You are on page 1of 356

‫مجموعۀ آثار ‪9‬‬

‫تشیع علوی و تشیع صفوی‬

‫دکتر علي شريعتي‬


‫فهرست مطالب‬

‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه ‪5 .......................... ................................ ................................‬‬

‫تشيع علوی و تشيع صفوی ‪33................................................. ................................‬‬

‫‪3‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫اين کتاب را‬

‫به ملت خويش که بزرگترين افتخارش و دشوارترين انتخابش‪ ،‬راه علي و مکتب‬
‫علي و واليت علي‪ ،‬در سياهترين دورههای تاريخ است‪.‬‬

‫و به حوزه علمي امام صادق که پايگاه نگهباني مکتب اهل بيت است و به علماء‪،‬‬
‫سخنوران‪ ،‬نويسندگان و طالب تشيع علوی که اميد مردم برای آگاهي مردم و احياء‬
‫ايمان مردم به آنها است‪،‬‬

‫تقديم ميکنم‪.‬‬

‫به آنها که خود‪ ،‬بيش از همه‪ ،‬قرباني تشيع صفویاند!‬


‫تشیع سرخ‪ ،‬تشیع سیاه‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫تشيع سرخ‬

‫تشيع سياه‬

‫مذهب شهادت‬

‫مذهب عزا‬

‫***‬

‫اسالم ديني بود که با «نه»ی محمد‪ -‬وارث ابراهيم و مظهر دين توحيد خدا و‬
‫وحدت خلق‪ -‬در تاريخ انسان پديد آمد‪« ،‬نه»ای که شعار توحيد با آن آغاز ميشود‪،‬‬
‫شعاری که اسالم در برابر شرك ‪-‬مذهب اشرافيت و مصلحت‪ -‬با آن آغاز شد‪.‬‬

‫و تشيع‪ ،‬اسالمي بود که با «نه»ی علي بزرگ‪ -‬وارث محمد و مظهر اسالم عدالت‬
‫و حقيقت‪ -‬در تاريخ اسالم چهره خود را مشخص کرد و نيز جهت خود را‪« .‬نه»ای که‬
‫وی‪ ،‬در شورای انتخاب خليفه‪ ،‬در پاسخ عبدالرحمن ‪-‬مظهر اسالم اشرافيت و‬
‫مصلحت!‪ -‬گفت‪.‬‬

‫‪6‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫اين «نه»‪ ،‬به عنوان جبههگيری نهضت شيعي در تاريخ اسالم‪ ،‬تا پيش از صفويه‪،‬‬
‫شاخص نقش اجتماعي‪ ،‬طبقاتي و سياسي گروهي بود که به محبت خاندان پيغمبر و‬
‫پيروی علي شناخته ميشدند‪ .‬حزبي که بنايش بر «قرآن و سنت» بود‪ ،‬اما قرآن و سنتي‬
‫که نه از خاندان اموی و عباسي و غزنوی و سلجوقي و چنگيزی و تيموری و‬
‫هوالکوئي‪ ،‬بلکه از خاندان محمدی اعالم ميشود‪.‬‬

‫و تاريخ اسالم مسير شگفتي را دنبال کرد‪ .‬مسيری که در آن‪ ،‬همهی قلدران و‬
‫قدارهبندان و خاندانها و خانهای عرب و عجم و ترك و تاتار و مغول حق رهبری‬
‫امت اسالم و خالفت پيامبر اسالم را داشتند‪ ،‬جز خاندان پيامبر و ائمهی راستين اسالم!‬

‫و تشيع‪ -‬که با «نه» آغاز شد‪« ،‬نه» در قبال مسيری که تاريخ انتخاب ميکرد‪-‬‬
‫عصياني عليه تاريخ بود‪ ،‬تاريخي که بنام قرآن‪ ،‬مسير جاهليت کسری و قيصر را دنبال‬
‫ميکرد و به نام سنت‪ ،‬پيش از همه‪ ،‬پروردگان خانه قرآن و سنت را قرباني ميساخت !‬

‫شيعه تاريخ را نپذيرفت‪ ،‬رهبری و حاکميت آنهايي را که بر تاريخ تسلط يافتند و‬


‫در جامهی جانشيني رسول و حمايت اسالم و جهاد عليه کفر اکثريت خلق را فريفتند‬
‫نفي کرد و پشت به مسجدهای مجلل و کاخهای پرشکوه امام و خليفه اسالم‪ ،‬رو به‬
‫خانه گلين و متروك فاطمه نهاد‪.‬‬

‫‪7‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫شيعه ‪-‬که نمايندهی طبقه ستمديده و عدالتخواه در نظام خالفت بود‪ -‬در اين‬
‫«خانه»‪ ،‬هر چه را و هر که را ميخواست‪ ،‬مييافت‪.‬‬

‫برای او‪ ،‬فاطمه‪ ،‬وارث پيامبر‪ ،‬مظهر «حق مظلوم» و در عين حال نخستين «اعتراض»‬
‫و تجسم نيرومند و صريح «دادخواهي» که شعار ملتهای محکوم و طبقات مظلوم در‬
‫نظام حاکم بود‪.‬‬

‫و علي‪ ،‬مظهر «عدل مظلوم»! تجسم پرشکوه حقيقتي که در رژيمهای ضد انساني‬


‫قرباني شد و در مذهب رسمي حاکم کتمان‪.‬‬

‫و حسن‪ ،‬مظهر آخرين مقاومت پايگاه «اسالم امامت»‪ ،‬در برابر اولين پايگاه «اسالم‬
‫حکومت» ‪.‬‬

‫و حسين‪ ،‬شاهد همه شهيدان ظلم در تاريخ‪ ،‬وارث همه پيشوايان آزادی و برابری و‬
‫حق طلبي از آدم تا خودش‪ ،‬تا هميشه‪ ،‬رسول شهادت‪ ،‬مظهر خون انقالب‪.‬‬

‫و باالخره زينب‪ ،‬شاهد همه اسيران بيدفاع در نظام جالدان‪ ،‬پيامبر پس از شهادت‪،‬‬
‫مظهر پيام انقالب!‬

‫و در مکتب علي‪ ،‬شيعه به عنوان تجسم دردها و آرزوهای تودههای مظلوم و آگاه و‬
‫عاصي بر جبر حاکم‪ ،‬اساسيترين شعارهای خود را مييافت‪:‬‬

‫‪8‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫برای رهايي از «واليت جور» ‪:‬‬

‫«واليت علي» !‬

‫برای زدن داغ باطله و مهر کفر و غصب بر جبين خالفت‪:‬‬

‫«امامت»!‬

‫و برای واژگون کردن نظام تضاد و تبعيض مالکيت‪:‬‬

‫«عدالت»!‬

‫و برای «اعتراض به وضع موجود» ‪-‬که حکومت و روحانيت و اشرافيت حاکم‪ ،‬با‬
‫فتحها و غنيمتها و مسجد سازیها و جماعتها و مدرسهها و نذرها و وقفها و‬
‫خيرات و مبرات و تعظيم شعائر و انجام مراسم‪ ،‬ميکوشيدند تا همه چيز را طبق مشيت‬
‫بالغه خدا و شرع و رضای خدا و خلق نشان دهند‪:‬‬

‫اصل «انتظار»!‬

‫و برای ايجاد مرکزيت در نهضت‪:‬‬

‫«مرجعيت»‪،‬‬

‫و برای تشکيل نيروها و نظم و ديسيپلين و تعيين جهت‪:‬‬

‫‪9‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫«تقليد»‪.‬‬

‫و برای داشتن يك رهبری مسئول‪:‬‬

‫«نيابت امام»‪.‬‬

‫و برای تأمين بودجه مبارزه فکری و اجتماعي و اداره تشکيالت و تأسيسات علمي‪،‬‬
‫آموزشي و جمعي‪-‬در نظامي که همه بودجههای مذهبي را حکومت زور‪ ،‬به نام‬
‫حکومت شرع ميگيرد ‪-‬‬

‫«سهم» !‬

‫و برای طرح مداوم جنگ تاريخي شيعه‪ ،‬انحراف تاريخ‪ ،‬غصبها و خيانتها و ظلمها و‬
‫سرچشمههای فريب و دروغ و انحطاط و به ويژه‪ ،‬برای زنده نگاه داشتن خاطره‬
‫شهيدان ‪:‬‬

‫«سوگواری» ‪.‬‬

‫و برای رسوا کردن نظام حاکم که خود را وارث سنت رسول مينامد و اثبات اينکه‬
‫وارث جالدان و قاتالن ذريه رسول است‪ ،‬و برای نشان دادن راه کار‪ ،‬پاسخ گفتن به اين‬
‫پرسش هميشگي که‪« :‬چه بايد کرد ؟ » و تعيين شکل مبارزه با حکومت جور و‬
‫سرپيچي از بيعت ظلم و طرح تسلسل پيوسته تاريخ و اعالم جنگ انقطاعناپذير ميان‬

‫‪01‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫«وارثان آدم» و «وارثان ابليس» و تعليم اين واقعيت جاری که اسالم حاضر‪ ،‬اسالم قاتل‬
‫است‪ ،‬در جامهی »سنت» و اسالم راستين‪ ،‬اسالم غايب است‪ ،‬در ردای سرخ شهادت‪...‬‬

‫«عاشورا»!‬

‫وباالخره برای ايجاد پوششي هوشيارانه بر روی تشکيالت‪ ،‬فعاليتها‪ ،‬رابطهها‪،‬‬


‫نيروها‪ ،‬شخصيتها‪ ،‬نقشهها و حفظ نيروها‪ ،‬افراد و گروهها از آسيبپذيری در برابر‬
‫حکومت زور و قساوت و دستگاه روحانيت وابستهاش که با تکفيرها نهضت شيعه را‬
‫لجن مال کنند و مردم ناآگاه را عليه آن تحريك و يا با تعقيبها‪ ،‬پايمال نمايند و با قتل‬
‫عامها و زندانها و تبعيدها‪ ،‬تضعيف و باالخره ايجاد امکان مبارزه و ادامهی آن و‬
‫رعايت دقيق اصل رازداری و حفظ شرايط ويژهی مبارزه مخفي‪.‬‬

‫«تقيه»!‬

‫ميبينيم که شيعهی علوی‪ ،‬در طول هشت قرن (تا صفويه)‪ ،‬نه تنها يك نهضت‬
‫انقالبي در تاريخ است و در برابر همه رژيمهای استبدادی و طبقاتي خالفت اموی و‬
‫عباسي و سلطنت غزنوی و سلجوقي و مغولي و تيموری و ايلخاني‪ -‬که مذهب تسنن‬
‫دولتي را مذهب رسمي خود ساخته بودند‪ -‬جهادی مستمر در فکر و در عمل بوده‬
‫است‪ ،‬بلکه همچون يك حزب انقالبي مجهز‪ ،‬آگاه و دارای ايدئولوژی بسيار عميق و‬
‫روشن‪ ،‬شعارهای قاطع و صريح و تشکيالت و انضباط دقيق و منظم‪ ،‬رهبری اکثر‬

‫‪00‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫حرکتهای آزاديخواه و عدالتطلب تودههای محروم و ستمديده را به دست داشته و‬


‫کانون خواستها و دردها و سرکشيهای روشنفکران حق طلب و مردم عدالتطلب به‬
‫شمار ميآمده است و بدين گونه در طول تاريخ‪ ،‬هر چه زور‪ ،‬فشار‪ ،‬حقکشي‪ ،‬غصب‬
‫حق مردم‪ ،‬بهرهکشي از دهقانان‪ ،‬نظام اشرافيت‪ ،‬تضاد طبقاني‪ ،‬اختناق فکری تعصب‬
‫فرقهای‪ ،‬وابستگي علمای ديني به حکام دنيايي و فقر و ذلت تودهها و قدرت و ثروت‬
‫حکام خشنتر و وقيحتر ميشده است‪ ،‬جبههگيری شيعه قویتر و شعارهای اساسي‬
‫نهضت اثربخشتر و مبارزه شيعيان حادتر و سنگينتر ميشده است و از صورت يك‬
‫مکتب فکری و علمي و مذهبي ويژهی روشنفکران و خواص‪ ،‬به عنوان فهم درست‬
‫اسالم و فرهنگ اهل بيت‪ ،‬در برابر فلسفهی يوناني و تصرف شرقي‪ ،‬به شکل يك‬
‫نهضت سياسي و اجتماعي عميق و انقالبي در ميان تودهها و به ويژه روستاييان توسعه‬
‫مييافته است و قدرتهای زور و روحانيتهای تزوير را که به نام مذهب سنت‪ ،‬بر‬
‫مردم حکومت ميکردهاند بيشتر به هراس ميافکنده است و اين است که حتي خلفا و‬
‫سالطين شبه روشنفکر و آزادانديشي که يهود و مسيحيت و مجوس در دربارشان‬
‫آزادی و حرمت و نفوذ داشتند و حتي دهريون را آزادی بيان ميدادند‪ ،‬از شيعه چنان به‬
‫غيظ و خشم ياد ميکنند که تنها قتل عام سادهی آنان قلبشان را آرام نميساخت و زنده‬
‫پوست کندن‪ ،‬ميل به چشم کشيدن‪ ،‬زبان از قفا بيرون کشيدن و شمع آجين کردن‪،‬‬

‫‪03‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫سياستهای رايجشان بود و مورخان و فقيهان و حتي فيلسوفان و عارفان دستگاه نيز‬
‫هرگونه اتهامي و جعلي و سابقهای را برای بدنام کردن شيعه عبادت ميشمردند!‬

‫و اين است که سلطان محمود غزنوی اعالم ميکند که «من انگشت در جهان‬
‫کردهام و شيعي ميجويم» و فقيه تسنن دولتي فتوا ميدهد که ازدواج مسلمان با اهل‬
‫کتاب از يهود و نصاری و مجوس جايز است و با زن شيعي جايز نيست!‬

‫پس از تسلط ترکان‪ ،‬از نظر فکری و مذهبي‪ ،‬تعصب و تنگ نظری تشديد يافت و‬
‫از نظر اجتماعي‪ ،‬با ايجاد نظام اقطاعي و تيولداری‪ ،‬استثمار مردم و بخصوص دهقانان‬
‫به صورت وحشتناك و طاقتفرسايي درآمد‪ ،‬و موجب شد که رژيم حاکم بر مردم‪،‬‬
‫در سياست‪ ،‬فقط با شالق و شکنجه و برپا کردن کله منار و چشم منار حکومت کند و‬
‫در روحانيت‪ ،‬مذهب سنت ‪-‬که از آغاز «اسالم حکومت» بود‪ -‬به صورت منحطترين‬
‫عقايد و احکام تعصبآميز و خشن درآيد و وسيلهای شود برای توجيه وضع ضد‬
‫انساني حاکم و تطبيق با رژيم ددمنشانه ترکان غزنوی و سلجوقي و مغولي و مادهی‬
‫مخدرهای برای مردم و آلت قتالهای برای هر فکری يا حرکتي که مصالح زورمندان و‬
‫منافع مالکان و صاحبان اقطاع را تهديد ميکند و اين بود که‪ ،‬در اين دوران‪ ،‬شيعه‪ -‬در‬
‫شکلها و گرايشهای مختلف‪ ،‬معتدل يا افراطي‪ -‬مظهر قيام و شورش و مبارزه‬
‫تودههای غارت شده و ستمديده بود و به خصوص در ميان روستاييان نفوذ و گسترش‬

‫‪03‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫شگفتي يافت و به صورت نهضتهای گوناگوني از متن توده و در برابر قدرت بپا‬
‫خاست‪ ،‬همچون تروريسم حسن صباح‪ ،‬اشتراکيت قرامطه‪ ،‬مبارزهی فرهنگي و اعتقادی‬
‫افراطي غاله و عصيان آزادانديشانهی برخي از فرقههای صوفيانه انقالبي و شيعيمسلك‬
‫عليه تعصب خشن و روح خشك اختناقآور و متحجر دستگاه فقها و متشرعين وابسته‬
‫به دستگاه حاکم و باالخره مکتب علمي و معتدل و غني اماميه به عنوان بزرگترين‬
‫جريان فکری و فرهنگي مقاوم در برابر مذهب و فرهنگ حکومت و دعوت آگاه‬
‫کننده و آموزش دهندهی اين مکتب‪ ،‬بر اساس دو اصل امامت و عدالت و شعار انقالبي‬
‫عاشورا و بسيج معترضانهی تودهها عليه وضع موجود‪ ،‬با دعوت به انتظار حضرت مهدی‬
‫قائم و طرح مسالهی انتقادی «عالئم ظهور» و «آخرالزمان »و زنده داشتن اميد به «فرج‬
‫بعد از شدت» و فکر انتقام و انقالب و زوال قطعي جور و محکوميت جبری قدرتهای‬
‫حاکم و گسترش عدالت با شمشير و آمادگي همهی ستمديدگان و عدالتخواهان‬
‫منتظر برای شرکت در انقالب‪ ...‬به طوری که‪ ،‬در برخي شهرها چون کاشان و سبزوار‬
‫که شيعيان قوی بودند‪ ،‬جمعهها‪ ،‬اسب سفيدی را زين ميکردند و تمامي مردم شهر‬
‫شيعيان معترض و ناراضي و منتظر‪ ،‬عليرغم حکومت مذهب حاکم‪ ،‬در پي اسب از شهر‬
‫بيرون ميرفتند و با انتظار فرج و آزادی از ظلم و آغاز انقالب‪ ،‬يعني طرح مسائلي که‬
‫دستگاه حاکم از آن وحشت دارد‪.‬‬

‫‪01‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫در نيمهی اول قرن هشتم‪ ،‬که حکومت مغول پس از قتل عامهای وسيع چنگيز و‬
‫هوالکو مردم ايران را به يأس و ذلت و ضعف تسليم کرده بود و ياسای چنگيز قانون‬
‫بود و شمشير دژخيمي مجری قانون‪ ،‬و خانهای مغولي و صحراگردان و افسران و‬
‫رؤسای طوايف مغولي‪ ،‬هر يك منطقهای را به صورت اقطاع يا تيول در چنگ خود‬
‫گرفته بودند و با قساوت هولناکي دهقانان را بردهوار به بند کشيده بودند و در شهرها‬
‫نيز علمای مذهب يا در خدمت حکام مغول در آمده بودند و خلق را به نام «مذهب حقه‬
‫سنت و جماعت»‪ ،‬به تسليم و رضای در برابر حکام مسلمان شدهای ميخواندند که‬
‫همچنان چنگيزی مانده بودند و تنها برای ارضای احساسات ديني مسلمين! در ازای‬
‫نابودکردن تمدن و ايمان و اخالق و جامعه و هستي مسلمين‪ ،‬ختنه ميکردند! گروهي‬
‫نيز که تقوی آنان را از همدستي با حکام و ستمکاران مانع شده بود‪ ،‬به انزوای زهد و‬
‫خانقاههای تصوف خزيده بودند و غيرمستقيم راه صاف کن تجاوز و زمينهساز جنايت‬
‫بودند و مردم را در زير تازيانهی جالدان و چپاولگران مغولي و فريبکاران روحاني تنها‬
‫گذاشته بودند‪ ،‬در اين هنگام است که واعظي‪ ،‬سلمانوار‪ ،‬در جستجوی حقيقت‬
‫برميخيزد و از همه مدعيان زمان سراغ ميگيرد‪ .‬نخست‪ ،‬نزد بالوی زاهد ميرود تا راه‬
‫نجات را در مکتب پارسايي و آزادی او بيابد‪ ،‬زهد را سکوت در برابر ظلم ميبيند و‬
‫چه بيشرمي و بيرحمي و خودخواهي زشتي که انساني‪ ،‬در جهنم پيرامونش ضجه‬
‫اسيران و نعرهی جالدان و فقر گرسنگان و تازيانههای ستم را بر گردهی بيچارگان ببيند‬

‫‪05‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫و بشنود و به جای آنکه به نجات آنان برخيزد‪ ،‬خود‪ ،‬به تنهايي‪ ،‬در طلب نجات خود‬
‫باشد و کسب بهشت!‬

‫از او به نفرت ميگريزد و نزد رکن الدين عمادالدوله به سمنان ميرود که آوازه‬
‫معرفت و پيشوايي طريقت او در تصوف همه جا پيچيده بود‪ .‬تصوف را نيز چون زهد‪،‬‬
‫مذهب فرار از واقعيتها و مسئوليتها و پشت کردن به سرنوشت خلق و ناديده گرفتن‬
‫ستمها و قساوتها مييابد‪ .‬او را ميبيند که دلي نازك و احساسي لطيف و روحي‬
‫متعال دارد‪ ،‬اما چگونه است که سيل خوني که مغول بر اين ملك جاری کرده و زوالي‬
‫که اسالم و مردم را تهديد ميکند آرامش روح و صفای دل او را اندکي مکدر‬
‫نميسازد؟‬

‫از او به نفرت ميگريزد و به خدمت شيخ االسالم‪ ،‬امام غياث الدين هبه اهلل حموی‬
‫به بحر آباد ميرود تا نزد او احکام شرع مبين و فقه مذاهب حقه اهل سنت را فرا گيرد‬
‫و به چشمهی اصلي حقيقت راه يابد‪.‬‬

‫فقه را ميبيند که هزار مسئله در آداب بيت الخالء طرح و کشف ميکند اما‬
‫سرنوشت شوم ملتي برايش مسئلهای نيست!‬

‫شيخ خليفه‪ ،‬بيزار از اينها که کبادهی مذهب و روحانيت ميکشند‪ ،‬و مطمئن به‬
‫اينکه «اينها همه بافندهی جامه تقوی بر اندام زورند»‪ ،‬و با جاني لبريز از نفرت به‬

‫‪06‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫حکومت جباران مغول‪ ،‬و دردمند از سرنوشت شوم تودههای مسلمان‪ ،‬به عنوان يك‬
‫مسلمان مسئول مردم و آگاه از زمان‪ ،‬و معترض نسبت به وضع‪ ،‬و بيايمان به همهی اين‬
‫دکانهای ايمان‪« ،‬اسالم علي» را انتخاب ميکند و مذهب اعتراض و شهادت را‪.‬‬

‫در جامهی يك درويش ساده‪ ،‬تنها و غريب به سبزوار ميآيد‪ .‬در مسجد جامع شهر‬
‫خانه ميکند و آنجا به وعظ ميپردازد‪ .‬واعظي که در برابر آنچه مردم را به جهل و‬
‫جور تمکين کرده است سر شورش دارد و شورشي که پشتش يك ايمان‪ ،‬يك مکتب‬
‫و يك تاريخ سرخ نهفته است‪ :‬تشيع!‬

‫تودههای محروماندكاندك آگاه ميشوند‪ ،‬راه مييابند‪ ،‬و در نتيجه يك قدرت‬


‫تهديدکننده را به وجود ميآورند‪.‬‬

‫مالهای رسمي به کار هميشگي خود آغاز ميکنند‪ ،‬شايعهسازی و سپس فتوی و در‬
‫آخر «ذبح شرعي»‪.‬‬

‫«اين شيخ در مسجد حرف دنيا ميزند»‪.‬‬

‫«اين شيخ در مسجد حدث ميزند و به خانهی خدا اهانت ميشود»!‬

‫«اين شيخ دين مردم را آشفته ميسازد‪ »...‬مالها کوشيدند تا مردم را به او بدبين کنند‬
‫و زمينه را برای نابوديش فراهم سازند و دست حاکم مغول را بر جان او باز کنند‪.‬‬

‫‪07‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫به حاکم مغول نوشتند که او از مذهب حقهی اهل سنت و جماعت منحرف است و‬
‫هرچه ميکوشند متنبه نميشود و در مسجد تبليغ دنيا ميکند و افکار رافضيان را نشر‬
‫ميدهد‪ ،‬او مهدورالدم است‪ ،‬بر سلطان سعيد است که اين مصيبت را از دين بردارد‪.‬‬

‫دامنهی شايعه سازی و تحريك مردم باال ميگيرد ولي دعوت شيخ که به آگاهي و‬
‫ايمان و نجات بود هر روز دلهای محروم و دردمند روستاييان را بيشتر به خود جذب‬
‫ميکند‪.‬‬

‫تا ناچار‪ ،‬سحرگاهان که مردم مشتاق وی‪ ،‬همچون هميشه به سراغ وی ميروند‪ ،‬او‬
‫را در مسجد کشته ميبينند‪.‬‬

‫پس از او‪ ،‬بيدرنگ‪ ،‬شاگرد وی شيخ حسن جوری کارش را ادامه ميدهد‪.‬‬

‫وی اعالم بسيج ميکند‪ ،‬سازمان ميدهد و مبارزه را مخفي ميسازد و خود در‬
‫شهرها ميگردد و همه جا بذر آگاهي و انقالب را بر مبنای تشيع ميپاشد‪.‬‬

‫زمينهی فکری اکنون آماده است و انقالب در دلها به بند کشيده شده و در زير‬
‫پوشش تقيه انتظار ميکشد‪.‬‬

‫يك جرقه کافي است‪.‬‬

‫‪08‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫خواهرزادهی حاکم‪ ،‬همچون هميشه‪ ،‬وارد ده باشتين ميشود‪ ،‬دهي در جنوب غربي‬
‫سبزوار به فاصله شش فرسنگ‪.‬‬

‫با دستهای وارد خانه عبدالرزاق ميشود‪ .‬از روستاييان پاك و غيوری که هنوز ذلت‬
‫حکومت بيگانه و انحطاط تبليغات مذهبي حاکم در آنان اثری تباه کننده ننهاده است‪،‬‬

‫از آنان طعام ميخواهند‪.‬‬

‫طعام ميآورند‪.‬‬

‫شراب ميطلبند!‬

‫بر روستايي مسلمان و شيعي مذهب که موج سخن شيخ خليفه به جانشان رسيده‪،‬‬
‫شراب آوردن‪ ،‬آن هم برای چنين پليداني به زور‪ ،‬سخت گران ميآيد‪،‬‬

‫اما‪ ...‬ميآورند!‬

‫مهمانان مست ميشوند! شاهد ميخواهند!‬

‫انفجار آغاز ميشود‪ ،‬بسيار سريع و ساده!‬

‫‪09‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫ميزبان به سوی مردم ميرود‪ ،‬روستاييان شيعي را صدا ميزند‪ ،‬فرياد ميکند که‬
‫حاکم مغول زنانتان را ميطلبد‪ ،‬چه پاسخي ميدهيد؟ ميگويند «ما سر بر دار مينهيم و‬
‫اين ننگ را نمي پذيريم‪ ،‬و شاهد ما برای دشمن ما‪ ،‬شمشير است»‪.‬‬

‫سرنوشت پيداست‪ .‬مردم تصميم گرفتهاند‪.‬‬

‫آنها را يکجا ميکشند و چون ميدانند که ديگر راه بازگشت نيست و مرگ را‬
‫انتخاب کردهاند‪ ،‬ترديد ندارند‪ .‬انتخاب مرگ به آنان قدرتي ميبخشد که يك ده را در‬
‫برابر يك رژيم خون آشام به قيام وا ميدارد و پيروز ميکند !‬

‫روستاييان به شهر ميريزند‪ ،‬جنگ با سپاه مغول و فتواهای مالهای مذهب حاکم و‬
‫پيروزی دهقانان انقالبي‪.‬‬

‫شعار‪:‬‬

‫نجات و عدالت!‬

‫نابودی قدرت مغوالن حاکم‪ ،‬نفوذ روحانيون مذهب حاکم و مالکيتهای بزرگ‬
‫طبقهی حاکم‪.‬‬

‫قربانيان جهل مالها و اسيران جور مغولها به شورشيان ميپيوندند‪ ،‬سبزوار مرکز‬
‫قدرت ميشود و همچون آتشي که در هيزم خشك افتد‪ ،‬انقالب شيعيان سربداريه که‬

‫‪31‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫شمشير مردان روستايي و قهرمانان توده را داشت و انديشهی شيخ خليفه و شيخ حسن‬
‫جوری‪ ،‬علمای آگاه و حقپرست و آگاه کننده را‪ ،‬سراسر خراسان شمال ايران را فرا‬
‫ميگيرد و شعلههايش به جنوب نيز ميرود‪.‬‬

‫و نخستين بار‪ ،‬نهضتي انقالبي‪ ،‬بر بنياد تشيع علوی‪ ،‬عليه سلطهی خارجي‪ ،‬استحمار‬
‫داخلي و قدرت فئودالها و سرمايهداران بزرگ و برای نجات ملت اسير و تودههای‬
‫محروم و با شعار عدالت و فرهنگ شهادت و به رهبری دهقانان هفتصد سال پيش از‬
‫اين‪ ،‬بر پا ميشود و پيروز ميگردد‪.‬‬

‫و اين آخرين موج انقالب تشيع علوی بود‪« ،‬تشيع سرخ» که هفتصد سال تجلي روح‬
‫انقالبي‪ ،‬آزادیخواهي‪ ،‬عدالت و مردمگرايي و مبارزهی آشتيناپذير با جور‪ ،‬جهل و‬
‫فقر بود‪.‬‬

‫يك قرن بعد صفويه آمد‪ ،‬و تشيع‪ ،‬از «مسجد جامع توده» برخواست و در‬
‫«مسجدشاه» همسايه ديوار به ديوار «قصر عالي قاپو» شد‪.‬‬

‫و «تشيع سرخ»‪،‬‬

‫«تشيع سياه» گشت‪.‬‬

‫‪30‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع سرخ‪ ،‬تشيع سياه‬

‫و مذهب «شهادت»‪،‬‬

‫مذهب «عزا»‪.‬‬

‫‪33‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشیع علوی و تشیع صفوی‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫قبالً از خانمها و آقايان عذرخواهي ميکنم که صحبتماندازهی مشخص و معيني‬


‫ندارد‪ ،‬گاه زودتر از آنچه پيش بيني ميشود تمام ميشود و گاه ديرتر‪ ،‬بخاطر اين که‬
‫نميشود قبالً اندازهاش را تعيين کرد‪ ،‬خود من نميتوانم ظرفيت زماني حرف را قبالً‬
‫پيشبيني کنم‪ ،‬برای اين که هر حرفي يك ظرف زماني ويژه خود را دارد و فقط‬
‫کساني که هنرمند ماهر و خطيب چيره دست هستند ميتوانند هميشه در اندازههای‬
‫پيشبيني شده و ظرفهای ثابت سخن بگويند و من که ناشي هستم خود بخود تسليم‬
‫خود حرف هستم‪ ،‬نه که حرف تسليم من باشد‪ .‬اين است که اگر گاه حرفها از ظرف‬
‫معيني که تعيين گرديده است لبريز ميشود‪ ،‬عذر ميخواهم‪.‬‬

‫در عين حال يادآوری کنم که‪ ،‬بحثي که من مطرح ميکنم ‪-‬ولو در اين شبها باشد‬
‫که نامش درس و کالس نيست‪ -‬باز هم درس و کالس است و مخاطب واقعي من‬
‫دانشجويانند‪ ،‬يا کساني که در حد و تيپ فکری دانشجو هستند‪ ،‬و خودشان را در اينجا‬

‫‪31‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫برای درس آماده ميکنند‪ ،‬نه برای گوش دادن به يك خطابه يا موعظه‪ ،‬اين است که‬
‫آنها معموالً تحملشان بيشتر است‪ .‬گذشته از آن‪ ،‬من اساساً يك سخنران حرفهای نيستم‪،‬‬
‫و آنها که به سخن من گوش ميدهند نبايد مستمع حرفهای باشند‪ ،‬شنوندگان حرفهای‬
‫کساني هستند که کارشان را ميکنند و زندگيشان را‪ ،‬و خوب و راحت و خاطر جمع‪،‬‬
‫در ضمن ساعتي را هم گذاشتهاند برای شرکت در يك برنامهی ديني‪ ،‬و استماع منبری‬
‫وثوابي‪ ،‬و احياناً وعظي و شنيدن روايتي و چهار کلمه حرف آخرتي و نصيحتي و وادار‬
‫شدن به کار خيری‪ ،‬و بعد هم رفتن دنبال کار و کاسبي و افتادن توی گردونه تکراری‬
‫روزمرگي و رسيدن به زندگي و گرفتاريها و نقشهها و لذتها و سربندیها و هزارها‬
‫طرح و نقشهها که بيتابانه در انتظارند تا زود مجلس ختم شود‪ ،‬و باجي به مذهب داده‬
‫شود و دغدغهی وجدان آرام شود و بعد هم برسند به کار و زندگيشان‪ .‬معموالً‪،‬‬
‫هدف‪ ،‬گفتن و شنيدن حرفي تازه و انديشيدن و شناختن نيست‪ ،‬غرض جمعآوری‬
‫ثوابي برای خود و نثاری برای ارواح گذشتگان خود است و اين است که بعضي‬
‫مستمعين حرفهای زرنگ و وارد به اين گونه مسائل‪ ،‬در يك مجلس مذهبي شرکت‬
‫ميکنند و در حاليکه به منبر گوش ميدهند قرآن هم تالوت ميفرمايند‪ ،‬در همان حال‬
‫ذکر هم ميگويند و تسبيح مياندازند و با اين «کلك» با يك تير سه نشان ميزنند‪ ،‬هم‬
‫ثواب روضه را بدست ميآورند و هم ثواب مربوط به تالوت قرآن و هم ثواب ذکر‬
‫را!‬

‫‪35‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫من دردی دارم‪ ،‬پيامي و مخاطبي دارم (نه مستمعي!)‪ ،‬که او نيز‪ ،‬دردمندی است در‬
‫جستجوی پيامي و پاسخ به اين مسئله حياتي و فوری که‪ :‬چه بايد کرد؟ و چنين کسي‬
‫مخاطبي است در انديشهی آن که‪« :‬چه ميگويم؟» نه «چه اندازه ميگويم؟»‬

‫بحثي که ديشب مطرح کردم يکي از پايههای مبحث بزرگي است که امشب‬
‫ميخواهم مطرح کنم‪ ،‬چنانکه بحثهای ديگری هم که در آينده اينجا طرح خواهم‬
‫کرد‪ ،‬در همين ماه‪ ،‬باز هم يکي از پايههای مبحثي است که امشب طرح ميکنم بنام‪:‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‪.‬‬

‫غار دموستنس ‪-‬يك خطيب يوناني است‪ ،‬بچهی ضعيفي بود‪ ،‬خيلي شرمگين‪،‬‬
‫صدايش نارسا‪،‬اندامش بيقواره‪ ،‬و سخن گفتن هم بلد نبود حتي در حد يك بچه‬
‫معمولي‪ ،‬در آن دوره يونان‪ ،‬سوفيسم ‪sophisme‬از همه قويتر بود و سوفيستها‬
‫(سفسطه‪ 0‬چيها يا سوفسطاييها)‪ ،‬يعني سخنوران بزرگ و نيرومندی که با قدرت بيان‬
‫شب را روز‪ ،‬و روز را شب نشان ميدادند‪ ،‬در سياست و قضاوت و نفوذ در افکار‬

‫‪ .0‬کلمه سفسطه در زبان ما معرب همين کلمه يوناني است که در اصل به معني حکمت است اما چون گروهي که خود‬
‫به اين صفت در جامعه مشهور بودند مالك حق و باطل را "خود انسان" مي دانستند و کم کم اين عقيده کارشان را به لفاظي‬
‫و بازی های ذهني و حرافي کشانده و سپس سوءاستفاده از قدرت کالم و استدالل رواج يافت‪ ،‬سفسطه اصطالحاً معني فعلي‬
‫را گرفت‪.‬‬
‫‪36‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫عمومي قدرت به دست ميآوردند‪ ،‬به نيروی استدالل و سحر کالم‪ ،‬بر سرنوشت جامعه‬
‫و افراد حکومت ميکردند‪ ،‬دموستنس بچهی ضعيف‪ ،‬کم رو و يتيمي بود‪ ،‬ارثي را که‬
‫از پدرش به او رسيده بود‪ ،‬مدعيان خوردند‪ ،‬برای اينکه وکالی مدافع مدعيان و‬
‫غاصبين‪ ،‬که از همين سوفيستها بودند‪ ،‬با توانايي بيان توانستند دردادگاه‪ ،‬حق او را‬
‫غصب کنند‪ ،‬و غصب ديگران را حق جلوه بدهند‪ ،‬و او از ارث محروم شد‪ .‬اين‬
‫محروميت که به وسيله قدرت منطق و سخن بر او تحميل شده بود عقدهای سخت در او‬
‫ايجاد کرد و تصميم گرفت عليرغم ضعف بدني‪ ،‬ضعف زبان‪ ،‬نارسايي بيان و جاذبه‬
‫نداشتن قيافه‪ ،‬سخنوری توانا بشود که بتواند حقش را احياء کند‪.‬‬

‫برای نيل به اين هدف‪ ،‬به تمرين سخن گفتن پرداخت‪ ،‬با تمرينهای سخت و‬
‫شگفت‪ ،‬تا اينکه دموستنس خطيب بزرگي شد که در تاريخ به عنوان يکي از خداوندان‬
‫‪0‬‬
‫سخنوری جهان شناخته شد‪ ،‬و تا آنجا که ميگويند برای ايراد يکي از خطابههايش‬
‫سال کار کرد!‬

‫‪ .0‬درست شبيه آن شبه مقدس ملبس به لباس رسمي تشيع علوی! که من در همين اسالم شناسي‪ ،‬اول رقبای علي را‬
‫يکايك طرح مي کنم و نقاط قوت و ضعفشان را مي گويم تا در آخر بحث برسم به حضرت امير‪ ،‬و برتری و ارزش مطلق او‬
‫را نسبت به آنها نشان دهم‪ ،‬نه دهم جمله را مي بلعد و فرياد مي کشد که فالني مقام علي (ع) را از همه پايين تر قرار داده!‬
‫(چون پايين صفحه قرار گرفته)! و اين جمله مرا در مقدمه کتاب "حجر بن عدی" که‪" :‬اگر در مقابل حکومت استثنائي و‬
‫شخصيت استثنائي علي نمي بود‪ ،‬حکومت ابوبکر و عمر‪ ،‬در قياس با رژيم های حاکم تاريخ‪ ،‬از همه برتر بود‪ "...‬جمله را نقل‬
‫‪37‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تمريني که او ميکرد‪ ،‬و وضع تمريني را که او برای سخن گفتن انتخاب کرده بود‪،‬‬
‫با وضع ما در سخن گفتن فعليمان خيلي شبيه است!‬

‫تنها به کوهستان ميرفت و در صحرا و کوه و دشت‪ ،‬برای انبوه جمعيت فرضي‬
‫سخنرانيهای آتشين ميکرد‪ ،‬در ميان سنگها حفرهای غار مانند درست کرده بود به‬
‫اندازهای که فقط خودش در آن بتواند ايستاده جا بگيرد‪ ،‬بر ديوارهای اين غار تنگ و‬
‫مصنوعي‪ ،‬تيغها و خارها‪ ،‬ميخها و سيخهای کوچك و بزرگ و دراز و کوتاه و‬
‫جوراجور نصب کرده بود‪ ،‬به شکلي که بتواند يك فضای محدود و مفيدی داشته باشد‬

‫مي کند‪ ،‬اما نيمه اولش و آخرش را مي بلعد تا بتواند عوام را برشورد‪ ،‬و ابراز قداست کند و انجام مأموريت و داد و قال که‪:‬‬
‫فالني گفته حکومت ابوبکر و عمر از همه حکومت های تاريخ بهتر بوده و دنباله اش‪ :‬پس از حکومت علي (ع) هم! البته‬
‫هدفم نشان دادن وجه تشابه و اشتراك بينش و کار اين دو تيپ مخالف هم بود‪ .‬در يکطرفه قضاوت کردن و به سود دشمن‬
‫ارزيابي کردن و نظريه مخالف را مثله کردن‪ ،‬و جمله کتابي را نيم خور نقل کردن و دروغ بستن و جعل و تعريف متن‪ ،‬و گر‬
‫نه از مقايسه اين شبه مالی جعال با آن غير مذهبي آزاده عذر مي خواهم‪ .‬چون اين يکي باالخره به چيزی معتقد است و آن به‬
‫هيچ چيز! و ثانياً‪ ،‬اين در جعل و مسخ و بهتان خودش را خراب مي کند و او لباس قابل احترامي را که در آن رفته و بي هيچ‬
‫شرط و شايستگي به خود بسته! نمي دانم چرا هر کسي نتواند‪ ،‬بدون قيد و شرطي حتي لباس رسمي سپورهای شهرداری را به‬
‫تن کند اما لباس رسمي علم و دين و هدايت خلق را چرا! آيا به راستي اينکه تازگي ها عده ای مجهول الهويه يا معروف‬
‫المهيه که از نظر سواد که هيچ‪ ،‬حتي از نظر اخالقي و انساني نيز به کلي ساقط اند ناگهان به نام دفاع از مذهب و روحانيت‬
‫هياهوهای عجيب و بي پايه به راه انداخته اند و به صورت مبتذلي به اين بهانه بر هر کار جدی و فکر جدی مي تازند و به جعل‬
‫و فحاشي مي پردازند‪ ،‬برای اين نيست که مي خواهند علمای راستين مذهبي و مذهب واقعي شيعه را در جامعه و به خصوص‬
‫در نظر نسل تحصيل کرده خراب کنند؟ بر اساس اين تجربه بزرگ که‪ ،‬به گفته شاندل‪" :‬برای خراب کردن‪ ،‬خوب حمله‬
‫کن‪ ،‬بعد دفاع کن"!‬
‫‪38‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫که وقتي ايستاده قرار ميگيرد و تمرين سخنراني ميکند‪ ،‬دستش و سرش و شانه و‬
‫گردن و بدنش را نتواند بيش از آنچه که برای سخنراني الزم است و يا آهنگ و‬
‫موضوع سخن ايجاب ميکند حرکت بدهد‪ ،‬و حرکات ناشيانهی اضافي به سر و دست‬
‫و اندامش بدهد‪ ،‬بدين صورت که اگر دستش رااندکي بيشتر از آنچه مصلحت‬
‫سخنراني است حرکت داد به يکي از آن تيغها و يا يکي از آن سيخها و ميخهای تيز‬
‫بخورد و مجروحش سازد و بدينصورت او را خبر کند که زيادی رفتي! و اين‬
‫زنندگيها و گزندگيها‪ ،‬و اين محدوديتهای تيز و تند از چهار طرف او را مقيد بکند‬
‫و کمکم عادتش بدهد به اطوار و حرکات «يکنواخت» و «همآهنگ» و «متناسب» و «به‬
‫مصلحت» و شبيه آنچه همهی سخنوران ميکنند و بايد بکنند و اکثريت هم ميپسندند!‬

‫وضع سخن گفتن ما هم در اين زمان‪ ،‬در اين شرايطي که اآلن هستيم درست‬
‫وضعي است که‪ ،‬دموستنس در آن غار سخت و تنگ و سنگ‪ ،‬پرسيخ و ميخ و تيغ‪،‬‬
‫هنگام حرف زدنش داشت! هر چه ميخواهيم بگوييم‪ ،‬و حتي هر جمله و کلمهای که‬
‫ميخواهيم انتخاب کنيم ميبينيم ناگهان سيخي به يك جا و ناجای آدم فرو ميرود‪،‬‬
‫يك حرف تازه که کمي از حد معمول و مجاز و از غار تنگ فهمها و بينشها و‬
‫تعصبها و مصلحتها ميگذرد سيخي بالفاصله آگاهمان ميکند! از طرف راست‬
‫مجروح ميشويم‪ ،‬ميخواهيم چيز ديگر بگوييم ميخي از طرف چپ ميخوريم‪ ،‬تعبير‬
‫را عوض ميکنيم يا مطلب ديگر عنوان ميکنيم‪ ،‬صدتا تيغ ديگر از باالی سر‪ ،‬زخم‬
‫‪39‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫خودش را ميزند! بعد ميبينيم که در چنين غار دموستنسي که گرفتاريم بايد جوری‬
‫حرف بزنيم که به هيچ چيزی و به هيچ ميخي و سيخي تماس پيدا نکنيم‪ ،‬اين وضع‪،‬‬
‫سخن گفتن را بسيار مشکل ميکند‪ ،‬و حتي نزديك به محال! و متأسفانه بدبختي‬
‫بزرگتر اين است که‪ ،‬بعد سخنران ما مثل همان دموستنس کمکم‪ ،‬عادت ميکند که در‬
‫اين قيدها حرف بزند‪ ،‬و ميآموزد که جوری عاقالنه و پخته و ماهرانه و زيرکانه و‬
‫مسالمت جويانه و خوشايند حرف بزند که به هيچ بدنهای در اين غار بر نخورد و سيخ‬
‫و ميخها و تيغها يا با حرکات وی تماس نيابند و يا حتي او را به جای سرزنش‪ ،‬بنوازند‬
‫آنگاه چنين هنرمندی خطيب بزرگي ميشود‪ ،‬اما چگونه خطيبي؟‬

‫يکي از رفقا به من نصيحت ميکرد که‪ ،‬تو بايد مواظب حرف زدنت باشي‪ ،‬فالن‬
‫کس ‪ 31‬سال است حرف ميزند و هيچ کس تا حاال به او ايراد نگرفته اما تو هر حرفي‬
‫ميزني از چند جا و حتي جاهای متقابل و متضاد‪ ،‬به تو حمله ميشود‪.‬‬

‫گفتم‪ :‬آخر‪ ،‬ترس من هم از همين است‪ ،‬از همين فاجعه «در غارهای دموستنس‬
‫سخن گفتن»! که آدم را به يك نوع خطيبي تبديل ميکند که به قول تو سي سال سخن‬
‫بگويد بدون اين که کسي بتواند از او انتقاد بکند و گروهي و قدرتي ناراضي شود‪.‬‬

‫کسي که ‪ 31‬سال سخن گفته و هيچ کس به او ايراد نگرفته‪ ،‬به خاطر اين است که‬
‫‪ 31‬سال سخن گفته و هيچ کس از او نتيجهای نگرفته!‬

‫‪31‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫يکي از فرقهای شيعهی علوی و شيعهی صفوی همين است‪ ،‬يکي از فرقهای‬
‫اساسي اش! اين رفيق نصيحتگوی من‪ -‬از آن تيپ آدمها بود که همهی کمبودهايش‬
‫و عقدههای حقارتش را ميخواست با نصيحت کردن تشفي بدهد و از آن‬
‫«نصيحتگرهای حرفهای» بود که خيلي به نصيحت کردن احتياج دارند‪ -‬نصايحي‬
‫ميکرد‪ ،‬پر از عقل و مصلحت و دورانديشي و دلسوزی و سالمت و عافيت که‪ ،‬چه‬
‫جور بايد حرف زد که نه تنها کسي ايراد نگيرد بلکه همه هم بپسندند‪ ،‬و آدم در اجتماع‬
‫سری توی سرها بياورد‪ ،‬و بخصوص «شخصيتهای موثر» و آنهايي که در جامعه‬
‫نفوذی دارند‪ ،‬به «آدم» نظر خوبي پيدا کنند و مطالب را طوری استادانه مطرح کني که‪،‬‬
‫نه سيخ بسوزد نه کباب تا به جای اينکه دودش به چشمت برود‪ ،‬روغنش نانت را يا‬
‫سبيلت را چرب کند! تو چه جور جامعه شناسي که جامعه خودت را نميشناسي! و به‬
‫جای اينکه همهی نيروها و جناحها را راضي کني‪ ،‬همه را ناراضي ميکني!‬

‫آدم تمام زندگياش را بگذارد روی مذهب و در جامعه مذهبي فحش بخورد و‬
‫تهمت و بهتان بشنود و مخالفت و عناد ببيند؟ چوب دو سر طال؟‬

‫چنان با نيك و بد خو کن که بعد از مردنت عرفي‬

‫مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند!‬

‫‪30‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫آقا به چه زبان با تو حرف بزنم که بفهمي؟ اگر جامعهشناسي و مردم شناسي‪ ،‬که‬
‫بايد طوری سلوك کني و سخن بگويي که مردم بپسندند‪ ،‬آنهايي که مورد توجه عوام‬
‫مذهبي هستند‪ ،‬خوششان بيايد‪ ،‬تو را تأييد کنند تا همه تو را از خودشان بدانند‪ ،‬با آنها‬
‫رفت و آمد داشته باشي‪ ،‬انتقاد نکني‪ ،‬هر چه به فکرت ميرسد به زبان نياری‪ ،‬هر چه را‬
‫علت بدبختي جامعه و عامل جهل مردم و مسخ مذهب است نگويي‪ ،‬مصالح و حدود و‬
‫منافع اشخاص ذی نفوذ را رعايت کني‪ ،‬اين کارها خيلي مشکل نيست‪ ،‬يك کم‬
‫پختگي و زرنگي ميخواهد‪ .‬همينهايي که اين همه هياهو راه انداختهاند و وا اسالما و‬
‫وا اماما‪ ...‬و اعالميه نشر ميدهند و دروغ ميبندند و سر و ته يك مطلب را ميزنند و‬
‫جمله ناقص و حتي تحريف شدهای را از کتاب يا سخنراني تو برای عوام الناس نقل‬
‫ميکنند و ميبيني که حاضرند هر جعلي و بهتاني و جنايتي را مرتکب شوند تا امثال تو‬
‫را که مزاحم شئون و مصالح خود حس ميکنند توی توده مردم لجن مال کنند‪،‬‬
‫همينها با يك «چاخان» صد و هشتاد درجه تغيير جهت ميدهند! امتحان کن تا صحت‬
‫نظر مرا بفهمي‪ ،‬در ضمن سخنراني‪ ،‬به مناسبتي که خودت آنرا به وجود ميآوری ادای‬
‫احترامي از آنها بکن‪ ،‬اسمي ببر و تجليلي همينقدر که مثالً ‪« :‬فالني عظيم ترين نشانهی‬
‫خداوند در روی زمين است يا رکن دنيا و دين حجت اسالم و مسلمين است‪ ،‬بس‬
‫است‪ ،‬از فردا ميبيني که يکي را که گفتهای صد تا عوضش را گرفتهای‪ ،‬آقا آدم‬
‫جامعهشناس بايد متوجه باشد که جامعه چه اقتضايي دارد؟ چه خصوصياتي دارد‪ ،‬چه‬

‫‪33‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫چيز را ميپسندد‪ ،‬نسبت به چه چيزها حساسيت نشان ميدهد و از همه مهمتر‪ ،‬مقصود از‬
‫جامعه عوامالناس که نيستند‪ ،‬آنهايي هستند که عقل و دين عوامالناس در دست آنها‬
‫است نظر آنها نظر اجتماع است‪ ،‬آنها را بايد داشت آنهايي هستند که در زندگي و‬
‫حيثيت و شهرت آدم موثرند‪ ،‬چه کاری داری که کي بد است کي خوب؟ سر و کار‬
‫هر کسي با خدا است‪ ،‬من و تو که مسئول آنها و قاضي اعمال آنها نيستيم‪ ،‬جامعه شناس‬
‫بايد مصالح خود را در نظر بگيرد و عوامل موثر در امورات را بشناسد و رعايت کند و‬
‫در جلب آنها و تأييدات آنها و تقرب به دستگاه آنها بکوشد تا در جامعه ريشه بندد و‬
‫تکيهگاههای متعددی داشته باشد و جای پايش را سفت کند و مورد توجه عموم قرار‬
‫بگيرد و هم اشراف و محترمين و معنونين و هم تجار معتبر بازار‪ ،‬هم صاحب منصبان‬
‫اجتماع و هم مقامات علمي و ديني و خالصه هم دولت و هم ملت‪ ،‬هم عوام و هم‬
‫خواص او را از همه طرف مدد بدهند و تقويت کنند‪ ،‬اين طور همان خدمت را هم‬
‫بهتر ميشود کرد! اينها به درد ميخورند‪ ،‬با شش تا دانشجو و بچه محصل و جوان‬
‫بازاری و اداری که خودش خودش را نميتواند جمع کند و سرش به کالهش نميارزد‬
‫و کارهای نيست که «کار درست نميشود»!‬

‫اينکه از جامعهشناسي‪ ،‬به زبان دين و مذهب هم بخواهم با تو حرف بزنم‪ ،‬همينقدر‬
‫ميگويم که‪ :‬آقاجان! امام ما چه ميکرد؟ در يك روز عيد‪ ،‬خليفه غاصب بار عام‬
‫داشت‪ ،‬درباریها و حاشيهنشينها و ظلمه آمده بودند به سالم تبريك‪ ،‬امام عليهم السالم‬
‫‪33‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫هم به سالم عيد خليفه حاضر شده بودند‪ ،‬و توی صف درباريان خليفه ايستاده بودند!‬
‫خليفه همينطور که به يکايك دست ميداد و رد ميشد نوبت امام (ع) شد‪ ،‬خليفه با‬
‫کمال تعجب ديد که امام (ع) در حالي که دستش در دست او است‪ ،‬بدن مبارك را به‬
‫طور غيرطبيعي به تن خليفه نزديك ميکنند‪ ،‬بعد خليفه حس کرد که امام (ع)‪ ،‬رسماً به‬
‫خليفه خود را چسبانيدهاند و دارند شکم خودشان را به شکم خليفه ميمالند‪ ،‬خليفه با‬
‫تعجب پرسيد که‪....‬؟ امام (ع) توضيح فرمودند که‪« :‬دارم رحم خود را به رحم تو‬
‫ميمالم تا رگ خويشاوندی و قرابت رحمي تو که پسرعموی من هستي نسبت به من به‬
‫رحم آيد‪! » ....‬‬

‫شما بايد بيشتر با احاديث و روايات شيعه سر و کار داشته باشيد‪ ،‬داريد ولي تماستان‬
‫با معارف مذهب اهل بيت و روح امامت و تشيع بايد بيشتر باشد‪ .‬مثالً ‪ ،‬موارد بسياری‬
‫در اسناد تاريخ و کتب روايت و فقه ما هست که امام خالف حق و شرع فتوی داده‬
‫است! و ما امروز که نگاه ميکنيم ميگوييم‪ :‬بله درست است‪ ،‬اين فتوی‪ ،‬فتوی شخص‬
‫امام است‪ ،‬اما برخالف حقيقت و مغاير با دين و شرع! چون از سر «تقيه» صادر‬
‫فرمودهاند!‬

‫بله‪ ،‬دوست من‪ ،‬اين روش ائمه (ع) ما بوده است‪ ،‬در برابر خليفهی جاني و غاصب و‬
‫ظالم و فاسد‪ ،‬چرا؟ چون هر چه بود خليفه بود‪ ،‬همه چيز دست او بود‪ ،‬اين است که من‬

‫‪31‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫به اين بحث کار ندارم که شما بر حقيد و آن گروهي که با شما مخالفت ميکند بر‬
‫باطل‪ ،‬وارد بحث حق و باطل نميشوم‪ .‬ميگويم آدمي که جامعه شناس است‪ ،‬آدمي‬
‫که به تشيع و مکتب ائمه دين معتقد است‪ ،‬بايد ببيند که چه نيروها و جناحهايي و‬
‫شخصيتهايي در جامعه موثرند و چه رفتاری و گفتاری مصلحت است و سليقه و‬
‫روحيه و حساسيتهای مختلفه را با درايت و زيرکي بشناسد و مطالبي را که عنوان‬
‫ميکند و حتي تعبيراتي که انتخاب مينمايد بايد چنان هنرمندانه و عاقالنه باشد که‬
‫همهی جناحها و گروههای مختلف را به طرف خود جلب و جذب نمايد و با فراست و‬
‫مردم شناسي و توجه به عوامل متنفذ در افکار عوام‪ -‬که بد يا خوب‪ ،‬نيرو دارند و‬
‫عدهای منصب و دنباله رو‪ -‬خود را حفظ کند و صاحب حيثيت و عنوان و اعتبار و‬
‫شهرت و شئوني شود و در عين حال هم بتواند خدمات ديني و اجتماعي خود را ادامه‬
‫بدهد و از همه طرف و از طرف همه تأييد و تقويت بشود و نه اين که از باالييها و‬
‫پايينيها بخورد و از مومن و کافر بخورد و از شيعه و سني بخورد و آدمهای حسابي و‬
‫شخصيتهای معتبر به نظر خوبي به او نگاه نکنند و بعد از همه زحمتها و فداکاريها‬
‫تنها بماند و غير از يك عده روشنفکر و دانشجو کسي نداشته باشد‪!...‬‬

‫گفتم‪ :‬خواجهی ناصح عاقل باهوش جامعه شناس شيعهی با معرفت و عالم ائمه! من‬
‫دلم برای خودم نميسوزد‪ ،‬برای حضرت علي ميسوزد‪ ،‬که در زمان ما نبود که از‬
‫نصايح شما برخوردار شود! چون جامعه شناس نبود و با احاديث و روايات شيعه و روح‬
‫‪35‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و سلوك ائمه اطهار تو تماس زيادی نداشت! آن همه ناراحتيها و رنجها و گرفتاريها‬
‫را از دست زبانش ميکشيد! سخن ميگفت‪ ،‬صحابهی بزرگ و موجه و خوشنام پيغمبر‬
‫با او مخالف ميشدند‪ ،‬مقدسين خشك و «خنگ خدا» که حافظ قرآن بودند و جهش‬
‫عقلشان تا نوك بينيشان‪ ،‬از صف او خارج ميشدند و در برابر دشمن مشترکشان‬
‫تنهايش ميگذاشتند و حتي از پشت بر او خنجر ميزدند‪ ،‬و دشمنش ميشدند‪ ،‬دستگاه‬
‫اشرافي بنياميه و معاويه هم با تمام سالح در برابرش ميايستاد‪ ،‬نزديكترين و‬
‫صميميترين همگامان خودش که در طول ‪ 33‬سال با هم در يك سنگر بودند‪ ،‬و در‬
‫يك جبهه از او آزرده و با او مخالف ميشدند‪ ،‬آنچنان که برادر بزرگترش‪ ،‬از داغي‬
‫آتشين او به فرياد ميآيد و نميتواند او را تحمل کند و حتي به دشمن رو ميکند و به‬
‫‪0‬‬
‫سراغ معاويه ميرود!‬

‫اگر علي ميبود و اين راهنماييهای مملو از درايت و هوش و جامعهشناسي علمي‬
‫سرکار را ميشنيد در زندگي و مبارزه مسلماً موفق ميشد! ويکي از خلفا و خطبای‬
‫مشهور و محترمي در تاريخ اسالم ميگشت! و پس از بيست و سه سال تالش و خطر و‬

‫‪ .0‬برخي از دانشمندان معتقدند که پس از شهادت حضرت علي (ع) است که وی پيش معاويه رفته است نه در حيات و‬
‫حکومت وی‪ ،‬فکر مي کنم اين تغيير زمان‪ ،‬به خاطر تبرئه عقيل است‪ ،‬در حالي که‪ ،‬اوالً‪ ،‬پس از حکومت علي‪ ،‬حکومت امام‬
‫حسن است وانگهي مگر به معاويه پناه آوردن‪ ،‬در چه زماني آدم را تبرئه ميکند؟‬
‫‪36‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اخالص و فداکاری برای اسالم‪ ،‬در جامعهی اسالمي تنها نميماند و هم از دشمن و هم‬
‫دوست‪ ،‬هم عوام و هم خواص‪ ،‬هم مقدس و هم ملوث‪ ،‬هم مومن و هم مشرك‪ ،‬هم‬
‫اشراف و هم اصحاب‪ ،‬هم خويش و هم بيگانه ضربه نميخورد و مجاهد و منافق و‬
‫موحد و مشرك در کوبيدن او و مسخ حقيقت و غصب حق او با هم همداستان‬
‫نميشدند و او اگر جامعهشناسي تو را ميدانست و تشيع تو را عمل ميکرد‪ ،‬در‬
‫جامعهی مسلمين صدر اسالم‪ ،‬ناگهان چنان بيپايه و پايگاه نميشد که غير از سه چهار‬
‫پنج نفر آدم «هيچ کاره» ( ابوذر صحرانشين و سلمان غريبه و بالل برده و ميثم خرما‬
‫فروش) کسي به حرفش گوش ندهد !‬

‫شيعهی علوی يعني‪ ،‬کسي که در راه علي‪ ،‬و به ميزاني که قدرت و استعداد دارد‪،‬‬
‫در پي علي قدم بر ميدارد‪ ،‬او نميتواند در جامعهای که از جامعهی علي بسيار بدتر‬
‫است‪ ،‬سرنوشتي بهتر از سرنوشت رهبرش داشته باشد و اگر ميبينيم‪ ،‬که از فالن شيعهی‬
‫سخنور‪ ،‬همه خوششان ميآيد و يا بدشان نميآيد و همه صنف ميپذيرندش‪ ،‬و هيچ‬
‫کس هيچگونه از او ايرادی نميگيرد‪ ،‬و جناحهای مخالف و متضاد و جبهههای‬
‫متناقض همه استقبالش ميکنند‪ ،‬و يا الاقل با او کاری ندارند و جوری هنرمندانه و‬
‫متوجه همهی جوانب و همه جناحها حرف ميزند که هم اشراف و سرمايه داران و‬
‫برده فروشان و کاروانداران قريش خوششان ميآيد و هم جنايتکاران ستمگرو فاسد‬

‫‪37‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بنياميه و هم مقدسهای نهروان و هم حقهبازان و خودخواهان و منافقان ظاهر‬


‫الصالح ‪...‬‬

‫يقين بدان رفيق که‪ ،‬او شيعه است اما شيعهی شاه عباسي! شيعهی علوی نيست! اين‬
‫پيرو آن شخصيت مقابل علي است‪ ،‬سياستمدار سقيفه است که همه را دارد‪ ،‬و بر اساس‬
‫«مصالح» کار ميکند نه بر اساس «حقايق» ‪.‬‬

‫اساساً خط اصلي که علي را از ابوبکر جدا ميکرد خط فاصل حقيقت و مصلحت‬


‫بود‪ :‬به عبدالرحمن پولپرست بايد چيزی داد و راضياش کرد‪ ،‬که او آدم با نفوذی‬
‫است‪ ،‬جزء قبيلهای است که شخصيتهای بزرگي مثل سعد بن ابي وقاص در آن است‪،‬‬
‫نميشود او را ناراضي کرد‪ ،‬اسباب زحمت ميشود‪ ،‬گرفتاری ايجاد ميشود‪.‬‬

‫بنياميه هم درست است که دشمن اسالم هستند‪ ،‬همه خيانتها را آنها کردهاند‪ ،‬اما‬
‫خيلي مقتدرند نميتوان آنها را نديده گرفت‪ ،‬حکومت شام را به آنها بدهيد بگذاريد‬
‫ساکت بشوند‪ .‬و اما خالد‪ ،‬افسر پاچه ورمالي است‪ ،‬مالك را کشته و همانجا با زن زيبای‬
‫او خوابيده! بله‪ ،‬ولي هيچ مصلحت نيست او را که افسر فاتح و شمشيرزن قهرمان است‬
‫حد بزنيم‪ ...‬او برای خودش شخصيتي است‪ ،‬خيلي فرق ميکند او جزء ما باشد يا جزء‬
‫مخالفين ما !‬

‫‪38‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫چنين آدم پختهی «مصلحت شناس» و «جامعهشناس«ی مسلم است که رأی‬


‫ميآورد! و علي که به هيچکدام از اينها توجه نميکند‪ ،‬و جز حقيقت‪ ،‬اهل هيچ صالح‬
‫و مصلحتي نيست‪ ،‬تنها ميماند‪.‬‬

‫***‬

‫خاکشیریسم!‬

‫داستان آن دالك (کارگر حمام) را حتماً شنيدهايد؟ در زمان قديم که حمامهای‬


‫چهل ستون چهل پنجره بود‪ -‬و حاال چيزهای ديگری جانشين آنها شده‪ -‬دالكها تمام‬
‫علوم را دارا بودند و معموالً مورد مشورت همهی شخصيتها قرار ميگرفتند‪ ،‬چون در‬
‫يك حالتي مشتری در اختيار دالك واقع ميشد که کامالً تسليم او بود‪ ،‬مدت حمام هم‬
‫معموالً طوالني بود‪ ،‬بنابراين درد دلها و اسرار مشتری در ضمني که دالك مشغول‬
‫کيسه کشيدن او بود باز ميشد‪ ،‬يك روز يك مشتری‪ ،‬در حالي که زير دست دالك‬
‫بود‪ ،‬با او درد دل ميکرد و ميگفت‪ :‬مدتي است کمرم درد ميکند و شبها نميتوانم‬
‫بخوابم‪ ،‬هر دوايي هم که خوردهام نتيجهای نداده‪ ...‬دالك گفت‪ :‬اتفاقاً دوای اين خيلي‬
‫ساده است‪ ،‬شما يك سير خاکشير بگيريد و شب در آب نم کنيد و بگذاريد تا صبح‬
‫خيس بخورد‪ ،‬بعد صبح ناشتا ميل کنيد‪ ،‬همين! مشتری هم اظهار تشکر کرد‪ .‬پس از‬

‫‪39‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مدتي باز مشتری گفت‪ :‬نميدانم عالمت پيری است! چشمم کم نور شده دکتر‬
‫ميگويد بايد عينك بزني‪ ،‬و عينك زدن هم برای من قابل تحمل نيست‪ ،‬نميدانم چه‬
‫بکنم‪ ،‬چشمم به خط قرآن نميگيرد‪ .‬دالك بيدرنگ حرف او را ميبرد و ميگويد‪:‬‬
‫اتفاقاً امتحان شده‪ ،‬شما يك سير خاکشير ميگيريد‪ ،‬شب نم ميکنيد‪ ،‬ناشتا پيش از‬
‫صبحانه ميل فرماييد‪ ،‬سه شب اين کار را بکنيد افاقه ميشود‪ ،‬باز مدتي ميگذرد و‬
‫مشتری چند تا مرض ديگرش را ميگويد دالك باز هم همين خاکشير را تجويز‬
‫ميکند‪ ،‬در آخر مشتری برای اينکه مسير حرف را عوض کند ميگويد‪ :‬زندگيها‬
‫خيلي عوض شده‪ ،‬با همين حقوق و همين درآمد‪ ،‬چند سال پيش من يك زندگي‬
‫مرفهي داشتم‪ ،‬حاال درآمدهايي هم بر حقوق من اضافه شده‪ ،‬باز هم هشتم گرو نهم‬
‫است‪ ،‬بطوريکه از چشم طلبکارها اصالً از خانه نميتوانم بيرون بيايم! دالك ميگويد‪:‬‬
‫يك سير خاکشير شما نم ميکنيد و‪ ...‬مشتری اعتراض ميکند که اين چه جور دوايي‬
‫است که هم بدرد کمردرد ميخورد‪ ،‬هم بدرد چشم درد ميخورد و هم بدرد قرض؟!‬

‫دالك توضيح ميدهد که‪ :‬سي سال تمام است من هر شب يك سير خاکشير نم‬
‫ميکنم‪ ،‬صبح ناشتا ميخورم‪ ،‬و تا حاال هيچ بدی از آن نديدهام !‬

‫يك نوع «تشيع خاکشيری» ! مکتب «اصالت خاکشير»‪ ،‬خاکشيريسم! عنوان «تشيع‬
‫صفوی و تشيع علوی» خودبهخود شامل اين نظريه است که‪ ،‬پس دو گونه تشيع داريم‪،‬‬

‫‪11‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و اين دو گونه تشيع دو نوع پيرو نيز دارد‪ ،‬و حاال من بر آنم که اصول مذهب تشيع‬
‫علوی‪ ،‬و نيز اصول مذهب تشيع صفوی را در اين جا‪« ،‬در ادامه تاريخ اديان» تشريح‬
‫کنم!‬

‫يك اصل جامعه شناسي را اول مطرح ميکنم که پايهی توجيه همه مسائل بعدی‬
‫است‪.‬‬

‫نهضت و نظام‬

‫در جامعه شناسي يك اصلي است به اين نام‪« :‬تبديل موومان ‪Mouvement‬‬
‫(يعني نهضت و حرکت) به انستيتوسيون ‪( Institution‬يعني نظام و سازمان)»‪ .‬به اين‬
‫معني که در جامعه‪ ،‬حرکتي بر اساس ايدهآلها و هدفهايي‪ ،‬ايجاد ميشود‪ ،‬و يك‬
‫فکر‪ ،‬يك گرايش‪ ،‬يك ايمان جوان متحرك است که اين نهضت را (به آن معنای‬
‫حقيقي کلمه‪ ،‬يعني‪ ،‬حرکت‪ ،‬ورزش) ايجاد ميکند‪ .‬يك نهضت عبارت است از‬
‫روحي و حرکتي که به طرف هدفي روان است‪ ،‬و همه پيروانش‪ ،‬همه مسائل و احکام و‬
‫عقايد و اعمال و شعائر و حتي مراسمي که در ميان پيروانش وجود دارد‪ ،‬متوجه آن‬
‫هدفند‪ ،‬و همه چيز و همه کس وسيله هستند برای تحقق آن هدفي که اين نهضت برای‬
‫نيل به آن هدف بوجود آمده است‪ .‬اين نهضت يا حرکت‪ ،‬در راه رسيدن به آن هدف‪،‬‬
‫خودبخود به موانعي که عوامل سد کننده راهش است بر ميخورد‪ ،‬و در اينجا است که‬

‫‪10‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫درگيری‪ ،‬مبارزه و کشمکش ايجاد ميشود‪ .‬بنابراين‪ ،‬از خصوصيات نهضت‪ ،‬حرکت و‬
‫روشن بودن هدف است و همه چيز وسيله و مقدمه برای رسيدن به آن هدف‪ .‬ديگر اين‬
‫که در مسير اين حرکت و سرگذشت آن‪ ،‬تالش و درگيری و مبارزه جبری است‪ .‬يك‬
‫مکتب‪ ،‬يك مذهب و يك ايدئولوژی اجتماعي‪ ،‬ديني‪ ،‬طبقاتي‪ ،‬ملي‪ ،‬در آغاز کارش‬
‫برای پاسخ گفتن به نياز زمان‪ ،‬يا طبقه‪ ،‬يا قوم بوجود ميآيد‪ ،‬و برای تحقق بخشيدن به‬
‫آن ايدهآل و شعارش‪ ،‬پيروان خودش را به حرکت در ميآورد‪.‬‬

‫اين نهضت در مسير خودش حرکت ميکند‪ ،‬يك حرکت مدعي زمان و‬
‫تغييردهندهی نظام موجود که‪ ،‬ميخواهد ويران کند و با يك حالت انتقادی شديد‬
‫نسبت به هر چه که وضع موجود را نشان ميدهد يا ميسازد‪ ،‬وضع ديگری را پيش‬
‫آورد و شرايط نوئي را بيافريند‪.‬‬

‫همه چيز را تغيير ميدهد نهضت به هدف ميرسد‪ .‬يا بيآنکه به هدف برسد به اوج‬
‫قدرتش ميرسد‪ .‬اما بدانجا که رسيد‪ ،‬درگيری و مبارزهاش از بين ميرود‪ ،‬سد و مانعي‬
‫ديگر در برابرش نيست‪ ،‬بقدرتش که رسيد‪ ،‬حالتش عوض ميشود‪ ،‬ميايستد! متوقف‬
‫ميشود! حالت متحرك و انقالبيش را از دست ميدهد و حالت محافظه کاری‬
‫ميگيرد! چون اول ميخواست دشمن را خلع سالح کند و نظام را عوض کند‪ ،‬حاال‬
‫خودش قدرتمند و حاکم است و ميخواهد خودش را حفظ کند و نگهدارد‪ ،‬لذا حالت‬

‫‪13‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ضدانقالبي پيدا ميکند‪ ،‬چون خودش روی کار آمده‪ ،‬انقالبهای بعدی را شورش‪،‬‬
‫خيانت يا ضدانقالب ميخواند‪.‬‬

‫در اينجا از نظر جامعه شناسي که مطلب را بررسي ميکنيم ميبينيم‪ ،‬آن واقعيت که‬
‫دراول نهضت بود و موومان‪ ،‬حاال در قدرت خودش تبديل گرديده به انستيتوسيون يا‬
‫نهاد‪ ،‬و يك پايهی ثابت اجتماعي شده است‪ ،‬و بصورت خيمهای درآمده بر روی‬
‫جامعه‪ ،‬و يك قدرت سازمان يافتهی دولتي شده که در ظاهر به اوج قدرت رسيده‬
‫است! اما‪ ،‬در روح به توقف و رکورد افتاده است!‬

‫در تاريخ از اين نمونهها بسيار داريم‪ ،‬مثالً مذهب زردشت‪ ،‬که در دوره اشکاني در‬
‫حال مبارزه با اشکانيان بود‪ ،‬و در حال کشمکش با نظام حاکم‪ ،‬در دورهی ساساني‬
‫حاکم بر سرنوشت جامعه و بر همهی قدرتها‪ ،‬حتي قدرت سياسي ميشود‪ ،‬به نهايت‬
‫قدرتش ميرسد و در اوج شکوه و عظمتش ميدرخشد‪ ،‬معابد در منتهای زيبايي‪ ،‬و در‬
‫نهايت آزادی و رواج‪ ،‬در ايران پشت سر هم بنا ميشود‪ ،‬و آتشهای مقدس در سراسر‬
‫ايران برافروخته ميگردد‪ ،‬اما! در همانجا است که ديگر روح مذهب زردشت متوقف‬
‫ميشود‪ ،‬و اين مذهب که به صورت يك ايمان‪ ،‬و حرکت بود‪ ،‬بصورت قدرت حاکم‬
‫محافظه کار در ميآيد‪ ،‬و ديگر نياز مردم را که ميخواهند هميشه حرکت کنند‪ ،‬و نياز‬

‫‪13‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نسل جديد را که در حرکت نهفته است و همواره خواهان تحول و «نو» شدن است‪،‬‬
‫برآورده نميکند! بلکه در برابر اين نياز و حرکت ميايستد‪.‬‬

‫اين است که‪ ،‬چون اين مذهب حاال بر سرها حکومت ميکند و بر ظاهر زندگي‪ ،‬نه‬
‫بر دلها و آرمانها‪ ،‬ديگر نميتواند پاسخگوی نياز زمان خودش باشد و خودبخود‪ ،‬زمينه‬
‫و زمانه نيازمند يك نهضت ديگری ميشود ‪.‬‬

‫با چنين تحليلي اين تناقض تاريخي را ميتوان حل کرد که ميبينيم مذهب زردشت‬
‫در دوره ساساني و بخصوص عصر انوشيروان‪ ،‬به اوج شکوه و قدرت و استقرارش‬
‫ميرسد‪ ،‬و با اين همه در همين هنگام است که ماني و مزدك ظهور مينمايند و آن‬
‫همه نفوذ پيدا ميکنند‪ ،‬و ندای اينها پاسخ لبيك از متن مردم‪ ،‬بخصوص از جانب‬
‫نيروی جوان و روشن ميشنود‪ ،‬بطوريکه ميتوان از تاريخ استنباط کرد که به اصطالح‬
‫امروز‪ ،‬انتلکتوئلهای جامعه ايراني و متفکران و تحصيلکردهها و جوانان نوانديش به‬
‫سوی ماني و تودهها بشدت به سوی مزدك روی آوردند و اين تناقض‪ -‬شکست در‬
‫پيروزی‪ -‬نشان دهندهی اين واقعيت است که اين مذهب‪ ،‬در قله عظمت و حکومتش‬
‫متوقف شد! يعني حرکتش تبديل به انستيتوسيون يا نظام شد‪ ،‬و ايستاد! و آنوقت در‬
‫برابرش نهضتهای مذهبي و اجتماعي ضد زردشتي بوجود آمدند‪.‬‬

‫‪11‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫پس دردورهی اشکانيان که‪ ،‬مذهب زردشت تضعيف شده بود و قدرتي نداشت و‬
‫بحساب گرفته نميشد‪ ،‬پيغمبران و پيغمبرگونهها و نهضتهای مذهبي و مکتبهای‬
‫اعتقادی و اجتماعي در برابرش قيام نکردند و ايمان زردشتي‪ ،‬بدون مقاومت‪ ،‬در ميان‬
‫مردم رسوخ مييافت‪ ،‬اما در عصر ساسانيان که خود مدعيان مذهباند و خاندان‬
‫روحاني و فرزندان ساسان خوتای موبد بزرگ معبد استخر و قيامشان قيام ديني است و‬
‫رسالتشان احيای مذهب زردشتي‪ ،‬و موبدان‪ ،‬حتي بر پادشاهان حکومت ميرانند و هم‬
‫مظهر قدرت سياسي و هم اقتصادی وهم مذهبي شدهاند و رژيم مقتدر سلطنت را تکيه‬
‫گاه و حتي ابزار دست خود ساختهاند و بيش از نيمي از تمامي امالك مزروعي کشور‬
‫را تصاحب کردهاند و آتشگاهها از همه وقت گرمتر و روشنتر و آبادتر‪ ،‬در سراسر‬
‫ايران تکثير ميشود و بزرگترين امپراطوری جهان حامي متعصب اين مذهب ميگردد و‬
‫موبد موبدان تاج را از جانب اهورامزد بر فرق شاهنشاهان ساساني مينهد و خود بنام‬
‫روحانيت‪ ،‬بر نيمي از جهان متمدن و مقتدر آن عصر حکومت ميکند و برای اولين بار‬
‫مذهب زردشت مذهب رسمي حکومت ميشود‪ ،‬از درون پوك ميشود و متزلزل و‬
‫بيجاذبه و با تني نيرومند که بشدت و به زور رشد ميکند و چاق و چرب ميشود اما‬
‫بيروح و اند يشه و بيحيات و حرکت و شور حرارت‪ ،‬چه اين مذهب که ابتدا يك‬
‫«ايمان» بود و يك دعوت و هدايت که عشق در دلها بر ميافروخت و حرکت در‬
‫جامعه ميآفريد و در عمق ارواح و افکار مردم رسوخ ميکرد تبديل به «قدرت» شد و‬

‫‪15‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نظام حاکم و مجموعهای از مراسم و وظايف و اعمال تکراری تقليدی بيهدف و‬


‫بيثمر و بينشي متحجر‪ ،‬و اين بود که ديديم مذهب زرتشت‪ ،‬نه يك روح‪ ،‬که يك‬
‫«مجسمه پوالدين» شده بود‪ ،‬و در اين عصر شده بود يك گنبد عظيم و زرّين بر روی‬
‫هيچ‪ ،‬توخالي و خلوت که دو فرياد بيدنباله و ناشيانه ماني و مزدك چه طنيني در آن‬
‫افکنده و بعد در همين روزگار‪ ،‬يك لگد عرب چه آسان اين قصر شکوهمند موريانه‬
‫خورده را فرو ريخت و دعوت اسالم در خأل فکری و نياز اجتماعي امت زرتشت چه‬
‫شوری برانگيخت؟ و عجيب است که در طول تاريخ ايران تنها دو جنبش نيرومند‬
‫مذهبي بوده است که از درون جامعه ايراني آغاز شده است و بر مذهب زرتشت‬
‫شوريده است و اين هر دو‪ ،‬در عصری بوده است که اين مذهب در طول تاريخ‬
‫خويش‪ ،‬به آخرين حد اقتدار خويش رسيده بوده است و از اين شگفت تر اين بود که‬
‫مذهب زرتشت‪ ،‬در اوج پيروزی خود شکست خورد و بر مسند جالل و جبروت‬
‫خويش جان داد و اسالم‪ ،‬او را‪ ،‬در حاليکه از همه وقت مسلحتر و نيرومندتر بود و‬
‫بزرگترين قدرت نظامي جهان را به زير فرمان خويش آورده بود‪ ،‬به خاك نشاند و‬
‫شگفتتر اينکه‪ ،‬اسالم‪ ،‬برعکس‪ ،‬در اين هنگام از همه وقت ضعيفتر و در شمار و‬
‫سالح و ثروت و قدرت از همه ادوار عمر خويش کمتر بود!‬

