیه اونجا رفته بود‪.‬‬

‫"آقای مین؟"‬

‫"بیاین باال‪".‬‬

‫یه صدای عمیق جوابش رو داد‪.‬‬

‫هوسوک به دوستاش نگاهی کرد‪ ،‬شونه ای باال انداخت و با عجله از‬


‫پله ها باال رفت‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪751‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ‪ ،‬خودش و نامجون رو تا پایین خیابون که ساختمونهای‬


‫مسکونی بود‪ ،‬رسوند‪.‬‬

‫"می دونی دیگه چی رو نمی فهمم‪"،‬‬

‫نامجون داشت حرف می زد‪.‬‬

‫" وقتی انقدر ذهنش ناپایداره‪ ،‬چرا باید همچین کالس کوفتی رو درس‬
‫بده؟"‬

‫تهیونگ اخم کرد‪ ،‬چشمش به خیابون بود‪.‬‬

‫"نمی دونم‪ ...‬واقعا سوال خوبیه‪".‬‬

‫"احتماال فکر می کنی یونگی می خواسته آگوست رو از موقعیت های‬


‫استرسآور مثل کار مدرسه و آدمهایی مثل من که حرصش رو‬
‫درمیارن دور نگه داره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪752‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون به بیرون از پنجره نگاه کرد‪ ،‬همونطور که فکرهاش رو روی‬


‫هم می ریخت‪ ،‬ناخن هاش رو می جویید‪.‬‬

‫"واقعا نمی فهمم‪".‬‬

‫"مطمئنم یه دلیلی برای خودش داره‪".‬‬

‫تهیونگ مجابش کرد‪.‬‬

‫"حاال کی گفته دلیل خوبی می تونه باشه؟"‬

‫نامجون زیر لب گفت و تهیونگ ساکت شد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"اون یکی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪753‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین زمزمه کرد و به راهرویی که نور از زیر درش به بیرون میومد‬


‫اشاره کرد‪.‬‬

‫هوسوک به راه افتاد و در رو زد‪.‬‬

‫"ببخشید؟ آقای مین؟ هوبی‪ ،‬جین‪ ،‬جیمین و کوک هستیم‪".‬‬

‫"بیاین تو‪".‬‬

‫هوسوک دستگیره در رو چرخوند و در رو هل داد تا باز بشه‪ .‬همه‬


‫وارد شدن و با تعجب به اون تخت بزرگ و اسباب اثاثیه تیره رنگ‬
‫نگاه کردن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪754‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کیتی!"‬

‫جونگ کوک وقتی بچه گربه ی صورتی رو روی میز دید‪ ،‬نیشش باز‬
‫شد و سریع به سمتش رفت تا بغلش کنه‪.‬‬

‫"در رو ببند‪".‬‬

‫یونگی دستور داد و از حمام توی اتاق بیرون اومد‪.‬‬

‫جیمین اطاعت کرد و محض احتیاط در رو قفل کرد‪.‬‬

‫سوکجین سرش رو باال آورد‪.‬‬

‫"امم‪ ...‬آقای مین؟ چرا این صندلی ها اینجان؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪755‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کنار تخت‪ ،‬سه تا صندلی با فاصله ی یک متری از هم قرار داشت‪.‬‬


‫طنابی روی جای دستشون آویزون و یه طناب هم در کنار صندلی ها‬
‫افتاده بود‪.‬‬

‫"همه بشینید‪".‬‬

‫یونگی با سرش به سمت صندلی های کنار اشاره کرد‪.‬‬

‫"البته به جز جونگ کوک‪ ،‬تو اینجا چیکار می کنی؟"‬

‫"دلم می خواست بیام‪".‬‬

‫جونگ کوک گفت‪.‬‬

‫"می تونم اینجا دوش بگیرم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪756‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک جلو رفت و صندلی ها رو وارسی کرد‪.‬‬

‫"این که کدوم رو انتخاب کنیم مهمه؟ یکیش از اون دوتای دیگه‬


‫بهتره؟"‬

‫"نه‪ .‬لخت شید و بشینین‪".‬‬

‫یونگی دستور داد‪ ،‬سه تا دانش آموز گناهکار اطاعت کردن و قبل از‬
‫اینکه جاشون رو انتخاب کنن‪ ،‬سریع لباس هاشون رو در آوردن‪.‬‬

‫یونگی به سمت سوکجین که روی صندلی اول نشسته بود رفت‪.‬‬

‫"توی تکلیف اولت گفته بودی از بسته شدن مالیم خوشت میاد‪ ،‬هنوزم‬
‫همینه؟"‬

‫سوکجین سرش رو به معنی تایید تکون داد‪ ،‬قلبش داشت توی سینهاش‬
‫می کوبید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪757‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دست هات رو بذار روی دسته صندلی‪".‬‬

‫یونگی زیر لب گفت و به جلو خم شد تا طناب رو برداره‪.‬‬

‫سوکجین دست رو روی دسته صندلی گذاشت‪ .‬همونطور که به یونگی‬


‫نگاه میکرد که چطور به طرز ماهرانه ای طناب رو چند باری دور مچ‬
‫دست هاش میپیچونه‪ ،‬سعی کرد تا دست هاش رو پایین‪ ،‬روی جای‬
‫دست نگه داره‪ .‬یونگی انتهای طناب رو گرهی محکمی زد که سوکجین‬
‫نتونست ببینه چه جوری گره زده‪ .‬البته اینطور هم نبود که بخواد فرار‬
‫کنه‪.‬‬

‫یونگی اون یکی دست پسر رو هم مثل مچ پاهاش که به پایه های‬


‫صندلی بسته بود‪ ،‬چفت کرد و بعد عقب کشید و کارش رو تحسین‬
‫کرد‪ .‬برای خودش سری تکون داد و بعد رفت سراغ هوسوک‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪758‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"محکم ببندینشون‪".‬‬

‫پسرک گفت و با اشتیاق توی جاش وول می خورد‪.‬‬

‫"زنجیر ندارین که جای این ها استفاده کنین؟ گگ چی؟ می تونم‬


‫گگ هم داشته باشم؟ فاک! من خیلی هیجان دارم و حتی نمی دونم‬
‫میخواین چیکار کنین‪".‬‬

‫"می دونی که این یه تنبیه هستش‪ ،‬نه؟"‬

‫یونگی همونطور که پسرک رو می بست‪ ،‬یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫هوسوک با ذوق سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"پس قراره درد داشته باشه‪ ،‬نه اینکه بهت خوش بگذره‪".‬‬

‫یونگی بیشتر توضیح داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪759‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اونم می بینیم‪".‬‬

‫هوسوک پیش خودش خندید‪.‬‬

‫"همین االنش هم داره بهم خوش می گذره‪".‬‬

‫قدرت طناب رو تست کرد‪.‬‬

‫"واااو‪ ،‬اینها خیلی خوبن‪ .‬مارکشون چیه؟"‬

‫یونگی رو به روی جیمین که تنها کسی بود که ترسیده به نظر میرسید‪،‬‬


‫ایستاد‪.‬‬

‫"تو گفته بودی از اینکه بسته بشی خوشت نمیاد‪ ،‬درسته؟"‬

‫یونگی پرسید‪.‬‬

‫جیمین سرش رو به معنی تایید تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪760‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"از کلمات استفاده کن‪".‬‬

‫یونگی یک دفعهای گفت‪.‬‬

‫"ب‪ ...‬بله‪ ،‬درسته!"‬

‫جیمین بریده بریده جواب داد‪.‬‬

‫"مضطربم می کنه‪".‬‬

‫"چی؟"‬

‫هوسوک به پسر مو صورتی روی صندلی آخر نگاه کرد‪.‬‬

‫"پسر عجب چیزی رو داری از دست می دی!"‬

‫"دهنت رو ببند‪".‬‬

‫یونگی بهش گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪761‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همه برای چیز هایی که تحریکشون می کنه و یا نمی کنه‪ ،‬یه دلیلی‬
‫دارن‪".‬‬

‫دوباره به جیمین نگاه کرد‪.‬‬

‫"پس نمی بندمت‪ .‬ولی هر چی شد‪ ،‬باید نشسته بمونی‪ .‬تا وقتی که بهت‬
‫بگم می تونی بلند شی تا کار دیگه انجام بدی‪ ،‬فهمیدی؟"‬

‫آروم از پسرک مو صورتی پرسید‪.‬‬

‫"خودت رو لمس نکن وگرنه بازم تنبیه میشی‪".‬‬

‫جیمین سرش رو به معنی فهمیدن تکون داد و آهی از سر آسودگی‬


‫کشید‪.‬‬

‫جونگ کوک با تالش برای اینکه سفت نشه به همشون نگاهی کرد‪.‬‬

‫البته داشت شکست می خورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪762‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگی؟"‬

‫یه صدایی از طبقه ی پایین اومد‪.‬‬

‫"تهیونگ اومد!"‬

‫هوسوک به در نگاه کرد‪.‬‬

‫"چقدرم خوش موقع!"‬

‫در باز شد و همه از اینکه نامجون هم وارد شد سورپرایز شدن‪.‬‬

‫"ووواااا‪ ،‬تو اینجا چیکار می کنی؟"‬

‫هوسوک پرسید‪ .‬و بعد پوخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"می خواستی تنبیه شدن من رو ببینی مگه نه؟ مثل جونگ کوک‬
‫منحرفی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪763‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" من منحرف نیستم!"‬

‫جونگ کوک اشکش در اومد‪.‬‬

‫"پس اینجا چیکار می کنی؟"‬

‫نامجون از جونگ کوک پرسید‪.‬‬

‫"برای اینکه‪ ...‬چون‪"..‬‬

‫جونگ کوک نگاهش رو گرفت‪ ،‬بچه گربه با بوی توت فرنگی که‬
‫رو پاش بود رو نوازش کرد‪.‬‬

‫"اوه نههههه‪ ،‬مطمئنم نامجون دیک من رو ندیده!"‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"اووووه‪ ،‬ازش بدم میاد‪ .‬جییییز اون بدترین‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪764‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫یونگی به نامجون خیره شد‪ .‬برای اومدن اون برنامه ای نداشت‪.‬‬

‫"تهیونگ‪ ...‬برو روی تخت‪".‬‬

‫یونگی دستور داد‪.‬‬

‫"یه چند ثانیه با نامجون حرف می زنم‪ ،‬بعدش شروع می کنیم‪".‬‬

‫نامجون دنبال یونگی به راهرو رفت‪ ،‬یونگی در رو بست و مطمئن شد‬


‫کسی فالگوش واینستاده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪765‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اینجا چیکار می کنی؟"‬

‫یونگی سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"برای اینکه مطمئن بشم همه چیز خوب پیش میره اومدم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"چرا االن می خوای همچین کاری رو انجام بدی؟ فکر نمی کنی بعد‬
‫از اینکه آگوست تازگی بیرون اومده‪ ،‬یکم زود باشه که‪"...‬‬

‫"اسمش رو نیار!"‬

‫یونگی با عصبانیت ساکتش کرد‪.‬‬

‫"و اینکه من حالم خوبه‪ .‬بخاطر همین دارم این کار رو می کنم‪ .‬سکس‬
‫آرومم می کنه و همین باعث میشه اون هم خفه خون بگیره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪766‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بخاطر همین این کالس رو درس میدی؟"‬

‫نامجون پرسید‪.‬‬

‫"هم اون‪ ،‬و هم اینکه من عاشق سکسم‪ .‬برای چی دیگه باید میومدم‬
‫دبیرستان؟"‬

‫یونگی مسخره اش کرد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬محض احتیاط اگر چیزی درست پیش نرفت‪ ،‬من پایین میمونم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"جونگ کوک هم اونجا هست تا بهت کمک کنه‪ .‬پس به جز وقتی‬


‫که اتفاق بدی افتاده باشه صدام نزن‪ ،‬چون دیگه نمی خوام وارد اتاقی‬
‫بشم که توش سه تا پسر لخت هست‪".‬‬

‫یونگی برگشتن نامجون و رفتنش به طبقه پایین رو تماشا کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪767‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به محض اینکه پسر از دیدش خارج شد‪ ،‬هیاهوی توی ذهن یونگی هم‬
‫خاموش شد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫یونگی به داخل اتاق برگشت و همه نگاهشون به سمت معلم کشیده‬


‫شد‪.‬‬

‫"تو چرا هنوز لباس تنته؟"‬

‫یونگی با عصبانیت به تهیونگ که به طرز عجیبی روی تخت نشسته‬


‫بود‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫تهیونگ از جا پرید و سریع لباسش رو درآورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪768‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫این چیزی نبود که جونگ کوک قبال اون رو ندیده باشه‪ ،‬ولی هنوزم‬
‫با چشمهای گرد شده بهشون خیره بود‪.‬‬

‫و بعد جالب ترین چیز ممکن اتفاق افتاد‪ ،‬یونگی شروع به باز کردن‬
‫دکمه های پیرهن خودش کرد‪.‬‬

‫اگر طناب ها هوسوک رو سرجاش نگه نمی داشتن‪ ،‬نزدیک بود پسر‬
‫از روی صندلش بیوفته‪.‬‬

‫"هولی شت! باالخره می خوای به فاکمون بدی؟!"‬

‫"دیگه حرف نزن‪".‬‬

‫یونگی همونطور که پیرهنش رو روی زمین انداخت‪ ،‬بدون اینکه‬


‫نگاهی به پسر بندازه‪ ،‬بهش گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪769‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک بهشون خیره شده بود‪ ،‬همونطور که دزدکی پوست رنگ‬
‫پریده‪ ،‬کمر باریک و نیپل های صورتی معلمش رو دید میزد‪ ،‬ضربان‬
‫قلبش روی هزار بود‪ .‬فاک‪ ،‬یونگی حتی از تصور جونگ کوک هم‬
‫بی نقص تر بود‪ .‬و جونگ کوک خیلی زیاد معلمش رو تصور کرده‬
‫بود‪.‬‬

‫سوکجین هم به معلمش زل زده بود و نمی تونست چشم ازش بگیره‪.‬‬


‫اون مرد فقط‪ ...‬زیبا بود‪ .‬هیچ جور دیگه ای نمیشد توصیفش کرد‪.‬‬
‫میتونست حس کنه که دیکش حتی با نگاه کردن به معلمش داره‬
‫سفت میشه و در عوض سریع به تهیونگ نگاه کرد‪.‬‬

‫یونگی قبل از اینکه شلوارش رو دربیاره به سمت کنسولش رفت‪.‬‬


‫همونطور که یونگی داشت یه جعبه بزرگ رو بیرون می آورد و روی‬
‫تخت می ذاشت تا همه ببینن‪ ،‬بقیه هم با چشم های محسور شده توی‬
‫سکوت بهش نگاه می کردن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪770‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه بطری لوب‪ ،‬چندتا کاندوم و چند مدل گگ رو از توی جعبه بیرون‬
‫آورد‪ ،‬چشم های جونگ کوک با هر آیتم گرد تر می شد‪ .‬یونگی چند‬
‫طناب دیگه بیرون آورد‪ ،‬جوری که انگار عادی ترین چیز توی جهانه‬
‫و سعی کرد تا دست و پاهای تهیونگ رو به گوشه های تخت ببنده و‬
‫از هم بازشون کنه‪.‬‬

‫تهیونگ سرخ شده بود‪ ،‬می دونست که مرکز توجهه و همه ی دانش‬
‫آموزها با چشم های گشاد شده بهش زل زدن‪ .‬به جز جیمین‪ ،‬همه قبال‬
‫اون رو لخت دیده بودن‪ ،‬ولی این بار فرق داشت‪ .‬زیر نگاهاشون تکونی‬
‫خورد‪ ،‬احساس حقارت می کرد‪.‬‬

‫یونگی به رون تهیونگ سیلی ای زد‪.‬‬

‫"تکون نخور‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪771‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ برای جلوگیری از گریه‪ ،‬لپ هاش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"کلمه ی امنت هنوز تاتاست‪ ،‬آره؟"‬

‫یونگی ازش پرسید و تهیونگ سرش رو به معنی تایید تکون داد‪.‬‬

‫یونگی گگ هارو توی دستش جمع کرد و به سمت سوکجین رفت‪.‬‬

‫"تو هم کلمه ی امنی که معموال ازش استفاده کنی داری؟"‬

‫یونگی از پسر جذاب پرسید‪.‬‬

‫سوکجین سرش رو به معنی نه تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ .‬تا حاال نداشتم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪772‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سیستم چراغ راهنمایی رو می دونی؟"‬

‫سوکجین دوباره سرش رو به معنی نه تکون داد‪.‬‬

‫"اگر با کارایی که باهات انجام میشه مشکلی نداری‪ ،‬بگو سبز‪ .‬اگر‬
‫درمورد چیزی شک داشتی بگو زرد و من استپ می کنم‪ .‬اگر میخوای‬
‫کال بس کنم‪ ،‬بگو قرمز‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪.‬‬

‫"فهمیدی؟"‬

‫سوکجین سرش رو به معنی آره تکون داد‪.‬‬

‫"برام توضیح بده‪".‬‬

‫یونگی بهش دستور داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪773‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آه‪ ،‬سبز برای ادامه دادن‪ ،‬زرد اگر برای ادامه دادن مطمئن نبودم و‬
‫قرمز برای تموم کردن‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫یونگی پوزخندی بهش زد‪.‬‬

‫"پسر خوب‪ .‬این رو یادت باشه و وقتی نوبتت شد ازشون استفاده کن‪.‬‬
‫ازت می پرسم که االن چه رنگی ای و هر بار باید بهم جواب بدی‪،‬‬
‫‪161‬‬
‫فهمیدی؟"‬

‫"فهمیدم‪".‬‬

‫سوکجین سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪ 161‬نیاز‪ :‬یه مستر یا دام خوب کسیه که همیشه حواسش به ساب یا اسلیوش هست‪ .‬یعنی وحشی بازی اینجا‬
‫جایی نداره! مگر اینکه شخصی که در جایگاه مسار یا دام قرار گرفته‪ ،‬خودش تعادل روانی نداشته باشه‪ .‬این‬
‫حرف یادتون باشه‪ ،‬چون بهش میرسین‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪774‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی راضی شد‪ ،‬اسباب بازی وسطی که یه گگ با بند صورتی که‬


‫یه حلقه ی فلزی وسطش بود رو براش برداشت‪ .‬قبل از اینکه بندش رو‬
‫دور سر سوکجین ببنده‪ ،‬بقیهی گگ ها رو کناری گذاشت و بند گگ‬
‫رو پشت سر پسر بست‪ .‬حلقه ی فلزی قشنگ روی دهن خوشگلش‬
‫بود و لب های پرش‪ ،‬دور حلقه کشیده شده بود و جونگ کوک‬
‫‪162‬‬
‫میدونست یونگی چرا اون رو برای سوکجین انتخاب کرده‪.‬‬

‫پسر یکم چرخید‪ ،‬واضح بود که تا حاال گگ نشده و داره تالش میکنه‬
‫تا بهش عادت کنه‪.‬‬

‫"نگران نباش‪ ،‬وقتی نوبتت بشه‪ ،‬درش میارم‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪.‬‬

‫‪ 162‬نیاز‪ :‬معموال این گگ برای وقتی استفاده میشه که دام بخواد ساب توانایی ساک زدن هم داشته باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪775‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫برای هوسوک یه گگ با توپ قرمز رو در آورد‪.‬‬

‫هوسوک حتی قبل از اینکه یونگی بهش بگه‪ ،‬دهنش رو باز کرد‪.‬‬

‫"میشه بهم بگین که این همونیه که تو دهن نامجون بود یا نه‪".‬‬

‫"کلمه ی امنت چیه؟"‬

‫یونگی ازش پرسید‪.‬‬

‫"منم از همون چیزی که برای جین گفتین استفاده میکنم‪".‬‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"همون چراغ راهنمایی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪776‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوبه‪ .‬حاال خفه شو‪".‬‬

‫یونگی خیلی خشن گگ رو توی دهن دانش آموزش چپوند و با مشتاق‬


‫ترین سابش رو خفه کرد‪.‬‬

‫هوسوک اصال به نظر نمیومد اذیت شده باشه‪ ،‬با خوشحالی به شرایط‬
‫اون موقعهش لبخند می زد‪.‬‬

‫یونگی با آخرین گگ به جیمین نزدیک شد‪ ،‬یه میله ی مشکی‪.‬‬

‫"مشکلی که نداره؟"‬

‫از پسر کوچولو پرسید‪.‬‬

‫جیمین با دقت بهش نگاه کرد و بعد سرش رو به معنی موافقت تکون‬
‫داد‪.‬‬

‫"بله‪ ،‬ولی اگر راحت نبودم می تونم درش بیارم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪777‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"البته‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"و کلمه ی امنت؟"‬

‫"بوو‪".‬‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫یونگی سرش رو به معنی فهمیدن تکون داد و بعد پشت پسر رفت تا‬
‫گگ رو سر جاش فیکس کنه‪ .‬جونگ کوک همونطور که میله ی‬
‫مشکی بین دندون های جیمین قفل می شد‪ ،‬بهش نگاه کرد‪ .‬بعد یونگی‬
‫دو طرف بند گگ رو پشت سر پسر مو صورتی به هم وصل کرد‪.‬‬

‫و بعد دوباره سراغ تهیونگ رفت‪ ،‬از تخت باال رفت و بین پاهای باز‬
‫شدهش نشست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪778‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ باال رو نگاه کرد و وقتی پسر بزرگتر روی سینه اش دست‬
‫کشید‪ ،‬می دونست که یونگی می تونه ضربان قلبش رو حس کنه‪.‬‬

‫"استرس داری؟"‬

‫یونگی پوزخند زد‪.‬‬

‫"بله‪".‬‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫یونگی باعصبانیت گفت و نیپل تهیونگ رو محکم نیشگون گرفت‪.‬‬

‫اشک تهیونگ دراومد‪ .‬یونگی به خاطر اینکه تهیونگ با صدا در آوردن‬


‫از خودش حرفش رو گوش نداده بود‪ ،‬محکم تر نیپلش رو پیچوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪779‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ سریع پیام کار یونگی رو فهمید و دهنش رو محکم بست‪.‬‬

‫"تو بیشتر از همه توی دردسر افتادی‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"برای بچه مدرسه ای هایی مثل اینها الکل خریدی‪ .‬چی با خودت فکر‬
‫می کردی؟ تو اونجا از همه بزرگ تر بودی و هنوزم جوری رفتار‬
‫میکنی که انگار از همشون کوچیک تری‪ .‬جونگ کوک که از همه‬
‫کوچیک تره از تو بالغ تر بود‪ .‬باید از خودت خجالت بکشی‪".‬‬

‫هیسی کشید‪.‬‬

‫تهیونگ فقط لب هاش رو گاز گرفت و سرش رو به معنی فهمیدن‬


‫تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪780‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به جلو خم شد‪ ،‬لب هاش توی یک سانتی لب های تهیونگ‬


‫معلق بود‪ .‬پسر کوچیک تر رو توی نفس های خودش غرق کرد و‬
‫تهیونگ تمام خاطراتی که موقع سکس باهم داشتن رو مرور کرد‪.‬‬

‫"بیبی بوی من بوس می خواد؟"‬

‫یونگی زمزمه کرد‪ ،‬صداش عمیق بود‪.‬‬

‫"برای یادآوری زمانی که قبال باهم بودن؟"‬

‫تهیونگ با شوق سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬آره! لطفا بیبی بوی رو بوس کن!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪781‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گفتم خفه شو‪".‬‬

‫یونگی دوباره صاف نشست و دست هاش به سرعت دور گردن‬


‫تهیونگ پیچید‪ .‬داشت با تحقیر بهش پوزخند می زد و تمام زورش رو‬
‫سرش خالی می کرد‪.‬‬

‫تهیونگ بخاطر نزدیکی زیاد یونگی فراموش کرده بود که به حرفش‬


‫گوش بده‪ .‬با یاد آورد که یونگی توی اتاق خواب چطوری رفتار میکنه‪،‬‬
‫هر چیزی باید مطابق میل خودش پیش می رفت‪ .‬بخاطر رفتارهای‬
‫سلطهگرانه ی پسر بزرگتر‪ ،‬دیکش داشت سفت می شد‪ .‬چقدر دلش‬
‫برای این حالت تنگ شده بود‪ .‬روش یونگی همیشه بهترین روش بود‪.‬‬

‫"چرا باید ببوسمت؟"‬

‫یونگی داشت حرف می زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪782‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو یه هرزه ای‪ .‬همین دیروز یه پورن با همکالسی های بچه سالت‬
‫درست کردی و گذاشتی از سوراخ هرزه ات استفاده کنن‪ .‬هیچ شرمی‬
‫سرت نمیشه که اونها همشون از تو کوچیک ترن‪ .‬حاال دیک‬
‫رقتانگیزت رو نگاه کن‪ ،‬با اینکه زیر این همه نگاهه‪ ،‬بازم سفت شده‪.‬‬
‫از اینکه به عنوان یه اسباب بازی لعنتی ِ احمق ِ کله خر ازت استفاده‬
‫بشه خوشت میاد‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫تهیونگ کمرش رو قوس داد‪ ،‬ریه هاش شروع به سوختن کرده بود‪.‬‬
‫کف پاهاش رو به تشک فشار می داد‪ .‬می دونست که یونگی یادشه‬
‫اون چقدر از خفگی و تحقیر شدن خوشش میاد‪ .‬با وجود اینکه آخرین‬
‫رابطهی اونها چند سال پیش بود ولی به طرز عجیبی از اینکه پسر‬
‫بزرگتر هنوز چیزهایی درباره اون یادش مونده ‪ ،‬تحت تاثیر قرار‬
‫گرفته بود‪ .‬زیر دستی که داشت جریان هوا رو براش تنگ تر میکرد‪،‬‬
‫به خس خس افتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪783‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و به عالوه‪ ،‬تو بیبی بوی من نیستی‪".‬‬

‫یونگی ادامه داد و انگشت هاش رو روی سینه ی تهیونگ‪ ،‬بین عضالت‬
‫سینه اش کشید و تا نافش ادامه داد‪.‬‬

‫"تو اصال بیبی بوی نیستی‪ .‬جیمین هست‪ .‬تو فقط یه هرزه ای‪ .‬اعتراف‬
‫کن‪".‬‬

‫"آهه‪ ...‬آههه‪ ،‬من ف‪ ...‬فقط یه‪ ...‬هر‪"...‬‬

‫تهیونگ داشت خفه می شد و سعی می کرد تا کلمه ها رو بیرون بریزه‪،‬‬


‫ولی فشار دست یونگی خیلی نامحسوس داشت بیشتر می شد و این‬
‫اصال کارش رو راحت تر نمی کرد‪ .‬همونطور که به پسر زیرش زل‬
‫زده بود‪ ،‬چشم هاش تیره شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪784‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فقط یه چی هستی؟"‬

‫یونگی برای ادامه دادن جمله تشویقش کرد‪ ،‬ولی دست دیگه اش‬
‫همچنان داشت جاهای دیگه سیر می کرد‪ .‬قبل از اینکه به عضو‬
‫تهیونگ برسه‪ ،‬متوقف شد و به جاش انگشت هاش دایره ای وار عقب‬
‫عقب رفتن تا اطراف ناحیهی حساس باالی عضو تحریک شدهش‬
‫حرکت کنن‪.‬‬

‫"آه‪ ...‬آه‪ ...‬آه‪"...‬‬

‫تهیونگ سعی کرد تا فکرش رو به کار بندازه‪ ،‬ولی انگشتهای یونگی‬


‫خیلی به دیکش نزدیک بودن و حواسش رو پرت می کردن‪.‬‬

‫"فق‪ ...‬آه‪ ...‬من فقط‪ ،‬یه‪ ،‬یه‪ ،‬یه ه‪ ...‬هرزه ام!"‬

‫باالخره به سرفه افتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪785‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی یکمی دیگه به خفه کردنش ادامه داد‪ ،‬همونطور که به گریه‬


‫افتادن تهیونگ رو می دید‪ ،‬سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫باالخره به دست هاش استراحت داد و تهیونگ کلی هوا رو داخل‬


‫ریهاش کشید‪.‬‬

‫جونگ کوک به حد مرگ توی شلوار جینش سفت شده بود‪ .‬کیتی رو‬
‫روی میز نشوند‪ ،‬نمی خواست کثیفش کنه‪ .‬دست هاش سریع توی‬
‫شلوار و زیر باکسرش رفت و دور دیکش پیچیده شد‪ .‬نگاهی به بقیه‬
‫دانش آموزها انداخت و دید که اونها هم همه سفت شدن و با‬
‫مردمکهای گشاد شده‪ ،‬به نمایش روبه روشون زل زدن‪.‬‬

‫یونگی هنوز حتی به تهیونگ دست هم نزده بود و همه ی افراد توی‬
‫اتاق داشتن پریکام بیرون می دادن‪ ،‬به جز خود یونگی‪ .‬جونگ کوک‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪786‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مونده بود که این حتی چطور امکان پذیره‪ .‬معلمش واقعا مافوق بشر‬
‫بود‪.‬‬

‫"با هرزهای مثل تو چیکار کنم؟"‬

‫یونگی با ناراحتی با خودش حرف زد‪.‬‬

‫"باید تنبیه بشی‪ ،‬ولی سوراخ هرزه ات عاشق خوردن دیکه‪ .‬پس این‬
‫تنبیه حساب نمیشه‪ ،‬نه؟"‬

‫تهیونگ فقط سرش رو به معنی نه تکون داد‪ ،‬انقدر ترسیده بود که‬
‫نمیتونست حرف بزنه‪.‬‬

‫"حرف بزن‪".‬‬

‫یونگی با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"اعتراف کن یه دست پا چلفتی ِ خوره ی دیک ِ هرزه ای‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪787‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من یه دست و پا چلفتی هرزه ام‪".‬‬

‫تهیونگ با بدختی زمزمه کرد‪ .‬یه نگاه سریع به بچه هایی که روی‬
‫صندلی بودن و داشتن با تمام وجود بهش نگاه می کردن‪ ،‬انداخت‪.‬‬
‫اینکه جلوی افراد کوچیک تر از خودش بی آبرو بشه‪ ،‬باعث میشد‬
‫گونه هاش گل بندازه‪.‬‬

‫"بلندتر‪ ،‬هرزه ی لعنتی‪".‬‬

‫یونگی دستور داد‪.‬‬

‫"می خوام حتی نامجون از طبقه ی پایین صدات رو بشنوه‪".‬‬

‫یهو دیک تهیونگ رو گرفت و فشارش داد‪.‬‬

‫"من یه دست و پا چلفتی ِ خوره ی دیک هستم‪".‬‬

‫تهیونگ داد زد و با لمس های یونگی خودش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪788‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"حاال کارمون داره شروع میشه‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫اگر فکر می کنین نامجون توی طبقه ی پایین روی مبل نشسته بود و‬
‫به صداهای باال گوش می داد و منتظر بود تا یه اتفاقی بیوفته‪ ،‬اشتباه‬
‫می کنین‪.‬‬

‫نامجون داشت فوضولی ِ خونه ی یونگی رو می کرد‪.‬‬

‫دفعه ی قبل که اینجا بود نمی تونست همچین کاری بکنه‪ ،‬حاال که‬
‫یونگی برای مدتی با کسایی که توی اتاق بودن مشغول بود‪ ،‬می دونست‬
‫که وقتش رو داره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪789‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اولین جایی که رفت دفتر یونگی بود‪.‬‬

‫انتظار داشت درش قفل باشه و از اینکه متوجه شد قفل نیست‪ ،‬خوشحال‬
‫شد‪.‬‬

‫وارد اتاق شد‪ ،‬در رو پشت سرش بست و نگاهی بهش انداخت‪.‬‬

‫روی دیوار دورتر‪ ،‬یه قفسه قرار داشت که پر از کتاب های قطور و‬
‫چرت و پرت های قدیمی بود‪ .‬یه میز کنار یه دیوار دیگه بود و روش‬
‫پر از برگه و کتاب بود‪ .‬یه بطری ویسکی نصفه هم روش بود‪.‬‬

‫نامجون قدم زنان عنوان های کتاب های توی قفسه رو خوند‪ .‬کتاب ها‬
‫قطور‪ ،‬و چندتاشون هم به زبان های مختلف بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪790‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پشت میز یونگی نشست و اطراف رو نگاه کرد‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬من مین یونگی ام و یه منحرف که به پسرهای احمق یاد میدم‬


‫که چجوری لب بگیرن‪".‬‬

‫با بچگی ادای معلمش رو درآورد‪ .‬در چند تا کشو که چیز جالب‬
‫توجهی توشون نبود رو باز کرد‪ .‬آخرین کشو رو که باز کرد‪ ،‬یه لحظه‬
‫براش زمان برد تا بفهمه یه چیزیش عجیبه‪.‬‬

‫دوباره درش رو بست‪ ،‬بعد آروم باز کرد و به صدایی که ایجاد میکرد‬
‫توجه کرد‪ .‬برای یه کشوی خالی صدای سنگینی داشت‪.‬‬

‫ته کشو رو چک کرد و وقتی فهمید تهش جاساز داره‪ ،‬دهنش آروم‬
‫باز شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪791‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سریع کشو رو باز کرد تا سر و گوش آب بده و تیکه چوب رو بلند‬


‫کرد تا ته واقعی کشو رو ببینه‪.‬‬

‫یه بسته از یه چیزی‪ ،‬توی بسته بندی گونی مانند و با نخ پیچیده شده‬
‫اونجا بود و پر از گرد و خاک شده بود‪.‬‬

‫کیسه ی دورش رو پایین کشید و چند تا نوار ویدیویی ‪ VHS‬پیدا‬


‫کرد‪ ،‬دقیقا پنج تا نوار ویدیویی‪.‬‬

‫نامجون گیج شده بود‪ ،‬یکیش رو برداشت‪ .‬عنوانی با ماژیک مشکی‬


‫روش نوشته شده و تقریبا به خاطر گذر زمان زیاد ساییده شده بود‪،‬‬
‫ولی نامجون با چشم های ریز شده بهش نگاه کرد و تونست بفهمه که‬
‫چی روش نوشته شده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪792‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫از سه تا پنج‬

‫"این چه کوفتیه؟"‬

‫نامجون با خودش گفت و به نوارها رو به ترتیب مرتب کرد‪.‬‬

‫از شش تا هشت‬

‫از نه تا یازده‬

‫از دوازده تا چهارده‬

‫از پانزده تا هفده‬

‫مونده بود که اونها نوارهای سکس هستن یا نه‪ ،‬ولی عنوان هاشون با‬
‫عقل جور در نمیومد‪ .‬و اگر پورن بودن‪ ،‬یونگی نگاهشون می کرد‪ ،‬نه‬
‫اینکه تو یه کشوی مخفی قایمشون کنه تا گرد و خاک بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪793‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یادش اومد که والدینش یه پخشکننده نوار ویدیو توی اتاق‬


‫زیرشیروانیشون دارن‪.‬‬

‫واقعا جراتش رو داشت تا نوارها رو بدزده و یواشکی برگرده خونه تا‬


‫نگاهشون کنه؟‬

‫نگاهی به نوارها انداخت و دوباره توی کیسه برشون گردوند‪.‬‬

‫بعد برشون داشت و از اون خونه فرار کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪794‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫توضیحات مربوط به وضعیت یونگی و جواب به بعضی از سوال‬


‫های شما‬

‫سالم دوست های خوبم‬

‫نیاز صحبت میکنه‪ ،‬امیدوارم حالتون خوب باشه و تا به اینجا از داستان لذت‬
‫برده باشین‪.‬‬

‫با توجه به کامنت ها و به خاطر اینکه ظاهرا خیلی ها در مورد یونگی و آگوست‬
‫گیج شدن‪ ،‬تصمیم گرفته شد تا کمی مسئله شکافته بشه‪ .‬نگران نباشین‪،‬‬
‫حواسم هست که داستان اسپویل نشه‪.‬‬

‫همونطور که تا االن متوجه شدین‪ ،‬یونگی بیماری چند شخصیتی داره و برای‬
‫همین هم دارو مصرف میکرد‪ .‬اما چون تهیونگ و نامجون قرص هاش رو‬
‫دزدین‪ ،‬پس حاال خیلی سخت میتونه حالت هاش رو کنترل کنه‪.‬‬
‫تا اینجا شما با شخصیت آگوست آشنا شدین‪ .‬آگوست وجه خشن یونگیه و‬
‫زمان هایی خودش رو نشون میده که یکی یونگی رو خیلی عصبانی کنه و‬
‫بخواد براش رییس بازی دربیاره‪ .‬برای همین بار اول(پارت ‪ ،)4‬وقتی یونگی‬
‫نامجون رو به خاطر فحش دادن جریمه کرد که بعد از کالس بمونه و نامجون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪795‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هم یجورایی عصبانیش کرد‪ ،‬بخشی از شخصیت آگوست خودش رو نشون‬


‫داد‪ ،‬چطوری؟ با امضای زیر برگه تاخیر نامجون!‬
‫دفعه بعد مال وقتی بود که نامجون برای اینکه به تهیونگ کمک کنه تا حواس‬
‫یونگی پرت بشه‪ ،‬رفت جلوی یونگی و موهای سرش رو کشید و بعد یونگی‬
‫قاطی کرد و بردش بیرون از کالس(پارت ‪)7‬‬

‫بار آخر همین که آگوست به وضوح بیرون اومد و همه باهاش آشنا شدن‪.‬‬

‫اینکه هر شخصیت چطوری بیرون بیاد‪ ،‬بستگی به شرایط داره‪ ،‬مثال آگوست‬
‫وقتی میاد که معموال یونگی خیلی عصبانی بشه‪ .‬دیدیم که توی پارت ‪27‬‬
‫نامجون با صدا کردن یونگی‪ ،‬اون هم توی حال ضعف تونست برش گردونه‪.‬‬
‫ممکنه بعضی از این ها در آینده تغییر کنه و به همین راحتی هم نباشه‪ ،‬ولی‬
‫تا همینجا بدونین که چطوری شخصیت ها جابجا شدن‪.‬‬
‫همینطور یه نکته حائز اهمیته؛ شخصیت های مختلف‪ ،‬ویژگی های مختلفی‬
‫دارن و حتی ممکنه لحن صدا‪ ،‬قدرت بدنی‪ ،‬حافظه و اطالعات متفاوتی هم‬
‫داشته باشن‪.‬‬

‫اگه میخواین درک بهتری از کسی که همچین بیماری داره داشته باشین‪،‬‬
‫پیشنهاد میکنم فیلم ‪ Split‬با بازی‪ James McAvoy‬که مال سال ‪2016‬‬
‫هست رو تماشا کنین‪ .‬دید خیلی بهتری بهتون میده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪796‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و در آخر اگه باز هم سوالی داشتین یا اطالعات بیشتر میخواستین‪ ،‬میتونین‬


‫به من‪ ،‬یعنی نیاز پیام بدین(دقت کنین گفتم نیاز‪ ،‬نه عاطفه)‪.‬‬

‫کسی که دوستتون داره‬

‫نیاز‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪797‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سیو یکم‬

‫جونگکوک تا حاال توی زندگیش انقدر سفت نشده بود‪.‬‬

‫مشکل این بود که جایی نبود که توش بیاد‪ .‬حتی اگر لباسش رو در‬
‫میاورد‪ ،‬نمی خواست وقتی معلمش داشت بقیه رو تنبیه می کرد‪ ،‬اون‬
‫رو ناراحت کنه‪ .‬همونقدر که جونگکوک دلش می خواست زیر‬
‫معلمش باشه‪ ،‬همونقدر هم هنوز نمی دونست می تونه از پسش بربیاد‬
‫یا نه‪.‬‬

‫می تونست دوباره بره توی حموم یونگی‪ ،‬ولی نمی خواست اون نمایش‬
‫رو از دست بده‪.‬‬

‫پس همونجا نشست تا دام بودن آقای مین برای به فاک دادن تهیونگ‬
‫رو تماشا کنه و همونطور که به شدت تالش می کرد که به ارگاسم‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪798‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نرسه‪ ،‬محکم به عضوش چسبیده بود‪ .‬بخاطر همین حس می کرد که‬


‫یکی از اون دانش آموزهایی هست که باید تنبیه بشه‪ ،‬و بخاطر ناعادالنه‬
‫بودن تمام این کارها لب هاش رو جلو داد‪.‬‬

‫یونگی از روی تهیونگ بلند شد و دوباره با آرامش به سمت کنسولش‬


‫راه افتاد‪ .‬یکم وسایل رو این ور اون ور کرد و بعد یک چیزی که شبیه‬
‫حلقه بود رو بیرون کشید‪.‬‬

‫جونگکوک با دید اون وسیله گیج شده بود‪ ،‬ولی تهیونگ با دیدنش‬
‫استرس گرفت‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬نه یونگی‪ ،‬توروخدا‪".‬‬

‫تهیونگ التماس کرد و سعی کرد فرار کنه‪ ،‬ولی با طناب هایی که‬
‫بدنش رو به تخت چسبونده بود‪ ،‬نمی تونست کاری بکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪799‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"لطفا اون کارو نکن!"‬

‫"اون چیه؟"‬

‫جونگکوک پرسید و بعد کمی سرش رو کج کرد تا یونگی رو که‬


‫داشت حلقه رو دور عضو تهیونگ پایین میبرد و اون رو توی انتهای‬
‫عضو پسر محکم بست رو بهتر ببینه‪.‬‬

‫"بهش میگن کاک رینگ‪ .163‬تا وقتی که درش نیارم‪ ،‬نمی ذاره که‬
‫بیاد‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪.‬‬

‫"توی درس چهارممون بیشتر دربارش یاد می گیریم‪".‬‬

‫پایین رو نگاه کرد و متوجه شد که جونگکوک سفت شده‪.‬‬

‫‪ 163‬کاک رینگ (‪ )Cockring‬یه وسیله به شکله یه حلقه که در انتهای آلت شخص بسته میشه و از خارج‬
‫شدن کام از فرد جلوگیری میکنه‪ .‬معموال یجورایی نمیذاره طرف درست به ارگاسم برسه و یا در اصطالح باعث‬
‫میشه ارگاسم خشک داشته باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪800‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می دونی که هر وقت بخوای می تونی بیای‪ ،‬نه؟"‬

‫"اوه‪ ،‬من آه‪"...‬‬

‫جونگکوک یهو خجالت کشید‪.‬‬

‫"می دونم‪ ،‬فقط‪ ...‬نمی خواستم فرشتون رو کثیف کنم‪".‬‬

‫یونگی اوووو ای کشید‪.‬‬

‫"چقدر بافکری جونگکوک‪ .‬چه دانش آموز خوبی هستی‪ .‬اگر روی‬
‫فرشم بیای اشکال نداره‪ ،‬از اون طرف می تونی توی حمومم هم بیای و‬
‫خودت رو تمیز کنی‪".‬‬

‫پوزخند زد‪.‬‬

‫"و نگران هم نباش‪ .‬تا وقتی برنگردی کاری نمی کنم‪".‬‬

‫جونگکوک سرش رو به معنی تشکر تکون داد و بعد به سرعت به‬


‫سمت حموم رفت و در رو بست‪ .‬تقریبا به زور تونست خودش رو نگه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪801‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫داره و به موقع خودش رو به روشویی رسوند‪ .‬و باالخره‪ ،‬خودش رو‬


‫رها کرد و توی روشویی یونگی اومد‪.‬‬

‫"ف‪ ...‬فاک!"‬

‫سریع لب اش رو گاز گرفت‪ ،‬امیدوار بود که بقیه صداش رو نشنیده‬


‫باشن‪ .‬روشویی رو با آب شست و باکسرش رو باال کشید و بعد بیرون‬
‫رفت‪.‬‬

‫یونگی داشت بهش پوزخند می زد و جونگکوک می دونست که‬


‫صداش رو شنیده‪ .‬صورتش سرخ شد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬حاال می تونیم شروع کنیم‪".‬‬

‫یونگی گفت و به سمت تهیونگ که بیشتر استرس داشت تا هیجان‪،‬‬


‫برگشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪802‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دوباره بین پاهای تهیونگ برگشت و روی شکمش رفت‪.‬‬

‫تهیونگ به خودش لرزید‪ ،‬سرش رو بلند کرد و همونطور که به یونگی‬


‫نگاه می کرد‪ ،‬کمی طنابش رو کشید‪.‬‬

‫"آروم پیش برو‪".‬‬

‫زمزمه کرد‪.‬‬

‫یونگی فقط با بدجنسی خندید‪.‬‬

‫رون های تهیونگ رو گرفت و یکم بیشتر از هم جداشون کرد تا بتونه‬


‫بیشتر به جایزه اش دسترسی داشته باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪803‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به جلو خم شد و سر زبونش رو دور سوراخ تهیونگ چرخوند‪ ،‬باعث‬


‫شد تا نفس پسر بند بیاد‪ .‬یونگی رون های تهیونگ رو بیشتر فشار داد‬
‫و ناخون هاش رو توی گوشت نرمش فرو کرد‪ ،‬و همونطور که با‬
‫زبونش به ورودی پسر ضربه می زد‪ ،‬در جواب‪ ،‬صدای نفس های تند‬
‫شده و نالههای آروم از پسرک بسته شده می گرفت‪.‬‬

‫وقتی یونگی یهویی تمام زبونش رو داخل سوراخ تهیونگ فرو کرد‪،‬‬
‫باسن پسر تکونی خورد‪.‬‬

‫"آه! یونگی‪ ...‬فاک!"‬

‫یونگی ریکشنی نشون نداد‪ ،‬سرش گرم خوردن تهیونگ بود‪ .‬لگن‬
‫تهیونگ رو گرفت و دوباره به روی تخت برش گردوند و به همونجا‬
‫قفلش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪804‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ سعی می کرد تا پاهاش رو به هم نزدیک تر کنه‪ ،‬ولی طنابها‬


‫باعث میشد که تحت سلطه ی یونگی باشه‪.‬‬

‫یونگی سرعتش رو کمتر نکرد‪ ،‬حتی باال نیومد تا نفس بگیره‪.‬‬

‫جیمین با مسحور شدگی ناشی از وحشت‪ ،‬داشت صحنه رو تماشا‬


‫میکرد‪ .‬همونطور که اون عضلهی صورتی توی حفره ی تهیونگ بیرون‬
‫و داخل می شد‪ ،‬پسر مو صورتی هم با دیدن اون صحنه داشت سفت‬
‫تر میشد‪ .‬داشت تصور می کرد که اگر یونگی اون کار رو با خودش‬
‫انجام بده‪ ،‬چه حسی می تونه داشته باشه و لرزه ای به ستون فقراتش‬
‫افتاد‪.‬‬

‫ریسک کرد و به هوسوک که بغلش نشسته و چشم هاش گرد شده و‬


‫هیجان زده بود‪ ،‬نگاهی انداخت‪ .‬عضو دوستش روی شکم تختش قرار‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪805‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫داشت و جیمین می خواست بهش بگه آروم باشه‪ ،‬چون یونگی یه‬
‫شیطان واقعیه و قراره برای چند ساعتی اون داستان ادامه داشته باشه‪ .‬و‬
‫با توجه به این که معلمش هیچ رحمی به تهیونگ نشون نمی داد‪ ،‬ایمان‬
‫داشت که یونگی باید از تخم و ترکه ی شیطان باشه‪.‬‬

‫سوکجین همونطور که برای حواس پرت کنی‪ ،‬دندون هاش رو به دور‬


‫گگ فشار می داد‪ ،‬با صداهایی که تهیونگ داشت در میاورد‪ ،‬عضوش‬
‫تیری کشید‪ .‬تا حاال گگ نشده بود و دهنش نمی دونست باید با اون‬
‫گگ چیکار کنه‪ .‬از روی غریزه داشت حلقه رو هل می داد تا از دهنش‬
‫خارج بشه‪ ،‬ولی بند هایی که دور سرش بودن‪ ،‬جلوی کارش رو‬
‫میگرفتن‪ .‬نمی تونست بزاقی رو که وسط دهنش جمع شده بود و داشت‬
‫تشکیل استخر می داد رو کنترل کنه و آب دهنش داشت از روی‬
‫چونهاش پایین می ریخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪806‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫حس کثیف بودن داشت‪ .‬حس می کرد مثل یه هرزه ست؛ برای یونگی‬
‫و جونگکوک کامل لخت و بسته شده بود تا هر وقت خواستن یه‬
‫نگاهی بهش بندازن‪ .‬انگار براشون یه جایزه بود که بهش زل بزنن و‬
‫هرجوری که میخوان ازش استفاده کنن تا لذت ببرن‪.‬‬

‫دلش می خواست یونگی جلوی همه جوری سفت و سخت به فاکش‬


‫بده که گریهش بگیره‪.‬‬

‫اونجوری فکر کردن باعث می شد تا همونطور که به خودش می لرزه‪،‬‬


‫فکر کنه کثیفتر و هرزه تره‪.‬‬

‫نمی تونست تا نوبت خودش صبر کنه‪.‬‬

‫در همین حال‪ ،‬تهیونگ داشت جون می داد تا نوبتش تموم بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪807‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کمرش رو قوس داده بود و با بدبختی تالش می کرد تا از یونگی و‬


‫زبون گناهکارش فاصله بگیره‪ ،‬ولی دربرابر مرد بزرگ تر و کارهایی‬
‫که با زبونش می کرد‪ ،‬ضعیف بود‪.‬‬

‫"ت‪ ...‬توروخدا‪ ،‬یون‪ ...‬یونگی!"‬

‫پسر نفسش رفت‪ ،‬عضوش برای کام شدن تکون می خورد‪ ،‬ولی با‬
‫وجود اینکه تهیونگ داشت هالک می شد‪ ،‬نمی تونست بیاد‪.‬‬

‫"گفتم که متاسفم! توروخدا بسه! درد داره!"‬

‫یونگی بهش محل نداد و رون های تهیونگ رو محکم تر فشار داد تا‬
‫کبود بشن‪.‬‬

‫باالخره یونگی از جاش بلند شد و دهنش رو با پشت دستش پاک کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪808‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ روی تخت ولو شده بود و نفس های سنگینی می کشید‪.‬‬
‫موهاش بخاطر عرق به پیشونیش چسبیده بود‪.‬‬

‫یونگی به جلو خم شد و با حالت کیوتی سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"متاسفی؟"‬

‫تهیونگ سرش رو تکون داد‪ ،‬خسته شده بود‪.‬‬

‫"من درسم رو یاد گرفتم‪ ،‬ببخشید‪ .‬توروخدا‪ ،‬خواهش می کنم دیگه‬


‫بسه‪"...‬‬

‫جونگکوک تماشاشون کرد‪ ،‬نیمی از وجودش می خواست یونگی‬


‫تهیونگ رو ول کنه‪ ،‬ولی نیمه ی سادیستیک وجودش می خواست اون‬
‫پسر بیشتر درد بکشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪809‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کنار همه ی این ها‪ ،‬سوکجین توی جاش وول می خورد‪ ،‬می دونست‬
‫که بعد از اینکه کار تهیونگ تموم بشه‪ ،‬نوبت اونه‪.‬‬

‫ولی یونگی سرش رو تکون داد و قلب تهیونگ پایین ریخت‪،‬‬


‫جونگکوک توی آسمون ها بود‪.‬‬

‫"میخوای با کلمه ی امن ات کار رو تموم کنی؟"‬

‫یونگی از تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫پسر نالید ولی بعد از یک لحظه‪ ،‬سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"پس خفه شو‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪810‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی جواب دندون شکنی داد‪ ،‬بعد پایین اومد و نیپل سمت چپ‬
‫تهیونگ رو توی دهنش کشید‪.‬‬

‫"یووووووووونگییییییی‪"،‬‬

‫تهیونگ زار زد و همونطور که یونگی داشت برآمدگی حساسش رو‬


‫می مکید و زبون می زد‪ ،‬سعی می کرد تا هر جوری که شده از دستش‬
‫فرار کنه‪.‬‬

‫"محض رضای فاک!"‬

‫دست دیگه ی یونگی بلند شد تا به اون یکی نیپل اش برسه و اون رو‬
‫نیشگون بگیره‪ ،‬آروم بهش ضربه زد و باعث شد تا تهیونگ باال تنهاش‬
‫رو تکون بده تا یونگی رو کنار بزنه‪ .‬یونگی حتی تکون هم نخورد و‬
‫نیپل پسر رو بی رحمانهتر چرخوند و تهیونگ تقریبا به گریه افتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪811‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی یونگی باالخره ولش کرد و از روی سینه اش بلند شد‪ ،‬تهیونگ‬
‫داشت پس میوفتاد‪ .‬چشم هاش بسته بود و روی هر چیزی به غیر از‬
‫فشار روی دیکش تمرکز کرده بود‪ .‬توی همون بی حالی‪ ،‬صدای باز‬
‫و بسته شدن دوباره ی کنسول رو شنید و بعد پایین رفتن دوبارهی‬
‫تخت رو بین پاهاش احساس کرد‪.‬‬

‫"اون چیه؟"‬

‫شنید که جونگکوک دوباره سوال پرسید‪.‬‬

‫یونگی به جای جواب دادن‪ ،‬اون وسیله رو روشن کرد‪ .‬و چشم های‬
‫تهیونگ با شنیدن صدای ویبراتور گرد شد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬یونگی خواهش می کنم‪ ،‬خواهش می کنم‪ ،‬خواهش می کنم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪812‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫این بار با بدبختی تالش می کرد تا خودش رو از دست طناب هایی که‬
‫اسیرش کرده بودن آزاد کنه‪ ،‬ولی یونگی گره هاش رو انقدر خوب‬
‫بسته بود که به هر بادی نمی لرزیدن‪.‬‬

‫"خفه شو هرزه‪".‬‬

‫یونگی دستور داد و تهیونگ با پشیمونی ساکت شد‪ .‬آرزو میکرد که‬
‫ای کاش هیچوقت به پارتی هوسوک نمی رفت‪ ،‬یا به هوسوک اجازهی‬
‫صحبت درباره ی خرید الکل برای همه رو نمی داد‪ .‬ولی در آخر فقط‬
‫می تونست خودش رو سرزنش کنه‪ .‬و حاال توی این مخمصهی‬
‫وحشتناک تحریک کننده و فوق العاده دردناک گیر افتاده بود‪.‬‬
‫ِ‬

‫یه چیز سفت و خنک به سر عضوش چسبونده شد و تهیونگ با لرزشش‬


‫از جا پرید‪.‬‬

‫"آهههههههه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪813‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نالید‪ ،‬داشت بال بال می زد‪ .‬از تحریک شدگی بیش از حد‪ ،‬اشک توی‬
‫چشم هاش جمع شده بود‪.‬‬

‫و بعد از اون‪ ،‬از اونجایی که مین یونگی یه شیطان بود‪ ،‬دو تا از انگشت‬
‫هاش رو روی سوراخ تهیونگ گذاشت و به راحتی به داخل هلشون‬
‫داد‪.‬‬

‫تهیونگ دوباره سعی کرد تا پاهاش رو جمع کنه‪ ،‬ولی فایده ای نداشت‪.‬‬
‫نمی تونست هیچ کاری برای متوقف کردن یونگی انجام بده و حتی‬
‫افکارش هم بیشتر داشتن تحریکش می کردن‪.‬‬

‫انگشت سوم هم اضافه شد‪ ،‬یونگی سریع انگشت هاش رو جلو و عقب‬
‫می برد‪ ،‬بیرون و داخل‪ ،‬بیرون و داخل‪ ،‬بیرون و داخل‪ ،‬بیرون‪ ،‬داخل‪،‬‬
‫بیرون‪ ،‬داخل‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪814‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪164‬‬
‫میرسید‪ ،‬سعی کرد تا‬ ‫تهیونگ همونطور که به یه ارگاسم خشک‬
‫چشم هاش رو باز نگه داره‪ .‬شکمش رو منقبض و پاهاش رو جمع کرد‪.‬‬
‫دهنش از فریادی که توی ذهنش کشیده بود‪ ،‬باز مونده بود‪.‬‬

‫یونگی دلش به رحم نیومد‪ ،‬با چشم هایی تیره و سرد‪ ،‬همونطور که‬
‫انگشت چهارمش رو اضافه میکرد‪ ،‬ویبراتور رو روی سر عضو قرمز و‬
‫در حال ترشح تهیونگ نگه داشته بود‪.‬‬

‫بیش از حد تحریک شدن تهیونگ از کنترلش خارج بود و همونطور‬


‫که بدنش مور مور شده بود و بخاطر شک بعد از ارگاسمش می لرزید‪،‬‬
‫چشم هاش داشت به پشت و داخل سرش بر می گشت‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬آه‪ ،‬آه‪"...‬‬

‫‪ 164‬نیاز‪ :‬توضیح دادم که به خاطر کاک رینگ کام ازش خارج نمیشه‪ ،‬ولی میتونه به ارگاسم برسه‪ .‬برای همین‬
‫بهش میگن ارگاسم خشک!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪815‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ با لکنتی احمقانه گفت‪ ،‬همه چیز رو توی یه هاله می دید‪.‬‬


‫همونطور که ویبراتور و انگشت ها به لمس های خشونت بارشون ادامه‬
‫می دادن‪ ،‬عالوه بر حس پاره شدن‪ ،‬احساس می کرد که میتونه‬
‫جرقههایی از لذت رو هم زیر شکمش حس کنه‪.‬‬

‫سایه ی شخصی مقابلش ایستاد و دیدش رو مختل کرد‪.‬‬

‫موهای مشکی و صورت کوچیکی رو تشخیص داد‪ ،‬خودش رو لوس‬


‫کرد‪.‬‬

‫"ل‪ ...‬لطفا‪ ...‬بوس؟"‬

‫التماس کرد و با بدبختی طناب هایی رو که بهش اجازه نمی دادن‬


‫دستهاش رو به اون صورت برسونه تا اون رو بگیره‪ ،‬کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪816‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صدای خنده ی کوچیکی اومد و بعد لب های نرمی با طعم توت فرنگی‬
‫لب هاش رو لمس کردن‪.‬‬

‫تهیونگ با لذتی که از بوسه می برد‪ ،‬نالید و دهنش رو باز کرد تا زبون‬


‫یونگی هر چقدر که دوست داره توی دهنش بچرخه‪.‬‬

‫یونگی بوسه های آرومش رو از دهن تهیونگ به خط فکش رسوند‪،‬‬


‫راهش رو برای مکیدن و لیسیدن گردنش کج کرد و بعد‪ ،‬به سمت‬
‫گوشش باال رفت‪.‬‬

‫"بیبی بوی من‪"،‬‬

‫یونگی خر خر کرد‪.‬‬

‫"همیشه بیبی بوی خوب منی‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪817‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ سرش رو تکون داد‪ ،‬اشک هاش به خاطر ویبراتوری که‬


‫عضوش رو هم میلرزوند و انگشت هایی که هنوز توی باسنش بودن‪،‬‬
‫روی گونه هاش می ریخت‪.‬‬

‫"هم‪ ...‬همیشه‪ ،‬یونگی خواهش می کنم‪ ،‬تا همیشه!"‬

‫جونگکوک درحالیکه به صحنه ی رو به روش زل زده بود‪ ،‬دوباره‬


‫کامال سفت شده بود‪ .‬یونگی مثل آب خوردن همچنان با یک دستش‬
‫چهار تا انگشتش رو توی تهیونگ میکوبید و با اون یکی‪ ،‬ویبراتور رو‬
‫محکم روی عضو تهیونگ نگه داشته بود‪ .‬اون خیلی بی رحم و سنگدل‬
‫بود‪ ،‬ولی همزمان با بی رحمیش‪ ،‬اشک های تهیونگ رو بوسید و دوباره‬
‫ازش پرسید که می خواد کلمه ی امن اش رو به زبون بیاره یا نه‪.‬‬

‫تهیونگ سرش رو به معنی نه تکون داد‪ ،‬و از فکر اینکه یه ارگاسم‬


‫خشک دیگه دمار از روزگارش دربیاره‪ ،‬به خودش لرزید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪818‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی یونگی ویبراتور رو خاموش کرد‪ ،‬تهیونگ احتمال داد که کارش‬


‫تموم شده باشه‪ .‬برای همین نالید و آروم خودش رو روی تشک ولو‬
‫کرد‪ ،‬یه ذره جون هم توی بدنش نمونده بود‪.‬‬

‫"لطفا‪ ،‬لطفا‪"،‬‬

‫آروم و شکسته التماس کرد‪.‬‬

‫"توروخدا بذار بیام‪ ...‬خیلی درد داره‪".‬‬

‫گرچه کار یونگی هنوز تموم نشده بود‪.‬‬

‫ویبراتور رو کنار گذاشت و انگشت هاش رو از توی سوراخ تهیونگ‬


‫بیرون کشید که باعث شد پسر ناله ای کنه و به خودش بپیچه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪819‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی آخرین وسیله رو هم از توی کنسولش بیرون آورد‪ ،‬چیزی که‬


‫باعث شد رون های جونگکوک محکم بهم بچسبه و لرزه به ستون‬
‫فقراتش بیوفته‪ .‬کیتی رو برداشت و روش رو برگردوند تا با چیزی که‬
‫روی تخت بود رو به رو نشه‪.‬‬

‫نگاه جیمین به اون وسیله خورد و با وجود گگ توی دهنش به نفس‬


‫نفس افتاد و روی صندلی توی خودش جمع شد‪.‬‬

‫هوسوک فحشی داد‪ ،‬خودش رو جمع کرد و تا جایی که تونست‬


‫عقبتر تکیه داد‪.‬‬

‫سوکجین فقط دیوانه وار خندید‪ ،‬می دونست اگر یونگی اون وسیله رو‬
‫براش استفاده کنه‪ ،‬قطعا فاتحه اش خوندست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪820‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی برای بار آخر بین رون های کبود تهیونگ نشست و سر دیلدوی‬
‫بزرگ مشکیش رو روی حفره ی متورمش چرخوند‪.‬‬

‫تهیونگ بالفاصله خودش رو منقبض کرد‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی؟!"‬

‫سعی کرد سرش رو بلند کنه‪ ،‬ولی خیلی خسته شده بود‪.‬‬

‫"صبر کن یونگی‪"...‬‬

‫یونگی یهو ساکتش کرد و بعد یهویی تمام دیلدوی کلفت و فوق العاده‬
‫بزرگش رو توی تهیونگ فرو برد‪.‬‬

‫فریاد اولیهای که از ته دل تهیونگ بیرون اومد‪ ،‬جونگکوک رو‬


‫لرزوند و از جا پروند‪ .‬قلب جونگ کوک جوری وحشیانه توی سینه‬
‫اش میزد که انگار داشت فیلم ترسناک نگاه می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪821‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ کمرش رو قوس داد‪ ،‬سرش رو به عقب پرت کرد و‬


‫انگشتهای پاهاش رو از شدت درد و لذت جمع کرد‪.‬‬

‫یونگی وقتی رو برای عادت کردن تهیونگ هدر نداد‪ .‬دیلدو رو توی‬
‫پسرک می کوبید و با هر ضربه مستقیم به پروستاتش ضربه می زد‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬فاک‪ ،‬خدایا‪ ،‬ن‪ ...‬نه یون‪ ...‬فاک‪ ،‬آه‪ ،‬آه‪ ،‬آه‪ ،‬آه‪ ،‬آه‪ ،‬آه‪ ،‬آه‪"...‬‬

‫تهیونگ نمی تونست فکرش رو سر و سامون بده و کلمات همینجوری‬


‫از ذهنش می گذشتن‪ .‬محکم زبونش رو گاز گرفت و چشم هاش رو‬
‫بست‪ .‬عضوش با اینکه رینگ دورش بود‪ ،‬داشت زیرش رو خیس‬
‫میکرد‪ ،‬اون هم با یه رنگ قرمز آتیشی‪ .‬صورتش قرمز شده بود و‬
‫عرق از روی شقیقه اش به پایین سر می خورد‪.‬‬

‫"آههههههههه‪ ...‬اهههههههه‪ ...‬آهههههههه‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪822‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک با حرص داشت عضوش رو پمپ میکرد‪ ،‬نمی تونست‬


‫بیشتر از این خودش رو نگه داره‪ .‬کثیف شدن فرش یونگی براش مهم‬
‫نبود‪ ،‬تمام چیزی که االن می تونست روش تمرکز کنه‪ ،‬کام شدن بود‬
‫و به ارگاسم رسیدن توی همون لحظه ی لعنتی‪...‬‬

‫"آه!"‬

‫بلند نالید و مایع سفید رنگ از سر دیکش بیرون پاشید‪ .‬بیشترش روی‬
‫زمین ریخت‪ ،‬ولی مقداریش به تخت رسید و کمی از اون هم روی‬
‫‪165‬‬
‫سینه ی تهیونگ پاشیده شد‪.‬‬

‫تهیونگ انقدر حواسش پرت بود که متوجه این موضوع نشده بود‪،‬‬
‫کامال توی سرزمین عجایب درد و لذت هاش گم شده بود‪ .‬آروم آروم‪،‬‬
‫لذت جاش رو به اوج درد داد و بعد خیلی واضح تونست متوجه حس‬

‫‪ 165‬نیاز‪ :‬مرسی از قدرت پرتاب!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪823‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پاره شدنش با دیلدو بشه‪ .‬اون دیلدو داشت روی دیواره هاش کشیده‬
‫میشد و اون ها رو خراش میداد‪ ،‬و بعد دوباره به داخلش فرو میرفت‪،‬‬
‫کبودشون می کرد و درست مثل یه پیستون به پروستاتش ضربه می‬
‫زد‪.‬‬

‫یونگی به فاک دادن تهیونگ رو با دیلدو ادامه داد و حتی برای‬


‫استراحت هم توقف نکرد‪ .‬و خیلی زود همه چیز از تحمل پسرک‬
‫خارج شد و همونطور که یونگی داشت به فاکش می داد‪ ،‬کل بدنش‬
‫به لرزه دراومد‪.‬‬

‫یونگی پوزخندی زد‪ ،‬باالخره رضایت داد و دیلدو رو بیرون کشید‪.‬‬

‫روی تهیونگی رفت که داشت هذیون می گفت و چشم هاش‪ ،‬بی‬


‫هدف حرکت میکرد و نیمه باز بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪824‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اووو ای کشید‪ ،‬صورت عرق کرده ی پسرک رو پاک کرد و موهاش‬


‫رو کنار داد‪.‬‬

‫"بیبی بوی ام می خواد این بار واقعا بیاد؟"‬

‫یونگی پسر رو دست انداخت‪ ،‬لب هاش روبه طور واضحی دور تر از‬
‫لب های تهیونگ نگه داشته بود‪.‬‬

‫جونگکوک نمی تونست بفهمه تهیونگ داره زیر لب چی میگه‪ ،‬ولی‬


‫انگار چیزی رو مثل "بیبی بوی" به زبون می آورد‪ .‬یونگی برای آخرین‬
‫بار پسر رو بوسید و بعد عقب کشید‪ .‬عضو تهیونگ رو گرفت‪ ،‬یکم‬
‫پمپش کرد و بعد باالخره با انگشت های باریک و الغرش‪ ،‬کاک‬
‫رینگ رو درآورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪825‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ همزمان با فریادی که کشید‪ ،‬به شدت زیادی کام شد‪ .‬کام‬
‫سفید و داغش روی شکم و صورت خودش پاشیده و پخش شد‪ .‬چند‬
‫تا قطرهاش هم روی تاج تخت پاشیده بود‪.‬‬

‫دهن تهیونگ باز مونده بود و نفس های سنگینی می کشید‪ .‬چشم هاش‬
‫بسته بود و با اینکه یونگی چند بار آروم به صورتش زد‪ ،‬ولی باز نشد‪.‬‬

‫"حالش خوبه؟"‬

‫جونگکوک ترسیده و تحریک شده پرسید‪.‬‬

‫"خوبه‪ ،‬فقط غش کرده‪".‬‬

‫یونگی با دلیل توضیح داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪826‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون‪ ...‬معموال همینجوری میشه؟"‬

‫جونگکوک به پسری که به نظر میومد خوابیده باشه‪ ،‬زل زده بود‪.‬‬

‫"بعضی وقتها‪ ،‬اگر زیادی بهش سخت بگیرم‪".‬‬

‫یونگی به داخل حمامش رفت و با یه حوله ی نم دار بیرون اومد‪.‬‬


‫تهیونگ رو تمیز کرد‪ ،‬طناب ها رو باز کرد و مچ دست ها و پاهای‬
‫پسرک رو ماساژ داد‪ .‬بوسه ای روی پیشونی تهیونگ کاشت و بعد‪،‬‬
‫روی دست هاش بلندش کرد‪.‬‬

‫تهیونگ روی سینه ی یونگی لم داد و ناله ی نامفهومی کرد‪ .‬همچنان‬


‫هر از چند لحظهای‪ ،‬یهو تکونی می خورد‪.166‬‬

‫‪ 166‬نیاز‪ :‬از احواالت بعد از ارگاسمه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪827‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میرم بذارمش روی مبل تا استراحت کنه و بعد بر می گردم‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪ ،‬هنوز هم دربارهی چیزی که پشمی به جونگکوک‬


‫نذاشته بود‪ ،‬خیلی عادی رفتار می کرد‪ .167‬مرد بزرگتر حتی یه ذره هم‬
‫توی باکسرش سفت نشده بود‪.‬‬

‫یونگی بیرون رفت‪ ،‬جونگکوک دوباره سرجاش نشست و سعی کرد‬


‫ذهنش رو نسبت به اتفاقی که افتاد‪ ،‬سر و سامون بده‪.‬‬

‫یونگی فقط با استفاده از زبونش‪ ،‬انگشت هاش و یه دلیدو جوری یه‬


‫نفر رو به فاک داده بود که طرف از هوش رفته بود‪.‬‬

‫حاال جونگکوک حتی بیشتر میخواست تا با معلمش سکس داشته‬


‫باشه‪ .‬اگر میتونست یه روزی یونگی رو زیر خودش داشته باشه‪،‬‬

‫‪ 167‬اینا جمالت خاص عاطفهس که همواره باعث میشه من از خنده پاره بشم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪828‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میخواست مثل خودش اون رو تا مرز بیهوش شدن به فاک بده‪ .‬و بعد‬
‫دوباره با به فاک دادن‪ ،‬بهش زندگی ببخشه‪ .‬و انقدر به فاکش بده تا‬
‫ذهنش از کار بیوفته و تمام کاری که بتونه بکنه این باشه که عروسک‬
‫سکس جونگکوک بمونه‪ .‬می خواست یونگی کل روز دنبالش بیوفته‪،‬‬
‫التماس و خواهش کنه تا پسرک به فاکش بده‪.‬‬

‫دلش می خواست لباسهای مختلفی رو به یونگی بپوشونه‪ :‬لباس زیر‬


‫های سکسی و گوشهای گربه ای صورتی‪ .‬لباس های کوتاه و جوراب‬
‫های ساق بلند مشکی تور دار‪ .‬کفش های پاشنه بلند و پالگهایی که‬
‫تهشون کریستالیه‪ .‬می خواست اون پسر رو با اکلیل های الماسی و‬
‫پارچه های ساتن حموم کنه‪ .‬می خواست نابودش کنه و بعد گریون و‬
‫‪168‬‬
‫خونآلود روی زمین سفت و سرد ولش کنه‪.‬‬

‫‪ 168‬نیاز‪ :‬ماشاال به تفکرات جونگکوک‪ .‬چه ذهن فعالی هم داره‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪829‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به خاطر افکارش چیزی زیر لب گفت‪ ،‬براش مهم نبود که سه تا‬
‫دانشآموز دیگه توی اتاق دارن نگاهش می کنن‪ ،‬و براشون سواله که‬
‫اون به چی فکر می کنه‪.‬‬

‫دلش می خواست یونگی التماس دیک جونگکوک رو بکنه‪،‬‬


‫همونجور که تهیونگ التماس بخشش و رحم داشت‪ .‬و همونجور که‬
‫یونگی خواستهی پسر رو به جا نیاورده بود‪ ،‬جونگکوک هم همون‬
‫کارو تکرار کنه‪ .‬خیلی خوب میشد اگر نامجون رو هم گیر میانداخت‪.‬‬
‫چرمی مشکی رنگ و درحالیکه‬
‫ِ‬ ‫میدونست که نامجون با یه قالدهی‬
‫جونگکوک افسارش رو می کشه‪ ،‬چقدر وسوسه کننده به نظر میرسه‪.‬‬

‫جونگکوک دوباره روی صندلیش ولو شد‪ ،‬ذهنش توی تصوراتی که‬
‫آرزو داشت برآورده بشن‪ ،‬شناور بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪830‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به فاک دادن دهن خوشگل سوکجین تا جایی که گریه اش در بیاد‪.‬‬


‫کوبیدن توی باسنش تا سر حد شکستن اون بدن کوچولوش‪.‬‬

‫یا اینکه با هر اسباب بازی که بتونه‪ ،‬دام هوسوک بشه‪ ،‬تا جایی که‬
‫باالخره پسر اسم جونگکوک رو فریاد بزنه و بگه که اون رییسه‪.‬‬

‫جیمین با باسن عالیش براش دیک راید‪ 169‬بره و همونطور که ناله های‬
‫خوشگلش روی لب های برجسته و صورتیش جاری میشه‪ ،‬سرش رو‬
‫عقب بندازه‪.‬‬

‫جونگ کوک دلش می خواست تهیونگ رو هم تا حد بی هوش شدن‬


‫به فاک بده و بعد ازش بیرون بکشه تا بتونه با بقیه ی سکس تویها‬
‫هم به فاکش بده‪.‬‬

‫‪ 169‬همون پوزیشن راید یا دختر گاوچرون‪ .‬به عبارت ساده تر‪ ،‬ساب روی دیک دام بشینه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪831‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یا خدا‪".‬‬

‫جونگکوک برای خودش زمزمه کرد‪ .‬نمی دونست این افکار از کجا‬
‫میومدن‪ .‬یه چیزی توی این کالس و اون معلم بود که تغییرش داده‬
‫بود‪ .‬نمی خواست پسر بی عرضه و خجالتی ای باشه که برای رفتن به‬
‫پورن هاب با کامپیوتر شخصیش‪ ،‬خودش رو از ترس خیس کنه‪ .‬اون‬
‫دلش می خواست یه دامِ آلفا باشه و فقط خدا به داد کسایی که جرات‬
‫دارن سر راهش وایسن‪ ،‬برسه‪.‬‬

‫در باز شد و یونگی به اتاق برگشت‪ ،‬با یه انگشت موهاش رو از توش‬


‫چشم هاش کنار زد‪.‬‬

‫جونگکوک یهو به یاد وضعیتی که توش بودن‪ ،‬افتاد‪ .‬اون فقط‬


‫دانشآموز یونگی بود‪ .‬حتی نمی تونست تو یه بوسه ی ساده یونگی‬
‫رو رام خودش کنه‪ ،‬چه برسه به اینکه بخواد مجبورش کنه تا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪832‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سابمسیوش بشه‪ .‬یونگی یه آلفا بود که اسمش باالی یک توتم‪ 170‬کنده‬


‫کاری کاری شده بود‪ ،‬درحالیکه جونگکوک اون پایین ها بود‪.‬‬
‫یونگی رئیس بود نه جونگکوک‪.‬‬

‫جونگ کوک به یونگی نگاه میکرد که به سمت سوکجین رفت و‬


‫گگش رو باز کرد‪.‬‬

‫"آماده ای؟"‬

‫یونگی از پسر پرسید‪.‬‬

‫سوکجین فکر می کرد می تونه از پسش بر بیاد‪ ،‬فکر میکرد که مشکلی‬


‫باهاش نداره‪ .‬فکر می کرد چون اولین بارشه ‪ ،‬یونگی بهش آسون‬

‫‪ 170‬سرخ پوست ها رتبه ی هر کس توی قبیله و حیوونی که مرتبط به اون شخص هست رو از باال به پایین‬
‫به ترتیب روی یه ستون چوبی کنده کاری می کنن‪ .‬به اون ستون چوبی میگن توتم‪ .‬زیاد درگیرش نشین‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪833‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میگیره‪ .‬ولی بعد از اینکه کون تهیونگ پاره شد‪ ،‬نمی دونست که باز‬
‫هم میخواد یه هرزه باشه یا نه‪.‬‬

‫با این حال سرش رو به معنی تایید تکون داد و لب برجسته ی پایینیش‬
‫رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"آماده ام‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪834‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سی و دوم‬

‫یونگی تهیونگ رو روی کاناپه خوابوند و بعد پتویی رو روی تن‬


‫برهنهش کشید‪.‬‬

‫قبال که تهیونگ و یونگی با هم میخوابیدن‪ ،‬بار ها پیش اومده بود که‬


‫پسر کوچیکتر بیهوش بشه‪ ،‬بنابراین وقتی دوباره این اتفاق افتاد‪ ،‬یونگی‬
‫جا نخورده بود‪.‬‬

‫با دستش دمای بدن پسر رو چک کرد‪.‬‬

‫تهیونگ تکونی خورد و ناله ی نرمی کرد‪.‬‬

‫یونگی خندید‪ ،‬بعد خم شد تا برای آخرین بار پیشونی پسر رو ببوسه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪835‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میخواست بلند بشه تا بره‪ ،‬اما قبل از اینکه بتونه فاصله بگیره‪ ،‬دستی‬
‫اون رو گرفت و محکم مچش رو نگه داشت‪.‬‬

‫یونگی به پایین نگاه کرد و تهیونگ رو دید که سعی داشت با چشم‬


‫هایی خیس‪ ،‬بهش نگاه کنه‪.‬‬

‫"یون‪ ...‬گی‪"...‬‬

‫پسرک بهم ریخته زمزمه کرد‪.‬‬

‫یونگی هومی کرد و روی کاناپه نشست‪.‬‬

‫"بله بیبی بوی؟"‬

‫تهیونگ آه عمیقی کشید‪ ،‬انگار که میخواست آخرین باقی مونده های‬


‫افکارش رو جمع و جور کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪836‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هیسسسس‪"...‬‬

‫یونگی موهای پسر رو نوازش کرد‪،‬‬

‫"برات یکمی آب میارم‪ .‬االن فقط بخواب‪".‬‬

‫تهیونگ نگاهش رو باال نیاورد‪،‬‬

‫"یونگی من‪ ...‬من‪"...‬‬

‫"استراحت کن‪".‬‬

‫یونگی تشویقش کرد و بعد دستش رو بوسید‪.‬‬

‫"دوست دارم‪".‬‬

‫تهیونگ نفس رو بیرون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪837‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ راضی از اینکه تونسته حرفش رو بزنه‪ ،‬باالخره چشم هاش رو‬
‫بست و بالفاصله به خواب رفت‪.‬‬

‫یونگی برای مدت طوالنی ای سکوت کرد‪.‬‬

‫باالخره دست تهیونگ رو کنار زد و از جاش بلند شد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫وقتی یونگی سوکجین رو توی همون حالتی که تهیونگ روی تخت‬


‫بود قرار داد‪ ،‬قلب پسرک شروع به کوبیدن کرد‪ .‬ولی یونگی به جای‬
‫پشت‪ ،‬اون پسر رو به شکم خوابوند‪.‬‬

‫تشک هنوز هم به خاطر تهیونگ که کمی پیش روی اون خوابیده و‬


‫تا وقتی که از هوش بره شکنجه شده بود‪ ،‬گرم بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪838‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین سرش رو روی بالش گذاشت و تونست بوی عرق و عطر‬


‫ناشی از سکس تهیونگ رو حس کنه‪.‬‬

‫داشت با خودش فکر میکرد که آیا یونگی برنامه داشت که همه ی‬


‫اونها رو تا وقتی بیهوش بشن به فاک بده یا نه‪.‬‬

‫کمی تقال کرد‪.‬‬

‫گرمای دستی رو حس کرد که داشت پشتش رو نوازش میکرد‪.‬‬

‫"نگران نباش‪ .‬با تو مهربون تر برخورد میکنم‪".‬‬

‫یونگی توی گوش پسر زمزمه کرد و بعد سوکجین تونست بدنش رو‬
‫ریلکس کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪839‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫گونهش رو روی بالش نرم گذاشت و تونست جونگکوک رو ببینه‬


‫که با چشم های درشت بهش خیره شده‪ .‬زیر اون نگاه کمی احساس‬
‫خجالت کرد و سرخ شد‪.‬‬

‫چیزی توی چشم های تیره ی پسر وجود داشت که کمی شیطانی بود‪.‬‬

‫سوکجین پلک زد‪ ،‬اون نگاه ناپدید شد و دوباره جاش رو به چشم های‬
‫معصوم و بامبی شکل جونگکوک داد‪.‬‬

‫"سیستمی که برای کلمه امن بهت یاد دادم رو یادته؟"‬

‫یونگی پرسید‪ .‬صداش از جایی نزدیک به پشت پسر میومد‪.‬‬

‫سوکجین سرش رو تکون داد‪ ،‬و بعد ضربه ای روی باسنش نشست‪.‬‬

‫"آه!"‬

‫با نفسی بریده گفت و به خاطر اون ضربه‪ ،‬تکونی خورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪840‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"از کلمات استفاده کن‪".‬‬

‫یونگی به تندی ایراد گرفت‪.‬‬

‫"ببخ‪...‬شید‪ ،‬بله‪ ،‬یادمه‪".‬‬

‫سوکجین با مالیمت جواب داد‪.‬‬

‫"پسر خوب‪".‬‬

‫یونگی ازش تعریف کرد و سوکجین ذوق کرد‪.‬‬

‫اون پسر خوبی بود‪.‬‬

‫تالش کرد به پشت نگاه کنه تا ببینه یونگی چیکار میکنه‪ ،‬ولی گردنش‬
‫درد گرفت و آهش در اومد‪ .‬بعد دوباره سرش رو روی بالش گذاشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪841‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫عضوش که بین بدنش و تشک گیر کرده بود‪ ،‬همچنان سفت بود‪ .‬برای‬
‫همین کمی خودش رو روی تشک میکشید تا عضوش رو بیشتر بهش‬
‫بماله‪.‬‬

‫یه ضربه محکم دیگه روی باسنش نشست و پوستش رو سرخ کرد‪.‬‬

‫"آوووووو!"‬

‫سوکجین اعتراض کرد‪.‬‬

‫"اون دقیقا روی جای ضربه قبلی بود!"‬

‫"سر جات بمون‪ ،‬وگرنه بهت آسون نمیگیرم‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫سوکجین سرجاش آروم گرفت و دهنش رو بست‪ ،‬قطعا نمیخواست‬


‫که یونگی رو عصبانی کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪842‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صدای عجیبی شنید و بعد یونگی رو دید که داشت یه بسته لوب رو با‬
‫دندونش باز میکرد‪.‬‬

‫اون تصویر باعث شد تا عضوش تکونی بخوره‪.‬‬

‫"قبال چیزی توی باسنت فرو رفته؟"‬

‫یونگی پرسید و بعد اون ژل سرد رو توی دستش فشار داد تا خالی بشه‪.‬‬

‫سوکجین سرش رو تکون داد‪ ...‬ولی بالفاصله یادش اومد که باید از‬
‫کلمات استفاده کنه‪ ،‬برای همین سریع جواب داد‪،‬‬

‫"نه قربان‪".‬‬

‫وقتی دید که یونگی داره اون ژل رو با انگشت بلندش لمس میکنه تا‬
‫گرم بشه‪ ،‬قلبش تند تر تپید‪ ،‬میدونست که قراره بعدش اون رو روی‬
‫خودش استفاده کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪843‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با شنیدن کلمه قربان پوزخندی زد‪.‬‬

‫"پس امروز قراره اون رو تجربه کنی‪".‬‬

‫یونگی گفت و روی تخت رفت‪.‬‬

‫قلب سوکجین با باال رفتن مرد از روی تخت‪ ،‬دوباره تند تپید‪ .‬با‬
‫بیچارگی تالش میکرد تا بتونه ببینه که یونگی چیکار میکنه‪ ،‬ولی‬
‫نمیتونست‪.‬‬

‫دوباره به جونگکوک نگاه کرد‪ ،‬امیدوار بود تا بتونه از واکنش های‬


‫پسر بفهمه که چه خبره‪ .‬جونگکوک فقط زل زده بود‪ ،‬که عمال‬
‫جوابی به سوال سوکجین نمیداد‪.‬‬

‫"میخوام با انگشت کردنت شروع کنم‪ ،‬باشه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪844‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی اعالم کرد‪.‬‬

‫سوکجین آب دهنش رو قورت داد‪،‬‬

‫" باشه‪".‬‬

‫"رنگت؟"‬

‫"سبز"‬

‫سوکجین سریع جواب داد و یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫"پسر خوب‪".‬‬

‫پسر رو تشویق کرد و قلب سوکجین گرم شد‪.‬‬

‫خیلی خب‪ ،‬انگار که کینک تشویق شدن داشته و خودش نمیدونسته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪845‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"روی زانوهات بلند شو‪".‬‬

‫یونگی آروم گفت و سوکجین تکونی خورد تا از جاش بلند بشه‪.‬‬

‫حرکت کرد تا روی زانوهاش قرار بگیره‪ ،‬بدنش روی تشک بود و‬
‫باسنش در مقابل یونگی به نمایش گذاشته شده بود‪.‬‬

‫حس میکرد توی اون پوزیشن‪ ،‬شرم مثل حرارت داشت توی بدنش‬
‫پخش میشد‪ ،‬و میتونست حس کنه که هوسوک و جیمین دارن بهش‬
‫نگاه میکنن‪.‬‬

‫همه ی این ها باعث میشد تا بیشتر تحریک بشه و قلبش تند تر بکوبه‪.‬‬
‫اون همیشه عاشق این بود که توی مرکز توجه قرار بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪846‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی پاهای سوکجین رو کمی بیشتر از هم فاصله داد‪ ،‬تا ورودی پسر‬
‫بیشتر باز بشه‪ ،‬و بعد نوک انگشتش رو روی سر حفره اش گذاشت‪.‬‬

‫سوکجین خشکش زد‪ ،‬نوک انگشتی که آغشته به لوب بود رو حس‬


‫کرد که برای چند لحظه روی ورودیش نگه داشته شده بود‪ .‬بعد سرش‬
‫انگشت واردش شد‪.‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫یونگی دوباره پرسید‪ ،‬آهسته انگشتش رو حرکت میداد تا عمیقتر فرو‬


‫بره‪.‬‬

‫"س‪ ...‬سبز"‬

‫سوکجین با صدایی شکسته گفت و به خاطر احساس عجیبی که داشت‪،‬‬


‫توی جاش وول زد‪.‬‬

‫"ببخشید قبال کاری شبیه به این رو انجام نداده بودم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪847‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بنا به دالیلی سرخ شد‪.‬‬

‫"چیزی برای شرمندگی وجود نداره‪".‬‬

‫صدای یونگی براش نرم و ریلکس بود‪ ،‬و همین باعث میشد تا معلم‬
‫انگشتش رو راحت تر حرکت بده‪ .‬انگشتش رو یه دور کامل چرخوند‪،‬‬
‫کمی خمش کرد تا بتونه تمام دیواره ی داخلی پسر رو که نرم و داغ‬
‫بود‪ ،‬لمس کنه‪.‬‬

‫احساس عجیبی بود‪ .‬انگار یه فشار کوچیک رو توی خودش حس‬


‫میکرد‪ .‬غریزهش مجبورش میکرد تا اون رو به بیرون هل بده‪ ،‬ولی‬
‫خودش رو وادار میکرد تا این کار رو نکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪848‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی همچنان انگشتش رو دایره وار حرکت میداد و هربار دایره‬


‫حرکتش رو بزرگتر میکرد‪ .‬آهسته داشت حفره پسر رو بیشتر باز‬
‫میکرد‪.‬‬

‫"میخوام انگشت دومم رو اضافه کنم‪".‬‬

‫یونگی بعد از یک دقیقه اعالم کرد‪.‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫"سبز‪".‬‬

‫سوکجین نفسی کشید و گونهش رو روی بالش گذاشت‪.‬‬

‫سوکجین به دیوار خیره شده بود‪ ،‬تمام تمرکزش روی تابلویی بود که‬
‫اونجا آویزون شده بود‪ .‬انگشت هاش رو جمع کرد‪ ،‬ولی بعد خودش‬
‫رو مجبور کرد تا مشتش رو باز کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪849‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بعد جونگکوک شروع به حرف زدن کرد‪،‬‬

‫"آقای مین؟ میتونم من انجامش بدم؟"‬

‫یونگی دست نگه داشت و سوکجین سرش رو بلند کرد‪.‬‬

‫"دقیقا‪ ...‬چیکار کنی؟"‬

‫یونگی از پسر پرسید‪.‬‬

‫جونگکوک از روی صندلیش بلند شد‪ ،‬دستش از اضطراب میلرزید‪.‬‬

‫"میشه‪ ...‬کاری که شما میکنین رو انجام بدم؟ میتونم با انگشت گشادش‬


‫کنم؟"‬

‫یونگی برای لحظه ای ساکت موند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪850‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خب‪ ،‬تو باید از سوکجین اجازه بگیری‪".‬‬

‫جونگ کوک به پسر روی تخت نگاهی کرد که با تعجب داشت به‬
‫مکالمه ی اونها گوش میداد‪.‬‬

‫"جینی‪"،‬‬

‫جونگکوک خواهش کرد‪،‬‬

‫"میتونم لطفاً انگشتت کنم؟ قول میدم خوب انجامش بدم‪ .‬خواهش می‬
‫کنم‪ ،‬لطفاً؟"‬

‫این عجیب ترین درخواستی بود که سوکجین شنیده بود‪ .‬قبال براش‬
‫پیش اومده بود که درخواست های عجیب و غریبی در مورد پاهاش‬
‫از غریبه های منحرف توی اینترنت بشنوه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪851‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی جونگکوک خیلی کیوت و مشتاق بود‪ .‬تازه داشت یاد می‬
‫گرفت‪ ،‬و خب با نظارت آقای مین مگه چه اشکالی داشت؟‬

‫"اوه‪ ،‬آره‪ .‬فکر کنم اوکیه‪".‬‬

‫سوکجین پلک زد‪.‬‬

‫جونگ کوک لبخند درخشانی زد و بالفاصله روی تخته رفت‪ ،‬یونگی‬


‫کنار رفت تا جونگکوک بتونه بین رون های سوکجین قرار بگیره‪.‬‬

‫سوکجین دوباره به نقاشی خیره شد‪ ،‬میتونست حرارت جونگکوک‬


‫رو روی باسنش حس کنه‪.‬‬

‫"بیا‪"،‬‬

‫یونگی کمی لوب رو روی کف دست جونگکوک ریخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪852‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اول گرمش کن‪ ،‬اینجوری‪ .‬خوبه‪ .‬حاال با یک انگشت شروع کن‪،‬‬


‫آروم پیش برو و مطمئن شو که هر چند لحظه از سوکجین سوال کنی‬
‫که حالش چطوره‪ .‬باشه؟"‬

‫"گرفتم‪".‬‬

‫جونگکوک تایید کرد‪.‬‬

‫سر انگشتش رو روی ورودی سوکجین گذاشت و قبل از اینکه اون‬


‫رو داخل ببره‪ ،‬کمی باهاش بازی کرد‪ .‬انگشتش رو روی دیوارههای‬
‫جین کشید تا اون ژ ِل گرم رو به همه جاش بماله‪ .‬نفس هاش به‬
‫لپهای باسن دانش آموز بزرگ تر برخورد می کرد‪.‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫جونگکوک ازش پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪853‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سبز‪".‬‬

‫سوکجین جواب داد‪.‬‬

‫جونگکوک اون حرف رو به معنی این گرفت که میتونه انگشت‬


‫دومش رو هم اضافه کنه‪ .‬آروم کارش رو شروع کرد‪ ،‬و اگرچه مقدار‬
‫مناسبی لوب روی انگشتش بود‪ ،‬اما همچنان سوکجین وول میخورد و‬
‫به خاطر فشاری که دو برابر شده بود بدنش رو تکون میداد‪.‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫یونگی بالفاصله پرسید‪.‬‬

‫جونگکوک دست نگه داشت‪،‬‬

‫"کارم اشتباه بود؟"‬

‫با نگرانی به یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪854‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه‪ ،‬نه‪ .‬کارت خوب بود کوک‪".‬‬

‫سوکجین نفسی گرفت‪،‬‬

‫"سبز‪ .‬حالم خوبه‪ .‬فقط خیلی عادت ندارم چیزی توی باسنم باشه‪".‬‬

‫خندید و باعث شد تا خیال جونگکوک راحت بشه‪.‬‬

‫جونگکوک کاری که یونگی قبال انجام داده بود رو تکرار کرد‪،‬‬


‫انگشتش خم کرد و به نفس های منقطع سوکجین گوش داد‪.‬‬

‫به آرامی شروع به حرکت دادن دو انگشتش کرد‪ ،‬عقب و جلو‪ ،‬و‬
‫اجازه داد که سوکجین خودش رو با انگشت هاش وفق بده‪ .‬سوکجین‬
‫گه گاه خودش رو دور انگشت های پسر منقبض می کرد که برای‬
‫جونگکوک حسی عجیب و جدیدی بود‪ .‬می خواست که سوکجین به‬
‫خاطر اون احساس راحتی و لذت داشته باشه‪ ،‬می خواست که اون پسر‬
‫جذاب عاشق حرکت دست جونگکوک توی خودش بشه‪ ،‬میخواست‬
‫که بهش التماس کنه تا اون رو به فاک بده‪ .‬میخواست پسر رو از وسط‬
‫به دو نیم پاره کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪855‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کمی دیگه لوب بریز و بعد انگشت سوم رو اضافه کن‪".‬‬

‫یونگی با صداش جونگکوک رو از خلسه بیرون کشید‪.‬‬

‫پسر بالفاصله سرش رو تکون داد‪،‬‬

‫"درسته‪ ،‬باشه‪".‬‬

‫"با انگشت سوم اوکی هستی سوکجین؟"‬

‫یونگی پرسید‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬سبز‪".‬‬

‫سوکجین جواب داد‪ .‬عضو کامال تحریک شدهش‪ ،‬اگرچه نادیده گرفته‬
‫شده بود‪ ،‬اما داشت نبض میزد‪ .‬از اونجایی که دست هاش بسته شده‬
‫بود‪ ،‬دلش میخواست یکی براش جق بزنه‪ .‬ولی به نظر میرسید که‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪856‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک و یونگی فقط به سوراخ باسنش عالقه داشتن‪ .‬آهی کشید‬


‫و صورتش رو توی بالش فرو برد و به خودش یادآوری کرد که‬
‫هرچی باشه‪ ،‬این یک مجازات بود‪.‬‬

‫یونگی مقدار دیگه ای از لوب رو روی دست جونگکوک ریخت‪.‬‬


‫پسر با اشتیاق انگشت سومش رو اضافه کرد و به خاطر سوکجین سعی‬
‫کرد که آروم پیش بره‪.‬‬

‫سوکجین ناله ای کرد و عضو جونگکوک با صدای پسر تکون خورد‪.‬‬

‫"خوبی؟"‬

‫یونگی با پوزخند پرسید‪.‬‬

‫"آره خوبم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪857‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین جواب داد‪ .‬خجالت تمام گونههاش رو سرخ کرده بود‪ .‬پسر‬
‫تالش میکرد تا صورتش رو توی بالش پنهان کنه‪ .‬اون نمیدونست‬
‫که کی‪ ،‬کجا‪ ،‬چی‪ ،‬چرا یا ِکی‪ ،‬ولی یهو اون فشار تبدیل به حرارتی‬
‫لذتبخش شد و صدای ناله اش رو دراورد‪.‬‬

‫جونگکوک راضی از این که اون بوده که تونسته بود صدای ناله ی‬


‫پسر رو در بیاره‪ ،‬با خودش خندید‪ .‬اون پسر زیبا کسی بود که اولین‬
‫بوسه و اولین بلوجابش رو بهش داده بود‪ ،‬بنابراین جبران لطفی که‬
‫بهش شده بود‪ ،‬این بود که اولین نفری باشه که باسن سوکجین رو‬
‫لمس میکنه‪ .‬اون اولین مردی بود که باعث شده بود پسر زیبا اینجوری‬
‫ناله کنه‪.‬‬

‫انگشتش رو با سرعت بیشتری حرکت داد و سوکجین با نفس هایی‬


‫بریده خودش رو دور اون انگشت ها منقبض کرد‪.‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪858‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک یادش اومد که بپرسه‪.‬‬

‫"سبز‪".‬‬

‫سوکجین صورتش رو باال آورد تا نفس بکشه‪،‬‬

‫"لطفاً سریعتر‪".‬‬

‫جونگ کوک می خواست که اون کار رو انجام بده‪ ،‬اما یونگی دستش‬
‫رو روی شونه ی پسر گذاشت و سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"این یه مجازاته‪ ،‬یادته؟ قرار نیست چیزی که میخواد رو بگیره‪".‬‬

‫"درسته‪".‬‬

‫جونگکوک سرش رو تکون داد و سرعت دستش رو کم کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪859‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین ناله ای کرد و خودش رو به انگشت جونگکوک کوبید‪.‬‬

‫"کوک‪ ،‬لطفاً!"‬

‫نق زد‪.‬‬

‫"بعد از اون همه کاری که برات کردم‪ ،‬بدجنس نباش‪".‬‬

‫مردمک های جونگ کوک گشاد شد‪.‬‬

‫سوکجین داشت بهش التماس میکرد‪ ،‬به جونگکوک التماس می کرد‬


‫که بهش لذت بده‪ ،‬درست مثل خیاالتش‪.‬‬

‫میخواست که سرعتش رو باال ببره‪ ،‬انگشت هاش رو بیرون بکشه و‬


‫عضوش رو توی پسر بکوبه‪ ،‬اما باید به یاد میآورد که یونگی چی‬
‫گفته‪ ،‬این یه مجازات بود‪.‬‬

‫"انگشت چهارم رو اضافه کن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪860‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی دستور داد و جونگکوک اطاعت کرد و آخرین انگشتش رو‬


‫هم به داخل هل داد‪.‬‬

‫سوکجین خودش رو محکم منقبض کرد و کمی عقب کشید‪ .‬بعد‬


‫جونگکوک شروع به باز کردن انگشت هاش کرد و عضالت‬
‫دیوارههای داغ حفره ی پسر رو از هم فاصله داد‪ .‬سوکجین به خاطر‬
‫داخلی سوراخش‬
‫ِ‬ ‫حرکت انگشت های جونگکوک که دیواره های‬
‫رو فشار میداد‪ ،‬شروع به نفس نفس زدن کرد‪.‬‬

‫یونگی به هر دو دانش آموزش نگاه کرد‪.‬‬

‫جونگکوک داشت به بهترین شکل کار خودش رو توی انگشت‬


‫کردن پسر دیگه انجام می داد و سوکجین هم به بهترین شکل‬
‫انگشتهای پسر رو توی خودش جا داده بود‪.‬‬

‫یونگی شونه های جین رو مالید‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪861‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جین‪ ،‬پسر خوب‪".‬‬

‫سوکجین به خاطر اون تعریف لرزید‪.‬‬

‫"لطفاً بیشتر‪".‬‬

‫اما یونگی پسر رو نادیده گرفت‪ ،‬دست دیگرش رو روی شانهی‬


‫جونگکوک گذاشت‪.‬‬

‫"حاال قراره پروستاتش رو پیدا کنیم‪ .‬پس به کارت ادامه بده‪ ،‬ولی‬
‫دستت رو یکمی بیشتر فشار بده و سر انگشتات رو رو به باال خم کن‪".‬‬

‫جونگ کوک تمرکز کرد‪ ،‬بیشتر از یک شکارچی گنج که به دنبال‬


‫حساس‬
‫ِ‬ ‫پیدا کردن شهر طالیی گم شده بود‪ ،‬میخواست تا نقطهی‬
‫سوکجین رو پیدا کنه‪ .‬انگشت هاش رو کمی جلوتر برد و باعث شد‬
‫تا سوکجین به خاطر این فشار به خودش بلرزه‪ ،‬و بعد انگشت هاش رو‬
‫به سمت باال خم کرد و سقف حفره پسر رو خراشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪862‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جونگکوک لطفا‪ ...‬آهههه‪"...‬‬

‫سوکجین صورتش رو به بالش فشار داد و ناله کرد‪ .‬آرزو میکرد که‬
‫میتونست عضو خودش رو لمس کنه‪.‬‬

‫جونگکوک دست نگه داشت‪ ،‬نگران بود که به پسر آسیب زده باشه‪،‬‬
‫ولی دست یونگی که روی شونه اش قرار داشت وادارش میکرد که‬
‫به کارش ادامه بده‪.‬‬

‫"اون حالش خوبه‪ ،‬اگه ناراحت باشه میتونه بگه زرد‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد و جونگکوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫جونگکوک به کارش ادامه داد‪ .‬انگشت هاش رو برای پیدا کردن‬


‫پروستات سوکجین میچرخوند و حرکت می داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪863‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین نفس نفس میزد و زیر پسر وول میخورد‪ ،‬واضح بود که‬
‫تحریک شده‪ ،‬اما نه اونقدر که بدون لمس شدن به ارگاسم برسه‪.‬‬

‫دقیقا همون زمانی که جونگکوک ترسیده بود که مبادا مهارت کافی‬


‫برای پیدا کردن اون نقطه رو نداشته باشه‪ ،‬انگشت هاش چیز سفت و‬
‫کوچکی رو لمس کردن‪ ،‬و واکنشی که از سوکجین گرفت خیلی‬
‫سریع بود‪.‬‬

‫"آه‪ ...‬فاک‪ ،‬این دیگه چه‪ ....‬هولی شت!"‬

‫پسر از شوک احساس لذتی که به بدنش وارد شده بود‪ ،‬به گریه افتاد‬
‫و سرش رو به عقب پرت کرد‪.‬‬

‫"جو‪ ...‬جونگکوک‪ ،‬دوباره انجامش بده‪ ،‬لطفا! لطفا‪ ،‬هولی شت!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪864‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک به یونگی نگاه کرد تا ازش اجازه بگیره و معلم سرش‬
‫رو تکون داد‪.‬‬

‫جونگکوک هم با اشتیاق دستش رو به جلو حرکت داد و دوباره اون‬


‫نقطه رو لمس کرد‪.‬‬

‫سوکجین ناله ای کرد‪ ،‬رون های پاش داشت میلرزید و جونگکوک‬


‫با اشتیاق در حال تماشای پسر بزرگتر بود‪ .‬اون باعث شده بود که‬
‫سوکجین اینجوری واکنش نشون بده‪ .‬اون بود که باعث شده بود که‬
‫سوکجین حس خوبی داشته باشه‪.‬‬

‫براش سوال بود که آیا یونگی هم تمام مدت همین حس رو داره‪.‬‬

‫"جونگی‪ ،‬جونگی من‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪865‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین روی تخت افتاد‪.‬‬

‫"لطفا‪ ،‬فقط یه بار دیگه‪ ،‬لطفا!"‬

‫جونگکوک پوزخندی زد‪ .‬رون های سوکجین رو با یه دست گرفت‬


‫و با دست دیگه‪ ،‬دوباره توی حفره ی پسر ضربه زد‪ .‬اینبار با بیشترین‬
‫قدرتی که میتونست این کار رو کرد‪.‬‬

‫سوکجین درحالیکه داشت از حس خوبی که توی بدنش پخش بود‬


‫لذت میبرد‪ ،‬میتونست به وضوح ستاره ها رو ببینه‪ .‬حتی نمیتونست از‬
‫فرط لذت گریه کنه‪ ،‬ذهنش موقتا از کار افتاده بود‪.‬‬

‫تا حاال هیچ دختری نتونسته بود کاری کنه که چنین حسی داشته باشه‪،‬‬
‫چون تا حاال هیچ دختری انگشتش رو توی سوراخش فرو نکرده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪866‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی که بدنش پایین اومد‪ ،‬متوجه عضو تحریک شده و دردناکش شد‬
‫که داشت جلوی شکم کوچولوش چکه میکرد و با پریکام‪ ،‬مالفه های‬
‫روی تخت رو خیس میکرد‪.‬‬

‫"لطفا کوک‪ ،‬لمسم کن‪".‬‬

‫سوکجین به پسرک التماس کرد‪ ،‬میدونست که خواهش کردن از‬


‫یونگی بی فایدهس‪ ،‬ولی جونگکوک مهربون بود‪ ،‬جونگکوک‬
‫شیرین بود‪ .‬اون احتماال بهش کمک میکرد‪ ،‬اون سوکجین رو دوست‬
‫داشت‪.‬‬

‫"کوکی‪ ،‬جونگی‪ ،‬گوکی‪ ،‬لطفا کوک‪".‬‬

‫سوکجین تمام اسم های مستعاری رو که میتونست به پسر دیگه نسبت‬


‫بده رو به زبون میاورد تا بتونه جونگکوک رو نرم کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪867‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی دست یونگی روی شونه ی جونگکوک مانع از این میشد تا‬
‫پسرک چیزی رو که سوکجین میخواست‪ ،‬بهش بده‪.‬‬

‫"بکش بیرون‪".‬‬

‫یونگی دستور داد و اگرچه لب های جونگکوک از نارضایتی جلو‬


‫اومد‪ ،‬اما به آرومی انگشت هاش رو از سوراخ سوکجین بیرون کشید‪.‬‬

‫"صبر کن‪ ،‬صبرکن‪ ،‬صبر کن‪".‬‬

‫سوکجین نفس نفس زد و باسنش رو پایین آورد‪ ،‬البته چیزی وجود‬


‫نداشت که بخواد خودش رو بهش فشار بده‪.‬‬

‫"داری چیکار‪ ...‬نه! جونگکوک‪ ...‬لطفا! برگرد!"‬

‫میخواست خودش رو عقب تر ببره‪ ،‬ولی طناب هایی که دست و پاش‬


‫رو بسته بود‪ ،‬بهش چنین اجازه ای رو نمیدادن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪868‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سوکجین‪ ،‬به من گوش کن‪".‬‬

‫یونگی از روی تخت پایین اومد و به سمت جایی رفت که سر سوکجین‬


‫اونجا بود‪ .‬صورت پسر رو با دست هاش قاب گرفت‪.‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫"سبز! لمسم کن!"‬

‫سوکجین با گریه گفت‪.‬‬

‫"نه سوییتی‪".‬‬

‫یونگی موهای دانش آموزش رو نوازش کرد‪.‬‬

‫"این یه تنبیهه‪ ،‬یادته؟"‬

‫سوکجین دماغش رو باال کشید و با چشم هایی پر از اشک به یونگی‬


‫نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪869‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این چیزیه که قراره اتفاق بیفته‪".‬‬

‫یونگی به نوازش موهای پسر ادامه داد تا ریلکس بشه‪.‬‬

‫"جونگکوک تو رو برای من آماده کرده‪ ،‬پس من قراره االن به‬


‫فاکت بدم‪ .‬فهمیدی؟ مشکلی نیس؟"‬

‫دهن سوکجین با فکر کردن به اون سوال کمی باز شد‪.‬‬

‫هوسوک روی صندلیش ناله ای کرد و توی جاش یکمی تکون خورد‪.‬‬

‫"مشکلی نیس؟"‬

‫یونگی تکرار کرد و به نرمی موهای سوکجین رو کشید‪.‬‬

‫سوکجین دهنش رو بست و سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪870‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه آقای مین‪ ،‬لطفا منو به فاک بدین‪".‬‬

‫لب هاش رو با حالتی دوست داشتنی جلو داد که باعث شد یونگی‬


‫لبخند بزنه‪.‬‬

‫یونگی به جلو خم شد و لب هاش رو برای مدت کوتاهی روی لب‬


‫های پسرک فشار داد‪ ،‬و بعد به سراغ شکمش رفت و قبل از اینکه‬
‫عقب بکشه‪ ،‬چند بوسه ی پروانه ای روی بدن پسر گذاشت‪.‬‬

‫جونگکوک با چشم های گشاد شده به دست یونگی نگاه کرد که‬
‫سمت کش باکسرش رفت‪ .‬باورش نمیشد که اون اتفاق واقعا داشت‬
‫رخ میداد‪ .‬اون باالخره قرار بود عضو یونگی رو ببینه‪ .‬اون روز مثل‬
‫کریسمس بود‪ ،‬ولی حتی خیلی بهتر‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪871‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی خیلی راحت باکسرش رو درآورد‪ ،‬انگار نه انگار که چهارجفت‬


‫چشم دارن تماشاش میکنن‪ .‬کارش مثل استریپ شو یا چیزی که شامل‬
‫حرکات سکس باشه نبود‪ ،‬ولی ناله ی جونگکوک رو درآورد‪.‬‬

‫سوکجین با دیدن تصویر مقابلش نفسش بند اومد‪ ،‬چشم هاش روی‬
‫عضو معلمش ثابت مونده بود‪ .‬با ترس به یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫"قراره منو بکشین؟"‬

‫یونگی قهقهه زد‪.‬‬

‫"چیزیت نمیشه جین‪".‬‬

‫هوسوک و جیمین هم با چشم های درشت شده به صحنه ی مقابل نگاه‬


‫میکردن‪ .‬یونگی روی تخت برگشت و بین پاهای سوکجین جا گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪872‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک باید از روی تخت پایین میومد‪ ،‬ولی از نزدیکی یونگی‬


‫رد شد و درحالیکه تماشاش میکرد‪ ،‬شروع به جویدن ناخن های دستی‬
‫کرد که توی سوراخ سوکجین فرو نبرده بود‪.‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫یونگی دوباره پرسید و بعد دستش رو روی باسن تنگ دانش آموزش‬
‫کشید و لپ های نرمش رو ماساژ داد‪.‬‬

‫سوکجین همونطور که میلرزید‪ ،‬دوباره نگاهش رو به تابلوی نقاشی‬


‫داد‪.‬‬

‫"س‪...‬سبز‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪873‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی کمی دیگه لوب رو روی انگشت هاش ریخت و اون ها رو‬
‫روی عضو بزرگش حرکت داد‪ .‬میدونست که دانش آموزانش دارن‬
‫نگاهش میکنن‪ ،‬بنابراین لبخندش رو برای خودش نگه داشت‪.‬‬

‫باالخره خودش رو روی بدن سوکجین کشید و عضوش رو مقابل‬


‫حفرهی پسر نگه داشت‪ .‬سر عضوش خیلی کوتاه با ورودی حفرهی‬
‫سوکجین برخورد کرد و پسر کمی مردد خودش رو عقب کشید‪.‬‬

‫"ز‪ ...‬زرد‪".‬‬

‫یونگی مکث کرد‪.‬‬

‫"همه چی رو به راهه؟"‬

‫سوکجین خودش رو روی بالش ول کرد و با طنابی که دور مچش‬


‫پیچیده شده بود‪ ،‬بازی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪874‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میخوای کاری کنی که اشکم دربیاد‪ ،‬درسته؟"‬

‫یونگی سرش رو تکون داد‪ ،‬حرکتش از روی غرور نبود‪ ،‬فقط‬


‫میخواست صداقتش رو نشون بده‪.‬‬

‫"ناچارا‪ ،‬بله‪".‬‬

‫سوکجین آه لرزونی کشید‪ .‬اون دقیقا چیزی بود که خودش هم‬


‫میخواست‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬ادامه بده‪ .‬سبز‪".‬‬

‫سوکجین گوشه ی بالش رو گاز گرفت تا خودش رو آماده کنه‪.‬‬

‫"مطمئنی؟"‬

‫یونگی یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪875‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین سرش رو تکون داد‪ ،‬قلبش داشت از شدت ترس و هیجان‬


‫بیوقفه توی سینهش میکوبید‪.‬‬

‫یونگی به دانش آموز چند لحظه زمان داد تا قبل از اینکه عضوش رو‬
‫وارد حفره ی پسر کنه‪ ،‬اگه میخواد نظرش رو تغییر بده‪ .‬دوباره سر‬
‫عضوش رو روی ورودی پسر گذاشت‪ ،‬هنوز هم داشت به سوکجین‬
‫فرصت میداد تا تغییر عقیده بده‪ .‬ولی پسر حرفی نزد‪ ،‬و یونگی به‬
‫آرومی عضوش رو توی سوراخش فشار داد‪.‬‬

‫نفس سوکجین بریده شد و بدنش رو دور عضو یونگی منقبض کرد‪.‬‬

‫"آروم باش بیبی‪".‬‬

‫یونگی همونطور که شونه های پسر رو به آرومی میمالید‪ ،‬زمزمه کرد‪.‬‬

‫"بهتره که خودت رو شل کنی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪876‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین تالش کرد تا خودش رو ریلکس کنه‪ ،‬واقعا سعیش رو کرد‪.‬‬


‫ولی بعد یونگی عضوش رو کمی بیشتر واردش کرد و نفس سوکجین‬
‫بند اومد و دوباره بدنش منقبض شد‪.‬‬

‫نمیتونست کاری کنه‪ ،‬عضو یونگی خیلی بزرگ بود‪ .‬حتی میشد گفت‬
‫عظیم‪ .‬فشار غیر قابل تحمل بود و پسر نمیتونست بدنش رو وادار کنه‬
‫تا ریلکس بشه‪ .‬قلبش داشت سینهش رو میشکافت‪.‬‬

‫یونگی آهی کشید‪ .‬نگران بود که چنین اتفاقی بیفته‪.‬‬

‫"جونگکوک‪".‬‬

‫معلم پسر رو صدا کرد و سر جونگ کوک‪ ،‬با شنیدن اسمش باال اومد‪.‬‬

‫"بله؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪877‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫از پشت میز یونگی بلند شد و سریع خودش رو به کنار تخت رسوند‪.‬‬
‫به عضو یونگی خیره شده بود که کمی از طولش داخل سوکجین فرو‬
‫رفته بود‪.‬‬

‫حفره ی بیچارهی دانش آموز دور عضو کلفت یونگی کش اومده بود‬
‫و جونگکوک ناخودآگاه با دیدنش لرزید‪.‬‬

‫"یه ورقه قرص توی کشوی کنسولم هست‪ .‬یکیشون رو در بیار‪".‬‬

‫یونگی همونطور که شونه های سوکجین رو ماساژ میداد‪ ،‬به پسر دیگه‬
‫دستور داد‪.‬‬

‫جونگکوک سرش رو تکون داد و به طرف کنسول رفت‪ .‬توی کشو‬


‫ای پشت اون رو‬
‫رو گشت و ورقهی قرص رو پیدا کرد‪ ،‬روکش نقره ِ‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪878‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پاره کرد تا یکی از اون قرص ها کف دستش بیفته‪ .‬دوباره به کنار‬


‫تخت برگشت‪.‬‬

‫"حاال چیکار کنم؟"‬

‫"اون رو بده به سوکجین‪".‬‬

‫یونگی با سر اشاره کرد‪.‬‬

‫جونگکوک روی تخت رفت تا کنار سر سوکجین قرار بگیره‪ ،‬و بعد‬
‫قرص رو بین دو انگشت گرفت و به طرف دهن پسر برد‪.‬‬

‫سوکجین بدون اینکه بدونه اون چه قرصیه‪ ،‬دهنش رو باز کرد‪ .‬به‬
‫یونگی اعتماد داشت و میدونست اون فقط چیزی رو بهش میده که‬
‫بتونه کمکش کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪879‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پسر خوب‪".‬‬

‫وقتی سوکجین قرص رو همونطور بدون آب قورت داد‪ ،‬یونگی پسر‬


‫رو تشویق کرد‪.‬‬

‫"اون یه محرک جنسی بود‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪.‬‬

‫"سریع عمل میکنه‪ .‬باعث میشه که راحتتر بتونی ریلکس بشی‪".‬‬

‫سوکجین سرش رو تکون داد‪ .‬همچنان در تالش بود با این واقعیت که‬
‫معلمش حتی کامال سفت نشده و با این حال اون نمیتونه همون مقدار‬
‫از عضو مرد رو توی خودش تحمل کنه‪ ،‬کنار بیاد‪.‬‬

‫جونگکوک اونقدر مهربون بود که کنارش بمونه‪ ،‬با موهاش بازی‬


‫کنه و از پسر تعریف کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪880‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خیلی زود سوکجین حس کرد که سرش سبک شده و قلبش سریع تر‬
‫میزنه‪ .‬یعنی اون تعریف کردن ها روش اثر گذاشته بودن یا اینکه‬
‫اونقدر برای مدت طوالنی سفت بوده که االن توهم میزنه؟‬

‫"االن تقریبا ده دقیقه شده‪ ،‬قرص دیگه باید اثر بکنه‪".‬‬

‫یونگی گفت‪ ،‬صداش دورتر از جایی که بود شنیده میشد‪.‬‬

‫اوه درسته‪ .‬سوکجین حتی فراموش کرده بود که قرص خورده‪.‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫"سبز‪".‬‬

‫سوکجین با نفس نفس گفت‪ ،‬داشت مقابل صورت جونگکوک پلک‬


‫میزد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪881‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به آرومی کمی بیشتر خودش رو به داخل فشار داد‪ ،‬و سوکجین‬
‫از شدت فشار نفس سنگینی کشید‪ .‬جونگکوک گونه ی پسر رو‬
‫بوسید‪ ،‬سوکجین دهنش رو برای جونگکوک باز کرد تا پسر اونجا‬
‫رو ببوسه‪.‬‬

‫یونگی همونطور که با احتیاط داشت بیشتر به داخل فشار می آورد‪،‬‬


‫اجازه داد تا سوکجین حواس خودش رو با بوسیدن جونگکوک پرت‬
‫کنه‪ .‬اگرچه اون یه تنبیه بود اما یونگی نمی خواست که به پسر صدمه‬
‫بزنه‪ .‬سوکجین یکی از دانش آموز های مورد عالقه اش بود و توی این‬
‫کار‪ ،‬اولین بارش بود‪ .‬بنابراین به آرومی پیش میرفت‪ ،‬برای پسر وقت‬
‫صرف میکرد و مرتب حالش رو می پرسید‪.‬‬

‫ذهن سوکجین پر از ابهام بود و تالش می کرد تا روی دردی که توی‬


‫باسنش به وجود اومده‪ ،‬یا عضوش رو به درد آورده‪ ،‬تمرکز نکنه‪ .‬زبون‬
‫جونگکوک توی دهنش می چرخید و افکارش رو به طرف خودش‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪882‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫می کشید‪ .‬سوکجین به خاطر سه علت مختلف تحریک شدن‪ ،‬ناله‬


‫میکرد‪ .‬میدونست که جیمین و هوسوک دارن تماشاش میکنن‪ ،‬اون‬
‫عاشق این بود که توی مرکز توجه باشه‪ .‬عاشق بوسیدن جونگکوک‬
‫بود‪ .‬خیلی وقت بود که عاشق این بود که تا بیشترین حد ممکن‬
‫تحریک بشه‪ .‬اون عاشق عضو معلمش توی باسنش بود‪ .‬عاشق همه این‬
‫ها بود‪ ،‬به حدی که میتونست گریه کنه‪.‬‬

‫یونگی باالخره تونست تا انتها واردش بشه و کارش باعث شد تا‬


‫سوکجین توی دهن جونگکوک ناله بلندی سر بده‪ .‬باسنش هنوز باال‬
‫بود و یونگی داشت با کبودی های روی اون بازی میکرد تا اینکه پسر‬
‫بتونه به عوضش عادت کنه‪ .‬یونگی به پایین خم شد و روی لپ راست‬
‫باسن دانش آموز‪ ،‬الو مارک گذاشت‪ ،‬سوکجین با این کارش پرید‪.‬‬

‫"همممفففف‪"!..‬‬

‫مقابل لب های جونگکوک با خفگی صدایی درآورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪883‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫یونگی دوباره ازش پرسید‪.‬‬

‫جونگکوک عقب کشید تا سوکجین بتونه جواب بده‪.‬‬

‫"سبز‪".‬‬

‫پسر با چشم هایی درشت و شیشهای نفس کشید‪ .‬جنبه ی مثبت اون‬
‫قرص این بود که فشار توی حفره ش کمتر شده بود‪ ،‬اما کمکی به‬
‫عضو کامال تحریک شده و سفتش نمی کرد‪ .‬در واقع توی این مورد‪،‬‬
‫اوضاع رو بدتر هم کرده بود‪.‬‬

‫حاال نه اینکه یونگی بخواد اهمیتی بده‪ ،‬چون تمام تمرکزش روی باسن‬
‫سوکجین بود‪.‬‬

‫و بعد یونگی به آرومی عضوش رو بیرون کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪884‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین نفس نفس زد و از جونگکوک جدا شد‪.‬‬

‫"آه!"‬

‫به خاطر اون حس کشیدگی توی خودش جمع شده و به گریه افتاد‪.‬‬

‫"نه! نرو!"‬

‫باالخره تونسته بود یه جورایی به حضور عضو معلمش توی خودش‬


‫عادت کنه‪.‬‬

‫آخرین چیزی که می خواست این بود که این حس از بین بره‪.‬‬

‫یونگی قهقهه زد‪.‬‬

‫"نگران نباش بیبی‪ .‬دوباره برمیگردم‪".‬‬

‫و بعد دوباره عضوش رو به داخل فشار داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪885‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه‪"....‬‬

‫سوکجین به جونگکوک خیره شده بود‪ ،‬اما پسر کوچکتر میتونست‬


‫بگه که جین واقعاً نمیتونه ببینتش‪ .‬خیلی توی دنیای خودش غرق شده‪.‬‬

‫یونگی دوباره عقب کشید‪ ،‬این بار کمی بیشتر‪ ،‬و بعد به عقب خم شد‪.‬‬

‫سوکجین یه لحظه منقبض شد و بعد دوباره تونست ریلکس بشه‪.‬‬

‫"آههههه‪"...‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫"سبز‪".‬‬

‫سوکجین هوفی کشید‪ ،‬به جایی پشت سر جونگکوک خیره شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪886‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی کمی سرعت کارش رو بیشتر کرد‪ .‬هر بار بیشتر خودش رو‬
‫عقب میکشید و موقعی که دوباره ضربه می زد‪ ،‬سرعتش رو باالتر‬
‫میبرد‪.‬‬

‫سوکجین خیلی سریع از خود بیخود شده بود‪ ،‬و همونطور که طنابهایی‬
‫که اون رو نگه داشته بودن رو لمس میکرد‪ ،‬صدای ناله و نفس نفس‬
‫زدنش بود که از بین لب های خوشگلش خارج میشد‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬آه‪ ،‬آهه‪ .‬لطفا‪ ...‬آههه!"‬

‫اون حتی نمی دونست که برای چه چیزی داره التماس میکنه‪.‬‬

‫جونگکوک با اشتیاق داشت یونگی رو که تقریباً تمام طول عضوش‬


‫رو بیرون کشیده بود‪ ،‬تماشا میکرد‪ .‬عضو بزرگش به خاطر لوب و‬
‫ترشحات سوکجین براق شده بود‪ .‬و بعد معلم یک دفعه خودش رو توی‬
‫پسر کوبید‪ ،‬سوکجین فریاد زد و به باالی تخت کوبیده شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪887‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین به موقع سرش رو برگردونده بود‪ ،‬گونه هاش داشت با شدت‬


‫به تاج تخت برخورد می کرد و تاج باالی تخت هم به دیوار کوبیده‬
‫می شد‪ .‬جونگکوک متوجه شد که کمی از رنگ روی دیوار به خاطر‬
‫اون برخورد ریخته‪ .‬عضوش به خاطر تحریک شدگی از وحشت تکونی‬
‫خورد‪.‬‬

‫سوکجین خیلی خوش شانس بود‪.‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫یونگی زمزمه کرد‪ .‬ظاهراً اهمیتی نمیداد که دیوار اتاقش رو خراب‬


‫کرده‪.‬‬

‫"مح‪ ...‬محکم تر!"‬

‫سوکجین فریاد کشید‪ ،‬اشک توی چشماش جمع شده بود و تالش‬
‫میکرد تا با خم شدن روی تخت‪ ،‬یونگی رو دوباره به حرکت در بیاره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪888‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پرسیدم رنگ‪ ،‬هرزه‪".‬‬

‫یونگی غرید و جوری باسن سوکجین رو محکم چنگ زد که ناخنهاش‬


‫توی اون گوشت نرم فرو رفتن‪.‬‬

‫"سبز‪".‬‬

‫سوکجین به سرعت گفت‪.‬‬

‫"لطفاً محکم تر‪ .‬محکم تر‪ ،‬آه‪ ،‬آهه‪".‬‬

‫گونهش به خاطر برخورد با تاج تخت گزگز می کرد‪ ،‬اما سوکجین‬


‫حتی اون رو حس نمی کرد‪ .‬تمام چیزی که پسر میتونست احساس‬
‫کنه‪ ،‬نیاز به کام شدن بود‪ ،‬جوری که انگار زندگیش به اون بستگی‬
‫داره‪ .‬اما اون قسمت از بدنش همچنان لمس نشده بود‪ ،‬بنابراین‬
‫نمیتونست به چیزی که میخواد برسه‪ .‬سوکجین مجبور بود که لب مرز‬
‫باقی بمونه و هر بالیی رو که معلم بی رحمش به سرش می آورد رو‬
‫تحمل کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪889‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و یونگی تازه کارش رو شروع کرده بود‪.‬‬

‫یونگی خودش رو کامل از سوراخ پسر بیرون کشید و باعث شد‬


‫سوکجین ناله ی بلندی کنه‪ ،‬و بعد باسن پسر رو گرفت و دوباره توی‬
‫اون کوبید و به پروستاتش ضربه زد‪ .‬دوباره بیرون کشید و کارش رو‬
‫تکرار کرد‪ ،‬و دوباره‪ .‬و بعد سرعت خودش رو بیشتر کرد و حتی‬
‫محکم تر از وقتی که دیلدو رو توی تهیونگ می کوبید‪ ،‬سوکجین رو‬
‫به فاک داد‪.‬‬

‫سوکجین فریاد کشید و به گریه افتاد‪ .‬حتی با وجود اینکه جونگکوک‬


‫داشت اشک هاش رو از روی گونه هاش پاک میکرد‪ ،‬نمی دونست‬
‫که شروع به گریه کرده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪890‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حالت خوبه؟"‬

‫جونگکوک به نرمی ازش پرسید‪ .‬ولی سوکجین آرزو میکرد که‬


‫بتونه حرف بزنه‪ .‬نمیتونست صدای چیزی رو به غیر از حرکت خون‬
‫توی گوش هاش رو بشنوه‪.‬‬

‫یونگی مرتب تو سوراخش میکوبید‪ ،‬می غرید و لب هاش رو می گزید‪.‬‬


‫باسن سوکجین بی نقص بود‪ .‬تازه به اندازهای گشاد شده بود که بتونه‬
‫عضوش رو کامل توی خودش جا بده‪ ،‬ولی نه اونقدر تنگ که باعث‬
‫داخلی پسر نرم و دست نخورده بود و این‬
‫ِ‬ ‫بشه اذیت بشه‪ .‬دیواره های‬
‫واقعیت که یونگی اون باسن رو به تصاحب خودش درآورده‪ ،‬باعث‬
‫میشد تا بخواد کامال نابودش کنه‪.‬‬

‫دستش توی موهای سوکجین فرو رفت و همونطور که دست دیگه اش‬
‫روی پهلوی پسر بود و داشت دنده هاش رو بخاطر نگه داشتنش کبود‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪891‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫می کرد‪ ،‬سر پسر رو عقب کشید‪ .‬یونگی به جلو خم شد و الله گوش‬
‫دانشآموز رو لیس زد‪.‬‬

‫"رنگ بیبی؟"‬

‫یونگی با صدای خش داری پرسید و پوزخند زد‪.‬‬

‫"سبز‪ ،‬آره‪ .‬لطفاً واینستا!"‬

‫سوکجین نفس نفس میزد و اشک روی گونه هاش جاری بود‪.‬‬

‫"او‪ ...‬اوهه‪ ،‬فااک‪ ،‬لط‪...‬لطفا‪ ،‬ادامه بده!"‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"ولی این یه مجازاته‪ ،‬یادته؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪892‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین به شدت سرش رو تکون داد و تقریباً تعادلش رو به هم زد‪.‬‬


‫خودش رو دور عضو یونگی منقبض کرد‪ ،‬انگار که نمی خواست اجازه‬
‫بده تا اون رو ازش خارج کنن‪.‬‬

‫"ن‪...‬نه‪ ،‬لطف ًا‪ .‬آه‪ ،‬آهه‪ ،‬فاک‪ ،‬لطفا!"‬

‫ناله کرد‪.‬‬

‫"من‪ ...‬من می خوام‪"...‬‬

‫"چی میخوای خوشگله؟"‬

‫یونگی پرسید و صدای عمیقش توی گوش جین فرو رفت‪.‬‬

‫اون صدا تمام ذهن سوکجین رو از هر چیزی به جز یونگی پر کرده‬


‫بود‪.‬‬

‫"لطفا‪ ،‬من میخ‪ ...‬میخوام‪ ...‬که تو منو‪ ...‬به گریه بندازی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪893‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین به سختی میتونست پاهاش رو باال نگه داره‪ ،‬همونجا بمونه و‬


‫تمام قدرتش رو برای این کار بذاره‪.‬‬

‫از خستگی به نفس نفس افتاده بود‪ ،‬عضوش کامال سفت و دردناک‬
‫شده بود‪ .‬و با این حال هنوز هم لب مرز بود و نه میتونست به ارگاسم‬
‫برسه و نه بدنش میتونست آروم بگیره‪.‬‬

‫یونگی اووو ای کشید‪ ،‬انگشت هاش رو روی گونه ی پسر کشید و یه‬
‫قطره از اشکش رو پاک کرد‪.‬‬

‫"ولی بیبی من همین حاال هم این کار رو کردم‪".‬‬

‫یونگی انگشتش رو با زور توی دهن سوکجین فرو برد و پسر رو‬
‫مجبور کرد تا مزه ی اشک خودش رو بچشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪894‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زبون سوکجین دور انگشت معلمش پیچیده و مزه شور اشک توی‬
‫دهنش پخش شد‪ .‬چشم هاش از شدت شوک از هم باز شد‪ .‬اون حتی‬
‫متوجه نشده بود که داره گریه میکنه‪ .‬کی این اتفاق افتاده بود؟‬

‫دانش آموز فهمید که یونگی اون رو تا به حدی به فاک داده که به‬


‫گریه افتاده‪ ،‬پی در پی توی سوراخ باسنش کوبیده و نگاه های سوزان‬
‫همکالسی هاش هم فقط روی خودش بوده‪ ،‬با تمام این افکار‪ ،‬سوکجین‬
‫فریاد بلندی کشید و به ارگاسم رسید؛ بدون لمس شدن‪ ،‬با شدت و‬
‫دردناک‪.‬‬

‫خیلی درد داشت‪ ،‬و همزمان هم خیلی حس خوبی داشت‪ .‬حالش رو‬
‫بهم میزد‪ ،‬ولی بهشت بود‪ .‬و سوکجین مالفه های روی تخت رو با‬
‫کامش نقاشی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪895‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به خاطر ارگاسم بدنش میلرزید تا اینکه باالخره روی تخت افتاد‪ .‬بدنش‬
‫به قدری ضعیف شده بود که هیچ کاری به جز تقال کردن برای نفس‬
‫کشیدن ازش برنمیومد‪.‬‬

‫حتی به سختی میتونست حس کنه که سینهش با کام خودش چسبناک‬


‫شده‪ ،‬یا اینکه عضوش‪ ،‬که هنوز بین خودش و مالفه ها کشیده میشه‪،‬‬
‫خیلی حساس شده و با کوچیکترین لمسی نبض میزنه‪.‬‬

‫"رنگ؟"‬

‫یونگی نشست و پرسید‪.‬‬

‫سوکجین به قدری گریه میکرد که نمیتونست جواب بده‪ ،‬هنوز هم به‬


‫خاطر حس لذتی که بهش وارد شده بود‪ ،‬داشت خفه میشد‪ .‬به خاطر‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪896‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پس لرزه های بعد از ارگاسم‪ ،‬بدنش دوباره به ارتعاش دراومد و تکون‬
‫خورد و باعث شد تا ناخودآگاه دست هاش رو مشت کنه و بلرزه‪.‬‬

‫جونگکوک به یونگی کمک کرد تا طناب های پسر رو باز کنه‪ ،‬و‬
‫بعد اون رو به پشت روی فرش نرم خوابوند‪ .‬سوکجین همچنان نفس‬
‫نفس میزد و چشم هاش بسته بود‪.‬‬

‫"توی کمد بازم حوله هست‪".‬‬

‫یونگی گفت و مالفه های کثیف رو از روی تخت جمع کرد‪.‬‬

‫"یکیش رو برای جین میاری کوک؟"‬

‫و باکسرش رو باال کشید‪.‬‬

‫جونگکوک حاضر بود هر کاری که یونگی میگفت رو انجام بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪897‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به طرف کمد رفت و سریع درش رو باز کرد‪.‬‬

‫همونطور که بین رگال لباس ها رو برای پیدا کردن حوله میگشت‪،‬‬


‫چشمش به چیزی که خورد که به نظر نمیرسید به اون کمد تعلق داشته‬
‫باشه‪.‬‬

‫دستش رو دراز کرد‪ ،‬چوب لباسی رو از روی رگال برداشت و به‬


‫پیراهن زنانه ی مشکی رنگ نگاه کرد‪ .‬پشت لباس به شکل ‪ c‬رو به‬
‫باال و از جلو هم یقه هفت بود‪ .‬توی ناحیه ی کمر تنگ میشد و انتهای‬
‫اون تا باالی رون جونگکوک میرسید‪.‬‬

‫جونگکوک احتمال داد که اون لباس مربوط به یه رابطه یک شبه‬


‫بوده باشه که طرف لباسش رو جا گذاشته‪ .‬بعد به طرف یونگی‬
‫برگشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪898‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هی‪ ،‬آقای مین‪ .‬این چی‪"....‬‬

‫"چیکار داری میکنی؟"‬

‫چشم های یونگی ناگهان گشاد شد‪.‬‬

‫جونگکوک که غافلگیر شده بود‪ ،‬لباس رو باال گرفت‪.‬‬

‫"اوم‪ ...‬من فقط‪"...‬‬

‫"اون رو بذار کنار!"‬

‫یونگی هیسی کشید و سریع به طرفش اومد‪.‬‬

‫لباس رو از دست دانش آموز بیرون کشید‪ .‬قبلش با شدت میکوبید‪ ،‬و‬
‫نبضش به طور وحشتناکی توی بدنش حرکت میکرد‪ .‬شاید برای‬
‫درست کردن اوضاع خیلی دیر نشده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪899‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من معذرت میخوام قربان‪".‬‬

‫جونگکوک با احساس کوچیکی گفت‪.‬‬

‫"چرا به چیزایی دست میزنی که مال تو نیس؟"‬

‫یونگی فریاد زد و جونگکوک لرزید‪.‬‬

‫"مال‪ ...‬مال کیه؟"‬

‫با صدایی که میلرزید‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫تغییر خیلی نامحسوس و آروم بود‪ ،‬ولی نه برای جونگکوکی که‬


‫همیشه معلمش رو با وسواس دنبال میکرد‪ ،‬جوری که حتی میتونست‬
‫بگه که دقیقا چه زمانی مین یونگی رفته و شخص دیگه ای ظاهر شده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪900‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زن لباس رو توی دستش گرفت‪ ،‬پوزخندی زد و برای تحسین جنس‬


‫پارچه ‪ ،‬انگشت هاش رو روی لباس کشید‪.‬‬

‫"اون مال منه پسره ی احمق‪".‬‬

‫اون زن گفت و خندید‪.‬‬

‫جونگکوک بهش خیره شده بود‪.‬‬

‫"و‪ ...‬و شما کی هستین؟"‬

‫زن سر تا پای پسر رو از نظر گذروند و باعث شد تا جونگکوک زیر‬


‫اون نگاه خیره‪ ،‬بی مصرف دیده بشه‪.‬‬

‫"اسم من‪"،‬‬

‫زن با تمسخر ادامه داد‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪901‬‬


Virgin Classroom Season 1

".‫"مین یونجیه‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 902


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سی و سوم‬

‫وقتی نامجون به خونه ی خودش رسید‪ ،‬از نفس افتاده و بدنش از عرق‬
‫پوشیده شده بود‪ .‬مدام به پشت سرش نگاه میکرد‪ ،‬انگار که هر لحظه‬
‫ممکن بود یونگی سر برسه و گیرش بندازه‪.‬‬

‫با عجله به داخل رفت و به سالم والدینش توجهی نشون نداد‪ .‬فقط از‬
‫کنارشون عبور کرد تا به راهرو برسه‪.‬‬

‫یه طناب از سقف آویزون بود که وقتی اون رو کشید‪ ،‬یه نردبون‬
‫چوبی پایین اومد که به سمت زیرشیروونی خونه میرفت‪.‬‬

‫وقتی باال رفت‪ ،‬نردبون رو هم باال کشید تا برای چیزی که میخواست‬


‫تماشا کنه‪ ،‬تنها باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪903‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کیف رو زمین گذاشت و بعد چند لحظه صبر کرد تا نفسی تازه کنه‪.‬‬
‫قلبش داشت به خاطر دویدن با شدت میزد‪ ،‬همینطور به خاطر هیجان‪.‬‬

‫نمیتونست باور کنه که اون نوارهای ویدیویی رو دزدیده‪ .‬اول‬


‫قرصهای معلمش‪ ،‬و حاال هم این نوارها‪ .‬اون واقعا یه دزد نبود‪ ،‬ولی‬
‫در حال حاضر اثبات کردن این موضوع به هرکسی‪ ،‬خیلی سخت بود‪.‬‬

‫آهی کشید و موهاش رو از روی صورتش کنار زد‪ ،‬بعد به دنبال ویدیو‬
‫برای پخش اون نوارها گشت‪.‬‬

‫چند دقیقه ای زمان برد‪ ،‬ویدیو زیر چند آلبوم عکس قدیمی و‬
‫جعبههایی از لباس های کودکیش که مشخصا دیگه اندازهش نبود‪ ،‬دفن‬
‫شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪904‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چند دقیقه بیشتر زمان برد تا نامجون بتونه گرد و خاکی روی دستگاه‬
‫رو پاک کنه و سر دربیاره که چطوری باید اون دستگاه لعنتی رو به‬
‫کار بندازه‪ .‬ولی باالخره تونست از پسش بربیاد و اولین نوار رو که‬
‫روش عبارت از سه تا پنج نوشته شده بود رو توی دستگاه گذاشت‪.‬‬

‫تصویر تلویزیون برای چند لحظه ثابت بود و باعث شد تا نامجون به‬
‫این فکر کنه که دستگاه رو اشتباهی وصل کرده‪ ،‬ولی بعد صفحه‬
‫تلویزیون اولین صحنه رو نشون داد‪ ،‬و نامجون با فهمیدن این که اون‬
‫نوار ها چی هستن‪ ،‬خون توی رگ هاش یخ بست‪.‬‬

‫"اوه خدای من!"‬

‫به سرعت سیم رو قطع کرد و تصویر روی صفحه ی تلویزیون سیاه‬
‫شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪905‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سرش رو توی شکمش جمع کرد‪ ،‬و تالش کرد با وجود ضربان‬
‫باالی قلبش‪ ،‬باال نیاره‪ .‬دلش میخواست تا حد ممکن از اون نوارها دور‬
‫بشه‪.‬‬

‫گوشیش رو برداشت و قفل صفحه ش رو باز کرد‪ .‬همونطور که با‬


‫اضطراب ناخن های دستش رو میجوید‪ ،‬شماره ی تهیونگ رو گرفت‪.‬‬

‫تماس روی پیغامگیر رفت و نامجون با اخم گوشی رو قطع کرد‪.‬‬

‫"لعنت بهت تهیونگ!"‬

‫سعی کرد به این فکر کنه که باید چه کاری انجام بده‪ ،‬ولی تصویری‬
‫که توی تلویزیون دیده بود‪ ،‬تمام ذهنش رو پر کرده بود و حواسش‬
‫رو پرت میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪906‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫باالخره نوار رو از دستگاه خارج کرد‪ ،‬توی کیف انداخت و بند اون‬
‫رو محکم بست‪.‬‬

‫به سرعت از نردبون پایین اومد و از خونه خارج شد تا به خونه ی‬


‫یونگی برگرده‪.‬‬

‫براش مهم نبود اگه باعث بشه آگوست بیرون بیاد‪ ،‬اون داشت میرفت‬
‫تا به خاطر داشتن فیلم های پورن کودک‪ 171‬با معلمش رو به رو بشه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪ 171‬پورنوگرافی کودکان(‪ )Child Pornography‬فیلم های خاک برسری که از بچه هایی که زیر سن قانونی‬
‫و بخصوص کودک هستن گرفته میشه‪ .‬این موضوع توی همه جای دنیا جرمه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪907‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سی و چهارم‬

‫هشدار نویسنده‪:‬‬

‫این پارت شامل صحنه هایی از سواستفاده جنسی و اجبار به استفاده‬


‫از قرص های تحریک کننده است‪.‬‬

‫در صورتیکه تحمل خواندن بخش های خشونت آمیز رو ندارید‪ ،‬فقط‬
‫به انتها رفته تا خالصه ی کلی رو ببینید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪908‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه عزیزم‪"،‬‬

‫یونجی به نرمی گفت‪ ،‬نگاهی به سر تا پای جونگکوک انداخت و‬


‫درحالیکه همچنان پوزخند به لب داشت‪ ،‬لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"توی یه کوچولوی گوگولی مگولی نیستی؟"‬

‫"من‪" ...‬‬

‫جونگکوک همونطور که به معلمش نگاه میکرد‪ ،‬چشم هاش کامال‬


‫گرد شده بود‪ .‬اما اون شخص معلمش نبود‪ ،‬اون زن نمیتونست معلمش‬
‫بوده باشه‪.‬‬

‫طرز حرف زدن اون زن متفاوت بود‪ ،‬رفتارش متفاوت بود‪ ،‬صداش‬
‫متفاوت بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪909‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زن نگاهی به خودش انداخت و اخم کرد‪ ،‬بعد سینه هاش رو با‬
‫دستهاش پوشوند‪،‬‬

‫"انگاری داشتم یه نمایش حسابی برای شما پسرا راه مینداختم‪" .‬‬

‫خندید‪.‬‬

‫"بذارین برم لباس مناسب بپوشم‪ ،‬و بعد شما میتونید بهم بگین که اینجا‬
‫چه خبره‪ .‬نه کیوتی؟"‬

‫چونه ی جونگکوک رو با نوک انگشتش باال آورد و به چشمهاش‬


‫نگاه کرد‪.‬‬

‫جونگکوک پلک زد‪.‬‬

‫"من‪ ...‬اوممم‪ ...‬شما‪ ،‬اوممم‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪910‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زن دوباره خندید‪.‬‬

‫" تو چقدر کیوتی‪ .‬میدونم که من خوشگلترین شخصی هستم که تا‬


‫حاال دیدی‪ ،‬ولی نباید یادت بره که چطوری صحبت کنی‪".‬‬

‫زن با تمسخر گفت‪ ،‬لپ جونگکوک رو کشید و بعد پسر رو رها‬


‫کرد و به طرف کمد به راه افتاد‪.‬‬

‫کمد توی اتاق یکی از اون کمد های بزرگی بود که میتونستی داخلش‬
‫راه بری‪.‬‬

‫زن وارد کمد شد و در رو برای تعویض لباس هاش بست‪.‬‬

‫جونگکوک نگاهی به همکالسی هاش انداخت‪،‬‬

‫"کسی فهمید که چه اتفاقی افتاده؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪911‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین هنوز داشت روی زمین به خودش می پیچید و به جز ناله های‬


‫ضعیف چیزی از شنیده نمی شد‪ .‬هوسوک داشت روی صندلی وول‬
‫میخورد و تالش می کرد تا به پشت سرش نگاه کنه‪ .‬و جیمین‪ ،‬از‬
‫اونجایی که به صندلی بسته نشده بود‪ ،‬با چشم های کامال گشاد شاهد‬
‫همه چیز بود‪.‬‬

‫"هممفففف!"‬

‫جیمین از پشت گگ که توی دهنش بود صدایی خارج کرد‪.‬‬

‫جونگکوک سریع به طرفش رفت و گگ رو از دهن پسر بیرون‬


‫کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪912‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هولی شت!"‬

‫چشم های جیمین هم گرد شده بود‪.‬‬

‫"آقای مین چیکار داره میکنه؟"‬

‫جونگکوک مردد بود‪.‬‬

‫"من فکر نمی کنم که اون آقای مین باشه‪ ....‬دیدین که داشت چطوری‬
‫رفتار می کرد‪ .‬اون زن‪ ....‬نمیدونم‪ ،‬با یونگی فرق داره‪ .‬نمیتونم توضیح‬
‫بدم و نمیدونم اینجا چه خبره‪ ،‬ولی نمیتونم بیخیال این حس که داره‬
‫میگه اون شخص یونگی نیست بشم‪".‬‬

‫هوسوک چیزی گفت و به خاطر گگ توی دهنش‪ ،‬حرفش نامفهموم‬


‫شنیده شد‪ .‬جونگکوک به طرف دوستش رفت تا گگ اون رو هم در‬
‫بیاره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪913‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کوک داری در مورد چی حرف میزنی؟"‬

‫هوسوک خندید و سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"اون زن؟ اون هنوز هم یونگیه‪ ،‬فقط داره واسه نوبت من یه بازی یا‬
‫نقشه ای رو پیاده میکنه‪".‬‬

‫هوسوک خیلی مشتاق به نظر میرسید‪ ،‬ولی جونگکوک حس خوبی‬


‫دربارهی این موضوع نداشت‪ .‬انگار که یونگی از اونجا رفته بود و یه‬
‫آدم غریبه برگشته بود‪ ،‬اون هم در حالی که بچه ها لخت و آسیب‬
‫پذیر بودن‪.‬‬

‫"فکر میکنم که باید تهیونگ رو بیدار کنیم یا به نامجون بگیم بیاد‪".‬‬

‫"چرا؟ اونا که دیگه توی بازی نیستن‪ .‬االن نوبت منه‪" .‬‬

‫هوسوک با پسر کوچکتر بحث کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪914‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من خیلی وقته که منتظر این لحظهام‪ .‬جرأت نکن که بخوای خرابش‬
‫کنی!"‬

‫"ولی‪"...‬‬

‫"من جدی بودم جونگکوک‪" .‬‬

‫هوسوک غرید و جونگکوک آب دهنش رو قورت داد و سکوت‬


‫کرد‪.‬‬

‫درهای کمد باز شد و یونجی در حالیکه موهای بلند و سیاهش رو تاب‬


‫میداد‪ ،‬بیرون اومد‪.‬‬

‫"خیلی خب پسرا‪ ،‬بیاین شروع کنیم‪ .‬هممم؟"‬

‫وقتی که نگاه جونگکوک به معلمش افتاد‪ ،‬نفسش بند اومد و‬


‫باکسرش برای بار هزارم توی اون روز شروع به تنگ شدن کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪915‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی کاله گیسی روی سرش گذاشته بود که بلندی موهاش تا پشت‬
‫کمر باریکش میرسید‪ .‬یه جوکر کلفت و سیاه رنگ هم روی گردن‬
‫رنگ پریده اش بسته بود‪ ،‬و سایه ای دودی به همراه رژ لب سیاهی‬
‫زده بود‪ .‬دستبند هایی به شکل انتهای آستین توری دور مچ هاش بسته‬
‫بود که با لباس زیرش ست بود‪ .‬این که چطور تونسته بود عضو یونگی‬
‫رو توی همچین لباس تنگی جا بده‪ ،‬جونگکوک نمیدونست‪ .‬جوراب‬
‫شلواری فیش نتی به پا داشت که ساق های بلند و صافش رو پوشونده‬
‫بود‪ ،‬و در نهایت پاهای کوچیکش با کفش هایی که پاشنهی ‪ 12‬سانتی‬
‫داشت‪ ،‬زیبا شده بود‪.‬‬

‫"فاک‪".‬‬

‫وقتی که زن مقابل هوسوک رسید‪ ،‬پسر بهش خیره شد و در حالی که‬


‫باسنش رو چک می کرد لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪916‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی به پسر خندید‪ ،‬یه بوسه براش فرستاد و چشمکی هم ضمیمه اش‬
‫کرد‪ .‬بعد در حالی که دستش روی کمرش بود به طرف جونگکوک‬
‫رفت‪.‬‬

‫"خیلی خب کیوتی‪ ،‬به من بگو قبل از اینکه من بیام‪ ،‬یونگی داشت‬


‫اینجا چیکار میکرد؟"‬

‫زن متوجه شده بود که سوکجین کف اتاق خوابیده و بهش اشاره کرد‪.‬‬

‫"مشکل اون چیه؟"‬

‫جونگکوک پلک زد و بعد یهو به خودش اومد‪ .‬به طور خالصه‬


‫توضیح داد که دانش آموزان داشتن تنبیه می شدن و اینکه یونگی‬
‫تهیونگ رو اونقدر به فاک داده که بیهوش شده و طبقهی پایین‬
‫خوابیده‪ ،‬و بعد هم ترتیب سوکجین رو داده‪.‬‬

‫"تهیونگ‪ ،‬آره؟ یونگی هنوزم با اون یارو میگرده؟"‬

‫یونجی گفت و بعد ناخن انگشت زیباش رو زیر لبش کشید‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪917‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هممم‪ ...‬جالبه‪".‬‬

‫جونگ کوک نمیدونست که بعدش باید چه حرفی بزنه‪ .‬اون و جیمین‬


‫هردو ترسیده بودند و داشتن به اون زن نگاه می کردن‪ .‬در حالیکه‬
‫هوسوک سخت تالش میکرد تا نوبت تنبیه شدنش فرا برسه‪.‬‬

‫"حاال نوبت منه‪".‬‬

‫هوسوک به زن اطالع داد‪ .‬هنوز هم فکر می کرد یونگی داره ادای یک‬
‫دختر رو در میاره‪ ،‬اما خب برای هوسوک مهم نبود‪ .‬حاضر بود توی‬
‫این نمایش همکاری کنه تا به چیزی که تهیونگ و سوکجین رسیده‬
‫بودن‪ ،‬برسه‪.‬‬

‫"هوبی‪ ،‬من واقعا فکر میکنم که تو نباید ادامه بدی‪".‬‬

‫جونگکوک دوباره به دوستش اصرار کرد‪.‬‬

‫"اون زن مثل یونگی نیست‪ .‬ما هیچی درموردش نمیدونیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪918‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خفه شو!"‬

‫هوسوک هیسی کشید و چشم غره رفت‪.‬‬

‫" گفتنش برای تو آسونه‪ .‬تو بیشتر از چیزی که حتی بتونم بشمارم‬
‫امروز خودت رو خالی کردی! ولی من االن دو ساعته که با یه دیک‬
‫سیخ نشستم! فقط خفه شو بزار از این لحظه لذت ببرم!"‬

‫جونگکوک لبش رو گاز گرفت ولی وقتی یونجی به هوسوک‬


‫نزدیک شد‪ ،‬کاری نکرد‪.‬‬

‫"اسمت چیه خوشتیپ؟"‬

‫زن با صدای زیری پرسید و یکی از دست هاش رو بین پاهای هوسوک‬
‫روی صندلی گذاشت‪ .‬خیلی نزدیک به پای پسر‪ ،‬ولی نه اونقدر نزدیک‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪919‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫که لمسش کنه‪ .‬با دست دیگرش صورت پسر رو نگه داشت و انگشت‬
‫شستش رو روی گونه ی هوسوک کشید‪.‬‬

‫"هو‪...‬هوسوک‪".‬‬

‫هوسوک بهش نگاه کرد و به این فکر کرد که یونگی یه بازیگر‬


‫حرفهایه‪ .‬و همینطور یه دختر خیلی خوشگل‪.‬‬

‫"هوسوک‪".‬‬

‫زن جوری اسم اون پسر رو به زبون آورد که انگار داره یه قطره عسل‬
‫رو مزه مزه میکنه‪.‬‬

‫"خوشبختم‪ .‬منم یونجی هستم‪".‬‬

‫هوسوک نیشخندی زد‪.‬‬

‫"درسته‪ .‬باشه‪ .‬خب منم از دیدنت خوشحالم‪ ،‬یونجی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪920‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫گفت و بعد خندید‪.‬‬

‫جونگکوک با استرس سر جاش تکون میخورد‪ .‬واقعاً دلش میخواست‬


‫که به طبقه پایین بره و تهیونگ رو از خواب بیدار کنه‪ .‬اما از طرفی‬
‫اصال دلش نمی خواست که هوسوک رو به یونجی بسپره‪ ،‬چرا که از‬
‫ظاهرش مشخص بود اصال قرار نیست رحمی داشته باشه‪.‬‬

‫جونگکوک نگاهی به جیمین انداخت که خودش رو توی صندلیش‬


‫جمع کرده بود‪ .‬پسر مو صورتی از حضور اون زن توی اتاق حسابی‬
‫وحشت کرده بود‪.‬‬

‫جیمین نگاه گیجی به جونگکوک انداخت‪.‬‬

‫"اینجا چه خبره؟"‬

‫آهسته زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪921‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک فقط با درموندگی به دوستش نگاه کرد‪ .‬بعد نگاهش به‬


‫سمت سوکجین رفت‪ ،‬و با عجله به طرفش حرکت کرد‪ .‬شونه پسر رو‬
‫گرفت و اون رو تکون داد‪ .‬اما سوکجین فقط ناله ای کرد و لرزید‪.‬‬

‫فاک‪ .‬اون دست تنها بود‪.‬‬

‫دستش رو روی جیبش کشید‪ ،‬ولی یادش نمیومد که تلفنش رو کجا‬


‫گذاشته‪ .‬نامجون هنوز طبقه پایین بود‪ ،‬درسته؟ پس اگه جونگکوک‬
‫اسمش رو فریاد میزد‪ ،‬مطمئناً به طبقهی باال میومد و حتی اگه الزم‬
‫میشد‪ ،‬احتماال می تونست یونجی رو نگه داره تا اینکه دوباره یونگی‬
‫ظاهر بشه‪ .‬فرض رو بر این گذاشته بود که شاید یونجی آدم بدی باشه‪.‬‬

‫جونگکوک خیلی یونجی رو نمیشناخت‪ ،‬اما تو شرایطی مثل این اصال‬


‫راحت نبود که کسی به جز مین یونگی بخواد کنترل اوضاع و توی‬
‫دست داشته باشه‪ .‬چطوری میتونست کاری کنه تا معلمش برگرده؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪922‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو پسر بدی بودی هوسوک؟"‬

‫یونجی در حالیکه نوک انگشت هاش رو به عضو پسر نزدیکتر تر‬


‫میکرد گفت‪ .‬خیلی بهش نزدیک شده بود‪ ،‬اما لمسش نمی کرد و همین‬
‫باعث می شد که پسر روی صندلیش تکون بخوره و غر بزنه‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬اوه‪ .‬آره‪ .‬باید منو به خاطر کارام تنبیه کنی‪".‬‬

‫هوسوک عمال داشت التماس میکرد‪.‬‬

‫چشم های یونجی برق زد و باعث شد که جونگکوک بیشتر از قبل‬


‫عصبی بشه‪ .‬زن چشم هاش رو باریک کرد و همراه با اخم پرسید‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬که اینطور‪ .‬توهم مثل اونی‪".‬‬

‫جونگ کوک دوباره جلو اومد‪.‬‬

‫"صبر کنید خانوم مین‪ ،‬من‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪923‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون اسم من نیست‪".‬‬

‫زن برگشت‪ ،‬به جونگ کوک نگاه کرد و باعث شد تا پسر سر جاش‬
‫خشک بشه‪.‬‬

‫"من‪ ...‬من متاسفم‪".‬‬

‫جونگکوک با لکنت گفت‪.‬‬

‫"تو باید فقط منو خانوم‪ ،‬یونجی یا مادام صدا کنی‪".‬‬

‫زن به سردی گفت‪.‬‬

‫"فهمیدی؟"‬

‫جونگکوک پلکی زد و سریع سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"اومم‪ ،‬یونجی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪924‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زن به پسر لبخند زد و جونگکوک اون لبخند رو به معنی برداشت‬


‫کرد که میتونه حرف بزنه‪.‬‬

‫"از دیدنت خیلی خوشحالم‪ ،‬ولی اممم‪ ...‬یونگی کجاست؟"‬

‫یونجی چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"مردها‪ .‬حالم ازشون بهم میخوره‪ .‬همیشه باید هر چی اونا میخوان بشه‪".‬‬

‫سرش رو تکون داد و دست هاش رو به سینه زد‪.‬‬

‫"گوش کن کیوتی‪ ،‬ازت خوشم میاد ولی االن روی اعصابم راه نرو‪،‬‬
‫باشه؟"‬

‫با سر به صندلی خالی سوکجین اشاره کرد‪.‬‬

‫"بشین اونجا و دهنت رو ببند‪ .‬تا نگفتم حق نداری از جات بلند بشی‪،‬‬
‫فهمیدی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪925‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک با تردید نگاهی به هوسوک انداخت‪.‬‬

‫"برو احمق‪".‬‬

‫هوسوک یهو گفت‪.‬‬

‫"من خوبم!"‬

‫کاری از جونگکوک بر نمیومد‪ ،‬آهی کشید و به طرف صندلی رفت‬


‫تا روی اون بشینه‪ .‬پاهاش رو توی سینه ش جمع کرد و با درموندگی‬
‫به صحنه ی مقابلش خیره شد‪.‬‬

‫یونجی به طرف جایی که جیمین نشسته بود‪ ،‬رفت‪.‬‬

‫"اووووو‪ ،‬اینو ببین!"‬

‫خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪926‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"امسال یونگی دانش آموزهای کیوتی گیرش اومده!"‬

‫دستش رو به طرف موهای صورتی جیمین برد تا اون ها رو نوازش‬


‫کنه‪.‬‬

‫"اسمت چیه موچی؟"‬

‫زن پرسید‪.‬‬

‫"جی‪ ...‬جیمین‪".‬‬

‫پسر درحالیکه مثل بچه گربه زیر دست زن نرم شده بود‪ ،‬جواب داد‪.‬‬

‫"جیمین‪".‬‬

‫زن به نرمی گفت‪.‬‬

‫"چقدر ارزشمند‪ .‬دلم میخواد درسته قورتت بدم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪927‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی گفت و خندید‪ ،‬ولی جیمین از تصور اینکه اون زن جدی بوده‬
‫باشه‪ ،‬وحشت کرد‪.‬‬

‫یونجی به راهش ادامه داد و بعد خم شد تا نگاهی به سوکجین بندازه‪.‬‬


‫پسر به پهلو دراز کشیده و سرش رو روی زمین گذاشته بود‪ .‬یونگی‬
‫یه پتوی سبک روی پسر کشیده بود تا سردش نشه‪ .‬اما یونجی پتو رو‬
‫کنار زد تا بدن برهنه ی سوکجین رو ببینه‪.‬‬

‫"اوه‪".‬‬

‫نگاهی به سر تا پای پسر انداخت و با دیدن بدنش لبخند زد‪.‬‬

‫سوکجین به خاطر کشیده شدن پتو هیسی کشید‪ ،‬هنوز هم بدنش به‬
‫شدت حساس بود‪ .‬تالش کرد تا توی خودش جمع بشه‪ ،‬ولی یونجی‬
‫دستش رو گرفت و پسر رو مجبور کرد که صاف دراز بکشه‪.‬‬

‫"پسر بیچاره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪928‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زن انگشتش رو روی سینه برهنه ی سوکجین کشید و بعد دستش رو‬
‫سر داد‪.‬‬
‫به طرف عضالت شکم پسر ُ‬

‫"اون مرد بزرگ باهات چیکار کرده‪ ،‬ها؟"‬

‫سوکجین تالش کرد تا روی زن تمرکز کنه‪ ،‬از اون تغییر عجیب گیج‬
‫شده بود‪ .‬چرا باید یه زن خوشگل باالی سرش نشسته باشه؟ یونگی‬
‫کجا بود؟ چه بالیی سر پتوش اومده بود؟‬

‫قبل از این که جونگکوک بتونه اعتراضی کنه‪ ،‬زن ناگهان خم شد و‬


‫سوکجین رو بوسید‪.‬‬

‫سوکجین غافلگیر شده بود و وقتی زن زبونش رو با خشونت گاز‬


‫گرفت‪ ،‬به گریه افتاد‪ .‬زیرش دست و پا زد‪ ،‬اما ضعیف تر از اونی بود‬
‫که بتونه زن رو کنار بزنه‪.‬‬

‫"هی! "‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪929‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک از روی صندلی بلند شد‪.‬‬

‫"داری باهاش چیکار می کنی؟!"‬

‫زن باالخره عقب کشید‪.‬‬

‫"تا حاال قبال ندیدی که کسی یکی دیگه رو ببوسه؟"‬

‫"تو ازش اجازه نگرفتی‪" .‬‬

‫جونگکوک بهش خیره شد‪.‬‬

‫"باید اول ازش اجازه میگرفتی‪".‬‬

‫زن خندید و سرش رو به عقب پرت کرد‪.‬‬

‫"اوه پسر کوچولو‪ ،‬من هرکاری که دلم بخواد با مردها میکنم‪ ،‬و هر‬
‫وقت که دلم بخواد این کار رو می کنم‪" .‬‬

‫نگاه زن تاریک شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪930‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دیگه هیچ مردی قرار نیست به من بگه که باید چیکار کنم‪ ،‬هیچ‬
‫وقت‪ ،‬هرگز!"‬

‫حاال همه می دونستن که شخصی که مقابلشونه یونگی نیست‪ .‬اون‬


‫بهشون یاد داده بود اول باید رضایت بگیرند‪ .‬یونگی هرگز قبل از‬
‫اینکه مطمئن بشه سوکجینی با بوسیده شدن مشکلی نداره‪ ،‬بدون اجازه‬
‫اون رو نمی بوسید‪.‬‬

‫اصلی ترین دلیلی که دانشآموز ها داشتن تنبیه میشدن این بود که‬
‫کاری رو بدون اجازه انجام داده بودن‪ ،‬و حاال اون زن داشت مهمترین‬
‫قانونی که یونگی بهشون یاد داده بود رو زیر پا می داشت‪.‬‬

‫جونگکوک همون لحظه تصمیم گرفت که قرار نیست به اون زن‬


‫اعتماد کنه‪ .‬اما چطور می تونست یونگی رو برگردونه؟ اصال معلمشون‬
‫کدوم جهنمی رفته بود؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪931‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک اخم کرد‪.‬‬

‫"تو واقعا باید قبل از این که کاری با کسی انجام بدی‪ ،‬از اون شخص‬
‫اجازه بگیری‪".‬‬

‫"جرات کردی که به من جواب پس بدی‪ ،‬ساب؟"‬

‫زن در حالی که چشم هاش تاریک شده بود و می درخشید‪ ،‬از روی‬
‫زمین بلند شد‪.‬‬

‫"داری سعی می کنی که بهم بگی چیکار کنم؟ اونم تو؟!"‬

‫وقتی وزن اون زن از روی سوکجین بلند شد‪ ،‬پسر ناله ای کرد‪.‬‬
‫جونگکوک می خواست که کنار دوستش بره‪ ،‬ولی میترسید که‬
‫یونجی اون رو کتک بزنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪932‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسر زیبای روی زمین با ضعف ناله ای کرد و پاهاش رو توی شکمش‬
‫جمع کرد تا خودش رو بپوشونه‪.‬‬

‫هوسوک به پشت صندلیش تکیه داد و جونگکوک می تونست ببینه‬


‫که دوستش به فکر فرو رفته‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬یونجی‪"...‬‬

‫"پسره ی احمق!"‬

‫زن فریاد زد‪.‬‬

‫"اون اسم من نیست!"‬

‫هوسوک به جونگکوک نگاه کرد و پسر کوچک تر می تونست‬


‫ببینه که دوستش بالخره داره به این باور میرسه که شخص مقابل‪،‬‬
‫معلمشون نیست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪933‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خودش رو با ناراحتی روی صندلیش تکون داد‪.‬‬

‫"اوممم چطور یه استراحت کوتاه داشته باشیم؟ آره‪ ،‬مثال یه چیزی‬


‫حدود ‪ ۵‬دقیقه؟"‬

‫یونجی هنوز هم داشت چشم غره میرفت‪ ،‬اما بعد ناگهان نگاهش نرم‬
‫شد‪.‬‬

‫"حتما‪" .‬‬

‫به طرف کمد برگشت و یک جعبه ی دیگه رو بیرون کشید‪.‬‬

‫جونگکوک در حالی که نیمی از بدنش رو پشت زانوهاش پنهان‬


‫کرده بود به اون زن نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪934‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زن برگشت و جعبه رو روی تخت گذاشت‪ ،‬اون یه جعبه ی صورتی‬


‫بود که دورش روبان داشت‪ .‬زن وسایل توی جعبه رو اینور اونور کرد‬
‫و بعد یک طناب بلند رو از توی اون بیرون آورد‪.‬‬

‫وقتی زن به طرف جیمین اومد‪ ،‬پسر نگاه نگرانی بهش انداخت‪.‬‬

‫"اوم‪ ...‬آمممم‪ ،‬راستش من خوشم نمیاد که بسته بشم‪".‬‬

‫جیمین زمزمه کرد و با وحشت به اون طناب نگاه کرد‪.‬‬

‫"با‪...‬باعث میشه مضطرب بشم‪".‬‬

‫"اوه‪ ،‬متاسفم که اینو میشنوم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪935‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زن به نرمی گفت و جیمین کمی ریلکس شد‪ .‬ولی بعد یهو مچ پسر‬
‫رو گرفت و اون رو روی دستهی صندلی فشار داد و با طناب شروع به‬
‫بستنش کرد‪.‬‬

‫جیمین به نفس نفس افتاد‪،‬‬

‫"وایسا! داری چیکار می کنی؟!"‬

‫زن رو هل داد‪ ،‬ولی بعد‪ ،‬با سیلی محکمی که روی صورتش نشست‪،‬‬
‫پسرک متوقف کرد‪.‬‬

‫"جیمین!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪936‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک دوباره از روی صندلی به باال پرید‪،‬‬

‫"هی!"‬

‫نزدیک بود که به طرف دوستش بدوئه‪ .‬ولی بعد اون زن به طرفش‬


‫برگشت و با یک اشاره‪ ،‬جونگکوک سر جاش ایستاد‪.‬‬

‫"بشین سرجات بانی بوی‪".‬‬

‫زن به سردی گفت‪.‬‬

‫جونگکوک مردد بود‪ ،‬نمی خواست که با اون زن درگیر بشه‪ .‬اما‬


‫اینکه اون زن به جیمین آسیب بزنه‪ ،‬براش غیر قابل قبول بود‪.‬‬

‫جیمین دماغش رو باال کشید و دست آزادش رو روی گونه اش که‬


‫حاال قرمز شده بود‪ ،‬گذاشت‪ .‬تا حاال هیچ وقت سیلی نخورده بود و‬
‫کار زن باعث شده بود که توی شوک بره‪.‬‬

‫"داری چیکار می کنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪937‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک التماس کرد‪.‬‬

‫"ولش کن‪ .‬اون از بسته شدن خوشش نمیاد‪".‬‬

‫"به من ربطی نداره که اون از چی خوشش نمیاد‪" .‬‬

‫یونجی گفت و در حالی که جیمین گریه میکرد‪ ،‬دست دیگه پسرک‬


‫رو گرفت و روی دسته صندلی بست‪.‬‬

‫"این کار واسه اینه که اون تاوان بده‪" .‬‬

‫زن گفت و بعد به هوسوک نگاه کرد که حاال بهت زده به نظر‬
‫میرسید‪.‬‬

‫"من؟ چی؟ چرا؟"‬

‫هوسوک با اضطراب تالش کرد تا مچ دستش رو آزاد کنه‪ ،‬اما گرهای‬


‫که یونگی قبال به طناب زده بود‪ ،‬به این آسونی باز نمیشد‪.‬‬

‫"مگه من چیکار کردم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪938‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو خودت خوب میدونی چیکار کردی‪ ،‬هیوالی نفرت انگیز و حال‬
‫بهم زن‪".‬‬

‫زن غرید‪ ،‬اما کوک می تونست ببینه که اون زن در واقع به هوسوک‬


‫نگاه نمیکرد‪ ،‬بیشتر انگار به چیزی قدیمی تر خیره شده بود‪.‬‬

‫هوسوک کامال مبهوت شده بود‪.‬‬

‫"داری در مورد چی صحبت می کنی؟ من کاری نکردم! بی خیال‪ ،‬فقط‬


‫بذار جیمین بره‪ ،‬و بعد ما میتونیم با هم حرف بزنیم‪".‬‬

‫"حرف زدن کافیه!"‬

‫یونجی به طرفش هجوم برد‪ ،‬گگ رو با خشم برداشت و علیرغم‬


‫ممانعت هوسوک‪ ،‬اون رو توی دهنش فشار داد‪ .‬پسر سرش رو به‬
‫شدت تکون می داد‪ ،‬ولی فایده ای نداشت‪.‬‬

‫"یونجی‪ ،‬لطفاً‪ ،‬چرا انقدر عصبانی هستی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪939‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک کف هر دو دستش رو به حالت التماس به هم چسبوند‬


‫و خیلی آروم به طرف زن رفت‪.‬‬

‫"با من حرف بزن‪ ،‬من بهت گوش می کنم‪ .‬مجبور نیستی به هوسوک‬
‫صدمه بزنی‪".‬‬

‫"معلومه که می خوام این کارو بکنم‪ .‬اون باید به خاطر کاری که کرده‬
‫مجازات بشه‪".‬‬

‫"مگه من چیکار کردم؟"‬

‫هوسوک می خواست گریه کنه‪ ،‬ولی صداش نامفهوم شده بود‪.‬‬

‫"تو کار من دخالت نکن‪ ،‬بانی!"‬

‫یونجی با چشم های باریک شده به جونگکوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"عقب بشین‪ ،‬یا اینکه تو هم آسیب میبینی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪940‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهدید زن کافی بود تا جونگکوک بخواد اطاعت کنه‪ .‬چون پسر‬


‫مطمئن بود که اگه زن بخواد بهش آسیب بزنه‪ ،‬قطعاً تواناییش رو داره‪.‬‬

‫یونجی مقابل جنگکوک ایستاد و بعد طنابی که هنوز روی دستهی‬


‫صندلی بود‪ ،‬برداشت تا با اون جونگکوک رو ببنده‪ .‬گگ صورتی‬
‫رنگ رو که قبال توی دهن سوکجین بود‪ ،‬برداشت و توی دهن‬
‫جونگکوک فرو کرد‪.‬‬

‫پسر سعی نکرد باهاش مقابله کنه‪ ،‬حتی براش مهم نبود که گگ بعد‬
‫از استفاده روی سوکجین‪ ،‬دوباره شسته نشده‪ .‬ترسیده تر از اونی بود‬
‫که بخواد کاری انجام بده‪ .‬فقط میخواست یونگی برگرده‪ ،‬اما‬
‫نمیدونست که اصال یونگی کجا رفته یا اینکه چه خبره‪.‬‬

‫حاال که تمام موانع برداشته شده بود‪ ،‬یونجی دست هاش رو به کمرش‬
‫زد و پوزخندی نثار هوسوک‪ ،‬که حاال میشد از قیافهش فهمید که‬
‫دوزاریش افتاده که چقدر اوضاعش فاکدآپه‪ ،‬کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪941‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صندلی پسر‬
‫ِ‬ ‫زن به طرف هوسوک خم شد و دستش رو روی پشت‬
‫تکیه داد‪ .‬هوسوک تالش کرد تا عقب بره‪ ،‬اما در هر صورت قادر نبود‬
‫کاری انجام بده‪.‬‬

‫"تو قطعاً باید به خاطر کارهایی که انجام دادی مجازات بشی‪" .‬‬

‫زن با صدای آرومی گفت‪.‬‬

‫"و من همون دختری هستم که قرار مجازاتت کنه‪".‬‬

‫هوسوک فقط سرش رو به چپ و راست تکون داد و درحالیکه گگ‬


‫توی دهنش بود‪ ،‬اعتراض کرد‪.‬‬

‫"همناییسنادیت تاسیبناسی مابسثکشنگیدا!"‬

‫تالش کرد تا بتونه با همون صداها‪ ،‬یونجی رو قانع کنه‪ .‬اما زن بهش‬
‫گوش نمیداد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪942‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی دوباره به طرف جعبه خودش که روی تخت گذاشته بود‬


‫برگشت‪ .‬و وقتی زن با یه سرنگ توی دستش برگشت‪ ،‬جونگکوک‬
‫به وحشت افتاد‪.‬‬

‫"نهفهنفهه!"‬

‫هوسوک دست و پا زد‪ ،‬ولی نتونست مانع از این بشه که زن نوک تیز‬
‫اون سرنگ رو به سمت گردنش نشونه نگیره و بعد‪ ،‬یونجی تمام‬
‫محتویات سرنگ رو توی رگ گردن پسر خالی کرد‪.‬‬

‫پسر به خاطر سوزش ناشی از فرو رفتن سوزن توی گردنش غرید و با‬
‫اثر کردن دارو‪ ،‬سرش آویزون شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪943‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین داشت آزادانه گریه میکرد و قلبش به شدت میکوبید‪ .‬اون زن‬
‫کی بود و چرا انقدر از هوسوک متنفر بود؟ آقای مین کجا بود؟‬

‫تالش میکرد تا دچار پنیک‪ 172‬نشه‪ ،‬ولی ضربان قلبش هر لحظه بیشتر‬
‫شدت می گرفت‪ .‬می دونست که به زودی یه حمله عصبی بهش دست‬
‫میده‪ .‬سعی میکرد تا با نفس عمیق کشیدن خودش رو آروم کنه تا‬
‫جلوی حمله رو بگیره‪.‬‬

‫یونجی سوزن رو بیرون کشید و نگاهی به باقی مونده ی محتویات‬


‫سرنگ انداخت‪.‬‬

‫"هممم‪ ...‬هنوز یه کوچولو باقی مونده‪".‬‬

‫نگاهی به سوکجین که پشت سرش بود انداخت‪.‬‬

‫‪ 172‬پنیک یا پنیک اتک(‪ )Panic Attack‬گاهی بهش حمله پانیک هم گفته میشه که همون حمله ی عصبیه‬
‫که معموال فرد از شدت ترس دچار واکنش های شدید بدی میشه‪ .‬گاهی ممکنه شخصی که پنیک کرده حتی‬
‫دچار ایست قلبی هم بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪944‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو خیلی تهدید به حساب نمیای‪ ،‬ولی احتیاط شرط عقله‪ ،‬نه؟"‬

‫وقتی که زن به طرف پسر زیبای روی زمین رفت‪ ،‬جونگکوک‬


‫اعتراض کرد‪ .‬ولی فقط میتونست از روی صندلی تماشا کنه که زن‬
‫دوباره سوزن رو توی گردن یکی دیگر از دوستاش فرو میبره‪.‬‬

‫سوکجین ناله ای کرد و تالش کرد تا زن رو عقب بزنه‪ ،‬اما یونجی‬


‫خیلی قوی تر بود‪ .‬بخصوص وقتی که سوکجین توی اون حالت بود‪،‬‬
‫یونجی به راحتی میتونست اون رو مجبور به هر کاری بکنه‪.‬‬

‫وقتی یونجی عقب کشید‪ ،‬تمام سرنگ خالی شده بود‪ ،‬بدن سوکجین‬
‫دیگه حرکت نمی کرد و چشم هاش گیج و مبهوت بود‪ .‬پسر سعی‬
‫کرد تا انگشتش رو حرکت بده‪ ،‬اما انگشت هاش حتی ذرهای خم‬
‫نشدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪945‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون سرنگ چی بود؟ مطمئناً که یونجی جین رو نکشته بود‪ ،‬نه؟‬


‫جونگکوک وحشت کرده بود‪ .‬نگاهی به هوسوک انداخت که ذرهای‬
‫تکون نمیخورد‪ .‬اما پسر می تونست ببینه که قفسه سینه ی دوستش با‬
‫سرعت خیلی کمی داره باال و پایین میره‪.‬‬

‫یونجی به جونگکوک نگاه کرد و پوزخندی زد‪.‬‬

‫"فقط یه چیز کوچولو بهشون دادم که کار رو راحت تر کنه‪".‬‬

‫جونگکوک اصال نمی خواست بدونه که اون چیز قرار چی باشه‪.‬‬

‫یونجی هومی کرد و بعد دوباره به طرف هوسوک برگشت تا‬


‫طنابهای دستش رو باز کنه‪.‬‬

‫جونگکوک با درموندگی به اون زن نگاه میکرد که داشت بدن‬


‫هوسوک رو به پشت‪ ،‬روی تخت میذاشت‪ .‬از اونجایی که حاال پسرک‬
‫قدرت حرکت نداشت‪ ،‬یونجی هم دیگه به خودش زحمت نداد تا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪946‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک رو ببنده‪ .‬کنار بدنش نشست و دوباره اون جعبه صورتی رنگ‬
‫رو جلو کشید‪.‬‬

‫"اوه پسر‪ ،‬باید از کجا شروع کنیم؟"‬

‫با خوشحالی اعالم کرد‪ ،‬انگار نه انگار که این وضعیت کامال ترسناک‬
‫بود‪.‬‬

‫یونجی یه میله بلند و باریک‪ ،‬یه ویبراتور زنانه‪ ،‬یه ویبراتور بلند و بعد‬
‫چند طناب دیگه رو بیرون آورد‪ .‬تنها چیزی که از جعبه در نیاورد‪،‬‬
‫لوب بود‪.‬‬

‫هوسوک ناله ای کرد‪ .‬تالش می کرد تا بدنش رو حرکت بده‪ ،‬اما‬


‫مایعی که توی رگ هاش جریان داشت‪ ،‬باعث شده بود تا حس سنگینی‬
‫بکنه و بدنش رو محکم و ثابت روی تخت نگه داره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪947‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در آخر یونجی یک چشم بند درآورد و اون رو دور چشم های‬
‫هوسوک بست‪ ،‬بعد عقب کشید و لبخند زد‪.‬‬

‫"بفرما‪ ،‬اینکه ازت استفاده کنن حس خوبی نیس‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫وقتی هوسوک ناله کرد‪ ،‬زن قهقهه زد‪ .‬ویبراتور بلند رو برداشت و اون‬
‫رو روشن کرد‪.‬‬

‫جونگکوک میتونست صدای ویبراتور رو بشنوه‪ ،‬برای همین نگاهش‬


‫رو برگردوند‪ .‬نمی خواست که ببینه چه اتفاقی داره میوفته‪.‬‬

‫یونجی سر اون ویبراتور رو روی عضو هوسوک کشید‪ .‬آروم اون رو‬
‫باال و پایین می برد تا کاری کنه که عضو پسر سفت بشه‪ .‬وقتی که‬
‫از کارش رضایت پیدا کرد‪ ،‬کمی خودش رو عقب کشید تا راحتتر‬
‫بتونه به باسن پسر دسترسی داشته باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪948‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک اصال آماده نشده بود‪ .‬وقتی که زن بی هوا ویبراتور رو توی‬


‫حفرهش فرو برد هم اصال آماده نبود‪ .‬و از اونجایی که نمی تونست‬
‫حرکتی بکنه‪ ،‬زن تمام طول ویبراتور رو با فشار تو سوراخ پسر جا‬
‫داد‪.‬‬

‫هوسوک از پشت گگ فریاد کشید و چشم بند با اشک هاش خیس‬


‫شد‪ .‬درد در درونش فوران کرده بود و هیچ کاری نمی تونست بکنه‬
‫تا اون رو کم کنه‪.‬‬
‫‪173‬‬
‫"کارما هم مثل من یه عوضیه‪".‬‬

‫یونجی با تمسخر جیغ زد و بعد درجه ویبراتور رو تا آخرین حدش‬


‫زیاد کرد‪.‬‬

‫جونگکوک با شنیدن صدای هوسوک‪ ،‬سر جاش پرید‪ ،‬اما همچنان‬


‫چشم هاش رو بسته نگه داشته بود و سرش رو به طرف دیگه ای بود‪.‬‬

‫‪ 173‬جمله ی ‪ Karma is a bitch‬رو که احتماال همه شنیدن‪ ،‬نه؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪949‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫امیدوار بود که تهیونگ یا نامجون به اتاق بیان و جلوی کار یونجی رو‬
‫بگیرن‪.‬‬

‫"تاحاال از اینا استفاده کردی‪ ،‬هوممم؟"‬

‫زن اون میله باریک رو برداشت‪ ،‬عضو پسر رو توی دست گرفت و‬
‫بعد سر اون میل رو مقابل سوراخ عضو هوسوک قرار داد‪.‬‬

‫هوسوک نمیتونست واکنشی نشون بده‪ ،‬ولی می تونست اون جسم‬


‫خارجی رو احساس کنه‪ ،‬و همین هم باعث شده بود تا قلبش با وحشت‬
‫توی سینهاش بکوبه‪.‬‬

‫"من این رو‪ ،‬نه در نظر میگیرم‪ .‬به این میگن میله ی سوند‪ 174‬و قراره‬
‫به طرز فاکی دردت بگیره‪" .‬‬

‫‪ 174‬نیاز‪ :‬دوستان این هم یه وسیله س که اصال هم چیز جالبی نیس‪ .‬یه میله به قطر یکی دو سانت وارد‬
‫مجرای ادرار میشه و بسیار هم دردآوره‪ .‬نه برین سرچ کنین نه زیاد کنجکاوی کنین‪ .‬خیلی حال بهم زنه!‬
‫نزدیکترین چیزی که میتونین تصور کنین همون لوله ی سوند توی بیمارستانه که واسه بیمارها میذارن تا‬
‫بتونن دستشویی کنن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪950‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی خنده ای شیطانی سر داد و بعد میل رو روی سوراخ عضو پسر‬
‫فشار داد‪.‬‬

‫وقتی جونگکوک جرات کرد تا به اون ها نگاه کنه‪ ،‬از بالیی که زن‬
‫به سر همکالسیش آورده بود وحشت کرد‪ .‬روی صندلی خودش رو‬
‫تکون داد‪ ،‬دست و پا زد و تا جایی که می تونست اعتراض کرد‪.‬‬

‫"هممففف! هس هون!‪"175‬‬

‫یونجی پسر رو نادیده گرفت‪ .‬بعد یه طناب نازکتر رو برداشت‪،‬‬


‫تخمهای هوسوک رو توی دست گرفت و طناب رو محکم دور اونها‬
‫بست و باعث شد تا پسرک روی تخت ناله کنه‪.‬‬

‫‪ 175‬نه‪ !،‬بس کن!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪951‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک درد زیادی داشت‪ .‬فکر میکرد که توی اون شرایط امکان‬
‫نداره که کام بشه‪ ،‬اما ویبراتوری که توی سوراخ باسنش بود‪ ،‬به آرومی‬
‫داشت عضو تحریک شده اش رو بیشتر تحریک می کرد‪.‬‬

‫با وجود اون میله توی عضوش‪ ،‬میتونست احساس کنه که نزدیک به‬
‫ارگاسمه و همین موضوع اون رو به وحشت انداخته بود‪.‬‬

‫نمی خواست که توسط اون دختر تحریک بشه‪ ،‬یا اینکه دردی رو که‬
‫معلوم نبود به چه علت داره بهش تحمیل می شه رو تحمل کنه‪.‬‬

‫فقط سعی کرد تا بدنش رو جابجا کنه‪ ،‬اما واقعاً نمی تونست کاری‬
‫انجام بده‪ .‬تمام احساس دام بودن و رفتارهای مربوط به اون‪ ،‬توی‬
‫وجودش از بین رفت‪ .‬بعد از مالقات امروزش با یونجی‪ ،‬هوسوک دیگه‬
‫هیچ وقت نمی خواست که توی زندگیش با سکس سر و کاری داشته‬
‫باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪952‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی ویبراتور دیگه ای رو برداشت و اون رو هم روشن کرد‪ .‬بدون‬


‫اینکه به هوسوک فرصتی بده تا نفس بگیره‪ ،‬سر ویبراتور دوم رو روی‬
‫تخم های پسر گذاشت‪.‬‬

‫پسر بیچاره فریاد کشید و به گریه افتاد‪ .‬به خاطر اون ویبراتور تمام‬
‫بدنش میلرزید‪ .‬همزمان که ترسیده بود‪ ،‬به کام رسید‪ .‬میتونست حس‬
‫کنه اون سوندی که توی عضوشه‪ ،‬داره به بیرون هل داده میشه‪.‬‬

‫این خیلی چندش آور بود‪ .‬هوسوک احساس انزجار می کرد‪.‬‬

‫ویبراتوری که توی باسنش بود‪ ،‬همچنان داشت حرکت می کرد و‬


‫باعث میشد تا بعد از به ارگاسم رسیدن‪ ،‬هوسوک که حساس تر هم‬
‫شده بود‪ ،‬حس بدی داشته باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪953‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫الزم به گفتن نبود که ویبراتور دوم هم که روی تخم های دردناکش‬


‫قرار داشت‪ ،‬همچنان حرکت میکرد‪ .‬هوسوک دوباره ناله کرد‪.‬‬

‫"تو که با خودت فکر نکردی بعد از یه ارگاسم قراره ببخیالت بشم‪،‬‬


‫درسته؟"‬

‫یونجی نیشگونی از پسر گرفت و با خشونت شروع به پمپ کردن‬


‫عضو هوسوک کرد‪.‬‬

‫هوسوک به هق هق افتاده بود و آرزو می کرد که بتونه به زن التماس‬


‫کنه تا دست از کارش بکشه‪ .‬دهنش رو مجبور کرد تا دور گگ‬
‫حرکت کنه تا بتونه کلمهای به زبون بیاره‪.‬‬

‫رمز!"‬
‫" ِه ِ‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪954‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"قرمز؟"‬

‫یونجی هومی کرد‪ ،‬ولی کارش رو متوقف نکرد‪.‬‬

‫"متاسفم من راه های َدرو رو قبول ندارم‪ .‬تو قراره برای مدت طوالنی‬
‫اینجا باشی‪".‬‬

‫جونگکوک نمیتونست چیزی رو که شنیده بود‪ ،‬باور کنه‪ .‬یونجی‬


‫دیوونه بود‪ .‬دوباره روی صندلی دست و پا زد و مچ دست هاش بخاطر‬
‫طناب‪ ،‬خون آلود شد‪.‬‬

‫درست در کنارش‪ ،‬جیمین دچار حمله عصبی شده بود‪ .‬تماشا کردن‬
‫اینکه هوسوک در مقابل چشم هاش شکنجه بشه‪ ،‬باعث شده بود تا‬
‫ترس توی وجودش بپیچه و دیگه نتونه جلوی حمله یش عصبی رو‬
‫بگیره‪.‬‬

‫جیمین به گریه افتاده بود و هق هق میکرد‪ ،‬نفس کشیدن براش سخت‬


‫شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪955‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک صدای پسر مو صورتی رو شنید و بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"هیمین!"‬

‫وقتی که فهمید جیمین نمیتونه نفس بکشه‪ ،‬چشم هاش از ترس گشاد‬
‫شد‪.‬‬

‫یونجی به اون ها نگاه نمی کرد‪ .‬تمام تمرکزش روی شکنجه دادن‬
‫هوسوک بود‪.‬‬

‫درست لحظه ای که جونگکوک ترسیده بود که قرار نیست هیچ‬


‫امیدی به نجات باشه‪ ،‬در اتاق خیلی ناگهانی باز شد‪.‬‬

‫"یونگی! تو‪"...‬‬

‫نامجون با خشم به داخل اومد‪ ،‬ولی با دیدن صحنه مقابلش سرجاش‬


‫خشک شد‪.‬‬

‫"اینجا چه خبره؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪956‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پرسید و به اطراف نگاه کرد‪.‬‬

‫"هامهون!"‬

‫جونگکوک روی صندلیش به جلو خم شد‪.‬‬

‫نامجون به داخل اتاق قدم گذاشت و تقریباً به خاطر بدن سوکجین‬


‫سکندری خورد‪.‬‬

‫"چی‪"...‬‬

‫به پایین نگاه کرد و بعد کیفی که روی دوشش بود رو به زمین انداخت‬
‫تا بتونه خم بشه و پسر زیبای روی زمین رو بین بازوهاش بگیره‪.‬‬

‫"جین؟ جین؟"‬

‫وقتی که سوکجین جوابی نداد‪ ،‬نامجون بهجونگکوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"اون چش شده؟"‬

‫با دیدن یونجی و هوسوک ابروهاش باال پرید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪957‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اونا چه مرگشه شونه؟"‬

‫جونگکوک روی صندلیش تقال کرد‪ .‬نامجون به نرمی سوکجین رو‬


‫به پشت روی زمین خوابوند و بعد به طرف همکالسیش حرکت کرد‪.‬‬
‫اما همین که خواست به اون سمت بره‪ ،‬دستی جلو اومد و متوقفش‬
‫کرد‪.‬‬

‫یونجی برگشت و نگاهی به پسر تازه وارد انداخت‪.‬‬

‫"و تو فکر کردی که داری چیکار می کنی‪ ،‬خوشتیپ؟"‬

‫نامجون به زن خیره شد‪ .‬چرا یونگی لباس دخترونه پوشیده بود و‬


‫آرایش کرده بود؟‬

‫"تو فکر کردی که داری چیکار می کنی؟"‬

‫نامجون پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪958‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هر غلطی که دلم بخواد می کنم‪".‬‬

‫زن نگاهی به سرتا پای پسر انداخت‪.‬‬

‫"تو هم یکی از دانشآموزاش هستی؟"‬

‫و بعد نامجون متوجه شد که اوضاع از چه قراره‪.‬‬

‫"یونگی رو برگردون‪ .‬باید باهاش حرف بزنم‪".‬‬

‫نامجون گفت و دست هاش رو روی سینهاش گره کرد‪.‬‬

‫"به من نگو که چیکار کنم‪".‬‬

‫زن از روی تخت پایین اومد‪ .‬و وقتی ویبراتور کنار رفت‪ ،‬هوسوک‬
‫دوباره ناله ای کرد‪.‬‬

‫"من به حرف هیچ مردی گوش نمیدم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪959‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"امروز گوش میدی‪ ،‬چون منم به حرف هرزه ها گوش نمیکنم‪".‬‬

‫نامجون زن رو از سر راه کنار زد و به طرف جونگکوک رفت تا‬


‫گگ رو از دهنش بیرون بیاره‪.‬‬

‫"جیمین! به جیمین کمک کن‪".‬‬

‫جونگکوک نفس گرفت‪.‬‬

‫"حمله عصبی بهش دست داده‪".‬‬

‫چشم های نامجون به طرف جیمین برگشت که روی صندلی خودش‬


‫قوز کرده بود و صدایی شبیه خفه شدن ازش شنیده می شد‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬اینجا چه خبره؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪960‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به طرف پسر مو صورتی دوید و سریع‪ ،‬گگ سیاه رنگ رو از دور‬
‫دهنش باز کرد‪.‬‬

‫جیمین با صدای بلندی نفس گرفت و هوا رو توی ریه هاش کشید‪،‬‬
‫بعد به هق هق افتاد‪.‬‬

‫"ل‪...‬طفاً‪ ،‬لطفاً بذارین‪ ...‬بذارین من برم! من‪ ...‬من نمیتونم! من نمیتونم!"‬

‫پسر با چشم های بسته التماس میکرد‪.‬‬

‫نامجون شروع به باز کردن طناب هایی کرد که پسرک با اون ها بسته‬
‫شده بود‪.‬‬

‫"بهتره بعد از این یکی شروع به توضیح دادن بکنه‪".‬‬

‫جونگکوک به یونجی نگاه کرد که داشت توی کیفی که روی زمین‬


‫افتاده بود‪ ،‬فضولی میکرد‪ .‬به طرفش رفت‪ ،‬نمیدونست که چی توی اون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪961‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کیفه اما از این هم خوشش نمیومد که کیف توی دست های اون زن‬
‫باشه‪.‬‬

‫نامجون به جیمین کمک کرد که از روی صندلی پایین بیاد و روی‬


‫زمین بشینه‪ ،‬بعد به آرامی شروع به مالیدن پشت پسر مو صورتی کرد‪.‬‬

‫"نفس عمیق بکش‪ ،‬باشه؟ حاال دیگه حالت خوب میشه‪ ،‬فقط سعی کن‬
‫نفس بکشی جیمین‪".‬‬

‫یونجی کیف رو باز کرد‪ ،‬بعد یکی از نوار ها رو بیرون کشید و اون‬
‫رو برگردوند تا نگاهی بهش بکنه‪ .‬چشم هاش باریک شد و نگاهی به‬
‫نامجون انداخت‪.‬‬

‫"این رو از کجا آوردی؟"‬

‫زن غرولند کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪962‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سرش رو بلند کرد و و دوباره جدی شد‪.‬‬

‫"من هم می خواستم همین سوال رو از تو بپرسم‪".‬‬

‫"این ها مال تو نیستن!"‬

‫زن فریاد کشید و باعث شد تا جیمین از جاش بپره‪.‬‬

‫"این ها برای هیچکس نیستن!"‬

‫نامجون از جاش بلند شد و مقابل یونجی ایستاد‪ .‬قدش به راحتی از زن‬


‫بلندتر بود‪ ،‬و همین طور عضله های قوی تری هم داشت‪.‬‬

‫برای اولین بار بود جونگکوک از این که می دید نامجون همیشه‬


‫سرکشه‪ ،‬خیالش راحت شد‪ .‬خدا رو شکر که نامجون توی کالس اونها‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪963‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگی رو بیار اینجا‪ ،‬االن!"‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"از سر راهم برو کنار عوضی‪".‬‬

‫یونجی با پسر مقابله کرد‪ ،‬نمیخواست عقب بکشه‪.‬‬

‫"من فمنیست هستم‪ ،‬پس از مشت زدن به صورت یه زن دریغ‬


‫‪176‬‬
‫نمیکنم‪".‬‬

‫نامجون نگاهی به سرتا پای دختر انداخت‪.‬‬

‫"البته نه این که بخوام بگم خیلی هم یه زن هستی‪".‬‬

‫بعد خندید‪.‬‬

‫‪ 176‬نیتاز‪ :‬بچه ها یه وقت دچار اشتباه نشین‪ .‬نامجون مخالف زن ها نیس‪ .‬فمنیست ها میگن زن و مرد برابرن‪،‬‬
‫پس اگه فمنیست باشی فرقی نداره طرف مقابلت زنه یا مرد‪ ،‬یکسان برخورد میکنی‪ .‬نه اینکه مالحظه کنی‬
‫که زنه و نباید بزنیش!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪964‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی جیغ کشید و بعد دستش رو باال آورد تا به پسر حمله کنه‪ .‬اما‬
‫نامجون دستش رو کنار زد‪ ،‬مچش رو محکم گرفت و دختر رو به‬
‫دیوار پشت سرشون کوبید‪.‬‬

‫وقتی سر یونجی به دیوار کوبیده شد‪ ،‬هیسی کشید‪.‬‬

‫"هیچ مردی اجازه نداره که به من دست بزنه! "‬

‫فریاد زد و بعد کفش های پاشنه بلندش روی سینه نامجون کوبید‪.‬‬

‫نامجون نفس نفس زد و به عقب پرت شد‪ .‬به خاطر اون ضربه ی‬
‫قدرتمند‪ ،‬تمام هوای توی ریه هاش خالی شده بود‪ .‬ناله ای کرد و‬
‫همونطور که تالش میکرد تا نفس بگیره‪ ،‬روی زانوهاش افتاد‪.‬‬

‫یونجی به طرفش هجوم برد و پسر رو به پشت انداخت‪ .‬بعد پاشنه‬


‫کفشش رو دوباره روی سینه اش گذاشت‪ .‬نوک کفشش داشت به‬
‫گلوی پسر فشار می آورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪965‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زن به پایین خم شد تا فشار وزنش رو بیشتر کنه‪.‬‬

‫"من از اون دخترای ضعیفی نیستم که بتونی به اینور و اونور پرتشون‬


‫کنی‪ ،‬فهمیدی؟"‬

‫نامجون غرید‪ .‬بلند شد و موهای زن رو توی مشتش گرفت و تا اونجا‬


‫که میتونست محکم کشید‪.‬‬

‫یونجی جیغ کشید و به پهلو افتاد‪ .‬نامجون سریع روی پاهاش برگشت‪،‬‬
‫زن رو روی زمین میخ کرد و بازوهاش رو زیر بدنش گیر انداخت‪.‬‬
‫بعد روی شکم زن نشست‪.‬‬

‫"گوش کن عوضی‪ ،‬من نیومدم تا باهات بازی کنم‪ .‬می خوام که با‬
‫یونگی حرف بزنم‪ .‬پس گورت رو از اینجا گم کن!"‬

‫"فاک یو!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪966‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زن غرید و بعد زیر پسر دست و پا زد‪.‬‬

‫نامجون شونه ای باال انداخت و بعد دستش رو باال برد‪.‬‬

‫نفس جونگکوک بند اومد و بعد‪ ،‬پسر به موقع نگاهش رو برگردوند‪.‬‬

‫سیلی!‬

‫شخصی که زیر نامجون بود‪ ،‬خشکش زد‪ .‬نامجون همچنان داشت بهش‬
‫نگاه می کرد‪ .‬اون شخص چند بار پلک زد و با گیجی به اطراف اتاق‬
‫نگاه کرد‪.‬‬

‫یونگی نگاهی به نامجون انداخت‪.‬‬

‫"ساب‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪967‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی در حالیکه سوزشی رو روی گونه هاش احساس می کرد‪ ،‬به‬


‫آرومی پرسید‪ .‬چرا صورتش می سوخت؟ چرا سرش درد میکرد؟‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"به نظرت االن من اونی هستم که سابمسیوه؟"‬

‫و نگاهی به لباس های یونگی انداخت‪.‬‬

‫و بعد متوجه این واقعیت شد که حاال این معلمش بود که زیر بدنش‬
‫قرار داشت‪.‬‬

‫یونگی هم متوجه شد که یه چیزی مشکل داره‪ ،‬و بعد به خودش نگاه‬


‫کرد‪.‬‬

‫با دیدن اون دستبند های مشکی رنگ‪ ،‬قلبش هری ریخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪968‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫فاک‪.‬‬

‫یونجی‪.‬‬

‫زیر نامجون تکونی خورد‪.‬‬

‫"برو کنار‪".‬‬

‫نامجون بلند شد‪ ،‬اما به معلمش کمک نکرد که روی پاش وایسته‪.‬‬

‫یونگی از مالفه های روی تخت کمک گرفت تا بتونه بلند بشه و‬
‫همونطور که به اطراف نگاه می کرد‪ ،‬سعی کرد تا تعادلش روی‬
‫کفشهای پاشنه بلند حفظ کنه‪.‬‬

‫جیمین توی خودش جمع شده بود و گریه می کرد‪.‬‬

‫جونگکوک به صندلی بسته شده بود و وحشت زده به نظر میرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪969‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین هنوز روی زمین بود و به نظر می رسید که بیهوشه‪،‬‬

‫و هوسوک‪...‬‬

‫چشم های یونگی بالفاصله باز شد و سریع روی تخت پرید‪.‬‬

‫"هوسوک! وات د هل‪ ...‬حالت خوبه؟"‬

‫معلم ویبراتور رو خاموش کرد و اون رو از توی باسن دانشآموز بیرون‬


‫کشید‪ .‬وقتی متوجه خونریزی پسر شد‪ ،‬بلند فحش داد و لبش رو گزید‪.‬‬

‫"کلی توضیح به من بدهکاری‪" .‬‬

‫نامجون در حالی که دست هاش رو روی سینش گره زده بود‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"خیلی هم زیاد‪".‬‬

‫یونگی نمیتونست به چشم های هیچکدوم از اون ها نگاه کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪970‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میدونم‪ .‬بهت توضیح میدم‪ .‬نامجون لطفاً جونگکوک رو باز کن و‬


‫اون رو به همراه جیمین و سوکجین به طبقه پایین و پیش تهیونگ‬
‫ببر‪".‬‬

‫با صدای آرومی گفت‪.‬‬

‫نامجون همون لحظه توضیح می خواست‪ ،‬اما می دونست که به خاطر‬


‫بقیه هم که شده‪ ،‬بهتره به حرف معلمش گوش بده و اوضاع رو درک‬
‫کنه‪ .‬بنابراین با حرص به سمت جونگکوک رفت و طناب های پسر‬
‫رو باز کرد‪.‬‬

‫جونگکوک به محض این که آزاد شد‪ ،‬به طرف جیمین دوید و اون‬
‫رو به آغوش کشید‪.‬‬

‫"اوه خدای من‪ .‬جیمین حالت خوبه؟ االن میتونی نفس بکشی؟ به‬
‫آمبوالنس زنگ بزنم؟ میخوای برات آب بیارم؟ بیا اینجا‪ ،‬من بهت‬
‫کمک می کنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪971‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک به راحتی پسر مو صورتی رو بلند کرد و اون رو روی‬


‫دست هاش به بیرون از اتاق برد‪.‬‬

‫نامجون کنار سوکجین زانو زد و دوباره تکونش داد‪.‬‬

‫"حالت خوبه؟"‬

‫پسر ناله ای کرد و نامجون آهی از سر آسودگی کشید و خوشحال بود‬


‫که پسر زیبا نمرده‪.‬‬

‫پتو رو برداشت و اون رو دور سوکجین پیچید‪ .‬بعد پسر روی دستهای‬
‫قدرتمندش بلند کرد و نزدیک به خودش نگه داشت‪.‬‬

‫سوکجین صورتش رو توی پیرهن نامجون قایم کرد‪ .‬همچنان که‬


‫نامجون داشت اون رو بیرون می برد‪ ،‬بدنش می لرزید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪972‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی که در پشت سر اون ها بسته شد‪ ،‬یونگی توجهش رو به هوسوک‬


‫داد که حاال به سختی نفس می کشید و داشت روی تخت گریه میکرد‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬هوسوک‪"...‬‬

‫یونگی دستش رو به طرف پسر دراز کرد و چشم بندش رو باز کرد‪.‬‬

‫"من خیلی متاسفم‪ .‬این تقصیر تو نبود‪ ،‬همش تقصیر منه‪".‬‬

‫هوسوک پلک زد تا اشک هاش رو کنار بزنه‪ .‬همینطور تالش میکرد‬


‫تا چشمش به نور اتاق عادت کنه‪ .‬با دیدن شخصی که آرایش داشت‬
‫و موی بلند سیاه رنگی روی سرش بود‪ ،‬به گریه افتاد و دست و پا زد‬
‫تا فرار کنه‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬هی‪ .‬منم‪ ،‬یونگی‪ .‬همه چیز خوبه‪ .‬اون زن االن رفته‪".‬‬

‫یونگی به سرعت گگ رو از دهن پسر بیرون آورد و اشک هاش رو‬


‫به نرمی پاک کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪973‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک کم کم آروم گرفت تا اینکه متوجه شد حاال یونگی که باالی‬


‫سرش نشسته‪ ،‬و بعد به هق هق افتاد‪.‬‬

‫"آق‪ ...‬آقای می‪ ...‬مین! او‪ ...‬اون زن‪"...‬‬

‫"هیششش‪"...‬‬

‫یونگی آرومش کرد و بوسه نرمی روی پیشونی پسر گذاشت‪.‬‬

‫"حاال همه چی مرتبه‪ .‬من ازت مراقبت می کنم‪ .‬اون دیگه برنمیگرده‪،‬‬
‫باشه؟"‬

‫پسر رو دوباره خوابوند‪ .‬وقتی به بدنش نگاه کرد‪ ،‬متوجه شد که اون‬


‫سوند هنوز توی عضو دانش آموزشه‪.‬‬

‫"فاک‪ .‬متاسفم هوسوک‪ .‬باید اینو بیرون بکشم‪ .‬آمادهای؟"‬

‫هوسوک فقط دماغش رو باال کشید‪ ،‬سرش رو تکون داد و بعد روش‬
‫رو برگردوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪974‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سر اون میله فلزی رو گرفت و خیلی آروم بیرون کشید‪.‬‬

‫هوسوک ناله ای کرد‪ .‬تا زمانی که از شر اون میله راحت بشه‪ ،‬بدنش‬
‫همچنان می لرزید‪ .‬و بعد با ضعف روی تخت افتاد‪.‬‬

‫"میتونی حرکت کنی؟"‬

‫یونگی به آرومی پرسید‪ .‬اون وسیله رو به کناری پرت کرد و بعد به‬
‫سراغ باز کردن طناب ها رفت‪.‬‬

‫هوسوک انگشت هاش رو حرکت داد و ناله کرد‪.‬‬

‫"یک‪...‬یکمی‪"..‬‬

‫"خوبه‪ .‬من بهت کمک می کنم‪".‬‬

‫یونگی موهای پسر رو بوسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪975‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حموم رو برات آماده می کنم و کمکت می کنم تا خودت رو تمیز‬


‫کنی‪ .‬بعد توی طبقه پایین با هم دیگه صحبت میکنیم‪ ،‬باشه؟"‬

‫هوسوک دوبار بینیش رو باال کشید و سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫یونگی از تخت پایین آمد‪ ،‬آهی کشید و به طرف حمام حرکت کرد‪.‬‬
‫پاشنه ی کفش هاش با صدای تق تق به سرامیک های کف حموم‬
‫برخورد میکردند‪.‬‬

‫یونگی جلوی آینه ایستاد و نگاهی به خودش انداخت‪.‬‬

‫نگاه کردن توی آینه‪ ،‬با توجه به لباس و میکاپی که داشت باعث‬
‫میشد تا یونجی بخواد دوباره برگرده‪ .‬بنابراین نگاهش رو از آیینه‬
‫گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪976‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دستش رو باال برد و موهای مصنوعی رو از روی سرش برداشت‪ .‬شیر‬


‫آب رو باز کرد و اونقدر چشم هاش رو مالید تا آرایش سیاه رنگ‬
‫کامالً پاک بشه‪ .‬بعد حوله برداشت و دهنش رو پاک کرد‪ ،‬میخواست‬
‫رژلب سیاه رنگ رو هم پاک کنه‪.‬‬

‫دستش رو به طرف گردنش برد‪ ،‬چوکر سیاه رو باز کرد و اون رو‬
‫توی سطل زباله انداخت‪ .‬در سکوت سوتین و لباس زیرش رو در آورد‬
‫و اون ها رو هم دور انداخت‪ .‬نمیدونست که یونجی اون وسیله ها رو‬
‫کجا قایم کرده بود‪.‬‬

‫یونگی یک کارت اعتباری جدید گرفته بود و به دور از چشم بقیه‪،‬‬


‫اون رو توی یک کیف پول مخفی پنهان کرده بود‪ .‬بنابراین یونجی‬
‫نمی تونست این وسایل رو به صورت آنالین خریده باشه‪.‬‬

‫جوراب و کفش هاش رو درآورد و از اینکه دوباره پاش روی سطح‬


‫زمین میذاشت‪ ،‬خوشحال شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪977‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شیر آب رو بست و قبل از اینکه به اتاق برگرده‪ ،‬مطمئن شد که آب‬


‫دمای مناسبی داره‪.‬‬

‫هوسوک از روی تخت تکون نخورده بود‪ .‬چشم هاش بسته بود و تالش‬
‫می کرد تا آروم بشه‪.‬‬

‫یونگی به سرعت یک سویشرت اورسایز پوشید و شلوار راحتی به پا‬


‫کرد‪ .‬بعد به نرمی شونه ی دانش آموزش رو تکون داد‪.‬‬

‫"هوسوک‪"،‬‬

‫هوسوک چشم هاش رو باز کرد تا به معلمش نگاه کنه‪.‬‬

‫"آقای مین‪"...‬‬

‫"بهم بگو یونگی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪978‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با احتیاط دانشآموز رو بلند کرد‪ .‬اما هوسوک همچنان به خاطر‬


‫درد ناله میکرد‪.‬‬

‫یونگی به طرف حمام رفت و پسر رو با احتیاط توی وان گذاشت‪.‬‬

‫هوسوک هیسی کشید و همونطور که سرش رو به خاطر درد به چپ‬


‫و راست تکون میداد‪ ،‬دوباره ناله کرد‪.‬‬

‫"میدونم‪ ،‬متاسفم‪".‬‬

‫یونگی زمزمه کرد‪.‬‬

‫"برای همه چیز متاسفم‪ ...‬خیلی خیلی متاسفم‪".‬‬

‫هوسوک خسته تر از اونی بود که بخواد سوالی بپرسه‪ .‬اجازه داد یونگی‬
‫موهاش رو بشوره و عرق روی تنش رو پاک کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪979‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هر از چندگاهی وقتی بدنش حرکت داده می شد‪ ،‬صدای ناله اش بلند‬
‫میشد و یونگی هم هر بار از پسر آسیب دیده عذرخواهی میکرد‪.‬‬

‫باالخره از حموم بیرون اومدن‪ ،‬یونگی یه حوله ی نرم و سفید رنگ رو‬
‫دور بدن پسر پیچید و بعد اون رو روی تختش گذاشت‪.‬‬

‫هوسوک به انگشت های پاش نگاه کرد‪ ،‬حوله رو محکم دور خودش‬
‫نگه داشته بود‪.‬‬

‫یونگی لباس های هوسوک رو برداشت‪.‬‬

‫"میخوای کمکت کنم که این ها رو بپوشی؟"‬

‫هوسوک سرش رو به چپ و راست تکون داد‪ ،‬می خواست برای چند‬


‫لحظه تنها باشه‪.‬‬

‫یونگی هم پسر رو درک میکرد‪ .‬بنابراین سرش رو تکون داد‪،‬‬

‫"اگه کمک الزم داشتی من توی راهرو ام‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪980‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی برای رفتن مردد بود‪ ،‬انگار میخواست حرف دیگه ای بزنه‪ .‬ولی‬
‫در عوض فقط به سمت در رفت و بعد بعد از خارج شدن از اتاق‪ ،‬اون‬
‫رو پشت سرش بست‪.‬‬

‫از توی راهرو صدای افراد توی طبقه پایین به گوش می رسید‪ .‬یونگی‬
‫ایستاد تا به صدای دانشآموزهاش گوش بده‪.‬‬

‫تهیونگ بیدار شده بود‪ .‬وقتی جونگکوک با صدای ترسیده و خفه ای‬
‫ال‬
‫بهش توضیح داد که چه اتفاقی افتاده‪ ،‬چشم های پسر بزرگتر کام ً‬
‫گرد شد‪.‬‬

‫"اون یه شخصیت مونث هم داره؟"‬

‫نفس تهیونگ بند اومد‪.‬‬

‫"هولی شت! اصالً نمی دونستم‪ .‬فکر میکردم که فقط آگوست رو‬
‫داره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪981‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون تنها چیزی نیست که یونگی داره‪".‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫یونگی آروم لعنتی فرستاد و در حالی که تالش میکرد تا منطقی فکر‬


‫کنه‪ ،‬اجازه داد که موهاش توی صورتش بریزن‪.‬‬

‫همه چیز در شرف از بین رفتن بود‪ .‬تمام سال هایی که تالش کرده‬
‫بود تا وضعیتش رو مخفی نگه داره‪ ،‬حاال قرار بود به فنا برن‪ ،‬رازهاش‬
‫افشا بشه و یونگی مورد قضاوت سخت بقیه قرار بگیره‪.‬‬

‫یونگی صدای تاپی از اتاق شنید و به سرعت برگشت و در رو باز کرد‪.‬‬

‫"هوسوک‪ ،‬حالت خوبه؟"‬

‫"خوبم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪982‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک با ناله گفت‪ ،‬اما این بار کامالً لباس پوشیده بود‪.‬‬

‫یونگی آهی کشید‪ .‬حداقل یک توضیح مناسب به اون پسر بدهکار بود‪،‬‬
‫و از اونجایی که حاال تقریباً نیمی از دانش آموزای کالسش متوجه‬
‫شده بودند که یه خبرایی هست‪ ،‬الزم بود که موضوع رو براشون‬
‫شفافسازی کنه‪.‬‬

‫"بیا بریم‪".‬‬

‫یونگی دست پسر رو به نرمی گرفت و اون رو به طرف در اتاق هدایت‬


‫کرد‪.‬‬

‫پاش به چیزی روی زمین گیر کرد و باعث شد تا نگاهش رو به زمین‬


‫بدوزه‪.‬‬

‫با دیدن کیفی که روی زمین افتاده بود‪ ،‬نفسش بند اومد‪ .‬در کیف باز‬
‫بود و یکی از نوار ها از توی اون بیرون افتاده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪983‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آقای مین؟"‬

‫هوسوک با دیدن اینکه چیزی باعث شده تا معلمش سرجاش خشک‬


‫بشه‪ ،‬صداش زد‪.‬‬

‫چشم های یونگی کامالً گشاد شده و همونطور که به اون کیف‬


‫کوچیک خیره شده بود‪ ،‬قلبش داشت به شدت توی سینه ش می کوبید‪.‬‬

‫"آقای مین؟ یونگی؟"‬

‫اشک توی چشم های یونگی جمع شد‪ .‬یونگی چشم هاش رو محکم‬
‫روی هم فشار داد‪ .‬همونطور که بدنش می لرزید‪ ،‬خاطرات هم دوباره‬
‫توی ذهنش برمیگشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪984‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی روی زانوهاش افتاد و هوسوک هینی کشید‪.‬‬

‫"یونگی! "‬

‫کنار معلمش زانو زد‪ ،‬درد خودش رو نادیده گرفت و به آرومی یونگی‬
‫رو تکون داد‪.‬‬

‫"چی شده؟ حالت خوبه؟"‬

‫و بعد یونگی بهش نگاه کرد و لبخند غمگینی زد‪.‬‬

‫"یونگی حالش خوبه‪ ،‬ولی فعالً رفته‪".‬‬

‫اون مرد گفت‪.‬‬

‫"من کسی هستم که همچین شرایطی رو هندل میکنه‪".‬‬

‫هوسوک پلک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪985‬‬


Virgin Classroom Season 1

"‫ کی هستید؟‬...‫"و شما‬

"‫"شوگا‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 986


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سی و پنجم‬

‫وقتی که هوسوک همراه با معلم از پله ها پایین اومد‪ ،‬همه به طرف‬


‫اون ها نگاه کردن‪.‬‬

‫تهیونگ با دیدن کیف کوچکی که توی دست یونگی قرار داشت‪،‬‬


‫گیج شده بود‪.‬‬

‫در حالی که یه پتو دورش پیچیده شده بود‪ ،‬روی کاناپه نشسته بود و‬
‫سوکجین در کنار پسر بزرگتر توی خودش جمع شده بود‪.‬‬

‫نامجون در طرف دیگه ی سوکجین نشسته و دستش رو باحالت‬


‫محافظت‪ ،‬پشت پسر زیبا گذاشته بود‪ .‬نامجون داشت به یونگی نگاه‬
‫میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪987‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک و جیمین با هم روی یه صندلی چرمی نشسته بودن و‬


‫پسر مو صورتی مثل یه بچه‪ ،‬بازوی جونگکوک رو بغل کرده بود‪.‬‬

‫"هوبی! "‬

‫پسر کوچکتر با دیدن اون ها بلند گفت‪.‬‬

‫"حالت خوبه؟"‬

‫هوسوک خندید و کنار نامجون نشست‪ .‬ولی وقتی که داشت روی‬


‫کاناپه می نشست‪ ،‬دوباره ناله ی کوتاهی کرد‪.‬‬

‫"من انعطاف پذیرم‪ .‬نگران نباش کوک‪".‬‬

‫نامجون کمی کنار کشید تا برای پسر دیگه جا باز کنه‪ ،‬و بعد بهش‬
‫نگاه کرد‪ .‬به نظر می رسید که می خواد چیزی بگه‪ ،‬اما در آخر نگاهش‬
‫رو به سمت دیگه ای داد‪.‬‬

‫شوگا مقابلشون ایستاد و منتظر شد تا همه بهش توجه کنند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪988‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫انتظارش خیلی هم طوالنی نشد‪.‬‬

‫"دانش آموز های یونگی‪ ،‬سالم‪".‬‬

‫در حالی که دست هاش رو جلوی بدنش نگه داشته بود‪ ،‬لبخند گرمی‬
‫زد و به بچه ها سالم کرد‪.‬‬

‫"صبر کن‪ ،‬چی؟"‬

‫صدای نامجون در اومد و بعد پسرک غرید‪.‬‬

‫"داری جدی میگی؟ بهم نگو که تو هم یه شخصیت دیگه هستی!"‬

‫"من شوگا هستم‪".‬‬

‫شوگا سرش رو تکون داد و لبخند زد‪.‬‬

‫"اما نگران نباشید‪ .‬من مثل اون دو شخصیت قبلی که مالقاتشون‬


‫کردین‪ ،‬خطرناک نیستم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪989‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"از کجا باید این رو بدونیم؟"‬

‫نامجون بازخواستش کرد‪.‬‬

‫"در حال حاضر مجبور هستین که به من اعتماد کنید‪ ،‬و امیدوارم که‬
‫در آینده بتونم بهتون ثابت کنم که من کامال با کسایی که مالقات‬
‫کردین فرق دارم‪".‬‬

‫شوگا صبورانه گفت‪.‬‬

‫"راستش رو بخواید من کسی هستم که حتی خیلی به سکس اهمیت‬


‫نمیدم‪ .‬من بیشتر با بخش های حوصله سربر‪ ،‬کاغذ بازی و کارهای‬
‫اداری زندگی یونگی سر و کار دارم‪".‬‬

‫شوگا نگاهش رو توی اتاق چرخوند و متوجه شد که بیشتر‬


‫دانشآموزها هنوز لخت هستن‪.‬‬

‫"میخواهید یه استراحت کوتاه داشته باشیم تا شما هم بتونید لباس‬


‫هاتون رو بپوشین؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪990‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بله لطفا‪".‬‬

‫سوکجین سرش رو از روی شونه تهیونگ بلند کرد و زیر لب گفت‪.‬‬

‫نامجون بالفاصله روی پاهاش ایستاد تا به اون پسر کمک کنه‪ ،‬و بعد‬
‫هم تهیونگ از روی کاناپه بلند شد‪.‬‬

‫"بیا بریم من بهت کمک می کنم‪".‬‬

‫تهیونگ با دقت سوکجین رو به طرف طبقه باال هدایت کرد‪.‬‬

‫جونگکوک ایستاد‪ ،‬به راحتی جیمین رو بلند کرد و پشت سر اونها‪،‬‬


‫به سمت اتاق خواب به راه افتاد‪.‬‬

‫نامجون در کنار هوسوک‪ ،‬که سعی می کرد خیلی روی کاناپه تکون‬
‫نخوره‪ ،‬به پشت تکیه داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪991‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هی‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"چطوری جونی؟"‬

‫هوسوک نیشخندی زد‪ ،‬و بعد وقتی که به اشتباه کمی تکون خورد‪ ،‬از‬
‫درد کوسن توی دستش رو محکم فشار داد‪.‬‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫"متاسفم‪".‬‬

‫هوسوک با تعجب بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"چی؟ برای چی؟ تو که اشتباهی نکردی جونی جونم‪".‬‬

‫نامجون نگاهش رو پایین آورد و به دست هاش خیره شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪992‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من رفتم‪ .‬باید اینجا می موندم‪ .‬میتونستم زودتر اون زن رو متوقف‬


‫کنم‪ .‬ولی من یه کار بدی کردم و شماها رو با اون زن تنها گذاشتم‪".‬‬

‫هوسوک پلکی زد‪.‬‬

‫"اینطور نیست‪ .‬اشکالی نداره‪ .‬تنها کسی که باید سرزنش بشه‪ ،‬خود‬
‫یونجیه‪ .‬به هرحال تو برگشتی و ما رو نجات دادی‪ .‬تو کسی هستی که‬
‫قهرمانه و اون زن آدم بده ی ماجراس‪".‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪ ،‬احساس وحشتناکی‬


‫داشت‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬تقصیر منه که اون زن خودش رو نشون داد‪ .‬من بیشتر از یک بار‪،‬‬
‫کار بد انجام دادم‪".‬‬

‫قبل از اینکه هوسوک بتونه چیزی بگه‪ ،‬شوگا کیفی که توی دست‬
‫داشت رو روی میز مقابلشون گذاشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪993‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بله تو کار بدی کردی‪" .‬‬

‫مرد بزرگتر با جدیت گفت‪.‬‬

‫"اگه تو و تهیونگ سرتون به کار خودتون بود‪ ،‬ما االن اصال اینجا‬
‫نبودیم‪" .‬‬

‫نامجون بهش چشم غرهای رفت‪ .‬میخواست باهاش بحث کنه‪ ،‬ولی هیچ‬
‫چیزی برای گفتن در دفاع از خودش نداشت‪.‬‬

‫"چی؟ تو تهیونگ چیکار کردین؟"‬

‫هوسوک همونطور که با چشم های گشاد شده و نگاهی مشکوک به‬


‫اون دو نفر نگاه میکرد‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫"تو باید بری بیمارستان پسرم‪".‬‬

‫شوگا نگاهی به هوسوک کرد‪.‬‬

‫"داشتی خونریزی میکردی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪994‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬خوب میشم‪ .‬اگه برم بیمارستان‪ ،‬مجبور میشم توضیح بدم که چه‬
‫اتفاقی افتاده و نمیخوام یونگی توی دردسر بیفته‪ .‬اون کسی نبود که‬
‫بهم آسیب زده‪".‬‬

‫شوگا لبخندی زد‪.‬‬

‫"تو پسر قوی ای هستی‪ .‬اما یونگی هم میخواد که تو بری چک بشی‬


‫تا مطمئن بشه که حالت خوبه‪".‬‬

‫هوسوک آهی کشید‪ ،‬نمیخواست باسن زخم شدهش رو به یه شخص‬


‫غریبه نشون بده‪.‬‬

‫"اگه فکر کنم واقعا الزم باشه‪ ،‬میرم‪".‬‬

‫شوگا با سر تایید کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪995‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به خودت بستگی داره‪ .‬نگران محافظت از یونگی نباش‪ ،‬من این کار‬
‫رو انجام میدم‪ .‬خودت رو توی اولویت بذار‪".‬‬

‫جونگکوک درحالیکه جیمین که حاال کامال لباس پوشیده بود رو‬


‫بین بازوهاش نگه داشته بود‪ ،‬از طبقه باال به پایین اومد‪ .‬تهیونگ و‬
‫سوکجین هم با لباس های پوشیده پشت سرشون اومدن‪.‬‬

‫همگی توی نشیمن نشستن و شوگا شروع به صحبت کرد‪.‬‬

‫"این که معلم شما یه شخص معمولی نیس‪ ،‬دیگه راز نیس‪".‬‬

‫شوگا گفت‪.‬‬

‫"واقعیت اینه که از زمانی که یونگی خیلی بچه بود‪ ،‬دچار اختالل تجزیه‬
‫هویت بوده‪ ،‬که معموال با اسم اختالل چند شخصیتی شناخته میشه‪".‬‬

‫نگاهش رو به سمت کیف روی میز برد و همه ی دانشآموزها هم‬


‫نگاهش رو دنبال کردن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪996‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون چیه؟"‬

‫جونگکوک پرسید‪.‬‬

‫‪! D.I.D.‬‬

‫حاال وجود یونجی از نظر نامجون منطقی به نظر میرسید‪ ،‬اون زن هم یه‬
‫بخشی از یونگی بود‪ .‬از اینکه زودتر متوجه این موضوع نشده بود‬
‫احساس حماقت میکرد‪.‬‬

