Professional Documents
Culture Documents
3 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
اين کتاب را
به ملت خويش که بزرگترين افتخارش و دشوارترين انتخابش ،راه علي و مکتب
علي و واليت علي ،در سياهترين دورههای تاريخ است.
و به حوزه علمي امام صادق که پايگاه نگهباني مکتب اهل بيت است و به علماء،
سخنوران ،نويسندگان و طالب تشيع علوی که اميد مردم برای آگاهي مردم و احياء
ايمان مردم به آنها است،
تقديم ميکنم.
تشيع سرخ
تشيع سياه
مذهب شهادت
مذهب عزا
***
اسالم ديني بود که با «نه»ی محمد -وارث ابراهيم و مظهر دين توحيد خدا و
وحدت خلق -در تاريخ انسان پديد آمد« ،نه»ای که شعار توحيد با آن آغاز ميشود،
شعاری که اسالم در برابر شرك -مذهب اشرافيت و مصلحت -با آن آغاز شد.
و تشيع ،اسالمي بود که با «نه»ی علي بزرگ -وارث محمد و مظهر اسالم عدالت
و حقيقت -در تاريخ اسالم چهره خود را مشخص کرد و نيز جهت خود را« .نه»ای که
وی ،در شورای انتخاب خليفه ،در پاسخ عبدالرحمن -مظهر اسالم اشرافيت و
مصلحت! -گفت.
6 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
اين «نه» ،به عنوان جبههگيری نهضت شيعي در تاريخ اسالم ،تا پيش از صفويه،
شاخص نقش اجتماعي ،طبقاتي و سياسي گروهي بود که به محبت خاندان پيغمبر و
پيروی علي شناخته ميشدند .حزبي که بنايش بر «قرآن و سنت» بود ،اما قرآن و سنتي
که نه از خاندان اموی و عباسي و غزنوی و سلجوقي و چنگيزی و تيموری و
هوالکوئي ،بلکه از خاندان محمدی اعالم ميشود.
و تاريخ اسالم مسير شگفتي را دنبال کرد .مسيری که در آن ،همهی قلدران و
قدارهبندان و خاندانها و خانهای عرب و عجم و ترك و تاتار و مغول حق رهبری
امت اسالم و خالفت پيامبر اسالم را داشتند ،جز خاندان پيامبر و ائمهی راستين اسالم!
و تشيع -که با «نه» آغاز شد« ،نه» در قبال مسيری که تاريخ انتخاب ميکرد-
عصياني عليه تاريخ بود ،تاريخي که بنام قرآن ،مسير جاهليت کسری و قيصر را دنبال
ميکرد و به نام سنت ،پيش از همه ،پروردگان خانه قرآن و سنت را قرباني ميساخت !
7 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
شيعه -که نمايندهی طبقه ستمديده و عدالتخواه در نظام خالفت بود -در اين
«خانه» ،هر چه را و هر که را ميخواست ،مييافت.
برای او ،فاطمه ،وارث پيامبر ،مظهر «حق مظلوم» و در عين حال نخستين «اعتراض»
و تجسم نيرومند و صريح «دادخواهي» که شعار ملتهای محکوم و طبقات مظلوم در
نظام حاکم بود.
و حسن ،مظهر آخرين مقاومت پايگاه «اسالم امامت» ،در برابر اولين پايگاه «اسالم
حکومت» .
و حسين ،شاهد همه شهيدان ظلم در تاريخ ،وارث همه پيشوايان آزادی و برابری و
حق طلبي از آدم تا خودش ،تا هميشه ،رسول شهادت ،مظهر خون انقالب.
و باالخره زينب ،شاهد همه اسيران بيدفاع در نظام جالدان ،پيامبر پس از شهادت،
مظهر پيام انقالب!
و در مکتب علي ،شيعه به عنوان تجسم دردها و آرزوهای تودههای مظلوم و آگاه و
عاصي بر جبر حاکم ،اساسيترين شعارهای خود را مييافت:
8 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
«واليت علي» !
«امامت»!
«عدالت»!
و برای «اعتراض به وضع موجود» -که حکومت و روحانيت و اشرافيت حاکم ،با
فتحها و غنيمتها و مسجد سازیها و جماعتها و مدرسهها و نذرها و وقفها و
خيرات و مبرات و تعظيم شعائر و انجام مراسم ،ميکوشيدند تا همه چيز را طبق مشيت
بالغه خدا و شرع و رضای خدا و خلق نشان دهند:
اصل «انتظار»!
«مرجعيت»،
9 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
«تقليد».
«نيابت امام».
و برای تأمين بودجه مبارزه فکری و اجتماعي و اداره تشکيالت و تأسيسات علمي،
آموزشي و جمعي-در نظامي که همه بودجههای مذهبي را حکومت زور ،به نام
حکومت شرع ميگيرد -
«سهم» !
و برای طرح مداوم جنگ تاريخي شيعه ،انحراف تاريخ ،غصبها و خيانتها و ظلمها و
سرچشمههای فريب و دروغ و انحطاط و به ويژه ،برای زنده نگاه داشتن خاطره
شهيدان :
«سوگواری» .
و برای رسوا کردن نظام حاکم که خود را وارث سنت رسول مينامد و اثبات اينکه
وارث جالدان و قاتالن ذريه رسول است ،و برای نشان دادن راه کار ،پاسخ گفتن به اين
پرسش هميشگي که« :چه بايد کرد ؟ » و تعيين شکل مبارزه با حکومت جور و
سرپيچي از بيعت ظلم و طرح تسلسل پيوسته تاريخ و اعالم جنگ انقطاعناپذير ميان
01 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
«وارثان آدم» و «وارثان ابليس» و تعليم اين واقعيت جاری که اسالم حاضر ،اسالم قاتل
است ،در جامهی »سنت» و اسالم راستين ،اسالم غايب است ،در ردای سرخ شهادت...
«عاشورا»!
«تقيه»!
ميبينيم که شيعهی علوی ،در طول هشت قرن (تا صفويه) ،نه تنها يك نهضت
انقالبي در تاريخ است و در برابر همه رژيمهای استبدادی و طبقاتي خالفت اموی و
عباسي و سلطنت غزنوی و سلجوقي و مغولي و تيموری و ايلخاني -که مذهب تسنن
دولتي را مذهب رسمي خود ساخته بودند -جهادی مستمر در فکر و در عمل بوده
است ،بلکه همچون يك حزب انقالبي مجهز ،آگاه و دارای ايدئولوژی بسيار عميق و
روشن ،شعارهای قاطع و صريح و تشکيالت و انضباط دقيق و منظم ،رهبری اکثر
00 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
03 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
سياستهای رايجشان بود و مورخان و فقيهان و حتي فيلسوفان و عارفان دستگاه نيز
هرگونه اتهامي و جعلي و سابقهای را برای بدنام کردن شيعه عبادت ميشمردند!
و اين است که سلطان محمود غزنوی اعالم ميکند که «من انگشت در جهان
کردهام و شيعي ميجويم» و فقيه تسنن دولتي فتوا ميدهد که ازدواج مسلمان با اهل
کتاب از يهود و نصاری و مجوس جايز است و با زن شيعي جايز نيست!
پس از تسلط ترکان ،از نظر فکری و مذهبي ،تعصب و تنگ نظری تشديد يافت و
از نظر اجتماعي ،با ايجاد نظام اقطاعي و تيولداری ،استثمار مردم و بخصوص دهقانان
به صورت وحشتناك و طاقتفرسايي درآمد ،و موجب شد که رژيم حاکم بر مردم،
در سياست ،فقط با شالق و شکنجه و برپا کردن کله منار و چشم منار حکومت کند و
در روحانيت ،مذهب سنت -که از آغاز «اسالم حکومت» بود -به صورت منحطترين
عقايد و احکام تعصبآميز و خشن درآيد و وسيلهای شود برای توجيه وضع ضد
انساني حاکم و تطبيق با رژيم ددمنشانه ترکان غزنوی و سلجوقي و مغولي و مادهی
مخدرهای برای مردم و آلت قتالهای برای هر فکری يا حرکتي که مصالح زورمندان و
منافع مالکان و صاحبان اقطاع را تهديد ميکند و اين بود که ،در اين دوران ،شيعه -در
شکلها و گرايشهای مختلف ،معتدل يا افراطي -مظهر قيام و شورش و مبارزه
تودههای غارت شده و ستمديده بود و به خصوص در ميان روستاييان نفوذ و گسترش
03 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
شگفتي يافت و به صورت نهضتهای گوناگوني از متن توده و در برابر قدرت بپا
خاست ،همچون تروريسم حسن صباح ،اشتراکيت قرامطه ،مبارزهی فرهنگي و اعتقادی
افراطي غاله و عصيان آزادانديشانهی برخي از فرقههای صوفيانه انقالبي و شيعيمسلك
عليه تعصب خشن و روح خشك اختناقآور و متحجر دستگاه فقها و متشرعين وابسته
به دستگاه حاکم و باالخره مکتب علمي و معتدل و غني اماميه به عنوان بزرگترين
جريان فکری و فرهنگي مقاوم در برابر مذهب و فرهنگ حکومت و دعوت آگاه
کننده و آموزش دهندهی اين مکتب ،بر اساس دو اصل امامت و عدالت و شعار انقالبي
عاشورا و بسيج معترضانهی تودهها عليه وضع موجود ،با دعوت به انتظار حضرت مهدی
قائم و طرح مسالهی انتقادی «عالئم ظهور» و «آخرالزمان »و زنده داشتن اميد به «فرج
بعد از شدت» و فکر انتقام و انقالب و زوال قطعي جور و محکوميت جبری قدرتهای
حاکم و گسترش عدالت با شمشير و آمادگي همهی ستمديدگان و عدالتخواهان
منتظر برای شرکت در انقالب ...به طوری که ،در برخي شهرها چون کاشان و سبزوار
که شيعيان قوی بودند ،جمعهها ،اسب سفيدی را زين ميکردند و تمامي مردم شهر
شيعيان معترض و ناراضي و منتظر ،عليرغم حکومت مذهب حاکم ،در پي اسب از شهر
بيرون ميرفتند و با انتظار فرج و آزادی از ظلم و آغاز انقالب ،يعني طرح مسائلي که
دستگاه حاکم از آن وحشت دارد.
01 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
در نيمهی اول قرن هشتم ،که حکومت مغول پس از قتل عامهای وسيع چنگيز و
هوالکو مردم ايران را به يأس و ذلت و ضعف تسليم کرده بود و ياسای چنگيز قانون
بود و شمشير دژخيمي مجری قانون ،و خانهای مغولي و صحراگردان و افسران و
رؤسای طوايف مغولي ،هر يك منطقهای را به صورت اقطاع يا تيول در چنگ خود
گرفته بودند و با قساوت هولناکي دهقانان را بردهوار به بند کشيده بودند و در شهرها
نيز علمای مذهب يا در خدمت حکام مغول در آمده بودند و خلق را به نام «مذهب حقه
سنت و جماعت» ،به تسليم و رضای در برابر حکام مسلمان شدهای ميخواندند که
همچنان چنگيزی مانده بودند و تنها برای ارضای احساسات ديني مسلمين! در ازای
نابودکردن تمدن و ايمان و اخالق و جامعه و هستي مسلمين ،ختنه ميکردند! گروهي
نيز که تقوی آنان را از همدستي با حکام و ستمکاران مانع شده بود ،به انزوای زهد و
خانقاههای تصوف خزيده بودند و غيرمستقيم راه صاف کن تجاوز و زمينهساز جنايت
بودند و مردم را در زير تازيانهی جالدان و چپاولگران مغولي و فريبکاران روحاني تنها
گذاشته بودند ،در اين هنگام است که واعظي ،سلمانوار ،در جستجوی حقيقت
برميخيزد و از همه مدعيان زمان سراغ ميگيرد .نخست ،نزد بالوی زاهد ميرود تا راه
نجات را در مکتب پارسايي و آزادی او بيابد ،زهد را سکوت در برابر ظلم ميبيند و
چه بيشرمي و بيرحمي و خودخواهي زشتي که انساني ،در جهنم پيرامونش ضجه
اسيران و نعرهی جالدان و فقر گرسنگان و تازيانههای ستم را بر گردهی بيچارگان ببيند
05 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
و بشنود و به جای آنکه به نجات آنان برخيزد ،خود ،به تنهايي ،در طلب نجات خود
باشد و کسب بهشت!
از او به نفرت ميگريزد و نزد رکن الدين عمادالدوله به سمنان ميرود که آوازه
معرفت و پيشوايي طريقت او در تصوف همه جا پيچيده بود .تصوف را نيز چون زهد،
مذهب فرار از واقعيتها و مسئوليتها و پشت کردن به سرنوشت خلق و ناديده گرفتن
ستمها و قساوتها مييابد .او را ميبيند که دلي نازك و احساسي لطيف و روحي
متعال دارد ،اما چگونه است که سيل خوني که مغول بر اين ملك جاری کرده و زوالي
که اسالم و مردم را تهديد ميکند آرامش روح و صفای دل او را اندکي مکدر
نميسازد؟
از او به نفرت ميگريزد و به خدمت شيخ االسالم ،امام غياث الدين هبه اهلل حموی
به بحر آباد ميرود تا نزد او احکام شرع مبين و فقه مذاهب حقه اهل سنت را فرا گيرد
و به چشمهی اصلي حقيقت راه يابد.
فقه را ميبيند که هزار مسئله در آداب بيت الخالء طرح و کشف ميکند اما
سرنوشت شوم ملتي برايش مسئلهای نيست!
شيخ خليفه ،بيزار از اينها که کبادهی مذهب و روحانيت ميکشند ،و مطمئن به
اينکه «اينها همه بافندهی جامه تقوی بر اندام زورند» ،و با جاني لبريز از نفرت به
06 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
حکومت جباران مغول ،و دردمند از سرنوشت شوم تودههای مسلمان ،به عنوان يك
مسلمان مسئول مردم و آگاه از زمان ،و معترض نسبت به وضع ،و بيايمان به همهی اين
دکانهای ايمان« ،اسالم علي» را انتخاب ميکند و مذهب اعتراض و شهادت را.
در جامهی يك درويش ساده ،تنها و غريب به سبزوار ميآيد .در مسجد جامع شهر
خانه ميکند و آنجا به وعظ ميپردازد .واعظي که در برابر آنچه مردم را به جهل و
جور تمکين کرده است سر شورش دارد و شورشي که پشتش يك ايمان ،يك مکتب
و يك تاريخ سرخ نهفته است :تشيع!
مالهای رسمي به کار هميشگي خود آغاز ميکنند ،شايعهسازی و سپس فتوی و در
آخر «ذبح شرعي».
«اين شيخ دين مردم را آشفته ميسازد »...مالها کوشيدند تا مردم را به او بدبين کنند
و زمينه را برای نابوديش فراهم سازند و دست حاکم مغول را بر جان او باز کنند.
07 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
به حاکم مغول نوشتند که او از مذهب حقهی اهل سنت و جماعت منحرف است و
هرچه ميکوشند متنبه نميشود و در مسجد تبليغ دنيا ميکند و افکار رافضيان را نشر
ميدهد ،او مهدورالدم است ،بر سلطان سعيد است که اين مصيبت را از دين بردارد.
دامنهی شايعه سازی و تحريك مردم باال ميگيرد ولي دعوت شيخ که به آگاهي و
ايمان و نجات بود هر روز دلهای محروم و دردمند روستاييان را بيشتر به خود جذب
ميکند.
تا ناچار ،سحرگاهان که مردم مشتاق وی ،همچون هميشه به سراغ وی ميروند ،او
را در مسجد کشته ميبينند.
پس از او ،بيدرنگ ،شاگرد وی شيخ حسن جوری کارش را ادامه ميدهد.
وی اعالم بسيج ميکند ،سازمان ميدهد و مبارزه را مخفي ميسازد و خود در
شهرها ميگردد و همه جا بذر آگاهي و انقالب را بر مبنای تشيع ميپاشد.
زمينهی فکری اکنون آماده است و انقالب در دلها به بند کشيده شده و در زير
پوشش تقيه انتظار ميکشد.
08 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
خواهرزادهی حاکم ،همچون هميشه ،وارد ده باشتين ميشود ،دهي در جنوب غربي
سبزوار به فاصله شش فرسنگ.
با دستهای وارد خانه عبدالرزاق ميشود .از روستاييان پاك و غيوری که هنوز ذلت
حکومت بيگانه و انحطاط تبليغات مذهبي حاکم در آنان اثری تباه کننده ننهاده است،
طعام ميآورند.
شراب ميطلبند!
بر روستايي مسلمان و شيعي مذهب که موج سخن شيخ خليفه به جانشان رسيده،
شراب آوردن ،آن هم برای چنين پليداني به زور ،سخت گران ميآيد،
اما ...ميآورند!
09 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
ميزبان به سوی مردم ميرود ،روستاييان شيعي را صدا ميزند ،فرياد ميکند که
حاکم مغول زنانتان را ميطلبد ،چه پاسخي ميدهيد؟ ميگويند «ما سر بر دار مينهيم و
اين ننگ را نمي پذيريم ،و شاهد ما برای دشمن ما ،شمشير است».
آنها را يکجا ميکشند و چون ميدانند که ديگر راه بازگشت نيست و مرگ را
انتخاب کردهاند ،ترديد ندارند .انتخاب مرگ به آنان قدرتي ميبخشد که يك ده را در
برابر يك رژيم خون آشام به قيام وا ميدارد و پيروز ميکند !
روستاييان به شهر ميريزند ،جنگ با سپاه مغول و فتواهای مالهای مذهب حاکم و
پيروزی دهقانان انقالبي.
شعار:
نجات و عدالت!
نابودی قدرت مغوالن حاکم ،نفوذ روحانيون مذهب حاکم و مالکيتهای بزرگ
طبقهی حاکم.
قربانيان جهل مالها و اسيران جور مغولها به شورشيان ميپيوندند ،سبزوار مرکز
قدرت ميشود و همچون آتشي که در هيزم خشك افتد ،انقالب شيعيان سربداريه که
31 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
شمشير مردان روستايي و قهرمانان توده را داشت و انديشهی شيخ خليفه و شيخ حسن
جوری ،علمای آگاه و حقپرست و آگاه کننده را ،سراسر خراسان شمال ايران را فرا
ميگيرد و شعلههايش به جنوب نيز ميرود.
و نخستين بار ،نهضتي انقالبي ،بر بنياد تشيع علوی ،عليه سلطهی خارجي ،استحمار
داخلي و قدرت فئودالها و سرمايهداران بزرگ و برای نجات ملت اسير و تودههای
محروم و با شعار عدالت و فرهنگ شهادت و به رهبری دهقانان هفتصد سال پيش از
اين ،بر پا ميشود و پيروز ميگردد.
و اين آخرين موج انقالب تشيع علوی بود« ،تشيع سرخ» که هفتصد سال تجلي روح
انقالبي ،آزادیخواهي ،عدالت و مردمگرايي و مبارزهی آشتيناپذير با جور ،جهل و
فقر بود.
يك قرن بعد صفويه آمد ،و تشيع ،از «مسجد جامع توده» برخواست و در
«مسجدشاه» همسايه ديوار به ديوار «قصر عالي قاپو» شد.
و «تشيع سرخ»،
30 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع سرخ ،تشيع سياه
و مذهب «شهادت»،
مذهب «عزا».
33 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشیع علوی و تشیع صفوی
تشيع علوی و تشيع صفوی
در عين حال يادآوری کنم که ،بحثي که من مطرح ميکنم -ولو در اين شبها باشد
که نامش درس و کالس نيست -باز هم درس و کالس است و مخاطب واقعي من
دانشجويانند ،يا کساني که در حد و تيپ فکری دانشجو هستند ،و خودشان را در اينجا
31 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
برای درس آماده ميکنند ،نه برای گوش دادن به يك خطابه يا موعظه ،اين است که
آنها معموالً تحملشان بيشتر است .گذشته از آن ،من اساساً يك سخنران حرفهای نيستم،
و آنها که به سخن من گوش ميدهند نبايد مستمع حرفهای باشند ،شنوندگان حرفهای
کساني هستند که کارشان را ميکنند و زندگيشان را ،و خوب و راحت و خاطر جمع،
در ضمن ساعتي را هم گذاشتهاند برای شرکت در يك برنامهی ديني ،و استماع منبری
وثوابي ،و احياناً وعظي و شنيدن روايتي و چهار کلمه حرف آخرتي و نصيحتي و وادار
شدن به کار خيری ،و بعد هم رفتن دنبال کار و کاسبي و افتادن توی گردونه تکراری
روزمرگي و رسيدن به زندگي و گرفتاريها و نقشهها و لذتها و سربندیها و هزارها
طرح و نقشهها که بيتابانه در انتظارند تا زود مجلس ختم شود ،و باجي به مذهب داده
شود و دغدغهی وجدان آرام شود و بعد هم برسند به کار و زندگيشان .معموالً،
هدف ،گفتن و شنيدن حرفي تازه و انديشيدن و شناختن نيست ،غرض جمعآوری
ثوابي برای خود و نثاری برای ارواح گذشتگان خود است و اين است که بعضي
مستمعين حرفهای زرنگ و وارد به اين گونه مسائل ،در يك مجلس مذهبي شرکت
ميکنند و در حاليکه به منبر گوش ميدهند قرآن هم تالوت ميفرمايند ،در همان حال
ذکر هم ميگويند و تسبيح مياندازند و با اين «کلك» با يك تير سه نشان ميزنند ،هم
ثواب روضه را بدست ميآورند و هم ثواب مربوط به تالوت قرآن و هم ثواب ذکر
را!
35 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
من دردی دارم ،پيامي و مخاطبي دارم (نه مستمعي!) ،که او نيز ،دردمندی است در
جستجوی پيامي و پاسخ به اين مسئله حياتي و فوری که :چه بايد کرد؟ و چنين کسي
مخاطبي است در انديشهی آن که« :چه ميگويم؟» نه «چه اندازه ميگويم؟»
بحثي که ديشب مطرح کردم يکي از پايههای مبحث بزرگي است که امشب
ميخواهم مطرح کنم ،چنانکه بحثهای ديگری هم که در آينده اينجا طرح خواهم
کرد ،در همين ماه ،باز هم يکي از پايههای مبحثي است که امشب طرح ميکنم بنام:
تشيع علوی و تشيع صفوی.
غار دموستنس -يك خطيب يوناني است ،بچهی ضعيفي بود ،خيلي شرمگين،
صدايش نارسا،اندامش بيقواره ،و سخن گفتن هم بلد نبود حتي در حد يك بچه
معمولي ،در آن دوره يونان ،سوفيسم sophismeاز همه قويتر بود و سوفيستها
(سفسطه 0چيها يا سوفسطاييها) ،يعني سخنوران بزرگ و نيرومندی که با قدرت بيان
شب را روز ،و روز را شب نشان ميدادند ،در سياست و قضاوت و نفوذ در افکار
.0کلمه سفسطه در زبان ما معرب همين کلمه يوناني است که در اصل به معني حکمت است اما چون گروهي که خود
به اين صفت در جامعه مشهور بودند مالك حق و باطل را "خود انسان" مي دانستند و کم کم اين عقيده کارشان را به لفاظي
و بازی های ذهني و حرافي کشانده و سپس سوءاستفاده از قدرت کالم و استدالل رواج يافت ،سفسطه اصطالحاً معني فعلي
را گرفت.
36 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
عمومي قدرت به دست ميآوردند ،به نيروی استدالل و سحر کالم ،بر سرنوشت جامعه
و افراد حکومت ميکردند ،دموستنس بچهی ضعيف ،کم رو و يتيمي بود ،ارثي را که
از پدرش به او رسيده بود ،مدعيان خوردند ،برای اينکه وکالی مدافع مدعيان و
غاصبين ،که از همين سوفيستها بودند ،با توانايي بيان توانستند دردادگاه ،حق او را
غصب کنند ،و غصب ديگران را حق جلوه بدهند ،و او از ارث محروم شد .اين
محروميت که به وسيله قدرت منطق و سخن بر او تحميل شده بود عقدهای سخت در او
ايجاد کرد و تصميم گرفت عليرغم ضعف بدني ،ضعف زبان ،نارسايي بيان و جاذبه
نداشتن قيافه ،سخنوری توانا بشود که بتواند حقش را احياء کند.
برای نيل به اين هدف ،به تمرين سخن گفتن پرداخت ،با تمرينهای سخت و
شگفت ،تا اينکه دموستنس خطيب بزرگي شد که در تاريخ به عنوان يکي از خداوندان
0
سخنوری جهان شناخته شد ،و تا آنجا که ميگويند برای ايراد يکي از خطابههايش
سال کار کرد!
.0درست شبيه آن شبه مقدس ملبس به لباس رسمي تشيع علوی! که من در همين اسالم شناسي ،اول رقبای علي را
يکايك طرح مي کنم و نقاط قوت و ضعفشان را مي گويم تا در آخر بحث برسم به حضرت امير ،و برتری و ارزش مطلق او
را نسبت به آنها نشان دهم ،نه دهم جمله را مي بلعد و فرياد مي کشد که فالني مقام علي (ع) را از همه پايين تر قرار داده!
(چون پايين صفحه قرار گرفته)! و اين جمله مرا در مقدمه کتاب "حجر بن عدی" که" :اگر در مقابل حکومت استثنائي و
شخصيت استثنائي علي نمي بود ،حکومت ابوبکر و عمر ،در قياس با رژيم های حاکم تاريخ ،از همه برتر بود "...جمله را نقل
37 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
تمريني که او ميکرد ،و وضع تمريني را که او برای سخن گفتن انتخاب کرده بود،
با وضع ما در سخن گفتن فعليمان خيلي شبيه است!
تنها به کوهستان ميرفت و در صحرا و کوه و دشت ،برای انبوه جمعيت فرضي
سخنرانيهای آتشين ميکرد ،در ميان سنگها حفرهای غار مانند درست کرده بود به
اندازهای که فقط خودش در آن بتواند ايستاده جا بگيرد ،بر ديوارهای اين غار تنگ و
مصنوعي ،تيغها و خارها ،ميخها و سيخهای کوچك و بزرگ و دراز و کوتاه و
جوراجور نصب کرده بود ،به شکلي که بتواند يك فضای محدود و مفيدی داشته باشد
مي کند ،اما نيمه اولش و آخرش را مي بلعد تا بتواند عوام را برشورد ،و ابراز قداست کند و انجام مأموريت و داد و قال که:
فالني گفته حکومت ابوبکر و عمر از همه حکومت های تاريخ بهتر بوده و دنباله اش :پس از حکومت علي (ع) هم! البته
هدفم نشان دادن وجه تشابه و اشتراك بينش و کار اين دو تيپ مخالف هم بود .در يکطرفه قضاوت کردن و به سود دشمن
ارزيابي کردن و نظريه مخالف را مثله کردن ،و جمله کتابي را نيم خور نقل کردن و دروغ بستن و جعل و تعريف متن ،و گر
نه از مقايسه اين شبه مالی جعال با آن غير مذهبي آزاده عذر مي خواهم .چون اين يکي باالخره به چيزی معتقد است و آن به
هيچ چيز! و ثانياً ،اين در جعل و مسخ و بهتان خودش را خراب مي کند و او لباس قابل احترامي را که در آن رفته و بي هيچ
شرط و شايستگي به خود بسته! نمي دانم چرا هر کسي نتواند ،بدون قيد و شرطي حتي لباس رسمي سپورهای شهرداری را به
تن کند اما لباس رسمي علم و دين و هدايت خلق را چرا! آيا به راستي اينکه تازگي ها عده ای مجهول الهويه يا معروف
المهيه که از نظر سواد که هيچ ،حتي از نظر اخالقي و انساني نيز به کلي ساقط اند ناگهان به نام دفاع از مذهب و روحانيت
هياهوهای عجيب و بي پايه به راه انداخته اند و به صورت مبتذلي به اين بهانه بر هر کار جدی و فکر جدی مي تازند و به جعل
و فحاشي مي پردازند ،برای اين نيست که مي خواهند علمای راستين مذهبي و مذهب واقعي شيعه را در جامعه و به خصوص
در نظر نسل تحصيل کرده خراب کنند؟ بر اساس اين تجربه بزرگ که ،به گفته شاندل" :برای خراب کردن ،خوب حمله
کن ،بعد دفاع کن"!
38 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
که وقتي ايستاده قرار ميگيرد و تمرين سخنراني ميکند ،دستش و سرش و شانه و
گردن و بدنش را نتواند بيش از آنچه که برای سخنراني الزم است و يا آهنگ و
موضوع سخن ايجاب ميکند حرکت بدهد ،و حرکات ناشيانهی اضافي به سر و دست
و اندامش بدهد ،بدين صورت که اگر دستش رااندکي بيشتر از آنچه مصلحت
سخنراني است حرکت داد به يکي از آن تيغها و يا يکي از آن سيخها و ميخهای تيز
بخورد و مجروحش سازد و بدينصورت او را خبر کند که زيادی رفتي! و اين
زنندگيها و گزندگيها ،و اين محدوديتهای تيز و تند از چهار طرف او را مقيد بکند
و کمکم عادتش بدهد به اطوار و حرکات «يکنواخت» و «همآهنگ» و «متناسب» و «به
مصلحت» و شبيه آنچه همهی سخنوران ميکنند و بايد بکنند و اکثريت هم ميپسندند!
وضع سخن گفتن ما هم در اين زمان ،در اين شرايطي که اآلن هستيم درست
وضعي است که ،دموستنس در آن غار سخت و تنگ و سنگ ،پرسيخ و ميخ و تيغ،
هنگام حرف زدنش داشت! هر چه ميخواهيم بگوييم ،و حتي هر جمله و کلمهای که
ميخواهيم انتخاب کنيم ميبينيم ناگهان سيخي به يك جا و ناجای آدم فرو ميرود،
يك حرف تازه که کمي از حد معمول و مجاز و از غار تنگ فهمها و بينشها و
تعصبها و مصلحتها ميگذرد سيخي بالفاصله آگاهمان ميکند! از طرف راست
مجروح ميشويم ،ميخواهيم چيز ديگر بگوييم ميخي از طرف چپ ميخوريم ،تعبير
را عوض ميکنيم يا مطلب ديگر عنوان ميکنيم ،صدتا تيغ ديگر از باالی سر ،زخم
39 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
خودش را ميزند! بعد ميبينيم که در چنين غار دموستنسي که گرفتاريم بايد جوری
حرف بزنيم که به هيچ چيزی و به هيچ ميخي و سيخي تماس پيدا نکنيم ،اين وضع،
سخن گفتن را بسيار مشکل ميکند ،و حتي نزديك به محال! و متأسفانه بدبختي
بزرگتر اين است که ،بعد سخنران ما مثل همان دموستنس کمکم ،عادت ميکند که در
اين قيدها حرف بزند ،و ميآموزد که جوری عاقالنه و پخته و ماهرانه و زيرکانه و
مسالمت جويانه و خوشايند حرف بزند که به هيچ بدنهای در اين غار بر نخورد و سيخ
و ميخها و تيغها يا با حرکات وی تماس نيابند و يا حتي او را به جای سرزنش ،بنوازند
آنگاه چنين هنرمندی خطيب بزرگي ميشود ،اما چگونه خطيبي؟
يکي از رفقا به من نصيحت ميکرد که ،تو بايد مواظب حرف زدنت باشي ،فالن
کس 31سال است حرف ميزند و هيچ کس تا حاال به او ايراد نگرفته اما تو هر حرفي
ميزني از چند جا و حتي جاهای متقابل و متضاد ،به تو حمله ميشود.
گفتم :آخر ،ترس من هم از همين است ،از همين فاجعه «در غارهای دموستنس
سخن گفتن»! که آدم را به يك نوع خطيبي تبديل ميکند که به قول تو سي سال سخن
بگويد بدون اين که کسي بتواند از او انتقاد بکند و گروهي و قدرتي ناراضي شود.
کسي که 31سال سخن گفته و هيچ کس به او ايراد نگرفته ،به خاطر اين است که
31سال سخن گفته و هيچ کس از او نتيجهای نگرفته!
31 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
يکي از فرقهای شيعهی علوی و شيعهی صفوی همين است ،يکي از فرقهای
اساسي اش! اين رفيق نصيحتگوی من -از آن تيپ آدمها بود که همهی کمبودهايش
و عقدههای حقارتش را ميخواست با نصيحت کردن تشفي بدهد و از آن
«نصيحتگرهای حرفهای» بود که خيلي به نصيحت کردن احتياج دارند -نصايحي
ميکرد ،پر از عقل و مصلحت و دورانديشي و دلسوزی و سالمت و عافيت که ،چه
جور بايد حرف زد که نه تنها کسي ايراد نگيرد بلکه همه هم بپسندند ،و آدم در اجتماع
سری توی سرها بياورد ،و بخصوص «شخصيتهای موثر» و آنهايي که در جامعه
نفوذی دارند ،به «آدم» نظر خوبي پيدا کنند و مطالب را طوری استادانه مطرح کني که،
نه سيخ بسوزد نه کباب تا به جای اينکه دودش به چشمت برود ،روغنش نانت را يا
سبيلت را چرب کند! تو چه جور جامعه شناسي که جامعه خودت را نميشناسي! و به
جای اينکه همهی نيروها و جناحها را راضي کني ،همه را ناراضي ميکني!
آدم تمام زندگياش را بگذارد روی مذهب و در جامعه مذهبي فحش بخورد و
تهمت و بهتان بشنود و مخالفت و عناد ببيند؟ چوب دو سر طال؟
30 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
آقا به چه زبان با تو حرف بزنم که بفهمي؟ اگر جامعهشناسي و مردم شناسي ،که
بايد طوری سلوك کني و سخن بگويي که مردم بپسندند ،آنهايي که مورد توجه عوام
مذهبي هستند ،خوششان بيايد ،تو را تأييد کنند تا همه تو را از خودشان بدانند ،با آنها
رفت و آمد داشته باشي ،انتقاد نکني ،هر چه به فکرت ميرسد به زبان نياری ،هر چه را
علت بدبختي جامعه و عامل جهل مردم و مسخ مذهب است نگويي ،مصالح و حدود و
منافع اشخاص ذی نفوذ را رعايت کني ،اين کارها خيلي مشکل نيست ،يك کم
پختگي و زرنگي ميخواهد .همينهايي که اين همه هياهو راه انداختهاند و وا اسالما و
وا اماما ...و اعالميه نشر ميدهند و دروغ ميبندند و سر و ته يك مطلب را ميزنند و
جمله ناقص و حتي تحريف شدهای را از کتاب يا سخنراني تو برای عوام الناس نقل
ميکنند و ميبيني که حاضرند هر جعلي و بهتاني و جنايتي را مرتکب شوند تا امثال تو
را که مزاحم شئون و مصالح خود حس ميکنند توی توده مردم لجن مال کنند،
همينها با يك «چاخان» صد و هشتاد درجه تغيير جهت ميدهند! امتحان کن تا صحت
نظر مرا بفهمي ،در ضمن سخنراني ،به مناسبتي که خودت آنرا به وجود ميآوری ادای
احترامي از آنها بکن ،اسمي ببر و تجليلي همينقدر که مثالً « :فالني عظيم ترين نشانهی
خداوند در روی زمين است يا رکن دنيا و دين حجت اسالم و مسلمين است ،بس
است ،از فردا ميبيني که يکي را که گفتهای صد تا عوضش را گرفتهای ،آقا آدم
جامعهشناس بايد متوجه باشد که جامعه چه اقتضايي دارد؟ چه خصوصياتي دارد ،چه
33 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
چيز را ميپسندد ،نسبت به چه چيزها حساسيت نشان ميدهد و از همه مهمتر ،مقصود از
جامعه عوامالناس که نيستند ،آنهايي هستند که عقل و دين عوامالناس در دست آنها
است نظر آنها نظر اجتماع است ،آنها را بايد داشت آنهايي هستند که در زندگي و
حيثيت و شهرت آدم موثرند ،چه کاری داری که کي بد است کي خوب؟ سر و کار
هر کسي با خدا است ،من و تو که مسئول آنها و قاضي اعمال آنها نيستيم ،جامعه شناس
بايد مصالح خود را در نظر بگيرد و عوامل موثر در امورات را بشناسد و رعايت کند و
در جلب آنها و تأييدات آنها و تقرب به دستگاه آنها بکوشد تا در جامعه ريشه بندد و
تکيهگاههای متعددی داشته باشد و جای پايش را سفت کند و مورد توجه عموم قرار
بگيرد و هم اشراف و محترمين و معنونين و هم تجار معتبر بازار ،هم صاحب منصبان
اجتماع و هم مقامات علمي و ديني و خالصه هم دولت و هم ملت ،هم عوام و هم
خواص او را از همه طرف مدد بدهند و تقويت کنند ،اين طور همان خدمت را هم
بهتر ميشود کرد! اينها به درد ميخورند ،با شش تا دانشجو و بچه محصل و جوان
بازاری و اداری که خودش خودش را نميتواند جمع کند و سرش به کالهش نميارزد
و کارهای نيست که «کار درست نميشود»!
اينکه از جامعهشناسي ،به زبان دين و مذهب هم بخواهم با تو حرف بزنم ،همينقدر
ميگويم که :آقاجان! امام ما چه ميکرد؟ در يك روز عيد ،خليفه غاصب بار عام
داشت ،درباریها و حاشيهنشينها و ظلمه آمده بودند به سالم تبريك ،امام عليهم السالم
33 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
هم به سالم عيد خليفه حاضر شده بودند ،و توی صف درباريان خليفه ايستاده بودند!
خليفه همينطور که به يکايك دست ميداد و رد ميشد نوبت امام (ع) شد ،خليفه با
کمال تعجب ديد که امام (ع) در حالي که دستش در دست او است ،بدن مبارك را به
طور غيرطبيعي به تن خليفه نزديك ميکنند ،بعد خليفه حس کرد که امام (ع) ،رسماً به
خليفه خود را چسبانيدهاند و دارند شکم خودشان را به شکم خليفه ميمالند ،خليفه با
تعجب پرسيد که....؟ امام (ع) توضيح فرمودند که« :دارم رحم خود را به رحم تو
ميمالم تا رگ خويشاوندی و قرابت رحمي تو که پسرعموی من هستي نسبت به من به
رحم آيد! » ....
شما بايد بيشتر با احاديث و روايات شيعه سر و کار داشته باشيد ،داريد ولي تماستان
با معارف مذهب اهل بيت و روح امامت و تشيع بايد بيشتر باشد .مثالً ،موارد بسياری
در اسناد تاريخ و کتب روايت و فقه ما هست که امام خالف حق و شرع فتوی داده
است! و ما امروز که نگاه ميکنيم ميگوييم :بله درست است ،اين فتوی ،فتوی شخص
امام است ،اما برخالف حقيقت و مغاير با دين و شرع! چون از سر «تقيه» صادر
فرمودهاند!
بله ،دوست من ،اين روش ائمه (ع) ما بوده است ،در برابر خليفهی جاني و غاصب و
ظالم و فاسد ،چرا؟ چون هر چه بود خليفه بود ،همه چيز دست او بود ،اين است که من
31 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
به اين بحث کار ندارم که شما بر حقيد و آن گروهي که با شما مخالفت ميکند بر
باطل ،وارد بحث حق و باطل نميشوم .ميگويم آدمي که جامعه شناس است ،آدمي
که به تشيع و مکتب ائمه دين معتقد است ،بايد ببيند که چه نيروها و جناحهايي و
شخصيتهايي در جامعه موثرند و چه رفتاری و گفتاری مصلحت است و سليقه و
روحيه و حساسيتهای مختلفه را با درايت و زيرکي بشناسد و مطالبي را که عنوان
ميکند و حتي تعبيراتي که انتخاب مينمايد بايد چنان هنرمندانه و عاقالنه باشد که
همهی جناحها و گروههای مختلف را به طرف خود جلب و جذب نمايد و با فراست و
مردم شناسي و توجه به عوامل متنفذ در افکار عوام -که بد يا خوب ،نيرو دارند و
عدهای منصب و دنباله رو -خود را حفظ کند و صاحب حيثيت و عنوان و اعتبار و
شهرت و شئوني شود و در عين حال هم بتواند خدمات ديني و اجتماعي خود را ادامه
بدهد و از همه طرف و از طرف همه تأييد و تقويت بشود و نه اين که از باالييها و
پايينيها بخورد و از مومن و کافر بخورد و از شيعه و سني بخورد و آدمهای حسابي و
شخصيتهای معتبر به نظر خوبي به او نگاه نکنند و بعد از همه زحمتها و فداکاريها
تنها بماند و غير از يك عده روشنفکر و دانشجو کسي نداشته باشد!...
گفتم :خواجهی ناصح عاقل باهوش جامعه شناس شيعهی با معرفت و عالم ائمه! من
دلم برای خودم نميسوزد ،برای حضرت علي ميسوزد ،که در زمان ما نبود که از
نصايح شما برخوردار شود! چون جامعه شناس نبود و با احاديث و روايات شيعه و روح
35 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و سلوك ائمه اطهار تو تماس زيادی نداشت! آن همه ناراحتيها و رنجها و گرفتاريها
را از دست زبانش ميکشيد! سخن ميگفت ،صحابهی بزرگ و موجه و خوشنام پيغمبر
با او مخالف ميشدند ،مقدسين خشك و «خنگ خدا» که حافظ قرآن بودند و جهش
عقلشان تا نوك بينيشان ،از صف او خارج ميشدند و در برابر دشمن مشترکشان
تنهايش ميگذاشتند و حتي از پشت بر او خنجر ميزدند ،و دشمنش ميشدند ،دستگاه
اشرافي بنياميه و معاويه هم با تمام سالح در برابرش ميايستاد ،نزديكترين و
صميميترين همگامان خودش که در طول 33سال با هم در يك سنگر بودند ،و در
يك جبهه از او آزرده و با او مخالف ميشدند ،آنچنان که برادر بزرگترش ،از داغي
آتشين او به فرياد ميآيد و نميتواند او را تحمل کند و حتي به دشمن رو ميکند و به
0
سراغ معاويه ميرود!
اگر علي ميبود و اين راهنماييهای مملو از درايت و هوش و جامعهشناسي علمي
سرکار را ميشنيد در زندگي و مبارزه مسلماً موفق ميشد! ويکي از خلفا و خطبای
مشهور و محترمي در تاريخ اسالم ميگشت! و پس از بيست و سه سال تالش و خطر و
.0برخي از دانشمندان معتقدند که پس از شهادت حضرت علي (ع) است که وی پيش معاويه رفته است نه در حيات و
حکومت وی ،فکر مي کنم اين تغيير زمان ،به خاطر تبرئه عقيل است ،در حالي که ،اوالً ،پس از حکومت علي ،حکومت امام
حسن است وانگهي مگر به معاويه پناه آوردن ،در چه زماني آدم را تبرئه ميکند؟
36 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اخالص و فداکاری برای اسالم ،در جامعهی اسالمي تنها نميماند و هم از دشمن و هم
دوست ،هم عوام و هم خواص ،هم مقدس و هم ملوث ،هم مومن و هم مشرك ،هم
اشراف و هم اصحاب ،هم خويش و هم بيگانه ضربه نميخورد و مجاهد و منافق و
موحد و مشرك در کوبيدن او و مسخ حقيقت و غصب حق او با هم همداستان
نميشدند و او اگر جامعهشناسي تو را ميدانست و تشيع تو را عمل ميکرد ،در
جامعهی مسلمين صدر اسالم ،ناگهان چنان بيپايه و پايگاه نميشد که غير از سه چهار
پنج نفر آدم «هيچ کاره» ( ابوذر صحرانشين و سلمان غريبه و بالل برده و ميثم خرما
فروش) کسي به حرفش گوش ندهد !
شيعهی علوی يعني ،کسي که در راه علي ،و به ميزاني که قدرت و استعداد دارد،
در پي علي قدم بر ميدارد ،او نميتواند در جامعهای که از جامعهی علي بسيار بدتر
است ،سرنوشتي بهتر از سرنوشت رهبرش داشته باشد و اگر ميبينيم ،که از فالن شيعهی
سخنور ،همه خوششان ميآيد و يا بدشان نميآيد و همه صنف ميپذيرندش ،و هيچ
کس هيچگونه از او ايرادی نميگيرد ،و جناحهای مخالف و متضاد و جبهههای
متناقض همه استقبالش ميکنند ،و يا الاقل با او کاری ندارند و جوری هنرمندانه و
متوجه همهی جوانب و همه جناحها حرف ميزند که هم اشراف و سرمايه داران و
برده فروشان و کاروانداران قريش خوششان ميآيد و هم جنايتکاران ستمگرو فاسد
37 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
يقين بدان رفيق که ،او شيعه است اما شيعهی شاه عباسي! شيعهی علوی نيست! اين
پيرو آن شخصيت مقابل علي است ،سياستمدار سقيفه است که همه را دارد ،و بر اساس
«مصالح» کار ميکند نه بر اساس «حقايق» .
بنياميه هم درست است که دشمن اسالم هستند ،همه خيانتها را آنها کردهاند ،اما
خيلي مقتدرند نميتوان آنها را نديده گرفت ،حکومت شام را به آنها بدهيد بگذاريد
ساکت بشوند .و اما خالد ،افسر پاچه ورمالي است ،مالك را کشته و همانجا با زن زيبای
او خوابيده! بله ،ولي هيچ مصلحت نيست او را که افسر فاتح و شمشيرزن قهرمان است
حد بزنيم ...او برای خودش شخصيتي است ،خيلي فرق ميکند او جزء ما باشد يا جزء
مخالفين ما !
38 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
***
خاکشیریسم!
39 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مدتي باز مشتری گفت :نميدانم عالمت پيری است! چشمم کم نور شده دکتر
ميگويد بايد عينك بزني ،و عينك زدن هم برای من قابل تحمل نيست ،نميدانم چه
بکنم ،چشمم به خط قرآن نميگيرد .دالك بيدرنگ حرف او را ميبرد و ميگويد:
اتفاقاً امتحان شده ،شما يك سير خاکشير ميگيريد ،شب نم ميکنيد ،ناشتا پيش از
صبحانه ميل فرماييد ،سه شب اين کار را بکنيد افاقه ميشود ،باز مدتي ميگذرد و
مشتری چند تا مرض ديگرش را ميگويد دالك باز هم همين خاکشير را تجويز
ميکند ،در آخر مشتری برای اينکه مسير حرف را عوض کند ميگويد :زندگيها
خيلي عوض شده ،با همين حقوق و همين درآمد ،چند سال پيش من يك زندگي
مرفهي داشتم ،حاال درآمدهايي هم بر حقوق من اضافه شده ،باز هم هشتم گرو نهم
است ،بطوريکه از چشم طلبکارها اصالً از خانه نميتوانم بيرون بيايم! دالك ميگويد:
يك سير خاکشير شما نم ميکنيد و ...مشتری اعتراض ميکند که اين چه جور دوايي
است که هم بدرد کمردرد ميخورد ،هم بدرد چشم درد ميخورد و هم بدرد قرض؟!
دالك توضيح ميدهد که :سي سال تمام است من هر شب يك سير خاکشير نم
ميکنم ،صبح ناشتا ميخورم ،و تا حاال هيچ بدی از آن نديدهام !
يك نوع «تشيع خاکشيری» ! مکتب «اصالت خاکشير» ،خاکشيريسم! عنوان «تشيع
صفوی و تشيع علوی» خودبهخود شامل اين نظريه است که ،پس دو گونه تشيع داريم،
11 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و اين دو گونه تشيع دو نوع پيرو نيز دارد ،و حاال من بر آنم که اصول مذهب تشيع
علوی ،و نيز اصول مذهب تشيع صفوی را در اين جا« ،در ادامه تاريخ اديان» تشريح
کنم!
يك اصل جامعه شناسي را اول مطرح ميکنم که پايهی توجيه همه مسائل بعدی
است.
نهضت و نظام
در جامعه شناسي يك اصلي است به اين نام« :تبديل موومان Mouvement
(يعني نهضت و حرکت) به انستيتوسيون ( Institutionيعني نظام و سازمان)» .به اين
معني که در جامعه ،حرکتي بر اساس ايدهآلها و هدفهايي ،ايجاد ميشود ،و يك
فکر ،يك گرايش ،يك ايمان جوان متحرك است که اين نهضت را (به آن معنای
حقيقي کلمه ،يعني ،حرکت ،ورزش) ايجاد ميکند .يك نهضت عبارت است از
روحي و حرکتي که به طرف هدفي روان است ،و همه پيروانش ،همه مسائل و احکام و
عقايد و اعمال و شعائر و حتي مراسمي که در ميان پيروانش وجود دارد ،متوجه آن
هدفند ،و همه چيز و همه کس وسيله هستند برای تحقق آن هدفي که اين نهضت برای
نيل به آن هدف بوجود آمده است .اين نهضت يا حرکت ،در راه رسيدن به آن هدف،
خودبخود به موانعي که عوامل سد کننده راهش است بر ميخورد ،و در اينجا است که
10 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
درگيری ،مبارزه و کشمکش ايجاد ميشود .بنابراين ،از خصوصيات نهضت ،حرکت و
روشن بودن هدف است و همه چيز وسيله و مقدمه برای رسيدن به آن هدف .ديگر اين
که در مسير اين حرکت و سرگذشت آن ،تالش و درگيری و مبارزه جبری است .يك
مکتب ،يك مذهب و يك ايدئولوژی اجتماعي ،ديني ،طبقاتي ،ملي ،در آغاز کارش
برای پاسخ گفتن به نياز زمان ،يا طبقه ،يا قوم بوجود ميآيد ،و برای تحقق بخشيدن به
آن ايدهآل و شعارش ،پيروان خودش را به حرکت در ميآورد.
اين نهضت در مسير خودش حرکت ميکند ،يك حرکت مدعي زمان و
تغييردهندهی نظام موجود که ،ميخواهد ويران کند و با يك حالت انتقادی شديد
نسبت به هر چه که وضع موجود را نشان ميدهد يا ميسازد ،وضع ديگری را پيش
آورد و شرايط نوئي را بيافريند.
همه چيز را تغيير ميدهد نهضت به هدف ميرسد .يا بيآنکه به هدف برسد به اوج
قدرتش ميرسد .اما بدانجا که رسيد ،درگيری و مبارزهاش از بين ميرود ،سد و مانعي
ديگر در برابرش نيست ،بقدرتش که رسيد ،حالتش عوض ميشود ،ميايستد! متوقف
ميشود! حالت متحرك و انقالبيش را از دست ميدهد و حالت محافظه کاری
ميگيرد! چون اول ميخواست دشمن را خلع سالح کند و نظام را عوض کند ،حاال
خودش قدرتمند و حاکم است و ميخواهد خودش را حفظ کند و نگهدارد ،لذا حالت
13 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ضدانقالبي پيدا ميکند ،چون خودش روی کار آمده ،انقالبهای بعدی را شورش،
خيانت يا ضدانقالب ميخواند.
در اينجا از نظر جامعه شناسي که مطلب را بررسي ميکنيم ميبينيم ،آن واقعيت که
دراول نهضت بود و موومان ،حاال در قدرت خودش تبديل گرديده به انستيتوسيون يا
نهاد ،و يك پايهی ثابت اجتماعي شده است ،و بصورت خيمهای درآمده بر روی
جامعه ،و يك قدرت سازمان يافتهی دولتي شده که در ظاهر به اوج قدرت رسيده
است! اما ،در روح به توقف و رکورد افتاده است!
در تاريخ از اين نمونهها بسيار داريم ،مثالً مذهب زردشت ،که در دوره اشکاني در
حال مبارزه با اشکانيان بود ،و در حال کشمکش با نظام حاکم ،در دورهی ساساني
حاکم بر سرنوشت جامعه و بر همهی قدرتها ،حتي قدرت سياسي ميشود ،به نهايت
قدرتش ميرسد و در اوج شکوه و عظمتش ميدرخشد ،معابد در منتهای زيبايي ،و در
نهايت آزادی و رواج ،در ايران پشت سر هم بنا ميشود ،و آتشهای مقدس در سراسر
ايران برافروخته ميگردد ،اما! در همانجا است که ديگر روح مذهب زردشت متوقف
ميشود ،و اين مذهب که به صورت يك ايمان ،و حرکت بود ،بصورت قدرت حاکم
محافظه کار در ميآيد ،و ديگر نياز مردم را که ميخواهند هميشه حرکت کنند ،و نياز
13 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نسل جديد را که در حرکت نهفته است و همواره خواهان تحول و «نو» شدن است،
برآورده نميکند! بلکه در برابر اين نياز و حرکت ميايستد.
اين است که ،چون اين مذهب حاال بر سرها حکومت ميکند و بر ظاهر زندگي ،نه
بر دلها و آرمانها ،ديگر نميتواند پاسخگوی نياز زمان خودش باشد و خودبخود ،زمينه
و زمانه نيازمند يك نهضت ديگری ميشود .
با چنين تحليلي اين تناقض تاريخي را ميتوان حل کرد که ميبينيم مذهب زردشت
در دوره ساساني و بخصوص عصر انوشيروان ،به اوج شکوه و قدرت و استقرارش
ميرسد ،و با اين همه در همين هنگام است که ماني و مزدك ظهور مينمايند و آن
همه نفوذ پيدا ميکنند ،و ندای اينها پاسخ لبيك از متن مردم ،بخصوص از جانب
نيروی جوان و روشن ميشنود ،بطوريکه ميتوان از تاريخ استنباط کرد که به اصطالح
امروز ،انتلکتوئلهای جامعه ايراني و متفکران و تحصيلکردهها و جوانان نوانديش به
سوی ماني و تودهها بشدت به سوی مزدك روی آوردند و اين تناقض -شکست در
پيروزی -نشان دهندهی اين واقعيت است که اين مذهب ،در قله عظمت و حکومتش
متوقف شد! يعني حرکتش تبديل به انستيتوسيون يا نظام شد ،و ايستاد! و آنوقت در
برابرش نهضتهای مذهبي و اجتماعي ضد زردشتي بوجود آمدند.
11 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
پس دردورهی اشکانيان که ،مذهب زردشت تضعيف شده بود و قدرتي نداشت و
بحساب گرفته نميشد ،پيغمبران و پيغمبرگونهها و نهضتهای مذهبي و مکتبهای
اعتقادی و اجتماعي در برابرش قيام نکردند و ايمان زردشتي ،بدون مقاومت ،در ميان
مردم رسوخ مييافت ،اما در عصر ساسانيان که خود مدعيان مذهباند و خاندان
روحاني و فرزندان ساسان خوتای موبد بزرگ معبد استخر و قيامشان قيام ديني است و
رسالتشان احيای مذهب زردشتي ،و موبدان ،حتي بر پادشاهان حکومت ميرانند و هم
مظهر قدرت سياسي و هم اقتصادی وهم مذهبي شدهاند و رژيم مقتدر سلطنت را تکيه
گاه و حتي ابزار دست خود ساختهاند و بيش از نيمي از تمامي امالك مزروعي کشور
را تصاحب کردهاند و آتشگاهها از همه وقت گرمتر و روشنتر و آبادتر ،در سراسر
ايران تکثير ميشود و بزرگترين امپراطوری جهان حامي متعصب اين مذهب ميگردد و
موبد موبدان تاج را از جانب اهورامزد بر فرق شاهنشاهان ساساني مينهد و خود بنام
روحانيت ،بر نيمي از جهان متمدن و مقتدر آن عصر حکومت ميکند و برای اولين بار
مذهب زردشت مذهب رسمي حکومت ميشود ،از درون پوك ميشود و متزلزل و
بيجاذبه و با تني نيرومند که بشدت و به زور رشد ميکند و چاق و چرب ميشود اما
بيروح و اند يشه و بيحيات و حرکت و شور حرارت ،چه اين مذهب که ابتدا يك
«ايمان» بود و يك دعوت و هدايت که عشق در دلها بر ميافروخت و حرکت در
جامعه ميآفريد و در عمق ارواح و افکار مردم رسوخ ميکرد تبديل به «قدرت» شد و
15 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بود ،اگر انوشيروان و جانشينانش هم اين توفيق محال را بدست آورده بودند که با
کشتارهای دسته جمعي مزدکيان -که يك روز بيست هزار تن را قتل عام کردند-
ريشهی اين ايمان جوشان در ميان توده را بخشکانند ،و اگر هجوم مذهب بودايي را از
جانب شمال شرقي (که تا اعماق خراسان و افعانستان پيش آمده بود و به سرعت دامن
ميگسترد ،و حتي بلخ ،يکي از کانونهای قديمي فرهنگ و مذهب زرتشتي 0را پايگاه
خود ساخته بود و معبد نوبهار بلخ -که شهره شعر و ادب ما شده است -بتخانهی
بوداييان بوده است )3و موبدان و خسروان و دهگانان (فئودالها) -که همدست و
همداستان بودهاند و مذهب زردشت تکيهگاه مشترکشان توانسته بودند متوقف کنند و
اگر نفوذ عميق مانويان را که يك گروه علمي و حوزه فرهنگي بسيار غني داشتند 3که
.0مي دانيم که زرتشت پس از بعثت خويش در آذربايجان ،به بلخ آمد و به دربار ويشتاسب پيوست و با کمك پادشاه،
مذهب خويش را در اينجا رواج داد و اکنون -بنا به گفته صاحب کتاب "فضائل بلخ" و نظريات برخي مورخان ،آرامگاه
زرتشت در اين شهر است.
.3آنهايي که نوبهار را معبد زرتشت پنداشته اند فراموش کرده اند که آتشگاه زرتشتي ،بتخانه نمي تواند باشد و
بزرگترين افتخار زرتشت مبارزه شديد با بت پرستي بوده است و گر چه بعدها مجسمه های معدودی در برخي معابد مي
گذاشته اند ،که آن هم استثنائي و موقتي بوده است ،ولي اطالق بتخانه به آتشکده و کنشت بي معني و بي سابقه است ،به
خصوص که در ادبيات ،نوبهار را با دقت و صراحت و بسيار مکرر نگارخانه و بتخانه آن هم جای شگفتي پر از بت های
گوناگون و گاه با همه خصوصيات چيني معرفي مي کنند و نشان مي دهند که از طريق چين مذهب بودائي به اينجا رسيده بود
و نفوذ بسياری داشته است و جز اين ،آن دو بت معروف در افغانستان اين نظر را تائيد مي کنند.
.3سلمان يکي از اينان بوده است.
17 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
دامنهاش تا چين رفته بود و حتي پس از اسالم نيز تا چند قرن از توسعه باز نايستاده بود،
سازمان پوك روحانيت زورمند زردشتي موفق شده بود ريشهکن کند ،...ولي
مسيحيت ،چنان به سرعت ،همچون آتشي که در جنگل پاييز زده خشك افتد ،ايران را
بخصوص نواحي غربي و شمال غربي را فرا ميگرفت که اگر اسالم متوقفش نکرده
بود ،مذهب زردشت را -که دستش را از دلها برداشته بود و بر سرها گذاشته بود -از
جامعه برداشته و به درون آتشدانهايش افکنده بود و خاکستر کرده بود .برای نشان دادن
قدرت مسيحيت در اين عصر ،کافي است بدانيم که با اين که مدائن پايتخت رسمي
رژيم مذهبي ساساني بود و با اينکه امپراطوری ايران با امپراطوری روم که مسيحي
متعصبي شده بود خصومت سياسي -نظاميشان را وجهه مذهبي هم داده بودند و
مسيحيت در داخل ايران پايگاه ستون پنجم دشمن تلقي ميشد ،در عين حال ،مدائن
مثل قسطنطنيه قرون وسطي و رم فعلي ،مرکز جهاني مسيحيت شده بود .هجوم و
پيشرفت مانوی 0و مزدکي از درون ،بودائي از شرق ،مسيحيت از غرب و سپس اسالم
که جلوتر از سپاهيان در ايران ميدويد همه در اوج قدرت زردشتي او را مجروح و
معدوم کردند!
در عصر ما ،در دو قرن اخير ،ما شاهد تبديل يك «حرکت» بزرگ اجتماعي در
جهان ،به يك نظام بزرگ اجتماعي هستيم .در قرن 09فلسفه علمي ،فلسفه ماترياليسم
ديالتيك و مکتب مارکسيسم ،يك حرکت بود ،ايمان ايجاد کرد ،نهضتهای
گوناگون در شرق و غرب به وجود آمد .سالهای حوالي 0861تا 0871را نگاه کنيد،
در دوره سن سيمون ،پرودن ،مارکس و انگلس ...تمام انگلستان و فرانسه و آلمان
صحنه کشمکش بسيار نيرومند و گسترده نهضت کارگری است ،و اين نهضت
همينطور در طول قرن 09تحت عنوان مشخصتر کمونيسم گسترش پيدا ميکند ،در
هر جا نيروهای تازه و ايمان تازه پديد ميآورد ،و اين حرکت هم شرق و هم غرب را
فرا ميگيرد ،نسلهای جوان و روشنفکران جهان و طبقات محروم به شدت به طرفش
جذب ميشوند تا در قرن بيستم ميان دو جنگ جهاني انقالبهای بزرگي را بوجود
ميآورد و به قدرتهای حاکم تبديل ميشود .در اين 05سال اخير ميبينيم همين
نهضت کمکم دارد تبديل ميشود به يك انستيتوسيون ،به يك قدرت حاکم که از همه
وقت نيرومندتر است و از همه وقت مسلحتر ،از همه وقت قدرت اجرايي ،اقتصادی،
سياسي و نظامي و تکنيکي و فرهنگي بيشتر دارد .اما برخالف هميشه ديگر ايمان تازه
نميآفريند ،تبديل شده است به يك مکتب دولتي و توجيه کننده وضع موجود
حکومتها و نظامهايي که به نام او وجود دارند ،و سدی شده است در برابر
نهضتهای ضد استعماری و موجهای انقالبي و ملي .اين است که در اين 05يا 31سال
19 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اخير در آفريقا و آمريکای التين (الجزاير ،مصر ،کنگو ،سوريه ،ليبي ،کوبا ،برزيل و)...
ميبينيم نهضتهای ملي (ناسيوناليسم مترقي ضد استعماری) جلوتر و مترقيتر از
نهضت کمونيسم بوده است ،بخاطر اينکه نهضتهای ملي ضد استعماری در افريقا و
آمريکای التين يك حرکت است و اما کمونيسم عقيدتي قرن نوزده پس از جنگ
جهاني دوم به صورت يك نظام حکومتي در آمده و خود يك قطب قدرت حاکم
شده است ،و اين عالمت متوقف شدن حرکت آن است و اين است که کمونيستهايي
که اين بيماری را پس از نهضتهای اروپای شرقي ،قيامهای ضد استعماری آفريقا،
آسيا و آمريکای التين احساس کردند ،از پيوستگي به اين قدرت جهاني بريدند و از
سازمانهای رسمي آن جدا شدند ،به صورت گروههای مستقلي يا وابسته به نهضتهای
مترقي ملي درآمدند.
اينکه تشيع را با آنها مقايسه ميکنم از اين جهت است که من ،اين مسئله را فقط از
يك بعد ،بعد جامعه شناسي آن مطرح ميکنم و وجههها و ابعاد ديگرش (مباحث
فلسفي و کالمي و اصولي و فقهياش) کار من نيست.