‫اين است فرق «ايمان متحرك» ‪ movement‬و «ايمان متحجر» ‪ Institution‬اگر‬


‫فرصت ميداشتم نشان ميدادم که اگر اسالم هم در قرن هفتم بر مذهب زرتشت نتاخته‬
‫‪16‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بود‪ ،‬اگر انوشيروان و جانشينانش هم اين توفيق محال را بدست آورده بودند که با‬
‫کشتارهای دسته جمعي مزدکيان‪ -‬که يك روز بيست هزار تن را قتل عام کردند‪-‬‬
‫ريشهی اين ايمان جوشان در ميان توده را بخشکانند‪ ،‬و اگر هجوم مذهب بودايي را از‬
‫جانب شمال شرقي (که تا اعماق خراسان و افعانستان پيش آمده بود و به سرعت دامن‬
‫ميگسترد‪ ،‬و حتي بلخ‪ ،‬يکي از کانونهای قديمي فرهنگ و مذهب زرتشتي‪ 0‬را پايگاه‬
‫خود ساخته بود و معبد نوبهار بلخ‪ -‬که شهره شعر و ادب ما شده است‪ -‬بتخانهی‬
‫بوداييان بوده است‪ )3‬و موبدان و خسروان و دهگانان (فئودالها)‪ -‬که همدست و‬
‫همداستان بودهاند و مذهب زردشت تکيهگاه مشترکشان توانسته بودند متوقف کنند و‬
‫اگر نفوذ عميق مانويان را که يك گروه علمي و حوزه فرهنگي بسيار غني داشتند‪ 3‬که‬

‫‪ .0‬مي دانيم که زرتشت پس از بعثت خويش در آذربايجان‪ ،‬به بلخ آمد و به دربار ويشتاسب پيوست و با کمك پادشاه‪،‬‬
‫مذهب خويش را در اينجا رواج داد و اکنون ‪ -‬بنا به گفته صاحب کتاب "فضائل بلخ" و نظريات برخي مورخان‪ ،‬آرامگاه‬
‫زرتشت در اين شهر است‪.‬‬
‫‪ .3‬آنهايي که نوبهار را معبد زرتشت پنداشته اند فراموش کرده اند که آتشگاه زرتشتي‪ ،‬بتخانه نمي تواند باشد و‬
‫بزرگترين افتخار زرتشت مبارزه شديد با بت پرستي بوده است و گر چه بعدها مجسمه های معدودی در برخي معابد مي‬
‫گذاشته اند‪ ،‬که آن هم استثنائي و موقتي بوده است‪ ،‬ولي اطالق بتخانه به آتشکده و کنشت بي معني و بي سابقه است‪ ،‬به‬
‫خصوص که در ادبيات‪ ،‬نوبهار را با دقت و صراحت و بسيار مکرر نگارخانه و بتخانه آن هم جای شگفتي پر از بت های‬
‫گوناگون و گاه با همه خصوصيات چيني معرفي مي کنند و نشان مي دهند که از طريق چين مذهب بودائي به اينجا رسيده بود‬
‫و نفوذ بسياری داشته است و جز اين‪ ،‬آن دو بت معروف در افغانستان اين نظر را تائيد مي کنند‪.‬‬
‫‪ .3‬سلمان يکي از اينان بوده است‪.‬‬
‫‪17‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دامنهاش تا چين رفته بود و حتي پس از اسالم نيز تا چند قرن از توسعه باز نايستاده بود‪،‬‬
‫سازمان پوك روحانيت زورمند زردشتي موفق شده بود ريشهکن کند‪ ،...‬ولي‬
‫مسيحيت‪ ،‬چنان به سرعت‪ ،‬همچون آتشي که در جنگل پاييز زده خشك افتد‪ ،‬ايران را‬
‫بخصوص نواحي غربي و شمال غربي را فرا ميگرفت که اگر اسالم متوقفش نکرده‬
‫بود‪ ،‬مذهب زردشت را‪ -‬که دستش را از دلها برداشته بود و بر سرها گذاشته بود ‪-‬از‬
‫جامعه برداشته و به درون آتشدانهايش افکنده بود و خاکستر کرده بود‪ .‬برای نشان دادن‬
‫قدرت مسيحيت در اين عصر‪ ،‬کافي است بدانيم که با اين که مدائن پايتخت رسمي‬
‫رژيم مذهبي ساساني بود و با اينکه امپراطوری ايران با امپراطوری روم که مسيحي‬
‫متعصبي شده بود خصومت سياسي‪ -‬نظاميشان را وجهه مذهبي هم داده بودند و‬
‫مسيحيت در داخل ايران پايگاه ستون پنجم دشمن تلقي ميشد‪ ،‬در عين حال‪ ،‬مدائن‬
‫مثل قسطنطنيه قرون وسطي و رم فعلي‪ ،‬مرکز جهاني مسيحيت شده بود‪ .‬هجوم و‬
‫پيشرفت مانوی‪ 0‬و مزدکي از درون‪ ،‬بودائي از شرق‪ ،‬مسيحيت از غرب و سپس اسالم‬
‫که جلوتر از سپاهيان در ايران ميدويد همه در اوج قدرت زردشتي او را مجروح و‬
‫معدوم کردند!‬

‫‪ .0‬زنديق و صديق در کتب اسالمي به مانوی اطالق مي شود‪.‬‬


‫‪18‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در عصر ما‪ ،‬در دو قرن اخير‪ ،‬ما شاهد تبديل يك «حرکت» بزرگ اجتماعي در‬
‫جهان‪ ،‬به يك نظام بزرگ اجتماعي هستيم‪ .‬در قرن ‪ 09‬فلسفه علمي‪ ،‬فلسفه ماترياليسم‬
‫ديالتيك و مکتب مارکسيسم‪ ،‬يك حرکت بود‪ ،‬ايمان ايجاد کرد‪ ،‬نهضتهای‬
‫گوناگون در شرق و غرب به وجود آمد‪ .‬سالهای حوالي ‪ 0861‬تا ‪ 0871‬را نگاه کنيد‪،‬‬
‫در دوره سن سيمون‪ ،‬پرودن‪ ،‬مارکس و انگلس‪ ...‬تمام انگلستان و فرانسه و آلمان‬
‫صحنه کشمکش بسيار نيرومند و گسترده نهضت کارگری است‪ ،‬و اين نهضت‬
‫همينطور در طول قرن ‪ 09‬تحت عنوان مشخصتر کمونيسم گسترش پيدا ميکند‪ ،‬در‬
‫هر جا نيروهای تازه و ايمان تازه پديد ميآورد‪ ،‬و اين حرکت هم شرق و هم غرب را‬
‫فرا ميگيرد‪ ،‬نسلهای جوان و روشنفکران جهان و طبقات محروم به شدت به طرفش‬
‫جذب ميشوند تا در قرن بيستم ميان دو جنگ جهاني انقالبهای بزرگي را بوجود‬
‫ميآورد و به قدرتهای حاکم تبديل ميشود‪ .‬در اين ‪ 05‬سال اخير ميبينيم همين‬
‫نهضت کمکم دارد تبديل ميشود به يك انستيتوسيون‪ ،‬به يك قدرت حاکم که از همه‬
‫وقت نيرومندتر است و از همه وقت مسلحتر‪ ،‬از همه وقت قدرت اجرايي‪ ،‬اقتصادی‪،‬‬
‫سياسي و نظامي و تکنيکي و فرهنگي بيشتر دارد‪ .‬اما برخالف هميشه ديگر ايمان تازه‬
‫نميآفريند‪ ،‬تبديل شده است به يك مکتب دولتي و توجيه کننده وضع موجود‬
‫حکومتها و نظامهايي که به نام او وجود دارند‪ ،‬و سدی شده است در برابر‬
‫نهضتهای ضد استعماری و موجهای انقالبي و ملي‪ .‬اين است که در اين ‪ 05‬يا ‪ 31‬سال‬

‫‪19‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اخير در آفريقا و آمريکای التين (الجزاير‪ ،‬مصر‪ ،‬کنگو‪ ،‬سوريه‪ ،‬ليبي‪ ،‬کوبا‪ ،‬برزيل و‪)...‬‬
‫ميبينيم نهضتهای ملي (ناسيوناليسم مترقي ضد استعماری) جلوتر و مترقيتر از‬
‫نهضت کمونيسم بوده است‪ ،‬بخاطر اينکه نهضتهای ملي ضد استعماری در افريقا و‬
‫آمريکای التين يك حرکت است و اما کمونيسم عقيدتي قرن نوزده پس از جنگ‬
‫جهاني دوم به صورت يك نظام حکومتي در آمده و خود يك قطب قدرت حاکم‬
‫شده است‪ ،‬و اين عالمت متوقف شدن حرکت آن است و اين است که کمونيستهايي‬
‫که اين بيماری را پس از نهضتهای اروپای شرقي‪ ،‬قيامهای ضد استعماری آفريقا‪،‬‬
‫آسيا و آمريکای التين احساس کردند‪ ،‬از پيوستگي به اين قدرت جهاني بريدند و از‬
‫سازمانهای رسمي آن جدا شدند‪ ،‬به صورت گروههای مستقلي يا وابسته به نهضتهای‬
‫مترقي ملي درآمدند‪.‬‬

‫اينکه تشيع را با آنها مقايسه ميکنم از اين جهت است که من‪ ،‬اين مسئله را فقط از‬
‫يك بعد‪ ،‬بعد جامعه شناسي آن مطرح ميکنم و وجههها و ابعاد ديگرش (مباحث‬
‫فلسفي و کالمي و اصولي و فقهياش) کار من نيست‪.‬‬

‫تشيع دارای دو دورهی کامالً منفك و جدا از هم است‪ ،‬يکي دورهای از قرن اول‪-‬‬
‫که خود‪ ،‬تعبيری از «اسالم حرکت» است‪ ،‬در برابر «اسالم نظام» ( = تسنن)‪ -‬تا اوايل‬

‫‪51‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫صفويه‪ ،‬دورهی نهضت و حرکت شيعه است‪ ،‬و يکي دورهای از زمان صفويه تاکنون‬
‫که‪ ،‬دورهی تبديل شدن شيعهی «حرکت» است به شيعهی «نظام»‪.‬‬

‫شيعهی پيشين‪ ،‬اقليتي بود محکوم و بيقدرت که نميتوانست به آزادی به کربال‬


‫برود‪ ،‬نميتوانست نام حسين را بر زبان بياورد و حتي نميتوانست اعمال مذهبي خودش‬
‫را در معرض چشمها انجام بدهد‪ ،‬هميشه تحت تعقيب بود و هميشه در شکنجه و زندان‬
‫و پنهان در تقيه‪ .‬حاال همان شيعه تبديل شده به يك قدرت حاکم بر کشور که‬
‫بزرگترين نيروهای رسمي از او حمايت ميکند‪ ،‬حتي همان قطبي که تشيع را ميکوبيد‬
‫و هر کس را به نام و به جرم محبت علي دستگير ميکرد و شکنجه ميداد و ميکشت‪،‬‬
‫حاال خودش را «کلب آستان رضا» ميداند‪ .‬پيروزی بزرگ !‬

‫همان حاکمي که در طول نهصد سال در تعقيب شيعه بود و شيعه در برابرش‪ ،‬اکنون‬
‫پوتينهايش را به گردنش انداخته و پياده از اصفهان به زيارت مشهد ميآيد! پياده!‬
‫پيروزی بزرگ!‬

‫همين حاکمي که هميشه در طول ده قرن‪ ،‬همواره زيارت قبور ائمه را منع مينمود‪،‬‬
‫و بر آن قبور آب ميبست و خراب ميکرد‪ ،‬حاال گنبد را طال ميکند‪ ،‬ضريح را نقره و‬
‫گلدسته را کاشي! پيروزی بزرگ!‬

‫‪50‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫زيارتي که يك شيعي شيفته برای رفتن به مشهد يا کربال بايستي هزاران خطر و‬
‫ضرر را از طرف حکومت تحمل ميکرد‪ ،‬حاال خود همان حکومت رسمي زيارت‬
‫مشهد و کربال را‪ -‬به شکلي که مشابه و حتي مقابل حج و زيارت کعبه تلقي شود‪ -‬يك‬
‫زيارت رسمي ديني اعالم ميکند و حتي به زائر مشهد و زائر کربال لقب «مشهدی» و‬
‫«کرباليي» ميبخشد‪ ،‬آنچنانکه يك زائر مکه حاجي ميشود! پيروزی بزرگ!‬

‫همان علما و روحانيون شيعه که همواره جبههی پيشتاز مبارزه با حکومتها بودند و‬
‫پيوسته سپر و آماج تيرهای نظام حاکم‪ ،‬همانها در عزيزترين و مجللترين و مرفهترين‬
‫شرايط زندگي ميکنند و دوش به دوش حاکم مينشينند و در حکومت‪ ،‬مورد مشورت‬
‫قدرت سياسي حاکم قرار ميگيرند و حتي حاکم قدرت خودش را به عنوان قدرتي‬
‫تلقي ميکند که به نيابت امام از روحانيون شيعه که نائب امام زماناند و حاکم شرع‪،‬‬
‫گرفته و اينها هم به وکالت از امام به او تفويض کردهاند! پيروزی بزرگ!‬

‫شيعه درست از همين موقع که همهی پيروزیها را بدست آورد شکست خورد و از‬
‫زماني که همه موانع انجام اعمال مذهبياش و مشکالت ابراز احساسات شيعياش‬
‫برطرف شد و از هنگامي که عوامل قدرتهای کوبنده او به تشويقش پرداختند و با او‬
‫هماهنگ شدند‪ ،‬از حرکت ايستاد و به يك نهاد اجتماعي قدرتمند حاکم تبديل شد!‬

‫‪53‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين قانون تبديل حرکت به نظام است که بدين صورت‪ ،‬يك ايمان جوشان که‬
‫همهی ابعاد جامعه را به هيجان و حرکت دگرگوني انقالبي ميآورد‪ ،‬تبديل ميشود به‬
‫يك انستيتوسيون‪ ،‬يعني يکي از نهادها و پايههای ثابت و رسمي جامعه که با ديگر‬
‫نهادها و پايهها و ديوارههای جامعه پيوند خورده و جور شده است و خود يکي از‬
‫انستيتوسيونها شده مثل‪ :‬حکومت‪ ،‬خانواده‪ ،‬زبان‪ ،‬يا مثل بيمه‪ ،‬بانك‪ ،‬بازنشستگي‪،‬‬
‫صندوق پسانداز‪ ،‬بليط بخت آزمايي‪.‬‬

‫تصوف را نگاه کنيد! اول يك جوشش عاشقانهی آزادی بود‪ ،‬در پرستش‬
‫عاشقانهی خدا و يکرنگي و بيريايي و عصيان عليه هر نظم و رسم و قيد و ظاهرسازی‬
‫و تعصب‪ ،‬بعد همينها‪ ،‬ميشود يك تشکيالت اداری و اصول قانوني و رسمي‪ ،‬و بعد‬
‫سازمان پيدا ميکند و ميشود خانقاه‪ ،‬لباس اونيفرم‪ ،‬آرايش مخصوص و ادا و اطوار‬
‫تعيين شده و شيخ و مريد و قطب و بديل و رئيس و مدير کل و هزاران فوت و فن! و‬
‫يعني هيچ! يك اندام بزرگ پيچيده و بيروح و بيحرارت و بيحرکت!‬

‫نماز مجاهدان اسالم را نگاه کنيد! هر کدام يك جهاد بود و يك جهش به جلو‪،‬‬
‫يك پرش انقالبي در روح‪ ،‬خيلي ساده‪ ،‬سريع‪ ،‬آگاهانه يکي جلو ميايستاد‪ ،‬يکي از‬
‫ديگران و بقيه در پياش‪ ،‬و همين! اما حاال يك جدول پيچيده لگاريتم شکيات دارد‪ ،‬و‬

‫‪53‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫يك عمر تمرين قرائت و مخرج‪ ،‬و يك ليست مفصل از خواص فيزيکي و شيميايي‬
‫برای پيش نماز‪.‬‬

‫تشيع يکي از نمونههای بسيار روشن اين تبديل است‪ ،‬بخصوص برای ما که بهتر آن‬
‫را ميشناسيم‪.‬‬

‫‪51‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫عثمانی و غرب‬

‫چرا چنين شد؟! چرا ناگهان تشيع به اين پيروزی ورشکسته رسيد؟! ايران در قرون‬
‫‪ 06‬و ‪ 07‬ميالدی‪ ،‬در يك منطقهی خاصي از نظر گروهبندیها و قطبهای نظامي و‬
‫سياسي جهان قرار گرفته بود‪ .‬بزرگترين قطبها در جهان يکي قطب مسيحيت بود و‬
‫يکي قطب اسالم‪ ،‬و جنگ ديرينه شرق و غرب‪ ،‬آسيا و اروپا‪ ،‬در شکل تصادم ميان اين‬
‫دو قدرت ادامه داشت‪ ،‬مرکز قدرت رسمي اسالم امپراطوری عثماني بود و اروپای‬
‫شرقي مرکز قدرت مسيحي‪ .‬کشورهای اروپای غربي و مرکزی تازه جان گرفته بودند و‬
‫قرون وسطي را در اين قرن پشت سر گذاشته بودند‪ ،‬يك شور و نهضت و حرکت و‬
‫پيشروی تازه‪ ،‬و آگاهي تازه بر سراسر غرب حکومت ميکرد‪ ،‬اما به خاطر اينکه هنوز‬
‫تکنولوژی غرب نتوانسته بود سپاهيان مسيحي را مسلح کند‪ ،‬قدرت جهاد ديني اسالمي‬
‫ميتوانست همواره نيروی مسيحيت را در جبهههای ايتاليا و يونان و سراسر اروپای‬
‫شرقي و حتي اطريش مورد حملههای دائمي قرار بدهد‪ ،‬به صورتي که يونان که اصوالً‬

‫‪55‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مظهر و کانون ديرينهی تمدن غرب است‪ ،‬کامالً در مشت عثماني قرار گرفت و‬
‫بوسيلهی سپاهيان مسلمان تسخير شد و تمام اروپای شرقي تحت تسلط اسالم درآمد‪.‬‬
‫نيروی اسالمي بزرگترين قدرت را در مديترانه ايجاد کرده بود‪ ،‬به طوری که‪ ،‬مديترانه‬
‫که بزرگترين قطب حساس‪ ،‬هم در تمدن و هم در سياست و هم در قدرت نظامي آن‬
‫زمان بود‪ -‬و هنوز هم تا حدی اين موقعيت را حفظ کرده‪ -‬کامالً به وسيله نيروی‬
‫دريايي عثماني کنترل ميشد‪ ،‬حتي‪ ،‬وين مدتها به وسيلهی نيروی اسالم در محاصره بود‬
‫و ايتاليا بارها تهديد به سقوط ميشد و اروپای شرقي که در آن موقع حيثيت و قدرتش‬
‫به طور کلي بيش از اروپای شمالي و حتي غربي بود‪ ،‬به کلي تسليم قدرت عثماني شده‬
‫بود‪ ،‬قدرت عثماني نژادهای مختلف و مليتهای مختلف را بنام اسالم در يك وحدت‬
‫سياسي‪ -‬نظامي امپراطوری جمع کرده بود و بر آنها حکومت ميراند‪ .‬رژيم عثماني‬
‫بيشك يك حکومت فاسد بود و هرگز شايستگي آن که حکومت اسالمي خوانده‬
‫شود را نداشت و اين قضاوت وقتي است که آن را با اسالم بسنجيم‪ ،‬اما وقتي آن را‬
‫قدرتي در برابر استعمار غربي و مسيحيت طماع مهاجم اروپا که برای بلعيدن ما سرازير‬
‫شده است و در سر راه خويش با عثماني که همچون سدی ايستاده درگير ميشود‬
‫ميسنجيم و ميبينيم مسلمانان قدرت بازو و شمشيری به آنان نشان ميدهند که هنوز‬
‫خاطرهاش را از ياد نبردهاند و دالوری و سرسختي اينان حتي به صورت ضرب المثل و‬
‫کنايه و اصطالح‪ ،‬در زبان محاوره و ادبياتشان به جا مانده است‪ ،‬و وقتي ميبينيم همين‬

‫‪56‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نژاد بيرحم و خشن غربي و نظام ضد انسانيشان‪ -‬از هنگام ضعف بازوی ما و غالف‬
‫شدن شمشير ما و شکست همان حکومتهای فاسد مسلمان‪ -‬استعماری را وحشيانه و‬
‫دزدانه و اهانتآميز بر ما تحميل کردند که تاريخ به ياد نداشت و اکنون به نيروی همين‬
‫عثماني متالشي شدهاند و هجومشان به کشورهای ما عقب رانده شده است و طعم‬
‫شمشير مسلمان را چشيدهاند و پاپ و قدارهبندان و سوداگران و ماجراجويانش که از‬
‫قرون وسطي جنگهای صليبي را بر ما تحميل کرده بودند‪ ،‬هنوز از نيروی اسالم‬
‫ميهراسند و مديترانه و يونان و همهی اروپای شرقي به چنگ قدرت مسلمين افتاده‬
‫است‪ ،‬آنوقت قضاوت ما فرق ميکند‪.‬‬

‫متأسفانه ما در قضاوتها و بررسيهامان يك جانبهايم‪ ،‬با يك چشم نگاه ميکنيم و‬


‫تأسف بيشتر اينکه هم متعصبهای منحط چنين ميانديشند و هم آزاد فکران روشن! و‬
‫قضاوت در برابر قدرت عثماني نيز نمونهی تشابه فکری اين دو تيپ متضاد است‪.‬‬
‫متعصب ما‪ ،‬آن را فقط از پايگاه شيعي خودش مينگرد‪ ،‬او را سني‪ ،‬عمری‪ ،‬منکر‬
‫امامت‪ ،‬مخالفت وصايت و بيعقيده به امام زمان‪ ....‬ميبيند و بنابراين‪ ،‬محکوم! (حتي‬
‫در مقابل مسيحيت!) روشنفکر مترقي ما هم‪ ،‬او را يك نظام منحط‪ ،‬غير دموکراتيك و‬
‫فئودالي و متعصب ديني ارزيابي ميکند (حتي در برابر غرب) ! ميبينيم هر دو هم‬
‫درست ميبينند و درست انتخاب ميکنند‪ ،‬اما اشتباهشان در اين است که فقط از يك‬
‫زاويه ثابت در آن مينگرند در حاليکه اساساً نشانهی بينش علمي‪ ،‬چند جانبه ديدن و‬
‫‪57‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نسبي قضاوت کردن است‪ ،‬برخالف عامي متحجر که مطلقانديش است‪« :‬عثماني سني‬
‫است و هم غير دموکراتيك و اخالقاً فاسد» ‪.‬‬

‫اما اگر از زاويهی شيعي بودن يا سوسياليست بودن برخيزيم و آن را از پايگاه‬


‫اسالمي يا ضد استعماری بنگريم‪ ،‬شيعه به عنوان يك مسلمان در برابر مسيحي‪ ،‬و‬
‫روشنفکر به عنوان يك استعمارزدهی شرقي در برابر استعمارگر غربي بدان بينديشد‪،‬‬
‫آنگاه قضاوتش عوض ميشود‪ .‬از اين نقطه نظر آرزو خواهد کرد که کاشکي همان‬
‫صالح الدين ايوبي ضد شيعي يك بار ديگر در فلسطين ظهور کند‪ ،‬همان خالد بن وليد‬
‫ناپاك شمشيرش را بر قدرت نظامي روم امروز برکشد‪ ،‬همان سلجوقيان رشيد‪،‬‬
‫صليبيهای غارتگر خونريز را به مديترانه ريزند‪ ،‬همان عثمانيهای فاسد سني مذهب‪،‬‬
‫قدرت استعماری غرب را از افريقا و آسيا و از جامعههای بيچاره اسالمي برانند‪ .‬اين‬
‫همه تبليغات عليه عثمانيها تظاهر عقدههای کهنه غربي و مسيحي است و عکس العمل‬
‫زخمهای کاری که از آن شمشيرهای کوبنده خوردهاند‪ .‬متأسفانه روشنفکر ما هم که‬
‫همهی قضاوتهای تاريخي‪ ،‬سياسي و اجتماعياش را‪ -‬حتي دربارهی مذهب خودش و‬
‫تاريخ و قدرتها و شخصيتهای منسوب به خودش‪-‬از نويسندگان و هنرمندان و‬
‫دانشمندان و محققان غربي ميگيرد‪ ،‬همهی آن دشنام و تهمتها و قضاوتهای مغرضانه‬
‫را عليه عثمانيها به عنوان روشنفکری تقليد ميکند و تکرار!‬

‫‪58‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در اسالم شناسي جملهی اول مقدمهی کتاب را بدين گونه شروع کردهام که ‪:‬‬

‫«از مارس ‪ 0931‬و با شکست عثماني‪ ،‬اسالم به عنوان يك قدرت نظامي و سياسي‬
‫در برابر غرب در هم شکسته شد و استعمار راهش برای هجوم به شرق و بخصوص‬
‫کشورهای اسالمي هموار گرديد‪. » ...‬‬

‫يکي از همين روشنفکران‪ -‬که به خودش هيچ‪ ،‬اما به راهش معتقدم‪ -‬در کتابش‬
‫چند صفحه فحاشي و حمله به من که‪ ،‬تو از عثماني دفاع کردهای! و بعد تمام کتاب‬
‫تاريخ دبستان را در نوشتهاش خالي کرده که‪ ،‬کي تشکيل شد و کي بود؟ و چاشنياش‬
‫هم تمام فحشهای فرنگيها و مسيحيها و محکوم کردن آنها که سوسياليست نبودند‬
‫و آزادیخواه و دموکرات نبودند! و هياهو که من عثماني را مظهر اسالم خواندهام و‬
‫معتقد به عثمانيهايم! در حالي که درست جمله دوم که چسبيده به جمله باال است‪ ،‬در‬
‫همين مقدمهی اسالمشناسي اين است که‪« :‬گر چه پيش از اين‪ ،‬اسالم پايگاهي شده بود‬
‫برای رژيم عثماني‪ ،‬عامل توجيهي برای اشرافيت و نژاد ترك‪ ،‬و مادهی تخديری برای‬
‫توده» !‬

‫اما روشنفکر آزادیخواه و حقطلب‪ ،‬جمله مرا از وسط شقه ميکند تا بتواند‬
‫فحاشي کند و ابراز روشنفکری‪ 7‬و پخش همهی تبليغات مغرضانهی غربيها در اذهان‬

‫‪59‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مردم اين جامعه شرقي اسالمي‪ ،‬آن هم رايگان و بيمزد و منت‪ ،‬بلکه فقط به علت يك‬
‫غرض ورزی شخصي و خود نمايي سطحي! افسوس!‬

‫عثماني را در آن دوره وقتي بنام يك حاکم فاسد‪ ،‬ناشايسته و غير قابل قبول تلقي‬
‫ميکنيم که با حاکم اسالمي بسنجيم‪ ،‬حاکمي که بايد در اسالم باشد يا بعنوان مظهر‬
‫طبقه حاکم در برابر طبقه محکوم يعني تودههای دهقان و کارگر شهری ارزيابي کنيم‪.‬‬
‫اما اکنون در برابر غرب غارتگر و تجاوزطلب است و در برابر کليسا‪ .‬غرب که عثماني‬
‫را ميکوبد‪ ،‬به عنوان يك حاکم فاسد يا غير دموکراتيك يا سني نميکوبد‪ ،‬به عنوان‬
‫قدرت اسالم در مديترانه ميکوبد و بعنوان سد مقاومي در سر راه آسيا‪ .‬جنگ عثماني و‬
‫جنگ غرب در يك افق بزرگ جنگ قدرت اسالم در دنيای قرون ‪ 05‬و ‪ 06‬و ‪ 07‬و‬
‫‪ 08‬و حتي ‪ 09‬است با قدرت مسيحيت‪ 0‬در اينجا پيشروی در همه جبههها با قدرت‬
‫نظامي عثماني است و همواره غرب بهترين سرزمينهايش را از دست ميدهد و بهترين‬
‫قطبهای حساس مذهبي و تمدنياش را از جانب مسلمين مورد تهديد ميبيند‪.‬‬

‫***‬

‫‪ .0‬باز بايد توضيح بدهم که وقتي در بحث تاريخي‪ ،‬سياسي و اجتماعي و تمدني و اقتصادی‪ ،‬اسالم يا مسيحيت مي‬
‫گوييم‪ ،‬تنها به معني مذهب نيست‪ ،‬بلکه گاه به معني دو قدرت‪ ،‬دو منطقه نظامي‪ ،‬دو قطب سياسي‪ ،‬دو نظام اجتماعي يا دو‬
‫فرهنگ و تمدن است‪ .‬اينجا هم بد فهميدن اصطالح‪ ،‬موجب سوءتفاهم در فکر و نظريه من شده است‪ ،‬بخصوص در همان‬
‫مقدمه اسالم شناسي که مي گويم‪" :‬مسيحيت اسالم را در ربع اول قرن بيستم در هم شکست‪"...‬‬
‫‪61‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ناگهان حملهای از پشت!‬

‫دراوج مبارزه عثمانيها با اروپايي که قدرت امپراطوری عثماني در غرب پيش‬


‫ميرفت‪ ،‬ناگهان در پشت جبهه‪ ،‬در منتهي اليه مرزهای شرقي عثماني‪ ،‬يك قدرت‬
‫نيرومند مهاجم و تازه نفس ميجوشد و از پشت بر عثماني حمله ميکند‪ .‬اين قيام به‬
‫رهبری فرزندان شيخ صفيالدين اردبيلي که يکي از اقطاب تصوف است در ايران روی‬
‫ميدهد‪.‬‬

‫تصوف در تاريخ اسالمي دو بعد متضاد دارد‪ ،‬يکي بعد منفي‪ ،‬گوشهگيری و‬
‫عقبنشيني از زندگي و زهدگرايي‪ ،‬يکي قطب گستاخي و هجوم و شهامت و‬
‫مبارزهجويي‪ .‬فرزندان شيخ صفي از اين صنف بودند‪ ،‬با يك روح «جوانمردی»‪،‬‬
‫«فتوت»‪ ،‬و به معنای تاريخي کلمه‪« ،‬عياری» سنتي ايران که با تصوف اسالمي ايراني‬
‫پيوند خورده بود و شيوهای را پديد آورده بود که حتي در ميان عياران يا جوانمردان‬
‫اهل تسنن نيز رسوخ يافته بود‪ ،‬علي بن ابيطالب بعنوان مظهر محبوب آن به شمار‬
‫ميرفت‪ .‬اين گرايش سنتي مذهبي‪ ،‬نيروی اجتماعي بسيار بزرگ و موثر را تشکيل داده‬
‫بود اين نيرو بخصوص با قهرمانان نظامي چون شاه اسماعيل جوان و سلحشوران قزلباش‬
‫يك قدرت رهبری مهاجم را به وجود آورد اين قدرت رهبری و نظامي به بزرگترين‬
‫ذخيرهی انرژی اجتماعي و فکری و روحي در متن توده و عمق وجدان جامعهی ايران‬

‫‪60‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دست يافته بود و آن مخزن سرشار و انفجاریيي بود از مجموعهی نفرتها و کينههايي‬
‫که در طول ده قرن در وجدان جامعهی شيعي و تودهی شهری و روستايي نسبت به‬
‫حکومتهای جور و شکنجه تسنن بر روی هم انباشته شده بود‪ ،‬اين نفرتها يك انرژی‬
‫متراکم و فروزاني بود که رهبران جديد توانستند آن را استخراج کنند و در خدمت‬
‫قدرت سياسي خودشان قرار بدهند و دادند‪ .‬و بسيار زود و بسيار ماهرانه‪ .‬ناگهان‬
‫شيعهای که ده قرن خودش را در زير شکنجه حکام تسنن‪ ،‬خلفای تسنن و سالطين‬
‫غزنوی و سلجوقي و خوارزمشاهي و ايلخان و تيموری و ائمه و قضات وابسته به‬
‫حکومت و نظام تسنن مييافت‪ ،‬که هيچگونه حقي حتي در ابراز عقيدهی مذهبي‬
‫خودش نداشت و در پشت پردههای تقيه و عمق سياهچالهای زندان همواره احساس‬
‫خفقان ميکرد‪ ،‬اکنون قهرماناني پيدا کرد که ميتوانست عقدههای نفرت و کينه‬
‫خودش را با شمشيرهای برّان آنها باز کند و احساس يك آزادی مذهبي و رهايي‬
‫اعتقادی کند‪ .‬اين رهبران با آشنايي دقيق و تکيه بر اين عقيدهی دروني جامعه شيعي‪،‬‬
‫توانستند نظام سياسي خودشان را بر عميق ترين اعماق روح و وجدان وانديشه توده بنا‬
‫کنند و برای همين هم هست که در تاريخ ايران پس از اسالم‪ ،‬حکومت صفويه تنها‬
‫حکومتي است که ريشههای عميق در ميان توده دارد وبرای همين است که شاه عباس‬
‫که يك سلطان متأخر است‪ ،‬در افکار و اذهان تودهی شيعي‪ ،‬يك شخصيت اساطيری‬

‫‪63‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در رديف اسکندر و خضر قرار ميگيرد‪ .‬مسلماً تبليغات و قدرتهای تبليغي‪ ،‬ماهرانه‬
‫نقش بازی ميکنند‪.‬‬

‫محتشم کاشاني ميآيد پيش سلطان غزنوی و بر سنت هميشگي رابطهی ميان شاعر‬
‫و سلطان شروع ميکند به مداحي سلطان‪ ،‬سلطان ممدوح به خشم ميگويد که اگر دو‬
‫مرتبه از اين مداحيها و چاپلوسيها برای من بکني دهانت را پر از سرب ميکنم‪ ،‬من‬
‫«کلب آستان علي و خاندان او» هستم‪ ،‬چرا برای آنها مدح نميگويي و برای من مدح‬
‫ميگويي؟ محتشم ميگويد که‪ :‬من يك عدد شاعرم! برای من فرق نميکند‪ ،‬برای هر‬
‫کسي که شما خواسته باشيد مديحه ميگويم‪.‬‬

‫حاکم سبزوار از نوکرش پرسيد‪ :‬چطوره امروز يك خورشت بادمجان درست‬


‫کني؟ گفت‪ :‬عالي است‪ ،‬بادمجانهای سبزوار بخصوص چيز ديگری است‪ .‬سپس‬
‫حاکم تغيير نظر داد و پرسيد‪ :‬بادمجان گويا ثقيل است‪ ،‬امروز يك خورشت به درست‬
‫کني بهتر نيست؟ نوکر جواب داد‪ :‬بله‪ ،‬خيلي بهتره‪ ،‬بخصوص که بادمجانهای سبزوار‬
‫اصالً رودل مياره! حاکم عصباني شد و به خشم گفت‪ :‬مردکه‪ ،‬تو يك بار از بادمجان‬
‫تعريف ميکني و يك بار مذمت؟! گفت‪ :‬قربان‪ ،‬بنده نوکر حاکم سبزوارم‪ ،‬نوکر‬
‫بادمجان که نيستم!‬

‫‪63‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين است که ميبينيم شعرا به کلي تغيير جهت ميدهند‪ ،‬همين شعرايي که با مدح‬
‫خانها و خاقانها و سالطين و خلفای سني و شخصيتهای اهل تسنن همواره به قلب‬
‫شيعه نيش ميزدند و هميشه تشيع نسبت به آنها يك سکوت پر از کينه و نفرت در خود‬
‫احساس ميکرد‪ ،‬حاال همين شعرا را ميبيند دهان باز کردهاند به مدح علي و خاندان‬
‫علي! و حتي به حمله و لعن و نفرين شخصيتهايي که هرگز کسي نميتوانست اسم‬
‫آنها را بدون «رضي اهلل عنه» ببرد!‬

‫در اين عصر عقدهگشاييهای فراوان شده يك نسخهی خطي در کتابخانه مجلس‬
‫هست که نشان ميدهد در اوايل کار‪ ،‬قزلباشهای صفوی با تيغ توی خيابانها راه‬
‫ميافتادند و دسته جمعي فرياد ميزدند‪ :‬بر عمر لعنت باد‪ ،‬بر ابوبکر لعنت باد‪ ،‬رهگذران‬
‫و کسبهای که آنجا بودند بايد در جواب ميگفتند‪ :‬بيش باد! هر کس ترديد ميکرد‪،‬‬
‫بالفاصله کارد قزلباش شکمش را سفره ميکرد و از ترديد بيرونش ميآورد !‬

‫اکنون ما مسلماً اين کار را يك وحشيگری تلقي ميکنيم‪ ،‬اما از نظر تبليغاتي‬
‫تأثيرش را در روحهای عقده دار شيعي آن زمان نميشود انکار کرد‪ ،‬که اين درست‬
‫پاسخ گفتن به تيغهايي است که هميشه شيعه ميخورده و حاال صفويه تيغ کشيده و‬
‫ميزند و ميخواهد به عوام شيعي نشان دهد که دارد انتقام اهل بيت مظلوم و شهدا و‬
‫قربانيان شيعه را از سنيها ميگيرد! تودهی عامي متعصب هم که نميتواند مسائل فکری‬

‫‪61‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و تاريخي و اعتقادی را تحليل کند که مثالً اين بقال و عطار سني‪ ،‬نه در سقيفه بوده و نه‬
‫در کربال و از همين جهل و تعصب است که قدرتهای رسمي سياسي و روحاني بهره‬
‫برداری ميکنند و اختالف کاتوليك و پروتستان‪ ،‬شيعه و سني و‪ ...‬را که اختالف‬
‫عقيده است و بايد در حوزههای علمي و اعتقادی مطرح شود‪ ،‬به ميان توده عوام‬
‫ميکشانند و آن را به صورت اختالف و خصومت ترك و فارس‪ ،‬عرب و عجم و توده‬
‫هندو و مسلمان و‪ ...‬در ميآورند!‬

‫در همان ايام که در ايران نهضت سنيکشي راهاند اخته بودند و اسمش را تشيع و‬
‫واليت علي (ع) گذاشته بودند! در ترکيه نيز مالی عثماني‪ ،‬به اسم دفاع از اسالم و‬
‫سنت پيغمبر‪ ،‬روی منبر دستش را تا آرنج لخت ميکرد و برای عوام فهم کردن و‬
‫تجسم دادن و تحريك کردن احساسات در کوزه شيره فرو ميبرد و سپس در ميآورد‬
‫و به کوزهی پر از ارزن فرو ميبرد و در ميآورد و به خلق بيچاره نشان ميداد و‬
‫ميپرسيد‪ :‬چقدر ارزن بر اين دست چسبيده است؟ مردم در شمارش آن در ميماندند‪،‬‬
‫سپس در حالي که ميديد اين «شو«ی ماهرانه مذهبياش خوب گرفته و مجلس آماده‬
‫شده‪ ،‬فتوا ميداد‪ :‬بله‪ ،‬هر کس يك «رافضي» را‪ -‬که دشمن ناموس پيغمبر و اصحاب‬
‫پيغمبر و منکر قرآن و وحي است‪ -‬بکشد‪ ،‬همين اندازه برايش «حسنه» مينويسند!!‬
‫ناگهان چشمها از حدقه در ميآمد و هر کس که ميشنيد در دل آرزو ميکرد کاش‬

‫‪65‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫برای آمرزش گناهش يك رافضي گيرش بيايد و به ناموس پيغمبر و قرآن و اصحاب‬
‫خدمتي کند‪.‬‬

‫اختالف شيعه و سني اصالً يك اختالف فکری و علمي و تاريخي بود بر سر فهم‬
‫درست حقيقت اسالم و تمام حرف شيعه‪ -‬که حرف حساب بود‪ -‬اين که برای شناخت‬
‫راستين و بيواسطهی اسالم‪ -‬يعني قرآن و سنت‪ -‬بايد از خاندان پيغمبر پرسيد و از علي‬
‫آموخت ( و اين معقول است) و برای ادامه روح و مسير رسالت پس از پيغمبر‪ ،‬به جای‬
‫اين و آن ‪-‬که نشان دادند نميتوانند و ديديم که کار را به کجا رساندند و در همان‬
‫نسل اول اسالم را به دشمن سپردند‪ -‬بايد خالفت علي و رهبری فرزندان او را ‪-‬که‬
‫نشان دادند شايستگي چنين مسئوليتي را دارند‪ -‬پذيرفت‪ ( ،‬و اين معقول است) در اين‬
‫عصر بازيچهی اختالف دو قدرت سياسي مشابه ولي متخاصم صفوی و عثماني شد و‬
‫ابراز کينه توزيهای حقيری که ميان دو دولت جريان داشت و در سطحي که گاه چنان‬
‫کودکانه ميشد که شگفتآور است! عثماني «باب عالي» داشت و صفوی «عالي قاپو»‬
‫ميساخت! عثمانيها به نوکرانشان ميگفتند‪ :‬پاشا (پادشاه) و در عوض‪ ،‬صفويه اسم‬
‫کلفتهاشان را ميگذاشتند‪« :‬سلطان»! و از اين قبيل!‬

‫همين طرز فکر و کشمکشها و خصومتهای کودکانه و عاميانه در همين سطح و‬


‫با همين زشتي و ابتذال و با زباني که بيش از همه علي از آن نفرت دارد و پيش از همه‪،‬‬

‫‪66‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اسالم علي و خدای علي آن را منع کرده است‪-0‬يعني دشنام و آن هم دشنامهايي که‬
‫هر انساني که از تربيت و معنويت‪ ،‬بويي برده است از ادايش عاجز است‪ -‬در‬

‫‪ .0‬قرآن‪ ،‬صريحاً به شخص پيغمبر دستور مي دهد که حتي مشرکان را دشنام مده! و ال تسبوا الذين يدعون من دون‬
‫اهلل(‪ )018/6‬سوره انعام ‪018‬‬
‫و قرآن ناطق نيز نفرت خود را از بدزباني و فحاشي که نماينده روح زشت و پست دشنام دهنده است نه دشنام گيرنده! رسماً‬
‫بيان مي کند و از اين که پيروان او فحاش باشند بيزار است‪:‬‬
‫اني اکره ان تکونوا سبابين! (من از اين که شما فحاش باشيد نفرت دارم ‪ -‬در جنگ با بني اميه و درباره آنها مي گويد‪ )!-‬ولي‬
‫شکل اول منطق شيعه صفوی فحش است‪ ،‬از طرفي خود را ظاهراً شيعه علوی مي نماياند اين است که مثل هميشه‪ ،‬به توجيه و‬
‫تأويل مي پردازد‪ ،‬چنان که مترجم نهج البالغه به فارسي که ناشي گری کرده (بر خالف سنت شيعه صفوی که از نهج البالغه‬
‫مي ترسد زيرا‪ ،‬اين کتاب هم چهره ای را که آنها از علي نشان داده اند ‪ -‬که همان رستم دستان‪ ،‬قهرمان ملي است که گريم‬
‫شده ‪ -‬محو مي کند و هم نقشي را که از مکتب علي ساخته اند‪ ،‬بر آب مي دهد‪ .‬چنان که اکنون در خانه کمتر شيعه ای نهج‬
‫البالغه وجود دارد و کمتر شيعه ای آن را خوانده و از کمتر منبری شنيده که آن را ترجمه کرده ولي با نبوغ و مهارت ويژه‬
‫روحانيت صفوی در تبديل و تغيير و توجيه و تأويل که "هست را نيست مي کنند و نيست را هست"! هر جا توانسته در‬
‫ترجمه متن و هر جا نمي شده است در "پرانتز" ‪ -‬به نام تفسير و تشريح و توضيح ‪ -‬نهج البالغه ای به فارسي زبانان بيچاره‬
‫محروم معرفي کرده که به قول خود مترجم‪ ،‬برای "چاره نگراني امروزه مردم دنيا"‪" :‬بايد آن را پادشاهان و وزراء و رجال‬
‫سياسي بخوانند تا‪ ...‬و وکالء مجلسين‪ :‬سنا و شوری بخوانند‪ ،‬حکمرانان و رؤسای هر شهر‪ ...‬امراء لشگر و افسران و سربازان‪...‬‬
‫و ستمگران و بيچارگان بخوانند تا کيفر ستم و پاداش شکيبايي! را دانسته عبرت گيرند و اغنياء و فقرا بخوانند تا کبر و‬
‫سرفرازی و رشك و پستي را از خود دور سازند‪ ...‬قضات و وکالء دادگستری و صاحبان محاضر رسمي بخوانند‪ ...‬کارگران‬
‫و رنجبران و بيابان گردان و رانندگان بخوانند (که کمتر به وسيله و وقت کسب اطالع دارند) تا از خواندن آن همه چيز به‬
‫دست آورند!‬
‫يکي از بهترين نمونه های صنعت تبديل تشيع علوی به تشيع صفوی و قدرت و مهارت روحانيت صفوی در خنثي کردن‬
‫آثار تشيع و فلج کردن يا مسخ کردن حقايق روشن و قاطع و حتي از معني انداختن فرمان های محکم و صريح اسالم تا حدی‬
‫که ‪ -‬گفتم ‪" -‬هست را نيست مي کنند و نيست را هست"‪ ،‬همين سخن علي (ع) در نهج البالغه است که مي گويد‪" :‬من‬
‫بيزارم از اين که شما فحاش باشيد"‪ ،‬مترجم محترم توضيح مي فرمايند که‪ :‬معني اين جمله اين نيست که فحش دادن و لعن و‬
‫‪67‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫احتجاجات مذهبي و کالمي و اختالفات شيعي و سني و بطور کلي‪ ،‬در بيان و دفاع و‬
‫منطق شيعهی ايراني منعکس شد و به جای آنکه بر ارزشهای برتر و فضيلتهای‬
‫اخالقي و انساني علي تکيه کنند و بر اصل «امامت» و خصوصيات ممتاز و ارزشهای‬
‫اجتماعي آن به عنوان يك نوع رژيم الهي در رهبری امت‪ ،‬به کينهتوزیهای زشت و‬
‫فحاشيهای نفرتآور و جعل و اتهام و دروغ و بدزبانيها و نسبتهای چندشآوری‬
‫عليه خلفا و فضيلتتراشيهای بيمعني و بياثری برای ائمه به طوری که موجب بيداری‬
‫و حق آموزی مردم نشود و در معرفي درست علي‪ ،‬مردم به آگاهي نرسند و سر از‬
‫خواب جهل و بند ذلت‪ ،‬به فرياد آزاديبخش علي راستين برنگيرند و در مذمت خلفای‬
‫غاصب و رژيمهای ظالم‪ ،‬سالطين صفوی و رژيم صفويه‪ -‬که حق ندارد از رژيم‬
‫حکومت ابوبکر و عمر و حتي عثمان و معاويه انتقاد کند‪ -‬قبل از آنها محکوم نشود و‬
‫تمام لبههای تيز حملهشان به خلفا‪ ،‬تيزتر و تندتر به خودشان باز نگردد‪.‬‬

‫دشنام نسبت به مخالفين جايز نيست بلکه برعکس وظيفه است اما اينکه حضرت در اينجا منع از دشنام دادن به بني اميه مي‬
‫فرمايد برای اين است که ممکن است در جواب دشنام شما به معاويه‪ ،‬آنها به علي (ع) دشنام دهند و در نتيجه دشنام شما‬
‫موجب دشنام آنها به علي شود‪ ،‬اين است که در اين مورد جايز نشمرده است (يعني دستور کلي نيست و اگر موردی طرف‬
‫مؤدب بود و جواب نداد دشنام بدهيد!)‪.‬‬
‫(نهج البالغه ترجمه فيض االسالم)‬
‫‪68‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين است که به جای سخن گفتن از شکل حکومت علي‪ ،‬سخن علي‪ ،‬سکوت علي‪،‬‬
‫عمل علي‪ ،‬انزوای علي‪،‬انديشهی علي‪ ،‬رابطهی علي با مردم‪ ،‬علي در برابر ظلم‪ ،‬در‬
‫برابر چاپلوسي‪ ،‬زور‪ ،‬تزوير‪ ،‬فقر‪ ،‬دزدی‪ ،‬حقکشي‪ ،‬تفرقه‪ ،‬سخن گويند صدها کتاب و‬
‫مجلس و شعر و قصّه و نقالي و منبر و غيره در اينکه موال علي آن مرد منافق را ناگهان‬
‫تبديل به سگ کرد‪ ،‬رقيبش را با يك فوت به زن بدل نمود و با او ازدواج کرد و‬
‫چندين بچه برای شوهرش آورد و سالهای سال در خانه او زندگي کرد و بعد به‬
‫صورت اوليهاش بازگشت و ديد از آن موقع تا حال يك چشم به هم زدن بيشتر فاصله‬
‫نشده است!!‬

‫***‬

‫نمونه منطق تشیع صفوی‬

‫و اين منطق دفاع از علي و منطق حمله و انتقاد از خلفا و رقبای سياسي و غاصبان‬
‫حق علي در جانشيني پيغمبر‪ ،‬آنچنان که هر انساني را مشمئز ميکند و از تشيع و شيوهی‬
‫استدالل تشيع متنفر ميسازد و از اين مکتب که زيباترين چهرهی حقيقت است‪،‬‬
‫چهرهای ارائه ميدهد که زشتترين قيافهی باطل مينمايد و هر دو درست است‪ ،‬چه‪،‬‬
‫فاصلهی دو سيمای تشيع‪ -‬تشيع علوی و تشيع صفوی‪ -‬از زيبايي مطلق تا زشتي مطلق‬

‫‪69‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫است و برای آنکه مردم‪ -‬به ويژه طالب مکتب امام صادق که طالب حقيقتاند و تشنه‬
‫تشيع زالل علوی و نيز دانشجويان و روشنفکران که جويای حقيقتاند و تشنه ايماني‬
‫راستين و طالب راز انحطاط فکر و فرهنگ جامعهی خويش‪ -‬اين دو تشيع متضاد را‬
‫دريابند و چهرهی هر دو را باز شناسند و اختالف دو منطق را به طور مستقيم و مستند‬
‫تشخيص دهند‪ ،‬نمونهای عيني و مستند در اينجا نقل ميکنم‪ ،‬به خط يکي از برجسته‬
‫ترين قيافههای متخصص روحانيت در تشيع صفوی‪ ،‬عالمهی محقق‪ ،‬جناب آقای آقا‬
‫سيد مرتضي عسکری‪.‬‬

‫علت اينکه نوشتهای از ايشان را به عنوان نمونهی اعالی منطق تشيع صفوی انتخاب‬
‫ميکنم اين است که‪ :‬اوالً ايشان از بزرگترين شخصيتهای محقق و متخصص و‬
‫نويسنده اين فرقه محسوب ميشوند و ثانياً معاصرند و نشان ميدهد که در حال حاضر و‬
‫با تشابهي که وضع اسالم در جهان کنوني با وضع اسالم در عصر صفويه دارد‪ ،‬نقش‬
‫تشيع صفوی و روحانيون آن در آن عصر چه بوده است و پژوهندگان مسائل اجتماعي‬
‫و تاريخي نمونهی عيني و زندهی آن را پيش رو داشته باشند و مورد مطالعه قرار دهند و‬
‫ثالثاً‪ ،‬اين نوشته دربارهی اساسيترين اصل تشيع يعني محکوميت خلفای غاصب حق‬
‫علي است و رابعاً نوشته به خط خود ايشان است و سنديت علمي دارد‪.‬‬

‫‪71‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫برای روشن شدن زمينهای که اين مبحث را پيش آورده و ارزيابي نقش اجتماعي‬
‫ويژهای که روحانيت تشيع صفوی در بطن اسالم و صف مسلمين به ويژه در برابر خطر‬
‫مشترك خارجي بازی ميکند و بخصوص حساسيتي که در برابر مسئله وحدت و‬
‫تفاهم اسالمي در سطح جهاني و در قبال دشمن ضد اسالمي نشان ميدهد‪ ،‬بايد توضيح‬
‫بدهم که پس از جنگهای شش روزهی سال ‪ 0967‬و اشغال بيت المقدس و خطر‬
‫صهيونيسم و طرح مسئلهی فلسطين و شعار وحدت صفوف در برابر استعمار‪ ،0‬با اين که‬
‫حسينيهی ارشاد از آغاز تا کنون‪ ،‬اسالمش «اسالم حسين» بوده است و بيش از هر‬
‫موسسهای‪ ،‬در پيرامون «عترت» و «امامت» و انحراف نظام خالفت سخن گفته و از‬
‫سيصد و هفتاد واند سخنراني مذهبي‪ ،‬تفسير و کنفرانس تحقيقي و علمي و تاريخياش‪،‬‬
‫نزديك دويست برنامه آن‪ ،‬مستقيماً به اهل بيت اختصاص داشته و با اينکه شخص من‪،‬‬
‫به شهادت عيني نوارها و نشريههايي که هم اکنون در اختيار همه است‪ ،‬نه تنها اکثريت‬
‫قريب به اتفاق آثار مذهبي و علمي و درسيام دربارهی اين مکتب است بلکه اساساً‬
‫بينش علمي و فلسفه انسانشناسي‪ ،‬تحليل تاريخي و جامعه شناسي و طبقاتي و مذهبيام‬
‫بينش قاطع و مشخص شيعي است و اولين اثری که هيجده سال پيش منتشر کردهام‬
‫ابوذر است و آخرينش‪« :‬شهادت‪ ،‬رسالت حسين» و «پيام‪ ،‬رسالت زينب» و گرايش‬

‫‪ .0‬که بارها گفته ام و اين گفته شعار ما شده است که‪" :‬وحدت تشيع و تسنن نه‪ ،‬وحدت شيعه و سني‪ ،‬آری"!‬
‫‪70‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫شيعيام در مسائل اجتماعي نيز چنان است که در کنگرهی اسالمي مکه سال ‪،51‬‬
‫علمای وهابي‪ ،‬مرا به اين عنوان که «شيعهی غالي«ام‪ ،‬از ايراد کنفرانسي که بدان دعوت‬
‫شده بودم ممنوع کردند‪ ،‬ناگهان طي برنامهای يکنواخت و همزمان و با اتهاماتي ديکته‬
‫شده‪ ،‬در چند محفل رسمي و مجلس عمومي تهران و شهرستانها تحت عنوان شعار‬
‫مقدس «واليت» و مبارزه با خطر «وحدت»‪ ،‬موسسهی ارشاد بطور اعم و من هم به طور‬
‫اخص‪ ،‬مخالف واليت و منکر اهل بيت رسالت و سني و حتي وهابي! به مردم معرفي‬
‫شديم! حساب کرديم‪ ،‬ديديم اين برنامه‪ ،‬درست بعد از هجوم صهيونيسم آغاز شد و‬
‫دقيقاً ماه بعد از آنکه در ارشاد طي سخنرانيهايي‪ ،‬تحت نظر هيئتي از شخصيتهای‬
‫معتبر تشيع علوی شمارهی حساب بانکي برای کمك به فلسطين اعالم شد و سپس‪ ،‬از‬
‫جانب عدهای از شخصيتهای معتبر تشيع صفوی اعالميهای صادر شد که از نظر‬
‫اهميت نويسندگانش و بخصوص نوع استدالل و شيوهی انتقاد و سبك منطق و بينش‬
‫فرقهای و باالخص نوع حمله و جبههگيری و اتهام و نقشي که اين فرقه در اذهان توده و‬
‫استخدام مذهب دارد‪ ،‬بهترين نمونه و محکم ترين سند است‪:‬‬

‫در اين «متن»‪ ،‬مشخصات «روحانيت صفوی»‪ ،‬به روشني و دقت نمودار است و‬
‫محققي که ميخواهد در اين زمينه تحقيق علمي منصفانه کند‪ ،‬ميتواند اين مشخصات‬
‫را با مشخصات مقارنش در منطق و بينش و شيوهی استدالل وانديشه و انتقاد و ارزيابي‬

‫‪73‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و نتيجهگيری علمای شيعهی علوی‪ -‬در گذشته و حال‪ -‬مقايسه کند و اختالف دو‬
‫مذهب را عالمانه دريابد‪:‬‬

‫«روحاني صفوی» (بر خالف عالم شيعي) متعصب است‪ ،‬تعصب کور‪ ،‬بدين معني‬
‫که قدرت تحمل و حتي استعداد فهم عقيده و حتي سليقهی مخالف را ندارد‪ .‬نه تنها‬
‫مخالف اسالم يا تشيع را‪ ،‬بلکه مخالف «آقا» و طرز فکر و ذائقه آقا را! اين است که هر‬
‫چه را نپسندد‪ ،‬بيدرنگ تحريم ميکند و هر که را نپسندد‪ ،‬بيتامل تکفير!‬

‫در حالي که «عالم» (در تشيع علوی)‪ ،‬در ميان همهی علمای اديان و حتي علمای‬
‫مذاهب ديگر اسالمي از اين جهت مستثني است و عالي ترين نمونه «بندهی شايسته»ای‬
‫که خدا بشارت ميدهد‪:‬‬

‫فبشر عباد الذين يستمعون القول‪ ،‬فيتبعون‪ 0‬احسنه!‬

‫‪ .0‬سياق عبارت مترجم را وامي دارد که‪" :‬قبول مي کنند" ترجمه کند‪ ،‬زيرا دانشمند و روشنفکر‪ ،‬معموالً مي گويد‪ :‬بايد‬
‫هر نظريه ای را‪ ،‬هر حرفي را هر کتابي را شنيد و خواند و آنچه حرف حسابي داشت پذيرفت و آنچه درست بود‪ ،‬منطق‬
‫داشت‪ ،‬حق بود منصفانه اعتراف کرد‪ ،‬آنچه بي منطق بود‪ ،‬قبول نکرد‪ .‬اما قرآن در ضمن مي خواهد بياموزد که حرف را برای‬
‫حرف گوش ندهد و در آخر يك آدم فاضل و اهل مطالعه از آب درنيايد که دامنه مسئوليتش فقط اين باشد که هر نظريه‬
‫ای‪ ،‬مکتبي و مطلبي را گوش بدهد و مطالعه کند و در حد اقبال و انکار نظريات متوقف ماند و در رابطه با اقوال و آراء‬
‫کارش فقط نفي و اثبات ذهني باشد و نقد و بررسي علمي و يا ايدئولوژيك! يعني آدم فاضل و محقق و مطلع‪ ،‬اهل سخن‪ ،‬و‬
‫جامع معقول و منقول و يا صاحب "فرهنگ غني" و "اطالعات عمومي وسيع" و دارای ذهنيتي قوی که همه حرف های‬
‫‪73‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫(بشارت ده بندگاني را که به سخن گوش ميکنند و بهترينش را عمل ميکنند‪).‬‬

‫خوب را بلد است و از همه آراء و افکار قديم و جديد آگاه! نه‪" ،‬بنده شايسته خدا" آدمي است که حرف را برای حرف‬
‫گوش نمي دهد‪ ،‬مسئوليتش بررسي و نقد حرف ها نيست و آخرين حدش تصديق حرف خوب و تاييد حرف منطقي و حق‬
‫نيست‪ ،‬بلکه حرف را گوش مي دهد برای اينکه عمل کند‪ ،‬و حرفي را مي پذيرد که به درد "تبعيت" بخورد و به "کار" بيايد‪.‬‬
‫"بهترين و زيباترين سخني که مي شنود"‪ ،‬سخن حقي است که ارزش عملي داشته باشد و به حرکت بخواند و پيام و دعوت‬
‫داشته باشد نه فقط حرف درست باشد‪ ،‬حق باشد‪ ،‬زيرا به قول برشت‪ ،‬هنرمند آن نيست که فقط از واقعيت سخن بگويد‪ ،‬بلکه‬
‫کسي است که واقعيت را بگويد که اکنون بايد گفت‪ ،‬چه‪ ،‬اينکه "اين شيء يك صندلي فلزی است" بي شك يك واقعيت‬
‫است!‬
‫امروز‪ ،‬بيشتر "حقايقي" که به عنوان وعظ و تبليغ و هدايت افکار و غيره برای مردم مطرح مي شود‪ ،‬از اين قبيل است‪ ،‬به‬
‫عنوان بعضي از سخنراني ها نگاه کنيد‪ .‬اهميت علم‪ ،‬ثواب کار خير‪ ،‬فضيلت ادب و حسن خلق و رد جواب سالم‪ ...‬فوائد کار‬
‫و کوشش و مضرات تنبلي و بيکارگي‪ ،‬اهميت خوشرفتاری و احترام به بزرگترها‪ ...‬و در سطح باالتر اهميت تفکر و تعقل و‬
‫تدبردر امور‪ ،‬برتری علم بر جهل‪ ،‬اهميت پاکدامني و درستي و امانت و اثبات بدی فساد و نادرستي و خيانت‪ ...‬و خالصه‬
‫صدها دليل و مثال و شعر و نثر و نقل قول و نمونه و غيره برای اثبات بدی کارهای بد و خوبي کارهای خوب و طرح حقايق‬
‫مسلم و واقعيات متقن در اثبات اين اصول غير قابل انکار که‪:‬‬
‫آنچه در جوی مي رود آب است هر که بيدار نيست در خواب است‬
‫زير ابروی مردمان‪ ،‬چشم است!‬ ‫نمد سبزوار از پشم است‬
‫وقتي مي بينيم‪ ،‬در محافل علمي و دانشگاهي امروز غرب – که تمدن و علم را در اختيار دارد – مسأله تعهد علمي و‬
‫مسئوليت اجتماعي و عملي عالم به نام "بي طرفي علمي" نفي مي شود و اعالم مي شود که قرن بيستم قرن ايدئولوژی نيست‪،‬‬
‫قرن تجزيه و تحليل واقعيت است و پي بردن به حقايق نه تعهد عملي و رسالت اعتقادی و کارگيری از تحقيقات علمي و‬
‫خالصه قرن علم به خاطر علم‪ ،‬دور از ايمان‪ ،‬عقيده و عمل! آنگاه ارزش هنرمندی آگاهانه و آموزنده قرآن در اين "آيه"‬
‫آشکار مي شود که هم بندگان شايسته اش را به بي طرفي علمي و دوری از تعصب و تنگ نظری مي خواند و آنان را کساني‬
‫معرفي مي کند که به هر نظريه ای‪ ،‬بدون تعصب گوش مي دهند و هر مکتبي و مذهبي و عقيده ای را آزادانه و محققانه‬
‫بررسي مي کنند و درباره هيچ چيز نخوانده و نشنيده قضاوت نمي کنند و از طرفي‪ ،‬هم آنان را وا مي دارد که حقايق علمي و‬
‫ارزش های فکری هر سخني و نظری را از جنبه علمي آن بسنجند و آنچه را بهتر يافتند‪ ،‬از زبان هر کسي و در هر مکتبي‪،‬‬
‫بکار بندند‪ .‬يعني هم بي طرفي علمي و هم تعهد عملي! اعجاز سخن قرآن يعني اين‪ ،‬نه صنايع بديعي و زيبايي های لفظي‪.‬‬
‫‪71‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و حتي فرمان ميدهد که‪:‬‬

‫وجاد لهم بالتي هي احسن ‪.‬‬

‫با مخالفان‪ ،‬به خوبترين و زيبا ترين روش‪ ،‬به درگيری فکری و جهاد اعتقادی و‬
‫کشاکش علمي بپرداز (برخي جدل را اين جا به معني اصطالحي آن در منطق ارسطويي‬
‫ميگيرند که شکل خاصي از قياس است و بياني که هدفش عاجز کردن طرف مناظره‬
‫است و نه قانع کردن او و اين هم با اصل قرآن و رسالت پيغمبر مغاير است و هم قرآن‬
‫با اصطالحات فني که «زبان علمای فن» است حرف نميزند‪ ،‬به زبان مردم حرف‬
‫ميزند و «ما ارسلنا رسول االبلسان قومه»‪ .‬بدين معني است‪ ،‬يعني با زبان تودهی مردمش‬
‫حرف ميزند نه با زبان خواص و زبان روشنفکران‪ ،‬دانشمندان‪ ،‬اشراف‪ ،‬فالسفه و‪...‬‬
‫وگرنه آنچنانکه برخي مفسرين گفتهاند که مثالً پيغمبر اسالم به زبان عربي و پيغمبر‬
‫يهود به زبان عبری‪ ...‬از نوع همان حقايقي است که‪ ...‬خيلي حقيقت دارد! يعني قرآن‬
‫ميفرمايد که خدا پيغمبری را برای هدايت عرب ميفرستد و به زبان چيني حرف‬
‫نميزند!)‬

‫عالم شيعي در طول تاريخ اسالم به آزادی بحث و احتجاج و نظرآزمايي معروف‬
‫بود و تصادم فکری و جدال علمي را دوست ميداشت و سخت طالب بود‪ ،‬چه‪،‬‬
‫دستگاههای تبليغاتي و علمي همه در دست مخالف بود و او ‪-‬که منطقي قوی در اثبات‬

‫‪75‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تشيع داشت‪ -‬در اين آزادی بحث و جدل بود که ميتوانست افکارش را طرح کند و‬
‫قدرت منطقش را نشان دهد‪ ،‬برخالف روحاني در تشيع صفوی که از «سئوال» ميترسد‬
‫و اگر بعد از جواب‪ ،‬باز هم سئوال کردی‪ ،‬سئوال دوم جوابش يك دور تسبيح فحش و‬
‫اتهام و لعن و نسبتهای ناروا و تفسيق و تکفير است‪ .‬چنانکه در پاسخ نويسندهای که‬
‫گفته بود‪« :‬برخي از مطالب فالن کتاب دعا سند ندارد»‪ ،‬يکي از مبلغان رسمي تشيع‬
‫صفوی فرموده بود‪« :‬تو خودت که ادعا ميکني بچهی بابات هستي‪ ،‬سند داری؟»‬

‫روحاني صفوی ‪-‬با اينکه ظاهراً لباس علم را به تن دارد و ظاهراً شبيه عالم شيعي‬
‫لباس ميپوشد‪ -‬مخاطبش‪ ،‬حتي در مباحث علمي‪ ،‬توده عوام است و از روبرو شدن با‬
‫عالم ميگريزد وبا اين که خود عنوان عالم شيعي را غصب کرده و مدعي است که‬
‫محل رجوع مردم در مسائل علمي است‪ ،‬عوام مرجع علمي اويند و او فقط يك‬
‫«دستگاه رسمي صدور حکمي است که مريدانش استنباط کردهاند»‪ .‬حتي دربارهی‬
‫نوشته يك نويسنده‪ ،‬يك کتاب يا يك نظريه علمي و يك موسسه تحقيقي يا تبليغي‪،‬‬
‫هر چه به آنها گفتند بگو ميگويد‪ .‬ميگويد فالن کتاب علمي را نخوانيد‪ ،‬مخالف با‬
‫موازين شرع است‪ .‬ميپرسيم کجاش؟ چرا؟ ميفرمايد‪ :‬من که خودم حوصله و مجال‬
‫مطالعهاش را نداشتهام‪ ،‬چند نفری از اشخاص موجه و معتبر بازار چندين بار مراجعه‬
‫کردهاند و پيغام دادهاند که اين کتاب مضر است و مضل‪ ،‬شما چرا ساکت نشسته ايد‪،‬‬
‫بفرماييد نخوانند‪.‬‬
‫‪76‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در حالي که منطق عالم شيعي امروز نيز در جهان اسالم همچنان از حرمت انساني‪،‬‬
‫عمق علمي و مايهی تحقيقي و ادب مناظره برخوردار است و به ويژه استواری عقيده‬
‫اسالمي و حقپرستي و عدالتخواهي خاص شيعه و برداشت تاريخي و جهتگيری‬
‫اجتماعي شيعه‪ ،‬از آغاز (سقيفه) تا کنون وی را از دشنام و اتهام و پرداختن به مسائل‬
‫جنسي و خصوصي و خانوادگي بينياز ساخته است و همين امروز‪ ،‬با اين که دستگاه‬
‫تبليغي شيعهی علوی بسيار ضعيف است و بخصوص در سطح جهاني و حتي در جهان‬
‫اسالمي‪ ،‬تقريباً هيچ است‪ ،‬در عين حال‪ ،‬هر گاه اثری يا سخني از زبان و قلم يك عالم‬
‫شيعهی علوی به گوش علمای اهل تسنن و روشنفکران غيرشيعي رسيده است آنان را به‬
‫صورت انقالبي عوض کرده است‪.‬‬

‫***‬

‫متن اعالميه معرفي نامه ارشاد‬

‫اين «معرفي نامه» از پنج صفحه پليکپي شده است و از سه سال پيش بطور مداوم‬
‫تکثير ميشود‪ .‬در رمضان امسال که توطئه به اوج رسيد‪ ،‬اين را در هزارها نسخه باز‬
‫تکثير کردند و در همه مجالس و مساجد پخش نمودند‪ ،‬به صورت «خاصي» يعني‬
‫دستهای ناپيدا‪ ،‬پيش از آنکه مردم جمع شوند‪ ،‬در مساجد و تکايا ميگذاشتند و مردم‬

‫‪77‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫که برای اقامه نماز و شرکت در مراسم مذهبي ميآمدند‪ ،‬نسخههای آن را مييافتند‪.‬‬
‫ناشران هراس داشتند که مردم پخشکنندگان اين نشريه را ببينند و احياناً بشناسند !‬

‫اين که از ميان دهها کتاب و رساله و نشريه و مقاله‪ ،‬تنها اين اعالميه را به عنوان‬
‫«سند منطق تشيع صفوی» انتخاب کردهام‪ ،‬به اين داليل است‪:‬‬

‫‪ .0‬اين نوشته اولين نغمهای است که از اين «ارکستر بزرگ سازی و ضربي» که‬
‫بعدها به نواختن آغار کرد‪ ،‬برخاست‪.‬‬

‫‪ .3‬اکثر کساني که در هياهوی اخير‪ ،‬عليه ارشاد و شخص من به نشر کتاب و رساله‬
‫و اعالميه و تبليغ و تحريك و غيره پرداختند‪ ،‬شخصيتهايي از قبيل هندوانه فروش و‬
‫شاگرد کبابي و عضو شرکت سابق نفت و پاسبان بازنشسته و نختاب و غيره بودهاند که‬
‫اخيراً به لباس روحانيت درآمده و به کسب جديد خريد و فروش دين پرداختهاند و هر‬
‫چند در تشيع صفوی‪ ،‬اين تيپها از فضال و محققان و علما هم غالباً جلوترند ولي از‬
‫نظر فني و تحقيقي کارشان قابل استناد نيست‪ ،‬برخالف ناشرين اين «معرفي نامه» که‬
‫بهترين نمونههای معرف طرز فکر و نشانهی نقش اجتماعي و شخصيت اخالقي‬
‫روحانيت صفویاند‪.‬‬

‫يکي حضرت آيت اهلل سيد صدر الدين جزايری‪ ،‬روحاني مشهور و ديگری جناب‬
‫آقای سيد مرتضي جزايری‪ -‬آقازاده ايشان‪ -‬از شخصيتهای نمايان اين جناح‪ ،‬که متن‬

‫‪78‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫را تهيه نمودهاند و سومين‪ ،‬جناب آقای سيد مرتضي عسکری متخصص معروف مذهب‬
‫تشيع صفوی که صاحب تأليفاتي نيز هستند و اخيراً از عراق بازگشتهاند و در تأييد‬
‫اتهامات اين نوشته و رد بر اين جانب‪ ،‬بر آن حاشيه نوشتهاند که به عنوان بهترين‬
‫نمونهی منطق و نوع دفاع مذهبي و انتقاد علمي و تحليل عقلي و تحقيق تاريخي در‬
‫تشيع صفوی ميتواند برای پژوهشگران مسائل اسالمي و اجتماعي سند ارزندهای به‬
‫شمار آيد و از اين نظر عين نوشتهی ايشان را با خط خودشان در اين جا گراور‬
‫ميکنيم‪.‬‬

‫‪ .3‬اين نوشته بر خالف ديگر نشريات اخير‪ ،‬اختصاصاً عليه شخص من نيست‪ ،‬متعلق‬
‫به دورهای است که من در مشهد بودم و برای کنفرانس در دانشگاهها که به تهران‬
‫ميآمدم‪ ،‬گاهي سخنرانييي در ارشاد ميکردم و مسئوليت علمي و تبليغي ارشاد به‬
‫عهده گروهي از علما و خطبای برجسته و مشهور و موجه مذهبي بود و لبهی تيز حمله‬
‫به سوی آنان بود و اگر چند نمونه از نوشتهی مرا نقل کردهاند به اين علت بوده است‬
‫که ناشر حسينيه ارشاد بوده است‪.‬‬

‫پس از اين که من به تهران آمدم و مسئوليت علمي و تبليغي ارشاد بيشتر بر عهدهی‬
‫من واگذار شد‪ ،‬چهار صفحهی ديگر بر آن افزوده شد سراپا دشنام و اتهامهای تند‬

‫‪79‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تحريك آميز اختصاصاً عليه شخص من! و اين مسئله حاکي از يك واقعيت مهمي‬
‫است‪.‬‬

‫پيش از ارشاد که به صورت فردی کار ميکردم‪ ،‬بسيار تندتر و آزادتر از حال‬
‫ميگفتم و مينوشتم و کوبندهتر از حال‪ ،‬شيعهی صفوی را ميکوبيدم و قاطعتر و‬
‫روشنتر از حال بر شيعه علوی تکيه داشتم و هرگز نه تنها آماج دشنامي و اتهامي‬
‫اينچنين نبودم‪ ،‬بلکه بسياری از حضراتي که اکنون کمر بستهاند‪ ،‬به چشم لطف و‬
‫حرمت بسيار در من مينگريستند و اين است که از ميان صدها متن رنگارنگ اما همه‬
‫يك جنس و يك آهنگ و نسخه بدل هم که همزمان عليه من انتشار يافته و مييابد‪،‬‬
‫اين متن را انتخاب کردم به عنوان نمونهای از منطق ويژهی روحانيت صفوی تا‬
‫خوانندگان بدانند که آنچه اکنون بر پا کردهاند اختالف شخصي نيست و نيز بدانند که‬
‫بر خالف آنچه به نظر ميرسد‪ ،‬موضوع اختالف عقيده يا غرض و دشمني آنها با افکار‬
‫من يا شخص من نيست‪ ،‬اختالف حساب خصوصي يا گروهي يا صنفي با حسينيه ارشاد‬
‫هم نيست بلکه تالش هراسآميزی است برای جلوگيری از ايجاد يك حرکت فکری‬
‫اسالمي‪ ،‬مقاومت در برابر جنبشي است که در اين رکود آغاز شده است و خفه کردن‬
‫اين جنين مقدس مسيحايي است که در بطن جامعهی مسلمان ما به سرعت رشد ميکند‬
‫و احبار يهود و قيصر روم احساس کردهاند که روح القدس براندرون پاك و روح بکر‬
‫اين عصر و وجدان شيعي اين نسل معصوم دميده است و‪ ...‬چه ميگويم؟ مسيح متولد‬
‫‪81‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫شده است و‪ ...‬احباری که جامهی دين موسي را دارند و خود را وارث مقام هارون‬
‫قلمداد کردهاند و ميراث خور قانوناند و ساحر فرعون‪ ،‬چاره ندارند جز اينکه مستقيم‬
‫يا غير مستقيم‪ ،‬مزدور بيمزد و منت قيصر روم گردند و همدست و همداستان حکام‬
‫مشرك رومي تا اين «کلمهی خدا» را خاموش کنند و «روح خدا» را بر صليب به چهار‬
‫ميخ کشند و‪ ...‬چه تالش ذلتآور و رسواگر و بيثمری!‬

‫چه‪ ،‬روحالقدس بر بکارت انديشههای پاك دميده است!‬

‫***‬

‫متن اعالمیه‬

‫پس از مقدمهای سراسر فحاشي و اتهام نسبت به موسسه ارشاد و موسسان و‬


‫سخنرانان و حتي ساختمان ارشاد‪ ،‬به عنوان پاسخ به سواالتي که از آنان ميشود و‬
‫معرفي اين موسسه به مردم مسلمان از طرف عدهای که لباس و عنوان «عالم» و‬
‫«روحاني» را با خود حمل ميکنند و تقوی و عدالت را صفت خود ميشمارند‪ ،‬چنين‬
‫استدالل ميکنند‪:‬‬

‫بهترين راه برای روشن شدن مقاصد اين موسسه و بانيان آن مطالعه در نکات ذيل‬
‫است‪:‬‬

‫‪80‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫‪ .0‬مطالعه در احوال و عقايد سخنرانان اين موسسه و زندگي خصوصي آنان و‬


‫رسيدگي به سوابق و گذشته و حال مؤسسين آن‪.‬‬

‫‪ .3‬مطالعه در جشنها و عناوين و مقاالت و سخنرانيها و مطالبي که در اين موسسه‬


‫گفته ميشود‪.‬‬

‫‪ .3‬مطالعه در نوشتههای اين موسسه که سعي شده است مطالب آن را با عناوين‬


‫ظاهری و دکورسازيها به عنوان مطالب ديني در قلب مردم بيخبر و ساده دل وارد‬
‫سازند‪.‬‬

‫اين حقيقت در قسمت اول و دوم محتاج ارائه مدارکيست که کمتر در اختيار‬
‫خواننده قرار ميگيرند ولي در مورد سوم چون خوشبختانه نوشتهها چاپ شده و در‬
‫‪0‬‬
‫اختيار عموم است ميتوان دالئل روشن را ارائه داد‪.‬‬

‫‪ .0‬شعور و شرف در اين "قضاوت" موج مي زند! اوالً به شخصيت کساني که در اين زمان قلم و زبان خود را در‬
‫خدمت مذهب قرار داده اند اتهام مي زنند و "سوابق گذشته و حال"! مؤسسين را متهم معرفي مي کنند و حتي "زندگي‬
‫خصوصي" سخنوران را مطرح مي کنند ولي کوچکترين نشانه ای‪ ،‬دليلي و استنادی ارائه نمي دهند‪ .‬اگر اين "حقيقت ها‬
‫محتاج به ارائه مدرکي است که کمتر در اختيار خواننده قرار مي گيرد"‪ ،‬نويسندگان اين "معرفي نامه" چرا در اختيارشان‬
‫قرار نمي دهند؟ اگر خود اين نويسندگان هم در اختيار ندارند‪ ،‬با چه مالك شرعي و اخالقي تهمت مي زنند؟ قالبي ترين‬
‫دادگاه های فرمايشي فاشيستي دنيا‪ ،‬از اينها که ردای قضاوت ديني به تن کرده اند و به نام حکومت شرعي رأی مي دهند و‬
‫از زبان تشيع ‪" -‬مذهب حقيقت و عدالت" ‪ -‬سخن مي گويند‪ ،‬در متهم کردن و محکوم کردن مخالفان خود‪ ،‬شرافتمندانه‬
‫‪83‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫برخي گمان ميکنند که حسينيه ارشاد فقط در صدد ترويج وهابيت و سنيگری و‬
‫حمله به مبادی تشيع و احناياً نشر برخي مفاسد عملي از نوع موسيقي و معاشرت آزاد‬
‫زن و مرد است و شايد با اصل دين و تدين به اسالم کاری ندارد ولي ذيالً خواهيد ديد‬
‫که در اين کتابها سعي شده است در شکل طرفيت با تعصب و اينکه تعصب ناشي از‬
‫خودخواهي و جهالت است و آزادی و آزادمنشي بهترين مراتب کمال انساني است‪،‬‬
‫تصريحاً هر نوع بيديني را در هر جامعهای مجاز و محترم بشمارند و اساساً يك دين‬
‫حنيف آسماني را که بايد همه از او تبعيت کنند از ميان برداشته منکر شوند‪.‬‬