‫شوگا به پایین خم شد‪ ،‬کیف رو باز کرد و هر پنج نوار ویدیویی رو‬
‫روی میز ریخت‪.‬‬

‫وقتی تهیونگ یکی از نوارها رو برداشت‪ ،‬گیج شده بود‪.‬‬

‫"چی توی این نوارهاس؟ میتونیم نگاهشون کنیم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪997‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه بدون زیر پا گذاشتن قانون‪".‬‬

‫شوگا گفت‪.‬‬

‫"چی‪ ،‬چرا؟"‬

‫تهیونگ نوار رو برگردوند و از اونطرف بهش نگاه کرد‪ ،‬انگار که‬


‫اینجوری میتونست بفهمه اون نواز چیه‪.‬‬

‫"اونا فیلم پورن کودکه‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫تهیونگ هینی کشید و نوار رو جوری انداخت که انگار دستش آتیش‬


‫گرفته‪ .‬با چشم های کامال متعجب به شوگا نگاه کرد‪.‬‬

‫"وات د هل؟!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪998‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون همون اتفاق وحشتناکه‪ ،‬یادته قبال در موردش حرف زده بودیم؟"‬

‫نامجون به تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"بچه ای که توی فیلمه‪ ،‬یونگیه‪".‬‬

‫جونگکوک شوکه بود و سکوت کرده بود‪ .‬معلمش مورد سو‬


‫استفادهی جنسی قرار گرفته بود؟ و ازش فیلم گرفته بودن؟‬

‫"اوه خدای من‪".‬‬

‫سوکجین دستهاش رو جلوی دهنش گرفت‪.‬‬

‫شوگا با ناراحتی سر تکون داد‪.‬‬

‫"بله‪ ،‬از وقتی که سه سالش بود‪ ،‬پدرش مجبورش میکرد که پورن‬


‫کودک اجرا کنه تا بتونه توی دارک وب بفروشه‪ .‬تا وقتی که یونگی‬
‫‪ 17‬سالش شد‪ .‬یونگی برای اینکه بتونه با چنین شرایط وحشتناکی کنار‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪999‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بیاد‪ ،‬احساسات مختلفی رو بروز میداد تا بتونه وقتی که دلش نمیخواد‬


‫وجود داشته باشه‪ ،‬شخصیت های دیگه کمکش کنن‪".‬‬

‫"وایسا!"‬

‫جونگکوک یهو گفت‪.‬‬

‫"شخصیت ها؟ یعنی بیشتر از یکی؟"‬

‫"من فکر میکردم فقط یونجی رو داره‪".‬‬

‫جیمین زمزمه کرد‪.‬‬

‫"چندتا شخصیت داره؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1000‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سه تای دیگه هم هستن‪".‬‬

‫شوگا جواب داد‪.‬‬

‫چهار شخصیت مختلف‪.‬‬

‫جونگ کوک نمیتونست ذهنش رو مرتب کنه‪ .‬اصال نمیدونست که‬


‫یونگی با همه ی اینها دست و پنجه نرم میکنه‪ .‬اون همیشه خیلی‬
‫محکم و مسئول به نظر میرسید‪ .‬جونگکوک هیچ وقت به این که‬
‫معلمش ذره ای مشکل داشته باشه مشکوک نشده بود‪.‬‬

‫"هولی شت‪".‬‬

‫تهیونگ به دوردست خیره شد‪.‬‬

‫"من فکر میکردم که اون فقط آگوست رو داره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1001‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کی؟"‬

‫جونگکوک به ردیف دوست هاش که نشسته بودن‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"من فکر می کردم که اون فقط یونجی رو داره‪".‬‬

‫شوگا سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"بله‪ .‬اون آگوست‪ ،‬یونجی‪ ،‬من و یک شخصیت دیگه داره‪ .‬هر کدوم‬
‫از ما ها به دالیل مختلفی به وجود اومدیم‪ .‬من به عنوان راهی برای‬
‫پنهان شدن یونگی‪ ،‬وقتی که اون فیلم هارو ازش می گرفتن‪ ،‬بیرون‬
‫میاومدم‪ .‬بنابراین میشه گفت من ظهور میکردم تا با عواقب اتفاقات‬
‫دست و پنجه نرم کنم تا یونگی بتونه استراحت کنه‪ .‬شش سالش بود‬
‫که یونی به وجود اومد‪ .‬در چهارده سالگیش یونجی ظاهر شد‪ .‬ما برای‬
‫سال ها به یونگی کمک میکردیم تا با عواقب کاری که پدرش با اون‬
‫می کرد‪ ،‬مقابله کنم‪".‬‬

‫سکوت اتاق رو فرا گرفته بود و همه توی افکارشون گم شده بودند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1002‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بعد نامجون به حرف اومد‪.‬‬

‫"چرا پیش روانشناس یا روان درمانگر نرفت؟ چرا فقط به دارو اکتفا‬
‫میکنه؟"‬

‫"به همون دلیلی که تو به هیچکس نگفتی که اون روز توی کالس چه‬
‫اتفاقی بین تو و آگوست افتاده‪".‬‬

‫شوگا جواب داد‪.‬‬

‫گونه های نامجون شروع به سرخ شدن کردند و پسر نگاهش رو به‬
‫طرف دیگه ای داد‪.‬‬

‫"چی؟ چه اتفاقی افتاده؟"‬

‫سوکجین با نگرانی به نامجون نگاه کرد و بازوی پسر رو برای آرامش‬


‫دادن نوازش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1003‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هیچی‪ .‬فراموشش کن‪" .‬‬

‫نامجون زیر لب گفت و از استرس شروع به تکان دادن پاش کرد‪.‬‬

‫"چهارمین شخصیت کیه؟"‬

‫جیمین پرسید‪.‬‬

‫"اگه اتفاقات بد همینجور ادامه پیدا کنن‪ ،‬دیر یا زود اون هم خودش‬
‫رو نشون میده‪".‬‬

‫شوگا گفت‪.‬‬

‫"همونطور که بعضی از شماها تا االن فهمیدین‪ ،‬یه شخصیت خطرناک‬


‫به اسم آگوست وجود داره‪".‬‬

‫"خطرناکتر از یونجی؟"‬

‫هوسوک آروم پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1004‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شوگا به شدت سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"بله‪ ،‬خیلی خطرناک تر‪ .‬یونجی میتونه خطرناک باشه‪ ،‬ولی فقط وقتی‬
‫که تحریکش کنن‪ .‬بیشتر وقتا اون دختر خوبیه‪".‬‬

‫"من که باور نمیکنم‪" .‬‬

‫هوسوک غرغر کرد‪.‬‬

‫"عادالنه به نظر میرسه‪".‬‬

‫یوگا وضعیت دانش آموز رو مد نظر گرفت‪.‬‬

‫"ولی آگوست کسیه که باید در موردش هشدار داده بشه‪ .‬شخصیت‬


‫آگوست بیشتر به خاطر یه اتفاق توسط یونگی به وجود اومد‪ .‬اون مظهر‬
‫عصبانیت یونگی نسبت به پدرش و کارهاییه که مدت ها مجبور به‬
‫انجام دادن اون ها شده بود‪ .‬وقتی که آگوست بیرون بیاد‪ ،‬هر کاری‬
‫بخواد انجام میده تا بتونه راهی برای کنترل دوباره زندگی یونگی پیدا‬
‫کنه‪ .‬مهم نیست که این کارها چی باشن‪ .‬وقتی که یونگی به شدت‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1005‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫عصبانی یا خشمگین میشه‪ ،‬اون بیرون میاد؛ که معموال به ندرت هم‬


‫اتفاق می افته‪ .‬وقت هایی که یونگی توی موقعیتی قرار میگیره که‬
‫کنترل اوضاع از دستش خارج میشه‪ ،‬آگوست کنترل رو به دست‬
‫میگیره‪" .‬‬

‫نامجون زمانی رو به یاد آورد که سر یونگی رو به میز کوبیده بود‪ ،‬و‬


‫معلمش رو مجبور کرده بود که توی اون حال بمونه‪.‬‬

‫از پنجره به بیرون نگاه کرد و به خودش لرزید‪.‬‬

‫سوکجین متوجه پسر آلفا شد و به نرمی اون رو در آغوش گرفت‪.‬‬

‫"نامجون باهام حرف بزن‪" .‬‬

‫از پسر خواهش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1006‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باشه فهمیدیم‪ .‬یونگی رو عصبانی نمی کنیم‪" .‬‬

‫هوسوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"در واقع عصبانی کردن یونگی کار خیلی سختیه‪ .‬اون نمیخواد که‬
‫آگوست بیرون بیاد‪ ،‬بنابراین خیلی صبور و با درکه‪" .‬‬

‫شوگا گفت‪.‬‬

‫"فقط وقتی که داروهاش رو ترک کنه‪ ،‬آگوست اونقدر قدرت پیدا‬


‫میکنه تا ظاهر بشه‪".‬‬

‫نامجون و تهیونگ هردو با حالت معذبی نگاهشون رو از شوگا گرفتن‪.‬‬

‫"چرا یونجی دختره؟"‬

‫جیمین پرسید‪.‬‬

‫"و چرا اینقدر ترسناکه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1007‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یک بار دیگه هم میگم‪ ،‬میتونی پدر یونگی رو به خاطر این موضوع‬
‫سرزنش کنی‪".‬‬

‫شوگا آهی کشید‪.‬‬

‫"اون بارها یونگی رو مجبور می کرد تا لباس های دخترونه بپوشه و‬


‫همین باعث شد تا شخصیت بعدی ای که به وجود میاد‪ ،‬زنانه تر باشه‪.‬‬
‫یونجی بدجنسه‪ ،‬نمیخواد قبول کنه که یک مرد کنترل زندگیش رو‬
‫توی دست گرفته و مجبور کرده تا کارهای وحشتناکی انجام بده‪ .‬اگه‬
‫شما یه مرد مهربون باشین‪ ،‬اون بهتون صدمه نمیزنه‪ .‬اما اگه اون رو به‬
‫یاد پدر یونگی بندازین‪ ،‬یونجی روی وحشتناکش رو نشون میده و‬
‫انتقام میگیره‪".‬‬

‫هوسوک لحظه ای رو به یاد آورد که یونجی گفته بود که باید اون رو‬
‫تنبیه کنه و بعد ناله ای کرد‪.‬‬

‫"لعنتی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1008‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آخرین شخصیت چی؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"قضیه اون چیه؟"‬

‫"آخرین شخصیت برای یونگی راهی بود تا بتونه با اونچه که اتفاق‬


‫افتاده کنار بیاد‪".‬‬

‫شوگا گفت‪.‬‬

‫"وقتی اوضاع برای یونگی بیش از حد استرس آور باشه و بخواد عقب‬
‫نشینی کنه‪ ،‬یونی بیرون میاد و مسئولیت این کار رو به عهده میگیره‪.‬‬
‫این اتفاق به ندرت رخ میده‪ ،‬چون تقریبا من کسی هستم که در این‬
‫جور موارد همیشه جایگزین یونگی میشم تا یونگی استراحت کنه‪.‬‬
‫یونی معموال کارهای مراقبت های روانی رو انجام میده‪ ،‬در حالی که‬
‫من بیشتر کارهای مربوط به زندگی بیرونی یونگی رو مدیریت میکنم‬
‫تا زمانی که تصمیم بگیره که میخواد برگرده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1009‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونی‪"...‬‬

‫جونگکوک به هوا خیره شده بود‪ .‬میخواست این شخصیت رو هم‬


‫ببینه‪.‬‬

‫"سوال دیگه ای هم هست؟"‬

‫شوگا تک به تک به تمام دانشآموز ها نگاه کرد و پرسید‪.‬‬

‫"آره‪ .‬من یه سوال دارم‪".‬‬

‫هوسوک دستش رو بلند کرد‪.‬‬

‫نگاهی به نامجون و تهیونگ انداخت‪.‬‬

‫"می خوام بدونم این دو تا چی کار کردن که باعث به وجود اومدن‬


‫همچین وضعیتی شدن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1010‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شوگا سکوت کرد و سکوتش اجازه داد تا نامجون و تهیونگ زیر نگاه‬
‫بقیه با حالت معذبی سرجاشون تکون بخورن‪.‬‬

‫"خب کامال مشخصه که ما واقعاً نمی خواستیم که کار به اینجا کشیده‬


‫بشه‪" .‬‬

‫تهیونگ با خجالت به پشت گردنش دست کشید و گفت‪.‬‬

‫"چیکار کردین؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"تقصیر من بود‪".‬‬

‫نامجون از جا پرید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1011‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ با تعجب به نامجون نگاه کرد که خودش رو جلو انداخته بود‪،‬‬

‫"چی‪ ...‬جون‪"...‬‬

‫"من متوجه شدم که یونگی هرروز صبح یه قرص آبی رنگ میخوره‬
‫و می خواستم که بدونم که اون قرص برای چیه‪ ،‬واسه همین وقتی‬
‫حواسش نبود قوطی قرصش رو دزدیدم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"و بعد به خاطر اینکه من رو سر کالس خجالتزده کرده بود‪ ،‬ازش‬


‫عصبانی شدم و قرص ها رو دور انداختم‪".‬‬

‫بعد به زمین نگاه کرد‪.‬‬

‫"فکر میکردم که یونگی میتونه دوباره قرصها رو تهیه کنه‪ ،‬ولی اشتباه‬
‫میکردم‪".‬‬

‫جیمین هینی کشید‪،‬‬

‫"چطور تونستی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1012‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و اون ها قرص هایی بودن که شخصیت های دیگه رو آروم نگه‬
‫میداشتن؟"‬

‫سوکجین با اخم پرسید‪.‬‬

‫جونگکوک در حالی که سخت مشغول فکر کردن بود‪ ،‬به صحنه‬


‫مقابلش نگاه می کرد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"آره‪ .‬میدونم که نباید همچین کاری میکردم و همش تقصیر منه‪.‬‬


‫تهیونگ متوجه این موضوع شد و سعی کرد به من بگه تا اون قرص‬
‫ها رو برگردونم‪ ،‬ولی من قبول نکردم‪ .‬لطفاً از اون عصبانی نباشید‪".‬‬

‫"نامجون چرا داری‪"...‬‬

‫حرف تهیونگ بخاطر بلند شدن هوسوک از سر جاش نصفه باقی موند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1013‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک عصبانی بود و خشمی خالص که جونگکوک قبال هیچ وقت‬


‫اون رو ندیده بود‪ ،‬توی صورتش دیده می شد‪.‬‬

‫"پس به خاطر این که تو نتونستی جلوی خشمت به خاطر تنبیه شدن‬


‫رو بگیری‪ ،‬که تازه اون تنبیه شدن هم همش به خاطر اشتباهات خودت‬
‫بود‪ ،‬داروهای لعنتی معلمت رو دور انداختی و باعث شدی که من تاوان‬
‫کارت رو بدم؟!"‬

‫نامجون نمیتونست به چشم های دوستش نگاه کنه‪.‬‬

‫"هوبی‪ ،‬من خیلی خیلی متاسف‪"...‬‬

‫"منو اینجوری صدا نکن! "‬

‫هوسوک طعنه زد‪.‬‬

‫"اون زن به سوکجین‪ ،‬جیمین و حتی جونگکوک هم آسیب زد‪ .‬الزم‬


‫نیست به این اشاره کنم که به خاطر این کار چی به سر خود یونگی‬
‫اومده!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1014‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نگاهی به سرتا پای پسر آلفا کرد و بعد سرش رو با انزجار تکون داد‪،‬‬

‫"باورم نمیشه که تو رو قهرمان صدا زدم‪ .177‬تو یه مجرم لعنتی هستی‪".‬‬

‫هوسوک‪ ،‬نامجون رو که به زمین نگاه می کرد و سعی داشت گریه‬


‫نکنه رو کنار زد و رفت‪.‬‬

‫"هوسوک‪ ،‬صبر کن‪ .‬بذار من برسونمت خونه‪".‬‬

‫تهیونگ از جاش پرید و به دنبال پسری که جلوی در ایستاده بود‪ ،‬راه‬


‫افتاد‪.‬‬

‫شوگا به بقیه دانشآموز ها نگاه کرد‪.‬‬

‫"من هم باید شما ها رو به خونه ببرم‪ .‬لطفاً با من بیاین‪".‬‬

‫‪ 177‬یادآوری‪ :‬پارت قبلی هوسوک به نامجون گفت که یه قهرمانه که اومده و از دست یونجی نجاتشون داده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1015‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین از سر جاش بلند شد و در حالیکه از نامجون اجتناب می کرد‪،‬‬


‫به دنبال شوگا رفت‪.‬‬

‫"به خاطر تو من دچار حملهی عصبی شدم‪" .‬‬

‫زیر لب گفت‪.‬‬

‫سوکجین روی پاهاش ایستاد و از کنار دانش آموز قد بلند رد شد‪.‬‬


‫دستش رو روی شونه پسر گذاشت‪.‬‬

‫"من با هوبی حرف می زنم‪" .‬‬

‫قبل از اینکه اونجا رو ترک کنه‪ ،‬زمزمه کرد‪.‬‬

‫جونگکوک آخرین نفری بود که از جاش بلند شد‪.‬‬

‫نامجون توقع داشت که پسر اون رو نادیده بگیره یا حرف ناجوری‬


‫بهش بزنه‪ .‬ولی وقتی جونگکوک بغلش کرد‪ ،‬کامال غافلگیر شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1016‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی‪" ...‬‬

‫"من میدونم که داشتی چیکار میکردی‪" .‬‬

‫جونگکوک زیر لب گفت و صورتش رو بیشتر به سینهی پهن‬


‫دوستش فشار داد‪ .‬سرش رو به طرف باال آورد تا به نامجون نگاه کنه‪.‬‬

‫"من فکر می کنم که کارت قابل تحسینه‪".‬‬

‫"نمیدونم که داری در مورد چی صحبت می کنی‪".‬‬

‫نامجون به آرومی گفت‪.‬‬

‫"تو داشتی از تهیونگ محافظت می کردی‪".‬‬

‫جونگکوک لبخند زد و پسر رو محکم تر فشار داد‪.‬‬

‫"میدونم که این کارو کردی‪ .‬حالت صورتت همونجوری بود که‬


‫موقع کمک به جیمین برای بردنش به طبقهی باال روی صورتت بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1017‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همون حالتی که وقتی سوکجین رو روی کاناپه گذاشتی و اطرافش‬


‫میچرخیدی‪".‬‬

‫نامجون پلکی زد‪،‬‬

‫"نه‪ ،‬من‪"...‬‬

‫"تو به همکالسی هات اهمیت میدی‪".‬‬

‫جونگکوک خندید‪.‬‬

‫"من میتونم اینو توی تو ببینم‪ .‬تو یه گندهبک نرم و مهربونی‪ ،‬کیم‬
‫نامجون!"‬

‫نامجون اخم هاش رو توی هم کشید و جونگکوک رو به عقب هل‬


‫داد‪.‬‬

‫"این طور نیست‪ .‬از اینجا برو‪ ،‬برو خونه کوچولو‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1018‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک دوباره خندید‪.‬‬

‫"بعدا می بینمت‪ ،‬جونی!"‬

‫نامجون نمی تونست جلوی لبخندی که روی لب هاش اومده بود رو‬
‫بگیره‪ .‬به جونگ نگاه کرد که با عجله به سمت شوگا‪ ،‬که جلوی در‬
‫ورودی منتظرش ایستاده بود و کلید هاش توی دستش بود‪ ،‬رفت‪.‬‬

‫بعدا میبینمت‪ ،‬کوکی!"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1019‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سی و ششم‬

‫تهیونگ در حالیکه ماشین رو به طرف پایین خیابون میروند‪ ،‬به خودش‬


‫جرات داد تا به هوسوک که دست هاش رو روی سینه توی هم گره‬
‫کرده بود و داشت از پنجره بیرون رو تماشا می کرد‪ ،‬نگاهی بندازه‪.‬‬

‫"گوش کن‪ ،‬تو نباید از نامجون عصبانی باشی‪".‬‬

‫هوسوک با تمسخر خندید و چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"جدی میگم‪ .‬وقتی که نامجون قرصها رو برداشت‪ ،‬نمیدونست که‬


‫یونگی چند شخصیتیه‪".‬‬

‫تهیونگ با پافشاری گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1020‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه‪ ،‬باشه‪ .‬حاال که فهمیدم نامجون خبر نداشته‪ ،‬یهویی سوراخ باسنم‬
‫خوب شد!"‬

‫هوسوک یهو قاطی کرد‪.‬‬

‫"اون یک ساعتی که عذاب کشیدیم‪ ،‬به خاطر اینکه نامجون نمیدونسته‬


‫پاک شد‪ .‬یونگی االن کامال خوبه‪ ،‬چون نامجون نمیدونسته!"‬

‫آخرین جمله اش رو با فریاد گفت و تهیونگ به خودش لرزید‪.‬‬

‫"حق با توئه‪ .‬این موضوع چیزی رو عوض نمیکنه‪ .‬اما اون داشت به‬
‫خاطر من سرزنش می شد‪ ،‬و تقصیرهای منو به گردن می گرفت‪ .‬من‬
‫کسی بودم که قرصهای یونگی رو از توی میزش برداشتم و به نامجون‬
‫نشون دادم‪".‬‬

‫تهیونگ روی جاده تمرکز کرده بود‪.‬‬

‫"من نمیدونم که چرا نامجون این کار رو کرد‪ ،‬اما اون واقعا متاسفه‪.‬‬
‫لطفاً حداقل بهش گوش کن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1021‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چیزی برای شنیدن وجود نداره‪ .‬اون باعث شد تا یونجی بیرون بیاد‪".‬‬

‫هوسوک زمزمه کرد‪ .‬دستش رو زیر چونه اش گذاشت و به منظرههایی‬


‫که از کنارش رد می شدن‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"اون دلیلیه که تمام این اتفاق افتاده‪".‬‬

‫تهیونگ لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"من واقعاً نباید این حرف رو بزنم‪ ،‬اما تو باید یه چیزی رو بدونی‪.‬‬
‫نامجون هم به خاطر اشتباهش تاوان داده‪ ،‬باشه؟ اون هم آسیب دیده‪".‬‬

‫"اوه‪ ،‬واقعاً؟"‬

‫هوسوک با حالت کنایه آمیزی خندید‪.‬‬

‫"چطور؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1022‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون باعث شده بود تا آگوست بیرون بیاد‪"،‬‬

‫تهیونگ با جدیت گفت‪.‬‬

‫"و آگوست هم سعی کرده بود که بهش تجاوز کنه‪".‬‬

‫هوسوک سکوت کرد‪.‬‬

‫"نامجون هیچ وقت در موردش حرفی نزد‪".‬‬

‫در آخر زمزمه کرد‪.‬‬

‫"چون نمی خواست که کسی بدونه‪ .‬بهش نگو که من بهت گفتم‪،‬‬


‫وگرنه منو میکشه‪ .‬اما این رو بدون که اون هم داره خودش رو به خاطر‬
‫اتفاقی که برای تو و بقیه افتاده‪ ،‬تنبیه میکنه‪ .‬پس لطفاً فقط باهاش خیلی‬
‫بدجنس نباش‪".‬‬

‫تهیونگ خواهش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1023‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هر کاری که تو بخوای باهاش بکنی اون صدبرابر بیشترش رو انجام‬


‫میده تا به خودش آسیب بزنه"‬

‫هوسوک چیزی نگفت و تهیونگ آهی کشید‪ ،‬می دونست که دیگه‬


‫کاری وجود نداره تا بتونه انجام بده‪.‬‬

‫اون ها بقیه مسیر رو در سکوت طی کردن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگکوک داشت روی صندلی عقب ماشین شوگا‪ ...‬ماشین یونگی؟‬


‫‪ ...‬با گوشیش کار میکرد‪.‬‬

‫جیمین در کنارش به نظر می رسید که خوابیده و سرش رو روی بازوش‬


‫در کنار پنجره تکیه داده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1024‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین روی صندلی جلو و در کنار شوگا نشسته بود‪.‬‬

‫"پس تو اولین کسی بودی که یونگی به وجود آورد؟"‬

‫سوکجین پرسید‪،‬‬

‫"و وقتی که درگیر گذشته باشه و یا چیزی اذیتش کنه‪ ،‬بیرون میای‬
‫تا زندگیش رو بچرخونی؟"‬

‫"درسته‪".‬‬

‫شوگا سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"و من اولین دوستش بودم‪ ،‬حتی با اینکه ما هیچ وقت به طور رسمی‬
‫با هم حرف نزدیم‪ .‬اما وقتی که یکی از ماها بخواد بیرون بیاد‪ ،‬خیلی‬
‫کوتاه میتونیم حضور شخصیت های دیگر رو هم احساس کنیم‪".‬‬

‫کمی سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"حضور یونگی حسی شبیه به‪ ...‬شجاعت داره‪ .‬شبیه قسمت آخر یه فیلم‬
‫که تمام امیدها از بین رفته و همه وحشت زده هستن‪ ،‬و بعد ناگهان‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1025‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قهرمانی که همه فکر میکردن برای همیشه رفته‪ ،‬برمیگرده و همه‬


‫خوشحال میشن و تشویقش میکنن‪".‬‬

‫لبخندی زد‪.‬‬

‫"من هرکاری برای محافظت از یونگی می کنم‪ .‬من بیشتر از هر کس‬


‫دیگه ای توی دنیا بهش احترام میذارم و ستایشش می کنم‪" .‬‬

‫"واو‪"...‬‬

‫سوکجین به اون حرف ها فکر کرد‪.‬‬

‫"تو خودت هم خیلی شگفت انگیز هستی آقای شوگا‪ .‬بعدش چی؟ نفر‬
‫بعدی کی بود؟"‬

‫"آگوست دومین نفر بود‪ .‬البته به طور عمدی به وجود نیومده بود‪ ،‬اما‬
‫خشمی که داشت خیلی زیاد بود‪ .‬و با بزرگ تر شدن یونگی و فهمیدن‬
‫این که پدرش با اون چه کارهای غیرقانونی‪ ،‬تهوع آور و نادرستی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1026‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫انجام میداده‪ ،‬اون خشم بیشتر هم شد‪ .‬وقتی که آگوست بیرون میومد‪،‬‬
‫هیچکس خوشحال نمیشد‪ ،‬حتی خود آگوست‪".‬‬

‫شوگا آهی کشید‪.‬‬

‫"االن پدر یونگی کجاست؟"‬

‫سوکجین سرش رو باال گرفت‪.‬‬

‫"توی زندان‪ .‬وقتی که یونگی ‪ ۱۷‬سال داشت‪ ،‬باالخره جراتش رو پیدا‬


‫کرد تا به پلیس بگه که چه اتفاقی داره میوفته‪ .‬و پدرش به حبس ابد‬
‫‪178‬‬
‫بدون آزادی مشروط محکوم شد‪".‬‬

‫شوگا گفت‪.‬‬

‫"از اون موقع به بعد‪ ،‬یونگی پدرش رو ندیده‪".‬‬

‫‪ 178‬نیاز‪ :‬توی فیلم ها دیدین که زندانی ها بعد از چند سال با آزادی مشروط بیرون میان؟ مثال اگه رفتارشون‬
‫خوب بوده باشه یا جرمشون خطرآفرین نبود یا همچین چیزایی؟ منظورش اینه که پدر یونگی جزو اون دسته‬
‫ای بوده که به هیچ عنوان عفو رهبری شامل حالش نمیشده!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1027‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک از اینکه می شنید پدر یونگی دستگیر شده‪ ،‬خوشحال شد‪.‬‬
‫یک عدالت کوچیک‪ .‬با فهمیدن این که یونگی وقتی بچه بوده‪،‬‬
‫نمیدونسته که داره چه اتفاقاتی می افته و نمی تونسته که کودکی شاد‬
‫و خوشحالی داشته باشه‪ ،‬قلبش درد میگرفت‪.‬‬

‫پدرها باید به بچه هاشون دوچرخهسواری یاد می دادند و یا به خاطر‬


‫کار خوبی که فرزنداشون توی مدرسه انجام داده بود‪ ،‬اون ها رو تشویق‬
‫میکردند‪ .‬نه اینکه بچه رو مجبور کنن تا لباس های ناجور بپوشه و‬
‫ازش عکس بگیرن و برای افراد منحرف توی اینترنت بفرستن‪.‬‬

‫با فکر کردن به مردی که باعث و بانی تمام این اتفاقات بود‪ ،‬دوباره‬
‫خشمگین شد‪.‬‬

‫آرزو می کرد که بتونه پدر یونگی رو ببینه تا فقط بتونه یک مشت‬


‫توی صورت اون مرد بکوبه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1028‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بعد وقتی که پدر یونگی به این فکر افتاد تا یونگی لباس های دخترونه‬
‫بپوشه و آرایش کنه‪ ،‬یونجی ظاهر شد‪".‬‬

‫شوگا ادامه داد‪.‬‬

‫"نمی خوام زیاد در موردش صحبت کنم‪ ،‬چون این کار راحت ترین‬
‫روشیه که باعث میشه دوباره یونجی بیرون بیاد‪".‬‬

‫سوکجین سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬میتونی بهم در مورد چهارمین شخصیت بگی؟ یونی؟ به‬
‫نظر باید کیوت باشه؟"‬

‫"اون کیوته‪" .‬‬

‫شوگا لبخند روشنی زد‪.‬‬

‫"همه عاشق یونی هستن‪ ،‬چون تقریب ًا نمیشه ازش متنفر بود‪ .‬اون فقط‬
‫یه پسر کوچولوی کیوته که عاشق همهس و میخواد بقیه ازش مراقبت‬
‫کنن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1029‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس همه شخصیت ها در مورد همدیگه میدونند؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫شوگا با سر تایید کرد‪.‬‬

‫"بله ما برای همدیگه یادداشت می ذاریم تا به نفر بعدی اطالع بدیم‬


‫که وقتی که بیرون بودیم‪ ،‬چه اتفاقاتی افتاده‪ .‬البته همه به جز آگوست‪.‬‬
‫اون خیلی با بقیه کنار نمیاد‪".‬‬

‫"کی بیشتر از همه ظاهر میشه؟"‬

‫سوکجین سواالت زیادی داشت‪ ،‬اما شوگا هم صبور بود‪.‬‬

‫"توی ‪ 90‬درصد از مواقع یونگی خودش هست‪ 6 .‬درصد دیگه من‬


‫میام‪ .‬داروهاش بهش کمک میکردن که دیگه نیازی به من یا یونی‬
‫نداشته باشه‪ ،‬و همینطور بیرون اومدن آگوست و یونجی رو هم سخت‬
‫تر میکرد‪ .‬اما به ندرت اتفاق غیرمنتظره ای می افته و متاسفانه‪ ،‬آگوست‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1030‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سومین نفریه که با احتمال باالتر ظاهر میشه‪ .‬بعد یونجی‪ .‬یونی از زمانی‬
‫که یونگی اون رو به وجود آورده‪ ،‬فقط چند بار ظاهر شده‪ .‬اون خیلی‬
‫سابمسیوه‪ ،‬بنابراین خیلی غیر معموله که خودش بخواد کاری انجام‬
‫بده‪".‬‬

‫شوگا توضیح داد‪.‬‬

‫وارد مسیر پارکینگ یه خونه شدن‪.‬‬

‫"جیمین‪ ،‬تو رسیدی‪".‬‬

‫جونگکوک پسر مو صورتی رو تکون داد تا بیدار بشه‪.‬‬

‫"ها؟"‬

‫جیمین به دور و برش نگاه کرد‪.‬‬

‫"ممنونم‪".‬‬

‫کمربندش رو باز کرد و بعد دستگیره ی در رو کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1031‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خداحافظ جیمین‪".‬‬

‫جونگکوک به نرمی گفت‪،‬‬

‫"بعدا بهت پیام میدم‪".‬‬

‫جیمین سرش رو تکون داد‪ .‬برای سوکجین و شوگا دست تکون داد و‬
‫بعد در ماشین رو بست‪.‬‬

‫اونقدر توی افکارش غرق شده بود که متوجه ماشین دیگه ای که اونجا‬
‫پارک شده بود‪ ،‬نشد‪.‬‬

‫تا وقتی که شخصی از توی ماشین بیرون اومد و راهش رو بست‪.‬‬

‫"چیم‪" .‬‬

‫اون صدا با پوزخند به گوش رسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1032‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین ایستاد‪ ،‬از دیدن اون شخص در اونجا متعجب شده بود‪.‬‬

‫"چو؟"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫تهیونگ بعد از اینکه مطمئن شد هوسوک به سالمت وارد خونه شده‪،‬‬


‫تلفنش رو بیرون آورد و به یونگی زنگ زد‪.‬‬

‫البته معلوم بود که شوگا کسیه که جواب میده‪.‬‬

‫"سالم تهیونگ‪".‬‬

‫"هی‪"...‬‬

‫تهیونگ ناخنش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1033‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فکر میکنی یونگی ممکنه کی برگرده؟؟ من باید باهاش حرف‬


‫بزنم‪".‬‬

‫"هنوز مطمئن نیستم‪ .‬دیدن ناگهانی اون نوارهای ویدیویی باعث شدن‬
‫تا خیلی توی عمق خودش فرو بره‪ .‬بنابراین با قاطعیت نمیتونم چیزی‬
‫بگم‪ .‬ولی نگران نباش‪ ،‬تا زمانی که یونگی برگرده‪ ،‬من جاش رو پر‬
‫می کنم‪".‬‬

‫شوگا زمزمه کرد‪.‬‬

‫"پس اشکالی نداره که وقتی به خونه برگشتی‪ ،‬بیام اونجا و چند تا سوال‬
‫ازت بپرسم؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫"در واقع بیشتر از چند تا سواله‪ .‬بیشتر شبیه مصاحبهس‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1034‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حتماً‪".‬‬

‫شوگا موافقت کرد‪.‬‬

‫تهیونگ روی صندلیش آروم گرفت‪،‬‬

‫"عالیه‪ .‬متشکرم‪".‬‬

‫گوشی رو قطع کرد و به روبرو خیره شد‪ .‬حاال باالخره داشت توی‬
‫مقاله تحقیقاتیش پیشرفت می کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون درحالیکه لبش رو گاز میگرفت و ذهنش شلوغ بود‪ ،‬وارد‬


‫اتاقش شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1035‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خیلی احساس گناه میکرد‪ .‬بخصوص در مورد هوسوک‪ .‬نمیدونست که‬


‫چرا داره این همه اهمیت میده‪.‬‬

‫سعی کرد خودش رو قانع کنه که این کار رو تموم کنه‪ ،‬ولی چهرهی‬
‫هوسوک رو به یاد می آورد که باهاش دعوا کرده بود‪ ،‬و بعد دوباره‬
‫عذاب وجدان میگرفت‪.‬‬

‫حتی حرفی که جیمین زده بود هم براش عذاب آور بود‪.‬‬

‫"فاک‪".‬‬

‫زیر لب گفت‪ .‬حرف های جونگکوک رو به خاطر آورد‪.‬‬

‫"تو به همکالسی هات اهمیت میدی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1036‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با تمسخر به خودش گفت‪،‬‬

‫"نه‪ ،‬اهمیت نمیدم‪".‬‬

‫اون فقط نمیخواست که آدم بده ی داستان باشه‪.‬‬

‫همونطور که واسه خودش غر میزد‪ ،‬روی تخت افتاد‪.‬‬

‫ویزززز!‬

‫صفحه ی گوشیش با اومدن یه پیام روشن شد و نامجون از دیدن این‬


‫که پیام از طرف سوکجین بوده‪ ،‬متعجب شد‪.‬‬

‫سوکجین‪ :‬هی‬

‫نامجون‪ :‬هی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1037‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین‪ :‬من االن خونه ی جونگکوکم‪ ،‬میخوای بیای اینجا و حرف‬


‫بزنیم؟‬

‫نامجون‪ :‬ازم متنفر نیستین؟‬

‫سوکجین‪ :‬نه‪ ،‬فقط میخوام حال شوهرم خوب باشه‬

‫نامجون‪ :‬شوهر؟‬

‫سوکجین‪ :‬آره‪ ،‬جیمین میگفت من مامانم و تو بابا هستی‪ ،‬یادته؟‬

‫سوکجین‪ :‬تو االن من رو با بچه تنها گذاشتی‪ .‬چه پدر بدی هستی‪.‬‬
‫چطور جرات کردی‬

‫نامجون نتونست جلوی خندیدنش رو بگیره‪.‬‬

‫سوکجین همیشه یه کاری میکرد که حس بهتری داشته باشه‪ ،‬حتی‬


‫وقتی که خودش میخواست یه گوشه بشینه و حس بدی داشته باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1038‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون‪ :‬باشه‪ .‬به زودی میام اونجا‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫تهیونگ وارد پارکینگ یونگی شد و سریع ماشینش رو پارک کرد‪.‬‬

‫سواالت زیادی برای پرسیدن داشت‪ ،‬اونقدر که حتی نمی دونست از‬
‫کجا باید شروع کنه‪.‬‬

‫شوگا به گرمی ازش استقبال کرد و در رو پشت سر هردوشون بست‪.‬‬

‫"برای خودمون کمی چای درست کردم‪ .‬می خوای که توی نشیمن‬
‫حرف بزنیم یا تو اتاق مطالعه؟"‬

‫"اوممم‪ ،‬اتاق مطالعهی یونگی خوبه‪".‬‬

‫تهیونگ لیوان چای رو قبول کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1039‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ممنونم‪".‬‬

‫شوگا پسر کوچکتر رو به طرف نشیمن راهنمایی کرد و روی یکی از‬
‫کاناپه ها نشست‪ .‬در حالیکه چای می نوشید‪ ،‬نگاهی به اطرافش‬
‫انداخت‪.‬‬

‫"از آخرین باری که بیرون اومدم‪ ،‬اینجا فرق کرده‪ .‬یونگی دوباره‬
‫دیوارها رو رنگ کرده‪ .‬خوبه‪ ،‬من بهش گفتم‪".‬‬

‫تهیونگ با دقت اون رو تماشا می کرد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬یه چیزی هست که من باید قبل از هر چیز دیگه ای بدونم‪".‬‬

‫"بپرس‪".‬‬

‫شوگا تشویقش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1040‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چرا بعد از اتفاقی که توی کودکی برای یونگی افتاده‪ ،‬اون همچین‬
‫کالسی رو برای درس دادن انتخاب کرده؟ فکر میکنم بعد از اون‬
‫اتفاقها هیچ وقت نمیخواد که با مسائل جنسی در ارتباط باشه‪".‬‬

‫تهیونگ سوالش رو پرسید و بعد خودکار و دفترچه یادداشتش رو‬


‫درآورد‪.‬‬

‫شوگا سری تکون داد‪.‬‬

‫"بیشتر مردم هم چنین فکری میکنن‪ .‬اما یونگی مسیر دیگری رو در‬
‫جنسی‬
‫ِ‬ ‫پیش گرفت‪ .‬اون نمیخواست که شخص دیگه ای یک تجربهی‬
‫بد مثل اون داشته باشه‪ ،‬بنابراین میخواست توی کالسی درس بده که‬
‫بتونه به بچهها یاد بده چطور به چیزهایی که نمیخوان انجام بدن‪ ،‬نه‬
‫بگن‪ .‬و یاد بگیرن که انواع مختلفی از شخصیت ها وجود دارن‪ ،‬مثل‬
‫دام ها و ساب ها‪ .‬بدیهی بود که اولین درسی که خیلی هم براش مهمه‪،‬‬
‫رضایت داشتن باشه‪" .‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1041‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ تمام حرف ها رو به سرعت یادداشت کرد‪.‬‬

‫"و تو گفتی که اصال عالقه ای به سکس نداری؟"‬

‫شوگا سرش رو تکون داد و یه قلوپ کوچیک از چای رو نوشید‪.‬‬

‫"نه‪ .‬من فقط برای محافظت از یونگی‪ ،‬اون هم زمانی که یه اتفاق ناجور‬
‫می افته بیرون میام‪ .‬این تمام کاری که انجام میدم‪".‬‬

‫"اما خودت دلت نمیخواد؟"‬

‫تهیونگ سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"منظورم اینه که‪ ،‬به هرحال تو هنوز هم یه آدمی‪ .‬هر آدمی یه سری‬
‫نیاز ها داره‪" .‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1042‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"البته‪ .‬اما من فقط برای محافظت از یونگی اینجا هستم‪".‬‬

‫شوگا توضیح داد‪.‬‬

‫جنسی بیشتری نسبت به من دارن‪ ،‬البته به جز یونی‪ .‬اما تنها‬


‫ِ‬ ‫"بقیه میل‬
‫هدف وجود من اینه که به میزبانم کمک کنم‪ .‬این موضوع که به‬
‫یونگی کمک کنم بیشتر از سکس برای من لذت بخشه‪".‬‬

‫تهیونگ در حالیکه سرش رو تکون میداد‪ ،‬همچنان یادداشت میکرد‪.‬‬

‫" و چرا یونگی هنوز اون نوارها رو نگه داشته؟ اگه من به جای اون‬
‫بودم‪ ،‬به محض اینکه فرصتش پیش میومد‪ ،‬اون نوارها رو نابود‬
‫میکردم؟"‬

‫شوگا لیوان چای رو پایین گذاشت و آه کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1043‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بقیه شخصیت ها این اجازه رو بهش نمیدن‪ .‬اون نوارها تنها دلیلی‬
‫هستن که اون ها وجود دارن‪ .‬و برای همین می ترسن که اگه اون نوار‬
‫ها از بین بره‪ ،‬اون ها هم احتماال نابود بشن‪".‬‬

‫چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"مسلماً این درست نیست‪ .‬ولی بعد از سال ها جنگیدن با اون ها‪ ،‬یونگی‬
‫رضایت داد تا نوارها رو توی یه کشو پنهان کنه‪ .‬شاید یک روز بتونه‬
‫اون ها رو نابود کنه‪ .‬من میدونم که این موضوع باعث تسلی خاطر‬
‫یونگی میشه‪".‬‬

‫تهیونگ آهی کشید‪.‬‬

‫"همه ی این ها تقصیر منه‪ .‬من نباید انقدر پیش می رفتم و برای فهمیدن‬
‫رازش‪ ،‬بهش فشار می آوردم‪ .‬حاال همه چی به گند کشیده شده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1044‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کنجکاوی فقط یه چیز طبیعیه‪" .‬‬

‫شوگا لبخند زد‪.‬‬

‫"عالوه بر این‪ ،‬ما همه در مورد تو می دونستیم‪ .‬فقط اینجوری عادالنه‬


‫بود که تو هم از وجود ما باخبر میشدی‪".‬‬

‫تهیونگ خشکش زد‪.‬‬

‫"صبر کن‪ ...‬چی‪...‬؟ شماها‪ ...‬همه شخصیت ها‪ ...‬در مورد من‬
‫میدونستن؟"‬

‫شوگا سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"البته‪ .‬ما همیشه حضور داریم‪ .‬انگار که روی صندلی عقب ذهن یونگی‬
‫نشسته باشیم‪ ،‬حتی وقتی که اون کسی باشه که داره رانندگی میکنه‪".‬‬

‫پوزخندی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1045‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونی واقعا دلش میخواد که تو رو ببینه‪ .‬اون فکر میکنه که تو‬


‫کیوتی‪".‬‬

‫"من هم دوست دارم ببینمش‪".‬‬

‫تهیونگ بهش خیره شد‪.‬‬

‫"میتونی اون رو بیرون بیاری؟"‬

‫شوگا سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"ما قدرت اینکه بخوایم شخصیت های دیگه رو بیرون بیاریم رو نداریم‪.‬‬
‫فقط وقتی توسط محرکهای جداگونه ی بیرونی تحریک بیشیم‪ ،‬بیرون‬
‫میایم‪ .‬و وقتی یونگی دوباره روی کار برمیگرده‪ ،‬اونجا رو ترک می‬
‫کنیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1046‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"درک می کنم‪".‬‬

‫تهیونگ با لب های آویزون گفت‪ .‬نگاهی به برگه یادداشت انداخت‪،‬‬

‫"فکر میکنی که امکانش هست من با بقیه هم مالقات داشته باشم؟"‬

‫شوگا پلک زد‪.‬‬

‫"مسلماً امیدوارم که کس دیگه ای رو مالقات نکنی‪ .‬این به این معنیه‬


‫که آگوست یا یونجی بیرون اومده باشن‪ ،‬یا اتفاق بدی برای یونگی‬
‫افتاده باشه تا مجبورش کنه که یونی بیرون بیاد‪".‬‬

‫"اوه! درسته‪ .‬حق با توئه‪".‬‬

‫تهیونگ در حالی که فکر می کرد‪ ،‬دوباره به یادداشت هاش نگاه کرد‪.‬‬

‫از سر جاش بلند شد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬برای همه چی ممنونم شوگا‪ .‬واقعاً از دیدنت خوشحال شدم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1047‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شوگا لبخندی زد‪.‬‬

‫"من هم همینطور‪".‬‬

‫تهیونگ به طرف در رفت و از پله ها پایین اومد‪.‬‬

‫کنار سطل زباله کنار خیابون ایستاد و درش رو برداشت‪ .‬برای آخرین‬
‫طی چند سال گذشته که یونگی رو‬
‫بار نگاهی به یادداشت هاش‪ ،‬که ِ‬
‫شناخته بود‪ ،‬اون ها رو جمع کرده بود‪ ،‬انداخت‪ .‬تمام تحلیل ها‪،‬‬
‫یادداشتهای کوچیک‪ ،‬تئوریها و مشاهداتش‪.‬‬

‫بدون مالقات با بقیه ی شخصیت ها هرگز نمی تونست مقاله اش رو‬


‫کامل کنه‪ .‬اما تهیونگ هم هیچ وقت نمی خواست تا به یونگی آسیب‬
‫بزنه و کاری کنه تا شخصیت های دیگه بیرون بیان‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1048‬‬


Virgin Classroom Season 1

.‫بنابراین اجازه داد تا یادداشت هاش به انتهای سطل زباله سقوط کنند‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 1049


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سی و هفتم‬

‫جیمین به چو خیره شد‪.‬‬

‫"ای‪ ...‬اینجا چیکار می کنی چو؟"‬

‫چو لبخندی زد‪.‬‬

‫"به پیامم جواب ندادی‪ ،‬واسه همین خواستم بیام اینجا و ببینمت‪".‬‬

‫"تو یادت مونده بود که من کجا زندگی می کنم؟"‬

‫جیمین پلکی زد‪.‬‬

‫"کامان‪ .‬بیا بریم تو تا بیشتر حرف بزنیم‪".‬‬

‫چو دست پسر کوچکتر رو گرفت و اون رو با خودش به داخل خونه‬


‫کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1050‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین اجازه داد تا به دنبال پسر دیگه کشیده بشه‪ .‬حاال داشت تمام‬
‫اتفاقاتی رو که موقع قرار گذاشتنشون‪ ،‬پشت سر گذاشته بودن رو به‬
‫خاطر میآورد‪.‬‬

‫گوشیش با اومدن یه پیام جدید‪ ،‬توی جیب شلوارش لرزید‪.‬‬

‫چو پسر مو صورتی رو به طرف اتاق خواب برد و در رو پشت سرشون‬


‫بست‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬امروز بعد از مدرسه کجا رفتی؟ من ازت پرسیدم که دوست‬


‫داری باهم بریم بیرون‪ ،‬ولی تو جوابی ندادی‪ .‬با اون یارو جونگکوک‬
‫بودی؟"‬

‫جیمین با احتیاط روی تختش نشست‪.‬‬

‫"من باید یه تست برای کالس آماده می کردم‪" .‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1051‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫گوشیش رو از توی جیبش بیرون آورد تا بهونه ای داشته باشه که به‬


‫چو نگاه نکنه‪.‬‬

‫پیام از طرف جونگکوک بود‪.‬‬

‫هی‪ ،‬سوکجین اینجاست و نامجون هم میخواد بیاد تا حرف بزنیم‪.‬‬


‫یجور ناجوری تموم شد و من می خوام که‬
‫ِ‬ ‫میخوای بیای؟ اوضاع اونجا‬
‫همه چی به حالت عادی برگرده‪.‬‬

‫جیمین لبش رو گاز گرفت‪ .‬اون واقعاً نمیخواست نامجون رو ببینه‪ ،‬ولی‬
‫قطعاً هم دلش نمی خواست که با چو تنها باشه‪.‬‬

‫جیمین‪ :‬میشه شما ها بیاین خونهی من؟‬

‫جیمین‪ :‬مثال همین االن؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1052‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک‪ :‬اگه برای تو اینجوری راحت تره‪ ،‬البته‪ .‬ما میایم اونجا!‬

‫جیمین آهی کشید‪ .‬اما وقتی که خیلی ناگهانی گوشیش از دستش‬


‫بیرون کشیده شد و به کناری پرت شد‪ ،‬نفس کشیدنش هم به تاخیر‬
‫افتاد‪.‬‬

‫"هی!"‬

‫جیمین اعتراض کرد‪.‬‬

‫"نمیشه به من توجه کنی؟"‬

‫چو آهی کشید‪.‬‬

‫"با اینکه محلم نذاشتی اما من این همه راه اومدم و منتظرت موندم‪.‬‬
‫حداقل میتونی وانمود کنی که به خاطر اهمیت دادنم بهت مزاحمت‬
‫نشدم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1053‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین لب پایینش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"من بهت بی محلی نکردم‪"...‬‬

‫"پس کجا بودی؟ و چرا جوابم رو ندادی؟"‬

‫چو با اخم پرسید‪.‬‬

‫"بهت گفتم که داشتم کارهای مربوط به مدرسه رو می کردم‪".‬‬

‫جیمین با اصرار گفت‪.‬‬

‫"فقط واسه چند ساعت حواسم به گوشی نبود‪ .‬باور کردنش انقدر‬
‫مشکله؟"‬

‫چو چشم هاش رو چرخوند‪،‬‬

‫"کدوم نوجوونی میتونه چند ساعت از گوشیش بی خبر باشه؟ انگار‬


‫که عمال باید با طناب تو رو بسته باشن که نتونی دست به گوشیت‬
‫بزنی! "‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1054‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین عین سیامک انصاری‪ 179‬با نگاهی خالی به دوربین خیره شد‪.‬‬

‫"اگه نمی خوای با من وقت گذرونی فقط بگو‪".‬‬

‫چو آهی کشید‪.‬‬

‫"من نمیخوام با تو وقت بگذرونم‪".‬‬

‫جیمین قاطعانه گفت‪.‬‬

‫چو چند بار پلک زد‪ ،‬انگار که انتظار شنیدن اون جمله رو نداشت‪.‬‬

‫"چی؟"‬

‫‪ 179‬نیاز‪ :‬بچه ها نویسنده به یه سریالی اشاره کرده بود که خودم هیچ‪ ،‬بعید میدونم شماها هم اون رو دیده‬
‫باشین‪ .‬واسه همین رفتم سرچ کردم‪ ،‬دیدم یه چیز تو مایه های همین سیامک انصاری خودمونه که توی سریال‬
‫های مهران مدیری به دوربین نگاه میکرد‪ .‬خالصه عاطفه تاثیر گذاشته روم‪ .‬استعدادهای طنزپردازیم‬
‫شکوفا(شما بخونید منفجر!) شده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1055‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ما به یه دلیلی از هم جدا شدیم چو‪" .‬‬

‫جیمین از روی تخت بلند شد و گفت‪ .‬نمیدونست که ظاهراً توی زمانی‬


‫که چو نبوده قد کشیده بود و حاال تقریبا هم قد پسر دیگه شده؟ یا‬
‫شاید اون ها همیشه هم قد بودن‪ ،‬ولی جیمین همیشه حس می کرد که‬
‫زیر نگاه خیرهی چو قرار گرفته‪.‬‬

‫چو بهش خیره شد‪.‬‬

‫"واقعاً؟ بعد از تمام کارهایی که برات کردم؟ اصال نمیدونی این روزا‬
‫آموزش زبان چقدر هزینه داره؟ و من قرار بود مجانی بهت یاد بدم‪" .‬‬

‫سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"تازه اون همه بنزینی رو که واست سوزوندم و جنابعالی رو این ور‬


‫اون ور میچرخوندم رو نگم‪".‬‬

‫جیمین میخواست بحث کنه‪ ،‬اما می دونست که چو هرگز درکش‬


‫نمیکنه‪ .‬چو همیشه توی بحث هاشون برنده بود‪ ،‬حتی اگه جیمین‬
‫‪100‬درصد حق داشت و چو ‪100‬درصد اشتباه می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1056‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فکر می کنم تو فقط باید بری‪" .‬‬

‫جیمین عقب نکشید‪.‬‬

‫چو برای لحظهای درنگ کرد‪ ،‬بعد پوزخندی زد‪.‬‬

‫" پس وقتی که من نبودم‪ ،‬چیمی کوچولوی من بزرگ شده‪ ،‬هوم؟"‬

‫با تمسخر پرسید‪ .‬انگار که جیمین یه بچه بود که اصرار داشت پسر‬
‫بزرگی شده‪ .‬چو موهای جیمین رو نوازش کرد‪.‬‬

‫"کیوت‪ .‬برای چند لحظه واقعاً گولم زدی‪ .‬یکی به نفع تو‪ .‬اما حاال من‬
‫برگشتم و دیگه الزم نیست وانمود کنی که طاقت همه چیز رو داری‪.‬‬
‫دوباره میتونی خودت باشی چیمی‪ .‬حاال دیگه من حواسم به همه چیز‬
‫هست‪ .‬چرا وارد ساب اسپیست نمیشی و ما از جایی که قبال توش بودیم‬
‫ادامه ندیم‪ ،‬هومم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1057‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین اخمی کرد و سرش رو از دست چو دور کرد‪.‬‬

‫"نه‪ .‬من می خوام که تو بری‪ .‬تو دیگه دام من نیستی‪".‬‬

‫"یاال چیمی‪"،‬‬

‫چو با اصرار گفت‪ .‬قدمی به جلو گذاشت و صورت جیمین رو توی‬


‫دست هاش گرفت‪.‬‬

‫"به یاد ایام گذشته‪ ،‬هوم؟ تو همیشه بهترین سابی بودی که من داشتم‪".‬‬

‫"گفتم نه! و‪ ...‬و دیگه منو اینطوری صدا نکن‪".‬‬

‫جیمین عقب رفت‪ ،‬به تختش خورد و بعد به پشت روی اون افتاد‪.‬‬

‫توی یک ثانیه چو روی پسر کوچک تر اومد‪.‬‬

‫"چیمی‪".‬‬

‫اصرار کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1058‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یه اسم کیوت برای یه پسر کوچولوی کیوت‪ .‬یه ساب کوچولوی‬
‫کیوت‪ ،‬که همش مال منه‪ .‬نه چیمی؟"‬

‫جیمین در حالی که ضربان قلبش باال رفته بود‪ ،‬نفس لرزونی کشید‪.‬‬
‫می تونست اون حس آشنای سابمسیو بودن‪ ،‬که میخواست تسخیرش‬
‫کنه رو احساس کنه‪.‬‬

‫وقتی که چو کنترل رو به دست داشت‪ ،‬دیگه الزم نبود نگران چیزی‬


‫باشه‪ .‬چو تمام خرید ها رو انجام می داد‪ ،‬کارها رو رو به راه می کرد‪،‬‬
‫و رانندگی میکرد‪ .‬فقط کافی بود تا جیمین کیوت و خوشگل بمونه و‬
‫هرکاری که چو ازش می خواد رو انجام بده‪.‬‬

‫"چیمی کوچولوی کیوت من‪"،‬‬

‫چو در حالی که دستش رو توی موهای صورتی پسر میکشید‪ ،‬ادامه‬


‫داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1059‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همیشه شیرین و تحت سلطهی من بودی‪ ،‬و همینطور خوشگل‪ .‬بیبی‬


‫چیمی من‪".‬‬
‫ِ‬

‫هر بار که چو با اون اسم صداش میزد‪ ،‬جیمین حس میکرد که کمی‬


‫بیشتر داره به طرف ساب اسپیس سر میخوره‪ .‬با چشم های گیج به باال‬
‫و پسر بزرگتر نگاه کرد‪.‬‬

‫"بس‪ ...‬بس کن‪ ...‬من‪ ...‬من نمیخوام‪"...‬‬

‫چیمی من نمی دونه چی می خواد؟"‬


‫ِ‬ ‫"ب ی ب ی‬

‫چو گونه ی نرم پسرک رو بوسید‪.‬‬

‫"برای همین هم احتیاج داره تا یکی کارا رو واسش انجام بده‪ ،‬درسته؟‬
‫نمیخوای که دیگه نگران هیچی نباشی؟ هوم؟ تو توی خوشگل بودن‬
‫بیبی من بودن‬
‫برای من بهترینی‪ ،‬پس فقط باید به همین بچسبی‪ .‬توی ِ‬
‫عالی هستی‪ ،‬چیمی کوچولوی من‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1060‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون درست میگفت‪ ،‬جیمین با خودش فکر کرد‪ .‬من نمیتونم این‬
‫احساسات درونی رو پس بزنم‪ .‬من توی ورزش افتضاحم‪ .‬نمیدونم‬
‫چجوری رانندگی کنم‪ ،‬یا از پس هزینه ها بر بیام‪ .‬حتی بیشتر وقت ها‬
‫پسورد وای فای رو یادم نمیاد‪ .‬من فقط توی کیوت بودن و احمق بودن‬
‫خوبم‪.‬‬

‫جیمین همونطور که چو داشت با لبخند بهش نگاه می کرد‪ ،‬چند بار‬


‫پلک زد‪ .‬چو همیشه لبخند های فوقالعادهای داشت‪.‬‬

‫"اشکالی نداره بیبی‪"،‬‬

‫چو تشویقش کرد‪.‬‬

‫"حاال من برگشتم‪ .‬دوباره میتونی خودت باشی‪ .‬مطمئنم که خیلی برات‬


‫سخت بوده که تو این یک سال روی پای خودت باشی‪ ،‬تو مدرسه تنها‬
‫بمونی و سعی کنی به خاطر بیاری که رمز الکرت چیه‪ ،‬یا موقع زنگ‬
‫ورزش خودت رو قایم کنی‪ .‬نظرت چیه که بری توی ساب اسپیس و‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1061‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بعد هم من برات یه چیز خوشگل بخرم؟ چون که تو فقط خیلی‬


‫خوشگلی‪ ،‬مگه نه؟ تو لیاقتش رو داری‪" .‬‬

‫جیمین سرش رو تکون داد‪ ،‬ذهنش کامال مبهوت بود‪.‬‬

‫"و کیوت‪ .‬من همیشه کیوت هستم‪"...‬‬

‫"البته‪ ،‬کیوت تر از همه‪".‬‬

‫چو همچنان موهاش رو نوازش می کرد‪ .‬جیمین سرش رو به طرف‬


‫لمس دست پسر کج کرد و با احساس ریلکسی‪ ،‬لبخند نرمی زد‪ .‬بعد از‬
‫اتفاقاتی که امروز افتاده بود‪ ،‬جیمین دوست داشت که یکی بیاد و همه‬
‫چیز رو ازش دور کنه‪ ،‬تا مجبور نباشه دوباره نگران چیزی باشه‪.‬‬

‫"هنوز هم پستونکت رو توی کشوی اول نگه میداری؟"‬

‫چو ناگهان از روی تخت پایین اومد و به طرف دراور حرکت کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1062‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی اون وسیلهی کوچک و صورتی رنگ رو بیرون آورد‪ ،‬خندید‪.‬‬


‫دوباره روی تخت برگشت و اون رو جلوی دهن جیمین نگه داشت‪.‬‬

‫"بیا بگیرش بیبی چیمیِ من‪".‬‬

‫جیمین به خاطر تالش برای مبارزه با ذهن آشفته اش مردد بود‪ .‬اون‬
‫خیلی گیج شده بود‪ .‬چرا تصمیم گرفتن انقدر سخت بود؟‬

‫چو به جاش تصمیم گرفت‪ .‬دهنش رو باز و پستونک رو توی دهن‬


‫پسرک فرو کرد‪.‬‬

‫مکیدن اون‬
‫ِ‬ ‫قبل از اینکه غریزهی جیمین بیدار بشه و پسر شروع به‬
‫پالستیکی آشنا بکنه‪ ،‬برای لحظهای احساس خفگی پیدا کرد‪.‬‬
‫ِ‬ ‫وسیلهی‬
‫تقریباً یک سال بود که به اون وسیله دست نزده بود و اعتراف می‬
‫کرد که انجام دوباره اون کار براش آرامش بخشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1063‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چیمی دوست داشتنیِ من‪".‬‬


‫ِ‬ ‫"ب ی ب ی‬

‫چو با صدای زیری گفت‪.‬‬

‫"دنیا برای کوچولویی مثل تو زیادی بی رحم و خشنه‪ ،‬نه؟ تو فقط‬


‫میخوای که پیش من باشی‪ ،‬نه؟ و هیچ کاری به جز اینکه برای من‬
‫لباس های خوشگل و کیوت بپوشی و هرشب زیرم به فاک بری نکنی‪،‬‬
‫مگه نه؟ درست همونطوری که قبال این کارو میکردی‪ .‬تو خیلی‬
‫دوسش داشتی‪ ،‬یادته؟"‬

‫صبر کن‪ ،‬این درست به نظر نمی رسید‪.‬‬

‫جیمین خوشش نمیومد‪ ،‬برای همین هم بود که از هم جدا شده بودن‪.‬‬


‫به خاطر همین بود که چو اون رو ول کرد تا به آمریکا بره‪.‬‬

‫اما وقتی که چو شروع به بوسیدن زیر گلوش کرد‪ ،‬هوشیاریه لحظه‬


‫ایه جیمین هم ناپدید شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1064‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسر مو صورتی حتی سعی نکرد پسر بزرگتر رو که داشت می‬


‫بوسیدش‪ ،‬کنار بزنه‪ .‬فقط اجازه داد تا همه چیز به جلو پیش بره‪ .‬از اون‬
‫گذشته‪ ،‬جیمین فقط یه بیبی بود‪ ،‬نمی تونست هیچ کاری برای خودش‬
‫بکنه‪ .‬اون پستونکش رو مک میزد و اجازه میداد تا چو هر کاری که‬
‫دلش میخواد باهاش انجام بده‪ ،‬درست مثل گذشته‪.‬‬

‫"جیمین‪ ،‬ما اوم‪ ....‬اوه‪ ،‬ببخشید!"‬

‫وقتی جونگکوک در اتاق رو باز کرد و چو رو روی بدن جیمین و‬


‫روی تخت دید‪ ،‬سر جاش خشکش زد‪.‬‬

‫چو سرش رو برگردوند و از روی شونه‪ ،‬نگاهی به عقب انداخت‪ .‬بعد‬


‫چشم غره ای رفت‪.‬‬

‫"خدایا‪ .‬دوباره تو؟ اینجا چیکار می کنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1065‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خودت اینجا چیکار می کنی؟"‬

‫پسر دیگهای که چو اون رو نمیشناخت به داخل اومد‪ .‬قدش بلند بود و‬


‫عضله هاش قابل مقایسه با چو نبود‪.‬‬

‫"جیمین رو از کجا میشناسی؟"‬

‫چو خندید‪.‬‬

‫"واضحه که من دوست پسرشم‪ .‬وگرنه چه دلیلی داشت که اینجوری‬


‫روش افتاده باشم؟"‬

‫جیمین به افرادی که تازه وارد اتاق شده بودن‪ ،‬نگاهی انداخت و پلک‬
‫زد‪.‬‬

‫جونگکوک با دیدن پستونک توی دهن پسر مو صورتی متعجب شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1066‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جیمین به من نگفته بود که داره با کسی قرار میذاره‪".‬‬

‫جونگکوک گفت و به پسر روی تخت نگاه کرد‪.‬‬

‫"جیمین اینجا چه خبره؟ اون واقعا دوست پسرته؟"‬

‫"معلومه که هستم‪".‬‬

‫چو به همشون چشم غره رفت‪.‬‬

‫"برین بیرون‪ .‬من و جیمین داشتیم یه کارایی می کردیم‪".‬‬

‫"جیمین این یارو داره اذیتت میکنه؟"‬

‫نامجون پرسید‪.‬‬

‫جیمین به پستونک توی دهنش نگاهی کرد‪ .‬چرا همه داشتن دعوا‬
‫میکردن؟ همه فقط باید با اوضاع کنار میومدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1067‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک بهطرف سوکجین برگشت‪.‬‬

‫" اگه جیمین با کسی قرار میذاشت‪ ،‬به من میگفت‪ .‬اون همه چیز رو‬
‫به من میگه‪ .‬بعضی وقتا زیادی هم میگه‪ .‬من قبال این یارو رو با جیمین‬
‫دیدم و به نظر نمی رسید که جیمین با دیدنش خوشحال شده باشه‪" .‬‬

‫در حالیکه به چو نگاه می کرد‪ ،‬زمزمه کرد‪ .‬چو حاال مقابل نامجون‬
‫ایستاده بود‪.‬‬

‫این تمام چیزی بود که سوکجین الزم داشت تا بخواد تصمیم بگیره‬
‫که از چو خوشش نمیاد‪ .‬به طرف اون دوتا پسر رفت و خودش رو‬
‫بینشون جا داد‪ ،‬بعد با یه انگشت محکم توی سینه چو زد‪.‬‬

‫‪180‬‬
‫"هی‪ ،‬استاب ایت! "‬

‫دستور داد‪.‬‬

‫‪ 180‬نیاز‪ :‬جمله ی معروف خود جین که توی الیو گفت !‪ Stob it‬ایشاال که یادتون باشه‪ .‬خود نویسنده اینو‬
‫رو نوشته بود‪ ،‬حیف میشد که ترجمه کنم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1068‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من نمیدونم که کی هستی و با جیمین چیکار کردی‪ ،‬اما اون پسر منه‬
‫و من نمیذارم که تو گولش بزنی و کاری کنی که جیمین خوشش‬
‫نمیاد‪".‬‬

‫"ببخشید؟"‬

‫چو خندید‪.‬‬

‫"کی گفته دارم گولش میزنم؟"‬

‫"هیچکس‪ .‬اما گول زدن همینطوریه‪ .‬تو مستقیم بیانش نمیکنی‪ ،‬فقط‬
‫مابین حرفات چیزایی میگی که شخص مقابل نتونه متوجه بشه‪".‬‬

‫نامجون در حالیکه دست هاش رو به سینهش زده بود‪ ،‬یه ابروش رو‬
‫باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1069‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی که اون سه نفر در حال بحث بودن‪ ،‬جونگکوک به طرف جیمین‬


‫رفت‪ .‬پستونک رو از توی دهن دوستش در آورد و صورت جیمین رو‬
‫با دست هاش قاب گرفت‪.‬‬

‫" حالت خوبه؟ اون یارو واقعاً کیه؟"‬

‫جیمین لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"گوکی!"‬

‫جونگکوک چند بار پلک زد‪ .‬گوکی؟! جیمین هیچوقت اون رو‬
‫اینطوری صدا نمیزد‪.‬‬

‫"بهتون ثابتش می کنم‪".‬‬

‫چو به طرف جیمین برگشت و پوزخندی زد‪.‬‬

‫دی توئه؟ هوم؟"‬


‫"هی چیمی‪ ،‬کی د ِ‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1070‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین وقتی اسمش رو شنید به باال نگاه کرد‪ .‬با دیدن سه پسر دیگه‬
‫لبخندی زد و با دست بهشون اشاره کرد‪،‬‬

‫"ددی!"‬

‫سوکجین امتداد انگشت جیمین رو دنبال کرد که به طرف نامجون‬


‫اشاره میکرد‪.‬‬

‫نامجون پلک زد‪،‬‬

‫"چی؟"‬

‫یک قدم به عقب برداشت‪.‬‬

‫"نه! نه‪ ،‬نه‪ ،‬نه‪ ،‬نههههه!"‬

‫سرش رو به شدت به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1071‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین دستش رو روی شونه ی نامجون گذاشت‪.‬‬

‫"نکته اینجاست که جیمین به طرف اون یارو اشاره نمیکنه‪" .‬‬

‫بعد هم با انگشت شست به چو که داشت با ناباوری به جیمین نگاه‬


‫میکرد‪ ،‬اشاره کرد‪ .‬بعد به خود چو نگاه کرد‪.‬‬

‫"پس تو یه دروغگویی‪ .‬و اونجوری که به نظر میرسه یه منحرف هم‬


‫هستی‪" .‬‬

‫با دو انگشت بشکنی زد‪.‬‬

‫"نامجون‪ ،‬یه مشت بزن تو صورتش‪ .‬اون حال به هم زنه‪" .‬‬

‫نامجون با صورت جدی بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"با وجود اینکه خیلی دلم می خواد اینکارو کنم‪ ،‬اما من آدم خشونت‬
‫طلبی نیستم‪ .‬فقط از جیمین فاصله بگیر وگرنه خشونت رو نشونت میدم‪،‬‬
‫فهمیدی؟"‬

‫به چو چشم غره رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1072‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وات د هل جیمین؟"‬

‫چو هیسی کشید‪.‬‬

‫"تو واسه هر کسی که دیک داشته باشه پاهات رو باز میکنی‪ ،‬مگه‬
‫نه؟"‬

‫جیمین با شنیدن اون حرف اخم کرد‪.‬‬

‫"هی!"‬

‫"به جهنم‪ ،‬من میرم‪".‬‬

‫چو سرش رو تکون داد‪ .‬سوکجین رو از سر راهش کنار زد و به طرف‬


‫در رفت‪.‬‬

‫خون جونگکوک به جوش اومد‪ ،‬به سرعت به دنبال پسر رفت و وسط‬
‫راهرو بهش رسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1073‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هی!"‬

‫چو رو صدا زد‪.‬‬

‫چو ایستاد و برگشت‪ ،‬بعد ناگهان صورتش با یه مشت برخورد کرد و‬


‫باعث شد به زمین بیفته‪.‬‬

‫جونگکوک روی پسر خم شد و با خشم بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"شاید نامجون اهل خشونت نباشه‪ ،‬اما من هستم‪ .‬یه بار دیگه دور و بر‬
‫جیمین بیای‪ ،‬این بار فقط دماغت نیست که میشکنه‪ ،‬گرفتی؟"‬

‫چو به سختی از پسر فاصله گرفت‪.‬‬

‫"خدایا‪ .‬چه وضعشه؟ ازم دور شو عجیب غریب!"‬

‫همونطور که بینی خون آلودش رو با دست گرفته بود‪ ،‬به طرف راه‬
‫پله دوید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1074‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک با پوزخند به رفتن پسر نگاه کرد‪.‬‬

‫اون نمی تونست به صورت پدر یونگی مشت بزنه‪ ،‬ولی مطمئنا‬
‫میتونست مشتش رو توی صورت آدم هایی شبیه به اون بکوبه‪.‬‬

‫و بعد حتی ذره ای هم احساس گناه پیدا نکنه‪.‬‬

‫وقتی به داخل اتاق برگشت‪ ،‬جیمین محکم به سوکجین و نامجون‬


‫چسبیده بود‪.‬‬

‫"متشکرم‪ .‬ممنونم‪ ،‬ممنونم‪" .‬‬

‫جیمین همونطور که چشم هاش رو محکم روی هم فشار میداد‪ ،‬پشت‬


‫سر هم تکرار می کرد‪.‬‬

‫"من نمیدونم چه اتفاقی افتاد‪ .‬من بهش گفتم نه‪ ،‬و بعد یهو وارد ساب‬
‫اسپیس شدم‪ .‬ممنونم که به اینجا اومدین‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1075‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره‪ ،‬خواهش می کنم‪".‬‬

‫نامجون نگاهی به پسر مو صورتی انداخت‪.‬‬

‫"لطفاً دیگه هرگز منو‪ ...‬ددی صدا نکن‪".‬‬

‫"اون یارو عوضیه کی بود؟"‬

‫سوکجین در حالی که محکم جیمین رو بغل کرده بود پرسید‪.‬‬

‫"دوست پسر قبلیم‪".‬‬

‫جیمین عقب کشید و متوجه جونگکوک شد‪.‬‬

‫"کوک!"‬

‫جونگکوک بهشون ملحق شد و روی تخت نشست‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬االن حالت خوبه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1076‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"آره خوبم‪ .‬ممنونم‪".‬‬

‫"میدونستم که یه جای کار میلنگه‪".‬‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫"تو همه چیز رو به من میگی‪ .‬اگه با کسی قرار میذاشتی‪ ،‬من با خبر‬
‫می شدم‪".‬‬

‫جیمین نیشخندی زد‪.‬‬

‫"معلومه جونگکوک‪ .‬تو بهترین دوست منی‪".‬‬

‫جونگکوک از خوشحالی و کمی خجالت سرخ شد‪.‬‬

‫"من فقط خوشحالم که اون رفته‪ ،‬و البته مطمئن شدم که هرگز‬
‫برنمیگرده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1077‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون از روی تخت بلند شد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬همه چی تموم شد‪".‬‬

‫داشت به طرف در می رفت که جیمین از سوکجین جدا شد و با عجله‬


‫به طرفش رفت‪.‬‬

‫"صبر کن جون!"‬

‫نامجون مکث کرد‪.‬‬

‫"پس من دوباره جون شدم؟"‬

‫جیمین موهاش رو از روی صورتش کنار زد و با لبخند به پسر بلندتر‬


‫خیره شد‪.‬‬

‫"معلومه‪ .‬تو امروز دوبار منو نجات دادی‪".‬‬

‫نگاهش نرمتر شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1078‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میدونم که اشتباه کردی که داروهای آقای مین رو برداشتی‪ .‬اما همه‬


‫اشتباه می کنن‪ .‬و تو عذرخواهی کردی‪ ،‬پس میبخشمت‪ .‬من میدونم‬
‫که تو فقط یه گنده بک مهربونی که نمی خوای به کسی آسیب‬
‫بزنی‪".‬‬

‫نامجون اخمی کرد و به طرف دیگه نگاه کرد‪.‬‬

‫"چرا همتون یهویی دارین این رو میگین؟"‬

‫جیمین پسر آلفا رو بغل کرد‪.‬‬

‫"تو همیشه دوست من هستی‪ ،‬جون‪".‬‬

‫با شیطنت خندید‪.‬‬

‫"و ددی من!"‬

‫نامجون پسر رو آروم به عقب هل داد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬نهه‪ .‬هنوز استریتم‪ .‬امکان نداره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1079‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خیلی کم سرخ شد و به پسر مو صورتی لبخند زد‪،‬‬

‫"ولی‪ ...‬ممنونم‪".‬‬

‫قبل از اینکه جیمین حتی بتونه پلک بزنه‪ ،‬نامجون خودش رو جمع و‬
‫جور کرد و دوباره اخم هاش به صورتش برگشتن‪.‬‬

‫"حاال هرچی‪ ،‬بازنده ها‪ .‬من می رم خونه‪ .‬حسابی خستهم‪ .‬بهم زنگ‬
‫نزنین وگرنه میکشمتون!"‬

‫"خداحافظ نامجون! "‬

‫سوکجین و جونگکوک همزمان گفتن‪.‬‬

‫"بای ددی!"‬

‫جیمین دست تکون داد و وقتی نامجون بدنش رو چرخوند‪ ،‬خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1080‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بعد به دوست هاش روی تخت ملحق شد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬کی میخواد دوباره بوسیدن رو تمرین کنه؟"‬

‫وقتی که سوکجین و جیمین به طرف همدیگه خم شدن‪ ،‬جونگکوک‬


‫لبخند روشنی زد‪.‬‬

‫شاید امروز آغازه وحشتناکی داشت‪ ،‬اما پرتوی امید همیشه راهی برای‬
‫تابیدن از پشت ابرها پیدا می کرد‪.‬‬

‫هیچ چیز نمی تونست اون و همکالسی هاش رو از هم جدا کنه ‪.‬‬

‫هیچ چیز‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1081‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سالم فندق های قشنگم‬

‫هفته ی پیش یه تعداد خیلی زیادی از شماها در مورد ساب اسپیس سوال‬
‫کردین‪ ،‬که من هم قول دادم توی این پارت توضیحات الزم رو بهتون بدم‪.‬‬

‫ساب اسپیس (‪ )Subspace‬طبق تعریف مراجع معتبر به حالتی گفته میشه‬


‫که فرد در طی یه وضعیت خاص روانشناختی یا عاطفی خاص قرار بگیره‪،‬‬
‫یعنی معموال توی رابطه ی بین یه دام(یا همون دامیننت یا سلطه گر) و‬
‫ساب(یا همون سابمسیو یا تحت سلطه) دیده میشه‪.‬‬

‫ساب اسپیس یه حالت درونی و ذهنیه که شخص ساب وقتی به باالترین‬


‫سطح از احساس لذت طبیعی میرسه و یا ذهنش توی یه حالتی از تعادل‬
‫احساسی و روحی فرو میره‪ ،‬وارد چنین فضایی میشه‪ .‬معموال وقتی ساب به‬
‫طور کامل به دامش اعتماد داشته باشه و بدونه دام در هر صورت مراقبشه و‬
‫میتونه کامال خودش رو رها کنه و هیچ تسلطی روی خودش نداشته باشه‪،‬‬
‫این حالت ایجاد میشه‪ .‬توی ساب اسپیس‪ ،‬ساب معموال قادر به تصمیم گیری‬
‫در مورد امنیت و سالمت خودش نیس‪ ،‬بنابراین این دام هستش که باید این‬
‫وظیفه رو به عهده بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1082‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به بیان ساده تر‪ ،‬یه جور خلسه که ساب کامال خودش رو رها میکنه و تقریبا‬
‫به طور کامل تحت اختیار دام قرار میگیره‪.‬‬

‫امیدوارم توضیحاتم بتونه برای درک بهتر بهتون کمک کنه‪ .‬اگه باز هم سوالی‬
‫داشتین‪ ،‬میتونی به پیوی من مراجعه کنین‪.‬‬

‫بچه ها نگران نباشید‪ ،‬هرچی که براتون سواله رو بپرسین‪ .‬کسی قرار نیس از‬
‫محتوای حرفای بین شما و من باخبر بشه‪ .‬خیالتون راحت‪.‬‬

‫دوستون دارم‬

‫نیاز‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1083‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سی و هشتم‬

‫فاک لیست جونگکوک‬

‫یونگی‬

‫نامجون‬

‫سوکجین‬

‫هوسوک‬

‫تهیونگ‬

‫جیمین‬

‫(اون پسر کیوته توی سوپرمارکت)‬

‫جونگکوک به دفتری که روی پاهاش بود نگاهی کرد‪ ،‬همونطور که‬


‫لبش رو گاز می گرفت توی فکر فرو رفته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1084‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین فقط برای این پایین لیست بود چون تاپ شدن برای اون پسر‬
‫مو صورتی خیلی راحت بود‪ .‬اون همیشه التماس جونگکوک رو می‬
‫کرد تا به فاکش بده‪ ،‬ولی جونگکوک زیادی استرسی بود‪.‬‬

‫اما االن‪ ،‬تصمیم گرفته بود که تا قبل از اینکه سال تحصیلی تموم بشه‪،‬‬
‫با تمام همکالسی هاش‪ ،‬و البته معلمش سکس داشته باشه‪ .‬کامال برای‬
‫این تصمیم مصمم بود‪( .‬البته که با رضایت خودشون می خواست به‬
‫فاکشون بده‪ ،‬با این حال فکرش رو می کرد که نامجون دست رد به‬
‫سینه اش بزنه‪ ).‬برای هر کدومشون یه فانتزی ای داشت که میخواست‬
‫امتحان کنه‪.‬‬

‫یونگی آخرین چالش بود و آخرین پیروزی جونگکوک‪ .‬و وقتی‬


‫گفت یونگی‪ ،‬منظورش یونگی بود‪ .‬نه شخصیت هاش‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1085‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫البته بدش نمیومد که خودش رو به دوست هاش ثابت کنه‪...‬‬

‫سرش رو تکون داد و روی لیست تمرکز کرد‪.‬‬

‫"آسیاب به نوبت‪".‬‬

‫به خودش یادآوری کرد‪.‬‬

‫جیمین‪.‬‬

‫خیلی کیوت‪ ،‬خیلی تو دل برو و خیلی کوچولو‪.‬‬

‫بهترین دوست جونگکوک‪ .‬می تونست صدای نفس نفس زدن ها‪،‬‬
‫ناله های آرومش و لرزیدنش زیر بدن قوی خودش رو حس کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1086‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫موهای صورتیش با عرق به پیشونیش چسبیده باشه‪ ،‬لب های صورتی‬


‫و پف دارش به شکل ‪ O‬باز شده باشه‪ ،‬نیپل های صورتیش سفت شده‬
‫باشه و التماس بازی کردن باهاشون رو بکنه‪ .‬اون خیلی صورتی بود‬
‫ولی جونگکوک می خواست سفیدش کنه با‪...‬‬

‫"جونگی! کامیون بستنی رسید! همون معجون با تیکه های موز‬


‫همیشگیت رو می خوای؟"‬

‫مامانش صداش کرد‪.‬‬

‫جونگکوک با نفس حبس شده از توی تختش بلند شد‪ ،‬همونطور که‬
‫به سمت در می دوید‪ ،‬دفترش فراموش شد‪.‬‬

‫"با اسمارتیزای رنگی!"‬

‫داد زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1087‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مامان بگو زیاد بزنه!"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"صبحتون بخیر بچه ها‪"،‬‬

‫روز بعد یونگی گفت و وارد کالس شد‪.‬‬

‫"همه دیشب ایمیلم رو گرفتن؟"‬

‫"آره‪ ،‬چرا باید کارت شناسایی و پول میاوردیم کالس؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫"چون امروز میریم اردو‪".‬‬

‫یونگی جواب داد و کیفش رو روی میز گذاشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1088‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میریم استریپ کالب؟"‬

‫ابروهای سوکجین باال پرید‪.‬‬

‫"محض رضای فاک‪".‬‬

‫نامجون توی دست هایی که جلوی دهنش گذاشته بود‪ ،‬غرغر کرد‪.‬‬

‫قلب جونگکوک به تپش افتاد‪ .‬اون تاحاال استریپ کالب نرفته بود‬
‫و گرچه استرس داشت‪ ،‬ولی با این حال هیجان زده هم بود‪.‬‬

‫ولی حیف که یونگی سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"امروز میریم سکس شاپ‪ .‬هر کدوم یه چیز جدید می خرین و اگر‬
‫خواستین برای حساب کردن کمکتون می کنم‪ .‬این تمرین هم دیدتون‬
‫رو باز می کنه‪ ،‬هم اعتماد به نفستون رو باال میبره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1089‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین دست کوچولوش رو باال برد‪.‬‬

‫"اگر از هر چی یه دونه از قبل داشته باشیم چی؟"‬

‫همونطور که نگاه بقیه به سمتش چرخید ساکت شد‪.‬‬

‫"مثال گفتم‪".‬‬

‫سریع اضافه کرد‪.‬‬

‫"همیشه یه چیز جدید برای امتحان کردن وجود داره‪".‬‬

‫یونگی گفت‪ .‬بعد ساعت رولکسش رو چک کرد‪.‬‬

‫"کل روز رو وقت نداریم‪ ،‬بریم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1090‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪181‬‬
‫"تا اونجا باید راه بریم؟"‬

‫نامجون اعتراض کرد‪.‬‬

‫"اینجوری همه کیسه با لوگوی سکس رو میبینن!"‬

‫"این یه تمرین افزایش اعتماد به نفسه ساب‪".‬‬

‫یونگی بهش یاد آوری کرد‪.‬‬

‫"من اعتماد به نفس دارم‪ ،‬فقط نمی خوام مردم فکر کنن مثل تو‬
‫منحرفم‪".‬‬

‫نامجون دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫‪ 181‬عاطفه‪ :‬نه عزیزم برای شما کجاوه طالیی میارن‪/:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1091‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک مثل گوله ی آتیش از صندلیش بیرون اومد‪.‬‬

‫"آره! بریم!"‬

‫یونگی همونطور که همه وارد راهرو شدن‪ ،‬در رو برای همه باز نگه‬
‫داشت‪ .‬همونطور که دانش آموزها همه به جز نامجون که آخر همه‬
‫داشت میرفت و انگار اعصابش خورد بود‪ ،‬با هیجان می خندیدن و‬
‫حرف میدن‪ .‬یونگی به بیرون از در مدرسه و پیاده رو راهنماییشون‬
‫کرد‪.‬‬

‫همه تا آخر خیابون مثل جوجه اردک های زشتی که دنبال مامانشون‬
‫میوفتن دنبال یونگی رفتن‪.‬‬

‫"داداش‪ ،‬همه ی اردوهای راهنماییم موزه و مزرعه و این جور جاها‬


‫بودن‪"،‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1092‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی خوشحالم که بزرگ شدم‪".‬‬

‫مسیر نگاهش رو تغییر داد و نامجون رو تنها دید‪ ،‬پسرها رو رد کرد‬


‫تا به پسر قد بلند برسه‪.‬‬

‫نامجون همونطور که هوسوک کنارش راه می رفت‪ ،‬واکنشی بهش‬


‫نشون نداد و سخت مشغول دیدن صفحه ی گوشیش زیر نور خورشید‬
‫بود‪.‬‬

‫"خب نام نام‪ ،‬چی می خوای بخری؟"‬

‫"هیچی‪".‬‬

‫نامجون اخمی کرد‪ ،‬سرش رو پایین انداخت تا تالش کنه بهتر ببینه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1093‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اَه بیخیال‪ .‬باید یه چیز خوب واسه خودت بگیری‪".‬‬

‫هوسوک اصرار کرد‪.‬‬

‫یا یه بات پالگ با یه دم‬ ‫‪182‬‬


‫"مثل یه شورت جی استرینگ صورتی‬
‫پشمالو!"‬

‫"نه ممنون‪".‬‬

‫"اگر من برات بخرم چی؟"‬

‫هوسوک کلید کرده بود‪.‬‬

‫"باید بپوشیش‪ ...‬این قانون هدیه گرفتنه!"‬

‫‪ 182‬یه مدل شرت شبیه المباالس‪ .‬فقط اصل کاری رو میپوشونه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1094‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس خوب شد که من یه عوضیم‪".‬‬

‫نامجون گوشیش رو توی جیبش فرستاد‪.‬‬

‫"هنوزم بخاطر کاری که کردی باید برام جبران کنی‪".‬‬

‫هوسوک بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫"االن واقعا می خوای با عذاب وجدان ازم اخاذی کنی؟"‬

‫"معلومه‪ ،‬من رو نمی شناسی؟"‬

‫هوسوک سریع جوابش رو داد‪.‬‬

‫"ببین چی میگم‪ ،‬تو می ذاری یه چیزی از شاپ برات بخرم و باید‬


‫بپوشیش یا استفادش کنی تا ببخشمت‪ ،‬قبوله؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1095‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دستش رو جلو آورد و نامجون ادایی در آورد‪.‬‬

‫دوستی تو باید گرایشم رو فدا کنم؟ فکر می کنی انقدر‬


‫ِ‬ ‫"واقعا برای‬
‫بهت اهمیت می دم که همچین کاری بکنم؟"‬

‫هوسوک نیشخندی زد‪.‬‬

‫"خوب شد گفتی‪ .‬همه میدونن تو یه گنده بک دل نازکی‪".‬‬

‫"لعنت به جیمین و جونگکوک‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫آهی کشید و با هوسوک دست داد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬ولی فقط یه وسیله‪ ،‬و اینکه خیلی عجیب و کینکی نباشه‪،‬‬
‫من استریتم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1096‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حتما‪ ،‬ولی باید عکس بگیرم!"‬

‫هوسوک زیر زیرکی خندید‪.‬‬

‫با نگاه تیز نامجون پسرک خودش رو جمع کرد‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬فقط یه عکس که برای کسی هم نمی فرستم‪ .‬به جز جین‪".‬‬

‫هوسوک حرف خودش رو درست کرد‪.‬‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬حاال هرچی‪".‬‬

‫همین حاال هم از حرفش پشیمون شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1097‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک لبخند زد‪.‬‬

‫"مرسی نامی!"‬

‫و سریع به سمت جلو رفت تا با سوکجین حرف بزنه‪.‬‬

‫همونقدر که نامجون از برنامه ای که تو کله ی هوسوک بود می ترسید‪،‬‬


‫همونقدر هم دنبال یه راهی بود تا همکالسی هاش اون رو ببخشن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫وقتی جونگکوک وارد شاپ شد‪ ،‬ناله ی آرومی کرد‪ .‬درحالیکه سعی‬
‫کرد تا همه چیز رو توی یک نگاه ببینه‪ ،‬چشم های پاکش گرد شده‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1098‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با اعتماد به نفس همه رو به داخل راهنمایی کرد‪ ،‬انگار اهمیت‬


‫نمی داد که اونجا سکس شاپه و مردم با چشم هاشون دارن می خورنش‪.‬‬
‫اون قبال چندین بار اینجا بود و چشم بسته می شناختش‪.‬‬

‫جونگکوک پا تند کرد تا بهش برسه‪ ،‬می خواست نزدیک معلمش‬


‫بمونه‪.‬‬

‫یهو یه دست اون روگرفت و پسر رو وادار به ایستادن کرد‪.‬‬

‫"کجا با این عجله پسرم‪ ،‬باید کارت شناساییت رو چک کنم‪".‬‬

‫حراست گفت‪.‬‬

‫"به نظرم هجده سالت نیست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1099‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همونطور که جونگکوک سرخ شده بود‪ ،‬ناشیانه دنبال کیف پولش‬


‫می گشت و به تته پته افتاده بود‪ .‬یونگی به سمتش اومد‪.‬‬

‫"اشکال نداره سَم‪ ،‬با منه‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"تمام بچه ها با منن‪".‬‬

‫"یونگی!"‬

‫سم لبخند زد‪.‬‬

‫"خیلی وقت بود ندیده بودمت‪ ،‬کجا بودی؟"‬

‫جونگ کوک کارت شناساییش رو نگه داشته بود‪ ،‬نمی دونست باید‬
‫نشونش بده یا نه‪ .‬از اینکه وقتی همه داشتن آزادانه توی شاپ‬
‫میچرخیدن اون تنها کسی بود که باید تایید می شد‪ ،‬خجالت کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1100‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مشغول درس دادنم‪".‬‬

‫یونگی هومی کرد‪.‬‬

‫"تو چی؟ بچه هات چطورن؟"‬

‫همونطور که سم عکس بچه ها رو به یونگی نشون می داد‪،‬‬


‫جونگکوک فراموش شده هم کارت شناساییش رو کناری چپوند و‬
‫همونطور که خرخر می کرد‪ ،‬پاکوبان به سمت نزدیک ترین راهرو‬
‫رفت‪.‬‬

‫جیمین و تهیونگ یه قفسه اون طرف تر و درگیر برندهای مختلف‬


‫دیلدو بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1101‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"از من میشنوی این یکی بهترینه‪".‬‬

‫تهیونگ اصرار کرد و یه جعبه با یه دیلدوی بنفش توش رو نگه داشته‬


‫بود‪.‬‬

‫"امتحانش رو پس داده‪".‬‬

‫جیمین سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"اون مدل وقتی می شوریش یه بوی عجیبی میده‪ .‬این یکی رو ترجیح‬
‫میدم‪".‬‬

‫به یه برند دیگه اشاره کرد‪.‬‬

‫"شاید چیزی که باهاش می شوری تخمیه‪".‬‬

‫تهیونگ شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1102‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"محصوالی ساک زدنمون اون گوشه ان‪".‬‬

‫یه فروشنده ی زن به دردبخور همونطور که رد می شد‪ ،‬بهشون گفت‪.‬‬

‫جیمین و تهیونگ به هم نگاه کردن‪.‬‬

‫در همین حال‪ ،‬سوکجین با دقت لباس خواب ها رو نگاه می کرد‪ ،‬دو‬
‫تا ست توری سفید و قرمز رو نگه داشته بود و داشت سعی می کرد از‬
‫بینشون انتخاب کنه‪.‬‬

‫"هوبی‪".‬‬

‫وقتی به پسر درحال حرکت اشاره کرد صداش زد‪.‬‬

‫"کمکم کن!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1103‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی می خوای خوشگله؟"‬

‫هوسوک اومد‪.‬‬

‫"کدومش بیشتر به رنگ پوستم میاد؟"‬

‫سوکجین پرسید و جفت چوب لباسی هاشون رو روی سینه اش نگه‬


‫داشت‪.‬‬

‫"سفید یا قرمز؟"‬

‫"من همیشه تو فانتزیام که دارم تو رو تا مرز بی هوش به فاک میدم‪،‬‬


‫تو رو با صورتی تصور می کنم‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫سوکجین سرخ شد و پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"از دست تو‪ .‬ولی صورتی رنگ جیمینه‪ .‬من یه چیز دیگه میخوام‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1104‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هممم‪ ،‬حق باتوئه‪ .‬صورتی بیشتر برای کیوتاس و تو بیشتر سکسی‬


‫ای تا کیوت‪".‬‬

‫هوسوک جفت جنس ها رو مقایسه کرد و به حالت فکر کردن‬


‫انگشتش رو به لپش می زد‪.‬‬

‫"قرمزه رو بردار‪ .‬مثل خودت سکسیه‪".‬‬

‫سوکجین به اتاق پرو نگاه کرد‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬وقتی دارم پرو می کنم همینجا وایسا‪".‬‬

‫هوسوک روی صندلی گرد مخملی نشست و با حوصله منتظر موند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1105‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین یه لحظه بعدش بیرون اومد و هوسوک نزدیک بود از روی‬


‫صندلی بیوفته‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬همین رو بگیر‪".‬‬

‫هوسوک نفسش گرفت‪ ،‬چشم هاش آروم از سانت به سانت قسمت‬


‫های پوست پسرک جذاب که مشخص بود لذت برد‪.‬‬

‫سوکجین ژست گرفت‪ ،‬لب های قرمزش با تور قرمزی که جلوش رو‬
‫پوشونده بود ست بود‪ ،‬با اینکه خیلی کم هم پوشونده بود‪ .‬یه گره‬
‫تزئینی کوچولو جلوش بود‪ ،‬انگار دیک سوکجین یه هدیه ی کادو‬
‫شده بود‪ .‬گره ها به تور جلوی سینه اش وصل بود تا به جوراب های‬
‫بدن نمای قرمز بیان‪ .‬باسنش کامال توی معرض نمایش بود و انگار‬
‫خودش به هیچ جاش نبود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1106‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین به سمت آینه ی پشت سرش برگشت و از هر زاویه ای‬


‫خودش رو چک کرد‪.‬‬

‫"همممم‪ ،‬سفیده رو هم بپوشم؟"‬

‫"از هر رنگش یه دونه برات می خرم‪".‬‬

‫هوسوک به بدبختی سرجاش نشست‪ ،‬آب دهنش راه افتاده بود‪.‬‬

‫سوکجین نخودی خندید و مچ چند تا از مشتری هایی که بهش زل زده‬


‫بودن رو گرفت‪ .‬انگشت هاش رو تکون داد‪ ،‬زیر اون همه توجهی که‬
‫داشت می گرفت‪ ،‬لپ گلی شده بود‪.‬‬

‫نامجون به اون طرف اومد و وقتی سوکجین رو دید‪ ،‬تقریبا گوشیش‬


‫داشت از دستش میوفتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1107‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین هم متوجهش شد‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬سالم جونی!"‬

‫براش دست تکون داد و بوس فرستاد‪.‬‬

‫"چطور شدم؟"‬

‫نامجون آب دهنش رو قورت داد‪ .‬آدم هایی که به پسر زیبا زل زده‬


‫بودن رو دید و سریع سوکجین رو داخل اتاق کوچیک پرو هل داد و‬
‫در رو پشتشون قفل کرد‪.‬‬

‫"همونجا وایسا خوشتیپه‪".‬‬

‫سوکجین دست هاش رو روی سینه ی نامجون گذاشت‪ ،‬به عقب هلش‬
‫داد ولی توی اون فضای خفه جایی نبود‪.‬‬

‫"می دونم میخوای من رو بخوری‪ ،‬ولی اینجا سخت میشه‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1108‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫حرف خودش رو قطع کرد و تو افق محو شد‪.‬‬

‫"چه زری دارم می زنم؟ سکس داشتن توی سکس شاپ باید توی‬
‫لیست آرزوها باشه‪ .‬توی لیست فاک‪".‬‬

‫پلک زد‪.‬‬

‫"نامجون‪ ،‬من رو توی اتاق پرو بکن!"‬

‫درخواستش رو گفت‪.‬‬

‫"چیکار داری می کنی؟"‬

‫نامجون هیسی کشید و دست های سوکجین رو از پیرهنش جدا کرد‪.‬‬

‫"ملت داشتن از تو با این لباست عکس می گرفتن!"‬

‫"میدونم‪ ،‬ندیدی براشون ژست گرفتم؟"‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1109‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪.‬‬

‫"انقدر تنشه ی توجهی؟ اون ها کامال غریبه ان! احتماال میرن توی یه‬
‫سایت سکس چندش اون عکس هارو آپلود می کنن و امشب صد‬
‫درصد باهاشون جق می زنن‪".‬‬

‫سوکجین لبخند زد و شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"کی اهمیت میده؟ همه لیاقت یه ارگاسم خوب رو دارن و اگر بفهمم‬
‫من دلیلش بودم که بیان‪ ،‬باعث میشه حس سکسی بودن بکنم‪".‬‬

‫نامجون تا جایی که تونست عقب رفت‪.‬‬

‫"واقعا برات مهم نیست که مردم باهات چیکار می کنن؟"‬

‫"نه‪".‬‬

‫سوکجین سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1110‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من خوشگلم و خودم می دونم‪ .‬و بقیه هم میدونن‪ .‬حتی ممکنه واسه‬
‫همین من رو بذارن روی سرشون حلوا حلوا کنن‪".‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"واقعا مثل یه هرزه میمونی‪".‬‬

‫"من واقها یه هرزه هستم جونی‪".‬‬

‫سوکجین خر خر کرد‪ ،‬پیرهن نامجون رو گرفت و جلو تر رفت‪.‬‬

‫"انگار از دستم عصبانی شدی‪ .‬من رو فقط برای خودت می خوای؟هوم؟‬


‫یا می خوای واسه هرزه بازیام تنبیه ام کنی؟"‬

‫نامجون با دید حقارت نگاهی بهش انداخت‪.‬‬

‫"می خوام که از من بکشی بیرون‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1111‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین فقط بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"واقعا این رو میخوای؟ یا میخوای لباسم رو پاره کنی و توی این اتاق‬
‫پرو محکم به فاکم بدی؟"‬

‫نامجون شونه های لخت سوکجین رو گرفت‪ ،‬ولی هلش نداد‪.‬‬

‫"همه می تونن صدات رو درحال به فاک دادن من بشنون‪".‬‬

‫سوکجین توی گوشش گفت‪ ،‬روی نوک پاهاش ایستاد و لب های پر‬
‫و قرمزش رو به گوش نامجون کشید‪.‬‬

‫"همه میفهمن من مال توام و تو میتونی چیز کوچیک و جیگری مثل‬


‫من رو خیلی راحت با دیک بزرگت پاره کنی‪".‬‬

‫نامجون دوباره آب دهنش رو قورت داد و به پسر خوشگل زل زد‪.‬‬

‫"خیلی توی اینی که تنته خوب شدی‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1112‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مرسی‪".‬‬

‫سوکجین هومی کرد و نامجون رو بغل کرد‪.‬‬

‫"تو همیشه خوب به نظر می رسی‪".‬‬

‫نگاهی روی شلوار پسر بزرگ تر سر خورد و لب هاش رو لیسید‪.‬‬

‫نامجون متوجه شد و از همه ی توانش استفاده کرد تا باالخره سوکجین‬


‫رو کنار بزنه‪.‬‬

‫سوکجین لبش آویزون شد‪.‬‬

‫"چیه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1113‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من استریتم‪".‬‬

‫نامجون خیلی مطمئن گفت‪ ،‬قفل در رو باز کرد و بیرون رفت‪.‬‬

‫سوکجین رفتنش رو تماشا کرد‪ .‬از اینکه دوباره شانس اینکه پسر آلفا‬
‫به فاکش بده رو از دست داده‪ ،‬عصبانی بود‪ .‬ولی وقتی گونه های‬
‫نامجون رو که یکم صورتی شده بودن رو دید‪ ،‬پوزخند زد‪.‬‬

‫هوسوک در رو باز کرد‪.‬‬

‫"اون دیگه چه کوفتی بود؟"‬

‫سوکجین به باسنِ نامجونی که باعجله داشت دور می شد زل زد‪.‬‬

‫"دومین باری بود که کاری نکرد‪".‬‬

‫هوسوک از شونه اش اون طرف رو نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1114‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همممم‪ .‬میدونی‪ ،‬نامجون به من بدهکاره بخاطر همین قراره یه چیزی‬


‫از اینجا براش انتخاب کنم که بپوشه یا استفاده کنه‪ .‬کمکم کن یه‬
‫چیزی انتخاب کنم‪ ،‬سکس توی باشه یا لباس؟"‬

‫سوکجین توی چشم های هوسوک نگاه کرد‪.‬‬


‫‪183‬‬
‫"دوباره بگو‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگکوک همونطور که توی راهرو ها می چرخید‪ ،‬حس می کرد‬


‫همه بهش زل زدن و از خجالت زیاد نمی تونست به چیزی طوالنی‬
‫مدت نگاه کنه‪.‬‬

‫‪ 183‬نیاز‪ :‬این حرف کنایه از اینه که یعنی باورش نشده چی شنیده!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1115‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫باالخره سر از پشت فروشگاه در آورد و نور عوض شد؛ حاال یه قرمز‬


‫آتیشی جای فلورسنت همیشگی رو گرفته بود‪.‬‬

‫پلک زد و از زمین باال رو نگاه کرد‪ ،‬وقتی فهمید سر از یه جایی شبیه‬


‫به بخش هارکور فروشگاه‪ 184‬در آورده‪ ،‬چشم هاش گرد شد‪.‬‬

‫سکس توی هایی که به نظر دردناک و خطرناک میومدن‪ ،‬چیزایی که‬


‫جونگکوک تا حاال ندیده بود از دیوارها آویزون بودن و با چرم‬
‫مشکی ترسناک به نظر میومدن‪.‬‬

‫"انگار گم شدی‪".‬‬

‫یه صدایی گفت و جونگکوک یه دختر با موهای قرمز بافته شده و‬


‫کلی پیرسینگ صورت دید که داشت بهش پوزخند می زد‪.‬‬

‫‪ 184‬سکس های خشن و سنگین‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1116‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تگ اش میگفت اسمش اسپنسره‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬من‪ ،‬آمم‪ ،‬دنبال چیزم‪"...‬‬

‫با تته پته گفت‪.‬‬

‫دختر خندید‪.‬‬

‫"اصال می دونی دنبال چی می گردی؟"‬

‫جونگکوک به قفسه ی سکس توی های کنار هم نگاهی انداخت‪.‬‬

‫"آه‪"...‬‬

‫"همونجور که گفتم گم شدی‪".‬‬

‫دختر لبخند زد و دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1117‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولی اگر بخوای می تونم بهت یاد بدم هرکدوم از این سکس توی ها‬
‫چیکار میکنن‪".‬‬

‫جونگکوک می تونست مورمور شدن دست هاش رو حس کنه‪.‬‬

‫"آمم‪ ،‬خب من‪"...‬‬

‫گوشیش توی جیبش لرزید و سریع درش آورد‪ ،‬از اینکه مزاحمش‬
‫شده بودن ممنون بود‪.‬‬

‫سوکجین‪ :‬گوکی بیا تو اتاق پرو‪ .‬همین االن‪.‬‬

‫"دوست دخترته؟"‬

‫اسپنسر تیکه انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1118‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دوست پسرمه‪".‬‬

‫جونگکوک اتوماتیک وار جواب داد‪ ،‬نمی دونست چرا همچین چیزی‬
‫گفته‪.‬‬

‫اسپنسر سرش رو به معنی فهمیدن تکون داد‪.‬‬

‫"خوبه‪".‬‬

‫"من بایسکشوال ام‪".‬‬

‫جونگکوک چرت و پرت به هم بافت‪ ،‬گوشیش رو توی جیبش‬


‫برگردوند و آروم عقب رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1119‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اسپنسر پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"منم همینطور‪ .‬دوست دخترم اون جلو کار می کنه‪ .‬ما همیشه دنبال‬
‫هم بازی های بیشتریم‪ .‬اگر خودت یا دوست پسر عروسکیت دوست‬
‫داشته باشین‪".‬‬

‫هان؟‬

‫خدایا‪....‬‬

‫"من باید برم به یه کاری برسم‪ ،‬باید برم پیش دوست پسرم توی اتاق‬
‫پرو‪".‬‬

‫جونگکوک سریع حرفش رو زد و با لپ هایی که در حال آتیش‬


‫گرفتن بودن با عجله رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1120‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫روش رو برگردوند و با صدای خنده ی کیوت دختر که پشت سرش‬


‫میومد فرار کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫وقتی جونگکوک به منطقه ی امن اتاق پروی خصوصی رسید‪ ،‬نفسی‬


‫از سر راحتی کشید‪ ،‬حتی با اینکه همراه با مغز متفکر گروه‪ ،‬توی اون‬
‫اتاق تنگ گیر کرده بود‪.‬‬

‫"چی شده؟"‬

‫جونگکوک با نگرانی ازشون پرسید‪.‬‬

‫"انگار پیامت اورژانسی بود جینی!"‬

‫"چون اورژانسیه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1121‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین به هوسوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"بهش بگو هوبی!"‬

‫"خالصهی داستان اینه که نامجون برای اون ماجرای یونجی به ما‬


‫بدهکاره و موافقت کرد که با اجازه دادن به من برای اینکه یه چیزی‬
‫از اینجا براش بخرم که بپوشه یا استفاده کنه‪ ،‬برام جبران کنه‪"،‬‬

‫هوسوک به جلو خم شد و توضیح داد‪،‬‬

‫"ولی من و سوکجین داشتیم دربارش حرف میزدیم و نظرمون اینه که‬


‫اون به تو و جین هم بدهکاره‪ .‬جیمین اون رو بخشیده متاسفانه‪ ،‬بخاطر‬
‫همین نمیشه از اون استفاده کنیم‪ .‬ولی این یعنی ما سه تا می تونیم براش‬
‫یه چیزی بخریم!"‬

‫ذهن جونگکوک به تمام احتماالت ممکن ناخونکی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1122‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تهیونگ چی؟"‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫"از اولشم برداشتن قرص ها تقصیر اون بود‪".‬‬

‫"آره ولی اون آمادهس که برامون جبران کنه‪ .‬ما با اینکه بهش بگیم‬
‫هی ته‪ ،‬برامون استریپ شو برو مشکلی نداریم‪ ،‬و اون تازه خوشحالم‬
‫میشه‪ .‬این تنها شانس ما برای سابمسیو کردن نامجونِ کله شق و قویه‪".‬‬

‫"یونگی چی؟"‬

‫جونگکوک سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"نظر ما اینه که از سابمسیو بودن نامجون عکس بگیریم و واسه یونگی‬


‫بفرستیم که تا ابد داشته باشه‪ .‬چون نامجون ازش متنفره‪ ،‬اون تحقیر‬
‫برای یونگی بهترین عکس میشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1123‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫جونگکوک شک داشت‪.‬‬

‫"درباره اینجوری ریختن سرش حس بدی دارم‪ .‬اون عذرخواهیش رو‬


‫کرده‪ ،‬نباید هی اینجوری مجبورش کنیم‪".‬‬

‫"کون من هنوز پارست‪ ،‬یادته؟"‬

‫هوسوک یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫"و اون خودش موافق بود‪ ،‬پس مشکلی نیست‪".‬‬

‫"اون با اینکه هر سه تامون یه چیزی براش بگیریم و یه عکسی هم‬


‫برای آقای مین بفرستیم موافقه؟"‬

‫جونگکوک سورپرایز شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1124‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین آهی کشید‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬هنوز درمورد اون قسمت ازش سوال نکردیم‪ .‬ولی حداقل با‬
‫هوبی درباره اینکه یه چیزی براش بگیریم توافق کرده‪".‬‬

‫جونگکوک سرش رو به معنی فهمیدن تکون داد‪.‬‬

‫"اوکی پس اگر خودشه قبول کرده منم پایه ام‪".‬‬

‫"عالیه‪ ،‬بریم براش یه چیزی پیدا کنیم‪".‬‬

‫هوسوک در رو باز کرد و همه ریختن بیرون‪.‬‬

‫"اوه جونی!"‬

‫سوکجین هموطور که داشتن باال و پایین راهرو ها رو می چرخیدن‪،‬‬


‫صداش زد‪.‬‬

‫"کجایی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1125‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون ها یک دقیقه بعد‪ ،‬نامجون رو نشسته روی یه نیمکت مخملی‬


‫جیگری و درحال بازی با گوشیش پیداش کردن‪ ،‬انگار که منتظر بود‬
‫تا بقیه کارشون تموم بشه‪.‬‬

‫"کارات رو کردی؟"‬

‫جونگکوک پرسید‪.‬‬

‫"وسایلت کو؟"‬

‫نامجون یه بسته آبنبات نعنایی رو باال گرفت‪.‬‬

‫"توی صندوق میفروشن‪".‬‬

‫"گوش کن جونباگ‪ ،‬حرفامون توی راه اینجا رو یادته؟"‬

‫هوسوک به نرمی پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1126‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون چشم هاش رو باریک کرد‪.‬‬

‫"چرا جلو این دو تا انقدر واضح دربارش حرف می زنی؟"‬

‫"چون دربارش حرف زدیم‪"...‬‬

‫نامجون از جاش پرید‪.‬‬

‫"عوضی! این چیزی نبود که بری جار بزنی!"‬

‫"نامی بهم گوش بده‪"،‬‬

‫هوسوک دوباره سر جاش نشوندش‪.‬‬

‫"سوکجین برخالف خواستهش مواد گرفت و جونگکوک بدون‬


‫رضایت بسته شد‪ .‬فکر نمی کنی به اون دوتا هم بدهکار باشی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1127‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون به سوکجین زل زد‪.‬‬

‫"تو گفتی از دستم عصبانی نیستی‪".‬‬

‫"اوه‪ ،‬من عصبانی نیستم ولی قرار نیست ازش بگذرم‪".‬‬

‫سوکجین براش بوس فرستاد‪.‬‬

‫نامجون ترش کرد‪.‬‬

‫"شما سه تا میخواین بریزین سر من و این عادالنه نیست‪ .‬من قبال‬


‫معذرت خواهی کردم‪ .‬دیگه چی ازم می خواید؟"‬

‫"چیز زیادی نیست‪ ،‬فقط این که مثل سابمسیو کامل جلومون بیوفتی و‬
‫توی هر لباسی که ما انتخاب کنیم‪ ،‬برای یه ذره رحم و مروت التماس‬
‫کنی‪".‬‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1128‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"شما عوضیا با تهیونگ انقدر بد نبودین‪".‬‬

‫"چون تهیونگ هر وقت لب تر کنیم تسلیمه‪ ،‬حتی اگر توی دردسر‬


‫نباشه‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫"این تنها شانس ما برای به دست آوردن توئه‪".‬‬

‫"تازه می خوایم عکس بگیریم و برای آقای مین بفرستیم‪".‬‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1129‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره‪ ،‬فکر کنم عمرا بشه‪".‬‬

‫نامجون غرید و روش رو برگردوند‪.‬‬

‫"تو به اون بیشتر از همه بدهکاری‪".‬‬

‫هوسوک بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫"یادت باشه وقتی برای معذرت خواهی رفتی باالی منبر‪ ،‬شوگا روی‬
‫کار بود‪ .‬و هممون میدونیم که اون همچین عکسی رو بیشتر از معذرت‬
‫خواهی دوست داره‪".‬‬

‫نامجون به همشون نگاهی انداخت‪ ،‬از اینکه حق باهاشون بود عصبانی‬


‫شده بود‪.‬‬

‫"خیلی خب‪".‬‬

‫باالخره زیر لب گفت و تو خودش جمع شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1130‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تخمیا‪".‬‬

‫سوکجین پوزخند دندون نمایی زد و به ته راهرو نگاهی کرد‪.‬‬

‫"خب پس من میرم یه چیزی انتخاب کنم‪".‬‬

‫"وایسا‪ ،‬منم همینطور!"‬

‫هوسوک پیش خودش خندید و دنبالش رفت‪.‬‬

‫نامجون چشم هایی که ازش آتیش می بارید رو به جونگکوک داد‪.‬‬

‫"برای اینکه رفتی با اونها یه عوضی محسوب میشی‪".‬‬

‫جونگکوک به زمین نگاه کرد‪.‬‬

‫"ببخشید‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1131‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی به هر حال وقتی داشت پایین رو نگاه می کرد داشت پوزخند‬


‫میزد‪.‬‬

‫"ولی توی چیزی که من انتخاب می کنم‪ ،‬محشر میشی ساب‪".‬‬

‫پسرک قبل از اینکه نامجون بتونه دهنش رو سرویس کنه‪ ،‬در رفت‪.‬‬
‫ذهنش داشت به تمام کارهایی که میتونست بکنه فکر میکرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫پسر آلفا از وسایلی که بانی کوچولو خریده بود از همه بیشتر‬


‫‪185‬‬
‫میترسید‪.‬‬

‫‪ 185‬عاطفه‪ :‬فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه کینکیه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1132‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ترس هاش وقتی به مدرسه برگشتن و هر کسی داشت راجع به چیز‬


‫هایی که خریده بود با هیجان حرف میزد‪ ،‬مهر تایید هم خورد‪.‬‬

‫جونگکوک پنج تا کیسه داشت‪ .‬درحالیکه بقیه یک یا دوتا کیسه‬


‫داشتن‪.‬‬

‫همونطور که چشمش به کیسه های جونگکوک بود‪ ،‬با استرس یه‬


‫آبنبات نعنایی توی دهنش انداخت‪.‬‬

‫نمی تونست احساسی که بهش میگفت همیشه با این موضوع مخالف‬


‫بوده رو کنار بزنه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1133‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت سی و نهم‬

‫‪186‬‬
‫هوسوک گروه نودز رولت را ایجاد کرد‬

‫هوسوک سوکجین را به گروه اضافه کرد‬

‫هوسوک تهیونگ را به گروه اضافه کرد‬

‫هوسوک جیمین را به گروه اضافه کرد‬

‫هوسوک جونگ کوک را به گروه اضافه کرد‬

‫هوسوک نیامجونی را به گروه اضافه کرد‬

‫هوسوک یونگی را به گروه اضافه کرد‬

‫هوسوک اسم خود را به هوبی تغییر داد‬

‫هوبی‪ :‬سالم بچه ها‬

‫هوبی‪ :‬و نیامجونی کوچولوم‬

‫‪ 186‬نیاز‪ :‬از این جا به بعد من شما رو با هنرنمایی های عاطفه در زمینه ترجمه طنزوار ویرجین تنها میذارم‪.‬‬
‫لذت ببرین‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1134‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬بیاین بازی!‬

‫سوکجین‪ :‬البته هنوز ساعت ‪ 7‬نشده‬

‫جیمین‪ :‬اوه سالم وقت نودز شده؟‬

‫سوکجین‪ :‬عمال تا سه دقیقه دیگه نه‬

‫هوبی‪ :‬جین‪ ،‬تو کون نرو نباش‬

‫هوبی‪ :‬ما فقط یک ساعت وقت داریم که بازی کنیم بخاطر همین‬
‫میخوام از تک تک ثانیه هاش استفاده کنم‪ .‬من به ‪ 100‬امتیاز نیاز‬
‫دارم‪.‬‬

‫سوکجین‪ :‬کونت پارهست‬

‫هوبی‪ :‬جررررر کیوتی‪ .‬همه می دونیم که من تاپم‬

‫سوکجین‪ :‬هیچ کس به من فرصت نداد تاپ بشم! کار تو رو که میتونم‬


‫بسازم! همتون نکبتین‬

‫جونگ کوک‪ :‬سالم به همه‬

‫جیمین‪ :‬جونگ کوکی!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1135‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬چه خبر کوک؟‬

‫جونگ کوک‪ :‬پشمام‪ ،‬آقای مین اینجاست‬

‫هوبی‪:‬آره داداش اینجوری هیجانش میره باال بچ‬

‫هوبی‪ :‬همه بیاین تبانی کنیم که زودتر از همه به یونگی بیوفته‬

‫جیمین‪ :‬قبوله‬

‫سوکجین‪ :‬ولی ما قول دادیم منصفانه بازی کنیم‪ ،‬یادتونه؟‬

‫تهیونگ‪ :‬تازه اگر جر بزنیم‪ ،‬شانسمون برای گرفتن ‪ 100‬امتیاز و‬


‫چیزی که میخوایم از دست میره‬

‫جیمین‪ :‬آره هوبی جییییییز واقعا که‬

‫هوبی‪ :‬داداش‪...‬‬

‫نامجون‪ :‬چرا فقط اسم من تخمیه؟‬

‫هوبی‪ :‬خدایا ببین کی اومده همه خودتون رو کنترل کنین‬

‫هوبی‪ :‬چه خبرا گوگولی؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1136‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون‪ :‬اسممو عوض کن دیوث‬

‫هوبی‪ :‬خیلی خب‬

‫هوبی اسم نیامجونی رو به نامی ️❤ تغییر داد‬

‫نامی ️❤‪ :‬منظور لعنتیم این نبود‬

‫هوبی‪ :‬چی صدات کنم؟ تو خاص نبودی‬

‫هوبی‪ :‬نیامجون‬

‫هوبی‪ :‬نامی‬

‫هوبی‪ :‬نیامجُن‬

‫هوبی‪ :‬نانیام کوچولو‬

‫نامی ️❤‪ :‬بسه‬

‫هوبی‪ :‬رون های خفن‬

‫هوبی‪ :‬جونی‬

‫هوبی‪ :‬جون باگ‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1137‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬ساب مورد عالقه ی همه‬

‫سوکجین‪ :‬چند تا از اون اسم مستعارا تو چنتت داری؟‬

‫هوبی‪ :‬جونی بوی‬

‫هوبی‪ :‬نیام باک‬

‫نامی ️❤‪ :‬نه‬

‫هوبی‪ :‬نام کیکز‬

‫هوبی‪ :‬نیام جونییی بوی‬

‫جیمین‪ :‬چجوری انقدر سریع به ذهنت می رسه؟‬

‫هوبی‪ :‬یا می تونیم ساده باشیم‬

‫هوبی‪ :‬جیگر‬

‫هوبی‪ :‬عشق‬

‫هوبی‪ :‬بیبی‬

‫تهیونگ‪ :‬من‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1138‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ‪ :‬ما االن مزاحم شما دوتاییم؟‬

‫نامی ️❤‪ :‬بسههههه!!‬

‫هوبی‪ :‬قند‬

‫هوبی‪ :‬کاپ کیک کوچولوم‬

‫هوبی‪ :‬یک غذای کون کامل با یه اسنک بغلش‬

‫نامی ️❤‪ :‬اسم خودم رو بذار وگرنه زانوم رو تو کونت می چرخونم‬

‫هوبی‪❤️ ❤️ ❤️ :‬‬

‫نامی ️❤‪ :‬عوضش کن وگرنه می خوابونم زیر گوشت‬

‫هوبی‪ :‬‬

‫هوبی اسم نامی ️❤ رو به نامجون تغییر داد‬

‫هوبی‪ :‬خوشحال شدی؟ حاال که گند زدی به خوشحالیم‬

‫نامجون‪ :‬دارم از خوشحالی جون میدم‬

‫تهیونگ‪ :‬خب تقریبا ساعت هفته‪ ،‬یونگی کو؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1139‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک‪ :‬امیدوارم پیداش بشه‬

‫جیمین‪ :‬منم‬

‫سوکجین‪ :‬منم‪ .‬با اینکه من رو به فاک داد ولی از اینکه بدون پیرهن‬
‫ببینمش هیجان دارم‬

‫هوبی‪ :‬خدایا جین‬

‫هوبی‪ :‬تازه فهمیدم که‬

‫هوبی‪ :‬یونگی به فاکت داده‬

‫سوکجین‪ :‬تو عمال اتفاق افتادنش رو تماشا کردی!!!‬

‫هوبی‪ :‬آره ولی منظورم اینه که‬

‫هوبی‪ :‬اون باکرگیت رو گرفت‬

‫هوبی‪ :‬تازه برام روشن شد‬

‫یونگی‪ :‬گفتم شاید بیام‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1140‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬ئدزذیتنسنددهخرحخسدئ آقای مین سالم‪ ،‬چقدر هوا خوبه‪ .‬ما‬


‫داشتیم درباره ی‪ ...‬مالیات حرف می زدیم‪.‬‬

‫تهیونگ‪ :‬یونگی اینجوریه که "ترتیب دو تا رو دادم‪ ،‬چهارتا موندن"‬


‫جرررررر‬

‫سوکجین‪ :‬ساعت هفته!‬

‫یونگی‪ :‬اوکی کالس از االن شروع میشه‪ .‬کسی قوانین یادش هست؟‬

‫هوبی‪ :‬بله‬

‫جیمین‪ :‬بله‬

‫سوکجین‪ :‬بله‬

‫جونگ کوک‪ :‬بله‬

‫تهیونگ‪ :‬بله‬

‫نامجون‪ :‬بله‬

‫یونگی‪ :‬اولین نفر من هاست میشم‪ .‬یادتون باشه که اگر نخواستین‬


‫چیزی بگین یا چیزی رو نشون بدین‪ ،‬بگین تا عذرتون موجه بشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1141‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬من شماره ‪ 5‬رو انتخاب میکنم!‬

‫سوکجین‪ :‬داری االن شروع می کنی؟؟‬

‫جیمین‪!3 :‬‬

‫تهیونگ‪!6 :‬‬

‫سوکجین‪ :‬دارین تقلب می کنین نکبتای کونی‬

‫سوکجین‪1 :‬‬

‫جونگ کوک‪2 :‬‬

‫نامجون‪4 :‬‬

‫یونگی‪ :‬شماره ‪ 5‬بود‬

‫هوبی‪ :‬بووووم بچز!‬

‫تهیونگ‪ :‬عضله های شکمت رو نشونمون بده هوبی!‬

‫هوبی‪ :‬می تونم برم سر اصل مطلب و عکس دیکمو بفرستم؟‬

‫جیمین‪ :‬منظورم اینه که‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1142‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین‪ :‬می دونی که کال هدف بازی اینه که سعی کنیم تا از زیرش‬
‫در نریم‪ ،‬بخاطر همینه که با فرستادن عکس های بدون پیرهن شروع‬
‫کردیم و آروم آروم هر کدوم از لباسامون رو دربیاریم‪ ،‬اولین کسی‬
‫که کامل لخت بشه می بازه‬

‫هوبی‪ :‬آره ولی میخوام نامی دیکمو ببینه (‪:‬‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی‪ :‬خیلی خب! فقط یه عکس بدون پیرهن می فرستم‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫هوبی‪ :‬جیییز‬

‫هوبی‪ :‬همتون بو گندو اید‬

‫هوبی‪ :‬و برات جبران می کنم نامی جیگره‬

‫هوبی نامجون را ادمین گروه کرد‬

‫هوبی‪:( :‬‬

‫نامجون هوبی را موقتا از گروه بن کرد‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1143‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین‪ :‬عررررررررررر دارم پاره میشممممم‬

‫سوکجین‪ :‬نامجون‬

‫تهیونگ‪ :‬هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها‬

‫یونگی‪ :‬دوباره اددش کن ساب‪ .‬وگرنه از بازی پرتت میکنم بیرون‪.‬‬

‫نامجون‪ :‬عوق خیلی خب‬

‫نامجون بن شدن هوبی را لغو کرد‬

‫نامجون هوبی را به گروه اضافه کرد‬

‫هوبی‪ :‬آآآآآهههههههه! باالخره میتونم دوباره نفس بکشم‬

‫جونگ کوک‪ :‬واقعا وقتی بن بودی نفست رو نگه داشته بودی؟‬

‫تهیونگ‪ :‬همین االن عکست رو بفرست هوبی!‬

‫هوبی‪ :‬خیلی خوب هرزه ی لعنتی آروم بگیر جییییییییز‬

‫سوکجین‪ :‬چه زری زدی!؟‬

‫هوبی یک پیوست ارسال کرد‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1144‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬تا آخر بازی یه کاری می کنم چشماتون دربیاد با تشکر‬

‫سوکجین‪* :‬چشم در اومده*‬

‫هوبی‪ :‬وضعیتت قرمزه هرزه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1145‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪187‬‬
‫تهیونگ‪ :‬می تونم لباسامو تو اون عضله ها بشورم؟‬

‫جونگ کوک‪ :‬واااااو هوبی‬

‫هوبی‪ :‬ممنون ممنون میدونم که بی نقصم‬

‫هوبی‪ :‬نیامجونی! نظری نداری؟ (‪:‬‬

‫نامجون‪ :‬چرا سایه ی صورتت با دست هات فرق داره؟‬

‫هوبی‪ :‬لعنت بهت نامجون‬

‫یونگی‪ :‬اوکی هوسوک االن ‪ 11‬امتیاز داره‬

‫هوبی‪ :‬آرههه نصف راه رو رفتم‬

‫تهیونگ‪ :‬این‪ ...‬نیستشا‪...‬‬

‫سوکجین‪ :‬شششش هیچ کس چیزی بهش نگه‪ .‬خوشحاله‬

‫یونگی‪ :‬دو عدد دیگه ای که بهشون فکر می کردم ‪ 1‬و ‪ 3‬بودن پس‬
‫سوکجین و جیمین‪ ،‬شما دوتا باید یه کاری باهم بکنین‪ .‬اگر نمی دونین‬

‫‪ 187‬نیاز‪ :‬توی کارتونا دیدین لباساشون رو روی یه سطحی میشستن که اینجوری موج دار بود؟ اگه ندیدین‬
‫برین کارتون سفیدبرفی‪ ،‬جایی که حیوونا دارن خونهی ‪ 7‬کوتوله رو تمیز میکنن رو ببینین‪ .‬منظور تهیونگ‬
‫اینه عضله هاش اون شکلیه و طبیعتا جذاب!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1146‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چیکار کنین گروه براتون تصمیم میگه‪ .‬پس یا به یه کینکتون اعتراف‬


‫کنین و امتیازتون رو بگیرین یا اگر نمی خواین هیچکدوم رو انجام‬
‫نمی دین‬

‫هوبی‪ :‬شسیبالتنم اوکی جرات ها تا چه حد محدودیت دارن؟‬

‫یونگی‪ :‬فقط غیرقانونی نباشه‬

‫تهیونگ‪ :‬همین؟‬

‫یونگی‪ :‬اگر خیلی عجیب یا چندش باشه خودشون میگن نه‪ .‬پس به‬
‫منفعت خودتون برمیگرده که خیلی باال نپرین وگرنه تو این بازی به‬
‫هیچ جا نمی رسیم‬

‫نامجون‪ :‬می تونم جرات هوسوک رو تموم کردن تومخ بودنش بذارم؟‬

‫هوبی‪ :‬آآآآ نیامجون کوچولوم! خیلی کیوتی!‬

‫نامجون‪ :‬خبر مرگت بیاد‬

‫هوبی‪ :‬هر چی شنیدم کسشعر بود‬

‫جونگ کوک‪ :‬نظری ندارم‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1147‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین‪ :‬می شنویم کوک‬

‫جونگ کوک‪ :‬باید یه داستان خجالت آور تعریف کنی و هر چقدر‬


‫بهتر باشه امتیاز بیشتری میگیری‬

‫سوکجین‪ :‬ممممم‪ ...‬خب‪ ...‬یه بار وقتی بچه بودم خونه ی یکی از‬
‫دوستام خوابیدم و باکسر کارتونی پوشیده بودم و دوست دختر دوستم‬
‫اومد و دیدشون‬

‫جیمین‪ :‬وای خدا‬

‫جیمین اوه نه‬

‫جیمین‪ :‬از کجا شروع کنم؟‬

‫جیمین‪:‬یه بار واقعا باید می رفتم دستشویی‬

‫جیمین‪ :‬واقعا واجب بود‬

‫جیمین‪ :‬و باالخره تونستم بدوئم سمت دستشویی‬

‫جیمین‪ :‬و شلوارم رو درآوردم‬

‫جیمین‪ :‬و تقریبا روی پای یه نفر نشستم‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1148‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬جیمین هاهاهاهاهاها‬

‫جیمین‪ :‬و بعد یه بار رفته بودم پارک‬

‫جونگ کوک‪ :‬وایسا‪ ،‬فقط باید یه داستان تعریف کنی‪...‬‬

‫جیمین‪ :‬و یه خانمه داشت می گفت" هر کی بستنی میخواد بیاد جلو"‬

‫سوکجین‪ :‬دزدیدنت؟‬

‫جیمین‪ :‬بدتر‪ ،‬من رفتم جلو و خانومه بهم گفت "تو کی هستی؟" و یه‬
‫لحظه برام زمان برد که بفهمم اون خانومه با خانوادش اومده پیک نیک‬
‫و هر کی دورش بود از افراد خانوادش بود‬

‫تهیونگ‪ :‬وای خدا جیمین‬

‫جیمین‪ :‬و بعدش‬

‫جونگ کوک‪ :‬وایسا ببینم‪ ...‬این االن داره چیکار می کنه؟؟‬

‫جیمین‪ :‬یه بارم توی پارک آبی بودم و فقط رفته بودم اونجا که عشق‬
‫زندگیم رو ببینم و بعد باالخره یه خانوم اومد پیشم و گفت "ممم‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1149‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مایوت پاره شده عزیزم" و م چکش کردم و کل خط باسنم معلوم بود‪،‬‬


‫یعنی همونجا مردم‬

‫هوبی‪ :‬جیمین پاره شدمممم‬

‫جیمین‪ :‬و بعد جشن رقص مدرسه ام میترسیدم که کسی من رو به‬


‫چالش دنس بتل بکشه‪ ،‬انقدری که وقتی کسی که باهاش قرار میذاشتم‬
‫بهم نزدیک شد یکی خوابوندم زیر گوشش و روش باال آوردم‬

‫جونگ کوک‪ :‬جیمین‪...‬‬

‫جیمین‪ :‬و یه بارم میخواستم واسه یه شغلی درخواست بدم و رئیسه ازم‬
‫پرسید " گرامرت چطوره" و منم گفتم "حالش خوبه"‬

‫جیمین‪ :‬بعد توی کمپ تابستونی با چند نفر که توی یه کابین بودیم‬
‫امتحانی رفتیم کوهنوردی و یکیشون نابینا بود و دنبال هم اتاقیش‬
‫میگشت و من بهش گفتم "چه شکلیه"‬

‫سوکجین‪ :‬یکی این رو از برق بکشه خدایااااا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1150‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین‪ :‬توی کالس سوم معلمم یه پیرهن یقه باز پوشیده بود و خم شده‬
‫بود منم سینه هاش رو دیدم و انگشتم رو سمتش گرفتم و گفتم مال‬
‫مامانم بزرگ تره‬

‫هوبی‪ :‬من رفتم‪ ،‬دیگه جونی بهم نمونده‪ .‬خداحافظ همگی‬

‫جیمین‪ :‬هفته پیش داشتم در بسته ی بستنی رو باز می کردم و دیگه‬


‫صبرم تموم شده بود‪ ،‬با تمام زورم کشیدمش و زدم تو صورت خودم‬

‫تهیونگ‪ :‬جیمین ت‪.‬و‪.‬ر‪.‬و‪.‬خ‪.‬د‪.‬ا‪...‬‬

‫جیمین‪ :‬دیروز شونزده دقیقه داشتم با یه دری که باید هل می دادم ور‬


‫می رفتم و وقتی باالخره فهمیدم چه خبره صدای دست و جیغ و هورا‬
‫از پشت سرم شنیدم و وقتی برگشتم یه لشکر آدم رو دیدم که تمام‬
‫اون تایم داشتن من رو نگاه می کردن‬

‫سوکجین‪ :‬جیمین محض رضای خدا من دیگه نفسم در نمیاد‪...‬‬

‫جیمین‪ :‬و پارسال وقتی واسه یه شغل دیگه درخواست دادم رزومه ام‬
‫رو ایمیل کردم و اونها با اسم "جیم" جوابم رو دادن و من خیلی عصبانی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1151‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شدم و من با کون سوخته بهشون پیام دادم و دوباره جواب دادن که‬
‫ایمیل اولم رو چک کنم و مشخص شد که اسم خودم رو توی رزومه‬
‫اشتباه نوشته بودم‬

‫نامجون‪ :‬لعنت بهت منم خندم گرفت‬

‫جیمین‪ :‬تازه من یه عادت زشتی هم دارم که زیاد چیز میز میگم‬

‫یونگی‪ :‬خودمون فهمیدیم‬

‫هوبی‪ :‬حداقل بیست امتیاز داره تا اینجا‬

‫سوکجین‪ :‬داستان من چی؟‬

‫هوبی‪ :‬در مقابل جیمین داستان تو نیم امتیاز داره‬

‫سوکجین‪ :‬هوی!‬

‫سوکجین‪ :‬اوکی عادالنست‬

‫سوکجین‪ :‬الاقل بکنش یه امتیاز‬

‫یونگی‪ :‬اوکی همه موافقین که جیمین ‪ 20‬امتیاز بگیره؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1152‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ‪ :‬فکر کنم هممون لیاقت گرفتن امتیاز اضافی برای کارهایی‬
‫که ناخواسته توشون آبرومون رفته رو داریم‬

‫جونگ کوک‪ :‬وااااو ‪ 20‬امتیاز توی یه حرکت‪ ،‬عالی بود جیم‬

‫جیمین‪ :‬هاها به جز اون‪...‬‬

‫جیمین‪ :‬جئون جونگ کوک‬

‫یونگی‪ :‬راند بعدی تهیونگ هاست میشه‪ ،‬یه عدد انتخاب کن‬

‫هوسوک‪ :‬یونگی داره یه بار دیگه بازی می کنه‪ ،‬من خیلی هیجان دارم!‬

‫سوکجین‪3 :‬‬

‫جونگ کوک‪1 :‬‬

‫نامجون‪6 :‬‬

‫یونگی‪2 :‬‬

‫جیمین‪4 :‬‬

‫هوبی‪5 :‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1153‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ ‪ :‬اولین شمارم ‪ 3‬بود‬

‫سوکجین‪ :‬و من اوووووپس‪...‬‬

‫هوبی‪ :‬آرههههههههه عکس های بیشتر از سابمسیو خوشگلم‬

‫هوبی‪ :‬نسبت به نامجون‬

‫نامجون‪ :‬کاسه کوزتو جمع می کنم‬

‫سوکجین یک پیوست ارسال کرد‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1154‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین‪ :‬وایسا لعنتی‬

‫سوکجین‪ :‬عکس رو اشتباه فرستادممم‬

‫هوبی‪ :‬سوکجینی بخدا قسم این کیوت ترین چیزیه که تا حاال دیدم‬

‫سوکجین‪ :‬بسهههه‬

‫سوکجین‪ :‬نمیخواستم اون رو بفرستم نگاهش نکنین‬

‫هوبی‪ :‬سیو شد (‪:‬‬

‫تهیونگ‪ :‬خدایا جین این واقعا نازه!‬

‫جیمین‪ :‬اویی خوداااا این برای چی بوده؟‬

‫سوکجین‪ :‬پارسال تولد دختر خواهرم بود و من لباس خواب‬


‫یونیکورنی پوشیده بودم‬

‫سوکجین‪ :‬من فقط می خواستم دایی خوبی باشم اوکی‪ ،‬دست از سرم‬

‫بردارین‬

‫جونگ کوک‪ :‬خیلی کیوته!!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1155‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین‪ :‬ببندش‬

‫هوبی‪ :‬جرررررر و تازه میگه میتونه تاپ باشه‬

‫سوکجین‪ :‬میتونم!‬

‫سوکجین‪ :‬نامجون بهشون بگو اگر شانسش رو داشته باشم میتونم تاپ‬
‫باشم‬

‫نامجون‪... :‬عکس کیوتیه‬

‫سوکجین‪ :‬کیم فاکینگ نامجون‬

‫هوبی‪ :‬هاهاهاهاهاهاهاهاها جینی کوچولوی قند و عسل اوووو خودا‬

‫سوکجین‪ :‬همتون به جز آقای مین خفه شید‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1156‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین یک پیوست ارسال کرد‬

‫سوکجین‪ :‬میخواستم این رو بفرستم کونیا‬

‫هوبی‪ :‬به چپم‪ .‬فقط چشمم به جین یونیکورنیه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1157‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین‪ :‬هوبی بوگندو )‪<:‬‬

‫جونگ کوک‪ :‬دوتا شماره ی دیگه چی بودن تهیونگ؟‬

‫تهیونگ‪ :‬خیلی خب‬

‫تهیونگ‪ 2 :‬و ‪6‬‬

‫هوبی‪ :‬چی!‬

‫هوبی‪ :‬نامی و یونگی؟؟؟؟‬

‫هوبی‪ :‬به‪ .‬این‪ .‬میگن‪ .‬زندگی!!!‬

‫جیمین‪ :‬اوه شت این جراته؟‬

‫هوبی‪ :‬جراتشون اینه که هر دوتاشون باید من رو بکنن‬

‫نامجون‪ :‬چخه اسکل‬

‫سوکجین‪ :‬اسکل‪ ،‬من‪...‬‬

‫یونگی‪ :‬بچهها حواستون به کارتون باشه‪ .‬کل شب رو وقت نداریم‬

‫هوبی‪ :‬فاک فاک فاک حق با اونه‪ .‬نظر دیگه ای نداری جونگ کوک؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1158‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک‪ :‬اوه‪ ...‬نه‪...‬‬

‫جیمین‪ :‬وایسا فکر کنم‬

‫نامجون‪ :‬هر چی باشه من نیستم‬

‫تهیونگ‪ :‬اَه بیخیال‪ ،‬حداقل قبل از اینکه بری کنار گوش بده ببین چیه‬

‫هوبی‪ :‬ما اینجا انصراف دهنده نداریم ساب‬

‫نامجون‪ :‬چون من ساب تو نیستم بچ‬

‫جونگ کوک‪ :‬آمم‪ ...‬من یه فکری به ذهنم رسید‬

‫سوکجین‪ :‬بگو!!!‬

‫جونگ کوک‪ :‬آه‪ ،‬یادتونه روز اول کالس نامجون گفت که کاپیتان‬
‫تیم بسکتباله؟ و یونگی هم گفت قبال بسکتبال بازی می کرده؟ چرا‬
‫فردا بعد از مدرسه باهم یه مینی گیم بازی نکنن؟ برنده یه کاری می‬
‫کنه که هرچی بقیه بگن رو بازنده گوش بده‪ .‬البته با دلیل مشخص‪.‬‬

‫نامجون‪ :‬ها! قبوله‬

‫هوبی‪ :‬اوه شت! برای مسابقه دل تو دلم نیست‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1159‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی‪ :‬خیلی خب‬

‫تهیونگ‪ :‬من از االن میدونم تقریبا کی می بره‪ ،‬یا خدا‬

‫جیمین‪ :‬لباس چییر لیدریم رو بپوشم؟‬

‫هوبی‪ :‬آره‬
‫‪188‬‬
‫هوبی‪ :‬اه منظورت برای مسابقست‬

‫سوکجین‪ :‬نظر خوبی بود کوک!‬

‫جونگ کوک‪ :‬ممنون‬

‫یونگی‪ 3:15 :‬توی باشگاه باش ساب‬

‫نامجون‪ :‬این یه قراره‪ ،‬بازنده‬

‫هوبی‪ :‬االن تنش جنسی اینجا رو کسی حس میکنه یا فقط من با جین‬


‫یونیکورنی حشری شدم‬

‫سوکجین‪ :‬هوسوک‬

‫‪ 188‬عاطفه‪ :‬نه پس منظورش برای اتاق خواب تو بود‪/:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1160‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین‪ :‬لعنت بهت‪ ،‬دیگه یونیکورن ها رو به چشم سابق نمیبینم‬

‫جونگ کوک‪ :‬ببخشید بچه ها مامانم داره صدام میکنه باید برم!‬

‫هوبی‪ :‬بچ چی گفتی؟؟؟ جوابش رو نده!‬

‫جونگ کوک‪ :‬نه مرسی‪ ،‬زندگی رو انتخاب میکنم‬

‫تهیونگ‪ :‬این یعنی بازی تمومه؟‬

‫یونگی‪ :‬فکر کنم جای خوبی برای تموم کردنه‪ .‬هفته ی دیگه ادامه اش‬
‫میدیم‬

‫هوبی‪ :‬نههههههههههههههه! این نامردیه! هنوز یه ساعتم نشده!‬

‫سوکجین‪ :‬منم باید تکالیف دیگه ام رو انجام بدم‬

‫جیمین‪ :‬اوه خب‪ ...‬خداحافظ همگی!‬

‫جیمین گروه را ترک کرد‬

‫تهیونگ گروه را ترک کرد‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1161‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی نامجون را به کروه اضافه کرد‬

‫هوبی‪ :‬یه دقیقه دندون رو جیگر بذار داداش‬

‫نامجون‪ :‬چیه‬

‫هوبی‪ :‬قرارمون رو یادته‬

‫نامجون‪ :‬چجوری یادم بره وقتی هر سه ثانیه یادآوریش می کنی؟‬

‫سوکجین‪ :‬داشتیم درموردش صحبت می کردیم‬

‫نامجون‪ :‬دوباره؟‬

‫هوبی‪ :‬و تصمیم گرفتیم وسایلی که روت استفاده می کنیم رو ویدیو‬


‫بگیریم و توی چنل یوتیوبمون بذاریم‬

‫نامجون‪ :‬وات د فاک‬

‫نامجون‪ :‬نه‬

‫نامجون‪ :‬این قرارمون نبود! و قابل بحث کردن نیست!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1162‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی‪ :‬بعد از اینکه ویدیو اولمون رو آپلود کردیم خیلی معروف شدیم‬
‫( با اینکه عمدی نبود) ولی بازم‪ ،‬ملت بازم میخوان‬

‫نامجون‪ :‬نه‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی نامجون را به گروه اضافه کرد‬

‫هوبی‪:‬اگر بذاری یک دقیقه یا حتی ‪ 30‬ثانیه از استفاده کردن یا‬

‫پوشیدن اون وسیله ها ازت ویدیو بگیریم‪ ،‬بعدش می بخشیمت و دیگه‬

‫بهت نمیگیم ساب و مشقات رو هم برات می نویسیم‬

‫نامجون‪ :‬من معدلم بیسته‪ ،‬اگر شما بازنده ها حتی به تکالیفم نزدیک‬
‫بشین میشه منفی بیست‬

‫سوکجین‪ :‬می ذاریم بکنیمون‪ ،‬بدون کاندوم‬

‫نامجون‪ :‬به هر حال که دلتم میخواد‪ ،‬من استریتم و دلم نمیخواد‬

‫بکنمتون‬

‫جونگ کوک‪ :‬من بهشون گفتم از این فکرشون دست بردارن نامجون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1163‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون‪ :‬به نظر نمیاد خیلی خودتو پاره کرده باشی‬

‫جونگ کوک‪ :‬حق باتوئه خخخ‬

‫هوسوک‪ :‬اگر این کارو بکنی دیگه ‪ 3‬نصف شب بهت زنگ نمی زنم‬

‫سوکجین‪ :‬وایسا ببینم‪ .‬واقعا این کار رو می کنی؟‬

‫هوبی‪ :‬آره بعضی وقتا‬

‫جونگ کوک‪... :‬چرا؟‬

‫هوبی‪ :‬برای اینکه خواب های تخمیم رو براش تعریف کنم‪ ،‬پووووف‬

‫نامجون‪ :‬خوابات تخمی نیستن حشری ان‬

‫سوکجین‪ :‬وایسا ببینم‪ .‬نامجون تو چرا هی جوابش رو میدی؟‬

‫نامجون گروه را ترک کرد‬

‫هوبی‪ :‬جرررررررررررررررررررررررررررررر‬

‫هوبی‪ :‬ماموریت شکست خورد‬

‫هوبی‪ :‬دفعه بعدی گیرش میاریم بچه ها‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1164‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوبی گروه را ترک کرد‬

‫سوکجین‪ :‬یعنی حداقل به امتحان کردنش می ارزید‬

‫سوکجین گروه را ترک کرد‬

‫جونگ کوک گروه را ترک کرد‬

‫یونگی گروه را ترک کرد‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1165‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهلم‬

‫"فاک‪ ،‬من خیلی هیجان زده ام!"‬

‫هوسوک همونطور که روی صندلیش ولو میشد‪ ،‬نفس نفس زد‪.‬‬

‫"فکر می کنی نامجون شلوارک بسکتبال بپوشه؟ خدایا این خیلی عالیه‪.‬‬
‫رون های اون خیلی عالین‪ .‬فکر می کنی کی ببره؟ اگر مساوی بشه و‬
‫جفتشون مجبور بشن چیزی که اون یکی میگه رو گوش کنن چی؟"‬

‫همینجوری به چرت و پرت گفته ادامه میداد‪.‬‬

‫جونگکوک نمی دونست هوسوک داره با اون حرف می زنه یا نه‪،‬‬


‫ولی به هر حال شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"نمی دونم آقای مین چقدر کارش خوبه‪ ،‬ولی مشخصه که نامجون‬
‫ورزشکار و روفرمه و اگر کاپیتان تیمه‪ ،‬پس باید بهترین بازیکن‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1166‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مدرسه باشه‪ .‬ولی خب آقای مین قدش کوتاهه و سریعه‪ ،‬فکر کنم بهتر‬
‫از نامجون بتونه توپ رو بدزده‪".‬‬

‫"اگر شلوارک کوتاه بپوشه چی؟"‬

‫هوسوک با رویاپردازی پرسید‪.‬‬

‫"کی؟"‬

‫سوکجین پرسید و کنارشون نشست‪.‬‬

‫"آقای مین یا نامجون؟"‬

‫"آره‪".‬‬

‫هوسوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1167‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک خندید‪ ،‬به بیرون از پنجره نگاه کرد و جفت پسرها رو‬
‫با شلوارک تصور کرد‪.‬‬

‫وقتی یونگی وارد شد‪ ،‬هوسوک تقریبا از جاش بیرون پرت شد‪.‬‬

‫"آقای مین! آقای مین!"‬

‫براش دست بزرگی تکون داد‪.‬‬

‫"وقتی بردین میخواین نامجون چیکار کنه؟"‬

‫"چه زری می زنی؟ من می برم!"‬

‫نامجون ترش کرد‪.‬‬

‫"و یه کاری می کنم خودش استعفا بده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1168‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ساکت شو ساب‪".‬‬

‫هوسوک دستش رو جلوی صورت نامجون تکون داد‪.‬‬

‫"دام ها دارن باهم حرف می زنن‪".‬‬

‫"وقتی بردم میخوام هوسوک رو از کالس بندازی بیرون‪".‬‬

‫نامجون بلند گفت و دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫"وقتی من بردم‪ ...‬هنوز نمیدونم‪ ،‬یه چند تا فکری تو سرم هست‪".‬‬

‫"منم می تونم چند تا دیگه بهتون پیشنهاد بدم؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫"یه لیست کامل دارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1169‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ای خدا‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت و سرش رو بین دست هاش گرفت‪.‬‬

‫"خیلی خب بچه ها‪ .‬امروز درس سوممون رو شروع می کنیم‪".‬‬

‫آقای مین گفت و به سمت تخته برگشت‪.‬‬

‫"فکر کنم همتون انقدر کامیک سکسی خوندین که بدونین چه خبره‪".‬‬

‫همونطور که بچه ها آروم گرفتن‪ ،‬دفتر هاشون رو درآوردند‪.‬‬


‫جونگکوک با اشتیاق منتظر ساعت ‪ 3:15‬بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫باالخره زنگ ساعت ‪ 3‬خورد و میگفت که مدرسه تموم شده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1170‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک سریع از آخرین کالسش به سمت باشگاه راه افتاد‪ ،‬خیلی‬


‫شوق و ذوق داشت‪.‬‬

‫"جیمین!"‬

‫صداش زد و جای پسر موصورتی رو توی جمعیت پیدا کرد‪ .‬سریع به‬
‫سمتش رفت‪.‬‬

‫"قراره شرط ببندیم؟"‬

‫جیمین همونطور که به سمت سالن بسکتبال می رفتن‪ ،‬ازش پرسید‪.‬‬

‫"فکر می کنی کی میبره؟"‬

‫جونگکوک پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1171‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"راستش من بینشون شک دارم‪ .‬فکر می کنم مسابقه تنگاتنگ میشه‪".‬‬

‫"من اینکه کی برنده میشه برام مهم نیست‪ ،‬فقط میخوام دو تا شخص‬
‫سکسی رو درحال ورزش کردن ببینم‪".‬‬

‫جیمین شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"برنده ی اصلی اینجا منم‪".‬‬

‫جونگکوک نخودی خندید و بعد هر دو روی نیمکت ها نشستن‪.‬‬

‫سوکجین چند لحظه بعدش بهشون ملحق شد‪.‬‬

‫"جینی‪".‬‬

‫جیمین بغلش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1172‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فکر می کنی کی میبره؟"‬

‫سوکجین فکر کرد‪.‬‬

‫"هممم‪ ...‬خب مشخصه که نمیخوام آقای مین درس دادن رو کنار‬


‫بذاره‪ ،‬پس میخوام اون ببره‪ .‬و همونطور درباره کاری که آقای مین‬
‫نامجون رو مجبور به انجامش می کنه هم کنجکاوم‪".‬‬

‫"هر چی باشه‪ ،‬سکسیه‪".‬‬

‫هوسوک بهشون ملحق شد‪.‬‬

‫"آقای مین ناامیدمون نمی کنه‪".‬‬

‫یه پوستر توی دستش بود و جونگکوک بهش اشاره کرد‪.‬‬

‫"دقیقا کی رو داری تشویق می کنی؟"‬

‫جونگکوک پلک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1173‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"روی اون پوستر فقط نوشته "برو تو کارش"!"‬

‫"آره همینطوره‪".‬‬

‫هوسوک همونطور که می نشست‪ ،‬سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫چند دقیقه بعد نامجون در حال دریبل کردن توپ بسکتبال وارد زمین‬
‫شد‪ .‬لباس های باشگاهش که یه تیشرت سفید‪ ،‬شلوارک قرمز و کتونی‬
‫بود رو پوشیده بود‪.‬‬

‫"منحرف کجاست؟"‬

‫"هنوز پیداش نشده‪".‬‬

‫سوکجین شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1174‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پوزخندی زد‪ .‬به عنوان حرکت های نمایشی و صرفا جهت پز‬
‫دادن با توپ بین پاهاش دریبل می زد‪.‬‬

‫"حتما انقدر ترسیده که نمیخواد پیداش بشه‪".‬‬

‫توپ رو از روی دستش به سمت کمرش لغزوند و با مچ دستش به‬


‫سمت باال پرتش کرد‪ ،‬روی یه انگشتش گرفتش و بعد اون رو‬
‫چرخوند‪ .‬خندید‪.‬‬

‫این سکسی ترین‪ ،‬آسون ترین و با اعتماد به نفس ترین نمایش دامیننتی‬
‫بود که جونگکوک تا االن از نامجون دیده بود‪ ،‬و مجبور شد تا‬
‫رونهاش رو بهم بچسبونه‪ .‬با اون همه چرت و پرت و سابی که همه‬
‫به نامجون می گفتن‪ ،‬هیچکس نمی تونست زیر اینکه اون تاپ ترین‬
‫آلفای توی اون اتاق و احتماال حتی توی کل مدرسه بود‪ ،‬بزنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1175‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همونطور که به نامجون‪ ،‬که پشت هم ضربه می زد‪ ،‬نگاه می کرد‬


‫ناخون هاش رو با استرس میجویید‪ .‬پسر آلفا در مدت زمانی که منتظر‬
‫اومدن یونگی بود‪ ،‬هی توپ رو توی حلقه مینداخت و پشت سر هم‬
‫امتیاز میگرفت‪ .‬نامجون واقعا کارش خوب بود و جونگکوک از‬
‫باختن یونگی می ترسید‪ .‬واقعا یونگی خودش رو تحویل و بعد استعفا‬
‫می داد؟ امیدوار بود اینجوری نشه‪ ،‬این کالس مورد عالقش بود‪ .‬ولی‬
‫نامجون توی حال و هوای خودش بود و یونگی احتماال سال ها میشد‬
‫که بسکتبال بازی نکرده بود‪ .‬پاش رو از استرس روی زمین می کوبید‪.‬‬

‫و بعد در باز شد و یونگی وارد شد‪ ،‬تهیونگ هم باهاش بود‪.‬‬

‫نامجون همونطور که منتظر اون دوتا بود تا نزدیک بشن‪ ،‬توپ رو‬
‫گرفت و زیر بغلش زد‪.‬‬

‫"می خوای تالشت رو بکنی تا با این ها برکنار شی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1176‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نیشخندی زد‪ ،‬از االن داشت به پیروزیش پوزخند دندون نمایی می زد‪.‬‬

‫یونگی شلوار مشکی و پیرهن سفیدی که آستینش رو باال زده بود رو‬
‫عوض نکرده بود‪.‬‬

‫یونگی فقط لبخند زد‪.‬‬

‫"من برای بهتر کردن مهارت هام نیازی به لباس عوض کردن ندارم‪".‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪ ،‬هنوز داشت پوزخند می زد‪.‬‬

‫"حاال هرچی‪".‬‬

‫"پس چطوره ما هم بازی کنیم؟"‬

‫هوسوک به جفتشون نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1177‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یا میتونیم تا ‪ 5‬امتیاز بازی کنیم یا بیست دقیقه بازی میکنیم و هر‬
‫‪189‬‬
‫کس امتیازش بیشتر بود ببره؟"‬

‫"پنچ امتیاز گرفتن سریع تر از بیست دقیقه بازی کردنه‪".‬‬

‫نامجون گفت و دوباره توپ رو روی انگشتش چرخوند‪ ،‬حتی به‬


‫خودش زحمت نداد بهش نگاه کنه‪ .‬به یونگی نگاه می کرد‪.‬‬

‫"مگر اینکه بخوای بیست دقیقه تمام توی مالء عام مستقیما تحقیر‬
‫بشی؟"‬

‫یونگی بهش نگاه کرد و دست هاش رو پشت سرش گره کرده بود‪.‬‬

‫"تحقیر تو مالء عام رو به تو می سپرم ساب‪ ،‬از اونجایی که واسش‬


‫تیپ زدی‪".‬‬

‫‪ 189‬نیاز‪ :‬دو حالت برای بازی کردن‪ .‬یا هرکی زودتر ‪ 5‬امتیاز بگیره برندهس‪ ،‬یا هرکی توی بیست دقیقه‬
‫بیشترین امتیاز رو بیاره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1178‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون غرید و محکم توپ رو به سمت مرد دریبل کرد‪.‬‬

‫"حاال هرچی منحرف‪ .‬وقتی ازینجا بیرونت کردم دیگه الزم نیست با‬
‫همچین چرت و پرتایی سر و کله بزنم‪".‬‬

‫یونگی توپ رو گرفت‪ ،‬لبخند از روی صورتش پاک نمی شد‪ .‬چند بار‬
‫توپ رو دریبل کرد تا کامال همه چی دستش بیاد‪.‬‬

‫"چند سال از وقتی ورزش کردی می گذره؟"‬

‫نامجون دستش انداخت‪ .‬به جلو خم شد تا کف دست هاش رو روی‬


‫زانو هاش استراحت بده‪.‬‬

‫"من فقط بیس و شش سالمه‪".‬‬

‫یونگی بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫"وقتی تو رو پوشک میکردن‪ ،‬من تو لیگ بسکتبال بازی می کردم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1179‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آآآووو‪ ،‬نیامباگ کوچولو توی پوشک‪".‬‬

‫هوسوک از روی نیمکت اووو ای کشید‪.‬‬

‫"خیلیم کیوت!"‬

‫عالمتش رو توی هوا تکون داد‪.‬‬

‫"امیدوارم کارت توی بازی‪ ،‬بهتر از زر زر کردنت باشه‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫نامجون پوزخد شیطانی زد‪.‬‬

‫"این چیزیه که توش عالی ام‪ ،‬به عالوه ی به فاک داد زن ها تا حد‬
‫مرگ‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1180‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوش به حال زن ها‪".‬‬

‫سوکجین دست هاش رو به سینه اش زد و لب هاش رو جلو داد‪ .‬رو به‬


‫جیمین کرد‪.‬‬

‫"من از خیلی زن ها خوشگل ترم‪ ،‬چرا من رو نمی کنه؟"‬

‫جیمین فقط آه کشید‪.‬‬

‫یونگی توپ رو به جونگکوک که داوطلب شده بود تا توپ رو باال‬


‫بندازه تا بازی شروع بشه‪ ،‬پاس داد‪.‬‬

‫جونگکوک جسم کروی نارنجی رنگ رو با استرس گرفت‪.‬‬

‫"آه‪،‬ا اوکی‪ .‬خب اولین کسی که پنج امتیاز بگیره برنده میشه و بازنده‬
‫باید کل فردا‪ ،‬هر چی که برنده گفت رو انجام بده‪ .‬هر دو با این شرایط‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1181‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫موافقین؟ بعدا نمی تونین زیرش بزنین و االن تنها وقتیه که فرصت‬
‫دارین تا این شرط رو رد کنین‪".‬‬

‫به جفتشون نگاه کرد ولی هیچکدوم از پسرها حرف نزدن‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬بیاید دست مردونه بدیم‪".‬‬

‫یونگی به سمت دانش آموزش برگشت و دستش رو جلو برد‪.‬‬

‫"امیدوارم بازی خوبی داشته باشیم نامجون‪".‬‬

‫از ته قلبش گفت‪ ،‬ولی کم جون ترین پوزخند هم از روی صورتش‬


‫نمیرفت‪.‬‬

‫"می دونم که به من خوش می گذره‪".‬‬

‫نامجون دست معلمش رو محکم فشار داد و پوزخند زد‪.‬‬

‫"شرط میبندم همینطوره معلم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1182‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫توی زمین سر جاشون ایستادن و منتظر به جونگکوک نگاه می کردن‪.‬‬

‫جونگکوک یه نفس عمیق کشید و بعد توپ رو توی زمین بازی‬


‫انداخت‪.‬‬

‫توی زمانی کمتر از یه چشم بهم زدن‪ ،‬هر دو مرد هم زمان بهش ملحق‬
‫‪190‬‬
‫شدن و جونگکوک یه قدم عقب رفت‪ ،‬پشمی بهش نمونده بود‪.‬‬

‫نامجون توپ رو از دست یونگی کنار زد و به سمت پایین زمین رفت‪،‬‬


‫دریبلش کرد و با یه پرش توی تور پرتش کرد‪.‬‬

‫همه همونطور که توپ باال رفت‪ ،‬تماشاش می کردن‪ ...‬و توب کامال‬
‫بی نقص توی تور رفت‪.‬‬

‫‪ 190‬نیاز‪ :‬اینا هم هنرهای عاطفهس دیگه‪ .‬هر بار میبینم پاره میشم از خنده!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1183‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک جیغی کشید‪ ،‬از جاش بلند شد و عالمتش رو تکون می داد‪.‬‬

‫"آررررهههه! جونی! برو!"‬

‫نامجون همونطور که به سمت یونگی‪ ،‬که حتی توی حرکت اول مسابقه‬
‫تکون هم نخورده بود‪ ،‬برگشت‪ .‬داشت با حقارت بهش نگاه می کرد‪.‬‬

‫"اوه بیخیال‪ ،‬اگر بدون عرق ریختن ببرمت جالب نمیشه!"‬

‫یونگی پیش خودش خندید‪.‬‬

‫"پس فکر کنم بهتره شروع کنم‪".‬‬

‫جونگکوک توپ رو پس گرفت و بازیکن ها دوباره سر جاهاشون‬


‫ایستادن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1184‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دوباره توپ رو به سمت باال پرت کرد‪ ،‬امیدوار بود که یونگی‬


‫بسکتبالیست خوبی باشه‪.‬‬

‫الزم نبود خیلی امیدوار بمونه چون یونگی توپ رو از نامجون دزدید‪،‬‬
‫دانش آموز رو متعجب کرد و از یه فاصله ی غیر ممکنی توپ رو‬
‫شوت کرد‪.‬‬

‫نامجون با ناباوری به توپ نگاه کرد که از کل زمین رد شد‪ ،‬به بک‬


‫بورد خورد و توی تور افتاد‪.‬‬

‫"توی حلقه افتاد‪".‬‬

‫یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1185‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون اخم کرد و دست جنبوند تا جبرانش کنه‪.‬‬

‫"حاال هرچی‪ ،‬تازه مساوی شدیم‪".‬‬

‫توپ رو برداشت و محکم به سمت جونگکوک که درست هم‬


‫نتونست بگیرتش پرتش کرد‪.‬‬

‫"یک یک‪".‬‬

‫گفت و برای بار سوم توپ رو پرت کرد‪.‬‬

‫یونگی قد کوتاه‪ ،‬سریع و با مهارت بود‪ .‬توپ رو دریبل کرد و وقتی‬


‫ش‬
‫نامجون می خواست گیرش بندازه‪ ،‬یهو چرخید‪ .‬چرخید و با یه پر ِ‬
‫زیبا‪ ،‬دومین امتیازش رو هم گرفت‪ .‬خیلی با ظرافت دستش رو باال‬
‫آورد ساعت رولکسش رو چک کرد‪.‬‬

‫"حق با توئه‪ ،‬برای تموم کردنش نیازی به بیست دقیقه نیست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1186‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی همونطور که با آرامش به سمت وسط زمین میومد‪ ،‬گفت و‬


‫موهاش رو به هم ریخت‪.‬‬

‫نامجون تو مرز انفجار بود‪ .‬پیرهن معلمش حتی از توی شلوارش در‬
‫نیومده بود‪.‬‬

‫سرجاش ایستاد و به خودش گفت که این بار تمرکز کنه‪ .‬می تونست‬
‫از پسش بربیاد‪ .‬یونگی فقط یکی دو بار شانس آورده بود‪ ،‬فقط همین‪.‬‬

‫جونگ کوک االن خیلی هیجان داشت‪ .‬با اشتیاق توپ رو به سمت‬
‫بازیکن ها پرت کرد‪.‬‬

‫"برو!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1187‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون با عجله به سمتش رفت‪ ،‬ولی یونگی از ناکجا پیداش شد و‬


‫دسترسیش به توپ رو سد کرد‪ .‬دور دانش آموز دریبل کرد و خیلی‬
‫ساده راه نامجون رو که هر بار میخواست توپ رو بزنه‪ ،‬با دست هاش‬
‫می بست‪ .‬یونگی با عجله به سمت پایین زمین رفت و با یه ضربه‬
‫مچش‪ ،‬توپ رو پرت کرد‪.‬‬

‫توی حلقه افتاد‪.‬‬

‫دیگه قلب نامجون شروع به تپیدن کرده بود‪ ،‬و این فقط بخاطر آدرنالین‬
‫نبود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1188‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بهانه ات برای این راند چیه ساب؟"‬

‫یونگی با تمسخر بهش گفت‪.‬‬

‫"دیگه مساوی نیستیم و نمی تونی بگی به عنوان یه آماتور شانس‬


‫آوردم‪".‬‬

‫"سه به یک‪".‬‬

‫جونگکوک گفت و توپ رو دوباره گرفت‪.‬‬

‫نامجون نگاهی انداخت و دندون قروچه ای کرد‪.‬‬

‫توپ دوباره به بازی فرستاده شد و این بار نامجون جوری مدیریت‬


‫کرد تا بگیردش‪ .‬سریع به معلمش پشت کرد و راهش رو برای دزدیدن‬
‫توپ سد کرد‪ .‬به سمت پایین زمین دریبل زد‪ .‬داشت توپ رو پرت‬
‫می کرد که یه دست یهویی توپ رو از دستش بیرون کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1189‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی همونطور که به اون یکی سمت زمین می رفت‪ ،‬به سمت توپ‬
‫رفت و اون رو تحت کنترل گرفت‪ .‬گرفتش و پرتش کرد‪ ،‬همونطور‬
‫که نامجون توی هوا پرید و یه ثانیه بعدترش دستش رو زد‪.‬‬

‫"چهار به یک!"‬

‫جونگکوک مجبور بود بخاطر جیغ کسایی که روی نیکمت بودن داد‬
‫بزنه‪.‬‬

‫نامجون فریادی از سر کالفگی سر داد که به یه "اَه!"ختم شد‪ .‬لبه ی‬


‫پیرهنش رو گرفت‪ ،‬از سرش در آورد و اون رو یه گوشه ای پرت‬
‫کرد‪.‬‬

‫"مال منه!"‬

‫هوسوک عمال از روی نیمکتش افتاد تا تیشرت پسر آلفا رو برداره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1190‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هولی فاک‪".‬‬

‫سوکجین سریع سرپا شد‪.‬‬

‫"نامجون! تو یه پیرسینگ نیپل فاکی داری!"‬

‫جونگکوک تا حاال توی زندگیش انقدر سریع سرش رو برنگردونده‬


‫بود‪.‬‬

‫درست بود‪.‬‬

‫نیپل سمت چپ نامجون با یه میله ی نقره ای سوراخ شده بود و این‬


‫هات ترین صحنه ای بود که جونگکوک از وقتی که بازی شروع‬
‫‪191‬‬
‫شده بود‪ ،‬توی دوازده دقیقه ی اخیر‪ ،‬دیده بود‪.‬‬

‫‪ 191‬نیاز‪ :‬واال حتی تصورش برای من هاته‪ ،‬چه برسه به جونگکوکی که از لحظه اول فیک نامجون رو میخواسته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1191‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چرا هیچوقت بهمون نگفتی؟"‬

‫هوسوک با چشم های گرد شده پرسید‪.‬‬

‫"چون که فاک یو‪".‬‬

‫نامجون جوابش رو داد و به سمت جای خودش برگشت‪ .‬موهای خیس‬


‫از عرقش رو از روی صورتش کنار زد و روی یونگی که داشت بهش‬
‫پوزخند میزد تمرکز کرد‪.‬‬

‫"یه امتیاز دیگه بگیرم میبرم‪".‬‬

‫یونگی با خوشحالی بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1192‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک توپ رو دوباره گرفت‪ .‬توپ رو برای بازی فینال پرت‬


‫کرد‪ ،‬ولی در عین حال چشم از پیرسینگ نیپل نامجون هم نگرفت‪.‬‬

‫هر دو پسر توی راند فینال بی رحم بودن‪.‬‬

‫نامجون یونگی رو با سر شونه نگه داشت و توپ رو از چنگش درآورد‪.‬‬


‫باال پرید و داشت توپ رو پرت می کرد که یونگی به کمرش خورد‬
‫و جفتشون رو روی زمین انداخت‪ .‬هر دو چهار دست و پا به سمتش‬
‫رفتن‪ ،‬اون وسط پر از فریاد و دست و پا زدن های الکی بود تا اینکه‬
‫در آخر کار نامجون به خرخر افتاد‪.‬‬

‫"هی وایسین!"‬

‫جونگکوک هینی کشید‬

‫"این خطاست‪ .‬مگه نه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1193‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی هیچکدوم از بازیکن ها به حرفش گوش ندادن‪.‬‬

‫یونگی با پاهاش روی زمین می خزید‪ .‬به سمت توپ دوید و اون رو‬
‫قاپید‪ .‬توپ رو پرت کرد‪ ،‬ولی نامجون با یه پرش سر وقت راهش رو‬
‫بست‪.‬‬

‫نامجون توپ رو دزدید‪ ،‬ولی بعدش یونگی با مهار کردن نامجون روی‬
‫زمین‪ ،‬سرسختانه مقابله به مثل کرد‪ .‬دست های نامجون سریع تکون‬
‫خوردن و کمربند یونگی رو گرفتن و تعادل معلم رو بهم زدن‪ .‬توپ‬
‫روی لبه ی حلقه چرخید و از کنار به پایین افتاد‪.‬‬

‫"بس کنین‪ ،‬با شما دوتام!"‬

‫جونگکوک داد زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1194‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چرا؟"‬

‫یونگی پوزخند دندون نمایی بهش زد‪ ،‬همونطور که سرپا می ایستاد‪،‬‬


‫نفس های سنگینی می کشید‪ .‬انگار از سرگرم شدن زیادی سرخ شده‬
‫بود‪.‬‬
‫‪192‬‬
‫"یادم رفته بود که بسکتبال بدون قانون چقدر باحالتره!"‬

‫سرش رو عقب برد و خندید‪.‬‬

‫اونقدر خوشگل به نظر می رسید که جونگکوک نمی تونست باهاش‬


‫بحث کنه‪.‬‬

‫یونگی از سر شونه اش نگاهی به نامجون که اون طرف زمین توپ رو‬


‫گیر آورده بود و داشت توی زمین باهاش دریبل می زد‪ ،‬انداخت‪.‬‬

‫‪ 192‬نیاز‪ :‬بازی بسکتبال رو که همه بلدن‪ ،‬یه مدل دیگه هم داره که کال سیستمش بی قانونیه و هرکاری بخوای‬
‫میتونی بکنی‪ ،‬فقط باید توپ رو از حلقه رد کنی‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1195‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نظرت رو برای خودت نگه دار کوک‪".‬‬

‫نامجون گفت و قبل از اینکه جونگکوک بتونه اعتراضی بکنه‪ ،‬به‬


‫بازی برگشت‪.‬‬

‫جونگکوک با بیچارگی به ادامه ی مبارزه ی اون دو مرد که همدیگر‬


‫رو به زمین هل می دادن‪ ،‬لباس هاشون کش میومد و توی زمین چشم‬
‫بسته داد میزدن‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫نامجون که توی این چهار بار به ندرت خودش رو نگه داشته بود‪ ،‬به‬
‫کناری هل داد شد‪ ،‬بنابراین اجازه داد تا صدای غرشی از توی گلوش‬
‫بیرون بیاد‪ .‬شنید که یونگی با سرعت ازش رد شده و این باعث شد‬
‫سرش رو باال بگیره و چشم هاش گرد بشه‪.‬‬

‫"نه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1196‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی توپ قبلش توی هوا رفته بود‪.‬‬

‫همه همونطور که توپ چند بار دور حلقه چرخید‪ ،‬نفس هاشون رو‬
‫حبس کرده بودن و بعد باالخره داخل تور افتاد‪.‬‬

‫نیمکت نشین ها بالفاصله فریاد بلندی کشیدن‪.‬‬

‫وقتی که توپ توی قسمت زمین خودش به پایین افتاد‪ ،‬نامجون با‬
‫ناباوری بهش خیره شد‪ .‬یادش رفته بود که حاال بازی به پایان رسیده‬
‫بود‪.‬‬

‫بازی تموم شده بود‪.‬‬

‫اون باخته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1197‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی برده بود‪.‬‬

‫یونگی برای ‪ 24‬ساعت صاحب اختیارش بود‪.‬‬

‫قبل از اینکه نامجون بتونه فکر کنه‪ ،‬دستی جلوی دیدش تکون خورد‪.‬‬

‫بازی خوبی بود ساب‪".‬‬


‫" ِ‬

‫یونگی داشت پوزخند می زد‪.‬‬

‫"بهت گفتم قراره خوش بگذره‪".‬‬

‫داشت وانمود میکرد که بامالحظهس‪.‬‬

‫"به نظرم باید یه چیز دیگه ای پیدا کنی که توش خوب باشی‪ ،‬مگر‬
‫اینکه توی به فاک دادن زن ها هم خیلی افتضاح باشی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1198‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خودش سر پا شد‪.‬‬

‫"میخوام دوباره مسابقه بدیم!"‬

‫داد زد و دست یونگی رو کنار زد‪.‬‬

‫"تو لحظه ی آخر من رو هل دادی! این عادالنه نیست!"‬

‫"هی هی نامی پو کوچولوووو‪".‬‬

‫هوسوک با صدای نازک شده ای گفت و به سمتشون رفت‪ .‬پیرهن‬


‫نامجون تنش بود‪.‬‬

‫"آقای مین عادالنه برد‪ ،‬پس باید ورزشکار خوبی باشی و شکستت رو‬
‫قبول کنی‪".‬‬

‫"نه!"‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪ .‬با دست به سینه یونگی ضربه زد و یکم‬
‫مرد رو به عقب هل داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1199‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من می خوام دوباره یه مسابقه بدیم!"‬

‫یونگی پیش خودش خندید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬یه بار دیگه هم دماغت رو به خاک می مالم‪".‬‬

‫نامجون ضربه ای به زمین زد‪ .‬همونطور که خونش به جوش اومده بود‪،‬‬


‫توپ رو دوباره گرفت‪.‬‬

‫بالفاصله هر دو بازی دوم رو شروع کردن و مثل دفعه قبل سفت و‬


‫سخت ادامه دادن‪.‬‬

‫یونگی توپ رو انداخت و یه امتیاز دیگه گرفت‪.‬‬

‫و یکی دیگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1200‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و یکی دیگه‪.‬‬

‫و یکی دیگه‪.‬‬

‫و بعد یکی دیگه‪.‬‬

‫نامجون روی دست ها و زانوهاش زمین افتاد‪ ،‬بخاطر خستگی نفس های‬
‫سنگینی می کشید و حسابی عصبانی بود‪.‬‬

‫"دیگه آماده ی بیخیال شدن هستی ساب؟"‬

‫یونگی درحالیکه یه ابروش رو باال برده بود‪ ،‬توپ بکستبال رو روی‬


‫انگشتش می چرخوند‪.‬‬

‫نامجون یهو سرش رو باال آورد‪ ،‬از چشم هاش آتیش می بارید‪.‬‬

‫"دوباره مسابقه بدیم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1201‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تمام پوست طالیی نامجون عرق کرده بود‪ .‬هر دو توی زمین می دویدن‬
‫تا توپ رو بدزدن‪ ،‬جاخالی میدادن و توپ رو پرتاب می کردن‪ .‬عرق‬
‫پسر آلفا داشت روی زمین می چکید‪ .‬هر دو سنگ تموم گذاشته بودن‪،‬‬
‫زانوها و آرنج هاشون داغون شده بود‪ ،‬ساق پاشون ضربه و گونههاشون‬
‫مشت خورده بود‪.‬‬

‫باالخره بعد از بردن پنج امتیاز دیگه‪ ،‬یونگی دور و بر دانش آموزش‪،‬‬
‫که به کمرش دراز کشیده بود و انقدر کوفته بود که نمی تونست دیگه‬
‫ادامه بده‪ ،‬می پلکید‪.‬‬

‫"تا حاال اعتراف به شکست کردی؟"‬

‫پوزخند زد‪.‬‬

‫"یا باید چند بار دیگه ببرم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1202‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون انرژی ای برای بحث کردن نداشت و سرش گرم هوا رسوندن‬
‫به ریه هاش بود‪ .‬پوستش از عرق می درخشید و موهاش به پیشونیش‬
‫چسبیده بود‪ .‬فقط نالید و روش رو از معلم عوضیش برگردوند‪ .‬سینه ی‬
‫لختش پشت سرهم باال و پایین می شد‪.‬‬

‫"سوکجین یکم براش آب بیار‪ ،‬باشه؟ فکر نکنم یه مدت بتونه ازجاش‬
‫بلند شه‪".‬‬

‫یونگی گفت‪ .‬همونطور که به سمتش می رفت با بازیگوشی توپ رو‬


‫هم دریبل می کرد‪.‬‬

‫همه سریع به سمت نامجون اومدن و دورش رو گرفتن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1203‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ایشاال دفعه ی بعدی نامباگ‪".‬‬

‫هوسوک همونطور که به سمت پسر عرق کرده خم شده بود گفت‪ .‬به‬
‫پیرسینگ نقره ای نگاه کرد‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬میتونم با این بازی کنم؟"‬

‫انگشتش رو بهش رسوند و با نیپل سوراخ شدش ور رفت‪ .‬نامجون دادی‬


‫زد و دستش رو کنار زد‪.‬‬

‫ابروهای هوسوک باال پرید‪.‬‬

‫"اوه؟"‬

‫بعد پوزخند زد‪.‬‬

‫"پس اینکه فقط همین یکی رو پیرسینگ زدی یه دلیلی داره‪ ،‬گرفتم‬
‫چی شد‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1204‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هوبی‪ ،‬دست از سرش بردار‪".‬‬

‫جیمین دست هوسوک رو کنار زد‪.‬‬

‫"حالت خوبه نامجون؟"‬

‫ازش پرسید‪.‬‬

‫"یکم خون ریزی داری‪".‬‬

‫درست میگفت‪ ،‬دانش آموز به خاطر بازی یکم خراش و زخم برداشته‬
‫بود‪ .‬چیز جدی ای نبود‪ ،‬ولی همشون نیاز به چسب زخم داشتن‪.‬‬

‫"خوبم‪".‬‬

‫نامجون هوفی کرد‪ ،‬به پهلو شد تا از دستشون فرار کنه‪ .‬خودش رو‬
‫مجبور کرد تا دو زانو بشه‪ .‬دست هاش داشت به خاطر تالشش برای‬
‫بلند کردن خودش می لرزید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1205‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیا‪".‬‬

‫سوکجین با عجله به سمتشون رفت‪ ،‬یه بطری آب توی دستش بود‪.‬‬


‫روی پاهاش نشست و به پسر تعارفش کرد‪.‬‬

‫نامجون بطری رو از دستش قاپید و درش رو باز کرد‪ .‬نصفش رو خورد‬


‫و نصفش رو روی سرش خالی کرد‪.‬‬

‫جونگکوک بهش زل زده بود‪ ،‬همونطور که به نامجون پیرسینگ دار‬


‫و بدون تیشرت نگاه می کرد که آب رو روی پوست عرق کرده ی‬
‫‪193‬‬
‫دارچینیش خالی کرد‪ ،‬خیمه ی توی شلوارش بزرگ تر می شد‪.‬‬

‫"اصال نمیتونم برای نقشه ی لعنتی ای که آقای مین کشیده صبر کنم‪".‬‬

‫هوسوک تقریبا زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪ 193‬عاطفه‪ :‬االن تو این شرایط واقعا وادفاک جئون جونگکوک‪/:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1206‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"قراره خیلی خوب باشه‪".‬‬

‫"من هنوزم نمی تونم باور کنم که نامجون باخت‪".‬‬

‫سوکجین باهاش موافق بود‪.‬‬

‫"فکر می کردم مو الی درز بردش نمیره‪".‬‬

‫"من هنوز اینجام بازنده ها‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت و به دیوار تکیه داد‪.‬‬

‫"به کی میگی بازنده وقتی خودت سه تا مسابقه ی پشت سر هم رو‬


‫باختی؟"‬

‫هوسوک خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1207‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"هنوزم میتونم تو رو ببرم‪".‬‬

‫هوسوک دوباره خندید‪.‬‬

‫"این صحبت یه دامیننت بود که تا حاال کتک نخورده!"‬

‫پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"همینت رو دوست دارم نامی‪ .‬مهم نیست چی بشه‪ ،‬تو همیشه قوی و‬
‫کله خری‪".‬‬

‫سوکجین پلک زد‪.‬‬

‫"ووااا هوبی‪ ،‬مواظب حرفات باش‪ .‬انگار روش کراش داری‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1208‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک با بی توجهی براش دستش رو تکون داد‪.‬‬

‫"احساس داشتن برای گی هاست‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون بعد از اینکه از حمام مدرسه بیرون اومد‪ ،‬پیرهن زاپاسش رو‬
‫پوشید‪.‬‬

‫موهاش رو جلوی آینه با یه حوله خشک کرد و به انعکاس خودش‬


‫توی آینه نگاه کرد‪.‬‬

‫هنوز داشت ذهنش رو نسبت به حقیقتی که به یونگی باخته بود مرتب‬


‫می کرد‪ ،‬باید یه روز کامل به چیزی که معلم عوضی و منحرفش‬
‫میگفت‪ ،‬گوش می داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1209‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فاک‪".‬‬

‫فکش رو منقبض کرد و حوله رو گوشه ای پرت کرد‪.‬‬

‫کیفش رو برداشت و قفل گوشیش رو باز کرد‪.‬‬

‫یه پیام جدید از آقای مین داشت‪.‬‬

‫یه ساعت دیگه خونه ی من باش ساب‪ .‬از همون موقع شروع می کنیم‪.‬‬

‫نامجون به ناکجا خیره شد و گوشیش رو توی دستش فشار داد‪.‬‬

‫وییییز!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1210‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫گوشی دوباره لرزید و نامجون نگاهش رو پایین آورد تا صفحه‬


‫گوشیش رو ببینه‪.‬‬

‫دوباره گفتم ساب؟ خب منظورم برده بود‪.‬‬

‫و نامجون از عصبانیت فریاد کشید‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫هوسوک وقتی به خونه اش برگشته بود و داشت توی تختش فیلم‬


‫میدید‪ ،‬یهو سر جاش نشست‪.‬‬

‫"فاک!"‬

‫هینی کشید و چشم هاش گرد شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1211‬‬


Virgin Classroom Season 1

"!‫"منم جزو همون گی هام‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 1212


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهل و یکم‬

‫نامجون همونطور که با خستگی داشت پاهاش رو روی زمین میکشید‪،‬‬


‫از پیاده رو به سمت خونهی آقای مین میرفت‪.‬‬

‫از این پیاده رو متنفر بود‪ .‬از اینکه راه خونه ی معلمش رو بلد بود‪،‬‬
‫متنفر بود‪ .‬از این شرط احمقانه متنفر بود‪ .‬از این کالس متنفر بود‪ .‬از‬
‫همه چیز متنفر بود‪.‬‬

‫اما بیشتر از هر چیز از خودش بدش میومد‪ .‬چطور انقدر خفتبار باخته‬
‫بود؟ یک به چهارده؟ خدایی؟! اون کاپیتان تیم بسکتبال کوفتی بود و‬
‫با این حال فقط تونسته بود یک امتیاز درمقابل یونگی بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1213‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نالید‪ ،‬همونطور که لپ هاش دوباره از خجالت قرمز می شد‪،‬‬


‫دستش رو به سمتش پیشونیش برد‪.‬‬

‫تنها چیزی که خیالش رو راحت می کرد این بود که همکالسی هاش‬


‫هاش نمی تونستن بخش اولِ روزِ بدون شک تحقیر شدن به عنوان برده‬
‫ی یونگی رو ببینن‪ .‬و فردا سر کالس‪ ،‬فقط قرار بود حرفایی رو که‬
‫یونگی ممکن بود بگه‪ ،‬بشنون‪.‬‬

‫و بعد از اینکه نامجون بسته‪ ،‬گگ زده و تنبیه‪ ،‬و مدام جلوشون تحقیر‬
‫شده بود‪ ،‬دیگه چیزی نمونده بود که دوستاش بخوان ببینن‪.‬‬

‫یکم حس بهتری پیدا کرد‪ ،‬به در خونه ی یونگی رسید و بلند در زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1214‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیا تو ساب‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫وقتی در رو باز کرد و همکالسی هاش رو پخش و پال‪ ،‬توی پذیرایی‬


‫یونگی در حال چایی و اسنک خوردن دید‪ ،‬اون یکم حس خوب‬
‫نامجون درجا از بین رفت و مرد‪.‬‬

‫توی چهارچوب در خشکش زد‪ ،‬همونطور که بهشون زل زده بود‪ ،‬با‬


‫یه دست بند کیفش رو گرفته و با یه دست محکم به دستیگره ی در‬
‫چسبیده بود‪.‬‬

‫بعدش یونگی با پوزخند وسط اونجا رفت‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬فکر می کردیم پیدات نمیشه‪ .‬خب زود باش بیا تو ساب‪ .‬نمیخوام‬
‫یه ثانیه هم تلف بشه‪ .‬باالخره تو ستاره ی نمایش امشبی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1215‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خودش رو مجبور کرد که وارد بشه‪.‬‬

‫"شماها دیگه اینجا چه غلطی می کنین؟"‬

‫از دوست هاش پرسید و در رو پشت سرش بست‪.‬‬

‫"آقای مین دعوتمون کرد تا بیایم‪".‬‬

‫جیمین گفت و کمی از چاییش رو خورد‪.‬‬

‫نامجون نگاهش رو به معلمش داد‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬پس اون دعوتتون کرده؟"‬

‫یونگی همونطور که به سمتش می رفت‪ ،‬فقط لبخند زد‪ .‬شونهی‬


‫دانشآموزش رو گرفت‪ ،‬کیفش رو از روش برداشت و رهاش کرد‪،‬‬
‫کیف با صدای بدی روی زمین افتاد‪ .‬معلم دست نامجون رو گرفت و‬
‫اون رو به سمت حموم کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1216‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سر وقت رسیدی اسلیو‪".‬‬

‫یونگی گفت‪ .‬در رو باز کرد و دانشآموزش رو داخل هل داد‪.‬‬

‫"سر وقت برای چی؟"‬

‫نامجون با اعصاب خردی گفت‪ .‬وقتی واقعی بودن موقعیتی که توش‬


‫بود شروع شد‪ ،‬قلبش شروع به کوبیدن کرد‪.‬‬

‫باید هرکاری که یونگی‪ ،‬آدمی که بیشتر از هر کسی ازش متنفر بود‪،‬‬


‫می گفت رو برای یک روز کامل انجام میداد‪ .‬بیست و چهار ساعت‪.‬‬
‫و همکالسی هاش هم تماشا می کردن‪.‬‬

‫"ساعت ‪ 4:48‬دقیقست‪"،‬‬

‫یونگی همونطور که از حموم بیرون میومد‪ ،‬ساعت رولکسش رو چک‬


‫کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1217‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"لباس هات رو عوض کن و لباسی که برات گذاشتم رو بپوش و بیا‬


‫بیرون‪ .‬موافقت کرده بودی تا ساعت پنج عصر فردا هر کاری بگم‬
‫میکنی‪ ،‬پس نمیخوام حاضر جوابی یا بحثی رو بشنوم‪ ،‬خب ساب؟"‬

‫"من با این موافقت نکرده بودم‪"،‬‬

‫نامجون دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"من فقط یه شرط احمقانه رو باختم‪".‬‬

‫یونگی پوخند دندون نمایی زد‪ ،‬سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"پس حاال که باختی احمقانه شد؟"‬

‫قبل از اینکه نامجون بتونه بحثی بکنه‪ ،‬یونگی در رو محکم بست و‬


‫باعث شد دانشآموز عقب بپره‪.‬‬

‫"ده دقیقه وقت داری عوضشون کنی‪"،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1218‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی از پشت در گفت‪.‬‬

‫"وگرنه هممون میایم و کمکت می کنیم لباس هات رو عوض کنی‪".‬‬

‫نامجون می دونست اون لباس‪ ،‬لباسیه که بیشتر از پوشیدن دلش‬


‫میخواد آتیشش بزنه‪ ،‬ولی االن انتخابی غیر از این نداشت‪ .‬همه ی این‬
‫ها به کنار اون راه های زیادی برای زدن زیر قولش بلد بود‪ ،‬ولی انقدر‬
‫نفرتش نسبت به معلمش کورش کرده بود که هیچوقت به اینکه ببازه‬
‫فکر نکرده بود‪.‬‬

‫باالخره به کانتر‪ ،‬جایی که تعدادی لباس منتظرش بود‪ ،‬نگاهی انداخت‪.‬‬

‫شاید اصال باید از اینکه یونگی بهش لباس داده بود‪ ،‬ممنون هم می بود‪.‬‬
‫بهتر از این بود که لخت دور می رفت‪.‬‬

‫درسته؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1219‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صدای هر هر کردن هوسوک و سوکجین رو شنید‪ .‬از اونجایی که‬


‫نامجون میدونست که اون ها میدونستن چه لباسی اونجاست‪ ،‬فقط آه‬
‫کشید‪.‬‬

‫جونگکوک با اشتیاق پاش رو تکون میداد‪ ،‬و همونطور که بی صبرانه‬


‫منتظر بود تا اون در باز بشه و نامجون با اون لباس ظاهر بشه‪ ،‬به در‬
‫حمام زل زده بود‪.‬‬

‫جیمین آروم خندید و یکم از چاییش خورد‪.‬‬

‫نامجون اولین تیکه اش رو برداشت‪ .‬مونده بود که این چی می تونه‬


‫باشه‪ .‬روسری؟ یه هد بند بزرگ؟‬

‫ولی بعد که بازش کرد‪ ،‬قلبش هری ریخت و نفس کشیدن یادش رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1220‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یاااا!"‬

‫با عصبانیت داد زد‪ ،‬با حرص مشتی به در کوبید و باعث شد قاب در‬
‫تقی صدا بده‪.‬‬

‫"عوضی های نکبت! عمرا اگر اینو بپوشم!"‬

‫از اون طرف در صدای خنده ی بقیه رو شنید و نالید‪ .‬می دونست‬
‫خودش‪ ،‬خودش رو توی این آشفته بازار انداخته و قرار نیست کسی‬
‫بهش آسون بگیره‪.‬‬

‫غرغر کنان به زمین و زمان فحش داد‪ ،‬با بی میلی پیرهن و شلوار جینش‬
‫رو درآورد و کناری انداخت‪ .‬شورتش رو نگه داشت‪ ،‬مهم نبود چی‬
‫بشه‪ ،‬نامجون نمیخواست اون رو در بیاره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1221‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آروم اون لباس رو از روی سرش رد کرد‪ ،‬تحت هیچ شرایطی‬


‫نمیخواست به آینه نگاه کنه‪.‬‬

‫قسمت دوم لباسش که حتی بدتر هم بود رو بین دو تا انگشتش نگهش‬


‫حیوون توی جاده کشته شدهست‪ .‬قیافه‬
‫ِ‬ ‫داشت‪ ،‬جوری که انگار که یه‬
‫گرفت؛ قطعا دلش نمی خواست اون رو بپوشه‪ ،‬ولی می دونست باید‬
‫این کار رو بکنه‪ ،‬و این کار رو سریع هم بکنه وگرنه همه ی اون‬
‫بدقواره ها عین بوق میومدن تو و کمکش می کردن تا لباسش رو‬
‫عوض کنه‪.‬‬

‫نامجون همونطور که لباس رو که تا روی باسنش میرسد‪ ،‬باال کشید‪،‬‬


‫آهی از سر درموندگی کشید‪ ،‬از اینکه لباس اونجوری به باسنش‬
‫چسبیده بود متنفر بود‪ ،‬یه جوری روی منحنی های بدنش خوابیده بود‬
‫که انگار اون لباس سفارشی برای اون دوخته شده بود‪ .‬از اونجایی که‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1222‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی رو می شناخت‪ ،‬احتمال این موضوع وجود داشت‪ .‬یونگی‬


‫احتماال با انداختن یه نگاه به نامجون‪ ،‬سایزهاش رو متوجه شده بود‪.‬‬

‫منحرف عوضی‪.‬‬

‫پوشیدن تیکه ی یکی مونده به آخر لباس از همه راحت تر بود‪ ،‬ولی‬
‫خب چیزی از تنفرش ازش کم نکرده بود‪ .‬همونطور که اون تیکه رو‬
‫از پاهای کشیدهش باال میکشید‪ ،‬مکثی کرد و اون رو باالی رون هاش‬
‫محکم کرد‪.‬‬

‫آخرین تیکه ی لباس‪ ،‬سخت ترین و دردناک ترین چیز برای پوشیدن‬
‫بود‪ .‬چند دقیقه ای درگیرش بود‪ ،‬همونطور که بندهاش رو می بست‪،‬‬
‫نفرت خالص هم توی وجودش جریان پیدا میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1223‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫باالخره کارش تموم شد‪ .‬بلند شد‪ ،‬اما سکندری خورد‪ ،‬بنابراین سریع‬
‫روشویی رو گرفت تا خودش رو ثابت نگه داره‪.‬‬

‫جراتش رو جمع کرد تا نگاهی به خودش بندازه و با دیدن انعکاس‬


‫لباسی که یونگی براش انتخاب کرده بود‪ ،‬می خواست با تیغِ یونگی‬
‫گلوی معلمش رو ببره‪.‬‬

‫یه تاپ نیم تنه ی کوتاه‪ ،‬مشکی و تنگ پوشیده بود که عضالت‬
‫شکمش و خط وی شکل شکمش رو نشون می داد‪ .‬پیرسینگش به‬
‫پارچه ی نازک و تنگش چسبیده بود و رشته های تار مانند لباس روی‬
‫شونه های پهنش ریخته بود و به طرز خفه کننده ای روی عضالت سینه‬
‫اش پرس شده بود‪ .‬تیکه دومش یه مینی دامن خیلی کوتاه بود که به‬
‫سختی می پوشوندش و یجورایی چیزی برای قوه ی تصور مخاطب باقی‬
‫نمی ذاشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1224‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون غرید‪ ،‬میخواست لباس رو پاره کنه و تیکه هاش رو توی دهن‬
‫یونگی بچپونه‪ .‬جوراب بلند مشکیش از انگشت پا تا باالی رون هاش‬
‫رو پوشونده بود و باعث می شد پاهاش کشیده تر از همیشه به نظر‬
‫برسه‪ .‬آخرین اکسسوریش‪ ،‬یه جفت کفش پاشنه بلند مشکی با بندهای‬
‫ضربدری بود که چند سانتی به قدش اضافه کرده بود‪ .‬نامجون باید یکم‬
‫پایین میومد تا بتونه خودش رو کامل توی آینه ببینه‪.‬‬

‫ازش بدش میومد‪ .‬از همه چیز بدش میومد‪.‬‬

‫این لباس قطعا برای این درست شده بود تا بیشتر سابمسیو و کمتر‬
‫دامیننت نشونش بده‪ ،‬که همین موضوع باعث میشد تا کفری بشه‪ .‬اون‬
‫بزرگ ترین دام توی کالس بود و همه این رو می دونستن‪ ،‬خب پس‬
‫چرا هی میخواستن اون رو تو جایگاه مخالفش جا بدن؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1225‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تقه ای به در خورد‪.‬‬

‫"زمانت تمومه اسلیو‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"آماده ای؟ یا بیایم تو برای پوشیدن لباس جدیدت یه دستی بهت‬


‫برسونیم؟"‬

‫نامجون می تونست صدای همکالسی هاش که داشتن آروم می خندیدن‬


‫رو بشنوه‪ ،‬چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"کارم تموم شد‪".‬‬

‫جوابش رو داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1226‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خیلی خب‪ .‬اگر اونا می خواستن اینجوری بازی کنن‪ ،‬پس نامجون با‬
‫بازی احمقانه ای که خودشون راه انداخته بودن‪ ،‬اون ها رو زمین‬
‫میزد‬

‫قبل از اینکه کسی در رو باز کنه‪ ،‬خودش در رو باز کرد و با دقت و‬


‫اعتماد به نفس بیرون رفت‪ ،‬حتی با وجود پاشنه های بلندش هم‬
‫سکندری نخورد‪.‬‬

‫یونگی از باال تا پایین نگاهش کرد و همونطور که انگشتش رو به لب‬


‫پایینش می زد‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫"فاک‪"...‬‬

‫فنجون هوسوک روی زمین افتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1227‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وااااو‪"...‬‬

‫دهن تهیونگ باز موند‪.‬‬

‫سوکجین با رضایت سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"این تنها زمانیه که اعتراف می کنم یکی از من خوشگل تره‪".‬‬

‫جیمین دست زد‪.‬‬

‫"خیلی کیوتی جونی! میتونم بعد از تو اون پاشنه بلند ها رو بپوشم؟"‬

‫جونگکوک نمی تونست چیزی بگه‪ ،‬با دیدن اون صحنه دست هاش‬
‫به دیکش چسبید و مجبور شد تا رون هاش رو به هم فشار بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1228‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دستی داخل موهاش برد‪ ،‬صاف ایستاد و همونطور که به‬


‫همکالسی هاش محل نمی داد‪ ،‬دستش رو روی باسنش گذاشت‪ .‬فقط‬
‫چشم هاش رو به یونگی دوخته بود و نگاهی به روی معلم عوضیش‬
‫پاشید‪.‬‬

‫"این تالشت برای تحقیر کردنم بود؟ همه می دونن مشکی رنگ منه‪".‬‬

‫یونگی لبخندی زد‪.‬‬

‫"معلومه که میدونیم‪ .‬پس فکر کردی چرا این رو به رنگ مشکی برات‬
‫گرفتیم؟"‬

‫گفت و یه چوکر چرمی مشکی در آورد‪.‬‬

‫کار جونگکوک تموم بود‪ .‬این عین یکی از چندین فانتزیش بود‪.‬‬
‫زیادی واقعی شده بود و جونگکوک براش آماده نبود‪ .‬سریع از جاش‬
‫پرید‪ ،‬باید قبل از اینکه توی شلوارش به کام میرسید‪ ،‬گم و گور میشد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1229‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خوش بختانه همه انقدر محو زل زدن به نامجون بودن که وقتی‬


‫جونگکوک به سمت طبقه ی باال رفت‪ ،‬متوجهش نشن‪.‬‬

‫نامجون سعی کرد تا همونطور که یونگی چوکر رو دور گردنش‬


‫میبست‪ ،‬خیلی واکنش نشون نده‪ .‬نمی خواست این عوضیا بفهمن چقدر‬
‫از این داستان بدش میاد‪ ،‬چون می دونست که اینجوری خیلی بیشتر‬
‫لذت میبرن‪.‬‬

‫"بعد از اینکه یکی بهت کادو میده چی میگی ساب؟"‬

‫یونگی همونطور که چوکر رو قفل میکرد‪ ،‬توی گوش نامجون هومی‬


‫کرد‪.‬‬

‫"رسیدش رو گرفتین؟"‬

‫نامجون با حس گرمای دور گردنش‪ ،‬دندوناش رو بهم فشار داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1230‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین ازخنده خرناسی کشید‪ ،‬مجبور شد تا روش رو بر گردونه تا‬


‫مخفیش کنه‪.‬‬

‫یونگی آهی کشید‪.‬‬

‫"حتما باید تنبیه امروز رو با درس دادن بهت شروع کنم؟"‬

‫"فاک آر‪"...‬‬

‫"ما میگیم‪ :‬ممنون‪".‬‬

‫یونگی آروم جوابش رو داد‪ ،‬انگار نامجون یه بچه کوچولو بود‪.‬‬

‫"و از اونجایی که تو اسلیو منی‪ ،‬وقتی ازم تشکر می کنی‪ ،‬مستر صدام‬
‫می زنی‪".‬‬

‫فک نامجون افتاد‪ ،‬ولی نمی دونست چجوری بگه که اصال دلش‬
‫نمیخواد همچین کاری بکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1231‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک با اشتیاق نظاره گر بود و همونطور که دامیننت بودن یونگی‬


‫برای نامجون رو نگاه می کرد‪ ،‬توی ذهنش نوت برمیداشت‪.‬‬

‫"من‪ ...‬من‪ ...‬نه!"‬

‫زبون نامجون گرفت و چشم هاش از تحقیرش گرد شده بود‪.‬‬

‫"نه! من اون لعنتی رو نمیگم!"‬

‫"اگر نگی و همینجوری بهم فحش بدی‪ ،‬کل روز بهت گگ می بندم‪".‬‬

‫یونگی گفت و نامجون می دونست که معلمش جدیه‪.‬‬

‫"و یه چیز دیگه‪"،‬‬

‫یونگی یهو لگدی بهش زد‪ ،‬کفشش رو روی ساق پای نامجون گذاشت‬
‫و دانشآموزش رو با دست و زانو روی زمین انداخت‪.‬‬

‫"آه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1232‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نفس نامجون از شوک رفت‪ .‬درد نداشت‪ ،‬ولی حس می کرد دامن‬


‫کوتاهش یکم از روی باسنش باالتر رفته‪ .‬با اینکه اون قدبلندتر‪،‬‬
‫چهارشونه تر و سنگین تر از یونگی بود‪ ،‬ولی حس له شدن و کوچیک‬
‫شدن بهش دست داده بود‪ .‬ولی یونگی روش خودش رو برای نشون‬
‫دادن خودش‪ ،‬به عنوان بزرگ ترین قدرتِ توی اون اتاق داشت تا همه‬
‫ازش حساب ببرن‪ ،‬گرچه خودش کوچولو و خوشگل بود‪.‬‬

‫نامجون سعی کرد تا بلند شه‪ ،‬ولی یونگی کفشش رو روی کمر‬
‫دانشآموز گذاشت و همونطور که بهش فشار آورد‪ ،‬با وزنش پایین‬
‫نگهش داشت‪.‬‬

‫"بهت اجازه ی بلند شدن ندادم‪".‬‬

‫به سمتش خم شد و یه مشت پر از موهای قهوه ای پسرک رو توی‬


‫دستش گرفت‪ ،‬اون ها رو عقب کشید تا چشم هاشون باهم ارتباط‬
‫برقرار کنن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1233‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اسلیو‪".‬‬

‫"تو لعنتیِ کوچولو‪"...‬‬

‫وقتی یه سیلی محکم روی باسنش فرود اومد‪ ،‬غرش نامجون قطع شد و‬
‫باعث شد تا ناخواسته به سمت جلو بپره‪ .‬اما چون هنوز موهاش توی‬
‫مشت یونگی بود‪ ،‬سرجاش باقی موند و فقط صدای آهش به گوش‬
‫رسید‪.‬‬

‫"این آخرین فرصتته اسلیو‪".‬‬

‫یونگی بهش هشدار داد‪ ،‬صداش از حالت نرمال عمیق تر بود‪.‬‬

‫"دوباره فحش بده تا یه چیزی توی دهنت بچپونم‪ .‬این که لباست‬


‫باهاش مچ بمونه‪ ،‬بستگی به خودت داره‪".‬‬

‫نامجون لبش رو گاز گرفت‪ ،‬به ناکجا خیره شد و با عصبانیت انگشت‬


‫هاش رو روی فرش جمع کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1234‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می دونی چرا این لباس رو برات انتخاب کردم؟"‬

‫یونگی آروم گفت تا فقط نامجون بتونه بشنوه‪.‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪ ،‬نمی خواست بفهمه که وقتی یونگی این‬
‫دست لباس رو براش انتخاب می کرده‪ ،‬توی ذهن منحرف عوضیش‬
‫چی میگذشته‪.‬‬

‫"چون می دونستم وقتی باالخره سابم بشی‪ ،‬چقدر خوشگل میشی‪".‬‬

‫یونگی انقدر جدی بود که نامجون میتونست باورش کنه‪.‬‬

‫"خیلی خوشگل تر از زن هایی تا حاال خوشگل بودن‪ .‬بخاطر همین مثل‬


‫یه بیبی گرل لباس پوشیدی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1235‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ذهن نامجون با لقب جدید خاموش شد‪ .‬صورتش قرمز شده بود ‪ .‬داشت‬
‫با تمام توان و خشمش برای راحت شدن از دست یونگی دست و پا‬
‫می زد‪.‬‬

‫"نه!"‬

‫ولی یونگی قوی تر از چیزی که به نظر می رسید بود‪ .‬به پسر آلفای‬
‫عصبانی زیرش پوزخندی زد‪.‬‬

‫"بگو ممنون مستر تا ولت کنم ساب‪".‬‬

‫نامجون همونطور که دود داشت از کلش بلند میشد‪ ،‬میتونست دویدن‬


‫خون توی گوش هاش رو حس کنه‪ .‬قبال هیچوقت توی زندگیش انقدر‬
‫عصبانی و تحقیر نشده بود و آخرین کاری که میخواست بکنه‪ ،‬این‬
‫بود که جمله ای که یونگی میخواست رو بگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1236‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی موهای پسر رو نوازش کرد و هومی کشید‪.‬‬

‫"میتونم کل روز رو براش صبر کنم بیبی گرل‪".‬‬

‫نامجون لرزید‪ ،‬تقریبا ترجیح می داد یونگی موهاش رو بکشه تا اینکه‬


‫نازش کنه‪.‬‬

‫چیز نامفهومی رو رو زیر لب زمزمه کرد و صورتش رو از روی‬


‫مسترش برگردوند‪.‬‬

‫"چی گفتی؟"‬

‫یونگی اون رو سر جاش کشوند‪.‬‬

‫"بلند تر بگو وگرنه کاری میکنم صد بار بگیش‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1237‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" بابت کادوتون ممنونم مستر!"‬

‫نامجون خودش رو خالی کرد‪ ،‬لپ هاش قرمز شده بودن و چشم هاش‬
‫از عصبانیت تار میدید‪.‬‬

‫"خدایا!"‬

‫هوسوک از روی مبل پایین اومد و با چشم هایی که گرد شده بود‪ ،‬به‬
‫نامجون زل زد‪.‬‬

‫"نامباگ اینجوری خیلی مغز ترکون و هاتی! میشه دیکت رو برات‬


‫ساک بزنم؟!پونصد دالر بهت میدم!"‬

‫"هوبی این فاحشگیه‪".‬‬

‫سوکجین از روی ناامیدی آهی کشید‪.‬‬

‫"ما بیخیالش شده بودیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1238‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی با یه شوگربیبی بودن فرقی نداره!"‬

‫هوسوک باهاش بحث کرد‪.‬‬

‫"هنوزم یکمی فرق داره‪".‬‬

‫سوکجین تاکید کرد‪.‬‬

‫نامجون گذاشت باهم بگومگوشون رو داشته باشن و نگاهی به ساعت‬


‫روی دیوار انداخت‪ .‬وقتی دید فقط نه دقیقه گذشته‪ ،‬نالید و سرش رو‬
‫پایین انداخت‪.‬‬

‫"بیست و سه ساعت و پنجاه و یک دقیقه مونده ساب‪".‬‬

‫یونگی به سمت پایین خم شد تا براش زمزمه کنه‪ .‬نامجون همونطور‬


‫که فشار بیشتری داشت به پشتش وارد می شد‪ ،‬نالید‪ .‬مرد بزرگ تر‬
‫پوزخندی زد و با چشم هاش‪ ،‬سر تا پای دانشآموزش رو بررسی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1239‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و ما قراره از تک تک ثانیه هاش استفاده کنیم‪ .‬امشب توقع نداشته‬


‫‪194‬‬
‫باش که بتونی بخوابی بیبی گرل‪".‬‬

‫وقتی که یونگی بلند شد‪ ،‬یهویی فشار روش کم شد و نامجون هوا رو‬
‫داخل ریه هاش کشید‪.‬‬

‫"بچه ها‪"،‬‬

‫یونگی صداشون زد و دور اتاق رو نگاه کرد‪.‬‬

‫"جونگکوک کجا رفت؟"‬

‫"من دیدم چند دقیقه پیش دوید رفت طبقه باال‪".‬‬

‫تهیونگ برای اینکه کمکی کرده باشه گفت‪.‬‬

‫‪ 194‬عاطفه‪ :‬فهمیدید چی شد دیگه؟ یونگی چشم عقابی‪ ،‬امید ریدرایی!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1240‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"برو بیارش‪".‬‬

‫یونگی دستور داد‪.‬‬

‫"بله قربان!"‬

‫تهیونگ با عجله رفت تا اطاعت کرده باشه‪.‬‬

‫"زود باش بیبی گرل‪".‬‬

‫یونگی انگشت هاش رو دور چوکرش پیچید و نامجون رو وسط‬


‫پذیرایی کشوند‪.‬‬

‫نامجون چاره ای نداشت جز اینکه دنبالش کشیده بشه‪ ،‬مگر اینکه‬


‫میخواست خفه بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1241‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نامجون رو روی پاهاش نشوند و نامجون به زمین خیره شده بود‪،‬‬
‫میتونست حس کنه که جیمین‪ ،‬سوکجین و هوسوک بهش زل زدن‪.‬‬

‫تهیونگ باالخره بعد از چند دقیقه برگشت‪ ،‬داشت با پشت دستش لب‬
‫هاش رو پاک می کرد و جونگکوک هم درست پشت سرش بود‪.‬‬

‫"به اندازه کافی برات زمان برد!"‬

‫هوسوک با تعجب گفت‪.‬‬

‫تهیونگ اخم کرد‪.‬‬


‫‪195‬‬
‫"منظورت چیه؟ جونگکوک که زود کام شد‪".‬‬

‫‪ 195‬نیاز‪ :‬کوک دهنت سرویس پسر‪ ،‬یه سری که مطمئنم زدی‪ ،‬یه سری هم توی دهن تهیونگ؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1242‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک آهی کشید و درحالیکه صورتش قرمز شده بود‪ ،‬ضربه‬


‫‪196‬‬
‫ای به کمر تهیونگ زد‪.‬‬

‫"اوه‪".‬‬

‫تهیونگ یه لبخند بزرگ زد و منظورش رو فهمید‪.‬‬

‫"ببخشید کوک‪".‬‬

‫وقتی نامجون غرید‪ ،‬همشون سرجاهاشون نشستن‪ .‬میدونست‬


‫جونگکوک اولین بارش نیست که به یادش تو خونه ی یونگی جق‬
‫می زنه‪.‬‬

‫یونگی همونطور که شروع به صحبت می کرد‪ ،‬پایین اومد تا دوباره‬


‫نامجون رو نوازش کنه‪.‬‬

‫‪ 196‬عاطفه‪ :‬کوکوی رو حال کردید؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1243‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"از اونجایی که من شرطمون رو بردم و برای یه روز ساب حرف‬


‫گوش نکنِ مورد عالقمون‪ ،‬سابمه‪ ،‬پس تصمیم گرفتم تا دست و دلبازی‬
‫کنم و با همتون تقسیمش کنم‪ .‬هر کدوم یه ساعت وقت دارید هر‬
‫کاری که میخواید‪ ،‬با رضایت‪ ،‬باهاش بکنید و بعد به نفر بعدی تحویلش‬
‫بدین‪ .‬فهمیدید؟"‬

‫نامجون نمی تونست باور کنه‪ .‬پس اون هیچی به جز این که اسباب‬
‫بازی همکالسیاش باشه تا ازش استفاده کنن و برن رد کارشون نبود؟‬
‫فقط بخاطر اینکه مهارت های بسکتبال یونگی رو دست کم گرفته‬
‫بود؟ اگر یونگی دوباره بهش گگ نمیبست‪ ،‬حتما دربارش بحث‬
‫میکرد‪.‬‬

‫این خیلی نامردی بود‪ ،‬و همینطور برخالف قوانین! ولی وقتی که نگاهی‬
‫به اطرافش انداخت و دید که چقدر همکالسی هاش مشتاق به نظر میان‪،‬‬
‫فهمید که کسی قرار نیست بهش گوش بده‪ .‬حاال نه اینکه خیلی هم‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1244‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫حرفی برای گفتن داشته باشه؛ از اونجایی که کلی فرصت داشت و‬


‫میتونست زیر شرطشون بزنه و این کار رو نکرد‪.‬‬

‫"شماره می ذاریم تا نوبت ها رعایت بشه‪".‬‬

‫یونگی ادامه داد‪.‬‬

‫"بعد از اینکه نوبتتون تموم شد‪ ،‬برید خونه‪".‬‬

‫برید خونه؟ نامجون مطمئن نبود از اینکه یه روز کامل با اون لباس ها‬
‫با یونگی تنها باشه‪ ،‬خوشش بیاد و تحت شرایط قوانین احمقانه ی اون‬
‫شرط بمونه‪ .‬می دونست یونگی بدون اجازش باهاش کاری نمی کنه‪،‬‬
‫ولی این یونگی نبود که نامجون ازش می ترسید‪.‬‬

‫یونگی زانو زد‪ .‬نامجون بهش نگاه نکرد و مستقیم به جلو زل زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1245‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"قراره با همالسی هات خوب تا کنی و با هر چیز غیرجنسی ای که‬


‫ازت خواستن موافقت کنی‪ ،‬فهمیدی؟"‬

‫یونگی هومی کرد‪.‬‬

‫"چرا باید این کار رو بکنم؟"‬

‫نامجون به سختی خودش رو نگه داشت تا بهش فحش نده‪.‬‬

‫"چون‪"،‬‬

‫یونگی هومی کرد و موهای دانشآموز رو بهم ریخت‪.‬‬

‫"بعد از اینکه همشون رفتن و با من تنها شدی‪ ،‬قراره من دامینیتت‬


‫بشم‪".‬‬

‫انقدر با یقین گفت که نامجون فهمید داره راست میگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1246‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" و اگر برای همکالسی هات دختر خوبی بودی‪ ،‬بهت آسون می گیرم‪.‬‬
‫اگر باهاشون بدجنس بودی‪ ،‬من حتی باهات بدجنس تر میشم‪".‬‬

‫نامجون می تونست به اینکه چقدر به فاک رفته بخنده‪ ،‬ولی اون موقعیت‬
‫هر چیزی براش بود به جز یه موقعیت خنده دار‪.‬‬

‫"فهمیدی؟"‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪ ،‬ولی سرش رو به معنی فهمیدن تکون‬


‫داد‪ .‬هر کاری می کرد تا یونگی کنار بکشه‪.‬‬

‫به عالوه‪ ،‬میدونست که میتونه به هر چیزی که همکالسی هاش میخوان‬


‫نه بگه و اون ها هم به تصمیمش احترام بذارن‪ .‬این تنها کاری بود که‬
‫می تونست بکنه‪ ،‬این نقطه قوت ماجرا بود‪ .‬اگر نه می گفت‪ ،‬هیچکس‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1247‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نمی تونست بهش دست بزنه و برنامه داشت تا این رو میلیون ها بار‬
‫بگه‪ ،‬یا حداقل تا وقتی که این ‪ 24‬ساعت تموم بشه‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬شماره هارو مینویسیم‪".‬‬

‫یونگی ولش کرد و به سمت آشپزخونه رفت‪ .‬همه به جز نامجون که‬


‫خمیازه ای کشید و به بقیه نگاه کرد که شماره ها روی پنج تا برگه‬
‫رو نوشتن و توی یه کاسه ریختن‪.‬‬

‫به خودش نگاه کرد‪ ،‬میخواست این لباس احمقانه رو دربیاره‪ ،‬ولی‬
‫حداق اون لباس نصفه و نیمه بهتر از چیزی به جز پوشیدن یه باکسر‪،‬‬
‫اون هم توی یه خونه ای پر از پسرایی که میخواستن به فاک برن بود‪.‬‬

‫درست نمیگم؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1248‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی ظرف رو گرفت‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬دعوا نمی کنین وگرنه نوبتتون کامال سوخت میشه‪ .‬هر عددی‬
‫بیارین دیگه تمومه‪ .‬هر کس یه دونه بر میداره‪".‬‬

‫همه سریع خودشون رو به ظرف رسوندن و هر پنج تا برگه بیرون‬


‫کشیده شد‪.‬‬

‫برای نامجون مهم نبود که نوبتشون چه جوری میشه‪ ،‬تازه متوجه شده‬
‫‪197‬‬
‫بود که بعد از سه دور مسابقه دادن و شام نخوردن‪ ،‬چقدر خستهست‪.‬‬
‫فقط می خواست یه چیزی بخوره و بخوابه‪.‬‬

‫‪ 197‬عاطفه‪ :‬اون طرف بین ساعت ‪ 5‬تا ‪ 7‬اینا شام میخورن‪ .‬ای کاش ماهم یاد بگیریم‪ .‬از طرف یه همیشه‬
‫گشنه‪/:‬‬
‫نیاز‪ :‬اونا اونان‪ ،‬ما که نیستیم‪ .‬ما عین آدم ساعت ‪ 11 10‬شب تازه شام میخوریم‪ ،‬خیلی هم خوبه! اصال بهبه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1249‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من اولم!"‬

‫جیمین با خوشحالی باال پایین پرید‪.‬‬

‫"دوم!"‬

‫تهیونگ برگه اش رو نشون داد‪.‬‬

‫"سوم‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫"چهارم‪".‬‬

‫هوسوک لب و لوچه اش آویزون شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1250‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک به شماره ‪ 5‬روی برگه اش نگاه کرد‪ .‬نمی تونست از‬


‫این خوشحال تر باشه‪ ،‬چون این عددی بود که دلش می خواست بیاره‪.‬‬
‫میخواست بیشترین زمان رو اینجا بگذرونه و تمام کارهایی که اون‬
‫چهارنفر با نامجون می کنن رو ببینه‪.‬‬

‫یونگی برگه ها رو جمع کرد و اسم ها رو توی یه لیست نوشت و به‬


‫فریزر زد‪ .‬در نهایت در ماژیک رو بست و به جیمین اشاره کرد‪.‬‬

‫"اوکی جیمین‪ ،‬مال خودته‪".‬‬

‫به نامجون که بهشون زل زده بود پوزخندی زد‪.‬‬

‫"مطمئنم بیبی گرل من با همتون خوب تا می کنه‪".‬‬

‫نامجون اصال نمی تونست این حجم از تحقیر شدن رو پس بزنه‪ .‬به حد‬
‫مرگ مطمئن بود که اگر می خواستن باهاش کاری بکنن‪ ،‬دست رو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1251‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دست نمی ذاشت و به فاکشون می داد‪ .‬هنوز هم می تونست تالفی‬


‫کنه‪.‬‬

‫جیمین پیشش رفت‪ ،‬به جلو خم می شد تا بتونن ارتباط چشمی برقرار‬


‫کنن و بعد دست هاش رو پشتش بهم گره زد‪.‬‬

‫"می تونم برات الک بزنم جونی؟"‬

‫هومی کرد‪.‬‬

‫نامجون اخمی کرد‪ ،‬نزدیک بود کلمه نه رو به زبون بیاره که چشمش‬


‫به نگاه هشدار دهنده ی یونگی افتاد‪ .‬مرد بزرگ تر دست هاش رو به‬
‫سینه اش زد و با کلی توقع‪ ،‬یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1252‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون آهی کشید و جواب دندون شکنش رو قورت داد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬ولی صورتی نباشه‪".‬‬

‫جیمین دست هاش رو با صدای گوش خراشی بهم کوبید‪.‬‬

‫"عالیه! مرسی جون جون!"‬

‫دست عضالنی پسر رو گرفت و سرپاش کرد‪ .‬نامجون با اون پاشنه‬


‫های بلند‪ ،‬نسبت به پسر کوچولوی کالس‪ ،‬سر بع فلک گذاشته بود‪،‬‬
‫ولی با این حال این پسر مو صورتی وکوچولویی بود که درحال حاضر‬
‫اختیارش رو به عهده داشت‪.‬‬

‫"آقای مین؟"‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1253‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"الکی دارین که بتونیم استفاده کنیم؟ مال خودم رو توی خونه جا‬
‫گذاشتم‪".‬‬

‫"طبقه باال تو حموم هست‪".‬‬

‫یونگی از آشپزخونه‪ ،‬جایی که داشت برای بقیه قهوه درست می کرد‪،‬‬


‫گفت‪.‬‬

‫"مرسی!"‬

‫جیمین نامجون رو از پله ها باال کشید‪.‬‬

‫"بزن بریم! نمیخوام حتی یه ثانیه رو تلف کنم!"‬

‫نامجون اجازه داد تا با پسر مو صورتی کشیده بشه‪ .‬سعی کرد از پله ها‬
‫باال بره و راهرو رو طی کنه‪ ،‬البته بدون اینکه با اون پاشنه بلندها‬
‫سکندری بخوره‪ .‬پاهاش از حاال درد گرفته بود و همش دامن کوتاهش‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1254‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رو پایین می کشید‪ ،‬حس می کرد با اینکه هنوز شورتش پاشه‪ ،‬داره‬
‫زیادی خودش رو نمایش میده‪.‬‬

‫"اینجا بشین‪".‬‬

‫جیمین راهنماییش کرد و قبل از اینکه با سرعت به سمت حمام بره‪،‬‬


‫پسر بزرگ تر رو روی تخت یونگی هل داد‪.‬‬

‫نامجون باید بخاطر دامنش پاهاش رو جمع می کرد‪ .‬بخاطر اینکه اصال‬
‫باهاش راحت نبود‪ ،‬غرغری کرد‪ .‬بهتر بود جیمین توی الک زدن سریع‬
‫باشه‪ ،‬چون نمی خواست پاهاش قبل از اینکه چند بار توی صورت‬
‫یونگی بزنه‪ ،‬خواب برن‪.‬‬

‫جیمین با یه الک مشکی کوچیک توی دستش برگشت و همونطور‬


‫که درش رو باز می کرد‪ ،‬روی تخت اومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1255‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون با بو قوی الک خودش رو پس کشید‪.‬‬

‫"اوق!"‬

‫"ماته‪".‬‬

‫جیمین گفت و فرچه الک رو باال آورد‪.‬‬

‫"پس زود خشک میشه‪".‬‬

‫"حالم بهم خورد‪".‬‬

‫"دستت رو نگه دار‪".‬‬

‫جیمین گفت و نامجون حرفش رو گوش داد‪ .‬همونطور که دست هاش‬


‫رو روی رون هاش استراحت می داد‪ ،‬انگشت هاش رو از هم فاصله‬
‫داد‪ .‬جیمین یکی از دست هاش رو با ظرافت گرفت و اولین ناخنش‬
‫رو الک مشکی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1256‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و تکون هم نخور‪ ،‬اگر توی مالفه های سفید الک سیاه بریزیم‪ ،‬آقای‬
‫مین تنبیهمون می کنه‪".‬‬

‫جیمین گفت و درحالیکه از سر دقت زیاد نوک زبونش بیرون اومده‬


‫بود‪ ،‬با دقت مایع الک رو به ناخن پسر بزرگتر می زد‪.‬‬

‫"پس چرا بدون اینکه روی تخت حوله پهن کنی الک می زنی؟"‬

‫نامجون همونطور که نگاهش می کرد پرسید‪ .‬ناخن هاش حس سردی‬


‫داشتن‪.‬‬

‫‪198‬‬
‫"معلومه دیگه احمق جون!"‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫"چون می خوام تنبیهم کنه‪".‬‬

‫‪ 198‬عاطفه‪ :‬اینو فقط به عشق ریدرای کجمون نوشتم‪/:‬‬

‫نیاز‪ :‬منظورش دوستانی هستن که مثل خودمون افکارشون منحرفه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1257‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"نمی دونم شما بچه ها از چیش خوشتون میاد؟ اون یه عوضی و‬


‫منحرفه‪".‬‬

‫"این یه چیز گیه‪".‬‬

‫جیمین توضیح داد و رفت سراغ ناخن بعدی‪.‬‬

‫"و فقط به چشم تو عوضیه‪ ،‬چون براش خاصی‪ .‬اون منحرف نیست‪،‬‬
‫اون به ما درباره ی سکس ایمن یاد میده و اینکه چطور پارتنرت رو‬
‫راضی کنی‪ .‬کیه که دلش نخواد این چیز هارو بدونه؟"‬

‫کارش با دست راست نامجون تموم شد و به کار خودش لبخندی زد‪.‬‬

‫"عالیه! نظرت چیه جون جون؟ خوشت میاد؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1258‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین انقدر امیدوارانه تعریف کرد که نامجون فقط لبخند زورکی ای‬
‫زد و سرش رو تکون داد‪ .‬دلش نمیومد بهش بگه که به محض اینکه‬
‫برسه خونه‪ ،‬اون ها رو از روی ناخن هاش پاک می کنه‪.‬‬