تشيع دارای دو دورهی کامالً منفك و جدا از هم است ،يکي دورهای از قرن اول-
که خود ،تعبيری از «اسالم حرکت» است ،در برابر «اسالم نظام» ( = تسنن) -تا اوايل
51 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
صفويه ،دورهی نهضت و حرکت شيعه است ،و يکي دورهای از زمان صفويه تاکنون
که ،دورهی تبديل شدن شيعهی «حرکت» است به شيعهی «نظام».
همان حاکمي که در طول نهصد سال در تعقيب شيعه بود و شيعه در برابرش ،اکنون
پوتينهايش را به گردنش انداخته و پياده از اصفهان به زيارت مشهد ميآيد! پياده!
پيروزی بزرگ!
همين حاکمي که هميشه در طول ده قرن ،همواره زيارت قبور ائمه را منع مينمود،
و بر آن قبور آب ميبست و خراب ميکرد ،حاال گنبد را طال ميکند ،ضريح را نقره و
گلدسته را کاشي! پيروزی بزرگ!
50 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
زيارتي که يك شيعي شيفته برای رفتن به مشهد يا کربال بايستي هزاران خطر و
ضرر را از طرف حکومت تحمل ميکرد ،حاال خود همان حکومت رسمي زيارت
مشهد و کربال را -به شکلي که مشابه و حتي مقابل حج و زيارت کعبه تلقي شود -يك
زيارت رسمي ديني اعالم ميکند و حتي به زائر مشهد و زائر کربال لقب «مشهدی» و
«کرباليي» ميبخشد ،آنچنانکه يك زائر مکه حاجي ميشود! پيروزی بزرگ!
همان علما و روحانيون شيعه که همواره جبههی پيشتاز مبارزه با حکومتها بودند و
پيوسته سپر و آماج تيرهای نظام حاکم ،همانها در عزيزترين و مجللترين و مرفهترين
شرايط زندگي ميکنند و دوش به دوش حاکم مينشينند و در حکومت ،مورد مشورت
قدرت سياسي حاکم قرار ميگيرند و حتي حاکم قدرت خودش را به عنوان قدرتي
تلقي ميکند که به نيابت امام از روحانيون شيعه که نائب امام زماناند و حاکم شرع،
گرفته و اينها هم به وکالت از امام به او تفويض کردهاند! پيروزی بزرگ!
شيعه درست از همين موقع که همهی پيروزیها را بدست آورد شکست خورد و از
زماني که همه موانع انجام اعمال مذهبياش و مشکالت ابراز احساسات شيعياش
برطرف شد و از هنگامي که عوامل قدرتهای کوبنده او به تشويقش پرداختند و با او
هماهنگ شدند ،از حرکت ايستاد و به يك نهاد اجتماعي قدرتمند حاکم تبديل شد!
53 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين قانون تبديل حرکت به نظام است که بدين صورت ،يك ايمان جوشان که
همهی ابعاد جامعه را به هيجان و حرکت دگرگوني انقالبي ميآورد ،تبديل ميشود به
يك انستيتوسيون ،يعني يکي از نهادها و پايههای ثابت و رسمي جامعه که با ديگر
نهادها و پايهها و ديوارههای جامعه پيوند خورده و جور شده است و خود يکي از
انستيتوسيونها شده مثل :حکومت ،خانواده ،زبان ،يا مثل بيمه ،بانك ،بازنشستگي،
صندوق پسانداز ،بليط بخت آزمايي.
تصوف را نگاه کنيد! اول يك جوشش عاشقانهی آزادی بود ،در پرستش
عاشقانهی خدا و يکرنگي و بيريايي و عصيان عليه هر نظم و رسم و قيد و ظاهرسازی
و تعصب ،بعد همينها ،ميشود يك تشکيالت اداری و اصول قانوني و رسمي ،و بعد
سازمان پيدا ميکند و ميشود خانقاه ،لباس اونيفرم ،آرايش مخصوص و ادا و اطوار
تعيين شده و شيخ و مريد و قطب و بديل و رئيس و مدير کل و هزاران فوت و فن! و
يعني هيچ! يك اندام بزرگ پيچيده و بيروح و بيحرارت و بيحرکت!
نماز مجاهدان اسالم را نگاه کنيد! هر کدام يك جهاد بود و يك جهش به جلو،
يك پرش انقالبي در روح ،خيلي ساده ،سريع ،آگاهانه يکي جلو ميايستاد ،يکي از
ديگران و بقيه در پياش ،و همين! اما حاال يك جدول پيچيده لگاريتم شکيات دارد ،و
53 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
يك عمر تمرين قرائت و مخرج ،و يك ليست مفصل از خواص فيزيکي و شيميايي
برای پيش نماز.
تشيع يکي از نمونههای بسيار روشن اين تبديل است ،بخصوص برای ما که بهتر آن
را ميشناسيم.
51 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
عثمانی و غرب
چرا چنين شد؟! چرا ناگهان تشيع به اين پيروزی ورشکسته رسيد؟! ايران در قرون
06و 07ميالدی ،در يك منطقهی خاصي از نظر گروهبندیها و قطبهای نظامي و
سياسي جهان قرار گرفته بود .بزرگترين قطبها در جهان يکي قطب مسيحيت بود و
يکي قطب اسالم ،و جنگ ديرينه شرق و غرب ،آسيا و اروپا ،در شکل تصادم ميان اين
دو قدرت ادامه داشت ،مرکز قدرت رسمي اسالم امپراطوری عثماني بود و اروپای
شرقي مرکز قدرت مسيحي .کشورهای اروپای غربي و مرکزی تازه جان گرفته بودند و
قرون وسطي را در اين قرن پشت سر گذاشته بودند ،يك شور و نهضت و حرکت و
پيشروی تازه ،و آگاهي تازه بر سراسر غرب حکومت ميکرد ،اما به خاطر اينکه هنوز
تکنولوژی غرب نتوانسته بود سپاهيان مسيحي را مسلح کند ،قدرت جهاد ديني اسالمي
ميتوانست همواره نيروی مسيحيت را در جبهههای ايتاليا و يونان و سراسر اروپای
شرقي و حتي اطريش مورد حملههای دائمي قرار بدهد ،به صورتي که يونان که اصوالً
55 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مظهر و کانون ديرينهی تمدن غرب است ،کامالً در مشت عثماني قرار گرفت و
بوسيلهی سپاهيان مسلمان تسخير شد و تمام اروپای شرقي تحت تسلط اسالم درآمد.
نيروی اسالمي بزرگترين قدرت را در مديترانه ايجاد کرده بود ،به طوری که ،مديترانه
که بزرگترين قطب حساس ،هم در تمدن و هم در سياست و هم در قدرت نظامي آن
زمان بود -و هنوز هم تا حدی اين موقعيت را حفظ کرده -کامالً به وسيله نيروی
دريايي عثماني کنترل ميشد ،حتي ،وين مدتها به وسيلهی نيروی اسالم در محاصره بود
و ايتاليا بارها تهديد به سقوط ميشد و اروپای شرقي که در آن موقع حيثيت و قدرتش
به طور کلي بيش از اروپای شمالي و حتي غربي بود ،به کلي تسليم قدرت عثماني شده
بود ،قدرت عثماني نژادهای مختلف و مليتهای مختلف را بنام اسالم در يك وحدت
سياسي -نظامي امپراطوری جمع کرده بود و بر آنها حکومت ميراند .رژيم عثماني
بيشك يك حکومت فاسد بود و هرگز شايستگي آن که حکومت اسالمي خوانده
شود را نداشت و اين قضاوت وقتي است که آن را با اسالم بسنجيم ،اما وقتي آن را
قدرتي در برابر استعمار غربي و مسيحيت طماع مهاجم اروپا که برای بلعيدن ما سرازير
شده است و در سر راه خويش با عثماني که همچون سدی ايستاده درگير ميشود
ميسنجيم و ميبينيم مسلمانان قدرت بازو و شمشيری به آنان نشان ميدهند که هنوز
خاطرهاش را از ياد نبردهاند و دالوری و سرسختي اينان حتي به صورت ضرب المثل و
کنايه و اصطالح ،در زبان محاوره و ادبياتشان به جا مانده است ،و وقتي ميبينيم همين
56 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نژاد بيرحم و خشن غربي و نظام ضد انسانيشان -از هنگام ضعف بازوی ما و غالف
شدن شمشير ما و شکست همان حکومتهای فاسد مسلمان -استعماری را وحشيانه و
دزدانه و اهانتآميز بر ما تحميل کردند که تاريخ به ياد نداشت و اکنون به نيروی همين
عثماني متالشي شدهاند و هجومشان به کشورهای ما عقب رانده شده است و طعم
شمشير مسلمان را چشيدهاند و پاپ و قدارهبندان و سوداگران و ماجراجويانش که از
قرون وسطي جنگهای صليبي را بر ما تحميل کرده بودند ،هنوز از نيروی اسالم
ميهراسند و مديترانه و يونان و همهی اروپای شرقي به چنگ قدرت مسلمين افتاده
است ،آنوقت قضاوت ما فرق ميکند.
نسبي قضاوت کردن است ،برخالف عامي متحجر که مطلقانديش است« :عثماني سني
است و هم غير دموکراتيك و اخالقاً فاسد» .
58 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
در اسالم شناسي جملهی اول مقدمهی کتاب را بدين گونه شروع کردهام که :
«از مارس 0931و با شکست عثماني ،اسالم به عنوان يك قدرت نظامي و سياسي
در برابر غرب در هم شکسته شد و استعمار راهش برای هجوم به شرق و بخصوص
کشورهای اسالمي هموار گرديد. » ...
يکي از همين روشنفکران -که به خودش هيچ ،اما به راهش معتقدم -در کتابش
چند صفحه فحاشي و حمله به من که ،تو از عثماني دفاع کردهای! و بعد تمام کتاب
تاريخ دبستان را در نوشتهاش خالي کرده که ،کي تشکيل شد و کي بود؟ و چاشنياش
هم تمام فحشهای فرنگيها و مسيحيها و محکوم کردن آنها که سوسياليست نبودند
و آزادیخواه و دموکرات نبودند! و هياهو که من عثماني را مظهر اسالم خواندهام و
معتقد به عثمانيهايم! در حالي که درست جمله دوم که چسبيده به جمله باال است ،در
همين مقدمهی اسالمشناسي اين است که« :گر چه پيش از اين ،اسالم پايگاهي شده بود
برای رژيم عثماني ،عامل توجيهي برای اشرافيت و نژاد ترك ،و مادهی تخديری برای
توده» !
اما روشنفکر آزادیخواه و حقطلب ،جمله مرا از وسط شقه ميکند تا بتواند
فحاشي کند و ابراز روشنفکری 7و پخش همهی تبليغات مغرضانهی غربيها در اذهان
59 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مردم اين جامعه شرقي اسالمي ،آن هم رايگان و بيمزد و منت ،بلکه فقط به علت يك
غرض ورزی شخصي و خود نمايي سطحي! افسوس!
عثماني را در آن دوره وقتي بنام يك حاکم فاسد ،ناشايسته و غير قابل قبول تلقي
ميکنيم که با حاکم اسالمي بسنجيم ،حاکمي که بايد در اسالم باشد يا بعنوان مظهر
طبقه حاکم در برابر طبقه محکوم يعني تودههای دهقان و کارگر شهری ارزيابي کنيم.
اما اکنون در برابر غرب غارتگر و تجاوزطلب است و در برابر کليسا .غرب که عثماني
را ميکوبد ،به عنوان يك حاکم فاسد يا غير دموکراتيك يا سني نميکوبد ،به عنوان
قدرت اسالم در مديترانه ميکوبد و بعنوان سد مقاومي در سر راه آسيا .جنگ عثماني و
جنگ غرب در يك افق بزرگ جنگ قدرت اسالم در دنيای قرون 05و 06و 07و
08و حتي 09است با قدرت مسيحيت 0در اينجا پيشروی در همه جبههها با قدرت
نظامي عثماني است و همواره غرب بهترين سرزمينهايش را از دست ميدهد و بهترين
قطبهای حساس مذهبي و تمدنياش را از جانب مسلمين مورد تهديد ميبيند.
***
.0باز بايد توضيح بدهم که وقتي در بحث تاريخي ،سياسي و اجتماعي و تمدني و اقتصادی ،اسالم يا مسيحيت مي
گوييم ،تنها به معني مذهب نيست ،بلکه گاه به معني دو قدرت ،دو منطقه نظامي ،دو قطب سياسي ،دو نظام اجتماعي يا دو
فرهنگ و تمدن است .اينجا هم بد فهميدن اصطالح ،موجب سوءتفاهم در فکر و نظريه من شده است ،بخصوص در همان
مقدمه اسالم شناسي که مي گويم" :مسيحيت اسالم را در ربع اول قرن بيستم در هم شکست"...
61 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
تصوف در تاريخ اسالمي دو بعد متضاد دارد ،يکي بعد منفي ،گوشهگيری و
عقبنشيني از زندگي و زهدگرايي ،يکي قطب گستاخي و هجوم و شهامت و
مبارزهجويي .فرزندان شيخ صفي از اين صنف بودند ،با يك روح «جوانمردی»،
«فتوت» ،و به معنای تاريخي کلمه« ،عياری» سنتي ايران که با تصوف اسالمي ايراني
پيوند خورده بود و شيوهای را پديد آورده بود که حتي در ميان عياران يا جوانمردان
اهل تسنن نيز رسوخ يافته بود ،علي بن ابيطالب بعنوان مظهر محبوب آن به شمار
ميرفت .اين گرايش سنتي مذهبي ،نيروی اجتماعي بسيار بزرگ و موثر را تشکيل داده
بود اين نيرو بخصوص با قهرمانان نظامي چون شاه اسماعيل جوان و سلحشوران قزلباش
يك قدرت رهبری مهاجم را به وجود آورد اين قدرت رهبری و نظامي به بزرگترين
ذخيرهی انرژی اجتماعي و فکری و روحي در متن توده و عمق وجدان جامعهی ايران
60 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
دست يافته بود و آن مخزن سرشار و انفجاریيي بود از مجموعهی نفرتها و کينههايي
که در طول ده قرن در وجدان جامعهی شيعي و تودهی شهری و روستايي نسبت به
حکومتهای جور و شکنجه تسنن بر روی هم انباشته شده بود ،اين نفرتها يك انرژی
متراکم و فروزاني بود که رهبران جديد توانستند آن را استخراج کنند و در خدمت
قدرت سياسي خودشان قرار بدهند و دادند .و بسيار زود و بسيار ماهرانه .ناگهان
شيعهای که ده قرن خودش را در زير شکنجه حکام تسنن ،خلفای تسنن و سالطين
غزنوی و سلجوقي و خوارزمشاهي و ايلخان و تيموری و ائمه و قضات وابسته به
حکومت و نظام تسنن مييافت ،که هيچگونه حقي حتي در ابراز عقيدهی مذهبي
خودش نداشت و در پشت پردههای تقيه و عمق سياهچالهای زندان همواره احساس
خفقان ميکرد ،اکنون قهرماناني پيدا کرد که ميتوانست عقدههای نفرت و کينه
خودش را با شمشيرهای برّان آنها باز کند و احساس يك آزادی مذهبي و رهايي
اعتقادی کند .اين رهبران با آشنايي دقيق و تکيه بر اين عقيدهی دروني جامعه شيعي،
توانستند نظام سياسي خودشان را بر عميق ترين اعماق روح و وجدان وانديشه توده بنا
کنند و برای همين هم هست که در تاريخ ايران پس از اسالم ،حکومت صفويه تنها
حکومتي است که ريشههای عميق در ميان توده دارد وبرای همين است که شاه عباس
که يك سلطان متأخر است ،در افکار و اذهان تودهی شيعي ،يك شخصيت اساطيری
63 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
در رديف اسکندر و خضر قرار ميگيرد .مسلماً تبليغات و قدرتهای تبليغي ،ماهرانه
نقش بازی ميکنند.
محتشم کاشاني ميآيد پيش سلطان غزنوی و بر سنت هميشگي رابطهی ميان شاعر
و سلطان شروع ميکند به مداحي سلطان ،سلطان ممدوح به خشم ميگويد که اگر دو
مرتبه از اين مداحيها و چاپلوسيها برای من بکني دهانت را پر از سرب ميکنم ،من
«کلب آستان علي و خاندان او» هستم ،چرا برای آنها مدح نميگويي و برای من مدح
ميگويي؟ محتشم ميگويد که :من يك عدد شاعرم! برای من فرق نميکند ،برای هر
کسي که شما خواسته باشيد مديحه ميگويم.
63 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين است که ميبينيم شعرا به کلي تغيير جهت ميدهند ،همين شعرايي که با مدح
خانها و خاقانها و سالطين و خلفای سني و شخصيتهای اهل تسنن همواره به قلب
شيعه نيش ميزدند و هميشه تشيع نسبت به آنها يك سکوت پر از کينه و نفرت در خود
احساس ميکرد ،حاال همين شعرا را ميبيند دهان باز کردهاند به مدح علي و خاندان
علي! و حتي به حمله و لعن و نفرين شخصيتهايي که هرگز کسي نميتوانست اسم
آنها را بدون «رضي اهلل عنه» ببرد!
در اين عصر عقدهگشاييهای فراوان شده يك نسخهی خطي در کتابخانه مجلس
هست که نشان ميدهد در اوايل کار ،قزلباشهای صفوی با تيغ توی خيابانها راه
ميافتادند و دسته جمعي فرياد ميزدند :بر عمر لعنت باد ،بر ابوبکر لعنت باد ،رهگذران
و کسبهای که آنجا بودند بايد در جواب ميگفتند :بيش باد! هر کس ترديد ميکرد،
بالفاصله کارد قزلباش شکمش را سفره ميکرد و از ترديد بيرونش ميآورد !
اکنون ما مسلماً اين کار را يك وحشيگری تلقي ميکنيم ،اما از نظر تبليغاتي
تأثيرش را در روحهای عقده دار شيعي آن زمان نميشود انکار کرد ،که اين درست
پاسخ گفتن به تيغهايي است که هميشه شيعه ميخورده و حاال صفويه تيغ کشيده و
ميزند و ميخواهد به عوام شيعي نشان دهد که دارد انتقام اهل بيت مظلوم و شهدا و
قربانيان شيعه را از سنيها ميگيرد! تودهی عامي متعصب هم که نميتواند مسائل فکری
61 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و تاريخي و اعتقادی را تحليل کند که مثالً اين بقال و عطار سني ،نه در سقيفه بوده و نه
در کربال و از همين جهل و تعصب است که قدرتهای رسمي سياسي و روحاني بهره
برداری ميکنند و اختالف کاتوليك و پروتستان ،شيعه و سني و ...را که اختالف
عقيده است و بايد در حوزههای علمي و اعتقادی مطرح شود ،به ميان توده عوام
ميکشانند و آن را به صورت اختالف و خصومت ترك و فارس ،عرب و عجم و توده
هندو و مسلمان و ...در ميآورند!
در همان ايام که در ايران نهضت سنيکشي راهاند اخته بودند و اسمش را تشيع و
واليت علي (ع) گذاشته بودند! در ترکيه نيز مالی عثماني ،به اسم دفاع از اسالم و
سنت پيغمبر ،روی منبر دستش را تا آرنج لخت ميکرد و برای عوام فهم کردن و
تجسم دادن و تحريك کردن احساسات در کوزه شيره فرو ميبرد و سپس در ميآورد
و به کوزهی پر از ارزن فرو ميبرد و در ميآورد و به خلق بيچاره نشان ميداد و
ميپرسيد :چقدر ارزن بر اين دست چسبيده است؟ مردم در شمارش آن در ميماندند،
سپس در حالي که ميديد اين «شو«ی ماهرانه مذهبياش خوب گرفته و مجلس آماده
شده ،فتوا ميداد :بله ،هر کس يك «رافضي» را -که دشمن ناموس پيغمبر و اصحاب
پيغمبر و منکر قرآن و وحي است -بکشد ،همين اندازه برايش «حسنه» مينويسند!!
ناگهان چشمها از حدقه در ميآمد و هر کس که ميشنيد در دل آرزو ميکرد کاش
65 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
برای آمرزش گناهش يك رافضي گيرش بيايد و به ناموس پيغمبر و قرآن و اصحاب
خدمتي کند.
اختالف شيعه و سني اصالً يك اختالف فکری و علمي و تاريخي بود بر سر فهم
درست حقيقت اسالم و تمام حرف شيعه -که حرف حساب بود -اين که برای شناخت
راستين و بيواسطهی اسالم -يعني قرآن و سنت -بايد از خاندان پيغمبر پرسيد و از علي
آموخت ( و اين معقول است) و برای ادامه روح و مسير رسالت پس از پيغمبر ،به جای
اين و آن -که نشان دادند نميتوانند و ديديم که کار را به کجا رساندند و در همان
نسل اول اسالم را به دشمن سپردند -بايد خالفت علي و رهبری فرزندان او را -که
نشان دادند شايستگي چنين مسئوليتي را دارند -پذيرفت ( ،و اين معقول است) در اين
عصر بازيچهی اختالف دو قدرت سياسي مشابه ولي متخاصم صفوی و عثماني شد و
ابراز کينه توزيهای حقيری که ميان دو دولت جريان داشت و در سطحي که گاه چنان
کودکانه ميشد که شگفتآور است! عثماني «باب عالي» داشت و صفوی «عالي قاپو»
ميساخت! عثمانيها به نوکرانشان ميگفتند :پاشا (پادشاه) و در عوض ،صفويه اسم
کلفتهاشان را ميگذاشتند« :سلطان»! و از اين قبيل!
66 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اسالم علي و خدای علي آن را منع کرده است-0يعني دشنام و آن هم دشنامهايي که
هر انساني که از تربيت و معنويت ،بويي برده است از ادايش عاجز است -در
.0قرآن ،صريحاً به شخص پيغمبر دستور مي دهد که حتي مشرکان را دشنام مده! و ال تسبوا الذين يدعون من دون
اهلل( )018/6سوره انعام 018
و قرآن ناطق نيز نفرت خود را از بدزباني و فحاشي که نماينده روح زشت و پست دشنام دهنده است نه دشنام گيرنده! رسماً
بيان مي کند و از اين که پيروان او فحاش باشند بيزار است:
اني اکره ان تکونوا سبابين! (من از اين که شما فحاش باشيد نفرت دارم -در جنگ با بني اميه و درباره آنها مي گويد )!-ولي
شکل اول منطق شيعه صفوی فحش است ،از طرفي خود را ظاهراً شيعه علوی مي نماياند اين است که مثل هميشه ،به توجيه و
تأويل مي پردازد ،چنان که مترجم نهج البالغه به فارسي که ناشي گری کرده (بر خالف سنت شيعه صفوی که از نهج البالغه
مي ترسد زيرا ،اين کتاب هم چهره ای را که آنها از علي نشان داده اند -که همان رستم دستان ،قهرمان ملي است که گريم
شده -محو مي کند و هم نقشي را که از مکتب علي ساخته اند ،بر آب مي دهد .چنان که اکنون در خانه کمتر شيعه ای نهج
البالغه وجود دارد و کمتر شيعه ای آن را خوانده و از کمتر منبری شنيده که آن را ترجمه کرده ولي با نبوغ و مهارت ويژه
روحانيت صفوی در تبديل و تغيير و توجيه و تأويل که "هست را نيست مي کنند و نيست را هست"! هر جا توانسته در
ترجمه متن و هر جا نمي شده است در "پرانتز" -به نام تفسير و تشريح و توضيح -نهج البالغه ای به فارسي زبانان بيچاره
محروم معرفي کرده که به قول خود مترجم ،برای "چاره نگراني امروزه مردم دنيا"" :بايد آن را پادشاهان و وزراء و رجال
سياسي بخوانند تا ...و وکالء مجلسين :سنا و شوری بخوانند ،حکمرانان و رؤسای هر شهر ...امراء لشگر و افسران و سربازان...
و ستمگران و بيچارگان بخوانند تا کيفر ستم و پاداش شکيبايي! را دانسته عبرت گيرند و اغنياء و فقرا بخوانند تا کبر و
سرفرازی و رشك و پستي را از خود دور سازند ...قضات و وکالء دادگستری و صاحبان محاضر رسمي بخوانند ...کارگران
و رنجبران و بيابان گردان و رانندگان بخوانند (که کمتر به وسيله و وقت کسب اطالع دارند) تا از خواندن آن همه چيز به
دست آورند!
يکي از بهترين نمونه های صنعت تبديل تشيع علوی به تشيع صفوی و قدرت و مهارت روحانيت صفوی در خنثي کردن
آثار تشيع و فلج کردن يا مسخ کردن حقايق روشن و قاطع و حتي از معني انداختن فرمان های محکم و صريح اسالم تا حدی
که -گفتم " -هست را نيست مي کنند و نيست را هست" ،همين سخن علي (ع) در نهج البالغه است که مي گويد" :من
بيزارم از اين که شما فحاش باشيد" ،مترجم محترم توضيح مي فرمايند که :معني اين جمله اين نيست که فحش دادن و لعن و
67 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
احتجاجات مذهبي و کالمي و اختالفات شيعي و سني و بطور کلي ،در بيان و دفاع و
منطق شيعهی ايراني منعکس شد و به جای آنکه بر ارزشهای برتر و فضيلتهای
اخالقي و انساني علي تکيه کنند و بر اصل «امامت» و خصوصيات ممتاز و ارزشهای
اجتماعي آن به عنوان يك نوع رژيم الهي در رهبری امت ،به کينهتوزیهای زشت و
فحاشيهای نفرتآور و جعل و اتهام و دروغ و بدزبانيها و نسبتهای چندشآوری
عليه خلفا و فضيلتتراشيهای بيمعني و بياثری برای ائمه به طوری که موجب بيداری
و حق آموزی مردم نشود و در معرفي درست علي ،مردم به آگاهي نرسند و سر از
خواب جهل و بند ذلت ،به فرياد آزاديبخش علي راستين برنگيرند و در مذمت خلفای
غاصب و رژيمهای ظالم ،سالطين صفوی و رژيم صفويه -که حق ندارد از رژيم
حکومت ابوبکر و عمر و حتي عثمان و معاويه انتقاد کند -قبل از آنها محکوم نشود و
تمام لبههای تيز حملهشان به خلفا ،تيزتر و تندتر به خودشان باز نگردد.
دشنام نسبت به مخالفين جايز نيست بلکه برعکس وظيفه است اما اينکه حضرت در اينجا منع از دشنام دادن به بني اميه مي
فرمايد برای اين است که ممکن است در جواب دشنام شما به معاويه ،آنها به علي (ع) دشنام دهند و در نتيجه دشنام شما
موجب دشنام آنها به علي شود ،اين است که در اين مورد جايز نشمرده است (يعني دستور کلي نيست و اگر موردی طرف
مؤدب بود و جواب نداد دشنام بدهيد!).
(نهج البالغه ترجمه فيض االسالم)
68 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين است که به جای سخن گفتن از شکل حکومت علي ،سخن علي ،سکوت علي،
عمل علي ،انزوای علي،انديشهی علي ،رابطهی علي با مردم ،علي در برابر ظلم ،در
برابر چاپلوسي ،زور ،تزوير ،فقر ،دزدی ،حقکشي ،تفرقه ،سخن گويند صدها کتاب و
مجلس و شعر و قصّه و نقالي و منبر و غيره در اينکه موال علي آن مرد منافق را ناگهان
تبديل به سگ کرد ،رقيبش را با يك فوت به زن بدل نمود و با او ازدواج کرد و
چندين بچه برای شوهرش آورد و سالهای سال در خانه او زندگي کرد و بعد به
صورت اوليهاش بازگشت و ديد از آن موقع تا حال يك چشم به هم زدن بيشتر فاصله
نشده است!!
***
و اين منطق دفاع از علي و منطق حمله و انتقاد از خلفا و رقبای سياسي و غاصبان
حق علي در جانشيني پيغمبر ،آنچنان که هر انساني را مشمئز ميکند و از تشيع و شيوهی
استدالل تشيع متنفر ميسازد و از اين مکتب که زيباترين چهرهی حقيقت است،
چهرهای ارائه ميدهد که زشتترين قيافهی باطل مينمايد و هر دو درست است ،چه،
فاصلهی دو سيمای تشيع -تشيع علوی و تشيع صفوی -از زيبايي مطلق تا زشتي مطلق
69 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
است و برای آنکه مردم -به ويژه طالب مکتب امام صادق که طالب حقيقتاند و تشنه
تشيع زالل علوی و نيز دانشجويان و روشنفکران که جويای حقيقتاند و تشنه ايماني
راستين و طالب راز انحطاط فکر و فرهنگ جامعهی خويش -اين دو تشيع متضاد را
دريابند و چهرهی هر دو را باز شناسند و اختالف دو منطق را به طور مستقيم و مستند
تشخيص دهند ،نمونهای عيني و مستند در اينجا نقل ميکنم ،به خط يکي از برجسته
ترين قيافههای متخصص روحانيت در تشيع صفوی ،عالمهی محقق ،جناب آقای آقا
سيد مرتضي عسکری.
علت اينکه نوشتهای از ايشان را به عنوان نمونهی اعالی منطق تشيع صفوی انتخاب
ميکنم اين است که :اوالً ايشان از بزرگترين شخصيتهای محقق و متخصص و
نويسنده اين فرقه محسوب ميشوند و ثانياً معاصرند و نشان ميدهد که در حال حاضر و
با تشابهي که وضع اسالم در جهان کنوني با وضع اسالم در عصر صفويه دارد ،نقش
تشيع صفوی و روحانيون آن در آن عصر چه بوده است و پژوهندگان مسائل اجتماعي
و تاريخي نمونهی عيني و زندهی آن را پيش رو داشته باشند و مورد مطالعه قرار دهند و
ثالثاً ،اين نوشته دربارهی اساسيترين اصل تشيع يعني محکوميت خلفای غاصب حق
علي است و رابعاً نوشته به خط خود ايشان است و سنديت علمي دارد.
71 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
برای روشن شدن زمينهای که اين مبحث را پيش آورده و ارزيابي نقش اجتماعي
ويژهای که روحانيت تشيع صفوی در بطن اسالم و صف مسلمين به ويژه در برابر خطر
مشترك خارجي بازی ميکند و بخصوص حساسيتي که در برابر مسئله وحدت و
تفاهم اسالمي در سطح جهاني و در قبال دشمن ضد اسالمي نشان ميدهد ،بايد توضيح
بدهم که پس از جنگهای شش روزهی سال 0967و اشغال بيت المقدس و خطر
صهيونيسم و طرح مسئلهی فلسطين و شعار وحدت صفوف در برابر استعمار ،0با اين که
حسينيهی ارشاد از آغاز تا کنون ،اسالمش «اسالم حسين» بوده است و بيش از هر
موسسهای ،در پيرامون «عترت» و «امامت» و انحراف نظام خالفت سخن گفته و از
سيصد و هفتاد واند سخنراني مذهبي ،تفسير و کنفرانس تحقيقي و علمي و تاريخياش،
نزديك دويست برنامه آن ،مستقيماً به اهل بيت اختصاص داشته و با اينکه شخص من،
به شهادت عيني نوارها و نشريههايي که هم اکنون در اختيار همه است ،نه تنها اکثريت
قريب به اتفاق آثار مذهبي و علمي و درسيام دربارهی اين مکتب است بلکه اساساً
بينش علمي و فلسفه انسانشناسي ،تحليل تاريخي و جامعه شناسي و طبقاتي و مذهبيام
بينش قاطع و مشخص شيعي است و اولين اثری که هيجده سال پيش منتشر کردهام
ابوذر است و آخرينش« :شهادت ،رسالت حسين» و «پيام ،رسالت زينب» و گرايش
.0که بارها گفته ام و اين گفته شعار ما شده است که" :وحدت تشيع و تسنن نه ،وحدت شيعه و سني ،آری"!
70 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
شيعيام در مسائل اجتماعي نيز چنان است که در کنگرهی اسالمي مکه سال ،51
علمای وهابي ،مرا به اين عنوان که «شيعهی غالي«ام ،از ايراد کنفرانسي که بدان دعوت
شده بودم ممنوع کردند ،ناگهان طي برنامهای يکنواخت و همزمان و با اتهاماتي ديکته
شده ،در چند محفل رسمي و مجلس عمومي تهران و شهرستانها تحت عنوان شعار
مقدس «واليت» و مبارزه با خطر «وحدت» ،موسسهی ارشاد بطور اعم و من هم به طور
اخص ،مخالف واليت و منکر اهل بيت رسالت و سني و حتي وهابي! به مردم معرفي
شديم! حساب کرديم ،ديديم اين برنامه ،درست بعد از هجوم صهيونيسم آغاز شد و
دقيقاً ماه بعد از آنکه در ارشاد طي سخنرانيهايي ،تحت نظر هيئتي از شخصيتهای
معتبر تشيع علوی شمارهی حساب بانکي برای کمك به فلسطين اعالم شد و سپس ،از
جانب عدهای از شخصيتهای معتبر تشيع صفوی اعالميهای صادر شد که از نظر
اهميت نويسندگانش و بخصوص نوع استدالل و شيوهی انتقاد و سبك منطق و بينش
فرقهای و باالخص نوع حمله و جبههگيری و اتهام و نقشي که اين فرقه در اذهان توده و
استخدام مذهب دارد ،بهترين نمونه و محکم ترين سند است:
در اين «متن» ،مشخصات «روحانيت صفوی» ،به روشني و دقت نمودار است و
محققي که ميخواهد در اين زمينه تحقيق علمي منصفانه کند ،ميتواند اين مشخصات
را با مشخصات مقارنش در منطق و بينش و شيوهی استدالل وانديشه و انتقاد و ارزيابي
73 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و نتيجهگيری علمای شيعهی علوی -در گذشته و حال -مقايسه کند و اختالف دو
مذهب را عالمانه دريابد:
«روحاني صفوی» (بر خالف عالم شيعي) متعصب است ،تعصب کور ،بدين معني
که قدرت تحمل و حتي استعداد فهم عقيده و حتي سليقهی مخالف را ندارد .نه تنها
مخالف اسالم يا تشيع را ،بلکه مخالف «آقا» و طرز فکر و ذائقه آقا را! اين است که هر
چه را نپسندد ،بيدرنگ تحريم ميکند و هر که را نپسندد ،بيتامل تکفير!
در حالي که «عالم» (در تشيع علوی) ،در ميان همهی علمای اديان و حتي علمای
مذاهب ديگر اسالمي از اين جهت مستثني است و عالي ترين نمونه «بندهی شايسته»ای
که خدا بشارت ميدهد:
.0سياق عبارت مترجم را وامي دارد که" :قبول مي کنند" ترجمه کند ،زيرا دانشمند و روشنفکر ،معموالً مي گويد :بايد
هر نظريه ای را ،هر حرفي را هر کتابي را شنيد و خواند و آنچه حرف حسابي داشت پذيرفت و آنچه درست بود ،منطق
داشت ،حق بود منصفانه اعتراف کرد ،آنچه بي منطق بود ،قبول نکرد .اما قرآن در ضمن مي خواهد بياموزد که حرف را برای
حرف گوش ندهد و در آخر يك آدم فاضل و اهل مطالعه از آب درنيايد که دامنه مسئوليتش فقط اين باشد که هر نظريه
ای ،مکتبي و مطلبي را گوش بدهد و مطالعه کند و در حد اقبال و انکار نظريات متوقف ماند و در رابطه با اقوال و آراء
کارش فقط نفي و اثبات ذهني باشد و نقد و بررسي علمي و يا ايدئولوژيك! يعني آدم فاضل و محقق و مطلع ،اهل سخن ،و
جامع معقول و منقول و يا صاحب "فرهنگ غني" و "اطالعات عمومي وسيع" و دارای ذهنيتي قوی که همه حرف های
73 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
خوب را بلد است و از همه آراء و افکار قديم و جديد آگاه! نه" ،بنده شايسته خدا" آدمي است که حرف را برای حرف
گوش نمي دهد ،مسئوليتش بررسي و نقد حرف ها نيست و آخرين حدش تصديق حرف خوب و تاييد حرف منطقي و حق
نيست ،بلکه حرف را گوش مي دهد برای اينکه عمل کند ،و حرفي را مي پذيرد که به درد "تبعيت" بخورد و به "کار" بيايد.
"بهترين و زيباترين سخني که مي شنود" ،سخن حقي است که ارزش عملي داشته باشد و به حرکت بخواند و پيام و دعوت
داشته باشد نه فقط حرف درست باشد ،حق باشد ،زيرا به قول برشت ،هنرمند آن نيست که فقط از واقعيت سخن بگويد ،بلکه
کسي است که واقعيت را بگويد که اکنون بايد گفت ،چه ،اينکه "اين شيء يك صندلي فلزی است" بي شك يك واقعيت
است!
امروز ،بيشتر "حقايقي" که به عنوان وعظ و تبليغ و هدايت افکار و غيره برای مردم مطرح مي شود ،از اين قبيل است ،به
عنوان بعضي از سخنراني ها نگاه کنيد .اهميت علم ،ثواب کار خير ،فضيلت ادب و حسن خلق و رد جواب سالم ...فوائد کار
و کوشش و مضرات تنبلي و بيکارگي ،اهميت خوشرفتاری و احترام به بزرگترها ...و در سطح باالتر اهميت تفکر و تعقل و
تدبردر امور ،برتری علم بر جهل ،اهميت پاکدامني و درستي و امانت و اثبات بدی فساد و نادرستي و خيانت ...و خالصه
صدها دليل و مثال و شعر و نثر و نقل قول و نمونه و غيره برای اثبات بدی کارهای بد و خوبي کارهای خوب و طرح حقايق
مسلم و واقعيات متقن در اثبات اين اصول غير قابل انکار که:
آنچه در جوی مي رود آب است هر که بيدار نيست در خواب است
زير ابروی مردمان ،چشم است! نمد سبزوار از پشم است
وقتي مي بينيم ،در محافل علمي و دانشگاهي امروز غرب – که تمدن و علم را در اختيار دارد – مسأله تعهد علمي و
مسئوليت اجتماعي و عملي عالم به نام "بي طرفي علمي" نفي مي شود و اعالم مي شود که قرن بيستم قرن ايدئولوژی نيست،
قرن تجزيه و تحليل واقعيت است و پي بردن به حقايق نه تعهد عملي و رسالت اعتقادی و کارگيری از تحقيقات علمي و
خالصه قرن علم به خاطر علم ،دور از ايمان ،عقيده و عمل! آنگاه ارزش هنرمندی آگاهانه و آموزنده قرآن در اين "آيه"
آشکار مي شود که هم بندگان شايسته اش را به بي طرفي علمي و دوری از تعصب و تنگ نظری مي خواند و آنان را کساني
معرفي مي کند که به هر نظريه ای ،بدون تعصب گوش مي دهند و هر مکتبي و مذهبي و عقيده ای را آزادانه و محققانه
بررسي مي کنند و درباره هيچ چيز نخوانده و نشنيده قضاوت نمي کنند و از طرفي ،هم آنان را وا مي دارد که حقايق علمي و
ارزش های فکری هر سخني و نظری را از جنبه علمي آن بسنجند و آنچه را بهتر يافتند ،از زبان هر کسي و در هر مکتبي،
بکار بندند .يعني هم بي طرفي علمي و هم تعهد عملي! اعجاز سخن قرآن يعني اين ،نه صنايع بديعي و زيبايي های لفظي.
71 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
با مخالفان ،به خوبترين و زيبا ترين روش ،به درگيری فکری و جهاد اعتقادی و
کشاکش علمي بپرداز (برخي جدل را اين جا به معني اصطالحي آن در منطق ارسطويي
ميگيرند که شکل خاصي از قياس است و بياني که هدفش عاجز کردن طرف مناظره
است و نه قانع کردن او و اين هم با اصل قرآن و رسالت پيغمبر مغاير است و هم قرآن
با اصطالحات فني که «زبان علمای فن» است حرف نميزند ،به زبان مردم حرف
ميزند و «ما ارسلنا رسول االبلسان قومه» .بدين معني است ،يعني با زبان تودهی مردمش
حرف ميزند نه با زبان خواص و زبان روشنفکران ،دانشمندان ،اشراف ،فالسفه و...
وگرنه آنچنانکه برخي مفسرين گفتهاند که مثالً پيغمبر اسالم به زبان عربي و پيغمبر
يهود به زبان عبری ...از نوع همان حقايقي است که ...خيلي حقيقت دارد! يعني قرآن
ميفرمايد که خدا پيغمبری را برای هدايت عرب ميفرستد و به زبان چيني حرف
نميزند!)
عالم شيعي در طول تاريخ اسالم به آزادی بحث و احتجاج و نظرآزمايي معروف
بود و تصادم فکری و جدال علمي را دوست ميداشت و سخت طالب بود ،چه،
دستگاههای تبليغاتي و علمي همه در دست مخالف بود و او -که منطقي قوی در اثبات
75 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
تشيع داشت -در اين آزادی بحث و جدل بود که ميتوانست افکارش را طرح کند و
قدرت منطقش را نشان دهد ،برخالف روحاني در تشيع صفوی که از «سئوال» ميترسد
و اگر بعد از جواب ،باز هم سئوال کردی ،سئوال دوم جوابش يك دور تسبيح فحش و
اتهام و لعن و نسبتهای ناروا و تفسيق و تکفير است .چنانکه در پاسخ نويسندهای که
گفته بود« :برخي از مطالب فالن کتاب دعا سند ندارد» ،يکي از مبلغان رسمي تشيع
صفوی فرموده بود« :تو خودت که ادعا ميکني بچهی بابات هستي ،سند داری؟»
روحاني صفوی -با اينکه ظاهراً لباس علم را به تن دارد و ظاهراً شبيه عالم شيعي
لباس ميپوشد -مخاطبش ،حتي در مباحث علمي ،توده عوام است و از روبرو شدن با
عالم ميگريزد وبا اين که خود عنوان عالم شيعي را غصب کرده و مدعي است که
محل رجوع مردم در مسائل علمي است ،عوام مرجع علمي اويند و او فقط يك
«دستگاه رسمي صدور حکمي است که مريدانش استنباط کردهاند» .حتي دربارهی
نوشته يك نويسنده ،يك کتاب يا يك نظريه علمي و يك موسسه تحقيقي يا تبليغي،
هر چه به آنها گفتند بگو ميگويد .ميگويد فالن کتاب علمي را نخوانيد ،مخالف با
موازين شرع است .ميپرسيم کجاش؟ چرا؟ ميفرمايد :من که خودم حوصله و مجال
مطالعهاش را نداشتهام ،چند نفری از اشخاص موجه و معتبر بازار چندين بار مراجعه
کردهاند و پيغام دادهاند که اين کتاب مضر است و مضل ،شما چرا ساکت نشسته ايد،
بفرماييد نخوانند.
76 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
در حالي که منطق عالم شيعي امروز نيز در جهان اسالم همچنان از حرمت انساني،
عمق علمي و مايهی تحقيقي و ادب مناظره برخوردار است و به ويژه استواری عقيده
اسالمي و حقپرستي و عدالتخواهي خاص شيعه و برداشت تاريخي و جهتگيری
اجتماعي شيعه ،از آغاز (سقيفه) تا کنون وی را از دشنام و اتهام و پرداختن به مسائل
جنسي و خصوصي و خانوادگي بينياز ساخته است و همين امروز ،با اين که دستگاه
تبليغي شيعهی علوی بسيار ضعيف است و بخصوص در سطح جهاني و حتي در جهان
اسالمي ،تقريباً هيچ است ،در عين حال ،هر گاه اثری يا سخني از زبان و قلم يك عالم
شيعهی علوی به گوش علمای اهل تسنن و روشنفکران غيرشيعي رسيده است آنان را به
صورت انقالبي عوض کرده است.
***
اين «معرفي نامه» از پنج صفحه پليکپي شده است و از سه سال پيش بطور مداوم
تکثير ميشود .در رمضان امسال که توطئه به اوج رسيد ،اين را در هزارها نسخه باز
تکثير کردند و در همه مجالس و مساجد پخش نمودند ،به صورت «خاصي» يعني
دستهای ناپيدا ،پيش از آنکه مردم جمع شوند ،در مساجد و تکايا ميگذاشتند و مردم
77 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
که برای اقامه نماز و شرکت در مراسم مذهبي ميآمدند ،نسخههای آن را مييافتند.
ناشران هراس داشتند که مردم پخشکنندگان اين نشريه را ببينند و احياناً بشناسند !
اين که از ميان دهها کتاب و رساله و نشريه و مقاله ،تنها اين اعالميه را به عنوان
«سند منطق تشيع صفوی» انتخاب کردهام ،به اين داليل است:
.0اين نوشته اولين نغمهای است که از اين «ارکستر بزرگ سازی و ضربي» که
بعدها به نواختن آغار کرد ،برخاست.
.3اکثر کساني که در هياهوی اخير ،عليه ارشاد و شخص من به نشر کتاب و رساله
و اعالميه و تبليغ و تحريك و غيره پرداختند ،شخصيتهايي از قبيل هندوانه فروش و
شاگرد کبابي و عضو شرکت سابق نفت و پاسبان بازنشسته و نختاب و غيره بودهاند که
اخيراً به لباس روحانيت درآمده و به کسب جديد خريد و فروش دين پرداختهاند و هر
چند در تشيع صفوی ،اين تيپها از فضال و محققان و علما هم غالباً جلوترند ولي از
نظر فني و تحقيقي کارشان قابل استناد نيست ،برخالف ناشرين اين «معرفي نامه» که
بهترين نمونههای معرف طرز فکر و نشانهی نقش اجتماعي و شخصيت اخالقي
روحانيت صفویاند.
يکي حضرت آيت اهلل سيد صدر الدين جزايری ،روحاني مشهور و ديگری جناب
آقای سيد مرتضي جزايری -آقازاده ايشان -از شخصيتهای نمايان اين جناح ،که متن
78 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
را تهيه نمودهاند و سومين ،جناب آقای سيد مرتضي عسکری متخصص معروف مذهب
تشيع صفوی که صاحب تأليفاتي نيز هستند و اخيراً از عراق بازگشتهاند و در تأييد
اتهامات اين نوشته و رد بر اين جانب ،بر آن حاشيه نوشتهاند که به عنوان بهترين
نمونهی منطق و نوع دفاع مذهبي و انتقاد علمي و تحليل عقلي و تحقيق تاريخي در
تشيع صفوی ميتواند برای پژوهشگران مسائل اسالمي و اجتماعي سند ارزندهای به
شمار آيد و از اين نظر عين نوشتهی ايشان را با خط خودشان در اين جا گراور
ميکنيم.
.3اين نوشته بر خالف ديگر نشريات اخير ،اختصاصاً عليه شخص من نيست ،متعلق
به دورهای است که من در مشهد بودم و برای کنفرانس در دانشگاهها که به تهران
ميآمدم ،گاهي سخنرانييي در ارشاد ميکردم و مسئوليت علمي و تبليغي ارشاد به
عهده گروهي از علما و خطبای برجسته و مشهور و موجه مذهبي بود و لبهی تيز حمله
به سوی آنان بود و اگر چند نمونه از نوشتهی مرا نقل کردهاند به اين علت بوده است
که ناشر حسينيه ارشاد بوده است.
پس از اين که من به تهران آمدم و مسئوليت علمي و تبليغي ارشاد بيشتر بر عهدهی
من واگذار شد ،چهار صفحهی ديگر بر آن افزوده شد سراپا دشنام و اتهامهای تند
79 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
تحريك آميز اختصاصاً عليه شخص من! و اين مسئله حاکي از يك واقعيت مهمي
است.
پيش از ارشاد که به صورت فردی کار ميکردم ،بسيار تندتر و آزادتر از حال
ميگفتم و مينوشتم و کوبندهتر از حال ،شيعهی صفوی را ميکوبيدم و قاطعتر و
روشنتر از حال بر شيعه علوی تکيه داشتم و هرگز نه تنها آماج دشنامي و اتهامي
اينچنين نبودم ،بلکه بسياری از حضراتي که اکنون کمر بستهاند ،به چشم لطف و
حرمت بسيار در من مينگريستند و اين است که از ميان صدها متن رنگارنگ اما همه
يك جنس و يك آهنگ و نسخه بدل هم که همزمان عليه من انتشار يافته و مييابد،
اين متن را انتخاب کردم به عنوان نمونهای از منطق ويژهی روحانيت صفوی تا
خوانندگان بدانند که آنچه اکنون بر پا کردهاند اختالف شخصي نيست و نيز بدانند که
بر خالف آنچه به نظر ميرسد ،موضوع اختالف عقيده يا غرض و دشمني آنها با افکار
من يا شخص من نيست ،اختالف حساب خصوصي يا گروهي يا صنفي با حسينيه ارشاد
هم نيست بلکه تالش هراسآميزی است برای جلوگيری از ايجاد يك حرکت فکری
اسالمي ،مقاومت در برابر جنبشي است که در اين رکود آغاز شده است و خفه کردن
اين جنين مقدس مسيحايي است که در بطن جامعهی مسلمان ما به سرعت رشد ميکند
و احبار يهود و قيصر روم احساس کردهاند که روح القدس براندرون پاك و روح بکر
اين عصر و وجدان شيعي اين نسل معصوم دميده است و ...چه ميگويم؟ مسيح متولد
81 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
شده است و ...احباری که جامهی دين موسي را دارند و خود را وارث مقام هارون
قلمداد کردهاند و ميراث خور قانوناند و ساحر فرعون ،چاره ندارند جز اينکه مستقيم
يا غير مستقيم ،مزدور بيمزد و منت قيصر روم گردند و همدست و همداستان حکام
مشرك رومي تا اين «کلمهی خدا» را خاموش کنند و «روح خدا» را بر صليب به چهار
ميخ کشند و ...چه تالش ذلتآور و رسواگر و بيثمری!
***
متن اعالمیه
بهترين راه برای روشن شدن مقاصد اين موسسه و بانيان آن مطالعه در نکات ذيل
است:
80 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين حقيقت در قسمت اول و دوم محتاج ارائه مدارکيست که کمتر در اختيار
خواننده قرار ميگيرند ولي در مورد سوم چون خوشبختانه نوشتهها چاپ شده و در
0
اختيار عموم است ميتوان دالئل روشن را ارائه داد.
.0شعور و شرف در اين "قضاوت" موج مي زند! اوالً به شخصيت کساني که در اين زمان قلم و زبان خود را در
خدمت مذهب قرار داده اند اتهام مي زنند و "سوابق گذشته و حال"! مؤسسين را متهم معرفي مي کنند و حتي "زندگي
خصوصي" سخنوران را مطرح مي کنند ولي کوچکترين نشانه ای ،دليلي و استنادی ارائه نمي دهند .اگر اين "حقيقت ها
محتاج به ارائه مدرکي است که کمتر در اختيار خواننده قرار مي گيرد" ،نويسندگان اين "معرفي نامه" چرا در اختيارشان
قرار نمي دهند؟ اگر خود اين نويسندگان هم در اختيار ندارند ،با چه مالك شرعي و اخالقي تهمت مي زنند؟ قالبي ترين
دادگاه های فرمايشي فاشيستي دنيا ،از اينها که ردای قضاوت ديني به تن کرده اند و به نام حکومت شرعي رأی مي دهند و
از زبان تشيع " -مذهب حقيقت و عدالت" -سخن مي گويند ،در متهم کردن و محکوم کردن مخالفان خود ،شرافتمندانه
83 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
برخي گمان ميکنند که حسينيه ارشاد فقط در صدد ترويج وهابيت و سنيگری و
حمله به مبادی تشيع و احناياً نشر برخي مفاسد عملي از نوع موسيقي و معاشرت آزاد
زن و مرد است و شايد با اصل دين و تدين به اسالم کاری ندارد ولي ذيالً خواهيد ديد
که در اين کتابها سعي شده است در شکل طرفيت با تعصب و اينکه تعصب ناشي از
خودخواهي و جهالت است و آزادی و آزادمنشي بهترين مراتب کمال انساني است،
تصريحاً هر نوع بيديني را در هر جامعهای مجاز و محترم بشمارند و اساساً يك دين
حنيف آسماني را که بايد همه از او تبعيت کنند از ميان برداشته منکر شوند.
«خالفت شيخين و اينك خالفت آنها نوعي حکومت الهيه بوده است» در جدول
اول کتاب «محمد خاتم پيغمبران» صفحه 360چنين نوشته شده «آن شب را آرامتر بود
(منظور حضرت رسول(ص) است) صبح دوشنبه نشاطي که در آخرين لحظات حيات
تر عمل مي کنند ،هم مدارکي ولو مجعول در دسترس مردم قرار مي دهند و هم به متهم حق دفاع مي دهند( .اين شرف).
و اما مسأله دوم ،دليلي که برای نشان ندادن مدرك عليه موارد اول و دوم اتهام آورده اند جالب است .مورد اول اتهام:
"احوال و عقايد سخنرانان "...و مورد دوم" :جشن ها و عناوين مقاالت و سخنراني ها "...است ،و ناشرين اعالميه مي فرمايند:
"بيان حقيقت در قسمت اول و دوم محتاج به ارائه مدارکي است که کمتر در اختيار خواننده قرار مي گيرد؟!
(اين هم به اندازه شعور)!
83 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
پديد ميآيد او را از بستر حرکت داد تا دم درگاه خانهی عايشه آمد ،پرده را خود باال
زد ،مردم با ابوبکر نماز ميخواندند .ناگهان پيغمبر را ديدند که بر درگاه ايستاده است و
آنان را مينگرد و لبخندی مهربان و آرام بر لب دارد .پيغمبر از اين که يك بار ديگر
مسجد را و مردم را برخالف انتظارش ميبيند و آينده مسلمانان بيحضور وی نيز شکوه
و وحدت خويش را حفظ کرده است ،سخت مسرور بود .
انيس بن مالك ميگويد هرگز رسول خدا را زيباتر از اين لحظه نديده بودم .پيغمبر
وارد مسجد شد ،مردم که ديدند پيغمبر به قدمهای خود به مسجد آمده است و لبخند
شادی بر لب دارد از هيجان به هم برآمدند و نزديك بود صفهای نماز در هم بريزد،
با دست اشاره کرد که بر نماز خود بمانيد».
در همان کتاب صفحه 311چنين ميگويد ابوبکر يکي از دو سه نفری است که
بيش از همه در ميان مردم نفوذ دارد .سابقهاش در اسالم ،دوستي شديدش با محمد و
قرابت و خويشاوندی با وی و نيز شخصيتي که از نظر اجتماعي در جاهليت داشته است
نام او را بر سر زبانها خواهد انداخت ،اما وی مردی فرتوت است و گذشته از آن بسيار
نرم خوی و در همه کار آسانگير .مسئوليت سياسي و اجتماعي مملو از خطر جدیتر
از آن است که با چنين روحي سازگار آيد .عمر مردی است بر خالف ابوبکر خشن و
متعصب و بسيار جدی و به اصطالح اروپاييها عنصری اصولي .در اجرای آنچه عدل
81 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ميداند و اصل ،کمترين نرمش و گذشتي ندارد .ورود او به جمع اندك ياران محمد
0
در مکه آنان را نيرومند ساخت.
همان کتاب صفحات 337و « 338چگونگي برگزاری انتخابات سه خليفه نشان داد
که دموکراسي غربي که ملتهای نوخاسته ايمان خويش را در سالهای اخير بدان
کمابيش از دست دادهاند در جامعه آنروز عرب چگونه قادر بوده است مردم را از
3
دخالت شخص پيغمبر در تعيين سرنوشت سياسي آنان بينياز سازد».
.0بقيه جمله را عمداً حذف کرده اين است ..." :اما وی به همان اندازه که يك مجری بسيار شايسته و جدی بوده،
"ابتکار و استنباط" نداشت .روحي قوی داشت اما فکرش سطحي بود ،مردی که در کار قدرت خارق العاده ای از خود نشان
مي داد ،هر گاه يك مسأله اعتقادی و فکری پيش مي آمد بسيار ضعيف مي نمود و خود همواره به خطاهای فکری خويش
معترف بود ...سطحي بودن زمامدار امت اسالمي و عدم آشنايي عميق با روح و حتي نص قرآن شايستگي تعهد مسئوليت های
خطيری را که محمد (ص) بر عهده داشت بسيار ضعيف مي کند( ...سپس در پاورقي چند مورد از بي اطالعي وی از
قرآن).ص .317
.3در کتاب محمد خاتم پيامبران و اسالم شناسي ،بيش از ده صفحه متن و پاورقي ،به نفي اصل "بيعت و شوری" که
اهل سنت در اثبات خالفت ابوبکر بدان استناد مي کنند و رد دموکراسي که امروز روشنفکران بدان تکيه دارند و بسياری از
مسلمين در اثبات اصل "انتخاب" جانشين پيغمبر و رد اصل "وصايت" – يعني توجيه نظر اهل سنت و نفي عقيده شيعه – به
آن استدالل مي نمايند اختصاص داده ام و با داليل عقلي و جامعه شناسي و ارائه نمونه های سياسي از انقالب های معاصر،
ثابت کرده ام که اوالً دموکراسي يك رژيم ضد انقالبي است و با رهبری ايدئولوژيك جامعه مغاير است ،ثانياً حتي امروز،
دو قرن پس از انقالب کبير فرانسه ،در خود اروپای پيشرفته ،دموکراسي تحقق کامل نيافته است .چگونه چهارده قرن پيش،
آن هم در ميان قبايل اوس و خزرج و قريش و غطفان ...مي توانسته است بهترين رهبری سياسي و فکری جامعه را به تشخيص
افراد و "اجماع آرای مردمي که رأی ندارند" انتخاب نمايد و مردم را از دخالت پيغمبر در تعيين سرنوشت سياسي آنان بي
نياز سازد؟ مي بينيم ،روحانيت صفوی -که هر کاری را برای منافع خود و فريب مردم و پامال کردن حقيقت جايز مي شمارد
85 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
همان کتاب صفحه « 339از اين رو بيشك پس از وی مردم بر رجال و اشراف قوم
«اجماع» خواهند کرد ،ابوبکر بن ابي قحافه شيخ قريش و شريف بني تميم ،عمر ابن
خطاب شريف بني عدی ،سعد ابن عباده شريف طائفه خزرج ،عثمان ابن عفان مرد
«نيك پي»ای که نسبت از دو کس دارد ،عبدالرحمن بن عوف شريف طايفه بني زهره
و از همين طايفه است سعد بن ابي وقاص ،ابو سفيان بن حرب و معاويه بن ابي سفيان
روسای بنياميه -قویترين طايفهی قريش مکه ،عباس ابن عبدالمطلب و علي ابن
ابيطالب چهرههای برجستهی بنيهاشم» ( در نظر نويسنده مرتبهی ابوبکر از همه باالتر و
0
مرتبهی حضرت امير (ع) از همه پايينتر).
– ده صفحه استدالل را حذف کرده و آخرين جمله را که به صورت سؤال انکاری است ،به صورت جمله مثبت خبری نقل
کرده و به مردم اين چنين معرفي کرده است که من گفته ام "دموکراسي مردم را از حالت پيغمبر در تعيين سرنوشت سياسي
شان بي نياز ساخته است"!!
.0پس از آنکه اثبات کرده ام که مردم قادر نبوده اند ،با اجماع و بيعت ،جانشين حقيقي پيغمبر را انتخاب نمايند ،نتيجه
گرفته ام که پس مردم نيازمندند که پيغمبر در تعيين سرنوشت سياسي شان پس از وی ،دخالت کند و آنان را در تعيين شايسته
ترين کسي که جانشين وی مي تواند بود ياری نمايد و نه تنها پيغمبر "حق دارد" چنين کسي را ،بر اصل "وصايت" معين
نمايد بلکه "وظيفه دارد" ،و اين است که در بازگشت از حجۀ الوداع – پيش از غدير خم – در انديشه معرفي جانشين
خويش است.
تمام اين بحث را برای زمينه سازی ذهني و توجيه منطقي و ضرورت اجتماعي و اسالمي غدير و اعالم واليت علي پيش
کشيده ام و پس از آن داستان غدير خم را نقل مي کنم که روحانيون صفوی از آن نام نبرده اند ،زيرا مي خواهند مردم را
فريب دهند و مرا -که با "واليت اين ها سر واليت علي " مخالفم -متهم به مخالفت با واليت علي به جامعه معرفي کنند!
در اينجا است که برتری علي را بر همه اصحاب برجسته ،از زبان يك جامعه شناس مورخ ،تجزيه و تحليل مي کنم و اين کار
86 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
را به عنوان "آنچه در انديشه مي گذرد" نقل مي کنم و مي خواهم ثابت کنم که شخص پيغمبر است که اوالً معتقد است اگر
خود جانشين را به وصايت برنگزيند ،واگذارد .و با توجه به روح اجتماعي امت در آن عصر ،بر اشراف جاهلي يعني رؤسای
قبايل و رجال اسم و رسم دار و متنفذ جامعه" ،اجماع" خواهند کرد ،نه شخصيت های اسالمي که از نظر ارزش های فکری و
علمي و اخالقي در انقالب اسالمي ،ممتاز شده اند.
در اينجا مي گويم ،پيش از رسيدن به غدير ،پيغمبر در چهره يکايك اصحاب مي نگرد و آنان را که در صورت "اجماع" ،از
نظر نفوذ اشرافي و شخصيت قبايلي جاهلي (نه اسالمي) پيش بيني مي کند که شانس بيشتری برای کسب آرای اکثريت
خواهند داشت ،از نظر مي گذراند.
سپس بر اين اساس ،يعني ميزان نفوذ قبايلي و زمينه انتخاباتي اصحابي که در انتخابات فردا مطرح خواهند شد ،نام برده شده
اند ولي شخصيت اسالمي و ارزش انساني چنين تربيتي را آورده ام!
پس از ذکر نام اين "رجال" ،من يکايك آنها را از قول شخص پيغمبر مورد انتقاد قرار داده ام و هر کدام را جداگانه از
زبان پيغمبرمعرفي کرده ام و برای جانشيني ناشايسته خوانده ام ،در آخر ،گفته ام که پيغمبر به اين نتيجه مي رسد که بنابراين،
تنها علي است که صالحيت مطلق برای جانشيني دارد و داليلش را هم نقل کرده ام و برای اين که خوانندگان به روشني
ميزان عدالت و تقوای روحانيت صفوی را -که خود را به صورت علمای شيعه گريم کرده اند – دريابند و ببينند که اين
دسته با دين خدا و عقل خلق چه مي کنند و در دروغ و بهتان و مسخ و تحريف حقيقت و فريب مردم و تحريك عوام و
سوءاستفاده از تعصب مذهبي و حق کشي تا چه اندازه بي باك و بي رحم و بي شرم اند ،عين متن "محمد خاتم پيامبران" را
که در اين اعالميه بدان اشاره کرده اند ،اينجا عکسبرداری مي کنم تا معلوم شود که اين ها چه نوشته ای را از من خوانده اند و
سپس به عنوان عالم روحاني ،برای مردم فتوا داده اند که "در نظر من مرتبه ابوبکر از همه باالتر و مرتبه حضرت امير عليه
السالم از همه پايين تر است"! در اين ميان علي برجستگي خاصي دارد ،وی تنها صحابي نامي محمد است که با جاهليت
پيوندی نداشته است ،نسلي است که با اسالم آغاز شده و روحش در انقالب محمد ،شکل گرفته است .ويژگي تربيتي ديگر
وی آن است که دست مهربان "فقر" او را از خانواده خويش ،در آن دوره سني يي که نخستين ابعاد روح و فکر انسان
ساخته مي شود به خانه محمد مي برد و تصادفي بزرگ کودك را با داشتن پدر به دست عموزاده مي سپارد تا روح شگفت
مردی که بايد نمونه يك انسان ايده آل گردد ،در مدرسه ای پرورش يابد که در آن محمد آموزگار است و کتاب قرآن ،از
هم آغاز با نخستين پيامي که مي رسد آشنا گردد و بر لوح ساده کودك خطي از جاهليت نقش نپذيرد.