‫اينك اجماالً به يکي از هزار آن نوشتهها اشاره ميکنيم و اهل فن را به مطالعه‬


‫تفضيلي و عميق اين کتابها دعوت مينماييم‪:‬‬

‫«خالفت شيخين و اينك خالفت آنها نوعي حکومت الهيه بوده است» در جدول‬
‫اول کتاب «محمد خاتم پيغمبران» صفحه ‪ 360‬چنين نوشته شده «آن شب را آرامتر بود‬
‫(منظور حضرت رسول(ص) است) صبح دوشنبه نشاطي که در آخرين لحظات حيات‬

‫تر عمل مي کنند‪ ،‬هم مدارکي ولو مجعول در دسترس مردم قرار مي دهند و هم به متهم حق دفاع مي دهند‪( .‬اين شرف)‪.‬‬
‫و اما مسأله دوم‪ ،‬دليلي که برای نشان ندادن مدرك عليه موارد اول و دوم اتهام آورده اند جالب است‪ .‬مورد اول اتهام‪:‬‬
‫"احوال و عقايد سخنرانان‪ "...‬و مورد دوم‪" :‬جشن ها و عناوين مقاالت و سخنراني ها‪ "...‬است‪ ،‬و ناشرين اعالميه مي فرمايند‪:‬‬
‫"بيان حقيقت در قسمت اول و دوم محتاج به ارائه مدارکي است که کمتر در اختيار خواننده قرار مي گيرد؟!‬
‫(اين هم به اندازه شعور)!‬
‫‪83‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫پديد ميآيد او را از بستر حرکت داد تا دم درگاه خانهی عايشه آمد‪ ،‬پرده را خود باال‬
‫زد‪ ،‬مردم با ابوبکر نماز ميخواندند‪ .‬ناگهان پيغمبر را ديدند که بر درگاه ايستاده است و‬
‫آنان را مينگرد و لبخندی مهربان و آرام بر لب دارد‪ .‬پيغمبر از اين که يك بار ديگر‬
‫مسجد را و مردم را برخالف انتظارش ميبيند و آينده مسلمانان بيحضور وی نيز شکوه‬
‫و وحدت خويش را حفظ کرده است‪ ،‬سخت مسرور بود ‪.‬‬

‫انيس بن مالك ميگويد هرگز رسول خدا را زيباتر از اين لحظه نديده بودم‪ .‬پيغمبر‬
‫وارد مسجد شد‪ ،‬مردم که ديدند پيغمبر به قدمهای خود به مسجد آمده است و لبخند‬
‫شادی بر لب دارد از هيجان به هم برآمدند و نزديك بود صفهای نماز در هم بريزد‪،‬‬
‫با دست اشاره کرد که بر نماز خود بمانيد»‪.‬‬

‫در همان کتاب صفحه ‪ 311‬چنين ميگويد ابوبکر يکي از دو سه نفری است که‬
‫بيش از همه در ميان مردم نفوذ دارد‪ .‬سابقهاش در اسالم‪ ،‬دوستي شديدش با محمد و‬
‫قرابت و خويشاوندی با وی و نيز شخصيتي که از نظر اجتماعي در جاهليت داشته است‬
‫نام او را بر سر زبانها خواهد انداخت‪ ،‬اما وی مردی فرتوت است و گذشته از آن بسيار‬
‫نرم خوی و در همه کار آسانگير‪ .‬مسئوليت سياسي و اجتماعي مملو از خطر جدیتر‬
‫از آن است که با چنين روحي سازگار آيد‪ .‬عمر مردی است بر خالف ابوبکر خشن و‬
‫متعصب و بسيار جدی و به اصطالح اروپاييها عنصری اصولي‪ .‬در اجرای آنچه عدل‬

‫‪81‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ميداند و اصل‪ ،‬کمترين نرمش و گذشتي ندارد‪ .‬ورود او به جمع اندك ياران محمد‬
‫‪0‬‬
‫در مکه آنان را نيرومند ساخت‪.‬‬

‫همان کتاب صفحات ‪ 337‬و ‪« 338‬چگونگي برگزاری انتخابات سه خليفه نشان داد‬
‫که دموکراسي غربي که ملتهای نوخاسته ايمان خويش را در سالهای اخير بدان‬
‫کمابيش از دست دادهاند در جامعه آنروز عرب چگونه قادر بوده است مردم را از‬
‫‪3‬‬
‫دخالت شخص پيغمبر در تعيين سرنوشت سياسي آنان بينياز سازد»‪.‬‬

‫‪ .0‬بقيه جمله را عمداً حذف کرده اين است‪ ..." :‬اما وی به همان اندازه که يك مجری بسيار شايسته و جدی بوده‪،‬‬
‫"ابتکار و استنباط" نداشت‪ .‬روحي قوی داشت اما فکرش سطحي بود‪ ،‬مردی که در کار قدرت خارق العاده ای از خود نشان‬
‫مي داد‪ ،‬هر گاه يك مسأله اعتقادی و فکری پيش مي آمد بسيار ضعيف مي نمود و خود همواره به خطاهای فکری خويش‬
‫معترف بود‪ ...‬سطحي بودن زمامدار امت اسالمي و عدم آشنايي عميق با روح و حتي نص قرآن شايستگي تعهد مسئوليت های‬
‫خطيری را که محمد (ص) بر عهده داشت بسيار ضعيف مي کند‪( ...‬سپس در پاورقي چند مورد از بي اطالعي وی از‬
‫قرآن)‪.‬ص ‪.317‬‬
‫‪ .3‬در کتاب محمد خاتم پيامبران و اسالم شناسي‪ ،‬بيش از ده صفحه متن و پاورقي‪ ،‬به نفي اصل "بيعت و شوری" که‬
‫اهل سنت در اثبات خالفت ابوبکر بدان استناد مي کنند و رد دموکراسي که امروز روشنفکران بدان تکيه دارند و بسياری از‬
‫مسلمين در اثبات اصل "انتخاب" جانشين پيغمبر و رد اصل "وصايت" – يعني توجيه نظر اهل سنت و نفي عقيده شيعه – به‬
‫آن استدالل مي نمايند اختصاص داده ام و با داليل عقلي و جامعه شناسي و ارائه نمونه های سياسي از انقالب های معاصر‪،‬‬
‫ثابت کرده ام که اوالً دموکراسي يك رژيم ضد انقالبي است و با رهبری ايدئولوژيك جامعه مغاير است‪ ،‬ثانياً حتي امروز‪،‬‬
‫دو قرن پس از انقالب کبير فرانسه‪ ،‬در خود اروپای پيشرفته‪ ،‬دموکراسي تحقق کامل نيافته است‪ .‬چگونه چهارده قرن پيش‪،‬‬
‫آن هم در ميان قبايل اوس و خزرج و قريش و غطفان‪ ...‬مي توانسته است بهترين رهبری سياسي و فکری جامعه را به تشخيص‬
‫افراد و "اجماع آرای مردمي که رأی ندارند" انتخاب نمايد و مردم را از دخالت پيغمبر در تعيين سرنوشت سياسي آنان بي‬
‫نياز سازد؟ مي بينيم‪ ،‬روحانيت صفوی ‪ -‬که هر کاری را برای منافع خود و فريب مردم و پامال کردن حقيقت جايز مي شمارد‬
‫‪85‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫همان کتاب صفحه ‪« 339‬از اين رو بيشك پس از وی مردم بر رجال و اشراف قوم‬
‫«اجماع» خواهند کرد‪ ،‬ابوبکر بن ابي قحافه شيخ قريش و شريف بني تميم‪ ،‬عمر ابن‬
‫خطاب شريف بني عدی‪ ،‬سعد ابن عباده شريف طائفه خزرج‪ ،‬عثمان ابن عفان مرد‬
‫«نيك پي»ای که نسبت از دو کس دارد‪ ،‬عبدالرحمن بن عوف شريف طايفه بني زهره‬
‫و از همين طايفه است سعد بن ابي وقاص‪ ،‬ابو سفيان بن حرب و معاويه بن ابي سفيان‬
‫روسای بنياميه‪ -‬قویترين طايفهی قريش مکه‪ ،‬عباس ابن عبدالمطلب و علي ابن‬
‫ابيطالب چهرههای برجستهی بنيهاشم» ( در نظر نويسنده مرتبهی ابوبکر از همه باالتر و‬
‫‪0‬‬
‫مرتبهی حضرت امير (ع) از همه پايينتر)‪.‬‬

‫– ده صفحه استدالل را حذف کرده و آخرين جمله را که به صورت سؤال انکاری است‪ ،‬به صورت جمله مثبت خبری نقل‬
‫کرده و به مردم اين چنين معرفي کرده است که من گفته ام "دموکراسي مردم را از حالت پيغمبر در تعيين سرنوشت سياسي‬
‫شان بي نياز ساخته است"!!‬
‫‪ .0‬پس از آنکه اثبات کرده ام که مردم قادر نبوده اند‪ ،‬با اجماع و بيعت‪ ،‬جانشين حقيقي پيغمبر را انتخاب نمايند‪ ،‬نتيجه‬
‫گرفته ام که پس مردم نيازمندند که پيغمبر در تعيين سرنوشت سياسي شان پس از وی‪ ،‬دخالت کند و آنان را در تعيين شايسته‬
‫ترين کسي که جانشين وی مي تواند بود ياری نمايد و نه تنها پيغمبر "حق دارد" چنين کسي را‪ ،‬بر اصل "وصايت" معين‬
‫نمايد بلکه "وظيفه دارد"‪ ،‬و اين است که در بازگشت از حجۀ الوداع – پيش از غدير خم – در انديشه معرفي جانشين‬
‫خويش است‪.‬‬
‫تمام اين بحث را برای زمينه سازی ذهني و توجيه منطقي و ضرورت اجتماعي و اسالمي غدير و اعالم واليت علي پيش‬
‫کشيده ام و پس از آن داستان غدير خم را نقل مي کنم که روحانيون صفوی از آن نام نبرده اند‪ ،‬زيرا مي خواهند مردم را‬
‫فريب دهند و مرا ‪ -‬که با "واليت اين ها سر واليت علي " مخالفم ‪ -‬متهم به مخالفت با واليت علي به جامعه معرفي کنند!‬
‫در اينجا است که برتری علي را بر همه اصحاب برجسته‪ ،‬از زبان يك جامعه شناس مورخ‪ ،‬تجزيه و تحليل مي کنم و اين کار‬
‫‪86‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫را به عنوان "آنچه در انديشه مي گذرد" نقل مي کنم و مي خواهم ثابت کنم که شخص پيغمبر است که اوالً معتقد است اگر‬
‫خود جانشين را به وصايت برنگزيند‪ ،‬واگذارد‪ .‬و با توجه به روح اجتماعي امت در آن عصر‪ ،‬بر اشراف جاهلي يعني رؤسای‬
‫قبايل و رجال اسم و رسم دار و متنفذ جامعه‪" ،‬اجماع" خواهند کرد‪ ،‬نه شخصيت های اسالمي که از نظر ارزش های فکری و‬
‫علمي و اخالقي در انقالب اسالمي‪ ،‬ممتاز شده اند‪.‬‬
‫در اينجا مي گويم‪ ،‬پيش از رسيدن به غدير‪ ،‬پيغمبر در چهره يکايك اصحاب مي نگرد و آنان را که در صورت "اجماع"‪ ،‬از‬
‫نظر نفوذ اشرافي و شخصيت قبايلي جاهلي (نه اسالمي) پيش بيني مي کند که شانس بيشتری برای کسب آرای اکثريت‬
‫خواهند داشت‪ ،‬از نظر مي گذراند‪.‬‬
‫سپس بر اين اساس‪ ،‬يعني ميزان نفوذ قبايلي و زمينه انتخاباتي اصحابي که در انتخابات فردا مطرح خواهند شد‪ ،‬نام برده شده‬
‫اند ولي شخصيت اسالمي و ارزش انساني چنين تربيتي را آورده ام!‬
‫پس از ذکر نام اين "رجال"‪ ،‬من يکايك آنها را از قول شخص پيغمبر مورد انتقاد قرار داده ام و هر کدام را جداگانه از‬
‫زبان پيغمبرمعرفي کرده ام و برای جانشيني ناشايسته خوانده ام‪ ،‬در آخر‪ ،‬گفته ام که پيغمبر به اين نتيجه مي رسد که بنابراين‪،‬‬
‫تنها علي است که صالحيت مطلق برای جانشيني دارد و داليلش را هم نقل کرده ام و برای اين که خوانندگان به روشني‬
‫ميزان عدالت و تقوای روحانيت صفوی را ‪ -‬که خود را به صورت علمای شيعه گريم کرده اند – دريابند و ببينند که اين‬
‫دسته با دين خدا و عقل خلق چه مي کنند و در دروغ و بهتان و مسخ و تحريف حقيقت و فريب مردم و تحريك عوام و‬
‫سوءاستفاده از تعصب مذهبي و حق کشي تا چه اندازه بي باك و بي رحم و بي شرم اند‪ ،‬عين متن "محمد خاتم پيامبران" را‬
‫که در اين اعالميه بدان اشاره کرده اند‪ ،‬اينجا عکسبرداری مي کنم تا معلوم شود که اين ها چه نوشته ای را از من خوانده اند و‬
‫سپس به عنوان عالم روحاني‪ ،‬برای مردم فتوا داده اند که "در نظر من مرتبه ابوبکر از همه باالتر و مرتبه حضرت امير عليه‬
‫السالم از همه پايين تر است"! در اين ميان علي برجستگي خاصي دارد‪ ،‬وی تنها صحابي نامي محمد است که با جاهليت‬
‫پيوندی نداشته است‪ ،‬نسلي است که با اسالم آغاز شده و روحش در انقالب محمد‪ ،‬شکل گرفته است‪ .‬ويژگي تربيتي ديگر‬
‫وی آن است که دست مهربان "فقر" او را از خانواده خويش‪ ،‬در آن دوره سني يي که نخستين ابعاد روح و فکر انسان‬
‫ساخته مي شود به خانه محمد مي برد و تصادفي بزرگ کودك را با داشتن پدر به دست عموزاده مي سپارد تا روح شگفت‬
‫مردی که بايد نمونه يك انسان ايده آل گردد‪ ،‬در مدرسه ای پرورش يابد که در آن محمد آموزگار است و کتاب قرآن‪ ،‬از‬
‫هم آغاز با نخستين پيامي که مي رسد آشنا گردد و بر لوح ساده کودك خطي از جاهليت نقش نپذيرد‪.‬‬
‫مرد شمشير‪ ،‬سخن و سياست‪ ،‬احساسي به رقت يك عارف و انديشه ای به استحکام يك حکيم دارد‪،‬در تقوی و عدل چندان‬
‫شديد است که او را در جمع ياران تحمل ناپذير ساخته است‪ ،‬آشنايي دقيق و کاملش با قرآن قولي است که جملگي بر آنند‪،‬‬
‫‪87‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫شرايط خاص زندگي خصوصيش‪ ،‬زندگي اجتماعي و سياسي اش و پيوندش با پيغمبر و به ويژه سرنوشت روح و انديشه اش‬
‫همه عواملي است که او را با روح حقيقي اسالم – معنای عميقي که در زير احکام و عقايد و شعائر يك دين نهفته است و‬
‫غالباً از چشم های ظاهربين پنهان مي ماند ‪ -‬از نزديك آشنا کرده است‪ .‬احساسش و بينشش با آن عجين شده است‪ ،‬وی يك‬
‫"وجدان اسالمي" دارد و اين جزء اعتقاد به اسالم است‪.‬‬
‫در طول بيست و سه سالي که محمد نهضت خويش را در دو صحنه روح و جامعه آغاز کرده است‪ ،‬علي همواره درخشيده‬
‫است‪ ،‬همواره در آغوش خطرها زيسته است و يك بار نلغزيده است‪ ،‬يك بار کمترين ضعفي از خود نشان نداده است‪ .‬آنچه‬
‫در علي سخت ارجمند است‪ ،‬روح چند بعدی اوست‪ ،‬روحي که در همه ابعاد گوناگون و حتي ناهمانند قهرمان است‪.‬‬
‫قهرمان انديشيدن جنگيدن و عشق ورزيدن‪ ،‬مرد محراب و مردم‪ ،‬مرد تنهايي و سياست‪ ،‬دشمن خطرناك همه پستي هايي که‬
‫انسانيت همواره از آن رنج مي برد‪ ،‬مجسمه همه آرزوهايي که انسانيت همواره در دل مي پرورد‪.‬‬
‫اما پيداست در اجتماعي که بيش از ده سال با جاهليت بدوی قبايلي فاصله ندارد‪ ،‬روحي اين چنين تا کجا تنهاست‪ ،‬غريب‬
‫است و مجهول! اين يك داستان غم انگيز تاريخ است و سرگذشت علي و يارانش غم انگيزترين آن‪ ،‬که‪ ،‬هرگز فاصله مردی‬
‫با جامعه اش تا اين همه نبوده است‪ .‬بي شك پيغمبر به شدت به علي مي انديشد‪ .‬قرائن بسياری در حياتش نشان مي دهد که در‬
‫علي به چشمي خاص مي نگرد‪ ،‬اما از سويي مي داند که رجال قوم هرگز به اين جوان سي و اند ساله ای که جز محمد در‬
‫جامعه پناهي و جز جانبازی هايش در اسالم سرمايه ای ندارد‪ ،‬ميدان نخواهند داد و رهبری او را به سادگي تحمل نخواهند‬
‫کرد‪.‬‬
‫قوی ترين جناح سياسي اسالم جناح ابوبکر است‪ .‬عمر‪ ،‬ابوعبيده‪ ،‬سعدبن ابي وقاص‪ ،‬عثمان‪ ،‬طلحه و زبير از عناصر‬
‫اصلي اين جناح اند‪.‬‬
‫در اينجا يادآوری آنچه من از متن تاريخ دريافته ام بسيار ضروری مي نمايد‪ ،‬چه در روشن شدن بسياری از ابهام های‬
‫سياسي اين دوره‪ ،‬مورخي را که بيشتر ريشه های طبقاتي و اجتماعي وقايع را مي جويد کمك خواهد کرد‪.‬‬
‫در سيرۀ ابن هشام به ترتيب کساني را که پس از اعالم بعثت به اسالم گرويده اند با ذکر نام و مشخصات و زمان و شرايط‬
‫ورود آورده است‪ .‬مي دانيم که نخستين کسي که از خارج خانه محمد بدو گرويد ابوبکر بود (هر چند برخي معتقدند که قبل‬
‫از او گروهي مسلمان شده بودند اما اهميتي که تاريخ از آنها ياد کند نداشته اند)‪ .‬سپس ابوبکر گروهي را به اسالم مي آورد‬
‫که دسته جمعي به دعوت وی به محمد مي گروند‪ .‬از اينجا پيوند خاص اين عده با ابوبکر کامالً در جاهليت مشخص مي‬
‫شود‪ .‬اينان پنج تن اند‪ :‬عبدالرحمن بن عوف‪ ،‬عثمان‪ ،‬سعد بن ابي وقاص‪ ،‬طلحه و زبير‪.‬‬
‫اين پنج تن را يك جای ديگر باز در تاريخ باهم مي بينيم‪ .‬کي و کجا؟ سي و شش سال بعد در شورای عمر‪ ،‬شورايي که با‬
‫‪88‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫چنان بازی ماهرانه ای علي را کنار زد‪ .‬شورايي که عبدالرحمن بن عوف در آن رئيس بود و حق "وتو" داشت و عثمان را به‬
‫خالفت برگزيد‪ .‬اعضای شورای عمر‪ ،‬جز علي بي کم و کاست همين پنج تن اند‪.‬‬
‫ابوبکر شخصيت برجسته اين گروه مخفي است و عمر با انتخاب همين پنج تن و نقشي که در سقيفه داشت پيوستگي خود را‬
‫با اين گروه نشان داد‪ .‬اينان از سال اول بعثت تا نيم قرن بعد‪ ،‬در جنگ جمل‪ ،‬همه جا تا بوده اند يکديگر را داشته اند و در‬
‫همه صحنه های سياسي اين نيم قرن پرآشوب و حساسي که تاريخ اسالم را شکل مي دهد نقش اساسي را به عهده داشته اند‪.‬‬
‫اين جناح نيرومند سياسي در برابر علي قرار دارند‪ .‬هر سه خليفه از اينان است و نخستين جنگ را عليه علي نيز طلحه و زبير‬
‫دو تن از اعضای اين باند سياسي برپا کردند‪.‬‬
‫موقعيتي که سعد وقاص نيز در زمان عمر داشت و نقش منفي و مخالفي را که در حکومت علي بازی کرد نشان دهنده‬
‫اين وحدت و همبستگي خاص وی با آنهاست‪ .‬آنچه را اکنون مي بينيم بي شك پيغمبر هم اکنون که از مکه با مردم وداع‬
‫کرده است و سرنوشت امت خويش را در دست اينان مي يابد و مي بيند و بدان مي انديشد‪ .‬علي در برابر اين جناح کامالً تنها‬
‫است‪ ،‬مرداني که به وی ايمان دارند‪ ،‬ابوذر و سلمان و عمار و‪ ...‬دارای چنين وابستگي پنهاني سياسي نيستند‪ ،‬غيبت همگي‬
‫آنان در سقيفه آن را نشان مي داد‪.‬‬
‫مسئوليت پيغمبر اکنون سخت خطير و حساس است‪ ،‬اعالم علي به عنوان بزرگترين شخصيتي که شايستگي رهبری امت‬
‫را دارد وحدتي را که در جامعه بدوی و قبائلي عرب به دست آمده است و تنها ضامن بقای اين امت جوان است متزلزل‬
‫خواهد نمود‪ .‬از سوی ديگر‪ ،‬اگر محمد درباره علي سکوت کند‪ ،‬حقيقتي را فدای مصلحتي نکرده است؟ ضعف اجتماعي‬
‫علي مگر نه معلول قدرت ديني او است؟ مگر تنهايي سياسي او جز به خاطر خشونت و قاطعيتي است که در راه محمد نشان‬
‫داده است؟ مگر شمشير پرآوازه وی که هر طايفه ای را داغدار کرده است جز به فرمان محمد و برای خدا فرود مي آمده‬
‫است؟‬
‫کينه هايي که از او در دل ها هست مگر به گفته پيغمبر که چند روز پيش در مکه گفت جز به خاطر "خشونتي است که در‬
‫ذات خدا و در راه خدا نشان مي دهد"؟‬
‫سکوت محمد درباره علي او را در تاريخ بي دفاع خواهد گذاشت‪ .‬شرايط سياسي جامعه و ترکيب اجتماعي و طبقاتي و‬
‫قبايلي آن و دسته بندی های مصلحتي چنان است که بي شك علي را نه تنها محروم خواهند ساخت بلکه سيمای او را در‬
‫اسالم مسخ خواهند کرد‪ ،‬او را در تاريخ چنان بدنام خواهند نمود که پاك ترين مسلمانان برای تقرب به خدا و محمد بدو‬
‫لعن فرستند‪ ،‬مگر چنين نشد؟‬
‫آيا محمد از علي که جز او مدافعي ندارد دفاع نخواهد کرد؟ آيا با سکوت خويش او را به دست تاريخ پايمال نخواهد‬
‫‪89‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ترجمه حاشيه ‪ 3‬از آقای عسکری‪:‬‬

‫عمربن خطاب چه وقت شريف بني عدی بوده است؟ در کتاب «عقدالدرر» به‬
‫اسنادش از حسن بن محبوب از ابن زيات از صادق عليه السالم که گفت‪ :‬صهاك کنيز‬
‫عبدالمطلب بود و زني بود با کفل بزرگ و شتر ميچراند و زني حبشي بود‪ ،‬تمايل به‬
‫جفت گيری در او پديد آمد و نفيل جد عمر چشمش به او افتاد و هوسش تحريك شد‬
‫و بر او افتاد و او خطاب را از او آبستن شد‪ .‬خطاب که به سن بلوغ رسيد چشمش به‬
‫مادرش صهاك افتاد و از کفل مادرش خوشش آمد و بر روی او پريد و او ختمه را از‬

‫ساخت؟‬
‫ده ميل از مکه دور شده اند‪ ،‬پيغمبر تصميم خويش را گرفت‪ .‬اينجا غدير خم است‪ ،‬سر راه مدينه و تهامه و نجد و يمن و‬
‫حضرموت‪ .‬آنجا که مسلماناني که با وی آمده اند هر دسته از گوشه ای فرا مي روند و ديگر هيچگاه از محمد سخني نخواهند‬
‫شنيد‪.‬‬
‫دستور داد آنان که پيش رفته اند برگردند‪،‬صبر کرد تا آنها که دنبال مانده اند برسند‪ .‬سنگ ها را توده کردند و از جهاز‬
‫شترها‪ ،‬منبری بزرگ برپا نمودند و پيغمبر پس از ايراد خطبه ای طوالني‪ ،‬علي را با چنين سبکي دقيق و قاطع معرفي کرد‪ .‬ابتدا‬
‫از جمعيت پرسيد‪ :‬چه کسي از مؤمنان بر خود آنان "اولي" است؟ جمعيت گفت‪ :‬خدا و رسولش بهتر مي دانند‪.‬‬
‫سپس پرسيد‪ :‬آيا من از شما بر خود شما "اولي" نيستم؟ همه گفتند چرا!‬
‫سپس گفت‪ :‬من کنت مواله فهذا علي مواله – اللهم و ال من وااله و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخدل من خدله‪.‬‬
‫پس از پايان معرفي علي اين آيه را بر مردم خواند که‪ :‬اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم االسالم‬
‫ديناً (سوره مائده ‪)6‬‬
‫امروز دينتان را برای شما تکميل کردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم رضا دادم که شما را دين‪ ،‬اسالم باشد‪".‬‬

‫‪91‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫پسرش خطاب حامله شد و چون او را بزاييد از خويشانش ترسيد و فرزندش را بين‬


‫چارپايان مکه انداخت و هشام ابن مغيره بن وليد کودك را يافت و به منزلش برد و‬
‫اسمش را ختمه گذاشت و اين نامگذاری عرب است برای طفل بيپدری که به فرزندی‬
‫ميگيرند و چون خطاب چشمش به ختمه افتاد به او هوس کرد و او را از هشام‬
‫خواستگاری نمود و با او ازدواج کرد و عمر از او بدنيا آمد و خطاب هم پدر عمر بود و‬
‫هم جدش و هم دايياش و ختمه هم مادرش بود و هم خواهرش و هم عمهاش و در‬
‫اين باره به امام صادق (ع) شعری منسوب است که‪:‬‬

‫و امه اخته و عتمه!‬ ‫من جده خاله و والده‬

‫(ترجمهی بقيهی اين حاشيههای فاضالنه روحاني صفوی را رها ميکنم که همين‬
‫اندازه کافي است تا «منطق علمي و ديني روحاني صفوی» معلوم گردد‪ .‬فقط اين را‬
‫بيافزايم که من علت موقعيت ابوبکر و عمر را و باند آنها را موقعيت اجتماعي و‬
‫قبايليشان در ميان اشرافيت جاهلي ميشمارم و اينها که پيش از اسالم ابوبکر را‬
‫نوکرزاده و عمر را هيزمشکن ميشمارند‪ ،‬اعتراف ميکنند که موفقيت و شخصيتشان‬
‫را از اسالم گرفتهاند نه از اشرافيت!)‪.‬‬

‫***‬

‫‪90‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫منطق عالم شیعی‬

‫نگاهي به آثار چهرههای برجسته علمای تشيع علوی در عصر حاضر و مقايسه آن‬
‫با آثاری که از تشيع صفوی نمونه دادم‪ ،‬پژوهشگر حق طلب را که ريشههای انحراف‬
‫فکری و انحطاط مذهبي را در جامعهی ما ميجويد کمك بزرگي ميکند‪ .‬منطق‬
‫استوار‪ ،‬بينش مترقي‪ ،‬انصاف علمي و ادب انساني تشيع علوی در خارج االزهر را تکان‬
‫داده است‪.‬‬

‫عالمه محسن امين جبل عاملي‪ ،‬سيد شرف الدين‪ ،‬کاشف الغطاء‪ ،‬شيخ جواد مغنيه‪...‬‬
‫و در ايران عصر ما نيز‪ ،‬در ميان «روحانيت صفوی»‪« ،‬علمای علوی» نيز هستند و با منطق‬
‫علمي و شيوه تحليل و استدالل و بينش مترقي شيعي‪ ،‬توانستهاند پاسدار ارزشهای‬
‫اعتقادی و فرهنگي تشيع علوی باشند و در نسل روشن و تحصيلکرده جديد تمايلي‬
‫نسبت به مکتب اهل بيت پديد آرند که جانشين نفرتي شود که مکتب شبه شيعي‬
‫صفوی بنام اهل بيت تبليغ ميکنند‪ .‬کتاب «المراجعات» سيد شرف الدين‪ -‬که مناظره‬
‫علمي وی است با شيخ سليم عالم اهل سنت‪ -‬نمونه اعالی منطق تشيع علوی در عصر‬
‫حاضر است و اگر جرأت ميداشتم چند نمونه از نوع استدالل و تعبيری که از اختالف‬
‫تسنن و تشيع دارد‪ ،‬در اينجا نقل ميکردم ولي چون از «صفويه» ميترسم‪ ،‬خوانندگان‬
‫گرامي را به اين متون ارجاع ميدهم تا خود بروند و بجويند و ببينند که فاصله از‬

‫‪93‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫کجاست تا به کجا؟ و احساس کنند که بر سر تشيع علوی چه آوردهاند و عالم شيعي‬


‫چگونه حرف ميزند و روحاني صفوی چگونه؟‬

‫به عنوان نمونه‪ :‬در اين جا نمونههايي از «منطق علمای شيعهی علوی» را که‬
‫خوشبختانه همگي معاصرند و همگي از چهرههای بنام و مورد اعتقاد و اتفاق همه‬
‫علمای شيعه و جهان شيعهاند‪ ،‬نقل ميکنيم تا خوانندگان‪ ،‬که متأسفانه قيل و قالهای‬
‫تفرقه افکنانه و خرافهپراکن و منحط عدهای را ميشنوند که اخيراً تحت عناوين مقدس‬
‫واليت و روحانيت به دشنام و اتهام و بدآموزیهای ضد عقلي و ضد اسالمي آغاز‬
‫کردهاند و ظاهراً بنام کوبيدن حسينيه ارشاد و بيشتر شخص من ولي در حقيقت‪ ،‬برای‬
‫ايجاد کينه در ميان مسلمانان و اغفال اذهان‪ ،‬مسائل داخلي و خطرات مصنوعي! و نيز‬
‫تحقير واليت و مسخ تشيع علي و مکتب حسين و بدنام کردن حوزه علمي شيعه در نظر‬
‫روشنفکران و نسل تحصيلکرده انجام ميشود‪ ،‬بدانند که اين يك توطئهی تازه و‬
‫تصنعي است و به تشيع و علمای راستين شيعه ربطي ندارد و هم اکنون منطق شيعه‬
‫علوی‪ ،‬در برابر شيعه صفوی‪ ،‬اين است‪:‬‬

‫سيد شرف الدين موسوی عالم بزرگ معاصر (لبنان)‪:‬‬

‫«خلفا (ابوبکر و عمر) فضائلي داشتند که هيچ کس انکار نميتواند کرد مگر يك‬
‫معاند و حقکش‪ ،‬و خدا را سپاس که ما حقکش و معاند نيستيم‪» .‬‬

‫‪93‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫«اختالف ميان شيعه و سني‪ ،‬اختالف ميان دو مجتهد از يك مذهب در استنباط يك‬
‫حکم است»‪.0‬‬

‫کاشف الغطاء مرجع فقه و محقق بزرگ شيعه در عراق‪:3‬‬

‫«هدف تقريب اين است که مسلمانان را به يکديگر نزديك سازد و نگذارد‬


‫اختالفات فقهي موجب عداوت ميان آنان گردد‪ .‬تنها فرق مهم ما يکي در امامت است‬
‫که اين بستگي به جامعه اسالمي ندارد و ديگر سب و لعن خلفاست که بيشتر شيعيان با‬
‫آن مخالفند و در اخبار ائمه از آن نهي شده است‪ .‬راستي اگر مسلمانان همدست بودند‪،‬‬
‫اين همه ممالك بزرگ را از دست نميدادند و هفت دولت بزرگ در برابر ملتي‬
‫کوچك شکست نميخورد ‪.‬‬

‫‪" .0‬المراجعات" مناظره با شيخ سليم عالم بزرگ اهل سنت‪.‬‬


‫‪ .3‬خوشبختانه‪ ،‬اخيراً ‪ 5‬مجموعه ای از مقاالت و مصاحبه ها و کنفرانس های علمای بزرگ تشيع علوی و تسنن محمدی‬
‫– که نشان مي دهد تا کجا به هم نزديك اند و به هم نزديك تر مي شوند و به جانب يکديگر مي آيند و برای "تقريب بين‬
‫مذاهب اسالمي" کوشش های بسيار کرده اند و اساساً بنيانگذار نهضت "تقريب"اند ‪ -‬از طرف مترجم آزادانديش و فاضل‬
‫معاصر آقای بي آزار شيرازی جمع و ترجمه شده است به نام "همبستگي مذاهب اسالمي" = "دارالتقريب"‪ ،‬انتشار اين کتاب‬
‫به فارسي‪ ،‬در اين هياهوهای منحرف کننده‪ ،‬برای حيثيت علمي و رشد اجتماعي شيعه و انکار وابستگي آن عده به علمای‬
‫شيعه سند گرانبهايي است و من اين چند نمونه را از اين متن نقل کرده ام‪.‬‬
‫‪91‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بنابراين بر تمام فرق اسالمي الزمست که جدالها و اختالفات را کنار گذارند‪ ،‬چه‬
‫اگر اين عمل به ذاته حرام نباشد مسلماً در اين عصر که دشمن از هر طرف ما را احاطه‬
‫کرده حرام است‪.‬‬

‫شيخ جواد مغنيه عالم و نويسنده بزرگ شيعه لبنان ‪:‬‬

‫« ‪...‬امامت از اصول مذهب است نه اصول دين و انکار آن باعث خروج از اسالم‬
‫نتواند بود‪ ،‬در کتب احاديث شيعه درست و نادرست وجود دارد و بنابراين هر چه در‬
‫کتابهای شيعه يافت ميشود‪ ،‬دليل بر قبول شيعه نيست‪ .‬علي (ع) خود پيشوای گذشت و‬
‫مدارا نسبت به دوست و دشمن‪ ،‬و مقتدای تقريب بود و مسأله خالفت و امامت دو‬
‫مسأله جدا از هم بوده و قابل سازش با يکديگرند‪.‬‬

‫اهل سنت نسبت به اهل بيت احترام ميگذارند و در فضای آنان روايت نقل‬
‫ميکنند و در مقابل شيعه از «غاله» نيست و نظر شيعه نسبت به اصحاب نظر اهل بيت‬
‫است‪ .‬و نيز شيعه‪ ،‬معتزلي نيست بلکه در عقايد کالمي مستقل بوده و بين اشاعره و‬
‫معتزله است و همچنين شيعه معتقد به تحريف قرآن نبوده و قول به آن را شديداً ابطال‬
‫مينمايد‪ .‬و بنابراين تمام فرق اسالمي تحت يك ملتند و چون اختالف فقهي در ميان‬
‫آنان ناشي از اجتهاد است همگي معذور و ماجورند»‪.‬‬

‫‪95‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫«در برابر توهم بعضي از شيعيان نسبت به اهل سنت در مورد اهل بيت‪ ،‬بعضي از‬
‫سنيها تصور ميکنند که شيعيان درباره اهل بيت غلو نموده و آنان را خدا ميدانند و‬
‫نسبت به اصحاب پيغمبر(ص) دشمني ميورزند‪ .‬با اين مقاله اين سوء تفاهم نيز برطرف‬
‫ميشود‪ :‬غاله بر چند فرقه از جمله سبيئيه‪ ،‬خطابيه‪ ،‬مفوضه و ثالوثيه تقسيم ميشوند‪،‬‬
‫آيات قرآن و گفتار اهل بيت به روی عقيدهی غاله قلم بطالن ميکشند و فقهای شيعه‬
‫همگي غاله را نجس و از ارث محروم ميدانند‪.‬‬

‫نظريهی شيعه راجع به اصحاب پيغمبر (ص) همان نظريهی اهل بيت (ع) است‪» .‬‬

‫آيت اهلل شيخ محمد صالح حائری مازندراني مرجع تقليد‪:‬‬

‫«امامت و خالفت دو مسئلهی جدا از هم است و با هم سازگاری دارند و از نظر‬


‫شيعه شرط امامت‪ ،‬اشتغال امام به خالفت ظاهری نيست و جنايتي از اين باالتر نيست که‬
‫ميان امام و خليفه صلح باشد و در اين مورد ميان مردم تفرقه بيفکند‪ .‬اگر اختالف در‬
‫امامت و خالفت اساسي بود‪ ،‬بخاطر آن جنگها صورت ميگرفت‪.‬‬

‫احتجاج پيرامون امامت تنها برای اين است که اين مقام روحاني با مقام سلطنت‬
‫اشتباه نشود‪ .‬شيعه در اين مورد نيز بايد از علي و فرزندانش پيروی کند و بهترين راه‬
‫صلح اين است که خليفه را امين و نگهدار خزاين زمين و امام را امين و نگهدار خزاين‬
‫علوم الهي و پيغمبر (ص) بدانيم‪» .‬‬

‫‪96‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫محمد تقي قمي دبير انجمن دارالتقريب‪:‬‬

‫« ‪...‬اگر درست به ريشهی نام اين دو مذهب شيعه و سني توجه کنيم‪ ،‬تمام مسلمانان‬
‫را شيعه مييابيم زيرا همگي دوستدار خاندان پيغمبر اکرم (ص) هستند و همگي را نيز‬
‫اهل سنت مييابيم زيرا کليهی مسلمانان هر سنت و دستوری را از طريق مطمئن از‬
‫پيغمبر گرامي(ص) وارد شده باشد الزم االجراء ميدانند‪ ،‬بنابراين‪:‬‬

‫«ما همگي سني و شيعي و قرآني و محمدی ميباشيم‪» .‬‬

‫بنيانگذاران نهضت «تقريب ميان مذاهب اسالمي» در عصر ما ايناناند‪ .‬عبدالمجيد‬


‫سليم بزرگترين چهرهی فقهي در عالم اسالم معاصر و رئيس االزهر مصطفي عبدالرزاق‬
‫استاد و رئيس دانشگاه االزهر‪ ،‬فيلسوف و متفکر بزرگي که بنيانگذار اصل تقريب بود‪.‬‬

‫محمد علي علوبه متفکر و مصلح نامي‬

‫محي الدين قليبي دانشمند تونسي‬

‫فريد وجدی صاحب دائره المعارف قرن بيستم و نويسندهی معروف‬

‫شيخ شلتوت‪ ،‬رئيس االزهر‬

‫شيخ مصطفي مراغي رئيس االزهر‬

‫‪97‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫حاج امين الحسيني مفتي اعظم فلسطين‬

‫شيخ محمد عبداللطيف رئيس اداره االزهر‬

‫شيخ محمد عبدالفتاح العناني رئيس مذهب مالکي‬

‫شيخ عيسي منون رئيس دانشکده «الشريعه»‬

‫شيخ حسن البناء رهبر بزرگ اخوان المسلمين‬

‫علي بن اسمعيل مويد و نماينده شيعهی زيديه يمن‬

‫و از علمای شيعه که در اين نهضت پيشگام بودند‪ ،‬به اعتراف استاد شلتوت مفتي‬
‫اعظم که از همگامانش در راه نزديك ساختن مذاهب ياد ميکند‪:‬‬

‫« ‪...‬فراوانند کساني که پيش از ما به لقاء پروردگار نائل گشتند از پيشوايان متفکر‬


‫در کشورهای مختلف اسالمي که به تقريب و هماهنگي پيوستند و کوشش خود را‬
‫برای نشر طرحهای اساسي مبذول داشته و با ايشان مسابقهی علمي و فکری داشتيم و با‬
‫يکديگر نامهها و پروژهها و پيشنهاداتي مبادله ميکرديم‪ ،‬و در پيشاپيش ايشان پيشوای‬
‫بزرگ حاج آقا حسين بروجردی عاليترين مرجع تقليد شيعيان‪ ،‬و شيخ محمد حسين‬
‫آل کاشف الغطاء و مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين‪. » ...‬‬

‫‪98‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫شيخ شلتوت مفتي اعظم‪ ،‬در مقالهای راجع به سرگذشت نهضت «تقريب» با بينش‬
‫آگاه و احساس صميمانهای به گونهای سخن ميگويد که نشان ميدهد‪:‬‬

‫اوالً عليرغم عناصری که در هر دو صف‪ ،‬جامهی نفاق پوشيدهاند و بذر تفرقه و‬


‫کينهتوزی ميافشانند‪ ،‬چنين روحهای بزرگي که هنوز اسالم در آنان جوش حيات و‬
‫حرکت خود را حفظ کرده است‪ ،‬هستند و در برابر فرقه بازان و دسيسه سازان داخلي و‬
‫خارجي ايستادهاند و ثانياً نمونه ميدهد که تا کجا اين ادعای من که ميگويم‪ ،‬کينه‬
‫توزی و خصومت ويژهی «تشيع صفوی» و «تسنن اموی» است وگرنه «تشيع علوی» و‬
‫«تسنن محمدی» دو کلمه مترادفاند و کساني که صميمانه و آگاهانه بر اين يا آن‬
‫ميروند‪ ،‬به هم نزديك ميشوند و وحدت ميجويند‪:‬‬

‫«ای کاش ميتوانستم سرگذشت تقريب را شخصاً مينوشتم تا در آن گفتهها و‬


‫انديشههای گوناگوني که در دوران مختلف عصر خويش به آنها برخورد نمودهام و‬
‫آنچه را که برادران گرامي در روزگار خود با آن مواجه بودهاند‪ ،‬جمع آوری ميکردم‪.‬‬
‫برادراني که به يکديگر مهر ميورزيديم و من با آنان و آنان با من در جستجوی‬
‫حقيقت و دست يافتن به کرانههای علوم مذهبي‪ ،‬به مناظره ميپرداختيم (علوم و معارفي‬
‫که وظيفهی هر فرد با ايمان است که پيوسته آنها را بيابد و يافتههای خود را در معرض‬
‫استفادهی اهلش قرار دهد)‪.‬‬

‫‪99‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و ايکاش اين سرگذشت بدست من تحرير مييافت‪ ،‬تا افکاری که لحظه به لحظه‬
‫در برابر نظرات‪ ،‬پيشنهادات‪ ،‬کميسونها‪ ،‬مباحثات‪ ،‬نامهها و باالخره هيئتهای اعزامي‪ ،‬بر‬
‫مغزم خطور ميکرد‪ ،‬بيان کنم چه دعوت تقريب‪ ،‬دعوت به سوی توحيد و يگانگي و‬
‫صلح و صفاست و راه آن همان راه استواريست که خداوند به پيامبر گراميش فرمان‬
‫داده‪ ،‬آنجا که ميفرمايد‪:‬‬

‫ادع الي سبيل ربك بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن ان ربك‬
‫هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين ‪.‬‬

‫مردم را با سخنان حکمت آميز و پند و اندرزهای نيك بسوی پرودگارت دعوت‬
‫نما و با بهترين وجه با آنها به گفتگو بپرداز‪ ،‬مسلماً پروردگارت نسبت به کسي که از‬
‫راه وی انحراف جسته داناتر است همچنانکه به هدايت يافتگان‪.‬‬

‫و آنگاه که خردها از سر اخالص و همکاری وارد بحث شوند ديگر همي جز يافتن‬
‫حق ندارند‪ ،‬و در اين حال کانونهای هدايت رباني در برابر آنها پرتو افشاني کنند و آنها‬
‫را روشن ساخته و فروغشان بخشند‪.‬‬

‫به عقيدهی من کالم خدا که ميفرمايد‪« :‬واتقوا اهلل يعلمکم اهلل» (پرهيزگار باشيد تا‬
‫خدا دانشتان بياموزد)‪ ،‬اين معني را نيز شامل ميشود که وقتي شخصي به سوی محراب‬
‫علم روی ميآورد و از خدای خويش درخواست ميکند که از نفخات و نسيم علم و‬

‫‪011‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫معرفت او را بهرهور گرداند بايد خود را از هر هوی و هوسي که به پرهيزگاريش لطمه‬


‫ميزند‪ ،‬دور سازد‪.‬‬

‫و در مقام کسب دانش پرهيزگار کسي است که تعصب او را فرا نگيرد و تحت‬
‫سيطره مرامي در نيايد و بياراده به چپ و راست ننگرد‪.‬‬

‫آرزو داشتم که داستان تقريب را خود مينوشتم تا فکره آزادی صحيح و مستقيم‬
‫مذهبي را به روش اسالم ترسيم نمايم‪.‬‬

‫آنچه پيشوايان بزرگ ما در تاريخ فقه اسالمي از آن پيروی ميکردند‪ ،‬اين بود که‬
‫همواره خود از تعصب خشك برکنار بودند و دين و شريعت پروردگار را از جمود و‬
‫پيچيدگي برتر ميدانستند‪ ،‬و هيچ يك معتقد نبود که آنچه را آورده درست است و‬
‫هيچ شبههای در آن راه ندارد و بر مردم واجب است که از آن متابعت نمايند‪ ،‬بلکه‬
‫گفتار او اين بود که‪:‬‬

‫«اين محصول کوشش و دانش و تحقيقات من است‪ ،‬و در اين باره به هيچ کس‬
‫اجازه نميدهم که بيمطالعه و بدون اينکه بداند من از کجا گفتهام از من تقليد نمايد‬
‫زيرا که دليل اگر محکم باشد‪ ،‬تکيه گاه من و حديث اگر صحيح باشد طريقه من‬
‫خواهد بود‪» .‬‬

‫‪010‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫‪...‬با اين فعاليتهای علمي زمينهای برايم مهيا گشت که از دريچهای مشرف و بلند‬
‫به جهان اسالم بنگرم و حقايق بسياری را که مانع اتحاد و برادری مسلمانان بود دريابم و‬
‫با بسياری از دانشمندان در عالم اسالم آشنا شوم‪.‬‬

‫سپس به هنگام رياست دانشگاه االزهر فرصتي فراهم گشت که فتوائي دائر بر جواز‬
‫پيروی از مذاهب ريشهدار و اصيل اسالمي که شيعه دوازده امامي هم جزء آنهاست‪،‬‬
‫صادر نمايم‪.‬‬

‫و اين همان فتوائي است که در دارالتقريب به امضای ما رسيد و نسخهی فتوگرافي‬


‫آن با اطالع ما توزيع گرديد‪ ،‬همان فتوايي که آوازهی بلند آن در کشورهای اسالمي‬
‫طنين افکند و چشمان افراد پاك و باايمان که هدفي جز حق و تقريب و مصلحت ملت‬
‫نداشتند روشن گشت‪ .‬و از طرفي هم پرسشها و جدلها دربارهی آن شروع شد‪ ،‬و من‬
‫بهدرستي اين فتوا ايمان داشتم و با عزمي راسخ هر لحظه برای کساني که دربارهی آن‬
‫توضيح ميخواستند‪ ،‬نامه ميفرستادم و آن را تاييد ميکردم و به اشکاالت معترضين‬
‫جواب ميگفتم‪ ،‬و نيز در مقاالتي که منتشر ميشد و در سخنرانيها آن را تأييد مينمودم‬
‫تا اينکه به ياری خدا اين فتوی در ميان مسلمانان در شمار اصول مسلم به صورت يك‬
‫حقيقت پابرجا در آمد‪.‬‬

‫‪013‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ولي افراد خشك و کوته فکر که همچنان در انحطاط فکری و اختالفات طايفگي و‬
‫نزاع سياسي به سر ميبرند‪ ،‬دربارهی آن به القاء شبهه و تصورات بيهوده پرداختند‪.‬‬

‫و اين هم دانشگاه االزهر که بر اين اساس‪ ،‬تقريب بين مذاهب مختلف تسليم‬
‫گشت‪ ،‬و مقرر داشت که فقه سني و شيعه هر دو بر اساس دليل و برهان بدون هيچ گونه‬
‫تعصبي تدريس شود‪.‬‬

‫و نيز تصميم بر تاسيس «مجمع تحقيقات اسالمي» گرفت که در آن نمايندگان تمام‬


‫مذاهب مختلف اسالمي گرد هم آيند‪.‬‬

‫و بدين ترتيب فکرهای که بدان ايمان آورديم و در راه آن مجاهدت و کوشش به‬
‫خرج داديم با موفقيت پايدار و استوار گرديد‪.‬‬

‫و آرزو داشتم‪ ،‬ميتوانستم‪ ،‬از اجتماعاتي که در دارالتقريب بر پا ميشود تعريف‬


‫کنم که در آن مصری در کنار ايراني‪ ،‬لبناني‪ ،‬عراقي و پاکستاني و غيره قرار ميگيرد و‬
‫حنفي‪ ،‬مالکي‪ ،‬شافعي و حنبلي با امامي و زيدی دور يك ميز مينشيند و با ندايي توام با‬
‫دانش و ادب و پاکي و فهم و برادری و مودت و همکاری و محبت‪ ،‬يکديگر را‬
‫ميخوانند‪.‬‬

‫و آرزو داشتم‪ ،‬ميتوانستم تصويری ارائه دهم همچون سيمای صاحب جود و‬
‫پاکيزه خوی‪ ،‬مرد علم و اخالق مرحوم استاد اکبر شيخ مصطفي عبدالرزاق يا تصويری‬
‫‪013‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫همچون تصوير مرحوم استاد اکبر شيخ عبدالمجيد سليم که مردی با ايمان و عالم به‬
‫علوم مختلف اسالم و محيط به مذاهب فقهي در اصول و فروع و همچون کوهي عظيم‬
‫و شامخ ثابت و پايدار بود‪ ،‬همان مردی که در پايه ريزی تقريب گامهای بسيار موثری‬
‫برداشت‪.‬‬

‫يا چهرهای همچون چهره غفران پناه استاد محمدعلي علوبه که تجربههای بسيار‬
‫اندوخت و محافل علمي تحت تربيتش قرار گرفت (جزاءاهلل عن جهاده وسعيه‬
‫خيرالجزاء)‪.‬‬

‫و نيز آرزو داشتم‪ ،‬ميتوانستم از کسان بسياری سخن بگويم که برای اين دعوت‬
‫اسالمي از خودگذشتگي نشان دادند‪ ،‬و در راه آن کوشش فراوان مبذول داشتند‪ ،‬و‬
‫بوسيله تقريب راهي بسوی تقريب مسلمانان و ابراز محاسن اسالم پيمودند و همچنين‬
‫پيشوايان متفکر از کشورهای مختلف اسالمي که به جمعيت دارالتقريب پيوستند و جهد‬
‫و کوشش خود را برای نشر طرحهای اساسي آن بکار بردند و پيش از ما به لقاء‬
‫پروردگار نائل گشتند‪ ،‬کسانيکه ما با آنها مباحثات علمي و تبادالت نظری و فکری‬
‫داشتيم و با آنها مکاتبه ميکرديم و در پيشاپيش آنان پيشوای بزرگ مرحوم حاج آقا‬
‫حسين بروجردی احسن اهلل في الجنه مثوه و دو شخصيت بزرگ ديگر شيخ محمد‬

‫‪011‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫حسين آل کاشف الغطاء و سيد عبدالحسين شرف الدين موسوی رحمهما اهلل قرار‬
‫داشتند‪.‬‬

‫آری اين بزرگان بودند که از آغاز‪ ،‬دعوت تقريب را پذيرفتند و دلها و خردهای‬
‫خود را به روی آن گشودند و در راه آن خالصانه و صادقانه بهترين کوششها را مبذول‬
‫داشتند‪ ،‬تا اينکه خشنود و شادمان بسوی پروردگار خويش بازگشتند‪.‬‬

‫مسلماً نام و فضايل آنان در تاريخ به ثبت خواهد رسيد و جز اينان بسيارند که ما‬
‫درانديشه سرشماری آنها نيستيم‪ ،‬و البته برادراني برای ما باز ماندهاند که به فکره‬
‫«تقريب» ايمان داشته و پيوسته در راه تقويت آن ميکوشند و ايشان پيشوايان اسالم و‬
‫بزرگان متفکر در کشورهای مختلف اسالمي ميباشند خداوند بر طول عمرشان بيفزايد‬
‫و در راه حق آنان را رهنمون باشد‪» .‬‬

‫من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا اهلل عليه‪ ،‬فمنهم من قصي نحبه و منهم من ينتظر‬
‫و ما بدلو تبديال (احزاب ‪. )31‬‬

‫«از افراد با ايمان‪ ،‬مرداني هستند که نسبت به پيماني که با خدا بستهاند راستگو و‬
‫وفادار بوده بعضي از آنان پيمان (عمر) خود را به پايان رسانيده و بعضي در انتظار (آن)‬
‫بسر ميبرند و هيچگونه تغيير رويهای به خود راه ندادهاند‪» .‬‬

‫***‬
‫‪015‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و البته اگر اين گوشهای از تاييد و برخورد دوستانه پيرامون فکره تقريب بود‪ ،‬در‬
‫گوشهی ديگر ستيزه جويي و مبارزه عليه اين دعوت به چشم ميخورد‪ ،‬و ميخواست‬
‫که از آن جلو گيری نمايد‪.‬‬

‫و همچنانکه هر دعوت اصالحي از طرف کساني که با آن آشنايي ندارند با چنين‬


‫عکسالعملهايي روبرو ميشود‪ ،‬دعوت تقريب نيز از اين معارضه و هجوم به اندازه‬
‫اهميت و عظمت هدفي که داشت‪ ،‬سهم فراواني يافت‪ ،‬و به اشکال مختلف مورد حمله‬
‫قرار گرفت‪.‬‬

‫در آغاز محيط عمومي پر از سرزنشها و تهمتهای آميخته به افتراء و سوءظن‬


‫فرقهها نسبت به يکديگر گرديد‪ ،‬و تشکيل جماعت تقريب از مذاهب مختلف اسالمي‬
‫(مذاهب چهارگانه تسنن و دو مذهب شيعه امامي و زيدی) پيروزی آشکاری بود که‬
‫کينه توزان را برانگيخت‪ ،‬و دعوت تقريب از جانب افراد متعصب و خشك هر دو دسته‬
‫مورد هجوم و حمله قرار گرفت‪.‬‬

‫سنيها خيال ميکردند که دارالتقريب ميخواهد آنها را شيعه کند و شيعهها تصور‬
‫ميکردند که ما تصميم داريم آنها را سني نماييم‪.‬‬

‫‪016‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اينها و سايرين که در حقيقت هدف رسالت تقريب را درنيافته بودند و يا‬


‫نميخواستند دريابند! گفتند‪ :‬تقريب ميخواهد مذاهب را الغاء کند يا آنها را در هم‬
‫ادغام نمايد‪.‬‬

‫و نيز عدهای کوته فکر و کوته نظر و کساني که سوء غرض داشتند (و متاسفانه هيچ‬
‫ملتي از اين قبيل افراد خالي نيست) و يا منافع خود را در تفرقه و تشتت ميديدند‪ ،‬و يا‬
‫روحشان مريض و آلوده به هوی و هوس و تمايالت خاص بود‪ ،‬با اين فکره به پيکار‬
‫برخاستند‪ ،‬اينان و کساني که قلمهای خود را در معرض اجاره سياستهای تفرقهانگيز‬
‫(بيگانگان) قرار ميدهند همچنانکه با هر نهضت اصالحي به مبارزه بر ميخيزند و از هر‬
‫اقدام اصالحي که باعث وحدت مسلمين ميشود جلوگيری به عمل ميآورند بطور‬
‫مستقيم يا غير مستقيم با آن به نبرد پرداختند و هر کدام به سهم خود با اين نهضت‬
‫مبارزه کردند و تا آنجا که ميتوانستند محيط را برای کوبيدن اين دعوت آماده کردند‪،‬‬
‫دعوتي که اصول و طرحهای اساسي آن بر پايه علم و تحقيق و پژوهش استوار بود‪ ،‬و‬
‫هوادار گشادن ميداني در برابر دليل و واقعيت از هر جانبي که طلوع ميکند بود‪.‬‬

‫***‬
‫بسيار مايل بودم که ميتوانستم تمام اين مطالب را خود در کتاب «قصه التقريب» به‬
‫رشته تحرير درميآوردم و تفضيل آن را آنچنان که با وی آشنايي داشتم و همچنين‬

‫‪017‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نقش مجله رساله االسالم را شرح ميدادم که چگونه وظيفه رسالت خود را به خوبي‬
‫انجام داد و مرکز نشر آراء و افکار دانشمندان مذاهب مختلف بود که با مقاالت و‬
‫بحثهای خود آن را ياری ميکردند بطوريکه همه منتظر انتشار آن بودند و شمارههای‬
‫آن زينت بخش کتابخانههای شيعه و سني بود و از فرهنگ و معارف آن غربيها همانند‬
‫شرقيها بهره مند ميگرديدند‪ .‬گر چه من نتوانستم اين مطالب را بيان دارم ولي‬
‫کافيست که با اين مقدمه به گوشههايي از اين داستان تاريخي اشاره کرده باشم‪.‬‬

‫و ما خدای را سپاسگزاريم که فکر تقريب نقطه تحولي در تاريخ فکر اصالحي‬


‫اسالمي گشته و تاثير عميق و وسيعي از خود به يادگار گذاشته است ‪.‬‬

‫و مسلمانان بايد افتخار کنند که عمالً و فکراً در ايجاد وحدت کلمه و تقريب‬
‫مذاهب خود به يکديگر‪ ،‬از ديگران‪ 0‬سبقت جسته و در سايه اخالص و تفکر صحيح‬
‫ادارهکنندگان و مسلمانان معاصر در اين راه پيروز شدند‪.‬‬

‫‪ .0‬اشاره به کوششي است که مسيحيت به دنبال دارالتقريب برای ايجاد وحدت کلمه و تقريب بين فرق خود مبذول‬
‫داشته و پاپ (رئيس کليسای کاتوليك جهان) پرچمدار آنست و متأسفانه با وجود بودجه گزاف و امکانات بسيار تا کنون‬
‫موفقيتي کسب ننموده اند‪.‬‬
‫‪018‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ما از خدای بزرگ ادامه موفقيت اين دعوت را مسئلت ميداريم باشد که مجد و‬
‫شکوه اسالم و مسلمين باز گردد و فرموده خداوند عزوجل درباره آنان تحقق يابد که‬
‫ميفرمايد‪:‬‬

‫کنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون باهلل‬
‫(سوره آلعمران آيه ‪)019‬‬

‫(شما بهترين امت و ملتيد زيرا که مردم را بهکار نيك دعوت کنيد و از بديها‬
‫بازداريد و به خدا ايمان بياوريد)‪.‬‬

‫قل هذه سبيلي‪ ،‬ادعو الي اهلل علي بصيره انا و من اتبعني (سوره يوسف آيه ‪)018‬‬

‫(بگو اين راه من است‪ ،‬خود و پيروانم را با بصيرت و بينايي بسوی خدا دعوت‬
‫مينمايم)‪.‬‬

‫يا ايها الذين آمنو‪ ،‬استجيبو اهلل و للرسول اذا دعاکم لما يحييکم (سوره انفال آيه ‪)31‬‬

‫(ای کسانيکه ايمان آورده ايد به ندای خدای و پيامبر آنگاه که شما را برای احياء‬
‫فرا ميخوانند‪ ،‬پاسخ دهيد)‪.‬‬

‫‪019‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫متن فتوی‪ » :‬عموم مسلمين ميتوانند از نظر شرعي به فقه جعفری عمل کنند و يا از‬
‫يکي از مذاهب اربعه فقه (حنبلي‪ ،‬شافعي‪ ،‬مالکي و حنفي) به فقه جعفری عدول نمايند‪.‬‬
‫»‬

‫انصاف و بزرگ انديشي‪ ،‬نشانه تسنن محمدی‪:‬‬

‫«من و بسياری از برادران و همکارانم چه در دارالتقريب و چه در مجامع االزهر و‬


‫چه در فتوی و چه در کميسيونهای احکام شخصي و غيره توانستيم اقوال و آرايي از‬
‫مذهب شيعه را بر مذاهب تسنن ترجيح دهيم با آنکه خودمان سني بوديم از جمله در‬
‫قانون مدني مصر‪ ،‬درباره سه طالق به يك لفظ و طالقهای معلق و غير آن از نظر فقه‬
‫شيعهی اماميه استفاده شده و امروز مناط عمل در اين قسمتها بر آن استوار است نه بر‬
‫مذاهب تسنن‪».‬‬

‫منطق شيعهی صفوی چنانکه گفتم از منطق بنيانگذار آن ابوسفيان سرچشمه‬


‫ميگيرد و بوسيلهی قدرتهای حاکم مدعي تشيع که وارث نظام سفيانياند تقويت‬
‫ميشود ولي منطق شيعه علوی‪ ،‬الهام گرفته از منطق شخص علي‪ ،‬امام تشيع راستين‬
‫است‪.‬‬

‫وی با اينکه حقش پايمال شد و بيست و پنج سال‪ ،‬با کارگرداني سياسي عمر و‬
‫ابوبکر‪ ،‬خانه نشين گشت و هرگز از اصل «حقيقت خويش در امر خالفت» و «غصب‬

‫‪001‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫حق خويش» چشم نپوشيد در عين حال‪ ،‬به عمر‪ -‬که عامل اصلي اين توطئه است‪ -‬نه‬
‫تنها دشنام نميدهد که حتي حاضر نميشود نسبت به خدماتي که وی در عين حال‪،‬‬
‫داشته است سکوت کند و به صراحت‪ ،‬در نهج البالغه‪ -‬که سيد رضي شيعي جمع‬
‫کرده و محمد عبده سني تصحيح نموده‪ -‬از عمر اينچنين ياد ميکند‪:‬‬

‫«هلل بالد فالن‪ ،‬فقد قوم االود‪ ،‬و داوی العمد‪ ،‬و اقام السنه‪ ،‬و خلف الفتنه‪ ،‬ذهب نقي‬
‫الثوب‪ ،‬قليل العيب‪ ،‬اصاب خيرها‪ ،‬و سبق شرها‪ ،‬ادی الي اهلل طاعته‪ ،‬و اتقاه بحقه‪ ،‬رحل‬
‫و ترکهم في طرق متشعبه‪ ،‬ال يهتدی فيها الضال و ال يستيقن المتهدی»‬

‫بزرگواری‪ ،‬ادب انساني‪ ،‬انصاف‪ ،‬اعتراف ارزشهای رقيب‪ ،‬ستايش از فضيلتهای‬


‫کسي که نقيصتهايي نيز دارد‪ ،‬عيب و هنر ديگری را گفتن‪ ،‬در آمار همه خدمات و‬
‫صفات مثبت کسي را گفتن و در پايان از او‪ -‬با تعبيری عميق و در عين حال مودبانه‪-‬‬
‫انتقاد کردن‪ ...‬درسي است که علي به انسانيت ميآموزد و بويژه به ناقدان و‬
‫قضاوتکنندگان درباره شخصيتها و حتي درباره مخالف ‪!...‬‬

‫«آفرين بر فالن (عمر)‪ ،‬کجي را راست کرد و درد را درمان نمود و سنت رسول را‬
‫بر پا داشت و فتنه را پشت سر گذاشت‪ ،‬پاکدامن رفت‪،‬اندك عيب‪ ،‬خير خالفت را به‬
‫چنگ آورد و از شرش پيشي جست‪ ،‬طاعت خداوند را ادا کرد و بر حقش تقوی‬
‫ورزيد‪ ،‬رحلت کرد و خلق را در راههای شعبه شعبه رها کرد‪ ،‬آنچنانکه گمراه در آن‬

‫‪000‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫راه نمييابد و انسان در راه‪ ،‬استوار نميماند!«‪ 0‬و منطق علمای تسنن محمدی نيز از منطق‬
‫علمي و انصاف اسالمي علمای بزرگي الهام ميگيرد که هر چند به دست خلفای‬
‫عباسي‪ ،‬بعد از مرگ آنان‪ ،‬بعنوان رئيس مذهب رسمي اهل سنت معين شدند‪ ،‬خود‪ ،‬بر‬
‫اساس تربيت اخالقي و روش علمي ويژهی اسالم‪ ،‬اوالً همگي اعتراف به شاگردی امام‬
‫جعفر صادق داشتند‪ 3‬و ثانياً خود را مجتهد و محققي ساده معرفي ميکردند که نظرشان‬
‫برای هيچکس قابل تقليد نيست و جز در حد يك نظريهی فقهي از يك پژوهشگر‬
‫عادی‪ -‬که هر کسي ميتواند چنان باشد‪ -‬نبايد تلقي شود‪ .‬هر چند تسنن دولتي اين‬
‫چهار تن را مرجع رسمي و صاحب اولين و آخرين مکتب فقهي اسالم معرفي کردند و‬
‫به قدرت خالفت تثبيت نمودند و راه اجتهاد علمي را بستند و تسنن را به يك دين‬
‫دولتي متحجر و قالبي و بخشنامهای بدل کردند‪.‬‬

‫خليفه منصور‪ ،‬از مالك (رئيس فرقه مالکي) درخواست ميکند که کتاب فقهش را‬
‫کتاب رسمي کند و پيروی از آنرا به همه ملل اسالمي بخشنامه کند‪ ،‬مالك نميپذيرد‪،‬‬
‫ميگويد‪« :‬مردم را در آنچه برای خويش انتخاب ميکنند آزاد بگذار»!‬

‫‪ .0‬نهج البالغه‪ ،‬ترجمه آقای فيض االسالم ص ‪ 703‬سخن ‪309‬‬


‫‪ .3‬االمام الصادق ابوزهره‬
‫‪003‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫شافعي و ابوحنيفه هر دو اعتراف ميکنند که آنچه فتوی دادهاند در حکم يك‬


‫نظريه است و هرگز راضي نيستند که کسي بدون تحقيق و بررسي سند و دليل و مالك‬
‫فتوی و تعقل در باب آن نظرشان را بپذيرد و از آنان تقليد نمايد ‪.‬‬

‫و اما‪ ،‬در باب ارادت و اخالص همينها که امروز مظهر و امام اعظم مذهب‬
‫تسنناند‪ ،‬نسبت به خاندان پيغمبر و بويژه امام صادق و حضرت امير بگونهای است که‬
‫برای ما شيعياني که در ابرهای تيرهای از تبليغات دستگاههای روحانيت صفوی‬
‫گرفتاريم خيره کننده و باورنکردني است‪.‬‬

‫شافعي‪ ،‬رئيس مذهب معروف شافعي‪ ،‬ميگويد‪:‬‬

‫علي ربه‪،‬ام ربه اهلل!‬ ‫و مات الشافعي و ليس يدری‬

‫شافعي مرد در حاليکه نميداند که علي خداوند اوست يا اهلل؟!‬

‫اين است که ميبينيم‪ ،‬در بيرون از اين حصار بسته و سياه تشيع صفوی‪ ،‬که برای ما‬
‫ساختهاند و تسنن اموی که برای آنها‪ -‬و هر دو يعني اسالم دولتي‪ -‬دشت آزاد‪ ،‬با‬
‫افقهای گسترده و هوای پاك و آسمان زالل و بلندی وجود دارد که در آن شيعه‬
‫علوی و سني محمدی به هم ميرسند و در چهره هم که درست مينگرند‪ ،‬هر کدام‬
‫خود را ديگری ميبيند‪ .‬و اين است که من هم با آن عده که به قيمت تفرقهاندازی‪ -‬و‬
‫گاه به خاطر تفرقهاندازی‪ -‬تنها بر مسائل خاص شيعه تکيه ميکنند بگونهای که در ميان‬
‫‪003‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫شيعه کينه و تعصب برانگيزد و در ميان اهل سنت‪ ،‬نفرت و بدبيني مخالفم و هم با آن‬
‫عده که به خاطر ايجاد وحدت‪ ،‬ميگويند اساساً نبايد مسائل شيعي را امروز مطرح کرد‪.‬‬
‫بلکه معتقدم که اگر اين مسائل را با بينش خاص شيعه‪ ،‬روح شيعه و شيوه علمي شيعه‬
‫ارزيابي و معرفي کنيم و بکوشيم تا به تشيع علي دست يابيم‪ ،‬در همان حال‪ ،‬برادری‬
‫اعتقادی و وحدت صفوف و تفاهم با برادران اهل سنت را نيز بدست خواهيم آورد‪ ،‬چه‬
‫تشيع علي همان اسالم محمد است و علي خود بنيانگذار اصل وحدت در جامعهی‬
‫اسالمي است و بيست و پنج سال زندگيش را قرباني حفظ اين وحدت کرد و بنابراين‪،‬‬
‫شيعه‪ ،‬نه از کنار تشيع بلکه از متن تشيع علوی اگر قدم بردارد‪ ،‬بيشك به برادرانش‬
‫خواهد رسيد‪ ،‬چنانکه اگر برادران نيز از متن تسنن محمدی براه افتند به شيعه خواهند‬
‫رسيد و راه تامين وحدت علمي و ريشه دار ميان اين دو «برادر دشمن شده» در برابر اين‬
‫«دشمن برادر شده» اين است‪.‬‬

‫***‬
‫مونتاژ مذهب‪ -‬ملیت!‬

‫هنرمندی و هوشياری نهضت صفوی اين بود که اصوالً بنای حکومت خودش را بر‬
‫دو ستون قوی قرار داد ‪ -0 :‬مذهب شيعي ‪ -3‬مليت ايراني! يکي تکيه بر عواطف و‬
‫شعائر ويژهی شيعي و يکي مليت ايراني و تکيه بر سنتهای قومي‪ ،‬اين دو تا مرز‪ ،‬ايران را‬

‫‪001‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫از همه جهت از امت بزرگ اسالمي و از قلمرو بزرگ عثماني که جامه اسالم به تن‬
‫کرده بود و قدرت رقيب صفويه بود کامالً جدا ميکرد!‬

‫***‬
‫‪ .0‬مليت‪ :‬نهضت «شعوبي شيعي»!‬

‫در اواخر عصر بنياميه و اوايل بني عباس‪ ،‬که خالفت اسالمي جای خود را به‬
‫«حکومت عربي» داد و روح تفاخر عربي و تحقير ايراني در دستگاه خالفت اموی احيا‬
‫شد‪ ،‬عکس العمل آن‪ ،‬بازگشت روح ايراني به اصالت ملي و تفاخر قومي خود بود که‬
‫تجلي کامل و روشن آن در نهضتي به نام نهضت شعوبي تحقق يافت‪.‬‬

‫شعوبيه که در آغاز‪« ،‬اهل تسويه» بودند‪ ،‬يعني شعارشان برابری عرب و عجم بود و‬
‫تکيهشان بر اين آيه از قرآن که‪ :‬يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکم‬
‫شعوبا و قبائل لتعارفوا‪ ،‬ان اکرمکم عنداهلل اتقيکم‪ .‬کمکم «اهل تفضيل» شدند‪ ،‬يعني‬
‫برتری عجم بر عرب‪ ،‬و با احيای مفاخر تاريخي و ارزشهای قومي و يادآوری آنچه‬
‫اسالم از يادها برده بود‪ ،‬ميکوشيدند تا خالفت را بکوبند و در آن نهضت جهانگير و‬
‫پيش رونده اسالمي که‪ -‬هر چند در خالفت ظلم‪ -‬همهی مليتها و فرهنگها را در‬
‫نهضت اعتقادی و فرهنگسازان اسالمي مستحيل ميساخت‪ ،‬قوميت ايراني را جدا‬
‫کنند و اتصال ريشههای ايران اسالمي را به ايران باستاني تجديد نمايند‪.‬‬

‫‪005‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫هر چند تحقير ايرانيان و روح عربيت خلفای اموی‪ ،‬زمينه را برای ايجاد‬
‫خودآگاهي ملي و ناسيوناليسم شعوبيه در ايران مساعد کرده بود ولي بيزاری توده مردم‬
‫روشنفکران ايران از مذهب زرتشت و نظام ساساني که پيش از اسالم آنان را به‬
‫مسيحيت و مذهب بودا و ماني و مزدك کشانده بود و از طرفي نياز جامعهی ايراني به‬
‫يك ايمان تازه و يك مکتب نجاتبخش و انقالبي و بويژه قدرت معنوی اسالم که‬
‫پاسخ نيرومندی به اين نياز بود‪ ،‬نهضت شعوبيه را به جايي نرساند و اين درخت‪ -‬گر چه‬
‫نيرومند روئيد‪ -‬اما نتوانست در عمق وجدان جامعه ريشه بندد و از برکت رنجها و‬
‫نيازهای مردم‪ -‬که خاك حاصلخيز هر بذری و نهالي است‪ -‬تغذيه کند و اين بود که‬
‫هر چند در اشکار خفيفتر و غير مستقيمتری‪ ،‬تاريخ و فرهنگ ايران پس از اسالم را‬
‫تحت تأثير قرار داد ولي خودش خشك شد و بيبرگ و بار ماند و مرد‪.‬‬

‫علت اصلي شکست آن‪ ،‬اين بود که مردم آن عصر‪ ،‬نيازمند يك حرکت بودند و‬
‫نجات و وجدان جامعه به شدت با شعارهای زنده و مترقي اسالم‪ ،‬بويژه در دو زمينهی‬
‫رهبری و عدالت (دو پايهی اصلي شيعه) برانگيخته بود و شعوبيه به مفاخر گذشته تکيه‬
‫ميکردند و شکوه و جالل خسروان ايران و فضيلت خاك و خون ايرانيان و احيای‬
‫ارزشهايي که اسالم از ارزشانداخته بود!‬

‫‪006‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫صفويه‪ ،‬اکنون باز در برابر قدرت جهاني خالفت اسالمي‪ ،‬ميبايست به قوميت‬
‫ايراني تکيه کند و احيای سنتهای باستاني و طرح مفاخر گذشته‪ ،‬تا هم ايراني‪ -‬در‬
‫برابر جامعهی بزرگ مسلمانان‪ -‬انشعاب و استقالل خود را نيرومند سازد و بجای تکيه‬
‫بر اسالم‪ -‬که او را با ترك و تازی (دشمنان صفوی) پيوند مشترك ميبخشد‪ -‬بر‬
‫پايههای بومي و سنتي و نژادی خود متکي گردد‪ ،‬و هم رژيم صفوی بدين وسيله در‬
‫متن توده جا باز کند‪.‬‬

‫اما برای آنکه ناسيوناليسم صفوی‪ ،‬همچون ناسيوناليسم شعوبي‪ ،‬در جامعه‬
‫بيانعکاس و بيريشه نماند و با ايمان زنده و وجدان گرم توده درآميزد آن را با اسالم‪-‬‬
‫که ايمان مذهبي مردم بود‪ -‬درآميخت و حتي به درون خانهی پيغمبر آورد و يك‬
‫نهضت «شعوبي شيعي» ساخت تا هم با شعوبيگری تشيع وحدت را به تشيع تفرقه بدل‬
‫سازد و هم با شيعيگری‪ ،‬شعوبيگری را روح و گرما بخشد و تقدس مذهبي دهد و برای‬
‫تحقق اين برنامهی عميق و هوشيارانه اوالً اسالم‪ ،‬شخص پيغمبر و علي‪ ،‬نژادپرست‬
‫ميشوند و فاشيست! آن هم معتقد به برتری خاك و خون و برگزيدگي نژاد و تبار‬
‫ايراني‪ ،‬بويژه طايفهی پارسها (که سلسله ساساني از آنها است و اختصاصاً تبار‬
‫ساساني!) و ثانياً‪ ،‬با تکيه بر يك روايت مشکوك و حتي مضحك ‪-‬که بيشك‬
‫شعوبيهی قديم ساختهاند‪ -‬دختری از خانوادهی سلطنت ساساني با پسری از خانوادهی‬
‫نبوت اسالمي ازدواج ميکنند! و ثمرهی آن يك نوزاد «پيغمبر پادشاه«ی که مظهر‬
‫‪007‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫پيوند «قوميت‪-‬مذهب» است و «امام نخستين» اين «تشيع شعوبي» در اين اسالم‬
‫«فاشيست» و «پيغمبر راسيست» و «امامت نژادی»!‬

‫بدين گونه است که پيامبر اسالمي که همهی نژادها را يکي ميشمارد و همه‬
‫شرافتهای خوني را با «خاك» يکي ميسازد و برتری را تنها به تقوی منحصر ميکند و‬
‫با اشرافيت‪ ،‬قوميت و نژادپرستي و راسيسم دشمني ميورزد و آن را چنان عميق و‬
‫شديد ميکوبد که حتي در جامعههای غير مسلمان مشرق زمين‪ -‬که با فرهنگ و تمدن‬
‫و اخالق اسالمي تماس داشتهاند‪ -‬ريشه کن و يا ال اقل بيرمقش مينمايد‪ ،‬و حتي به‬
‫«فاطمه»اش‪ -‬که تنها واسطه العقد نبوت و امامت است و تنها وارث او و «پارهای از تن»‬
‫او‪ -‬رسماً و جداً ميگويد فاطمه‪ ،‬کار کن‪ ،‬که من برای تو هيچ کاری نميتوانم کرد»!‪،‬‬
‫با اين همه مباهات ميکند که ‪ :‬وقتي او در اينجا متولد شده است‪ ،‬در جای ديگری‬
‫ملك عادلي بوده است! و معتقد است که برخي نژادها برگزيده خداوندند و در‬
‫آفرينش از ذات برترند‪ ...‬و همهی اين زمينهسازیها برای تهيهی مقدمات عروسي است‬
‫و آمدن عروس از «مدائن» به «مدينه» و ازدواج فرخندهی دختر يزدگرد‪ -‬آخرين حلقه‬
‫زنجير سلطنت‪ -‬با پسر علي(ع)‪ -‬اولين حلقهی زنجير امامت!‬

‫‪008‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫از پيغمبر (ص) روايت شده است! که گفت‪ :‬از ميان بندگان خدا‪ ،‬خدا دو نژاد را‬
‫برتر و برگزيده (خيره) است‪ ،‬از عرب‪ ،‬قريش و از عجم‪ ،‬فارس (يعني از ايرانيها‪ ،‬قوم‬
‫پارس که ساسانيان از آناند) »‪.‬‬

‫و علي بن حسين ميگفت‪« :‬من پسر دو برگزيدهی برترم»‪ ،‬چون جدش رسول‬
‫خداست و مادرش دختر يزدگرد پادشاه‪ ،‬و ابواالسود سروده است‪:‬‬

‫الکرم من ينطت عليه التمائم‬ ‫«و ان غالما» بين کسری وهاشم‬

‫(پسر بچهای در ميانه خسرو وهاشم‪ ،‬گراميترين کسي که بر او حزرهای چشمزخم‬


‫بستهاند! )‪.‬‬

‫***‬
‫عروس مدائن در مدینه‬

‫در همين جا عالمه مجلسي در بحاراالنوار (ج ‪ 00‬ص ‪ )1‬پس از نقل اخباری راجع‬
‫به ازدواج امام‪ -‬که سخت چندشآور است‪ -‬نقل ميکند که مادر امام دختر يزدگرد‬

‫‪009‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بود که در زمان عمر‪ ،‬به اسارت‪ ،‬او را به مدينه آوردند و او امام حسين را پسنديد و از‬
‫او تنها يك پسر به دنيا آمد که همين امام سجاد است‪.0‬‬

‫از طرفي ميدانيم که امام در سال ‪ 38‬متولد شده است‪ ،‬يعني بيست سال پس از‬
‫ازدواج مادرش با امام حسين!‬