‫جیمین با خوشحالی لبخندی زد و کار اون یکی دستش رو شروع کرد‪.‬‬

‫نامجون جیمین رو تماشا میکرد که داشت کارش رو می کرد‪ .‬و انقدر‬


‫توی افکارش غرق شده بود که وقتی جیمین یهویی ازش یه سوال‬
‫پرسید‪ ،‬حتی متوجه هم نشد‪.‬‬

‫"چرا استریتی؟"‬

‫"وات د فاک؟"‬

‫نامجون پلک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1259‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو چرا گی ای؟"‬

‫"نیستم‪ .‬من پن‪ 199‬هستم‪".‬‬

‫جیمین تمرکزش رو کارش رو حفظ کرد‪.‬‬

‫"که یعنی از هر کسی براساس شخصیتش خوشم میاد‪ ،‬نه اینکه چی بین‬
‫پاهاشونه‪".‬‬

‫"می دونم پن یعنی چی‪".‬‬

‫نامجون چتری هاش رو از توی چشم هاش کنار زد‪.‬‬

‫"منظورم اینه که‪ ،‬یعنی چون من پن ام‪ ،‬سعی کردم هم دخترها و هم‬
‫پسرها رو ببوسم و اینجوری بود که فهمیدم استریت نیستم‪".‬‬

‫جیمین توضیح داد‪.‬‬

‫‪ 199‬پن یا همون پن سکشوال‪ .‬توی پارت های اول در موردش توضیح داده شده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1260‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تا حاال یه پسر رو بوسیدی؟ منظورم اینه که چطور انقدر مطمئنی که‬
‫استریتی؟"‬

‫"چون دخترا هاتن‪ ،‬ولی پسرا نه‪".‬‬

‫نامجون شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"من اصال به پسرها عالقه ای ندارم‪ ،‬من رو تحریک نمی کنن‪".‬‬

‫جیمین سرش تکون داد‪.‬‬

‫"می فهمم ولی حداقل پیش نیومده که تا حاال گی پورن ببینی و فکر‬
‫کنی که اوه چقدر اون پسره هاته یا توی خیابون راه بری و یه پسر‬
‫کیوت ببینی؟ این یه معنی نیست که گی ای‪".‬‬

‫"نه‪ ،‬من هات ترین پسریم که می شناسم‪".‬‬

‫نامجون جوابش رو داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1261‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو واقعا هم خیلی هاتی‪".‬‬

‫جیمین موافقت کرد‪ .‬عقب کشید و در الک رو بست‪.‬‬

‫"تموم شد!"‬

‫نامجون به دست هاش نگاه کرد‪ .‬بوی الک براش عادی شده بود و‬
‫االن ناخون هاش با لباسش ست بودن‪.‬‬

‫"خیلی خفن شدی‪".‬‬

‫جیمین با آه رویایی کشید و دست های نامجون رو دور گردنش تصور‬


‫کرد‪.‬‬

‫"مرسی‪".‬‬

‫نامجون آهی کشید‪ ،‬داشت با خودش فکر میکرد که تا االن چقدر از‬
‫زمانشون گذشته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1262‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بذار کمکت کنم‪".‬‬

‫جیمین سری تکون داد‪.‬‬

‫نامجون گیج شد‪.‬‬

‫"چه کمکی بکنی؟"‬

‫"معلومه دیگه‪ .‬که تصمیم بگیری که صددرصد استریتی یا نه‪".‬‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫"خودم می دونم که هستم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1263‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تا حاال کار جنسی ای با یه پسر کردی؟"‬

‫جیمین سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"نه اون گی حساب میشه‪".‬‬

‫"پس نمی تونی انقدر مطمئن این رو بگی‪".‬‬

‫جیمین گوشیش رو درآورد و چیزی رو توش تایپ کرد‪ .‬کنار پسر‬


‫نشست‪ ،‬صفحه گوشیش رو باال گرفت تا نامجون هم بتونه ببینه و بعد‬
‫بهش تکیه داد‪.‬‬

‫نامجون وقتی دید گی پورنه عقب کشید‪.‬‬

‫"جیمین! وات د فاک؟ نمی خوام این رو ببینم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1264‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ششش‪ ،‬از این خوشت میاد‪ .‬این یکی از پورن های مورد عالقه ی‬
‫منه‪".‬‬

‫جیمین دوباره نامجون رو سرجاش کشید‪.‬‬

‫نامجون با الک هایی که هنوز یکم تر بودن‪ ،‬نمی تونست دست هاش‬
‫رو کنار گوش هاش بیاره‪ ،‬چون نمی خواست سر برخورد الک با‬
‫موهاش ریسک کنه‪ .‬ولی هنوز هم به اسکرین گوشیش نگاه نمی کرد‪.‬‬

‫"جیمین محض رضای فاک‪"...‬‬

‫"فقط یکمش رو نگاه کن‪".‬‬

‫جیمین پلی رو زد و نامجون نالید‪.‬‬

‫"جیمین من استریتم! واقعا نمی خوام اون رو نگاه کنم!"‬

‫نامجون خواهش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1265‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فقط سی ثانیه اش؟"‬

‫جیمین با چشم هاش ازش خواهش کرد‪.‬‬

‫نامجون آهی کشید‪ ،‬باهاش راه اومد‪.‬‬

‫"ده ثانیه و تموم‪".‬‬

‫جیمین لبخندی زد‪.‬‬

‫"پس بذار بهترین تیکه اش رو بیارم‪".‬‬

‫نامجون درحالیکه جیمین ویدیو رو تقریبا تا آخرش جلو می زد‪ ،‬با‬


‫بیچارگی تماشاش کرد‪.‬‬

‫فیلم دوتا پسر لخت روی یه تخت رو نشون می داد‪ .‬نامجون خودش‬
‫رو عقب کشید‪ ،‬نمیخواست اون ها رو لخت ببینه‪ .‬ولی به نظر میرسید‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1266‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫که کارهای جنیسیشون رو تموم کرده بودن‪ ،‬چون مرد بزرگ تر‬
‫داشت پسرک رو با حوله ی نم داری تمیز می کرد‪ ،‬می بوسیدش و‬
‫ازش تعریف می کرد‪ .‬پسر کوچیک تر رو بلند کرد و از کادر دوربین‬
‫خارجش کرد‪ .‬نامجون صدای ریختن آب رو شنید و فرض رو بر این‬
‫گذاشت که اونجا حموم بوده‪.‬‬

‫ویدیو یه ثانیه بعدش تموم شد‪.‬‬

‫"نفهمیدم‪".‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"چجوری اونجا قسمت مورد عالقته؟ این فقط افترکر‪ 200‬بود‪".‬‬

‫‪ 200‬افتر کر(‪ )After Care‬به مجموعه کارهایی که معموال بعد از رابطه ی جنسی شکل میگیره میگن افتر‬
‫کر‪ ،‬یا مراقب ثانویه‪ .‬معموال این دام یا تاپ داستانه که داره این کارها رو برای ساب یا باتمش انجام میده‪.‬‬
‫کارایی مثل نوازش کردن و بوسیدن‪ ،‬کمک کردن برای نظافت و خیلی چیزهای دیگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1267‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین سرش رو به معنی فهمیدن تکون داد‪.‬‬

‫"دقیقا! این نشون میده که چقدر دام‪"،‬‬

‫با منظور به نامجون نگاه کرد‪،‬‬

‫"به سابش اهمیت میده‪".‬‬

‫سرفه ای کرد و بهش اشاره کرد‪.‬‬

‫"ویدیو کیوتی بود‪ T‬ولی من ددیت نیستم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫جیمین آهی کشید‪.‬‬

‫"ارزش امتحان کردن رو داشت‪".‬‬

‫گوشیش رو توی جیبش گذاشت‪.‬‬

‫"بگذریم‪ ،‬فکر کردم واقعا خوشت میاد‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1268‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یعنی چی دقیقا؟"‬

‫"افترکر‪ .‬اینکه ازت مراقبت بشه‪ .‬اینکه دوست داشته بشی‪ ،‬بوسیده‬
‫بشی‪ ،‬ازت تعریف کنن و از اینکه کسی که دوسش داری رو راضی‬
‫کردی‪ ،‬خوشحال بشی‪ .‬حس عالی ایه‪ ،‬به خصوص وقتی با کسی‬
‫تجربش کنی که بهش اعتماد داری‪".‬‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه من از پارتنرم مراقبت میکنم‪ ،‬ولی از اون لحاظش نه‪ .‬من به کسی‬
‫برای مراقبت ازم اعتماد ندارم‪ ،‬اون ها درست انجامش نمیدن‪".‬‬

‫"هممون می دونیم که تو یه محافظ کار قوی و محکمی‪".‬‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1269‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولی چرا یه بار این که کسی بشی که ازش مراقبت میشه رو امتحان‬
‫نمی کنی؟ تو همیشه همه کارها رو خودت می کنی‪ ،‬بخاطر خودتم‬
‫که شده‪ ،‬خوبه که یه بارم بیبی بشی‪ .‬از کجا معلوم؟ شاید خوشت اومد‪".‬‬

‫"از االن میدونم که خوشم نمیاد‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"من تاپ بوجود اومدم‪ ،‬نه برعکسش‪".‬‬

‫راستش حتی صحبت کردن درباره سابمسیو بودن‪ ،‬نامجون رو معذب‬


‫می کرد‪ .‬نه اینکه نخواد‪ ،‬اما هیچوقت نمیتونست به جیمین اعتراف کنه‪.‬‬
‫اینکه کسی ازش مراقبت کنه باعث می شد قلبش توی سینه اش بکوبه‬
‫و سرش رو تکون بده و به خودش اطمینان بده که قدرت دست خودشه‪.‬‬
‫اینکه کنترل دستش نباشه‪ ،‬اون رو می ترسوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1270‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تقه ای که به در خورد و یه نفر نخود آششون شد‪.‬‬

‫"بچه ها؟"‬

‫"بیا تو!"‬

‫جیمین هومی کرد‪.‬‬

‫در باز شد و جونگکوک سرش رو تو آورد‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬همه پایین دارن فیلم میبینن‪ ،‬اگر می خواین بیاید پیشمون‪".‬‬

‫"می خوای فیلم ببینی جون جون؟"‬

‫جیمین بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1271‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در واقعا نه‪ .‬دلش می خواست بخوابه‪ ،‬ولی می دونست که یونگی میخواد‬
‫با همه چیز موافق باشه‪ .‬پس آهی کشید و سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫از روی تخت پایین اومد و ناخن هاش رو لمس کرد‪ .‬جیمین کارش‬
‫رو نسبت به پخش نکردن الک خوب انجام داده بود‪ ،‬حداقل به این‬
‫میتونست اعتراف کنه‪.‬‬

‫"وووااا‪"...‬‬

‫جونگکوک بهش زل زد‪ ،‬چشم هاش ورژن کامل شده ی نامجون با‬
‫اون لباس ها رو قورت داد‪.‬‬

‫نامجون بهش نگاه کرد و ابرویی باال انداحت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1272‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک سریع نگاهش رو منحرف کرد و نامجون پوزخندی زد‪.‬‬


‫نمی تونست دربرابر اذیت کردن پسرک خودش رو نگه داره‪.‬‬

‫نامجون همونطور که از جلوشون رد می شد‪ ،‬صورت به صورت پسر‬


‫شد‪ .‬پوزخند دندون نمایی زد و قبل از اینکه خم شه تا توی گوشش‬
‫چیزی رو زمزمه کنه‪ ،‬به پسر لپ قرمزی چشمکی زد‪.‬‬

‫"می دونم این دومین بارته که داری با یاد من توی خونه ی یونگی‬
‫تنهایی جق می زنی‪ .‬فقط خدا می دونه چند بار این فانتزی های کثیفت‬
‫توی اتاق خودت به ذهنت رسیده‪ .‬خیلی کارها کردی پسر خرگوشی‬
‫کوچولوی شیطون‪".‬‬

‫صدایی از گلوی جونگکوک خارج شد و پسر با لپ های قرمزش به‬


‫دیوار چسبید‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1273‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می خوای تاپ من بشی بیبی؟"‬

‫نامجون زمزمه کرد‪ .‬نفسش گوش قرمز پسرک رو قلقلک می داد‪.‬‬

‫"هوم؟"‬

‫چشم های جونگکوک روی پسر آلفا چرخید‪ ،‬به پاهای کشیده ی‬
‫پسر نگاه کرد که با لباس بدن نمای مشکیش پوشیده شده بود‪ .‬به نظر‬
‫جونگکوکی که به باسن نامجون خیره شده بود‪ ،‬اون هات تر از این‬
‫نمیشد باشه‪.‬‬

‫جونگکوک آب دهنش رو قورت داد‪ ،‬نمی تونست با زبونش جوابی‬


‫بده‪.‬‬

‫"هیچوقت نمی تونی‪".‬‬

‫نامجون خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1274‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو فقط یه بیبی بی تجربه‪ ،‬خجالتی و کوچولو هستی که هیچوقت‬


‫فراتر از فانتزی های خاک برسریش نمیره‪".‬‬

‫جلوتر اومد‪ .‬فقط سایه لب های پرش روی لب های باز مونده ی‬
‫جونگکوک افتاده بود‪.‬‬

‫دست انداختن جونگکوک خیلی حال می داد‪ ،‬و اینکه می دونست‬


‫اون پسرک خیلی زود سفت میشه‪ .‬و به عالوه‪ ،‬جونگکوک وقتی‬
‫اسباب بازی یا چیزی که دلش خواست رو برای امتحان کردن روی‬
‫نامجون میخرید‪ ،‬خیلی نامردی کرده بود‪ .‬پس پسر بلندتر فکر می کرد‬
‫که اگر یکم نامرد بشه‪ ،‬مساوی میشن‪.‬‬

‫جونگکوک نالید‪ ،‬با دست هاش عضوش رو پوشوند و نامجون آروم‬


‫خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1275‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بانی تو فقط یه بچه ای‪ .‬سکس و این چیز ها رو به بزرگترهایی مثل‬


‫من و یونگی بسپر‪ .‬برو با عروسک هات یا یه همچین چیزی بازی‬
‫کن‪".‬‬

‫قبل از اینکه به سمت راهرو بره لپ پسر رو نوازش کرد‪.‬‬

‫جونگکوک رفتنش رو تماشا کرد‪ ،‬سرش داشت گیج می رفت‪.‬‬

‫میخواست به نامجون ثابت کنه که بچه نیست‪.‬‬

‫به همه این رو ثابت می کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1276‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی نامجون به طبقه پایین رفت‪ ،‬دید همه روی مبل لش کردن و‬
‫یونگی در حال فیلم گذاشتنه‪ .‬همشون یه ظرف پاپ کرن روی پاهاشون‬
‫بود که با پتو پوشیده شده بود‪.‬‬

‫"نامی!"‬

‫هوسوک وقتی دیدش صاف شد‪.‬‬

‫"کنار من بشین!"‬

‫"نه‪ ،‬هنوزم نوبت منه‪ .‬منم میخوام نامجون پیش من باشه‪".‬‬

‫جیمین لب هاش رو جلو داد‪.‬‬

‫"ولی اون نامباگ کوچولوی منه!"‬

‫هوسوک باهاش بحث کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1277‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هنوز نوبت جیمینه‪".‬‬

‫یونگی همونطور که ساعت رولکسش رو چک می کرد گفت‪.‬‬

‫"تا وقتی نوبت جیمینه‪ ،‬کسی حق نداره به نامجون دست بزنه‪".‬‬

‫هوسوک آهی کشید و سرش رو روی شونه ی سوکجین استراحت‬


‫داد‪.‬‬

‫"این بدترین چیزیه که میتونه کال برای یه نفر اتفاق بیوفته‪".‬‬

‫نامجون همونطور که کنار تهیونگ و جیمینی که روی پاهاش نشست‬


‫و پسر قوی تر رو بغل کرده بود روی مبل می نشست‪ ،‬برای بار هزارم‬
‫آه کشید‪.‬‬

‫یونگی بهشون پتو داد و فیلم رو پلی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1278‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون فیلم رو نمیدید‪ ،‬فقط به کوسن نرم تکیه داده بود چشم هاش‬
‫بسته بود‪ .‬دست هاش اتوماتیک وار دور جیمین پیچیده شده بودن و‬
‫آلفا همونطور که جیمین سرش رو روی سینه ی پسر گذاشت‪ ،‬پسرک‬
‫رو توی بغلش نگه داشته بود‪.‬‬

‫حداقل یه ساعت جیمین اونقدرها هم بد نبود و نامجون همونطور که‬


‫جیمین رو بغل کرده بود و حس مراقب پسرکوچیکتر رو داشت‪ ،‬حس‬
‫می کرد که بیشتر شبیه خودشه‪.‬‬

‫اون هیچوقت نمی خواست ددی جیمین بشه‪ ،‬ولی از مراقب پسرک‬
‫بودن بدش نمیومد‪ .‬هرچی باشه جیمین بچه خوبی بود و لیاقت این رو‬
‫داشت تا یکی مراقبش باشه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1279‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون با لرزش دستی روی شونه اش از خواب بیدار شد‪ .‬چند باری‬
‫پلک زد‪ ،‬گیج شده بود و نمیدونست که کی خوابش برده‪.‬‬

‫تهیونگ با صورتی مشتاق بهش تکیه داد‪.‬‬

‫"نوبت منه!"‬

‫جیمین خمیازه ای کشید و اون هم بیدار شد‪.‬‬

‫"فیلمه تم‪"...‬‬

‫"بکش کنار بچ!"‬

‫تهیونگ جیمین رو از روی نامجون کنار زد و پسر قد بلند رو کشید‬


‫تا سرپا بشه‪.‬‬

‫"هی آدم باش!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1280‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین نفسش گرفت‪.‬‬

‫"آره اون کونش خیلی قیمت داره!"‬

‫هوسوک داد زد‪.‬‬

‫"جرات داری قبل از اینکه نوبت من بشه پاره اش کن!"‬

‫تهیونگ حرف اون ها رو کال به جوراب مبارکش گرفت‪ ،‬دست‬


‫نامجون رو گرفت و عمال دوباره به سمت اتاق یونگی کشوندش‪.‬‬

‫"میدونی که یه اتاق مهمان هم دارم‪"،‬‬

‫یونگی بعد از اینکه اون دو نفر رفتن‪ ،‬آهی کشید و گفت‪.‬‬

‫"الزم نیست هی اتاق شخصی من رو به گند بکشین!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1281‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آییی ته‪ ،‬آروم باش!"‬

‫نامجون همونطور که داشت توی حموم پرت می شد و با اون پاشنه ها‬


‫تلوتلو می خورد‪ ،‬همراه با نفس نفس گفت‪.‬‬

‫تهیونگ با سرعت ازش جلو زد و روی تخت پرید و یکم باال پایین‬
‫شد‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬ازت میخوام من رو به فاک بدی!"‬

‫دستور داد‪.‬‬

‫نامجون پلک زد‪.‬‬

‫"چی‪ ...‬نه!"‬

‫تهیونگ یهو سابمسیو شد و شروع به غرغر کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1282‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه خواهش میکنم؟ خواهشششششش میکنم جونیپو لطفا؟ فقط یه‬


‫بار؟ حتی نمیخواد کاری کنی بیام فقط ازم استفاده کن! لطفا؟ من تمیزم‬
‫بخدا! یونگی آدم های کثیف رو نمی کنه!"‬

‫نامجون آهی کشید و دست هاش رو به صورتش کشید‪.‬‬

‫"تهیونگ‪"...‬‬

‫"اگر من رو بکنی قول میدم بقیه ساعت رو کاری نکنم!"‬

‫تهیونگ التماس کرد‪.‬‬

‫"خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش‪"...‬‬

‫"نه!"‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1283‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪201‬‬
‫"من استریتم‪".‬‬

‫اشک توی چشم های تهیونگ حلقه زد‪.‬‬

‫"حداقل می تونم ببینمش؟"‬

‫"محض رضای فاک‪".‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"آدم هایی که تو این خونه هستن چشونه؟"‬

‫تهیونگ به کمر ولو شد و با ناامیدی مشت و لگد پروند‪.‬‬

‫‪ 201‬عاطفه‪ :‬چند بار این کلمه رو تو این فیک نوشتم؟ صد؟ هزار؟ خخخ‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1284‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو بیست و چهار سالته‪".‬‬

‫نامجون بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫تهیونگ آهی کشید و سعی کرد خودش رو نگه داره‪.‬‬

‫بعد با یه برق شیطانی توی چشم هاش روی تخت نشست‪.‬‬

‫نامجون با دیدن این که پسر از تخت بیرون پرید تا به سمت کمد‬


‫یونگی بدوئه و خرت و پرت هاش رو بگرده‪ ،‬عقب کشید‪.‬‬

‫"میخوام بدونم هنوز اینجاست یا نه‪"...‬‬

‫پسر بزرگتر حسابی توی فکر بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1285‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی؟"‬

‫نامجون سرش رو این طرف و اون طرف برد تا بتونه ببینه‪.‬‬

‫تهیونگ به محض اینکه اون وسیله رو پیدا کرد‪ ،‬اون رو بیرون کشید‪.‬‬
‫ذوقی کرد‪ ،‬به سمت اتاق خواب برگشت و اون رو اونجا گذاشت‪.‬‬

‫نامجون نزدیکش اومد‪.‬‬

‫"اون چیه؟"‬

‫"وسایل خودمه که وقتی با یونگی باهم زندگی می کردیم داشتمش‪".‬‬

‫تهیونگ توضیح داد و وسایلش رو خالی کرد و بعد اووو ای کشید‪.‬‬

‫"باورم نمیشه یونگی نگهشون داشته!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1286‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وات د هل؟"‬

‫نامجون همونطور که یکی از وسایل رو می برداشت‪ ،‬چشم هاش گرد‬


‫شد‪.‬‬

‫"این دیگه چه کوفتیه؟"‬

‫تهیونگ پوزخندی زد‪.‬‬

‫"تا حاال چیزی از پت پلی نشنیدی؟"‬

‫روی تخت یه گوش گربه‪ ،‬گوش سگ‪ ،‬بات پالگ بلند‪ ،‬دم قهوه ای‬
‫پشمالو ای که به تهش وصل شده بود‪ ،‬یه جفت میتن‪ 202‬قهوه ای عجیب‬
‫که باهاش ست بود‪ ،‬یه قالده‪ ،‬افسار و یه پوزه بند ریخته بود‪.‬‬

‫‪ 202‬دستکش دون پنجه ای که از موی حیوانات درست میشه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1287‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون عقب کشید‪.‬‬

‫"قرار نیست هیچکدوم از اینا رو روی من استفاده کنی!"‬

‫تهیونگ شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬پس می تونی من رو بکنی!"‬

‫"نه‪".‬‬

‫نامجون رویی ترش کرد و دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"باید یکیش رو انتخاب کنیچون به هر حال تو شرط رو باختی‪".‬‬

‫تهیونگ بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫"خیلی خوش شانسی که بهت حق انتخاب میدم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1288‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"انقدر عوضی نباش‪".‬‬

‫"پس دیکت رو بکن توی من‪".‬‬

‫"مشتم رو می کوبونم تو صورتت‪".‬‬

‫تهیونگ نالید‪.‬‬

‫"مشتت رو بکن توم!"‬

‫نامجون آهی کشید و کالفه دُور تخت راه رفت‪.‬‬

‫"اصال منصف نیستی‪".‬‬

‫"پس نباید شرط می بستی‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1289‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می تونستی هر وقت که می خواستی عقب بکشی‪ ،‬ولی نکشیدی‪ .‬و‬


‫بعد باختی‪ .‬تقصیر هیچکس به جز خودت نیست‪ ،‬حتی خودتم‬
‫میدونی‪".‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪.‬‬

‫"می دونی که حتی با پاشنه بلند هم می تومی کونت رو پاره کنم‪".‬‬

‫تهیونگ پوزخند دندون نما و مستطیلی ای زد و سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫نامجون با بی میلی به وسایل نگاه کرد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬ولی نمیتونی اون بات پالگ رو روم امتحان کنی‪ .‬یا اون‬
‫گگه‪ ،‬اگر بخوای امتحانش کنی میزنم پشت دستت‪ .‬و میتن هم‬
‫همینطور!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1290‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره مرسی!"‬

‫تهیونگ گوش ها رو برداشت‪.‬‬

‫"اوکی بشین‪".‬‬

‫نامجون روی تخت نشست و تهیونگ سرش رو به چپ و راست تکون‬


‫داد‪.‬‬

‫"پت ها حق ندارن روی تخت بشینن‪ .‬روی زمین بشین‪".‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪ ،‬هر دو پسر می دونستن که پسر بلند تر می تونه‬


‫اون یکی رو مثل آب خوردن زیر باد کتک بگیره‪ ،‬ولی نامجون خودش‬
‫رو به حرف گوش دادن مجبور کرد و دست ها و ساق پاهاش رو روی‬
‫فرش گذاشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1291‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کدومش رو میخوای؟"‬

‫تهیونگ به دو نوع گوش متفاوت اشاره کرد‪.‬‬

‫"هر کدومشون که باعث میشه این داستان توی سریع ترین زمان‬
‫ممکن پیش بره‪".‬‬

‫"پس یه پاپی کیوت میشی‪".‬‬

‫تهیونگ براش تصمیم گرفت‪ .‬گوش گربه ای رو کنار گذاشت و‬


‫گوش پاپی رو روس سر نامجون گذاشت‪.‬‬

‫"به هر حال اون گربه ایه برای یونگی بهتره‪".‬‬

‫"یونگی قبال گوش گربه ای برای پت پلی می زد؟"‬

‫نامجون سورپرایز شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1292‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫تهیونگ آهی کشید‪.‬‬

‫"سعیم رو کردم‪ ،‬ولی اون هیچوقت ساب نمیشه‪ .‬پس همیشه خودم‬
‫ساب شدم‪ .‬نه اینکه بد باشه‪ ،‬یونگی مستر خوبیه‪".‬‬

‫چشمکی زد‪.‬‬

‫"تا یه چند ساعت دیگه همه چیز مشخص میشه‪".‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"یادم نیار‪".‬‬

‫تهیونگ قالده و افسار رو برداشت‪.‬‬

‫"مشکلی با اینها نداری؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1293‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫"فقط کارت رو تموم کن‪".‬‬

‫تهیونگ قالده رو با دقت دور گردن پسر گذاشت‪.‬‬

‫"زیادی تنگه؟"‬

‫"خیلیم گشاده‪ .‬تنگش کن تا نتونم نفس بکشم‪ ،‬بلکه پس بیوفتم و‬


‫بمیرم‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت ولی متاسفانه تهیونگ قبول نکرد و افسار رو به‬
‫قالده وصل کرد‪.‬‬

‫"آآآووو‪ ،‬تو کیوت ترین پاپی دنیایی‪".‬‬

‫تهیونگ از جا پرید‪ ،‬یکم قوز کرد و همونطور که نامجون بهش زل‬


‫زده بود‪ ،‬لپ پسر رو کشید‪ .‬تهیونگ پوزخندی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1294‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولی از اونجایی که مثل دخترا لباس پوشیدی پس عمال یه هرزه به‬


‫حساب میای‪".‬‬

‫نامجون سعی کرد تا گازش بگیره و تهیونگ سریع و به موقع‪ ،‬باخنده‬


‫دست هاش رو پس زد‪.‬‬

‫همونطور که نامجون نوازش های تهیونگ و شنیدن اینکه چقدر پاپی‬


‫خوبی بوده رو تحمل می کرد‪ ،‬از اینکه حداقل کسی این نمایش‬
‫تحقیرآمیز رو نمیبینه خیالش راحت بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگکوک کامال داشت اون نمایش تحقیرآمیز رو نگاه می کرد‪ .‬در‬


‫حالیکه با یکی از دست هاش جلوی دهنش رو گرفته بود‪ ،‬با اون یکی‬
‫دستش داشت دیکش رو سریع و محکم پمپ می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1295‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫توی حموم رفته بود تا از شر مشکلش که نامجون مسبب اش بود‬


‫خالص بشه‪ .‬و در آخر اونقدر توی حموم مونده بود تا اینکه تهیونگ‬
‫و نامجون به اتاق یونگی اومده بودن‪.‬‬

‫راستش برنامه ندشت که تا اومدنشون اونجا منتظر بمونه‪ ،‬اون فقط‬


‫داشت جق می زد‪ ،‬زمان از دستش در رفته بود و حاال که دوتا پسر‬
‫برگشته بودن‪ ،‬جونگکوک گیر افتاده بود‪ ،‬بدون اینکه کاری به جز‬
‫تماشا کردن بتونه بکنه‪.‬‬

‫دید که تهیونگ چطور اووو کشید‪ ،‬با موهای نامجون بازی کرد و‬
‫پشت گوش هاش رو خاروند‪ .‬همونطور که نامجون دم رو برداشت و‬
‫با غرش توی کمد پرت کرد‪ ،‬و بعد تهیونگ هر هر خندید‪ ،‬بهشون‬
‫نگاه کرد‪ .‬دید که تهیونگ افسار رو گرفت و نامجون رو مثل یه سگ‬
‫واقعی دور اتاق چرخوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1296‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫فکر نمی کرد توی اون روز بازم بتونه بیاد‪ ،‬ولی از اینکه یه بار دیگه‬
‫‪203‬‬
‫توی حموم یونگی به ارگاسم رسید‪ ،‬سورپرایز شد‪.‬‬

‫فقط صبر کن‪،‬‬

‫همونطور که کثیف کاریش رو تمیز می کرد فکر کرد‪.‬‬

‫فقط تا نوبت من صبر کن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"بیا اینجا‪".‬‬

‫تهیونگ رفت روی تخت و با دست به کنارش ضربه زد‪.‬‬

‫‪ 203‬نیاز‪ :‬وای من جدی نگران کمر این بچهم‪ .‬آخر خشک میشه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1297‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون از پریدن مثل یه سگ سرباز زد و عین آدم روی تخت رفت‪.‬‬


‫به هر حال کنار تهیونگ خودش رو جمع کرد‪ ،‬چون از هر وقتی‬
‫خستهتر بود‪.‬‬

‫همونطور که تهیونگ انگشت هاش رو توی موهاش پسر آلفا فرو‬


‫کرده بود و توجه زیادی به گوش های پاپی طورش داشت‪ ،‬نامجون‬
‫خمیازه ای کشید و چشم هاش رو بست‪.‬‬

‫یه لحظه همه جا ساکت شد‪ ،‬نامجون داشت کم کم خوابش می برد تا‬
‫اینکه پسر بزرگ تر یهویی زبون به حرف زدن باز کرد‪.‬‬

‫"راستی چرا اون کار رو کردی؟"‬

‫"چیکار کردم؟"‬

‫نامجون بدون باز کردن چشم هاش پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1298‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گناه من رو گردن گرفتی‪ .‬من با برداشتن قرص های یونگی داستان‬


‫رو شروع کردم‪ ،‬نه تو‪".‬‬

‫تهیونگ آروم گفت‪.‬‬

‫نامجون شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"مهم نیست کی برشون داشته‪ ،‬دست آخر من دلیلی بودم که یونگی‬


‫دیگه نتونست اون ها رو پس بگیره‪ .‬اگر اون کار رو نمی کردم‪ ،‬همه‬
‫چیز سرجاش بود‪".‬‬

‫"شاید ولی‪"...‬‬

‫"تهیونگ‪".‬‬

‫نامجون سرش رو باال برد تا توی چشم های پسر نگاه کنه‪.‬‬

‫"اشکالی نداره‪ .‬باز هم همچین کاری برات می کنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1299‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ بهش زل زد‪.‬‬

‫"چرا؟ وقتی تقصیر من بود‪ ...‬چرا باید یه همچین کاری برای من‬
‫بکنی‪...‬؟ اونم بعد از کاری که آگوست باهات کرد‪"...‬‬

‫سرش رو تکون داد و چشم هاش رو برای مقابله با اشک هاش محکم‬
‫بست‪.‬‬

‫"دیگه نگم چقدر با این کار به یونگی آسیب رسوندم‪ ...‬اونم کسی که‬
‫توی این دنیا از همه بیشتر عاشقشم‪ .‬تحقیقم رو گذاشتم کنار‪ .‬انداختمش‬
‫توی سطل آشغال یونگی‪ .‬اون بورسیه ای که داشتم به خاطرش مینوشتم‬
‫ارزش صدمه زدن به یونگی رو نداره‪ ،‬حتی اگر اون من رو دوست‬
‫نداشته باشه‪".‬‬

‫نامجون یه لحظه فکر کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1300‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس ما هر دو خودمون رو نجات دادیم‪ .‬تو تحقیقت رو کنار گذاشتی‬


‫و منم برای قرص ها معذرت خواهی کردم‪ .‬االن نامه اعمال جفتمون‬
‫پاکه‪".‬‬

‫به عالوه نامجون با اجازه دادنش به جونگ کوک‪ ،‬سوکجین و‬


‫هوسوک هم برای خرید اون شش تا وسیله مربوط به سکس‪ ،‬و اینکه‬
‫بقرار بود اجازه بده تا اون ها رو روش امتحان کنن‪ ،‬براشون جبران‬
‫کرد‪.‬‬

‫تهیونگ لبخند زد‪.‬‬

‫"آره فکر کنم حق با توئه‪ .‬حس خوبی داره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1301‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سرش رو به معنی موافق بودن تکون داد و به سمت پسر خودش‬
‫رو جمع کرد‪.‬‬

‫"آره‪ ...‬حس خوبیه‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫سوکجین یهو وارد اتاق شد‪.‬‬

‫"نامجون! من رو به فاک بده!"‬

‫تهیونگ با خنده بیدار شد‪.‬‬

‫"قبل از تو امتحانش کردم‪ ،‬جواب نداد‪".‬‬

‫"چه پاپی کیوتی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1302‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین پوزخند دندون نمایی زد‪ ،‬به سمتشون رفت و روی تخت‬
‫بهشون ملحق شد‪ .‬لپ نامجون رو گرفت و اووو ای کشید‪.‬‬

‫نامجون دستش رو پس زد‪.‬‬

‫"اگر تو اینجایی پس نوبت تهیونگ تموم شده منم دیگه مجبور نیستم‬
‫این آشغاال رو بپوشم‪".‬‬

‫گوش ها رو درآورد و افسارش رو باز کرد‪ .‬تهیونگ بهش توی باز‬


‫کردن قالده کمک کرد‪.‬‬

‫حاال دیگه تهیونگ صاحبش نبود‪ ،‬ولی نامجون حس می کرد با اون‬


‫لباس مشکی ای که هنوز تنشه‪ ،‬یونگی هنوز صاحبشه‪.‬‬

‫"ته‪ ،‬عاشقتم ولی گورتو گم کن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1303‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫تهیونگ آهی کشید‪.‬‬

‫"عادالنست‪".‬‬

‫تهیونگ از تخت پایین اومد‪ ،‬از اتاق بیرون رفت و در رو پشت سرش‬
‫بست‪.‬‬

‫قبل از اینکه سوکجین بتونه حرفی بزنه‪ ،‬جفت پسرها به سمت صدای‬
‫دری که باز شده بود برگشتن و نامجون از دیدن جونگ کوکی که از‬
‫توی حموم یونگی بیرون اومد‪ ،‬پشماش ریخت‪ .‬از موهای پسر داشت‬
‫آب میچکید‪.‬‬

‫"دوش گرفتی؟"‬

‫نامجون پلک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1304‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"اونم یه ساعت؟"‬

‫سوکجین دوبار پلک زد‪.‬‬

‫جونگ کوک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫هر دو رفتن پسر کوچیکتر رو به اتاق تماشا کردن‪ ،‬و حتی تا چند‬
‫دقیقه بعد از اینکه جونگ کوک در رو بست هم هنوز ساکت بودن‪.‬‬

‫بعد سوکجین به سمت نامجون چرخید‪.‬‬

‫"منو به ف‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1305‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من به فاکت نمیدم‪".‬‬

‫نامجون دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫سوکجین لبش رو آویزون و بعد سرش رو کج کرد و لبخند زد‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪ .‬اگر به فاکم نمیدی‪ ،‬حداقل لمسم کن‪".‬‬

‫به سمتش رفت و از تخت باال رفت‪ .‬پیرهنش رو در آورد دو زانو به‬
‫سمت پسر بلند تر رفت‪.‬‬

‫"چی‪ ...‬عمرا!"‬

‫نامجون عقب عقب رفت و به تاج تخت خورد‪.‬‬

‫"نمیخواد به دیکم دست بزنی بزدل‪".‬‬

‫سوکجین چشم هاش رو چرخوند‪ .‬دست نامجون رو گرفت‪ ،‬بازش کرد‬


‫و روی سینه اش گذاشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1306‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فقط‪ ...‬لمسم کن‪".‬‬

‫نامجون رویی ترش کرد‪ ،‬ولی همونطور که می دید سوکجین کف‬


‫دستش رو سینه اش و شکمش می کشه‪ ،‬دستش رو پس نکشید‪ .‬پسر‬
‫بزرگ تر با ناله سرش رو عقب انداخت‪.‬‬

‫"خدایا‪ ،‬فقط دستته ولی خیلی حس خوبی داره‪".‬‬

‫"واقعا انقدر تنشه ی لمس شدنی؟"‬

‫نامجون با عصبانیت سرخ شد‪.‬‬

‫"اگر تو باشی آره‪".‬‬

‫سوکجین چشم هاش رو بست‪.‬‬

‫نامجون عالقه ی پسر به خودش رو نمی فهمید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1307‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نمیفهمم‪ .‬اول سال میگفتی هنوز گرایشت رو نمی دونی‪ ،‬حاال داری‬
‫مثل یه گی رفتار می کنی‪ .‬تو چی هستی؟ و چرا انقدر دلت میخواد من‬
‫به فاکت بدم؟"‬

‫سوکجین آهی کشید و دست نامجون رو پایین تر برد‪.‬‬

‫"چون تو کیم فاکینگ نامجونی‪ .‬دیگه چه حرفی میمونه؟"‬

‫"خیلی چیزا‪".‬‬

‫نامجون دستش رو پس کشید‪.‬‬

‫"پس توجیه تازه کارها چی میشه؟ میدونی که من استریتم‪ ،‬چرا تو و‬


‫بقیه هنوز هم به سکس داشتن با من اصرار دارین؟"‬

‫"چون تو که دیک مانستر سایز داری که میخوام توی باسنم فرو‬


‫کنمش‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1308‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین خیلی جدی گفت‪.‬‬

‫"میدونم که حقیقتا این بهترین خوابیدنم با کسی تو کل عمرم میشه‪ .‬و‬


‫به همون دلیلم همه میخوان تو رو سابمسیو کنن‪".‬‬

‫نامجون پلکی زد‪ ،‬نمیفهمید چی به جیه‪.‬‬

‫"چون تو استریتی میخوایم به فاکمون بدی‪ .‬چون دامیننتی میخوایم‬


‫سابمسیو بشی‪".‬‬

‫سوکجین توضیح داد‪.‬‬

‫"حاال میفهمی؟"‬

‫"ولی‪"،‬‬

‫نامجون سعی کرد ذهنش رو جمع کنه‪.‬‬

‫"این با عقل جور درنمیاد‪ .‬اگر من‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1309‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هیسسس‪"،‬‬

‫سوکجین انگشتش رو روی لب های پسر بزرگتر گذاشت‪.‬‬

‫"تو یه نابغه ای‪ ،‬باالخره سردرمیاری‪ .‬االن نوبت منه و تمام چیزی که‬
‫میخوام اینه که لمسم کنی‪".‬‬

‫روی تخت دراز کشید و سرش رو روی بالش گذاشت‪.‬‬

‫"بیا روم و لمسم کن‪".‬‬

‫جین از نامجون خواست‪.‬‬

‫نامجون عمال نمیخواست همچین کاری بکنه‪ ،‬ولی این رو هم در نظر‬


‫گرفت که سوکجین می تونست چیز خیلی بدتری بخواد‪ ،‬پس تصمیم‬
‫گرفت شانس و اقبال و احتیاطش رو با نشستن روی لگن پسر کنار‬
‫نزنه‪ .‬باالخره کف دستش رو روی سینه ی لخت پسر کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1310‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین وقتی دست های نامجون دور نیپل هاش میچرخید‪ ،‬خودش‬
‫رو با نگه داشتن ناله هاش اذیت نکرد و با دست هاش دامن پسر رو‬
‫گرفت‪.‬‬

‫"حس میکنم دارم یه زن رو ماساژ میدم‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫"من با هر علتی که باعث بشه لمسم کنی مشکلی ندارم‪".‬‬

‫سوکجین هومی کرد‪.‬‬

‫"فکر کن من یه دخترم و جرم بده‪".‬‬

‫نامجون خرخری کرد‪.‬‬

‫"الزم به تظاهر کردن نیست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1311‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس جرم بده‪".‬‬

‫سوکجین خیلی ساده گفتو به نامجون که چشم هاش داشت تیره تر‬
‫میشد‪ ،‬زل زد‪.‬‬

‫نامجون تقریبا از سر غریزه داشت به این چالش می باخت‪ .‬برای همین‬


‫غرید و عقب کشید‪.‬‬

‫"هرزه‪".‬‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫"واااو‪ ،‬تقریبا جواب داد نه؟ خوب شد گفتی‪".‬‬

‫یکم از جاش بلند شد و نامجون این رو به عنوان یه نشونه برای اینکه‬


‫از روی پسر بلند شه برداشت کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1312‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین به جاش‪ ،‬جاهاشون رو عوض کرد‪ .‬همونطور که روی نامجون‬


‫معلق بود‪ ،‬روی بدنش خزید و اون رو به پشت روی تخت هل داد‪.‬‬

‫"داری چیکار می کنی؟"‬

‫چشم های نامجون با این تغییر جا گرد شد‪.‬‬

‫"بذار بهت لذت بدم‪".‬‬

‫سوکجین زمزمه کرد‪ ،‬خم شد و بوسه ای روی ترقوه ی تیره رنگ‬


‫نامجون گذاشت‪.‬‬

‫"سوکجین!"‬

‫نامجون شوکه شد و پسر رو کنار زد‪ ،‬صاف نشست و به سرعت نور‬


‫به گوشه ی تخت رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1313‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اَه بیخیال‪ ،‬نگو که پسر آلفا بزرگ و قوی از یه بوس ترسیده!"‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫"اگر از طرف یه دختر باشه نمی ترسم‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"من‪ .‬گی‪ .‬نیستم!"‬

‫"چه اشکالی داره؟"‬

‫سوکجین با کاسه ی صبر لبریز شده گفت‪.‬‬

‫"خب تو گی نیستی‪ ،‬خیلی خب حاال هر چی‪ .‬ولی ارگاسم ارگاسمه و‬


‫اگر ازش حس بهشتی ای بگیری‪ ،‬چه اشکالی داره که اون رو از دختر‬
‫یا پسر یا هر کس دیگه ای بگیری؟ تو باید بیای و این تمام چیزیه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1314‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫که مهمه‪ .‬کی اهمیت میده که تو استریتی و یه پسر باعث میشه که‬
‫کام بشی؟"‬

‫"من اهمیت میدم!"‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫" و اگر نمی تونی به حسی که دارم احترام بذاری‪ ،‬پس گمشو بیرون‪".‬‬

‫هر دو به مدت یک دقیقه توی سکوت بهم زل زده بودن‪ ،‬و بعد‬
‫سوکجین نگاهش رو گرفت‪.‬‬

‫"خدایا‪ ،‬ما باید هات ترین و خشن ترین سکس جبرانی رو می‬
‫‪204‬‬
‫داشتیم‪".‬‬

‫سوکجین گفت و آهی کشید‪.‬‬

‫‪ 204‬سکس جبرانی(‪ )Make up Sex‬معموال بعد از یه بحث دو طرف ممکنه به خاطر تحت تاثیر شرایط بودن‬
‫بخوان با هم رابطه داشته باشن‪ ،‬حتما توی فیلما دیدین دیگه‪ .‬به این میگن میکاپ سکس یا سکس جبرانی‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1315‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خرخر کرد و چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"چجوری یه ساعت رو بگذرونیم؟"‬

‫سوکجین همونطور که فکر می کرد‪ ،‬سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"خب یه فکری دارم‪".‬‬

‫"ممنون‪ ،‬متنفرم ازش‪".‬‬

‫"بهم گوش بده هرزه‪".‬‬

‫سوکجین با عصبانیت گفت و نامجون که به دیدن وجهه ی عصبانی‬


‫پسر خوشگل عادت نداشت‪ ،‬ساکت شد‪.‬‬

‫"اوکی گوش بده‪ .‬تو میذاری که من ببوسمت و سعی کنم حس خوبی‬


‫بهت بدم‪ ،‬و خدا وکیلی باید فرصت بدی‪ .‬اگر این کارو کنی‪ ،‬همه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1316‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چی تمومه‪ .‬منم توی بقیه نوبتم تو رو تنها میذارم‪ .‬ولی بعد سه ثانیه‬
‫نمیتونی عقب بکشی‪ ،‬اوکی؟"‬

‫نامجون همونطور که دست هاش به سینه اش زده بود بهش فکر کرد‪.‬‬

‫"کار زیر نافی ای نمیکنی‪ .‬به کونم دست نمی زنی‪ .‬با زبون بوسم‬
‫نمیکنی و حتی فکر فوت فتیش و این داستانا با من به سرت نزنه‬
‫دیوونه‪".‬‬

‫"نه زبون‪ ،‬نه پا و یکمی هم کون‪".‬‬

‫سوکجین توافق کرد‪.‬‬

‫"کونم نه‪".‬‬

‫"فقط یه لپش‪".‬‬

‫"نه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1317‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دو تا لپش ولی چیزی تو سراخت نمیره‪".‬‬

‫"سوکجین‪"...‬‬

‫"یه چیزی توی سوراخت بره و‪"...‬‬

‫"سوکجین!"‬

‫سوکجین هوفی کرد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬زیر نافی و زبون نداریم‪".‬‬

‫در حالیکه چشم هاش برق میزد‪ ،‬ادامه داد‪.‬‬

‫"ولی این یعنی هنوزم میتونم ببوسمت و سینه ات یه جای واقعا آزاده‪".‬‬

‫نامجون ترجیح میداد حتی با وجود پیرسینگ سینه س‪ ،‬سوکجین جایی‬


‫دیگه ای نزدیک دیک یا کونش هم نره‪ ،‬بنابراین سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1318‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین مثل یه بچه کوچیک توی روز کریسمس لبخند زد‪ .‬یهویی‬
‫روی پسر پرید و دوباره اون رو زمین زد‪.‬‬

‫"سوک‪"...‬‬

‫"بیا چیزی که توی کمد هوبی شروع کردیم رو تموم کنیم‪".‬‬

‫سوکجین توی گوش پسر زمزمه کرد‪.‬‬

‫نامجون به پسر اجازه داد تا لب های پرش رو روی گوش هاش بلغزونه‪،‬‬
‫به طرف لپ هاش بکشه و برای چند لحظه کوتاه چال لپش رو ببوسه‪،‬‬
‫بعد خودش رو عقب کشید‪.‬‬

‫"چطور بود؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1319‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دستش رو روی اون نواحی صورت کشید‪.‬‬

‫"حس یه دختر رو داشت‪".‬‬

‫زیر لب گفت‪.‬‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫"اون وقت اینو کسی که اونجوری لباس پوشیده میگه!"‬

‫نامجون رویی ترش کرد‪.‬‬

‫"خفه‪ ،‬خود لعنتیت میدونی که به انتخاب خودم نبوده‪".‬‬

‫پسر خوشگل هومی کرد‪.‬‬

‫"بهت میاد جونی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1320‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اره بهم گفته بودن‪".‬‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫سوکجین دوباره دستش رو روی سینه ی پسر گذاشت‪ ،‬این بار نوک‬
‫انگشت هاش رو دور پیرسینگ نقره ایش کشید‪ .‬نامجون به خاطر حسی‬
‫که بهش دست داده بود‪ ،‬از روی غریزه خودش رو جمع کرد و فریادی‬
‫کشید‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬باید داستانی که پشت این پیرسینگه رو بهم بگی‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫"داستانی نداره‪ .‬یه شب من و تیم بسکتبال بعد یه بازی مست کردیم و‬


‫فکر کردیم اگر پیرسینگ بزنیم جالب میشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1321‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون گفت و وقتی دست ها پسر زیبا دوباره تالش کردن تا لمسش‬
‫کنن‪ ،‬اون هارو کنار زد‪.‬‬

‫"آره ولی چرا جفتشون رو نزدی؟"‬

‫سوکجین پوزخندی زد‪.‬‬

‫"چرا فقط اون؟"‬

‫"چون چ چسبیده به را‪ .‬حاال دستت رو بکش‪".‬‬

‫نامجون بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"برای کنجکاوی نمی تونی ازم عصبانی بشی‪".‬‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫"همه کینکای بقیه رو میدونن‪ ،‬ولی کسی مال تو رو نمیدونه‪ .‬این‬


‫عادالنه نیست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1322‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من کینکی ندارم‪".‬‬

‫نامجون اصرار کرد‪.‬‬

‫"یه کلمه اش هم تو کتم نمیره‪".‬‬

‫سوکجین سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"فکر می کنم تو فقط وانیالیی رفتار می کنی‪ ،‬چون نمیخوای ما بدونیم‬


‫دقیقا به چی عالقه داری‪".‬‬

‫"کینکم اینه که دیکم رو با رضایت زن ها توشون بکنم‪ .‬همین‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬من یه کینک میگم و تو بگو بهش عالقه داری یا نه‪".‬‬

‫سوکجین سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1323‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی‪"...‬‬
‫‪205‬‬
‫"دخول دوتایی‪".‬‬

‫"خدایا‪".‬‬

‫نامجون سرش رو توی دست هاش فرو کرد‪.‬‬

‫‪206‬‬
‫"هنتایی‪".‬‬

‫"بسه‪".‬‬

‫"بی دی اس ام‪".‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫"تحقیر شدن‪".‬‬

‫"بکش کنار‪".‬‬

‫‪ 205‬دخول دوتایی(ِ‪ )Double Penetration‬سکسی که همزمان از عقب و جلو باشه‪ .‬معموال واسه دخترا‬
‫استفاده میشه‪ .‬چون خب پسرا فقط یه سوراخ دارن!‬
‫‪ 206‬هنتایی(‪ )Hentai‬انیمه های پورن که معموال هم ژاپنیه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1324‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فهمیدم!"‬

‫سوکجین با موفقیت شکنی زد‪.‬‬

‫"شکنجه داد تخم ها و دیک!"‬

‫"این شکنجه ست!"‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"حداقل باید یه کینک تحقیر شدن داشته باشی‪ ،‬چون این رو خیلی‬
‫خوب پوشیدی‪".‬‬

‫سوکجین دستش انداخت‪.‬‬

‫"فکر کنم از قصد روی سگ یونگی رو باال آوردی‪ .‬شاید کینک تنبیه‬
‫هم داشته باشی‪".‬‬

‫"هنوز یه ساعت نشده؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1325‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بلند غر زد‪.‬‬

‫"حداقل بگو چی تحریکت می کنه‪".‬‬

‫سوکجین خواهش کرد‪.‬‬

‫"اصال واسه چی میخوای بدونی؟"‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫"اگه بگم و تو روم امتحانشون کنی‪ ،‬اصال جواب نمیدن‪ .‬تو یه پسری‬
‫و من استریتم‪".‬‬

‫"آره ولی من هنوزم هاتم و ساک و بلوجابم بلدم‪ .‬پس مشکل چیه؟"‬

‫"تو و هوسوک از همه بدترین‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1326‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪.‬‬

‫"میگم استریتم‪ ،‬پس باید بهش احترام بذارید‪".‬‬

‫"من احترام میذارم ولی باورم نمیشه‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫"هر کسی یکم از درون گی هست و حقیقتا اینکه کینک هات رو‬
‫بهمون نمیگی مشکوکه‪ .‬و به عالوه‪ ،‬من باید باور کنم که تو‪ ،‬آلفای‬
‫نر نابغه کیم نامجون اون ایمیل رو بدون اینکه اول بخونه امضا کرده؟"‬

‫سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"پس این کصشعرهارو سرهم نکن‪".‬‬

‫نامجون با ناامیدی سرپا شد و به پسر روی تخت زل زد‪.‬‬

‫"بشین و تماشا کن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1327‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین وقتی دید داره یه ری اکشنی از پسر میگیره پوزخند دندون‬


‫نمایی زد‪.‬‬

‫"چی رو ببینم؟ اینکه به همه درباره گرایشت دروغ گفتی؟"‬

‫"سوکجین‪".‬‬

‫نامجون بهش هشدار داد‪.‬‬

‫پسر خوشگل با معصومیت پلک زد‪.‬‬

‫"بله سابِ گی ؟"‬

‫نامجون با خستگی و نا امیدی بهش پرید‪.‬‬

‫دوباره نشست‪ ،‬دست سوکجین رو گرفت و پسر رو روی پاهاش‬


‫کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1328‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین نصف نفسش از سورپرایز شدن و نصفش بخاطر تحریک‬


‫شدن رفت‪ .‬انگشت های نامجون شلوار جین و باکسرش رو گرفت‪،‬‬
‫درشون آورد و باسن لختش رو نمایان کرد‪.‬‬

‫"صبر کن نامجون من‪"...‬‬

‫نامجون دستش رو محکم پایین برد و به باسن پسر رسوند‪.‬‬

‫سوکجین تکونی خورد‪ ،‬دست دیگه ی نامجون به کمرش فشار وارد‬


‫کرد و سر جاش نگهش داشت‪.‬‬

‫"آه! فاک!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1329‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر می خوای مثل یه هرزه ی آب زیرکاه رفتار کنی‪ ،‬پس منم‬


‫همونجوری باهات تا میکنم‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت و چشم هاش تیره شده بود‪ ،‬گفت‪ .‬یکی لپ باسن‬
‫پسر رو محکم تر اسپنک کرد که جاش فورا قرمز شد‪.‬‬

‫"احمقِ‪ ...‬رو مخِ‪ ...‬خوره ی دیک‪"....‬‬

‫نامجون هر کلمه رو به یه ضربه می گفت‪.‬‬

‫سوکجین نالید و همونطور که نامجون پشت هم بهش سیلی می زد‬


‫صورتش رو توی تخت فرو کرد‪ .‬پسر آلفا بهش زمانی نمی داد تا بعد‬
‫از ضربه های قدرتمندش ریکاوری بشه‪.‬‬

‫فاک‪ ،‬نامجون خیلی قوی بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1330‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ازم معذرت خواهی کن‪".‬‬

‫نامجون ازش خواست‪.‬‬

‫سوکجین سرش رو از روی تشک بلند کرد‪ ،‬صورتش قرمز شده بود و‬
‫از درد و لذت اشک هاش روی گونه هاش جاری بودن‪.‬‬

‫"من‪ ...‬من مت‪ ...‬مت‪ ...‬متاسفم! من متاسفم! آه! خ‪ ...‬خواهش میکنم نامج‪...‬‬
‫ون! من مت‪ ...‬متاسفم!"‬

‫"بازم اینجوری رفتار می کنی؟"‬

‫نامجون هومی کرد‪ ،‬دوباره اسپنکش کرد و سوکجین فریاد زد‪.‬‬

‫"نه! نه قسم می خورم! قول میدم! نمیکنم! دیگه اینجوری نمی کنم!"‬

‫جین ضجه میزد و پاهاش رو به تخت می کوبید‪.‬‬

‫"خواهش میکنم‪ .‬من متاسفم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1331‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون که راضی شده بود‪ ،‬ایستاد و گذاشت پسر روی زمین بیوفته تا‬
‫وقتی باسنش به فرش برخورد میکنه‪ ،‬اشکش در بیاد‪.‬‬

‫توی همون لحظه در باز شد و هوسوک وارد شد‪.‬‬

‫"نوبت م‪ ...‬وات د فاک؟"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون می تونست سرش رو عقب ببره و مثل آدم بده ی توی فیلمها‬
‫بخنده‪ ...‬حس خیلی خوبی داشت‪ .‬حس می کرد دوباره به اوج خودش‬
‫برگشه‪ .‬یونگی می تونست با هر لباسی میخواست بپوشونتش‪،‬‬
‫جونگکوک می تونست با هر فانتزی کینکی و منحرفانه ای که داشت‬
‫‪207‬‬
‫می تونستن هرچقدر که‬ ‫باهاش جق بزنه و گروه وان برین سل‬

‫‪ 207‬نیاز‪ :‬منظورش همون همکالسی هاش و معلمش هستن که همشون فقط به این فکر میکنن که یا نامجون‬
‫رو به فاک بدن و یا نامجون اون ها رو به فاک بده! وان ربین سل به معنی یک سلول مغزی‪ ،‬و کنایه از این‬
‫داره که همشون مثل هم فکر میکنن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1332‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میخوان دستش بندازن‪ ،‬هیچ کدوم این حقیقت که کیم نامجون یه تاپ‬
‫لعنتی بود رو عوض نمی کرد‪ .‬اون یه دامینتت بود‪.‬‬

‫و اون هیچوقت ساب هیچکس نمی شد‪ .‬هیچوقت‪.‬‬

‫مخصوصا هوسوک‪ ،‬کسی که همونطور که سوکجین سریع لباس هاش‬


‫رو جمع و جور می کرد و با کله از اتاق بیرون می رفت‪ ،‬با چشم های‬
‫گرد شده بهش نگاه می کرد‪.‬‬

‫"وووااا‪ ،‬شما پسرها چیکار کردین؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫"منم بازی!"‬

‫نامجون پوزخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1333‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو هم میخوای تاپ بودن برای من رو امتحان کنی؟"‬

‫هوسوک سری تکون داد و لب هاش رو لیسید‪.‬‬

‫نامجون دست هاش رو از هم باز کرد‪.‬‬

‫"پس بیا منو بگیر بچ‪".‬‬

‫هوسوک زمان رو هدر نداد و با عجله به سمتش رفت‪.‬‬

‫درست توی ثانیه ی آخر‪ ،‬پاشنه بلند نامجون باال اومد و هوسوک‬
‫زیرپایی خورد‪ .‬نفس پسر رفت‪ ،‬ولی قب از اینکه بتونه از دست هاش‬
‫برای گرفتن خودش استفاده کنه‪ ،‬یه جفت دست اون رو گرفتن‪،‬‬
‫چرخوندنش و کمرش رو انقدر محکم به دیوار کوبیدن که قاب عکس‬
‫از جاش دراومد و روی زمین افتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1334‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پوزخند دندون نمایی زد‪ ،‬یکی از دست هاش رو کنار موهای‬
‫هوسوک روی دیوار تکیه داد و با اون یکی‪ ،‬دیک پسر رو از روی‬
‫شلوارش گرفت‪ ،‬دقیقا همونجوری که یونگی چند وقت قبل اون کار‬
‫رو روی نامجون پیاده کرده بود‪.‬‬

‫کی گفته بود که نامجون هیچی یاد نگرفته؟‬

‫هوسوک از حس دست نامجون روی دیکش دهنش باز موند و بخاطر‬


‫لمس شدنش ناله کنان باال پایین می پرید‪.‬‬

‫نامجون یه تو دهنش بهش زد‪.‬‬

‫"دهن لعنتیت رو ببند ساب‪".‬‬

‫هوسوک پلک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1335‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪208‬‬
‫"االن من رو زدی؟ دوباره من رو بزن!"‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"خیلی بدبختی‪ ،‬قشنگ عین بقیه ای‪ .‬تهیونگ تا وقتی که بهش نه‬
‫گفتم‪ ،‬کامال مثل یه دام رفتار می کرد‪ ،‬بعد شروع به آبغوره گیری کرد‬
‫و سوکجینم همینطور‪ .‬تو همیشه یه جوری رفتار می کنی انگار از من‬
‫دام تری‪ ،‬ولی وقتی نوبتت می رسه‪ ،‬تو یه چشم بهم زدن سابمسیو‬
‫میشی‪".‬‬

‫"مواظب باش‪"،‬‬

‫هوسوک لبخند زد‪.‬‬

‫"حرفات بوی خون میده‪".‬‬

‫‪ 208‬نیاز‪ :‬گاهی شک میکنم که کی توی این فیک کینکی تره؛ هوسوک یا جونگکوک؟ البته که هوسوک‪ .‬چون‬
‫کوکی بچم فقط سندرم دیک بی قرار داره!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1336‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس باهام دعوا بکن‪".‬‬

‫نامجون با آزردگی آهی کشید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬خودت خواستی‪".‬‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت و بعد یهویی خیز گرفت و بدن هاشون‬
‫رو بهم چسبوند‪ .‬دست هاش صورت نامجون رو گرفت و آروم اون رو‬
‫پایین آورد تا لب هاشون بتونن بهم بخورن‪.‬‬

‫نامجون همونطور که هوسوک رو کنار میزد‪ ،‬با اون پاشنه بلند ها‬
‫تعادلش رو از دست داد و تقریبا عقب کشید‪ ،‬دهنش رو پاک کرد و‬
‫بهش زل زد‪.‬‬

‫"اون دیگه چه کوفتی بود؟!"‬

‫"خودت گفتی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1337‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"نگفتم من رو ببوس!"‬

‫نامجون غرید و دست هاش مشت شد‪.‬‬

‫"گفتی دعوا کنیم‪ .‬پس فرض رو بر این گذاشتم که دعوا سر دام‬


‫بودنه‪".‬‬

‫هوسوک به منظره ی نامجون عصبانی پوزخندی زد‪.‬‬

‫"تو باختی‪".‬‬

‫"خودتم خوب میدونی که منظورم اون نبود!"‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"تا آخر این یک ساعت توی شعاع ‪ 4‬متری من پیدات نشه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1338‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"این نامردیه‪ ،‬نوبت من تازه شروع شده!"‬

‫"به دیکم‪".‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"باید آقای مین رو صدا کنم؟"‬

‫نامجون ترش کرد‪.‬‬

‫"ازش نمی ترسم‪".‬‬

‫‪209‬‬
‫"آقای میییییییین!"‬

‫‪ 209‬نیاز‪ :‬عین این بچه های لوس که تا یه چیزی میشه مامانشون رو صدا میزن ‪ )))))))))))))))‬حتی میتونم‬
‫صداش رو بشنوم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1339‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک صدا زد‪.‬‬

‫"میشه بیاین اینجا؟"‬

‫یهویی قلب نامجون روی زمین افتاد‪.‬‬

‫چند لحظه بعد یونگی درحالیکه داشت یکی از چشم هاش رو میمالید‪،‬‬
‫وارد اتاق شد‪ .‬لباس خواب و شلوار گرمکن تنش بود‪ .‬انگار با بیل لهش‬
‫کرده بودن‪.‬‬

‫"هان؟"‬

‫"نامباگ داره جر میزنه! میگه چون از باختش عصبانیه نباید تا چهار‬


‫متریش برم!"‬

‫هوسوک پشت هم حرفش رو بهم بافت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1340‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی افق دیدش رو تغییر داد و قلب نامجون با نگاه نصف و نیمهی‬
‫چشم پفدار معلمش‪ ،‬قلبش باالتر هم رفت‪.‬‬

‫"یادت باشه بهت چی گفتم بیبی گرل‪".‬‬

‫یونگی با صدای پایین بهش هشدار داد‪.‬‬

‫نگاه هوسوک بینشون میگشت‪.‬‬

‫"چی؟ چی گفته بود؟"‬

‫نامجون دست هاش رو به سینه اش زد و نگاهش رو گرفت‪.‬‬

‫"اون میخواست من رو بکنه‪ .‬میتونم بهش نه بگم‪".‬‬

‫یونگی به هوسوک نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1341‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میخواستی تو نوبت خودت چیکار کنی؟"‬

‫"راستش میخواستم با نامجونی که اینجوری لباسپوشیده‪ ،‬فقط ببندمش و‬


‫توی چنگم داشته باشمش‪".‬‬

‫هوسوک به نامجون زل زد و لب هاش رو لیسید‪.‬‬

‫"گمشو‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"بیبی گرل‪ ،‬فقط داری توی این زمان طوالنی‪ ،‬کار خودت رو سخت‬
‫می کنی‪".‬‬

‫یونگی بهش یاد آوری کرد و دستی داخل موهاش برد‪.‬‬

‫"کون لقت! اونجوری صدام نکن‪ ،‬دیک من از تو بزرگ تره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1342‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خرخر کرد‪.‬‬

‫یونگی به هوسوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"االن برمیگردم‪".‬‬

‫نامجون درحالیکه حسابی گیج شده بود‪ ،‬رفتن یونگی رو تماشا کرد‪.‬‬

‫هوسوک توی جاش یکم جا به جا شد‪.‬‬

‫"گندش بزنن‪ ،‬خدایا‪ ،‬هولی فاک! فکر می کنی داره چیکار می کنه؟‬
‫هر چی باشه برای من یه خبر خوبه و برای تو خبر قهوه ای‪".‬‬

‫نامجون انگشت فاکش رو بهش تقدیم کرد ولی هنوز قلبش توی‬
‫سینهاش می کوبید‪ .‬شاید نباید همچین حرفی می زد‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1343‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی چند لحظه بعد با یه جعبه توی دست هاش برگشت‪ .‬جعبه رو‬
‫روی تخت گذاشتش و هوسوک سریع به سمتش رفت تا وارسیش‬
‫کنه‪.‬‬

‫"بانداژ؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫"چرا اون طناب ها تو جعبه های مختلف ان؟"‬

‫"چون واسه یه بانداژ خاصیه‪".‬‬

‫یونگی لبخند زد و به نامجون نگاهی انداخت‪.‬‬

‫"لخت شو‪".‬‬

‫نامجون پلک زد‪.‬‬

‫"چی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1344‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یه جوری رفتار نکن انگار نشنیدی اسلیو‪".‬‬

‫یونگی هوفی کرد‪.‬‬

‫"لباس هات رو دربیار وگرنه خورم درشون میارم‪".‬‬

‫نامجون نسبت به اینکه باالخره می تونست اون لباس های دخترونه رو‬
‫دربیاره اشتیاق نشون داد و سریع اون لباس مشکی رو از تنش کند‪ .‬به‬
‫هر حال باکسرش رو نگه داشت‪.‬‬

‫انگار اون یه تیکه پارچه برای یونگی مهم نبود‪ ،‬فقط با انگشت به‬
‫دانشآموزش اشاره کرد تا جلو بیاد‪.‬‬

‫نامجون جلو رفت و طناب های قرمز که داخل جعبه مرتب گذاشته‬
‫شده بودن رو وارسی کرد‪ .‬چی درموردشون انقدر خاص بود؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1345‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با هوسوک چشم تو چشم شد‪.‬‬

‫"بهت یاد میدم چجوری یه نفر رو از سقف ببندی‪ ،‬خوب تماشا کن‪".‬‬

‫"وات د هل‪ ...‬نه!"‬

‫نامجون عقب کشید‪.‬‬

‫"نه! نمیذارم یه مشت کارای کینکی بی دی اس امی رو روم انجام‬


‫بدی!"‬

‫"شیباری‪ 210‬یه جور هنر ژاپنیه‪ ،‬بی دی اس ام نیست‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪.‬‬

‫‪ 210‬شیباری(‪ )Shibari‬هنر بستن طناب ژاپنیه که همزمان هم جلوه بصری داره و هم میتونه با منظور جنسی‬
‫انجام بشه‪ .‬توی شیباری بدن شخص به شکل خاص و زیبایی با طناب بسته میشه و نحوه ی حرکت طناب‬
‫روی بدن و گره زدن های مختلفش اون رو منحصر به فرد میکنه‪ .‬شیباری هم یه نوع بانداژه‪ ،‬ولی همونطور‬
‫که گفتم جون عناصر هنر و همینطور توجه به نحوه ی بسته شدن طناب و گره زدن خیلی اهمیت داره‪ ،‬اون‬
‫رو از خود بانداز تمیز میده‪ .‬اگه باز هم متوجه نشدین و سوال داشتین‪ ،‬میتونین بهم پیام بدین تا بیشتر توضیح‬
‫بدم‪( .‬نیاز)‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1346‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه پارچه سفید از توی جعبه درآورد‪.‬‬

‫"بیا ساب‪".‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"گفتم بیا اینجا‪".‬‬

‫نامجون بدون اینکه خودش متوجه بشه‪ ،‬به سمت معلمش رفت‪ .‬یه‬
‫چیزی توی تن صدای دامیننت یونگی بود که قبل از اینکه ذهن‬
‫سرسخت و لجباز نامجون بتونه سرکشی کنه‪ ،‬بدنش از جا می پرید و‬
‫با عجله به سمتش می رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1347‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دهنت رو باز کن‪".‬‬

‫یونگی نامجون رو راهنمایی کرد‪ .‬هوسوک هم در کنار ایستاده بود با‬


‫سرعت توی گوشیش نوت برداری میکرد‪.‬‬

‫"من‪"...‬‬

‫یونگی وسط پارچه رو توی دهن پسر چپوند و انتهای دو سرش رو‬
‫پشت سرش گره زد‪.‬‬

‫نامجون نگاهش بهش انداخت و دستش رو روی پارچه گذاشت‪ ،‬آماده‬


‫بود که اون رو پاره کنه که حرف یونگی متوقفش کرد‪.‬‬

‫"اگه اون گگ رو دوس نداری یه چیز دیگه ام دارم که می تونیم ازش‬


‫استفاده کنیم‪ .‬به هر حال یکم بیشر میره تو حلقت‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1348‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون آهی کشید و دست هاش رو انداخت‪.‬‬

‫فکرش به چیزی که سوکجین بهش گفته بود برگشت‪ .‬جوری که همه‬


‫دلشون میخواد اون رو سابمسیو کنن‪ ،‬چون اون خیلی دامیننت بود‪ .‬پس‬
‫اگر سابمسیو وار رفتار می کرد دست از سرش بر می داشتن؟ یونگی‬
‫چیکار می کرد؟‬

‫"تکون بخور ساب‪".‬‬

‫یونگی دو تا دستبند مشکی رو باال گرفت‪ .‬روی هر کدوم یه حلقه ی‬


‫نقره ای رنگ وجود داشت‪.‬‬

‫نامجون با تصمیم بر تست کردن تئوری جدیدش‪ ،‬از معلم اطاعت کرد‪.‬‬
‫همونطور که یونگی دستنبد هارو روی مچش نگه می داشت‪ ،‬دست‬
‫هاش رو باال گرفت‪ .‬معلمش با مچ پاهاش هم همون کار رو کرد‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1349‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بازم سرجاش موند‪ .‬یونگی یه کمربند بزرگ تر رو هم دور‬


‫کمرش بست‪.‬‬

‫نور فلشی توی ظاهر شد و نامجون سرش رو دور چرخوند تا با‬


‫هوسوکی که ازش عکس گرفته بود روبه رو بشه‪.‬‬

‫با اون گگ نمی تونست پسر رو تهدید به پاک کردنش بکنه‪ ،‬ولی‬
‫خوشبختانه یونگی هم متوجه شد‪.‬‬

‫"پاکش کن‪".‬‬

‫یونگی گفت و یکی از طناب های قرمز رو در آورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1350‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آآآه بیخیال‪ ،‬نمیشه فقط به سوکجین نشون بدم که ببینه چی رو از‬


‫دست داده؟"‬

‫هوسوک خواهش کرد‪.‬‬

‫"نه‪"،‬‬

‫یونگی به سقف نگاه کرد‪.‬‬

‫نامجون نگاهش رو دنبال کرد و چند تا حلقه ای که روی سقف بودن‬


‫رو دید‪ .‬حلقه ها روی یه ریل بودن تا بتونن حرکت کنن‪.‬‬

‫پس اون می تونست توی اونجا حرکت داده بشه‪.‬‬

‫یونگی با مهارت سر طناب رو پرت کرد‪ ،‬و وقتی که طناب توی یکی‬
‫از حلقه ها رفته‪ ،‬اون رو تماشاش کرد‪ .‬همین کار رو چهار بار دیگه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1351‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هم انجام داد تا هر حلقه یه طناب ازش آویزون بشه‪ .‬یونگی بدون اینکه‬
‫پلک بزنه یا نگاهش رو بگیره‪ ،‬طناب هارو به دستنبد های نامجون‬
‫بست‪.‬‬

‫دانشآموز نمی تونست بگه داره لذت میبره‪ ،‬ولی خوشحال بود که‬
‫یونگی می دونست داره چیکار می کنه‪ .‬اون یه منحرف بود‪ ،‬ولی وقتی‬
‫کار به اینجور جاها می رسید نامجون بهش اعتماد داشت‪ .‬می دونست‬
‫یونگی مطمئن میشه که اون نمی افته‪.‬‬

‫یونگی از اینکه همه چیز امنه مطمئن شد و بعد نامجون رو به کمر روی‬
‫فرش خوابوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1352‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"قبل از اینکه این کار رو بکنم‪ ،‬باید چند تا سیگنال دست رو یاد‬
‫بگیری تا اگر راحت نبودی یا میخواستی گگ رو بردارم‪ ،‬اشاره کنی‬
‫تا بیارمت پایین‪ .‬تمام مدت چشمم به دستته‪ ،‬پس نگران ندیدن من‬
‫نباش‪ ،‬اوکی؟"‬

‫یونگی به آرومی گفت و موهای دانشآموز رو از توی چشم هاش‬


‫کنار زد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"از چه سیگنالی استفاده می کنی؟"‬

‫نامجون انگشت وسطش رو باال آورد‪.‬‬

‫یونگی پوزخندی زد و دوباره بلند شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1353‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هوسوک برو سمت اون دوتا طناب‪".‬‬

‫یونگی گفت و با سر به سمت طناب هایی که به مچ پای نامجون وصل‬


‫بودن‪ ،‬اشاره کرد‪ .‬خودش کنار مچ دست های دانشآموز قرار گرفت‪.‬‬

‫هوسوک به سمتشون بپر بپر کنان رفت‪ ،‬برای شروع مشتاق بود‪.‬‬

‫نامجون چشم هاش رو بست‪ ،‬قلبش محکم می تپید و دلش نمی خواست‬
‫چیزی رو ببینه‪.‬‬

‫یهویی حس کرد که آروم به سمت هوا کشیده شد‪.‬‬

‫"مممم!"‬

‫اون ها به کارشون ادامه دادن تا جایی که نامجون باالتر از اون ها‪ ،‬و‬
‫در حالیکه هنوز به پشت خوابیده بود‪ ،‬قرار گرفت‪ .‬پسر آلفا کمی‬
‫خودش رو تکون داد و همونطور که داشت برای پیدا کردن تعادل تقال‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1354‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میکرد‪ ،‬ماهیچه هاش رو منقبض کرد‪ .‬تا اینکه یونگی یه طناب رو به‬
‫وسط بدنش وصل کرد و بدنش به تعادل رسید‪.‬‬

‫"حاال اینجوری گره رو باز کن‪".‬‬

‫یونگی یه چیزی رو به هوسوک نشون داد که نامجون نتونست ببینه‪.‬‬

‫نامجون سرش رو به سمت عقب برد و یه دید وارونه از یونگی که‬


‫داشت با هوسوک روی گره ای کار می کردن رو مقابل چشم هاش‬
‫دید‪.‬‬

‫‪.‬‬

‫"حاال چی؟"‬

‫دانشآموز با اشتیاق از معلمش پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1355‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حاال میاریمش سر جاش‪".‬‬

‫یونگی همونطور که سرش رو باال میبرد و به نامجون نگاه کرد گفت‪.‬‬

‫نامجون چند باری پلک زد‪ ،‬حس می کرد خون داره توی مغزش پر‬
‫میشه‪.‬‬

‫یونگی چند قدمی دورش زد‪ ،‬همونطور که داشت تصمیم میگرفت که‬
‫چجوری نامجون رو توی جاش درست کنه‪ ،‬با انگشت هاش به لپش‬
‫ضربه میزد‪.‬‬

‫باالخره به یه نتیجه رسید‪ .‬طنابی که به پای چپ پسر وصل بود رو‬


‫گرفت‪ ،‬انقدر کشید تا وقتی حلقه یکم روی ریل جا به جا بشه و پاهای‬
‫نامجون آروم از هم باز بشن‪ .‬بعد پای راستش رو گرفت‪ ،‬به بدن نامجون‬
‫نزدیک تر و زانوش رو یکم خم کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1356‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی جفت طناب ها رو بست تا نامجون دیگه نتونه پاهاش رو تکون‬


‫بده‪.‬‬

‫دانشآموز از پشت پارچه آهی کشید و گذاشت سرش دوباره آویزون‬


‫بشه‪ .‬حاال حتی بیشتر احساس خستگی می کرد‪.‬‬

‫یونگی طناب وسط رو گرفت‪ ،‬با زحمت کشیدش و کمی کمر نامجون‬
‫رو نسبت به بقیه بدنش باالتر برد‪ .‬بدن نامجون بخاطر جای طناب ها‬
‫قوس پیدا کرد‪ .‬تا حاال توی همچین موقعیتی قرار نگرفته بود‪ ،‬برای‬
‫همین یکم بهم ریخته بود‪.‬‬

‫هوسوک همونطور که یونگی طناب هایی که دست های نامجون رو‬


‫نگه داشته بودن رو تکون میداد و اون ها رو هم تنظیم می کرد‪ ،‬بهش‬
‫زل زده و ماتش برده بود‪ .‬یونگی طناب ها رو کنار هم برد‪ ،‬با یه طناب‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1357‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دیگه اون ها رو بهم بست‪ ،‬زیر کمر دانشآموز برد و همه رو باهم‬
‫اونجا گره زد‪.‬‬

‫"فاک‪"...‬‬

‫هوسوک با تماشای عضالت نامجون به زیبایی کش اومده بودن و با‬


‫طناب های قرمز خوشگل بسته شده بودن‪ ،‬حس کرد که داره سفت‬
‫میشه‪.‬‬

‫"این واقعا یه هنره‪ .‬جون باگ این جوری از هروقت دیگه ای خوشگل‬
‫تر شدی‪".‬‬

‫نامجون خرخری کرد و بهش محل نداد‪ .‬اینکه یه تعریف غیر منحرفانه‬
‫و بدون انگیزه ی باتم کردن از هوسوک بشنوه‪ ،‬خیلی عجیب بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1358‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با یه لبخند کار خودش رو تحسین کرد‪ .‬از آخرین باری که‬
‫تهیونگ رو اینجوری بسته بود‪ ،‬خیلی وقت گذشته بود و از اینکه دوباره‬
‫از اون طناب ها استفاده می کرد خوشحال بود‪.‬‬

‫"می تونم حداقل یه عکس بگیرم که بعدا به خود نامجون نشون بدم؟‬
‫قول میدم به هیچکس دیگه ای نشون ندم‪ ،‬حتی سوکجین!"‬

‫"نامجون مشکلی نداری؟"‬

‫یونگی کنار گوش دانشآموز آویزون شده ایستاد و ازش پرسید‪.‬‬

‫نامجون داشت می لرزید‪ ،‬ولی سرش رو تکون داد‪ .‬خودش هم یجورایی‬


‫کنجکاو شده بود تا ببینه چطوری شده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1359‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫لحظه ای بعد صدای کلیک دوربین رو شنید و فهمید که هوسوک داره‬


‫عکس میگیره‪ .‬حس عجیبی بهش دست داد‪ .‬به خودش گفت علتش‬
‫باید به خاطر خونی باشه که به سرش داره هجوم میبره‪.‬‬

‫یونگی اجازه داد تا کار هوسوک تموم بشه و بعد دوباره طناب ها رو‬
‫تنظیم کرد‪.‬‬

‫نامجون حس کرد داره پایین تر میاد تا اینکه ارتفاعش تا سینه ی‬


‫یونگی رسید‪.‬‬

‫یونگی جوری که چشم هاش کامال روی صحنه ی مقابلش متمرکز‬


‫بود‪ ،‬بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"وقتی اینجوری ای خیلی بهتری‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1360‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پوزخندی زد‪ ،‬نامجون فقط بهش زل زد چون نمی تونست باهاش جر‬
‫و بحث کنه‪.‬‬

‫"االن چشم هات رو میبندم‪".‬‬

‫یونگی بهش گفت‪.‬‬

‫"اگر خواستی بیای پایین حرکت دستت یادت نره‪".‬‬

‫نامجون به شکل وارونه به یونگی دوباره به سمت اون جعبه رفت و یه‬
‫چشم بند ابریشمی درآورد نگاه کرد‪ .‬بعد معلم درحالیکه چشمبندی رو‬
‫توی دستش نگاه داشته بود‪ ،‬به سمتش بر گشت و چشم های دانشآموز‬
‫رو بست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1361‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫حاال نامجون با چشم هایی که دیگه توانایی نداشتن‪ ،‬تمام حواسش رو‬
‫به طناب هایی که نگهش داشته بودن‪ ،‬جمع کرد‪ .‬و وقتی دستی روی‬
‫سینه اش حرکت کرد‪ ،‬احساس کرد که انگار بهش شوک وارد شده‪.‬‬

‫"مممف!"‬

‫یه دست دیگه پیداش شد و موهاش رو نوازش کرد‪.‬‬

‫"هیسس‪ ،‬مشکلی نیست‪ .‬به جاهایی که دلت نمیخواد دست نمیزنم‪".‬‬

‫یونگی زمزمه کرد و نامجون خودش رو وادار کرد تا آروم بشه‪.‬‬


‫میدونست که میتونه به یونگی اعتماد کنه‪.‬‬

‫لمس های آروم و پر مانند مرد رو که آزادانه ی روی پوستش‬


‫میچرخیدن رو حس میکرد‪ .‬از باال تا پایین سینه اش‪ ،‬دور انحناهای‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1362‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بدنش‪ ،‬از شکم به پایین تر تا رون هاش و باال تا دست هاش‪ .‬یونگی‬
‫خیلی کوتاه دست دانشآموز رو گرفت تا قبل از اینکه دوباره روی‬
‫پوست دارچینیش طرح های نامعلوم بکشه‪ ،‬بهش حس اطمینان بده‪.‬‬

‫نامجون می تونست حس کنه که ذهنش داره از مسیرش خارج میشه‪.‬‬


‫خیلی عجیب ریلکس بود‪ ،‬با اینکه حتی کنترل بدن خودش رو هم‬
‫نداشت‪ .‬الزم نبود که دست هاش رو تکون بده‪ ،‬یونگی اون کار رو‬
‫براش انجام میداد و بهترین موقعیتی که دست هاش می تونستن توش‬
‫قرار بگیرن رو می دونست و اون ها رو به همون حالت در می آورد‪.‬‬
‫الزم نبود پاهاش رو خم کنه‪ ،‬یونگی این کار رو براش کرده بود‪ ،‬تازه‬
‫یکم هم ماساژشون داده بود‪.‬‬

‫تقریبا داشت خوابش میبرد تا اینکه یهویی چشم بندش برداشته شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1363‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بخاطر روشنایی چند باری پلک زد و یونگی رو دید که داشت اون رو‬
‫پایین می آورد‪ .‬از اینکه هوسوک رو ندید‪ ،‬سورپرایز شد‪.‬‬

‫"مممپ؟"‬

‫نامجون پرسید‪.‬‬

‫"رفت‪ ،‬زمانش تموم شد‪".‬‬

‫یونگی که انگار یه جورایی منظورش رو فهمیده بود‪ ،‬بهش توضیح داد‪.‬‬

‫به همین زودی یک ساعت گذشته بود؟ نامجون باورش نمیشد‪.‬‬

‫یونگی ناگهان دست نگه داشت و به دانشآموز خیره شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1364‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نگاه یک جفت چشم رو روی خودش حس کرد‪ ،‬برای همین‬


‫سرش رو باال آورد و به معلمش نگاه کرد‪.‬‬

‫یونگی نزدیک تر رفت و آروم سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"نامجون‪"...‬‬

‫زیر لب زمزمه کرد‪.‬‬

‫"میتونم ببوسمت؟"‬

‫معلومه که نه! نامجون استریت بود و همینطور کامال از یونگی متنفر‪.‬‬


‫هیچوقت همچین کاری نمی کرد‪...‬‬

‫نامجون سرش رو به معنی رضایت تکون داد‪.‬‬

‫یونگی پارچه ای که به عنوان گگ استفاده کرده بود رو از توی دهن‬


‫نامجون درآورد و همونطور که سر دانشآموز رو گرفته بود‪ ،‬خم شد‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1365‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و آروم لب هاشون رو بهم چسبوند و اجازه داد تا بدن پسر روی فرش‬
‫بیوفته‪.‬‬

‫لب های معلمش نرم و زبونش ماهر بود‪ .‬نامجون خودش هم از اینکه‬
‫کمی دهنش رو بیشتر باز کرده بود تا به یونگی این اجازه رو میداد‬
‫که بیشتر پیش بره و هر کاری که دلش میخواد اونجا انجام بده‪ ،‬متعجب‬
‫شد‪.‬‬

‫یونگی پیشنهادش رو قبول کرد و همونطور که دانشآموزش رو کمی‬


‫محکم تر توی آغوش میگرفت‪ ،‬به دانشآموز نزدیک تر شد و بوسه‬
‫رو عمیق تر کرد‪ .‬زبونش رو روی دندون های نامجون کشید‪ ،‬لبهاش‬
‫رو به دندون گرفت و زبون دانشآموز رو به پایین فشار داد تا بهش‬
‫نشون بده کی توی بوسیدن رئیسه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1366‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون درگیر بود‪ ،‬میخواست دست هاش آزاد باشه تا بتونه یونگی رو‬
‫لمس کنه‪ .‬سرش داشت گیج می رفت و کم شدن اکسیژن هم کمکی‬
‫به ذهن منگش نمی کرد‪ .‬تمام تصویر مقابل به جز یونگی داشت تار‬
‫میشد‪.‬‬

‫و بعد یونگی یهویی عقب کشید و گذاشت نامجون نفس نفس بزنه‪.‬‬

‫"چی‪"...‬‬

‫نامجون سرش رو برگردوند تا متوجه شد که چه چیزی توجه یونگی‬


‫رو به خودش جلب کرده‪.‬‬

‫جونگکوک توی چهاچوب در ایستاده بود و بهشون زل زده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1367‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نوبت منه‪".‬‬

‫پسرک گفت‪.‬‬

‫یونگی عقب کشید و نامجون گرمای وجودش رو در کنار خودش از‬


‫دست داد‪.‬‬

‫"البته‪ ،‬فقط داشتم برات بازش می کردم‪".‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫جونگکوک بدون اینکه نگاه تاریکش رو از روی نامجون برداره‪،‬‬


‫وارد اتاق شد‪.‬‬

‫" بذار همونجوری بمونه‪".‬‬

‫نامجون ناگهان از اینکه قبال پسر رو دست انداخته بود پشیمون شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1368‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" اگر مطمئنی‪ ...‬اوکی‪".‬‬

‫یونگی برای اینکه نامجون رو به امان خدا ول کنه تردید داشت‪ ،‬ولی‬
‫این کار رو کرد و نامجون رفتن معلمش از اتاق رو تماشا کرد‪.‬‬

‫جونگکوک به همکالسیش پوزخندی زد و نوک انگشتش رو از‬


‫گردن پسر تا کمر باکسرش کشید‪.‬‬

‫"خودت رو ببین جونآ‪ .‬برای من بسته شدی‪ .‬مثل یه کادو‪ .‬کادوی‬


‫قشنگ من جونی‪".‬‬

‫"چی میخوای؟"‬

‫نامجون بهش زل زد‪ ،‬دلش میخواست ذهنش یکم خالی بشه تا بتونه با‬
‫جونگکوک روبه رو بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1369‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میخوام به تو و بقیه ثابت کنم که منم میتونم مثل یونگی‪ ،‬و خیلی‬
‫بیشتر از تو دامیننت باشم‪".‬‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫نامجون خندید و سرش رو عقب پرت کرد‪.‬‬

‫"آره درسته! تو حتی نمی تونی دیک خودت رو کنترل کنی‪ ،‬دیگه‬
‫ارگاسم یکی دیگه به کنار!"‬

‫"این چیزیه که تو فکر می کنی‪".‬‬

‫جونگکوک به سردی گفت‪.‬‬

‫دانشآموز کوچیک تر به طناب ها و حلقه ها نگاه کرد‪.‬‬

‫نامجون با استرس بهش نگاه می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1370‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به چیزی دست نزن‪ ،‬بذار یونگی‪"...‬‬

‫جونگکوک یه چیزی رو کشید و وقتی نامجون پخش زمین شد‪ ،‬دادی‬


‫کشید‪ ،‬چون خیلی دردناک با کمر زمین افتاده بود‪.‬‬

‫"جونگکوک!"‬

‫غرید‪.‬‬

‫"متاسفم‪".‬‬

‫جونگکوک گفت‪ ،‬البته اصال هم متاسف به نظر نمی رسید‪.‬‬

‫"طبق گفته ی خودت من دام نیستم‪ .‬پس نمیدونم دارم چیکار می کنم‪".‬‬

‫نامجون هوفی کرد و به خاطر درد توی دست هاش که زیرش مونده‬
‫بود‪ ،‬آهی کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1371‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک روی لگن پسر نشست و پاهاش رو دوطرفش گذاشت‪.‬‬


‫تا جایی به پایین خم شد که صورت هاشون یکی دو سانتی باهم فاصله‬
‫داشته باشن‪.‬‬

‫"بذار ببوسمت‪".‬‬

‫نامجون پلک زد‪.‬‬

‫"چی‪ ...‬چرا؟"‬

‫"تو گذاشتی یونگی ببوسدت‪".‬‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫"پس چرا من نه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1372‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫راستش نامجون نمی دونست چرا اجازه داده که یونگی اون رو ببوسه‪،‬‬
‫یا اینکه چرا بیشتر میخواست‪ .‬این رو تقصیر جریان خون کمش‬
‫‪211‬‬
‫انداخت‪.‬‬

‫"این عادالنه نیست!"‬

‫جونگکوک بهش زل زد‪.‬‬

‫"تو من رو دست انداختی و گفتی نمیتونم دام باشم و این چرت و پرتا‪،‬‬
‫و وقتی سعی کردم بهت ثابت کنم هیچوقت نمیذاری که لمست کنم‪،‬‬
‫چون میگی استریتی! ولی بعد میذاری یونگی ببوستت؟ این‪ ...‬این‬
‫عادالنه نیست! تو از اون متنفری! چطوری قراره من ببرم؟ باید چیکار‬
‫بکنم؟"‬

‫‪ 211‬نیاز‪ :‬من و چندتا از ریدرا معتقد بودیم وارد ساب اسپیس شدی جونی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1373‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون یکم حس بدی پیدا کرد‪ .‬این که درمورد اون پسر نامردی‬
‫کرده بود درست بود و حاال می تونست ببینه دست انداختنش چقدر‬
‫روش اثر گذاشته بود‪.‬‬

‫"ببخش کوک‪".‬‬

‫از ته دلش اعتراف کرد‪.‬‬

‫"حق با توئه‪ .‬من نامردی کردم‪ .‬اگر بذاری بلند شم و بازم کنی‪ ،‬میذارم‬
‫من رو ببوسی‪".‬‬

‫جونگکوک برای یک دقیقه با دقت بهش نگاه کرد و بعد از روش‬


‫بلند شد‪ .‬کمک کرد تا پسر بشینه و طناب ها و دستبند هارو باز کرد‪.‬‬

‫نامجون سعی کرد بلند بشه‪ ،‬ولی اگه جونگکوک اون رو نگرفته بود‬
‫تقریبا نزدیک بود که بیفته‪ .‬به خاطر آویزون بودن برای زمان طوالنی‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1374‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫احساس بی حسی و ضعف می کرد‪ .‬جونگکوک با مهربونی به سمت‬


‫تخت راهنماییش کرد و اجازه داد اول یکم خودش و پیدا کنه‪.‬‬

‫جونگکوک کنارش نشست و دست هاش رو با صبوری روی رون‬


‫نامجون گذاشت‪.‬‬

‫باالخره نامجون بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"اوکی پس‪"...‬‬

‫جونگکوک جلو رفت و قبل از اینکه نامجون بتونه حرفش رو تموم‬


‫کنه‪ ،‬لب هاشون رو به کوبوند‪.‬‬

‫جونگکوک با یونگی فرق داشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1375‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با تجربه‪ ،‬پر از آرامش و آروم بود‪ ،‬درحالیکه جونگکوک‬


‫سریع‪ ،‬سرزنده و خشن بود‪.‬‬

‫نامجون اصال نمی تونست خودش رو با پسر مشتاقی که همزمان داشت‬


‫همه جا سیر می کرد‪ ،‬وقف بده‪ .‬دستش روی باسن نامجون بود و اون‬
‫یکی دستش فک نامجون رو نگه داشته بود‪ ،‬زبونش هم توی دهن‬
‫نامجون می چرخید‪ .‬اینجوری نفس نامجون رو گرفته بود و اون باید‬
‫کنار می کشید تا بتونه نفس بکشه‪.‬‬

‫جونگکوک با نگرانی که توی چشم های بمبی طورش بود‪ ،‬بهش‬


‫نگاه کرد‪.‬‬

‫"خوب بود؟"‬

‫نامجون نمی دونست چی بگه‪ .‬اون بوسه‪ ...‬خیلی چیزا بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1376‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو ترجیح میدی یونگی ببوستت‪".‬‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫نامجون کم مونده بود خفه بشه‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی؟ نه من همچین چیزی نگفتم!"‬

‫"ضایعست‪".‬‬

‫جونگکوک جدی بود‪.‬‬

‫"جفتتون رو دیدم‪ .‬تو سابش شده بودی و داشتی لذت میبردی‪ .‬من‬
‫دوثانیه تو رو بوسیدم و تو انگار توی ترن هوایی بودی و میخواستی‬
‫باال بیاری‪".‬‬

‫نامجون سرش رو پایین انداخت‪ ،‬به تخت نگاه کرد و دستی توی‬
‫موهاش برد‪ .‬خیلی گیج شده بود و سرش درد می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1377‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من‪ ...‬من نمیدونم‪"...‬‬

‫"چی شده؟"‬

‫جونگکوک سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"خوبی؟"‬

‫"نمی دونم‪".‬‬

‫نامجون آهی کشید و سرش رو توی دست هاش گرفت‪.‬‬

‫"نمی دون چرا به اون گفتم میتونه من رو ببوسه‪ .‬نمی دونم چرا خوشم‬
‫اومد‪ .‬نمیدونم تو چرا انقدر با اون فرق داری‪ .‬نمی دونم‪ ...‬من چه‬
‫مرگمه‪"...‬‬

‫جونگکوک یه لحظه ساکت شد و از تخت پایین رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1378‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون فهمید که پسر داره به سمت حموم میره‪ ،‬و برای چند ثانیه‬
‫صدای آبی که توی سینک ریخته میشد رو شنید‪ .‬وقتی جونگکوک‬
‫برگشت‪ ،‬سرش رو بلند کرد‪.‬‬

‫دوستش قرص آسپرین و یه لیوان آب دستش بود‪.‬‬

‫"بیا‪ .‬باید بخوریش‪".‬‬

‫نامجون موافق بود و حرفش رو گوش داد‪ .‬قرص رو باال انداخت و با‬
‫یکم آب قورتش داد‪.‬‬

‫"مرسی‪".‬‬

‫آهی کشید و لیوان رو روی پاتختی گذاشت‪.‬‬

‫"میرم حموم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1379‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک قبل از اینکه از اتاق بیرون بره‪ ،‬رفتن نامجون رو تماشا‬


‫کرد‪ .‬بعد خودش از پله ها پایین رفت و وارد اتاق مطالعه ی یونگی‬
‫شد‪.‬‬

‫یونگی اونجا بود‪ ،‬لب تاپش باز بود و برگه هاش جلوش پخش و پال‬
‫بودن‪ ،‬ولی کاری باهاشون نداشت‪ .‬توی فکر فرو رفته بود و داشت‬
‫ناخن دستش رو میجوید‪.‬‬

‫"آقای مین؟"‬

‫یونگی توی صندلی از جا پرید و سریع خودش رو جمع و جور کرد‪.‬‬

‫"بله جونگکوک‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1380‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من‪ ...‬دارم میرم خونه‪".‬‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫یونگی پلک زد‪.‬‬

‫"خونه؟ ولی نوبتت تازه شروع شده‪".‬‬

‫"میدونم ولی‪ ...‬یادم افتاد که برای یه کالس دیگه ام تکلیف دارم‪".‬‬

‫جونگکوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"اوه‪ ...‬اوکی‪ .‬خب بذار برسونمت‪"...‬‬

‫جونگکوک همونطور که یونگی از جاش بلند میشد‪ ،‬سرش رو به‬


‫چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه ممنون‪ ،‬پیاده میرم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1381‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی رفتن پسرک رو دید‪ ،‬یکم گیج شده بود که پسر مشتاق داشت‬
‫فرصت اثبات به خودش رو کنار می ذاشت‪.‬‬

‫"مطمئنی این رو میخوای؟"‬

‫یونگی پشت سرش گفت‪.‬‬

‫جونگکوک سرش تکون داد‪ ،‬در رو باز کرد و بدون این که به عقب‬
‫نگاه بندازه‪ ،‬بیرون رفت‪.‬‬

‫یونگی نفهمید دانشآموزش چی گفت‪ ،‬چون در با صدای بلندی پشت‬


‫سرش بسته شد‪.‬‬

‫"نامجون تورو میخواد نه من‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1382‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون در کابینت دارو های یونگی رو باز کرد‪ ،‬دنبال آسپرین‬


‫میگشت تا دوباره بخوره‪.‬‬

‫قوطی آسپرین رو ندید‪ ،‬ولی یه چیز دیگه پیدا کرد‪.‬‬

‫پاکت کوچیک رو برداشت و پوزخندی زد‪.‬‬

‫با عجله پایین رفت و یه ضرب وارد اتاق مطالعه ی یونگی شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1383‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪212‬‬
‫رو تو‬ ‫قبل از اینکه معلمش بتونه چیزی بگه پاکت افرودیزیاک‬
‫دستش نشون داد‪.‬‬

‫"میخوام این ها رو بخورم‪ .‬همش رو‪".‬‬

‫یونگی همونطور که به میزش تکیه داده بود و لپ هاش رو روی‬


‫مشتش استراحت می داد‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫"انگار می خوای کل شب روی کار باشیم بیبی گرل‪".‬‬

‫"چیزی که میخوام اینه که تو رو سرجات بشونم‪".‬‬

‫نامجون خرامان خرامان جلوتر رفت‪.‬‬

‫"یه مسابقه ی دیگه میخوام‪".‬‬

‫‪ 212‬ماده ایه که میل جنسی‪ ،‬جذابیت جنسی‪ ،‬لذت جنسی یا رفتار جنسی رو افزایش میده‪ .‬انواع مختلف‬
‫گیاهی‪ ،‬ادویه ای‪ ،‬غذایی و مواد شیمیایی مصنوعی داره‪ .‬کال محرکه دیگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1384‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون میخواست به خودش ثابت کنه که اون بوسه یه جورایی یه‬


‫اتفاق بود‪ ،‬چون ذهنش سرجاش نبوده‪ .‬میخواست خودش رو مطمئن‬
‫کنه که استریته و اینکه قطعا از معلمش خوشش نمیاد‪.‬‬

‫یونگی همونطور که به افرودیزیاک نگاه میکرد‪ ،‬به فکر فرو رفته بود‪.‬‬

‫اون میخواست دوباره نامجون رو ببوسه‪ ،‬این رو مطمئن بود‪ .‬چیزی که‬
‫ازش مطمئن نبود این بود که چرا وقتی دانش آموز کله شقش رو‬
‫‪213‬‬
‫بوسید‪ ،‬جرقه های خوشایندی توی بدنش به حرکت در اومده بودن‪.‬‬

‫"یه شرط جدید میبندیم‪ .‬من و تو تا فردا ساعت ‪ 5‬ظهر میریم روی‬
‫کار‪ .‬هر کی بیشتر بیاد‪ ،‬باخته‪ .‬اگر من ببرم‪ ،‬همه باید اعتراف کنن که‬
‫من آخر تاپ بودنم و دست انداختنم و اینکه مجبورم کنن که لباسهای‬
‫تحقیر کننده بپوشم و یا توی موقعیت های تحقیر کننده قرارم بدن رو‬

‫‪ 213‬نیاز‪ :‬یعنی فقط یه بوسه خالی نبوده‪ .‬حس هیجان و تمایل بیشتر هم توش وجود داشته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1385‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بس کنن‪ .‬اگر تو بردی‪ ،‬از اصرار به هر چیزی دست برمیدارم‪ .‬بخاطر‬
‫درس هات هم گی میشم‪".‬‬

‫نامجون دستش به سمت معلمش دراز کرد‪،‬‬

‫"قبوله؟"‬

‫یونگی تقریبا به خاطر هیجان به لرزه افتاده بود‬

‫"قبوله‪".‬‬

‫و اون ها باهم دیگه دست دادن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1386‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهل و دوم‬

‫جونگکوک به زحمت خودش رو به پیاده رو رسوند‪ .‬دست هاش رو‬


‫توی جیب هاش فرو برده بود و به سمت خونه می رفت‪.‬‬

‫با اینکه دلش می خواست توی کارهای گی طور نامجون اولینش باشه‪،‬‬
‫اما می تونست بفهمه که پسر بزرگ تر اون رو نمیخواد‪.‬‬

‫درد داشت‪ ،‬ولی زندگی ادامه داره‪.‬‬

‫می دونست برای اینکه پسر آلفا رو زیر خودش ببره‪ ،‬بازم فرصت‬
‫گیرش میاد‪ .‬ولی امشب‪ ،‬تمام اون افتخار نصیب یونگی می شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1387‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫می تونست بگه که اون دو تا قبل از اینکه جونگکوک وارد اتاق‬


‫بشه‪ ،‬داشتن یه کارهایی می کردن‪ .‬کنجکاو بود بفهمه چی بودن‪ ،‬اما‬
‫به جونگکوک ربطی نداشت‪ .‬پس به خودش گفت که فکر کردن‬
‫راجع بهش رو تموم کنه‪ ...‬و کمتر عقده ای بازی دربیاره‪.‬‬

‫به عالوه‪ ...‬اینکه یونگی اولینِ تاریخیِ نامجون باشه‪ ،‬یه جورایی خیلی‬
‫قابل قبول بود‪.‬‬

‫مناسب به نظر میومد‪.‬‬

‫آرزو می کرد تا میتونست اونجا بشینه و تماشاشون کنه‪.‬‬

‫وقتی که به خونهش نزدیک می شد‪ ،‬متوجه شد که والدینش بیرون‬


‫هستن؛ احتماال سر قرار رفته بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1388‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اونم دلش قرار شبانه می خواست‪.‬‬

‫سریع به جیمین زنگ زد‪.‬‬

‫"هی چه خبر؟"‬

‫پسر مو صورتی فورا جواب داد‪.‬‬

‫"عصر چیکاره ای؟"‬

‫جونگکوک پرسید و با عجله داخل خونه رفت‪.‬‬

‫"اوم‪ ،‬برنامه های تلوزیون رو میبینم‪ ،‬چطور؟"‬

‫جیمین گیج شده بود‪.‬‬

‫"می خوای تو خونه ما یه قرار داشته باشیم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1389‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوکدرحالیکه لپ هاش سرخ شده بود‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫"منظورت‪ ...‬شام و فیلم با دسر کنارشه؟"‬

‫جیمین پرسید‪.‬‬

‫جونگکوک سرش رو تکون داد‪ ،‬ولی یادش اومد که پای تلفنه و به‬
‫حرف اومد‪،‬‬

‫"اوهوم‪".‬‬

‫"کیووووووووووووووت!"‬

‫جیمین او ای کشید‪.‬‬

‫"و به چه دلیلی من همچین قراری داره گیرم میاد؟"‬

‫"فقط بخاطر اینکه‪ .‬تو بهترین دوستمی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1390‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"آآآووو‪ ...‬جونگکوکی!"‬

‫جیمین از پشت تلفن براش بوس فرستاد‪.‬‬

‫"االن میام!"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگکوک به فریزر باز خره شده بود‪ ،‬متوجه شد که کوفتم توش‬


‫نیست که بخواد باهاش یه چیزی بپزه‪.‬‬

‫"فاک!"‬

‫چک کرد که پیک تا کی می تونه برسه به خونهشون‪ ،‬ولی حداقل یه‬


‫ساعتی طول میکشید‪ ،‬چون توی اون تایم همه سفارش داشتن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1391‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بازم فاک‪".‬‬

‫و بعد جیمین در خونه اش رو زد‪.‬‬

‫"و بازم فاک‪".‬‬

‫سریع رفت تا در رو باز کنه و بذاره پسر کوتاه تر بپره داخل‪.‬‬

‫"این فکر خیلی کیوتی بود کوکی!"‬

‫جیمین داشت احساساتش رو بروز می داد‪.‬‬

‫"خیلی دوست شیرینی هستی!"‬

‫"ببخشید‪ ،‬فکر کردم مامانم رفته خرید‪ ،‬ولی نرفته و فقط یه تخم مرغ‬
‫و یه نصف شیشه خردل دارم تا باهاش چیزی بپزم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1392‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک توضیح داد‪ .‬از اینکه فکر اینجاش رو نکرده بود خجالت‬
‫میکشید‪.‬‬

‫"اشکال نداره! می تونیم باهم بریم خرید!"‬

‫جیمین لبخند زد‪.‬‬

‫"آقای سرآشپز حرفه ای می خواد یه غذای سه کُرسی‪ 214‬رو از هیچی‬


‫درست کنه! فوق العاده میشه!"‬

‫جونگکوک به شوق کیوت جیمین پوزخندی زد‪.‬‬

‫"چی درست کنیم؟"‬

‫"من عاشق پاستام و اسپاگتی هم غذای اصلیه که آسونه‪ .‬می تونیم نون‬
‫سیر و ساالد درست کنیم و یه چیز شکالتی هم برای دسر!"‬

‫‪ 214‬سه کرس غذا‪ ،‬یه وعده میتونه شامل بخش های مختلفی باشه معروف ترین حالتش همون سه بخشیه که‬
‫میشه پیش غذا‪ ،‬غذای اصلی و دسر‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1393‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین تند تند پشت هم بلغور کرد‪.‬‬

‫جونگکوک چند لحظه فکر کرد‪ ،‬بعد باالی کانتر رفت و کابینت‬
‫مخصوصی که والدینش توش شراب و شامپاین نگه می داشتن رو باز‬
‫کرد‪.‬‬

‫یه بطری شراب شاردونی رو بیرون آورد تا جیمین بتونه ببینه‪.‬‬

‫"اگر یه کوچولو بخوریم مامانم نمیفهمه!"‬

‫جیمین لبخند زد و دست هاش رو بهم کوبید‪.‬‬


‫‪215‬‬
‫"آره! عالیه! با غذا هم جوره!"‬

‫جونگکوک بطری رو کناری گذاشت و از کانتر پایین پرید‪.‬‬

‫‪ 215‬نیاز‪ :‬اطالعات اضافی‪ :‬هر غذایی رو با هر نوشیدنی الکلی نمیخورن‪ ،‬خیلی مهمه که نوع نوشیدنی و غذا با‬
‫همدیگه بخونه‪ .‬توی فیلما دیدین دیگه ؟ میگن مثال با گوشت فالن شراب میچسبه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1394‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می تونیم تا فروشگاه پیاده بریم‪ ،‬نزدیکه‪".‬‬

‫کیف پولش رو قاپید و همونطور که اون رو توی جیب پشتیش‬


‫میچپوند‪ ،‬دوتایی از خونه بیرون رفتن‪.‬‬

‫جیمین آستین های سویشرتش رو تا روی دست های کوچولوش پایین‬


‫کشید‪ ،‬کنار جونگکوک باال پایین می پرید و سعی می کرد توی اون‬
‫هوای خنک عصرانه به قدم های سریعش برسه‪.‬‬

‫"نوبتت با جونی چطور بود؟"‬

‫جیمین درحالیکه داشت از روی خط های پیاده رو می پرید‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫"شما دو تا چیکار کردین؟"‬

‫"اوه‪"...‬‬

‫جونگکوک به بوسه ش با نامجون فکر کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1395‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اممم‪ ...‬خیلی‪ ...‬کوتاه بود‪".‬‬

‫جیمین سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"منم همینجوری بودم‪ ،‬یه ساعت خیلی سریع گذشت!"‬

‫جونگکوک درحالیکه جیمین داشت درباره سریع و پشت هم هر‬


‫چیزی عین گنجشک جیک جیک می کرد‪ ،‬بهش گوش میداد‪ ،‬ولی‬
‫فکرش به سمت همکالسی و معلمش کشیده میشد و اینکه االن داشتن‬
‫چیکار می کردن‪.‬‬

‫بی شک یه کار کینکی بود‪.‬‬

‫خدایا‪ ،‬ای کاش می تونست ببینه‪.‬‬

‫اگر فقط یکم زودتر بهش فکر کرده بود‪....‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1396‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به فروشگاه رسیدن و سریع به سمت قفسه ها رفتن‪.‬‬

‫"ساالد سزار!"‬

‫جیمین یه بسته ساالد رو توی چرخشون که جونگکوک سر راه داخل‬


‫اومدن برداشته بود‪ ،‬انداخت‪.‬‬

‫"دوتا برداریم؟"‬

‫جونگکوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"کار از محکم کاری عیب نمی کنه‪".‬‬

‫به سمت راهرو گوشت رفتن و جیمین یه بسته گوشت همبرگر‬


‫برداشت و به چرخشون اضافه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1397‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"طرز تهیه اش گفته که‪ ...‬به نیم کیلو گوشت نیاز داره‪ .‬ولی این بسته‬
‫رو به اونس وزن کردن‪".‬‬

‫جونگکوک سرش رو کج کرد تا لیبل روش رو بخونه‪.‬‬

‫"‪ 16‬اونس میشه نیم کیلو‪".‬‬

‫جیمین بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫"اینجا نوشته ‪ 10‬پس همین خوبه‪".‬‬

‫به سمت راهروی مواد ایتالیایی رفتن و دنبال بسته پاستا گشتن‪.‬‬

‫"می تونیم تقلب کنیم؟"‬

‫‪216‬‬
‫جونگکوک مثل بغض یاکریم به جیمین نگاه کرد‪.‬‬

‫‪ 216‬نیاز‪ :‬شاهکار عاطفه س! تصور کنین با بغض یاکریم به کسی نگاه کنین چطوری میشین‪ .‬جونگ کوک هم‬
‫همونجوری به جیمین نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1398‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین لب هاش رو غنچه کرد و دست هاش رو روی کمرش گذاشت‪.‬‬

‫"طرز تهیه اش گفته چقدر طول میکشه تا پاستا درست بشه؟"‬

‫"آه‪ ...‬تقریبا بیست دقیقه‪".‬‬

‫جونگکوک از روی گوشیش خوند‪.‬‬

‫"تقلب نمی کنیم!"‬

‫جیمین تصمیم گرفت‪.‬‬

‫"چیا الزم داریم؟"‬

‫"آرد‪ ،‬یه تخم مرغ و یکم خمیرمایه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1399‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سریع دور فروشگاه گشتن تا چیزهایی که میخوان رو پیدا کنن‪ .‬جیمین‬


‫وسایل رو توی هوا پرت می کرد و جونگکوک دست هاش رو باال‬
‫می برد تا بگیرتشون و توی چرخ بندازه‪.‬‬

‫توی راهروی دسرها میگشتن و آب دهنشون از چیزهایی که میتونستن‬


‫انتخاب کنن راه افتاده بود‪.‬‬

‫"این یکی!"‬

‫جیمین به سمت یخچال رفت و بازش کرد‪.‬‬

‫یه بسته پای شکالت درآورد‪.‬‬

‫"این مال برند پودر کیک رشد نیس‪".‬‬

‫جونگکوک همونطور که جیمین اون رو توی سینه اش کوبید‪ ،‬خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1400‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ما با حرفه ایا در نمی افتیم!"‬

‫جیمین اصرار کرد‪.‬‬

‫قبل از اینکه به سمت خونه کوک برن‪ ،‬به سمت صندوق رفتن و پول‬
‫چیزهایی که خریده بودن رو حساب کردن‪.‬‬

‫وقتی به خونه رسیدن‪ ،‬هوای بیرون تاریک شده بود‪ .‬جونگکوک‬


‫نمیتونست جلوی فوضولیش درباره اینکه نامجون و یونگی االن داشتن‬
‫چیکار می کردن رو بگیره‪.‬‬

‫نه‪ .‬سرش رو به چپ و راست تکون داد‪ .‬االن نمی تونست بهشون فکر‬
‫کنه‪ .‬اون با جیمین بود‪ .‬اون جیمین رو دوست داشت‪ .‬به نامجون یا‬
‫معلمش نیازی نبود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1401‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین همونطور که قابلمه و ماهیتابه بیرون می آوردن‪ ،‬یه آهنگ‬


‫گذاشت‪.‬‬

‫جونگکوک پختن گوشت رو شروع کرد‪ ،‬در حالیکه که جیمین روی‬


‫پاستا کار می کرد‪ .‬آرد رو روی میز پخش کرد و یه تخم مرغ توش‬
‫شکوند و با دستش باهم مخلوطشون کرد‪.‬‬

‫"دست هات رو قبل از اینکه شروع کنی شستی دیگه؟"‬

‫جونگکوک از پای گاز به چشم های جیمین نگاه کرد و یه قلپ‬


‫شراب خورد‪.‬‬

‫"کل کثیفی های روی انگشت هامو لیس زدم‪ ،‬نگران نباش‪".‬‬

‫جیمین دست هاش رو باال نگه داشت تا به جونگکوک که داشت‬


‫میخندید نشون بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1402‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫غذا پختن بهشون خوش گذشت و همچنین یه جنگ کوچیک سر غذا‬


‫داشتن‪ ،‬و نون سیر رو سوزوندن‪.‬‬

‫باالخره شام سرو شد‪ .‬توی اتاق جونگکوک نشسته بودن تا در حالیکه‬
‫شامشون رو می خورن‪ ،‬فیلم هم ببینن‪.‬‬

‫"موندم نامجون و یونگی االن دارن چیکار می کنن‪".‬‬

‫جیمین همونطور که رشته ها رو هرت می کشید و با ذوق تلوزیون‬


‫نگاه می کرد‪ ،‬با حواس پرتی گفت‪.‬‬

‫جونگکوک یهویی حس بدی بهش دست داد‪ .‬انقدر با جیمین بهش‬


‫خوش گذشته بود که همه چیز رو راجع به اون دوتا فراموش کرده‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1403‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بشقابش رو پایین گذاشت‪.‬‬

‫"یه کار کثیف‪ ،‬شک ندارم‪".‬‬

‫جیمین به تصویری که نظر جونگکوک توی سرش بوجود آورده‬


‫بود‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫جونگکوک بشقاب خالیش رو پایین گذاشت و به پسر کیوت مو‬


‫صورتی نگاه کرد‪.‬‬

‫"جیمین‪".‬‬

‫جیمین درحالیکه رشته های پاستا از دهنش آویزون بودن‪ ،‬بهش نگاه‬
‫کرد‪.‬‬

‫"بله؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1404‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"می تونم بکنمت؟"‬

‫جیمین بهش زل زده بود و پاستاها از دهنش توی بشقابش میریختن‪.‬‬

‫"آره! خدایا آره لطفا‪ ،‬همین االن‪ ،‬منو به فاک بده‪".‬‬

‫جیمین نمی تونست وقتی که هنوز بشقاب توی دستشه‪ ،‬سریعتر‬


‫پیرهنش رو دربیاره‪.‬‬

‫"باالخره داره اتفاق میفته!"‬

‫جونگکوک سریع لباس های خودش رو درآورد‪ ،‬به خاطر تصور از‬
‫دست دادن باکرگیش با بهترین دوستش خیلی مشتاق تر از این بود‬
‫که بخواد از لخت بودنش خجالت بکشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1405‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین شروع به درآوردن شلوارش کرد و وقتی کارش بیشتر از دو‬


‫ثانیه طول کشید‪ ،‬غرغر کرد‪.‬‬

‫سریع خودش رو وسط تخت جونگکوک انداخت و لباس زیرش رو‬


‫درآورد‪.‬‬

‫"لوب داری؟ اوه صبر کن‪ ،‬چی دارم میگم؟ من نیازی بهش ندارم‪".‬‬

‫‪217‬‬
‫جونگکوک با شنیدن حرف جیمین تقریبا نفسش بند اومد‪.‬‬

‫جیمین رون هاش رو دور کمر جونگکوک حلقه کرد تا پسر‬


‫کوچیکتر راحت ترین دسترسی رو به سوراخش داشته باشه‪.‬‬

‫‪ 217‬نیاز‪ :‬چون این حرف یجورایی نشون میده که جیمین سوسول و ادایی نیس و به خاطر امادگی داشتنش‬
‫از نظر جونگکوک بیشتر هاته!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1406‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بهش خیره شد‪.‬‬

‫اینکه از پشت اسکرین پورن ببینی یه چیز بود‪ ،‬ولی اینکه تمام اون‬
‫داستان ها رو حضوری توی زندگی واقعیت تجربه کنی یه چیز دیگه‬
‫بود‪.‬‬

‫همونطور که جونگکوک با چشم های گرد شده ش داشت سوراخ‬


‫جیمین رو قورت میداد‪ ،‬از روی غریزه با دست دیکش رو گرفت‪.‬‬

‫سوراخ پسر مو صورتی از قبل باز بود‪ ،‬انگار قبل از اینکه بیاد اینجا یه‬
‫دیک مانستر سایز به فاکش داده بود‪.‬‬

‫"منتظر چی هستی؟"‬

‫جیمین پرسید‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1407‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"محض رضای فاک اونو بکن توم!"‬

‫جونگکوک از فکر و خیال دراومد‪.‬‬

‫"درسته‪ ،‬آره‪ ،‬ببخشید‪".‬‬

‫لبش رو گاز گرفت‪ ،‬آروم سر عضوش رو توی ورودی جیمین فرو‬


‫کرد‪.‬‬

‫انقدر عضوش راحت داخل سوارخ پسر مو صورتی رفت که‬


‫جونگکوک حتی متوجه نشد‪ .‬بعدش تونست دور قسمتی از بدنش که‬
‫قبال فقط دست های خودش لمسش شده بود‪ ،‬حرارت و نرمی درون‬
‫جیمین رو حس کنه‪.‬‬

‫جونگکوک پلک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1408‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دیکش توی جیمین بود‪.‬‬

‫بهترین دوستش‪.‬‬

‫جیمین گوگولی‪.‬‬

‫جونگکوک داشت جیمین رو به فاک میداد‪.‬‬

‫"میخوای بیشتر ببریش تو؟"‬

‫جیمین یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫"چون میدونم فقط همین رو نداری‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1409‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک سرخ شد‪ ،‬یکم دیگه خودش رو داخل برد‪ ،‬ولی بخاطر‬
‫جیمین آروم پیش میرفت‪.‬‬

‫"خوبه؟ درد داری؟ باید‪"...‬‬

‫"جئون جونگکوک‪"،‬‬

‫جیمین بهش زل زد‪.‬‬

‫"محض اطالعت‪ ،‬من سوراخم بازه‪ .‬کل اون اسلحه حاوی ‪DNA‬ت رو‬
‫‪219‬‬
‫بکن‪ 218‬توم قبل از اینکه خودم همه کارو دست بگیرم و ازت سواری‬
‫بگیرم‪".‬‬

‫جونگکوک آب دهنش رو قورت داد‪ ،‬همونطور که از استرس عرق‬


‫می ریخت‪ ،‬خودش رو به طور کامال وارد جیمین کرد‪.‬‬

‫‪ 218‬اسپرم حاوی دی ان ای هستش‪ ،‬پس طبیعیه جیمین به دیک جونگ کوک بگه اسلحه حاوی دی ان ای‪.‬‬
‫‪ 219‬در مورد پوزیشن راید (دختر گاوچرون هم بهش میگن) یا همونی که اصطالحا میگن سواری توضیح داده‬
‫بودیم‪ .‬تاپ زیر میخوابه‪ ،‬باتم میشینه رو یدیکش!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1410‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین ناله ای بیرون داد که باعث سورپرایز شدن جونگکوک شد و‬


‫ناله ی پسر زیرش مستقیم روی دیکش اثر گذاشت‪ ،‬و جیمین هم وقتی‬
‫حس کرد جونگکوک داره داخلش بزرگ تر میشه‪ ،‬از لذت تکون‬
‫خورد‪.‬‬

‫"حاال بفاکم بده‪".‬‬

‫جیمین غرید و قلب جونگکوک یه لحظه توی گلوش پرید‪.‬‬

‫خودش رو روی تشک نرم رها کرد و لگنش رو از روی غریزه در‬
‫برابر سوراخ جیمین تکون داد‪.‬‬

‫پسر کوتاه تر سرش رو عقب برد و همونطور که نفس های بریده ش‬


‫از بین لب های گوشتیش بیرون میومد‪ ،‬دیکش شروع به سفت شدن‬
‫کرد‬

‫"فاک‪ ،‬آره‪ ،‬همونجوری ولی صد برابر محکم تر و سریع تر لطفا‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1411‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک تمرکز کرد و سرعت حرکاتش رو باال برد‪ ،‬حاال‬

‫محکمتر و محکم تر توی پسر مو صورتی ضربه می زد‪.‬‬

‫"اوه!"‬

‫جیمین نالید و از وجد زیاد مالفه های زیرش رو چنگ زد‪.‬‬

‫"جونگ‪ ...‬آره‪ ،‬فاک‪ ،‬بیشتر!"‬

‫قلب جونگکوک داشت از توی سینه اش بیرون می زد‪ ،‬همونطور که‬


‫داشت جیمین رو به فاک می داد‪ ،‬حتی بیشتر تحریک میشد‪ .‬اون به‬
‫نامجون نیازی نداشت‪ ،‬اون جیمین رو داشت‪ .‬یه خرخر غیر عمدی‬
‫بیرون داد و جیمین فکر کرد این هات ترین صدایی بوده تا حاال شنیده‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬فاک‪ ،‬آره‪ ،‬ددی لطفا!"‬

‫جیمین نفسش رفت‪.‬‬

‫"ددی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1412‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک با لقب جدیدی که گرفته بود محکم تر توی جیمین‬


‫کوبید‪ ،‬میخواست ثابت کنه ارزشش رو داره‪ .‬جیمین قبال فقط نامجون‬
‫رو ددی صدا زده بود و جونگکوک می خواست از سر آلفا بهتر باشه‪.‬‬

‫"فاک جونگکوک‪ ،‬مطمئنی بار اولته؟"‬

‫جیمین نفس نفس می زد‪ ،‬همزمان با ضربه های جونگکوک داشت‬


‫عضوش رو مالش میداد‪.‬‬

‫جونگکوک انقدر تمرکز کرده بود که نمی تونست جوابی بده‪ .‬داشت‬
‫دنبال پرستات جیمین می گشت‪ ،‬سعی می کرد چیزی که یونگی بهش‬
‫گفته بود رو به یاد بیاره‪.‬‬

‫یونگی‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1413‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی خوشگل‪ ،‬کوچولو موچولوی ریزه میزه‪.‬‬

‫و بعد جونگکوک داشت تصور می کرد که جیمین یونگیه‪.‬‬

‫دوباره ناله ی غرش مانندی کرد‪ .‬می خواست به معلمش نشون بده که‬
‫وقتی پای سکس وسط میاد‪ ،‬جونگکوک هم مثل اون کارش خوبه‪.‬‬

‫"ددی!"‬

‫جیمین نالید‪ ،‬به این سرعت وحشیانه ای که جونگکوک داشت‪ ،‬عادت‬


‫نداشت ولی عاشق هر ثانیه اش بود‪ .‬می تونست حس کنه که درحال‬
‫اومدنه‪ ،‬داشت به اوج می رسید‪.‬‬

‫"لطفا ددی‪ ،‬خواهش میکنم‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1414‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫حتی نمی دونست برای چی داره التماس می کنه‪ ،‬ولی می دونست‬


‫جونگکوک چیزی رو که میخواست رو بهش میده‪.‬‬

‫جونگکوک خودش هم به اوجش نزدیک بود‪ ،‬اونم با تصور صورت‬


‫به فاک رفته ی یونگی زیرش که از حرکات قدرتمند جونگکوک‬
‫عرق کرده و کامال درمونده س‪.‬‬

‫و بعد جیمین به خودش لرزید‪ ،‬به کمرش قوس داد‪.‬‬

‫"ددی‪ ،‬من د‪ ...‬دارم‪"...‬‬

‫با یه ناله ی بلند با قدرت روی سینه ی خودش اومد‪ ،‬کامش اونجا پخش‬
‫شد و حرفش رو قطع کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1415‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک سرعت ضربه هاش رو کم نکرد‪ ،‬میخواست یونگی رو‬


‫پاره کنه‪ .‬میخواست یونگی و نامجون رو جر بده‪ ،‬میخواست از اینکه‬
‫بین خودشون چیزی داشتن که با اون به اشتراک نذاشته بودن‬
‫پشیمونشون کنه‪.‬‬

‫"فاک!"‬

‫جونگکوک با یه نفس‪ ،‬یهویی خودش رو توی جیمین خالی کرد‪.‬‬

‫پسر کوتاه تر نالید و بخاطر حساس شدن سوراخش تکونی خورد‪.‬‬

‫"ج‪ ...‬جونگ‪ ...‬کوک‪"...‬‬

‫نفس نفس میزد‪.‬‬

‫"فاک‪ ...‬ددی کوک‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1416‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک خندید‪ ،‬آروم ازش بیرون کشید‪ .‬کامش رو دید که داره‬


‫قطره قطره از توی اون سوراخ نبض دار بیرون میریزه‪ ،‬برایامتحان کردن‬
‫چیزی که توی ذهنش بود دو تا انگشتش رو توی حفره خیس از کام‬
‫جیمین فرو کرد‪.‬‬

‫نفس های جیمین به خاطر حس فوق العاده ای که داشت‪ ،‬شکسته شده‬


‫بود و وقتی جونگکوک انگشت هاش رو توی دهن جیمین فرو کرد‪،‬‬
‫نتونست اعتراضی بکنه‪.‬‬

‫"ساکش بزن بیبی بوی‪".‬‬


‫‪220‬‬
‫جونگکوک بهش زل زد‪ .‬به ددی نشود بده که هرزه ی کی هستی‪.‬‬

‫‪ 220‬نیاز‪ :‬از اصطالحات اونوریا‪ .‬معادل دقیق فارسی نداره ولی احتمال توی فیلما شنیدین‪Who’s your :‬‬
‫?‪ daddy‬اینا معموال جنبه ی درتی تاک دارن که میتونن طرفین رو تحریک کنن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1417‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین حرفش رو گوش داد و انگشت های جونگکوک رو لیسید تا‬


‫کامش از روش پاک بشه‪ .‬بعد چند بار پلک زد‪ ،‬انگار داشت از‬
‫جونگکوک می پرسید که دیگه چیکار باید بکنه‪.‬‬

‫و فاک‪ ،‬جونگکوک فقط بهش زل زده بود‪.‬‬

‫"بیا اینجا کیوتی‪".‬‬

‫جونگکوک جیمین رو روی دست هاش بلند کرد و اون رو به سمت‬


‫حموم برد‪.‬‬

‫جیمین آروم خندید و صورتش رو توی سینه ی جونگکوک قایم‬


‫کرد‪.‬‬

‫"ددیم خیلی قویه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1418‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک بخاطر تعریفی که ازش شد به خودش بالید‪ .‬جیمین رو‬


‫پایین گذاشت و دوش آب رو باز کرد‪ .‬جیمین با خوشحالی بهش نگاه‬
‫کرد و از بغلش پایین اومد‪.‬‬

‫‪221‬‬
‫"بفرما بیبی‪ .‬آب رو چک کردم که گرم باشه‪".‬‬

‫جونگکوک پسرک رو به زیر دوش راهنمایی کرد و دنبالش رفت‪.‬‬

‫اولین کاری که میخواست بعد از این بکنه‪ ،‬این بود که این سکس رو‬
‫از دفتر کارهایی که باید انجام بده خط بزنه‪.‬‬

‫دومین کاری که می خواست بکنه این بود که یه سکس زیر دوش هم‬
‫به اون لیست اضافه کنه‪.‬‬

‫‪ 221‬عاطفه‪ :‬به یه کوک برای زندگی مشترک نیازمندیم(‪ :‬انقد آدم منلی؟! نمیگی میوفتم رو دست همه؟!)‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1419‬‬


Virgin Classroom Season 1

.‫سومیش یکم سفت و سخت تر بود‬

.‫ جفتشون‬،‫فاک به نامجون و یونگی‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 1420


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهل و سوم‬

‫هشدار نویسنده‪:‬‬

‫لطفا یادتون باشه که هر دو میخوان همدیگر رو به فاک بدن و همه چیز طبق‬

‫رضایت هر دو طرفه‪ ،‬ولی صحنه ها و دیالوگ های رو داریم که قطعا نشون‬

‫میدن یکیشون داره اون یکی رو مجبور به کاری میکنه که نمیخواد‪ .‬ولی‬

‫مشکلی نیست‪ .‬دیگه دوباره نمیگم که اینها همه از قبل بینشون توافق شده‬

‫پس وقتی اوضاع یکم بدون رضایت طور به نظر رسید‪ ،‬این رو یادتون باشه‪.‬‬

‫یادآوری نیاز‪:‬‬

‫بچه ها یادتون باشه به داستان فرصت بدین تا خودش رو نشون بده‪ .‬تاپ بودن‬
‫نشون برتری نیس‪ .‬سعی کنید در طی این پارت با دید باز به داستان نگاه کنید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1421‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یه شرط جدید میبندیم‪ .‬من و تو تا فردا ساعت ‪ 5‬ظهر میریم روی‬
‫کار‪ .‬هر کی بیشتر بیاد باخته‪ .‬اگر من ببرم همه باید اعتراف کنن که‬
‫من آخر تاپ بودنم و دست انداختنم و مجبور کردنم به پوشیدن‬
‫لباسهای تحقیر کننده و بودن توی موقعیت های تحقیر کننده رو بس‬
‫کنن‪ .‬اگر تو بردی‪ ،‬از اصرار به هر چیزی دست برمیدارم‪ .‬بخاطر‬
‫درسهات هم گی میشم‪".‬‬

‫نامجون گفت و دستش رو جلو برد‪،‬‬

‫"قبوله؟"‬

‫یونگی تقریبا به خاطر هیجان و اشتیاق میلرزید‪.‬‬

‫"قبوله‪".‬‬

‫و باهم دیگه دست دادن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1422‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به محض اینکه یه بار دست دادن‪ ،‬یونگی یهویی پسر کوچکتر رو به‬
‫روش رو کشید و لب هاشون رو بهم کوبوند‪.‬‬

‫نامجون انقدر شوکه شده بود که یونگی بتونه دست پیش رو برای‬
‫سرکشی زبون هاشون باهم به دست بگیره‪.‬‬

‫چشم هاش رو برای معلمش باریک کرد‪.‬‬

‫اوه‪ ،‬پس قرار بود اینجوری بشه‪.‬‬

‫میدونست که خودش از یونگی قوی تره‪ ،‬پس تصمیم گرفت ازش‬


‫درجهت منافع خودش استفاده کنه‪ .‬یونگی رو به عقب هل داد‪ ،‬عقب‪،‬‬
‫عقب‪ ،‬عقب‪ ...‬انقدری که مرد کوتاه تر به دیوار خودش کوبیده شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1423‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون اون رو خشن میبوسید و همونطور که معلمش رو به سطح دیوار‬


‫فشار میداد‪ ،‬دست هاش رو روی شونه های یونگی گذاشته بود و سعی‬
‫میکرد دامیننت بودنش رو نشون بده‪.‬‬

‫یونگی نخودی خندید‪ ،‬از اینکه داشت دانشآموز مورد عالقش رو‬
‫میبوسید‪ ،‬حال می کرد‪ .‬اون از وقتی پسر آلفا رو دیده بود‪ ،‬منتظر این‬
‫‪222‬‬
‫لحظه بود و همیشه کسایی که صبر می کنند ز غوره حلوا میسازند‪.‬‬

‫یونگی میخواست نامجون رو اون موقع که توی اتاق خواب بودن بیشتر‬
‫ببوسه‪ ،‬ولی جونگکوک خرمگس معرکه شده بود‪ .‬حاال میخواست تا‬
‫هر زمانی که میتونست ازش لذت ببره‪.‬‬

‫روحشم خبر نداشت که نامجون هم داره از این بوسه لذت میبره‪ .‬یونگی‬
‫رسما اولین بوسه اش با یه پسر بود و اون‪ ...‬خیلی خوب بود‪ .‬از انتظاری‬

‫‪ 222‬قال عاطفه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1424‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫که نامجون از یه مرد داشت‪ ،‬بهتر بود‪ .‬لب های یونگی نرم و‬
‫گازگرفتنی بودن و اون قطعا میدونست که چطور از زبونش استفاده‬
‫کنه‪ .‬و نامجون از وقتی سارا بهش خیانت کرده بود‪ ،‬رو کار نرفته بود‬
‫و اصال فکر انجام کاری رو با یونگی نمیکرد؛ مردی که باسن خوشگلی‬
‫داشت که نامجون خیلی دلش میخواست توش بکوبه‪.‬‬

‫سوکجین گفته بود این کارها گی نیست‪ ،‬فقط سکس عادیه‪ .‬نامجون‬
‫داشت کم کم باورش میکرد‪ .‬به عالوه‪ ،‬اینجوری نبود که کسی قرار‬
‫باشه بفهمه‪ .‬و اگر میفهمیدن‪ ،‬نامجون می تونست یه مشت توی صورت‬
‫تخمیشون بکوبه‪.‬‬

‫و بعد دست های یونگی شروع به حرکت روی سینه ی پهن دانشآموز‬
‫کرد‪ ،‬عضالت شکمش رو لمس می کرد و نیپل هاش رو اذیت میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1425‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون از اینکه بوسشون یهویی انقدر پرحرارت شده بود غرید‪ .‬معلم‬
‫الغرش رو گرفت و خیلی راحت بلندش کرد‪ .‬یونگی به عنوان عکس‬
‫العمل پاهاش رو دور کمرش حلقه کرد و نامجون اون رو دوباره به‬
‫دیوار کوبید‪ ،‬توی بوسه شون یه نوع جدیدی از شهوت داشت پیدا‬
‫میشد‪ .‬وقتی سر یونگی محکم به دیوار سفت خورد‪ ،‬نفس یونگی رفت‬
‫و قلبش به تپش افتاد‪.‬‬

‫یونگی نفس نفس می زد و دست هاش رو توی موهای نامجون‬


‫میگردوند‪ .‬بعد سرش پسرک رو عقب کشید‪.‬‬

‫"صبر کن‪ ،‬وایسا‪ ،‬باید اول اون قرص هارو بخوریم تا وقتی که شروع‬
‫به انجام کارهای دیگه می کنیم‪ ،‬وقت داشته باشن عمل کنن‪".‬‬

‫نامجون هیجان داشت تا بفهمه کارهای دیگه چی هستن‪ .‬با بی میلی‬


‫یونگی رو زمین گذاشت و همونطور که معلمش به سمت میز‪ ،‬یعنی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1426‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جایی که قرص های آفورودیزیاک بودن می رفت‪ ،‬محکم اسپنکش‬


‫کرد‪.‬‬

‫دقیقا همونطور که فکرش رو می کرد‪ .‬کون یونگی بی نقص بود‪ .‬به‬


‫تمام احتماالتی که توی ذهنش از روش هایی که میتونست پارش کنه‬
‫میگذشت‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫یونگی عمال همونطور که با دندون هاش پاکت قرص رو باز میکرد‪،‬‬


‫اون رو جر داد‪ .‬سرش رو به سمت عقب خم کرد و همش رو توی‬
‫دهنش ریخت‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬باید باهم بخوریمشون‪".‬‬

‫نامجون همونطور که به سمتش می رفت‪ ،‬بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1427‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی بهش پوزخند زد‪.‬‬

‫"پس چطوره بیای سهم خودت رو بگیری؟"‬

‫زبونش رو بیرون آورد‪ ،‬یه دونه قرص کوچیک روی سرش بود‪.‬‬

‫نامجون پوزخندی زد‪ ،‬جلو رفت و معلمش رو برای یه بوسه ی پر‬


‫حرارت دیگه گرفت‪.‬‬

‫یونگی دهنش رو باز کرد و گذاشت چند تا قرص توی دهن نامجون‬
‫بیوفته‪.‬‬

‫نامجون همونطور که همه قرص ها رو میجوید و خردشون میکرد‪ ،‬سعی‬


‫کرد مزه ی بدشون رو نادیده بگیره‪ .‬زبون یونگی به دندون های در‬
‫حال حرکت نامجون ضربه میزد‪ ،‬زبونش رو که یه قرص روش بود رو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1428‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بهش میزد و دانشآموزش که سعی داشت گازش بگیره رو اذیت‬


‫میکرد‪ ،‬داشت ریسک خطرناکی رو شروع میکرد‪.‬‬

‫نامجون بزاق معلمش رو از روی دندون هاش لیسید‪ ،‬آفرودیکیزیاک‬


‫رو قورت داد و عقب کشید تا نفس بگیره‪.‬‬

‫یونگی سهم خودش رو کامل قورت داد‪.‬‬

‫"با اینکه دهنت خیلی خوبه اما میخوام زبونم رو به یه جای دیگت‬
‫بچسونم‪".‬‬

‫نامجون دهنش رو پاک کرد و از سر تا پای معلمش رو نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1429‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"هتروسکشوال ها‪ .‬اصال به خودشون زحمت نمیدن که قبل از اینکه‬


‫‪223‬‬
‫لباس هام رو دربیارن‪ ،‬اول من رو شام بیرون ببرن‪".‬‬

‫به نامجون لبخند زد‪.‬‬

‫"یا اینکه نظرت اینه بوده یه وعده های سه کرسی‪ 224‬شامل قرص و‬
‫آب دهن من باشه؟"‬

‫"تو که اعتراضی نداشتی‪".‬‬

‫نامجون با پرویی یه شونه اش رو باال انداخت‪.‬‬

‫"ممم‪ ،‬چطور میتونم داشته باشم‪ ،‬اونم وقتی لب های گناهکارت توی‬
‫دهنم بوده؟"‬

‫‪ 223‬نیاز‪ :‬حتی اونور هم رسمه ادبه طرف رو به شام مهمون کنی‪ ،‬بعد بخوای کاری کنی‪ .‬هتروسکشوال ها‬
‫همون استریت هاهستن‪.‬‬
‫‪ 224‬غذای سه کرس رو توضیح دادم که شامل پیش غذا‪ ،‬غذای اصلی و دسر میشه دیگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1430‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به لب های پر نامجون زل زد و لب های خودش رو لیسید‪.‬‬

‫"بهت نشون میدم چقدر میتونم گناهکار باشم‪".‬‬

‫نامجون زمزمه کرد‪.‬‬

‫و توی یه چشم بهم زدن‪ ،‬دوباره بهم چسبیده بودن‪ ،‬در واقع یکیشون‬
‫جوری به اون یکی چسبیده بود که باهم یکی شده بودن‪.‬‬

‫نامجون دوباره یونگی رو بلند کرد و از اتاق مطالعه بیرون برد‪.‬‬

‫یونگی ناله ی نرمی کرد‪ .‬دانشآموزش خیلی دردناک اون رو به در‬


‫آشپزخونه کوبید و موهای قهوه ای نرمش رو کشید‪.‬‬

‫"این بخاطر اینکه اون لباس دخترونه رو بهم پوشوندی‪".‬‬

‫دانشآموز هیسی کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1431‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ممم ولی بهت میومد‪".‬‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"هممم‪".‬‬

‫نامجون به سمت میز عسلی توی پذیرایی رفت و با تمام قدرتی که‬
‫داشت معلمش رو روش پرت کرد‪.‬‬

‫یونگی روی میز فرود اومد‪ ،‬چراغی که روش بود رو شکوند و میز رو‬
‫هم شکست‪ .‬چوب تیره رنگ شکست‪ ،‬پایه هاش دراومد و خود میز از‬
‫وسط نصف شد‪ .‬یونگی میتونست حس کنه که خرده شیشه توی‬
‫پیرهنش فرو رفته و کمرش رو خراش داده‪ .‬یه تیکه شیشه داخل دستش‬
‫رو بریده بود و باعث شد تا بخاطر سوزش زیادش صدای ناله ش دربیاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1432‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون روی مبل خودش رو پرت کرد و با پورخند به سمتش خم شد‪.‬‬

‫"این برای این بود که بیبی گرل صدام می زدی‪".‬‬

‫‪225‬‬
‫یونگی نخودی خندید‪ ،‬عاشق حسی بود که دردش بهش می داد‪.‬‬

‫"این برات یه اسم عالیه بیبی گرل‪".‬‬

‫خودش رو به نامجون رسوند‪ ،‬دوباره به دانشآموزش چسبید و گذاشت‬


‫نامجون بلندش کنه‪.‬‬

‫‪ 225‬نیاز‪:‬بچه ها این توضیح رو به عنوان اسپویل بهتون میدم تا یه مقدار بعضی چیزا شفاف سازی بشه‪ .‬یونگی‬
‫یه جور مازوخیسیم داره‪ ،‬میشه بهش کینک درد هم گفت‪ .‬مازوخیسیم خودش شامل دسته بندی های خیلی‬
‫مختلفی میشه‪ .‬یونگی داستان که البته بعدا بیشتر با این ویژگیش آشنا میشین دقیقا نوعی از این کینک رو‬
‫داره که دوست داره بهش آسیب بزنن و درد بکشه‪ .‬توجه کنین در حین رابطه ها! یعنی توی حالت عادی‬
‫اینجوری نیس‪ .‬پس برای همین وقتی نامجون داره اینور اونور میکوبتش و پدرش رو درمیاره‪ ،‬درواقع داره لذت‬
‫میبره‪ .‬این داستان با سیستم ارباب برده و فقط آسیب رسوندن و زجر دادن خیلی فرق داره‪ .‬امیدوارم تونسته‬
‫باشم قانعتون کنم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1433‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نسبت به اینکه معلمش رو هی اینور اونور پرت کنه کوتاه‬


‫اومد‪ .‬اونم مردی که به تعداد موهای سرش توی موقعیت های مختلف‬
‫تحقیرش کرده بود‪ .‬مردی که همیشه توی جنگ هاشون می برد‪ .‬مردی‬
‫که نامجون دلش میخواست تا سر حد مرگ اون رو بکنه‪ .‬مردی که‬
‫نامجون می خواست به تمام روش های مختلف پارش کنه‪.‬‬

‫همکالسی هاش میتونستن هر روز التماس دیکش رو بکنن و مال‬


‫یونگی رو هم بمالن‪ ،‬ولی یونگی و نامجون هردو می دونستن که هر‬
‫دوشون یه تنش جنسی خاصی بینشون دارن که همین حاال شکسته شده‬
‫بود‪ .‬و اصال نمیتونستن به این فکر کنن که کسی بینشون قرار بگیره‪.‬‬
‫اون شب خیلی طول کشید تا از راه برسه و حاال‪ ،‬جفتشون می تونستن‬
‫تمام شب رو بیان‪.‬‬

‫یونگی لگنش رو به نامجون فشار داد و هر دو نالیدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1434‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یادته‪ ...‬وقتی گفتی‪ ...‬بزرگ تر از منی؟"‬

‫یونگی همونطور نفس نفس میزد و از نامجون آویزون بود‪ ،‬ناخون هاش‬
‫رو توی بازوهای پسر فرو کرد‪.‬‬

‫نامجون هومی کرد و هیکی بزرگی رو روی گردن لخت یونگی‬


‫گذاشت‪.‬‬

‫"خیلی اشتباه کردی‪".‬‬

‫یونگی پوزخندی زد‪ ،‬سرش رو به عقب پرت کرد تا دانشآموزش‬


‫دسترسی بیشتری داشته باشه‪.‬‬

‫نامجون روی پوست معلمش خندید‪.‬‬

‫با پوزخند عقب کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1435‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من آی کیوم ‪ 148‬ئه‪ .‬فکر نمیکنم اشتباه کرده باشم‪".‬‬

‫"و من تمام شب رو وقت دارم تا بهت ثابت کنم اشتباه میکنی‪".‬‬

‫یونگی سر حرفش موند‪.‬‬

‫"من به ‪ 5‬دقیقه هم برای اینکه ثابت بشه حق با منه احتیاجی ندارم‪".‬‬

‫چشم های نامجون باریک شد‪.‬‬

‫یهویی گوشی تلفن زنگ خورد‪.‬‬

‫نامجون از روی غریزه اش سرش رو برگردوند تا ببینه چه خبره‪ ،‬ولی‬


‫انگشت های معلمش موهاش رو کشید تا سر جاش برگرده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1436‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گور بابای تلفن‪ ،‬میخوام به فاکت بدم‪".‬‬

‫یونگی غرید‪.‬‬

‫نامجون پوزخند زد‪.‬‬

‫"هر دومون میخوایم ولی من اول تو رو به فاک میدم‪".‬‬

‫دوباره تلفن زنگ خورد و حال و هواشون رو بهم زد‪.‬‬

‫تا وقتی که نامجون به یه فکری رسید‪.‬‬

‫یونگی رو زمین گذاشت‪.‬‬

‫"برو جواب بده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1437‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی اخم کرد‪.‬‬

‫"ساب‪"...‬‬

‫"فقط بهم اعتماد کن‪".‬‬

‫نامجون به سمت تلفن ثابت هلش داد‪.‬‬

‫یونگی قیافه ای گرفت ولی کشون کشون به سمت آشپزخونه رفت و‬


‫تلفن رو برداشت‪.‬‬

‫"الو؟"‬

‫نامجون دنبالش رفت‪ ،‬همونطور بی سر و صدا جلوی معلمش روی‬


‫زانوهاش نشست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1438‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رون های خوشمزه ی یونگی رو گرفت و از روی شلوار گرم کن‬


‫اونها رو محکم توی چنگش گرفت‪ .‬باالتر رفت و بند کمرش رو به‬
‫دندون گرفت و با کمکشون اون رو کشید تا باز بشه‪.‬‬

‫یونگی همونطور که مدیر مدرسه درباره ی یه جلسه ی کارکنان باهاش‬


‫صحبت می کرد‪ ،‬نگاهش رو پایین برد تا به دانشآموزش نگاه کنه‪.‬‬

‫"آه هان‪ ،‬چهارشنبه گفتید؟"‬

‫همونطور که نامجون شلوارش رو درمی آورد‪ ،‬دست هاش رو توی‬


‫موهاش فرو برد‪.‬‬

‫نامجون صورتش رو به باکسر یونگی چسبوند و دماغ و دهنش رو به‬


‫دیک مشخص معلم مالید‪ .‬میتونست معلمش رو حس کنه و میدونست‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1439‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫که اون بزرگه‪ .‬راستش‪ ،‬اون موقع نمی دونست کی دقیقا بزرگ تره‪.‬‬
‫‪226‬‬
‫دهنش رو به دیک یونگی مالید و سرش رو با زبونش لمس کرد‪.‬‬

‫یونگی به پایین نگاه کرد و پوزخندی زد‪.‬‬

‫"بله‪ ،‬هشت صبح برای من خوبه آقای هوان‪ .‬بله‪ ...‬بله‪ ،‬حرف شما متین‪،‬‬
‫بله خوبه‪".‬‬

‫اگرچه نامجون نمیدونست دارن راجع به چی حرف میزنن‪ ،‬اما اهمیتی‬


‫هم نمی داد‪ .‬باالخره نتونست بیشتر از این طاقت بیاره و باکسر یونگی‬
‫رو درآورد‪.‬‬

‫اگه نامجون از دیدن طول دیک معلمش شوکه شده بود‪ ،‬و البته که شده‬
‫بود‪ ،‬به روش نیاورد‪.‬‬

‫‪ 226‬عاطفه‪ :‬یادتونه یونگی گفت من کسی رو اجبار به کاری نمیکنم‪ ،‬یه روزی خودتون التماسم میکنید که‬
‫بکنمتون؟ اینم از آخرین نفری که جلوی یونگی وا داد‪ +‬التماس با رسم شکل‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1440‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کل اش رو توی دهنش برد‪.‬‬

‫و اگه یونگی از اینکه دانشآموز هتروسکشوالش هیچ گگ‬


‫ریفلکسی‪ 227‬نداره شوکه شده بود‪ ،‬و حتما که شده بود‪ ،‬نشونش نداد‪.‬‬

‫"و‪ ،‬آه‪ ،‬بله من حتما اون نکته رو مطرح می کنم‪".‬‬

‫یونگی لگنش رو به صورت دانشآموزش فشار داد و بعد خودش رو‬


‫باال کشید تا زبون نامجون رو بهتر روی سر دیکش حس کنه‪.‬‬

‫نامجون به‪ ،‬به تته پته افتادن معلمش آروم خندید‪ ،‬لپش رو گود کرد‬
‫تا محکم تر ساکش بزنه‪ .‬به دست هاش اجازه داد تا روی قسمت پشتی‬
‫یونگی بچرخن‪ ،‬لپ های لخت باسنش رو بگیرن و از هم جداشون‬
‫کنن‪.‬‬

‫‪ 227‬نیاز‪ :‬گگ رفلکس همون عق زدنه‪ .‬همه ناخودآگاه دارن‪ .‬ولی خب بعضیا هم ندارن و این موضوع توی ساک‬
‫زدن یه پوئن مثبته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1441‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی بخاطر اعتبارشم که شده بود‪ ،‬وقتی نامجون انگشتش رو توی‬


‫سوراخش فشار داد و آروم اون رو جلوتر هل میداد‪ ،‬واکنشی نشون‬
‫نداد‪.‬‬

‫"اون ایمیل رو براتون فوروارد میکنم‪ ،‬بله‪".‬‬

‫یونگی داشت حرف میزد‪ ،‬ولی با اون دخول بی اجازه گوشی رو محکم‬
‫تر توی مشتش گرفت‪.‬‬

‫نامجون از اینکه انگشتش بدون هیچ آمادگی یا لوبی خیلی راحت وارد‬
‫شده بود‪ ،‬تعجب کرد‪ .‬نگاهش رو باال‪ ،‬به معلمش داد و وقتی دید یونگی‬
‫داره بهش لبخند میزنه و موهاش رو از توی صورتش کنار میزنه‪ ،‬حس‬
‫گرما تمام وجودش رو گرفت‪.‬‬

‫"شما هم روز خوبی داشته باشید آقای هوان‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1442‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی باالخره گوشی رو قطع کرد‪ .‬به محض اینکه اون رو زمین‬
‫گذاشت‪ ،‬فورا نامجون رو کشید تا روی پاهاش بایسته‪.‬‬

‫"ساب شیطون‪"،‬‬

‫پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"میخواستی وقتی مسترت داره با معاون مدرسه حرف میزنه مچش با‬
‫دانشآموزش گرفته بشه‪ .‬خجالت داره‪".‬‬

‫"من سابت نیستم منحرف‪".‬‬

‫نامجون یونگی رو گرفت‪ ،‬روی کانتر نشوند و قبل از اینکه عقب بکشه‬
‫برای چند لحظه ای اون رو خشن بوسید‪.‬‬

‫"و مسترم هم نیستی‪".‬‬

‫"میبینیم که آخر شب هم همین رو میگی یا نه‪".‬‬

‫یونگی چشم های گربه ایش رو با شیطنت باریک کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1443‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" درستش فردا شبه‪".‬‬

‫نامجون پیرهن یونگی رو گرفت و از سرش بیرون کشید و از سر‬


‫شونهاش کناری انداخت‪.‬‬

‫"یونی شخصیت گوشه گیرته نه؟ پس سابمسیوه؟"‬

‫نامجون با حالت متفکری پرسید‪.‬‬

‫"برای چی می پرسی؟"‬

‫یونگی جلو اومد و پاهاش رو از لبه ی کانتر آویزون کرد‪.‬‬

‫"چون میخوام انقدر سخت به فاکت بدم تا یونی بیاد بیرون‪".‬‬

‫نامجون پوزخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1444‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سرش رو با خنده عقب انداخت‪.‬‬

‫"این از نظر پزشکی غیرممکنه ساب! یونی فقط با اون نوارها یا یه چیز‬
‫بدتر میتونه بیاد بیرون‪".‬‬

‫نگاهش رو پایین‪ ،‬به باکسر نامجون داد‪.‬‬

‫"مهم نیست چقدر کار دیکت خوب باشه‪ ،‬این اتفاق نمیوفته‪".‬‬

‫نامجون فقط لبخند زد‪.‬‬

‫"اون رو هم می بینیم‪".‬‬

‫دوباره معلمش رو بلند کرد‪ ،‬میدونست یونگی چقدر عاشق این کاره و‬
‫تمام مسیر پذیرایی داغون شده تا باالی پله ها و راهروی منتهی به اتاق‬
‫یونگی رو عشق بازی کردن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1445‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫معلمش رو روی تخت پرت کرد و دید چطور بخاطر شدت پرت‬
‫کردنش‪ ،‬باال پایین میشه‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬دیگه توی کمد کینک هات چی داری؟"‬

‫نامجون آروم آروم به سمت کمد رفت و درش رو باز کرد‪.‬‬

‫یونگی به پهلوش خوابید و با لبخند بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"چرا خودت نمیبینی؟ هر چی میخوای رو بیرون بیار‪".‬‬

‫نامجون همونطور که وارد کمد بزرگ قابل راه رفتنش شد‪ ،‬کلید برق‬
‫رو پیدا کرد و روشنش کرد‪ .‬لباس ها رو از سر راهش کنار زد‪ ،‬جلوتر‬
‫رفت و یه کلکسیون از سکس توی ها رو که اونجا رو مثل یه سکس‬
‫شاپ پر از جنس کرده بودن‪ ،‬دید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1446‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گفتم که یه منحرف لعنتی ای!"‬

‫از سر شونه اش به طرف مرد روی تخت داد زد‪.‬‬

‫یونگی فقط آروم خندید و از اینکه مچش گرفته شده بود هیجان زده‬
‫بود‪.‬‬

‫نامجون به تمام آیتم ها نگاه کرد‪ ،‬بدجوری کرم بهش افتاده بود تا‬
‫تمام اون ها رو روی معلم خوشگلش‪ 228‬امتحان کنه‪.‬‬

‫ولی خدایا از کجا شروع می کرد؟‬

‫‪ 228‬عاطفه‪ :‬معلم منفور شد معلم خوشگل‪ .‬یعنی فاصله بین عشق و نفرت یه تار موعه‪ .‬چقدر خودمو کنترل‬
‫کردم این اسپویل رو بگم ولی نگفتم *وی بچه خوبی بود*‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1447‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بعد ماشین سکس‪ 229‬رو دید‪.‬‬

‫فورا به سمتش رفت‪ ،‬برش داشت و از اینکه بدنه ی سنگین اش رو‬


‫بلند کرد عضله هاش به لرزه در اومد‪ .‬از توی کمد بیرون رفت و با یه‬
‫تپ بلند اون رو روی زمین گذاشت‪.‬‬

‫یونگی بهش نگاه کرد و پلک زد‪.‬‬

‫"خدایی؟"‬

‫"میخوام به این قفلت کنم تا یا کل شب زیرش طاقت بیاری و به فاک‬


‫بری‪ ،‬یا تا وقتی که پس بیوفتی‪ .‬هر کدوم که زودتر شد‪ .‬در هر صورت‬
‫تو قراره اولین نفری باشی که کام میشی‪".‬‬

‫‪ 229‬نیاز‪ :‬خب در توضیح این دستگاه باید بگم یه وسیله س که موتور داره و دیلدو بهش وصل میشه‪ .‬میتونه‬
‫ساختار های مختلف داشته باشه‪ .‬به طور معمول به این شکله که یه جایگاه برای قرارگیری فرد داره‪ ،‬که معموال‬
‫توی پوزیشن داگی یا میشنریه‪ ،‬طرف اونجا قرار میگیره (یا بسته میشه) و بعد دیلدو میتونه توی ورودیش‬
‫حرکت کنه‪ .‬دستگاهش خفن باشه تنظیمات مختلف بهش اضافه میشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1448‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬ساب کیوت من‪ ،‬جفتمونم میدونیم که تو اول میای‪".‬‬

‫به ماشین بزرگ لعنتی ای که نامجون بهش تکیه داده بود‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"ولی سورپرایز شدم‪".‬‬

‫"از چی؟"‬

‫دانشآموز به سمتش رفت‪.‬‬

‫"فکر میکردم بار اولی که بخوای گی باشی دلت بخواد یه دیک واقعی‬
‫به جای یه فیکش توی کونت بره‪".‬‬

‫یونگی شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1449‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون ریشخندی زد و از تخت باال رفت‪.‬‬

‫"تنها دیک واقعی اینجا مال خودمه و چون نمیتونم خودم‪ ،‬خودم رو‬
‫بکنم‪"...‬‬

‫با پوزخند حرفش رو ناتمام گذاشت‪.‬‬

‫همونطور که پوزخند یونگی پررنگ تر میشد‪ ،‬چشم های خوشگلش‬


‫باریک تر شد‪ .‬روی دست هاش بلند شد‪ ،‬شونه ی دانشآموزش رو‬
‫گرفت و پسر بلند تر رو روی خودش کشید‪.‬‬

‫نامجون با اون موقعیتشون ابرویی باال برد‪.‬‬

‫"میخوای به فاکت بدم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1450‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه عسلم‪ ،‬من قراره به فاکت بدم‪".‬‬

‫یونگی قبل از اینکه کاری کنه جفتشون غلت بزنن‪ ،‬توی گوش پسر‬
‫زمزمه کرد‪.‬‬

‫سر نامجون به بالش خورد‪ ،‬پلکی زد و سعی کرد بفهمه یونگی چطور‬
‫بدون هیچ تالشی این کار رو کرد‪.‬‬

‫یونگی مجال فکر کردن بهش رو نداد‪ .‬باکسر پسر رو گرفت و از‬
‫پاهای بلند بیرون کشید و یه گوشه ای انداخت‪.‬‬

‫به دیک نامجون نگاهی انداخت‪.‬‬

‫"هممم‪ ،‬تقریبا سایزامون یکیه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1451‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بازم من بزرگ ترم‪".‬‬

‫نامجون و با غرور دست هاش رو زیر سرش برد‪.‬‬

‫یونگی آروم خندید‪ ،‬خودش رو بهش رسوند و دیک دانشآموز رو‬


‫توی دستش گرفت‪ .‬آروم دستش رو پایین برد و خیلی مالیم ناخنهاش‬
‫رو توش فرو کرد‪.‬‬

‫نامجون از اون درد مالیم هیسی کشید و بعد وقتی یونگی ولش کرد به‬
‫خودش لرزید‪.‬‬

‫"برگرد‪".‬‬

‫یونگی آروم گفت و رون های نامجون رو نوازش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1452‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون اخم کرد‪.‬‬

‫"من میخوام اول بکنمت‪".‬‬

‫"ساب ها کسی رو نمی کنن‪ .‬گفتم برگرد بیب‪".‬‬

‫یونگی با یکم قیافه ی توی هم گفت‪.‬‬

‫نامجون تُن دامیننتی ای که توی صدای یونگی به گوش میرسید رو‬


‫شنید و پوزخند زد‪ .‬واضح بود که نمیتونه برای معلم عوضیش شرایط‬
‫رو راحت تر کنه‪ .‬سرش رو به چپ و راست تکون داد و دست هاش‬
‫رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫یونگی یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬از در سختش وارد میشیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1453‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رون های دانشآموز رو گرفت‪ ،‬از هم جدا و خمشون کرد تا تفش رو‬
‫روی سوراخ نامجون بندازه‪.‬‬

‫نامجون از حس مایعی که به سوراخش خورد از جا پرید‪.‬‬

‫"آه! هی وات د فاک؟ چرا لوب نمی زنی؟"‬

‫"فقط دخترهای خوب لوب میگیرن‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪.‬‬

‫"تو بیبی گرل خوبی بودی؟"‬

‫"من پسرم عوضی‪".‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1454‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نگاهی بهش انداخت‪ ،‬انگار چیزی که می گفت ثابت شده بود‬
‫و دوباره تف کرد‪.‬‬

‫نامجون لرزید‪ .‬همونطور که یونگی با نرمیِ دستش سوراخش رو میمالید‬


‫و اطراف سوراخش رو با انجام حرکات دایروی آروم لمس می کرد‪،‬‬
‫نامجون بهش نگاه کرد‪ .‬حس عجیبی بود‪ ،‬قطعا چیزی نبود که قبال‬
‫تجربه کرده باشه‪.‬‬

‫"بیا‪".‬‬

‫یونگی دست های نامجون رو گرفته بود و به سمت رون هاش راهنمایی‬
‫کرد‪.‬‬

‫"خودت رو برام باز نگه دار‪".‬‬

‫ولی نامجون سرسخت بودن رو دوست داشت و این کار رو نکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1455‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی آه طوالنی ای کشید‪.‬‬

‫"بیبی گرل‪ ،‬برای مسترت خیلی شیطون شدی‪".‬‬

‫نامجون پوزخندی زد‪.‬‬

‫"خوبه‪".‬‬

‫یونگی همونطور که از روی تخت کنار میرفت‪ ،‬هوفی کشید ولی‬


‫نامجون میدونست معلمش عاشق وقتیه که نامجون درست رفتار نمیکنه‪.‬‬

‫یونگی رفت و با دو تا رشته طناب برگشت‪ .‬هر کدومشون رو به یکی‬


‫از میله های تاج تخت دو طرف سر نامجون بست‪ .‬اون یکی سرش رو‬
‫به زانوهای دانشآموزش بست‪ .‬بعد پاهاش رو عقب داد تا سوراخش‬
‫دیده بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1456‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"قراره بیبی خوبی باشی و به خودت دست نزنی یا باید دست هات رو‬
‫هم ببندم؟"‬

‫یونگی پرسید‪.‬‬

‫‪230‬‬
‫"اصال باید همچین چیزی رو بپرسی؟"‬

‫نامجون خندید‪.‬‬

‫یونگی دست های دانشآموز رو به پهلوهاش بست و مطمئن شد‬


‫انقدری محکم باشه که بیدش به هر بادی نلرزه‪.‬‬

‫باالخره روی تخت عقب کشید و نگاهش رو به سابمسیوش که با‬


‫طناب ها درگیر بود و قدرتشون رو امتحان می کرد‪ ،‬داد‪ .‬البته که چون‬
‫یونگی اون ها رو بسته بود‪ ،‬راه باز شدنی نداشتن‪.‬‬

‫‪ 230‬نیاز‪ :‬نه دیگه‪ .‬معلومه میخوای کرم بریزی!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1457‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یه عکسم بگیر‪ ،‬اینجوری بیشتر میمونه‪".‬‬

‫نامجون بعد از چند لحظه گفت و یونگی رو از بهت زدگیش بیرون‬


‫کشید‪.‬‬

‫یونگی لبخندی زد‪.‬‬

‫"عجب نظری‪ .‬باید عکس قبل و بعد بگیریم؟ باید سوراخ کش اومدت‪،‬‬
‫چشم های لعنتیت و بدن مارک شده و عرق کردت رو همکالسی هات‬
‫ببینن‪ .‬خیلی حسودیشون میشه‪".‬‬

‫نامجون رویی ترش کرد و دست هاش رو توی حصارش تکون داد‪.‬‬

‫"جراتش رو نداری‪".‬‬

‫یونگی پوزخندی زد‪.‬‬

‫"من مسترتم بیبی گرل‪ .‬میتونم هر کاری که میخوام با بدنت بکنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1458‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به جلو خم شد و اون رو بوسید‪.‬‬

‫نامجون از روی غریزه میخواست مرد رو جلوتر بکشه ولی نتونست‪ ،‬و‬
‫به جاش آهی کشید‪.‬‬

‫یونگی خندید و عقب کشید‪.‬‬

‫"تو هیچوقت تکلیف اولت رو پر نکردی‪ .‬همون که توش همه ی‬


‫کینکات و غیرمحرک هات بود‪".‬‬

‫"آره خب که چی؟"‬

‫نامجون روی بالش ریلکس کرد‪.‬‬

‫"پس فکر کنم باید خودم بفهمم که محرک هات چیه‪ ،‬یکی یکی‪ .‬ولی‬
‫قبل از هر چیزی‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1459‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی عقب کشید‪ ،‬دیکش رو گرفت و به سمت سوراخ نامجون برد‪.‬‬

‫نامجون غرید‪ ،‬نمیتونست کاری به جز نگاه کردن بکنه‪.‬‬

‫"فقط چون تو اول من رو می کنی به این معنی نیست که من اول‬


‫میام‪".‬‬

‫یونگی فقط پوزخند زد و سر عضوش رو واردش کرد‪.‬‬

‫نامجون برای اینکه صدایی ازش در نیاد محکم لب پایینش رو گاز‬


‫گرفت‪ .‬هیچوقت اون حس رضایت رو به یونگی نمیداد‪ ،‬حتی اگر االن‬
‫باهم دوست هم شده باشن‪.‬‬

‫یونگی باال رو نگاه کرد تا مطمئن شه نامجون حالش خوبه و بعد یکم‬
‫بیشتر پیش روی کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1460‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نفس لرزونش رو بیرون داد و مصمم شد تا صدایی از خودش‬


‫درنیاره‪ .‬میخواست دیک معلمش رو توی سکوت توی خودش جا بده‪،‬‬
‫کام نشه و بعد وقتی نوبتش شد تا یونگی رو به فاک بده‪ ،‬کاری کنه‬
‫که اون مرد فریاد بزنه و به تعداد موهای سرش بیاد و نامجون نشونش‬
‫بده که کی اونجا واقعا مستره‪.‬‬

‫"فقط اعتراف کن که یه ساب کوچولوی بدبختی تا بس کنم‪".‬‬

‫یونگی هومی کرد و آروم خودش رو جلوتر برد‪.‬‬

‫نامجون سریع سرش رو به چپ و راست تکون داد و دست هاش رو‬


‫مشت کرد‪ .‬قلبش داشت از شدت شهوت توی سینه اش می کوبید‪،‬‬
‫باالخره قرص ها عمل کرده بودن‪ .‬میخواست دیکش رو بگیره تا از‬
‫تحریک شدن بزرگ نشه‪ ،‬ولی نمی تونست حتی دست هاش رو تکون‬
‫بده‪ .‬فاک‪ ،‬چرا دربارهی کنترل کردن خودش دروغ نگفته بود؟!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1461‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سرش رو برگردوند و همونطور که یونگی هی بیشتر بهش می چسبید‪،‬‬


‫سعی کرد تا نفس های سنگین نکشه‪.‬‬

‫‪231‬‬
‫فاک‪ ،‬چرا طول عضو معلمش تموم نمیشد؟‬

‫و بعد یه دست نرم و گرم به دیک نامجون چسبید و آروم اون رو‬
‫مالید‪.‬‬

‫چشم های نامجون یهویی باز شد‪ ...‬کی اون ها رو بسته بود؟‪ ...‬و از‬
‫اون لمس از جا پرید‪.‬‬

‫"فاک‪ ...‬چی‪"...‬‬

‫‪ 231‬نیاز‪ :‬ببین یونگی چقدره که نامجون داره حساب میکنه پس چرا هنوز داره میره توی منو تموم نمیشه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1462‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هیش بیبی‪"،‬‬

‫یونگی زمزمه کرد‪ .‬توی چشمهاش حرفهایی بود که نامجون تا‬


‫حاال ندیده بود‪..‬‬

‫"قراره بهت حس خوبی بده عسلم‪".‬‬

‫همونطور که یونگی باهاش بازی می کرد و حرکاتش به شکل‬


‫زجرآوری آروم بودن‪ ،‬نامجون سعی میکرد ناله اش رو نگه داره‪.‬‬

‫باالخره یونگی به تهش رسید‪ ،‬همونجا موند و گذاشت نامجون به اون‬


‫دخول بی محل عادت کنه‪ .‬انگشت هاش اصال از حرکت‪ ،‬پمپ کردن‬
‫و اذیت کردن دانشآموز نمی ایستادن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1463‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میبینم که داری سفت میشی‪ .‬اصال دلیلی نداره که خودت رو از من‬


‫قایم کنی‪".‬‬

‫وقتی نامجون سعی کرد صورتش رو توی بالش قایم کنه یونگی خندید‪.‬‬

‫نامجون هنوز هم صدایی در نیاورده بود‪ ،‬با هر تکون ماهرانه ای که‬


‫یونگی میخورد‪ ،‬آتیش توی سوراخش بیشتر و بیشتر شعله ور میشد و‬
‫سینه اش پشت هم باال و پایین میرفت‪.‬‬

‫"ساب کوچولوی کیوتم‪".‬‬

‫یونگی اوو ای کشید‪ ،‬آروم خودش رو از نامجون بیرون کشید و بعد‪،‬‬


‫دوباره خودش رو داخل فشار داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1464‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بدن نامجون به لرزه افتاد‪ ،‬میخواست پاهاش رو جمع کنه ولی‬


‫طنابهایی که اون رو باز نگه داشته بودن این اجازه رو بهش نمیدادن‪.‬‬

‫"ع‪ ...‬عوضی‪ ،‬فاک!"‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"همینه عزیزم‪ .‬همش رو بروز بده‪ .‬بذار همسایه ها بدونن به کی تعلق‬


‫داری‪".‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"نه‪ .‬من به کسی تعلق ندارم‪".‬‬

‫یونگی هومی کرد‪ ،‬بیشتر بیرون اومد و قبل از اینکه دوباره توش‬
‫بکوبه‪ ،‬لگنش رو تکونی داد و به زاویه ی متفاوتی ضربه زد‪.‬‬

‫"هی این رو به خودت بگو‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1465‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و نامجون مثل یه شعار این رو توی ذهنش برای خودش تکرار کرد‪.‬‬
‫سعی کرد روی چیز دیگه ای تمرکز کنه‪ ،‬ولی دست یونگی یه ثانیه‬
‫هم بهش مهلت نمی داد و درد دیکی که توی باسنش بود داشت کمتر‬
‫و کمتر می شد تا اینکه وقتی دیک یونگی به سانت به سانت‬
‫دیوارههاش می کشید‪ ،‬فقط لذتش براش باقی میموند‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬خیلی حس خوبی داری‪ .‬بهتر از تهیونگ‪ ،‬و حتی بهتر از‬
‫سوکجین‪".‬‬

‫یونگی زمزمه کرد‪ .‬همونطور که بیشتر و بیشتر روی به فاک دادن‬


‫دانشآموزش تمرکز کرده بود‪ ،‬با حرکت های دستش روی دیک‬
‫نامجون داشت حواسش رو پرت می کرد‪.‬‬

‫نامجون نمی دونست چرا از اینکه از بقیه همکالسی هاش زیرخواب‬


‫بهتری بوده‪ ،‬حس خوبی داشت‪ .‬ولی یه گرمای لذت بخشی توی‬
‫وجودش پیچید و باعث شد انگشت های پاهاش رو جمع کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1466‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی که حفره ی نامجون دورش تنگ شد‪ ،‬یونگی متوجه شد و‬


‫پوزخندی زد‪.‬‬

‫"آووو‪ .‬بیبی گرلم کینک تعریف و تمجید داره؟"‬

‫نامجون بهش محل نداد‪ ،‬نگاهش رو به کناری داد و وانمود که نمیخواد‬


‫‪232‬‬
‫کام بشه‪ .‬اون قرار نبود کام بشه‪.‬‬

‫ولی همین که این رو به خودش گفت‪ ،‬داشت حس می کرد که داره‬


‫جنگ رو میبازه‪ .‬یونگی داشت خیلی خوب توش می کوبید‪ .‬خیلی‬
‫کامل و خیلی ماهرانه داشت همه چیز رو میچرخوند‪ .‬نامجون هیچوقت‬
‫تو زندگیش انقدر حس کامل بودن نداشت‪.‬‬

‫یونگی لرزش نامجون رو به عنوان یه نشونه برای سریع تر و سخت تر‬


‫پیش رفتن برداشت کرد‪ ،‬برای همین لگنش رو مشتاقانه تکون داد‪.‬‬

‫‪ 232‬نیاز‪ :‬طفل معصوم داره حال میکنه ها‪ ،‬ولی المصب غرورش نمیذاره بخواد به آخرش برسه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1467‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون با چشم های گرد شده باال پایینی پرید‪.‬‬

‫"فاک! فاک! وات د فاک؟ ف‪ ...‬فاک!"‬

‫یونگی از اینکه پسرکش چقدر کیوت بود‪ ،‬خندید‪.‬‬

‫"و تازه می گفتی گی نیستی‪".‬‬

‫"من‪ ...‬نیستم‪"...‬‬

‫نامجون هوفی کرد و موهاش رو از توی چشم هاش کنار زد‪.‬‬


‫‪233‬‬
‫"من استریتم‪"...‬‬

‫یونگی اووو ای کشید‪.‬‬

‫‪ 233‬عاطفه‪ :‬دیگه خدایی خفه جونی جونم‪ ،‬باشه؟‪/:‬‬


‫نیاز‪ :‬طفلک عاطفه خسته شد از بس اینو نوشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1468‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیبی بیچارم خیلی گیج شده‪ .‬انقدر خوب دیکم رو توی خودش جا‬
‫میده بعد میگه استریته‪ .‬چطوری میتونی هتروسکشوال باشی وقتی برای‬
‫اینکه یه دیک رو توی کون تنگ و بی نقصت جا بدی ساخته شدی؟"‬

‫حرفای کثیفی که یونگی بهش میزد مثل باروت ریختن روی آتیش‬
‫بود و باعث میشد تا نامجون ناله کنه و بیشتر توی لذت فرو بره‪ .‬یونگی‬
‫که دید حرفای کثیفش چه تاثیری روی پسرک داشته‪ ،‬ادامه داد‪.‬‬
‫محکمتر توی دانشآموز کوبید‪ ،‬دنبال اون نقطه ای می گشت که باعث‬
‫میشد کامال وسط کار بیاد‪.‬‬

‫"عجب دیک خوشگلی داری اسلیو‪ ،‬همش مال منه‪".‬‬

‫یونگی زمزمه کرد‪ ،‬صداش هاسکی طور و عمیق بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1469‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به یه مرد نیاز داشت تا بیاد و بهش ثابت کنه فقط یه باتمه‪ .‬یه سابمسیو‬
‫بدون نقص‪ .‬فقط یه سوراخ که فقط با دیک پر بشه‪ .‬خیلی خوب دیکم‬
‫رو توی خودت جا میدی بیبی گرل شیرینم‪".‬‬

‫نامجون میخواست اصرار کنه که یه آلفای نره‪ ،‬روی مرد بودنش تاکید‬
‫کنه‪ ،‬ولی وقتی دهنش رو باز کرد‪ ،‬تنها چیزی که بیرون اومد یه نالهی‬
‫بلند بود‪.‬‬

‫یونگی خشکش زد‪.‬‬

‫"هولی فاک‪ ...‬نامجون‪"...‬‬

‫نامجون عضالتش رو منقبض کرد‪ ،‬خودش رو برای بیرون دادن اون‬


‫ناله تحقیر کرد و از اینکه توی جنگ ذهنیش باخته‪ ،‬عصبانی شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1470‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی یونگی هیچوقت توی زندگیش انقدر تحریک نشده بود‪.‬‬

‫"دوباره انجامش بده‪".‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"ن‪ ...‬نه‪ ...‬فاک یو‪".‬‬

‫یونگی به پایین‪ ،‬جایی که عمال داشت به فاکش می داد نگاه کرد و‬


‫خندید‪.‬‬
‫‪234‬‬
‫"خیلی خب‪ ،‬با فشار ازت میکشمش بیرون‪".‬‬

‫دیک دانشآموز رو گرفت‪ ،‬محکم و سریع پمپ کرد و حرکات‬


‫لگنش رو سریع تر کرد‪ .‬همونجوری توی نامجون می کوبید که‬

‫‪ 234‬نیاز‪ :‬اینجا همزمان ایهام اینو داره که هم منظور یونگی به نالهس‪ ،‬هم به کام نامجون‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1471‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ رو بی حواس به فاک داده بود‪ .‬به دانشآموزش که چشم‬


‫هاش رو بهم فشار می داد و دهنش از لذت شکل او شده بود‪ ،‬نگاه‬
‫میکرد‪.‬‬

‫ولی نامجون با کله شقی خودش رو نگه داشته بود و با اینکه کمرش‬
‫رو قوس داده بود و رون هاش داشت می لرزید‪ ،‬از اینکه دوباره صدایی‬
‫از خودش دربیاره خودداری می کرد‪.‬‬

‫یونگی دست آزادش رو باال برد و گردن نامجون رو گرفت و یکم‬


‫فشارش داد تا حس خفگی بهش بده‪.‬‬

‫نامجون سرفه کرد و چشم هاش گرد شد‪ .‬خودش رو به این طرف و‬
‫اون طرف زد ولی طناب ها جلوش رو از مقابله به مثل کردن میگرفتن‪.‬‬
‫از شدت هیجان نفسش رفته بود و نمیتونست حرف بزنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1472‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چشم یونگی به پیرسینگ نیپلش افتاد و پوزخندی زد‪ .‬اون یکی دستش‬
‫رو به اون برجستگی کوچیک رسوند و آروم نیشگونش گرفت‪ .‬برای‬
‫اذیت کردن برجستگیه صورتیه حساسش‪ ،‬گردن دانشآموز رو ول‬
‫کرد‪.‬‬

‫نفس نامجون رفته بود و همونطور که از اون لمس به خودش پیچ و‬


‫خمی داد‪ ،‬چشم هاش باز شدن‪.‬‬

‫"فاک! یونگی! نکن‪ ...‬نه!"‬

‫پشت هم هوا رو داخل ریه هاش می فرستاد‪.‬‬

‫یونگی خندید‪ ،‬نیپلش رو میمالید و می پیچوند‪.‬‬

‫"برام ناله کن ساب‪ ،‬شاید به فکر بس کردن افتادم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1473‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون به خودش پیچید و درگیر این بود که دست معلمش رو کنار‬


‫بزنه ولی طناب ها سرجاش نگهش داشت‪.‬‬

‫"خدایا‪ ...‬من‪ ...‬نه! فاک یو عوضی!"‬

‫وقتی یونگی درست جوری بهش ضربه زد که جزر و مدی از موج‬


‫لذت بهش وارد شد‪ ،‬نفسش رفت‪.‬‬

‫"آهههه‪"...‬‬

‫چشم هاش پشت سرش رفت و با نرمی دوباره روی تشک افتاد‪.‬‬

‫یونگی متوقف شد‪ ،‬ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫"اوه؟ سابم خوشش اومد؟"‬

‫و بعد دوباره انجامش داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1474‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون تکون شدیدی خورد‪ ،‬نمیتونست از اون لذت فرار کنه‪ .‬اون‬
‫آتیش پر باروت شده بود تا منفجر بشه و دست به دامن هر چیزی بود‬
‫که جلوش رو بگیره‪.‬‬

‫"ی‪ ...‬یونگی‪ ...‬آه‪"...‬‬

‫"اسم من این نیست شیرینم‪".‬‬

‫یونگی با یه مهربونیه قالبی لبخند زد‪ .‬میتونست بگه نامجون نزدیکه‬


‫و همین ارگاسم نزدیک خودش رو نزدیک تر کرد‪.‬‬

‫"منحرف‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪ .‬توی جنگ با خودش برای اینکه اول نیاد‬
‫به عرق کردن افتاده بود‪.‬‬

‫یونگی خندید و لگنش رو بیشتر تکون داد‪ .‬دستش رو نوازش وار دور‬
‫دیک نامجون حرکت و به سرش توجه خاصی نشون داد‪ .‬ناخن هاش‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1475‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رو توی شکافش فرو کرد تا پریکامی که بیرون اومده بود رو حس‬
‫کنه‪.‬‬

‫نامجون لرزید‪ ،‬دربرابر محدودیتش دست و پا میزد‪ ،‬عرق کرده بود و‬


‫درحالیکه که فراموش کرده بود خودش رو کنترل کنه‪ ،‬فحش می داد‪.‬‬
‫تمام چیزی که بدنش میخواست این بود که بیخیال همه چیز بشه و‬
‫بلند ناله کنه و خشن و سریع بیاد‪ ،‬ولی ذهنش ازش میخواست تا خفه‬
‫بشه و آروم بمونه‪.‬‬

‫یونگی به پایین خم شد و نیپل دانشآموز رو توی دهنش برد‪ .‬با زبونش‬


‫اون جواهر خنک رو لیز کرد‪ .‬اون برجستگی رو میمکید و پیرسینگش‬
‫رو جا به جا می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1476‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون داشت اشکش در میومد‪ ،‬نمیتونست خودش رو کنترل کنه‪ .‬اون‬


‫خیلی بیش از حد حساس بود‪ .‬میتونست حس کنه که ارگاسمش‬
‫نزدیکه و از نا امیدی و لذت نالید‪.‬‬

‫درست قبل از اینکه از هم بپاشه‪ ،‬یه دست یهویی محکم طول دیکش‬
‫رو گرفت و اومدنش رو متوقف کرد‪.‬‬

‫نامجون از درد و سورپرایز فریاد زد‪.‬‬

‫"آه! چی‪ ...‬من‪ ...‬چی‪ ،‬چرا این کار رو‪...‬؟"‬

‫پلک زد و سعی کرد تمرکز کنه‪.‬‬

‫یونگی داشت بهش پوزخند میزد‪.‬‬

‫"داشتی میومدی‪ .‬از اینکه اولین امتیاز رو از دست بدی نجاتت دادم‪.‬‬
‫قابلی هم نداشت‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1477‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سرش رو عقب انداخت و توی اون پوزیشن بسته اش تکونی‬


‫خورد‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬آی خیلی عوضی هستی‪".‬‬

‫"عوضی؟"‬

‫یونگی یه ابرو رو باال برد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬فکر نمیکنم‪ .‬فکر میکنم باید ازم تشکر کنی‪ .‬هرکی بیشتر بیاد‬
‫میبازه‪ ،‬یادته؟ داشتی می باختی پس کمکت کردم‪ .‬بگو ممنون مستر‪،‬‬
‫بیبی گرل‪".‬‬

‫نامجون اونقدر از همه چیز ناامید بود که میتونست فریاد بکشه‪.‬‬


‫نمیدونست چی بیشتر از همه اعصابش رو بهم ریخته‪ ...‬حقیقت اینکه‬
‫چون نمیتونست خودش رو کنترل کنه تقریبا داشت می باخت‪ ،‬اینکه‬
‫یونگی چقدر پررو بود‪ ،‬حقیقت اینکه حق با معلم عوضیش بود یا‬
‫جملهای که یونگی میخواست نامجون به زبون بیاره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1478‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫امان از تصمیم گیری‪.‬‬

‫‪235‬‬
‫"میتونیم تا وقتی که دوباره نرم بشی صبر کنیم‪".‬‬

‫یونگی نگاهی به ناخن های دست آزادش انداخت‪.‬‬

‫"ولی با توجه به اینکه این همه تحریک شدی خیلی طول میکشه‪ .‬هر‬
‫جور خودت میدونی‪".‬‬

‫نامجون خودش رو به تخت کوبید‪ ،‬سعی کرد‪ ...‬سعی کرد تا‪ ...‬هر‬
‫کاری که میتونه بکنه! ولی یونگی همونطور که برای سرگرمی به ساب‬
‫کیوتش زیرش که درگیر بود نگاه می کرد‪ ،‬پسرک رو حسابی محکم‬
‫نگهش داشته بود‪.‬‬

‫‪ 235‬نیاز‪ :‬دیک نامجون رو میگه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1479‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪236‬‬
‫"فاک‪ ،‬کسکش‪ ،‬شت‪ ،‬عوضی‪ ،‬لعنت بهت!"‬

‫نامجون نفسش رفت و باالخره فهمید که چقدر به چوخ رفته‪.‬‬

‫بدون اینکه بخواد هرچی فحش بلد بود رو پشت هم ردیف کرد‪.‬‬

‫یونگی خندید و آروم دوباره توش ضربه زد‪.‬‬

‫"اگر تصمیم گرفتن اونقدر برای بیبی گرلم سخته‪ ،‬میتونم به جاش‬
‫تصمیم بگیرم‪".‬‬

‫نامجون غرید‪ ،‬شهوت دوباره به حرکات معلمش برگشته بود‪.‬‬

‫"فاک یو عوضی‪ .‬خودم میتونم تصمیم بگیرم‪".‬‬

‫‪ 236‬عاطفه‪ :‬من از همتون واسه ادب این بچه معذرت خواهی میکنم‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1480‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی هومی کرد ولی حرکاتش رو آروم نکرد‪.‬‬

‫"کل شب رو وقت نداریم بیبی‪".‬‬

‫نامجون صدایی از توی گلوش درآورد‪ ،‬حاال که در حال به ارگاسم‬


‫رسیدن نبود‪ ،‬ذهنش باز تر شده بود‪.‬‬

‫"اون چی بود؟"‬

‫یونگی دستش انداخت و با اون یکی دستش سر دیک نامجون رو اذیت‬


‫کرد‪ .‬انگشت هاش رو از هم فاصله داده بود و با کف دستش دایره‬
‫های آرومی روی سرش می کشید‪ ،‬درحالیکه با اون یکی دستش هنوز‬
‫داشت وسط عضو پسر رو فشار می داد‪.‬‬

‫نامجون نالید و به خاطر اون لمس تو جاش تکونی خورد‪.‬‬

‫"گفتم فاک یو!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1481‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی بیشتر فشارش داد و سرعت کشیدن دایره ها رو آروم آروم باال‬
‫برد‪.‬‬

‫نامجون لرزید‪ ،‬به آرومی داشت به اوجش نزدیک می شد‪.‬‬

‫"بگو ممنون مستر‪".‬‬

‫یونگی بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫یونگی تکونی خورد و بدون هیچ وجدانی ضربه زدن هاش توی‬
‫دانشآموز رو از سر گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1482‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نفس نامجون از اینکه به اوج تحریک شدن رسیده بود بند اومده بود‪.‬‬
‫یه بخشی از وجودش میخواست بیاد‪ ،‬پس میتونست خوب فکر کنه‪.‬‬
‫اون یکی بخشش میخواست یه چک توی صورت معلمش بخوابونه‪.‬‬

‫"بگو ممنون‪".‬‬

‫یونگی دوباره گفت‪.‬‬

‫"میتونم تمام شب این کار رو بکنم ولی ترجیح میدم نکنم‪".‬‬

‫نامجون دندون هاش رو بهم فشار داد‪.‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫"پای خودت ساب‪".‬‬

‫یونگی خیلی خشن توش کوبید و وسط دیک پسر رو ول کرد‪.‬‬

‫"خودت ارگاسمت رو نگه دار‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1483‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به محض اینکه دستش رو برداشت‪ ،‬نامجون تقریبا در جا اومد‪ .‬نتونست‬


‫به موقع جلوی خودش رو بگیره‪ ،‬عرق کرده بود و درحالیکه که‬
‫خودش رو مجبور کرده بود که کامش رو نگه داره‪ ،‬فحش می داد‪ .‬این‬
‫یه شکنجه ی روحی بود و یه جورایی حتی بیشتر تحریکش می کرد‬
‫تا اینکه کمکش کنه‪.‬‬

‫یونگی لگنش رو دایره ای تکون داد‪ ،‬اون رو به دانشآموز می کوبید‬


‫و همونطور که درگیریه نامجون رو میدید‪ ،‬با بیرحمی به اون نقطه ی‬
‫حساسش ضربه میزد‪.‬‬

‫"فقط بیا بیبی گرل‪ .‬اشکال نداره‪ ،‬جفتمون میدونیم چقدر میخوای‬
‫بیای‪".‬‬

‫و درواقع یونگی نیاز داشت نامجون زودتر بیاد‪ ،‬چون خودش هم‬
‫نزدیک ارگاسمش بود و اصال راه نداشت که خودش اولین نفری باشه‬
‫که کام میشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1484‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نه‪ ،‬نامجون باید اول میومد‪ .‬ولی اون پسر کله شق‪ ،‬سرسخت بود‪ ،‬سرش‬
‫رو به چپ و راست تکون داد و با تمام توانش اون رو پس میزد‪.‬‬

‫یونگی به کنترل برخود و خویشتن داریش احترام میذاشت ولی خودش‬


‫هم خیلی تحریک شده بود و صبرش داشت تموم میشد‪.‬‬

‫بی خبر خودش رو بیرون کشید و باعث شد نفس نامجون بند بیاد‪ ،‬ناله‬
‫کنه و سرش رو عقب ببره‪ .‬به سمتش خم شد و دیک دانشآموزش‬
‫رو به دهنش گرفت و دستش رو به اون پایین رسوند تا سوراخش رو‬
‫به جای دیکش با دست باز نگه داره‪.‬‬

‫"هی!"‬

‫نامجون قوسی به خودش داد‪ ،‬پوستش با عرق چسبناک شده بود‪.‬‬

‫"متقلب لعنتی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1485‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی خندید و با زبونش دانشآموزش رو اذیت کرد‪ .‬اگر فقط یه‬


‫چیزی بود که یونگی توش ماهر حساب میشد‪ ،‬این بود که چطور از‬
‫زبونش استفاده کنه تا کسی رو به کام برسونه‪.‬‬

‫سر زبونش رو توی شکاف دیکش فرو کرد و پریکامی که پشت هم‬
‫جمع می شد رو مزه کرد‪ .‬دست بیکارش به سمت تخم هاش‬
‫دانشآموزش رفت‪ ،‬فشارشون داد و با خشونت نیشگونشون گرفت‪.‬‬
‫اون یکی دستش هم پشت هم سوراخ دانشآموز رو انگشت می کرد‪.‬‬

‫نامجون نالید‪ ،‬تکونی خورد و از حس انتقامی که توش به وجود اومد‬


‫بود طناب هایی که عقب نگهش داشته بودن رو کشید‪.‬‬

‫"متقلب‪ ،‬متقلب لعنتی!"‬

‫یونگی بلند نشد‪ ،‬میدونست نامجون نزدیکه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1486‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بعد نامجون اومد‪.‬‬

‫همونطور که موج های لذت توی بدنش به وجود اومدن‪ ،‬سرش رو‬
‫عقب پرت کرد و باعث شد تمام بدنش بلرزه‪ .‬ناله ی عمیقی کرد وبه‬
‫خاطر اینکه چند لحظه ای مغزش توی خلسه رفته بود‪ ،‬نفس نفس میزد‪.‬‬
‫اون توی دهن گرم و بی نقص معلمش اومده بود و حاال داشت خودش‬
‫رو بیشتر به گلوی یونگی فشار میداد‪.‬‬

‫یونگی تمام کامش رو قورت داد و همونطور که عقب می کشید‪،‬‬


‫لبهاش رو لیسید‪ .‬دستش رو از باسن نامجون خارج کرد و باعث شد‬
‫پسر بخاطر از دست دادنش ناله ی آرومی بکنه‪.‬‬

‫نامجون نفس های سنگینی می کشید و سعی داشت ستاره هایی که‬
‫پشت چشمش بودن رو کنار بزنه‪ ،‬آروم پلک میزد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1487‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اولین امتیاز رو من بردم‪".‬‬

‫یونگی با خوشحالی گفت و با پشت دستش‪ ،‬دهنش رو پاک کرد‪.‬‬

‫"م‪ ...‬تقلب‪"...‬‬

‫نامجون در حالیکه سینه اش سریع باال و پایین می شد‪ ،‬زیر لب گفت‪.‬‬

‫یونگی خندید‪ ،‬جلو رفت تا دست های دانشآموز رو باز کنه‪ .‬چال‬
‫لپش رو بوسید و موهای خیس از عرقش رو عقب داد‪.‬‬

‫"بیبی گرلم بعد از اولین ارگاسمش با یه مرد چه حسی داره؟"‬

‫نامجون با پلک زدن به واقعیت برگشت‪ .‬شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"بهترش رو هم تجربه کرده بودم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1488‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫نامجون پایین رو نگاه کرد و دید معلمش هنوز هم مثل یه سنگ سفته‪.‬‬
‫باال اومد و یونگی رو پایین هل داد و روش خم شد‪.‬‬

‫"نوبت منه‪".‬‬

‫یونگی همونطور که نامجون روش قرار می گرفت‪ ،‬ریلکس کرد‪.‬‬


‫لبخندی زد و حدس زد که دانشآموزش چطور میتونه براش جبران‬
‫کنه‪.‬‬

‫نامجون دیکش رو گرفت‪ ،‬آهی بخاطر حساسیت خودش کشید و‬


‫‪237‬‬
‫خودش رو جلوی سوراخ یونگی تنظیم کرد‪.‬‬

‫‪ 237‬نیاز‪ :‬و اما لحظه ی موعود واسه خیلیا‪....‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1489‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آروم پ‪ ...‬پیش نرو!"‬

‫یونگی وقتی نامجون بدون هیچ آمادگی با لوب وارد شد‪ ،‬نفسش‬
‫گرفت‪.‬‬

‫"لعنتی‪ ،‬االن عوضی کیه؟ حداقل من تف زدم‪".‬‬

‫یونگی غرید و همونطور که داشت سعی میکرد به سایز پسر عادت‬


‫کنه‪ ،‬شونه ی نامجون رو گرفت‪.‬‬

‫"تو تقلب کردی‪ ،‬پس منم می کنم‪".‬‬

‫نامجون هومی کرد و تا جایی که میتونست محکم تر خودش رو فشار‬


‫داد‪.‬‬

‫ناخن های یونگی همونطور که گرفته بودش‪ ،‬توی پوست برنزه اش‬
‫فرو رفت در حالیکه نامجون داشت بدون هیچ رحمی به فاکش میداد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1490‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"انگار بیبی گرلم از اینکه باخته عصبانیه‪".‬‬

‫یونگی نفس نفس می زد و همونطور که نامجون توش می کوبید‪،‬‬


‫پوزخندی زد‪.‬‬

‫دیک نامجون هم بزرگ بود و به طرز شرمآوری توی یونگی حس‬


‫خوبی داشت‪ .‬معلم ریزه میزه سرش رو عقب پرت کرد و همونطور که‬
‫نامجون بیرون کشید و دوباره تمامش رو توش فرو کرد‪ ،‬از کم شدن‬
‫سرعتش لذت برد‪.‬‬

‫تاج تخت به دیوار خورد و یکم بیشتر رنگ دیوار رو برد‪.‬‬

‫"تا وقتی که نیای سرعتم رو کم نمیکنم‪".‬‬

‫نامجون محض اطالعش گفت‪ .‬وقتی معلمش خواست دستش رو به‬


‫دیکش برسونه‪ ،‬دستش رو پس زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1491‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه بچ‪ .‬بدون لمس میای‪ .‬فقط با دیک من میای‪".‬‬

‫یونگی اووو ای کشید و راحت روی تخت ولو شد‪.‬‬

‫"فقط وقتی ببینمش باور میکنم ساب‪".‬‬

‫نامجون غرید ولی سرعتش رو باال نبرد‪.‬‬

‫"باید پروستات رو پیدا کنی‪".‬‬

‫یونگی براش مربی گری کرد و مثل یه معلم رفتار کرد‪.‬‬

‫که خب معلم هم بود‪.‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"خفه‪ .‬شو‪ .‬منحرف‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1492‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هر کلمه رو با یه ورودش گفت‪.‬‬

‫یونگی یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫"حداقل من منحرفیم که میدونم چطور مردم رو به کام برسونم‪".‬‬

‫"میدونم چطور انجامش بدم‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت و منظورش رو با یه ورود محکم و خاص‬


‫رسوند‪.‬‬

‫یونگی هوا رو توی بدنش کشید ولی سریع با یه خمیازه ی بلند اون‬
‫رو پوشوند‪.‬‬

‫"واااو‪ ،‬واقعا؟ خیلی گی عه‪".‬‬

‫"من گی نیستم‪ .‬فقط دارم تو رو می کنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1493‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پوزخند زد‪.‬‬

‫"ساب کوچولوی گی‪".‬‬

‫یونگی دستش انداخت و پایین رفت تا موهای دانشآموزش رو نوازش‬


‫کنه‪.‬‬

‫"ساب کوچولوی دلبر من‪"...‬‬

‫یه حالت نرم و تعجب آور و یهویی توی چشم هاش بوجود اومد که‬
‫برای یه لحظه نامجون رو سورپرایز کرد و با سر کج شده‪ ،‬کاری کرد‬
‫دست نگه داره‪.‬‬

‫یونگی پلک زد‪.‬‬

‫"چرا وایسادی؟"‬

‫نامجون سرش رو تکون داد و دوباره به حرکت کردن ادامه داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1494‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی لبش رو گاز گرفت‪ ،‬دیک خودش با اون انرژی تجدید شده‬
‫داشت تکون می خورد‪ .‬نامجون راست می گفت که کارش رو بلده و‬
‫هر دو میدونستن که یونگی شروع به واکنش نشون دادن بهش کرده‬
‫بود‪.‬‬

‫نامجون پوزخند زد‪.‬‬

‫"از همین االن نزدیکی‪".‬‬

‫"بخاطر قرصه‪".‬‬

‫یونگی هم پوزخند زد‪.‬‬

‫"فکر نکن از دماغ فیل افتادی ساب‪".‬‬

‫ولی بعد نفس هاش شروع به بریده بریده شدن کرد و به لرزه افتاد‪،‬‬
‫همونطور که نامجون به طرز مرگ باری یک‪ ،‬دو‪ ،‬سه‪ ،‬چهار‪ ،‬پنچ‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1495‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شش‪ ،‬هفت‪ ،‬بار پشت هم به پروستاتش ضربه زد آروم انگشت های‬


‫پاهاش رو جمع کرد‪.‬‬

‫"آه‪"...‬‬

‫انگشتش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫نامجون میتونست حس کنه که معلمش به لرزیدن افتاده و میدونست‬


‫حاال دیگه زمانی براش باقی نمونده‪ .‬فکر اینکه اون کسی بود که اون‬
‫مرد زیبا رو به کام میرسوند‪ ،‬اونقدری کافی بود تا قلبش به تپش بیوفته‬
‫و ریتم ضربه زدنش بهم بخوره‪.‬‬

‫یونگی نالید‪ ،‬یه صدای آسمونی که مستقیم روی دیک نامجون اثر‬
‫گذاشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1496‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فاک!"‬

‫زیرلب گفت و باسنش رو باال پایین برد تا از تحریک شدن دوباره اش‬
‫جلوگیری کنه‪ .‬االن نباید به خودش فکر میکرد‪ ،‬در حال حاضر همه‬
‫چیز باید درباره ی یونگی میبود‪ ،‬یونگی خوشگل‪ .‬داشت یه کاری‬
‫میکرد یونگی خوشگل بیاد‪ .‬داشت تنها کسی میشد که باعث میشد‬
‫یونگی خوشگل بیاد‪.‬‬

‫"شت ساب‪".‬‬

‫یونگی هیسی کشید‪ ،‬همونطور که گرمایی که توی پایین شکمش جمع‬


‫شده بود بعد از یه ضربه ی به جا اوج گرفت‪ ،‬به کمر نامجون چنگ‬
‫انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1497‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بخاطر اون چنگ نالید‪ ،‬عاشق سوزش بوجود اومده روی بدنش‬
‫شد‪ .‬عاشق این بود که پوستش با ناخن های یونگی خراشیده شده و نه‬
‫کس دیگه ای‪.‬‬

‫یونگی بدون هیچ هشداری اومد و کامش روی باال تنش و صورت‬
‫خودش پخش شد‪.‬‬

‫چشم های نامجون از چیزی که داشت میدید گرد شد و نزدیک بود‬


‫برای دوم بیاد‪.‬‬

‫یونگی نالید و همونطور که از اوجش پایین میومد‪ ،‬سخت نفس کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1498‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون ازش بیرون اومد‪ ،‬بعد روی معلمش رفت و خب باعث شد‬
‫یونگی بخاطر سرعتش ناله کنه‪ .‬کام رو از روی صورت معلمش لیس‬
‫زد تا پاک بشه و بعد شروع کرد به خشن بوسیدنش‪.‬‬

‫یونگی از گرمای بوسه نالید و کام رو از روی زبون نامجون مزه کرد‪.‬‬

‫لعنت بهش‪ ،‬اون بچه خیلی هات بود‪ .‬اصال فکرشم نمی کرد که حتی‬
‫نامجون تالش کنه تا هات باشه‪ ،‬اون همینجوریش هم بود‪.‬‬

‫نامجون عقب کشید‪.‬‬

‫"بیا اینجا‪ ،‬کارم باهات تموم نشده‪".‬‬

‫اون معلمش که هنوز داشت ریکاوری میشد رو به وسط اتاق کشید و‬


‫جلوی ماشین سکس بزرگ هلش داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1499‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی بهش نگاه کرد و لبخندی برای خودش زد‪ .‬ساب بیچارش‬
‫نمیدونست پای خودش رو به چی باز کرده‪.‬‬

‫نامجون ماشین رو واردش کرد و به کنترل دستگاه نگاهی انداخت تا‬


‫نحوه ی عملکردش رو بخونه‪.‬‬

‫"لعنتی‪ ،‬این میتونه مسئله حل کنه و اظهارنامه های مالیاتم رو هم ثبت‬


‫کنه؟"‬

‫یونگی خودش رو روی زمین انداخت‪ ،‬روی پاهاش بلند شد‪.‬‬

‫"بذار مستر با ماشین کار کنه بیبی‪ .‬تو فقط برای روی زانوهات بودن‬
‫خوبی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1500‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون رویی ترش کرد ولی بعد یونگی از سر شونه اش نگاه کلی ای‬
‫بهش انداخت‪ ،‬مثل همون نگاهی که موقع بازی بستکبال بهش انداخته‬
‫بود‪.‬‬

‫"گفتم به مسترت گوش کن بیبی گرل‪".‬‬

‫نامجون طبق غریزه اش که همیشه باید کله شقی می کرد‪ ،‬پاهاش رو‬
‫از روی ماشین عقب کشید‪.‬‬

‫یونگی آهی کشید‪ ،‬انگار همین انتظار رو داشت‪.‬‬

‫"فقط واسه همین کارت‪ ،‬تا دو بار نیای از زیر این ماشین بیرون‬
‫نمیای‪".‬‬

‫نامجون زبونش رو بیرون آورد‪.‬‬

‫"یه بارم نمیام‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1501‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی بهش گوش نداد و نامجون رو روی دست و پاهاش انداخت‪.‬‬

‫"پس همونجا توت بمونه و نیا‪ .‬شاید بعد یه ساعت که درست بهم‬
‫التماس کردی‪ ،‬از زیرش درت بیارم‪".‬‬

‫نامجون اخم کرد و سرش رو عقب برد‪.‬‬

‫"یه جوری میگی انگار خودم نمیتونم پاشم از زیرش بیام بیر‪"...‬‬

‫کلیک‪.‬‬

‫دانشآموز با ترس به بست های که یونگی همون موقع به قوزک‬


‫پاهاش بسته بود و به ماشین وصل بودن‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"هی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1502‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با تعجب داد زد و سعی کرد بلند شه ولی قبل از اینکه بتونه کامل بلند‬
‫بشه‪ ،‬اون بست ها سر جاش برش گردوندن‪ .‬سعی کرد خودش رو آزاد‬
‫کنه ولی اون ماشین برای اینکه ازش تکون بخوره خیلی سنگین بود و‬
‫دوباره پسر به عقب پرت شد‪.‬‬

‫چشم هاش گرد شده بود‪.‬‬

‫فاک‪.‬‬

‫"چیزی داشتی می گفتی ساب؟"‬

‫یونگی گفت و یه دستمال برداشت تا دیلدو ی آبی بزرگی که سر یه‬


‫میله فلزی بلند بود رو پاک کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1503‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دهنش رو باز کرد‪ ،‬ولی چیزی جز التماس کردن اون رو از‬
‫این وضعیت در نمی آورد و اون هیچوقت اونجوری التماس یونگی رو‬
‫نمی کرد‪ .‬سرش رو به چپ و راست تکون داد‪ ،‬قلبش داشت توی سینه‬
‫اش می کوبید‪.‬‬

‫"همین فکر رو می کردم‪".‬‬

‫یونگی اووو ای کشید و باسن پسر رو مالید‪.‬‬

‫اون دیلدو رو به سوراخ دانشآموز نزدیک کرد و با اینکه این ساب‬


‫شیطون لیاقتش رو نداشت‪ ،‬با دست و دلبازی این بار روش لوب ریخت‪.‬‬

‫وقتی دوباره یه چیزی توی سوراخش فرو رفت‪ ،‬نامجون سفت شد و‬


‫از تحریک شدگی زیاد نالید‪ .‬این حالت تا وقتی که اون دیلدو داشت‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1504‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫توی اندام های داخلیش فرو میرفت تا اینکه باالخره از حرکت بایسته‪،‬‬
‫ادامه داشت‪.‬‬

‫"من با سابم خوبم و با آروم ترین حالتش شروعش می کنم‪".‬‬

‫این تمام هشداری بود که یونگی بهش داد و بعد کنترل رو به سمت‬
‫ماشین گرفت و روشنش کرد‪.‬‬

‫وقتی دیلدو یهویی شروع به حرکت کرد‪ ،‬نامجون تکونی خورد‪ .‬یونگی‬
‫راست می گفت که روی آروم ترین حالتش گذاشته ولی نامجون هنوز‬
‫هم حساس بود و هر جلو عقب شدن ماشین باعث میشد با ناراحتی‬
‫مومورش بشه‪.‬‬

‫لبش رو گاز گرفت تا صدایی در نیاره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1505‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی رو به روش روی زانوش نشست و نامجون زیر دید معلمش‬


‫حس می کرد گرمش شده‪ .‬خودش رو ثابت نگه داشته بود و از اینکه‬
‫با هر فشار اون توی جلو پرت شه جلوگیری می کرد‪.‬‬
‫‪238‬‬
‫یونگی خم شد و اون رو بوسید‪.‬‬

‫نامجون هم با اشتیاق بوسه اش رو جواب داد و خداروشکر یه حواس‬


‫پرتی خوبی نسبت به تحریک شدگی بیش از اندازه ی باسنش پیدا‬
‫کرده بود‪ .‬دلش میخواست بتونه دستش رو به طرف معلمش دراز کنه‬
‫و لمسش کنه ولی باید دست هاش رو درست روی زمین نگه میداشت‬
‫تا تعادلش رو حفظ کنه‪.‬‬

‫یونگی صورت دانشآموزش رو گرفت و آروم سرش رو کج کرد تا‬


‫بتونه بوسه رو عمیق تر کنه‪.‬‬

‫‪ 238‬نیاز‪ :‬دیگه بوسیدنتون تکراری شده‪ .‬یه چیز دیگه نشونمون بدین!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1506‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زبونش رو روی لب های نامجون کشید و بعد به زور اون رو وارد‬


‫دهنش کرد‪ .‬اون واقعا بوسیدن نامجون رو دوست داشت‪ ،‬اون هم به‬
‫دالیلی که نمیتونست خیلی توضیحشون بده‪ .‬شاید بخاطر این بود که‬
‫دانشآموزش از روز اول باهاش توی جنگ بود و حاال باالخره اون‬
‫پسر رو بدست آورده بود‪.‬‬

‫و به دالیلی نامجون نمیتونست بگه از بوسیدن معلمش بدش میاد‪ .‬اون‬


‫استریت بود ولی بوسیدن یونگی از بوسیدن هر دختری بهتر بود‪ .‬اینکه‬
‫معلمش اون بوسه رو رهبری می کرد باعث میشد لذتی توی وجودش‬
‫بپیچه که با هر ارگاسمی که تا حاال حس کرده بود فرق داشته باشه‪.‬‬

‫نامجون وقتی فهمید به خاطر اون بوسه ها دوباره سفت شده‪ ،‬عقب‬
‫کشید‪ .‬اون دیلدو که توش بود یهویی خیلی آروم تر داشت تکون‬
‫میخورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1507‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگی‪"...‬‬

‫نالید‪ ،‬نمیدونست چطور بگه‪.‬‬

‫یونگی به نظر می دونست که دانشآموزش دقیقا چی میخواد ولی‬


‫پوزخندی زد‪ ،‬سرش رو کج کرد و وانمود کرد که چیزی نمیدونه‪.‬‬

‫"بله ساب کوچولوم؟"‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"من سابت نیستم‪".‬‬

‫"نیستی؟"‬

‫یونگی بهش نگاهی انداخت‪.‬‬

‫"مطمئنا مثلشی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1508‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خفه شو و ماشین رو روی دور سریع تر بذار‪".‬‬

‫نامجون درحالیکه گونه هاش رنگ گرفته بودن‪ ،‬با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"این طور درخواست کردن قشنگ نبود‪ .‬درست درخواست کن‪ ،‬شاید‬
‫منم درخواستت رو قبول کردم‪".‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد و از نگاه کردن بهش‬


‫دست برداشت‪ .‬سعی می کرد تا بیشتر اون دیلدو رو توی خودش فشار‬
‫بده ولی کار زیادی نمیتونست بکنه‪.‬‬

‫یونگی بلند شد و خودش رو کش داد‪.‬‬

‫"خب پس خودت میدونی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1509‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون با ناباوری به یونگی که به سمت در رفت‪ ،‬بازش کرد و بیرون‬


‫رفت‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"صبر کن چی‪ ...‬یونگی!"‬

‫صداش زد‪.‬‬

‫یونگی سادیست نداشت درسته؟ اون واقعا نمیخواست نامجون رو یک‬


‫ساعت با ماشین سکس اونم توی اوجش ول کنه که با اون حرکات‬
‫آروم نتونه بیاد‪ ،‬نه؟‬

‫همون زمانی که نامجون داشت باورش می شد که ممکنه معملش برای‬


‫یک ساعت کامل ولش کرده باشه‪ ،‬یونگی با یه بشقاب ساندویچ توی‬
‫دستش برگشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1510‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"داشتی این اسنکای کوفتی رو درست می کردی؟"‬

‫نامجون بهش زل زد‪.‬‬

‫یونگی نون سفید و نرم رو گاز زد‪.‬‬

‫"ممم‪ .‬گرسنه ام شد‪".‬‬

‫اون رو قورت داد و بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"هنوز واسه التماس کردن بهم برای باالبردن سرعت ماشین آماده‬
‫نیستی بیبی گرل؟"‬

‫و بعد نامجون فهمید که معده اش داره روده کوچیکه رو میخوره‪.‬‬

‫اون ناهار نخورده بود و تمام کارهایی که امروز انجام داده بود انرژیش‬
‫رو تحلیل برده بود‪ .‬فاک‪ ،‬اصال کی یه قلپ آب خورده بود؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1511‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میخوای چیکار کنی‪ ...‬گرسنه نگهم داری تا التماست کنم؟"‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪ .‬همونطور که نفس هاش سطحی تر‬


‫میشد‪ ،‬دست هاش رو روی فرش مشت کرد‪ .‬اون خیلی سفت شده بود‬
‫ولی راهی نداشت که فقط با این دیلدوی لعنتی و بدون لمس بیاد‪.‬‬

‫یونگی دوباره روبه روش نشست‪ ،‬یه پاش رو دراز کرد و آروم‬
‫ساندویچش رو خورد‪.‬‬

‫"معلومه که نه‪ .‬اینجوری زیر سه دقیقه دیگه پاره میشی‪ .‬تایمی برای‬
‫گرسنگی کشیدن نمیمونه‪".‬‬

‫"واااو‪ ،‬چقدر تو بافکری‪".‬‬

‫نامجون خرخری کرد‪.‬‬

‫یونگی چیزی نگفت‪ ،‬فقط بهش نگاه می کرد و ساندویچش رو میخورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1512‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون همونقدر که میدونست نباید این کار رو بکنه‪ ،‬نمیتونست کاری‬


‫جز نگاه کردن به غذا بکنه‪ .‬حتی نیمه ی خورده شدش هم خوب به‬
‫نظر می رسید‪ .‬اون حتی اونقدرها ساندویچ خورد نبود ولی کاهو‪ ،‬پنیر‬
‫و ادویه هاش االن بهترین وعده غذایی دنیا بود‪.‬‬

‫یونگی اون یکی نصفش رو برداشت‪.‬‬

‫"ممم چه راه خوبی واسه به دست آوردن انرژیه‪ .‬خیلی سیر شدم‪ ،‬فکر‬
‫نکنم بتونم تمومش کنم‪".‬‬

‫با غم دراماتیکی به غذا نگاه کرد‪.‬‬

‫"احتماال باید بندازمش بره‪".‬‬

‫نامجون غرید و امیدوار بود که معلمش قار و قور شکمش که همین‬


‫االن بلند شد رو نشنیده باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1513‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولی من خیلی از دور ریختن غذا بدم میاد‪".‬‬

‫یونگی به آه کشیدن ادامه داد‪.‬‬

‫"ای کاش یکی اینجا بود که اینا رو میخورد‪".‬‬

‫به نامجون نگاه کرد و یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫نامجون به سقف نگاه کرد‪.‬‬

‫"خیلی خوب‪ ،‬انتخاب خودته‪".‬‬

‫یونگی بلند شد و به سمت در برگشت‪.‬‬

‫به محض اینکه داشت از دیدش خارج می شد‪ ،‬دانشآموز صداش زد‪.‬‬

‫"صبر‪ ...‬صبر کن!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1514‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی ایستاد و پوزخندش عمیق تر شد‪ .‬آروم روش رو برگردوند‪.‬‬

‫"بله ساب؟ چیزی میخوای؟"‬

‫ارباب وارانه به پسر نگاه کرد‪.‬‬

‫نامجون دندون هاش رو بهم فشار داد‪ ،‬بیش از حد تصور تحریک شده‬
‫و گرسنه بود‪.‬‬

‫مطمئنا تا االن از سه دقیقه و حتی یه ثانیه بیشتر از زمانی که یونگی‬


‫میگفت گذشته بود‪.‬‬

‫"میتونم لطفا داشته باشمش؟"‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1515‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫توقع داشت که یونگی بیشتر دستش بندازه‪ ،‬شاید بشقاب رو زیر‬


‫دماغش می گرفت و بهش میگفت مثل یه سگ اون رو بخوره‪ ،‬ولی‬
‫یونگی با آرامش برگشت و ساندویچ رو براش نگه داشت تا گاز بزنه‪.‬‬

‫نامجون قبل از اینکه سریع ساندویچ رو گاز بزنه‪ ،‬پلک زد‪ .‬مزهاش حتی‬
‫از بوش هم خوشمزه تر بود‪ ،‬یونگی صبر کرد تا پسر خوردنش رو‬
‫تموم کنه‪.‬‬

‫"پسر خوب‪".‬‬

‫ازش تعریف کرد و نامجون از اسمی که روش گذاشت متعجب موند‪،‬‬


‫ولی بعد یونگی کنترل رو درآورد و بدون نیاز به هیچ التماسی سرعت‬
‫رو باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1516‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون همونطور که اون دیلدو با سرعت لذت بخش تری حرکت‬


‫میکرد‪ ،‬نالید‪ .‬ولی بعد به جلو پرت شد و بعد از اون‪ ،‬دیلدو داشت مثل‬
‫مته برقی‪ ،‬با خشونت توش می کوبید‪.‬‬

‫"آه‪ ...‬فاک‪ ...‬یون‪ ...‬آه!"‬

‫نفس پسر رفت و سرش رو عقب پرت کرد‪.‬‬

‫"قابلی نداشت ساب‪".‬‬

‫یونگی آروم خندید‪.‬‬

‫"یادت باشه‪ ،‬دو تا ارگاسم تا ولت کنم‪".‬‬

‫احتماال برای اینکه بشقاب رو برگردونه به بیرون رفته بود و نامجون با‬
‫دردی که توی باسنش داشت باید تنها می ساخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1517‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با فرض بر اینکه یونگی نمی شنوه‪ ،‬ناله ی آرومی رو بیرون داد‪،‬‬
‫صورتش رو توی فرش فرو برد و نفسش از رفتار خشنی که ماشین‬
‫باهاش داشت گرفته بود‪.‬‬

‫فاک‪ ،‬چطوری به این وضع افتاده بود؟ اون میخواست از این موقعیت‬
‫برعلیه یونگی استفاده کنه‪ ،‬ولی یه بار دیگه اوضاع برعلیه خودش‬
‫برگشته بود‪ .‬و حاال‪ ،‬با یه دیلیدوی بزرگ تر از خودش داشت به فاک‬
‫میرفت‪ ،‬درحالیکه معلم عوضیش مثل یه سابمسیو کوچولو باهاش رفتار‬
‫کرده بود‪.‬‬

‫همونطور که یه موج عظیمی از لذت توی بدنش میپیچید و اون رو به‬


‫طرز زیبایی به مرز نزدیکش میکرد‪ ،‬تمام بدنش به لرزه افتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1518‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪239‬‬
‫البته که یونگی همون موقع رو برای برگشتن به اتاق انتخاب کرد‪.‬‬

‫نامجون حتی وقت نداشت تا خودش رو از روی فرش جمع کنه‪.‬‬


‫صورتش رو توی فرش قایم کرده بود و میخواست خجالتش رو از‬
‫معلمش پنهان کنه‪.‬‬

‫"قراره سابم انقدر زود بیاد؟"‬

‫یونگی دستش انداخت‪.‬‬

‫"هنوز ده دقیقه هم نشده‪".‬‬

‫نامجون محل ندادن بهش رو انتخاب کرد‪ .‬بین اینکه میخواست باز بشه‬
‫و نمیخواست یونگی رو راضی کنه‪ ،‬گیر افتاده بود‪.‬‬

‫‪ 239‬عاطفه‪ :‬شیطون پشت در بودی؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1519‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید این رو ضبط کنم‪".‬‬

‫یونگی زیرلب گفت‪ ،‬البته طرف صحبتش بیشتر خودش بود تا به‬
‫دانشآموزش‪.‬‬

‫"تا بتونی خودت رو در حال پاره شدن توی دوربین ببینی و من میتونی‬
‫دوباره و دوباره نگاهش کنم‪".‬‬

‫نامجون از فکر نوار سکس از خودش و معلمش لرزید‪ .‬این خیلی‬


‫خطرناک بود‪ ،‬اگر لو میرفت جفتشون توی بد دردسری میوفتادن‪.‬‬

‫ولی خدایا ‪ ،‬حتی فکرش هم خیلی هات بود‪.‬‬

‫"فاک!"‬

‫وقتی که نزدیکی یه ارگاسم دیگه رو احساسا کرد‪ ،‬تقریبا به گریه‬


‫افتاد و قطره های از روی صورتش به پایین قلطیدن و باعث شدن تا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1520‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همزمان با خروج کامش‪ ،‬دست هاش رو مشت کنه‪ .‬اما چیزی ازش‬
‫بیرون نیومد‪ ،‬چون نامجون دیگه چیزی براش باقی نمونده و خشک‬
‫شده بود‪ .‬یونگی درجه ماشین رو براش پایین نیاورد‪ ،‬و تحریک شدگی‬
‫بیش از حدش حاال صد برابر شده بود‪.‬‬

‫نامجون دست هاش رو روی صورتش گذاشت و سرش رو بلند کرد‪،‬‬


‫و بعد یونگی داشت اون رو می بوسید‪ .‬این بار با یونگی ای که به‬
‫دالیلی از دفعه های پیش آروم تر داشت پیش می رفت‪ ،‬شیرین تر بود‪.‬‬

‫نامجون گذاشت یونگی اون رو ببوسه‪ ،‬خسته تر از اون بود که بتونه‬


‫جوابش رو بده‪.‬‬

‫یونگی اشک هاش رو پاک کرد و عقب کشید‪ .‬هومی کرد‪.‬‬

‫"ساب قشنگم اینجوری خیلی خوشگل شده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1521‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بعد در حالیکه هنوز داشت ازش تعریف میکرد عقب کشید‪.‬‬

‫"حقشه ببینه چقدر عالی شده‪".‬‬

‫و بعد یونگی از سر جاش بلند شد‪.‬‬

‫نامجون دید که یونگی توی کمد ناپدید شد‪ .‬دیلدوی ماشین سکس‬
‫هنوز داشت با سرعت بی رحمانه ای توش می کوبید و ناله اش رو‬
‫درآورده بود‪ ،‬اما پسرک نمیخواست گریه کنه‪ .‬میتونست تحملش کنه‪.‬‬
‫باید به یونگی نشون می داد که تواناییش رو داره‪.‬‬

‫معلمش با یه دوربین توی دستش برگشت‪ .‬صفحه اش رو باز کرد و‬


‫نامجون دید که چراغ قرمزش روشن شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1522‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"داری چیکار می کنی؟"‬

‫نامجون سرش رو برگردوند‪ ،‬از اینکه وقتی اون ماشین داشت به فاکش‬
‫میداد‪ ،‬ازش فیلم هم گرفته میشد خجالت کشید‪.‬‬

‫قلب نامجون لرزید‪ .‬اون قبال همیشه میخواست یه فیلم سکس درست‬
‫کنه و خطرناک بودنش باعث شد دیکش تکونی بخوره‪.‬‬

‫"صورت خوشگلت رو به دوربین نشون بده بیبی‪".‬‬

‫یونگی دوربین رو باال گرفت تا تمام پوزیشن نامجون توی تصویر‬


‫باشه‪.‬‬

‫نامجون صورتش رو داخل بازوش قایم کرد و نالید‪.‬‬

‫"یونگی اگر این پخش بشه‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1523‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی یه مشت موهای سابش رو گرفت و سرش رو باال کشید‪.‬‬

‫"پخش نمیشه‪ .‬حاال صورت خوشگلت رو نشون بده ساب‪".‬‬

‫نامجون حرفش رو گوش داد‪ .‬با رفتارهای یونگی یه بار دیگه دیکش‬
‫داشت سفت می شد‪ .‬رو به لنز پلک زد و همونطور که انگشت هاش‬
‫روی فرش جمع شده بود‪ ،‬سرش رو کج کرد و سعی کرد از شدت‬
‫تحریک شدگیش ناله نکنه‪ .‬نمی دونست چطور به نظر می رسه‪ ،‬چون‬
‫واضحا داشت از معلمش واکنش می گرفت‪.‬‬

‫"بیبی من خوشگل ترینه‪"...‬‬

‫یونگی زیر لب گفت‪ .‬قبل از اینکه دوربین رو کنار بذاره چند لحظه‬
‫دیگه فیلم گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1524‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در کمال تعجب نامجون‪ ،‬یونگی ماشین رو متوقف کرد و و طناب‬


‫هایی که دانشآموز رو بهش بسته بودن رو باز کرد‪.‬‬

‫"یونگی چی‪"...‬‬

‫"میخوام به فاکت بدم‪".‬‬

‫مردمک چشم یونگی بزرگ شده بود و نامجون میتونست ببینه که اون‬
‫دوباره سفت شده‪.‬‬

‫با خشونت ماشین رو از دانشآموزش بیرون کشید و به جای اون پشت‬


‫نامجون قرار گرفت‪ ،‬اصال زمانی به دانشآموز نداد تا حالش جا بیاد‪،‬‬
‫بالفاصله خودش رو کامل واردش کرد و از حسی که بهش دست داده‬
‫بود‪ ،‬ناله ی بلندی از گلوش بیرون اومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1525‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون هیسی کشید‪.‬‬