مرد شمشير ،سخن و سياست ،احساسي به رقت يك عارف و انديشه ای به استحکام يك حکيم دارد،در تقوی و عدل چندان
شديد است که او را در جمع ياران تحمل ناپذير ساخته است ،آشنايي دقيق و کاملش با قرآن قولي است که جملگي بر آنند،
87 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
شرايط خاص زندگي خصوصيش ،زندگي اجتماعي و سياسي اش و پيوندش با پيغمبر و به ويژه سرنوشت روح و انديشه اش
همه عواملي است که او را با روح حقيقي اسالم – معنای عميقي که در زير احکام و عقايد و شعائر يك دين نهفته است و
غالباً از چشم های ظاهربين پنهان مي ماند -از نزديك آشنا کرده است .احساسش و بينشش با آن عجين شده است ،وی يك
"وجدان اسالمي" دارد و اين جزء اعتقاد به اسالم است.
در طول بيست و سه سالي که محمد نهضت خويش را در دو صحنه روح و جامعه آغاز کرده است ،علي همواره درخشيده
است ،همواره در آغوش خطرها زيسته است و يك بار نلغزيده است ،يك بار کمترين ضعفي از خود نشان نداده است .آنچه
در علي سخت ارجمند است ،روح چند بعدی اوست ،روحي که در همه ابعاد گوناگون و حتي ناهمانند قهرمان است.
قهرمان انديشيدن جنگيدن و عشق ورزيدن ،مرد محراب و مردم ،مرد تنهايي و سياست ،دشمن خطرناك همه پستي هايي که
انسانيت همواره از آن رنج مي برد ،مجسمه همه آرزوهايي که انسانيت همواره در دل مي پرورد.
اما پيداست در اجتماعي که بيش از ده سال با جاهليت بدوی قبايلي فاصله ندارد ،روحي اين چنين تا کجا تنهاست ،غريب
است و مجهول! اين يك داستان غم انگيز تاريخ است و سرگذشت علي و يارانش غم انگيزترين آن ،که ،هرگز فاصله مردی
با جامعه اش تا اين همه نبوده است .بي شك پيغمبر به شدت به علي مي انديشد .قرائن بسياری در حياتش نشان مي دهد که در
علي به چشمي خاص مي نگرد ،اما از سويي مي داند که رجال قوم هرگز به اين جوان سي و اند ساله ای که جز محمد در
جامعه پناهي و جز جانبازی هايش در اسالم سرمايه ای ندارد ،ميدان نخواهند داد و رهبری او را به سادگي تحمل نخواهند
کرد.
قوی ترين جناح سياسي اسالم جناح ابوبکر است .عمر ،ابوعبيده ،سعدبن ابي وقاص ،عثمان ،طلحه و زبير از عناصر
اصلي اين جناح اند.
در اينجا يادآوری آنچه من از متن تاريخ دريافته ام بسيار ضروری مي نمايد ،چه در روشن شدن بسياری از ابهام های
سياسي اين دوره ،مورخي را که بيشتر ريشه های طبقاتي و اجتماعي وقايع را مي جويد کمك خواهد کرد.
در سيرۀ ابن هشام به ترتيب کساني را که پس از اعالم بعثت به اسالم گرويده اند با ذکر نام و مشخصات و زمان و شرايط
ورود آورده است .مي دانيم که نخستين کسي که از خارج خانه محمد بدو گرويد ابوبکر بود (هر چند برخي معتقدند که قبل
از او گروهي مسلمان شده بودند اما اهميتي که تاريخ از آنها ياد کند نداشته اند) .سپس ابوبکر گروهي را به اسالم مي آورد
که دسته جمعي به دعوت وی به محمد مي گروند .از اينجا پيوند خاص اين عده با ابوبکر کامالً در جاهليت مشخص مي
شود .اينان پنج تن اند :عبدالرحمن بن عوف ،عثمان ،سعد بن ابي وقاص ،طلحه و زبير.
اين پنج تن را يك جای ديگر باز در تاريخ باهم مي بينيم .کي و کجا؟ سي و شش سال بعد در شورای عمر ،شورايي که با
88 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
چنان بازی ماهرانه ای علي را کنار زد .شورايي که عبدالرحمن بن عوف در آن رئيس بود و حق "وتو" داشت و عثمان را به
خالفت برگزيد .اعضای شورای عمر ،جز علي بي کم و کاست همين پنج تن اند.
ابوبکر شخصيت برجسته اين گروه مخفي است و عمر با انتخاب همين پنج تن و نقشي که در سقيفه داشت پيوستگي خود را
با اين گروه نشان داد .اينان از سال اول بعثت تا نيم قرن بعد ،در جنگ جمل ،همه جا تا بوده اند يکديگر را داشته اند و در
همه صحنه های سياسي اين نيم قرن پرآشوب و حساسي که تاريخ اسالم را شکل مي دهد نقش اساسي را به عهده داشته اند.
اين جناح نيرومند سياسي در برابر علي قرار دارند .هر سه خليفه از اينان است و نخستين جنگ را عليه علي نيز طلحه و زبير
دو تن از اعضای اين باند سياسي برپا کردند.
موقعيتي که سعد وقاص نيز در زمان عمر داشت و نقش منفي و مخالفي را که در حکومت علي بازی کرد نشان دهنده
اين وحدت و همبستگي خاص وی با آنهاست .آنچه را اکنون مي بينيم بي شك پيغمبر هم اکنون که از مکه با مردم وداع
کرده است و سرنوشت امت خويش را در دست اينان مي يابد و مي بيند و بدان مي انديشد .علي در برابر اين جناح کامالً تنها
است ،مرداني که به وی ايمان دارند ،ابوذر و سلمان و عمار و ...دارای چنين وابستگي پنهاني سياسي نيستند ،غيبت همگي
آنان در سقيفه آن را نشان مي داد.
مسئوليت پيغمبر اکنون سخت خطير و حساس است ،اعالم علي به عنوان بزرگترين شخصيتي که شايستگي رهبری امت
را دارد وحدتي را که در جامعه بدوی و قبائلي عرب به دست آمده است و تنها ضامن بقای اين امت جوان است متزلزل
خواهد نمود .از سوی ديگر ،اگر محمد درباره علي سکوت کند ،حقيقتي را فدای مصلحتي نکرده است؟ ضعف اجتماعي
علي مگر نه معلول قدرت ديني او است؟ مگر تنهايي سياسي او جز به خاطر خشونت و قاطعيتي است که در راه محمد نشان
داده است؟ مگر شمشير پرآوازه وی که هر طايفه ای را داغدار کرده است جز به فرمان محمد و برای خدا فرود مي آمده
است؟
کينه هايي که از او در دل ها هست مگر به گفته پيغمبر که چند روز پيش در مکه گفت جز به خاطر "خشونتي است که در
ذات خدا و در راه خدا نشان مي دهد"؟
سکوت محمد درباره علي او را در تاريخ بي دفاع خواهد گذاشت .شرايط سياسي جامعه و ترکيب اجتماعي و طبقاتي و
قبايلي آن و دسته بندی های مصلحتي چنان است که بي شك علي را نه تنها محروم خواهند ساخت بلکه سيمای او را در
اسالم مسخ خواهند کرد ،او را در تاريخ چنان بدنام خواهند نمود که پاك ترين مسلمانان برای تقرب به خدا و محمد بدو
لعن فرستند ،مگر چنين نشد؟
آيا محمد از علي که جز او مدافعي ندارد دفاع نخواهد کرد؟ آيا با سکوت خويش او را به دست تاريخ پايمال نخواهد
89 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
عمربن خطاب چه وقت شريف بني عدی بوده است؟ در کتاب «عقدالدرر» به
اسنادش از حسن بن محبوب از ابن زيات از صادق عليه السالم که گفت :صهاك کنيز
عبدالمطلب بود و زني بود با کفل بزرگ و شتر ميچراند و زني حبشي بود ،تمايل به
جفت گيری در او پديد آمد و نفيل جد عمر چشمش به او افتاد و هوسش تحريك شد
و بر او افتاد و او خطاب را از او آبستن شد .خطاب که به سن بلوغ رسيد چشمش به
مادرش صهاك افتاد و از کفل مادرش خوشش آمد و بر روی او پريد و او ختمه را از
ساخت؟
ده ميل از مکه دور شده اند ،پيغمبر تصميم خويش را گرفت .اينجا غدير خم است ،سر راه مدينه و تهامه و نجد و يمن و
حضرموت .آنجا که مسلماناني که با وی آمده اند هر دسته از گوشه ای فرا مي روند و ديگر هيچگاه از محمد سخني نخواهند
شنيد.
دستور داد آنان که پيش رفته اند برگردند،صبر کرد تا آنها که دنبال مانده اند برسند .سنگ ها را توده کردند و از جهاز
شترها ،منبری بزرگ برپا نمودند و پيغمبر پس از ايراد خطبه ای طوالني ،علي را با چنين سبکي دقيق و قاطع معرفي کرد .ابتدا
از جمعيت پرسيد :چه کسي از مؤمنان بر خود آنان "اولي" است؟ جمعيت گفت :خدا و رسولش بهتر مي دانند.
سپس پرسيد :آيا من از شما بر خود شما "اولي" نيستم؟ همه گفتند چرا!
سپس گفت :من کنت مواله فهذا علي مواله – اللهم و ال من وااله و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخدل من خدله.
پس از پايان معرفي علي اين آيه را بر مردم خواند که :اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم االسالم
ديناً (سوره مائده )6
امروز دينتان را برای شما تکميل کردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم رضا دادم که شما را دين ،اسالم باشد".
91 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
(ترجمهی بقيهی اين حاشيههای فاضالنه روحاني صفوی را رها ميکنم که همين
اندازه کافي است تا «منطق علمي و ديني روحاني صفوی» معلوم گردد .فقط اين را
بيافزايم که من علت موقعيت ابوبکر و عمر را و باند آنها را موقعيت اجتماعي و
قبايليشان در ميان اشرافيت جاهلي ميشمارم و اينها که پيش از اسالم ابوبکر را
نوکرزاده و عمر را هيزمشکن ميشمارند ،اعتراف ميکنند که موفقيت و شخصيتشان
را از اسالم گرفتهاند نه از اشرافيت!).
***
90 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نگاهي به آثار چهرههای برجسته علمای تشيع علوی در عصر حاضر و مقايسه آن
با آثاری که از تشيع صفوی نمونه دادم ،پژوهشگر حق طلب را که ريشههای انحراف
فکری و انحطاط مذهبي را در جامعهی ما ميجويد کمك بزرگي ميکند .منطق
استوار ،بينش مترقي ،انصاف علمي و ادب انساني تشيع علوی در خارج االزهر را تکان
داده است.
عالمه محسن امين جبل عاملي ،سيد شرف الدين ،کاشف الغطاء ،شيخ جواد مغنيه...
و در ايران عصر ما نيز ،در ميان «روحانيت صفوی»« ،علمای علوی» نيز هستند و با منطق
علمي و شيوه تحليل و استدالل و بينش مترقي شيعي ،توانستهاند پاسدار ارزشهای
اعتقادی و فرهنگي تشيع علوی باشند و در نسل روشن و تحصيلکرده جديد تمايلي
نسبت به مکتب اهل بيت پديد آرند که جانشين نفرتي شود که مکتب شبه شيعي
صفوی بنام اهل بيت تبليغ ميکنند .کتاب «المراجعات» سيد شرف الدين -که مناظره
علمي وی است با شيخ سليم عالم اهل سنت -نمونه اعالی منطق تشيع علوی در عصر
حاضر است و اگر جرأت ميداشتم چند نمونه از نوع استدالل و تعبيری که از اختالف
تسنن و تشيع دارد ،در اينجا نقل ميکردم ولي چون از «صفويه» ميترسم ،خوانندگان
گرامي را به اين متون ارجاع ميدهم تا خود بروند و بجويند و ببينند که فاصله از
93 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
به عنوان نمونه :در اين جا نمونههايي از «منطق علمای شيعهی علوی» را که
خوشبختانه همگي معاصرند و همگي از چهرههای بنام و مورد اعتقاد و اتفاق همه
علمای شيعه و جهان شيعهاند ،نقل ميکنيم تا خوانندگان ،که متأسفانه قيل و قالهای
تفرقه افکنانه و خرافهپراکن و منحط عدهای را ميشنوند که اخيراً تحت عناوين مقدس
واليت و روحانيت به دشنام و اتهام و بدآموزیهای ضد عقلي و ضد اسالمي آغاز
کردهاند و ظاهراً بنام کوبيدن حسينيه ارشاد و بيشتر شخص من ولي در حقيقت ،برای
ايجاد کينه در ميان مسلمانان و اغفال اذهان ،مسائل داخلي و خطرات مصنوعي! و نيز
تحقير واليت و مسخ تشيع علي و مکتب حسين و بدنام کردن حوزه علمي شيعه در نظر
روشنفکران و نسل تحصيلکرده انجام ميشود ،بدانند که اين يك توطئهی تازه و
تصنعي است و به تشيع و علمای راستين شيعه ربطي ندارد و هم اکنون منطق شيعه
علوی ،در برابر شيعه صفوی ،اين است:
«خلفا (ابوبکر و عمر) فضائلي داشتند که هيچ کس انکار نميتواند کرد مگر يك
معاند و حقکش ،و خدا را سپاس که ما حقکش و معاند نيستيم» .
93 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
«اختالف ميان شيعه و سني ،اختالف ميان دو مجتهد از يك مذهب در استنباط يك
حکم است».0
بنابراين بر تمام فرق اسالمي الزمست که جدالها و اختالفات را کنار گذارند ،چه
اگر اين عمل به ذاته حرام نباشد مسلماً در اين عصر که دشمن از هر طرف ما را احاطه
کرده حرام است.
« ...امامت از اصول مذهب است نه اصول دين و انکار آن باعث خروج از اسالم
نتواند بود ،در کتب احاديث شيعه درست و نادرست وجود دارد و بنابراين هر چه در
کتابهای شيعه يافت ميشود ،دليل بر قبول شيعه نيست .علي (ع) خود پيشوای گذشت و
مدارا نسبت به دوست و دشمن ،و مقتدای تقريب بود و مسأله خالفت و امامت دو
مسأله جدا از هم بوده و قابل سازش با يکديگرند.
اهل سنت نسبت به اهل بيت احترام ميگذارند و در فضای آنان روايت نقل
ميکنند و در مقابل شيعه از «غاله» نيست و نظر شيعه نسبت به اصحاب نظر اهل بيت
است .و نيز شيعه ،معتزلي نيست بلکه در عقايد کالمي مستقل بوده و بين اشاعره و
معتزله است و همچنين شيعه معتقد به تحريف قرآن نبوده و قول به آن را شديداً ابطال
مينمايد .و بنابراين تمام فرق اسالمي تحت يك ملتند و چون اختالف فقهي در ميان
آنان ناشي از اجتهاد است همگي معذور و ماجورند».
95 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
«در برابر توهم بعضي از شيعيان نسبت به اهل سنت در مورد اهل بيت ،بعضي از
سنيها تصور ميکنند که شيعيان درباره اهل بيت غلو نموده و آنان را خدا ميدانند و
نسبت به اصحاب پيغمبر(ص) دشمني ميورزند .با اين مقاله اين سوء تفاهم نيز برطرف
ميشود :غاله بر چند فرقه از جمله سبيئيه ،خطابيه ،مفوضه و ثالوثيه تقسيم ميشوند،
آيات قرآن و گفتار اهل بيت به روی عقيدهی غاله قلم بطالن ميکشند و فقهای شيعه
همگي غاله را نجس و از ارث محروم ميدانند.
نظريهی شيعه راجع به اصحاب پيغمبر (ص) همان نظريهی اهل بيت (ع) است» .
احتجاج پيرامون امامت تنها برای اين است که اين مقام روحاني با مقام سلطنت
اشتباه نشود .شيعه در اين مورد نيز بايد از علي و فرزندانش پيروی کند و بهترين راه
صلح اين است که خليفه را امين و نگهدار خزاين زمين و امام را امين و نگهدار خزاين
علوم الهي و پيغمبر (ص) بدانيم» .
96 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
« ...اگر درست به ريشهی نام اين دو مذهب شيعه و سني توجه کنيم ،تمام مسلمانان
را شيعه مييابيم زيرا همگي دوستدار خاندان پيغمبر اکرم (ص) هستند و همگي را نيز
اهل سنت مييابيم زيرا کليهی مسلمانان هر سنت و دستوری را از طريق مطمئن از
پيغمبر گرامي(ص) وارد شده باشد الزم االجراء ميدانند ،بنابراين:
97 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و از علمای شيعه که در اين نهضت پيشگام بودند ،به اعتراف استاد شلتوت مفتي
اعظم که از همگامانش در راه نزديك ساختن مذاهب ياد ميکند:
98 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
شيخ شلتوت مفتي اعظم ،در مقالهای راجع به سرگذشت نهضت «تقريب» با بينش
آگاه و احساس صميمانهای به گونهای سخن ميگويد که نشان ميدهد:
99 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و ايکاش اين سرگذشت بدست من تحرير مييافت ،تا افکاری که لحظه به لحظه
در برابر نظرات ،پيشنهادات ،کميسونها ،مباحثات ،نامهها و باالخره هيئتهای اعزامي ،بر
مغزم خطور ميکرد ،بيان کنم چه دعوت تقريب ،دعوت به سوی توحيد و يگانگي و
صلح و صفاست و راه آن همان راه استواريست که خداوند به پيامبر گراميش فرمان
داده ،آنجا که ميفرمايد:
ادع الي سبيل ربك بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن ان ربك
هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين .
مردم را با سخنان حکمت آميز و پند و اندرزهای نيك بسوی پرودگارت دعوت
نما و با بهترين وجه با آنها به گفتگو بپرداز ،مسلماً پروردگارت نسبت به کسي که از
راه وی انحراف جسته داناتر است همچنانکه به هدايت يافتگان.
و آنگاه که خردها از سر اخالص و همکاری وارد بحث شوند ديگر همي جز يافتن
حق ندارند ،و در اين حال کانونهای هدايت رباني در برابر آنها پرتو افشاني کنند و آنها
را روشن ساخته و فروغشان بخشند.
به عقيدهی من کالم خدا که ميفرمايد« :واتقوا اهلل يعلمکم اهلل» (پرهيزگار باشيد تا
خدا دانشتان بياموزد) ،اين معني را نيز شامل ميشود که وقتي شخصي به سوی محراب
علم روی ميآورد و از خدای خويش درخواست ميکند که از نفخات و نسيم علم و
011 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و در مقام کسب دانش پرهيزگار کسي است که تعصب او را فرا نگيرد و تحت
سيطره مرامي در نيايد و بياراده به چپ و راست ننگرد.
آرزو داشتم که داستان تقريب را خود مينوشتم تا فکره آزادی صحيح و مستقيم
مذهبي را به روش اسالم ترسيم نمايم.
آنچه پيشوايان بزرگ ما در تاريخ فقه اسالمي از آن پيروی ميکردند ،اين بود که
همواره خود از تعصب خشك برکنار بودند و دين و شريعت پروردگار را از جمود و
پيچيدگي برتر ميدانستند ،و هيچ يك معتقد نبود که آنچه را آورده درست است و
هيچ شبههای در آن راه ندارد و بر مردم واجب است که از آن متابعت نمايند ،بلکه
گفتار او اين بود که:
«اين محصول کوشش و دانش و تحقيقات من است ،و در اين باره به هيچ کس
اجازه نميدهم که بيمطالعه و بدون اينکه بداند من از کجا گفتهام از من تقليد نمايد
زيرا که دليل اگر محکم باشد ،تکيه گاه من و حديث اگر صحيح باشد طريقه من
خواهد بود» .
010 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
...با اين فعاليتهای علمي زمينهای برايم مهيا گشت که از دريچهای مشرف و بلند
به جهان اسالم بنگرم و حقايق بسياری را که مانع اتحاد و برادری مسلمانان بود دريابم و
با بسياری از دانشمندان در عالم اسالم آشنا شوم.
سپس به هنگام رياست دانشگاه االزهر فرصتي فراهم گشت که فتوائي دائر بر جواز
پيروی از مذاهب ريشهدار و اصيل اسالمي که شيعه دوازده امامي هم جزء آنهاست،
صادر نمايم.
013 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ولي افراد خشك و کوته فکر که همچنان در انحطاط فکری و اختالفات طايفگي و
نزاع سياسي به سر ميبرند ،دربارهی آن به القاء شبهه و تصورات بيهوده پرداختند.
و اين هم دانشگاه االزهر که بر اين اساس ،تقريب بين مذاهب مختلف تسليم
گشت ،و مقرر داشت که فقه سني و شيعه هر دو بر اساس دليل و برهان بدون هيچ گونه
تعصبي تدريس شود.
و بدين ترتيب فکرهای که بدان ايمان آورديم و در راه آن مجاهدت و کوشش به
خرج داديم با موفقيت پايدار و استوار گرديد.
و آرزو داشتم ،ميتوانستم تصويری ارائه دهم همچون سيمای صاحب جود و
پاکيزه خوی ،مرد علم و اخالق مرحوم استاد اکبر شيخ مصطفي عبدالرزاق يا تصويری
013 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
همچون تصوير مرحوم استاد اکبر شيخ عبدالمجيد سليم که مردی با ايمان و عالم به
علوم مختلف اسالم و محيط به مذاهب فقهي در اصول و فروع و همچون کوهي عظيم
و شامخ ثابت و پايدار بود ،همان مردی که در پايه ريزی تقريب گامهای بسيار موثری
برداشت.
يا چهرهای همچون چهره غفران پناه استاد محمدعلي علوبه که تجربههای بسيار
اندوخت و محافل علمي تحت تربيتش قرار گرفت (جزاءاهلل عن جهاده وسعيه
خيرالجزاء).
و نيز آرزو داشتم ،ميتوانستم از کسان بسياری سخن بگويم که برای اين دعوت
اسالمي از خودگذشتگي نشان دادند ،و در راه آن کوشش فراوان مبذول داشتند ،و
بوسيله تقريب راهي بسوی تقريب مسلمانان و ابراز محاسن اسالم پيمودند و همچنين
پيشوايان متفکر از کشورهای مختلف اسالمي که به جمعيت دارالتقريب پيوستند و جهد
و کوشش خود را برای نشر طرحهای اساسي آن بکار بردند و پيش از ما به لقاء
پروردگار نائل گشتند ،کسانيکه ما با آنها مباحثات علمي و تبادالت نظری و فکری
داشتيم و با آنها مکاتبه ميکرديم و در پيشاپيش آنان پيشوای بزرگ مرحوم حاج آقا
حسين بروجردی احسن اهلل في الجنه مثوه و دو شخصيت بزرگ ديگر شيخ محمد
011 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
حسين آل کاشف الغطاء و سيد عبدالحسين شرف الدين موسوی رحمهما اهلل قرار
داشتند.
آری اين بزرگان بودند که از آغاز ،دعوت تقريب را پذيرفتند و دلها و خردهای
خود را به روی آن گشودند و در راه آن خالصانه و صادقانه بهترين کوششها را مبذول
داشتند ،تا اينکه خشنود و شادمان بسوی پروردگار خويش بازگشتند.
مسلماً نام و فضايل آنان در تاريخ به ثبت خواهد رسيد و جز اينان بسيارند که ما
درانديشه سرشماری آنها نيستيم ،و البته برادراني برای ما باز ماندهاند که به فکره
«تقريب» ايمان داشته و پيوسته در راه تقويت آن ميکوشند و ايشان پيشوايان اسالم و
بزرگان متفکر در کشورهای مختلف اسالمي ميباشند خداوند بر طول عمرشان بيفزايد
و در راه حق آنان را رهنمون باشد» .
من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا اهلل عليه ،فمنهم من قصي نحبه و منهم من ينتظر
و ما بدلو تبديال (احزاب . )31
«از افراد با ايمان ،مرداني هستند که نسبت به پيماني که با خدا بستهاند راستگو و
وفادار بوده بعضي از آنان پيمان (عمر) خود را به پايان رسانيده و بعضي در انتظار (آن)
بسر ميبرند و هيچگونه تغيير رويهای به خود راه ندادهاند» .
***
015 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و البته اگر اين گوشهای از تاييد و برخورد دوستانه پيرامون فکره تقريب بود ،در
گوشهی ديگر ستيزه جويي و مبارزه عليه اين دعوت به چشم ميخورد ،و ميخواست
که از آن جلو گيری نمايد.
سنيها خيال ميکردند که دارالتقريب ميخواهد آنها را شيعه کند و شيعهها تصور
ميکردند که ما تصميم داريم آنها را سني نماييم.
016 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و نيز عدهای کوته فکر و کوته نظر و کساني که سوء غرض داشتند (و متاسفانه هيچ
ملتي از اين قبيل افراد خالي نيست) و يا منافع خود را در تفرقه و تشتت ميديدند ،و يا
روحشان مريض و آلوده به هوی و هوس و تمايالت خاص بود ،با اين فکره به پيکار
برخاستند ،اينان و کساني که قلمهای خود را در معرض اجاره سياستهای تفرقهانگيز
(بيگانگان) قرار ميدهند همچنانکه با هر نهضت اصالحي به مبارزه بر ميخيزند و از هر
اقدام اصالحي که باعث وحدت مسلمين ميشود جلوگيری به عمل ميآورند بطور
مستقيم يا غير مستقيم با آن به نبرد پرداختند و هر کدام به سهم خود با اين نهضت
مبارزه کردند و تا آنجا که ميتوانستند محيط را برای کوبيدن اين دعوت آماده کردند،
دعوتي که اصول و طرحهای اساسي آن بر پايه علم و تحقيق و پژوهش استوار بود ،و
هوادار گشادن ميداني در برابر دليل و واقعيت از هر جانبي که طلوع ميکند بود.
***
بسيار مايل بودم که ميتوانستم تمام اين مطالب را خود در کتاب «قصه التقريب» به
رشته تحرير درميآوردم و تفضيل آن را آنچنان که با وی آشنايي داشتم و همچنين
017 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نقش مجله رساله االسالم را شرح ميدادم که چگونه وظيفه رسالت خود را به خوبي
انجام داد و مرکز نشر آراء و افکار دانشمندان مذاهب مختلف بود که با مقاالت و
بحثهای خود آن را ياری ميکردند بطوريکه همه منتظر انتشار آن بودند و شمارههای
آن زينت بخش کتابخانههای شيعه و سني بود و از فرهنگ و معارف آن غربيها همانند
شرقيها بهره مند ميگرديدند .گر چه من نتوانستم اين مطالب را بيان دارم ولي
کافيست که با اين مقدمه به گوشههايي از اين داستان تاريخي اشاره کرده باشم.
و مسلمانان بايد افتخار کنند که عمالً و فکراً در ايجاد وحدت کلمه و تقريب
مذاهب خود به يکديگر ،از ديگران 0سبقت جسته و در سايه اخالص و تفکر صحيح
ادارهکنندگان و مسلمانان معاصر در اين راه پيروز شدند.
.0اشاره به کوششي است که مسيحيت به دنبال دارالتقريب برای ايجاد وحدت کلمه و تقريب بين فرق خود مبذول
داشته و پاپ (رئيس کليسای کاتوليك جهان) پرچمدار آنست و متأسفانه با وجود بودجه گزاف و امکانات بسيار تا کنون
موفقيتي کسب ننموده اند.
018 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ما از خدای بزرگ ادامه موفقيت اين دعوت را مسئلت ميداريم باشد که مجد و
شکوه اسالم و مسلمين باز گردد و فرموده خداوند عزوجل درباره آنان تحقق يابد که
ميفرمايد:
کنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون باهلل
(سوره آلعمران آيه )019
(شما بهترين امت و ملتيد زيرا که مردم را بهکار نيك دعوت کنيد و از بديها
بازداريد و به خدا ايمان بياوريد).
قل هذه سبيلي ،ادعو الي اهلل علي بصيره انا و من اتبعني (سوره يوسف آيه )018
(بگو اين راه من است ،خود و پيروانم را با بصيرت و بينايي بسوی خدا دعوت
مينمايم).
يا ايها الذين آمنو ،استجيبو اهلل و للرسول اذا دعاکم لما يحييکم (سوره انفال آيه )31
(ای کسانيکه ايمان آورده ايد به ندای خدای و پيامبر آنگاه که شما را برای احياء
فرا ميخوانند ،پاسخ دهيد).
019 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
متن فتوی » :عموم مسلمين ميتوانند از نظر شرعي به فقه جعفری عمل کنند و يا از
يکي از مذاهب اربعه فقه (حنبلي ،شافعي ،مالکي و حنفي) به فقه جعفری عدول نمايند.
»
وی با اينکه حقش پايمال شد و بيست و پنج سال ،با کارگرداني سياسي عمر و
ابوبکر ،خانه نشين گشت و هرگز از اصل «حقيقت خويش در امر خالفت» و «غصب
001 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
حق خويش» چشم نپوشيد در عين حال ،به عمر -که عامل اصلي اين توطئه است -نه
تنها دشنام نميدهد که حتي حاضر نميشود نسبت به خدماتي که وی در عين حال،
داشته است سکوت کند و به صراحت ،در نهج البالغه -که سيد رضي شيعي جمع
کرده و محمد عبده سني تصحيح نموده -از عمر اينچنين ياد ميکند:
«هلل بالد فالن ،فقد قوم االود ،و داوی العمد ،و اقام السنه ،و خلف الفتنه ،ذهب نقي
الثوب ،قليل العيب ،اصاب خيرها ،و سبق شرها ،ادی الي اهلل طاعته ،و اتقاه بحقه ،رحل
و ترکهم في طرق متشعبه ،ال يهتدی فيها الضال و ال يستيقن المتهدی»
«آفرين بر فالن (عمر) ،کجي را راست کرد و درد را درمان نمود و سنت رسول را
بر پا داشت و فتنه را پشت سر گذاشت ،پاکدامن رفت،اندك عيب ،خير خالفت را به
چنگ آورد و از شرش پيشي جست ،طاعت خداوند را ادا کرد و بر حقش تقوی
ورزيد ،رحلت کرد و خلق را در راههای شعبه شعبه رها کرد ،آنچنانکه گمراه در آن
000 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
راه نمييابد و انسان در راه ،استوار نميماند!« 0و منطق علمای تسنن محمدی نيز از منطق
علمي و انصاف اسالمي علمای بزرگي الهام ميگيرد که هر چند به دست خلفای
عباسي ،بعد از مرگ آنان ،بعنوان رئيس مذهب رسمي اهل سنت معين شدند ،خود ،بر
اساس تربيت اخالقي و روش علمي ويژهی اسالم ،اوالً همگي اعتراف به شاگردی امام
جعفر صادق داشتند 3و ثانياً خود را مجتهد و محققي ساده معرفي ميکردند که نظرشان
برای هيچکس قابل تقليد نيست و جز در حد يك نظريهی فقهي از يك پژوهشگر
عادی -که هر کسي ميتواند چنان باشد -نبايد تلقي شود .هر چند تسنن دولتي اين
چهار تن را مرجع رسمي و صاحب اولين و آخرين مکتب فقهي اسالم معرفي کردند و
به قدرت خالفت تثبيت نمودند و راه اجتهاد علمي را بستند و تسنن را به يك دين
دولتي متحجر و قالبي و بخشنامهای بدل کردند.
خليفه منصور ،از مالك (رئيس فرقه مالکي) درخواست ميکند که کتاب فقهش را
کتاب رسمي کند و پيروی از آنرا به همه ملل اسالمي بخشنامه کند ،مالك نميپذيرد،
ميگويد« :مردم را در آنچه برای خويش انتخاب ميکنند آزاد بگذار»!
و اما ،در باب ارادت و اخالص همينها که امروز مظهر و امام اعظم مذهب
تسنناند ،نسبت به خاندان پيغمبر و بويژه امام صادق و حضرت امير بگونهای است که
برای ما شيعياني که در ابرهای تيرهای از تبليغات دستگاههای روحانيت صفوی
گرفتاريم خيره کننده و باورنکردني است.
اين است که ميبينيم ،در بيرون از اين حصار بسته و سياه تشيع صفوی ،که برای ما
ساختهاند و تسنن اموی که برای آنها -و هر دو يعني اسالم دولتي -دشت آزاد ،با
افقهای گسترده و هوای پاك و آسمان زالل و بلندی وجود دارد که در آن شيعه
علوی و سني محمدی به هم ميرسند و در چهره هم که درست مينگرند ،هر کدام
خود را ديگری ميبيند .و اين است که من هم با آن عده که به قيمت تفرقهاندازی -و
گاه به خاطر تفرقهاندازی -تنها بر مسائل خاص شيعه تکيه ميکنند بگونهای که در ميان
003 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
شيعه کينه و تعصب برانگيزد و در ميان اهل سنت ،نفرت و بدبيني مخالفم و هم با آن
عده که به خاطر ايجاد وحدت ،ميگويند اساساً نبايد مسائل شيعي را امروز مطرح کرد.
بلکه معتقدم که اگر اين مسائل را با بينش خاص شيعه ،روح شيعه و شيوه علمي شيعه
ارزيابي و معرفي کنيم و بکوشيم تا به تشيع علي دست يابيم ،در همان حال ،برادری
اعتقادی و وحدت صفوف و تفاهم با برادران اهل سنت را نيز بدست خواهيم آورد ،چه
تشيع علي همان اسالم محمد است و علي خود بنيانگذار اصل وحدت در جامعهی
اسالمي است و بيست و پنج سال زندگيش را قرباني حفظ اين وحدت کرد و بنابراين،
شيعه ،نه از کنار تشيع بلکه از متن تشيع علوی اگر قدم بردارد ،بيشك به برادرانش
خواهد رسيد ،چنانکه اگر برادران نيز از متن تسنن محمدی براه افتند به شيعه خواهند
رسيد و راه تامين وحدت علمي و ريشه دار ميان اين دو «برادر دشمن شده» در برابر اين
«دشمن برادر شده» اين است.
***
مونتاژ مذهب -ملیت!
هنرمندی و هوشياری نهضت صفوی اين بود که اصوالً بنای حکومت خودش را بر
دو ستون قوی قرار داد -0 :مذهب شيعي -3مليت ايراني! يکي تکيه بر عواطف و
شعائر ويژهی شيعي و يکي مليت ايراني و تکيه بر سنتهای قومي ،اين دو تا مرز ،ايران را
001 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
از همه جهت از امت بزرگ اسالمي و از قلمرو بزرگ عثماني که جامه اسالم به تن
کرده بود و قدرت رقيب صفويه بود کامالً جدا ميکرد!
***
.0مليت :نهضت «شعوبي شيعي»!
در اواخر عصر بنياميه و اوايل بني عباس ،که خالفت اسالمي جای خود را به
«حکومت عربي» داد و روح تفاخر عربي و تحقير ايراني در دستگاه خالفت اموی احيا
شد ،عکس العمل آن ،بازگشت روح ايراني به اصالت ملي و تفاخر قومي خود بود که
تجلي کامل و روشن آن در نهضتي به نام نهضت شعوبي تحقق يافت.
شعوبيه که در آغاز« ،اهل تسويه» بودند ،يعني شعارشان برابری عرب و عجم بود و
تکيهشان بر اين آيه از قرآن که :يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکم
شعوبا و قبائل لتعارفوا ،ان اکرمکم عنداهلل اتقيکم .کمکم «اهل تفضيل» شدند ،يعني
برتری عجم بر عرب ،و با احيای مفاخر تاريخي و ارزشهای قومي و يادآوری آنچه
اسالم از يادها برده بود ،ميکوشيدند تا خالفت را بکوبند و در آن نهضت جهانگير و
پيش رونده اسالمي که -هر چند در خالفت ظلم -همهی مليتها و فرهنگها را در
نهضت اعتقادی و فرهنگسازان اسالمي مستحيل ميساخت ،قوميت ايراني را جدا
کنند و اتصال ريشههای ايران اسالمي را به ايران باستاني تجديد نمايند.
005 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
هر چند تحقير ايرانيان و روح عربيت خلفای اموی ،زمينه را برای ايجاد
خودآگاهي ملي و ناسيوناليسم شعوبيه در ايران مساعد کرده بود ولي بيزاری توده مردم
روشنفکران ايران از مذهب زرتشت و نظام ساساني که پيش از اسالم آنان را به
مسيحيت و مذهب بودا و ماني و مزدك کشانده بود و از طرفي نياز جامعهی ايراني به
يك ايمان تازه و يك مکتب نجاتبخش و انقالبي و بويژه قدرت معنوی اسالم که
پاسخ نيرومندی به اين نياز بود ،نهضت شعوبيه را به جايي نرساند و اين درخت -گر چه
نيرومند روئيد -اما نتوانست در عمق وجدان جامعه ريشه بندد و از برکت رنجها و
نيازهای مردم -که خاك حاصلخيز هر بذری و نهالي است -تغذيه کند و اين بود که
هر چند در اشکار خفيفتر و غير مستقيمتری ،تاريخ و فرهنگ ايران پس از اسالم را
تحت تأثير قرار داد ولي خودش خشك شد و بيبرگ و بار ماند و مرد.
علت اصلي شکست آن ،اين بود که مردم آن عصر ،نيازمند يك حرکت بودند و
نجات و وجدان جامعه به شدت با شعارهای زنده و مترقي اسالم ،بويژه در دو زمينهی
رهبری و عدالت (دو پايهی اصلي شيعه) برانگيخته بود و شعوبيه به مفاخر گذشته تکيه
ميکردند و شکوه و جالل خسروان ايران و فضيلت خاك و خون ايرانيان و احيای
ارزشهايي که اسالم از ارزشانداخته بود!
006 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
صفويه ،اکنون باز در برابر قدرت جهاني خالفت اسالمي ،ميبايست به قوميت
ايراني تکيه کند و احيای سنتهای باستاني و طرح مفاخر گذشته ،تا هم ايراني -در
برابر جامعهی بزرگ مسلمانان -انشعاب و استقالل خود را نيرومند سازد و بجای تکيه
بر اسالم -که او را با ترك و تازی (دشمنان صفوی) پيوند مشترك ميبخشد -بر
پايههای بومي و سنتي و نژادی خود متکي گردد ،و هم رژيم صفوی بدين وسيله در
متن توده جا باز کند.
اما برای آنکه ناسيوناليسم صفوی ،همچون ناسيوناليسم شعوبي ،در جامعه
بيانعکاس و بيريشه نماند و با ايمان زنده و وجدان گرم توده درآميزد آن را با اسالم-
که ايمان مذهبي مردم بود -درآميخت و حتي به درون خانهی پيغمبر آورد و يك
نهضت «شعوبي شيعي» ساخت تا هم با شعوبيگری تشيع وحدت را به تشيع تفرقه بدل
سازد و هم با شيعيگری ،شعوبيگری را روح و گرما بخشد و تقدس مذهبي دهد و برای
تحقق اين برنامهی عميق و هوشيارانه اوالً اسالم ،شخص پيغمبر و علي ،نژادپرست
ميشوند و فاشيست! آن هم معتقد به برتری خاك و خون و برگزيدگي نژاد و تبار
ايراني ،بويژه طايفهی پارسها (که سلسله ساساني از آنها است و اختصاصاً تبار
ساساني!) و ثانياً ،با تکيه بر يك روايت مشکوك و حتي مضحك -که بيشك
شعوبيهی قديم ساختهاند -دختری از خانوادهی سلطنت ساساني با پسری از خانوادهی
نبوت اسالمي ازدواج ميکنند! و ثمرهی آن يك نوزاد «پيغمبر پادشاه«ی که مظهر
007 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
پيوند «قوميت-مذهب» است و «امام نخستين» اين «تشيع شعوبي» در اين اسالم
«فاشيست» و «پيغمبر راسيست» و «امامت نژادی»!
بدين گونه است که پيامبر اسالمي که همهی نژادها را يکي ميشمارد و همه
شرافتهای خوني را با «خاك» يکي ميسازد و برتری را تنها به تقوی منحصر ميکند و
با اشرافيت ،قوميت و نژادپرستي و راسيسم دشمني ميورزد و آن را چنان عميق و
شديد ميکوبد که حتي در جامعههای غير مسلمان مشرق زمين -که با فرهنگ و تمدن
و اخالق اسالمي تماس داشتهاند -ريشه کن و يا ال اقل بيرمقش مينمايد ،و حتي به
«فاطمه»اش -که تنها واسطه العقد نبوت و امامت است و تنها وارث او و «پارهای از تن»
او -رسماً و جداً ميگويد فاطمه ،کار کن ،که من برای تو هيچ کاری نميتوانم کرد»!،
با اين همه مباهات ميکند که :وقتي او در اينجا متولد شده است ،در جای ديگری
ملك عادلي بوده است! و معتقد است که برخي نژادها برگزيده خداوندند و در
آفرينش از ذات برترند ...و همهی اين زمينهسازیها برای تهيهی مقدمات عروسي است
و آمدن عروس از «مدائن» به «مدينه» و ازدواج فرخندهی دختر يزدگرد -آخرين حلقه
زنجير سلطنت -با پسر علي(ع) -اولين حلقهی زنجير امامت!
008 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
از پيغمبر (ص) روايت شده است! که گفت :از ميان بندگان خدا ،خدا دو نژاد را
برتر و برگزيده (خيره) است ،از عرب ،قريش و از عجم ،فارس (يعني از ايرانيها ،قوم
پارس که ساسانيان از آناند) ».
و علي بن حسين ميگفت« :من پسر دو برگزيدهی برترم» ،چون جدش رسول
خداست و مادرش دختر يزدگرد پادشاه ،و ابواالسود سروده است:
***
عروس مدائن در مدینه
در همين جا عالمه مجلسي در بحاراالنوار (ج 00ص )1پس از نقل اخباری راجع
به ازدواج امام -که سخت چندشآور است -نقل ميکند که مادر امام دختر يزدگرد
009 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بود که در زمان عمر ،به اسارت ،او را به مدينه آوردند و او امام حسين را پسنديد و از
او تنها يك پسر به دنيا آمد که همين امام سجاد است.0
از طرفي ميدانيم که امام در سال 38متولد شده است ،يعني بيست سال پس از
ازدواج مادرش با امام حسين!
در اين قصه تصريح شده که شهربانو از اسرای فتح مدائن است و عمر قصد داشت
او را بکشد و حضرت امير نجاتش داد .و پيداست که سازندگان اين داستان ايران
پرستان بودهاند ،خواستهاند علي(ع) را طرفدار ساسانيان جلوه دهند در برابر عمر که
دشمن ساسانيان و شکست دهنده سپاه يزدگرد است ،ولي متوجه نشدهاند که وقتي
ميخواهند نشان دهند که امام سجاد نواده يزدگرد است و مادرش شهربانو ،اين اشکال
پيش ميآيد که امام حسين بايد در سال 08ازدواج کرده باشد (در سن 05سالگي) و
.0يکي از آقاياني -که هم اين کتاب را خوانده بوده اند و هم نوار آن برنامه رديه را شنيده بوده اند که چگونه آن
واعظ محترم ،در يك محيط زواری ،مردم را تحريك مي کرده اند ،و چنين وانمود مي کرده اند که من با رد اين روايت چه
ضربه ای به شيعه زده ام! (البته شيعه ساساني!) -مي گفتند که در اين باره با شخص ايشان صحبت کرديم و به ايشان گفتيم،
غير از شريعتي ،ديگران هم اين روايت را مجعول دانسته اند ،حتي يکي از علمای مذهبي در کتابي که اخيراً منتشر کرده اند
رسماً نوشته اند که اين روايت بي پايه است! واعظ مزبور ،پس از آن همه تعصب نسبت به اصالت اين روايت يزدگردی و آن
همه هياهو نسبت به اين حقير به جرم بي اعتقادی ام به اين روايت و گناهم که :پسر حسين و نواده دختری محمد ،و امام شيعه
را از نواده دختری يزدگرد بودن محروم کرده ام!! در اينجا يك جواب قانع کننده و خيلي معني داری مي دهند که همه چيز
را روشن مي کند ،مي فرمايند :بله ،درست است ،آن آقا حق دارند ،اما!...
031 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
امام سجاد در سال 38متولد شده است! و تصريح هم شده که شهربانو جز وی ،فرزندی
نياورده است! عالمهی مجلسي که متوجه عيب کار شد ،راه حلي که برای رفع اشکال
به نظرش رسيده اين است که ميگويد« :بعيد نيست که در اين روايت ،کلمهی عمر،
تصحيف کلمهی عثمان باشد»! يعني قضيه در زمان عثمان اتفاق افتاده ،اما بجای عثمان،
عمر نوشتهاند.
اگر بتوانيم چنين اشتباهي را باور کنيم ،آن اشکال رفع ميشود اما اشکال ديگری
شبيه به آن پديد ميآيد و آن اينکه باز ميان شکست يزدگرد و اسير شدن خانوادهاش،
بيست سال فاصله ميافتد! از طرفي ،در اين قصه کلمهی اسرای مدائن هم آمده است،
مدائن تصحيف شدهی چه اسمي است؟
در نام مادر امام که سالمه ،حوله ،غزاله ...شاه زنان ...است ،عالمه مجلسي نقل
ميکند که چون دختر يزدگرد را به مدينه آوردند ،تا چشمش به عمر ميافتد از
قيافهاش بدش ميآيد و فحش ميدهد و عمر هم به او فحش ميدهد و ميخواهد او را
مثل ديگر اسيران بفروشد که« :اميرالمومنين (ع) ميفرمايد :جايز نيست دختران ملوك
را فروختن هر چند کافر باشند ،با مردی از مسلمين او را شوهر ده و از بيت المال مردم
برايش مهريه برگير»!
030 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
دنباله متن اين روايت که به امام صادق منسوب است (گفتگوی حضرت علي(ع) با
دختر يزدگرد چنين است:
(-حضرت علي) :فقال« :چه نام داری ای کنيزك؟ يعني ما اسمك يا صبيه!
از همه جالبتر اينکه (در گفتگو دقت کنيد) حضرت امير به فارسي با دختر
يزدگرد حرف ميزند و دختر يزدگرد ،به عربي جواب ميدهد!
033 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و جالبتر توجيه مجلسي است از اين که چرا وی نامش را جهان شاه ميگويد و
حضرت امير تغيير ميدهد و ميفرمايد :نه ،شهربانويه؟ عالمه مجلسي ميگويد:
«برایاينکه شاه از اسامي خدای تعالي است ،چنانکه در خبر آمده است که علت نهي از
بازی شطرنج اين است که ميگويد :شاه مات شد ،يا ...و به خدا قسم که شاه مات
نميشود.» ...
البته اين سخن گفتن و شيوه رد و اثبات برای آن مقصودی که در نظر گرفتهاند،
بسيار درست است و خيلي هم منطقي و موثر ،خطاب به عدهای از مومنين بيتقصير و
زوار معصوم! (که مقصود اصلي تحريك آنها است) وگرنه هر کس بويي از علوم
اسالمي و بخصوص شيوهی علمي شيعه -که هم اکنون نيز ميان اهل علم متداول است-
برده باشد ميداند که اوالً :وقتي کسي روايتي را مورد ترديد قرار ميدهد ،بدين معني
033 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نيست که اعتبار کتابي را که ناقل آن است مورد ترديد قرارداده است :زيرا «کتاب
معتبر» کتابي نيست که هر چه را در آن نقل شده است ،چشم بسته بايد قبول کرد .زيرا
چنين کتابي -جز کتب آسماني و نوشتهی معصوم -آن هم مشروط بر اينکه مسلم باشد
که از تحريف مصون مانده -در جهان وجود ندارد .برای عوام ،هر کتاب مشهوری که
نويسندهاش يك روحاني بزرگ باشد ،بطور مطلق درست است و غير قابل ايراد ولي
برای عالم -،به تصريح قرآن -الزمهی کتابي که وحي نباشد ،احتمال اختالف و تضاد
و تناقض و خطا است ،اگر کسي اندکي با کتب علما و آثار بزرگترين نوابع علمي شيعه
آشنايي داشته باشد ،ديده است که يکي از برجستهترين خصوصيات علمي و اجتهادی
فرهنگ شيعه انتقاد و احتجاج و رد و اعتراض نسبت به آراء و اقوال يکديگر است.
حتي يك مجتهد يا محقق امروز شيعه به خود حق نميدهد (و حتي جزء وظيفه
علمياش ميداند) که حتي آنچه را در کتب اربعهی شيعه -که چهار منبع اصلي و
رسمي استنباط احکام است -مورد نقد و بررسي قرار دهد و اين بدان معني نيست که
اعتبار اين منابع معتبر را مردود دانسته است .کتاب معتبر کتابي است که نويسندهاش
مورد اعتماد ،آگاه و منقوالتش مستند و قابل اعتنا باشد نه اينکه هرگز در مسائل عقلي
يا نقلي به خطا نرفته باشد بنابراين ،بياعتبار دانستن روايتي دليل بياعتبار کردن کتابي
که آن را نقل کرده است نيست و برعکس ،معتبر شمردن کتابي ،دليل نميشود که تنها
به استناد آنکه فالن روايت در آن آمده است ،معتبر دانسته شود .برای ارزيابي اصالت
031 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
يك روايت ،در فرهنگ شيعه يك متد علمي بسيار فني و دقيق وجود دارد که از
بزرگترين امتيازات علمي اسالم و به ويژه شيعه است .در ميان همهی روشهای نقد و
تحليل اسناد تاريخي در جهان «علم الحديث» خود دارای مالكهای فني و شيوههای
بررسي مشخصي است .صحت و سقم يك روايت را در درجه اول ،با تحقيق در سلسله
سندش که آيا واسطههای نقل پيوسته است يا در وسط حلقههايي افتاده ،از يك طريق
نقل شده يا از چند طريق ،در ميان ناقالنش ،افرادی مجهولاند ،کذاباند ،حتي متهم به
کفرند ،يا ثقهاند ،ناقلش يکي است يا چند تا يا بسيار ،و سپس بررسي در مفهوم روايت
که با قرآن و حديث ميخواند يا نه ،با اجماع علما مخالف است يا موافق ،با عقل سالم
وفق ميدهد يا نه و ...بدين طريق تقسيم ميشود به مسند ،مرسل ،صحيح ،شاد ،نادر،
متواتر ،غريب و ...
اين طرز سخن گفتن از يك روايت است و رد يا اثبات آن ،نه اينکه ای مومنين،
روايتي را که در فالن کتاب معتبر آمده است ،فالن آقای معتمد نقل کرده است،
گفتهاند غلط است! پس کافي غلط است؟ پس کليني قابل اعتماد نيست؟ پس ( ...يا اهلل!
مومنين همت کنيد)!
اين روايت از نظر عقلي ،با قراين تاريخي متناقض است ،تفاخر امام به نوادهی شاه
ساساني بودن با روح شيعه مغاير است ،برتری نژادی قريش و ساساني يا پارس بر همه
035 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
انسانها با اسالم متضاد است ،متن روايت با هر عقل سليمي سر جنگ دارد ،از نظر نقلي،
غالب اسالمشناسان و ايرانشناسان بزرگي که به اين گونه روايات ايراني مآب هم
گرايش دارند تا اصالت نهضت اسالم را خدشهدار کنند ،يا وجود آنرا مجعول دانستهاند
مثل هرمان آته ،ادروارد براون و کريستنسن و ...و از نظر علم الرجال و علم الحديث
شيعه نيز ،اين روايت را در دو نفر نقل کردهاند :يکي ابراهيم بن اسحق احمری
نهاوندی.
دومي :عمروبن شمر که از نظر علم الرجال شيعه دوم کذاب و جعال وصف شده و
اولي از نظر اعتقاد ديني مشکوك و متهم است .اين روايتي است که در کافي آمده.
مهم اين که شهربانو ميگويد« :من قبل از ورود لشگر مسلمين به ايران مسلمان
شدهام ،شبي خواب ديدم که حضرت محمد(ص) همراه امام حسين آمدند به خانهی
من (کاخ يزدگرد) ،و او در خواب مرا برای امام(ع) عقد کرد و شب ديگر حضرت
فاطمه آمد و مرا به اسالم خواند و من مسلمان شدم» !
تعجب است ،راوی از بس عجله داشته ،اول مراسم ازدواج «دختر پادشاه ساساني»
را با «پسر پيغمبر اسالم» ميسازد و بعد مراسم مذهبي ورود او را به اسالم ،شايد هم
مسأله به اين سادگي نباشد و کار عجله نيست ،اين که مسأله پيوند «پادشاهان ايران» با
«ائمه شيعي» و اتصال «اهل بيت پيغمبر» با «اهل بيت ساساني» را بر مسأله مسلمان شدن
036 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
دختر يزدگرد مقدم آورده فلسفهای دارد و آن تکيه بيشتر بر همان فلسفهی اصلي يي
است که اين قصه بر اساس آن ساخته شده است ،چه ،ميدانيم که در قديم ،مسأله
ازدواج ،بخصوص در سطحهای باالی اجتماع و باالخص در رابطهی خارجي قبايل،
ملل و قدرتها و خاندانها ،پيش از آنکه يك مسألهی جنسي و خانوادگي و زناشويي
و تناسلي باشد ،يك رسم اجتماعي و تشريفاتي و سمبليك حاکي از نوعي قرارداد
طبيعي ،پيمان ننوشته و پيوند سياسي و حتي قرار صلح و در صورت نهايي و اصلياش
اتحاد و حتي امتزاج دو قبيله بوده است و يا دو ملت و يا دو حکومت ...و اين رسم
يادگار روح ابتدايي و وجدان جمعي قبايلي است که هر قبيله خود را يك شخص يا
يك وجود حقيقي واحد ،يك پيکره ،و در واقع ،يك خانواده ميشمرده و فرزندان
يك پدر اصلي :جد بزرگ ،روح جمعي و وجود کلي قبيله در پيشوايش متجلي است
و اين نيروی مقدس اجتماعي (که همان روح جمعي ،يا جامعه است که در نظر افراد
تقدس و حرمت دارد) به صورت وراثت نژادی و تباری يا گوهر ذاتي و شرف خوني،
از جد اعالء ،پشت در پشت به پشت رئيس قبيله ميرسد (وحدت قبيله در زمان) و
بنابراين ،وچود پيشوای قبيله ،وجود تمامي قبيله و نژاد و تبار او ،ذات حقيقي و روح
جمعي قبيله را که در طول زمان جاويد و جاری است و فناناپذير باقي است ،تجسم
عيني ميدهد و اين واقعيت «شريف و مقدس و مافوق افراد»( ،که به صورت يك
گوهر ذاتي در خون پيشوا تجلي دارد و چون نسبت به افراد و اعضاء قبيله جاويد است
037 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و مافوق و اشرف ،به صورت يك ذات مقدس الهي و ماورائي تعبير ميشود ،و فرزندی
خدا يا خويشاوندی با آفتاب ،آسمان و به هر حال مقدس و مافوق بشری و ماوراء
طبيعي) ،گوهری است که در شجرهی وراثت جريان دارد و در صلب پيشوا -که
شجرهاش به جد اعلي ميرسد و آن را به ارث گرفته است -محفوظ است و بنابراين
تمام افرادی که از اين شجره منشعب ميشوند دارای اين گوهر واال و عنصر شريف و
آقا هستند و افراد قبيله درحفظ و حراست و تقدس و حرمت اين گوهر ،موجوديت،
قداست ،حرمت و بخصوص وحدت و بقا يا ادامه وجود قبيله را حکايت ميکنند و اين
است که در قديم ،وقتي پيشوا ميمرده است و جانشين بالفصل نداشته و يا بوسيله
خانواده ديگری منقرض ميشده است ،قوم ،چون ادامهی وجودی خود را بايد بگونهای
توجيه ميکرده است ،آن گوهر شريف موروثي را ،به صورتي به خاندان جديدی که
جانشين شده است منتقل مينموده است ،حتي اگر اين خاندان جديد دشمن بوده و
حتي نيروی مهاجم اشغالگر خارجي! چنانکه سهراب ترك که رستم ،مظهر روح
حماسي و نيروی دفاع و استقالل و حمايت از خويش و جلوهگاه همهی فضايل نژاد
ايراني را در جنگ به زمين ميزند ،قبالً بوسيلهی قصهسازان ايراني مقدماتي چيده
ميشود تا رخش رستم بگريزد به ترکستان و رستم در پياش به آنجا رود و خالصه
کارش به همخوابگي با دختر پادشاه -مادر سهراب -کشد و تخمهی شرف ايراني در
رحم تهمينه منتقل شود و سهراب شود! و در همين حال ،رخش او هم به مادياني از
038 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
آنها مشغول گردد و اسب سهراب را نطفه بندی کند! و يا اسکندر که ايران را در هم
ميشکند و تبار هخامنشيان را بر مياندازد ،خود فرزند دارا از آب در ميآيد و اساساً
برای اين لشکرکشي ميکند که سلطنت هخامنشي را -که مظهر قوميت ايراني است-
از گزند دشمنان حفظ کند و بنابراين سلطنت اسکندر بر ايران ،ادامهی سلطنت
هخامنشي است و تخمه هخامنشي منقرض شده در صلب اسکندر مقدوني ادامه مييابد.
و کورش منقرضکننده مادها ،خود با مادها پيوند سببي مييابد و مادهای منقرض شده
بوسيله هخامنشيان در تبار هخامنشيان ادامه مييابند و حتي سلطان محمود غزنوی ترك،
پشتش به پشت ساسانيان پيوند ميخورد و شجره نامهای ميسازند که فرزند بهرام است
و فردوسي رسماً در شاهنامه از قول رستم فرخزاد ،در نامهای که به برادرش مينويسد و
از انقراض ساسانيان سخن ميگويد و از چيرگي قطعي اعراب ،ميگويد :
به گيتي از اين «تخمه» ،کس نسپرد از اين سال تا چهارصد بگذرد
و چهارصد سال بعد از فتح اعراب و انقراض ساسانيان ،حکومت سلطان محمود
است بر ايران ،که از «اين تخمه» سر زده است!
مي بينيم ،چگونه اساطيرسازان ،برای ادامهی تخمه و تباری که مظهر قوميت خويش
است ،حتي وقتي اين شجره قطع ميشود و سلسله ميگسلد و وراثت آن «گوهر ايزدی»
به وسيلهی دشمن خارجي منقرض ميشود ،گوهر موروثي را حتي در صلب يا رحم
039 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
همين دشمن ميريزند و در آنجا نگهداری ميکنند و اين اتصال مصنوعي را غالباً با
جعل نوعي اتصال -سببي -که به اتصال نسبي منجر ميشود ،انجام ميدهند و تداوم آن
«وراثت زوال يافته» و تسلسل آن «سلسله گسسته» را در متن سلسلهی وراثت جديدی
که بجای آن نشسته است ،باقي نگاه ميدارند و اين است که «ازدواج» در اين
لحظههای حساس و تعيين کنندهی تاريخ يك قوم نقش بسيار عميق و مفهوم
جامعهشناسي معنيدار و بسيار جدی و معلومي دارد و اين لحظهها ،سر پيچهای تند
تاريخ يك قوم است و هنگامي است که سلسلهی وراثتي که مظهر تداوم و تجلي روح
قومي و موجوديت نژادی قوم بود گسسته و روح خودآگاه يا ناخودآگاه قومي ،آخرين
حلقهی اين زنجير خانوادگي قدرت حاکم منقرض شده را به اولين حلقههای زنجير
خانوادگي قدرت حاکم جانشين شده ،پيوند ميدهد و طبيعي است که در اين پيوند
زناشويي سمبليك و اساطيری ،از سلسله منقرض شدهی ،دختر انتخاب شود و از
سلسلهی جديد و منقرض کننده ،پسر ،چه ،سلسلهی منقرض ،بصورت انشعابي و غير
مستقيم است که ميتواند ادامه يابد و به سلسلهی جديد متصل گردد و اين است که
برای آنکه سلسلهی سلطنت ساساني -که يزدگرد آخرين حلقهی آن است -به سلسلهی
امامت شيعي پيوند خورد ،بايد دختر يزدگرد وارد خانه علي شود و به «اهل بيت» پيغمبر
بپيوندد .
031 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
يعني سلسلهای که رفته است و ميميرد ،در شکل «رحم» و سلسلهای که آمده است
و ميماند ،در شکل «صلب» ،پسری از بنيهاشم و دختری از بني ساسان ،اولين حلقهی
زنجير سلسله جديدی که ميماند و آخرين حلقه زنجير سلسلهای که ميميرد .اين است
که پيغمبر اسالم ،پيش از سپاهيانش شخصاً به صلح و رضا از مدينه به ايران ميآيد و
وارد کاخ يزدگرد ميشود و پيش از اسالم دختر يزدگرد ،او را خود به عقد پسرش-
امام حسين -در ميآورد و پس از اين پيوند است که حضرت فاطمه ميآيد و او را-
که اکنون عروس وی شده است -مسلمان ميکند ،چه ،پسر پيغمبر به عنوان يك
«مردهاشمي» تلقي ميشود و بايد با «دختر ساساني» ازدواج کند ،نه بعنوان مرد مسلماني
با زن مسلماني! و هدف اين است که «قوميت رفته» در «اسالم آمده» پنهان شود و راه
اين است که «سلطنت ساساني» با «نبوت اسالمي» پيوند خورد و «فره ايزدی» با «نور
محمدی» درآميزد و ثمرهی اين آميزش نوزادی باشد حامل هر دو گوهر و واسطه العقد
دو تبار و خالصه:
و چنين امامي ثنوی ،امام تشيع صفوی ،مظهر بقای «مليت قديم» در ذات «مذهب
جديد» و نماينده حلول «سلطنت ايراني» در «امامت اسالمي» و ورود «بازمانده کسری»
به «اهل بيت رسول» و پيوند خويشاوندی و پيوستگي و وحدت ميان «عترت» و «واليت»
030 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
در شيعه ،با «وراثت» و «سلطنت» در شعوبيه ،و در نتيجه ،ايجاد يك نوع «تشيع شعوبي»،
ترکيبي ثنوی و متضاد از «نبوت اسالمي» و «سلطنت ساساني» ،و مظهرش ،امامي ثنوی و
متضاد ،مرکب از پادشاه و پيغمبر« ،بين کسری وهاشم« :امام سجاد ،و ميبينيم که اين
قصه به همان اندازه که از نظر علمي و تاريخي بسيار سست و ناشيانه جعل شده است ،از
نظر سياسي و اجتماعي و برای تحقق هدفي که «شعوبي گران» در پيوند قوميت در حال
زوال و مذهب در حال رشد و توجيه و تقديس ارزشهای جاهلي بوسيله ارزشهای
اسالمي و باالخره تفسير نژادی گرايش ايرانيان به اسالم و نيز تداوم سلطنت ساساني،
پس از انقراض ،چه هوشيارانه و کامل طرح ريزی شده است:
.0عمر که منقرض کنندهی حکومت ساساني است در اينجا مقابل علي ،مظهر
اسالم و سرسلسلهی اهل بيت و نخستين امام قرار ميگيرد و محکوم ميشود.