‫در اين قصه تصريح شده که شهربانو از اسرای فتح مدائن است و عمر قصد داشت‬
‫او را بکشد و حضرت امير نجاتش داد‪ .‬و پيداست که سازندگان اين داستان ايران‬
‫پرستان بودهاند‪ ،‬خواستهاند علي(ع) را طرفدار ساسانيان جلوه دهند در برابر عمر که‬
‫دشمن ساسانيان و شکست دهنده سپاه يزدگرد است‪ ،‬ولي متوجه نشدهاند که وقتي‬
‫ميخواهند نشان دهند که امام سجاد نواده يزدگرد است و مادرش شهربانو‪ ،‬اين اشکال‬
‫پيش ميآيد که امام حسين بايد در سال ‪ 08‬ازدواج کرده باشد (در سن ‪ 05‬سالگي) و‬

‫‪ .0‬يکي از آقاياني ‪ -‬که هم اين کتاب را خوانده بوده اند و هم نوار آن برنامه رديه را شنيده بوده اند که چگونه آن‬
‫واعظ محترم‪ ،‬در يك محيط زواری‪ ،‬مردم را تحريك مي کرده اند‪ ،‬و چنين وانمود مي کرده اند که من با رد اين روايت چه‬
‫ضربه ای به شيعه زده ام! (البته شيعه ساساني!) ‪ -‬مي گفتند که در اين باره با شخص ايشان صحبت کرديم و به ايشان گفتيم‪،‬‬
‫غير از شريعتي‪ ،‬ديگران هم اين روايت را مجعول دانسته اند‪ ،‬حتي يکي از علمای مذهبي در کتابي که اخيراً منتشر کرده اند‬
‫رسماً نوشته اند که اين روايت بي پايه است! واعظ مزبور‪ ،‬پس از آن همه تعصب نسبت به اصالت اين روايت يزدگردی و آن‬
‫همه هياهو نسبت به اين حقير به جرم بي اعتقادی ام به اين روايت و گناهم که‪ :‬پسر حسين و نواده دختری محمد‪ ،‬و امام شيعه‬
‫را از نواده دختری يزدگرد بودن محروم کرده ام!! در اينجا يك جواب قانع کننده و خيلي معني داری مي دهند که همه چيز‬
‫را روشن مي کند‪ ،‬مي فرمايند‪ :‬بله‪ ،‬درست است‪ ،‬آن آقا حق دارند‪ ،‬اما‪!...‬‬
‫‪031‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫امام سجاد در سال ‪ 38‬متولد شده است! و تصريح هم شده که شهربانو جز وی‪ ،‬فرزندی‬
‫نياورده است! عالمهی مجلسي که متوجه عيب کار شد‪ ،‬راه حلي که برای رفع اشکال‬
‫به نظرش رسيده اين است که ميگويد‪« :‬بعيد نيست که در اين روايت‪ ،‬کلمهی عمر‪،‬‬
‫تصحيف کلمهی عثمان باشد»! يعني قضيه در زمان عثمان اتفاق افتاده‪ ،‬اما بجای عثمان‪،‬‬
‫عمر نوشتهاند‪.‬‬

‫اگر بتوانيم چنين اشتباهي را باور کنيم‪ ،‬آن اشکال رفع ميشود اما اشکال ديگری‬
‫شبيه به آن پديد ميآيد و آن اينکه باز ميان شکست يزدگرد و اسير شدن خانوادهاش‪،‬‬
‫بيست سال فاصله ميافتد! از طرفي‪ ،‬در اين قصه کلمهی اسرای مدائن هم آمده است‪،‬‬
‫مدائن تصحيف شدهی چه اسمي است؟‬

‫در نام مادر امام که سالمه‪ ،‬حوله‪ ،‬غزاله‪ ...‬شاه زنان‪ ...‬است‪ ،‬عالمه مجلسي نقل‬
‫ميکند که چون دختر يزدگرد را به مدينه آوردند‪ ،‬تا چشمش به عمر ميافتد از‬
‫قيافهاش بدش ميآيد و فحش ميدهد و عمر هم به او فحش ميدهد و ميخواهد او را‬
‫مثل ديگر اسيران بفروشد که‪« :‬اميرالمومنين (ع) ميفرمايد‪ :‬جايز نيست دختران ملوك‬
‫را فروختن هر چند کافر باشند‪ ،‬با مردی از مسلمين او را شوهر ده و از بيت المال مردم‬
‫برايش مهريه برگير»!‬

‫‪030‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دنباله متن اين روايت که به امام صادق منسوب است (گفتگوی حضرت علي(ع) با‬
‫دختر يزدگرد چنين است‪:‬‬

‫‪(-‬حضرت علي) ‪ :‬فقال‪« :‬چه نام داری ای کنيزك؟ يعني ما اسمك يا صبيه!‬

‫‪(-‬دختر يزدگرد) قالت‪« :‬جهان شاه»‪،‬‬

‫‪(-‬حضرت علي ) فقال‪« :‬بل شهربانويه»‪،‬‬

‫دختر يزدگرد قالت‪« :‬تلك اختي»‪،‬‬

‫(حضرت علي) قال‪« :‬راست گفتي‪ ،‬ای ‪ :‬صدقت‪!» ...‬‬

‫راوی نميدانسته که بر فرض حضرت امير با دختر يزدگرد به فارسي هم حرف‬


‫بزند‪ ،‬با اين فارسي که حضرت امير حرف ميزند‪ ،‬دختر يزدگرد نميفهمد‪ ،‬زيرا‬
‫حضرت به فارسي دری سخن ميگويد که چند قرن بعد از اسالم زبان ايرانيان شد و‬
‫قبالً گويش محلي مردم خراسان بود و دختر يزدگرد به زبان پهلوی ساساني حرف‬
‫ميزده! ثانياً «ای کنيزك»! ترکيب آنچنان فارسييي است که خاص عصر سازنده‬
‫روايت است!‬

‫از همه جالبتر اينکه (در گفتگو دقت کنيد) حضرت امير به فارسي با دختر‬
‫يزدگرد حرف ميزند و دختر يزدگرد‪ ،‬به عربي جواب ميدهد!‬

‫‪033‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و جالبتر توجيه مجلسي است از اين که چرا وی نامش را جهان شاه ميگويد و‬
‫حضرت امير تغيير ميدهد و ميفرمايد‪ :‬نه‪ ،‬شهربانويه؟ عالمه مجلسي ميگويد‪:‬‬
‫«برایاينکه شاه از اسامي خدای تعالي است‪ ،‬چنانکه در خبر آمده است که علت نهي از‬
‫بازی شطرنج اين است که ميگويد‪ :‬شاه مات شد‪ ،‬يا‪ ...‬و به خدا قسم که شاه مات‬
‫نميشود‪.» ...‬‬

‫يکي از آقايان وعاظ که طي برنامهای به شرکت هر سه ضلع «مثلث»‪ ،‬عليه همين‬


‫کتاب (چاپ اول) سه جلسه در مشهد منبر رفته بودند‪ ،‬همين روايت دختر يزدگرد را‬
‫عنوان کرده بودند و به عنوان محکمترين دليل در اثبات صحت روايت‪ -‬پس از مبلغي‬
‫اهانت نسبت به اينجانب و مبلغ بيشتری ابراز احساسات نسبت به خودشان‪ -‬فرموده‬
‫بودند که اين روايت در کتاب کافي نقل شده است!ای مردم‪ ،‬کتاب کافي مربوط به‬
‫صفويه است؟ کتاب کافي معتبر نيست؟‪...‬‬

‫البته اين سخن گفتن و شيوه رد و اثبات برای آن مقصودی که در نظر گرفتهاند‪،‬‬
‫بسيار درست است و خيلي هم منطقي و موثر‪ ،‬خطاب به عدهای از مومنين بيتقصير و‬
‫زوار معصوم! (که مقصود اصلي تحريك آنها است) وگرنه هر کس بويي از علوم‬
‫اسالمي و بخصوص شيوهی علمي شيعه‪ -‬که هم اکنون نيز ميان اهل علم متداول است‪-‬‬
‫برده باشد ميداند که اوالً ‪ :‬وقتي کسي روايتي را مورد ترديد قرار ميدهد‪ ،‬بدين معني‬

‫‪033‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نيست که اعتبار کتابي را که ناقل آن است مورد ترديد قرارداده است‪ :‬زيرا «کتاب‬
‫معتبر» کتابي نيست که هر چه را در آن نقل شده است‪ ،‬چشم بسته بايد قبول کرد‪ .‬زيرا‬
‫چنين کتابي‪ -‬جز کتب آسماني و نوشتهی معصوم‪ -‬آن هم مشروط بر اينکه مسلم باشد‬
‫که از تحريف مصون مانده‪ -‬در جهان وجود ندارد‪ .‬برای عوام‪ ،‬هر کتاب مشهوری که‬
‫نويسندهاش يك روحاني بزرگ باشد‪ ،‬بطور مطلق درست است و غير قابل ايراد ولي‬
‫برای عالم‪ -،‬به تصريح قرآن‪ -‬الزمهی کتابي که وحي نباشد‪ ،‬احتمال اختالف و تضاد‬
‫و تناقض و خطا است‪ ،‬اگر کسي اندکي با کتب علما و آثار بزرگترين نوابع علمي شيعه‬
‫آشنايي داشته باشد‪ ،‬ديده است که يکي از برجستهترين خصوصيات علمي و اجتهادی‬
‫فرهنگ شيعه انتقاد و احتجاج و رد و اعتراض نسبت به آراء و اقوال يکديگر است‪.‬‬
‫حتي يك مجتهد يا محقق امروز شيعه به خود حق نميدهد (و حتي جزء وظيفه‬
‫علمياش ميداند) که حتي آنچه را در کتب اربعهی شيعه‪ -‬که چهار منبع اصلي و‬
‫رسمي استنباط احکام است‪ -‬مورد نقد و بررسي قرار دهد و اين بدان معني نيست که‬
‫اعتبار اين منابع معتبر را مردود دانسته است‪ .‬کتاب معتبر کتابي است که نويسندهاش‬
‫مورد اعتماد‪ ،‬آگاه و منقوالتش مستند و قابل اعتنا باشد نه اينکه هرگز در مسائل عقلي‬
‫يا نقلي به خطا نرفته باشد بنابراين‪ ،‬بياعتبار دانستن روايتي دليل بياعتبار کردن کتابي‬
‫که آن را نقل کرده است نيست و برعکس‪ ،‬معتبر شمردن کتابي‪ ،‬دليل نميشود که تنها‬
‫به استناد آنکه فالن روايت در آن آمده است‪ ،‬معتبر دانسته شود‪ .‬برای ارزيابي اصالت‬

‫‪031‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫يك روايت‪ ،‬در فرهنگ شيعه يك متد علمي بسيار فني و دقيق وجود دارد که از‬
‫بزرگترين امتيازات علمي اسالم و به ويژه شيعه است‪ .‬در ميان همهی روشهای نقد و‬
‫تحليل اسناد تاريخي در جهان «علم الحديث» خود دارای مالكهای فني و شيوههای‬
‫بررسي مشخصي است‪ .‬صحت و سقم يك روايت را در درجه اول‪ ،‬با تحقيق در سلسله‬
‫سندش که آيا واسطههای نقل پيوسته است يا در وسط حلقههايي افتاده‪ ،‬از يك طريق‬
‫نقل شده يا از چند طريق‪ ،‬در ميان ناقالنش‪ ،‬افرادی مجهولاند‪ ،‬کذاباند‪ ،‬حتي متهم به‬
‫کفرند‪ ،‬يا ثقهاند‪ ،‬ناقلش يکي است يا چند تا يا بسيار‪ ،‬و سپس بررسي در مفهوم روايت‬
‫که با قرآن و حديث ميخواند يا نه‪ ،‬با اجماع علما مخالف است يا موافق‪ ،‬با عقل سالم‬
‫وفق ميدهد يا نه و‪ ...‬بدين طريق تقسيم ميشود به مسند‪ ،‬مرسل‪ ،‬صحيح‪ ،‬شاد‪ ،‬نادر‪،‬‬
‫متواتر‪ ،‬غريب و ‪...‬‬

‫اين طرز سخن گفتن از يك روايت است و رد يا اثبات آن‪ ،‬نه اينکه ای مومنين‪،‬‬
‫روايتي را که در فالن کتاب معتبر آمده است‪ ،‬فالن آقای معتمد نقل کرده است‪،‬‬
‫گفتهاند غلط است! پس کافي غلط است؟ پس کليني قابل اعتماد نيست؟ پس‪ ( ...‬يا اهلل!‬
‫مومنين همت کنيد)!‬

‫اين روايت از نظر عقلي‪ ،‬با قراين تاريخي متناقض است‪ ،‬تفاخر امام به نوادهی شاه‬
‫ساساني بودن با روح شيعه مغاير است‪ ،‬برتری نژادی قريش و ساساني يا پارس بر همه‬

‫‪035‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫انسانها با اسالم متضاد است‪ ،‬متن روايت با هر عقل سليمي سر جنگ دارد‪ ،‬از نظر نقلي‪،‬‬
‫غالب اسالمشناسان و ايرانشناسان بزرگي که به اين گونه روايات ايراني مآب هم‬
‫گرايش دارند تا اصالت نهضت اسالم را خدشهدار کنند‪ ،‬يا وجود آنرا مجعول دانستهاند‬
‫مثل هرمان آته‪ ،‬ادروارد براون و کريستنسن و‪ ...‬و از نظر علم الرجال و علم الحديث‬
‫شيعه نيز‪ ،‬اين روايت را در دو نفر نقل کردهاند ‪ :‬يکي ابراهيم بن اسحق احمری‬
‫نهاوندی‪.‬‬

‫دومي‪ :‬عمروبن شمر که از نظر علم الرجال شيعه دوم کذاب و جعال وصف شده و‬
‫اولي از نظر اعتقاد ديني مشکوك و متهم است‪ .‬اين روايتي است که در کافي آمده‪.‬‬

‫مهم اين که شهربانو ميگويد‪« :‬من قبل از ورود لشگر مسلمين به ايران مسلمان‬
‫شدهام‪ ،‬شبي خواب ديدم که حضرت محمد(ص) همراه امام حسين آمدند به خانهی‬
‫من (کاخ يزدگرد)‪ ،‬و او در خواب مرا برای امام(ع) عقد کرد و شب ديگر حضرت‬
‫فاطمه آمد و مرا به اسالم خواند و من مسلمان شدم» !‬

‫تعجب است‪ ،‬راوی از بس عجله داشته‪ ،‬اول مراسم ازدواج «دختر پادشاه ساساني»‬
‫را با «پسر پيغمبر اسالم» ميسازد و بعد مراسم مذهبي ورود او را به اسالم‪ ،‬شايد هم‬
‫مسأله به اين سادگي نباشد و کار عجله نيست‪ ،‬اين که مسأله پيوند «پادشاهان ايران» با‬
‫«ائمه شيعي» و اتصال «اهل بيت پيغمبر» با «اهل بيت ساساني» را بر مسأله مسلمان شدن‬

‫‪036‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دختر يزدگرد مقدم آورده فلسفهای دارد و آن تکيه بيشتر بر همان فلسفهی اصلي يي‬
‫است که اين قصه بر اساس آن ساخته شده است‪ ،‬چه‪ ،‬ميدانيم که در قديم‪ ،‬مسأله‬
‫ازدواج‪ ،‬بخصوص در سطحهای باالی اجتماع و باالخص در رابطهی خارجي قبايل‪،‬‬
‫ملل و قدرتها و خاندانها‪ ،‬پيش از آنکه يك مسألهی جنسي و خانوادگي و زناشويي‬
‫و تناسلي باشد‪ ،‬يك رسم اجتماعي و تشريفاتي و سمبليك حاکي از نوعي قرارداد‬
‫طبيعي‪ ،‬پيمان ننوشته و پيوند سياسي و حتي قرار صلح و در صورت نهايي و اصلياش‬
‫اتحاد و حتي امتزاج دو قبيله بوده است و يا دو ملت و يا دو حکومت‪ ...‬و اين رسم‬
‫يادگار روح ابتدايي و وجدان جمعي قبايلي است که هر قبيله خود را يك شخص يا‬
‫يك وجود حقيقي واحد‪ ،‬يك پيکره‪ ،‬و در واقع‪ ،‬يك خانواده ميشمرده و فرزندان‬
‫يك پدر اصلي‪ :‬جد بزرگ‪ ،‬روح جمعي و وجود کلي قبيله در پيشوايش متجلي است‬
‫و اين نيروی مقدس اجتماعي (که همان روح جمعي‪ ،‬يا جامعه است که در نظر افراد‬
‫تقدس و حرمت دارد) به صورت وراثت نژادی و تباری يا گوهر ذاتي و شرف خوني‪،‬‬
‫از جد اعالء‪ ،‬پشت در پشت به پشت رئيس قبيله ميرسد (وحدت قبيله در زمان) و‬
‫بنابراين‪ ،‬وچود پيشوای قبيله‪ ،‬وجود تمامي قبيله و نژاد و تبار او‪ ،‬ذات حقيقي و روح‬
‫جمعي قبيله را که در طول زمان جاويد و جاری است و فناناپذير باقي است‪ ،‬تجسم‬
‫عيني ميدهد و اين واقعيت «شريف و مقدس و مافوق افراد»‪( ،‬که به صورت يك‬
‫گوهر ذاتي در خون پيشوا تجلي دارد و چون نسبت به افراد و اعضاء قبيله جاويد است‬

‫‪037‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و مافوق و اشرف‪ ،‬به صورت يك ذات مقدس الهي و ماورائي تعبير ميشود‪ ،‬و فرزندی‬
‫خدا يا خويشاوندی با آفتاب‪ ،‬آسمان و به هر حال مقدس و مافوق بشری و ماوراء‬
‫طبيعي)‪ ،‬گوهری است که در شجرهی وراثت جريان دارد و در صلب پيشوا‪ -‬که‬
‫شجرهاش به جد اعلي ميرسد و آن را به ارث گرفته است‪ -‬محفوظ است و بنابراين‬
‫تمام افرادی که از اين شجره منشعب ميشوند دارای اين گوهر واال و عنصر شريف و‬
‫آقا هستند و افراد قبيله درحفظ و حراست و تقدس و حرمت اين گوهر‪ ،‬موجوديت‪،‬‬
‫قداست‪ ،‬حرمت و بخصوص وحدت و بقا يا ادامه وجود قبيله را حکايت ميکنند و اين‬
‫است که در قديم‪ ،‬وقتي پيشوا ميمرده است و جانشين بالفصل نداشته و يا بوسيله‬
‫خانواده ديگری منقرض ميشده است‪ ،‬قوم‪ ،‬چون ادامهی وجودی خود را بايد بگونهای‬
‫توجيه ميکرده است‪ ،‬آن گوهر شريف موروثي را‪ ،‬به صورتي به خاندان جديدی که‬
‫جانشين شده است منتقل مينموده است‪ ،‬حتي اگر اين خاندان جديد دشمن بوده و‬
‫حتي نيروی مهاجم اشغالگر خارجي! چنانکه سهراب ترك که رستم‪ ،‬مظهر روح‬
‫حماسي و نيروی دفاع و استقالل و حمايت از خويش و جلوهگاه همهی فضايل نژاد‬
‫ايراني را در جنگ به زمين ميزند‪ ،‬قبالً بوسيلهی قصهسازان ايراني مقدماتي چيده‬
‫ميشود تا رخش رستم بگريزد به ترکستان و رستم در پياش به آنجا رود و خالصه‬
‫کارش به همخوابگي با دختر پادشاه‪ -‬مادر سهراب‪ -‬کشد و تخمهی شرف ايراني در‬
‫رحم تهمينه منتقل شود و سهراب شود! و در همين حال‪ ،‬رخش او هم به مادياني از‬

‫‪038‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫آنها مشغول گردد و اسب سهراب را نطفه بندی کند! و يا اسکندر که ايران را در هم‬
‫ميشکند و تبار هخامنشيان را بر مياندازد‪ ،‬خود فرزند دارا از آب در ميآيد و اساساً‬
‫برای اين لشکرکشي ميکند که سلطنت هخامنشي را‪ -‬که مظهر قوميت ايراني است‪-‬‬
‫از گزند دشمنان حفظ کند و بنابراين سلطنت اسکندر بر ايران‪ ،‬ادامهی سلطنت‬
‫هخامنشي است و تخمه هخامنشي منقرض شده در صلب اسکندر مقدوني ادامه مييابد‪.‬‬
‫و کورش منقرضکننده مادها‪ ،‬خود با مادها پيوند سببي مييابد و مادهای منقرض شده‬
‫بوسيله هخامنشيان در تبار هخامنشيان ادامه مييابند و حتي سلطان محمود غزنوی ترك‪،‬‬
‫پشتش به پشت ساسانيان پيوند ميخورد و شجره نامهای ميسازند که فرزند بهرام است‬
‫و فردوسي رسماً در شاهنامه از قول رستم فرخزاد‪ ،‬در نامهای که به برادرش مينويسد و‬
‫از انقراض ساسانيان سخن ميگويد و از چيرگي قطعي اعراب‪ ،‬ميگويد ‪:‬‬

‫به گيتي از اين «تخمه»‪ ،‬کس نسپرد‬ ‫از اين سال تا چهارصد بگذرد‬

‫و چهارصد سال بعد از فتح اعراب و انقراض ساسانيان‪ ،‬حکومت سلطان محمود‬
‫است بر ايران‪ ،‬که از «اين تخمه» سر زده است!‬

‫مي بينيم‪ ،‬چگونه اساطيرسازان‪ ،‬برای ادامهی تخمه و تباری که مظهر قوميت خويش‬
‫است‪ ،‬حتي وقتي اين شجره قطع ميشود و سلسله ميگسلد و وراثت آن «گوهر ايزدی»‬
‫به وسيلهی دشمن خارجي منقرض ميشود‪ ،‬گوهر موروثي را حتي در صلب يا رحم‬

‫‪039‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫همين دشمن ميريزند و در آنجا نگهداری ميکنند و اين اتصال مصنوعي را غالباً با‬
‫جعل نوعي اتصال‪ -‬سببي‪ -‬که به اتصال نسبي منجر ميشود‪ ،‬انجام ميدهند و تداوم آن‬
‫«وراثت زوال يافته» و تسلسل آن «سلسله گسسته» را در متن سلسلهی وراثت جديدی‬
‫که بجای آن نشسته است‪ ،‬باقي نگاه ميدارند و اين است که «ازدواج» در اين‬
‫لحظههای حساس و تعيين کنندهی تاريخ يك قوم نقش بسيار عميق و مفهوم‬
‫جامعهشناسي معنيدار و بسيار جدی و معلومي دارد و اين لحظهها‪ ،‬سر پيچهای تند‬
‫تاريخ يك قوم است و هنگامي است که سلسلهی وراثتي که مظهر تداوم و تجلي روح‬
‫قومي و موجوديت نژادی قوم بود گسسته و روح خودآگاه يا ناخودآگاه قومي‪ ،‬آخرين‬
‫حلقهی اين زنجير خانوادگي قدرت حاکم منقرض شده را به اولين حلقههای زنجير‬
‫خانوادگي قدرت حاکم جانشين شده‪ ،‬پيوند ميدهد و طبيعي است که در اين پيوند‬
‫زناشويي سمبليك و اساطيری‪ ،‬از سلسله منقرض شدهی‪ ،‬دختر انتخاب شود و از‬
‫سلسلهی جديد و منقرض کننده‪ ،‬پسر‪ ،‬چه‪ ،‬سلسلهی منقرض‪ ،‬بصورت انشعابي و غير‬
‫مستقيم است که ميتواند ادامه يابد و به سلسلهی جديد متصل گردد و اين است که‬
‫برای آنکه سلسلهی سلطنت ساساني‪ -‬که يزدگرد آخرين حلقهی آن است‪ -‬به سلسلهی‬
‫امامت شيعي پيوند خورد‪ ،‬بايد دختر يزدگرد وارد خانه علي شود و به «اهل بيت» پيغمبر‬
‫بپيوندد ‪.‬‬

‫‪031‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫يعني سلسلهای که رفته است و ميميرد‪ ،‬در شکل «رحم» و سلسلهای که آمده است‬
‫و ميماند‪ ،‬در شکل «صلب»‪ ،‬پسری از بنيهاشم و دختری از بني ساسان‪ ،‬اولين حلقهی‬
‫زنجير سلسله جديدی که ميماند و آخرين حلقه زنجير سلسلهای که ميميرد‪ .‬اين است‬
‫که پيغمبر اسالم‪ ،‬پيش از سپاهيانش شخصاً به صلح و رضا از مدينه به ايران ميآيد و‬
‫وارد کاخ يزدگرد ميشود و پيش از اسالم دختر يزدگرد‪ ،‬او را خود به عقد پسرش‪-‬‬
‫امام حسين‪ -‬در ميآورد و پس از اين پيوند است که حضرت فاطمه ميآيد و او را‪-‬‬
‫که اکنون عروس وی شده است‪ -‬مسلمان ميکند‪ ،‬چه‪ ،‬پسر پيغمبر به عنوان يك‬
‫«مردهاشمي» تلقي ميشود و بايد با «دختر ساساني» ازدواج کند‪ ،‬نه بعنوان مرد مسلماني‬
‫با زن مسلماني! و هدف اين است که «قوميت رفته» در «اسالم آمده» پنهان شود و راه‬
‫اين است که «سلطنت ساساني» با «نبوت اسالمي» پيوند خورد و «فره ايزدی» با «نور‬
‫محمدی» درآميزد و ثمرهی اين آميزش نوزادی باشد حامل هر دو گوهر و واسطه العقد‬
‫دو تبار و خالصه‪:‬‬

‫«و ان غالماً بين کسری و هاشم! »‬

‫و چنين امامي ثنوی‪ ،‬امام تشيع صفوی‪ ،‬مظهر بقای «مليت قديم» در ذات «مذهب‬
‫جديد» و نماينده حلول «سلطنت ايراني» در «امامت اسالمي» و ورود «بازمانده کسری»‬
‫به «اهل بيت رسول» و پيوند خويشاوندی و پيوستگي و وحدت ميان «عترت» و «واليت»‬

‫‪030‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در شيعه‪ ،‬با «وراثت» و «سلطنت» در شعوبيه‪ ،‬و در نتيجه‪ ،‬ايجاد يك نوع «تشيع شعوبي»‪،‬‬
‫ترکيبي ثنوی و متضاد از «نبوت اسالمي» و «سلطنت ساساني»‪ ،‬و مظهرش‪ ،‬امامي ثنوی و‬
‫متضاد‪ ،‬مرکب از پادشاه و پيغمبر‪« ،‬بين کسری وهاشم«‪ :‬امام سجاد‪ ،‬و ميبينيم که اين‬
‫قصه به همان اندازه که از نظر علمي و تاريخي بسيار سست و ناشيانه جعل شده است‪ ،‬از‬
‫نظر سياسي و اجتماعي و برای تحقق هدفي که «شعوبي گران» در پيوند قوميت در حال‬
‫زوال و مذهب در حال رشد و توجيه و تقديس ارزشهای جاهلي بوسيله ارزشهای‬
‫اسالمي و باالخره تفسير نژادی گرايش ايرانيان به اسالم و نيز تداوم سلطنت ساساني‪،‬‬
‫پس از انقراض‪ ،‬چه هوشيارانه و کامل طرح ريزی شده است‪:‬‬

‫‪ .0‬عمر که منقرض کنندهی حکومت ساساني است در اينجا مقابل علي‪ ،‬مظهر‬
‫اسالم و سرسلسلهی اهل بيت و نخستين امام قرار ميگيرد و محکوم ميشود‪.‬‬

‫‪ .3‬انقراض ساسانيان را به عمر نسبت ميدهند نه به اسالم‪.‬‬

‫‪ .3‬خالفت است که با سلطنت ساساني مخالف است‪ ،‬اما امامت مدافع آن است‪.‬‬

‫‪ .1‬تسنن (عمر) دشمن سلطنت ساساني (دختر يزدگرد) است و تشيع (علي) دوست‬
‫آن‪.‬‬

‫‪033‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫‪ .5‬ورود ايران به اسالم پس از فتح مدائن بوسيلهی عمر و نتيجه ورود مسلمين به‬
‫ايران نيست‪ ،‬نتيجهی ورود پيغمبر اسالم و دخترش حضرت فاطمه به مدائن و آمدن به‬
‫کاخ يزدگرد و عقد دخترش و دعوت او به اسالم است‪.‬‬

‫‪ .6‬يزدگرد‪ ،‬آخرين پادشاه ساساني که به وسيلهی عمر رانده ميشود‪ 0‬و از برابر سپاه‬
‫خليفه ميگريزد‪ ،‬بوسيله شخص پيغمبر بر ميگردد و وارد اهل بيتش ميگردد و در‬
‫کنار پيغمبر يکي از دو سر سلسلهای ميگردد که دودمان نبوت را ميسازد‪.‬‬

‫‪ .7‬دختر يزدگرد‪ ،‬تنها بازماندهی خاندان سلطنتي ساساني‪ ،‬به دعوت فاطمه دختر‬
‫پيغمبر مسلمان ميشود‪ ،‬بوسيله پيغمبر به عقد پسرش ميآيد‪ ،‬با پا در مياني علي از‬
‫چنگ عمر نجات مييابد‪ ،‬با پيشنهاد او شوهر انتخاب ميکند‪ ،‬مهريهاش از بيت المال‬
‫مسلمين پرداخته ميشود‪ ،‬از ميان همه جوانان مدينه و حتي از ميان حسن و حسين‪،‬‬
‫حسين را به همسری برميگزيند (چون امامت در فرزندان حسين ادامه مييابد)‪ .‬ميبينيم‬
‫که جز اين راهي نداشته است‪ .‬زيرا اگر دختريزدگرد را به همسری شخص پيغمبر‬

‫‪ .0‬اينکه تشيع صفوی بيشتر از ابوبکر با عمر دشمني مي ورزد از اينجا است‪ .‬در صورتي که تشيع علوی ابوبکر را‬
‫شخص اول خالفت مي داند و عمر را "سيئه من سيئات ابي بکر" مي شمارد‪ .‬اين اختالف ميان دو تشيع از آن رو است که‬
‫ابوبکر علي را کنار زد و فدك را غصب کرد (عمر پس داد) و عمر يزدگرد را کنار زد و سلطنت خاندان ساساني را پايان‬
‫داد‪.‬‬
‫‪033‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫انتخاب ميکردند‪ ،‬فقط همسری از همسران وی به شمار ميرفت و نسل ساساني قطع‬
‫ميشد‪ ،‬چون تنها بازماندهی وی فاطمه است‪ ،‬اگر به همسری علي برگزيده ميشد‪،‬‬
‫امامت که از بطن فاطمه است‪ ،‬با ساسانيان پيوند نميخورد‪ ،‬اگر حسن را به همسری بر‬
‫ميگزيد‪ ،‬فرزندانش امام نبودند‪ ،‬ائمه از صلب حسيناند‪ ،‬اين است که امام حسين داماد‬
‫ساسانيان ميشود‪ .‬در عين حال ميبينيم که پيغمبر و علي و فاطمه (چهرههای اصلي اهل‬
‫بيت و شخص پيغمبر) در اين داستان حضور دارند و مستقيماً دست در کارند (حتي‬
‫حضرت فاطمه ‪ 08‬يا هشت سال پس از وفاتش!) و امام حسين همسران و فرزندان متعدد‬
‫دارد‪ ،‬امام سجاد است که وارث امامت است و ائمه شيعه پس از او همه از صلب او‬
‫هستند‪ ،‬اين است که دختر يزدگرد‪ ،‬فقط يك فرزند از امام دارد و آن يکي هم پسر‬
‫است و آن پسر هم همين امام سجاد!‬

‫‪ .8‬همه فضائل و مناقب ائمه اهل بيت‪ ،‬بين تبار پيغمبر اسالم و تبار يزدگرد ساساني‬
‫تقسيم ميشود‪.‬‬

‫‪ .9‬تداوم امامت از سجاد تا مهدی موعود(ع)‪ ،‬تداوم سلطنت ساساني را در بر‬


‫ميگيرد‪.‬‬

‫‪ .01‬نور محمدی که از نور الهي منشعب شده‪ ،‬با فره ايزدی که در تبار ساساني‬
‫است و از اهورا مزدا سرزده است به هم ميآميزد‪.‬‬

‫‪031‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫‪ .00‬در واليت ائمه که حکومت حقيقيشان تا پايان خلقت بر زمين و آسمان جاری‬
‫است‪ ،‬سلطنت ساساني نيز وجود دارد‪.‬‬

‫‪ .03‬خاندان ساساني که بوسيله عمر از سلطنت عزل ميشوند‪ ،‬همچون خاندان‬


‫عترت که بوسيله او از خالفت محروم ميگردند‪ ،‬در وجود امام زمان‪ -‬که از ذريهی‬
‫پيغمبر و يزدگرد است‪ -‬تجلي واحد مييابند و ظهور او در ميان همه مردمي که از‬
‫خالفت غصب رنج ميبرند انتظار کشيده ميشود و باالخره او فرج ميدهد و انتقام‬
‫ميکشد و حق غصب شده و حکومت غصب شده را با شمشير پس ميگيرد و‪...‬‬
‫ميبينيم که هم در دوره غيبت و هم در آخرالزمان و هم تا قيامت‪ ،‬حکومت حقيقي‪،‬‬
‫حاکم الهي‪ ،‬منجي موعود‪ ،‬امام غائب و باالخره آنکه روزی به اراده خدا ظهور ميکند‬
‫و حکومت حق را در جهان بدست ميگيرد پيغمبر زاده اسالم است و شاهزادهی‬
‫ساسان‪« ،‬بين کسری وهاشم»!‬

‫در اينجا نميدانم چرا اين خبر عجيب که در پنج روايت نقل شده و حتي در کتاب‬
‫معتبر ما يعني «اصول کافي» هم راه يافته‪ ،‬در ذهنم تداعي ميشود و با اينکه علتش برايم‬
‫روشن نيست‪ ،‬اما با اين همه هوشياری و رندی که در اين داستان به چشم ميخورد‪،‬‬
‫نميتوانم باور کنم که فقط يك اشتباه ساده باشد‪ ،‬آن هم در مسألهای که امکان‬
‫اشتباهي وجود ندارد و آن هم چينن اشتباهي که فقط از يك کودکي مکتبي کمهوش‬

‫‪035‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و حافظه‪ ،‬در روز اولي که اصول دين را فرا گرفته‪ ،‬ممکن است سر زند و آن اين است‬
‫که چند بار هم در روايت تکرار شده است که‪:‬‬

‫«ائمه از بطن فاطمه (ع) دوازده نفرند»!‬

‫اين يك «امام اضافي»‪ ،‬در اينجا يك اشتباه لفظي است؟ آيا اين نشانهی يك توطئه‬
‫بزرگ و ريشهداری نيست که ميخواستهاند‪ ،‬در زنجير امامت شيعي‪ ،‬در جمع صاحبان‬
‫مقام واليت و اهل بيت عترت و اوصياء پيغمبر و گروه «اولواالمر حقيقي»‪ -‬که‬
‫اطاعتشان در رديف اطاعت از خدا و رسول در قرآن ياد شده‪ -‬و باالخره‪ ،‬در شمار‬
‫پيشوايان بر حقي که خلفا حق زمامداریشان را غصب کردند و خانه نشينشان ساختند‪...‬‬
‫يك جای اضافي در نظر بگيرند‪ ،‬و يك «امام زيادی» بر ائمه اهل بيت‪ -‬که با علي (ع)‬
‫دوازده نفرند‪ -‬بيفزايند؟ ولي‪ ،‬خوشبختانه‪ ،‬نتوانستهاند ؟‬

‫و اهلل اعلم!‬

‫بدين گونه احيای خصايص قومي و ملي‪ ،‬ايراني را از عرب و ترك مشخص‬
‫ميساخت و تشديد اختالف نژادی و ملي و زباني ميان ايراني و غير ايراني‪ ،‬اشتراك‬
‫ديني هزار سالهی آنها را تضعيف مينمود و «وحدت اسالمي» در برابر احساس مليت‬
‫ايراني رنگ ميباخت و شعوبيگری صفوی که خود را به رنگ سبز تشيع درآورده بود‪،‬‬
‫تودهی مسلمان ايران را‪ ،‬با حفظ ايمان و احساس اسالمي از امت اسالمي جدا ساخت و‬

‫‪036‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تشيع علوی‪ ،‬که هميشه موارد اختالف خود را با اکثريت مسلمان (عامه) در زير پوشش‬
‫«تقيه» نگاه ميداشت تا تفرقه ايجاد نکند‪ ،‬تشيع صفوی اين پرده را برداشت و حتي بر‬
‫روی موارد اشتراك و اتفاق افکند!‬

‫قوميت (ناسيوناليسم‪ ،‬شوينيسم‪ ،‬راسيسم) که مرز يك جامعهی نژادی است‪ ،‬هميشه‬


‫«امت» را که يك جامعهی اعتقادی است قطعه قطعه ميکند چنانکه در جنگ اول‬
‫جهاني‪ ،‬استعمار غربي‪ ،‬با دميدن روح قوميتگرايي‪ ،‬قدرت جهاني اسالم را از درون‬
‫متالشي ساخت و بازنده شدن حس قومپرستي‪ -‬که در اسالم مرده بود‪ -‬ناگهان خالفت‬
‫وسيع اسالمي به چندين قطعه تجزيه شد و آن پيکره عظيم‪ ،‬با تيغ ناسيوناليسم‪ ،‬لقمه لقمه‬
‫شد و هر لقمه راحهالحلقومي که غول استعمار غرب به راحتي بلعيد و کشورهای‬
‫اسالمييي ساخته شد‪ ،‬يك دو ميليوني و بر سر هر کدام خانوادهای‪ ،‬قبيلهای و يا دست‬
‫نشاندهای نشاند‪ ،‬سرگرم کشمکشهای مرزی با همسايگانش! اين بود که در اوايل قرن‬
‫بيستم ناگهان در خالفت اسالمي‪ ،‬نهضتهای «پان» پديد آمد‪ :‬پان عربيسم و پان‬
‫ترکيسم و سپس‪ :‬پان ليبانيسم‪ ،‬پان ايراکيسم (تکيه بر عراق چهار پنج هزار سال پيش‪:‬‬
‫بابل و سومر و آکاد‪ )...‬و در مصر‪ ،‬پان کوپتيسم (وحدت قبطيها در برابر عربهای‬
‫مصر) و در الجزاير‪ ،‬پان بربريسم (وحدت بربرها عليه عربها) و همه ميکوشيدند تا‬
‫ريشههای تاريخي و فرهنگي خود را به دورههای باستاني پيش از اسالم فرو برند‪،‬‬
‫تركها به عصر بيزانس و روم شرقي مصر به عصر فراعنه‪ ،‬عراق به دوران حمورابي و‬
‫‪037‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تمدن بابل و سومر‪ .‬و حتي عرب نيز با تکيه بر شعر جاهلي و تمدنهای يمن و عاد و‬
‫ثمود و نيز تفاخر به عصر اموی که عصر پيروزی عربيت بر روح انساني اسالمي است و‬
‫ملتهای ديگر به ويژه ايراني نيز در آن سهيم است‪ .‬نقش الرنس انگليسي را ميدانيد؟‬

‫اينچنين بود که صفويه‪ ،‬به ياری پاكترين و شورانگيزترين احساسات مذهب‬


‫شيعي‪ ،‬نهضتي شعوبي برانگيخت و بر گرد ايران حصاری از قوميت کشيد و آن را از‬
‫دنيای اسالمي جدا کرد و ميان مردم مسلمان ايران و جامعهی بزرگ اسالمي ديوار سياه‬
‫و قطوری کشيد که از کينهها و نفرتها و بدبينيها و جعل و سب و لعن و تحريف و‬
‫تفسيق و تکفير ساخته شده بود و روز به روز‪ ،‬بوسيله دستگاههای تبليغاتي روحانيت‬
‫وابسته به عالي قاپو‪ ،‬قطورتر و بلندتر و محکمتر ميشد‪.‬‬

‫ناديده نگذاريم که اين ديوار را‪ ،‬رجال روحانيت وابسته به «باب عالي» نيز از پشت‬
‫مياندودند و هر روزنهای را ميگرفتند و به همکارانشان در اين سوی ديوار‪ ،‬در بنای‬
‫اين ديوار کمك ميکردند‪ ،‬زيرا برای عثمانيها نيز‪ ،‬تسنن همان نقشي را داشت که‬
‫برای صفويه‪ ،‬تشيع‪ .‬و همچنانکه صفويه در اصفهان‪ ،‬به کمك «روحانيت مسجد شاه»‪،‬‬
‫از «تشيع علي»‪ ،‬يك «تشيع شعوبي» ميساختند‪ ،‬عثمانيها‪ ،‬در اسالمبول‪ ،‬به دست‬
‫«روحانيت مسجد سلطان احمد»‪ ،‬از «سنت محمد»‪ ،‬يك «تسنن ترکي» ساخته بودند و‬
‫اين صفويه را در ساختن مذهب «شعوبي شيعي» خود و انزوای ايران در جهان اسالم‪ ،‬و‬

‫‪038‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫انشعاب جامعهی شيعه از «امت مسلمان» يعني تبديل «تشيع علوی»‪ -‬که «تشيع وحدت»‬
‫بود‪ -‬به «تشيع صفوی»‪ -‬که «تشيع تفرقه» است‪ -‬ياری بسيار کرد ‪.‬‬

‫و هميشه چنين است!‬

‫***‬
‫خالصه اينکه‪:‬‬

‫صفويه و روحانيون و علمای وابسته به اين نهضت‪ ،‬مليت ايراني را بايد با اسالم‬
‫توجيه ميکردند و ناسيوناليسم را ردای سبز مذهب ميپوشاندند و برای اين کار‪،‬‬
‫ناگهان صفويه‪ -‬فرزندان شيخ صفي‪« -‬سيد» شدند و صوفيه‪ ،‬شيعه‪ ،‬و محدث و فقيه‬
‫جانشين مرشد و بديل و دسته جمعي از «خانقاه»‪ ،‬به «تکيه» آمدند (باز هم مسجد نه!) و‬
‫به جای پرستش «اولياء تصوف»‪« ،‬اوصياء» تشيع و تکيه بر عميقترين احساسات تودهی‬
‫شيعي و ظاهر شدن در سيمای «فرزندان فاطمه(ع)» و لباس واليت علي و نيابت امام و‬
‫انتقام از دشمنان اهل بيت‪ ...‬و خالصه «توجيه مذهبي قوميت» و «احيای مليت ايراني در‬
‫زير نقاب تشيع» و «جدا شدن مليت ايران از امت بزرگ اسالمي و ايجاد روح خصومت‬
‫ميان ايرانيان با ترك و عرب‪ ،‬که جنگ قدرتهای سياسي‪ -‬نظامي حکومتهای صفوی‬
‫با عثماني بود‪ ،‬تحت لوای جنگ شيعه و سني«و در نتيجه «قطع کليه وجوه اشتراك‬
‫اسالمي ميان تشيع و تسنن»‪.‬‬

‫‪039‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين است که دستگاههای تبليغاتي صفويه بر خصوصيات ويژه و موارد اختالف‬


‫شيعه و سني تکيه انحصاری کردند‪ ،‬و موارد اشتراك با آنها را متروك گذاشتند‪ ،‬و يا‬
‫آنها را نيز به شکل خاصي توجيه کردند و يا تضعيف‪ ،‬در نتيجه جدايي مذهبي‪ ،‬جدايي‬
‫اجتماعي و فرهنگي و طبيعتاً‪ ،‬جدايي ملي و سياسي را بشدت بيشتری تحقق بخشيد‪ .‬اين‬
‫بود که شيعه صفوی در عين حال که خودشان را به اسالم وفادار ميدانستند و بر‬
‫اسالمشان ميماندند‪ ،‬تمام وجوه اشتراکشان را با ديگر ملتهای مسلمان ميبريدند‪ ،‬و نه‬
‫تنها مثل گذشته در اصل اعتقادی «امامت»‪ ،‬بلکه در نوع ادراك و کيفيت اعتقاد به‬
‫توحيد و نبوت و معاد و حتي قرآن نيز شيعه را از سني جدا کردند‪ ،‬و غالب شعارها و‬
‫سنتها و مراسم اعياد رسمي و رسوم و آداب و مظاهر مشترك اسالمي را تعطيل يا‬
‫تحريف کردند و تغيير دادند و در اعمال و مراسمي که جبراً شيعه و سني با هم انجام‬
‫ميدادند‪ ،‬از قبيل حج و زيارت مدينه و نماز جماعت‪ ...‬کوشيدند تا از موارد اشتراك‬
‫هر چه بيشتر بکاهند و موارد اختالف جزئي و اندك را هر چه بيشتر زياد و جدی و‬
‫اساسي نمايند‪ ،‬تا در حج و مسجد پيغمبر نيز دو گروه که دسته جمعي شرکت دارند‪،‬‬
‫خود را با هم يکي احساس نکنند و از يك دين ندانند‪ ،‬و خطر تفاهم و احيای روح‬
‫اخوت و وحدت اسالمي که بويژه در حج زياد است پيش نيايد‪ ،‬چنانکه امروز نيز آثار‬
‫آن را در حج ميتوان ديد‪.‬‬

‫‪011‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫همچنانکه در اين سو‪ ،‬مالهای وابسته به «عالي قاپو«ی اصفهان‪ ،‬با توجيهات و‬
‫تاويالت انحرافي و مغرضانهی تفسير و تاريخ و روايت و فقه‪ ،‬حتي مشترکات را به‬
‫مختلفات تبديل ميکردند و تمام قرآن را کتابي معرفي ميکردند که سراپا فحش به‬
‫خلفا است در زير نقاب رمز و کنايه و مجاز و استعاره و جز بدگويي از آن چند نفر‬
‫حرف ديگری ندارد و اگر اسم نبرده يا روشن نگفته تقيه کرده است! زيرا اگر آنها‬
‫ميفهميدند کتاب خدا را از بين ميبردند (با اين که خدا حفظش را تضمين کرده)‬
‫چنانکه بعضي آيات را که در مدح علي(ع) بوده از قرآن حذف کردند و قرآن را‬
‫ناقص کردند و اين است که قرآن فعلي تحريف شده و قرآن درست دست علي(ع)‬
‫بود که دست به دست به ائمه رسيده و االن دست امام زمان است و هر وقت ظهور‬
‫فرمود‪ ،‬آن را خواهد آورد!!‬

‫در آن سو هم مالهای وابسته به «باب عالي» اسالمبول‪ ،‬دستاندرکار چنين‬


‫تحقيقات و اجتهاداتي بودند تا آنجا که شيعه‪ ،‬سني را از همهی کفار و ملحدين کافرتر‬
‫ميشمرد و سني‪ ،‬در فقه خود مينوشت که‪« :‬مرد مسلمان ميتواند با زن کافر از «اهل‬
‫کتاب» (يهود و نصاری و زرتشتي) ازدواج کند اما با زن شيعي نميتواند»!‬

‫زيرا همانطور که صفويه برای جنگ با عثماني به يك نوع «تشيع ايراني» نيازمند‬
‫بود‪ ،‬عثماني نيز برای جنگ با صفويه به يك نوع «تسنن ترکي» تکيه ميکرد و بدين‬

‫‪010‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫گونه بود که اسالم واحد‪ ،‬دو دين متخاصم مستقل شد و درست در حاليکه مسيحيت با‬
‫رنسانس و بورژوازی تازهپا جان ميگرفت و با علم و صنعت و ثروت مجهز ميشد و‬
‫اسالم را تهديد ميکرد‪ ،‬اسالم‪ ،‬به جان اسالم افتاده بود و دشمن را فراموش کرده بود‪.‬‬

‫اين بود که «تشيع صفوی» (که نه تنها هيچ وجه مشترکي با تسنن نداشت بلکه در‬
‫قبال آن بوجود آمده بود) با «مليت ايراني» يك نهضت تازه و نيرومند بوجود آورد‪ ،‬و‬
‫اين دو قدرت در اين نهضت چنان در هم جوش خوردند که قابل انفکاك نبودند‪ ،‬و‬
‫چنان با هم ترکيب يافتند که يك «تشيع ملي» يا «مليت شيعي» بوجود آمد‪ 0،‬و آنگاه‬
‫خيلي چيزها عوض شد‪ ،‬و حتي تاريخ! و اين است که مثالً ميبينيم شهربانو دختر‬
‫يزدگرد‪ ،‬پادشاه ساساني‪ ،‬ميشود همسر امام حسين(ع)‪ ،‬برای اينکه فرزندان امام حسين‬
‫که نه امام شيعي هستند با ذريهی ساسانيان پيوند خورند‪ ،‬آنگاه امامتي تازه تشکيل‬
‫ميشود‪ ،‬امامتي که در آن‪« ،‬نور محمدی» با «فره ايزدی» ترکيب ميشوند و ذريه‬
‫رسول‪ ،‬با تبار ساساني در صلب امامت شيعي پيوند ميخورند‪ ،‬و خاندان ساساني که‬
‫بدست عمر نابود شدند‪ ،‬از طريق شهربانو وارد «اهل بيت» پيغمبر اسالم ميشوند و در‬

‫‪ .0‬همين است که برخي شبه محققان يا ايدئولوژی سازان از قبيل کسروی‪ ،‬نظر دادند که مذهب شيعه از زمان صفويه به‬
‫وجود آمده است! اينها تشيع صفوی را از تشيع علوی (که همزاد تاريخ اسالم است) باز نمي شناسند‪ ،‬و يا مصلحت نيست که‬
‫بازشناسند و مردم اساساً به تشيع علوی پي ببرند‪.‬‬
‫‪013‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نسل ائمه ادامه مييابند و موعود آخر الزمان اسالم نيز که از نوادگان ساساني ميشود‪،‬‬
‫با مليت ايراني خويشاوند ميگردد و بدين گونه است که مليت و مذهب اينچنين‬
‫هوشيارانه جوش ميخورند‪ .‬و تشيع بر پايههای قومي نژادی سوار ميشود و قدرت‬
‫صفوی بر اين دو بنياد استوار ميگردد‪.‬‬

‫حتي يکسال که «عاشورا» و «نوروز» در يك روز با هم مصادف ميشود (ببينيد‪،‬‬


‫ترکيب «مليت‪-‬مذهب» چقدر قشنگ و ماهرانه ساخته شده بوده که جامعه تحمل کرده‬
‫و ساده پذيرفته است!)‪ ،‬سلطان صفوی دستور ميدهد که آن روز را عاشورا بگيرند و‬
‫فردای آن روز را نوروز! و مردم هم گرفتند! يعني يازدهم محرم را جشن نوروز گرفتند‬
‫و اين دو سمبل شيعي و ايراني‪ -‬هر چند با هم متضاد‪ :‬يکي عزا و يکي عيد‪ -‬با هم‬
‫همسايه و همساز شدند! و اين خود سمبل همبازی دو عنصر متضاد «تشيع حسيني» و‬
‫«رژيم شاه سلطان حسيني» که به تيغ ملك و تسبيح مالی صفوی يکي ميشوند و ميدان‬
‫«نقش جهان» را در اصفهان ببين که «مسجد شاه» و «مسجد شيخ» و «قصر عالي قاپو»‪،‬‬
‫چه نقش خوشي ساختهاند‪ ،‬شانه به شانه هم‪ ،‬چشم در چشم هم‪ ،‬و در وسط‪« ،‬ميدان‬
‫بازی»!‬

‫شاه‪ ،‬داماد شيخ (شيخ لطف اهلل)‪،‬‬

‫شيخ داماد شاه (ميرداماد)!‬

‫‪013‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫***‬
‫‪ .3‬مذهب ‪ :‬نهضت «شيعي شعوبي»!‬

‫اگر تشيع علوی باشد!‬

‫شيعهی ايراني‪ ،‬در تاريخ اسالم يك «چهره ممتاز و درخشان علمي و تحقيقي» دارد‬
‫و اکثريت نوابع بزرگ اسالمي و برجستهترين قضات و محققان و فالسفه و مورخان و‬
‫دانشمندان علوم غير مذهبي و حتي فقها و رهبران مذاهب بزرگ اسالمي در فقه و کالم‬
‫نيز ايرانياند و همچنين شيعه که هميشه به «علم»‪« ،‬منطق»‪« ،‬پارسايي»‪« ،‬عمق» و‬
‫«عدالتخواهي» شهره بود و مردی چون عبدالرحمن بدوی‪ ،‬محقق بزرگ معاصر مصر‪،‬‬
‫رسماً اعتراف ميکند که «فرهنگ و تمدن اسالم‪ ،‬در ميان همهی ملتها و نژادهايي که‬
‫به اسالم آمدهاند‪ ،‬همه چيزش را مديون نبوغ اين عنصر چند پهلوی پر ملکات ايراني‬
‫است‪ ،‬و نهضت شيعي‪ ،‬تنها نهضت پرحيات و حرکت و توفنده و مغزشکافي است که‬
‫از رويه سطحي اصطالحات و تعبيراتي که يك عقيده را در بر دارد ميگذرد و پرده‬
‫رموز و اسرار را کنار ميزند و به اعماق سر ميکشد و حقايق زنده و پر تکان و تپشي‬
‫را که در پس ظواهر پيدای هر مذهبي پنهان است به چنگ ميآورد و اگر اين نميبود‪،‬‬
‫مذهب در قالبهای منجمد و متحجر و ظواهر و الفاظ و تکرار مکررات سطحي‬

‫‪011‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫خويش به جمود و توقف دچار ميشد و در توالي ادوار و تحول افکار و حرکت مستمر‬
‫زمان ميماند و ميمرد و اين است که تشيع‪ -‬که متاسفانه ما (اهل تسنن) فقط آن را‬
‫يك انگيزهی سياسي تلقي ميکنيم و از آن تنها چهره سياسياش را ميبينيم‪ -‬دارای‬
‫چهرهای است که اگر چه از انظار پنهان است و مجهول عميقترين و درخشانترين‬
‫نقش را در تاريخ اسالم حکايت ميکند و آن نقشي است که در آغاز نهضت‬
‫معنويتگرايي و در فرهنگ اسالمي بر عهده داشته و به تمدن اسالم روح و غني و به‬
‫بينش اسالمي عمق و دروننگری و تحول و تکامل بخشيده و به روح اسالمي در‬
‫تاريخ‪ ،‬جهش و جنبش زاينده و توفنده انقالبي داده است‪.0» ...‬‬

‫غير از «چهرهی علمي و فرهنگي» ويژهی شيعه که به گفتهی عالمانه «بدوی»‪،‬‬


‫بنيانگذار درون شکافي و معنويتگرايي و مظهر عمق و غني و روح علمي و فکری در‬
‫تمدن بزرگ اسالمي است‪« ،‬چهرهی سياسي» آن نيز که عبدالرحمن بدوی‪ -‬چون فقط‬
‫مرد تحقيق علمي و دارای بينش فلسفي و ادبي و فرهنگي است‪ -‬در آن سبك مينگرد‬
‫و آن را کوچكتر از چهرهی علمياش ميبيند‪ ،‬بر عکس‪ ،‬به نظر من و امثال من در اين‬

‫‪ .0‬سلمان پاك و نخستين شکوفه های معنويت اسالم در ايران "اثر پروفسور لويي ماسينيون‪ ،‬مقدمه عبدالرحمن بدوی بر‬
‫کتاب "شخصيات قلقه في االسالم" (حالج‪ ،‬سهروردی و سلمان) که من در ترجمه سلمان به فارسي آن را ترجمه و نقل‬
‫کرده ام‪.‬‬
‫چاپ مشهد – طوس ‪0316‬‬
‫‪015‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫عصر‪ ،‬درخشانترين و زندهترين چهرهی شيعه است زيرا‪ ،‬بر خالف تصور عبدالرحمن‬
‫بدوی و اساتيد دانشگاهي امثال او‪ ،‬انگيزهی سياسي شيعه‪ ،‬يك شعار سادهی سياسي در‬
‫سطح معمول خبری و ماجرايي زمان نبوده است‪ ،‬بلکه در اين چهره‪ ،‬شيعه مکتبي را‬
‫ارائه ميدهد که جهت اصلي و خط سير اساسي «رسالت جهاني اسالم» است و آن‬
‫نجات بشريت‪ ،‬نفي تضاد طبقاتي و تبعيض نژادی و اجتماعي‪ ،‬و باالخره کوشش در راه‬
‫کسب يك رهبری حقيقي برای مردم و تحقق برابری و داد در زندگي اجتماعي است‬
‫و اين است که دو شعار اصلي شيعه که «امامت» و «عدل» است‪ -‬به آن معني که در‬
‫تشيع علوی تفسير ميشود و در شخصيت علي و حکومت علي تحقق مييابد‪ -‬برای‬
‫وجدان انسانهای محروم و در نظر روشنفکران مسئول‪ ،‬بيش از هر شعاری زنده و حياتي‬
‫و شور انگيز به شمار ميآيد‪ ،‬چنانکه مبارزه نسل معاصر بشريت‪ -‬بويژه دنيای سوم که‬
‫در کشاکش رستاخيز و رستگاری است‪ -‬آزادی ميطلبد و برابری و در جستجوی اين‬
‫دو آرمان بزرگش‪ ،‬به نبرد ايدئولوژيك و مبارزهی انقالبي در سطح جهاني برخاسته‬
‫است و رنج بزرگش يکي حکومتهای استبدادی يا استعماری است‪ ،‬از نظر سياسي‪ ،‬و‬
‫يکي نظامهای طبقاتي استثماری است‪ ،‬از نظر اجتماعي‪ ،‬و امامت و عدل‪ -‬که دو‬
‫شاخصهی اصلي نهضت شيعي است‪ -‬در اين دو «نظرگاه» مطرح است‪ .‬ولي متاسفانه‪،‬‬
‫مذاهب‪ ،‬از آن رو که يا يکسره غرقه روح و ماوراءاند و يا متوليان رسميشان‪ ،‬يعني‬
‫«طبقهی روحاني«شان که مفسر و آموزگار و مرجع آنند‪ ،‬به خاطر مصالح طبقاتي و دنيا‬

‫‪016‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫پرستيشان و همدستي هميشگيشان با قدرتها و طبقات حاکمه‪ ،‬روح و جهت‬


‫اجتماعي و مترقي و اين جهاني را از اين مذاهب گرفتهاند و آن را به صورت اخالقي‬
‫فردی‪ ،‬زهدگرايي‪ ،‬آخرتپرستي مطلق و اغفال از واقعيتگرايي درآوردهاند و طبيعتاً‬
‫نسل روشنفکر و آگاه که واقعگرا‪ ،‬عينيت بين است و در قبال سرنوشت اين جهاني‬
‫مردم خود را مسئول احساس ميکند و نيز تودهی محرومي که رنجهای عيني و دنيايي‬
‫گرسنگي‪ ،‬نژادپرستي‪ ،‬جهل‪ ،‬استعمار‪ ،‬بهرهکشي و تحقير و تبعيض را با پوست و‬
‫گوشتش حس ميکند و به خودآگاهي رسيده و برای نجات خود به پا خاسته‪ ،‬چون‬
‫مذاهب را درانديشهی دنيای ديگر و غرقه در رنجها و آرمانها و عشقهای ديگری‬
‫مييابند‪ ،‬و حتي غالباً عامل تخدير روحي و اغفال ذهني و نيز ابزار دست نگهبانان جور‬
‫و جهل‪ ،‬از آن ميگريزند و آرمانهای خود را در ايدئولوژیهای انساني غير مذهبي‬
‫ميجويند و اين است که مذهب از جنبش بازمانده و رسالت خود را در اين عصر از‬
‫دست داده و نسل جوان و متعهد‪ -‬که همواره نهضتهای بزرگ ايمان و جهاد را در‬
‫تاريخ مذاهب بزرگ‪ ،‬اينان توان و تکان ميدادهاند و شعله پيامي را در يك عصر دامن‬
‫ميزدهاند‪ -‬از ايمان بدور مانده و عمق و تپش و خالقيتي را که در «آگاهي عاشقانه«ای‬
‫نهفته است که نامش «دين» است‪ ،‬از دست داده است‪.‬‬

‫و اين است که اگر «تشيع علوی»‪ ،‬که «اسالم است منهای خالفت» و در معنای‬
‫کليترش‪ :‬ايمان است به اضافه برابری‪ ،‬عقيده و عشق است‪ ،‬روح و اخالق و زيبايي و‬
‫‪017‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫خير است‪ ،‬پيوسته و تفکيكناپذير با رهبری و آزادی و باطل کنندهی افسانهی‬


‫انبارکنندگان و توجيهکنندگان گرسنگي و فقر که خدا و خرما را از هم جدا کردهاند و‬
‫دشمن هم خواندهاند‪ ،‬خدا را برای مردم و خرما را برای خويش‪...‬‬

‫آری اگر تشيع علوی‪ ،‬يعني مذهبي عليوار داشتن‪ ،‬يعني پيروی از انساني که هم‬
‫خوب ميجنگد و هم خوب ميپرستد‪ ،‬هم به دل خويش عشق ميورزد و دربرابر خدا‪-‬‬
‫که زيبايي و خير و عظمت مطلق وجود است‪ -‬به خشوع‪ ،‬نماز ميبرد و در خلوت درد‬
‫و تنهايي تامالت عاشقانهاش مينالد و در بيکرانگي ابديت شنا ميکند و هم جور‬
‫اشرافيت‪ ،‬جهل تقدس و خيانت نفاق را به خون ميکشد و هم از سنگالخهای سخت و‬
‫سوزان صحرا‪ ،‬به دستهای خويش‪ ،‬برای محرومان مدينه نان بر ميگيرد و آب بر‬
‫ميآورد‪.‬‬

‫آری اگر ايمان او‪ ،‬مذهب او‪ ،‬اسالم او‪ :‬دين عدل و رهبری‪ ،‬در چهره شسته و پاك‬
‫و راستينش‪ ،‬امروز فهميده ميشد‪ ،‬بر وجدان مجروح تودههای محروم و بر آشفتهی‬
‫بشريت امروز عرضه ميشد‪ ،‬و به روشنفکران مسئول اين عصر که در سراسر زمين‬
‫رسالت پيامبرانهی روشنگری و نجات مردم سرزمين خويش را تعهد کردهاند‪« -‬ابالغ»‬
‫ميشد‪ ،‬بيشك‪ ،‬همه چيز به گونهی عميق و شگفتانگيزی تغيير ميکرد‪ ،‬و بيشك‪،‬‬
‫طنين صدای علي را در زير سقف شبستان سياه اين قرن ميشنيديم و ميشنويم که‬

‫‪018‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫همچون صاعقه بر برجهای عبوس جهل و جنايت زمين فرود ميآيد و همچون زئير‬
‫شير‪ ،‬در اين جنگل انبوه بشری ميپيچد و چون رعد‪ ،‬ميتوفد و ميروبد و فرو ميريزد‬
‫و بر پشت زمين راه ميگشايد و بر ديوارههای افق جهان ميخورد و آنگاه‪ ،‬چون نسيم‪،‬‬
‫نرم و نوازشگر‪ ،‬باز ميگردد و همچون جرعهی سپيده دم که در کام شب فرو‬
‫ميچکد‪ ،‬در گوش تو زمزمهی عشق فرو ميريزد و چون غنچه وحي که در يك جان‬
‫امي ميشکفد‪ ،‬صبحي از اميد و رهايي در جانت ميگشايد و تو‪ ،‬ای که هم شکوهي را‬
‫که ايمان به آدمي ارزاني ميکند ميفهمي و هم گرمايي را که بيقراری عشق به دل‬
‫ميبخشد تجربه کردهای‪ ،‬و هم «خود را به آزادی يك ملت اسير نثار کردن» از شوق‬
‫بيتابت ميکند و‪ ...‬در بوی نان تازه‪ ،‬در دستهای گرسنهای به همان گونه خدا را‬
‫استشمام ميکني که در محراب! آری‪ ،‬ای‪ ...‬تو !‬

‫چقدر دوست دارم که تو علي را بشناسي!‬

‫***‬
‫شاهکار صفوی‪ :‬جمع ضدين !‬

‫اما دريغ که در اين اکسير شوم استحمار صفوی‪ ،‬از «خون»‪« ،‬ترياك» ساخته‬
‫است و از «فرهنگ شهادت»‪« ،‬الیالئي خواب»!‬

‫‪019‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دستگاه تبليغاتي صفوی‪ -‬که به صورتي‪ ،‬روحانيتي رسمي مشابه با دستگاه کليسا‬
‫ساخت و روحانيون آن در حقيقت سپاه دين دولت بودند‪ -‬دو کار ميکرد دو کار‬
‫متضاد‪:‬‬

‫اوال‪ ،‬ناچار بود تشيع را حفظ کند‪ ،‬بلکه آن را ترويج نمايد و از آن تکيهگاهي برای‬
‫رژيم خود در ميان توده و وسيلهای برای جدا کردن مسلمانان ايران از دنيای اسالمي و‬
‫حتي ايجاد دشمني و نفرت ميان دو قطب بوجود آورد‪.‬‬

‫ثانياً‪ ،‬بايد کوششي هوشيارانه و دشوار کند تا تشيع را فلج سازد و مسخ کند و اثر‬
‫آن را درانديشهها و دلها خنثي کند بطوری که علي باشد و آگاهي و آزادی و عدالت‬
‫را الهام نکند و کربال باشد‪ ،‬اما بخواب کند و سرگرمي آورد و «اشکاالتي ايجاد نکند»!‬
‫و بحث امامت داغ باشد اما فقط بدرد کينهتوزیهای تاريخي و نفرتهای قومي و‬
‫جنگ فارس و ترك و عرب بخورد و با سلطنت استبدادی و فاسد صفوی و حتي‬
‫آدمکشيهای هولناك شاه عباسي منافاتي نداشته باشد و عدالت‪ ،‬اصل تشيع باقي بماند‬
‫اما با ظلم حاکم ناسازگاری نکند و واليت همه جا در منبر و محراب مطرح باشد‪ ،‬اما‬

‫‪051‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بصورتيکه تسبيحگوی واليت جور باشد‪ 0‬و خالصه مردم همه مجبورند شيعه باشند‪،‬‬
‫اگر کسي درنگ کرد‪ ،‬تيغ قزلباش‪ ،‬شيعهاش خواهد کرد! ولي شيعهای که چشمش‬
‫عمری بر حسين ميگريد و دستش همه عمر در دست‪ ...‬در دست‪ ...‬چه بگويم؟‬

‫شيعهای جوشي و احساساتي و رقيق القلب و انتقام جوی که شب و روز آرزو‬


‫ميکند که در عاشورا «کاش با تو بودم و به فيض بزرگ شهادت ميرسيدم» (يا ليتنا‬
‫کنا معك فنفور فوزاً عظيما)! در برابر غصب حق‪ ،‬ظلم‪ ،‬جنايت و خون مظلوم به سرعت‬
‫برميآشوبد‪ ،‬انقالبي ميشود‪ ،‬خشم و کين و عشق جانش را مشتعل ميسازد‪ ،‬قيام‬
‫ميکند‪ ،‬دست از جان ميشويد‪ ،‬دست به شمشير ميبرد و به خشم ميزند‪،‬‬

‫اما بر فرق خودش!‬

‫‪ .0‬درست مثل مشروطه‪ ،‬که مردم به فتوای علما بست نشسته بودند در شاه عبدالعظيم و عده ای هم در سفارت انگليس و‬
‫شعار اين بود که ما "عدالتخانه" مي خواهيم و مقصود مجلس شورای ملي بود! صدر اعظم هم پادرمياني کرد و با شاه‬
‫مذاکرات نمود و باالخره موافقت شاه را به طور مشروط گرفت و صدر اعظم آمد و به انقالبيون ابالغ کرد که قبله عالم‬
‫موافقت فرمودند که شما برای مجلس عدالتخانه وکيل انتخاب کنيد‪ ،‬اما مشروط بر اينکه وکالتان در امور سياسي مملکتي‬
‫دخالت نکنند! "مشروطه" يعني همين! اگر به اين معني نيست پس اين کلمه "مشروطه" را از کجا گرفته اند؟ چنين کلمه ای‬
‫به عنوان اصطالح‪ ،‬نداريم‪ ،‬نه در عربي و نه در فارسي‪ .‬آنچه مسلم است اين کلمه را به جای يك اصطالح خاص اروپايي (و‬
‫آن ايام‪ ،‬بيشتر فرانسوی) ساخته اند و چنان که گفته اند در ازای اصطالح ‪ Constitutionnel‬که به معني رژيم مبتني بر‬
‫قانون اساسي است (در برابر رژيم مبتني بر اراده فردی)‪ .‬ولي ‪ Constitution‬که به معني قانون اساسي است با لغت شرط و‬
‫مشروط تناسبي ندارد‪ .‬فکر مي کنم روشنفکران فرنگي مآب آن زمان که تازه کار بودند کلمه ‪ Constitution‬را با کلمه‬
‫مشابهش يعني ‪ Condition‬عوضي گرفته اند که به معني شرط است! اگر چنين باشد‪ ،‬چه اشتباه درستي!‬
‫‪050‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫(ايواهلل صفويه! روحانيون صفويه!)‬

‫چگونه روحانيت صفوی توانست چنين تشيعي درست کند که همه چيزش درست‬
‫به شيعه ميماند‪ ،‬اما هيچ شباهتي به شيعه ندارد؟‬

‫با يك حقهی هوشيارانهی بزرگ!‬

‫بطوری که تشيع از اصلش هم باالتر و مهمتر جلوه کند و هم يك جو برای زندگي‬


‫مردم اثری و برای دشمنان مردم ضرری نداشته باشد !‬

‫چطور؟ مگر ميشود؟‬

‫***‬
‫کاله شرعي = فريب دادن خدا!‬

‫بله ميشود! خيلي هم ساده و سريع‪ ،‬بطوری که آب هم از آب تکان نخورد و کسي‬


‫هم نفهمد! روحاني صفوی حالل مشکالت است‪ ،‬چنان حالل را حرام و حرام را حالل‬
‫ميکند که شاخ در ميآوری‪ ،‬آن هم چنان شرعي و قانوني و قرآني که حظ کني!‬

‫مگر نميبيني‪ ،‬رباخواری را که در قرآن دشمني با خدا اعالم شده است‪ ،‬چه قشنگ‬
‫و چه ساده و بيزحمت درستش کردهاند که سختگيرترين بازرسان شرع هم اگر‬

‫‪053‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بخواهند رسيدگي کنند‪ ،‬ميفهمند که ربا است و کاله و کلك‪ ،‬اما کوچکترين ايراد‬
‫قانوني نميتوانند بگيرند! چگونه !‬

‫اوالً‪ ،‬اسکناس فرمودهاند پول نيست! خالص! پس ربا وقتي مصداق پيدا ميکند پول‬
‫‪0‬‬
‫خرده رد و بدل شود‪ .‬اسکناس و چك و سفته آزاد است‪.‬‬

‫ثانياً‪ ،‬ربا چيست؟ سود و پول يعني اگر صد هزار تومان دادی‪ ،‬به نيت ربا‪ ،‬و سر سال‬
‫صد و بيست هزار تومان پس گرفتي‪ ،‬بيست هزار تومانش را به نيت ربح‪ ،‬حرام است‪،‬‬
‫بدتر از حرام‪ ،‬فاجعهای هولناك است‪ ،‬بگفته صريح قرآن‪ :‬رباخوار در آتش جاودانه‬
‫است‪ ،‬کفار اثيم (کفرپيشهی تبهکار) است‪ ،‬اعالم کنندهی جنگ با خدا است و با‬
‫‪3‬‬
‫پيامبرش!‬

‫اما معامله که حرام نيست‪ ،‬ثواب هم دارد‪ ،‬الکاسب حبيب اهلل‪ .‬بسيار خوب‪ ،‬برو پيش‬
‫آقا‪ ،‬راه تبديل «ربا» را به «معامله» يادت دهد تا اشکال شرعي پيدا نکند‪ .‬چطور؟ خيلي‬

‫‪ .0‬چون در عصر پيغمبر و ائمه پول درهم و دينار بوده است (يعني‪" :‬نقدين"‪ ،‬پول طال و نقره) و اسکناس کاغذ است و‬
‫کاغذ جزء "نقدين" نيست‪ ،‬نه طال است و نه نقره! البد خواهيد گفت‪ ،‬پس معامله ها که همه با اسکناس مي شود چي؟ پس‬
‫وجوه شرعي که با اسکناس حساب مي شود و پرداخت چي؟ پس خود آقا که چنين عقيده ای در عصر سرمايه داری و‬
‫اقتصاد دارند‪ ،‬اسکناس قبول نمي کنند‪...‬؟ معذرت مي خواهم‪ ،‬چرا از بنده مي پرسيد؟‬
‫‪ .3‬فاذوا بحرب من اهلل و رسوله (رك آيات ‪ 371‬تا ‪ 379‬سوره بقره)‪.‬‬
‫‪053‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ساده‪ ،‬عقل جن نميرسد‪ ،‬اين دفعه که خواستي پول نزول بدهي‪ ،‬به نيت ربا مده‪ ،‬بيع‬
‫شرط کن‪ ،‬چطور؟ صد هزار تومان را قرض الحسنه ميدهي‪ ،‬بيست هزار تومان سود آن‬
‫‪0‬‬
‫را‪ ،‬يك سير نمك به او ميفروشي به بيست هزار تومان!‬

‫ديدی چطور شد؟ حاال فرض کن روز قيامت هم شده و تو را کنار ترازوی عدل‬
‫الهي سر پا نگه داشتهاند و محاکمه ات ميکنند‪ .‬ميتوانند چه بگويند؟‬

‫‪-‬آقا مگر معامله بيع شرط حرام است؟ ميتوانند بگويند نه؟‬

‫‪-‬آقا مگر هر کس آزاد نيست‪ ،‬جنسي را به هر قيمتي که خودش خواست بخرد؟‬


‫اگر صاحب جنس هم رضايت داد‪ ،‬شرعاً جايز نيست؟ ناچارند بگويند که چرا‪.‬‬

‫‪ .0‬ده ها راه ديگر شرعي برای کاله گذاشتن بر سر شرع ابتکار کرده اند از قبيل "بيع شرط"‪" ،‬صلح"‪" ،‬رهن"‪" ،‬بيع‬
‫سلف" (که چه فاجعه ای است!) و هبه معوضه‪ ...‬مي بيني که در آنچه به سود سرمايه دار و طبقه حاکم است‪ ،‬مالباشي های‬
‫تشيع صفوی ديگر سنت گرا و کهنه پرست و متحجر و مخالف با نوانديشي و اجتهاد و تحول در مذهب نيستند بلکه خيلي‬
‫بديع انديش و بلکه بدعت ساز و نوجوی و طرفدار تطبيق مذهب با زمان و با نياز زمان اند‪ ،‬منتهي زمان و نياز ويژه طبقه حاکم‪،‬‬
‫طبقه خمس و زکات و سهم بده و اهل خيرات و صدقات و مبرات! چون روحانيت صفوی از "بازار" تغذيه مي کند‪ ،‬گور‬
‫پدر "روشنفکر" فضول مزاحم و بي خاصيت که مغزش پر است و جيبش خالي‪ ،‬و نياز فکری دارد و در جستجوی فهم خدا‬
‫است نه فريب خدا‪ ،‬و نيز "مردم عوام" که خدای حکيم ‪ -‬طبق حکمت بالغه و مشيت الهيه اش‪ -‬آنها را نه علمي داده و نه‬
‫مالي و نه مقامي تا بتوانند منشأ خير و خدمتي باشند‪.‬‬
‫‪051‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫‪-‬آقا من دلم خواسته يك سير نبات را صد هزار تومان بخرم‪ ،‬مگر شرع‪ ،‬شهرداری‬
‫است که بر قيمتها نظارت داشته باشد؟ مجبورند که جواب بدهند که نه‪.‬‬

‫‪-‬پس کسي که جنسي را از مومني به رضايت طرفين بخرد معامله نکرده است؟ مگر‬
‫ميتوانند بگويند نه؟ آن وقت تو هستي که طلبکار خدا هم ميشوی و ميگويي‪ :‬پس‬
‫به تصديق خودتان و طبق فقه و شرع خودتان‪ ،‬من در «قضيه نمك» رباخوار نبودهام‪،‬‬
‫کاسبکار بودهام‪ ،‬پس حبيب خدا بودهام‪ ،‬نه دشمن خدا!‬

‫مگر ميتوانند نفس بکشند؟ روحانيت صفوی زبان شرع را با يك سير نمك‬
‫ميبندد!‬

‫مي گويي من در يك دستگاه ظلم و گناه و خالف شرع و خيانت به جمع‪ ،‬خدمت‬
‫ميکنم و حقوق ميگيرم‪ ،‬اشکال شرعي ندارد؟ مسلم است که دارد‪ ،‬خيلي هم اشکال‬
‫دارد‪ ،‬اسالم کسي را ميبيند ظلمي بر ديگری واقع شده است و او ساکت مانده است‬
‫نميبخشد و شيعه‪ ،‬هنوز هم پس از چهارده قرن‪ ،‬کساني را که گذاشتند بر حسين(ع)‬
‫ظلم شود و لبي به اعتراض نگشودند‪ ،‬و گذاشتند که جالدان او را بکشند و دستي به‬
‫دفاع برنکردند‪ ،‬در رديف ظالمان و قاتالن او لعن ميکند‪ ،0‬چطور خدمتگزاری رسمي‬

‫‪ .0‬لعن اهلل امه قتلتك‪ ،‬و لعن اهلل ظلمتك‪ ،‬و لعن اهلل امه سمعت بذلك و رضيت به!‬
‫‪055‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ظلمه اشکال شرعي ندارد؟ چطور مزدوری خالفت غصب جائز ميشود؟ چطور پولي‬
‫را که از محل غير مشروع‪ ،‬مالياتهای غيرمشروع‪ ،‬به طرق غيرمشروع و طبق قوانين‬
‫غيرمشروع بدست آمده‪ ،‬از دست حاکم غير شرع ميتوان گرفت؟‬

‫‪-‬پس چکار کنم؟ دست بکشم؟ ‪-‬نه‪ ،‬راه دارد!‪ -‬چه راهي؟ ‪«-‬دست گردان»!‪ -‬يعني‬
‫چه؟‬

‫‪-‬خيلي ساده‪ ،‬روحاني صفوی راهش را بلد است‪ ،‬او متخصص «کاله شرعي» است‪.‬‬
‫او «بر قامت زور‪ ،‬ردای تقوی ميپوشاند«‪ 0‬و بر سر کفر‪ ،‬کاله شرع ميگذارد! روحاني‬
‫صفوی کارش توجيه دستگاه صفوی است و ناچار است برای همکاری «مومنين‬
‫متشرع» با دستگاه «حکومت غيرشرعي» راهي پيدا کند و برای اين کار بايد تکنيکي‬
‫اختراع کند که بتواند پول حرام را حالل کند!‬

‫تکنولوژی کالم شرع سازی صفوی راهش را کشف کرده و تکنيکش را هم‬
‫اختراع کرده! کاری ندارد‪ ،‬يك دو دقيقه بيشتر وقت نميگيرد و زحمتي هم ندارد فقط‬

‫‪".0‬وقتي زور جامه تقوی به تن مي کند‪ ،‬بزرگترين فاجعه تاريخ پديد مي آيد" رادها کريشنان‪ ،‬کتاب "مذهب در شرق‬
‫و غرب"‪.‬‬
‫‪056‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ممکن است در اثر چشم افتادن در چشم صاحب پول و روشن شدن عين پول و‬
‫رودربايستي‪ ،‬آدم وادار شود که‪ ،‬هي‪ ،‬بله‪« !...‬رو» است‪« ،‬سنگ پا» که نيست!‪...‬‬