‫"ای بابا‪ ،‬یعنی اینقدر دلت میخواست؟"‬

‫یونگی بهش محل نداد و بیرحمانه توش کوبید‪.‬‬

‫نامجون نالید‪ ،‬بخاطر همه چیز بیش از حد حساس شده بود‪ ،‬ولی عاشق‬
‫هر ثانیه اش بود‪ .‬به تخت‪ ،‬جایی که دوربین هنوز روبه روشون بود و‬
‫چراغ قرمزش ثابت روشن بود‪ ،‬نگاهی انداخت‪.‬‬

‫"همینه بیبی‪".‬‬

‫یونگی زیرلب گفت و به جلو خم شد تا گوشش رو به دندون بگیره‪.‬‬

‫"واسه دوربین ناله کن‪ .‬نشونشون بده چقدر برای من سابمسیوی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1526‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫فقط برای تو‪.‬‬

‫نامجون ناله اش رو رها کرد‪ ،‬به بدنش قوس داد و لحظه ای که یونگی‬
‫با لرزشی به کام رسید و پرش کرد‪ ،‬آهی کشید‪.‬‬

‫چند لحظه بعدش اون هم اومد‪ ،‬دیگه نمیتونست خودش رو نگه داره‪.‬‬

‫"سکس همیشه خیلی خوبه‪".‬‬

‫یونگی همونطور که نفس نفس میزد‪ ،‬ازش بیرون کشید‪.‬‬

‫با خارج شدن دیک یونگی از باسنش‪ ،‬نامجون ولو شد‪ .‬داشت به خودش‬
‫می گفت همه این ها بخاطر قرص هاییه که خوردن‪ ،‬اینکه انقدر هم‬
‫عاشقش شده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1527‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی برای یه لحظه ناپدید شد و نامجون چشم هاش رو بست‪ ،‬از‬


‫خستگی له شده بود‪ .‬میتونست همونجا و همون لحظه بخوابه‪.‬‬

‫یونگی برگشت و دید که نامجون توی خودش جمع شده‪ ،‬چشم هاش‬
‫رو بسته و سینه اش پشت هم باال پایین میشه‪.‬‬

‫به اون صحنه ی کیوت لبخندی زد و بعد دوباره به سمتش رفت‪.‬‬


‫دانشآموز رو به پشت خوابوند و با یه تکه پارچه خنک پوست براقش‬
‫رو پاک کرد‪ .‬به جلو خم شده بود و گاهی اون رو می بوسید‪ .‬یه بوسهی‬
‫نرم روی گردنش‪ .‬یه بوسه سریع به ترقوه اش‪ .‬یه بوسه ی ماندگار به‬
‫دهنش‪ .‬و بوسه ی شیرین به پیشونیش‪.‬‬

‫نامجون هربار تکونی میخورد و سعی می کرد بخوابه‪ ،‬ولی یه تحریک‬


‫شدگی خفیفی داشت تو بدنش برمیگشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1528‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بعد‪ ،‬یه جفت دست اون رو بلند کرد و بین بازوهایی که به طرز‬
‫تعجب آوری قوی بودن‪ ،‬از روی زمین کنده شد‪.‬‬

‫الی یه چشمش رو باز کرد‪ ،‬چند لحظه زمان برد تا بفهمه یونگی داره‬
‫اون رو به اتاق مطالعش می بره‪.‬‬

‫وقتی یونگی آروم اون رو روی زمین گذاشت و بهش اشاره کرد بره‬
‫زیر میزش بشینه‪ ،‬نالید‪.‬‬

‫"خوشگذرونیات رو کردی ساب‪".‬‬

‫یونگی رو لبه ی صندلیش نشست‪.‬‬

‫"ولی مسترت باید برگه صحیح کنه‪ .‬پس بیبی گرل خوبی براش باش‬
‫و دیکش رو براش خوب و گرم نگه دار‪ ،‬خب؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1529‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد و پلک زد تا دیدش شفاف بشه‪ .‬زیر صندلی‬
‫نشست‪ ،‬چون قدش بلند بود باید یکم خم میشد‪.‬‬

‫طبیعتا میخواست جر و بحث کنه و دستور معلمش رو رد کنه‪ ،‬ولی بعد‬


‫فهمید که اونجوری میتونه یکم چشم هاش رو ببنده و شاید وقتی یونگی‬
‫حواسش پرت شد‪ ،‬یکم بخوابه‪.‬‬

‫در کمال تعجب زیاد یونگی‪ ،‬سابش برای یک بار هم که شده به حرفش‬
‫گوش داد و اعتراض نکرد‪.‬‬

‫نامجون دهنش رو باز کرد و اجازه داد معلمش دیک نرمش رو توی‬
‫دهنش بفرسته و روی زبون گرم دانشآموزش بهش استراحت بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1530‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با اون حس‪ ،‬لرزه ای به تنش افتاد‪ .‬بعد به برگه هایی که روی‬
‫میزش پخش شده بودن‪ ،‬نگاهی کرد‪ .‬حتی خوندنشون رو شروع هم‬
‫نکرده بود و هفته پیش دوباره یه سری دیگه روشون اومده بود‪ .‬توی‬
‫کارهای مدرسه واقعا عقب بود‪.‬‬

‫بنابراین شروع به کار کرد و همونطور که برگه هوسوک رو‬


‫برمیداشت تا خوندنش رو شروع کنه‪ ،‬اجازه داد تا زمان هم به آرومی‬
‫بگذره‪.‬‬

‫نامجون چشم هاش رو بست و سرش رو آروم خم کرد تا پوزیشنش‬


‫برای خوابیدن خوب باشه‪.‬‬

‫به همه چیز و هیچ چیز فکر می کرد‪ .‬انگار یه هاله ی ابهام روی ذهنش‬
‫رو گرفته بود و همه چیز رو به جز حسی که االن داشت رو مسدود‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1531‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫می کرد‪ .‬از اینکه یه فرصتی به سوراخ باسنش داده شده بود تا ریکاوری‬
‫بشه ممنون بود و دیکش هم از اینکه فعال کنار گذاشته شده بود‬
‫‪240‬‬
‫خوشحال بود‪.‬‬

‫با احتیاط دیک یونگی رو توی دهنش نگه داشت‪ ،‬نمیخواست گازش‬
‫بگیره و به یونگی فرصت تنبیه کردنش رو بده‪.‬‬

‫برای تنبیه شدن زیادی خسته بود‪.‬‬

‫لپش رو روی رون لخت یونگی استراحت میداد و با حواس پرتی از‬
‫پنجره بیرون رو نگاه می کرد‪ .‬یه پرنده روی یه شاخه درخت نشسته‬
‫بود و قبل از اینکه پرواز کنه‪ ،‬نامجون آروم تکونی خورد‪ .‬اون موقع‬
‫دیگه دم غروب بود و یه نسیم مالیم برگ ها رو تکون می داد‪ .‬نامجون‬

‫‪ 240‬عاطفه‪ :‬این قسمت‪ :‬کون ممنون و دیک خوشحال‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1532‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میتونست صدای خش خش برگ ها رو حتی از جایی که بود‪ ،‬توی‬


‫خونه‪ ،‬هم بشنوه‪.‬‬

‫وقتی دست یونگی پایین خزید تا موهاش رو نوازش کنه‪ ،‬چشم هاش‬
‫رو بست‪ .‬خیلی حس خوبی داشت‪ .‬داشت خوابش میبرد‪ ،‬تقریبا یادش‬
‫رفت که یه دیک توی دهنشه‪.‬‬

‫یونگی پایین رو نگاه کرد و وقتی دید سابش چقدر کیوت شده‪ ،‬نصفه‬
‫نیمه خوابیده و لپ هاش با دیک یونگی پر شده‪ ،‬تقریبا بلند اووو ای‬
‫کشید‪.‬‬

‫همونطور که بیبی بوی اش رو ناز می کرد‪ ،‬یه حس گرمایی توی‬


‫وجودش پیچید‪ .‬همونقدر که یونگی نامجون رو توی موقعیت فاکی ای‬
‫قرار داده بود‪ ،‬همونقدر هم همیشه دانشآموز رو برای موندن پای‬
‫ارزش هاش تحسین می کرد‪ .‬نمیتونست باور کنه کسی مثل سارا انقدر‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1533‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خوش شانس بوده که نامجون رو مال خودش بدونه و بعد همه چیز رو‬
‫به گه بکشه‪ .‬نامجون لیاقت کسی رو داشت که عمال تمام مشکالتش‬
‫رو به فاک بده‪ .‬نه اینکه اینجوری ولش کنه؛ بدون فکر کردن به جنبه‬
‫بد و چسبیدن به موقعیت جدید‪.‬‬

‫یونگی خودش رو مجبور به برگردوندن توجهش به کار کرد‪ .‬به‬


‫هرحال هنوز پنج تا برگه دیگه رو هم باید میخوند‪.‬‬

‫نامجون نمیدونست چقدر زمان گذشته بود تا اینکه یونگی یهویی تکون‬
‫خورد و اون رو از توی افکارش بیرون کشید‪.‬‬

‫پلک زد و نگاهش رو باال برد تا معلمش رو ببینه‪.‬‬

‫یونگی داشت توی دهنش می کوبید و اگر نامجون گگ ریفلکس‬


‫داشت‪ ،‬تا االن خفه شده بود‪ .‬ولی وقتی دیک یونگی به ته گلوش خورد‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1534‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون فقط نالید‪ .‬اجازه داد یونگی دهنش رو به فاک بده‪ ،‬زبونش رو‬
‫دور دیک کلفتش پیچید و یونگی رو تحریک کرد‪.‬‬

‫بخاطر قرص ها و این حقیقت که یونگی از برگه سوم به بعد‪ ،‬داشت‬


‫آروم آروم سفت می شد‪ ،‬خیلی سریع به ارگاسم رسید‪ ،‬و نامجون تمام‬
‫کام اون رو خیلی سریع قورت داد‪ ،‬البته به جز اون یکی دو قطره ای‬
‫که از گوشه ی دهنش بیرون اومد‪.‬‬

‫یونگی از رضایت آهی کشید‪ ،‬صندلیش رو عقب برد تا نامجون بتونه‬


‫بیرون بیاد‪.‬‬

‫"بیبی ام خوب چرت زد؟"‬


‫لبخندی زد و کمک کرد دانشآموزش سرپا شه‪.‬‬

‫نامجون فقط سری تکون داد‪ ،‬هنوز خسته بود‪ .‬ساعت چند بود؟ مطمئنا‬
‫یونگی خیلی زود میخواست به تخت بره‪ .‬ولی همونطور که یونگی اون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1535‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رو به سمت آشپزخونه میبرد‪ ،‬به این شک کرد که اصال یونگی به‬
‫خوابیدن فکر میکنه یا نه‪.‬‬

‫روی صندلی نشست و همونطور که یونگی یه لیوان برمیداشت و با‬


‫آب پرش میکرد‪ ،‬خمیازش رو نگه داشت‪ .‬یونگی لیوان رو به دست‬
‫دانشآموز داد‪.‬‬

‫"بخور‪".‬‬
‫با اینکه نامجون مشتاق بود‪ ،‬یونگی بهش دستور داد‪.‬‬

‫نامجون لیوان رو گرفت و قبل از اینکه نفس بگیره‪ ،‬نصفش رو پایین‬


‫فرستاد‪.‬‬

‫یونگی برای خودش هم یه لیوان برداشت و با یخ پرش کرد‪ .‬میخواست‬


‫با آب پرش کنه که فکری به دهنش رسید‪ .‬لیوان رو کج کرد و یه‬
‫قالب یخ کف دستش افتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1536‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ساب‪ ،‬برو روی دست و پاهات‪".‬‬


‫یونگی گفت‪.‬‬

‫نامجون لیوانش رو پایین گذاشت‪.‬‬


‫"چرا؟ ساعت چنده؟ من خستم‪ ،‬میخوام‪"...‬‬

‫یونگی لگدی به صندلی ای که نامجون روش نشسته بود زد و نفس‬


‫کشیدن پسر کوچیک تر؛ وقتی که سوراخ حساسش درد گرفت‪ ،‬دچار‬
‫وقفه شد‪ ،‬برای همین سریع از روی صندلی پایین اومد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬خیلی خب ای بابا! عوضی‪".‬‬


‫نامجون زیر لب گفت و روی دست و پاهاش نشست‪.‬‬

‫سعی داشت ببینه یونگی میخواد چیکار کنه‪ ،‬ولی حاال معلمش پشتش‬
‫قرار گرفته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1537‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بعد یه چیز سرد به دور سوراخش چسبید‪.‬‬


‫نفسش بند اومد‪ ،‬استرس گرفت و سریع به عقب برگشت‪.‬‬
‫"وات د فاک‪ ...‬نه!"‬

‫"ساب آروم باش‪ ،‬کمکت می کنم‪".‬‬


‫یونگی لگنش رو گرفت و اون رو عقب کشید‪.‬‬

‫نامجون لبش رو گاز گرفت‪ ،‬ولی اجازه داد یونگی هر کاری میخواد‬
‫بکنه‪ .‬اون عوضی بود‪ ،‬ولی وقتی حرف سکس می شد‪ ،‬نامجون بیشتر‬
‫از هرکسی به اون اعتماد داشت‪.‬‬

‫یونگی با دقت قالب یخ رو درآورد‪ ،‬دور سوراخ دانشآموز کشید و‬


‫چکه کردن آب روی زمین رو تماشا کرد‪ .‬سوراخ دانشآموز جمع و‬
‫قرمز شده بود و به خاطر اینکه به فاک رفته بود‪ ،‬حسابی داغون بود‪.‬‬
‫همین باعث شد یونگی پوزخند بزنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1538‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قالب یخ رو داخلش هل داد‪ ،‬اشکش نامجون دراومد و از سرما لرزید‪.‬‬


‫"اصال این لعنتی چیه؟"‬
‫هیسی کشید‪.‬‬

‫یونگی با چپوندن یه قالب یخ توی دهنش خفه اش کرد‪.‬‬

‫نامجون صدایی از خودش درآورد‪ ،‬ولی یخ رو مکید و خودش رو با‬


‫ناراحتی از اون یکی قالب یخی که توی باسنش بود‪ ،‬تکون داد‪.‬‬
‫میتونست حس کنه که یخ داره دربرابر دیواره های گرمش آب میشه‪،‬‬
‫ناله ای کرد و یخی که توی دهنش بود زیر دندون هاش خرد شد‪.‬‬

‫همونطور که فکرش رو می کرد کار یونگی تموم شده بود‪ ،‬یه چیز‬
‫سرد دیگه رو روی دیکش داشت حس میکرد‪.‬‬

‫یونگی قالب یخ رو بین دست هاش و دیک نامجون گیر انداخته بود و‬
‫داشت براش جق میزد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1539‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون توی جاش پرید‪ ،‬از اون حس تحریک شدگی عجیب به گریه‬
‫افتاده بود‪.‬‬

‫"هششش‪ ،‬ساب‪".‬‬
‫یونگی آرومش کرد و یه بوسه روی شونه ی پهنش گذاشت‪.‬‬

‫نامجون لرزید‪ .‬مونده بود دیکش چجوری با اون رفتارهای عجیبی که‬
‫باهاش میشه داره سفت تر میشه‪ .‬یا خودش انقدر کینکی تر از همیشه‬
‫بود یا کار یونگی لعنتی خیلی خوب بود‪.‬‬

‫یه قالب یخ دیگه به سوراخش فشار داده شد‪ .‬نامجون برای اینکه صدایی‬
‫از خودش درنیاره‪ ،‬اونی که توی دهنش بود رو بیشتر خرد کرد و‬
‫قورتش داد‪.‬‬

‫دستی که روی دیکش بود سرعتش رو باال برد و انقدر دیک نامجون‬
‫رو مالید تا کامال سفت شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1540‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیبی ام سردشه؟"‬
‫یونگی پرسید‪ .‬سوالش یه استفهام انکاری بیش نبود‪ ،‬چون معلم‬
‫میتونست مورمور شدن روی پوست دانشآموز رو ببینه‪.‬‬
‫"میتونم کمکش کنم‪".‬‬

‫و نامجون وقتی بلند شد‪ ،‬سورپرایز شد‪.‬‬

‫هشدار نویسنده برای کسایی که نمیخوان بخونن‪:‬‬


‫وکس پلی‪ 241‬داریم‪.‬‬

‫یونگی یه شمع روشن کرد و آتیشی که روی فیتیله کوچیکش‬


‫میسوخت رو نگاه کرد‪ .‬همونطور که آتیش توی انعکاس چشم های‬
‫تیره اش می رقصید‪ ،‬به سمت ساب لرزونش برگشت‪.‬‬

‫‪ 241‬گایز وکس پلی رو قبال توی پارت های اول وقتی یونگی بهشون برگه داد پر کنن‪ ،‬توضیح دادیم؛ یادتونه؟‬
‫االن هم با رسم ترجمه قشنگ جا می افته کامل!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1541‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی‪"...‬‬

‫"هششش‪ ،‬فقط میخوام گرمت گنم عزیزم‪".‬‬


‫یه طنین شیطانی کمرنگی توی صدای یونگی بود و نامجون لبش رو‬
‫گاز گرفت‪.‬‬

‫یونگی واقعا عاشق سابش بود‪ .‬ولی نمیتونست جلوی خودش که بعضی‬
‫وقت ها میخواست اذیتش کنه رو بگیره‪.‬‬

‫قبل از اینکه شمع رو روی کمر نامجون بچکونه‪ ،‬چند لحظه صبر کرد‬
‫تا یکم پارافین‪ 242‬بیشتری ذوب بشه‪.‬‬

‫وقتی اولین قطره ی وکس قرمز روی پوستش چکید‪ ،‬نامجون فریادی‬
‫زد‪ .‬وکس قبل از اینکه جامد بشه‪ ،‬کمی روی ستون فقراتش جاری‬
‫شده بود‪.‬‬

‫‪ 242‬نیاز‪ :‬به تناسب نیاز متن ما گاهی نوشتیم پارافین گاهی وکس‪ ،‬جفتش یه چیزه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1542‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با مهربونی فوتش کرد و باز هم شمع رو کج کرد تا پارافینش‬


‫بریزه‪ .‬میدونست نامجون میتونه بیشتر از این ها تحمل کنه‪.‬‬

‫"چی‪ ...‬آه‪ ...‬آی‪ ...‬من‪ ...‬یونگی‪ ...‬تو‪ ...‬آهههه!"‬


‫نامجون یهویی به سمت جلو پرید‪ ،‬مغزش از حس یخی یخ که با دمای‬
‫داغ وکس قرمز مخلوط شده بود‪ ،‬قاطی کرده بود‪ .‬غرید و از حس‬
‫همزمان داغی و یخی‪ ،‬دیکش تکونی خورد‪.‬‬

‫یونگی گذاشت وکس بیشتری روی شمع آب بشه‪ .‬نامجون رو به‬


‫کمرش برگردوند و وقتی وکس بیشتری روش ریخته شد‪ ،‬دانشآموز‬
‫هیسی کشید‪.‬‬

‫یونگی پاهای سابش رو از هم باز کرد‪ ،‬بین پاهاش رفت و دست هاش‬
‫رو روی سینه ی لختش کشید‪ .‬برای اینکه بیشتر اذیتش کنه‪ ،‬به‬
‫نیپلهای دانشآموز ضربه زد‪ .‬یونگی عاشق طرز غریدن نامجون برای‬
‫خودش شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1543‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دوباره شمع رو برداشت و روی باال تنه ی دانشآموز ریخت‪.‬‬

‫نامجون قوسی به خودش داد‪ ،‬از داغی وکس به گریه افتاده بود ولی‬
‫نمیتونست ازش فرار کنه‪.‬‬

‫یونگی قبل از اینکه دستش رو توی وکسی که یه جا جمع شده بود‬


‫فرو کنه و اون رو اطراف پوستش پخش کنه‪ ،‬خودش رو براش آماده‬
‫کرد‪.‬‬

‫"فاک!"‬
‫نامجون نالید و پاهاش رو بدون هیچ فایده ای به زمین کوبید‪.‬‬
‫"یونگی! خواهش میکنم!"‬

‫"میدونی که اسمم این نیست بیبی‪".‬‬


‫یونگی پوزخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1544‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دهنش رو محکم بست‪ .‬هیچ وقت اون کلمه رو به زبون‬


‫نمیآورد‪.‬‬

‫یونگی گذاشت وکس خنک بشه‪ ،‬آروم فوتش کرد و باعث شد‬
‫نامجون آه بکشه‪ .‬باالخره بلند شد‪.‬‬

‫"سابم خیلی کثیف شده‪".‬‬


‫آهی کشید‪.‬‬
‫"فکر کنم وقت حمومه‪".‬‬

‫وقتی که یونگی نامجون رو به سمت حموم طبقه باال میبرد‪ ،‬دانشآموز‬


‫اعتراضی نکرد‪ .‬اون حتی به اومدن نزدیک هم نشده بود و یونگی انگار‬
‫قرار نبود بابتش به این زودی ها بهش کمک کنه‪.‬‬

‫یونگی آب رو باز کرد‪ ،‬دماش رو چک کرد و بعد سری تکون داد‪.‬‬


‫چند تایی حوله برای خودشون آورد و بعد نامجون رو داخل فرستاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1545‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون زیر دوش ریلکش کننده ایستاد‪ .‬سرش رو پایین انداخت و‬


‫موهاش رو با آب خیس کرد‪ .‬خیلی دلش میخواست تمام این کثیفی و‬
‫عرق رو بشوره‪.‬‬

‫"بشین‪".‬‬
‫یونگی گفت و وارد شد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪ ،‬میخواست خودش رو‬


‫تمیز کنه‪.‬‬

‫یونگی اون رو کشید و نامجون بخاطر زمین لیز سرخورد و روی دست‬
‫و پاهاش افتاد‪.‬‬

‫"آی!"‬
‫اشکش دراومد‪ ،‬سرش رو برگردوند تا بتونه معلم پوزخند به لبش رو‬
‫ببینه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1546‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حرومزاده ی عوضی!"‬

‫یونگی نخودی خندید و خودش رو به شامپو رسوند‪.‬‬


‫"برات جبران می کنم‪".‬‬

‫کمی از شامپو رو توی دستش ریخت و بعد‪ ،‬روی موهای سابش‬


‫ماساژش داد‪.‬‬

‫نامجون غرید‪ ،‬ولی کم کم خودش رو با اون لمس ها آروم کرد‪ .‬تا‬


‫االن دیگه واضح بود که یونگی میدونست نامجون عاشق اینه که کسی‬
‫با موهاش بازی کنه‪ ،‬یونگی حاضر بود هر وقت نامجون بخواد تخس‬
‫بازی در بیاره‪ ،‬این کار رو انجام بده‪ .‬دیک دانشآموز شروع به نرم‬
‫شدن کرد‪ ،‬نامجون همونطور که تحریک شدگیش فروکش می کرد‪،‬‬
‫از خوشحالی هومی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1547‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بوی توت فرنگی شامپو رو توی ریه هاش فرستاد‪ .‬وقتی که‬
‫یونگی براش موهاش رو میشست‪ ،‬حس می کرد داره بهش اهمیت داده‬
‫میشه و بعد‪ ،‬همین کار رو با نرم کننده انجام داد‪.‬‬

‫و بعد‪ ،‬یه جفت دست اون رو گرفت و عقب کشید‪.‬‬

‫نامجون کشیده شد‪ ،‬به خاطر آب گرم یکمی کرخت شده بود و سرش‬
‫گیج میرفت‪ .‬یونگی به زیر دوش هدایتش کرد و یه لیف برداشت‪.‬‬
‫لیف رو روی تمام بدن نامجون کشید و وکس ها رو پاک کرد‪.‬‬

‫نامجون همونطور که اون لیف زبر داشت به بدنش کشیده می شد‪،‬‬


‫هیس آرومی کشید‪ .‬ولی همزمان حس خوب عجیبی هم داشت‪.‬‬

‫یونگی نامجون رو برگردوند و کمر دانشآموز رو هم شست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1548‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دوباره نشست و همونطور که یونگی موهای خودش رو‬


‫میشست یا به بدنش صابون میزد و به خودش آب می گرفت‪ ،‬با خواب‬
‫آلودگی بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫یونگی آب رو بست و هر دو به قسمتی که کف پوش داشت رفتن‪.‬‬


‫معلم یه حوله به پسرک داد و هردو بدون هیچ حرفی خودشون رو‬
‫خشک کردن‪.‬‬

‫یونگی یه شلوار راحتی برداشت و یه پیرهن گشاد هم به نامجون که با‬


‫ابروی باال رفته اون رو ازش میگرفت‪ ،‬داد‪.‬‬

‫"چی‪ ،‬شلوار نمیدی؟"‬

‫نامجون پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1549‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نیازی بهش نداری‪ .‬هنوز کارم باهات تموم نشده‪".‬‬

‫یونگی گفت و یه چیزی توی شکم نامجون هری پایین ریخت‪.‬‬

‫لباس هاشون رو پوشیدن و نامجون در حالیکه گیج شده بود‪ ،‬همراه با‬
‫یونگی به سمت اتاق مطالعه اش رفت‪.‬‬

‫"حاال که چی؟"‬

‫نامجون پرسید‪ .‬از اینکه هنوز نمیتونست بخوابه اخمالو شده بود‪.‬‬

‫"روی حرف من حرف نیار بیبی‪".‬‬

‫یونگی هشدار داد‪.‬‬

‫"بهت که گفتم کل شب روی کاریم‪ .‬تقصیر خودته که شرط رو‬


‫باختی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1550‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون غرید‪ .‬فکر میکرد دوباره قراره دیک یونگی رو با دهنش گرم‬
‫کنه‪ .‬ولی وقتی معلم پسرک رو به روی میز هل داد‪ ،‬نامجون جا خورد‪.‬‬

‫"چی؟"‬

‫نامجون پلک زد‪.‬‬

‫"اون موقع فقط برگه هارو خوندم‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد و پشت میز نشست‪.‬‬

‫"نمره ندادم‪".‬‬

‫"و چرا ندادی؟"‬

‫نامجون با اعصاب خرد با نوچی کرد‪ .‬دست هاش از آرنج خم شده بود‬
‫و با انگشت هاش لبه ی میز رو گرفته بود‪ ،‬درحالیکه پاهاش روی‬
‫زمین بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1551‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چون جا خودکاریم رو میخواستم‪ ،‬ولی اون موقع مشغول گرم نگه‬


‫داشتن دیکم بود‪".‬‬

‫یونگی پوزخندی زد و پاهای نامجون رو از هم جدا کرد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو با تحقیرشدگی پایین انداخت‪.‬‬


‫‪243‬‬
‫"آیا من برای تو یک لطیفه هستم آخه‪".‬‬

‫یونگی همونطور که در کشو اش رو باز می کرد‪ ،‬هومی کرد‪ .‬یه مشت‬


‫خودکار و مداد و مارکر درآورد‪ .‬نصف مداد ها رو اصال نمیتونست‬
‫استفاده کنه چون سرشون تیز نبود‪ .‬ولی امشب قرار نبود از اون مدادها‬
‫برای نوشتن استفاده بشه‪.‬‬

‫یه خودکار مشکی برداشت و توی سوراخ دانشآموزش فرو کرد‪.‬‬

‫‪ 243‬نیاز‪ :‬ااجازه بدین ین جمله زیبا همینجوری بمونه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1552‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بخاطر اون دخول یهویی خودش رو منقبض کرد‪ ،‬ولی سریع‬
‫تر از اون خودش رو ریلکس کرد‪ .‬چون اون خودکار یه چیز کوچیک‬
‫بود و اون شب‪ ،‬پسرک بزرگ تر از یه خودکار رو توی خودش جا‬
‫داده بود‪.‬‬

‫و بعد یونگی یه خودکار دیگه رو توش چپوند‪ .‬و بعد یه مداد‪ .‬و بعد‬
‫یکی دیگه‪.‬‬

‫نامجون دستش رو جلوش دهنش گرفت تا همونطور که خودش رو‬


‫جمع کرده بود‪ ،‬جلوی آه اش رو بگیره‪ .‬امشب خیلی چیزها رو تحمل‬
‫کرده بود؛ پس اگه چند تا مداد رنگی توی باسنش باعث میشدن به‬
‫کام برسه‪ ،‬خیلی ضایع بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1553‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی هومی کرد و یه مارکر رو داخلش هل داد‪ .‬به ته اون خودکارها‬


‫ضربه ای زد و نامجون تکونی خورد‪.‬‬

‫"آه! هی!"‬

‫با عصبانیت گفت و سرش رو برگردوند تا یونگی رو ببینه‪.‬‬

‫یونگی یه انگشتش رو روی لب دانشآموز گذاشت‪..‬‬

‫"جا مدادی حرف نمیزنه‪".‬‬

‫بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫نامجون هوفی کرد‪ ،‬ولی لپش رو روی میز گذاشت و یه بار دیگه با‬
‫نگاه کردن به بیرون پنجره خودش رو مشغول کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1554‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی باید به برگه ها نمره میداد‪ .‬خودکار قرمز رو از توی جا مدادی‬


‫درآورد و وقتی نفس نامجون بند اومد‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫یونگی بعضی وقت ها یه هایالیتر درمی آورد تا دور یه نکته مهم خط‬
‫بکشه‪ ،‬یا یه خودکار مشکی برمیداشت تا درست غلط هاشون رو‬
‫بنویسه‪ 244.‬ولی بیشتر خودکار و مدادهارو توی نامجون فرو میکرد تا‬
‫دوباره سفتش کنه‪.‬‬

‫نامجون لبش رو گاز گرفت‪ ،‬دل میخواست سفت نشه‪ .‬آخرین باری‬
‫که سفت شد‪ ،‬یونگی هیچ کاری نکرد و قطعا دلش نمیخواست با شق‬
‫درد بخوابه‪ .‬با فرض اینکه یونگی اجازه بده که امشب بخوابه‪ .‬معلمش‬

‫‪244‬‬
‫عاطفه‪ :‬معلم های عزیز‪ ،‬کالس سکس که برامون نذاشتید‪ ،‬حداقل برگه هامون رو اینجوری صحیح‬
‫میکردید*استیکر لبخند با یه قطره اشک روی لپش*‬

‫نیاز‪ :‬خداروشکر نکردن‪ .‬کدوم بدبختی میخواست جامدادی بشه؟!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1555‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همونطور که روی برگه های روبه روش تمرکز کرده بود‪ ،‬اصال‬
‫خوابالوده به نظر نمیومد‪.‬‬

‫تقریبا یک ساعت بعد یونگی باالخره خودکار قرمزش رو توی نامجون‬


‫چپوند و وقتی سابش نالید‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫"کارت هنوز تموم نشده؟"‬

‫نامجون با چشم های نیمه بسته پرسید‪.‬‬

‫"هممم‪".‬‬

‫یونگی ایستاد و کش و قوسی به خودش داد‪ .‬خودکار و مدادها رو‬


‫یکی یکی از باسن دانشآموز درآورد و خم شد تا بهش نگاه کنه‪.‬‬

‫"واااو ساب‪ ،‬تا االن کارت خیلی خوب بوده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1556‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی یه انگشتش رو وارد پسر کرد و همونطور که نفس نامجون‬


‫میگرفت‪ ،‬انگشتش رو تکون داد‪.‬‬

‫"شاید باید برای امشب یه بات پالگ توی حفره ت بذاریم که‬
‫همینجوری باز بمونه‪".‬‬

‫"اصال فکرشم نکن!"‬

‫نامجون با عصبانیت گفت و خودش رو از میز جدا کرد‪ .‬یونگی متوجه‬


‫شد که پسر دوباره سفت شده‪ ،‬ولی تصمیم گرفت به روی مبارک‬
‫نیاره‪.‬‬

‫"بیا بریم ساب‪".‬‬

‫به سمت پذیرایی رفتن و نامجون با خیال راحت آهی کشید‪ ،‬فکر‬
‫میکرد باالخره میخوان بخوابن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1557‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی بعد یونگی روی مبل نشست‪.‬‬

‫نامجون متوقف شد‪.‬‬

‫"داری چیکار میکنی؟"‬

‫یونگی سرش رو به سمت فضای بین پاهاش‪ ،‬بین مبل و میز عسلی‬
‫شکسته تکون داد‪.‬‬

‫"بشین‪".‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"تقریبا دو نصف شبه! چرا نمیریم بخوابیم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1558‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همیشه قبل از خوابیدن تلوزیون میبینم‪".‬‬

‫یونگی پوزخندی زد و بعد نگاهش تاریک شد‪.‬‬

‫"حاال بگیر بشین‪".‬‬

‫نامجون آه کشان یه بار دیگه روی دست و پاهاش رفت و خودش رو‬
‫جلوی پاهای معلمش نشوند‪ .‬به هرحال اینکه میز عسلی شکسته بود‬
‫تقصیر اون بود‪.‬‬

‫یونگی به مبل مخملی تکیه داد‪ ،‬پاهاش رو باال برد و روی کمر سابش‬
‫بهشون استراحت داد‪.‬‬

‫کنترل رو برداشت و تلوزیون رو روشن کرد‪ ،‬دنبال یه چیزی بود تا‬


‫ببینه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1559‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون میتونست هر برنامه ای که یونگی انتخاب می کرد رو ببینه‪،‬‬


‫ولی برای ترجمه کردن دیالوگ های فرانسوی خیلی خسته بود‪ .‬فقط‬
‫میخواست بخوابه‪.‬‬

‫هر بار حس میکرد داره خوابش میگره‪ ،‬یونگی به سمت جلو خم میشد‬
‫و میزد در کونش‪ ،‬یا براش جق میزد تا بیدار و تحریک شده نگهش‬
‫‪245‬‬
‫داره‪.‬‬

‫باالخره برنامه تلوزیونی تموم شد و نامجون امیدوار به یونگی نگاه کرد‪،‬‬


‫ولی یونگی بهش پوزخند زد و کانال رو عوض کرد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫"عوضی‪".‬‬

‫‪ 245‬نیاز‪ :‬دلم برای نامحون سوخت!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1560‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زیرلب گفت‪.‬‬

‫وقتی که برنامه ی بعدی هم تموم شد و صفحه توی سیاهی مطلق فرو‬


‫رفت‪ ،‬نامجون سردش شده بود‪ .‬اون فقط یه پیرهن که یونگی بهش‬
‫داده بود رو پوشیده بود و روی زمین بودن برای یه مدت طوالنی باعث‬
‫شده بود بلرزه‪.‬‬

‫یونگی احتماال دلش برای پسرک سوخت‪ ،‬چون باالخره پاهاش رو‬
‫برداشت و بلند شد‪ .‬سرش نامجون رو نوازش کرد‪.‬‬

‫"پاشو ساب‪".‬‬

‫نامجون با اشتیاق بلند شد‪.‬‬

‫"بخوابیم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1561‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"بیشتر از رفتن دلت میخواد بخوابی؟"‬

‫نامجون متوقف شد‪.‬‬

‫"مگه میذاری برم؟"‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"ای بابا ساب‪ ،‬فکر کردی چقدر نامردم؟"‬

‫"نماد شیطانی‪".‬‬

‫نامجون بالفاصله جواب داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1562‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی اووو ای کشید‪.‬‬

‫"زود باش عزیزم‪ ،‬بهت رسیدگی میکنم‪".‬‬

‫نامجون با عجله پشت سرش رفت‪ ،‬مشتاق بود از دست تحریک شدگی‬
‫که بیش از یک ساعته اش تحملش کرده‪ ،‬راحت بشه‪ .‬و همیطور به‬
‫شدت دلش میخواست بخوابه‪.‬‬

‫یونگی روی تخت خوابوندش و به سمت کنسولش رفت تا یه چیزی‬


‫برداره‪.‬‬

‫نامجون استرس گرفت‪ .‬وقتی صدای برخورد یه میله ی نازک با دست‬


‫معلمش رو شنید‪ ،‬سریع از جاش بلند شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1563‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه! ای همون چیزیه که هوبی باهاش عذاب کشید!"‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"من برات خوب نبودم؟ بیشترش رو خوب بودم‪ ،‬نه؟ چرا اون رو‬
‫برداشتی؟"‬

‫یونگی خیالش رو راحت کرد و از تختش هم باال رفت‪.‬‬

‫"تو خوبی بودی‪ ،‬خب بیشتر خوب بودی‪ .‬ولی یونجی از این اشتباه‬
‫استفاده کرد‪ .‬وقتی ازش درست استفاده کنی‪ ،‬خیلی لذت بخشه‪ .‬بذار‬
‫بهت نشون بدم‪".‬‬

‫نامجون برای تکون دادن سرش به جهت مخالفت به شک افتاد‪ ..‬کمرش‬


‫رو روی تخت گذاشت و یونگی بین پاهاش نشست‪ .‬دیک دانشآموز‬
‫رو گرفت و چند باری پمپش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1564‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بهش نگاه کرد و وقتی یونگی آروم سر میله ی نازک رو‬
‫جلوی سر دیکش گرفت‪ ،‬ضربان قلبش شدت گرفت‪.‬‬

‫یونگی به نامجون نگاه کرد تا مطمئن بشه هنوزم با کاری که میخواد‬


‫باهاش کنه مشکلی نداره و بعد قسمتی از اون میله ی نازک رو توی‬
‫شکاف عضو پسر فرو کرد‪.‬‬

‫نفس نامجون بند اومد و هینی کشید‪ .‬این یه حس کامال جدید بود‪،‬‬
‫حتی با حس اینکه چیزی توی باسنش بره هم خیلی متفاوت بود‪ .‬به‬
‫خودش پیچید‪ ،‬نمیدونست باید چه حسی داشته باشه‪.‬‬

‫یونگی یکم بیشتر اون میله رو داخل فرستاد تا وقتی که باالخره تا آخر‬
‫میله وارد دانشآموز شده بود‪ .‬به نامجون نگاه کرد‪.‬‬

‫"خوبه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1565‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون فقط سری تکون داد‪.‬‬

‫یونگی دوباره شروع به پمپ کردن کرد‪ ،‬هر وقت به سرش نزدیک‬
‫میشد‪ ،‬با شستش میله رو تکون میداد‪.‬‬

‫نامجون کاری به جز ناله کردن نمیتونست بکنه‪ .‬اینکه یه چیزی‬


‫میتونست سوراخش رو پر کنه یه چیز بود‪ ،‬ولی پر کردن دیکش یه‬
‫چیز کامال جدید بود‪ .‬اون جور که تصور می کرد درد نداشت و‬
‫حرکات دست یونگی چیزی به جز حس لذت بهش نمیداد‪.‬‬

‫خیلی زود توی دست های معلمش سرحال اومد‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬لطفا یونگی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1566‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این اسم من نیست‪".‬‬

‫یونگی اذیتش کرد‪.‬‬

‫نامجون هوفی کرد و روی بالش افتاد‪.‬‬

‫"من هنوزم دا‪ ...‬دارم میام‪".‬‬

‫"دلم میخواد تالشت رو ببینم‪".‬‬

‫نامجون پوزخندی زد‪ ،‬میدونست چون یونگی وسط دیکش رو فشار‬


‫نداده و کاک رینگ براش نبسته‪ ،‬چیزی نمیتونه جلوی اومدنش رو‬
‫بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1567‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همونطور که به اوجش نزدیک میشد‪ ،‬انگشت های پاهاش رو جمع‬


‫کرد‪ ،‬منتظر ارگاسمی بود که خیلی وقت بود انتظارش رو میکشید‪.‬‬
‫نفس های سنگین تر شده بودن‪ .‬نامجون داشت نزدیکش میشد‪.‬‬

‫نزدیک تر‪.‬‬

‫نردیک تر‪.‬‬

‫و بعد‪...‬‬

‫چی؟‬

‫نامجون سرش رو باال آورد و همونطور که به آرنجش تکیه میداد‪ ،‬به‬


‫میله ی توی دیکش زل زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1568‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی داشت بهش پوزخند می زد‪.‬‬

‫"وات د هل؟"‬

‫نامجون با گیجی نالید‪ .‬نمیتونست بگه اومده یا نه‪ .‬چیزی ازش بیرون‬
‫نیومده بود و هنوز توی جاش احساس سنگینی می کرد‪ ،‬ولی می‬
‫تونست حس کنه که دیگه درحال ارگاسم شدن هم نیست‪.‬‬

‫یونگی خندید و بخاطر دیک حساس نامجون هم که شده آروم پیش‬


‫رفت و با احتیاط میله رو درآورد‪.‬‬

‫"فقط نمیخواستم تختم رو به گند بکشی‪".‬‬

‫"میتونستی بگی‪".‬‬

‫دانشآموز زیر لب گفت و وقتی باالخره آزاد شد‪ ،‬به خودش لرزید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1569‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون زیر مالفه ها خزید و از اینکه این تخت لعنتی انقدر راحت بود‬
‫نالید‪ .‬یه لحظه بعد‪ ،‬یونگی هم بغلش ولو شد‪.‬‬

‫نامجون اجازه داد مرد بزرگ تر بغلش کنه‪ ،‬خودش رو به معلمش‬


‫نزدیک تر کرد و وقتی یونگی بازوهاش رو محکم دورش پیچید و با‬
‫دست آزادش شروع به بازی با موهاش کرد‪ ،‬با خوشحالی آهی کشید‪.‬‬
‫بوی توت فرنگی اطرافشون رو پر کرده بود‪.‬‬

‫دانشآموز تقریبا بالفاصله خوابش برد‪ .‬معلمش هم فرصت این رو پیدا‬


‫کرد که با آرامش به پسرک خوابیده نگاه کنه‪.‬‬

‫یونگی نمیتونست کاری به جز پایین آوردن دستش بکنه‪ ،‬لپ‬


‫دانشآموز رو نوازش کنه و شستش رو روی چال لپ بامزش بکشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1570‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون دلش برای چال لپ میرفت و نامجون بهترین چال لپی که تاحاال‬
‫به عمرش دیده بود رو داشت‪.‬‬

‫دستش رو پایین تر برد‪ ،‬یکم پیرهن دانشآموز رو پایین برد تا‬


‫ترقوههاش مشخص بشه‪ .‬یه بوسه ی نرم روی اونجا کاشت‪ ،‬خیلی‬
‫مواظب بود تا سابش رو بیدار نکنه‪.‬‬

‫سر انگشت هاش رو روی پستی بلندی های بدن دانشآموز‪ ،‬تا باسنش‬
‫سُر داد و انگشت هاش رو به رون های پُرش کشید‪.‬‬

‫نامجون توی خواب نالید و از روی غریزه پاهاش رو از هم فاصله داد‬


‫تا انگشت های یونگی بتونن به سمت ورودیش برن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1571‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نمیتونست جلوی پوزخندش رو بگیره‪ .‬اوه‪ ،‬فردا چقدر میتونست‬


‫نامجون رو بخاطر این دست بندازه‪ .‬ولی االن نه‪ .‬دستش رو پس کشید‪.‬‬
‫سابش نیاز به خواب داشت و راستش‪ ،‬یونگی هم داشت غش می کرد‪.‬‬

‫خمیازه ای کشید و میخواست چشم هاش رو ببنده که دید چشم های‬


‫دانشآموزش آروم داره باز میشه‪.‬‬

‫"بیدارت کردم؟"‬

‫زمزمه کرد‪.‬‬

‫نامجون آروم سرش رو به چپ و راست تکون داد‪ ،‬همچنان نیمه بیدار‬


‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1572‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید یه چیزی رو ازت می پرسیدم‪".‬‬

‫نامجون در حالیکه صداش فقط کمی بیشتر از زمزمه بود‪ ،‬زیر لب‬
‫گفت‪.‬‬

‫"چی بیبی؟"‬

‫یونگی هومی کرد و دوباره موهاش رو نوازش کرد‪.‬‬

‫نامجون خودش رو به سمت نوازش یونگی کشید‪.‬‬

‫"یونگی‪"...‬‬

‫یهو صداش افول کرد و یونگی فکر کرد که خوابش برده‪ ،‬تا اینکه‬
‫دوباره به حرف اومد و این بار صداش یکم بلند تر بود‪.‬‬

‫"مین یونگیِ عوضی منحرف‪ ،‬با من قرار می ذاری؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1573‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون حس کرد که دستی که توی موهاش بود خشک شد‪ .‬چشمهاش‬


‫رو باز کرد و پلک زد‪ ،‬مونده بود چرا معلمش بعد چند لحظه ی طوالنی‬
‫هنوز جوابش رو نداده‪.‬‬

‫نگاهش رو باال برد و دید یونگی با چشم های گرد شده داره بهش نگاه‬
‫می کنه‪ .‬انگشت هاش جلوی لب هاش جمع شده و به نظر شوکه میومد‪.‬‬

‫"ن‪ ...‬نامجونی‪ ...‬میخواد با یونی قرار بذاره؟!"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫*نویسنده آخر این بخش تاکید کرد که این بخش که گفتیم نامجون‬
‫خوابالوده‪ ،‬ساب اسپیس نیس‪ .‬بدبخت فقط خسته بوده و توی هپروت سیر‬
‫میکرده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1574‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهل و چهارم‬

‫نامجون خشکش زد‪.‬‬

‫سریع سرجاش نشست و خواب از سرش پرید‪.‬‬

‫به معلمش که مثل یه توپ جمع شده بود نگاه کرد و پتو رو از روش‬
‫کنار زد‪ .‬پسر بزرگتر لپ هاش گل انداخته و دست هاش رو به دهنش‬
‫چسبونده بود و همونطور که نور ماه توی چشم هاش می درخشید‪ ،‬با‬
‫شیطنت می خندید‪.‬‬

‫"یونگی؟"‬

‫نامجون پلک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1575‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسرک سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"یونی! گ نداره! فقط یونی!"‬

‫نامجون می دونست که قبال گفته بود کاری می کنه که یونی بیرون‬


‫بیاد‪ ،‬ولی اصال انتظار نداشت اینجوری بشه‪ .‬اصال نمی دونست چطوری‬
‫این اتفاق افتاده‪ .‬اون تالشی برای بیرون آوردن هیچ کدوم از‬
‫شخصیتهای عقب افتادش نکرده بود‪ ،‬فقط میخواست از معلمش بخواد‬
‫تا دوست پسرش بشه‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬سالم یونی‪".‬‬

‫نامجون آروم گفت‪.‬‬

‫"چطور‪ ...‬چطوری؟"‬

‫"نامجونی میخواد با یونی قرار بذاره؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1576‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونی پرسید و اون هم نشست‪.‬‬

‫پیرهن خوابش آروم از شونه اش سر خورد و ترقوه های لختش بیرون‬


‫افتاد‪ .‬اون خیلی کوچولو بغل کردنی به نظر می رسید‪ .‬در حدی که‬
‫نامجون نمی تونست باور کنه این همون مردیه که تا همین چند دقیقه‬
‫پیش دامیننت فاکیش شده بود‪.‬‬

‫"آره‪".‬‬

‫نامجون اعتراف کرد‪.‬‬

‫خب‪ ،‬عمال نامجون داشت از یونگی می پرسید‪ ،‬ولی یونی یه بدل خیلی‬
‫کیوت بود‪ .‬از بقیه شخصیت ها بهتر بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1577‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونی نخودی خندید و صورتش رو توی بالشش که محکم به سینه اش‬


‫‪246‬‬
‫چسبونده بود‪ ،‬قایم کرد‪.‬‬

‫دانشآموز رو زیر چشمی دید زد‪.‬‬

‫"یونی همیشه نامجونی رو دوست داشت! نامجونی اولش از یونی ترسید!‬


‫ولی بعدش یونی دید که نامجون واقعا چقدر سافت و مهربونه و حاال‬
‫یونی عاشق نامجونیه!"‬

‫"اوه‪"...‬‬

‫نامجون دوباره پلک زد‪ .‬حاال نوبت اون بود که سرخ و سفید بشه‪.‬‬
‫نگاهش رو دزدید و گردنش رو از روی معذب بودن مالید‪.‬‬

‫"مم‪ ...‬ممنون یونی‪".‬‬

‫‪ 246‬عاطفه‪ :‬ببخشید! ایشون بذارید الی نون میبرمشون(‪:‬‬


‫نیاز‪ :‬میخوای با نون بخوری که سیر بشی؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1578‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به دالیلی خیلی خوب بود که یونی ظاهر شده بود‪.‬‬

‫یونی بالشش رو انداخت‪ ،‬چهار دست و پا به سمتش رفت و پیرهن‬


‫نامجون رو کشید‪.‬‬

‫"یونی می تونه یه بوث‪ 247‬داشته باشه؟ از نامجونی کیوت؟"‬

‫دوباره اون رو کشید‪.‬‬

‫نامجون از اینکه کاری با یونی بکنه حس عجیبی داشت‪ .‬می خواست‬


‫با یونگی حرف بزنه‪ ،‬ولی نمی خواست به احساسات پسرک بیش از‬
‫حد احساساتی صدمه ای بزنه‪ ،‬پس سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"صبر کن‪".‬‬

‫نامجون قبل از اینکه یونی بتونه به طرفش خم شه‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫‪ 247‬همون بوس رو نوک زبونی بخونید‪ ،‬در این حد کیوت‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1579‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونی متوقف شد‪ ،‬دوباره بالشش رو گرفت و لب و لوچش آویزون‬


‫شد‪.‬‬

‫"اول یه سوال دارم‪".‬‬

‫نامجون سریع توضیح داد‪.‬‬

‫یونی نخودی خندید و انگشت پاهاش رو گرفت‪.‬‬

‫"خیلی خب!"‬

‫نامجون سرش رو کج کرد‪ ،‬مونده بود چجوری عین آدم توضیحش بده‪.‬‬

‫"چرا‪ ...‬چطوری‪ ...‬چرا تو اینجایی؟"‬

‫باالخره پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1580‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونی پلک زد‪.‬‬

‫و بعد اشک توی چشم هاش حلقه زد و صورتش جمع شد‪.‬‬

‫"صبر کن‪ ،‬شت‪ ،‬منظورم این نبود‪"...‬‬

‫نامجون سریع می خواست سوالش رو درست بپرسه‪.‬‬

‫"نامجونی یونی رو دوست نداره!"‬

‫پسر نالید‪ ،‬بالشش رو انداخت‪.‬‬

‫"نمیخواد یونی اینجا باشه!"‬

‫"نه‪ ،‬نه اصال!"‬

‫نامجون چهار دست و پا جلو رفت و لپ هاش نرمش رو گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1581‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من دوست دارم که تو اینجایی! من فقط‪ ...‬میخوام بدونم چطوری و‬


‫چرا‪".‬‬

‫ولی یونی بهش گوش نمی داد‪ .‬با بغض صورتش رو توی تخت قایم‬
‫کرد‪.‬‬

‫نامجون با حالت تسلی دادن کمر پسرک رو مالید‪.‬‬

‫"یونی‪ ،‬خواهش می کنم گریه نکن‪ .‬من اینکه باهات مالقات کردم رو‬
‫دوست دارم قول میدم!"‬

‫یونی فین فینی کرد و بیشتر صورتش رو توی باش چپوند‪ .‬یه صدایی‬
‫هم از خودش درآورد که خیلی برای فهمیدن گنگ بود‪.‬‬

‫"چی گفتی؟"‬

‫نامجون پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1582‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسر سرش رو بلند کرد و چند بار پلک زد‪ .‬دست هاش رو به سمت‬
‫لپ هاش برد و اشک هاش رو پاک کرد‪ ،‬به جفتشون با گیجی نگاه‬
‫کرد‪ .‬نگاهی به نامجون انداخت‪.‬‬

‫"من به چه دلیل کوفتی ای داشتم گریه می کردم؟"‬

‫یونگی پرسید‪.‬‬

‫"یونگی؟"‬

‫حاال نامجون هم گیج شده بود‪.‬‬

‫"پس کدوم خری می تونه باشه این موقع شب؟"‬

‫یونگی چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1583‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"تو تا االن‪ ...‬عامم‪ ...‬یونی اینجا بود‪".‬‬

‫یونگی دهنش رو باز کرد‪ .‬نگاهش رو گرفت‪.‬‬

‫"چرا یونی اومد بیرون؟"‬

‫نامجون پیگیری کرد‪.‬‬

‫"تو گفتی فقط با اون نوار ها یا یه چیز بدتر میاد بیرون‪".‬‬

‫به دست هاش که روی پاهاش بودن نگاه کرد‪ ،‬یهویی بغض گلوش‬
‫روگرفت‪.‬‬

‫"م‪ ...‬من واقعا از اون نوارا بدترم‪...‬؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1584‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی؟ نه! خدایا‪ ...‬نه ساب‪ ،‬نامجون نه!"‬

‫یونگی سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"فقط‪ . ..‬من فقط قرص هام رو نخوردم‪ ،‬بخاطر همین همه شخصیت ها‬
‫بیشتر مستعد برای بیرون اومدن هستن‪ .‬من واقعا فقط خسته بودم و االنم‬
‫دیر وقته و ما خیلی‪ ...‬کارا انجام دادیم پس‪ ...‬آره‪".‬‬

‫یونگی شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"احتماال بخاطر همون بوده‪".‬‬

‫سریع دوباره دراز کشید‪.‬‬

‫"بیا بخوابیم‪".‬‬

‫نامجون با اون جواب راضی نشده بود‪ ،‬ولی می دونست یونگی جواب‬
‫دیگه ای بهش نمی ده‪.‬‬

‫غرغری کرد ولی دراز کشید و پتو رو روی خودش انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1585‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی کم کم دیگه داشت میخوابید‪ ،‬یهویی یادش اومد که یونگی اصال‬


‫جوابی به درخواستش نداده بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1586‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهل و پنجم‬

‫"صبحتون بخیر عوضی های من!"‬

‫هوسوک همونطور که روز دوشنبه در کالس رو با پا باز کرد و وارد‬


‫شد‪ ،‬با خوشحالی گفت‪.‬‬

‫من‪ .‬امروز روز خیلی خاصیه‪ ،‬کسی می تونه حدس‬ ‫‪248‬‬


‫"و نیوم نیومز‬
‫بزنه چرا؟"‬

‫"چرا کاله پارتی سرته؟"‬

‫سوکجین درحالیکه داشت همکالسیش رو که با یه کیف توی دستش‬


‫به سمتش میومد رو نگاه می کرد‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫‪ 248‬عاطفه‪ :‬یکی دیگه از لقبای جذاب نامجون‬


‫نیاز‪ :‬هوبیه دیگه‪ .‬هر بار نامجون رو یه جور صدا میکنه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1587‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تولدته؟"‬

‫جیمین نفسش گرفت‪.‬‬

‫"یک شنبه بود‪".‬‬

‫هوسوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"هوبی تولدت مبارک!"‬

‫جونگکوک لبخند زد‪.‬‬

‫"ببخشید که یک شنبه نگفتم‪ ،‬نمیدونستم تولدته‪".‬‬

‫"نگران نباش کوک‪ ،‬میدونم که به هیچ کدومتون تاریخ تولدم رو‬


‫نگفته بودم‪ ،‬پس انتظار چیزیم نداشتم‪".‬‬

‫هوسوک جلوی میز نامحون ایستاد و دستش رو توی کیفش برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1588‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بفرما نیامی‪".‬‬

‫چند تا چیز رو تاالپ روی میزش انداخت‪.‬‬

‫نامجون به چند رول نوار تزئینی روی میزش نگاهی کرد‪.‬‬

‫" با اینا چه غلطی بکنم؟"‬

‫هوسوک یه بسته بادکنک روی میز جیمین گذاشت‪.‬‬

‫"از اونجایی که هیچکدومتون تولدم رو مبارک نکردین و برام کادو‬


‫نخریدین‪ ،‬بهم یه سورپرایز پارتی بدهکارین‪".‬‬

‫"چی؟"‬

‫تهیونگ پلک زد‪.‬‬

‫"ولی همین االن گفتی که خودت تولدت رو بهمون نگفتی و با اینکه‬


‫هیچکاری نکردیم مشکلی نداری!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1589‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همتون یه پارتی به من بدهکارین و من میخوام عالی باشه‪".‬‬

‫هوسوک با تهیونگ بلند تر صحبت کرد‪.‬‬

‫"میخوام یه سورپرایز باشه پس نمیخوام بدونم چه جور کیکی میخرین‪،‬‬


‫کجا قراره باشه یا چند تا استریپر قراره بیان‪".‬‬

‫"این هوسوکی ترین کاریه که تا حاال کردی‪".‬‬

‫سوکجین خندید و دست هاش رو تکون داد‪.‬‬

‫"یجوری میگی که انگار دارم یه رکورد جدید میزنم‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"اگر کسی بتونه هوسوک رو از دور خارج کنه‪ ،‬اون خودتی‬


‫هوسوک‪".‬‬

‫سوکجین چشمکی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1590‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک پلک زد‪.‬‬

‫"چالش قبول شد‪".‬‬

‫"این خیلی احمقانه است‪".‬‬

‫نامجون غر زد‪ ،‬یه رول از نوار تزئینی ها رو به هوا پرت کرد و کاغذ‬
‫رنگی های قرمز رو از روی میز خودش‪ ،‬روی میز یونگی گذاشت‪.‬‬

‫"تو احمقی‪".‬‬

‫هوسوک براش زبون درآورد‪.‬‬

‫"من خودم می دونستم تولدم کیه و تو نمیدونستی‪ ...‬پس کی اینجا‬


‫اسکله؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1591‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک دستش رو باال برد‪.‬‬

‫"ولی هوبی‪ ،‬چجوری وقتی می دونی چه خبره قراره یه سورپرایز پارتی‬


‫باشه؟ اینجوری مفهموم سوپرایز زیر سوال نمیره؟"‬

‫هوسوک چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"هدف یه پارتی خوش گذرونیه که امیدوارم شماها بدونین چجوری‬


‫باید انجامش بدین‪ ،‬وگرنه پارتیم خیلی بیخود میشه‪".‬‬

‫یونگی وارد کالس شد و در رو پشت سرش بست‪.‬‬

‫"تو روز یکشنبه پارتیت رو داشتی‪ ،‬وقتی که تولدت بود‪".‬‬

‫"شما می دونستین؟"‬

‫سوکجین پلک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1592‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"معلومه‪ ،‬من تمام تولد هاتون رو بلدم‪".‬‬

‫یونگی به سمت میزش رفت‪.‬‬

‫"پس تو یه منحرف‪ ،‬یه عوضی و یه فوضولی؟"‬

‫نامجون گفت و دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"وقتی توی کالس من ثبت نام کردین‪ ،‬تاریخ تولدتون توی سیستم‬
‫برای من نشون داده میشه‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"آقای مین شما هم به سورپرایز پارتی ای که من هیچی دربارش‬


‫نمیدونم میاید؟"‬

‫هوسوک پرسید و داشت رد می شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1593‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"قطعا توی سورپرایز پارتی ای که اصال نفهمیدم در موردش حرف‬


‫میزدین شرکت میکنم‪".‬‬

‫یونگی سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫هوسوک دست هاش رو بهم کوبید‪.‬‬

‫"عالیه! شماها حرف ندارین‪ ،‬عاشقتونم!"‬

‫هوسوک به سمت در دویید‪ ،‬بازش کرد و بیرون رفت‪.‬‬

‫"مخصوصا تو نامباگ‪".‬‬

‫چشمکی زد و در رو نصفه پشتش بست‪.‬‬

‫‪249‬‬
‫"خبر مرگت خودتو از یه صخره پرت کن و بمیر‪".‬‬

‫نامجون بهش پرید‪.‬‬

‫‪ 249‬نیاز‪ :‬من واقعا جمله سازی عاطفه رو دوس دارم!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1594‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"صبر کن‪ ،‬کجا داری میری؟"‬

‫جونگکوک پرسید‪.‬‬

‫"بیست دقیقه دیگه وقت دندون پزشکی دارم‪".‬‬

‫هوسوک ساعتش رو چک کرد‪.‬‬

‫"فردا میبینمتون بچه ها!"‬

‫و بعد از اون در رو بست‪.‬‬

‫"خب‪".‬‬

‫سوکجین بادکنک هارو از جلو جیمین برداشت و بسته اش رو باز کرد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬من از این کارا نمی کنم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1595‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آآآووو‪ ،‬بیخیال نامجون‪".‬‬

‫تهیونگ درحالیکه اون هم یه بادکنک برمی داشت گفت‪.‬‬

‫"بخاطر هوبیه! و از اونجایی که براش کادو نگرفتی‪ ،‬حداقل میتونی‬


‫دکوری چیزی رو انجام بدی‪ .‬اون از قبل وسایلش رو برامون خریده‪،‬‬
‫پس قرار نیست حتی یه یک ریالی خرج کنی‪".‬‬

‫نامجون غر غر کرد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬هر کس باید یه بخشی رو انجام بده چون کارامون زیاده‪".‬‬

‫یونگی یه ماژیک برداشت و به سمت تخته برگشت‪.‬‬

‫دکور‬

‫غذا‪/‬نوشیدنی‬

‫کادو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1596‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مکان‪/‬زمان‬

‫سوکجین دستش رو باال برد‪ ،‬که البته کارش بیهوده بود‪ ،‬چون به هر‬
‫حال حرفش رو زد‪.‬‬

‫"اگر پارتی اینجا باشه چی؟ توی کالس؟"‬

‫"کِی؟"‬

‫جیمین پرسید‪.‬‬

‫"امروز‪".‬‬

‫سوکجین تصمیمش رو گرفت‪.‬‬

‫"امروز؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1597‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چشم های تهیونگ گرد شد‪.‬‬

‫"ولی مدرسه چی میشه؟"‬

‫"دوست داری چیکار کنی‪ ...‬مثل همیشه بری سر کالسات یا بخاطر‬


‫جشن گرفتن برای دوستت بپیچونیشون؟"‬

‫سوکجین یه ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫تهیونگ شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"من که کالس دیگه ای ندارم‪".‬‬

‫"هه! کالس دیگه‪".‬‬

‫نامجون بین حرفاشون بلند گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1598‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس پارتی میگیریم‪".‬‬

‫یونگی تصمیمش رو گرفت‪ ،‬دست هاش رو از پشتش بهم رسوند‪.‬‬

‫"به معلم هاتون ایمیل میزنم که عذرتون برای کالس های دیگه موجه‬
‫باشه‪".‬‬

‫"ولی هوبی قراره از دندون پزشکی برگرده!"‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫"اون قدری وقت داریم که تا اون موقع همه چیز رو ردیف کنیم؟‬
‫اصال نمیدونیم چقدر زمان داریم!"‬

‫"پس بهتره دست بجنبونیم‪".‬‬

‫سوکجین باال پرید‪.‬‬

‫"دکور با من!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1599‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میتونم بهت کمک کنم؟"‬

‫جیمین هم از جاش پرید‪ .‬به سمتش خم شد و درگوشش گفت‪.‬‬

‫"باید باهات حرف بزنم‪".‬‬

‫سوکجین سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"معلومه جیمین‪".‬‬

‫یونگی مکان‪/‬زمان رو خط زد و اسم سوکجین و جیمین رو روبه روی‬


‫دکور نوشت‪.‬‬

‫تهیونگ دستش رو باال برد‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬من یه عالمه کارت هدیه استفاده نشده از مغازه های مختلف دارم‪.‬‬
‫میتونیم ازش استفاده کنیم تا کادو ها رو انتخاب کنیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1600‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"منم باهات میام‪".‬‬

‫نامجون وقتی دید برای گرفتن غذا خودش و یونگی موندن‪ ،‬ناله ی‬
‫خرخر مانندی کرد‪.‬‬

‫"صبر کن‪ ،‬من نمیخوام‪"...‬‬

‫"امروز دیگه خبری از تو کون نرو بازی های همیشگیت نیست‪".‬‬

‫سوکجین حرفش رو قطع کرد‪.‬‬

‫"هوبی بهترین دوست منه‪ ،‬پس میخوام سورپرایز پارتیش عالی پیش‬
‫بره‪ .‬میدونم یونگی بهترین کیک رو میگیره و نمیخوام تو توش سمی‬
‫چیزی بریزی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1601‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون رویی ترش کرد‪.‬‬

‫"دیگه اونقدرا هم پیش نمیرم‪ ،‬واقعا که‪".‬‬

‫اگه یونگی هم از تنها موندن با نامجون معذب بود‪ ،‬چیزی نشون نداد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬کمتر از یک ساعت دیگه همدیگه رو اینجا میبینیم‪.‬‬


‫نمیدونم مطب دندون پزشکی چقدر دوره‪ ،‬ولی فکر کنم وقتمون کافی‬
‫باشه‪ .‬احتماال هوسوک انتظار داره پارتیش فردا یا این آخر هفته باشه‪،‬‬
‫پس این تنها شانسمونه برای اینکه غافلگیرش کنیم‪".‬‬

‫سوکجین همشون رو به جز جیمین به بیرون راهنمایی کرد‪.‬‬

‫نامجون تقریبا می خواست اعتراض کنه‪ ،‬ولی بعد سوکجین در کالس‬


‫رو توی صورتش بهم کوبید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1602‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسر آلفا نالید و موهاش رو عقب داد‪ .‬نگاهی به انتهای راهرو انداخت‬
‫و تهیونگ و جونگکوک رو دید که دارن با عجله به سمت ماشین‬
‫تهیونگ میرن تا به خرید کادو برسن‪.‬‬

‫"بیا بریم ساب‪".‬‬

‫یونگی از پشت سرش گفت‪.‬‬

‫نامجون نگاهی بهش انداخت‪ .‬معلمش مثل همیشه آروم و خونسرد بود‪،‬‬
‫و همونطور که راه میرفت سوییچ ماشینش رو دور انگشت کشیده اش‬
‫میچرخوند‪.‬‬

‫به زحمت پشت سر معلمش به راه افتاد و دست هاش رو توی‬


‫جیبهاش چپوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1603‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اوضاع معذب کننده بود‪ ،‬خب؟ اینکه از معلمش درخواست قرار‬


‫گذاشتن کرده بود و جوابی نگرفته بود خیلی آبروریزی بود! نامجون‬
‫اصال نمیدونست چرا از اول همچین کاری کرده بود‪ .‬می خواست بگه‬
‫که تحت تاثیر جو بوده یا هرچیز دیگه ای‪ ،‬ولی این درست نبود‪.‬‬

‫نمی دونست چرا یهویی از معلمش خوشش اومده‪ ،‬یه همچین چیزی از‬
‫روز اول توی وجودش بود‪ ،‬یه جورایی احترام متقابلی برای معلم ریزه‬
‫میزه اش قائل بود‪ .‬یونگی گرفتن رضایت رو بهشون یاد داد‪ ،‬اون به‬
‫همه دانشآموزهاش حتی بیشتر از اهداف آموزشی اهمیت می داد و‬
‫بهشون یاد می داد تا ورژن بهتری از خودشون باشن‪ .‬اون نصف شب‬
‫کیلومترها رانندگی کرد‪ ،‬چون جونگکوک بهش تکست درخواست‬
‫کمک داده بود‪ .‬اون مرد بدترین چیزی که یه بچه بتونه تجربه کنه رو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1604‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫از سر گذرونده بود و به جای اینکه زندگیش رو دور بندازه‪ ،‬این رو‬
‫‪250‬‬
‫تبدیل به یه فرصت برای کمک به بقیه کرده بود‪.‬‬

‫مطمئنا زمان هایی هم بود که نامجون دلش میخواست یونگی رو خفه‬


‫کنه‪ ،‬البته نه از لحاظ جنسی‪ .‬ولی حتی اون زمان ها هم از ته دلش‬
‫میدونست این هم یه درسیه که قراره ذاتش رو روشن تر کنه و باد‬
‫دماغش رو کمتر‪.‬‬

‫دیگه نیاز به گفتن نبود که سکسشون بهترین سکسی بود که نامجون‬


‫تا حاال تجربه کرده بود‪.‬‬

‫نامجون به معلمش نگاه کرد‪ ،‬داشت آروم از کنار درها رد میشد و از‬
‫پله ها پایین می رفت تا به پارکینگ برسه‪.‬‬

‫‪250‬‬
‫عتطفه‪ :‬نویسنده جان شما نگفته خودمون داشتیم غش و ضعف میرفتیم برای یونگی دیگه نمیخواست‬
‫انقدر دلمون رو آب کنی*درحال عر زدن*‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1605‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هنوز هم نمی دونست چرا یونی باید اون موقع و اون زمان بیرون میومد‬
‫یا چرا یونگی اون شب از چیزی خبر نداشت‪ ،‬ولی شاید همین به‬
‫صالحش بود‪ .‬شاید باید تظاهر می کرد که هیچوقت همچین‬
‫درخواستش رو به زبون نیاورده و همه چیز رو فراموش می کرد‪ .‬تا‬
‫االن تقریبا نصف سال تحصیلی گذشته بود‪ ،‬بعد فارغ التحصیل میشد و‬
‫دیگه هیچوقت یونگی رو نمی دید‪.‬‬

‫به عالوه‪ ،‬اگر مچ یونگی درحال رابطه داشتن با یه دانشآموز گرفته‬


‫میشد‪ ،‬اخراج میشد‪ .‬که البته این موضوع برای نامجون خیلی کنایه آمیز‬
‫بود‪.‬‬

‫یونگی می تونست کالسی که تقریبا تمام دانشآموزهاش رو توش به‬


‫فاک میداد رو داشته باشه‪ ،‬ولی استغفراهلل‪ ،‬نمی تونست با هیچکدومشون‬
‫قرار بذاره!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1606‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫برای همین نامجون فقط آهی کشید‪ ،‬همه چیز رو توی خودش ریخت‬
‫و سوار ماشین یونگی شد‪.‬‬

‫یونگی شروع به رانندگی کرد و هیچکدومشون یه کلمه هم به زبون‬


‫نیاوردن‪ ،‬حتی با اینکه فکرهای توی سرشون مشترک بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"درباره چی میخواستی باهام ح‪"...‬‬

‫"من و جونگکوک اون شب سکس داشتیم‪".‬‬

‫جیمین خودش رو خالی کرد‪.‬‬

‫سوکجین پلک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1607‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون برای یه قرار شبانه دعوتم کرد و فوق العاده بود‪ .‬ما غذا درست‬
‫کردیم و نوشیدنی خوردیم و فیلم دیدیم‪ .‬و بعد ازم پرسید که می تونه‬
‫من رو به فاک بده‪ ،‬و منم اینجوری بودم که معلومه و بعد من رو کرد‬
‫و عالی بود‪ .‬و بعد دوباره توی حموم انجامش دادیم و بعد دوباره روی‬
‫تخت خودش‪ ،‬و بعد چون پدر و مادرش هنوز خونه نبودن روی تخت‬
‫اونا هم انجامش دادیم‪ .‬و بعد دوبار روی مبل و پشت تختش و بعد‬
‫‪251‬‬
‫دوباره زیر دوش‪ ،‬چون جفتمون با کام و عرق پر شده بودیم و‪"...‬‬

‫"جیمین!"‬

‫سوکجین درحالیکه یکمم هم صداش رو باال برده بود‪ ،‬دستش رو بلند‬


‫کرد‪.‬‬

‫جیمین متوقف شد‪.‬‬

‫"دارم زیادی حرف میزنم دوباره نه؟"‬

‫‪ 251‬عاطفه‪ :‬ماشاال کمر! و البته نفس!‬


‫نیاز‪ :‬جای تعجب هم نداشت‪ .‬جونگکوک کال توی این داستان دیکش دائم الشقه و ظاهرا آب کمرش به شلنگ‬
‫شهرداری وصل شده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1608‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فقط یکم‪ .‬ولی چرا انقدر نگران به نظر میای؟"‬

‫سوکجین نشست و جیمین رو کنار خودش نشوند‪ .‬دستش رو روی‬


‫شونه ی پسر کوچولوتر استراحت داد‪.‬‬

‫"انگار جفتتون شب فوق العاده ای داشتین! خیلی خوش شانسی که‬


‫اولینش بودی! همه حسودیشون میشه!"‬

‫یه انگار که چیزی رو متوجه شده باشه گفت‪،‬‬

‫"خدایا‪ ،‬آقای مین میکشتت‪ ،‬چون باکرگیش رو گرفتی!"‬

‫"من باکرگی سوراخش رو نگرفتم‪".‬‬

‫جیمین سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"آقای مین بازم با کاری که ما دوتا کردیم مشکلی نخواهد داشت‪".‬‬

‫شک داشت‪ ،‬لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"ولی اون گفت من بهترین دوستشم و این برای من خیلی معنی داره‪.‬‬
‫ولی‪ ...‬فکر کنم من عاشقشم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1609‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آخرین قسمت حرفش رو زمزمه وار گفت‪.‬‬

‫"جیمین!"‬

‫سوکجین دستش رو جلوی دهنش آورد‪.‬‬

‫"این فوق العادست! دوتا بچه ها عاشق هم شدن و باهم سکس داشتن!‬
‫‪252‬‬
‫این چیزی که هر مادری آرزوش رو داره!"‬

‫جیمین سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه! این افتضاحه! بدترین چیز ممکنه!"‬

‫"چرا؟"‬

‫سوکجین پرسید‪ ،‬دوباره نگران شد‪.‬‬

‫‪ 252‬نیاز‪ :‬یادتونه که جیمین گفته بود جین مامانه؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1610‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین نگاهش رو باال آورد‪ ،‬اشک توی چشم هاش جمع شد‪.‬‬

‫"چون جونگکوک من رو دوست نداره‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"هی‪ ،‬میتونم یه چیزی بهت بگم و قول بدی به کسی نگی؟"‬

‫جونگکوک همونطور که همراه با تهیونگ به سمت پایین راهروی‬


‫فروشگاه می رفتن‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫تهیونگ خرخری کرد‪.‬‬

‫"بچه جون تنها کسایی که من باهاشون حرف میزنم‪ ،‬بچه های ‪18‬‬
‫سالهی این کالسن که حتی توش ثبت نام هم نکردم‪ ،‬چون خیر سرم‬
‫بیست و چهار سالمه و بهترین دوستم معلم همون کالسی هستم که و‬
‫شماها رو برای نمره کالسی به فاک میده‪ .‬واقعا آدم نرمالی دارم که‬
‫باهاش حرف بزنم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1611‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"منطقیه‪ .‬ولی نمیتونی به همکالسی هامون یا حتی یونگی درباره این‬


‫موضوع چیزی بگی‪".‬‬

‫تهیونگ ایستاد و به چشم هاش نگاه کرد‪ ،‬یهویی جدی شد‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬تو میتونی هر چیزی رو به من بگی‪ .‬چی اذیتت میکنه؟"‬

‫روی یه نیمکت نشستن‪ ،‬جونگکوک به دست هاش که روی پاهاش‬


‫بود نگاهی کرد و با استرس لب هاش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫" آخر هفته‪ ،‬من و جیمین سکس داشتیم‪".‬‬

‫اعتراف کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1612‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی خب!"‬

‫تهیونگ پوزخند دندون نمایی زد و برای اینکه بزنن قدش دستش رو‬
‫باال برد‪.‬‬

‫"حاجی ایول!"‬

‫جونگکوک با نگرانی به چشم هاش نگاه کرد و تهیونگ آروم دستش‬


‫رو پاین برد‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬منظورم اینه که یعنی انقدر افتضاح بود؟"‬

‫جونگکوک آهی کشید‪.‬‬

‫"افتضاحه! بدترین چیز ممکن بود!"‬

‫تهیونگ سری تکون داد‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬چون جیمین خیلی زشته؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1613‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"ببخشید ولی جیمین که بانمک و شیرین و مهربونه‪ ،‬پس چرا انقدر بد‬
‫بوده برات؟"‬

‫به وسط پای جونگکوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"اوه حاجی‪ ،‬نتونستی راست کنی؟ بابا اشکال نداره داداش‪ ،‬یه عالمه‬
‫دارو وجود داره که میتونی مصرف کنی و‪"...‬‬

‫"نه! اون گفت دوستم داره و من نتونستم همون حرف رو بهش بگم‪".‬‬

‫جونگکوک زیر لب گفت‪.‬‬

‫تهیونگ قیافه ای اومد‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬همون کلیشه ی عشق یه طرفه ی قدیمی‪".‬‬

‫آهی کشید و به صندلی تکیه داد‪.‬‬

‫"یکی دوتا چیز دربارش می دونم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1614‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میدونی؟"‬

‫جونگکوک سرش رو باال برد و بهش نگاه ککرد‪.‬‬

‫"من فقط االن نمیخوام با کسی قرار بذارم‪ ،‬نه وقتی که توی این کالسم‪.‬‬
‫و جیمین هم بهترین دوستمه‪ ،‬اگر دعوا بکنیم و برای همیشه از دستش‬
‫بدم چی؟"‬

‫تهیونگ پسر رو برای بغل کردن به سمت خودش کشید‪.‬‬

‫"معلومه‪ ،‬منم از روز اولی که یونگی رو دیدم عاشقش شدم‪ .‬ولی یونگی‬
‫با کسی قرار نمی ذاره‪ .‬حتی گفت تا صد متریم نمیای وگرنه دیوونه‬
‫وار به فاکت میدم‪ .‬هیچ حد وسطی نداره‪".‬‬

‫آهی کشید‪.‬‬

‫"سعیم رو کردم‪ .‬باید بعضی وقتا فقط بیخیال شی‪ .‬ولی جیمین‪ ،‬اون بچه‬
‫خوبیه‪ .‬مطمئنم اون درک میکنه‪ .‬فکر کنم شما دوتا فقط باید باهم‬
‫حرف بزنید و داستان رو بازش کنید‪ .‬هر اتفاقی که افتاد من پشتتونم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1615‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک بهش لبخندی زد‪ ،‬االن احساس بهتری داشت‪.‬‬

‫"مرسی ته ته‪".‬‬

‫تهیونگم بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"قابل نداشت! حاال بیا این کارت هدیه ها رو مثل عین چی خرج‬
‫کنیم!"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون دنبال یونگی راه افتاده بود‪ ،‬همونطور که دست هاش رو توی‬
‫جیب هاش کرده بود به یونگی که داشت خوراکی های مختلف توی‬
‫شیرینی فروشی رو باال پایین می کرد‪ ،‬نگاه می کرد‪.‬‬

‫یونگی ایستاد و به چیزی اشاره کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1616‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر کاپ کیک بگیریم چی؟ این بستهش طعم هاشم مختلفه و دیگه‬
‫هم الزم نیست از کافه تریا بشقاب بدزدیم‪".‬‬

‫"هر غلطی میخوای بکن‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫"همیشه کارت همینه‪".‬‬

‫یونگی اخم کرد‪.‬‬

‫"ساب‪ ،‬چته؟"‬

‫"هیچی‪ ،‬خوبم‪".‬‬

‫نامجون تیکه انداخت‪.‬‬

‫"فقط یه کوفتی انتخاب کن تا بتونیم از اینجا بریم بیرون‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1617‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به سمتش رفت‪ ،‬ولی قبل از اینکه بتونه چیزی بگه یه کارگر‬
‫سرخوش یهویی بینشون پرید‪.‬‬

‫"صبحتون بخیر دوستان! میتونم کمکتون کنم چیزی پیدا کنین؟"‬

‫یونگی متوقف شد و سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه ممنون‪ ،‬فقط داریم نگاه میکنیم‪".‬‬

‫یه لبخند زورکی هم بهش زد‪.‬‬

‫اون دختر سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1618‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوبه! فقط محض اطالعتون کیک های عروسی وسطن! جان تازه یه‬
‫کلکسیون از کیک های ‪ LGBTQ+253‬رو چیده! میدونم همین چیزیه‬
‫که شما دنبالشین!"‬

‫یونگی خشکش زد‪ ،‬دهنش باز شد ولی صدایی ازش بیرون نیومد‪.‬‬

‫نامجون ابرویی باال برد و منتظر موند تا معلمش چیزی بگه‪ ،‬ولی اون‬
‫مرده ریزه میزه انگار خفه خون گرفته بود‪.‬‬

‫‪ 253‬حرف اول لزبین(‪ ،)Lesbian‬گی(‪ ،)Gay‬بایسکشوال(‪ ،)Bisexual‬ترنسجندر(‪ )Transgender‬و حرف‬


‫آخر هم تقریبا میشه گفت به معنی نمیدونمه(‪ .)Queer/ Questioning‬اون عالمت جمع آخر واسه اینه‬
‫که به طور خالصه گفته شده و در اصل این تایپ ها به این صورته‪ "LGBTTTQQIAA" :‬که حروف جا مونده‬
‫شامل (‪ )Asexual(،)Intersex(،)2/Two-Spirit(،)Transsexual‬و (‪ )Ally‬میشه‪.‬‬

‫اگه خواستین توضیحات کامل به همراه تعریفشون رو میتونم توی آیدی کیپرم بذارم‪ .‬میتونین توی کامنت ها‬
‫بگین_ نیاز‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1619‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سریع به سمتش رفت‪ ،‬آرنج معلمش رو گرفت و اون رو کنار‬


‫آورد‪.‬‬

‫"ممنون!"‬

‫قبل از اینکه یونگی رو به یه جای دنج و خلوت ببره‪ ،‬سرش رو‬


‫برگردوند و به کارگر گفت‪.‬‬

‫"اون دیگه چه کوفتی بود؟"‬

‫هیسی کشید و شونه یونگی رو هل داد‪.‬‬

‫"انقدر از تعهد میترسی که تا ع عروسی رو میشنوی خشکت میزنه؟"‬

‫یونگی سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"مواظب رفتارت باش ساب‪ ،‬هنوز توی مکان عمومی هستیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1620‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من ساب تو نیستم عوضی‪".‬‬

‫وقتی یونگی سعی کرد تا دستش رو بگیره‪ ،‬نامجون دست معلم رو کنار‬
‫زد‪.‬‬

‫"نامجون‪ ،‬چته؟"‬

‫یونگی اخم کرد‪.‬‬

‫"من؟"‬

‫نامجون خنده ی بلندی سر داد‪.‬‬

‫"من چیزیم نیست! من از اون آدما نیستم که از مردم استفاده کنم و‬


‫مثل تو با احساساتشون بازی کنم! تو همیشه خونسرد و رئیس وار رفتار‬
‫میکنی‪ ،‬ولی تا یکی ازت یه سوال مهم ازت میپرسه‪ ،‬سریع عقب‬
‫میکشی و میذاری کارا رو دوش یکی دیگه بیوفته‪".‬‬

‫نامجون گفت و سرش رو به چپ و راست تکون داد و عقب کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1621‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صورت یونگی نرم تر شد‪.‬‬

‫"اوه نامجون‪"...‬‬

‫"اصال هر چی‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت و نگاهش رو گرفت‪.‬‬

‫"تمام این ماجرا مسخرست‪ .‬دیگه به اینجام رسیده‪".‬‬

‫نامجون راه افتاد و یونگی پشت سرش صداش می کرد‪.‬‬

‫"نامجون! صبر کن!"‬

‫دانشآموز بهش محل نداد‪ ،‬به سمت انتهای فروشگاه رفت و از در‬
‫اصلی بیرون زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1622‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چندتا از مردم برگشتن تا بهش نگاه کنن‪ ،‬یونگی آهی کشید و با عجله‬
‫دنبال پسر رفت‪.‬‬

‫باال و پایین پیادهرو رو نگاه کرد و پسرک رو دید که لبه ی پیاده رو‬
‫نشسته‪ ،‬زانو هاش رو توی سینه اش جمع کرده و سرش رو روی دست‬
‫هاش گذاشته بود‪.‬‬

‫یونگی به سمتش رفت و کنارش نشست‪ ،‬فقط سعی کرد خیلی بهش‬
‫نچسبه‪.‬‬

‫"نامجون من متاسفم‪".‬‬

‫اعتراف کرد‪.‬‬

‫"واقعا میگم‪ .‬من نمیخواستم بهت صدمه بزنم یا کاری کنم که فکر‬
‫کنی بهت اهمیت نمیدم‪ .‬فقط اون سوال غافلگیرم گرد و راستش‬
‫وحشت کردم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1623‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به نامجون نگاه کرد‪ ،‬ولی دانشآموز تکون نخورده بود‪.‬‬

‫"من وحشت کردم و یونی اومد روی کار‪ .‬من متاسفم‪ ،‬حق با توئه که‬
‫من باید مثل یه بزرگسال با اون سوال برخورد می کردم‪".‬‬

‫یونگی نگاهش رو به پیاده رو داد‪.‬‬

‫"راستش اینه که من با کسی قرار نمی ذارم‪ .‬پدرم عالقه من به نزدیک‬


‫شدن به بقیه رو از بین برده‪".‬‬

‫نامجون آهی کشید و سرش رو بلند کرد‪ .‬به ناکجای روبه روش خیره‬
‫شده بود‪.‬‬

‫"ولی راستش از اینکه تو رو بیشتر شناختم‪ ،‬لذت بردم‪".‬‬

‫یونگی بهش نگاه کرد‪،‬‬

‫"تو دانشآموز فوق العاده ای هستی‪ ،‬و همینطور یه مرد خوب‪".‬‬

‫با بازیگوشی سقملبه ای به دانشآموز زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1624‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و از اینکه اون شب به فاکت دادم هم لذت بردم‪".‬‬

‫یونگی سر به سرش گذاشت‪.‬‬

‫نامجون پوفی کرد و روش رو گرفت‪ .‬ولی یونگی لبخند بیجونی که‬
‫رو روی لب هاش بوجود اومده بود رو دید‪.‬‬

‫دانشآموز آهی کشید و با انگشتش روی خاک چیزی کشید‪.‬‬

‫"ببخشید‪ .‬من یهویی بهت پریدم و حتی به این فکر نکردم که تو چه‬
‫حسی داری‪".‬‬

‫یونگی دست نامجون رو مالید‪.‬‬

‫"یکم وقت داشتم که بهش فکر کنم و حس میکنم االن مشکلی باهاش‬
‫ندارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1625‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون درحالیکه گیج شده بود‪ ،‬به یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫"چی گفتی؟"‬

‫یونگی بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"گفتم‪ :‬کیم نامجون‪ ،‬من عاشق اینم که باهات قرار بذارم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1626‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهل و ششم‬

‫همه همزمان به کالس برگشتن‪.‬‬

‫سوکجین و جیمین همه ی میز ها رو به سمت دیوار برده و فضای‬


‫وسط رو خالی کرده بودن‪ .‬نوارهای رنگی و بادکنک ها از سقف‬
‫آویزون و کاغذهای رنگی کوچیک روی زمین رو پوشونده بود‪.‬‬
‫آهنگِ شادی هم از گوشی ای که به اسپیکر کامپیوتر وصل شده بود‪،‬‬
‫پخش میشد‪.‬‬

‫نامجون هم خوراکی های مختلفی رو که با یونگی خریده بودن روی‬


‫یه میز‪ ،‬کنار میزی که تهیونگ و جونگکوک هدیه ها رو روش‬
‫گذاشته بودن‪ ،‬چید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1627‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کادوشون نکردی؟"‬

‫سوکجین با دست های به کمر زده‪ ،‬همونطور که به وسایل زل زده‬


‫بود‪ ،‬به سمتشون رفت‪.‬‬

‫"چطور کادو می کردیم؟ کاغذ کادو نخریدیم!"‬

‫تهیونگ سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"چرا نخریدین؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"تا حاال تولد نرفتی؟ نمیدونی قبل از اینکه چیزی رو به کسی هدیه‬
‫بدی باید کادوش کنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1628‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به هر حال خود هدیه است که مهمه‪".‬‬

‫تهیونگ شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫سوکجین آهی کشید‪.‬‬

‫"به خدا قسم واقعا من مامان شما بچه هام و حتی یه درصد از آی کیوی‬
‫باباتون رو به ارث نبردین‪".‬‬

‫"مامانی یکم از پانچ‪ 254‬رو ریختم!"‬

‫جیمین از جایی که وسط یه عالمه مایع قرمز رنگ ایستاده بود‪ ،‬دستش‬
‫رو باال برد‪.‬‬

‫‪ 254‬نیاز‪ :‬از این نوشیدنی شبیه شربت ها که توی همه فیلما دیدین توی مهمونی های مدرسه میخورن‪ .‬معموال‬
‫بدون الکله‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1629‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به گفت و شنود بین دانشآموز هاش لبخند زد و بعد چند تا‬
‫برگه از روی میزش برداشت‪.‬‬

‫"بچه ها‪ ،‬من باید سریع برم یه چیزی بگم و این ها رو به دفتر بدم‪.‬‬
‫حواستون رو رفتارتون باشه و زیاد هم سر و صدا نکنید‪".‬‬

‫نامجون جلوی معلم رو قبل از اینکه به در برسه گرفت و با صدای آروم‬


‫گفت‪.‬‬

‫"کجا میری؟"‬

‫"همین االن گفتم‪ ،‬گوش نمی دادی ساب؟"‬

‫یونگی آهی کشید‪.‬‬

‫"زود برمیگردم‪ .‬فقط با بقیه قاطی شو و تظاهر کن دوستشون داری تا‬


‫برگردم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1630‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪255‬‬
‫"ولی من فقط تو رو دوست دارم‪".‬‬

‫نامجون لب هاش رو جلو داد‪.‬‬

‫یونگی اووو ای کشید و روی نوک پاهاش ایستاد تا یه بوسه ی سریع‬


‫روی لب های دانشآموز بذاره‪ .‬بعد لبخندی زد‪.‬‬

‫"زودی میام‪".‬‬

‫نامجون لپ هاش رو از داخل دهن گاز گرفت تا لبخندش رو پنهان‬


‫کنه و همونطور که یونگی از کالس می رفت‪ ،‬به باسنش خیره شد‪.‬‬

‫سریع به اطرافش نگاه کرد قبل از اینکه به سمت میز غذاها بره و یه‬
‫کاپ کیک برای خوردن برداره‪ ،‬مطمئن شد که کسی اون رو ندیده و‬
‫بعد منتظر بود تا معلمش برگرده‪.‬‬

‫‪ 255‬نیاز‪ :‬جوووون منم دوستشون دارم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1631‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"خب‪ ،‬برنامه چیه؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫"وقتی اومد داد بزنیم سورپرایز؟ چون یه جورایی سورپرایز نیست و‬


‫توقعش رو داره‪".‬‬

‫"اون توقع نداره پارتی همین االن برگزار بشه‪".‬‬

‫سوکجین سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"قطعا باید داد بزنیم‪".‬‬

‫"آآآووو جینی‪ ،‬تو دوست خوبی هستی‪".‬‬

‫جیمین با صدای جیغ مانندی گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1632‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میخوام اون عوضی جوری سورپرایز شه که شلوار مارک دارش رو‬


‫خیس کنه‪".‬‬

‫سوکجین پوزخندی زد‪.‬‬

‫جیمین پلک زد‪.‬‬

‫"اوکی االن یه کوچولو کمتر خوبی‪".‬‬

‫جونگکوک درحالیکه دست هاش توی جیبش بود‪ ،‬کشان کشان به‬
‫سمتشون رفت‪.‬‬

‫"جونگکوک!"‬

‫سوکجین اون رو گرفت و نزدیک تر کشید‪.‬‬

‫"میخوام تو بپامون باشی‪ .‬جلوی در وایسا و هر وقت هوبی داشت میومد‬


‫بهم بگو‪ ،‬اوکی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1633‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آه حتما‪".‬‬

‫جونگکوک با شک سری تکون داد‪ .‬به جیمین نگاه کرد‪.‬‬

‫"هی جیمین‪ ،‬میتونیم یه لحظه باهات صحب‪"...‬‬

‫"بعد از اینکه هوبی اومد!"‬

‫سوکجین غر زد و جونگکوک رو به سمت در هل داد‪.‬‬

‫جونگکوک آهی کشید و قبل از اینکه بره جلوی در بایسته‪ ،‬شونهاش‬


‫رو مالید و از پنجره ی کوچیک‪ ،‬راهروی کوچیک رو چک کرد‪.‬‬

‫سوکجین رو به نامجون کرد‪.‬‬

‫"و تو!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1634‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی؟"‬

‫نامجون همونطور که دهنش پر از کاپ کیک شکالتی بود‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫"یه ساکر تو آب نمک خوابیده ی سکسی با یه دیک گنده نباش‪،‬‬


‫خب؟ توی پارتی با هوسوک خوب باش‪ .‬لپ چال چالی هات با رون‬
‫های پر‪ .‬عوضی خوشگل‪ .‬حرومزاده ی قد بلند با پوست دارچینی‪ .‬پورن‬
‫‪256‬‬
‫استار نابغه ای که مثل هرزه های شیاد میمونی‪".‬‬

‫سوکجین دست هاش رو به کمرش زد و بهش خیره موند‪.‬‬

‫"فهمیدی؟"‬

‫"و اگر نخوام؟"‬

‫نامجون با ابروی باال رفته پرسید‪.‬‬

‫"باالخره نمیتونم که دیک گنده ای نداشته باشم‪ ،‬نه؟"‬

‫‪ 256‬نیاز‪ :‬معلوم نیس جین داره فحش میده یا تعریف میکنه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1635‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫امروز اصال دلش نمیخواست پررو بازی دربیاره‪ ،‬نه وقتی که بخاطر‬
‫یونگی توی آسمون ها سیر می کرد‪ .‬ولی الزم نبود همکالسی هاش‬
‫بدونن‪ .‬به هرحال باید شهرتش رو حفظ می کرد‪.‬‬

‫‪257‬‬
‫"پس واسه یه هفته نمیتونی من رو بکنی‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫نامجون پلک زد‪.‬‬

‫"ولی من نمیخوام به فاکت ب‪"...‬‬

‫"فاک خیلی خب‪ ،‬بلوف زدم! حاال لطفا االن من رو بکن!"‬

‫سوکجین التماس کرد‪.‬‬

‫"همینجا روی زمین‪ .‬اصال برام مهم نیست!"‬

‫‪ 257‬نیاز‪ :‬مدل زن ها که به شوهرشون میگن گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1636‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کاپ کیک نامجون توی گلوش پرید‪.‬‬

‫"محض رضای فاک جین! نمیشه من یه کوفتی تو دهنم بچپونم و یکی‬


‫از شما هورنی ها التماس اینکه دیکم مال اون بشه رو نکنه نه؟"‬

‫"داره میاد!"‬

‫جونگکوک یهویی زمزمه کرد‪.‬‬

‫همه یهویی پشماشون ریخت و سر جاشون رفتن‪ ،‬که خب این سر‬


‫جاشون میتونست هرجایی توی کالس باشه‪ .‬جونگکوک المپ رو‬
‫خاموش کرد تا هوسوک دکور پارتی رو نبینه‪.‬‬

‫"این چه کوفتیه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1637‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک صدای زیر لب حرف زدن هوسوک رو شنید‪ .‬دستگیره‬


‫در چرخید و بعد باز شد‪ .‬یه ثانیه بعد چراغ روشن شد و هوسوک وارد‬
‫شد‪.‬‬

‫"سورپرایز!"‬

‫همه داد زدن و یه مشت کاغذ رنگی کوچیک رو توی هوا پرت کردن‪.‬‬

‫"آره‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫هوسوک نفسش رفت‪ ،‬همونطور که داشت همه چیز رو هضم می کرد‪،‬‬


‫چشم هاش گرد شده بود‪.‬‬

‫"وووااا‪ ،‬این چه کوفتیه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1638‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سورپرایز پارتیت!"‬

‫سوکجین پوزخندی زد و دوید تا پسر رو محکم بغل کنه‪.‬‬

‫هوسوک پلک زد‪.‬‬

‫"انتظار نداشتم انقدر زود پارتی بگیرین‪".‬‬

‫"وا! خب سورپرایز همینه دیگه‪".‬‬


‫‪258‬‬
‫سوکجین خنده ی شیشه پاک کنی ای کرد و لپ دوستش رو بوسید‪.‬‬

‫"من همه چیز رو مدیریت کردم‪ .‬آهنگ های مورد عالقت قراره پلی‬
‫بشن و طعم مورد عالقت توی خوراکی ها و پانچ رو گرفتیم و به‬
‫تهیونگ فروشگاه مورد عالقت رو گفتم تا برات هدیه بگیره‪".‬‬

‫‪ 258‬عاطفه‪ :‬اصال وقتی خوندمش صداش تو گوشم پیچید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1639‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولی گیف کارت های من برای گوچی و شنل نبودن‪ ،‬پس به جاش‬
‫از تارگت و وال مارت خرید کردیم‪".‬‬

‫تهیونگ دوتا شصت هاش رو براش باال آورد‪.‬‬

‫هوسوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫"آووو بچه ها! این خیلی خوبه! از ته قلبم ممنونم‪ .‬واقعا دندون پزشکی‬
‫رو جبران کرد‪".‬‬

‫به میز معلم نگاه کرد‪.‬‬

‫"آقای مین کجاست؟"‬

‫"باید یه چیز واجبی رو به دفتر میگفت‪ ،‬وقت باز کردن کادوها میاد‪".‬‬

‫سوکجین توضیح داد‪.‬‬

‫"یکم پانچ برات میریزم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1640‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک همونطور که سوکجین ازشون جدا شد‪ ،‬با خوشحالی هومی‬


‫کرد‪ .‬جونگکوک هم بهش نزدیک شد و بغلش کرد‪.‬‬

‫"تولدت مبارک هوبی!"‬

‫"مرسی کوک‪".‬‬

‫هوسوک روی موهای پسر کوچیک تر رو بوسید و بعد‪ ،‬متوجه شد‬


‫نامجون یه گوشه تنهاست و با عجله پیشش رفت‪.‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫نامجون فورا گفت‪.‬‬

‫"اَه بیخیال‪".‬‬

‫هوسوک نالید‪.‬‬

‫"اصال نمی دونستی چی قراره بگم‪"!.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1641‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میخواستی یه مشت کسشعر یا یه مشت مزخرف راجع بهم بگی که‬


‫یه اسپنک بهت بدهکار بشم‪".‬‬
‫‪259‬‬
‫نامجون گازی به کوکی اش زد‪.‬‬

‫هوسوک دهنش رو باز کرد‪ ،‬بعد اون رو بست و با حالتی گرفته به‬
‫زمین نگاه کرد‪.‬‬

‫"لعنتی‪ ،‬قابل پیش بینی شدم؟"‬

‫سوکجین ظاهر شد و یه لیوان پانچ دست پسر داد‪.‬‬

‫"فقط حرفات قابل پیش بینی شده ولی مهم عمله‪".‬‬

‫نامجون رویی ترش کرد‪.‬‬

‫"دیگه نمیخواد تشویقش کنی که بیشتر از این هوسوک طور بشه‪".‬‬

‫‪ 259‬نیاز‪ :‬دوستان هول نشین‪ ،‬شیرینی دستش بوده‪ ،‬جونگکوک رو گاز نزده!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1642‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هی‪ ،‬حرف این شد که نامجون برای چنل پورن هاب سابمون بشه‪،‬‬
‫واسش برنامه ریختم‪".‬‬

‫هوسوک یه قلپ از نوشیدنیش رو خورد‪.‬‬

‫"واااو‪ ،‬بلند تر بگو‪ .‬فکر نمیکنم ماهواره های توی فضا شنیده باشن‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"من قبال آیتم هام رو انتخاب کردم‪".‬‬

‫سوکجین نخودی خندید‪.‬‬

‫"قراره از اینکه چقدر بهت بیان متنفر بشی‪".‬‬

‫"من از همین االن ازش متنفرم‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1643‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حداقل جونگکوک بهت آسون میگیره‪ ،‬چون فقط یه پسر کوچولوی‬


‫خجالتیه‪".‬‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"من قطعا آسون نمیگیرم ولی جونگی شاید بگیره‪".‬‬

‫نامجون به جوون ترین دانشآموز که داشت با جیمین و تهیونگ‬


‫درباره ی چیزی حرف میزد نگاه کرد و سعی کرد جلوی لرزش بدنش‬
‫رو بگیره‪ .‬یه حس قوی ای بهش میگفت که هر چیزی که‬
‫جونگکوک انتخاب کرده باشه‪ ،‬قراره از همشون بدتر باشه‪.‬‬

‫گوشیش توی جیبش لرزید و از اینکه حواسش پرت شد ممنون بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1644‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دفتر‪260.‬‬ ‫یونگی‪ :‬ساب‪ ،‬همین االن بیا‬

‫نامجون گوشیش رو سرجاس برگردوند‪.‬‬

‫"باید برم یه جایی که اینجا نباشه‪".‬‬

‫"وایسا!"‬

‫هوسوک همونطور که نامجون اون و سوکجین رو کنار زد‪ ،‬صداش زد‬


‫و با عجله دنبالش رفت‪.‬‬

‫"چرا بدون اینکه اسپنک تولدم رو بهم بدی داری میری؟"‬

‫‪ 260‬نیاز‪ :‬من یه هینت میدم و میرم؛ گرفتاری قراره از همینجا شروع بشه! ولی به هیچ سوالی در این زمینه‬
‫جواب نمیدم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1645‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون آهی کشید‪ ،‬برگشت و بقیه ی کوکیش رو توی دهن پسر‬


‫چپوند‪ .‬هوسوک همونطور که نامجون رفت و در رو پشت سرش بهم‬
‫کوبید‪ ،‬بهش زل زده بود‪.‬‬

‫"هات بود‪".‬‬

‫سوکجین کنار ایستاد و نظر داد‪.‬‬

‫هوسوک درحال سر تکون دادن کوکی رو جوید و قورت داد‪.‬‬

‫تا اونجای کار اون بهترین کادویی بود که از نامجون گرفته بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"جیمین میتونیم حرف بزنیم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1646‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک دوباره با شک پرسید‪.‬‬

‫پسر کوتاه تر داشت با تهیونگ میرقصید‪ ،‬ولی کسی که توی اون سه‬
‫تا از همه بزرگ تر بود عقب کشید‪ ،‬میدونست داستان از چه قراره‪.‬‬

‫"شماها حرف بزنید‪ ،‬میرم یه پنج کیلویی اضافه کنم و براش گریه‬
‫کنم‪".‬‬

‫تهیونگ به سمت میز خوراکی ها رفت‪.‬‬

‫جیمین با خجالت به زمین نگاه کرد‪.‬‬

‫"سالم کوک‪".‬‬

‫"سالم جیمین‪".‬‬

‫قلب جونگکوک توی سینه اش میکوبید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1647‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ببین‪ ،‬درباره ی آخر هفته ای که گذشت‪"...‬‬

‫"الزم نیست چیزی بگی‪".‬‬

‫جیمین انگشت کوچولوش رو باال آورد تا ساکتش کنه‪.‬‬

‫"فقط چون من بهت احساسی دارم دلیل نمیشه خودت رو زور کنی که‬
‫دو طرفش کنی‪ ،‬یا قلب خودت رو برای نه گفتن به من بشکونی‪.‬‬
‫اشکالی نداره‪ .‬بینمون همه چی مرتبه‪ .‬ما باهم دوستیم‪ .‬هر چیزی که‬
‫میخوای بگی رو‪ ...‬نگو‪".‬‬

‫جونگکوک لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"ببخشید‪ .‬تو فوق العاده ای و بهترین دوست منی و آخرین چیزی که‬
‫میخوام از دست بدم‪ ،‬تویی؛ حتی اگر دعوایی چیزی بکنیم‪ .‬منم خیلی‬
‫دوستت دارم‪ .‬فقط بخاطر این کالسمون فکر نمیکنم االن وقت رابطه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1648‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫داشتن باشه‪ .‬یعنی اگر مجبور بشم دوباره سوکجین رو ببوسم چی؟ یا‬
‫اگر تکلیف نامجون به فاک دادن تو باشه؟"‬

‫"خب من بهش اجازه میدم و توی یه چشم بهم زدن باهات بهم میزنم‪".‬‬

‫جیمین با چشم های گرد کرده گفت‪.‬‬

‫جونگکوک آروم خندید‪.‬‬

‫"منظورم اینه که بعد از اینکه امسال تموم شد‪ ،‬قرار گذاشتن راحت تر‬
‫میشه و خب بیشترش هم گذشته‪".‬‬

‫جیمین آهی کشید‪.‬‬

‫"آره حق با توئه‪ .‬حرفم اینه که تو با اینکه با بقیه همکالسی هامون‬


‫کارهای دیگه بکنی‪ ،‬مشکلی نداری‪ .‬ولی من از ته قلبم حسودی میکنم‬
‫و قطعا دلمم نمیخواد باهات دعوا کنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1649‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک لبخندی زد‪.‬‬

‫"خوشحالم که تو هم همچین حسی داری‪ .‬تو واقعا کسی هستی که من‬


‫بیشتر از هر کسی بهش اهمیت میدم و هیچوقت نمیخوام بهش صدمه‬
‫بزنم‪".‬‬

‫"مگر اینکه خیلی خوب به فاکم بدی‪".‬‬

‫جیمین لیوانش رو باال برد‪.‬‬

‫جونگکوک نخودی خندید و لیوان هاشون رو بهم زدن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون سر زده وارد دفتر شد‪.‬‬

‫"یونگی! چی شده؟ خوبی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1650‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دور و بر اتاق رو نگاه کرد و از اینکه یونگی کنار پنجره ایستاده بود‬
‫و پرده هارو بسته بود‪ ،‬گیج شده بود‪.‬‬

‫"در رو ببند ساب‪".‬‬

‫یونگی دستور داد‪.‬‬

‫نامجون با گیجی در رو بست‪.‬‬

‫"چی شده؟ آقای بارنز کجاست؟"‬

‫"جلسهی بودجه توی شهر دیگه‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪.‬‬

‫نامجون هنوز هم چیزی نفهمیده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1651‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"در رو قفل کن‪".‬‬

‫یونگی با سرش اشاره کرد‪.‬‬

‫نامجون در رو قفل کرد‪ ،‬هنوز دلیل چیزی رو نفهمیده بود‪.‬‬

‫یونگی وقتی دید سابش اونجا با لباس کامل ایستاده‪ ،‬آهی کشید‪.‬‬

‫"خدایا از دست تو نامجون‪ .‬تو مثال بچه ی باهوشی هستی و هنوز‬


‫نمیدونی دو دوتا چند تا میشه؟"‬

‫نامجون غرید و دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"من‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1652‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خفه شو‪ ،‬انقدر واضحش میکنم برات تا بتونی بفهمی‪".‬‬

‫یونگی تمام چیزهایی که روی میز چوبی معاون بود رو پایین ریخت‪.‬‬

‫نامجون با دیدن این که برگه ها‪ ،‬جا مدادی و کامپیوتر زمین افتادن‪،‬‬
‫هینی کشید‪.‬‬

‫یونگی شروع به باز کردن دکمه هاش کرد‪.‬‬

‫"کل روز رو وقت نداریم ساب‪ .‬منشیش نیم ساعت دیگه میاد و میدونم‬
‫تو چقدر دوست داری بلند ناله کنی‪".‬‬

‫وقتی پیرهن یونگی هم به بازار شام روی زمین اضافه شد‪ ،‬دهن نامجون‬
‫خشک شد‪.‬‬

‫"واقعا میخوای توی دفتر باهم سکس کنیم؟! روی میز؟!"‬

‫یونگی سری تکون داد و کفش هاش رو درآورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1653‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"برای ما که میخوایم به عنوان دوست پسر برای اولین بار هم رو به‬


‫فاک بدیم‪ ،‬اینجا مناسب ترین جا نیست؟ وقتی تو دانشآموز من و‬
‫من‪ ،‬معلم تو ام؟"‬

‫لبخند زد‪.‬‬

‫"برای من خیلی شاعرانه است‪".‬‬

‫"تو دیوونه ای‪".‬‬

‫نامجون خندید‪ .‬ولی برای اون هم همینطور بود‪ ،‬چون خودش هم سریع‬
‫شروع به درآوردن لباس هاش کرد‪.‬‬

‫یونگی نخودی خندید و همونطور که ساب قوی و قد بلندش براش‬


‫لخت میشد‪ ،‬با شهوت بهش نگاه میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1654‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هر دوشون تا اون موقع که با خشونت توی بغل هم رفتن و عشق بازی‬
‫میکردن‪ ،‬نصفه نیمه سفت شده بودن و همزمان داشتن برای دامیننت‬
‫شدن با هم میجنگیدن‪ .‬ایده ی انجام دادن همچین کار خطرناکی‬
‫سرکیفشون آورده بود و هر دوشون هم کینک خودنمایی داشتن‪،‬‬
‫بخاطر همین هر دو نفس نفس میزدن‪ .‬قلب هاشون در عرض یک دقیقه‬
‫از هیجان و شهوت توی سینه هاشون می کوبید‪.‬‬

‫نامجون عقب کشید‪.‬‬

‫"بخواب تا بتونم به فاکت بدم‪".‬‬

‫"من تاپ میشم‪".‬‬

‫یونگی خرخری کرد و نذاشت نامجون به سمت میز هلش بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1655‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این قابل بحثه ولی االن فقط تو روی این میز کوچیک جا میشی‪ ،‬مگر‬
‫اینکه بخوای کمرم روی این فرش نَمَد شده پاره بشه‪ .‬پس کمر فاکی‬
‫خودت رو بذار‪".‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫یونگی تظاهر کرد داره بهش فکر میکنه و نامجون هوفی کرد‪ ،‬مچ‬
‫پاهای یونگی رو گرفت و اون رو نزدیک تر کشید و باعث شد روی‬
‫سطح چوبی بیوفته‪.‬‬

‫"سرده!"‬

‫یونگی همونطور که نامجون روش میرفت‪ ،‬هیسی کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1656‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ایده خودت بود که اینجوری کنیم‪".‬‬

‫نامجون بهش یاد آوردی کرد و خم شد تا نیپل صورتی دوست پسرش‬


‫رو به دهن بگیره و دهنش رو دور اون برجستگی کوچیک بچرخونه‪.‬‬

‫"آره ولی اون برای وقتی بود که خودم میخواستم تاپ بشم‪".‬‬

‫یونگی زمزمه کرد و دست هاش رو توی موهای نامجون برد‪.‬‬

‫نامجون میخواست این لحظه تا جایی که میشه طوالنی بشه و برای هر‬
‫سانت از بدن خوشگل و براق یونگی وقت داشته باشه و بهش نشون‬
‫بده چقدر عالیه‪ ،‬ولی فقط تا وقتی که خانم جانسون از ناهار برگرده‬
‫وقت داشتن‪ .‬پس آماده کردن رو کنار گذاشت‪ ،‬اینجوریم نبود که‬
‫یونگی خیلی بهش نیاز داشته باشه و خودش رو یک باره واردش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1657‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ناخن های یونگی توی کمر نامجون فرو رفت و روی پوست تیره اش‬
‫خط های قرمز انداخت‪.‬‬

‫"فاک ساب‪ ،‬چرا انقدر عجله داری؟"‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"خودت میدونی چرا‪".‬‬

‫نامجون با کنایه گفت و لگن هاشون رو بهم کوبید‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬چطور همیشه انقدر بی نقص تنگی و همزمان گشاد هم هستی؟"‬

‫‪261‬‬
‫"چون من یه هرزه ام که میدونه چطور خودش رو دلبر نگه داره‪".‬‬

‫‪ 261‬نیاز‪ :‬من اینجا پاره شدم از خنده!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1658‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نگاهش رو باال برد و برای یه لحظه ماتش برد‪.‬‬

‫"صبر کن ببینم‪ ،‬یونجی؟"‬

‫یونگی پوزخندی زد‪.‬‬

‫"نه فقط میخواستم سر به سرت بذارم‪".‬‬

‫خودش رو پایین برد و باسن دانشآموزش رو اسپنک کرد‪.‬‬

‫"تکون بخور خنگول!"‬

‫نامجون غرید‪ ،‬ولی سرعتش رو باال برد‪ .‬جوری توی معلمش میکوبید‬
‫که باعث میشد هر دو‪ ،‬خودش و معلمش درگیر نگه داشتن ناله هاشون‬
‫باشن و صداشون رو پایین بیارن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1659‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"شت ساب‪".‬‬

‫یونگی سرش رو عقب پرت کرد‪ .‬موهای مشکیش رو روی میز پخش‬
‫شده بود‪.‬‬

‫"خیلی بده اگر آرزو داشته باشم یکی االن بیاد تو و ببینه تو چقدر توی‬
‫این خوبی؟"‬

‫"آره!"‬

‫نامجون خرخری کرد و لگنش رو باالتر کوبید‪.‬‬

‫"خیلی بده‪ .‬بدترین چیزیه که میتونه برامون اتفاق بیوفته‪".‬‬

‫یونگی خیلی کیوت انگشتش رو گاز کرفت‪.‬‬

‫"آههه ساب فاک‪ ...‬خیلی خوبه‪ .‬شاید اصال دام باشی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1660‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پوزخندی زد‪ ،‬سرعت باالش رو نگه داشت‪.‬‬

‫"پس باالخره اعتراف میکنی که من تاپم؟"‬

‫یونگی چشم هاش رو چرخوند و چنگش روی شونه های پهن و قویه‬
‫دانشآموز رو محکم تر کرد‪.‬‬

‫"همیشه میدونستم ساب‪ .‬ولی هنوز هم ساب منی‪".‬‬

‫با عشق و عالقه ی زیاد توی چشم های گرم و سافتش‪ ،‬به دوست‬
‫پسرش لبخند زد‪.‬‬

‫"همیشه همینطور بوده و همیشه همین طور خواهد بود‪ ،‬ساب کوچولوی‬
‫بی نقص خوشگل من‪".‬‬

‫نامجون میخواست مثل همیشه مثل یه عوضی بحث کنه‪ ،‬ولی میدونست‬
‫یونگی واقعا اون حرف ها رو از ته دلش میزنه‪ ،‬همین باعث شد با یه‬
‫ناله بلند بیاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1661‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نفس یونگی از اون حس بند اومد و خودش رو دور دانشآموز جمع‬


‫کرد‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬واقعا با حرف هام اومدی؟"‬

‫"خفه‪".‬‬

‫پسر کوچیک تر زمزمه کرد و لپ هاش گل انداخت‪ .‬با اینکه حساس‬


‫شده بود‪ ،‬به کوبیدن توی معلمش ادامه داد تا وقتی که یونگی هم با‬
‫لرزشی که کل بدنش رو از هم میپاشوند‪ ،‬اومد‪.‬‬

‫"فاک شت فاک‪".‬‬

‫یونگی بین نفس نفس زدن هاش گفت‪.‬‬

‫"این بهترین ارگاسمی بود که تاحاال باهم داشتیم‪".‬‬

‫نامجون گفت و پوزخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1662‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی هم به عنوان موافقت هومی کرد‪.‬‬

‫نامجون از روی میز کنار رفت و بعد به جلو خم شد تا دید بهتری به‬
‫باسن یونگی که کام آروم داشت ازش روی میز ریخته میشد‪ ،‬داشته‬
‫باشه‪.‬‬

‫"خیلی کثیفی‪ .‬نمیتونیم اینجوری از دفتر آقای بارنز بیرون بریم‪".‬‬

‫نچ نچی کرد و سرش رو به چپ و راست تکون داد و بعد‪ ،‬جلوتر رفت‬
‫و زبونش رو توی سوراخ معلمش فرو کرد‪.‬‬

‫یونگی ناله ای کرد و تکونی خورد‪ ،‬چشم هاش باز شد‪ ،‬بعد به سابش‬
‫پوزخند زد‪،‬‬

‫"مزهام چطوره ساب؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1663‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون عقب کشید و لب هاش رو لیسید‪.‬‬

‫"مزه ی من رو میدی‪".‬‬

‫یونگی نخودی خندید‪.‬‬

‫"فقط چند دقیقه دیگه وقت داریم‪ .‬پس زود باش و برو تو کارش‪".‬‬

‫نامجون پوزخندی زد و دوباره با زبون واردش شد‪.‬‬

‫"هر چی تو بگی منحرف‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگکوک سرش رو باال برد و متوجه شد نامجون از کالس رفته و‬


‫یونگی هم هنوز دنبال کارش بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1664‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫لبش رو گاز گرفت‪ ،‬میدونست یا االن باید بگه یا هیچوقت‪ .‬به سمت‬
‫گوشی ای که داشت آهنگ پخش می کرد دوید و متوقفش کرد‪ .‬همه‬
‫مکالمشون رو نگه داشتن و با تعجب بهش نگاه کردن‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬چه خبره؟"‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"قشنگ قبل از اینکه بیس بیوفته استاپش کردی! االن چجوری خبر‬
‫مرگم بکپم؟"‬

‫"باید یه چیزی رو به همتون بگم‪".‬‬

‫جونگکوک اصرار به حرف زدن کرد‪.‬‬

‫سوکجین متوجه شد که پسرک چقدر هراسون به نظر میاد و اخم کرد‪.‬‬

‫"چی شده کوکی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1665‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک لبش رو گاز گرفت‪ ،‬نمیدونست چجوری بگه‪.‬‬

‫پس فقط حرفش رو زد‪.‬‬

‫"چند لحظه پیش‪ ،‬یونگی و نامجون رو درحال بوسیدن دیدم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1666‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهل و هفتم‬

‫وقتی آقای مین و نامجون برگشتن‪ ،‬هیچ کس صداش در نمیومد‪.‬‬

‫در واقع‪ ،‬همونطور که اونها وارد میشدن‪ ،‬حتی بقیهی دانشآموزها‬


‫بهشون نگاه هم نکردن‪ .‬خیلی توی جمع کوچیک خودشون فرو رفته‬
‫بودن‪ ،‬سعی می کردن با هیچکس ارتباط چشمش برقرار نکنن و هنوز‬
‫هم میخواستن طبیعی به نظر بیان‪.‬‬

‫که البته داشتن شکست میخوردن‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬تولدت مبارک هوبی‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"ببخشید وقتی اومدی اینجا نبودم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1667‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اشکال نداره آقای مین‪".‬‬

‫هوسوک جواب داد‪ ،‬چشم هاش حول و حوش پنجره می چرخید‪.‬‬

‫"هولی شت اون یه تیکه چوبه؟!"‬

‫با عجله به اون سمت رفت و جوری رفتار کرد انگار غرق اون منظره‬
‫شده‪.‬‬

‫جونگکوک قرار بینشون رو شکست و به اون دوتا نگاه کرد‪.‬‬

‫نامجون کناری ایستاده بود‪ ،‬دست هاش توی جیب هاش بود و مثل‬
‫حالت نرمال همیشگیش‪ ،‬تو کون نرو به نظر میرسید‪ .‬قد بلند ترین‬
‫دانشآموز داشت به میز خوراکی و غذاها نگاه می کرد‪ ،‬ولی‬
‫جونگکوک دید یه اتفاقی افق دیدش رو به سمت معلمشون هم تغییر‬
‫داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1668‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی پشت میزش نشسته بود‪ ،‬سرش با برگه ها گرم بود و به کسی‬
‫نگاه نمیکرد‪.‬‬

‫جونگکوک فکر میکرد یونگی داره خیلی خوب نقش بازی میکنه و‬
‫به پسری که یکم پیش بوسیده بود نگاه نمیکنه‪.‬‬

‫هیچ کدومشون به نظر نمیومد متوجه آهنگی که قطع شده بود‪ ،‬شده‬
‫باشن‪.‬‬

‫شاید یه بوسه نبود‪ ...‬شاید یونگی مثل همیشه به جلو خم شده بود تا‬
‫تهدیدی رو توی گوش نامجون زمزمه کنه‪ .‬شاید زاویه دیدش جوری‬
‫بوده که انگار دارن هم رو میبوسن‪.‬‬

‫جونگکوک یهویی لبش رو گاز گرفت‪ ،‬بابت اینکه یه شایعه ی خیلی‬


‫بد رو پخش کرده بود نگران بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1669‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی قبل از اینکه بتونه درباره ی نگرانیش به بقیه بگه‪ ،‬یونگی یهویی‬
‫بلند شد‪.‬‬

‫"اوکی بچه ها‪ ،‬لطفا بیاید جلوی اینجا جمع بشید‪ .‬باید یه چیزی بهتون‬
‫بگم‪".‬‬

‫صدای عمیق یونگی توی گوش همشون پیچید و دانشآموزها با عجله‬


‫به سمتش رفتن‪.‬‬

‫"هر سال من با دانشآموز هام یه بازی میکنم‪ .‬برنده با من ناهار‬


‫میخوره‪".‬‬

‫یونگی دست هاش رو از پشتش بهم قفل کرد‪.‬‬

‫"همیشه اجازه میدم بچه ها خودشون بازی رو انتخاب کنن پس شما‬


‫هم پنج دقیقه وقت دارین تا تصمیم بگیرید که میخواید چیکار کنید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1670‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چون قبال اجازتون از بقیه کالس هاتون گرفته شده و پارتی هوسوکه‪،‬‬
‫فکر میکنم زمان خوبی برای اعالم کردنش بود‪".‬‬

‫"بازی چی؟ هر کی آخر از همه کام بشه میبره؟"‬

‫نامجون با تمسخر گفت و دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"نه ساب‪ ،‬چرا باید بازی ای رو انتخاب کنم که تو توش شانسی برای‬
‫بردن نداری؟"‬

‫یونگی سرش رو کج کرد‪ ،‬نامجون چشم هاش رو چرخوند و زیر لب‬


‫یه چیزی گفت‪.‬‬

‫حاال جونگکوک حس میکرد از اینکه چیزی رو دیده عذاب وجدان‬


‫به جونش افتاده‪ .‬به محض اینکه فرصت پیدا میکرد‪ ،‬با همه حرف میزد‬
‫و حرفش رو پس میگرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1671‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همه دور هم جمع شدن‪ ،‬با نامجونی که بی میل بهشون ملحق شده بود‬
‫و بیرون دایره شون که توش با هیجان حرف میزدن و صداشون آروم‬
‫بود‪ ،‬ایستاده بود‪.‬‬

‫‪262‬‬
‫"نیکد تویستر چطوره؟"‬

‫هوسوک با هیجان پیشنهاد داد‪.‬‬

‫"دست راست‪ ...‬روی دیک نیامی!"‬

‫‪ 262‬نیکد تویستر(‪ )Naked Twister‬اسم یه بازیه و دو نفر به باال شرکت کننده داره‪ .‬توش باید طبق چیزی‬
‫که داور میگه دست یا پاشون رو روی رنگ های مختلف بذارن و وقتی کلمه نیکد داره‪ ،‬یعنی در ازای باخت‬
‫باید لباساشون رو دربیارن‪ .‬عکس های بازی و میتونین ببینین‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1672‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پاش رو باال برد ولی قبل از اینکه به همکالسیش لگد بزنه‪،‬‬
‫سوکجین بینشون دوید‪.‬‬

‫"بازی خوردن چطوره؟"‬

‫جین که میانجی بود پرسید و نگاهی به اطرافش انداخت‪.‬‬

‫"گشنمه‪".‬‬

‫"من میخوام قایم موشک بازی کنم‪".‬‬

‫جیمین نخودی خندید‪.‬‬

‫"من کوچولو موچولو ام پس میتونم هرجایی جا بشم‪ .‬جاهایی که شماها‬


‫حتی فکرشم نمیتونید بکنید!"‬

‫هوسوک لب رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"ولی این مهمونی منه و واقعا دلم میخواد نیکد تویستر بازی کنم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1673‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به نامجون نگاه کرد‪.‬‬

‫"نظرت چیه؟"‬

‫"به چپم‪".‬‬

‫نامجون دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"هر چی باشه از همتون می برم‪".‬‬

‫قبل از اینکه جونگکوک بتونه چیزی رو پیشنهاد بده‪ ،‬تهیونگ یهویی‬


‫خودش رو وسط انداخت‪ .‬اون حالت چهره ی معمولش جاش رو با‬
‫خشم توی نگاهش پر کرده بود‪ .‬قدش از نامجون کوتاه تر بود ولی با‬
‫اون قدرتی که توی صورتش بود؛ این اختالف قد خیلی به چشم نمیومد‪.‬‬
‫یکی از انگشت هاش رو روی سینه ی پهن نامجون کوبید‪.‬‬

‫"لیزر تگ بازی میکنیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1674‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ جوری با قدرت اعالم کرد که هیچکس جرات بحث کردن‬


‫نداشت‪.‬‬

‫نامجون درحالیکه یکم انگار گیج شده بود‪ ،‬یه قدم عقب رفت‪.‬‬

‫"چرا به من اشاره میکنی؟"‬

‫"من عاشق لیزر تگ ام!"‬

‫سوکجین سر تکون داد‪.‬‬

‫"یه جورایی ترسناکه‪".‬‬

‫جیمین با لب های آویزون گفت‪.‬‬

‫"ولی بازی میکنم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1675‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک آهی کشید‪.‬‬

‫"خیلی خبببببببب‪ .‬با لیزر و اسلحه بازی میکنیم‪".‬‬

‫یکم سرحال تر شد‪.‬‬

‫"میتونیم برای بازی لباس پلیش بپوشیم؟ یا فقط نامی بپوشه؟ یا میتونه‬
‫هیچی نپوشه؟"‬

‫نامجون براش رویی ترش کرد‪ ،‬ولی تهیونگ هنوز توی حریم شخصی‬
‫پسر آلفا بود و عقب هم نمیکشید‪.‬‬

‫یونگی بهشون نزدیک شد‪.‬‬

‫"همتون تصمیمتون رو گرفتید؟"‬

‫"لیزر تگ‪".‬‬

‫جونگکوک سری تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1676‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی پلک زد و به تهیونگ نگاه کرد‪.‬‬

‫"اوه‪ .‬خیلی خب‪ .‬نزدیک ترینش با اینجا بیست دقیقه فاصله داره‪ .‬پس‬
‫چند تاتون رو من با ماشینم میبرم‪ ،‬و تهیونگ‪ ،‬تو میتونی بقیه رو‬
‫بیاری؟"‬

‫تهیونگ سر تکون داد‪ ،‬ولی نگاه پر از تنفرش هنوز روی نامجون بود‪.‬‬
‫پسر آلفا که از کار پسر بزرگتر دلخور شده بود‪ ،‬با دست هایی که با‬
‫حالت محافظ کارانه روی سینه قالب کرده‪ ،‬چند قدم دورتر ایستاده‬
‫بود‪.‬‬

‫"من با آقای مین میام!"‬

‫جیمین نخودی خندید‪ ،‬به سمت معلم دوید و دستش رو بغل کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1677‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تولد منه‪ ،‬من صندلی عقب ماشین آقای مین رو میخوام!"‬

‫هوسوک به سمت اون یکی دست مرد دوید‪ .‬به سوکجین نگاه کرد‪.‬‬

‫"توهم با ما میای‪ .‬من قبل از اینکه اونجا برسیم‪ ،‬یه هندجاب تو ماشین‬
‫میخوام‪".‬‬

‫جونگکوک اخم کرد‪.‬‬

‫"هندجاب تو ماشین چیه؟"‬

‫"یه هندجاب توی ماشین‪ .‬مثل بوسیدن توی بارون میمونه ولی کمتر‬
‫رومانتیکه و بیشتر هرزه بازیه‪".‬‬

‫هوسوک توضیح داد‪.‬‬


‫‪263‬‬
‫"کوک تو هم بیا که بتونی ببینی و یاد بگیری‪".‬‬

‫‪ 263‬نیاز‪ :‬کم بلده‪ ،‬حاال بیشترم یاد بگیره که کال بخشکه‪....‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1678‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نگاه کوتاهی به نامجون انداخت و بعد نگاهش رو گرفت‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬بقیه هم باماشین تهیونگ بیان‪".‬‬

‫سر نامجون باال اومد‪.‬‬

‫"صبر کنین چی‪"...‬‬

‫"کل روز رو وقت نداریم‪ ،‬بریم!"‬

‫هوسوک بحث کرد و همه رو به سمت در برد‪.‬‬

‫"قرار نیس دیکم خودش با خودش جق بزنه!"‬

‫"هوبی تازه کرم دست زدم‪".‬‬

‫سوکجین توضیح داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1679‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ سویچش رو درآورد و بدون اینکه منتظر نامجون بمونه‪ ،‬از‬


‫کالس بیرون رفت‪.‬‬

‫نامجون قبل از اینکه دنبال پسر بزرگ تر راه بیوفته‪ ،‬کمی تردید کرد‪.‬‬

‫مشخص بود که تهیونگ از دستش عصبانیه‪ ،‬ولی روحشم خبر نداشت‬


‫که چرا‪ .‬اون کاری باهاش نکرده بود و حتی آخرین حرفی که باهم‬
‫زده بودن رو یادش نمیومد‪.‬‬

‫تصمیم گرفت فقط فاصله اش رو باهاش حفظ کنه‪ .‬صبر کرد پسر‬
‫آروم بشه و امیدوار بود تمام چیزهایی که انقدر عصبانیش کرده رو‬
‫فراموش کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1680‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫از مدرسه بیرون اومدن و به سمت پارکینگ رفتن‪ .‬تهیونگ در تویوتا‬


‫کروالش رو باز کرد و بدون هیچ حرفی سوار شد‪.‬‬

‫نامجون دستگیره در رو کشید‪ ،‬ولی متوجه شد که در قفله‪.‬‬

‫"عقب بشین‪".‬‬

‫تهیونگ از پنجره بهش تیکه انداخت‪.‬‬

‫نامجون با آزردگی آهی کشید‪ ،‬ولی به جاش در عقب رو باز کرد و‬


‫سوار شد‪.‬‬

‫تهیونگ رادیو رو روشن کرد‪ ،‬شبکه ها رو باال پایین میکرد تا وقتی‬


‫که روی یک شبکه تصادفی راک که در حال حاضر داشت یه آهنگی‬
‫رو پخش میکرد که بیشتر از خوندن داشت جیغ میزد‪ ،‬ایستاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1681‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خودش رو جمع کرد و گوش هاش رو گرفت تا یکم کمتر‬


‫اون صدا رو بشنوه‪ .‬تهیونگ توی اتوبان پیچید و بخاطر تغییر مسیر‬
‫سرعتش رو پایین آورد‪.‬‬

‫"نمیتونی کمِش کنی؟ حتی نمیتونم صدای فکر کردن خودم رو‬
‫بشنوم!"‬

‫نامجون داد زد‪.‬‬

‫"نمیتونی انقدر یه هرزه کوچولوی اخمالو نباشی؟"‬

‫تهیونگ جوابش رو داد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪ ،‬بیخیال شد‪ .‬گذاشت‬


‫تهیونگ عصبانی بمونه‪ ،‬اهمیتی نداشت‪ .‬اون ها به زودی به مقصد‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1682‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میرسیدن و خوشبختانه‪ ،‬بازی کردن باعث میشد پسرک از شر‬


‫عصبانیتش خالص بشه‪.‬‬

‫نامجون سرش رو به پنجره تکیه داد و رد شدن ماشین ها رو نگاه‬


‫میکرد‪ .‬درحالیکه که درباره ی کاری که خودش و یونگی یکم پیش‬
‫انجام داده بودن فکر میکرد‪ ،‬نمیتونست لبخندش رو جمع کنه‪.‬‬

‫از اینکه مین یونگی دوست پسرش بود خیلی خوشحال بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1683‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک از ماشین پیاده شد‪ ،‬در رو بست و دور پارکینگ رو به‬


‫دنبال ماشین مشکی رنگ تهیونگ نگاهی انداخت‪.‬‬

‫چند لحظه بعد ماشین تهیونگ هم وارد پارکینگ شد و کنار شورلت‬


‫ایمپاالی قرمز رنگ یونگی ایستاد‪.‬‬

‫هردو پسر پیاده شدن؛ نامجون داشت گوش هاش رو میمالید و غر‬
‫میزد‪ ،‬و تهیونگ توی سکوت بهش نگاه میکرد‪.‬‬

‫یونگی وارد شد و پول شش تا بلیط برای لیزر تگ رو داد‪ .‬از اونجایی‬


‫که اون یه روز‪ ،‬یه روز بین هفته و نرمالی بود‪ ،‬خبری از صف نبود‬
‫پس میتونستن وارد قسمت بازی بشن‪.‬‬

‫کارمند اونجا کمکشون کرد تا جلیقه هاشون رو بپوشن و بند هاش رو‬
‫به جاهایی روی پهلوها و شونه هاشون بچسبونن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1684‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬دو تا گروهتون کنیم یا همتون مقابل هم مسابقه میدین؟"‬

‫کارمند پرسید و به هرکدوم یه تفنگ پالستیکی بزرگ داد‪.‬‬

‫"همه مقابل هم‪".‬‬

‫تهیونگ جواب دختر رو داد و برای تست کردن به نامجون شلیک‬


‫کرد‪.‬‬

‫بنگ!‬

‫نامجون که به خاطر تیر تهیونگ یه نور ال ای دی روی سینه اش روشن‬


‫شده بود‪ ،‬قدمی به عقب برداشت‪.‬‬

‫"دادا! وات د هل! هنوز شروع هم نکردیم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1685‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ای وای‪".‬‬

‫تهیونگ چشم هاش رو باریک کرد‪.‬‬

‫کارمند جلیقه نامجون رو ریست کرد‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬حداکثر نیم ساعت وقت بازی دارین‪ .‬اگر همتون قبل از اون‬
‫موقع تیز بخورید‪ ،‬بازی زودتر تموم میشه‪ .‬سه تا تیر بخورید میبازید‪.‬‬
‫دیگه تفنگتون کار نمیکنه‪ ،‬پس از جایی که خروج نوشته شده خارج‬
‫بشید‪ .‬خبری هم از لمس بدنی یا خشونت یا هرچیز دیگه هم نیست‪،‬‬
‫وگرنه از محدوده حذف میشید‪ .‬سوال هست؟"‬

‫همه آمادهی بازی بودن‪ .‬جونگکوک به شیشه هایی که محوطه بازی‬


‫رو از بیرون جدا کرده بودن نگاه کرد‪.‬‬

‫یونگی داشت تماشاشون میکرد‪ ،‬نمیشد از نگاهش چیزی رو خوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1686‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک داشت فکر میکرد که آیا یونگی تمایل داره که یه‬


‫شخص خاص برنده بشه یا نه‪.‬‬

‫اون کارمند خانم در رو باز و به داخل راهنماییشون کرد‪.‬‬

‫"یک دقیقه وقت دارین تا سر جاهایی که میخواین بایستین و بعد‬


‫شمارش معکوس رو شروع میکنیم‪ .‬تا وقتی شمارش معکوس شروع‬
‫نشده‪ ،‬نمیتونید به کسی شلیک کنید‪".‬‬

‫جونگکوک وارد اون محوطه خنک شد‪ .‬اونجا تاریک بود و با‬
‫نوارهای ال ای دی که با استراتژی روی زمین‪ ،‬سقف و مانع ها نصب‬
‫شده بودن‪ ،‬روشن شده بود‪ .‬فضا بیشتر تاریک بود‪ ،‬ولی هر کدوم از‬
‫اون نورها یه رنگ نئونی بودن و دید رو سخت میکردن‪.‬‬

‫همه سریع پراکنده شدن تا دنبال بهترین جا برای قایم شدن بگردن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1687‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه ‪ 3‬بزرگ روی دیوار خالی نمایش داده شد و یه صدای درام بلند‬
‫اعالم کرد که کم کم وقتشه‪.‬‬

‫جونگکوک همونطور که به ستون هایی که پشتشون قایم شده بود‬


‫نگاه میکرد‪ ،‬تفنگش رو باال گرفت و دیوار رو که به ‪ 2‬تغییر کرده‬
‫بود نگاه کرد‪.‬‬

‫و بعد ‪.1‬‬

‫صدای زنگی پخش شد و نشون داد بازی شروع شده‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1688‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی از پشت شیشه به دانشآموزهاش که داشتن بازی میکردن نگاه‬


‫کرد‪.‬‬

‫میدونست تهیونگ بنا به دلیلی این بازی رو انتخاب کرده‪ .‬اون پسر‬
‫توی لیزر تگ بهترین بود و توی هر بازی ای که یونگی تا حاال دیده‬
‫بود‪ ،‬تهیونگ برنده شده بود‪ .‬اون پسر به طرز دیوونه کننده ای توی‬
‫شلیک و کمین کردن مهارت داشت‪.‬‬

‫یونگی نگران دوست پسرش بود‪.‬‬

‫با اینکه نامجون واضحا ورزشکار و باهوش بود‪ ،‬ولی یونگی نمیدونست‬
‫تا حاال لیزر تگ بازی کرده یا نه‪.‬‬

‫لبش رو از داخل گاز گرفت و دست هاش رو پشت کمرش برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1689‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگکوک میتونست صدای دوییدن و داد زدن همکالسی هاش و‬


‫همینطور دویدن خون توی گوش هاش رو بشنوه‪.‬‬

‫آدرنالین توی رگ هاش پخش شده و قلبش رو سریع تر از قبل به‬


‫تپش درآورده بود‪.‬‬

‫همه میخواستن برنده بشن و کسی نمیخواست به کسی آسون بگیره‪.‬‬

‫انگار همه شوالیه بودن و برای بدست آوردن قلب یونگی میجنگیدن‪.‬‬

‫جونگکوک از پشت ستون نگاهی انداخت و راهروی تاریک رو از‬


‫نظر گذروند‪ .‬با اینکه چراغ های چشمک زن هم االن روشن شده بودن‪،‬‬
‫اما دید داشتن سخت بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1690‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫درحالیکه منتظر بود تا چشمک زن ها خاموش بشن‪ ،‬از پشت سر یه‬


‫نور صورتی رو دید‪.‬‬

‫جونگکوک چرخید و شلیک کرد‪.‬‬

‫بنگ!‬

‫"آهه!"‬

‫جیمین هینی کشید‪ ،‬ایستاد و دست هاش رو باال برد تا بتونه از سر‬
‫شونه اش نور قرمزی که روی کمرش بود رو ببینه‪.‬‬

‫نگاهش رو باال برد و دید جونگکوک هنوز اون رو هدف تفنگش‬


‫قرار داده‪ ،‬لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"جونگی! چطور تونستی؟ من بهترین دوستتم!"‬

‫جیمین همونطور که باهاش رو به رو میشد‪ ،‬به حالت گریه گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1691‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و به پشتم شلیک کردی!"‬

‫"ببخشید مینی‪"،‬‬

‫جونگکوک نصف قدم رو تا پشت ستونش رفت و چشمش رو روی‬


‫پسر رو به روش نگه داشت‪.‬‬

‫"خصومت شخصی نیست‪ ،‬فقط میخواستم برنده بشم‪".‬‬

‫جیمین هم تفنگش رو هدف گذاری کرد‪.‬‬

‫"منم‪".‬‬

‫شلیک کرد و جونگکوک درست به موقع پشت ستونش قایم شد‪.‬‬

‫جیمین جلوتر رفت ولی با این حال شلیک کردن رو متوقف نکرد‪.‬‬

‫بنگ! بنگ! بنگ!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1692‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک از دستش فرار کرد‪ ،‬توی یه راهروی تاریک پرید و‬


‫خودش رو پشت یه دیوار قایم کرد‪.‬‬

‫بنگ! بنگ! بنگ!‬

‫جونگکوک کمرش رو به دیوار چسبوند‪ ،‬سعی کرد نفس بگیره‪.‬‬


‫همونطور که سعی میکرد آروم باشه‪ ،‬به صدای حرکت جیمین گوش‬
‫داد‪.‬‬

‫صدای یه فریاد اومد و بعد هیچی‪.‬‬

‫صدای قدم برداشتنی شنیده نشد‪ ،‬جونگکوک آهی کشید‪ ،‬فرض رو‬
‫بر این گذاشت که به طرف مخالف رفته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1693‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به خودش نگاهی انداخت و وقت دید جیمین از شلیکی که بهش کرده‬
‫امتیاز گرفته‪ ،‬فحشی داد‪ .‬اون دایره ی قرمز روشن شده بود‪ ،‬برای همین‬
‫دستش رو روش گذاشت تا اون رو بپوشونه‪ .‬اون نور قرمز مثل یه چراغ‬
‫منور بود‪ ...‬و انگار داشت به بقیه ی بازیکن ها میگفت که اون هدف‬
‫آسونیه‪.‬‬

‫چپ و راستش رو نگاه کرد‪ ،‬مونده بود بعدش کجا بره‪ .‬باید بمونه یا‬
‫اینکه همونجا وایسه‪ .‬دیگه نمیدونست بقیه کجان و چراغ چشمک زنی‬
‫که دوباره روشن شده بود‪ ،‬چند ثانیه ای کورش کرد و بعد‪ ،‬خداروشکر‬
‫دوباره تیر خورد‪.‬‬

‫بنگ!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1694‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک سرش رو دور راهرو چرخوند و از اینکه هیچ کس رو‬


‫ندیده و صداش رو نشنیده بود که بهش نزدیک بشه‪ ،‬تعجب کرده بود‪.‬‬

‫سوکجین از توی تاریکی بیرون اومد‪ ،‬سایه ها هنوز قایمش کرده بودن‪،‬‬
‫انگار نمیخواستن ولش کنن‪ .‬اون چشم های گرم و لبخند شیرین‬
‫معمولش‪ ،‬یهویی تیره و سرد شده بود‪.‬‬

‫قلب جونگکوک توی حلقش بود و دهنش از اینکه همکالسیش انقدر‬


‫هات به نظر میرسید‪ ،‬باز مونده بود‪.‬‬

‫سوکجین آروم‪ ،‬حواس جمع و با اعتماد به نفس بود‪ .‬همونطور که‬


‫نزدیک میشد‪ ،‬پوزخند زنان با یه دست تفنگش رو به سمتش نشونه‬
‫رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1695‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سالم جونگکوکی‪".‬‬

‫گفت و نور قرمز چشمک زن روی صورتش افتاد‪ .‬چشم هاش برق‬
‫میزد و توی نور قرمز رنگ غرق شده بود‪.‬‬

‫جونگکوک حتی زمان نداشت که ببینه سوکجین به کجاش شلیک‬


‫کرده‪ ،‬فقط سریع خودش رو اون طرف دیوار جمع کرد‪.‬‬

‫فاک! تا اینجا دو تا تیر خورده بود! اصال هنوز پنچ دقیقه گذشته؟‬

‫"بیبی قشنگم چرا فرار میکنی؟"‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫" نمیتونی جایی قایم شی که من نتونم پیدات کنم!"‬

‫جونگکوک سعی کرد حواسش با اون سفت شدگی احمقانه ای که‬


‫داشت توی شلوارش اتفاق میوفتاد پرت نشه‪ .‬سوکجین فقط اونجوری‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1696‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خیلی هات بود‪ .‬معموال خیلی شیرین و دلپذیر به نظر میرسد‪ ،‬ولی حاال‬
‫یه شیطان بود‪ .‬جین به طرز هوس انگیزی یه مبارز سکسی شده بود و‬
‫جونگکوک به این فکر افتاد که شاید اصال اون پسر تاپ باشه‪.‬‬

‫راه جدیدش رو پیش گرفت‪ .‬با بدبختی دنبال یه جا برای پنهان شدن‬
‫میگشت‪ ،‬تا توش بتونه یکم عقلش رو به کار بندازه‪ ...‬ولی بعدش دوباره‬
‫چراغ چشمک زن روشن شد‪ ،‬تا قبل از اینکه توی بدن یکی فرو بره‪،‬‬
‫و هیچکس رو ندیده بود‪.‬‬

‫"آه!"‬

‫نفس جونگکوک گرفت‪ .‬پشت سر هم پلک میزد و سعی میکرد تا‬


‫از روی ظاهر پسر بفهمه که کیه‪.‬‬

‫"هوبی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1697‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سالم کوک‪".‬‬

‫هوسوک با خوشحالی باهاش حال و احوال کرد‪.‬‬


‫‪264‬‬
‫"بازی فانیه‪ ،‬نه؟ یا باید بگم‪ ...‬بازی گان ایه‪".‬‬

‫اخم کرد‪.‬‬

‫"لعنتی‪ ،‬تو ذهنش جالب تر به نظر میرسید‪".‬‬

‫جونگکوک ریسک کرد تا از سر شونه اش اون طرف رو ببینه‪.‬‬

‫"گوش کن‪ ،‬نباید از این طرف بری‪ ،‬سوکجین اونجاست و خیلی هم‬
‫کارش خوبه‪".‬‬

‫هوسوک پوزخندی زد و وقتی پسرک برگشت‪ ،‬یهویی تفنگش رو به‬


‫پیشونی جونگکوک چسبوند‪.‬‬

‫"میدونم‪ .‬ما متحد شدیم‪".‬‬

‫‪ 264‬با کلمات بازی کرده‪ .‬گان به معنی تفنگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1698‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قلب جونگکوک توی شرتش افتاد‪ .‬با یه تیر دیگه میباخت‪.‬‬

‫"ما قبال به جیمین شلیک کردیم و انگار فقط تو موندی‪".‬‬

‫هوسوک ادامه داد و انگشتش رو روی ضامن گذاشت‪.‬‬

‫"نتونستیم نامجون یا تهیونگ رو پیدا کنیم‪ ،‬ولی تو یه حریف قدری‪.‬‬


‫پس اگر از سر راهمون کنار بری خوشحال میشم‪".‬‬

‫دهن جونگکوک خشک شده بود‪ .‬هیچ راهی نبود که تنفگش رو سر‬
‫وقت باال بیاره‪ ،‬قبل از اینکه شانسی داشته باشه‪ ،‬هوسوک بهش شلیک‬
‫میکرد‪ .‬تنها راهش برای بیرون رفتن از این مخمصه‪ ،‬حرف زدن بود‪.‬‬

‫به همکالسیش نگاه کرد و دید اون هم یه تیر خورده‪ ،‬اون هم قشنگ‬
‫وسط سینه اش‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1699‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کی بهت شلیک کرد؟"‬

‫جونگکوک برای باز کردن سر حرف پرسید‪.‬‬

‫هوسوک حواسش پرت نشد‪.‬‬

‫"تهیونگ‪ .‬عوضی از ناکجا ظاهر شد و مستقیم شلیک کرد‪ .‬حتی قبل‬


‫از اینکه بتونم پلک بزنم رفته بود‪ .‬اون توی این بازی خیلی وحشیه‪".‬‬

‫"چرا هر سه تاش رو نزد؟"‬

‫جونگکوک با سر خم شده پرسید‪.‬‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"نمیدونم و برام مهم نیست‪ .‬تنها چیزی که میدونم اینه که من اینجام‬


‫و تو دیگه نخواهی بود‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1700‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک ترسیده بود‪ ...‬ولی قبل از اینکه هیچ کدومشون بتونن‬


‫کاری بکنن‪...‬‬

‫بنگ!‬

‫هوسوک سکندری خورد و سرش رو چرخوند تا نامجونی که داشت‬


‫نزدیک میشد رو ببینه‪ ،‬اسلحه ی پسر آلفا هم سطح چشم هاش هدف‬
‫گرفته شده بود‪.‬‬

‫"نیام باگ! "‬

‫هوسوک نفس نفس میزد‪ ،‬انگار شوکه شده و صدمه دیده بود‪.‬‬

‫"چطور تونستی؟"‬

‫"لعنت بهش خیلی حس خوبی داشت‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1701‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون گفت‪ ،‬همونطور که به راه رفتن ادامه میداد‪ ،‬فاصله اش رو نگه‬


‫داشت‪.‬‬

‫"خیلی حیفه که این تفنگه واقعی نیست‪".‬‬

‫جونگکوک دید که آلفا تا حاال تیر نخورده‪.‬‬

‫"جین!"‬

‫هوسوک داد زد‪ ،‬ولی نامجون خندید‪.‬‬

‫"خودت رو اذیت نکن‪ ،‬اون باخت‪".‬‬

‫پسر گفت‪.‬‬

‫" قبال به حساب اون رسیدم و حاال نوبت شما دوتاست‪".‬‬

‫نامجون دوباره شلیک کرد و هوسوک همونطور که سومین تیرش رو‬


‫میخورد‪ ،‬خودش رو جمع کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1702‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک روی زمین ولو شد و جوری نقش بازی کرد انگار واقعا تیر‬
‫خورده‪.‬‬

‫"آی!"‬

‫سینه اش رو توی مشتش گرفت‪.‬‬

‫"این‪ ...‬این آخرشه‪ .‬به‪ ...‬به زنم بگید‪ ...‬همیشه نیامی رو بیشتر دوست‬
‫داشتم‪".‬‬

‫با حالتی نامفهوم گفت‪.‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"داداش پاشو جمع کن برو بیرون‪".‬‬

‫هوسوک ادای مردن در آورد‪ ،‬زبونش هم بیرون داد‪.‬‬

‫جونگکوک بهش شلیک کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1703‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک چشم هاش رو باز کرد و بهشون نگاه کرد‪.‬‬

‫"خیلی خب خیلی خب‪ ،‬ای بابا‪"...‬‬

‫بلند شد‪.‬‬

‫"شما دوتا اصال هیچی از تئاتر حالیتون نیست‪".‬‬

‫با غرغر ازشون دور شد‪.‬‬

‫جونگکوک تفنگش رو بیرون آورد ولی قبل از اینکه بتونه شلیک‬


‫کنه‪ ،‬دست نامجون پیداش شد‪ ،‬اسلحهش رو گرفت و زاویه سر لولهش‬
‫رو به سقف تغییر داد‪ .‬پسر بزرگ تر تنفگش رو به فک جونگکوک‬
‫هدف گرفت‪ .‬پسرک رو صاف به دیوار چسبوند و رو باال آورد‪.‬‬

‫نور آبی رنگ جفتشون رو غرق کرده بود و اجازه میداد بهتر همدیگه‬
‫رو ببینن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1704‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قلب جونگکوک همونطور که به صورت پوزخند دار نامجون زل زده‬


‫بود‪ ،‬محکم توی سینه اش میکوبید‪.‬‬

‫"االن کی بازی رو توی دست داره کوکی؟"‬

‫نامجون توی گوشش زمزمه کرد و سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"صبر کن!"‬

‫جونگکوک خواهش کرد‪.‬‬

‫"بیا معامله کنیم!"‬

‫نامجون خندید‪.‬‬

‫"کیوت بود‪ .‬واقعا کیوت بود‪ .‬ولی نمیتونی همونجور که دیدم با هوبی‬
‫این کار رو کردی‪ ،‬با حرف هات از مخمصه خالص شی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1705‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیا متحد بشیم!"‬

‫جونگکوک اصرار کرد‪.‬‬

‫"تهیونگ هنوز توی بازیه و اونطور که شنیدم‪ ،‬واقعا بازیکن خوبیه‪.‬‬


‫شاید هم بهترینه! ولی من و تو میتونیم سرش خراب شیم! حاال ولم کن‬
‫و منم قول میدم بهت وفادار بمونم!"‬

‫نامجون پیشنهاد پسر رو سبک سنگین کرد‪.‬‬

‫"به هر حال تو اونقدرها هم بازیت خوب نیست‪ .‬قبل از اینکه از دست‬


‫هوبی نجاتت بدم‪ ،‬تقریبا سومین نفری میشدی که می رفت بیرون‪".‬‬

‫جونگکوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"درسته ولی میدونی اگر تیم بشیم‪ ،‬شرایط به نفع ما میچرخه‪".‬‬

‫نامجون یه لحظه فکر کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1706‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فعال ولت میکنم‪ .‬بهت ده ثانیه ارفاق میکنم‪ ،‬ولی در عوض باید‬
‫آیتمت رو بذاری کنار‪".‬‬

‫جونگکوک با گیجی پلک زد‪.‬‬

‫"کدوم آیتم؟"‬

‫"آیتمی که واسه پورن انتخاب کردی‪ .‬میخوام از کل اون هفت خوان‬


‫رستمت صرف نظر کنی و تمامش رو فراموش کنی‪".‬‬

‫نامجون پسر رو ول کرد‪ ،‬عقب کشید و دستش رو جلو آورد‪.‬‬

‫"قبوله؟"‬

‫جونگ کوک آروم تنفگش رو پایین آورد و سر اسلحه رو به سمت‬


‫زمین گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1707‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون رسما داشت بین یونگی و نامجون انتخاب میکرد‪.‬‬

‫اگر قبول می کرد‪ ،‬داشت شانس اینکه نامجون رو تحت سلطه خودش‬
‫دربیاره رو از دست میداد‪.‬‬

‫اگر قبول نمیکرد‪ ،‬شانس ناهار خوردن با یونگی و همینطور دوباره‬


‫سلطه پیدا کردن روش رو از دست میداد‪.‬‬

‫"کل روز رو وقت ندارم‪"،‬‬

‫نامجون انگشت ها رو به صورت جونگکوک زد‪.‬‬

‫"تهیونگ با هیچ چراغ قرمزی روی سینه اش هنوز اون بیرونه‪ .‬هستی‬
‫یا نه؟"‬

‫نامجون یا یونگی؟ نامجون یا یونگی؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1708‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خدایا‪ ،‬مثل این بود که بگی مامانت یا بابات‪ .‬گوشیت یا کامپیوترت‪.‬‬


‫خوابیدن یا خوردن‪.‬‬

‫جونگکوک باالخره تصمیمش رو گرفت‪.‬‬

‫به سرعت نور تفنگش رو باال آورد‪ ...‬نامجون درحالیکه چشم هاش از‬
‫تعجب گرد شده بود بهش نگاه کرد‪ ...‬و جونگکوک از روی شونهی‬
‫پسر شلیک کرد‪.‬‬

‫تهیونگ هیسی کشید و چراغ جلیقه اش از جایی که پشت نامجون‬


‫توی تاریکی قایم شده بود‪ ،‬روشن شد‪.‬‬

‫نامجون چرخید‪ ،‬تفنگ خودش رو باال آورد و توی دو دستش گرفت‪.‬‬

‫"د هل؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1709‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جئون جونگکوک‪"،‬‬

‫تهیونگ همونطور که تمام قد‪ ،‬بلند میشد‪ ،‬غرید و بهش زل زد‪.‬‬


‫‪265‬‬
‫"خیانتکار عوضی‪".‬‬

‫"شما دوتا متحد بودین؟"‬

‫نامجون بدون اینکه از پسر بزرگ تر چشم برداره‪ ،‬فریاد زد‪.‬‬

‫جونگکوک با بدبختی سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬فقط توقع داشت طرف اون رو بگیرم‪ ،‬چون باهم دوستیم!"‬

‫تهیونگ دوباره سرپا شد‪ ،‬داشت پشت هم شلیک میکرد‪ ،‬نامجون وقتی‬
‫برای فکر کردن براش نمونده بود‪ ،‬چون پسر بزرگتر یهویی به سمتش‬
‫دوید‪.‬‬

‫‪ 265‬نیاز‪ :‬هییییییییییییحححححح‪ ....‬ویکوک متحد بودن؟!!؟!؟!؟؟!؟!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1710‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بنگ! بنگ! بنگ! بنگ بنگ بنگ! بنگ بنگ بنگ بنگ بنگ بنگ!!!‬

‫نامجون خودش رو جمع کرد و جواب شلیکش رو داد‪.‬‬

‫بنگ بنگ بنگ بنگ بنگ!‬

‫جونگکوک به خاطر جنگی که شروع شده بود‪ ،‬خودش رو جمع کرد‪.‬‬


‫توی یک ثانیه آشوب به پا شده بود و چراغ چشمک زن هم درست‬
‫همون موقع رو برای خاموش و روشن شدن انتخاب کرده بود و این‬
‫باعث میشد جونگکوک کورکورانه نگاه کنه و سردرگم بشه‪.‬‬

‫تهیونگ بدون اینکه مکثی کنه‪ ،‬داشت از موقعیتش علیه نامجون استفاده‬
‫میکرد و پشت سر هم بهش شلیک میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1711‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سریع خودش رو پشت یکی از ستون ها پرت کرد‪ .‬سعی میکرد‬
‫تا با وجود نور های قرمز تیره ای از باالی سرش میگذشتن و به دیوار‬
‫روبه روش میخوردن‪ ،‬نفس تازه کنه‪.‬‬

‫امیدوار بود جونگکوک راستش رو گفته باشه‪ ،‬چون حاال فهمیده بود‬
‫که تهیونگ چه بازیکن خوبیه‪.‬‬

‫پسر آلفا توی سکوت فحشی داد و فرار کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫تهیونگ وقتی دید نامجون فرار کرده‪ ،‬غرید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1712‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی دو پسر داشتن به هم شلیک می کردن‪ ،‬جونگکوک میخواست‬


‫فرار کنه‪ ،‬ولی بخاطر چراغ های چشمک زدن با مخ تو دیوار رفته بود‪.‬‬

‫تهیونگ به سمتش برگشت‪ .‬پسرک داشت سرش رو میمالید و ناله‬


‫میکرد‪ .‬وقتی تهیونگ اون رو هدف گرفت و تفنگش رو به سمت‬
‫سینه اش نشونه رفت‪ ،‬جونگکوک آماده نبود‪.‬‬

‫جونگکوک خشتکش زد‪.‬‬

‫"ته‪"...‬‬

‫"از سر راهم برو کنار‪".‬‬

‫تهیونگ با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1713‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"صبر کن! بهم گوش بده!"‬

‫جونگکوک خواهش کرد‪.‬‬

‫"میدونم از دست نامجون عصبانی هستی‪ ،‬چون تو عاشق یونگی ای و‬


‫اونها هم رو بوسیدن!"‬

‫"یادم نیار!"‬

‫تهیونگ داد زد‪.‬‬

‫"ولی صبر کن! من اشتباه می کردم!"‬

‫جونگکوک مُصِرانه گفت‪.‬‬

‫"فقط بخاطر زاویه بود! فکر نکنم واقعا کاری کرده باشن‪ .‬منظورم اینه‬
‫که‪ ،‬بیخیال! بهش فکر کن! نامجون استریته و از یونگی متنفره‪ ،‬چرا‬
‫باید اصال همچین کاری بکنه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1714‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ بهش نگاه کرد ولی چیزی نگفت‪.‬‬

‫"میتونی بهم شلیک کنی‪ ،‬میدونم بخاطر شلیک کردن به سمتت یکی‬
‫بهت بدهکارم‪ ،‬ولی لطفا به نامجون سخت نگیر‪".‬‬

‫جونگکوک آهی کشید‪.‬‬

‫"دیگه نمیخوام دعوایی باشه‪".‬‬

‫تهیونگ یه لحظه ساکت شد‪ .‬نور چراغ های چشمک زن نصف‬


‫صورتش رو پوشونده بود‪.‬‬

‫بعد به قلب جونگکوک شلیک کرد‪.‬‬

‫نفس جونگکوک بند اومد و دستش رو به دایره قرمز رنگ چسبوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1715‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ببخشید کوک‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪ ،‬عقب کشید‪.‬‬

‫"خصومت شخصی نبود‪ .‬فقط اگر قرار باشه کسی لیاقت تایم تنها بودن‬
‫با یونگی رو داشته باشه‪ ...‬اون منم‪".‬‬

‫جونگکوک رفتن پسر رو در حالی که توی تاریکی محو میشد و به‬


‫نامجون متلک میگفت‪ ،‬تماشا کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون آروم از مسیر تاریک پایین رفت‪ .‬کنار دیوار ایستاده بود‪،‬‬
‫درحالیکه همه جا رو برای تهیونگ زیر نظر داشت‪ ،‬تفنگش رو آماده‬
‫ی شلیک نگه داشته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1716‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میتونست متلک گفتن پسر به خودش رو بشنوه‪ ،‬مشخص بود که‬


‫تهیونگ به دالیل نامشخصی از دستش عصبانی بود‪.‬‬

‫ولی بعد تهیونگ ساکت شد و قلب نامجون به تپش افتاد‪.‬‬

‫به آخر راهرو رفت و به سکوت گوش میداد‪.‬‬

‫صدای هیچ چیزی نمیومد‪.‬‬

‫بدون بقیه ی بازیکن ها‪ ،‬اتاق سکوت مرگباری داشت‪ ،‬البته نور‬
‫چراغهای چشمک زن همچنان داشتن توی چشم هاش می درخشیدن‪.‬‬

‫باال و پایین راهرو رو نگاه کرد ولی هیچ کسی رو ندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1717‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تصمیم گرفت به سمت راست بره و پشت یه ستون قایم بشه‪ .‬یه طرفش‬
‫رو انتخاب کرد و محدوده رو از نظر گذروند‪.‬‬

‫انگار خالی بود‪.‬‬

‫سرش رو چرخوند‪ ...‬و درجا با ته تفنگ پالستیکی ضربه ای توی‬


‫صورتش خورد‪.‬‬

‫"آه!"‬

‫نامجون روی زمین افتاد و تنفگ خودش یه طرف دیگه پرت شد‪.‬‬

‫دستش رو جلوی دهنش گرفت‪ ،‬میتونست خونی که از لب پایینی‬


‫چاک خوردش بیرون میومد رو حس کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1718‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ روش سایه انداخت‪ ،‬تنفنگش رو به سمت سر نامجون هدف‬


‫گرفته بود‪.‬‬

‫"وات د هل؟"‬

‫نامجون هیسی کشید و بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"نمیتونی همچین کاری بکنی! االن از بازی حذف میشی و طبق قاعده‬
‫بازی من برنده میشم؛ خودتم میدونی!"‬

‫تهیونگ جوابی نداد فقط بهش شلیک کرد‪.‬‬

‫نامجون به موقع از زیر دستش غلت خورد‪ ،‬چند باری غلت زد تا یکم‬
‫فاصله بین خودشون ایجاد کنه‪ .‬توی تاریکی و نور چشمک زن ها‬
‫اطرافش رو میگشت تا تنفگش رو پیدا کنه‪ ،‬ولی مشخص بود که‬
‫اسلحه هنوز هم از دسترسش دور بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1719‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یه چیزی رو بهم بگو‪".‬‬

‫تهیونگ با صدای یکنواخت گفت‪.‬‬

‫"چرا باید بگم؟"‬

‫نامجون بهش زل زد و متلک انداخت‪ .‬میتونست حس کنه خون از روی‬


‫پوستش داره پایین میره و آروم روی پیرهنش چکه میکنه‪ .‬لعنت بهش‪،‬‬
‫خیلی از دست تهیونگ کفری بود‪.‬‬

‫تهیونگ دوباره بهش شلیک کرد و این بار‪ ،‬یه امتیاز از برخورد با‬
‫شونهی پسرک گرفت‪.‬‬

‫درد نداشت‪ ،‬ولی نامجون هم مثل بقیه هیسی کشید‪ .‬داشت دود از کلش‬
‫بلند میشد‪.‬‬

‫"متقلب لعنتی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1720‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو و یونگی هم رو بوسیدین؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫نامجون پلک زد‪ ،‬یهویی خشکش زد‪.‬‬

‫امکان نداشت تهیونگ اون ها رو دیده باشه‪ ،‬نامجون به وضوح به یاد‬


‫داشت که اون موقع نگاه پسر بزرگتر به سمت دیگه بود و داشت با‬
‫جونگکوک حرف میزد‪.‬‬

‫"این دیگه چه سوال لعنتی ایه؟"‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"من استریت ام!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1721‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"انکارش نکردی‪".‬‬
‫‪266‬‬
‫تهیونگ خیلی بی عاطفه گفت‪.‬‬

‫"چیش به تو میرسه؟"‬

‫نامجون میتونست ببینه که پسر بزرگ تر اصال اعصاب نداره‪.‬‬

‫یهویی‪ ،‬همه چیز با عقل جور دراومد‪.‬‬

‫تهیونگ عاشق یونگی بود و از اینکه نامجون رو بوسیده بود حسودیش‬


‫شده بود‪.‬‬

‫‪ 266‬نیاز‪ :‬دفعه ی دیگه جمله رو جوری بنویس که منم توش باشم‪ .‬گرچه که گفته بی عاطفه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1722‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پوزخندی زد و همونطور که با دقت یه دستش رو به سمت تفنگش‬


‫که چند سانتی اون طرف ترش افتاده بود میبرد‪ ،‬به آرنج هاش تکیه‬
‫داد‪.‬‬

‫"چطور؟ نگو این دلیلیه که از دستم عصبانی ای!"‬

‫نامجون خندید‪.‬‬

‫"چون یه دختر دبیرستانی کوچولوی حسودی؟"‬

‫تهیونگ هیسی کشید‪ ،‬تفنگش رو بیشتر باال برد و جلو رفت‪.‬‬

‫نامجون دستش رو به عنوان دفاع باال برد‪ .‬تهیونگ پاش رو به شکم‬


‫دانشآموز کوبید و نصف وزنش رو روش انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1723‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون غرید و سعی کرد خودش رو خالص کنه‪ .‬نمیتونست همزمان‬


‫هم خودش رو به تفنگش برسونه هم با تهیونگ دعوا کنه‪ .‬گیر افتاده‬
‫بود‪.‬‬

‫"پس درسته‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"تو و یونگی هم رو بوسیدین‪".‬‬

‫نامجون چیزی نگفت‪ ،‬فقط به پسر زل زده بود‪.‬‬

‫"اولین بارتون بود؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪ ،‬وزنش رو روش بیشتر کرد تا این که نامجون به تقال‬


‫افتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1724‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گمشو کنار از روم روانی!"‬

‫نامجون داد زد‪.‬‬

‫"میدونی که یونگی واسه اون شرط کوفتی‪ ،‬یه روز کامل من رو در‬
‫اختیار داشت! معلومه که اون موقع هم همدیگه رو بوسیدیم!"‬

‫"این چیزی نیست که دارم ازش حرف میزنم‪".‬‬

‫تهیونگ هیسی کشید‪.‬‬

‫"شما دوتا امروز توی کالس هم رو بوسیدین! چیزی بین شما‬


‫دوتاست؟"‬

‫"نه!"‬

‫نامجون سر حرفش موند‪.‬‬

‫"من استریت ام! و از اون عوضی متنفرم! اون یه منحرف لعنتیه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1725‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫این همون حرفی بود که جونگکوک زده بود‪.‬‬

‫تهیونگ به نامجون اعتماد نداشت‪ ،‬ولی تفنگش رو پایین برد و از روی‬


‫پسر کنار رفت‪.‬‬

‫نامجون سرفه ای کرد و با پشت دستش خون رو پاک کرد‪ .‬یهویی‬


‫جلو رفت‪ ،‬تفنگ رو برداشت و به تهیونگ شلیک کرد‪.‬‬

‫پسر بزرگ تر غرید و خودش رو جمع کرد‪ ،‬ولی خیلی دیر بود‪.‬‬

‫یه دایره ی قرمز رنگ پایین پهلوی چپش روشن شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1726‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون برای خوشحالی کردن دست از کارش نکشید‪ .‬روی پاهاش‬


‫پرید و همونطور که تهیونگ فحشی داد و بهش شلیک کرد‪ ،‬به زحمت‬
‫خودش رو پشت یه دیوار قایم کرد‪.‬‬

‫بنگ بنگ بنگ بنگ بنگ بنگ بنگ بنگ!‬

‫نامجون بیرون اومد و دوباره شلیک کرد‪ ،‬حتی وقتی تهیونگ دوباره‬
‫به پهلوش شلیک کرد‪ ،‬صداش درنیومد‪.‬‬

‫االن باهم مساوی بودن‪.‬‬

‫هر کسی که دفعه ی بعد تیر میخورد‪ ،‬میباخت و اون یکی یونگی رو‬
‫میبرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1727‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ناگهان دیگه حس و حال بازی مثل یه بازی لیزر تگ باحال که‬


‫جایزهاش صرف غذا با معلمشونه نبود‪.‬‬

‫انگار جنگ مرگ و زندگی بود‪ ...‬بازنده باید باختن یونگی به اون یکی‬
‫رو تماشا میکرد‪ ...‬مردی که هر دو عاشقش بودن‪.‬‬

‫نامجون خودش رو جمع و جور کرد‪ .‬نقشه ی ریسکی ای داشت ولی‬


‫اگر جواب میداد‪ ،‬میبرد‪.‬‬

‫تنفگش رو به سرش چسبوند و بعد به راهرو برگشت‪.‬‬

‫تهیونگ فورا اون رو پیدا کرد و هدف گذاری کرد‪ ،‬ولی وقتی موقعیتی‬
‫که نامجون داشت رو دید‪ ،‬دست نگه داشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1728‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چه غلطی داری میکنی؟"‬

‫غرید‪.‬‬

‫نامجون تنفگش رو پایین تر آورد تا نور قرمز روی سینه اش بیوفته‪.‬‬

‫"خودم رو حذف میکنم‪ .‬به خودم شلیک میکنم تا تو ببری‪".‬‬

‫تهیونگ به نظر گیج شده بود‪.‬‬

‫"چرا باید همچین کاری بکنی؟"‬

‫"چون واضحه که تو نسبت به من بازیکن بهتری هستی‪ .‬و من ترجیح‬


‫میدم اینجوری ببازم تا اینکه تو بهم سه بار شلیک کنی‪".‬‬

‫تهیونگ آروم یه قدم دیگه نزدیک شد‪ .‬ایستاد‪ .‬و بعد یه قدم دیگه‬
‫برداشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1729‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بهت اعتماد ندارم‪".‬‬

‫تهیونگ سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫نامجون شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬ثابتش میکنم‪".‬‬

‫و بعد شلیک کرد‪.‬‬

‫تهیونگ وقتی دید سومین دایره قرمز روی جلقه ی نامجون روشن شد‪،‬‬
‫پلکی زد‪.‬‬

‫و بعد چراغ های واقعی روشن شد و چشم جفتشون رو زد‪.‬‬

‫"تبریک میگیم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1730‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صدای کارمند زن از اسپیکرها اومد‪.‬‬

‫"بازیکن شماره سه برد!"‬

‫تهیونگ به نامجون که داشت جلیقه اش رو در می آورد‪ ،‬نگاه میکرد‪.‬‬


‫هنوز هم چیزی نمیفهمید‪.‬‬

‫"چرا باید همچین کاری بکنی؟"‬

‫" همونطور که متوجه شدی‪ ،‬من یه بازنده ی زخمی ام‪".‬‬

‫نامجون بدون نگاه کردن به تهیونگی که داشت جلیقه اش رو در‬


‫میاورد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"همش بخاطر اینه که ترجیح میدم طبق استانداردهای خودم برم جلو‪".‬‬

‫تهیونگ دنبال پسر به سمت خروجی‪ ،‬جایی که باید تجهیزاتشون رو‬


‫تحویل می دادن‪ ،‬رفتن و به بقیه که بیرون بودن ملحق شدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1731‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هولی شت! خیلی دراماتیک بود!"‬

‫هوسوک با صدای جیغ مانندی گفت و به سمتشون دوید‪.‬‬

‫"حس میکردم دارم فیلم میبینم!"‬

‫جیمین باهاش موافق بود‪.‬‬

‫"آخرش داشتین درباره ی چی حرف میزدین؟ خیلی جدی به نظر‬


‫میومد!"‬

‫"نامجون! داری خونریزی میکنی!"‬

‫یونگی دانشآموز هاش رو از سر راه کنار زد‪ ،‬صورت پسر رو گرفت‬


‫و شستش رو نزدیک زخمش کشید‪.‬‬

‫ناگهان سرش رو به سمت تهیونگ برگردوند و بهش خیره شد‪.‬‬

‫"دیدم که اونجوری براش کمین کرده بودی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1732‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قبل از اینکه یونگی بتونه حرف دیگه ای بزنه‪ ،‬نامجون یکی از‬
‫دستهاش رو گرفت و متوقفش کرد‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪ ،‬تصادفی بود‪ .‬اونجا تاریک بود و اون نمیتونست واضح‬
‫ببینه‪ .‬از قصد نبود‪".‬‬

‫به پسر بزرگ تر نگاه کرد‪.‬‬

‫"آره‪ .‬تصادفی بود‪".‬‬

‫تهیونگ سری تکون داد‪.‬‬

‫به چه دلیل کوفتی ای نامجون داشت دوباره نجاتش داد؟‬

‫یونگی اخمی کرد‪ ،‬ولی دستش رو دور نامجون انداخت و به سمت‬


‫سرویس بهداشتی برد‪.‬‬

‫"بقیه رو برگردون مدرسه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1733‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به تهیونگ گفت‪.‬‬

‫تهیونگ رفتنشون رو دید‪.‬‬

‫اون بازی رو برده بود‪ ...‬ولی میشه یه نفر بهش بگه چرا انقدر حس‬
‫بازنده هارو داشت؟‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫یونگی نامجون رو لبه ی سینگ نشوند‪ ،‬یکم دستمال توالت رو خیس‬


‫کرد و با ضربه های آروم به زخمش زد‪.‬‬

‫"چرا همچین حرفی زدی؟"‬

‫یونگی همونطور که کارش رو میکرد‪ ،‬زیر لب گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1734‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مشخص بود که تصادف نبوده‪".‬‬

‫نامجون شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"اون عاشقته‪ .‬نمیتونه کاری با احساساتش بکنه‪ ،‬همونجور که تو‬


‫نمیتونی خودت رو مجبور کنی اون رو دوست داشته باشی‪ .‬حداقل‬
‫حقش یه ناهار باهات هست‪".‬‬

‫پوزخندی زد‪.‬‬

‫"و من میتونم بعدش برای دسر تو رو برای خودم بردارم‪".‬‬

‫دست هاش رو پایین برد و باسن دوست پسرش رو فشار داد‪.‬‬

‫یونگی پوزخندی زد و همونطور که به جلو خم میشد تا دانشآموزش‬


‫رو برای بوسه بگیره‪ ،‬دستمال رو از سر شونه اش جایی پرت کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1735‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون از سوزشی که زبون یونگی با برخورد به زخمش ایجاد میکرد‪،‬‬


‫نالید و مرد رو نزدیکتر‪ ،‬جایی بین پاهاش کشید‪ .‬باید یکم پایین خم‬
‫میشد تا بتونن هم رو ببوسن‪ .‬و وقتی دید یونگی روی نوک‬
‫انگشتهاش ایستاده و بهش نمیرسه‪ ،‬نتونست خنده اش رو جمع کنه‪.‬‬

‫یونگی عقب کشید‪.‬‬

‫"ساب کوچولوی بخشنده ی شیرین من‪".‬‬

‫اووو ای کشید‪.‬‬

‫نامجون یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"به کی میگی کوچولو؟"‬

‫"وقتی من و تهیونگ بریم بیرون حسودیت نمیشه؟"‬

‫یونگی پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1736‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪ .‬به هر حال باید ظاهر رو حفظ کنیم‪".‬‬

‫یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫"شاید ساب کوچولوم یکمی عقل هم داره‪".‬‬

‫"خفه شو عوضی‪".‬‬

‫نامجون خرخری کرد و همونطور که برای یه بوسه ی دیگه جلو‬


‫میرفت‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1737‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهل و هشتم‬

‫چند ساعت بعد توی همون شب‪ ،‬سوکجین پشت میزش نشسته بود و‬
‫برگه های تکالیف ریاضیش اونجا پخش و پال بود‪ .‬ولی اصال روی اون‬
‫سواالت تمرکز نداشت‪.‬‬

‫ذهنش توی اونجا جا مونده بود و دوباره و دوباره یکی به دو کردنش‬


‫با نامجون رو توی مغزش پلی میکرد‪.‬‬

‫بیشتر بخاطر اینکه صحنه ی هاتی بود‪ ،‬ولی بخاطر اینکه یه چیزی هی‬
‫بهش غر میزد و مجبورش میکرد دوباره و دوباره فکرش مشغول بشه‪،‬‬
‫هم بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1738‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫فلش بک‪ -‬اتاق بازی لیزر تگ‬

‫سوکجین با دیدن اینکه جونگ کوک دوید‪ ،‬پوزخندی زد‪ ،‬ولی تصمیم‬
‫گرفت تعقیبش نکنه‪.‬‬

‫هوسوک همون اطراف بود و میتونست گیرش بندازه‪.‬‬

‫سوکجین چرخید و به محض اینکه این کار رو کرد‪ ،‬تیری به قلبش‬


‫خورد‪.‬‬

‫به سمت عقب لغزید و به سینه اش که حاال روشن شده بود نگاه کرد‪.‬‬
‫بعد به انتهای راهرو نگاه کرد و نامجون رو در حال نزدیک شدن به‬
‫خودش دید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1739‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پوزخندی زد‪.‬‬

‫"چه شاعرانه‪ .‬به قلبم تیر زدی کیم نامجون‪".‬‬

‫"اصال از اینکه یه قلب داری سورپرایز شدم‪".‬‬

‫نامجون همونطور که دوباره بهش شلیک کرد‪ ،‬گفت‪ .‬سوکجین سریع‬


‫خودش رو به دیوار چسبوند و به موقع به اون گلولهی نوری جا خالی‬
‫داد‪.‬‬

‫"اصال چرا داری بازی میکنی؟"‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫"تو از آقای مین متنفری!"‬

‫نامجون جواب نداد‪ ،‬فقط دوباره شلیک کرد و این بار‪ ،‬سوکجین‬
‫نتونست به موقع جا خالی بده‪ .‬پهلوش با رنگ قرمز روشن شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1740‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫فحشی داد‪ ،‬میدونست به چوخ رفته‪ .‬خوشبختانه هوسوک حداقل جونگ‬


‫کوک رو از سر راه برداشته بود‪.‬‬

‫"نکنه میخوای بازی رو ببری که هیچ کدوممون از شام خوردن باهاش‬


‫فیض نبریم؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫نامجون سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"دقیقا‪ .‬بیا بنا رو برهمین بذاریم‪".‬‬

‫سوکجین هدف دقیقی گرفت و شلیک کرد‪ .‬ولی نامجون سریع بود‪،‬‬
‫بدنش رو کج کرد و جا خالی داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1741‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بعد‪ ،‬پسر بلندتر یهویی فاصله ی بینشون رو دوید‪ .‬سوکجین تکونی‬


‫خورد‪ ،‬شلیک کرد‪ ،‬ولی حتی یدونه اش هم به پسر آلفا نخورد‪ .‬و بعد‬
‫سوکجین به یه ستون هل داده شد‪ ،‬همونطور که نامجون به ستون قفلش‬
‫کرد‪ ،‬تفنگش یه طرف دیگه پرت شد‪.‬‬

‫"چرا انقدر بازی رو جدی گرفتی؟"‬

‫سوکجین نفس نفس میزد‪ ،‬به چشم های باریک شده و متمرکز نامجون‬
‫زل زده بود‪.‬‬

‫با عقل جور در نمیومد‪ .‬فکر میکرد نامجون یه کاری میکنه که عمدا‬
‫ببازه؛ چون مطمئن بود پسر چال دار ترجیح میداد دیکش رو بذاره الی‬
‫در ماشین و در رو بهم بکوبه تا اینکه با مردی که بیشتر از هرکسی‬
‫ازش بدش میاد شام بیرون بره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1742‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی نامجون کامال داشت برعکسش عمل میکرد‪ ...‬داشت سرسختانه‬


‫بازی میکرد‪ ،‬دنبال تک تک همکالسی هاش میرفت و از دور‬
‫خارجشون میکرد‪.‬‬

‫"همون بچه خوشگله بمون جین‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪ ،‬انگشت هاش رو از باال به پایین روی لپ‬


‫سوکجین کشید‪.‬‬

‫"از عقلت استفاده نکن‪".‬‬

‫و بعد آخرین تیر رو شلیک کرد‪.‬‬

‫اتمام فلش بک‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1743‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین اخمی کرد و درحالیکه فکر میکرد‪ ،‬از پنجره به بیرون نگاه‬
‫کرد‪.‬‬

‫شاید نامجون فقط باید توی هر چیزی که به ورزش مربوط میشد حرف‬
‫اول رو میزد‪ ،‬چون اون پسر آلفای دامیننتی بود‪ .‬مثل اون بچههای‬
‫باشگاهی که حس میکنن از یه جای فیل افتادن ولی در واقع از مال‬
‫‪267‬‬
‫مورچه افتادن‪.‬‬

‫سوکجین ناخنش رو گاز گرفت‪ ،‬سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬


‫نه‪ ،‬نامجون ذاتش همین بود‪ ،‬ولی میتونست هر وقت بخواد بذارتش‬
‫کنار و روی چیز دیگه ای تمرکز کنه‪.‬‬

‫نامجون میخواست ببره‪ .‬این مهم بود‪.‬‬

‫‪ 267‬نیاز‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1744‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی خب‪ ...‬چرا آخرش تسلیم شد؟‬

‫از اونجایی که سوکجین داشت با بقیه ی همکالسی هاش بازی رو از‬


‫بیرون تماشا میکرد و نمیتونستن صدای صحبت های نامجون و تهیونگ‬
‫رو بشنون‪.‬‬

‫وقتی نامجون به خودش شلیک کرد‪ ،‬شوکه شد‪.‬‬

‫کی تا آخرین لحظه بازی میکنه تا فقط دو نفر توی بازی بمونن و بعد‬
‫به خودش شلیک میکنه؟‬

‫مگه چی عوض شده بود؟‬

‫سوکجین آهی کشید‪ ،‬به تکالیفش نگاهی انداخت‪.‬‬

‫معادله درجه دوم از مشکل نامجون راحت تر به نظر میومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1745‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫یونگی یه کیف دستش بود‪.‬‬

‫از روی شونه اش آویزون بود و انگار بهش توجهی نداشت‪.‬‬

‫تهیونگ بهش زل زده بود‪ ،‬واسش سوال بود که چی توی کیفه‪.‬‬


‫‪268‬‬
‫یونگی به جز گوشواره و حلقه‪ ،‬اکسسوری نمیداخت‪.‬‬

‫میزبان رستوران به سمت میزهاشون راهنماییشون کرد‪ ،‬بهشون منو داد‬


‫و بهشون گفت از غذاتون لذت ببرید‪.‬‬

‫تهیونگ منو رو باز کرد و دنبال گرون ترین چیزی که میتونست‬


‫سفارش بده گشت‪.‬‬

‫‪ 268‬عاطفه‪ :‬گایز کیف اکسسوری حساب میشه‪ ،‬گیج نشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1746‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میخواست از یونگی بخواد تا اون رو ببوسه‪ .‬تهیونگ اون مرد رو سال‬


‫ها بود که میشناخت‪ ،‬زیر و روی یونگی رو میدونست‪.‬‬

‫اگر یونگی می غرید و بهش تیکه مینداخت‪ ،‬میدونست که داره راست‬


‫میگه‪.‬‬

‫اگر خفه میشد‪ ،‬یعنی داشت دروغ میگفت یا یه چیزی رو مخفی میکرد‪.‬‬

‫پیشخدمت برگشت‪ ،‬یه بطری مشروب روی میزشون گذاشت و بعد با‬
‫عجله رفت تا به بقیه کارها برسه‪.‬‬

‫یونگی بطری رو باز کرد و برای جفتشون دو لیوان ریخت‪.‬‬

‫"بازی جالبی بود‪".‬‬

‫یونگی گفت‪ ،‬یه قلپ از اون مایع قرمز رنگ رو نوشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1747‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ شونه ای باال انداخت‪ ،‬منو رو بدون خوندن کناری انداخت‪.‬‬

‫"وقتی فهمیدم همتون میخواید لیزر تگ بازی کنید جا خوردم‪".‬‬

‫یونگی ادامه داد‪.‬‬

‫"چون میدونم چقدر تو کارت توش خوبه‪".‬‬

‫"فقط میخواستم یکم خوش بگذرونم‪ ،‬همین‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"هممم‪ .‬فقط معصومانه با همکالسی هات خوش بگذرونی‪ .‬واسه همین‬


‫لب نامجون رو جر دادی‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫"چرا انقدر نگران حال اونی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1748‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"گفتم که تصادفی بود‪".‬‬

‫"نبود‪ ،‬و هممون این رو میدونیم‪".‬‬

‫یونگی بهش زل زد‪.‬‬

‫"از قصد بهش صدمه زدی‪ .‬و منم طرف کسی رو نمیگیرم‪ .‬اگر تو‪،‬‬
‫جیمین‪ ،‬جین یا هرکس دیگه ای هم صدمه میدید باز هم عصبانی‬
‫میشدم‪".‬‬

‫تهیونگ دهنش رو باز کرد تا بحث کنه‪ ،‬ولی بعد یونگی دستش رو به‬
‫اون طرف میز رسوند و دست پسر رو گرفت‪.‬‬

‫تهیونگ مکث کرد و به دست های بهم پیچیده شدشون نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1749‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سرش رو کج کرد‪ ،‬با یه لحن مالیم به تهیونگ خیره شده بود‪.‬‬

‫"ته ته‪ ...‬بهم گوش کن‪ .‬میدونم من و تو از اول باهم سر و سری داشتیم‪.‬‬
‫میدونم من عشق اولت‪ ،‬بوسه اولت‪ ،‬اولین مردی که احساساتت رو به‬
‫دست آورد و اولین کسی که باکرگیت رو ازت گرفت‪ ،‬بودم‪ .‬کامال‬
‫درک میکنم که فکر میکنی نسبت به بقیه دانشآموزها به من نزدیک‬
‫تری‪ .‬تو اول بیبی بوی من بودی‪".‬‬

‫تهیونگ نگاهش رو گرفت‪ ،‬دستش توی چنگ یونگی می لرزید‪.‬‬


‫خاطراتش به سمتش هجوم آورده بودن‪.‬‬

‫"و میدونم وقتی رفتم تا یه جای دیگه درس بدم‪ ،‬هیچ کس دیگهای‬
‫رو توی خونه ات نیاوردی و این باید حس تنهایی بهت داده باشه‪".‬‬

‫یونگی با صدای عمیق با احساسات ادامه داد‪.‬‬

‫تهیونگ ترجیح داد ساکت بمونه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1750‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و بعد که شنیدی همچین کالسی برداشتم‪ ،‬حتما این حس بهت دست‬
‫داده که با یه مشت بچه بهت خیانت کردم‪".‬‬

‫یونگی درحالیکه با شستش روی پوست تهیونگ طرح هایی میکشید‪،‬‬


‫گفت‪.‬‬

‫"و بخاطر همین‪ ،‬من عمیقا متاسفم‪ .‬اصال قصد نداشتم اینجوری بهت‬
‫صدمه بزنم‪ .‬میتونم بفهمم چرا از دست من یا همکالسیت عصبانی‬
‫هستی‪ .‬ولی خواهشا‪ ،‬فقط از من عصبانی باش‪ .‬اون ها توی هیچ قسمتی‬
‫از این ماجرا تقصیری ندارن‪ .‬به ما ربطی ندارن‪".‬‬

‫یونگی به دستیار سابقش نگاه کرد‪.‬‬

‫"حاال هرچی‪".‬‬

‫تهیونگ زیر لب گفت‪ ،‬سرخ شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1751‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اینکه یونگی از دردی که باعثش شده بود خبر داشت‪ ،‬حس خوبی بود‪.‬‬
‫انگار یه باری رو از روی شونه اش برداشته بودن‪.‬‬

‫"حاال هر چی نیست‪ .‬جدیه‪ .‬تو آدم خوبی هستی که لیاقت جوری که‬
‫من باهات رفتار کردم رو نداشتی‪".‬‬

‫یونگی روی حرفش ایستاد‪.‬‬

‫"و بخاطر همین من آوردمت اینجا‪".‬‬

‫تهیونگ همونطور که یونگی کیف رو روی میز گذاشت‪ ،‬بهش نگاه‬


‫کرد‪ .‬با فکر به اینکه ممکنه چی توی اون کیف باشه گیج شده بود‪.‬‬

‫یونگی کیف رو باز کرد و یه دفتر در آورد‪.‬‬

‫چشم های تهیونگ گرد شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1752‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی؟ تو چطور‪"...‬‬

‫"من شنیدم که به نامجون گفتی این رو دور انداختی‪ ،‬همون روزی که‬
‫برده ی من بود‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد و جلد دفتر رو باز کرد‪.‬‬

‫تهیونگ به صفحه هاش زل زده بود‪ .‬تمام زحماتش توی دوره ی چند‬
‫ساله ای که روی یونگی تحقیق کرده بود‪ .‬و حاال یونگی داشت اون‬
‫رو میخوند‪.‬‬

‫یونگی همونطور که نوشته ها رو از چشم میگذروند‪ ،‬سری برای خودش‬


‫تکون داد‪.‬‬

‫"تو محقق خوبی هستی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1753‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"الزم نیست که‪ ...‬فقط باید دوباره بندازیش دور‪".‬‬

‫تهیونگ زیرلب گفت‪ ،‬سریع مشروبش رو برداشت و پایین فرستاد‪.‬‬

‫یونگی کارتی که روی جلدش چسبیده بود رو برداشت‪ .‬کارت کاریه‬


‫یه دانشگاه مشهور‪.‬‬

‫"چرا بهم نگفتی داری برای بورسیه گرفتن مینویسی؟"‬

‫یونگی سرش رو کج کرد‪ ،‬کارت رو باال نگه داشت‪.‬‬

‫تهیونگ آهی کشید‪.‬‬

‫"چون مهم نیست چرا داشتم اون رو مینوشتم‪ ،‬مهم اینه که متوقفش‬
‫کردم چون داشتم بهت صدمه میزدم‪".‬‬

‫یونگی کارت رو به سمت دانشآموز برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1754‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ تظاهر کرد که بهش نگاه نمیکنه‪ ،‬ولی نمیتونست مقاومت‬


‫کنه‪.‬‬

‫دانشگاه هیوارد‪ ،‬هاروارد کره بود‪ .‬هر کسی اونجا میرفت‪ ،‬به اندازه‬
‫بیل گیس و استیو جابز موفق میشد‪ .‬این دانشگاه رویاییش بود‪ ،‬تمام‬
‫آیندش‪ .‬ولی انقدر گرون بود که تنها راه اونجا رفتنش بورسیه بود‪ .‬و‬
‫بعد فهمیده بود که دپارتمان تحقیقات هر سال به بهترین مقاله‬
‫آکادمیک بورسیه میده‪.‬‬

‫تهیونگ فورا کارش رو شروع کرده بود‪ ،‬اون همینطور عاشق نوشتن‬
‫بود‪ .‬و بعد وقتی با یونگی آشنا شد و از اختاللش بو برد‪ ،‬انگار خدا همه‬
‫چیز رو کنار هم چیده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1755‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی بعد از مصاحبه با شوگا‪ ،‬تهیونگ متوجه شده بود بورسیه ارزش‬
‫صدمه زدن به مردی که واقعا عاشقشه رو نداره‪.‬‬

‫حاال به دفتر کثیف زل زده بود‪ .‬فقط زل زده بود‪.‬‬

‫"نمیتونی همینجوری کل آینده ات رو دور بندازی‪".‬‬

‫یونگی سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"به عنوان یه معلم‪ ،‬نمیتونم دست رو دست بذارم و اجازه بدم‬


‫دانشآموزم بیخیال تحصیالتش بشه‪".‬‬

‫تهیونگ پلکی زد‪ ،‬نگاهش رو از دفتر به معلمش داد‪.‬‬

‫"چی میخوای بگی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1756‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی لبخند گرمی بهش زد‪ .‬یه لبخند یونگی طور‪ .‬لبخندی که‬
‫تهیونگ در کل تایمی که با یونگی آشنا شده بود‪ ،‬چند باری بیشتر‬
‫ندیده بود‪.‬‬

‫"دارم میگم میخوام باهات مصاحبه داشته باشم‪ .‬یه مصاحبه کامل‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1757‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت چهل و نه‬

‫"تو چه غلطی کردی؟!"‬

‫نامجون درحالیکه دست هاش رو به سینه اش زده بود‪ ،‬هیسی کشید‪.‬‬

‫"احمقی چیزی هستی؟! به چه دلیل کوفتی ای باید همچین حرفی بهش‬


‫بزنی؟ اون حق نداره این ها رو ببینه! اون عوضیه!"‬

‫تهیونگ ابروهاش رو باال برد‪ .‬چند قدم اون طرف تر از جایی که‬
‫نامجون و یونگی داشتن بحث میکردن ایستاده و دفترش رو توی دستش‬
‫نگه داشته بود‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬الو؟ من اینجام‪ ،‬میتونم بشنوم‪ ،‬مرسی‪".‬‬

‫یونگی سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1758‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیبی اشکال نداره‪ .‬واسه همش برنامه دارم‪ .‬اشکال نداره‪ .‬میدونی که‬
‫یونی و شوگا خطرناک نیستن‪ ،‬و یونجی هم تا وقتی که بدونه آدم‬
‫خوبی هستی‪ ،‬اوکیه و دلیلی نداره فکر کنه که تهیونگ آدم بدیه‪".‬‬

‫نامجون همونطور که به زل زدنش ادامه میداد‪ ،‬با انگشت هاش به‬


‫بازوش ضربه میزد‪ .‬اصال از این برنامه خوشش نمیومد‪.‬‬

‫"من درباره اون ها نگران نیستم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"و به عالوه‪ ،‬اصال چطوری میخوای این کار رو بکنی؟ باید تک به‬
‫تک تحریک بشن تا بیان بیرون‪ .‬شوگا فقط وقتی در خطر باشی بیرون‬
‫میاد‪ ،‬پس تهیونگ چیکار میخواد بکنه‪ ...‬یه چاقوی لعنتی بذاره زیر‬
‫گلوت؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1759‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هیچوقت همچین کاری نمی کنم!"‬

‫تهیونگ عصبانی شد‪.‬‬

‫"اصال چطور جرات میکنی همچین پیشنهادی بدی؟"‬

‫"بسه‪".‬‬

‫یونگی دستور داد و هر دو پسر ساکت شدن‪.‬‬

‫مرد بزرگتر به سمت صندلی ای که پشت سرش بود رفت‪ .‬یه دسته‬
‫طناب روش بود‪.‬‬

‫"آگوست مهار میشه‪ ،‬پس نگران اون نباش‪ .‬و در جواب سوالت که‬
‫بقیه چطور میان بیرون‪ ،‬باید بگم که نقشه ش رو ریختم‪".‬‬

‫نامجون نگاه دوست پسرش به سمت میزی که یه سری چیزها روش‬


‫پخش بود رو دنبال کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1760‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کیسه نوارها‪ ،‬پاپیون مشکی‪ ،‬و کیتی عروسکی که بوی توت فرنگی‬
‫میداد اونجا بود‪.‬‬

‫"نوارها برای شوگا‪ ،‬پاپیون برای یونجی و بچه گربه هم برای یونی‪"،‬‬

‫تهیونگ درحالیکه نگاهش رو باال میبرد‪ ،‬اشاره کرد‪.‬‬

‫"ولی برای آگوست از چی استفاده میکنیم؟"‬

‫یونگی به دوست پسرش نگاه کرد‪.‬‬

‫"نامجون‪"...‬‬

‫"نه!"‬

‫نامجون عقب کشید‪ ،‬دست هاش رو جلوش نگه داشت و سرش رو به‬
‫چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"عمرا! اصال همچین کاری نمیکنم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1761‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو راحت تر از هرچیزی تحریکش میکنی‪".‬‬

‫یونگی ازش خواهش کرد‪ ،‬به سمتش رفت و کمر دانشآموزش رو‬
‫گرفت‪.‬‬

‫"ازت خواهش میکنم نامجون!"‬

‫نامجون محکم تر به تکون دادن سرش به چپ و راست ادامه داد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬من به تو صدمه نمیزنم که به اون کمک کنم!"‬

‫به مسیری که به تهیونگ منتهی میشد اشاره کرد‪.‬‬

‫"بیبی‪ ،‬بهم گوش کن‪".‬‬

‫یونگی زیر لب گفت‪ ،‬دانشآموز رو آروم کرد و موهاش رو از توی‬


‫صورتش کنار زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1762‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میدونم که همچین کاری رو دوست نداری و ازت ممنونم‪ .‬میدونم که‬


‫برای تو هم سخته‪ ،‬خصوصا با اون کاری که آگوست اون بار میخواست‬
‫باهات بکنه‪ .‬ولی این برای ته مهمه‪ ،‬برای منم مهمه‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت هوفی کشید‪ ،‬ولی همونطور که به چشم های‬


‫ملتمس یونگی نگاه میکرد‪ ،‬حس کرد خواسته ی خودش درهم خرد‬
‫شد‪.‬‬

‫باالخره آهی کشید و سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬ولی اون رو آخر از همه بیرون میاریم‪ .‬و اگر ببینم اوضاع‬
‫قاراش میشه‪ ،‬تمام این داستان رو کنسل میکنم‪".‬‬

‫یونگی لبخندی زد‪.‬‬

‫"مرسی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1763‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ نگاهش رو بینشون چرخوند‪ ،‬سردرگمی از روی صورتش‬


‫مشخص بود‪.‬‬

‫"از کی بیبی صداش میزنی؟ و از کی بهت اجازه داده بیبی صداش‬


‫بزنی؟"‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت بهش گفت‪.‬‬

‫"اگر یه قطره خون از دماغ یونگی بیاد به خدا صد برابرش رو سرت‬


‫میارم‪".‬‬

‫"و از کی تاحاال سالمتی یونگی برات مهم شده؟"‬

‫تهیونگ سردرگم شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1764‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی در حالیکه روی صندلی مینشست‪ ،‬با استرس به کیسه نوارها‬


‫نگاه کرد‪ .‬انگشت های کشیده اش رو روی رونهاش میکشید و‬
‫ضربان قلبش داشت باال میرفت‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬دوربین داره فیلم میگیره؟"‬

‫تهیونگ با عجله به سمت دوربین که روی سه پایه گذاشته شده بود‬


‫رفت و یونگی که روی صندلی بود رو توش دید‪.‬‬

‫"هنوز نه‪ ،‬دقیقا ساعت شش عصر ضبطش رو شروع میکنم‪ ،‬پس سه‬
‫دقیقه وقت داریم‪".‬‬

‫یونگی سری تکون داد‪ .‬به نامجون که فقط بیرون کادر ایستاده بود و‬
‫انگار از داستان خوشش نمیومد‪ ،‬نگاهی انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1765‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ته‪ ،‬میتونی قبل از اینکه شروع کنیم‪ ،‬یه لیوان آب برای من بیاری؟"‬

‫یونگی پرسید‪.‬‬

‫تهیونگ سری تکون داد‪.‬‬

‫"معلومه! هر چی تو بگی!"‬

‫با عجله به سمت آشپزخونه رفت و به محض اینکه از دید خارج شد‪،‬‬
‫یونگی به سمت دوست پسرش برگشت‪.‬‬

‫"این داستان عاقبت خوبی نداره‪ ،‬از من گفتن‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1766‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هیچ اتفاقی نمیوفته‪".‬‬

‫یونگی بهش اطمینان داد‪.‬‬

‫نامجون به تندی بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"چجوری برت گردونم؟"‬

‫"نامجون‪"...‬‬

‫پسر به سمت معلمش رفت‪ ،‬دست های کوچیکش رو گرفت و محکم‬


‫توی دست هاش گرفت‪.‬‬

‫"نمیخوام از دستت بدم‪ .‬تو برای من خیلی مهمی‪ ...‬من‪"...‬‬

‫به چشم های یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1767‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪269‬‬
‫"من عاشقتم مین یونگی‪".‬‬

‫یونگی از شدت شوک ساکت شده و چشم هاش گرد شده بود‪.‬‬

‫"آه‪"...‬‬

‫تهیونگ با یه لیوان آب توی دست هاش برگشت‪ .‬توی اون یکی‬


‫دستش هم چند تا قرص سفید بود‪.‬‬

‫"گفتم شاید سر درد بگیری‪ ،‬واسه همین برات آسپرین آوردم‪".‬‬

‫یونگی گلوش رو صاف کرد و از روی شونه ی نامجون به اون طرف‬


‫نگاه کرد‪.‬‬

‫"مرسی ته‪ .‬فعال میتونی روی میز بذاریشون‪ .‬بیاید با شوگا شروع کنیم‪".‬‬

‫‪ 269‬عاطفه‪ :‬میدونم از قلباتون داره نوتال میچکه؛ باید بگم صیم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1768‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مطمئنی؟"‬

‫تهیونگ به اون کیسه نگاهی کرد‪.‬‬

‫" میدونی که واقعا مجبور نیستیم همچین کاری بکنیم‪ .‬دانشگاه های‬
‫دیگه ای هم هستن که بتونم برم‪ .‬میتونم شوگر ددی پیدا کنم‪ .‬میتونم‬
‫کارتون خواب بشم‪".‬‬

‫یونگی سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ .‬تو دانشآموزمی و من معلمتم‪ .‬این برای تحصیالتته و چیزی مهمتر‬


‫از آینده تو برای من وجود نداره‪".‬‬

‫نه حتی خودم‪.‬‬

‫نامجون همونطور که تهیونگ دوربین رو زاویه بندی میکرد‪ ،‬با بی میلی‬


‫عقب کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1769‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ممنون یونگی‪".‬‬

‫تهیونگ زمزمه کرد و رو به روش روی مبل نشست‪.‬‬

‫یونگی لبخندی بهش زد‪.‬‬

‫"این کار برای اولینم چیزی نیست‪".‬‬

‫نامجون قیافه ای گرفت‪ ،‬کامال حسودیش شده بود‪.‬‬

‫ولی بدون نشون دادن رابطه خودش و یونگی نمیتونست کار دیگه ای‬
‫بکنه‪ ،‬پس ساکت موند‪.‬‬

‫تهیونگ کیف رو برداشت‪ ،‬و با تکون خوردن نوارها روی هم مکث‬


‫کرد‪.‬‬

‫"پس فقط میخوای یه نگاهی بهشون بندازی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1770‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه فقط ظاهرشون‪ .‬یکیش رو پلی کن‪".‬‬

‫چشم های تهیونگ گرد شد‪.‬‬

‫"پلی کنم؟"‬

‫"نه!"‬

‫نامجون فورا جلو اومد‪.‬‬

‫"معلومه که نه! این دیگه خیلیه!"‬

‫"من قبال چیزی که تو اون کیسه اس رو دیدم‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1771‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دیگه اینجوری فایده نداره‪ .‬باید یه قدم جلوتر بری تا شوگا بیاد بیرون‪.‬‬
‫نوار رو پلی کن‪".‬‬

‫تهیونگ دستش رو داخل برد و نوار ویدیویی رو بیرون کشید‪ .‬معذب‬


‫شده بود‪.‬‬

‫"مطمئنی؟"‬

‫یونگی سری تکون داد‪ ،‬قلبش داشت توی دهنش میزد‪ .‬از همین االن‬
‫حس میکرد حالش خوب نیست‪ .‬ولی بخاطر دانشآموزهاش هر کاری‬
‫میکرد‪.‬‬

‫"اشکالی نداره‪ .‬به اندازه کل نوار طولش نمیدم‪ ،‬شاید حتی یک دقیقه‬
‫هم نشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1772‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر آگوست به جای شوگا بیاد چی؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫یونگی سری تکون داد‪.‬‬

‫"شاید بیاد‪".‬‬

‫طناب رو برداشت و به تهیونگ داد‪.‬‬

‫"کار از محکم کاری عیب نمیکنه‪ ...‬همین االن من رو ببند‪".‬‬

‫"ولی‪"...‬‬

‫"حرفم رو گوش کن بیبی بوی‪".‬‬

‫یونگی هشدار داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1773‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ با عجله به سمتش رفت و با عذر خواهی‪ ،‬طناب رو دور باال‬


‫تنه ی یونگی بست‪.‬‬

‫نامجون داشت خود خوری میکرد که یه مشت توی دیوار نکوبه‪ .‬از‬
‫همه چیز درباره این اتفاق متنفر بود‪ .‬دوست پسرش مجبور نبود همچین‬
‫چیزی رو تحمل کنه‪ .‬دوست پسرش نباید بسته میشد و وحشتناکترین‬
‫چیزی که براش اتفاق افتاده بود رو ببینه‪.‬‬

‫دوست پسرش باید قبل از اینکه این داستان شروع بشه‪ ،‬بهش میگفت‬
‫دوستش داره‪.‬‬

‫تهیونگ عقب رفت‪.‬‬

‫"خوبه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1774‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی قدرت گره ها رو سنجید‪ .‬سعی کرد دست هاش رو از پشتش‬


‫تکون بده‪ ،‬ولی نتونست‪.‬‬

‫"خوبه‪ ،‬مشکلی پیش نمیاد‪".‬‬

‫تهیونگ سری تکون داد و توجهش رو به تلوزیون داد‪ .‬کنترل رو‬


‫برداشت‪ ،‬روشنش کرد و قسمت ‪ HDMI‬رو آورد تا بتونه نوار رو پلی‬
‫کنه‪.‬‬

‫وقتی یونگی زیرزمین خونه ی پدریش رو تشخیص داد‪ ،‬نفسش بند‬


‫اومد‪ .‬اونجا جایی بو که پدرش تمام این جلسات رو فیلم برداری کرده‬
‫بود‪.‬‬

‫نامجون روش رو برگردوند‪ ،‬قبال پنج ثانیه ازش رو دیده بود و حاال‬
‫نمیخواست براش تکرار بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1775‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ نگاهش رو به یونگی داد‪ ،‬منتظر زمانی بود که یکی دیگه‬


‫جاش رو بگیره‪.‬‬

‫یونگی صفحه تلوزیون رو نگاه کرد‪ ،‬چشم هاش گرد و پر از تصاویری‬


‫که تلوزیون نشون میداد‪ ،‬شد‪.‬‬

‫اون فقط سه سالش بود و لخت وسط زیر زمین ایستاده بود‪ .‬دست های‬
‫کوچولوش رو روی بازوهاش میکشید‪.‬‬

‫"بابا‪ ،‬سردمه!"‬

‫یونگی نالید‪ ،‬صداش یکم باال رفته بود‪.‬‬

‫"میخوام برم با مامان تلوزیون ببینم! "‬

‫"مامان االن تو فروشگاهه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1776‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه صدای عمیق گفت‪ .‬یونگی با تشخیص صدای پدرش حس کرد که‬
‫اشک داره توی چشم هاش جمع میشه‪ .‬لب هاش رو گاز گرفت که‬
‫بلند گریه نکنه تا نامجون قید همه چیز رو نزنه‪.‬‬

‫"چرا این پایینیم؟"‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"چرا بابا لباسای یونگی رو درآورده؟"‬

‫"تو میخوای پسر خوب بابایی باشی‪ ،‬مگه نه یون؟"‬

‫یونگی سری تکون داد و شستش رو توی دهنش برد‪.‬‬

‫"خوبه‪ .‬پس همون کاری که ددی میگه رو بکن‪ .‬بچرخ یون‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1777‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سه ساله همین کار رو کرد و همزمان یونگی فعلی هم سرش‬


‫رو پایین انداخت‪ ،‬دیگه نمی تونست ببینه‪ .‬بر خالف میلش هق هقی‬
‫ازش شنیده شد‪.‬‬

‫"یونگی؟"‬

‫تهیونگ سریع تلوزیون رو خاموش کرد‪.‬‬

‫"یونگی خوبی؟"‬

‫نامجون هم سریع به سمتش رفت‪.‬‬

‫"یونگی؟"‬

‫به سختی شونه های معلمش رو تکون داد‪ .‬نگاهی به تهیونگ انداخت‪.‬‬

‫"بهت گفته بودم این فکر خوبی نیست!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1778‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مرد آروم سرش رو باال آورد‪ .‬موهاش رو از توی صورتش کنار زد و‬


‫چند باری پلک زد‪.‬‬

‫"سالم پسرا‪ .‬لطفا جلوی گوش یونگی داد نزنید‪ ،‬ممکنه بهشون آسیب‬
‫برسه‪".‬‬

‫جفت پسرها یه قدم عقب رفتن و به مرد روی صندلی خیره شدن‪.‬‬

‫"شوگا؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫شوگا سری تکون داد‪ .‬به خودش نگاهی انداخت‪ ،‬طناب هارو امتحان‬
‫کرد‪.‬‬

‫"میتونم بپرسم یونگی خودش رو به چه وضعی انداخته؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1779‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آه‪ ،‬خب‪ ،‬گفت برای اینکه من بورسیه رو ببرم یه مصاحبه کامل انجام‬
‫میده‪"...‬‬

‫"یونگی میخواست تک تک تون بیاید بیرون تا این منگل بتونه فیلم‬


‫بگیره‪".‬‬

‫نامجون غرید‪ ،‬به تهیونگ اشاره کرد‪.‬‬

‫"متوجه ام‪".‬‬

‫شوگا گفت‪.‬‬

‫" فکر کنم طناب ها هم برای آگوسته ‪ ،‬نه؟"‬

‫تهیونگ سری تکون داد‪.‬‬

‫"من متاسفم آقای شوگا‪ .‬یونگی یکم از نوارها رو نگاه کرد و به خاطر‬
‫همین االن اینجایید‪ .‬ولی خودش خواست! من راه های دیگه ای رو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1780‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫برای گرفتن بورسیه پیشنهاد دادم‪ ،‬ولی اون پافشاری کرد تا همین راه‬
‫رو پیش بگیرم! لطفا ازم عصبانی نباشید!"‬

‫صداش لحن خواهش و تمنا به خودش گرفت‪.‬‬

‫شوگا لبخندی زد‪.‬‬

‫"اشکال نداره تهیونگ‪ .‬دفعه پیش که باهم حرف زدیم‪ ،‬داشتی کل‬
‫تحقیقاتت رو میریختی دور‪ .‬چرا دوباره رفتی سراغش؟"‬

‫"یونگی فهمید که من اون رو دور انداختم و برش گردوند‪".‬‬

‫تهیونگ توضیح داد و به دفترش نگاه کرد‪ .‬باید اعتراف میکرد که‬
‫داشتن دوباره ی اون دفتر بهش حس راحتی میداد‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪ .‬یونگی خودش میتونه تصمیمش رو بگیره و چون این‬


‫چیزیه که میخواد‪ ،‬پس من کمک میکنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1781‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شوگا تکیه داد‪.‬‬

‫"ولی فکر نمیکنم چیز جدیدی باشه که باهاتون به اشتراک بذارم چون‬
‫سری پیش باهم حرف زدیم‪".‬‬

‫تهیونگ آهی کشید‪.‬‬

‫"آره فکر کنم تمام چیزی که نیاز داشتم رو ازتون شنیدم‪".‬‬

‫لبخندی زد‪.‬‬

‫"ولی خوب میشه که یه بار دیگه هم باهاتون حرف بزنم!"‬

‫"البته‪".‬‬

‫شوگا لبخند گرمی زد و به نامجون نگاه کرد‪.‬‬

‫"آهه‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1782‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بهش زل زده بود‪ ،‬میخواست یونگی برگرده‪.‬‬

‫شوگا روی صندلی خودش رو تکونی داد تا درست بشینه‪.‬‬

‫"باید بگم این طناب ها یکم تنگه و ممکنه به یونگی صدمه بزنه‪ ،‬ولی‬
‫با در نظر گرفتن اینکه آگوست ممکنه بیاد‪ ،‬نمیخوام شل بشن‪".‬‬

‫تهیونگ سری تکون داد‪.‬‬

‫"ببخشید‪ ،‬سعی میکنم کار رو براتون سریع تر تموم کنم‪ .‬برای اون‪.‬‬
‫برای بقیه‪".‬‬

‫شوگا به میز نگاه کرد‪.‬‬

‫"بعدی کیه؟"‬

‫تهیونگ پاپیون رو برداشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1783‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خب من هیچوقت یونجی رو ندیدم و میخوام داستان رو از نظر اون‬


‫هم بشنوم‪ ،‬پس فکر کنم‪"...‬‬

‫یه قدم جلوتر رفت‪.‬‬

‫"مشکلی نداره اگر این رو به موهاتون بزنم؟"‬

‫شوگا سری تکون داد‪ ،‬سرش رو کج کرد تا تهیونگ بتونه راحت تر‬
‫پاپیون مشکی رو به موهاش بزنه‪.‬‬

‫تهیونگ عقب رفت و هر دو پسر دوباره به مرد روی صندلی خیره‬


‫شدن‪.‬‬

‫شوگا لبخندی زد‪.‬‬

‫"باید یه آینه بیاری پسر‪ .‬این پاپیون کوچیکه و یونجی نیاز به قدرت‬
‫بیشتری داره تا ظاهر بشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1784‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ سریع به سمت دستشویی رفت تا یه آینه دستی پیدا کنه‪.‬‬

‫نامجون به شوگا نگاه کرد‪.‬‬

‫"خب‪ ...‬شما چی میدونی؟"‬

‫"همه چیز رو‪".‬‬

‫شوگا گفت‪.‬‬

‫نامجون پلکی زد‪ ،‬سورپرایز شده بود‪.‬‬

‫"ما هر چیزی که یونگی میبینه رو میبینیم‪".‬‬

‫شوگا بهش یادآوری کرد‪ .‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫"شما دوتا شب خوبی رو گذروندین‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1785‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سرخ و سفید شد‪.‬‬

‫"نمیشه شماها‪ ...‬همچین کاری رو نکنین؟"‬

‫شوگا سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"غیر ممکنه‪ .‬بهم اعتماد کن‪ .‬خودمم دوست دارم یه زمان هایی نتونم‬
‫دیگه چیزی رو ببینم‪ .‬ولی ما همه توی چشم های یونگی باهم‬
‫مشترکیم‪".‬‬

‫دانشآموز رو بادقت نگاه کرد‪.‬‬

‫"یونگی با کسی قرار نمی ذاره‪".‬‬

‫"خب من هم اینو شنیدم‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1786‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولی تو فرق داری‪".‬‬

‫شوگا ادامه داد‪.‬‬

‫"اون هم واقعا ازت خوشش میاد‪".‬‬

‫نامجون بیشتر لپ گلی شد و نگاهش رو ازش گرفت‪.‬‬

‫"تو از قبل تایید یونی رو داری و حاال مال من رو هم داری‪".‬‬

‫شوگا لبخندی زد‪.‬‬

‫"فکر میکنم تو آدم خوبی هستی که با تمام وجود از یونگی مراقبت‬


‫میکنه‪".‬‬

‫"هستم‪".‬‬

‫نامجون بدون هیچ شکی گفت‪ .‬یهویی احساس خجالت کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1787‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ممنون‪".‬‬

‫تهیونگ با یه آینه ی کوچیک توی دستش برگشت‪.‬‬

‫"این جواب میده؟"‬

‫شوگا نگاهی توش انداخت‪ ،‬همونطور که واکنشش رو نگاه میکرد‪،‬‬


‫سرش رو آروم کج کرد‪.‬‬

‫تهیونگ نگاهش کرد‪ .‬یونجی بدون هیچ مشکلی روی کار اومد و‬
‫سرش رو به سمت عقب تکون داد‪ ،‬و تهیونگ مسحورش شد‪.‬‬

‫یونجی نگاهش رو باال آورد تا اون ها رو ببینه‪.‬‬

‫"این چیه؟ چرا نمیتونم تکون بخورم؟"‬

‫خودش رو روی صندلی تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1788‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هی‪ ،‬لطفا نترس‪ ،‬مشکلی نیس!"‬

‫تهیونگ دست هاش رو جلوی بدنش گرفت‪.‬‬

‫"فقط میخوام چند تا سوال ازت بپرسم خب؟"‬

‫یونجی خرخری کرد‪.‬‬

‫"فکر نمیکنم! تو مرتیکه ی چندش من رو بستی و انتظار داری به تمام‬


‫سواالت جواب بدم؟ معلومه که نمیدم! من به حرف مردها گوش‬
‫نمیدم!"‬

‫"ما آدم های بدی نیستیم‪".‬‬

‫تهیونگ سعی کرد قانعش کنه‪.‬‬

‫"من دارم روی یه پروژه درباره ی یونگی تحقیق میکنم و اون میخواد‬
‫که هر کدومتون داستان رو از دید خودتون بگید‪ .‬این رو نمیخوای؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1789‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تو همیشه با شخصیت های مرد دیگه سرکوب میشی؛ این تنها فرصتت‬
‫برای اینه که روی کار باشی و از سمت خودت حرف بزنی‪".‬‬

‫یونجی اخمی کرد‪.‬‬

‫"طناب ها برای آگوست اینجان‪ ،‬اصال نمیخوان بهت آسیب بزنن‪".‬‬

‫تهیونگ ادامه داد‪.‬‬

‫"متوجه شدی نه؟ که آگوست خطرناکه؟"‬

‫"اونم فقط یه مرد دیگست‪".‬‬

‫یونجی زیر لب گفت‪.‬‬

‫"همشون حال بهم زنن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1790‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"درسته‪ ،‬پس از دید خودت حرف بزن‪".‬‬

‫تهیونگ بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"من داستانت رو به تمام دنیا میگم!"‬

‫یونجی قبل از اینکه آهی بکشه‪ ،‬یه لحظه نگاهی به مرد انداخت‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬هرچی‪".‬‬

‫و شروع به صحبت درباره اینکه مرد خوب و بد چه فرقی دارن کرد‪.‬‬


‫تهیونگ هم دیوانه وار حرف هاش رو روی کاغذ می نوشت‪.‬‬

‫نامجون از گوشه ای بهشون نگاه میکرد‪ ،‬نمیدونست چه حسی دربارهی‬


‫این داره‪ .‬آخری باری که با یونجی رو به رو شده بود‪ ،‬باهم دعواشون‬
‫شده بود‪.‬‬

‫فقط امیدوار بود یونگی هر جایی که هست‪ ،‬حالش خوب باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1791‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"از مردهای بد متنفرم‪".‬‬

‫یونجی داشت با چشم های باریک شده میگفت‪.‬‬

‫"اون ها مستحق مرگن!"‬

‫"منظورت مردهایی مثل بابای یونگیه؟"‬

‫تهیونگ پرسید و نگاهش رو از روی کاغذش باال آورد‪.‬‬

‫یونجی سری تکون داد‪.‬‬

‫"باید اعدامش میکردن‪".‬‬

‫"موافقم!"‬

‫تهیونگ گفت و یونجی بهش لبخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1792‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ازت خوشم میاد‪".‬‬

‫یونجی با سر کج کرده گفت‪.‬‬

‫"میدونی‪ ،‬ما االن چندین ساله که داریم تحقیقت روی یونگی رو تماشا‬
‫میکنیم‪".‬‬

‫خودکار تهیونگ افتاد‪.‬‬

‫"اوه‪ ...‬آ‪ ...‬آره‪ .‬شوگا قبال یه چیزهایی دربارش گفت‪".‬‬

‫"اینکه براش هرکاری میکنی خیلی کیوته‪".‬‬

‫یونجی گفت و نخودی خندید‪.‬‬

‫لپ های تهیونگ قرمز شد و نگاهش رو به زمین دوخت‪.‬‬

‫"آه‪ ...‬خب‪ ،‬منظورم اینه که اون آدم خوبیه‪ ،‬کیه که براش همچین‬
‫کاری نکنه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1793‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی به نامجون پوزخندی زد‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬کیه که دلش نخواد با یونگی قرار بذاره؟"‬

‫نامجون بهش غرید‪ ،‬انگشت هاش رو به گردنش کشید و بهش فهموند‬


‫که خفه شه‪.‬‬

‫"ولی یونگی با کسی قرار نمیذاره‪".‬‬

‫یونجی همونطور که پاهاش رو از روی صندلی میکشید‪ ،‬ادامه داد‪.‬‬

‫"ته ته ی بیچاره‪"...‬‬

‫تهیونگ اخمی کرد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬بیا از بحثمون دور نشیم لطفا‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1794‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر بفهمی یونگی واقعا توی رابطه رفته چیکار میکنی؟"‬

‫یونجی پرسید‪.‬‬

‫"اون همچین کاری نمیکنه و تو باید قبل از اینکه نوبتت کوتاه بشه‪،‬‬
‫از بحث دور نشی‪".‬‬

‫نامجون به طرز تهدید واری یه قدم جلوتر اومد و بین حرفشون پرید‪.‬‬

‫"اصال فکر نزدیک شدن به من رو هم نکن مرتیکه‪".‬‬

‫یونجی سریع گفت‪.‬‬

‫"هی بیخیال!"‬

‫تهیونگ بینشون پرید‪.‬‬

‫"یونگی نمیخواد شما دو تا دعوا کنید!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1795‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگی هم یه مرده‪ .‬اصال به اینکه چی فکر میکنه اهمیتی نمیدم‪".‬‬

‫یونجی با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"باید این کار رو بکنی‪ ،‬چون بدون اون وجود نداری‪".‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪.‬‬

‫"باهام حرف نزن مرتیکه عوضی‪ 270‬زشت احمق!"‬

‫لگدی به سمتش پرت کرد‪.‬‬

‫"بس کنید!"‬

‫تهیونگ نامجون رو به یه گوشه هل داد‪.‬‬

‫"یونجی خواهش میکنم!"‬

‫‪ 270‬نیاز‪ :‬میخوام اعتراف کنم تقریبا توی تمام پارت ها‪ ،‬هر بار عاطفه مینویسه دیوث و من به عوضی تغییرش‬
‫میدم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1796‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی هوفی کرد‪.‬‬

‫"فقط چون یونگی اون عوضی رو دوست داره‪ ،‬دلیل نمیشه منم دوسش‬
‫داشته باشم!"‬

‫نامجون به تهیونگ نگاه کرد‪.‬‬

‫"میشه یه لحظه به ما وقت بدی لطفا؟"‬

‫تهیونگ گیج شده بود‪ ،‬ولی سری تکون داد‪ .‬دفترش رو برداشت و‬
‫همونطور که به سمت آشپزخونه میرفت‪ ،‬یادداشت های جدیدش رو‬
‫مرور کرد‪.‬‬

‫نامجون به سمت یونجی خم شد و توی چشم هاش زل زد‪.‬‬

‫"گوش کن‪ ،‬نمیتونی به همه درباره ی قرار گذاشتن من و یونگی چیزی‬


‫بگی‪ ،‬فهمیدی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1797‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی هم متقابال بهش زل زد‪.‬‬

‫"من به حرف تو گوش نمیدم!"‬

‫"اگر همچین کاری بکنی‪ ،‬به یونگی صدمه میزنی‪".‬‬

‫نامجون بهش هشدار داد‪.‬‬

‫"و میدونم که از یونگی بدت نمیاد‪ ،‬پس دهنت رو ببند‪".‬‬

‫یونجی براش زبون درازی کرد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬چیزی از راز کوچولو و کثیفت به تهیونگ نمیگم‪ ،‬ولی‬


‫در عوض باید یه کاری برام بکنی‪".‬‬

‫"من با هرزه ها معامله نمیکنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1798‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید بهمون ثابت کنی که آدم خوبی هستی‪".‬‬

‫نامجون پلک زد‪.‬‬

‫"معلومه که هستم‪".‬‬

‫"شوگا و یونی ممکنه همچین فکری بکنن‪ ،‬ولی اون ها زود گول‬
‫میخورن‪".‬‬

‫یونجی سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"تو نمیتونی من رو گول بزنی‪ .‬بهم ثابت کن از اون مردهایی نیستی‬


‫که به یونگی صدمه میزنن و منم قول میدم که رازت رو نگه دارم‪".‬‬

‫نامجون بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1799‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من عاشق یونگیم‪ ،‬ترجیح میدم خودم صدمه ببینم ولی خار توی پای‬
‫اون نره‪ .‬من حتی نمیخواستم این مصاحبه رو انجام بده‪ .‬من آدم خشنی‬
‫نیستم‪ .‬من هیچوقت کار بدی با یونگی نمیکنم‪ .‬هیچوقت‪".‬‬

‫یونجی چند لحظه ای با دقت زیاد بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"من میتونم همه چیزهایی که یونگی میبینه رو ببینم‪ ،‬ما حواسمون بهت‬
‫هست کیم نامجون‪".‬‬

‫"قراره از چیزی که میبینی خوشت بیاد مین یونجی‪".‬‬

‫نامجون هم جوابش رو داد‪.‬‬

‫یونجی فقط پوزخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1800‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ از گوشه ای سرک کشید‪.‬‬

‫"اوضاع روبهراهه؟"‬

‫"آره‪".‬‬

‫نامجون صاف ایستاد‪.‬‬

‫"میتونیم ادامه بدیم‪".‬‬

‫تهیونگ با عجله برگشت و این بار بچه گربه ی عروسکی رو برداشت‪.‬‬

‫"پس این مال یونیه؟"‬

‫"آره‪ ،‬اون بچه از این چیزها دوست داره‪".‬‬

‫یونجی چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1801‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ عروسک رو روی پاهاش گذاشت‪.‬‬