.3خالفت است که با سلطنت ساساني مخالف است ،اما امامت مدافع آن است.
.1تسنن (عمر) دشمن سلطنت ساساني (دختر يزدگرد) است و تشيع (علي) دوست
آن.
033 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
.5ورود ايران به اسالم پس از فتح مدائن بوسيلهی عمر و نتيجه ورود مسلمين به
ايران نيست ،نتيجهی ورود پيغمبر اسالم و دخترش حضرت فاطمه به مدائن و آمدن به
کاخ يزدگرد و عقد دخترش و دعوت او به اسالم است.
.6يزدگرد ،آخرين پادشاه ساساني که به وسيلهی عمر رانده ميشود 0و از برابر سپاه
خليفه ميگريزد ،بوسيله شخص پيغمبر بر ميگردد و وارد اهل بيتش ميگردد و در
کنار پيغمبر يکي از دو سر سلسلهای ميگردد که دودمان نبوت را ميسازد.
.7دختر يزدگرد ،تنها بازماندهی خاندان سلطنتي ساساني ،به دعوت فاطمه دختر
پيغمبر مسلمان ميشود ،بوسيله پيغمبر به عقد پسرش ميآيد ،با پا در مياني علي از
چنگ عمر نجات مييابد ،با پيشنهاد او شوهر انتخاب ميکند ،مهريهاش از بيت المال
مسلمين پرداخته ميشود ،از ميان همه جوانان مدينه و حتي از ميان حسن و حسين،
حسين را به همسری برميگزيند (چون امامت در فرزندان حسين ادامه مييابد) .ميبينيم
که جز اين راهي نداشته است .زيرا اگر دختريزدگرد را به همسری شخص پيغمبر
.0اينکه تشيع صفوی بيشتر از ابوبکر با عمر دشمني مي ورزد از اينجا است .در صورتي که تشيع علوی ابوبکر را
شخص اول خالفت مي داند و عمر را "سيئه من سيئات ابي بکر" مي شمارد .اين اختالف ميان دو تشيع از آن رو است که
ابوبکر علي را کنار زد و فدك را غصب کرد (عمر پس داد) و عمر يزدگرد را کنار زد و سلطنت خاندان ساساني را پايان
داد.
033 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
انتخاب ميکردند ،فقط همسری از همسران وی به شمار ميرفت و نسل ساساني قطع
ميشد ،چون تنها بازماندهی وی فاطمه است ،اگر به همسری علي برگزيده ميشد،
امامت که از بطن فاطمه است ،با ساسانيان پيوند نميخورد ،اگر حسن را به همسری بر
ميگزيد ،فرزندانش امام نبودند ،ائمه از صلب حسيناند ،اين است که امام حسين داماد
ساسانيان ميشود .در عين حال ميبينيم که پيغمبر و علي و فاطمه (چهرههای اصلي اهل
بيت و شخص پيغمبر) در اين داستان حضور دارند و مستقيماً دست در کارند (حتي
حضرت فاطمه 08يا هشت سال پس از وفاتش!) و امام حسين همسران و فرزندان متعدد
دارد ،امام سجاد است که وارث امامت است و ائمه شيعه پس از او همه از صلب او
هستند ،اين است که دختر يزدگرد ،فقط يك فرزند از امام دارد و آن يکي هم پسر
است و آن پسر هم همين امام سجاد!
.8همه فضائل و مناقب ائمه اهل بيت ،بين تبار پيغمبر اسالم و تبار يزدگرد ساساني
تقسيم ميشود.
.01نور محمدی که از نور الهي منشعب شده ،با فره ايزدی که در تبار ساساني
است و از اهورا مزدا سرزده است به هم ميآميزد.
031 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
.00در واليت ائمه که حکومت حقيقيشان تا پايان خلقت بر زمين و آسمان جاری
است ،سلطنت ساساني نيز وجود دارد.
در اينجا نميدانم چرا اين خبر عجيب که در پنج روايت نقل شده و حتي در کتاب
معتبر ما يعني «اصول کافي» هم راه يافته ،در ذهنم تداعي ميشود و با اينکه علتش برايم
روشن نيست ،اما با اين همه هوشياری و رندی که در اين داستان به چشم ميخورد،
نميتوانم باور کنم که فقط يك اشتباه ساده باشد ،آن هم در مسألهای که امکان
اشتباهي وجود ندارد و آن هم چينن اشتباهي که فقط از يك کودکي مکتبي کمهوش
035 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و حافظه ،در روز اولي که اصول دين را فرا گرفته ،ممکن است سر زند و آن اين است
که چند بار هم در روايت تکرار شده است که:
اين يك «امام اضافي» ،در اينجا يك اشتباه لفظي است؟ آيا اين نشانهی يك توطئه
بزرگ و ريشهداری نيست که ميخواستهاند ،در زنجير امامت شيعي ،در جمع صاحبان
مقام واليت و اهل بيت عترت و اوصياء پيغمبر و گروه «اولواالمر حقيقي» -که
اطاعتشان در رديف اطاعت از خدا و رسول در قرآن ياد شده -و باالخره ،در شمار
پيشوايان بر حقي که خلفا حق زمامداریشان را غصب کردند و خانه نشينشان ساختند...
يك جای اضافي در نظر بگيرند ،و يك «امام زيادی» بر ائمه اهل بيت -که با علي (ع)
دوازده نفرند -بيفزايند؟ ولي ،خوشبختانه ،نتوانستهاند ؟
و اهلل اعلم!
بدين گونه احيای خصايص قومي و ملي ،ايراني را از عرب و ترك مشخص
ميساخت و تشديد اختالف نژادی و ملي و زباني ميان ايراني و غير ايراني ،اشتراك
ديني هزار سالهی آنها را تضعيف مينمود و «وحدت اسالمي» در برابر احساس مليت
ايراني رنگ ميباخت و شعوبيگری صفوی که خود را به رنگ سبز تشيع درآورده بود،
تودهی مسلمان ايران را ،با حفظ ايمان و احساس اسالمي از امت اسالمي جدا ساخت و
036 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
تشيع علوی ،که هميشه موارد اختالف خود را با اکثريت مسلمان (عامه) در زير پوشش
«تقيه» نگاه ميداشت تا تفرقه ايجاد نکند ،تشيع صفوی اين پرده را برداشت و حتي بر
روی موارد اشتراك و اتفاق افکند!
تمدن بابل و سومر .و حتي عرب نيز با تکيه بر شعر جاهلي و تمدنهای يمن و عاد و
ثمود و نيز تفاخر به عصر اموی که عصر پيروزی عربيت بر روح انساني اسالمي است و
ملتهای ديگر به ويژه ايراني نيز در آن سهيم است .نقش الرنس انگليسي را ميدانيد؟
ناديده نگذاريم که اين ديوار را ،رجال روحانيت وابسته به «باب عالي» نيز از پشت
مياندودند و هر روزنهای را ميگرفتند و به همکارانشان در اين سوی ديوار ،در بنای
اين ديوار کمك ميکردند ،زيرا برای عثمانيها نيز ،تسنن همان نقشي را داشت که
برای صفويه ،تشيع .و همچنانکه صفويه در اصفهان ،به کمك «روحانيت مسجد شاه»،
از «تشيع علي» ،يك «تشيع شعوبي» ميساختند ،عثمانيها ،در اسالمبول ،به دست
«روحانيت مسجد سلطان احمد» ،از «سنت محمد» ،يك «تسنن ترکي» ساخته بودند و
اين صفويه را در ساختن مذهب «شعوبي شيعي» خود و انزوای ايران در جهان اسالم ،و
038 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
انشعاب جامعهی شيعه از «امت مسلمان» يعني تبديل «تشيع علوی» -که «تشيع وحدت»
بود -به «تشيع صفوی» -که «تشيع تفرقه» است -ياری بسيار کرد .
***
خالصه اينکه:
صفويه و روحانيون و علمای وابسته به اين نهضت ،مليت ايراني را بايد با اسالم
توجيه ميکردند و ناسيوناليسم را ردای سبز مذهب ميپوشاندند و برای اين کار،
ناگهان صفويه -فرزندان شيخ صفي« -سيد» شدند و صوفيه ،شيعه ،و محدث و فقيه
جانشين مرشد و بديل و دسته جمعي از «خانقاه» ،به «تکيه» آمدند (باز هم مسجد نه!) و
به جای پرستش «اولياء تصوف»« ،اوصياء» تشيع و تکيه بر عميقترين احساسات تودهی
شيعي و ظاهر شدن در سيمای «فرزندان فاطمه(ع)» و لباس واليت علي و نيابت امام و
انتقام از دشمنان اهل بيت ...و خالصه «توجيه مذهبي قوميت» و «احيای مليت ايراني در
زير نقاب تشيع» و «جدا شدن مليت ايران از امت بزرگ اسالمي و ايجاد روح خصومت
ميان ايرانيان با ترك و عرب ،که جنگ قدرتهای سياسي -نظامي حکومتهای صفوی
با عثماني بود ،تحت لوای جنگ شيعه و سني«و در نتيجه «قطع کليه وجوه اشتراك
اسالمي ميان تشيع و تسنن».
039 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
011 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
همچنانکه در اين سو ،مالهای وابسته به «عالي قاپو«ی اصفهان ،با توجيهات و
تاويالت انحرافي و مغرضانهی تفسير و تاريخ و روايت و فقه ،حتي مشترکات را به
مختلفات تبديل ميکردند و تمام قرآن را کتابي معرفي ميکردند که سراپا فحش به
خلفا است در زير نقاب رمز و کنايه و مجاز و استعاره و جز بدگويي از آن چند نفر
حرف ديگری ندارد و اگر اسم نبرده يا روشن نگفته تقيه کرده است! زيرا اگر آنها
ميفهميدند کتاب خدا را از بين ميبردند (با اين که خدا حفظش را تضمين کرده)
چنانکه بعضي آيات را که در مدح علي(ع) بوده از قرآن حذف کردند و قرآن را
ناقص کردند و اين است که قرآن فعلي تحريف شده و قرآن درست دست علي(ع)
بود که دست به دست به ائمه رسيده و االن دست امام زمان است و هر وقت ظهور
فرمود ،آن را خواهد آورد!!
زيرا همانطور که صفويه برای جنگ با عثماني به يك نوع «تشيع ايراني» نيازمند
بود ،عثماني نيز برای جنگ با صفويه به يك نوع «تسنن ترکي» تکيه ميکرد و بدين
010 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
گونه بود که اسالم واحد ،دو دين متخاصم مستقل شد و درست در حاليکه مسيحيت با
رنسانس و بورژوازی تازهپا جان ميگرفت و با علم و صنعت و ثروت مجهز ميشد و
اسالم را تهديد ميکرد ،اسالم ،به جان اسالم افتاده بود و دشمن را فراموش کرده بود.
اين بود که «تشيع صفوی» (که نه تنها هيچ وجه مشترکي با تسنن نداشت بلکه در
قبال آن بوجود آمده بود) با «مليت ايراني» يك نهضت تازه و نيرومند بوجود آورد ،و
اين دو قدرت در اين نهضت چنان در هم جوش خوردند که قابل انفکاك نبودند ،و
چنان با هم ترکيب يافتند که يك «تشيع ملي» يا «مليت شيعي» بوجود آمد 0،و آنگاه
خيلي چيزها عوض شد ،و حتي تاريخ! و اين است که مثالً ميبينيم شهربانو دختر
يزدگرد ،پادشاه ساساني ،ميشود همسر امام حسين(ع) ،برای اينکه فرزندان امام حسين
که نه امام شيعي هستند با ذريهی ساسانيان پيوند خورند ،آنگاه امامتي تازه تشکيل
ميشود ،امامتي که در آن« ،نور محمدی» با «فره ايزدی» ترکيب ميشوند و ذريه
رسول ،با تبار ساساني در صلب امامت شيعي پيوند ميخورند ،و خاندان ساساني که
بدست عمر نابود شدند ،از طريق شهربانو وارد «اهل بيت» پيغمبر اسالم ميشوند و در
.0همين است که برخي شبه محققان يا ايدئولوژی سازان از قبيل کسروی ،نظر دادند که مذهب شيعه از زمان صفويه به
وجود آمده است! اينها تشيع صفوی را از تشيع علوی (که همزاد تاريخ اسالم است) باز نمي شناسند ،و يا مصلحت نيست که
بازشناسند و مردم اساساً به تشيع علوی پي ببرند.
013 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نسل ائمه ادامه مييابند و موعود آخر الزمان اسالم نيز که از نوادگان ساساني ميشود،
با مليت ايراني خويشاوند ميگردد و بدين گونه است که مليت و مذهب اينچنين
هوشيارانه جوش ميخورند .و تشيع بر پايههای قومي نژادی سوار ميشود و قدرت
صفوی بر اين دو بنياد استوار ميگردد.
013 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
***
.3مذهب :نهضت «شيعي شعوبي»!
شيعهی ايراني ،در تاريخ اسالم يك «چهره ممتاز و درخشان علمي و تحقيقي» دارد
و اکثريت نوابع بزرگ اسالمي و برجستهترين قضات و محققان و فالسفه و مورخان و
دانشمندان علوم غير مذهبي و حتي فقها و رهبران مذاهب بزرگ اسالمي در فقه و کالم
نيز ايرانياند و همچنين شيعه که هميشه به «علم»« ،منطق»« ،پارسايي»« ،عمق» و
«عدالتخواهي» شهره بود و مردی چون عبدالرحمن بدوی ،محقق بزرگ معاصر مصر،
رسماً اعتراف ميکند که «فرهنگ و تمدن اسالم ،در ميان همهی ملتها و نژادهايي که
به اسالم آمدهاند ،همه چيزش را مديون نبوغ اين عنصر چند پهلوی پر ملکات ايراني
است ،و نهضت شيعي ،تنها نهضت پرحيات و حرکت و توفنده و مغزشکافي است که
از رويه سطحي اصطالحات و تعبيراتي که يك عقيده را در بر دارد ميگذرد و پرده
رموز و اسرار را کنار ميزند و به اعماق سر ميکشد و حقايق زنده و پر تکان و تپشي
را که در پس ظواهر پيدای هر مذهبي پنهان است به چنگ ميآورد و اگر اين نميبود،
مذهب در قالبهای منجمد و متحجر و ظواهر و الفاظ و تکرار مکررات سطحي
011 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
خويش به جمود و توقف دچار ميشد و در توالي ادوار و تحول افکار و حرکت مستمر
زمان ميماند و ميمرد و اين است که تشيع -که متاسفانه ما (اهل تسنن) فقط آن را
يك انگيزهی سياسي تلقي ميکنيم و از آن تنها چهره سياسياش را ميبينيم -دارای
چهرهای است که اگر چه از انظار پنهان است و مجهول عميقترين و درخشانترين
نقش را در تاريخ اسالم حکايت ميکند و آن نقشي است که در آغاز نهضت
معنويتگرايي و در فرهنگ اسالمي بر عهده داشته و به تمدن اسالم روح و غني و به
بينش اسالمي عمق و دروننگری و تحول و تکامل بخشيده و به روح اسالمي در
تاريخ ،جهش و جنبش زاينده و توفنده انقالبي داده است.0» ...
.0سلمان پاك و نخستين شکوفه های معنويت اسالم در ايران "اثر پروفسور لويي ماسينيون ،مقدمه عبدالرحمن بدوی بر
کتاب "شخصيات قلقه في االسالم" (حالج ،سهروردی و سلمان) که من در ترجمه سلمان به فارسي آن را ترجمه و نقل
کرده ام.
چاپ مشهد – طوس 0316
015 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
عصر ،درخشانترين و زندهترين چهرهی شيعه است زيرا ،بر خالف تصور عبدالرحمن
بدوی و اساتيد دانشگاهي امثال او ،انگيزهی سياسي شيعه ،يك شعار سادهی سياسي در
سطح معمول خبری و ماجرايي زمان نبوده است ،بلکه در اين چهره ،شيعه مکتبي را
ارائه ميدهد که جهت اصلي و خط سير اساسي «رسالت جهاني اسالم» است و آن
نجات بشريت ،نفي تضاد طبقاتي و تبعيض نژادی و اجتماعي ،و باالخره کوشش در راه
کسب يك رهبری حقيقي برای مردم و تحقق برابری و داد در زندگي اجتماعي است
و اين است که دو شعار اصلي شيعه که «امامت» و «عدل» است -به آن معني که در
تشيع علوی تفسير ميشود و در شخصيت علي و حکومت علي تحقق مييابد -برای
وجدان انسانهای محروم و در نظر روشنفکران مسئول ،بيش از هر شعاری زنده و حياتي
و شور انگيز به شمار ميآيد ،چنانکه مبارزه نسل معاصر بشريت -بويژه دنيای سوم که
در کشاکش رستاخيز و رستگاری است -آزادی ميطلبد و برابری و در جستجوی اين
دو آرمان بزرگش ،به نبرد ايدئولوژيك و مبارزهی انقالبي در سطح جهاني برخاسته
است و رنج بزرگش يکي حکومتهای استبدادی يا استعماری است ،از نظر سياسي ،و
يکي نظامهای طبقاتي استثماری است ،از نظر اجتماعي ،و امامت و عدل -که دو
شاخصهی اصلي نهضت شيعي است -در اين دو «نظرگاه» مطرح است .ولي متاسفانه،
مذاهب ،از آن رو که يا يکسره غرقه روح و ماوراءاند و يا متوليان رسميشان ،يعني
«طبقهی روحاني«شان که مفسر و آموزگار و مرجع آنند ،به خاطر مصالح طبقاتي و دنيا
016 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و اين است که اگر «تشيع علوی» ،که «اسالم است منهای خالفت» و در معنای
کليترش :ايمان است به اضافه برابری ،عقيده و عشق است ،روح و اخالق و زيبايي و
017 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
آری اگر تشيع علوی ،يعني مذهبي عليوار داشتن ،يعني پيروی از انساني که هم
خوب ميجنگد و هم خوب ميپرستد ،هم به دل خويش عشق ميورزد و دربرابر خدا-
که زيبايي و خير و عظمت مطلق وجود است -به خشوع ،نماز ميبرد و در خلوت درد
و تنهايي تامالت عاشقانهاش مينالد و در بيکرانگي ابديت شنا ميکند و هم جور
اشرافيت ،جهل تقدس و خيانت نفاق را به خون ميکشد و هم از سنگالخهای سخت و
سوزان صحرا ،به دستهای خويش ،برای محرومان مدينه نان بر ميگيرد و آب بر
ميآورد.
آری اگر ايمان او ،مذهب او ،اسالم او :دين عدل و رهبری ،در چهره شسته و پاك
و راستينش ،امروز فهميده ميشد ،بر وجدان مجروح تودههای محروم و بر آشفتهی
بشريت امروز عرضه ميشد ،و به روشنفکران مسئول اين عصر که در سراسر زمين
رسالت پيامبرانهی روشنگری و نجات مردم سرزمين خويش را تعهد کردهاند« -ابالغ»
ميشد ،بيشك ،همه چيز به گونهی عميق و شگفتانگيزی تغيير ميکرد ،و بيشك،
طنين صدای علي را در زير سقف شبستان سياه اين قرن ميشنيديم و ميشنويم که
018 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
همچون صاعقه بر برجهای عبوس جهل و جنايت زمين فرود ميآيد و همچون زئير
شير ،در اين جنگل انبوه بشری ميپيچد و چون رعد ،ميتوفد و ميروبد و فرو ميريزد
و بر پشت زمين راه ميگشايد و بر ديوارههای افق جهان ميخورد و آنگاه ،چون نسيم،
نرم و نوازشگر ،باز ميگردد و همچون جرعهی سپيده دم که در کام شب فرو
ميچکد ،در گوش تو زمزمهی عشق فرو ميريزد و چون غنچه وحي که در يك جان
امي ميشکفد ،صبحي از اميد و رهايي در جانت ميگشايد و تو ،ای که هم شکوهي را
که ايمان به آدمي ارزاني ميکند ميفهمي و هم گرمايي را که بيقراری عشق به دل
ميبخشد تجربه کردهای ،و هم «خود را به آزادی يك ملت اسير نثار کردن» از شوق
بيتابت ميکند و ...در بوی نان تازه ،در دستهای گرسنهای به همان گونه خدا را
استشمام ميکني که در محراب! آری ،ای ...تو !
***
شاهکار صفوی :جمع ضدين !
اما دريغ که در اين اکسير شوم استحمار صفوی ،از «خون»« ،ترياك» ساخته
است و از «فرهنگ شهادت»« ،الیالئي خواب»!
019 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
دستگاه تبليغاتي صفوی -که به صورتي ،روحانيتي رسمي مشابه با دستگاه کليسا
ساخت و روحانيون آن در حقيقت سپاه دين دولت بودند -دو کار ميکرد دو کار
متضاد:
اوال ،ناچار بود تشيع را حفظ کند ،بلکه آن را ترويج نمايد و از آن تکيهگاهي برای
رژيم خود در ميان توده و وسيلهای برای جدا کردن مسلمانان ايران از دنيای اسالمي و
حتي ايجاد دشمني و نفرت ميان دو قطب بوجود آورد.
ثانياً ،بايد کوششي هوشيارانه و دشوار کند تا تشيع را فلج سازد و مسخ کند و اثر
آن را درانديشهها و دلها خنثي کند بطوری که علي باشد و آگاهي و آزادی و عدالت
را الهام نکند و کربال باشد ،اما بخواب کند و سرگرمي آورد و «اشکاالتي ايجاد نکند»!
و بحث امامت داغ باشد اما فقط بدرد کينهتوزیهای تاريخي و نفرتهای قومي و
جنگ فارس و ترك و عرب بخورد و با سلطنت استبدادی و فاسد صفوی و حتي
آدمکشيهای هولناك شاه عباسي منافاتي نداشته باشد و عدالت ،اصل تشيع باقي بماند
اما با ظلم حاکم ناسازگاری نکند و واليت همه جا در منبر و محراب مطرح باشد ،اما
051 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بصورتيکه تسبيحگوی واليت جور باشد 0و خالصه مردم همه مجبورند شيعه باشند،
اگر کسي درنگ کرد ،تيغ قزلباش ،شيعهاش خواهد کرد! ولي شيعهای که چشمش
عمری بر حسين ميگريد و دستش همه عمر در دست ...در دست ...چه بگويم؟
.0درست مثل مشروطه ،که مردم به فتوای علما بست نشسته بودند در شاه عبدالعظيم و عده ای هم در سفارت انگليس و
شعار اين بود که ما "عدالتخانه" مي خواهيم و مقصود مجلس شورای ملي بود! صدر اعظم هم پادرمياني کرد و با شاه
مذاکرات نمود و باالخره موافقت شاه را به طور مشروط گرفت و صدر اعظم آمد و به انقالبيون ابالغ کرد که قبله عالم
موافقت فرمودند که شما برای مجلس عدالتخانه وکيل انتخاب کنيد ،اما مشروط بر اينکه وکالتان در امور سياسي مملکتي
دخالت نکنند! "مشروطه" يعني همين! اگر به اين معني نيست پس اين کلمه "مشروطه" را از کجا گرفته اند؟ چنين کلمه ای
به عنوان اصطالح ،نداريم ،نه در عربي و نه در فارسي .آنچه مسلم است اين کلمه را به جای يك اصطالح خاص اروپايي (و
آن ايام ،بيشتر فرانسوی) ساخته اند و چنان که گفته اند در ازای اصطالح Constitutionnelکه به معني رژيم مبتني بر
قانون اساسي است (در برابر رژيم مبتني بر اراده فردی) .ولي Constitutionکه به معني قانون اساسي است با لغت شرط و
مشروط تناسبي ندارد .فکر مي کنم روشنفکران فرنگي مآب آن زمان که تازه کار بودند کلمه Constitutionرا با کلمه
مشابهش يعني Conditionعوضي گرفته اند که به معني شرط است! اگر چنين باشد ،چه اشتباه درستي!
050 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
چگونه روحانيت صفوی توانست چنين تشيعي درست کند که همه چيزش درست
به شيعه ميماند ،اما هيچ شباهتي به شيعه ندارد؟
***
کاله شرعي = فريب دادن خدا!
مگر نميبيني ،رباخواری را که در قرآن دشمني با خدا اعالم شده است ،چه قشنگ
و چه ساده و بيزحمت درستش کردهاند که سختگيرترين بازرسان شرع هم اگر
053 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بخواهند رسيدگي کنند ،ميفهمند که ربا است و کاله و کلك ،اما کوچکترين ايراد
قانوني نميتوانند بگيرند! چگونه !
اوالً ،اسکناس فرمودهاند پول نيست! خالص! پس ربا وقتي مصداق پيدا ميکند پول
0
خرده رد و بدل شود .اسکناس و چك و سفته آزاد است.
ثانياً ،ربا چيست؟ سود و پول يعني اگر صد هزار تومان دادی ،به نيت ربا ،و سر سال
صد و بيست هزار تومان پس گرفتي ،بيست هزار تومانش را به نيت ربح ،حرام است،
بدتر از حرام ،فاجعهای هولناك است ،بگفته صريح قرآن :رباخوار در آتش جاودانه
است ،کفار اثيم (کفرپيشهی تبهکار) است ،اعالم کنندهی جنگ با خدا است و با
3
پيامبرش!
اما معامله که حرام نيست ،ثواب هم دارد ،الکاسب حبيب اهلل .بسيار خوب ،برو پيش
آقا ،راه تبديل «ربا» را به «معامله» يادت دهد تا اشکال شرعي پيدا نکند .چطور؟ خيلي
.0چون در عصر پيغمبر و ائمه پول درهم و دينار بوده است (يعني" :نقدين" ،پول طال و نقره) و اسکناس کاغذ است و
کاغذ جزء "نقدين" نيست ،نه طال است و نه نقره! البد خواهيد گفت ،پس معامله ها که همه با اسکناس مي شود چي؟ پس
وجوه شرعي که با اسکناس حساب مي شود و پرداخت چي؟ پس خود آقا که چنين عقيده ای در عصر سرمايه داری و
اقتصاد دارند ،اسکناس قبول نمي کنند...؟ معذرت مي خواهم ،چرا از بنده مي پرسيد؟
.3فاذوا بحرب من اهلل و رسوله (رك آيات 371تا 379سوره بقره).
053 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ساده ،عقل جن نميرسد ،اين دفعه که خواستي پول نزول بدهي ،به نيت ربا مده ،بيع
شرط کن ،چطور؟ صد هزار تومان را قرض الحسنه ميدهي ،بيست هزار تومان سود آن
0
را ،يك سير نمك به او ميفروشي به بيست هزار تومان!
ديدی چطور شد؟ حاال فرض کن روز قيامت هم شده و تو را کنار ترازوی عدل
الهي سر پا نگه داشتهاند و محاکمه ات ميکنند .ميتوانند چه بگويند؟
-آقا مگر معامله بيع شرط حرام است؟ ميتوانند بگويند نه؟
.0ده ها راه ديگر شرعي برای کاله گذاشتن بر سر شرع ابتکار کرده اند از قبيل "بيع شرط"" ،صلح"" ،رهن"" ،بيع
سلف" (که چه فاجعه ای است!) و هبه معوضه ...مي بيني که در آنچه به سود سرمايه دار و طبقه حاکم است ،مالباشي های
تشيع صفوی ديگر سنت گرا و کهنه پرست و متحجر و مخالف با نوانديشي و اجتهاد و تحول در مذهب نيستند بلکه خيلي
بديع انديش و بلکه بدعت ساز و نوجوی و طرفدار تطبيق مذهب با زمان و با نياز زمان اند ،منتهي زمان و نياز ويژه طبقه حاکم،
طبقه خمس و زکات و سهم بده و اهل خيرات و صدقات و مبرات! چون روحانيت صفوی از "بازار" تغذيه مي کند ،گور
پدر "روشنفکر" فضول مزاحم و بي خاصيت که مغزش پر است و جيبش خالي ،و نياز فکری دارد و در جستجوی فهم خدا
است نه فريب خدا ،و نيز "مردم عوام" که خدای حکيم -طبق حکمت بالغه و مشيت الهيه اش -آنها را نه علمي داده و نه
مالي و نه مقامي تا بتوانند منشأ خير و خدمتي باشند.
051 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
-آقا من دلم خواسته يك سير نبات را صد هزار تومان بخرم ،مگر شرع ،شهرداری
است که بر قيمتها نظارت داشته باشد؟ مجبورند که جواب بدهند که نه.
-پس کسي که جنسي را از مومني به رضايت طرفين بخرد معامله نکرده است؟ مگر
ميتوانند بگويند نه؟ آن وقت تو هستي که طلبکار خدا هم ميشوی و ميگويي :پس
به تصديق خودتان و طبق فقه و شرع خودتان ،من در «قضيه نمك» رباخوار نبودهام،
کاسبکار بودهام ،پس حبيب خدا بودهام ،نه دشمن خدا!
مگر ميتوانند نفس بکشند؟ روحانيت صفوی زبان شرع را با يك سير نمك
ميبندد!
مي گويي من در يك دستگاه ظلم و گناه و خالف شرع و خيانت به جمع ،خدمت
ميکنم و حقوق ميگيرم ،اشکال شرعي ندارد؟ مسلم است که دارد ،خيلي هم اشکال
دارد ،اسالم کسي را ميبيند ظلمي بر ديگری واقع شده است و او ساکت مانده است
نميبخشد و شيعه ،هنوز هم پس از چهارده قرن ،کساني را که گذاشتند بر حسين(ع)
ظلم شود و لبي به اعتراض نگشودند ،و گذاشتند که جالدان او را بکشند و دستي به
دفاع برنکردند ،در رديف ظالمان و قاتالن او لعن ميکند ،0چطور خدمتگزاری رسمي
.0لعن اهلل امه قتلتك ،و لعن اهلل ظلمتك ،و لعن اهلل امه سمعت بذلك و رضيت به!
055 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ظلمه اشکال شرعي ندارد؟ چطور مزدوری خالفت غصب جائز ميشود؟ چطور پولي
را که از محل غير مشروع ،مالياتهای غيرمشروع ،به طرق غيرمشروع و طبق قوانين
غيرمشروع بدست آمده ،از دست حاکم غير شرع ميتوان گرفت؟
-پس چکار کنم؟ دست بکشم؟ -نه ،راه دارد! -چه راهي؟ «-دست گردان»! -يعني
چه؟
-خيلي ساده ،روحاني صفوی راهش را بلد است ،او متخصص «کاله شرعي» است.
او «بر قامت زور ،ردای تقوی ميپوشاند« 0و بر سر کفر ،کاله شرع ميگذارد! روحاني
صفوی کارش توجيه دستگاه صفوی است و ناچار است برای همکاری «مومنين
متشرع» با دستگاه «حکومت غيرشرعي» راهي پيدا کند و برای اين کار بايد تکنيکي
اختراع کند که بتواند پول حرام را حالل کند!
تکنولوژی کالم شرع سازی صفوی راهش را کشف کرده و تکنيکش را هم
اختراع کرده! کاری ندارد ،يك دو دقيقه بيشتر وقت نميگيرد و زحمتي هم ندارد فقط
".0وقتي زور جامه تقوی به تن مي کند ،بزرگترين فاجعه تاريخ پديد مي آيد" رادها کريشنان ،کتاب "مذهب در شرق
و غرب".
056 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ممکن است در اثر چشم افتادن در چشم صاحب پول و روشن شدن عين پول و
رودربايستي ،آدم وادار شود که ،هي ،بله« !...رو» است« ،سنگ پا» که نيست!...
حقوقت را که گرفتي -از هر جا و به ازای هر کاری -بايد قبول کني که اين پول
مشروع نيست ،پس مال تو نيست ،صاحبش معلوم نيست ،به کي ميرسد؟ البته اين جور
پولها به حاکم شرع ،که در نظام صفوی همان خود روحاني صفوی است! پس ماه به
ماه ،حقوقت را که گرفتي ،چون پولي نامشروع است ،دست نميزني ،راست ميآيي
خدمت آقا ،همه را به «دست» آقا ميدهي يعني که رد کردم به حاکم شرع .تمام! پس
پول شد مال آقا .در نتيجه ،تو پول نامشروعي دستت نيست.
آن وقت آقا ميبيند تو يك فرد مسلمان مستحقي هستي ،خرج داری ،زن و بچه
داری ،از بابت وجوهات بريه و شرعيه ،بهاندازهی احتياجات حياتيات و مخارج
زندگيت ،هر مبلغي را که خودشان به عنوان حاکم شرع و نائب امام تشخيص دادند و
صالح ديدند به تو کمك ميکنند و في المجلس به دستت ميدهند ،نگاه ميکني،
ميبيني اتفاقاً درست معادل همان حقوق ماهيانهای است که از دستگاه خالف شرع
گرفتهای و ظلمه برايت تشخيص دادهاند و صالح ديدهاند !
جل الخالق!
057 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
تمام اين فعل و انفعاالت مکانيکي و استحالهی شيميايي که مال حرام را ،در
کيمياگری روحانيت صفوی ،برق آسا ،بدل به حالل ميکند و «حقوقبگير ظلمه» را،
فيالمجلس ،با يك چشم بندی ماهرانه «حقوقبگير ائمه» ميسازد تشريفات اداری
خيلي سادهای دارد ،به يك تئاتر پانتوميم جادويي است ،با يك «آکت« :ميدهي به
دستش ،ميدهد به دستت! والسالم ،برو راحت به خانهات ،برای ظلمه کار کن ،مزدش
را از ائمه بگير!
در عين حال ،اين جور «کلكهای شرعي» -که ما آدمهای جسماني و نااهل را به
شگفتي ميآورد و بر سرمان شاخ ميروياند و برای علمای شيعهی علوی محال
مينمايد -برای روحاني صفوی آب خوردن است ،و حالل را حرام کردن و حرام را
حالل کردن -جوری که دفاتر حساب و کتاب قيامت و نامه اعمالت هم خدشه پيدا
نکند و در محکمهی روز حساب و عقاب نتواند ايرادی شرعي بگيرند -کار هر جوجه
روحاني مسجد شاه است .بقدری در «فريب خدا»! 0زبردستاند و گستاخ ،و با وجدان
راحت و روی خوش انجام ميدهند که حالت استثنائي و غير عادی بودنش را از دست
داده و يك سنت معمول و مقبول شده و خود يك نوع راه حل شرعي و شيوهی عملي
و علمي اسالمي تلقي ميشود و اگر در کالههای قانوني و حيلههای اداری خاصي که
در توجيه و تفسير و تطبيق و تحريف و تأويل برخي مواد يا تبصرهها و مقررات يا
تصويبنامههای مالياتي يا قضايي ،برای گريز از دست عدل و حق در سازمانهای
اداری عمل ميشود ،ترديد يا ترس و تقيهای وجود دارد ،در اينجا که قانون الهي در
کار است و احکام مقدس اسالمي ،بسيار رسمي و علني و رايج و «قاطع» عمل ميشود
و چنان ساده و مشکلترين راه حلها چنان آسان و حتي محالها چنان ممکن که
مومنين دستپروردهی اين مکتب ديني و متکي به اين قدرت علمي ،در کار و کسب و
نفع و لذت و تقصير و تجاوز و تکليفي در زندگي فردی يا اجتماعي خود ،هيچ مشکلي
را از سوی مذهب ،در پيش پای خود نمييابند که آسان نتوان کرد و هيچ وظيفه و
مسئوليتي را حس نميکنند که راه گريزی رندانه سراغشان ندهند و هيچ محالي را
نميبينند که برايشان به سادگي ممکن نسازند و همين اعتقاد به قدرت اعجازگر و
هنرمندی افسونساز کيميا اثر اينان است که آن داش غُلم مشهدی (لوطي) را آورده
بود به محضر يکي از فقهای فقه صفوی ،و به رسم آنها -که آداب و رسوم «اشرافيت
روحاني» دارند و به اصطالح عالمه نائيني (عالم بزرگ شيعه علوی)« :استبداد ديني«-
در برابرش به رکوع رفته بود و زانوی ادب بوسه داده بود و دست ارادت بوسيده بود و
059 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
پس پسکي برگشته بود و کنار ايستاده بود 0و خدمت حضرت ...الخ ،شيشه عرقش را از
جيب بغل درآورده بود و با زبان عاميانه خودش عرض کرده بود :
«آقا شما که حالل ر حروم مکنن ،حروم ر حالل مکنن ،همي يك پياله او تلخ هم
برای ما حالل بکنن!ای که برای شما چيزی نيست»!
***
جادوی سیاه
مگر با آن همه نفرتي که پيغمبر و علي ازخريد و فروش انسان داشتند ،همين
روحانيت اموی و عباسي و صفوی -به نام فقه سنت و يا فقه اهل بيت! -در زير عنوان
روشن و مترقي «عتق» (آزاد کردن برده ،که تنها باب مشخصي است که در آن ،فقه
اسالمي از برده سخن ميگويد) ،قرنها «اصل بردگي» و حکم خريد و فروش برده را
رسماً و علناً و در حوزه علمي اسالم ،تدريس نميکردند و هم اکنون نيز -بيآنکه
رسوايي آن را احساس کنند تدريس نميکنند؟ و حتي در قرن بيستم به دنيا اعالم
.0آداب و تشريفات روحانيت صفوی ،درست کپي آداب و تشريفات درباری است و اشرافي .از عالي قاپو تا مسجد
شاه فاصله ای نيست .چنان که القاب توخالي و تشريفاتي متعدد که در حوزه علمي و تاريخ فرهنگ شيعي و اسالمي سابقه
ندارد و هم جديد است ،به تقليد از دستگاه سلطنتي صفويه و قاجاريه و روحانيت راه يافته است.
061 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نميکنند که اسالم دين بردگي است و حتي هم اکنون نيز هر کسي از نظر شرعي مجاز
است انسان بخرد و بفروشد؟ مگر رسماً به يك روشنفکر امروز نميگويند که اگر
سمفوني پنجم بتهوون را -که آزادی ارادهی انسان را در قبال سلطهی جبر و زنجير
سرنوشت حکايت ميکند -حتي اگر گوش بدهي حرام است ،اما اگر هم اکنون
دختری يا پسری را به عنوان کنيز و غالم ،از پدرش يا خواجهاش ابتياع کردی حالل
است؟ چرا احکام آزادی برده را به صورت احکام بردگي انسان ارائه ميدهند؟ پيدا
است که چرا ،چون حکام ،تجار ،خلفا ،سالطين ،فئودالها به کنيزکان و غالم بچگان و
عمله خلوت و جلوت و حيوانات زبانبستهی دو پا برای حرمسراها و دربارها و باغها و
امالکشان هم عالقه داشتهاند و هم احتياج! و اين است که هر کسي اندکي با روح
قرآن ،بينش انساني پيغمبر و مکتب آزادیبخش علي آشنا باشد ميداند که اگر رژيم
قرآن و سنت ،با «رويهی علي» ادامه ميداشت ،شکل خاصي که اسالم برای مبارزهی
زيربنايي و در عين حال نفي اخالقي و انساني بردگي انتخاب کرده بود ،در همان قرن
اول بردگي را ريشه کن ميکرد و «حرکت فقه اسالمي به سوی تحريم مطلق بردگي
پيش ميرفت» ،ولي اينها بردگي را با توجيه فقهي تحکيم کردند و چنان استوار که
کسي در قرون اخير نيز ،که در دنيا برافتاده ،جرأت آن را نکرده است تا رسماً تحريم
کند و حتي در بازاری که بردهای نيست تا خريد و فروش شود ،هنوز جرأت آن را
ندارند تا احکام خريد و فروش برده را الاقل تدريس نکنند !
060 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
(جل الخالق!) از حقوق ملتي بر نفتش سخني نيست و از حقوق «خواجه» بر
«عبد«ش ،سخنها است! سرمايه داری و بورژوازی و اقتصاد استعماری و روابط طبقاتي
و حق کارگر بر کارفرما و دهقان بر مالك و مصرفکننده بر توليدکننده و بانك و وام
و ...را فقه اسالمي نميشناسد و آن همه نظريات علمي و موشکافيهای فقهي دربارهی
«شکل پرداخت ديه به صاحبان بندهای که به شرکت او را خريدهاند و نصفش متعلق به
يك خواجه است و نصف ديگرش مال خواجهی ديگر و قرار گذاشتهاند يك روز
برای اين کار کند و يك روز برای آن ،و اگر سنگي بر سرش زدند ،ديهاش را بايد به
کداميك از دو خواجهاش بپردازند؟ و چگونه؟».
مي دانم که اين گستاخيها موجب کدورت برخي از بزرگان مذهبي خواهد شد،
عذر ميخواهم ،ولي اين انصاف را هم به امثال من بدهند که ما در ايمان خود و نيز در
ميان همهی روشنفکران و آزادیخواهان و انساندوستان جهان ،اسالم را ،خدا و رسول
اسالم و علي و تشيع علي را مکتب نجات و آزادی و برابری بشری ميدانيم و پيشگام
نهضت عدالتخواهانه و رهاييبخش انساني در جهان و در عين حال ،با شرمي دردآور
ميبينيم ،افتخار آزادی بردگان در جهان نصيب غرب ميشود و فتوای تحريم بردگي
را رئيس جمهور امريکا صادر ميکند و نه اسالم؟! و از حوزههای ديني و علمي اسالم
063 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
هنوز صدای «خواجه» و «مولي» بلند است و شگفتآور است که در بازار اسالمي و
حتي در ميان طوايف بدوی ما برده فروشي برچيده شده است و دانشگاه امام جعفر
صادق هنوز از برنامهی درسياش حذف نکرده است ،در کالسهای درس معارف اهل
بيت ،هنوز وجود دارد؟
063 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
علي را رستم داستان شاهنامه کرد ،آن هم نه در رزمگاه ،در خانقاه و فاطمه را زني
ناالن که تمام همتش اين است که ملکي را که دولت از او به ناحق مصادره کرده پس
بگيرد و تمام سخنش ،آه و نفرين و دگر هيچ!
و زينب؟ زني که مردانگي ،در رکابش ،جوانمردی آموخت ،زني که تا قيام آغاز
شد شويش را طالق گفت و دو فرزندش را به قربانگاه آورد و در -مرگشان هيچ
نگفت ،آنگاه -زبان علي در کام ،رسالت حسين بر دوش ،کاروان اسيران در پي ،تنها و
در بند -همچون صاعقه ،بر پايتخت قساوت و بارگاه وحشت ،فرود آمد و فريادی
برآورد که هزار سال ،دستگاههای تبليغاتي بنياميه و بنيعباس و سالطين ترك و تاتار
061 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و عباس بن علي ،برادر حسين را ،قهرمان نبرد بيمانند تاريخ ،سيمايي که روزگار،
از آن ،جز حماسه و مردی نميشناسد:
امام بيمار و ناالني که مجلسي ،برجستهترين چهرهی روحانيت صفوی ،از او
تصويری نقش ميکند که بيشك دشمنان خاندان علي که بر روی اينان شمشير
کشيدند ،از آن شرم کنند ،چه ،عزت و دليری و بزرگواری را الاقل در بنيهاشم ،حتي
جاهليت عرب نيز اعتراف دارد.
و ...ديگر شرم دارم که ادامه دهم ،نه تنها نميتوانم از آنچه در تبليغات عاميانه ،از
شخصيت ائمه ساختهاند و ميسازند ياد کنم بلکه ،آنچه را در کتابهای معروف و مورد
اعتقاد و ارجاع است قدرت ندارم که بر زبان آورم.
065 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بزرگترين خطری که قدرت صفوی را ممکن بود نابود کند ،زائيده تناقضي بود که
در ذات اين رژيم نهفته بود زيرا از طرفي خود يك رژيم اشرافي استبدادی و خشن بود
از نوع رژيم کسری و قيصر ،و بايد اسالم را نگاه ميداشت و از طرف ديگر ،خود
رژيمي بود از نوع رژيم خليفه و دارای دستگاهي اموی و عباسي و بايد تشيع را
تکيهگاه خود ميکرد و اين دو تناقض عبارت بود از:
چگونه ميشود؟
066 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
استقالل فکری ،دعوت کننده به تعقل و آزادی رای و شعور و تعهد جدی و روشن
جمعي و بگونه بينظيری از سياست تفکيكناپذير -هيچگاه نميتواند برای رژيمي که
وارث خسرو و قيصر جاهليت است و زاده تضاد طبقاتي و حاکميت استبدادی و نظامي
اشرافي و موروثي و تباری ،تکيهگاه باشد ،و بايد آن را از متن جامعه کنار زد و مردم را
به مذهبي کشاند که با زندگان تنها از مرگ سخن گويد و جامعه را از طريق
درونگراييهای زاهدانه و عرفانگونه ،به فرديت اخالقي يا اخالق فردی و
روحگراييهای رهباني و رياضتکشيهای منفي براند و بجای دعوتهای جهاد ،امر به
معروف ،نهي از منکر و اصالت «جماعت» و پيوستگي متعهدانه با «امت» ،خلق را به يك
نوع «خودگرايي صوفيانه» بخواند و ترك واقعيتهای عيني و غيبت از زمين ،به
گونهای که هر کسي در يك «دغدغه وجودی گناه» بسر برد و تمام «رسالت مذهبي»
خود را ،نجات شخص خود از زندان دنيا و دوزخ زندگي بيند و چنين حالتي برای توده
مردم ،عاليترين حالت است برای سه چهره حاکم بر مردم :استبداد ،استثمار و
استحمار:
روحانيتهای وابسته به طبقه حاکم ،برای ايجاد يك روح مذهبي تخدير شده و
فلج کننده ،هميشه يك فرمول کلي و مشترك دارند :توجيه انحرافي و منفي مفاهيم
مذهبي ،مهمتر از اين ،چون هر مذهبي ،به نسبتهای مختلف ،هم دارای مفاهيم و
مسائل اعتقادی ،علمي و تاريخي مثبت ،محرك ،سازنده ،اجتماعي و مسئوليتآور
است و هم دارای مفاهيم و مسائل منفي ،مخدر ،خنثي و فردی ،دستگاه تبليغات مذهبي
حاکم ،ميکوشد تا کمکم تکيه اساسي را به مفاهيم و مسائل نوع دوم قرار دهد و
مفاهيم و مسائل نوع اول را کمکم از اذهان مذهبي پيروان خود دور سازد.
چنانکه در اسالم ميبينيم ،مسائل فردی در فقه ،مسائل طهارت و نجاست و احکام
فردی ،بيشتر از مسائل فکری و اعتقادی مطرح است و مسائل تاريخي ،اجتماعي،
سياسي ،و حتي سيره پيامبر و ائمه از همه کمتر.
اما مشکل صفويه اين بود که به عنصر هيجان و تحريك و خشم و خروش مذهب
نيز احتياج داشت ،زيرا مثل ديگر رژيمها ،از مذهب تنها نقش توجيه کننده وضع
موجود و تقديس کننده نظام حاکم را انتظار نداشت ،بلکه ميکوشيد تا از آن يك
نيروی مهاجم و انتقام جو و تحريك کننده عليه تسنن نيز بسازد .اين است که ناچار
بود ،تشيع را ،در همان شکل تشيع نخستين علوی ،نگاه دارد و بجای تکيه بر مسائل
معتدل و منفي و يا عادی تاريخ شيعه بر جوشانترين و تندترين نقطهها تکيه کند .مثالً
068 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
سادهتر بود که کمکم قيام حسين را از يادها ببرد و يا بسيار تضعيف کند و در عوض
صلح امام حسن را تحريف نمايد و به آساني ،با مسخ مفهوم حقيقي و عميق آن ،از آن
وسيله تخدير کننده و بينشي سازشکارانه برای مردم شيعه بسازد ،اما صفويه شاهکار
عجيبي که کرد اين بود که شيعه خون و شهادت و قيام ،يعني تشيع عاشورا را نگاه
داشت و حسين را محور همهی تبليغاتش کرد و علي را مظهر همهی نهضتش معرفي
کرد و کاری کرد که شديدترين حالت تحريك و شور و حرکتش را شيعه حفظ کند
و هر سال يك ماه و دو ماه محرم و صفر و حتي تمام سال را از عاشورا دم زند و از
علي ،يعني از قيام و شهادت و عدالت و امامت و مبارزه با غصب حکومت و خالفت
جور و در عين حال تمام قدرت و حرارت و حرکت و مسئوليت و کينه و نفرت و
حالت ضد ظلم و ضد تبعيض و ضد استبداد شيعي متوجه تركها بشود و عليه تودههای
عادی مسلمانان!
برای اين کار ،تشيع صفوی بايد ائمه شيعه را که دو قرن و نيم ،نهضت مقاومت عليه
جور و خالفت ظلم و تبعيض را رهبری کردند و در راه مبارزه با جهل و جور و برای
نجات مردم يا کشته شدند و يا مسموم ،هم تجليل کنند و هم تحقير!
تجليل کنند ،تا خود را پيشوايان احقاق حق اهل بيت و احيای مذهب ائمه شيعه
معرفي کنند ،و هم بايد تحقير نمايند ،تا به عنوان الهامدهندگان آزادی و عدالت و
069 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
چگونه؟
071 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
از يك سو :امام شيعه را -که در تشيع علوی ،وصي پيغمبر است و اتقي و اعلمي
که بايد رهبری امت را پس از پيامبر ادامه ميداد و کسي است که فهم درست قرآن و
سنت=اسالم را بايد از او آموخت -از حد بنده پاك و آگاه خدا و امام مردم ،تا مقام
الوهيت باال برند ،موجودی غيرانساني ،شبيه امشاسپندان ،شبيه خدايان پيرامون خدای
بزرگ در اديان و اساطير شرك ،خالق و رازق و مدبر جهان و تعيين کننده سرنوشت
انسانها و آفريننده همه موجودات و حتي دارای واليتي هم سطح و همانند و هم اندازه
واليت اهلل!
از سوی ديگر :امام شيعه را -که در تاريخ بشری و در چشم مومن و کافر ،مسلمان
و غير مسلمان ،مظهر تقوی ،عدل ،حقطلبي ،علم ،آزادی ،نجات ،رهبری نهضت و
مقاومت در برابر ظلم و جهل و اشرافيت و استبداد و نماينده انسانيت ،فخر و فضيلت و
شرف و مروت و پاکدامني و آگاهي و آزادگي و آشتيناپذيری با زشتي و ستم و
دروغ است -موجودی ضعيف ،عاجز ،متملق ،ترسو ،خودپرست ،فرصت طلب،
منزوی ،باجستان ،مخالف شهدا ،مانع مردم ناراضي و ستمديدهای که در انديشه
مبارزهاند ،محافظ رژيم خالفت در برابر جناحهای تند و حتي شيعيان سازشناپذير،
مبلغ رضا و تسليم در برابر وضع موجود ،فتوی دهنده بر خالف شرع به نفع دستگاه
070 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
حاکم به عنوان «تقيه»! و باالخره ،فرد تحقير شده و کم ارجي که خليفه به چشم
سوءظن و حقارت در او مينگرد و او به هر کاری دست ميزند تا رفع سوء تفاهم! کند
و کسي است که به جای انتسابش به پيغمبر ،بيشتر به انتسابش با خليفه تکيه ميکند و
در صف حاشيهنشينان و مواجب بگيران و کساني که از بذل و بخششهای بيحساب
خليفه برخوردار ميشوند ،به دربار اميرالمومنين! شرفياب ميشود و او و رژيمش را
0
تقديس ميکند و دعا مينمايد و رسماً پول ميگيرد!
اين جادوی سياه صفوی ،برای استوار کردن يك «نظام ارتجاعي» بر زيربنای يك
«مکتب انقالبي» و سوار کردن رژيم «حکومت زور» و «حاکميت زر» يعني استبداد
سياسي و استثمار طبقاتي ،بر دو پايه «امامت» و «عدالت»! برای تبديل ماهيت «تشيع
سرخ« -که رنگ هميشگي آن است ،از علي تا مهدی موعود -3به «تشيع سياه« -که
.0شرم دارم از اينکه اين کلمات را بر زبان بياورم ،ولي چه مي توان کرد که چنين تصويرهای زشتي را -که تصوير
درست و دقيق خودشان است -از چهره های معصوم و شهدا و نمونه های فضيلت انساني يعني ائمه شيعه را رسم کرده اند و
شب و روز بر خاليق عرضه مي کنند! نمي دانم چگونه مي توانند اين فاجعه را ببينند و سکوت کنند؟
.3تا کجا تأمل انگيز و آموزنده است که نخستين امام شيعه در محراب شهيد مي شود و امامت شيعه و تاريخ شيعه ،با
"شهادت" آغاز مي گردد و همچنان ادامه دارد تا آخرالزمان و ظهور "منجي موعود مصلح منتقم" که آخرين امام است و
عصر پيروزی نهضت شيعي و تحقق جهاني همه آرزوها و احيای همه حق ها و نابودی قطعي همه نظام های زور و زر و با اين
همه ،وی نيز با شهادت هم پيمان است و به مرگ سياه نمي ميرد ،به اعجازی مسيح وار ،غيب نمي شود و يا به آسمان باال نمي
رود ،بلکه وی نيز ،زندگيش با شهادت پايان مي گيرد!
073 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
جامه «مرگ» است و صفويه ،بنام عزا بر تن آن کردند! و باالخره برای آنکه از
«واليت» ،تکيهگاه مطمئن و مقدسي بسازند در پشت «خالفت»! و تيغ براني در دست
0
«خليفه» و از عاشورا ،مادهی تخديری برای ايراني و مايهی تحريکي عليه عثماني!
بايد کاری کند که هم شيعه قوی شود و هم ضعيف ،هم همه جا مطرح باشد و هم
هيچ جا مطرح نباشد ،هم تودههای مردم شهری و روستايي اکثريت به زور يا رضا،
شيعه شوند و هم در شهر يا روستا ،اقليتهايي که شيعه بودند ،به زور يا به رضا ،از آن
بازگردند ،هم همه جا و هميشه ،منبرها شب و روز از کربال حرف زنند و هم هيچ جا و
هيچگاه ،در منبری از کربال حرفي زده نشود.3
چقدر اين مکتب ،عميق ،غني ،مملو از معني و آگاهي و حرکت و ارزش و زيبايي و کمال است! اسالم ،از پايگاه تشيع و با
نگاه علي ،چقدر زيبا است و چقدر جذاب ،آموزنده و زندگي بخش! اگر تشيع صفوی از سر راه علي برخيزد!
.0شيمي پيشرفته امروز در دنيای صنعت غرب که از نفت سياه ،روژ لب مي سازد و اعجاز برق که هم آب را يخ مي
زند و هم جوش مي آورد ،هنوز نه تنها نمي تواند ماده ای بسازد که در همان حال که فردی را به شکلي مرگبار "تخدير" مي
کند ،بتواند ،او را به وضعي ديوانه وار "تحريك" کند .تمام "وحدت های هشت گانه" در اينجا وجود دارد و در عين حال،
صنعت پتروشيمي استحماری صفوی توانسته است در اين معجون اسرارآميزی که از سه عنصر "تصوف اسالمي" " ،قوميت
ايراني" و "سلطنت ساساني" ترکيب کرده است" ،جمع نقضين" کند و با اينکه عقالً محال است ،عمالً آن را طي سيصد
سال بر روی جامعه مذهبي ما ،با موفقيت آزمايش کند و اکثريت مردم را بدان معتاد سازد.
.3اين هنر معجزه آسا و باورنکردني يي که در سراسر جهان فقط به ما اختصاص دارد (و اين همان هنری است که "نزد
ايرانيان است و بس"؟ و هنوز هم از بعضي فرستنده هايي که در اختيار هنرمندان صفوی است شنيده مي شود ،شاهکاری است
که آن را مي توان هنر حرف زدن ،بي آنکه حرفي بزنند ناميد" .سکوت گويا" را همه مي شناسند .اما گويندگي ساکت را
073 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
فقط از زبان خطبای زبردست و زبان آور تشيع صفوی مي توان شنيد .سيصد سال ،همه امکانات تبليغي شيعه به يك مسأله
اختصاص يافته است :عاشورا! هر سال دو ماه پيوسته ،و در طول سال هر هفته و هر ماه و هر جمعه و هر عيد و عزا و مرگ
وميالد و هر عروسي و سوگواری ...اما اگر بخواهيد مطالعه و تحقيق علمي کنيد ،در همين فارسي ،برای انقالب کوبا وقيام
فيدل کاسترو بيشتر اطالعات مستند و بررسي های علمي پيدا مي کنيد تا درباره انقالب عاشورا و قيام حسين! باور نمي کنيد،
چون باور کردني نيست ،روشنفکران غيرمذهبي فکر مي کنند مبالغه مي کنم و عوام مذهبي خيال مي کنند اتهام مي زنم ،هر
دو حق دارند چنين تصور کنند ،و کاش آن چه تصور مي شد حق بود! ولي کساني که هم معتقدند و هم مطلع مي دانند چه
مي گويم.
در مقدمه کتاب "فاطمه ،فاطمه است" اشاره کرده بودم که پروفسور لويي ماسينيون ،درباره زندگي ،شخصيت و اثر وجودی
فاطمه (س) پس از مرگش در تاريخ و در ميان توده ها و ملت های مسلمان ،تمام اسناد تاريخي و حتي همه آثار ادبي و
فرهنگي اسالم را در ميان همه ملت ها و نژادها و به همه زبان هايي که مستقيم و غيرمستقيم با اسالم تماس دارند جسته بود،
حتي به زبان مغولي! و بيش از نيم ميليون يادداشت تحقيقي فراهم کرده بود که امروز آقای لوئي گارده L.Gardetو چند
محقق اسالم شناس ديگر مأمور تدوين و تنظيم اين اطالعات عظيم اند تا به صورت اثری در چند جلد منتشر سازند ،چون
هنوز کار وی تمام نشده بود که مرد.
يکي از آشنايان من که شخصي بسيار مذهبي و بسيار معتقد و متقي است ،با خشم اعتراض مي کرد که" :يعني حضرت فاطمه
سالم اهلل عليها را هم بايد از زبان مستشرق اروپايي بشناسيم؟ يعني توی اين همه کتاب های خود ما به اندازه آن آقای فرنگي
در شرح احوال و افکار و سخنان و نقش تاريخي رسالت حضرت فاطمه ،مطلب تحقيقي و رساله و کتاب علمي نيست؟".
مي گفت و عصباني مي شد ،در آخر گفتم :چرا عزيزم ،هست ،خيلي هم هست ،ببخشيد ،من خبر نداشتم ،حاال ،از شما
خواهش مي کنم چون من چندين سال است بيشتر تکيه های فکری ام به مکتب و تاريخ شيعه است و برای تکميل کتاب
"فاطمه ،فاطمه است" ،چند تا از اين آثار مستند و محققانه را که در "شرح حال مستند ،شخصيت ممتاز ،افکار و گفتار و
مسئوليت ها و مبارزات و نيز تأثير ياد و راه حضرت فاطمه در تاريخ و در ميان ملت های مظلوم و طبقات محروم و نهضت
های فکری و انقالبات اجتماعي" نوشته باشند ،اسم ببريد تا مرا از تحقيقات الئوست و دکتر بنت الشاطي و عقاد و دکتر
سليمان کتاني مسيحي و سي سال تحقيق و نيم ميليون فيش مستند و ماسينيون درباره حضرت فاطمه بي نياز کند؟ البته چيز
زيادی به يادش نيامد نقل کند ولي باز هم به "داليل عقلي" متوسل شد و گفت :آقا همين ها که تو مي گويي از خودشان اين
اطالعات را ساخته اند يا از روی متون تاريخي علمای خود ما گرفته اند؟ عرض کردم :قربان! شما باز به همان لغزش ذهني
بعضي ها دچار شده ايد ،صحبت من درباره "علمای اسالمي و "متون شيعي" نيست ،صحبت از "روحانيت صفوی" است! و
071 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
شب و روز شعر و مدح و ثنا و تشبيه و تجليل و تقديس و نقل مناقب و کرامات و
خوارق عادات و عجايب زندگي شخصي و خصوصيات غيبي جسم و جنس و
معجزاتي که پيش از خلقت عالم و آدم و قبل از تولد و در لحظه تولد و دم مرگ و
توی قبر و بعد از وفات و در عالم خواب و در رابطه با بعضي افراد از امام سر زده است.
اما هيچگاه هيچ کس نبايد از امام کلمهای بر زبان آورد ،کلمهای که به مردم
بياموزد که اين امام که بود؟ چه ميانديشيد؟ چهها گفت؟ و اساساً چه کرد؟ و در
جامعهاش ،عصرش ،پس از وفاتش ،چه اثری گذاشت؟ رسالت «امامت» خود را چگونه
انجام داد؟
اين است که هر ايراني صدها و هزارها بار شنيده و ميشنود که امام جواد از در
بسته وارد اطاق شد.
هيچکس نگفته است ،که امام جواد در مبارزه با نظام خالفت چه کرده است؟
گر نه عالم شيعه علوی که هم اکنون نيز مايه افتخار و اميد من و امثال من است .روحاني صفوی خودش را به لباس عالم
شيعي علوی در مي آورد و مفاخر گذشته و موقع و مقام حال او را به خود نسبت مي دهد ،من و شما بايد تميز بدهيم و
عوضي نگيريم.
075 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اما هيچگاه ،يکي نپرسيده است که چرا امام جواد را شهيد کردهاند ؟
برای تحقق چنين نقش متضادی که هم روحانيت صفوی ،هميشه از امام سخن
بگويند و هم مردم در حکومت صفوی ،از امام حرفي نشنوند ،بايد امام را بپرستند اما
نشناسند.
بزرگترين هنر روحانيت صفوی ،اين است که در رابطهی مردم با امام «محبت» را
جانشين «معرفت» کنند.
اما «محبت» -در تشيع صفوی -بجای «معرفت» مينشيند ،محبتي است پيش از
معرفت ،نه بعد از آن.
076 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و چون عشق به يك «امام مجهول» -هر چند اين امام ،علي باشد -هيچ اثری و
سودی و زياني در بر ندارد .نظام صفوی و دستگاه تبليغياش ،ميکوشد تا با تلقين و
وعظ و پند و اندرز و شعر و نثر و تکرار و مدح و منقبت و تجليل و تقديس ،محبت
امام را در دلها برافروزد ،اما معرفت امام را از مغزها خاموش کند.
در تشيع علوی اصل اين است که :من مات و لم يعرف امام زمانه ،مات ميته جاهليه.
(هر که بميرد و پيشوای عصر خويش را نشناسد ،مردهای جاهلي مرده است) ! اما در
تشيع صفوی ،بدين گونه ،عمالً ،تحريف شده است!
.0يکي از دانشمندان آگاه و خوش احساسي که يك روحاني ممتاز در تشيع علوی است ،مي گفت ،برای تحقيق به
مشهد رفتم ،تمام کتاب فروشي ها و بساط های اطراف بست و صحن ها و مسجد پيرامون آستان قدس رضوی را گشتم تا ببينم
آنچه بر زوار امام عرضه مي شود و زوار امام رضا تقاضا دارند چيست؟ مي گفت :صد جور تسبيح با صد جنس! صدها جور
مهر با هزار نقش و آينه و رنگ و طرح ،هزار جور شمع و آينه و تربت و هندوانه ابوجهل ،گياه مقدسي که روی گنبد طال
مي رويد و متبرك است ،پوشش مخصوص ضريح امام که در قطعه های مختلف قاب مي گيرند و اداره آستانه مي فروشد...