‫حقوقت را که گرفتي‪ -‬از هر جا و به ازای هر کاری‪ -‬بايد قبول کني که اين پول‬
‫مشروع نيست‪ ،‬پس مال تو نيست‪ ،‬صاحبش معلوم نيست‪ ،‬به کي ميرسد؟ البته اين جور‬
‫پولها به حاکم شرع‪ ،‬که در نظام صفوی همان خود روحاني صفوی است! پس ماه به‬
‫ماه‪ ،‬حقوقت را که گرفتي‪ ،‬چون پولي نامشروع است‪ ،‬دست نميزني‪ ،‬راست ميآيي‬
‫خدمت آقا‪ ،‬همه را به «دست» آقا ميدهي يعني که رد کردم به حاکم شرع‪ .‬تمام! پس‬
‫پول شد مال آقا‪ .‬در نتيجه‪ ،‬تو پول نامشروعي دستت نيست‪.‬‬

‫آن وقت آقا ميبيند تو يك فرد مسلمان مستحقي هستي‪ ،‬خرج داری‪ ،‬زن و بچه‬
‫داری‪ ،‬از بابت وجوهات بريه و شرعيه‪ ،‬بهاندازهی احتياجات حياتيات و مخارج‬
‫زندگيت‪ ،‬هر مبلغي را که خودشان به عنوان حاکم شرع و نائب امام تشخيص دادند و‬
‫صالح ديدند به تو کمك ميکنند و في المجلس به دستت ميدهند‪ ،‬نگاه ميکني‪،‬‬
‫ميبيني اتفاقاً درست معادل همان حقوق ماهيانهای است که از دستگاه خالف شرع‬
‫گرفتهای و ظلمه برايت تشخيص دادهاند و صالح ديدهاند !‬

‫جل الخالق!‬

‫‪057‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تمام اين فعل و انفعاالت مکانيکي و استحالهی شيميايي که مال حرام را‪ ،‬در‬
‫کيمياگری روحانيت صفوی‪ ،‬برق آسا‪ ،‬بدل به حالل ميکند و «حقوقبگير ظلمه» را‪،‬‬
‫فيالمجلس‪ ،‬با يك چشم بندی ماهرانه «حقوقبگير ائمه» ميسازد تشريفات اداری‬
‫خيلي سادهای دارد‪ ،‬به يك تئاتر پانتوميم جادويي است‪ ،‬با يك «آکت«‪ :‬ميدهي به‬
‫دستش‪ ،‬ميدهد به دستت! والسالم‪ ،‬برو راحت به خانهات‪ ،‬برای ظلمه کار کن‪ ،‬مزدش‬
‫را از ائمه بگير!‬

‫ای واهلل‪ ،‬روحاني صفوی!‬

‫در عين حال‪ ،‬اين جور «کلكهای شرعي»‪ -‬که ما آدمهای جسماني و نااهل را به‬
‫شگفتي ميآورد و بر سرمان شاخ ميروياند و برای علمای شيعهی علوی محال‬
‫مينمايد‪ -‬برای روحاني صفوی آب خوردن است‪ ،‬و حالل را حرام کردن و حرام را‬
‫حالل کردن‪ -‬جوری که دفاتر حساب و کتاب قيامت و نامه اعمالت هم خدشه پيدا‬
‫نکند و در محکمهی روز حساب و عقاب نتواند ايرادی شرعي بگيرند‪ -‬کار هر جوجه‬
‫روحاني مسجد شاه است‪ .‬بقدری در «فريب خدا»!‪ 0‬زبردستاند و گستاخ‪ ،‬و با وجدان‬
‫راحت و روی خوش انجام ميدهند که حالت استثنائي و غير عادی بودنش را از دست‬

‫‪ .0‬و مکروا و مکراهلل و اهلل خير الماکرين‪ .‬آل عمران ‪.18‬‬


‫‪058‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫داده و يك سنت معمول و مقبول شده و خود يك نوع راه حل شرعي و شيوهی عملي‬
‫و علمي اسالمي تلقي ميشود و اگر در کالههای قانوني و حيلههای اداری خاصي که‬
‫در توجيه و تفسير و تطبيق و تحريف و تأويل برخي مواد يا تبصرهها و مقررات يا‬
‫تصويبنامههای مالياتي يا قضايي‪ ،‬برای گريز از دست عدل و حق در سازمانهای‬
‫اداری عمل ميشود‪ ،‬ترديد يا ترس و تقيهای وجود دارد‪ ،‬در اينجا که قانون الهي در‬
‫کار است و احکام مقدس اسالمي‪ ،‬بسيار رسمي و علني و رايج و «قاطع» عمل ميشود‬
‫و چنان ساده و مشکلترين راه حلها چنان آسان و حتي محالها چنان ممکن که‬
‫مومنين دستپروردهی اين مکتب ديني و متکي به اين قدرت علمي‪ ،‬در کار و کسب و‬
‫نفع و لذت و تقصير و تجاوز و تکليفي در زندگي فردی يا اجتماعي خود‪ ،‬هيچ مشکلي‬
‫را از سوی مذهب‪ ،‬در پيش پای خود نمييابند که آسان نتوان کرد و هيچ وظيفه و‬
‫مسئوليتي را حس نميکنند که راه گريزی رندانه سراغشان ندهند و هيچ محالي را‬
‫نميبينند که برايشان به سادگي ممکن نسازند و همين اعتقاد به قدرت اعجازگر و‬
‫هنرمندی افسونساز کيميا اثر اينان است که آن داش غُلم مشهدی (لوطي) را آورده‬
‫بود به محضر يکي از فقهای فقه صفوی‪ ،‬و به رسم آنها‪ -‬که آداب و رسوم «اشرافيت‬
‫روحاني» دارند و به اصطالح عالمه نائيني (عالم بزرگ شيعه علوی)‪« :‬استبداد ديني«‪-‬‬
‫در برابرش به رکوع رفته بود و زانوی ادب بوسه داده بود و دست ارادت بوسيده بود و‬

‫‪059‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫پس پسکي برگشته بود و کنار ايستاده بود‪ 0‬و خدمت حضرت‪ ...‬الخ‪ ،‬شيشه عرقش را از‬
‫جيب بغل درآورده بود و با زبان عاميانه خودش عرض کرده بود ‪:‬‬

‫«آقا شما که حالل ر حروم مکنن‪ ،‬حروم ر حالل مکنن‪ ،‬همي يك پياله او تلخ هم‬
‫برای ما حالل بکنن!ای که برای شما چيزی نيست»!‬

‫***‬
‫جادوی سیاه‬

‫راست است‪ ،‬اينها چيزی نيست‪،‬‬

‫مگر با آن همه نفرتي که پيغمبر و علي ازخريد و فروش انسان داشتند‪ ،‬همين‬
‫روحانيت اموی و عباسي و صفوی‪ -‬به نام فقه سنت و يا فقه اهل بيت!‪ -‬در زير عنوان‬
‫روشن و مترقي «عتق» (آزاد کردن برده‪ ،‬که تنها باب مشخصي است که در آن‪ ،‬فقه‬
‫اسالمي از برده سخن ميگويد)‪ ،‬قرنها «اصل بردگي» و حکم خريد و فروش برده را‬
‫رسماً و علناً و در حوزه علمي اسالم‪ ،‬تدريس نميکردند و هم اکنون نيز‪ -‬بيآنکه‬
‫رسوايي آن را احساس کنند تدريس نميکنند؟ و حتي در قرن بيستم به دنيا اعالم‬

‫‪ .0‬آداب و تشريفات روحانيت صفوی‪ ،‬درست کپي آداب و تشريفات درباری است و اشرافي‪ .‬از عالي قاپو تا مسجد‬
‫شاه فاصله ای نيست‪ .‬چنان که القاب توخالي و تشريفاتي متعدد که در حوزه علمي و تاريخ فرهنگ شيعي و اسالمي سابقه‬
‫ندارد و هم جديد است‪ ،‬به تقليد از دستگاه سلطنتي صفويه و قاجاريه و روحانيت راه يافته است‪.‬‬
‫‪061‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نميکنند که اسالم دين بردگي است و حتي هم اکنون نيز هر کسي از نظر شرعي مجاز‬
‫است انسان بخرد و بفروشد؟ مگر رسماً به يك روشنفکر امروز نميگويند که اگر‬
‫سمفوني پنجم بتهوون را‪ -‬که آزادی ارادهی انسان را در قبال سلطهی جبر و زنجير‬
‫سرنوشت حکايت ميکند‪ -‬حتي اگر گوش بدهي حرام است‪ ،‬اما اگر هم اکنون‬
‫دختری يا پسری را به عنوان کنيز و غالم‪ ،‬از پدرش يا خواجهاش ابتياع کردی حالل‬
‫است؟ چرا احکام آزادی برده را به صورت احکام بردگي انسان ارائه ميدهند؟ پيدا‬
‫است که چرا‪ ،‬چون حکام‪ ،‬تجار‪ ،‬خلفا‪ ،‬سالطين‪ ،‬فئودالها به کنيزکان و غالم بچگان و‬
‫عمله خلوت و جلوت و حيوانات زبانبستهی دو پا برای حرمسراها و دربارها و باغها و‬
‫امالکشان هم عالقه داشتهاند و هم احتياج! و اين است که هر کسي اندکي با روح‬
‫قرآن‪ ،‬بينش انساني پيغمبر و مکتب آزادیبخش علي آشنا باشد ميداند که اگر رژيم‬
‫قرآن و سنت‪ ،‬با «رويهی علي» ادامه ميداشت‪ ،‬شکل خاصي که اسالم برای مبارزهی‬
‫زيربنايي و در عين حال نفي اخالقي و انساني بردگي انتخاب کرده بود‪ ،‬در همان قرن‬
‫اول بردگي را ريشه کن ميکرد و «حرکت فقه اسالمي به سوی تحريم مطلق بردگي‬
‫پيش ميرفت»‪ ،‬ولي اينها بردگي را با توجيه فقهي تحکيم کردند و چنان استوار که‬
‫کسي در قرون اخير نيز‪ ،‬که در دنيا برافتاده‪ ،‬جرأت آن را نکرده است تا رسماً تحريم‬
‫کند و حتي در بازاری که بردهای نيست تا خريد و فروش شود‪ ،‬هنوز جرأت آن را‬
‫ندارند تا احکام خريد و فروش برده را الاقل تدريس نکنند !‬

‫‪060‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫امروز «اسکناس»‪ ،‬پول نيست ولي برده‪ ،‬کاال هست؟‬

‫(جل الخالق!) از حقوق ملتي بر نفتش سخني نيست و از حقوق «خواجه» بر‬
‫«عبد«ش‪ ،‬سخنها است! سرمايه داری و بورژوازی و اقتصاد استعماری و روابط طبقاتي‬
‫و حق کارگر بر کارفرما و دهقان بر مالك و مصرفکننده بر توليدکننده و بانك و وام‬
‫و‪ ...‬را فقه اسالمي نميشناسد و آن همه نظريات علمي و موشکافيهای فقهي دربارهی‬
‫«شکل پرداخت ديه به صاحبان بندهای که به شرکت او را خريدهاند و نصفش متعلق به‬
‫يك خواجه است و نصف ديگرش مال خواجهی ديگر و قرار گذاشتهاند يك روز‬
‫برای اين کار کند و يك روز برای آن‪ ،‬و اگر سنگي بر سرش زدند‪ ،‬ديهاش را بايد به‬
‫کداميك از دو خواجهاش بپردازند؟ و چگونه؟»‪.‬‬

‫مي دانم که اين گستاخيها موجب کدورت برخي از بزرگان مذهبي خواهد شد‪،‬‬
‫عذر ميخواهم‪ ،‬ولي اين انصاف را هم به امثال من بدهند که ما در ايمان خود و نيز در‬
‫ميان همهی روشنفکران و آزادیخواهان و انساندوستان جهان‪ ،‬اسالم را‪ ،‬خدا و رسول‬
‫اسالم و علي و تشيع علي را مکتب نجات و آزادی و برابری بشری ميدانيم و پيشگام‬
‫نهضت عدالتخواهانه و رهاييبخش انساني در جهان و در عين حال‪ ،‬با شرمي دردآور‬
‫ميبينيم‪ ،‬افتخار آزادی بردگان در جهان نصيب غرب ميشود و فتوای تحريم بردگي‬
‫را رئيس جمهور امريکا صادر ميکند و نه اسالم؟! و از حوزههای ديني و علمي اسالم‬

‫‪063‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫هنوز صدای «خواجه» و «مولي» بلند است و شگفتآور است که در بازار اسالمي و‬
‫حتي در ميان طوايف بدوی ما برده فروشي برچيده شده است و دانشگاه امام جعفر‬
‫صادق هنوز از برنامهی درسياش حذف نکرده است‪ ،‬در کالسهای درس معارف اهل‬
‫بيت‪ ،‬هنوز وجود دارد؟‬

‫آری‪ ،‬اينگونه فعل و انفعاالت شيميايي را کليسای صفوی‪ ،‬در همين‬


‫آزمايشگاههای کوچك و معمولياش انجام ميدهد‪ ،‬اما پتروشيمي عظيم «نقش‬
‫جهان»‪ -‬که از چهار صد سال پيش در ايران نصب شد‪ ،‬با سرمايهگذاری دولت و‬
‫کمكهای فني روحانيت مسيحي اروپای شرقي و زير نظر مستقيم مهندسين روحانيت‬
‫صفوی‪ -‬شاهکار کرد که در تاريخ صنعت شيمي جديد و حتي کيميا و ليميا و سيميای‬
‫قديم نيز بينظير است‪.‬‬

‫کيميای قديم مس را زر ميکرد‪ ،‬پتروشيمي جديد نفت را کود! و «پتروشيمي‬


‫استحمار صفوی»‪ ،‬از «خون»‪« ،‬ترياك» ساخت! از «شهادت»‪« ،‬مايه ذلت»‪ ،‬از «شهيد‬
‫زنده»‪« ،‬قبر مرده»‪ ،‬از تشيع «جهاد و اجتهاد و اعتراض» تشيع «تقيه و تقليد و انتظار» به‬
‫معني «نفاق از ترس و گريز از فهم و فرار از مسئوليت = لش بودن» !‬

‫چهها که نکرد اين جادوی سياه!‬

‫‪063‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫علي را رستم داستان شاهنامه کرد‪ ،‬آن هم نه در رزمگاه‪ ،‬در خانقاه و فاطمه را زني‬
‫ناالن که تمام همتش اين است که ملکي را که دولت از او به ناحق مصادره کرده پس‬
‫بگيرد و تمام سخنش‪ ،‬آه و نفرين و دگر هيچ!‬

‫و حسن را؟ شرم دارم بگويم‪.‬‬

‫و حسين را؟ نميتوانم بيان کنم‪ ،‬کلمات عاجزند‪ ،‬ميبينيد!‬

‫پس از مرگ همهی خويشاوندانش و پس از آنکه همهی همگامان وفادارش در راه‬


‫او‪ ،‬در راه سرفرازی و عزت خاندان او‪ ،‬خود را بر مرگ سرخ عرضه ميکنند و‬
‫قهرمانانه ميميرند تا تن به ذلت ندهند‪ ،‬او کودکش را بر ميگيرد و با لحني که دشمن‬
‫را به رقت آورد و جالد را به رحم‪ ،‬از ماموران پست دستگاه يزيد‪ ،‬آب خوردن التماس‬
‫ميکند!‬

‫و زينب؟ زني که مردانگي‪ ،‬در رکابش‪ ،‬جوانمردی آموخت‪ ،‬زني که تا قيام آغاز‬
‫شد شويش را طالق گفت و دو فرزندش را به قربانگاه آورد و در‪ -‬مرگشان هيچ‬
‫نگفت‪ ،‬آنگاه‪ -‬زبان علي در کام‪ ،‬رسالت حسين بر دوش‪ ،‬کاروان اسيران در پي‪ ،‬تنها و‬
‫در بند‪ -‬همچون صاعقه‪ ،‬بر پايتخت قساوت و بارگاه وحشت‪ ،‬فرود آمد و فريادی‬
‫برآورد که هزار سال‪ ،‬دستگاههای تبليغاتي بنياميه و بنيعباس و سالطين ترك و تاتار‬

‫‪061‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و غزنوی و سلجوقي و غز و مغول و تيموری و ايلخاني‪ ،‬نتوانستند خاموشش کنند‪ ،‬اما‪،‬‬


‫منبرهای «مصيبتبار» روحانيت صفوی‪ ،‬بزودی توانستند آن را «نوحه» کنند!‬

‫و عباس بن علي‪ ،‬برادر حسين را‪ ،‬قهرمان نبرد بيمانند تاريخ‪ ،‬سيمايي که روزگار‪،‬‬
‫از آن‪ ،‬جز حماسه و مردی نميشناسد‪:‬‬

‫پرسوناژ پارتيهای زنانه‪ ،‬سمبل سفره!‬

‫و امام سجاد را‪ -‬کسي که از دعا‪ ،‬سنگر جهاد ساخت‪-:‬‬

‫امام بيمار و ناالني که مجلسي‪ ،‬برجستهترين چهرهی روحانيت صفوی‪ ،‬از او‬
‫تصويری نقش ميکند که بيشك دشمنان خاندان علي که بر روی اينان شمشير‬
‫کشيدند‪ ،‬از آن شرم کنند‪ ،‬چه‪ ،‬عزت و دليری و بزرگواری را الاقل در بنيهاشم‪ ،‬حتي‬
‫جاهليت عرب نيز اعتراف دارد‪.‬‬

‫و‪ ...‬ديگر شرم دارم که ادامه دهم‪ ،‬نه تنها نميتوانم از آنچه در تبليغات عاميانه‪ ،‬از‬
‫شخصيت ائمه ساختهاند و ميسازند ياد کنم بلکه‪ ،‬آنچه را در کتابهای معروف و مورد‬
‫اعتقاد و ارجاع است قدرت ندارم که بر زبان آورم‪.‬‬

‫‪065‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نفی تشیع بوسیلهی تشیع‬

‫بزرگترين خطری که قدرت صفوی را ممکن بود نابود کند‪ ،‬زائيده تناقضي بود که‬
‫در ذات اين رژيم نهفته بود زيرا از طرفي خود يك رژيم اشرافي استبدادی و خشن بود‬
‫از نوع رژيم کسری و قيصر‪ ،‬و بايد اسالم را نگاه ميداشت و از طرف ديگر‪ ،‬خود‬
‫رژيمي بود از نوع رژيم خليفه و دارای دستگاهي اموی و عباسي و بايد تشيع را‬
‫تکيهگاه خود ميکرد و اين دو تناقض عبارت بود از‪:‬‬

‫«اسالم منهای اسالم»!‬

‫از اين حساستر و دشوارتر‪ :‬نفي تشيع‪ ،‬بوسيلهی تشيع!‬

‫چگونه ميشود؟‬

‫اوالً در يك طرح کلي‪ ،‬اسالم‪ -‬که يك مذهب آگاهي دهنده‪ ،‬عقلي‪،‬‬


‫مسئوليتآور‪ ،‬اجتماعي و با بينش عيني‪ ،‬اين جهاني‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬واقعيتگرا و به شدت‬
‫دوستدار عزت‪ ،‬قدرت ‪ ،‬مرکزيت سياسي‪ ،‬نان‪ ،‬دانش و حرمت انساني است و مبلغ‬

‫‪066‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫استقالل فکری‪ ،‬دعوت کننده به تعقل و آزادی رای و شعور و تعهد جدی و روشن‬
‫جمعي و بگونه بينظيری از سياست تفکيكناپذير‪ -‬هيچگاه نميتواند برای رژيمي که‬
‫وارث خسرو و قيصر جاهليت است و زاده تضاد طبقاتي و حاکميت استبدادی و نظامي‬
‫اشرافي و موروثي و تباری‪ ،‬تکيهگاه باشد‪ ،‬و بايد آن را از متن جامعه کنار زد و مردم را‬
‫به مذهبي کشاند که با زندگان تنها از مرگ سخن گويد و جامعه را از طريق‬
‫درونگراييهای زاهدانه و عرفانگونه‪ ،‬به فرديت اخالقي يا اخالق فردی و‬
‫روحگراييهای رهباني و رياضتکشيهای منفي براند و بجای دعوتهای جهاد‪ ،‬امر به‬
‫معروف‪ ،‬نهي از منکر و اصالت «جماعت» و پيوستگي متعهدانه با «امت»‪ ،‬خلق را به يك‬
‫نوع «خودگرايي صوفيانه» بخواند و ترك واقعيتهای عيني و غيبت از زمين‪ ،‬به‬
‫گونهای که هر کسي در يك «دغدغه وجودی گناه» بسر برد و تمام «رسالت مذهبي»‬
‫خود را‪ ،‬نجات شخص خود از زندان دنيا و دوزخ زندگي بيند و چنين حالتي برای توده‬
‫مردم‪ ،‬عاليترين حالت است برای سه چهره حاکم بر مردم‪ :‬استبداد‪ ،‬استثمار و‬
‫استحمار‪:‬‬

‫«يکي سر خلق را به بند ميکشد‪ ،‬رفيقش جيب او را خالي ميکند و شريك‬


‫سومشان در گوشش آهسته و مهربان و از زبان خدا زمزمه ميکند که‪ :‬صبر کن‬
‫برادر!اندرون از طعام خالي دار‪ ،‬گرسنگيات را سرمايه بخشش گناهانت کن‪ ،‬سر و‬
‫کار اينها همه به قيامت‪ ،‬در عوض اينها آخرتشان خراب است»‪.‬‬
‫‪067‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫روحانيتهای وابسته به طبقه حاکم‪ ،‬برای ايجاد يك روح مذهبي تخدير شده و‬
‫فلج کننده‪ ،‬هميشه يك فرمول کلي و مشترك دارند‪ :‬توجيه انحرافي و منفي مفاهيم‬
‫مذهبي‪ ،‬مهمتر از اين‪ ،‬چون هر مذهبي‪ ،‬به نسبتهای مختلف‪ ،‬هم دارای مفاهيم و‬
‫مسائل اعتقادی‪ ،‬علمي و تاريخي مثبت‪ ،‬محرك‪ ،‬سازنده‪ ،‬اجتماعي و مسئوليتآور‬
‫است و هم دارای مفاهيم و مسائل منفي‪ ،‬مخدر‪ ،‬خنثي و فردی‪ ،‬دستگاه تبليغات مذهبي‬
‫حاکم‪ ،‬ميکوشد تا کمکم تکيه اساسي را به مفاهيم و مسائل نوع دوم قرار دهد و‬
‫مفاهيم و مسائل نوع اول را کمکم از اذهان مذهبي پيروان خود دور سازد‪.‬‬

‫چنانکه در اسالم ميبينيم‪ ،‬مسائل فردی در فقه‪ ،‬مسائل طهارت و نجاست و احکام‬
‫فردی‪ ،‬بيشتر از مسائل فکری و اعتقادی مطرح است و مسائل تاريخي‪ ،‬اجتماعي‪،‬‬
‫سياسي‪ ،‬و حتي سيره پيامبر و ائمه از همه کمتر‪.‬‬

‫اما مشکل صفويه اين بود که به عنصر هيجان و تحريك و خشم و خروش مذهب‬
‫نيز احتياج داشت‪ ،‬زيرا مثل ديگر رژيمها‪ ،‬از مذهب تنها نقش توجيه کننده وضع‬
‫موجود و تقديس کننده نظام حاکم را انتظار نداشت‪ ،‬بلکه ميکوشيد تا از آن يك‬
‫نيروی مهاجم و انتقام جو و تحريك کننده عليه تسنن نيز بسازد‪ .‬اين است که ناچار‬
‫بود‪ ،‬تشيع را‪ ،‬در همان شکل تشيع نخستين علوی‪ ،‬نگاه دارد و بجای تکيه بر مسائل‬
‫معتدل و منفي و يا عادی تاريخ شيعه بر جوشانترين و تندترين نقطهها تکيه کند‪ .‬مثالً‬

‫‪068‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫سادهتر بود که کمکم قيام حسين را از يادها ببرد و يا بسيار تضعيف کند و در عوض‬
‫صلح امام حسن را تحريف نمايد و به آساني‪ ،‬با مسخ مفهوم حقيقي و عميق آن‪ ،‬از آن‬
‫وسيله تخدير کننده و بينشي سازشکارانه برای مردم شيعه بسازد‪ ،‬اما صفويه شاهکار‬
‫عجيبي که کرد اين بود که شيعه خون و شهادت و قيام‪ ،‬يعني تشيع عاشورا را نگاه‬
‫داشت و حسين را محور همهی تبليغاتش کرد و علي را مظهر همهی نهضتش معرفي‬
‫کرد و کاری کرد که شديدترين حالت تحريك و شور و حرکتش را شيعه حفظ کند‬
‫و هر سال يك ماه و دو ماه محرم و صفر و حتي تمام سال را از عاشورا دم زند و از‬
‫علي‪ ،‬يعني از قيام و شهادت و عدالت و امامت و مبارزه با غصب حکومت و خالفت‬
‫جور و در عين حال تمام قدرت و حرارت و حرکت و مسئوليت و کينه و نفرت و‬
‫حالت ضد ظلم و ضد تبعيض و ضد استبداد شيعي متوجه تركها بشود و عليه تودههای‬
‫عادی مسلمانان!‬

‫برای اين کار‪ ،‬تشيع صفوی بايد ائمه شيعه را که دو قرن و نيم‪ ،‬نهضت مقاومت عليه‬
‫جور و خالفت ظلم و تبعيض را رهبری کردند و در راه مبارزه با جهل و جور و برای‬
‫نجات مردم يا کشته شدند و يا مسموم‪ ،‬هم تجليل کنند و هم تحقير!‬

‫تجليل کنند‪ ،‬تا خود را پيشوايان احقاق حق اهل بيت و احيای مذهب ائمه شيعه‬
‫معرفي کنند‪ ،‬و هم بايد تحقير نمايند‪ ،‬تا به عنوان الهامدهندگان آزادی و عدالت و‬

‫‪069‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫حکومت حق و مظاهر تقوی و بيداری و آموزگاران مکتب ضد جور و ظلم و تبعيض و‬


‫غصب حق‪ ،‬موجب بيداری و تحريك مردم و ايجاد مسئوليت اجتماعي در ميان شيعيان‬
‫نباشند و روح تشيع و پيروی از ائمه و وفاداری به خاندان پيغمبر و اعتقاد به فاطمه و‬
‫علي و حسن و حسين و‪ ...‬انتظار ظهور منجي انسانها و انقالبي بزرگ عدالت ساز‬
‫جهان‪ -‬که هميشه در تاريخ اسالم تودههای محروم و گروههای عدالتخواه و مجاهد و‬
‫نفيکنندگان حاکميت خلفا و سالطين ترك و تاتار و عرب و عجم وابسته به خالفت‬
‫را به خود ميخواند‪ -‬مردم شيعهای را که اکنون آزادتر از هميشه‪ ،‬ميتواند از تشيع و از‬
‫ائمه شيعه سخن بگويد و به شهادت و امامت و عدالت و علي و حسين و‪ ...‬بينديشد‪ ،‬به‬
‫آگاهي و مسئوليت و ايدهآلهای مترقي نکشاند و برای رژيم صفوی‪ -‬که از نظر شکل‬
‫زندگي و حکومت و رابطه با مردم‪ ،‬وارث خلفای اموی و عباسياند‪ -‬دردسر ايجاد‬
‫نکند‪.‬‬

‫مسئوليت دشوار روحانيت کليسای صفوی‪:‬‬

‫يك مسئوليت متناقض‪ ،‬جمع ضدين ‪.‬‬

‫تجليل ائمه شيعه‬

‫و تحقير ائمه شيعه‬

‫چگونه؟‬
‫‪071‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫طبق يك فرمول دقيق‪ ،‬هوشيارانه و يکنواخت‪:‬‬

‫از يك سو‪ :‬امام شيعه را‪ -‬که در تشيع علوی‪ ،‬وصي پيغمبر است و اتقي و اعلمي‬
‫که بايد رهبری امت را پس از پيامبر ادامه ميداد و کسي است که فهم درست قرآن و‬
‫سنت=اسالم را بايد از او آموخت‪ -‬از حد بنده پاك و آگاه خدا و امام مردم‪ ،‬تا مقام‬
‫الوهيت باال برند‪ ،‬موجودی غيرانساني‪ ،‬شبيه امشاسپندان‪ ،‬شبيه خدايان پيرامون خدای‬
‫بزرگ در اديان و اساطير شرك‪ ،‬خالق و رازق و مدبر جهان و تعيين کننده سرنوشت‬
‫انسانها و آفريننده همه موجودات و حتي دارای واليتي هم سطح و همانند و هم اندازه‬
‫واليت اهلل!‬

‫از سوی ديگر‪ :‬امام شيعه را‪ -‬که در تاريخ بشری و در چشم مومن و کافر‪ ،‬مسلمان‬
‫و غير مسلمان‪ ،‬مظهر تقوی‪ ،‬عدل‪ ،‬حقطلبي‪ ،‬علم‪ ،‬آزادی‪ ،‬نجات‪ ،‬رهبری نهضت و‬
‫مقاومت در برابر ظلم و جهل و اشرافيت و استبداد و نماينده انسانيت‪ ،‬فخر و فضيلت و‬
‫شرف و مروت و پاکدامني و آگاهي و آزادگي و آشتيناپذيری با زشتي و ستم و‬
‫دروغ است‪ -‬موجودی ضعيف‪ ،‬عاجز‪ ،‬متملق‪ ،‬ترسو‪ ،‬خودپرست‪ ،‬فرصت طلب‪،‬‬
‫منزوی‪ ،‬باجستان‪ ،‬مخالف شهدا‪ ،‬مانع مردم ناراضي و ستمديدهای که در انديشه‬
‫مبارزهاند‪ ،‬محافظ رژيم خالفت در برابر جناحهای تند و حتي شيعيان سازشناپذير‪،‬‬
‫مبلغ رضا و تسليم در برابر وضع موجود‪ ،‬فتوی دهنده بر خالف شرع به نفع دستگاه‬

‫‪070‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫حاکم به عنوان «تقيه»! و باالخره‪ ،‬فرد تحقير شده و کم ارجي که خليفه به چشم‬
‫سوءظن و حقارت در او مينگرد و او به هر کاری دست ميزند تا رفع سوء تفاهم! کند‬
‫و کسي است که به جای انتسابش به پيغمبر‪ ،‬بيشتر به انتسابش با خليفه تکيه ميکند و‬
‫در صف حاشيهنشينان و مواجب بگيران و کساني که از بذل و بخششهای بيحساب‬
‫خليفه برخوردار ميشوند‪ ،‬به دربار اميرالمومنين! شرفياب ميشود و او و رژيمش را‬
‫‪0‬‬
‫تقديس ميکند و دعا مينمايد و رسماً پول ميگيرد!‬

‫اين جادوی سياه صفوی‪ ،‬برای استوار کردن يك «نظام ارتجاعي» بر زيربنای يك‬
‫«مکتب انقالبي» و سوار کردن رژيم «حکومت زور» و «حاکميت زر» يعني استبداد‬
‫سياسي و استثمار طبقاتي‪ ،‬بر دو پايه «امامت» و «عدالت»! برای تبديل ماهيت «تشيع‬
‫سرخ«‪ -‬که رنگ هميشگي آن است‪ ،‬از علي تا مهدی موعود‪ -3‬به «تشيع سياه«‪ -‬که‬

‫‪ .0‬شرم دارم از اينکه اين کلمات را بر زبان بياورم‪ ،‬ولي چه مي توان کرد که چنين تصويرهای زشتي را‪ -‬که تصوير‬
‫درست و دقيق خودشان است ‪ -‬از چهره های معصوم و شهدا و نمونه های فضيلت انساني يعني ائمه شيعه را رسم کرده اند و‬
‫شب و روز بر خاليق عرضه مي کنند! نمي دانم چگونه مي توانند اين فاجعه را ببينند و سکوت کنند؟‬
‫‪ .3‬تا کجا تأمل انگيز و آموزنده است که نخستين امام شيعه در محراب شهيد مي شود و امامت شيعه و تاريخ شيعه‪ ،‬با‬
‫"شهادت" آغاز مي گردد و همچنان ادامه دارد تا آخرالزمان و ظهور "منجي موعود مصلح منتقم" که آخرين امام است و‬
‫عصر پيروزی نهضت شيعي و تحقق جهاني همه آرزوها و احيای همه حق ها و نابودی قطعي همه نظام های زور و زر و با اين‬
‫همه‪ ،‬وی نيز با شهادت هم پيمان است و به مرگ سياه نمي ميرد‪ ،‬به اعجازی مسيح وار‪ ،‬غيب نمي شود و يا به آسمان باال نمي‬
‫رود‪ ،‬بلکه وی نيز‪ ،‬زندگيش با شهادت پايان مي گيرد!‬
‫‪073‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫جامه «مرگ» است و صفويه‪ ،‬بنام عزا بر تن آن کردند! و باالخره برای آنکه از‬
‫«واليت»‪ ،‬تکيهگاه مطمئن و مقدسي بسازند در پشت «خالفت»! و تيغ براني در دست‬
‫‪0‬‬
‫«خليفه» و از عاشورا‪ ،‬مادهی تخديری برای ايراني و مايهی تحريکي عليه عثماني!‬

‫بايد کاری کند که هم شيعه قوی شود و هم ضعيف‪ ،‬هم همه جا مطرح باشد و هم‬
‫هيچ جا مطرح نباشد‪ ،‬هم تودههای مردم شهری و روستايي اکثريت به زور يا رضا‪،‬‬
‫شيعه شوند و هم در شهر يا روستا‪ ،‬اقليتهايي که شيعه بودند‪ ،‬به زور يا به رضا‪ ،‬از آن‬
‫بازگردند‪ ،‬هم همه جا و هميشه‪ ،‬منبرها شب و روز از کربال حرف زنند و هم هيچ جا و‬
‫هيچگاه‪ ،‬در منبری از کربال حرفي زده نشود‪.3‬‬

‫چقدر اين مکتب‪ ،‬عميق‪ ،‬غني‪ ،‬مملو از معني و آگاهي و حرکت و ارزش و زيبايي و کمال است! اسالم‪ ،‬از پايگاه تشيع و با‬
‫نگاه علي‪ ،‬چقدر زيبا است و چقدر جذاب‪ ،‬آموزنده و زندگي بخش! اگر تشيع صفوی از سر راه علي برخيزد!‬
‫‪ .0‬شيمي پيشرفته امروز در دنيای صنعت غرب که از نفت سياه‪ ،‬روژ لب مي سازد و اعجاز برق که هم آب را يخ مي‬
‫زند و هم جوش مي آورد‪ ،‬هنوز نه تنها نمي تواند ماده ای بسازد که در همان حال که فردی را به شکلي مرگبار "تخدير" مي‬
‫کند‪ ،‬بتواند‪ ،‬او را به وضعي ديوانه وار "تحريك" کند‪ .‬تمام "وحدت های هشت گانه" در اينجا وجود دارد و در عين حال‪،‬‬
‫صنعت پتروشيمي استحماری صفوی توانسته است در اين معجون اسرارآميزی که از سه عنصر "تصوف اسالمي" ‪" ،‬قوميت‬
‫ايراني" و "سلطنت ساساني" ترکيب کرده است‪" ،‬جمع نقضين" کند و با اينکه عقالً محال است‪ ،‬عمالً آن را طي سيصد‬
‫سال بر روی جامعه مذهبي ما‪ ،‬با موفقيت آزمايش کند و اکثريت مردم را بدان معتاد سازد‪.‬‬
‫‪ .3‬اين هنر معجزه آسا و باورنکردني يي که در سراسر جهان فقط به ما اختصاص دارد (و اين همان هنری است که "نزد‬
‫ايرانيان است و بس"؟ و هنوز هم از بعضي فرستنده هايي که در اختيار هنرمندان صفوی است شنيده مي شود‪ ،‬شاهکاری است‬
‫که آن را مي توان هنر حرف زدن‪ ،‬بي آنکه حرفي بزنند ناميد‪" .‬سکوت گويا" را همه مي شناسند‪ .‬اما گويندگي ساکت را‬
‫‪073‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫فقط از زبان خطبای زبردست و زبان آور تشيع صفوی مي توان شنيد‪ .‬سيصد سال‪ ،‬همه امکانات تبليغي شيعه به يك مسأله‬
‫اختصاص يافته است‪ :‬عاشورا! هر سال دو ماه پيوسته‪ ،‬و در طول سال هر هفته و هر ماه و هر جمعه و هر عيد و عزا و مرگ‬
‫وميالد و هر عروسي و سوگواری‪ ...‬اما اگر بخواهيد مطالعه و تحقيق علمي کنيد‪ ،‬در همين فارسي‪ ،‬برای انقالب کوبا وقيام‬
‫فيدل کاسترو بيشتر اطالعات مستند و بررسي های علمي پيدا مي کنيد تا درباره انقالب عاشورا و قيام حسين! باور نمي کنيد‪،‬‬
‫چون باور کردني نيست‪ ،‬روشنفکران غيرمذهبي فکر مي کنند مبالغه مي کنم و عوام مذهبي خيال مي کنند اتهام مي زنم‪ ،‬هر‬
‫دو حق دارند چنين تصور کنند‪ ،‬و کاش آن چه تصور مي شد حق بود! ولي کساني که هم معتقدند و هم مطلع مي دانند چه‬
‫مي گويم‪.‬‬
‫در مقدمه کتاب "فاطمه‪ ،‬فاطمه است" اشاره کرده بودم که پروفسور لويي ماسينيون‪ ،‬درباره زندگي‪ ،‬شخصيت و اثر وجودی‬
‫فاطمه (س) پس از مرگش در تاريخ و در ميان توده ها و ملت های مسلمان‪ ،‬تمام اسناد تاريخي و حتي همه آثار ادبي و‬
‫فرهنگي اسالم را در ميان همه ملت ها و نژادها و به همه زبان هايي که مستقيم و غيرمستقيم با اسالم تماس دارند جسته بود‪،‬‬
‫حتي به زبان مغولي! و بيش از نيم ميليون يادداشت تحقيقي فراهم کرده بود که امروز آقای لوئي گارده ‪ L.Gardet‬و چند‬
‫محقق اسالم شناس ديگر مأمور تدوين و تنظيم اين اطالعات عظيم اند تا به صورت اثری در چند جلد منتشر سازند‪ ،‬چون‬
‫هنوز کار وی تمام نشده بود که مرد‪.‬‬
‫يکي از آشنايان من که شخصي بسيار مذهبي و بسيار معتقد و متقي است‪ ،‬با خشم اعتراض مي کرد که‪" :‬يعني حضرت فاطمه‬
‫سالم اهلل عليها را هم بايد از زبان مستشرق اروپايي بشناسيم؟ يعني توی اين همه کتاب های خود ما به اندازه آن آقای فرنگي‬
‫در شرح احوال و افکار و سخنان و نقش تاريخي رسالت حضرت فاطمه‪ ،‬مطلب تحقيقي و رساله و کتاب علمي نيست؟"‪.‬‬
‫مي گفت و عصباني مي شد‪ ،‬در آخر گفتم‪ :‬چرا عزيزم‪ ،‬هست‪ ،‬خيلي هم هست‪ ،‬ببخشيد‪ ،‬من خبر نداشتم‪ ،‬حاال‪ ،‬از شما‬
‫خواهش مي کنم چون من چندين سال است بيشتر تکيه های فکری ام به مکتب و تاريخ شيعه است و برای تکميل کتاب‬
‫"فاطمه‪ ،‬فاطمه است"‪ ،‬چند تا از اين آثار مستند و محققانه را که در "شرح حال مستند‪ ،‬شخصيت ممتاز‪ ،‬افکار و گفتار و‬
‫مسئوليت ها و مبارزات و نيز تأثير ياد و راه حضرت فاطمه در تاريخ و در ميان ملت های مظلوم و طبقات محروم و نهضت‬
‫های فکری و انقالبات اجتماعي" نوشته باشند‪ ،‬اسم ببريد تا مرا از تحقيقات الئوست و دکتر بنت الشاطي و عقاد و دکتر‬
‫سليمان کتاني مسيحي و سي سال تحقيق و نيم ميليون فيش مستند و ماسينيون درباره حضرت فاطمه بي نياز کند؟ البته چيز‬
‫زيادی به يادش نيامد نقل کند ولي باز هم به "داليل عقلي" متوسل شد و گفت‪ :‬آقا همين ها که تو مي گويي از خودشان اين‬
‫اطالعات را ساخته اند يا از روی متون تاريخي علمای خود ما گرفته اند؟ عرض کردم‪ :‬قربان! شما باز به همان لغزش ذهني‬
‫بعضي ها دچار شده ايد‪ ،‬صحبت من درباره "علمای اسالمي و "متون شيعي" نيست‪ ،‬صحبت از "روحانيت صفوی" است! و‬
‫‪071‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫شب و روز شعر و مدح و ثنا و تشبيه و تجليل و تقديس و نقل مناقب و کرامات و‬
‫خوارق عادات و عجايب زندگي شخصي و خصوصيات غيبي جسم و جنس و‬
‫معجزاتي که پيش از خلقت عالم و آدم و قبل از تولد و در لحظه تولد و دم مرگ و‬
‫توی قبر و بعد از وفات و در عالم خواب و در رابطه با بعضي افراد از امام سر زده است‪.‬‬

‫اما هيچگاه هيچ کس نبايد از امام کلمهای بر زبان آورد‪ ،‬کلمهای که به مردم‬
‫بياموزد که اين امام که بود؟ چه ميانديشيد؟ چهها گفت؟ و اساساً چه کرد؟ و در‬
‫جامعهاش‪ ،‬عصرش‪ ،‬پس از وفاتش‪ ،‬چه اثری گذاشت؟ رسالت «امامت» خود را چگونه‬
‫انجام داد؟‬

‫اين است که هر ايراني صدها و هزارها بار شنيده و ميشنود که امام جواد از در‬
‫بسته وارد اطاق شد‪.‬‬

‫اما هيچکس يك «جمله» از او نشنيده است‪،‬‬

‫هيچکس نگفته است‪ ،‬که امام جواد در مبارزه با نظام خالفت چه کرده است؟‬

‫گر نه عالم شيعه علوی که هم اکنون نيز مايه افتخار و اميد من و امثال من است‪ .‬روحاني صفوی خودش را به لباس عالم‬
‫شيعي علوی در مي آورد و مفاخر گذشته و موقع و مقام حال او را به خود نسبت مي دهد‪ ،‬من و شما بايد تميز بدهيم و‬
‫عوضي نگيريم‪.‬‬
‫‪075‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫هر سال‪ ،‬همه در شهادت امام جواد ميگريند‪،‬‬

‫اما هيچگاه‪ ،‬يکي نپرسيده است که چرا امام جواد را شهيد کردهاند ؟‬

‫برای تحقق چنين نقش متضادی که هم روحانيت صفوی‪ ،‬هميشه از امام سخن‬
‫بگويند و هم مردم در حکومت صفوی‪ ،‬از امام حرفي نشنوند‪ ،‬بايد امام را بپرستند اما‬
‫نشناسند‪.‬‬

‫بزرگترين هنر روحانيت صفوی‪ ،‬اين است که در رابطهی مردم با امام «محبت» را‬
‫جانشين «معرفت» کنند‪.‬‬

‫بيشك محبت‪ ،‬حالت طبيعي و مقدس و انسانييي است که هر کس امام را‬


‫بشناسد‪ ،‬او را دوست نيز خواهد داشت‪ ،‬و اين محبت‪ ،‬که از شناخت زاده ميشود‪-‬‬
‫شناخت يك روح متعالي و يك انسان بزرگ و نمونه و‪« ...‬معصوم» و «آگاه» و‬
‫«شهيد»‪ -‬هم يك احساس فطری و انساني است و هم يك عامل پرورشدهنده فضيلت‬
‫و هم يك قدرت سازنده و زاينده و محرك و برای زشتيها و بدیها و ستمها‬
‫خطرناك‪.‬‬

‫اما «محبت» ‪-‬در تشيع صفوی‪ -‬بجای «معرفت» مينشيند‪ ،‬محبتي است پيش از‬
‫معرفت‪ ،‬نه بعد از آن‪.‬‬

‫‪076‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و چون عشق به يك «امام مجهول»‪ -‬هر چند اين امام‪ ،‬علي باشد‪ -‬هيچ اثری و‬
‫سودی و زياني در بر ندارد‪ .‬نظام صفوی و دستگاه تبليغياش‪ ،‬ميکوشد تا با تلقين و‬
‫وعظ و پند و اندرز و شعر و نثر و تکرار و مدح و منقبت و تجليل و تقديس‪ ،‬محبت‬
‫امام را در دلها برافروزد‪ ،‬اما معرفت امام را از مغزها خاموش کند‪.‬‬

‫در تشيع علوی اصل اين است که‪ :‬من مات و لم يعرف امام زمانه‪ ،‬مات ميته جاهليه‪.‬‬

‫(هر که بميرد و پيشوای عصر خويش را نشناسد‪ ،‬مردهای جاهلي مرده است) ! اما در‬
‫تشيع صفوی‪ ،‬بدين گونه‪ ،‬عمالً‪ ،‬تحريف شده است!‬

‫من مات و لم يحب امام زمانه‪ ،‬مات ميته جاهليه‪!0‬‬

‫‪ .0‬يکي از دانشمندان آگاه و خوش احساسي که يك روحاني ممتاز در تشيع علوی است‪ ،‬مي گفت‪ ،‬برای تحقيق به‬
‫مشهد رفتم‪ ،‬تمام کتاب فروشي ها و بساط های اطراف بست و صحن ها و مسجد پيرامون آستان قدس رضوی را گشتم تا ببينم‬
‫آنچه بر زوار امام عرضه مي شود و زوار امام رضا تقاضا دارند چيست؟ مي گفت‪ :‬صد جور تسبيح با صد جنس! صدها جور‬
‫مهر با هزار نقش و آينه و رنگ و طرح‪ ،‬هزار جور شمع و آينه و تربت و هندوانه ابوجهل‪ ،‬گياه مقدسي که روی گنبد طال‬
‫مي رويد و متبرك است‪ ،‬پوشش مخصوص ضريح امام که در قطعه های مختلف قاب مي گيرند و اداره آستانه مي فروشد‪...‬‬
‫از اين جور ابزارهای مقدس و اشياء مذهبي خاص فرقه صفوی است و يك جزوه‪ ،‬يك ورقه که نوشته باشد اين امام که در‬
‫اينجا مدفون است و همه اين جاه و جالل و نقره و بيا و برو‪ ...‬چه شخصيتي داشته؟ چه افکاری؟ چه نقشي در عصر خودش؟‬
‫هيچ! شيعه صفوی بايد ستايش کند اما نشناسد‪.‬‬
‫‪077‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫برای بدست آوردن چنين ماده جادويي متناقضي که «معجون ثالثه صفوی» است و‬
‫ماهرانه‪ ،‬آنرا درون کپسول تشيع ريختهاند و مارك مقدس «واليت علي» بر آن زدهاند و‬
‫به خورد محبان اهل بيت و عاشقان علي و مردم معتقد به «امامت» دادهاند که هم شيعه‬
‫را تخدير ميکند و هم تحريك و هم امام را تجليل و هم تحقير‪ ،‬صنعت روحانيت‬
‫صفوی يك فرمول دقيق و هوشيارانهای را کشف کرده است که سر موفقيت روحانيون‬
‫صفوی‪ ،‬راز شکست علمای علوی و علت پشت و رو شدن وحشتآور پوستين تشيع‬
‫است و عامل اصلييي که توانست شيعه سرخ را به شيعه سياه و فرهنگ شهادت را‬
‫فرهنگ مرگ و مذهب امام حسين را‪ ،‬مکتب شاه سلطان حسين! و باالخره‪ ،‬تشيعي را‬
‫که در طول هزار سال خالفت جور‪ ،‬مظلوم بود‪ ،‬آزاد کرد ولي بگونهای که پشت سر‬
‫ظالم‪ ،‬آستين عبا بکشد!‬

‫آن فرمول يك فرمول دو بعدی متضاد است‪ ،‬يك معادله دو «معلومي»!‬

‫امام‪ ،‬در آسمان‪ :‬شريك خدا‪،‬‬

‫در زمين‪ :‬اجير خليفه!‬

‫در «بارگاه الهي«‪ :‬يك «شبه خدا»‪ ،‬شبيه يکي از «امشاسپندان» يکي از خدايان و يا‬
‫«ربالنوعها» در پيرامون خدای بزرگ!‬

‫(حتي از اين هم باالتر)!‬


‫‪078‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در «دربار خليفه«‪ :‬يك درباری‪ ،‬شبيه يکي از «موبدان» در پيرامون شاهنشاه ساساني‪،‬‬
‫يك سازشکار ثناگوی صلهگير‪( ،‬حتي از اين هم پايين تر)!‬

‫‪079‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫‪ .0‬امام‪ ،‬در آسمان‪،‬‬

‫«در رابطه با خدا»!‬

‫يادآوری‪:‬‬

‫من اين دو چهرهی متضاد را از «امام» شيعهی صفوی‪ -‬که فقط در اسم با امام شيعه‬
‫علوی شريك است‪ -‬بيشتر از دو «ماخذ» نقل ميکنم‪ .‬يکي «بحاراالنوار» عالمه مجلسي‬
‫معاصر صفويه و يکي از «جواهرالواليه» آيت اهلل بروجردی کاظميني‪ ،‬و آثار مرحوم‬
‫آيهاهلل آقا شيخ علياکبر نهاوندی که معاصرند‪ ،‬ماخذی متعلق به اوايل تشيع صفوی و‬
‫ماخذی از اواخر اين دوران‪ ،‬تا خوانندگان محقق بدانند که تشيع صفوی در طول اين‬
‫‪081‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫سه قرن چه تحولي داشته و اگر کساني انتقاد کنند که اين مطالب‪ ،‬ديگر امروز مطرح‬
‫نيست بدانند که مطرح است و تازگيها «مطرحتر»!‬

‫***‬

‫*در حديث غدير‪ -‬من کنت موالء فهذا علي موالء‪« -‬مفری نيست جز اينکه‬
‫بگوييم در ابتدا واليت و سلطنت خود را بر عالم اثبات نموده و سپس همين مقام را از‬
‫برای علي(ع) به دستور الهي اعالم داشته که حکومت بر اموال و نفوس است‪ .‬پس‬
‫خالصه ميشود که به حکم «الست اولي بکم» مالك الرقاب و اختياردار جميع اماکن‬
‫هستي است و به نص آيهی «انما وليکم اهلل»‪ ،‬همان سلطنت و واليتي که خداوند بر کافه‬
‫موجودات دارد برای رسول خدا ثابت است و به حکم حديث غدير‪ ،‬همين واليت را‬
‫علي(ع) دارا ميباشد که سلطنت بر سلطنت بيان کرديم»‪.‬‬

‫(جواهر الواليه در خالفت و واليت چهارده معصوم تشريعي و تکويني و‬


‫امامشناسي‪ .‬تاليف دانشمند معظم آقای کاظميني بروجردی)‬

‫*در مشهد‪ ،‬اخيراً‪ ،‬يکي از همين واليتيهای صفوی‪ -‬که در سالهای اخير رنسانس‬
‫کردهاند‪ -‬رسماً بر منبر و در حضور گروهي از دانشمندان نيز ميگفت‪ ،‬در عالم ذر و‬
‫صبح الست که خدا ميثاق گرفت از آدميان‪ ،‬از آنها پرسيد‪:‬‬

‫‪080‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫‪-‬الست بربکم‪ ،‬و محمد نبيکم و علي اميرالمومنين (ع) وليکم؟‬

‫‪-‬قالوا‪ :‬بلي!‬

‫يعني بر خالفت قرآن که حقيقت اين مسأله را سانسور کرده و «محمد نبيکم و علي‬
‫وليکم» را حذف نموده است! مگر قرآن حرف خود خدا نيست؟ پس چرا در اين‬
‫جا‪...‬؟ (العياذ باهلل)! شيعه صفوی چهها که نميکند!‬

‫*«به امام هم وحي ميشود» محدث است‪ ،‬يعني صوت ملك وحي (جبرئيل) را‬
‫استماع ميکند ليکن رويتش را نميکند! هر يك از رسول و امام الزم است مستوی‬
‫الخلقه و الهيئه باشد‪.‬‬

‫الزم آمد که مختوناً (ختنه کرده) متولد گردد به حال پاکيزگي‪ ،‬امام و پيغمبر‬
‫هيچکدام سايه ندارند ‪.‬‬

‫از جلو و عقب يکسان ميبينند‪،‬‬

‫چشمش ميخوابد‪ ،‬قلبش بيدار است)!(‬

‫محتلم نميشود‪.‬‬

‫(جواهرالواليه ص ‪)010‬‬

‫‪083‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫هنگام تولد دست بر زمين نهاده زبان به شهادتين ميگشايد‬

‫مالئك برايش حديث ميکند‬

‫زره پيغمبر بر بدنش منطبق است‪...‬‬

‫صحيفهای با او است که نام پيروانش تا روز قيامت در آن ثبت است‪.‬‬

‫نحن اسراراهلل المودعه في هياکل البشريه‪ ،‬نزلونا عن الربوبيه و ادفعوا عنا خطوط‬
‫البشريه فانا عنها مبعدون و عما يجوز عليکم منزهون‪ ،‬ثم قولوا فينا ما استطعتم!‬

‫(جواهر ‪)98‬‬

‫*«خدا در وحدانيتش تنها بود‪ ،‬سپس محمد و علي و فاطمه را خلق کرد‪ ،‬سپس‬
‫مکث کردند هزار دهر(!)‪ ،‬بعداً جميع اشياء را خلق کرد»‬

‫انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له کن‪ ،‬فيکون‬

‫(يس ‪)83‬‬

‫«يعني سلطنت و نفوذ کالمش بحدی است که هر گاه به چيزی امر فرمايد بالمعطلي‬
‫همان ميشود‪ ،‬لذا اينگونه واليت و سلطنت را هم با آوردن لفظ «انما» منحصر در خود‬

‫‪083‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و پيغمبر و اوصيائش قرار داده و محروميت ديگران را از اين مقام شامخ ابالغ فرموده‬
‫است»‪.‬‬

‫انما وليکم اهلل و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزکوه و هم‬
‫راکعون‪.‬‬

‫(مائده ‪)60‬‬

‫توضيح‪« :‬از اين نکته هم نبايد غفلت ورزيد که به قرينه سياق و آمدن و «او» عاطفه‬
‫بايد همان واليتي را که در خدا است درباره پيغمبر و امام هم به عينه قائل شويم تا‬
‫اختالف سياق به ميان نيايد و حفظ وحدت گردد‪» ...‬‬

‫(جواهر ‪)001‬‬

‫*«قدرت اولياء خدا منحصر به موارد معين و نقاط محدود و کيفيت مخصوص‬
‫نخواهد بود بلکه تسلطشان بر جميع قلمرو هستي است‪ .‬و آنچنان مثل زدهاند حکماء‬
‫الهي که هيوالی اوليه جهان در دست اولياء خدا مانند مومي است که آن را به هر‬
‫صورت ميتوانند بگردانند»‪.‬‬

‫حديث مشهوری که معصوم فرمود‪:‬‬


‫‪081‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫«ان رجاال اذا ارادوا‪ ،‬اراد» و يا «اذا اراد‪ ،‬ارادوا» يعني خدا را مرداني است که هر گاه‬
‫ارادهای کنند خدا هم اراده فرمايد‪ ،‬يا زمانيکه خدا اراده فرمايد آنان هم همان اراده را‬
‫ميکنند‪.‬‬

‫(جواهر ‪)035‬‬

‫*سپس موضوع واليت هم بدون تفاوت همينطور ميباشد‪ ،‬زيرا عمل ولي و‬
‫سرپرست امور خدا که منصوب از جانب خداوند است و بر مملکت هستي از علم و‬
‫رزق و موت و حيات نظارت و وزارت دارند!‪...‬‬

‫حضرت صادق فرمود‪:‬‬

‫«جميع امور قيامت بدست حضرت محمد(ص) و حضرت علي است بدين طريق که‬
‫سرپرست امور به امر حضرت محمد(ص) است و مالك و رضوان و متصدی بهشت و‬
‫جهنم به امر علي(ع) ميباشند و اين مراحل از مکنون علم است و محکم نگهش دار‪...‬‬
‫»‪.‬‬

‫«نواب عام امام (مراجع تقليد) مطلقاً واليت ندارند ليکن ممکن است جهت ثبوت‬
‫نيابت و صحت انتسابشان به امام‪ ،‬کرامت يا خرق عادتي با وساطت امام(ع) به دستشان‬

‫‪085‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫جاری گردد‪ .‬ليکن مرتبه اعلي و اعظمش که واليت کليه مطلقهی تامه حقيقيه است‬
‫نسبت به جميع صحنهی وجود که در هر زمان انحصار به يك فرد دارد‪ 0‬که واسطه‬
‫فيض است مستقيماً از جانب پروردگار بر جميع ماسوی اهلل است و هيچ کس در اين‬
‫مقام با او شرکت ندارد و او امام و حجت خدا است»‪.‬‬

‫(جواهر ‪)036‬‬

‫*«منصب زعامت امور تکويني (در اولياء خدا) قابل رويت نيست مگر خود‪ ...‬ارائه‬
‫دهند چنانکه گاهي با اشاره خورشيد را بر ميگردانيدند يا در حضور مردم ابری را‬
‫مامور ميکردند جهت ريزش باران‪ ،‬يا اينکه آهويي خدمت امام (ع) آمده به التجاء و‬
‫شکايت در حاليکه زمين ادب ميبوسد و اظهار حاجت مينمايد‪ .‬پس اين امور نشانه و‬
‫عالمت آن است که همواره خورشيد و ابر به اجازهی ولي و حجت زمان حرکت‬
‫ميکنند و جميع حيوانات همه وقت حوائج خود را به اولياء خدا عرضه ميدارند و‬
‫تحت فرامين آنان قرار ميگيرند»‪.‬‬

‫‪ .0‬اين امر‪ ،‬واليت معصومين را منحصر به زمان محدود مي کند که بر خالف واليت مطلقه هميشگي ائمه است که‬
‫مکرراً تصريح شده است و در همين کتاب و ديگر آثاری از اين نوع‪.‬‬
‫‪086‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫*گاهي اولياء خدا به ارادهی واليتي خويش مانع از تاثير زهر يا زخم شمشير بر بدن‬
‫خود ميشدند چنانکه داستان زهر خوردن اميرالمومنين (ع) و موثر نشدن در مزاجش را‬
‫مرحوم عالمه مجلسي در نهم بحار ضمن قصه طبيب يوناني و معجزه خواستنش از آن‬
‫حضرت نقل ميکند‪ ...‬و همچنين دستور دادن مامون به سي نفر از غالمانش که با‬
‫شمشيرها گوشت و استخوان و خون حضرت رضا (ع) را در هم آميخته کنند و آنها‬
‫دستور مامون را اجرا کردند اما شمشيرها به حضرتش کارگر نشد‪.‬‬

‫*در کتاب «سعد السعود»! ميگويد‪ :‬ابيرافع گويد بر پيغمبر وارد شدم‪ ،‬ديدم‬
‫خوابيده و ماری هم در گوشه اطاق است ترسيدم اگر او را بکشم پيغمبر اکرم بيدار‬
‫شود و گمان کردم حضرتش در حال گرفتن وحي است ناچاراً بين مار و حضرت حائل‬
‫شدم‪ ،‬ناگاه حضرتش بيدار شد‪ ،‬در حاليکه آيهی انما وليکم اهلل را ميخواند‪ ،‬و فرمود ‪:‬‬

‫‪-‬حمد خدا را که نعمت هر چه بود بر علي تمام نمود‬

‫آنگاه من جريان مار را گفتم‪ .‬فرمود‪ :‬برخيز و آن را بکش!‬

‫*ازحضرت صادق است که انگشتری که حضرت علي در نمازش صدقه داد‪ ،‬وزن‬
‫حلقهاش چهار مثقال نقره و وزن نگينش پنج مثقال ياقوت سرخ بود که قيمتش خراج‬
‫يك سالهی کشور شام بوده است!‬

‫(ص ‪)037‬‬
‫‪087‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫*افرادی که به واسطهی جهل يا شقاوت‪ ،‬از طاعت و فرامين حکام الهي سرپيچيده‬
‫و خود را به گناه تمرد مبتال ساخته‪ ،‬در همين حال‪ ،‬گردش خون‪ ،‬و ضربات قلب و‬
‫جريان تهويه و تنفس و سائر جهات تکويني او به فرمان حکام حق(ائمه) ميباشند‪.‬‬
‫بدين جهت است که قرآن ميفرمايد‪:‬‬

‫(رعد ‪)07‬‬ ‫وهلل يسجد من في السموات واالرض‪ ،‬طوعاً و کرهاً‬

‫حضرت اميرالمومنين در حديث نورانيت فرموده‪:‬‬

‫«و يطيعنا کل شئي حتي السموات و االرض و الشمس و القمر والنجوم والجبال و‬
‫البحار و الشجر والدواب و الجنه والنار»‪.‬‬

‫(يعني همه چير فرمانبردار ما است حتي آسمانها و زمين و خورشيد و ماه‪،‬‬
‫ستارگان‪ ،‬کوهها‪ ،‬درياها‪ ،‬درخت‪ ،‬جنبندگان‪ ،‬بهشت و دوزخ‪)...‬‬

‫(جواهر ‪)059‬‬

‫*در کتاب «بصائر الدرجات» از امام پنجم حضرت باقر (ع) است که فرمود‪ :‬آنچه‬
‫خدا آفريده‪ ،‬از پرنده و چرنده و هر چه دارای روح است‪ ،‬همه شنواتر و مطيعترند‬
‫نسبت به ما از بني آدم‪.‬‬

‫‪088‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫متوکل پس از آنکه قشون و اسلحه خود را به امام دهم حضرتهادی(ع) به جهت‬


‫ارعاب و ترساندن ارائه و نشان داد‪ ،‬امام(ع) هم نيز قشون غيبي و فرشتگان را چنان به‬
‫آن بدعاقبت نماياند که به حال غش افتاد‪...‬‬

‫امام هفتم حضرت موسي بن جعفر(ع)‪ ،‬به کنيزی کههارون در زندان برای خدمت‬
‫حضرت (!) گماشته بود‪ ،‬حوران و غالمان دست به سينه را نشان داد‪ ،‬کنيز از ديدنشان‬
‫بيهوش گشت‪...‬‬

‫*حضرت صادق(ع) در بيابان حرکت ميکردند با بعضي از اصحابش‪ ،‬ناگهان‬


‫تشنگي عجيبي بر يکي از اصحاب وارد شد‪ ،‬حضرت سر عصاء مبارکش را به دهانش‬
‫نهاد و آب جاری شد‪ ...‬امام هشتم حضرت رضا (ع) در مجلس مامون‪ ،‬بقدرت واليت‬
‫تکوينياش‪ ،‬اشاره به عکس پرده فرمودند و بالدرنگ شيری ظاهر شد و سعيد بن‬
‫مهران ناپاك را در حضور مامون الرشيد بلعيد و طعمه خود نمود و در جواب‬
‫درخواست مامون هم حضرت فرمودند‪ :‬اگر عصای موسي افعيهای جادوگران را بر‬
‫ميگردانيد‪ ،‬شير هم سعيد را بر ميگرداند‪ .‬يعني معجزه واليت الهي است (مي بيني؟‬
‫شير واليت به مامون چپ نگاه نميکند‪ ،‬بيچاره سعيد بن مهران را ميخورد با اينکه‬
‫غاصب واليت‪ ،‬مامون است!)‪.‬‬

‫‪089‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫*اميرالمومنين علي به عمار ياسر اجازه دادند و او به امر حضرت‪ ،‬کفي از خاك‬
‫برميگيرد و نام حضرت بر آن ميخواند‪ ،‬خاك مبدل به طال ميشود‪.‬‬

‫*امام حسين برای فرزندش علي اکبر که در مسجد از پدر انگور خواسته حضرت‬
‫از کمر ستون مسجد‪ ،‬انگور تازه بيرون ميآورد‪.‬‬

‫*امام ششم دست بر چشمان معلي بن حنيس ميکشد‪ ،‬در حاليکه خدمت امام در‬
‫اطاق مدينه نشسته‪ ،‬وارد کوفه و داخل منزل خود و مواجه با زن و بچهاش ميگردد و‬
‫همه را مينگرد و با همه تکلم ميکند و ثانياً‪ ،‬امام (ع) دست بر چشمش ميکشد و‬
‫خود را در حضور حضرت صادق مييابد ‪...‬‬

‫*قتاده بصری به مدينه آمد و گفت چهل مسألهی علمي طرح کردهام و از بصره‬
‫آمدهام تا از امام باقر بپرسم‪ .‬امام به مسجد آمدند و فرمودند ‪ :‬وای بر تو‪ ،‬آيا ميداني در‬
‫کجا قرار گرفتهای؟ تو در برابر بيوتي نشستهای که خدا اذن رفعت آنها را داد‪ ،‬پس تو‬
‫در آن محل و ما در اين منزليم!‬

‫قتاده عرض کرد‪ :‬صحيح فرمودی‪ ،‬خدا مرا فدايت کند‪ ،‬بخدا قسم است که اين‬
‫بيوت خانه سنگ و گل نيست‪ ،‬اينك خبرم دهيد که خوردن پنير چگونه است؟‬

‫‪091‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫امام تبسمي کرده فرمود‪ :‬جميع چهل مسألهات بازگشت به همين يك مسأله نمود؟‬
‫قتاده گفت همه را فراموش کردم‪ ،‬آری مهابت علم و عظمت مقام واليت همگان و‬
‫مخصوصاً مدعيان فضل و دانش را مضطرب ميسازد و مانع تکلم ميشود‪.‬‬

‫سپس امام فرمودند‪ :‬پنير حالل است‪ ،‬قتاده عرض کرد‪ :‬مايه پنير از شيردان گوسفند‬
‫است و شيردان جزء ميته محسوب ميشود و نجس است‪ .‬امام فرمود‪ :‬شيردان پاك‬
‫است زيرا رگ و خون و استخوان ندارد و به منزله تخم مرغ است که اگر از شکم مرغ‬
‫مرده بيرون آيد پاك است‪ .‬قتاده گفت‪ :‬من اجازه خوردن چنين تخم مرغي را‬
‫نميدهم! (پدر سوخته با اينکه زبانش گرفته و همه مسألههايش يادش رفته باز هم اين‬
‫همه در حضور امام پرچانگي ميکند و فضولي و حتي بر خالف امام فتوی ميدهد!)‬
‫باالخره امام او را ساکت ميکنند‪.‬‬
‫(جواهر ص ‪)071‬‬

‫*در کتاب عيون از اميرالمومنين (ع) نقل ميکنند که با يك يهودی همسفر بود‪ ،‬به‬
‫رودخانهای رسيدند‪ ،‬يهودی لباسش را به روی آب افکند و بر آن نشست و گذشت‪.‬‬
‫سپس ندا نمودای مرد اگر تو آنچه را من ميدانم ميدانستي رد ميشدی‪ .‬حضرت‬
‫اشاره به آب کرد و آب منجمد شد و عبور فرمود‪ .‬يهودی خود را به پای حضرت‬
‫افکند و گفت‪ :‬ای جوان! چه گفتي که آب را مبدل به سنگ نمودی؟‬

‫‪090‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫حضرت فرمود‪ :‬تو چه گفتي که از آب گذشتي؟ يهودی خيبری‪ 0‬گفت ‪:‬‬

‫خدا را به اسم اعظم او خواندم‪ .‬حضرت فرمود‪ :‬آن اسم چه بود؟ يهودی گفت‪:‬‬
‫وصي محمد(ص) بود‪ .‬علي (ع) فرمود‪ :‬منم آن وصي محمد(ص)‪ .‬يهودی گفت‪ :‬قبول‬
‫کردم و اسالم آوردم!‬

‫تفسير قرآن‪:‬‬

‫و کذلك جعلناکم امه وسطاً لتکونوا شهداء علي الناس و يکون الرسول عليکم‬
‫شهيدا‬

‫(بقره ‪)038‬‬

‫امام باقر فرمود ‪ :‬ما طائفه حجازيم‪ .‬سئوال شد يعني چه؟ حضرت فرمود‪ :‬وسط ترين‬
‫طوائف هستيم‪ 3‬لذا خدا ميفرمايد ما اينگونه شما را امت وسط قرار داديم ‪.‬‬

‫(تفسير عياشي)‬

‫‪ .0‬اهل خيبر‪ ،‬همان جا که پيغمبر با مدت ها محاصره و جنگ و دادن شهيد مي گشايد و همان يهودياني که با شخص‬
‫علي در خيبر چنان متعصبانه مي جنگند! و در همان جا که حتي پس از فتح و عقد قرارداد صلح‪ ،‬زن يهودی پيغمبر را دعوت‬
‫مي کند و در غذايش سم مي ريزد که آثار آن تا دم مرگ بر سالمت پيغمبر اثر مي گذارد!‬
‫‪ .3‬حجاز بين شمال و جنوب شبه جزيره عربستان قرار دارد (شام و يمن) و بين شرق و غرب (نجد و تهامه)‬
‫‪093‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫*اين آيه تصريح بر اين است که ائمه معصومين واليت بر مخلوقات داشته و‬
‫پيغمبر خاتم واليت بر ائمه دارند‪ ...‬و همين دليل واضح است بر افضليت ائمه از انبياء‬
‫اولوالعزم‪.‬‬

‫(جواهر ‪)089‬‬

‫*انا عرضنا االمانه علي السموات و االرض و الجبال فا بين ان يحملنها و اشفقن منها‬
‫و حملها االنسان‪ ،‬انه کان ظلوماً جهوال‬

‫(احزاب ‪)73‬‬

‫ما «امانت» را بر آسمانها و زمين و کوهها عرضه کرديم‪ ،‬از برداشتنش سر باز زدند‬
‫و از آن بيمناك شدند و آن را انسان برداشت که ستمگری نادان بود ‪.‬‬

‫غرض واليت محمد و آل محمد است تکويناً و تشريعاً و مفضل بن عمر از امام‬
‫صادق نقل ميکند که خداوند ارواح را «دو هزار سال» قبل از اجساد آفريد‪ ...‬سپس‬
‫واليت اهل بيت را بر آسمان و زمين عرضه کرد و فرمود‪:‬‬

‫کيست که آن را برای خود ادعا کند در عوض صاحبانش‪ ،‬که آسمانها و زمين و‬
‫کوهها امتناع کردند از حمل اين امانت و اظهار ترس و ناراحتي از اين ادعا نمودند‬
‫سپس آدم و حوا در بهشت‪ ...‬ناگهان نظرشان به مقام ائمه چهارده معصوم برخورد‬

‫‪093‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نمود‪ ،‬سئوال کردند اين مقام از کيست؟ جواب از مقام جاللت الهي رسيد که از‬
‫محمد‪ ،‬علي‪ ،‬فاطمه‪ ،‬حسنين و ائمه تا حضرت مهدی است‪ ،‬اگر اينها نبودند شما را‬
‫خلق نميکردم‪ ...،‬مبادا به ديدهی حسد بر آنان بنگريد و منزلت آنان را تمنا نمائيد‪.‬‬
‫ليکن شيطان وسوسه کرد و تمنای منزلت واليت مطلقه کليه را نمودند و بر مقام ائمه‬
‫رشك بردند‪ ...‬سپس طلب توبه کردند خدا فرمود به همان انوار مقدس اولياء متوسل‬
‫شويد‪ .‬پس از توسل به چهارده معصوم خدا توبه شان را قبول فرمود‪.‬‬

‫مضمون بسياری از احاديث است که واليت اهل بيت بر آبها عرضه شد‪ ،‬هر آب‬
‫که قبول واليت ائمه معصومين را کرد شيرين و خوشگوار شد و هر آب که قبول‬
‫واليت آنها را نکرد تلخ و شور گرديد (پس بعضي از زمين و آسمان و‪ ...‬هم متمرد از‬
‫واليتاند‪ ،‬پس واليت مطلقه کليه‪ ..‬؟) و ايضاً واليت ائمه بر ميوهها عرضه گرديد‪ ،‬هر‬
‫ميوهای که قبول واليت نمود شيرين و گوارا و هر ميوهای سرپيچي نمود بيفايده‬
‫گرديد و هر گل و گياهي قبول واليت کرد معطر و زيبا شد و اگر قبول واليت ننمود‬
‫بصورت خس و خار و فاقد عطر و خاصيت گرديد‪.‬‬

‫و ايضاً هر سنگي واليتشان را به عهده گرفت عقيق و فيروزج (فيروزه) و سنگ‬


‫حجر االسود شد‪.‬‬

‫***‬

‫‪091‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫افضليت ائمه بر انبياء اولوالعزم‪:‬‬

‫در کتاب ارشاد ديلمي‪ ،‬حضرت رضا به سماعه فرمود‪ :‬روز قيامت باقي نميماند‬
‫ملك مقرب (آنها هم گناه ميکنند؟) يا پيغمبر مرسل يا مومني مگر که محتاج شفعت‬
‫پيغمبر آخرالزمان و فرزندانش که ائمه معصومين است خواهد بود‪ .‬در دنيا اغلب انبياء‬
‫در سختي و شدت به پيغمبر و اهل بيتش توسل جسته آنها را شفيع قرار ميدادند و از‬
‫گرفتاريها نجات و به حوائج خود نائل ميگشتند‪ .‬چنانکه در توبه آدم و نجات نوح از‬
‫غرق و ابراهيم از آتش و موسي از نيل و يوسف از زندان و يعقوب از فراق يوسف و‬
‫زکريا در طلب اوالد و يونس از قعر درياها همگان به خمسه طيبه تا الي (کذا) حجه‬
‫آخر زمان متوسل ميشدند و اگر احياناً حتي انبياء اولوالعزم را وسيله شفاعت به درگاه‬
‫حق ميبردند دعاشان مستجاب نميشد بلکه خدا آنها را از اين عمل منع مينمود‪.‬‬

‫سپس تحقير و انتقاد از همهی انبياء در انجام رسالتشان‪ :‬چنانکه درباره يوسف‬
‫صديق است که در زندان به خدا عرض کرد اگر گناهانم رويم را نااليق نمود که‬
‫مواجه درگاهت گردم پس تو را ميخوانم به حق پدران صالحم که مرا از زندان نجات‬
‫بخشي‪ .‬سپس ندای وحي رسيد که چه حقي پدرانت بر من دارند که اگر آدم را‬
‫ميگويي او را وارد بهشت پرنعمت کردم و تنها از يك درخت او را منعش کردم‬
‫مخالفت کرد و تناول نمود‪ ...‬اگر پدرت نوح را اراده کردهای او را پيغمبر مرسل قرار‬

‫‪095‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دادم‪ ،‬مردم را دعوت کرد‪ ،‬بمجردی که تمرد کردند نفرين کرد (با نهصد و پنجاه سال‬
‫صبر در رسالت!) و همه را غرق نمود (خواست خدا نبوده‪ ،‬نظر شخصي نوح بود و‬
‫بخاطر وضع مواجي نوح تمام بشريت را خدا غرق ميکند!)‪ ،‬آنگاه دعا کرد‪ ،‬تا او را و‬
‫اهل کشتياش را نجات دادم (پس اين هم همينطور)!‬

‫و اگر مقصود ابراهيم است او را خليل خود نموده از آتش رهايياش دادم و اگر‬
‫يعقوب است دوازده پسر به او بخشيدم‪ ،‬سپس يکي را از چشمش مخفي گردانيدم‪،‬‬
‫دائماً گريه کرد و بر سر راه نشست و شکايت ما را به خلق نمود پس چه حقي پدرانت‬
‫بر من دارند؟‬

‫***‬
‫آگاهي‪:‬‬

‫از اين جمالت منظور اصلي آفرينش انوار مقدس چهارده معصومين که «از انوار‬
‫الهي جدا شدهاند«(!) قبل از آفرينش آسمانها و زمين‪« ،‬جهت توسل جميع موجودات‬
‫است از پيغمبران و سايرين»‪...‬‬

‫تفسير قرآن‪:‬‬

‫در قرآن که ميگويد‪ :‬در قيامت وقتي کافر سرنوشت خود را ميبيند ميگويد‪« :‬يا‬
‫ليتني کنت ترابا» (عم ‪ )13‬بدين معني است که کافر ميبيند ثواب و تقرب و کراماتي‬
‫‪096‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫که خدا برای شيعه علي مقرر فرموده آرزو ميکند که کاش خاك (تراب) بودم زيرا‬
‫کنيه علي (ع) ابوتراب است‪ .‬ابوتراب‪ ،‬کسي که بقاء و سکون زمين بسته به او است‪.‬‬

‫(جواهر‪)366‬‬

‫(نساء ‪)10‬‬ ‫*و اعبدواهلل و ال تشرکوا به شيئاً و بالوالدين احساناً‬

‫(خدا را بپرستيد و به او شرك نياوريد و به پدر و مادر نيکويي کنيد)‬

‫مقصود از پدر و مادر در اين آيه‪ ،‬حضرت محمد(ص) و حضرت علي(ع) است‪.‬‬

‫عالمه مجلسي در اينجا ميگويد مقصود اين ست که محمد و علي پدر و مادر‬
‫روحاني بشرند‪ ،‬ولي آقای سيد محمد علي کاظميني بروجردی صاحب «منشورات نور‬
‫از درس ما‪ ،‬در دارالشفای مسجد ميدان خراسان» ميفرمايند‪« :‬بلکه ميتوان گفت‪ :‬که‬
‫محمد و آل محمد پدران روحي و جسمي بشرند‪ ...‬و پدر اصلي و حقيقي بندگانند»‪.‬‬
‫(ص ‪)367‬‬

‫*آفريدگاری ائمه‬

‫در جواب نامهی جماعتي حضرت امام غائب به خط خود نوشته ‪« :‬و نحن صنائع ربنا‬
‫والخلق بعد صنائعنا»‪.‬‬

‫‪097‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫‪-‬جمله مثبت واليت کليه است عالوه بر کالم پيغمبر (ص) در بحث «انا و علي ابوا‬
‫هذه االمه» و چون کلمهی «خلق» اعم است از بشر و جمادات و زمين و آسمان‪ ...‬پس‬
‫مراد از حديث چنين ميشود که ما عمل خدائيم و بقيه مخلوقات عمل ما ميباشند‪.‬‬
‫(جواهر ‪)310‬‬

‫*در بحار‪ ،‬عالمهی مجلسي در احاديث معراج نقل ميکند که پيغمبر فرمود‬
‫آخرين کالم خداوند در شب معراج با من آن بود که فرمود‪ :‬ای «ابوالقاسم»‪ ...‬وقتي به‬
‫سدره رسيدم جبرئيل گفت‪ :‬از خدا سئوال نکردی که منظورم از ابوالقاسم چيست؟‬
‫گفتم نه‪ ،‬ناگهان ندائي شنيدم که ای احمد کنيهی تو را ابوالقاسم نهادم زيرا تو رحمت‬
‫مرا در بين بندگانم تقسيم ميکني‪.‬‬

‫***‬
‫نتيجه و آگاهي ( از جواهر)‬

‫تقسيم رحمت همان معنای واليت است که از «رحمت» است افاضهی وجود به‬
‫ماهيات ممکنه گرفته تا برسد به رحمت تربيت و تکميل و تصوير و اعطای علم و رزق‬
‫و جميع انواع برکات و اقسام فيوضات همه را از نظر اطالق کلمهی رحمت و شمول‬
‫لفظ ابوالقاسم در بر دارد‪ ...‬و بدليل آيهی «انفسنا» که علي نفس پيغمبر است‪ ...‬عين اين‬
‫مقام يعني تقسيم رحمت دربارهی علي و ائمه ثابت است‪.‬‬