‫"بیا‪ .‬اممم‪ ...‬حاال چی؟"‬

‫"تکونش بده تا بوی توت فرنگیش پخش شه اسکل‪".‬‬

‫یونجی توضیح داد‪.‬‬

‫"اوه‪".‬‬

‫تهیونگ سریع اسباب بازی رو برداشت و چند لحظه ای باهاش بازی‬


‫کرد‪ .‬حرکاتش به طور اتوماتیک باعث شد بوی توت فرنگی عروسک‬
‫پخش بشه‪ .‬و بعد تهیونگ اون رو به صورت یونجی نزدیک تر کرد‪.‬‬

‫یونجی خرخری کرد‪ ،‬عروسک رو بو و صورتش رو توش فرو کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1802‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون درحال جویدن ناخن هاش بهشون نگاه میکرد‪ .‬اون به هیچ کس‬
‫نگفته بود یونی رو دیده و نگران بود اون بچه یه چیز که نباید رو به‬
‫زبون بیاره‪.‬‬

‫یونی نخودی خندید و سرش رو بلند کرد‪.‬‬

‫"کیتی!"‬

‫میخواست اون رو بگیره‪ ،‬ولی طناب ها اون رو عقب نگه داشتن‪.‬‬


‫لبهاش رو جلو داد و با چشم های اشک آلود‪ ،‬سرش رو باال برد تا‬
‫بهشون نگاه کنه‪.‬‬

‫"چرا یونی نمیتونه تکون بخوره؟ یونی پسر بدی بوده؟"‬

‫"نه! اصال‪ ،‬یونی بهترین پسر دنیاس!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1803‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ با تاکید گفت و جلوش خم شد‪ ،‬بعد روی پاهاش نشست و‬


‫بچه گربه رو نزدیک تر گرفت‪.‬‬

‫"ما فقط نمیخوایم آگوست بتونه تکون بخوره‪ .‬یونی این رو میفهمه‪،‬‬
‫مگه نه؟ چون پسر باهوشیه!"‬

‫یونی سری تکون داد‪ ،‬هنوز از اینکه نمیتونست با کیتی بازی کنه‬
‫ناراحت بود‪ ،‬ولی از آگوست میترسید‪.‬‬

‫"خب یونی‪ ،‬من دوست یونگی ام‪".‬‬

‫تهیونگ توضیح داد‪.‬‬

‫"از آشناییت خوشبختم‪".‬‬

‫"تهیونگی‪".‬‬

‫یونی نخودی خندید‪.‬‬

‫"یونی فکر میکنه تو کیوتی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1804‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ لبخندی زد و لپ هاش صورتی شد‪.‬‬

‫"ممنون یونی‪ .‬منم فکر میکنم تو کیوتی!"‬

‫یونی نخودی خندید و پاهاش رو با خوشحالی به زمین زد‪ .‬نگاهش رو‬


‫باال آورد و نامجون رو دید‪.‬‬

‫"آه! نامجونی کیوت ترینه!"‬

‫تهیونگ درحالیکه گیج شده بود‪ ،‬بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫نامجون سریع چند قدم جلوتر رفت‪.‬‬

‫"یونی! واااو از دیدنت خوشبختم!"‬

‫یونی خوشحال شد و همونطور که نامجون موهای پسرک رو نوازش‬


‫میکرد‪ ،‬سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1805‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونی نامجونی رو دوست داره!"‬

‫"منم دوست دارم‪".‬‬

‫نامجون گفت و بعد سرش رو برگردوند تا لپای گلیش دیده نشه‪.‬‬

‫"یونی میتونم چند تا سوال ازت بپرسم؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫یونی سری تکون داد‪.‬‬

‫"باشه!"‬

‫"برای شروع‪ ،‬چطوره که یکم از خودت برام بگی؟"‬

‫تهیونگ دوباره خودکارش رو برداشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1806‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اسم یونی‪ ،‬یونیه‪ .‬یونی شش سالشه‪ .‬یونی کیتی‪ ،‬شکالت‪ ،‬کارتون و‬


‫نامجونی کیوت رو دوست داره!"‬

‫یونی عالیقش رو لیست کرد‪.‬‬

‫همونطور که تهیونگ تمام حرفای یونی رو مینوشت‪ ،‬قلب نامجون‬


‫داشت سینه اش رو میشکافت‪.‬‬

‫"چرا به طور بخصوص به نامجونی اشاره کردی؟"‬

‫تهیونگ سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"شاید فقط چون من االن اینجام‪".‬‬

‫نامجون با استرس شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"اگر جیمین یا جونگکوک اینجا بودن‪ ،‬احتماال اسم اون ها رو‬


‫میگفت‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1807‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونی اخمی کرد و سرش رو به چپ و راست تکون داد‪ .‬نامجون سریع‬


‫جلو رفت تا واکنشش رو از چشم تهیونگ مخفی کنه‪.‬‬

‫یونی به روی نامجون خنده ی کیوتی کرد‪.‬‬

‫"سالم‪".‬‬

‫"سالم‪".‬‬

‫نامجون زمزمه کرد‪.‬‬

‫"گوش کن‪ ،‬میشه دیگه درباره ی من حرفی نزنی؟ درباره ی خودت‬


‫برای تهیونگ بگو لطفا‪ .‬تو ته ته رو دوست داری مگه نه؟ اگر دربارهی‬
‫من چیزی نگی بهش کمک میکنی‪ ،‬خب؟"‬

‫یونی لب هاش رو غنچه کرد‪.‬‬

‫"نامجونی یونی رو بوث کنه تا یونی دیگه از نامجونی چیزی نگه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1808‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونی چشم هاش رو بست و لب هاش رو برای بوس نامجون به جلو‬


‫داد‪.‬‬

‫نامجون توی گلو غرید‪ .‬چرا باید هرکدوم از شخصیت های یونگی یه‬
‫جوری موی دماغش میشدن؟‬

‫سریع به جلو خم شد و یه بوسه ی نرم روی لب های یونی گذاشت‪.‬‬

‫پسرک با جیغ خندید و با هیجان پاهاش رو به زمین کوبید‪.‬‬

‫"نامجون میشه از اونجا تکون بخوری؟"‬

‫تهیونگ صداش کرد‪.‬‬

‫"جلوی دوربین رو گرفتی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1809‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون همونطور که به یونی عالمت میداد تا دهنش رو بسته نگه داره‪،‬‬


‫عقب رفت‪.‬‬

‫پسرک فقط بامزه خندید‪ .‬چشم هاش داشتن برق میزدن‪.‬‬

‫"خب‪ ...‬یونی‪ ،‬توی تایم خودت چیکار میکنی؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫"یونی با کیتی بازی میکنه!"‬

‫یونی گفت‪ .‬دوباره سعی کرد تا عروسک رو برداره و وقتی نتونست‬


‫آهی کشید‪.‬‬

‫"لطفا یونی رو باز کن! فقط میخوام کیتی رو بردارم! یونی برای‬
‫نامجونی و تهیونگی پسر خوبی میمونه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1810‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"پسر‪ ،‬حس میکنم یه عوضیم که اینجوری روی صندلی نگهش داشتم‪.‬‬


‫شاید بتونیم باز کنیم و بهش اجازه بدیم توی مصاحبه با کیتی بازی‬
‫کنه و بعد قبل از اینکه آگوست رو بیرون بیاریم‪ ،‬دوباره ببندیمش؟"‬

‫"بعد به هرحال که بعدش باید ببندیش‪".‬‬

‫نامجون بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫تهیونگ آهی کشید‪.‬‬

‫"این قلب من رو هم میشکونه‪".‬‬

‫یونی لبش رو جلو داد‪.‬‬

‫"چرا تهیونگی آگوست رو میخواد؟ آگوستی ترس بزرگ یونیه! چرا‬


‫ته ته نمیخواد با یونی حرف بزنه؟ یونی پسر خوبیه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1811‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونی بهترین پسره!"‬

‫تهیونگ با اشتیاق سری تکون داد‪.‬‬

‫"ما عاشق یونی ایم!"‬

‫یونی دوباره خندید‪.‬‬

‫"آره!"‬

‫"ولی ما باید با همه حرف بزنیم تا عدالت رو رعایت کنیم‪".‬‬

‫تهیونگ توضیح داد‪.‬‬

‫"تهیونگی هم آگوست رو دوست نداره‪ ،‬ولی اون هم باید بیاد بیرون‪".‬‬

‫یونی آهی کشید‪ ،‬با ناراحتی به بچه گربه ی روی پاهاش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1812‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دیگه نمیتونست تحمل کنه‪ .‬با عجله به سمتش رفت و بچه‬
‫گربه رو گرفت‪ .‬اون رو باال تر از شونه ی پسرک گرفت تا یونی بتونه‬
‫صورتش رو بهش بماله‪.‬‬

‫یونی کیوت خندید‪.‬‬

‫"نامجونی خیلی شیرینه! یونی نامجونی کیوت رو دوس داره!"‬

‫"عالیه‪ .‬خب یونی‪ ،‬پس تو چیزهایی که یونگی میبینه رو میبینی‪،‬‬


‫درسته؟ نظرت درباره ی کالس یونگی چیه؟"‬

‫"یونی میخواد جیمین رو ببینه!"‬

‫یونی با هیجان نفسی گرفت‪.‬‬

‫"جیمینی خیلی کیوته! اون مثل یونیه! و یونی سوکجینی رو دوست‬


‫داره! خیلی خوشگله! خیلی به بقیه اهمیت میده!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1813‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ اووو ای کشید‪ .‬تمام حرف های پسرک رو یادداشت میکرد‪.‬‬

‫"از شنیدنش خوشحال میشن‪".‬‬

‫نامجون بقیه مصاحبه رو درحال باال گرفتن کیتی برای یونی و نوازش‬
‫موهاش‪ ،‬هر وقت که اخمو و بیقرار میشد‪ ،‬تماشا کرد‪.‬‬

‫"یونی میتونه یه بستنی بخوره؟"‬

‫یونی گفت‪.‬‬

‫"یونگی برای یونی توی فریزر بستنی چوبی نگه میداره! یونی طعم‬
‫توت فرنگیش رو میخواد!"‬

‫"بعد از حرفامون‪".‬‬

‫تهیونگ بهش قول داد‪.‬‬

‫"آخرین سوال‪ ،‬نظرت درباره ی یونگی چیه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1814‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونی عاشق یونگیه!"‬

‫یونی با صدای جیغ مانندی گفت‪.‬‬

‫"اون همیشه با یونی مهربونه! براش پتو های نرم و سویشرت های‬
‫بزرگ میخره! و بستنی! و همیشه کیتی رو براش میشوره!"‬

‫تهونگ لبخندی زد‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬یونگی آدم خیلی خوبیه‪ ،‬هوم؟"‬

‫یونی با اشتیاق سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"آره! و شوگی هم خیلی خوبه! یونی همه رو دوست داره!"‬

‫یه لحظه ساکت شد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬آگوستی رو نه‪ .‬ترسناکه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1815‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"موافقم‪ .‬اون آدم خوبی نیست‪ ،‬نه؟"‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"نمیخوام جلوی یونی ازش حرف بزنیم‪".‬‬

‫نامجون توی حرفش پرید‪.‬‬

‫تهیونگ ایستاد‪.‬‬

‫"حق با توئه‪ .‬باید بازش کنیم و بذاریم با کیتی بازی کنه‪ .‬بهش یکم‬
‫بستنی بدیم‪ .‬بعدش دوباره میاریمش روی صندلی و درباره اینکه‬
‫آگوست رو چیکار کنیم‪ ،‬فکر میکنیم‪".‬‬

‫"تو قراره این بچه رو دوباره ببندی‪ ،‬نه من‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1816‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ اخم کرد‪.‬‬

‫"بدجنس‪".‬‬

‫وقتی تهیونگ یونی رو باز کرد‪ ،‬پسرک با خوشحالی کیوت خندید‪،‬‬


‫کیتی رو برداشت و روی فرش باهاش بازی کرد‪.‬‬

‫نامجون به سمت آشپزخونه رفت و یه بستنی چوبی صورتی برداشت‪.‬‬


‫بسته اش رو باز کرد و به دست یونی که نفسش رو حبس کرده بود‬
‫و چشم هاش برق میزد داد‪ .‬یونی یه گاز بزرگ بهش زد‪.‬‬

‫"سلده!"‬

‫پسرک با گریه گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1817‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خب‪ ،‬سریع نخور‪".‬‬

‫نامجون نمیتونست جلوی خندش رو بگیره‪.‬‬

‫یونی همونطور که با خوشحالی بستنیش رو میخورد‪ ،‬به نامجون و‬


‫تهیونگ که توی آشپزخونه جلسه گرفته بودن‪ ،‬نگاه میکرد‪.‬‬

‫"میدونم نمیخوای به یونی صدمه بزنی‪ ،‬منم این رو نمیخوام‪ .‬ولی هممون‬
‫میدونیم تو آسون ترین و ساده ترین راه برای بیرون آوردن آگوستی‪".‬‬

‫تهیونگ داشت بهش میگفت‪.‬‬

‫نامجون رویی ترش کرد و دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬مرسی که گفتی‪ .‬باعث شد به عنوان یه انسان حس فوق العاده‬


‫باحالی بهم دست بده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1818‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"منظورم این نیست‪".‬‬

‫تهیونگ هوفی کرد‪.‬‬

‫"فقط به خاطر رفتار دامیننتی طورته‪ ،‬اوکی؟"‬

‫"اوکی نیست‪ .‬چه سواالیی میخوای ازش بپرسی که ارزش بیرون‬


‫آوردنش رو داره؟"‬

‫نامجون پافشاری کرد‪.‬‬

‫"این برای مقاله است! نمیتونم باهاش مصاحبه نکنم! باید با همشون‬
‫حرف بزنم‪ ،‬وگرنه کارم ناقص میمونه و بیرون اومدن بقیه شخصیتها‬
‫هم بی فایده میشه!"‬

‫تهیونگ باهاش بحث کرد‪.‬‬

‫"تا االن سه تا از چهارتا خوان رو رد کردیم‪ ،‬بیا این قسمت آخرش‬


‫رو هم سریع تموم کنیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1819‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون از فکر به این که قدرتش رو به رخ یونی بکشه تا آگوست رو‬


‫بیرون بیاره حالش بد میشد‪ .‬سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"من‪ ...‬من نمیتونم‪".‬‬

‫"نامجون‪"...‬‬

‫"نه! من این کار رو نمیکنم! عمرا! ببخشید ولی باید یه راه دیگه ای‬
‫برای تموم کردن مصاحبه ات پیدا کنی‪".‬‬

‫نامجون از پسر بزرگ تر دور شد‪.‬‬

‫"یونی میخواد کارتون ببینه!"‬

‫یونی گفت‪ ،‬کنترل رو برداشت و تلوزیون رو روشن کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1820‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه!"‬

‫تهیونگ داد زد و با پخش شدن دوباره ی اون نوارها‪ ،‬چشم هاش از‬
‫ترس پر شد‪.‬‬

‫دهن یونی باز موند‪ .‬همونطور که به صفحه ی تلویزیون زل زده بود‪،‬‬


‫بستنی از دستش روی زمین افتاد‪ .‬نامجون به سمتش دوید و دکمه‬
‫خاموش تلوزیون رو زد‪.‬‬

‫"فاک!"‬

‫نامجون فحشی داد‪ ،‬یه مشت روی تلوزیون کوبید‪.‬‬

‫چرخید و ضربان قلبش با دیدن یونی که مثل یه توپ روی زمین جمع‬
‫شده بود‪ ،‬شدت گرفت‪.‬‬

‫"یونی خوبی؟ بیا بهت کیتی رو میدم‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1821‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دستی دراز شد و مچ پای نامجون رو که به سمتش میومد‪ ،‬گرفت و‬


‫کشید‪ .‬پسر آلفا روی زمین افتاد‪.‬‬

‫تهیونگ با ترس قدمی عقب رفت‪ .‬وقتی مرد روی زمین سرش رو بلند‬
‫کرد و با یه پوزخند شیطانی به نامجون خیره شد‪ ،‬قلب تهیونگ پایین‬
‫ریخت‪.‬‬

‫"دوباره همدیگه رو دیدیم ساب‪".‬‬

‫آگوست خندید‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1822‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت پنجاه‬

‫نامجون به موقع خودش رو گرفت و سریع از سر شونه اش به مردی‬


‫که محکم به قوزک پاش چسبیده بود‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫آگوست داشت بهش پوزخند میزد‪ ،‬از چشم هاش آتش میبارید‪.‬‬

‫هر دو یادشون بود که دفعهی قبلی که توی این پوزیشن بودن‪ ،‬چه‬
‫اتفاقی افتاده بود‪.‬‬

‫"بس کن!"‬

‫تهیونگ درحالیکه پشت یه میز قایم شده بود‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"ولش کن!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1823‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون با پای آزادش به مرد ضربه ای زد‪.‬‬

‫"ولم کن!"‬

‫آگوست ابرویی باال برد و به حمله اش جا خالی داد‪.‬‬

‫"همش همین رو توی چنته داری ساب؟ منظورم اینه که دفعه پیش رام‬
‫کردنت خیلی آسون بود ولی این بار انگار تالشی هم نمیکنی‪".‬‬

‫پوزخندی زد‪.‬‬

‫"انگار خودت هم این رو میخوای‪".‬‬

‫نامجون غرید و با تمام قدرتش پاش رو کشید‪ .‬سریع چهار دست و پا‬
‫ازش دور شد و از دیوار کمک گرفت تا بتونه بلند شه‪.‬‬

‫آگوست هم سرپا شد و اتاق رو از نظر گذروند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1824‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هممم‪ .‬بذار ببینم‪ .‬نوارها‪ .‬بچه گربه ی صورتی احمقانه ی اون بچه‪".‬‬

‫دستش رو باال برد و روبانی که روی سرش بود رو حس کرد‪ .‬اون رو‬
‫کشید و توی دست هاش بهش زل زد‪.‬‬

‫"و روبان اون هرزه‪".‬‬

‫پوزخندی زد‪ ،‬اکسسوری رو روی زمین انداخت‪ ،‬پاش رو روش‬


‫گذاشت و با پاشنه کفشش‪ ،‬گیره رو خرد کرد‪.‬‬

‫"انگار شما دوتا دلتون میخواسته یه پارتی داشته باشین‪".‬‬

‫خنده ای کرد‪.‬‬

‫"خب مطمئن میشم که منم خرابش نکنم!"‬

‫"یونگی!"‬

‫تهیونگ همونطور که هنوز پشت صندلی بود‪ ،‬صدا زد‪.‬‬

‫"یونگی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1825‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جواب نمیده بچه‪".‬‬

‫آگوست هرهر خندید‪.‬‬

‫"این بار نه‪ .‬من اون بچه رو قل و زنجیر کردم‪ .‬دیگه برنامه ای برای‬
‫جابجا کردن افراد توی صندلی مسافر ندارم‪ .‬االن این زندگی منه‪،‬‬
‫فهمیدی؟"‬

‫این بزرگ ترین ترس نامجون بود‪ .‬نه برای خودش بلکه برای یونگی‪.‬‬
‫نمیدونست چطوری دوست پسرش رو برگردونه‪ .‬بار قبل یونگی رو‬
‫صدا زد و انگار جواب داده بود‪ ،‬تازه بدون قرص هایی که سرکوبش‬
‫کنن‪ .‬آگوست انگار بار دومی که خودش نشون داده بود‪ ،‬قوی تر هم‬
‫شده بود‪.‬‬

‫و بدترین قسمتش این بود که داشت مغز نامجون رو میخورد‪ ،‬اگر همه‬
‫شخصیت ها میدیدن اونی که روی کاره داره چیکار میکنه‪ ،‬پس یونگی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1826‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هم مجبور بود کارهایی که آگوست داشت انجام میداد رو ببینه‪ ،‬اون‬
‫هم درحالیکه قدرتی هم برای متوقف کردنش نداشت‪.‬‬

‫"چرا قایم شدی؟"‬

‫آگوست به تهیونگ خندید‪ .‬آروم به سمتش رفت‪ ،‬از طرز لرزیدن پسر‬
‫و پایین انداختن سرش از ترس خوشش میومد‪.‬‬

‫"فکر میکنی بهت صدمه میزنم؟"‬

‫به سمت پایین خم شد و دست هاش رو توی جیبش برد‪ .‬صندلی رو با‬
‫پاش کنار زد و تهیونگ‪ ،‬همونطور که صندلی کناری پرت شد و دیگه‬
‫اون رو نمیپوشوند‪ ،‬از صدای بلندش هینی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1827‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ همونطور که آگوست دستش رو دراز کرده بود تا سرش رو‬


‫ناز کنه‪ ،‬خشکش زده بود‪ ،‬ضربان قلبش روی هزار بود و توی دهنش‬
‫احساس بدی داشت‪.‬‬

‫"تو آخرین کسی هستی که میخوام بهش آسیب بزنم‪".‬‬

‫آگوست همونطور که سر پسرک لرزون رو نوازش میکرد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"منظورم اینه که اگر هم چیزی باشه‪ ،‬باید از تو تشکر کنم! اگر تو‬
‫اون روز قرص های یونگی رو برنمیداشتی‪ ،‬من االن اینجا نبودم!"‬

‫تهیونگ داشت حالش بهم میخورد‪.‬‬

‫"خ‪ ...‬خواهش میکنم‪ ...‬ن‪ ...‬نکن‪"...‬‬

‫"آووو‪ ،‬چقدر مودب‪".‬‬

‫آگوست با تمسخر بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1828‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چقدر بدبختی‪ .‬تعجبیم نداره که چرا یونگی دوستت نداره‪ ،‬تو حوصله‬
‫سر بری و اون ازت خسته شده‪ .‬یکی رو میخواسته که براش جذاب تر‬
‫باشه‪ ،‬کسی که به جای کنار کشیدن‪ ،‬اون رو به چالش بکشه و هر‬
‫وقت بخواد لنگاش رو از هم باز کنه‪".‬‬

‫تهیونگ نفسش رو حبس کرد‪ .‬این که نفس آگوست بهش میخورد از‬
‫صد تا سیلی بدتر بود‪.‬‬

‫داره دروغ میگه‪ ،‬مغزش بهش گفت‪ .‬ولی چیز دیگه ای که تهیونگ‬
‫میدونست این بود که یونگی و آگوست به هم وصل بودن‪ .‬آگوست‬
‫عمیق ترین افکار و احساسات یونگی رو میدونست و این احتمال اینکه‬
‫دروغ بگه رو از بین میبرد‪.‬‬

‫"آگوست! همین االن یونگی رو برگردون وگرنه به خدا من‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1829‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چیکار میکنی ساب؟"‬

‫آگوست بلند شد و به سمت نامجون چرخید‪.‬‬

‫"من رو میزنی؟ میزنی تو گوشم؟ خفم میکنی؟"‬

‫سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نمیتونی‪ .‬اونم بدون صدمه زدن به اون هرزه کوچولوی خوشگل که‬
‫بهش میگی معلم و هر دومون میدونیم تو دلت چه جایی داره‪".‬‬

‫نامجون دود از سرش بلند شد‪ ،‬دست هاش کنار بدنش مشت شده بودن‪.‬‬
‫میخواست اون پوزخند از روی صورت مرد بزرگتر محو کنه‪ ،‬ولی حق‬
‫با آگوست بود‪ .‬نمیتونست بدون آسیب زدن به یونگی به آگوست‬
‫آسیبی بزنه‪.‬‬

‫پس چطور باید باهاش مقابله میکرد؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1830‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نمیتونی‪"،‬‬

‫آگوست ذهنش رو خوند‪.‬‬

‫"تو دقیقا کاری که بهت میگم رو انجام میدی وگرنه خودم خالصت‬
‫میکنم و دکمت رو میزنم‪".‬‬

‫"همچین کاری نمیکنی!"‬

‫تهیونگ نفسی گرفت‪ ،‬حاال با زانوهای جمع شده توی سینه اش زیر‬
‫میز نشسته بود و دست هاش رو روی سرش گذاشته بود‪ ،‬انگار‬
‫میخواست حس انگشت های آگوست رو از خودش دور کنه‪.‬‬

‫"من روانی ام‪ ،‬یادته؟"‬

‫آگوست با ابروی باال رفته به مردی که روی زمین نشسته بود نگاه‬
‫کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1831‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این رو توی یادداشت هات هم نوشتی‪ ،‬دیدمش‪ .‬حتی اگه هم حسی‬


‫نداشتم‪ ،‬بازم آسیب نمیبینم‪ .‬هیچوقت نباید اینکه یه روانی چقدر میتونه‬
‫دیوانه باشه رو دست کم بگیری‪".‬‬

‫"به یونگی صدمه نزن‪".‬‬

‫نامجون از بین دندون های چفت شدش گفت‪.‬‬

‫"پس پیرهنت رو دربیار‪".‬‬

‫آگوست پوزخندی زد‪.‬‬

‫نامجون خشکش زد‪ .‬توی دلش آشوبی به پا بود‪ .‬همونقدر که از‬


‫آگوست بدش میومد و اون مرد حس ترسی که نامجون هیچوقت بهش‬
‫اغراق نمیکرد رو بهش القا میکرد‪ ،‬ولی هنوز هم از اون روزی که‬
‫توی کالس باهاش بود کابوس هایی میدید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1832‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قبل از اینکه آگوست رو ببینه‪ ،‬هیچ چیزی نامجون رو نترسونده بود‪.‬‬

‫"نه! داری شوخی میکنی!"‬

‫تهیونگ به دانشآموز نگاه کرد‪.‬‬

‫"نامجون! به حرفش گوش نده!"‬

‫آگوست شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬مجبور نیستی‪".‬‬

‫عقب عقب به سمت جای چاقوها رفت‪ .‬بزرگ ترین چاقو دسته مشکی‬
‫رو گرفت و بیرون کشید‪.‬‬

‫چاقو زیر نور آشپزخونه درخشید‪ .‬همه بهش زل زده بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1833‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست چاقو رو توی هوا تاب داد‪.‬‬

‫"اگر مینداختمش بد میشد‪ ،‬اینجوری فکر نمیکنی؟ یهویی سر راهش‬


‫یکی از شاهرگ هام رو پاره میکرد‪ ،‬نه؟"‬

‫"بس کن!"‬

‫گونه های تهیونگ از اشک هاش خیس بود‪.‬‬

‫"اون رو بذار کنار! خواهش میکنم!"‬

‫نامجون بهش زل زده بود‪ ،‬قلبش داشت سینه اش رو میشکافت‪.‬‬


‫میدونست آگوست شوخی نداره‪ .‬اون مرد یه روانی بود‪ ،‬یه دیوانه ی‬
‫مریض بود که چیزی برای از دست دادن و به دست آوردن نداشت‪.‬‬
‫براش مهم نبود که چه اتفاقی برای یونگی میوفته یا خودش بعدا روی‬
‫کار میاد یا نه‪ ،‬یا یونگی ممکن بود جونش رو از دست بده و آگوست‬
‫اصال به هیچ جاش نبود که خودش هم باهاش میمیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1834‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر گلوی اون پسر بد رو ببری‪ ،‬کال تموم شدن خونش پنج دقیقه‬
‫طول میکشه‪".‬‬

‫آگوست تیغه رو روی گردنش گذاشت و یکم سرش رو کج کرد‪ .‬به‬


‫تهیونگ پوزخند زد‪ ،‬چتری هاش توی چشمش ریخته بود‪.‬‬

‫"این رو گفتم چون میدونستم احمقی‪".‬‬

‫"خواهش میکنم!"‬

‫تهیونگ به پاش افتاد‪.‬‬

‫"لطفا اون رو بذار کنار! هر کاری که بخوای میکنم! قسم میخورم!"‬

‫"تو کسی نیستی که من میخوام حرفم رو بخونه‪".‬‬

‫آگوست نگاهش رو به نامجون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1835‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون لبه ی پیرهنش رو گرفت‪ ،‬ولی تا همینجا میتونست خودش رو‬


‫مجبور کنه تا پیش بره‪ .‬خیلی حالش بد بود و شنیدن صدایی جز صدای‬
‫ضربان قلبش که توی گوش هاش میزد‪ ،‬خیلی سخت بود‪.‬‬

‫ولی وقتی نامجون گفته بود به یونگی صدمه نمیزنه‪ ،‬شوخی نمیکرد و‬
‫این شامل اجازه ندادن به یونگی برای صدمه زدن به خودش هم میشد‪.‬‬

‫چشم های یونگی همونطور که درگیری بی پایان پسر آلفا رو دید‪،‬‬


‫برق زد‪ .‬پوزخندی زد و بیشتر تیغه رو به پوست لخت یونگی فشار داد‪.‬‬

‫"کل شب رو وقت نداریم ساب‪".‬‬

‫نامجون دید که یه قطره خون روی گردن دوست پسرش پایین اومد و‬
‫سریع پیرهنش رو بدون ثانیه ای فکر از سرش بیرون کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1836‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نامجون! نه!"‬

‫تهیونگ هینی کشید‪.‬‬

‫"یونگی دلش نمیخواد همچین کاری بکنی!"‬

‫نامجون بهش محل نداد‪ ،‬به آگوست زل زده بود‪ ،‬به این امید داشت که‬
‫بعد از این اون روانی چاقو رو کنار بذاره‪.‬‬

‫"دفعه قبل نتونستم این قسمت بدنت رو ببینم ساب‪".‬‬

‫آگوست گفت‪.‬‬

‫"دیگه اون اشتباه رو تکرار نمیکنم‪ .‬میخوام باهات وقت بگذرونم‪".‬‬

‫چشم هاش به طرز ترسناکی باریک شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1837‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بسه‪ ،‬بسه‪ ،‬بسه!"‬

‫تهیونگ با گریه گفت‪.‬‬

‫"لطفا! یونگی! شوگا! یونجی! لطفا این کار رو نکن!"‬

‫ولی آگوست به گریه های پسر اعتنایی نکرد‪ ،‬توجهش فقط به‬
‫دانشآموز روبه روش بود‪.‬‬

‫"شلوارت رو هم همینطور ساب‪".‬‬

‫همونطور که بهش زل زده بود‪ ،‬لبه ی چاقو رو یکم بیشتر فشار داد‪.‬‬

‫نامجون هنوز ایستاده بود‪ ،‬سعی میکرد جلوی خودش رو بگیره تا باال‬
‫نیاره‪ .‬مطمئن نبود که حتی از لحاظ بدنی بتونه تکون بخوره‪ .‬این لذت‬
‫رو برای آگوست آسون نمیکرد‪ .‬تمام غریزه اش فریاد میزد تا حرفش‬
‫رو گوش نده‪ ،‬تا فرار کنه یا باهاش بجنگه‪ ،‬ولی نمیتونست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1838‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و چرا نمیتونست؟‬

‫یونگی هم نمیخواست این اتفاق بیوفته و نامجون میدونست دوست‬


‫پسرش مجبوره هرکاری که اون باهاش میکنه رو ببینه‪ .‬نامجون به‬
‫یونگی بدهکار نبود‪ ،‬حتی اگر تازگی ها شروع به قرار گذاشتن کرده‬
‫بودن‪ .‬باید االن از اون خونه فرار میکرد‪ .‬تهیونگ میتونست از پس‬
‫خودش بربیاد‪ ،‬به هرحال آگوست هم عالقه ای بهش نداشت‪ .‬و با اون‬
‫چیزی که نامجون دفعه اول با آگوست تجربه کرده بود‪ ،‬حس میکرد‬
‫بدهی هاش صاف شده بود‪ .‬از اولش هم دزدیدن داروها تقصیر تهیونگ‬
‫بود‪ .‬نامجون قبال دردش رو کشیده بود‪ ،‬باید میتونست که فرار کنه و‬
‫دیگه با همچین چیزی سر و کله نزنه‪.‬‬

‫فقط باید فرار میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1839‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همین االن‪.‬‬

‫"باشه‪".‬‬

‫نامجون زمزمه کرد‪ ،‬انگشت های کشیده اش زیپ شلوارش رو گرفت‪.‬‬

‫تهیونگ یهویی خودش رو بین اون دو تا انداخت و دید آگوست به‬


‫نامجون رو مسدود کرد‪.‬‬

‫"گفتم دست از سرش بردار!"‬

‫تهیونگ داد زد‪.‬‬

‫آگوست پوزخند زد‪.‬‬

‫"اووو‪ ،‬باالخره بعضیا جرات پیدا کردن؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1840‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دیگه نمیذارم به دوستم آسیب بزنی‪".‬‬

‫تهیونگ بهش زل زد‪.‬‬

‫آگوست اووو ای کشید‪ ،‬یهویی فک تهیونگ رو گرفت‪.‬‬

‫"کیوت‪".‬‬

‫چنگش رو محکم تر کرد و تهیونگ زیر لب چیزی گفت‪ ،‬یکم از‬


‫جرات قبلش رو از دست داده بود‪ ،‬مخصوصا وقتی چاقو رو روی پوست‬
‫اون گذاشت‪.‬‬

‫"ولی نمیتونی کاری کنی دست بکشم‪".‬‬

‫اون روانی زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1841‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سریع تر از زمانی که تهیونگ بتونه پلک بزنه‪ ،‬آگوست یهویی تیغه‬


‫رو روی بازوی تهیونگ کشید و بدون هیچ تالش خاصی پوستش رو‬
‫برید‪.‬‬

‫تهیونگ خودش رو جمع کرد‪ ،‬همونطور که از درد گریه میکرد‪ ،‬روی‬


‫زمین افتاد‪ .‬دستش رو روی بریدگش فشار داد‪ ،‬خون داشت از بین‬
‫انگشت هاش میچکید‪.‬‬

‫"ته!"‬

‫نامجون هینی کشید‪ .‬سعی کرد سعی کرد کمکش کنه‪ ،‬ولی آگوست‬
‫اون رو از موهاش گرفت و جلوتر کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1842‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سینه ی آگوست رو پشت کمرش حس میکرد‪ ،‬بدنش منقبض‬


‫شده بود و درحالیکه چیزهایی که میخواست فراموش کنه رو به یاد‬
‫می آورد‪ ،‬داشت زهره ترک میشد‪.‬‬

‫یکم دست و پا زد ولی آگوست چاقو رو روی گردنش گذاشت‪،‬‬


‫دستش رو دور دانشآموز پیچیده بود و نامجون خودش رو مجبور کرد‬
‫تا از اون حال بیرون بیاد‪ .‬آگوست تا اینجای کار نشون داده بود که‬
‫چقدر به کار با چاقو عالقه داره و به هر حال‪ ،‬نامجون نمیخواست به‬
‫یونگی صدمه ای وارد بشه‪.‬‬

‫آگوست هومی کرد‪ ،‬چونه اش رو روی شونه ی برنزه ی دانشآموز‬


‫گذاشت‪.‬‬

‫"وقتی اینجوری ای خیلی بهتری؛ مطیع‪ ،‬قشنگ جوری که یه ساب باید‬


‫باشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1843‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون جوابی نداد‪ ،‬به جاش به تهیونگ که توی خودش جمع شده بود‬
‫و به دست زخمیش چنگ زده بود‪ ،‬نگاه میکرد‪ .‬تا اون موقع یکم خون‬
‫روی سرامیک جمع شده بود و نامجون ترسیده بود که مبادا آگوست‬
‫شاهرگ بازوی پسر دیگه رو بریده باشه‪.‬‬

‫"بیا بریم طبقه ی باال و کاری که شروع کردیم رو تموم کنیم هوم؟"‬

‫آگوست اووو ای توی گوش نامجون کشید و پسر از حس چندش‬


‫شدن به خودش لرزید‪.‬‬

‫"بس کن‪ ...‬لطفا‪".‬‬

‫تهیونگ با ضعف نگاهش رو باال برد و بهشون خیره شد‪ ،‬چشم هاش‬
‫از اشک برق میزد‪.‬‬

‫"یونگی‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1844‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست اصال به خودش زحمت شیرفهم کردنش رو نداد‪ ،‬فقط نامجون‬


‫رو با خودش به سمت طبقه ی باال کشید‪.‬‬

‫تیزی تیغه ی چاقو رو درست روی‬


‫ِ‬ ‫نامجون گذاشت کشیده بشه‪،‬‬
‫گردنش حس میکرد‪.‬‬

‫چطور بدن یه مرد میتونست این همه شخصیت رو داشته باشه؟ یونی‬
‫که یه بچه با لپ های تپلی و لب های برجسته ی پرستیدنی بود‪ .‬یونگی‬
‫که یه خدای سکس جذاب با گونه های برآمده و خط فکی که‬
‫میتونست الماس رو تراش بده بود‪ .‬و آگوست‪ ،‬مردی که حسی جز‬
‫نفرت و تحقیر کردن نداشت‪ ،‬با چشم های مشکی بی روحش و یه‬
‫سیاه چاله‪ ،‬که قلبش باید اونجا میبود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1845‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون میخواست باهاش مقابله کنه‪ ،‬تا اون مرد انزجار آور رو از‬
‫خودش دور کنه‪ .‬تا بهش مشت و لگد بزنه و خفش کنه‪ .‬تا تهیونگ‬
‫رو نجات بده و از اینجا بزنه بیرون‪ ...‬انگار که تواناییش رو داشته باشه‪.‬‬
‫چون اون کیم نامجون قوی‪ ،‬کله شق و گنده بود‪.‬‬

‫ولی نتونست‪.‬‬

‫چون این کیم نامجون خیلی ترسیده بود‪.‬‬

‫نمیخواست ترسیده باشه‪ ،‬از اینکه توی بغل آگوست داشت میلرزید و‬
‫خود واقعیش نبود از خودش متنفر بود‪ .‬ولی آگوست اون روز توی‬
‫کالس بالیی سر نامجون آورده بود که نمیتونست کاریش بکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1846‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و چون نامجون زیادی زهره ترک شده بود‪ ،‬یونگی باید خودش رو‬
‫درحال تجاوز به دوست پسرش میدید‪.‬‬

‫"ببخشید‪"،‬‬

‫نامجون برای یونگی آروم گفت‪ ،‬اصال مطمئن نبود که اون مرد صداش‬
‫رو شنیده باشه‪ .‬اشک هاش روی گونه هاش سر میخورد‪.‬‬

‫"من نمیتونم‪ ...‬بیبی‪ ...‬من‪ ...‬من نمیتونم‪"...‬‬

‫"و فکر کردی داری چیکار میکنی؟"‬

‫آگوست آهی کشید‪ ،‬وسط راه پله ایستاد‪.‬‬

‫نامجون چشم هاش رو باز کرد‪ ،‬گیج شده بود‪ ،‬تا وقتیکه تهیونگ رو‬
‫که گوشیش رو برداشته بود و داشت تماس میگرفت رو دید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1847‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به پلیس زنگ نزن!"‬

‫نامجون بین نفسش گفت‪ ،‬سعی کرد تکونی بخوره ولی آگوست محکم‬
‫اون رو گرفته بود‪.‬‬

‫تهیونگ متوقف شد‪ ،‬انگشت خونیش روی دکمه تماس مونده بود‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی؟"‬

‫"بهشون زنگ نزن‪ ،‬یونگی رو دستگیر میکنن!"‬

‫نامجون التماسش کرد‪.‬‬

‫"برای خودت زنگ بزن به آمبوالنس ولی به پلیس زنگ نزن!"‬

‫"نامجون اگر بهشون زنگ نزنم‪ ،‬آگوست بهت تجاوز میکنه! هممون‬
‫این رو میدونیم! خودمون نمیتونیم جلوش رو بگیریم‪ ،‬باید بهشون زنگ‬
‫بزنم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1848‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ بهش خیره شد‪.‬‬

‫نامجون تا جایی که میتونست سرش رو به چپ و راست تکون داد‪،‬‬


‫اون هم درحالیکه آگوست با دست موهاش رو گرفته بود‪.‬‬

‫"این کار رو نکن! مشکلی برای من پیش نمیاد‪ ،‬ولی اگر یونگی رو‬
‫ببرن‪ ،‬بقیه زندگیش رو توی تیمارستان میمونه‪ ،‬اونم تازه اگر باور کنن‬
‫اختالل شخصیتی داره‪ .‬وگرنه مثل باباش میوفته زندان‪ .‬این اون رو‬
‫میکشه‪ ،‬من میدونم! لطفا زنگ نزن!"‬

‫آگوست پوزخندی زد‪ ،‬از نمایشی که راه انداخته بود لذت میبرد‪.‬‬

‫"آش کشک خالست‪ .‬بخوری پاته نخوری هم پاته‪ .‬بهم بگو ببینم بیبی‬
‫بوی‪ ،‬هنوز از خودت متنفر نشدی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1849‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ همونطور که موج جدیدی از درد و عذاب توی وجودش‬


‫پیچیده بود‪ ،‬اشک های جدید از روی گونه اش پایین اومد‪.‬‬

‫"ن‪ ...‬نامجون‪"...‬‬

‫"بهشون زنگ نزن‪ ،‬لطفا به یونگی آسیب نزن‪".‬‬

‫نامجون به پسر بزرگ تر التماس کرد‪.‬‬

‫آگوست که حاال حوصله اش از این وضع سر رفته بود‪ ،‬دوباره نامجون‬


‫رو کشید‪.‬‬

‫"زود باش‪ ،‬بیا زود تمومش کنیم‪".‬‬

‫تهیونگ دید که آگوست نامجون رو به زور به طبقه باال میبره‪ ،‬انقدر‬


‫ترسیده بود که نمیتونست دنبالشون بره و بخاطرش از خودش متنفر‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1850‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫از خودش بدش میومد‪.‬‬

‫همش تقصیر خودش بود‪ .‬یونگی هیچوقت اون رو بخاطر این‬


‫نمیبخشید‪ .‬نامجون آدم خوبی بود و تهیونگ دلیلی بود که زندگیش‬
‫توی جوونی نابود میشه‪ .‬هر دوشون تا ابد از تهیونگ متنفر میشدن و‬
‫هم عشقش هم دوستش رو از دست میداد‪ ،‬چون برای تحقیقاتش یه‬
‫اشتباه احمقانه انجام داده بود‪.‬‬

‫به گوشی توی دستش نگاهی انداخت‪.‬‬

‫شماره ای رو وارد کرد و دکمه تماس رو فشار داد‪ .‬با بدن لرزون روی‬
‫پاهاش ایستاد‪ ،‬حس میکرد سرش داره گیج میره‪ .‬ولی همونطور که با‬
‫عجله به سمت در میرفت‪ ،‬خودش رو مجبور کرد تا نادیده اش بگیره‬
‫و سوییچ ماشینش رو از توی جیبش دربیاره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1851‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همونطور که از خیابون رد میشد و جیغ الستیک های ماشینش رو‬


‫درمیآورد‪ ،‬نفر پشت خط گوشی رو جواب داد‪.‬‬

‫"الو؟"‬

‫"جونگکوک‪ ...‬همه رو جمع کن و بهشون بگو آماده بشن‪ .‬دارم میام‬


‫اونجا‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫وقتی آگوست لگدی به کمر نامجون زد و روی زمین اتاق یونگی‬


‫پرتش کرد‪ ،‬پسر آلفا گریه اش گرفت‪.‬‬

‫آگوست همونطور که پوزخندی روی لبش بود‪ ،‬به در تکیه داد و اون‬
‫رو پشت سرش بست‪ .‬چشم های تاریکش اتاق یونگی رو از نظر‬
‫گذروند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1852‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اینجا خاطره زیاد دارم‪ .‬تو و اون معلم هرزه ات روی این تخت خیلی‬
‫بهتون خوش گذشته‪ .‬اینجا جاییه که تو دگرجنس گراییت رو از دست‬
‫دادی و ازش خواستی دوست پسرت بشه و یونی انقدر هیجان زده شد‬
‫که اومد بیرون‪ .‬چه بامزه‪ .‬خیلی شیرینه‪".‬‬

‫اووو ای کشید‪ ،‬پاش رو بلند کرد تا با انگشت هاش ضربه ای به‬


‫نامجون بزنه‪.‬‬

‫نامجون خودش رو جمع کرد تا چهار دست و پا فرار کنه‪ ،‬ولی‬


‫آگوست یهویی کنارش خم شد و دوباره چاقو رو خیلی خطرناک‬
‫نزدیک گردنش گرفت‪.‬‬

‫"نمیتونم برای گند زدن به اون خاطرات خوشتون که باهم ساختید صبر‬
‫کنم تا اون ها رو با بدترین کابوست جایگزین نکنم‪ .‬کابوس تو و اون‬
‫هرزه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1853‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زمزمه کرد‪.‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"اینجوری صداش نکن‪ .‬اون یه هرزه ی لعنتی نیست‪ .‬و تو هیچوقت‬


‫نمیتونی یونگی رو تو چشم من نابود کنی‪ .‬شاید صورتش رو داشته‬
‫باشی‪ ،‬ولی خودش نیستی‪ .‬یونگی با مالحظه‪ ،‬صبور و مهربونه‪ ،‬سه تا‬
‫چیزی که تو اصال تعریفشون رو هم نمیدونی‪".‬‬

‫"این نشون میده چقدر حالیته‪".‬‬

‫آگوست با صدای آروم و ترسناکی گفت‪ ،‬خیلی سرد به نظر میومد‪.‬‬

‫قبل از اینکه حتی نامجون بتونه بپرسه منظورش چی بوده یا یکی‬


‫بخوابونه توی گوشش‪ ،‬آگوست اون رو از توی افکارش بیرون کشید‪.‬‬

‫"اینجوریه ساب؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1854‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست ضربه ای به سرش زد‪.‬‬

‫"فکر کردی نمیتونم کاری کنم هربار که به قیافه اش نگاه کنی من‬
‫رو ببینی؟"‬

‫لبخندی زد‪.‬‬

‫"اون لحظه رو به عنوان پیروزی مطلق درنظر میگیرم‪ .‬وقتی انقدر داغون‬
‫شدی که دیگه نمیتونی یونگی یا هر کدوم از شخصیت هاش رو ببینی‪.‬‬
‫فقط منم‪".‬‬

‫نامجون فقط سرش رو تکون داد‪ ،‬به حرف های مرد گوش نمیداد‪.‬‬
‫نمیتونست‪ .‬باید بخاطر یونگی قوی میموند‪ .‬برای هر دوشون‪.‬‬

‫"میدونی‪ ،‬اون حتی تاحاال نگفته که دوستت داره‪".‬‬

‫آگوست ادامه داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1855‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فکرش رو بکن‪ ،‬که اگر اون هم دوستت داشت‪ ،‬قدرتش کافی بود تا‬
‫روی کار بیاد‪ ،‬ولی هنوز هم من اینجام‪".‬‬

‫"این فیلم نیست‪ ،‬اونجوری جواب نمیده‪".‬‬

‫نامجون هیسی کشید‪ .‬ولی از درون ترسیده بود‪ .‬چرا یونگی هیچوقت‬
‫این رو بهش نگفته بود؟‬

‫"خیلی خب‪ ،‬باور نکن‪ .‬به هر حال من و اون هرزه اون قدرها هم به‬
‫هم وصل نیستیم‪ ،‬مگه من چی میدونم؟"‬

‫آگوست ایستاد‪ ،‬چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫نامجون فرصت رو غنمیت شمرد و ازش استفاده کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1856‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سریع سرپا شد و قبل از اینکه دست دراز شده ی آگوست بتونه اون‬
‫رو بگیره‪ ،‬تابی خورد و به سمت در فرار کرد‪.‬‬

‫همزمان که نامجون خودش رو به سمت در پرت میکرد‪ ،‬صدای مرد‬


‫رو به پشت سرش دندون قروچه میکرد رو شنید‪.‬‬

‫صدای خس خسش میومد‪ ،‬ولی نامجون توجهی نکرد و فهمید خیلی‬


‫دیر شده و آگوست در رو قفل کرده‪.‬‬

‫وقتی آگوست این کار رو کرده بود‪ ...‬نامجون اصال متوجهش نشده‬
‫بود‪ ...‬انگشت های کشیده اش رو به قفل چسبونده بود‪ ،‬ترس‬
‫سردرگمش کرده بود‪ ...‬فاک فاک فاک نه‪...‬‬

‫"ساب لعنتی احمق!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1857‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست با عصبانیت گفت و نامجون وقتی داشت با دستی که به‬


‫موهاش چنگ انداخته بود به عقب کشیده میشد‪ ،‬از درد گریه کرد‪.‬‬

‫آگوست روی زمین پرتش کرد و وقتی شروع به لگد بارون کردنش‬
‫کرد‪ ،‬نامجون اصال وقت پیدا نکرد تا صورتش رو بپوشونه‪.‬‬

‫" اگر جرات داری یه بار لعنتی دیگه سرپیچی کن!"‬

‫آگوست داشت با عصبانیت میغرید‪ ،‬خشم داشت جوری توی صورتش‬


‫موج میزد که نامجون تاحاال توی صورت یونگی ندیده بود‪.‬‬

‫"با اون آی کیوت بازم نمیتونی بفهمی که من همیشه میبرم و همیشه‬


‫چیزی که میخوام رو به دست میارم! تو ساب‪ .‬لعنتی‪ .‬احمق!"‬

‫سر نامجون داشت گیج میرفت و همه چیز داشت براش سنگین تموم‬
‫میشد‪ .‬سعی کرد دستش رو باال بیاره‪ ،‬پاهاش رو تکون بده‪ ،‬حتی سرش‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1858‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رو بلند کنه‪ ،‬ولی درد سگی ای توی وجودش پیچید و باز روی زمین‬
‫ولو شد‪ .‬نفس های سنگینی میکشید‪.‬‬

‫یه جفت دست اون رو گرفتن و مجبور به بلند شدنش کردن و روی‬
‫تخت هلش دادن‪.‬‬

‫نامجون هنوز هم درگیر بود‪ ،‬سعی میکرد اون دست های سرد رو از‬
‫خودش جدا کنه ولی آگوست سیلی توی صورتش زد و نامجون نالید‪،‬‬
‫همونطور که آگوست توی تخت یونگی درازش میکرد‪ ،‬چشم هاش‬
‫رو محکم بست‪.‬‬

‫"حاال بیا این رو دوباره امتحان کنیم‪ .‬قراره ساب عروسکی کوچولو و‬
‫خوبی برام باشی یا باید ببندمت؟"‬

‫آگوست یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1859‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون صدای مرد رو آنالیز کرد و ضربه ای بهش زد‪.‬‬

‫"فاک یو‪".‬‬

‫آکوست خیلی راحت از اون ضربه ی ضیف جا خالی داد‪ ،‬آهی کشید‪.‬‬

‫"فرصتش رو بهت دادم ساب‪ ،‬یادت باشه‪".‬‬

‫نامجون میخواست خودش رو به کناری بکشه‪ ،‬دیدش تار شده بود‪ .‬از‬
‫بدنش میخواست تا باهاش همکاری کنه‪ ،‬ولی با اینکه مغزش داشت‬
‫سر عضالتش فریاد میزد‪ ،‬عضله هاش انقدر درد داشتن که نمیتونست‬
‫تکون بخوره‪.‬‬

‫دستی مچ دستش رو گرفت و به سمت تاج تخت باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1860‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نالید‪ ،‬سرش رو به چپ و راست تکون داد‪ .‬عضله هاش از‬


‫درگیری که با زور آگوست داشتن‪ ،‬خسته شده بودن‪ .‬ولی اون تغییر‬
‫قوی تر بود و نامجون قبل از اینکه خیلی دردناک بسته بشه‪ ،‬میتونست‬
‫حس کنه یه طناب زمخت داشت دور دستش رو زخم میکرد‪.‬‬

‫نالید و پلکی زد تا چشم هاش باز بشه و به دست راستش که به تاج‬


‫تخت بسته شده بود نگاه کرد‪.‬‬

‫"ساب تا حاال برات از زمین به آسمون باریده؟"‬

‫آگوست همونطور که داشت به سمت چپ نامجون میرفت‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"قبال تو میخواستی من رو ببندی‪ ،‬ولی حاال ببین چجوری از عرش به‬


‫فرش رسیدی‪".‬‬

‫اون یکی مچ دانشآموز رو گرفت و اون رو هم بست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1861‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی دید نامجون شروع به واضح شدن کرد‪ ،‬پنیکش هم شروع شد و‬


‫آروم متوجه کمر دردناکش بعد از اون همه لگد به سر و سینه اش شد‪.‬‬
‫طناب ها رو کشید‪ ،‬ولی آب از آب تکون نخورد‪.‬‬

‫ضربان قلبش باال رفت ‪ ،‬بخاطر همین نبضش رو با شدت توی تمام‬
‫بدنش حس میکرد‪ .‬امیدوار بود ترسش به آگوست منتقل نشه‪.‬‬

‫آگوست روی تخت اومد‪ .‬رون های نامجون رو گرفت و با وجود‬


‫مقاومت پسر‪ ،‬با فشار از هم بازشون کرد‪ .‬بخاطر همین میتونست بین‬
‫پاهای دانشآموز بشینه‪ .‬با یه پوزخند به پسر نگاه کرد‪ ،‬تقالهاش برای‬
‫آزاد کردن دست هاش رو تماشا کرد‪.‬‬

‫"نمیدونی چقدر برای این لحظه رویا پردازی کردم ساب‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1862‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون وقتی آگوست اونجوری صداش میزد رو دوست نداشت‪ .‬با‬


‫وقتی که یونگی این رو میگفت فرق داشت‪ ،‬این فقط شیطونی بود که‬
‫توش میخواست شدن سرزنده بودنشون رو نمایش بدن‪ .‬ولی وقتی‬
‫آگوست این رو میگفت‪ ،‬حال بهم زن بود و نامجون هر بار اون رو‬
‫میشنید میخواست باال بیاره‪.‬‬

‫ولی اجازه نمیداد آگوست این رو برای خودش و یونگی خراب کنه‪.‬‬

‫آگوست کف دست هاش رو روی رون های دانشآموز گذاشت‪،‬‬


‫انگشت های لختش رو روی پارچه ی جینش تکون میداد و آروم به‬
‫سمت باال میرفت‪.‬‬

‫"هنوز که نترسیدی ساب؟"‬

‫نامجون سعی کرد خودش رو از لمس های مرد عقب بکشه‪.‬‬

‫"دستت رو ازم بکش!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1863‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست فقط پوزخند زد‪ .‬به جلو خم شد و دستش رو روی قلب‬


‫دانشآموز گذاشت‪ ،‬وقتی ضربانش رو حس کرد با خنده سرش رو‬
‫عقب پرت کرد‪.‬‬

‫"داری سکته میکنی!"‬

‫با غرور یه طرف صورت دانشآموز رو نوازش کرد‪.‬‬

‫"حداقل انقدری باهوش هستی که بفهمی باید بترسی‪".‬‬

‫"بسه‪ ...‬بهم دست نزن!"‬

‫نامجون خودش رو تکون میداد‪ ،‬سعی میکرد تا لگدی به مرد بزنه‪.‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫آگوست هومی کرد‪ ،‬دستش به سمت کمربند دانشآموز رفت و از‬


‫دور لگن پسر بازش کرد‪ .‬اجازه داد اون اکسسوری روی زمین بیوفته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1864‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کل دلیل وجود تو بخاطر اینه که از کاری که بابای یونگی کرد‬


‫متنفرِی!"‬

‫نامجون داد زد‪.‬‬

‫آگوست متوقف شد‪.‬‬

‫"چی؟ االن شدی تراپیستم؟"‬

‫"تو از اون مرد بخاطر اینکه به یونگی صدمه میزد و تمام کارهایی که‬
‫با اون بچه ی کوچیک انجام میداد متنفری‪".‬‬

‫نامجون پشت سرهم گفت‪.‬‬

‫"ولی حاال خودت رو نگاه کن‪ ،‬اگر این کار رو بکنی تو هم یه گهی‬
‫عین اونی!"‬

‫آگوست آروم خندید‪ ،‬موهاش رو از توی چشم هاش کنار زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1865‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این آخرین کلکیه که میخوای سوار کنی و از دست من خالص شی؟‬


‫عضالتت به دردت نخورد حاال دست به دامن مغزت شدی؟"‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"من میخوام نجاتت بدم‪ .‬از خودت‪ .‬اگر این کار رو بکنی دقیقا میشی‬
‫عین کسی که ازش از همه بیشتر متنفری و بعدش چی؟ فقط عصبانیتر‬
‫و متنفرتر میشی‪ .‬این چرخه هیچوقت تموم نمیشه‪ .‬واقعا میخوای‬
‫اینجوری زندگی کنی؟ توهم یه قربانی ای‪ ،‬دیگه نمیخواد آدم بده‬
‫بشی‪".‬‬

‫آگوست بهش زل زد‪ ،‬همونطور که توی سکوت حواسش به دانشآموز‬


‫بود‪ ،‬سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"نمیخوای عوض بشی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1866‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دوباره طناب ها رو کشید‪ ،‬سعی کرد همونطور که داره خودش‬


‫رو باز میکنه‪ ،‬توجه آگوست رو روی صورتش نگه داره نه روی‬
‫دستهاش‪.‬‬

‫"تو زندگی وحشتناکی داشتی‪ ،‬ولی میتونه تغییر کنه‪ .‬میتونی تغییرش‬
‫بدی‪".‬‬

‫آگوست پلکی زد و نامجون قسم میخورد که یونگی رو دید‪.‬‬

‫"بیبی؟"‬

‫نامجون بین نفس هاش‪ ،‬ضربان قلبش اوج گرفت‪...‬‬

‫"نه‪ ،‬هنوز هم با من طرفی‪".‬‬

‫آگوست با تمسخر بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1867‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪ ...‬و له شد‪.‬‬

‫آگوست علی رغم دست و پا زدن های اون‪ ،‬زیپ شلوار جینش رو باز‬
‫کرد و پایین کشید‪.‬‬

‫"باعث شدی یه ثانیه برم اونجا‪ ،‬پس باید لطفت رو جبران کنم‪".‬‬

‫نامجون داد میزد و لگد مینداخت‪ ،‬ولی هیچ چیزی جلو دار آگوست‬
‫نبود تا شلوار پسر رو در نیاره و روی زمین کنار کمربندش نندازه‪.‬‬

‫"یونگی واقعا التاری برده‪ ،‬هممم‪".‬‬

‫آگوست همونطور که دست هاش روی پاهای لخت پسر باال پایین‬
‫میشد‪ ،‬تقریبا با خودش زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1868‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سعی کرد آروم بمونه‪ ،‬نمیخواست به آگوست یا یونگی نشون‬


‫بده که چقدر زهره ترک شده‪ .‬نمیخواست به یونگی حس عذاب وجدان‬
‫بده‪.‬‬

‫"کل دلیلش برای قرار گذاشتن باهات همینه‪ ،‬میدونی که‪".‬‬

‫آگوست ادامه داد‪.‬‬

‫"چون زیرخواب سکسی ای هستی‪ .‬یه چالش برای رام کردن‪ .‬فقط‬
‫همین‪".‬‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"یونگی من رو دوست داره‪ ،‬بخاطر همین قرار میذاریم‪".‬‬

‫"پس چرا این رو بهت نگفت؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1869‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست حرف کم نیاورد‪.‬‬

‫نامجون جوابی نداشت و روش رو برگردوند‪.‬‬

‫آگوست انگشت هاش رو زیر کمر باکسر مشکی دانشآموز خم کرد‪.‬‬

‫"فقط دور خودش نگهت داشته که با بقیه سکس نداشته باشی‪ .‬فقط‬
‫کونت رو برای خودش میخواد‪ ،‬درواقع اهمیتی بهت نمیده‪ .‬اون تو رو‬
‫میخواست و به دستت آورد ساب احمق‪ .‬تو عاشق این شدی‪".‬‬

‫"خفه شو!"‬

‫نامجون هیسی کشید‪ ،‬همونطور که حس کرد مرد داره باکسرش رو‬


‫پایین میکشه‪ ،‬به کمرش قوسی داد‪.‬‬

‫"فقط‪ ...‬بس کن!"‬

‫هر چقدر بیشتر لخت میشد‪ ،‬ترسش هم بیشتر میشد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1870‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"شما دوتا میخواید چیکار کنید؟"‬

‫آگوست آروم خندید‪.‬‬

‫"وقتی فارغ التحصیل بشی و اون به درس دادنش به هرزه ها ادامه بده‬
‫چی؟ تو قبل از اینکه شما دوتا بتونید کاری بکنید‪ ،‬توی خونه منتظرش‬
‫میمونی درحالی که اون قبل ناهار پنج بار اومده! همش هم با یه مشت‬
‫هجده ساله مختلف‪"...‬‬

‫"خفه شو‪ ...‬فقط خفه شو!"‬

‫نامجون سعی کرد تا به اون مرد گوش نده ولی سخت بود‪.‬‬

‫چون آگوست باالخره یه سوژه دستش اومده بود‪.‬‬

‫"خفه شو خفه شو خفه شو!"‬

‫سعی کرد از دست آگوست فرار کنه‪ ،‬حتی یه چیزی اون طرف تر‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1871‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست فقط خندید‪ .‬لگن دانشآموز رو گرفت و دوباره پایین آورد‪.‬‬

‫"اینجوری میرم رو مخت‪ ،‬خوب شد فهمیدم‪".‬‬

‫"اون باید شغلش رو داشته باشه‪".‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"و این بهش کمک میکنه تا با مشکالتش مقابله کنه‪ ،‬پس نیا روی‬
‫کار و همه چیز رو خراب کن‪ ،‬جون تو فقط یه بازنده ی بدبختی که‬
‫حتی تالش نمیکنه تغییر کنه و فقط اوضاع رو بدتر میکنه‪".‬‬

‫آگوست فقط پوزخند زد‪ ،‬یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"مواظب باش ساب‪ .‬این حرف ها فقط باعث میشن بیشتر تحریک‬
‫بشم‪".‬‬

‫"خفه خون بگی‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1872‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست یهویی باکسر پسر رو کامال درآورد و با یه پوزخند از سر‬


‫شونه اش جایی پرتش کرد‪.‬‬

‫نامجون سریع سعی کرد تا پاهاش رو جمع کنه‪ .‬زانوهاش رو بهم فشار‬
‫میداد‪ ،‬ولی آگوست اون ها رو گرفت و بهشون فشار وارد کرد تا باز‬
‫بشن‪.‬‬

‫"بیخیال ساب کوچولو عروسکی‪ ،‬کاری نکن پاهات رو هم ببندم‪".‬‬

‫آگوست گفت‪ ،‬همونطور که نگاهش به پایین بود‪ ،‬لب هاش رو لیسید‪.‬‬

‫نامجون دست و پا میزد تا فرار کنه‪ ،‬نمیتونست جلوی لرزش کم صداش‬


‫رو بگیره‪.‬‬

‫"بسه! ولم کن!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1873‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست ترس توی تن صدای پسر رو متوجه شد و چشم هاش از لذت‬


‫کثیفی تیره شد‪.‬‬

‫"میدونستم ترسیدی‪".‬‬

‫نامجون سرش رو به بالش کوبید‪ ،‬از خودش بخاطر لو دادن ترس بدش‬
‫میومد‪.‬‬

‫اون همیشه قدرتش رو داشت‪ ،‬تا وقتی که ترس خودش و مشت و‬


‫لگدهای آگوست اون رو ازش گرفته بودن‪ .‬همیشه مغزش کار میکرد‪،‬‬
‫تا وقتی که در عوض کلماتش کار نمیکردن‪.‬‬

‫یه چیزی براش مونده بود و تقریبا قبال ازش استفاده کرده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1874‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مقاومت ویژگی مثبت نامجون بود‪ ،‬همونطور که همینجوری هوسوک‬


‫رو تحمل میکرد و توی باشگاه محدودیت هاش رو کنار میزد‪ .‬ولی‬
‫وقتی ترسش روی کار اومده بود‪ ،‬تمام اون مقاومت و شجاعت باد هوا‬
‫شد‪.‬‬

‫این فقط‪ ...‬فقط تحملش براش زیادی بود‪.‬‬

‫پس همونطور که آگوست پاهای دانشآموز رو هم میبست‪ ،‬نامجون‬


‫داشت حس میکرد که داره میبازه‪.‬‬

‫"ب‪ ...‬بس کن‪ ...‬خواهش میکنم‪"،‬‬

‫سرش رو به طرفی چرخوند و چشم هاش رو بهم فشار داد‪ ،‬دیگه‬


‫نمیخواست گریه هم بکنه‪ .‬نمیخواست یونگی اشک هاش رو ببینه‪.‬‬

‫"لطفا‪ ...‬فقط‪ ...‬بیشتر از این پیش نرو‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1875‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست نگاهی بهش انداخت‪ ،‬وقتی دید پسر آلفا تا کجا وا داده و‬
‫تحریک شده‪ ،‬جرقه هایی توی بدنش بوجود اومد‪.‬‬

‫این براش یه محرک بزرگ بود‪ ،‬اینکه بدونه پسر آلفای قوی و نترس‬
‫رو به یه پسرک ترسیده و دماغو تبدیل کرده‪ .‬قدرت تاثیر گذار روی‬
‫زندگی آگوست‪.‬‬

‫"من هنوز شروع هم نکردم و تو داری وا میدی؟"‬

‫آگوست خندید‪ .‬به جلو خم شد و با یه دست صورت نامجون رو‬


‫گرفت‪ ،‬صورت دانشآموز رو به سمت مال خودش آورد‪.‬‬

‫نامجون تا جایی که میتونست مقاومت کرد‪ ،‬توی ذهنش از درد آهی‬


‫کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1876‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست یه لحظه با دقت بهش نگاه کرد‪ ،‬آروم سر شستش رو روی‬


‫لب پایینی پر دانشآموز کشید‪.‬‬

‫پایین خم شد و دانشآموز رو بوسید‪.‬‬

‫نامجون فورا اعتراض کرد‪ ،‬صداش خفه شد‪ .‬سعی کرد مرد رو کنار‬
‫بزنه‪ ،‬ولی با دست و پای بسته و قدرت تحلیل رفته اش نمیتونست‬
‫کاری برای متوقف کردن آگوست بکنه‪.‬‬

‫آگوست به زور زبونش رو توی دهنش نامجون برد‪ ،‬هر جا که‬


‫میخواست رو می مکید یا گاز میگرفت‪ .‬دندون های تیزش لب زخمی‬
‫دانشآموز که تهیونگ توی بازی لیزر تگ باعثش شده بود رو پاره‬
‫کرد و هر دو پسر توی بوسه طعم خون رو حس کردن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1877‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست عقب کشید‪ ،‬لب هاش رو لیسید تا خون روش پاک بشه و‬
‫تفش کرد‪.‬‬

‫"ممنون بابت بوس ساب‪".‬‬

‫"من بهت ندادمش‪".‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪ ،‬عصبانیت داشت توی وجودش فوران میکرد‪.‬‬

‫آگوست داشت لبخند میزد و این باعث میشد پسر دم دستی به نظر بیاد‪.‬‬

‫"واقعا دهن خوبی داری‪".‬‬

‫برای خودش سری تکون داد انگار داشت تصمیمی میگرفت‪.‬‬

‫"قبل از اینکه کونت رو به فاک بدم‪ ،‬به فاکش میدم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1878‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چشم های نامجون گرد شد‪.‬‬

‫"نه‪ ...‬نکن!"‬

‫ولی آگوست جینش رو درآورده و دیکش رو بیرون انداخته بود‪.‬‬

‫نامجون با دیدن اینکه اون همین االن هم نیمه تحریک شده بود‪ ،‬وحشت‬
‫کرد‪.‬‬

‫سعی کرد خودش رو تکون بده ولی آگوست دو طرف صورتش رو‬
‫گرفت و از شستش برای باز نگه داشتن دهنش استفاده کرد و یک‬
‫باره خودش رو واردش کرد‪.‬‬

‫نامجون خفه شد‪ ،‬اشک هاش بخاطر رفلکسش‪ ،‬توی چشم هاش حلقه‬
‫زدن‪ .‬سعی کرد بیرون تفش کنه‪ ،‬ولی آگوست فقط چنگش رو‬
‫محکمتر میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1879‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فاک‪".‬‬

‫آگوست سرش رو عقب پرت کرد‪ ،‬یکمی خودش رو بیرون کشید‪،‬‬


‫ناله های آرومی از دهنش بیرون اومد و بعد دوباره سرجاش برگردوند‪.‬‬

‫"دهنت خیلی عالیه ساب‪ .‬برام خیلی گرم و خیسه‪ ،‬انگار میدونی باید‬
‫چجوری باشه‪ .‬تو واقعا فقط یه سابی‪ ،‬فقط یه سوراخی که هر وقت دلم‬
‫بخواد پرش میکنم‪ .‬فاک‪".‬‬

‫نامجون میخواست مرد رو گاز بگیره ولی نمیخواست به یونگی صدمه‬


‫بزنه‪ .‬با خودخواهی آرزو میکرد که کاش تهیونگ به پلیس زنگ زده‬
‫باشه‪.‬‬

‫آگوست چنگش رو محکم تر کرد‪ ،‬دانشآموز رو مجبور کرد توی‬


‫همون حالت بمونه و همونطور که سرعت حرکاتش رو باالتر میبرد‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1880‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سریع تر دهنش رو به فاک داد‪ .‬آگوست نالید‪ ،‬موهاش توی چشمش‬


‫ریخته بود و حسش رو عمیقا توی وجودش حس میکرد‪.‬‬

‫انتهای عضوش به گلوی دانشآموز خورد و نامجون خفه شد‪.‬‬

‫"چی شده که گگ رفلکس نداری؟"‬

‫آگوست دستش انداخت‪ ،‬باز هم کارش رو تکرار کرد‪.‬‬

‫"هممم؟ یا بخاطر اینه که هرزه ی معلم هرجاییتی؟"‬

‫نامجون سعی کرد بهش اجازه بیشتر از این رو نده‪ ،‬سعی کرد تظاهر‬
‫کنه که از دهن و گلوش سوءاستفاده نشده‪ ،‬سعی کرد به خودش دلداری‬
‫بده که این زود تموم میشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1881‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست داشت لذت میبرد‪ ،‬واضحا داشت از قیافه ی توی عذاب‬


‫دانشآموز لذت میرد‪ .‬پوزخندی زد‪ ،‬موهای نامجون رو از توی‬
‫صورتش کنار زد تا بتونه دردی که باعثش بود رو بهتر توی چشم‬
‫هاش ببینه‪.‬‬

‫"میدونی‪ ،‬باعث خجالته‪".‬‬

‫آگوست همونطور که خودش رو جلو عقب میکرد‪ ،‬مکالمه وار گفت‪.‬‬

‫"اون بی همه چیز وقتی بیبیش بودی ازت فیلم گرفت‪".‬‬

‫به دوربینی که طبقه پایی بود فکر کرد‪.‬‬

‫"هجده سال دیر شده ولی این به این معنی نیست که نمیتونیم االن‬
‫شروعش کنیم! میدونم ملت توی اینترنت عاشق اینن که تو رو‬
‫اینجوری ببینن‪ ...‬به عنوان یه ساب هرزه ی احمق که هر دو میدونیم‬
‫که هستی‪ .‬چال لپ هایی که دور دیک مسترش به خوبی جمع میشن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1882‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون از فکر اینکه این به جایی درز کنه وحشت کرده بود‪ ،‬سعی‬
‫کرد سرش رو به چپ و راست تکون بده‪.‬‬

‫"نفهههعععغغغف!"‬

‫آگوست خندید‪ ،‬صورت دانشآموز رو نوازش کرد‪.‬‬

‫"غصه نخور هرزه‪ .‬خوش ب هحالت‪ ،‬انقدر خودخواهم که دلم نمیخواد‬


‫با کسی شریکت بشم‪".‬‬

‫دوباره محکم خودش رو به داخل هل داد‪ ،‬باعث شد نامجون خفه بشه‬


‫و دور سرفه کنه‪ .‬آهی از حسش کشید‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬فقط باید توی زیرزمین بسته شده نگهت دارم‪ ،‬فقط منتظرم‬
‫بمونی تا هر وقت که خواستم بیام و سوراخت رو به فاک بدم‪".‬‬

‫سرعت حرکاتش رو باال برد‪ ،‬با تصورات کثیف خودش تحریک شده‬
‫بود‪ .‬امیدوار بود یونگی ازشون لذت ببره‪.‬‬

‫"به هرحال همش به خاطر خودته‪ ،‬هرزه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1883‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون با هر بدبختی که بود اشک هاش رو نگه داشت‪ .‬نمیخواست‬


‫دوست پسرش حس کنه چیزی از این داستان تقصیر اونه‪.‬‬

‫آگوست نالید و نامجون میتونست بفهمه که اون مرد نزدیکه‪ .‬بخاطر‬


‫همین گیج شده بود تا وقتی که مرد یهویی ازش بیرون کشید‪.‬‬

‫وقتی آگوست به جای گلوش روی صورتش اومد‪ ،‬سوال بی جوابش‪،‬‬


‫جواب داده شد‪.‬‬

‫نامجون خودش رو جمع کرد‪ ،‬چشم هاش رو دربرابر اسپری اسپرم ها‬
‫بست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1884‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فاک‪ ...‬فاک‪"...‬‬

‫آگوست به نفس نفس افتاده بود‪ ،‬همونطورکه از اوجش پایین میومد‪،‬‬


‫سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"چه عروسک هرزه ی کوچولوی عالی ای دارم‪".‬‬

‫نامجون از طرز خس خس صداش وقتی حرف میزد‪ ،‬بدش میومد‪.‬‬

‫"اونجوری صدام نکن‪".‬‬

‫آگوست سرش رو بلند کرد‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫"آو‪ ،‬عروسک کوچولو از اسمش خوشش نمیاد؟"‬

‫به پایین خم شد و نامجون نالید‪ .‬وقتی زبون مرد به لپش خورد و‬


‫صورتش رو از کامش تمیز کرد‪ ،‬نامجون صورتش رو برگردوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1885‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست عقب کشید و چشمش به چیزی خورد‪ .‬دستش رو بهش‬


‫رسوند و پیرسینگ نیپل نقره ای رو گرفت‪.‬‬

‫"یا ترجیح میده بیبی گرل صدا بشی؟"‬

‫"هیچی صدام نکن!"‬

‫نامجون هیسی کشید‪ ،‬با لمس شدن نقطه حساسش با وجود طناب ها‬
‫قوسی به کمرش داد‪.‬‬

‫"ولی خیلی داری جواب میدی‪".‬‬

‫آگوست اووو ای کشید‪.‬‬

‫"تقریبا وقتی اون رو دیدم‪ ،‬همون لحظه و همونجا داشتم میومدم روی‬
‫کار‪ .‬سابمسیو کینکی کوچولوی من‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1886‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بس کن‪".‬‬

‫نامجون غرید با اینکه هر دو میدونستن آگوست داره زر میزنه‪.‬‬

‫"شاید باید اون یکی رو من برات پریسینگ بزنم‪".‬‬

‫آگوست به تصوراتش پوزخندی زد‪.‬‬

‫"ساب تو با چند تا پیرسینگ خیلی خوب میشی‪ .‬یا تتو هم باشه هاته‪.‬‬
‫میتونم این کار رو برات بکنم‪ .‬دوستش داری؟ که اسمم تا ابد روت‬
‫بمونه‪".‬‬

‫نامجون زیرش دست و پا زد‪ ،‬دربرابر هوس مرد کاری نمی تونست‬
‫بکنه‪.‬‬

‫"بس کن! بسه! فقط دست از سرم بردار!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1887‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عمرا‪".‬‬

‫آگوست یهویی با سردی گفت‪.‬‬

‫در کمال تعجب نامجون از تخت کنار رفت و به سمت کمد یونگی‬
‫رفت‪.‬‬

‫"داری چیکار میکنی؟"‬

‫نامجون گفت‪ ،‬سعی کرد نترسه‪ .‬ولی ترسیده بود‪ .‬همه میدونستن که‬
‫یونگی توی کمدش چیا داره‪.‬‬

‫آگوست هومی کرد‪ ،‬دور و بر اونجا رو با دقت زیر و رو میکرد و‬


‫دنبال چیزی که میخواست میگشت‪ ،‬به نامجون جوابی نداد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1888‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دوباره سعی کرد طناب ها رو شل کنه ولی آگوست اون ها‬
‫رو بسته بود‪ ،‬بخاطر همین راه فراری نبود‪.‬‬

‫آگوست برگشت و نامجون جراتش رو جمع کرد تا به چیزی که توی‬


‫دستشه نگاه کنه‪.‬‬

‫"تا حاال با این ها کینکی شدی؟"‬

‫آگوست ازش پرسید‪ ،‬همونطور که هر کدوم از اون آیتم ها رو یه‬


‫سمت سر پسر میگذاشت‪ ،‬دو تا پاش رو دوطرف دانشآموز گذاشت‪.‬‬

‫نامجون فقط آب دهنش رو قورت داد‪ ،‬جوابی نداد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1889‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگی واضحه که شده‪".‬‬

‫آگوست همونطور که چشم بند مشکی رو برمیداشت و علی رغم تکون‬


‫هایی که پسر میخورد سعی داشت دور چشمش ببنده‪ ،‬باهاش حرف‬
‫میزد‪.‬‬

‫"چون اون یه هرزه کوچولوی کینکیه‪".‬‬

‫"اون هرزه نیست! خفه شو!"‬

‫نامجون داد زد‪.‬‬

‫آگوست به صحنه زیرش با پوزخند نگاه کرد‪.‬‬

‫"یه رازی رو بهت میگم ساب‪".‬‬

‫دوباره پایین خم شد‪ .‬زبونش رو توی فاصله عضالت دو سینه اش‬


‫میچرخوند و آروم به سمت پایین اذیتش میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1890‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون حسش کرد‪ .‬سعی میکرد خودش رو آزاد کنه‪ ،‬دست هاش‬
‫میلرزید‪.‬‬

‫"الف نمیزنم ولی من فقط نشونه ی خشم یونگی نسبت به تجاوز های‬
‫باباش توی بچگیش نیستم‪".‬‬

‫آگوست زیر لب گفت‪ ،‬به سمت پایین شکم دانشآموز رو میبوسید‪.‬‬

‫"از روم برو کنار!"‬

‫"من خشمی که یونگی نسبت به خودش داره هم هستم‪".‬‬

‫آگوست روی ناف پسر متوقف شد‪ ،‬زبونش رو توش فرو کرد و‬
‫انگشت های پای نامجون از اون حس عجیب جمع شدن‪.‬‬

‫"بسه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1891‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من خشمی هستم که نسبت به خودش داره‪".‬‬

‫آگوست به پایین رفتن ادامه داد‪ ،‬روی خط شکم پسر رو بوسید‪ ،‬به‬
‫طرز خطرناکی به بیس دیکش نزدیک بود‪.‬‬

‫"ب‪ ...‬بسه‪"...‬‬

‫"چون اون هرزه خوشش میومد‪".‬‬

‫و نامجون وقتی اون شخصیت عضوش رو توی دهنش برد‪ ،‬گریه کرد‪.‬‬

‫اشک ها از روی گونه هاش پایین میومدن و چشم بند رو خیس‬


‫میکردن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1892‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون این رو نمیخواست‪ ،‬نمیخواست یونگی این رو ببینه‪ ،‬نمیخواست‬


‫بترسه‪ ،‬نمیخواست کاری کنه که آگوست ببره‪.‬‬

‫"یونگی!"‬

‫داشت از ترس میلرزید‪ ،‬داشت سعی میکرد روی زبون ماهری که‬
‫داشت روی دیکش کار میکرد تمرکز نکنه‪.‬‬

‫"یونگی! بیبی! لطفا‪ ،‬من‪ ...‬من بهت نیاز دارم!"‬

‫التماس کردن و به پای آگوست افتادن‪ ،‬بی فایده بود و نامجون این رو‬
‫میدونست‪ .‬ولی نمیتونست کاریش بکنه‪ ،‬میخواست هرکاری بکنه تا‬
‫ازین وضعیت بیرون بیاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1893‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نمیخواست برای دوست پسرش دست خورده باشه‪.‬‬

‫"من خیلی متاسفم!"‬

‫گریه کرد‪.‬‬

‫"نمیخوام بترسم ولی ترسیدم! من خیلی ترسیدم و نمیتونم این رو متوقف‬


‫کنم یا تو رو نجات بدم و نمیتونم برای تو قوی باشم‪ ،‬چیزی که باید‬
‫باشم و نمیتونم ازت محافظت کنم‪"...‬‬

‫وقتی آگوست یهویی عضو پسر از رو از دهنش درآورد‪ ،‬نفسش‬


‫گرفت‪ ،‬ضربان قلبش باالتر رفت‪.‬‬

‫و بعد صدایی که نامجون فکر میکرد دیگه نمیشنوه رو شنید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1894‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ساب‪"...‬‬

‫یونگی‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫تهیونگ با شتاب وارد خونه جونگکوک شد و وقتی دید همه اونجان‪،‬‬


‫خیالش راحت شد‪.‬‬

‫"تهیونگ! چی شده؟"‬

‫چشم های جونگکوک گرد شد‪.‬‬

‫"داری خونریزی میکنی!"‬

‫سوکجین هینی کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1895‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نامجون و یونگی کجان؟"‬

‫جیمین انگار ترسیده بود‪.‬‬

‫"پیامت خیلی مبهم و ترسناک بود‪"،‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"چه خبر شده؟"‬

‫"توی راه براتون میگم‪ ،‬سوار شید‪".‬‬

‫تهیونگ سریع گفت‪ ،‬سویچش رو باالتر گرفت‪.‬‬

‫جونگکوک سری تکون داد و بعد به سرعت بیرون رفت‪.‬‬

‫بقیه هم دنبالش راه افتادن‪ ،‬نیازی به توضیح نبود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1896‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ ماشین رو استارت زد‪ ،‬امیدوار بود و دست به دامن خدا بود و‬
‫تمنا میکرد که خیلی کار از کار نگذشته باشه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫چشم های نامجون میخواستن باز بشن‪ ،‬نمیتونست با چشم بند چیزی‬
‫ببینه‪.‬‬

‫"یونگی؟"‬

‫نفسی کشید‪.‬‬

‫یه جفت دست آروم صورتش رو نوازش کردن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1897‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه‪ ،‬ساب کوچولوی قشنگم‪"...‬‬

‫اون صدا اووو ای کشید‪.‬‬

‫نامجون نالید‪ ،‬میخواست دوست پسرش رو ببینه‪ .‬طناب ها رو کشید‪،‬‬


‫حتی دیگه دردی حس نمیکرد‪.‬‬

‫"یونگی خواهش میکنم! من دوست دارم!"‬

‫صورت یونگی توی گردن نامجون فرو رفت‪ ،‬زبونش از پایین به باال‬
‫روش کشیده شد‪.‬‬

‫"ولی ساب عزیزم‪ ...‬من دوستت ندارم‪".‬‬

‫پسر خشکش زد‪ ،‬نمیفهمید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1898‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من میتونم ادای صدای همه رو دربیارم‪ .‬اعتراف میکنم که خوب‬


‫گولت زدم نه؟"‬

‫آگوست دوباره عقب رفت و خندید‪.‬‬

‫"قیافت! ها!"‬

‫نه‪.‬‬

‫نه!‬

‫از یه طرف‪ ،‬نامجون خیالش راحت شد که اون کسی که بهش گفت‬


‫دوستش نداره یونگی نبوده‪ ،‬ولی وقتی فهمید آگوست هنوز روی کاره‬
‫وحشتش برگشت‪.‬‬

‫بعدش تسلیم شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1899‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫گذاشت آگوست هر کاری میخواد بکنه‪ .‬به هر حال نمیتونست‬


‫متوقفش کنه و اون روانی احتماال با دست و پا زدنش یکم بهش تخفیف‬
‫میداد‪.‬‬

‫من دوستت ندارم‪...‬‬

‫هیچ چیزی توی زندگیش به اندازه شنیدن این براش دردآورد نبود‪ .‬نه‬
‫خیانت دیدن‪ ،‬نه باختن شرط‪.‬‬

‫‪271‬‬
‫نامجون له شده بود‪.‬‬

‫آگوست متوجه سست شدن اون زیر خودش شد و یکی از ابروهاش‬


‫رو باال برد‪.‬‬

‫‪ 271‬عاطفه‪ :‬دوست دارم نظر اونایی که سری پیش آگوست اومد بیرون و گفتن نامجون حقش بود رو بشنوم‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1900‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وااو‪ ،‬فقط همین رو میخواستی تا تسلیم بشی؟ اون پنج تا کلمه کیم‬
‫نامجون قوی رو کشت؟"‬

‫نامجون به خودش زحمت جواب دادن نداد‪ .‬زحمت مقابله کردن نداد‪.‬‬
‫فقط باهاش کنار اومده بود‪.‬‬

‫آگوست اهمیتی نداد‪ ،‬اون هم دنبال وا دادنش بود‪ .‬باکسر خودش رو‬
‫درآورد و بین پاهای باز دانشآموز نشست‪.‬‬

‫نامجون وقتی حس کرد یه انگشت داره اطراف سوراخش رو لمس‬


‫میکنه‪ ،‬لرزید‪.‬‬

‫"االن باید بهم چی بگی ساب‪".‬‬

‫آگوست همونطور که سوراخ پسر رو اذیت میکرد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1901‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چیزی که میخوام رو بگو تا بهت آسون بگیرم‪".‬‬

‫نامجون چیزی نگفت ولی وقتی آگوست بدون هیچ آمادگی یا لوبی‬
‫انگشتش رو واردش کرد‪ ،‬نالید‪.‬‬

‫"آه!"‬

‫"بهت حق انتخاب دادم‪".‬‬

‫آگوست هومی کرد‪.‬‬

‫"ولی شاید از درد خوشت میاد‪".‬‬

‫نامجون سعی کرد تا بهش محل نده‪ ،‬وقتی آگوست دومین انگشتش رو‬
‫وارد کرد‪ ،‬سرش رو برگردوند و بعد انگشت سوم‪ ،‬هر لحظه با کینه‬
‫توی سوراخ دانشآموز تکون میخورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1902‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫این یه درخواست از سر بدبختی برای لوب بود‪ ،‬ولی نامجون با این‬


‫وجود اشکش از درد رو نگه داشت‪.‬‬

‫"بهم بگو دوستم داری تا همینجا تمومش کنم‪".‬‬

‫آگوست یهویی گفت و انگشت های رو درآورد‪.‬‬

‫نامجون گیج شده بود‪ .‬آگوست واضحا داشت دروغ میگفت‪ .‬باید این‬
‫طور میبود‪ ،‬امکان نداشت انقدر پیش بره و بعد فقط تمومش کنه‪.‬‬

‫ولی‪ ...‬اگر داشت راست میگفت و نامجون داشت از دستش میداد چی؟‬

‫اگر کم ترین احتمالی برای نجات یونگی بود‪ ،‬نامجون ازش استفاده‬
‫میکرد‪.‬‬

‫"آگوست‪ ...‬من‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1903‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست همونطور که دودلی پسر برای گفتنش رو میدید‪ ،‬پوزخندی‬


‫زد‪ ،‬چیزی برای آسون تر کردن این بهش نگفت‪.‬‬

‫"من‪ ...‬من‪ ،‬من‪ ...‬دوستت دارم‪"...‬‬

‫آگوست پوزخندی زد‪ ،‬ازش خوشش اومد‪.‬‬

‫"دوباره بگو‪".‬‬

‫"من‪ ...‬دوستت دارم‪".‬‬

‫آگوست دیکش رو گرفت و چند باری پمپ کرد‪.‬‬

‫"حاال بگو یونگی دوستت نداره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1904‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خفه شد‪ ،‬سرش رو محکم به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی؟ نه! این درست نیست!"‬

‫"اگر میخوای بس کنم بگو‪".‬‬

‫آگوست گفت‪.‬‬

‫"این چیزی نیست که قبال گفتی!"‬

‫"تو جایگاهی نیستی که چونه بزنی ساب‪ .‬بگو‪".‬‬

‫نامجون یه مدت طوالنی ساکت موند‪ .‬فقط وقتی آگوست خواست‬


‫دوباره اون رو بزنه‪ ،‬یهویی دوباره به حرف اومد‪.‬‬

‫"یونگی‪ ...‬اون من رو‪ ...‬من رو دوست‪ ...‬نداره‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1905‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست خرد شدن یونگی رو با تیری که قلبش کشید‪ ،‬حس کرد‪.‬‬


‫پوزخندی زد‪ ،‬خودش رو روی سوراخ دانشآموز تنظیم کرد‪.‬‬

‫"عالیه‪ ،‬دقیقا همینجوری‪".‬‬

‫نامجون وقتی آگوست خودش رو واردش کرد‪ ،‬فریاد کشید و کمرش‬


‫رو از تخت فاصله داد‪ .‬طناب ها تکونی خوردن و نمیتونستن اون رو‬
‫پایین نگه دارن‪.‬‬

‫آگوست از صدای گریه ی پسر خندید‪.‬‬

‫"مرسی که گفتیش ساب احمق! و مرسی که انقدر تنگی!"‬

‫نامجون همونطور که آگوست توش میکوبید و مهلت و رحمی بهش‬


‫نشون نمیداد‪ ،‬نفسش داشت بند میومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1906‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون احمق بود‪ ...‬خیلی هم احمق بود‪.‬‬

‫معلوم بود که آگوست داشت دروغ میگفت‪ .‬معلومه که فقط میخواست‬


‫یونگی این رو بشنوه‪ .‬معلومه که نامجون فقط یه ساب احمق بود‪.‬‬

‫آگوست داشت عرق میکرد‪ ،‬همونطور که روی ضربه زدن توی پسر‬
‫تمرکز کرده بود‪ ،‬موهاش دوباره توی چشمش ریخت‪.‬‬

‫نامجون آزادانه هق هق میکرد‪ ،‬چشم بند رو خیس کرده بود‪ .‬دیگه‬


‫براش اهمیت نداشت که یونگی اون رو میبینه یا آگوست ولش میکنه‪.‬‬
‫فقط دیگه نمیتونست ادای آدم های قوی رو دربیاره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1907‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فاک‪ ،‬فاک!"‬

‫آگوست فحشی داد‪ ،‬همین االنش هم نزدیک بود‪ .‬باالخره پسر آلفای‬
‫جسور و قوی رو گریون رو‪ ،‬شکسته زیر خودش داشت و این اون رو‬
‫به اوجش نزدیک میکرد‪ .‬و بعد از اینکه اون کلمات رو شنیده و درد‬
‫یونگی رو حس کرده بود‪ ،‬دیگه نمیتونست خودش رو نگه داره‪.‬‬

‫با یه فحش بلند اومد و نامجون با حسش نالید‪.‬‬

‫آگوست اهمیت نمیداد اگر نامجون نزدیک بود یا نه‪ ،‬این به اون ربطی‬
‫نداشت‪.‬‬

‫مسئله آگوست بود که باالخره به چیزی که میخواست رسیده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1908‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ازش بیرون کشید و باعث شد دانشآموز ناله ای بکنه‪ .‬بعد روی پسرک‬
‫رفت و پیشونی هاشون رو بهم چسبوند‪.‬‬

‫"حاال من رو ببوس‪".‬‬

‫بهش دستور داد‪.‬‬

‫نامجون نالید ولی آگوست به هر حال لب هاشون رو بهم چسبوند‪.‬‬

‫باالخره مرد عقب کشید‪ ،‬وقتی چشم بند رو برداشت و با دیدن‬


‫چشمهای قرمز و گونه های خیس پسر‪ ،‬تقریبا دوباره سفت شد‪.‬‬

‫"میتونم بفهمم چرا یونگی انقدر دوستت داره‪ ،‬وقتی گریه میکنی‬
‫خوشگل میشی‪".‬‬

‫آگوست گفت و اشک های پسر رو پاک کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1909‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در یهویی باز شد و هر دو پسر سرشون رو به سمت صدا برگردوندن‪.‬‬

‫"از روش برو کنار!"‬

‫تهیونگ داد زد‪ ،‬به سمت تخت دوید و یقه مرد رو گرفت رو کناری‬
‫کشید‪.‬‬

‫بعد از این که آگوست ازش سوءاستفاده کرده بود‪ ،‬نامجون به سختی‬


‫میتونست چیزی متوجه بشه‪ ،‬انقدر حالش بد بود که اشکش رو دراومده‬
‫بود‪.‬‬

‫جونگکوک تا به حال انقدر توی زندگیش عصبانی نشده بود‪ .‬تهیونگ‬


‫رو از روی آگوست کنار زد و پاهاش رو دو طرفش گذاشت و با تمام‬
‫قدرتش مشتی توی صورتش زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1910‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چطور! جرات! کردی! لعنتی!"‬

‫داد زد‪ ،‬با هر کلمه مشت جدیدی بهش میزد‪.‬‬

‫"جونگکوک! بسه‪ ...‬اون هنوز هم یونگیه!"‬

‫هوسوک جونگکوک رو گرفت و به زور از روی آگوست بلندش‬


‫کرد‪.‬‬

‫"به یه ورم‪ ،‬حقشه!"‬

‫جونگکوک لگدی زد‪ ،‬میخواست باز هم به مرد صدمه بزنه‪.‬‬

‫تهیونگ آگوست رو گرفت و روی پاهاش برد‪ .‬از حالت گیجی مرد‬
‫استفاده کرد و یه طناب برداشت‪ ،‬قبل از اینکه ولش کنه‪ ،‬سعی کرد‬
‫دست هاش رو ببنده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1911‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین و جیمین با سرعت به سمت نامجون رفتن‪ ،‬با عجله بازش‬


‫کردن‪.‬‬

‫"نامجون‪ ...‬اوه‪ ،‬جونی من‪"،‬‬

‫سوکجین همونطور که صورت نامجون رو گرفته بود‪ ،‬حالش خراب‬


‫شد‪.‬‬

‫"اشکال نداره عزیزم‪ ،‬اون رو بر میگردونیم‪ .‬یونگی رو برمیگردونیم‪".‬‬

‫نامجون نمیتونست جوابی بده‪ ،‬فقط روی سینه ی پسر خوشگل گریه‬
‫میکرد‪.‬‬

‫جیمین از طرف دیگه ی نامجون روی تخت اومد و بغلش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1912‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو رو خدا گریه نکن‪ ،‬جونی‪ ،‬جون‪ ...‬قول میدم یونگی رو‬
‫برگردونیم‪".‬‬

‫نامجون له شده بود‪ ،‬بین دو تا پسر داشت خوابش میبرد‪.‬‬

‫حتی با جیمینی که اون رو محکم بغل کرده بود و سوکجینی که روی‬


‫موهاش رو آروم میبوسید‪ ،‬باز هم نامجون توی کابوسی فرو رفت که‬
‫هنوز هم از اونی که توی بیداری تجربه کرده بود بدتر نبود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1913‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هشدار نویسنده‪:‬‬

‫پارت های ‪ 51‬تا ‪ 57‬محتوای به شدت انگست داره و‬

‫مربوط میشه به گذشته یونگی‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1914‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت پنجاه و یکم‬

‫تهیونگ در زیرزمین رو بست و آه عمیقی کشید‪.‬‬

‫هوسوک درحالیکه با استرس ناخن هاش رو میجوید‪ ،‬از جایی که‬


‫نشسته بود نگاهش رو باال آورد‪.‬‬

‫"شانسی هست؟"‬

‫تهیونگ با تاسف سرش رو به چپ و راست تکون داد و روی یکی از‬


‫مبل های پذیرایی ولو شد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬هنوز هم آگوسته‪".‬‬

‫جونگکوک سرش رو پایین انداخت و فحشی داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1915‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون ها تمام شب رو برای برگردوندن یونگی تالش کرده بودن‪ ،‬ولی‬


‫تالششون جواب نداده بود‪.‬‬

‫جونگکوک کمی دیگه اون مرد رو کتک زده بود‪ ،‬ولی باید تمومش‬
‫میکرد چون نمیخواست به یونگی صدمه ای بزنه‪.‬‬

‫آگوست درحالیکه صورتش خونی مالی شده بود‪ ،‬فقط به تالش هاش‬
‫خندیده بود‪.‬‬

‫تهیونگ سعی کرده بود تا یکی دیگه از شخصیت ها رو بیرون بیاره‪،‬‬


‫اما آگوست فقط با یه پوزخند نوارها رو تماشا کرده بود‪ ،‬اصال از روی‬
‫صندلی راننده تکون نمیخورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1916‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حاال این زندگی مال منه‪"،‬‬

‫بعد از یه شکست دیگه ی بچه ها بهشون گفت‪.‬‬

‫"هر چه زودتر بفهمید بهتره!"‬

‫"باید چیکار کنیم؟"‬

‫جیمین دوباره نزدیک به گریه بود‪.‬‬

‫"نمیتونیم تا ابد اون پایین بسته نگهش داریم!"‬

‫همه شب رو تو خونه ی یونگی گذرونده بودن‪ ،‬نمیخواستن دوباره‬


‫نامجون و آگوست رو تنها بذارن‪.‬‬

‫"خب یه فکری دارم‪".‬‬

‫هوسوک جوابش رو داد‪ ،‬ولی انگار به چیزهایی که میخواست بگه‬


‫اعتمادی نداشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1917‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین از اتاق خواب یونگی‪ ،‬جایی که نامجون هنوز توش بود‪،‬‬


‫بیرون اومد و از پله ها پایین رفت‪.‬‬

‫"چطوره؟"‬

‫تهیونگ سریع سرپا شد‪.‬‬

‫"هنوز خوابه‪".‬‬

‫سوکجین زیرلب گفت‪.‬‬

‫"میذارم هرچقدر میخواد بخوابه‪".‬‬

‫از سر شونه اش نگاهی به اون طرف انداخت‪ ،‬به مسیری که به اتاق‬


‫ختم میشد‪.‬‬

‫"خدا میدونه چقدر بهش نیاز داره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1918‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ دوباره روی مبل ولو شد‪ ،‬سرش روی دست هاش افتاد‪.‬‬

‫"همش تقصیر منه‪".‬‬

‫گریه کرد‪.‬‬

‫جیمین کنارش نشست و خیلی نرم یکی از دست هاش رو دورش‬


‫پیچید‪.‬‬

‫"نه تقصیر تو نیست‪ ،‬لطفا خودت رو سرزنش نکن‪".‬‬

‫"هست!"‬

‫تهیونگ نالید‪.‬‬

‫"من کسی ام که یونی رو باز کردم و بعد وقتی نوارها رو دوباره پلی‬
‫کرد‪ ،‬حواسم نبود! اینجوری تمام این داستان شروع شد! از خودم بدم‬
‫میاد! بخاطر این مقاله احمقانه جون دونفر رو به خطر انداختم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1919‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هنوز همچین کاری نکردی‪".‬‬

‫هوسوک روی حرفش موند‪.‬‬

‫"ما یونگی رو برمیگردونیم‪ .‬تا وقتی که این کار رو نکنیم‪ ،‬آروم‬


‫‪272‬‬
‫نمیشینیم‪".‬‬

‫"چطوری؟"‬

‫سوکجین لبش رو گاز گرفت و دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"باالخره که باید آزادش کنیم‪ ،‬حاال هرکسی که میخواد باشه‪ .‬اگر‬


‫یونگی چند روز پیداش نشه‪ ،‬مدرسه اخراجش میکنه‪ .‬نمیتونیم بذاریم‬
‫شغلش رو از دست بده‪ .‬هممون میدونیم این چقدر براش مهمه‪".‬‬

‫"نمیتونیم آگوست رو به امان خدا ولش کنیم‪".‬‬

‫جونگکوک بحث کرد‪.‬‬

‫‪ 272‬نیاز‪ :‬تا یونگی رو پس نگیریم‪ ،‬آروم نمیگیگیریم!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1920‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نمیتونیم بسته به یه صندلی توی زیرزمین هم نگهش داریم!"‬

‫سوکجین با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"این بدن یونگیه و باید مراقبش باشیم‪".‬‬

‫تهیونگ همونطور که بقیه باهم بحث میکردن‪ ،‬دوباره سرش رو روی‬


‫دست هاش گذاشت‪ .‬خیلی بدبخت به نظر میرسید‪ .‬با روشی که اصال‬
‫ممکن هم نبود‪ ،‬زندگی عشق زندگیش رو به هم ریخته بود‪ .‬به نامجون‪،‬‬
‫دوستش‪ ،‬صدمه زده بود‪ .‬زندگی اون پسر رو به هم ریخته بود‪ .‬بعد از‬
‫اون همه کمکی که نامجون بهش کرده بود‪ ،‬تهیونگ جوابش رو با یه‬
‫تروما داده بود‪.‬‬

‫"بیاید فقط شوگا رو برگردونیم‪".‬‬

‫جیمین تاکید کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1921‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون گفت شخصیتیه که بیشتر از بقیه احتمال داره روی کار بیاد‪.‬‬
‫دوباره نوارها رو پلی کن‪".‬‬

‫"قبال هم مجبورش کردم همش رو ببینه‪".‬‬

‫تهیونگ از روی دست هاش آروم گفت‪.‬‬

‫"فقط توی صورتم خندید‪ .‬نمیدونم چرا و چطوری انقدر قویه‪ ،‬اما‬
‫نمیتونم یونگی رو برگردونم‪".‬‬

‫سرش رو باال گرفت و با چشم های غم دارش به بقیه نگاه کرد‪.‬‬

‫"االن این زندگی مال آگوسته‪".‬‬

‫هوسوک سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ .‬عمرا‪ .‬هنوز کارهایی هست که امتحانشون نکردیم‪ .‬میتونیم بریم‬


‫پیش دکتر و قرص بیشتری ازش بخوایم‪ .‬میتونیم به روان پزشک زنگ‬
‫بزنیم‪ .‬لعنتی‪ ،‬میتونیم به یه جن گیر زنگ بزنیم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1922‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میتونی همشون رو امتحان کنی‪".‬‬

‫تهیونگ آه کشید‪ .‬بلند شد و به سمت در رفت‪.‬‬

‫"کجا داری میری؟"‬

‫تهیونگ جوابی نداد‪ ،‬فقط در پشت سرش بهم کوبیده شد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون با گریه از خواب بیدار شد و روی تخت نشست‪ ،‬قلبش داشت‬


‫توی سینه اش میکوبید‪.‬‬

‫به دور اتاق نگاه کرد‪ ،‬همونطور که چند باری پلک می زد‪ ،‬سعی کرد‬
‫آروم باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1923‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫توی اتاق یونگی بود‪ .‬تنها‪.‬‬

‫آهی کشید‪ ،‬دوباره دراز شد‪ .‬دست هاش رو به سمت چشم هاش آورد‪،‬‬
‫سعی کرد جلوی خاطرات آگوستی که با تمسخر روش خیمه زده بود‬
‫رو بگیره‪.‬‬

‫چند لحظه ای طول کشید تا خودش رو آروم کنه‪ ،‬به خودش دلداری‬
‫داد که فقط یه خواب بوده‪.‬‬

‫پتو رو از روی خودش کنار زد و از اینکه یک نفر باکسرش و شلوار‬


‫یونگی رو تنش کرده بود‪ ،‬سورپرایز شد‪ .‬یکی از تیشرت های النگ‬
‫یونگی هم تنش بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1924‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تیشرت رو گرفت و صورتش رو توش فرو برد تا عطر تن دوست‬


‫پسرش رو نفس بکشه‪.‬‬

‫این آرومش کرد و باعث شد بتونه از تخت بیرون بیاد‪.‬‬

‫وقتی پاهاش به زمین رسید‪ ،‬درد بدی توی کمرش پیچید‪ ،‬هیسی کشید‬
‫و بعد با صدای بدی روی زمین افتاد‪.‬‬

‫در به سرعت باز شد و سوکجین با عجله قدم به داخل اتاق گذاشت‪.‬‬

‫"نامجون!"‬

‫هینی کشید و به سمتش دوید‪.‬‬

‫"بیرون تخت چیکار میکنی؟! خوبی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1925‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوبم‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت و همکالسیش رو کنار زد‪.‬‬

‫سوکجین عقب رفت‪ ،‬هنوز هم خم شده بود که اگر یه وقت نامجون‬


‫دوباره داشت میوفتاد‪ ،‬کمکش کنه‪.‬‬

‫نامجون از اتاق بیرون رفت‪ ،‬باال تا پایین راهرو رو نگاه کرد‪.‬‬

‫"کجاست؟"‬

‫سوکجین دنبالش رفت‪.‬‬

‫"باید یه چیزی بخوری‪ .‬یا حداقل یکم آب بخوری‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1926‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کجاست؟"‬

‫نامجون درحالیکه به پسر زل زده بود‪ ،‬حرفش رو تکرار کرد‪.‬‬

‫سوکجین آهی کشید‪.‬‬

‫"طبقه پایین‪".‬‬

‫دست نامجون رو گرفت‪.‬‬

‫"وایسا! به هرحال هنوز هم آگوسته! نمیتونی بری پایین!"‬

‫نامجون سعی کرد پسش بزنه و وقتی نتونست‪ .‬هر دو پسر سورپرایز‬
‫شدن‪.‬‬

‫"ولم کن! من خوبم!"‬

‫نامجون سر حرفش موند‪ .‬دستش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1927‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید ببینمش‪".‬‬

‫سوکجین همونطور که پسر آلفا رو نگه داشته بود‪ ،‬سرش رو به چپ‬


‫و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ .‬تو فقط قوی ترش میکنی‪ .‬اون با قدرت داشتن نسبت به بقیه جون‬
‫میگیره‪ ،‬مخصوصا تو!"‬

‫جونگکوک از پله ها باال اومد و وقتی دید نامجون بیدار شده‪ ،‬جا‬
‫خورد‪.‬‬

‫"نامجون!"‬

‫با عجله به سمتش رفت‪.‬‬

‫"خوبی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1928‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوبم‪ ،‬فقط بذارید ببینمش!"‬

‫نامجون داد زد‪ ،‬خسته شده بود‪.‬‬

‫"اول بگیر بشین‪".‬‬

‫سوکجین گفت و به سمت پایین پله ها راهنماییش کرد‪.‬‬

‫"یه چیزی بخور بعدش باهم حرف می زنیم‪".‬‬

‫نامجون آهی کشید و اجازه داد تا به آشپزخونه ببرنش‪.‬‬

‫وقتی اون ها از پله ها پایین اومدن‪ ،‬هوسوک و جیمین سریع سرپا‬


‫شدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1929‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نیامباگ!"‬

‫هوسوک با عجله به سمتش رفت‪.‬‬

‫"چطوری؟ زنگ بزنم دکتر بیاد؟"‬

‫"به هیچ کس زنگ نزن‪".‬‬

‫نامجون گفت صداش هنوز بخاطر گلوش که به فاک رفته بود‪ ،‬گرفته‬
‫بود‪.‬‬

‫جیمین پسر رو بغل کرد‪.‬‬

‫"ما دوستت داریم جونی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1930‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون مستقیم به جلوش خیره شده بود‪ .‬حداقل یه نفر این حرف رو‬
‫‪273‬‬
‫بهش زد‪.‬‬

‫سوکجین اون رو نشوند‪ ،‬در یخچال رو باز کرد و پاکت آبمیوه و میوه‬
‫ها رو بیرون آورد‪.‬‬

‫"برات یکم غذا میپزم‪".‬‬

‫به پسر دیگه گفت‪.‬‬

‫نامجون براش مهم نبود‪ ،‬نمیخواست چیزی بخوره‪ .‬به دور پذیرایی نگاه‬
‫کرد‪.‬‬

‫"ته کو؟"‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫‪ 273‬نیاز‪ :‬یادتونه آگوست توی پارت قبل مسخره میکرد که یونگی نامجون رو دوست نداره؟ شنیدن اینکه یکی‬
‫دوستش داره بهش حس خوبی داده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1931‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چند دقیقه پیش رفت‪ .‬صداش زدم‪ ،‬ولی جواب نداد‪".‬‬

‫نامجون به زمین نگاه کرد‪ .‬میخواست با تهیونگ حرف بزنه‪.‬‬

‫سوکجین چند دقیقه بعد یه بشقاب غذا با یه لیوان آب رو ربه روش‬


‫گذاشت‪.‬‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫"گشنم نیست‪".‬‬

‫"ولی باز هم باید بخوری‪".‬‬

‫سوکجین کنارش نشست‪.‬‬

‫جونگکوک بهشون نگاه کرد‪ ،‬وقتی میدید نامجون چقدر الغر و‬


‫ضعیف شده‪ ،‬دوباره داشت عصبانی میشد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1932‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون ضعیف یا الغر نبود‪ .‬اون قد بلند‪ ،‬هیکلی و با اعتماد به نفس‬


‫بود‪.‬‬

‫نه‪ ،‬این پسری که رو به روی جونگکوک بود‪ ،‬هیچ شباهتی به پسری‬


‫که جونگکوک دوستش داشت و تمام سال تحصیلی بهش احترام‬
‫میگذاشت‪ ،‬نداشت‪.‬‬

‫غرید و خودش رو از دیوار جدا کرد‪ .‬با پا کوبی به سمت زیرزمین‬


‫رفت‪ ،‬قفل رو باز کرد و در رو هل داد‪.‬‬

‫اتاق تاریک بود‪ ،‬فقط از تلوزیون که چیزی نشون نمیداد نور به داخل‬
‫اتاق میتابید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1933‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کسی که وسط اتاق بود‪ ،‬با صدای بسته شدن در توسط جونگکوک‬
‫سرش رو باال گرفت‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬دوباره تویی‪".‬‬

‫آگوست پوزخندی زد‪.‬‬

‫"دوباره میخوای من رو بزنی؟ بزن! این پایین حوصلم سر رفته‪ .‬راستش‬


‫چرا وقتی داری این کار رو میکنی خفم نمیکنی؟ منظورم اینه که تو‬
‫قوی نیستی‪ ،‬ولی از هیچی بهتره‪".‬‬

‫جونگکوک به سمتش رفت و توی نور کم به صورت مرد خیره شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1934‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کلی زخم و کبودی روی گونه ها‪ ،‬دماغ و لبش بود‪ .‬گردن مرد از اون‬
‫موقع که جونگکوک آمپر چسبونده و خفه اش کرده بود‪ ،‬همچنان‬
‫قرمز بود‪.‬‬

‫پسر کوچیکتر دلش نمیخواست این زخم ها رو روی صورت یونگی‬


‫ببینه‪ ،‬ولی آگوست لیاقت بدتر از این ها رو داشت‪ .‬جونگکوک‬
‫درمونده شده بود‪.‬‬

‫"یونگی رو برگردون‪".‬‬

‫جونگکوک دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫آگوست چشم هاش رو چرخوند و آه بلندی کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1935‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خدایا‪ ،‬داره میره رو مخم‪ .‬چند بار باید بگم؟ اون برنمیگرده‪ ،‬هیچ‬
‫وقت‪ .‬دیگه نمیذارم کسی بیاد روی کار‪ .‬االن این زندگی مال منه!‬
‫بهش عادت کن!"‬

‫جونگکوک ضربه ای به صورتش زد‪ ،‬صورت مرد به سمت دیگه ای‬


‫پرت شد‪ .‬بخاطر مشت هایی که به آگوست و به دیوار زده بود‪ ،‬بندهای‬
‫انگشت هاش قرمز و بنفش شده بودن‪.‬‬

‫آگوست خون توی دهنش رو جمع و به بیرون تف کرد و بعد زبونش‬


‫رو روی دندون هاش کشید‪.‬‬

‫" کارت داره یکم بهتر میشه‪ .‬تو یوتیوب آموزش هاش رو نگاه‬
‫کردی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1936‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو به نامجون صدمه زدی و یونگی رو مجبور کردی که تماشاش کنه‪.‬‬


‫تو بردی‪ ،‬پس فقط بذار یونگی بیاد بیرون‪".‬‬

‫جونگکوک به سمتش خم شد‪ ،‬دست هاش رو روی بازوهای کسی‬


‫که روی صندلی بود گذاشت‪.‬‬

‫آگوست فقط خرخری کرد‪ ،‬عقب تر رفت‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬این فقط قسمت اولش بود‪ .‬قسمت دومش اینه که تا همیشه روی‬
‫کار بمونم و زندگی یونگی رو اینجوری نابود کنم‪ .‬قسمت سومش اینه‬
‫که قلب اون ساب رو با نذاشتن این که دوباره یونگی رو ببینه و باهاش‬
‫حرف بزنه‪ ،‬بشکونم‪".‬‬

‫جونگکوک بهش خیره شد‪ ،‬دست هاش سریع باال اومد و با میل و‬
‫رضایت خودش مرد رو خفه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1937‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست خس خس میکرد‪ ،‬اما هنوز داشت میخندید‪.‬‬

‫"محکم تر‪ .‬خیلی محکم تر!"‬

‫"پس یونگی رو برگردون‪".‬‬

‫جونگکوک یه کشیده توی صورتش زد‪.‬‬

‫"و بدون اگر دوباره سر و کلت پیدا شه‪ ،‬آتیشت میزنم‪".‬‬

‫"دوست دارم تالش هات رو ببینم‪".‬‬

‫آگوست زمزمه کرد‪ ،‬چشم هاش بخاطر نور تلوزیون برق میزد‪.‬‬

‫"ولش کن کوک‪".‬‬

‫جونگکوک بی میل عقب کشید و چنگش رو رها کرد‪ .‬هنوز هم‬


‫عصبانی بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1938‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک از پله ها پایین اومد‪ ،‬یه بشقاب غذا توی دستش بود‪.‬‬

‫"باید بهش غذا بدیم؟"‬

‫جونگکوک غر زد‪ ،‬دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"شاید باید بهش گشنگی بدیم تا یونگی برگرده‪".‬‬

‫هوسوک آهی کشید‪ ،‬سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"بدبختی اینه که اینجوری فقط یونگی گشنگی میکشه‪ .‬ولی یه نقشهای‬


‫کشیدیم‪ ،‬نگران نباش‪".‬‬

‫"اوه من نگران نیستم‪".‬‬

‫آگوست گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1939‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هیچ جوره نمیتونید برش گردونید‪ .‬اون خیلی دوره‪ .‬همشون خیلی‬
‫دورن‪ .‬فقط منم که موندم‪".‬‬

‫"خفه شو!"‬

‫هوسوک با عصبانیت گفت و یه تیکه نون توی دهنش چپوند‪.‬‬

‫آگوست فقط پوزخند زد و با خوشحالی نون رو جوید‪.‬‬

‫هوسوک آهی کشید‪ ،‬شونه جونگکوک رو گرفت و اون رو چرخوند‬


‫تا بتونن خصوصی صحبت کنن‪.‬‬

‫"من هنوز نتونستم به تهیونگ زنگ بزنم‪ .‬نمیدونم کجاست‪".‬‬

‫"احتماال باید یکمی اعصابش رو آروم میکرده‪".‬‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1940‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر منم جای اون بودم نا امید میشدم‪".‬‬

‫هوسوک به زمین نگاه کرد‪.‬‬

‫"من نگرانم‪ .‬فقط آخر هفته رو وقت داریم تا بتونیم بفهمیم که باید‬
‫چیکار کنیم‪ .‬اگر هر کدوممون بتونیم یه بهانه برای یونگی جور کنیم‪،‬‬
‫احتمال داره بتونیم سه روز هم از مدرسه وقت بخریم‪ .‬اما برای همیشه‬
‫نمیتونیم این کار رو بکنیم‪ .‬باید یونگی رو برگردونیم وگرنه کاری‬
‫جز اجازه دادن به آگوست برای زندگی کردن توی اینجا نداریم‪".‬‬

‫"یونگی رو برمیگردونیم‪".‬‬

‫جونگکوک یکی از دست هاش رو روی شونه اش گذاشت‪.‬‬

‫"نه همچین کاری نمیکنی‪".‬‬

‫آگوست آهنگین گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1941‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک رو ترش کرد‪.‬‬

‫"بیا بریم‪".‬‬

‫دو تا پسر از پله ها باال رفتن و در رو پشت سرشون قفل کردن‪.‬‬

‫جیمین و سوکجین هنوز با نامجون سر میز بودن‪ ،‬التماسش میکردن که‬


‫نامجون یه چیزی بخوره‪.‬‬

‫"نه! گفتم گشنم نیست!"‬

‫نامجون بشقاب رو پس زد‪.‬‬

‫سوکجین آهی کشید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬حداقل یکم آب خوردی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1942‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"لطفا مراقب خودت باش جون جون‪".‬‬

‫جیمین خیلی سافت ازش خواهش کرد‪.‬‬

‫"یونگی هم همین رو میخواد‪".‬‬

‫نامجون با شنیدن اسم دوست پسرش‪ ،‬سرش رو روی دست هاش‬


‫گذاشت و هق هق کرد‪.‬‬

‫هوسوک یه پس گردنی به جیمین زد‪.‬‬

‫"خسته نباشی پشمک‪".‬‬

‫"آی! هی! من میخواستم یه کمکی بکنم‪".‬‬

‫جیمین اخم کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1943‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بس کنید‪".‬‬

‫سوکجین بهشون زل زد‪.‬‬

‫"االن وقت اینجور دعواها نیست‪".‬‬

‫به جونگکوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"پس فکر کنم شانسی نداریم‪ ،‬نه؟"‬

‫جونگکوک سرش رو به چپ و راست تکون داد و سوکجین نالید‪.‬‬

‫آروم کمر نامجون رو مالید‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬شرط میبندم یه دوش حسابی حالتو جا بیاره‪ .‬ما اینجا به تالش‬
‫خودمون ادامه میدیم‪ .‬چرا نمیری باال و اول به خودت برسی؟"‬

‫نامجون چشم هاش رو مالید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1944‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من خوبم فقط میخوام اون رو ببینم‪".‬‬

‫"چرا؟"‬

‫جونگکوک نمیتونست جلوی خودش رو بگیره تا نپرسه‪.‬‬

‫"بعد از کاری که باهات کرد؟ اصال چطوری میتونی تو خونه ای که‬


‫اون توش هست بمونی؟"‬

‫"باید ببینم‪ ،‬باید مطمئن بشم‪".‬‬

‫نامجون برای خودش زمزمه کرد‪.‬‬

‫سوکجین به جونگکوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"فکر نکنم بخواد آگوست رو ببینه‪".‬‬

‫ایستاد و نامجون رو سرپا کرد‪.‬‬

‫"زود باش عزیزم‪ .‬بیا بریم تمیز و خوشگلت کنیم‪ .‬شاید بعدش دلت‬
‫خواست یه چیزی بخوری‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1945‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون آهی کشید ولی اجازه داد سوکجین اون رو به طبقه باال ببره‪.‬‬

‫"بچه ها نمیتونیم بذاریم نامجون دوباره آگوست رو ببینه‪".‬‬

‫هوسوک جدی گفت‪.‬‬

‫"نگران نباش‪ ،‬در قفله و فقط یه کلید داره‪".‬‬

‫جونگکوک اون کلید کوچیک و تیره رنگ رو از جیبش در آورد‪.‬‬

‫هوسوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"خوبه‪ ،‬نذارین پیداش کنه‪".‬‬

‫جونگکوک دوباره اون رو توی جیبش برگردوند‪.‬‬

‫"موافقم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1946‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین آهی کشید‪ .‬به پاهاش نگاه کرد‪.‬‬

‫"چطوری آقای مین رو برگردونیم؟"‬

‫هوسوک لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"نمیدونم‪"...‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون چشم هاش رو باز کرد‪.‬‬

‫دوباره همراه با سوکجینی که در حال خواب دست هاش رو دورش‬


‫پیچیده بود‪ ،‬توی اتاق یونگی بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1947‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک اون طرفش بود‪ ،‬ولو شده بود و نصف بدنش زیر پتو بود‪.‬‬

‫جیمین پایین تخت خودش رو جمع کرده بود‪ ،‬شستش توی دهنش بود‬
‫و یه پتوی کوچیک روش انداخته بود‪.‬‬

‫نامجون توی جاش نشست‪ ،‬با دقت سوکجین رو از خودش جدا کرد‪.‬‬

‫پسرک توی خواب هوفی کرد‪ ،‬دست هاش رو دراز کرد و هوسوک‬
‫رو پیدا کرد‪ .‬به جاش اون رو بغل گرفت و هر دو پسر بهم گره‬
‫خوردن‪.‬‬

‫نامجون آروم از توی تخت بیرون رفت‪ ،‬سعی کرد تا جایی که میتونه‬
‫آروم باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1948‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پاورچین اتاق رو طی کرد‪ ،‬در رو به اندازه ای که بتونه بیرون بره باز‬


‫کرد و آروم پشت سرش بست‪.‬‬

‫با نوک پاهاش راهرو رو طی کرد‪ ،‬براش سوال بود که جونگکوک‬


‫کجاست‪.‬‬

‫با عجله از پله ها پایین و به سمت زیر زمین رفت که یه صدایی‬


‫متوقفش کرد‪.‬‬

‫"داری چیکار میکنی؟"‬

‫نامجون مثل بچه ای که سر صحنه جرم مچش رو گرفته باشن‪ ،‬توی‬


‫جاش پرید‪.‬‬

‫همونجا چرخید و جونگکوک رو که از روی مبل بلند شده بود‪ ،‬دید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1949‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کوک تو متوجه نیستی! من باید ببینمش!"‬

‫نامجون به پسر کوچیک تر التماس کرد‪.‬‬

‫جونگ کوک سرش رو به چپ و راست تکون داد و دست هاش رو‬


‫به سینه اش زد‪.‬‬

‫"نمیتونم بذارم همچین کاری بکنی‪ .‬ما مطمئنیم که تو کسی هستی که‬
‫آگوست رو قدرتمند میکنه و اگر بری ببینیش‪ ،‬فقط بنزین تو آتیش‬
‫میریزی‪ .‬اون غیر قابل پیش بینی و خطرناکه‪".‬‬

‫"این درست نیست!"‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"لطفا‪ ،‬فقط بذار برم پایین! من میتونم یونگی رو برگردونم! میدونم که‬
‫میتونم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1950‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو مطمئن نیستی‪ ،‬نمیتونیم ریسک کنیم!"‬

‫جونگکوک آهی کشید‪.‬‬

‫"ببخشید جون‪".‬‬

‫"نه من مطمئنم!"‬

‫نامجون اصرار کرد‪.‬‬

‫"من جفتشون رو بهتر از همه شما میشناسم‪ ...‬لطفا! فقط بهم اعتماد‬
‫کن!"‬

‫جونگکوک از اینکه نامجون رو توی این وضع ببینه متنفر بود‪.‬‬

‫"جونگکوک‪ ،‬خواهش میکنم‪"...‬‬

‫نامجون آهی کشید‪ ،‬سرش رو پایین انداخت‪ .‬صداش بخاطر اشک هایی‬
‫که میخواست جلوشون رو بگیره‪ ،‬آروم بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1951‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من کامال دارم التماست میکنم‪ ...‬لطفا‪ ...‬بذار برم پایین‪".‬‬

‫جونگکوک قبل از اینکه بتونه کارش رو تحلیل کنه‪ ،‬به سمت جلو‬
‫راه افتاد‪ .‬دست هاش رو دور پسر پیچید‪ ،‬محکم بغلش کرد و از شونهی‬
‫پسر به در زیر زمین زل زد‪.‬‬

‫نامجون توی بغلش آروم گرفت‪ .‬صورتش رو توی گردن جونگکوک‬


‫فرو برد‪ ،‬بوی کاج پسر حس راحتی بهش میداد‪ .‬پسر کوچیک تر کی‬
‫انقدر قدش بلند شده بود؟ کی وقت کرده بود بره باشگاه؟ نامجون‬
‫همیشه عالقه ی خاصی به جونگکوک داشت‪ ،‬ولی حاال کامال به پسر‬
‫برای کمک کردن بهش تکیه کرده بود‪ .‬از روز اول تا همین حاال‪،‬‬
‫جونگکوک واقعا بزرگ شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1952‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک سرش رو برگردوند‪ ،‬چال لپ نامجون رو آروم بوسید و‬


‫بعد پسر آلفا رو از بغلش بیرون آورد‪ .‬کلید رو از توی جیبش بیرون‬
‫کشید و توی دست پسر گذاشت‪.‬‬

‫"اگر کسی بتونه این کار رو بکنه‪ ،‬اون تویی‪".‬‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫نامجون کلید رو محکم گرفت و سری تکون داد‪.‬‬

‫"برش میگردونم‪ ،‬قسم میخورم‪".‬‬

‫"اگر کمک خواستی من همینجام‪".‬‬

‫جونگکوک بهش قول داد‪.‬‬

‫نامجون بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"ممنون کوک‪".‬‬

‫به سمت در رفت‪ ،‬همونطور که آماده ورود میشد‪ ،‬یه نفس عمیق کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1953‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نامجون‪".‬‬

‫پسر چرخید تا باهاش چشم تو چشم بشه‪.‬‬

‫"بله؟"‬

‫"ما هممون عاشقتیم‪ ،‬لطفا این رو بدون‪".‬‬

‫نامجون یه لحظه ایستاد و بعد لبخند زد‪.‬‬

‫"میدونم‪ .‬منم عاشقتونم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫اتاق تاریک بود و فقط با نور تلوزیون روشن شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1954‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مرد وقتی صدای باز شدن در رو شید‪ ،‬روی صندلی آروم سرش رو باال‬
‫آورد و خواب توی چشم هاش رو مخفی کرد‪.‬‬

‫"خب خب خب‪"...‬‬

‫آگوست پوزخندی زد‪ ،‬همونطور که نزدیک شدن نامجون رو میدید‪،‬‬


‫لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"ببین کی جرات کرده برگرده‪ .‬یا خیلی شجاعی یا خیلی احمق‪".‬‬

‫"خطِ مرزی بین شجاعت و حماقت رو الزام تعیین میکنه‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫آگوست چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"چی میخوای؟ میخوای مثل اون بانی عضله ایت من رو بزنی؟ بزن‪،‬‬
‫من درد رو دوست دارم و این یونگی رو برنمیگردونه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1955‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"زمین گرده نه؟"‬

‫نامجون پوزخندی زد‪.‬‬

‫"تو قبال من رو بستی‪ ،‬ولی حاال توی که توی این طناب ها گیر‬
‫افتادی‪".‬‬

‫نامجون جلو رفت‪.‬‬

‫وقتی پسر روی پاهاش نشست و همونطور که دست هاش رو هم دور‬


‫گردنش حلقه میکرد و سینه هاشون رو بهم میچسبوند‪ ،‬آگوست از‬
‫شوکی که بهش وارد شده بود‪ ،‬خشکش زد‪.‬‬

‫" داری چه غلطی میکنی؟"‬

‫هیسی کشید و زیر نامجون با ناراحتی تکونی خورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1956‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون از حس آشنای بدن یونگی رو به روی مال خودش آهی کشید‪.‬‬


‫بینیش رو به گردن معلم کشید و بینیش رو با بوی آشنای دوستپسرش‬
‫پر کرد‪.‬‬

‫"بیبی‪"...‬‬

‫"اون اینجا نیست‪".‬‬

‫آگوست با عصبانیت گفت‪ ،‬سعی کرد اون رو کنار بزنه‪.‬‬

‫"و بر هم نمیگرده‪ ،‬مهم نیست چیکار کنی‪ ...‬هر غلطی که هم کنی‬


‫همینه‪".‬‬

‫نامجون چشم هاش رو بست‪.‬‬

‫"تقصیر تو نیست یونگی‪ .‬لطفا خودت رو سرزنش نکن‪ ،‬من تو رو‬


‫مقصر نمیدونم‪ .‬تهیونگ رو هم همینطور‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1957‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید بدونی‪".‬‬

‫آگوست بهش زل زد‪.‬‬

‫"تقصیر یونگیه که قوی نیست‪ ،‬تقصیر توئه که قرص ها رو دور ریختی‬


‫و بقیه اش هم تقصیر تهیونگه‪".‬‬

‫"دلم برات تنگ شده‪".‬‬

‫نامجون ادامه داد‪.‬‬

‫"میخوام بازم صدات رو بشنوم‪ ،‬اذیتم کنی و من رو ساب کوچولوی‬


‫خوشگلت صدا کنی‪ .‬میخوام وقتی بهت میگم سابت نیستم‪ ،‬جلو دادن‬
‫کیوت لب هات رو ببینم‪".‬‬

‫آگوست غرید‪ ،‬دوباره سعی کرد پسر رو پرت کنه‪ .‬وقتی دست نامجون‬
‫که آروم توی موهاش رفت رو حس کرد‪ ،‬خودش رو جمع کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1958‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میخوام ببرمت پیک نیک توی پارک‪"،‬‬

‫نامجون همونطور که یه قطره اشک از روی گونش پایین لغزید و روی‬


‫شونه ی آگوست افتاد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"میخوام توی فضاهای عمومی باهات بچرخم‪ ،‬دستت رو بگیرم تا همه‬


‫بدونن ما باهمیم‪ .‬میخوام توی هر چیز قشنگی که توی دنیا هست‪،‬‬
‫غرقت کنم‪ .‬میخوام از روی پشت بوم داد بزنم که عاشقتم‪ .‬میخوام‬
‫صبحها با بوسه ی تو بیدار شم و شب ها توی بغلت باشم‪".‬‬

‫"بس‪"...‬‬

‫نامجون حرف آگوست رو قطع کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1959‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میخوام تمام تعطیالت ها رو با تو بگذرونم‪ ،‬خونه رو تزیین و همونطور‬


‫که موزیک توی پس زمینه پخش میشه‪ ،‬با هم کوکی بپزیم و کادوها‬
‫رو پیچیدیم‪ .‬میخوام بریم دیدن خانواده هامون و پارتی بگیریم‪ .‬میخوام‬
‫یه حیوون خونگی به سرپرستی بگیریم و وقتی توی خونه خراب کاری‬
‫میکنه‪ ،‬باهم بخندیم‪ .‬میخوام بهت بگم که من کسیم که توی محراب‬
‫بایستم و بگم قبول میکنم‪ .274‬میخوام وقتی تو هم بله رو گفتی‪ ،‬توی‬
‫عشقم غرقت کنم‪ .‬میخوام کل دنیا رو باهات بچرخم‪ ،‬بهترین جاها رو‬
‫نشونت بدم‪ ،‬چون این چیزیه که لیاقتش رو داری‪".‬‬

‫چند قطره اشک دیگه از روی گونه هاش پایین اومد و به پوست‬
‫آگوست خورد‪.‬‬

‫"میخوام تمام اشک هات رو با بوسه هام پاک کنم‪ .‬میخوام کاری کنم‬
‫بخندی‪ .‬میخوام کاری کنم حس کنی مردی هستی که بیشرین عشق‬

‫‪ 274‬نیاز‪ :‬منظورش وقتیه که میگه ‪.I do‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1960‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رو توی دنیا میگیره‪ .‬میخوام گذشتهت رو عوض کنم تا ندونی درد و‬
‫خیانت چیه‪ .‬میخوام هر روز مطمئنت کنم که من‪ ،‬کیم نامجون تو‪ ،‬مین‬
‫یونگی رو‪ ،‬با تمام ذرات وجودم عاشقانه دوست دارم‪".‬‬

‫نامجون با صدای شکسته اش زمزمه کرد‪.‬‬

‫آگوست ساکت شده بود‪ ،‬ولی نامجون میتونست ضربان قلب باال رفتهی‬
‫مرد رو حس کنه‪.‬‬

‫"میخوام از پستی ها ردت کنم‪ .‬گونه هات رو ببوسم و هر وقت موهات‬


‫رو کوتاه کردی ازت تعریف کنم‪ .‬میخوام هروقت مریض بودی‪ ،‬ازت‬
‫مراقبت کنم و با غذای مورد عالقت سورپرایزت کنم و ازت بپرسم‬
‫روزت چطور بود‪ .‬میخوام تمام چیزهایی که پاش وایسادم برای تو باشه‪.‬‬
‫میخوام هر روز چیزی به جز عشق و شادی حس نکنی‪ .‬چون این چیزیه‬
‫‪275‬‬
‫که لیاقتش رو داری مین یونگی‪ .‬عوضی‪ .‬منحرف‪".‬‬

‫‪ 275‬نیاز‪ :‬گااااددد‪ ...‬اشکم دراومد‪ ....‬یونگی بیا‪....‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1961‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫برای چند لحظه طوالنی سکوت حاکم شد‪.‬‬

‫"تالش خوبی بود ساب هرزه‪ .‬ولی من هنوز اینجام‪".‬‬

‫آگوست باالخره با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫نامجون راحت تر روی پای مرد نشست‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪ ،‬تازه شروع کردم‪ .‬یادته وقتی روی میز مدیر سکس‬
‫داشتیم؟"‬

‫به خاطراتش لبخند زد‪.‬‬

‫"خوب شد در اتاق رو قفل کرده بودیم‪ ،‬چون منشی بعد ناهار زود‬
‫برگشت و تقریبا داشت مچمون رو میگرفت‪".‬‬

‫آگوست هوفی کرد‪.‬‬

‫"زندگی جنسیت با اون هرزه به یه ورم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1962‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون شب میتونستم توی چشمات این رو ببینم‪"،‬‬

‫نامجون به حرف زدن با یونگی ادامه داد‪.‬‬

‫"جوری که دوستم داشتی‪ .‬جوری که با تمام لطافت و مالحظه من رو‬


‫ساب کوچولوی قشنگت صدا زدی‪ .‬همونجا بود که فهمیدم چه حسی‬
‫بهت دارم‪ .‬فهمیدم منم همونقدر بهت اهمیت میدم‪ .‬تو تمام شب حواست‬
‫بهم بود‪ ،‬نمیتونستم چیزی جز ضعف رفتن دلم برات رو حس کنم‪ .‬حتی‬
‫این رو تا بعدش نفهمیدم و از اینکه باید ازت میپرسیدم خوشحال بودم‪.‬‬
‫میدونستم باید تا ابد باهات باشم‪ ...‬تنها کس توی کل دنیا که تونست‬
‫گارد من رو پایین بیاره‪ .‬تنها کسی که پشت گارد من رو دید و فهمید‬
‫واقعا چه کسی پشتشه‪".‬‬

‫آگوست با اشک های روی گونه اش بهش خیره شده بود‪ .‬اشک های‬
‫یونگی‪ .‬سرش رو تکون داد و امیدوار بود اون ساب احمق متوجه نشه‬
‫که به معلمش وصل شده‪ .‬این جواب نمیداد‪ ،‬آگوست حواسش بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1963‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و من خیلی بهت افتخار میکنم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"که گذاشتی من هم پشت گاردت رو ببینم‪ .‬میدونم چقدر برات سخته‬


‫که سفره دلت رو باز کنی و اجازه بدی مردم تو رو بشناسن‪ .‬ولی تو‬
‫خیلی قوی هستی عزیزم‪ ،‬حتی از منم قوی تر‪ .‬تو از بدترین چیزی که‬
‫یه بچه بتونه تحمل کنه رو تجربه کردی و ازش بیرون اومدی و نذاشتی‬
‫زندگیت رو بهم بریزه‪ .‬من خیلی چیزها ازت یاد گرفتم‪ .‬درباره خودم‪.‬‬
‫درباره زندگی‪ .‬تو بهترین معلمی هستی که تا االن داشتم‪ .‬ببخشید که‬
‫اون اوایل خیلی برات عوضی بازی درآوردم‪ .‬خداروشکر که با تو آشنا‬
‫شدم و خدا رو بیشتر شکر میکنم که میتونم تو رو مال خودم بدونم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1964‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪276‬‬
‫"دیگه باید در دهنت رو ببندی!"‬

‫آگوست غرید‪.‬‬

‫"اون یه هرزه ی لعنتیه و تو هم فقط یه عروسک هرزه ی احمقی!"‬

‫"تو خیلی به دانشآموزهات اهمیت میدی‪"،‬‬

‫نامجون اون پارازیت رو نادیده گرفت‪.‬‬

‫"کاری که برای تهیونگ کردی توی کلمات نمیگنجه‪ .‬تو من رو از‬


‫اون پارتی نجات دادی و اون شب بهم دلداری دادی‪ .‬ببین چقدر‬
‫جونگکوک بخاطرت تغییر کرده‪ .‬جیمین بخاطر درس هایی که توی‬
‫کالس دادی‪ ،‬تونست جلوی اکس حقهبازش وایسه‪ .‬سوکجین و‬
‫هوسوک دوست صمیمی هم دیگه هستن چون با هم راحتن‪ ،‬بخاطر‬
‫کالس تو‪ .‬تو فوق العاده ترین مردی هستی که توی زندگیم دیدم‪".‬‬

‫‪ 276‬نیاز‪ :‬بمیر!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1965‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست دوباره سعی کرد پسر رو از روی خودش پس بزنه‪.‬‬

‫"هنوز کارت تموم نشده؟ قبل از اینکه بیای میخواستم بکپم‪".‬‬

‫"حرفام تموم شده ولی جایی نمیرم‪".‬‬

‫نامجون گونه اش رو روی شونه ی آگوست گذاشت‪.‬‬

‫"مشکل لعنتیت چیه؟"‬

‫آگوست با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"چه غلطی داری میکنی؟"‬

‫"منتظر یونگی ام تا برگرده‪".‬‬

‫نامجون خمیازه کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1966‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من آگوستم‪".‬‬

‫آگوست بهش زل زد‪.‬‬

‫"یونگی هیچوقت برنمیگرده!"‬

‫"من همینجا منتظرت میمونم بیبی‪"،‬‬

‫نامجون هومی کرد‪.‬‬

‫"هیچوقت ولت نمیکنم‪ .‬ما همه دوستت داریم و نمیتونیم برای‬


‫برگشتنت به خونه صبر کنیم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگکوک درحالیکه اشک هاش روی گونه هاش میریخت‪ ،‬از‬


‫بیرون در تمام حرف هاشون رو گوش داد‪.‬‬

‫قسم خورد که هرکاری کنه تا نامجون و یونگی رو به هم برگردونه‪.‬‬

‫هر کاری‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1967‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫پارت پنجاه و دوم‬

‫سوکجین خمیازه ای کشید و بخاطر نور گرم خورشید که از پنجره به‬


‫چشمش میخورد چشم هاش رو باز و بسته کرد‪.‬‬

‫دست هاش رو تکون داد تا نامجون رو جلوتر بکشه اما از اینکه اون‬
‫پسر دیگه کنارش نبود سورپرایز شد‪ .‬به جاش هوسوک کنارش‬
‫خودش رو جمع کرده بود و آروم خر و پف میکرد‪.‬‬

‫سوکجین همکالسیش رو از روی تخت هل داد‪.‬‬

‫"هوبی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1968‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تاپ!‬

‫هوسوک زود بیدار شد و نشست‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬وای چیه؟"‬

‫"نامجون کدوم گوریه؟"‬

‫سوکجین به سمتش روی اون طرف تخت خم شد و بهش زل زد‪.‬‬

‫"اون باالی تخت نیس؟"‬

‫هوسوک سرش رو مالید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1969‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین از سر شونه اش نگاه کرد تا دوباره چک کنه‪ .‬جیمین هنوز‬


‫هم توی آرامش پایین تخت خوابیده بود‪ ،‬ولی خبری از پسر چال لپدار‬
‫نبود‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬فکر میکنی رفته باشه حموم یا همچین چیزی؟"‬

‫سوکجین توی جاش پرید‪.‬‬

‫هوسوک به در حموم که کامل باز بود نگاه کرد‪ ،‬چراغش هم خاموش‬


‫بود‪.‬‬

‫"فاک!"‬

‫هر دو پسر همزمان داد زد و به سمت در دویدن‪.‬‬

‫جیمین بیدار شد و به خودش لرزید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1970‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هان؟ چی شده؟"‬

‫سوکجین در رو باز کرد و همشون به سمت راهرو دویدن‪ ،‬نزدیک‬


‫بود توی پله ها کله پا شن‪.‬‬

‫"نامجون!"‬

‫هوسوک وقتی با سکندری به پذیرایی رسیدن داد زد‪.‬‬

‫"یونگی؟"‬

‫با امید صداش کرد‪.‬‬

‫"جونگکوک!"‬

‫سوکجین نگاهی به پسری که روی مبل خوابیده بود انداخت و تکونش‬


‫داد تا بیدار شه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1971‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جین!"‬

‫جونگکوک نالید‪ ،‬سعی کرد پسر رو دک کنه‪.‬‬

‫"تهیونگ؟"‬

‫هوسوک گفت‪ ،‬توی آشپزخونه سرکی کشید تا چکش کنه‪ .‬ولی خالی‬
‫بود‪.‬‬

‫جیمین از پله ها آروم پایین اومد‪.‬‬


‫‪277‬‬
‫"و جیمین!"‬

‫"نامجون کجاست؟"‬

‫‪ 277‬عاطفه؟ نیاز؟ ما رو هم صدا کنین دیگه‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1972‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین غرید و یقه جونگکوک رو گرفت‪.‬‬

‫جونگکوک استرس گرفت‪.‬‬

‫"ببین‪"...‬‬

‫"خدایا‪ ،‬بگو که تو همچین کاری نکردی!"‬

‫سوکجین اون رو ول کرد‪ ،‬به سمت در زیرزمین دوید و بازش کرد‪.‬‬

‫بقیه پسرها هم پشت سرش راه افتادن و وارد اتاق شدن‪.‬‬

‫"ولش کن!"‬

‫هوسوک همونطور که چراغ رو روشن میکرد‪ ،‬فریاد زد‪.‬‬

‫آگوست بخاطر نور یهویی پلکی زد و بهشون خیره شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1973‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کوری؟ اونه که روی منه!"‬

‫سوکجین با عجله به سمتشون رفت‪ ،‬دستش رو دور بدن نامجون پیچید‬


‫و پسر رو از روی مرد بسته شده به صندلی بلند کرد‪.‬‬

‫نامجون خمیازه ای کشید و چشم هاش رو مالید‪.‬‬

‫"چی‪...‬؟"‬

‫"نامجون به چه کوفتی داشتی فکر میکردی؟‪:‬‬

‫سوکجین با عصبانیت گفت و پسر رو به سمت در کشید‪.‬‬

‫آگوست به اون صحنه پوزخند زد‪ .‬به جیمین که داشت با استرس ناخن‬
‫هاش رو میجوید‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"چطوری عروسک؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1974‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین که از اینکه زیر نگاه مرد باشه وحشت کرده بود‪ ،‬جیغی کشید‪.‬‬

‫"باهاش حرف نزن!"‬

‫جونگکوک بهش زل زد‪.‬‬

‫"تا حاال با یه مرد واقعی خوش گذروندی؟"‬

‫آگوست به پسرک مو صورتی گفت‪ .‬سرش رو به سمت جونگکوک‬


‫تکون داد‪.‬‬

‫"یا فقط این یارو با زندگی حوصله سربرش بوده؟"‬

‫جونگکوک با پشت دستی توی دهن مرد زد و باعث شد سرش با‬


‫اون ضربه وحشیانه به طرفی پرت شه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1975‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گفتم باهاش حرف نزن‪".‬‬

‫جونگکوک با صورت درهم گفت‪.‬‬

‫"بیخیال‪ ،‬بیاید فقط از اینجا بریم بیرون‪".‬‬

‫هوسوک دست جفتشون رو گرفت و از اتاق بیرون کشید‪ ،‬بعد دوباره‬


‫در رو پشت سرشون بست‪.‬‬

‫جیمین‪ ،‬جونگکوک رو از پشت بغل کرد‪.‬‬

‫"مرسی که ازم دفاع کردی‪".‬‬

‫زمزمه کرد‪ ،‬داشت میلرزید‪.‬‬

‫"قابل نداشت‪".‬‬

‫جونگکوک به پایین خم شد و موهای پسر رو آروم بوسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1976‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دنبال هر بهونه ای واسه مشت زدن به آگوست فاکینگ دی بود‪.‬‬

‫سوکجین‪ ،‬نامجون رو روی مبل نشوند‪ ،‬دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"بهت گفتیم نرو اون پایین! مخصوصا تنهایی! چطور همچین کاری‬
‫کردی؟"‬

‫"چیزی نشد‪".‬‬

‫نامجون روی حرفش موند‪ ،‬هنوز خواب توی چشمش بود‪.‬‬

‫"پس چی؟ فقط کل شب رو روش نشستی؟"‬

‫هوسوک پلک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1977‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪278‬‬
‫"این‪ ...‬این کارت کمکی هم کرد؟"‬

‫نامجون به همشون نگاه کرد‪ ،‬یهویی حاالت صورتش واضح شد‪.‬‬

‫"میتونستم به یونگی برسم‪ .‬اون میتونه صدام رو بشنوه و هر چیزی که‬


‫آگوست میبینه رو ببینه‪ ،‬پس بهش گفتم چقدر‪"...‬‬

‫خودش حرف خودش رو قطع کرد‪.‬‬

‫"من کل چیزایی که میدونستم رو بهش گفتم و اون صدام رو شنید‪.‬‬


‫این رو میدونم چون گریه کرد‪ .‬آگوست سعی کرد قایمش کنه‪ ،‬ولی‬
‫من اشک هاش رو دیدم‪ .‬یونگی همونجاست‪ ،‬خیلی نزدیکه!"‬

‫همه ساکت شدن‪ ،‬یا داشتن فکر میکردن یا به پسر نگاه میکردن‪.‬‬

‫در باز شد و همه به سمت در برگشتن‪.‬‬

‫‪ 278‬نیاز‪ :‬میزان انحراف هوسوک هیچ فیکی رو به اندازه هوسوک ویرجین دوس ندارم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1978‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ وارد شد‪ ،‬وقتی دید همه بهش زل زدن یه لحظه ایستاد‪.‬‬

‫"اوه‪"...‬‬

‫"ستاره سهیل هم اومد!"‬

‫هوسوک آهی کشید‪.‬‬

‫"خدایا‪ ،‬گوشیت رو هم جواب نمیدادی و من داشتم نگرانت میشدم!"‬

‫"ببخشید‪".‬‬

‫تهیونگ زیر لب گفت‪ .‬همونطور که جیمین به سمتش دوید و بغلش‬


‫کرد‪ ،‬خودش رو جمع کرد‪.‬‬

‫"کجا رفتی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1979‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین با لب های آویزون پرسید‪.‬‬

‫تهیونگ دست بانداژ شده اش رو باال گرفت‪.‬‬

‫"باید این رو درمان میکردم‪".‬‬

‫توی اون یکی دستش هم یه کیسه پالستیکی بود‪.‬‬

‫سوکجین براش سری تکون داد‪.‬‬

‫"اون چیه؟"‬

‫تهیونگ وارد اتاق شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1980‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چون من شماره اورژانسی‪ 279‬یونگی ام‪ ،‬واسه همین چون یونگی جواب‬
‫نمیداد‪ ،‬به من زنگ زدن‪ .‬قرص هاش آماده تحویل گرفتن بودن‪ ،‬برای‬
‫همینرفتم و تحویلشون گرفتم‪".‬‬

‫همونطور که تهیونگ قوطی کوچیک نارنجی رنگ نسخه اش رو بیرون‬


‫آورد‪ ،‬همه هینی کشیدن‪ .‬اون قوطی پر از قرص های آبی رنگ بود‪.‬‬

‫"ولی االن میتونیم بهش بدیم؟ منظورم اینه که کمک میکنه یونگی‬
‫برگرده یا آگوست روی کار میمونه؟"‬

‫جونگکوک پرسید‪.‬‬

‫تهیونگ به قوطی نگاه کرد‪.‬‬

‫‪ 279‬نیاز‪ :‬معموال همه توی گوشیشون یک یا چند نفر توی مخاطبین اضطراریشون میذارن تا در صورت‬
‫حادثه‪ ،‬کادر درمان یا اطرافیان بتونن خبرشون کنن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1981‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگی هنوز مغز اون بدنه‪ ،‬حتی اگر االن روی کار نباشه‪ .‬فکر کنم‬
‫از اونجایی که آگوست فقط یه شخصیته و چیزی نیست که وجود‬
‫خارجی داشته باشه‪ ،‬این قرص ها میتونه به یونگی کمک کنه‪".‬‬

‫آهی کشید‪.‬‬

‫"ولی مطمئن نیستم‪ .‬تا االن تصمیم های اشتباه زیادی گرفتم که دیگه‬
‫نمیخوام تکرار بشن‪ .‬میذارم شما پسرها دربارش تصمیم بگیرید‪".‬‬

‫قوطی رو روی اپن آشپزخونه گذاشت‪.‬‬

‫نامجون ایستاد‪.‬‬

‫"ته‪ ...‬میشه حرف بزنیم؟"‬

‫تهیونگ از لحن صدای پسر خشکش زد‪ .‬ولی بعد سری تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1982‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین همه رو جمع کرد و به طیقه باال برد تا بهشون فضای‬


‫خصوصی بده‪.‬‬

‫"بیخیال‪ ،‬ما چه قرص ها رو بهش بدیم چه ندیم‪ ،‬داریم باهم صحبت‬


‫میکنیم‪".‬‬

‫تهیونگ چرخید ولی نمیتونست به چشم های نامجون نگاه کنه‪.‬‬

‫"هی‪"...‬‬

‫"گوش کن‪"،‬‬

‫نامجون یه نفس عمیق کشید‪.‬‬

‫"میخوام سه تا چیز رو که خیلی مهم هستن رو بدونی‪ ،‬پس لطفا تا آخر‬


‫حرفم فقط گوش کن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1983‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ آب دهنش رو قورت داد و سرش یک بار رو باال پایین کرد‪.‬‬

‫"اول اینکه اتفاقی که افتاد تقصیر تو نیست و نمیخوام خودت رو‬


‫سرزنش کنی‪".‬‬

‫تهیونگ فورا دهنش رو باز کرد تا اعتراض کنه‪ ،‬ولی نامجون انگشتش‬
‫رو باال آورد تا ساکتش کنه‪.‬‬

‫"دوما‪ ،‬تو دوست منی و من دوستت دارم‪ .‬هیچ کاری نمیتونی بکنی‬
‫که طرز فکرم راجع بهت‪ ،‬که تو مرد خوبی هستی و تالش میکنی تا‬
‫اوضاع خوب پیش بره و اگر اینطور نشه دهن خودت رو سرویس‬
‫میکنی‪ ،‬عوض بشه‪ .‬تو احساساتی هستی‪ .‬اهمیت میدی‪ .‬و تو بهترین‬
‫دوست یونگی هستی‪ .‬میدونی که آگوست وقتی گفت یونگی دوستت‬
‫نداره دروغ میگفت‪ ،‬به اون گوش نکن‪ .‬ما همه دوستت داریم و بهت‬
‫نیاز داریم ته‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1984‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ چشم هاش رو پاک کرد‪.‬‬

‫"نامجون‪"...‬‬

‫"و آخری‪"...‬‬

‫نامجون نفس عمیقی کشید‪ ،‬نفسش میلرزید‪.‬‬

‫"از بعد پارتی تولد هوسوک تا االن‪ ...‬من و یونگی قرار میذاریم‪".‬‬

‫تهیونگ پلکی زد‪.‬‬

‫"ببخشید‪ ...‬چی؟"‬

‫"من و یونگی توی رابطه ایم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1985‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون حرفش رو تکرار کرد‪ ،‬لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫تهیونگ فقط بهش زل زد‪ .‬آروم روی صندلی ای که کنار میز بود ولو‬
‫شد‪.‬‬

‫"تو‪"...‬‬

‫"باید به تو زودتر از بقیه میگفتم‪".‬‬

‫نامجون با عجله کنارش نشست‪.‬‬

‫"ببخشید‪ ،‬من و یونگی یهویی‪ ...‬غرق هم شدیم‪".‬‬

‫"یونگی با کسی قرار نمیذاره‪".‬‬

‫تهیونگ آروم گفت‪.‬‬

‫"این رو به من گفت‪ ...‬بخاطر همین اون و من هیچوقت‪"...‬‬

‫پلکی زد و به نامجون نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1986‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و تو ازش متنفر بودی! من‪ ...‬من نمیفهمم‪"...‬‬

‫"ببخشید‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪ .‬با دست هاش بازی میکرد و به زمین نگاه‬
‫میکرد‪.‬‬

‫تهیونگ سرش رو با دست هاش گرفت‪.‬‬

‫"چرا‪ ...‬من مگه چم بود که اون نتونست‪ ...‬چرا تو رو به جام انتخاب‬


‫کرد؟"‬

‫"ببخشید‪".‬‬

‫این تمام چیزی بود که نامجون میتونست بگه‪ .‬میدونست این دردناکه‪.‬‬
‫اینکه عشق اولت چندین سال تو رو توی آب نمک نگه داره که فقط‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1987‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بره چرخ هاش رو بزنه و آخرش با یکی جوون تر قرار بذاره‪ ،‬اون هم‬
‫یکی که از کسی که تو از اول عاشقش شدی‪ ،‬حسابی متنفر بوده‪.‬‬

‫تهیونگ سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬نگو‪ .‬تو حق داری با کسی باشی که همونجور که تو دوستش‬


‫داری اون هم دوستت داشته باشه‪ .‬که از خودت برای کمک کردن‬
‫بهش بگذری‪ ...‬میدونم همونقدر که من به یونگی اهمیت میدم تو هم‬
‫بهش اهمیت میدی‪ .‬تو آدم خوبی هستی کیم نامجون و اگر من نمیتونم‬
‫یونگی رو داشته باشم‪ ،‬پس تو اولین و تنها کسی هستی که میخوام‬
‫جای من باشه‪".‬‬

‫"ممنون‪".‬‬

‫نامجون درحالیکه اشک توی چشم هاش جمع شده بود‪ ،‬زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1988‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میدونی که اون تو رو هم دوست داره‪ .‬چیز جالب درباره یونگی اینه‬


‫که‪ ...‬چقدر محبت داره‪ .‬حتی اگر نشونش نده‪ .‬همیشه جای خاصی توی‬
‫قلبش داری که هیچ کس نمیتونه به دستش بیاره‪".‬‬

‫دو پسر همونطور که اشک هاشون رو گونه هاشون میریخت‪ ،‬هم رو‬
‫محکم بغل کردن‪.‬‬

‫"ما برش میگردونیم‪".‬‬

‫تهیونگ با حرص زمزمه کرد‪.‬‬

‫"بخدا قسم‪ ...‬برش میگردونم تا شما دوتا بتونید کنار هم باشید‪".‬‬

‫نامجون صورتش رو توی پیرهن پسر بزرگ تر فرو برده بود و آروم‬
‫گریه میکرد‪ .‬انقدر دلش برای یونگی تنگ شده بود که بدون اون توی‬
‫قلبش هم واقعا احساس درد میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1989‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چند لحظه ای همونجوری موندن‪ ،‬بعد نامجون باالخره عقب کشید و‬


‫چشم هاش رو مالید‪.‬‬

‫قوطی رو برداشت‪.‬‬

‫"گفتی فکر میکنی این ها به یونگی کمک میکنه؟"‬

‫تهیونگ بهش نگاه کرد و با نگرانی لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"این فرضیه ی منه‪ ،‬ولی مطمئن نیستم‪".‬‬

‫نامجون قوطی رو به سمتش نگه داشت‪.‬‬

‫چشم های تهیونگ گرد شد و عقب رفت‪.‬‬

‫"چیکار میکنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1990‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تصمیمش با توعه‪ .‬ما هممون انتخابت رو حمایت میکنیم‪ .‬و تو گفتی‬


‫که اونها کمک کننده ان‪ ،‬پس تو باید کسی باشی که این بهش میده‪".‬‬

‫نامجون توضیح داد‪.‬‬

‫تهیونگ سرش رو به دو طرف تکون داد‪ ،‬دست هاش رو باال برد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬نه‪ ،‬نه نه نه! نمیتونم! من‪ ...‬من نمیتونم! اگر کمک کنه که آگوست‬
‫روی کار بمونه چی؟ اگر یونگی رو برای همیشه عقب نگه داره چی؟‬
‫اگر بیشتر به بقیه شخصیت ها فشار بیاره چی؟ من نمیتونم تحمل کنم‪...‬‬
‫نه‪ ،‬دیگه نمیخوام وسط این داستان باشم‪ .‬شماها تصمیم بگیرید و منم‬
‫قبول میکنم‪".‬‬

‫ولی نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ .‬تو دیگه نباید یه بله چشم گو باشی ته‪ .‬االن چندین ساله که توی‬
‫سایه ی یونگی بودی‪ ،‬وقتشه بیای بیرون و نقش لیدر رو داشته باشی‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1991‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی بهت نیاز داره و میدونی اگر میتونست خودش این رو بگه‪،‬‬
‫حتما میگفت‪ .‬اون میخواد تو تصمیم بگیری‪".‬‬

‫تهیونگ با استرس به قرص ها نگاه کرد‪ ،‬قلبش محکم توی سینه اش‬
‫میکوبید‪.‬‬

‫"من قبال کلی تصمیم غلط گرفتم‪ ...‬نمیتونم باز هم این کار رو بکنم‬
‫نامجون‪ .‬نمیتونم‪".‬‬

‫"قرار نیس دوباره اشتباه کنی‪".‬‬

‫نامجون به نگه داشتن قوطی به سمتش ادامه داد‪.‬‬

‫تهیونگ یه قدم جلوتر رفت‪ ،‬قلبش داشت دیوونه وار میکوبید‪ .‬به قوطی‬
‫زل زد‪ .‬اون قرص های کوچیک‪ .‬قرص های کوچیک آبی رنگ که‬
‫تمام این افتضاح رو به بار آورده بودن‪ .‬نه‪ ...‬اون با برداشتنشون این‬
‫افتضاح رو به بار آورده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1992‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو دوست پسرشی‪ ،‬تو باید بهش بدیش‪".‬‬

‫"نه‪ ،‬باید تو باشی‪ .‬من بهت ایمان دارم تهیونگ‪".‬‬

‫نامجون آروم گفت‪.‬‬

‫تهیونگ به زل زدن ادامه داد‪ .‬درحالیکه کف دستش رو به باال بود‪،‬‬


‫آروم دستش رو جلو برد تا قوطی رو بگیره‪.‬‬

‫نامجون قوطی رو کف دستش گذاشت‪ .‬تهیونگ اون رو چرخوند تا‬


‫روی انگشت هاش بیاد‪ ،‬و بعد لیبلش رو خوند‪.‬‬

‫"فکر میکنی واقعا جواب میده؟"‬

‫پسر بزرگ تر زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1993‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من فکر میکنم چیزی که گفتی درست بود و تو یونگی رو بهتر از‬
‫هرکسی میشناسی‪ ،‬چندین ساله داری روش کار میکنی‪ .‬توی این‬
‫تصمیم گیری‪ ،‬به هیچ کس دیگه ای اندازه تو اعتماد ندارم‪".‬‬

‫نامجون با یه لبخند بهش اعتماد داد‪.‬‬

‫تهیونگ نفس عمیقی کشید‪.‬‬

‫"اوکی‪".‬‬

‫چرخید و رو به روی در زیرزمین ایستاد‪.‬‬

‫نمیشد از چهره اش چیزی رو خوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1994‬‬


Virgin Classroom Season 1

‫ بیا مین یونگی کوچولو موچولومون رو‬.‫"بیا این کار رو بکنیم‬


".‫برگردونیم‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 1995


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت پنجاه و سوم‬

‫نامجون دنبال تهیونگ به سمت زیر زمین رفت‪ ،‬یه لیوان آب هم توی‬
‫دستش بود‪.‬‬

‫وقتی که وارد شدن‪ ،‬آگوست سرش رو باال آورد و بهشون نگاه کرد‪.‬‬
‫برای تهیونگ ابرویی باال برد و متوجه دست باند پیچی شدش شد‪.‬‬

‫"لعنتی‪ ،‬انگار اونقدری عمیق نبریدم‪ .‬حیف شد‪".‬‬

‫"بهش محل نده‪ ،‬اون هر چیزی میگه تا کالفت کنه‪".‬‬

‫نامجون زمزمه وار به پسر گفت و تهیونگ سری تکون داد‪.‬‬

‫"خب به خونه ی کوچیک من خوش اومدین پسرها‪ .‬چی شده که‬


‫همچین افتخاری نصیبم شده؟ فکر کنید خونه خودتونه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1996‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست تا جایی که طناب ها بهش اجازه میدادن‪ ،‬روی صندلی خودش‬


‫رو کشید‪.‬‬

‫"ببخشید شیرینی از قلمم افتاد‪ ،‬این پایین اجاق ندارم‪ .‬یا مواد اولیش‬
‫رو‪ .‬یا توانایی تکون دادن دست هام رو‪".‬‬

‫تهیونگ قوطی قرص رو درآورد و دو تا توی دستش انداخت و با‬


‫دقت بهشون نگاه کرد‪.‬‬

‫"اوه‪"،‬‬

‫آگوست صاف نشست‪.‬‬

‫"که اینطور‪".‬‬

‫تهیونگ به نامجون نگاه کرد‪.‬‬

‫"اگر چیز شه‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1997‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به خودت شک نداشته باش‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"اگر فکر میکنی دادن اون ها به یونگی کمک میکنه‪ ،‬پس به خودت‬
‫اعتماد داشته باش‪".‬‬

‫"من میتونم االن ابهاماتتون رو برطرف کنم‪".‬‬

‫آگوست گفت‪.‬‬

‫"اون ها رو بهم بده! اونها کمک میکنن تا هرکسی که روی کاره‪،‬‬


‫روی کار بمونه پس ردشون کن بیاد‪ .‬با اشتیاق میخورمشون‪".‬‬

‫تهیونگ لبش رو گاز گرفت‪ ،‬مطمئن نبود‪.‬‬

‫"داره دروغ میگه‪ ...‬مگه نه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1998‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫معلومه که آگوست شیطان بود‪ ،‬چندین بار دروغ گفته بود‪ ،‬ولی حتی‬
‫آدم های عوضی هم بعضی وقت ها راست میگن‪.‬‬

‫تهیونگ وزنش رو از این پاش به اون یکی انتقال میداد و دو دوتا‬


‫چهارتا میکرد‪ .‬نامجون میتونست درگیری ذهنی تهیونگ رو همونطور‬
‫که داشت برای اینکه قرص رو به اون شخصیت بده یا نه این دست‬
‫اون دست میکرد‪ ،‬ببینه‪.‬‬

‫"اگر با این ها یونگی رو عقب تر هل بدم چی؟"‬

‫تهیونگ از نامجون پرسید‪.‬‬

‫نامجون با وجود تمام هوشش‪ ،‬مدرک روانشناسی بالینی نداشت‪.‬‬


‫نمیدونست اون لحظه قرص ها کمکی میکنن یا به یونگی صدمه میزنن‪.‬‬
‫به آگوست نگاه کرد و برقی رو توی چشم های مرد در حال درخشیدن‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪1999‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دید‪ ،‬برقی که تمام تفکرات اون مرد رو پشت خودش مخفی میکرد‪.‬‬
‫فقط سری تکون داد‪.‬‬

‫"اون قرص ها رو بهم بده!"‬

‫آگوست با فریاد گفت‪ ،‬دست و پا زد تا خودش رو آزاد کنه تا قوطی‬


‫رو از تهیونگ بگیره‪.‬‬

‫"میبینیم که یونگی هم چقدر دوستشون داره! این که از صحنه روزگار‬


‫محو بشه! بذار حس کنه این که یکی انقدر ازت متنفر باشه و هر روز‬
‫خدا بخواد بکشتت چجوریه!"‬

‫با اینکه طناب ها هنوز مرد رو سرجاش نگه داشته بودن‪ ،‬تهیونگ عقب‬
‫کشید‪.‬‬

‫"چی داری میگی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2000‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چیزی نیست که احمقی مثل تو بتونه بفهمه‪".‬‬

‫آگوست همونطور که به قرص ها زل زده بود‪ ،‬غرید‪.‬‬

‫نامجون درحالیکه آگوست رو نگاه میکرد‪ ،‬تصمیم گرفت ساکت‬


‫بمونه‪ .‬داشت فکر میکرد‪.‬‬

‫"زود باش‪ ،‬تو که نمیخوای بخوریشون‪".‬‬

‫آگوست به داد زدن سر تهیونگ ادامه داد‪.‬‬

‫"تو نباید قرص بخوری بچه‪ .‬اون ها رو بده دست استادشون‪ .‬اسمش رو‬
‫میتونی مهربونی‪ ،‬خیریه‪ ،‬هرکوفت‪ ...‬یا هر چیز لعنتی که نمیدونم‬
‫بذاری‪ ،‬فقط اون قرص ها رو بهم بده!"‬

‫"یونگی هنوز نفر اصلیه‪ .‬خوردن این ها باید بهش کمک کنه‪ ،‬حتی‬
‫اگر یکی از شخصیت ها صندلی جلو نشسته باشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2001‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ به خودش گفت‪ ،‬به قرص های کوچیک آبی رنگ توی‬
‫دستش نگاه کرد‪.‬‬

‫"کی گفته اون لیاقت نفر اصلی بودن رو داره؟"‬

‫آگوست با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"همتون فکر میکنید اون خییییلی عالیه ولی حتی نصف چیزهایی که‬
‫من میدونم رو نمیدونید!"‬

‫"واقعا داری میگی تو از یونگی بهتری؟"‬

‫نامجون هوای دهنش رو با صدا خارج کرد‪ ،‬نمیتونست جلوی دهنش‬


‫رو بگیره‪.‬‬

‫آگوست نگاهش رو به سمت دانشآموز تغییر داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2002‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دارم میگم من یونگی رو میشناسم و تو فقط چیزی رو ازش میدونی‬


‫که خودش خواسته بدونی‪".‬‬

‫"توضیح بده‪ ،‬و شاید بعدش بهت قرص ها رو دادم‪".‬‬

‫تهیونگ دستور داد‪.‬‬

‫آگوست هوفی کرد‪.‬‬

‫"من با بزدل های احمقی مثل شماها مذاکره نمیکنم‪ ،‬هرزه‪".‬‬

‫"خیلی خب‪".‬‬

‫تهیونگ شونه ای باال انداخت و همونطور که راهش رو کج میکرد‪،‬‬


‫قرص ها رو داخل قوطی برگردوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2003‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پشت سرش به سمت در رفت‪ .‬تازه در رو باز کرده بود که‬
‫صدای آگوست دراومد‪.‬‬

‫"من کار اشتباهی نکردم‪ ،‬میدونی که‪".‬‬

‫هر دو ایستادن و روشون رو برگردوندن‪.‬‬

‫"هیچ کار اشتباهی؟"‬

‫صدای تهیونگ اکو شد‪.‬‬

‫"داشتی دستم رو قطع میکردی!"‬

‫‪280‬‬
‫"هنوز یکی دیگه داری‪ ،‬انقدر حریص نباش‪".‬‬

‫‪ 280‬نیاز‪ .... :‬حاال چون دوتا داره باید تو یکیش رو قطع کنی؟ توام دوتا تخم داری‪ ،‬چطوره پسرا یکیش رو‬
‫ببرن؟! اعصاب نمیذارن واسه آدم‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2004‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست غرید‪ .‬به زمین نگاه کرد و صداش عوض و آروم آروم نرمتر‬
‫شد‪.‬‬

‫"اولش‪ ...‬من کار اشتباهی نمیکردم‪ .‬یه روزی من اصال وجود نداشتم و‬
‫روز بعدش وجود داشتم‪ .‬یونگی من رو ساخته بود‪ ،‬من نمیخواستم یه‬
‫شخصیت عصبانی و وحشی باشم‪ .‬نمیخواستم اون دوران بچگی رو تجربه‬
‫کرده باشم‪ .‬تنها چیزی که میدونستم این بود که کنترل همه چیز دست‬
‫من نیست‪ ،‬حتی کنترل اینکه کی بیرون بیام‪ .‬نه اون و نه کنترل هیچ‬
‫چیز دیگهای‪ .‬و نه کنترل اینکه اون مرد من رو توی تخت پرت نکنه‪.‬‬
‫در واقع‪ ،‬از اولش من هرکاری که کردم برای کمک بود‪ .‬من دلیلی‬
‫هستم که یونگی باالخره از دست پدرش به پلیس زنگ زد‪ .‬شرط میبندم‬
‫این رو نمیدونستید نه؟ خب این حقیقت داره‪ .‬فقط بخاطر شجاعت من‬
‫بود که یونگی فرار کرد تا باالخره اون زنجیره رو تموم کنه‪ .‬من دلیلی‬
‫هستم که از وقتی که از پرورشگاه بیرون اومدیم‪ ،‬هیچ کس تا حاال‬
‫نتونسته باهامون در بیوفته‪ .‬من دلیلی هستم که یونگی تاحاال خودش‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2005‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رو نکشته‪ .‬من دلیلی هستم که تصمیم گرفت قوی بمونه و اون شغل‬
‫رو توی مدرسه بگیره‪ .‬من دلیلی هستم که شماها تونستید باهاش آشنا‬
‫بشید‪".‬‬

‫آگوست سرش رو باال گرفت و به دوتا پسر نگاه کرد و دوباره بهشون‬
‫خیره شد‪.‬‬

‫"و معلم هرزتون در جواب من چیکار کرد؟ قرص گرفت تا من رو‬


‫خفه کنه‪ ،‬تا به مرز نیستی بکشونه! چه کوفتی از جون من میخواد؟ من‬
‫چه کار اشتباهی کرده بودم که لیاقتم این‪"...‬‬

‫خودش حرفش رو قطع کرد‪ ،‬انگار خفه شده بود‪.‬‬

‫"‪...‬که لیاقتم این باشه که هر روز خدا بخوان حذفم کنن؟ که همه بقیه‬
‫شخصیت هاش رو دوست داشته باشن ولی از من متنفر باشن و بترسن؟‬
‫میفهمی حس اینه یه نفر بخواد بکشتت چجوریه‪ ...‬از خدا بخواد که‬
‫بمیری‪ ...‬اون هم بعد از اون همه کمکی به بهش کردی‪ ،‬کاری کنه‬
‫که انگار از اول وجود نداشتی؟ من دعاهاش رو میشنیدم‪ ،‬فکرش رو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2006‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میخوندم‪ .‬میدونم چقدر دلش میخواد گم و گور بشم‪ .‬و من تقریبا هیچ‬
‫کنترلی روش نداشتم‪".‬‬

‫نامجون ساکت شده بود‪ ،‬نمیدونست چی بگه‪.‬‬

‫آگوست سرش رو بلند کرد و تهیونگ اشک رو توی چشم هاش دید‪.‬‬

‫"پس آره‪ ،‬من خیلی عصبانیم‪ .‬داره دود از کلهم بلند میشه‪ ،‬گیج شدم و‬
‫میخوام همیشه کنترل دستم باشه‪ .‬میخوام اون قرص ها رو بخورم و به‬
‫اون مردی که تو عاشقشی بفهمونم هل داده شدن توی تاریکی چه‬
‫مزهای داره! از مین یونگی حتی بیشتر از باباش بدم میاد!"‬

‫به تهیونگ که هنوز قوطی دستش بود‪ ،‬زل زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2007‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس بیبی بوی‪ ،‬اگر هنوز عدالت توی وجودت زندس‪ ،‬اگر میخوای‬
‫توی این دنیای خراب شده یکم عدالت اجرا بشه‪ ،‬اون قرص ها رو بهم‬
‫میدی‪".‬‬

‫تهیونگ با چشم های گرد شده خشکش زده بود‪.‬‬

‫فقط وقتی نامجون شونه اش رو گرفت از اون حال خارج شد‪ .‬نامجون‬
‫پسر بزرگتر رو به طرف بیرون در راهنماییش کرد‪.‬‬

‫"حتی اگر اون حرف ها حقیقت داشته باشه‪ ،‬یونگی تو رو به مردی‬


‫که امروز هستی تبدیل نکرده؛ یه زورگوی روانی که به هر بنی بشری‬
‫صدمه میزنه‪ .‬این ها تمامشون تصمیاتی بودن که تو وقتی خودت روی‬
‫کار بودی گرفتی‪".‬‬

‫نامجون درحالیکه دستش روی دستگیره در بود‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2008‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بخاطر همینه که ازت متنفریم‪ .‬یونگی یه بچه بوده‪ .‬اون فقط خودش‬
‫رو داشته و گیج و سردرگم بوده‪ .‬ولی وقتی تو بیرون بودی‪ ،‬تصمیمات‬
‫خودت رو گرفتی و از قضا‪ ،‬اشتباه هم گرفتی‪ .‬اون تَه تَه ها‪ ،‬تو همیشه‬
‫یه آدم پستی و همیشه هم میمونی‪ .‬و به چشم من‪ ،‬یونگی همیشه یه‬
‫قهرمانه‪".‬‬

‫با اون حرف‪ ،‬نامجون در رو بست و اون شخصیت رو توی تاریکی‬


‫تنها گذاشت‪.‬‬

‫حتی با وجود اون چوب ضخیم‪ ،‬نامجون صدای گریه ی خفه ای رو از‬
‫داخل میشنید‪.‬‬

‫"چی از وجودم میخوای مین یونگی؟!"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2009‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون تمام این حرف ها رو گفت؟"‬

‫سوکجین نفسی گرفت‪.‬‬

‫"داشت راست میگفت؟"‬

‫حتی با اینکه اون ها طبقه باال بودن و آگوست نمیتونست صداشون رو‬
‫بشنوه‪ ،‬هوسوک زمزمه کرد‪.‬‬

‫تهیونگ شونه ای باال انداخت و به قوطی قرص که وسط میز بود نگاه‬
‫کرد‪ .‬همه دورش نشسته بودن‪ ،‬هنوز داشتن تصمیم میگرفتن که اون‬
‫قرصها رو به آگوست بدن یا نه‪.‬‬

‫"باید سریع تصمیم بگیریم‪ ،‬یونگی باید دوشنبه درس بده‪ .‬اگر دیگه‬
‫پیداش نشه‪ ،‬شغلش رو از دست میده‪".‬‬

‫جونگکوک بهشون یادآوری کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2010‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون یهویی از روی صندلیش بلند و باعث شد همه بهش نگاه کنن‪.‬‬

‫"بیاید همین االن تمومش کنیم‪".‬‬

‫با قاطعیت گفت و پای کوبان به سمت زیر زمین رفت‪.‬‬

‫همه گیج شده بودن‪ ،‬با عجله دنبالش راه افتادن و پشت سر نامجون‬
‫وارد زیرمین شدن‪.‬‬

‫"آگوست‪".‬‬

‫نامجون مستقیم به سمتش رفت‪ ،‬هر کدوم از دست هاش رو روی یکی‬
‫از دسته های صندلی گذاشت‪.‬‬

‫"باید چیکار کنیم تا یونگی برگرده؟"‬

‫آگوست چند لحظه ای بهش محل نداد و بعد‪ ،‬باالخره سرش رو باال‬
‫آورد و پوزخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2011‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هیچ ردی از احساسات یکم پیش توی چهره ش وجود نداشت‪ ،‬انگار‬
‫نامجون همه ی اون ها رو تصور کرده بود‪.‬‬

‫"به این زودی درمونده شدی ساب؟"‬

‫آگوست با صدایی که باتمسخر اون رو نازک کرده بود گفت‪.‬‬

‫"هر کسی یه چیزی میخواد‪ .‬بگو تو در عوض یونگی چی میخوای‪".‬‬

‫نامجون ازش پرسید‪.‬‬

‫"اوووه‪ ،‬مثل یه مذاکره گروگان گیری‪".‬‬

‫آگوست چشمکی زد‪.‬‬

‫"این یه جورایی سکسیه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2012‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فقط بهم بگو‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"یا یه کار دیگه میکنیم‪".‬‬

‫"خیلی جسارت داشتی که حتی فکر کردی کاری هست که بتونی‬


‫انجامش بدی‪".‬‬

‫آگوست زمزمه کرد و ابرهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"من توی یه داستان افسانه ای نیستم‪ ،‬اینجا پایان خوشی وجود نداره‪".‬‬

‫ولی بعد بدون اینکه بقیه افراد توی اتاق رو آدم حساب کنه‪ ،‬به صندلی‬
‫تکیه داد‪.‬‬

‫"ولی همونطور که به نظر میرسه‪ ،‬دوتا چیز هست که در عوض‬


‫برگردوندن معلمتون قبول میکنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2013‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون ها چی هستن؟"‬

‫جیمین لرزید و پشت جونگکوک قایم شد‪.‬‬

‫آگوست به نامجون پوزخند زد‪ ،‬صداش رو پایین آورد‪.‬‬

‫"گفتی من آدم پستیم؟ خیلی خب‪ .‬پس من هم قراره گناهکار ترین‪،‬‬


‫سنگدلترین و وحشتناک ترین آدم پستی بشم که تاحاال دیدی‪".‬‬

‫"فقط بهمون بگو!"‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫آگوست پوزخند زد‪.‬‬

‫"اون روز خیلی با عروسک سکسیم حال کردم و دوست دارم باز هم‬
‫امتحانش کنم‪ ،‬اون هم درحالیکه تمام شما تماشا میکنید‪ .‬و بعد میخوام‬
‫یه دور هم با هرکدوم از شماها برم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2014‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین از شوک هینی کشید و جونگکوک بالفاصله محکم بغلش‬


‫کرد‪ .‬این که اون حرف خیلی عادی از دهن آگوست خارج شده بود‪،‬‬
‫باعث میشد خشم خودش فوران کنه‪.‬‬

‫سوکجین و هوسوک وحشت کرده و به همدیگه چسبیده بودن‪.‬‬

‫"نه! عمرا!"‬

‫تهیونگ سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"اون یکی دیگه چیه؟"‬

‫آگوست دوباره به نامجون که شدیدا بهش زل زده بود‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"گزینه دوم اینه که این ساب کوچولوی قانون شکن‪ ،‬فیلم سکسش با‬
‫یونگی رو برداره و ببره به مدیر مدرسه نشون بده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2015‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سکوت مرگباری توی اتاق حاکم شد‪ ،‬تا اینکه جونگکوک به حرف‬
‫اومد‪...‬‬

‫"تو و یونگی فیلم سکستون رو ضبط کردین؟"‬

‫نامجون روی پاهاش ایستاد‪ ،‬تهیونگ و جیمین رو گرفت و به سمت‬


‫در هل داد‪.‬‬

‫"بیرون‪ .‬همه‪ .‬همین االن‪".‬‬

‫"پیشنهادم تا همیشه همین نمیمونه!"‬

‫آگوست پشت سرش گفت‪.‬‬

‫"قبل از نصف شب جوابت رو بهم بگو وگرنه هیچوقت نمیذارم یونگی‬


‫بیاد بیرون!"‬

‫نامجون در رو روش بست و آه عمیقی کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2016‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جون‪ ،‬وات د هل؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"نمیدونستم شما دوتا اون کار رو کردین!"‬

‫"ویدیوش کجاست؟"‬

‫هوسوک با چشم های باز دور و اطراف رو نگاه کرد‪.‬‬

‫"مهم نیست‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"مهم اینه که نمیتونیم بذاریم آقای بارنز اون رو ببینه‪".‬‬

‫"چرا نمیتونیم؟"‬

‫جیمین سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2017‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون که از کالسی که یونگی درس میده خبر داره‪".‬‬

‫"چون یه چیزهایی توی اون ویدیو گفته شده‪".‬‬

‫نامجون آهی کشید و با دست هاش‪ ،‬صورتش رو مالید‪.‬‬

‫"چه چیزهایی؟ چیزهای کثیف؟ میخوام درتی تاک نامجون رو‬


‫بشنوم!"‬
‫‪281‬‬
‫هوسوک با اشتیاق گفت‪.‬‬

‫"نه اونجوری‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫‪ 281‬عاطفه‪ :‬برای اولین بار توی این فیک دلم میخواد هوسوک رو خفه کنم‪/:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2018‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ یکی از دست هاش رو روی شونه ی پسر گذاشت‪.‬‬

‫"اشکالی نداره‪ ،‬یه فکر دیگه میکنیم‪".‬‬

‫ولی نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬نمیذارم به همه ی شماها تجاوز کنه‪ .‬هیچ چاره ای جز این نداریم‪".‬‬

‫"اگر ویدیو رو بهش بدیم چه اشکالی داره؟"‬

‫جونگکوک پرسید‪.‬‬

‫"جیمین هم که گفت‪ ،‬بارنز میدونه کالس یونگی درباره سکسه‪ .‬نشون‬


‫دادنش چه ایرادی داره‪ ،‬به جز این که به طرز فاکی ای معذب کننده‬
‫س؟"‬

‫نامجون نمیدونست چی بگه‪ ،‬پس فقط حرفش رو زد‪.‬‬

‫"توی اون نوار از یونگی خواستم باهام قرار بذاره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2019‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سکوت حتی طوالنی تر شد‪.‬‬

‫جونگکوک خشکش زد‪ .‬نامجون؛ همون نامجون عصبانی‪ ،‬محافظه‬


‫کار و تو کون نرو‪ ،‬که همش رجز میخوند و از روز اول از اینکه چقدر‬
‫از یونگی بدش میومد و میخواست بره‪ ،‬عاصی بود‪.‬‬

‫یهویی صد و هشتاد درجه تغییر کرده بود و از یونگی خواسته بود‬


‫دوست پسرش بشه؟‬

‫چی؟!‬

‫"نیامباگ‪"...‬‬

‫هوسوک زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2020‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید زودتر بهتون میگفتم‪ ،‬ببخشید‪".‬‬

‫نامجون سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫سوکجین بلند شد و پسر رو بغل کرد‪.‬‬

‫"اگر تو خوشحال باشی‪ ،‬منم خوشحالم‪".‬‬

‫جیمین هم دوید تا بغلش کنه‪.‬‬

‫"همیشه میدونستم بوسیدن شما دوتا هات میشه!"‬

‫"قبال بهت گفتم چه حسی دارم‪".‬‬

‫تهیونگ بهشون ملحق شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2021‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو لیاقت یه دام رو داری و من اعتراف میکنم که یونگی دام ترینه‪".‬‬

‫هوسوک لبخند زد‪ ،‬به سمتشون رفت و دستش هاش رو دورشون‬


‫انداخت‪.‬‬

‫جونگکوک هم به سمتشون رفت و دوست هاش رو بغل کرد‪.‬‬

‫"یونگی مشخصا بله رو گفته‪ ،‬و تو هم مرد کاملی براش هستی‪".‬‬

‫نامجون برای یه مدت طوالنی توی همون حالت موند‪ ،‬و درحالیکه که‬
‫گرما و حمایت همکالسی هاش تو اطراف خودش حس میکرد‪ ،‬سعی‬
‫میکرد تا گریه نکنه‪.‬‬

‫باالخره از هم جدا شدن و نامجون تصمیمش رو گرفت‪.‬‬

‫ایستاد‪ ،‬برای آخرین بار کلید رو بیرون آورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2022‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میدونی که من هرکاری برات میکنم نیام کیک‪".‬‬

‫هوسوک لبخند زد‪.‬‬

‫"برای نجات دادن تو و یونگی‪ ،‬من از پس آگوست برمیام‪".‬‬

‫سوکجین سری تکون داد‪.‬‬

‫"منم همینطور‪ .‬هر کاری بخواد بکنه‪ ،‬من از چیزی که نشون میدم‬
‫قویترم‪".‬‬

‫تهیونگ شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"به هرحال منم حقمه‪".‬‬

‫"تهیونگ! نه اینجوری نی‪"...‬‬

‫نامجون وقتی جیمین دست هاشو باال برد‪ ،‬حرفش رو قطع کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2023‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"با راحتی میتونم مطمئن باشم که به من آسون میگیره!"‬

‫جونگکوک جلو اومد‪ ،‬سری تکون داد‪.‬‬

‫"اگر برای برگردوندن یونگیه‪ ،‬اجازه میدم هرکاری که میخواد باهام‬


‫بکنه تا شما دوتا باهم بمونید‪".‬‬

‫نامجون نمیتونست باور کنه اون ها همه داوطلب تراماتیک ترین بالیی‬
‫که تاحاال به سرش اومده بود شده بودن تا از رابطه اون و یونگی‬
‫محافظت کنن‪.‬‬

‫حرفی نداشت‪.‬‬

‫سوکجین اون رو به سمت زیرزمین هل داد‪.‬‬

‫"برو‪ .‬آگوست آدم صبوری نیست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2024‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولی‪"...‬‬

‫"به هرحال وقتی یونگی تو رو ساب صدا میزنه‪ ،‬خیلی هات تره‪".‬‬

‫هوسوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"برو برش گردون‪".‬‬

‫"بچه ها‪"...‬‬

‫"برو جون‪".‬‬

‫جونگکوک درحالیکه با چشم های تیره اش عمیقا به چشم های گرد‬


‫شده ی نامجون خیره شده بود‪ ،‬زمزمه کرد‪.‬‬

‫"ما هم میخوایم اون برگرده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2025‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون الل شده بود‪ ،‬در آخر به زیرزمین برگشت‪.‬‬

‫وقتی بهش نزدیک شد‪ ،‬آگوست پوزخند زد‪.‬‬

‫"خب ساب؟ تصمیمت رو گرفتی؟"‬

‫نامجون سری تکون داد‪.‬‬

‫"یه شخصیت شیطانی رو منتظر نذار! بگو چه تصمیمی گرفتی‪".‬‬

‫نامجون به اون مرد زل زد‪.‬‬


‫‪282‬‬
‫"به دوستام دست نزن‪ .‬خودم نوارها رو تحویل میدم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪ 282‬نیاز‪ :‬هقققق‪.....‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2026‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت پنجاه و چهارم‬

‫آگوست پلکی زد‪ ،‬توقع این جواب رو نداشت‪.‬‬

‫"و این حرف آخرته؟"‬

‫غرید و چشم هاش رو باریک کرد‪.‬‬

‫نامجون دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"نمیذارم به همکالسی هام صدمه بزنی‪ .‬اون ها دوست های منن‪ .‬میتونی‬
‫هرکاری که بخوای با من بکنی‪ ،‬ولی با تهدید اون ها پات رو از گلیمت‬
‫درازتر میکنی‪ .‬میدونم یونگی هم با من موافقه‪".‬‬

‫آگوست رویی ترش کرد‪ ،‬انگار گند خورده بود توی عشق و حالش‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2027‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میدونی که از اول تا آخر اون ویدیو رو نگاه میکنم تا مطمئن بشم‬


‫ادیت نشده‪ .‬و وقتی میخوای تحویلش بدی باهات میام‪ .‬نمیتونی گولم‬
‫بزنی عروسک‪".‬‬

‫نامجون شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"نمیخواستمم گولت بزنم‪ .‬فقط نمیذارم به همکالسی هام آسیب‬


‫برسونی‪".‬‬

‫آگوست پوزخند زد‪.‬‬

‫"حاال هر چی ساب‪ .‬من اوکیم‪ .‬تو بخاطر رابطه داشتن با معلمت توی‬
‫دردسر میوفتی و یونگی هم از شغلی که خیلی براش معنی داره اخراج‬
‫میشه‪ .‬باز هم من برنده ام‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2028‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در کمال تعجبش نامجون لبخند زد‪.‬‬

‫"اون رو هم میبینیم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫صبح روز بعد‪ ،‬تهیونگ پی هر چیزی رو به خودش مالیده بود‪ ،‬پس با‬
‫یه بشقاب غذا توی دستش به زیرزمین رفت‪.‬‬

‫آگوست همونطور که ورود پسر رو تماشا میکرد‪ ،‬پاهاش رو کش داد‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬ته ته کوچولوی نگرانم‪ .‬یا باید بهت بگم بیبی بوی؟"‬

‫آگوست با صدای یونگی گفت و باعث شد تا تهیونگ خودش رو‬


‫جمع کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2029‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بهم بگو‪ ،‬هنوز هم حسی داری؟ یا قلبت به اندازه یه هیوال مثل من‪ ،‬از‬
‫سنگ شده؟"‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫تهیونگ همونطور که بشقاب رو زمین میگذاشت‪ ،‬آهی از سر خستگی‬


‫کشید‪.‬‬

‫"هممم‪ ،‬هرچقدر هم که یه نون بیات خوب به نظر برسه‪ ،‬ولی من‬


‫ترجیح میدم با یه چیز خیلی بهتر حال کنم‪".‬‬

‫آگوست پسر رو از زیر چشم هاش گذروند‪.‬‬

‫تهیونگ بهش محل نداد‪ ،‬داشت حالش بهم میخورد‪ .‬میدونست برای‬
‫اینکه یه حالی به آگوست بده موافقت کرده بود ولی حتی اون مسئله‬
‫هم این شرایط رو براش آسون تر نمیکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2030‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آو‪ ،‬بیخیال‪".‬‬

‫آگوست اوو ای کشید‪.‬‬

‫"جفتمون هم میدونیم که به هرحال بعدا بهت تجاوز میکنم‪ ،‬پس چرا‬


‫همین االن شروع نکنیم؟"‬

‫تهیونگ لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"هی بیبی بوی‪ ،‬اینجوری بهش فکر کن! این آخرین باریه که یونگی‬
‫رو اونجوری میبینی! چون حاال که با اون ساب هرزه ریخته روی هم‪،‬‬
‫هیچوقت نمیتونی فرصتش رو داشته باشی که اون رو مال خودت کنی‪.‬‬
‫االن باید التماسم کنی که به فاکت بدم‪".‬‬

‫آگوست پاش رو باال آورد‪ ،‬با انگشت هاش به رون تهیونگ ضربه‬
‫ای زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2031‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ بغضش رو نگه داشت‪ ،‬از اینکه حق با آگوست بود بدش‬


‫میومد‪.‬‬

‫دستش آروم به سمت پیرهنش رفت و دکمه هاش رو باز کرد‪.‬‬

‫آگوست تکیه داد‪ ،‬همونطور که از شو لذت میبرد‪ ،‬پوزخند میزد‪.‬‬

‫"هر دومون هم میدونیم وقتی بهت تجاوز کنم قراره خوشت بیاد‪ .‬انقدر‬
‫کثیف و رقت انگیزی که برای حس کردن دیک یونگی توی خودت‬
‫واسه آخرین بار داری بال بال میزنی‪ ،‬مگه نه؟ چون وقتی خودش‬
‫برگرده‪ ،‬بهت نیم نگاهم نمیندازه‪ .‬همش تقصیر توئه که این اتفاق ها‬
‫افتاد‪ .‬ته ته کوچولوی عاشق احمق‪ .‬پس میتونی هر چقدر که میخوای‬
‫از من متنفر باشی‪ ،‬ولی این حقیقت که تو بیشتر از من صدمه رسوندی‬
‫رو عوض نمیکنه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2032‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ با حرف های آخر مرد دیگه نتونست هق هقش رو نگه داره‬
‫و اشک هاش از گونه هاش پایین اومد‪.‬‬

‫"یونگی‪"...‬‬

‫انقدر دلش برای مرد تنگ شده بود که نمیتونست حسش رو توی‬
‫کلمات بگنجونه‪ .‬با بیچارگی آرزو میکرد که ای کاش زمان برمیگشت‬
‫و نمیذاشت این داستان شروع بشه‪.‬‬

‫دستش رو به زیپش رسوند‪.‬‬

‫"ته داری چیکار میکنی؟"‬

‫وقتی نامجون از پله ها پایین اومد‪ ،‬آگوست بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2033‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گمشو ساب‪ .‬به تو ربطی نداره‪".‬‬

‫"چه خبره؟"‬

‫نامجون پیرهن تهیونگ رو برداشت‪ ،‬به دستش داد و سینه ی پسر‬


‫بزرگتر رو باهاش پوشوند‪.‬‬

‫"هر چی بهت گفته‪ ،‬میدونی که همشون دروغه‪".‬‬

‫تهیونگ فین فینی کرد‪ ،‬تصمیم گرفت به نامجون نگه که این بار حق‬
‫با آگوست بوده‪.‬‬

‫"امل‪".‬‬

‫همونطور که نامجون‪ ،‬تهیونگ رو به سمت بیرون زیرزمین میبرد و‬


‫دوباره در رو پشت سرشون قفل میکرد‪ ،‬آگوست زیر لب گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2034‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی اون دو وارد آشپزخونه شدن‪ ،‬همه درحال صبحانه خوردن بودن‪.‬‬

‫هوسوک ایستاد‪.‬‬

‫"خب من تصمیم گرفتم بعد تهیونگ برم‪".‬‬

‫نامجون پلکی زد‪ ،‬گیج شده بود‪.‬‬

‫"چی داری میگی؟"‬

‫"برای اینکه یونگی رو برگردونن‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫"منم بعد هوبی میرم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2035‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین دستش رو باال برد‪.‬‬

‫"میخوام به آگوست بگم اگر به نامجون دست نمیزنه‪ ،‬میتونه به من‬


‫دوبار تجاوز کنه‪".‬‬

‫نامجون حس خفگی بهش دست داد‪.‬‬

‫"چی‪ ...‬نه! نه جیمین نه! هیچوقت نمیذارم همچین کاری باهات بکنه!‬
‫هیچ کدومتون رو!"‬

‫آه عمیقی کشید‪.‬‬

‫"دیشب تصمیمم رو به آگوست گفتم‪".‬‬

‫"پس امروز قراره اتفاق بیافته؟"‬

‫هوسوک انگار ترسیده بود‪ ،‬ولی سرش رو به چپ و راست تکون داد‬


‫و لبخندی زد‪.‬‬

‫"اوکی‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2036‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه!"‬

‫نامجون تقریبا داد زد‪.‬‬

‫"این مسئله هیچوقت اتفاق نمیوفته‪ .‬بهش گفتم که ویدیو رو تحویل‬


‫میدم‪".‬‬

‫همونطور که همه داشتن این اطالعات جدید رو هضم میکردن‪ ،‬سکوت‬


‫حاکم شد‪.‬‬

‫"ولی‪ ...‬نامجون‪ ...‬یونگی اخراج میشه‪ ،‬اونم تازه اگر زندان نندازنش‪".‬‬

‫تهیونگ زمزمه کرد‪.‬‬

‫"دیگه نمیخواد بگم چه بالیی سر آینده تو میاد‪ .‬تو راه طوالنی ای رو‬
‫در پیش داری‪ ،‬نمیتونی بهش گند بزنی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2037‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر بذارم آگوست به هر کدوم از شما آسیب بزنه تنها چیزی که‬
‫نابودش میکنم خودمم‪ .‬میدونم یونگی هم ترجیح میده اخراج بشه تا‬
‫اینکه شماها آسیب ببینید‪ .‬مطمئنم میشه برای نجات شغل یونگی کاری‬
‫کرد‪ ،‬ولی چیز مهم اینه که مطمئن بشیم آگوست دیگه به کسی آسیب‬
‫نمیرسونه‪".‬‬

‫نامجون جدی گفت‪.‬‬

‫جیمین به سمتش دوید و محکم بغلش کرد‪.‬‬

‫نامجون هم محکم بغلش کرد‪ .‬وقتی دید قلب جیمین داره تند میزنه از‬
‫تصمیمش مطمئن تر شد‪.‬‬

‫"من توی ادیت کردن کارم خوبه‪".‬‬

‫جونگکوک داوطلب شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2038‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"شرط میبندم که میتونم ویدیو رو ادیت کنم و‪"...‬‬

‫"ببخشید کوک‪".‬‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫"ولی اگر اون کار رو بکنیم‪ ،‬قرار نیس از چشم آگوست دور بمونه‪.‬‬
‫اون قراره ویدیو رو نگاه کنه و بعد وقتی میخوایم اون رو بدیم به آقای‬
‫بارنز‪ ،‬باهامون میاد‪ .‬اگر هر جوری بهش کلک بزنیم‪ ،‬عمرا نمیذاره‬
‫یونگی بیاد بیرون‪".‬‬

‫"کی گفته که اون با این حال میذاره یونگی بیاد بیرون؟"‬

‫سوکجین دست هاش رو به سینه اش زد‪.‬‬

‫"اگر ما هر کاری که میگه رو بکنیم بعد بازم خودش روی کار بمونه‬
‫چی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2039‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون میذاره یونگی بیاد بیرون‪ ،‬میدونم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"آگوست یه روانیه‪ ،‬یادته؟ اون فقط بخاطر صدمه زدن و تنفر داشتن‬
‫وجود داره‪ .‬به محض اینکه باورش بشه ما داغون شدیم‪ ،‬راضی میشه و‬
‫میره‪ .‬میخواد یونگی رو مجبور کنه که گندکاری هاش رو جمع کنه‪.‬‬
‫به عالوه‪ ،‬فکر میکنه هر وقت بخواد میتونه برگرده‪".‬‬

‫بعد لبخندی زد‪ ،‬قوطی قرص ها رو باال گرفت‪.‬‬

‫"ولی نمیتونه همچین کاری بکنه‪ ،‬چون وقتی یونگی بیاد بیرون بهش‬
‫این ها رو میدیم‪".‬‬

‫جونگکوک به حرف های نامجون فکر کرد‪.‬‬

‫"این خیلی ریسکه‪ ،‬ممکنه خیلی چیزا اشتباه پیش بره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2040‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"موافقم‪ .‬ولی من و یونگی نمیذاریم اون به شما پسرا صدمه بزنه‪".‬‬

‫نامجون گفت و جیمین رو یکم سفت تر بغل کرد‪.‬‬

‫"امروز چند شنبه اس؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫"یک شنبه‪".‬‬

‫سوکجین به تقویم نگاه کرد‪.‬‬

‫" اگر یونگی امشب بیرون نیاد‪ ،‬نمیدونم فردا رو چیکار کنیم‪".‬‬

‫"بعدا یه فکری براش میکنیم‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2041‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"االن من نگرانیم سر اینه که چطور آگوست رو ببریم بیرون و نذاریم‬


‫به کسی توی خیابون حمله کنه‪".‬‬

‫"نامجون میتونم از گوشیت استفاده کنم؟"‬

‫جونگکوک یهویی پرسید‪.‬‬

‫نامجون نمیدونست چرا جونگکوک از گوشی خودش استفاده نمیکنه‪،‬‬


‫ولی سری تکون داد‪.‬‬

‫"طبقه باال توی شارژه‪".‬‬

‫جونگکوک بدون هیچ حرفی به سمت طبقه باال دوید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2042‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون به هوسوک جواب داد‪،‬‬

‫"اونش مشکلی نیست‪ .‬آگوست رو میبندیم و تهیونگ هم میتونه ما رو‬


‫تا مدرسه برسونه‪ .‬چون آقای بارنز آخر هفته اس اونجا نیست‪ ،‬پس‬
‫فقط اون نوار رو روی میزش میذاریم‪ .‬بعد هم دوشنبه‪ ...‬منتظر انفجارش‬
‫میمونیم‪".‬‬

‫سوکجین آهی کشید‪.‬‬

‫"میگما‪ ...‬به هرحال سال تحصیلی داره تموم میشه‪ ،‬شاید به تو و یونگی‬
‫آسون گرفتن‪".‬‬

‫نامجون لبخند زورکی ای زد‪.‬‬

‫"آره‪ .‬شاید‪".‬‬

‫به تهیونگ نگاه کرد‪.‬‬

‫"دوربین رو بیار‪ .‬باید اول به آگوست نشونش بدیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2043‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر فقط پاکش کنیم چی؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫"بعدش چاره ای جز راه دوم نداریم‪".‬‬

‫جیمین گفت و هوسوک آهی کشید‪.‬‬

‫"آره‪"...‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"چی‪ ،‬پاپ کورن نداریم؟"‬

‫آگوست همونطور که با بازوهای بسته شده‪ ،‬به زور روی مبل نشونده‬
‫شده بود‪ ،‬هوفی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2044‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خفه شو‪ .‬تو فقط اینجایی که خودت ببینی فیلم رو ادیت نکردیم‪".‬‬

‫آگوست پوزخندی زد و دست هاش رو به سمت دوربین آورد‪.‬‬

‫" اون رو بهم بده‪".‬‬

‫با حالت کیوتی سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"لطفا؟"‬

‫و با معصومیت مژه هاش رو بهم زد‪.‬‬

‫تهیونگ آهی کشید‪ ،‬ولی اون رو به دست آگوست داد‪.‬‬

‫آگوست توی قسمت مصاحبه های تهیونگ رفت و پاکشون کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2045‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هی!"‬

‫تهیونگ هینی کشید‪.‬‬

‫"قرارمون این نبود!"‬

‫"اوپس‪ ،‬دستم خورد‪".‬‬

‫آگوست آروم خندید‪ .‬وقتی دید االن دوربین فقط ویدیو سکس رو‬
‫داره‪ ،‬راضی شد‪ .‬روی پلی زد‪.‬‬

‫با وجود اون شرایط‪ ،‬همه ی دانشآموز ها به جز نامجون دورش جمع‬


‫شدن‪ .‬میخواستن ببینن اون شب بین یونگی و نامجون چه اتفاقی افتاده‪.‬‬

‫"صورت خوشگلت رو به دوربین نشون بده بیبی‪".‬‬

‫نامجون به محض اینکه صدای یونگی رو شنید‪ ،‬سریع به سمت‬


‫آشپزخونه رفت که صدای اون ویدیو رو نشنوه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2046‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نامجون‪"،‬‬

‫سوکجین با عجله پشت سرش رفت و آروم دست هاش رو دور پسر‬
‫گریون پیچید‪.‬‬

‫آگوست بهشون توجهی نکرد‪ ،‬محو ویدیو شده بود‪.‬‬

‫اینکه آگوست داشت اون ویدیو رو تماشا میکرد‪ ،‬باعث میشد تا کفر‬
‫جونگکوک دربیاد‪ .‬اون فیلم یه چیز خصوصی بود‪ ،‬لحظات خوب‬
‫رابطه نامجون و یونگی‪ ،‬و اون مرد داشت با نگاه کردن بهش کثیفش‬
‫میکرد‪ .‬اونم با مجبور کردن یونگی به دوباره دیدنش‪ .‬بدجور دلش‬
‫میخواست یه مشت بهش بزنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2047‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ویدیو پلی شد‪ ،‬کامال نشون میداد که نامجون و یونگی صراحتا قوانین‬
‫رو شکستن و جونگکوک خیلی خودش رو کنترل کرد که دوربین‬
‫رو نگیره و ویدیو رو پاک نکنه‪.‬‬

‫"مین یونگیِ عوضیِ منحرف‪ ،‬با من قرار میذاری؟"‬

‫باالخره ویدیو تموم شد و آگوست ایستاد و دست هاش رو باالی سرش‬


‫کش داد‪.‬‬

‫"قسمت های بیخودش که چیزی رو نشون نمیده رو حذف کنین‪ .‬فقط‬


‫اول و آخرش باشه‪".‬‬

‫جونگ کوک همونطور که اعصابش خط خطی شده بود‪ ،‬دوربین رو‬


‫قاپید و پایکوبان به سمت دفتر یونگی رفت‪ .‬بعد دستگاه رو به کامپیوتر‬
‫وصل کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2048‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" عجله نکن بانیِ عضله ای‪".‬‬

‫آگوست کامال پشت سرش بود‪.‬‬

‫"بهتره کار احمقانه ای نکنی‪ .‬اگر بخوای گولم بزنی‪ ،‬من همیشه میتونم‬
‫با ظاهر یونگی بیام وسط ماجرا‪".‬‬

‫جونگکوک تصمیم گرفت ساکت بمونه‪ ،‬فقط ویدیو رو اون جوری‬


‫که آگوست میخواست ادیت کرد‪.‬‬

‫چشمش روی یونگی توی فیلم که داشت خیلی با محبت به نامجون‬


‫خوابیده لبخند میزد‪ ،‬آروم موهاش عقب میداد و نرم میبوسیدش‪ ،‬ثابت‬
‫موند‪ .‬از هر حرکت معلمش اهمیت دادن و عشق میچکید‪.‬‬

‫یونگی واقعا عاشق نامجون بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2049‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فاک!"‬

‫جونگکوک مشتی به میز زد‪ ،‬از اینکه نمیتونست کاری براشون بکنه‬
‫عصبانی بود‪.‬‬

‫آگوست آشکارا به پسرها نیشخند زد‪.‬‬

‫"ای کاش به منم همونقدر محکم مشت میزدی‪".‬‬

‫تهیونگ دم در ظاهر شد‪.‬‬

‫"تموم شد؟"‬

‫جونگکوک سری تکون داد‪ ،‬دستگاه رو جدا کرد و به تهیونگ داد‪.‬‬

‫سوکجین همونطور که تهیونگ داشت آگوست رو به سمت صندلی‬


‫عقب ماشینش میبرد‪ ،‬به بغل کردن و اطمینان خاطر دادن به نامجون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2050‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ادامه داد‪ .‬چند لحظه ای محکم بغلش کرد و بعد گردن پسر رو بوسید‬
‫و عقب کشید‪.‬‬

‫"یونگی حالش خوب میشه‪ ،‬ما برش میگردونیم‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪ ،‬نامجون فقط سری تکون داد و دنبال اون دوتا به سمت‬
‫ماشین رفت‪.‬‬

‫سوکجین همونطور که رفتنشون رو تماشا میکرد‪ ،‬آهی کشید‪ .‬هوسوک‬


‫و جیمین هم اومدن تا کنارش باشن‪.‬‬

‫"داریم کار درستی می کنیم؟"‬

‫زیر لب گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2051‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نمیدونم‪".‬‬

‫هوسوک اعتراف کرد‪.‬‬

‫"امیدوارم‪".‬‬

‫جیمین ناخن هاش رو جوید‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگکوک باهاشون نرفت و پشت سر بقیه هم نایستاد‪.‬‬

‫باید کار مهمی رو انجام میداد‪.‬‬

‫بعد از اینکه ماشین توی مسیر حرکت قرار گرفت‪ ،‬جونگکوک از‬
‫در پشتی دزدکی خارج شد و با عجله پیادهرو رو طی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2052‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه نقشه ای داشت که اگر میگرفت‪ ،‬نامجون و یونگی میتونستن تا ابد‬


‫به خوبی و خوشی زندگی کنن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2053‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت پنجاه و پنجم‬

‫تمام مسیر تا مدرسه حال نامجون داشت بهم میخورد‪ .‬دسته ی باالی‬
‫پنجره ی ماشین رو چسبیده بود و همونطور که صحنه ی درحال گذر‬
‫رو به روش رو میدید‪ ،‬سعی میکرد تا باال نیاره‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬میشه وایسیم و سر راه یکم غذای درست و حسابی بگیریم؟"‬

‫آگوست گفت‪.‬‬

‫"شماها امروز صبح به من کال نون گندم دادین‪ .‬فقط نون گندم! مگه‬
‫من کیم‪ ،‬هیتلر؟"‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫تهیونگ با عصبانیت گفت‪ ،‬چشمش به خیابون بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2054‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"شاید بذارم یونگی سی ثانیه بیاد بیرون‪ ،‬فقط انقدری که یکم استیک‬
‫یا همچین کوفتی بخوره‪".‬‬

‫آگوست آه بلندی کشید‪ .‬با اعصاب خورد ضربه ای به صندلی پسرها‬


‫زد‪.‬‬

‫"برام یه غذای کودکِ با اسباب بازی بگیرید! من! یه! ماشین! مسابقه!‬
‫میخوام!"‬

‫"تو از یونی هم بچه تری‪"،‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫"و حداقل ما اون رو دوست داریم‪".‬‬

‫"خیلی بده که دیگه اون رو هم نمیبینین!"‬

‫آگوست خرخری کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2055‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وقتی که اون نوارهارو دیده و من روی کار اومدم هنوز گریه اش‬
‫بند نیومده!"‬

‫"گفتم خفه شو!"‬

‫تهیونگ با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"وگرنه چیکار میکنی؟"‬

‫آگوست خندید‪.‬‬

‫"هیچی؟ گریه میکنی؟ یا اعتصاب؟"‬

‫چشم هاش برقی زد‪.‬‬

‫"خودت رو میکشی؟"‬

‫نامجون صدای رادیو رو زیاد کرد تا صدای مرد به گوششون نرسه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2056‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به تهیونگ که محکم فرمون رو گرفته بود‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"زود تموم میشه‪"،‬‬

‫دستش رو روی بازوی پسر بزرگتر گذاشت‪.‬‬

‫"یونگی به زودی برمیگرده‪ .‬فقط صبر داشته باش‪".‬‬

‫تهیونگ فقط آه کشید‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫به مدرسه رسیدن و انقدری خوش شانس بودن که پارکینگ خالی بود‪...‬‬
‫پس کسی هم نبود که شاهد کشوندن یه مرد بسته به داخل ساختمون‬
‫باشه‪.‬‬

‫"آه خاطرات‪"....‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2057‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست همونطور که به سمت راهروی خالی کشیده میشد‪ ،‬پوزخندی‬


‫زد‪ .‬صدای قدم هاشون توی فضا اکو میشد‪.‬‬

‫"اولین دیدارمون رو یادته ساب؟ عجب روز طالیی ای بود‪".‬‬

‫"زر نزن‪".‬‬

‫تهیونگ بهش هشدار داد و بدنش رو به سمتی کشید‪.‬‬

‫نامجون در اتاق مدیر رو زد‪ .‬صدایی نیومد‪ .‬دستگیره رو امتحان کرد‪،‬‬


‫و در باز شد‪.‬‬

‫"احتماال با عجله رفته و فراموش کرده قفلش کنه‪".‬‬

‫تهیونگ با دقت نگاه میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2058‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره! خوش به حال ما!"‬

‫آگوست با شادی گفت‪.‬‬

‫تهیونگ به داخل هلش داد و با پا در رو بست‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬دیدی که ویدیو رو ادیت نکردیم و ویدیو ی سکس تنها‬


‫چیزیه که توی اونه‪ .‬بدون هیچ شکی آقای بارنز دوشنبه اون رو میبینه‪،‬‬
‫پس تو بردی‪ .‬فقط یونگی رو بهمون برگردون‪".‬‬

‫نامجون دوربین رو روی میز مدیر گذاشت‪ ،‬بدون هیچ حسی بهش نگاه‬
‫کرد‪.‬‬

‫"براش یادداشت بذار‪".‬‬

‫آگوست دستور داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2059‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی؟"‬

‫تهیونگ درحالیکه عصبانی شده بود‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫"یه چیزی بنویس که مطمئن بشی صبح اول وقت اون رو میبینه‪".‬‬

‫آگوست یادش داد‪.‬‬

‫"نمیخوام فکر کنه چیز مهمی نیست‪".‬‬

‫نامجون پک استیک نوت رو برداشت و یکیش رو کند‪ .‬یه خودکار‬


‫برداشت و سریع یه چیزی روش نوشت و بعد‪ ،‬باال گرفت تا مرد بتونه‬
‫بخونه‪.‬‬

‫"بفرما‪ .‬راضی شدی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2060‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مدیر بارنز عزیز‪ ،‬لطفا هر چه سریع تر ویدیوی توی دوربین رو ببینید‪،‬‬


‫چون چیز مهمی داخلش هست که به عنوان یه فرد فرهنگی باید اون‬
‫رو تماشا کنین‪.‬‬

‫آگوست پوزخندی زد‪.‬‬

‫"همینه‪".‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬بیاید از اینجا بریم بیرون‪".‬‬

‫تهیونگ دست آگوست رو کشید و اون رو به سمت در برد‪.‬‬

‫دفتر رو ترک کردن و در رو پشت سرشون بستن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2061‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک بیرون ساختمون داشت همه جا رو میپایید‪ .‬داشت اون‬


‫سه تا رو که دوباره به سمت ماشین میرفتن رو تماشا میکرد‪.‬‬

‫قلبش تند میزد‪ ،‬چون تا اینجا رو دویده بود‪.‬‬

‫منتظر موند تا ببینه ماشین از اونجا دور شده‪ ،‬نمیدونست یونگی برگشته‬
‫یا نه‪.‬‬

‫یواشکی وارد ساختمون رفت و با عجله از راهرو رد شد‪.‬‬

‫وارد دفتر مدیر شد‪ ،‬یادداشتی که روی ضبط بود رو دید و اخم کرد‪.‬‬

‫قبل از اینکه دستگاه رو برداره‪ ،‬اون رو مچاله کرد و توی جیبش چپوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2062‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به خودش اجازه فکر کردن دوباره به نقشهش رو هم نداده بود‪ .‬کارش‬
‫ریسکی بود‪ ،‬ولی اگر جواب میداد‪ ،‬میتونست یونگی رو از ملحق شدن‬
‫به پدرش نجات بده‪.‬‬

‫پس دوربین رو دزدید‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"یونگی کجاست؟"‬

‫تهیونگ به محض اینکه به خونه برگشتن پرسید‪ .‬مرد رو به سمت زمین‬


‫پذیرایی هل داد و روش خیمه زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2063‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عجله نکن بیبی‪".‬‬

‫آگوست همونطور که روی کمرش خوابیده بود‪ ،‬سرش رو به چپ و‬


‫راست تکون داد‪.‬‬

‫" تا وقتی که دوشنبه اخراج نشه‪ ،‬من نمیذارم بیرون بیاد‪".‬‬

‫نیشخندی زد‪.‬‬

‫"احمق نیستم‪ ،‬میدونم شما احمق ها تا ثانیه آخر میخواید من رو‬


‫بپیچونید‪ .‬اگر دوشنبه برسه و اتفاقی نیوفته‪ ،‬میفهمم یکی از شماها گند‬
‫زده‪ .‬بعد دیگه هیچوقت معلمتون رو نمیبینید‪".‬‬

‫تمام امیدشون باد هوا شد‪.‬‬

‫نامجون اصال برنامه ای برای گول زدن آگوست نداشت‪ ،‬فقط کارهایی‬
‫که اون گفته بود رو با دقت انجام داده بود‪ ،‬فقط به امید اینکه یونگیش‬
‫رو برگردونه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2064‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی فکر کردن به اینکه برای دیدن عشقش باید یه روز دیگه هم صبر‬
‫کنه‪ ،‬بهش میفهموند که فعال سرکاره‪.‬‬

‫"تو حرومزاده ای‪ ،‬میخوای تا آخر وقت این موضوع رو کشش بدی!"‬

‫تهیونگ درحالیکه می غرید‪ ،‬مرد رو به زمین چسبوند‪.‬‬

‫آگوست فقط به احساسات پسر خندید‪.‬‬

‫"من فقط میخوام اخراج شدن یونگی رو با چشم های خودم ببینم‪ .‬بعد‬
‫عقب نشینی میکنم تا خودش بیاد و گند کاری رو تمیز کنه! اون‬
‫مستحق تمام دردهای دنیاست!"‬

‫"تو یه حرومزاده ی لعنتی هستی!"‬

‫تهیونگ دست هاش رو روی گردن مرد گذاشت و فشار داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2065‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ته بس کن! این هنوز بدن یونگیه!"‬

‫نامجون سعی کرد پسر بزرگتر رو کنار بکشه‪ ،‬ولی چون غذا نخورده‬
‫بود جونش رو نداشت‪.‬‬

‫تهیونگ داشت با نفرت خالص به مرد زیرش که درحال خفه شدن بود‬
‫نگاه میکرد‪ .‬دست هاش از شدت خشمش میلرزیدن‪.‬‬

‫آگوست سرفه کرد‪ ،‬از اینکه دست و پا زدن برای بیرون اومدن از زیر‬
‫تهیونگ فایده ای نداشت‪ ،‬نالید‪ .‬دست هاش هنوز بسته بودن‪ ،‬زیر اون‬
‫پسر گیر افتاده بود‪.‬‬

‫"تهیونگ!"‬

‫نامجون التماس کرد‪ ،‬پیرهن پسر رو کشید‪.‬‬

‫"بسه! خواهش میکنم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2066‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ بهش توجه نکرد‪ ،‬گوش هاش غرق صدای فشار خونی بود‬
‫که توی رگ های سرش دویده بود‪.‬‬

‫"ب‪ ...‬بیب‪...‬ی‪ ...‬ب‪ ...‬بوی‪"...‬‬

‫مرد با صدای ضعیفی گفت و چشم هاش توی سرش برگشت‪.‬‬

‫نامجون همونطور که بهشون خیره شده بود‪ ،‬خشکش زد‪.‬‬

‫تهیونگ فورا دست هاش رو از روی گردن مرد عقب کشید‪.‬‬

‫"‪ ...‬یونگی؟"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2067‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت پنجاه و ششم‬

‫تهیونگ همونطور که قلبش توی سینه اش میکوبید‪ ،‬بالفاصله مرد رو‬


‫رها کرد‪.‬‬

‫نه‪ ،‬این نمیتونست یونگی باشه‪ .‬این آگوست بود که باز داشت سر به‬
‫سرشون میذاشت‪ ،‬مثل همیشه!‬

‫"یونگی؟"‬

‫برای امتحان کردن دوباره پرسید‪.‬‬

‫مرد چندباری سرفه کرد و بعد نفسی گرفت‪ .‬چشم هاش بسته بود و‬
‫نامجون دلش میخواست که اون ها باز باشن تا بفهمه کی روی کاره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2068‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همیشه میتونست چشم های یونگی بخونه‪ ،‬انگار که اون ها دریچه های‬
‫روحش بودن‪.‬‬

‫"بیبی بوی من‪ ...‬و ساب خوشگلم‪"...‬‬

‫مرد نامفهوم گفت و باالخره چشم های گربه ایش رو باز کرد‪.‬‬

‫"‪...‬همیشه خام این حقه میشن!"‬

‫آگوست با صدای بلندی که حالت خنده داشت گفت‪.‬‬

‫قلب نامجون از بدنش جدا شد و روی زمین افتاد‪.‬‬

‫"نه‪"...‬‬

‫"من به شما بازنده های بدبخت احمق گفته بودم که من تا دوشنبه جام‬
‫همین جاست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2069‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست درحالیکه دست هاش هنوز پشت سرش بسته شده بودن‪ ،‬روی‬
‫زمین دست و پایی زد‪.‬‬

‫" باید اعتراف کنی همیشه این کلک جواب میده‪".‬‬

‫تهیونگ به جلو خم شد و پیشونیش رو روی زمین گذاشت‪ ،‬از اینکه‬


‫با مردی که دلیل تمام دردهاش بود رو به رو شده‪ ،‬قلبش شکسته بود‪.‬‬

‫آگوست گردنش رو کج کرد‪.‬‬

‫"بگذریم‪ ،‬بدن یونگی سه روزه دوش نگرفته‪ ،‬حاال کدوم یکی از شما‬
‫حرومی ها افتخار اینو داره که شلورام رو دربیاره؟"‬

‫نامجون آهی کشید‪ ،‬آروم سر پا شد‪.‬‬

‫"راه بیفت حروم زاده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2070‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫دوشنبه شده بود‪.‬‬

‫جونگکوک روی صندلیش نشسته بود و امواج اضطراب پشت هم‬


‫توی بدنش میپیچیدن‪ .‬پاش رو با استرس تکون میداد‪ .‬ناخن هاش رو‬
‫جوید‪ .‬داشت عرق میکرد‪.‬‬

‫بقیه همکالسی هاش هم ریلکس به نظر نمیرسیدن‪.‬‬

‫جیمین زانوهاش رو توی بغلش جمع کرده بود و یقه یهودیش رو تا‬
‫دماغش باال کشیده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2071‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین داشت سعی میکرد خودش رو آروم و حواس جمع نگه داره‪،‬‬
‫ولی چشم هاش به استرسش خیانت میکردن و هر دو ثانیه به در کالس‬
‫زل میزدن‪.‬‬

‫پاهای هوسوک هم داشت تکون میخورد‪ ،‬سر پسر روی میز بود و اون‬
‫رو با دست هاش پوشونده بود‪.‬‬

‫در باز شد و همه سرشون رو باال بردن و به در خیره شدن‪.‬‬

‫تهیونگ و نامجون درحالیکه آگوست رو بین دست هاشون میکشیدن‪،‬‬


‫وارد کالس شدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2072‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مرد خیلی نرمال‪ ،‬طوری که یونگی لباس می پوشید‪ ،‬لباسش رو پوشیده‬


‫بود؛ پیرهن سفید‪ ،‬شلوار مشکی و ساعت رولکس‪ .‬موهاش هم مثل‬
‫همیشه مشکی بود‪ .‬همه چیزش دقیقا مثل یونگی بود‪.‬‬

‫به جز چشم هاش‪.‬‬

‫"چرا انقدر گرفتهاید؟"‬

‫آگوست با تعجب گفت‪ ،‬جلوی کالس ایستاد‪.‬‬

‫"انگار یکی مرده‪".‬‬

‫آه مصنوعی ای کشید‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬درسته‪ ،‬یکی مرده! یونگی!"‬

‫گفت و سرش رو با خنده عقب پرت کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2073‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خفه شو!"‬

‫هوسوک با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"بیا تو خفهم کن بچه مایه‪".‬‬

‫آگوست پوزخندی زد‪ .‬به سمت تخته رفت و یه ماژیک برداشت‪.‬‬


‫اسمش رو با حروف بزرگ نوشت‪ ،‬طوری که ابهت اسمش تمام فضا‬
‫رو در بر گرفت‪ .‬اسمش رو روی نوشته های یونگی نوشته بود و‬
‫منظرهای که ایجاد شده بود‪ ،‬نامجون رو عصبانی میکرد‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬حرومی ها‪ ،‬درس امروز شروع میشه‪".‬‬

‫در ماژیک رو بست و رو به دانشآموزها ایستاد‪ .‬بعد به جونگکوک‬


‫اشاره کرد‪.‬‬

‫"دو به اضافه دو چی میشه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2074‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اممم‪ ...‬چهار؟"‬

‫جونگکوک گیج شده بود‪.‬‬

‫"اشتباهه! یعنی من میبرم و شماها میبازید حرومی ها! بیاید بخوریدش!"‬

‫آگوست زبونش رو بیرون آورد‪.‬‬

‫"میشه جدی باشی؟"‬

‫سوکجین با عصبانیت بهش گفت‪.‬‬

‫"امروز روز پر تنشیه و‪"...‬‬

‫"میشه بهم بگی تو دختری یا پسر؟ چون راستش گیج شدم‪".‬‬

‫آگوست جوابش رو داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2075‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دست از سرش بردار‪ ،‬تو خیلی بدجنسی!"‬

‫جیمین با حالت گریه گفت‪.‬‬

‫"و هم یه ساز مخالف کوچولویی‪".‬‬

‫آگوست قیافه ای گرفت‪.‬‬

‫"یکم بزرگ شو!"‬

‫هوسوک غرید‪.‬‬

‫"تخم داشته باش‪".‬‬

‫آگوست جواب دندون شکنی داد‪.‬‬


‫‪283‬‬
‫"یا نکنه یونجی مال همتون رو گرفته؟"‬

‫‪ 283‬نیاز‪ :‬از لحاظ داشتن جسارت‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2076‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بس کن!"‬

‫تهیونگ داد زد‪.‬‬

‫"فقط خفه شو!"‬

‫آگوست آه دراماتیکی کشید و روی صندلی یونگی ولو شد‪.‬‬

‫"هیچکس نمیذاره من یکم عشق و حال کنم‪".‬‬

‫صندلی رو چرخوند‪.‬‬

‫" میدونین‪ ،‬منم میخوام معلم بازی کنم!"‬

‫تمام کشو های یونگی رو باز کرد‪.‬‬

‫"تکالیف‪ ،‬تکلیف‪ ،‬امتحان‪ ،‬برنامه درسی‪ ،‬تکالیف‪".‬‬

‫آگوست چند تا برگه رو روی هوا پرت کرد و پایین اومدنشون رو‬
‫نگاه کرد‪ .‬همه جار رو بهم زده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2077‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صدای خش شخی سکوت رو شکست و بعد یه اعالمیه بلند از اسپیکرها‬


‫اعالم شد‪.‬‬

‫"آقای مین لطفا به دفتر مدیر مراجعه کنید‪ .‬مین یونگی لطفا به دفتر‬
‫مدیر‪ .‬ممنون‪".‬‬