از اين جور ابزارهای مقدس و اشياء مذهبي خاص فرقه صفوی است و يك جزوه ،يك ورقه که نوشته باشد اين امام که در
اينجا مدفون است و همه اين جاه و جالل و نقره و بيا و برو ...چه شخصيتي داشته؟ چه افکاری؟ چه نقشي در عصر خودش؟
هيچ! شيعه صفوی بايد ستايش کند اما نشناسد.
077 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
برای بدست آوردن چنين ماده جادويي متناقضي که «معجون ثالثه صفوی» است و
ماهرانه ،آنرا درون کپسول تشيع ريختهاند و مارك مقدس «واليت علي» بر آن زدهاند و
به خورد محبان اهل بيت و عاشقان علي و مردم معتقد به «امامت» دادهاند که هم شيعه
را تخدير ميکند و هم تحريك و هم امام را تجليل و هم تحقير ،صنعت روحانيت
صفوی يك فرمول دقيق و هوشيارانهای را کشف کرده است که سر موفقيت روحانيون
صفوی ،راز شکست علمای علوی و علت پشت و رو شدن وحشتآور پوستين تشيع
است و عامل اصلييي که توانست شيعه سرخ را به شيعه سياه و فرهنگ شهادت را
فرهنگ مرگ و مذهب امام حسين را ،مکتب شاه سلطان حسين! و باالخره ،تشيعي را
که در طول هزار سال خالفت جور ،مظلوم بود ،آزاد کرد ولي بگونهای که پشت سر
ظالم ،آستين عبا بکشد!
در «بارگاه الهي« :يك «شبه خدا» ،شبيه يکي از «امشاسپندان» يکي از خدايان و يا
«ربالنوعها» در پيرامون خدای بزرگ!
در «دربار خليفه« :يك درباری ،شبيه يکي از «موبدان» در پيرامون شاهنشاه ساساني،
يك سازشکار ثناگوی صلهگير( ،حتي از اين هم پايين تر)!
079 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
يادآوری:
من اين دو چهرهی متضاد را از «امام» شيعهی صفوی -که فقط در اسم با امام شيعه
علوی شريك است -بيشتر از دو «ماخذ» نقل ميکنم .يکي «بحاراالنوار» عالمه مجلسي
معاصر صفويه و يکي از «جواهرالواليه» آيت اهلل بروجردی کاظميني ،و آثار مرحوم
آيهاهلل آقا شيخ علياکبر نهاوندی که معاصرند ،ماخذی متعلق به اوايل تشيع صفوی و
ماخذی از اواخر اين دوران ،تا خوانندگان محقق بدانند که تشيع صفوی در طول اين
081 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
سه قرن چه تحولي داشته و اگر کساني انتقاد کنند که اين مطالب ،ديگر امروز مطرح
نيست بدانند که مطرح است و تازگيها «مطرحتر»!
***
*در حديث غدير -من کنت موالء فهذا علي موالء« -مفری نيست جز اينکه
بگوييم در ابتدا واليت و سلطنت خود را بر عالم اثبات نموده و سپس همين مقام را از
برای علي(ع) به دستور الهي اعالم داشته که حکومت بر اموال و نفوس است .پس
خالصه ميشود که به حکم «الست اولي بکم» مالك الرقاب و اختياردار جميع اماکن
هستي است و به نص آيهی «انما وليکم اهلل» ،همان سلطنت و واليتي که خداوند بر کافه
موجودات دارد برای رسول خدا ثابت است و به حکم حديث غدير ،همين واليت را
علي(ع) دارا ميباشد که سلطنت بر سلطنت بيان کرديم».
*در مشهد ،اخيراً ،يکي از همين واليتيهای صفوی -که در سالهای اخير رنسانس
کردهاند -رسماً بر منبر و در حضور گروهي از دانشمندان نيز ميگفت ،در عالم ذر و
صبح الست که خدا ميثاق گرفت از آدميان ،از آنها پرسيد:
080 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
-قالوا :بلي!
يعني بر خالفت قرآن که حقيقت اين مسأله را سانسور کرده و «محمد نبيکم و علي
وليکم» را حذف نموده است! مگر قرآن حرف خود خدا نيست؟ پس چرا در اين
جا...؟ (العياذ باهلل)! شيعه صفوی چهها که نميکند!
*«به امام هم وحي ميشود» محدث است ،يعني صوت ملك وحي (جبرئيل) را
استماع ميکند ليکن رويتش را نميکند! هر يك از رسول و امام الزم است مستوی
الخلقه و الهيئه باشد.
الزم آمد که مختوناً (ختنه کرده) متولد گردد به حال پاکيزگي ،امام و پيغمبر
هيچکدام سايه ندارند .
محتلم نميشود.
(جواهرالواليه ص )010
083 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نحن اسراراهلل المودعه في هياکل البشريه ،نزلونا عن الربوبيه و ادفعوا عنا خطوط
البشريه فانا عنها مبعدون و عما يجوز عليکم منزهون ،ثم قولوا فينا ما استطعتم!
(جواهر )98
*«خدا در وحدانيتش تنها بود ،سپس محمد و علي و فاطمه را خلق کرد ،سپس
مکث کردند هزار دهر(!) ،بعداً جميع اشياء را خلق کرد»
(يس )83
«يعني سلطنت و نفوذ کالمش بحدی است که هر گاه به چيزی امر فرمايد بالمعطلي
همان ميشود ،لذا اينگونه واليت و سلطنت را هم با آوردن لفظ «انما» منحصر در خود
083 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و پيغمبر و اوصيائش قرار داده و محروميت ديگران را از اين مقام شامخ ابالغ فرموده
است».
انما وليکم اهلل و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزکوه و هم
راکعون.
(مائده )60
توضيح« :از اين نکته هم نبايد غفلت ورزيد که به قرينه سياق و آمدن و «او» عاطفه
بايد همان واليتي را که در خدا است درباره پيغمبر و امام هم به عينه قائل شويم تا
اختالف سياق به ميان نيايد و حفظ وحدت گردد» ...
(جواهر )001
*«قدرت اولياء خدا منحصر به موارد معين و نقاط محدود و کيفيت مخصوص
نخواهد بود بلکه تسلطشان بر جميع قلمرو هستي است .و آنچنان مثل زدهاند حکماء
الهي که هيوالی اوليه جهان در دست اولياء خدا مانند مومي است که آن را به هر
صورت ميتوانند بگردانند».
«ان رجاال اذا ارادوا ،اراد» و يا «اذا اراد ،ارادوا» يعني خدا را مرداني است که هر گاه
ارادهای کنند خدا هم اراده فرمايد ،يا زمانيکه خدا اراده فرمايد آنان هم همان اراده را
ميکنند.
(جواهر )035
*سپس موضوع واليت هم بدون تفاوت همينطور ميباشد ،زيرا عمل ولي و
سرپرست امور خدا که منصوب از جانب خداوند است و بر مملکت هستي از علم و
رزق و موت و حيات نظارت و وزارت دارند!...
«جميع امور قيامت بدست حضرت محمد(ص) و حضرت علي است بدين طريق که
سرپرست امور به امر حضرت محمد(ص) است و مالك و رضوان و متصدی بهشت و
جهنم به امر علي(ع) ميباشند و اين مراحل از مکنون علم است و محکم نگهش دار...
».
«نواب عام امام (مراجع تقليد) مطلقاً واليت ندارند ليکن ممکن است جهت ثبوت
نيابت و صحت انتسابشان به امام ،کرامت يا خرق عادتي با وساطت امام(ع) به دستشان
085 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
جاری گردد .ليکن مرتبه اعلي و اعظمش که واليت کليه مطلقهی تامه حقيقيه است
نسبت به جميع صحنهی وجود که در هر زمان انحصار به يك فرد دارد 0که واسطه
فيض است مستقيماً از جانب پروردگار بر جميع ماسوی اهلل است و هيچ کس در اين
مقام با او شرکت ندارد و او امام و حجت خدا است».
(جواهر )036
*«منصب زعامت امور تکويني (در اولياء خدا) قابل رويت نيست مگر خود ...ارائه
دهند چنانکه گاهي با اشاره خورشيد را بر ميگردانيدند يا در حضور مردم ابری را
مامور ميکردند جهت ريزش باران ،يا اينکه آهويي خدمت امام (ع) آمده به التجاء و
شکايت در حاليکه زمين ادب ميبوسد و اظهار حاجت مينمايد .پس اين امور نشانه و
عالمت آن است که همواره خورشيد و ابر به اجازهی ولي و حجت زمان حرکت
ميکنند و جميع حيوانات همه وقت حوائج خود را به اولياء خدا عرضه ميدارند و
تحت فرامين آنان قرار ميگيرند».
.0اين امر ،واليت معصومين را منحصر به زمان محدود مي کند که بر خالف واليت مطلقه هميشگي ائمه است که
مکرراً تصريح شده است و در همين کتاب و ديگر آثاری از اين نوع.
086 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
*گاهي اولياء خدا به ارادهی واليتي خويش مانع از تاثير زهر يا زخم شمشير بر بدن
خود ميشدند چنانکه داستان زهر خوردن اميرالمومنين (ع) و موثر نشدن در مزاجش را
مرحوم عالمه مجلسي در نهم بحار ضمن قصه طبيب يوناني و معجزه خواستنش از آن
حضرت نقل ميکند ...و همچنين دستور دادن مامون به سي نفر از غالمانش که با
شمشيرها گوشت و استخوان و خون حضرت رضا (ع) را در هم آميخته کنند و آنها
دستور مامون را اجرا کردند اما شمشيرها به حضرتش کارگر نشد.
*در کتاب «سعد السعود»! ميگويد :ابيرافع گويد بر پيغمبر وارد شدم ،ديدم
خوابيده و ماری هم در گوشه اطاق است ترسيدم اگر او را بکشم پيغمبر اکرم بيدار
شود و گمان کردم حضرتش در حال گرفتن وحي است ناچاراً بين مار و حضرت حائل
شدم ،ناگاه حضرتش بيدار شد ،در حاليکه آيهی انما وليکم اهلل را ميخواند ،و فرمود :
*ازحضرت صادق است که انگشتری که حضرت علي در نمازش صدقه داد ،وزن
حلقهاش چهار مثقال نقره و وزن نگينش پنج مثقال ياقوت سرخ بود که قيمتش خراج
يك سالهی کشور شام بوده است!
(ص )037
087 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
*افرادی که به واسطهی جهل يا شقاوت ،از طاعت و فرامين حکام الهي سرپيچيده
و خود را به گناه تمرد مبتال ساخته ،در همين حال ،گردش خون ،و ضربات قلب و
جريان تهويه و تنفس و سائر جهات تکويني او به فرمان حکام حق(ائمه) ميباشند.
بدين جهت است که قرآن ميفرمايد:
«و يطيعنا کل شئي حتي السموات و االرض و الشمس و القمر والنجوم والجبال و
البحار و الشجر والدواب و الجنه والنار».
(يعني همه چير فرمانبردار ما است حتي آسمانها و زمين و خورشيد و ماه،
ستارگان ،کوهها ،درياها ،درخت ،جنبندگان ،بهشت و دوزخ)...
(جواهر )059
*در کتاب «بصائر الدرجات» از امام پنجم حضرت باقر (ع) است که فرمود :آنچه
خدا آفريده ،از پرنده و چرنده و هر چه دارای روح است ،همه شنواتر و مطيعترند
نسبت به ما از بني آدم.
088 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
امام هفتم حضرت موسي بن جعفر(ع) ،به کنيزی کههارون در زندان برای خدمت
حضرت (!) گماشته بود ،حوران و غالمان دست به سينه را نشان داد ،کنيز از ديدنشان
بيهوش گشت...
089 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
*اميرالمومنين علي به عمار ياسر اجازه دادند و او به امر حضرت ،کفي از خاك
برميگيرد و نام حضرت بر آن ميخواند ،خاك مبدل به طال ميشود.
*امام حسين برای فرزندش علي اکبر که در مسجد از پدر انگور خواسته حضرت
از کمر ستون مسجد ،انگور تازه بيرون ميآورد.
*امام ششم دست بر چشمان معلي بن حنيس ميکشد ،در حاليکه خدمت امام در
اطاق مدينه نشسته ،وارد کوفه و داخل منزل خود و مواجه با زن و بچهاش ميگردد و
همه را مينگرد و با همه تکلم ميکند و ثانياً ،امام (ع) دست بر چشمش ميکشد و
خود را در حضور حضرت صادق مييابد ...
*قتاده بصری به مدينه آمد و گفت چهل مسألهی علمي طرح کردهام و از بصره
آمدهام تا از امام باقر بپرسم .امام به مسجد آمدند و فرمودند :وای بر تو ،آيا ميداني در
کجا قرار گرفتهای؟ تو در برابر بيوتي نشستهای که خدا اذن رفعت آنها را داد ،پس تو
در آن محل و ما در اين منزليم!
قتاده عرض کرد :صحيح فرمودی ،خدا مرا فدايت کند ،بخدا قسم است که اين
بيوت خانه سنگ و گل نيست ،اينك خبرم دهيد که خوردن پنير چگونه است؟
091 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
امام تبسمي کرده فرمود :جميع چهل مسألهات بازگشت به همين يك مسأله نمود؟
قتاده گفت همه را فراموش کردم ،آری مهابت علم و عظمت مقام واليت همگان و
مخصوصاً مدعيان فضل و دانش را مضطرب ميسازد و مانع تکلم ميشود.
سپس امام فرمودند :پنير حالل است ،قتاده عرض کرد :مايه پنير از شيردان گوسفند
است و شيردان جزء ميته محسوب ميشود و نجس است .امام فرمود :شيردان پاك
است زيرا رگ و خون و استخوان ندارد و به منزله تخم مرغ است که اگر از شکم مرغ
مرده بيرون آيد پاك است .قتاده گفت :من اجازه خوردن چنين تخم مرغي را
نميدهم! (پدر سوخته با اينکه زبانش گرفته و همه مسألههايش يادش رفته باز هم اين
همه در حضور امام پرچانگي ميکند و فضولي و حتي بر خالف امام فتوی ميدهد!)
باالخره امام او را ساکت ميکنند.
(جواهر ص )071
*در کتاب عيون از اميرالمومنين (ع) نقل ميکنند که با يك يهودی همسفر بود ،به
رودخانهای رسيدند ،يهودی لباسش را به روی آب افکند و بر آن نشست و گذشت.
سپس ندا نمودای مرد اگر تو آنچه را من ميدانم ميدانستي رد ميشدی .حضرت
اشاره به آب کرد و آب منجمد شد و عبور فرمود .يهودی خود را به پای حضرت
افکند و گفت :ای جوان! چه گفتي که آب را مبدل به سنگ نمودی؟
090 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
خدا را به اسم اعظم او خواندم .حضرت فرمود :آن اسم چه بود؟ يهودی گفت:
وصي محمد(ص) بود .علي (ع) فرمود :منم آن وصي محمد(ص) .يهودی گفت :قبول
کردم و اسالم آوردم!
تفسير قرآن:
و کذلك جعلناکم امه وسطاً لتکونوا شهداء علي الناس و يکون الرسول عليکم
شهيدا
(بقره )038
امام باقر فرمود :ما طائفه حجازيم .سئوال شد يعني چه؟ حضرت فرمود :وسط ترين
طوائف هستيم 3لذا خدا ميفرمايد ما اينگونه شما را امت وسط قرار داديم .
(تفسير عياشي)
.0اهل خيبر ،همان جا که پيغمبر با مدت ها محاصره و جنگ و دادن شهيد مي گشايد و همان يهودياني که با شخص
علي در خيبر چنان متعصبانه مي جنگند! و در همان جا که حتي پس از فتح و عقد قرارداد صلح ،زن يهودی پيغمبر را دعوت
مي کند و در غذايش سم مي ريزد که آثار آن تا دم مرگ بر سالمت پيغمبر اثر مي گذارد!
.3حجاز بين شمال و جنوب شبه جزيره عربستان قرار دارد (شام و يمن) و بين شرق و غرب (نجد و تهامه)
093 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
*اين آيه تصريح بر اين است که ائمه معصومين واليت بر مخلوقات داشته و
پيغمبر خاتم واليت بر ائمه دارند ...و همين دليل واضح است بر افضليت ائمه از انبياء
اولوالعزم.
(جواهر )089
*انا عرضنا االمانه علي السموات و االرض و الجبال فا بين ان يحملنها و اشفقن منها
و حملها االنسان ،انه کان ظلوماً جهوال
(احزاب )73
ما «امانت» را بر آسمانها و زمين و کوهها عرضه کرديم ،از برداشتنش سر باز زدند
و از آن بيمناك شدند و آن را انسان برداشت که ستمگری نادان بود .
غرض واليت محمد و آل محمد است تکويناً و تشريعاً و مفضل بن عمر از امام
صادق نقل ميکند که خداوند ارواح را «دو هزار سال» قبل از اجساد آفريد ...سپس
واليت اهل بيت را بر آسمان و زمين عرضه کرد و فرمود:
کيست که آن را برای خود ادعا کند در عوض صاحبانش ،که آسمانها و زمين و
کوهها امتناع کردند از حمل اين امانت و اظهار ترس و ناراحتي از اين ادعا نمودند
سپس آدم و حوا در بهشت ...ناگهان نظرشان به مقام ائمه چهارده معصوم برخورد
093 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نمود ،سئوال کردند اين مقام از کيست؟ جواب از مقام جاللت الهي رسيد که از
محمد ،علي ،فاطمه ،حسنين و ائمه تا حضرت مهدی است ،اگر اينها نبودند شما را
خلق نميکردم ...،مبادا به ديدهی حسد بر آنان بنگريد و منزلت آنان را تمنا نمائيد.
ليکن شيطان وسوسه کرد و تمنای منزلت واليت مطلقه کليه را نمودند و بر مقام ائمه
رشك بردند ...سپس طلب توبه کردند خدا فرمود به همان انوار مقدس اولياء متوسل
شويد .پس از توسل به چهارده معصوم خدا توبه شان را قبول فرمود.
مضمون بسياری از احاديث است که واليت اهل بيت بر آبها عرضه شد ،هر آب
که قبول واليت ائمه معصومين را کرد شيرين و خوشگوار شد و هر آب که قبول
واليت آنها را نکرد تلخ و شور گرديد (پس بعضي از زمين و آسمان و ...هم متمرد از
واليتاند ،پس واليت مطلقه کليه ..؟) و ايضاً واليت ائمه بر ميوهها عرضه گرديد ،هر
ميوهای که قبول واليت نمود شيرين و گوارا و هر ميوهای سرپيچي نمود بيفايده
گرديد و هر گل و گياهي قبول واليت کرد معطر و زيبا شد و اگر قبول واليت ننمود
بصورت خس و خار و فاقد عطر و خاصيت گرديد.
***
091 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
در کتاب ارشاد ديلمي ،حضرت رضا به سماعه فرمود :روز قيامت باقي نميماند
ملك مقرب (آنها هم گناه ميکنند؟) يا پيغمبر مرسل يا مومني مگر که محتاج شفعت
پيغمبر آخرالزمان و فرزندانش که ائمه معصومين است خواهد بود .در دنيا اغلب انبياء
در سختي و شدت به پيغمبر و اهل بيتش توسل جسته آنها را شفيع قرار ميدادند و از
گرفتاريها نجات و به حوائج خود نائل ميگشتند .چنانکه در توبه آدم و نجات نوح از
غرق و ابراهيم از آتش و موسي از نيل و يوسف از زندان و يعقوب از فراق يوسف و
زکريا در طلب اوالد و يونس از قعر درياها همگان به خمسه طيبه تا الي (کذا) حجه
آخر زمان متوسل ميشدند و اگر احياناً حتي انبياء اولوالعزم را وسيله شفاعت به درگاه
حق ميبردند دعاشان مستجاب نميشد بلکه خدا آنها را از اين عمل منع مينمود.
سپس تحقير و انتقاد از همهی انبياء در انجام رسالتشان :چنانکه درباره يوسف
صديق است که در زندان به خدا عرض کرد اگر گناهانم رويم را نااليق نمود که
مواجه درگاهت گردم پس تو را ميخوانم به حق پدران صالحم که مرا از زندان نجات
بخشي .سپس ندای وحي رسيد که چه حقي پدرانت بر من دارند که اگر آدم را
ميگويي او را وارد بهشت پرنعمت کردم و تنها از يك درخت او را منعش کردم
مخالفت کرد و تناول نمود ...اگر پدرت نوح را اراده کردهای او را پيغمبر مرسل قرار
095 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
دادم ،مردم را دعوت کرد ،بمجردی که تمرد کردند نفرين کرد (با نهصد و پنجاه سال
صبر در رسالت!) و همه را غرق نمود (خواست خدا نبوده ،نظر شخصي نوح بود و
بخاطر وضع مواجي نوح تمام بشريت را خدا غرق ميکند!) ،آنگاه دعا کرد ،تا او را و
اهل کشتياش را نجات دادم (پس اين هم همينطور)!
و اگر مقصود ابراهيم است او را خليل خود نموده از آتش رهايياش دادم و اگر
يعقوب است دوازده پسر به او بخشيدم ،سپس يکي را از چشمش مخفي گردانيدم،
دائماً گريه کرد و بر سر راه نشست و شکايت ما را به خلق نمود پس چه حقي پدرانت
بر من دارند؟
***
آگاهي:
از اين جمالت منظور اصلي آفرينش انوار مقدس چهارده معصومين که «از انوار
الهي جدا شدهاند«(!) قبل از آفرينش آسمانها و زمين« ،جهت توسل جميع موجودات
است از پيغمبران و سايرين»...
تفسير قرآن:
در قرآن که ميگويد :در قيامت وقتي کافر سرنوشت خود را ميبيند ميگويد« :يا
ليتني کنت ترابا» (عم )13بدين معني است که کافر ميبيند ثواب و تقرب و کراماتي
096 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
که خدا برای شيعه علي مقرر فرموده آرزو ميکند که کاش خاك (تراب) بودم زيرا
کنيه علي (ع) ابوتراب است .ابوتراب ،کسي که بقاء و سکون زمين بسته به او است.
(جواهر)366
مقصود از پدر و مادر در اين آيه ،حضرت محمد(ص) و حضرت علي(ع) است.
عالمه مجلسي در اينجا ميگويد مقصود اين ست که محمد و علي پدر و مادر
روحاني بشرند ،ولي آقای سيد محمد علي کاظميني بروجردی صاحب «منشورات نور
از درس ما ،در دارالشفای مسجد ميدان خراسان» ميفرمايند« :بلکه ميتوان گفت :که
محمد و آل محمد پدران روحي و جسمي بشرند ...و پدر اصلي و حقيقي بندگانند».
(ص )367
*آفريدگاری ائمه
در جواب نامهی جماعتي حضرت امام غائب به خط خود نوشته « :و نحن صنائع ربنا
والخلق بعد صنائعنا».
097 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
-جمله مثبت واليت کليه است عالوه بر کالم پيغمبر (ص) در بحث «انا و علي ابوا
هذه االمه» و چون کلمهی «خلق» اعم است از بشر و جمادات و زمين و آسمان ...پس
مراد از حديث چنين ميشود که ما عمل خدائيم و بقيه مخلوقات عمل ما ميباشند.
(جواهر )310
*در بحار ،عالمهی مجلسي در احاديث معراج نقل ميکند که پيغمبر فرمود
آخرين کالم خداوند در شب معراج با من آن بود که فرمود :ای «ابوالقاسم» ...وقتي به
سدره رسيدم جبرئيل گفت :از خدا سئوال نکردی که منظورم از ابوالقاسم چيست؟
گفتم نه ،ناگهان ندائي شنيدم که ای احمد کنيهی تو را ابوالقاسم نهادم زيرا تو رحمت
مرا در بين بندگانم تقسيم ميکني.
***
نتيجه و آگاهي ( از جواهر)
تقسيم رحمت همان معنای واليت است که از «رحمت» است افاضهی وجود به
ماهيات ممکنه گرفته تا برسد به رحمت تربيت و تکميل و تصوير و اعطای علم و رزق
و جميع انواع برکات و اقسام فيوضات همه را از نظر اطالق کلمهی رحمت و شمول
لفظ ابوالقاسم در بر دارد ...و بدليل آيهی «انفسنا» که علي نفس پيغمبر است ...عين اين
مقام يعني تقسيم رحمت دربارهی علي و ائمه ثابت است.
098 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
علوم و اسراری که علي بدان اشاره ميکند که در سينه دارد عبارت است از تکلم
به مقام واليت و سلطنت آنان و عهده داری امور آفرينش از خلقت و تربيت و تعليم و
رزق و هرگونه دخل و تصرف در کشور موجود( .جواهر )381
پيغمبر اکرم فرمود شبي که مرا به معراج بردند نيافتم دری و پردهای و نه درخت و
برگ و نه غرفهای را مگر آنکه نام علي بر آن نگاشته بود.
سعدبن ابي خلف اشعری در کتاب بصائراالنوار ،از اميرالمومنين علي(ع) نقل نموده:
چون ابوذر غفاری از پيغمبر اکرم(ص) شنيده بود که شناختن علي(ع) به نورانيت،
کاملترين مراتب معرفت است ،لذا نزد سلمان آمد تا از او در اين خصوص پرسش
نمايد .سپس سلمان گفت با يکديگر نزد علي(ع) ميرويم و از خود آن حضرت سئوال
ميکنيم .رفتند و امام در جواب آن دو چنين فرمودند:
«شناختن من به نورانيت ،شناختن خدا است و شناختن خدا به نورانيت ،دين خالص
است .پس هر که واليت مرا به پا داشت نماز را برپا داشته و مومن آزمايش شده کسي
است که هيچ چيز از مقامات مارا نميشنود مگر آنکه خدا سينهاش را برای قبولش
گشوده نموده و شك و ترديد نخواهد داشت و هر کس بگويد چرا و چگونه؟ پس
کافر است و خدا امر خود را گذراند و مائيم امراهلل و بدان که من بنده خدايم و خدا مرا
خليفه خود بر بندگانش و کشورش قرار داد و امين بر خلق در زمين نمود .ما را خدا
099 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
قرار ندهيد و در حق ما آنچه از فضائل بخواهيد ،بگوييد زيرا شما بکنه مقام ما و نهايت
مناقب ما نخواهيد رسيد تا اينکه فرمود من و پيغمبر يك نور از نور خدا بوديم ،آنگاه
خدا اين نور را امر به انشقاق فرمود .و سپس يك نيمهاش گفت :محمد باش ،محمد
شد ،به نيمه ديگرش امر کرد :علي شو ،علي گرديد و پيغمبر ناطق بود و من صامت پس
حضرت دست خود را بر هم زد و فرمود :محمد جمع کننده بود و من نشر دهندهام ،و
من صاحب لوح محفوظم ،خدا علومي که در آن است به من الهام فرمود ،محمد خاتم
انبياء و من خاتم اوصيائم تا آن که فرمود :منم که نوح را در کشتي ،به امر خدای خود
روان کردم ،منم که يونس را از شکم ماهي به امر خدا خارج ساختم ،منم که موسي را
از دريای نيل به امر خدا عبور دادم ،منم که ابراهيم را از آتش ،به اذن خدا نجات دادم،
و من محمد و ابراهيم و موسي و عيسيام و هرگونه بخواهم تغيير شکل ميدهم(!) تا
فرمود :من زنده ميکنم و ميميرانم به اذن خدايم و به ضمائر دلها آگاهم و امامان از
فرزندان من نيز اين علم را دارند هر گاه اراده کنند .ما همه محمديم ،اول ما محمد،
وسط ما محمد ،آخر ما محمد ،تمامي ما محمديم ،اگر بخواهيم آسمانها و زمين را
ميشکافيم و مشرق را مغرب و مغرب را به مشرق مبدل ميکنيم و هم چيز حتي آسمان
و زمين و خورشيد و ماه از ما اطاعت ميکنند تا فرمود :و با آنکه مانند ساير مردم
ميخوريم و ميآشاميم اينگونه امور را به امر خدا انجام ميدهيم در آخر فرمود:ای
جندب ،وای سلمان ،اينست معرفت به نورانيت ،آن را با رشد فکر بگيريد»!
311 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
***
نتیجه گیری
مشهور است دربارهی يکي از علماء بزرگ به نام مقدس اردبيلي(ره) که پس از
مرگش ،با هيئت نيکويي در حرم مطهر حضرت اميرالمومنين علي(ع) او را ديدند.
پرسيدند وضع و جريان امور در آن جهان چگونه است؟
در جواب فرمودند :بازار اعمال و عبادات اين نشئه (دنيا) ،بسيار کساد و کم مشتری
است ،و برای ما سودی نبخشيد مگر «محبت» صاحب اين قبر و اشاره به ضريح مقدس
آن حضرت نمود...
(جواهر )081
***
310 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
***
امام سجاد در برابر عبدالملك
حجاج از خليفهی اموی ،عبدالملك مروان تقاضا ميکند که امام سجاد را بکشد.
عبدالملك نامهای به حجاج مينويسد و از اين کار ابا ميکند ،امام سجاد ،در همان
ساعت نامهای مينويسد به خليفه که« :الي عبدالملك بن مروان ،اميرالمومنين! من علي
بن الحسين اما بعد ...رسول خدا مرا از اين امر آگاه کرد و خدا از اين بابت از تو
شکرگزاری کرد و سلطنتت را تثبيت کرد .»...عبدالملك ،بار شتری را که غالم امام بر
آن سوار بود و نامه را آورده بود پر از دينار کرد.
313 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
*پس از انتشار خبر قتل فضل بن سهل در حمام ديدم مامون از دری که به خانهی
حضرت راه داشت(!) داخل شد در نهايت اضطراب .گفت يا سيدی يا ابالحسن ،خدا
اجر دهد به تو و ما ،فضل بن سهل که رفت به حمام و جمعي ريختند بر سر او و او را
پاره پاره کردند و هر کس که در حمام بود به همراه او نيز کشتند ،بعد از آن غالمان و
عملهجات فضل جمعيت کردند با بسياری از سرکردهها بر در خانه مامون و محاصره
کردند و سنگ ميانداختند و دشنام ميدادند و ميگفتند مامون خود حيله کرده و
باشاره او گرفتهاند فضل را ،و مامون را به عوض او ميکشيم ،مامون التماس کرد
خدمت آن حضرت ،زحمت کشيده بيايد و مردم را متفرق کند .پس حضرت سوار شد
و از در خانه بيرون آمد ،ديديم جمعيت بسياری کردهاند و آتش آوردهاند که در خانه
مامون را آتش زنند .پس آن حضرت فرياد زد و با دست خود اشاره نمود که متفرق
شويد ،پس متفرق شدند و به خدا قسم بر روی هم ميافتادند و ميگريختند و به هر که
اشاره ميکرد ميدويد و ميگريخت تا آنکه جمعيت بالمره متفرق شدند و باقي نماند و
از آن منزل کوچ کرديم و بعد از کشته شدن فضل بن سهل ،مامون آمد خدمت آن
حضرت و گريه ميکرد و ميگفت حال وقتي است که محتاج به تو ميباشم يا
اباالحسن ،بايد مرا اعانه کني در امور مردم.
313 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
حضرت فرمود« :تدبير و فکر با تو است و دعا کردن با ما است» (السبع المثاني في
نکت اخبار مناقب الحسن االول الي حسن الثاني ،به نقل از بحار مجلسي ص 011اثر
آيه هلل نهاوندی).
هر خوانندهای با خواندن اين متن -که عالمه مجلسي در دائره المعارف شيعه يعني
بحار نقل ميکند -چنين نتيجه ميگيرد که مردم خراسان در عصر مامون و
پدرشهارون عليه دستگاه جور خليفه قيام ميکنند و بيشك به همين علت هم مامون،
امام را که چهره برجسته شيعه ناراضي و انقالبي بود به واليت عهد بر ميگزيند و حتي
در قتل فضل که همه ميدانيم به خاطر وابستگي که به امام داشت و در واليت عهدی
امام نقش موثری ايفا کرده بود و پس از تغيير سياست مامون ،او را در حمام کشتند و
قتل او و قتل امام با هم رابطه مستقيم دارند ،مردم به خيانت خليفه پي برده بودند و حتي
دارالخالفه را محاصره کرده بودند و امام با اين همه ،در چنين اوضاعي ،عليه فضل -که
به جرم وفاداریاش به امام ،از طرف عمال پنهاني خليفه کشته ميشود -و به نفع خليفه،
از نفوذ و اعتبارش و ايمان و اعتقاد مردم به خاندان پيغمبر ،سوء استفاده ميکند و تمام
ارزشهای معنوی و مقام واليت الهياش را سد دفاع از خالفت جور و جنايت و
خليفهی جالد ميکند.
311 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين استنباطي است که هر خوانندهای از اين داستان خواهد داشت و اگر به مجلسي
اعتماد کند ،بيشك اعتمادش به امام و اعتقادش به امام شيعه سلب ميشود و اگر،
برعکس ،ايمان و شناختش نسبت به امام استوار بود ،مجلسي را و تمام ناقالن و جاعالن
اينگونه قصههای زشت و زهرآگين را محکوم ميکند که خواستهاند امام را حامي جور
و ثناگوی و دعاخوان زور معرفي کنند تا اين کار برای شيعهی صفوی عار نباشد و
وقتي امام شيعه با خليفه جائر سني چنين رفتاری داشته باشد و جلو مردم را در دفاع از
خليفه بگيرد خود را دعاگوی او خواند ،با اينکه مقام عصمت دارد و قدرت واليت
تکويني ،آن وقت تملق و تقرب و مزدوری روحانيون بزرگ نسبت به سالطين سيد و
شيعه مذهب صفوی که نايب همين اماماند ،چه اشکالي دارد؟
اتفاقاً روحانيت صفوی ،خود ،آشکارا چنين نتيجهای را گرفته و رسماً به مردم امالء
کرده است :در دنبالهی همين قصه -تحت عنوان «رجع فيه نجع» مرحوم آيت اهلل شيخ
علياکبر نهاوندی که از چهرههای درخشان روحانيت صفوی در عصر ما بودند و
315 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
صاحب آثار برجستهای است که بهترين و کاملترين و نمودارترين آثار علمي در تشيعي
صفوی است 0ميفرمايد:
«پس با وصف جمع بودن اين اسباب ظاهريه از برای حضرتش در انقالب امر ،و
انعکاس قضيه ،و مع ذلك دستها را روی همديگر گذارده و نسبت به تقديرات الهيه
رضا به قضا داده ،و شايد اين است سر اختصاص تلقبش (لقب گرفتن) به «رضا» در نزد
خدا که سبب شده است از برای رضايت پيغمبر و ائمه هدی و تمام مخالف و موافق از
جنابش آشکارا و برمال ،فافهم! واغتنم!
(به اين دو خطاب و دعوت که در پايان داستان به صورت دو شعار نقل ميکند
توجه کنيد ،قابل تامل است):
.0از قبيل الجوهر الرزينه في ...العمل المصفي في نکت اخبار مناقب المصطفي (ص) ،اليد البيضاء في نکت اخبار
مناقب الزهرا (س) الکوکب الدری في نکت اخبار مناقب العلي (علي را با دری سجع بسته) ،السبع الثاني في نکت اخبار
مناقب الحسن االول ،الي السحن الثاني.
316 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مرسي! خوب مکتب اهل بيت را به اين مردم ميآموزيد! اين کتابها را از بودجهی
«سهم امام» که «پول مردم» است ،چاپ کردهاند! بين امام و مردم ،اين روحانيت صفوی
چه ميکند؟ مردم را پيرو امام ميکند و امام را پيرو مامون!
بودجهی اجرای اين پروژه را اوايل ،صفويه ميدادند ،و بعدها ،خود مردم ،از سهم
خود امام !
امام موسي بن جعفر گفت:هارون الرشيد مرا احضار کرد و بر او وارد شدم ،سالم
کردم ،جواب سالمم را نداد ديدم غضبناك است و طوماری پيشم انداخت و گفت
بخوان ،در آن سخني بود که خدا برائت مرا از آن آگاه است :که خراج آفاق از غاله
شيعه نزد موسي بن جعفر ميآيد ،کساني که به امامت او معتقدند و ...ائمه را بر جميع
خلق فضيلت مينهند و اطاعتشان را مثل اطاعت خدا و رسولش واجب ميشمارند...
نامه طوالني بود و من ايستاده ميخواندم و او ساکت بود ،سرش را برداشت و گفت هر
چه خواندی بس است ،حرف بزن ،گفتم :يا اميرالمومنين قسم به کسي که محمد(ص)
را به نبوت برانگيخته هيچکس درهمي و ديناری از طريق خراج برای من نياورده ولي
ما خانواده ابيطالب ،هديه قبول ميکنيم ...اميرالمومنين که بر فقر و تنگدستي ما ،کثرت
دشمن ما و خمسي که در خالفت پيشين از ما قطع کرده بودند آگاه شد و دانست که
317 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
فشار زندگي بر ما سخت است و صدقه بر ما حرام است و در عوض خدا خمس را بر ما
مقرر کرده است و اکنون اين وضع ما را مجبور کرده است که هديه قبول کنيم،
سکوت کرد ،سپس گفتم اگر اميرالمومنين به اين پسر عمويش اجازه فرمايد ،حديثي از
طريق پدرانش از پيغمبر(ص) نقل کند .وی گويي اين را غنيمتي شمرد و گفت اجازه
داری ،نقل کن! گفتم :پدرم از جدم تا پيغمبر(ص) ،برايم نقل کرد که «ان الرحم اذا
مست رحما تحرکت و اضطربت» .کاش ببينم که دست تو به من رسيده است (دستت
را بر روی خودم حس کنم) .با دستش به من اشاره کرد ،سپس گفت :بيا نزديك،
نزديك رفتم با من مصاحفه کرد و مدتي طوالني مرا به خودش چسباند ،سپس مرا از
خودش جدا کرد ،و دو چشمش به اشك نشست ،پس به من گفت :بنشينای موسي،
غم مدار ،راست گفتي ،پدرت راست گفت و پيغمبر(ص) راست گفت ،خونم به تپش
آمد و رگهايم بجنبيد و بدان که تو گوشت مني و خون مني و آنچه برايم نقل کردی
صحيح است و پرسيد :يا اباالحسن چند تا نان خور داری؟ گفتم از پانصد تا بيشترند.
پرسيد همه شان بچههای تواند؟ گفتم :نه ،بيشترشان خدم و حشماند و اما فرزند ،زياده
از سي تا مردند از اين قرار ،و زنان نيز از اين قرار ،پرسيد چرا زنان را به پسر عموهاشان
و همشأنهاشان شوهر نميدهي؟ گفتم :پول جهيزيهشان نيست ،پرسيد وضع درآمد
امالکت؟ گفتم :گاه هست و گاه نيست .پرسيد قرض بر گردن داری؟ گفتم :آری،
قريب ده هزار دينار .رشيد گفت:ای پسر عمو من آنقدر به تو پول ميدهم تا پسران و
318 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
زنان را همسر دهي و امالکت را آباد کني .امام او را دعا ميکند و سپس ميگويد :ای
اميرالمومنين خدای عزوجل بر واليان عهد خويش واجب کرده است که زندگي فقرای
جامعه را تامين کنند و ...لخت را بپوشانند و به دردمند احسان نمايند و تو از هر که
چنين ميکند سزاوارتری .گفت :ميکنم .پس از مطالبي که امام راجع به فضائل اهل
بيت نقل ميکند و معارف و حقايقي که همه با رضايت بسيار از طرف خليفه پذيرفته
ميشود و با احسنت احسنت خليفه استقبال ميشود ،در پايان ،خليفه ميگويد :ای
موسي ،احتياجاتت را مطرح کن! گفتمای اميرالمومنين اول خواهش من از تو اين است
که به من اجازه فرمايي که نزد زن و بچهام برگردم ،من آنها را با چشمي گريان و دل
نااميد از اينکه مرا ديگر ببينند ترك کردم .گفت :اجازه داری ،باز هم بخواه! گفتم خدا
اميرالمومنين را برای ما يك مشت پسرعموهايش باقي بدارد ،من مردی عيالوارم و
عائلهای سنگين بر دوشم بار است و بعد از خدا ،چشمهای ما به کرم و بخشش
اميرالمومنين دوخته است و نگاههای ما نگران لطف و احسان پيشين او است تا مگر باز
با ما بر سر مهر ديرين آيد!
صدها هزار درهم و يك دست لباس به من عطا کرد و مرا سوار نمود و با احترام
نزد زن و بچهام برگرداند.
319 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
(بحار ،ج ،00ابواب تاريخ امام موسي(ع) ،باب مناظراته عليه السالم مع خلفاء
الجور(!) ص .)368
هارون به مدينه درآمد و به پردهدارانش گفت هر مردی از اهل مدينه و مکه از
فرزندان مهاجرين و انصار بنيهاشم و ديگر «بطون قريش» درآمد نسب خودش را
معرفي کند و هر کدام ميآمدند و نسب خود را ميگفتند از صد تا پنج هزار درهم
صله ميداد .ناگهان گفتند مردی آمده نسب خود را موسي بن جعفر بن محمد بن علي
بن الحسين بن علي بن ابيطالب معرفي ميکند ،هارون از او استقبال کرد و او را سوار بر
االغش تا بساط خليفه آورد و صورتش را و چشمهايش را بوسيد و دستش را گرفت و
باالی مجلس نشاند (سپس امام موسي پنهاني به مامون بشارت خالفت ميدهد و
سفارش ميکند که چون خليفه شدی با فرزند من خوشرفتاری کني) ،سپس از مکه
دويست دينار به امام موسي ميفرستد و سفارش ميکند که :فعالً در مضيقه مالي
هستيم ،بخشش ما بعد به تو خواهد رسيد .
در جواب اين پرسش که چرا به هر که از قريش يا بنيهاشم تا پنج هزار دينار
بخشيدی و به موسي بن جعفر با آن همه تجليل ،دويست دينار؟ گفت :اگر آنچه را
ضمانت کرده بودم به وی بپردازم ،بيم آن است که فردا صد هزار شمشير از شيعيان و
301 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
300 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
يزيد در سفر حج به مدينه رسيد .مردی از قريش را مخاطب ساخت و گفت« :آيا
اقرار ميکني که بنده مني ،اگر بخواهم تو را ميفروشم و اگر بخواهم به بندگيت
0
ميگيرم».
مرد قريشي در پاسخ يزيد گفت« :به خدا قسم ای يزيد تو در قريش از نظر حسب
گراميتر از من نيستي ،پدرت از پدرم ،در جاهليت و اسالم ،برتر نيست و تو در دين از
من برتر نيستي و بهتر از من نيستي ،چگونه آنچه را از من ميخواهي اقرار کنم؟»
مرد ميگويد :کشتن من از کشتن حسين بن علي بن رسول اهلل مهمتر نيست .يزيد
اين مرد را ميکشد.
.0در متن بحار -چاپ قديم " -استر فصتك" آمده به حدس استر فصتك گرفته ام.
303 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
فردا علي بن حسين(ع) (امام سجاد) ،ميگويد« :مگر نه اينست که اگر اقرار نکنم
مثل آن مرد ديروزی مرا هم ميکشي؟»
علي بن حسين ميگويد« :اقرت لك بما سالت ،انا عبده مکره فان شئت فاسمك ،و
ان شئت فبع»
( اقرار ميکنم به آنچه خواستي ،من بنده ناراضي هستم ،پس اگر بخواهي نگهم دار
و اگر بخواهي مرا بفروش)!
يزيد ميگويد :اين برايت بهتر است که خونت را حفظ کردی و از شرفت نکاستي.
«عالمه مجلسي» تنها به نقل چنين «پرونده سازی ناجوانمردانه و کثيفي که ساخت
مامورين تبليغاتي و شايعهسازان دستگاه بنياميه است» اکتفا نميکند و به اظهار نظر
ميپردازد .ميفرمايد در اين خبر اشکالي هست .اهل سير( مورخين) ميگويند« :يزيد
به حج نيامده و اساساً در تمام مدت خالفت از شام خارج نشده است».
(راست هم هست ،بخصوص که اصالً يزيد نميتوانسته به حج بيايد زيرا مکه پايگاه
عبداهلل زبير بوده و عبداهلل همان کسي است که با امام حسين به عنوان سرپيچي از بيعت
يزيد ،مدينه را به سوی مکه ترك کردند .امام به سوی کوفه حرکت کرد و عبداهلل مکه
را مرکز قدرت خود ساخت و خود و سپس پسرش مصعب بر آن حکومت داشتند و
303 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
يزيد چگونه ميتوانسته است به حج آيد؟ اما «عالمه» به اين واقعيت که مجعول بودن
آن خبر را عليه امام اثبات ميکند اشاره نمينمايد و حتي گفته مورخين را که ميگويند
يزيد اصالً از شام خارج نشده و به مدينه نيامده و حج نکرده و اين گفته بهترين سند
برای تکذيب خبر است .اين بهانه که سخن مورخين قابل اعتماد نيست ،مخدوش
ميسازد و همه داليل عقلي و نقلي را که بيپايه بودن اين اتهام زشت را اثبات ميکند،
عمداً تضعيف مينمايد و «اشکالي» را که به قول خود بر اين روايت وارد است رفع
ميکند؟ اما جالبتر از اين اظهار نظر و تحليل تاريخي عالمه به نفع اين اتهام،
نتيجهگيری او است و آخرين اظهار نظر او که وقتي خواندم ،آتش گرفتم و شب را تا
صبح همچون مار گزيده بر خود ميپيچيدم و از خشم و عجز در تنهايي دردمندم فرياد
ميزدم ومي پرسيدم که :ولي نه ،امام نه ،فرزند حسين و علي و فاطمه و محمد نه ،او
يك مرد قريشي که هست ،يك عرب که هست؟
...و تو ،عالم نه ،روحاني نه ،شيعه نه ،مسلمان نه ،يك انسان که هستي؟ چگونه
جرات نوشتن چنين دشنام کثيفي را ميکني؟ و شماای علمای بزرگ ،ای مدرسين ،ای
فضالی حوزه امام صادق ،ای وعاظ شيعه اهل بيت ،شما که مسئول نگهباني از واليت و
عصمت و فضيلت خاندان پيغمبريد و مبلغ مناقب و فضايل ائمه شيعه و وارث دويست و
پنجاه سال جهاد مستمر شهدای آزادی و پيشوايان جوانمردی و کرامت انساني اهل بيت
و هزار سال مبارزه مداوم علما و نويسندگان و شعرا و مجاهدان تاريخ شيعه ،اگر آن
301 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
روز دستگاه شاه حسين چنين نويسندههايي را «مالباشي» رسمي ميکرد و چنين
نوشتههايي را «دائره المعارف شيعه» ميخواند ،امروز چرا سکوت ميکنيد؟ چرا چنين
اهانتهای هولناکي را تحمل ميکنيد؟ شما روشنفکران آزادانديش حوزه علمي شيعه،
چرا هنوز هم حرمت اين «تشيع شاه سلطان حسيني» را حفظ ميکنيد؟ مگر حرمت
مالباشي صفوی از حرمت امام عزيزتر است؟ و مگر «مصالح صنفي» بر «حقايق» ديني
مقدم است؟ چرا شما مرا که مينويسم تشيع ،اسالم حقيقت است و تسنن ،اسالم
مصلحت و آن اسالم مردمي و اين اسالم دولتي و وجدان امروز همه روشنفکران
مسئول مبارز جهان ،نيازمند تشيع -يعني امامت و عدالت -است و «قرن ما در جستجوی
علي» و «علي ،انساني است که هست ،از آنگونه که بايد باشد و نيست» ...و فاطمه ،از
«دختر خديجه و پيغمبر و همسر علي و مادر حسين و زينب بودن» برتر است و امام
چهارم «امام نه جبار ،سجاد اين زيباترين روح پرستنده (زين العابدين) برای نخستين بار
از «دعا»« ،جهاد» ساخت .بنيانگذار مکتب «آگاهي ،نياز ،عشق و جهاد در نيايش» است
و آموزگار درس «مبارزه در عصر نتوانستن مطلق» است»...
و شما ميخوانيد و هياهو ميکنيد که چرا جلو اسمشان «ع» نگذاشتهام و به امام
اهانت کردهام! و چگونه است که ناقل و ناشر همه تهمتها و توهينها و
شايعهسازیهای تبليغاتچيهای اموی و عباسي و خرافههای زشت و حتي جعليات
دشمنان کينهتوز اسالم و به خصوص اهل بيت و دروغهای مسخره و توهينآميز
305 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
به اينها هم کاری ندارم ،شايد هنوز هم همان مصالح خاصي که تشيع صفوی را بر
سرنوشت ايمان و عقل مردم ما مسلط کرد تا جامعه شيعه را هم از پيروان محمد(ص)
در جهان جدا کند و هم از پيروی علي در انديشه ،هنوز هم وجود داشته باشد و احترام
رئيس صنف ،و حفظ مصلحت ،از حرمت امام دين و احيای حقيقت الزمتر نمايد ،اما
من-به نمايندگي روشنفکران امروز که در برابر همهی روشنفکران معتقد به
ايدئولوژیهای ضدديني مدعي هستم که مکتب علي ما را از هر ايدئولوژیيي برای
تحقق عدالت و رهبری و روح مترقي علمي و اجتماعي و انساني و بينش انقالبي
آزادیخواهانه بينياز ميسازد و زندگي و انديشه و جبههگيری و شخصيت ائمه شيعه
نمونه عيني جهاد و شهادت و حريت و دانش و مردمخواهي و آشتيناپذيری با ستم و
تبعيض و اختناق و خرافه و تخدير و ضعف است -اعتراضم به علمای روشنفکر و
آزاديخواه تشيع علوی است که چرا و به خاطر چه مصلحتي اعتراض نميکنند؟ در اين
دو سه قرن -که فرصت داشتهاند و مسئوليت -عقل مردم را و روح جامعه را و آبروی
شيعه را از اين طلسمها نجات ندادهاند و اين بتهايي را کههاله تقدس برگرد سر دارند
نشکستهاند و امروز به مستشرقين غربي ،علمای سني و روشنفکران خود ما که شيعه را
از چشم اينها ميبينند و ميگريزند و يا محکوم و متهم ميکنند و در عصری که افراد
306 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
عادی ماترياليست در راه عقيده شان چنين فداکاریهای شگفت ميکنند و مرگ را به
بازی ميگيرند ،روحانيون شيعه صفوی را ميبينند که در مقدمهی کتابهاشان چه
شاهکارها در تملق ميآفرينند و در اين کتابهای مقدس و معروف ميخوانند که امام
شيعه که بر کائنات واليت دارند و بر همهی انبياء فضيلت و دارای مقام عصمتاند و
مظهر علم نبوت ،در زندان آن همه عجز و البه ميکند که آزاد شود و در برابر سربازان
دشمن آن همه استعاثه و استرحام برای آب خوردن و دربار عام خليفه جالد ،او را
التماس ميکند -برای پول و دعا که «چشم زن و بچهام به دست بخشنده تو دوخته
است» و اکنون «امام بيماری» که به يزيد اعترافي ميکند که يك «مرد قريشي گمنام»
حاضر نميشود و از زندگيش چشم ميپوشد!
«با اختالفي که در قول اهل سيره هست ،اين خبر صحيحي به نظر ميرسد و من فکر
ميکنم اين مالقات و گفتگو بين امام و يزيد صورت نگرفته است (زيرا بعيد است که
يزيد به مدينه آمده باشد) بلکه احتمال ميدهم که اين مالقات و گفتگو و اعتراف امام
بين امام و مسلم بن عقبه روی داده است که برای اخذ بيعت از طرف يزيد به ماموريت
به مدينه آمده است»!
307 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
سه ماه و نيم است که از آن شب که اين «خبر» را در بحار خواندم ميگذرد .يك
لحظه از اين فاجعه فارغ نيستم ،درد ديگرم ترديدی بود که در نقل اين«خبر» داشتم.
چگونه قلمي را که «مکتب سجاد» را نوشته و دلي که به اين روح پر از عظمت و
لطافت و درد و زيبايي عشق ميورزد حاضر کنم که چنين سطور زشتي را حتي برای
تبرئهی امام و اثبات اين امر که آنچه در دائره المعارف شيعه به عنوان يك روايت
شيعي نوشتهاند ،يك تهمت سياسي اموی است( نقل کند)
ترديد ديگرم اين بود که به عنوان اهانت به عالمه مجلسي ،بايد جانم را چرب کنم،
باالخره تصميم گرفتم که بين حريت عالمه مجلسي و امام سجاد دومي را انتخاب
کنم...
البد از خود ميپرسيد اين تضاد در معرفي امام چرا؟ چرا امام در آسمان همپای خدا
و «همان واليتي که خدا بر جهان دارد برای امام هم ثابت است»! و در زمين ،اينچنين
همکار ضعيف و تسليم خليفه؟ چرا ائمهی بزرگ شيعه که معصوماند و مظهر عدالت و
آزادی و رهبر جهاد مستمر و همگي در مبارزه با ظلم يا «مسموم شدند و يا مقتول» ،در
مکتب تشيع صفوی بدين صورت زشت و تحقيرآميزی که شايستهی يك شيعه عادی
هم نيست به مردم معرفي ميشوند؟
308 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
امام شيعه کسي است که يقهی خليفهی جبار را ميگيرد که «فدك حقيقي» را پس
بدهيد و خليفه ميگويد« :فدك را به شما پس ميدهم» و امام توضيح ميدهد که
«فدك حقيقيمان را ما مطالبه ميکنيم»! و خليفه با شگفتي ميپرسد« :فدك حقيقي
کجاست؟» و امام شرح ميدهد« :فدك حقيقي ما که شما غصب کردهايد از شمال
افريقا و از مشرق هند و از«...؟!
يعني چه؟
و امام شيعه همان آزاد مرد بزرگ انديش و ضعف ناشناسي است که وقتي يکي از
يارانش که چندين چهارپا داشت و برای سواری به کرايه ميداد ،به امام گزارش داد
که خليفههارون ،برای سفر حاجيان ،چهارپايان مرا به کرايه گرفته است امام به وی
اعتراض ميکند .و در قبال سئوال مرد ،امام توضيح ميدهد که« :تو با خليفه قرارداد
بستهای که در پايان کار مزد کارت را از او بگيری ،بيشك در دلت دوست داری که
خليفه تا آخر کار باشد تا طلبت را از وی بگيری و اين يعني برای چند روز خواستن که
ظالمي باقي بماند»! چنين امامي را ،شيعهی صفوی تا اين حد تحقير ميکنند و در برابر
خلفاء جور ضعيف و تسليم و حتي ...نشان ميدهند؟
به جای نتيجه گيری و پاسخ به اين سئوال فکر ميکنم بهترين پاسخ ،متني مستند از
يکي از کتب مشهور تشيع صفوی باشد و آن مقدمهای است به قلم شخص عالمه
309 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مجلسي نويسندهی کتاب مشهور بحاراالنوار ،بر کتاب معروف «زادالمعاد» که يك
کتاب دعا است و ويژهی تزکيه و تصفيهی روح و تعليم سخن گفتن انسان با خدا و
پرورش روح خداپرستي و توحيد:
331 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
330 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بياختيار در دلش ميگويد که «سگ اين نصراني فرنگي ،به اين بد سنيهای قاتل اهل
بيت ميارزد» و کارگردان هم همين را ميخواهد القا کند!0
***
غرب زدگی شیعه
صفويه ناگهان نهضت تشيعي را که هميشه در زيرزمينها مبارزه ميکرد ،روی کار
آورد ،ميآورد روی بالکن ،در صحنهی باز جامعه ،اما اقليت شيعه ايراني چونکه
هرگز درطول تاريخ نتوانسته يك جامعه مستقل بسازد ،جز در دوره کوتاه حکومت
آلبويه و حکومتهايي محلي موقتي چون سربداريه ،هيچگاه آزاد نبوده و امکان
تظاهرات اجتماعي نداشته و در تقيه به سر ميبرده ،هنوز شعارهای اجتماعي ندارد،
.0به خصوص که روحانيت تشيع صفوی از ديرباز ،ناصبي ها (و امروز وهابي ها) را که اقليتي بدانديش اند و با خانواده
علي (ع) دشمن ،به جای همه اهل تسنن جا مي زنند و به شيعه بي اطالع معرفي مي کنند و اين است که وقتي ايراني ها مثالً به
مصر مي روند و آن همه کتاب در شرح حال اهل بيت مي بينند که يکي اش را هم در ايران نمي يابند و به خصوص مي بينند
که ضريح زينب را -که احتمال مي دهند زينب بزرگ ،خواهر امام حسين باشد -مصری ها مطاف خود کرده اند و تاالری به
آن بزرگي از جمعيت نمازگزار و زائر موج مي زند و حتي مردم مرده هاشان را در حرم زينب طواف مي دهند تعجب مي
کنند ،که يعني چه؟ روحانيون صفوی که همه سني ها را دشمن اهل بيت و منکر فضائل علي و قاتل حسين (ع) و اسير کننده
زينب (س) معرفي مي کردند!
چنان که روحانيت "تسنن اموی" هم علي اللهي ها را به جای همه شيعه جا مي زنند و به توده عامي اهل تسنن همه شيعيان
علي اللهي و مشرك معرفي مي کنند.
333 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
هرگز نه در مليت ايران سابقه داشت و نه در دين اسالم و نه در مذهب شيعي ،به وجود
آمد .مراسمي از نوع تعزيهگرداني ،شبيهسازی نعش و علم و کتل و عماری و پردهداری
و شمايلکشي و معرکهگيری و قفلبندی و زنجيرزني و تيغ زني و موزيك و سنجزني
و تعزيهخواني و فرم خاص و جديد و تشريفاتي «مصيبتخواني» و «نوحهسرايي
جمعي»...که همه شکلش اقتباس از مسيحيت است و هرکس با آن آشنا است ،به
سادگي تشخيص ميدهد که تقليد است.
اساس مراسم عزاداری مسيحيان بر نمايش زندگي شهدای نخستين نهضت مسيحيت
و نشان دادن مظلوميت و شهادت آنان در دوران حکومت شرك و کفر و امپراطوری
وحشي سزارها و سرداران آنها است و نيز شرح حال حواريون و به خصوص تراژدی
مريم و بيان فضائل و کرامات و رنجها و مظلوميتهای او و از همه مهمتر احيای خاطره
خونين عيسي مسيح و شکنجهها و ظلمها و سختيهايي که از قوم خود (يهودیها) و از
ظلمه (روميهای بيرحم) تحمل کرده است تحت عنوان Passionsيعني «مصائب»
که مراسم و اشکال برگزاری و نمايش و بيان آن به وسيله صفويه تقليد و اقتباس شده
است و در خدمت تاريخ خاص شيعه و بيان مصائب اهل بيت و حضرت فاطمه زهرا و
باالخص شهادت امام حسين و خاندان و اصحاب بزرگوارش قرار گرفته است.
331 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
قفلزني و سينهزني ،زنجيرزني و تيغزني حتي هم اکنون ،به همين شکل در لورد
Lourdesساليانه در سالروز شهادت مسيح برگزار ميشود و اين است که با اينکه از
نظر اسالمي اين اعمال محکوم است و علمای حقيقي اسالمي نه تنها آن راتاييد
نکردهاند که جداً مخالفند و اين نمايشها را بر خالف موازين علمي شرع ميدانند ولي
همواره و همه ساله در اين دو سه قرن انجام ميشده و اين در عين حال که شگفتانگيز
است روشنکنندهی اين نظر من است که اين مراسم ابتکار سياست بوده است نه
روحانيت واقعي و نشان ميدهد که اين تظاهرات پرشور و سازمان يافته و بسيار
نيرومند ،با اينکه صد در صد مذهبي و شيعي است و به نام امام و خاندان پيغمبر و
واليت علي و عشق مذهبي انجام ميشود مورد تاييد علمای شيعي نيست و حتي علما
غالباً در برابر آن ناچار «تقيه» ميکردهاند و از مخالفت علني و جدی خودداری
مينمودهاند و اين روشن ميکند که مصالح سياسي و قدرت حکومت بوده است که
اين مراسم و اعمال و شعائر را بر علما تحميل کرده است و گردانندگان آن نيز خود به
اين امر بيش و کم واقفند که عالم و فقيه واقعي شيعي آنها را تاييد نميکند ولي به نام
اينکه :اين ،کار عشق است ،کار شرع نيست ،خود را از قيد فتوای عالم رها ميکردهاند
چنانکه در پاسخ عالمي که به يکي از همين سرحلقهها گفته بود اين اعمال با موازين
شرع نميخواند ،گفته بود« :آقا يازده ماه از سال را ما به حرف شما گوش ميدهيم و
اين يك ماه را شما به حرف ما گوش کنيد ،اين کار مستحب و مکروه و حالل و حرام
335 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نيست ،جنون محبت علي وعشق حسين است ،عاشورا ما را ديوانه ميکند ،خونمان را
جوش ميآورد ،دلمان ميخواهد خودمان را آتش بزنيم ،دستگاه امام حسين از دستگاه
خدا سوا است .اگر خدا ما را به گناه عشق حسين به جهنم هم ببرد با شوق و شکر
خودمان را در آتش مياندازيم ،بگذار ما را بسوزد .»...اين گونه استدالل و احساسات،
پيدا است که با منطق عقلي و عقاليي اسالم و تشيع علمي ارتباطي ندارد ،کامالً
پيداست که زبان تصوف است و احساسات غاله و پروردهی کار درويشان و شاعران و
روضهخوانان و خطبا و مبلغان عوام که همه مستقيم و غيرمستقيم از نهضت صفوی آب
ميخورند و کارگزاران و بلندگوها و راديوهای رسمي زمان بودهاند و به دربار صفوی
بيشتر بسته بودند تا حوزههای علمي ،من فکر ميکنم اينکه امروز ،يك مجتهد فقيه و
عالم بزرگ شيعي ،منبر رفتن و تبليغ کردن و در محافل و تکايا و مساجد حرف زدن را
برای مقام خود کسر ميداند و سبك تلقي ميکند ،يادگار همان دوره است که منبرها،
تريبونهای تبليغاتي دستگاه حکومت شده بود و منبریها سخنگوهای سياست نه علم و
روحانيت .اين مراسم غالباً به روشني با سنتها و حتي احکام شرعي منافات دارد،
حرمتي که مسلمان و شيعه برای ائمه و خاندان پيغمبر و به خصوص حرم پيغمبر و امام
قائل است پيدا است و در عين حال در شبيهها ،يك نره مرد نتراشيده سکينه ميشود يا
زينب و در صحنه ظاهر ميشود يا موسيقي که علما آن همه با کراهت و حرمت تلقي
ميکنند ،در شبيه و تعزيه حفظ شده است و پيداست که از مسيحيت آمده است .شبيه و
336 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نوحههای دستهجمعي درست يادآور «کر«های کليسا است و پردههای سياه که به
شکل خاصي بر سر در تکيهها و پايهها و کتيبهها آويخته ميشود و غالباً اشعار جودی و
محتشم و غيره بر آن نقش شده بيکم و کاست از پردههای کليسا در مراسم تقليد شده
و شمايلگرداني و نقش صورت ائمه و دشمنان و حوادث کربال و غيره که در ميان
مردم نمايش داده ميشود ،پرترهسازیهای مسيحي است ،حتي اسلوب نقاشيها همان
است ،در حاليکه صورت سازیدر مذهب ما مکروه است ،حتي نوری که به صورت
يكهاله گرد سر ائمه و اهل بيت ديده ميشود درست تقليدی است و شايد بافره ايزدی
و فروع يزداني در ايران باستان توجيه شده است.