‫‪098‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫علوم و اسراری که علي بدان اشاره ميکند که در سينه دارد عبارت است از تکلم‬
‫به مقام واليت و سلطنت آنان و عهده داری امور آفرينش از خلقت و تربيت و تعليم و‬
‫رزق و هرگونه دخل و تصرف در کشور موجود‪( .‬جواهر ‪)381‬‬

‫پيغمبر اکرم فرمود شبي که مرا به معراج بردند نيافتم دری و پردهای و نه درخت و‬
‫برگ و نه غرفهای را مگر آنکه نام علي بر آن نگاشته بود‪.‬‬

‫سعدبن ابي خلف اشعری در کتاب بصائراالنوار‪ ،‬از اميرالمومنين علي(ع) نقل نموده‪:‬‬
‫چون ابوذر غفاری از پيغمبر اکرم(ص) شنيده بود که شناختن علي(ع) به نورانيت‪،‬‬
‫کاملترين مراتب معرفت است‪ ،‬لذا نزد سلمان آمد تا از او در اين خصوص پرسش‬
‫نمايد‪ .‬سپس سلمان گفت با يکديگر نزد علي(ع) ميرويم و از خود آن حضرت سئوال‬
‫ميکنيم‪ .‬رفتند و امام در جواب آن دو چنين فرمودند‪:‬‬

‫«شناختن من به نورانيت‪ ،‬شناختن خدا است و شناختن خدا به نورانيت‪ ،‬دين خالص‬
‫است‪ .‬پس هر که واليت مرا به پا داشت نماز را برپا داشته و مومن آزمايش شده کسي‬
‫است که هيچ چيز از مقامات مارا نميشنود مگر آنکه خدا سينهاش را برای قبولش‬
‫گشوده نموده و شك و ترديد نخواهد داشت و هر کس بگويد چرا و چگونه؟ پس‬
‫کافر است و خدا امر خود را گذراند و مائيم امراهلل و بدان که من بنده خدايم و خدا مرا‬
‫خليفه خود بر بندگانش و کشورش قرار داد و امين بر خلق در زمين نمود‪ .‬ما را خدا‬

‫‪099‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫قرار ندهيد و در حق ما آنچه از فضائل بخواهيد‪ ،‬بگوييد زيرا شما بکنه مقام ما و نهايت‬
‫مناقب ما نخواهيد رسيد تا اينکه فرمود من و پيغمبر يك نور از نور خدا بوديم‪ ،‬آنگاه‬
‫خدا اين نور را امر به انشقاق فرمود‪ .‬و سپس يك نيمهاش گفت‪ :‬محمد باش‪ ،‬محمد‬
‫شد‪ ،‬به نيمه ديگرش امر کرد‪ :‬علي شو‪ ،‬علي گرديد و پيغمبر ناطق بود و من صامت پس‬
‫حضرت دست خود را بر هم زد و فرمود‪ :‬محمد جمع کننده بود و من نشر دهندهام‪ ،‬و‬
‫من صاحب لوح محفوظم‪ ،‬خدا علومي که در آن است به من الهام فرمود‪ ،‬محمد خاتم‬
‫انبياء و من خاتم اوصيائم تا آن که فرمود‪ :‬منم که نوح را در کشتي‪ ،‬به امر خدای خود‬
‫روان کردم‪ ،‬منم که يونس را از شکم ماهي به امر خدا خارج ساختم‪ ،‬منم که موسي را‬
‫از دريای نيل به امر خدا عبور دادم‪ ،‬منم که ابراهيم را از آتش‪ ،‬به اذن خدا نجات دادم‪،‬‬
‫و من محمد و ابراهيم و موسي و عيسيام و هرگونه بخواهم تغيير شکل ميدهم(!) تا‬
‫فرمود‪ :‬من زنده ميکنم و ميميرانم به اذن خدايم و به ضمائر دلها آگاهم و امامان از‬
‫فرزندان من نيز اين علم را دارند هر گاه اراده کنند‪ .‬ما همه محمديم‪ ،‬اول ما محمد‪،‬‬
‫وسط ما محمد‪ ،‬آخر ما محمد‪ ،‬تمامي ما محمديم‪ ،‬اگر بخواهيم آسمانها و زمين را‬
‫ميشکافيم و مشرق را مغرب و مغرب را به مشرق مبدل ميکنيم و هم چيز حتي آسمان‬
‫و زمين و خورشيد و ماه از ما اطاعت ميکنند تا فرمود‪ :‬و با آنکه مانند ساير مردم‬
‫ميخوريم و ميآشاميم اينگونه امور را به امر خدا انجام ميدهيم در آخر فرمود‪:‬ای‬
‫جندب‪ ،‬وای سلمان‪ ،‬اينست معرفت به نورانيت‪ ،‬آن را با رشد فکر بگيريد»!‬

‫‪311‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫***‬

‫نتیجه گیری‬

‫مشهور است دربارهی يکي از علماء بزرگ به نام مقدس اردبيلي(ره) که پس از‬
‫مرگش‪ ،‬با هيئت نيکويي در حرم مطهر حضرت اميرالمومنين علي(ع) او را ديدند‪.‬‬
‫پرسيدند وضع و جريان امور در آن جهان چگونه است؟‬

‫در جواب فرمودند‪ :‬بازار اعمال و عبادات اين نشئه (دنيا)‪ ،‬بسيار کساد و کم مشتری‬
‫است‪ ،‬و برای ما سودی نبخشيد مگر «محبت» صاحب اين قبر و اشاره به ضريح مقدس‬
‫آن حضرت نمود‪...‬‬

‫(جواهر ‪)081‬‬

‫***‬

‫‪310‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫‪ .3‬امام‪ ،‬در زمين‪،‬‬

‫در رابطه با «خليفه»!‬

‫***‬
‫امام سجاد در برابر عبدالملك‬

‫حجاج از خليفهی اموی‪ ،‬عبدالملك مروان تقاضا ميکند که امام سجاد را بکشد‪.‬‬
‫عبدالملك نامهای به حجاج مينويسد و از اين کار ابا ميکند‪ ،‬امام سجاد‪ ،‬در همان‬
‫ساعت نامهای مينويسد به خليفه که‪« :‬الي عبدالملك بن مروان‪ ،‬اميرالمومنين! من علي‬
‫بن الحسين اما بعد‪ ...‬رسول خدا مرا از اين امر آگاه کرد و خدا از اين بابت از تو‬
‫شکرگزاری کرد و سلطنتت را تثبيت کرد‪ .»...‬عبدالملك‪ ،‬بار شتری را که غالم امام بر‬
‫آن سوار بود و نامه را آورده بود پر از دينار کرد‪.‬‬

‫( بحار ج ‪ 00‬ص ‪ 7‬و ‪)01‬‬

‫‪313‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫*پس از انتشار خبر قتل فضل بن سهل در حمام ديدم مامون از دری که به خانهی‬
‫حضرت راه داشت(!) داخل شد در نهايت اضطراب‪ .‬گفت يا سيدی يا ابالحسن‪ ،‬خدا‬
‫اجر دهد به تو و ما‪ ،‬فضل بن سهل که رفت به حمام و جمعي ريختند بر سر او و او را‬
‫پاره پاره کردند و هر کس که در حمام بود به همراه او نيز کشتند‪ ،‬بعد از آن غالمان و‬
‫عملهجات فضل جمعيت کردند با بسياری از سرکردهها بر در خانه مامون و محاصره‬
‫کردند و سنگ ميانداختند و دشنام ميدادند و ميگفتند مامون خود حيله کرده و‬
‫باشاره او گرفتهاند فضل را‪ ،‬و مامون را به عوض او ميکشيم‪ ،‬مامون التماس کرد‬
‫خدمت آن حضرت‪ ،‬زحمت کشيده بيايد و مردم را متفرق کند‪ .‬پس حضرت سوار شد‬
‫و از در خانه بيرون آمد‪ ،‬ديديم جمعيت بسياری کردهاند و آتش آوردهاند که در خانه‬
‫مامون را آتش زنند‪ .‬پس آن حضرت فرياد زد و با دست خود اشاره نمود که متفرق‬
‫شويد‪ ،‬پس متفرق شدند و به خدا قسم بر روی هم ميافتادند و ميگريختند و به هر که‬
‫اشاره ميکرد ميدويد و ميگريخت تا آنکه جمعيت بالمره متفرق شدند و باقي نماند و‬
‫از آن منزل کوچ کرديم و بعد از کشته شدن فضل بن سهل‪ ،‬مامون آمد خدمت آن‬
‫حضرت و گريه ميکرد و ميگفت حال وقتي است که محتاج به تو ميباشم يا‬
‫اباالحسن‪ ،‬بايد مرا اعانه کني در امور مردم‪.‬‬

‫‪313‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫حضرت فرمود‪« :‬تدبير و فکر با تو است و دعا کردن با ما است» (السبع المثاني في‬
‫نکت اخبار مناقب الحسن االول الي حسن الثاني‪ ،‬به نقل از بحار مجلسي ص ‪ 011‬اثر‬
‫آيه هلل نهاوندی)‪.‬‬

‫هر خوانندهای با خواندن اين متن‪ -‬که عالمه مجلسي در دائره المعارف شيعه يعني‬
‫بحار نقل ميکند‪ -‬چنين نتيجه ميگيرد که مردم خراسان در عصر مامون و‬
‫پدرشهارون عليه دستگاه جور خليفه قيام ميکنند و بيشك به همين علت هم مامون‪،‬‬
‫امام را که چهره برجسته شيعه ناراضي و انقالبي بود به واليت عهد بر ميگزيند و حتي‬
‫در قتل فضل که همه ميدانيم به خاطر وابستگي که به امام داشت و در واليت عهدی‬
‫امام نقش موثری ايفا کرده بود و پس از تغيير سياست مامون‪ ،‬او را در حمام کشتند و‬
‫قتل او و قتل امام با هم رابطه مستقيم دارند‪ ،‬مردم به خيانت خليفه پي برده بودند و حتي‬
‫دارالخالفه را محاصره کرده بودند و امام با اين همه‪ ،‬در چنين اوضاعي‪ ،‬عليه فضل‪ -‬که‬
‫به جرم وفاداریاش به امام‪ ،‬از طرف عمال پنهاني خليفه کشته ميشود‪ -‬و به نفع خليفه‪،‬‬
‫از نفوذ و اعتبارش و ايمان و اعتقاد مردم به خاندان پيغمبر‪ ،‬سوء استفاده ميکند و تمام‬
‫ارزشهای معنوی و مقام واليت الهياش را سد دفاع از خالفت جور و جنايت و‬
‫خليفهی جالد ميکند‪.‬‬

‫‪311‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين استنباطي است که هر خوانندهای از اين داستان خواهد داشت و اگر به مجلسي‬
‫اعتماد کند‪ ،‬بيشك اعتمادش به امام و اعتقادش به امام شيعه سلب ميشود و اگر‪،‬‬
‫برعکس‪ ،‬ايمان و شناختش نسبت به امام استوار بود‪ ،‬مجلسي را و تمام ناقالن و جاعالن‬
‫اينگونه قصههای زشت و زهرآگين را محکوم ميکند که خواستهاند امام را حامي جور‬
‫و ثناگوی و دعاخوان زور معرفي کنند تا اين کار برای شيعهی صفوی عار نباشد و‬
‫وقتي امام شيعه با خليفه جائر سني چنين رفتاری داشته باشد و جلو مردم را در دفاع از‬
‫خليفه بگيرد خود را دعاگوی او خواند‪ ،‬با اينکه مقام عصمت دارد و قدرت واليت‬
‫تکويني‪ ،‬آن وقت تملق و تقرب و مزدوری روحانيون بزرگ نسبت به سالطين سيد و‬
‫شيعه مذهب صفوی که نايب همين اماماند‪ ،‬چه اشکالي دارد؟‬

‫اتفاقاً روحانيت صفوی‪ ،‬خود‪ ،‬آشکارا چنين نتيجهای را گرفته و رسماً به مردم امالء‬
‫کرده است‪ :‬در دنبالهی همين قصه‪ -‬تحت عنوان «رجع فيه نجع» مرحوم آيت اهلل شيخ‬
‫علياکبر نهاوندی که از چهرههای درخشان روحانيت صفوی در عصر ما بودند و‬

‫‪315‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫صاحب آثار برجستهای است که بهترين و کاملترين و نمودارترين آثار علمي در تشيعي‬
‫صفوی است‪ 0‬ميفرمايد‪:‬‬

‫«پس با وصف جمع بودن اين اسباب ظاهريه از برای حضرتش در انقالب امر‪ ،‬و‬
‫انعکاس قضيه‪ ،‬و مع ذلك دستها را روی همديگر گذارده و نسبت به تقديرات الهيه‬
‫رضا به قضا داده‪ ،‬و شايد اين است سر اختصاص تلقبش (لقب گرفتن) به «رضا» در نزد‬
‫خدا که سبب شده است از برای رضايت پيغمبر و ائمه هدی و تمام مخالف و موافق از‬
‫جنابش آشکارا و برمال‪ ،‬فافهم! واغتنم!‬

‫(به اين دو خطاب و دعوت که در پايان داستان به صورت دو شعار نقل ميکند‬
‫توجه کنيد‪ ،‬قابل تامل است)‪:‬‬

‫«پس بفهم و غنيمت بشمار»!‬

‫‪ .0‬از قبيل الجوهر الرزينه في‪ ...‬العمل المصفي في نکت اخبار مناقب المصطفي (ص)‪ ،‬اليد البيضاء في نکت اخبار‬
‫مناقب الزهرا (س) الکوکب الدری في نکت اخبار مناقب العلي (علي را با دری سجع بسته)‪ ،‬السبع الثاني في نکت اخبار‬
‫مناقب الحسن االول‪ ،‬الي السحن الثاني‪.‬‬
‫‪316‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مرسي! خوب مکتب اهل بيت را به اين مردم ميآموزيد! اين کتابها را از بودجهی‬
‫«سهم امام» که «پول مردم» است‪ ،‬چاپ کردهاند! بين امام و مردم‪ ،‬اين روحانيت صفوی‬
‫چه ميکند؟ مردم را پيرو امام ميکند و امام را پيرو مامون!‬

‫بودجهی اجرای اين پروژه را اوايل‪ ،‬صفويه ميدادند‪ ،‬و بعدها‪ ،‬خود مردم‪ ،‬از سهم‬
‫خود امام !‬

‫ايواهلل‪ ،‬شلت يداك!‬

‫امام موسي بن جعفر گفت‪:‬هارون الرشيد مرا احضار کرد و بر او وارد شدم‪ ،‬سالم‬
‫کردم‪ ،‬جواب سالمم را نداد ديدم غضبناك است و طوماری پيشم انداخت و گفت‬
‫بخوان‪ ،‬در آن سخني بود که خدا برائت مرا از آن آگاه است‪ :‬که خراج آفاق از غاله‬
‫شيعه نزد موسي بن جعفر ميآيد‪ ،‬کساني که به امامت او معتقدند و‪ ...‬ائمه را بر جميع‬
‫خلق فضيلت مينهند و اطاعتشان را مثل اطاعت خدا و رسولش واجب ميشمارند‪...‬‬
‫نامه طوالني بود و من ايستاده ميخواندم و او ساکت بود‪ ،‬سرش را برداشت و گفت هر‬
‫چه خواندی بس است‪ ،‬حرف بزن‪ ،‬گفتم‪ :‬يا اميرالمومنين قسم به کسي که محمد(ص)‬
‫را به نبوت برانگيخته هيچکس درهمي و ديناری از طريق خراج برای من نياورده ولي‬
‫ما خانواده ابيطالب‪ ،‬هديه قبول ميکنيم‪ ...‬اميرالمومنين که بر فقر و تنگدستي ما‪ ،‬کثرت‬
‫دشمن ما و خمسي که در خالفت پيشين از ما قطع کرده بودند آگاه شد و دانست که‬

‫‪317‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫فشار زندگي بر ما سخت است و صدقه بر ما حرام است و در عوض خدا خمس را بر ما‬
‫مقرر کرده است و اکنون اين وضع ما را مجبور کرده است که هديه قبول کنيم‪،‬‬
‫سکوت کرد‪ ،‬سپس گفتم اگر اميرالمومنين به اين پسر عمويش اجازه فرمايد‪ ،‬حديثي از‬
‫طريق پدرانش از پيغمبر(ص) نقل کند‪ .‬وی گويي اين را غنيمتي شمرد و گفت اجازه‬
‫داری‪ ،‬نقل کن! گفتم‪ :‬پدرم از جدم تا پيغمبر(ص)‪ ،‬برايم نقل کرد که «ان الرحم اذا‬
‫مست رحما تحرکت و اضطربت»‪ .‬کاش ببينم که دست تو به من رسيده است (دستت‬
‫را بر روی خودم حس کنم)‪ .‬با دستش به من اشاره کرد‪ ،‬سپس گفت‪ :‬بيا نزديك‪،‬‬
‫نزديك رفتم با من مصاحفه کرد و مدتي طوالني مرا به خودش چسباند‪ ،‬سپس مرا از‬
‫خودش جدا کرد‪ ،‬و دو چشمش به اشك نشست‪ ،‬پس به من گفت‪ :‬بنشينای موسي‪،‬‬
‫غم مدار‪ ،‬راست گفتي‪ ،‬پدرت راست گفت و پيغمبر(ص) راست گفت‪ ،‬خونم به تپش‬
‫آمد و رگهايم بجنبيد و بدان که تو گوشت مني و خون مني و آنچه برايم نقل کردی‬
‫صحيح است و پرسيد‪ :‬يا اباالحسن چند تا نان خور داری؟ گفتم از پانصد تا بيشترند‪.‬‬
‫پرسيد همه شان بچههای تواند؟ گفتم‪ :‬نه‪ ،‬بيشترشان خدم و حشماند و اما فرزند‪ ،‬زياده‬
‫از سي تا مردند از اين قرار‪ ،‬و زنان نيز از اين قرار‪ ،‬پرسيد چرا زنان را به پسر عموهاشان‬
‫و همشأنهاشان شوهر نميدهي؟ گفتم‪ :‬پول جهيزيهشان نيست‪ ،‬پرسيد وضع درآمد‬
‫امالکت؟ گفتم‪ :‬گاه هست و گاه نيست‪ .‬پرسيد قرض بر گردن داری؟ گفتم‪ :‬آری‪،‬‬
‫قريب ده هزار دينار‪ .‬رشيد گفت‪:‬ای پسر عمو من آنقدر به تو پول ميدهم تا پسران و‬

‫‪318‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫زنان را همسر دهي و امالکت را آباد کني‪ .‬امام او را دعا ميکند و سپس ميگويد‪ :‬ای‬
‫اميرالمومنين خدای عزوجل بر واليان عهد خويش واجب کرده است که زندگي فقرای‬
‫جامعه را تامين کنند و‪ ...‬لخت را بپوشانند و به دردمند احسان نمايند و تو از هر که‬
‫چنين ميکند سزاوارتری‪ .‬گفت‪ :‬ميکنم‪ .‬پس از مطالبي که امام راجع به فضائل اهل‬
‫بيت نقل ميکند و معارف و حقايقي که همه با رضايت بسيار از طرف خليفه پذيرفته‬
‫ميشود و با احسنت احسنت خليفه استقبال ميشود‪ ،‬در پايان‪ ،‬خليفه ميگويد‪ :‬ای‬
‫موسي‪ ،‬احتياجاتت را مطرح کن! گفتمای اميرالمومنين اول خواهش من از تو اين است‬
‫که به من اجازه فرمايي که نزد زن و بچهام برگردم‪ ،‬من آنها را با چشمي گريان و دل‬
‫نااميد از اينکه مرا ديگر ببينند ترك کردم‪ .‬گفت‪ :‬اجازه داری‪ ،‬باز هم بخواه! گفتم خدا‬
‫اميرالمومنين را برای ما يك مشت پسرعموهايش باقي بدارد‪ ،‬من مردی عيالوارم و‬
‫عائلهای سنگين بر دوشم بار است و بعد از خدا‪ ،‬چشمهای ما به کرم و بخشش‬
‫اميرالمومنين دوخته است و نگاههای ما نگران لطف و احسان پيشين او است تا مگر باز‬
‫با ما بر سر مهر ديرين آيد!‬

‫صدها هزار درهم و يك دست لباس به من عطا کرد و مرا سوار نمود و با احترام‬
‫نزد زن و بچهام برگرداند‪.‬‬

‫‪319‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫(بحار‪ ،‬ج ‪ ،00‬ابواب تاريخ امام موسي(ع)‪ ،‬باب مناظراته عليه السالم مع خلفاء‬
‫الجور(!) ص ‪.)368‬‬

‫هارون به مدينه درآمد و به پردهدارانش گفت هر مردی از اهل مدينه و مکه از‬
‫فرزندان مهاجرين و انصار بنيهاشم و ديگر «بطون قريش» درآمد نسب خودش را‬
‫معرفي کند و هر کدام ميآمدند و نسب خود را ميگفتند از صد تا پنج هزار درهم‬
‫صله ميداد‪ .‬ناگهان گفتند مردی آمده نسب خود را موسي بن جعفر بن محمد بن علي‬
‫بن الحسين بن علي بن ابيطالب معرفي ميکند‪ ،‬هارون از او استقبال کرد و او را سوار بر‬
‫االغش تا بساط خليفه آورد و صورتش را و چشمهايش را بوسيد و دستش را گرفت و‬
‫باالی مجلس نشاند (سپس امام موسي پنهاني به مامون بشارت خالفت ميدهد و‬
‫سفارش ميکند که چون خليفه شدی با فرزند من خوشرفتاری کني)‪ ،‬سپس از مکه‬
‫دويست دينار به امام موسي ميفرستد و سفارش ميکند که‪ :‬فعالً در مضيقه مالي‬
‫هستيم‪ ،‬بخشش ما بعد به تو خواهد رسيد ‪.‬‬

‫در جواب اين پرسش که چرا به هر که از قريش يا بنيهاشم تا پنج هزار دينار‬
‫بخشيدی و به موسي بن جعفر با آن همه تجليل‪ ،‬دويست دينار؟ گفت‪ :‬اگر آنچه را‬
‫ضمانت کرده بودم به وی بپردازم‪ ،‬بيم آن است که فردا صد هزار شمشير از شيعيان و‬

‫‪301‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دوستدارانش بر روی ما کشيده شود‪ ،‬فقر وی و خاندان وی مرا و شما را از خطر‬


‫درازدستي ايشان مصون ميدارد ‪.‬‬

‫(بحار ج ‪ 00‬ص ‪)371‬‬

‫‪300‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫امام بنده یزید!‬

‫يزيد در سفر حج به مدينه رسيد‪ .‬مردی از قريش را مخاطب ساخت و گفت‪« :‬آيا‬
‫اقرار ميکني که بنده مني‪ ،‬اگر بخواهم تو را ميفروشم و اگر بخواهم به بندگيت‬
‫‪0‬‬
‫ميگيرم»‪.‬‬

‫مرد قريشي در پاسخ يزيد گفت‪« :‬به خدا قسم ای يزيد تو در قريش از نظر حسب‬
‫گراميتر از من نيستي‪ ،‬پدرت از پدرم‪ ،‬در جاهليت و اسالم‪ ،‬برتر نيست و تو در دين از‬
‫من برتر نيستي و بهتر از من نيستي‪ ،‬چگونه آنچه را از من ميخواهي اقرار کنم؟»‬

‫يزيد ميگويد‪ :‬اگر اقرار نکني ميکشمت‪.‬‬

‫مرد ميگويد‪ :‬کشتن من از کشتن حسين بن علي بن رسول اهلل مهمتر نيست‪ .‬يزيد‬
‫اين مرد را ميکشد‪.‬‬

‫‪ .0‬در متن بحار ‪ -‬چاپ قديم ‪" -‬استر فصتك" آمده به حدس استر فصتك گرفته ام‪.‬‬
‫‪303‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫فردا علي بن حسين(ع) (امام سجاد)‪ ،‬ميگويد‪« :‬مگر نه اينست که اگر اقرار نکنم‬
‫مثل آن مرد ديروزی مرا هم ميکشي؟»‬

‫يزيد لعنه اهلل ميگويد‪ :‬چرا‪.‬‬

‫علي بن حسين ميگويد‪« :‬اقرت لك بما سالت‪ ،‬انا عبده مکره فان شئت فاسمك‪ ،‬و‬
‫ان شئت فبع»‬

‫( اقرار ميکنم به آنچه خواستي‪ ،‬من بنده ناراضي هستم‪ ،‬پس اگر بخواهي نگهم دار‬
‫و اگر بخواهي مرا بفروش)!‬

‫يزيد ميگويد‪ :‬اين برايت بهتر است که خونت را حفظ کردی و از شرفت نکاستي‪.‬‬
‫«عالمه مجلسي» تنها به نقل چنين «پرونده سازی ناجوانمردانه و کثيفي که ساخت‬
‫مامورين تبليغاتي و شايعهسازان دستگاه بنياميه است» اکتفا نميکند و به اظهار نظر‬
‫ميپردازد‪ .‬ميفرمايد در اين خبر اشکالي هست‪ .‬اهل سير( مورخين) ميگويند‪« :‬يزيد‬
‫به حج نيامده و اساساً در تمام مدت خالفت از شام خارج نشده است»‪.‬‬

‫(راست هم هست‪ ،‬بخصوص که اصالً يزيد نميتوانسته به حج بيايد زيرا مکه پايگاه‬
‫عبداهلل زبير بوده و عبداهلل همان کسي است که با امام حسين به عنوان سرپيچي از بيعت‬
‫يزيد‪ ،‬مدينه را به سوی مکه ترك کردند‪ .‬امام به سوی کوفه حرکت کرد و عبداهلل مکه‬
‫را مرکز قدرت خود ساخت و خود و سپس پسرش مصعب بر آن حکومت داشتند و‬
‫‪303‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫يزيد چگونه ميتوانسته است به حج آيد؟ اما «عالمه» به اين واقعيت که مجعول بودن‬
‫آن خبر را عليه امام اثبات ميکند اشاره نمينمايد و حتي گفته مورخين را که ميگويند‬
‫يزيد اصالً از شام خارج نشده و به مدينه نيامده و حج نکرده و اين گفته بهترين سند‬
‫برای تکذيب خبر است‪ .‬اين بهانه که سخن مورخين قابل اعتماد نيست‪ ،‬مخدوش‬
‫ميسازد و همه داليل عقلي و نقلي را که بيپايه بودن اين اتهام زشت را اثبات ميکند‪،‬‬
‫عمداً تضعيف مينمايد و «اشکالي» را که به قول خود بر اين روايت وارد است رفع‬
‫ميکند؟ اما جالبتر از اين اظهار نظر و تحليل تاريخي عالمه به نفع اين اتهام‪،‬‬
‫نتيجهگيری او است و آخرين اظهار نظر او که وقتي خواندم‪ ،‬آتش گرفتم و شب را تا‬
‫صبح همچون مار گزيده بر خود ميپيچيدم و از خشم و عجز در تنهايي دردمندم فرياد‬
‫ميزدم ومي پرسيدم که‪ :‬ولي نه‪ ،‬امام نه‪ ،‬فرزند حسين و علي و فاطمه و محمد نه‪ ،‬او‬
‫يك مرد قريشي که هست‪ ،‬يك عرب که هست؟‬

‫‪...‬و تو‪ ،‬عالم نه‪ ،‬روحاني نه‪ ،‬شيعه نه‪ ،‬مسلمان نه‪ ،‬يك انسان که هستي؟ چگونه‬
‫جرات نوشتن چنين دشنام کثيفي را ميکني؟ و شماای علمای بزرگ‪ ،‬ای مدرسين‪ ،‬ای‬
‫فضالی حوزه امام صادق‪ ،‬ای وعاظ شيعه اهل بيت‪ ،‬شما که مسئول نگهباني از واليت و‬
‫عصمت و فضيلت خاندان پيغمبريد و مبلغ مناقب و فضايل ائمه شيعه و وارث دويست و‬
‫پنجاه سال جهاد مستمر شهدای آزادی و پيشوايان جوانمردی و کرامت انساني اهل بيت‬
‫و هزار سال مبارزه مداوم علما و نويسندگان و شعرا و مجاهدان تاريخ شيعه‪ ،‬اگر آن‬
‫‪301‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫روز دستگاه شاه حسين چنين نويسندههايي را «مالباشي» رسمي ميکرد و چنين‬
‫نوشتههايي را «دائره المعارف شيعه» ميخواند‪ ،‬امروز چرا سکوت ميکنيد؟ چرا چنين‬
‫اهانتهای هولناکي را تحمل ميکنيد؟ شما روشنفکران آزادانديش حوزه علمي شيعه‪،‬‬
‫چرا هنوز هم حرمت اين «تشيع شاه سلطان حسيني» را حفظ ميکنيد؟ مگر حرمت‬
‫مالباشي صفوی از حرمت امام عزيزتر است؟ و مگر «مصالح صنفي» بر «حقايق» ديني‬
‫مقدم است؟ چرا شما مرا که مينويسم تشيع‪ ،‬اسالم حقيقت است و تسنن‪ ،‬اسالم‬
‫مصلحت و آن اسالم مردمي و اين اسالم دولتي و وجدان امروز همه روشنفکران‬
‫مسئول مبارز جهان‪ ،‬نيازمند تشيع‪ -‬يعني امامت و عدالت‪ -‬است و «قرن ما در جستجوی‬
‫علي» و «علي‪ ،‬انساني است که هست‪ ،‬از آنگونه که بايد باشد و نيست»‪ ...‬و فاطمه‪ ،‬از‬
‫«دختر خديجه و پيغمبر و همسر علي و مادر حسين و زينب بودن» برتر است و امام‬
‫چهارم «امام نه جبار‪ ،‬سجاد اين زيباترين روح پرستنده (زين العابدين) برای نخستين بار‬
‫از «دعا»‪« ،‬جهاد» ساخت‪ .‬بنيانگذار مکتب «آگاهي‪ ،‬نياز‪ ،‬عشق و جهاد در نيايش» است‬
‫و آموزگار درس «مبارزه در عصر نتوانستن مطلق» است»‪...‬‬

‫و شما ميخوانيد و هياهو ميکنيد که چرا جلو اسمشان «ع» نگذاشتهام و به امام‬
‫اهانت کردهام! و چگونه است که ناقل و ناشر همه تهمتها و توهينها و‬
‫شايعهسازیهای تبليغاتچيهای اموی و عباسي و خرافههای زشت و حتي جعليات‬
‫دشمنان کينهتوز اسالم و به خصوص اهل بيت و دروغهای مسخره و توهينآميز‬
‫‪305‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دستها و دستگاههای جباران و جالدان ضد نهضت عدالتخواه و آزادیطلب و حق‬


‫پرست شيعه در تاريخ اسالم را‪ ،‬شما «امام سيزدهم»‪ ،‬نموده ايد و معصوم پانزدهم و‪...‬‬

‫به اينها هم کاری ندارم‪ ،‬شايد هنوز هم همان مصالح خاصي که تشيع صفوی را بر‬
‫سرنوشت ايمان و عقل مردم ما مسلط کرد تا جامعه شيعه را هم از پيروان محمد(ص)‬
‫در جهان جدا کند و هم از پيروی علي در انديشه‪ ،‬هنوز هم وجود داشته باشد و احترام‬
‫رئيس صنف‪ ،‬و حفظ مصلحت‪ ،‬از حرمت امام دين و احيای حقيقت الزمتر نمايد‪ ،‬اما‬
‫من‪-‬به نمايندگي روشنفکران امروز که در برابر همهی روشنفکران معتقد به‬
‫ايدئولوژیهای ضدديني مدعي هستم که مکتب علي ما را از هر ايدئولوژیيي برای‬
‫تحقق عدالت و رهبری و روح مترقي علمي و اجتماعي و انساني و بينش انقالبي‬
‫آزادیخواهانه بينياز ميسازد و زندگي و انديشه و جبههگيری و شخصيت ائمه شيعه‬
‫نمونه عيني جهاد و شهادت و حريت و دانش و مردمخواهي و آشتيناپذيری با ستم و‬
‫تبعيض و اختناق و خرافه و تخدير و ضعف است‪ -‬اعتراضم به علمای روشنفکر و‬
‫آزاديخواه تشيع علوی است که چرا و به خاطر چه مصلحتي اعتراض نميکنند؟ در اين‬
‫دو سه قرن ‪-‬که فرصت داشتهاند و مسئوليت‪ -‬عقل مردم را و روح جامعه را و آبروی‬
‫شيعه را از اين طلسمها نجات ندادهاند و اين بتهايي را کههاله تقدس برگرد سر دارند‬
‫نشکستهاند و امروز به مستشرقين غربي‪ ،‬علمای سني و روشنفکران خود ما که شيعه را‬
‫از چشم اينها ميبينند و ميگريزند و يا محکوم و متهم ميکنند و در عصری که افراد‬
‫‪306‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫عادی ماترياليست در راه عقيده شان چنين فداکاریهای شگفت ميکنند و مرگ را به‬
‫بازی ميگيرند‪ ،‬روحانيون شيعه صفوی را ميبينند که در مقدمهی کتابهاشان چه‬
‫شاهکارها در تملق ميآفرينند و در اين کتابهای مقدس و معروف ميخوانند که امام‬
‫شيعه که بر کائنات واليت دارند و بر همهی انبياء فضيلت و دارای مقام عصمتاند و‬
‫مظهر علم نبوت‪ ،‬در زندان آن همه عجز و البه ميکند که آزاد شود و در برابر سربازان‬
‫دشمن آن همه استعاثه و استرحام برای آب خوردن و دربار عام خليفه جالد‪ ،‬او را‬
‫التماس ميکند‪ -‬برای پول و دعا که «چشم زن و بچهام به دست بخشنده تو دوخته‬
‫است» و اکنون «امام بيماری» که به يزيد اعترافي ميکند که يك «مرد قريشي گمنام»‬
‫حاضر نميشود و از زندگيش چشم ميپوشد!‬

‫«با اختالفي که در قول اهل سيره هست‪ ،‬اين خبر صحيحي به نظر ميرسد و من فکر‬
‫ميکنم اين مالقات و گفتگو بين امام و يزيد صورت نگرفته است (زيرا بعيد است که‬
‫يزيد به مدينه آمده باشد) بلکه احتمال ميدهم که اين مالقات و گفتگو و اعتراف امام‬
‫بين امام و مسلم بن عقبه روی داده است که برای اخذ بيعت از طرف يزيد به ماموريت‬
‫به مدينه آمده است»!‬

‫(بحاراالنوار عالمه مجلسي‪ ،‬جلد يازدهم‪ ،‬ص ‪)11‬‬

‫‪307‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫سه ماه و نيم است که از آن شب که اين «خبر» را در بحار خواندم ميگذرد‪ .‬يك‬
‫لحظه از اين فاجعه فارغ نيستم‪ ،‬درد ديگرم ترديدی بود که در نقل اين«خبر» داشتم‪.‬‬
‫چگونه قلمي را که «مکتب سجاد» را نوشته و دلي که به اين روح پر از عظمت و‬
‫لطافت و درد و زيبايي عشق ميورزد حاضر کنم که چنين سطور زشتي را حتي برای‬
‫تبرئهی امام و اثبات اين امر که آنچه در دائره المعارف شيعه به عنوان يك روايت‬
‫شيعي نوشتهاند‪ ،‬يك تهمت سياسي اموی است( نقل کند)‬

‫ترديد ديگرم اين بود که به عنوان اهانت به عالمه مجلسي‪ ،‬بايد جانم را چرب کنم‪،‬‬
‫باالخره تصميم گرفتم که بين حريت عالمه مجلسي و امام سجاد دومي را انتخاب‬
‫کنم‪...‬‬

‫‪...‬من که چيزی ندارم از دست بدهم چرا سکوت کنم؟‬

‫البد از خود ميپرسيد اين تضاد در معرفي امام چرا؟ چرا امام در آسمان همپای خدا‬
‫و «همان واليتي که خدا بر جهان دارد برای امام هم ثابت است»! و در زمين‪ ،‬اينچنين‬
‫همکار ضعيف و تسليم خليفه؟ چرا ائمهی بزرگ شيعه که معصوماند و مظهر عدالت و‬
‫آزادی و رهبر جهاد مستمر و همگي در مبارزه با ظلم يا «مسموم شدند و يا مقتول»‪ ،‬در‬
‫مکتب تشيع صفوی بدين صورت زشت و تحقيرآميزی که شايستهی يك شيعه عادی‬
‫هم نيست به مردم معرفي ميشوند؟‬

‫‪308‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫امام شيعه کسي است که يقهی خليفهی جبار را ميگيرد که «فدك حقيقي» را پس‬
‫بدهيد و خليفه ميگويد‪« :‬فدك را به شما پس ميدهم» و امام توضيح ميدهد که‬
‫«فدك حقيقيمان را ما مطالبه ميکنيم»! و خليفه با شگفتي ميپرسد‪« :‬فدك حقيقي‬
‫کجاست؟» و امام شرح ميدهد‪« :‬فدك حقيقي ما که شما غصب کردهايد از شمال‬
‫افريقا و از مشرق هند و از‪«...‬؟!‬

‫يعني چه؟‬

‫و امام شيعه همان آزاد مرد بزرگ انديش و ضعف ناشناسي است که وقتي يکي از‬
‫يارانش که چندين چهارپا داشت و برای سواری به کرايه ميداد‪ ،‬به امام گزارش داد‬
‫که خليفههارون‪ ،‬برای سفر حاجيان‪ ،‬چهارپايان مرا به کرايه گرفته است امام به وی‬
‫اعتراض ميکند‪ .‬و در قبال سئوال مرد‪ ،‬امام توضيح ميدهد که‪« :‬تو با خليفه قرارداد‬
‫بستهای که در پايان کار مزد کارت را از او بگيری‪ ،‬بيشك در دلت دوست داری که‬
‫خليفه تا آخر کار باشد تا طلبت را از وی بگيری و اين يعني برای چند روز خواستن که‬
‫ظالمي باقي بماند»! چنين امامي را‪ ،‬شيعهی صفوی تا اين حد تحقير ميکنند و در برابر‬
‫خلفاء جور ضعيف و تسليم و حتي‪ ...‬نشان ميدهند؟‬

‫به جای نتيجه گيری و پاسخ به اين سئوال فکر ميکنم بهترين پاسخ‪ ،‬متني مستند از‬
‫يکي از کتب مشهور تشيع صفوی باشد و آن مقدمهای است به قلم شخص عالمه‬

‫‪309‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مجلسي نويسندهی کتاب مشهور بحاراالنوار‪ ،‬بر کتاب معروف «زادالمعاد» که يك‬
‫کتاب دعا است و ويژهی تزکيه و تصفيهی روح و تعليم سخن گفتن انسان با خدا و‬
‫پرورش روح خداپرستي و توحيد‪:‬‬

‫‪331‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مسیحیت غربی و تشیع صفوی‪ ،‬فرنگی در کربال!‬

‫رابطهی صفويه با مسيحيت پيدا است و هر دو با هم عليه قدرت جهاني کشورهای‬


‫اسالمي که در حکومت عثماني يك امپراطوری بزرگ تشکيل داده بودند و اروپا را به‬
‫خطر افکنده بودند‪ ،‬همدست و همداستاناند و در نتيجه‪ ،‬دستگاه تبليغاتي دستگاه ‪-‬‬
‫روحانيت صفوی‪ -‬ناچار بايد‪ ،‬هماهنگ با سياست‪ ،‬تشيع را با مسيحيت نزديك کند و‬
‫همچنانکه شاه صفوی برای رضايت مسيحيت‪ ،‬مسيحيان جلفا را به ايران کوچ ميدهد و‬
‫در کنار پايتخت شهرکي مستقل‪ -‬به نام جلفا‪ -‬برايشان ميسازد و آنان را مينوازد و‬
‫منشورها و دستورهای رسمي برای حمايت و آزادی مذهبيشان صادر ميکند‪ ،‬مالی‬
‫صفوی نيز بايد عناصر و حتي شخصيتهای مسيحي را به صورت «پرسوناژهای مثبت و‬
‫محبوب» وارد نمايشنامههايي کند که به نام تعزيهی کربال و سيره ائمه و کرامات و‬
‫مناقب اولياء ميسازد چنانکه ميبينيد يك آدم فکل کراواتي و عينکي را به نام فرنگي‪،‬‬
‫مسيحي اروپايي يا نصراني‪ ،‬وارد معرکه کربال ميکند و آن هم چه فرنگي نازنيني!‬
‫چقدر به يزيد و انصارش بد و بيراه ميگويد و چقدر از ظلم نسبت به اهل بيت اوقاتش‬
‫تلخ است و عزادار و با عزاداران حسين همدرد! که هر کسي اين شبيه را ميبيند‬

‫‪330‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بياختيار در دلش ميگويد که «سگ اين نصراني فرنگي‪ ،‬به اين بد سنيهای قاتل اهل‬
‫بيت ميارزد» و کارگردان هم همين را ميخواهد القا کند‪!0‬‬

‫***‬
‫غرب زدگی شیعه‬

‫صفويه ناگهان نهضت تشيعي را که هميشه در زيرزمينها مبارزه ميکرد‪ ،‬روی کار‬
‫آورد‪ ،‬ميآورد روی بالکن‪ ،‬در صحنهی باز جامعه‪ ،‬اما اقليت شيعه ايراني چونکه‬
‫هرگز درطول تاريخ نتوانسته يك جامعه مستقل بسازد‪ ،‬جز در دوره کوتاه حکومت‬
‫آلبويه و حکومتهايي محلي موقتي چون سربداريه‪ ،‬هيچگاه آزاد نبوده و امکان‬
‫تظاهرات اجتماعي نداشته و در تقيه به سر ميبرده‪ ،‬هنوز شعارهای اجتماعي ندارد‪،‬‬

‫‪ .0‬به خصوص که روحانيت تشيع صفوی از ديرباز‪ ،‬ناصبي ها (و امروز وهابي ها) را که اقليتي بدانديش اند و با خانواده‬
‫علي (ع) دشمن‪ ،‬به جای همه اهل تسنن جا مي زنند و به شيعه بي اطالع معرفي مي کنند و اين است که وقتي ايراني ها مثالً به‬
‫مصر مي روند و آن همه کتاب در شرح حال اهل بيت مي بينند که يکي اش را هم در ايران نمي يابند و به خصوص مي بينند‬
‫که ضريح زينب را ‪ -‬که احتمال مي دهند زينب بزرگ‪ ،‬خواهر امام حسين باشد ‪ -‬مصری ها مطاف خود کرده اند و تاالری به‬
‫آن بزرگي از جمعيت نمازگزار و زائر موج مي زند و حتي مردم مرده هاشان را در حرم زينب طواف مي دهند تعجب مي‬
‫کنند‪ ،‬که يعني چه؟ روحانيون صفوی که همه سني ها را دشمن اهل بيت و منکر فضائل علي و قاتل حسين (ع) و اسير کننده‬
‫زينب (س) معرفي مي کردند!‬
‫چنان که روحانيت "تسنن اموی" هم علي اللهي ها را به جای همه شيعه جا مي زنند و به توده عامي اهل تسنن همه شيعيان‬
‫علي اللهي و مشرك معرفي مي کنند‪.‬‬
‫‪333‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫هنوز مراسم عملي ندارد‪ ،‬هنوز نميداند که چگونه و در چه فرمهای جمعي و‬


‫نمايشهای عمومي تجلي کند‪ ،‬سمبل و عالئم و مراسم اجتماعي ندارد‪ ،‬اکنون که‬
‫رژيم صفوی به اينها همه احتياج دارد بايد کاری کند‪ .‬اين کار بسيار ساده انجام شد‪،‬‬
‫يك مقام رسمي وزارتي به وجود آمده و شخصيتي به اسم «وزير امور روضه خواني»‬
‫ماموريت يافت تا در اين زمينه دست به کار شود‪ .‬اين وزير امور روضه خواني اولين‬
‫تحفههای غرب را در قرن ‪06‬و‪ 07‬به ايران سوغات آورد‪ ،‬و اين اولين تماس فرهنگي‬
‫ايران است با غرب‪ ،‬نه آنچنانکه ميگويند‪ ،‬قرن نوزدهم و وارد کردن چاپخانه و برق و‬
‫روزنامه و نظام و دارالفنون و حاجي امين الضرب و اميرکبير!‪...‬‬

‫وزير امور روضهخواني و تعزيهداری رفت به اروپای شرقي (که در آن هنگام‬


‫صفويه روابط بسيار نزديك و مرموز ويژهای با آنها داشتند) و دربارهی مراسم ديني و‬
‫تشريفات مذهبي آنجا تحقيق کرد‪ ،‬مطالعه کرد و بسياری از آن سنتها و مراسم جمعي‬
‫مذهبي و تظاهرات اجتماعي مسيحيت و برگزاری و نقل مصيبتهای مسيح و حواريون‬
‫و شهدای تاريخ مسيحيت و نيز عالئم و شعائر و ابزارها و وسايل خاص اين مراسم و‬
‫دکورهای ويژه محافل ديني و کليسا را اقتباس کرد و همه را به ايران آورد و در اينجا‬
‫به کمك روحانيون وابسته به رژيم صفوی‪ ،‬آن فرمها و رسوم را با تشيع و تاريخ تشيع و‬
‫مصالح ملي و مذهبي ايران تطبيق دادند و به آن قالبهای مسيحي اروپايي‪ ،‬محتوای شيعي‬
‫ايراني بخشيدند‪ ،‬به طوريکه ناگهان در ايران سمبلها و مراسم و مظاهر کامالً تازهای که‬
‫‪333‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫هرگز نه در مليت ايران سابقه داشت و نه در دين اسالم و نه در مذهب شيعي‪ ،‬به وجود‬
‫آمد‪ .‬مراسمي از نوع تعزيهگرداني‪ ،‬شبيهسازی نعش و علم و کتل و عماری و پردهداری‬
‫و شمايلکشي و معرکهگيری و قفلبندی و زنجيرزني و تيغ زني و موزيك و سنجزني‬
‫و تعزيهخواني و فرم خاص و جديد و تشريفاتي «مصيبتخواني» و «نوحهسرايي‬
‫جمعي»‪...‬که همه شکلش اقتباس از مسيحيت است و هرکس با آن آشنا است‪ ،‬به‬
‫سادگي تشخيص ميدهد که تقليد است‪.‬‬

‫اساس مراسم عزاداری مسيحيان بر نمايش زندگي شهدای نخستين نهضت مسيحيت‬
‫و نشان دادن مظلوميت و شهادت آنان در دوران حکومت شرك و کفر و امپراطوری‬
‫وحشي سزارها و سرداران آنها است و نيز شرح حال حواريون و به خصوص تراژدی‬
‫مريم و بيان فضائل و کرامات و رنجها و مظلوميتهای او و از همه مهمتر احيای خاطره‬
‫خونين عيسي مسيح و شکنجهها و ظلمها و سختيهايي که از قوم خود (يهودیها) و از‬
‫ظلمه (روميهای بيرحم) تحمل کرده است تحت عنوان ‪ Passions‬يعني «مصائب»‬
‫که مراسم و اشکال برگزاری و نمايش و بيان آن به وسيله صفويه تقليد و اقتباس شده‬
‫است و در خدمت تاريخ خاص شيعه و بيان مصائب اهل بيت و حضرت فاطمه زهرا و‬
‫باالخص شهادت امام حسين و خاندان و اصحاب بزرگوارش قرار گرفته است‪.‬‬

‫‪331‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫قفلزني و سينهزني‪ ،‬زنجيرزني و تيغزني حتي هم اکنون‪ ،‬به همين شکل در لورد‬
‫‪ Lourdes‬ساليانه در سالروز شهادت مسيح برگزار ميشود و اين است که با اينکه از‬
‫نظر اسالمي اين اعمال محکوم است و علمای حقيقي اسالمي نه تنها آن راتاييد‬
‫نکردهاند که جداً مخالفند و اين نمايشها را بر خالف موازين علمي شرع ميدانند ولي‬
‫همواره و همه ساله در اين دو سه قرن انجام ميشده و اين در عين حال که شگفتانگيز‬
‫است روشنکنندهی اين نظر من است که اين مراسم ابتکار سياست بوده است نه‬
‫روحانيت واقعي و نشان ميدهد که اين تظاهرات پرشور و سازمان يافته و بسيار‬
‫نيرومند‪ ،‬با اينکه صد در صد مذهبي و شيعي است و به نام امام و خاندان پيغمبر و‬
‫واليت علي و عشق مذهبي انجام ميشود مورد تاييد علمای شيعي نيست و حتي علما‬
‫غالباً در برابر آن ناچار «تقيه» ميکردهاند و از مخالفت علني و جدی خودداری‬
‫مينمودهاند و اين روشن ميکند که مصالح سياسي و قدرت حکومت بوده است که‬
‫اين مراسم و اعمال و شعائر را بر علما تحميل کرده است و گردانندگان آن نيز خود به‬
‫اين امر بيش و کم واقفند که عالم و فقيه واقعي شيعي آنها را تاييد نميکند ولي به نام‬
‫اينکه‪ :‬اين‪ ،‬کار عشق است‪ ،‬کار شرع نيست‪ ،‬خود را از قيد فتوای عالم رها ميکردهاند‬
‫چنانکه در پاسخ عالمي که به يکي از همين سرحلقهها گفته بود اين اعمال با موازين‬
‫شرع نميخواند‪ ،‬گفته بود‪« :‬آقا يازده ماه از سال را ما به حرف شما گوش ميدهيم و‬
‫اين يك ماه را شما به حرف ما گوش کنيد‪ ،‬اين کار مستحب و مکروه و حالل و حرام‬

‫‪335‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نيست‪ ،‬جنون محبت علي وعشق حسين است‪ ،‬عاشورا ما را ديوانه ميکند‪ ،‬خونمان را‬
‫جوش ميآورد‪ ،‬دلمان ميخواهد خودمان را آتش بزنيم‪ ،‬دستگاه امام حسين از دستگاه‬
‫خدا سوا است‪ .‬اگر خدا ما را به گناه عشق حسين به جهنم هم ببرد با شوق و شکر‬
‫خودمان را در آتش مياندازيم‪ ،‬بگذار ما را بسوزد‪ .»...‬اين گونه استدالل و احساسات‪،‬‬
‫پيدا است که با منطق عقلي و عقاليي اسالم و تشيع علمي ارتباطي ندارد‪ ،‬کامالً‬
‫پيداست که زبان تصوف است و احساسات غاله و پروردهی کار درويشان و شاعران و‬
‫روضهخوانان و خطبا و مبلغان عوام که همه مستقيم و غيرمستقيم از نهضت صفوی آب‬
‫ميخورند و کارگزاران و بلندگوها و راديوهای رسمي زمان بودهاند و به دربار صفوی‬
‫بيشتر بسته بودند تا حوزههای علمي‪ ،‬من فکر ميکنم اينکه امروز‪ ،‬يك مجتهد فقيه و‬
‫عالم بزرگ شيعي‪ ،‬منبر رفتن و تبليغ کردن و در محافل و تکايا و مساجد حرف زدن را‬
‫برای مقام خود کسر ميداند و سبك تلقي ميکند‪ ،‬يادگار همان دوره است که منبرها‪،‬‬
‫تريبونهای تبليغاتي دستگاه حکومت شده بود و منبریها سخنگوهای سياست نه علم و‬
‫روحانيت‪ .‬اين مراسم غالباً به روشني با سنتها و حتي احکام شرعي منافات دارد‪،‬‬
‫حرمتي که مسلمان و شيعه برای ائمه و خاندان پيغمبر و به خصوص حرم پيغمبر و امام‬
‫قائل است پيدا است و در عين حال در شبيهها‪ ،‬يك نره مرد نتراشيده سکينه ميشود يا‬
‫زينب و در صحنه ظاهر ميشود يا موسيقي که علما آن همه با کراهت و حرمت تلقي‬
‫ميکنند‪ ،‬در شبيه و تعزيه حفظ شده است و پيداست که از مسيحيت آمده است‪ .‬شبيه و‬

‫‪336‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تعزيه و نعش‪ ،‬تقليد کورکورانه از مراسم «ميسترهای هفتگانه» ‪ Mysteres 7‬و‬


‫«ميراکل» ‪ Miracles‬و نمايش نعش عيسي بر صليب و فرودآمدن و دفن و صعود و‬
‫ديگر قضايا است‪.‬‬

‫نوحههای دستهجمعي درست يادآور «کر«های کليسا است و پردههای سياه که به‬
‫شکل خاصي بر سر در تکيهها و پايهها و کتيبهها آويخته ميشود و غالباً اشعار جودی و‬
‫محتشم و غيره بر آن نقش شده بيکم و کاست از پردههای کليسا در مراسم تقليد شده‬
‫و شمايلگرداني و نقش صورت ائمه و دشمنان و حوادث کربال و غيره که در ميان‬
‫مردم نمايش داده ميشود‪ ،‬پرترهسازیهای مسيحي است‪ ،‬حتي اسلوب نقاشيها همان‬
‫است‪ ،‬در حاليکه صورت سازیدر مذهب ما مکروه است‪ ،‬حتي نوری که به صورت‬
‫يكهاله گرد سر ائمه و اهل بيت ديده ميشود درست تقليدی است و شايد بافره ايزدی‬
‫و فروع يزداني در ايران باستان توجيه شده است‪.‬‬

‫اين مراسم و تشريفات رسمي و مخصوص عزاداری اجتماعي و رسمي‪ ،‬همه‬


‫فرمهای تقليدی از عزاداری و مصيبتخواني و شبيهسازی مسيحيت اروپايي است و‬
‫حتي گاه به قدری ناشيانه اين تقليد را کردهاند که شکل صليب را هم که در مراسم‬
‫مذهبي مسيحيها جلو دستهها ميبرند‪ ،‬صفويه بدون اينکه کمترين تغييری در آن بدهند‬
‫آوردند به ايران و همين االن هم بدون توجه به شکل رمزی و مذهبي آن در مسيحيت‪،‬‬

‫‪337‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫جلو دستهها راه ميبرند و همه ميبينند که شاخصه نمايان هر دسته سينهزني همين‬
‫صليب يعني جريده است و در عين حال در نظر هيچکس معلوم نيست برای چيست؟ و‬
‫هيچکس از آنهايي هم که آنرا ميسازند و حمل ميکنند نميدانند برای چه چنين‬
‫ميکنند؟ اما با اينکه اين جريده در ميان ما هيچ مفهومي ندارد و کاری نميکند‪ ،‬همه‬
‫شخصيت و عظمت و افتخار يك دسته به همان جريدهاش وابسته است‪ ،‬دعواها سر‬
‫جريده است‪ ،‬ارزش و اعتبار و شکوه و فداکاری‪ ،‬اندازه ايمان و شور ديني يك دسته‬
‫به بزرگي و سنگيني و زيبايي و گراني جريدهاش بستگي دارد‪ ،‬جريده نه تنها از نظر‬
‫شکل همان صليب است‪ ،‬بلکه از نظر لفظ هم همان اسم صليب است که همراه مسمي‬
‫از اروپای شرقي و از زبان التين به فارسي آمده چون کلمه «جريده» نه در فارسي و نه‬
‫در عربي با اين شکل هيچ مفهومي ندارد‪ 0،‬دکورها و پوششها و پردههايي که در‬
‫اروپای شرقي و ايتاليا و غالب کليساهای کاتوليك وجود دارد و همه ميبينند‪ ،‬با همان‬
‫شکل به ايران آمده و چون مسجد امکان پذيرش اين مراسم و اين تزئينات جديد را‬
‫نداشت و برای چنين کارهايي ساخته نشده بود‪ ،‬ساختمانهای خاص اين امور بنا شد به‬
‫نام «تکيه»‪.‬‬

‫‪ .0‬به نظر من کلمه "جريده"‪ ،‬اصوالً تلفظ فارسي "جروئيده" است و ‪ Croix‬به معني صليب است و حرف ‪ C‬در‬
‫ايتاليايي و التين صدای "ج" مي دهد‪.‬‬
‫‪338‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫***‬

‫‪339‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ترس از مسجد‬

‫مسجد‪ ،‬مظهر وحدت طبقاتي در امت است‪ .‬حتي در جامعههای اسالمي که در همه‬
‫ادوار‪ ،‬بيش و کم نظام طبقاتي را هرچند نه بدانگونه که در شرق و غرب هست‪-‬حفظ‬
‫کرده بودند‪ ،‬مسجد يك چهرهی برجستهی ضدطبقاتي داشت و مجمعي بود که همهی‬
‫مرزهای اختالف و فاصله و تضاد اجتماعي را در هم ميريخت و درهم ريختگي قيد و‬
‫بندها و حد و مرزها و شکل برابری و برادری و اشتراك و اجتماع و وحدت و خضوع‬
‫و نفي تشخيص و تفرد را بر همه تحميل ميکرد‪ .‬خطوط اصلي سيمای اجتماعي مسجد‬
‫را شخص پيغمبر چنان برجسته و قوی رسم کرده بود و به خصوص که تمامي اسالم را‬
‫و نيز جامعه مسلمانان را و حتي زندگي شخصي خود را همه در مسجد و بر مسجد بنا‬
‫نموده بود که در نظامهای ضد مردمي سالطين اموی و عباسي و غزنوی و سلجوقي و‪...‬‬
‫حتي در سلطه قدرتهای ضد اسالمي که برای ريشهکن کردن اسالم يورش آورده‬
‫بودند‪ ،‬نتوانستند چهره مسجد را مسخ کنند و اين بود که ناچار در کنارش به ترويج‬

‫‪331‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫خانقاه پرداختند‪ ،‬چنانکه عصر سلجوقي را عصر خانقاه لقب دادهاند و ميبينيم که حتي‬
‫طغرل و چنگيز ‪-‬که در حمله به ايران‪ ،‬مساجد را طويله اسبان خود ميساختند‪ ،‬برای‬
‫خانقاهها و اصحاب خانقاه حرمت بسيار قائل ميشدند و هميشه خانقاهها با نذرها و‬
‫وقفها و اطعامهای رنگين و عمومي و مراسم رقص و سماع و تشريفات و ورود‬
‫اقطاب و ابدال از همه گوشههای جهان و پذيرايي مهمانهای نامي و ورود‬
‫شخصيتهای بزرگ خانها و خاقانها و حتي خانوادههاشان گرم و روشن بود و‬
‫معمور و مساجد‪ ،‬همچون شخصيت بزرگ علمي که به دهي کوچك درآيد و بايد‬
‫خرجش کنند و پذيرايي و تجليل و تکريم و تعظيم اما با او کاری و سر وکاری ندارند‪،‬‬
‫بناهای پرشکوه و محترمي بود که به رودربايستي خدا نگهش ميداشتند و خرجش‬
‫ميکردند و کاشيکاری و معماری و سنگ مرمر و قنديل و قالي‪ ...‬اما فقط برای ثواب‪،‬‬
‫يعني که در مرگ به درد ميخورد و نه در زندگي‪ ،‬به درد باني نه به کار مردم‪ ،‬چه‬
‫مسجد «خانهی خدا» است و نه «خانهی مردم» و برای «کمك به خدا» است که شيرواني‬
‫خانهاش را طال ميکنيم و ديوارههای منزلش را کاشي معرق و سقف غرفههايش را گچ‬
‫بری‪ ...‬مثل خانه سلطان و به چشم و همچشمي با خانه خداهای ديگر يا خانههای ديگر‬
‫خدا (بتخانهها‪ ،‬معبدهای چين و هند و کنيسهی يهود و کنشت مجوس و به خصوص‬
‫کليسای نصاری که مظهر شکوه و جالل و زيبايي و زينت است)‪.‬‬

‫‪330‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين بود که قدرتها مجبور بودند هم مسجد را نگاه دارند و حتي با تجليل و تعظيم‬
‫و تعمير بسيار و در عين حال آن را متروك و بيمصرف و فلج سازند‪ .‬چگونه جمع اين‬
‫دو نقش متناقض ممکن است؟ اوالً تعمير مسجد را که قرآن به صراحت فرمان‬
‫ميدهد‪ ،0‬به معني ترميم و حتي در معني سخاوتمندانه تر و ارادتمندانهتر و‬
‫بزرگمنشانهتر‪ ،‬عمارت کردن بنای مسجد گرفتند‪ ،‬نه که آن را همچون کانون فروزان و‬
‫روشنگر و گرماده محيط‪ ،‬فعال و زنده داشتن و محور و مرجع و قلب اندام جامعه‬
‫کردن‪ ،‬بلکه موزهای ساختن مظهر هنرمندی و ذوق و سمبل يك گروه‪ ،‬آبروی يك‬
‫شهر‪ ،‬يك ملت‪ ،‬يك طبقه‪ ،‬صنف و با فرقه مذهبي در برابر ديگران و پرچمي تجليگاه‬
‫روح جمعي و زيبايي و عظمت و گراني و هنرش نه روشن کنندهی دل دوست و‬
‫کورکنندهی چشم دشمن و ديگر هيچ! و عوام را همين بس است که خيالش از جانب‬
‫خدا راحت شود و متوليان و مروجان و اسالمپناهان و اسالممداران را از ته دل شاکر‬
‫باشد و ببيند که «آبروی اسالم» تامين است و خانهی خدا «معمور» و‪ ...‬ديگر چه‬
‫ميخواهي؟ چيز ديگری ميخواهي برو بهشت زهرا مسجد مظهر اسالم است وببين‬
‫مسجد شيخ لطفاهلل‪ ،‬مسجد شاه‪ ،‬مسجد الحمراء و مسجد اموی‪ ،‬مسجد‪ ...‬هر يك‬

‫‪" .0‬انما يعمر مساجد اهلل من آمن باهلل‪( " ...‬توبه ‪ )09‬مقصود قرآن از تعمير‪ ،‬معني فارسي کلمه نيست که ترميم ساختمان‬
‫مسجد باشد‪ .‬تعمير مسجد يعني گرم و رايج و زنده و فعال و آباد کردن اين کانون است‪.‬‬
‫‪333‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫وجب کاشي معرقش که با سفيدهی تخم مرغ و خاکش را گل ساختهاند‪ ،‬صد برابر‬
‫تمام مسجد پيغمبر در مدينه قيمت دارد! کجا اسالم عقب رفته و ايمان و اخالص کم‬
‫شده؟‬

‫مي بينيم مسجد ‪-‬که روح اسالم اوليه‪ ،‬از تزيين آن کراهت داشت‪ ،‬شد خانه هنر و‬
‫طال‪ ،‬موزه زيبايي و زينت‪ ،‬اما «روح اسالم» از زير سقفهای گچبری شده و قنديلهای‬
‫چهلچراغ و غرفههای پرجاللش رخت بربست و «روحانيت اديان«‪ 0‬بدان جا رخت‬
‫کشيد و در آن منزل کرد و صاحبخانهی جديد ديگر نتوانست با صاحبخانه قديم که‬
‫خدا بود و خانوادهاش يعني مردم‪ ،‬همخانه باشد‪ ،‬خدا و خلق از اين مسجد که اکنون‬
‫کاخ شد رفتند ولي او‪ ،‬به نيابت هر دو آنجا نشيمن کرد و از جانب هر دو سخن‬
‫ميگفت و شگفتا که بين سرپرست خانواده و اعضاء خانوادهاش‪ ،‬عيالش‪ :‬خلق واسطه‬
‫شد و از طرف اين به او و از زبان او به اين پيغام ميبرد و پيغام ميآورد و کارش همين‬
‫بود و اينجا هم دفتر کارش! اين بود که مسجد عصر پيغمبر يك خانهی سه بعدی بود‪:‬‬
‫هم معبد‪ ،‬هم مدرسه و هم پارلمان آزاد مردم‪ ،‬پارلماني که هر کسي از مردم‪ ،‬در آن‬
‫نماينده است! و بعدها يك کاخ پرشکوه و بيبعد!‬

‫‪ .0‬اگر فرصت کرديد‪ ،‬مقاله "معبد" را در کتاب "کوير" بخوانيد‪.‬‬


‫‪333‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫با اين همه‪ ،‬هميشه حکومتها چه در دوره پيش از صفويه و چه دوره بعد از صفويه‬
‫از مسجد گريزان بودند و ترسان‪ ،‬و تاريخ هم به اينها حق ميدهد برای اينکه همه قيامها‬
‫از مساجد شروع شده‪ ،‬حتي مشروطه را شما نگاه کنيد نقش مسجد را در آن ميبينيد‪.‬‬
‫يکي از دوستانم (از دانشجويان سابق ايراني در فرانسه) تز دکترايي داشت به نام «نقش‬
‫مسجد در تحوالت تاريخي و سياسي»‪ ،‬زيرا مسجد را‪ ،‬پيش از آنکه به شکل امروز‬
‫درآورند و از فعاليت بيندازند و به نام اينکه حرف دنيا در مسجد زدن حرام است‪ ،‬آنرا‬
‫به صورت يك «معبد متروك» درآورند و فلج کنند و از متن زندگي کنارش گذارند‪،‬‬
‫کانون فعال و جوشاني بود که مغز و قلب اندام جامعه بود و در تن شهر ميتپيد و‬
‫حرکت و حيات و حرارت ايجاد ميکرد‪ ،‬چون مسجد آنچنان که پيغمبر بنا کرد و‬
‫سپس در تاريخ اسالم نيز ادامه داشت‪ ،‬مثل کليسا يا دير يا آتشگاه‪ ،‬تنها يك «معبد»‬
‫نبود‪ ،‬در عين حال‪ ،‬هم حوزهی علم و بحث و تدريس و تفکر علمي بود‪ ،‬هم محل شور‬
‫و طرح مسائل سياسي و نظامي و اجتماعي‪ ،‬هم يك پارلمان غيررسمي و طبيعي و هم‬
‫يك»هايدپارك» حقيقي که در آن توده مردم آزادانه جمع ميشدند و دستههای‬
‫مختلف يا مجتمعي تشکيل ميدادند و به بحث و گفتگوی آزاد ميپرداختند و هم يك‬
‫«خانه مردم» که در آن تريبونهای آزاد در اختيار هر کسي بود که حرفي دارد و پيامي‪،‬‬
‫و ميخواهد به گوش مردم برساند‪ ،‬و اين است که نامش «خانه خدا» و «خانه مردم» هم‬
‫هست‪.‬‬

‫‪331‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين است که چنانچه در اسالمشناسي گفتهام مسجد‪ ،‬هم معبد مسيح بود و هم‬
‫آکادميای افالطون و هم «سنای روم»‪ ،‬و توده مردم چنان با آن خو کرده بودند که هر‬
‫حادثهای پيش ميآمد‪ ،‬خود به خود و بيقرار و دعوتي به سوی مسجد ميشتافتند‪ .‬برای‬
‫همين است که هميشه کانون جنبشها و جهشهای بسيار در ميان توده بود و مرجع‬
‫فعال و مرجع آزاد توده‪ ،‬از اين رو بود که حکومتها از آن بيمناك بودند و‬
‫ميکوشيدند تا آن را از فعاليت بيندازند‪ ،‬و چون نميتوانستند درش را ببندند‪،‬‬
‫مسئوليتهايش را از او گرفتند و از رواجش انداختند‪ .‬و اين است که حکومتهای‬
‫سني پيش از صفويه خانقاه ساختند و آن را در برابر مسجد‪ ،‬در جامعه تکثير کردند و با‬
‫شرکت خود و نذرها و اطعامها و وقفها و تجليل و تعظيمهای بسيار‪ ،‬گرمش کردند و‬
‫از دوره صفويه به بعد حکومتهای شيعي جدا از مسجد! تکيه ساختند تا اين مراسم‬
‫خاص در آنجا انجام گيرد و باز مسجد‪ ،‬خانهای سرد و خالي و بيشور و حرارت‬
‫گردد‪.‬‬

‫اما صفويه چون صوفي بودند و يکي از ابعاد سهگانه تشيع صفوی تصوف است‪،‬‬
‫خانقاهها را نيز گرم و رايج نگاه داشتند‪ ،‬منتهي خانقاهها برای خواص‪ ،‬تکيهها برای‬
‫عوام و مسجد؟ هيچ‪ ،‬کاخ مجللي برای خدا!‬

‫***‬

‫‪335‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تقلید و سوگواری‬

‫شايد به اين ياد آوری نياز باشد که اين انتقاد نه از اصل «سوگواری» است و نه حتي‬
‫از اصل «تقليد»!‬

‫تقليد اگر آگاهانه و منطقي و سازگار با مباني اعتقادی و نياز اجتماعي باشد‪ ،‬يك‬
‫کار مترقي است‪ ،‬يك نوع «فراگيری» و «آموزش» است و حتي عامل ترقي و تکامل و‬
‫نشانه روشنفکری و هوشياری مقلد‪ .‬آنچه امروز معتقديم که از تجربههای غرب و‬
‫تکنيك جديد‪ ،‬نه تنها برای زندگي اجتماعي و اقتصادی و علمي بلکه در راه تحقيقات‬
‫اسالمي و اشاعه افکار و عقايد مذهبي و احياء و طرح مسائل فکری و فرهنگي خويش‬
‫بايد بهره جست جز اين نيست‪ .‬اکنون اکثريت روشنفکران مذهبي که با جهان امروز و‬
‫جامعه خود آشنايي دارند و به مذهب نيز آگاهانه ميانديشند در جستجوی آنند که‬
‫تلويزيون‪ ،‬تئاتر و سينما را از غرب بگيرند و به استخدام فکر و فرهنگ و مذهب خود‬
‫درآورند تا بتوانند هم عمق نفوذ و هم دامنه تاثير تبليغات را بيشتر کنند و از طرفي‬
‫شکل تبليغ را با زمان سازگاری دهند و اين يك جستجوی مترقي و منطقي است و‬
‫تقليدی که نشانه بيداری و آگاهي است‪ ،‬اما آنچه در صفويه قابل انتقاد است تقليد‬
‫ناشيانه و ناسازگار و عاميانه و حتي گاه رسماً مغاير با روح و جهت و حتي حکم‬
‫اسالمي و به ويژه شيعي است و اينکه مجموعه اين مراسم و تشريفات و شعائر تقليدی‬

‫‪336‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در جهت تحريك تعصب و روح تفرقه و انجام برنامه فرقهبازی سياسي در ميان توده به‬
‫نام مذهب استخدام شد و باالخره همه اين اشکال و اشياء فقط احساسات را‬
‫برميانگيخت اما کمترين نقشي نداشت در شناخت و شعور و بيداری مردم شيعه و‬
‫تحليل و تفسير و بيان روشنگرانه حقايق اعتقادی و آموزش درست و وسيع مفاهيم‬
‫مذهبي و طرح و تجسم روح و فلسفه و آثار رستاخيز کربال و شناساندن شخصيتهای‬
‫بزرگ و هدفهای بزرگتر اين قيام شگفت‪ .‬هدف صفويه تنها تحريك تعصبها و‬
‫احساسات ناآگاهانه توده بود و برگزاری کارناوالهای مذهبي و تراژدیهای تاريخي‬
‫به سبك مسيحيت و نه اسالم که برای هر عمل کوچکش حتي يك امر عبادی‪ ،‬اثر‬
‫سازنده و آموزنده و برداشت و نتيجه منطقياش را طلب ميکند‪.‬‬

‫چه بسا اين مراسم و تشريفات ظاهری و عاطفي‪ ،‬خود وسيلهای بود که مردم از‬
‫شناخت حقيقت و تفکر و مطالعه در فلسفه و روح و هدفهای اصلي مکتب تشيع و‬
‫انقالب کربال غافل بمانند‪ ،‬زيرا هيچ جهلي سنگينتر از جهل مردمي نيست که يك نوع‬
‫احساس معرفت کاذب پيدا کردهاند‪ .‬چون دو ماه محرم و صفر را پيوسته از عاشورا‬
‫گفتهاند و بر حسين گريستهاند و ده ماه ديگر مصائب و مناقب او را تکرار ميکنند‪ ،‬به‬
‫صورت دروغيني احساس ميکنند که البد کربال را و قهرمان کربال را ميشناسند!‬

‫‪337‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اصل سوگواری نيز که‪ ،‬پيش از صفويه‪ ،‬حتي از روزگار ائمه شيعي (از جمله امام‬
‫ششم)‪ ،‬در شيعه يك سنت بود‪ ،‬يك سنت مترقي و حتي در عصر اختناق و سکوت و‬
‫وحشت و دشمني خالفت‪ ،‬يك سنت انقالبي به شمار ميرفت‪ .‬غير از اينکه اين اصل‪،‬‬
‫از نظر روحي و اعتقادی در پرورش ايمان و تلطيف روح اخالقي و عاطفي فرد اثری‬
‫عميق و آموزنده دارد و من در کتاب «فاطمه‪ ،‬فاطمه است»‪ ،‬به تفضيل از آن سخن‬
‫گفتهام‪ ،0‬در روزگاری که حکومتها به کمك روحانيون وابسته و مورخان و‬
‫نويسندگان و وعاظ اجيرشان ميکوشيدند تا واقعه کربال را از تاريخ اسالم حذف کنند‬
‫و اين جوشش انقالبي حياتبخش ابدی را در خاطرهها بکشند و به فراموشي بسپارند‪،‬‬
‫اين سنت يك نوع مبارزه دائمي مردم در زمينه فکری و اجتماعي و حتي سياسي با‬
‫دستگاه بود که ميخواست يك تاريخ مصلحتي و ساخته و پرداخته و خوب و خوشي‬
‫برای مردم تدوين کند که در آن هيچ حادثه غيرعادی و غيرطبيعي و غيراسالمي و‬
‫جريان بدی اتفاق نيفتاده و اصالً خبری نبوده و چيزی نشده!‬

‫اما آنچه در کار صفويه مطرح است‪ ،‬مسئله اشکال و اشياء و رسوم و تشريفات‬
‫تقليدی سوگواری است و ثانياً هدف سياسي و انحرافييي که در اين استخدام و تقليد‪،‬‬

‫‪ .0‬و نيز سخنراني مستقل به نام "نقش انقالبي ياد و يادآوران در تاريخ شيعه" ‪ -‬ارشاد‪.‬‬
‫‪338‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در جهت مصالح حکومتي خود و در خالف جهت آگاهي مردم و شناخت تشيع‬
‫تعقيب ميکردند‪.‬‬

‫***‬
‫تغییر جهت تشیع‬

‫روح و جهت تشيع از اينجا عوض ميشود که‪ ،‬تشيع آزاد ميشود‪ ،‬به پيروزی‬
‫ميرسد‪ ،‬و پس از بدست آوردن قدرت‪ ،‬حاکم بر سرنوشت و جامعه خويش ميشود‪،‬‬
‫اما متوقف ميگردد‪ .‬چون فرصت نيست تشريح کنم‪ ،‬يك نمونه عرض ميکنم و شما‬
‫از اين مجمل حديث مفصلش را بخوانيد‪ ،‬و آن اين است که علمای شيعه که در طول‬
‫‪ 01‬قرن پاسدار پرچم حسيني بودند‪ ،‬و در طول ده قرن در «کنار مردم» ميزيستند‪،‬‬
‫همواره در اين مدت برای حکومتهای فاسد منشأ خطر بودند‪ ،‬اما همينکه جايشان را‬
‫عوض کردند و در «کنار حاکم» قرار گرفتند‪ ،‬از همين جا همه چيز عوض شد‪.‬‬

‫در کتاب «وعاظ السالطين»‪ -‬آقای دکتر علي الوردی ميگويد‪ :‬علمای شيعه يك‬
‫امتياز بزرگ بر علمای تسنن دارند‪ ،‬اينان اصوالً مقامهايي هستند آزاد‪ ،‬که از لحاظ‬
‫اقتصادی و از نظر اجتماعي نه کارمند جايي هستند و نه به قدرت حکومت وابستهاند و‬
‫نه به سازمان رسمي ديگری‪ ،‬بلکه شخصيتهايي هستند مستقل و آزاد‪ ،‬بخصوص از‬
‫نظر اقتصادی که وابسته به توده مردمند‪ ،‬و توده مردمند که آنها را اداره ميکنند و به‬

‫‪339‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫آنها قدرت ميبخشند‪ ،‬پس منشأ نفوذشان‪ ،‬مقامشان‪ ،‬قدرت و حيثيتشان و حتي‬
‫سرچشمه زندگي مادی و درآمد ماليشان توده مردمند‪ ،‬برای همين است که بر خالف‬
‫علمای تسنن (که آنان هم مانند ساير مقامات دولتيشان از حکومت رسمي ابالغ در‬
‫دست دارند)‪ ،‬علمای شيعه در عمق مردم بودهاند‪ .‬اين است که تحليل جامعهشناسي‬
‫نشان ميدهد که چگونه نقش اجتماعي علمای شيعه در طول تاريخ اسالم با نقش‬
‫اجتماعي علمای تسنن متضاد بوده‪ .‬اينها همواره توی مردم‪ ،‬در پياپيش مردم و در برابر‬
‫نظام حاکم بودند‪ ،‬و آنها پيوسته جزئي از دستگاه حاکم‪ .‬و هم اينکه عالم شيعي (حتي‬
‫آن کسي هم که خيلي دارای حسن نيت و صداقت نباشد) چون از توده و از افکار‬
‫عمومي تغذيه ميکند‪ ،‬هم تغذيه مادی و هم معنوی‪ ،‬برای اينکه مورد قبول مردم قرار‬
‫بگيرد ناچار است زندگيش را بر اساس تقوی طرح کند‪ ،‬وگرنه نابود ميشود‪ ،‬حتي‬
‫بگونهای که اگر حکومت هم خواسته باشد از او نگهداری کند نميتواند‪.‬‬

‫بنابراين از خصوصيات علمای شيعه‪ ،‬يکي درگير بودن مداوم آنها با نظام حاکم در‬
‫طول تاريخ بوده است‪ ،‬و يکي تقوای بارز و آشکارشان‪ ،‬که هنوز هم اين چهره را‬
‫حفظ کردهاند‪ .‬روحانيت شيعه متقيترين روحانيتي است که امروز در جهان وجود‬
‫دارد‪ ،‬بطوريکه «ونسان مونتي »که با ديد جامعهشناسي از طلبه ايران بحث ميکند‬

‫‪311‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ميگويد‪ :‬اينها «پرولتر»‪ 0‬هستند‪ ،‬نه تنها «کارگر فکری» که حتي «پرولتر فکری» هستند‪.‬‬
‫يك طلبهای که با ‪ 01‬يا ‪ 31‬يا ‪ 31‬تومان در ماه زندگي ميکند‪ ،‬و غالباً در حالي که‬
‫هيچ تضمين مادی برای او نيست‪ ،‬بهتر از دانشجوی دانشگاهي درس ميخواند‪ ،‬اين‬
‫يك پرولتر فکری است نه کارگر فکری‪ .‬کارگر به طور کلي هر کسي است که کار‬
‫بدني و يدی دارد‪ ،‬مثل‪ :‬خياط‪ ،‬کفاش‪ ،‬نانوا‪ ،‬گلکار‪ ،‬بنا و‪ ...‬اما «پرولتر» با دست خالي و‬
‫بدون هيچ خبرگي مشخص و بيآنکه معلوم باشد چکاره است‪ ،‬توی کوچهها راه‬
‫ميافتد و خود را برای هر کاری که پيشنهاد کنند (آب حوض خالي کردن‪ ،‬آب چاه‬
‫کشيدن‪ ،‬شيشه پاك کردن و يا باغچه بيل زدن و‪ )...‬عرضه ميکند‪ ،‬اما بيل ندارد‪ ،‬وسيله‬
‫کار ندارد‪« .‬مارکس» اين لغت را برای اطالق بر کارگران در نظام سرمايهداری به کار‬
‫برده‪ ،‬چون اينها مثل پرولترها فاقد ابزار کارند و فقط «بازوی کار» دارند که آن را به‬
‫سرمايهداری ميفروشند‪ ،‬زيرا در دوره صنعت‪ ،‬ابزار کار (کارخانه) هم در دست‬
‫کارفرماست نه دست کارگر‪ ،‬اين است که پرولتر جديد هم که در کارخانه کار‬
‫ميکند از يك کارگر معمولي محرومتر‪ ،‬اسيرتر و استثمارشدهتر است‪.‬‬