‫قلب نامجون لرزید‪.‬‬

‫همین بود‪.‬‬

‫زمانی که فکرش رو میکرد رسیده بود‪.‬‬

‫تا چند لحظه دیگه‪ ،‬دوست پسرش برمیگشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2078‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست پوزخندی زد و سرپا شد‪.‬‬

‫"خب پسرها‪ ،‬وقتشه که معلم قشنگتون اخراج بشه!"‬

‫نامجون و تهیونگ دنبال مرد بیرون رفتن‪ ،‬در حالیکه بقیه کالس‬
‫رفتنشون رو با استرس و ناراختی نگاه کردن‪.‬‬

‫جونگکوک سرش رو بین دست هاش گرفت‪ ،‬امیدوار بود با شیرین‬


‫کاری دقیقه نودش به همه چیز گند نزده باشه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫آگوست سر زده وارد دفتر مدیر شد و در رو با ادا باز کرد‪.‬‬

‫"میخواستین من رو ببینید قربان؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2079‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پرسید و با مظلومیت مژه هاش رو بهم میزد‪.‬‬

‫آقای بارنز به طرف صندلیش رفت‪.‬‬

‫"لطفا بنشینید آقای مین‪".‬‬

‫"هان؟"‬

‫مرد ثانیه ای به دور اتاق نگاه کرد‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬من‪".‬‬

‫آگوست خنده ای کرد‪ ،‬بعد به سمت صندلی رفت و روش نشست‪.‬‬

‫نامجون با دیدن دوربینی که رو روی میز بود‪ ،‬با استرس شروع به‬
‫جویدن ناخنش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2080‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کنار بارنز‪ ،‬معاون مدرسه‪ ،‬آقای خوان ایستاده بود‪ .‬اون مرد هم به‬
‫اندازهی مدیر جدی به نظر می رسید‪.‬‬

‫"امروز صبح این رو روی میزم پیدا کردم‪".‬‬

‫بارنز گفت و به دوربین اشاره کرد‪.‬‬

‫"نمیدونم کی این رو اینجا گذاشته‪ ،‬ولی میدونم داخلش چی هست‪".‬‬

‫"یعنی چی میتونه باشه؟"‬

‫آگوست به شکل مصنوعی با صدای بلند پرسید‪ ،‬جوری که انگار‬


‫روحش هم خبر نداشت‪.‬‬

‫تهیونگ نگاه موشکافانه ای بهش انداخت‪ ،‬از زیر میز لگدی به پاش‬
‫زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2081‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ویدیو سکس بود‪".‬‬

‫بارنز حقیقت رو گفت‪.‬‬

‫"بین شما و یکی از دانشآموزهاتون‪".‬‬

‫چشمش به نامجون خورد و پسر قرمز شد‪ ،‬فهمید که مدیرشون اون رو‬
‫زیر ماشین سکس دیده‪.‬‬

‫"چیییییییییییییییییی‪"...‬‬

‫وقتی تهیونگ سرفه ی الکی ای کرد و شونهی آگوست رو محکم‬


‫گرفت تا بس کنه‪ ،‬آگوست حرفش قطع شد‪.‬‬

‫"ببینید آقای مین‪ ،‬من به شما و کالسی که درس میدید احترام میذارم‪.‬‬
‫فکر میکنم این مهمه که به بچه هایی که از نظر جنسی فعال اند‪ ،‬اهمیت‬
‫رضایت و اینکه چطوری توی موقعیت هایی که داره ازشون‬
‫سوءاستفاده میشه از خودشون دفاع کنن‪ ،‬آموزش داده بشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2082‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آگوست نگاه دراماتیکی به نامجون انداخت‪.‬‬

‫"چه کنایه آمیز‪".‬‬

‫بلند زمزمه کرد‪.‬‬

‫"ولی من و شما هر دو از قردادی که امضا کردید تا من به شما اجازه‬


‫دادم این کالس رو توی این مدرسه درس بدین‪ ،‬خبر داریم‪".‬‬

‫بارنز با تندی ادامه داد‪.‬‬

‫"تمام فعالیت های کالسی باید توی کالس یا محوطه ی مدرسه انجام‬
‫بشه‪ .‬سکس داشتن با آقای کیم توی خونتون بی احترامی به قوانین‬
‫مدرسه‪ ،‬قوانین کالس خودتون و حتی بدتر‪ ،‬قانون کشوره‪".‬‬

‫بارنز جدی توضیح داد‪.‬‬

‫"قرار گذاشتن یه معلم با دانشآموزش غیرمجازه‪ .‬معلم ها در جایگاه‬


‫باالتری نسبت به دانشآموزهاشون هستن و تمام روابط باید قدرت‬
‫یکسانی داشته باشن تا ایمن و قانونی در نظر گرفته بشن‪ .‬شما این رو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2083‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میدونستید مین یونگی‪ .‬پس لطفا توضیح بدین چرا گذاشتید همچین‬
‫اتفاقی بیوفته؟"‬

‫حاال مدیر بهشون زل زده بود و نامجون داشت پنیک میکرد‪.‬‬

‫آگوست آه بلندی کشید و به صندلی تکیه داد‪ .‬شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"نمیدونم واال‪ .‬فکر کنم دیکش خیلی خوب بود‪".‬‬

‫"منظورشون اینه که‪"...‬‬

‫تهیونگ توی حرفش پرید و جلوتر اومد‪.‬‬

‫"ایشون اشتباه بزرگی کرده و از صمیم قلب از کارش پشیمونه‪ .‬یه‬


‫لحظه نتونسته خوددار باشه و با اینکه این دلیل موجهی نیست‪ ،‬اما‬
‫حقیقت داره‪ .‬پس لطفا وقتی درباره عواقبش صحبت میکنین‪،‬‬
‫خوبیهایی که یونگی به این مدرسه ی قابل احترام آورد رو توی‬
‫ذهنتون داشته باشین‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2084‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میشه یه چیزی بگم؟"‬

‫نامجون پرسید و قبل از اینکه آگوست بتونه دهنش رو باز کنه و شرایط‬
‫رو حتی بدتر کنه‪ ،‬اون هم بلند شد‪.‬‬

‫"کیم نامجون‪".‬‬

‫بارنز آهی کشید و سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"میدونم توهم به اندازه من از قوانین خبر داری‪ .‬تو دانشآموز درخشانی‬


‫هستی‪ ،‬ستاره ی این موسسه ای‪ .‬و با این حال این راه رو انتخاب کردی‪.‬‬
‫خیلی ازت ناامید شدم‪".‬‬

‫نامجون ساکت شد‪ .‬همیشه تمام بزرگ ترها و معلم ها دوستش داشتن‪.‬‬
‫اون انقدرنسبت به سنش بالغ و باهوش بود که بزرگ ترها همیشه با‬
‫هیجان ازش تعریف میکردن‪ .‬چیزی که مدیر بهش گفت‪ ،‬انگار کل‬
‫وجودش رو نابود کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2085‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سرش رو پایین انداخت و یه قدم عقب رفت‪.‬‬

‫"من‪ ...‬من متاسفم قربان‪".‬‬

‫"تو دیگه کاپیتان تیم بسکتبال نیستی‪".‬‬

‫بارنز با تندی ادامه داد‪.‬‬

‫"و از لیست دانشآموزهای برجسته خارج میشی‪ .‬دیگه سخنرانی اول‬


‫سال هم با تو نیست‪".‬‬

‫آگوست داشت پوزخند میزد‪ .‬به صندلی تکیه داده بود‪ .‬دست هاش رو‬
‫به سینه اش زده بود و برعکس جو متشنجی که اونجا جریان داشت‪،‬‬
‫ریلکس نشسته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2086‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"برای این بررسی این مسئله یه تحقیق کامل صورت میگیره‪".‬‬

‫بارنز ادامه داد و روش رو به سمت کسی که فکر میکرد یونگیه‬


‫چرخوند‪.‬‬

‫"ایستگاه پلیس مرکزی شدت جرم شما رو ارزیابی میکنه‪ .‬استخدامتون‬


‫توی اینجا رو هم میتونید فسخ شده در نظر بگیرید‪ ،‬سریعا بهش رسیدگی‬
‫میشه‪".‬‬

‫"همینههههههههه!"‬

‫آگوست از توی جاش باال پرید و دست هاش رو به سمت باال برد‪.‬‬
‫می خندید و به دانشآموز نیشخند تمسخرآمیزی میزد‪.‬‬

‫"بازم میبینمت عروسک‪ .‬یادت باشه‪ ،‬من همیشه اینجام و همیشه نگات‬
‫میکنم‪".‬‬

‫یه بوس براش فرستاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2087‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میدونی‪ ،‬تو از اولم گفتی یه کاری میکنی یونگی اخراج شه‪ .‬خب‪،‬‬
‫حق با تو بود! بهت تبریک میگم که پای حرفت موندی ساب!"‬

‫برای آخرین بار خندید و بعد بدنش تکونی خورد‪.‬‬

‫نامجون وقتی دید چشم های دوست پسرش برگشته‪ ،‬هینی کشید‪ .‬و‬
‫بعد‪ ،‬مرد روی زمین افتاد‪.‬‬

‫"یونگی!"‬

‫همه درحالیکه شوکه شده بودن‪ ،‬با تعجب فریاد زدن‪.‬‬

‫بارنز از جاش بلند شد‪ ،‬چشم هاش گرد شده بود‪ .‬آقای خوان که نگران‬
‫شده بود‪ ،‬با عجله از پشت میز خارج شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2088‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی توی خودش جمع شده بود‪ ،‬دست ها و پیشونیش با حالت‬


‫جگرسوزی برای حالت احترام به زمین سرد چسبیده بود‪.‬‬

‫یونگی سرش رو بلند کرد‪ ،‬اشک هاش گونه هاش رو خیس کرده‬
‫بودن‪.‬‬

‫"لطفا قربان‪ ،‬لطفا تجدید نظر کنید!"‬

‫یونگی‪.‬‬

‫این یونگی بود‪.‬‬

‫نامجون با بدبختی داشت خودش رو نگه میداشت تا رو روی دوست‬


‫پسرش نپره‪ ،‬چون این فقط همه چیز رو جلوی چشم بارنز برتر میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2089‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آقای مین‪"...‬‬

‫"خواهش میکنم!"‬

‫یونگی با التماس گفت‪.‬‬

‫"التماستون میکنم! لطفا بذارید شغلم رو داشته باشم! این خیلی برام‬
‫اهمیت داره‪ ،‬من باید به این بچه ها درس بدم‪ ،‬خواهش میکنم!"‬

‫بارنز سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"من متاسفم آقای مین‪ .‬ولی برخالف شما‪ ،‬من تابع قوانین مدرسه ام‪.‬‬
‫لطفا قبل از اینکه به حراست زنگ بزنم‪ ،‬وسایلتون رو جمع کنید‪".‬‬

‫یونگی داشت بلند هق هق میکرد‪ ،‬بدنش از شدت گریه میلرزید‪ .‬سرش‬


‫از شکست باال نمیومد‪ .‬انقدر کوچیک و بدبخت به نظر میومد که‬
‫نامجون برای بار دوم قلبش شکست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2090‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دیگه نمیتونست این رو تحمل کنه‪ .‬به سمت دوست پسرش‬
‫دوید‪ ،‬کنارش روی زمین افتاد و مرد کوچیکش رو توی بغلش کشید‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬یونگی‪"...‬‬

‫یونگی توی بغل نامجون بلندتر گریه کرد و صورتش رو توی کردن‬
‫دانشآموز فرو برد‪.‬‬

‫"ن‪ ...‬ن‪ ...‬نامجون‪ ،‬عزیزم‪ ،‬من‪ ...‬تو‪ ...‬آگوست‪ ...‬اونها و چیزی که اتفاق‬
‫افتاد‪ ،‬من خیلی‪ ...‬حرفات و‪"...‬‬

‫حرف رو قطع کرد‪ ،‬انقدر گیج و دست پاچه بود که نمیتونست حرفش‬
‫رو بزنه‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪".‬‬

‫نامجون با تندی زمزمه کرد‪ ،‬محکم تر دوست پسرش رو بغل کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2091‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مهم نیست چی بشه‪ ،‬من و تو چیزیمون نمیشه‪".‬‬

‫بوسه ای به شقیقه ی یونگی زد‪.‬‬

‫تهیونگ از اینکه میدید اون کاپل دوباره بهم برگشتن‪ ،‬اشک توی‬
‫چشمهاش حلقه زد‪ .‬ولی با اینکه احتیاج داشت یه لحظه خصوصی با‬
‫یونگی صحبت کنه‪ ،‬اما چیزهایی وجود داشت که باید اول بهشون‬
‫رسیدگی میشد‪.‬‬

‫"آقای بارنز‪ ،‬کالسی که یونگی داره‪ ...‬داشت‪ ،‬بقیه سال تحصیلی رو به‬
‫یه معلم نیاز داره‪ ،‬من مدرک آموزش دارم و قبال چند سال دستیار معلم‬
‫توی یه مدرسه ی راهنمایی بودم‪ .‬لطفا بذارین توی مدتی که تکلیف‬
‫یونگی روشن میشه‪ ،‬من جاش رو پر کنم‪ .‬دانشآموزها من رو میشناسن‬
‫و اینجوری براشون راحت تره که من جای یونگی رو بگیرم تا اینکه‬
‫نفر جدیدی بیاد‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2092‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ درخواست کرد‪.‬‬

‫بارنز بهش نگاه انداخت و سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"کیم تهیونگ‪ .‬تو از مدرسه راهنمایی اینجا اومدی تا دستیار آقای کلی‬
‫توی درس علوم باشی‪ ،‬ولی همون روز اول کار رو کنسل کردی و از‬
‫اون موقع ازت خبری نداشتیم‪ .‬این همه وقت با کالس آقای مین چیکار‬
‫داشتی؟"‬

‫"اوه‪ ،‬اممم‪ ...‬خب چون قبال با اون توی مدرسه راهنمایی درس میدادم‪،‬‬
‫میخواستم توی این مدرسه هم دستیارش بشم‪".‬‬

‫تهیونگ خیلی ضایع گفت‪ .‬اون هیچوقت نگفته بود که میخواد رسما‬
‫دستیار یونگی بشه‪ ،‬چون این بار عمال دانشآموز یونگی بود‪ .‬ولی چون‬
‫اینجا دبیرستان بود و تهیونگ بیست و چهار سالش بود‪ ،‬عمال‬
‫دانشآموز هم محسوب نمیشد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2093‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬حاال هرچی‪ .‬فقط یه هفته دیگه از مدرسه مونده و خودم‬
‫میدونم هیچکدوم از معلم های جایگزین حاضر نمیشن یه هفته مونده‬
‫به تابستون بیان و درس بدن‪".‬‬

‫بارنز غر زد و بعد به دو پسری که روی زمین هم رو بغل کرده بودن‬


‫نگاه کرد‪.‬‬

‫"و اوه‪ ،‬من این ویدیو رو به عنوان مدرک به رئیس پلیس میدم‪ .‬از ته‬
‫قلبم امیدوارم که وکیل خوبی داشته باشین آقای مین‪ .‬و پیشنهاد میکنم‬
‫جلوی پلیس‪ ،‬یه نمایش عاشقانه با دانشآموز سابقتون راه نندازید‪".‬‬

‫مدیر گفت و یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫نامجون به افکار اون مرد اهمیتی نمیداد‪ ،‬ولی به هرحال سرپا ایستاد و‬
‫به یونگی هم کمک کرد تا بلند شه‪ .‬اجازه داد دوست پسرش برای‬
‫حس حمایت بهش تکیه بده و بعد‪ ،‬دست هاش رو به حالت محافظت‬
‫دور کمر یونگی حلقه کرد‪ .‬انقدر از برگشت یونگی خیالش راحت‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2094‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شده و خوشحال بود که میتونست همونجا غش کنه‪ .‬بینی یونگی رو‬


‫بوسید‪.‬‬

‫آقای خوان در رو براشون باز کرد‪ ،‬همونطور که داشت با چشم هاش‬


‫ازشون معذرت خواهی میکرد‪ ،‬نامجون و یونگی رو که بین بازوهای‬
‫دانشموزش بود رو به راهروی خالی و به سمت کالس راهنمایی کرد‪.‬‬

‫تهیونگ همونجا ایستاد‪.‬‬

‫"لطفا آقای بارنز‪ .‬قربان‪ ،‬من میدونم کار یونگی اشتباه بوده‪ ،‬ولی باید‬
‫یه چیزی رو بدونید‪ .‬پدرش‪"...‬‬

‫"بله‪ ،‬من گذشته آقای مین و شرایط درمانیش رو میدونم‪".‬‬

‫قبل از اینکه تهیونگ بتونه توضیح بده‪ ،‬بارنز یکی از دست هاش رو‬
‫باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2095‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ خشکش زد‪.‬‬

‫"شما‪ ...‬شما میدونید؟"‬

‫"بله‪ ،‬ما اینجا سوابق تمام معلم هامون رو داریم و آقای مین درباره ی‬
‫شرایطش خیلی صادق و رک بود‪ .‬فکرش رو نمیکردم که مشکل ساز‬
‫بشه و درک میکردم که تدریس همچین کالسی میتونه چقدر بهش‬
‫کمک کنه‪".‬‬

‫تهیونگ پلکی زد‪.‬‬

‫"پس‪ ...‬چرا اون کالس رو ازش گرفتین؟"‬

‫"چون قوانین مدرسه رو شکست‪ .‬همشون رو‪ .‬و همچنین قانون کشور‬
‫رو‪".‬‬

‫بارنز توضیح داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2096‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید اخراجش میکردم‪ ،‬وگرنه تمام کادر این مدرسه رو به آتیش‬


‫میبستن‪".‬‬

‫تهیونگ آهی کشید‪.‬‬

‫"متوجهم‪"...‬‬

‫"خوبه‪ .‬لطفا االن مطئمن شو که آقای مین تمام وسایلش رو جمع کنه‬
‫و تا یه ساعت دیگه از مدرسه خارج بشه‪ ،‬وگرنه باید به پلیس زنگ‬
‫بزنم‪".‬‬

‫بارنز گفت‪.‬‬

‫تهیونگ سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫"خیلی خب‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2097‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به سمت در رفت‪ .‬از اینکه نتونست شغل یونگی رو نجات بده احساس‬
‫بدبختی میکرد‪.‬‬

‫یه شکست دیگه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"یونگی‪ ،‬هانی‪ ،‬صبر کن‪".‬‬

‫نامجون ایستاد و شونه های دوست پسرش رو گرفت‪ ،‬یه کم پایین خم‬
‫شد تا به چشم های بدحالش نگاه کنه‪.‬‬

‫"یونگی‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2098‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی دماغش رو باال کشید و چشم هاش رو بهش دوخت‪ ،‬چشم های‬
‫درشت و براق شده از اشکش رو‪ .‬چشم های گرم و قهوه ای رنگش‬
‫که نامجون خیلی وقت بود دلتنگشون بود‪.‬‬

‫"خدایا‪".‬‬

‫نامجون آهی کشید‪ ،‬یونگی رو برای یه بغل محکم دیگه به سمت‬


‫خودش کشید‪.‬‬

‫"خیلی دلم برات تنگ شده بود‪ ،‬تقریبا دیگه نمیتونستم دووم بیارم‪".‬‬

‫یونگی گریه کرد و صورتش رو توی بازوی نامجون فرو برد‪.‬‬

‫"من نمیتونم‪ ...‬من نمیتونم با کاری که آگوست تو رو مجبور به‬


‫انجامش کرد زندگی کنم‪ .‬من عاشقتم کیم نامجون! من خیلی دوستت‬
‫دارم‪ ...‬حتی نمیتونم با کلمات بیانش کنم! چیزهایی که اون شب بهم‬
‫گفتی‪ ،‬تمام اون حرف های فوق العاده و از ته قلبت‪ .‬خیلی سعی کردم‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2099‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تا پیشت برگردم‪ ،‬ولی آگوست خیلی قوی بود‪ ،‬نتونستم هیچ کاری‬
‫بکنم و این من رو میشکست‪ .‬نمیتونستم به این فکر نکنم که تو فکر‬
‫میکنی من عاشقت نیستم‪ ،‬چون این رو بهت نگفته بودم و از اینکه‬
‫ممکن بود ترکم کنی‪ ،‬وحشت کرده بودم‪ .‬ولی‪ ...‬ولی تو نرفتی‪ ،‬حتی‬
‫بعد از کارهایی که آگوست کرد‪ ،‬موندی و‪"...‬‬

‫بخاطر هق هق هاش حرفش قطع شد‪ ،‬نمیتونست جلوی لرزیدنش رو‬


‫بگیره‪.‬‬

‫"من عاشقتم‪ ،‬عاشقتم‪ ،‬عاشقتم‪".‬‬

‫یونگی پشت هم گفت‪ ،‬نمیخواست گفتن اون جمله رو تموم کنه‪.‬‬

‫نامجون با اشک لبخند زد و معلم کوچولوش رو بلند کرد‪ .‬یونگی به‬


‫طور غریزی پاهاش رو دور بدن نامجون حلقه کرد و دست هاش رو‬
‫هم دور گردنش انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2100‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪284‬‬
‫"اشکال نداره بیبی‪ ،‬من همیشه میدونستم‪".‬‬

‫نامجون زمزمه کرد‪ ،‬گونه ی نرم یونگی رو بوسید‪.‬‬

‫"من عاشقتم‪ ،‬هیچوقت ترکت نمیکنم مین یونگی‪ .‬عوضی‪ .‬منحرف‪.‬‬


‫هیچوقت‪".‬‬

‫یونگی نالید‪ ،‬سرش رو برگردوند و لب هاش برای یه بوسه ی واقعی‬


‫جلو داد‪.‬‬

‫نامجون اطاعت کرد‪ .‬وقتی لب هاشون هم رو لمس کردن‪ ،‬بهشت توی‬


‫وجودش سرازیر شد‪ .‬این یه بوسه ی نرم و شیرین بود‪ .‬یه مکالمه ی‬
‫بدون کلمه‪ .‬اون دوتا عاشق هم بودن و با اینکه ممکن بود اوضاع یکم‬
‫ناجور باشه‪ ،‬اون دوتا باز هم همدیگه رو داشتن و این چیزی بود که‬
‫اهمیت داشت‪.‬‬

‫‪ 284‬نیاز‪[:‬درحالیکه دستمال خیس از اشکش رو جلوی بینیش گرفته] ما همه میدونستیم یونگیا‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2101‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون باالخره با بی میلی عقب کشید‪.‬‬

‫"زود باش‪ ،‬چند نفری هستن که برای دیدنت لحظه شماری میکنن‪".‬‬

‫یونگی آهی کشید‪ ،‬همونطور که پسر قوی اون رو به سمت ته راهرو‬


‫میبرد‪ ،‬گونه اش رو روی شونه ی نامجون استراحت داد‪.‬‬

‫"من متاسفم نامجون‪ .‬همش تقصیر منه‪".‬‬

‫نامجون ایستاد‪.‬‬

‫"یونگی‪ .‬نه‪ .‬هیچکدوم تقصیر تو نب‪"...‬‬

‫"چرا‪ ،‬تقصیر من بود!"‬

‫یونگی با صدایی مثل ناله ی ناراحت گفت‪،‬‬

‫"من فقط وقتی فهمیدم که تهیونگ داره روی من تحقیق میکنه‪ ،‬باید‬
‫راستش رو میگفتم‪ .‬نباید این همه سال گنگ دور میچرخیدم و اون رو‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2102‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دنبال خودم میکشیدم‪ .‬نباید دفترش رو از سطل آشغال در میاوردم‪ .‬باید‬


‫بیشتر برای گرفتن داروهام تالش میکردم‪ .‬نباید اونجوری ولت میکردم‪.‬‬
‫باید بیشتر تالشم رو میکردم تا وقتی آگوست‪ ...‬باید کاری میکردم‪...‬‬
‫باید این کار رو میکردم‪ ...‬باید‪ ...‬من‪"...‬‬

‫یونگی چشم هاش رو بست‪ ،‬دیگه نمیکشید‪.‬‬

‫نامجون آهی کشید‪ ،‬یکی از دست هاش رو باال برد تا آروم موهاش‬
‫معلمش رو نوازش کنه‪.‬‬

‫"هیشش بیبی‪ .‬اشکال نداره‪ .‬تو برگشتی و این چیزیه که همه بهش‬
‫اهمیت میدن‪ .‬من خوبم‪ .‬تهیونگ خوبه‪ ،‬و دوستامون هم حالشون خوبه‪.‬‬
‫بعدا باهم همه چیز رو حل میکنیم‪ .‬ولی االن‪ ،‬میبرمت خونه و قراره‬
‫باهم وقت بگذرونیم‪ .‬فقط خودمون‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2103‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون به دوست پسرش دلگرمی داد‪ .‬اون ها از بین درها رد شدن و‬


‫زیر نور خورشید ایستادن‪ .‬تهیونگ و بقیه میتونستن بعدا وسایل یونگی‬
‫رو بیارن خونه‪ .‬مهم نبود‪.‬‬

‫یونگی صدایی درآورد‪ ،‬انقدر خسته بود که نمیتونست درست کلمات‬


‫رو ادا کنه‪ .‬دست هاش از شونه های نامجون آویزون شدن‪.‬‬

‫نامجون کمک کرد تا یونگی صندلی عقب ماشین تهیونگ بخوابه‪،‬‬


‫کلید یدک رو از زیر کفپوش ماشین درآورد‪ .‬قبل از اینکه جای راننده‬
‫بشینه و به سمت خونه ی یونگی برونه‪ ،‬یه تکست سریع برای تهیونگ‬
‫فرستاد و اوضاع رو براش توضیح داد‪.‬‬

‫به صندلی عقب نگاه کرد‪ ،‬به صورت خوابیده ی یونگی‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2104‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون مرد برای یک بار هم که شده‪ ،‬غرق آرامش به نظر میرسید‪ ،‬و‬
‫نامجون هرکاری میکرد تا همینجوری نگهش داره‪.‬‬

‫وقتی به خونه ی یونگی رسیدن‪ ،‬نامجون اون رو روی مبل خوابوند و‬


‫بعد سریع به سمت قوطی قرص هاش رفت‪ .‬دوتا توی دستش انداخت‬
‫و یه لیوان آب هم برداشت‪.‬‬

‫"عزیزم‪".‬‬

‫آروم یونگی رو تکون داد تا بیدار شه‪.‬‬

‫"میدونم میخوای استراحت کنی‪ ،‬ولی باید این ها رو زود بخوری‪".‬‬

‫یونگی نالید و چشم هاش رو باز کرد‪ .‬با دیدن قرص ها صاف نشست‬
‫و دهنش رو باز کرد‪ .‬نامجون هر دو قرص رو توی دهنش گذاشت و‬
‫بعد آب رو دستش داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2105‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی قبل از قورت دادن‪ ،‬چند قلپی آب خورد‪ .‬آهی کشید و دوباره‬
‫دراز کشید‪ .‬دست هاش رو باال برد و با خواهش به دوست پسرش نگاه‬
‫کرد‪.‬‬

‫نامجون خنده ی آرومی کرد‪ .‬چطوری میتونست به اون مرد نه بگه؟‬

‫اون هم روی مبل رفت‪ ،‬یونگی رو توی بغلش کشید و پتو رو روی‬
‫جفتشون انداخت‪.‬‬

‫"عاشقتم‪".‬‬

‫یونگی زیر لب گفت‪ ,‬توی بازوهای محکم پسر خودش رو جمع کرد‪.‬‬

‫"میدونم بیبی‪ ،‬منم عاشقتم‪".‬‬

‫نامجون مطمئنش کرد‪ ،‬بعد بوسه ای به پیشونیش زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2106‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عاشقتم!"‬

‫یونگی چشم هاش رو بست و روی حرفش اصرار کرد‪.‬‬

‫"منم عاشقتم‪".‬‬

‫"عاشقتم‪"...‬‬

‫یونگی درحالیکه داشت خوابش میبرد‪ ،‬زمزمه کرد‪.‬‬

‫"منم عاشقتم‪".‬‬

‫نامجون با صبوری گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2107‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"‪ ...‬عاشقتم‪"...‬‬

‫یونگی نفسی کشید‪ ،‬همونطور که داشت به خواب میرفت‪ ،‬دست هاش‬


‫هم از دور دوست پسرش شل تر میشد‪.‬‬

‫"من بیشتر عاشقتم‪".‬‬

‫نامجون لبخند زد و دوباره بوسیدش‪.‬‬

‫"عاشقت‪"...‬‬

‫یونگی خوابید‪.‬‬

‫نامجون محکم بغلش کرد‪ .‬عشق زندگیش برگشته بود و هیچ چیز‬
‫دیگهای اهمیت نداشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2108‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪285‬‬
‫"میدونم بیبی‪ ،‬منم عاشقتم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪ 285‬عاطفه‪ :‬ری اکشنم به این پارت رو تو دیلیم باهاتون به اشتراک میذارم *عر پیوسته*‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2109‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت پنجاه و هفتم‬

‫"عاشقتم!"‬

‫یونگی هینی کشید و از خواب بیدار شد‪.‬‬

‫چند باری پلک زد‪ ،‬براش سوال بود که چرا تنها روی مبل تنهاست‪.‬‬

‫یادش بود که با نامجون خوابیده‪ ،‬ولی حاال نمیتونست پسر چال چالی‬
‫رو جایی ببینه‪ ،‬و همین باعث شد تا قلبش شروع به تپیدن کنه‪.‬‬

‫"نامجون؟"‬

‫صداش زد‪ ،‬صدای اکو شدهش رو توی خونه خالی رو میشنید‪.‬‬

‫"بیبی؟ کجایی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2110‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی جوابی نیومد‪ ،‬چشم هاش پر از اشک شد و سرش رو پایین‬


‫انداخت‪ ،‬احساس تنهایی بهش دست داد‪.‬‬

‫نامجون به اینکه یونگی عاشقشه باور نداشته و ولش کرده‪ ،‬احتماال از‬
‫اینکه هر بار با نگاه کردن بهش آگوست رو میدیده‪ ،‬منزجر شده بود‪.‬‬
‫احتماال از اینکه یونگی آینده درخشانش رو نابود کرده‪ ،‬ازش بیزار‬
‫شده بود‪.‬‬

‫یونگی زانوهاش رو توی سینه اش جمع کرد‪ ،‬انگشت های پاهاش رو‬
‫گرفت و آروم گریه کرد‪.‬‬

‫"هانی؟"‬

‫نامجون درحالیکه یه حوله شل دور کمرش پیچیده بود‪ ،‬سریع به سمتش‬


‫اومد‪ .‬از موهاش آب میچکید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2111‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نفسی گرفت و سرش رو بلند کرد‪.‬‬

‫"نامجون! تو ولم نکردی؟"‬

‫"معلومه که نه! من هیچوقت ولت نمیکنم یونگی‪".‬‬

‫نامجون با ثبات جوابش رو داد و بعد کنارش نشست‪ .‬برای یه بغل‬


‫حسابی مرد رو جلوتر کشید‪ .‬یونگی درحالیکه اشکهاش از روی گونه‬
‫هاش پایین می اومدن‪ ،‬از آسودگی کمی لرزید‪.‬‬

‫"بیدار که شدم اینجا نبودی‪".‬‬

‫یونگی با احساس خجالتی که االن داشت‪ ،‬زیر لب گفت‪.‬‬

‫"فکر کردم رفتی‪".‬‬

‫اعتراف کرد‪.‬‬

‫نامجون اخم کرد و عقب کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2112‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من حتی اگر بخوام هم نمیتونم ترکت کنم بیبی‪ .‬تو االن همه چیز‬
‫منی‪ .‬شادیم‪ .‬عشقم‪ .‬دنیام‪ .‬دیگه هیچکسی رو نمیخوام‪ .‬تو تمام چیزی‬
‫هستی که بهش نیاز دارم‪ .‬تمام چیزی میخوام‪ .‬خیلی عاشقتم منحرف‪".‬‬

‫دانشآموز اذیتش کرد‪ ،‬و همونطور که خم میشد تا گونه اش رو ببوسه‬


‫دست های یونگی رو گرفت‪.‬‬

‫یونگی با حرف هاش سرخ شده بود‪.‬‬

‫"پس‪ ...‬چیزهایی که به آگوست گفتی‪ ...‬از ته دلت بود؟"‬

‫"تک تک‪ .‬کلمه هاش‪".‬‬

‫نامجون مطمئنش کرد و گردن یونگی رو بوسید‪.‬‬

‫یونگی لبخند زد‪ ،‬همونطور که لب های دوست پسرش یه بار دیگه‬


‫روی پوستش بهش حس لذت رو میدادن‪ ،‬چشم هاش رو بست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2113‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شادی توی وجودش پیچیده بود‪ .‬از اینکه نامجون اینجا مونده بود‬
‫احساس آسودگی میکرد‪ ،‬اینکه دانشآموز مثل مادرش ترکش نکرده‬
‫بود‪ .‬انقدر این پسر رو دوست داشت که نمیتونست با کلمات بیانش‬
‫کنه‪.‬‬

‫تصمیم گرفت با تنها راهی که میتونست باهاش احساساتش رو به پسر‬


‫کوچیک تر نشون بده‪ ،‬این کار رو بکنه‪.‬‬

‫و میدونست دقیقا چطوری‪.‬‬

‫"ببخشید که وقتی بیدار شدی اینجا نبودم بیبی‪".‬‬

‫نامجون آروم گفت‪.‬‬

‫"خیلی گرمم بود و عرق کرده بودم‪ ،‬باید دوش میگرفتم‪ .‬ولی مدرسه‬
‫تموم شده و همه میخوان بیان اینجا‪ .‬اشکال نداره؟ میدونم باید قبلش‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2114‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ازت میپرسیدم‪ ،‬ولی خواب بودی و نمیخواستم بیدارت کنم‪ .‬و میدونم‬
‫که بقیه دلشون واسه حرف زدن باهات داره پر میکشه‪".‬‬

‫یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫"اشکال نداره ساب‪ .‬منم میخوام همشون رو ببینم‪".‬‬

‫بلند شد و خودش رو کش و قوص داد‪.‬‬

‫"منم میرم دوش بگیرم‪".‬‬

‫"گرسنه ای؟ میرم یه چیزی درست کنم‪".‬‬

‫نامجون پشت سرش بهش گفت‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬هر چی باشه خوبه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2115‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی همونطور که از راهرو داشت به سمت حموم میرفت‪ ،‬گفت‪.‬‬


‫وارد حموم شد‪ ،‬هنوز حموم از دوش نامجون بخار گرفته بود و بوی‬
‫اون پسر رو میداد‪ .‬یه حوله برداشت و آینه رو باهاش پاک کرد‪.‬‬

‫به انعکاس خودش پلکی زد‪ ،‬جلوتر رفت‪.‬‬

‫چشم های هنوز خسته و بی روح بودن‪ .‬موهاش بی حالت و بهم ریخته‬
‫بودن‪ .‬پوستش زرد‪ ،‬رنگ پریده و کثیف شده بود‪ .‬به زور شبیه خودش‬
‫بود‪ .‬مدرک روی کار بودن طوالنی آگوست خسارتش رو به جا‬
‫گذاشته بود‪ .‬زخم ها و کبودی های روی صورتش‪ ،‬یادآورهای‬
‫بیرحمی از چیزهایی بودن که یونگی میخواست فراموش کنه‪ .‬با این‬
‫وجود حس میکرد تمام از صدمات و حتی بدترش‪ ،‬حقش بوده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2116‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫روش رو برگردوند‪ ،‬پیرهنش رو از روی سینه اش باز کرد و شلوارش‬


‫رو درآورد‪ .‬آب رو باز کرد و قبل از اینکه باکسرش رو دربیاره و‬
‫زیر دوش بره‪ ،‬منتظر مونده آب دوباره گرم بشه‪.‬‬

‫همونطور که آثار آگوست رو میشست‪ ،‬داشت برنامه میریخت که‬


‫‪286‬‬
‫چطور از کیم نامجون درخواست ازدواج کنه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون چند تا بشقاب رو روی میز گذاشت‪ ،‬ناخودآگاه آهنگی که‬


‫یونگی موقع آشپزی میخوند رو زیر لب زمزمه میکرد‪.‬‬

‫‪ 286‬عاطفه‪ :‬فاکینگ وات؟! بخدا من زنده نمیمونم تا آخر کتاب اول(‪:‬‬

‫نیاز‪ :‬خب مثل اینکه ما همینجا عاطفه رو از دست دادم‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2117‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میز برای خوردن غذا آماده بود و بشقاب برنج‪ ،‬گوشت‪ ،‬سبزیجات و‬
‫سس رو هم آورده بود‪.‬‬

‫برای هر کس یه لیوان آب و بعد یه لیوان کوچیک تر از شراب قرمزی‬


‫که یونگی خریده بود رو گذاشت‪ .‬چون گذشته از همه چیز‪ ،‬همشون‬
‫لیاقت یه نوشیدنی رو داشتن‪.‬‬

‫به عالوه‪ ،‬اونها به شکستن قوانین عادت داشتن‪.‬‬

‫صدای شیر آب رو شنید که بسته شد و چند دقیقه بعدش یونگی رو‬


‫درحالیکه حوله اش دور کل بدنش پیچیده شده بود و مثل یه بچه شده‬
‫بود‪ ،‬دید که داشت از پله ها آروم پایین میومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2118‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"لخت توی آشپزخونه چیکار میکنی؟"‬

‫نامجون خنده ی کوتاهی کرد‪ ،‬آخرین لیوان رو روی میز گذاشت و‬


‫با دوست پسرش چشم رو چشم شد‪.‬‬

‫"بوس‪".‬‬

‫یونگی ازش خواست‪ ،‬روی نوک پاهاش ایستاد و محکم تر حوله ی‬


‫نرمش رو دورش پیچوند‪.‬‬

‫نامجون خم شد و آروم لب هاشون رو بهم چسبوند‪ .‬برای اینکه اذیتش‬


‫کنه دستش رو روی باسنش کشید‪.‬‬

‫"برو قبل از اینکه بقیه بیان یا سرما بخوری‪ ،‬لباست رو بپوش‪".‬‬

‫یونگی لبخندی زد‪ ،‬راضی از بوسه به سمت راهرو برگشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2119‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون همونطور که رفتنش رو تماشا میکرد‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫خدایا‪ ،‬اون عاشق یونگی بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون داشت موهای یونگی رو توی حموم شونه میزد که هر دو‬


‫صدای باز شدن در اصلی رو شنیدن‪.‬‬

‫"یونگی؟"‬

‫تهیونگ با ناامیدی صداش زد‪.‬‬

‫نامجون برس رو کنار گذاشت‪.‬‬

‫"آماده ای؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2120‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی از جاش بیرون پرید و به سمت راهرو دوید‪.‬‬

‫"بیبی بوی!"‬

‫تهیونگ تقریبا از دیدن اینکه یونگی به سمتش میدوید داشت غش‬


‫میکرد‪.‬‬

‫"یونگی‪".‬‬

‫جونگکوک نمیتونست جلوی نیش بازش رو در برابر یونگی که از‬


‫آخرین پله پایین اومد و توی بغل تهیونگ پرید و پسر بلندتر اون ها‬
‫رو دور خودشون چرخوند‪ ،‬بگیره‪.‬‬

‫"آقای مین!"‬

‫جیمین گریه کرد‪ ،‬دیگه نمیتونست خودش رو نگه داره‪ .‬به سمتشون‬
‫دوید و به بغل تهیونگ و یونگی اضافه شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2121‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فاک‪ ،‬من همیشه دیوونه ی بغل های گروهی هستم‪".‬‬

‫هوسوک دست هاش رو باال نگه داشت و به سمتون رفت‪.‬‬


‫‪287‬‬
‫"منم راه بدین هوموها!"‬

‫سوکجین با آستین هاش چشم هاش رو مالید و سریع بهشون ملحق شد‪.‬‬

‫تهیونگ روی زانوهاش نشست‪ ،‬درحالیکه کل همکالسی ها دورشون‬


‫رو گرفته بودن و با عشق بهشون ملحق شده بودن‪ ،‬همچنان یونگی رو‬
‫توی بغلش نگه داشته بود‪.‬‬

‫جونگکوک متوجه پایین اومدن نامجون شد و اون دوتا‪ ،‬به عنوان‬


‫آخرین نفرات به بغل گروهی اضافه شدن‪.‬‬

‫‪ 287‬هومو یا همون هوموسکشوال‪ ،‬یعنی همجنسگرا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2122‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک حس میکرد بین سوکجین و نامجون داره از گرما و شادی‬


‫له میشه‪ .‬مطمئنا یونگی اخراج شده بود‪ ،‬ولی اون برگشته بود و فقط‬
‫همین مهم بود‪ .‬براش یه شغل دیگه پیدا میکردن‪ ،‬یه بهترش رو! و‬
‫نامجون و یونگی به خوبی و خوشی تا آخر باهم زندگی میکردن‪.‬‬

‫‪288‬‬
‫چون جونگکوک اون ویدیو رو ادیت کرده بود‪.‬‬

‫یه کلیپ کوچولو به آخرش چسبونده شده بود‪ ،‬با کمک دوست های‬
‫مشترکش مثل کلیپ اصلی فیلم برداری شده بود‪.‬‬

‫و چون آگوست رفته بود‪ ،‬به این معنی بود که گولش رو خورده بود‪.‬‬

‫‪ 288‬نیاز‪ :‬تقدیم به همه دوستانی که کشتن ما رو‪ ،‬و میپرسیدن پس جونگکوک چیکار کرد‪ .‬البته هنوز مونده‬
‫تا دقیقا بفهمید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2123‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک همونطور که همگی از هم جدا میشدن‪ ،‬پوزخند میزد‪.‬‬


‫نمیتونست خوشحالیش رو جمع کنه‪.‬‬

‫"آقای مین خیلی دلم براتون تنگ شده بود!"‬

‫جیمین گریه کرد‪ ،‬درحالیکه به بغل کردن معلمش ادامه میداد‪ ،‬از پایین‬
‫آستین هاش آویزون شده بود‪.‬‬

‫"منم دلم برات تنگ شده بود جیمینو"‬

‫یونگی لبخند زد و موهای صورتی پسر رو بهم زد‪.‬‬


‫‪289‬‬
‫"و یونگی صدام کن‪".‬‬

‫"یونگی خوبی؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫‪ 289‬نیاز‪ :‬یه فان فکت بگم؛ یونگی همیشه توی ذهن من یونگی اوپا صدا زده میشه‪ ،‬چون ازش کوچیکترم‪*.* .‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2124‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوبم‪".‬‬

‫یونگی بهش اطمینان داد‪.‬‬

‫"و تو خوبی؟"‬

‫هوسوک به نامجون اشاره کرد‪.‬‬

‫"تو با اشتیاق همکالسی هات رو بغل کردی‪ .‬نمیخوام بهت هشدار بدم‬
‫ولی یه جورایی گی بود‪".‬‬

‫نامجون خرخری کرد‪.‬‬

‫"خفه شو قبل اینکه توی توی گوشت بخوابونم بازنده‪".‬‬

‫"اوه مرسی‪ ،‬نیامباگ واقعا حالش خوبه بچه ها!"‬

‫هوسوک بلند گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2125‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین هوا رو بو کشید و سرش رو به سمت آشپزخونه چرخوند‪.‬‬

‫"وااااوو‪ ،‬نمیخوام بحث رو عوض کنم‪ ،‬ولی این بوی خوب از چیه؟"‬

‫"دوست پسرم یه ناهار خوشمزه درست کرده‪".‬‬

‫یونگی بلند شد و لپ نامجون رو بوسید‪ ،‬برای این کار روی نوک‬


‫پاهاش ایستاد و یکی از دست هاش رو روی شونه ی دانشآموز‬
‫گذاشت تا خودش رو نگه داره‪.‬‬

‫نامجون لبخند زد‪.‬‬

‫"فقط با نگاه کردن به تو این رو یاد گرفتم‪".‬‬

‫"واااو‪ ،‬نیامجونی واقعا برای یک بارم که شده یه چیزی از یونگی یاد‬


‫گرفته؟"‬

‫هوسوک هینی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2126‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و جفتشونم میگفتن همچین چیزی نمیشه!"‬

‫"خفه شو بازنده‪".‬‬

‫همه سر میز رفتن‪ ،‬سرجاشون نشستن و از خودشون پذیرایی کردن‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬باید بپرسم که توی جلسه چی شد؟"‬

‫سوکجین موضوعش رو پیش کشید و یکم برنج توی بشقابش ریخت‪.‬‬

‫"دارم از فوضولی میمیرم!"‬

‫"بارنز و خوان اونجا بودن و گفتن که چطور ویدیو رو دیدن و چون‬


‫یونگی و نامجون به جای محدوده مدرسه توی خونه ی یونگی سکس‬
‫داشتن‪ ،‬به قوانین مدرسه توهین شده‪".‬‬

‫تهیونگ همونطور که به اون زوج نگاه میکرد‪ ،‬توضیح داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2127‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دهنش رو باز کرد تا زودتر از دوست پسرش حرف بزنه‪ ،‬ولی‬
‫یونگی شروع به صحبت کرد‪.‬‬

‫"بچه ها مشکلی نیست‪ .‬ممکنه اخراج بشم‪ ،‬ولی چیز مهم اینه که‬
‫آگوست رفته و دیگه هیچوقت بر نمیگرده‪".‬‬

‫یونگی بهشون اطمینان داد‪.‬‬

‫"من یه شغل دیگه پیدا میکنم پس نگران من نباشید‪ .‬به هر حال حقوقش‬
‫هم کفاف نمیداد‪".‬‬

‫"ولی تحقیقات چی میشن؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫"تحقیقات؟"‬

‫چاپستیک های هوسوک افتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2128‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چون برای دانشآموز و معلم ها قرار گذاشتن ممنوعه‪ .‬سر معادل نبودن‬
‫تراز قدرت و این حرفا‪".‬‬

‫نامجون توضیح داد‪.‬‬

‫"و چون من از یونگی توی اون ویدیو خواستم که باهام قرار بذاره‪،‬‬
‫پلیس هم اون رو میبینه‪".‬‬

‫"ولی یونگی جوابی نداد‪".‬‬

‫سوکجین همونطور که به ویدیو فکر میکرد‪ ،‬اخمی کرد و گفت‪.‬‬

‫"درسته؟ پس دیگه تحقیق برای چیه؟"‬

‫"انگار همینه‪ ،‬و فقط پرونده باز و بعد هم بسته میشه‪".‬‬

‫هوسوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"شاید فقط باید تحقیق بکنن چون مشکل مدرسه ایه و باید کارشون‬
‫کامل انجام بشه‪ .‬ولی میدونن چیزی نیست که بخواد سر و صدا کنه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2129‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک ساکت مونده بود و به بشقابش نگاه میکرد‪ .‬چون‬


‫آگوست هنوز هم میتونست اون ها رو بپاد‪ ،‬نمیتونست ریسک کنه و‬
‫حرفش رو پیش بکشه‪ .‬برای جلوگیری از مشکوک به نظر اومدن یه‬
‫مقدار برنج توی دهنش چپوند‪.‬‬

‫"هر چی میخواد بشه‪ ،‬من و نامجون مشکلی نداریم‪" .‬‬

‫یونگی گفت‪ .‬صداش دوباره به حالت با اعتماد به نفسش برگشته بود‪،‬‬


‫تن صدای رییسطوری که همشون معلم کوچولوشون رو با اون‬
‫میشناختن‪.‬‬

‫نامجون لبخند زد‪ ،‬به پایین خم شد و دوست پسرش رو بوسید‪.‬‬

‫درحالیکه همه برای اون کاپل اووو میکشیدن‪ ،‬تهیونگ روش رو‬
‫برگردوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2130‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هیچ کس دلش نمیخواست درباره ی اضطرابی که آینده ی نامعلومشون‬


‫داشت صحبت کنه‪ ،‬پس بحث رو عوض کردن و درحالیکه میخندیدن‪،‬‬
‫لیوان های مشروبشون رو بهم زدن‪.‬‬

‫وقتی جیمین خمیازه کشید‪ ،‬هوای بیرون تاریک شده بود‪ .‬پسر مو‬
‫صورتی کنار جونگکوک خودش رو روی مبل جمع کرد‪ .‬پذیرایی‬
‫هم با نور تلوزیون روشن شده بود و یه فیلم توی پس زمینه پخش‬
‫میشد‪.‬‬

‫"پسر کیکه چقدر خوب بود‪ .‬باورم نمیشه سه تا تیکه خوردم!"‬

‫پسر قد کوتاه با تعجب بلند گفت‪.‬‬

‫"تو تقریبا امشب با شکالت وزنت رو به فنا دادی‪".‬‬

‫جونگکوک خندید و به شکم هنوز صاف دوستش سقلمبه زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2131‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین جیغی زد و دست هاش رو جمع کرد‪.‬‬

‫"نکن‪ ...‬قلقلکم میاد!"‬

‫"آره؟"‬

‫جونگکوک قبل از اینکه روش شیرجه بزنه‪ ،‬یه ابروش رو باال برد‪.‬‬
‫داشت انگشت هاش رو روی پهلوهای جیمین باال پایین میکرد‪.‬‬

‫همونطور که جیمین با خنده جیغ میزد‪ ،‬تهیونگ نگاهش رو روی‬


‫تلوزیون نگه داشته و لپش رو روی دست مشت شدهش گذاشته بود‪.‬‬
‫سعی کرد به سمت چپش که یونگی روی پاهای نامجون به سمت پشت‬
‫مبل چرمی‪ ،‬لم داده بود نگاه نکنه‪.‬‬

‫هوسوک و سوکجین باهم زیر یه پتو‪ ،‬بینشون روی زمین نشسته بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2132‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من قبال این فیلم رو دیدم‪".‬‬

‫هوسوک بلند گفت‪.‬‬

‫"اینجا‪ ،‬اون قسمتشه که اون هرزه ی دیوونه میره زیرزمین و صورتش‬


‫رو با چاقوی قاتل میبره و‪ ...‬آره‪ ،‬صورتش این شکلی میشه‪".‬‬

‫سوکجین آهی کشید‪ ،‬دستش رو دور دهن هوسوک گرفت‪.‬‬

‫یونگی لبخندی زد و همه ی دانشآموزهاش رو از نظر گذروند‪ .‬همه‬


‫باهم خوشحال بودن‪ .‬این که اون شش نفر رو دور هم جمع کرده بود‪،‬‬
‫حس خوبی بهش میداد‪.‬‬

‫جونگکوک که انقدر خجالتی بود که حتی نمیتونست با کسی ارتباط‬


‫چشمی برقرار کنه‪ ،‬حاال یه دام با اعتماد به نفس بود که تازه داشت‬
‫استارت میخورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2133‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین که خیلی زود تحت تاثیر حرف بقیه قرار میگرفت‪ ،‬حاال‬
‫میتونست از خودش دفاع کنه و بدون اینکه نیاز باشه کسی جنبه های‬
‫زندگیش رو کنترل کنه‪ ،‬با تکیه به خودش زندگی کنه‪.‬‬

‫سوکجینی که از اول گرایشش رو نمیدونست‪ ،‬باالخره تونسته بود‬


‫چیزی که هست رو دوست داشته باشه و نیازی به یه برچسب برای‬
‫توضیح خود خاصش نداشت‪.‬‬

‫هوسوکی که یه چیز تراماتیک رو تجربه کرده بود هم خودش رو پیدا‬


‫کرده بود‪ ، ،‬باز هم اولین نفر کام اوت کرده بود و نمیذاشت چیزی‬
‫آینده اش رو تغییر بده‪ ،‬دقیقا مثل یونگی‪.‬‬

‫تهیونگ‪ .‬پسری که اولش یه محقق سرتق بود‪ ،‬همیشه سایه ی یونگی‬


‫بود و فقط میخواست یه عمر زمان صرف کنه تا همه چیز رو بفهمه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2134‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هم االن بزرگ شده بود‪ .‬حاال راجع به تصمیماتش دقیق تر بود‪ .‬داشت‬
‫کم کم اعتماد به نفسش رو به دست می آورد تا باز هم بتونه تصمیمات‬
‫خوبی بگیره‪ .‬اون بیخیال عشق اولش شد و این ازش انرژی گرفته بود‪.‬‬
‫یونگی امیدوار بود تا اون پسر بفهمه که اون هم بیخیال شده‪ .‬تهیونگ‬
‫از پسش بر میومد‪ ،‬میدونست که برمیاد‪.‬‬

‫و نامجونی که از اول دانشآموز مورد عالقه ی یونگی بود‪ .‬پسر آلفای‬


‫مغرور‪ ،‬حرف گوش نکن و استریتی که توی هر فرصتی یونگی رو به‬
‫چالش میکشید و بهش متلک میگفت‪ .‬کسی که از همکالسی هاش‬
‫متنفر بود و با هر فرصتی که گیرش میومد‪ ،‬پسشون میزد‪ .‬کسی که‬
‫قلبش رو دختری شکوند که از اول هم لیاقتش رو نداشت‪ .‬کسی که‬
‫آروم گاردش رو پایین آورد‪ .‬کسی که شخصیت منطقی خوبی داشت‬
‫و میدونست همکالسی ها و معلم کسایی هستن که میتونه بهشون اجازه‬
‫ورود به درونش رو بده‪ .‬کسی که هر روز هوسوک رو تحمل میکرد‪.‬‬
‫کسی که توی مراقبت از جیمین مهار نشدنی بود‪ .‬کسی که به‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2135‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک کمک کرد و بهش یاد داد‪ .‬کسی که به سوکجین اهمیت‬


‫میداد و دوستش داشت‪ .‬کسی که هیچوقت عصبانیتش رو سر تهیونگ‬
‫خالی نکرده بود‪ .‬کسی که بیشتر از همه بزرگ شده بود‪ .‬کسی که‬
‫خیلی عاشق مین یونگی بود‪ .‬کسی بود که هیچوقت هم ترکش نمیکرد‪.‬‬
‫اون پسر کسی بود که یونگی میخواست بقیه ی زندگیش رو باهاش‬
‫بگذرونه‪.‬‬

‫یونگی همونطور که دوست پسرش رو تحسین میکرد‪ ،‬آرزو میکرد‬


‫که بتونه همون لحظه و همونجا باهاش ازدواج کنه‪ .‬یکی از دست هاش‬
‫رو باال برد و با یه دست صورت پسر رو گرفت‪.‬‬

‫نامجون داشت فیلم میدید‪ ،‬ولی وقتی فهمید یه دست داره آروم روی‬
‫گونه اش کشیده میشه‪ ،‬نگاهش رو پایین برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2136‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نگاهش رو باال برده بود و داشت بهش لبخند میزد‪ ،‬توی‬
‫چشمهاش برق پرستش مشخص بود‪.‬‬

‫"ساب بی نقص‪ ،‬فوق العاده‪ ،‬خوشگل و با ارزش من‪".‬‬

‫یونگی زمزمه کرد و بعد به سمت باال خم شد تا لب هاش رو ببوسه‪.‬‬

‫نامجون مرد رو محکم تر نزدیک خودش نگه داشت و جواب بوسه اش‬
‫رو داد‪.‬‬

‫هیچوقت از بوسیدن یونگی خسته نمیشد‪.‬‬

‫"مین یونگی منحرف عوضی‪".‬‬

‫نامجون همونطور که عقب میکشید‪ ،‬آروم خندید‪.‬‬

‫"من سابت نیستم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2137‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی پوزخند زد‪.‬‬

‫"باید دوباره ثابتش کنم؟"‬

‫نامجون فورا سر پا شد و یونگی مثل کواال بهش چسبید‪.‬‬

‫"ما مزاحمشون شدی‪"...‬‬

‫وقتی نامجون‪ ،‬یونگی رو به طبقه باال برد و در رو محکم پشت سرشون‬


‫بست‪ ،‬هوسوک حرفش قطع شد‪.‬‬

‫"این یعنی آره‪".‬‬

‫سوکجین بلند شد و خودش رو کش و قوسی داد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬ماهم فردا مدرسه داریم پس به هر حال ماهم باید بریم پسرها‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2138‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ولی ماماااااااان!"‬

‫جیمین نالید و برعکس از روی مبل آویزون شد‪.‬‬

‫"من خسته نیستم!"‬

‫"زود باش‪ .‬توی راه خونه برات بستنی میخرم‪".‬‬

‫سوکجین پسر رو صاف کرد‪.‬‬

‫جونگکوک سر کیف شد‪.‬‬

‫"با اسماتیزهای رنگی رنگی؟"‬

‫هوسوک آهی کشید و از جاش بلند شد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬من حساب میکنم‪ .‬بریم بچه ها‪ .‬توی راه رفتن به خونه ی‬
‫من‪ ،‬بستنی پارتی میگیریم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2139‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫از سر شونه اش به تهیونگ که بلند شده بود ولی داشت با یه نگاه غیر‬
‫قابل خوندنی به زمین زل زده بود‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"ته؟ میای؟"‬

‫هوسوک سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫تهیونگ پلکی زد و نگاهش رو بهش داد‪.‬‬

‫"هان؟ اوه‪ ،‬نه‪ .‬باید اینجا بمونم و آشپزخونه رو جمع کنم‪ .‬به هر حال‬
‫یونگی لیاقت این رو داره که به یه خونه ی تمیز برگرده‪".‬‬

‫هوسوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬ما میریم بستنی فروشی فوریو‪ ،‬اگر خواستی بیای‬
‫پیشمون‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2140‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ همونطور که میرفتن‪ ،‬بهشون لبخند زد‪ .‬ولی به محض اینکه‬


‫در ورودی بسته شد‪ ،‬آهی کشید و دوباره سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫راستش از اینکه یونگی و نامجون باهم بودن خوشحال بود‪ .‬اگر‬


‫میدونست اون مرد با یه نفر دیگه خوشحاله‪ ،‬نمیخواست خودخواه باشه‬
‫و سعی کنه یونگی رو مال خودش نگه داره‪ .‬اگر یونگی خوشحال بود‬
‫پس تهیونگ هم خوشحال بود‪.‬‬

‫خوشحال‪ ،‬خوشحال‪ ،‬خوشحال‪.‬‬

‫نمیتونست به خودش دروغ بگه‪ .‬اون یه خالء توی وجود خودش داشت‬
‫که همه چیز رو توی خودش میکشید‪ ،‬به جز دل شکستگی و مایوس‬
‫شدگیش‪ .‬اولین و تنها عشقش با کس دیگه ای بود و تهیونگ این رو‬
‫کارما برای تمام گناهاش در نظر گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2141‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خوشحال‪ ،‬خوشحال‪ ،‬خوشجال‪.‬‬

‫سریع به سمت آشپزخونه رفت‪ ،‬همونطور که شروع به شستن ظرف ها‬


‫میکرد‪ ،‬بارها و بارها با خودش تکرار کرد‪.‬‬

‫اون برای دوست هاش خوشحال بود‪.‬‬

‫اون همه چیز رو توی خودش نگه میداشت و هیچوقت یه کلمه هم‬
‫نمیگفت که واقعا چه حسی داره‪.‬‬

‫خصوصا کلماتی که کامال مخالف شادی بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2142‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عاشقتم‪".‬‬

‫یونگی گفت و با کمر روی تخت افتاد‪.‬‬

‫نامجون روش رفت‪.‬‬

‫"میدونم سوییت هارت‪ .‬منم عاشقتم‪".‬‬

‫"من بیشتر عاشقتم‪".‬‬

‫یونگی باهاش بحث کرد‪ ،‬پیرهن نامجون رو گرفت و پایین کشید تا‬
‫بتونه اون رو ببوسه‪.‬‬

‫نامجون اجازه داد یونگی کنترل رو دستش بگیره‪ ،‬وقتی این جوری‬
‫میشد‪ ،‬دلش نمیخواست خودش توی کنترل باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2143‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون میتونست توی هر چیزی توی زندگی‪ ،‬روی پا بلند شه و کنترلش‬


‫رو به دست بگیره‪ .‬میتونست کارهای خسته کننده رو انجام بده؛ مثل‬
‫منتظر موندن توی صف خرید‪ ،‬پخت و پز پر از کثیف کاری یا تمیز‬
‫کاری رو مخ‪ .‬میتونست یه شغل پیدا کنه که هر دوشون باهاش تامین‬
‫باشن‪ .‬میتونست کسی باشه که در رو برای یونگی باز نگه میداره‪.‬‬
‫میتونست کسی باشه که توی چله ی زمستون از خونه بیرون میاد تا‬
‫یونگی بتونه سوار ماشین گرم بشه‪ .‬میتونست شامشون رو حساب کنه‪.‬‬
‫میتونست لباس های کثیفشون رو بشوره‪ .‬میتونست کسی باشه که در‬
‫هر حالی مراقب یونگی هستش‪.‬‬

‫ولی وقتی به اتاق خواب میرسید؟‬

‫یونگی صاحبش بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2144‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خب یونگی اونجا رییس همه چیز بود‪ .‬به هر حال همیشه همین بود‪ .‬و‬
‫راستش رو بخواین‪ ،‬نامجون هم همین رو ترجیح میداد‪.‬‬

‫همونطور که انتظار میرفت‪ ،‬یونگی جاهاشون رو عوض کرد و روی‬


‫سینه ی نامجون نشست‪.‬‬

‫"عاشقتم‪".‬‬

‫روی حرفش اصرار کرد و بعد دست هاش رو دو طرف سر نامجون‬


‫روی بالش گذاشت‪.‬‬

‫نامجون نخودی خندید‪.‬‬

‫"میدونم بیبی‪ .‬بهم اعتماد کن‪ .‬منم عاشقتم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2145‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه‪ .‬من به طرز فاکی ای دوست دارم‪".‬‬

‫یونگی جدی گفت‪.‬‬

‫"و منم به طرز فاکی ای دوست دارم‪".‬‬

‫نیش نامجون باز شده بود‪ ،‬نمیتونست جلوش رو بگیره‪.‬‬

‫یونگی به سمت پایین خم شد و گردن نامجون رو بوسید‪ ،‬و بعد آروم‬


‫سرش رو به سمت ترقوه های دانشآموز برد‪.‬‬

‫نامجون چشم هاش رو بست‪ .‬یه بار دیگه طعم بوسه های دوست پسرش‬
‫رو میچشید‪ .‬فقط چند روز بود که یونگی نبود‪ ،‬ولی انگار یه عمر گذشته‬
‫بود‪ .‬دیگه دلش نمیخواست هیچوقت از یونگی دور بمونه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2146‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی پیرهن نامجون رو گرفت و درش آورد و بعد‪ ،‬به راه خودش تا‬
‫سینه ی پسر ادامه داد‪ .‬دستش مسیر رو به سمت پیرسینگ پسر پیدا‬
‫کرد و با یه پوزخند قسمت حساسش رو اذیت کرد‪.‬‬

‫یونگی عاشق طرز گرفتن نفس نامجون و طوری که هنوز میخواست‬


‫ناله هاش رو از یونگی مخفی کنه بود‪ .‬تا آخرش کله شق بود‪.‬‬

‫خدایا‪ ،‬اون عاشق نامجون بود‪.‬‬

‫شلوار دانشآموز رو درآورد‪ ،‬و درحالیکه لب هاش نزدیک کمر‬


‫باکسر پسر بود‪ ،‬اجازه داد تا شلوار از لبه ی تخت پایین بیوفته‪.‬‬

‫نامجون لب هاش رو گاز گرفت تا ناله های ناشی از بی قراریش رو‬


‫توی لپ هاش خفه کنه‪ .‬با اینکه اون و یونگی هر دو میدونستن طرف‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2147‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مقابل چی دوست داره و وقتی اون یکی یه کاری میکنه نفر دوم چه‬
‫حسی داره‪ ،‬نامجون هنوز اصرار داشت که صدایی تولید نکنه‪ .‬به بازی‬
‫کوچولوش ادامه میداد و تا آخرش وانمود میکرد که دوستش نداره‪.‬‬

‫همونطور که یونگی گذاشت انگشت هاش روی دیک پوشیده شدهش‬


‫پایین میبرد و با مالیم ترین لمس ها‪ ،‬سعی داشت دوست پسرش رو‬
‫اذیت کنه‪ ،‬قلب دانشآموز هم با سرعت می تپید‪.‬‬

‫هر دوشون بهش نیاز داشتن‪ .‬که راحت باشن و آروم پیش برن و هر‬
‫ثانیه اش رو بچشن‪ .‬فردا معلوم نبود چی میشه‪ ،‬حتی فردا میتونست اصال‬
‫وجود نداشته باشه‪ .‬ولی اون ها امشب رو داشتن‪.‬‬

‫نامجون چشم هاش رو بسته نگه داشت‪ ،‬پاهاش رو از هم باز کرد تا‬
‫یونگی بتونه بینشون بشینه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2148‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دست هاش رو تا سرش باال برد و به تاج تخت رسوند‪ ،‬انگار باید یه‬
‫چیزی رو محکم میگرفت‪.‬‬

‫"ساب کوچولوی قشنگ من‪".‬‬

‫یونگی نفسش رو بیرون داد و دست هاش رو روی رون های نامجون‬
‫باال پایین کرد‪.‬‬

‫"همیشه خیلی زیبا و خیلی فوق العادست‪".‬‬

‫نامجون دیگه نمیتونست مقاومت کنه‪ .‬باید چشم هاش رو باز میکرد‪.‬‬
‫باید دوست پسرش رو میدید‪ .‬باید خودش مطمئن میشد که اون واقعیه‬
‫و اینجاست‪.‬‬

‫ناجون چشم هاش رو باز کرد و همونطور که به خودش لبخند میزد‪،‬‬


‫نگاهش رو باال آورد که‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2149‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صورت تمسخر آمیز آگوست روش خم شده بود‪ .‬چشم های تاریکش‬
‫پر از حس شیطانی و کینه بود‪ .‬دوباره اون روی نامجون بود‪ ،‬دقیقا توی‬
‫همون پوزیشنی که قبال بود‪ .‬روی همون تخت‪.‬‬

‫نامجون فریاد کشید‪ ،‬همونطور که به پهلو میچرخید و از روی تخت‬


‫پایین میرفت‪ ،‬با ضربی که حسش نکرد روی فرش فرود اومد و از‬
‫توی خیاالتش بیرون کشیده شد‪ .‬به قدری وحشت زده و بیچاره شده‬
‫بود که بخواد از مرد روی تخت فرار کنه‪.‬‬

‫یونگی که گیج شده بود‪ ،‬سرش رو کج کرد‪ .‬دستش همونجایی که‬


‫جلو اومده بود تا به دوست پسرش دلگرمی بده‪ ،‬خشک شده بود‪.‬‬
‫‪290‬‬
‫"نامجون؟ خوبی؟ چی شد‪"...‬‬

‫‪ 290‬نیاز‪ :‬همتون سکته زدین‪ ،‬نه؟ نترسین آگوست نیومده‪ .‬ولی خب بنده خدا نامجون تروماتایز شده‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2150‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نزدیک من نشو!"‬

‫نامجون گریه میکرد‪ ،‬یه گوشه اتاق کز کرده و کنار میز کوچیک‬
‫پاتختی قایم شده بود‪ .‬پاهاش رو توی سینه اش جمع کرده و دستهاش‬
‫رو روی صورتش گذاشته بود‪ ،‬صورتش رو از یونگی پنهان میکرد‪.‬‬

‫"جلو نیا!"‬

‫یونگی میخواست از روی تخت پایین بره و به دوست پسرش دلگرمی‬


‫بده‪ ،‬ولی بعد از شنیدن اون کلمات با فریاد‪ ،‬سرجاش خشکش زد‪.‬‬

‫"نامجون‪"...‬‬

‫نامجون داشت می لرزید‪ ،‬هق هق از ترس بدنش رو میلرزوند‪.‬‬

‫آگوست برگشته‪ .‬آگوست برگشته‪ .‬آگوست برگشته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2151‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با فهمیدن این واقعیت که نامجون وقتی به صورت یونگی نگاه کرده‪،‬‬
‫آگوست رو به جاش دیده‪ ،‬پاهای یونگی وا دادن‪.‬‬

‫مرد روی زمین افتاد‪ ،‬دست های کوچیکش به سختی بدنش رو به موقع‬
‫گرفته بود‪ .‬حالش داشت بهم میخورد‪ ،‬خیلی حس افتضاح و گندی‬
‫داشت و از خودش چندشش میشد‪.‬‬

‫"خدایا‪ ،‬خدایا‪"،‬‬

‫یونگی درحالیکه صورتش رو به فرش چسبونده بود‪ ،‬با گریه گفت‪.‬‬

‫"نامجون‪ ،‬نامجون خوشگلم‪ ،‬من‪ ...‬من خیلی متاسفم! همش تقصیر منه!‬
‫‪291‬‬
‫همش تقصیر منه!"‬

‫‪ 291‬عاطفه‪ :‬من گریه نمیکنم‪ ،‬من گریه نمیکنم‪...‬‬


‫نیاز‪ :‬عب نداره گریه کن‪ ،‬کسی اینجا نیس‪ ،‬فقط منو توییم‪ ...‬هققققق‪....‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2152‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در بی اجازه باز شد و تهیونگ از دیدن دو پسر روی زمین تعجب کرد‪.‬‬
‫اون ها فقط چند قدمی باهم فاصله داشتن و از ته دلشون داشتن گریه‬
‫میکردن‪.‬‬

‫"چی شده؟"‬

‫سردرگم پرسید‪.‬‬

‫با عجله به سمت یونگی رفت‪ ،‬ولی مرد انقدر شدید گریه میکرد و‬
‫محکم خودش رو گرفته بود که نمیتونست حرف بزنه‪.‬‬

‫تهیونگ سریع چهار دست و پا به سمت نامجون رفت‪ ،‬یکی از‬


‫دستهاش رو جلو برد تا به پسر کز کرده برسونه‪.‬‬

‫"نامجون چی‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2153‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بهم دست نزن! بهم دست نزن!"‬

‫نامجون فریاد کشید و دست تهیونگ رو پس زد‪.‬‬

‫"لطفا‪ ،‬تنهام بذار! لطفا آگوست! من نم‪ ...‬نمی‪ ...‬تونم‪ ...‬یه بار دیگه!"‬

‫تهیونگ خشکش زد‪ ،‬دهنش باز مونده بود‪.‬‬

‫"خدایا‪ ...‬نامجون! لطفا! چشم هات رو باز کن لطفا! منم! تهیونگ!"‬

‫نامجون داشت بلند گریه میکرد‪ ،‬ولی آروم آروم ساکت شد‪ ،‬چشمهاش‬
‫رو باز کرد و گیج به نظر میرسید‪.‬‬

‫"ت‪ ...‬ته؟"‬

‫تهیونگ آهی کشید و پسر رو گرفت و برای محکم بغل کردن به‬
‫سمت خودش کشید‪.‬‬

‫"چی شد آخه؟ دوباره آگوست اومد روی کار؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2154‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پلکی زد‪ ،‬هنوز داشت به اطراف اتاق نگاه میکرد‪ .‬یونگی رو با‬
‫چشم های گرد شده روی زمین پیدا کرد‪.‬‬

‫"بیبی!"‬

‫تهیونگ رهاش کرد و نامجون به اون سمت دوید و کنار دوست‬


‫پسرش روی زمین افتاد‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬فاک‪ ،‬فاک یونگی بیبی‪ .‬من متاسفم!"‬

‫نامجون سعی میکرد تا یونگی رو به خودش نزدیک تر کنه‪ ،‬ولی پسر‬


‫بزرگ تر پسش میزد‪.‬‬

‫"نه!"‬

‫یونگی همونطور که کمرش خم شده بود‪ ،‬گریه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2155‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو آگوست رو دیدی! تو به چشم های من نگاه کردی و آگوست‬


‫رو دیدی! همش تقصیر منه! من‪ ،‬ما بودنمون رو خراب کردم!"‬

‫"نه‪ ،‬نه بیبی‪ ،‬فقط یکم برامون زود بود‪ ،‬و ما توی همون پوزیشن قبلی‬
‫بودیم‪ ،‬و من خسته بودم و فقط پنیک کردم‪".‬‬

‫نامجون دوباره خودش رو بهش رسوند‪ ،‬ولی یونگی بیشتر عقب کشید‪.‬‬

‫" وقتی بهم نگاه میکنی و بدترین آدم زنده رو میبینی‪ ،‬من نمیتونم‬
‫کاری کنم باهام زندگی کنی و هر روز من رو ببینی و بهم بگی دوستت‬
‫دارم‪".‬‬

‫یونگی نالید و سرش رو به چپ و راست تکون داد‪ .‬دست هاش رو‬


‫دور خودش پیچیده بود‪.‬‬

‫"مردی که به تو صدمه زده!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2156‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیبی خواهش میکنم‪".‬‬

‫نامجون میتونست اشک هایی که روی گونه هاش میریخت رو حس‬


‫کنه‪ .‬میخواست به سمت دوست پسرش بدوئه‪ ،‬ولی یونگی از قصد‬
‫فاصله گرفته بود‪.‬‬

‫یونگی بیشتر سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه نه این اتفاق نمیتونه بیوفته‪ .‬من خیلی دوستت دارم‪".‬‬

‫"یونگی خواهش میکنم!"‬

‫نامجون التماس کرد‪.‬‬

‫"این تقصیر تو نیست‪ ،‬خواهش میکنم نذاراون بِبَره!"‬

‫ولی یونگی مثل یه توپ زیر پتو خودش رو قایم کرده بود‪.‬‬

‫"بهم نگاه نکن!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2157‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫گریه میکرد‪.‬‬

‫"آگوست رو نبین!"‬

‫نامجون با هق هق صورتش رو توی دست هاش فرو برد‪ .‬یکم پیش به‬
‫یه شب فوق العاده گند زده بود‪.‬‬

‫یهویی حس خفگی بهش دست داد‪ ،‬باید از اونجا بیرون میرفت‪.‬‬

‫لباس هاش رو از روی زمین برداشت و از اتاق بیرون دوید‪.‬‬

‫"نامجون!"‬

‫تهیونگ پشت سرش داد زد‪ .‬باید دنبال پسر میرفت‪ ،‬ولی یه دست از‬
‫زیر پتو بیرون اومد و مچ دستش رو گرفت‪.‬‬

‫تهیونگ به پایین و به چشم های پر از اشک یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2158‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو دیگه تنهام نذار‪".‬‬

‫یونگی التماس کرد‪.‬‬

‫"یونگی‪".‬‬

‫تهیونگ روی تخت کنار مرد رفت و اون رو به خودش نزدیک کرد‪.‬‬

‫"نامجون برمیگرده‪ ،‬میدونی که برمیگرده‪".‬‬

‫یونگی فقط هق هق میکرد‪ .‬صورتش رو توی سینه ی پسر کوچیک‬


‫تر مخفی کرد‪.‬‬

‫"من خرابش کردم‪ .‬من‪ ،‬ما رو خراب کردم‪ .‬نامجون بهترین اتفاقی بود‬
‫که میتونست برام بیوفته‪ ،‬ولی من لعنتی خرابش کردم!"‬

‫"تو همچین کاری نکردی‪".‬‬

‫تهیونگ با اصرار گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2159‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همه ی زخم ها نیاز به زمان دارن تا خوب بشن‪ .‬نامجون فقط نیاز به‬
‫زمان داره‪ .‬شاید یکم تراپی‪ .‬و راستش تو هم همینطور‪ .‬ولی هر دوتون‬
‫از پسش برمیاین‪ .‬میدونم که همینطوره‪".‬‬

‫یونگی لرزید‪.‬‬

‫"از وقتی آگوست اون کثافتا کاری رو توی کالس امتحان کرد‪ ،‬این‬
‫بزرگ ترین ترس من بود‪ .‬من هیچ وقت نمیخواستم دانشآموزهام بهم‬
‫نگاه کنن و یه نفر دیگه رو ببینن‪ .‬و حاال اونی که بیشتر از هر کسی‬
‫بهش اهمیت میدم‪ ،‬دقیقا همین کار رو کرد‪".‬‬

‫تهیونگ آهی کشید و مرد رو به خودش نزدیک تر کرد‪.‬‬

‫"درست میشه یونگی‪ .‬لطفا بهم باور داشته باش‪ .‬نامجون قوی و‬
‫انعطافپذیره‪ .‬همین ویژگیشه که تو رو انقدر عاشقش کرده‪ .‬اون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2160‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همیشه به حالت اولش برمیگرده‪ .‬این بار هم همین کار رو میکنه‪ ،‬فقط‬
‫بهش زمان بده‪".‬‬

‫"چقدر؟"‬

‫یونگی زمزمه کرد‪.‬‬

‫تهیونگ لبش رو گاز گرفت‪ ،‬نمیتونست این سوال رو جواب بده‪.‬‬

‫باالخره یونگی انقدر گریه کرد تا توی بغل کسی که دوست پسرش‬
‫نبود‪ ،‬خوابش برد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2161‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون باالخره دست از دویدن کشید‪ ،‬دیگه نفسی برای ادامه دادن‬
‫نداشت‪.‬‬

‫حتی به سمت خونهش هم ندویده بود و اون همه میس کال از طرف‬
‫پدر و مادرش هم باعث نمیشد کمی اشتیاق برای برگشتن به اون سمت‬
‫پیدا کنه‪.‬‬

‫وقتی بارنز بهشون زنگ زده بود و گفته بود پسرشون با معلمش توی‬
‫رابطهست‪ ،‬اون ها از دستش عصبانی‪ ،‬شوکه و منزجر شده بودن‪.‬‬

‫فقط از این سورپرایز شده بود که هنوز عاقش نکرده بودن‪ .‬ولی شاید‬
‫میخواستن همین کار رو بکنن‪ ،‬اما نامجون جواب نمیداد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2162‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫روی نیمکت یه پارک‪ ،‬زیر نور خیابون نشست‪ ،‬سعی کرد فقط آروم‬
‫باشه و نفس بکشه‪.‬‬

‫تقریبا ده دقیقه ای براش زمان برد تا باالخره آهی کشید و گوشیش‬


‫رو بیرون آورد‪.‬‬

‫میس کال ها و تکست های از طرف والدینش رو رد کرد‪ ،‬نمیخواست‬


‫االن به اون ها نگاه کنه‪ .‬اون هیچ پولی نداشت‪ ،‬حتی کفش هاش رو‬
‫هم نپوشیده بود‪ .‬انقدر با بیچارگی از خونه بیرون زده بود که حتی به‬
‫برداشتنشون فکر هم نکرده بود‪.‬‬

‫یه لحظه فکر کرد و بعد به شماره ای زنگ زد که هیچوقت فکر نمیکرد‬
‫خودش باهاش تماس بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2163‬‬


Virgin Classroom Season 1

.‫فقط یه بوق خورد و بعد پسر جواب داد‬

"‫"الو؟‬

"!‫"هوبی‬

.‫نامجون با گریه صداش کرد‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 2164


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت پنجاه و هشتم‬

‫هوبی از روی صندلیش توی بستنی فروشی باال پرید و باعث شد همه‬
‫بهش نگاه کنن‪.‬‬

‫"نیامباگ؟"‬

‫هینی کشید و گوشی رو بیشتر به گوشش چسبوند‪ .‬از شنیدن صدای‬


‫گریه ی نامجون شوکه شده بود‪.‬‬

‫"چی شده؟ خوبی؟ یونگی کجاست؟"‬

‫"چه خبره؟"‬

‫سوکجین هم از جاش بلند گفت‪ ،‬دست هوسوک رو گرفت و با‬


‫چشمهای بزرگ و پر از نگرانیش بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2165‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میتونست صدای گریه های نامجون رو از پشت گوشی بشنوه و همین‬


‫باعث شد تا با دستش جلوی دهنش رو بگیره‪ .‬نامجون گریه نمیکرد‪،‬‬
‫مگر اینکه یه چیز جدا افتضاح اتفاق میافتاد‪.‬‬

‫"چی شده؟"‬

‫جونگکوک بستنی نصفه خوردهش رو فراموش کرد و بلند شد‪.‬‬

‫جیمین که انگار ترسیده بود‪ ،‬به جونگکوک چسبید‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪ .‬الزم نیست چیزی بگی‪".‬‬

‫هوسوک به پسر ناراحت دلگرمی داد‪.‬‬

‫"ما همین االن برمیگردیم‪ .‬نگران نباش نامی‪ ،‬هرچی شده باشه درستش‬
‫میکنیم‪".‬‬

‫گوشی رو قطع کرد‪ ،‬با کمی گیجی به گوشیش خیره شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2166‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی شده؟"‬

‫جونگکوک باز پرسید‪.‬‬

‫"نیام‪ ...‬نامجون همین االن بهم زنگ زد‪".‬‬

‫هوسوک اعتراف کرد‪ ،‬هنوز بُهت زده بود‪.‬‬

‫"چرا؟ یونگی خوبه؟"‬

‫جیمین شروع به حرف زدن کرد‪.‬‬

‫"نمیدونم‪ ،‬چیزی نگ‪"...‬‬

‫هوسوک وقتی صفحه گوشیش با یه تکست روشن شد‪ ،‬نگاهش رو‬


‫پایی برد‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬همین االن یه لوکیشن فرستاد‪ .‬دیگه خونه ی یونگی نیست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2167‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خدایا نه!"‬

‫نفس سوکجین گرفت‪.‬‬

‫"لطفا یکی بهم بگه که دعوا نکردن!"‬

‫هوسوک سریع آدرس رو لود کرد‪.‬‬

‫"زود باشین‪".‬‬

‫همشون به دنبال هوسوک توی دل شب شروع به دویدن کردن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫با اینکه دیر وقت بود‪ ،‬نامجون احساس گرما میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2168‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫رو به روی نیمکت راه میرفت‪ ،‬همونطور که سعی میکرد فکر کنه‬
‫موهاش رو بهم میریخت‪.‬‬

‫پاهاش کثیف و از چند جا هم زخم شده بود‪ ،‬ولی سوزشش رو با قدم‬


‫برداشتن حس نمیکرد‪ ...‬خیلی توی افکارش غرق شده بود‪.‬‬

‫نمیتونست باور کنه همینطوری از خونه ی یونگی بیرون اومده‪ .‬بعد از‬
‫اون همه تاکید و اصرار به اون مرد قول و دلگرمی داده بود که ترکش‬
‫نمیکنه‪ .‬نامجون دقیقا وقتی یونگی بیشتر از هر وقتی بهش نیاز داشت‪،‬‬
‫ازش فرار کرده بود‪.‬‬

‫نالید‪ ،‬حس وحشتناکی داشت‪.‬‬

‫ولی همونقدری که احساس عذاب وجدان مزخرفی داشت‪ ،‬نمیتونست‬


‫خودش رو وادار به برگشتن به اونجا بکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2169‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون جوری که صورت آگوست رو‪ ...‬دوباره اون شکلی دیده بود‪ ،‬خیلی‬
‫واقعی بود‪ .‬روی خودش‪ .‬روی تخت‪.‬‬

‫حمله پنیک کنترلش رو به دست گرفته بود و نامجون فقط تونسته بود‬
‫وحشت زده بشه و از اون مرد فرار کنه‪.‬‬

‫اون عمال دوست پسرش رو به کنار هل داده بود‪...‬‬

‫قبل از اینکه بتونه به قسمت غم انگیزش فکر کنه‪ ،‬صدای قدم های‬
‫پیادهای به گوشش رسید و باعث شد سرش یهویی باال بیاد‪.‬‬

‫همکالسی هاش به سمتش دویدن و به زور‪ ،‬گروهی بغلش کردن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2170‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نیامی‪ ،‬خوبی؟"‬

‫هوسوک با نگرانی صورت پسر جوون تر رو با دست هاش قاب کرد‪.‬‬

‫"نگفتی چی شده‪ ،‬بخاطر همین سریع خودمون رو بهت رسوندیم‪".‬‬

‫رد اشک رو از روی گونه های پسر چال دار پاک کرد‪.‬‬

‫"چی شده؟ یونگی و ته کجان؟"‬

‫سوکجین اطراف رو نگاه کرد‪ ،‬از اینکه نامجون رو این وقت شب توی‬
‫یه جای تصادفی تنها میدید‪ ،‬گیج شده بود‪.‬‬

‫نامجون نفس عمیقی کشید‪ .‬میدونست باید بهشون بگه‪ ،‬حداقل بخاطر‬
‫اینکه دیگه نگران نباشن‪ .‬ولی وقتی میخواست حرف بزنه‪ ،‬هیچ چیزی‬
‫از توی گلوش بیرون نیومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2171‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اشکال نداره‪ ،‬راحت باش‪ .‬اصال الزم نیست بهمون بگی‪ .‬کَثی داره‬
‫‪292‬‬
‫میاد اینجا‪ ،‬زود میرسه‪".‬‬

‫هوسوک نگاهش رو پایین برد‪.‬‬

‫"نیامجون‪ ،‬کفش هات کوش؟"‬

‫جونگکوک به این فکر میکرد که به سمت خونه یونگی بدوئه تا‬


‫سعی کنه خبری ازش بگیره که چی شده‪ ،‬ولی از یه طرف دلش‬
‫نمیخواست نامجون رو تنها بذاره‪.‬‬

‫جیمین پسر قدبلند رو محکم بغل کرد‪.‬‬

‫"اشکال نداره جونی‪ .‬لطفا ناراحت نباش‪".‬‬

‫نامجون هم بغلش کرد‪.‬‬

‫‪ 292‬اگه یادمون رفته‪ ،‬کثی همون مستخدم خونه ی هوسوک بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2172‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من‪ ...‬من خوبم بچه ها‪ .‬من فقط‪ ...‬زیادی واکنش نشون دادم‪ .‬تهیونگ‬
‫االن پیش یونگیه‪".‬‬

‫"باید برگردیم اونجا؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫نامجون تکونی خورد و هوسوک سریع به سمتش رفت‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬بیاید همه بریم خونه ی من‪ .‬میتونیم فردا بعد مدرسه اونها رو‬
‫ببینیم‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫یه لیموزین مشکی براق جلوشون ایستاد و با نور چراغشش اونجا رو‬
‫روشن کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2173‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کثی رسید‪ .‬زود باش نوم نوم‪".‬‬

‫هوسوک نامجون رو به سمت در برد و اون رو براش باز کرد‪.‬‬

‫نامجون برای لقب جدیدش آهی کشید‪ ،‬ولی بدون هیچ اعتراضی سوار‬
‫شد‪.‬‬

‫بقیه کالس که دهنشون بخاطر لیموزین باز مونده بود هم پشت سرشون‬
‫سوار شدن‪.‬‬

‫"کثی‪ ،‬وقتی بهت گفتم اولین ماشینی که سریع میتونی بیاریش‪ ،‬منظورم‬
‫این یکی نبود‪".‬‬

‫هوسوک که لپ هاش گل انداخته بود‪ ،‬در رو بست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2174‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"متاسفم جانگ جوان‪ .‬ولی من دستورات رو دقیق انجام میدم‪".‬‬

‫کثی گفت و ماشین بلند و مشکی رو به سمت خیابون روند‪.‬‬

‫"خیلیم ممنون که آوردیش‪ ،‬خیلی باحاله!"‬

‫جیمین درحالیکه با تعجب به همه چیز نگاه میکرد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫نامجون از پنجره بیرون رو نگاه میکرد و با استرس پاش رو تکون‬


‫میداد‪.‬‬

‫سوکجین کنارش نشست‪.‬‬

‫"خوبی؟"‬

‫زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2175‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سری تکون داد‪ ،‬ولی بهش نگاه نکرد‪.‬‬

‫از جلوی خونه ی یونگی رد شدن و نامجون دید که چراغ اتاق خواب‬
‫خاموشه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫به خونه ی هوسوک رسیدن و پسر همه رو به داخل راهنمایی کرد‪.‬‬

‫سوکجین دوتا پسر جوون تر رو به سمت زیرزمین برد‪ ،‬درهمون حال‬


‫هوسوک نامجون رو به سمت اتاق مهمانی که ته راهروی اتاق خواب‬
‫خودش بود هدایت کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2176‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میتونی شب رو اینجا بمونی‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"همه چیز تمیزه‪ ،‬کثی همه چیز رو دوبار در روز توی این خونه‬
‫میشوره‪ .‬اگر بخوای میتونی لباس خونگی های من رو قرض بگیری یا‬
‫‪293‬‬
‫اگر میخوای با لباس های خودت بخوابی هم اشکالی نداره‪".‬‬

‫نامجون به اطراف اتاق مهمان نگاه کرد‪ .‬پر از اثاثیه بود‪ ،‬ولی همزمان‬
‫خیلی خالی به نظر میرسید‪ .‬خیلی سرد بود‪.‬‬

‫به سمت پسر کوچیکتر برگشت‪.‬‬

‫"تو و بقیه کجا میخوابین؟"‬

‫‪ 293‬عاطفه‪ :‬فکر کنین نامجون چه قیافه و حالیه که هوسوک دیگه سر به سرش نمیذاره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2177‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"زیرزمین‪ .‬کثی داره برامون چند تا تشک میاره و قراره بهم‬


‫بچسبونیمشون تا به یه اَبَر تخت تبدیل بشن‪".‬‬

‫هوسوک لبخند زد‪.‬‬

‫"منم با شماها میخوابم‪".‬‬

‫نامجون سری تکون داد‪.‬‬

‫هوسوک پلکی زد‪ ،‬هنوز داشت لبخند میزد‪.‬‬

‫"اممم‪ ...‬ببخشید چی؟"‬

‫"منم با شما پسرها روی ابر تخت طبقه پایین میخوابم‪".‬‬

‫نامجون تکرار کرد‪.‬‬

‫"این اتاق خوبه‪ ،‬ولی نمیخوام امشب تنها باشم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2178‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک انگار شوکه شده بود‪.‬‬

‫"شماها مشکلی ندارین؟"‬

‫نامجون یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫هوسوک سرش رو محکم به چپ و راست تکون داد و از اون حالت‬


‫بیرون اومد‪.‬‬

‫"چی‪ ...‬نه! آره! البته که اوکیه‪ ...‬واااو جدی میگی؟"‬

‫"جدیم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"نمیخوام امشب تنها باشم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2179‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک با عجله به سمت در رفت‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬به کثی میگم به تشک دیگه هم بیاره و به بقیه هم میگم‪ .‬اوه‬
‫مای گاد‪".‬‬

‫نامجون ناپدید شدن پسر رو توی راهرو رو دید‪ ،‬ولی قبل از اینه بتونه‬
‫کاری بکنه‪ ،‬هوسوک یهویی سرش رو داخل آورد‪.‬‬

‫"و از خوابیدن باهامون‪ ،‬فقط منظورت این بود که فقط بخوابی دیگه؟‬
‫یا منظورت این که‪"...‬‬

‫"هوسوک‪".‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"خیلی خب خیلی خب‪ ،‬تو دوست پسر داری‪ .‬درسته اوکی‪".‬‬

‫هوسوک دوباره با عجله رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2180‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون از پله ها پایین رفت تا به زیرزمین برسه‪ .‬یکی از تیشرت های‬


‫خواب و شلوار اسپرت مشکی هوسوک رو پوشیده بود‪.‬‬

‫بقیه بچه های کالس روی دریایی از پتو و بالش هایی که باالی پنج‬
‫تا تشک و مثل یه سد بزرگ بود‪ ،‬ولو شده بودن‪.‬‬

‫تشک وسطی رو برای نامجون نگه داشته بودن‪.‬‬

‫پسر آلفا با کمرویی نشست‪ ،‬حس میکرد همه اطرافیانش نفس هاشون‬
‫رو حبس کردن‪ .‬آهی کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2181‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من قرار نیست از هم بپاشم‪ ،‬شما بچه ها نمیخواد با من جوری رفتار‬


‫کنین که انگار نازک نارنجیم‪".‬‬

‫هوسوک از جا پرید‪ ،‬نامجون رو بغل کرد و خودش رو روش انداخت‪،‬‬


‫صدای اوفی از پسر آلفا بلند شد‪.‬‬

‫"من خیلی خوشحالم که نیامون کوچولومون باهامون میمونه!"‬

‫هوسوک با صدای جیغ مانندی گفت‪.‬‬

‫"میتونیم دوباره اون مهمونی شب نشینی ای که من میخواستم رو داشته‬


‫باشیم!"‬

‫به پسر له شده ی زیرش نگاه کرد‪.‬‬

‫"نظرت چیه نیام کیک؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2182‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فکر میکنم باید بذاری نفس بکشه‪".‬‬

‫سوکجین دستور داد و هوسوک لبش رو آویزون کرد‪ ،‬ولی نشست‪.‬‬

‫نامجون با یه هوف صاف نشست و موهاش رو درست کرد‪.‬‬

‫هوسوک هی بهش سیخونک میزد‪.‬‬

‫"جونی زود باش‪ ،‬تو چی میگی؟ میتونیم فیلم ببینیم‪ ،‬یه چیزی بپزیم‪،‬‬
‫قصه بگیم‪ ،‬بازی کنیم‪ ،‬آهنگ گوش کنیم‪ ،‬یا هر چیزی که ذهنت رو‬
‫از اتفاقی که افتاده دور کنه‪".‬‬

‫"اگر میخوای خوشحالش کنی‪ ،‬باید بذاری خودش برای شب تصمیم‬


‫بگیره‪".‬‬

‫جونگکوک با لبخند گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2183‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی خب‪".‬‬

‫هوسوک به نامجون نگاه کرد‪.‬‬

‫"میخوای چیکار کنی؟"‬

‫"فقط میخوام بخوابم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫هوسوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬شب همگی بخیر‪".‬‬

‫و زیر پتوها خزید‪.‬‬

‫نامجون از اینکه میدید همه دارن همون کار رو میکنن‪ ،‬متعجب شد‪.‬‬
‫واقعا داشتن به حرفش گوش میدادن؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2184‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک دستی زد و چراغ ها قبل از خاموش شدن‪ ،‬کم نور شدن‪.‬‬

‫نامجون به خودش لبخند زد‪ ،‬اون هم توی تشکش جاگیر شد‪.‬‬

‫جیمین کمی بعد روی سینهش جمع شد‪.‬‬

‫"میتونم کنارت بخوابم جون؟"‬

‫پسر مو صورتی زمزمه کرد‪.‬‬

‫نامجون آهی کشید‪ ،‬ولی بهش اجازه داد‪ .‬دستش هاش رو دور پسر‬
‫کوچولو پیچید‪ ،‬از اینکه کسی رو بغل کرده بود حس خوبی داشت‪.‬‬

‫سوکجین پهلو به پهلو شد‪ ،‬اون هم دستش رو روی نامجون گذاشت و‬


‫به پیرهن پسر چسبید‪ .‬نامجون هوفی کرد‪ ،‬ولی بهش اجازه داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2185‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫داشت خوابش میبرد که صدای تکون خوردن یه نفر رو شنید و بعد‬


‫جونگکوک داشت روی پاهاش میخوابید‪.‬‬

‫در آخر‪ ،‬هوسوک هم به سمتشون رفت و تمام چهار پسر داشتن بغلش‬
‫میکردن‪.‬‬

‫این دقیقا همون چیزی بود که پسر مضطرب نیاز داشت تا بتونه بخوابه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫وقتی آالرم زنگ خورد هوسوک بیدار شد و سریع اطرافش رو برای‬


‫پیدا کردن گوشیش گشت تا قبل از اینکه بقیه رو بیدار کنه‪ ،‬خفش‬
‫کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2186‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نشست‪ ،‬خمیازه ای کشید و اطراف اتاق رو از نظر گذروند‪.‬‬

‫همه رو یا اطراف نامجون که توی شب چند باری پهلو به پهلو شده‬


‫بود و داشت سرش رو روی سوییشرت سوکجین استراحت میداد‪،‬‬
‫خوابیده بودن‪ .‬دست پسر خوشگل توی موهاش بود‪.‬‬

‫جونگکوک هم بیدار شد‪ ،‬چشم هاش رو میمالید‪.‬‬

‫"ساعت چنده؟"‬

‫زیر لب پرسید‪.‬‬

‫"هفت‪ .‬باید زود بریم مدرسه‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"امروز تحقیقات شروع میشه‪ ،‬پس نمیتونیم دیر کنیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2187‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک سری تکون داد‪ .‬ناگهان خواب از سرش پرید‪ .‬با دقت‬
‫خودش رو از دست و پاهای خواب آلوها جدا کرد و از ابر تخت پایین‬
‫اومد‪.‬‬

‫درحالیکه هوسوک جیمین رو تکون داد‪ ،‬حرفا هاش رو به آرومی‬


‫زمزمه میکرد تا پسر بیدار و آماده بشه‪ .‬جیمین نالید و دوباره نامجون‬
‫رو بغل کرد‪ .‬نمیخواست بلند شه‪.‬‬

‫"یونگی امروز بیشتر از هر وقتی بهمون نیاز داره‪ .‬نامجون اینجا حالش‬
‫خوبه‪".‬‬

‫هوسوک مجبورش کرد‪.‬‬

‫جیمین نشست‪.‬‬

‫"راست میگی‪ .‬بخاطر یونگی میام مدرسه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2188‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چون سوکجین و نامجون زیادی بهم پیچیده بودن‪ ،‬ریسک بیدار شدن‬
‫نامجون وجود داشت‪ ،‬برای همین هوسوک بیخیالشون شد‪ .‬امیدوار بود‬
‫سوکجین خودش بیدار شه و دیر نکنه‪.‬‬

‫بعد از آماده شدن برای مدرسه‪ ،‬جیمین و جونگکوک با عجله سوار‬


‫لیموزین شدن‪ ،‬ولی هوسوک به سمت طبقه پایین رفت‪.‬‬

‫سوکجین حاال نشسته بود‪ ،‬هنوز دستش داشت نامجون رو با راحتی‬


‫نوازش میکرد‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬میتونی پنج دقیقه ای حاضر شی؟"‬

‫هوسوک از اینکه میدید پسر خوشگل بیدار شده‪ ،‬خیالش راحت شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2189‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره ولی باید آماده شم؟"‬

‫سوکجین زمزمه کرد‪.‬‬

‫"نامجون امروز کالس نمیاد و فکر کنم یکی باید پیشش باشه‪".‬‬

‫"اون قراره بخوابه و افکارش رو جمع و جور کنه‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"چیزیش نمیشه‪ .‬امروز یونگی بهمون نیاز داره‪ .‬به هممون‪".‬‬

‫سوکجین آهی کشید‪ ،‬به صورت پسر خوابیده نگاه کرد‪.‬‬

‫"درست میگی‪ .‬یه پیرهن جدید بهم بده تا بریم‪".‬‬

‫با دقت از ابر تخت بیرون اومد و اون و هوسوک با عجله از پله ها باال‬
‫رفتن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2190‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون چند بار آروم پلک زد‪ ،‬از اینکه انقدر حس آرامش داشت‪ ،‬گیج‬
‫بود‪.‬‬

‫نشست و نگاهی به اطرافش انداخت‪ .‬جای تخت بقیه پسرها سرد بود‬
‫و این به این معنی بود که اون ها خیلی وقت پیش رفته بودن‪.‬‬

‫ساعت چند بود؟‬

‫صدای پا میومد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو برگردوند و کثی رو دید که داره از پله ها پایین‬


‫میاد و یه سینی نقره پر از غذا دستشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2191‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"صبح بخیر آقای کیم‪".‬‬

‫خدمتکار گفت و سینی رو با یه لبخند روی میز گذاشت‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬سالم‪".‬‬

‫نامجون از ابر تخت بیرون اومد‪.‬‬

‫"آم‪ ،‬بقیه کجان؟"‬

‫"مدرسه‪".‬‬

‫خدمتکار دو مدل آب پرتقال رو باال گرفت‪.‬‬


‫‪294‬‬
‫"با پالپ یا بدون پالپ؟"‬

‫"ممنونم‪ .‬ساعت چنده؟"‬

‫‪ 294‬عاطفه‪ :‬کثی جان وایب آقای همساده داری چرا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2192‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون روی جیبش دست کشید تا گوشیش رو پیدا کنه‪ ،‬ولی بعد‬
‫یادش اومد وقتی داشت لباس های هوسوک رو میپوشید‪ ،‬اون رو توی‬
‫اتاق مهمان جا گذاشته‪.‬‬

‫"ساعت تقریبا ده هست قربان‪".‬‬

‫کثی گفت‪.‬‬

‫"باید قبل از رفتن یه چیزی بخورید‪".‬‬

‫"رفتن؟"‬

‫نامجون پلکی زد‪.‬‬

‫"معلومه‪ ،‬برای اینکه همه رو نجات بدین‪".‬‬

‫کثی گفت‪ ،‬مثل همیشه آروم و بدون عجله بود‪.‬‬

‫"این همون چیزی نیست که بقیه هم بخاطرش با عجله رفتن؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2193‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره‪".‬‬

‫نامجون هنوز گیج بود‪.‬‬

‫"از کجا میدونی؟"‬

‫کثی فقط ساعتش رو چک کرد‪.‬‬

‫"بهتره عجله کنی آقای کیم‪".‬‬

‫نامجون چند ثانیه ای بهش نگاه کرد و بعد یه سیب از توی سینی‬
‫برداشت و با عجله به سمت اتاق طبقه باال رفت تا لباس عوض کنه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"قفله‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2194‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک وقتی سعی کرد در کالس رو باز کنه و نتونست‪ ،‬از‬


‫شدت شوک بلند گفت‪.‬‬

‫"یعنی چی قفله؟"‬

‫هوسوک اون رو از سر راهش کنار زد‪.‬‬

‫"یعنی یه چیزیه که برای حفظ امینت مانع از باز شدن در میشه‪".‬‬

‫جونگکوک با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"این در کوفتی باز نمیشه!"‬

‫"بچه ها!"‬

‫تهیونگ به سمت آخر راهرو دوید‪.‬‬

‫"شماها اینجایین!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2195‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ته! چه خبره؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"دارن هماهنگیا رو انجام میدن‪".‬‬

‫تهیونگ با کمبود نفس گفت‪.‬‬

‫"همه االن توی تاالر کنفرانس هستن‪ .‬دادگاه مدرسه داره شروع میشه!"‬

‫قلب جونگکوک همونطور که دنبال تهیونگ به سمت ته راهرو‬


‫میدویدن‪ ،‬توی گلوش اومده بود‪.‬‬

‫یه دقیقه بعد‪ ،‬همه توی تاالر کنفرانس بودن‪.‬‬

‫اونجا کمی تغییر کرده بود‪ ،‬یه میز بلند روی استیج گذاشته بودن و فقط‬
‫چند تا ردیف از صندلی ها برای تماشاچی ها قابل استفاده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2196‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آقای بارنز‪ ،‬خوان و بقیه پیرمردها پشت میز نشسته بودن و درحالیکه‬
‫کامال جدی به نظر میومدن‪ ،‬داشتن چندتا کاغذ رو جا به جا میکردن‪.‬‬
‫چند نفر هم کمی سن و سالدار تر بودن هم کنارشون نشسته بودن‪.‬‬

‫اون ها هیأت منصفه بودن‪.‬‬

‫یونگی جلوشون ایستاده بود‪ .‬مثل همیشه آروم و جمع و جور به نظر‬
‫میرسید‪ .‬برای این مراسم یه کت و شلوار شیک پوشیده بود‪ .‬داشت به‬
‫یه مردی که مثل خودش کت و شلوار پوشیده بود صحبت میکرد‪.‬‬

‫"یونگی!"‬

‫جیمین داد زد و به سمتش دوید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2197‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با شنیدن اسمش‪ ،‬باال رو نگاه کرد و وقتی جیمین رو دید‪ ،‬لبخند‬
‫زد‪.‬‬

‫"شما بچه ها اینجا چیکار میکنید؟"‬

‫وقتی همشون یهویی بغلش کردن‪ ،‬خندید‪.‬‬

‫"باید سر اولین کالستون باشین‪".‬‬

‫"باید میومدیم میدیدیمت تا مطمئن بشیم حالت خوبه‪".‬‬

‫سوکجین با تاکید گفت‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬وقتی میدونم چه خبره‪ ،‬راه نداره بتونم به ریاضی توجه کنم!"‬

‫هوسوک اضافه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2198‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سالن رو از زیر نظر گذروند‪ ،‬ولی نامجون هیچ جا توی دیدش‬
‫نبود‪.‬‬

‫آهِش رو نگه داشت و خودش رو مجبور کرد تا لبخند بزنه‪.‬‬

‫"من بهترین دانشآموزهای دنیا رو دارم‪".‬‬

‫اوو ای کشید‪.‬‬

‫"تو همیشه معلم مایی یونگی‪".‬‬

‫جونگکوک با چشم های بزرگش که پر از احساس بود بهش گفت‪.‬‬

‫"مهم نیست چی بشه ما همیشه کنارتیم‪".‬‬

‫یونگی موهای پسر رو بهم زد‪.‬‬

‫"میدونم کوک‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2199‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دنگ‪ ،‬دنگ!‬

‫همه به بارنز که یه چکش چوبی رو چند بار به میز میکوبید تا جمع‬


‫رو ساکت کنه‪ ،‬نگاه کردن‪.‬‬

‫"همگی توجه کنین‪ .‬دادگاه مین یونگی رسما در حال شروع هست‪.‬‬
‫لطفا سرجاهاتون بنشینین تا بتونیم شروع کنیم‪".‬‬

‫جونگکوک و همکالسی هاش ردیفی پشت یونگی و مرد کت و‬


‫شلواری که جونگکوک فکر میکرد وکیل یونگی باشه‪ ،‬نشستن‪.‬‬

‫یه مرد دیگه از روی استیج بلند شد و وسط ایستاد‪.‬‬

‫"پرونده ی ‪ ،11032‬کادر مدرسه دربرابر مین شروع میشود‪".‬‬

‫و بعد به یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2200‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آقای مین یونگی‪ ،‬شما متهم به شکستن ماده قانون ‪ 32.08#‬تبصره‬


‫‪ B7‬در رفتار کره که در مورد رابطه داشتن با یک دانشآموز هست‬
‫متهم شدید‪ .‬چه دفاعی دارید؟"‬

‫"گناهکار نیستم عالیجناب‪".‬‬

‫"شما همچنین به شکستن قوانین مدرسه هم متهم هستید‪ ،‬دوره های‬


‫اکتشاف جنسی و شرایط اونها؛ قانون شماره ی هفت‪ ،‬شما نباید در‬
‫امالک مدرسه چنین درسی مرتبط به چنین فعالیتی رو دخیل کنید‪ .‬چه‬
‫دفاعی دارید؟"‬

‫"گناهکار نیستم عالیجناب‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2201‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قلب جونگکوک بخاطر استرس انقدر تند میزد‪ ،‬احساس بدی داشت‪.‬‬
‫این از چیزی که تصور میکرد خیلی جدی تر بود‪ .‬افسر های پلیس‬
‫کنار ایستاده بودن‪ ،‬ولی جونگکوک مطمئن نبود که اونها برای‬
‫جلوگیری از بروز خشونت اونجا بودن یا دستگیر کردن یونگی‪.‬‬

‫از اینکه یونگی زیر بار اون فشار چقدر آرومه‪ ،‬تحت تاثیر قرار گرفته‬
‫بود‪ .‬میتونست استرس و نگرانی بقیه ی همکالسی هاش رو با امواجی‬
‫که از خودشون میفرستادن حس کنه‪.‬‬

‫با خودش میگفت ای کاش نامجون هم اینجا بود‪ .‬اگر زمانی وجود‬
‫داشت که به قدرت و هوش اون پسر نیاز بود‪ ،‬امروز همون روز لعنتی‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2202‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قاضی یه بار دیگه چکش رو کوبید و ساعت روی دیوار پشتش شروع‬
‫به شمارش کرد‪ ،‬نشون میداد که سه ساعت برای جلسه ی امروز وقت‬
‫دارن‪.‬‬

‫"با جرم اول شروع میکنیم‪ ،‬رابطه داشتن با دانشآموزتون کیم‬


‫نامجون‪".‬‬

‫قاضی عینکش رو پایین آورد و اتاق رو از زیر نظر گذروند‪.‬‬

‫"کجاست؟ کیم نامجون اینجاست؟"‬

‫در یهویی باز شد و نامجون وارد شد‪.‬‬

‫"اینجا هستم عالیجناب‪".‬‬

‫با اعتماد به نفس گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2203‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سریع برگشت‪ ،‬از این که میدید پسر چطور از اون مسیر باریک‬
‫راه رفتن‪ ،‬با اعتماد به نفس پایین میاد‪ ،‬دهنش باز موند‪.‬‬

‫اون هم کت و شلوار مشکی پوشیده بود‪ ،‬موهاش تازه شسته شده و‬


‫عقب داده شده بودن‪ .‬علی رغم فضای متشنج داشت‪ ،‬پسر داشت لبخند‬
‫میزد‪.‬‬

‫"ایول نامباگ!"‬

‫هوسوک زمزمه کرد‪ ،‬از سرجاش آروم داشت انرژی میداد‪.‬‬

‫نامجون جلوی مرد پشت میز بزرگ ایستاد‪.‬‬

‫"متاسفم که دیر کردم‪ .‬توی راه داشتم کتاب میخوندم‪".‬‬

‫یه کتاب فوق قطور و سنگین با جلد چرمی رو با یه دست باال گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2204‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید برای خودم یه تفسیر سریع از علم حقوق و دادخواهی در محکمه‬


‫رو انجام میدادم‪".‬‬

‫چشمکی زد‪.‬‬

‫قاضی که به نظر میرسید از ادبیات دانشآموز جوان شوکه و متاثر شده‪،‬‬


‫براش سری تکون داد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬خوشحالم که تونستی همچین کاری بکنی‪ .‬من به آقای‬


‫لی اجازه ی صحبت میدم‪".‬‬

‫به مردی که با فاصله با یونگی و وکلیش نشسته بود‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬


‫جونگکوک میدونست اون همون مرد منفوره‪ ،‬همونطور که مدرسه‬
‫‪295‬‬
‫بهش پول داده بود تا با یونگی بحث کنه و اون رو توی زندان بندازه‪.‬‬

‫‪ 295‬نیاز‪ :‬دادستان رو میگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2205‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آقای لی مردی قد بلند‪ ،‬محترم و چشم آبی بود‪ .‬جونگکوک با یه نظر‬


‫میتونست بگه که اون هیچ پرونده ای رو به آسونی از دست نمیده و‬
‫امیدوار بود نامجون هم بتونه شونه به شونه باهاش جلو بیاد‪.‬‬

‫همونطور که آقای لی توی مرکز توجه استیج ایستاده بود‪ ،‬نفس عمیقی‬
‫کشید‪.‬‬

‫قرار بود جونگکوک استرسزاترین حالتی که توی عمرش به‬


‫احواالتش وارد میشه رو تجربه کنه‪.‬‬

‫دو ساعت و پنجاه و هفت دقیقه مونده بود تا مشخص بشه مین یونگی‬
‫گناهکاره یا بیگناه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2206‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت پنجاه و نهم‬

‫آقای لی به سمت وسط اتاق رفت‪ .‬همه به حد مرگ ساکت بودن و‬


‫چشم هاشون بهش بود‪.‬‬

‫مرد همونطور که یونگی‪ ،‬نامجون و بچه های کالس که کنار هم جمع‬


‫شده بودن رو برانداز میکرد‪ ،‬دست هاش رو از پشت سر بهم رسوند‪.‬‬

‫"حضار عزیز‪ ،‬امروز ما اینجا هستیم تا حقیقت رو بفهمیم‪".‬‬

‫درحالیکه صداش توی کل اتاق می پیچید‪ ،‬بلند گفت‪.‬‬

‫"حقیقت‪ ،‬مهم ترین ویژگی هر پرونده هست‪ .‬چیزیه که ما به همه‬


‫بچه هامون از سن کم یاد میدیم و حقیقت چیزیف که باعث میشه‬
‫بیزینس ها به خوبی پیش برن‪ .‬به هر حال ما امروز اینجا هستیم چون‬
‫متاسفانه‪ ،‬یک نفر اینجا تا االن حقیقت رو نمیگفته‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2207‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نگاهش رو پایین برد و به یونگی که متقابال بهش خیره شده بود‪ ،‬نگاه‬
‫کرد‪ .‬دلش قرص بود‪.‬‬

‫"به عنوان یک معلم‪ ،‬این مهم ترین وظیفه شماست تا زمانی که جوانان‬
‫رو آموزش میدید که ذهن بازی داشته باشن‪ ،‬با دانشآموزهاتون صادق‬
‫باشید‪".‬‬

‫گفت‪ ،‬با نامجون که داشت با نگاه جسور همیشگیش بهش نگاه میکرد‪،‬‬
‫رو به رو شد‪.‬‬

‫"به عنوان نشون دادن این باور‪ ،‬از متهم میخوام اظهاراتش رو برای‬
‫شروع ارائه بده‪".‬‬

‫همونطور که به سمت میزش میرفت‪ ،‬به نامجون چشمک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2208‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مردی که فقط به خوبی شروع اظهاراتشه‪".‬‬

‫آقای لی طوری زمزمه کرد‪ ،‬تا فقط دانشآموز بتونه بشنوه‪.‬‬

‫"ممکنه با ورود با شکوه و چهارتا حرف قلمبه سلمبهت قاضی رو برده‬


‫باشی ولی فقط یه بچه ای‪ .‬من توی پنج سال وکالت‪ ،‬صد و هفت‬
‫پرونده زیر دستم بوده و هیچکدوم رو نباختم‪".‬‬

‫"پس امروز خودت رو برای اولین شکستت آماده کن‪".‬‬

‫نامجون بهش پوزخند زد و یکی از چال های لپش رو نشون داد‪.‬‬

‫"چون کتاب تو رو خوندم احمق‪".‬‬

‫همونطور که مرد رو از سر راهش کنار میزد‪ ،‬اجازه داد تا کتاب روی‬


‫دست های وکیل شوکه شده بیوفته‪.‬‬

‫"و قشنگ بلدم چطور پوزت رو به خاک بمالم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2209‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بدون هیچ عجله ای گام برداشت‪ ،‬توی اسپات الیت سفید ایستاد‬
‫و همه نگاهاشون رو بهش دادن‪.‬‬

‫درحالیکه نیاز داشت تا تمرکز کنه‪ ،‬سعی کرد تا به یونگی نگاه نکنه‪.‬‬
‫دیدن صورت دوستپسرش فقط باعث میشد مغزش اتصالی بده‪.‬‬

‫با جمعیت رو به رو شد و وقتی همکالسی هاش رو پشت سرش دید‪،‬‬


‫لبخندی زد‪.‬‬

‫"عالی جناب‪ ،‬هیات منصفه‪ ،‬ناظرین و کادر مدرسه‪ ،‬همیشه میگن بلند‬
‫شدن پرقدرتتر از زمین خوردنه‪".‬‬

‫نامجون درحالیکه صداش پر از اعتماد به نفس بود‪ ،‬بلند گفت‪.‬‬

‫"امروز شما با متهم کردن بزرگ ترین انسانی که من تا به حال شناختم‪،‬‬


‫به دو اتهام توهین آمیز‪ ،‬باعث به زمین زدن جون هفت نفر شدید‪ .‬من‬
‫تمام زندگیم برای رسیدن به جایی که قبل از روز دوشنبه‪ ،‬زمانی که‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2210‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مین یونگی رو دفتر آقای بارنز خواستن‪ ،‬زحمت کشیدم‪ .‬من جزء‬
‫دانشآموزهای برتر بودم‪ .‬کاپیتان تیم بسکتبال بودم‪ .‬قرار بود شاگرد‬
‫ممتازی باشم که سخنرانی آخرسال رو انجام میده‪ .‬و بعد‪ ،‬همهش ازم‬
‫گرفته شد‪ ،‬چون یک نفر نمیخواسته حقیقت رو بگه‪ .‬حقیقت این هست‬
‫که ویدیویی که خدمتتون دادن اشتباه‪ ،‬ادیت شده و واضحا از روی‬
‫کینه بوده تا به من و معلم سالمتم بی احترامی بشه‪".‬‬

‫دهن جونگکوک بخاطر چند نکته ای که نامجون توی سخنرانیش‬


‫گفته بود‪ ،‬باز مونده بود‪.‬‬

‫اون پسر آلفا رو بدون پیرهن دیده بود‪ .‬نیپل های پیرسینگ زدش رو‬
‫دیده بود‪ .‬سخت ترین مسابقه بسکتبال دادنش رو دیده بود‪ .‬توی لباس‬
‫کامال دخترونه دیده بودش‪ .‬بسته شده و تخت سلطه یونگی دیده بودش‪.‬‬
‫نمایش کامل چال هاش با لبخندش رو دیده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2211‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی نامجون این طوری؟‬

‫این‬

‫هات ترین‬

‫صحنه ی‬

‫عمرش بود‪.‬‬

‫جونگکوک انقدر مبهوت بدن پسر بود که مغزش رو از یاد برده بود‪.‬‬
‫تازه با فکر به نامجون سکسی توی کت و شلوار که برای یه اتاق پر‬
‫از آدم حرفه ای که همشون سی سالی ازش بزرگ تر بودن‪ ،‬سخنرانی‬
‫میکرد و کامال با کلمات و دانشش خوردشون میکرد‪ ،‬پنجاه تا کینک‬
‫‪296‬‬
‫دیگه هم پیدا کرده بود‪.‬‬

‫‪ 296‬نیاز‪ :‬این بچه درست بشو نیس‪....‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2212‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آی کیو ‪148‬؟ بیشتر انگار ‪ 148‬فانتزی جدید برای جق زدن داشت‪.‬‬

‫در کنار اون‪ ،‬سوکجین داشن ناخن هاش رو میجوید و پاهاش رو روی‬
‫هم انداخته بود و هوسوک‪ ،‬با چشم های گرد بهش زل زده بود و محو‬
‫نامجون هم شده بود‪.‬‬

‫نامجون ادامه داد‪ ،‬با وجود تمام نگااه هایی که روش بود خونسردیش‬
‫رو حفظ کرده بود‪.‬‬

‫"اون ویدیو‪ ،‬دلیلی هست که ما امروز اینجاییم‪ .‬اون ویدیو توسط کسی‬
‫ایجاد شده که فقط برای صدمه زدن وجود داره‪ .‬کسی که فکر میکنه‬
‫با درآوردن اشک بقیه میتونه بِبَره‪ .‬تئودور روسِلوت میگه؛ عدالت فقط‬
‫بی طرفی بین درست و غلط نیست‪ ،‬بلکه فهمیدن حقیقت و زنده نگه‬
‫داشتنش هر جایی که جلوی اشتباه پیدا شده هست‪".‬‬

‫نامجون رو به سمت هیات منصفه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2213‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"امروز من اینجام تا از حق رو دربرابر باطل دفاع کنم‪ .‬قسم میخورم‬


‫که نظرات شما رو استفاده کنم تا متهم رو از تمام اتهامات تبرئه کنید‪.‬‬
‫من و دوستان صمیمیم‪ ،‬سوگندنامه رو صادقانه امضا میکنیم تا بیگناهی‬
‫بهترین‪ ،‬درخشان ترین و صادق ترین و بزرگ ترین معلمی که‬
‫خوشبختانه این مدرسه داشته‪ ،‬یعنی مین یونگی رو ثابت کنیم‪.‬‬

‫در واقع‪ ،‬من بهتون قول میدم تمام چیزهایی که قرار هست بشنوید به‬
‫سه ساعت نمیرسه‪ ،‬چون مسلما میدونم که چیزی که بهش اثبات در‬
‫برابر معلم من میگن‪ ،‬تقلبی ترین‪ ،‬ساختگی ترین و تخیلی ترین ضرری‬
‫هست که تا حاال جعل شده‪".‬‬

‫جونگکوک به دوستش خیره شده بود‪ ،‬وقتی نامجون عقب کشید و‬


‫اظهارات آغازینش رو تموم کرده بود‪ ،‬یه زمزمه ی آروم از دهنش‬
‫بیرون اومد‪ .‬به یونگی که سرش رو پایین انداخته بود تا اون رو مخفی‬
‫کنه‪ ،‬نگاهی انداخت‪ .‬جونگکوک تونست لبخند بی جون روی لب و‬
‫اشک حلقه زده توی چشم های معلمش رو ببینه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2214‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این ساب کوچولوی خوشگل منه‪".‬‬

‫یونگی همینطوری زمزمه کرد‪ .‬از درون به حرف های دوستپسرش‬


‫افتخار میکرد‪.‬‬

‫قاضی سری تکون داد‪ ،‬با چیزهایی که شنیده بود تحت تاثیر قرار گرفته‬
‫بود‪.‬‬

‫"آقای کیم‪ ،‬صحبت تاثیرگذاری بود‪ .‬حاال از آقای لی میخوام مدرک‬


‫رو ارائه بدن تا مسئله علنی بشه‪".‬‬

‫نامجون نشست و وقتی تصویرشون روی پرژکتوری که روی صفحه‬


‫سفیدی افتاده بود تا ویدیو پلی بشه‪ ،‬دلش هری ریخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2215‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی هم استرس گرفت و وقتی ویدیو شروع شد‪ ،‬همه از اینکه ویدیو‬
‫‪297‬‬
‫یکم ادیت شده بود تا لختیشون رو بپوشونه‪ ،‬خیالشون راحت شد‪.‬‬

‫ولی تصویر هنوز به شکل واضحی نشون میداد که نامجون و یونگی‬


‫بیرون از محیط مدرسه داشتن هم رو به فاک میدادن‪.‬‬

‫خوشبختانه فقط ده ثانیه ازش ویدیو رو پخش و بعد خاموشش کردن‪.‬‬


‫پیام همین مقدار از ویدیوی لعنتی هم واضح بود‪.‬‬

‫هیچ شک و شبهه ای توش نبود‪.‬‬

‫نامجون خودش رو مجبور میکرد تا سرخ و سفید نشه و جدی بمونه‪.‬‬


‫اشتباه کرد که به هیات منصفه نگاه کرد و تکون دادن سرهاشون به‬
‫چپ و راست و گرفتن نگاهشون از ویدیو رو دید‪.‬‬

‫‪ 297‬عاطفه‪ :‬اینم کار کوکی بوده احتماال‪ .‬دستت طال پسرم‪.‬‬


‫نیاز‪ :‬نه این ربطی به کوک نداشته‪ ،‬خود عامل به جلسه بررسی این کارو کردن تا تصویر قابل نمایش توی‬
‫مدرسه باشه‪ .‬مدل پورن های ژاپنی سانسور شده البد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2216‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آقای لی ایستاد و به سمت میز یونگی رفت‪.‬‬

‫"آقای مین توی ویدیوی دریافتی مدیر بارنز‪ ،‬اون شما نبودین؟"‬

‫یونگی به جلو خم شد و دوباره توی میکروفون گفت‪.‬‬

‫"بله‪ ،‬من بودم‪".‬‬

‫"و اون شما نبودین آقای کیم؟"‬

‫لی گفت‪ ،‬با یه ماژیک به نامجون اشاره کرد‪.‬‬

‫"بله من بودم‪".‬‬

‫نامجون به سردی گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2217‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عالی جناب‪"،‬‬

‫آقای لی رو به قاضی شد‪ ،‬دست هاش رو باال گرفت که انگار که‬


‫حرفی برای گفتن نداشت‪.‬‬

‫"من پرونده رو تسلیم میکنم‪ .‬منظورم اینه که باید اعتراف کرد که این‬
‫واضح ترین مدرک توی تمام تاریخه‪ .‬این یه ویدیوی واضح از یه‬
‫معلمه‪ ،‬که معذرت میخوام این کلمه رو به زبون میارم اما‪ ،‬داره‬
‫دانشآموزش رو به فاک میده و هر دو طرف اعتراف میکنن که‬
‫خودشون توی ویدیو هستن!"‬

‫هوسوک کج شد و توی گوش سوکجین زمزمه کرد‪.‬‬

‫"اون ماشین بیشتر از یونگی به فاکش داده‪ ،‬ولی اوکی‪".‬‬

‫سوکجین سقلمه ای به پهلوش زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2218‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیاید بیشتر از این وقتمون رو با باز و بسته کردن این پرونده هدر‬
‫ندیم‪".‬‬

‫لی ادامه داد‪.‬‬

‫"آقای مین گناهکاره و باید بخاطر این تخلف زندانی بشه!"‬

‫"اعتراض دارم!"‬

‫نامجون داد زد و سریع سر پا شد‪.‬‬

‫"عالی جناب‪ ،‬میتونم از جونگکوک بخوام تا بلند شه؟"‬

‫قاضی آهی کشید‪.‬‬

‫"بهتره چیز خوبی باشه آقای کیم‪ .‬االن به نفع شما و معلم سابقتون‬
‫نیست و این رو صادقانه میگم چون سرسختیتون رو تحسین میکنم‪.‬‬
‫فرصت کمی دارید تا سعیتون رو بکنید و از این مخمصه نجات پیدا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2219‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کنید‪ .‬واقعا میخواید با صدا زدن همکالسیتون به جایگاه ازش استفاده‬


‫کنید؟ این آخرین فرصتتونه‪".‬‬

‫قاضی هشدار داد‪.‬‬

‫نامجون سری تکون داد‪.‬‬

‫"بله عالی جناب‪".‬‬

‫قاضی دوباره چکشش رو کوبید‪.‬‬

‫"خیلی خب آقای جئون‪ ،‬لطفا به جایگاه بیاید‪".‬‬

‫قلب جونگکوک توی دهنش پرید‪ ،‬ولی روی پاهای لرزونش بلند شد‬
‫و همونطور که راه افتاد‪ ،‬مواظب بود سکندری نخوره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2220‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آقای لی نیشخندی زد‪ ،‬انگار پسر ترسیده رو تهدیدی به حساب‬


‫نمیآورد‪.‬‬

‫ولی آخه چی حالیش بود‪ ،‬جونگکوک دیگه پسر بی عرضه و خجالتی‬


‫نبود که نتونه یه نمایش رو اداره کنه‪.‬‬

‫برای این لحظه آماده شده بود‪.‬‬

‫نامجون نگاه نمایشی ای بهش اندخت و لبخندی به شریک جرمش زد‪.‬‬

‫جونگکوک نمیتونست برای جواب لبخندش ریسک کنه‪ ،‬ولی‬


‫مصممتر شد‪ .‬ادیت کوچیکش روی ویدیو یا باعث میشد نجات پیدا‬
‫کنن یا به فنا برن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2221‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عالی جناب‪ ،‬اگر یک بار دیگه ویدیو رو پلی کنید ولی تا انتها ادامهش‬
‫بدین‪ ،‬قطعا میبینید که این ویدیو قطع به یقین دستکاری شده تا جور‬
‫دیگه ای به نظر برسه‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"داره چه غلطی میکنه؟"‬

‫سوکجین درحالیکه به نوبت انگشت هاش رو با استرس میجوید‪ ،‬زیر‬


‫لب گفت‪.‬‬

‫"همه میدونن آخر ویدیو جون از یونگی میخواد باهاش قرار بذاره‪،‬‬
‫چجوری قراره این کمکشون کنه؟"‬

‫"اصال نمیفهمم به چه زبونی داره حرف میزنه‪".‬‬

‫هوسوک در جوابش زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2222‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من بهشون ایمان دارم‪".‬‬

‫جیمین دلشون رو قرص کرد‪.‬‬

‫"نمیدونم چه نقشه ای دارن ولی بهشون ایمان دارم!"‬

‫یونگی همونطور که بساط ویدیو دوباره برپا شد و دوباره از اول پخش‬


‫شد‪ ،‬بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"بله بیبی؟"‬

‫یونگی توی ویدیو میخواست با نامجون روی تخت بخوابه‪.‬‬

‫"مین یونگی‪ ...‬عوضی‪ ...‬منحرف‪ ...‬باهام قرار میذاری؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2223‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بقیه بهم نگاه گیج و مبهمی انداختن و سرشون رو به چپ و راست‬


‫تکون دادن‪ .‬این با عقل جور در نمیومد‪ ،‬این اصال کمک نمیکرد تا‬
‫ثابت کنه یونگی و نامجون قانونی رو نشکستن‪.‬‬

‫ولی بعدش‬

‫ویدیو تموم نشد‪.‬‬

‫یعنی جوری که آگوست دستور داده بود تموم نشد‪.‬‬

‫جوری بود که جونگکوک توی دفتر یونگی ادیتش کرده بود‪.‬‬

‫صفحه یهو عوض شد‪ .‬یونگی کامال شوکه شده بود که صورت یه زن‬
‫که اخم کرده بود‪ ،‬روی صفحه باال اومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2224‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بخاطر همین باید گولشون بزنم‪".‬‬

‫زن زیر لب گفت‪ ،‬جوری که انگار دوربین رو نمیدید‪.‬‬

‫"این رو دوشنبه برای بارنز میذارم و بعد اون معلم چندش اخراج میشه‬
‫و باید بساط کالس چندشترش رو جمع کنه و نامجون یک بار دیگه‬
‫مال من میشه‪".‬‬

‫جونگکوک با استرس به قاضی نگاهی انداخت‪ .‬داشت واکنشش به‬


‫ادیت رو میسنجید‪.‬‬

‫مرد مسنتر داشت با اخم به ویدیو نگاه میکرد‪ ،‬انگار میخواست تکهها‬
‫رو کنار هم بچینه‪.‬‬

‫بعد ویدیو واقعا تموم شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2225‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عالی جناب‪ ،‬همونطور که به واضح مشاهده میکنید‪ ،‬تمام ویدیو ادیت‬


‫شده‪"،‬‬

‫نامجون توضیح داد‪.‬‬

‫"من زنی که توی ویدیو هست رو میشناسم و امروز به عنوان شاهد‬


‫اون رو آوردم‪".‬‬

‫"صبر کنید ببینم‪".‬‬

‫لی سریع سر پا شد‪.‬‬

‫"این خارج از بحثه‪ ،‬این قرار بود که پرونده باز و بسته باشه! االن چه‬
‫‪298‬‬
‫اتفاق کوفتی ای داره میوفته؟!"‬

‫"آقای لی اگر دوباره از همچین ادبیاتی جلوی من استفاده کنید‪ ،‬دیگه‬


‫نمتیونید شغلتون رو داشته باشید‪".‬‬

‫‪ 298‬عاطفه‪ :‬داره میره توت بیبی‪ ،‬لوب برن‪/:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2226‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قاضی بعد روش رو به سمت نامجون برگردوند‪.‬‬

‫"فرصتتون حاال یکم بیشتر شد آقای کیم‪ .‬اون زن رو بیارید‪".‬‬

‫نامجون نمیتونست جلوی پوزخندش از موفقیت رو بگیره‪ .‬چشمش به‬


‫لی که داشت دود از کلش بلند میشد افتاد و نمیتونست خودش نگه‬
‫داره و یه چشمک بزرگ به مرد نزنه‪.‬‬

‫"همکالسیم جونگکوک اینجاست و ورژن کامل و ادیت نشده ی‬


‫ویدیو رو داره‪".‬‬

‫به سمت پسر جوون تر سری تکون داد و جونگکوک سریع دست‬
‫توی جیبش کرد و یه فلش کوچیک رو درآورد‪.‬‬

‫بالفاصله اون رو به مسئول های تجهیزات تحویل داد که شونه ای باال‬


‫انداختن ولی اون رو به دستگاه وصل کردن داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2227‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه ویدیوی جدید باال اومد و قاضی سری تکون داد تا پلی بشه‪.‬‬

‫یونگی سعی کرد تا سورپرایز نشه‪ ،‬ولی قطعا شده بود‪.‬‬

‫نصف ویدیو همون بود‪ ،‬ولی نصف دیگهش کامال فرق داشت‪.‬‬

‫از نظر اینکه هنوز اونها‪ ،‬یعنی یونگی و نامجون در همون پوزیشن‬
‫بودن چیزی فرق نکرده بود‪ ،‬ولی بک گراندش دیگه اتاق خواب یونگی‬
‫نبود‪.‬‬

‫کالس مدرسه بود‪.‬‬

‫انقدر عالی ادیت شده بود که همه چیز رو هم به تصویر کشیده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2228‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صدا کم کم تغییر کرد و انگار داشت توی فضای سنگپوش به جای‬


‫زمین فرش شده‪ ،‬اکو میشد‪ .‬سایه هاشون خیلی تمیز درآورده شده بود‬
‫و با فعالیت دو نفر توی ویدیو تکون میخورد‪.‬‬

‫وقتی اون کاپل به میز خوردن‪ ،‬صدای بدی اومد و تکون خورد‪.‬‬

‫از ویدیو اصلی هم واقعی تر بود‪.‬‬

‫دهن جیمین‪ ،‬سوکجین و هوسوک باز مونده بود و کامال با عوض شدن‬
‫داستان برق از سرشون پریده بود‪.‬‬

‫ویدیو همونطور که ویدیو اصلی تموم شد‪ ،‬به پایان رسید‪ ،‬یعنی نامجون‬
‫از یونگی درخواست قرار گذاشتن کرد و جوابی برای سوالش نگرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2229‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این ویدیوی واقعی هستش‪".‬‬

‫نامجون اعالم کرد‪.‬‬

‫"همونطور که میبینید‪ ،‬من و آقای مین هیچ قانون مرتبط به مدرسه یا‬
‫کالسی رو نشکوندیم‪ ،‬همچنین تمام کارهای جنسی توی محیط مدرسه‬
‫انجام شده‪".‬‬

‫جونگکوک به هیات منصفه نگاه کرد و وقتی دید دارن برای هم‬
‫چیزهایی زمزمه میکنن و سر تکون میدن‪ ،‬نتونست جلوی لبخندش رو‬
‫بگیره‪.‬‬

‫نقشش داشت جواب میداد‪.‬‬

‫"حاال‪ ،‬اگر بتونم خانمی که توی ویدیوی ادیت شده بود رو احضار‬
‫کنم‪".‬‬

‫نامجون ادامه داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2230‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میتونه هویتش رو تایید کنه و قبول کنه که ویدیوی اصلی رو ادیت‬


‫کرده تا رسوایی به بار بیاره‪".‬‬

‫قاضی سری تکون داد‪.‬‬

‫"لطفا همین کار رو بکنید آقای کیم‪ .‬هرچی میگذره‪ ،‬فرصتتون بیشتر‬
‫میشه‪".‬‬

‫"اعتراض دارم!"‬

‫آقای لی داد زد و دوباره از جاش پرید‪.‬‬

‫"در چه زمینه ای؟"‬

‫قاضی ازش پرسید‪.‬‬

‫لی لکنت گرفته بود‪ ،‬داشت عرق میریخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2231‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"در زمینه ی‪ ...‬ی‪ ...‬اینکه به من نگفته بودن ویدیو ادیت شدهست و‬


‫این عادالنه نیست‪".‬‬

‫خیلی ضایع حرفش رو تموم کرد‪.‬‬

‫"رد میشه‪".‬‬

‫قاضی به نامجون نگاه کرد‪ ،‬انگشت هاش رو روی میز توی هم قفل‬
‫کرده بود‪.‬‬

‫"لطفا ادامه بدید آقای کیم‪".‬‬

‫نامجون چرخید و بلند صدا زد‪.‬‬

‫"سارا جونز میتونن به جایگاه بیان؟"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2232‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت شصتم‬

‫"نامجون‪ ،‬میتونم از گوشیت استفاده کنم؟"‬

‫جونگکوک یهویی پرسید‪.‬‬

‫نامجون مطمئن نبود چرا جونگکوک از گوشی خودش استفاده‬


‫نمیکنه‪ ،‬ولی سری تکون داد‪.‬‬

‫"باال داره شارژ میشه‪".‬‬

‫بدون هیچ حرفی جونگکوک به سرعت از پله ها باال رفت‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"نامجون؟"‬

‫زن درحالیکه نفسش گرفته بود‪ ،‬با اولین زنگ جواب داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2233‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه نه ببخشید‪ ،‬من دوستشم‪ ،‬اسمم جونگکوکه‪".‬‬

‫جونگکوک به در نگاهی انداخت‪ .‬مطمئن شد که در بستس و کسی‬


‫صداش رو نمیشنوه‪.‬‬

‫"اوه‪ .‬آها‪ ،‬هی؟"‬

‫زن گیج شده بود‪.‬‬

‫"چرا گوشی نامجون دستته؟"‬

‫"فقط از همین طریق میتونستم شمارت رو گیر بیارم‪".‬‬

‫جونگکوک اعتراف کرد‪.‬‬

‫"تو اکسش سارایی‪ ،‬مگه نه؟ ببین نمیتونم جزئیات رو برات بگم‪ ،‬ولی‬
‫به کمکت نیاز دارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2234‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آها‪ ،‬چرا؟ چی شده؟ نامجون خوبه؟"‬

‫دختر انگار نگران بود‪.‬‬

‫"اون‪ ...‬گوش کن‪ ،‬اون به کمک نیاز داره و من میتونم این کار رو‬
‫براش بکنم‪ ،‬ولی کمک تو رو هم میخوام‪ .‬کمک میکنی؟"‬

‫جونگکوک درحالیکه گوشی رو محکم به گوشش چسبونده بود‪،‬‬


‫زمزمه کرد‪.‬‬

‫"من برای نامجون هر کاری میکنم‪".‬‬

‫سارا فورا جواب داد‪.‬‬

‫هرکاری به جز اینکه بهش وفادار باشی‪...‬‬

‫جونگکوک نمیتونست بهش فکر نکنه‪ .‬ولی جرات نداشت اون جمله‬
‫رو بلند بگه‪ .‬نمیخواست دختر رو از خودش برونه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2235‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عالیه‪ .‬امروز میام خونهت‪".‬‬

‫جونگکوک درحالی که به ساعتش نگاه میکرد‪ ،‬گفت‪ .‬قرار بود‬


‫کارش مثل به فاک دادن یه سوراخ فوق تنگ سخت باشه‪.‬‬

‫"امشب؟"‬

‫سارا انگار سورپرایز شده بود‪.‬‬

‫"خیلی یهو خبر دادی‪ .‬من برنامه دارم‪".‬‬

‫"میخوای کمکش کنی یا نه؟"‬

‫جونگکوک با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"خیر سرت بخاطر شکوندن قلبش بهش بدهکاری‪".‬‬

‫سکوت برقرار شد و جونگکوک یهویی دوباره احساس خجالت و‬


‫گندی پیدا کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2236‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حق با توئه‪ .‬از دست دادن نامجون بزرگ ترین اشتباه زندگیم بود‪.‬‬
‫همین االن بیا اینجا‪ .‬هر کاری از دستم بربیاد برای کمک بهش میکنم‪".‬‬

‫جونگکوک لبخند زد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬آدرست؟"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگکوک گوشی رو قطع کرد‪ .‬توی قسمت تماس ها رفت و‬


‫تماسی رو که تازه امروز گرفته بود‪ ،‬پاک کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگکوک با کارهایی که بقیه قرار بود انجام بدن موافق نبود‪ ، ،‬و‬
‫نمیخواست مثل بقیه عقب بایسته و تماشا کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2237‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کار مهمی برای انجام دادن داشت‪.‬‬

‫بعد از اینکه ماشین راه افتاد‪ ،‬جونگکوک از در پشتی بیرون رفت و‬


‫با عجله به سمت پیاده رو به راه افتاد‪.‬‬

‫اون یه نقشه داشت و اگر جواب میداد‪ ،‬نامجون و یونگی میتونستن‬


‫بعدش به خوبی و خوشی زندگی کنن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫دینگ دونگ!‬

‫جونگکوک نفس نفس میزد‪ ،‬روی زانوهاش خم شده و نفس کم‬


‫آورده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2238‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫لحظه ای بعد در باز شد و دختر بهش نگاه میکرد‪.‬‬

‫"میخواستم بپرسم چجوری انقدر سریع رسیدی که فکر کنم جوابم رو‬
‫گرفتم‪".‬‬

‫عقب رفت و اجازه داد پسر وارد فضای مطبوع خوابگاه بشه‪.‬‬

‫"آب؟"‬

‫سارا به سمت آشپزخونه راهنماییش کرد‪.‬‬

‫جونگکوک سری تکون داد‪ ،‬یه بار دیگه احساس خجالت میکرد‪.‬‬

‫کوک بایسکشوال بود ولی به دالیلی از دخترها بیشتر از پسرها‬


‫میترسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2239‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سارا یه لیوان دستش داد و با هم سر میز نشستن‪.‬‬

‫جونگکوک نصف لیوان آب رو پایین فرستاد و بعد‪ ،‬به کارش رسید‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬بخاطر دالیل قانونی نمیتونم در جریان تمام ماجرا بذارمت‪ ،‬پس‬
‫لطفا سوالی نپرس‪".‬‬

‫اصرار کرد‪.‬‬

‫سارا سری تکون داد‪.‬‬

‫"اوکی ولی یه چیزی رو بهم بگو‪".‬‬

‫جونگکوک سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"حالش خوبه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2240‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬منظورم اینه که از نظر جسمی خوبه‪ .‬توی بیمارستان یا همچین‬


‫جایی نیست‪".‬‬

‫سارا آهی از سر آسودگی کشید‪.‬‬

‫"اوکی چجوری میتونم کمک کنم؟"‬

‫جونگکوک گوشیش رو بیرون کشید‪.‬‬

‫"فقط باید اجازه بدی در حال گفتن چند تا جمله ازت فیلم بگیرم‪".‬‬

‫دختر پلکی زد‪.‬‬

‫"چی؟ همین؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2241‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪299‬‬
‫جونگکوک سری تکون داد‪.‬‬

‫سارا به وضوح میخواست اطالعات بیشتری ازش بگیره‪ ،‬ولی به جاش‬


‫آهی کشید و از جاش بلند شد‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬کجا این کار رو بکنیم؟"‬

‫"اتاقت بهترین جاست‪".‬‬

‫پسر به دنبال میزبانش از پله ها باال رفت تا به اتاق دختر برن و سعی‬
‫کرد به اینکه چجوری باید با یه دختر دانشگاهی تو یه اتاق تنها باشه‬
‫فکر نکنه‪.‬‬

‫سارا جلوی میزش ایستاد و موهاش رو کنار داد‪.‬‬

‫‪ 299‬عاطفه‪ :‬اعتقاد دارم مغز این بچه رو باید بوسید گذاشت توی موزه‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2242‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوب به نظر میام؟"‬

‫کوک سری تکون داد و گوشیش رو به دست دختر داد‪.‬‬

‫"هر وقت آماده بودی‪ ،‬ضبط رو بزن و این رو بگو‪ .‬یه جوری وانمود‬
‫کن انگار نمیدونی دوربین هنوز داره فیلم میگیره‪".‬‬

‫"این برای چیه؟ این چجوری کمکش میکنه؟"‬

‫سارا درحاالیکه به کوک نگاه میکرد که دفترش رو برداشته و چند‬


‫خطی رو سریع مینویسه‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫جونگکوک فقط یه برگه رو براش نگه داشت تا بخونه و جوابی نداد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2243‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سارا آهی کشید ولی با احساس وظیفه‪ ،‬چند بار اون چند خط رو خوند‬
‫و بعد گوشی رو برداشت و دکمه ضبط رو زد‪.‬‬

‫"بخاطر همین باید اذیتشون کنم‪".‬‬

‫سارا زیر لب گفت‪ ،‬جوری که انگار دوربین رو نمیدید‪.‬‬

‫"این رو دوشنبه برای بارنز میذارم و بعد اون معلم چندش اخراج میشه‬
‫و باید بساط کالس چندش ترش رو جمع کنه و نامجون یک بار دیگه‬
‫مال من میشه‪".‬‬

‫جونگکوک بعد از اینکه کارش تموم شد فیلم رو چک کرد‪.‬‬

‫"خوبه ولی بیشتر زمزمه کن‪ ،‬انگار داری به خودت میگی‪ .‬و اولش‬
‫بیشتر دوربین رو تکون بده‪ .‬اینجوری راحت تر میشه ادیتش کرد‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2244‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سارا دوباره و دوباره انجامش داد‪ ،‬کم کم بازی کردنش بهتر شده بود‪،‬‬
‫تا اینکه جونگکوک باالخره از نتیجه رضایت پیدا کرد‪.‬‬

‫قبل از اینکه گوشی رو توی جیبش بفرسته‪ ،‬ساعت رو چک کرد‪.‬‬

‫باید با دو به سمت مدرسه میرفت‪ ،‬ولی االن انرژی اضطرابش بیشتر از‬
‫اون بود‪ .‬میتونست یونگی و نامجون رو نجات بده‪.‬‬

‫"همش همین؟"‬

‫سارا همونطور که جونگکوک سریع از پله ها پایین میرفت‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫"آمم‪ ،‬یه چیز دیگه‪".‬‬

‫پسر روش رو به سمت باال گرفت و گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2245‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"قراره برای چیزی که ادیت میکنم‪ ،‬شهادت بدی پس سه شنبه لباس‬


‫رسمی بپوش‪".‬‬

‫"صبر کن‪ ،‬چی؟ شهادت؟"‬

‫انگار دختر شوکه شده بود‪.‬‬

‫"نامجون چه غلطی کرده؟!"‬

‫"اون و معلمش بگی نگی کارهای غیر قانونی کردن‪".‬‬

‫جونگکوک شونه ای باال انداخت‪ ،‬میدونست باید یکم اون رو در‬


‫جریان بذاره تا از کمک بهشون راضی باشه‪.‬‬

‫"معلمش؟"‬

‫سارا اخم کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2246‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همون عوضی منحرف رو میگی که نامجون همیشه درموردش غر‬


‫میزد‪ ،‬مگه نه؟ منظورم اینه که نامجون استریت ترین و محکم ترین‬
‫مرد هتروسکشوالیه که تا حاال دیدم!"‬

‫جونگکوک نمیتونست جلوی خندینش رو بگیره‪.‬‬

‫"چیه؟"‬

‫سارا با دست های به سینه زده بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫کوک پوزخندی زد و در رو باز کرد‪.‬‬

‫"سارا جونر‪ ،‬کیم نامجون گی ترین مردیه که من توی زندگی لعنتیم‬


‫دیدم!"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2247‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک اطراف ساختمون رو بررسی کرد و اون سه نفر‪ 300‬رو در‬


‫حال سوار ماشین شدن دید‪.‬‬

‫قلبش داشت میکوبید‪ ،‬چون تا اونجا دویده بود‪.‬‬

‫تا وقتی که دور شدن ماشین رو ببینه‪ ،‬منتظر موند‪ .‬نمیدونست یونگی‬
‫برگشته بود یا نه‪.‬‬

‫مخفیانه به داخل ساختمون رفت و سریع از راهرو رد شد‪.‬‬

‫یواشکی وارد دفتر مدیر شد و با دیدن یادداشتی که روی دوربین بود‪،‬‬


‫اخم کرد‪.‬‬

‫اون رو مچاله کرد و توی جیبش چپوند و بعد به دستگاه نگاهی انداخت‪.‬‬

‫‪ 300‬آگوست‪ ،‬نامجون و تهیونگ‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2248‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به خودش اجازه ی فکر کردن به نقشهش رو نداد‪ .‬کارش ریسکی بود‪،‬‬
‫ولی اگر جواب میداد‪ ،‬میتونست یونگی رو از ملحق شدن به پدرش‬
‫نجات بده‪.‬‬

‫جونگکوک دوربین رو دزدید‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫تا ساعت پنج صبح روز بعدش بیدار بود و ویدیو رو ادیت میکرد‪.‬‬

‫کلیپ رو به آخرش اضافه کرد و تقریبا میلیون ها بار تماشاش کرد‬


‫تا مطمئن بشه جعلی به نظر نمیاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2249‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫باید انقدری خوب میبود که یه اتاق پر از آدم های حرفهای رو گول‬


‫بزنه و اگر اونها میفهمیدن فیلم فیکه‪ ،‬یونگی مطمئنن به زندان میرفت‬
‫و نامجون اخراج میشد‪.‬‬

‫دیگه از دردسری که خودش به جون میخرید نگم‪.‬‬

‫وقتی که مطمئن شد فیلم باالخره اونقدری مناسب هست تا به چشم یه‬


‫قاضی بیاد‪ ،‬اون رو روی یه فلش ریخت‪.‬‬

‫فلش رو توی جیبش گذاشت‪ ،‬خمیازه ای کشید و ساعت رو چک‬


‫کرد‪.‬‬

‫‪5:19‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2250‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خوشبختانه بارنز حداقل تا ساعت شش مدرسه نمیومد و این به‬


‫جونگکوک فرصت گذاشتن دوربین رو میداد‪.‬‬

‫دستگاه رو برداشت و به سمت بیرون دوید‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"نامجون‪ ،‬صبر کن‪".‬‬

‫جونگکوک در حالی که از روی تشک تخت بیرون میخزید‪ ،‬زمزمه‬


‫کرد‪.‬‬

‫نامجون پلکی زد‪ ،‬توی زیر زمین هوسوک ایستاده بود‪ .‬از دستشویی‬
‫بیرون میومد‪ ،‬هنوز هم خواب توی سرش بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2251‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید یه چیزی رو بهت نشون بدم‪".‬‬

‫جونگکوک دستش رو گرفت و پسر رو به اتاق هوسوک برد‪ .‬لپتاپ‬


‫پسر رو روشن کرد‪.‬‬

‫فلش رو بیرون آورد و بعد دید که نامجون گیج بهش نگاه میکنه‪.‬‬

‫فلش رو به پورت وصل کرد و به محض لود شدنش‪ ،‬پلی رو زد و‬


‫گذاشت ویدیو خودش توضیح بده‪.‬‬

‫حالت نامجون از خسته و گیج به شوکه و متفکر تغییر کرد‪.‬‬

‫ویدیو تموم شد و جونگکوک منتظر به پسر بزرگ تر نگاه کرد‪.‬‬


‫ناگهان ترسیده بود که نکنه جایی اشتباهی کرده باشه که نامجون ازش‬
‫بخاطر تحریک آگوست دی عصبانی بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2252‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی نامجون پلکی زد‪.‬‬

‫"شت کوک‪ ،‬تو درستش کردی؟"‬

‫جونگکوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"من همیشه کارم تو ادیت کردن خوب بوده و چند تا کالس هم رفتم‪.‬‬
‫حتی وقتی راهنمایی بودم یه کمپ تابستونی ادیت با کامپیوتر رفتم‪".‬‬

‫"خیلی واقعی به نظر میاد‪".‬‬

‫نامجون جلوتر رفت و دوباره پلیش کرد‪.‬‬

‫جونگکوک به خودش بالید و به نامجون در حال تماشای ویدیو نگاه‬


‫کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2253‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سارا‪ ...‬خودش خواست انجامش بده؟"‬

‫پسر آلفا پرسید‪.‬‬

‫"من ازش خواستم و اون موافقت کرد‪ .‬چیزی نمیدونه‪ ،‬جز اینکه به تو‬
‫و یونگی کمک میکنه تا از یه مخمصه نجات پیدا کنین‪".‬‬

‫جونگکوک درحال تکون دادن پاش توضیح داد‪.‬‬

‫"واااو کوک‪ ...‬من‪"...‬‬

‫نامجون نفسش بریده و چشم هاش گرد شده بود‪.‬‬

‫"این همه کار رو بخاطر من و یونگی کردی؟ میدونی اگر بفهمن‬


‫چیکار کردی‪ ،‬میتونن به جرم تغییر مدارک متهمت کنن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2254‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ارزش ریسک کردن رو داره‪".‬‬

‫جونگکوک مطمئن بود‪.‬‬

‫"تو و یونگی همدیگر رو خوشحال میکنین‪ ،‬و منم عاشقتونم و میخوام‬


‫به خوشحال کردن هم ادامه بدین‪ ،‬چون هر دوتون لیاقتش رو دارین‪".‬‬

‫نامجون نمیتونست جلوی اشک هاش رو بگیره‪ ،‬پس بدون هیچ حرفی‬
‫جونگکوک رو برای بغل به سمت خودش کشید‪.‬‬

‫جونگکوک لبخند زد و محکم پسر رو چلوند‪.‬‬

‫"ممنون‪".‬‬

‫نامجون با تندی زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2255‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به هر حال یه درخواستی دارم‪".‬‬

‫جونگکوک عقب کشید‪.‬‬

‫"هر چیزی که باشه‪".‬‬

‫نامجون سری تکون داد‪.‬‬

‫"من و یونگی باهم یه قراری داشتیم که اگر من بتونم دامیننتش بشم‪،‬‬


‫اون بهم اجازه میده که توی سکس تاپ باشم‪".‬‬

‫جونگکوک توضیح داد‪.‬‬

‫"میدونم شما دوتا باهمید‪ ،‬ولی بازم دلم میخواد تاپش بشم‪ .‬اگر تو‬
‫مشکلی نداری البته‪ .‬فقط بخاطر اینکه تموم بشه‪ .‬باید بدونم که میتونم‬
‫مین یونگی رو به زانو در بیارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2256‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خندید‪.‬‬

‫"با در نظر گرفتن اینکه دوستپسرم رو از زندان نجات بدی‪ ،‬من با‬
‫خوشحالی عقب میکشم و میذارم هرکاری بخوای بکنی‪ .‬لعنتی براتون‬
‫کاندوم هم میخرم!"‬

‫جونگکوک نخودی خندید‪ ،‬تصمیم گرفت بعدا بهش بگه میخواد چند‬
‫دور یونگی رو به فاک بده‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫توی زمان حال‪ ،‬توی دادگاه موقت‪ ،‬جونگکوک و نامجون همونطور‬


‫که آقای لی چند تا جمله ی قانونی گفت تا جلوی نامجون رو برای‬
‫صدا زدن شاهد آخرش بگیره‪ ،‬بهم پوزخندی زدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2257‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آقای لی لطفا زمان رو هدر ندید‪".‬‬

‫قاضی آهی کشید‪.‬‬

‫"اگر شاهد اینجاست‪ ،‬میخوام داستان رو از زبانش بشنوم‪".‬‬

‫"اینجاست‪".‬‬

‫نامجون وعده داد‪.‬‬

‫انگار که زمان بندی کرده باشن‪ ،‬در باز شد و سارا جونز با لباس رسمی‬
‫وارد شد‪.‬‬

‫جونگکوک لبخند زد و نشست‪ .‬نوبت اون تموم شده بود و همه چیز‬
‫بهتر از انتظارش پیش رفته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2258‬‬


Virgin Classroom Season 1

‫ همه چیز مشخص‬،‫تا زمانی که سارا متنی که قول داده بود رو میگفت‬
.‫میشد‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 2259


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت شصت و یکم‬

‫همه پچپچ میکردن و به سارا‪ ،‬درحالیکه که به جلوی اتاق میرفت و‬


‫یکم سرش رو باال گرفت تا افراد روی استیج رو ببینه‪ ،‬خیره شده بودن‪.‬‬

‫"و شما؟"‬

‫قاضی ازش پرسید‪.‬‬

‫"سارا جونز‪ ،‬به عنوان دوست دختر سابق کیم نامجون هم شناخته میشم‬
‫و کسی هستم که اون ویدیوی فیک رو درست کرد‪".‬‬

‫جواب داد‪.‬‬

‫"از کجا باید بدونیم؟"‬

‫لی دوباره توی جاش پرید و سوال کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2260‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کارت شناساییم همراهم هست و واضحه که دختر توی ویدیو من‬


‫هستم‪".‬‬

‫سارا بهش گفت‪.‬‬

‫"دیگه چی الزمه؟"‬

‫"خانم جونز میدونید که برای پاپوش درست کردن برای آقای مین و‬
‫آقای کیم اینجا هستید؟"‬

‫قاضی بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"بله‪ ،‬وقتی نامجون باهام بهم زد‪ ،‬اون کار از سر عصبانیت انجام شده‬
‫بود‪ .‬من گوشیش رو دزدیدم و ویدیوی اصلی رو کپی کردم‪ ،‬بعد‬
‫جوری ادیتش کردم تا به نظر بیاد این کار رو بیرون از محیط مدرسه‬
‫انجام دادن تا آقای مین توی دردسر بیوفته‪ .‬من فقط حسود و بدجنس‬
‫بودم و عمیقا معذرت میخوام‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2261‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دختر به نامجون نگاه کرد‪.‬‬

‫"اگر میتونستم کار بی شرمانهم رو پس بگیرم‪ ،‬این کار رو میکردم‪.‬‬


‫خیلی متاسفم‪".‬‬

‫"از کجا میدونستین اون ویدیو توی گوشیش هست تا باهاش شروع‬
‫کنین؟"‬

‫لی وسط حرفش پرید‪.‬‬

‫"من نمیدونستم‪ .‬من گوشیش رو دزدیدم و پیداش کردم‪ .‬وقتی ویدیو‬


‫رو دیدم‪ ،‬فهمیدم بهترین راه برای برداشتن آقای مین از سر راهمه‪ ،‬پس‬
‫میتونستم دوست پسر سابقم رو برگردونم‪".‬‬

‫سارا به آرومی گفت و قلب جونگکوک به سوزش افتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2262‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من از کالس منزجر کننده ای که درس میدادن خوشم نمیومد و فکر‬


‫میکردم اگر پاپوش باهم بودنشون رو درست کنم‪ ،‬میتونم با یه تیر دو‬
‫نشون بزنم‪".‬‬

‫تا اینجای کار خوب جلو اومده بود‪.‬‬

‫"و قوانین کالس رو از کجا میدونستین؟"‬

‫لی درحالیکه ابروهاش رو باال برده بود‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫"این قوانین عمومی روی وبسایت مدارس هست‪ ،‬زیر فرم رضایت‪".‬‬

‫سارا جواب داد و نامجون نتونست جلوی پوزخندش رو بگیره‪ .‬سرش‬


‫رو پایین انداخت تا مخفیش کنه‪.‬‬

‫اگر فقط یه بار اون رضایت نامهی لعنتی رو همون اول خونده بود‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2263‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سوال دیگه ای از شاهد دارین؟"‬

‫قاضی از آقای لی پرسید‪ ،‬مرد غرغری کرد‪ ،‬ولی سرش رو به چپ و‬


‫راست تکون داد‪.‬‬

‫"درسته‪ ،‬پس مجازات برای پاپوش سازی‪"...‬‬

‫"صبر کنید عالی جناب‪"،‬‬

‫نامجون سریع کنارش ایستاد‪.‬‬

‫"میخوام رسما بخوام تا اتهامات خانم جونز برداشته بشه‪ .‬اینکه به اینجا‬
‫اومدن و حقیقت رو اعتراف کردن برای من کافیه و مطمئنم آقای مین‬
‫هم موافق ان‪".‬‬

‫قاضی به یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫"نظر شما چیه آقای مین؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2264‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من با اظهارات آقای کیم موافقم‪".‬‬

‫یونگی جواب داد‪.‬‬

‫قاضی چکشش رو کوبید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬خانم جونز شما عفو میشید‪ .‬ولی این توی سوابق اجتماعی‬
‫شما میمونه‪".‬‬

‫"متوجه شدم‪ .‬ممنون‪".‬‬

‫سارا تعظیم کوتاهی کرد و بعد برگشت تا از اونجا بره‪.‬‬

‫اون و نامجون لحظه ای چشم تو چشم شدن‪ ،‬ولی انگار بیشتر طول‬
‫کشید‪.‬‬

‫نامجون بهش لبخند زد‪ ،‬اون رو بخاطر خیانتش بخشیده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2265‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و سارا بهش لبخند زد‪ ،‬ازش ممنون بود که باعث شد برای کمک به‬
‫پسر‪ ،‬توی دردسرهای قانونی نیوفتاده‪.‬‬

‫سارا از کنار جونگکوک که با خجالت شستش رو براش باال برده‬


‫بود‪ ،‬رد شد‪.‬‬

‫یونگی درحالیکه افکارش دور سرش میچرخیدن‪ ،‬رفتن سارا رو تماشا‬


‫کرد‪.‬‬

‫قاضی به برگه هاش نگاه کرد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬فکر میکنم این مشکل رو مشخص کرد‪ .‬هیات منصفه‪ ،‬چند‬
‫دقیقه ای برای تصمیم گیری بهتون وقت میدم تا مشخص بشه آقای‬
‫مین برای شکستن قوانین مدرسه و کالس گناهکار هستن یا خیر‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2266‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هیات منصفه برای مشورت جمع شدن و شروع به حرف زدن کردن‪.‬‬

‫نامجون رو به جونگکوک شد‪ ،‬میخواست بره و باهاش صحبت کنه‪،‬‬


‫ولی باید سرجاش میموند و همچنان حرفه ای رفتار میکرد‪.‬‬

‫جونگکوک بهش لبخند زد و برای حمایت دستی براش تکون داد‪.‬‬

‫دانشآموزها به یونگی که داشت با وکیلش پچ پچ میکرد‪ ،‬نگاهی‬


‫انداختن‪ .‬پسر کوچیکتر میخواست باهاش حرف بزنه‪ ،‬ولی نمیخواست‬
‫مزاحم بشه‪ ،‬برای همین سریع به سمت همکالسی هاش رفت‪.‬‬

‫"جونگکوک!"‬

‫سوکجین هینی کشید‪ ،‬پسر رو گرفت و به سمت خودشون کشید‪.‬‬

‫"اون چه کوفتی بود؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2267‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک سریع و آروم نقش ای که به ذهنش رسیده بود رو‬


‫توضیح داد‪ ،‬و وقتی دید چطور شوکه و متاثر به نظر میان‪ ،‬نمیتونست‬
‫جلوی حس خفن بودنش رو بگیره‪.‬‬

‫"فکر میکنم باعث شدی کون یونگی رو پاره نکنن‪".‬‬

‫تهیونگ گفت و سری تکون داد‪.‬‬

‫کسی نمیتونست کاری بکنه به جز اینکه تا زمانی که هیات منصفه به‬


‫تصمیم گیری ادامه میدادن‪ ،‬منتظر بمونه‪.‬‬

‫هشت دقیقه ای که گذشت تا به نتیجه برسن‪ ،‬انگار هشت سال طول‬


‫کشید‪ ،‬ولی باالخره رئیس هیات منصفه ایستاد‪.‬‬

‫"و هیات منصفه اتهام رو چطور ارزیابی کردن؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2268‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی رئیس هیات منصفه شروع به صحبت کرد‪ ،‬همه نفس هاشون رو‬
‫حبس کردن‪.‬‬

‫"ما متهم رو‪ ...‬بیگناه میدونیم‪".‬‬

‫نامجون با خیال راحت سر جاش ولو شد‪ ،‬سرش رو به سمت عقب برد‬
‫و بعد اجازه داد موهاش توی چشم هاش بریزه‪.‬‬

‫حاال میتونست با برداشته شدن وزنی که روی شونه هاش بود‪ ،‬از حال‬
‫بره‪ ،‬اون مانع به تدریج برداشته شده بود‪.‬‬

‫به لطف جئون جونگکوک‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2269‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سرش رو روی دست هاش گذاشت و سعی کرد احساسی نشون‬
‫نده‪ .‬ولی انقدر خیالش راحت شده بود که نمیتونست به خودش لبخند‬
‫نزنه‪.‬‬

‫اون بهترین دانشآموزهای دنیا رو داشت‪.‬‬

‫"آرهههه!"‬

‫هوسوک خوشحالی کرد‪ ،‬از جاش بیرون پرید و دست هاش رو به‬
‫سمت هوا برد‪.‬‬

‫جیمین با گیجی دست هاش رو بهم میزد‪ ،‬درحالیکه سوکجین و‬


‫تهیونگ سعی داشتن این دوتارو آروم کنن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2270‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک خم شد‪ ،‬انقدر خیالش راحت شده بود که نمیتونست‬


‫درست بشینه‪.‬‬

‫آقای لی زیر لب فحشی داد و برگه هاش رو پخش کرد‪ .‬برگشت و‬


‫به نامجون زل زد‪.‬‬

‫"یه دور رو بردی بچه جون‪ ،‬هوا برت نداره‪ .‬اتهام بعدی‪ ،‬اتهام جدیتریه‬
‫و من به همه ثابت میکنم اون معلم عوضیت یه منحرف آشغاله که با‬
‫دانشآموزش قرار میذاره‪".‬‬

‫"هوی‪"،‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪.‬‬

‫"اون عوضی یا منحرف نیست آقای منگل‪".‬‬

‫قاضی چکشش رو کوبید و درخواست سکوت کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2271‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پانزده دقیقه استراحت میکنیم و بعد به اتهام دوم رسیدگی میشه‪ .‬اتمام‬
‫جلسه‪".‬‬

‫نامجون سریع از جا پرید و به سمت همکالسی هاش دوید‪.‬‬

‫"نیامی!"‬

‫هوسوک توی بغلش پرید‪.‬‬

‫"اوه خدای من وقتی اون کلمه هایی که من حتی معنیش رو نمیدونم‬


‫رو میگفتی‪ ،‬خیلی هات شده بودی!"‬

‫نامجون نیشخندی زد و اجازه داد پسر بهش آویزون شه‪.‬‬

‫"کدوم‪ ،‬منظورت کلمه هایی مثل تحسن‪ ،‬سحر و جادوی خودکار یا‬
‫‪301‬‬
‫سنجه ی گاالکتوز؟"‬

‫‪ 301‬عاطفه‪ :‬نامجون شی مغزم سوخت!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2272‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک سرش رو عقب انداخت و نالید‪.‬‬

‫"نامجون کاری که شما دوتا کردید واقعا فوق العاده بود‪".‬‬

‫سوکجین لبخند درخشانی بهش زد‪.‬‬

‫"جدا‪ ،‬تو مایه های کارهای شاهکار شرلوک بود‪".‬‬

‫تهیونگ سری تکون داد‪.‬‬

‫"ممنون ولی هنوز پامون گیره‪".‬‬

‫نامجون بهشون هشدار داد و هوسوک رو رها کرد‪.‬‬

‫"لی قسم خورده که با اتهام دوم یونگی رو گناهکار کنه و زندان‬


‫بندازه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2273‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میخوای چیکار کنی ددی؟"‬

‫جیمین پرسید و با نگرانی بند انگشتش رو توی دهنش برد‪.‬‬

‫"لطفا بهم بگو یه حقه ی حسابی دیگه توی آستینت داری‪".‬‬

‫سوکجین امیدش به جونگکوک بود‪.‬‬

‫ولی پسر جوون تر با ناراحتی سری تکون داد‪.‬‬

‫"ببخشید‪ ،‬تمام زمانم رو برای ادیت ویدیو گذاشتم‪ .‬برای این یکی‬
‫نظری ندارم‪".‬‬

‫"نیامجیونیی؟ تو نقشهای داری‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫هوسوک بهش نگاه کرد‪ ،‬یکم نگران بود‪.‬‬

‫"تو همیشه یه نقشه داری!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2274‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫"آخه‪ ...‬یه چیزهایی توی ذهنم هست‪ ،‬ولی‪"...‬‬

‫"همین رو میخوایم‪".‬‬

‫تهیونگ سری تکون داد‪.‬‬

‫"تا پای مرگ جلو میبریمش‪".‬‬

‫"ساب‪".‬‬

‫درحالیکه یونگی از پشت نامجون میومد و دست هاش رو پشت سرش‬


‫بهم قفل کرده بود‪ ،‬همه ساکت شدن‪.‬‬

‫نامجون عطر بدن معلمش رو قبل از اینکه صدای حرف زدنش رو‬
‫بشنوه‪ ،‬فهمیده و استرس گرفته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2275‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سریع چرخید و باالخره توی چشم های یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫معلم کوچولوش داشت لبخند مالیمی بهش میزد‪ ،‬سرش رو کج کرده‬


‫بود و گوشوارش آویزون شده بود‪.‬‬

‫"یونگی‪"...‬‬

‫نامجون نفسی کشید‪ ،‬دلش میخواست همونجا مرد رو برای محکم بغل‬
‫کردن به سمت خودش بکشه‪.‬‬

‫"ساب شجاع‪ ،‬باهوش و قوی من‪".‬‬

‫یونگی اووو ای کشید‪.‬‬

‫"خیلی بهت افتخار میکنم‪ .‬تو واقعا هرکاری توی این دنیا میتونی بکنی‪،‬‬
‫دانشآموز قشنگم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2276‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دیگه نمیتونست خودش رو نگه داره و با عجله به سمتش رفت‬


‫و تقریبا برای بغل کرد مرد کوتاه تر‪ ،‬اون رو کامل توی آغوش‬
‫خودش غرق کرد‪.‬‬

‫"یونگی‪"...‬‬

‫پسر آلفا به حالت گریه گفت و صورتش رو توی گردن دوست‬


‫پسرش قایم کرد‪ .‬براش مهم نبود اگر کسی اونها رو میدید‪ .‬فقط‬
‫میخواست دوست پسرش رو بغل کنه و لعنت‪ ،‬همین کار رو کرد!‬

‫دست های یونگی هم دورش پیچیده شد‪.‬‬

‫"نامجون من خیلی متاسفم‪".‬‬

‫"نباش‪ .‬اصال نباش‪ .‬تقصیر تو نیست‪ ،‬تو نباید برای چیزی متاسف‬
‫باشی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2277‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پا فشاری کرد و محکم تر اون رو چلوند‪.‬‬

‫"ما فقط به زمان نیاز داریم‪ ،‬همین‪".‬‬

‫یونگی سری تکون داد‪.‬‬

‫"هر چقدر زمان میخوای استفاده کن ساب‪ ،‬من همیشه منتظرت‬


‫میمونم‪".‬‬

‫"منم به سرپرستی بگیرید‪".‬‬

‫جیمین التماس کرد‪.‬‬

‫"واقعا ددیم شید‪".‬‬

‫"نمیخوام این لحظه رو بهم بزنم ولی تا زمان دادگاه اتهام بعدی وقت‬
‫زیادی نداریم‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2278‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میخوای چیکار کنی؟"‬

‫نامجون با بی میلی عقب کشید‪ .‬دید که لی مثل عقاب به اون و یونگی‬


‫زل زده‪.‬‬

‫"اوکی بهم گوش بدین‪ .‬نقشه ی سختی نیست‪ ،‬ولی دارم روی یه چیزی‬
‫کار میکنم‪".‬‬

‫نامجون براشون زمزمه کرد و دور هم به جلو خم شده بودن‪.‬‬

‫"یونگی هیچوقت توی اون نوار جوابی نداده‪ ،‬پس میتونیم بحث کنیم‬
‫که بعدش گفته نه و چیزی وجود نداره‪ .‬ولی این مدرک محکمی‬
‫نیست‪".‬‬

‫نامجون سریع توضیح داد‪.‬‬

‫"داشتم فکر میکردم‪ ...‬نتونستم مدرک فیزیکی ای رو به یاد بیارم که‬


‫از قرار گذاشتن من و یونگی داشته باشن‪ .‬ولی محض احتیاط‪ ،‬یه نقشهای‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2279‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دارم که نشون بدیم اصال نباید پرونده ای در این باره وجود داشته باشه‬
‫و در کل کسی همچین مسئله ای رو مطرح نکرده‪ .‬به هرحال ریسکه‬
‫و نمیدونم موافقید یا نه‪ ،‬ولی فکر کنم میتونیم کاری کنیم بارنز‬
‫بلوفهامون رو باور کنه‪".‬‬

‫"چه کاری؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"تو گفتی بارنز درباره مشکل روحیت میدونه؟"‬

‫نامجون از یونگی پرسید و مرد سری تکون داد‪.‬‬

‫"اگر یونگی‪ ،‬شوگا‪ ،‬یونجی و یونی همه بیان بیرون و رابطمون رو‬
‫انکار کنن چی؟"‬

‫نامجون با شک از گروهشون پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2280‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همه همونطور که بهش فکر میکردن ساکت شدن‪.‬‬

‫"اونها نمیدونن یونگی چند تا شخصیت داره‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫تهیونگ پرسید‪.‬‬

‫"پس فقط آگوست رو بیرون نمیاریم و بقیه هم که با نقشه موافقن!"‬

‫"اوکیه؟"‬

‫نامجون با دقت از یونگی پرسید‪.‬‬

‫"میدونم تازه برت گردوندیم‪ ،‬ولی فکر میکنم اگر بارنز این رو از زبون‬
‫همهی شخصیت هات بشنوه‪ ،‬باورش میشه و هیات منصفه رو هم متقاعد‬
‫میکنه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2281‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میدونم شوگا بدون شک کمکمون میکنه و یونجی هم از این که‬


‫بخواد با مردها توی زندان باشه متنفره‪ ،‬پس طبق نقشه پیش میره‪ .‬ولی‬
‫من نگران یونی ام‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"اون نمیفهمه که باید دروغ بگه و شاید ناخودآگاه یه حرف بی ربط‬


‫بزنه‪".‬‬

‫"میتونیم او رو هم بیرون نیاریمش‪ ،‬هوم؟"‬

‫جیمین پرسید‪.‬‬

‫"هر چقدر شخصیت های بیشتری رو بیرون بیاریم‪ ،‬جوابمون معتبرتر‬


‫میشه‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2282‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میتونیم روی یونی ریسک کنیم؟ واضحه که نمیتونیم و هم قرار نیس‬


‫آگوست رو بیرون بیاریم‪ ،‬پس همه چی به شوگا و یونجی بستگی پیدا‬
‫میکنه‪".‬‬

‫"یونی رو بیرون بیارین‪".‬‬

‫یونگی تصمیمش رو گرفت‪.‬‬

‫"مطمئنی؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫یونگی سری تکون داد‪.‬‬

‫"من به همتون کامال اطمینان دارم و به یونی هم همینطور‪ .‬اون هم بعد‬


‫از چیزهای به شدت مزخرفی که چند روزه دیده‪ ،‬میخواد یه بخشی از‬
‫این کار باشه‪ .‬اون هم به این پایان خوش نیاز داره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2283‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ وقتی شنید یونگی از اعتماد کامل بهشون حرف میزنه‪ ،‬روش‬
‫رو برگردوند‪ .‬اشک توی چشم هاش جمع شده بود‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬اون سه تا رو بیرون میاریم‪".‬‬

‫نامجون سری تکون داد‪.‬‬

‫بنگ بنگ!‬

‫"زمان استراحت به پایان رسیده‪ ،‬لطفا سرجاهاتون بنشینید تا بررسی‬


‫اتهام دوم رو شروع کنیم‪".‬‬

‫قاضی بلند گفت‪.‬‬

‫گروهشون دوباره بی میل از هم جدا شد‪ .‬یونگی به وکیلش ملحق شد‪،‬‬


‫براش چیزی زمزمه کرد و در حالیکه بقیه کالس عقب می نشستن‪،‬‬
‫نامجون اون جلو نشست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2284‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی خب‪"،‬‬

‫به محض اینکه همه سرجاهاشون نشستن قاضی گفت‪.‬‬

‫"بخش دوم دادگاه رو شروع میکنیم!"‬

‫یک ساعت و چهل و هشت دقیقه باقی مونده بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2285‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت شصت و دوم‬

‫"عالی جناب‪"،‬‬

‫نامجون درحالیکه بلند میشد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"میخوام ادامه ی این جلسه رو با فراخوان مین یونگی به جایگاه ادامه‬


‫بدیم‪".‬‬

‫آقای لی هم از جاش پرید‪.‬‬

‫"اعتراض دارم! نوبت منه که جایگاه رو داشته باشم عالی جناب‪".‬‬

‫"رد میشه‪ .‬بذار بچه حرفش رو بزنه‪".‬‬

‫قاضی وکیل رو کنار زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2286‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫لی پلکی زد‪.‬‬

‫"وات د؟"‬

‫"صدای قاضی رو نشنیدی؟"‬

‫نامجون نیشخندی بهش زد‪.‬‬

‫"گفت رد شد‪ ،‬بذار آقات حرف بزنه منگل‪".‬‬

‫لی رویی براش ترش کرد‪ ،‬جوری که دلش میخواست یه مشت توی‬
‫صورت دانشآموز بخوابونه‪ ،‬ولی با این همه آدمی که بهش زل زده‬
‫بودن نمیتونست‪ .‬پس بی میل سر جاش نشست و مجبور شد نوبتش رو‬
‫ببخشه‪.‬‬

‫یونگی جلو رفت و نامجون و معلمش بهم پوزخندی زدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2287‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آقای مین‪ ،‬اینکه شما مشکل روحی به اسم اختالل تجزیهایه هویت‬
‫دارید درسته؟"‬

‫نامجون همونطور که دست هاش رو از پشت سرش بهم قفل کرده بود‪،‬‬
‫پرسید‪.‬‬

‫"بله درسته‪".‬‬

‫یونگی آروم جواب داد‪.‬‬

‫"از شش سالگی این مشکل رو داشتم‪ .‬برای درمانش سرتالین مصرف‬


‫میکنم‪".‬‬

‫"درسته‪".‬‬

‫بارنز برای قاضی زمزمه کرد‪.‬‬

‫"برگه های اداریش رو هم برای اثبات دارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2288‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مدیر فایل رو به قاضی که با تایید مدارک رو بررسی میکرد داد و بعد‬


‫اون رو به هیات منصفه داد تا بهش نگاهی بندازن‪.‬‬

‫"عالی جناب‪ ،‬از اونجایی که نمیتونید حرف مین یونگی رو درباره این‬
‫موضوع رو سند بگیرید‪ ،‬میخوام با اجازه به بقیه شخصیت ها برای ظهور‬
‫و شنیدن حرف هاشون‪ ،‬ارائه ها رو تایید رسمی کنید‪".‬‬

‫نامجون درخواست کرد‪.‬‬

‫"اعتراض دارم!"‬

‫لی دوباره سر پا شده بود‪.‬‬

‫"شخصیت ها جدا از اتهامند! اونها حرفایی که ایشون میخواد رو‬


‫میزنن! امکان نداره انقدر قابل اطمینان باشه که روش‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2289‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪302‬‬
‫"اجازه میدم‪".‬‬

‫قاضی سری تکون داد‪.‬‬

‫دهن لی باز موند‪.‬‬

‫"این‪ ...‬چی؟! این واقعا احمقانست! این حتی یه دادگاه قانونی نیست!‬
‫هیچ چیزی سرجای خودش پیش نمیره!"‬

‫"منظورت اینه که چون به کام شما پیش نمیره مشکل داره؟"‬

‫نامجون یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"خفه شو بچه‪".‬‬

‫لی با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫‪ 302‬عاطفه‪ :‬قاضی گفت اجازه میدم‪ ،‬شما بخونین درتو بذار‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2290‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"از وقتی پات رو اینجا گذاشتی‪ ،‬رو مغز من بودی و مثل یه بچه باهوشی‬
‫که همه چیز حالیشه رفتار کردی‪ .‬فقط چون اینجا چندتا کلمه قلمبه‬
‫‪303‬‬
‫سلمبه میگی دلیل نمیشه پخی باشی‪".‬‬

‫"من بچه باهوشی هستم که خیلی چیزها حالیشه‪".‬‬

‫نامجون جوابش رو داد‪.‬‬

‫"همینجوری هم دادگاه مربوط به اتهام اول رو بردم‪ .‬و من یه پخیم‬


‫هستم‪ ،‬بخاطر همین قراره پوزت رو توی اتهام دوم هم به خاک بمالم‪".‬‬

‫قبل از اینکه وکیلِ عصبانی بتونه زر اضافی دیگهای بزنه‪ ،‬نامجون به‬
‫محدوده وکیل نزدیک تر شد‪ ،‬همونطور که از شونه ی مرد اون طرف‬
‫رو نگاه میکرد‪ ،‬توی گوشش زمزمه کرد‪،‬‬

‫‪ 303‬نیاز‪ :‬این سبک از ادبیات اصال با مذاق من سازگاری نداره و شدیدا مخالفشم‪ ،‬ولی ضرورته داستانه‪ .‬شما‬
‫سعی کنین یاد نگیرین(وانمود میکنیم همتون بچه های با ادبی هستین‪).‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2291‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و اگر جات بودم‪ ،‬موفقیت هام رو کتاب نمیکردم‪ ،‬چون خیلی اتفاقی‬
‫ممکنه یه دانشآموز دبیرستانی باهوش اون رو بخونه و با استراتژیهات‬
‫مهندسی معکوس بزنه و وقتی داری سعی میکنی معلمش رو گیر‬
‫بندازی‪ ،‬علیهت استفاد کنه منگل‪".‬‬

‫نامجون از کنار لی رد شد و کنار یونگی ایستاد‪.‬‬

‫"خب آقای مین‪ ،‬درسته که شما سه شخصیت دیگه دارید؟"‬

‫"درسته‪".‬‬

‫یونگی خیلی روون دروغ گفت‪.‬‬

‫"اسم هاشون شوگا‪ ،‬یونجی و یونیه که شش سالشه‪".‬‬

‫یکی از اعضای هیات منصفه اووو ای کشید و نامجون متوجه شد که‬


‫توجهشون رو جلب کرده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2292‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اعتراض دارم!‪ 304‬از کجا بدونیم که شخصیت جایگزین میشه و خودش‬


‫آقای مین اداشون رو در نمیاره؟"‬

‫لی داد زد‪.‬‬

‫"آقای لی به نکته ای اشاره کردن آقای کیم‪".‬‬

‫قاضی گفت‪.‬‬

‫"اگر آقای مین وانمود کنن‪ ،‬شما این پرونده رو از دست میدین‪".‬‬

‫"میتونیم تک به تک اونها رو تحریک کنیم و خودتون میتونید با‬


‫چشم های خودتون ببینید‪".‬‬

‫نامجون بهشون اطمینان داد‪.‬‬

‫"بهم اعتماد کنین‪ ،‬وقتی شخصیت های دیگه بیان‪ ،‬تفاوت رو متوجه‬
‫میشید‪".‬‬

‫‪ 304‬عاطفه‪ :‬جایزه منفور ترین جمله بعد من استریتم هم میرسه به این‪/:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2293‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این حرف محکمه پسند نیست! من امروز خیلی مزخرفات رو کنار‬


‫گذاشتم‪ ،‬ولی سر این یکی دیگه نمیگذرم! بعدیش چیه‪ ...‬یه روح میاد‬
‫اینجا می ایسته و ثابت میکنه شما باهم قرار نمیذارید؟"‬

‫لی عصبانی شده بود‪.‬‬

‫"آقای لی‪ ،‬ادبیاتتون مناسب نیست‪".‬‬

‫قاضی بهش هشدار داد‪.‬‬

‫"ولی ایشون نکته ای رو گفتن آقای کیم‪ .‬من به یک متخصص‬


‫شخصیت سنج میگم بیاد و آقای مین رو ارزیابی کنن‪".‬‬

‫"به یه کی و چی میگه بیاد؟"‬

‫هوسوک زمزمه کرد‪.‬‬

‫مغز کسی که اختالل چند شخصیتی داره رو‬


‫"یه آدم که امواج بازتابی ِ‬
‫بررسی میکنه‪ ،‬تا تایید کنه که کس دیگه ای روی کاره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2294‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ در جوابش زمزمه کرد‪.‬‬

‫"آها‪"...‬‬

‫هوسوک سری تکون داد‪.‬‬

‫بعد یهویی درست نشست‪.‬‬

‫"وایسا ولی چهارتا موج نمیبینه؟ و اینکه جفتشون دروغ گفتن که فقط‬
‫سه تان؟ حتی اگر برای دروغ گفتن توی دردسر نیوفتن‪ ،‬قطعا اگر‬
‫آگوست بیاد روی کار و همه چیزو بهم بریزه‪ ،‬این اتفاق میفته‪".‬‬

‫نامجون و یونگی نگاه نگرانی بهم انداختن‪ ،‬مشخصا به یه چیز فکر‬


‫میکردن‪.‬‬

‫"عالی جناب‪ ،‬الزم نیست انقدر پیش برید‪".‬‬

‫نامجون درحالیکه قلبش محکم میزد‪ ،‬جمعش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2295‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگر یک استراحت دیگه به ما بدید‪ ،‬یه روش متفاوت برای اثباتش‬


‫پیدا میکنیم‪"...‬‬

‫نامجون به لی برخورد کرد و وکیل دوباره اون رو به طرف جایگاه‬


‫هل داد‪.‬‬

‫"جا نزن بچه‪".‬‬

‫لی نیشخندی زد‪.‬‬

‫"نکنه در حال قایم کردن چیزی هستی؟"‬

‫وکیل گفت و یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪ ،‬ولی نمیدونست چی بگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2296‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"حرفای قلمبه سلمبت کجا رفته حاال‪ ،‬هوم؟"‬

‫لی سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫‪305‬‬
‫بنگ!‬

‫"تا وقتی متخصص شخصیت سنجی بیاد‪ ،‬استراحت میکنیم‪ .‬سی دقیقه‪".‬‬

‫قاضی گفت‪ ،‬بعد ایستاد و عقب کشید‪.‬‬

‫یونگی به نامجون که بدون امید بهش خیره شده بود‪ ،‬نگاهی انداخت‪.‬‬

‫حاال امکان نداشت ببرن‪ ،‬نه اگر متخصص شخصیت سنجی درباره‬
‫آگوست میفهمید و میخواست که اون هم بیرون بیاد‪.‬‬

‫‪ 305‬نیاز‪ :‬نترسید‪ ،‬صدای چکش قاضی بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2297‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هر دو به سرعت به سمت گروهشون رفتن تا بحث کنن‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬به چوخ رفتیم!"‬

‫هوسوک زمزمه وار داد زد‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪ ،‬میدونستیم نقشمون ریسکیه‪".‬‬

‫نامجونن سعی کرد دوباره بهش اطمینان بده‪ ،‬ولی صدای خودش داشت‬
‫میلرزید‪.‬‬

‫"باید چیکار کنیم؟"‬

‫جیمین با حالت گریه گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2298‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چیکار میتونیم بکنیم؟"‬

‫سوکجین به زمین نگاه کرد‪.‬‬

‫"ما ریسک کردیم و شکست خورد‪".‬‬

‫تهیونگ یونگی رو بغل کرد‪.‬‬

‫"هنوز تموم نشده‪ .‬یه راهی پیدا میکنیم‪".‬‬

‫یونگی به محبتش جوابی نداد‪ ،‬داشت به ناکجا نگاه میکرد‪.‬‬

‫‪306‬‬
‫"میتونم به تمام افراد اینجا رشوه بدم؟"‬

‫هوسوک پیشنهاد داد‪.‬‬

‫‪ 306‬نیاز‪ :‬بچه پولدار باشی همین میشه دیگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2299‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کَثی میتونه دقیقا ده دقیقه دیگه با یه کیف پر از پول نقد برای همه‬
‫اینجا باشه‪".‬‬

‫جیمین دستش رو باال برد‪.‬‬

‫"من میتونم شلوغ کنم و ونگ بزنم! اگر خوب تالش بکنم میتونم با‬
‫جیغام شیشه ها رو بلرزونم!"‬

‫"شاید یونگی بتونه ادای مریض شدن دربیاره‪ ،‬و بعد بخوایم تا دادگاه‬
‫عقب بیوفته؟"‬

‫سوکجین با منطق تر پرسید‪.‬‬

‫جونگکوک لبش رو گاز گرفت‪ .‬یه فکری داشت ولی مطمئن نبود‬
‫که حرفی بزنه یا نه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2300‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه بچه ها‪ ،‬نباید خودمون رو توی دردسر بیشتری بندازیم‪".‬‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫"شاید‪ ...‬شاید متخصص شخصیت سنجی اصال متوجه آگوست نشه‪.‬‬


‫شاید شانس بیاریم‪ .‬شاید اعتراف کنیم که چهارتا شخصیت هستن‪ ،‬ولی‬
‫چهارمی برای بیرون اومدن زیادی خطرناکه که درست هم هست‪".‬‬

‫"آممم‪ ...‬گایز‪"...‬‬

‫جونگکوک دستش رو باال برد‪.‬‬

‫"من‪ ...‬یه فکری دارم‪".‬‬

‫"چیه کوک؟"‬

‫نامجون فورا روش رو به کوک کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2301‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه خدایا شکرت‪ ،‬جونگکوک یه فکری داره‪".‬‬

‫سوکجین آهی از سر آسودگی کشید و روی هوسوک افتاد‪.‬‬

‫جونگکوک سرخ شد‪ ،‬بعد به انگشت هاش نگاه میکرد‪.‬‬

‫"آهم‪ ،‬خب‪ ،‬یه جورایی‪ ...‬ریسکی و بده‪ ...‬ولی‪"...‬‬

‫"هر چیزی باشه بهتر از دوباره بیرون اومدن آگوسته‪".‬‬

‫تهیونگ بهش گفت‪.‬‬

‫"نظرت چیه کوک؟"‬

‫یونگی آروم ازش پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2302‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک برای یه لحظه طوالنی تردید داشت‪ ،‬و بعد باالخره‬


‫چشمهای بقیه روی خودش رو دید‪.‬‬

‫"آگوست قوی ترین شخصیته‪ ،‬اون اولین نفر توسط متخصص شخصیت‬
‫سنجی تشخیص داده میشه و راهی نداره که مخفیش کنیم‪".‬‬

‫جونگکوک همونطور که قلبش تند میزد‪ ،‬توضیح داد‪.‬‬

‫همه سری تکون دادن‪ ،‬منتظر بودن ادامه بده‪.‬‬

‫"پس تالشی برای قایم کردنش نمیکنیم‪".‬‬

‫هوسوک پلکی زد‪.‬‬

‫"این به ذهنت رسید؟ بچه ها‪ ،‬من احتمال داره موقع کایت سواری‬
‫بمیرم‪ ،‬پس شاید حتی یه چتر نجات هم با خودم نبرم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2303‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"منظورم اینه که‪ ...‬نمیتونیم آگوست رو پنهان کنیم‪ ...‬ولی کسی‬


‫اینجاست که میتونه‪".‬‬

‫جونگکوک سر حرفش موند‪.‬‬

‫قبل از اینکه حرفی رو بزنه که همه ساکت بشن‪ ،‬نفس عمیقی کشید‪.‬‬

‫"بیاید پدر یونگی رو اینجا بیاریم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2304‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت شصت و سوم‬

‫با برده شدن اسم پدرش‪ ،‬یونگی خشکش زد‪ .‬ناگهان به نظر میرسید‬
‫که انگار به دور دست ها خیره شده‪.‬‬

‫نامجون بالفاصله متوجه اون حالت شد و مرد رو گرفت و توی آغوشش‬


‫کشید‪.‬‬

‫"اشکالی نداره بیبی‪ .‬ما مجبور نیستیم این کارو بکنیم‪ .‬میتونیم یه راه‬
‫دیگه پیدا کنیم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪ .‬میتونست لرزش های بدن مرد ریز جثه تر رو توی‬
‫بغلش احساس کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2305‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اما یونگی سرش رو به چپ و راست تکون داد و خودش رو عقب‬


‫کشید‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬جونگکوک درست میگه‪ .‬تنها کسی که میتونه باعث بشه تا‬
‫مطمئن باشیم آگوست هیچ وقت بیرون نمیاد‪ ،‬پدرمه‪ .‬ما انتخاب دیگهای‬
‫نداریم‪".‬‬

‫"ما اصال میتونیم اون رو به اینجا بیاریم؟"‬

‫سوکجین پرسید‪.‬‬

‫"منظورم اینه مگه اون توی زندان نیست؟"‬

‫"ما میتونیم بنا به صالح دید دادگاه درخواست بدیم که اون رو به اینجا‬
‫بیارن‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"باید با قاضی صحبت کنم‪ ،‬ولی فکر میکنم که شدنی باشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2306‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من میرم‪ ....‬امم‪ ...‬من باید‪"....‬‬

‫یونگی گفت و در حالی که اون ها رو کنار می زد‪ ،‬به طرف در سالن‬


‫رفت‪.‬‬

‫"یونگی!"‬

‫جیمین هم به دنبالش رفت‪.‬‬

‫نامجون هم می خواست به اون سمت حرکت کنه‪ ،‬اما باید با قاضی‬


‫صحبت میکرد‪ .‬بنابراین آهی کشید و به بقیه نگاه کرد‪.‬‬

‫"فکر نمیکنم که وقتی اون مرد به اینجا برسه‪ ،‬بتونم جلوی خودم رو‬
‫بگیرم تا بهش مشت نزنم‪".‬‬

‫"من حتی دلم نمیخواد که به ریختش نگاه کنم‪".‬‬

‫هوسوک به خودش لرزید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2307‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من هم قول نمیدم که گردنش رو نشکنم‪".‬‬

‫جونگکوک بدون هیچ حسی گفت‪.‬‬

‫"من حواسم بهش هست‪".‬‬

‫تهیونگ دست هاش رو دور جونگکوک حلقه کرد و پسر رو به‬


‫سمت صندلیش هدایت کرد‪.‬‬

‫نامجون سری تکون داد و با عجله به سمت سن رفت‪ ،‬جایی که قاضی‪،‬‬


‫آقای بارنز و خوان در کنار هم در حال بحث کردن بودند‪.‬‬

‫"عالیجناب‪".‬‬

‫نامجون مقابل مرد ایستاد و صداش کرد‪.‬‬

‫"تقاضایی داشتم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2308‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چه تقاضایی؟"‬

‫قاضی بهش لبخند زد‪.‬‬

‫نامجون نفس عمیقی کشید تا استرسش رو کنترل کنه‪.‬‬

‫"میخواستم درخواست کنم که پدر مین یونگی رو به اینجا احضار‬


‫کنید‪".‬‬

‫سکوتی حاکم شد و بعد آقای بارنز صحبت کرد‪.‬‬

‫"اون مرد؟ چرا؟ اون کسیه که‪"...‬‬

‫"ما هممون میدونیم که اون مرد چیکار کرده‪".‬‬

‫آقای خوان مداخله کرد‪ .‬نگاهی به نامجون انداخت‪.‬‬

‫"آوردنش به اینجا چه فایده ای داره؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2309‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اومدن اون مرد میتونه کمک کنه تا شخصیت های دیگه یونگی ظاهر‬
‫بشن‪ .‬این راحت ترین راه برای بیرون آوردنشونه‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"بعد متخصص شخصیت سنجی میتونه به راحتی ببینه که معلم من‬


‫کدومه و بعد هم هویت جداگونه ی شخصیت هایی که بیرون هستن‬
‫رو تایید کنه‪".‬‬

‫به نظر میرسید که قاضی توی فکر فرو رفته بود‪.‬‬

‫"احتمال میدم که اگه اون مرد رو به اینجا نیاریم‪ ،‬راه دیگه ای وجود‬
‫نداره تا شخصیت ها رو به بیرون اومدن تحریک کنیم‪".‬‬

‫"اصال آقای مین با این موضوع موافقن؟"‬

‫بارنز یک تای ابروش رو باال برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2310‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بله موافقن‪".‬‬

‫نامجون همراه با سر تکون دادن تایید کرد‪.‬‬

‫قاضی روی پا ایستاد‪.‬‬

‫"بسیار خب‪ .‬پس به نظر می رسه که من باید چند تا تماس بگیرم‪".‬‬

‫"خیلی ممنونم عالیجناب‪".‬‬

‫خیال نامجون راحت شد‪.‬‬

‫"چه خبر شده؟"‬

‫لی که متوجه شده بود که اونها در حال صحبت کردن هستن‪ ،‬سوال‬
‫کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2311‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون به وکیل توجهی نکرد‪ .‬از روی سن پایین اومد و به طرف‬


‫دوستهاش به راه افتاد‪.‬‬

‫"اون قراره بیاد؟"‬

‫تهیونگ از جاش پرید‪.‬‬

‫"قاضی قراره با زندان تماس بگیره‪".‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫انگشت های جونگکوک توی دستش جمع شدن‪ .‬از طرفی خوشحال‬
‫بود که نقشهاش داره جواب میده‪ ،‬اما از طرف دیگه اصال دلش‬
‫نمیخواست که یونگی مجبور بشه تا چنین چیزهایی رو تحمل کنه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2312‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگی کجاست؟"‬

‫نامجون نگاهی به اطراف انداخت‪.‬‬

‫"دستشویی‪ .‬جیمین همراهش رفت‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫نامجون سری تکون داد‪ .‬خوشحال بود که یونگی تنها نیست‪.‬‬

‫به ساعت روی دیوار نگاه کرد‪ .‬همونطور که منتظر بود تا مردی که‬
‫شروع کننده تمام این داستان ها بود وارد بشه‪ ،‬قلبش هم توی سینه با‬
‫سرعت بیشتری شروع به تپیدن کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2313‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی خودش رو به داخل دستشویی پرت کرد و جای شکر داشت‬


‫که اونجا خالی بود‪.‬‬

‫بالفاصله خودش رو به سینک رسوند‪ .‬چشم هاش رو بسته بود و سعی‬


‫میکرد تا تنفسش رو کنترل کنه‪ .‬قلبش با سرعت توی سینش میکوبید‬
‫و حالش رو بدتر می کرد‪.‬‬

‫آروم باش‪ .‬آروم باش‪ .‬با خودش تکرار می کرد‪ .‬تو این کار رو برای‬
‫نامجون میکنی‪ .‬تو هر کاری برای نامجون انجام میدی‪.‬‬

‫"یونگی!"‬

‫در باز شد‪ .‬جیمین باعجله پا به داخل گذاشت و بالفاصله معلمش رو در‬
‫آغوش گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2314‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نفسش رو بیرون داد‪ .‬همونطور که بازوهاش رو دور بدن‬


‫کوچیک پسر مو صورتی حلقه می کرد‪ ،‬به واقعیت برگشت‪.‬‬

‫"یونگی‪"...‬‬

‫جیمین آهی کشید و صورتش رو توی گردن مرد فرو برد‪.‬‬

‫"جیمین‪"...‬‬

‫یونگی عقب کشید و اشک روی گونه هاش جاری شد‪.‬‬

‫"من فکر نمی کنم که بتونم‪ ...‬فکر نمی کنم که بتونم باهاش مواجه‬
‫بشم‪ .‬من‪ ...‬من نمیخوام‪"...‬‬

‫"یونگی‪".‬‬

‫جیمین صورت مرد رو با دست گرفت و مجبورش کرد تا بهش نگاه‬


‫کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2315‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به من گوش بده‪".‬‬

‫یونگی سرش رو تکون داد‪ .‬چشم های خیس از اشکش به صورت‬


‫جیمین خیره شد‪ ،‬و تنها چیزی که دید‪ ،‬عزم راسخ پسر کوچکتر بود‪.‬‬

‫"مردی که اون بیرونه‪ ،‬اون هیوال‪ ،‬بدترین کار ممکن رو که یه والد‬


‫میتونه در حق بچهاش انجام بده رو کرده‪ .‬سال های سال اون کار رو‬
‫تکرار می کرد و این موضوع تو رو به عنوان یک شخص تغییر داده‪".‬‬

‫جیمین گفت‪ .‬دست هاش رو کنار سر یونگی گذاشت و انگشت هاش‬


‫رو البهالی موهای معلمش فرو برد‪.‬‬

‫"ولی این موضوع باعث شد که تو قوی تر بشی‪ .‬و قوی تر شدنت‬


‫کاری کرد تا تمام ماها قوی تر بشیم‪ .‬باعث شد تا من قوی بشم‪ .‬مقابل‬
‫اکس عوضیم بایستم‪ .‬من حس می کنم که یه آدم دیگه شدم‪ .‬میدونم‬
‫که هرگز امکان نداشت قبل از اینکه سر کالس تو شرکت کنم‪ ،‬بتونم‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2316‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چنین کاری انجام بدم‪ .‬بنابراین هیچ وقت فکر نمی کنم که تو آدم‬
‫کثیفی هستی‪ ،‬یا به خاطر کاری که اون هیوال باهات انجام داده‪ ،‬آلوده‬
‫شدی‪ .‬چراکه چیزی که من مقابل چشم ها می بینم‪ ،‬زیباترین موجود‬
‫روی کره زمینه‪".‬‬

‫"جیمین‪ ...‬من‪"...‬‬

‫یونگی در حالیکه با مژه های خیس از اشک به پسر کوچکتر نگاه‬


‫میکرد‪ ،‬نفس لرزونی کشید‪.‬‬

‫"تو قوی هستی یونگی‪ .‬تو شجاعی و همینطور باهوش‪ .‬مهربون و‬


‫دلسوزی‪ .‬و اینا چیزایی هستن که نامجون بخاطرشون عاشقته‪ .‬اون تو‬
‫رو تحسین میکنه‪ .‬تو الگوی اون هستی‪ .‬جوری بهت نگاه میکنه که یه‬
‫نابغه ممکنه به انیشتین نگاه کنه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2317‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با برده شدن اسم دوست پسرش‪ ،‬تنها کسی که یونگی به خودش‬
‫نزدیک کرده بود و می خواست نزدیک خودش نگهش داره‪،‬‬
‫اشکهاش دوباره شروع به ریختن کردن‪.‬‬

‫"بیبی من‪ .‬من می خوام‪ ...‬می خوام که به خاطر بیبیم قوی باشم‪".‬‬

‫یونگی سرش رو کج کرد و سرشونه های پسر کوچکتر رو توی دست‬


‫گرفت‪.‬‬

‫اون نامجون رو خیلی دوست داشت و به خاطر اون پسر هر کاری‬


‫میکرد‪ .‬حتی توی یک چشم به هم زدن‪ .‬حتی بدون اینکه بهش فکر‬
‫کنه‪ .‬بارها و بارها حاضر بود هر کاری به خاطر ساب کوچولو و‬
‫عزیزش انجام بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2318‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون هم میخواد که به خاطر تو قوی بمونه‪".‬‬

‫جیمین مرد رو نزدیکتر کشید و دوباره بغلش کرد‪.‬‬

‫"اون عاشقته یونگی‪ .‬هیچ کاری توی دنیا وجود نداره که بتونی انجامش‬
‫بدی و باعث بشی تا تصوری که نامجون از تو داره تغییر بکنه‪ .‬این‬
‫یعنی تو بزرگترین مردی هستی که اون تا به حال شناخته‪ .‬اون پسره‬
‫ی آلفا ی مغرور و کله شق و یه دنده‪ ،‬حاضره به خاطر تو حتی کوه‬
‫رو جابجا کنه یونگی‪ .‬نگرانش نباش‪ ،‬اون عاشقته‪ .‬اون عاشق توئه و‬
‫میدونه که تو هم عاشق اون هستی‪ .‬اون این مسئله رو میدونه‪ .‬حتی‬
‫قبل از اینکه تو بخوای به زبون بیاریش‪".‬‬

‫"من عاشقشم‪".‬‬

‫یونگی با چشمهای گشاد شده‪ ،‬نفس عمیقی کشید‪.‬‬

‫"می خوام که این کار رو به خاطر اون انجام بدم‪" .‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2319‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"درسته‪".‬‬

‫جیمین بهش امیدواری داد‪.‬‬

‫"میدونم که این کار رو می کنی‪".‬‬

‫نگاه یونگی به سمت آینه کشیده شد و تونست چهرهی اشک آلود‬


‫خودش رو ببینه‪ .‬گونه هاش رو پاک کرد‪ ،‬نمی خواست کسی باشه‬
‫که به خاطر اوضاع و احوال خودش گریه میکنه‪.‬‬

‫نفس عمیقی کشید و صاف ایستاد‪.‬‬

‫"من باید این کار رو به خاطرش انجام بدم‪".‬‬

‫جیمین با دیدن معلمش که خودش رو جمع و جور می کرد و دوباره‬


‫شبیه به حالت عادی و با اعتماد به نفس قبلیش میشد‪ ،‬لبخند درخشانی‬
‫زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2320‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی موهاش رو مرتب کرد و بعد متقابال به شاگردش لبخند زد‪.‬‬

‫"ممنونم جیمین‪".‬‬

‫"قابلی نداشت‪".‬‬

‫جیمین گونه ی مرد رو بوسید‪.‬‬

‫یونگی به در نگاه کرد و یک بار دیگه صاف ایستاد‪.‬‬

‫"بزن بریم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫وقتی که درهای سالن باز شدن‪ ،‬نامجون سرش رو بلند کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2321‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با قدمهایی آروم و خونسرد وارد شد‪ .‬جیمین هم با خوشحالی‬


‫درست پشت سرش در حال حرکت بود‪.‬‬

‫نامجون از دوستانش جدا شد‪ ،‬به طرف دوست پسرش دوید و محکم‬
‫اون رو بغل کرد‪ .‬اهمیتی نمیداد که مردم بهشون خیره شده بودن‪.‬‬
‫اونها قبال دادگاه مربوط به اون اتهام رو برده بودن و کسی نمی‬
‫تونست دوباره اونها رو متهم کنه‪.‬‬

‫"حالت خوبه؟"‬

‫نامجون توی گوش یونگی زمزمه کرد‪.‬‬

‫"من خوبم ساب‪".‬‬

‫یونگی بهش اطمینان خاطر داد و یواشکی بوسه سریعی به گردن پسر‬
‫زد‪.‬‬

‫"دوستت دارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2322‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من بیشتر دوست دارم‪".‬‬

‫نامجون بین بازوهای یونگی ریلکس شد و لبخند زد‪.‬‬

‫تهیونگ با عجله به سمتشون اومد‪.‬‬

‫"یونگی حالت خوبه؟"‬

‫"من خوبم‪".‬‬

‫یونگی سری تکون داد‪.‬‬

‫"خوبه‪ .‬چون اون همین االن رسید‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫بنگ بنگ!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2323‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"زمان تنفس به پایان رسید‪".‬‬

‫قاضی اعالم کرد و همه دوباره در جای خودشون نشستن‪.‬‬

‫"چیزی نیست بیبی‪ .‬من از عهده اش بر میام‪".‬‬

‫یونگی به نامجون لبخند زد‪.‬‬

‫"دارمش‪".‬‬

‫"میدونم که میتونی بیبی‪ ،‬از ته قلبم مطمئنم‪".‬‬

‫نامجون دست یونگی رو بوسید‪.‬‬

‫"اون نمیتونه تو رو لمس کنه‪ ،‬حتی نمیتونه نزدیکت بشه‪ .‬اون دیگه‬
‫نمیتونه بهت زور بگه‪ .‬اون اینجا هیچ قدرتی نداره‪ .‬اگه حس کردی که‬
‫ترسیدی یا تحت فشاری‪ ،‬کافیه این موضوع رو به یاد بیاری‪ .‬قبل از‬
‫اینکه حتی حس کنی که به وجودم نیاز داری‪ ،‬من کنارت خواهم بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2324‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بهت قول میدم بیبی‪ ،‬من هیچ وقت ترکت نمیکنم‪ .‬عاشقتم‪ ،‬عوضی‪،‬‬
‫منحرف‪".‬‬

‫"من بیشتر عاشقتم"‬

‫یونگی زمزمه کرد و قبل از اینکه عقب بکشه‪ ،‬چند لحظه به نامجون‬
‫تکیه داد‪.‬‬

‫نامجون تمایلی برای جدا شدن از یونگی نداشت‪ ،‬تا زمانی که تماس‬
‫دستشون تنها به نوک انگشت هاشون برسه‪ ،‬دوست پسرش رو نگه‬
‫داشته بود و بعد یونگی عقب رفت تا به سمت سن سالن حرکت کنه‪.‬‬

‫روی صندلی پشت میز و رو به حضار داخل سالن نشست‪.‬‬

‫متخصص شخصیت سنجی چند دقیقه قبل رسیده بود و داشت وسایلش‬
‫رو آماده می کرد‪ .‬اون زن یه جعبهی طوسی رنگ بزرگ رو روی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2325‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میز گذاشت‪ ،‬اون وسیله شبیه یک تست پلیگراف بود‪ ،‬اما صفحه ها‬
‫و دکمه های بیشتری داشت‪.‬‬

‫نامجون کنار وکیل یونگی نشست که تا حد ممکن به دوست پسرش‬


‫نزدیک باشه‪.‬‬

‫"از دیدارتون خوشحالم آقای کیم‪".‬‬

‫مردی که کت و شلوار پوشیده بود گفت و دستش رو به سمت جلو‬


‫دراز کرد‪.‬‬

‫"من آقای پارک هستم‪".‬‬

‫"من هم از دیدار شما خوشبختم‪".‬‬

‫نامجون با مرد دست داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2326‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کارت اون باال عالی بود پسر‪ ،‬من چند باری توی گذشته با لی‬
‫برخورد داشتم و تو اولین کسی هستی که دیدم تونست مقابلش بایسته‬
‫و شکستش بده‪ .‬به کدوم دانشگاه حقوق رفتی؟ کنکوردیا؟ براون؟"‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"من به دانشکده حقوق نرفتم‪ .‬فقط یه کتاب خوندم‪".‬‬

‫"جدی میگی؟"‬

‫آقای پارک شوکه شده بود‪.‬‬

‫"بیا بذار اینو بهت بدم‪".‬‬

‫مرد دستش رو توی جیبش برد و یک کارت ویزیت بیرون آورد‪.‬‬

‫"من توی دانشگاهی به نام هیوارد تدریس می کنم‪ ،‬تا حاال اسمش رو‬
‫شنیدی؟ بهتره برای ترم پاییز ثبت نام کنی‪ ،‬خوشحال میشم که به‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2327‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫عنوان دانشجو داشته باشمت‪ .‬تو برای بحث کردن با مردم یه استعداد‬
‫واقعی داری‪".‬‬

‫نامجون نتونست جلوی لبخندش رو بگیره‪ ،‬روی صندلی نشست و‬


‫کارت رو توی جیبش گذاشت‪.‬‬

‫"ممنونم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫درهای سالن باز شد و همه برگشتن تا به افسران پلیسی که مردی رو‬


‫با لباس نارنجی اسکورت میکردن‪ ،‬نگاه کنن‪.‬‬

‫قلب یونگی توی سینهاش با شدت می تپید‪ ،‬سعی می کرد خودش رو‬
‫آروم کنه‪ .‬چشم هاش به سمت نامجون چرخید و با دیدن لبخند پسر‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2328‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خودش هم خوشحال شد‪ .‬دیگه تمرکزش روی مردی که داشت به‬


‫سمت جلوی سالن حرکت می کرد نبود‪.‬‬

‫"عاشقتم‪".‬‬

‫نامجون رو بهش لب زد‪.‬‬

‫و این تمام چیزی بود که یونگی برای به دست آوردن آرامشش بهش‬
‫نیاز داشت‪.‬‬

‫خانم سو‪ ،‬متخصص شخصیت سنجی‪ ،‬وسیله ای رو شبیه به دستگاه‬


‫سنجش فشار خون باال گرفت و روی بازوی یونگی بست‪ .‬دو برچسب‬
‫دایرهای شکل سفید رو به شقیقه های یونگی چسبوند و بعد دستگاه رو‬
‫روشن کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2329‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ و سوکجین بازوهای جونگکوک رو نگه داشته بودن تا پسر‬


‫عصبانی رو سرجاش نگه دارن‪.‬‬

‫"فقط یه بار‪ ،‬بذارین فقط یه مشت بهش بزنم!"‬

‫جونگکوک در حالی که با چشمهای خشمگین به مردی که به یونگی‬


‫آسیب رسونده بود نگاه می کرد‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"دوبار! فقط دو بار!"‬

‫"آقای مین بزرگ‪"،‬‬

‫قاضی رو مورد خطاب قرار داد‪.‬‬

‫"شما تنها به این منظور اینجا حضور دارید تا به آقای مین جوان توی‬
‫این پرونده کمک کنید‪ .‬تا زمانی که مورد خطاب قرار نگرفتید‪ ،‬اجازه‬
‫صحبت ندارید و به خاطر حضور در اینجا‪ ،‬از زمان محکومیتتون کاسته‬
‫نخواهد شد‪ .‬متوجه شدید؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2330‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"متوجه شدم آقای قاضی‪".‬‬

‫مین بیونگوو گفت و نامجون با شنیدن صدای پوزخند مرد خیس عرق‬
‫شد‪.‬‬

‫"آمادهای؟"‬

‫خانم سو با مهربونی از یونگی پرسید‪.‬‬

‫یونگی نفس عمیقی کشید و سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫و برای اولین بار در طول این ‪ ۹‬سال‪ ،‬به پدرش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2331‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی توی خودش جمع شده بود و به خاطر سرمای کف سیمانی‬


‫زیرزمین و همینطور از درد می لرزید‪ .‬در حالی که سرش رو باال می‬
‫گرفت‪ ،‬اشک از چشم هاش سرازیر شد‪ .‬به پدرش نگاه کرد که‬
‫درحالیکه داشت تصاویر رو ضبط می کرد‪ ،‬به سمت لپ تاپ میرفت‬
‫و کامنت ها رو میخوند‪.‬‬

‫"د‪..‬ددی؟"‬

‫یونگی دماغش رو باال کشید و گفت‪.‬‬

‫"یون پسر خوبی بود؟ االن یون میتونه سرهم خرسیش رو بپوشه؟"‬

‫"البته‪".‬‬

‫پدرش بدون اینکه نگاهش کنه گفت‪ .‬مرد تنها مشغول چک کردن‬
‫کمک های مالی اونشب بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2332‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی مشتاقانه روی دست و پاش تکون خورد و به سرعت به سمت‬


‫لباسش که گوشه ای افتاده بود رفت و به تنهایی مثل یک پسر بزرگ‬
‫خودش لباسش رو پوشید‪.‬‬

‫"ددی‪ ،‬میشه امروز بریم مغازه اسباب بازی فروشی؟"‬

‫یونگی پرسید و بعد در حالی که زبونش رو بیرون آورده بود‪ ،‬با احتیاط‬
‫زیپ لباسش رو باال کشید‪.‬‬

‫پدرش قول داده بود که اگه پسر خوبی باشه‪ ،‬به عنوان جایزه اون رو‬
‫به مغازه اسباب بازی فروشی می بره‪ ،‬اما هفتهی گذشته به اونجا نرفته‬
‫بودن‪ .‬با این حال یونگی انقدر پسر خوبی بود که شکایتی نکنه‪ .‬پس‬
‫حتماً امروز قرار بود به مغازه اسباب بازی فروشی برن!‬

‫یونگی یک کتاب رنگ آمیزی جدید میخواست یا یه عروسک نرم‬


‫برای بغل کردن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2333‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫از هیجان وول میخورد و با فکر کردن به یه توپ جدید یا عروسکی‬


‫که بتونه باهاش بازی کنه کمکم درد رو فراموش میکرد‪.‬‬

‫"امروز نمیشه‪ ،‬یون‪".‬‬

‫پدرش گفت و حباب خوشحالی پسر بچه ترکید‪.‬‬

‫"ن‪...‬نه؟"‬

‫یونگی چند بار پلک زد‪ ،‬همونطور که با انگشتهاش بازی میکرد‪،‬‬


‫قلبش داشت فشرده می شد‪.‬‬

‫"اما چرا نه ددی؟ یون برای ددی پسر خوبی نبود؟"‬

‫"میتونست بهتر از این باشه‪".‬‬

‫پدرش با سختگیری گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2334‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ما امروز به اندازه ای که من میخواستم پول نگرفتیم و این تقصیر توئه‪.‬‬


‫باید بهتر انجامش می دادی‪".‬‬

‫یونگی در حالیکه ناامید شده بود سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫"یون متاسفه‪ .‬یون دفعه دیگه بهتر تالش میکنه‪".‬‬

‫"پسر خوب‪".‬‬

‫پدرش پوزخند زد‪.‬‬

‫"مامانت به زودی برمیگرده‪ ،‬پس برگرد طبقه باال‪".‬‬

‫یونگی سرش رو تکون داد و به محض این که از جاش بلند شد‪ ،‬کمی‬
‫روی پاهاش لرزید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2335‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و وقتی مامان ازت بپرسه که چرا کبود شدی چی قراره بهش بگی؟"‬

‫پدرش بلند سوال کرد‪.‬‬

‫"یون میگه که وقتی با بهترین دوستش سانگ چه بازی می کرد‪ ،‬این‬


‫اتفاق افتاد!"‬

‫یونگی به طور ناخودآگاه جواب داد‪.‬‬

‫"درسته‪".‬‬

‫پدرش پوزخندی زد‪.‬‬

‫"حاال برو باال و دوش بگیر‪".‬‬

‫"باشه ددی‪".‬‬

‫یونگی به طرف پله ها رفت و روبروی در منتهی به طبقهی باال ایستاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2336‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ددی؟"‬

‫"چیه؟"‬

‫پدرش حتی به خودش زحمت نداد که سرش رو برگردونه‪.‬‬

‫"یون عاشق ددیه‪".‬‬

‫سکوت دوباره حاکم شد و پدرش در حالی که با کامپیوتر مشغول بود‪،‬‬


‫پسرک رو نادیده گرفت‪.‬‬

‫یونگی در رو باز کرد و به سمت حموم به راه افتاد‪.‬‬

‫سانگ چه وجود خارجی نداشت‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2337‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با صدای مشاجره ای که از بیرون اتاقش میشنید‪ ،‬از خواب‬


‫بیدار شد‪.‬‬

‫در حالی که پتو رو دور خودش نگه داشته بود‪ ،‬از روی تخت پایین‬
‫اومد‪ .‬وارد راهرو شد و به اتاق پدر و مادرش نگاه کرد‪.‬‬

‫"این کار قبال انجام شده!"‬

‫مادرش فریاد زد‪.‬‬

‫"دیگه نمیکشم! دارم میرم!"‬

‫"تو فاحشهی لعنتی!"‬

‫پدرش با خشم گفت‪.‬‬

‫"بعد از تمام کارهایی که به خاطرت کردم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2338‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من قبال حساب بانکی رو خالی کردم‪ ،‬پس خودتو برای صورتحساب‬
‫به زحمت ننداز‪".‬‬

‫زن با سردی گفت و آخرین لباسش رو داخل چمدونش پرت کرد‪.‬‬

‫"هرزهی لعنتی! اونا پوالی منه!"‬

‫مرد غرید و چراغی که توی دست داشت رو به طرف زن پرت کرد‪.‬‬

‫زن به موقع جاخالی داد و یونگی با شنیدن صدایی که ناشی از شکستن‬


‫چراغ بود‪ ،‬کنار دیوار به خودش لرزید‪.‬‬

‫"چرا دعوا؟"‬

‫در حالی که ترسیده بود با گریه گفت‪.‬‬

‫هر دو نفر همزمان متوجه حضور پسرک شدن‪ ،‬زن خم شد و دستهاش‬


‫رو به سمت پسر بچه باز کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2339‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به سرعت خودش رو توی آغوش مادرش پرت کرد و لپ‬


‫تپلیش رو به شونه زن تکیه داد‪ ،‬عطر آرامش بخش مادرش رو بو کرد‪.‬‬

‫از اینکه مادرش اون وقت شب لباس هایی رو پوشیده بود که معموال‬
‫در طول روز می پوشه تعجب کرده بود‪.‬‬

‫زن عقب رفت‪ ،‬کیفش رو برداشت و عروسک بچه گربه صورتی رنگی‬
‫رو بیرون آورد‪.‬‬

‫"این برای توئه یونگی‪".‬‬

‫زن عروسک رو به پسر بچه داد و یونگی با دیدن نرمی عروسک‪،‬‬


‫چشمهاش از خوشحالی درخشید‪ .‬عروسک رو توی بغلش گرفت و‬
‫وقتی اون رو فشار داد‪ ،‬رایحه توت فرنگیه آرامش بخشی از عروسک‬
‫بلند شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2340‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تولدت مبارک‪ ،‬یونگی‪".‬‬

‫زن پیشونی پسر بچه رو بوسید و بعد وسایلش رو برداشت تا برای‬


‫همیشه اونجا رو ترک کنه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫یونگی به آهستگی در رو پشت سر خودش بست و سعی کرد بدون‬


‫اینکه کوچکترین صدایی تولید کنه‪ ،‬به سمت اتاقش بره‪.‬‬

‫نفسش رو حبس کرد و یواشکی از جلوی اتاق پدرش رد شد‪ ،‬اما مرد‬
‫رو داخل اتاق ندید‪.‬‬

‫دستش رو روی دستگیرهی در گذاشت و همون لحظه که میخواست‬


‫دستگیره رو پایین بیاره‪ ،‬صدای چوب های کف پوش که پشت سرش‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2341‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ترق ترق می کردن رو شنید و متوجه شد که پدرش داره از پله ها باال‬


‫میاد‪.‬‬

‫"پس اینجایی‪".‬‬

‫پدرش گفت و قلب یونگی هوری پایین ریخت‪.‬‬

‫"تو که نمیخواستی از دست پدرت قایم بشی‪ ،‬نه؟"‬

‫پدرش خندید و به سمتش رفت‪.‬‬

‫"ن‪ ...‬نه‪".‬‬

‫پشت یونگی به دیوار چسبید و و به پدرش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2342‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چرا انقدر دیر به خونه برگشتی؟"‬

‫پدرش با اخم پرسید و مچ دستش رو محکم گرفت‪.‬‬

‫"یه پروژه داشتم که‪ ...‬که مشغول کار کردن روی اون بودم‪".‬‬

‫یونگی تونست تنها با لکنت بگه‪.‬‬

‫اون در عرض ‪ ۲۰‬دقیقه پروژه اش رو تموم کرده بود و سه ساعت‬


‫آینده رو توی کتابخونه مخفی شده بود تا اینکه زمان تعطیلی کتابخانه‬
‫رسیده بود‪.‬‬

‫"کلی درخواست داریم که باید انجام بدی‪".‬‬

‫پدرش گفت و یونگی رو به سمت پایین راهرو کشید‪ .‬وقتی به پله ها‬
‫رسیدن‪ ،‬پسر تلوتلو خورد و نزدیک بود که به زمین بیفته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2343‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نه‪ ،‬لطفاً پدر‪ ،‬امروز نه!"‬

‫یونگی التماس کرد و با دیدن زیر زمینی که هر لحظه بیشتر بهش‬


‫نزدیک می شدن‪ ،‬سعی کرد تا دستش رو به عقب بکشه‪.‬‬

‫"لطفاً‪ .‬از دیروز هنوز درد دارم!"‬

‫"تقصیر من نیست که تا حاال بهش عادت نکردی‪".‬‬

‫پدرش با عصبانیت گفت‪ .‬در رو باز کرد و پسرش رو به داخل پرت‬


‫کرد‪.‬‬

‫یونگی روی پله های سرد و سیمانی فرود اومد‪ ،‬از درد نالید‪ ،‬درد‬
‫کبودیهای گذشته دوباره براش تازه شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2344‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیا‪".‬‬

‫چیز نرمی به سمتش پرت شد و یونگی با دیدن پیراهن صورتی رنگی‬


‫که پدرش بهش داده بود‪ ،‬گیج شد‪.‬‬

‫"این چیه؟"‬

‫یونگی پرسید و بعد سعی کرد همونطور که داره روی پاهاش می ایسته‪،‬‬
‫پاپیون بزرگ و صورتی رنگ روی کمربند لباس رو بررسی کنه‪.‬‬

‫"یه چیزی که میتونه آمار بیننده هامون رو باالتر ببره‪".‬‬

‫پدرش در حالی که لپ تاپ رو روشن می کرد و اون رو به سمت‬


‫یونگی میچرخوند‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"بپوشش‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2345‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با وحشت لباس رو رها کرد‪.‬‬

‫"ولی‪"...‬‬

‫"بپوشش یون‪".‬‬

‫پدرش با صدایی که ته مایه ای از هشدار داشت‪ ،‬تاکید کرد‪.‬‬

‫یونگی لبش رو گاز گرفت‪ ،‬سعی می کرد تا اشک هاش رو پنهان‬


‫کنه‪ .‬به آرومی پیراهن و شلوارش رو از تنش در آورد‪ .‬از این صدای‬
‫دینگ دینگ واریز شدن کمک های مالی توسط بینندههای‬
‫همیشگیش‪ ،‬متنفر بود‪.‬‬