337 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
جلو دستهها راه ميبرند و همه ميبينند که شاخصه نمايان هر دسته سينهزني همين
صليب يعني جريده است و در عين حال در نظر هيچکس معلوم نيست برای چيست؟ و
هيچکس از آنهايي هم که آنرا ميسازند و حمل ميکنند نميدانند برای چه چنين
ميکنند؟ اما با اينکه اين جريده در ميان ما هيچ مفهومي ندارد و کاری نميکند ،همه
شخصيت و عظمت و افتخار يك دسته به همان جريدهاش وابسته است ،دعواها سر
جريده است ،ارزش و اعتبار و شکوه و فداکاری ،اندازه ايمان و شور ديني يك دسته
به بزرگي و سنگيني و زيبايي و گراني جريدهاش بستگي دارد ،جريده نه تنها از نظر
شکل همان صليب است ،بلکه از نظر لفظ هم همان اسم صليب است که همراه مسمي
از اروپای شرقي و از زبان التين به فارسي آمده چون کلمه «جريده» نه در فارسي و نه
در عربي با اين شکل هيچ مفهومي ندارد 0،دکورها و پوششها و پردههايي که در
اروپای شرقي و ايتاليا و غالب کليساهای کاتوليك وجود دارد و همه ميبينند ،با همان
شکل به ايران آمده و چون مسجد امکان پذيرش اين مراسم و اين تزئينات جديد را
نداشت و برای چنين کارهايي ساخته نشده بود ،ساختمانهای خاص اين امور بنا شد به
نام «تکيه».
.0به نظر من کلمه "جريده" ،اصوالً تلفظ فارسي "جروئيده" است و Croixبه معني صليب است و حرف Cدر
ايتاليايي و التين صدای "ج" مي دهد.
338 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
***
339 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ترس از مسجد
مسجد ،مظهر وحدت طبقاتي در امت است .حتي در جامعههای اسالمي که در همه
ادوار ،بيش و کم نظام طبقاتي را هرچند نه بدانگونه که در شرق و غرب هست-حفظ
کرده بودند ،مسجد يك چهرهی برجستهی ضدطبقاتي داشت و مجمعي بود که همهی
مرزهای اختالف و فاصله و تضاد اجتماعي را در هم ميريخت و درهم ريختگي قيد و
بندها و حد و مرزها و شکل برابری و برادری و اشتراك و اجتماع و وحدت و خضوع
و نفي تشخيص و تفرد را بر همه تحميل ميکرد .خطوط اصلي سيمای اجتماعي مسجد
را شخص پيغمبر چنان برجسته و قوی رسم کرده بود و به خصوص که تمامي اسالم را
و نيز جامعه مسلمانان را و حتي زندگي شخصي خود را همه در مسجد و بر مسجد بنا
نموده بود که در نظامهای ضد مردمي سالطين اموی و عباسي و غزنوی و سلجوقي و...
حتي در سلطه قدرتهای ضد اسالمي که برای ريشهکن کردن اسالم يورش آورده
بودند ،نتوانستند چهره مسجد را مسخ کنند و اين بود که ناچار در کنارش به ترويج
331 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
خانقاه پرداختند ،چنانکه عصر سلجوقي را عصر خانقاه لقب دادهاند و ميبينيم که حتي
طغرل و چنگيز -که در حمله به ايران ،مساجد را طويله اسبان خود ميساختند ،برای
خانقاهها و اصحاب خانقاه حرمت بسيار قائل ميشدند و هميشه خانقاهها با نذرها و
وقفها و اطعامهای رنگين و عمومي و مراسم رقص و سماع و تشريفات و ورود
اقطاب و ابدال از همه گوشههای جهان و پذيرايي مهمانهای نامي و ورود
شخصيتهای بزرگ خانها و خاقانها و حتي خانوادههاشان گرم و روشن بود و
معمور و مساجد ،همچون شخصيت بزرگ علمي که به دهي کوچك درآيد و بايد
خرجش کنند و پذيرايي و تجليل و تکريم و تعظيم اما با او کاری و سر وکاری ندارند،
بناهای پرشکوه و محترمي بود که به رودربايستي خدا نگهش ميداشتند و خرجش
ميکردند و کاشيکاری و معماری و سنگ مرمر و قنديل و قالي ...اما فقط برای ثواب،
يعني که در مرگ به درد ميخورد و نه در زندگي ،به درد باني نه به کار مردم ،چه
مسجد «خانهی خدا» است و نه «خانهی مردم» و برای «کمك به خدا» است که شيرواني
خانهاش را طال ميکنيم و ديوارههای منزلش را کاشي معرق و سقف غرفههايش را گچ
بری ...مثل خانه سلطان و به چشم و همچشمي با خانه خداهای ديگر يا خانههای ديگر
خدا (بتخانهها ،معبدهای چين و هند و کنيسهی يهود و کنشت مجوس و به خصوص
کليسای نصاری که مظهر شکوه و جالل و زيبايي و زينت است).
330 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين بود که قدرتها مجبور بودند هم مسجد را نگاه دارند و حتي با تجليل و تعظيم
و تعمير بسيار و در عين حال آن را متروك و بيمصرف و فلج سازند .چگونه جمع اين
دو نقش متناقض ممکن است؟ اوالً تعمير مسجد را که قرآن به صراحت فرمان
ميدهد ،0به معني ترميم و حتي در معني سخاوتمندانه تر و ارادتمندانهتر و
بزرگمنشانهتر ،عمارت کردن بنای مسجد گرفتند ،نه که آن را همچون کانون فروزان و
روشنگر و گرماده محيط ،فعال و زنده داشتن و محور و مرجع و قلب اندام جامعه
کردن ،بلکه موزهای ساختن مظهر هنرمندی و ذوق و سمبل يك گروه ،آبروی يك
شهر ،يك ملت ،يك طبقه ،صنف و با فرقه مذهبي در برابر ديگران و پرچمي تجليگاه
روح جمعي و زيبايي و عظمت و گراني و هنرش نه روشن کنندهی دل دوست و
کورکنندهی چشم دشمن و ديگر هيچ! و عوام را همين بس است که خيالش از جانب
خدا راحت شود و متوليان و مروجان و اسالمپناهان و اسالممداران را از ته دل شاکر
باشد و ببيند که «آبروی اسالم» تامين است و خانهی خدا «معمور» و ...ديگر چه
ميخواهي؟ چيز ديگری ميخواهي برو بهشت زهرا مسجد مظهر اسالم است وببين
مسجد شيخ لطفاهلل ،مسجد شاه ،مسجد الحمراء و مسجد اموی ،مسجد ...هر يك
" .0انما يعمر مساجد اهلل من آمن باهلل( " ...توبه )09مقصود قرآن از تعمير ،معني فارسي کلمه نيست که ترميم ساختمان
مسجد باشد .تعمير مسجد يعني گرم و رايج و زنده و فعال و آباد کردن اين کانون است.
333 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
وجب کاشي معرقش که با سفيدهی تخم مرغ و خاکش را گل ساختهاند ،صد برابر
تمام مسجد پيغمبر در مدينه قيمت دارد! کجا اسالم عقب رفته و ايمان و اخالص کم
شده؟
مي بينيم مسجد -که روح اسالم اوليه ،از تزيين آن کراهت داشت ،شد خانه هنر و
طال ،موزه زيبايي و زينت ،اما «روح اسالم» از زير سقفهای گچبری شده و قنديلهای
چهلچراغ و غرفههای پرجاللش رخت بربست و «روحانيت اديان« 0بدان جا رخت
کشيد و در آن منزل کرد و صاحبخانهی جديد ديگر نتوانست با صاحبخانه قديم که
خدا بود و خانوادهاش يعني مردم ،همخانه باشد ،خدا و خلق از اين مسجد که اکنون
کاخ شد رفتند ولي او ،به نيابت هر دو آنجا نشيمن کرد و از جانب هر دو سخن
ميگفت و شگفتا که بين سرپرست خانواده و اعضاء خانوادهاش ،عيالش :خلق واسطه
شد و از طرف اين به او و از زبان او به اين پيغام ميبرد و پيغام ميآورد و کارش همين
بود و اينجا هم دفتر کارش! اين بود که مسجد عصر پيغمبر يك خانهی سه بعدی بود:
هم معبد ،هم مدرسه و هم پارلمان آزاد مردم ،پارلماني که هر کسي از مردم ،در آن
نماينده است! و بعدها يك کاخ پرشکوه و بيبعد!
با اين همه ،هميشه حکومتها چه در دوره پيش از صفويه و چه دوره بعد از صفويه
از مسجد گريزان بودند و ترسان ،و تاريخ هم به اينها حق ميدهد برای اينکه همه قيامها
از مساجد شروع شده ،حتي مشروطه را شما نگاه کنيد نقش مسجد را در آن ميبينيد.
يکي از دوستانم (از دانشجويان سابق ايراني در فرانسه) تز دکترايي داشت به نام «نقش
مسجد در تحوالت تاريخي و سياسي» ،زيرا مسجد را ،پيش از آنکه به شکل امروز
درآورند و از فعاليت بيندازند و به نام اينکه حرف دنيا در مسجد زدن حرام است ،آنرا
به صورت يك «معبد متروك» درآورند و فلج کنند و از متن زندگي کنارش گذارند،
کانون فعال و جوشاني بود که مغز و قلب اندام جامعه بود و در تن شهر ميتپيد و
حرکت و حيات و حرارت ايجاد ميکرد ،چون مسجد آنچنان که پيغمبر بنا کرد و
سپس در تاريخ اسالم نيز ادامه داشت ،مثل کليسا يا دير يا آتشگاه ،تنها يك «معبد»
نبود ،در عين حال ،هم حوزهی علم و بحث و تدريس و تفکر علمي بود ،هم محل شور
و طرح مسائل سياسي و نظامي و اجتماعي ،هم يك پارلمان غيررسمي و طبيعي و هم
يك»هايدپارك» حقيقي که در آن توده مردم آزادانه جمع ميشدند و دستههای
مختلف يا مجتمعي تشکيل ميدادند و به بحث و گفتگوی آزاد ميپرداختند و هم يك
«خانه مردم» که در آن تريبونهای آزاد در اختيار هر کسي بود که حرفي دارد و پيامي،
و ميخواهد به گوش مردم برساند ،و اين است که نامش «خانه خدا» و «خانه مردم» هم
هست.
331 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين است که چنانچه در اسالمشناسي گفتهام مسجد ،هم معبد مسيح بود و هم
آکادميای افالطون و هم «سنای روم» ،و توده مردم چنان با آن خو کرده بودند که هر
حادثهای پيش ميآمد ،خود به خود و بيقرار و دعوتي به سوی مسجد ميشتافتند .برای
همين است که هميشه کانون جنبشها و جهشهای بسيار در ميان توده بود و مرجع
فعال و مرجع آزاد توده ،از اين رو بود که حکومتها از آن بيمناك بودند و
ميکوشيدند تا آن را از فعاليت بيندازند ،و چون نميتوانستند درش را ببندند،
مسئوليتهايش را از او گرفتند و از رواجش انداختند .و اين است که حکومتهای
سني پيش از صفويه خانقاه ساختند و آن را در برابر مسجد ،در جامعه تکثير کردند و با
شرکت خود و نذرها و اطعامها و وقفها و تجليل و تعظيمهای بسيار ،گرمش کردند و
از دوره صفويه به بعد حکومتهای شيعي جدا از مسجد! تکيه ساختند تا اين مراسم
خاص در آنجا انجام گيرد و باز مسجد ،خانهای سرد و خالي و بيشور و حرارت
گردد.
اما صفويه چون صوفي بودند و يکي از ابعاد سهگانه تشيع صفوی تصوف است،
خانقاهها را نيز گرم و رايج نگاه داشتند ،منتهي خانقاهها برای خواص ،تکيهها برای
عوام و مسجد؟ هيچ ،کاخ مجللي برای خدا!
***
335 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
تقلید و سوگواری
شايد به اين ياد آوری نياز باشد که اين انتقاد نه از اصل «سوگواری» است و نه حتي
از اصل «تقليد»!
تقليد اگر آگاهانه و منطقي و سازگار با مباني اعتقادی و نياز اجتماعي باشد ،يك
کار مترقي است ،يك نوع «فراگيری» و «آموزش» است و حتي عامل ترقي و تکامل و
نشانه روشنفکری و هوشياری مقلد .آنچه امروز معتقديم که از تجربههای غرب و
تکنيك جديد ،نه تنها برای زندگي اجتماعي و اقتصادی و علمي بلکه در راه تحقيقات
اسالمي و اشاعه افکار و عقايد مذهبي و احياء و طرح مسائل فکری و فرهنگي خويش
بايد بهره جست جز اين نيست .اکنون اکثريت روشنفکران مذهبي که با جهان امروز و
جامعه خود آشنايي دارند و به مذهب نيز آگاهانه ميانديشند در جستجوی آنند که
تلويزيون ،تئاتر و سينما را از غرب بگيرند و به استخدام فکر و فرهنگ و مذهب خود
درآورند تا بتوانند هم عمق نفوذ و هم دامنه تاثير تبليغات را بيشتر کنند و از طرفي
شکل تبليغ را با زمان سازگاری دهند و اين يك جستجوی مترقي و منطقي است و
تقليدی که نشانه بيداری و آگاهي است ،اما آنچه در صفويه قابل انتقاد است تقليد
ناشيانه و ناسازگار و عاميانه و حتي گاه رسماً مغاير با روح و جهت و حتي حکم
اسالمي و به ويژه شيعي است و اينکه مجموعه اين مراسم و تشريفات و شعائر تقليدی
336 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
در جهت تحريك تعصب و روح تفرقه و انجام برنامه فرقهبازی سياسي در ميان توده به
نام مذهب استخدام شد و باالخره همه اين اشکال و اشياء فقط احساسات را
برميانگيخت اما کمترين نقشي نداشت در شناخت و شعور و بيداری مردم شيعه و
تحليل و تفسير و بيان روشنگرانه حقايق اعتقادی و آموزش درست و وسيع مفاهيم
مذهبي و طرح و تجسم روح و فلسفه و آثار رستاخيز کربال و شناساندن شخصيتهای
بزرگ و هدفهای بزرگتر اين قيام شگفت .هدف صفويه تنها تحريك تعصبها و
احساسات ناآگاهانه توده بود و برگزاری کارناوالهای مذهبي و تراژدیهای تاريخي
به سبك مسيحيت و نه اسالم که برای هر عمل کوچکش حتي يك امر عبادی ،اثر
سازنده و آموزنده و برداشت و نتيجه منطقياش را طلب ميکند.
چه بسا اين مراسم و تشريفات ظاهری و عاطفي ،خود وسيلهای بود که مردم از
شناخت حقيقت و تفکر و مطالعه در فلسفه و روح و هدفهای اصلي مکتب تشيع و
انقالب کربال غافل بمانند ،زيرا هيچ جهلي سنگينتر از جهل مردمي نيست که يك نوع
احساس معرفت کاذب پيدا کردهاند .چون دو ماه محرم و صفر را پيوسته از عاشورا
گفتهاند و بر حسين گريستهاند و ده ماه ديگر مصائب و مناقب او را تکرار ميکنند ،به
صورت دروغيني احساس ميکنند که البد کربال را و قهرمان کربال را ميشناسند!
337 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اصل سوگواری نيز که ،پيش از صفويه ،حتي از روزگار ائمه شيعي (از جمله امام
ششم) ،در شيعه يك سنت بود ،يك سنت مترقي و حتي در عصر اختناق و سکوت و
وحشت و دشمني خالفت ،يك سنت انقالبي به شمار ميرفت .غير از اينکه اين اصل،
از نظر روحي و اعتقادی در پرورش ايمان و تلطيف روح اخالقي و عاطفي فرد اثری
عميق و آموزنده دارد و من در کتاب «فاطمه ،فاطمه است» ،به تفضيل از آن سخن
گفتهام ،0در روزگاری که حکومتها به کمك روحانيون وابسته و مورخان و
نويسندگان و وعاظ اجيرشان ميکوشيدند تا واقعه کربال را از تاريخ اسالم حذف کنند
و اين جوشش انقالبي حياتبخش ابدی را در خاطرهها بکشند و به فراموشي بسپارند،
اين سنت يك نوع مبارزه دائمي مردم در زمينه فکری و اجتماعي و حتي سياسي با
دستگاه بود که ميخواست يك تاريخ مصلحتي و ساخته و پرداخته و خوب و خوشي
برای مردم تدوين کند که در آن هيچ حادثه غيرعادی و غيرطبيعي و غيراسالمي و
جريان بدی اتفاق نيفتاده و اصالً خبری نبوده و چيزی نشده!
اما آنچه در کار صفويه مطرح است ،مسئله اشکال و اشياء و رسوم و تشريفات
تقليدی سوگواری است و ثانياً هدف سياسي و انحرافييي که در اين استخدام و تقليد،
.0و نيز سخنراني مستقل به نام "نقش انقالبي ياد و يادآوران در تاريخ شيعه" -ارشاد.
338 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
در جهت مصالح حکومتي خود و در خالف جهت آگاهي مردم و شناخت تشيع
تعقيب ميکردند.
***
تغییر جهت تشیع
روح و جهت تشيع از اينجا عوض ميشود که ،تشيع آزاد ميشود ،به پيروزی
ميرسد ،و پس از بدست آوردن قدرت ،حاکم بر سرنوشت و جامعه خويش ميشود،
اما متوقف ميگردد .چون فرصت نيست تشريح کنم ،يك نمونه عرض ميکنم و شما
از اين مجمل حديث مفصلش را بخوانيد ،و آن اين است که علمای شيعه که در طول
01قرن پاسدار پرچم حسيني بودند ،و در طول ده قرن در «کنار مردم» ميزيستند،
همواره در اين مدت برای حکومتهای فاسد منشأ خطر بودند ،اما همينکه جايشان را
عوض کردند و در «کنار حاکم» قرار گرفتند ،از همين جا همه چيز عوض شد.
در کتاب «وعاظ السالطين» -آقای دکتر علي الوردی ميگويد :علمای شيعه يك
امتياز بزرگ بر علمای تسنن دارند ،اينان اصوالً مقامهايي هستند آزاد ،که از لحاظ
اقتصادی و از نظر اجتماعي نه کارمند جايي هستند و نه به قدرت حکومت وابستهاند و
نه به سازمان رسمي ديگری ،بلکه شخصيتهايي هستند مستقل و آزاد ،بخصوص از
نظر اقتصادی که وابسته به توده مردمند ،و توده مردمند که آنها را اداره ميکنند و به
339 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
آنها قدرت ميبخشند ،پس منشأ نفوذشان ،مقامشان ،قدرت و حيثيتشان و حتي
سرچشمه زندگي مادی و درآمد ماليشان توده مردمند ،برای همين است که بر خالف
علمای تسنن (که آنان هم مانند ساير مقامات دولتيشان از حکومت رسمي ابالغ در
دست دارند) ،علمای شيعه در عمق مردم بودهاند .اين است که تحليل جامعهشناسي
نشان ميدهد که چگونه نقش اجتماعي علمای شيعه در طول تاريخ اسالم با نقش
اجتماعي علمای تسنن متضاد بوده .اينها همواره توی مردم ،در پياپيش مردم و در برابر
نظام حاکم بودند ،و آنها پيوسته جزئي از دستگاه حاکم .و هم اينکه عالم شيعي (حتي
آن کسي هم که خيلي دارای حسن نيت و صداقت نباشد) چون از توده و از افکار
عمومي تغذيه ميکند ،هم تغذيه مادی و هم معنوی ،برای اينکه مورد قبول مردم قرار
بگيرد ناچار است زندگيش را بر اساس تقوی طرح کند ،وگرنه نابود ميشود ،حتي
بگونهای که اگر حکومت هم خواسته باشد از او نگهداری کند نميتواند.
بنابراين از خصوصيات علمای شيعه ،يکي درگير بودن مداوم آنها با نظام حاکم در
طول تاريخ بوده است ،و يکي تقوای بارز و آشکارشان ،که هنوز هم اين چهره را
حفظ کردهاند .روحانيت شيعه متقيترين روحانيتي است که امروز در جهان وجود
دارد ،بطوريکه «ونسان مونتي »که با ديد جامعهشناسي از طلبه ايران بحث ميکند
311 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ميگويد :اينها «پرولتر» 0هستند ،نه تنها «کارگر فکری» که حتي «پرولتر فکری» هستند.
يك طلبهای که با 01يا 31يا 31تومان در ماه زندگي ميکند ،و غالباً در حالي که
هيچ تضمين مادی برای او نيست ،بهتر از دانشجوی دانشگاهي درس ميخواند ،اين
يك پرولتر فکری است نه کارگر فکری .کارگر به طور کلي هر کسي است که کار
بدني و يدی دارد ،مثل :خياط ،کفاش ،نانوا ،گلکار ،بنا و ...اما «پرولتر» با دست خالي و
بدون هيچ خبرگي مشخص و بيآنکه معلوم باشد چکاره است ،توی کوچهها راه
ميافتد و خود را برای هر کاری که پيشنهاد کنند (آب حوض خالي کردن ،آب چاه
کشيدن ،شيشه پاك کردن و يا باغچه بيل زدن و )...عرضه ميکند ،اما بيل ندارد ،وسيله
کار ندارد« .مارکس» اين لغت را برای اطالق بر کارگران در نظام سرمايهداری به کار
برده ،چون اينها مثل پرولترها فاقد ابزار کارند و فقط «بازوی کار» دارند که آن را به
سرمايهداری ميفروشند ،زيرا در دوره صنعت ،ابزار کار (کارخانه) هم در دست
کارفرماست نه دست کارگر ،اين است که پرولتر جديد هم که در کارخانه کار
ميکند از يك کارگر معمولي محرومتر ،اسيرتر و استثمارشدهتر است.
0
. Proletaire, Proletariat
310 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مجازا ،انتلکتوئل (که ما در فارسي به غلط روشنفکر ترجمه کردهايم) ،کسي است
که با مغز و نيروی دماغياش کار ميکند مثل معلم ،نويسنده ،مترجم ،روزنامهنويس،
وکيل دادگستری ،استاد و دانشجو ،شاعر و هنرمند و ...و اينان را «کارگر فکری»
مينامند (در برابر کارگر يدی و بدني) زيرا مثل کارگر ،نيروی کار خود را در اختيار
کارفرما ،سرمايهدار ،سياستمدار ،و يا روسای سازمانهای اداری قرار ميدهند .اما «ونسان
مونتي» ،طالب ما را به جای «کارگر فکری» «پرولتر فکری» ميخواند ،که از کارگران
فکری ،يعني همه گروههای انتلکوئل جامعه محرومترند ،و هيچ تضمين اجتماعي،
اداری و اقتصادی در زندگي حال و آينده و در قبال کار فکريشان ندارند ،و آيندهشان
هم (پس از سالها زندگي مرتاضانه طلبگي و در آن حجرههای تنگ و تاريك و غالباً
مرطوب و بدون بهداشت و گرما و تهويه و بيوسايل راحت) به شانس و اقبال بستگي
دارد ،و اينکه راه «گل کردن» را در ميان عوام بلد باشند ،يا نه ،و بدبختي برای يك
متفکر دانشمند باالتر از اين نيست که زندگيش بسته به تشخيص و پسند عوام الناس
بيتشخيص و بدپسند باشد اين است عامل بسياری از انحرافها و محافظهکاریها و
عوامگراييها و رياکاریها از يکطرف ،و محروميتها ،و حقکشيها و پامال شدنها و
فاجعههای بسيار از طرف ديگر.
در دورهی صفويه اين روحانيت شيعه (در عين حال که باز به نسبت نظامهای
کليسايي و سازمانهای رسمي و روحاني مذاهب ديگر به هيچ وجه با آن قابل مقايسه
313 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نيست) در کنار حکومت قرار ميگيرد و در کنار شخص حاکم ،در اين جا مذهب
تشيع تغيير جهت ميدهد ،تشيع «ضد وضع موجود» ،تشيع «وفق وضع موجود» ميشود،
تشيعي که به عنوان يك نيرو در برابر حاکميت بود ،به عنوان يك نيرو در کنار و پشت
سر اين قدرت ميايستد و از آن جانبداری ميکند! کارش و نقشش هم عوض ميشود:
تشيعي که حالت «انتقادی» به وضع موجود حاکم داشت ،حاال يك رسالت تازه دارد و
آن نقش «توجيهي» است!
عالم شيعي که همواره از تماس با قدرتمندان پرهيز داشت ،و همواره به پيروی از
اصطالح معمول شيعي (که هنوز هم در زبان و فرهنگ ما هست) قدرتمندان و عناصر
طبقه حاکم را «ظلمه» ميناميد ،حاال همين شخصيتي که از تماس با «ظلمه» پرهيز
داشت ،بسادگي همکار و همدست و همگام و همنشين اين قدرتها ميشود ،و بعد در
نظر عمومي هم بد نميشود! و بد نيست!
«درست است که اين حاکم فاسد است ،درست است که در همين عاليقاپو
خانههايي ميبينيم که مثل خانههای خليفه بغداد کلکسيون چنگ و آالت موسيقي و
مشروبات دارد ،درست است که سلطان صفوی اصفهان مثل خليفه عباسي بغداد اهل
همه فرقه هست ،اما اين مانع از اين نميشود که جامعه و وجدان شيعي نتواند نظام
استبدادی و فساد اخالقي او را تحمل کند .وقتي ميبيند که يك روحاني بزرگ و عالم
313 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بزرگ و با تقوی و نابغه شيعي مثل شيخ بهايي که از مفاخر علمي ماست ،با او همکار
است و همراه است ،توده مذهبي ميپذيرد و تحمل ميکند! چرا؟ زيرا درست است که
اين حاکم مثل خلفا زندگي ميکند ،مثل خلفا حکومت ميکند ،اما حب علي در دل
دارد ،و انتقام حسين را دارد ميگيرد (البته از فالن بقال و عطار سني) و اين همه چيز را
توجيه ميکند! برای چه؟ برای اين که روايت است! روايت از خود خداست ،حديث
قدسي ،و االن هم منتشر ميشود که« :محب علي در بهشت است ولو عاصي بر من
0
باشد ،و مبغض علي در دوزخ ولو مطيع من باشد».
خوب ،اين حاکم شيعي که عاصي بر خدا است چون ،محب علي است ،مبری است
و به بهشت ميرود .پس دو تا دستگاه درست ميشود ،يکي دستگاه خدا ،يکي دستگاه
علي ،نه تنها دو تا است ،بلکه با هم رقابت هم دارند ،نه تنها رقابت دارند ،بلکه علي
برده و خدا باخته! تمام آن ترازو و قيامت و عدل ،همه هيچ! حب علي مثل يك مايع
اسيدی همه گناهها و پليدیها را ميخورد و ميبرد و حتي از اين باالتر ،مگر نميبينيم
که گناه ميکند و آلوده است ،خيانت ميکند؟ اما اصلي در قرآن هست که «يبدل اهلل
سيئاتهم حسنات» يعني کسانيکه واليت موال علي را داشته باشند «سيئات» و بدیهاشان
.0نقل از کتاب "دفاع از حسين شهيد" در رد "شهيد جاويد" آقای صالحي و شخص اينجانب ،منسوب به آقای
انصاری قمي.
311 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
تبديل ميشود به «حسنات» و خوبيها! بنابراين محب علي اگر آدم زرنگي باشد بايد
شب و روز از پليدی و خيانت و گناه غفلت نکند ،هر چه ميتواند «سيئات» اندوخته
کند برای آخرتش .تا مايههای بيشتر جمع کند ،برای تبديل به «حسنات» شدن!
از اينجا ميبينيم دارد وضع سوا ميشود ،يك چيزه تازهای دارد بوجود ميآيد ،بنام
«تشيع صفوی» ،از اينجا همه چيز فرق کرده حرفها تازه است ،توجيهات تازه است،
شخصيتها تازه نيست ،باز علي است ،باز همان محبت علي است ،باز همان واليت
است ،همان چيزهايي که از زمان خود پيغمبر بود همان اصول و عقايد ،اما يك جور
ديگری شده! اصالً يك وضع ديگری پديد آمده که ،به کلي ضد چيزهای قبلي است،
ولي در عين حال همان قالبها و شخصيتها هم حفظ شده ،مشکل است از همديگر باز
شناخت و مشکل فهميدن و تشخيص دادن از همين جا است.
به هر حال ميبينيم که «دو تا تشيع وجود دارد ،مثالً علي ،که تمام اثر و ارزش
اصلياش در زندگي انسان اين است که شناخت او وسيله شناخت خدا ميشود ،حب
علي که دل را به عشق خدا ميکشد و واليت علي که گناهان انسان را در همين زندگي
در عمل و روح ميکشد ،و «حسنات» را جانشين «سيئات» ميکند يعني :يك پولپرست
خائن ،رباخوار متملق اگر واليت درست علي را بفهمد و در دل و روحش و عقلش جا
دهد ،به جای خيانت به خدمت کشيده ميشود و به جای تملق به استقالل روح و
315 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
شخصيت و شهامت ،و به جای رباخواری ،مثل علي به توليد و کار ميپردازد و رنج
ميکشد و خدمت به خلق ميکند ،در تشيع صفوی همين علي در برابر خدا قرار
ميگيرد ،شريك خدا ميشود ،در خلقت زمين و آسمان انسانها دخالت ميکند ،و
محبتش ممکن است به قدری در دل يك شيفته شديد باشد که او را بهشتي کند ،در
عين حال که همين آدم ،عاصي بر خدا هم باشد ،و واليتش هم در پيروانش خيانت را
از بين نميبرد ،چرا که به تعبير آنها خيانت «سيئات» به خدمت «حسنات» تبديل خواهد
شد و خيانت در نامه اعمالش در قيامت ،خدمت نوشته ميشود!!
به هر حال دو تا تشيع وجود دارد :تشيع حب و بغض احساسي يا «تشيع صفوی» ،و
ديگری تشيع منطق و تحليل و آگاهي و شناخت ،يا «تشيع علوی».
316 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
317 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
روح القدس يك قسمتش اينجاست ،اين تقدس است و کسي که اين روح در او
حلول کرده مقدس است ،اما در تشيع ،در صدر اسالم و بعد در طول تاريخ و االن هم
در ذهنانديشمند شيعي« ،عالم مذهبي» وجود داشته و دارد.
عالم ديني يعني آن کسي که مذهب را ميشناسد ،متخصص ديني است ،تحصيالت
و تحقيقات ديني کرده است ،و به روح و هدف و روابط و قوانين آن آشناست،
همانطور که متخصص قلب ،عالم متخصص زمين شناس و عالم متخصص فلسفه داريم،
يك عالم دين هم ،متخصص دين شناسي و اسالم شناسي است ،فقيه هم به همين معني
است ،اينکه قرآن دستور ميدهد« :ليتفقهوا في الدين» (فقه به معني علم است) يعني «در
دين عميقانه بينديشيد و آن را آگاهانه و درست بشناسيد»! در اينجا مورد خطاب ،همه
هستند که دين را بشناسيد نه اينکه احکام حقوقي و قوانين علمي دين را فرا گيريد! فقه
يعني اسالمشناسي ،و اينکه اصطالح فقه را به انحصار علم احکام و شناخت حالل و
حرام ،درآوردهاند يك معني تازهای است .کمکم در کنار «عالم شيعي» شخصيتي
بوجود ميآيد که عالم شيعي نيست! وقتي درباره اصول تشيع از او ميپرسيم بلد نيست،
وقتي درباره شخصيت و افکار زندگي ائمه سئوال ميکنيم نميداند ،ميگوييم از فلسفه
اسالمي بگو ،ميگويد فلسفه با شرع نميخواند ،ميگوييم از عرفان بگو ،بر خالف
مکتب اهل بيت است ،ميگوييم مکتب اهل بيت چيست؟ ميگويد ،از حقايق و اسرار
قرآن است! از او خواهش ميکنيم يك درس تفسير قرآني بر اساس مکتب اهل بيت
318 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
شروع بفرمائيد ،با لحن تحقيرآميزی ميفرمايند :اين کار آقايان «فضال» است ،يك مقام
بزرگ روحاني برايش تفسير سرشکستگي است ،سبك ميشود ،مگر نديديد فالن
حضرت مستطاب ...تفسير شروع کرده بودند و چند جلدش را هم چاپ فرموده بودند،
بعد که به مقام بزرگ روحانيت ارتقاء پيدا کردند قرآن را گذاشتند کنار و دنباله
تفسيرشان قطع شد! از ايشان سئوال شده بود که چرا ديگر افاضه نميفرمائيد و تفسيرتان
را که تفسير بسيار خوب و مفيدی بود و برای همه کساني که ميخواهند قرآن را
عالمانه بشناسند بکار ميآيد ،ناگهان ترك کرديد؟ جواب مرحمت فرموده بودند (با
لحني حاکي از درد دل و ناراحتي آقا از اوضاع محيط و طرز فکر روحانيون) که«:ای
آقا!! شما که متوجه هستيد ما چه گرفتاريها داريم! حوزه علمي ما چه جور طرز فکری
دارد ،ميدانيد که تفسير را جزء «علم» نميدانند ،در شمار «فضل» ميشمارند ،به وجهه
علمي و شخصيت علمي صدمه ميخورد ،اين است که از وقتي به مقام رسمي
روحانيت دين رسيدهام (و مردم بايد دينشان را رسماً از من بگيرند) تحقيق و تفسير
قرآن را ديگر کنار گذاشتم ،همين را وسيله ميکردند برای کوچك نمودن و صدمه
زدن به موقعيت فعلي من ،بله ،ديدم برای شخصيت ديني و موقعيت رسمي روحاني
جديدم تفسير قرآن ديگر مصلحت نيست ،ولش کردم ...ميپرسم گاهگاهي با مردم
سخن بگوييد ،حقايق اسالم را برايشان مطرح بفرمائيد روشنشان کنيد« ،با لحن آميخته
به گله و بيتوقعي و ناراحتي از اين تحقير که حاکي از اين است که گويي مقام بلند
319 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
آقا را نشناختهای و «وضع» آقا را «قدر» آقا را متوجه نيستي و يا هستي و خواستهای
موقعيت آقا را پايين بياوری ميگويد :بسيار خوب ،حاال بعد از يك عمر توی حوزه
بودن ،آقا ما را سوار منبر ميکند! آقا ما در رشته منبر نيستيم ،وعظ و تبليغ کار آقايان
مبلغين و وعاظ و اهل روضه و آواز است ،شما مثل اين که حدود اشخاص را يا
نميشناسيد و يا رعايت نميفرمائيد منبر کار اشخاص متفرقهای است در خارج از
حوزه ،اشخاصي که دهن گرمي دارند و نيم دانگ صدايي و ذوقي و هنر اداره مجلس
و نيمچه سوادی برای نقل اخبار و کلمات معصومين عليهمالسالم و شعر و نثر و سخنان
بزرگان و نکتههای اخالقي و پند و اندرز و توجه دادن مردم عوام به آخرت و وظايف
شرعي و ذکر مصيبت و غيره .البته اين در حد خودش خدمتي است و بر ما است که
آقاياني را که در اين «صنف» مشغولاند تشويق و تاييد و اداره کنيم» ...
خواهيد بخشيد حاال لطفي بفرمائيد و چون هزاران کتاب درباره شخصيتهای تاريخي،
فالسفه ،دانشمندان ،سالطين ،رهبران سياسي و نظامي ،هنرمندان شعر و نقاشي و
موسيقي و رقص و سينما و تئاتر و اپرا و ...حتي دهها آثار برجسته تحقيقي خوش بيان و
موثر علمي درباره اديان و پيامبران مذاهب چين و هند و ايران و کفر و دين و شرك و
توحيد ،تصنيف يا ترجمه شده و در دسترس همه است و درباره اسالم شناسي ،مباني
اعتقادی مکتب تشيع ،و سيره پيغمبر شما اثری منتشر بفرمائيد ،يك شرح حال دقيق از
حضرت علي ،يك ترجمه از نهج البالغه يك شرح حال و تحليل درستي از امام حسين
و نهضت کربال ،اقالً چهار صفحه نوشتهای که مردم بدانند فاطمه زهرا کي بود ،زينب
بزرگ چه کرد و چه زندگي و سرنوشتي داشت ،يك متني که مردم بخوانند و بفهمند
که اين همه که ما ميگوييم «اهل بيت» و «مکتب اهل بيت» يعني چه؟ اين همه که ما
به دوازده امام تکيه داريم و ايمان و عشق ،الاقل هر کدام را به تفکيك مختصراً
بشناسيم و بدانيم چه کردند و چه گفتند و شخصيت حقيقي ايشان چگونه است و در
چه محيطي و عصری زيستند و چه رسالتي و امامتي داشتند .به همين اندازه که
چهرهشان برای ما روشن شود و مثل حال در انبوه مدح و منقبت و ابراز احساسات و
تعريف و تمجيدهای توخالي و بيفايده و تکراری ،محو و مجهول ،و ناشناس نمانند،
آثار تحقيقي و تحليلي و مشروح و مستدل ،هيچ اقالً يك کتاب لغت کوچك بنويسند
و اصطالحات رايج مذهب ما را که هر کدام بار عقيدهای را در بر دارند معني و تفسير
350 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
کنيد تا بدانيم امامت ،وصايت ،عصمت ،قضا ،قدر ،تفويض ،توکل ،واليت ،شفاعت،
تقيه ،اجتهاد ،تقليد ،انتظار ،غيبت ،نيابت ،اصول ،فقه ،حکمت ،درايت ،توحيد ،شرك،
وحي ،نبوت ،رسالت ،کتاب ،ميران ،قسط ،امي ،امت ،معاد ،صبر ،جهاد ،اهل کتاب،
جزيه ،انفال ،کنز ،خمس ،مالکيت ،مفتوح العنوه و ...و امثال اين کلماتي که معني هر
کدام معني عقايد و وظايف ما است بطور دقيق و مستند و علمي چيست؟ يك تاريخي
از اسالم ،سرگذشتي از اين تشيع خونين سراپا جهاد و اجتهاد و مبارزه و شکنجه و
حقپرستي و حقپرستان بوده است ،يك سلسله آثاری در معرفي دستپروردگان
بزرگ اسالم ،تصويری از چهرههای مجهول ابوذرها و سلمانها و عمارها ،که اين مردم
به لطف و زحمات شما ،امروز چارلي چاپلين را از همه آنان بهتر ميشناسند و
دربارهاش بيشتر خواندهاند ،بنويسيد ،که تمام سال را مردم ما اين اسمها را تکرار
ميکنند و شب و روز برايشان اشك ميريزند و صلوات ميفرستند و مجلس و منبر و
کرامات و معجزات و شعر و مدح و منقبت ،و حال آنکه يك کلمه دربارهشان
نميدانند چون يك خط دربارهشان ننوشتهاند ،يك کتاب درباره هيچ کدامشان نيست
که اگر هست يا ترجمهای از اروپاييها است و يا محققان اهل تسنن که هيچ کدامشان
را شما قبول نداريد و يا نوشته اشخاص «فاقد صالحيتي از قبيل علي شريعتي فرنگي
مآب است که پول دولت را ميگيرند و برای دين کار ميکنند ،شما بنويسيد که پول
دين را ميگيريد» ...
353 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
شما صالحيتش را داريد که« :اهل البيت» هستيد و «اهل البيت ادری بما في البيت!»
ميبيني در جواب همه اين «عرايض» فرمايش ميفرمايند که« :عجب! نظريات
مخصوصي! داری ،تو هم مثل اين که به حسينيه ارشاد رفت و آمد داری که از اين جور
حرفهای بودار ميزني و برای ما تکليف معلوم ميکني ،آقا جان تو مقلدی يا مجتهد؟
اگر مجتهدی کو اجازهات؟ تو دکتر و مهندس و متخصص تاريخ و تمدن و علم
االجتماع و اقتصاد و فلسفه و اين جور چيزها هستي ،پس جاهلي ،اگر هم مقلدی که
رساله مقلدت را بگير و «مسائل» را بخوان و طبق آن عمل کن و فضولي هم مکن،
جاهل را بر عالم بحثي نيست ،وانگهي آقا باز پرت افتادهای و شأن اشخاص را رعايت
نميکني ،اين مسائل متفرقه از قبيل تفسير و تاريخ و رجال و سيره و لغت و شرح حال
ائمه و اصحاب غيره را بايد از اشخاص متفرقه و فضالی «فن» منبر و قلم و «صنف»
وعاظ و مصنفين و مترجمين و متکلمين و محدثين و امثالهم خواست ،اينها مربوط به
0
فضل است جانم ،نه علم.
.0مثالً يك متخصص علم طب است ،فيزيولوژی ،تشريح ،خون شناسي ،شناخت بيماری ها و عالمت شناسي بيماری ها
و ...برايش جزء "علم" محسوب مي شود ،اما اگر نقاشي هم بلد بود ،رانندگي هم مي کرد و يا زيبايي اندام هم تمرين مي
نمود ،اين ها برای او فضل به شمار مي رود يعني زياده هايي که دانستنش "فضل" است اما ندانستنش نقص نيست زيرا به
"علم" او ربطي ندارد.
353 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
معموالً اين طرز حرف زدن ويژه فقها است (فقيه به معني اصطالحي متاخرش) يعني
اينها کساني هستند که غالباً فقط دانستن احکام عمليه يعني قوانين و حقوق خاص
مذهب را علم مينامند و اصل دين و رشتههای ديگر از جمله ،دانستن عقايد و افکار
ديني ،يعني مباني منطقي و اصول اعتقادی خاص مذهب را فضل و فرع ،يعني مطالعات
فوق برنامهای که دانستنش خوب است ،اما پرداختن به آنها کسر شأن فقيه معتبر است!
نميتوانم از شدت تعجبي آميخته با تأثر خودداری کنم که چه عواملي موجب شد که
دين را و علم دين را به بحث فروع عملي (استنباطات فقهي) منحصر سازند و اصل
کنند و و جهه عقلي و فکری و استداللي آن را که موجب آگاهي مردم و شناخت
مذهب ميشود و اصول دين است فرعي تلقي نمايند و به حاشيه برند و بعد هم عمالً
تعطيل کنند و به اشخاص متفرقه بسپارند و در نتيجه مذهب تبديل بشود به يك سلسله
اعمال و احکامي که ناآگاهانه و تقليدی و تعبدی و فاقد فلسفه و روح و معني و هدف
انجام ميدهند و مثالً در موقعي که مسأله «زن» به اين شکل مطرح است و بحث از
حقوق انساني و اجتماعي و قضايي و نقش جديدش در جامعه و مسأله آزادی و
جنسيت و خانواده و ازدواج و روابطش با مرد به صورت انقالبي يا انحرافي و به هر
حال اساسي و جدی عنوان شده است ،بهترين نبوغهای علمي و آخرين تحقيقات
مراکز رسمي ديني ما ،غير از فرق ميان خون حيض با خون نفاس و احکام هر يك و يا
جواز و عدم جواز پوشاندن «وجه و کفين» و موارد لزوم يا عدم لزوم استجازه از شوهر
351 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
برای خارج شدن از منزل و امثال اين مسائل يکنواخت ثابت ،حرف ديگری مطرح
نميکنند و در عمل دفاع از پايگاه «زن مسلمان» را به عهده مجله «زن روز» وا
ميگذارند!
اما آنچه ميخواهم بگويم اين است که نوعي جديد و تيپي تازه در ميان گروه
علمای اسالمي پديد آمدهاند که فقيه هم نيستند اما مثل همين فقها حرف ميزنند ،يعني
حرف نميزنند که در رشته منبر نيستند ،نمينويسند که اهل تصنيف و تاليف و ترجمه
نيستند ،قرآن و سيره تعليم نميدهند زيرا که کار تفسير نميکنند ،صدر اسالم و نهضت
اسالم را نميشناسند زيرا که سيره پيغمبر و شرح حال ائمه و اصحاب را نميدانند زيرا
که اين چيزها مربوط به تاريخ است به علوم ديني مربوط نيست مباحث اعتقادی و
استداللي اصول فکری اسالم و تشيع را نميشناسند زيرا که اين رشته علوم عقلي است
و ويژه متکلم و فلسفه خوان و اهل جدل! سخنان پيغمبر و علي و افکار و اقوال ائمه را
تحقيق و تدوين و نقل نميکنند زيرا که کار محدث است و رشته علوم نقلي ،اتفاقاً فقيه
و مجتهد رشته فقه هم نيستند و اهل فتوی و صاحب رساله عمليه هم نيستند ،خالصه آقا
مفسر قرآن نيست ،محدث نيست ،متکلم نيست ،فقيه نيست ،فيلسوف نيست ،عارف
نيست ،خطيب نيست ،مدرس نيست ،تاريخ اسالم را نميداند ،اقتصاد اسالم را نميداند،
پيشوايان اسالم را نميشناسد ،تمام عمر دست به قلم نبرده ،هيچ وقت زبان به سخن
نگشوده يك نفر يك کلمه حرف تازه يا کهنهای درباره اصل يا فرع اسالم از او
355 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نشنيده ،هيچ کس هم از او توقع هيچ چيز ندارد ،خود بخود اين سئوال پيش ميآيد که:
پس آقا چکاره است؟
يعني چه؟ مصرفش چيست؟ متفکر اسالمي است؟ نه ،عالم اسالمي است؟ نه،
سخنران اسالمي است؟ نه ،نويسنده يا مترجم اسالمي است؟ نه ،پس چيست؟ ايشان
يك پارچه «نور» است! «مقدس» است! «شخصيت ديني» است« ،آبروی دين» است،
وجودش توی اين محل ،توی اين شهر ،در اين همسايگي ما مايه «برکت» است،
نميبيني چه صفايي دارد؟ چه صورت نورانييي؟ روحانيت از چهرهاش ميبارد ،وقتي
چشم آدم به جمال مبارکش ميافتد قلبش روشن ميشود اصالً تو اين دنيا مثل اينکه
نيست ،با اين زندگي و اين مردم مثل اينکه سر و کاری ندارد ،تو عالم ديگری است،
چيزهای دنيايي را اصالً نميشناسد ،نشنيدهای يکي از مريدهايش که برايش ميميرد و
خاك نعلينش را به چشم تراخمي بچهاش ميزند از «آقا» پرسيده بود برای تعيين اوقات
سحری و افطار و مواقيت نمازهای يوميه آيا نظر مبارك دربارهی ساعت چيست؟ جايز
است؟
آقا با عصبانيت و تعجب از بيسوادی اين مردم و ناراحتي از اين جور سوالهای
عاميانه ميفرمايند« :آقا حواست کجاست؟ خود حضرت رسول هم نميداند ،فقط ذات
356 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
احديت است که از ساعت خبر دارد و تعيين وقت ساعت در دست خودش است ،برو
از خودش بپرس مومن» .از وقتي اين قضيه را شنيدم و فهميدم آقا ساعت را به معني
قيامت گرفته و اصالً حتي متوجه نشده که در دنيا وسيلهای به اين اسم درست شده ،من
ارادتم به آقا دو صد چندان که بود ،شد ،اين جو نورها بايد تو اين ظلمات دنيای سياه
ما باشند اگر نه سنگ روی سنگ بند نميآيد ،بخاطر چند وجود نازنين مثل همينها
است که خدا آسمان را از باالی سر ما و زمين را زير پای ما نگه داشته و از عذاب ما در
برابر اين همه گناهانمان بخاطر آنها چشم پوشيده اگر نه بايد زمين ما را مثل عاد و ثمود
کن فيکون کند .او آيت خدا است ،حجت اسالم است ،از اولياءاهلل است ،يکپارچه
قدس است ،اهل تقوی است ،متبرك ،اهل آخرت است ،شخصيت الهي و بزرگ و
محترم و موجه و مقدس و مبارك و مستطاب و عظمي و( ...و ديگر کلمات گنده اما
پوچ).
جواب بدهد و روشنم کند؟ من هيچي ،تو در اين بيست سي سالي که مريد مداوم آقا
بودهای از او چي ياد گرفتهای؟ چه شناخت و شعوری تازه دربارهی دين و مذهبت به
تو آموخته يا ميآموزند؟
سواد تو کتابها پر است ،روحانيت چيز ديگری است ،هي ميپرسي فلسفه احکام
ديني را آقا ميداند؟ علت حکم و هدف از اين حکم ديني را آقا چه ميگويد؟ بچه
جان احکام ديني فلسفه و هدف ندارد ،تازه اين چيزها را بايد از علمايي که در رشته
علوم ديني مجتهد و حکيم و مفسر و مبلغ و غيرهاند پرسيد ،دين که همهاش اينها
نيست ،آقا مرد خدا است ،يك شخصيت روحاني است ،يك تکه نور ايمان است،
358 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
وقتي نزديکش ميروی مثل اينکه برق ميگيردت ،تمام تنت ميلرزد ،دستش را
ميبوسي برق نوری در دل و روح سياهت ميدود ،پيغمبر هم سواد نداشت ،مگر
همهاش سواد است؟ يا مگر همهاش بايد پيش شخصيت ديني که ميروی چيزی ياد
بگيری؟ زيارت روحاني ثواب دارد ،خدمت به صلحا و اوليای خدا ذخيره آخرتت
ميشود ،شناختن و فهميدن و شايستگي و کمال و تربيت فکر و روح و علم پيدا کردن
به خدا و قرآن و زندگي پيغمبر و امام و تاريخ اسالم و اينها مال طالب و اهل علم
است ،ما بايد کاری کنيم که گناهانمان سبك شود و ثوابهامان سنگين ،اعمال ديني و
عبادت و زيارت که کردی چه معنيش را بفهمي و چه نفهمي اجرش را ميبری ،از
آتش جهنم نجات پيدا ميکني و بهشت روزيت ميشود ،شايستگيش را هم نداشتي
شفاعت ميکنند ،همين آقا آنجا دست تو را ميگيرد و با خودش روی پل صراط
ميبرد ،به آبروی او نميآيند تو را از دست او بگيرند و از روی پل بيندازند توی آتش،
جوری که تو دين را ميفهمي فقط فهميدهها و با شعورها و آنهايي که ميدانند و
ميشناسند به بهشت ميروند در صورتيکه ،بر عکس ،حديث است که« :اکثريت اهل
بهشت آدمهای ابله هستند».0
اين است پديده تازه در اسالم :روحانيت! و تيپ جديدی به نام :روحاني و رابطه
نوظهوری :به نام مريد و مرادی! تقليد فکری ،آن هم از شخصيتهايي که ارزششان
اساساً به فکر نيست!
اين تيپ آدمها کمکم زياد شدند و مورد تشويق قرار گرفتند ،رسمي شدند ،تاييد
شدند ،قدرتها عمالً اين روحانيون را در کنار علمای شيعي تقويت کردند و توده
عامي هم طبعاً راحتتر با اينها کنار ميآمدند زيرا اينها اصوالً قدرت و استعداد
عوامگيری شان بيشتر از يك تيپ دانشمند متفکر است .داستان اين عالم و روحاني
داستان همان مالی ده است که سيد خواب نمای نظر کرده بود و خوش قدم و نذرش
ردخور نداشت اما ،هيچ سواد نداشت ،اتفاقاً مردی عالم به آن ده وارد شد .مالی ده که
وضع خود را در خطر ديد با او به رقابت برخاست ،و به مردم گفت :اين بيسواد است و
به دروغ ادعای سواد ميکند ،اگر باور نداريد هم اکنون امتحانش ميکنيم ،آنگاه قلم و
کاغذی به دست او داد و گفت بنويس «مار» ،مرد عالم قلم و کاغذ را گرفت و لفظ مار
را نوشت .روحاني ده کاغذ را از دست او گرفت و به دهاتيها نشان داد و گفت :ببينيد!
اينکه او نوشته که مار نيست ،اين مورچه است! سپس گفت :اکنون من مينويسم و
قضاوت را بخودتان وا ميگذارم ،آنگاه عکس ماری روی کاغذ نقش کرد ،و گفت:
حاال خودتان انصاف بدهيد و ببينيد آنچه او نوشته است مار است يا آنچه من نوشتهام؟
361 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين تيپ بيسواد ،خود بخود نفوذش در تودهی عوام بيشتر است ،زيرا روحاني
تحصيل نکرده و سواد نياموخته ،هم با توده عوام تفاهم بيشتر دارد ،و هم روی آنها
بيشتر کار کرده .اين ،غير از عالمي است که تمام عمرش را روی روايت و حديث و
کالم و قرآن و نهج البالغه صرف کرده ،او اصالً اعتنا به اين مسائل ندارد ،اصالً
تجربهاش را هم ندارد ،يك چيزی ميگويد ،يك حقيقتي را تقرير ميکند و همه عوام
را از پيرامون خود ميراند ،به اين ترتيب شخصيتهايي که در حقيقت عالم شيعي
بودند کمکم ضعيفتر شدند و شخصيتهايي که در کنارشان به نام روحاني شيعي و
در ميانشان تقويت شدند ،بطوريکه از عصر صفويه ،هم عالم شيعي داريم و هم روحاني
شيعي ،گرچه امروز اين دو اصطالح خلط شده و کلمه روحاني تعميم يافته ،و ما به
عالم بزرگ شيعي روحاني هم ميگوييم ،و به روحاني شيعي هم عالم ميگوئيم اما،
اين دو تا مفهوم را با اين معني که من گفتم در ذهن از هم سوا بفرمائيد ،زيرا در اسالم
و تشيع ما «عالم» داريم که رابطه او با مردم رابطه عالم و شاگرد ،متخصص و
غيرمتخصص و روشنفکر و توده است ،اما «روحاني» اصطالح مسيحيت است و تيپ
آن تيپ برهمنان ،مغان ،کشيشان ،موبدان ،خاخامها و رهبانان ...در مذاهب ديگر که
مقاماتي ارثي يا ذاتي بودند و مثل اشراف دارای خصوصيات نژادی و موروثي و
360 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
امتيازات و حقوق طبقاتي و انحصاری ،به شايستگي فردی و علم ربطي نداشت و
رابطهشان با مردم از نوع اشراف و نجيب زادگان و توده بيتبار و پست ،يا سيد و ناسيد،
«روحاني» و «جسماني» بود و به صورت نه «تعلم» بلکه «ارادت» و نه «تقليد فني» بلکه
«تقليد فکری» و...
روحاني و عالم شيعي از کنار مردم برخاست و در کنار سلطان صفوی نشست،
«تشيع مردمي» تبديل شد به «تشيع دولتي» ،بعد تشيع به دو قسمت منقسم شد! يکي تشيع
علوی که از آغاز اسالم بود ،و هنوز هم خوشبختانه هست ،و يکي تشيع صفوی که تا
آن تاريخ نبود و با تحريف و مسخ تشيع علوی به وجود آمد و هنوز هم متاسفانه هست.
اين است که مذهب عوض شد بدون اين که جامعه احساس کند ،از درون تغيير
يافت و کسي متوجه نشد که مذهب تازهای جانشين مذهب قديم شد و اين است که
ميبينيم هنوز هم پس از چهارده قرن ،اين اصطالح به گوشها سنگيني ميکند ،و برخي
اين عنوان را که برای سخنراني انتخاب کردهام با بيگانگي و کنجکاوی گوش
ميدهند ،و بعضي با بدبيني و عصبانيت تلقي مينمايند.
***
تشيع صفوی ،پيش از صفويه!
363 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
برخي انتقاد کردهاند که بسياری از مسائل انحرافييي که بنام تشيع صفوی طرح
ميکني و يا رواياتي که معتقدی روايات منقول از طريق امامت صفوی است ،در کتبي
نقل شده و از طريق کساني که بر صفويه مقدماند ،چنانکه خود من در بيان عقايد تشيع
صفوی به منابع پيش از صفويه استناد ميکنم .فکر ميکردم احتياج به چنين توضيحي
نداشته باشد که به اصطالح ادبا ،در تسميه حکم بر اغلبيت ،وقتي يك پديدهای را
ميخواهيم به صفتي بخوانيم که معرف آن باشد ،بيشك صفتي از صفات او را انتخاب
ميکنيم که شاخصهی بارز و صفت مشخص آن است و اين يك امر بديهي و معمول
است ،مثالً وقتي ميگوييم« :شيعهی جعفری» يا «مذهب جعفری» ،امام جعفر صادق
آغاز کنندهی اين مذهب نيست بلکه وی مشخص کنندهی مذهبي است که آن را از
مذهب مالکي و حنبلي و حنفي و شافعي و نيز از شيعه اسمعيلي و زيدی و کيساني جدا
ميکند وگرنه اصول اعتقادی و عملي تشيع جعفری را پيش از امام جعفر صادق
ميبينيم در قرآن ،در سنت ،در اهل بيت ،در همه ائمه پيش از امام جعفر صادق ،اينکه
جعفری را صفت مشخص اين مذهب قرار دادهايم به خاطر آن است که وی در مجالي
که از نظر سياسي يافته بود (اواخر بنياميه و ضعف و پريشاني رژيم و اوايل بنيعباس و
کمي فشار بر علویها) و نيز در بحبوحه طرح مسائل فقهي و کالمي و تفسيری و ايجاد
مکاتب اعتقادی و فلسفي و حقوقي و رشد علم و ورود فرهنگهای بيگانه به اسالم،
توانست ،مسجد مدينه را که از کشمکشهای سياسي دور افتاده بود و مرکز قدرت و
363 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
فعاليت به شام منتقل شده بود ،مرکز علمي تدريس و تعليم فقه اهل بيت کند و چهار
هزار شاگرد -که سپاه دين الهي بودند و مدافعان «واليت علوی« -در اين مکتب تربيت
نمايد و مکتب تشيع اماميه را شکلي تدوين شده دهد ،و اين است که او را حتي
«موسس مذهب» يا «رئيس مذهب» شيعه ميخوانيم و مقصودمان از شيعه ،شيعه علوی
است .چنين کاری -بال تشيبيه! -در تشيع کاذب (که درست عکس برگردان تشيع امام
صادق است) ،در عصر صفويه صورت گرفت به همدستي قدرت سياسي -نظامي
صفويه و روحانيت وابسته ،يعني تشيع کاذب را -که تشيع شرك ،خرافه و تفرقه است-
بر انگاره ظاهری تشيع صادق -که که تشيع توحيد ،حقيقت و و حدت است -نظام
صفوی تدوين کرد ،رسميت بخشيد ،روی کار آورد و بر جامعه مسلط کرد و چهار
هزار شاگرد! -که سپاه دين شاه عباسي بودند و توجيهکنندگان «واليت صفويه« -بر اين
اساس تربيت کرد و چون قدرت حاکم دست اين نظام بود ،تربيتشدگان روحانيت
حاکم را ،به جای وارثان علوم اهل بيت و آموزشيافتگان مدرسه امام صادق ،به ميان
توده فرستادند و در نتيجه ،علمای شيعه علوی و آموزگاران راستين مذهب جعفری خلع
سالح شدند و با چنين حيله ماهرانهای کمکم از متن جامعه کنار رفتند و رابطه
فکریشان با مردم قطع شد وتنها ماندند و ضعيف و محروم و حاشيهنشين زمان و
زندگي! و مدار شريعت و حکومت دين و مرجعيت علم و فرهنگ و تقوا به دست
مقامات رسمي روحاني افتاد که در هر شهری ،از طرف رژيم صفوی دست نشانده
361 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بودند و به تقليد کليسای مسيحي ،روحانيت شيعي سلسله مراتب اداری و مرکزيت
رسمي و وابستگي دولتي و مقامات و مراتب و مشاغل و عناوين والقاب خاص پيدا
کرد ،مثالً در هر شهری که يك حاکم ميفرستادند ،يك «امام جمعه» هم تعيين
ميکردند که هم دين مردم رسماً دست او بود و هم حاکم را ميپاييد و غير از حاکم و
امام ،يك «خطيب» هم رسماً نصب ميکردند که هم کار تبليغات دولتي را انجام ميداد
و هم امام را ميپاييد!
و در مرکز ،شخصيتهای بزرگ روحانيت وابسته ،از نفقه دستگاه واليت ظلمه،
کتاب در اثبات واليت و رد بر ظلمه اهل بيت و انکار رژيمهای فاسد و جائر و اشرافي
و عياش خالفت مينوشتند! و در زير اين شعارهای مقدس و موثر ،به جمعآوری عناصر
پراکنده تشيع کاذب و تدوين آن به صورت يك مذهب و مکتب مشخص و حساب
شده و رسميت آن در جامعه و تعليم و تبليغ آن در ميان توده ميپرداختند و آنچه را در
مرکز ساخته و پرداخته ميشد ،از طريق حاکم شرع ،امام جمعه ،خطيب ،درويش،
تعزيهگردان ،شبيهخوان و شاعر و مداح و روضهخوان و غيره در سراسر کشور پخش
ميکردند و به نام مکتب اهل بيت و منقبت علي و فضائل اهل بيت به خورد خلق اهلل
ميدادند که مشتاق اهل بيت بودند و عاشق علي و تشنه حقيقت و شاد و شاکر از اين
که مملکت ،مملکت امام صادق شده است و مذهب حقه جعفری ،مذهب رسمي! و
365 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
دولت و ملت ،مسجد و منبر ،عالم و عامي ،درويش و غني ،لشکری و کشوری ...و در
و ديوار ،مدح موال ميکنند!
اين است که ميگويم «تشيع صفوی» ،وگرنه عناصر پراکندهی آن را پيش از
صفويه همه جا ميتوان يافت حتي در ميان مکتب معتبر قديم نيز کمابيش ،ناخودآگاه،
راه يافته است .مگر عناصر خرافي و غيراسالمي و حتي ضداسالمي متعلق به مذاهب و
مکاتب فلسفي و فرهنگي و علمي قبل از اسالم ،از يهود و مسيحيت و زرتشتي و مانوی
و تصوف چين و هند و فلسفه آتن و اسکندريه و حتي عناصر جاهليت شرك عرب،
بنام روايت و تفسير آيه و غيره در کتب معتبر و مأخذ و اسناد دست اول اسالمي ديده
نميشود؟ عناصر ضد شيعي که با ماركهای شيعي ساخته شده و در سه قرن پيش به
صورت «تشيع صفوی» رسماً تدوين شده است ،در طي ادوار تاريخ اسالم ،از آغاز
تاکنون ،به تدريج ساخته شده است و به درون فرهنگ شيعي رسوخ داده شده است.
اين است که چون تشيع علوی ،از آغاز تاريخ اسالم ،در ميان مردم به اشکال
مختلف جاذبه قوی داشته و سيمای درخشان و گيرا و زيبای حقيقت و عدالت بوده
366 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
است ،دستگاههای جعال وابسته به قدرتهای باطل و زور و ظلم بيشتر جعليات خود را
مارك شيعي ميزدهاند و قلبها را در قالبهای اين زر ناب و رايج در ميان مردم آگاه و
حقطلب و ستمديدگان عدالتخواه ميريختهاند و به بازار ميآوردهاند ،تا هم اين
مکتب را مسخ کنند و از درون چنان بپوشانند تا خطری برايشان پيش نياورد و اسالمي
را که در تاريخ اسالم ،به صورت «حقيقتي به رنگ خون» تجلي دارد و «ايماني» است
که با دو پای امامت و عدالت بر روی جاده تاريخ حرکت ميکند ،فلج کنند و دشمنان
مردم از خطر مردم بياسايند وهم توليدکنندگان خرافه و دروغ برای بهرهبرداريها و
تحقق نقشههای ضداجتماعيشان و دشمنان اسالم ،برای تفرقه در درون اسالم و مذاهب
غير اسالمي که اسالم به نابودی تهديدشان ميکرد ،برای آن که بسياری از عقايدشان،
در جامهی نوين اسالمي باقي بماند.
