Professional Documents
Culture Documents
حمید ثنائی
به وقت مصلحت 2
فهرست مطالب
صفحه عنوان
مقدمه3................................................................... .....
بخش اول :اندرزها و نصایح حکیمانه سعدی در نظم به ترتیب
حروف الفبا31.......................................................... ......
بخش دوم :اندرزها و نصایح حکیمانه سعدی در نثر به ترتیب
حروف الفبا72.......................................................... ......
3 به وقت مصلحت
مقدمه
«خویسعدیاستنصیحتچهک
ندگرنکند
اگر خاموش بنشیند گناه است» اگر بینی که نابینا چاه است
حمید ثنائی
تابستان 1382
به وقت مصلحت 6
بخش اول
اندرزها و نصایح حکیمانه سعدی در
نظم
دود دل
دردمند دل دود کند آنچه آتش سوزان نکند با سپند
نصحیت ناپذیری
نتوان برد ازو به صیقل زنگ آهنی را که موریانه بخورد
احساس مسئولیت
اگر خاموش بنشینم گناه است اگر بینم که نابینا و چاه است
ترشروی
زنند لشکریانش هزار مرغ به به پنج بیضه که سلطان ستم
سیخ دارد روا
افتادگی و فروتنی
خاک شو پیش از آن که خاک ای برادر چو خاک خواهی
شوی شد
معشوقمناستآنکهبهنزدیکتو
است زشت
تأثیر همنشین
شد گم نبوتش خاندان با بدان یار گشت همسر
لوط
نصیحت ناپذیر
با سیه دل چه سود خواندن
وعظ
مهربانی با بدان
بدان را نوازش کن ای نیک
مرد
خوبی به بدان
اگر مردی أحسن إلی من أسا بدی را بدی سهل باشد جزا
لطف و بخشندگی
نروید نیفشانی تا دانه که بزرگی بایدت بخشندگی کن
حفظ شخصیت
که یک نام زشتش کند پایمال بسا نام نیکوی پنجاه سال
19 به وقت مصلحت
منطقی باش
به نطق است و عقل آدمی
فاش زاده
یتیم نوازی
غبارش بیفشان و خارش بکن پدر مرده را سایه بر سر
فکن
عبرت آموزی
تا نگیرند دیگران به تو پند پندگیر از مصائب دگران
خود سازی
به گرز گران مغز مردم مکوب تو خود را چو کودک ادب کن به
چوب
خاک
انتظار بیجا
که می خواهی امروز فریاد تو هرگز رسیدی به فریاد
رس؟ کس
چو میدان فراخ است گویی فراغ دلت هست و نیروی تن
بزن
سیاستمداری
چو دستی نشاید گزیدن،
ببوس
دور اندیشی
چو دشمن به عجز اندر آمد
در ز
جوانی را دریاب
چون مرغ از قفس رفت
قید وبگسست
متعادل باش
چو نرمی کنی خصم گردد
دلیر
توبة بیسود
که نتوانی کمند انداخت بر کاخ چون سود از دزدی آنگه توبه
کردن
دلها مرنجان
که ریش درون عاقبت سر کند حذر کن ز درد درونهای
ریش
برد
گذران عمر
دریغا که بی ما بسی روزگار
دوستان نانی
دوست مشمار آن که در
زند نعمت
تنگ گردد
آزادگی و کرامت
چو استادهای دست افتاده گیر گیر آزاده نیکمردان ره
سود سکوت
زبان بریده به کنجی نشسته
بکم صم
موفقیت در سختیهاست
ز کار بسته میندیش و دل
مدار شکسته
انگور
مراقبت از سخن
سخن تا نگویی بر او دست
هست
که حلوا چو یکبار خوردند بس چو یکبار گفتی ،مگو باز پس
همنشینی با خوبان
سگ اصحاب کهف روزی
چند
را
کههستخلق
غمخواری زیردستان
روزگار زبردستی از بترس غم زیر دستان بخور زینهار
نفس
بسایند
دشمنترین دشمنان
ز دشمن همانا که دشمن ترند کسانی که پیغام دشمن برند
59 به وقت مصلحت
درود
امر محال
عقل باور نکند کز رمضان ملحد گرسنه در خانة خالی
اندیشد خوان بر
اتحاد و اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست مورچگان را چو بود اتفاق
به وقت مصلحت 68
بیچارگان را بنواز
پراکندگان را ز خاطر مهل نخواهی که باشی پراکنده
دل
نیک باش
نکو باش تا بد نگوید کست نخواهی که نفرین کند از
پست
به وقت مصلحت 70
عبرت گرفتن
چون دگر مرغ بیند اندر بند نرود مرغ سوی دانه فراز
آید
خاموشی گزیدن
تو خاموشی بیاموز از بهایم نیاموزد بهایم از تو گفتار
دانند قیمتش
گوش به
که مرا عاقبت نشانه نکرد کس نیاموخت علم تیر از
من
بخش دوم
اندرزها و نصایح حکیمانه سعدی در نثر
ثابت قدمی
* آسیا سنگ زیرین متحرک نیست ،لجرم تحمل بارگران همی
کند.
بیندیش و بگو
* اندیشه کردن که چه گویم ،به از پشیمانی خوردن ،که چرا
گفتم .بیندیش و بگو تا پشیمان نشوی.
شجاع باش
* تا جان در خطر ننهی بر دشمن ظفر نیابی.
بذل و بخشش
* تا دانه پریشانی نکنی خرمن بر نگیری.
انتظار به جا
* توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد.
برتری عشق
* چو عشق آمد از عقل دیگر مگوی.
افتاده باش
* خاک شو ،پیش از آنکه خاک شوی.
87 به وقت مصلحت
خبر بد را تو مرسان
* خبری که دانی دل بیازارد ،تو خاموش تا دیگری بیازارد.
تعادل در امور
* خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بیوقف هیبت
ببرد.
توقع از کس مدار
* در پسی مردن به که حاجت پیش کسی بردن.
به وقت مصلحت 88
سکوت کردن
* زبان بسته بهتر که گویا به شر.
ستمگر را بکوب
* ستم بر ستم پیشه عدل است و داد.
تربیت ناپذیری
* نرود میخ آهنین در سنگ.
خائن ترسوست
* هر که خیانت ورزد دستش از حساب بلرزد.
اهمیت ثروت
* هر که را زر در ترازوست زور در بازوست.
به وقت مصلحت 98
رازق خداست
* هر آن کس که دندان دهد نان دهد.
منابع
-1کلیات سعدی به کوشش محمد علی فروغی.
-2مواعظ و حکم سعدی تألیف دکتر ابراهیم شکورزاده.