‫لباس رو پوشید‪ .‬متنفر بود که اون لباس چقدر خوب روی بدنش نشسته‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2346‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫متنفر بود‪ ،‬چون یا اون لباس باعث میشد تا بیننده های بیشتری داشته‬
‫باشن و بعد از اون یونگی هم مجبور می شد تا ویدیو های بیشتری با‬
‫اون لباس بگیره‪ .‬و یا ایده پدرش جواب نمی داد و مرد قرار بود به‬
‫خاطرش پسرش رو تنبیه کنه‪.‬‬

‫یونگی حتی نمی دونست که کدومش بدتره‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫یونگی نمیخواست گریه کنه‪ .‬اما نمی تونست جلوی اشک هاش رو‬
‫بگیره‪.‬‬

‫روی پشت‪ ،‬روی تختی که پدرش توی زیر زمین گذاشته بود‪ ،‬خوابیده‬
‫بود‪ .‬مچ دستهاش به چهارچوب تخت بسته شده و پاهاش باز بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2347‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چشمهاش رو با بازوش پوشونده بود‪ .‬لبش رو از داخل گاز میگرفت‪.‬‬


‫قلبش بی وقفه در حال تپیدن بود‪ ،‬منتظر بود تا پدرش روی تخت بیاد‬
‫و ویدیو رو شروع کنه‪.‬‬

‫امروز تولد یکی از همکالسی هاش بود و اگرچه یونگی هم دعوت‬


‫شده بود‪ ،‬اما پدرش اجازه نداده بود تا به جشن تولد دوستش بره‪.‬‬

‫تا زمانی که قرار بود فیلمبرداری داشته باشن‪ ،‬اون اجازه یچنین کاری‬
‫رو نداشت‪.‬‬

‫یونگی خودش رو تصور کرد که به جشن رفته‪ ،‬توی اون سالن بولینگ‬
‫و در حالی که همه می خندن و کیک می خورن‪ ،‬همراه با دوستاش‬
‫خوش میگذرونه‪ .‬سعی می کرد خودش رو هر جایی به جز جایی که‬
‫بود‪ ،‬تصور کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2348‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با حس کردن این که گوشه تشک پایین رفته‪ ،‬گریهاش شدت گرفت‪،‬‬
‫تا جایی که احساس کرد داره از شدت اشک هاش خفه میشه‪.‬‬

‫نمی دونست که چرا این بار احساس متفاوتی داشت‪ .‬اون از تمام‬
‫وقتهایی که پدرش این کار رو باهاش می کرد متنفر بود‪ ،‬اما این بار‬
‫فرق می کرد‪.‬‬

‫این دفعه‪ ،‬درست زمانی که یونگی احساس کرد که نمی تونه یه‬
‫ویدیوی دیگه رو تحمل کنه‪ ،‬هاله ی سفید و آرامبخشی تمام وجودش‬
‫رو در بر گرفت‪ .‬حس کرد که از هوش رفته و وقتی چشمهاش رو باز‬
‫کرد‪ ،‬پدرش داشت از تخت پایین میرفت‪ .‬همه چیز تموم شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2349‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی در حالی که گیج شده بود‪ ،‬چند بار پلک زد و تالش کرد تا‬
‫بفهمه که چرا چیزی که معموال چندین دقیقه طول می کشید‪ ،‬حاال‬
‫در عرض چند ثانیه تموم شده و اون هیچ دردی رو حس نمی کنه‪.‬‬

‫"امروز پسر خوبی بودی یون‪".‬‬

‫پدرش در حالی که شلوارش رو باال می کشید‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"بهتر از همیشه‪ .‬بیا‪ ،‬میتونی این رو داشته باشی‪".‬‬

‫چیز کوچک و سفتی روی شکم یونگی افتاد و وقتی پسر به پایین نگاه‬
‫کرد‪ ،‬دید که یه ساعت رولکسه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2350‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چند روز بعد یونگی پشت میزش نشست و به صفحه خالی دفتر مقابلش‬
‫خیره شد‪.‬‬

‫از این که می خواست چنین کاری رو انجام بده‪ ،‬احساس حماقت‬


‫میکرد‪ ،‬اما چیز دیگه ای به فکر نمی رسید‪.‬‬

‫بنابراین نوشت‪،‬‬

‫"سالم‪ ...‬اسم من یونگیه‪ .‬تو همونی هستی که هروقت پدرم میاد‪ ...‬خب‬
‫‪ ...‬میدونی‪ ...‬کنترل رو به دست میگیری؟"‬

‫‪-‬یونگی ‪ 10:37 ،5/6‬ب‪.‬ظ‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2351‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دفعه بعد دوباره این اتفاق تکرار شد‪ .‬هاله ای سفید به آرومی روش رو‬
‫پوشوند‪ .‬تمام سر و صداها و احساساتی که تنها برای یک لحظه اونها‬
‫رو حس کرده بود رو بالفاصله از بین برد‪ ،‬اگرچه که یونگی‬
‫میدونست اونها بیشتر از یک لحظه طول کشیده‪.‬‬

‫یونگی پلکی زد و دید که پدرش از روش بلند شد‪.‬‬

‫"نمیدونم که مواد زدی یا چی‪ ،‬اما از این ورژن جدید خوشم میاد یون‪".‬‬

‫پدرش لبخند زد‪.‬‬

‫"یه چیزی توی نگاهت هست و دیگه نمی جنگی‪ .‬همین روش رو‬
‫حفظ کن تا بیشتر جایزه بگیری‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2352‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چند روز بعد یونگی اونقدر خسته بود که تقریباً متوجه نوشته جدیدی‬
‫که توی دفترچه یادداشتش ثبت شده بود‪ ،‬نشد‪.‬‬

‫"سالم یونگی‪ .‬از آشنایی باهات خوشبختم‪ ،‬من شوگا هستم‪ .‬بله من‬
‫کسی هستم که در مقابل پدرت ازت محافظت میکنه‪ .‬دیگه الزم نیس‬
‫نگران اون باشی‪".‬‬

‫‪-‬شوگا‪ 8:26 ،5/9 ،‬ب‪.‬ظ‪.‬‬

‫یونگی به دفترچه یادداشت خیره شد‪ .‬اون چنین نوشته ای رو نوشته‬


‫بود‪.‬‬

‫می دونست که باید بترسه‪ ،‬میدونست که باید به کسی خبر بده‪،‬‬


‫میدونست که دیوونه شده‪ ،‬اما تمام چیزی که توی اون لحظه حس‬
‫میکرد‪ ،‬راحتی خیال بود‪ .‬راحتی خیال از اینکه تنها نیست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2353‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ممنونم‪ ....‬شوگا‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"شوگا‪ ...‬تو میدونی چه خبر شده؟ قبال اینجوری بود که هر وقت پدرم‬
‫می خواست کارش رو شروع کنه‪ ،‬تو کنترل رو به عهده می گرفتی‪.‬‬
‫حاال حس می کنم که هر وقت اون لباسدخترونه رو میپوشم‪ ،‬یا آرایش‬
‫میکنم تا کبودی هام رو قایم کنم‪ ،‬دیگه روی کار نیستم‪ .‬دارم دیوونه‬
‫میشم؟"‬

‫‪-‬یونگی‪ 2:09 ،6/3 ،‬ق‪.‬ظ‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2354‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو دیوونه نشدی یونگی‪ .‬اون کار یونجیه‪ .‬از تو در مقابل مردهای بدی‬
‫مثل پدرت محافظت میکنه‪".‬‬

‫‪-‬شوگا‪ 4:49 ،6/5 ،‬ب‪.‬ظ‪.‬‬

‫یونگی از شوگا خوشش میومد‪ .‬خوشحال بود که یونجی هم قراره بهش‬


‫کمک کنه‪ ،‬حتی با این که حس میکرد رفتارش کمی عجیبه‪.‬‬

‫پدرش همیشه وقتی که اون لباس رو بهش می داد‪ ،‬راجع به این غر‬
‫میزد که" کار کردن باهاش" سخت میشه‪ .‬بنابراین یونگی میدونست‬
‫که یونجی به راحتی تحمل نمی کنه که فقط دراز بکشه تا اون مرد هر‬
‫کاری میخواد رو باهاش انجام بده‪.‬‬

‫یونگی به اون دختر افتخار می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2355‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"بیدار شو‪ ،‬قراره الیو داشته باشیم‪".‬‬

‫یونگی با کشیده شدن بازوش توسط پدرش که داشت اون رو از تخت‬


‫بیرون می کشید‪ ،‬بیدار شد‪.‬‬

‫"آه‪ ...‬چی‪...‬؟"‬

‫یونگی همچنان به خاطر خوابآلودگی داشت پلک میزد‪ .‬سعی می کرد‬


‫تا وقتی که پدرش اون رو توی راهرو پرت میکنه‪ ،‬زمین نخوره‪.‬‬

‫"دد‪ ...‬بس کن! چه خبر شده؟"‬

‫"گفتم که قراره الیو داشته باشیم‪".‬‬

‫پدرش اخم هاش رو توی هم کشید و در زیر زمین رو باز کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2356‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به صفحه روشن لپتاپ خیره شد و تالش کرد تا ساعت رو‬


‫تشخیص بده‪.‬‬

‫"چرا اینقدر زود؟"‬

‫"همه االن آنالین هستن‪ .‬بهترین زمان ممکنه‪".‬‬

‫پدرش یه دستبند بیرون آورد‪.‬‬

‫" لباس هات رو در بیار‪".‬‬

‫"دد‪ ،‬لطفاً‪"...‬‬

‫"نمی خوام یه بار دیگه حرفم رو تکرار کنم هرزه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2357‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی در حالی که سعی می کرد اشک هاش رو کنترل کنه‪ ،‬بدون‬


‫این که تمایل داشته باشه‪ ،‬توی هوای سرد زیر زمین و در حالی که‬
‫میلرزید‪ ،‬لباس خوابش رو درآورد‪.‬‬

‫پدرش یکی از حلقه های دستبند رو به مچ باریک یونگی بست و‬


‫حلقهی دوم رو دور رادیاتور قفل کرد‪.‬‬

‫لپ تاپ رو برداشت و توی چند قدمی یونگی اون رو پایین گذاشت‪.‬‬

‫"این کامنت ها رو میبینی؟ تو قراره هر کاری که اونا میخوان رو‬


‫انجام بدی‪ .‬بعد از این که چند هزار دالری جمع کردیم‪ ،‬میذارم بری‪.‬‬
‫فقط اون وقت ولت می کنم‪".‬‬

‫یونگی با ناباوری به پدرش خیره شد‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی؟ دد‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2358‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اگه صبح بشه و به هدفی که میخوام نرسیده باشی‪ ،‬بدترین مجازات‬


‫ممکن انتظار تو رو میکشه‪".‬‬

‫پدرش قبل از اینکه برگرده و از پله ها باال بره‪ ،‬هشدار داد‪.‬‬

‫"دد‪ ،‬صبر کن!"‬

‫یونگی با گریه گفت و تالش کرد تا دستبندها رو بکشه‪.‬‬

‫"لطفا‪ ،‬صبر کن‪ ،‬این کارو با من نکن!"‬

‫اما در زیرزمین بسته و بعد قفل شد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫یونگی با نگاهی که بیچارگی درونش موج می زد‪ ،‬نگاهی به صفحه‬


‫لپ تاپ انداخت که هر لحظه کامنت جدیدی بهش اضافه می شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2359‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫منتظر بود تا موج آرامش شوگا به سراغش بیاد‪ .‬امیدوار بود تا یونجی‬
‫بخواد خودش رو نشون بده و با روش مخصوص به خودش به تمام اون‬
‫مرد ها بگه که برن در کون خودشون رو بذارن‪ .‬اما هیچ کدوم از اون‬
‫دو نفر پیداشون نشد‪.‬‬

‫هیچکدوم نیومدن‪ ،‬چون شخص جدیدی داشت خودش رو به پشت‬


‫صندلی کنترل میرسوند‪.‬‬

‫یونگی با خوندن هر کدوم از اون کامنت های کثیف عصبانی و‬


‫عصبانی تر میشد‪ .‬هرچی بیشتر پایین میرفت کامنت ها کثیف تر و‬
‫خواسته ها دورتر از انسانیت می شدن‪ .‬دیدش داشت قرمز میشد‪.‬‬

‫یونگی نمی خواست که این کار رو انجام بده‪.‬‬

‫میخواست به تخت خوابش برگرده‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2360‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫میخواست که لباس هاش رو دوباره بپوشه‪،‬‬

‫دلش میخواست که اون لپتاپ نفرت انگیز رو خاموش کنه‪،‬‬

‫میخواست تمام کسایی که چنین کامنتهای گذاشتن‪ ،‬توی جهنم‬


‫بسوزن‪،‬‬

‫میخواست اون آدمهای منحرف به زندان برن‪،‬‬

‫می خواست که پدرش عذاب بکشه‪.‬‬

‫اون فقط یه کودکی نرمال میخواست‪ .‬دلش می خواست به مهمونی بره‬


‫و یاد بگیر چطوری رانندگی کنه‪ ،‬چرا این اتفاق باید برای اون‬
‫میافتاد؟ مگه اون چه کار اشتباهی انجام داده بود؟ چرا مادرش اون رو‬
‫با خودش نبرده بود؟‬

‫یونگی با خشم فریاد زد و با تمام قدرت‪ ،‬دستش رو که به میله ی‬


‫رادیاتور زنجیر شده بود‪ ،‬کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2361‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و در کمال تعجب زنجیر دستبند پاره و یونگی آزاد شد‪.‬‬

‫با تعجب به قطره های کوچک خونی که از جای فرو رفتن حلقه فلزی‬
‫دستبند توی پوستش روی مچ دستش می ریختن‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫قلبش با ناباوری میتپید و متعجب بود که چطوری تونسته چنین کاری‬


‫رو انجام بده‪.‬‬

‫لپ تاپ رو به سرعت بست و لباسهاش رو پوشید‪ .‬سعی می کرد تا‬


‫با فهمیدن اینکه این خشم و عصبانیت از کجا نشات گرفته‪ ،‬عقلش رو‬
‫از دست نده‪.‬‬

‫یک ساعت بعد در باز شد و یونگی با دیدن پدرش که از پله ها پایین‬


‫میاومد‪ ،‬فهمید که صبح شده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2362‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چرا لپ تاپ خاموشه؟"‬

‫مرد با دیدن این که یونگی تمام لباس هاش رو توی تن داره‪ ،‬کمی‬
‫گیج شد‪.‬‬

‫یونگی به سمت پدرش رفت و وقتی به چهره اش نگاه کرد‪ ،‬همون‬


‫خشمی که چند ساعت پیش تجربه کرده بود‪ ،‬وجودش رو فرا گرفت‪.‬‬

‫"و توی لعنتی فکر می کنی که کی هستی‪"...‬‬

‫"دیگه هیچوقت جرات نکن که به من دست بزنی وگرنه تو رو به‬


‫پلیس تحویل میدم‪".‬‬

‫یونگی با خشم گفت‪ .‬هنوز همه جا رو قرمز می دید‪.‬‬

‫پدرش که گیج شده بود‪ ،‬چیزی نگفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2363‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی مرد رو کنار زد‪ .‬از پله ها باال رفت‪ ،‬وارد اتاق شد‪ .‬مستقیم به‬
‫سراغ دفترچه اش رفت و به نوشته های گذشته اش نگاه کرد‪.‬‬

‫"برای امروز ممنونم‪" .‬‬

‫‪-‬یونگی‬

‫"نگرانش نباش یونگی‪".‬‬

‫‪-‬شوگا‬

‫"به پدرت بگو اگه می خواد من رو مجبور کنه که لباس دخترونه‬


‫بپوشم‪ ،‬حداقل مدل های به روزتری رو انتخاب کنه‪ .‬مردک حروم زاده‬
‫لعنتی‪".‬‬

‫‪-‬یونجی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2364‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"متاسفم که نتونستی به جشن فارغ التحصیلی سئوجونگ بری‪".‬‬

‫‪-‬شوگا‬

‫"اشکالی نداره‪ .‬به هر حال من خیلی هم اون رو نمی شناختم‪"...‬‬

‫‪-‬یونگی‬

‫هم‬ ‫رو‬ ‫یونگی‬ ‫داره!!!!!‬ ‫دوست‬ ‫رو‬ ‫ک ی تی‬ ‫"یونی‬


‫همینطوووررر!!!!!!😄🥰😊😄️❤️❤💕️❤💞️❤‬
‫💗️❤💓"‬
‫‪-‬یه عالمه کیث با بغل‪ ،‬یونی!!! 😁😁😁😁💓💓💓💓‬

‫"منم دوست دارم یونی 😉 "‬

‫‪-‬یونگی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2365‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پدرت یه آشغال عوضیه‪ .‬کفش پاشنه بلند ‪ ۱۲‬سانتی مال هرزه هاست‪.‬‬
‫امیدوارم تو آتیش جهنم بسوزه و یه خنجر قلبش رو بشکافه‪ .‬مردک‬
‫حروم زاده دلقک عوضی فاکر‪".‬‬

‫‪-‬یونجی‬

‫"با اینکه کامال باهات موافقم و معتقدم که حق با توئه یونجی‪ ،‬اما‬


‫حواست باشه که یونی هم اینا رو میبینه‪".‬‬

‫‪-‬یونگی‬

‫"مردک حر*زاده دی*ث‪".‬‬

‫‪-‬یونجی‬

‫"متشکرم‪".‬‬

‫‪-‬شوگا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2366‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی صفحه و ورق زد و بعد در حالی که دستش می لرزید‪ ،‬خودکار‬


‫رو برداشت‪ .‬قبل از اینکه شروع به نوشتن کنه‪ ،‬کمی مکث کرد‪.‬‬

‫"قرمز تو کی هستی؟"‬

‫‪-‬یونگی‪ 6:03 ،9/8 ،‬ق‪.‬ظ‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"اسمم آگوست دیه‪ ،‬اینو هیچ وقت فراموش نکن بچه‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫وقتی که یونگی از مدرسه برگشت‪ ،‬خونه خالی بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2367‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫حاال که خیالش راحت شده بود‪ ،‬به سمت آشپزخونه رفت تا یه میان‬
‫وعده بخوره و اون موقع بود که یادداشت چسبونده شده روی در یخچال‬
‫رو دید‪.‬‬

‫"یون‪،‬‬

‫برای جشن گرفتن آخرین روز ‪ ۱۷‬سالگیت یه روز کامل رو برای‬


‫خودمون برنامه ریزی کردم‪.‬‬

‫ویدیوی جدیدمون قراره ما رو به ‪ ۱۰۰‬هزار دالر برسونه‪ ،‬تضمینی!‬

‫برو به زیرزمین و لباست رو با چیزی که برات در نظر گرفتم عوض‬


‫کن‪ .‬می خوام وقتی رسیدم‪ ،‬بالفاصله شروع کنیم‪.‬‬

‫تولدت مبارک‪".‬‬

‫یونگی در حالی که می لرزید‪ ،‬یادداشت رو توی دستش مچاله کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2368‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون نمی خواست که این کار رو انجام بده‪ .‬اون نمی تونست‪ ...‬دوباره‬
‫نه‪.‬‬

‫میتونست خشم آشنایی رو که دوباره درونش رشد میکنه و ترسش رو‬


‫از بین میبره‪ ،‬احساس کنه‪.‬‬

‫نگاهی به تلفن انداخت‪ .‬همیشه میخواست که به پلیس زنگ بزنه و‬


‫گزارش پدرش رو بده‪ ،‬اما هیچ وقت شجاعت انجام اون کار رو نداشت‪.‬‬

‫با اینکه حالش به هم میخورد‪ ،‬اما بعد از مادرش‪ ،‬پدرش تنها کسی بود‬
‫که یونگی توی این دنیا داشت‪.‬‬

‫اما حاال که شوگا‪ ،‬یونجی‪ ،‬یونی و همینطور آگوست رو داشت‪ ،‬یونگی‬


‫دیگه تنها نبود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2369‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خشم آگوست ترس یونگی رو از بین برد و بعد یونگی با عجله به‬
‫سمت تلفن دوید‪ .‬گوشی رو برداشت و شماره سه رقمی پلیس رو‬
‫گرفت‪.‬‬

‫وقتی که فرد اون طرف خط تماس رو جواب داد و پرسید که چه‬


‫مشکلی براش پیش اومده‪ ،‬هیچ ترسی رو احساس نمی کرد‪.‬‬

‫تنها خشم بود که قرار بود یک بار برای همیشه به این موضوع پایان‬
‫بده‪.‬‬

‫"اسم من آگوست دیه و من تماس گرفتم تا یه جنایت رو گزارش‬


‫کنم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2370‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫برای یونگی تماشای این که پدرش رو با دستبند میبرن‪ ،‬احساس غیر‬


‫قابل توصیفی بود‪.‬‬

‫پتویی رو که یه افسر مهربون بهش داده بود‪ ،‬کمی دور خودش پیچید‪.‬‬

‫یه خانم خوش لباس با کت و شلوار به سمتش رفت‪.‬‬

‫"سالم‪ .‬من دارم با آگوست صحبت میکنم یا یونگی؟"‬

‫"یونگی‪".‬‬

‫یونگی جواب داد‪ .‬می خواست بدونه که اون زن چی میخواد‪.‬‬

‫"سالم یونگی‪ .‬اسم من دکتر کانگه‪ .‬میتونیم باهم صحبت کنیم؟"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2371‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به بطری نارنجی رنگ دارویی که توی دستش بود خیره شد‪.‬‬
‫ظرف نارنجی رنگ پر از قرص های آبی کوچولو بود‪.‬‬

‫دوتا از قرص ها رو کف دستش ریخت و بهشون نگاه کرد‪.‬‬

‫دکتر کانگ گفته بود که اینها قراره کمکش کنن‪.‬‬

‫اون خسته بود و بنابراین به دکتر اعتماد کرد‪ .‬دوتا از قرص ها رو توی‬
‫دهنش انداخت و بعد کمی آب خورد‪.‬‬

‫بدون اینکه که بخواد دوباره به این موضوع فکر کنه‪ ،‬فقط چراغ رو‬
‫خاموش کرد و به رختخواب رفت‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2372‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اینجا چه خبر شده؟؟؟ چه مدت گذشته؟؟؟ هی‪ ،‬من خیلی اعصابم‬


‫داغونه!!! مردهای لعنتی‪ ،‬فقط هر وقت که دلشون بخواد میان و از آدم‬
‫استفاده می کنن‪ .‬دیگه هرگز چنین چیزی اتفاق نمی افته‪ .‬اینو بهتون‬
‫قول میدم‪".‬‬

‫‪-‬یونجی‪ 7:38 ،27/12،‬ب‪.‬ظ‪.‬‬

‫"این به خاطر حفظ سالمتی یونگیه‪ .‬ما نباید گله کنیم‪".‬‬

‫‪-‬شوگا‪ 8:09 ،4/3 ،‬ق‪.‬ظ‪.‬‬

‫"یونی نمیتونه کیتی رو پیدا کنه!!!!! 😭😭😭🥺🥺🥺 "‬

‫‪-‬یونی!!!!!🥺️❤‬

‫"یونگی وات د فاک؟ من توی لعنتی رو نجات دادم و تو اینجوری‬


‫داری جوابم رو میدی؟؟ چرا نباید وجود داشته باشم؟؟ کی توی‬
‫لعنتی رو مسئول این کار کرده؟؟ تو یه بزدل بودی که حتی نمی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2373‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تونستی برای ‪ ۱۷‬سال تموم خودت رو نجات بدی!! کی بهت این حق‬
‫رو داده که با من چنین کاری بکنی؟؟"‬

‫‪-‬آگوست‬

‫"بهت گفتم که منو فراموش نکن یونگی‪ .‬فکر میکردی که پدرت‬


‫شرورترین آدم افسانه ها بود؟ فاک نه! من میتونم صد برابر از اون‬
‫بدتر باشم‪ .‬فقط صبر کن و ببین بچه‪ .‬فقط صبر کن‪".‬‬

‫‪-‬آگوست‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"یه شخصیت دیگه روی کاره‪".‬‬

‫خانم سو گفت و همه تونستن طول موج سفید رنگی رو که روی صفحه‬
‫نمایش دستگاه ظاهر شده بود‪ ،‬ببینند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2374‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک درحالیکه ناخنش رو میجوید‪ ،‬داشت نگاه میکرد که‬


‫شوگا چطور کنترل رو به دست میگیره و به اطراف نگاه میکنه‪.‬‬

‫"سالم‪ ،‬شما کی هستین؟"‬

‫قاضی با مهربونی پرسید‪.‬‬

‫شوگا چند بار پلک زد‪.‬‬

‫"من شوگا هستم‪ .‬از دیدنتون خوشبختم‪".‬‬

‫"به همچنین‪ .‬عذر می خوام که شما رو بیرون آوردم‪ .‬سوالی داشتم که‬
‫بعد از جواب دادنش میتونید دوباره به استراحتتون ادامه بدین‪".‬‬

‫قاضی گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2375‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شوگا لبخندی زد‪ ،‬تصمیم گرفت که به مرد قاضی یادآوری نکنه که‬
‫موقعی که روی صندلی کنترل نیست‪ ،‬در واقع نمیره که بخوابه‪.‬‬

‫"چه سوالی؟"‬

‫"آیا مین یونگی و کیم نامجون با هم قرار میذارن؟"‬

‫قاضی پرسید‪.‬‬

‫همه نفس هاشون رو حبس کرده بودن و منتظره شنیدن جواب بودن‪.‬‬

‫شوگا خط نگاه نامجون رو گرفت و یه لبخند بهش زد‪.‬‬

‫"نه عالیجناب‪ .‬اونها با هم قرار نمی ذارن‪".‬‬

‫شوگا به راحتی به خاطر یونگی دروغ گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2376‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صدای پچ پچ هیئت منصفه بلند شد و دانشآموزها و یونگی هم آهی‬


‫از سر آسودگی کشیدن‪.‬‬

‫"ممنون برای زمانی که گذاشتید شوگا‪ .‬خانم سو میتونید نفر بعدی رو‬
‫بیارید؟"‬

‫"صبر کنید‪".‬‬

‫شوگا برچسبهای دستگاه رو که بهش چسبیده بودن رو جدا کرد و‬


‫ایستاد‪.‬‬

‫"می خوام اول به اون مرد یه چیزی بگم‪".‬‬

‫شوگا به سمت بیونگوو رفت و تنها چند قدم دورتر از اون ایستاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2377‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اسم من شوگاست و من اون کسی هستم که بیشتر از بقیه بهش تجاوز‬


‫کردی‪".‬‬

‫شوگا با لحن یکنواختی گفت‪.‬‬

‫"من حتی نمی دونستم که یون اشخاصی مثل تو رو توی سرش داره‪".‬‬

‫مرد گفت و بعد پوزخند زد‪.‬‬

‫"البته اگه اصال بشه بهت گفت شخص‪".‬‬

‫شوگا مرد رو نادیده گرفت‪ .‬نگاهش از حالت خنثی به حالت عصبی‬


‫تغییر کرد‪.‬‬

‫"من هر زمانی که میتونستم‪ ،‬بیرون میومدم و ازش محافظت میکردم‪.‬‬


‫من کسی هستم که از اون جلسات کوچیکی که برگزار می کردی‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2378‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بدترین چیز ممکن نصیبم میشد‪ .‬من کسی هستم که تو بیشتر از همه‬
‫بهش صدمه زدی‪.‬‬

‫تو برای سالهای سال مجبورم کردی تا بدترین دردی که می تونم‬


‫تصور کنم رو تماشا کنم‪ ،‬احساس کنم‪ ،‬تحملش کنم‪.‬‬

‫اما اشکالی نداره‪.‬‬

‫چون هر بار که من گریه میکردم‪ ،‬یونگی گریه نمی کرد‪ .‬هر بار که‬
‫تو منو روی اون تخت هل می دادی‪ ،‬یونگی میتونست استراحت کنه‪.‬‬
‫هر بار که اون دوربین رو روشن می کردی‪ ،‬یونگی می تونست توی‬
‫آرامش نفس بکشه‪.‬‬

‫برای سالها تو ازش سوء استفاده کردی‪ .‬مجبورش کردی که اونجا‬


‫دراز بکشه و هر فکر وحشتناک و نفرت انگیزی که به ذهن بیمارت‬
‫خطور میکرد رو بپذیره‪.‬‬

‫اما امروز تو اینجا ایستادی و به داستان یونجی و یونی گوش میدی‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2379‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تو تمام کسایی رو اینجا خواهی دید که به یونگی اهمیت میدن و‬


‫دوستش دارن‪ ،‬جوری که تو باید اهمیت میدادی و دوستش می داشتی‪،‬‬
‫اما هرگز این کار رو نکردی‪.‬‬

‫قبل از این که مجبورت کنن تا به زندان برگردی‪ ،‬خواهید دید که‬


‫زندگی اون چقدر عالیه‪ .‬قراره با چشمهای خودت ببینی که از دید‬
‫یونگی چه هیوالی نفرت انگیزی بودی‪ .‬و وقتی گریه کنی‪ ،‬میتونی‬
‫ذرهای از اون حس دردی که پسرت رو در تمام دوران کودکیش‬
‫مجبور به تحمل میکردی رو احساس کنی‪.‬‬

‫اما بدترین بخشش این واقعیت خواهد بود که هرگز زندگی با یونگی‬
‫رو مثل شاگرد هاش باهاش تجربه نمیکنی‪ .‬هرگز قرار نیست که‬
‫باهاش جشن بگیری‪ .‬قرار نیست که وقتی اون با خبرهای خوب‬
‫برمیگرده‪ ،‬از خوشحالی به هوا بپری‪.‬‬

‫تو هیچوقت به هیچ کدوم از جشنهای تولدش نخواهی اومد‪ .‬هیچوقت‬


‫توی مراسم عروسیش شرکت نخواهی کرد‪ .‬هیچ وقت قرار نیست ببینی‬
‫که اون به چه مرد بزرگی تبدیل شده‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2380‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شوگا یک قدم نزدیکتر رفت و انگشتش رو با قدرت به سینه ی مرد‬


‫کوبید‪.‬‬

‫"تو شاید گذشته یونگی رو داشتی‪ ،‬ولی هرگز قرار نیست آینده ی اون‬
‫رو هم داشته باشی‪".‬‬

‫شوگا با خشم زمزمه کرد‪.‬‬

‫"چرا که اون زندگی زیبا‪ ،‬فقط برای افراد دوست داشتنی زندگی اونه‬
‫که عاشقش هستن‪".‬‬

‫این بیشترین احساساتی بود که نامجون به طور معمول از شخصیت‬


‫شوگا دیده بود و همین باعث شد تا احترام بیشتری براش قائل بشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2381‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و این بدترین مجازاتیه که میتونم برای کسی مثل تو در نظر بگیرم‪.‬‬
‫تو لیاقت مین یونگی رو نداری‪ .‬هرگز نداشتی و هرگز هم نخواهی‬
‫داشت‪".‬‬

‫شوگا با تموم شدن حرفش‪ ،‬به عقب برگشت‪ .‬به سمت صندلیش رفت‬
‫و روی اون نشست‪ .‬بعد دستش رو باال آورد تا خانم سو بتونه‬
‫سنسورهای دستگاه رو دوباره بهش وصل کنه‪.‬‬

‫همه ی حاضران توی سالن برای هضم سخنرانی شوگا سکوت کرده‬
‫بودن‪.‬‬

‫نامجون میتونست صدای گریه جیمین رو بشنوه‪ ،‬و البته توی چشم های‬
‫خودش هم اشک حلقه زده بود‪ .‬میخواست بلند بشه و شوگا رو توی‬
‫آغوش بگیره تا ازش تشکر کنه‪ ،‬اما خودش رو مجبور کرد تا روی‬
‫صندلیش باقی بمونه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2382‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به چشم های شوگا نگاه کرد و بعد هر دو به هم لبخند زدن‪.‬‬

‫قاضی باالخره سکوت سالن رو شکست‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬یه نه مسلم گرفتیم‪ .‬دو نفر دیگه باقی موندن‪ .‬خانم سو‬
‫ممکنه ادامه بدین؟"‬

‫خانم سو سرش رو تکون داد‪ .‬یکی از دکمههای روی دستگاه رو فشار‬


‫داد و بعد طول موج به آرومی تغییر کرد‪.‬‬

‫همه داشتن تماشا میکردند که چطور طول موج سفید به آهستگی محو‬
‫شد و در عوض طول موجی آبی رنگ روی صفحه دستگاه به وجود‬
‫اومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2383‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی بالفاصله از جا پرید‪.‬‬

‫"چه نفرت انگیز! یک اتاق پر از مرد!"‬

‫بعد نگاهی به خانم سو انداخت‪.‬‬

‫"عزیزم‪ ،‬چرا داری برای اینا کار می کنی؟!"‬

‫"اگه مشخص نیست باید بگم که ایشون یه شخصیت جدید هستن‪".‬‬

‫خانم سو با لحن خشکی گفت‪.‬‬

‫"ببخشید خانم‪ ،‬اما اسم شما چیه؟"‬

‫قاضی سوال کرد‪.‬‬

‫"چرا من باید به مرد احمقی مثل تو جواب بدم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2384‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زن‪ 307‬دستهاش رو به سینه زد و گفت‪.‬‬

‫"من مطمئن هستم که شما از اینکه توی یه جمع پر از مرد محاصره‬


‫شده بشین‪ ،‬خسته هستین‪ .‬پس چرا داستان رو از دیدگاه خودتون‬
‫تعریف نمیکنی؟ من مشتاقم تا قصهی شما رو بشنوم‪".‬‬

‫قاضی لبخند زد‪.‬‬

‫زن قیافه ای به خودش گرفت‪.‬‬

‫"من با چها‪ ...‬سهتا از اونا زندگی می کنم‪ .‬قطعاً حق با شماست که حالم‬


‫ازشون به هم میخوره‪".‬‬

‫قاضی صبورانه منتظر موند و بعد زن آهی کشید‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬حاال هر چی‪ .‬من یونجی هستم مردک پیر‪".‬‬

‫‪ 307‬نیاز‪ :‬بچه ها از اینجا به بعد تا وقتی که یونجی حضور داره‪ ،‬وقتی میگم زن‪ ،‬یعنی یونجی‪ .‬اگه منظور خانم‬
‫سو باشه‪ ،‬فامیلش رو میگم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2385‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونجی‪ ،‬چه اسم زیبایی‪".‬‬

‫قاضی گفت‪.‬‬

‫"بسیار خب خانم یونجی‪ .‬من فقط یک سوال از شما دارم و بعد قول‬
‫میدم که دیگه مزاحمتون نمی شم‪".‬‬

‫"چه سوالی؟"‬

‫زن پرسید‪.‬‬

‫"آیا مین یونگی و کیم نامجون تا حاال با هم قرار گذاشتن؟"‬

‫یونجی نگاهی به نامجون‪ ،‬که قلبش داشت توی دهنش می زد‪ ،‬انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2386‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بعد به سمت قاضی برگشت‪.‬‬

‫"نه اونا با هم قرار نمیذارن‪".‬‬

‫نامجون نفسی رو بیرون داد که حتی متوجه نشده بود اون رو حبس‬
‫کرده‪.‬‬

‫قاضی سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"بسیار خب‪ .‬این جواب برای من کافیه‪ .‬حاال یک نفر باقی مونده‪".‬‬

‫یونجی به سمت نامجون رفت‪ .‬دست هاش رو روی میز گذاشت و به‬
‫طرف پسر خم شد‪.‬‬

‫"یادته بهت گفتم که دارم تماشات می کنم؟"‬

‫زن زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2387‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"و تو به من گفتی قراره از چیزی که می بینم خوشم بیاد؟"‬

‫نامجون دوباره سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"کاری که تو برای یونگی کردی‪ ،‬حتی بعد از بالیی که آگوست به‬


‫سرت آورد‪ ...‬ازت خوشم میاد‪".‬‬

‫زن اعتراف کرد‪.‬‬

‫نامجون لبخندی زد‪.‬‬

‫"ممنونم‪ .‬منم از تو خوشم میاد‪".‬‬

‫"اه اه‪ .‬روی من کراش نزن مردک‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2388‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫زن صاف ایستاد‪.‬‬

‫"من اینجا با کمک کردن به تو دینم رو ادا کردم‪ .‬بنابراین حاال با هم‬
‫بی حسابیم‪ .‬دیگه حقی به گردن من نداری‪".‬‬

‫"ممنونم‪".‬‬

‫نامجون صادقانه گفت‪.‬‬

‫گونه های یونجی کمی صورتی رنگ شد‪.‬‬

‫"و‪ .‬همینطور‪ .‬من‪ ...‬عاممم‪ ...‬نه این که همون اولش هم تو مرد بدی‬
‫بوده باشی‪ ،‬اما خوب می تونم بگم که تو قطعاً یکی از اون خوبهاش‬
‫هستی نامجون‪".‬‬

‫صورت نامجون درخشید و بعد به خاطر تایید یونجی کمی خجالت‬


‫کشید‪ .‬همونطور که زن داشت به سرعت برمیگشت‪ ،‬بهش خیره شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2389‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی پدر یونگی رو دید‪ ،‬بعد مقصدش رو تغییر داد و با خشم به‬
‫طرف مرد حرکت کرد‪.‬‬

‫شرور آشغال!"‬
‫ِ‬ ‫انگیز پست هیوالی‬
‫زن نفرت ِ‬
‫"توی مریضِ حال بهم ِ‬

‫زن با خشم و فریاد زد و دو افسر با عجله جلوش رو گرفتن‪.‬‬

‫"توی لعنتیِ انگ ِل اکسیژن حروم کن! توی اشغا ِل بوگندو! کدوم‬
‫بیناموسی کاری رو که تو کردی‪ ،‬انجام میده؟! اونم برای ‪ ۱۷‬سال‬
‫فاکی؟! زندان زیادی برات خوبه! امیدوارم توی جهنم به فاک بری‪ .‬تو‬
‫هرزه ی کثافت! ببینیم اون وقت چقدر خوشت میاد! ولم کنین عوضیا!‬
‫من اون رو میکشم! من اون عوضی رو میکشم!"‬

‫جونگکوک از سر جاش شروع به تشویق زن کرد‪.‬‬

‫"آره ولش کنین! کامان‪ ،‬بذارین بره ترسوها!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2390‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی خودش رو آزاد کرد‪ ،‬اما به مرد حمله نکرد‪.‬‬

‫"تو یه پدر نیستی‪".‬‬

‫یونجی گفت و بعد تف کرد‪.‬‬

‫"پدرها باید به بچه هاشون یاد بدن که چطوری دوچرخه سواری کنن‪.‬‬
‫روی زخم زانوهاشون چسب زخم بچسبونن‪ .‬باید بهشون یاد بدن که‬
‫چجوری زندگی کنن‪ .‬باید توی مشق هاشون بهشون کمک کنن‪.‬‬

‫اونها نباید بچه هاشون رو توی زیرزمین زندانی کنن و مجبورشون‬


‫کنن تا در ازای آزادیشون‪ ،‬لخت بشن‪ .‬اونا نباید به خاطر منحرف هایی‬
‫که آنالین هستن‪ ،‬از بچه ی خودشون بخوان که لباس های عجیب به‬
‫تن کنن و ازش فیلم بگیرن‪.‬‬

‫علی الخصوص نباید توی روز تولد بچشون یه تجاوز گروهی رو برنامه‬
‫ریزی کنن!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2391‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫حق با شوگا بود که می گفت تو لیاقت یونگی رو نداری‪ .‬اون ها هر‬


‫دو مرد های خوبی هستن و تو هرگز قرار نیست که دوباره باهاشون‬
‫حرف بزنی یا اونها رو ببینی‪.‬‬

‫تو قراره به زندان برگردی‪ .‬قراره همراه با بقیه مرد های مزخرف توی‬
‫اون هلفدونی باقی بمونی‪.‬‬

‫همه میدونن که توی زندان با کسایی که به بچهها تجاوز کردن‪،‬‬


‫چطوری رفتار میشه‪ .‬هر روز بهشون تجاوز میشه و کتک میخورن‪.‬‬
‫میتونی هر چقدر که میخوای پوزخند بزنی‪ ،‬ولی ما همه حقیقت رو‬
‫میدونیم‪.‬‬

‫اینکه تو امروز اینجا هستی‪ ،‬اولین مرخصیت از دست اراذل توی زندانه‬
‫که هرشب مشتشون رو توی کونت میکنن‪.‬‬

‫و فکر نکن رفتن به انفرادی قراره بهتر باشه عوضی‪ .‬چرا که اونجا‬
‫چیزی به جز افکارت نداری که همراهت باشن‪ .‬افکاری که بهت میگن‬
‫تو یه مریض کثافتی که لیاقت زندگی کردن رو نداری‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2392‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی که به سلولت بر میگردی‪ ،‬از ترس درد و آسیب دیدن زندگی‬


‫می کنی‪.‬‬

‫در همین حال یونگی قرار آزاد باشه‪ ،‬و توی جمع کسایی که عاشقش‬
‫هستن زندگی کنه‪ .‬کسایی که حاضرن هر کاری بکنن تا ازش‬
‫محافظت کنن‪.‬‬

‫پس تا میتونی پوزخند بزن حروم زاده‪ .‬چون ما همه حقیقت رو میدونیم‪.‬‬
‫پس زحمت رو کم کن و خودت رو بکش‪".‬‬

‫یونجی توی صورت مرد تف کرد‪.‬‬

‫مرد تکونی خورد و افسرهای پلیس یونجی رو به سمت صندلیش‬


‫برگردوندن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2393‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ولی حاال یونجی بود که داشت پوزخند می زد‪ .‬زن به خانم سو اجازه‬
‫داد تا برچسب های دستگاه رو دوباره بهش وصل کنه‪.‬‬

‫"متاسفم که شما رو مردک پیر صدا زدم‪".‬‬

‫یونجی خطاب به قاضی گفت‪.‬‬

‫"ولی خب شما خیلی سنتون زیاده‪".‬‬

‫"حق با شماست‪ .‬بنابراین نفر بعدی‪ ،‬آخرین نفره؟"‬

‫قاضی از خانم سو سوال کرد‪.‬‬

‫خانم سو همونطور که به طول موج آبی رنگ که محو می شد و جای‬


‫خودش رو به خطی صورتی می داد نگاه می کرد‪ ،‬سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"اسمش یونیه‪ ،‬و بهتره همتون باهاش مهربون باشید‪ .‬وگرنه بر می‬
‫گردم و با همین پاشنه های کفشم گلوی همتون رو میبرم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2394‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونجی اعالم کرد‪.‬‬

‫"به خدا قسم میخورم‪ ،‬کاری نکنین که برگردم اینجا!"‬

‫نامجون زن رو تماشا میکرد که با بیمیلی داشت کنترل رو واگذار‬


‫میکرد‪.‬‬

‫و بعد یونی ظاهر شد‪.‬‬

‫پسر کوچولو‪ 308‬درحالی که به اطراف نگاه می کرد و انگشت شستش‬


‫رو به سمت دهنش می برد‪ ،‬پاهای کوچولوش رو روی صندلی تکون‬
‫میداد‪.‬‬

‫وقتی پسرک متوجه شد که توی یه مکان نا آشنا و توسط غریبه ها‬


‫احاطه شده‪ ،‬اشک توی چشمهاش حلقه زد و درحالیکه ترسیده به نظر‬
‫می رسید‪ ،‬ناله آرومی کرد‪.‬‬

‫‪ 308‬نیاز‪ :‬بله طبیعتا بدن یونگی تغییر نکرده‪ .‬ولی خب اینجوری بهتر میشه نشون داد کدوم شخصیت روی‬
‫کاره‪ .‬چون توی متن اصلی فقط از ضمیر ‪ she‬یا ‪ he‬استفاده شده که معادل فارسی هردو یکسانه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2395‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بالفاصله از جا بلند شد و درحالیکه به سمت پسر بچه میدوید‪،‬‬


‫تقریباً سکندری خورد‪.‬‬

‫"یونی‪ ،‬هی بیبی‪".‬‬

‫نامجون درحالیکه روی یکی از زانو هاش می نشست‪ ،‬با لحن مالیمی‬
‫صداش زد‪.‬‬

‫"از اینکه دوباره میبینمت خیلی خوشحالم! حالت چطوره بیبی؟"‬

‫"نامجوونی کیوتی!"‬

‫یونی هینی کشید و بازوهاش رو دور گردن دانشآموز حلقه کرد‪ .‬بعد‬
‫درحالیکه نخودی می خندید‪ ،‬لپش رو روی سر شونه ی نامجون‬
‫گذاشت‪ .‬حاال آروم شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2396‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اعتراض دارم!"‬

‫لی فریاد زد‪.‬‬

‫"اون میتونه توی گوش پسربچه زمزمه کنه که چی باید بگه!"‬

‫"اوه خدای من‪".‬‬

‫صبر قاضی سر اومد‪.‬‬

‫"لی‪ ،‬به خاطر خدا هم که شده اون دهن فاکیت رو ببند! یا مسیح‪ ،‬دیگه‬
‫داری حالم رو بهم میزنی‪".‬‬

‫لی که شوکه شده بود‪ ،‬روی صندلی نشست و آروم گرفت‪.‬‬

‫"یونی من خیلی خیلی متاسفم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2397‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون عقب کشید و به چشمهای پسرک خیره شد‪.‬‬

‫"چون من نتونستم خوب ازت مراقبت کنم‪ .‬مجبور شدی چیزهای‬


‫زیادی رو ببینی‪ .‬یونی میشه من رو به خاطرشون ببخشی؟"‬

‫یونی نخودی خندید و چشمهاش با شیطنت برق زد‪.‬‬

‫"یونی عاشق نامجوونی کیوته! یونی از اون میترسه‪"...‬‬

‫پسرک به جلو خم شد و توی گوش دانشآموز زمزمه کرد‪.‬‬

‫"آگوستی‪"...‬‬

‫گفت و دوباره به عقب برگشت‪.‬‬

‫"ولی یونی میدونه که نامجوونی قرار نیست یونی و یونگی رو تنها‬


‫بذاره! یونی بهترین نامجوونی رو توی کل دنیای بزرگ داره!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2398‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسرک هینی کشید و انگار که چیزی یادش اومده باشه‪ ،‬از جا پرید‪.‬‬

‫"یونی عاشق تهیونگی هم هست! تهیونگی کجاست؟"‬

‫چشمهاش رو بین جمعیت چرخوند و وقتی مرد دیگه رو دید‪ ،‬از‬


‫خوشحالی جیغ کشید‪ .‬دست هاش رو باال برد و تکون داد و با این‬
‫کارش‪ ،‬کل بدنش هم تکون خورد‪.‬‬

‫"تهیونگی! نگاه کنش! یونی اینجاست!"‬

‫تهیونگ از سر جاش بلند شد و با سرعت به سمت پسر کوچولو رفت‪،‬‬


‫و بقیه هم به دنبالش رفتن‪.‬‬

‫گور بابای قوانین‪ ،‬یونی اونجا بود!‬

‫"اوه بیبی شیرین من‪".‬‬

‫تهیونگ درحالیکه پسرک رو توی آغوشش میکشید‪ ،‬با حالت گریه‬


‫گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2399‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیبی شیرین و مهربونم‪ .‬منم خیلی عاشقتم! تو اینو میدونی‪ ،‬درسته؟‬


‫کیتی رو میخوای؟ قسم میخورم که حاضرم تمام قوانین راهنمایی و‬
‫رانندگی رو زیر پا بذارم تا هرچه زودتر اون رو برات بیارم‪".‬‬

‫یونی نخودی خندید‪ ،‬عاشق این بود که در مرکز توجه همه باشه‪.‬‬

‫"مشکلی نداره‪ .‬یونی خوشحال که بیرون اومده و میتونه دوباره تهیونگی‬


‫و همینطور نامجوونی کیوتی و‪"...‬‬

‫پسرک با دیدن جیمین دوباره هینی کشید‪.‬‬

‫"جیمینی! یونی عاشقته! جیمینی درست مثل یونیه!"‬

‫با دیدن سوکجین دهنش باز موند‪.‬‬

‫"و سوکجینی خوشگل! یونی عاشقشه!"‬

‫تهیونگ قهقهه ای زد و پسرک رو رها کرد تا بتونه به طرف بقیه‬


‫دانشآموزها بره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2400‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس من چی؟"‬

‫هوسوک لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"یونی عاشق هوسوکی خوشحاله!‬

‫یونی خندید‪.‬‬

‫"همیشه کاری میکنه که یونی بخنده!"‬

‫"و من؟"‬

‫جونگکوک پرسید‪.‬‬

‫"کوکی!"‬

‫یونی دست هاش رو دور گردن پسر دیگه حلقه کرد‪.‬‬

‫"کوکی یک جایگاه ویژه توی قلب یونی داره!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2401‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه‪ ،‬چطور؟"‬

‫جونگکوک خندید‪.‬‬

‫یونی توی گوش پسر زمزمه کرد‪،‬‬

‫"چون که اون همیشه تمام تالشش رو برای یونگی و نامجوونی میکنه‪".‬‬

‫پسرک گفت‪.‬‬

‫"یونی میبینه که کوکی چطوری به اونا نگاه میکنه‪ ،‬کوکی میخواد که‬
‫با اونا باشه‪ ،‬ولی نمیدونه که اونا باهمن‪ .‬غم انگیزه‪ ،‬ولی با این حال‬
‫هر کاری که ازش بر بیاد انجام میده که اونا خوشحال باشن‪ .‬یونی اینو‬
‫میدونه‪".‬‬

‫بعد پسرک درحالیکه چشم هاش میدرخشید‪ ،‬عقب کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2402‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ناراحت نباش کوکی! یونی میدونه که یونگی قراره در آینده چیکار‬


‫کنه‪ ،‬و این کار قرار کوکی رو خیلی خیلی خوشحال کنه! قراره همه‬
‫‪309‬‬
‫رو خیلی خوشحال کنه!"‬

‫جونگکوک که شوکه شده بود‪ ،‬میخواست بپرسه که منظور پسر‬


‫چیه‪ ،‬اما قاضی اعالم کرد که باید نظم رو توی دادگاه برقرار کنن‪.‬‬

‫"ما هنوز باید محاکمه رو ادامه بدیم‪".‬‬

‫قاضی به حضار یادآوری کرد‪.‬‬

‫نامجون یونی رو رها کرد که روی صندلیش برگرده‪ ،‬اما کنارش‬


‫ایستاد‪.‬‬

‫‪ 309‬نیاز‪ :‬آخ آخ آخ‪ ...‬این موضوع رو فراموش نکنین‪ .‬نکته کلیدیه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2403‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونی میتونم یه سوال کوچولو ازت بپرسم؟"‬

‫قاضی پرسید‪.‬‬

‫یونی سرش رو تکون داد و درحالیکه دست نامجون رو نگه داشته بود‬
‫و پاهاش رو تاب میداد‪ ،‬شروع به مکیدن انگشت شستش کرد‪.‬‬

‫"یونگی و نامجون قبال با هم قرار گذاشتن؟"‬

‫"منظورتون نامجوونی کیوتی و یونگی نرمکیه؟"‬

‫یونی سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"بله‪ ،‬همونا‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2404‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قاضی خندید‪.‬‬

‫"منظورتون از قرار اینه که اونا همو‪ ...‬بوس میکنن؟"‬

‫یونی پرسید‪.‬‬

‫"بله همون‪ .‬یا بهم بگن که عاشق هم هستن‪ ،‬یا همو بغل کنن‪ ،‬یا‬
‫کارهای دیگهای بکنن؟"‬

‫قاضی پرسید‪.‬‬

‫نامجون نفسش رو حبس کرده بود و درحالیکه قلبش با سرعت میتپید‪،‬‬


‫دلش میخواست که یونی دروغ بگه‪.‬‬

‫یونی نخودی خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2405‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خنگولی! نامجوونی فقط از دخترا خوشش میاد! و یونگی هم فقط‬


‫خودشو دوست داره! بدون بوس!"‬

‫نامجون تقریباً نزدیک بود که روی زانوهاش بیفته‪.‬‬

‫قاضی که راضی شده بود‪ ،‬روی پاهاش ایستاد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬همین کافیه‪".‬‬

‫قاضی به طرف میزش برگشت و آماده بود تا موضوع رو خاتمه بده‪.‬‬

‫"صبر کنید‪".‬‬

‫رنگ‬
‫ِ‬ ‫خانم سو اخم کرد و به دستگاهش نگاه کرد‪ .‬طول موج صورتی‬
‫یونی داشت چشمک می زد و رنگش بین پاستیلی و سیاه تغییر می‬
‫کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2406‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فکر می کنم که یکی دیگه هم وجود داره‪".‬‬

‫"چه مشکلی پیش اومده؟"‬

‫قاضی مکث کرد‪.‬‬

‫"مطمئن نیستم‪"...‬‬

‫خانم سو کمی با دستگاهش ور رفت‪.‬‬

‫یونی درحالیکه به خانم سو نگاه میکرد‪ ،‬ابروهاش به هم گره خورد‪.‬‬

‫نفس عمیقی کشید و نگاهش رو به سمت پدر یونگی برگردوند‪.‬‬

‫"اوه مهم نیست‪ .‬از بین رفت‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2407‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خانم سو گفت‪.‬‬

‫قاضی سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"بنابراین من کار رو به هیئت منصفه واگذار می کنم‪ .‬در مورد آخرین‬


‫اتهام‪ ،‬متهم رو چطور ارزیابی میکنید؟"‬

‫رئیس هیئت منصفه از جا بلند شد‪ .‬حتی نیازی نداشت که با بقیه‬


‫مشورت کنه‪.‬‬

‫"ما متهم‪ ،‬یعنی مین یونگی رو‪ ...‬بیگناه میدونیم‪".‬‬

‫جیمین طوری از خوشحالی جیغ کشید که نزدیک بود شیشه ی‬


‫پنجرهها رو بشکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2408‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک و سوکجین درحالیکه همدیگه رو محکم بغل کرده بودن‪،‬‬


‫می خندیدن و گریه می کردن‪.‬‬

‫تهیونگ که حاال خیالش راحت شده بود‪ ،‬زانوهاش داشتن وا می دادن‪،‬‬


‫پس برای این که نیفته‪ ،‬جونگکوک رو گرفت‪.‬‬

‫نامجون محکم یونی رو بغل کرد‪.‬‬

‫"ممنونم یونی‪ .‬ممنونم‪ ،‬ممنونم‪ ،‬ممنونم!"‬

‫"یونی برای نامجوونی کیوتی هر کاری میکنه!"‬

‫یونی با خوشحالی لبخند زد‪.‬‬

‫خانم سو ضربهای به شونه پسرک زد‪.‬‬

‫"از دیدنت خیلی خوشحال شدم یونی‪ .‬اما فکر می کنم وقتشه که یونگی‬
‫رو برگردونیم‪ ،‬اینطور نیست؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2409‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونی سرش رو تکون داد‪ .‬اما بعد هینی کشید‪.‬‬

‫"صبر کنین! میشه قبلش یونی یه کاری بکنه؟"‬

‫خانم سو سرش رو تکون داد و بعد یونی از جا بلند شد و به طرف پدر‬


‫یونگی دوید‪.‬‬

‫مرد بدون اینکه حرفی بزنه‪ ،‬به پسرک خیره شده بود‪.‬‬

‫یونی دوباره انگشتش رو توی دهنش برد و درحالیکه به مرد نگاه‬


‫میکرد‪ ،‬سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫بعد بهش نزدیک شد‪ ،‬دستهاش رو دور مرد حلقه کرد و اون رو توی‬
‫آغوشش گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2410‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مرد منقبض شد‪ ،‬انتظار چنین چیزی رو نداشت‪ .‬این اولین باری بود که‬
‫پسرش داوطلبانه داشت اون رو بغل می کرد‪.‬‬

‫یونی سرش رو باال آورد و چونهاش رو روی سینه ی پدرش گذاشت‪.‬‬

‫"سالم‪".‬‬

‫پسرک پلکی زد‪.‬‬

‫"یونی دلش برای مامی تنگ شده‪".‬‬

‫درحالیکه چشم های مرد از اشک پر شده بود‪ ،‬لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"منم همینطور‪".‬‬

‫یونی به مرد نگاه کرد و متوجه شد که داره احساسات واقعیش رو‬


‫میبینه‪ .‬لبخندی بهش زد‪.‬‬

‫"یونی تو رو میبخشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2411‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نفس بیونگوو بند اومد‪.‬‬

‫"واقعا؟"‬

‫یونی سرش رو تکون داد و لبخند درخشانی زد‪.‬‬


‫‪310‬‬
‫"عاره!"‬

‫و با همون کلمه ساده‪ ،‬اشک های مرد جاری شد‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬فاک! یون‪ ...‬من خیلی متاسفم! من متاسفم‪ ،‬من واقعاً متاسفم که‬
‫همه چیز رو خراب کردم! به همه چیز گند زدم و‪ ...‬فاک! من واقعا‬
‫متاسفم!"‬

‫یونی دوباره انگشت شستش رو توی دهنش برد‪.‬‬

‫‪ 310‬نیاز‪ :‬به جهت نشون دادن کیوتی یونی اینجوری نوشتم‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2412‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪311‬‬
‫"عذخاهی قئول!"‬

‫پسرک برگشت و درحالیکه بپر بپر میکرد‪ ،‬به سمت خانم سو‬
‫برگشت و دستش رو به زن سپرد تا یونگی رو برگردونه‪.‬‬

‫نامجون به پدر یونگی نگاه کرد که درحالیکه همچنان اشک میریخت‬


‫داشت از سالن خارج می شد‪ .‬ذهنش پر از از چیزهای مختلف بود‪،‬‬
‫هنوز هم نمی تونست باور کنه که اون ها هر دو دادگاه رو برنده شدن‪.‬‬

‫نامجون من‪".‬‬
‫ِ‬ ‫"‬

‫نامجون برگشت و وقتی یونگی رو دید که بهش لبخند میزنه‪ ،‬قلبش‬


‫شروع به تند تپیدن کرد‪.‬‬

‫‪ 311‬نیاز‪ :‬چون انگشتش توی دهنشه اینجوری حرف میزنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2413‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به سمت مرد دوید و وسط دادگاه اون رو محکم توی آغوشش گرفت‪.‬‬

‫"تو خیلی شجاع بودی‪".‬‬

‫نامجون با قاطعیت زمزمه کرد‪.‬‬

‫"من خیلی عاشقتم‪".‬‬

‫"من خیلی خیلی بیشتر عاشقتم"‬

‫یونگی صورتش رو توی گردن نامجون فرو برد‪.‬‬

‫"ممنونم که بهم باور داشتی‪".‬‬

‫"البته بیبی‪ .‬همیشه بهت باور دارم‪".‬‬

‫"یونگی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2414‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سرش رو باال آورد و بقیه پسرها رو دید که با سرعت به سمتش‬


‫اومدن و اونها رو توی یه آغوش گروهی خفه کردن‪.‬‬

‫"جدیداً ما داریم این کارو خیلی بیشتر انجام میدیم‪".‬‬

‫هوسوک که بین تهیونگ و جیمین گیر کرده بود‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"من که خوشم میاد‪ .‬شاید باید این رو تبدیل به عادت بکنیم‪ ،‬مثال هر‬
‫سه شنبه ساعت ‪۶‬؟"‬

‫"بیاین از اینجا بریم‪".‬‬

‫جونگکوک گفت و همه عقب کشیدن‪.‬‬

‫به سمت خروجی رفتن و همونطور که وارد محوطهی پارکینگ‬


‫میشدن‪ ،‬تونستن نور خورشید رو روی صورتشون احساس کنن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2415‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نظرتون در مورد سکس برای جشن گرفتن تو خونهی من چیه؟"‬

‫هوسوک پیشنهاد کرد‪.‬‬

‫"من که پایهم‪".‬‬

‫جیمین و سوکجین بالفاصله سرشون رو تکون دادن‪.‬‬

‫"ما باید دوباره جشن خودمون رو روی میز مدیر بارنز برگزار کنیم‪".‬‬

‫یونگی به نامجون پوزخندی زد و دستش رو گرفت‪.‬‬

‫"تو که دیگه اونجا کار نمیکنی‪ ،‬پس دیگه برامون غیرقانونی محسوب‬
‫نمیشه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2416‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون چشمکی زد‪.‬‬

‫"صبر کن‪ ،‬گفت دوباره؟"‬

‫هوسوک ایستاد‪.‬‬

‫"گفت دوباره!"‬

‫"کامان‪ ،‬بذارین با همدیگه خوش باشن‪".‬‬

‫سوکجین هوسک رو کنار کشید تا اون دو نفر راحت تر همدیگه رو‬


‫ببوسن‪.‬‬

‫"اون گفت دوباره! اون نوار کجاست؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2417‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک نالید و سوکجین یقه اش رو گرفت‪.‬‬

‫"نیامباگ! نیامباگ!"‬

‫نامجون بهش توجهی نکرد‪ ،‬سر یونگی رو به سمت باال آورد تا بتونه‬
‫بوس رو عمیق تر کنه‪.‬‬

‫احساس میکرد توی اوج دنیا ایستاده؛‪ 312‬حتی با این که یونگی تمام‬
‫دنیاش بود‪ ،‬و البته یونگی تاپش بود‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪ 312‬نیاز‪ :‬نویسنده باکلمات بازی کرده‪ .‬جمله اول میگه ‪ ،He felt on top of the world‬با کلمه تاپ به‬
‫معنی تاپ رابطه بودن و در اوج بودن بازی کرده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2418‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت شصت و چهارم‬

‫سوکجین روی تخت دراز کشیده بود‪ .‬وقتی داشت توی گوشیش ویدیو‬
‫تماشا میکرد‪ ،‬یهویی در اتاقش باز شد و هوسوک به سرعت وارد شد‪.‬‬

‫"سوکجین!"‬

‫"نگهبانای دم در باهات چیکار کردن که همیشه هجوم میاری توی‬


‫‪313‬‬
‫اتاق؟"‬

‫سوکجین بهش نگاه کرد و نیم خیز شد‪.‬‬

‫"بگذریم‪ .‬بیا تو‪ ،‬خوش اومدی‪".‬‬

‫بعد چرخی به چشم هاش داد‪.‬‬

‫‪ 313‬نیاز‪ :‬داره بهش تیکه میندازه که چرا مثل گاو سرش رو انداخته و اومده توی اتاق‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2419‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه خوبه‪".‬‬

‫هوسوک یه جعبه به سمتش پرت کرد‪.‬‬

‫"ضمنا یه بسته داری‪".‬‬

‫سوکجین بسته رو گرفت و بازش کرد‪.‬‬

‫"خدایا‪ ،‬بسته های پستیم رو هم میدزدی؟"‬

‫"لباس هامونه‪".‬‬

‫هوسوک جعبه ای که پشت سرش قایم کرده بود رو جلو آورد‪.‬‬

‫"برای فارغ التحصیلیمون!"‬

‫سوکجین مال خودش رو درآورد و نگاهی به پارچه قرمز رنگش کرد‪.‬‬

‫"واااو‪ ...‬باورم نمیشه هفته آخر مدرسمونه‪ ...‬خیلی زود گذشت‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2420‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همین رو بگو‪ ،‬انگار همین دیروز بود که سال تازه شروع شده بود‪،‬‬
‫یه چیزی حدود ‪ 64‬پارت پیش‪".‬‬

‫هوسوک سری تکون داد و روی تخت رفت‪.‬‬

‫"نمیدونم بعد دبیرستان چیکار کنم‪".‬‬

‫سوکجین لباسش رو کنار گذاشت و بی حس به روبه روش خیره شد‪.‬‬

‫"همیشه فکر میکرد برای فکر کردن به دانشگاه وقت دارم تا مسیر‬
‫شغلیم رو انتخاب کنم‪ ،‬ولی حاال زمانم تقریبا تموم شده و هنوز نمیدونم‬
‫با آیندم چیکار کنم‪".‬‬

‫"هی‪ ،‬آینده خودش ردیف میشه‪ .‬تو یه مرد جوون باهوش‪ ،‬با مالحظه‬
‫و درخشانی که مهارت های زیادی داره‪".‬‬

‫هوسوک جدی گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2421‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نگرانش نباش‪ .‬االن فقط زندگیت رو بکن‪ .‬فارغ التحصیلیت رو جشن‬


‫بگیر‪ .‬وقتی زمانش برسه‪ ،‬خودت میفهمی چیکار کنی‪".‬‬

‫سوکجین پلکی زد‪.‬‬

‫"واااو‪ ،‬هوبی‪ .‬ممنون‪ .‬حق با توئه!"‬

‫هوسوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫"زود باش‪ ،‬لباس فارغ التحصیلیت رو بپوش تا توش به فاکت بدم!"‬

‫سوکجین آهی کشید‪.‬‬

‫"ووو به خود واقعیش برگشت‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2422‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین از اتاقش بیرون اومد و با لباس فارغ التحصیلیش چرخی زد‪.‬‬

‫"نظرت چیه؟"‬

‫"خیلی خواستنی شدی‪".‬‬

‫جونگکوک نیشش باز شد‪.‬‬

‫جیمین نخودی خندید‪.‬‬

‫"تو توی مال خودت شبیه پرنس ها شدی!"‬

‫جونگکوک به لباس فارغ التحصیلیش نگاه کرد‪ .‬هنوز هضم نکرده‬


‫بود که واقعا داره از دبیرستان فارغ التحصیل میشه‪ .‬یه هفته دیگه کارش‬
‫با دبیرستان تموم بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2423‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هنوزم باورم نمیشه‪"،‬‬

‫اعتراف کرد‪.‬‬

‫"که تا چند روز دیگه به اون مدرسه بر نمیگردم‪".‬‬

‫جیمین بغلش کرد‪.‬‬

‫"تو خیلی فوق العاده ای کوکی! تو توی هر کالجی بخوای قبول میشی‬
‫و دهن همهی درس ها رو سرویس میکنی!"‬

‫جونگکوک آروم خندید و پسر کوچولوی مو صورتی رو بغل کرد‪.‬‬

‫"تو چی؟ میخوای چیکار کنی؟"‬

‫"من به نوشتن فکر میکنم‪".‬‬

‫جیمین گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2424‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من یه دفتر خاطرات درباره رابطه هام دارم و دارم به انتشارش فکر‬
‫میکنم تا به بقیه درباره رابطه های سواستفاده گر و بازیچه وار هشدار‬
‫بدم‪".‬‬

‫"جیمین‪ ،‬واقعا؟"‬

‫ابروهای جونگکوک باال پرید‪.‬‬

‫"این شجاعتت رو میرسونه!"‬

‫جیمین سرخ و سفید شد و سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫"انقدرها هم کار بزرگی نیست‪ ،‬فقط امیدوارم به یه نفر هم که شده‬


‫کمک بکنه تا خالص بشه‪ .‬بعدش ارزشش رو پیدا میکنه‪".‬‬

‫"پرفروش ترین میشه‪".‬‬

‫جونگکوک سری تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2425‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بهم اعتماد کن‪ ،‬حسش میکنم‪".‬‬

‫"تو چی؟"‬

‫جیمین سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫"باید حتما بری دنبال ادیت! اون ویدیویی که درست کردی دیوونه‬
‫کننده بود!"‬

‫جونگکوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫"مرسی‪ ،‬ولی من به رفتن دنبال یه شغل دیگه فکر میکنم‪".‬‬

‫‪314‬‬
‫"واقعا؟ چی؟"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪ 314‬نیاز‪ :‬فکر میکنین به چه شغلی فکر میکنه؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2426‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ساب خوشگلمو ببین‪".‬‬

‫همونطور که نامجون توی آینه به خودش نگاه میکرد و لباس فارغ‬


‫التحصیلی بلوطی رنگش رو امتحان میکرد‪ ،‬یونگی پوزخندی زد‪.‬‬

‫"انقدر بزرگ شده که میخواد فارغ التحصیل بشه‪".‬‬

‫نامجون به زمین نگاه کرد‪.‬‬

‫"خیلی احمقانهست‪ .‬تو هر دو پرونده رو برنده شدی و بازم بارنز‬


‫اخراجت کرد‪ .‬پس هدف اون همه کار چی بود؟"‬

‫یونگی بلند شد‪ ،‬به سمتش رفت و از پشت شونه های دوست پسرش‬
‫رو مالید‪.‬‬

‫"هدف این بود که تو و جونگکوک من رو از زندان رفتن با پدرم‬


‫نجات دادین و همه بهم نزدیک تر شدن‪ .‬من یه شغل دیگه پیدا میکنم‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2427‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پس نگران من نباش ساب‪ .‬به عالوه‪ ،‬من همیشه تو رو دارم‪ ،‬پس چیز‬
‫دیگه ای مهم نیست‪ .‬این خونه میتونه آتیش بگیره‪ .‬ماشینم میتونه‬
‫دزدیده بشه‪ .‬برام مهم نیست‪ ،‬نه تا وقتی که تو کنارمی‪".‬‬

‫یه بوسه ی آروم روی شونه ی نامجون گذاشت‪.‬‬

‫نامجون چرخید و باهاش رو به رو شد‪.‬‬

‫"ولی حتی نمیتونی به مراسم فارغ التحصیلی بیای‪".‬‬

‫اشک توی چشم هاش جمع شد و با عصبانیت پاکشون کرد‪.‬‬

‫"تو تنها کسی هستی که دلم میخواد اونجا باشه و بخاطر بارنز احمق‬
‫نمیتونی‪ .‬بهتره فقط بیخیال رفتن به مراسم بشم‪ .‬دلم میخواد به جاش شبم‬
‫رو با تو بگذرونم‪".‬‬

‫"تو به مراسم میری‪".‬‬

‫یونگی محکم گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2428‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بعد از اون همه زحمتی که کشیدی‪ ،‬لیاقت جایزه رو هم داری‪ .‬و‬


‫حداقل بارنز بهت اجازه داده که دوباره سخنران آخر سال باشی‪ .‬به‬
‫عالوه همکالسی هات هم اونجان‪ ،‬تظاهر نکن که بهشون اهمیت نمیدی‬
‫گنده بک مهربون‪".‬‬

‫اذیتش کرد‪.‬‬

‫نامجون مرد کوچیک تر رو محکم بغل کرد‪.‬‬

‫"عاشقتم‪".‬‬

‫"من بیشتر عاشقتم ساب قشنگم‪".‬‬

‫یونگی لبخندی زد و با آرامش چشم هاش رو بست‪ .‬وقتی عقب کشید‪،‬‬


‫یهویی یه چیزی یادش اومد‪.‬‬

‫"اوه‪ ...‬میخواستم یه چیزی ازت بپرسم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2429‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چی؟"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫هفته آخر مدرسه به سرعت چشم بهم زدن تموم شد و بعد روز بزرگ‬
‫فرا رسید‪.‬‬

‫جونگکوک همونطور که توی صف سالن آمفی تئاتر مدرسه ایستاده‬


‫بود‪ ،‬با استرس این پا و اون پا میکرد‪ .‬اعالم کننده پشت تربیون ایستاده‬
‫بود و اسم دانشآموزها رو به ترتیب الفبا میخوند تا دیپلمشون رو‬
‫دریافت کنن‪.‬‬

‫"گوک!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2430‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک اطرافش رو چک کرد و سوکجین رو دید که به سمتش‬


‫میدوید‪.‬‬

‫"جینی‪"،‬‬

‫جونگکوک درحالیکه یهو تو بغل دوستش له میشد‪ ،‬خندید‪.‬‬

‫"باید توی صف باشی!"‬

‫"باورم نمیشه کوچیک ترین بچهم داره فارغ التحصیل میشه!"‬

‫سوکجین گریه کرد و جونگکوک رو سفت نزدیک خودش بگه‬


‫داشت‪.‬‬

‫"پسر کوچولوی شجاع بزرگ!"‬

‫"ملت زل زدن بهمون‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2431‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک یادآوری کرد‪ .‬خودش به خاطر اون نگاه ها سرخ شده‬


‫بود‪.‬‬

‫سوکجین براش مهم نبود‪ ،‬فقط صورت پسر کوچیک تر رو توی‬


‫دستهاش گرفت‪.‬‬

‫"خیلی بهت افتخار میکنم جونگکوک‪ .‬اگر تو نبودی‪ ،‬این کالس‬


‫هیچوقت جواب نمیداد‪ .‬تو خیلی بزرگ شدی و داری مرد بزرگی‬
‫میشی‪ .‬عاشقتم گوکی‪".‬‬

‫"منم عاشقتم‪".‬‬

‫جونگکوک زیر لب گفت و این بار سوکجین رو متقابال بغل کرد‪.‬‬

‫سوکجینی خوشگل که اولین بوس و اولین بلوجابش بود و همیشه‬


‫مراقبش بود‪ .‬همیشه حواسش بود که جونگکوک جا نمونه و بهش‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2432‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫فرصت میداد تا حرف بزنه و خودش رو نشون بده‪ .‬واقعا باور داشت‬
‫اگر سوکجین کمکش نمیکرد نمیتونست جایی که االن هست‪ ،‬باشه‪.‬‬

‫اعالم کننده گفت‪،‬‬

‫"جئون جونگکوک‪".‬‬

‫سوکجین رهاش کرد و عقب کشید‪ .‬همونطور که به جونگکوک‬


‫نگاه میکرد که داره از پله ها باال میره و قبل از دریافت دیپلمش به‬
‫اعالم کننده تعظیم میکنه‪ ،‬لبخند گرمی زد‪.‬‬

‫پسر کوچیکتر نمیتونست از هیجان جلوی نیش بازش رو بگیره‪.‬‬


‫همونطور که با افتخار دست آوردش رو به سوکجین نشون میداد‪،‬‬
‫دندونهای خرگوشیش کامال توی معرض دید بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2433‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک و جیمین که دو طرف سوکجین ایستاده بودن‪ ،‬براش دست‬


‫میزدن و تشویقش میکردن‪.‬‬

‫"آرههه! برو جونگکوک!"‬

‫"تو موفق شدی!"‬

‫جونگکوک با عجله به سمتشون برگشت‪ .‬همشون رو برای بغل‬


‫گروهی جلو کشید و به نگاه های بقیه توجهی نکرد‪ .‬ریز ریز میخندید‬
‫و حس میکرد داره توی خوشی غرق میشه‪.‬‬

‫شاید بعد از تمام ماجراها‪ ،‬اونها میتونستن عاقبت خوبی داشته باشن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2434‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"استرس داری؟"‬

‫نامجون اطرافش رو نگاه کرد و از دیدن تهیونگ توی بک استیج که‬


‫بهش لبخند میزد‪ ،‬سورپرایز شد‪.‬‬

‫"ته! اینجا چیکار میکنی؟"‬

‫نامجون با عجله به سمتش رفت‪.‬‬

‫"به عنوان دانشآموز اینجا نیستم‪ ،‬ولی خب هنوز معلمم‪".‬‬

‫تهیونگ یکی از شونه هاش رو باال انداخت و دست هاش رو از پشت‬


‫بهم رسوند‪.‬‬

‫"وقتی خودم داشتم فارغ التحصیل میشدم‪ ،‬احساس گندی داشتم‪ .‬بخاطر‬
‫همین میتونم خودم رو جای تمام افراد اینجا بذارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2435‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آخرش میخوای چیکار کنی؟"‬

‫نامجون پرسید‪.‬‬

‫"منظور حاالس که دیگه یونگی اینجا نیست و ما هم میریم دانشگاه و‬


‫اینا‪".‬‬

‫"تحقیقم رو به هِیوارد ارائه دادم تا قبولم کنن‪".‬‬

‫تهیونگ انگشت هاش رو توی هم فرو برد‪.‬‬

‫"ولی صحبت در مورد من کافیه‪ ،‬برای سخنرانیت استرس داری؟"‬

‫نامجون پوزخندی زد‪.‬‬

‫"شوخی میکنی؟ االن دیگه چیزی من رو نمیترسونه‪".‬‬

‫تهیونگ لبخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2436‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو قابل ترین و قوی ترین پسری هستی که تا حاال دیدم‪".‬‬

‫"توام همینطور‪".‬‬

‫نامجون محکم بغلش کرد و آهی کشید‪.‬‬

‫"ولی خدایا‪ ...‬ای کاش یونگی هم اینجا بود‪ .‬اصال عادالنه نیست‪ ،‬امروز‬
‫قرار بود براش بهترین روز سال باشه‪ .‬اینکه ببینه دانشآموزهاش دارن‬
‫فارغ التحصیل میشن و با تمام چیزهایی که باهاشون مجهزشون کرده‬
‫پا به دنیا میذارن‪ ...‬حقشه که بتونه تمامش رو ببینه‪".‬‬

‫"منم نگران یونگی نیستم‪".‬‬

‫تهیونگ بهش اطمینان داد و عقب کشید‪.‬‬

‫"فقط برو اونجا و سخنرانیت رو بکن‪ ،‬آقای سخنران مراسم آخر سال‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2437‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسر آلفا به جلو خم شد و سریع گونه ی مرد رو بوسید و بعد‪ ،‬اعالم‬


‫کننده اسمش رو خوند و حضار دست زدن‪.‬‬

‫نامجون درحالیکه برگهی نکته های کلیدی صحبتش رو توی دستش‬


‫نگه داشته بود‪ ،‬با عجله روی استیج رفت‪.‬‬

‫‪315‬‬
‫پشت تریبون ایستاد و حضار رو از چشم گذروند‪.‬‬

‫با دیدن دوست هاش بین جمعیت نتونست جلوی لبخند یهوییش رو‬
‫بگیره‪.‬‬

‫هوسوک داشت دیوانه وار عکس مینداخت‪.‬‬

‫‪ 315‬عاطفه ‪-‬درس زندگی‪ : -‬توی اینجور مواقع حتما یه دور به چشم های همه نگاه کنین بیبیای مامان‪ .‬این‬
‫اعتماد به نفس رو میرسونه و تاثیر حرفاتون بیشتر میشه‪ .‬بوس بوس‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2438‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره! این نیامی منه! نیامجیون من اونجاست! داری کارت رو درست‬


‫انجام میدی قشنگم!"‬

‫نامجون به اولین برگهش نگاهی انداخت‪.‬‬

‫"امروز‪ ،‬روز مهمی توی زندگی تک تک ماست‪".‬‬

‫واضح توی میکروفون صحبت کرد و صداش توی تمام اون اتاق‬
‫بزرگ پیچید‪ .‬اتاقی که یه هفته پیش توش دادگاه برگزار شده بود‪.‬‬
‫اتاقی که احساسات زیادی توش جریان پیدا کرده بود‪ .‬پایان های باز‬
‫زیادی بسته شده بودن که حاال یکی دیگهشون داشت بسته میشد‪.‬‬

‫"اتفاق های مهم دیگه ای هم در آینده برای ما میوفته و ما باید اونها‬


‫رو پشت سر بذاریم‪ .‬ما مسیرهای متفاوتی رو ادامه میدیم‪ .‬پزشک‪.‬‬
‫وکیل‪ .‬سیاست مدار‪ .‬مدیرعامل‪ .‬ممکنه مسیرهای ما متفاوت باشه‪ ،‬ولی‬
‫همون عشقی رو به آیندمون میورزیم که االن‪ ،‬توی مدرسه نسبت بهش‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2439‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫داریم‪ .‬ما با دبیرستان خداحافظی میکنیم‪ ،‬ولی بیرون از این چهارچوب‬


‫به ماجراجویی های جدید سالم میکنیم‪".‬‬

‫نامجون به دوست هاش نگاه کرد که برای حمایت ازش لبخند میزدن‬
‫و لحظه ای برای نظم دادن به حرفش‪ ،‬مکث کرد‪.‬‬

‫"ما همیشه این مکان رو باهم به اشتراک میذاریم‪ .‬مهم نیست آینده ما‬
‫رو کجا ببره‪ ،‬همیشه توی این مکان باهم تفاهم داریم‪ .‬وقتی تشکیل‬
‫خانواده بدیم خاطرات مشترکی رو به یاد میاریم‪ .‬به نوه هامون کتابِ‬
‫سال یکسانی رو نشون میدیم‪ .‬ده سال دیگه برای تجدید دیدار دور هم‬
‫جمع میشیم‪ .‬مهم نیست چی بشه‪ ،‬همه ما برای تمام عمر به هم گره‬
‫خورده ایم‪".‬‬

‫جیمین اشک چشم هاش رو پاک کرد و به هوسوک تکیه داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2440‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین دستش رو دور جونگکوکی که سرش رو روی شونه اش‬


‫استراحت میداد گذاشت‪.‬‬

‫"پشت سر ما‪ ،‬تمام خاطراتمون هست‪ .‬قبل از ما‪ ،‬تمام رویاهامون‬


‫هستن‪ .‬اطراف ما‪ ،‬همه کسانی هستن که ما رو دوست دارن‪ .‬و درون‬
‫ما‪ ...‬تمام چیزی که نیاز داریم وجود داره‪".‬‬

‫در پشتی باز شد و وقتی یونگی وارد شد‪ ،‬قلب نامجون ایستاد‪.‬‬

‫مرد بهش لبخند دندون نمایی زد‪ .‬نامجون میخواست استیج رو ول کنه‬
‫و به سمتش بدوئه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2441‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همکالسی هاش با دیدن حالت چهره پسر‪ ،‬سرشون رو برگردوندن‪.‬‬


‫شوکه شده بودن و از اینکه به هر حال معلم مورد عالقشون پیداش شده‬
‫خوشحال بودن‪.‬‬

‫نامجون به برگه اش نگاه کرد و بعد‪ ،‬همشون رو جمع کرد‪.‬‬

‫"همکالسی های هم دوره ی من‪"،‬‬

‫کنار تربیون رو گرفت و بعد از دیدن یونگی قدرتش رو دوباره تجدید‬


‫کرد‪.‬‬

‫" برای استفاده از صداتون شجاعت کافی رو داشته باشید! شجاعت‬


‫کافی برای گوش دادن به قلبتون رو داشته باشید‪ .‬و باالتر از هر چیزی‪،‬‬
‫شجاعت این رو داشته باشید که زندگی که همیشه تصورش رو داشتید‬
‫رو زندگی کنید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2442‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫این زندگی شماست و مهم ترین چیز توش شادی شماست‪ .‬پس‬
‫ترسناک ترین کار رو انجام بدین‪ .‬اون تصمیم سخته رو بگیرین‪ .‬از‬
‫نقطه امنتون بیرون بیاین‪ .‬هر چیزی که داره عقب نگهتون میداره رو‬
‫کنار بذارین‪ .‬مطمئنا ترسناکه‪ ،‬میتونه آسیبزا باشه و اشکتون رو‬
‫دربیاره‪ .‬ولی اینا همشون موقتیه‪.‬‬

‫آینده منتظر شماست‪ .‬امروز اولین روز بقیه زندگیتونه‪ .‬شروع تمام‬
‫چیزهاییه که میخواین‪ .‬شروع هر چیزیه که میل بهش دارین‪ .‬حتی نباید‬
‫یک ثانیه اش رو هم از دست بدین‪.‬‬

‫و محض رضای خدا‪ ،‬کسی رو پیدا کنید که عاشقتون باشه و اصال‬


‫رهاش نکنید‪ .‬نذارید برن‪".‬‬

‫یونگی سرش رو به حالت احترام پایین برد‪ ،‬از موهاش استفاده کرد تا‬
‫اشک هایی که نگهشون داشته بود پایین نیان‪ .‬انقدر به دانشآموزهاش‬
‫افتخار میکرد که نمیتونست جلوی گریه اش رو بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2443‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و درآخر‪ ،‬میتونم از کیم تهیونگ بخوام که بیاد و دیپلمش رو دریافت‬


‫کنه؟"‬

‫نامجون گفت و به سمت پشت صحنه برگشت‪.‬‬

‫تهیونگ انگار گیج شده بود و به خودش اشاره میکرد‪..‬‬

‫"آره! برو ته ته!"‬

‫جیمین تشویقش کرد‪ ،‬سر پا ایستاد و براش دست زد‪.‬‬

‫"مبارکه تهیونگ!"‬

‫سوکجین گفت و مشتش رو باال برد‪.‬‬

‫تهیونگ پلکی زد و بعد به سمت استیج رفت‪ .‬هنوز گیج بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2444‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دیپلمی که خودش درست کرده و پشت برگه های قایم کرده‬
‫بود رو بیرون آورد‪ .‬اون رو به دست مرد داد‪.‬‬

‫"تبریک میگم‪".‬‬

‫لبخند زد‪.‬‬

‫"به دستش آوردی‪".‬‬

‫"نامجون‪ ...‬چطوری‪"...‬‬

‫"یونگی قبال بهم گفته بود که چطور مراسم فارغ التحصیلیت رو از‬
‫دست دادی‪ ،‬بخاطر همین المثنی آنالین دیپلم خودمون رو درست کردم‬
‫و اسم تو رو زدم‪ .‬تو هم دانشآموز یونگی بودی‪ ،‬فقط وقتی عدالت‬
‫رعایت میشه که مثل ما باهات رفتار بشه‪".‬‬

‫نامجون مرد متعجب رو توی آغوش خودش کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2445‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نامجون‪"...‬‬

‫تهیونگ صورتش رو توی گردن کرد قایم کرد‪.‬‬

‫"تو واقعا زیادی خوبی‪".‬‬

‫"میدونم‪".‬‬

‫نامجون نخودی خندید و کمرش رو نوازش کرد‪.‬‬

‫تهیونگ عقب کشید و یونگی رو دید‪ .‬با عجله از پله ها پایین رفت‪،‬‬
‫به سمتش دوید و با اشتیاق دیپلمش رو به مرد نشون داد‪.‬‬

‫نامجون دوباره رو به جمعیت کرد‪.‬‬

‫"هم کالسی های هم رده من‪ ،‬کاله هاتون رو دربیارید‪ ...‬چون شما‬
‫فارغ التحصیل شدید!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2446‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همه از خوشی جیغ کشیدن و کاله هاشون رو به هوا پرتاب کردن‪.‬‬

‫لحظه ی تماشایی و قشنگی بود و یونگی درحالیکه تهیونگ رو محکم‬


‫توی آغوشش نگه داشته بود‪ ،‬به این فکر میکرد که هیچوقت انقدر‬
‫خوشی رو تجربه نکرده‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"سخنرانی فوق العاده ای بود نامباگ‪".‬‬

‫هوسوگ گفت و یه لیوان شراب به دست پسر بلندتر داد‪.‬‬

‫"ممنون‪ .‬وسطاش متن از پیش نوشته شدهم رو ول کردم و به جاش‬


‫حرف دلم رو گفتم‪".‬‬

‫نامجون خندید و لیوان رو قبول کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2447‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫توی خونه ی یونگی جشن گرفته و توی حیاط پشتی بساط پیک نیک‬
‫به راه کرده بودن‪.‬‬

‫نور زرد بهشون میتابید و موزیک مالیمی از استریو روی میز غذا پخش‬
‫میشد‪.‬‬

‫"بچه ها‪"،‬‬

‫یونگی صداشون زد و بعد رفت تا روبهروشون بایسته‪ .‬چندتا برگه‬


‫مختلف دستش بود‪.‬‬

‫"لطفا توی صف وایسید‪ .‬میخوام کادوی فارغ التحصیلی بهتون بدم‪".‬‬

‫"کادو؟!"‬

‫نفس هوسوک گرفت و نامجون رو از سر راهش کنار زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2448‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همه ی دانشآموز ها جلوی مردی که با افتخار و عشق بهشون لبخند‬


‫میزد‪ ،‬صف کشیدن‪.‬‬

‫یونگی به سمت نفر اول رفت‪.‬‬

‫"جیمین‪".‬‬

‫کوچولوی مو صورتی صورتش رو باال گرفت‪.‬‬

‫"بله آقای مین؟"‬

‫"میترسیدی که این کالس رو پاس نکنی‪ .‬میدیدم که چقدر برای این‬


‫کالس زحمت میکشی و وقتی شکست میخوردی چقدر نگران بودی‪.‬‬
‫ولی علی رغم ترست‪ ،‬پشتکار داشتی و بخاطر همین‪ ،‬این رو بهت‬
‫میدم‪".‬‬

‫یونگی بهش یه برگه لوله شده با یه روبان صورتی داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2449‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین بازش کرد و چشم هاش گرد شد‪.‬‬

‫"‪20‬؟!"‬

‫"تو به دستش آوردی پارک جیمین‪".‬‬

‫یونگی بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"میرم قابش بگیرم‪ ،‬هولی فاک!"‬

‫جیمین هینی کشید‪ .‬بعد کارتی که با گیره کاغذ به برگه ی دیپلمش‬


‫چسبیده بود رو برداشت‪.‬‬

‫"این چیه؟"‬

‫"اون اطالعات تماس انتشاراتیه که میخواد کتابت رو منتشر کنه‪".‬‬

‫یونگی سری تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2450‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جونگکوک درباره رویات بهم گفت و منم یه کارایی کردم‪ .‬دوشنبه‬


‫بعدی باهاشون قرار مالقات داری‪".‬‬

‫"یونگی‪".‬‬

‫جیمین اشک توی چشم هاش جمع شده بود‪ .‬بدون هیچ حرفی‪ ،‬به سمت‬
‫جلو دوید و دو مرد ریز جسه توی بغل هم فرو رفتن‪.‬‬

‫"خیلی ممنونم‪ ،‬چطور میتونم برات جبران کنم؟"‬

‫جیمین با گریه گفت‪.‬‬

‫یونگی لبخندی زد‪ ،‬درحالیکه توی بغل هم بودن‪ ،‬موهاش پسر رو‬
‫نوازش کرد‪.‬‬

‫"فقط به کارت ادامه بده‪ .‬زندگیت رو همونطور که باید زندگی کن‪.‬‬


‫تبریک میگم جیمین‪ .‬تو پاس شدی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2451‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین چند لحظه دیگه گریه کرد و بعد عقب کشید‪ .‬به سمت‬
‫جونگکوک دوید و اون رو هم توی بغلش له کرد‪.‬‬

‫"جونگکوک لعنتی! چطوری انقدر خوبی؟!"‬

‫جونگکوک آروم خندید‪.‬‬

‫"تو بهترین دوست منی جیمین‪ .‬هر کاری برای خوشحالیت میکنم‪".‬‬

‫نفر بعد که یونگی به سمتش رفت سوکجین بود و بهش یه پاکت داد‪.‬‬

‫"این چیه؟"‬

‫سوکجین با اشتیاق بازش کرد و یه برگه کوچیک درآورد‪.‬‬

‫"رزرو برای دو نفر؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2452‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گفته بودی اگر ‪ 100‬نمره بگیری بخوای که با من بری سر قرار‪.‬‬


‫اون جایزه رو بهت میدم‪".‬‬

‫یونگی سری تکون داد‪.‬‬

‫نیش سوکجین تا بناگوش باز شد‪.‬‬

‫"همون رستورانیه که اولین بار سر قرار رفتیم!"‬

‫گفت و سقلمبه ای به هوسوک زد‪.‬‬

‫"ممنون یونگی! میترسیدم چون تو و نامجون قرار میذارید‪ ،‬دیگه نتونیم‬


‫با هم بریم!"‬

‫بعد به پسر قد بلند آخر صف پوزخندی زد‪.‬‬

‫"مردت رو دزدیدم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2453‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪316‬‬
‫"من شوهرتم احمق‪".‬‬

‫نامجون بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫یونگی یه نامه به هوسوک داد‪.‬‬

‫"این از طرف یونجیه‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪.‬‬

‫"میخواست معذرت خواهی کنه‪ ،‬ولی نمیتونست اینجا باشه تا حضورا‬


‫بگه‪ ،‬میخواست بدونی که این حرف ها از ته قلبشه‪".‬‬

‫هوسوک نامه رو باز و شروع به خوندن کرد‪.‬‬

‫‪ 316‬نیاز‪ :‬شوخی جیمین در مورد اینکه اونا یه خانواده هستن رو یادتونه دیگه؟ جین مامان بود نامجون بابا‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2454‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هوسوک عزیزم‪،‬‬

‫من خیلی بابت کاری که اون روز کردم متاسفم‪ .‬تقصیر من بود که‬
‫فکر کردم تو یه مرد فوق العاده‪ ،‬عمیق و با مالحظه نیستی‪ .‬تو یکی از‬
‫مردهای خوبی‪ .‬لطفا هیچوقت این رو فراموش نکن‪ .‬امیدوارم یه روزی‬
‫باز هم رو ببینیم و از اول شروع کنیم‪ .‬تا اون موقع‪ ،‬لطفا عمیق ترین‪،‬‬
‫صادقانه ترین و قلبی ترین عذرخواهی من رو بپذیر‪ .‬تو تنها مردی‬
‫هستی که ازش معذرت خواهی کردم‪ ،‬و تنها کسی هستی که‬
‫عذرخواهی منو به دست آوردی‪ .‬بیا باهم دوست باشیم‪.‬‬

‫‪-‬یونجی‪".‬‬

‫به معلمش لبخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"معلومه یونجی! بیا بعضی وقت ها بریم خرید‪ ،‬به حساب من!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2455‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫"تو دوست بی نقصی هستی هوسوک‪".‬‬

‫"و تو هم معلم بی نقصی هستی‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫"جدی میگم‪ .‬من امسال توی این کالس از تمام کالس هام بیشتر یاد‬
‫گرفتم‪ .‬ممنون یونگی‪".‬‬

‫یونگی به جونگکوک نزدیک شد و پسر حس کرد پروانه های توی‬


‫شکمش میچرخن‪.‬‬

‫"جونگکوک‪".‬‬

‫یونگی با صدای مالیمی پسر رو صدا کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2456‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"برای هدیه ات‪ ،‬نامجون بهم گفت هنوز هم میخوای دام شدن برای من‬
‫رو امتحان کنی‪".‬‬

‫جونگکوک سرخ شد‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬آ‪ ...‬آره‪ ،‬یونگی‪ .‬فقط یه بار دیگه لطفا‪".‬‬

‫یونگی به گوگولی بودن پسر نخودی خندید‪.‬‬

‫"تو بیشتر از همه توی این کالس بزرگ شدی و خیلی بهت افتخار‬
‫میکنم‪ .‬تمام قدم هایی که برداشتی‪ ،‬از اولین بوسهت بگیر تا اولین‬
‫کالست‪ .‬فکر میکنم لیاقت یه شانس دیگه رو داشته باشی‪ .‬هر وقت‬
‫آماده بودی بهم بگو‪".‬‬

‫چشم های جونگکوک گرد شد‪.‬‬

‫"واقعا؟ االن میشه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2457‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین زد زیر خنده‪ .‬تهیونگ هم پوزخندی زد و به یونگی نگاه‬


‫کرد‪.‬‬

‫"وقتی اولین بار هم رو دیدیم‪ ،‬منم اینجوری بودم؟"‬

‫پرسید‪.‬‬

‫"اوه نه‪".‬‬

‫یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫"خیلی بیچاره تر بودی بیبی بوی‪".‬‬

‫به سمتش رفت‪.‬‬

‫"حرف از تو شد‪ ،‬چیز خیلی خاصی برات دارم‪".‬‬

‫نامه اش رو به پسر داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2458‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ نامه رو باز کرد و از اینکه دید تحقیقش تایپ شده و با عنوان‬
‫"نقشه ی روح‪ :‬شخصیت (های) یونگی" توی دستش قرار گرفته‪ ،‬گیج‬
‫شد‪.‬‬

‫"اون یکی رو بخون‪".‬‬

‫یونگی مجبورش کرد‪.‬‬

‫تهیونگ نامه ای که بهش چسبیده بود رو برداشت و چشم هاش گرد‬


‫شد‪.‬‬

‫"نه‪"...‬‬

‫چشم های اشکیش به یونگی خندان افتاد‪.‬‬

‫"جدی میگی؟!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2459‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بورسیه دانشگاه هِیواردت رو تبریک میگم بیبی بوی‪".‬‬

‫یونگی لبخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫تهیونگ دیگه نتونست تحمل کنه و روی زانوهاش افتاد‪ .‬سرشار از‬
‫احساسات شده بود و تنها میتونست گریه کنه‪.‬‬

‫تمام سال های تحقیقش‪ .‬تمام اشتباهاتش‪ .‬تمام انتخاب هاش‪ .‬مزد‬
‫تمامشون رو گرفته بود و حاال‪ ،‬تمام چیزی که همیشه میخواست رو به‬
‫دست آورده بود‪.‬‬

‫همکالسی هاش اون رو توی بغل گوهی دفن کردن‪.‬‬

‫"تبریک تهیونگ!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2460‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو به دستش آوردی! فوق العادست!"‬

‫"ته دانشگاه رویاهات! فقط االن به آیندت فکر کن!"‬

‫"تو واقعا میتونی هر کاری بکنی تهیونگ‪ .‬اصال فراموشش نکن‪".‬‬

‫یونگی هم بهشون ملحق شد و دست هاش رو محکم دور پسر درحال‬


‫گریه پیچید‪.‬‬

‫"این تازه شروعشه بیبی بوی‪ .‬میدونم به متاثر کردن من ادامه میدی‪".‬‬

‫چند لحظه دیگه هم اونجوری موندن و بعد باالخره تهیونگ دوباره بلند‬
‫شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2461‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ممنون بچه ها‪ ،‬جدی میگم‪ .‬ممنونم‪ ...‬من‪ ...‬داشتم به این فکر میکردم‬
‫که دیگه چیزی برای ادامه ی زندگی ندارم‪ .‬ولی حاال این رو دارم‪...‬‬
‫و‪ ...‬تمام شما رو دارم‪ ...‬من فقط‪ ...‬فاک‪ ...‬ممنونم‪".‬‬

‫رد اشک هاش رو از روی گونه هاش پاک کرد‪.‬‬

‫"فقط‪ ...‬ممنونم‪".‬‬

‫یونگی به آخرین شخص توی صف لبخند زد‪.‬‬

‫"ساب‪".‬‬

‫نامجون هم بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"عوضی‪".‬‬

‫یونگی به سمتش رفت و موهاش دانشآموز رو از توی صورتش کنار‬


‫زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2462‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من خیلی عاشقتم‪".‬‬

‫"میدونم‪".‬‬

‫نامجون خم شد تا اون رو ببوسه‪.‬‬

‫"منم خیلی عاشقتم منحرف‪".‬‬

‫دانشآموزها براشون اووو ای کشیدن‪ ،‬باالخره از این که اون کاپل‬


‫باهم بودن خوشحال بودن‪.‬‬

‫"بچه بیارید‪ ،‬بچه بیارید‪ ،‬بچه بیارید‪".‬‬

‫جیمین به حالت تشویقی گفت‪ ،‬چشم هاش رو بسته و دست هاش رو‬
‫توی هم گره کرده بود‪.‬‬

‫"باورم نمیشه عشق حقیقی رو اختراع کردن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2463‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین آهی کشید‪ ،‬سرش رو روی شونه ی هوسوک گذاشت‪.‬‬

‫"سکسشون باید هات ترین چیز کوفتی باشه‪".‬‬

‫هوسوک موهای سوکجین رو نوازش کرد‪.‬‬

‫جونگکوک بهشون لبخند دندون نمایی زد‪ ،‬از اینکه دو تا از افراد‬


‫مورد عالقهش رو خوشحال و عاشق هم میدید‪ ،‬لذت میبرد‪ .‬میتونست‬
‫هرکاری برای محافظت ازشون بکنه‪.‬‬

‫تهیونگ با دیدن یونگی و نامجون توی بغل‪ ،‬لبخند زد‪ .‬سیاه چاله‬
‫درونش با دیدن شادی یونگی خوب شده بود‪ .‬خوشحال ترین حالتی‬
‫که از یونگی سراغ داشت رو تماشا میکرد‪ .‬این که یونگی اینجوری‬
‫باشه‪ ،‬حس خیلی خوبی بهش میداد‪ .‬همه خوشحال بون‪ .‬همه باهم بودن‬
‫و این بیشتر از حد خواسته هاش بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2464‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی عقب کشید‪.‬‬

‫"چیزی که امروز روی استیج درباره شروع تازه و شروع فصل جدیدی‬
‫از زندگیمون گفتی عالی بود‪ .‬باعث شد منم همچین فکری بکنم و چون‬
‫معلوم نیس فردا کی زندهس و کی مرده‪ ،‬امروز انجامش میدم‪".‬‬

‫یه چیز کوچیک از جیبش درآورد و یکی از زانوهاش رو روی زمین‬


‫گذاشت‪.‬‬

‫جعبه حلقه رو باز کرد و رو به روی صورت شوکه ی نامجون نگه‬


‫داشت‪.‬‬

‫"کیم نامجون‪،‬‬

‫ساب کوچولوی قشنگ من و بزرگ ترین مردی که تا حاال شناختم‪،‬‬

‫با من ازدواج میکنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2465‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون تعجب کرده بود‪ ،‬درحالیکه چشم هاش گرد شده بود‪ ،‬به حلقه‬
‫الماس توی جعبه مشکی مخملی خیره مونده بود‪.‬‬

‫سریع دستش رو توی جیب خودش برد و درست مثل یونگی‪ ،‬یه جعبه‬
‫کوچیک بیرون آورد‪.‬‬

‫"حرومزاده!"‬

‫نامجون جعبه رو باز کرد و یه حلقه الماس رو نشون داد‪.‬‬

‫"من میخواستم اول درخواست کنم!"‬

‫یونگی خندید و سرش رو عقب انداخت‪.‬‬

‫"همه میدونن کسی که درخواست میکنه تاپه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2466‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خدایا!"‬

‫جیمین بلند بلند گفت‪.‬‬

‫"این فقط توی فیلم ها اتفاق میفته!"‬

‫"مین یونگی‪ ،‬عوضی‪ ،‬منحرف‪،‬آیا با من ازدواج میکنی؟"‬

‫نامجون هم روی یکی از زانوهاش نشست‪.‬‬

‫"هردوتون بهتره بله بگید وگرنه چاقوی کیک رو برمیدارم و همه رو‬
‫خالص میکنم‪".‬‬

‫سوکجین تهدید کرد‪.‬‬

‫هر دونفر به هم نگاه کردن‪ ،‬لبخند دندون نمایی روی صورت هاشون‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2467‬‬


Virgin Classroom Season 1

317
".‫" بله‬

..::* Virgin Classroom*::..

!‫ لی لی لی لی لی لی لی‬:‫ عاطفه و نیاز‬317

Shot SMT - All Rights Reserved 2468


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت شصت و پنجم‬

‫هشدار نویسنده‪:‬‬

‫تمام کارها بر اساس رضایته‪ ،‬جاهایی ممکنه حس کنین کسی‬


‫نمیخواد کاری رو انجام بده یا میخوان بس کنن ولی درست نیست‪،‬‬
‫همشون هرزه ان‪.‬‬

‫هیچ چیز بدون رضایتی توی این پارت وجود نداره‪ .‬اگر بخوان‬
‫تمومش کنن از کلمه ی امنشون استفاده میکنن پس یادتون باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2469‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه خدای من‪ ،‬لطفاً بهم بگو که این آخریش بود!"‬

‫هوسوک نفسش رو بیرون داد‪ ،‬روی کاناپه یونگی ولو شد و گردگیر‬


‫پر کوچکی که توی دست داشت رو رها کرد‪.‬‬

‫سوکجین سه جعبه سنگینی رو که با خودش آورده بود‪ ،‬روی زمین‬


‫گذاشت و به دوستش نگاه کرد‪.‬‬

‫"باورم نمیشه با کسی دوستم که این همه ضعیفه‪ ،‬ضعیف و احمق‪".‬‬

‫"نامجون نمیتونست پول بده و یه سری آدم بگیره تا کمک کنن به‬
‫خونهی یونگی اسباب کشی کنه؟"‬

‫هوسوک غر زد و چشم هاش رو چرخوند‪.‬‬

‫"اگه من بودم این کارو میکردم‪ .‬کاراشون خیلی زیاده!"‬

‫"ما هممون یه بچه ی لوس پولدار نیستیم‪".‬‬

‫سوکجین چشم هاش رو توی کاسه چرخوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2470‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک چشم هاش رو باریک کرد و از روی کاناپه بلند شد‪.‬‬

‫"به کی میگی بچه ی لوس ننر خان؟"‬

‫جونگکوک وارد شد و آخرین جعبه رو هم روی زمین گذاشت‪.‬‬

‫"یونگی گفت که تمومه‪ .‬بچه ها اون قراره به عنوان تشکر برای کمک‬
‫به اون و نامجون ما رو برای شام بیرون ببره‪".‬‬

‫"آخ جون!"‬

‫هوسوک از در بیرون دوید‪.‬‬

‫"غذای مفت!"‬

‫"هوبی تو پولداری!"‬

‫سوکجین فریاد زد و به دنبالش دوید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2471‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو میتونی حتی رستوران رو بخری!"‬

‫نامجون به داخل اومد‪ .‬نگاهی به نشیمن شلوغ خونه ی یونگی انداخت‪.‬‬

‫"بعدا میتونیم جعبه ها رو باز کنیم‪ .‬من کیف پولم رو توی دفترم جا‬
‫گذاشتم‪ .‬میشه اون رو برام بیاری؟"‬

‫یونگی در حالی که با تهیونگ بیرون از خونه بود‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"حتما‪".‬‬

‫نامجون به دفتر مرد برگشت و به دنبال اون کیف قهوه ای کوچیک‬


‫گشت‪ .‬کیف پول رو برداشت و میخواست از دفتر بیرون بیاد که متوجه‬
‫کاغذی شد که کیف روی اون قرار داشت‪.‬‬

‫کاغذ رو برداشت تا اون رو بخونه و با فهمیدن اینکه چه چیزی روی‬


‫کاغذ نوشته شده‪ ،‬ابروهاش باال رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2472‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کاغذ و کیف پول رو توی جیبش گذاشت و با سرعت به بیرون رفت‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫وقتی که شکم هاشون سیر شده بود و با خستگی برمیگشتن‪ ،‬هوا داشت‬
‫تاریک میشد‪.‬‬

‫"من حامله ام‪".‬‬

‫جیمین روی زمین ولو شد و شکمش رو مالید‪.‬‬

‫"سه قلوئه‪ .‬بهم دست نزنین‪".‬‬

‫جونگکوک قهقهه ای زد و به آرومی پسر کوچکتر رو نوازش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2473‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو مامان خوبی میشی‪".‬‬

‫"میشه من یه توک پا باهات حرف بزنم؟"‬

‫نامجون توی گوش یونگی زمزمه کرد و مرد بزرگتر سرش رو تکون‬
‫داد‪ .‬کمی گیج شده بود‪ ،‬ولی به دنبال نامزدش وارد راهرو شد تا کسی‬
‫صدای اونها رو نشنوه‪.‬‬

‫نامجون کاغذی رو که قبال دیده بود‪ ،‬از توی جیبش درآورد و به‬
‫یونگی نشون داد‪.‬‬

‫"من این رو پیدا کردم‪".‬‬

‫یونگی نگاهی بهش انداخت‪.‬‬

‫"آها‪ ،‬این یه برنامه تدریس قدیمیه ساب‪ .‬خب که چی؟"‬

‫"در مورد سوالی که امروز ازم پرسیدی فکر می کردم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2474‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون اعتراف کرد‪.‬‬

‫"و‪ ...‬من موافقم‪".‬‬

‫"واقعا؟"‬

‫یونگی با خوشحالی لبخندی لثهای زد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"فقط حس می کنم درسته که این کار رو انجام بدیم‪ .‬نمیتونم‬


‫توضیحش بدم‪".‬‬

‫یونگی لبخندی زد‪.‬‬

‫"خوشحالم که تو موافقی ساب‪".‬‬

‫نگاهش رو به برگه داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2475‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خنده داره‪ ...‬من این رو قبل از اینکه حتی سال شروع بشه‪ ،‬نوشته بودم‪.‬‬
‫قبل از اینکه با شماها مالقات کنم‪ .‬ولی حاال به نظر می رسه که‬
‫سرنوشت داره جورش میکنه‪".‬‬

‫"باید بهشون بگیم؟"‬

‫نامجون پرسید‪.‬‬

‫یونگی سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه بابا‪ .‬یه وقت بهتر این کار رو می کنیم‪ .‬بیا امشب فقط به این‬
‫بچسبیم‪".‬‬

‫کاغذ رو گرفت و اون رو تا کرد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو برای موافقت تکون داد و به دنبال نامزدش به نشیمن‬


‫خونه برگشت‪ .‬بقیه روی کاناپه ها ولو شده بودن و مشغول حرف زدن‬
‫بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2476‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"از همتون ممنونم که امروز کمک کردین‪".‬‬

‫یونگی رو به بقیه اعالم کرد‪.‬‬

‫"من و نامجون واقعا ازتون متشکریم‪".‬‬

‫"ممنون برای شام!"‬

‫جونگکوک متقابال اعالم کرد‪.‬‬

‫"اگه زیادی خسته نیستین‪ ،‬چیزی هست که می خوام با همتون انجام‬


‫‪318‬‬
‫بدم‪".‬‬

‫یونگی کاغذ تا شده رو بیرون آورد و در حالی که نامجون در کنارش‬


‫ایستاده بود‪ ،‬اون رو به بچه ها داد‪.‬‬

‫‪ 318‬نیاز‪ :‬خود متن اصلی هم اینجا ‪ do‬نوشته‪ .‬خیلی ریز داره هینت میده نویسنده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2477‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ به محض خوندن نوشته های روی کاغذ‪ ،‬چشم هاش درشت‬
‫شد‪.‬‬

‫"تو واقعاً جدی هستی؟"‬

‫"یا امامزاده بیژن‪"...‬‬

‫جیمین تقریبا غش کرد‪.‬‬

‫"نیامی‪"...‬‬

‫هوسوک از روی کاناپه پایین اومد‪.‬‬

‫"شما واقعاً می خواهین که این کار رو انجام بدین؟"‬

‫سوکجین پرسید و کاغذ رو به جونگکوک داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2478‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کوچکترین عضو جمع با خوندن نوشته های روی برگه تقریبا نفسش‬
‫بند اومد‪.‬‬

‫"این قرار بود امتحان پایان ترم شما باشه‪ .‬اما بعد ماجرای دادگاه پیش‬
‫اومد و تهیونگ مجبور شد جای من رو پر کنه‪".‬‬

‫یونگی سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"من هستم!"‬

‫هوسوک با اشتیاق سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"و من! جیمین! من‪ ...‬مننننننن!"‬

‫جیمین هر دو دستش رو با هیجان باال آورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2479‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"به هیچ دلیلی توی دنیا امکان نداره که من این رو از دست بدم‪".‬‬

‫سوکجین خندید‪.‬‬

‫"منم همینطور‪ ،‬منم پایهم‪".‬‬

‫تهیونگ با چشمهایی که گشاد بودن‪ ،‬سر تکون داد‪.‬‬

‫ی‪ 319‬گروهی قراره کی اتفاق بیفته؟"‬


‫"این اورج ِ‬

‫جونگکوک پرسید‪.‬‬

‫"همین االن‪".‬‬

‫یونگی جواب داد‪.‬‬

‫‪ 319‬اورجی(‪ :)Orgy‬به بیان ساده همون بکن بکن دست جمعی‪ ،‬ضربدری و ‪ ....‬همه ی حالت هایی که دلتون‬
‫میخواد رو درنظر بگیرین‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2480‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به محض اینکه حرفش تموم شد‪ ،‬هوسوک و جیمین درحالی که جیغ‬
‫میکشیدن و پیراهنهاشون رو در میآوردن‪ ،‬از پلهها باال رفتن‪.‬‬

‫نامجون تقریباً به موقع کنار رفت و زیر لب فحشی داد‪.‬‬

‫"هرزه های فاکی‪".‬‬

‫جونگکوک از جاش بلند شد و به طرف نامجون رفت و با خجالت‬


‫دست پسر رو گرفت‪.‬‬

‫تهیونگ و سوکجین هم به سرعت از پله ها باال رفتن و بعد‪،‬‬


‫جونگکوک‪ ،‬نامجون و یونگی هم به دنبال اونها وارد اتاق یونگی‬
‫شدن‪.‬‬

‫جونگکوک نمی توانست باور کنه که این اتفاق در شرف وقوع بود‪.‬‬
‫این بزرگترین رویاش بود و حاال داشت به حقیقت می پیوست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2481‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تصمیم گرفت که امشب تالشش برای دام یونگی بودن رو کنار بذاره‪.‬‬
‫میخواست به شکل متعادلی خودش رو در اختیار بقیه قرار بده‪ .‬وقتی‬
‫که خودش و یونگی تنها بودن می تونست این کار رو امتحان کنه تا‬
‫لحظهی خودشون رو خاص تر بکنه‪.‬‬

‫وقتی که بقیه به طبقه باال رسیدن‪ ،‬هوسوک و جیمین از قبل لخت شده‬
‫و روی تخت در حال میک اوت بودن‪.‬‬

‫"اصال خجالت نمی کشین‪ ،‬هیچکدومتون‪".‬‬

‫سوکجین آهی کشید و شروع به در آوردن لباس هاش کرد‪.‬‬

‫"من می خوام که نامنامباگ به فاکم بده! نه‪ ،‬وایسین! من می خوام که‬


‫نامجوان منو به فاک بده‪ ،‬در حالی که منم دارم جین رو به فاک میدم‬
‫و اون دیکش روی توی دهن تهیونگ کرده تا بهش بلوجاب بده و‬
‫تهیونگم داره توی باسن جونگکوکی میکوبه که مشغول میک اوت‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2482‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با جیمینه و جیمینه هم به طور همزمان داره زیر یونگی به فاک‬


‫‪320‬‬
‫میره!"‬

‫تهیونگ در حالیکه وسط درآوردن شلوارش بود‪ ،‬خشکش زد و به‬


‫هوسوک خیره شد‪ .‬ولی بعد خیلی آهسته شلوارش رو باال کشید‪.‬‬

‫"مامان بیا دنبالم‪ .‬من میترسم‪".‬‬

‫نامجون فقط چشم هاش رو توی حدقه چرخوند‪ .‬در حالی که دستش‬
‫رو دور کمر یونگی حلقه میکرد تا اون رو نزدیک تر بکشه‪ ،‬لبخندی‬
‫زد و بعد بوسه ای روی گونه ینامزدش گذاشت‪.‬‬

‫"ببین چیکار کردی‪".‬‬

‫"زیبا نیس؟"‬

‫‪ 320‬نیاز‪ :‬فهمیدین؟ یا با رسم شکل توضیح بدم؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2483‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی لبخندی زد و بعد از بوسیدن نامزدش‪ ،‬به بقیه کمک کرد تا‬
‫لباسهاشون رو در بیارن‪.‬‬

‫"قرار نیس هیچ چیز زیبایی این جا وجود داشته باشه!"‬

‫هوسوک بلند گفت‪.‬‬

‫"قراره حسابی کثیف و حتی چندشآور بشه‪ ،‬جوریکه بعدش هیچ‬


‫کلیسایی حاضر نباشه ما رو قبول کنه!"‬

‫سوکجین دوستش رو با یه بوسه ساکت کرد‪.‬‬

‫جونگکوک ناگهان برای حرکتکردن زیادی مضطرب شده بود‪.‬‬


‫هنوز باکسرش رو به پا داشت و در حال تماشای بقیه بود که روی‬
‫تخت درحال میک اوت هستن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2484‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و بعد احساس کرد سایه گرمی روش افتاده‪ .‬وقتی که به عقب نگاه‬
‫کرد‪ ،‬یونگی رو دید که لبخند نرمی بهش میزنه‪.‬‬

‫"اگه میخوای که تاپ من بشی‪ ،‬بذار نشونت بدم که باید چیکار کنی‪".‬‬

‫مرد زمزمه کرد دست جونگکوک رو گرفت و پسر رو به سمت‬


‫تخت هدایت کرد‪.‬‬

‫جونگکوک رو به پشت روی تخت هل داد و بعد از اجازه گرفتن‪،‬‬


‫باکسرش رو درآورد‪.‬‬

‫قلب جونگکوک با تماشای یونگی که روی تخت می رفت‪ ،‬به تپش‬


‫افتاده بود‪ .‬هنوز توی شوک اتفاقی بود که پیش روی خودش میدید‪.‬‬
‫نمی تونست بگه که توی یونگی چه چیزی زیباتره؛ صورتش؛ بدنش‬
‫یا عضوش‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2485‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوف!"‬

‫وقتی نامجون هوسوک رو به طور ناگهانی روی پشتش هل داد‪ ،‬پسر‬


‫نفسش بند اومد‪.‬‬

‫"نیام‪"...‬‬

‫"تو آزار دهنده ترین‪ ،‬بچه ترین‪ ،‬دیونه کننده ترین و رویمخ ترین‬
‫جوجهی عوضیای هستی که تا حاال دیدم‪".‬‬

‫نامجون غرید و روی پسر دیگه خیمه زد‪.‬‬

‫‪321‬‬
‫"اووووه‪ ،‬چه حرف های قلمبه سلمبهای‪".‬‬

‫هوسوک ناله ای کرد و سرش رو به عقب برد‪.‬‬

‫‪ 321‬نیاز‪ :‬بچه پررو رو ببینا‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2486‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون خیلی رو مخه‪".‬‬

‫سوکجین پوزخندی زد و در کنار اون ها روی زانوهاش نشست‪.‬‬

‫"راهی نداره که بتونی با اعصابش بازی کنی‪ .‬هرچی باشه اون هوبیه‪".‬‬

‫"و تو‪".‬‬

‫نامجون دستش رو دراز کرد و مشتی از موهای سوکجین رو گرفت و‬


‫اون رو هم کنار هوسوک‪ ،‬روی تخت انداخت‪.‬‬

‫"تو هم به همون اندازه رو مخی‪ .‬شما دوتا انگار فقط یه چیزی توی‬
‫مغزتون میگذره و جز اونم به هیچ چیز دیگه ای فکر نمی کنین!"‬

‫صدایی ناشی از غافلگیری از گلوی سوکجین خارج شد و بعد پسر‬


‫ضربه ای به بالشی که کنار هوسوک بود‪ ،‬زد‪.‬‬

‫"نامجون‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2487‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فکر نکنین که یادم رفته شما دوتا توی اتاق پرو و مغازه لوازم اسباب‬
‫بازیهای جنسی چه حرکتی روی من زدین‪".‬‬

‫نامجون بهشون یادآوری کرد‪.‬‬

‫"و همینطور توی کمد خونه ی هوسوک اینا!"‬

‫سوکجین لبخندی زد و با حالتی بیگناه‪ ،‬انگشتش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"کی؟ من؟"‬

‫"اوه خدای من‪ ،‬باالخره قرار ما دوتا رو به فاک بدی؟"‬

‫هوسوک هینی کشید‪.‬‬

‫"فاک! این قراره توی دفترچه خاطراتم مثبت بشه!"‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫نامجون تکونی خورد و بعد به پایین خم شد تا وحشیانه پسر رو ببوسه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2488‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در همین حین تهیونگ و جیمین بقیه رو نادیده گرفته بودن و سرشون‬
‫گرمه خودشون و دنیاشون بود‪ .‬دست هاشون روی تن همدیگه باال و‬
‫پایین می رفت و با اشتیاق هم رو می بوسیدن‪.‬‬

‫"خدای من‪ ،‬تو واقعا خیلی کیوتی‪".‬‬

‫تهیونگ باالخره عقب کشید تا نفسی بگیره‪.‬‬

‫"می خوام تو رو بذارم توی جیبم و بهت از اون اسنک های کوچولو‬
‫بدم تا بخوری‪".‬‬

‫جیمین نخودی خندید‪.‬‬

‫"میتونم تا وقتی اشکم در بیاد از اون دیکه بزرگ ددی سواری بگیرم‬
‫ته ته؟"‬

‫تهیونگ بهش خیره شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2489‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"منظورم اینه که‪ ...‬عام‪ ،‬هههه!"‬

‫جیمین با حالتی کیوت انگشتش رو روی لپش فشار داد‪.‬‬

‫جونگکوک به صحبت های اطراف گوش نمیکرد‪ ،‬تمام تمرکزش‬


‫روی یونگی بود که حاال روش خیمه زده و دستهاش رو دو طرف‬
‫سرش‪ ،‬روی تشک گذاشته بود‪.‬‬

‫"میتونم ببوسمت جونگکوک؟"‬

‫یونگی توی گوش پسر زمزمه کرد و باعث شد تمام تنش به لرزه در‬
‫بیاد‪.‬‬

‫جونگکوک تالش کرد تا بگه بله‪ ،‬اما قلبش اونقدر محکمی تپید که‬
‫نمیخواست یونگی لرزش توی صداش رو بشنوه‪ .‬بنابراین فقط سرش‬
‫رو به سرعت تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2490‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به پایین خم شد و به نرمی لب هاش رو روی لب های پسرک‬


‫گذاشت‪.‬‬

‫جونگکوک بالفاصله دهنش رو باز کرد‪ ،‬می خواست که یونگی‬


‫مستقیماً سر اصل مطلب بره‪.‬‬

‫یونگی مابین بوسه خندید‪ ،‬به آهستگی زبونش رو روی لبهای‬


‫جونگکوک کشید‪ .‬سر به سر پسر کوچکتر میگذاشت و سر صبر‬
‫مشغول بوسیدن بود‪ .‬میتونست احساس کنه که جونگکوک همین‬
‫حاال هم تقریباً تحریک شده و نمی تونست در مقابل اون پسرک مشتاق‬
‫مقاومت کنه‪.‬‬

‫جونگکوک به خاطر سرعت پایین معلمش‪ ،‬همراه با ناله نق زد‪ .‬سعی‬


‫می کرد تا حرکات زبون یونگی رو با زبون خودش دنبال کنه‪ ،‬ولی‬
‫بعد یونگی بوس رو شکست و عقب نشست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2491‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"صبر داشته باش سویتی‪".‬‬

‫یونگی در حالی که روی سینه جونگکوک دراز میکشید‪ ،‬زمزمه کرد‪.‬‬

‫"وگرنه مجبورم ببندمت‪".‬‬

‫و خدا میدونست که جونگکوک چقدر دلش می خواست تا یونگی‬


‫اون رو ببنده‪.‬‬

‫ولی با این وجود‪ ،‬جونگکوک می خواست که پسر خوبی برای معلم‬


‫محبوبش باشه‪ .‬بنابراین سرش رو تکون داد و دستهاش رو ثابت نگه‬
‫داشت‪.‬‬

‫یونگی دست هاش رو روی سینه و عضالت شکم پسرک حرکت‬


‫میداد‪ .‬هر از گاهی به سمت نوک سینه های جونگکوک می رفت‪،‬‬
‫باهاشون بازی می کرد و باعث می شد تا سرعت نفس نفس زدن های‬
‫پسر شدت بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2492‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"لطفا‪ ...‬یونگی‪ ...‬لطفا!"‬

‫جونگکوک به مرد بزرگتر التماس کرد‪.‬‬

‫"لطفاً چی؟"‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫جونگکوک اخمهاش رو توی هم کشید‪ ،‬حتی نمی دونست که برای‬


‫چه چیزی داره التماس میکنه‪.‬‬

‫"فقط‪ ...‬لطفا؟"‬

‫دوباره درخواست کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2493‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با صدایی که نازک کرده بود جواب داد‪.‬‬

‫"البته بیبی‪".‬‬

‫کمی اون طرف تر از جونگکوک و یونگی‪ ،‬همه چیز به اون شیرینی‬


‫نبود‪.‬‬

‫نامجون‪ ،‬هوسوک رو مجبور به قرار گرفتن روی زانوهاش کرده بود‬


‫تا چهار دست و پا بمونه و هوسوک هم برای اینکه بتونه تعادلش رو‬
‫حفظ کنه و وقتی که نامجون پشت سرش قرار گرفته‪ ،‬نیفته‪ ،‬از قسمت‬
‫باالی تخت گرفته بود‪.‬‬

‫"صبر کن‪ ...‬پس لوب چی میشه؟"‬

‫هوسوک از روی سرشونه به پسر آلفا نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2494‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"لوبی در کار نیس‪ .‬تو خیلی اعصاب خرد کن بودی‪".‬‬

‫نامجون با سردی گفت‪.‬‬

‫و بعد از اون حرف باالخره خودش رو توی هوسوک فرو کرد‪.‬‬


‫چشمهای هوسوک به طور ناگهانی درشت شد‪ ،‬ولی هیچ صدایی ازش‬
‫در نیومد‪.‬‬

‫"چی شد؟ قرار نیست هیچ مزه پرونی مسخرهای داشته باشی؟"‬

‫نامجون درحالیکه شروع به حرکت کرده بود‪ ،‬یکی از ابروهاش رو‬


‫باال برد‪.‬‬

‫"هیچ نظر لوس و بی مزه ای نداری؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2495‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک سعیش رو کرد‪ ،‬واقعاً تمام تالشش رو کرد‪ ،‬اما تمام کاری‬
‫که قادر به انجامش بود‪ ،‬فقط لرزیدن و ناله کردن زیر ضربه های‬
‫نامجون بود‪ .‬برای اولین بار توی زندگیش‪ ،‬اون واقعاً الل شده بود‪.‬‬

‫"هاه!"‬

‫سوکجین خندید و به بهترین دوستش اشاره کرد‪.‬‬

‫"حقته عوضی!"‬

‫"توخودت نفر بعدی‪".‬‬

‫نامجون بهش یادآوری کرد و رنگ از رخسار پسر خوشگلهی داستان‬


‫پرید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2496‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"برو زیرش‪".‬‬

‫نامجون با سر اشاره کرد‪ .‬همچنان قصد نداشت تا سرعت ضربه زدنش‬


‫رو پایین بیاره‪.‬‬

‫سوکجین به سرعت اطاعت کرد‪ .‬تمام اتفاقاتی که در اطراف می افتاد‬


‫باعث شده بود تا عضو خودش هم به خاطر تحریک شدن زیاد‪ ،‬شق‬
‫بشه‪ .‬روی پشت دراز کشید؛ درست بین پاهای هوسوک و نامجون تا‬
‫زیر هردوتاشون قرار بگیره‪.‬‬

‫"خب‪"،‬‬

‫نامجون یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"مثل یه هرزه بهدرد نخور اونجا دراز نکش‪ .‬اون لبهای هرزه ات رو‬
‫به کار بنداز و واسه دوستت ساک بزن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2497‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین بخاطر شنیدن اون حرف های کثیف ناله ای کرد و بعد عضو‬
‫هوسوک رو توی دهنش کشید‪ .‬در نهایت هرچقدر از عضو پسر دیگه‬
‫که توی دهنش جا نشده بود رو با دستهاش گرفت‪.‬‬

‫هوسوک بهخاطر لمس و تحریک شدن مضاعف ناله ای کرد‪.‬‬

‫"من این‪ ...‬اینو میذارم‪ ....‬به حساب‪ ....‬فاک! یه هد‪ ...‬هدیه تولد از‬
‫طرف‪ ...‬نیام‪ ...‬آه! نیامکیک‪".‬‬

‫نامجون قهقهه ای زد‪ .‬به جلو خم شد و توی گوش پسر زمزمه کرد‪،‬‬

‫"تولدت مبارک بازنده‪".‬‬

‫در بخش انتهایی تختخواب‪ ،‬تهیونگ هم به پشت دراز کشیده بود و‬


‫درحالیکه جیمین ازش سواری می گرفت‪ ،‬سرش رو برگردونده بود‬
‫تا بقیه رو تماشا کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2498‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سر پسر مو صورتی به عقب پرت شده بود و درحالیکه خودش رو‬
‫تکون میداد‪ ،‬یکی از دست هاش رو روی تشک گذاشته بود تا موقع‬
‫سواری گرفتن از دیک تهیونگ‪ ،‬تعادلش رو حفظ کنه‪.‬‬

‫"اوهههه‪ ،‬تهته‪".‬‬

‫جیمین نالید‪ .‬رنگ صورتش از شدت تحریک شدگی هم رنگ موهاش‬


‫شده بود‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬فاک‪ ،‬فاک!"‬

‫"چطور وقتی داری همچین کار کثیفی می کنی‪ ،‬همچنان زیبا به نظر‬
‫می رسی؟"‬

‫تهیونگ درحالیکه از نفس افتاده بود‪ ،‬گفت و بعد دستش رو دراز‬


‫کرد تا چترهای خیس از عرق جیمین رو از روی پیشونیش کنار بزنه‪.‬‬

‫"تو واقعاً یه گنجینه ی ملی هستی جیمینی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2499‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همینجوری تشویقم کن‪".‬‬

‫جیمین گفت و بعد با چشم هاش به پسر بزرگتر خیره شد‪.‬‬

‫"من یه بیبیام‪".‬‬

‫تهیونگ می تونست ببینه که پسر مو صورتی داره به ارگاسم نزدیک‬


‫میشه و برای این که بهش کمک کنه‪ ،‬لگنش رو باال آورد تا بیشتر‬
‫توی حفره پسر ضربه بزنه‪.‬‬

‫"چه پسر خوبی هستی جیمین‪ .‬یه پسر خوب که کاری میکنه بقیه‬
‫حس خوبی داشته باشن‪ .‬بهترین پسر دنیا‪ .‬بیبی جیمین خوشگل و‬
‫کیوت‪ .‬که ما همه عاشقشیم!"‬

‫جیمین به خودش لرزید‪ .‬بخاطر اون حرف های شیرین‪ ،‬گرما توی‬
‫وجودش شعله میکشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2500‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره‪ ،‬آره‪ ،‬جیمینی یه پسر خوبه!"‬

‫همراه با ناله گفت‪ .‬درحالی که ناگهان کام می شد‪ ،‬سرش رو به عقب‬


‫پرت کرد‪ .‬بدنش می لرزید و نفس هاش سنگین بود‪.‬‬

‫تهیونگ بدن پسرک رو گرفت و جاشون رو باهم عوض کرد تا بتونه‬


‫روی پشت جیمین خیمه بزنه‪.‬‬

‫"نوبت منه‪".‬‬

‫زمزمه کرد و بدون هیچ زحمتی وارد سوراخ پسر کشد تا خودش هم‬
‫به ارگاسم برسه‪.‬‬

‫جیمین باسنش رو باالتر برد تا تهیونگ بتونه بهتر توش ضربه بزنه و‬
‫بعد خودش هم نگاهی به اطرافش انداخت تا ببینه بقیه در حال چه‬
‫کاری هستن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2501‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک روی پشتش دراز کشیده بود و یونگی روش خیمه زده‬
‫بود‪ .‬دستهای مرد بزرگتر در طرفین سر پسر بود و دستهای‬
‫جونگکوک هم کنار سرش قرار داشت و انگشت هاشون توی هم‬
‫گره خورده بود‪ .‬مرد پاهاش رو دو طرف سینه جونگکوک گذاشته‬
‫بود و به آرومی داشت شکمش رو بوسه میزد‪.‬‬

‫جونگکوک ناله میکرد‪ ،‬بدنش رو قوس میداد تا یونگی به جای اون‬


‫آمادهسازی آروم‪ ،‬مستقیم سراغ اصل مطلب بره و اون رو به فاک بده‪.‬‬

‫اما یونگی با صبوری مشغول کار خودش بود‪ .‬به ماجراجویی آهسته‬
‫خودش بین عضالت شکم پسر ادامه میداد و نافش رو می بوسید‪ .‬زبونش‬
‫نقطه ای رو بین ناف و ابتدای عضو پسر پیدا کرده بود و توی مسیری‬
‫که بافت پوستش نشون میداد‪ ،‬حرکت می کرد‪ ،‬جوریکه فقط عضو‬
‫شق شده ی پسرک رو لمس نمی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2502‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک نالید‪ .‬سعی میکرد تا دست هاش رو تکون نده و یونگی‬


‫رو مجبور نکنه تا کار دیگه ای انجام بده‪.‬‬

‫باالخره یونگی دنباله ای از بوسه های سبک رو روی عضو پسر کاشت‬
‫و بعد از اون‪ ،‬یک بوسه طوالنی رو به سر دیکش هدیه داد‪ .‬لب هاش‬
‫تقریباً سر حساس شدهی عضو پسرک رو لمس میکرد‪ .‬یونگی چند‬
‫لحظه همونجا مکث کرد‪ ،‬انگار جونگکوک رو به چالش می کشید‬
‫تا بخواد لگنش رو باال بیاره‪.‬‬

‫به محض اینکه جونگکوک کمرش رو حرکت داد‪ ،‬یونگی قبل از‬
‫اینکه عضو پسرک به چیزی که میخواست برسه‪ ،‬خودش رو عقب‬
‫کشید‪.‬‬

‫جونگکوک تقریباً کفری شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2503‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگیییییی!"‬

‫"صبور باش سوییتی‪".‬‬

‫یونگی پوزخندی زد‪.‬‬

‫جونگکوک نمی خواست که صبور باشه‪ .‬می خواست تا عضوش رو‬


‫توی گلوی یونگی فرو کنه و تا زمانی که صدای معلم قشنگش نابود‬
‫بشه‪ ،‬گلوی مرد رو به کار بگیره‪ .‬اما نمیتونست دروغ بگه؛ این بیشترین‬
‫حد از تحریک شدگی بود که تا حاال تجربه کرده بود و حاال‬
‫جونگکوک مشتاق چیزهای بیشتری بود‪.‬‬

‫یونگی دوباره پایین اومد‪ .‬دهن کوچیک و بینظیرش تنها چند میلی‬
‫متر باالتر از عضو نیازمند جونگکوک قرار داشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2504‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اینبار جونگکوک خودش رو وادار کرد تا ثابت بمونه و لگنش رو‬


‫باال نبره‪ .‬چند لحظه دیگه هم یونگی اذیتش کرد‪ ،‬نفس های گرمش‬
‫روی عضو حساس جونگکوک پخش میشد‪ .‬و بعد‪ ،‬یونگی با بردن‬
‫سر عضو پسر توی دهنش بهش پاداش داد‪ .‬سر عضوش رو می مکید‬
‫و با زبونش اون رو بازی می داد‪.‬‬

‫جونگکوک به خاطر لذتی که دریافت کرده بود‪ ،‬آهی کشید‪.‬‬


‫چشمهاش بسته شد و سرش به عقب روی بالش ها فرود اومد‪ .‬دستش‬
‫رو به قسمت باالی تخت گرفت تا مطمئن بشه قرار نیست وسط کار‬
‫به موهای یونگی چنگ بزنه‪ ،‬چون میتونست احتمال بده که مرد‬
‫بزرگتر قرار نیست از این کار استقبال کنه‪.‬‬

‫یونگی به آرومی تمام عضو پسر کوچکتر رو توی دهنش فرو برد‪.‬‬
‫زبون گرم و مرطوبش روی نقطه به نقطه ی پسر سر می خورد و‬
‫حرکت می کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2505‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یوووونگیییییی‪"...‬‬

‫جونگکوک اسم مرد رو ناله کرد‪ .‬قطره های عرق از روی پوستش‬
‫به پایین سر می خوردن‪.‬‬

‫وقتی یونگی براش ساک میزد‪ ،‬کمرش رو بلند کرد و باعث شد تا‬
‫یونگی دوباره اون رو به پایین هل بده‪.‬‬

‫خیلی طول نکشید که یونگی عقب کشید‪ .‬حاال باریکهای از آب دهن‪،‬‬


‫لبهای متورمش رو به عضو تحریک شده جونگکوک وصل میکرد‪.‬‬

‫جونگکوک همراه با ناله‪ ،‬نق زد و با چشمهای ملتمس به معلمش‬


‫خیره شد‪ .‬اون خیلی نزدیک بود‪ ،‬پس چه اتفاقی افتاده بود؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2506‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی هومی کرد‪ .‬عقب کشید و بین پاهای جونگکوک نشست‪.‬‬


‫رون های پسر رو گرفت‪ ،‬اون ها رو از هم فاصله داد با دیدن میزان‬
‫انعطاف پذیری پسر‪ ،‬شگفت زده شد‪.‬‬

‫پاهای جونگکوک تقریباً به حالت ‪ ۱۸۰‬باز شده بود و به نظر نمیرسید‬


‫که خود پسر ذرهای اذیت شده باشه‪.‬‬

‫جونگکوک دست هاش رو پشت سرش گذاشت تا بتونه خودش رو‬


‫ب یونگی بود‪.‬‬
‫پسر خو ِ‬
‫کنترل کنه تا به خودش دست نزنه‪ .‬اون ِ‬
‫نمیخواست یونگی عصبانی بشه و از ادامهی کاری که قرار بود انجام‬
‫بده‪ ،‬منصرف بشه‪.‬‬

‫یونگی دست راستش رو دراز کرد‪ ،‬اون رو روی سر قرمز شده دیک‬
‫جونگکوک گذاشت و عضو پسر رو روی شکم نرمش فشار داد‪ .‬کف‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2507‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دستش گرم بود و فشار سنگینی که روی تحریک شدگی پسر وارد‬
‫میکرد‪ ،‬باعث میشد تا جونگکوک ناله کنه‪ .‬پسرک دلش‬
‫میخواست تا اون دست حرکت کنه و با سرعت براش جق بزنه تا‬
‫بتونه به لذتی که به آهستگی و از لحظه شروع کارشون به وجود اومده‬
‫بود‪ ،‬برسه‪ .‬اما اون دست روی همون نقطه باقی مونده بود و عضوش رو‬
‫روی عضالت شکمش به دام انداخته بود‪ .‬یونگی انگشت شستش رو‬
‫پایین آورد تا به نرمی تخمهای پسرک رو نوازش کنه‪ ،‬اما فقط با‬
‫لمسهایی سبک‪.‬‬

‫یونگی با دست دیگهش عضو خودش رو گرفت و سر اون رو روی‬


‫سوراخ پسر گذاشت‪ .‬تنها سرش رو روی حفره فشار داد و بعد بدون‬
‫اینکه حرکت دیگه ای داشته باشه‪ ،‬همونجا مکث کرد‪.‬‬

‫جونگکوک به خاطر چیزی که به درونش نفوذ کرده بود‪ ،‬کمی جا‬


‫به جا شد‪ .‬به این فکر میکرد که یونگی احتماالداره بهش زمان میده‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2508‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تا عادت کنه‪ .‬اما بعد یک دقیقه گذشت و یونگی هنوز هم بدون‬
‫حرکت باقی موند‪.‬‬

‫جونگکوک به خودش می پیچید و به خاطر دستی که روی عضوش‬


‫قرار داشت و فشار کوچیکی که به حفره باسنش وارد می شد‪ ،‬نفسهای‬
‫سنگینی می کشید‪ .‬داشت جون میداد تا فقط یکی از اونها حرکت‬
‫کنه‪ ،‬اما یونگی فقط بهش نگاه میکرد و مثل یک مجسمه بی حرکت‬
‫ایستاده بود‪ .‬البته به جز انگشت شستش که همچنان روی تخم های‬
‫جونگکوک حرکت میکرد‪.‬‬

‫"یونگی!"‬

‫جونگکوک درحالیکه اشک از چشم هاش جاری شده بود‪ ،‬اسم مرد‬
‫رو ناله کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2509‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"لطفاً! لطفاً‪ ،‬حرکت کن! لطفاً به فاکم بده! من برات پسر خوبی میشم‪...‬‬
‫قول میدم!"‬

‫"میدونم سوییتی‪".‬‬

‫یونگی با لحنی مالیم گفت‪.‬‬

‫"تو بهترینی‪ .‬برای همین قراره اونجا بی حرکت دراز بکشی و آروم‬
‫بمونی‪ .‬هممم‪ ...‬بذار ببینم‪ ...‬برای سه دقیقه چطوره؟ و بعد من تو رو به‬
‫فاک میدم‪ ،‬باشه؟"‬

‫دهن جونگکوک باز مونده بود‪ .‬سه دقیقه کامل که همینجوری باقی‬
‫بمونه؟ با دست گرم یونگی که عضو دردناک و شق شده اش رو فشار‬
‫میده؟ با دیک بزرگ یونگی که فقط سرش وارد شده‪ ،‬بدون اینکه‬
‫حرکتی کنه؟ با اون حرکت نرم روی تخم های حساسش؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2510‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو میتونی این کار رو برای من انجام بدی‪ ،‬درسته سوییتی؟"‬

‫یونگی به پایین خم شد و پیشونیش رو روی پیشونی خیس از عرق‬


‫جونگکوک تکیه داد‪.‬‬

‫جونگکوک به خاطر اون حرکت جزئی که به خاطر خم شدن یونگی‬


‫به وجود اومده بود‪ ،‬تقریباً ناله کرد‪ .‬میون اشک هایی که از چشم هاش‬
‫جاری می شد‪ ،‬سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"پسر خوب‪".‬‬

‫یونگی لب زد و پسر رو بوسید‪.‬‬

‫جونگکوک با نیازمندی تمام بوسه رو جواب داد‪ .‬شت شت شت شت‬


‫فاک مین یونگی فاک اوه خدایا یونگی شت فاک‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2511‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی دهنش رو باز کرد و به جونگکوک این فرصت رو داد تا‬


‫بهش مسلط بشه‪ 322،‬اما جونگکوک ضعیف بود و نمی تونست تمرکز‬
‫کنه‪ .‬تمام چیزی که میتونست بهش فکر کنه‪ ،‬این بود که تا چند اندازه‬
‫دلش می خواست تا به ارگاسم برسه؛ بخصوص که حاال کنترل کردن‬
‫خودش حتی سخت تر شده بود‪.‬‬

‫یونگی دست آزادش رو بلند کرد و سر انگشت هاش رو بی هدف‬


‫روی بخش داخلی رون جونگکوک به حرکت درآورد‪ .‬به سوراخ پر‬
‫شده پسر نزدیک می شد‪ ،‬و بعد مکثی میکرد و جهت حرکتش رو‬
‫تغییر می داد‪ .‬همون کار رو با پای دیگه پسر انجام داد‪ .‬وقتی‬
‫جونگکوک ناله کرد و لرزید‪ ،‬یونگی با خودش لبخندی زد‪.‬‬

‫‪ 322‬نیاز‪ :‬آرههه االن اون بچه دوبار میتونه دام بشه برات!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2512‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یک دقیقهی تمام صبر کرد و به ناله های نرم و گریه های پسر‪ ،‬که‬
‫به خاطر کاری که یونگی باهاش می کرد‪ ،‬خودش رو مجبور به ثابت‬
‫باقی ماندن میکرد‪ ،‬گوش داد‪.‬‬

‫یونگی داشت حسابی از اذیت کردن پسرک لذت می برد‪ .‬این که‬
‫دادن مشتاق ترین دانشآموزش تا این اندازه‬
‫ِ‬ ‫بخواد از تحت فشار قرار‬
‫لذت ببره‪ ،‬باید غیر قانونی میبود‪.‬‬

‫به آهستگی خودش رو حرکت داد و وقتی کارش باعث شد تا‬


‫نفسهای پسرک به شماره بیفته‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫"چشمهات رو برام ببند سوییتی‪".‬‬

‫یونگی زمزمه کرد‪ .‬جونگکوک اطاعت کرد و پلک هاش رو روی‬


‫هم گذاشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2513‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی همچنان به حرکت سر انگشت هاش روی بخش داخلی و نرم‬


‫رون جونگکوک ادامه میداد‪ .‬میتونست دون دون شدن پوست پسر‬
‫و بعد لرزشش رو بخاطر اون لمس های لطیف حس کنه‪.‬‬

‫"تو پسر خیلی خوبی برای من بودی‪".‬‬

‫یونگی تشویقش کرد و صدای عمیقش توی گوش های جونگکوک‬


‫طنین انداخت‪ .‬یک دقیقه دیگه هم منتظر موند‪ .‬انگشت شستش همچنان‬
‫با مالیمت روی تخم های پسر حرکت می کرد‪ .‬میتونست اون حجم‬
‫از نیازمندی دانشآموزش رو احساس کنه‪ .‬اما یونگی بدجنس بود و‬
‫نمی خواست به همین زودی‪ ،‬چیزی که پسر کوچکتر خواستارش بود‬
‫رو بهش بده‪.‬‬

‫جونگکوک به خاطر تعریفی که شنیده بود‪ ،‬نالید و یونگی پوزخند‬


‫زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2514‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫مرد بزرگتر به پایین خم شد و لب های نرم و صورتی رنگش رو روی‬


‫سر عضو جونگکوک گذاشت‪ .‬همونجا ثابت باقی موند‪ ،‬دستش‬
‫همچنان روی یک پسر قرار داشت‪ .‬زبونش رو بیرون آورد و روی‬
‫دیک پسرک حرکت داد‪ .‬زبونش رو به صورت دایره وار روی سر‬
‫دیک پسرک می چرخوند و بعد مثل بچه گربه اون رو لیس میزد‪.‬‬

‫جونگکوک به خاطر لذت مضاعفی که دریافت میکرد‪ ،‬ناله بلندی‬


‫کرد‪ .‬زیر یونگی به لرزه افتاده بود‪ .‬تنها میتونست تصور کنه که در‬
‫حال حاضر یونگی چطور به نظر میرسه؛ اینکه سر عضو جونگکوک‬
‫چطور توی دهنش قرار گرفته‪.‬‬

‫و بعد یونگی دستش رو باال آورد تا با نوک سینه های جونگکوک‬


‫بازی کنه‪ .‬دست دیگرش همچنان که عضو پسرک رو روی بدنش نگه‬
‫داشته بود و مطمئن می شد تا پسر نتونه لگنش رو حرکت بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2515‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نمیخواست جونگکوک لمس اضافه ای رو دریافت کنه تا به اوج‬


‫برسه‪.‬‬

‫جونگکوک به خاطر فشار بیشتری که یونگی روی تخم هاش آورد‬


‫دوباره ناله کرد‪ .‬این سخت ترین کاری بود که مجبور بود انجام بده تا‬
‫جلوی رسیدن به ارگاسم ش رو بگیره‪.‬‬

‫"چه پسر کوچولوی خوب و مطیعی‪".‬‬

‫یونگی زمزمه کرد‪.‬‬

‫"می خوای بیای سوئیت بانی؟"‬

‫"لطفاً!"‬

‫جونگکوک فقط فریاد کشید‪.‬‬

‫"لطفاً‪ ،‬لطفاً یونگی! لطفاً حاضرم هر کاری بکنم‪ ...‬لطفاً!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2516‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی قهقهای زد‪.‬‬

‫"کیوت‪ .‬تو خیلی کیوتی گوکی‪ .‬چطور میتونم به یه همچین پسر خوب‬
‫و کیوتی نه بگم؟"‬

‫جونگکوک زیر مرد از نفس افتاده بود و تالش می کرد تا جلوی به‬
‫اوج رسیدنش رو بگیره‪ .‬تقریباً بهش رسیده بود‪ ،‬خیلی نزدیک بود‪،‬‬
‫خیلی‪...‬‬

‫"نه اجازه نداری که کام بشی‪".‬‬

‫چشم های جونگکوک از شدت شوک باز شد‪ .‬ذهنش به کندی تالش‬
‫می کرد تا بفهمه یونگی چی گفته‪.‬‬

‫"چ‪...‬چی؟ ولی‪ ...‬ولی من پسر خوبیم! من سه دقیقه صبر کردم!‬


‫یونگی‪ ...‬لطفاً! من نمیتونم‪ ...‬من نمیتونم تحمل کنم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2517‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪323‬‬
‫"البته که میتونی‪ ،‬مطمئنم که میتونی‪".‬‬

‫یونگی با جدیت گفت‪.‬‬

‫وقتی که یونگی ناگهان عقب کشید‪ ،‬جونگکوک به گریه افتاد‪ .‬دست‬


‫مرد از روی نیپلش برداشته شده بود و تنها سرما رو حس می کرد‪.‬‬
‫دستی که روی دیکش بود هم کنار رفته بود و جونگکوک از نفس‬
‫افتاده و لرزون روی تخت رها شده بود؛ بدون اینکه چیز دیگه ای به‬
‫بازی بگیرتش‪.‬‬

‫یونگی یه انگشتش رو جلو آورد و نوک اون رو روی سر عضو‬


‫جونگکوک قرار داد‪.‬‬

‫‪ 323‬نیاز‪ :‬بابا من خودم اینور دارم جون میدم مرتیکه‪ ...‬بیچاره جونگکوک چطوری تحمل کنه؟!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2518‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به محض اینکه جونگکوک متوجه اون لمس شد‪ ،‬یونگی انگشتش رو‬
‫برداشت و سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫جونگکوک ناله ای کرد‪ ،‬سرش رو برگردوند تا صورتش رو توی‬


‫بالش فرو ببره‪.‬‬

‫یونگی دوباره انگشتش رو روی سر دیک حساس پسرک گذاشت و‬


‫این بار جونگکوک خودش رو وادار کرد تا از جاش جم نخوره‪.‬‬

‫یونگی انگشتش رو برای چند لحظه دیگه هم همونجا نگه داشت‪ ،‬بعد‬
‫به صورت دایره وار شروع به حرکت کرد‪ .‬با گذشته هر ثانیه مساحت‬
‫دایره لمسش رو بیشتر میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2519‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نفس جونگکوک به شماره افتاده بود‪ ،‬قفسه سینهاش با سرعت باال و‬


‫پایین می رفت‪ .‬مالفه زیرش رو توی مشت هاش فشار میداد‪ ،‬داشت‬
‫تمام زورش رو میزد تا بدون حرکت باقی بمونه‪.‬‬

‫یونگی با دیدن قطرههای اشکی که از روی صورت زیبای‬


‫جونگکوک به پایین میغلتیدن‪ ،‬پوزخندی زد‪ .‬اجازه داد تا انگشتش‬
‫روی طول عضو پسرک حرکت کنه و چند باری به آرومی اون رو‬
‫نوازش کنه‪.‬‬

‫مرد سرش رو کج کرد‪،‬‬

‫"میخوای بیای سوییتی؟"‬

‫"بله!"‬

‫جونگکوک فریاد زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2520‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اما من هنوز حتی به فاکت ندادم‪" .‬‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"لطفاً یونگی‪ .‬لطفاً‪"...‬‬

‫جونگکوک هق هق کرد‪.‬‬

‫"من نمیتونم‪ ...‬لطف ًا بذار بیام!"‬

‫پاهای پسر ک میلرزید و انگشت های پاش محکم به داخل خم شده‬


‫بود‪.‬‬

‫یونگی میتونست ببینه که داره تمام اراده ی جونگکوک رو برای‬


‫اطاعت از خودش بیرون میکشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2521‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هممم‪"...‬‬

‫یونگی وانمود کرد که داره بهش فکر میکنه‪ .‬پسرک رو رها کرد و‬
‫جونگکوک به خاطر کالفگی نالید‪.‬‬

‫انگشتش رو اینبار اطراف حفره جونگکوک به حرکت درآورد و‬


‫وقتی انقباض مشتاقانه پسر رو اطراف انگشتش دید‪ ،‬به خنده افتاد‪.‬‬

‫"بانی کوچولوی هرزه‪" .‬‬

‫یونگی پسرک رو مسخره کرد و بعد انگشتش رو عقب کشید‪.‬‬

‫"متاسفم‪ ،‬من متاسفم‪".‬‬

‫جونگکوک پشت سر هم تکرار و سعی کرد تا ریلکس باقی بمونه‪.‬‬

‫یونگی برای لحظاتی طوالنی منتظر موند و بعد به آرومی انگشتش رو‬
‫وارد سوراخ پسر کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2522‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک لرزید‪ .‬تالش میکرد تا وقتی یونگی به آهستگی‬


‫انگشتش رو به عمق سوراخش میفرسته‪ ،‬ریلکس باشه‪ .‬حاال می دونست‬
‫که یونگی از اون چی میخواد‪.‬‬

‫یونگی هم با پیدا کردن پروستات پسر و بعد فشار انگشتش روی اون‬
‫نقطه‪ ،‬به پسر کوچیکتر پاداش داد‪.‬‬

‫جونگکوک به گریه افتاده بود‪ .‬پشتش به خاطر لذت و همینطور‬


‫فشار ناگهانی قوس برداشت‪ .‬انگشت یونگی همچنان به کارش ادامه‬
‫می داد و به پروستاتش ضربه میزد‪ ،‬جوری که انگار روی حالت القای‬
‫ارگاسم تنظیم شده باشه‪.‬‬

‫"حاال میتونی بیای سویتی‪".‬‬

‫یونگی به پسرک گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2523‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک خودش رو به تشک میکوبید‪ .‬به خاطر اینکه یونگی چیز‬


‫دیگه ای رو به جز نوک انگشتش بهش نمی داد‪ ،‬از نفس افتاده بود‪.‬‬
‫تمام بدنش می لرزید‪ ،‬جوری که انگار دچار برق گرفتگی شده باشه‪.‬‬
‫فریاد میزد و به خاطر فشاری که بهش میومد‪ ،‬داشت گلوش رو پاره‬
‫می کرد‪.‬‬

‫یونگی درحالیکه به اوج رسیدن جونگکوک رو تماشا می کرد‪،‬‬


‫پوزخندی زد و انگشتش رو توی سوراخ پسر نگه داشت‪.‬‬

‫باالخره بدن جونگکوک سست شد‪ .‬یونگی کمی منتظر موند و بعد‬
‫انگشتش رو خارج کرد‪.‬‬

‫جونگکوک حتی زمانی که یونگی انگشتش رو بیرون می کشید‪،‬‬


‫تکون نخورد‪ .‬چشم هاش همچنان بسته بود و تقریباً به سختی درکی از‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2524‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اتفاقات اطرافش داشت‪ .‬ذهنش گنگ و سردرگم بود و حتی متوجه‬


‫نشده بود که کام روی تمام سینه و صورتش پاشیده شده‪.‬‬

‫یونگی روش خم شد و پسرک شیرینش رو بوسید‪ .‬بعد به آهستگی از‬


‫تخت پایین اومد‪ ،‬دانشآموزش رو روی دست هاش بلند کرد و به‬
‫طرف حموم به راه افتاد‪.‬‬

‫آب رو باز کرد و قبل از اینکه جونگکوک رو پایین بذاره‪ ،‬مطمئن‬


‫شد که آب به اندازه کافی گرم شده باشه‪.‬‬

‫جونگکوک به خاطر گرمای آب نالهای کرد و یونگی توی گوشش‬


‫زمزمه کرد‪،‬‬
‫‪324‬‬
‫"اینطوری دام یه نفر میشی سوییت هارت"‬

‫‪ 324‬نیاز به عاطفه‪ :‬چطور کوک با این جمله ی آخر یونگی یه بار دیگه کام نشد من متعجبم!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2525‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫هوسوک در حین اینکه نامجون داشت با قدرت توی سوراخش ضربه‬


‫میزد‪ ،‬به پسر قوی تر تکیه داد و ناله بلندی کرد‪ .‬سرش رو روی شونه‬
‫نامجون گذاشته و همچنان باالی تخت رو محکم توی دست نگه داشته‬
‫بود‪.‬‬

‫"قبال هم گفتم و االن دوباره میگم‪ ،‬تو و یونگی قراره کینکی ترین‬
‫سکس دنیا رو داشته باشین‪".‬‬

‫هوسوک همون طور که نفس نفس میزد گفت‪.‬‬

‫"ما قبال این کار رو کردیم‪".‬‬

‫نامجون گفت و هوسوک با فکر به اون موضوع دوباره ناله کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2526‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در زیر اون دو نفر‪ ،‬سوکجین وقتی که عضو هوسوک ناگهان تا انتهای‬
‫گلوش فرو رفت‪ ،‬تقریباً عق زد و عقب کشید‪ .‬یکی از دستهاش‬
‫همچنان روی عضو دوستش بود و دیگری روی دهنش گذاشته بود تا‬
‫باال نیاره‪.‬‬

‫"دفعه بعد به هرزهت یه خبر بده هوبی‪".‬‬

‫"خفه شو هرزه‪".‬‬

‫هوسوک همزمان که سرعت باالی نامجون رو تحمل میکرد‪ ،‬همراه با‬


‫نفس نفس زدن گفت‪.‬‬

‫"یا خدا‪ ...‬نیامباگ‪ ...‬من دوستت دارم ولی یکمی آرومتر‪ ،‬میشه؟ باسن‬
‫من خیلی قیمتیه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2527‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"من هم میتونم تاپ باشم‪ ،‬میدونستین؟ من فقط یه هرزه نیستم!"‬

‫هوسوک و نامجون هر دو زیر خنده زدن و سوکجین بهشون چشم‬


‫غرهای رفت‪.‬‬

‫"منظورتون چیه؟"‬

‫در حالی که همچنان زیرشون قرار داشت‪ ،‬با حرص پرسید‪.‬‬

‫"چرا هیچ کس باورش نمیشه که من هم میتونم تاپ باشم؟"‬

‫"من باور می کنم سوکجینی!"‬

‫جیمین از گوشه انتهایی تخت اعالم کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2528‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین به پسر موصورتی نگاه کرد‪.‬‬

‫"واقعا؟"‬

‫"نه‪".‬‬

‫جیمین نخودی خندید و بعد تهیونگ نالهای کرد و توی سوراخ باسنش‬
‫خالی شد‪.‬‬

‫همراه با نالهی مردونهی دیگهای‪ ،‬تهیونگ خودش رو از جیمین بیرون‬


‫کشید و به پسر خوشگل نگاه کرد‪.‬‬

‫"متاسفم جین‪ .‬اونقدر شیرین و خوشگلی که نمیتونی یه دام ترسناک‬


‫باشی‪ .‬اما می تونی یه ساب بی نقص باشی‪ .‬البته که این هیچ اشکالی‬
‫نداره‪".‬‬

‫اما چشمهای سوکجین با برقی تاریک باریک شدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2529‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بدون اینکه حرفی بزنه از روی تخت پایین اومد و به سمت کمد رفت‪.‬‬

‫تهیونگ و جیمین در حالی که گیج شده بودن‪ ،‬تنها تماشاش کردن‪.‬‬


‫حتی نامجون برای چند لحظه دست از به فاک دادن هوسوک برداشت‬
‫تا ببینه چه اتفاقی داره میوفته‪.‬‬

‫سوکجین چیزی رو که میخواست پیدا کرد و بعد دوباره به طرف تخت‬


‫برگشت‪.‬‬

‫وقتی که سوکجین چیزهایی که آورده بود رو روی تخت گذاشت‪،‬‬


‫تهیونگ جا خورد‪ .‬سوکجین دوباره روی تخت رفت و بعد به پسر‬
‫بزرگتر و جیمین نگاهی انداخت‪.‬‬

‫"صبر کن جینی‪ ،‬ما فقط داشتیم‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2530‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین روی زانوهاش ایستاد و با بستن قالده دور گردن تهیونگ‪،‬‬


‫حرف پسر بزرگتر رو قطع کرد‪ .‬افسار رو برداشت‪ ،‬اون رو به قالده‬
‫وصل کرد و بعد از اون با استفاده از طناب دستها و پاهای پسرها رو‬
‫به هم بست‪.‬‬

‫تهیونگ به تقال افتاد تا بتونه خودش رو آزاد کنه‪.‬‬

‫جیمین به نظر وحشت زده می رسید‪ .‬پسر موصورتی سعی کرد تا فرار‬
‫کنه‪ ،‬اما دست سوکجین اون رو پس زد‪ .‬سر شونه اش رو گرفت و‬
‫پسر کوچکتر رو دوباره روی تخت برگردوند‪.‬‬

‫"اوخخ!"‬

‫جیمین با دیدن صورت مملو از خشم سوکجین زیبا هینی کشید و چند‬
‫بار پلک زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2531‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"صبر کن جین مهربون و با مالحظه‪ ،‬جین بخشنده‪"...‬‬

‫"خفه شو‪".‬‬

‫سوکجین ناگهان گفت‪.‬‬

‫"تنها کاری که می خوام ببینم دهنت انجام میده اینه که دیک رو مثل‬
‫یه هرزه خوب ساک بزنه‪".‬‬

‫جیمین به آهستگی سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"بله قربان‪".‬‬

‫هوسوک نالید‪.‬‬

‫"لعنت بهش‪ ،‬خیلی هات بود‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2532‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خفه شو بازنده‪".‬‬

‫نامجون دوباره به فاک دادن پسر رو از سر گرفت‪.‬‬

‫"اون االن یه هرزه نیست‪".‬‬

‫سوکجین اون دو نفر رو نادیده گرفت‪ ،‬گگ مشکی رنگی که از توی‬


‫کمد آورده بود رو برداشت و با زور توی دهن تهیونگ فرو کرد‪،‬‬
‫پسر بزرگتر رو به پهلو روی تخت انداخت تا رو به روی جیمین قرار‬
‫بگیره‪ .‬بعد یه ویبراتور برداشت‪ ،‬مهربونی بخرج داد و قبل از اینکه‬
‫ویبراتور رو توی تهیونگ فرو ببره‪ ،‬کمی لوب روی اون ریخت‪ ،‬اما‬
‫نه خیلی زیاد‪.‬‬

‫نگاهی به جیمین که حاال با چشم هایی گشاد شده بهش خیره شده بود‬
‫انداخت‪.‬‬

‫"واسه چی به من زل زدی هرزه؟ براش ساک بزن‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2533‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین با لکنت بلهای گفت و سریع به سمت تهیونگ رفت‪ .‬پسر‬


‫بزرگتر رو روی پشتش هل داد تا بتونه دیکش رو توی دهنش فرو‬
‫ببره‪.‬‬

‫تهیونگ به خاطر تحریک شدگی بیش از حد نالهای کرد اما کاری از‬
‫دستش بر نمیومد که بتونه اونا رو متوقف کنه‪.‬‬

‫سوکجین برای چند لحظه اون دو نفر رو تماشا کرد بعد ویبراتور رو‬
‫روشن کرد‪.‬‬

‫به خاطر لرزش ناگهانی ویبراتور‪ ،‬تهیونگ تکونی خورد و زیر جیمین‬
‫به خودش پیچید‪.‬‬

‫سوکجین نگاهی به باسن جیمین انداخت که وقتی پسر مو صورتی خم‬


‫شده بود و عضو تهیونگ رو جوری لیس میزد که انگار زندگیش به‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2534‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫این کار بستگی داره‪ ،‬حسابی توی چشم بود‪ .‬به طرف اونا رفت و سر‬
‫پسر موصورتی رو به طرف پایین فشار داد تا عضو تهیونگ به انتهای‬
‫گلوی جیمین برسه‪ .‬با این کار هر دو پسر ناله بلندی سر دادن‪.‬‬

‫پسر خوشگل عضو خودش رو توی دست گرفت و اون رو مقابل‬


‫سوراخ جیمین نگه داشت و بعد خودش رو وارد باسنش کرد‪.‬‬

‫جیمین بخاطر لذت و حس فوق العادهای که داشت تقریباً به گریه‬


‫افتاده بود و با لرزش بدنش باعث میشد تا تهیونگ هم تکون بخوره‪.‬‬

‫"من هنوزم یه پرنسس کوچولوی خوشگلم؟"‬

‫سوکجین در حالی که شروع به ضربه زدن توی جیمین کرده بود‬


‫پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2535‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هر دو پسر سعی کردند سرشون رو تکون بدن اما توی اون شرایط‬
‫اینکار براشون سخت بود‪.‬‬

‫سوکجین دستش رو پایین اورد تا نوک سینههای جیمین رو به بازی‬


‫بگیره و کارش باعث شد تا پسر مو صورتی تکونی بخوره و در حالی‬
‫که دستهاش میلرزه سعی کنه خودش رو نگه داره‪ .‬میتونست حس کنه‬
‫که عضو تهیونگ علیرغم اینکه یک بار کام شده و حساس تره داره‬
‫توی دهنش بزرگتر میشه و وقتی دست سوکجین از روی نیپل چپ‬
‫پسر مو صورتی جدا شد و به جای اون شروع به مالش عضوش کرد‪،‬‬
‫جیمین هم دوباره احساس کرد که داره شق میکنه‪.‬‬

‫در همین حین نامجون دیگه نمی تونست جلوی به ارگاسم رسیدنش رو‬
‫بگیره و بالخره با یه ناله بلند و مملو از شهوت‪ ،‬کام شد‪ .‬هوسوک هم‬
‫با شنیدن این صدا نالهای کرد و مقابل پسر آلفا فرو ریخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2536‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فاک‪ ،‬این بهترین دیکی بود که تاحاال داشتم"‬

‫هوسوک همراه با ناله گفت‪ ،‬چشم هاش به ناکجا خیره شده بودند‪ .‬بعد‬
‫روی دستها و زانوهاش پایین اومد و سر عضو نامجون رو بوسید‪.‬‬

‫"بابت خدماتتون متشکرم‪ ،‬قربان‪".‬‬

‫نامجون چشم هاش رو چرخوند و هوسوک رو کنار زد‪.‬‬

‫ب فاکی‪".‬‬
‫"عجیب غری ِ‬

‫"هوبی بیا اینجا‪".‬‬

‫سوکجین دستور داد‪.‬‬

‫هوسوک تقال کرد تا از دوستش پیروی کنه اما نامجون هنوز هم داشت‬
‫کامش رو روی باسنش خالی می کرد‪.‬‬

‫"بله‪ ،‬هرز‪ ...‬سوکجین؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2537‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیا جیمین رو همراه با من به فاک بده‪".‬‬

‫سوکجین کمی کنار کشید و باسن جیمین رو به پسر پولدار نشون داد‪.‬‬

‫ابروهای هوسوک تا نزدیک موهاش باال رفت‪.‬‬

‫"واهای! اشکالی نداره جیمی؟"‬

‫جیمین با تصور حرفی که سوکجین زده بود نالید و دوباره سرش رو‬
‫روی عضو تهیونگ حرکت داد‪.‬‬

‫هوسوک وقت رو تلف نکرد‪ .‬به سرعت کنار سوکجین جا گرفت و‬


‫عضوش رو کنار عضو پسر زیبا‪ ،‬داخل جیمین هل داد و هردو با حس‬
‫فوق العاده ی که حفره کیپ شده جیمین دور عضوهاشون بهشون داد‪،‬‬
‫با لذت نالیدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2538‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوف جیمین"‬

‫سوکجین خندید و بعد همراه با هوسوک شروع به ضربه زدن داخل‬


‫پسرمو صورتی کردن‪.‬‬

‫"خودت رو نگاه کن تو هم خیلی شیرین به نظر می رسی هم خیلی‬


‫شیرین رفتار می کنی اما در عین حال داری همزمان به سهتا پسر حال‬
‫میدی‪".‬‬

‫"به خاطر اینکه اون بهترین پسر دنیاست‪".‬‬

‫هوسوک گفت و پشت جیمین رو نوازش کرد‪.‬‬

‫جیمین تقریباً نزدیک به اوجش بود اما درست قبل از اینکه بتونه به‬
‫ارگاسم برسه‪ ،‬تهیونگ کام شد و ناگهان تمام کامش رو توی گلوی‬
‫پسری که روش خم شده بود‪ ،‬خالی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2539‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین تمام کامش رو قورت داد و بعد عقب کشید تا نفسی بگیره و‬
‫بالفاصله بعدش خودش هم کام شد‪ .‬سوکجین با دونستن اینکه خودش‬
‫دلیلی بوده که باعث شده اون دو پسر به ارگاسم برسن‪ ،‬لبش رو به‬
‫دندون گرفت و توی باسن جیمین خالی شد‪.‬‬

‫"اوه فاک‪"...‬‬

‫هوسوک کمی بعد از سوکجین به ارگاسم رسید و جیمین با احساس‬


‫گرماش‪ ،‬دوباره ناله بلندی کرد‪.‬‬

‫باالخره سوکجین ویبراتور رو خاموش کرد و تهیونگ به خاطر راحت‬


‫شدن از لرزش اون وسیله توی سوراخش‪ ،‬با آسودگی نفسش رو بیرون‬
‫داد‪ .‬سوکجین شروع به باز کردن تهیونگ کرد و همزمان هوسوک به‬
‫جیمین کمک کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2540‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون چندتا حوله مرطوب رو به طرف اونا پرت کرد‪.‬‬

‫"بگیرید هرزهها‪".‬‬

‫"فاک‪ ،‬جین من متاسفم‪".‬‬

‫به محض اینکه سوکجین گگ رو از دهن تهیونگ دراورد‪ ،‬پسر‬


‫بزرگتر گفت‪.‬‬

‫"تو قطعاً و حتماً اگه بخوای میتونی یه دام باشی‪ .‬من حاال کامال بهت‬
‫ایمان دارم‪".‬‬

‫سوکجین لبخندی زد‪.‬‬

‫"این تمام چیزی بود که دوست داشتم بشنوم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2541‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جیمینی هم متاسفه‪".‬‬

‫جیمین هم در حالیکه هوسوک داشت اون رو با حوله تمیز میکرد‪ ،‬با‬


‫حالت گریه گفت‪.‬‬

‫"تو دامی‪ ،‬تو یه دام هستی"‬

‫سوکجین هینی کشید و نوکبینی جیمین رو بوسید‪.‬‬

‫"ممنونم سوییت هارت‪".‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد و دست به سینه شد‪.‬‬

‫"از همون اول هم داشتم بهتون همین رو میگفتم‪ ،‬فقط به خاطر اینکه‬
‫خوشگلی معنیش این نیست که نمیتونی آدم بدی باشی‪ .‬میدونم که من‬
‫بین شما باهوش ترینم اما میشه آیکیوتون حداقل اندازه یه بچه شش‬
‫ساله نباشه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2542‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همه در سکوت بهش خیره شده بودند‪ .‬نامجون پلکی زد‪،‬‬

‫"چیه؟!"‬

‫"بگیرینش‪".‬‬

‫سوکجین بهش اشاره کرد و گفت‪.‬‬

‫چشم های نامجون گشاد شدن‪ .‬سعی کرد تا فرار کنه و درحال تالشش‬
‫نزدیک بود که زمین بیفته‪.‬‬

‫هوسوک از روی تخت بلند شد و پسر آلفا رو زمین زد‪.‬‬

‫"اوه نه‪ ،‬نه تو نمیتونی بری نامنام!"‬

‫سوکجین و تهیونگ دست های نامجون رو گرفتن تا با وجود تقال و‬


‫دست و پا زدنهای زیادش اون رو روی زمین نگه دارن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2543‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بس کنید‪ ،‬داشتم شوخی میکردم!"‬

‫نامجون لگد انداخت و تکون خورد‪.‬‬

‫"بذارین برم!"‬

‫"جیمین‪ ،‬برو طناب بیار‪".‬‬

‫سوکجین دستور داد‪.‬‬

‫جیمین به شکل نظامی ادای احترام کرد‪.‬‬

‫"بله قربان!"‬

‫با خوشحالی از روی تخت پایین پرید و با عجله به سمت کمد رفت‪.‬‬

‫"نمیتونید همه با هم سر من بریزید!"‬

‫نامجون غرغر کرد‪.‬‬

‫"یونگی! یونگی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2544‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون سرش شلوغه جونباگ‪".‬‬

‫هوسوک نیشخندی زد‪.‬‬

‫"االن تو هرزهی مایی"‬

‫جیمین با چند طناب برگشت و اونا رو به دوستهاش داد‪.‬‬

‫"چطور باید انجامش بدیم؟"‬

‫سوکجین زمزمه کرد روی پشت نامجون نشست و پاهاش رو هم جمع‬


‫کرد‪ ،‬نگاهی به طنابها انداخت و سعی کرد به بهترین راه بستن پسر‪،‬‬
‫اونم در حالی که روی پشتش نشسته فکر کنه‪.‬‬

‫هوسوک بازو های نامجون رو روی زمین نگه داشته بود و از تمام‬
‫وزنش برای این کار استفاده می کرد‪.‬‬

‫"یونگی بهم نشون داده که چجوری یه نفر رو ببندیم و از سقف‬


‫آویزون کنیم‪ ،‬میتونیم دوباره اون کار رو انجام بدیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2545‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بدون نظارت یونگی این کار رو نمیکنید!"‬

‫نامجون غرید و سعی کرد تا لگدی پرت کنه اما تهیونگ روی پاهاش‬
‫نشست و اونا رو زیر خودش گیر انداخت‪.‬‬

‫"میتونیم فقط دستهاش رو به سقف ببندیم‪".‬‬

‫تهیونگ پیشنهاد داد‪.‬‬

‫"پاهات همچنان روی زمین میمونه‪ ،‬برای همین نمیوفتی‪".‬‬

‫"آره بیاین این کارو انجام بدیم‪".‬‬

‫جیمین دستهای کوچولوش رو به هم زد‪.‬‬

‫نامجون در حالیکه بقیه داشتن مچهاش رو درست مقابل چشمهاش به‬


‫همدیگه میبستن اعتراض کرد‪ .‬بعد بقیه پسرها بلندش کردند و به وسط‬
‫اتاق بردنش‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2546‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک انتهای طناب رو گرفت و همونطور که دیده بود یونگی اون‬


‫کار رو انجام میده‪ ،‬طناب ها رو به سمت قالب ها پرتاب کرد تا‬
‫مچهای پسر آلفا به سمت باال کشیده بشه‪ ،‬بعد انتهای طناب رو گرفت‬
‫و در حالیکه پوزخند می زد دوباره اون رو دور مچ نامجون گره زد‪.‬‬

‫نامجون مجبور بود دستهاش رو باالی سرش نگه داره‪ .‬داشت به همشون‬
‫فحش میداد و از حاال داشت تقال می کرد تا خودش رو خالص کنه‪.‬‬

‫"ما باید پاهاش رو هم ببندیم‪".‬‬

‫سوکجین درحالی که به سختی تونسته بود از یکی از لگد های قدرتمند‬


‫پسر آلفا جاخالی بده گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2547‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اون با من‪".‬‬

‫تهیونگ یه میله جدا کنندهی پا اورد و هر دو مچ پای پسر رو روی‬


‫اون بست‪ .‬اون میله پاهای نامجون رو به عرض شونههاش باز نگه‬
‫میداشت‪.‬‬

‫نامجون برای حفظ تعادل طناب باالی سرش رو گرفت‪.‬‬

‫"همتون رو تا سرحد مرگ به فاک میدم‪".‬‬

‫با خشم غرید‪.‬‬

‫هوسوک ادایی در آورد‪.‬‬

‫"قول میدی؟ تو که نمیخوای دستمون بندازی جونی؟ بهم قول بده‪".‬‬

‫"دیگه چی؟"‬

‫جیمین نگاهی به اطرافشون انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2548‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همم‪"...‬‬

‫سوکجین به پسر بسته شده نگاه کرد‪.‬‬

‫"با یه قالده و لباس زیرهای سکسی احتماال خیلی خوب به نظر میرسه‪".‬‬

‫"و همین طور وقتی که به ماشین سکس بسته بشه‪".‬‬

‫هوسوک زبونش رو روی لبهاش کشید‪.‬‬

‫"و همین طور در حالی که چشم هاش بسته شده و کاک رینگ داره‪".‬‬

‫جیمین هم پیشنهاد کرد‪.‬‬

‫"آسیاب به نوبت‪".‬‬

‫تهیونگ بهشون یادآوری کرد‪.‬‬

‫"ما تمام شب رو برای انجام این کارها فرصت داریم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2549‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جوری حرف نزنید که انگار من خودم اینجا نیستم!"‬

‫نامجون از بین دندونهای به هم فشرده شدهش گفت‪.‬‬

‫"دیک من از اندازه دیک همهتون روی همدیگه بزرگتره‪".‬‬

‫هوسوک آه کشید‪.‬‬

‫"مگا دیک‪"...‬‬

‫سوکجین جلو رفت‪ ،‬فک نامجون رو محکم گرفت و پسر آلفا رو‬
‫مجبور کرد تا بهش نگاه کنه‪.‬‬

‫"من می خوام به فاک رفتنت رو تماشا کنم‪ ،‬جوریکه عقلت رو از‬


‫دست بدی‪".‬‬

‫با شیطنت زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2550‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"وقتی تمام عقل و منطق آلفاییت به فاک بره‪ ،‬هرزه عقدهی دیک‬
‫دار‪".‬‬

‫"فاک‪ ،‬بیاین ازش مثل یه عروسک جنسی استفاده کنیم‪".‬‬

‫هوسوک خواهش کرد‪.‬‬

‫"یه عروسک جنسی زن‪".‬‬

‫جیمین نخودی خندید‪.‬‬

‫"می خوام دوباره اونو با دامن ببینم"‬

‫نامجون سعی می کرد تا همچنان نگاه طلبکارانه خودش رو حفظ کنه‪،‬‬


‫اما با اون همه تصورات کثیفی که دیگران به ذهنش القا می کردن‪،‬‬
‫انجام این کار خیلی سخت بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2551‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یا حیوون خونگی بشه‪".‬‬

‫تهیونگ پیشنهاد کرد‪.‬‬

‫"دفعه قبل که پاپی کوچولوی کیوت و خوبی بود‪".‬‬

‫"با ساب من دارین چیکار می کنین؟"‬

‫یونگی درحالیکه به اتاق برمیگشت‪ ،‬پرسید‪.‬‬

‫"اینا همشون ریختن سر من و کارشون عادالنه نیس‪".‬‬

‫نامجون بالفاصله با صدای بلند اعالم کرد و طناب هاش رو تکون داد‪.‬‬

‫"بیبی‪ ،‬جلوشون رو بگیر‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2552‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی قهقهه زد‪.‬‬

‫"اگه من سابم رو بشناسم‪ ،‬که البته که میشناسمش‪ ،‬میدونم که اون‬


‫خودش‪ ،‬خودش رو به دردسر انداخته‪".‬‬

‫"همینطوره‪".‬‬

‫همه به جز نامجون یکصدا اعالم کردن‪.‬‬

‫یونگی لبخندی زد و بعد به طرف نامزدش رفت تا مقابلش بایسته‪.‬‬

‫"خب بیبی‪ ،‬خودت خودت رو به دردسر انداختی‪ ،‬پس خودت هم‬


‫میتونی خودت رو نجات بدی‪".‬‬

‫نامجون لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"تو نمیخوای بهم کمک کنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2553‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به طرف بقیه برگشت‪.‬‬

‫"کاری هست که اون بتونه انجام بده تا شماها بیخیالش بشین؟"‬

‫"اون میتونه بگه که مخفیانه روی من کراش داره‪ ،‬بعد شاید بذارم بره‪".‬‬

‫هوسوک با بیخیالی شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫نامجون بالفاصله اخم کرد‪.‬‬

‫"نه‪ .‬این حقیقت نداره‪".‬‬

‫هوسوک لبخند زد‪.‬‬

‫باش‪،‬‬ ‫نداشته‬ ‫رحمی‬ ‫هیچ‬ ‫توقع‬ ‫من‬ ‫طرف‬ ‫از‬ ‫"پس‬


‫‪325‬‬
‫نیامباگگوگولیمگولیخوردنی‪".‬‬

‫‪ 325‬نیاز‪ :‬اون تیکه آخر رو تصور کنین با لحن بچه گونه و لوس‪ ،‬و همینطور خیلی سریع میگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2554‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یا اینکه‪"...‬‬

‫سوکجین پوزخندی زد‪.‬‬

‫"اعتراف کنه من بیشتر از خودش دام هستم‪".‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫نامجون سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫"فاک نه!"‬

‫سوکجین ناخن هاش رو از نظر گذروند‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬که اینطور‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2555‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیبی من عاشقتم‪ ،‬اما تو اصال همکاری نمی کنی که خودت رو آزاد‬


‫کنی‪".‬‬

‫یونگی خندید و گونه ی سابش رو نوازش کرد‪.‬‬

‫"اونا اشتباه میکنن و همشون احمقن‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت و بعد خودش رو به سمت نوازش یونگی متمایل‬


‫کرد‪.‬‬

‫"میتونی اعتراف کنی که در حد مرگ گی هستی‪".‬‬

‫تهیونگ بلند گفت‪.‬‬

‫‪326‬‬
‫"فاک یو‪ ...‬من استریتم!"‬

‫نامجون بالفاصله جواب داد‪.‬‬

‫‪ 326‬نیاز‪ :‬اوه‪ ،‬واقعا؟!؟!؟!؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2556‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ فقط خندید‪.‬‬

‫"بگو که ددی من هستی‪".‬‬

‫جیمین دستهای کوچولوش رو به کمرش زد و گفت‪.‬‬

‫نامجون لبهاش رو روی هم فشرد و بعد سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫هوسوک دستهاش رو به هم زد‪.‬‬

‫"ما بهت فرصت دادیم نام نامز! اینو یادت باشه!"‬

‫جونگکوک از حموم خارج شد و درحالیکه اتاق رو از نظر می‬


‫گذروند‪ ،‬به دیوار کنار در تکیه داد تا تعادلش رو حفظ کنه‪.‬‬

‫"اینجا چه خبره؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2557‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه شت‪ ...‬اون زندهست‪".‬‬

‫هوسوک یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫جونگکوک نامجون رو دید که با طناب بسته شده و بقیه اون رو‬


‫محاصره کردن‪ ،‬برای همین به سرعت جلو رفت‪.‬‬

‫"چه خبر شده؟"‬

‫سوکجین قضیه رو توضیح داد و جونگکوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫"نامجون اعتراف کن که من میتونم تاپ تو باشم‪ ،‬بعد من آزادت‬


‫میکنم‪".‬‬

‫پسر خوشگل گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2558‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون صدایی از روی تمسخر درآورد‪.‬‬

‫"منو نخندون بچه‪".‬‬

‫یونگی قهقهه زد‪.‬‬

‫خر من‪ .‬من میرم پاپ کورن درست کنم‪".‬‬


‫ب احمق و کله ِ‬
‫"اوه‪ ...‬سا ِ‬

‫یونگی بعد از گفتن حرفش‪ ،‬از اتاق خارج شد‪.‬‬

‫"از کجا شروع کنیم؟"‬

‫تهیونگ با هیجان دست هاش رو به هم مالید‪.‬‬

‫" میشه کلی کار مختلف انجام داد‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2559‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اول من‪".‬‬

‫جونگکوک بقیه رو کنار زد و به سمت پسر بسته شده ی عصبانی‬


‫رفت‪.‬‬

‫نامجون با دیدن پسر کوچکتر ابرویی باال انداخت‪.‬‬

‫"میخوای چیکار کنی؟ مجموعه مجسمه های نمایشیت رو نشونم بدی؟‬


‫یا یه ماشین مسابقه ی اسباب بازی رو توی کونم فرو کنی؟"‬

‫جونگکوک تک خنده ای زد‪ .‬دستش رو جلو برد‪ ،‬مشتی از موهای‬


‫پسر آویزون رو توی دستش گرفت‪ .‬سرش رو کمی پایین آورد و بعد‬
‫مجبورش کرد تا لب هاشون با هم تماس پیدا کنه‪ .‬در آخر با وجود‬
‫تقال های نامجون‪ ،‬زبونش رو به زور وارد دهن پسر آلفا کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2560‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫درحالیکه اون دو نفر برای نشون دادن تسلطشون روی همدیگه در‬
‫حال مبارزه بودن‪ ،‬هوسوک پشت سرشون رفت و ضربهای به باسن‬
‫نامجون زد‪.‬‬

‫نامجون به خاطر اون حرکت غافلگیرانه تکونی خورد و بعد به خاطر‬


‫واکنش شدیدش‪ ،‬تعادلش رو از دست داد و روی جونگکوک افتاد‪.‬‬

‫بانی اون رو گرفت‪ .‬وقتی موقعیت جدیدشون بهش نشون داد که حاال‬
‫دست باالتری نسبت به نامجون داره‪ ،‬پوزخندی زد و با استفاده از‬
‫زبونش‪ ،‬زبون نامجون رو به پایین هل داد‪.‬‬

‫در همین حال سوکجین و تهیونگ با هم متحد شدن تا اون ماشین‬


‫لعنتی سوپر بزرگ رو از کمد بیرون بکشن و پشت نامجون‬
‫ِ‬ ‫سکس‬
‫قرار بدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2561‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون میتونست صدای اونها رو بشنوه‪ ،‬همچنان با زبونش در حال‬


‫مقابله با جونگکوک بود و در نهایت تونست زبون پسر رو از توی‬
‫دهنش بیرون کنه‪.‬‬

‫"تو کوچولوی فاکی‪"...‬‬

‫وقتی که دیلدوی بزرگ و آشنایی به راحتی از پشت وارد سوراخش‬


‫شد‪ ،‬حرفش رو قطع کرد و بعد در مقابل کش اومدن سوراخش غرید‪.‬‬

‫تمام اون ها اون ویدیویی لعنت شده رو دیده بودن‪ ،‬پس به خوبی از‬
‫قدرتی که اون دستگاه داشت‪ ،‬آگاه بودن‪.‬‬

‫"دهنش مال منه!"‬

‫تهیونگ اعالم کرد و با سرعت به سمت سر نامجون رفت‪ .‬سر پسرک‬


‫رو گرفت و مجبورش کرد تا اون رو پایین بیاره‪ ،‬بعد عضوش رو توی‬
‫دهن نامجون فرو برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2562‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین نیشخندی زد و دستگاه رو روشن کرد‪.‬‬

‫با به کار افتادن ماشین سکس‪ ،‬نامجون فریاد بلندی کشید و همین کار‬
‫باعث شد تا دیک تهیونگ بیشتر توی دهنش فرو بره‪.‬‬

‫همه داشتن به اون صحنه نگاه می کردن‪ .‬جیمین هم با چشم هایی که‬
‫گشاد شده بود‪ ،‬درحال جق زدن برای خودش بود‪.‬‬

‫یکی بین اون و تهیونگ زانو زد و این بار عضو نامجون رو توی دهنش‬
‫فرو برد‪.‬‬

‫نامجون دور عضو تهیونگ ناله کرد‪ .‬احتماال کار سوکجین یا جیمین‬
‫بود‪ ،‬چرا که میتونست حرکت لبهای برجستهای رو دور عضوش‬
‫احساس کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2563‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دستگاه با سرعت زیادی در حال ضربه زدن بهش بود و هر ضربه به‬
‫پروستاتش برخورد میکرد‪ .‬دستهایی شروع به خزیدن روی بدنش‬
‫کردن‪ ،‬نوک سینه هاش رو به بازی گرفتن و بعد چنگی به باسنش‬
‫زدن‪ .‬حرف های کثیفی توی گوشش زمزمه و کیس مارک های‬
‫مختلفی روی پوست برنزه ش کاشته می شد‪.‬‬

‫نامجون میتونست احساس کنه که داره به اوج خودش نزدیک میشه و‬


‫تمام تالشش رو می کرد تا کام نشه‪ .‬نمی خواست به هیچ کدوم از اون‬
‫لعنتی های عوضی این فرصت رو بده تا احساس رضایت پیدا کنن‪.‬‬

‫یونگی درحالیکه کاسهای پاپکورن بین دستهاش بود‪ ،‬وارد اتاق‬


‫شد‪ .‬روی تخت نشست و شروع به تماشای سابش کرد که بقیه به بازی‬
‫گرفته بودنش‪.‬‬

‫"هات‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2564‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ نالید و بالفاصله تمام کامش رو توی گلوی پسر خالی کرد‪.‬‬

‫نامجون کام پسر بزرگتر رو توی دهنش نگه داشته بود و از قورتدادن‬
‫امتناع میکرد‪.‬‬

‫"نوبت منه!"‬

‫هوسوک مشتاقانه جای تهیونگ رو گرفت‪.‬‬

‫نامجون سرش رو بلند کرد و کام تهیونگ رو روی صورت پسر دیگه‬
‫تف کرد و صورتش رو به رنگ سفید در آورد‪.‬‬

‫هوسوک هینی کشید و خشکش زد‪.‬‬

‫"شت‪ ...‬چرا کارت اینقدر هات بود؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2565‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کار نامجون تموم نشده بود‪ .‬پسر طناب باالی سرش رو گرفت‪ ،‬تمام‬
‫قدرت شروع به کار برد تا خودش رو باال بکشه و بدنش رو چند سانتی‬
‫از روی زمین بلند کند‪ ،‬دقیقا به اندازه ای که دیلدو نتونه واردش بشه‬
‫و بعد با پا به عقب لگد زد‪ .‬میله ای که پاهاش رو باز نگه داشته بود‪،‬‬
‫به ماشین سکس برخورد کرد و اون رو به عقب پرت کرد‪.‬‬

‫نامجون پیروزمندانه پایین اومد و پوزخند زد‪.‬‬

‫"این تمام چیزی بود که شما بازنده ها توی چنته داشتین؟"‬

‫"فاک‪".‬‬

‫سوکجین فقط بهش خیره شد‪.‬‬

‫"من‪".‬‬

‫جیمین اضافه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2566‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ متوجه شد که نامجون سعی داره خودش رو از شر طنابها‬


‫خالص کنه‪ .‬به سرعت دوید و دست پسر رو گرفت تا اون رو متوقف‬
‫کنه‪.‬‬

‫"بچه ها این جواب نمیده‪ .‬باید به فکر چیز دیگه ای باشیم‪".‬‬

‫هوسوک نگاهی به یونگی انداخت‪.‬‬

‫"میتونی دوباره اون رو به روش شیباری ببندی؟"‬

‫یونگی درحالیکه پاپ کورن می خورد‪ ،‬سرش رو به چپ و راست‬


‫تکون داد‪.‬‬

‫"نه نمیشه‪ .‬من توی این مورد بی طرفم‪".‬‬

‫"چه خیانتی‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2567‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"احیاناً زنجیر داری که ازش استفاده کنیم؟"‬

‫جیمین پرسید‪.‬‬

‫"امکان نداره که بتونه اونا رو پاره کنه‪".‬‬

‫"جیمین من خودم اهل هاردکورم‪ ،‬اما سادیستیک نیستم‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"چه بد‪".‬‬

‫جیمین لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫سوکجین خیلی ناگهانی با انگشت هاش بشکنی زد‪.‬‬

‫"گرفتم! بیاین اون رو به میز تحریر یونگی توی طبقه پایین ببندیم‪.‬‬
‫اینطوری میتونیم نوبتی به فاکش بدیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2568‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دوست دارم تالشتون رو ببینم‪".‬‬

‫نامجون گفت‪ .‬همچنان تقال میکرد تا از زیر دست های تهیونگ فرار‬
‫کنه‪.‬‬

‫"چطوری بدون اینکه لنگ و لگدش به کون خودمون بخوره اون رو‬
‫تا اونجا ببریم؟"‬

‫هوسوک پرسید‪.‬‬

‫"شماها منو نمیبرین‪".‬‬

‫نامجون گفت‪.‬‬

‫"میتونیم خفهش کنیم تا از هوش بره‪ ،‬بعد ببریمش پایین‪".‬‬

‫جیمین پیشنهاد کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2569‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همه بهش خیره شدن‪.‬‬

‫‪327‬‬
‫"منظورم اینه که‪ ...‬آم‪ ...‬هه هه!"‬

‫جیمین انگشتش رو روی لپش فشار داد‪.‬‬

‫"میله پاهاش رو باز نکنیم‪".‬‬

‫جونگکوک درحالیکه تصمیمش رو گرفته بود‪ ،‬به طرفشون رفت‪.‬‬

‫"روی زمین بخوابونیدش و بعد تو دوباره بشین روش جینی‪ .‬اون موقع‬
‫هوسوک میتونه دستهاش رو باز کنه و بعد دوباره اونها رو پشت‬
‫سرش ببنده‪ .‬بعد ما میتونیم میله ی پاهاش باز کنیم و بهش قالده ببندیم‪.‬‬
‫از اینجا به بعد می تونیم یه افسار به قالده ببندیم و اون رو تا پایین‬
‫پلهها ببریم‪".‬‬

‫‪ 327‬نیاز‪ :‬این بچه چرا همچین شده؟!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2570‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همه ی تیم مشتاقانه به جنب و جوش افتادن‪ ،‬همگی از این که قرار‬


‫بود نامجون رو به میز تحریر ببندن‪ ،‬هیجان زده شده بودن‪.‬‬

‫درحالیکه بقیه سعی میکردن تا طناب های نامجون رو از سقف باز‬


‫کنن و همچنان مچ دست هاش رو کنار هم نگه دارن‪ ،‬نامجون داشت‬
‫باهاشون مقابله می کرد‪.‬‬

‫وقتی که بدنش رو روی زمین انداختن و سوکجین پشتش نشست‪،‬‬


‫نامجون غرغر کرد‪ .‬وقتی که تهیونگ میله بین پاهاش رو باز کرد‪،‬‬
‫لگد انداخت و باعث شد تا تهیونگ این بار روی پاهاش بشینه تا اون‬
‫رو نگه داره‪ .‬وقتی که هوسوک سعی کرد دستهاش رو از پشت به‬
‫هم ببنده‪ ،‬به پسرک چنگ انداخت‪ .‬و وقتی جونگکوک قالده رو دور‬
‫گردنش بست و بعد افسار رو به قالده متصل کرد‪ ،‬دوباره غرید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2571‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی از روی تخت بلند شد و درحالیکه بقیه نامجون رو که داد و‬


‫فریاد راه انداخته بود از پله ها پایین می بردن‪ ،‬به دنبالشون به سمت‬
‫اتاق کارش رفت‪.‬‬

‫وقتی که نامجون رو به شکم روی میز بستن‪ ،‬یونگی درحالیکه پوزخند‬


‫میزد‪ ،‬به تماشای اونها نشست‪.‬‬

‫پسرها مچ پاهای نامجون رو به پایه های میز بستن‪.‬‬

‫جونگکوک افسار رو کشید و نامجون رو مجبور کرد روی میز دراز‬


‫بکشه تا تهیونگ بتونه دست هاش رو ببنده‪.‬‬

‫اونها طناب رو دور پایه های دیگه میز گره زدن و بعد انتهای اون رو‬
‫دوباره دور مچ های نامجون پیچیدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2572‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به عنوان یک گزینه امنیتی مضاعف‪ ،‬جونگکوک انتهای افسار رو‬


‫زیر یکی از نگهدارنده های کتاب گذاشت و بعد اون رو رها کرد‪.‬‬

‫نامجون از فشاری که روی گردنش وارد می شد‪ ،‬غرغر کرد و مجبور‬


‫شد تا گونه اش رو روی میز بذاره تا کمی از اون فشار کاسته بشه‪.‬‬

‫برای چند لحظه تالش کرد تا بفهمه چطور باید از اون وضعیت خالص‬
‫بشه‪ ،‬اما در نهایت به خاطر خستگی آهی کشید و تسلیم شد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬به درک‪ .‬من تسلیمم‪".‬‬

‫همه ی تیم با خوشحالی فریادی کشیدن و های فایو زدن‪ ،‬جوری که‬
‫انگار یه جایزه برده بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2573‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی یه مشت از پاپ کورن رو توی دهنش ریخت‪.‬‬

‫"تبریک میگم‪ .‬حاال کی قراره اون رو به فاک بده؟"‬

‫"من‪ ،‬چون ایده من بود که اون رو چطوری به پایین بیاریم‪".‬‬

‫جونگکوک بالفاصله گفت‪.‬‬

‫"اگه پیشنهاد اولیه ی من نبود‪ ،‬اصال نمی تونستین اون رو بیارین اینجا‪".‬‬

‫سوکجین باهاش جر و بحث کرد‪.‬‬

‫"من می خوام اول نیامباگی کوچولو رو به فاک بدم!"‬

‫هوسوک لب هاش رو آویزون کرد‪.‬‬

‫"من از همتون بزرگترم‪ ،‬پس ارجحیت دارم‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2574‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بذارین جیمین اول باشه!"‬

‫جیمین لبهاش رو جلو داد‪.‬‬

‫"تو حتی تاپ هم نیستی‪".‬‬

‫هوسوک گفت‪.‬‬

‫درحالیکه گروه با هم در حال بحث بودن‪ ،‬نامجون با فشار دادن کمرش‬


‫روی میز داشت امتحان می کرد که وزن میز تحریر چقدره‪ .‬کف‬
‫دستش رو روی میز گذاشت و کمی خودش رو باال کشید‪ .‬به خاطر‬
‫فشاری که به گردنش وارد شد‪ ،‬هیسی کشید‪ .‬لبه میز رو گرفت و‬
‫زانوهاش رو خم کرد تا بتونه به کناره های میز تکیه بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2575‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه نفس عمیق کشید و میز رو چند سانت باال آورد‪ .‬بخاطر دردی که‬
‫توی کمرش حس میکرد‪ ،‬غرغری کرد‪ .‬اما فقط کافی بود تا وقتی‬
‫که بتونه پاهاش رو آزاد بکنه‪ ،‬میز رو باال نگه داره‪.‬‬

‫نامجون موفق شد و بعد با آهی از سر خستگی‪ ،‬میز رو رها کرد تا‬


‫پایین بیفته‪ .‬روی لبه میز حرکت کرد تا اینکه تونست زانوش رو از‬
‫قسمت انتهایی اون آزاد کنه‪ .‬اولین گره رو با دندونش باز کرد‪ .‬آهسته‬
‫اون رو کشید تا باالخره تونست شلش کنه‪ .‬باالخره گره باز شد و‬
‫نامجون نتونست دست راستش رو آزاد کنه‪ .‬باز کردن گره دوم وقتی‬
‫که یک دستش آزاد بود‪ ،‬کار راحتتری بود‪.‬‬

‫و به این ترتیب خیلی زود مچ دست دومش هم از قید طنابها آزاد‬


‫شد‪ .‬باالخره تونست وزنه نگهداره ی کتاب رو هم از روی افسار برداره‬
‫و قالده رو باز کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2576‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫روی پاهاش ایستاد و به خاطر موفقیتش پوزخندی زد‪ .‬نگاهش با یونگی‬


‫که اون هم داشت بهش لبخند میزد‪ ،‬تالقی کرد‪ .‬یونگی تمام مدت همه‬
‫چیز رو تماشا کرده بود و چیزی به پسرهایی که در حال بحث با‬
‫همدیگه بودن نگفته بود‪.‬‬

‫یونگی میتونست بگه که بی طرفه‪ ،‬اما همیشه نسبت به نامجون توجه‬


‫خاصی داشت‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬پس جونگکوک نفر اوله‪ ،‬بعد سوکجین‪ ،‬بعد هوبی‪ ،‬بعد‬
‫من و آخرش هم جیمین‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"درسته‪".‬‬

‫همگی تایید کردن و بعد برگشتن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2577‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در کمال تعجبشون‪ ،‬نه تنها نامجون دیگه به میز بسته نشده بود‪ ،‬بلکه‬
‫داشت به طرفشون میومد‪ .‬وزنه ی نگهدارنده یکتاب توی یکی از‬
‫دستهاش بود و دست دیگهش رو به کمرش زده بود و به اونها نگاه‬
‫میکرد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬کی میخواد اول بمیره؟"‬

‫پسر آلفا گفت‪.‬‬

‫جیمین خودش رو روی زمین انداخت و شروع به گریه کرد‪.‬‬

‫"اون غیر قابل به فاک دادنه! ما هیچ وقت قرار نیست بفهمیم که به‬
‫فاک دادن اون باسن دوکیوتش چه حسی داره!"‬

‫جونگکوک ناگهان وحشت کرد و پشت بقیه پنهان شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2578‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این همه پول توی دنیا دارم و با این حال هنوز هم نمی تونم برای دو‬
‫دقیقه اون باسن شیرین رو برای خودم بخرم‪".‬‬

‫هوسوک آهی کشید و کنار جیمین نشست‪.‬‬

‫نامجون چشمهاش رو توی کاسه چرخوند‪.‬‬

‫"میدونین‪ ...‬اگه واقعاً تا این اندازه میخواستین منو به فاک بدین‪ ،‬تمام‬
‫کاری که باید می کردین این بود که بگین لطفا‪".‬‬

‫"واقعا؟"‬

‫تهیونگ ذوق زده پرسید‪.‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫نامجون پوزخندی زد‪.‬‬

‫"برین گمشین بازندهها!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2579‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین آهی کشید‪.‬‬

‫"بچه ها ما همه چیز رو امتحان کردیم‪ .‬موضوع اینه که نامجون کسیه‬


‫که نمیتونیم تاپش بشیم‪ .‬این فقط یکی دیگه از واقعیت های زندگیه‬
‫که باید قبولش کنیم‪".‬‬

‫یونگی به طرفشون رفت و یه مشت از پاپ کورن رو به طرف سابش‬


‫گرفت‪.‬‬

‫"خیلی هات بود ساب‪".‬‬

‫نامجون پاپ کورن رو خورد و به خاطر تشویق یونگی‪ ،‬لبخند زد‪.‬‬

‫یونگی کاسه رو کنار گذاشت و بعد نامجون رو روی میز تحریر هل‬
‫داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2580‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪328‬‬
‫"حاال من قراره به فاکت بدم‪".‬‬

‫وقتی که یونگی خودش رو وارد پسر کرد‪ ،‬نامجون لبه میز رو گرفت‬
‫و ناله بلندی کرد‪.‬‬

‫بقیه پسرها تنها داشتن تماشا میکردن که نامجون چطور به راحتی‬


‫تسلیم یونگی شده بود‪.‬‬

‫"دوست دارم بدونم که پادشاه جهان بودن چه حسی داره‪".‬‬

‫هوسوک بلند بلند فکر کرد‪.‬‬

‫"شرط میبندم که حسش درست مثل بودن توی سوراخ نامجونه‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫‪ 328‬نیاز‪ :‬اوففف‪....‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2581‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک درحالیکه عضوش رو توی دست گرفته بود‪ ،‬به یونگی‬


‫نگاه کرد که داشت نامجون رو به فاک میداد‪ .‬تصور میکرد که این‬
‫خودشه که قراره روزی پسر آلفا رو رام خودش کنه‪.‬‬

‫جیمین نگاهی بهش انداخت و کارش رو تقلید کرد‪.‬‬

‫و خیلی زود‪ ،‬همگی داشتن نمایش مقابلشون رو نگاه می کردن و جق‬


‫میزدن‪.‬‬

‫یکی بعد از دیگری به کام رسیدن‪ ،‬و یونگی آخر از همه کام شد‪.‬‬

‫با یه ناله ی رضایت بخش از نامجون بیرون کشید و بعد عمیقاً پسر‬
‫بوسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2582‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عاشقتم ساب‪".‬‬

‫به نرمی و همراه با یه لبخند گفت‪.‬‬

‫نامجون هم متقابال لبخند زد‪ .‬صورتش رو روی میز گذاشت و به‬


‫معشوقش نگاه کرد‪.‬‬

‫"من هم عاشقتم منحرف‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2583‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت شصت و ششم‬

‫"یونگی‪".‬‬

‫نامجون به سمت گوشه ای رفت و یونگی رو دید که چرخ خریدشون‬


‫رو با تنقالت پر کرده‪ .‬آهی کشید‪.‬‬

‫"اومدیم فقط شیر بگیریم‪ .‬این ها برای چیه؟"‬

‫"شادی زندگی توی قالب کالریه‪".‬‬

‫یونگی جواب داد‪ .‬یه بغل بسته بیسکوییت از توی قفسه برداشت و‬
‫توی چرخ خرید ریخت‪.‬‬

‫"نه!"‬

‫نامجون شروع به برگردوندن اونها کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2584‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چه غلطی میکنی که با خوردن اینا چاق نمیشی؟ میتونی دو تا بسته‬


‫برداری و کافی هم باشه!"‬

‫یونگی چشم هاش رو براش باریک کرد‪.‬‬

‫"نمیتونی جلوم رو بگیری ساب‪".‬‬

‫نامجون یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"واقعا االن میخوای این کار رو بکنی؟ توی راهروی بیسکوییت ها؟‬
‫میدونی یه راهرو اون طرف ترمون بچه هست ؟"‬

‫"هر جا و هر زمانی به فاکت میدم ساب‪".‬‬

‫یونگی‪ ،‬نامجون رو محکم به سمت قفسه ها کوبید و اون رو لرزوند‪.‬‬

‫"برای همیشه ازینجا میندازنمون بیرون‪ ...‬برام مهم نیست کی ببینه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2585‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نامجون؟"‬

‫هر دو مرد متوقف شدن و به انتهای راهرو که یه مرد ایستاده و بهشون‬


‫زل زده بود‪ ،‬نگاه کردن‪.‬‬

‫"بابا؟"‬

‫نامجون پلکی زد‪.‬‬

‫یونگی سریع از مقابل نامجون کنار کشید و گلوش رو صاف کرد‪.‬‬

‫"سالم آقای کیم‪".‬‬

‫آقای کیم با عجله به سمتشون رفت و چرخ خریدش رو برداشت‪.‬‬

‫"جون‪ ...‬جونی من‪ ...‬چطوری؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2586‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامحون به هر جایی به جز پدرش نگاه میکرد‪.‬‬

‫"خوبم‪".‬‬

‫آقای کیم به پسرش زل زده بود‪ .‬انگار میخواست بدوئه و بغلش کنه‬
‫ولی خودش رو مجبور میکرد سر جاش بمونه‪.‬‬

‫"چرا انگار یه عالمه بزرگ شدی؟"‬

‫مرد بزرگ تر زمزمه کرد‪.‬‬

‫"من فارغ التحصیل شدم‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪ .‬به زمین نگاه میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2587‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جون‪ ..‬من و مامانت میخواستیم فارغ التحصیلیت رو ببینیم‪ ...‬میخواستیم‬


‫توی همچین اتفاق مهمی توی زندگی پسرمون باشیم‪ ...‬ولی بعد از‪...‬‬
‫همه چیز‪ ...‬ما فقط‪"...‬‬

‫آقای کیم سعی کرد توضیح بده ولی فقط ساکت موند‪.‬‬

‫ولی نامجون هنوز حرف برای گفتن داشت‪.‬‬

‫"منظورت بعد از اینکه عاقم کردینه؟"‬

‫با عصبانیت گفت‪ ،‬اشک توی چشم هاش جمع شده بود‪.‬‬

‫یه لحظه سکوت برقرار شد و یونگی حس کرد نامجون چقدر معذبه‬


‫پس سریع بینشون ایستاد و دستش رو برای آقای کیم نگه داشت‪.‬‬

‫"سالم عرض شد‪ .‬من آقای مین هستم ولی میتونید یونگی صدام کنید‪.‬‬
‫از اینکه باالخره میبینمتون خوشبختم قربان‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2588‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آقای کیم پلکی زد و بهش نگاه کرد‪ ،‬انگار اصال متوجه یونگی نشده‬
‫بود‪.‬‬

‫"بسه‪ ،‬نمیخواد تالش کنی‪ .‬بریم‪".‬‬

‫نامجون زمزمه کرد و همونطور که روش رو برگردوند تا از راهرو‬


‫خارج بشن‪ ،‬پیرهن یونگی رو کشید‪.‬‬

‫"عزیزم! چرا اسنک میوه ای برداشتی؟ میدونی که نامجون از پنج‬


‫سالگیش تاحاال از اون ها نخورده!"‬

‫زنی با عجله اومد‪ ،‬ولی وقتی نامجون و یونگی رو دید‪ ،‬یهویی ایستاد‪.‬‬

‫"اوه‪"...‬‬

‫خانم کیم همونطور که شوکه شده بود‪ ،‬سر تا پای پسرش رو نگاه‬
‫میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2589‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عزیزم‪".‬‬

‫"‪ ...‬مامان‪".‬‬

‫صدای نامجون به زور از زمزمه باالتر بود‪.‬‬

‫آقای کیم یه قدم جلو رفت‪.‬‬

‫"نامجون صبر کن‪ ،‬لطفا‪ .‬بمون و باهامون حرف بزن!"‬

‫نامجون با انزجار عقب رفت‪ ،‬پشت یونگی قایم شد و مرد ایستاد‪.‬‬


‫دردناک بود‪.‬‬

‫"میشه لطفا بریم؟"‬

‫نامجون دوباره برای یونگی زمزمه کرد و مرد بزرگ تر میتونست‬


‫لرزش توی صداش رو بشنوه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2590‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پسرم‪"...‬‬

‫آقای کیم به نرمی گفت‪ ،‬کلماتش پر از درد بود‪.‬‬

‫همسرش سریع کنارش اومد و دستش رو بغل کرد‪ ،‬همونطور که چشم‬


‫هاش خیس شده بود‪ ،‬به پسر قایم شده پشت سر یونگی نگاه میکرد‪.‬‬

‫"من پسرت نیستم!"‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"هر دوتون خیلی وقت پیش این تصمیم رو گرفتین!"‬

‫"ما گیج بودیم و احساساتی‪ .‬کامل بهش فکر نکرده بودیم‪".‬‬

‫خانم کیم با گریه گفت‪.‬‬

‫"لطفا جونی‪ ،‬برگرد خونه‪ .‬ما تورو توی زندگیمون میخوایم‪ .‬میخوایم‬
‫بخشی از تو باشیم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2591‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من االن زندگی خودم رو دارم‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت و دست یونگی رو گرفت‪.‬‬

‫"زود باش‪ .‬میخوام از اینجا برم بیرون‪".‬‬

‫یونگی سوئیچ ماشین رو بهش داد‪.‬‬

‫"بیا بیبی‪ ،‬برو ماشین رو روشن کن‪ .‬چند لحظه دیگه خریدها رو تموم‬
‫میکنم و میام‪".‬‬

‫نامجون روش رو برگردوند و با حالت دو ازشون دور شد‪.‬‬

‫یونگی با والدین دل شکسته رو به رو شد‪.‬‬

‫"اون قبل از اینکه بتونه با این موضوع کنار بیاد‪ ،‬کمی به زمان نیاز‬
‫داره‪ .‬موافقم که بچه ها به عشق و مراقبت والدین توی زندگیشون نیاز‬
‫دارن پس براتون باهاش صحبت میکنم‪ .‬ولی باید بهش زمان بدین و‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2592‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫این رو متوجه باشین که شما اول پسش زدین و اگر تصمیم بگیره که‬
‫دیگه برنگرده‪ ،‬تقصیر اون نیست‪".‬‬

‫آقای کیم آهی کشید‪ ،‬سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫"میدونم‪ .‬درست میگید‪ .‬گفتید آقای مین هستین؟ منم از دیدنتون‬


‫خوشبختم‪ .‬چطوره بعضی وقت ها برای شام تشریف بیارید؟ میتونیم‬
‫صحبت کنیم و همدیگر رو بشناسیم‪ .‬و‪ ...‬از اینکه ببینم جون دوباره به‬
‫خونه برگرده خوشحال میشم‪".‬‬

‫"روی چشم‪".‬‬

‫یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫"پس شما همونی بودی که‪ ...‬شما معلمش بودی؟"‬

‫خانم کیم بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2593‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بله‪ ،‬بودم‪".‬‬

‫یونگی با صدای یکنواختی گفت‪.‬‬

‫"و شما باید اول و مهم تر از همه بدونین که من گولش نزدم‪ ،‬مجبورش‬
‫نکردم یا ازش اخاذی نکردم که با من توی رابطه باشه‪ .‬پسر شما‬
‫باهوشترین و بهترین دانشآموزیه که من تا حاال داشتم‪ .‬اون قابل‬
‫اعتماده و این بخاطر اینه که شما خوب بزرگش کردید‪ .‬باید افتخار‬
‫کنید‪".‬‬

‫"ما‪ ...‬ما فقط خیلی دلمون براش تنگ شده‪".‬‬

‫آقای کیم لرزید‪ ،‬سعی کرد گریه نکنه‪.‬‬

‫"بفرمایید‪".‬‬

‫یونگی گوشیش رو بیرون کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2594‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من شمارم رو بهتون میدم تا هر وقت خواستین که ما بیایم اونجا‪،‬‬


‫بهمون زنگ بزنید‪ .‬مطمئن میشم که حداقل بهتون یه شانس بده‪".‬‬

‫"ممنون‪".‬‬

‫آقای کیم از ته قلبش گفت‪.‬‬

‫اطالعاتشون رو رد و بدل کردن و یونگی چرخ خریدش رو گرفت‪.‬‬

‫هنوز داشت به رفتنشون نگاه میکرد‪.‬‬

‫دید که آقای کیم چطور اسنک میوه ای رو برداشت‪ ،‬آهی کشید و بی‬
‫میل اون رو توی قفسه برگردوند‪.‬‬

‫یونگی سریع حساب کرد و با عجله به سمت ماشین رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2595‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون صندلی شاگرد نشسته بود‪ ،‬همونطور که دست هاش رو به سینه‬


‫اش زده بود‪ ،‬از پنجره بیرون رو نگاه میکرد‪.‬‬

‫"برات یه چیزی گرفتم‪".‬‬

‫یونگی زیر لب گفت‪.‬‬

‫همونطور که ماشین رو استارت میزد‪ ،‬یه بسته دستش داد‪.‬‬

‫نامجون به بسته ی اسنک میوه ای روی پاش نگاه کرد و خرخری کرد‪.‬‬

‫چند لحظه ای بهشون محل نداد و بعد‪ ،‬برش داشت و بازش کرد‪.‬‬

‫همونطور که از پنجره به منظره ی در حال گذر نگاه میکرد‪ ،‬یکیش‬


‫رو توی دهنش گذاشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2596‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی روی خیابون تمرکز کرده بود ولی هنوزم از گوشه چشمش‬
‫میدید و لبخندی زد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"نه!"‬

‫نامجون با تعجب گفت و یونگی رو پس زد‪.‬‬

‫"نه! من نیستم‪ ...‬نه! نه!"‬

‫یونگی همونطور که عقب مینشست‪ ،‬آهی کشید‪.‬‬

‫"نامجون حرفم رو گوش بده‪ .‬اونها والدینت هستن‪"...‬‬

‫نامجون پشت هم سرش رو تکون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2597‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"دیگه نه! تصمیم گرفتن دیگه نباشن‪ ،‬یادته؟ من بدون اونها هم حالم‬
‫خوبه! اگر من رو نمیخوام پس منم نمیخوامشون!"‬

‫همونطور که از روی تخت بیرون میرفت و پیرهنش رو دوباره‬


‫میپوشید‪ ،‬با عصبانیت غرغر میکرد‪.‬‬

‫یونگی میخواست درحالیکه حواس پسر رو با سکس پرت میکنه‪،‬‬


‫دوباره موضوعش رو پیش بکشه ولی نامجون حتی ذره ای به این نتیجه‬
‫نرسیده بود و حتی وقتی یونگی شکمش رو به سمت پایین میبوسید‬
‫هنوز هم نمیخواست کوتاه بیاد‪.‬‬

‫یونگی هم از روی تخت پایین اومد‪ ،‬هنوز باکسرش پاش بود‪ .‬دست‬
‫نامجون رو گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2598‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نامجون‪ .‬میدونم اون ها اذیتت کردن و دو نفری بودن که هیچوقت‬


‫نباید این کار رو میکردن‪ ،‬ولی اون ها متوجه اشتباهشون شدن و میخوان‬
‫جبرانش کنن‪".‬‬

‫نامجون نگاهی بهش انداخت و دستش رو آزاد کرد‪.‬‬

‫"دیگه دیره‪ .‬اونها فقط پسر بی نقص و نابغشون رو میخوان و تمام‬


‫زندگیم که بخاطرش تحسینم کردن‪ ،‬و من رو پای چیزهایی که‬
‫خودشون میخواستن بذارن! فقط بخاطر همین دوستم دارن! به محض‬
‫اینکه خودم یه تصمیمی برای اینکه با زندگیم چیکار کنم بگیرم‪ ،‬که‬
‫بودن با تو بوده‪ ،‬فورا پای من رو از زندگیشون می بُرن! اونها دلشون‬
‫برام تنگ نمیشه‪ ،‬دلشون برای پسر فوق العادشون تنگ میشه‪ .‬دلشون‬
‫برای این حقیقت که ورژن ایده آل من مرده تنگ میشه!"‬

‫یونگی مثل باد بیرون رفتن سابش رو دید‪ .‬آهی کشید و دنبالش رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2599‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ساب‪ ،‬میدونم که توام دلت براشون تنگ شده‪ .‬دیدم که چطور به‬
‫شماره هاشون نگاه میکنی‪ ،‬انگار بدجوری دلت میخواست بهشون زنگ‬
‫بزنی‪ .‬میدونم عکس های باهمتون رو پاک نکردی‪ .‬دیدم که از پنجره‬
‫بیرون رو نگاه میکنی و مشخصه که بهشون فکر میکنی‪ .‬وقتی داری‬
‫قبض برق رو ایمیل میکنی اشتباهی آدرس اون ها رو برای برگشت‬
‫مینویسی‪".‬‬

‫نامجون بهش محل نداد‪ ،‬وارد آشپزخونه شد و بدون هدف در یخچال‬


‫رو باز کرد‪ .‬به چیزهای داخلش نگاه کرد انگار داشت بخاطر نداشتن‬
‫راه حل برای مشکلشون‪ ،‬سرکوفتشون میزد‪.‬‬

‫"بیبی‪".‬‬

‫یونگی از پشت بغلش کرد و چونه اش رو روی شونه ی نامجون‬


‫استراحت داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2600‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یادته وقتی آگوست روی کار بود بهم چی گفتی؟ چقدر دلت میخواد‬
‫تعطیالت ها رو با تمام خانوادمون باهم بگذرونیم؟ آینده انقدر مهمه‬
‫که نباید بذاریم گذشته نابودش کنه‪ .‬حاال من برگشتم و منم این رو‬
‫میخوام‪ .‬من تایید والدینت رو میخوام‪ .‬اونها میخوان پسرشون برگرده‪.‬‬
‫تو دلت براشون تنگ شده‪ .‬بیخیال بیبی‪ ،‬حداقل فقط بهشون یه شانس‬
‫بده‪ .‬لطفا؟ بخاطر من؟"‬

‫نامجون آهی کشید‪ ،‬سرش رو پایین انداخت‪ .‬یخچال رو بست و از‬


‫شونه اش مردی که براش لب در آورده بود رو نگاه کرد‪.‬‬

‫"خیلی خب‪ .‬بهشون یه شانس میدم و اگر خرابش کنن دیگه تمومه!"‬

‫غرید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2601‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی روی نوک پاهاش ایستاد و یه بوسه روی لپ نامزدش گذاشت‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬ساب خوبم‪ .‬چون امشب باهاشون قرار شام داریم‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"از این متنفرم‪ ،‬ازت متنفرم‪".‬‬

‫نامجون دست هاش رو به سینه اش زد و به بیرون پنجره زل زده بود‬


‫همونطور که یونگی ماشین رو توی مسیر ماشین رو ی خونه ی پدر و‬
‫مادرش میبرد‪.‬‬

‫"گولم زدی!"‬

‫"من گولت نزدم ساب‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2602‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گولم زدی‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫قبل از اینکه در رو باز کنه و به یونگی روی مسیر ماشین رو ملحق‬


‫بشه‪ ،‬یه نفس عمیق کشید‪.‬‬

‫همه چیز مثل قبل بود و گل هایی که مادرش هر تابستون میکاشت‬


‫کامال شکوفه داده بودن‪ .‬میتونست صدای پارس سگش رو از داخل‬
‫بشنوه و قلبش لرزید‪ .‬نمیدونست چقدر دلش برای دخترش تنگ شده‪.‬‬

‫یونگی دستش رو براش نگه داشت‪.‬‬

‫"آماده ای؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2603‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دستش رو گرفت‪ ،‬انگشت هاشون رو توی هم گره کرد و‬


‫محکم دستش رو فشار داد‪.‬‬

‫"زود باش قشنگم‪".‬‬

‫یونگی هردوشون رو به سمت در ورودی برد‪.‬‬

‫قبل از اینکه بتونه در آبی رنگ رو بزنه‪ ،‬در خودش باز شد و آقای‬
‫کیم بهشون لبخند زد‪.‬‬

‫"یونگی! جون! اوه‪ ،‬خیلی خوشحالیم که تونستید بیاید! از هردوتون‬


‫خیلی ممنونم که اومدین!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2604‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باعث افتخاره‪".‬‬

‫یونگی هم در جوابش لبخند زد‪ ،‬داخل شد و نامجون رو هم با خودش‬


‫کشید‪.‬‬

‫خانم کیم هم با عجله به راهروی بزرگ ورودی اومد‪.‬‬

‫"جونی!"‬

‫"اونجوری صدام نکن!"‬

‫نامجون یهویی با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"برای تو نامجونه! وقتی تصمیم گرفتی که من یهویی اسمت رو لکه‬


‫دار کردم‪ ،‬حق اینکه چیز دیگه ای من رو صدا بزنی از دست دادی!"‬

‫خانم کیم عقب کشید‪ ،‬انگار تیر خورده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2605‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی آهی کشید و نامجون رو به سمت پذیرایی برد‪.‬‬

‫"بیبی‪ ،‬میدونم از دستشون عصبانی و حق داری که باشی‪ ،‬ولی االن‬


‫اونها دارن تالش میکنن که آشتی کنین‪".‬‬

‫زیر لب گفت و موهای پسر رو عقب زد‪.‬‬

‫"یادته چیا بهم گفتیم؟ نمیخوای بیان عروسیمون؟"‬

‫نامجون آه عمیقی کشید‪ ،‬از پنجره به بیرون زل زد‪.‬‬

‫"شاید‪".‬‬

‫"میخوای‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2606‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"زمان فارغ التحصیلی دلت براشون تنگ شده بود‪ .‬دلت نمیخواد‬
‫بزرگترین روز زندگیت رو از دست بدن‪".‬‬

‫"بزرگ ترین روز زندگی من روزیه که هر پنج تا جایزه نوبل رو‬


‫ببرم‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫یونگی لبخندی زد و سریع اون رو بوسید‪.‬‬

‫"این ساب نابغه ی منه‪ .‬زود باش‪ ،‬حتی اگر برای این مسئله راه حل‬
‫پیدا نکنیم‪ ،‬بوی غذا عالیه و منم گشنمه‪".‬‬

‫دوباره پسر بی میل رو به سمت آشپزخونه که دو فرد بزرگسال هم رو‬


‫بغل کرده بودن‪ ،‬کشید‪ .‬اون ها هم وقتی وارد شدن‪ ،‬سریع از هم جدا‬
‫شدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2607‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نامجون غذای مورد عالقت رو درست کردیم‪".‬‬

‫آقای کیم گفت و با دست به میزی که غذا روش چیده شده بود‪ ،‬اشاره‬
‫کرد‪.‬‬

‫"لطفا بشینید‪".‬‬

‫نامجون بدون هیچ حرفی نشست‪.‬‬

‫یونگی کنارش نشست و خانم و آقای کیم با شک رو به روشون‬


‫نشستن‪.‬‬

‫"خیلی فوق العاده به نظر میان خانم کیم‪".‬‬

‫یونگی بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"حاال میفهمم نامجون از کجا آشپزی یاد گرفته‪".‬‬

‫لبخند کوتاهی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2608‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ممنون یونگی‪ .‬لطفا جیان صدام کن‪".‬‬

‫صدای پایین اومدن یه چیز سنگین از پله ها اومد و وقتی سگ سفیدی‬


‫بی مقدمه وارد آشپزخونه شد‪ ،‬نامجون سریع بلند شد‪.‬‬

‫"دِیزی!"‬

‫روی زمین افتاد و سگی رو که با هیجان پارس میکرد‪ ،‬توی بغل پسر‬
‫پرید‪.‬‬

‫نامجون سگ پشمالو رو محکم بغل کرد و خودش رو توی پشمولیهای‬


‫نرمش فرو کرد‪ .‬از همه بیشتر دلش براش تنگ شده بود‪.‬‬

‫یونگی با لبخند به این صحنه نگاه کرد‪.‬‬

‫ایده ی خرید کادوی عروسی‪ :‬خرید سگ برای نامجون‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2609‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی وقت بود که انقدر خوشحال ندیده بودمش‪".‬‬

‫آقای کیم خنده ی آرومی کرد‪.‬‬

‫"واقعا دلش برات تنگ شده‪".‬‬

‫نامجون عقب کشید و سر سگ رو بوسید‪.‬‬

‫"دختر خوبم کیه؟"‬

‫اووو ای کشید و سگ هم بلند هاپ هاپ کرد‪ .‬وقتی پنجه هاش رو‬
‫روی شونه اش گذاشت‪ ،‬نزدیک بود پرت بشه‪.‬‬