برای آنکه در اين هدفها موفق شوند و ساختههاشان در بازار انديشه و ايمان مردم
رواج يابد ،بيشتر ،سکهی شيعي بدان ميزدند چنانکه بيشتر پول قلب را ،سکهی طال
ميزنند .اين سکهزني تقلبي ،به جای زر ناب تشيعي که سکهی عزيز و گرانبهای علي
دارد و مارك خاندان محبوب پيامبر ،سالها قبل از صفويه رايج بوده است ،بلکه تاريخ
آن به زمان خود علي ميرسد.
367 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
به افکار «شيعه غالي» که علي را خدا ميشمرند و يا خدا را علي ،کار ندارم که در
عصر خود وی بوجود آمدهاند و چنانکه برخي کتب تاريخ ،مثل «ملل و نحل»
شهرستاني نقل ميکنند که حتي علي عدهای از آنان را سوزاند تا ريشه شرك ،امام
پرستي ،عليپرستي و مبالغههای ضد علي را درباره شخصيت علي -که بزرگترين
ارزشش در اين است و تنها عامل برتری و سروریاش بر همه در اين است که بيش از
همه« ،بنده خدا» است و بنده مطلق و مطلق بنده! -در افکار پيروانش بسوزاند. 0
به اين تشيع که تشيع غلط است از آن رو کاری ندارم که ريشهاش جهل است ،هر
چند جهل ،خود ريشه جور است و يا الاقل خوراك جور ،ولي در تشيع صفوی ،سخن
از تشيعي است که آگاهانه و عالمانه ساخته شده است و ريشهاش مستقيماً جور است.
اين تشيع نيز -چنانکه گفتيم از عصر خود علي آغاز شده است و تقريباً با تشيع
علوی همزاد است و در طول تاريخ ،از زمان علي تا حال ،همسفر!
.0مي گويند گروهي از اينان که به در خانه او آمدند و قنبر را گفتند :خدای ما را بگو که بر بندگانش ظاهر شود ،علي
به خشم آنان را سرزنش کرد و با نفرت در آنان نگريست و چون کوشش های بسيارش برای بازگشتن آنها از اين شرك
آشکار ثمری نداد ،دستور داد آتشي عظيم برافروختند و آنان تا چشمشان به آتش افتاد ،فرياد برآوردند ،راست است! اين
همان آتشي است که در قرآن خويش ،از آن سخن گفته ای!
368 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بنابراين تشيع صفوی مقصود تشيعي نيست که صفويه از عدم به وجود آورده باشند
بلکه همچنانکه انتقادکنندگان به درستي گفتهاند ،پيش از صفويه بوده است و حتي به
عقيده من ،آن را نه تنها شاه عباس نساخته ،بلکه اولين بنيانگذارش ،يعني کسي که برای
نخستين بار در تاريخ اسالم ،سنگ زيرين بنای آن را گذاشت و جهت اساسي و
هميشگياش را معين کرد و او را بايد مبتکر «تشيع شرك و تفرقه» و «تشيع ضد علي،
در لباس حب علي» در اسالم ناميد در زمان خود علي است و قوی ترين مظهر شرك و
پليدترين دشمن اسالم و دشمن علي است.
اين تشيع را در محضر خود علي هم اعالم کرد و در ميان اهل بيت و در خانه
فاطمه !
و طرفهتر اينکه شعاری را هم که برای اين تشيع از همان اول انتخاب کرد،
عاليترين و اصليترين شعار تشيع علي است :شعار «واليت علي»!
او کيست؟
ابوسفيان!
چگونه؟
369 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
علي دستاندرکار غسل و کفن و دفن پيغمبر بود و غرق درد و داغ خويش که
ناگهان خبر آوردند که در سقيفه ،ابوبکر به خالفت پيغمبر انتخاب شده است .نخستين
بنيانگذاران تشيع علوی ،شيعيان راستين و عليشناس علي ،بيمناك از آينده اسالم و
فردای امت ،در خانه علي متحصن شدند.
نخستين اعتراض ،نطفه نخستين انقالب در برابر حکومت غصب ،در درون خانه
علي ،حزب عترت ،اهل بيت = تشيع علوی.
ناگهان ابوسفيان هم وارد شد ،از همه برآشفتهتر و عليه خالفت وله واليت ،از ابوذر
و سلمان و عمار و حتي خود علي متعصبتر ،خشمگينتر و مصممتر و «عالقه مندتر!»
همه خاموش و غمگين و معترض و در اين انديشه که چه بايد کرد؟ سکوت کنند؟
چگونه در برابر غصب حق ،پيروزی سياست بر حقيقت ،خاموش باشند؟
شمشير کشند؟ چگونه مدينه کوچك بيپيغمبر ،بيرهبر را که قلب اسالم است و
همچون جزيره خردی در قلب اقيانوسي از طوفانهای قبايل شورشي داخل و دو
امپراطوری زخم خورده شرق و غرب (ايران و روم) ،از داخل متالشي سازند و ضعيف
کنند و به جنگهای داخلي بکشانند و وقتي دنيا که اکنون با مرگ پيغمبر در محو
اسالم و نابودی مدينه طمع بسته است ،ديد که نزديكترين ياران پيغمبر و بزرگترين
راهبران امت ،بر سر قدرت با هم درافتادهاند ،سرنوشت معلوم است.
371 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
همگي آنچنان که علي گفت «خار در چشم و استخوان در گلو» سکوت کرده
بودند و علي احساس کرده بود که دوران سنگينترين امتحانش فرا رسيده است:
اما اکنون ،ديگری او را ربوده و در آغوش خويش تنگ گرفته و خود را مادر طفل
خوانده است .جز به شمشير ،طفل را از او باز نميتوان گرفت .اما ،اگر شمشير کشد،
طفل در کشاکش شمشيرها زخم خواهد خورد ،جانش در خطر است! مادر خوانده
شايد که دليری کند اما مادر؟ خانهنشين ميشود و در دوری و داغ فرزند ،سکوت
ميکند تا طفل ،هر چند در آغوش ديگری زنده ماند.
هنگامي که مادری ،از مادری خود و زندگي فرزند يکي را بايد انتخاب کند ،مادر،
با غاصب فرزند خويش بيعت ميکند! او را مادر ميخواند!
در محاصره خطر کينهها و عصيانهای داخلي و قدرتهای جهاني است ،استعمار روم
و ايران نقشهها در سر دارند و در آرزوی آناند که پايگاه محمد از داخل منفجر شود،
واليت علي اکنون درگرو اسالم علي است و از علي برای قرباني شدن در راه اين
0
وحدت ،وحدت در برابر خطر ،شايستهتر کيست؟
علي تصميم به سکوت ميگيرد ،ياران علي نخستين ،چهرههای تشيع علوی ،ابوذر و
سلمان و عمار از امام خويش پيروی ميکنند ،سکوتي معترض ،اعتراضي ساکت! به
خاطر موجوديت اسالم! اما ابوسفيان راضي نميشود !
برای او خالفت ابوبکر ،غصب واليت علي ،در هر حالي ،تحملناپذيراست! او ،نه
تنها از ابوذر و سلمان و عمار ،که از خود علي ،واليتيتر است! از تمام شيعيان علي و از
شخص علي ،از غصب حق علي ،از خالفت بناحق ابوبکر برآشفتهتر است .
او بنيانگذار تشيع صفوی است ،امام اول شيعه صفوی است و شعارش؟ درست مثل
شيعه علوی :واليت! واليت علي!
" .0علي بنيانگذار وحدت"" ،علي 33 ،سال جهاد برای مکتب 35 ،سال سکوت برای وحدت و 5سال تالش برای
عدالت" ،سخنراني ارشاد.
373 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
علي به خاطر وحدت مسلمانان در برابر خطر خارجي ،امپرياليسم شرق و غرب،
سکوت کرده است ،بنيانگذاران تشيع علوی ،به پيروی علي ،سکوت کردهاند ،اما
ابوسفيان سکوت را روا نميدارد ،از «واليت» دست بردار نيست! بر سر علي و يارانش
فرياد ميزند:
«به خدا سوگند انقالبي را ميبينم که جز با خون آرام نميگيرد( ،سپس خطاب به
علي(ع) و عباس :ای ذليلها! (خطاب به علي) :دستت را بده تا با تو بيعت کنم ،اگر
بخواهي مدينه را عليه ابوالفضل (ابوبکر) از پياده و سواره پر ميکنم».
اين فرياد واليت ،در تشيع صفوی است ،فرياد واليت علي ،اما از حلقوم ابوسفيان!
مظهر شرك ،چهره بزرگ نفاق !
اال االء ذالن :عير الحي والوتد و ال يقيم علي ضيم يراد به
373 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
0
و ذايشج فال يرثي عليه احد هذا علي الخسف مربوط برمته
سپس ،نگاههای لبريز از نفرتش را بر چهره اين مظهر نفاق و کينهتوزی نسبت به
اسالم و تفرقهافکني در ميان مسلمين افکند ،اين عنصر شناختهای که پرچمدار شرك
بود و بيست سال پيغمبر و ياران او را در مکه و سپس در بدر و احد و خندق و ...آماج
دشمنيها و توطئههای جنايتکارانهاش ساخته بود و بعد نقاب اسالم زد و بنيانگذار اسالم
دروغ و خالفت و خيانت شد که حکومت علي را نابود کرد و خاندان پيغمبر و ائمه
شيعه را و هزاران علوی را و دوستدار واليت علي را قتل عام نمود و اکنون ،برای ايجاد
تفرقه و اشتعال جنگ ميان علي(ع) و ابوبکر و سقوط مدينه و متالشي شدن اسالم و
نابودی امت مسلمان و تبديل اختالف امامت و خالفت که اختالف داخلي است ،به
برادرکشي و جانگرفتن قريش و تسليم قدرتهای روم و ايران بر اسالم شعار واليت
ميدهد و طرفدار حق اهل بيت و دلسوز علي و دشمن ابوبکر ميشود!
و در حاليکه گويي علي ،با نگاههای تند و تحقير آميزش ،همه اين توطئههای تند و
پليد را در چهرهی او ميخواند و با لحني پر از سرزنش گفت« :چقدر کينه تو نسبت به
.0هيچ کس ستم را نمي پذيرد جز دو ذليل :يکي خر قبيله و ديگری ميخ ،آن با خواری بر ريسمانش بسته مي شود و
اين توسری مي خورد و احدی بر او سوگوار نيست.
371 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اسالم طوالني شد ابوسفيان»! و سپس ،به عنوان پاسخ علي به تشيع تفرقه و واليت
ابوسفياني ،بر سرش فرياد زد« :برو !به سواره و پيادهات ،نيازی ندارم! »
***
پايههای اعتقادی دو مذهب
اکنون با قبول اين صورت مسئله که اساساً در حال حاضر دو مذهب وجود دارد و
هر دو هم اسمش تشيع است ،مباني اعتقادی هر دو را يك يك بر ميشمارم و هر يك
را به اختصار در هر دو مذهب تعريف ميکنم تا خود با هم مقايسه کنيد و اختالف ميان
اين دو را دريابيد .مهم و مشکل اين است که در هر دو تشيع اصول و فروع يکي است،
با هم هيچ اختالف ندارند و مشکل بودن تشخيص هم از همين جا است که تشيع
صفوی آمد و پايههای خود را بر روی تشيع علوی بنا کرد ،قالبهای فکری و ذهني
تشيع علوی را گرفت ،محتوايش را خالي کرد و پايههای روح و فکر و عقيده و
احساس تشيع صفوی را -آرام و پنهاني و ماهرانه ،به کمك علمای متخصص وابسته-
وارد کرد تا مردم نفهمند .مردم نفهميدند که مذهب عوض شد ،عقيدهها عوض شد،
خدا و کتاب و پيغمبر و امام و شخصيتهای مذهبي و تاريخ و همه چيز عوض شد!
هيچ کس نفهميد ،هنوز هم خيليها نفهميدهاند ! برون بر جا ماند اما درون به کلي چيز
ديگری شد! کاش رسماً ميگفتند يك فرقه ديگر ،يك دين و مذهب ديگری آمد ولي
375 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين کار برای ايشان صرف نداشت ،مصلحت نبود ،از اين رو ،تمام اصول ،فروع،
تاريخ ،شخصيتهای بزرگ ،اسامي خاص و همه اصطالحات «تشيع اسالمي -علوی»
را حفظ کردند و خيلي هم واکس زدند و جال دادند و برق انداختند اما ،درون اين
ظرفها را از ماده سمي خوابآور ضد شيعي پر کردند که نامش ،شيعه بود اما تشيع
صوفي -صفوی! اين است که احساس مذهبي مردم متوجه نشد ،وجدان عمومي
جريحهدار نشد ،در نتيجه نه تنها در برابرش مقاومتي پديد نيامد ،بلکه ،بخاطر همين
زرق و برقهای ظاهری و تشريفاتي و تعظيم شعائر و تجليل ظواهر و مراسم و حب و
بغض و تولي و تبریهای لفظي و بيتعهد و لعن و نفرينها و مدح و منقبتهای شعری
و ذهني و بيمعني ،0توده شيعي را به دنبال خود کشاند .
.0مديحه های اغراق آميز و بي فايده ای که تنها نتيجه اش اين است که شيعه را در نظر ديگران و حتي روشنفکران
جامعه خود ما متهم کند که ساختگي است و ايراني ها آن را جعل کرده اند تا پايگاهي باشد درون اسالم و عليه اسالم! و...
باالخره توجيه و تأييد ضمني اين پرونده سازی های دشمنانه ضد شيعي به وسيله خود شيعه! مثالً مقايسه امام رضا با امام
موسي با اين لحن که:
موسای کليم با عصا مي بينم در کفشکن حريم پور موسي
به حضرت موسي اهانت شده است و امام رضا هم شناخته نشده است!
376 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
سنت قرآن
عترت
***
.0عترت
در تشيع ،اسالم بر دو اساس استوار است -طبق سفارش شخص پيغمبر که « :ترکت
فيکم الثقلين :کتاب اهلل و عترتي« -قرآن و عترت:
تشيع علوی چنان که ميبينيم عترت را از خود «سنت» گرفته است ،اصل «عترت» نه
در «برابر» سنت است و نه در «برابر» قرآن بلکه در «کنار» اين دو ،نيز نيست ،بلکه «راه»
منطقي و مستقيم و مطمئن قرآن و سنت است.
377 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
«عترت» مالك شناخت روح اساسي اسالم ،چهره حقيقي پيغمبر و معني و جهت
قرآن است .رسالت «عترت» تنها اين است.
ارزش «اهل بيت» -در تشيع علوی -تنها به خاطر اين نيست که اهل بيت پيغمبرند،
به خاطر اين است که اين خانواده خودش يك خانواده ايدهآل و آرماني است ،يك
نمونهی کامل و متعالي و مثالي از «خاندان» انساني است ،خانداني که بايد باشد و همه
بايد باشند و نيستند و نيازمندند که نمونهای باشد ،اين خانواده ،خانوادهای است که
اصالت به خويش دارد ،نه به خاطر داماد پيغمبر بودن ،پسر عموی پيغمبر بودن ،دختر
پيغمبر بودن ،نوادهی پيغمبر بودن ،نه ،چرا که ارزشهای اعتباری و انتسابي نميتواند
برای ديگران ارزش عملي داشته باشد و برای خود اينان اين ارزشهای نسبي ارجمند
است اما اگر علي ارزشش در اين است که پسر عمو يا داماد پيغمبر است و فاطمه در
اينکه دختر او است ،برای مردان و زناني که از اين پيوندهای خويشاوندی محروماند،
چگونه ميتوانند سرمشق و نمونه و امام و «اسوه »باشند؟ چگونه ميتوانند چنان رسالتي
داشته باشند ،يعني چه که پيغمبر قرآن را و افراد خانوادهاش را برای جامعهاش و آينده
دينش و مردم پيرواش بگذارد؟
اگر اين خانواده به پيغمبر هم منسوب نبود ،باز الگوی اقتدای انساني بود ،در هر
کجا ،در يونان هم اگر ميبود همين ارزش را داشت .هر جا خانوادهای پيدا بکنيد که
378 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مردش علي باشد و زنش فاطمه و دخترش زينب و پسرانش حسنين ،آن خانواده
(عترت) اصالت دارد .انسان به چنين خاندان نيازمند است و از آن چيز ميآموزد و
ميفهمد ،برای چه به اين خانواده بخصوص ما احتياج داريم؟ برای شناخت اسالم ،برای
اين که مروان هم از محمد صحبت ميکند و از سنت پيغمبر ،معاويه هم همان را
ميگويد ،همهی خلفای بنياميه و بنيعباس هم همان را ميگويند .در هر زمان ،عمر و
ابوبکر و عبدالرحمن و عثمان و سعد بن ابي وقاص و همه اين را ميگويند اما ،هر کدام
جوری ميگويند ،پس من کدام را ،کدام چهره را بشناسم بعنوان چهرهی واقعي او؟
در تشيع صفوی «عترت» به عنوان يك خانوادهای است و يك اصلي است که
وسيله شده برای کنار زدن سنت پيغمبر ،در محاق گرفتن سيمای پيغمبر و تعطيل شدن
قرآن! و حتي خدشهدار شدن توحيد و توجيه ارزشهای نژادی و اشرافيت خوني و
ارثي!
***
.3عصمت
اصل دوم در تشيع علوی عصمت است ،عصمت به اين معني است که رهبر مردم،
رهبر جامعه ،کسي که سرنوشت مردم به دست اوست و رهبری ايمان مردم با او ،بايد
فاسد و خائن ،ضعيف و ترسو و سازشکارنباشد ،هرگز گرد پليدی نگردد و عصمت به
379 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين معني مشتي محکم است به دهان هر کس که ادعای حکومت اسالمي دارد ولي،
ضعيف و پليد و فاسد و خيانتکار است.
اما در تشيع صفوی ،عصمت عبارت است از يك حالت فيزيولوژی خاص ،بيولوژی
خاص ،پسيکولوژی خاص که امامها دارند و از يك ماده خاص ساخته شدهاند که
اصالً آنها نميتوانند گناه بکنند !خوب بنده هم اگر چنين ساخته شده بودم که
نميتوانستم گناه بکنم ،تقوای من دو شاهي هم ارزش نداشت ،چون وقتي من نميتوانم
گناه بکنم! اين چه جور بيگناهي است؟! ديوار هم با اين وضع نميتواند گناه بکند،
چون ذاتش طوری است که نميتواند گناه بکند ،مثل اينکه بعضي روضهخوانها
ميگويند شمشير در تن امام اثر نداشت! اين چه فضيلتتراشي احمقانه است که
381 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
فضيلت را ميتراشد و دور ميريزد؟ اگر شمشير به تن خود همين آقای روضهخوان
کارگر نباشد ،ميتواند به سادگي يك شوخي و بازی ،قهرمان شهادت باشد! چون در
اين صورت شهيد شدن ،از روضه شهيد را خواندن ،آسانتر است! در تشيع صفوی ذات
امام يك نوع عصمتي پيدا کرد که هيچ ارزشي نداشت ،نه ارزش انساني (چون امام
معصوم فاقد قدرت گناه بود) و نه ارزش علمي (چون مردم نميتوانند از موجودی که
ذاتش با آنها فرق دارد سرمشق بگيرند)! ائمه را موجودات متافيزيکي و مجرد و غيبي و
از آب و گل مخصوص معرفي کردند و در نتيجه هم امام بودن امام بيارزش شد و هم
معتقد بودن به امام بياثر! و ظاهرش هم اينکه مالی وابسته به رژيم صفوی با فرشته
نشان دادن امام ،مقام امام را ارتقاء داده است ،از محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين
خيلي تجليل کرده و فضائل و مناقب بسيار عظيم و عميقي را تازگي در ائمه کشف
کرده است! و چهارده معصوم را از خميرهای غيبي و جوهری ماوراء طبيعي و فوق
بشری شمرده و ذات آنها را از ذات «انسان» جدا نموده و خلقت اين چهارده تن را از
خلقت آدم استثناء کرده و آنها را عناصری از نور الهي ،در صورت ظاهری آدمي تلقي
نموده و به گونهای تعبيرشان کرده که اوالً برخي فضائل انحصاری دارند که نوع انسان
هرگز نميتواند داشته باشد و ثانياً برخي صفات و خصوصيات متعالي دارند که برخي
از نمونههای عالي انساني ميتوانند در سطحهای پايينتری ،مشابه آنها را فرا گيرند اما،
اين صفات عالي انساني در آنها ذاتي و طبيعي و فطری است و اقتضای جبری جنس و
380 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مثالً آنها غيب ميدانند و انسان نميتواند بداند ،آنها دشمنشان را با يك «فوت» به
سگ يا سوسك يا شغال يا خرس و خوك و هر نوع حيواني که سفارشش را داده
باشند ،تبديل ميکنند و انسان نميتواند ،آنها در قنداق اژدها را ميدرانند و انسان را در
جامهی سالح اژدها ميدراند .فضائل اختصاصي ديگری که برخي از آنها سخت
چندشآور است و نقلش و حتي تصورش در پس پردههای خيال و گوشه خلوت و
خاموشي ،زشت و نفرت بار!
(در بهشت« ،هر آينه و به درستيکه» رودخانهای است از شير برای علي و برای
فاطمه و حسين و حسن) و ...و اينکه حضرت خديجه که قبالً شوهر کرده بودند و پسر
383 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بزرگي هم داشتند ،در ازدواج با حضرت رسول بکر بودند و يا شهربانو همسر حضرت
0
امام حسين ،هرشب ،بکر ميشدند.
آن اعتقاد بر اين که :حاکم بايد متقي باشد ،معصوم باشد و وقتي دسترسي به امام
نيست ديگر هر حکومت حکومتش توجيه ميشود بنابراين در دورهی غيبت که دورهی
عصمت هم دستخوش فترت ميشود هر فسادی و هر خيانتي موجه است.
«نميتوانيم ،معصوم نيستيم ،فقط بايد متوسل بشويم» ،اين است که رهبری شيعه از
اين قيد شديد تقوی آزاد شد و اين اصل بزرگ انقالبي و مترقي ،از صحنهی زندگي و
اجتماع و سياست خارج شد و به آسمان رفت و از ميان مردم رفت و ويژه حکمای الهي
و عرفا شد.
***
.0و آخرين نظريه محققانه از يك واعظ مشهور يکي از شهرستان ها اين است که حضرت خديجه قبالً اساساً ازدواج
نکرده بوده اند و تمام نقل های صريح تاريخي به دليل اين که ناقالن سني هستند و به دليل عقلي غلط است ،چون حضرت
زهرا ،بايد از "رحمي پاك" زاده شده باشند و خديجه که مادر بانو است ،اگر پيش از اسالم ،شوهر کرده باشد اين اصل
خدشه دار مي شود .پس حضرت خديجه دختر بوده که به خانه پيغمبر آمده است ...و اين نظريه تازه را که هم تاريخي است
و هم تحقيقي و هم فلسفي و هم ديني و هم اسالمي و هم شيعي و هم علمي و هم منطقي و هم اشرافي و هم الهامي و هم
فيزيولوژيك و هم پسيکولوژيك و هم اخالقي وهم نژادی و هم خانوادگي و هم ژنتيك و هم سکسوئل و هم تراژدی و هم
کمدی و هم دراماتيك و هم "و غيره" ...خطيب شهر مذکور در فوق ،هر سال به مشهد مي آيند و طي دو شب برای مردم
شهر طرح و تفسير و تشريح مي کنند و موجي دامن گستر در عمق افکار و متن بازار برمي انگيزند.
383 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
.3وصايت
در بحث جامعه شناسي «امت و امامت» چند سال پيش آن را در ارشاد به دقت بحث
کردم و در يکي از سخنرانيهای چند ماه پيش هم ،اشارهای بدان کردم.
وصايت به طوری که تشيع علوی ميگويد و ميفهميم ،نه «انتصاب» است ،نه
«انتخاب» است ،و نه «نامزدی» ،بلکه «وصايت» است ،به اين معني که پيغمبر اسالم به
عنوان رهبر و نيز صاحب مکتب ،بهترين و اليقترين کسي را که برای ادامه رسالتش
ميشناسد به مردم معرفي ميکند و رهبری او را به مردم توصيه ميکند .اين توصيه يك
سفارش ساده نيست که مردم بتوانند بدان عمل نکنند زيرا مردم موظفند که رهبری
پاکترين و داناترين انسان را بپذيرند و آن کسي را که چنين است و پيغمبر ميشناساند،
تا بدين طريق (اصل وصايت) جامعه اسالمي طي 03نسل ساخته شود و اين رهبران
(اوصياء) ،جامعه را در نهايت اين «دورهی ويژهی سازندگي و رهبری» ،به آستانهای
برسانند که امتي که مصداق «خير امه اخرجت للناس» باشند تشکيل شود و در آن
عناصر فساد و بردگي و استثمار و فريب مردم نابود شود و هر فردی از مسلمانها به
رشد و آگاهي سياسي و خودآگاهي ديني برسد و شايستگي اين را پيدا کند که بر
اساس حکم ديگر اسالمي که «بيعت و شوری» باشد (و اين حکمي است پس از حکم
مقدم وصايت نه ناقض آن) سرنوشت خودش را بعد از دورهی وصايت انتخاب کند.
381 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين معني وصايت است که انسان ازعمل پيغمبر و علي ميفهمد ولي در تشيع
صفوی ،وصايت عبارت است از يك رژيم موروثي مثل ديگر رژيمهای موروثي و
سلسله حکومتهای ارثي که از پدر به پسر ميرسد و از خويشاوند به خويشاوند و از
نسل پيش به نسل بعد و بر اساس وراثت و انتصاب و خويشاوندی و ميبينيم ميگويند:
امام اول به خاطر اين امام اول است که داماد و پسرعم پيغمبر است ،که بنيانگذار سلسله
است .امام بعدی به خاطر اين که پسر امام اول است و بعدی به خاطر اين که برادرش
است و بعدی به خاطر اين که پسرش است و پسرش است و !...اصالت از آن خود
شخصيت اين دو امام نيست ،از آن عمل «نصب» و «تبار و نژاد و قرابت» است! يعني
توجيه اصل وراثت در قدرتها و حکومتها يعني چيزی شبيه رژيم ساساني و کپيهاش
رژيم صفوی!
***
.1واليت
در تشيع علوی واليت التزام مردم است به حکومت علي با همهی ابعادش و همه
ضوابطش و به پيروی از او و او را به نام يك سرمشق و الگويي (يکي از معاني امام)
قبول کردن ،يعني تسليم فقط در برابر حکومت او ،نظام او ،رهايي از هر واليتي ديگر.
385 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
در تشيع صفوی واليت عبارت است از يك واليت گل مواليي ،ساخت عناصر
اسمعيليه ،علي اللهي ،باطنيه ،حلوليه ،صفويه و هنديه! بيشتر از اين توضيح نميدهم.
***
.5امامت
386 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ما قادر و قابل پيروی از آنان نيستيم ،و پيروی از آنها ممکن نيست چون جنس آنها با ما
فرق دارد! بنابراين در تشيع صفوی اعتقاد به امامت ،پرستش دوازده اسم است (همانطور
که به 031هزار پيامبر معتقديم) که در غيبت آنها و بدون آنها ،تن به هر فردی و به هر
نظامي ميدهيم! تنها با يك شرط که آن فرد و آن نظام حب دوازده تن را داشته باشد،
با هر نظامي که زندگي کنند ،با هر شکلي که با مردم رفتار کنند و با هر وضعي زندگي
کنند ،با هر شکلي که با مردم رفتار کنند و با هر وضعي زندگي فردی و اجتماعيشان
بگذرد مهم نيست ،به امامت و اعتقاد به امامت مربوط نيست ،امامت يك عقيدهی غيبي
است و تاريخي ،به شکل زندگي و رهبری و زمان حال ربطي ندارد!
***
.6عدل
در تشيع علوی ،عدل به اين معني است که هر خيانتي در جهان حساب دقيق دارد و
غير قابل گذشت ،چنانکه هر خدمتي ،نيز.
اعتقاد به اينکه خدا عادل است .يعني عدل به عنوان يك نظام مصنوعي که سياست
يا حزب بايد در جامعهی بشری ايجاد کند ،نيست .در تشيع علوی ،که عدل منسوب به
خداوند ميشود به اين معني است که عدل زيربنای جهان است و جهانبيني مسلمين بر
387 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
عدل است .بنابراين اگر جامعهای بر اساس عدل نيست ،يك جامعهی بيمار ،منحرف و
موقتي است و محکوم به زوال.
اما در تشيع صفوی ،عدل يعني :خدا عادل است و ظالم نيست .خوب ،فايدهاش
چيست؟ يعني ،بعد از مرگ يزيد را ميبرد به جهنم و امام حسين را ميبرد به بهشت.
خوب ،حاال چي؟ حاال؟ در دنيا؟ اصالً ربطي به حاال ندارد ،موضوعي علمي است،
بحث علمي است و مربوط به فالسفهی الهي! به مردم ربطي ندارد!!
***
.7تقيه
اول «تقيه وحدت« :تقيه شيعه در جامعه بزرگ اسالمي اين است که شيعه با ابراز
موارد اختالفش باعث تفرقه در وحدت اسالمي نشود ،پس تقيه پوششي است که شيعه
عقايد خودش را حفظ ميکند اما نه به شکلي که باعث تفرقه و ايجاد پراکندگي و
خصومت در متن جامعه اسالمي بشود ،برای همين است که ميگويند به مکه که
ميرويد بايد با آنها نماز بخوانيد .االن هم علمای بزرگ ما توصيه ميکنند :پشت سر
امام جماعت مکه و مدينه نماز بخوانيد .اين تقيه است ،دوری از تعصب و تکيه بر موارد
اختالف و طرح اموری که موجب تفرقه داخلي است و تحمل نظر مخالف همصفان و
388 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
احترام به افکار و اعمال برادران ،تقيهی اقليت در برابر اکثريت مردم يك جامعه برای
حفظ وحدت داخلي و به خاطر جامعه و حفظ هدفهای مشترك در برابر دشمن
(زندگي علي نشانه اش ،در برابر مخالفان داخلي).
دوم «تقيه مبارزه« :عبارت است از رعايت شرايط خاص مبارزه مخفي برای حفظ
ايمان نه حفظ مومن! يعني کار فکری و مبارزه اجتماعي و سياسي کردن شيعه ،اما
حرف نزدن و تظاهر نکردن و از لو رفتن در برابر دستگاه خالفت تقيه کردن و خالصه
مفت نباختن و بيجهت تشکيالت و قدرت خود و جان خود را به خطر نيفکندن .پس
تقيه امنيت در برابر خالفت است به خاطر حفظ نيرو و امکان ادامهی مبارزه و
آسيبپذيری در برابر دشمن (زندگي ائمه نمونهاش ،در رژيمهای اموی و عباسي).
تقيه در تشيع صفوی خيلي روشن است و توضيحش الزم نيست ،مواردش را هم
خودتان ميشناسيد .به قول مولوی :اصل «حق نشايد گفت جز زير لحاف» معني تقيه در
تشيع صفوی است.
اين مومن به تشيع صفوی به قدری «تقيه زده» است که ميپرسيم« :آقا آدرس
منزلت کجاست؟» رنگش ميپرد .از بس تقيه کرده و عقيده خودش را پوشانده و
نظريهی خودش را نگفته ،ديگر اينکه نظرش چه بوده ،چه عقيدهای داشته اصالً يادش
نيست.
389 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين است که ميبينيم در تشيع علوی ،تقيه عامل وحدت با دوست و مبارزه با دشمن
است و در تشيع صفوی ،تعطيل مطلق مبارزه است و درعوض همين تقيهکار را ميبينيم
که عنصر فعال تفرقه و تعصب است.
در تشيع علوی ،تقيه ،يك «تاکتيك عملي» است و بسته به شرايط و اوضاع و از
اين رو به تشخيص رهبر ،گاه ممنوع ميشود و حتي حرام و در تشيع صفوی ،تقيه يك
«اصل اعتقادی» است و ثابت و الزمهی شيعه بودن!
***
.8سنت و نفي بدعت
به اين معني که تشيع علوی سنيترين نهضت و فرقهی اسالمي است ،سنيترين به
همين اصطالح« ،سنيترين» ،يعني وفادارترين فرقهها به سنت پيغمبر .و اختالف تشيع و
تسنن از صدر اسالم به وسيلهی شخص علي بر سر سنت پيغمبر است! علي ،معتقد است
که سنت پيغمبر را هيچ قدرتي نميتواند به هم بزند ،تغيير بدهد ،يکي را کم و ديگری
را اضافه کند ،يا منحرفش کند ،در صورتي که رقبای علي که به نام سردمداران سران
391 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بنابراين اسمگذاری حقيقي اين است که تشيع علوی حافظ و نگهبان سنت پيغمبر
است و دشمن بدعت ،هم در روح و جهت (رويه پيغمبر) و هم در احکام و اعمال و
اقوال (سنت پيغمبر) علي مظهر پيروی و ادامه و تکيهی دقيق بر سنت است.
اما در تشيع صفوی ،تشيع درست يك فرقه و يك مذهبي «ضد سنت» نشان داده
ميشود که در برابر سنت ميخواهد «عترت» را بگذارد .يکي از همين معتقدان به تشيع
.0منع متعه ،و تمتع در حج (حج تمتع) که به صراحت گفت :در زمان پيغمبر حالل بود و من حرام مي کنم! و البته
علت اين "وضع قانون در برابر سنت" را بيان مي کرد ،به عنوان توجيه عملش ،و نيز قبول سه طالق در يك بار -که گفت
برای تنبيه مردان -بر خالف عصر پيغمبر و ابوبکر و اوايل حکومت خودش (اين قيم در احکام الموقعين اين را نقل مي کند
و مي گويد که در زمان پيغمبر 07مورد بر خالف اين پيش آمد) ،و نيز افزود شعار "الصلوۀ خير من النوم" به اذان صبح و
دست بسته نماز خواندن به تقليد از ايرانيان در برابر پادشاهانشان ،و خواندن نماز مستحب شب های ماه رمضان با جماعت،
حتي حذف سهم "مولفه قلوبهم" که قرآن تصريح فرموده است.
390 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
صفوی ميگفت ،تو در اين کتاب نوشتهای که پيغمبر خدا فرمود که« :من دو چيز را
برای شما ميگذارم ،و ميروم :يکي کتاب خدا و يکي سنت خودم را» .پس تو اين را
از کجا آوردهای؟ کي پيغمبر چنين چيزی را گفته؟ پيغمبر گفته« :کتاب خدا و عترتم
را ميگذارم» ،نه «کتاب خدا و سنتم را».
پس تشيع صفوی آن حديث «کتاب اهلل و سنتي» را نفي ميکند ،چنانکه بعضي از
اهل تسنن در تسنن اموی 0ميخواهند «کتاب اهلل و عترتي» را نفي کنند! در حاليکه
«کتاب اهلل و عترتي» اصوالً تفسير و نتيجه و برآيند «کتاب اهلل و سنتي» است ،که هر دو
بايد گفته ميشد ،چون اين دو نه تنها متناقض نيستند بلکه ،هر دو مکمل هماند ،هر
کدام معني ديگری است و يکي بدون ديگری لنگ است .اما تشيع صفوی «کتاب اهلل و
عترتي» را در برابر سنت پيغمبر ميگذارد يعني ،قبول همان فحشي که «تسنن اموی» به
«تشيع علوی» ميدهد و ميگويد شيعه مخالف سنت است ،رافضي است ،و علي را
پيغمبر ميداند و حتي خدا!
.0قرينه "تشيع صفوی"" ،تسنن اموی" است .هر دو دين دولتي اند ،آن تسنن برای توجيه مذهبي و تطبيق اسالمي
خالفت اموی و جانشينانش ،و اين برای توجيه سلطنت صفوی و ،...نقش تسنن اموی دشوار نيست زيرا اساساً اين فرقه از اول
فرقه رسمي دولتي بوده است که فقط بايد از عثمان تا معاويه راه مي پيمود و فاصله ای نيست .اما تشيع صفوی کارش مشکل
بود ،چون نهضت ضد حکومتي مبتني بر عدل و امامت را در نظام سلطنت صفوی جور کردن سخت است ،و طي فاصله از
حسين تا شاه سلطان حسين!
393 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
در صورتي که تشيع علوی ميخواهد «عترت» را بيان و زبان رسمي «کتاب اهلل و
0
سنتي» بکند و نوعي تلقي از «سنت» باشد ،چقدر در اين دو تشيع تناقض است؟!
اين است که تشيع علوی مذهب سنت است و تشيع صفوی مثل تسنن اموی مذهب
بدعت ،زيرا هر دو «اسالم دولتي»اند منتهي يکي اجتهاد را بهانه ميکند که اصل
مقدسي است و ديگری عترت را که اساس مقدسي است .عترت علوی حامي و معلم
سنت است و عترت صفوی ناقض و محرف سنت.
***
.9غيبت
در کنفرانس «انتظار ،مذهب اعتراض» ديشب گفتم که غيبت در فلسفهی تاريخي
شيعي چه معنايي دارد و اساساً چه دورهای است؟
.0خلفای راشدين از ضبط و کتابت حديث جلوگيری مي کنند که تا زمان عمربن عبدالعزيز ادامه مي يابد ولي علي و
فرزندانش و شيعيانش به ضبط و حفظ و کتابت سنت و حديث اهتمام مي ورزند و در اين راه شهيد مي شوند ولي وقتي
"مرجئه" پيدا شد و گفتند با ايمان قلبي هيچ گناه و جنايتي ضرر ندارد و بعد غائله خلق قرآن به ميان آمد و احمد حنبل را
برای معتقد نبودن به آن در زمان مأمون به زندان انداختند ،در زمان متوکل که آزادش کردند قرار بر اين شد که هر چه در
سنت هست قبول کنند و انديشه ها و بدعت هايي را مانند عقيده مرجئه از ميان ببرند ،اصطالح سني پيدا شد.
393 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
غيبت در تشيع صفوی -که دارای «انتظار ،مذهب تسليم و تحمل و صبر و سکوت»
است و «انتظاری منفي« -به اين معني است که امام غايب است ،امام حقيقي معصوم
غيبت کرده است و بنابراين ،اسالم اجتماعي تعطيل است و افتتاح نميشود تا «خودش
بيايد و باز کند» 0چون امام نيست ،جمعه و جماعت و جهاد هم نيست البته نائب امام
هست اما نه برای جهاد ،برای اخذ ماليات و گرفتن «سهم امام غايب» .امر به معروف و
نهي از منکر هم ساقط است ،مگر در مسائل فردی و اخالقيات شخصي و نصيحتهای
دوستانه راجع به فوايد کارهای خوب و مضرات کارهای بد! و جلوگيری از منکرات
اجتماع از قبيل «حرف دنيا زدن در مسجد» و انحرافات افراد از قبيل خوردن زردآلو با
ماست و بدتر از آن ،گذاشتن موی سر و درعوض نگذاشتن موی صورت! و نيز
مبارزهی پيگير و بيرحمانه با بدعتهايي که اکنون در جامعهی مسلمين پديد ميآيد و
وادارکردن تودهی مردم متدين به خطراتي که در اين زمان اسالم را در معرض خطر
.0به فرموده يکي از برجسته ترين شخصيت های فقهي معاصر ،حتي برخي از فقها به اين نظريه گرايش داشتند که
اجرای "حدود" ،يعني عمل به احکام و قوانين حقوقي اسالم نيز بايد در عصر غيبت امام تعطيل شود! يعني از سال 351
هجری تا روزی که امام دوازدهم ظهور فرمايد ،هيچي به هيچي! آنارشيسم مذهبي را ببين!
391 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
قرار داده است مثل تريبون کفار را جانشين منبر پيغمبر کردن! يعني که خطر غرب برای
اسالم همين تريبون است و بلندگو و دست زدن حضار! و حتي پشت تريبون ،ضمن
سخنراني مذهبي آب خوردن! 0و جلوگيری از خطر اتحاد ميان مسلمانان در برابر
استعمار غربي و صهيونيسم! زيرا تشيع صفوی اساساً يك فرقه مذهبي ضد جامعهی
مسلمين است و فلسفهی وجوديش ايجاد تفرقه در درون امت اسالمي است و انشعاب
از پيکرهی بزرگ اسالم چنانکه با همين شکل و برای همين کار آغاز شد و هنگامي
که قدرت مسلمين (ولو تحت نام امپراطوری فاسد عثماني) با مسيحيت و بورژوازی نوپا
و متجاوز اروپا درگير بود و در غرب پيش ميرفت ،تشيع صفوی ناگهان در شرق
برخاست و از پشت بر او خنجر زد و پادشاهان صفوی ،پنهاني و آشکارا با پادشاهان
اروپای شرقي و قدرتهای کليسايي مراوده داشتند و برای نابودی دشمن مشترك
مسيحيت غربي و تشيع صفوی ،يعني قدرت جهاني مسلمين توطئه ميکردند .و اين
است که ميبينيم در «شبيه» که کپيه تئاترهای مذهبي مسيحيان فرنگي است ،يك
«پرسوناژ نوظهوری» به نام «فرنگي» با عينك وکت و شلوار اروپايي وارد کربال ميشود
و با هفتاد و دو تن هم پيمان و همدرد ميشود عليه مخالفان اهل بيت!
در عصری که در برابر هجوم ارتش نيرومند مسلمانان همهی پايگاههای غرب در
خطر نابودی قطعي افتاده بود و پس از آنکه قسطنطنيه پايتخت امپراطوری رم شرقي و
مرکز قدرت جهاني مسيحيت اسالمبول شده بود و يونان و بلغارستان و يوگسالوی و...
رام قدرت مسلمين شده و نيروی اسالم بر مديترانه چيره گشت و اتريش و ايتاليا در
محاصره قرار داده بود ،ناگهان تشيع علوی که بر اساس عدالت و امامت استوار بود و
اختالفش بر سر حق و باطل و سنت و بدعت بود و جبههگيری مترقي و راستين درتاريخ
اسالم عليه نظام انحرافي خالفت و غصب حق علي و نقض وصايت پيغمبر بود و
کينهاش از نظر فردی با غاصبان حق و جالدان کربال و از نظر فکری با هر نظامي و
قدرتي که به هر اسم و عنواني وارث آنان باشد و مثل آنان عمل کند ،ناگهان تبديل
شد به تشيع صفوی که همهی اين عقايد و عواطف فکری و انساني و منطقي و تاريخي
مترقي و نجاتبخش را به صورت کينههای فرقهای و تعصبهای سياسي و قومي و
خصومت ميان ايراني و ترك و عرب درآورد و اختالف علمي و انساني ميان تسنن و
تشيع را که اختالف «اسالم مردمي» بود با «اسالم دولتي» و «اسالم خدا» با «اسالم
کدخدا» و «اسالم پيغمبر» با «اسالم خليفهی غاصب پيغمبر!» و ...به شکل کينهتوزی
متعصبانه و کور ميان «سنيها» و «شيعهها«ی فعلي ،ميان تودهی سني و تودهی شيعي
درآوردند و همهی آن عاطفهها و عقدههای شيعي که بايد برای نجات مردم از دست
زور و زر و تزوير و استقرار عدالت اجتماعي و يافتن يك رهبری پاك علمي به کار
396 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ميرفت ،صرف تشکيل سلطنت صفوی و نيروی نظامي و تبليغاتي برای ارتش قزلباش
شد و سلسلهی سلطنت صفوی به سلسلهی امامت علوی پيوند خورد و با سيد شدن
صفويه که نوادگان «شيخ صفي» بودند خاندان سلطنتي با «اهل بيت نبوی» خويشاوند
شد و شاه عباس فاسدی که حتي خاندان خود را همه قتل عام کرد خضر شد و قهرمان
روياها و آرزوهای توده و باالخره تشيع که جز نظام علي و راه علي و رهبری علي ،يا
عليوار را در طول هزار سال نپذيرفت و حتي حکومت عمربن عبدالعزيز ،چهره
درخشان تقوی و عدالت نسبي تاريخ را قبول نکرد-و به حق هم قبول نکرد -که
اختالف شيعه اختالف بر سر افراد نبود ،بر سر افکار بود و شکل راستين و نظام الهي
حکومت حق و عدل ،برای روی کارآمدن رژيم صفويه فرياد پيروزی برکشيد و پشت
سر شاه عباس آستين عبا کشيد و در برابر غرب و کفر ،عليه برادران مسلمان به جهاد
برخاست.
چون تشيع صفوی در دورهی غيبت ،همه چيز را در زندگي اجتماعي مردم تعطيل
ميداند ،بنابراين بحث از حکومت حق يا باطل ،اصالح يا انحطاط جامعه نيز بيمعني
است ،حکومت حق حکومت شخص امام است و شخص امام هم که اکنون غايب
است ،پس اسالم در اين دوره راجع به شکل زندگي اجتماعي و سياسي مردم حرفي
ندارد ،ساکت است و در اين سکوت ،البته که شاه عباس بايد حرف بزند .وقتي اسالم
هيچ حرفي ندارد ،شاه عباس آزاد است که هر حرفي را بزند ،اشکالي ندارد!
397 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اين است که دوره غيبت دورهی تعطيل ،دوره تحمل و انتظار است و بس! و چون
مسأله اجتماع و حکومت منتفي است ،مسئوليتها در محدوده وظائف اخالقي و فردی
محدود ميشود و هر کسي بايد خودش را حفظ کند ،چون جامعه را نميتوان حفظ
کرد زيرا اصل بر زوال و انحطاط قطعي جامعه ،ايمان و نظام و فرهنگ و اخالق
اجتماعي است تا ظهور امام را ايجاب کند ،بنابراين ميبينيم که غيبت برات آزادی
دادن به همهی قدرتها و قدرتمندها و نظامها است و فتوای تسليم دادن به هر چه هست
و هر که هست و هر جور هم هست و اعالم سلب مسئوليت اجتماعي از همه است و
خزيدن همه به «درون فرديت خويش» و تبديل همهی آرزوها ،شعارها ،عقايد و
عواطف شيعي و مسئوليتهای انساني شيعه به دو اصل ،يکي :تعزيه داری ،دوم :
سنيکشي ،و دگر هيچ!
دوره دوم ،از علي تا پايان دورهی غيبت صغری (سالهايي که امام دوازدهم در خفا
به سر ميبرد و با چهار شخصيتي که به عنوان «باب» ،يا «نائبهای خاص» شخصاً تعيين
398 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
کرده بود و با او تماس مستقيم داشتند به رهبری شيعيان ميپرداخت ،اين دورهی
«وصايت» است (در برابر رژيم رسمي خالفت) .دوره سوم ،از آغاز غيبت کبری ،يعني
سال -309که امام دوازدهم وارد دوران طوالني و نامعلوم غيبت ميشود و رابطهاش را
به طور رسمي با مردم قطع ميکند -دورهی «غيبت» است که اکنون ما در اين دوره ايم.
و دوره چهارم دورهی ظهور است که امام غائب پس از يك انقالب جهاني عدالت را
در جامعه بشريت مستقر ميسازد و رهبری مردم را به عهده دارد.
ميبينيم در دورهی اول و دوم و دورهی چهارم ،رسالت رهبری با پيغمبر و يا وصي
پيغمبر است که هم از باال تعيين ميشوند و هم شخصاً رسالت رهبری سياسي و زندگي
اجتماعي و تربيت خلق را بر عهده دارند ،اما در دورهی غيبت چون هم پيغمبر نيست،
هم امام حضور ندارد ،رسالت پيامبران و امامان بر عهدهی خود مردم ميافتد و مردماند
که بايد خود ،اسالم را بياموزند ،حق را تشخيص دهند ،حدود اسالمي را اجرا کنند،
جامعه اسالمي را تشکيل دهند ،مردم را رهبری کنند ،از اسالم ،مسلمين ،قدرت و
وحدت اسالمي در برابر يهود و نصاری و ديگر دشمنان دفاع کنند ،جهاد کنند ،اجتهاد
کنند و از ميان خود گروهي را برای تخصص در شناخت علمي اسالم و استنباط قوانين
اسالمي و حل مسائل جامعه و رويدادهای زمان وادار نمايند و رهبری اجتماعي و فکری
و مسئوليت سرنوشت مردم را به دست آنان بسپارند و خود بهترين و اليقترين و
آگاهترين ،دانشمندترين و پاكترين شخصيت موجود را برای رهبری تشخيص دهند و
399 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
از ميان خود کسي را به «جای امام» -که جای پيغمبر اسالم است! -برگزينند و بنشانند و
در انجام مسئوليتهای سنگين او -که مسئوليتهای امامت است -خود مردم احساس
مسئوليت مداوم و مستقيم کنند و حکومت علم را ،علم متعهد را -آنچنان که افالطون
آرزو ميکرد -مستقر سازند .ميبينيم که درست بر عکس غيبت در تشيع صفوی -که
عصر تعطيل و نفي مسئوليت و تفويض سرنوشت مردم به جبرسياه زمان و بازی حوادث
و سازندگان حوادث است -غيبت در تشيع علوی ،بيشتر و سنگينتر از دورهی نبوت و
امامت يا وصايت ،مردم را مسئول ميکند و آن هم مسئوليت امامت و نبوت! يعني
وظائفي را که آنان برای گسترش حق و مبارزه با باطل و جهاد و تربيت و حکومت و
هدايت جامعه بر عهده داشتند ،مردم شيعه بر عهده دارند و جانشين امام را -که خود
رسالت امام را بر دوش دارد -مردم بايد «انتخاب» کنند .يعني کسي را که در دورهی
پيش از غيبت (نبوت و امامت) ،خدا معين ميکرد ،در دورهی غيبت ،مردم بايد تعيين
کنند !
اين است که بر اساس فلسفهی غيبت در مکتب تشيع علوی ،مردم نه تنها بدون
مسئوليت اجتماعي در اين دوره نيستند بلکه بر عکس مسئوليت سنگين خدايي هم
دارند! بدين معني که در امر رهبری و مسئوليت اجتماعي امت اسالمي ،افرادی از مردم
که بخاطر علم و تقوی از طرف مردم انتخاب شدهاند جانشين امام ميشوند و جانشين
پيغمبر ،يعني مسئوليت رهبری با آنهاست که از ميان مردماند و منتخب مردم ،و توده
311 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مردم در تعيين رهبری معنوی و اجتماعي جامعه ،جانشين خدا ميگردند! و در تشيع
علوی ،دورهی غيبت است که دورهی دموکراسي است و بر خالف نظام نبوت و
امامت ،که از باال تعيين ميشود ،رهبری جامعه در عصر غيبت ،بر اصل تحقيق و
تشخيص و انتخاب و اجماع مردم مبتني است و قدرت حاکميت از متن امت سرچشمه
ميگيرد.
***
.01شفاعت
در کنفرانس و همچنين کتاب «فاطمه ،فاطمه است» مسألهی «شفاعت» را -آنطور
که من ميفهمم -با بينش علوی مطرح کردم.
310 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
تشيع صفوی هم همين را ميگويد .همه جا چنين است .يعني تشيع صفوی همان
معتقدات تشيع علوی را حفظ کرده است اما معني آن را به نفع خود و به ضرر مردم
دگرگون کرده است.
شيعه صفوی ميگويد ،امام حسين ،حضرت ابوالفضل ،حضرت زينب ،حضرت
علياکبر ،علي اصغر مرا شفاعت ميکنند ،در هنگام امتحان نهايي ،در برابر ترازوی
دقيق عدالت الهي که بد و خوب هر کسي را خدا وزن ميکند و نتيجه را اعالم ميکند
و بر اساس آن حکم ميدهد ،محکوم ميکند يا نجات ميدهد ،پاداش ميدهد يا کيفر،
شيعه صفوی مثل محصلي است که سر جلسه تقلب ميکند ،يعني با يکي از دوستان و
اقوام رئيس امتحانات يا مصحح اوراق و منشي و غيره بند و بستي قبلي دارد و در نتيجه
جواب سئواالت را پنهاني به او رد ميکنند ،يا نه ،اصالً ورقهی سفيدش را يا ورقهی
سياهش را که سراپا چرت و پرت و حتي فحش و اهانت به درس و بحث و امتحان و
ممتحن است و يا اصالً به جای حل مسألهی رياضي و نتيجهی فرمول شيمي و حل
قضايای هندسي و جواب سئوال علمي صورت مسأله ،تصنيف نوشته و يا اوراد تسخير
جن ...چون اصالً شاگرد مدرسه نبوده و نه تنها الی کتابي را به عمرش وا نکرده که
سواد خواندن ندارد ،نمره ميگيرد و آن هم که نمرهی بيست! وحتي اول شاگرد! البته
اگر دم افرادی را که دستاندرکار جريانات پنهاني و قاچاق هستند حسابي ديده باشد و
يا با آنها خصوصيتي داشته باشد!
313 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
البته شفاعت در دستگاه صفوی غالباً خرج هم دارد و اين طبيعي است ،چون کار
سخت است .در رفتن از سيستم دقيق امتحاناتي است که ممتحنش خود خدای متعال
است و بطور مستقيم خود او است که ميپرسد و رسيدگي ميکند و ورقهی امتحاني
اعمال را نمره ميدهد و حتي گوش و چشم و دل را به زير سئوال ميکشد و از يك
قدم کج که در زندگي برداشتهای ،از يك دست کج که به سرقت يا ستم دراز کردهای
و حتي از يك خيال بد که در پس پردههای ذهنت گذشته است خبر دارد و همه را
دقيقاً مثل يك شيشهی حساس ،يك نوار ضبط اصوات و اعمال و افکار و نيات ثبت و
ضبط کرده است و با آن ترازوی عدلش که «وزن يك ذره خير يا شر» را نشان ميدهد
313 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
311 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
«شيعهی صوفي -صفوی» نميگنجد -پاسخ منفي ميدهد که او «اهل تو نيست ،او يك
عمل غيرصالح است»!
اين تمام فلسفه و معني و چگونگي «شفاعت» است در تشيع علوی -که هيچ نيست
جز «اسالم محمدی« -که هيچ نيست جز «سنت تغييرناپذير الهي برای رشد و هدايت
انساني» ،يعني «کشف و استخراج و بيرون ريختن گنجينههای سرشار شعور و آگاهي و
ارزشها و استعدادهای اعجازگر فطرت آدمي که در اعماق ويرانههای خاکي وجود
روزمرهی جانوریاش مجهول و مدفوناند» و در نتيجهی «تکامل معنوی»!
در اين داستان ،تقاضای نوح بر اساس يك اصل الهي عنوان ميشود ،نه تقاضای
بيمبنا و توقع الکي و احساسات بازیهای بيمعني و بيقاعدهای که در ميان ما رايج
است .چون خصوصيتي که ما «امت مرحومه»! با خدا داريم ،چون «بيمه اشك» هستيم و
نامش «واليت»! پيامبران اولوالعزم و حتي شخص پيغمبر اسالم و علي اسالم و «خاندان
مثالي بشريت = عترت» ،و هيچکدام از امامان تشيع علوی (که فقط با سلسلهی امامان
تشيع صفوی هم اسماند و دگر هيچ) نداشتهاند.
اين است که نوح ،از خدا تقاضا نميکند که مثالً « ،به علي اکبر حسين اين شمر
بيجوشن ما را همينجوری ولش کن بياد تو کشتي نجات و کنار شايستگان حيات و
بقاء»! نه ،خدا خود ،به نوح وعده داده بود که چون طوفان آغاز شد و آب همه جا و
315 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
همه چيز و همه کس را فرا گرفت من «اهل تو» را نجات ميدهم .و بر اين اساس است
که چون ميبيند پسرش دارد در کام مرگ دست و پا ميزند و از پدر به التماس کمك
ميطلبد ،نوح از خدا ميطلبد که او را که از اهل او ،يعني خانواده و خويشاوند او است
نجات دهد .اشتباه نوح فقط در اينجا است که معني اصطالح «اهل تو» را نميفهمد
يعني اين کلمه را در زبان خدا ،به همان معني ميگيرد که در نظام و فرهنگ و فهم و
احساس و روابط اجتماعي و انساني ما معني ميدهد .همان که ما هم ،چهارده قرن پس
از قرآن و سنت و عترت هنوز همچنان ميفهميم ،ائمه خود را از آن رو امام و معصوم و
ارجمند تلقي ميکنيم که فقط ذريهی پيغمبرند ،از نژاد برتر .علي و فاطمه و حسن و
حسين را از آن رو تقديس ميکنيم که «اهل بيت رسول«اند ،حسين را چون فرزند علي
است و فاطمه را چون دختر پيغمبر و علي را چون پسر عموی پيغمبر و داماد او! (در
حالي که ابولهب خود عموی پيغمبر و پسران ابولهب دامادهای او و عثمان داماد
دوبلهی اويند)!
اين جاست که خدا به او توضيح ميدهد و معني راستين خويشاوند و خانواده و اهل
و قوم و وارث و نيز شفاعت را برای نوح تفسير ميکند تا ما بفهميم! (مگر ميفهميم؟
مگر ميگذارند بفهميم؟ مگر قرآن هم برای فهميدن است؟ چه حرفها! چه بدعتها و
انحرافهای تازه! قرآن مجيد را که مقدس و مطهر و متبرك است ميخواهند کتاب
مطالعه کنند!) توضيح ميدهد که پسر تو خويشاوند تو نيست ،اهل تو نيست ،انسان،
316 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و بنابراين ،در تمام بشريت ،در طول زمان و عرض زمين ،فقط و فقط دو تا خانواده
است و دو تا ذريه و نژاد و تبار ،عمل صالح و عمل فاسد! هر انساني که يك «عمل
صالح» است ،اهل بيت تو است ای نوح !ای کشتيبان نجات در طوفان تباهي و مرگ
که بر جهان حاکم است و جبر محتوم! کل شيِيهالك اال وجهه.
«عمل غير صالح» محکوم به نيستي است و اين سنت خدا است و سنت خدا
تغييرناپذير است ،تغييرناپذير است و تحولناپذير! خدا نيز خود آن را نميشکند و
شفاعت چگونه ميتواند بشکند؟
هيچ عاملي در عالم وجود ،وجود ندارد که «عمل غير صالح» را سرنوشتي دهد که
ويژهی «عمل صالح» است .حتي اراده الهي به چنين کاری تعلق نميگيرد .اما هزاران
عامل وجود دارد که «عمل غير صالح» را به «عمل صالح» تبديل کند ،يکي از اين
عوامل شفاعت است و نه تنها شفاعت نوح و ابراهيم و محمد و علي و حسين و زينب،
که شفاعت خاك ،که شفاعت خون ،کلمه شفاعت اين معني را در بر دارد و بر خالف
آنچه با بينش و تربيت اجتماعي خودمان در نظامهای اشرافي و استبدادی و خانخاني،
317 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
آن را معني ميکنيم که واسطه شدن آدم موجه با نفوذ است برای بخشيدن بيحساب و
کتاب يك مجرم ،شفاعت يعني :جفت شدن ،چيزی را به چيزی متصل کردن و يکي
کردن ،چيزی را با آنچه مثل آن است ضميمه کردن ،يك شخص را دو تا ديدن! خود
را در راه قرين ديگری کردن ،با ديگری قرين و شبيه و پيوسته و يار شدن و ! ...شفاعت
حسين ! ...يعني چه؟ شيعه صفوی هم همين را ميگويد ،اما درست ضد معني آن و
نقيض مورد و مفهوم و فلسفه و نقش آن.
شفاعت خاك! شفاعت خون! شيعه صفوی خاك کربال را به صورت يك ماده
خاصي ميداند که با خاكهای ديگر زمين و آسمان فرق دارد .عناصر تشکيل
دهندهاش چيز ديگری است .دارای خواص فيزيکي و شيميايي مخصوصي است ،در
آن يك «روح» ،يك «نيروی غيبي» ،يك «اثر شيميايي» و يك «خاصيت معجزهآسای
ما وراء طبيعي» و يك «کرامت ذاتي جوهری و فضيلت مرموز و نفهميدني» پنهان است
که آن را ارزش و تقدس ديني داده است .در آن يك «مانا» نهفته است ،مثل يك شيء
جادويي ،يك اکسير کيميايي که مثل يك «دوا» وقتي به مرض يا مريض ميرسد ،بر
روی آن عمل ميکند و شفا ميدهد .مثل يك اسيد ،وقتي روی يك جنس ريخته
ميشود و يا به فلزی ميرسد آن را آب ميکند ،عوض ميکند و با فعل و انفعالهای
شيميايي بر آن اثر ميگذارد و با آن ميل ترکيبي خاصي پيدا ميکند و آن را تبديل به
چيزديگری ميکند که صفات و خصوصيات و جنس و ذاتش فرق ميکند.
318 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و آن وقت برای نجات و ارفاق به يك ناشايستهی پليد بدان استمداد ميشود ،خريد
و فروش ميشود! در ازای مبلغ سنگيني پول! يا اعمال نفوذ و پارتيبازی و فعاليتهای
اداری و قرارهای رسمي و غيررسمي ،جنازه متعفن خاني ،خواجهای ،شخصيتي بدان
سپرده ميشود و اين تربت مقدس هم به ميزان پولي که اين ميت پرداخته و يا زوری که
داشته و مقامي و دم و دستگاهي و بر حسب نفوذ و موقعيتي که بازماندگانش در دنيا
دارند ،او را تنگتر در آغوش خود ميفشرد و به خود نزديكتر ميسازد و از چشم
نکير و منکر مخفياش ميکند و از حساب و کتاب اگر شد اصالً معافش مينمايد و از
معرکه قبر و قيامت يك جورهايي که خودش ميداند ،درش ميبرد و اگر هم نشد
خيلي بارش را سبك ميکند و زود از گمرك ردش ميکند و او را مثل اسفنديار در
برابر عدل خدا و عذاب خدا رويينتن مينمايد و اصالً آتش به آن کارگر نيست!
اما يك شيعه علوی ،ميداند که خاك حسين با خاكهای ديگر فرقي ندارد،
نيرويي ،معجزهای ،مانايي ،روحي ،خاصيت مرموز غيبي و اثر شيميايي اسرارآميز و
خصوصيت ذاتي و جنسي غيرطبيعي در آن نيست .خاك است .اما همين خاك با يك
شيعه علوی ،با يك روح حسيني ،با يك انسان کرباليي! (نه اين کربالئيهای موجود و
معروف در تشيع صفوی! ميبينيد چقدر فرق دارد!؟) آری يك انسان کرباليي! انساني
که مرد عقيده و جهاد است ،انساني که ميفهمد «شهادت» چيست؟ ميداند که
آزادگي بشری که حسين آن را در کنار دين ياد ميکند يعني چه؟ ميداند که کربال
319 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
صحنهی يك مصيبت ،يك حادثهی غم انگيز نيست ،ابزار گريه و سينه و نوحه و غش
و ضعفهای تکراری همه ساله و همهی عمر نيست ،يك مدرسه است ،يك مکتب
است ،آرامگاه نيست ،دانشگاه است ،قبرستان نيست ،تمدن است و آبادی و خرمي و
سرزمين حيات و عشق و حرکت و مسئوليت و شجاعت و آگاهي ،برای يك انسان
کرباليي -در تشيع علوی است -نه هر کسي ،در تاريخ اسالم ،انسان کرباليي ،يعني
انساني که دمشقي نيست ،مدائني نيست ،قسطنطنيني نيست ،کوفي نيست ،بغدادی
نيست ،اصفهاني نيست و حتي در تاريخ بشری ،در تاريخ سياست و تمدن و فرهنگ،
آتني نيست ،اسپارتي نيست ،بنارسي نيست و ...