‫‪0‬‬
‫‪. Proletaire, Proletariat‬‬
‫‪310‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مجازا‪ ،‬انتلکتوئل (که ما در فارسي به غلط روشنفکر ترجمه کردهايم)‪ ،‬کسي است‬
‫که با مغز و نيروی دماغياش کار ميکند مثل معلم‪ ،‬نويسنده‪ ،‬مترجم‪ ،‬روزنامهنويس‪،‬‬
‫وکيل دادگستری‪ ،‬استاد و دانشجو‪ ،‬شاعر و هنرمند و‪ ...‬و اينان را «کارگر فکری»‬
‫مينامند (در برابر کارگر يدی و بدني) زيرا مثل کارگر‪ ،‬نيروی کار خود را در اختيار‬
‫کارفرما‪ ،‬سرمايهدار‪ ،‬سياستمدار‪ ،‬و يا روسای سازمانهای اداری قرار ميدهند‪ .‬اما «ونسان‬
‫مونتي»‪ ،‬طالب ما را به جای «کارگر فکری» «پرولتر فکری» ميخواند‪ ،‬که از کارگران‬
‫فکری‪ ،‬يعني همه گروههای انتلکوئل جامعه محرومترند‪ ،‬و هيچ تضمين اجتماعي‪،‬‬
‫اداری و اقتصادی در زندگي حال و آينده و در قبال کار فکريشان ندارند‪ ،‬و آيندهشان‬
‫هم (پس از سالها زندگي مرتاضانه طلبگي و در آن حجرههای تنگ و تاريك و غالباً‬
‫مرطوب و بدون بهداشت و گرما و تهويه و بيوسايل راحت) به شانس و اقبال بستگي‬
‫دارد‪ ،‬و اينکه راه «گل کردن» را در ميان عوام بلد باشند‪ ،‬يا نه‪ ،‬و بدبختي برای يك‬
‫متفکر دانشمند باالتر از اين نيست که زندگيش بسته به تشخيص و پسند عوام الناس‬
‫بيتشخيص و بدپسند باشد اين است عامل بسياری از انحرافها و محافظهکاریها و‬
‫عوامگراييها و رياکاریها از يکطرف‪ ،‬و محروميتها‪ ،‬و حقکشيها و پامال شدنها و‬
‫فاجعههای بسيار از طرف ديگر‪.‬‬

‫در دورهی صفويه اين روحانيت شيعه (در عين حال که باز به نسبت نظامهای‬
‫کليسايي و سازمانهای رسمي و روحاني مذاهب ديگر به هيچ وجه با آن قابل مقايسه‬
‫‪313‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نيست) در کنار حکومت قرار ميگيرد و در کنار شخص حاکم‪ ،‬در اين جا مذهب‬
‫تشيع تغيير جهت ميدهد‪ ،‬تشيع «ضد وضع موجود»‪ ،‬تشيع «وفق وضع موجود» ميشود‪،‬‬
‫تشيعي که به عنوان يك نيرو در برابر حاکميت بود‪ ،‬به عنوان يك نيرو در کنار و پشت‬
‫سر اين قدرت ميايستد و از آن جانبداری ميکند! کارش و نقشش هم عوض ميشود‪:‬‬
‫تشيعي که حالت «انتقادی» به وضع موجود حاکم داشت‪ ،‬حاال يك رسالت تازه دارد و‬
‫آن نقش «توجيهي» است!‬

‫عالم شيعي که همواره از تماس با قدرتمندان پرهيز داشت‪ ،‬و همواره به پيروی از‬
‫اصطالح معمول شيعي (که هنوز هم در زبان و فرهنگ ما هست) قدرتمندان و عناصر‬
‫طبقه حاکم را «ظلمه» ميناميد‪ ،‬حاال همين شخصيتي که از تماس با «ظلمه» پرهيز‬
‫داشت‪ ،‬بسادگي همکار و همدست و همگام و همنشين اين قدرتها ميشود‪ ،‬و بعد در‬
‫نظر عمومي هم بد نميشود! و بد نيست!‬

‫«درست است که اين حاکم فاسد است‪ ،‬درست است که در همين عاليقاپو‬
‫خانههايي ميبينيم که مثل خانههای خليفه بغداد کلکسيون چنگ و آالت موسيقي و‬
‫مشروبات دارد‪ ،‬درست است که سلطان صفوی اصفهان مثل خليفه عباسي بغداد اهل‬
‫همه فرقه هست‪ ،‬اما اين مانع از اين نميشود که جامعه و وجدان شيعي نتواند نظام‬
‫استبدادی و فساد اخالقي او را تحمل کند‪ .‬وقتي ميبيند که يك روحاني بزرگ و عالم‬

‫‪313‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بزرگ و با تقوی و نابغه شيعي مثل شيخ بهايي که از مفاخر علمي ماست‪ ،‬با او همکار‬
‫است و همراه است‪ ،‬توده مذهبي ميپذيرد و تحمل ميکند! چرا؟ زيرا درست است که‬
‫اين حاکم مثل خلفا زندگي ميکند‪ ،‬مثل خلفا حکومت ميکند‪ ،‬اما حب علي در دل‬
‫دارد‪ ،‬و انتقام حسين را دارد ميگيرد (البته از فالن بقال و عطار سني) و اين همه چيز را‬
‫توجيه ميکند! برای چه؟ برای اين که روايت است! روايت از خود خداست‪ ،‬حديث‬
‫قدسي‪ ،‬و االن هم منتشر ميشود که‪« :‬محب علي در بهشت است ولو عاصي بر من‬
‫‪0‬‬
‫باشد‪ ،‬و مبغض علي در دوزخ ولو مطيع من باشد»‪.‬‬

‫خوب‪ ،‬اين حاکم شيعي که عاصي بر خدا است چون‪ ،‬محب علي است‪ ،‬مبری است‬
‫و به بهشت ميرود‪ .‬پس دو تا دستگاه درست ميشود‪ ،‬يکي دستگاه خدا‪ ،‬يکي دستگاه‬
‫علي‪ ،‬نه تنها دو تا است‪ ،‬بلکه با هم رقابت هم دارند‪ ،‬نه تنها رقابت دارند‪ ،‬بلکه علي‬
‫برده و خدا باخته! تمام آن ترازو و قيامت و عدل‪ ،‬همه هيچ! حب علي مثل يك مايع‬
‫اسيدی همه گناهها و پليدیها را ميخورد و ميبرد و حتي از اين باالتر‪ ،‬مگر نميبينيم‬
‫که گناه ميکند و آلوده است‪ ،‬خيانت ميکند؟ اما اصلي در قرآن هست که «يبدل اهلل‬
‫سيئاتهم حسنات» يعني کسانيکه واليت موال علي را داشته باشند «سيئات» و بدیهاشان‬

‫‪ .0‬نقل از کتاب "دفاع از حسين شهيد" در رد "شهيد جاويد" آقای صالحي و شخص اينجانب‪ ،‬منسوب به آقای‬
‫انصاری قمي‪.‬‬
‫‪311‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تبديل ميشود به «حسنات» و خوبيها! بنابراين محب علي اگر آدم زرنگي باشد بايد‬
‫شب و روز از پليدی و خيانت و گناه غفلت نکند‪ ،‬هر چه ميتواند «سيئات» اندوخته‬
‫کند برای آخرتش‪ .‬تا مايههای بيشتر جمع کند‪ ،‬برای تبديل به «حسنات» شدن!‬

‫از اينجا ميبينيم دارد وضع سوا ميشود‪ ،‬يك چيزه تازهای دارد بوجود ميآيد‪ ،‬بنام‬
‫«تشيع صفوی»‪ ،‬از اينجا همه چيز فرق کرده حرفها تازه است‪ ،‬توجيهات تازه است‪،‬‬
‫شخصيتها تازه نيست‪ ،‬باز علي است‪ ،‬باز همان محبت علي است‪ ،‬باز همان واليت‬
‫است‪ ،‬همان چيزهايي که از زمان خود پيغمبر بود همان اصول و عقايد‪ ،‬اما يك جور‬
‫ديگری شده! اصالً يك وضع ديگری پديد آمده که‪ ،‬به کلي ضد چيزهای قبلي است‪،‬‬
‫ولي در عين حال همان قالبها و شخصيتها هم حفظ شده‪ ،‬مشکل است از همديگر باز‬
‫شناخت و مشکل فهميدن و تشخيص دادن از همين جا است‪.‬‬

‫به هر حال ميبينيم که «دو تا تشيع وجود دارد‪ ،‬مثالً علي‪ ،‬که تمام اثر و ارزش‬
‫اصلياش در زندگي انسان اين است که شناخت او وسيله شناخت خدا ميشود‪ ،‬حب‬
‫علي که دل را به عشق خدا ميکشد و واليت علي که گناهان انسان را در همين زندگي‬
‫در عمل و روح ميکشد‪ ،‬و «حسنات» را جانشين «سيئات» ميکند يعني‪ :‬يك پولپرست‬
‫خائن‪ ،‬رباخوار متملق اگر واليت درست علي را بفهمد و در دل و روحش و عقلش جا‬
‫دهد‪ ،‬به جای خيانت به خدمت کشيده ميشود و به جای تملق به استقالل روح و‬

‫‪315‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫شخصيت و شهامت‪ ،‬و به جای رباخواری‪ ،‬مثل علي به توليد و کار ميپردازد و رنج‬
‫ميکشد و خدمت به خلق ميکند‪ ،‬در تشيع صفوی همين علي در برابر خدا قرار‬
‫ميگيرد‪ ،‬شريك خدا ميشود‪ ،‬در خلقت زمين و آسمان انسانها دخالت ميکند‪ ،‬و‬
‫محبتش ممکن است به قدری در دل يك شيفته شديد باشد که او را بهشتي کند‪ ،‬در‬
‫عين حال که همين آدم‪ ،‬عاصي بر خدا هم باشد‪ ،‬و واليتش هم در پيروانش خيانت را‬
‫از بين نميبرد‪ ،‬چرا که به تعبير آنها خيانت «سيئات» به خدمت «حسنات» تبديل خواهد‬
‫شد و خيانت در نامه اعمالش در قيامت‪ ،‬خدمت نوشته ميشود!!‬

‫به هر حال دو تا تشيع وجود دارد‪ :‬تشيع حب و بغض احساسي يا «تشيع صفوی»‪ ،‬و‬
‫ديگری تشيع منطق و تحليل و آگاهي و شناخت‪ ،‬يا «تشيع علوی»‪.‬‬

‫‪316‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫یک تبدیل بزرگ دیگر!‬

‫همانطوريکه تشيع از «حرکت» تبديل به «انستيتوسيون و نظام» ميشود و احساس‬


‫شيعي از شناخت يك مکتب آگاهانه فکری تبديل به يك احساس «حب و بغض»‬
‫نسبت به اشخاص تاريخي ميشود‪ ،‬همانطور هم در آن دوره‪« ،‬عالم» بيشتر به «روحاني»‬
‫تبديل ميشود!‬

‫در اسالم‪ -‬و بخصوص در تشيع از همه قویتر و روشنتر‪ -‬شخصيتهای‬


‫مذهبيمان را عالم ميگوييم‪ ،‬االن هم‪ ،‬اين اصطالح هنوز هست‪ .‬مثالً وقتي ميگوييم‪:‬‬
‫«علما را دعوت بکنيم»‪« ،‬علما اينجور گفتند»‪ ،‬مقصود روحانيون مذهبي هستند‪ ،‬يعني‬
‫مقصود شخصيتهای ديني هستند‪ ،‬اصطالح اسالمي و شيعي برای مقام دانشمند ديني‬
‫عالم است و اصطالح مسيحي روحاني است‪ .‬روحاني کسي است که آدم باخداست‪،‬‬
‫آدم باتقوی است‪ ،‬آدم پاکي است‪ ،‬عبادت ميکند‪ ،‬نفسش خوب است‪ ،‬قدمش سبك‬
‫است‪ ،‬آدم دستش را که ميبوسد‪ ،‬دلش روشن ميشود‪ ،‬نور از چهرهاش ساطع است و‬
‫حاال نميفهمد اشکال ندارد‪ ،‬مهم نيست که شعور در او نيست‪ ،‬روح در او هست‪ ،‬روح‬
‫به شعور مربوط نيست و روح دارد‪ ،‬روح القدس در او حلول کرده!‬

‫‪317‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫روح القدس يك قسمتش اينجاست‪ ،‬اين تقدس است و کسي که اين روح در او‬
‫حلول کرده مقدس است‪ ،‬اما در تشيع‪ ،‬در صدر اسالم و بعد در طول تاريخ و االن هم‬
‫در ذهنانديشمند شيعي‪« ،‬عالم مذهبي» وجود داشته و دارد‪.‬‬

‫عالم ديني يعني آن کسي که مذهب را ميشناسد‪ ،‬متخصص ديني است‪ ،‬تحصيالت‬
‫و تحقيقات ديني کرده است‪ ،‬و به روح و هدف و روابط و قوانين آن آشناست‪،‬‬
‫همانطور که متخصص قلب‪ ،‬عالم متخصص زمين شناس و عالم متخصص فلسفه داريم‪،‬‬
‫يك عالم دين هم‪ ،‬متخصص دين شناسي و اسالم شناسي است‪ ،‬فقيه هم به همين معني‬
‫است‪ ،‬اينکه قرآن دستور ميدهد‪« :‬ليتفقهوا في الدين» (فقه به معني علم است) يعني «در‬
‫دين عميقانه بينديشيد و آن را آگاهانه و درست بشناسيد»! در اينجا مورد خطاب‪ ،‬همه‬
‫هستند که دين را بشناسيد نه اينکه احکام حقوقي و قوانين علمي دين را فرا گيريد! فقه‬
‫يعني اسالمشناسي‪ ،‬و اينکه اصطالح فقه را به انحصار علم احکام و شناخت حالل و‬
‫حرام‪ ،‬درآوردهاند يك معني تازهای است‪ .‬کمکم در کنار «عالم شيعي» شخصيتي‬
‫بوجود ميآيد که عالم شيعي نيست! وقتي درباره اصول تشيع از او ميپرسيم بلد نيست‪،‬‬
‫وقتي درباره شخصيت و افکار زندگي ائمه سئوال ميکنيم نميداند‪ ،‬ميگوييم از فلسفه‬
‫اسالمي بگو‪ ،‬ميگويد فلسفه با شرع نميخواند‪ ،‬ميگوييم از عرفان بگو‪ ،‬بر خالف‬
‫مکتب اهل بيت است‪ ،‬ميگوييم مکتب اهل بيت چيست؟ ميگويد‪ ،‬از حقايق و اسرار‬
‫قرآن است! از او خواهش ميکنيم يك درس تفسير قرآني بر اساس مکتب اهل بيت‬
‫‪318‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫شروع بفرمائيد‪ ،‬با لحن تحقيرآميزی ميفرمايند‪ :‬اين کار آقايان «فضال» است‪ ،‬يك مقام‬
‫بزرگ روحاني برايش تفسير سرشکستگي است‪ ،‬سبك ميشود‪ ،‬مگر نديديد فالن‬
‫حضرت مستطاب‪ ...‬تفسير شروع کرده بودند و چند جلدش را هم چاپ فرموده بودند‪،‬‬
‫بعد که به مقام بزرگ روحانيت ارتقاء پيدا کردند قرآن را گذاشتند کنار و دنباله‬
‫تفسيرشان قطع شد! از ايشان سئوال شده بود که چرا ديگر افاضه نميفرمائيد و تفسيرتان‬
‫را که تفسير بسيار خوب و مفيدی بود و برای همه کساني که ميخواهند قرآن را‬
‫عالمانه بشناسند بکار ميآيد‪ ،‬ناگهان ترك کرديد؟ جواب مرحمت فرموده بودند (با‬
‫لحني حاکي از درد دل و ناراحتي آقا از اوضاع محيط و طرز فکر روحانيون) که‪«:‬ای‬
‫آقا!! شما که متوجه هستيد ما چه گرفتاريها داريم! حوزه علمي ما چه جور طرز فکری‬
‫دارد‪ ،‬ميدانيد که تفسير را جزء «علم» نميدانند‪ ،‬در شمار «فضل» ميشمارند‪ ،‬به وجهه‬
‫علمي و شخصيت علمي صدمه ميخورد‪ ،‬اين است که از وقتي به مقام رسمي‬
‫روحانيت دين رسيدهام (و مردم بايد دينشان را رسماً از من بگيرند) تحقيق و تفسير‬
‫قرآن را ديگر کنار گذاشتم‪ ،‬همين را وسيله ميکردند برای کوچك نمودن و صدمه‬
‫زدن به موقعيت فعلي من‪ ،‬بله‪ ،‬ديدم برای شخصيت ديني و موقعيت رسمي روحاني‬
‫جديدم تفسير قرآن ديگر مصلحت نيست‪ ،‬ولش کردم‪ ...‬ميپرسم گاهگاهي با مردم‬
‫سخن بگوييد‪ ،‬حقايق اسالم را برايشان مطرح بفرمائيد روشنشان کنيد‪« ،‬با لحن آميخته‬
‫به گله و بيتوقعي و ناراحتي از اين تحقير که حاکي از اين است که گويي مقام بلند‬

‫‪319‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫آقا را نشناختهای و «وضع» آقا را «قدر» آقا را متوجه نيستي و يا هستي و خواستهای‬
‫موقعيت آقا را پايين بياوری ميگويد‪ :‬بسيار خوب‪ ،‬حاال بعد از يك عمر توی حوزه‬
‫بودن‪ ،‬آقا ما را سوار منبر ميکند! آقا ما در رشته منبر نيستيم‪ ،‬وعظ و تبليغ کار آقايان‬
‫مبلغين و وعاظ و اهل روضه و آواز است‪ ،‬شما مثل اين که حدود اشخاص را يا‬
‫نميشناسيد و يا رعايت نميفرمائيد منبر کار اشخاص متفرقهای است در خارج از‬
‫حوزه‪ ،‬اشخاصي که دهن گرمي دارند و نيم دانگ صدايي و ذوقي و هنر اداره مجلس‬
‫و نيمچه سوادی برای نقل اخبار و کلمات معصومين عليهمالسالم و شعر و نثر و سخنان‬
‫بزرگان و نکتههای اخالقي و پند و اندرز و توجه دادن مردم عوام به آخرت و وظايف‬
‫شرعي و ذکر مصيبت و غيره‪ .‬البته اين در حد خودش خدمتي است و بر ما است که‬
‫آقاياني را که در اين «صنف» مشغولاند تشويق و تاييد و اداره کنيم‪» ...‬‬

‫ميگوييم‪ :‬معذرت ميخواهيم که ما به اين حدود و ثغور داخلي و سلسله مراتب‬


‫خاص وارد نيستيم و فقط بر اساس آنچه از صدر اسالم ميشناسيم و نيز به اقتضای‬
‫نيازی که ما و نسل ما و زمان ما به شناختن اسالم دارد حرف ميزنيم و پيشنهاد ميکنيم‬
‫و ميخواهيم و آن وقت موجب اسائه ادب به ساحت واال و مقدس سرکار ميشود و‬
‫بدون اين که قصد اهانتي داشته باشيم از محضر مبارك ميخواهيم که مثالً به تحقيق و‬
‫تفسير سخن خدا بپردازيد و از آن بدتر‪ ،‬بر منبر پيغمبر و علي بنشينيد‪ .‬چون ميدانيد که‬
‫اين اسائه ادب معلول جهل ما به شخصيت و موقعيت ديني و روحاني امثال سرکار است‬
‫‪351‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫خواهيد بخشيد حاال لطفي بفرمائيد و چون هزاران کتاب درباره شخصيتهای تاريخي‪،‬‬
‫فالسفه‪ ،‬دانشمندان‪ ،‬سالطين‪ ،‬رهبران سياسي و نظامي‪ ،‬هنرمندان شعر و نقاشي و‬
‫موسيقي و رقص و سينما و تئاتر و اپرا و‪ ...‬حتي دهها آثار برجسته تحقيقي خوش بيان و‬
‫موثر علمي درباره اديان و پيامبران مذاهب چين و هند و ايران و کفر و دين و شرك و‬
‫توحيد‪ ،‬تصنيف يا ترجمه شده و در دسترس همه است و درباره اسالم شناسي‪ ،‬مباني‬
‫اعتقادی مکتب تشيع‪ ،‬و سيره پيغمبر شما اثری منتشر بفرمائيد‪ ،‬يك شرح حال دقيق از‬
‫حضرت علي‪ ،‬يك ترجمه از نهج البالغه يك شرح حال و تحليل درستي از امام حسين‬
‫و نهضت کربال‪ ،‬اقالً چهار صفحه نوشتهای که مردم بدانند فاطمه زهرا کي بود‪ ،‬زينب‬
‫بزرگ چه کرد و چه زندگي و سرنوشتي داشت‪ ،‬يك متني که مردم بخوانند و بفهمند‬
‫که اين همه که ما ميگوييم «اهل بيت» و «مکتب اهل بيت» يعني چه؟ اين همه که ما‬
‫به دوازده امام تکيه داريم و ايمان و عشق‪ ،‬الاقل هر کدام را به تفکيك مختصراً‬
‫بشناسيم و بدانيم چه کردند و چه گفتند و شخصيت حقيقي ايشان چگونه است و در‬
‫چه محيطي و عصری زيستند و چه رسالتي و امامتي داشتند‪ .‬به همين اندازه که‬
‫چهرهشان برای ما روشن شود و مثل حال در انبوه مدح و منقبت و ابراز احساسات و‬
‫تعريف و تمجيدهای توخالي و بيفايده و تکراری‪ ،‬محو و مجهول‪ ،‬و ناشناس نمانند‪،‬‬
‫آثار تحقيقي و تحليلي و مشروح و مستدل‪ ،‬هيچ اقالً يك کتاب لغت کوچك بنويسند‬
‫و اصطالحات رايج مذهب ما را که هر کدام بار عقيدهای را در بر دارند معني و تفسير‬

‫‪350‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫کنيد تا بدانيم امامت‪ ،‬وصايت‪ ،‬عصمت‪ ،‬قضا‪ ،‬قدر‪ ،‬تفويض‪ ،‬توکل‪ ،‬واليت‪ ،‬شفاعت‪،‬‬
‫تقيه‪ ،‬اجتهاد‪ ،‬تقليد‪ ،‬انتظار‪ ،‬غيبت‪ ،‬نيابت‪ ،‬اصول‪ ،‬فقه‪ ،‬حکمت‪ ،‬درايت‪ ،‬توحيد‪ ،‬شرك‪،‬‬
‫وحي‪ ،‬نبوت‪ ،‬رسالت‪ ،‬کتاب‪ ،‬ميران‪ ،‬قسط‪ ،‬امي‪ ،‬امت‪ ،‬معاد‪ ،‬صبر‪ ،‬جهاد‪ ،‬اهل کتاب‪،‬‬
‫جزيه‪ ،‬انفال‪ ،‬کنز‪ ،‬خمس‪ ،‬مالکيت‪ ،‬مفتوح العنوه و‪ ...‬و امثال اين کلماتي که معني هر‬
‫کدام معني عقايد و وظايف ما است بطور دقيق و مستند و علمي چيست؟ يك تاريخي‬
‫از اسالم‪ ،‬سرگذشتي از اين تشيع خونين سراپا جهاد و اجتهاد و مبارزه و شکنجه و‬
‫حقپرستي و حقپرستان بوده است‪ ،‬يك سلسله آثاری در معرفي دستپروردگان‬
‫بزرگ اسالم‪ ،‬تصويری از چهرههای مجهول ابوذرها و سلمانها و عمارها‪ ،‬که اين مردم‬
‫به لطف و زحمات شما‪ ،‬امروز چارلي چاپلين را از همه آنان بهتر ميشناسند و‬
‫دربارهاش بيشتر خواندهاند‪ ،‬بنويسيد‪ ،‬که تمام سال را مردم ما اين اسمها را تکرار‬
‫ميکنند و شب و روز برايشان اشك ميريزند و صلوات ميفرستند و مجلس و منبر و‬
‫کرامات و معجزات و شعر و مدح و منقبت‪ ،‬و حال آنکه يك کلمه دربارهشان‬
‫نميدانند چون يك خط دربارهشان ننوشتهاند‪ ،‬يك کتاب درباره هيچ کدامشان نيست‬
‫که اگر هست يا ترجمهای از اروپاييها است و يا محققان اهل تسنن که هيچ کدامشان‬
‫را شما قبول نداريد و يا نوشته اشخاص «فاقد صالحيتي از قبيل علي شريعتي فرنگي‬
‫مآب است که پول دولت را ميگيرند و برای دين کار ميکنند‪ ،‬شما بنويسيد که پول‬
‫دين را ميگيريد‪» ...‬‬

‫‪353‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫شما صالحيتش را داريد که‪« :‬اهل البيت» هستيد و «اهل البيت ادری بما في البيت!»‬

‫ميبيني در جواب همه اين «عرايض» فرمايش ميفرمايند که‪« :‬عجب! نظريات‬
‫مخصوصي! داری‪ ،‬تو هم مثل اين که به حسينيه ارشاد رفت و آمد داری که از اين جور‬
‫حرفهای بودار ميزني و برای ما تکليف معلوم ميکني‪ ،‬آقا جان تو مقلدی يا مجتهد؟‬
‫اگر مجتهدی کو اجازهات؟ تو دکتر و مهندس و متخصص تاريخ و تمدن و علم‬
‫االجتماع و اقتصاد و فلسفه و اين جور چيزها هستي‪ ،‬پس جاهلي‪ ،‬اگر هم مقلدی که‬
‫رساله مقلدت را بگير و «مسائل» را بخوان و طبق آن عمل کن و فضولي هم مکن‪،‬‬
‫جاهل را بر عالم بحثي نيست‪ ،‬وانگهي آقا باز پرت افتادهای و شأن اشخاص را رعايت‬
‫نميکني‪ ،‬اين مسائل متفرقه از قبيل تفسير و تاريخ و رجال و سيره و لغت و شرح حال‬
‫ائمه و اصحاب غيره را بايد از اشخاص متفرقه و فضالی «فن» منبر و قلم و «صنف»‬
‫وعاظ و مصنفين و مترجمين و متکلمين و محدثين و امثالهم خواست‪ ،‬اينها مربوط به‬
‫‪0‬‬
‫فضل است جانم‪ ،‬نه علم‪.‬‬

‫‪ .0‬مثالً يك متخصص علم طب است‪ ،‬فيزيولوژی‪ ،‬تشريح‪ ،‬خون شناسي‪ ،‬شناخت بيماری ها و عالمت شناسي بيماری ها‬
‫و‪ ...‬برايش جزء "علم" محسوب مي شود‪ ،‬اما اگر نقاشي هم بلد بود‪ ،‬رانندگي هم مي کرد و يا زيبايي اندام هم تمرين مي‬
‫نمود‪ ،‬اين ها برای او فضل به شمار مي رود يعني زياده هايي که دانستنش "فضل" است اما ندانستنش نقص نيست زيرا به‬
‫"علم" او ربطي ندارد‪.‬‬
‫‪353‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫معموالً اين طرز حرف زدن ويژه فقها است (فقيه به معني اصطالحي متاخرش) يعني‬
‫اينها کساني هستند که غالباً فقط دانستن احکام عمليه يعني قوانين و حقوق خاص‬
‫مذهب را علم مينامند و اصل دين و رشتههای ديگر از جمله‪ ،‬دانستن عقايد و افکار‬
‫ديني‪ ،‬يعني مباني منطقي و اصول اعتقادی خاص مذهب را فضل و فرع‪ ،‬يعني مطالعات‬
‫فوق برنامهای که دانستنش خوب است‪ ،‬اما پرداختن به آنها کسر شأن فقيه معتبر است!‬
‫نميتوانم از شدت تعجبي آميخته با تأثر خودداری کنم که چه عواملي موجب شد که‬
‫دين را و علم دين را به بحث فروع عملي (استنباطات فقهي) منحصر سازند و اصل‬
‫کنند و و جهه عقلي و فکری و استداللي آن را که موجب آگاهي مردم و شناخت‬
‫مذهب ميشود و اصول دين است فرعي تلقي نمايند و به حاشيه برند و بعد هم عمالً‬
‫تعطيل کنند و به اشخاص متفرقه بسپارند و در نتيجه مذهب تبديل بشود به يك سلسله‬
‫اعمال و احکامي که ناآگاهانه و تقليدی و تعبدی و فاقد فلسفه و روح و معني و هدف‬
‫انجام ميدهند و مثالً در موقعي که مسأله «زن» به اين شکل مطرح است و بحث از‬
‫حقوق انساني و اجتماعي و قضايي و نقش جديدش در جامعه و مسأله آزادی و‬
‫جنسيت و خانواده و ازدواج و روابطش با مرد به صورت انقالبي يا انحرافي و به هر‬
‫حال اساسي و جدی عنوان شده است‪ ،‬بهترين نبوغهای علمي و آخرين تحقيقات‬
‫مراکز رسمي ديني ما‪ ،‬غير از فرق ميان خون حيض با خون نفاس و احکام هر يك و يا‬
‫جواز و عدم جواز پوشاندن «وجه و کفين» و موارد لزوم يا عدم لزوم استجازه از شوهر‬

‫‪351‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫برای خارج شدن از منزل و امثال اين مسائل يکنواخت ثابت‪ ،‬حرف ديگری مطرح‬
‫نميکنند و در عمل دفاع از پايگاه «زن مسلمان» را به عهده مجله «زن روز» وا‬
‫ميگذارند!‬

‫اما آنچه ميخواهم بگويم اين است که نوعي جديد و تيپي تازه در ميان گروه‬
‫علمای اسالمي پديد آمدهاند که فقيه هم نيستند اما مثل همين فقها حرف ميزنند‪ ،‬يعني‬
‫حرف نميزنند که در رشته منبر نيستند‪ ،‬نمينويسند که اهل تصنيف و تاليف و ترجمه‬
‫نيستند‪ ،‬قرآن و سيره تعليم نميدهند زيرا که کار تفسير نميکنند‪ ،‬صدر اسالم و نهضت‬
‫اسالم را نميشناسند زيرا که سيره پيغمبر و شرح حال ائمه و اصحاب را نميدانند زيرا‬
‫که اين چيزها مربوط به تاريخ است به علوم ديني مربوط نيست مباحث اعتقادی و‬
‫استداللي اصول فکری اسالم و تشيع را نميشناسند زيرا که اين رشته علوم عقلي است‬
‫و ويژه متکلم و فلسفه خوان و اهل جدل! سخنان پيغمبر و علي و افکار و اقوال ائمه را‬
‫تحقيق و تدوين و نقل نميکنند زيرا که کار محدث است و رشته علوم نقلي‪ ،‬اتفاقاً فقيه‬
‫و مجتهد رشته فقه هم نيستند و اهل فتوی و صاحب رساله عمليه هم نيستند‪ ،‬خالصه آقا‬
‫مفسر قرآن نيست‪ ،‬محدث نيست‪ ،‬متکلم نيست‪ ،‬فقيه نيست‪ ،‬فيلسوف نيست‪ ،‬عارف‬
‫نيست‪ ،‬خطيب نيست‪ ،‬مدرس نيست‪ ،‬تاريخ اسالم را نميداند‪ ،‬اقتصاد اسالم را نميداند‪،‬‬
‫پيشوايان اسالم را نميشناسد‪ ،‬تمام عمر دست به قلم نبرده‪ ،‬هيچ وقت زبان به سخن‬
‫نگشوده يك نفر يك کلمه حرف تازه يا کهنهای درباره اصل يا فرع اسالم از او‬
‫‪355‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نشنيده‪ ،‬هيچ کس هم از او توقع هيچ چيز ندارد‪ ،‬خود بخود اين سئوال پيش ميآيد که‪:‬‬
‫پس آقا چکاره است؟‬

‫آقا «روحاني» است!؟‬

‫يعني چه؟ مصرفش چيست؟ متفکر اسالمي است؟ نه‪ ،‬عالم اسالمي است؟ نه‪،‬‬
‫سخنران اسالمي است؟ نه‪ ،‬نويسنده يا مترجم اسالمي است؟ نه‪ ،‬پس چيست؟ ايشان‬
‫يك پارچه «نور» است! «مقدس» است! «شخصيت ديني» است‪« ،‬آبروی دين» است‪،‬‬
‫وجودش توی اين محل‪ ،‬توی اين شهر‪ ،‬در اين همسايگي ما مايه «برکت» است‪،‬‬
‫نميبيني چه صفايي دارد؟ چه صورت نورانييي؟ روحانيت از چهرهاش ميبارد‪ ،‬وقتي‬
‫چشم آدم به جمال مبارکش ميافتد قلبش روشن ميشود اصالً تو اين دنيا مثل اينکه‬
‫نيست‪ ،‬با اين زندگي و اين مردم مثل اينکه سر و کاری ندارد‪ ،‬تو عالم ديگری است‪،‬‬
‫چيزهای دنيايي را اصالً نميشناسد‪ ،‬نشنيدهای يکي از مريدهايش که برايش ميميرد و‬
‫خاك نعلينش را به چشم تراخمي بچهاش ميزند از «آقا» پرسيده بود برای تعيين اوقات‬
‫سحری و افطار و مواقيت نمازهای يوميه آيا نظر مبارك دربارهی ساعت چيست؟ جايز‬
‫است؟‬

‫آقا با عصبانيت و تعجب از بيسوادی اين مردم و ناراحتي از اين جور سوالهای‬
‫عاميانه ميفرمايند‪« :‬آقا حواست کجاست؟ خود حضرت رسول هم نميداند‪ ،‬فقط ذات‬

‫‪356‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫احديت است که از ساعت خبر دارد و تعيين وقت ساعت در دست خودش است‪ ،‬برو‬
‫از خودش بپرس مومن»‪ .‬از وقتي اين قضيه را شنيدم و فهميدم آقا ساعت را به معني‬
‫قيامت گرفته و اصالً حتي متوجه نشده که در دنيا وسيلهای به اين اسم درست شده‪ ،‬من‬
‫ارادتم به آقا دو صد چندان که بود‪ ،‬شد‪ ،‬اين جو نورها بايد تو اين ظلمات دنيای سياه‬
‫ما باشند اگر نه سنگ روی سنگ بند نميآيد‪ ،‬بخاطر چند وجود نازنين مثل همينها‬
‫است که خدا آسمان را از باالی سر ما و زمين را زير پای ما نگه داشته و از عذاب ما در‬
‫برابر اين همه گناهانمان بخاطر آنها چشم پوشيده اگر نه بايد زمين ما را مثل عاد و ثمود‬
‫کن فيکون کند‪ .‬او آيت خدا است‪ ،‬حجت اسالم است‪ ،‬از اولياءاهلل است‪ ،‬يکپارچه‬
‫قدس است‪ ،‬اهل تقوی است‪ ،‬متبرك‪ ،‬اهل آخرت است‪ ،‬شخصيت الهي و بزرگ و‬
‫محترم و موجه و مقدس و مبارك و مستطاب و عظمي و‪( ...‬و ديگر کلمات گنده اما‬
‫پوچ)‪.‬‬

‫مريد آقا يك بچهی دانشجوی فضولي دارد که سر به سر باباش ميگذارد و هي‬


‫ميپرسد‪ :‬بابا‪ ،‬آقا رشته تخصصيشان چيست؟ تحصيالتشان تا کجا است؟ االن برای‬
‫اسالم دارند چه خدمتي جز نماز جماعت انجام ميدهند؟ آقا کدام طلبهای را تعليم‬
‫دادهاند؟ کجا سخنراني ميکنند؟ ممکن است چند تا از آثاری که آقا درباره اسالم يا‬
‫تشيع يا قرآن يا زندگي پيغمبر و ائمه نوشتهاند بدهي من بخوانم و روشن بشوم؟ مرا‬
‫ميبری پيش آقا که به سئواالتم راجع به خدا و مذهب و مسأله امامت و انتظار مهدی‬
‫‪357‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫جواب بدهد و روشنم کند؟ من هيچي‪ ،‬تو در اين بيست سي سالي که مريد مداوم آقا‬
‫بودهای از او چي ياد گرفتهای؟ چه شناخت و شعوری تازه دربارهی دين و مذهبت به‬
‫تو آموخته يا ميآموزند؟‬

‫ميدانم تو به او چهها دادهای اما نميدانم در عوض از او چه گرفتهای؟ ميداني که‬


‫آقا اصالً سواد فارسي ندارد اما مطمئني که سواد عربي دارد و ميتواند قرآن را بفهمد و‬
‫نهج البالغه را بخواند و کتب ديني را مطالعه کند؟ و پدر جوابش فقط «اوقات تلخي»‬
‫است و بد و بيراه و اظهار ياس از سستي ايمان پسرش و فحش به زمان و جهان و علم و‬
‫تمدن اروپا‪ ،‬و همه نويسندگان و دانشمندان و متفکران و استادان که همهشان‬
‫المذهباند و بچه او را از دين دور کردهاند‪« :‬آخر بچه! تو خيال ميکني آقا هم بايد‬
‫ديپلم و ليسانس داشته باشد؟ هي ميگي سواد آقا سواد آقا؟ مگر همهاش سواد است؟‬
‫بچه جان دين مثل دانشگاه نيست که همهاش سواد باشد يا بيسوادی‪.‬‬

‫سواد تو کتابها پر است‪ ،‬روحانيت چيز ديگری است‪ ،‬هي ميپرسي فلسفه احکام‬
‫ديني را آقا ميداند؟ علت حکم و هدف از اين حکم ديني را آقا چه ميگويد؟ بچه‬
‫جان احکام ديني فلسفه و هدف ندارد‪ ،‬تازه اين چيزها را بايد از علمايي که در رشته‬
‫علوم ديني مجتهد و حکيم و مفسر و مبلغ و غيرهاند پرسيد‪ ،‬دين که همهاش اينها‬
‫نيست‪ ،‬آقا مرد خدا است‪ ،‬يك شخصيت روحاني است‪ ،‬يك تکه نور ايمان است‪،‬‬

‫‪358‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫وقتي نزديکش ميروی مثل اينکه برق ميگيردت‪ ،‬تمام تنت ميلرزد‪ ،‬دستش را‬
‫ميبوسي برق نوری در دل و روح سياهت ميدود‪ ،‬پيغمبر هم سواد نداشت‪ ،‬مگر‬
‫همهاش سواد است؟ يا مگر همهاش بايد پيش شخصيت ديني که ميروی چيزی ياد‬
‫بگيری؟ زيارت روحاني ثواب دارد‪ ،‬خدمت به صلحا و اوليای خدا ذخيره آخرتت‬
‫ميشود‪ ،‬شناختن و فهميدن و شايستگي و کمال و تربيت فکر و روح و علم پيدا کردن‬
‫به خدا و قرآن و زندگي پيغمبر و امام و تاريخ اسالم و اينها مال طالب و اهل علم‬
‫است‪ ،‬ما بايد کاری کنيم که گناهانمان سبك شود و ثوابهامان سنگين‪ ،‬اعمال ديني و‬
‫عبادت و زيارت که کردی چه معنيش را بفهمي و چه نفهمي اجرش را ميبری‪ ،‬از‬
‫آتش جهنم نجات پيدا ميکني و بهشت روزيت ميشود‪ ،‬شايستگيش را هم نداشتي‬
‫شفاعت ميکنند‪ ،‬همين آقا آنجا دست تو را ميگيرد و با خودش روی پل صراط‬
‫ميبرد‪ ،‬به آبروی او نميآيند تو را از دست او بگيرند و از روی پل بيندازند توی آتش‪،‬‬
‫جوری که تو دين را ميفهمي فقط فهميدهها و با شعورها و آنهايي که ميدانند و‬
‫ميشناسند به بهشت ميروند در صورتيکه‪ ،‬بر عکس‪ ،‬حديث است که‪« :‬اکثريت اهل‬
‫بهشت آدمهای ابله هستند»‪.0‬‬

‫‪ .0‬ان اکثر اهل الجنه البلها‪.‬‬


‫‪359‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين است پديده تازه در اسالم‪ :‬روحانيت! و تيپ جديدی به نام‪ :‬روحاني و رابطه‬
‫نوظهوری‪ :‬به نام مريد و مرادی! تقليد فکری‪ ،‬آن هم از شخصيتهايي که ارزششان‬
‫اساساً به فکر نيست!‬

‫اين تيپ آدمها کمکم زياد شدند و مورد تشويق قرار گرفتند‪ ،‬رسمي شدند‪ ،‬تاييد‬
‫شدند‪ ،‬قدرتها عمالً اين روحانيون را در کنار علمای شيعي تقويت کردند و توده‬
‫عامي هم طبعاً راحتتر با اينها کنار ميآمدند زيرا اينها اصوالً قدرت و استعداد‬
‫عوامگيری شان بيشتر از يك تيپ دانشمند متفکر است‪ .‬داستان اين عالم و روحاني‬
‫داستان همان مالی ده است که سيد خواب نمای نظر کرده بود و خوش قدم و نذرش‬
‫ردخور نداشت اما‪ ،‬هيچ سواد نداشت‪ ،‬اتفاقاً مردی عالم به آن ده وارد شد‪ .‬مالی ده که‬
‫وضع خود را در خطر ديد با او به رقابت برخاست‪ ،‬و به مردم گفت‪ :‬اين بيسواد است و‬
‫به دروغ ادعای سواد ميکند‪ ،‬اگر باور نداريد هم اکنون امتحانش ميکنيم‪ ،‬آنگاه قلم و‬
‫کاغذی به دست او داد و گفت بنويس «مار»‪ ،‬مرد عالم قلم و کاغذ را گرفت و لفظ مار‬
‫را نوشت‪ .‬روحاني ده کاغذ را از دست او گرفت و به دهاتيها نشان داد و گفت‪ :‬ببينيد!‬
‫اينکه او نوشته که مار نيست‪ ،‬اين مورچه است! سپس گفت‪ :‬اکنون من مينويسم و‬
‫قضاوت را بخودتان وا ميگذارم‪ ،‬آنگاه عکس ماری روی کاغذ نقش کرد‪ ،‬و گفت‪:‬‬
‫حاال خودتان انصاف بدهيد و ببينيد آنچه او نوشته است مار است يا آنچه من نوشتهام؟‬

‫‪361‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دهاتيها طبعاً حق را به «روحاني بيسواد» دادند و «عالم» بيچاره را به خواری از ده‬


‫راندند!‬

‫اين تيپ بيسواد‪ ،‬خود بخود نفوذش در تودهی عوام بيشتر است‪ ،‬زيرا روحاني‬
‫تحصيل نکرده و سواد نياموخته‪ ،‬هم با توده عوام تفاهم بيشتر دارد‪ ،‬و هم روی آنها‬
‫بيشتر کار کرده‪ .‬اين‪ ،‬غير از عالمي است که تمام عمرش را روی روايت و حديث و‬
‫کالم و قرآن و نهج البالغه صرف کرده‪ ،‬او اصالً اعتنا به اين مسائل ندارد‪ ،‬اصالً‬
‫تجربهاش را هم ندارد‪ ،‬يك چيزی ميگويد‪ ،‬يك حقيقتي را تقرير ميکند و همه عوام‬
‫را از پيرامون خود ميراند‪ ،‬به اين ترتيب شخصيتهايي که در حقيقت عالم شيعي‬
‫بودند کمکم ضعيفتر شدند و شخصيتهايي که در کنارشان به نام روحاني شيعي و‬
‫در ميانشان تقويت شدند‪ ،‬بطوريکه از عصر صفويه‪ ،‬هم عالم شيعي داريم و هم روحاني‬
‫شيعي‪ ،‬گرچه امروز اين دو اصطالح خلط شده و کلمه روحاني تعميم يافته‪ ،‬و ما به‬
‫عالم بزرگ شيعي روحاني هم ميگوييم‪ ،‬و به روحاني شيعي هم عالم ميگوئيم اما‪،‬‬
‫اين دو تا مفهوم را با اين معني که من گفتم در ذهن از هم سوا بفرمائيد‪ ،‬زيرا در اسالم‬
‫و تشيع ما «عالم» داريم که رابطه او با مردم رابطه عالم و شاگرد‪ ،‬متخصص و‬
‫غيرمتخصص و روشنفکر و توده است‪ ،‬اما «روحاني» اصطالح مسيحيت است و تيپ‬
‫آن تيپ برهمنان‪ ،‬مغان‪ ،‬کشيشان‪ ،‬موبدان‪ ،‬خاخامها و رهبانان‪ ...‬در مذاهب ديگر که‬
‫مقاماتي ارثي يا ذاتي بودند و مثل اشراف دارای خصوصيات نژادی و موروثي و‬
‫‪360‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫امتيازات و حقوق طبقاتي و انحصاری‪ ،‬به شايستگي فردی و علم ربطي نداشت و‬
‫رابطهشان با مردم از نوع اشراف و نجيب زادگان و توده بيتبار و پست‪ ،‬يا سيد و ناسيد‪،‬‬
‫«روحاني» و «جسماني» بود و به صورت نه «تعلم» بلکه «ارادت» و نه «تقليد فني» بلکه‬
‫«تقليد فکری» و‪...‬‬

‫روحاني و عالم شيعي از کنار مردم برخاست و در کنار سلطان صفوی نشست‪،‬‬
‫«تشيع مردمي» تبديل شد به «تشيع دولتي»‪ ،‬بعد تشيع به دو قسمت منقسم شد! يکي تشيع‬
‫علوی که از آغاز اسالم بود‪ ،‬و هنوز هم خوشبختانه هست‪ ،‬و يکي تشيع صفوی که تا‬
‫آن تاريخ نبود و با تحريف و مسخ تشيع علوی به وجود آمد و هنوز هم متاسفانه هست‪.‬‬

‫اين است که مذهب عوض شد بدون اين که جامعه احساس کند‪ ،‬از درون تغيير‬
‫يافت و کسي متوجه نشد که مذهب تازهای جانشين مذهب قديم شد و اين است که‬
‫ميبينيم هنوز هم پس از چهارده قرن‪ ،‬اين اصطالح به گوشها سنگيني ميکند‪ ،‬و برخي‬
‫اين عنوان را که برای سخنراني انتخاب کردهام با بيگانگي و کنجکاوی گوش‬
‫ميدهند‪ ،‬و بعضي با بدبيني و عصبانيت تلقي مينمايند‪.‬‬

‫***‬
‫تشيع صفوی‪ ،‬پيش از صفويه!‬

‫‪363‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫برخي انتقاد کردهاند که بسياری از مسائل انحرافييي که بنام تشيع صفوی طرح‬
‫ميکني و يا رواياتي که معتقدی روايات منقول از طريق امامت صفوی است‪ ،‬در کتبي‬
‫نقل شده و از طريق کساني که بر صفويه مقدماند‪ ،‬چنانکه خود من در بيان عقايد تشيع‬
‫صفوی به منابع پيش از صفويه استناد ميکنم‪ .‬فکر ميکردم احتياج به چنين توضيحي‬
‫نداشته باشد که به اصطالح ادبا‪ ،‬در تسميه حکم بر اغلبيت‪ ،‬وقتي يك پديدهای را‬
‫ميخواهيم به صفتي بخوانيم که معرف آن باشد‪ ،‬بيشك صفتي از صفات او را انتخاب‬
‫ميکنيم که شاخصهی بارز و صفت مشخص آن است و اين يك امر بديهي و معمول‬
‫است‪ ،‬مثالً وقتي ميگوييم‪« :‬شيعهی جعفری» يا «مذهب جعفری»‪ ،‬امام جعفر صادق‬
‫آغاز کنندهی اين مذهب نيست بلکه وی مشخص کنندهی مذهبي است که آن را از‬
‫مذهب مالکي و حنبلي و حنفي و شافعي و نيز از شيعه اسمعيلي و زيدی و کيساني جدا‬
‫ميکند وگرنه اصول اعتقادی و عملي تشيع جعفری را پيش از امام جعفر صادق‬
‫ميبينيم در قرآن‪ ،‬در سنت‪ ،‬در اهل بيت‪ ،‬در همه ائمه پيش از امام جعفر صادق‪ ،‬اينکه‬
‫جعفری را صفت مشخص اين مذهب قرار دادهايم به خاطر آن است که وی در مجالي‬
‫که از نظر سياسي يافته بود (اواخر بنياميه و ضعف و پريشاني رژيم و اوايل بنيعباس و‬
‫کمي فشار بر علویها) و نيز در بحبوحه طرح مسائل فقهي و کالمي و تفسيری و ايجاد‬
‫مکاتب اعتقادی و فلسفي و حقوقي و رشد علم و ورود فرهنگهای بيگانه به اسالم‪،‬‬
‫توانست‪ ،‬مسجد مدينه را که از کشمکشهای سياسي دور افتاده بود و مرکز قدرت و‬

‫‪363‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫فعاليت به شام منتقل شده بود‪ ،‬مرکز علمي تدريس و تعليم فقه اهل بيت کند و چهار‬
‫هزار شاگرد‪ -‬که سپاه دين الهي بودند و مدافعان «واليت علوی«‪ -‬در اين مکتب تربيت‬
‫نمايد و مکتب تشيع اماميه را شکلي تدوين شده دهد‪ ،‬و اين است که او را حتي‬
‫«موسس مذهب» يا «رئيس مذهب» شيعه ميخوانيم و مقصودمان از شيعه‪ ،‬شيعه علوی‬
‫است‪ .‬چنين کاری‪ -‬بال تشيبيه!‪ -‬در تشيع کاذب (که درست عکس برگردان تشيع امام‬
‫صادق است)‪ ،‬در عصر صفويه صورت گرفت به همدستي قدرت سياسي‪ -‬نظامي‬
‫صفويه و روحانيت وابسته‪ ،‬يعني تشيع کاذب را‪ -‬که تشيع شرك‪ ،‬خرافه و تفرقه است‪-‬‬
‫بر انگاره ظاهری تشيع صادق ‪-‬که که تشيع توحيد‪ ،‬حقيقت و و حدت است‪ -‬نظام‬
‫صفوی تدوين کرد‪ ،‬رسميت بخشيد‪ ،‬روی کار آورد و بر جامعه مسلط کرد و چهار‬
‫هزار شاگرد!‪ -‬که سپاه دين شاه عباسي بودند و توجيهکنندگان «واليت صفويه«‪ -‬بر اين‬
‫اساس تربيت کرد و چون قدرت حاکم دست اين نظام بود‪ ،‬تربيتشدگان روحانيت‬
‫حاکم را‪ ،‬به جای وارثان علوم اهل بيت و آموزشيافتگان مدرسه امام صادق‪ ،‬به ميان‬
‫توده فرستادند و در نتيجه‪ ،‬علمای شيعه علوی و آموزگاران راستين مذهب جعفری خلع‬
‫سالح شدند و با چنين حيله ماهرانهای کمکم از متن جامعه کنار رفتند و رابطه‬
‫فکریشان با مردم قطع شد وتنها ماندند و ضعيف و محروم و حاشيهنشين زمان و‬
‫زندگي! و مدار شريعت و حکومت دين و مرجعيت علم و فرهنگ و تقوا به دست‬
‫مقامات رسمي روحاني افتاد که در هر شهری‪ ،‬از طرف رژيم صفوی دست نشانده‬

‫‪361‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بودند و به تقليد کليسای مسيحي‪ ،‬روحانيت شيعي سلسله مراتب اداری و مرکزيت‬
‫رسمي و وابستگي دولتي و مقامات و مراتب و مشاغل و عناوين والقاب خاص پيدا‬
‫کرد‪ ،‬مثالً در هر شهری که يك حاکم ميفرستادند‪ ،‬يك «امام جمعه» هم تعيين‬
‫ميکردند که هم دين مردم رسماً دست او بود و هم حاکم را ميپاييد و غير از حاکم و‬
‫امام‪ ،‬يك «خطيب» هم رسماً نصب ميکردند که هم کار تبليغات دولتي را انجام ميداد‬
‫و هم امام را ميپاييد!‬

‫و در مرکز‪ ،‬شخصيتهای بزرگ روحانيت وابسته‪ ،‬از نفقه دستگاه واليت ظلمه‪،‬‬
‫کتاب در اثبات واليت و رد بر ظلمه اهل بيت و انکار رژيمهای فاسد و جائر و اشرافي‬
‫و عياش خالفت مينوشتند! و در زير اين شعارهای مقدس و موثر‪ ،‬به جمعآوری عناصر‬
‫پراکنده تشيع کاذب و تدوين آن به صورت يك مذهب و مکتب مشخص و حساب‬
‫شده و رسميت آن در جامعه و تعليم و تبليغ آن در ميان توده ميپرداختند و آنچه را در‬
‫مرکز ساخته و پرداخته ميشد‪ ،‬از طريق حاکم شرع‪ ،‬امام جمعه‪ ،‬خطيب‪ ،‬درويش‪،‬‬
‫تعزيهگردان‪ ،‬شبيهخوان و شاعر و مداح و روضهخوان و غيره در سراسر کشور پخش‬
‫ميکردند و به نام مکتب اهل بيت و منقبت علي و فضائل اهل بيت به خورد خلق اهلل‬
‫ميدادند که مشتاق اهل بيت بودند و عاشق علي و تشنه حقيقت و شاد و شاکر از اين‬
‫که مملکت‪ ،‬مملکت امام صادق شده است و مذهب حقه جعفری‪ ،‬مذهب رسمي! و‬

‫‪365‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دولت و ملت‪ ،‬مسجد و منبر‪ ،‬عالم و عامي‪ ،‬درويش و غني‪ ،‬لشکری و کشوری‪ ...‬و در‬
‫و ديوار‪ ،‬مدح موال ميکنند!‬

‫اين است که ميگويم «تشيع صفوی»‪ ،‬وگرنه عناصر پراکندهی آن را پيش از‬
‫صفويه همه جا ميتوان يافت حتي در ميان مکتب معتبر قديم نيز کمابيش‪ ،‬ناخودآگاه‪،‬‬
‫راه يافته است‪ .‬مگر عناصر خرافي و غيراسالمي و حتي ضداسالمي متعلق به مذاهب و‬
‫مکاتب فلسفي و فرهنگي و علمي قبل از اسالم‪ ،‬از يهود و مسيحيت و زرتشتي و مانوی‬
‫و تصوف چين و هند و فلسفه آتن و اسکندريه و حتي عناصر جاهليت شرك عرب‪،‬‬
‫بنام روايت و تفسير آيه و غيره در کتب معتبر و مأخذ و اسناد دست اول اسالمي ديده‬
‫نميشود؟ عناصر ضد شيعي که با ماركهای شيعي ساخته شده و در سه قرن پيش به‬
‫صورت «تشيع صفوی» رسماً تدوين شده است‪ ،‬در طي ادوار تاريخ اسالم‪ ،‬از آغاز‬
‫تاکنون‪ ،‬به تدريج ساخته شده است و به درون فرهنگ شيعي رسوخ داده شده است‪.‬‬

‫اين يك قانون است که هميشه باطل را بر صورت حق ميسازند و «قلب» را بر‬


‫شکل رايج و اصل‪ ،‬سکه ميزنند به قول مولوی‪ ،‬تا پول زر و سکه رايج نباشد‪ ،‬پول‬
‫قلب ساخته نميشود‪.‬‬

‫اين است که چون تشيع علوی‪ ،‬از آغاز تاريخ اسالم‪ ،‬در ميان مردم به اشکال‬
‫مختلف جاذبه قوی داشته و سيمای درخشان و گيرا و زيبای حقيقت و عدالت بوده‬

‫‪366‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫است‪ ،‬دستگاههای جعال وابسته به قدرتهای باطل و زور و ظلم بيشتر جعليات خود را‬
‫مارك شيعي ميزدهاند و قلبها را در قالبهای اين زر ناب و رايج در ميان مردم آگاه و‬
‫حقطلب و ستمديدگان عدالتخواه ميريختهاند و به بازار ميآوردهاند‪ ،‬تا هم اين‬
‫مکتب را مسخ کنند و از درون چنان بپوشانند تا خطری برايشان پيش نياورد و اسالمي‬
‫را که در تاريخ اسالم‪ ،‬به صورت «حقيقتي به رنگ خون» تجلي دارد و «ايماني» است‬
‫که با دو پای امامت و عدالت بر روی جاده تاريخ حرکت ميکند‪ ،‬فلج کنند و دشمنان‬
‫مردم از خطر مردم بياسايند وهم توليدکنندگان خرافه و دروغ برای بهرهبرداريها و‬
‫تحقق نقشههای ضداجتماعيشان و دشمنان اسالم‪ ،‬برای تفرقه در درون اسالم و مذاهب‬
‫غير اسالمي که اسالم به نابودی تهديدشان ميکرد‪ ،‬برای آن که بسياری از عقايدشان‪،‬‬
‫در جامهی نوين اسالمي باقي بماند‪.‬‬

‫برای آنکه در اين هدفها موفق شوند و ساختههاشان در بازار انديشه و ايمان مردم‬
‫رواج يابد‪ ،‬بيشتر‪ ،‬سکهی شيعي بدان ميزدند چنانکه بيشتر پول قلب را‪ ،‬سکهی طال‬
‫ميزنند‪ .‬اين سکهزني تقلبي‪ ،‬به جای زر ناب تشيعي که سکهی عزيز و گرانبهای علي‬
‫دارد و مارك خاندان محبوب پيامبر‪ ،‬سالها قبل از صفويه رايج بوده است‪ ،‬بلکه تاريخ‬
‫آن به زمان خود علي ميرسد‪.‬‬

‫‪367‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫به افکار «شيعه غالي» که علي را خدا ميشمرند و يا خدا را علي‪ ،‬کار ندارم که در‬
‫عصر خود وی بوجود آمدهاند و چنانکه برخي کتب تاريخ‪ ،‬مثل «ملل و نحل»‬
‫شهرستاني نقل ميکنند که حتي علي عدهای از آنان را سوزاند تا ريشه شرك‪ ،‬امام‬
‫پرستي‪ ،‬عليپرستي و مبالغههای ضد علي را درباره شخصيت علي ‪-‬که بزرگترين‬
‫ارزشش در اين است و تنها عامل برتری و سروریاش بر همه در اين است که بيش از‬
‫همه‪« ،‬بنده خدا» است و بنده مطلق و مطلق بنده!‪ -‬در افکار پيروانش بسوزاند‪. 0‬‬

‫به اين تشيع که تشيع غلط است از آن رو کاری ندارم که ريشهاش جهل است‪ ،‬هر‬
‫چند جهل‪ ،‬خود ريشه جور است و يا الاقل خوراك جور‪ ،‬ولي در تشيع صفوی‪ ،‬سخن‬
‫از تشيعي است که آگاهانه و عالمانه ساخته شده است و ريشهاش مستقيماً جور است‪.‬‬

‫اين تشيع نيز ‪-‬چنانکه گفتيم از عصر خود علي آغاز شده است و تقريباً با تشيع‬
‫علوی همزاد است و در طول تاريخ‪ ،‬از زمان علي تا حال‪ ،‬همسفر!‬

‫‪ .0‬مي گويند گروهي از اينان که به در خانه او آمدند و قنبر را گفتند‪ :‬خدای ما را بگو که بر بندگانش ظاهر شود‪ ،‬علي‬
‫به خشم آنان را سرزنش کرد و با نفرت در آنان نگريست و چون کوشش های بسيارش برای بازگشتن آنها از اين شرك‬
‫آشکار ثمری نداد‪ ،‬دستور داد آتشي عظيم برافروختند و آنان تا چشمشان به آتش افتاد‪ ،‬فرياد برآوردند‪ ،‬راست است! اين‬
‫همان آتشي است که در قرآن خويش‪ ،‬از آن سخن گفته ای!‬
‫‪368‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بنابراين تشيع صفوی مقصود تشيعي نيست که صفويه از عدم به وجود آورده باشند‬
‫بلکه همچنانکه انتقادکنندگان به درستي گفتهاند‪ ،‬پيش از صفويه بوده است و حتي به‬
‫عقيده من‪ ،‬آن را نه تنها شاه عباس نساخته‪ ،‬بلکه اولين بنيانگذارش‪ ،‬يعني کسي که برای‬
‫نخستين بار در تاريخ اسالم‪ ،‬سنگ زيرين بنای آن را گذاشت و جهت اساسي و‬
‫هميشگياش را معين کرد و او را بايد مبتکر «تشيع شرك و تفرقه» و «تشيع ضد علي‪،‬‬
‫در لباس حب علي» در اسالم ناميد در زمان خود علي است و قوی ترين مظهر شرك و‬
‫پليدترين دشمن اسالم و دشمن علي است‪.‬‬

‫اين تشيع را در محضر خود علي هم اعالم کرد و در ميان اهل بيت و در خانه‬
‫فاطمه !‬

‫و طرفهتر اينکه شعاری را هم که برای اين تشيع از همان اول انتخاب کرد‪،‬‬
‫عاليترين و اصليترين شعار تشيع علي است‪ :‬شعار «واليت علي»!‬

‫او کيست؟‬

‫ابوسفيان!‬

‫چگونه؟‬

‫‪369‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫علي دستاندرکار غسل و کفن و دفن پيغمبر بود و غرق درد و داغ خويش که‬
‫ناگهان خبر آوردند که در سقيفه‪ ،‬ابوبکر به خالفت پيغمبر انتخاب شده است‪ .‬نخستين‬
‫بنيانگذاران تشيع علوی‪ ،‬شيعيان راستين و عليشناس علي‪ ،‬بيمناك از آينده اسالم و‬
‫فردای امت‪ ،‬در خانه علي متحصن شدند‪.‬‬

‫نخستين اعتراض‪ ،‬نطفه نخستين انقالب در برابر حکومت غصب‪ ،‬در درون خانه‬
‫علي‪ ،‬حزب عترت‪ ،‬اهل بيت = تشيع علوی‪.‬‬

‫ناگهان ابوسفيان هم وارد شد‪ ،‬از همه برآشفتهتر و عليه خالفت وله واليت‪ ،‬از ابوذر‬
‫و سلمان و عمار و حتي خود علي متعصبتر‪ ،‬خشمگينتر و مصممتر و «عالقه مندتر!»‬

‫همه خاموش و غمگين و معترض و در اين انديشه که چه بايد کرد؟ سکوت کنند؟‬
‫چگونه در برابر غصب حق‪ ،‬پيروزی سياست بر حقيقت‪ ،‬خاموش باشند؟‬

‫شمشير کشند؟ چگونه مدينه کوچك بيپيغمبر‪ ،‬بيرهبر را که قلب اسالم است و‬
‫همچون جزيره خردی در قلب اقيانوسي از طوفانهای قبايل شورشي داخل و دو‬
‫امپراطوری زخم خورده شرق و غرب (ايران و روم) ‪ ،‬از داخل متالشي سازند و ضعيف‬
‫کنند و به جنگهای داخلي بکشانند و وقتي دنيا که اکنون با مرگ پيغمبر در محو‬
‫اسالم و نابودی مدينه طمع بسته است‪ ،‬ديد که نزديكترين ياران پيغمبر و بزرگترين‬
‫راهبران امت‪ ،‬بر سر قدرت با هم درافتادهاند‪ ،‬سرنوشت معلوم است‪.‬‬

‫‪371‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫همگي آنچنان که علي گفت «خار در چشم و استخوان در گلو» سکوت کرده‬
‫بودند و علي احساس کرده بود که دوران سنگينترين امتحانش فرا رسيده است‪:‬‬

‫در زير شکنجه دوست‪ ،‬سکوت کردن تا دشمن خبردار نشود‪.‬‬

‫اينجا دو حق با هم معارض افتاده است‪ :‬حکومت علي و موجوديت اسالم‪ .‬چگونه‬


‫ممکن است؟ نوزاد اسالم در آغوش علي پرورده و از جان علي شير خورده است!‬

‫اما اکنون‪ ،‬ديگری او را ربوده و در آغوش خويش تنگ گرفته و خود را مادر طفل‬
‫خوانده است‪ .‬جز به شمشير‪ ،‬طفل را از او باز نميتوان گرفت‪ .‬اما‪ ،‬اگر شمشير کشد‪،‬‬
‫طفل در کشاکش شمشيرها زخم خواهد خورد‪ ،‬جانش در خطر است! مادر خوانده‬
‫شايد که دليری کند اما مادر؟ خانهنشين ميشود و در دوری و داغ فرزند‪ ،‬سکوت‬
‫ميکند تا طفل‪ ،‬هر چند در آغوش ديگری زنده ماند‪.‬‬

‫هنگامي که مادری‪ ،‬از مادری خود و زندگي فرزند يکي را بايد انتخاب کند‪ ،‬مادر‪،‬‬
‫با غاصب فرزند خويش بيعت ميکند! او را مادر ميخواند!‬

‫اينچنين است که علي در آن ساعات دردناکي که جنازه برادرش‪ ،‬دوستش و رهبر‬


‫محبوبش را ميشست‪ ،‬از جانش آتش ميباريد و از چشمش اشك و گويي تمامي‬
‫جهان برايش تمام شده است و زمان به آخر رسيده است‪ ،‬ديد که سياستمداران‬
‫فرصتطلب کودکش را از خانه پيغمبر ربودهاند و به در بردهاند‪ ،‬سکوت کرد‪ ،‬مدينه‬
‫‪370‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در محاصره خطر کينهها و عصيانهای داخلي و قدرتهای جهاني است‪ ،‬استعمار روم‬
‫و ايران نقشهها در سر دارند و در آرزوی آناند که پايگاه محمد از داخل منفجر شود‪،‬‬
‫واليت علي اکنون درگرو اسالم علي است و از علي برای قرباني شدن در راه اين‬
‫‪0‬‬
‫وحدت‪ ،‬وحدت در برابر خطر‪ ،‬شايستهتر کيست؟‬

‫علي تصميم به سکوت ميگيرد‪ ،‬ياران علي نخستين‪ ،‬چهرههای تشيع علوی‪ ،‬ابوذر و‬
‫سلمان و عمار از امام خويش پيروی ميکنند‪ ،‬سکوتي معترض‪ ،‬اعتراضي ساکت! به‬
‫خاطر موجوديت اسالم! اما ابوسفيان راضي نميشود !‬

‫برای او خالفت ابوبکر‪ ،‬غصب واليت علي‪ ،‬در هر حالي‪ ،‬تحملناپذيراست! او‪ ،‬نه‬
‫تنها از ابوذر و سلمان و عمار‪ ،‬که از خود علي‪ ،‬واليتيتر است! از تمام شيعيان علي و از‬
‫شخص علي‪ ،‬از غصب حق علي‪ ،‬از خالفت بناحق ابوبکر برآشفتهتر است ‪.‬‬

‫او بنيانگذار تشيع صفوی است‪ ،‬امام اول شيعه صفوی است و شعارش؟ درست مثل‬
‫شيعه علوی‪ :‬واليت! واليت علي!‬

‫‪" .0‬علي بنيانگذار وحدت"‪" ،‬علي‪ 33 ،‬سال جهاد برای مکتب‪ 35 ،‬سال سکوت برای وحدت و ‪ 5‬سال تالش برای‬
‫عدالت"‪ ،‬سخنراني ارشاد‪.‬‬
‫‪373‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫علي به خاطر وحدت مسلمانان در برابر خطر خارجي‪ ،‬امپرياليسم شرق و غرب‪،‬‬
‫سکوت کرده است‪ ،‬بنيانگذاران تشيع علوی‪ ،‬به پيروی علي‪ ،‬سکوت کردهاند‪ ،‬اما‬
‫ابوسفيان سکوت را روا نميدارد‪ ،‬از «واليت» دست بردار نيست! بر سر علي و يارانش‬
‫فرياد ميزند‪:‬‬

‫«به خدا سوگند انقالبي را ميبينم که جز با خون آرام نميگيرد‪( ،‬سپس خطاب به‬
‫علي(ع) و عباس‪ :‬ای ذليلها! (خطاب به علي)‪ :‬دستت را بده تا با تو بيعت کنم‪ ،‬اگر‬
‫بخواهي مدينه را عليه ابوالفضل (ابوبکر) از پياده و سواره پر ميکنم»‪.‬‬

‫اين فرياد واليت‪ ،‬در تشيع صفوی است‪ ،‬فرياد واليت علي‪ ،‬اما از حلقوم ابوسفيان!‬
‫مظهر شرك‪ ،‬چهره بزرگ نفاق !‬

‫و علي‪ ،‬در حالي که زهرخندی نفرتبار بر لب داشت در پاسخ اين دشمن‬


‫خطرناك اسالم که در جامه شيعه علي آمده است گفت ‪:‬‬

‫اال االء ذالن‪ :‬عير الحي والوتد‬ ‫و ال يقيم علي ضيم يراد به‬

‫‪373‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬
‫‪0‬‬
‫و ذايشج فال يرثي عليه احد‬ ‫هذا علي الخسف مربوط برمته‬

‫سپس‪ ،‬نگاههای لبريز از نفرتش را بر چهره اين مظهر نفاق و کينهتوزی نسبت به‬
‫اسالم و تفرقهافکني در ميان مسلمين افکند‪ ،‬اين عنصر شناختهای که پرچمدار شرك‬
‫بود و بيست سال پيغمبر و ياران او را در مکه و سپس در بدر و احد و خندق و‪ ...‬آماج‬
‫دشمنيها و توطئههای جنايتکارانهاش ساخته بود و بعد نقاب اسالم زد و بنيانگذار اسالم‬
‫دروغ و خالفت و خيانت شد که حکومت علي را نابود کرد و خاندان پيغمبر و ائمه‬
‫شيعه را و هزاران علوی را و دوستدار واليت علي را قتل عام نمود و اکنون‪ ،‬برای ايجاد‬
‫تفرقه و اشتعال جنگ ميان علي(ع) و ابوبکر و سقوط مدينه و متالشي شدن اسالم و‬
‫نابودی امت مسلمان و تبديل اختالف امامت و خالفت که اختالف داخلي است‪ ،‬به‬
‫برادرکشي و جانگرفتن قريش و تسليم قدرتهای روم و ايران بر اسالم شعار واليت‬
‫ميدهد و طرفدار حق اهل بيت و دلسوز علي و دشمن ابوبکر ميشود!‬

‫و در حاليکه گويي علي‪ ،‬با نگاههای تند و تحقير آميزش‪ ،‬همه اين توطئههای تند و‬
‫پليد را در چهرهی او ميخواند و با لحني پر از سرزنش گفت‪« :‬چقدر کينه تو نسبت به‬

‫‪ .0‬هيچ کس ستم را نمي پذيرد جز دو ذليل‪ :‬يکي خر قبيله و ديگری ميخ‪ ،‬آن با خواری بر ريسمانش بسته مي شود و‬
‫اين توسری مي خورد و احدی بر او سوگوار نيست‪.‬‬
‫‪371‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اسالم طوالني شد ابوسفيان»! و سپس‪ ،‬به عنوان پاسخ علي به تشيع تفرقه و واليت‬
‫ابوسفياني‪ ،‬بر سرش فرياد زد‪« :‬برو !به سواره و پيادهات‪ ،‬نيازی ندارم! »‬

‫***‬
‫پايههای اعتقادی دو مذهب‬

‫اکنون با قبول اين صورت مسئله که اساساً در حال حاضر دو مذهب وجود دارد و‬
‫هر دو هم اسمش تشيع است‪ ،‬مباني اعتقادی هر دو را يك يك بر ميشمارم و هر يك‬
‫را به اختصار در هر دو مذهب تعريف ميکنم تا خود با هم مقايسه کنيد و اختالف ميان‬
‫اين دو را دريابيد‪ .‬مهم و مشکل اين است که در هر دو تشيع اصول و فروع يکي است‪،‬‬
‫با هم هيچ اختالف ندارند و مشکل بودن تشخيص هم از همين جا است که تشيع‬
‫صفوی آمد و پايههای خود را بر روی تشيع علوی بنا کرد‪ ،‬قالبهای فکری و ذهني‬
‫تشيع علوی را گرفت‪ ،‬محتوايش را خالي کرد و پايههای روح و فکر و عقيده و‬
‫احساس تشيع صفوی را ‪-‬آرام و پنهاني و ماهرانه‪ ،‬به کمك علمای متخصص وابسته‪-‬‬
‫وارد کرد تا مردم نفهمند‪ .‬مردم نفهميدند که مذهب عوض شد‪ ،‬عقيدهها عوض شد‪،‬‬
‫خدا و کتاب و پيغمبر و امام و شخصيتهای مذهبي و تاريخ و همه چيز عوض شد!‬
‫هيچ کس نفهميد‪ ،‬هنوز هم خيليها نفهميدهاند ! برون بر جا ماند اما درون به کلي چيز‬
‫ديگری شد! کاش رسماً ميگفتند يك فرقه ديگر‪ ،‬يك دين و مذهب ديگری آمد ولي‬

‫‪375‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين کار برای ايشان صرف نداشت‪ ،‬مصلحت نبود‪ ،‬از اين رو‪ ،‬تمام اصول‪ ،‬فروع‪،‬‬
‫تاريخ‪ ،‬شخصيتهای بزرگ‪ ،‬اسامي خاص و همه اصطالحات «تشيع اسالمي‪ -‬علوی»‬
‫را حفظ کردند و خيلي هم واکس زدند و جال دادند و برق انداختند اما‪ ،‬درون اين‬
‫ظرفها را از ماده سمي خوابآور ضد شيعي پر کردند که نامش‪ ،‬شيعه بود اما تشيع‬
‫صوفي‪ -‬صفوی! اين است که احساس مذهبي مردم متوجه نشد‪ ،‬وجدان عمومي‬
‫جريحهدار نشد‪ ،‬در نتيجه نه تنها در برابرش مقاومتي پديد نيامد‪ ،‬بلکه‪ ،‬بخاطر همين‬
‫زرق و برقهای ظاهری و تشريفاتي و تعظيم شعائر و تجليل ظواهر و مراسم و حب و‬
‫بغض و تولي و تبریهای لفظي و بيتعهد و لعن و نفرينها و مدح و منقبتهای شعری‬
‫و ذهني و بيمعني‪ ،0‬توده شيعي را به دنبال خود کشاند ‪.‬‬

‫‪ .0‬مديحه های اغراق آميز و بي فايده ای که تنها نتيجه اش اين است که شيعه را در نظر ديگران و حتي روشنفکران‬
‫جامعه خود ما متهم کند که ساختگي است و ايراني ها آن را جعل کرده اند تا پايگاهي باشد درون اسالم و عليه اسالم! و‪...‬‬
‫باالخره توجيه و تأييد ضمني اين پرونده سازی های دشمنانه ضد شيعي به وسيله خود شيعه! مثالً مقايسه امام رضا با امام‬
‫موسي با اين لحن که‪:‬‬
‫موسای کليم با عصا مي بينم‬ ‫در کفشکن حريم پور موسي‬
‫به حضرت موسي اهانت شده است و امام رضا هم شناخته نشده است!‬
‫‪376‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫سنت‬ ‫قرآن‬

‫عترت‬

‫***‬
‫‪ .0‬عترت‬

‫در تشيع‪ ،‬اسالم بر دو اساس استوار است‪ -‬طبق سفارش شخص پيغمبر که ‪« :‬ترکت‬
‫فيکم الثقلين‪ :‬کتاب اهلل و عترتي«‪ -‬قرآن و عترت‪:‬‬

‫تشيع علوی چنان که ميبينيم عترت را از خود «سنت» گرفته است‪ ،‬اصل «عترت» نه‬
‫در «برابر» سنت است و نه در «برابر» قرآن بلکه در «کنار» اين دو‪ ،‬نيز نيست‪ ،‬بلکه «راه»‬
‫منطقي و مستقيم و مطمئن قرآن و سنت است‪.‬‬

‫خانهای است که در آن «پيام» و «پيامبر» هر دو حضور دارند و درش بر روی مردم‬


‫جستجوگر نيازمند حقيقتپرست گشوده است‪ .‬خانه راستي و عصمت سردری متواضع‬
‫با دروني پر عظمت و ساده اما سرشار زيبايي‪ ،‬تنها خانهای تاريخي که در آن فريب‬
‫نيست‪.‬‬

‫‪377‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫«عترت» مالك شناخت روح اساسي اسالم‪ ،‬چهره حقيقي پيغمبر و معني و جهت‬
‫قرآن است‪ .‬رسالت «عترت» تنها اين است‪.‬‬

‫ارزش «اهل بيت» ‪-‬در تشيع علوی‪ -‬تنها به خاطر اين نيست که اهل بيت پيغمبرند‪،‬‬
‫به خاطر اين است که اين خانواده خودش يك خانواده ايدهآل و آرماني است‪ ،‬يك‬
‫نمونهی کامل و متعالي و مثالي از «خاندان» انساني است‪ ،‬خانداني که بايد باشد و همه‬
‫بايد باشند و نيستند و نيازمندند که نمونهای باشد‪ ،‬اين خانواده‪ ،‬خانوادهای است که‬
‫اصالت به خويش دارد‪ ،‬نه به خاطر داماد پيغمبر بودن‪ ،‬پسر عموی پيغمبر بودن‪ ،‬دختر‬
‫پيغمبر بودن‪ ،‬نوادهی پيغمبر بودن‪ ،‬نه‪ ،‬چرا که ارزشهای اعتباری و انتسابي نميتواند‬
‫برای ديگران ارزش عملي داشته باشد و برای خود اينان اين ارزشهای نسبي ارجمند‬
‫است اما اگر علي ارزشش در اين است که پسر عمو يا داماد پيغمبر است و فاطمه در‬
‫اينکه دختر او است‪ ،‬برای مردان و زناني که از اين پيوندهای خويشاوندی محروماند‪،‬‬
‫چگونه ميتوانند سرمشق و نمونه و امام و «اسوه »باشند؟ چگونه ميتوانند چنان رسالتي‬
‫داشته باشند‪ ،‬يعني چه که پيغمبر قرآن را و افراد خانوادهاش را برای جامعهاش و آينده‬
‫دينش و مردم پيرواش بگذارد؟‬

‫اگر اين خانواده به پيغمبر هم منسوب نبود‪ ،‬باز الگوی اقتدای انساني بود‪ ،‬در هر‬
‫کجا‪ ،‬در يونان هم اگر ميبود همين ارزش را داشت‪ .‬هر جا خانوادهای پيدا بکنيد که‬

‫‪378‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مردش علي باشد و زنش فاطمه و دخترش زينب و پسرانش حسنين‪ ،‬آن خانواده‬
‫(عترت) اصالت دارد‪ .‬انسان به چنين خاندان نيازمند است و از آن چيز ميآموزد و‬
‫ميفهمد‪ ،‬برای چه به اين خانواده بخصوص ما احتياج داريم؟ برای شناخت اسالم‪ ،‬برای‬
‫اين که مروان هم از محمد صحبت ميکند و از سنت پيغمبر‪ ،‬معاويه هم همان را‬
‫ميگويد‪ ،‬همهی خلفای بنياميه و بنيعباس هم همان را ميگويند‪ .‬در هر زمان‪ ،‬عمر و‬
‫ابوبکر و عبدالرحمن و عثمان و سعد بن ابي وقاص و همه اين را ميگويند اما‪ ،‬هر کدام‬
‫جوری ميگويند‪ ،‬پس من کدام را‪ ،‬کدام چهره را بشناسم بعنوان چهرهی واقعي او؟‬

‫در تشيع صفوی «عترت» به عنوان يك خانوادهای است و يك اصلي است که‬
‫وسيله شده برای کنار زدن سنت پيغمبر‪ ،‬در محاق گرفتن سيمای پيغمبر و تعطيل شدن‬
‫قرآن! و حتي خدشهدار شدن توحيد و توجيه ارزشهای نژادی و اشرافيت خوني و‬
‫ارثي!‬