‫نامجون دوباره سرجاش نشست و سگ هم دنبالش اومد و کنار پاش‬


‫‪329‬‬
‫دراز کشید‪ ،‬انگار همیشه همین کار رو میکرد‪.‬‬

‫‪ 329‬بیا یکم بچلونمت‪ .‬ای خودااا‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2610‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"از خودتون پذیرایی کنین‪".‬‬

‫جیان چند ظرف و کاسه ی غذا رو به سمتشون هل داد‪.‬‬

‫"انقدر به اینکه برای سه نفر غذا بپزم عادت کرده بودم که یه مدت‬
‫طول کشید تا دوباره برای دو نفرش کنم‪ .‬بخاطر همین دیزی وزن‬
‫اضافه کرده‪".‬‬

‫نامجون نمیخواست چیزی بخوره ولی از اونجایی که غذای مورد عالقش‬


‫جلوش گذاشته شده بود و بوی عطر مادرش رو میداد‪ ،‬مجاب شد و از‬
‫هر بشقاب یکم خورد‪.‬‬

‫یونگی یه گاز خورد و صورتش روشن شد‪.‬‬

‫"واااو‪ ،‬واقعا این عالیه جیان‪ .‬دستور خانوادگیه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2611‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بله در واقع هست! بعد غذا میتونم کتاب دستور خانوادگی رو بهت‬
‫نشون بدم‪".‬‬

‫لبخندی زد‪.‬‬

‫"ممنون میشم‪".‬‬

‫یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫یه صدای بیب پخش شد و آقای کیم دستش رو بلند کرد و تایمر‬
‫ساعتش رو خاموش کرد‪.‬‬

‫"وقت دارو هاته عزیزم‪".‬‬

‫جیان گفت‪.‬‬

‫"برات کنار تستر گذاشتمشون‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2612‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫" دارو میخوری؟"‬

‫چاپستیک های نامجون توی کاسه اش افتادن‪.‬‬

‫آقای کیم ایستاد‪.‬‬

‫"جای نگرانی نیست پسر‪ ...‬نامجون‪ .‬فقط هفته پیش محض اختیاط رفتم‬
‫دکتر و فقط برای اطمینانه‪".‬‬

‫نامجون با دیدن اینکه باباش دو تا قرص و یه لیوان آب خورد و بعد‬


‫سر میز بهشون ملحق شد‪ ،‬اخم کرد‪.‬‬

‫یونگی نگاهی به پسر انداخت و زیر میز دستش رو فشار داد‪.‬‬

‫نامجون به کاسه اش زل زد‪ ،‬توی افکارش غرق بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2613‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اوه خدایا!"‬

‫جیان یهویی با تعجب داد زد و همونطور که به پسرش زل زده بود‪،‬‬


‫دهنش رو پوشوند‪.‬‬

‫"حلقه ات!"‬

‫نامجون یه لحظه گیج شد و بعد‪ ،‬دست چپش رو باال گرفت‪ .‬الماس‬


‫درخشانش زیر نور درخشید‪ ،‬روی انگشتش خیلی خوب نشسته بود‪.‬‬

‫زن از جاش پرید و با عجله به سمتش رفت‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬خیلی قشنگه! چطور دیروز ندیدمش؟ اوه‪ ،‬عزیز دلم داره عروسی‬
‫میکنه!"‬

‫اشک توی چشم هاش جمع شده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2614‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سرخ شد‪ .‬درحالی که مادرش دستش رو گرفته بود و حلقه اش‬
‫تحسین میشد‪ ،‬سرش رو برگردوند‪.‬‬

‫"مامان بسه‪ .‬این فقط یه الماس قدیمیه‪".‬‬

‫یونگی با حرفای رد و بدل شدشون نیشش باز شد و دهنش رو با یه‬


‫گاز دیگه پر کرد‪.‬‬

‫"نگاه کن عزیزم!"‬

‫زن دست نامجون رو برای شوهرش نگه داشت تا ببینه‪.‬‬

‫"از همون جاییه که ما حلقه های ازدواجمون رو گرفتیم!"‬

‫"قشنگه‪".‬‬

‫آقای کیم به پسرش لبخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2615‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"انگار خیلی بزرگ شدی‪"...‬‬

‫یونگی همونطور که روش رو به سمتشون بر می گردوند‪ ،‬روی صندلی‬


‫پاهاش رو روی هم انداخت‪.‬‬

‫"راستش ما توی یه روز از هم خواستگاری کردیم‪".‬‬

‫"واقعا؟!"‬

‫نفس مادرش گرفت و به یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫"خیلی رومانتیکه!"‬

‫"بسه‪".‬‬

‫نامجون آهی کشید‪ ،‬یه قلپ از نوشیدنیش رو خورد و سعی کرد‬


‫گونههای سرخش رو بپوشونه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2616‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باید خیلی با یارت مچ باشی که همچین چیزی اتفاق بیوفته‪".‬‬

‫آقای کیم سری تکون داد‪.‬‬

‫"توی کل دنیا چیز نادریه و من خوشحالم که شما دوتا باهم پیداش‬


‫کردین‪".‬‬

‫"اجازه دارم مال شما رو ببینم؟"‬

‫جیان به سمت یونگی رفت‪.‬‬

‫یونگی سری تکون داد و دستش رو نگه داشت تا حلقه اش رو نشون‬


‫بده‪.‬‬

‫"نامجون این رو انتخاب کردی؟"‬

‫آروم گفت و انگشتش رو روی الماس درخشان کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2617‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره‪ ،‬حاال هرچی‪ ،‬فقط اولین چیزی که دیدم رو برداشتم‪".‬‬

‫نامجون کمی از غذا رو با چاپ استیکش برداشت‪.‬‬

‫"فقط ارزون ترین چیزی که داشتن رو میخواستم‪".‬‬

‫"حقیقت نداره‪".‬‬

‫یونگی باید اذیتش میکرد‪.‬‬

‫"خودش اعتراف کرده که یه روز کامل توی جواهر فروشیا بوده و‬


‫تمام حلقه هاشون رو امتحان کرده‪ .‬باالخره این رو انتخاب کرده چون‬
‫الماسش اون رو یاد حلقه ی مادرش میندازه و همیشه طرحش رو دوس‬
‫داشته‪ .‬باید برای این حلقه وام میگرفته‪".‬‬

‫نامجون از سر میز بلند شد‪ ،‬صورتش مثل لبو شده بود‪.‬‬

‫"من‪ ...‬خفه شو!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2618‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫از اونجا بیرون رفت‪ .‬دیزی پارس کرد و دنبالش به سمت طبقه باال‬
‫رفت‪.‬‬

‫یونگی ایستاد‪ ،‬میخندید‪.‬‬

‫"میرم بیارمش‪ .‬فقط بخاطر اینه که هنوز آماده نیست بگه که چقدر‬
‫دلش براتون تنگ شده بوده‪ .‬هممون میدونیم چقدر میتونه کله شق‬
‫باشه‪".‬‬

‫از پله ها باال رفت و نامجون رو مچاله روی تختی که باید قبال اتاقش‬
‫میبود‪ ،‬پیدا کرد‪.‬‬

‫یونگی توی چهارچوب در ظاهر شد‪ ،‬دیوارهای آبی رنگی که با جایزه‬


‫های آکادمیک پر شده بودن رو هضم میکرد‪ .‬قفسه اش خیلی بزرگ‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2619‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بود و پر از کتب های قطور به زبان های مختلف بود‪ .‬یه مدل مینیاتوری‬
‫از یه فضاپیما هم روی قفسه قرار داشت‪.‬‬

‫یونگی لبه ی تخت پسر نشست‪ ،‬دستش رو دراز کرد و پهلوی پسر رو‬
‫به سمت باال و پایین مالید‪.‬‬

‫"اتاقت‪ ...‬بوی مدرسه میده‪".‬‬

‫پوزخندی زد و نیشگونی از پسر گرفت‪.‬‬

‫"خرخون لعنتی‪".‬‬

‫نامجون نشست و دست یونگی رو پس زد‪.‬‬

‫"این حرف رو کسی میزنه که کمدش چیزی از سکس شاپ کم نداره‪.‬‬


‫منحرف لعنتی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2620‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نخودی خندید‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬قطعا یه روز اینجا سکس داریم‪ ،‬پس رابطتت رو با والدینت خوب‬
‫نگه دار‪ ،‬اوکی؟"‬

‫نامجون خرخری کرد و به بغل یونگی تکیه داد‪.‬‬

‫یونگی دستش رو دورش پیچید و از اون یکی دستش برای کشیدنش‬


‫بین موهای پسر استفاده کرد‪.‬‬

‫نامجون آهی کشید‪.‬‬

‫" فقط اینکه ‪ ...‬اگر والدینم بتونن این کار رو باهام بکنن‪ ...‬پس هر‬
‫کسی میتونه‪ .‬چرا باید دوباره بهشون اعتماد کنم بعد از بدترین نوع‬
‫خیانتی که میتونستن به پسرشون بکنن رو کردن؟ و اونم بخاطر عشق!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2621‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی بوسه ای به پیشونی نامجون زد‪.‬‬

‫"من هیچوقت تنهات نمیذارم ساب‪ .‬ساب کوچولوی قشنگم‪ .‬هیچوقت‬


‫نمیخواد نگرانش باشی‪ .‬شنیدی که چی گفتن‪ .‬اون ها لحظه ای که‬
‫تصمیم گرفتن احساساتی و گیج بودن‪ .‬حداقل متوجهش شدن و دارن‬
‫سعی میکنن تا جبرانش کنن‪".‬‬

‫نامجون فقط شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"حتما الزم نیس که امروز اون هارو ببخشی‪".‬‬

‫یونگی ادامه داد‪.‬‬

‫"ولی بهم قول بده که حداقل بهش فکر میکنی؟ نمیخوای بچه هامون‬
‫در آینده پدربزرگ و مادربزرگ داشته باشن؟ به پرستاری بچه مجانی‬
‫که میتونیم ازشون بگیریم فکر کن!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2622‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پوزخندی زد و مشتی به پهلوی یونگی کوبید و باعث شد داد‬


‫بزنه و به پشت روی تخت بیوفته‪.‬‬

‫"قلقلکم میشه!"‬

‫نامجون کنارش مچاله شد‪ ،‬دیزی هم کنار پاهاش بود‪.‬‬

‫"بچه؟"‬

‫پسر جوون تر یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"همین االنشم هوسوک عوضی رو داریم‪".‬‬

‫یونگی هومی کرد و هر دوشون روی تخت هم رو بغل کردن‪.‬‬

‫"آره ولی به کفشای کوچولوی پسرونه فکر کن‪ .‬اون لپ های‬


‫چلوندنی کیوتن‪ .‬بچه که حرف میزنه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2623‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"داری یونی رو میگی‪".‬‬

‫نامجون بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫"بچه های ما قرار نابغه و خدای سکس بشن‪".‬‬

‫یونگی گفت‪.‬‬

‫"برای دام بودنشون جایزه ببرن‪".‬‬

‫نامجون خرخری کرد و صورتش رو توی پیرهن یونگی چپوند‪.‬‬

‫"ما هنوز ازدواج نکردیم و تو از بچه حرف میزنی‪".‬‬

‫"بچه ها عالین‪ .‬بچه ها لیاقت یه کودکی شاد و فان رو دارن‪".‬‬

‫یونگی زیر لب گفت‪ ،‬همونطور که نامجون رو نزدیک خودش نگه‬


‫میداشت‪ ،‬سرش رو روی بالش استراحت داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2624‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مطمئن میشم که بچه هامون هیچوقت نگران هیچ چیزی نباشن‪".‬‬

‫نامجون چشم هاش رو بست‪ ،‬آهی کشید‪.‬‬

‫"بهش فکر میکنم‪ .‬به بخشیدن والدینم‪".‬‬

‫زیر لب گفت‪.‬‬

‫یونگی لبخندی زد‪.‬‬

‫"فقط همین رو میخوام ساب‪".‬‬

‫چند لحظه بعد باهم خوابشون برد‪.‬‬

‫خانم کیم سرکی به داخل کشید و وقتی دید چطوری توی بغل هم‬
‫مچاله شدن قلبش ذوب شد‪ .‬آروم در رو بست و گذاشت استراحت‬
‫کنن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2625‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسرش توی بغل یونگی خیلی با آرامش و راضی بود‪ .‬انگار اونجا‬
‫خونهش بود‪.‬‬

‫میخواست بهش بگه که خیلی متاسفه و حاال با تمام قلبش از تصمیمش‬


‫حمایت میکنه‪.‬‬

‫ولی میتونست تا وقتی که بیدار شن صبر کنه‪.‬‬

‫تا وقتی که دیگه عصر شده و المپ های بیرون روشن شدن‪،‬‬
‫همونجوری باقی مونده بودن‪.‬‬

‫نامجون همونطور که چشم هاش رو میمالید و از پله ها پایین برمیگشت‪،‬‬


‫خمیازه ای کشید‪ .‬وارد آشپزخونه شد‪ ،‬مستقیم سراغ جای خوراکی ها‬
‫رفت و دنبال اسنک گشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2626‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یکی رو انتخاب و بسته پالستیکی کوچیک اسنک میوه ای رو باز کرد‪.‬‬


‫همونطور که به سمت پذیرایی که والدینش و یونگی نشسته بودن و‬
‫یه برنامه ی تلویزیونی رو تماشا میکردن میرفت‪ ،‬یکیش رو انداخت‬
‫باال‪.‬‬

‫وقتی که وارد شد‪ ،‬همه نگاهشون به سمتش برگشت‪.‬‬

‫"صبح بخیر خوابالو‪".‬‬

‫آقای کیم لبخند زد‪.‬‬

‫نامجون قیافه ای گرفت‪ ،‬کنار یونگی نشست و یه اسنک میوه ایه دیگه‬
‫توی دهنش چپوند‪.‬‬

‫"شما دوتا دیگه برای شب رو اینجا موندن نیاز به دعوت ندارین‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2627‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خانم کیم گفت‪.‬‬

‫"میتونم اتاق مهمان رو برات آماده کنم یونگی‪".‬‬

‫"عزیزم‪".‬‬

‫آقای کیم یکی از دست هاش رو روی بازوی همسرش گذاشت‪.‬‬

‫"اونها االن نامزد کردن‪ ،‬یادته؟ به اتاق جدا نیاز ندارن‪".‬‬

‫"اوه‪".‬‬

‫خانم کیم سرخ شد‪.‬‬

‫"درسته‪"...‬‬

‫یونگی بلند شد‪.‬‬

‫"امشب خیلی زحمت کشیدید‪ .‬نمیتونیم بیشتر ازین زحمت بدیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2628‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نگاهش رو پایین برد و به نامجون که داشت دیزی رو ناز میکرد‪ ،‬نگاه‬


‫کرد‪.‬‬

‫"آماده ای که بریم خونه سوییت هارت؟"‬

‫نامجون هم بلند شد‪.‬‬

‫"آره‪".‬‬

‫خانم و آقای کیم سریع بلند شدن و تا راهرو دنبالشون رفتن‪.‬‬

‫"تا خداحافظی میکنی ماشین رو روشن میکنم‪".‬‬

‫یونگی قبل از اینکه با خانم و آقای کیم رو به رو بشه‪ ،‬به نامجون‬


‫گفت‪.‬‬

‫"ممنون که دعوتمون کردید‪ .‬غذا فوق العاده بود و امیدوارم بتونیم‬


‫دوباره به زودی هم رو ببینیم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2629‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"منم امیدوارم‪".‬‬

‫آقای کیم دست داد و خانم کیم یونگی رو برای بغل به سمت خودش‬
‫کشید‪.‬‬

‫یونگی رفت و ماشین رو روشن کرد‪ .‬از پنجره میدید که نامجون و‬


‫والدینش یه دقیقه ای صحبت کردن و بعد‪ ،‬هردوشون یهویی محکم‬
‫بغلش کردن‪.‬‬

‫یکم همونطور موندن و بعد‪ ،‬نامجون باالخره عقب کشید و با عجله به‬
‫یونگی توی ماشین ملحق شد‪.‬‬

‫یونگی دنده عقب گرفت و چند لحظه ای توی تاریکی و سکوت‬


‫رانندگی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2630‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪330‬‬
‫"من نبخشیدمشون ولی گفتم میتونن جونی صدام کنن‪".‬‬

‫نامجون یهویی گفت‪.‬‬

‫یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫"عالیه ساب‪ .‬بهت افتخار میکنم‪".‬‬

‫"و برای عروسی دعوتشون کردم‪".‬‬

‫نامجون ادامه داد‪ ،‬از پنجره بیرون رو نگاه میکرد‪.‬‬

‫"ولی باید دیزی رو هم بیارن‪ ،‬وگرنه ازشون شکایت میکنم‪".‬‬

‫یونگی نخودی خندید‪.‬‬

‫"یادشون نمیره‪".‬‬

‫‪ 330‬نامجون شی حس نمیکنی این پارت داری شور کیوت بودنو در میاری؟ ‪)":‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2631‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دستش رو نگه داشت و نامجون اون رو گرفت‪.‬‬

‫نامجون درحالی که به خونه برمیگشتن‪ ،‬لبخند کوچولویی برای خودش‬


‫زد‪.‬‬

‫از درون احساس آرامش میکرد‪.‬‬

‫باالخره‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2632‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت شصت و هفتم‬

‫هشدار نویسنده‪ :‬ممکن به نظر بیاد توی این پارت یه سری قسمت ها‬
‫بدون رضایت اشخاص بوده‪ ،‬ولی یونگی و نامجون به جونگکوک‬
‫اجازه انجام هرکاری رو دادن و اگر بخوان جونگکوک بس کنه‪ ،‬از‬
‫کلمه ی امنشون استفاده میکنن و اون هم کارش رو تموم میکنه‪.‬‬

‫پس نگران نباشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2633‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هوبی!"‬

‫سوکجین صداش زد‪ ،‬از دویدن یکنواخت خسته شده بود‪.‬‬

‫"بابا یواش تر! محض رضای فاک! جیمین تقریبا یه ایستگاه پیش‬
‫مرد!"‬

‫"پس مرده!"‬

‫هوسوک با صدای جیغ مانندی گفت‪ ،‬اصال از سرعتش کم نکرد‪.‬‬

‫"شما دوتا عکسی که جونگکوک فرستاده رو ندیدید؟! با یونگی و‬


‫نامجون چیکار کرده؟!"‬

‫سوکجین غرغری کرد و خودش رو مجبور کرد تا سریع تر بدوئه‪.‬‬


‫تهیونگ کنارش بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2634‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک تقریبا یه ربع پیش عکسی توی گروه چت فرستاده بود‬


‫‪331‬‬
‫باید میرفتن خونه یونگی و با‬ ‫و بهار همه رو خزان کرده بود‪.‬‬
‫چشمهای خودشون میدیدن‪.‬‬

‫هوسوک به در ورودی رسید‪ ،‬دستیگره رو فشار داد و از اینکه قفل بود‬


‫شوکه شد‪.‬‬

‫"چه غلطا!"‬

‫دادی زد و دوباره فشارش داد‪.‬‬

‫"جونگکوک! در رو باز کن! بهتره اون عکس فوتوشاپ نباشه!‬


‫جونگکوک!"‬

‫سوکجین‪ ،‬تهیونگ و جیمین تو این موقعیت گیر افتاده بودن‪.‬‬

‫‪ 331‬ادبی پشماشون ریخت‪ .‬حاال هی بگید عاطفه چیا مینویسه‪/:‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2635‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"قفله؟"‬

‫تهیونگ نفسش گرفته بود‪ ،‬اون هم دستیگره رو امتحان کرد‪.‬‬

‫"لعنت بهش‪ .‬میرم یه پنجره رو بشکونم‪".‬‬

‫هوسوک یه سنگ برداشت‪.‬‬

‫"نه!"‬

‫سوکجین دستش رو قبل از اینکه بتونه به سمت پنجره پرتش کنه‬


‫گرفت‪.‬‬

‫"خدایا‪ ،‬هوسوک‪ ،‬چرا قبل اینکه کاری کنی یا چیزی بگی فکر‬
‫نمیکنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2636‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ صورتش رو به پنجره چسبوند و با پذیرایی خالی یونگی مواجه‬


‫شد‪.‬‬

‫همه چیز عادی به نظر میومد‪.‬‬

‫همشون دورش جمع شدن تا نگاهی بندازن‪ ،‬همونطور که سکوت کرده‬


‫بودن‪ ،‬برای پیدا کردن نشونه ای از یه زندگی تالش میکردن‪.‬‬

‫تق!‬

‫وقتی یه بدن یهویی به پنجره کوبیده شد‪ ،‬در حدی که اون رو لرزوند‪،‬‬
‫همشون عقب پریدن‪ .‬بعد شخص پایین اومد و با ناله بلندی روی زمین‬
‫جمع شد‪.‬‬

‫"یا خدا!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2637‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫تهیونگ سکندری خورد و روی باسنش فرود اومد‪.‬‬

‫"این‪...‬؟"‬

‫"نمیتونه اون باشه‪".‬‬

‫سوکجین پشت هم پلک میزد‪ ،‬سعی میکرد یه دلیلی براش پیدا کنه‪.‬‬

‫"خودش بود‪".‬‬

‫جیمین هینی کشید‪ ،‬چشم هاش گرد شده بود‪.‬‬

‫همشون دوباره به پنجره نگاهی انداختن‪.‬‬

‫در کمال ناباوری‪ ،‬اون کسی که به سمت پنجره پرت شده بود‪ ،‬یونگی‬
‫بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2638‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫لباس صورتی ای تنش بود‪ ،‬یه لباس تور دار و چین چین با جوراب‬
‫بلند زنانه‪.‬‬

‫هوسوک درجا غش کرد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫سه ساعت قبل‪...‬‬

‫"همینجا خوبه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2639‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پایه میز جلو مبلی طرف خودش رو با فاصله نیم متری مبل‪،‬‬
‫روی فرش گذاشت‪.‬‬

‫جونگکوک هم پایه طرف خودش رو پایین آورد‪ ،‬از اینکه باالخره‬


‫از شر اون اسباب سنگین خالص شده بود آهی از سر آسودگی کشید‪.‬‬

‫"ممنون که کمک کردی کوک‪".‬‬

‫نامجون بهش لبخندی زد‪.‬‬

‫"خواهش میکنم‪ .‬در کل میز خوبیه‪ ،‬ولی چرا به عنوان کادوی عروسی‬
‫این رو به یونگی دادی؟"‬

‫جونگکوک پرسید‪.‬‬

‫"قبلیه چی شد؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2640‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"موقع سکس شکوندمیش‪".‬‬

‫نامجون شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"پرتش کردم روش و خورد شد‪".‬‬

‫چشم های جونگکوک همونطور که به پسر بزرگ تر زل زده بود‪،‬‬


‫گرد شد‪.‬‬

‫"هان‪"...‬‬

‫نامجون به سمت آشپزخونه رفت تا یکم آب بیاره‪.‬‬

‫"خب جونگکوک‪ ،‬باید یه چیزی ازت بپرسم‪".‬‬

‫"چی؟"‬

‫جونگکوک بی صبرانه منتظر بود؛ سرش رو کج کرده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2641‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون روش رو بهش کرد‪.‬‬

‫"ساقدوشم میشی؟"‬

‫جونگکوک نزدیک بود غش کنه‪.‬‬

‫"من؟! میخوای توی عروسی ساقدوشت باشم؟!"‬

‫نامجون نیشخندی زد‪.‬‬

‫"معلومه! تو بهترین دوستمی و بعد اون همه کاری که کردی تا من و‬


‫یونگی رو توی دادگاه نجات بدی‪ ،‬نمیتونم به کس دیگه ای که لیاقت‬
‫ساقدوشم شدن رو داشته باشه فکر کنم‪".‬‬

‫جونگکوک به سمتش دوید و محکم برای یه بغل سفت خودش رو‬


‫به پسر کوبید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2642‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره! عاشقشم! نمیدونم ساقدوش دقیقا چیکار میکنه ولی من بهترین‬


‫ساقدوش دنیا میشم!"‬

‫نامجون همونطور که میخندید‪ ،‬بغلش کرد‪.‬‬

‫"مرسی کوک‪".‬‬

‫جونگکوک عقب کشید‪.‬‬

‫"یونگی کجاس؟"‬

‫"بیرون دنبال کار‪ .‬نیم ساعت پیش رفت‪".‬‬

‫نامجون شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"عروسی به شدت گرونه‪ .‬پدر و ماردم میخواستن یه سری چیزها رو‬


‫حساب کنن‪ ،‬ولی نمیخوام بهشون بدهکار بشم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2643‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک خیزی به سمت جلو برداشت‪ ،‬پسر بزرگ تر رو به‬


‫یخچال کوبید و نفسش رو گرفت‪.‬‬

‫"آه! جونگکوک‪ ،‬چی‪"...‬‬

‫"یونگی دام ترین دامیه که تاحاال دام بوده‪".‬‬

‫جونگکوک سریع توضیح داد‪.‬‬

‫"بعد از کاری که چند روز پیش باهام کرد‪ ،‬باید دوباره به همه چیز‬
‫فکر میکردم‪ .‬تو دومین دام کالسی‪ ،‬یعنی اگر بتونم تاپ تو بشم‪ ،‬پس‬
‫باالخره میتونم تاپ یونگی بشم! میتونم وقتی یونگی بیرونه امتحانش‬
‫کنم؟"‬

‫نامجون پلکی زد‪.‬‬


‫‪332‬‬
‫"نمیدونم‪ ،‬من استریت ام‪".‬‬

‫‪ 332‬نیاز‪!!!.... :‬؟؟؟سنیذتسیتسایذنستبمسدین‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2644‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک بهش خیره شد و نامجون زد زیر خنده‪.‬‬

‫"شوخی کردم‪ .‬میتونی هرچیزی که میخوای رو امتحان کنی‪ ،‬ولی بهت‬


‫آسون نمیگیرم‪".‬‬

‫جونگکوک سری تکون داد‪ ،‬داشت فکر میکرد‪.‬‬

‫"اوکی‪ .‬چی خط قرمز حساب میشه؟"‬

‫نامجون پوزخندی زد‪.‬‬

‫"یه جوری میگی انگار واقعا میتونی دامیننت من بشی‪ .‬کیوت بود‪.‬‬
‫هیچی خط قرمز نیست‪ ،‬چطوره بانی؟"‬

‫"و کلمه ی امنت؟"‬

‫جونگکوک به نیش حرفش محل نداد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2645‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خندید‪.‬‬

‫"خدای من از دست تو بچه! من و یونگی فقط از سیستم چراغ قرمز‬


‫استفاده میکنیم پس قرمز‪ .‬ولی فکرشم نکن که بگمش‪"...‬‬

‫جونگکوک محکم صورت نامجون رو گرفت و لب هاشون رو بهم‬


‫کوبید‪ .‬بدنش رو به بدن نامجون چسبوند و لگن هاشون رو بهم مالید‪.‬‬

‫نامجون سورپرایز شده بود‪ ،‬برای همین سریع لب هاش رو بهم فشار‬
‫داد تا از ورود جونگکوک جلوگیری کنه‪.‬‬

‫پسر جوون تر کم نیاورد‪ ،‬به هرحال توقعی جز این از پسر آلفا نداشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2646‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یکی از دست هاش رو به سمت پایین سر داد‪ ،‬دیک نامجون رو گرفت‬


‫و محکم فشارش داد‪.‬‬

‫نامجون بخاطر لمسش از جا پرید ولی با لجبازی دهنش رو باز نکرد؛‬


‫بین بوسشون پوزخندی زد‪.‬‬

‫عقب کشید تا نفس بگیرن‪.‬‬

‫"کوک قابل پیش بینی نباش‪ .‬یونگی هیچوقت گول همچین چیزی رو‬
‫نمیخوره‪ .‬همه این حقه رو میشناسن!"‬

‫جونگکوک یکی از ابروهاش رو باال داد‪.‬‬

‫"ولی هیچکس قسمت بعدیش رو نمیدونه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2647‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون گیج شده بود‪.‬‬

‫"منظورت چیه؟"‬

‫جونگکوک اون یکی دستش که ماهرانه و با زرنگی داشت روی‬


‫کمربند پسر بزرگ تر کار میکرد رو با نرم ترین لمس باال برد تا‬
‫وقتی که تمامش رو درآورد‪ ،‬بدون اینکه نامجون تنها چیزی رو حس‬
‫کنه‪.‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪ ،‬دست هاش سریع به سمت جایی که تا یه دقیقه‬


‫پیش کمربندش بود رفت‪ ،‬ولی چیزی جز شلوار جینش حس نکرد‪.‬‬

‫"چطور‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2648‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک پوزخندی زد‪ .‬باال اومد‪ ،‬کمربند رو دور گردن پسر‬


‫بزرگ تر بست و مثل قالده سفتش کرد‪ .‬مطمئن شد که نامجون بتونه‬
‫نفس بکشه‪ ،‬چون تازه کارشون رو شروع کرده بودن و نمیخواست‬
‫پسر غش کنه‪.‬‬

‫هنوز نه‪.‬‬

‫کمربند رو کشید و باعث شد نامجون قدمی بدون تعادل برداره و یکم‬


‫به جلو خم شه‪ ،‬اینجوری جونگکوک میتونست دستش رو دور قسمت‬
‫قالده بپیچه‪.‬‬

‫"بالیی که سرت اومده رو قبول کن هرزه‪".‬‬

‫جونگکوک توی گوش پسر بزرگ تر زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2649‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون هنوز داشت ذهنش رو جمع و جور میکرد تا بفهمه‬


‫جونگکوک چطوری این کار رو کرده؛ اینکه کمربندش رو باز کرده‬
‫و مجبورش کرده تا بیرون آشپزخونه و باالی پله ها تا اتاق یونگی‬
‫ازش اطاعت کنه‪.‬‬

‫نامجون شروع به فکر کردن کرد که شاید اون توی شناختن دانشآموز‬
‫کوچک تر اشتباه کرده‪ ،‬سریع جیب هاش رو دنبال گوشیش گشت تا‬
‫به یونگی هشدار بده‪.‬‬

‫جونگکوک در رو باز کرد و نامجون رو داخل کشید‪ .‬کمربند رو ول‬


‫کرد و پسر با ناله ای روی زمین افتاد‪ .‬پاش رو تابی داد و به در کوبید‬
‫تا بسته بشه و بعد‪ ،‬آروم به سمت پسر روی زمین که داشت تالش‬
‫میکرد نفس بگیره و کمربند رو باز کنه‪ ،‬ولی موفق نمیشد چون فقط‬
‫از یه دستش استفاده میکرد‪ ،‬رفت‪ .‬اون یکی توی جیبش فرو رفته بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2650‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون وقتی گوشیش رو هیچ جا حس نکرد‪ ،‬خشکش زد و سعی کرد‬


‫به یاد بیاره که آخرین بار اون رو کجا گذاشته‪.‬‬

‫"اوه‪ ،‬نمیدونم ربطی داره یا نه ولی یادته یکم پیش بغلت کردم؟"‬

‫جونگکوک همونطور که خم میشد‪ ،‬سرش رو کج کرد و موهاش‬


‫توی چشم هاش ریخت‪.‬‬

‫"گوشیت رو از توی جیبت برداشتم و توی جیب خودم گذاشتم‪.‬‬


‫امیدوارم ناراحت نشده باشی بیبی جون‪".‬‬

‫دستش رو پشتش برد و گوشی هوشنمد رو درآورد و به نامجونِ شوکه‬


‫پوزخندی زد‪.‬‬

‫نامجون دست و پا زد تا سرپا بشه‪ ،‬از تخت برای کمک به خودش‬


‫استفاده کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2651‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس حاال قاپ میدزدی؟"‬

‫جونگکوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"وقتی الزم باشه‪ .‬نمیتونستم بذارم سورپرایزم رو برای یونگی وقتی‬


‫میرسه خونه خراب کنی‪".‬‬

‫"باشه‪ .‬دارم میفهمم که وقتی چیزی رو برنامه ریزی میکنی خطرناک‬


‫میشی‪".‬‬

‫نامجون وقتی بلند شد اعتراف کرد‪.‬‬

‫"اگر بگم تو دامی‪ ،‬تمومش میکنی؟"‬

‫جونگکوک سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2652‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"در نظر میگیرمش‪".‬‬

‫پوزخندی زد‪.‬‬

‫"ولی برنامه هام زیادن بیبی‪ .‬برو روی تخت‪".‬‬

‫نامجون دید که پسر به سمت کمد رفت‪ ،‬مونده بود حرف جونگکوک‬
‫رو گوش بده یا از در بزنه بیرون‪.‬‬

‫جونگکوک یه کیف برداشت و بیرون اومد‪.‬‬

‫نامجون لوگوی سکس رو روی کیف تشخیص داد و چشم هاش گرد‬
‫شدن‪.‬‬

‫"صبر کن ببینم‪ ،‬این چیه‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2653‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همینه که هست‪".‬‬

‫جونگکوک خندید‪.‬‬

‫"اون روز که هممون رفتیم سکس شاپ و یه چیزی باید میخریدیم رو‬
‫یادته؟ من یکم پول بیشتر داشتم و تقریبا بیست تا چیز خریدم‪ .‬جیگر‪".‬‬

‫نامجون دستش رو دراز کرد و بسته ی آدامس نعناعی اش رو برداشت‪.‬‬


‫‪333‬‬
‫عین همون بود که خودش قبال خریده بود‪.‬‬

‫"این کیف اینجا چیکار میکنه؟ توی کمد یونگی؟"‬

‫نامجون پرسید و یکی از آدامس هارو توی دهنش انداخت‪.‬‬

‫‪ 333‬عاطفه‪ :‬یادتونه توی سکس شاپ نامجون فقط آدامس خرید‪ ،‬اونو داره میگه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2654‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چند هفته پیش اینجا گذاشتمش‪ .‬خدا میدونه شما دوتا چندین بار اینجا‬
‫سکس داشتید و هیچوقت نگاهی به این کیف ننداختین‪ .‬منظورم اینه‬
‫که‪ ،‬این قشنگ تنگ دل بقیه چرت و پرتای یونگی توی این کمک‬
‫کوچولوی کینک بود‪ ،‬ولی بازم‪".‬‬

‫جونگکوک خنده ی کوچیکی کرد‪ ،‬کیف رو روی تخت گذاشت‪.‬‬

‫"فکر میکردم باهوشی‪".‬‬

‫"خب چرا اونجا گذاشتیش؟"‬

‫نامجون دهنش از تیکه ای که بهش انداخت باز مونده بود‪.‬‬

‫"بخاطر اینکه وقتی میخوامش به کارم بیاد‪".‬‬

‫جونگکوک از توضیح دادن خسته شده بود‪ ،‬یه مشت از تیشرت‬


‫نامجون رو گرفت و به سمت تخت پرت کرد‪ .‬سریع پاهاش رو دو‬
‫طرف پسر گذاشت و راحت روی سینه ی نامجون نشست‪ .‬دست های‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2655‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسر رو پشت کمرش گیر انداخت‪ .‬بسته آدامس رو برداشت و چندتای‬


‫دیگه توی دهن پسر متعجب چپوند‪.‬‬

‫"دیگه سوالی نمیپرسی بیبی‪ .‬فقط میذاری من کارارو بکنم‪".‬‬

‫نامجون همونطور که با دقت به جونگکوک نگاه میکرد‪ ،‬آدامس هارو‬


‫بین دندون هاش له کرد‪.‬‬

‫"چند وقت برای این لعنتی برنامه ریختی؟"‬

‫"به اندازه کافی‪".‬‬

‫جونگکوک مبهم جواب داد‪ ،‬یه آدمس دستش گرفت و با دقت‬


‫نگاهش کرد‪.‬‬

‫"ولی اعتراف میکنم یونگی واقعا اون روز خفتم کرد‪ .‬باید تمام‬
‫استراتژیم رو براش عوض میکردم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2656‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به نامجون پوزخندی زد‪.‬‬

‫"ولی تو همیشه یه جوری‪ .‬حتی یه چیزم برات تغییر ندادم‪".‬‬

‫نامجون اخمی کرد‪.‬‬

‫"چجوری؟"‬

‫"کله شق‪ .‬قوی‪ .‬استریت‪".‬‬

‫جونگکوک خنده ی کوچیکی کرد‪ ،‬آدامس رو کناری پرت کرد‪.‬‬

‫"تا جایی که باور داشتی دامیننت ترین فرد کالسی‪ .‬هیچوقت فکرش‬
‫رو نمیکردی که باید حواست به من میبود‪ .‬همینجوری کمربندت رو‬
‫درآوردم بدون اینکه بفهمی‪ ...‬هیچوقت فکرش رو نمیکرد که‬
‫جونگکوک کوچولوی خجالتی همچین کاری از دستش بربیاد‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2657‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به پایین خم شد‪ ،‬لگنش فقط یه سانت با مال نامجون فاصله داشت‪ .‬نفس‬
‫هاش به لب های نرم پسر میخورد وقتی پسر براش زمزمه کرد‪.‬‬

‫"بخاطر همین نفهمیدی بسته اون آدامس قبال باز شده بود‪ .‬بخاطر همین‬
‫هیچوقت به این فکر نمیکنی که اگه آدامس ها با‬
‫آفرودیسیاک‪334‬عوض شده باشه چی؟"‬

‫نامجون سریع به سرفه افتاد‪ ،‬سعی کرد بیرون تفش کنه ولی‬
‫جونگکوک خندید و هر دو دستش رو روی دهنش پسر فشار داد‪.‬‬

‫"بیخیال بیبی جونی‪".‬‬

‫خنده ی کوچیکی کرد‪ ،‬نگاه شیطانی توی چشم هاش بود‪.‬‬

‫"گفتی هیچی خط قرمزت نیست!"‬

‫‪ 4‬یه نوع محرک جنسی‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2658‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون مجبور شد تا قورتش بده‪ .‬به پسر کوچیک تر زل زده بود تا‬
‫وقتی که دست هاش رو برداشت‪.‬‬

‫"تو از یونگی منحرف تری!"‬

‫"او شکسته نفسی میکنی‪".‬‬

‫جونگکوک چشم هاش رو با خواهش چرخوند‪.‬‬

‫"تو داری با یه شیطان سکس واقعی ازدواج میکنی‪ .‬هممون میدونیم تو‬
‫عاشق منحرف هایی‪ .‬این بزرگ ترین کینک توعه‪ .‬بخاطر همین اوایل‬
‫کالس با یونگی ساز مخالف میزدی چون میترسیدی مردم از رفتارهای‬
‫کوچولوی قانونیت بفهمن و کیم نامجونی که برای چیزی که تظاهر‬
‫میکنه اشتباهه‪ ،‬به معنی واقعی یه هرزه ی خرابه‪ .‬همون چیزی که باهاش‬
‫تمام این مدت یونگی رو صدا میزدی‪ .‬منحرف‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2659‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون چشم هاش رو محکم بسته بود و همونطور که صورتش رو از‬


‫جونگکوک چرخونده بود‪ ،‬لب هاش رو گاز میگرفت‪ .‬چطوری این‬
‫پسر این لعنتی رو میدونست؟! حتی یونگی هم نمیدونست!‬

‫درحالیکه جونگکوک حواسش رو به کیف داده بود و یه بسته طناب‬


‫سیاه درآورد‪.‬‬

‫"اولین شبی که خونه ی یونگی موندیم رو یادته؟ و اینکه چطور دستم‬


‫انداختی؟ تو سفتم کردی و بعد بهم خندیدی و سرت رو انداختی و‬
‫رفتی‪".‬‬

‫جونگکوک طناب رو یهویی به زیر گلوی نامجون فشار داد و حاال‬


‫با چشم های ترسیده نامجون رو به رو شد‪.‬‬

‫"به اینکه چطور انتقامم رو بگیرم فکر کردم‪ .‬و امشب باالخره‬
‫میگیرمش‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2660‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون همونطور که جونگکوک از روش کنار میرفت‪ ،‬آب دهنش‬


‫رو قورت داد و سعی کرد از روی تخت بره پایین ولی یه دست پیداش‬
‫شد و موهاش رو گرفت و سر جاش برگردوند‪.‬‬

‫نامجون از تکون شدید یهویی دادی زد و وقتی جونگکوک صورتش‬


‫رو توی یه بالش فرو کرد‪ ،‬با یه اعتراضِ خفه شده تموم شد‪.‬‬

‫پسر جوون تر دوباره پاهاش رو دو طرف بدنش گذاشت‪ ،‬این بار روی‬
‫کمر نامجون‪ ،‬و‪ ،‬پیرهن پسر رو چنگ زد و به سمت سرش باال کشید‪.‬‬

‫"جونگکوک‪ ،‬صبر کن‪ ،‬بذار دربارش حرف بزنیم‪".‬‬

‫نامجون همونطور که جونگکوک مچ هاش رو کنار هم پشت کمرش‬


‫می بست‪ ،‬با استرس خندید‪ .‬به محض اینکه کار جونگکوک تموم‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2661‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫شد قدرت طناب هارو چک کرد ولی هیچ راه فراری از اون گره هایی‬
‫که ماهرانه بهم پیچیده بودن نبود‪.‬‬

‫متوجه شد که جونگکوک سر کالس یونگی خیلی حواسش جمع‬


‫بوده‪.‬‬

‫"پاچه خار معلم‪".‬‬

‫آهی کشید‪ ،‬گونه اش رو روی بالش استراحت داد‪.‬‬

‫جونگکوک خرخری کرد‪.‬‬

‫"کسی داره این حرف رو میزنه که خودش داره با معلم ازدواج میکنه‪".‬‬

‫از روی بدن نامجون پایین تر اومد تا جایی که به پاهاش رسید و شروع‬
‫به درآوردن جین و باکسرش هم کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2662‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون دست و پایی زد‪ ،‬فقط بخاطر اینکه کار جونگکوک راحت‬
‫نباشه‪ .‬باالخره خود پسر هم گفته بود که نامجون لجبازه‪ ،‬میتونست به‬
‫اون لقبش عمل کنه‪.‬‬

‫در آخر‪ ،‬جونگکوک تمام لباس هاش رو درآورده بود و جای دوری‬
‫پرتشون کرده بود‪.‬‬

‫وقتی دست هاش رو روی رون های نامجون باال پایین میکرد‪ ،‬لب‬
‫هاش رو لیسید‪.‬‬

‫"این ها اولین چیزهایی بودن که روز اول توجه ام رو درباره تو جلب‬


‫کرد‪".‬‬

‫گفت و خم شد تا اون گوشت رو گاز بگیره‪ ،‬مک بزنه و داخل رونش‬


‫رو مارک کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2663‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بالش رو گاز گرفت تا صدایی ازش درنیاد؛ نمیخواست این‬


‫رضایتی که کم کم داشت تحریک میشد رو به پسر جوون تر بده‪.‬‬

‫جونگکوک پاهاش رو بیشتر باز کرد‪ ،‬تا جایی که نامجون از دردش‬


‫هیسی کشید‪.‬‬

‫"همینجوری بمون‪ ،‬هرزه‪".‬‬

‫جونگکوک دستور داد‪ ،‬همونطور که از تخت پایین میرفت باسن پسر‬


‫رو اسپنک کرد‪.‬‬

‫نامجون‪ ،‬از اونجایی که حرف تو کلش نمیرفت‪ ،‬این کار رو نکرد‪ .‬به‬
‫کمرش برگشت و نشست‪ .‬جونگکوک رو دید که باالترین کشوی‬
‫یونگی رو باز کرده تا قوطی لوب رو دربیاره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2664‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک وقتی برگشت و دید پسر بزرگ تر داره دست و پا میزنه‬


‫تا از تخت بیاد پایین و بخاطر درد جای اسپنک خودش رو جمع میکرد‪،‬‬
‫آهی کشید‪.‬‬

‫ته کمربند که هنوز دور گردن نامجون بود رو گرفت و وقتی نامجون‬
‫تالش کرد تا از تخت بره پایین و با خفه کردن خودش مواجه شد‪،‬‬
‫نفسش رفت‪.‬‬

‫جونگکوک با یه پوزخند و خنده ولش کرد و نامجون با درد روی‬


‫زمین افتاد‪.‬‬

‫روی تخت جا به جا شد و به سمت لبه اش رفت؛ خم شد و به پسر‬


‫گیج روی فرش نیشخندی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2665‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بهت گفتم سرجات بمون‪".‬‬

‫"لعنت به اون و لعنت به تو‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫جونگکوک قوطی رو کنار گذاشت و نامجون رو بلند کرد و دوباره‬


‫روی تخت گذاشت و پسر رو با قدرتش سورپرایز کرد‪ .‬نامجون رو‬
‫روی شکمش گذاشت و کمربند رو به تاج تخت بست تا دوباره از‬
‫تخت پایین نره‪.‬‬

‫وقتی دوباره بین پاهای پسر نشست‪ ،‬هومی کرد‪ .‬در قوطی رو باز کرد‬
‫و کمی از اون ژل خنک و شفاف رو کف دستش ماساژ داد‪.‬‬

‫"هنوز میتونم بهت لگد بزنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2666‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون غر زد‪.‬‬

‫"این آخرین کاریه که میتونی بکنی‪".‬‬

‫جونگکوک با خوشحالی بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫یکی از انگشت های آغشته به ژلش رو پایین برد تا اطراف ورودی‬


‫پسر رو نوازش کنه‪ .‬به تکون خوردن نامجون از حسش پوزخندی زد‪.‬‬

‫"قبال به لوب عادت نکردی هرزه؟"‬

‫جونگکوک به حرکات دایره ای انگشتش ادامه داد‪ ،‬سوراخ پسر به‬


‫زور جلوی نبض زدنش رو گرفته بود‪.‬‬

‫"میدونی‪ ،‬آدم های عادی هربار ازش استفاده میکنن ولی تو یه هرزه‬
‫ای بخاطر همینه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2667‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"گوش کن‪"...‬‬

‫وقتی جونگکوک یهویی یکی از انگشت هاش رو کامل توش فرو‬


‫کرد‪ ،‬هرچیزی که نامجون میخواست بگه برای همیشه گم و گور شد‬
‫و نامجون به زور نفس عمیقی کشید‪.‬‬

‫جونگکوک برای اضافه کرد انگشت دوم سریع عمل کرد‪ .‬برای‬
‫فهمیدن حس نامجون داشت واکنش صورتش رو نگاه میکرد‪.‬‬

‫نامجون با لجبازی سرش رو توی بالش فرو کرده بود و جونگکوک‬


‫فقط پوزخندی زد و بدون هیچ هشداری‪ ،‬انگشت سومش رو وارد کرد‪.‬‬

‫"خدایا‪".‬‬

‫نامجون با عصبانیت گفت‪ ،‬آروم سرش رو بلند کرد تا نفس بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2668‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"عجله ات برای چیه؟"‬

‫"تو چرا داری از سرعت باالم لذت میبری؟"‬

‫جونگکوک هومی کرد‪ ،‬متوجه سفت شدن پسر شده بود‪.‬‬

‫"جئون فاکینگ جونگکوک‪".‬‬

‫نامجون زیر نفس هاش‪ ،‬زیر لب گفت‪.‬‬

‫جونگکوک هنوز صداش رو میشنید و لبخندی زد؛ آخرین انگشتت‬


‫رو اضافه کرد‪.‬‬

‫نامجون بخاطر باز شدنش هوفی کرد‪ ،‬میخواست زیر انگشت های مرد‬
‫سفت نشه ولی جونگکوک با اذیت کردن‪ ،‬لمس ها و جلو و عقب‬
‫کردن انگشت هاش‪ ،‬نمیذاشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2669‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگی ممکنه هر لحظه برگرده‪".‬‬

‫نامجون بهش یادآوری کرد؛ هنوز داشت سعی میکرد دست هاش رو‬
‫آزاد کنه‪.‬‬

‫"اون وقت دیگه نمیتونی سورپرایزش کنی‪".‬‬

‫"تو گفتی نیم ساعت پیش رفته و سرعت رانندگی و اینکه ده دقیقه‬
‫هر جایی که میره هم بمونه‪ ،‬متوسط سه جا‪ ،‬تا چهل و پنج دقیقه دیگه‬
‫نمیاد‪".‬‬

‫جونگکوک گفت‪.‬‬

‫نامجون به ناکجا زل زد‪ ،‬حساب کتابش رو توی ذهنش مرور کرد‪.‬‬

‫"وات د هل‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2670‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تمام جاهایی که میخوان استخدام کنن و یونگی دنبالشونه شهر بغلی‬


‫ان‪".‬‬

‫جونگکوک انگشت هاش رو عقب کشید و وقتی نامجون با بدبختی‬


‫دور هیچی جمع شد‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫"عجله ای نیست‪ ،‬بخاطر اینکه تو راه برگشت ترافیک زیادی هم نداره‪.‬‬


‫معلومه‪ ،‬اگر سر راه وایسه تا یه کادو هم واسه نامزد کوچولوش بخره‬
‫پس یه ساعت و ربع برای خودمون وقت داریم‪ ،‬جونی‪".‬‬

‫نامجون وقتی جونگکوک چند دقیقه ای هیچ کاری نکرد‪ ،‬دست و‬


‫پایی زد‪ .‬فکر میکرد پسر کوچیک تر االناست که به فاکش بده ولی‬
‫جونگکوک صدایی ازش نمیومد‪ .‬تا جایی که کمربند بهش اجازه‬
‫میداد سرش رو بلند کردو از سر شونه اش نگاهی انداخت‪ .‬وقتی دید‬
‫پسر سر گوشی نامجونه و داره یه چیزی تایپ میکنه شوکه و یکم‬
‫اذیت شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2671‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"داری چیکار میکنی؟"‬

‫با عصبانیت گفت‪.‬‬

‫"نگران نباش‪ .‬از ساب بودنت فیلم نمیگیرم‪ .‬هنوز‪".‬‬

‫جونگکوک یه دکمه ای رو فشار داد و نامجون صدای کلیک ارسال‬


‫شدن یه ایمیل رو شنید‪.‬‬

‫"چی؟ ایمیل؟ وات د فاک‪ ...‬به کی ایمیل دادی؟"‬

‫نامجون گیج شده بود‪.‬‬

‫"درباره چی؟"‬

‫"میفهمی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2672‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک هومی کرد‪ ،‬گوشی رو کنار گذاشت‪.‬‬

‫حقیقت اینکه اون هنوز کامال لباس تنش بود و نامجون لخت بود و‬
‫زیرش بسته شده بود باعث میشد دیکش تحریک بشه و تکون بخوره‪.‬‬

‫پسر آلفای قوی‪ ،‬باجذبه و لجباز به حد فاک داشت زیر بانی کوچولوی‬
‫خجالتی عرق میریخت و فحش میداد‪.‬‬

‫و جفتشون گفتن همچین چیزی نمیشه‪.‬‬

‫دست جونگکوک به سمت زیپ و دکمه اش رفت‪ ،‬همونطور که به‬


‫باسن آماده ی جلوش نگاه میکرد بازشون کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2673‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس فقط یونگی قبال اینجا بود ها؟ هیچ کدوم از همکالسی هامون‪...‬‬
‫من اولین نفرم‪".‬‬

‫پوزخندی زد و محکم پسر رو اسپنک کرد؛ باعث شد نامجون تو جاش‬


‫بپره‪.‬‬

‫"آه!"‬

‫"شرط میبندم انتظار نداشتی اون شخص من باشم نه؟"‬

‫جونگکوک دیکش رو بیرون آورد و یکم مالید تا لوب بهش مالیده‬


‫بشه‪.‬‬

‫"خفه شو‪ .‬من هنوز هم دامیننت ترینم‪".‬‬

‫نامجون هوفی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2674‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک خندید‪ ،‬آروم دیکش رو به سمت اون سوراخ داغ و خیس‬


‫هدایت کرد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬بعد ازین دیگه نیستی‪".‬‬

‫نامجون متکای زیرش رو گاز گرفته تا صدای نالش درنیاد‪ .‬قبال که‬
‫فیلم پورنشون رو توی کالس دیده بود‪ ،‬سایز جونگکوک رو دیده‬
‫بود و و فکر میکرد هیچوقت مجبور به این اعتراف نبود که واقعا تحت‬
‫تاثیر قرار گرفته بود‪ .‬جونگکوک به بزرگی یونگی نبود ولی اون و‬
‫نامجون دوم مشترک بودن‪.‬‬

‫جونگکوک وقتی تا ته وارد شد‪ ،‬نالید‪ .‬روی کمر نامجون خم شد و‬


‫سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫"میخوای حرکت کنی یا چرت بزنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2675‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بعد از چند لحظه که جونگکوک تکونی نخورد‪ ،‬بهش تیکه‬


‫انداخت‪.‬‬

‫"دارم از لحظات لذت میبرم بیبی جون‪".‬‬

‫جونگکوک هومی کرد و بعد آروم عقب کشید‪.‬‬

‫"از روز اول برای این برنامه داشتم‪".‬‬

‫"هیچ جای تعجبی نداره‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫جونگکوک یهویی باسنش رو باال برد تا ساکتش کنه و نامجون‬


‫دوباره صورتش رو به بالش چسبوند تا صداش رو بِبُره‪.‬‬

‫جونگکوک دست هاش رو روی شونه های پسر گذاشت و آروم‬


‫ناخن هاش رو روی کمر لختش تا پایین کشید‪ .‬از طرز هیس کشیدن‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2676‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫و تکون خوردن نامجون لذت برد‪ .‬ناخن هاش ردهای جداگونه ی‬


‫قرمزی رو روی پوست دارچینیش گذاشتن و جونگکوک تحسینشون‬
‫کرد‪.‬‬

‫"نمیتونم باور کنم که یونگی تا حاال مارکت نکرده‪".‬‬

‫جونگکوک به پایین خم شد و همونطور که توش ضربه ای زد‪ ،‬توی‬


‫گوش پسر زمزمه کرد‪.‬‬

‫نامجون چیزی زیر لب گفت که توی بالش خفه شد‪.‬‬

‫جونگکوک سرعتش رو باال برد‪ ،‬زاویه اش رو تغییر داد تا پروستاتش‬


‫که یکم پیش با انگشت هاش پیدا پیدا کرده بود رو هدف بگیره‪.‬‬
‫میخواست هر بار به حد مرگ بهش ضربه بزنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2677‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫براساس طرزی که پسر یهویی به نفس نفس افتاده بود و زیرش وول‬
‫میخورد‪ ،‬جونگکوک حس میکرد نزدیکه‪ .‬تمامش رو بیرون کشید و‬
‫نامجون بخاطرش نالید‪.‬‬

‫"به این زودی تموم شد؟"‬

‫پسر برگشت‪ ،‬چشم هاش یکم برق میزد‪.‬‬

‫جونگکوک پوزخندی زد‪ ،‬همونطور که یهویی تمامش رو دوباره‬


‫داخلش برگردوند جوابی بهش نداد‪.‬‬

‫نامجون وقتی یهویی تمام بدنش روی تخت تکون خورد‪ ،‬صدای نیمه‬
‫جیغ‪ -‬نیمه ناله مانندی از خودش درآورد‪ .‬گونه اش محکم به تاج تخت‬
‫خورد‪ .‬قاب چوبی به دیوار خورد و یه الیه دیگه از رنگ دیوار رو برد‪.‬‬

‫"همیشه میخواستم این رو امتحان کنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2678‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک زیر لب گفت و دوباره بیرون کشید‪.‬‬

‫"وقتی یونگی این کار رو با جین کرد خیلی جذاب بود‪".‬‬

‫نامجون سعی کرد نفس بگیره‪ ،‬جونگکوک قشنگ با تمام قدرت‬


‫خرگوشی ای که داشت مشتی به پروستاتش زده بود و نامجون‬
‫هیچوقت قبال انتظار همچین چیزی رو نداشت‪.‬‬

‫"آماده ای؟"‬

‫تمام هشداری بود که جونگکوک قبل از اینکه برای دومین بار این‬
‫کار رو بکنه‪ ،‬بهش داد و این بار‪ ،‬نامجون فقط تونست از درد و لذت‬
‫ناله کنه‪.‬‬

‫"جونگ‪ ...‬کوک‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2679‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون تکونی خورد ولی با دست هایی که هنوز پشتش بسته شده‬
‫بودن و جونگکوک روشون دراز کشیده بود‪ ،‬هیچ کاری برای آزاد‬
‫شدن نمیتونست بکنه‪.‬‬

‫"محض‪ ...‬فاک‪"...‬‬

‫"ببخشید‪ ،‬من فقط جمله های منسجم رو میفهمم‪".‬‬

‫جونگکوک زاویه اش رو تغییر داد و شروع به محکم ضربه زدن توی‬


‫باسن نامجون با تمام قدرت و سرعتی که داشت کرد‪.‬‬

‫جواب نامجون با ناله ی خفه کننده ای بخاطر این سرعت جدید خورده‬
‫شد‪.‬‬

‫حس میکرد که با هر ضربه داره سفت تر میشه و این حقیقت که‬


‫دیکش داشت بدون وقفه روی تشک مالیده میشد نمیتونست جلوی‬
‫ارگاسمش رو بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2680‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگکوک سرش رو عقب پرت کرد‪ ،‬از حس تنگ شدن نامجون‬


‫دورش داشت لذت میبرد‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬ادامه بده بیبی‪".‬‬

‫معلومه‪ ،‬به محض اینکه یه دستوری میگرفت باید محل سگ بهش میداد‪.‬‬

‫خودش رو مجبور کرد تا آروم باشه ولی این فقط کمک به‬
‫جونگکوک بود‪ .‬بدون هیچ مقاومتی‪ ،‬پسر میتونست توش سریع تر‬
‫ضربه بزنه و نقطه شیرینش رو محکم تر له کنه‪.‬‬

‫وقتی اون اتفاق افتاد هر دو پسر همزمان ناله کردن و نامجون میتونست‬
‫حس کنه که بدون لمس داشت میومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2681‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فاک‪ ،‬فاک‪ ،‬جونگکوک‪ ...‬فاک!"‬

‫نامجون فحشی داد و سعی کرد تکونی به خودش بده تا فرار کنه‪.‬‬

‫"اگر باعث بشی بیام‪ ،‬دیگه نمیذارم ساقدوشم بشی!"‬

‫تهدیدش کرد‪.‬‬

‫جونگکوک سرعتش رو کم نکرد‪.‬‬

‫"اشکال نداره‪ .‬هوسوک رو جام میذارم‪".‬‬

‫"نه!"‬

‫نامجون گریه کرد‪ ،‬تمام بدنش میلرزید که یهویی اومد‪ ،‬با یه قدرت‬
‫فوق العاده از لذت خالص‪ ،‬سفید و هات‪.‬‬

‫جونگکوک با تحیر پسر بسته شده رو که با شوک های بعد‬


‫ارگاسمش زیرش میلرزید رو نگاه میکرد‪ .‬سرعتش رو کم نکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2682‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون آروم حس هاش برگشتن و فهمید جونگکوک نه تنها نیومده‬


‫بلکه متوقف هم نشده‪.‬‬

‫"جونگ‪ ...‬اووه‪"...‬‬

‫نامجون از حس بیش از حد تحریک شدگی غرید‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی‪"...‬‬

‫"من هنوز کارم تموم نشده‪".‬‬

‫جونگکوک هومی کرد؛ یکی از دست هاش رو پایین برد و دیک‬


‫بیش از حد حساس نامجون رو گرفت و همزمان با سرعت ضربه هاش‬
‫تکونش داد‪.‬‬

‫نفس نامجون گرفت‪ ،‬سرش رو عقب پرت کرد و کمربند رو کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2683‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جونگکوک! فاک! نه! بسه!"‬

‫"خودت هم میدونی اگر واقعا میخوای تموم بشه چی باید بگی بیبی‪".‬‬

‫جونگکوک پوزخند شیطانی زد‪ .‬لگنش رو دورانی تکون داد تا مطمئن‬


‫بشه نقطه ای از پسر رو بدون لمس نذاشته باشه‬

‫‪.‬‬

‫نامجون یه مدت تکون خورد‪ ،‬دست و پا زد و نالید ولی بعد کم کم‬


‫آروم گرفت و جونگکوک حس کرد که دوباره داره سفت میشه‪.‬‬

‫"قبل ازینکه من بیام تو باید سه بار بیای‪".‬‬

‫جونگکوک بهش گفت‪.‬‬

‫"و این فقط قسمت اول توعه بیبی جونی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2684‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون از فکر سه ارگاسم پشت سرهم نالید ولی همونطور که‬


‫جونگکوک به حرکات دو طرفه ی بی رحمانش ادامه میداد‪ ،‬حس‬
‫میکرد که داره آروم دوباره به اوجش نزدیک میشه‪.‬‬

‫بالش زیر سرش رو گاز گرفت‪ ،‬بدنش که دوباره اومد حس میکرد‬


‫که اشک پشت چشم های بستش جمع شده و باعث میشه بلرزه و با‬
‫بدبختی سعی کنه از هر لمسی فرار کنه‪.‬‬

‫ولی جونگکوک هنوز کارش با پسر تموم نشده بود‪.‬‬

‫به جلو خم شد و نامجون رو توی تشک هل داد‪ .‬با دست آزادش‪،‬‬


‫دستش رو چرخوند و پیرسینگ پسر رو گرفت؛ با انگشت های فرزش‬
‫اون برجستگی نرم و جواهرش رو اذیت کرد‪ .‬اون یکی دستش بدون‬
‫وقفه دیک نامجون رو میمالید و معلومه که تکون خوردن توی‬
‫سوراخش روهم تموم نکرده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2685‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جونگکوک!"‬

‫نامجون گریه کرد؛ بخاطر تحریک شدگی بیش از حد تکون های‬


‫شدیدی میخورد‪ .‬هیچوقت به اندازه االن از پیرسینگش پشیمون نشده‬
‫بود‪.‬‬

‫جونگکوک هیچی نمیگفت؛ همونطور که اومدن بدون لمس اومدن‬


‫پسر آلفا رو نگاه میکرد‪ ،‬شگفت زده شده بود‪ .‬بدون هیچ اسباب بازی‬
‫ای‪ ،‬فقط با حرکاتش ماهرانه ی جونگکوک‪ .‬اون تکالیفش رو انجام‬
‫داده بود‪ .‬اون بهترین نمره رو توی کالس گرفته بود‪ .‬میدوسنت‬
‫چطوری کف دستش رو دور دیک پسر لرزون بچرخونه و با اینکه‬
‫بیش از حد تحریک شده‪ ،‬باعث بشه دوباره سفت بشه‪ .‬دقیقا میدونست‬
‫که چطوری نیپل پسر رو بکشه و اذیت کنه و باعث لکنتش بشه‪ .‬و‬
‫دقیقا میدونست کجای باسن پسر رو هدف بگیره تا هر بار پروستاتش‬
‫رو هدف قرار بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2686‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون تقریبا وقتی جونگکوک دوباره توی گوشش زمزمه کرد‬


‫هیچی حس نکرد‪.‬‬

‫"بیبی جونی‪ ،‬یه سوال دارم ازت‪".‬‬

‫جونگکوک هومی کرد‪.‬‬

‫نامجون نفس نفس های سنگینی میزد؛ سعی میکرد هشداریش رو به‬
‫دست بیاره‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چی؟"‬

‫"هزارمین رقم اعشار عدد پی چیه؟"‬

‫جونگکوک اووو ای کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2687‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همونطور که پسر چند دقیقه ای تکون نخورد‪ ،‬بهش نگاه کرد؛ انتظار‬
‫لرزش هاش گاه و بیگاه بخاطر تحریک شدگی رو داشت و تقریبا‬
‫میخواست بگه که نامجون جواب رو نمیدونه تا اینکه پسر یهویی سرش‬
‫رو بلند کرد‪ ،‬چشم هاش به طرز جذابی تمرکز کرده بودن‪.‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫نامجون نفس گرفت‪ ،‬سرش رو تکون داد تا دیدش رو شفاف تر کنه‪.‬‬

‫جونگکوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫"درسته بیبی‪".‬‬

‫نامجون از تحسینش لرزید و معلومه که جونگکوک حسش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2688‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همچنین میتونست حس کنه که نامجون دوباره نزدیک اوجشه و با‬


‫خوشحالی سرعت دستش و لگنش رو باال برد تا زودتر اون رو به‬
‫اوجش برسونه‪.‬‬

‫نامجون ناله ی بلندی کرد؛ همونطور که برای بار سوم اومد بلند گریه‬
‫کرد‪ .‬تمام بدنش انگاری که برق بهش وصل بود‪ ،‬به شدت میلرزید‪.‬‬
‫ارگاسمش خشک بود‪ ،‬چون دیگه چیزی نداشت که بده ولی مشکلی‬
‫باهاش نداشت چون همین االنم از دوتا ارگاسم اول گند باال آورده بود‪.‬‬

‫جونگکوک دیک پسر رو ول کرد و با بی میلی دست از اذیت کردن‬


‫نیپل پسر برداشت‪ ،‬حاال میخواست روی ارگاسم خودش تمرکز کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2689‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫از وقتی نامجون رو به یخچال کوبید تحریک شده بود ولی‬


‫جونگکوک مقاومتی که میتونست رقیب مقاومت یونگی باشه داشت‬
‫و برنامه ریخته بود که تا وقتی خودش نخواد‪ ،‬نیاد‪.‬‬

‫"فاک‪".‬‬

‫جونگکوک سرش رو عقب پرت کرد‪.‬‬

‫"فاک نامجون کونت عالیه‪".‬‬

‫نامجون جون جواب دادن نداشت‪ ،‬از خستگی له شده بود‪ .‬حتی‬
‫نمیتونست درست حسش کنه وقتی جونگکوک یهویی داخلش اومد‪،‬‬
‫فقط یکم لرزید‪.‬‬

‫جونگکوک چند لحظه ای نفس گرفت و بعد بیرون کشید‪.‬‬

‫"فاک‪ .‬چقدر هات بهم ریختی بیبی جونی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2690‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به سمت باال خزید و کمربند رو از تاج تخت باز کرد‪ .‬پایین رو نگاه‬
‫کرد و به صورت خالی از هرچیز نامجون پوزخندی زد‪.‬‬

‫دستش رو پایین برد و انگشتش رو به صورت پسر زد‪ ،‬فهمید که‬


‫نامجون حتی به بدبختی صدا رو متوجه میشه‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬بیبی‪ ،‬حواست پیش منه؟ دویستمین رقم بعد اعشار عدد پی‬
‫چیه؟"‬

‫نامجون پلکی زد‪ ،‬آروم داشت بر میگشت‪.‬‬

‫"‪...‬هن؟"‬

‫"بیی صدام رو میشنوی؟ دویستمین رقم بعد اعشار عدد پی چیه؟"‬

‫جونگکوک دوباره‪ ،‬بلندتر پرسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2691‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نالید‪ ،‬گذاشت گونه اش روی بالش بیوفته‪ .‬چشم هاش یهویی‬
‫بسته شد‪.‬‬

‫"نامج‪"...‬‬

‫"شش‪".‬‬

‫نامجون گفت‪ ،‬صداش برخالف خستگیش قوی بود‪.‬‬

‫جونگکوک خنده ی کوچیکی کرد‪.‬‬

‫"هنوزم یه نابغه ای‪ ،‬میدونم‪".‬‬

‫میبینیم که چقدر میتونه ادامه داشته باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2692‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫گذاشت چند لحظه ای پسر استراحت کنه و به سمت حمام رفت‪ .‬دوش‬
‫رو باز کرد و همونطور که به اتاق برمیگشت‪ ،‬گذاشت آب گرم بشه‪.‬‬
‫گوشیش رو برداشت و ساعت رو چک کرد‪.‬‬

‫یونگی هر لحظه ممکن بود برسه‪.‬‬

‫به پسر خسته ی روی تخت نگاه کرد‪.‬‬

‫"زود باش بیبی‪ .‬یونگی االنها میرسه‪ ،‬بیا بریم حموم‪".‬‬

‫نامجون حتی تشخیص نداد که چیزی که جونگکوک گفته رو شنیده‬


‫ولی وقتی جونگکوک بغلش کرد‪ ،‬از تخت بلندش کرد و تا حموم‬
‫برد رو حس کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2693‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چشم هاش هنوز بسته بود؛ همونطور که روی زمین حموم دراز کشیده‬
‫بود از خستگی نمیتونست بازشون کنه‪ .‬دست هاش هنوز پشتش بسته‬
‫شده بود و کمربند هنوز دور گردنش بود‪ .‬میتونست حس کنه که کام‬
‫جونگکوک داشت آروم از باسنش بیرون ریخته میشد‪.‬‬

‫شنید که جونگکوک یه لحظه رفت و بعد برگشت‪.‬‬

‫"اوکی بیبی‪ .‬مطمئنم آب خیلی داغ یا سرد نیست برات‪".‬‬

‫جونگکوک همونطور که نامجون رو سرپا زیر دوش میبرد داشت‬


‫میگفت‪.‬‬

‫نامجون پلکی زد تا چشم هاش باز بشن؛ وقتی یهویی آب روش پاشیده‬
‫شد سعی کرد تمرکز کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2694‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آه!"‬

‫پاهاش جون نداشتن ولی جونگکوک ته کمربند رو به دوش بست و‬


‫مجبورش کرد بایسته مگر اینکه میخواست خودش رو خفه کنه‪.‬‬

‫"هنوز نمیتونم بذارم بخوابی‪".‬‬

‫جونگکوک به قیافه ی گیج و عصبانی نامجون چشمکی زد‪ .‬از زیر‬


‫دوش عقب رفت و چیزی که برنداشته بود رو برداشت‪.‬‬

‫نامجون تا جایی که میتونست و کمربند کوتاه اجازه میداد عقب رفت‬


‫ولی جونگکوک بازم به زور توپ گگ رو بدون توجه به اعتراضش‪،‬‬
‫توی دهنش چپوند‪.‬‬

‫"فقط همینجا بمون و چند دقیقه ای خودت رو تمیز کن تا من برم‬


‫نامزدت رو سورپرایز کنم‪".‬‬

‫جونگکوک پوزخندی زد‪ ،‬عقب رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2695‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نمیتونم بذارم سورپرایزم رو خراب کنی‪ ،‬میدونی که‪".‬‬

‫نامجون از پشت توپ قرمز اعتراض کرد ولی جونگکوک فقط در‬
‫حموم رو بست و نامجون از شیشه ی بخار گرفته دید که از اتاق بیرون‬
‫رفت‪.‬‬

‫هیچ راهی برای هشدار دادن به یونگی نداشت و نالید؛ امیدوارم بود‬
‫یونگی اشتباهی که نامجون کرد رو نکنه‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"ساب‪ ،‬من رسیدم!"‬

‫یونگی صدا زد‪ ،‬داخل شد و در رو پشت سرش با پا بست‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2696‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کلیدها و کیف پولش رو روی میز جلوی مبل گذاشت و بعد‪ ،‬به سمت‬
‫آشپزخونه رفت‪ .‬میتونست صدای دوش آب رو از طبقه باال بشنوه و‬
‫حدس زد که نامجون نمیتونه صداش رو بشنوه‪.‬‬

‫یه لیوان آب برای خودش ریخت و همونطور که دوباره به سمت‬


‫پذیرایی میرفت‪ ،‬یه قلپ ازش خورد‪ .‬کنترل تلوزیون رو از روی میز‬
‫برداشت و روشنش کرد‪ .‬میخواست ببینه قسمت جدید سریال مورد‬
‫عالقه اش بیرون اومده یا نه‪ ،‬این‪...‬‬

‫صبر کن‪ ،‬میز جلو مبلی؟!‬

‫یونگی وقتی پایین رو نگاه کرد و یه میز‪ ،‬دقیقا کپی میز قبلیش دید‬
‫که سرجای میز قبلی بود تقریبا آب توی گلوش پرید‪.‬‬

‫کِی خریده‪ ...‬کی خریده‪ ...‬چرا خریده‪...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2697‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگی‪".‬‬

‫یونگی چرخید‪ .‬از اینکه برای بار دوم جونگ کوک رو یهویی پایین‬
‫پله ها میدید سورپرایز شده بود‪.‬‬

‫"جونگ کوک؟"‬

‫"سورپرایز!‪" 335‬‬

‫جونگ کوک همونطور که با شادی به سمتش میرفت‪ ،‬گفت‪.‬‬

‫"نامجون امروز برات خریده‪ .‬منم بهش کمک کردم که بیارتش اینجا‪.‬‬
‫میخواست خودش بهت نشون بده ولی االن حمومه‪".‬‬

‫یاد لینو استری کیدز افتادم‬


‫‪335‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2698‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی همونطور که به میز نگاه میکرد‪ ،‬لبخندی زد‪ .‬همین االنم یه‬
‫جاییش میخارید تا سابش دوباره اون رو روش پرت کنه‪.‬‬

‫"ساب کوچولوی شیرینم خیلی کیوته‪".‬‬

‫جونگ کوک‪ ،‬یونگی ای که به میز نگاه میکرد رو تماشا کرد و‬


‫پوزخندی زد‪.‬‬

‫"خب یونگی‪ ،‬یادته که گفتی یه فرصت دیگه دارم تا دام تو بشم؟"‬

‫"هوم‪".‬‬

‫یونگی واقعا حواسش نبود؛ کامال مشغول تمام راههایی که باهاش‬


‫میتونستن دوباره اون میز رو بشکونن بود‪.‬‬

‫"میخوام با چند تا سوال شروع کنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2699‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک یونگی رو به سمت مبل برد و کنارش نشست‪.‬‬

‫"اوکی‪ ،‬شروع کن‪".‬‬

‫یونگی خطری رو حس نکرد‪.‬‬

‫"این چطوره؟ من سه تا فرصت دارم تا بزرگ ترین کینک ات رو‬


‫حدس بزنم‪ .‬اگر درست حدس زدم‪ ،‬تو رو میبوسم‪ .‬اگر بتونم توی بوسه‬
‫دامیننتت بشم بعدش میتونم ببرمت توی اتاق خواب که هیچ محدودیتی‬
‫توش نیست‪".‬‬

‫جونگ کوک توضیح داد‪.‬‬

‫یونگی پوزخندی زد‪.‬‬

‫"قبول‪ .‬ولی باید بهت هشدار بدم‪ ،‬حتی نامجون هم بزرگ ترین کینک‬
‫من رو نمیدونه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2700‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک فقط لبخند زد‪.‬‬

‫"اشکالی نداره‪ .‬قبال فهمیدم که چجوریه‪".‬‬

‫آروم دست یونگی رو گرفت و نوک انگشت هاش رو دور مچ دست‬


‫پسر پیچید‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬از یه مغازه ی وسایل بی دی اس ام هم بیشتر توی کمدت طناب‬


‫داری‪ .‬بانداژ؟"‬

‫"خوب بود ولی نه‪".‬‬

‫یونگی آروم سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"هممم‪ ،‬اسباب بازی هم زیاد داری‪ ،‬به اوج رسیدن ولی نیومدن؟"‬

‫یونگی نخودی خندید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2701‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"نوچ‪ .‬یه حدس مونده جونگ کوک‪".‬‬

‫جونگ کوک نیشش باز شد‪ ،‬محکم تر نوک انگشت هاش رو فشار‬
‫داد‪.‬‬

‫"بذار ببینم‪ ...‬تو پول خوبی دادی تا یکی برات اون حلقه ها رو روی‬
‫سقف برای شیباری نصب کنه پس مشخصه دوستش داری‪ .‬ولی کلی‬
‫هم لباس های زنونه و آرایش داری که میتونی بگی همش برای یونجیه‬
‫ولی قبال دیدم لباس مشکیش رو چجوری انداختی دور و چیزی از مال‬
‫اون باقی نمونده‪ .‬ولی از همه مهم تر‪ ،‬دیدم که چجوری به میز نگاه‬
‫میکنی‪".‬‬

‫چشم های گربه ای مانند یونگی باریک شد و دوباره به چشم های تیره‬
‫جونگ کوک خیره شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2702‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"مین یونگی‪ ،‬فاکر کوچولوی منحرف‪".‬‬

‫جونگ کوک خندید‪.‬‬

‫"تو کینک درد داری!"‬

‫لبخند یونگی خشکید‪.‬‬

‫"چ‪ ...‬چطوری فهمیدی؟"‬

‫پلکی زد‪.‬‬

‫"حتی نامجونم نمیدونه‪"...‬‬

‫جونگ کوک خنده ی کوچیکی کرد‪ ،‬جلو خم شد تا توی گوش مرد‬


‫متعجب زمزمه کنه‪.‬‬

‫"چون‪ ...‬نبضت رو چک کردم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2703‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫دست هاشون رو باال گرفت و یونگی دید که چطور نوک انگشت های‬
‫پسر داخل مچشه و طرز زیاد شدن ضربان قلبش با آوردن کلمه ی درد‬
‫رو حس کرده بود‪.‬‬

‫"و نامجون بهم گفت چطوری میز قبلی رو شکوندین‪".‬‬

‫جونگ کوک شونه ای باال انداخت‪.‬‬

‫"دیگه برات نگم که چطوری ازش پرسیدم که چرا بیشتر مارکش‬


‫نکردی و جواب داد‪ ،‬فکر کرد من نشنیدم‪ ،‬ولی شنیدم‪ .‬گفت چون راه‬
‫های دیگه ای هست‪ .‬راستش‪ ،‬چطوریه که نفهمیده؟ فکر میکردم بچه‬
‫نابغه ایه‪ .‬حدس میزنم از راه های زیادی به فاکش دادی‪".‬‬

‫یونگی دستش رو عقب کشید و سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬


‫هنوز باور نمیکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2704‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬قولم قوله‪ .‬تو درست حدس زدی پس میتونی من رو‬
‫ببوسی‪".‬‬

‫جونگ کوک به جلو خم شد و یونگی چشم هاش رو بست؛ حدس زد‬


‫که االن ها لب های جونگ کوک به لب هاش بخوره ولی وقتی به‬
‫جاش نفس های جونگ کوک به گوشش خورد‪ ،‬سورپرایز شد‪.‬‬

‫"نامجون تو رو روی میز پرت کرد‪ ،‬مگه نه؟"‬

‫جونگ کوک خرخری کرد‪.‬‬

‫"اون خیلی قویه و تو خیلی کوچولویی‪ .‬شرط میبندم برای کوبیدنت به‬
‫اون چوب ماهگونی محکم زور زیادی نزده باشه‪ .‬شرط میبندم روش له‬
‫شدی و نفست رو برده‪ .‬بعدش کمرت گرفته و کبود شده و باید تمام‬
‫شب روش میخوابیدی تا توی تو بکوبه؟ اوه‪ ،‬این رویای هرزه های‬
‫درد دوسته‪ .‬دیگه زخم هایی که شدی رو که نگم‪ .‬اگر اون هارو میدید‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2705‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سریع برات پانسمانشون میکرد ولی تو عاشق نگاه کردن بهشون بودی‬
‫و بخاطر همین این همه وقت این رو داری‪".‬‬

‫جونگ کوک شستش رو روی خط قرمز رنگ روی بازوی یونگی‬


‫چسبوند‪ ،‬همونجایی که با شیشه بریده شده بود‪.‬‬

‫نفس یونگی از درد رفت و چشم هاش روی هم افتاد‪ .‬قلبش از شدت‬
‫تحریک شدن داشت سینه اش رو میشکافت‪.‬‬

‫با دیدن یونگی که با تصورات کثیفی که توی ذهنش انداخته بود‪،‬‬


‫حواسش پرت شده بود سریع لب هاشون رو بهم کوبید‪ ،‬زبونش رو‬
‫توی دهن یونگی فرو کرد و قبل ازینکه مرد بتونه پلک بزنه اون رو‬
‫به مبل پین کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2706‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی یک بار دیگه توسط جونگ کوک حواسش پرت شده بود ولی‬
‫سریع به خودش اومد‪ .‬همونطور که زبونش رو از چنگ جونگ کوک‬
‫در می آورد‪ ،‬چشم هاش رو باریک کرده بود‪.‬‬

‫جونگ کوک دهنش رو بیشتر باز کرد؛ گذاشت یونگی زبونش رو‬
‫بیشتر توی دهن کوکی ببره‪ .‬همونطور که یهویی گازش میگرفت و‬
‫بین دندون هاش گیرش مینداخت‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫یونگی صدای نامفهومی بیرون داد؛ وقتی هر دو پسر مزه خون رو‬
‫چشیدن گریه ای از سر سورپرایز شدن که با ناله ای تموم شد‪ ،‬سر داد‪.‬‬

‫جونگ کوک ولش کرد و عقب کشید‪ .‬خندید‪.‬‬

‫"تو واقعا یه هرزه ی عشق دردی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2707‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی زبونش رو لمس کرد و وقتی دستش رو بیرون آورد خون روی‬
‫پوستش رو دید‪.‬‬

‫"هممم‪ .‬یه جوری میگی انگار چیز بدیه‪".‬‬

‫"اصال‪".‬‬

‫چشم های جونگ کوک برق زد‪.‬‬

‫"اگر میخوای گریه کنی‪ ،‬صد و یک راه براش بلدم‪".‬‬

‫یونگی بهش نگاه کرد و پوزخند زد‪.‬‬

‫"خب؟ منتظر چی هستی؟"‬

‫دست هاش رو جلوش‪ ،‬باال نگه داشت و جونگ کوک پوزخندی زد‪.‬‬
‫مرد کوچولو رو بلند کرد و به خودش نزدیک کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2708‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی پاهاش رو دور کمر باریک جونگ کوک حلقه کرد‪ ،‬همونطور‬
‫که گونه اش رو به گونه ی پسر چسبونده بود آروم میخندید‪.‬‬

‫"واقعا از اینکه بلندت کنن و این طرف و اون طرف پرتت کنن‬
‫خوشت میاد‪ ،‬ها؟"‬

‫جونگ کوک خندید‪ ،‬با احتیاط از پله ها باال رفت با اینکه فکر نمیکرد‬
‫یونگی ازینکه لیز بخورن و زمین بیوفتن ناراحت بشه‪.‬‬

‫"فقط دلم میخواد انقدر بد کتک بخورم که کارم به بیمارستان بکشه‪،‬‬


‫انقدر هرزگیه؟"‬

‫یونگی لب درآورد‪.‬‬

‫"امیدوارم بیمه خوبی داشته باشی‪".‬‬

‫جونگ کوک باالی پله ها وایساد و چرخید‪ .‬یهویی یونگی رو از روی‬


‫خودش هل داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2709‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫(هشدار‪ :‬کینک درد)‬

‫یونگی وقتی حس کرد رو به کمر افتاد‪ ،‬نفسش گرفت‪ .‬وقتی کمرش‬


‫به پله ها کوبیده شد‪ ،‬نفس کشیدن یادش رفته بود‪ .‬همونطور که از‬
‫روشون سر میخورد نمیتونست جلوی خودش رو بگیره و روی باسن‬
‫دردناکش فرو اومد‪.‬‬

‫همونطور که صدای پایین اومدن از پله هارو میشنید‪ ،‬میتونست حس‬


‫کنه که از همین االن روی دست هاش و پاهاش کبود و کمرش بدون‬
‫شک خاکشیر شده بود‪ .‬میتونست همونطور که افتاد‪ ،‬سوزن سوزنی‬
‫سوختن پوستش روهم که بخاطر کشیده شدن روی فرش بود حس‬
‫کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2710‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫روی کمرش خوابید و نالید‪ ،‬عاشق بدن گرفته اش بود؛ با اینکه هنوز‬
‫هیچی نشده بود‪ .‬سعی کرد دست راستش رو تکون بده و وقتی فهمید‬
‫شونه اش در رفته‪ ،‬نالید‪.336‬‬

‫جونگ کوک از پله ها پایین رفت‪ ،‬با صدای تپ بلندی کنار سر‬
‫یونگی فرود اومد‪ .‬نیمه نشسته شد و انگشت هاش رو توی موهای‬
‫مشکی یونگی فرو برد‪.‬‬

‫"چطور بود؟"‬

‫چشم های مشتاق یونگی با نگاه تحریک شده ای بهش زل زد‪.‬‬

‫‪ 336‬تا اینجای داستان‪ ،‬اولین باریه که میخوام یه هشدار جدی بدم‪ .‬خواهشا خواهشا خواهشا تو زندگی واقعی‬
‫برای اینکه کینک درد کسی رو بفهمید همچین بالهایی رو سرش نیارید! اگر میبینید توی داستان انقدر‬
‫راحت انجام میشه بخاطر قوانین کشور آمریکاس‪ .‬توی آمریکا حتی اگر کسی که میشناسید بهتون تجاوز کنه‬
‫کسی اون رو مقصر نمیدونه ولی توی ایران اگر کسی اندازه یه سکه کبودتون کنه‪ ،‬از هزار جا دارش میزنن‪.‬‬
‫حتما این رو توی ذهنتون داشته باشید‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2711‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیشتر‪".‬‬

‫جونگ کوک دستش رو دراز کرد و شونه یونگی رو لمس کرد‪.‬‬

‫"این از جا درومده‪ .‬قبل ازینکه کار دیگه ای بکنیم باید درستش کنیم‪".‬‬

‫روی زمین نشست و کف دستش رو روی برآمدگی شونه اش گذاشت‪.‬‬


‫متوجه لرزیدن یونگی با لمس هاش میشد‪.‬‬

‫"واقعا؟ سه‪"...‬‬

‫"نشمار‪ ،‬فقط انجامش بده!"‬

‫یونگی با عصبانیت گفت و جونگ کوک اطاعت کرد‪ .‬یهویی‬


‫استخونش رو جا زد‪.‬‬

‫یونگی جیغی کشید‪ ،‬کمرش از شوک یهویی درد روی زمین افتاد‪.‬‬
‫جیغش با ناله تموم شد و یونگی دستش رو به دهنش فشار داد‪ .‬نفس‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2712‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫های سنگینی میکشید‪ .‬اون یکی دستش رو به اون پایین رسوند و از‬
‫روی شلوار لمسش کرد‪ .‬همین االنم نیمه سفت بود‪.‬‬

‫(پایان هشدار)‬

‫جونگ کوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫"تازه شروع کردیم‪".‬‬

‫دست یونگی رو از خودش جدا کرد و دوباره بلندش کرد و به سمت‬


‫اتاق خواب برد‪.‬‬

‫یونگی به سختی صدای دوش آب که هنوز میومد رو میشنید؛ عمیقا‬


‫محو ستاره های پشت پلکش بود‪.‬‬

‫"باید یه چیزی رو سریع چک کنم‪ .‬مثل یه پسر خوب روی تخت‬


‫بمون تا بیشتر اذیتت کنم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2713‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک قول داد‪ .‬یونگی رو روی تخت بدون مالفه گذاشت و‬
‫بعد‪ ،‬به سمت حموم رفت‪.‬‬

‫اگر یونگی هنوز از هفت دنیا پرت نبود میتونست متوجه بشه که تخت‬
‫هنوز گرمه و در واقع مالفه های جدا شده ی تخت پایین تخت افتاده‬
‫بودن ولی متوجه نشد‪ .‬باید متوجه میشد که جونگ کوک داره با کسی‬
‫حرف میزنه ولی نشد‪.‬‬

‫انگشت هاش به سمت شونه ی گرفته اش رفت‪ ،‬آروم بهش چسبوند‬


‫تا درد عضله هاش رو حس کنه‪ ،‬و نالید‪ .‬دوباره دیکش رو گرفت‪.‬‬

‫نمیدونست چرا کینک درد داره‪ ،‬فقط میدونست که هیچی بیشتر از یه‬
‫بازوی زخم یا فشار یه انگشت روی یه کبودی تازه‪ ،‬دیکش رو‬
‫تحریک نمیکرد‪.‬‬

‫جونگ کوک برگشت و روی تخت اومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2714‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بزرگ ترین دیلدو ات کجاست؟"‬

‫جونگ کوک ازش پرسید‪ .‬موهای پسر رو از توی صورتش کنار زد‪.‬‬

‫"پایین‪ ...‬دراور‪ ...‬کمد‪"...‬‬

‫یونگی نفس نفس میزد؛ همونطور که هنوز شونه دردناکش رو‬


‫سیخونک میزد و تحریک میکرد‪ ،‬سعی میکرد روی صورت جونگ‬
‫کوک تمرکز کنه‪.‬‬

‫جونگ کوک دست های یونگی رو گرفت و هر دوش رو دو طرف‬


‫پهلوهاش پین کرد‪.‬‬

‫"بسه‪ ،‬دیگه دست نمیزنی‪ .‬نمیتونیم بذاریم االن بیای‪ ،‬نه وقتی هنوز‬
‫کارم رو باهات شروع نکردم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2715‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به سمت کمد رفت و کشوی پایینی دراور رو باز کرد‪ .‬چشمش به‬
‫دیلدوی صورتی ای افتاد و میخواست برش داره تا اینکه یه جعبه بسته‬
‫که گوشه ای قایم شده بود رو دید‪.‬‬

‫اون رو برداشت و بیرون آورد‪.‬‬

‫یه دیلدوی دیگه بود ولی بزرگ ترین دیلدویی بود که جونگ کوک‬
‫به عمرش دیده بود‪ .‬به کلفتی مشتش بود و طولش به اندازه ساق دستش‬
‫بود‪.‬‬

‫از روی وضعیت خوب جعبه و خاکی که روش نشسته بود قضاوت‬
‫کرد؛ جونگ کوک فرض رو بر این گذاشت که یونگی فقط یه بار‬
‫ازش استفاده کرده و بعد‪ ،‬اون رو کنار گذاشته‪.‬‬

‫روی تخت رفت و اون رو به یونگی نشون داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2716‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این چیه؟"‬

‫یونگی هنوز توی ذهن خودش غرق بود و درباره صدمه زدن جونگ‬
‫کوک بهش رویا پردازی میکرد ولی با سوالی که ازش شد چشم هاش‬
‫رو باز کرد‪.‬‬

‫فورا چشم هاش گرد شدن و دست و پا زد تا بشینه و با دردی که توی‬


‫بدنش پیچید‪ ،‬نالید‪ .‬دیگه زمانی برای لذت نبود وقتی میخواست از دست‬
‫اون وسیله ی غول مانند که دست جونگ کوک بود فرار کنه‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬اون یکی نه‪".‬‬

‫یونگی پشت سر هم سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"اون صورتیه رو بیار‪ ،‬نه این!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2717‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من گفتم بزرگ ترین دیلدوت‪".‬‬

‫جونگ کوک یکی از ابروهاش رو باال برد‪.‬‬

‫"صورتیه مقام دوم رو داره‪".‬‬

‫"جونگ کوک نه‪".‬‬

‫یونگی به تکون داد سرش ادامه داد‪.‬‬

‫"نمیتونم اون رو تحمل کنم‪ .‬زیادی بزرگه! محض رضای فاک‪ ،‬بهش‬
‫نگاه کن! حتی جیمینم نمیتونه تحملش کنه!"‬

‫"فکر کنم به یه تجربه ی عبرت آموز تبدیل بشه‪".‬‬

‫جونگ کوک نیشش باز شد‪.‬‬

‫"به عنوان یه معلم باید پایه یادگیری باشی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2718‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"من دیگه معلم نیستم‪ ،‬یادته؟"‬

‫"تو نیستی ولی من هستم‪".‬‬

‫جونگ کوک روی دست هاش به سمتش رفت‪ ،‬پیرهن مرد کوچولو‬
‫رو از سرش بیرون کشید و روی زمین انداخت‪.‬‬

‫یونگی بهش اجازه داد‪ ،‬باهاش نمیجنگید ولی بهش کمکی هم نمیکرد‪.‬‬

‫بعد ازینکه جونگ کوک مرد رو کامال لخت کرد‪ ،‬یونگی رو راهنمایی‬
‫کرد تا وسط تخت رو شکمش دراز بکشه‪.‬‬

‫یونگی اجازه داد جونگ کوک ترتیب دست و پاهاش رو بده با اینکه‬
‫اون پسر از خداش بود‪ .‬داشت تصور میکرد که این به کجا میرسه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2719‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک پاهای یونگی رو باز کرد؛ سعی کرد مچ هر پاش رو به‬
‫دو گوشه ی پایینی تخت ببنده‪ .‬بعد دست های یونگی رو محکم پشت‬
‫کمرش بست‪.‬‬

‫"دلیل خاصی داره؟"‬

‫یونگی زیر لب گفت‪ ،‬لپش به تشک چسبیده بود‪.‬‬

‫"میفهمی‪".‬‬

‫جونگ کوک مطمئنش کرد‪ .‬یه قالده ی کلفت رو دور گردن یونگی‬
‫انداخت‪ .‬عاشق تضاد پوست رنگ پریده اش با قالده ی تیره بود‪.‬‬

‫جونگ کوک چند لحظه ای زیبایی یونگی رو تحسین کرد‪ .‬موهای‬


‫تیره اش توی صورتش ریخته بود و چشم های گربه ایش تیره بود‪.‬‬
‫لب های برجسته اش داشتن از پیش بینی اتفاقی که قراره براش بیوفته‪،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2720‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آروم لبخند میزدن‪ .‬بدن کوچیک و لختش با کبودی ها‪ ،‬زخم ها‪،‬‬
‫خراش ها و جاهای گاز و هیکی‪ ،‬نامنظم پر شده بود‪ .‬باسن گرد و قلمبه‬
‫اش‪ .‬رون های بی نقص و پستی و بلندی دارش‪ .‬انگشت های پای‬
‫کوچولوش‪.‬‬

‫خم شد و لب هاشون رو بهم چسبوند‪.‬‬

‫یونگی به نرمی یهوییش خندید ولی بدون زبون جواب بوسه اش رو‬
‫داد‪.‬‬

‫جونگ کوک عقب کشید‪ ،‬آماده ی شروع کار بود‪ .‬ولی با این وجود‪،‬‬
‫نمیتونست نامجون رو بسته شده توی حموم نگه داره‪.‬‬

‫یونگی دید که جونگ کوک دوباره اون دیلدوی بزرگ رو برداشت‬


‫و آهی کشید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2721‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"با اون کار زیادی نمیتونی بکنی‪ .‬و موندم چرا با دیک خودت به فاکم‬
‫نمیدی‪".‬‬

‫"اوه‪ ،‬میدم‪ .‬نگران اون نباش یونگی‪".‬‬

‫جونگ کوک بهش اطمینان داد‪.‬‬

‫یونگی وقتی سر اسباب بازی چسبیده به سوراخش رو حس کرد‪،‬‬


‫استرس نگرفت‪ .‬میدونست که توش جا نمیشه‪ .‬یه شبی که مست بود‬
‫به پیج سکس شاپ مورد عالقه اش رفته بود و بزرگ ترین دیلدو ای‬
‫که داشتن رو سفارش داده بود‪ .‬وقتی از خماری بیرون اومد یادش نبود‬
‫که اون رو سفارش داده ولی وقتی بسته رو باز کرد کامال خریدش رو‬
‫به خاطر آورد و قلبش با دیدن سایز فوق بزرگش ایستاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2722‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫بیشتر از یک ساعت خودش رو آماده کرده بود‪ ،‬آروم از کوچیک‬


‫ترین دیلدوش شروع کرده بود تا اون دیلدوی صورتی ولی هنوز‬
‫نمیتونست دیلدوی سفید رنگ رو توی خودش جا بده‪ .‬حتی یک هفته‬
‫پشت هم بزرگ ترین پالگش رو گذاشت تا خودش رو باز کنه ولی‬
‫حتی اونم کمکی نکرد‪.‬‬

‫همونطور که انتظار میرفت‪ ،‬جونگ کوک بعد از چند ثانیه اسباب بازی‬
‫رو کنار گذاشت‪.‬‬

‫"بهت که گفتم‪".‬‬

‫یونگی پوزخندی زد‪.‬‬

‫"حتی جیمینم نمیتونه‪".‬‬

‫"تو جیمین رو دست کم گرفتی‪".‬‬

‫جونگ کوک زیر لب گفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2723‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و بدتر از اون‪ ،‬منم دست کم گرفتی‪ .‬فعال دارم اندازه میگیرم‪ .‬فعال‪".‬‬

‫اسباب بازی فوق بزرگ رو کنار گذاشت و لوب رو برداشت‪ .‬یکم‬


‫کف دستش ریخت‪ .‬دیکش رو باهاش پوشوند و آروم آروم دوباره‬
‫سفتش کرد‪.‬‬

‫خودش رو جلوی سوراخ مرد گرفت و سرش رو داخل هل داد‪.‬‬

‫یونگی نفسش رفت‪ ،‬چون هیچ آمادگی ای نداشت ولی بعد از چند‬
‫لحظه خودش رو شل کرد‪ .‬تکونی به گره هاش داد و برای حرکت‬
‫جونگ کوک آماده شد‪.‬‬

‫جونگ کوک میخواست همونجوری که یونگی قبال اذیتش میکرد‪،‬‬


‫اذیتش کنه ولی تصمیم گرفت کامال برعکسش رو انجام بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2724‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫انقدر یونگی رو تحریک میکرد تا شوگا بیاد بیرون و بهش بگه آروم‬
‫بگیره‪.‬‬

‫جونگ کوک یهویی کامال خودش رو داخل اون سوراخ کوچیک برد‬
‫و یونگی یکم به کمرش قوس داد‪ .‬از نفس هاش چیزی براش نمونده‬
‫بود‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬جونگ کوک‪"...‬‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"هنوز از کاری که قبال کردم عصبانی ای؟"‬

‫"عصبانی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2725‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک لگنش رو دایره وار تکون داد؛ بدون عجله از زمانش با‬
‫یونگی استفاده میکرد‪ .‬خیلی وقت بود که منتظر این لحظه بود‪.‬‬

‫"من از هیچ چیز اون روز عصبانی نیستم‪ .‬من توی بهشت بودم‪ .‬اون‬
‫بهترین ارگاسمی بود که داشتم‪ .‬میخوام دوباره طعمش رو بچشم‪".‬‬

‫یونگی از حس جونگ کوک داخل خودش لذت میبرد‪ .‬اون هم اندازه‬


‫ی نامجون بود و باعث میشد دل یونگی برای نامزدش تنگ بشه‪.‬‬

‫"نامجون؟"‬

‫صدا زد؛ هنوز صدای دوش آب میومد‪.‬‬

‫"خدایا‪ ،‬قراره چقدر اونجا بمونه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2726‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک خندید‪ ،‬بیرون کشید‪.‬‬

‫"نگران نباش‪ ،‬وقتی بیاد بیرون به ما ملحق میشه‪".‬‬

‫یونگی وقتی جونگ کوک تنهاش گذاشت سورپرایز شد ولی نشون‬


‫نداد‪ .‬میتونست بشنوه که پسر جوون تر به سمت کمد رفته و مونده‬
‫چی از توش بیرون بیاره‪.‬‬

‫در کمال تعجبش‪ ،‬جونگ کوک اسباب بازی یا لباسی رو بیرون نیاورد‪.‬‬

‫جونگ کوک آینه تمام قد رو از روی در برداشت و کنار تخت و‬


‫یونگی گذاشت تا یونگی بتونه انعکاس خودش رو ببینه‪.‬‬

‫"میدونی‪ ،‬اگر به جای ضبط سکس خودت با نامجون این کار رو‬
‫میکردی‪ ،‬میتونست از خیلی دردسرها نجاتمون بده‪".‬‬

‫جونگ کوک بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2727‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی همونطور که جونگ کوک بین پاهاش بر میگشت‪ ،‬فقط به آینه‬


‫زل زد‪.‬‬

‫یونگی همونطور که جونگ کوک دوباره خودش رو وارد کرد و نالید‪،‬‬


‫تماشا میکرد‪ .‬وقتی میدید چقدر هرزه به نظر میاد پوستش داغ تر میشد‪.‬‬

‫"انگار کینک آینه هم داری‪".‬‬

‫جونگ کوک خندید‪.‬‬

‫"چی دوست نداری؟"‬

‫"زیاد نیست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2728‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی اعتراف کرد؛ همونطور که شروع ضربه های جونگ کوک رو‬
‫تماشا میکرد‪ ،‬گونه اش رو روی تخت استراحت داد‪.‬‬

‫اینکه خودش رو در حال به فاک رفتن ببینه تجربه جدیدی بود‪ .‬وقتی‬
‫جونگ کوک خودش رو توش فشار میداد و بدنش رو یکم روی تشک‬
‫تکون میداد‪ ،‬تعجب کرد‪ .‬معلوم بود که میتونست حسش کنه ولی دیدن‬
‫این اتفاق باعث تحریک شدنش میشد‪.‬‬

‫میدید که دست هاش به طناب بسته شدش چطوری تکون میخورن‪.‬‬


‫میدید که پهلوش با کبودی های جدید پر شده‪ .‬میدید که چشم هاش‬
‫همونطور که جونگ کوک توش میکوبید؛ چطور کم کم دارن‬
‫تمرکزشون رو از دست میدن و براق میشن‪ .‬میدید وقتی که جونگ‬
‫کوک ضربه رو جای درستی زد‪ ،‬چطور دهنش باز شد‪.‬‬

‫"آه‪"...‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2729‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نالید‪ .‬حس میکرد شروع به واکنش نشون دادن به جونگ کوک‬
‫کرده‪ .‬تحریک شدن یونگی خیلی طول میکشید به جز زمان هایی که‬
‫پای درد وسط بود‪ ،‬چون بخاطر شغلش استقامتش رو باال برده بود‪ .‬ولی‬
‫جونگ کوک توی کالس خیلی توجه باالیی داشت و یونگی حس‬
‫میکرد که پروانه ها دارن توی شکمش پرواز میکنن و آروم آروم به‬
‫ارگاسمش نزدیک تر میشه‪.‬‬

‫سعی کرد روش رو از آینه برگردونه تا انقدر غرق لذت نشه ولی یه‬
‫دست موهاش رو گرفت و مجبورش کرد که از توی آینه به خودش‬
‫زل بزنه‪.‬‬

‫"اوه نه‪ ،‬این کار رو نمیکنی‪".‬‬

‫جونگ کوک دستور داد‪.‬‬

‫"همینجوری بمون و نابود شدنت توسط من رو ببین‪ .‬میخوام ببینی وقتی‬


‫به اوج میرسی چقدر خوشگل میشی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2730‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خب یونگی همین کار رو کرد‪ ،‬خودش هم یه جورایی کنجکاو بود و‬


‫همونطور که جونگ کوک یه لحظه دست از به فاک دادنش برداشت‬
‫تا چیزی از توی کیفش برداره‪ ،‬از گوشه ی چشمش بهش نگاه میکرد‪.‬‬

‫جونگ کوک یه چاقوی بزرگ رو برداشت و به برقش زیر روشنایی‬


‫نور نگاه کرد‪.‬‬

‫(هشدار‪ :‬خون‪ /‬کینک چاقو)‬

‫یونگی وقتی اون رو دید به زور ناله اش رو خورد‪ .‬میدونست بدون‬


‫هیچ کمکی‪ ،‬زیر اون پسر که خودش به شدت باعث تحریک شدن‬
‫بود‪ ،‬بسته و سفت شده؛ به عالوه اینکه باید جونگ کوک رو درحال‬
‫بریدن پوستش میدید؟ معلومه که توی باسن مبارکش عروسی بود‪.‬‬

‫"گفتی هیچ چیزی خط قرمز نیست پس میخوام یه نقاشی برات بکشم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2731‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک براش زمزمه کرد‪.‬‬

‫یونگی همونطور که میدید جونگ کوک نوک تیز چاقو رو به سمت‬


‫شونه چپش میبره و آروم بهش میچسبونه‪ ،‬لبش رو گاز گرفت‪.‬‬

‫"آههه‪"...‬‬

‫یونگی وقتی چاقوی تیز توی پوستش فرو رفت و آروم کمتر از‬
‫دوسانت پایین اومد و بعد‪ ،‬جونگ کوک قوسی بهش داد‪ ،‬کم کم از‬
‫خود بی خود شد‪.‬‬

‫"آه!"‬

‫جونگ کوک گذاشت یه ثانیه یونگی نفس بگیره و بعد‪ ،‬کنار مارک‬
‫اولش‪ ،‬سه تا شکاف دیگه اضافه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2732‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نالید‪ .‬همونطور که میدید که قطره کوچیک خون از پهلوش‬


‫پایین میاد و قبل ازینکه روی تشک بیوفته خشک شد‪ ،‬چشم هاش تیره‬
‫شدن‪ .‬تمام شونه اش احساس داغی داشت و تمامش مستقیم به دیکش‬
‫منتقل میشد‪.‬‬

‫جونگ کوک چاقو رو پایین گرفت تا یونگی بتونه اون رو واضح‬


‫ببینه‪ .‬سرش پر از خون بود و جونگ کوک اون رو توی دهن یونگی‬
‫فرو برد‪.‬‬

‫"تمیزش کن هرزه‪".‬‬

‫دستور داد و یونگی نیازی به دوباره شنیدنش نداشت‪ .‬دهنش رو باز‬


‫کرد و اجازه داد جونگ کوک تمام قسمت صاف چاقو رو روی‬
‫زبونش استراحت بده‪ .‬لب هاش رو به دو طرف اون تیکه آهنی چسبوند‬
‫و گذاشت جونگ کوک اون رو عقب بکشه‪ .‬خون خودش رو روی‬
‫زبونش مزه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2733‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک انگشتش رو به زخم های جدید چسبوند؛ حس میکرد‬


‫که یونگی از درد تکونی خورد‪.‬‬

‫"بیشتر‪ ،‬لطفا‪ ،‬کاری کن درد بگیره‪".‬‬

‫یونگی التماس کرد؛ همونطور که سوزش زخم های روی شونه اش رو‬
‫حس میکرد یکم بهم ریخت‪.‬‬

‫"ا‪ ...‬اشکم رو دربیار!"‬

‫جونگ کوک پوزخندی زد و انگشتش رو بیشتر روی سمبلی که روی‬


‫پوست رنگ پریده و خوشگل یونگی حک کرده بود‪ ،‬فشار داد‪.‬‬

‫یونگی از درد نالید‪ ،‬سرش رو بلند کرد و همونطور که جونگ کوک‬


‫محکم تر فشارش میداد‪ ،‬میلرزید‪ .‬خون بیشتری از سمت پهلوش جاری‬
‫میشد و یونگی با بدبختی آرزو میکرد که بتونه تمامش رو لیس بزنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2734‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫(پایان هشدار)‬

‫جونگ کوک چاقو رو کنار گذاشت‪ ،‬میخواست به فاک دادن یونگی‬


‫رو ادامه بده‪.‬‬

‫یونگی االن داشت سنگین نفس میکشید‪ ،‬همونطور که جونگ کوک‬


‫لگنش رو میگرفت و آروم باسنش رو باال میاورد تا بهتر بتونه اون رو‬
‫به فاک بده‪ ،‬با چشم های براقش تماشاش کرد‪.‬‬

‫یونگی صبور و کنترل شدهی همیشگی داشت پشت هم زیر لمس های‬
‫جونگ کوک جون میداد‪ .‬کی فکرش رو میکرد اون مرد ریزه میزهی‬
‫ظریف مثل یه هرزه از درد خودش لذت ببره؟‬

‫جونگ کوک یهویی خرخری کرد‪ ،‬به ارگاسم خودش نزدیک شده‬
‫بود و سریع آینه رو گرفت‪ .‬یکم به پایین خمش کرد تا یونگی بتونه‬
‫کمرش رو توش ببینه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2735‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی عالمت ‪ JK‬حک شده روی کمرش رو دید و نالید؛ همونطور‬


‫که به اوجش نزدیک تر میشد می لرزید‪.‬‬

‫یهویی‪ ،‬یه دهن داغ و خیس به زخمش چسبید‪ ،‬یه زبون بیرون اومد و‬
‫خون جمع شده رو لیسید و یونگی از دردی که آروم به رگه های‬
‫تحریک کننده و تیز لذت تبدیل میشد جیغی کشید‪.‬‬

‫وقتی دوباره نگاهش به آینه افتاد و دید جونگ کوک هم نگاهش رو‬
‫بهش داده و همونطور که از آینه تو چشم های هم نگاه میکردن‪ ،‬دهنش‬
‫رو از شونه اش جدا نمیکنه‪ ،‬تمام بدنش لرزید‪.‬‬

‫دیدن چشم های تیره جونگ کوک وقتی داشت زخم یونگی رو می‪-‬‬
‫مکید کافی بودن تا لرزش به اوج رسیدن رو به مرد قد کوتاه تر بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2736‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چشم های یونگی با حس تمام امواج لذتی که توی بدنش میچرخیدن‪،‬‬


‫پشت سرش برگشت و بدن کوچیکش همونطور که جونگ کوک‬
‫هنوز داشت به فاکش میداد با شوکهای بعد ارگاسم به شدت میلرزید‪.‬‬

‫جونگ کوک دید که یونگی بدون لمس اومد و ناله های بلندش باعث‬
‫شد خودش هم به اوجش نزدیک بشه و با شدت داخل مرد کوتاه تر‬
‫اومد‪.‬‬

‫یونگی از حس خالی شدن جونگ کوک داخلش نالید و چون باسن‬


‫باال روی هوا بود‪ ،‬اون کام جایی نمیتونست بره به جز اینکه عمیق‬
‫داخلش بمونه‪.‬‬

‫جونگ کوک چند لحظه ای نفس نفس زد‪ ،‬سعی کرد نفس بگیره‪.‬‬
‫آروم بیرون کشید و اجازه داد دیواره های بیش از حد حساس شده ی‬
‫یونگی سانت به سانت دیکش رو موقع بیرون اومد حس کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2737‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نالید‪ .‬وقتی باالخره جونگ کوک کامل بیرون اومد‪ ،‬روی کوه‬
‫عرقِ روی تخت فرو اومد‪ .‬وقتی دوباره پاهاش رو دراز کرد‪ ،‬حس‬
‫میکرد که کام پسر شروع به بیرون ریختن کرده‪ .‬سعی کرد خودش‬
‫رو توی آینه ببینه ولی بخار کرده بود‪.‬‬

‫جونگ کوک از تخت پایین اومد‪ ،‬همونطور که دوباره شلوارش رو‬


‫میپوشید‪ ،‬پاهاش یکم لنگ میزدن‪ .‬اون کامال لباس هاش رو پوشیده‬
‫بود در حالیکه نامجون و یونگی هر دو کامال لخت بودن‪.‬‬

‫از سر شونه اش پسر رو تخت رو چک کرد و وقتی دید یونگی چقدر‬


‫داغون به نظر میرسه‪ ،‬پوزخندی زد‪.‬‬

‫ولی نامجون هیچوقتِ هیچوقت اینجوری به فاکش نداده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2738‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در حموم رو باز کرد و وارد محوطه پر بخار شد‪ .‬در دوش رو باز کرد‬
‫و آب رو بست‪.‬‬

‫"هنوز تمیز نشدی هرزه؟"‬

‫جونگ کوک هومی کرد و وارد شد تا کمربند رو از رو از سری دوش‬


‫باز کنه‪.‬‬

‫نامجون فقط بهش نگاه کرد‪ ،‬از موهاش آب چکید‪.‬‬

‫جونگ کوک کمربند رو کشید و نامجون چاره ای جز دنبال کردنش‬


‫به بیرون از دوش نداشت و به اتاق برگشت‪.‬‬

‫وقتی هوای تازه و خوب رو نفس کشید‪ ،‬مغزش راه افتاد و به اتاق‬
‫نگاهی انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2739‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫در کمال تعجب‪ ،‬یه آینه روی تخت بود و نامجون نمیدونست چرا‪.‬‬

‫بعد نامزد به فاک رفتش رو که پشت گگ نفس نفس میزد‪ ،‬روی‬


‫تخت دید‪.‬‬

‫چطوری جونگ کوک مین فاکینگ یونگی رو به این روز درآورده‬


‫بود؟!‬

‫یونگی هم حتما جونگ کوک رو دست کم گرفته بود‪.‬‬

‫جونگ کوک اون رو به سمت تخت کشید و روی اون هل داد‪.‬‬

‫نامجون براش مهم نبود ولی وقتی میخواست بره پیش یونگی و لمسش‬
‫کنه و نتونست چون هنوز دست هاش پشت کمرش بسته بود‪ ،‬اعصابش‬
‫خورد شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2740‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک کنار نامجون دراز کشید‪ ،‬نگاهی به یونگی انداخت و‬


‫آینه رو برداشت‪.‬‬

‫خم شد و گگ رو از دهن پسر بیرون آورد و دوباره بهش اجازه داد‬


‫حرف بزنه‪.‬‬

‫"بیبی؟"‬

‫نامجون دوباره سعی کرد دست هاش رو باز کنه تا بتونه صورت یونگی‬
‫رو بغل بگیره و نوازش کنه‪.‬‬

‫"بیبی خوبی؟"‬

‫یونگی با خوشحالی هومی کرد‪ .‬چشم هاش رو باز نکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2741‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون خون روی کناره ی بدن یونگی رو دید و چشم هاش گرد شد‪.‬‬

‫"جونگ کوک! چه غلطی کردی؟"‬

‫"دقیقا همون چیزی که یونگی میخواست‪".‬‬

‫جونگ کوک جواب داد‪ .‬رفت طناب بیشتری بیاره‪ .‬جونگ کوک‬
‫گره های مچ پاهای یونگی رو باز کرد‪ ،‬فقط بخاطر اینکه با طناب های‬
‫جدید اونهارو ببنده‪.‬‬

‫نامجون با گیجی به جونگ کوک که شروع به بستن پاهای نامجون و‬


‫یونگی بهم کرد و محکم گره زد‪ ،‬نگاه کرد‪.‬‬

‫"جونگ کوک‪ ،‬چی‪"...‬‬

‫"هیشش‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2742‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک خیلی ساده گفت و کار خودش رو میکرد‪ .‬خیلی تاثیر‬
‫گذاشت سعی داشت دوتا پسر روی تخت رو بهم ببنده‪.‬‬

‫نامجون فهمید کامال به سینه ی یونگی چسبیده و بخاطر تنگی طناب‪-‬‬


‫های دورش فقط میتونست نفس های کوتاه بکشه‪.‬‬

‫جونگ کوک یه ویبراتور برداشت و بین دیک های دو پسر گذاشت‬


‫و سه تاشون رو بهم بست‪.‬‬

‫نامجون وقتی فهمید داره چه اتفاقی میوفته سعی کرد تکون بخوره‪.‬‬

‫"جونگ کوک‪ ،‬صبر کن‪ ،‬وایسا‪ ،‬ما‪"...‬‬

‫"خفه شو وگرنه دوباره گگات میکنم‪".‬‬

‫جونگ کوک گفت‪ .‬همونطور که بستن ویبراتور بهشون رو تموم‬


‫میکرد‪ ،‬باال رو نگاه نکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2743‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بخاطر تنگی دور دیکش نالید ولی سعی کرد صداش در نیاد‪.‬‬

‫جونگ کوک صاف شد و چند لحظه ای کارش رو تحسین کرد و بعد‪،‬‬


‫دو تا ویبراتور تخم مرغی کوچیک رو برداشت‪.‬‬

‫نامجون وقتی پشت سرش اومد کاری به جز سفت شدن نمیتونست‬


‫بکنه‪ .‬حس کرد یه جفت دست باسنش رو گرفته و یه چیز گرد و‬
‫کوچیک رو عمیقا وارد سوراخش میکنه‪ .‬هیسی کشید‪ ،‬هنوز بخاطر‬
‫یکم پیش حساس بود‪.‬‬

‫جونگ کوک سیلی ای به باسنش زد و نامجون از جا پرید‪ .‬باعث شد‬


‫پسر کوچیک تر قبل از اینکه بره و همین کار رو با یونگی بکنه‪،‬‬
‫بخنده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2744‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسر بزرگ تر از حس فرو رفتن چیزی داخل‪ ،‬آروم پلکی زد تا چشم‪-‬‬


‫هاش رو باز کنه‪.‬‬

‫"‪...‬آه؟"‬

‫"یونگی!"‬

‫نامجون انقدر به عشقش چسبیده بود که نمیتونست پیشونی عرق کرده‬


‫پسر رو ببوسه‪.‬‬

‫"خوبی؟ چرا انقدر خونریزی کردی؟"‬

‫یونگی داشت تالش میکرد هوش و حواسش رو برگردونه‪.‬‬

‫"ساب؟ چرا‪ ...‬چرا خیسی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2745‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک گذاشت چند لحظه ای نفس بگیرن و بعد‪ ،‬هر سه‬
‫ویبراتور رو روشن کرد‪ .‬واکنششون دیوانه کننده بود‪ .‬نفس هر دو‬
‫پسر گرفت‪ ،‬به کمرشون قوسی دادن و از پشت طناب ها سعی کردن‬
‫جلوی تحریک شدنشون رو بگیرن ولی فهمیدن که نمیتونن‪ .‬قیافه‬
‫هاشون وقتی فهمیدن به هم دیگه گیر کردن باعث شد جونگ کوک‬
‫پوزخندی بزنه‪.‬‬

‫"اوکی‪ .‬باید یه چیزی رو پرینت بگیرم پس هر دوتون اینجا بمونین و‬


‫از زمانتون با هم لذت ببرین‪".‬‬

‫خندهی کوچیکی کرد و گوشیش رو باال برد تا عکسی ازشون بگیره‪.‬‬

‫"جئون‪ ...‬فاکینگ‪ ...‬جونگ کوک‪".‬‬

‫نامجون غرید‪ .‬خون جلوی چشمهاش رو گرفته بود‪.‬‬

‫"وقتی میگم میکشتمت پاش هستَ‪"...‬‬

‫نالید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2746‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک لبخندی زد‪،‬چند لحظهی دیگه در حال دست و پا زدن و‬


‫نالیدن تماشاشون کرد‪ ،‬واقعا دلش نمیخواست بره‪ .‬ولی خیلی برنامه‬
‫داشت‪ ،‬پس بدون میل تنهاشون گذاشت و به سمت دفتر یونگی رفت‪.‬‬

‫پشت کامپیوتر نشست و ایمیلهای یونگی رو باز کرد‪ .‬مرد از قبل‬


‫وارد ایمیلش شده بود پس جونگ کوک وارد ایمیلهای ورودیش شد‬
‫و ایمیلی که یکم پیش براش فرستاده بود رو پیدا کرد‪ ،‬ضمیمهاش رو‬
‫باز کرد و از هر کدومشون پرینت گرفت‪.‬‬

‫پرینتر یه عمر طول کشید تا کارش رو انجام بده ولی جونگ کوک‬
‫به اندازه تمام دنیا زمان داشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2747‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همونطور که منتظر کپی ها بود‪ ،‬عکس رو توی گروه چت فرستاد و‬


‫با اشتیاق منتظر واکنش بقیه به دامیننت شدن جونگ کوک برای‬
‫نامجون و یونگی لعنتی شد‪.‬‬

‫همونطور که انتظار میرفت هوسوک اولین نفر جواب داد‪.‬‬

‫هوسوک‪ :‬گکمنتالبیسش کوناشون رو بهم دوختی؟؟؟؟‬

‫هوسوک‪ :‬تو برای من مُردی جونگ کوک‪ .‬چون من رو به بزرگ‪-‬‬


‫ترین اتفاقی که توی جهان میتونست بیوفته دعوت نکردی‬

‫هوسوک‪ :‬من االن راه میوفتم میام اون خراب شده‬

‫هوسوک‪ :‬جین‬

‫هوسوک‪ :‬جین دوربینت رو بیار‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2748‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک خندید‪ ،‬گوشیش رو توی جیبش‪ ،‬کنار گوشی نامجون‬


‫گذاشت‪ .‬برگههارو وقتی پرینت شدنشون تموم شد برداشت و به سمت‬
‫در ورودی رفت‪ .‬اون رو قفل کرد تا هوسوک مثل گاو سرشو نندازه‬
‫بیاد تو‪.‬‬

‫میخواست فقط خودش‪ ،‬یونگی و نامجون باشن‪.‬‬

‫بعد ازینکه مطمئن شد تمام درها و پنجرهها قفل شدن‪ ،‬از پله ها باال‬
‫رفت و وارد اتاق شد‪.‬‬

‫نامجون و یونگی هنوز روی تخت بهم بسته شده بودن و جونگ کوک‪،‬‬
‫میتونست وقتی صدای نالههاشون رو میشنید توی شلوارش بیاد‪ .‬پیشونی‬
‫هاشون رو بهم چسبونده و چشم هاشون رو از لذت بیش از حد تحریک‬
‫شدن بسته بودن‪ .‬بین طناب ها‪ ،‬جاشون رو عوض کرده بودن و حرکت‬
‫یکیشون باعث شده بود اون یکی هم تکون بخوره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2749‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫صدای بسته شدن در نامجون رو هشیار کرد‪ ،‬با ضعف چشم هاش رو‬
‫باز کرد و وقتی دید جونگ کوک داره به سمتش میاد بهش زل زد‪.‬‬

‫"تو‪ ...‬شیطان‪ ...‬لعنتی!"‬

‫هیسی کشید‪.‬‬

‫جونگ کوک خندید‪.‬‬

‫"فکر کنم قبال یونگی رو هم همینجوری صدا زدی‪ .‬به عنوان نهایت‬
‫تعریف در نظرش میگیرم‪ .‬مرسی‪ ،‬بیبی جون‪".‬‬

‫برگههارو روی کنسول گذاشت؛ هنوز نمیخواست بذاره اون دو تا پسر‬


‫ببینن توش چیه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2750‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به سمت ته تخت رفت و با دست هاش تاج تخت رو گرفت؛ یکم به‬
‫جلو خم شد تا عرق‪ ،‬دست و پا زدن و وول خوردن هر دوشون رو‬
‫دربرابر طنابها و ویبراتور رو ببینه‪.‬‬

‫"بوس‪".‬‬

‫جونگ کوک یهویی درخواست کرد‪.‬‬

‫نامجون غرید‪.‬‬

‫"ما برای حال کردن حال بهم زن تو عشق بازی نمی‪"...‬‬

‫یونگی زاویه سرش رو باالتر برد و دهنش رو به مال نامجون چسبوند‪،‬‬


‫همونطور که ویبراتورِ تویِ سوراخِ بیش از حد حساش دوباره داشت‬
‫سفتش میکرد‪ ،‬با بدبختی اون رو بوسید‪.‬‬

‫نامجون اولش غرغر کرد ولی بعد‪ ،‬خیلی زود اون رو به نامزدش داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2751‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون برای یونگی خودش رو به هر آب و آتیشی میزد‪ ،‬چی میتونست‬


‫بگه؟‬

‫جونگ کوک همونطور که حرکاتشون و تقالهاشون کنار همدیگر‬


‫رو میدید داشت خودش رو مجبور میکرد که سفت نشه‪ .‬هر کاری‬
‫میتونستن کردن تا سفت نشن ولی همزمان هم تالش میکردن ویبراتور‬
‫به نقطهی حساسشون بخوره‪.‬‬

‫یونگی بوسه رو شکوند و سعی کرد نفس بگیره‪ .‬صورتش رو توی‬


‫سینه ی نامجون قایم کرد‪.‬‬

‫این صحنه به جونگ کوک یه ایده ی شیطانیِ فوق العاده داد‪.‬‬

‫"یونگی‪ ،‬نامجون رو با زبونت اذیت کن‪".‬‬

‫جونگ کوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2752‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"خفه خون بگیر‪ ،‬هیچوقت این کار رو نمیکنه‪ .‬ما طرف همیم‪ ،‬دربرابر‬
‫تو!"‬

‫"اگر این کار رو بکنی دوباره پله ها پایین پرتت میکنم‪".‬‬

‫جونگ کوک به یونگی گفت‪.‬‬

‫"تو چه غلطی میکنی؟!"‬

‫چشم های نامجون گرد شد‪.‬‬

‫یونگی نالید‪ ،‬سریع لرزید و نامجون چشم هاش رو پایین برد تا بهش‬
‫نگاه کنه‪ ،‬دید که چقدر اون حرف بیشتر یونگی رو تحریک کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2753‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫واقعا حس بدی دربارهاش داشت‪.‬‬

‫یونگی سرش رو باال برد تا با مژه های خیس نامجون هم تراز بشه‪.‬‬

‫"ببخشید ساب‪".‬‬

‫یونگی زمزمه کرد و بعد‪ ،‬یهویی پیرسینگ حساس نامجون رو آروم‬


‫گاز گرفت‪.‬‬

‫نامجون از جا پرید‪.‬‬

‫"آه! فاک! یونگی‪ ...‬بسه!"‬

‫جونگ کوک پوزخندی زد‪ .‬داشت میدید که نامجون دربرابر یونگی‪،‬‬


‫بانداژ و ویبراتورها مقاومت میکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2754‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چاره ای براش نمونده بود و جونگ کوک از دیدن نامجون در حال‬


‫لرزیدن و ناله کردن که باید زبون گناهکار یونگی و ویبراتور روی‬
‫نهایت قدرتش رو همونطور که به ارگاسم میرسید تحمل میکرد‪ ،‬به‬
‫وجد اومده بود‪.‬‬

‫یونگی فقط وقتی تمومش کرد که نامجون دیگه تکونی نخورد‪ .‬انقدر‬
‫به فاک رفته بود که کاری به جز نفس کشیدن نمیتونست بکنه‪.‬‬

‫یونگی چشم هاش رو باز کرد و دید که سابش چقدر از اون فاصله‬
‫خوشگله و نفس نفس زدن های آرومش که از میان لبهاش فرار‬
‫میکرد چقدر نازه‪.‬‬

‫اشکهایی که از شدت ارگاسم از چشم های پسر آلفا فرار کرده بودن‬
‫رو با بوسههاش پاک کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2755‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فاک‪ ،‬ساب خوشگلم‪".‬‬

‫یونگی نالید‪ ،‬همونطور که به نامجون نگاه میکرد میتونست حس کنه‬


‫ارگاسم خودش هم نزدیکه‪.‬‬

‫جونگ کوک همونطور که یونگی هم اومد تماشا میکرد و این صحنه‬


‫انقدر هات بود که باعث شد دیکش رو از روی جیناش بگیره‪.‬‬

‫انقدر مهربون بود که تمام ویبراتورهارو خاموش کنه و همونطور که‬


‫برای برنامه بعدیش آماده میشد‪ ،‬بهشون مهلت نفس گرفتن بده‪.‬‬

‫کمربند دور گردن نامجون رو باز گرد ولی قالده یونگی و نگه داشت‪.‬‬
‫طنابهایی که اونهارو به هم وصل کرده بود‪ ،‬باز کرد ولی دست‬
‫هاشون رو‪ ،‬بسته پشتشون نگه داشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2756‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون همونطور که جونگ کوک بازشون میکرد‪ ،‬واکنشی نشون‬


‫نداد؛ انقدر توی خال رفته بود که تا یه مدت چیزی نمیفهمید‪.‬‬

‫این باعث میشد جونگ کوک به خودش افتخار کنه‪.‬‬

‫یونگی همونطور که جونگ کوک کارش رو میکرد‪ ،‬با لبخند بهش‬


‫نگاه کرد‪.‬‬

‫"واقعا خیلی برنامه ریختی‪ ،‬ها؟"‬

‫"بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنی‪".‬‬

‫جونگ کوک جواب داد‪ ،‬ویبراتور و دسته طناب رو برداشت‪ .‬از اتاق‬
‫بیرون رفت و یه صندلی از آشپزخونه برداشت و تا حیات خلوت کشید‪.‬‬

‫صندلی رو وسط گذاشت‪ ،‬از بادی که موهاش رو بهم میریخت لذت‬


‫میرد و طناب و اسباب بازی رو پایین‪ ،‬کنار صندلی انداخت‪ .‬دوباره‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2757‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫داخل رفت‪ ،‬دوربین و سه پایه رو از کمد یونگی و همچنین برگه هایی‬


‫که پرینت گرفته بود رو از دفتر یونگی برداشت‪.‬‬

‫یونگی رفتنش رو دید‪ .‬روی تخت نشست‪ .‬تکونی به باسن مبارکش‬


‫داد تا به نامجون نزدیکتر بشه‪ ،‬با دستهاش که هنوز بسته بود پایین‬
‫خم شد و بوسه ای روی پوست خیس پسر گذاشت‪.‬‬

‫"ممنون بابت میز ساب‪".‬‬

‫اووو ای کشید‪ ،‬با اینکه نمیدونست نامجون میتونه بشنوه یا نه‪.‬‬

‫نامجون آروم نالهای کرد‪ ،‬چشم هاش رو محکم بسته بود و یونگی‬
‫مونده بود قبل ازینکه بیاد خونه‪ ،‬جونگ کوک باهاش چیکار کرده‬
‫بود‪.‬‬

‫جونگ کوک به اتاق برگشت و یونگی سرش رو باال برد تا بهش نگاه‬
‫کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2758‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسر به سمت نامجون کنار تخت رفت و یونگی ازینکه دید بانی چقدر‬
‫راحت پسر آلفا رو بلند کرد‪ ،‬جا خورد‪.‬‬

‫"کجا میری؟"‬

‫یونگی پشت سرش گفت‪ ،‬مچهاش رو از پشت گرهها تکون داد‪.‬‬

‫"باهاش مهربون باش‪ ،‬اون یه بیبیه! کله شق بازی و الت بازی درمیاره‬
‫ولی فقط یه بیبی کوچولوی نرمه!"‬

‫جونگ کوک فقط خندید‪.‬‬

‫نامجون رو از پلهها پایین و به سمت حیات خلوت برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2759‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون نالید؛ وقتی حس کرد باد به صورتش میخوره کم کم به خودش‬


‫اومد و هوای خنک بیرون روی بدن هنوز خیسش باعث شد بلرزه‪.‬‬

‫چند باری پلک زد و از اینکه خودش رو دیگه روی تخت با یونگی‬


‫ندید بلکه روی یه صندلی که جونگ کوک داشت اون رو بهش‬
‫میبست دید‪ ،‬تعجب کرد‪.‬‬

‫"وات د‪...‬؟"‬

‫آروم گفت و سعی کرد پاهاش رو ببنده ولی وقتی جونگ کوک‬
‫مچشون رو به به گوشهی صندلی بست‪ ،‬نتونست‪.‬‬

‫"اوه خوبه‪ ،‬اینجایی‪".‬‬

‫جونگ کوک بلند شد‪.‬‬

‫"چقدر به موقع‪".‬‬

‫"چه غلطی داری میکنی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2760‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون سعی کرد بلند شه‪ ،‬سعی کرد خودش رو نجات بده‪.‬‬

‫"ما توی جای عمومیایم!"‬

‫"حیات پشتی یونگی‪".‬‬

‫جونگ کوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"دقیقا وسط وال استریت نیستیم ولی خب‪ ،‬آره‪ ،‬بیرونیم‪".‬‬

‫"هر برنامهای که داری تمومش کن!"‬

‫نامجون هیسی کشید‪.‬‬

‫"ما هیچ کدوم ازین کارهارو نمیتونیم بیرون انجام بدیم‪ .‬هر کسی‬
‫میتونه بیاد بیرون و ببینه!"‬

‫جونگ کوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫"نکتهاش همینه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2761‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بهش زل زد‪.‬‬

‫"جونگ کوک‪ ...‬نه! ما جدا نمیتونیم! پشت اون درختها یه فروشگاه‬


‫لعنتیه! پس کلی آدم میتونن از پونصد متری مارو ببینن!"‬

‫"میدونم‪ ،‬فکر اینکه یکیشون از بین درختها چشمش بخوره و ببینه‬


‫چطور مثل یه هرزه نمایشی که هستی خودت رو به نمایش گذاشتی‬
‫خیلی وسوسه انگیزه‪ .‬مگه نه؟"‬

‫جونگ کوک هومی کرد‪ ،‬پشت سر پسر بسته شده ایستاد و دست‬
‫هاش رو روی شونههای نامجون گذاشت و آروم اونهارو مالید‪.‬‬

‫نامجون سرش رو محکم به چپ و راست تکون داد‪ ،‬سعی کرد از روی‬


‫صندلی پایین بیاد‪.‬‬

‫"بسه! نه! نمیخوام این کار رو بکنم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2762‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پس کلمهی جادویی رو بگو تا ولت کنم‪".‬‬

‫جونگ کوک بهش یادآوری کرد‪ .‬به سمت دوربین رفت‪ ،‬روشنش‬
‫کرد و رو به روی پسر گرفت‪.‬‬

‫نامجون سرخ شد و صورتش رو از دوربین برگردوند‪.‬‬

‫"ازونجایی که آخرین فیلمت روی این دوربین خوب پیش نرفت‪ ،‬فکر‬
‫کنم بتونم به تو و یونگی کمک کنم بتونین یه جدیدش رو بگیرین‪".‬‬

‫جونگ کوک گفت‪.‬‬

‫"این رو کادوی عروسیم در نظر بگیرید بچهها‪".‬‬

‫نامجون سرش رو پایین انداخت‪.‬‬

‫"جونگ کوک این اشتباهه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2763‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"واقعا خیلی اشتباهه؟"‬

‫جونگ کوک به سمتش رفت و صورت نامجون رو بین دستهاش‬


‫گرفت‪ .‬سرش رو کج باال برد تا بتونن توی چشمهای هم نگاه کنن‪.‬‬

‫"ترسناک‪ ،‬کثیف و هرزگیه؟"‬

‫"آره‪".‬‬

‫نامجون همونطور که بهش زل زده بود پای حرفش موند‪.‬‬

‫جونگ کوک نیشخندی زد‪ ،‬چنگش رو محکم تر کرد‪.‬‬

‫"پس چرا سفت شدی؟"‬

‫برای یه لحظهی طوالنی و سنگین سکوت حاکم شد‪.‬‬

‫بعد نامجون زیر لب نالید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2764‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک وقتی ولش کرد‪ ،‬خندید‪.‬‬

‫ویبراتور رو برداشت و روشنش کرد‪ .‬عاشق از جا پریدن نامجون با‬


‫صداش بود‪.‬‬

‫"این دو تا قسمت داره‪".‬‬

‫درحال رفتن به جلوی پسری که داشت دست و پا میزد‪ ،‬توضیح داد‪.‬‬

‫"این قسمت اولشه‪".‬‬

‫به ویبراتوری که تازه خاموشش کرده بود سری تکون داد و بعد‪ ،‬با‬
‫طناب بیشتری اون رو به دیک پسر بسته شده‪ ،‬بست‪.‬‬

‫نامجون همونطور که جونگ کوک یکم کاغذ برداشت و یکیشون رو‬


‫جلوش گرفت‪ ،‬تماشاش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2765‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫برگه ها پر از مسئلههای پیچیدهی ریاضی بودن‪.‬‬

‫"همه اینهارو درست جواب بده تا بذارم بری‪".‬‬

‫جونگ کوک گفت‪ .‬برگههارو به نرده های حیات چسبوند تا اونهارو‬


‫باد نبره‪.‬‬

‫"چی‪ ،‬ماشین حساب ندارم؟"‬

‫نامجون خشک پرسید‪.‬‬

‫"نوچ‪ .‬فقط مغز خوشگلت‪ ،‬بیبی جونی‪".‬‬

‫جونگ کوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫"ازونجایی که نمیتونی جواب رو بنویسی‪ ،‬باید اونهارو تا وقتی برگردم‬


‫توی ذهنت نگه داری‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2766‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"کجا میری؟"‬

‫نامجون همونطور که جونگ کوک داخل میرفت‪ ،‬از سر شونه اش ازش‬


‫پرسید‪.‬‬

‫"من؟ اوه‪ ،‬من با یونگی برنامه دارم‪ .‬نگران نباش‪ ،‬شاید تمام شب تورو‬
‫یادم نره‪".‬‬

‫جونگ کوک همونطور که در رو میبست‪ ،‬خندید‪.‬‬

‫نامجون به برگه نگاه کرد و سعی کرد رو اولین مسئله تمرکز کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2767‬‬


Virgin Classroom Season 1

.‫خرخری کرد‬

"!‫ جونگ کوک‬...‫ فاکینگ‬...‫"جئون‬

.‫دادی زد‬

.‫و بعد ویبراتور روشن شد‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 2768


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی جونگ کوک رفته بود‪ ،‬یونگی تالش میکرد تا دستهاش رو‬
‫باز کنه ولی پسر برگشت و یونگی هنوز کاری از پیش نبرده بود‪.‬‬

‫جونگ کوک وقتی تالش یونگی رو دید‪ ،‬خندهاش گرفت‪.‬‬

‫"پسر شیرین‪ ،‬اگر انقدر دلت میخواد طنابها باز بشن‪ ،‬فقط میتونی‬
‫بخوای‪".‬‬

‫جونگ کوک همونطور که به سمتش میرفت‪ ،‬گفت‪ .‬یونگی رو به‬


‫سمت شکمش هل داد تا بتونه بازش کنه‪.‬‬

‫یونگی نشست و محکم مچهای قرمزش رو مالید و باعث شد بیشتر درد‬


‫بگیرن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2769‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"پرتم میکنی؟"‬

‫خواهش کرد‪ ،‬برای جونگ کوک لب در آورد‪.‬‬

‫جونگ کوک لبخندی زد‪.‬‬

‫"به زودی‪ ،‬بیبی‪ .‬میخوام قبلش یه کار دیگه بکنم‪".‬‬

‫یونگی دید که به سمت کمد برگشت‪ ،‬نمیدونست این بار قراره چیکار‬
‫کنه‪.‬‬

‫جونگ کوک چندتا لباس بیرون آورد و بیرون اومد تا اونهارو برای‬
‫یونگی نشون بده‪.‬‬

‫"بیا لباس بازی کنیم‪ ،‬هوم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2770‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نیشخندی زد‪.‬‬

‫"میخوای یونجی بیاد بیرون؟"‬

‫جونگ کوک سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"نه‪ ،‬میخوام خودت بمونی و اونهارو بپوشی‪ .‬تو‪ .‬یونگی‪ .‬با لباس‬
‫دخترونه و آرایش‪".‬‬

‫یونگی به لباسها نگاهی کرد‪.‬‬

‫"واقعا دوستش داری نه؟"‬

‫"فقط وقتی تویی‪".‬‬

‫جونگ کوک صادقانه جواب داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2771‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی سوتین سفید و بند توری ستش رو برداشت‪ ،‬پارچش رو چک‬


‫کرد‪ .‬نگاهش رو پایین برد و به لباس صورتیِ پفیِ کوتاه داد‪ .‬اون مثل‬
‫یه لباس شب کوچیک توپی با جورابهای صورتی ستش بود که‬
‫توری هاش برق میزد‪.‬‬

‫این رو سالها پیش برای یونجی خریده بود‪ ،‬وقتی فرض کرده بود‪،‬‬
‫یعنی خود یونجی فرض کرده بود که دختر معمولیه‪.‬‬

‫یونجی حتی نمیخواست اون رو تن بزنه و حساب یونگی رو با خریدن‬


‫لباسهای مشکی خالی کرد‪.‬‬

‫یونگی کامال این لباس رو فراموش کرده بود‪ ،‬تا االن‪.‬‬

‫"زود باش‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2772‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک دستش رو گرفت و به سمت پای خودش آورد‪ .‬لباس‬


‫زیر رو برداشت و پایین نگهش داشت و باهاش به پاهای نرم و لخت‬
‫یونگی ضربه زد و بهش فهموند که بلندش کنه‪.‬‬

‫یونگی همین کار رو کرد‪ ،‬همونطور که پسر جوون تر صورتش رو‬


‫به لباس زیر یونگی چسبونده بود و دماغش رو به جلوی یونگی میمالید‪،‬‬
‫دستهاش رو روی شونه های جونگ کوک گذاشت‪.‬‬

‫"جدا به حد فاک میدرخشی‪".‬‬

‫جلوی بدن پوشیده شدهی پسر زیر لب گفت‪.‬‬

‫"بین دختر یا پسر تو خوشگل ترین مخلوقی هستی که دیدم‪".‬‬

‫یونگی با تعریفش سرخ شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2773‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک بی میل‪ ،‬بیخیال باسن پسر شد‪ .‬بلند شد تا سوتین رو از‬
‫روی تخت برداره‪.‬‬

‫دست های یونگی رو جلوش نگه داشت‪ ،‬سوتین رو ازش دستهاش‬


‫باال کشید تا به سینه اش برسه‪ .‬قالبهاش رو پشت کمر یونگی بست‪.‬‬

‫یونگی به خودش نگاه کرد‪ .‬اون سینه نداشت ولی اون سوتین سایز ‪B‬‬
‫متوسط بود‪.‬‬

‫جونگ کوک جورابهای صورتی رو برداشت و دوباره پایین گرفت‬


‫تا کمک کنه یونگی به سمتشون بیاد و تو پاهای کرمی رنگش بره‪.‬‬

‫"خیلی خوشگله‪".‬‬

‫جونگ کوک زمزمه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2774‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چه دختر شیرینی‪ .‬نامجون به شدت خوش شانسه‪ .‬دست ها باال‬


‫شیرینم‪".‬‬

‫یونگی همونطور که جونگ کوک لباس رو از سرش رد میکرد‪ ،‬دست‬


‫هاش رو باال برد‪ .‬قسمت دامنش رو باالی رونش تنظیم کرد‪ ،‬جایی که‬
‫لبهی جورابها بود‪.‬‬

‫یونگی دست هاش رو وارد دو تا سوراخ کرد و یکم لباس رو پایین‬


‫کشید‪ .‬یه بند بزرگ سفید دور کمر لباس بود و جونگ کوک اون رو‬
‫پشت سرش بست‪.‬‬

‫جونگ کوک عقب رفت و با دقت بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"فاک‪ ،‬واقعا بی نقصی‪ .‬بدون آرایش هم خیلی رویاییای‪ .‬ازش‬


‫میگذریم‪ .‬بهش نیازی نداری‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2775‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی خودش رو توی لباس دخترونه چک کرد‪ ،‬دید که جونگ‬


‫کوک داره از چی حرف میزنه‪ .‬اون واقعا بدن زنونهای داشت‪ .‬و این‬
‫که جونگ کوک چقدر برای یونگی توی این لباس داشت جون میداد‬
‫هم از دیدش مخفی نموند و پوزخندی زد‪.‬‬

‫"قراره به حد مرگ توش به فاکت بدم‪".‬‬

‫جونگ کوک زیر لب گفت‪ ،‬بیشتر برای خودش تا یونگی‪.‬‬

‫یونگی بلند شد و دست هاش رو باال گرفت‪.‬‬

‫"اول پرتم کن‪".‬‬

‫درخواست کرد‪.‬‬

‫و چطور لعنتیای جونگ کوک میتونست نه بگه؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2776‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پسر رو بلند کرد و تا باالی پله ها برد‪ ،‬داشت سبک سنگین میکرد که‬
‫از اون نقطه پرت کردن یونگی روی میز چوبی چقدر درد میتونه داشته‬
‫باشه‪.‬‬

‫یونگی به جونگ کوک چسبیده بود‪ ،‬منتظر بود تا پسر اون رو دوباره‬
‫از پلهها پایین پرت کنه‪ .‬امیدوار بود که اون یکی شونهاش هم در بره‪.‬‬
‫یه قوزک پای رگ به رگ شده هم خوب بود‪ .‬امیدوار بود روی شونهی‬
‫زخمش فرو بیاد‪.‬‬

‫بخاطر تمام اون احتماالت لرزید‪ ،‬و جونگ کوک تصمیمش رو‬
‫گرفت‪.‬‬

‫صورتش رو به سمت پنجره کرد و نیشخندی زد‪.‬‬

‫"قشنگم‪"،‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2777‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک میخواست یونگی رو روی زمین بذاره ولی پسر لب در‬
‫آورد و بیشتر بهش آویزون شد‪ .‬نمیخواست از جونگ کوکی که خم‬
‫شده بود پایین بیاد‪.‬‬

‫"عزیزم بهم اعتماد کن‪ .‬یه فکری دارم‪ .‬ازش خوشت میاد‪".‬‬

‫یونگی باالخره گذاشت جونگ کوک اون رو روی پاهاش بذاره‪ ،‬زیر‬
‫لب میگفت که بهتره این فکر بکری باشه‪ .‬جونگ کوک دست ظریف‬
‫پسر رو گرفت و پایین پلهها برد‪.‬‬

‫"خب چرا از روشون پرتم نکردی؟"‬

‫یونگی غر زد‪ .‬به زمین پا میکوبید‪.‬‬

‫"صبور باش شیرینم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2778‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک لبخندی زد‪ .‬موهای یونگی رو از صورتش کنار زد‪ .‬هر‬
‫دو دست یونگی رو گرفت‪.‬‬

‫"میخوام توی هوا بچرخونمت و ولت کنم‪ .‬یا به دیوار میخوری یا راه‬
‫‪337‬‬
‫پله و یا پنجره‪ ،‬همشونم که میدونم دوست داری‪ .‬آمادهای؟"‬

‫یونگی برای یه ثانیه بهش زل زد و بعد‪ ،‬با اشتیاق سر تکون داد‪.‬‬

‫جونگ کوک محکم مچ دستهای یونگی رو گرفت و بعد‪ ،‬یکم عقب‬


‫رفت و شروع به چرخوندنش توی یه دایرهی کوچیک کرد‪.‬‬

‫یونگی وقتی حس کرد پاهاش از فرش بلند شدن‪ ،‬نخودی خندید و بعد‪،‬‬
‫داشت توی هوا میچرخید‪.‬‬

‫‪337‬‬
‫جئون فاکینگ جونگ کوک! چی گفتی؟!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2779‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک قبل از اینکه ولش کنه به اندازه کافی شتابش رو باال‬
‫برد‪.‬‬

‫یونگی دور اتاق پرواز کرد و انقدر محکم به پنجره خورد که شیشه‪-‬‬
‫هاش لرزید‪.‬‬

‫یونگی همونطور که نفسش رفته بود‪ ،‬می نالید‪ .‬سرش انقدر محکم به‬
‫شیشه خورده بود که مونده بود چرا شیشه خورد نشد‪ .‬ستاره ها توی‬
‫چشمهاش منفجر شدن و نفس گرفتن براش سخت بود‪.‬‬

‫خودش رو کنار دیوار مچاله کرد‪ ،‬دیدش تیره و تار بود‪ .‬صداها کم‬
‫کم قطع شدن‪.‬‬

‫جونگ کوک فکر کرد حرکتی رو بیرون از پنجره دید و پردههارو‬


‫کشید تا فضا براشون خصوصی بمونه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2780‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جلوی یونگی نیمه نشسته شد‪.‬‬

‫"شیرینم‪ ،‬حالت خوبه؟"‬

‫جونگ کوک پرسید‪ ،‬آروم صورت یونگی رو چرخوند‪ ،‬دنبال زخم‬


‫میگشت‪.‬‬

‫"حالت چطوره؟ خوبی؟"‬

‫یونگی آروم سرش رو بلند کرد‪ ،‬قبل از اینکه بتونه جونگ کوک رو‬
‫واضح ببینه‪ ،‬چند باری پلک زد‪.‬‬

‫"نه‪".‬‬

‫پوزخندی زد‪ ،‬به طرز دیوانه واری خوشحال بود‪.‬‬

‫"فوق العادست!"‬

‫جونگ کوک خندهی کوتاهی کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2781‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خیلی خب‪ ،‬هرزهی درد‪ .‬به اندازه کافی بهت خوش گذشته‪ .‬حاال من‬
‫باید یکم خوش بگذرونم‪".‬‬

‫پسر کوچولو رو بلند کرد و به سمت مبل برد‪ .‬اجازه داد چند لحظهای‬
‫استراحت کنه و به سمت آشپزخونه رفت تا براش آب بیاره‪.‬‬

‫"بخور شیرینم‪".‬‬

‫تشویقش کرد‪ ،‬دستاش رو توی موهای یونگی چرخوند‪ .‬خوشبختانه‬


‫هیچ زخم یا خونی رو حس نکرد‪.‬‬

‫یونگی اومد لیوان رو بگیره‪ ،‬چند باری نتونست و بعد باالخره توسنت‬
‫اون رو بگیره‪.‬‬

‫"زود برمیگردم‪".‬‬

‫جونگ کوک قول داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2782‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"میتونی وقتی رفتم این رو برام بخوری؟"‬

‫یونگی سری تکون داد‪ ،‬لیوان رو به سمت لبهاش باال برد و یکم‬
‫هورت کشید‪.‬‬

‫جونگ کوک خندهی کوتاهی بهش کرد و بعد‪ ،‬به سمت حیات رفت‬
‫و در رو باز کرد‪.‬‬

‫همونطور که به سمت پسر بی تمرکز و عرق کردهی روی صندلی‬


‫مرفت‪ ،‬باد خنکی توی موهاش پیچید‪.‬‬

‫"هنوز تموم نکردی؟"‬

‫هومی کرد‪ ،‬پایین رفت و چند تار موی عرقی رو از چشمهای نامجون‬
‫کنار زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2783‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ا‪ ...‬اولی میشه دوهزار و ششصد و هشتاد و چهار‪".‬‬

‫زیر لب گفت‪ ،‬همونطور که سعی میکرد موج درد و لذت که پشت‬


‫هم با ویبراتوری که توش بود توی بدنش میچرخید رو پس بزنه‪،‬‬
‫میلرزید‪.‬‬

‫"و نصفی‪".‬‬

‫"درسته نابغه کوچولو‪".‬‬

‫جونگ کوک لبخندی زد‪.‬‬

‫"و دومی؟"‬

‫"شصت ممیز هشت‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪ ،‬چشمهای گیجش برگهی جلوش رو چسبیده‬


‫بودن‪ .‬جونگ کوک دید که پسر چطور با طنابها بسته شده و دیک‬
‫خودش تکونی خورد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2784‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"و سومی؟"‬

‫جونگ کوک توی گوش پسر زمزمه کرد‪ .‬با زبونش گوشش رو لمس‬
‫کرد‪.‬‬

‫نامجون بخاطر حواسپرتی‪ ،‬نالید‪.‬‬

‫"ایکس به روی سه به عالوهی وای به روی هفت‪".‬‬

‫جونگ کوک با پوزخند عقب کشید‪.‬‬

‫"وااو‪ ،‬فکر نمیکردم بتونی انجامش بدی بیبی‪ .‬تبریک میگم‪".‬‬

‫"فقط همین؟"‬

‫نامجون هوفی کرد‪ ،‬هنوز داشت تالش میکرد تا باز بشه‪.‬‬

‫"میتونستم تمام شب اینجا تنهات بذارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2785‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫ولی فقط گذاشت نامجون چند لحظهی دیگهای عذاب بکشه و بعد‪ ،‬از‬
‫روی بخشندگی بازش کرد‪.‬‬

‫نامجون وقتی اون اسباب بازی شکنجه دهنده از دیک بدبختش جدا شد‪،‬‬
‫نالید و سرش رو پایین انداخت‪ .‬سعی کرد نفس بگیره و عقلش رو سر‬
‫جاش برگردونه‪ .‬هیچوقت این رو به جونگ کوک اعتراف نمیکرد‬
‫ولی تقریبا داشت حل اون مسائل رو از دست میداد‪ .‬مغزش از سکس‬
‫پر بود‪.‬‬

‫جونگ کوک سرپاش کرد‪ ،‬اون رو داخل برد و در رو پشت سرشون‬


‫بست‪ .‬نامجون رو روی زمینِ پذیرایی گذاشت‪.‬‬

‫نامجون به سختی میتونست حس کنه که روی فرش نشسته‪ ،‬انقدر خسته‬


‫و بیش از حد تحریک شده بود که نمیتونست چیز دیگهای حس کنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2786‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫چشمهای خستهاش رو باز کرد و جونگ کوک رو درحال رفتن به‬


‫سمت یونگی روی مبل دید‪.‬‬

‫در کمال تعجبش‪ ،‬نامزدش مثل خوشگترین و بامزهترین دختر‬


‫کوچولویی که به عمرش دیده بود‪ ،‬لباس پوشیده بود‪.‬‬

‫"از چیزی که میبینی خوشت میاد؟"‬

‫جونگ کوک به قیافهی نامجون پوزخندی زد‪.‬‬

‫"وقتی دارم زنت رو به فاک میدم خوب نگاه کن‪".‬‬

‫یونگی همونطور که جونگ کوک اون رو روی دست ها و زانوهاش‬


‫روی مبل برگردوند و پشت سرش روی زانو ایستاد‪ ،‬واکنشی نشون‬
‫نداد‪ .‬چند باری پلک زد‪ ،‬سرش از اثر خوردن به پنجره گیج میرفت‪.‬‬
‫تمام بدنش گرفته بود و اون عاشقش بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2787‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک از روی لباس و لباس زیر‪ ،‬باسن پسر رو گرفت و از‬
‫حس اون گوشت نرم خرخر کرد‪.‬‬

‫یونگی گونهاش رو تا دستهی مبل پایین آورد‪ ،‬همونطور که حس‬


‫میکرد جونگ کوک داره باسنش رو میماله‪ ،‬پشت چشمهاش ستاره ها‬
‫رو میدید‪ .‬نامجون رو روی زمین دید و لبخند گیجی بهش زد‪.‬‬

‫"بیبی ساب!"‬

‫اووو ای کرد‪.‬‬

‫نامجون میخواست بپره و با یه مشت جونگ کوک رو از روی یونگی‬


‫کنار بزنه ولی حتی نمیتونست چشمهاش رو از روی زمین باال بیاره‪.‬‬

‫"حرومزاده‪".‬‬

‫زیر لب گفت‪ .‬انگشتهاش رو روی فرش مشت کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2788‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک خندید‪.‬‬

‫"تو فقط حسودیت میشه‪".‬‬

‫لبهی لباس صورتی رو باال داد و پوست سفید پشت لباس زیر رو بیرون‬
‫انداخت‪.‬‬

‫انگشتهاش رو دور بند لباس زیرش انداخت‪ ،‬خیلی آروم اون رو پایین‬
‫کشید و از نمایش دادنش لذت برد‪.‬‬

‫میتونست صدای غریدن نامجون رو بشنوه و خندید‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬اینجوری هم نیست که بتونی به فاکش بدی!"‬

‫خندید‪.‬‬

‫"حتی نمیتونی بلند شی! یونگی لیاقت یه دیک واقعی توی کونش رو‬
‫داره‪ ،‬اینطوری فکر نمیکنی؟ تو فقط یه سابی پس بشین سر جات و‬
‫ببین چطوری یه دام واقعی به نامزدت لذت میده بیبی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2789‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫لباس زیر رو تا رونهای یونگی پایین داد‪ ،‬گذاشت جورابهاش هم‬


‫همچنان پاش باشه‪ .‬یکم بیشتر لباس رو باال داد تا دور کمر پسر جمع‬
‫بشه‪.‬‬

‫"خیلی خوشگله‪".‬‬

‫برای خودش زمزمه کرد‪ .‬باسن یونگی رو تحسین میکرد‪.‬‬

‫به صورت یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫"چه حسی داری دختر خوشگلم؟"‬

‫"داغونم کن‪".‬‬

‫یونگی نالید‪ ،‬ناخنهاش رو توی چرم مبل فرو کرد‪.‬‬

‫"کاری کن جیغ بزنم‪ ،‬کاری کن خون ریزی کنم‪ ،‬لطفا!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2790‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یا خدا‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫دیدن یونگی که اونجوری تیپ زده‪ ،‬به زور میفهمه اطرافش چه خبره‬
‫و هنوز برای انجام همچین کار خشنی باهاش التماس میکنه باعث میشد‬
‫آتیش درونش رو روشن بشه که واقعا آرزو میکرد دیگه امروز روشن‬
‫نشه‪.‬‬

‫جونگ کوک گونهی یونگی رو بوسید‪.‬‬

‫"هر چی تو بخوای بیبی گرل‪".‬‬

‫پشتش نشست و دیکش رو گرفت و با یه دست اون رو به سمت‬


‫سوراخ یونگی هدایت کرد‪ .‬اون یکی دستش روی کمر پسر استراحت‬
‫میکرد و باعث میشد هردوشون روی مبل لیز تعادل داشته باشن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2791‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جرات نداری که‪"...‬‬

‫وقتی جونگ کوک کامال خودش رو توی سوراخ یونگی جا داد‪،‬‬


‫صدای نکرهی نامجون هم قطع شد‪.‬‬

‫پسر خوشگل سرش رو عقب پرت کرد‪ ،‬چشم هاش از درد و لذت‬
‫یهویی پر شدن بهم فشرده شد‪ .‬صدایی بین ناله و جیغ ازش دراومد و‬
‫دهن کوچیکش به حالت ‪ o‬باز شد‪.‬‬

‫"محکم تر لطفا‪".‬‬

‫یونگی با ناله گفت‪ ،‬چشمهاش در تالش تمرکزی بودن که اون رو به‬


‫واقعیت برگردونه‪.‬‬

‫"نامزدت یه هرزهی واقعیِ درده‪ ،‬اگر نمیتونی از پسش بربیای همین‬


‫االن بگو‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2792‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک برای نامجون که با شوک بهشون زل زده بود‪ ،‬توضیح‬


‫داد‪.‬‬

‫"یونگی‪ ،‬تو خوبی؟"‬

‫نامجون ازش پرسید‪.‬‬

‫"لطفا سریعتر‪".‬‬

‫یونگی به جونگ کوک التماس کد‪.‬‬

‫جونگ کوک خندید‪.‬‬

‫"حتما تندش میکنم شیرینم‪".‬‬

‫نامجون همونطور که جونگ کوک یونگی رو به فاک میداد و دست‬


‫هاش روی لگن کوچیکش بود‪ ،‬در کمال ناباوری بهشون نگاه میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2793‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی نالید و نفسش رفت‪ .‬همونطور که جونگ کوک بدنش رو‬


‫تکون میداد‪ ،‬سرش رو توی مبل فرو برد‪ .‬لباس دخترونهی باال تنهاش‬
‫برای داغ و اذیت شدن دوبارهی نامجون کافی بود‪.‬‬

‫جونگ کوک تمام توانش رو برای کوبیدن توی یونگی وسط گذاشته‬
‫بود و هر بار هم پرستاتش رو هدف میگرفت‪ .‬اصال سرعت رو بیشتر‬
‫نگرد و از قصد‪ ،‬دیک یونگی و نادیده گرفت‪ .‬میخواست پسر فقط‬
‫بخاطر باسنش بیاد‪.‬‬

‫نامجون با بدبختی درست نشست‪ ،‬همونطور که به صحنهی روی مبل‬


‫خیره شده بود به تلوزیون تکیه داد‪.‬‬

‫یونگی پشت هم ناله میکرد و همزمان با ضربههای نابود کننده جونگ‬


‫کوک بین صداش وقفه میوفتاد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2794‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک‪ ...‬همونطور که لگنش رو جوری تنظیم کرده بود که‬


‫بیشتر درد و لذت روی زمین رو با ضربههاش به یونگی بده‪ ،‬صورتش‬
‫بیشترین حالت تمرکزش رو نشون میداد‪.‬‬

‫یهویی نامجون متوجه شد که دامیننتترین فرد توی اتاق اون نیست‪.‬‬

‫وقتی یونگی هم بود‪ ،‬اون هیچوقت دام نبود و اون با این حقیقت بزرگ‬
‫شده بود‪ .‬با دوست داشتن شماره دوم بودن بزرگ شده بود‪.‬‬

‫ولی بعد جونگ کوک از ناکجا آباد پیداش شده بود و همه رو یه پله‬
‫پایینتر انداخته بود‪ .‬یهویی نامجون فقط سومین دامیننتترین بود و‬
‫نمیدونست چطور با این حقیقت کنار بیاد‪.‬‬

‫اون توی این اتاق از آخر‪ ،‬اول بود‪.‬‬

‫متوجه شدن ای موضوع باعث شد خرخری بکنه و سرش رو به تلوزیون‬


‫استراحت بده‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2795‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک نگاهی بهش ننداخت‪.‬‬

‫"خفه شو ساب‪".‬‬

‫نامجون نمیتونست باور کنه که داشت جونگ کوک خجالتی و بزدلی‬


‫که حتی هفته خشک اول کالس‪ ،‬نمیتونست با کسی ارتباط چشمی‬
‫برقرار کنه رو‪ ،‬در حال به فاک داد دامیننتترین فرد تمام دنیا‪ ،‬مین‬
‫یونگی‪ ،‬که یه لباس صورتی و شورت سفید هم تنش بود تماشا میکرد‪.‬‬

‫و بعد‪ ،‬چیزی که به عقل جن هم نمیرسید اتفاق افتاد‪.‬‬

‫یونگی با گریهی شدید اومد‪ ،‬کامش به لباس زیرش گند زد‪ .‬روی مبل‬
‫ولو شد و چشم هاش توی سرش برگشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2796‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک بیرون کشید‪ .‬سنگین نفس میکشید‪ .‬خم شد و دوتا‬


‫انگشتش رو روی گردن عرقی پسر چسبوند‪.‬‬

‫"کشتیش؟"‬

‫نامجون نفسش رفت‪ ،‬دست و پا زد تا بلند شه‪.‬‬

‫"توی منگی به فاکش دادم‪".‬‬

‫جونگ کوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫نامجون یخ زد‪ ،‬با چشمهای گرد شده به بدن بی حرکت یونگی زل زد‪.‬‬

‫"چطوری‪"...‬‬

‫جونگ کوک به سمتش رفت و ضربان قلب نامجون باال رفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2797‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جلوی پسر بزرگ تر خم شد‪ ،‬یه مشت پر از موهاش رو گرفت و‬


‫سرش رو عقب هل داد‪ .‬نگاه محکم و خونسرد جونگ کوک با چشم‪-‬‬
‫های وحشت زده و شوکه نامجون رو به رو شد‪.‬‬

‫"میخوای بفهمی چطوری این کار رو کردم بیبی جون؟"‬

‫جونگ کوک پوزخندی زد‪.‬‬

‫نامجون سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"این‪ ...‬این غیر ممکنه! من حتی نمیتونم تحملش کنم! تو چطور‪...‬‬


‫چطوری‪ ...‬اون یونگیه!"‬

‫جونگ کوک خندید‪.‬‬

‫"اون دیگه یونگی نیست‪ .‬اون هرزهی منه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2798‬‬


Virgin Classroom Season 1

.‫خم شد تا توی گوش نامجون زمزمه کنه‬

".‫"توهم همینطور‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 2799


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت شصت و هشتم‬

‫یونگی همونطور که باالخره روی تخت رفت و روبه روی نامجون‬


‫مچاله شد‪ ،‬آهی کشید‪.‬‬

‫به پسر خوابیده نگاه کرد و شدت کیوتی و آروم بودن سابش رو‬
‫تحسین کرد‪.‬‬

‫یهویی پای لختش رو پشت کمر پسر جوونتر انداخت‪ ،‬وقتی نامجون‬
‫با یه نفس بلند بیدار شد و دست و پا زد تا از اون پای یخ چسبیده به‬
‫پوستش دور بشه‪ ،‬پوزخند شیطانیای زد‪.‬‬

‫"پای یخات رو بکش کنار عوضی!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2800‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نفس نامجون گرفت‪ ،‬سرجاش نشست و به یونگی نگاه کرد‪.‬‬

‫یونگی نخودی خندید‪.‬‬

‫"فردا داری با من و پاهای یخم ازدواج میکنی ساب‪ .‬بهتره بهشون‬


‫عادت کنی چون االن منبع اصلی گرماشون هستی‪".‬‬

‫"هنوز نصف شب نشده‪".‬‬

‫نامجون بهش یادآوری کرد‪.‬‬

‫"من هنوز یه مرد مجردم‪".‬‬

‫"مرد‪".‬‬

‫یونگی خرخری کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2801‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون پتوی مشترکشون رو گرفت و بیشترش رو به سمت تخت‬


‫خودش کشید‪.‬‬

‫"داری حرفم رو تایید میکنی‪".‬‬

‫یونگی همونطور که نامجون رو درحال دزدیدن پتو میدید‪ ،‬آهی کشید‪.‬‬

‫"نی نی کوچولو‪".‬‬

‫"من بیبیام‪".‬‬

‫نامجون زبونش رو دراز کرد‪.‬‬

‫یونگی با خوشحالی بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"آره هستی‪ .‬بیبی منی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2802‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون بخاطر اون عشق و محبت سرخ شد‪ .‬دوباره دراز کشید و‬
‫گذاشت یونگی همونطور که تو بغل هم مچاله میشدن‪ ،‬یکم از پتو رو‬
‫داشته باشه‪.‬‬

‫نامجون نصف سرش رو روی بالش استراحت داد و نصف دیگهاش رو‬
‫روی سینهی یونگی؛ همونطور که یونگی یه دستش رو پایین آورد تا‬
‫توی موهای نامجون بچرخه‪.‬‬

‫"مطمئنی میخوای این کار رو انجام بدی؟"‬

‫یونگی زیر نوی مهتابی که از پنجره میومد زمزمه کرد‪.‬‬

‫"منظورت اینه که هنوز هم میخوام باهات ازدواج کنم؟"‬

‫نامجون با چشمهای بسته جواب داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2803‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هوم‪ .‬تو فقط هجده سالته به هر حال‪ .‬هنوز یه زندگی رو در پیش‬


‫داری‪ .‬برای سر و سامون گرفتن سن کمیه‪".‬‬

‫یونگی گفت‪ ،‬صداش هنوز هم دربرابر تاریکیای که اطرافشون بود‬


‫عمیق بود‪.‬‬

‫نامجون سرش رو بلند کرد‪ ،‬چشمهاش رو باز کرد تا به معلم سابقش‬


‫نگاه کنه‪.‬‬

‫"شاید فقط هجده سالم باشه ولی توی سالی که میدونم‪ ،‬شکستن قلبم‬
‫رو تجربه کردم‪ ،‬پنجتا دوست جدید پیدا کردم‪ ،‬محدودیتهام رو کنار‬
‫زدم‪ ،‬میلیونها چیز جدید یاد گرفتم‪ ،‬وکیل شدم‪ ،‬فهمیدم میتونم سرجام‬
‫نشونده بشم‪ ،‬فهمیدم عشق واقعی چیه و فارغ التحصیل شدم‪ .‬تازه بعد از‬
‫اون همه بالیی که آگوست سرمون آورد‪ ،‬من چیزی بیشتر از آماده‬
‫برای سر و سامون گرفتنام‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2804‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫لبخند زد‪.‬‬

‫"حتی بچه داری از سال آخر دبیرستانم آرامشش بیشتره‪".‬‬

‫یونگی نخودی خندید‪ .‬آروم لبهاش رو به لبهای نامجون چسبوند‪.‬‬

‫عقب کشید و ساب خوشگل‪ ،‬باهوش و قویش رو تحسین کرد‪.‬‬

‫"ساب کوچولوی نازم‪ ،‬خیلی عاشقتم‪".‬‬

‫"میدونم منحرف‪ .‬منم عاشقتم‪".‬‬

‫نامجون جواب بوسش رو داد‪.‬‬

‫دوباره ساکت شدن‪ .‬آمادهی خواب بودن تا برای فردا آماده باشن‪.‬‬

‫همونطور که یونگی داشت غش میکرد‪ ،‬نامجون یهویی به حرف اومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2805‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"راستش‪ ،‬تازه یادم اومد که استریتام پس عروسی کنسله‪".‬‬

‫یونگی آهی کشید و دوباره پاش رو باال آورد‪.‬‬

‫"اوف‪".‬‬

‫نامجون همونطور که یهویی از تخت نامزدش پرت شد پایین‪ ،‬نفسش‬


‫رفت‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگ کوک به سالن کلیسا که مردم توش این طرف و اون طرف‬
‫میدوییدن تا برای دقیقه آخر دکور رو درست کنن‪ ،‬نگاه میکرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2806‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به جز همکالسیهاش و معلم سابقش‪ ،‬کسی رو نمیشناخت و از تنها‬


‫بودن توی این مکان استرس داشت‪ .‬سریع خودش رو از دیوار جدا کرد‬
‫تا دنبال یکی از دوستهاش بگرده‪.‬‬

‫میدونست سوکجین و نامجون توی اتاق پرو بودن‪ ،‬سوکجین داشت‬


‫بهش کمک میکرد تا کت و شلوارش رو بپوشه‪.‬‬

‫جیمین پیش مسئول آرایش گلها بود و بهشون دستور میداد‪.‬‬

‫"نه! یونگی میخواست گلهای شمعدونی روی دیوار باشه! رزها باید‬
‫روی میز باشن!"‬

‫با عصبانیت گفت‪ .‬مسئول گلها‪ ،‬اذیت شده کنار رفت‪.‬‬

‫"اینجا‪ ،‬خودم انجامش میدم‪ .‬باید برای کاپل مورد عالقم همه چیز بی‬
‫نقص باشه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2807‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک به جیمین کوچولوی رئیس پوزخندی زد‪ .‬مسئول گل‬


‫بدبخت تسلیم شد و کنار کشید‪ ،‬زیر لب گفت که باالخره پولش رو‬
‫میگیره‪.‬‬

‫جلوتر رفت و فهمید داره بوی خوشمزهی توی هوا رو دنبال میکنه‪.‬‬

‫لنگ لنگان به سمت آشپزخونهی شلوغی که سرآشپزها و آشپزهاش‬


‫داشتن غذا میپختن و میز رو برای شامِ بعد از مراسم آماده میکردن‪،‬‬
‫رفت‪.‬‬

‫در کمال تعجبش‪ ،‬هوسوک رو پشت گاز دید که به قابلمه ناخونک‬


‫میزنه و هر سسی که سر انگشتش هست رو مزه میکنه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2808‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک اطرافش رو دید‪ ،‬مطمئن شد همه انقدر سرشون شلوغ‬


‫هست که متوجه اون نشن و سریع از درهای دوطرفه وارد شد‪.‬‬

‫سریع گرمایی که بخاطر کلی بخار بود‪ ،‬بهش خورد‪ .‬همونطور که از‬
‫الین شلوغ آشپزها جلوتر میرفت‪ ،‬سعی میکرد تو دست و پاشون نباشه‬
‫چون داشتن داد میزدن و از یه گاز به سمت گاز دیگه ای میرفتن و‬
‫تمام غذاهایی که باید برای امشب آماده میبود رو درست میکردن‪،‬‬
‫بخار رو از صورتش کنار زد‪.‬‬

‫سریع به سمت هوسوک که داشت با سر آشپز حرف میزد‪ ،‬رفت‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬این خیلی بیشتر شکالت میخواد‪".‬‬

‫هوسوک سری تکون داد و به قابلمهای که بهش ناخنک زده بود اشاره‬
‫کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2809‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سرآشپز ایستاد‪ ،‬اخمی کرد‪.‬‬

‫"اون قابلمهی سس مارینارا بود‪"338.‬‬

‫"آره و شکالت لعنتی بیشتری میخواد‪".‬‬

‫هوسوک بهش زل زد‪.‬‬

‫"من رو خر فرض نکن جانی کوچولو! من مستر تیستر شخصی نامجونم‬


‫و اگر همین االن حداقل شش کیلو سس شکالت شیری به این قابلمه‬
‫اضافه نکنی حسابی آتیشی میشه!"‬

‫سرآشپز سریع رفت تا انجامش بده و هوسوک آروم خندید‪ ،‬تمام‬


‫دستش رو بیرون آورد و یکم دیگه از اون سس قرمز برداشت‪.‬‬

‫‪338‬سس سیر و گوجه فرنگی که برای پاستا و خوراکهای دریایی سرو میشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2810‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هوبی‪ ،‬داری چیکار میکنی؟"‬

‫جونگ کوک زمزمه کرد‪.‬‬

‫"جونگی!"‬

‫هوسوک با یه دست بغلش کرد‪.‬‬

‫"رفیق‪ ،‬اینجا همه در اختیارتن! فقط یه دست میزنم و یکی برام یه دیس‬
‫میگو میاره!"‬

‫عقب کشید و دستش رو لیس زد تا تمیز بشه‪.‬‬

‫"قراره تا جایی که میتونم غذای مفتکی بخورم‪".‬‬

‫"یونگی کجاست؟"‬

‫جونگ کوک از غذای دریایی خوشش نمیومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2811‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"چه میدونم‪ ،‬دیدم با تهیونگ ده دقیقه پیش رفتن اتاق پرو‪".‬‬

‫هوسوک شونهای باال انداخت‪ .‬دستهاش رو بهم کوبید‪.‬‬

‫"یکی بهم میگو بده!"‬

‫یه گارسون سریع به سمتش اومد و یه دیس نقره ای میگو براش آورد‪.‬‬

‫جونگ کوک هوسوک رو تنها گذاشت و از آشپزخونه بیرون رفت‪،‬‬


‫همونطور که از اون راهروی جهنمی بیرون میرفت‪ ،‬از شر گرما خالص‬
‫میشد‪.‬‬

‫عالمت اتاقهای پرو رو دید و با عجله به سمتشون رفت‪.‬‬

‫از چند تا کمد و حمام عمومی بزرگ گذشت و بعد‪ ،‬صدای حرف زدن‬
‫یونگی و تهیونگ رو از پشت در بستهی سفید رنگ شنید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2812‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیبی بوی‪".‬‬

‫یونگی آروم گفت‪ .‬همونطور که تهیونگ از پشت تاکسیدو اش رو‬


‫درست میکرد‪ ،‬از آینه بهش نگاه میکرد‪.‬‬

‫تهیونگ صاف ایستاد‪ ،‬مطمئن شد که کت و شلوار عالی تو تنش‬


‫ایستاده‪.‬‬

‫"بله؟"‬

‫یونگی برگشت تا باهاش رو به رو بشه‪ ،‬همونطور که به سمتش خم‬


‫میشد دستش رو دور گردنش پیچید‪.‬‬

‫تهیونگ با خوشحالی بغلش کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2813‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بیبی بوی‪ ،‬ساقدوشم میشی؟"‬

‫یونگی زیر لب گفت‪.‬‬

‫چشمهای تهیونگ گرد شد‪.‬‬

‫"جدی میگی؟"‬

‫یونگی آروم خندید‪ ،‬عقب کشید‪.‬‬

‫"معلومه‪ .‬هیچکس بهتر از تو نمیتونه ساقدوش من بشه‪ .‬جونگ کوک‬


‫مال نامجونِ ولی منم یکی دارم‪ .‬تورو میخوام‪".‬‬

‫"یونگی‪".‬‬

‫اشک توی چشمهای تهیونگ جمع شد‪.‬‬

‫"معلومه که میشم! عاشقشم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2814‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی لبخند زد‪.‬‬

‫"میدونستم میتونم روت حساب باز کنم بیبی بوی شیرینم‪ .‬تو اولین من‬
‫هم بودی‪ ،‬میدونی‪ .‬و مهم نیست چی بشه‪ ،‬ما همیشه اولین همیم‪ .‬تو‬
‫همیشه اولین منی بیبی بوی‪".‬‬

‫جونگ کوک در زد‪.‬‬

‫"یونگی؟ ته ته؟ میتونم بیام تو؟"‬

‫تایید کردن و بعد جونگ کوک در رو باز کرد‪ ،‬وارد اتاق کوچیک‬
‫شد و در رو پشت سرش بست‪.‬‬

‫یونگی بهش لبخند زد و جونگ کوک همونطور که میدید یونگی‬


‫چقدر توی اون تاکسیدو سفید خوشگل شده لبخندی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2815‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"هی جونگ کوک‪".‬‬

‫تهیونگ دستی تکون داد‪.‬‬

‫"فکر کنم منم امروز به عنوان ساقدوش سخنرانی کنم!"‬

‫یهویی چیزی رو فهمید‪.‬‬

‫"اوه شت‪ .‬بهتره چیزهایی که میخوام بگم رو آماده کنم!"‬

‫با عجله از اتاق بیرون رفت‪.‬‬

‫جونگ کوک با یونگی رو به رو شد‪.‬‬

‫"وااو‪ ،‬فوق العاده شدی یونگی‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2816‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی به سمت آینه برگشت‪ ،‬موهاش رو درست کرد‪ .‬توی چشمهاش‬


‫عشق بود‪.‬‬

‫"نامجون خوشگلتر میشه‪".‬‬

‫"اصال امروز هم رو دیدین!"‬

‫جونگ کوک پرسید و روی نیمکت تشک دار نشست تا مرد بزرگتر‬
‫رو ببینه‪.‬‬

‫یونگی سرش رو به چپ و راست تکون داد‪.‬‬

‫"بعد ازینکه سریع باهم صبحونه خوردیم و من رو ببوسید و بعد سوار‬


‫لیموزین هوبی شد‪ ،‬نه‪".‬‬

‫به زمین نگاه کرد‪.‬‬

‫"فقط چند ساعت شده ولی همین االنم دلم براش تنگه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2817‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک لبخندی زد‪.‬‬

‫"این عشق واقعیه یونگی‪".‬‬

‫حس کرد اشک داره توی چشمهاش جمع میشه و پشت هم پلک زد‪.‬‬

‫"وااو‪ ،‬من واقعا برای شما دوتا خوشحالم‪ .‬هردوتون لیاقت تمام عشق و‬
‫شادی روی زمین رو دارین‪".‬‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"توهم همینطور کوک‪".‬‬

‫جونگ کوک سرخ شد‪.‬‬

‫یونگی بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"باید یه چیزی ازت بپرسم جونگ کوک‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2818‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک درست نشست و با دقت گوش داد‪.‬‬

‫"بعد ازینکه کارها تموم شد‪ ،‬من و نامجون باید یه راست بریم تا به‬
‫پرواز ماه عسلمون برسیم ولی میخوایم قبل از اینکه بریم با بقیه حرف‬
‫بزنیم‪ .‬میتونم برای جمع کردن همه بچهها جلوی در خروجی سر ساعت‬
‫نه شب روت حساب کنم؟"‬

‫جونگ کوک باال پرید‪.‬‬

‫"معلومه! مطمئن میشم که انجام بشه!"‬

‫قول داد‪.‬‬

‫یونگی نیشخندی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2819‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"خوبه‪ .‬میدونم که همیشه میتونم روت حساب کنم کوک‪ .‬حاال برو‬
‫بیرون ببین سابم داره چیکار میکنه‪".‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫جونگ کوک اتاق پرو غربی رو ترک کرد و دوباره توی راهرو سر‬
‫گردون شد‪ .‬اتاق پرو شرقی اون سمت کلیسا بود تا عروس و داماد‬
‫حتی تصادفی هم قبل از عروسی همدیگر رو نبینن‪.‬‬

‫همونطور که دوباره از درهای اصلی عبور میکرد‪ ،‬دید که مرد قد بلند‬


‫با یه قالده سفید توی دستش وارد شد‪ .‬سگ سفید همونطور که وارد‬
‫میشد‪ ،‬با خوشحالی برای همه کس و همه چیز پارس کرد‪ .‬کنارش هم‬
‫یه خانم چال لپدار داشت لبخند میزد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2820‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک مسیرش رو عوض کرد تا به سمت اونها بره‪.‬‬

‫مشخص بود که اونها والدین نامجون بودن‪ .‬میتونست از روی چال‬


‫لپهای زن و خوش قیافه بودن مرد این رو بگه‪.‬‬

‫"سالم‪ .‬من جونگ کوک هستم‪ .‬ساقدوش نامجون‪".‬‬

‫جونگ کوک دستش رو به سمتشون دراز کرد‪.‬‬

‫"سالم مرد جوان‪".‬‬

‫آقای کیم باهاش دست داد‪.‬‬

‫"خوشبختم‪ .‬من پدر نامجونم ولی میتونی کانگ ده صدام کنی‪".‬‬

‫"من جی ایونم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2821‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫خانم کیم با گرمی بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"و این دیزی هست‪".‬‬

‫دیزی با شنیدن اسمش پارس کرد و به سمت جونگ کوک پرید‪.‬‬

‫جونگ کوک خندید و پشمهای سفیدش رو نوازش کرد‪.‬‬

‫"از دیدن سه تاتون خوشبختم‪".‬‬

‫"بیا پایین دختر‪".‬‬

‫کانگ ده آهی کشید‪ ،‬اون رو از جونگ کوک جدا کرد‪.‬‬

‫"االن کت و شلوارش رو بهم نزن خب؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2822‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"اشکالی نداره‪".‬‬

‫جونگ کوک مطمئنشون کرد و پشمهای سفیدش رو با نوازش عقب‬


‫داد‪.‬‬

‫"ما نمیخواستیم اون رو بیاریم چون میدونستیم خراب کاری میکنه ولی‬
‫نامجون میخواست که اینجا باشه‪".‬‬

‫جی ایون آهی کشید‪.‬‬

‫"اگر میخواین بشینین‪ ،‬من اون رو براتون نگه میدارم‪".‬‬

‫جونگ کوک گفت‪.‬‬

‫"االن دارم میرم نامجون رو ببینم‪".‬‬

‫"خب این لطفت رو میرسونه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2823‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫آقای کیم قالده رو به دست جونگ کوک داد‪.‬‬

‫"ممنون‪".‬‬

‫جونگ کوک همونطور که اونها به سمت سالن جشن رفتن لبخند زد‬
‫و دستی تکون داد و بعد‪ ،‬با عجله رفت تا نامجون رو پیدا کنه‪.‬‬

‫الزم نبود خیلی بگرده‪ ،‬میتونست صدای جیغ و داد سوکجین رو از آخر‬
‫راهرو بشنوه‪.‬‬

‫"دبرا داری با من شوخی میکنی؟! میخوای توی این فنجونها قهوه سیاه‬
‫لعنتی بریزی؟! میخوای داماد توی بزرگترین روز زندگیش دندونهای‬
‫زرد لعنتی داشته باشه؟!"‬

‫سوکجین انقدر بلند جیغ میزد که دیزی توی گلو غرغر کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2824‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"این اولین روزت به عنوان برنامه ریز عروسیه؟ خدای من‪ ،‬دیگه بسه‪،‬‬
‫برنامه هات رو بده ببینم‪ .‬خودم انجامش میدم‪".‬‬

‫جونگ کوک با شک یه گوشه رفت‪ ،‬جایی که یه خانوم زیر نگاه تیز‬


‫سوکجین داشت له میشد‪.‬‬

‫"به این مرد یه پارچ آب خنکِ تازه بده و بعدش از من عذرخواهی‬


‫کن!"‬

‫سوکجین از زن خواست‪.‬‬

‫"و اگر برای فضای مقدس یکی شدن دو روح احترام قائلی‪ ،‬امروز‬
‫بازنشسته میشی‪ .‬امروز دبرا!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2825‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫اون زن با عجله به سمت در رفت و حتی به جونگ کوک و دیزی هم‬


‫احترام گذاشت‪.‬‬

‫جونگ کوک صبر کرد تا قبل از وارد شدن‪ ،‬اون زن خارج بشه‪.‬‬

‫"آه‪ ،‬جینی؟"‬

‫"جونگ کوکی!"‬

‫سوکجین از دیدنش خوشحال شد‪.‬‬

‫"باالخره اومدی! فضای کلیسا چطور شد؟ همه چی آمادهست؟"‬

‫جونگ کوک سری تکون داد‪.‬‬

‫"جیمین داره ترتیب گلهارو میده و هوسوک داره مطمئن میشه که‬
‫غذا‪ ...‬خوبه‪ ،‬سس مارینارا هم نمیخوره‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2826‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"همشون رو بیرون میکنم‪".‬‬

‫سوکجین سری تکون داد‪.‬‬

‫"و این چیه؟"‬

‫سوکجین روی پاش خم شد تا به دیزی اجازه بده صورتش رو لیس‬


‫بزنه‪.‬‬

‫"سگ نامجون‪ .‬میخواسته اینجا باشه‪".‬‬

‫جونگ کوک توضیح داد‪.‬‬

‫"جین‪ ،‬جونگ کوک اومده؟"‬

‫نامجون گفت و بعد‪ ،‬به سمتشون اومد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2827‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک ازینکه نامجون چقدر توی اون کت و شلوار تیره‬


‫خوشگل شده بود نفسش گرفت‪.‬‬

‫"واااو‪".‬‬

‫نامجون بهش لبخند زد‪.‬‬

‫"هی گوک‪".‬‬

‫"‪...‬هن‪".‬‬

‫همونطور که توی هپروت بود قالده رو به دست نامجون داد‪.‬‬

‫"دیزی!"‬

‫نامجون زانو زد و اون سریع توی بغلش پرید‪ .‬همونطور که پارس‬


‫میکرد و صورتش رو لیش میزد‪ ،‬اون رو به کمرش انداخت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2828‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آوو‪ ،‬دختر خوبم!"‬

‫سوکجین آهی کشید‪.‬‬

‫"میرم پرزگیر لباس رو بیارم‪".‬‬

‫وقتی تنها شدن‪ ،‬جونگ کوک به نامجون نگاه کرد‪.‬‬

‫"خب‪ ،‬یونگی گفت میخواین هممون ساعت نه شب شمارو جلوی در‬


‫اصلی ببینیم‪".‬‬

‫نامجون سری تکون داد‪ ،‬هنوز داشت سگش رو ناز میکرد‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬میدونم که میتونی این کار رو برای من و اون منحرف انجام‬


‫بدی‪".‬‬

‫"معلومه‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2829‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک هر کاری برای اون زوج میکرد‪.‬‬

‫"ولی چرا؟ چی بهم میرسه؟"‬

‫نامجون فقط پوزخند زد‪.‬‬

‫"من و یونگی بخاطر همه اینها براتون یه کادو داریم‪".‬‬

‫بعد‪ ،‬جونگ کوک میخواست بپرسه اون چیه که سوکجین برگشت؛‬


‫یه پرزگیر توی دستش بود‪ ،‬سریع نامجون رو سرپا کرد و در حالیکه‬
‫چیزی زیر لب میگفت کت و شلوارش رو تمیز میکرد‪.‬‬

‫جونگ کوک تصمیم گرفت اونهارو به حال خودشون بذاره‪ ،‬همونطور‬


‫که با عجله برمیگشت تا به جایگاهش توی کلیسا برگرده‪ ،‬دیزی رو‬
‫هم با خودش برد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2830‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین موهای نامجون رو درست کرد‪.‬‬

‫"باورم نمیشه وقتی داری بهم خیانت میکنی دارم توی عروسیت‬
‫کمکت میکنم‪ .‬من اول شوهرت بودم‪ ،‬جیمین گفته بود‪".‬‬

‫نامجون خندید‪.‬‬

‫"تو اولین بوسه گی من هم بودی‪ ،‬میدونی‪ .‬و مهم نیست چی بشه‪ ،‬این‬
‫هیچ وقت تغییر نمیکنه‪ .‬تو همیشه اولین منی سوکجینی‪".‬‬

‫سوکجین آهی کشید‪ .‬عقب رفت‪ .‬از توی آینه لبخند تحسین آمیزی به‬
‫نامجون زد‪.‬‬

‫"به عنوان یه آدم خیلی بزرگ شدی‪ ،‬از روز اول تا االن‪ .‬کی فکرش‬
‫رو میکرد کیم نامجون آلفای استریت کله شق یه روز برای معلش ناله‬
‫کنه؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2831‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"فکر نکنم همچین اتفاقی بیفته‪".‬‬

‫نامجون اعتراف کرد‪.‬‬

‫"نمیدونم‪ ،‬فقط یه روز‪ ...‬فهمیدم که اونقدری که به خودم میگفتم ازش‬


‫متنفر نبودم‪ .‬فهمیدم اصال ازش متنفر نبودم‪ .‬فهمیدم عاشقش بودم‪".‬‬

‫سوکجین اووو ای کشید‪ ،‬لپ پسر رو بوسید‪.‬‬

‫"خیلی کیوت بود جون‪".‬‬

‫عقب کشید و پوزخند زد‪.‬‬

‫"ها! هرزه ی گی‪".‬‬

‫"اصال‪".‬‬

‫نامجون پوزخندی زد‪.‬‬

‫"من استریت ام‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2832‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫یونگی توی محراب ایستاد‪ ،‬همونطور که مهمانهای روی صندلیهارو از‬


‫زیر چشم میگذروند قلبش با استرس میکوبید‪ .‬مراسم داشت شروع میشد‬
‫و حتی با اینکه جونگ کوک یه قدم اون طرفتر ازش ایستاده بود و‬
‫تهیونگ هم همونجا ولی سمت نامجون ایستاده بود‪ ،‬احساس تنهایی‬
‫میکرد‪.‬‬

‫میخواست هر چه زودتر نامجون بیاد‪.‬‬

‫جیمین‪ ،‬هوسوک و سوکجین از صندلیهاشون براش دستی تکون دادن‬


‫و یونگی بهشون لبخند زد‪ ،‬با دیدنشون یکم احساس بهتری داشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2833‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫با اینکه توی طرف خودش هیچ خانوادهای نداشت تا بشینه‪ ،‬میدونست‬
‫دانش آموزهاش‪ ،‬بیبی بویاش و شوگا و یونجی و یونی رو داره‪ .‬حتی‬
‫ی‬
‫آگوست هم داشت تماشا میکرد و کی میدونه‪ ...‬شاید دیدن عروس ِ‬
‫پر از احساس خشمش رو نصف کنه و قلبش رو نرم کنه‪.‬‬

‫اون طرف مجلس‪ ،‬والدین نامجون‪ ،‬سگش و اقوام نزدیکش نشسته‬


‫بودن‪ .‬تیم بسکتبال هم بودن‪ ،‬روی یونیفرمهاشون کت مشکیِ تکِ ست‬
‫پوشیده بودن‪ .‬با اینکه نامجون از تیم اخراج شده بود و بارنز سِمَت‬
‫کاپیتان بودنش رو ازش گرفته بود‪ ،‬اعضای تیم نمیخواستن آدم جدیدی‬
‫کاپیتان بشه و برای آخرین بازی برگشتشون از نامجون استراتژی بازی‬
‫خواستن‪ .‬حتی سارا هم اونجا بود‪ ،‬اون پشت نشسته بود‪ .‬مِیسِن و چِریس‬
‫هم دوطرفش با لبخند نشسته بودن‪.‬‬

‫یونگی خوشحال بود که برای نامجون کسایی برای حمایتش اومده‬


‫بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2834‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همه االن فقط به یکم تشویق و راهنمایی نیاز داشتن‪.‬‬

‫یهویی موزیک پخش شد و همونطور که درها باز شدن و نامجون وارد‬


‫شد‪ ،‬قلب یونگی ایستاد‪.‬‬

‫همونطور که با کت و شلوار تیرهاش از راهروی وسط کلیسا وارد‬


‫میشد و دستهاش توی جیبهاش بود‪ ،‬لبخند میزد‪.‬‬

‫هوسوک از جاش پرید‪ ،‬با گوشیش بیشتر از عکاس ازش عکس‬


‫گرفت‪.‬‬

‫"آره‪ ،‬آره‪ ،‬آره‪ ،‬آره‪ ،‬آره! نیامی! نیامباگ لعنتی خودم اونجاس!‬
‫بترکون ملکه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2835‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین اون رو سر جاش کشید تا بشینه‪.‬‬

‫همونطور که قدم برمیداشت تا کنار تهیونگ‪ ،‬رو به روی یونگی‪ ،‬بایسته‬


‫همه بهش نگاه میکردن‪.‬‬

‫هر دو لبخند دندون نمایی بهم زدن‪ ،‬همونطور که کشیش میخواست‬


‫خطبه ازدواج رو شروع کنه فقط چشمهاشون بهم بود‪.‬‬

‫نامجون حتی یک کلمه از حرفهای مرد رو نمیشنید‪ ،‬بیش از حد درگیر‬


‫لبخند آدامسی فوق کیوت یونگی بود‪ .‬لبخند کمیابی که نامجون فوق‬
‫العاده عاشقش بود‪ .‬میخواست هر روز اون رو ببینه‪ .‬میخواست دلیل اون‬
‫لبخند باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2836‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی داشت به زور خودش رو نگه میداشت که وسط حرف کشیش‪،‬‬


‫نامجون رو نگیره و برای بوسه جلو نکشه‪ .‬نمیتونست سرخی مالیمی‬
‫که روی گونههاش تا چالهای پرستیدنیش پخش شده بود رو تحمل‬
‫کنه‪ .‬اون براشون جون میداد‪ .‬میخواست اونهارو هر روز ببینه‪ ،‬میدونست‬
‫وقتی نامجون خوشحاله اونهارو میتونه ببینه‪ .‬میخواست هر روز نامجون‬
‫رو خوشحال کنه‪.‬‬

‫"و حاال‪ ،‬زوج عهدهاشون رو بگن‪".‬‬

‫کشیش گفت‪ .‬عقب رفت و بهشون اشاره کرد‪.‬‬

‫یونگی یه برگه از توی جیبش بیرون آورد و با یه دست جلوش گرفت‪.‬‬


‫با دست آزادش‪ ،‬دست نامجون رو گرفت‪ .‬وقتی انگشتهای هم رو لمس‬
‫کردن ضربان قلبش شدت گرفت‪ .‬باالخره میتونست آرامش بگیره‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2837‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"سا‪ ...‬صاحب قلب کوچولوی قشنگم‪".‬‬

‫یونگی از روی برگه خوند‪.‬‬

‫"از روز اولی که دیدمت با رفتارات یه تو کون نروی واقعی بودی ولی‬
‫نمیدونستم چقدر قراره بالغ باشم تا این حالت کله شق و قوی که برای‬
‫زمان طوالنی داشتی رو دوست داشته باشم‪ .‬حتی االن‪ ،‬بعد از یک سال‬
‫مرد سرسخت‪ ،‬مصمم و با ارده ای هستی‪ .‬انقدر عاشقتم که نمیتونم یک‬
‫روز رو بدون تو تصور کنم‪ .‬اینکه چقدر برام اهمیت داری و تمام‬
‫راههایی که میتونم ازت مراقبت کنم و خوشحالت کنم توی کلمات‬
‫نمیگنجه‪ .‬فقط میتونم بهت نشون بدم که دقیقا چقدر دوستت دارم ولی‬
‫مطمئنا میدونم که حداقل این رو میتونم بگم‪ ...‬خیلی خوشحالم که فرم‬
‫رضایت نامه رو هیچوقت نخوندی‪".‬‬

‫نامجون و بقیه دانش آموزها خندیدن‪ ،‬بیشتر برای بقیه که توی باغ‬
‫نبودن گیج کننده بود‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2838‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی برگهاش رو توی جیبش گذاشت‪ ،‬دیگه چیزی نخوند‪.‬‬

‫نامجون هر دو دست یونگی رو گرفت‪ ،‬نیاز نبود برگه ها رو بیرون‬


‫بیاره‪ .‬عهد خودش رو حفظ کرده بود‪.‬‬

‫"مین یونگی‪ .‬قبال بهت کارهایی که دوست دارم باهم انجام بدیم رو‬
‫گفتم‪ .‬اینکه چقدر دوست دارم صبحها وقت بیداری و هر شب موقع‬
‫خواب ببوسمت‪ .‬چقدر دلم میخواد دنیا رو به پات بریزم و همه جا‬
‫ببرمت‪ ،‬همه جاهای دیدنی و چیزهایی که نصف توهم قشنگ نیستن‬
‫رو نشونت بدم‪ .‬شاید فقط هجده سالم باشه ولی همین االن هم اندازه یه‬
‫عمر زندگی کردم‪ .‬میخوام سر و سامون بگیرم و بقیه زندگیم رو با تو‬
‫بگذرونم‪ .‬هیچ کس دیگهای رو نمیخوام‪ ،‬چیز دیگهای هم نمیخوام‪ .‬تو‬
‫االن همه چیز منی‪ .‬ماجراجوییم‪ .‬شادیم‪ .‬قدرتم‪ .‬دنیام‪ .‬عشقم‪ .‬عاشقتم‪.‬‬
‫قول میدم که هیچوقت ترکت نکنم و از دوست داشتنت با تمام‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2839‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫ذرههای قلبم دست نکشم‪ .‬مین یونگی عوض‪ ...‬عشقِ منحر‪ ...‬مانای‬
‫من‪".‬‬

‫مهمانها اووو ای کشیدن و براشون دست زدن‪.‬‬

‫جیمین بلند هق هق کرد‪ ،‬سوکجین رو بغل کرد و صورتش رو به‬


‫بازوی پسر مالید در حالیکه هوسوک از جاش بلند شد تا عکسهای‬
‫بیشتری بگیره‪.‬‬

‫کشیش دوباره جلو اومد‪.‬‬

‫"و حاال حلقهها‪".‬‬

‫جونگ کوک جلو رفت و حلقه نامجون رو به یونگی داد درحالیکه‬


‫تهیونگ به نامجون حلقه یونگی رو میداد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2840‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی دوباره با سابش رو به رو شد و نامجون بهش دستش چپش رو‬


‫داد‪ .‬همونطور که یونگی الماس درخشان رو توی انگشت حلقهاش‬
‫میکرد‪ ،‬تماشاش کرد‪.‬‬

‫بعد یونگی دست چپش رو نگه داشت و نامجون هم حلقه رو دست‬


‫یونگی کرد‪.‬‬

‫"اگر کسی میتونه دلیلی برای اینکه این زوج به هم نمیخورن بیاره‪،‬‬
‫االن بگه یا تا ابد سکوت کنه‪".‬‬

‫کشیش گفت‪.‬‬

‫هوسوک و جیمین همزمان از جا پریدن‪ ،‬به جمعیت زل زدن و نذاشتن‬


‫کسی جرات حرف زدن داشته باشه‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2841‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫همه ساکت بودن‪ ،‬میدونستن که نمیتونن با هیچکدومشون در بیوفتن‪.‬‬

‫کشیش لبخند زد‪.‬‬

‫"پس مین یونگی‪ ،‬کیم نامجون رو به عنوان همسر قانونیت میپذیری؟"‬

‫"بله‪".‬‬

‫یونگی به چشم های نامجون لبخند زد‪.‬‬

‫کشیش رو به نامجون شد‪.‬‬

‫"و کیم نامجون‪ ،‬مین یونگی رو به عنوان همسر قانونیت میپذیری؟"‬

‫نامجون لبخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2842‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بله‪".‬‬

‫"پس با قدرتی که توسط دولت کره به من اعطا شده‪ ،‬شما را شوهر و‬


‫شوهر اعالم میکنم!"‬

‫مهمانها همونطور که نامجون یونگی رو گرفت‪ ،‬چرخوند و بعد‪ ،‬یونگی‬


‫دست هاش رو دور گردن پسر حلقه کرد و باالخره همدیگر رو زیر‬
‫بارون رزها بوسیدن‪ ،‬بلند شویقشون کردن و دست زدن‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"مین نامجون‪ .‬مین نامجون‪ .‬نامجون مین‪".‬‬

‫هوسوک برای خودش تکرار میکرد‪.‬‬

‫"باورم نمیشه جانگ نامجون نیست‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2843‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"باورم نمیشه به جای لذت بردن از غذامون باید این بیرون سگ لرز‬
‫بزنیم‪".‬‬

‫سوکجین غر زد‪ ،‬همونطور که همشون کنار در اصلی ایستاده بودن‬


‫دستهاش رو به سینهاش زده بود‪.‬‬

‫"باورم نمیشه اتفاق بدی نیوفتاده‪".‬‬

‫تهیونگ گفت‪.‬‬

‫"باورم نمیشه این کَره نیست‪".‬‬

‫جیمین گفت‪ .‬همونطور که جونگ کوک همشون رو به سمت بیرون‬


‫میبرد‪ ،‬به رولی که از آشپزخونه دزدیده بود گازی زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2844‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یه لیموزین توی خیابون منتظر تازه دامادها بود و پنج دانش آموز سابق‬
‫بیرون‪ ،‬روبه روی درب اصلی منتظرشون بودن‪.‬‬

‫جونگ کوک ساعت رو چک کرد‪.‬‬

‫‪.8:59‬‬

‫هر لحظه ممکن بود برسن و بعد‪ ،‬باالخره میتونستن بفهمن هدیه نامگی‬
‫چیه‪.‬‬

‫ساعت ‪ 9‬شد و در باز شد و یونگی و نامجون دست هم رو گرفته بودن‬


‫و با خنده بیرون دویدن‪.‬‬

‫"بیبی جونباگ من!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2845‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک هق زد‪ ،‬پسر رو محکم برای بغل چسبید‪.‬‬

‫"خیلی خوشتیپی! خیلی اون باال عالی بودی! فکر میکردم سخنرانیت‬
‫کلمههای قلمبه سلمبه بیشتر داشته باشه ولی بازم سکسی بود!"‬

‫"دقیقا بخاطر همین کلمه قلمبه سلمبه نذاشتم‪".‬‬

‫نامجون ابروش رو برای پسر باال برد‪.‬‬

‫"چون فقط تو عهد عروسی رو سکسی میدونی‪".‬‬

‫"نمیخوام توی ذوقتون بزنم ولی بعد اون همه زحمتی که برای درست‬
‫کردن خرابکاریهای دبرا کشیدم میخوام یه چیزی بخورم‪".‬‬

‫سوکجین غر غر کرد و خیلی کیوت پاش رو به زمین کوبید‪.‬‬

‫"سورپرایز بزرگتون چیه؟"‬

‫"آره‪ ،‬بازم کادو میگیریم؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2846‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نفس جیمین گرفت‪ ،‬چشم هاش گرد شده بود‪.‬‬

‫یونگی پوزخندی زد‪.‬‬

‫"چیزی نیست که بتونین کادوش رو باز کنین‪ ،‬متاسفانه من و نامجون‬


‫میخوایم یه چیزی از شما بچهها بخوایم‪".‬‬

‫"چی؟"‬

‫تهیونگ با دودلی گفت‪.‬‬

‫نامجون دوباره دست یونگی رو گرفت‪ ،‬گونه پسر رو بوسید و بعد‪ ،‬هر‬
‫دوشون رو به بچهها شدن‪.‬‬

‫"میخوایم رسما از شما پنجتا بخوایم تا وارد رابطهی ما بشین‪".‬‬

‫یونگی توضیح داد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2847‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من و نامجون هنوز متاهل میمونیم ولی میخوایم با همهی شما هم قرار‬
‫بذاریم‪".‬‬

‫تهیونگ میتونست از خوشحالی غش کنه‪.‬‬

‫اون بورسیهاش رو داشت‪ ،‬و حاال عشق زندگیش و دوستهاش هم‬


‫داشت‪ .‬این تمام چیزی که میخواست بود و حتی بیشتر‪.‬‬

‫تمام کاری که میتونست بکنه سر تکون دادن بود و یونگی خندید و‬


‫براش بوس فرستاد‪.‬‬

‫"خدایا‪".‬‬

‫چشمهای هوسوک گرد شد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2848‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"من‪ ...‬من با نیامجیونی قرار میذارم؟ من و نیامی باهم زوج میشیم؟‬


‫رسما میشیم نیامبی؟ خدایا‪"...‬‬

‫"این یعنی آره یا نه؟"‬

‫نامجون ازش پرسید‪.‬‬

‫"این یعنی هی بیاید پشت لیموزین با سکس گروهی جشن بگیریم!"‬

‫هوسوک با اشتیاق سری تکون داد‪ ،‬همزمان کمربندش روهم باز‬


‫میکرد‪.‬‬

‫"آه! آره!"‬

‫جیمین نخودی خندید‪ ،‬به سمت یونگی دوید و بغلش کرد‪.‬‬

‫"بهترین! کادوی! ممکنه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2849‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین لبخند زد‪ ،‬به سمتشون رفت ونامجون رو آروم بوسید‪.‬‬

‫"فکر کنم قبل ازینکه شوهر هم بشیم باید باهم قرار بذاریم‪ .‬معلومه که‬
‫میخوامش!"‬

‫چشمهای جونگ کوک گرد شده بود‪ .‬نمیدونست چکار کنه‪ .‬همه افراد‬
‫اینجا‪ ،‬آدمهای مورد عالقش توی تمام دنیا بودن و از قبل با تمام‬
‫وجودش دوستشون داشت‪ .‬حاال اینکه بتونه خودش رو بینشون ببینه و‬
‫هر روز باهاشون باشه حسی بود که نمیتونست توی کلمات بگنجونه‪.‬‬

‫فقط با دستهای باز به سمتشون رفت و به بغل گروهی پر از خنده و‬


‫گریه شون اضافه شد‪.‬‬

‫داشتن اونها انقدر نزدیک و اینکه اونها پشتش بودن حس‪ ...‬حس‪...‬‬

‫خونه رو داشت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2850‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وقتی باالخره عقب کشیدن که صدای بوق لیموزین شنیده شد‪.‬‬

‫"بچه ها آماده اید؟"‬

‫یونگی پرسید‪.‬‬

‫"برای چی؟"‬

‫تهیونگ با گیجی پرسید‪.‬‬

‫نامجون لبخند زد‪.‬‬

‫"معلومه که ماه عسل‪ .‬چی باعث شده فکر کنی من و یونگی دوست‬
‫پسرهامونو توی روز بزرگ زندگیمون تنها می ذاریم؟"‬

‫"ولی ما چمدون یا‪ ،‬یا‪ ،‬یا هیچی نداریم!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2851‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین پلکی زد‪.‬‬

‫"براتون وسیله برداشتیم‪".‬‬

‫یونگی دست نامجون و تهیونگ رو گرفت‪.‬‬

‫تهیونگ دست جونگ کوک که دست سوکجین که دست هوسوک‬


‫که دست جیمین رو گرفته بود رو گرفت و همه سوار لیموزینِ منتظر‬
‫شدن‪.‬‬

‫"کجا میریم؟"‬

‫یکی پرسید ولی کسی جوابی نداد‪.‬‬

‫آینده رو توی آینده میفهمیدن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2852‬‬


Virgin Classroom Season 1

.‫امشب قرار بود از هم لذت ببرن‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 2853


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫پارت شصت و نهم‬

‫کَسی لیموزین رو بیرون دانشگاه پارک کرد‪.‬‬

‫"بفرمایید پسرها‪ .‬روز اول خوبی داشته باشید‪".‬‬

‫گفت‪.‬‬

‫"ممنون کَسی‪".‬‬

‫هوسوک بهش لبخند زد‪.‬‬

‫اون و سوکجین از لیموزین مشکی براق پیاده شدن و از طرز زل زدن‬


‫دانشجوها با تعجب بهشون‪ ،‬لذت بردن‪.‬‬

‫"خیلی هیجان زدهام!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2854‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سوکجین همونطور که وارد دانشگاه اسم و رسم دار میشدن‪ ،‬با هیجان‬
‫گفت‪ .‬داخل دانشگاه روشن و بزرگ و پر از دانشجو و دانشجوهای‬
‫سال آخری برای کمک بود‪.‬‬

‫"نمیتونم باور کنم االن دانشجوایم!"‬

‫"باور کن جیگر‪".‬‬

‫هوسوک لبخند دندون نمایی زد‪ ،‬دنبال پسر جذاب از پله ها باال رفت‪.‬‬

‫"ما رسما سال اولی های واردیم !"‬

‫سوکجین نخودی خندید‪ ،‬همونطور که برای کالس اولشون راهی بودن‪،‬‬


‫دست هوسوک روگرفت‪.‬‬

‫"هی‪ ،‬اون جیمینه!"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2855‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫هوسوک پسر مو صورتی رو دید و برای دست تکون داد‪.‬‬

‫"جیمینی!"‬

‫جیمین وقتی اونهارو دید‪ ،‬جیغی زد و به سمتشون دوید‪ .‬جفتشون رو‬


‫همزمان بغل کرد‪.‬‬

‫"بچهها! دلم براتون تنگ شده بود! سفرتون چطور بود؟"‬

‫"فوق العاده بود! هوبی من رو برد باهاما‪"!339‬‬

‫سوکجین یکم پز داد‪.‬‬

‫"ای کاش توام میتونستی باهامون بیای!"‬

‫"منم! عکسهاتون فوقالعاده شده ولی اون هفته جشن امضای کتابم بود‪".‬‬

‫کشور باهاما‪ ،‬آمریکای شمالی‪ -‬فک کنم توی این سفر جین اون چوکر الماسش رو جبران کرده‬
‫‪339‬‬
‫باشه!‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2856‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین همونطور که از راهرو پایین میرفتن‪ ،‬پشت سرشون راه افتاد‪.‬‬

‫"اوضاع کتابت چطوره؟"‬

‫هوسوک ازش پرسید‪.‬‬

‫"عالیه! انتشاراتم شونزده تا امضای کتاب و یه تور کتاب برام برنامه‬


‫ریزی کرده! حتی شنیدم یه فیلمنامه نویس قراره ازش فیلم بسازه!"‬

‫جیمین با هیجان تعریف کرد‪.‬‬

‫"از االن دارم روی فصل دومش کار میکنم!"‬

‫"این عالیه جیمین! کتابت قراره به کلی از آدمها کمک کنه‪".‬‬

‫سوکجین موهای پسر کوچیکتر رو بوسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2857‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جیمین نخودی خندید‪.‬‬

‫"ممنون جینی‪ .‬شما دوتا چطور؟ بیزینستون چطور پیش میره؟"‬

‫"رستوران هنوز داره ساخته میشه ولی از برنامه جلوتره!"‬

‫سوکجین هومی کرد‪.‬‬

‫"و قنادی میتونه این تابستون باز بشه!"‬

‫هوسوک نالید‪.‬‬

‫"خدایا جین‪ ،‬کاپ کیکات قراره پنجاه کیلو چاقم کنه!"‬

‫"و من به هر حال بازم عاشقتم‪".‬‬

‫سوکجین اون رو هم بوسید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2858‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو چی هوبی؟"‬

‫جیمین پرسید‪ ،‬بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"فروشگاهم از االن داره سریع پیشرفت میکنه‪".‬‬

‫هوسوک لبخند دندون نمایی زد‪.‬‬

‫"اولین سکس شاپ توی شهر‪ ،‬باورت میشه؟ خداروشکر اون پورنی‬
‫که پارسال ساختیم کلی معروف شد که تونستیم بیزینسهای خودمون‬
‫رو شروع کنیم‪".‬‬

‫"آره‪ ،‬و ممنون از پدر و مادرت که شهریه من رو قبول کردن‪".‬‬

‫سوکجین گفت‪.‬‬

‫هوسوک باسن پسر رو چسبید‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2859‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"ممنون که شوگر بیبی خوبی بودی‪".340‬‬

‫"بچه ها!"‬

‫"جونگ کوک!"‬

‫هر سه با دیدنش همزمان گفتن و بغلش کردن‪.‬‬

‫جونگ کوک خندید‪.‬‬

‫"چطورید؟"‬

‫"همه چی عالیه!"‬

‫سوکجین بهش خبر داد‪.‬‬

‫‪340‬‬
‫نگفتم؟‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2860‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو چطور؟"‬

‫جونگ کوک سری تکون داد و باهاشون از راهرو پایین رفت‪.‬‬

‫"هنوز باورم نمیشه مدرسه برای برنامه بورسیه من رو قبول کرد!"‬

‫"من هنوز باورم نمیشه که رشته ادیت رو انتخاب نکردی‪".‬‬

‫هوسوک غر زد‪.‬‬

‫"بعد از اون ویدیویی که درست کردی میتونستی برای هک ویدیو‬


‫توی سازمان سیا نامزد بشی!"‬

‫جونگ کوک لبخند خجالتی ای زد‪.‬‬

‫"اون بیشتر سرگرمیه‪ .‬میخوام شغل آیندم چیزی باشه که واقعا بهش‬
‫عالقه دارم‪".‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2861‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫کالسشون رو پیدا کردن و با عجله وارد شدن‪.‬‬

‫تا اون موقع‪ ،‬اون چهارنفر تنها دانشجوهای سرکالس بودن‪.‬‬

‫یک دقیقه بعد تهیونگ در رو باز کرد و وارد شد‪.‬‬

‫"ته!"‬

‫جیمین دوید تا بغلش کنه‪.‬‬

‫"سالم بیبی‪ ،‬دلم برات تنگ شده بود‪".‬‬

‫تهیونگ محکم بغلش کرد‪.‬‬

‫"انتشار کتابت چطور پیش میره؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2862‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫جونگ کوک پرسید‪.‬‬

‫"یه رکورد جهانیه!"‬

‫تهیونگ از هیجان زبونش بند اومده بود‪.‬‬

‫"کمیته سالمت روان بین المللی انقدر مقاله هام رو دوست داشتن که‬
‫میخوان یه خیریه برای تراپی رایگان افراد چند شخصیتی درست کنن‪،‬‬
‫تازه یه مرکز بدون سود هم برای قربانی های سوءاستفاده از بچه ها‬
‫درست میکنن!"‬

‫جیمین اشکش رو پاک کرد‪ ،‬دستش رو روی قلبش گذاشت‪.‬‬

‫"این عالیه‪ .‬داری قلبم رو درد میاری‪".‬‬

‫"ببین چکار کردیم تهیونگ!"‬

‫سوکجین لبخند دندون نمایی بهش زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2863‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"تو واقعا فوق العاده ای‪".‬‬

‫تهیونگ همونطور که مینشست‪ ،‬سرخ شده بود‪.‬‬

‫"ممنون بچه ها‪".‬‬

‫بقیه هم نشستن‪ ،‬همونطور که منتظر استادشون بودن‪ ،‬با هیجان حرف‬


‫میزدن‪.‬‬

‫زنگ خورد و بعد‪ ،‬در باز شد و معلمشون وارد شد‪.‬‬

‫یونگی به دانش آموزها لبخند زد‪.‬‬

‫"صبح بخیر بچه ها‪ .‬آمادهاید تا یه سال جدید رو شروع کنیم؟"‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2864‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"یونگی!"‬

‫تهیونگ وارد پذیرایی پسرها شد و دو پسر روی مبل که داشتن‬


‫تلوزیون میدیدن رو از جا پروند‪.‬‬

‫"خدایا‪ ،‬یونگی! فکرش رو هم نمیکنی!"‬

‫"خبری شده؟"‬

‫یونگی خیلی خشک حدس زد‪.‬‬

‫نامجون از روی پای شوهرش که داشت روش استراحت میکرد‪ ،‬بلند‬


‫شد‪.‬‬

‫"چی شده؟"‬

‫تهیونگ به سمتشون دوید و برگه رو توی صورت یونگی گرفت‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2865‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"بخونش‪".‬‬

‫یونگی برگه رو گرفت و تکیه داد‪ .‬نامجون به پهلوش چسبید و اون‬


‫هم برگه رو میخوند‪.‬‬

‫"آقای کیم عزیز‪،‬‬

‫ما با مقاله ی شما درباره ی مین یونگی انقدر تحت تاثیر قرار گرفتیم‬
‫که میخواهیم به ایشان مقام استادی در هاروارد را اهدا کنیم‪ .‬هر کالسی‬
‫که مایل به تدریس آن هستند ما برای تدارک دیدن آن خوشحال‬
‫میشویم‪ .‬لطفا تا اول سپتامبر ما را از تصمیم ایشان مطلع سازید‪.‬‬

‫کارمند هاروارد‪".‬‬

‫یونگی از برگه سرش رو بلند کرد و به چشمهای ذوقزده ی تهیونگ‬


‫نگاه کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2866‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"جدی میگی؟"‬

‫"میتونی دوباره درس بدی!"‬

‫نامجون دست یونگی رو گرفت‪.‬‬

‫"عزیزم میتونی شغل رویاهات رو دوباره داشته باشی! حتی توی یه‬
‫مدرسه بهتر!"‬

‫یونگی نمیدونست چی بگه‪ ،‬همونطور که سعی میکرد افکارش رو در‬


‫این باره جمع و جور کنه چند باری پلک زد‪.‬‬

‫"امیدوارم ناراحت نشی ولی من تا االن به جات بهشون اوکی دادم‪".‬‬

‫تهیونگ اعتراف کرد‪.‬‬

‫"گفتی برای چه کالسی؟"‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2867‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی پرسید‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫"اکتشاف جنسی‪".2‬‬

‫یونگی روی تخته نوشت و بعد‪ ،‬با دانشجوها رو به رو شد‪.‬‬

‫"حاال‪ ،‬قبل ازینکه بریم سراغ چیزهایی که پارسال خوندید‪ ،‬انگار یه‬
‫دانشجو نیومده‪".‬‬

‫انگار که مو هاش رو آتیش زده باشن‪ ،‬نامجون بعدش وارد شد‪.‬‬

‫"ساب دیر کردی‪".‬‬

‫یونگی بهش پوزخند زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2868‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫"آره‪ ،‬چون یه نفر امروز صبح تمام آب گرم رو تموم کرده بود‪".‬‬

‫نامجون همونطور که مینشست‪ ،‬آهی کشید‪.‬‬

‫"و دیشب هم خیلی وحشی شده بود‪".‬‬

‫یونگی خندید‪.‬‬

‫"ببخشید ساب‪".‬‬

‫به جونگ کوک نگاه کرد‪.‬‬

‫"برای چی نشستی دستیار؟ پاشو بیا اینجا‪".‬‬

‫جونگ کوک سریع از جاش بلند شد و به یونگی‪ ،‬جلوی کالس ملحق‬


‫شد‪.‬‬

‫یونگی با افتخار و عشق به دانشجوهاش زل زد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2869‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫به دوست پسرهاش‪.‬‬

‫تهیونگ‪ .‬رشته تحقیق با یه مقاله منتشر شده‪.‬‬

‫هوسوک‪ .‬رشته بیزینس‪ .‬با فروشگاه در حال افتتاح‪.‬‬

‫سوکجین‪ .‬رشته بیزینس‪ .‬با رستوران و قنادی در حال افتتاح‪.‬‬

‫جیمین‪ .‬رشته نویسندگی‪ .‬یک نویسنده موفق‪.‬‬

‫جونگ کوک‪ .‬رشته تدریس‪ .‬دستیار معلمِ یونگی‪.‬‬

‫نامجون‪ .‬رشته حقوق با گرایش جراحی اعصاب‪ ،‬روانشناسی‪ ،‬ریاضیات‪،‬‬


‫انگلیسی و فلسفه‪ .‬شوهر یونگی‪ .‬ساب کوچولوی شیرینش‪.‬‬

‫همه آماده ی شروع سال تحصیلی جدید بودن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2870‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی پوزخندی زد‪.‬‬

‫"حاال که همه هستن‪ ،‬میتونیم چیزهایی که پارسال خوندیم رو مرور‬


‫کنیم‪".‬‬

‫و با اون حرف‪ ،‬همه سریع شروع به در آوردن لباسهاشون کردن‪.‬‬


‫همونطور که یونگی در رو قفل میکرد‪ ،‬میخندید‪.‬‬

‫این حتما بهترین سالشون میشد‪.‬‬

‫‪..::* Virgin Classroom*::..‬‬

‫نامجون غر زد‪ ،‬همونطور که یونگی اونهارو به خونشون‪ ،‬کنار حیاط‬


‫دانشگاه‪ ،‬رسوند یکی از دستهاش رو به پیشونی خودش چسبوند‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2871‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫یونگی با ترس نگاهی بهش انداخت‪.‬‬

‫"خوبی ساب؟"‬

‫"فقط سرم درد میکنه‪".‬‬

‫نامجون زیر لب گفت‪.‬‬

‫"اینجا تیلِنول‪ 341‬داری؟"‬

‫"ببخشید ساب‪ ،‬ولی زود میرسیم خونه‪".‬‬

‫یونگی بهش قول داد‪.‬‬

‫بقیه بچه ها رفته بودن بستنی بخورن ولی نامجون یهویی مریض شد و‬
‫یونگی تصمیم گرفت اون رو به خونه ببره‪.‬‬

‫‪341‬‬
‫یه نوع مسکن‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2872‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫وارد خونه ی جدیدشون که با لطف وام پدر و مادر هوسوک عمال یه‬
‫عمارت بود‪ ،‬شدن‪ .‬خیلی راحت هفتتاشون میتونستن اونجا زندگی کنن‪.‬‬

‫یونگی ماشین رو پارک کرد و به شوهرش کمک کرد تا پیاده بشه‪.‬‬


‫اون رو به سمت داخل برد و به سمت اتاقشون هدایت کرد‪.‬‬

‫هر کسی اتاق خودش رو داشت‪ ،‬تازه یه اتاق همگانی هم داشتن که با‬
‫تخت یونگی توش‪ ،‬همه باهم میتونستن روش بخوابن‪ .‬سه تا اتاق مهمان‬
‫هم داشتن که اگر هر زوج خواستن باهم تنها باشن‪ ،‬بتونن‪ .‬هیچ کس‬
‫حسود یا ناراحت نمیشد‪ ،‬برای این اتفاق خیلی هم رو درک میکردن و‬
‫هوای هم رو داشتن‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2873‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫نامجون لگ لگ کنان وارد حموم مشترک شد و دنبال کابینت داروها‪،‬‬


‫دنبال یکم آسپرین گشت‪.‬‬

‫یونگی توی اتاق موند و تخت رو برای خوابیدن نامجون آماده میکرد‪.‬‬

‫و بعد‪ ،‬نامجون به اتاق برگشت‪ ،‬همونطور که دوباره دستش رو به سرش‬


‫چسبونده بود با گیجی پلک میزد‪.‬‬

‫"خوبی نامجون؟"‬

‫یونگی با نگرانی پرسید‪.‬‬

‫نامجون بهش نگاه کرد‪.‬‬

‫"نامجون کیه؟"‬

‫پسر سرش رو کج کرد‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2874‬‬


Virgin Classroom Season 1

".ِ‫"اسم من آر ام‬

.‫پایان‬

..::* Virgin Classroom*::..

Shot SMT - All Rights Reserved 2875


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫سالم قشنگهای من‪،‬‬


‫امیدوارم حالتون خوب باشه‪.‬‬

‫باالخره بعد از یک سال و نیم‪ ،‬اولین کتاب ویرجین هم تموم شد‪.‬‬


‫خوشحالم که توی این زمان کلی دوست خوب پیدا کردم که ویرجین‬
‫رو خوندن‪ ،‬حمایت کردن و بهمون عشق دادن‪.‬‬

‫ولی‪ ،‬کار ما هنوز تموم نشده‪ .‬باز هم برای کتاب دوم ویرجین به‬
‫حمایتهاتون نیاز داریم‪ .‬برای حمایت‪ ،‬حتما نظرتون رو توی گپ‬
‫نظرات‪ ،‬پی وی من یا ناشناسم(توی ناشناس‪ ،‬هشتگ ویرجین به عالوه‪-‬‬
‫ی هر عالمتی که پیامتون رو متمایز کنه رو فراموش نکنین) بگید‪.‬‬
‫میتونین با جوین شدن توی چنل تلگرام من هم از اخبار فیکها مطلع‬
‫بشین و عکس‪ ،‬موزیک و بقیه چیزهای مرتبط به فیک که شما‬
‫فرستادین یا من و نیازجان رو هم ببینین‪ .‬آدرس همشون رو میتونید از‬
‫روی کپشن فیک پیدا کنین‪.‬‬

‫اگر حمایتها خوب باشه‪ ،‬تابستون میتونین منتظر کتاب دوم باشین‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2876‬‬


‫‪Virgin Classroom‬‬ ‫‪Season 1‬‬

‫قشنگها‪ ،‬یه مدت نیازجان به دلیل مسائل شخصی کنارمون نیست‪ .‬بعدا‬
‫حتما دوباره پیشمون برمیگرده‪ .‬توی این مدت با خودم در ارتباط‬
‫باشین‪ .‬اگر سوالی داشتین‪ ،‬توی پی وی سریعتر جواب میگیرین‪.‬‬

‫خوشحالم که دارمتون‪،‬‬

‫دوستتون دارم‪،‬‬

‫عاطفه(یوفوریا)‪.‬‬

‫‪Shot SMT - All Rights Reserved‬‬ ‫‪2877‬‬

You might also like