کرباليي است! فرزند اين خاك است و پروردهی اين مکتب و زادهی اين سرزمين
و وابستهی اين تاريخ! اين خاك،انديشيدن به اين خاك ،زيارت اين خاك ،بوی اين
خاك ،ياد اين خاك و ...برای او «ذکر» است« ،ياد» است و «يادآوری» آنچه تاريخ و
قدارهبندان تاريخ ميکوشند تا فراموشش کنند ،تا فراموشش کنيم .اين خاك يادآور،
روح را آب ميدهد و دل را قوت و اراده را گستاخي و زندگي را حيات و حرکت و
نبض مرده را تپش و حرارت و اينچنين است که آدمي را شايستگي آدميت ميبخشد و
شايستگي نجات ،اينچنين است که خاك شفاعت ميکند ،اين شفاعت تقلب در
امتحان نيست ،تحصيل و آموزش و پرورش و آگاهي و بينايي است ،آمادگي برای
امتحان است.
301 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
وسيلهی نجات ناشايسته نيست ،عامل شايستگي نجات است! و در اينجا ميتوان
اختالف و بلکه تضاد ميان فلسفهی غيب صفوی و غيب علوی را احساس کرد و از آن،
فاصلهی ميان تشيع صفوی و تشيع علوی را دقيقاًاندازهگيری کرد و اکسير شومي را که
ساختند تا اينچنين همه چيز را در ظاهر نگه داشتند و در باطن قلب ماهيت کردند و از
«خون»« ،ترياك» ساختند ،شناخت.
***
.00اجتهاد
در تشيع علوی اجتهاد يکي از اصول بزرگ تشيع است که علمای ما افتخارشان به
اين است و افتخار تشيع به اجتهاد.
اجتهاد ميگويد :بعد از اينکه اصول اسالم و قوانين احکام فقه تدوين شد .چون
همواره جامعه در تغيير است و نظامهای زندگي فرق ميکند بنابراين حوادث واقعه 0و
نيازهای تازهای به وجود ميآيد که «بينش مذهبي» و «احکام مذهبي» موجود نميتواند
پاسخگوی زمان و يا رويدادهای خاص در زمان باشد.
.0اشاره به روايت معروف و توقيع شريف "اما الحوادث الواقعۀ فارجعوا فيها الي رواه احاديثنا تلخ"...
300 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مجتهد -به معنای کوشنده و محقق آزاد -بر اساس روح و جهت مذهب و منطق
علمي و بر مبنای اصول چهار گانه اسالمي (کتاب ،سنت ،عقل و اجماع) ميتواند اين
نياز تازه زمان ،شرايط تازه حقوقي و اقتصادی و اجتماعي را بررسي و حکم تازه
استخراج و استنباط کند.
بنابراين اجتهاد آزاد باعث ميشود که ،مذهب در احکام خاص خودش ،در يك
جامعه خاص و عصر خاص ،منجمد و متوقف نشود و روح و بينش مذهبي و نيز
فرهنگ و فقه اسالمي ،دائماً با يك بينش متحول و با يك تحقيق علمي آزاد و انديشه
باز ،قوه استنباط علمي و روح متحول و متکامل و تحقيق و فهم مترقي مذهب و حقوق
در حال تکامل ،در ذهن و در جامعه ،در دورههای متناوب تاريخي تحول و تکامل پيدا
ميکند.
بنابراين اجتهاد آزاد عاملي است که مذهب را از ماندن در قالبهای منجمد و ثابت
قديم مانند مذاهب چهارگانه اهل سنت نجات ميدهد ،اما اجتهاد در تشيع صفوی
عبارت است از يك ادعای بزرگ و لقب بسيار بزرگ بدون محتوا ،يك مقام رسمي
ديني است شبيه به پاتريارش يا اسقف و کاردينال ،درست برخالف مجتهد در تشيع
علوی که يك متفکر محقق نوانديش و متحول و پيشتاز زمان و همگام با سير تاريخ و
آگاه از «حوادث واقعه» و رويدادها و مشکالت و مسائل و تحوالت حقوقي و اقتصادی
303 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و سياسي و اجتماعي و علمي و فکری عصر خويش است -چون بايد باشد و اين
الزمهی مسئوليتش است -مجتهد صفوی هر چه کهنهتر و منحطتر و عقبماندهتر
است ،مجتهدتر است!
هر چه قديميتر لباس بپوشد ،قديميتر آرايش کند ،،قديميتر رفتار کند ،قديميتر
زندگي کند ،قديمي تر فکر کند ،ذائقهاش و سليقهاش و لهجهاش و اخالقش و
افکارش و اطالعاتش و همه چيزش هر چه قديميتر باشد ،مقدستر و با نفوذتر و
روحانيتر و موجهتراست .بخصوص اگر از مسائل جديد ،زندگي جديد ،حوادث
جديد ،اختراعات جديد ،بياطالعتر باشد ،روزنامه نخواند ،راديو نشنود ،زبان خارجه
نداند ،به اخبار گوش ندهد ،از اين قرنهای اخير اصالً خبری نداشته باشد که به! به! به!
نور علي نور است ،يکپارچه نور است! روح است ،اصالً مال اين دنيا نيست ،موجودی
است اخروی ،قدسي ،روحاني ،غرق در معنويات و جذب در دنيای ديگر.
303 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
چه کيفي ميکرد مريد که چنين مجتهد تحفهی خالصي گير آورده است ،آن هم
در اين دوره!
در تشيع صفوی ،مجتهد اصالً حرف نميزند ،چيز نمينويسد ،تفسير نميگويد،
تاريخ نميداند ،بحث نميکند ،از صدر اسالم خبر ندارد ،سيره نميخواند.
فقه ميداند .کدام فقه؟ بر اساس چه نيازهايي؟ چه مسائلي؟ نظام اقتصاد بر اساس
همان توليد زراعي و دامي قبايل عربستان عصر پيغمبر! نظام اجتماعي بر اساس عصر
بردگي! نظام سياسي؟ هيس!
تشيع صفوی در سياست دخالت نميکند ،اين قسمت را به سلطنت صفوی واگذار
کردهاند ،دورهی غيبت است ،سياست يعني چه؟ حکومت يعني چه؟ راجع به حيض،
نفاس ،جنابت ،آداب بيت الخالء احکام برده و حقوق خواجه بر بردهاش هر چه
خواهي بپرس ،فقط در آداب مستراح رفتن شش ماه تحقيقات دقيق و نظريات مفصل
علمي هست .اما راجع به موضوعاتي که به سبيل شاه عباس بر بخورد مجتهد صفوی
ناپرهيزی نميکند زيرا بايد مرد پرهيزگاری باشد!
301 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
***
.03دعا
دعا در تشيع علوی دعای خود پيغمبر است ،دعای قرآن است ،دعای علي است،
مظهرش دعای امام سجاد است ،دعا وسيلهای است که خواستهای بلند انسان را دائماً
در من تلقين ميکند ،زنده نگه ميدارد ،دعايي است که مجموعه شعارهای اين گروه
است ،دعايي است که مجموعه حکمتها و انديشههای لطيف در شناخت خدا و جهان
و انسان و زندگي است.
دعای صفوی وسيله لش بودن و جبران همهی ضعفها و ذلتها و کمبودها است و
در يك محدودهی بسيار پست و تنگ و خودخواهانه !
امام سجاد ،در حکومت يزيد و رژيم حکومت بنياميه برای مرزداران دعا ميکند،
خودش هيچ مسئوليتي در جامعه ندارد ،کاری در دستش نيست حکومت دست دشمن
است ولي برای مرزداران اسالم که مسلمانند دعا ميکند برای خودش چه جور دعا
ميکند؟
305 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
در اين محدوده است وسيلهی نفي مسئوليت ،وسيلهی خواستن هر چيزی که بايد با
انديشه و آگاهي و شعور و شايستگي و فعاليت انجام وظايف خاص و فداکاری به
دست آورد ،جای وظيفه را دعا گرفته .خود پيغمبر فوق العاده کار ميکرد و زحمت
ميکشيد دعا هم ميکرد .شمشير ميخورد ،زخم ميخورد ،به جهاد ميرود ،شمشير
ميزند ،تمام دورهی يك ماه را در خندق رنج ميبرد ،در احد علي را پرچمدار
ميکند ،بهترين مهاجرين و انصارش را دنبالش تجهيز ميکند و رهبری دست خودش
است ،افسرش هم مصعب بن عمير است و ابودجانه و بعد از همه و مهمتر از همه حمزه
و علي در احد شکست ميخورد ،چرا؟ برای اينکه دستهای از سپاهيان از يك دستور
فرمانده (پيغمبر) خود تخلف کردند ،آری ،فقط يك دستور.
306 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
آنوقت اين بابا ميخواهد فقط با دعا تمام طايفهی مسلمين نجات پيدا کنند ،هيچ
کار ديگری نميکند آنها هم که از خارج شاهد و ناظر چنين دعاها و دعاگوها هستند با
آن مخالفت ميکنند ،مسخره ميکنند و اگر مانند پيغمبر و علي با انجام همهی وظايف
و جزئيترين تکاليف دعا کنند يك روشنفکر نه تنها بدان اعتراضي ندارد که آن را
ميپذيرد و ارزشش را ميفهمد.
***
.03تقليد
در تشيع علوی اصل تقليد بزرگترين عاملي بوده که تودههای پراکنده را در دورهای
که رهبری دست هزاران تريبون و دستگاههای تبليغاتي بنام مسجد ،امام و پيشنماز،
قاضي و واعظ سني بوده ،رهبری دست شيعه نبوده و تشيع تشکيالت نداشته ،نظام و
مرکزيت نداشته ،اصل «تقليد و توده عامي» از عالم و دانشمند متخصص (مجتهد)،
اصلي بوده که هم رهبری تودهها را در دورههای سخت تضمين ميکرده و هم يك
اصل مترقي بوده است برای جلوگيری از متالشي شدن وحدت فکری .و دانشمندان را
آزاد ميگذاشته که اجتهاد آزاد بکنند (برخالف امروز که هر کسي يك فکر تازه،
حتي تعبير تازه ميکند بايد گردنش را بزنند) و با هم اختالف فکری داشته باشند .در
تاريخ تشيع بهتر از همهی تاريخها و جنگ عقايد بين علمای بزرگ شيعه ،بين بزرگاني
307 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مثل سيد رضي و سيد مرتضي و کليني و امثال اينها درگير بوده است و بسيار رايج و
طبيعي و همين اختالفها باعث تکامل فقه شيعه و فکر شيعه و فرهنگ شيعه شده است.
اين سخن پيغمبر است که ميفرمايد «اختالف علماء امتي رحمه» .عبدالرحمن بدوی
دانشمند سني امروز ميگويد« :تشيع مذهب بينش معنوی و نهضت روحي و فکری
است ،فرو رفتن در اعماق قالبهای فکری مذهبي و شکافتن قشرها و به لب لباب
رسيدن کار تشيع است!» از طرفي محقق متفکر را آزادی ميدهد که مقيد به قالبهای
راجع نباشد و خود آزادانه تحقيق کند و به حرف تازه برسد «للمصيب اجران وللمخطي
اجر واحد» (کسي که به درجه اجتهاد رسيد ،نهايت کوشش و جد و جهد خود را به
کار برد و به نتيجه و رايي رسيد ،اگر نتيجه درست گرفته بود دو اجر دارد ،اجر
کوشش و اجر وصول به حق و اگر رايش به خطا بود ،همان اجر زحمت و بذل و
جهدش را ميبرد).
پس ميبينيم برای محققي هم که به رای غلطي رسيده باشد يك اجر قائل است و
اين احترام به انديشه و تحقيق علمي است.
مي بينيم چقدر طرز فکر با آن چه امروز بنام اسالم وجود دارد متناقض است .جمود
و تعصب و خشکي دماغ تا جايي است که حتي آب خوردن پشت تريبون را در ضمن
سخنراني بر سخنران نميبخشند و عليه او کتاب مينويسند ميگويند :فالن بحثي که
308 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
درباره امام زمان کردی درست بود و ايرادی نداشت اما يك کلمهای به کار بردی که
يك آقايي هست توی محله ما ،او خوشش نميآيد !در ارزش نيايش سخن ميگفتي
ولي به مطلبي در حاشيه يك کتاب دعايي که يك واعظ معاصر نوشته انتقاد کردی
بايد شمع آجين شوی!...
در تشيع علوی عالم محقق در اجتهادش آزاد است ،عامي بايد در برابر مجتهد مقلد
باشد ،اين يك نظام اجتماعي و در عين حال علمي است اما در تشيع صفوی ،تقليد
يعني« :صم ،بکم ،عمي» بودن همهی مردم در برابر کساني که لباس رسمي دارند و
رسميت هم بنامشان در نظام صفوی ابالغ شده و ديگران به کلي حق تحقيق و برداشت
و استنباط تازه ،نه در اسالم فني بلکه در فهم و تلقي مذهب و مسائل اعتقادی که طبق
اصل اسالمي هر کسي خود بايد جهاد کند ندارند 0سپس تمام اصول اعتقادی ،احکام،
ارائه راه حلها ،نظريات ،مسائل عقلي و اجتماعي همه بيمنطق و بيتحليل صادر
ميشود و عقيده را هم به عموم بخشنامه ميکنند.
.0در مجله "مکتب اسالم" قم ،اتهام نامه زرنگانه ای عليه اسالم شناسي نوشته بودند ،در آنجا نويسنده ،کوشيده بود تا با
تحريف کتاب ،همان اتهامي را ثابت کند که از دو سال پيش قرار شده است مرا بدان متهم کنند ،در بحث شوری و انتخاب
خليفه ،نويسنده از دستپاچگي نقد بحث "اجماع" را در انتخاب خليفه که به معني اجماع امت است ،با اصطالح خاص فقهي
"اجماع" فقها در يك حکم ،اشتباه کرده بود و به من حمله کرده بود ،وقتي من جواب دادم که شما اشتباه کرده ايد ،نوشت
اين در تخصص ما است و شما که در اين رشته ما نيستسد نبايد به ما ايراد بگيريد!
309 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
مي بينيم که در تشيع علوی ،تقليد در اصول نيست ،در عقايد نيست ،در احکام
است ،در فروع است ،آن هم نه در خود فروع ،بلکه در فروع فروع .در چگونگي
مسائل علمي خاصي که احتماالً ميان مجتهدان اختالف است ،مثالً نماز که جزء فروع
دين است ،قابل تقليد نيست ،مسلم است و ضروری .اينکه چند رکعت است و هر
رکعتي با چه اذکار و ارکان و چگونه و هر وقتي چند رکعت مسلم است ،قابل تقليد
نيست ،پس در چه مورد بايد تقليد کرد؟ در اين مورد که چند فرسنگ بايد از موطن
خود دور شده باشيم که مسافر تلقي شويم و نماز را تمام نخوانيم؟
يا مسائل تازه و بيسابقه پيدا ميشود و فقيه بايد حکم فقهي آن را تعيين کند ،مثالً
سرقفلي ،بانك ،بليط بخت آزمايي و ...اما در تشيع صفوی ،مردم در همه چيز مقلد
کور و تسليم مطلق روحاني خويشاند و روحاني صفوی عقل و علم و دين و احساس
و سليقه و فهم و زندگي فردی و اجتماعي و سياسي و اخالقي مردم را هم با فتوی ،که
به صورت فرمانهای کوتاه قاطع و امر و نهي صادر ميشود تعيين ميکند ،مثالً
نويسندهای صاحبنظر ،متخصص علوم طبيعي در سطح جهاني امروز و آشنا با قرآن و
معتقد و متفکر ،تحقيقي علمي راجع به تکامل در قرآن ميکند و نظريهی تازهای راجع
به خلقت آدم که يك بحث علمي و فلسفي است ابراز ميدارد که نتيجه يك عمر
تحصيل و تدريس و تحقيق و تخصص وی است و صدها دليل و آيه از علم و از قرآن
آورده است و به عنوان نظريه علمي تازهای منتشر کرده است .نميگويم چنين کتابي
331 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
قابل انتقاد نيست ،هست ،اما از طرف يك قرآنشناس و متخصص علوم و آشنا به بحث
تکامل و صاحب نظر در مبحث انسانشناسي در علم و در قرآن ،اما در نظام صفوی
مقلدی که خود از خواندن کتاب عاجز است ،آنچه را از آن کتاب دريافته! در کاغذی
مينويسد و از روحاني خودش استفتاء ميکند ،روحاني هم نميگويد اين بحث در
صالحيت من نيست ،اين بحث اعتقادی و علمي است ،به تفسير مربوط است و به علوم
طبيعي ،کار من فروع احکام فقهي است .بر اساس همان قضاوت عامي مقلدش که
درباره اين کتاب استفتاء کرده است .جواب ميدهد ،فتوا صادر ميکند که« :اين عقيده
فاسد است و با صريح قرآن و روايات معصومين منافات دارد ،بر مومنين است که از
انتشار اينگونه کتب ضاله مانع شوند»! ناگهان يك نويسندهی محقق و متخصصي که
خواسته است از تخصص علمي ممتازش و از پيشرفتهای جديد علمي در سطح جهاني
به کشف يك نکته قرآني بپردازد و يك مسئله مذهبي را که هميشه در تکيهها طرح
بوده ،در مجامع علمي امروز مطرح کند و عالمي که عمرش را با کالس و کتاب و
تعليم و تحقيق به سر آورده ،خودش را با يك عده از «مومنين جوشي عصباني که
فتوای مجتهدشان را هم در دست دارند» روبرو ميبيند که تکليفش معلوم است! بحث
علمي تبديل ميشود به بحث عملي! روحاني صفوی ،بابا شملهای مقلدش را مامور
رسيدگي به نظريات علمي اين نويسنده در موضوع تکامل کرده است! يقه نويسنده را
تو خيابان ميگيرند که «بيدين! تو گفتهای در قران تکامل هست؟ مگر قرآن ناقص
330 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
است؟ مگر تو قرآن ما نقص هست که بايد کمکم تکامل پيدا کند؟ نوشتهای آدم
تکامل پيدا کرده؟ حيوانات تکامل پيدا ميکنند؟ مگر چيزی که خدا خلق کند ناقص
است که بايد به تدريج کامل شود؟ خدا ناقص خلق ميکند و بعد طبيعت کار ناقص
خدا را کامل ميکند؟ ای بيدين دشمن قرآن ،دشمن خدا ! ...ای فالن...
در شهر خودمان مشهد ،از خيابان رد ميشدم ،اسم خودم و کتابم را با خشم و
خشونت بسيار از بلندگوی تکيهای شنيدم (اينها از خصوصياتشان اين است که
انتقادهای علميشان رانسبت به نويسندهای يا کتابي ،کمتر با خود نويسنده در ميان
ميگذارند غالباً از روبرو شدن با نويسنده ميگريزند نظريات علمي انتقادیشان را در
روضههای زنانه ،تکيههای سينهزني ،محافل عزاداری ،با عدهای بيتقصير که برای
خوردن چايي و ريختن اشکي و زدن چرتي آمدهاند ،در ميان ميگذارند!) وارد مجلس
شدم ،تيپ مستمعين جوری نبود که حتي احتمال آنکه يکي مرا بشناسد وجود داشته
باشد .برنامه چای اجرا شده بود و برنامه اشك هنوز نرسيده بود و برنامه چرت اجرا
ميشد ،واعظ هم برای گرم کردن مجلس و پاره کردن چرتهای مردم بيچاره کارگر
و خسته و دهاتيهای در هم شکسته و به هم ريخته غريب ،قيافه مرا هي بيشتر
وحشتناك و خطرناك تصوير ميکرد و داد و بيداد که :چه نشستهايد که همه چيز از
333 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
دست رفت! جوانهاتان که از دست رفتند و دانشگاه که رفت و حال نوبت بازار شده
است و فردا هم به سراغ شما ميآيد و اسالمشناسي به شما هم سرايت خواهد کرد،
خودتان را واکسن پيشگيری بزنيد!
نمي دانيد اين کتاب چه به روز اسالم آورده است .نوشته در اسالم و در قرآن،
تاريخ ،جامعه ،تمام حرکت بشريت در زمان و فلسفهی تاريخ ،بر اساس چهار عامل
است :سنت ،تصادف ،شخصيت و ناس! اوالً ميبينيد اسمي از خدا در کار نيست ،يعني
مشيت الهي اثری در زندگي ندارد! اسمي از پيغمبر نيست ،اسمي از موال ،اسمي از ائمه
معصومين نيست.
عوضش چيست؟ به جای خدا ،به جای پيغمبر ،به جای قرآن ،به جای دين ،به جای
امام ،ميگويد ناس! بله ،خدا اثر ندارد ،انبياء اثر ندارند ،ائمه اثر ندارند ،مشيت الهي در
کار نيست ،ناس همه کاره است ...ناس معجزهگر است ،سرنوشت همه را ناس معين
ميکند ...ناس...
333 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
در تشيع علوی ،تقليد در جزئيات فرعي عملي ،به صورت نظر کلي و بيان يك
مفهوم عام است .فقيه طبق موازين علمي و تخصصي که در دست دارد نظر ميدهد که
مثالً در انتخابات شرکت بکنيد يا نکنيد ،با بيگانهها که اکنون چنين نقش اجتماعي و
اقتصادیيي دارند معامله بکنيد يا نکنيد ،کتابي را که نويسندهاش غير شيعي است
بخوانيم يا نخوانيم ،به مجالسي که گاهي از اتحاد مسلمانان در برابر استعمار غربي و
دشمنان فکری اسالم سخن ميگويند برويم يا نرويم .تعيين موضوع يا مورد خاص با
عقل و تشخيص خود مردم است .اما در تشيع صفوی ،مقلد موارد خاص را هم از
روحانياش ميپرسد و روحانياش هم صريحاً نظر خصوصي مثبت يا منفي ميدهد و
ميگويد مثالً به فالن کس رای بدهيد مرد صالحي است ،به فالن کس رای ندهيد مرد
فاسدی است ،فالن کتاب را بخوانيد ،چون نويسندهاش عماد الدين و ثقه االسالم و
المسلمين و مروج االحکام دين مبين و ...است .در آن مثالً نوشته است« :قال رسول اهلل
331 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
صلي اهلل عليه و آله و سلم :هر کس خربزه بخورد ،به بهشت وارد ميشود»!( 0قابل توجه
پاليزکارها و ميداندارها و بارفروشها و بخصوص اهالي مشهد و گرگاب اصفهان!) و
فالن کتاب را نخوانيد چون نويسندهاش در آن گرچه صدها مطلب تازه در اصالت
تشيع و احقيت علي و معني وصايت و غدير و ارزش جهاني خاندان پيغمبر و عدم
صالحيت ديگران را نوشته ولي ننوشته که فالن صحابي فالن بيماری را داشته.
پس فساد عقيدهی مولف روشن است و معلوم ميشودکه وهابي است «واليت»
ندارد! درست است که هميشه قلم و زبانش در خدمت اهل بيت بوده است و با استدالل
و منطق و بينش امروز علمي از تشيع و امامت و وصايت دفاع کرده است ولي «مسألهی
امامت و واليت و اهل بيت به استدالل و منطق و علم و اين چيزها مربوط نيست ،اين
يك توفيق قلبي و عنايت الهي است که به هر کس خواست ميدهد و از هر کس
خواست دريغ ميکند و هر کس دارد به دليل و آيه احتياجي ندارد و کسي را هم که
قلبش سياه بود و استحقاق هدايت و محبت اهل بيت و کرامت واليت نداشت ،با دليل
و آيه به راه نميآيد و اساساً مسأله واليت بحث عقلي و علمي نيست ،تعبدی و قلبي
است»! گذشته از آن «تولي و تبری ،واليت و اعتقاد به اهل بيت عصمت ،با صدها دليل
336 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
.0رك .اعالميه چند صفحه ای عده ای از بهترين نمونه های شاخص مالی صفوی عليه حسينيه ارشاد و به خصوص
پشت نويسي آن به قلم يکي از برجسته ترين چهره های روحانيت صفوی عليه اسالم شناسي و طرز استدالل اين فرقه در دفاع
از تشيع و انتقاد به تسنن!
337 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
محمد ابالغ کرد!! مهرپرستي ميکنند ،از قبر شفا ميخواهند ،به جای کعبه ،ضريح را
برای صلحای خود ميسازند و دور آن طواف ميکنند ،برای غير خدا قرباني ميکنند،
ائمهشان را در گردش کائنات و خلقت موجودات و نزول باران و تابش آفتاب و
روئيدن گياه دخيل و شريك خدا ميدانند ،اينها مشركاند و دشمن اسالم و مسلمين
و قرآن و پيغمبر.» ...
هر سال اين علمای «تسنن اموی» بخصوص در سوريه ،و بيشتر در عربستان سعودی،
باالخص در موسم حج که همه مسلمانان جهان در مکه جمعاند کتابها و رسالهها و
اعالميهها و برنامههای راديويي و تلويزيوني و منبرها و مجلسها است که پخش
ميکنند و نشر ميدهند و موجي از تبليغات کينهتوزانه و مسموم و خطرناك را درميان
برادران مسلمان بر ميانگيزند و تمام دليلشان هم نقل نوشتههای همين علمای «تشيع
صفوی» است و ما بايد اعالم کنيم که اين جنگ زرگری که امروز در دنيای اسالم
تشديد شده است جنگ تشيع علوی و تسنن محمدی نيست ،جنگ «تشيع صفوی» است
با «تسنن اموی» که انعکاسي بوده است از جنگ صفويه با عثمانيها و استخدام مذهب
در سياست دو دولت متخاصم ،ثانياً اين جنگ که تازگي در سراسر کشورهای اسالمي
احيا شده است و با برنامههای منظم و بودجه و حساب و کتاب دقيق و تاکتيك دقيق
اجرا ميشود ،بعد از جنگ اسالم و صهيونيسم است و طرح اتحاد و هماهنگي و تفاهم
مسلمانان در برابر خطر مشترك خارجي در انديشه همهی مردم و بويژه علمای راستين
338 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
تشيع علوی و تسنن محمدی است و نقشه ،نقشه تفرقهافکني در پشت جبهه است و
بهترين وسيله برای اينکه از خطر صهيونيسم غافل مانند .اين است که مردم سني بترسند
که خطر اسالم تشيع است و مردم شيعي را بترسانند که خطر اسالم تسنن است! و برای
دشمن چه موفقيتي بهتر از اين که نقشهای طرح کنند که دو سربازی که در جبهه
مقابل ،داخل يك سنگر کمين کردهاند و حمله ميکنند ،ناگهان به جان هم بيفتند و
اين يقه رفيقش را بگيرد که :تو بودی که در را به پهلوی حضرت فاطمه عليها السالم
زدی ...و او يقه اين را که :تو هستي که ميگويي عمر چنين و چنان بوده است؟ و از
ميان داد و قالي که اين دو برادر به راهانداختهاند و کشمکش برای تسويه اختالف
حسابهای صدر اسالم ،اگر کسي گوش داشته باشد ،صدای قهقهی پيروزی و
مسخرهای را در ساحل غربي رودخانه ميشنود.
من ،سال گذشته بود که در مسجد النبي (مدينه) از منبری شنيدم که يکي از واعظان
تسنن وهابي -که وارثان تسنن اموی و اسالم دولتي خالفتاند -با شور و شر عجيبي
مسلمانان ناآگاه و بيتقصير و متعصب ولي عالقهمند به اسالم را تحريك ميکرد و
تکرار مينمود که« :اين رافضيها (تهمت آنها به شيعه) از يهود بدترند ،يهود دشمن
صريح ما است ،يهود زمين ما را از ما ميگيرد ،اين رافضيها قرآن ما را ميگيرند،
ميرزا حسين نوری بزرگترين محدث و عالم رسمي شيعه کتاب نوشته است در رد همين
قرآن که داريم ،نوشته ،اين قرآن غلط است ،قابل اعتماد نيست ،کم کردهاند ،قرآن
339 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
دست امامهای ما بوده است و االن دست امام زمان است و قرآن هم مثل امام غايب
است ،وجود ندارد! يهود رعايای ما را ميزند ،اسير ميکند ،رافضيها اصحاب رسول،
ناموس رسول(ص) را هتك ميکنند ،يهود اهل کتاب است رافضيها بت پرست و
مشركاند ،يهود ...رافضي ...يهود ...رافضي ...برای مسلمين ،اين شيعيان از يهود
بدترند ،اينها دشمنان داخلاند ،اينها منافقاند و نفاق از کفر بدتر است.» ...
و من باز در همين امسال ،دو ماه پيش از اين منبر ،يعني ماه رمضان (دو ماه پيش از
ذيحجه که موسم حج است) ،باز در مسجدی در اينجا شنيدم که يکي از واعظان تشيع
صفوی با شور و شری شبيه همان همکارش -که رل مقابل او را به عهده داشت-
مسلمانان ناآگاه و بيتقصير و متعصب ولي عالقهمند به اهل بيت ،را تحريك ميکرد و
تکرار مينمود که« :اين ناصبيها (تهمت اينها به همه اهل تسنن) ،اين سنيها از يهود
بدترند! يهود کافر است ،يعني پيغمبر و امام ما را قبول ندارد اما بغض و عناد شخصي
ندارد ،سنيها دشمن اهل بيتاند ،ميخواهم از آنهايي که ميگويند بايد همه مسلمين
همدست باشند ،بپرسم ،شما هم از آنها بپرسيد ،بايد جواب گويند ،اين يهودیها بودند
که خانه زهرای بتول را آتش زدند؟ صهيونيستها بودند که در به پهلوی دختر پيغمبر
زدند؟ اسرائيلي بود که محسن ششماهه ...؟ (در اينجا يك روضه آتشين ميخواند و در
اوج تحريك احساسات مردم و با صدای شکسته و گريهآلود ،در ميان گريه و نالهای
که از مجلس برخاسته است فرياد ميزند) آخر به اينها بگوييد (يعني به ماها!) که
331 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
فدك را کي داد؟ کي گرفت؟ اين تاريخ است ،تاريخهای خودشان است که اعتراف
ميکند که مزرعه فدك مال يهودیها بود ،بدون هيچ جنگي ،فشاری ،دستوری،
يهودیها آن را به پيغمبر بخشيدند ،دو دستي تعارف کردند ،و اين سنيها بودند که آن
را از اهل بيت پيغمبر به زور گرفتند ،غصب کردند!» ...
جنگ شيعه و سني فعل جنگ تشيع صفوی -تسنن اموی است ،برای اغفال از
جنگ اسالم -استعمار ،جنگ مسلمان -صهيونيست ،همبستگي در جنگ و همزماني
اين دو جبهه بر هر کسي که از دنيا خبر دارد روشن است .طرح تحريكآميز و
غيرعادی «غصب فدك» به شکل يك حادثه زنده فعلي! برای غفلت از «غصب فلسطين
است».
من خود مسأله «غصب فدك» را در کتاب «فاطمه ،فاطمه است» تشريح کردهام که
چه فاجعهای بود و چرا چنين کردند و مبارزه حضرت فاطمه بر سر فدك چه مبارزهای
بود و چه فلسفهی عميقي داشت ،اما اين يك بحث فکری و تحليل اجتماعي و حقيقت
اجتماعي است ،و بايد مطرح کرد ،اما تبليغات چيهای تشيع صفوی آن را به صورت
يك رويداد فعلي که برادران مسلمان کشورهای اسالمي بخصوص فلسطينيها بزور
گرفتهاند و االن دارند آن را ميخورند و بايد با آنها مبارزه کرد و پس گرفت! بگونهای
طرح ميکنند که شيعه خيال کند ،غصب زمين سينا و تپههای جوالن و بيت المقدس-
330 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
که اسرائيل گرفته -مسأله مربوط به تسنن است ،اما مسأله خاص شيعه غصب زمين
فدك است! فلسطين بايد با اسرائيل مبارزه کند تا زمين غصب شدهاش را پس گيرد و
شيعه بايد با فلسطين مبارزه کند تا زمين غصب شدهاش را پس گيرد!
تصادفي نيست که در شهر ما سبزوار يکي از همين مجاهدان جنگ آزادی بخش
فدك ،يك ادعانامه رسمي تنظيم ميکند ،بر روی يکي از فرمهای رسمي عدليه،
شکايت از ابوبکر ،برای استرداد شش دانگ مزرعهی موسوم به فدك با احتساب هزار
و سيصد و هشتاد سال مال االجارهی مربوطه ،شاکي سيد حسين واعظي سبزواری يکي
از ورثهی قانوني متوفي؟ و تسليم دادسرای سبزوار ميکند.
آری بايد بگوييم ،بايد نويسندگان منصف و روشنفکر و مسئول در ميان برادران
مسلمان ما -که هم از تاريخ اسالم و حقايق اسالم آگاهاند و هم از سرنوشت کنوني
مسلمانان -مردم خود را از خطراتي واقعي که جهان اسالم و ايمان اسالم را تهديد
ميکنند آگاه کنند و از نقشههای دشمن و ستونهای پنجم آن برای اغفال مردم و تفرقه
و زندهکردن کينههای فرقهای پرده بردارند ،بايد با رشادت ،با فداکاری ،عمال داخلي
دشمن را ،عبداهللابيها و کعباالحبارها و چهرههای نفاق را که به نام عالم و واعظ و
فقيه و مورخ و مفسر سني مذهب ،و مدعيان سنت رسول و معتقدان اسالم اصلي و دور
از بدعت ،روحاني «تسنن اموی»اند و بلندگوهای صهيونيسم ،و همه جا به تحريك
333 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
دشمني با دشمن و کينه يهود و نصاری استعمارگر که تا قلب اسالم رخنه کرده است،
دشمني با دوست و کينه برادران شيعي را در دلهای خود راه ندهند ،با قلب و زبانهای
رشيد و هوشيار و آگاه و مسئول خود نقابهای فريبندهی عالم و روحاني و فقيه حنفي
و شافعي و حنبلي و مالکي را بر چهرههای اينان -که کعباالحبارند و فقيه و مبلغ و
مفسر مذهب بن گوريون -بدرانند! مردم بيغرض و بيتقصير اهل تسنن (که توده مردم
در همه جای دنيا بيغرض و بيتقصيرند) را با چهره واقعي شيعه ،تاريخ تشيع ،فرهنگ
و مذهب تشيع علوی ،عالم راستين تشيع علوی آشنا کنند و بدانها بگويند که شيعه
دشمن اسالم نبوده و نيست ،ايرانيها رافضيهای مجوسي و يهودی نبودهاند ،هر شش
سند فقهي و حديثي مذهب شما را ايراني مسلمان نوشته است ،روسای فقه شما يا
ايرانياند يا تربيت شده ايراني ،شيعه بزرگترين خدمتگذار فقه و تفسير و تاريخ و فلسفه
و فرهنگ اسالمي است .هم اکنون نيز علمای راستين اهل تسنن شيعه را بزرگ و
محترم ميشمارند ،عبدالرحمن بدوی ،محقق جهاني اهل تسنن نهضت شيعي را باني
نهضت معنوی و حقيقتجويي و عمق شکافي در اسالم ميداند ،شيخ شلتوت مفتي
اعظم و مرجع رسمي روحانيت دنيای اهل تسنن ،مذهب شيعه را مذهب رسمي اسالم
معرفي کرده است و به همه اهل تسنن اجازه ميدهد که به فقه شيعي نيز ميتوانند عمل
کنند!
331 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
به مردم دنيای اسالم اعالم کنند که مباني اساسي عقايد شيعي را همهی نويسندگان
بزرگ و منصف اهل تسنن در اين عصر که مسائل روشن شده است و تعصب ضعيف،
قبول دارند و خود بر آن تکيه ميکنند ،طه حسين ،عقايد بدوی ،جوده السحار ،بنت
الشاطي ،غزالي و ...حتي مسيحيان منصف و دانشمندان عرب :جورج جرداق ،کتاني،
خليل جبران ،جورجي زيدان و ...ميگويند که تشيع علوی مشرك و مخالف قرآن و
فحاش و قبرپرست و عليپرست و ...نيست ،اين حرفها و فحشها و تهمتهای «تسنن
اموی» است ،تشيع علوی هيچ نيست جز اسالم حقيقي ،اسالم منهای خالفت ،ظلم،
جور ،نابرابری ،دروغ ،بدعت و نفاق .تشيع ،اسالم است ،اسالمي که تاريخ اسالم را نفي
ميکند تا مکتب اسالم را خالص نگاه داشته باشد .تشيع فقط ميخواهد اسالم را به
جای آنکه از سلسله خلفا بگيرد و علمای وابسته به خلفا ،از اهل بيت بياموزد ،همين و
دگر هيچ!
و روشنفکران شجاع شيعي نيز که ميدانند اسالم چيست؟ تشيع چگونه اسالمي
است؟ علي واقعاً چه ميگويد؟ چه ميانديشد؟ راهش کدام است و دردش کدام؟
ميدانند که اهل بيت چه کانوني است؟ ميدانند که علي و فاطمه و حسن و حسين و
زينب و ائمه شيعي همه يك کار دارند و آن هم آموزش راستين اسالم است و از سويي
با دنيای امروز آشنايند ،ميدانند که استعمار يعني چه؟ صهيونيسم چيست؟ بلندگوهای
تسنن اموی در دنيای اسالم چه تصويری از تشيع رسم کردهاند ؟ بايد اين کساني را که
335 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
به واليت علي ،اهل بيت ،مهدی موعود ،غصب خالفت ،کربال ،شهادت و ...رل مقابل
بلندگوهای تسنن اموی را در ميان شيعه بازی ميکنند و هر دو نسخههايي را که
کارگردان واحد بدستشان داده است ميخوانند ،معرفي کنند ،بايد به مردم بگويند که
عمال تبليغاتي تسنن اموی ،حرفهای تشيع صفوی ،عقايد علي اللهي و شيخي و صوفي و
اسمعيلي را بنام شيعه در ميان برادران اهل تسنن پخش ميکنند و عمال تبليغاتي «تشيع
صفوی» ،حرفهای ناصبيها و وهابيها را که «تسنن اموی» مخلوطي از آنها است ،بنام
همه برادران اهل تسنن در ميان شيعه منتشر ميسازند.
روشنفکران مسئول و آگاه مسلمان بايد مردم را از فريب اين دستها و دامها بي
آگاهانند ،بايد به مردم بگويند که اينها که به ظاهر در لباس و آرايش مذهبي ،حکم
ميکنند که شيعه اين است و سني آن و فلسطيني دشمن اهل بيت است و اسرائيل از نظر
شيعيان بهتر است و فلسطيني و هر که از اتحاد مسلمانها سخن بگويد دشمن واليت
است و مخالف اهل بيت ...اينها وابسته به همان قطبي هستند که به نفعشان روضه
فدك ميخوانند و از اينکه فدك را به اهل بيت دادهاند از آنها سپاسگزاری ميکنند و
بعد هم بالفاصله پاداشهای کالن ميگيرند و وضع زندگيشان فرق ميکند ،اينها به
علمای شيعه ،به حوزه علمي و به مراجع و فقهای راستين و آگاه شيعه ربطي ندارند .بايد
به مردم بگويند ،فکر اتحاد و تفاهم در ميان مسلمانان اساساً ابتکار شيعه است و علمای
شيعه هميشه اينچنين بودهاند و اکنون نيز اينچنيناند.
336 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
بايد به مردم شيعه بگويند که آيت اهلل بروجردی مرجع بزرگ شيعه گام اول را
برداشت و حتي نماينده فرستاد و موسسهای بنام «دارالتقريب بين المذاهب» در مصر به
تاييد ايشان بود و بنيانگذار آن يك عالم ايراني شيعي آقای شيخ محمد تقي قمي بود.
قتوای شيخ شلتوت به رسميت شناختن مذهب شيعي در جامعه اهل تسنن و حتي در
دانشگاه رسمي اسالمي االزهر به کوششهای ايشان صادر شد .فتوايي که بعدها تسنن
اموی آثارش را محو کرد و تشيع صفوی ،به کلي از ذهنها زدود و حاد شدن مجدد
مسأله صهيونيسم و حمله اسرائيل ،همه اين کوششها را نقش بر آب کرد تا به جای
آن ،تفرقه و تخاصم رواج يابد ،بايد بگويند و بنويسند که اکنون نيز علمای بزرگ و
مراجع عاليقدر شيعياند که در برابر تالشهای بسيار و طرح و برنامه تبليغات
دستگاههای تشيع صفوی مقاومت ميکنند و نميگذارند سمپاشي اينان در جامعه شيعي
دامنه پيدا کند .بايد اعالم کنند که عقيدهی عليپرستي و واليتپرستي و امامپرستي و
قبرپرستي مربوط به فرقه صفوی است ،علمای شيعه علوی فتواهاشان روشن است.
پرستش غيرخدا ،اصالت غيرخدا ،اعتقاد به اينکه غيرخدا موثر است ،طواف به غير
کعبه ،و حتي محبت به غير خدا ،جز برای خدا و امر خدا و در راه خدا شرك است .
آنکه ميگويد اسرائيل برای ما بهتر از فلسطيني است ،مقصودش «برای آنها» بوده
است و راست هم ميگويد .آنها بلندگوهای اسرائيلاند ،لباس هر لباسي که باشد .آنها
مبلغ تشيع صفویاند و بدتر از آن .عالم تشيع فتوايش روشن است ،کمك مالي به
337 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
فلسطيني را بابت وجوه مذهبي به نمايندگي امام قبول ميکند و اين را اعالم کرده
است .فحاشي و بدزبانيهای بيناموسي و تهمت شرك و کفر و حرامزادگي و ...به
اصحاب پيغمبر منطق تشيع صفوی است -درست شبيه منطق تسنن اموی! -منطق تشيع
علوی درباره تسنن و دربارهی اصحاب روشن است .کتاب «النقض» از هزار سال پيش
اکنون هست .کتابهای کاشف الغطاء ،سيد شرفالدين و سيد محسن جبل عاملي و...
در سالهای اخير در دست همه هست .جز استناد به قرآن و سنت در آن هيچ نيست،
تصريح کرده است که سنيکشي و شيعهکشي که هر وقت دشمن خارجي مطرح است،
در داخل برپا ميشود (جنگ سني -شيعي ،همين امسال ،در پاکستان! و کشتار وسيع! و
مبارزهی تازه جان شيعه -سني و هياهوی «واليت گل موالئي» از اين سو و جنجال
«تحريف قرآن و همدستي با يهود» از آن سو!) کار ما نيست و اختالف شيعه و سني
(تشيع علوی و تسنن محمدی) مانند اختالف دو عالم و دو فقيه يك مذهب است بر سر
مسألهی علمي 0بايد بگويند که تمامي فقهای بزرگ ما ،همهی مراجع بزرگ ما رسماً و
صراحتاً فتوا دادهاند که قران نه يك کلمهاش کم شده است نه زياد .هر کس به جز اين
عقيده داشته باشد منحرف است و در اشتباه ،بايد با تمام قدرت قلم و بيان و ايماني که
دارند اعالم کنند که آنها که اينجا اين شعارهای خاص «تشيع صفوی» را عنوان
ميکنند ،طبق نقشهای واحد است ،برای آن است که آنجا ،بازيگران رل مقابل ،علمای
«تسنن اموی» با استناد به اين شعارها و به اين بهانهها ،شيعه را بکوبند ،ما را در جهان
اسالم رسوا کنند و همهی فداکاری و اخالص و ايمان و افتخارات شيعه و ارزش تشيع
و فرهنگ و تاريخ و فقه و اسالم تشيع را پايمال سازند ،چهرهی علمای راستين شيعه و
احساسات و افکار مردم مسلمان ما را در نظر برادرانشان مسخ کنند ،در دل آنها عقده و
کينهی ما را بکارند ،ما را از هم بترسانند تا از استعمار نترسيم ،ما را روی در روی هم
بسيج کنند تا از صهيونيسم پشت کنيم ،ما را به جنگ هماندازند تا فراموش کنيم که
جبهه کجا است؟
«پس بر همه مسلمين ثابت شد که شيعه از اسرائيل بدتر است»! و در اين سو هم،
دشمنان آنها همين نتيجه را ميگيرند که:
«پس بر همهی مومنين روشن شد که سني از اسرائيل برتر است» و منطقاً و عمالً،
جمع اين دو معادله نتيجهاش اين ميشود که:
339 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
پس ،برای تاريخ ،برای عصر ما و آينده و سرنوشت حوادث مسلم شد که« :اسرائيل
از همهی مسلمانان بهتر است»!
که ميتواند حساب کند که بودجهای که برای بدست آوردن چنين فتوايي در ميان
خود مسلمين و از زبان رسمي مسلمين ،به مصرف رسيده است چقدر است؟
در اينجاست که نشان ميدهد چرا تشيع علوی تکيه ميکند که تقليد در اصول
اعتقادی حرام است! تکرار ميکند که تقليد در مسائل عقلي جايز نيست ،هر کسي بايد
بهاندازه قدرت مغزی و سرمايه علمياش ،تحقيق کند ،با فکر و استدالل و کوشش
شخصي خود تشخيص دهد .تشخيص فقط در زمينهی مسائل فني و تخصصي فقهي در
فروع فروع احکام عملي است و اين تقليد به تعقل و استقالل رای و منطق و آزادی
افکار صدمه نميزند .چون تقليد عقلي نيست ،تقليد فني و تخصصي است .از نوع
تقليدی است که من از يك متخصص اتومبيل ميکنم در مورد رفع نقض فني که
نميدانم يا سفارش فنييي که در مورد نوع و درجهی روغني که بايد بکار برم يا
موظبتهايي که بايد از آن بکنم و از نوع تقليدی است که يك بيمار آگاه و تربيت
شده و فهميده از پزشك متخصص معالجش ميکند ،پزشکي که خودش انتخاب کرده
و با عقل و فکر و علم و جستجو و تحقيق خودش درستي و علم و مهارت او را
تشخيص داده است و اين يك اصل منطقي در زندگي همهی انسانهای متمدن است و
311 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
هر چه تمدن پيشرفتهتر ميشود و علم و تکنيك و زندگي پيچيدهتر ،تقليد ضروریتر و
دامنهاش و زمينهاش متعددتر و دقيقتر ،بطوريکه انساني که در شهرهای بزرگ امروز
زندگي ميکند بيشتر تقليد فني ميکند تا يك ساکن روستای ساده قديمي ،يا يك
مسافر جت يا آپولو بيشتر در برابر مسئولين هدايت و کنترل تقليد ميکند و بايد تسليم
باشد تا مسافر يك کاروان نسبت به کاروانساالر و يا گاریچي و ارابهران.
آنچه خطرناك است تقليد عقلي است تقليد فکری .اين عامل سقوط عقل و علم و
آگاهي و شعور است و نفي انسان بودن انسان .چرا که انسان يعني موجودی که دو
شاخصهی بارز دارد .يکي فکر ميکند ،ديگری انتخاب ميکند (عقل و اختيار) .تقليد
اين دو استعداد را در انسان ميکشد و او را مقلدی مهوع و ميمونوار ميسازد.
بدينگونه است که تقليد که در تشيع علوی عامل رشد علمي و نظام فکری بود در تشيع
صفوی انسانها را تبديل به انعاماهلل و اغناماهلل ميکند .اين است که ميبينيم در اسالم،
خدا ،پيغمبر و علي با «ناس» (مردم) با چه حرمتي سخن ميگويند .حتي خدا وقتي
حکمي ميدهد استدالل ميکند ،علتش را ،فلسفهاش را و نتيجهاش را باز ميگويد .اما
اينها ،مردم را «عوام کاالنعام» مينامند ،آنها کاالنعامشان پروردهاند.
ميپرسم برادر چرا تو ديگر به فالن مجلس نميروی؟ ميگويد :آقا فرمودهاند نرو!
ميپرسم چرا؟ ميگويد :آقا فرمودهاند که آنجا هم تشويق موسيقي ميکنند و هم به
310 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
اندازه کافي واليت ندارند ،هم خانمها بيحجاب ميآيند و هم اصالً صالح نيست
رفتنش!
ميپرسم :پس آقا از کجا به چنين قضاوتي رسيدهاند و نظر قاطع هم درباره يك
کتاب ،يك درس ،يا يك موسسه علمي ديني دادهاند ؟ ميگويد :اشخاص ميروند آقا
را ميبينند و نامه هم خيلي برای آقا عليه موسسه ميرود اين است که آقا فرمودهاند :
313 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
نرويد! ميپرسم :آن «اشخاص» چه تيپ اشخاصي هستند؟ اوالً سالماند ؟ ثانياً عالماند ؟
ثالثاً اقالً آنها خودشان مستقيماً خواندهاند و رفتهاند وديدهاند ؟
ميگويد :خير ،اشخاص «خير» هستند و در بازار اغلب «معتبرند» و چون نماز
ميخوانند ،روزه ميگيرند ،وجوهات ميپردازند معلوم است که افراد درست و متديني
هستند و دروغ نميگويند.
ميپرسم :از اينجا معلوم ميشود که فقط «سالم«اند ،عالم چي؟ شناخت مستقيم
چي؟ ميگويد :واهلل من ديگر اين چيزهايش را خبر ندارم .همين جوری ميگويم،
شايد آقا از طريق ديگری مطلع شدهاند و خودشان با وسايلي که دارند تحقيق
فرمودهاند و از مخبر صادقي کسب اطالع ميفرمايند .ميپرسم :اينها همه درست ،اما
تو خودت که هم با چشمهايت و هم با گوشهايت ديدهای و شنيدهای که آنچه به آقا
عرض کردهاند صحت ندارد ،چرا تو درباره چيزی که ميشناسي و حتي ميبيني،
قضاوت آقايي را که نديده و نشنيده است قبول ميکني؟
ميگويد :دِ! يعني ميگويي من بر خالف امر آقا عمل کنم؟ ميگويم :نه ،وقتي
ديدی ذهن آقا را عدهای که معلوم است چه کسانياند ،مشوب کردهاند ،ميخواستي به
خاطر دفاع از يك حقيقت که عناصری ميخواهند پامال کنند و بخاطر روشن شدن
ذهن آقا که اين خرابکاران مشکوك آن را خراب کردهاند ،خدمت آقا مشرف شوی و
313 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
آقا را در جريان بگذاری و به عرضشان برساني که آنچه به عرض آقا رساندهاند خالف
است و من خودم از نزديك آشنايم و ديدهام و شنيدهام و درست بر خالف آن چيزی
است که در ذهن آقا هست .ميگويد :بله ،اتفاقاً چند بار هم شرفياب شدم ،بار اول
عدهای آمده بودند و به شدت آقا را عليه اين کتاب و اين انجمن تحريك ميکردند و
هي ميگفتند« :ميگويند ...ميگويند ،همه جا ميگويند ،خيليها ميگويند ...شهرت
دارد ...به تواتر نقل شده است که »...ديديم صالح نيست حرفي بزنم ،چون آقا از شدت
ناراحتي حالشان به هم خورد .دفعه دوم ،شرفياب شدم ،نميدان جريان چه بود که
آقازادهی آقا اصالً مصلحت نديدند فعالً دراين بابت صحبتي بشود .دفعه سوم ،گفتم،
اما از دست پاچگي با لحن بيادبييي عرض کردم و پشيمان شدم .عرض کردم آقا اين
مطالبي که درباره آن کتاب و آن مجلس فرموديد ،وظيفه خود دانستم که به عرض
برسانم که خالف به عرض رساندهاند و آن بار خواستم به عرض برسانم ديدم ديگران
دارند به عرض ميرسانند صالح نديدم که به عرض برسانم...
يك مرتبه آقا با عصبانيت فرمودند اشخاص موثق به من خبر دادهاند و من به آنها
اعتماد دارم .
من هم عقده الی گلويم را گرفت و دست آقا را بوسيدم و آمدم بيرون و گفتم
ديگر غلط ميکنم به همچون مجلسي بروم يا همچنين کتابي را بخوانم .
311 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
يکي از دوستان دانشمندم که از علمای «تشيع علوی» است مطلبي را گفت که
بهترين نمونه است از نظر روانشناسي و انسانشناسي فرهنگي در نظام تشيع صفوی و
نشان ميدهد که در اين فرقه اساساً ذهن مومن را به قدری منحط و ضعيف و تقليدی
بار ميآورند که از حد انسانهای اوليه نوع کرومانيون هم از نظر هوشي و قدرت مغزی
پايينتر است و برای ما قابل تصور نيست که بفهميم در اين ذهن چهها ميگذرد و
اساساً مکانيسم آن چگونه است.
ميگفت ،در مسجد گوهرشاد مشهد ميرفتم ،خانمي آمد ،به اعتبار لباسم ،خيال
کرد از روحانيون مذهب «تشيع صفوی» هستم و گفت :آقا «يك استخاره بفرمائيد»!
برای آنکه دلش نشکند ،تسبيحم را در آوردم و رو به قبله ايستادم و مشغول ذکر و
مقدمات ذهني برای انجام عمل استخاره ،ديدم گفت :آقا! گفتم :بله همشيره! گفت:
«لطفاً همان نيتش را هم خودتان بفرماييد»!!
مي بينيم که اين «آقا» در مذهب صفوی اصالً خودش همه کار را ميکند :به جای
مردم فکر هم ميکند ،نيت هم ميکند! و مريد مقلد ،بقدری در برابرش ذليل و زبون
است که خصائص و حقوق طبيعي انساني را هم فاقد ميشود و حتي بر خالف
مشهودات حسي و محسوسات عيني و واقعيات لمسي و روشن و بديهي همه رای
ميدهد و آن هم درباره چيزی يا کسي که هيچ اطالعي خودش ندارد و منابع خبرش
315 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
هم باز همين خود عوامالناساند و شخصي به نام آقای« :ميگويند»! با اين همه ،مريد در
برابر آقا ،عقلش را و حتي حسش را هم نفي ،و قضاوت مسلم خودش را انکار ميکند
و در اينجا است که هم معني و هم عمق و درجه معني اين آيهی جليل قرآن روشن
ميشود که:
و ما ميدانيم که در تاريخ يهود و مسيحيت هرگز دورهای و فرقهای نبوده است که
روحانيون دين خود را پرستش کنند .و اينجا است که :قرآن خود تفسير ميکند که
پرستش کردن کسي غير از خدا به چه معني است؟ «اينها احبار و راهبان -يعني
روحانيون -خود را هم غير از خدا ،ارباب ميگرفتند» .ارباب گرفتن يعني چه؟ ارباب
جمع رب است،
و «مريد»! «مراد» و «ارادت» رابطه ميان اين آقا و اين بنده در مذهب «آقاپرستي»:
الف :در فرهنگ باستاني ايراني که به قول فردوسي« :همه بندگانيم خسروپرست»،
تقليد از خسرو به حدی است که به گفتهی سعدی:
316 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
ببايد گفت« :اينك ماه و پروين»! اگر او روز را گويد شب است اين
ب :و در تصوف ،پرستش مراد شرط اول قدم است ،تقليد از پير روحاني تا آنجا
است که به قول حافظ:
317 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
صفوی»! که در آن ،مردم هم خود خدا را ميپرستند و هم سايه خدا را و هم آيه خدا
را.
سخن بسيار است و فرصت کم و امکانات کمتر! همين اندازه که نسل روشنفکر و
مسئول اين جامعه بيش و کم آگاه شوند که چهها به روز ما و ايمان ما و فرهنگ و
تاريخ و مذهب و مردم ما آوردهاند کافي است دامنه مسئوليت خود را احساس کنند و
بدانند که چقدر کار هست که در انتظار همت و ايثار و انديشه و اراده آنها است.
در اينجا تا آنجا که مجال هست ،اصول اعتقادی اين دو فرقه را که ظاهراً به هم
بسيار شبيهاند و باطناً ضد هماند ،فهرست ميکنم و هر اصلي را در هر دو مذهب معني
ميکنم.
وصايت (در تشيع علوی) :يعني توصيه پيغمبر ،به فرمان خدا برای نشان دادن
اليقترين ،ذيحقترين ،بر مبنای علم و تقوی که در خاندان اويند.
وصايت (در تشيع صفوی) :يعني اصل حکومت انتصابي موروثي و سلسله ارثي تنها
بر مبنای نژاد و قرابت خانوادگي.
امامت (در تشيع علوی) :يعني رهبری پاك انقالبي برای هدايت مردم و بنای
درست جامعه و بردن اجتماع به سوی آگاهي و رشد و استقالل رای و شخصيتهائي
318 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
که «انسان مافوق»اند و تجسم عيني مذهباند برای شناختن و پيروی کردن و از آنها
آگاهي و تربيت يافتن.
امامت(در تشيع صفوی) :يعني اعتقاد به دوازده اسم معصوم مقدس ما وراء الطبيعي
«فوق انساني» و تنها وسيلهی تقرب و توسل و شفاعت و دوازده فرشته برای پرستش و
موجوداتي غيبي شبيه به امشاسپندان و خدايان کوچك پيرامون خدای بزرگ آسمان.
عصمت (در تشيع علوی) :يعني اعتقاد به پاکي و تقوای رهبران فکری و اجتماعي،
پيشوايان مسئول ايمان ،علم و حکومت مردم ،يعني نفي حکومت خائن ،نفي پيروی از
عالم ناپاك ،روحاني نادرست و وابسته به دستگاههای خالفت.
عصمت(در تشيع صفوی) :يعني ذات مخصوص و صفت استثنايي خاص موجودات
غيبي که از نوع انسان خاکي نيستند و لغزش و خطا نميتوانند کرد و اعتقاد به اينکه آن
چهارده تن چنين ذاتهايي بودند.
يعني اثبات طبيعي بودن حکومت خائن ،قبول عالم ناپاك و روحاني منحرف و
وابستهی ظلمه ،چون اينها که معصوم نيستند.
واليت (در تشيع علوی) :يعني تنها دوستي و رهبری و حکومت علي و عليوار را
پذيرفتن والغير .دوستي علي ،زيرا او نمونهی عالي بندگي خدا است ،رهبریاش چون
چراغ روشن هدايت است و رائد راستين قبيلهی بشريت ،و حکومتش چون تاريخ انسان
319 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
آرزوی عدل و آزادی و برابری او را در پنج سال حکومتش دارد و ملتها همه به آن
نيازمندند.
واليت(در تشيع صفوی) :يعني تنها حب علي را داشتن و از هر مسئوليتي مبری بودن
و بهشت را بخاطر واليت تضمين کردن و آتش دوزخ کارگر نيفتادن و اعتقاد به اينکه
واليت به درد خلق و اداره جامعه نميخورد ،بلکه به خدا کمك ميکند و در ادارهی
جهان طبيعت دستاندرکار است.
اجتهاد (در تشيع علوی) :عامل حرکت مذهب در زمان و پا به پای تاريخ و انقالب
دائمي و تکاملي در بينش مذهبي و تکامل و تناسب حقوقي در تغيير و تحول نظام.
اجتهاد (در تشيع صفوی) :عامل ثبوت و جمود و مانع پيشرفت و تغيير و تحول و
نوآوری و وسيلهی تکفير و تفسيق و محکوميت مطلق هر کار تازه ،حرف تازه ،راه
تازهای در راه دين ،در نظام زندگي ،در فکر ،در علم ،در جامعه ،در همه چيز!
351 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
تقليد (در تشيع علوی) :رابطهی منطقي و علمي و طبيعي و الزم ميان عامي يا
غيرمتخصص با عالم متخصص علوم مذهبي ،در مسائل عملي و حقوقي که جنبه فني و
تخصصي دارد.
تقليد (در تشيع صفوی) :اطاعت کورکورانه از روحاني و تابعيت مطلق و بيچون و
چرا از عقل و عقيده و حکم روحاني ،و به تعبير قرآن ،پرستش روحاني مذهبي!
عدل (در تشيع علوی) :عقيدهای است دربارهی صفت خدا که عادل است و جهان
بر عدل است و نظام اجتماع و زندگي نيز بايد بر عدل باشد و ظلم و نابرابری نظامي
غيرطبيعي و ضدالهي است و عدل يکي از دو پايهی اساسي مذهب است ،که عدل
هدف رسالت است ،شعار بزرگ اسالم است.
عدل (در تشيع صفوی) :بحثي است در صفات الهي مربوط به بعد از مرگ و
پيشبيني يا تعيين تکليف برای خدا که در قيامت چگونه قضاوت ميکند؟ به اين طرف
پيش از مرگ مربوط نيست چون پيش از مرگ ،بحث عدل مربوط به شاه عباس است،
کار قيصر را به قيصر واگذار ،کار خدا را به خدا .دنيا قلمرو سلطنت شاه عباس است،
آخرت قلمرو سلطنت خدا!
350 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
دعا (در تشيع علوی) :متني است که ميآموزد ،آگاه ميکند ،نيکي و زيبايي را
تلقين ميکند ،و عملي است که روح را به معراج روحاني ميبرد ،از روزمرگي بدر
ميکشد ،به خدا نزديك ميکند ،تعليم و تربيت ميدهد.
دعا (در تشيع صفوی) :وردی است که خاطرجمعي ميآورد ،تخدير ميکند ،اميد
واهي ميدهد ،ثوابهای بيربط به قضيه ببار ميآورد و جانشين مسئوليتهای سنگين
که خرج دارد و زحمت و ضرر و خطر ،ميشود.
انتظار (در تشيع علوی) :آمادگي روحي و عملي و اعتقادی برای اصالح ،انقالب،
تغيير وضع جهان و ايمان قاطع به زوال ظلم و پيروزی عدل و روی کار آمدن طبقه
محروم و اسير و وراثت زمين به تودهی غارت شده و انسانهای صالح و خودسازی
برای انقالب جهاني.
انتظار (در تشيع صفوی) :وادادگي روحي و عملي و اعتقادی برای تسليم به وضع
موجود ،توجيه فساد و جبری ديدن هر چه آيد سال نو گويم دريغ از پارسال و نفي
مسئوليت ،ياس از اصالح و محکوميت قبلي هر قدمي.
غيبت (در تشيع علوی) :مسئوليت مردم در تعيين سرنوشت ،ايمان ،رهبری و زندگي
معنوی و اجتماعي خود .برای تعيين رهبری از مردم آگاه و مسئول و پاك که بتواند
جانشين رهبری امام باشد.
353 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
غيبت (در تشيع صفوی) :سلب مسئوليت از همه کس تعطيل همهی احکام اجتماعي
اسالم ،بيهوده بودن هر کاری ،غيرمشروع بودن قبول هر مسئوليت اجتماعييي به عذر
اينکه فقط امام ميتواند رهبری کند و فقط از امام ميتوان تبعيت کرد و در برابر امام
ميتوان مسئول بود و او هم غائب است ،پس هيچي به هيچي!
***
تشيع علوی تشيع شناخت است و محبت
تشيع علوی تشيع عدل است (عدل در جهان ،در جامعه ،در زندگي).
تشيع صفوی تشيع عدل است (عدل فلسفي ،عدل در روز قيامت مربوط به از مرگ
به بعد!)
351 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
355 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :
تشيع علوی و تشيع صفوی
و باالخره
خواهران ،برادران،
تشيع علوی
تشيع صفوی
تشيع «آری» !
والسالم
356 لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيدwww.shariatihome.com :