‫***‬
‫‪.3‬عصمت‬

‫اصل دوم در تشيع علوی عصمت است‪ ،‬عصمت به اين معني است که رهبر مردم‪،‬‬
‫رهبر جامعه‪ ،‬کسي که سرنوشت مردم به دست اوست و رهبری ايمان مردم با او‪ ،‬بايد‬
‫فاسد و خائن‪ ،‬ضعيف و ترسو و سازشکارنباشد‪ ،‬هرگز گرد پليدی نگردد و عصمت به‬

‫‪379‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين معني مشتي محکم است به دهان هر کس که ادعای حکومت اسالمي دارد ولي‪،‬‬
‫ضعيف و پليد و فاسد و خيانتکار است‪.‬‬

‫اعتقاد شيعه به عصمت‪ ،‬همواره اين اقليت را وا ميداشت که ‪-‬در يك «عصمت‬


‫اجتماعي و فکری«‪ -‬از تماس و آلودگي با قدرتهای آلوده محفوظ بماند‪ .‬در تاريخ‬
‫اسالم عصمت ضربهای بود دائمي که همه خلفا و وابستگان خلفا که خود را جانشينان‬
‫پيغمبر اسالم ميدانستند و مانند هر حاکم يونان و رم و شرق و غرب بر مردم حکومت‬
‫ميکردند‪ ،‬رسوا و محکوم سازد و هرگز قابل تحمل و پذيرش نباشند‪ ،‬عصمت و اعتقاد‬
‫به عصمت يك پردهای بود بين توده مردم و حکومتهايي که ميخواستند از توده به نام‬
‫دين بهرهکشي کنند‪.‬‬

‫اما در تشيع صفوی‪ ،‬عصمت عبارت است از يك حالت فيزيولوژی خاص‪ ،‬بيولوژی‬
‫خاص‪ ،‬پسيکولوژی خاص که امامها دارند و از يك ماده خاص ساخته شدهاند که‬
‫اصالً آنها نميتوانند گناه بکنند !خوب بنده هم اگر چنين ساخته شده بودم که‬
‫نميتوانستم گناه بکنم‪ ،‬تقوای من دو شاهي هم ارزش نداشت‪ ،‬چون وقتي من نميتوانم‬
‫گناه بکنم! اين چه جور بيگناهي است؟! ديوار هم با اين وضع نميتواند گناه بکند‪،‬‬
‫چون ذاتش طوری است که نميتواند گناه بکند‪ ،‬مثل اينکه بعضي روضهخوانها‬
‫ميگويند شمشير در تن امام اثر نداشت! اين چه فضيلتتراشي احمقانه است که‬

‫‪381‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫فضيلت را ميتراشد و دور ميريزد؟ اگر شمشير به تن خود همين آقای روضهخوان‬
‫کارگر نباشد‪ ،‬ميتواند به سادگي يك شوخي و بازی‪ ،‬قهرمان شهادت باشد! چون در‬
‫اين صورت شهيد شدن‪ ،‬از روضه شهيد را خواندن‪ ،‬آسانتر است! در تشيع صفوی ذات‬
‫امام يك نوع عصمتي پيدا کرد که هيچ ارزشي نداشت‪ ،‬نه ارزش انساني (چون امام‬
‫معصوم فاقد قدرت گناه بود) و نه ارزش علمي (چون مردم نميتوانند از موجودی که‬
‫ذاتش با آنها فرق دارد سرمشق بگيرند)! ائمه را موجودات متافيزيکي و مجرد و غيبي و‬
‫از آب و گل مخصوص معرفي کردند و در نتيجه هم امام بودن امام بيارزش شد و هم‬
‫معتقد بودن به امام بياثر! و ظاهرش هم اينکه مالی وابسته به رژيم صفوی با فرشته‬
‫نشان دادن امام‪ ،‬مقام امام را ارتقاء داده است‪ ،‬از محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين‬
‫خيلي تجليل کرده و فضائل و مناقب بسيار عظيم و عميقي را تازگي در ائمه کشف‬
‫کرده است! و چهارده معصوم را از خميرهای غيبي و جوهری ماوراء طبيعي و فوق‬
‫بشری شمرده و ذات آنها را از ذات «انسان» جدا نموده و خلقت اين چهارده تن را از‬
‫خلقت آدم استثناء کرده و آنها را عناصری از نور الهي‪ ،‬در صورت ظاهری آدمي تلقي‬
‫نموده و به گونهای تعبيرشان کرده که اوالً برخي فضائل انحصاری دارند که نوع انسان‬
‫هرگز نميتواند داشته باشد و ثانياً برخي صفات و خصوصيات متعالي دارند که برخي‬
‫از نمونههای عالي انساني ميتوانند در سطحهای پايينتری‪ ،‬مشابه آنها را فرا گيرند اما‪،‬‬
‫اين صفات عالي انساني در آنها ذاتي و طبيعي و فطری است و اقتضای جبری جنس و‬

‫‪380‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫خصوصيت ذاتي نژادشان است و در انسانهای ديگر اکتسابي است و اختياری و‬


‫عرضي و‪ ...‬و در اين صورت‪ ،‬پيروان امام از خود امام برترند‪ ،‬چون فضيلت ارادی‬
‫اکتسابي برتر از فضيلت ذاتي ارثي است‪.‬‬

‫مثالً آنها غيب ميدانند و انسان نميتواند بداند‪ ،‬آنها دشمنشان را با يك «فوت» به‬
‫سگ يا سوسك يا شغال يا خرس و خوك و هر نوع حيواني که سفارشش را داده‬
‫باشند‪ ،‬تبديل ميکنند و انسان نميتواند‪ ،‬آنها در قنداق اژدها را ميدرانند و انسان را در‬
‫جامهی سالح اژدها ميدراند‪ .‬فضائل اختصاصي ديگری که برخي از آنها سخت‬
‫چندشآور است و نقلش و حتي تصورش در پس پردههای خيال و گوشه خلوت و‬
‫خاموشي‪ ،‬زشت و نفرت بار!‬

‫لعلي و لزهرا و حسين و حسن»!‬ ‫«ان في الجنه نهراً من لبن‬

‫(در بهشت‪« ،‬هر آينه و به درستيکه» رودخانهای است از شير برای علي و برای‬
‫فاطمه و حسين و حسن) و‪ ...‬و اينکه حضرت خديجه که قبالً شوهر کرده بودند و پسر‬

‫‪383‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بزرگي هم داشتند‪ ،‬در ازدواج با حضرت رسول بکر بودند و يا شهربانو همسر حضرت‬
‫‪0‬‬
‫امام حسين‪ ،‬هرشب‪ ،‬بکر ميشدند‪.‬‬

‫آن اعتقاد بر اين که‪ :‬حاکم بايد متقي باشد‪ ،‬معصوم باشد و وقتي دسترسي به امام‬
‫نيست ديگر هر حکومت حکومتش توجيه ميشود بنابراين در دورهی غيبت که دورهی‬
‫عصمت هم دستخوش فترت ميشود هر فسادی و هر خيانتي موجه است‪.‬‬

‫«نميتوانيم‪ ،‬معصوم نيستيم‪ ،‬فقط بايد متوسل بشويم»‪ ،‬اين است که رهبری شيعه از‬
‫اين قيد شديد تقوی آزاد شد و اين اصل بزرگ انقالبي و مترقي‪ ،‬از صحنهی زندگي و‬
‫اجتماع و سياست خارج شد و به آسمان رفت و از ميان مردم رفت و ويژه حکمای الهي‬
‫و عرفا شد‪.‬‬

‫***‬

‫‪ .0‬و آخرين نظريه محققانه از يك واعظ مشهور يکي از شهرستان ها اين است که حضرت خديجه قبالً اساساً ازدواج‬
‫نکرده بوده اند و تمام نقل های صريح تاريخي به دليل اين که ناقالن سني هستند و به دليل عقلي غلط است‪ ،‬چون حضرت‬
‫زهرا‪ ،‬بايد از "رحمي پاك" زاده شده باشند و خديجه که مادر بانو است‪ ،‬اگر پيش از اسالم‪ ،‬شوهر کرده باشد اين اصل‬
‫خدشه دار مي شود‪ .‬پس حضرت خديجه دختر بوده که به خانه پيغمبر آمده است‪ ...‬و اين نظريه تازه را که هم تاريخي است‬
‫و هم تحقيقي و هم فلسفي و هم ديني و هم اسالمي و هم شيعي و هم علمي و هم منطقي و هم اشرافي و هم الهامي و هم‬
‫فيزيولوژيك و هم پسيکولوژيك و هم اخالقي وهم نژادی و هم خانوادگي و هم ژنتيك و هم سکسوئل و هم تراژدی و هم‬
‫کمدی و هم دراماتيك و هم "و غيره"‪ ...‬خطيب شهر مذکور در فوق‪ ،‬هر سال به مشهد مي آيند و طي دو شب برای مردم‬
‫شهر طرح و تفسير و تشريح مي کنند و موجي دامن گستر در عمق افکار و متن بازار برمي انگيزند‪.‬‬
‫‪383‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫‪ .3‬وصايت‬

‫در بحث جامعه شناسي «امت و امامت» چند سال پيش آن را در ارشاد به دقت بحث‬
‫کردم و در يکي از سخنرانيهای چند ماه پيش هم‪ ،‬اشارهای بدان کردم‪.‬‬

‫وصايت به طوری که تشيع علوی ميگويد و ميفهميم‪ ،‬نه «انتصاب» است‪ ،‬نه‬
‫«انتخاب» است‪ ،‬و نه «نامزدی»‪ ،‬بلکه «وصايت» است‪ ،‬به اين معني که پيغمبر اسالم به‬
‫عنوان رهبر و نيز صاحب مکتب‪ ،‬بهترين و اليقترين کسي را که برای ادامه رسالتش‬
‫ميشناسد به مردم معرفي ميکند و رهبری او را به مردم توصيه ميکند‪ .‬اين توصيه يك‬
‫سفارش ساده نيست که مردم بتوانند بدان عمل نکنند زيرا مردم موظفند که رهبری‬
‫پاکترين و داناترين انسان را بپذيرند و آن کسي را که چنين است و پيغمبر ميشناساند‪،‬‬
‫تا بدين طريق (اصل وصايت) جامعه اسالمي طي ‪ 03‬نسل ساخته شود و اين رهبران‬
‫(اوصياء)‪ ،‬جامعه را در نهايت اين «دورهی ويژهی سازندگي و رهبری»‪ ،‬به آستانهای‬
‫برسانند که امتي که مصداق «خير امه اخرجت للناس» باشند تشکيل شود و در آن‬
‫عناصر فساد و بردگي و استثمار و فريب مردم نابود شود و هر فردی از مسلمانها به‬
‫رشد و آگاهي سياسي و خودآگاهي ديني برسد و شايستگي اين را پيدا کند که بر‬
‫اساس حکم ديگر اسالمي که «بيعت و شوری» باشد (و اين حکمي است پس از حکم‬
‫مقدم وصايت نه ناقض آن) سرنوشت خودش را بعد از دورهی وصايت انتخاب کند‪.‬‬

‫‪381‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين معني وصايت است که انسان ازعمل پيغمبر و علي ميفهمد ولي در تشيع‬
‫صفوی‪ ،‬وصايت عبارت است از يك رژيم موروثي مثل ديگر رژيمهای موروثي و‬
‫سلسله حکومتهای ارثي که از پدر به پسر ميرسد و از خويشاوند به خويشاوند و از‬
‫نسل پيش به نسل بعد و بر اساس وراثت و انتصاب و خويشاوندی و ميبينيم ميگويند‪:‬‬
‫امام اول به خاطر اين امام اول است که داماد و پسرعم پيغمبر است‪ ،‬که بنيانگذار سلسله‬
‫است‪ .‬امام بعدی به خاطر اين که پسر امام اول است و بعدی به خاطر اين که برادرش‬
‫است و بعدی به خاطر اين که پسرش است و پسرش است و‪ !...‬اصالت از آن خود‬
‫شخصيت اين دو امام نيست‪ ،‬از آن عمل «نصب» و «تبار و نژاد و قرابت» است! يعني‬
‫توجيه اصل وراثت در قدرتها و حکومتها يعني چيزی شبيه رژيم ساساني و کپيهاش‬
‫رژيم صفوی!‬

‫***‬
‫‪ .1‬واليت‬

‫در تشيع علوی واليت التزام مردم است به حکومت علي با همهی ابعادش و همه‬
‫ضوابطش و به پيروی از او و او را به نام يك سرمشق و الگويي (يکي از معاني امام)‬
‫قبول کردن‪ ،‬يعني تسليم فقط در برابر حکومت او‪ ،‬نظام او‪ ،‬رهايي از هر واليتي ديگر‪.‬‬

‫‪385‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در تشيع صفوی واليت عبارت است از يك واليت گل مواليي‪ ،‬ساخت عناصر‬
‫اسمعيليه‪ ،‬علي اللهي‪ ،‬باطنيه‪ ،‬حلوليه‪ ،‬صفويه و هنديه! بيشتر از اين توضيح نميدهم‪.‬‬

‫***‬
‫‪ .5‬امامت‬

‫اعتقاد به يك نظام انقالبي سازندهی جامعهی امتي است که به عنوان يك رژيمي‬


‫در برابر رژيمهای ديگر تاريخ به وجود آمده و رسالتش رسالتي است که در وصايت‬
‫گفتم و مصداقهای خاصش بعد از پيغمبر‪ ،‬ائمه شيعه هستند در تشيع علوی و اين ائمه‬
‫شيعه به خاطر شخصيت انساني خودشان حق رهبری جامعه را دارند و جامعه به رهبری‬
‫آنها نيازمند است‪ ،‬بنابراين‪ ،‬اعتقاد به امامت در مفهوم تشيع علوی نفي کنندهی تسليم‬
‫انسان معتقد است در برابر هرگونه نظام ضد آن نظام‪ ،‬و اعتقاد به اين است که در زمان‬
‫غيبت امام معصوم حکومتهايي که شيعه ميتواند بپذيرد‪ ،‬حکومتهايي هستند که به‬
‫نيابت از امام شيعي‪ ،‬براساس همان ضوابط و همان راه و همان هدف بر مردم حکومت‬
‫ميکنند‪.‬‬

‫اما در تشيع صفوی‪ ،‬امامت‪ ،‬اعتقاد انسان به ‪ 03‬شخصيت ماوراءالطبيعي که عبارت‬


‫از ‪ 03‬شماره و دوازده اسم مقدس است‪ ،‬ميباشد که بايد آنها را دوست بداريم‪،‬‬
‫بپرستيم‪ ،‬بستاييم‪ ،‬ولي در زندگيمان هيچ التزامي از نظر پيروی آنان نداريم‪ ،‬برای اينکه‬

‫‪386‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ما قادر و قابل پيروی از آنان نيستيم‪ ،‬و پيروی از آنها ممکن نيست چون جنس آنها با ما‬
‫فرق دارد! بنابراين در تشيع صفوی اعتقاد به امامت‪ ،‬پرستش دوازده اسم است (همانطور‬
‫که به ‪ 031‬هزار پيامبر معتقديم) که در غيبت آنها و بدون آنها‪ ،‬تن به هر فردی و به هر‬
‫نظامي ميدهيم! تنها با يك شرط که آن فرد و آن نظام حب دوازده تن را داشته باشد‪،‬‬
‫با هر نظامي که زندگي کنند‪ ،‬با هر شکلي که با مردم رفتار کنند و با هر وضعي زندگي‬
‫کنند‪ ،‬با هر شکلي که با مردم رفتار کنند و با هر وضعي زندگي فردی و اجتماعيشان‬
‫بگذرد مهم نيست‪ ،‬به امامت و اعتقاد به امامت مربوط نيست‪ ،‬امامت يك عقيدهی غيبي‬
‫است و تاريخي‪ ،‬به شکل زندگي و رهبری و زمان حال ربطي ندارد!‬

‫***‬
‫‪ .6‬عدل‬

‫به معنای خدا عادل است‪.‬‬

‫در تشيع علوی‪ ،‬عدل به اين معني است که هر خيانتي در جهان حساب دقيق دارد و‬
‫غير قابل گذشت‪ ،‬چنانکه هر خدمتي‪ ،‬نيز‪.‬‬

‫اعتقاد به اينکه خدا عادل است‪ .‬يعني عدل به عنوان يك نظام مصنوعي که سياست‬
‫يا حزب بايد در جامعهی بشری ايجاد کند‪ ،‬نيست‪ .‬در تشيع علوی‪ ،‬که عدل منسوب به‬
‫خداوند ميشود به اين معني است که عدل زيربنای جهان است و جهانبيني مسلمين بر‬

‫‪387‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫عدل است‪ .‬بنابراين اگر جامعهای بر اساس عدل نيست‪ ،‬يك جامعهی بيمار‪ ،‬منحرف و‬
‫موقتي است و محکوم به زوال‪.‬‬

‫اما در تشيع صفوی‪ ،‬عدل يعني‪ :‬خدا عادل است و ظالم نيست‪ .‬خوب‪ ،‬فايدهاش‬
‫چيست؟ يعني‪ ،‬بعد از مرگ يزيد را ميبرد به جهنم و امام حسين را ميبرد به بهشت‪.‬‬
‫خوب‪ ،‬حاال چي؟ حاال؟ در دنيا؟ اصالً ربطي به حاال ندارد‪ ،‬موضوعي علمي است‪،‬‬
‫بحث علمي است و مربوط به فالسفهی الهي! به مردم ربطي ندارد!!‬

‫***‬
‫‪.7‬تقيه‬

‫تقيه عبارت بوده است از دو نوع تاکتيك‪.‬‬

‫اول «تقيه وحدت«‪ :‬تقيه شيعه در جامعه بزرگ اسالمي اين است که شيعه با ابراز‬
‫موارد اختالفش باعث تفرقه در وحدت اسالمي نشود‪ ،‬پس تقيه پوششي است که شيعه‬
‫عقايد خودش را حفظ ميکند اما نه به شکلي که باعث تفرقه و ايجاد پراکندگي و‬
‫خصومت در متن جامعه اسالمي بشود‪ ،‬برای همين است که ميگويند به مکه که‬
‫ميرويد بايد با آنها نماز بخوانيد‪ .‬االن هم علمای بزرگ ما توصيه ميکنند‪ :‬پشت سر‬
‫امام جماعت مکه و مدينه نماز بخوانيد‪ .‬اين تقيه است‪ ،‬دوری از تعصب و تکيه بر موارد‬
‫اختالف و طرح اموری که موجب تفرقه داخلي است و تحمل نظر مخالف همصفان و‬

‫‪388‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫احترام به افکار و اعمال برادران‪ ،‬تقيهی اقليت در برابر اکثريت مردم يك جامعه برای‬
‫حفظ وحدت داخلي و به خاطر جامعه و حفظ هدفهای مشترك در برابر دشمن‬
‫(زندگي علي نشانه اش‪ ،‬در برابر مخالفان داخلي)‪.‬‬

‫دوم «تقيه مبارزه«‪ :‬عبارت است از رعايت شرايط خاص مبارزه مخفي برای حفظ‬
‫ايمان نه حفظ مومن! يعني کار فکری و مبارزه اجتماعي و سياسي کردن شيعه‪ ،‬اما‬
‫حرف نزدن و تظاهر نکردن و از لو رفتن در برابر دستگاه خالفت تقيه کردن و خالصه‬
‫مفت نباختن و بيجهت تشکيالت و قدرت خود و جان خود را به خطر نيفکندن‪ .‬پس‬
‫تقيه امنيت در برابر خالفت است به خاطر حفظ نيرو و امکان ادامهی مبارزه و‬
‫آسيبپذيری در برابر دشمن (زندگي ائمه نمونهاش‪ ،‬در رژيمهای اموی و عباسي)‪.‬‬

‫تقيه در تشيع صفوی خيلي روشن است و توضيحش الزم نيست‪ ،‬مواردش را هم‬
‫خودتان ميشناسيد‪ .‬به قول مولوی‪ :‬اصل «حق نشايد گفت جز زير لحاف» معني تقيه در‬
‫تشيع صفوی است‪.‬‬

‫اين مومن به تشيع صفوی به قدری «تقيه زده» است که ميپرسيم‪« :‬آقا آدرس‬
‫منزلت کجاست؟» رنگش ميپرد‪ .‬از بس تقيه کرده و عقيده خودش را پوشانده و‬
‫نظريهی خودش را نگفته‪ ،‬ديگر اينکه نظرش چه بوده‪ ،‬چه عقيدهای داشته اصالً يادش‬
‫نيست‪.‬‬

‫‪389‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تقيه در تشيع صفوی‪ ،‬سکوت در برابر همهی پليدیها و انحرافها و تجاوزهای‬


‫قدرت حاکم است برای حفظ سالمت مزاج و کار و زندگي و پرهيز از دردسر و‬
‫زحمت و خطر و ضرر و گرفتاريهای حق و باطل و مسئوليتهای عقيده و وظيفه!‬

‫اين است که ميبينيم در تشيع علوی‪ ،‬تقيه عامل وحدت با دوست و مبارزه با دشمن‬
‫است و در تشيع صفوی‪ ،‬تعطيل مطلق مبارزه است و درعوض همين تقيهکار را ميبينيم‬
‫که عنصر فعال تفرقه و تعصب است‪.‬‬

‫در تشيع علوی‪ ،‬تقيه ‪ ،‬يك «تاکتيك عملي» است و بسته به شرايط و اوضاع و از‬
‫اين رو به تشخيص رهبر‪ ،‬گاه ممنوع ميشود و حتي حرام و در تشيع صفوی‪ ،‬تقيه يك‬
‫«اصل اعتقادی» است و ثابت و الزمهی شيعه بودن!‬

‫***‬
‫‪ .8‬سنت و نفي بدعت‬

‫به اين معني که تشيع علوی سنيترين نهضت و فرقهی اسالمي است‪ ،‬سنيترين به‬
‫همين اصطالح‪« ،‬سنيترين»‪ ،‬يعني وفادارترين فرقهها به سنت پيغمبر‪ .‬و اختالف تشيع و‬
‫تسنن از صدر اسالم به وسيلهی شخص علي بر سر سنت پيغمبر است! علي‪ ،‬معتقد است‬
‫که سنت پيغمبر را هيچ قدرتي نميتواند به هم بزند‪ ،‬تغيير بدهد‪ ،‬يکي را کم و ديگری‬
‫را اضافه کند‪ ،‬يا منحرفش کند‪ ،‬در صورتي که رقبای علي که به نام سردمداران سران‬

‫‪391‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تسنن معروفند‪ ،‬سنت پيغمبر را دستکاری کردند و خودشان را در انحراف از سنتهای‬


‫پيغمبر‪ ،‬بر حسب اجتهاد خودشان ذيحق ميدانستند‪ ،‬اين است که علي اجتهاد در برابر‬
‫سنت و در مقابل نص را جايز نميداند‪ ،‬حتي برای خودش‪ ،‬و عمر اجتهاد در برابر نص‬
‫را به خصوص در امور اجتماعي و سياسي جايز ميداند‪ ،0‬حتي از نوشتن و ضبط‬
‫احاديث پيغمبر با صراحت منع کرده و اين حق را به اعتراف همهی علمای اهل سنت‬
‫برای خودش ‪-‬به عنوان مجتهد و خليفه‪ -‬قائل بود و بر طبق آن هم عمل کرد‪.‬‬

‫بنابراين اسمگذاری حقيقي اين است که تشيع علوی حافظ و نگهبان سنت پيغمبر‬
‫است و دشمن بدعت‪ ،‬هم در روح و جهت (رويه پيغمبر) و هم در احکام و اعمال و‬
‫اقوال (سنت پيغمبر) علي مظهر پيروی و ادامه و تکيهی دقيق بر سنت است‪.‬‬

‫اما در تشيع صفوی‪ ،‬تشيع درست يك فرقه و يك مذهبي «ضد سنت» نشان داده‬
‫ميشود که در برابر سنت ميخواهد «عترت» را بگذارد‪ .‬يکي از همين معتقدان به تشيع‬

‫‪ .0‬منع متعه‪ ،‬و تمتع در حج (حج تمتع) که به صراحت گفت‪ :‬در زمان پيغمبر حالل بود و من حرام مي کنم! و البته‬
‫علت اين "وضع قانون در برابر سنت" را بيان مي کرد‪ ،‬به عنوان توجيه عملش‪ ،‬و نيز قبول سه طالق در يك بار ‪ -‬که گفت‬
‫برای تنبيه مردان ‪ -‬بر خالف عصر پيغمبر و ابوبکر و اوايل حکومت خودش (اين قيم در احکام الموقعين اين را نقل مي کند‬
‫و مي گويد که در زمان پيغمبر ‪ 07‬مورد بر خالف اين پيش آمد)‪ ،‬و نيز افزود شعار "الصلوۀ خير من النوم" به اذان صبح و‬
‫دست بسته نماز خواندن به تقليد از ايرانيان در برابر پادشاهانشان‪ ،‬و خواندن نماز مستحب شب های ماه رمضان با جماعت‪،‬‬
‫حتي حذف سهم "مولفه قلوبهم" که قرآن تصريح فرموده است‪.‬‬
‫‪390‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫صفوی ميگفت‪ ،‬تو در اين کتاب نوشتهای که پيغمبر خدا فرمود که‪« :‬من دو چيز را‬
‫برای شما ميگذارم‪ ،‬و ميروم‪ :‬يکي کتاب خدا و يکي سنت خودم را»‪ .‬پس تو اين را‬
‫از کجا آوردهای؟ کي پيغمبر چنين چيزی را گفته؟ پيغمبر گفته‪« :‬کتاب خدا و عترتم‬
‫را ميگذارم»‪ ،‬نه «کتاب خدا و سنتم را»‪.‬‬

‫پس تشيع صفوی آن حديث «کتاب اهلل و سنتي» را نفي ميکند‪ ،‬چنانکه بعضي از‬
‫اهل تسنن در تسنن اموی‪ 0‬ميخواهند «کتاب اهلل و عترتي» را نفي کنند! در حاليکه‬
‫«کتاب اهلل و عترتي» اصوالً تفسير و نتيجه و برآيند «کتاب اهلل و سنتي» است‪ ،‬که هر دو‬
‫بايد گفته ميشد‪ ،‬چون اين دو نه تنها متناقض نيستند بلکه‪ ،‬هر دو مکمل هماند‪ ،‬هر‬
‫کدام معني ديگری است و يکي بدون ديگری لنگ است‪ .‬اما تشيع صفوی «کتاب اهلل و‬
‫عترتي» را در برابر سنت پيغمبر ميگذارد يعني‪ ،‬قبول همان فحشي که «تسنن اموی» به‬
‫«تشيع علوی» ميدهد و ميگويد شيعه مخالف سنت است‪ ،‬رافضي است‪ ،‬و علي را‬
‫پيغمبر ميداند و حتي خدا!‬

‫‪ .0‬قرينه "تشيع صفوی"‪" ،‬تسنن اموی" است‪ .‬هر دو دين دولتي اند‪ ،‬آن تسنن برای توجيه مذهبي و تطبيق اسالمي‬
‫خالفت اموی و جانشينانش‪ ،‬و اين برای توجيه سلطنت صفوی و‪ ،...‬نقش تسنن اموی دشوار نيست زيرا اساساً اين فرقه از اول‬
‫فرقه رسمي دولتي بوده است که فقط بايد از عثمان تا معاويه راه مي پيمود و فاصله ای نيست‪ .‬اما تشيع صفوی کارش مشکل‬
‫بود‪ ،‬چون نهضت ضد حکومتي مبتني بر عدل و امامت را در نظام سلطنت صفوی جور کردن سخت است‪ ،‬و طي فاصله از‬
‫حسين تا شاه سلطان حسين!‬
‫‪393‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در صورتي که تشيع علوی ميخواهد «عترت» را بيان و زبان رسمي «کتاب اهلل و‬
‫‪0‬‬
‫سنتي» بکند و نوعي تلقي از «سنت» باشد‪ ،‬چقدر در اين دو تشيع تناقض است؟!‬

‫اين است که تشيع علوی مذهب سنت است و تشيع صفوی مثل تسنن اموی مذهب‬
‫بدعت‪ ،‬زيرا هر دو «اسالم دولتي»اند منتهي يکي اجتهاد را بهانه ميکند که اصل‬
‫مقدسي است و ديگری عترت را که اساس مقدسي است‪ .‬عترت علوی حامي و معلم‬
‫سنت است و عترت صفوی ناقض و محرف سنت‪.‬‬

‫***‬
‫‪ .9‬غيبت‬

‫در کنفرانس «انتظار‪ ،‬مذهب اعتراض» ديشب گفتم که غيبت در فلسفهی تاريخي‬
‫شيعي چه معنايي دارد و اساساً چه دورهای است؟‬

‫‪ .0‬خلفای راشدين از ضبط و کتابت حديث جلوگيری مي کنند که تا زمان عمربن عبدالعزيز ادامه مي يابد ولي علي و‬
‫فرزندانش و شيعيانش به ضبط و حفظ و کتابت سنت و حديث اهتمام مي ورزند و در اين راه شهيد مي شوند ولي وقتي‬
‫"مرجئه" پيدا شد و گفتند با ايمان قلبي هيچ گناه و جنايتي ضرر ندارد و بعد غائله خلق قرآن به ميان آمد و احمد حنبل را‬
‫برای معتقد نبودن به آن در زمان مأمون به زندان انداختند‪ ،‬در زمان متوکل که آزادش کردند قرار بر اين شد که هر چه در‬
‫سنت هست قبول کنند و انديشه ها و بدعت هايي را مانند عقيده مرجئه از ميان ببرند‪ ،‬اصطالح سني پيدا شد‪.‬‬
‫‪393‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫غيبت يك فلسفه حساس است و جنبهی اجتماعي و سياسياش قویتر و مهمتر‬


‫است از جنبه متافيزيکي و فلسفياش‪.‬‬

‫غيبت در تشيع صفوی ‪-‬که دارای «انتظار‪ ،‬مذهب تسليم و تحمل و صبر و سکوت»‬
‫است و «انتظاری منفي«‪ -‬به اين معني است که امام غايب است‪ ،‬امام حقيقي معصوم‬
‫غيبت کرده است و بنابراين‪ ،‬اسالم اجتماعي تعطيل است و افتتاح نميشود تا «خودش‬
‫بيايد و باز کند»‪ 0‬چون امام نيست‪ ،‬جمعه و جماعت و جهاد هم نيست البته نائب امام‬
‫هست اما نه برای جهاد‪ ،‬برای اخذ ماليات و گرفتن «سهم امام غايب»‪ .‬امر به معروف و‬
‫نهي از منکر هم ساقط است‪ ،‬مگر در مسائل فردی و اخالقيات شخصي و نصيحتهای‬
‫دوستانه راجع به فوايد کارهای خوب و مضرات کارهای بد! و جلوگيری از منکرات‬
‫اجتماع از قبيل «حرف دنيا زدن در مسجد» و انحرافات افراد از قبيل خوردن زردآلو با‬
‫ماست و بدتر از آن‪ ،‬گذاشتن موی سر و درعوض نگذاشتن موی صورت! و نيز‬
‫مبارزهی پيگير و بيرحمانه با بدعتهايي که اکنون در جامعهی مسلمين پديد ميآيد و‬
‫وادارکردن تودهی مردم متدين به خطراتي که در اين زمان اسالم را در معرض خطر‬

‫‪ .0‬به فرموده يکي از برجسته ترين شخصيت های فقهي معاصر‪ ،‬حتي برخي از فقها به اين نظريه گرايش داشتند که‬
‫اجرای "حدود"‪ ،‬يعني عمل به احکام و قوانين حقوقي اسالم نيز بايد در عصر غيبت امام تعطيل شود! يعني از سال ‪351‬‬
‫هجری تا روزی که امام دوازدهم ظهور فرمايد‪ ،‬هيچي به هيچي! آنارشيسم مذهبي را ببين!‬
‫‪391‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫قرار داده است مثل تريبون کفار را جانشين منبر پيغمبر کردن! يعني که خطر غرب برای‬
‫اسالم همين تريبون است و بلندگو و دست زدن حضار! و حتي پشت تريبون‪ ،‬ضمن‬
‫سخنراني مذهبي آب خوردن!‪ 0‬و جلوگيری از خطر اتحاد ميان مسلمانان در برابر‬
‫استعمار غربي و صهيونيسم! زيرا تشيع صفوی اساساً يك فرقه مذهبي ضد جامعهی‬
‫مسلمين است و فلسفهی وجوديش ايجاد تفرقه در درون امت اسالمي است و انشعاب‬
‫از پيکرهی بزرگ اسالم چنانکه با همين شکل و برای همين کار آغاز شد و هنگامي‬
‫که قدرت مسلمين (ولو تحت نام امپراطوری فاسد عثماني) با مسيحيت و بورژوازی نوپا‬
‫و متجاوز اروپا درگير بود و در غرب پيش ميرفت‪ ،‬تشيع صفوی ناگهان در شرق‬
‫برخاست و از پشت بر او خنجر زد و پادشاهان صفوی‪ ،‬پنهاني و آشکارا با پادشاهان‬
‫اروپای شرقي و قدرتهای کليسايي مراوده داشتند و برای نابودی دشمن مشترك‬
‫مسيحيت غربي و تشيع صفوی‪ ،‬يعني قدرت جهاني مسلمين توطئه ميکردند‪ .‬و اين‬
‫است که ميبينيم در «شبيه» که کپيه تئاترهای مذهبي مسيحيان فرنگي است‪ ،‬يك‬
‫«پرسوناژ نوظهوری» به نام «فرنگي» با عينك وکت و شلوار اروپايي وارد کربال ميشود‬
‫و با هفتاد و دو تن هم پيمان و همدرد ميشود عليه مخالفان اهل بيت!‬

‫‪ .0‬ر ك‪ .‬کتاب "روحانيت در شيعه"‪.‬‬


‫‪395‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫در عصری که در برابر هجوم ارتش نيرومند مسلمانان همهی پايگاههای غرب در‬
‫خطر نابودی قطعي افتاده بود و پس از آنکه قسطنطنيه پايتخت امپراطوری رم شرقي و‬
‫مرکز قدرت جهاني مسيحيت اسالمبول شده بود و يونان و بلغارستان و يوگسالوی و‪...‬‬
‫رام قدرت مسلمين شده و نيروی اسالم بر مديترانه چيره گشت و اتريش و ايتاليا در‬
‫محاصره قرار داده بود‪ ،‬ناگهان تشيع علوی که بر اساس عدالت و امامت استوار بود و‬
‫اختالفش بر سر حق و باطل و سنت و بدعت بود و جبههگيری مترقي و راستين درتاريخ‬
‫اسالم عليه نظام انحرافي خالفت و غصب حق علي و نقض وصايت پيغمبر بود و‬
‫کينهاش از نظر فردی با غاصبان حق و جالدان کربال و از نظر فکری با هر نظامي و‬
‫قدرتي که به هر اسم و عنواني وارث آنان باشد و مثل آنان عمل کند‪ ،‬ناگهان تبديل‬
‫شد به تشيع صفوی که همهی اين عقايد و عواطف فکری و انساني و منطقي و تاريخي‬
‫مترقي و نجاتبخش را به صورت کينههای فرقهای و تعصبهای سياسي و قومي و‬
‫خصومت ميان ايراني و ترك و عرب درآورد و اختالف علمي و انساني ميان تسنن و‬
‫تشيع را که اختالف «اسالم مردمي» بود با «اسالم دولتي» و «اسالم خدا» با «اسالم‬
‫کدخدا» و «اسالم پيغمبر» با «اسالم خليفهی غاصب پيغمبر!» و‪ ...‬به شکل کينهتوزی‬
‫متعصبانه و کور ميان «سنيها» و «شيعهها«ی فعلي‪ ،‬ميان تودهی سني و تودهی شيعي‬
‫درآوردند و همهی آن عاطفهها و عقدههای شيعي که بايد برای نجات مردم از دست‬
‫زور و زر و تزوير و استقرار عدالت اجتماعي و يافتن يك رهبری پاك علمي به کار‬

‫‪396‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ميرفت‪ ،‬صرف تشکيل سلطنت صفوی و نيروی نظامي و تبليغاتي برای ارتش قزلباش‬
‫شد و سلسلهی سلطنت صفوی به سلسلهی امامت علوی پيوند خورد و با سيد شدن‬
‫صفويه که نوادگان «شيخ صفي» بودند خاندان سلطنتي با «اهل بيت نبوی» خويشاوند‬
‫شد و شاه عباس فاسدی که حتي خاندان خود را همه قتل عام کرد خضر شد و قهرمان‬
‫روياها و آرزوهای توده و باالخره تشيع که جز نظام علي و راه علي و رهبری علي‪ ،‬يا‬
‫عليوار را در طول هزار سال نپذيرفت و حتي حکومت عمربن عبدالعزيز‪ ،‬چهره‬
‫درخشان تقوی و عدالت نسبي تاريخ را قبول نکرد‪-‬و به حق هم قبول نکرد‪ -‬که‬
‫اختالف شيعه اختالف بر سر افراد نبود‪ ،‬بر سر افکار بود و شکل راستين و نظام الهي‬
‫حکومت حق و عدل‪ ،‬برای روی کارآمدن رژيم صفويه فرياد پيروزی برکشيد و پشت‬
‫سر شاه عباس آستين عبا کشيد و در برابر غرب و کفر‪ ،‬عليه برادران مسلمان به جهاد‬
‫برخاست‪.‬‬

‫چون تشيع صفوی در دورهی غيبت‪ ،‬همه چيز را در زندگي اجتماعي مردم تعطيل‬
‫ميداند‪ ،‬بنابراين بحث از حکومت حق يا باطل‪ ،‬اصالح يا انحطاط جامعه نيز بيمعني‬
‫است‪ ،‬حکومت حق حکومت شخص امام است و شخص امام هم که اکنون غايب‬
‫است‪ ،‬پس اسالم در اين دوره راجع به شکل زندگي اجتماعي و سياسي مردم حرفي‬
‫ندارد‪ ،‬ساکت است و در اين سکوت‪ ،‬البته که شاه عباس بايد حرف بزند‪ .‬وقتي اسالم‬
‫هيچ حرفي ندارد‪ ،‬شاه عباس آزاد است که هر حرفي را بزند‪ ،‬اشکالي ندارد!‬
‫‪397‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اين است که دوره غيبت دورهی تعطيل‪ ،‬دوره تحمل و انتظار است و بس! و چون‬
‫مسأله اجتماع و حکومت منتفي است‪ ،‬مسئوليتها در محدوده وظائف اخالقي و فردی‬
‫محدود ميشود و هر کسي بايد خودش را حفظ کند‪ ،‬چون جامعه را نميتوان حفظ‬
‫کرد زيرا اصل بر زوال و انحطاط قطعي جامعه‪ ،‬ايمان و نظام و فرهنگ و اخالق‬
‫اجتماعي است تا ظهور امام را ايجاب کند‪ ،‬بنابراين ميبينيم که غيبت برات آزادی‬
‫دادن به همهی قدرتها و قدرتمندها و نظامها است و فتوای تسليم دادن به هر چه هست‬
‫و هر که هست و هر جور هم هست و اعالم سلب مسئوليت اجتماعي از همه است و‬
‫خزيدن همه به «درون فرديت خويش» و تبديل همهی آرزوها‪ ،‬شعارها‪ ،‬عقايد و‬
‫عواطف شيعي و مسئوليتهای انساني شيعه به دو اصل‪ ،‬يکي‪ :‬تعزيه داری‪ ،‬دوم ‪:‬‬
‫سنيکشي‪ ،‬و دگر هيچ!‬

‫اما‪ ،‬دورهی غيبت در تشيع علوی‪« ،‬عصر سنگينترين و مستقيمترين مسئوليتهای‬


‫اجتماعي و سياسي و فکری مردم» است‪ .‬در تشيع علوی‪ ،‬تاريخ بشر به چهار دوره‬
‫تقسيم ميشود‪ .‬دوره اول‪ ،‬از آدم (آغاز بشريت) تا خاتم (پيغمبر اسالم) دوره نبوت‬
‫است‪ .‬رسالت رهبری با فرستادگان الهي است‪.‬‬

‫دوره دوم‪ ،‬از علي تا پايان دورهی غيبت صغری (سالهايي که امام دوازدهم در خفا‬
‫به سر ميبرد و با چهار شخصيتي که به عنوان «باب»‪ ،‬يا «نائبهای خاص» شخصاً تعيين‬

‫‪398‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫کرده بود و با او تماس مستقيم داشتند به رهبری شيعيان ميپرداخت‪ ،‬اين دورهی‬
‫«وصايت» است (در برابر رژيم رسمي خالفت)‪ .‬دوره سوم‪ ،‬از آغاز غيبت کبری‪ ،‬يعني‬
‫سال ‪ -309‬که امام دوازدهم وارد دوران طوالني و نامعلوم غيبت ميشود و رابطهاش را‬
‫به طور رسمي با مردم قطع ميکند‪ -‬دورهی «غيبت» است که اکنون ما در اين دوره ايم‪.‬‬
‫و دوره چهارم دورهی ظهور است که امام غائب پس از يك انقالب جهاني عدالت را‬
‫در جامعه بشريت مستقر ميسازد و رهبری مردم را به عهده دارد‪.‬‬

‫ميبينيم در دورهی اول و دوم و دورهی چهارم‪ ،‬رسالت رهبری با پيغمبر و يا وصي‬
‫پيغمبر است که هم از باال تعيين ميشوند و هم شخصاً رسالت رهبری سياسي و زندگي‬
‫اجتماعي و تربيت خلق را بر عهده دارند‪ ،‬اما در دورهی غيبت چون هم پيغمبر نيست‪،‬‬
‫هم امام حضور ندارد‪ ،‬رسالت پيامبران و امامان بر عهدهی خود مردم ميافتد و مردماند‬
‫که بايد خود‪ ،‬اسالم را بياموزند‪ ،‬حق را تشخيص دهند‪ ،‬حدود اسالمي را اجرا کنند‪،‬‬
‫جامعه اسالمي را تشکيل دهند‪ ،‬مردم را رهبری کنند‪ ،‬از اسالم‪ ،‬مسلمين‪ ،‬قدرت و‬
‫وحدت اسالمي در برابر يهود و نصاری و ديگر دشمنان دفاع کنند‪ ،‬جهاد کنند‪ ،‬اجتهاد‬
‫کنند و از ميان خود گروهي را برای تخصص در شناخت علمي اسالم و استنباط قوانين‬
‫اسالمي و حل مسائل جامعه و رويدادهای زمان وادار نمايند و رهبری اجتماعي و فکری‬
‫و مسئوليت سرنوشت مردم را به دست آنان بسپارند و خود بهترين و اليقترين و‬
‫آگاهترين‪ ،‬دانشمندترين و پاكترين شخصيت موجود را برای رهبری تشخيص دهند و‬
‫‪399‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫از ميان خود کسي را به «جای امام»‪ -‬که جای پيغمبر اسالم است!‪ -‬برگزينند و بنشانند و‬
‫در انجام مسئوليتهای سنگين او‪ -‬که مسئوليتهای امامت است‪ -‬خود مردم احساس‬
‫مسئوليت مداوم و مستقيم کنند و حکومت علم را‪ ،‬علم متعهد را‪ -‬آنچنان که افالطون‬
‫آرزو ميکرد‪ -‬مستقر سازند‪ .‬ميبينيم که درست بر عکس غيبت در تشيع صفوی‪ -‬که‬
‫عصر تعطيل و نفي مسئوليت و تفويض سرنوشت مردم به جبرسياه زمان و بازی حوادث‬
‫و سازندگان حوادث است‪ -‬غيبت در تشيع علوی‪ ،‬بيشتر و سنگينتر از دورهی نبوت و‬
‫امامت يا وصايت‪ ،‬مردم را مسئول ميکند و آن هم مسئوليت امامت و نبوت! يعني‬
‫وظائفي را که آنان برای گسترش حق و مبارزه با باطل و جهاد و تربيت و حکومت و‬
‫هدايت جامعه بر عهده داشتند‪ ،‬مردم شيعه بر عهده دارند و جانشين امام را‪ -‬که خود‬
‫رسالت امام را بر دوش دارد‪ -‬مردم بايد «انتخاب» کنند‪ .‬يعني کسي را که در دورهی‬
‫پيش از غيبت (نبوت و امامت)‪ ،‬خدا معين ميکرد‪ ،‬در دورهی غيبت‪ ،‬مردم بايد تعيين‬
‫کنند !‬

‫اين است که بر اساس فلسفهی غيبت در مکتب تشيع علوی‪ ،‬مردم نه تنها بدون‬
‫مسئوليت اجتماعي در اين دوره نيستند بلکه بر عکس مسئوليت سنگين خدايي هم‬
‫دارند! بدين معني که در امر رهبری و مسئوليت اجتماعي امت اسالمي‪ ،‬افرادی از مردم‬
‫که بخاطر علم و تقوی از طرف مردم انتخاب شدهاند جانشين امام ميشوند و جانشين‬
‫پيغمبر‪ ،‬يعني مسئوليت رهبری با آنهاست که از ميان مردماند و منتخب مردم‪ ،‬و توده‬
‫‪311‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مردم در تعيين رهبری معنوی و اجتماعي جامعه‪ ،‬جانشين خدا ميگردند! و در تشيع‬
‫علوی‪ ،‬دورهی غيبت است که دورهی دموکراسي است و بر خالف نظام نبوت و‬
‫امامت‪ ،‬که از باال تعيين ميشود‪ ،‬رهبری جامعه در عصر غيبت‪ ،‬بر اصل تحقيق و‬
‫تشخيص و انتخاب و اجماع مردم مبتني است و قدرت حاکميت از متن امت سرچشمه‬
‫ميگيرد‪.‬‬

‫***‬

‫‪ .01‬شفاعت‬

‫در کنفرانس و همچنين کتاب «فاطمه‪ ،‬فاطمه است» مسألهی «شفاعت» را‪ -‬آنطور‬
‫که من ميفهمم‪ -‬با بينش علوی مطرح کردم‪.‬‬

‫گفتم من نه تنها شفاعت را قبول دارم‪ ،‬بلکه آن را يك عامل نيرومند و سازندهای‬


‫در تکامل معنوی و تربيتي و فرهنگي ميدانم‪ .‬گفتم‪ ،‬نه تنها شفاعت شخص پيغمبر و‬
‫شخص امام را قبول دارم‪ ،‬که شفاعت شخصيتهای بزرگ و راستين (صلحا و اولياء‬
‫به معني حقيقي آن‪ ،‬يعني روحهای متعالي و قوی و سرشار زيبايي و سرمايهدار معني و‬
‫ارزشهای بلند خدايي) را قبول دارم‪ ،‬هم منطقي ميدانم وهم به تجربه دريافتهام و‬
‫حس کردهام‪.‬‬

‫‪310‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تشيع صفوی هم همين را ميگويد‪ .‬همه جا چنين است‪ .‬يعني تشيع صفوی همان‬
‫معتقدات تشيع علوی را حفظ کرده است اما معني آن را به نفع خود و به ضرر مردم‬
‫دگرگون کرده است‪.‬‬

‫شيعه صفوی ميگويد‪ ،‬امام حسين‪ ،‬حضرت ابوالفضل‪ ،‬حضرت زينب‪ ،‬حضرت‬
‫علياکبر‪ ،‬علي اصغر مرا شفاعت ميکنند‪ ،‬در هنگام امتحان نهايي‪ ،‬در برابر ترازوی‬
‫دقيق عدالت الهي که بد و خوب هر کسي را خدا وزن ميکند و نتيجه را اعالم ميکند‬
‫و بر اساس آن حکم ميدهد‪ ،‬محکوم ميکند يا نجات ميدهد‪ ،‬پاداش ميدهد يا کيفر‪،‬‬
‫شيعه صفوی مثل محصلي است که سر جلسه تقلب ميکند‪ ،‬يعني با يکي از دوستان و‬
‫اقوام رئيس امتحانات يا مصحح اوراق و منشي و غيره بند و بستي قبلي دارد و در نتيجه‬
‫جواب سئواالت را پنهاني به او رد ميکنند‪ ،‬يا نه‪ ،‬اصالً ورقهی سفيدش را يا ورقهی‬
‫سياهش را که سراپا چرت و پرت و حتي فحش و اهانت به درس و بحث و امتحان و‬
‫ممتحن است و يا اصالً به جای حل مسألهی رياضي و نتيجهی فرمول شيمي و حل‬
‫قضايای هندسي و جواب سئوال علمي صورت مسأله‪ ،‬تصنيف نوشته و يا اوراد تسخير‬
‫جن‪ ...‬چون اصالً شاگرد مدرسه نبوده و نه تنها الی کتابي را به عمرش وا نکرده که‬
‫سواد خواندن ندارد‪ ،‬نمره ميگيرد و آن هم که نمرهی بيست! وحتي اول شاگرد! البته‬
‫اگر دم افرادی را که دستاندرکار جريانات پنهاني و قاچاق هستند حسابي ديده باشد و‬
‫يا با آنها خصوصيتي داشته باشد!‬
‫‪313‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫شفاعت در تشيع صفوی از تقلب در امتحان و رشوه در دادگستری و دارايي هم‬


‫اثرش باالتر است‪ .‬قویترين پارتي يا رشوه برای گستاخانهترين تقلب در پرونده اين‬
‫است که غلطهای شاگرد بيسواد را نديده گيرند و يا تمام بدهي مالياتيش را هيچ کنند و‬
‫يا پرونده قتل متهم را پامال سازند‪ ،‬اما شفاعت در تشيع صفوی‪ ،‬برعکس‪ ،‬مقدار غلط را‬
‫نمره مثبت ميدهد‪ ،‬مبلغ بدهي را تبديل به همان مبلغ طلب از دولت ميسازد و اتهام‬
‫قتل نفس را به صورت معجزه احيای نفس منعکس ميسازد‪« .‬يبدل اهلل سيآتهم حسنات»‬
‫را اينجور معني ميکند که بدیهای شيعه صفوی در اثر شفاعت‪ ،‬در آخرت تبديل به‬
‫خوبيها ميشوند نه که فقط پاك گردد! يعني کاله سر کسي ميرود که شيعه باشد اما‬
‫گناه نکند و نامه اعمالش سياه نباشد زيرا مادهای برای تبديل به حسنات ندارد!‬

‫البته شفاعت در دستگاه صفوی غالباً خرج هم دارد و اين طبيعي است‪ ،‬چون کار‬
‫سخت است‪ .‬در رفتن از سيستم دقيق امتحاناتي است که ممتحنش خود خدای متعال‬
‫است و بطور مستقيم خود او است که ميپرسد و رسيدگي ميکند و ورقهی امتحاني‬
‫اعمال را نمره ميدهد و حتي گوش و چشم و دل را به زير سئوال ميکشد و از يك‬
‫قدم کج که در زندگي برداشتهای‪ ،‬از يك دست کج که به سرقت يا ستم دراز کردهای‬
‫و حتي از يك خيال بد که در پس پردههای ذهنت گذشته است خبر دارد و همه را‬
‫دقيقاً مثل يك شيشهی حساس‪ ،‬يك نوار ضبط اصوات و اعمال و افکار و نيات ثبت و‬
‫ضبط کرده است و با آن ترازوی عدلش که «وزن يك ذره خير يا شر» را نشان ميدهد‬
‫‪313‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و حساب ميکند و آن هم بر اساس قرآنش که پيغمبر محبوب و عزيزش و آورندهی‬


‫قرآنش را بری يك اخم بر گدايي که مزاحم کار دعوتش و انجام وظيفه الهي و‬
‫اجتماعياش بود‪ ،‬نميبخشد و راست و صاف و آن هم آشکارا و جلو همهی مردم‪،‬‬
‫همه مردم جهان و همه قرون و اعصار‪ ،‬به آن شدت و لحن قهرآميز تهديدکننده تشر‬
‫ميزند و سرزنش ميکند‪ ،‬که نه تنها حاضر نيست به کرم خودش‪ ،‬بر پيغمبر مصطفي و‬
‫فداکار و صميمياش که سراپا ايثار است‪ ،‬اين يك اخم را ببخشد بلکه حاضر نيست‬
‫برای حفظ حرمت او در ميان خلق‪ ،‬بطور خصوصي هر جور صالح ميداند قضيه را‬
‫حل کند و اگر هم ميخواهد تنبيهش کند ديگر در قرآن که هميشه ميماند منعکس‬
‫نشود! و آن هم با آن اخالق خودش که بيچاره نوح‪ ،‬پس از نهصد سال فداکاری و‬
‫کشيدن بار سنگين مسئوليت نجات قومي که به زوال محکوم است! در آن هنگام که‬
‫دارد حتي حيوانات و پرندگان را به کشتياش ميآورد تا از طوفان نجاتشان دهد‪ ،‬به‬
‫چشم ميبيند که پسرش در غرقاب دست و پا ميزند و دارد خفه ميشود‪ ،‬از خدا‬
‫عاجزانه التماس ميکند که او را به پدر پيرش ببخشد و اجازه دهد که به کشتييي که‬
‫از هر جانوری جفتي در آن جا دارند بکشاند و خدا با قاطعيت و شدت رد ميکند و‬
‫شفاعت نوح را‪ -‬آن هم در چنان سن و سال و وضع و حال و رتبه و مقامي که نوح در‬
‫رسالتش يافته بود يعني مسئوليت نجات هر انسان يا حيواني که بر روی زمين حق حيات‬
‫دارد‪ -‬با اين تعبير عميق و شگفتي‪ -‬که هرگز در دماغ تنگ وعقل منگ و دل تنگ‬

‫‪311‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫«شيعهی صوفي‪ -‬صفوی» نميگنجد‪ -‬پاسخ منفي ميدهد که او «اهل تو نيست‪ ،‬او يك‬
‫عمل غيرصالح است»!‬

‫اين تمام فلسفه و معني و چگونگي «شفاعت» است در تشيع علوی‪ -‬که هيچ نيست‬
‫جز «اسالم محمدی«‪ -‬که هيچ نيست جز «سنت تغييرناپذير الهي برای رشد و هدايت‬
‫انساني»‪ ،‬يعني «کشف و استخراج و بيرون ريختن گنجينههای سرشار شعور و آگاهي و‬
‫ارزشها و استعدادهای اعجازگر فطرت آدمي که در اعماق ويرانههای خاکي وجود‬
‫روزمرهی جانوریاش مجهول و مدفوناند» و در نتيجهی «تکامل معنوی»!‬

‫در اين داستان‪ ،‬تقاضای نوح بر اساس يك اصل الهي عنوان ميشود‪ ،‬نه تقاضای‬
‫بيمبنا و توقع الکي و احساسات بازیهای بيمعني و بيقاعدهای که در ميان ما رايج‬
‫است‪ .‬چون خصوصيتي که ما «امت مرحومه»! با خدا داريم‪ ،‬چون «بيمه اشك» هستيم و‬
‫نامش «واليت»! پيامبران اولوالعزم و حتي شخص پيغمبر اسالم و علي اسالم و «خاندان‬
‫مثالي بشريت = عترت»‪ ،‬و هيچکدام از امامان تشيع علوی (که فقط با سلسلهی امامان‬
‫تشيع صفوی هم اسماند و دگر هيچ) نداشتهاند‪.‬‬

‫اين است که نوح‪ ،‬از خدا تقاضا نميکند که مثالً ‪« ،‬به علي اکبر حسين اين شمر‬
‫بيجوشن ما را همينجوری ولش کن بياد تو کشتي نجات و کنار شايستگان حيات و‬
‫بقاء»! نه‪ ،‬خدا خود‪ ،‬به نوح وعده داده بود که چون طوفان آغاز شد و آب همه جا و‬

‫‪315‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫همه چيز و همه کس را فرا گرفت من «اهل تو» را نجات ميدهم‪ .‬و بر اين اساس است‬
‫که چون ميبيند پسرش دارد در کام مرگ دست و پا ميزند و از پدر به التماس کمك‬
‫ميطلبد‪ ،‬نوح از خدا ميطلبد که او را که از اهل او‪ ،‬يعني خانواده و خويشاوند او است‬
‫نجات دهد‪ .‬اشتباه نوح فقط در اينجا است که معني اصطالح «اهل تو» را نميفهمد‬
‫يعني اين کلمه را در زبان خدا‪ ،‬به همان معني ميگيرد که در نظام و فرهنگ و فهم و‬
‫احساس و روابط اجتماعي و انساني ما معني ميدهد‪ .‬همان که ما هم‪ ،‬چهارده قرن پس‬
‫از قرآن و سنت و عترت هنوز همچنان ميفهميم‪ ،‬ائمه خود را از آن رو امام و معصوم و‬
‫ارجمند تلقي ميکنيم که فقط ذريهی پيغمبرند‪ ،‬از نژاد برتر‪ .‬علي و فاطمه و حسن و‬
‫حسين را از آن رو تقديس ميکنيم که «اهل بيت رسول«اند‪ ،‬حسين را چون فرزند علي‬
‫است و فاطمه را چون دختر پيغمبر و علي را چون پسر عموی پيغمبر و داماد او! (در‬
‫حالي که ابولهب خود عموی پيغمبر و پسران ابولهب دامادهای او و عثمان داماد‬
‫دوبلهی اويند)!‬

‫اين جاست که خدا به او توضيح ميدهد و معني راستين خويشاوند و خانواده و اهل‬
‫و قوم و وارث و نيز شفاعت را برای نوح تفسير ميکند تا ما بفهميم! (مگر ميفهميم؟‬
‫مگر ميگذارند بفهميم؟ مگر قرآن هم برای فهميدن است؟ چه حرفها! چه بدعتها و‬
‫انحرافهای تازه! قرآن مجيد را که مقدس و مطهر و متبرك است ميخواهند کتاب‬
‫مطالعه کنند!) توضيح ميدهد که پسر تو خويشاوند تو نيست‪ ،‬اهل تو نيست‪ ،‬انسان‪،‬‬
‫‪316‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫جوهر و ذات و روح و سرشت و آب و گل و نژاد و خون و خاك و پيوند و تيپ و‬


‫ذريه و ملت و طبقه و قشر و گروه و صنف و شغل و خانواده و علم و جهل و‪ ...‬هيچ‬
‫نيست‪« ،‬عمل» است!‬

‫و بنابراين‪ ،‬در تمام بشريت‪ ،‬در طول زمان و عرض زمين‪ ،‬فقط و فقط دو تا خانواده‬
‫است و دو تا ذريه و نژاد و تبار‪ ،‬عمل صالح و عمل فاسد! هر انساني که يك «عمل‬
‫صالح» است‪ ،‬اهل بيت تو است ای نوح !ای کشتيبان نجات در طوفان تباهي و مرگ‬
‫که بر جهان حاکم است و جبر محتوم! کل شيِيهالك اال وجهه‪.‬‬

‫«عمل غير صالح» محکوم به نيستي است و اين سنت خدا است و سنت خدا‬
‫تغييرناپذير است‪ ،‬تغييرناپذير است و تحولناپذير! خدا نيز خود آن را نميشکند و‬
‫شفاعت چگونه ميتواند بشکند؟‬

‫هيچ عاملي در عالم وجود‪ ،‬وجود ندارد که «عمل غير صالح» را سرنوشتي دهد که‬
‫ويژهی «عمل صالح» است‪ .‬حتي اراده الهي به چنين کاری تعلق نميگيرد‪ .‬اما هزاران‬
‫عامل وجود دارد که «عمل غير صالح» را به «عمل صالح» تبديل کند‪ ،‬يکي از اين‬
‫عوامل شفاعت است و نه تنها شفاعت نوح و ابراهيم و محمد و علي و حسين و زينب‪،‬‬
‫که شفاعت خاك‪ ،‬که شفاعت خون‪ ،‬کلمه شفاعت اين معني را در بر دارد و بر خالف‬
‫آنچه با بينش و تربيت اجتماعي خودمان در نظامهای اشرافي و استبدادی و خانخاني‪،‬‬

‫‪317‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫آن را معني ميکنيم که واسطه شدن آدم موجه با نفوذ است برای بخشيدن بيحساب و‬
‫کتاب يك مجرم‪ ،‬شفاعت يعني‪ :‬جفت شدن‪ ،‬چيزی را به چيزی متصل کردن و يکي‬
‫کردن‪ ،‬چيزی را با آنچه مثل آن است ضميمه کردن‪ ،‬يك شخص را دو تا ديدن! خود‬
‫را در راه قرين ديگری کردن‪ ،‬با ديگری قرين و شبيه و پيوسته و يار شدن و‪ ! ...‬شفاعت‬
‫حسين ! ‪...‬يعني چه؟ شيعه صفوی هم همين را ميگويد‪ ،‬اما درست ضد معني آن و‬
‫نقيض مورد و مفهوم و فلسفه و نقش آن‪.‬‬

‫شفاعت خاك! شفاعت خون! شيعه صفوی خاك کربال را به صورت يك ماده‬
‫خاصي ميداند که با خاكهای ديگر زمين و آسمان فرق دارد‪ .‬عناصر تشکيل‬
‫دهندهاش چيز ديگری است‪ .‬دارای خواص فيزيکي و شيميايي مخصوصي است‪ ،‬در‬
‫آن يك «روح»‪ ،‬يك «نيروی غيبي»‪ ،‬يك «اثر شيميايي» و يك «خاصيت معجزهآسای‬
‫ما وراء طبيعي» و يك «کرامت ذاتي جوهری و فضيلت مرموز و نفهميدني» پنهان است‬
‫که آن را ارزش و تقدس ديني داده است‪ .‬در آن يك «مانا» نهفته است‪ ،‬مثل يك شيء‬
‫جادويي‪ ،‬يك اکسير کيميايي که مثل يك «دوا» وقتي به مرض يا مريض ميرسد‪ ،‬بر‬
‫روی آن عمل ميکند و شفا ميدهد‪ .‬مثل يك اسيد‪ ،‬وقتي روی يك جنس ريخته‬
‫ميشود و يا به فلزی ميرسد آن را آب ميکند‪ ،‬عوض ميکند و با فعل و انفعالهای‬
‫شيميايي بر آن اثر ميگذارد و با آن ميل ترکيبي خاصي پيدا ميکند و آن را تبديل به‬
‫چيزديگری ميکند که صفات و خصوصيات و جنس و ذاتش فرق ميکند‪.‬‬
‫‪318‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و آن وقت برای نجات و ارفاق به يك ناشايستهی پليد بدان استمداد ميشود‪ ،‬خريد‬
‫و فروش ميشود! در ازای مبلغ سنگيني پول! يا اعمال نفوذ و پارتيبازی و فعاليتهای‬
‫اداری و قرارهای رسمي و غيررسمي‪ ،‬جنازه متعفن خاني‪ ،‬خواجهای‪ ،‬شخصيتي بدان‬
‫سپرده ميشود و اين تربت مقدس هم به ميزان پولي که اين ميت پرداخته و يا زوری که‬
‫داشته و مقامي و دم و دستگاهي و بر حسب نفوذ و موقعيتي که بازماندگانش در دنيا‬
‫دارند‪ ،‬او را تنگتر در آغوش خود ميفشرد و به خود نزديكتر ميسازد و از چشم‬
‫نکير و منکر مخفياش ميکند و از حساب و کتاب اگر شد اصالً معافش مينمايد و از‬
‫معرکه قبر و قيامت يك جورهايي که خودش ميداند‪ ،‬درش ميبرد و اگر هم نشد‬
‫خيلي بارش را سبك ميکند و زود از گمرك ردش ميکند و او را مثل اسفنديار در‬
‫برابر عدل خدا و عذاب خدا رويينتن مينمايد و اصالً آتش به آن کارگر نيست!‬

‫اما يك شيعه علوی‪ ،‬ميداند که خاك حسين با خاكهای ديگر فرقي ندارد‪،‬‬
‫نيرويي‪ ،‬معجزهای‪ ،‬مانايي‪ ،‬روحي‪ ،‬خاصيت مرموز غيبي و اثر شيميايي اسرارآميز و‬
‫خصوصيت ذاتي و جنسي غيرطبيعي در آن نيست‪ .‬خاك است‪ .‬اما همين خاك با يك‬
‫شيعه علوی‪ ،‬با يك روح حسيني‪ ،‬با يك انسان کرباليي! (نه اين کربالئيهای موجود و‬
‫معروف در تشيع صفوی! ميبينيد چقدر فرق دارد!؟) آری يك انسان کرباليي! انساني‬
‫که مرد عقيده و جهاد است‪ ،‬انساني که ميفهمد «شهادت» چيست؟ ميداند که‬
‫آزادگي بشری که حسين آن را در کنار دين ياد ميکند يعني چه؟ ميداند که کربال‬
‫‪319‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫صحنهی يك مصيبت‪ ،‬يك حادثهی غم انگيز نيست‪ ،‬ابزار گريه و سينه و نوحه و غش‬
‫و ضعفهای تکراری همه ساله و همهی عمر نيست‪ ،‬يك مدرسه است‪ ،‬يك مکتب‬
‫است‪ ،‬آرامگاه نيست‪ ،‬دانشگاه است‪ ،‬قبرستان نيست‪ ،‬تمدن است و آبادی و خرمي و‬
‫سرزمين حيات و عشق و حرکت و مسئوليت و شجاعت و آگاهي‪ ،‬برای يك انسان‬
‫کرباليي‪ -‬در تشيع علوی است‪ -‬نه هر کسي‪ ،‬در تاريخ اسالم‪ ،‬انسان کرباليي‪ ،‬يعني‬
‫انساني که دمشقي نيست‪ ،‬مدائني نيست‪ ،‬قسطنطنيني نيست‪ ،‬کوفي نيست‪ ،‬بغدادی‬
‫نيست‪ ،‬اصفهاني نيست و حتي در تاريخ بشری‪ ،‬در تاريخ سياست و تمدن و فرهنگ‪،‬‬
‫آتني نيست‪ ،‬اسپارتي نيست‪ ،‬بنارسي نيست و ‪...‬‬

‫کرباليي است! فرزند اين خاك است و پروردهی اين مکتب و زادهی اين سرزمين‬
‫و وابستهی اين تاريخ! اين خاك‪،‬انديشيدن به اين خاك‪ ،‬زيارت اين خاك‪ ،‬بوی اين‬
‫خاك‪ ،‬ياد اين خاك و‪ ...‬برای او «ذکر» است‪« ،‬ياد» است و «يادآوری» آنچه تاريخ و‬
‫قدارهبندان تاريخ ميکوشند تا فراموشش کنند‪ ،‬تا فراموشش کنيم‪ .‬اين خاك يادآور‪،‬‬
‫روح را آب ميدهد و دل را قوت و اراده را گستاخي و زندگي را حيات و حرکت و‬
‫نبض مرده را تپش و حرارت و اينچنين است که آدمي را شايستگي آدميت ميبخشد و‬
‫شايستگي نجات‪ ،‬اينچنين است که خاك شفاعت ميکند‪ ،‬اين شفاعت تقلب در‬
‫امتحان نيست‪ ،‬تحصيل و آموزش و پرورش و آگاهي و بينايي است‪ ،‬آمادگي برای‬
‫امتحان است‪.‬‬
‫‪301‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫وسيلهی نجات ناشايسته نيست‪ ،‬عامل شايستگي نجات است! و در اينجا ميتوان‬
‫اختالف و بلکه تضاد ميان فلسفهی غيب صفوی و غيب علوی را احساس کرد و از آن‪،‬‬
‫فاصلهی ميان تشيع صفوی و تشيع علوی را دقيقاًاندازهگيری کرد و اکسير شومي را که‬
‫ساختند تا اينچنين همه چيز را در ظاهر نگه داشتند و در باطن قلب ماهيت کردند و از‬
‫«خون»‪« ،‬ترياك» ساختند‪ ،‬شناخت‪.‬‬

‫***‬
‫‪ .00‬اجتهاد‬

‫در تشيع علوی اجتهاد يکي از اصول بزرگ تشيع است که علمای ما افتخارشان به‬
‫اين است و افتخار تشيع به اجتهاد‪.‬‬

‫اجتهاد ميگويد‪ :‬بعد از اينکه اصول اسالم و قوانين احکام فقه تدوين شد‪ .‬چون‬
‫همواره جامعه در تغيير است و نظامهای زندگي فرق ميکند بنابراين حوادث واقعه‪ 0‬و‬
‫نيازهای تازهای به وجود ميآيد که «بينش مذهبي» و «احکام مذهبي» موجود نميتواند‬
‫پاسخگوی زمان و يا رويدادهای خاص در زمان باشد‪.‬‬

‫‪ .0‬اشاره به روايت معروف و توقيع شريف "اما الحوادث الواقعۀ فارجعوا فيها الي رواه احاديثنا تلخ‪"...‬‬
‫‪300‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مجتهد ‪-‬به معنای کوشنده و محقق آزاد‪ -‬بر اساس روح و جهت مذهب و منطق‬
‫علمي و بر مبنای اصول چهار گانه اسالمي (کتاب‪ ،‬سنت‪ ،‬عقل و اجماع) ميتواند اين‬
‫نياز تازه زمان‪ ،‬شرايط تازه حقوقي و اقتصادی و اجتماعي را بررسي و حکم تازه‬
‫استخراج و استنباط کند‪.‬‬

‫بنابراين اجتهاد آزاد باعث ميشود که‪ ،‬مذهب در احکام خاص خودش‪ ،‬در يك‬
‫جامعه خاص و عصر خاص‪ ،‬منجمد و متوقف نشود و روح و بينش مذهبي و نيز‬
‫فرهنگ و فقه اسالمي‪ ،‬دائماً با يك بينش متحول و با يك تحقيق علمي آزاد و انديشه‬
‫باز‪ ،‬قوه استنباط علمي و روح متحول و متکامل و تحقيق و فهم مترقي مذهب و حقوق‬
‫در حال تکامل‪ ،‬در ذهن و در جامعه‪ ،‬در دورههای متناوب تاريخي تحول و تکامل پيدا‬
‫ميکند‪.‬‬

‫بنابراين اجتهاد آزاد عاملي است که مذهب را از ماندن در قالبهای منجمد و ثابت‬
‫قديم مانند مذاهب چهارگانه اهل سنت نجات ميدهد‪ ،‬اما اجتهاد در تشيع صفوی‬
‫عبارت است از يك ادعای بزرگ و لقب بسيار بزرگ بدون محتوا‪ ،‬يك مقام رسمي‬
‫ديني است شبيه به پاتريارش يا اسقف و کاردينال‪ ،‬درست برخالف مجتهد در تشيع‬
‫علوی که يك متفکر محقق نوانديش و متحول و پيشتاز زمان و همگام با سير تاريخ و‬
‫آگاه از «حوادث واقعه» و رويدادها و مشکالت و مسائل و تحوالت حقوقي و اقتصادی‬

‫‪303‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫و سياسي و اجتماعي و علمي و فکری عصر خويش است‪ -‬چون بايد باشد و اين‬
‫الزمهی مسئوليتش است‪ -‬مجتهد صفوی هر چه کهنهتر و منحطتر و عقبماندهتر‬
‫است‪ ،‬مجتهدتر است!‬

‫هر چه قديميتر لباس بپوشد‪ ،‬قديميتر آرايش کند‪ ،،‬قديميتر رفتار کند‪ ،‬قديميتر‬
‫زندگي کند‪ ،‬قديمي تر فکر کند‪ ،‬ذائقهاش و سليقهاش و لهجهاش و اخالقش و‬
‫افکارش و اطالعاتش و همه چيزش هر چه قديميتر باشد‪ ،‬مقدستر و با نفوذتر و‬
‫روحانيتر و موجهتراست‪ .‬بخصوص اگر از مسائل جديد‪ ،‬زندگي جديد‪ ،‬حوادث‬
‫جديد‪ ،‬اختراعات جديد‪ ،‬بياطالعتر باشد‪ ،‬روزنامه نخواند‪ ،‬راديو نشنود‪ ،‬زبان خارجه‬
‫نداند‪ ،‬به اخبار گوش ندهد‪ ،‬از اين قرنهای اخير اصالً خبری نداشته باشد که به! به! به!‬
‫نور علي نور است‪ ،‬يکپارچه نور است! روح است‪ ،‬اصالً مال اين دنيا نيست‪ ،‬موجودی‬
‫است اخروی‪ ،‬قدسي‪ ،‬روحاني‪ ،‬غرق در معنويات و جذب در دنيای ديگر‪.‬‬

‫يکي از همين «مريد«های صفوی! را ديدم که چنان با آب و تاب از مرادش حرف‬


‫ميزد و برايش رجزخواني ميکرد که‪ :‬آقا تو اين دنيا نيست‪ ،‬ازش پرسيدهاند‪« :‬آقا ما به‬
‫راديو گوش بدهيم يا نه؟ چون بعضي وقتها سخنراني ديني هم دارد‪ ،‬قرآن هم صبحها‬
‫ميخواند‪ ،‬اذان هم ميگويد و‪» ...‬‬

‫‪303‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫فرموده است درباره کي حرف ميزنيد؟ من که ايشان را نميشناسم‪ ،‬تعيين موضوع‬


‫که با من نيست‪ ،‬خودتان ببينيد‪ ،‬اگر واقعاً مسلمان است‪ ،‬معتقداتش‪ ،‬اعمالش‪ ،‬خوب‬
‫است‪ ،‬سابقهاش خوب است‪ ،‬بله گوش بدهيد‪ .‬کجا ايشان منبر دارد؟‬

‫چه کيفي ميکرد مريد که چنين مجتهد تحفهی خالصي گير آورده است‪ ،‬آن هم‬
‫در اين دوره!‬

‫در تشيع صفوی‪ ،‬مجتهد اصالً حرف نميزند‪ ،‬چيز نمينويسد‪ ،‬تفسير نميگويد‪،‬‬
‫تاريخ نميداند‪ ،‬بحث نميکند‪ ،‬از صدر اسالم خبر ندارد‪ ،‬سيره نميخواند‪.‬‬

‫فقه ميداند‪ .‬کدام فقه؟ بر اساس چه نيازهايي؟ چه مسائلي؟ نظام اقتصاد بر اساس‬
‫همان توليد زراعي و دامي قبايل عربستان عصر پيغمبر! نظام اجتماعي بر اساس عصر‬
‫بردگي! نظام سياسي؟ هيس!‬

‫تشيع صفوی در سياست دخالت نميکند‪ ،‬اين قسمت را به سلطنت صفوی واگذار‬
‫کردهاند‪ ،‬دورهی غيبت است‪ ،‬سياست يعني چه؟ حکومت يعني چه؟ راجع به حيض‪،‬‬
‫نفاس‪ ،‬جنابت‪ ،‬آداب بيت الخالء احکام برده و حقوق خواجه بر بردهاش هر چه‬
‫خواهي بپرس‪ ،‬فقط در آداب مستراح رفتن شش ماه تحقيقات دقيق و نظريات مفصل‬
‫علمي هست‪ .‬اما راجع به موضوعاتي که به سبيل شاه عباس بر بخورد مجتهد صفوی‬
‫ناپرهيزی نميکند زيرا بايد مرد پرهيزگاری باشد!‬

‫‪301‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫***‬
‫‪ .03‬دعا‬

‫دعا در تشيع علوی دعای خود پيغمبر است‪ ،‬دعای قرآن است‪ ،‬دعای علي است‪،‬‬
‫مظهرش دعای امام سجاد است‪ ،‬دعا وسيلهای است که خواستهای بلند انسان را دائماً‬
‫در من تلقين ميکند‪ ،‬زنده نگه ميدارد‪ ،‬دعايي است که مجموعه شعارهای اين گروه‬
‫است‪ ،‬دعايي است که مجموعه حکمتها و انديشههای لطيف در شناخت خدا و جهان‬
‫و انسان و زندگي است‪.‬‬

‫دعای صفوی وسيله لش بودن و جبران همهی ضعفها و ذلتها و کمبودها است و‬
‫در يك محدودهی بسيار پست و تنگ و خودخواهانه !‬

‫امام سجاد‪ ،‬در حکومت يزيد و رژيم حکومت بنياميه برای مرزداران دعا ميکند‪،‬‬
‫خودش هيچ مسئوليتي در جامعه ندارد‪ ،‬کاری در دستش نيست حکومت دست دشمن‬
‫است ولي برای مرزداران اسالم که مسلمانند دعا ميکند برای خودش چه جور دعا‬
‫ميکند؟‬

‫خدايا‪ ،‬مرا ابزار دست ستم قرار مده!‬

‫اين دعای اوست و دعای شيعهی او‪.‬‬

‫‪305‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دعای شيعهی صفوی از خدا و همهی واسطههايش‪ ،‬فقط ميخواهد که قرضهايش‬


‫را بدهد‪ ،‬مسافر خودش فقط از مسافرت به سالمت برگردد‪ ،‬تمام مسلمين زير بمباردمان‬
‫دارند نابود ميشوند در فلسطين ولي او يك مسافری دارد‪ ،‬زنش‪ ،‬شريکش‪ ،‬آقا‬
‫زادهاش‪ ،‬پسر عمويش رفته به قزوين توی راه ماشينش پنچر نشود! از غذاهای‬
‫قهوهخانههای تو راه اسهال نگيرد‪.‬‬

‫خدايا همينطور اشتباهي و استثنائي يك حکمي برای من صادر شود که کارگزيني‬


‫نفهمد و يکجا چهار تا رتبه به من تعلق گيرد!‬

‫در اين محدوده است وسيلهی نفي مسئوليت‪ ،‬وسيلهی خواستن هر چيزی که بايد با‬
‫انديشه و آگاهي و شعور و شايستگي و فعاليت انجام وظايف خاص و فداکاری به‬
‫دست آورد‪ ،‬جای وظيفه را دعا گرفته‪ .‬خود پيغمبر فوق العاده کار ميکرد و زحمت‬
‫ميکشيد دعا هم ميکرد‪ .‬شمشير ميخورد‪ ،‬زخم ميخورد‪ ،‬به جهاد ميرود‪ ،‬شمشير‬
‫ميزند‪ ،‬تمام دورهی يك ماه را در خندق رنج ميبرد‪ ،‬در احد علي را پرچمدار‬
‫ميکند‪ ،‬بهترين مهاجرين و انصارش را دنبالش تجهيز ميکند و رهبری دست خودش‬
‫است‪ ،‬افسرش هم مصعب بن عمير است و ابودجانه و بعد از همه و مهمتر از همه حمزه‬
‫و علي در احد شکست ميخورد‪ ،‬چرا؟ برای اينکه دستهای از سپاهيان از يك دستور‬
‫فرمانده (پيغمبر) خود تخلف کردند‪ ،‬آری‪ ،‬فقط يك دستور‪.‬‬

‫‪306‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫آنوقت اين بابا ميخواهد فقط با دعا تمام طايفهی مسلمين نجات پيدا کنند‪ ،‬هيچ‬
‫کار ديگری نميکند آنها هم که از خارج شاهد و ناظر چنين دعاها و دعاگوها هستند با‬
‫آن مخالفت ميکنند‪ ،‬مسخره ميکنند و اگر مانند پيغمبر و علي با انجام همهی وظايف‬
‫و جزئيترين تکاليف دعا کنند يك روشنفکر نه تنها بدان اعتراضي ندارد که آن را‬
‫ميپذيرد و ارزشش را ميفهمد‪.‬‬

‫***‬
‫‪ .03‬تقليد‬

‫در تشيع علوی اصل تقليد بزرگترين عاملي بوده که تودههای پراکنده را در دورهای‬
‫که رهبری دست هزاران تريبون و دستگاههای تبليغاتي بنام مسجد‪ ،‬امام و پيشنماز‪،‬‬
‫قاضي و واعظ سني بوده‪ ،‬رهبری دست شيعه نبوده و تشيع تشکيالت نداشته‪ ،‬نظام و‬
‫مرکزيت نداشته‪ ،‬اصل «تقليد و توده عامي» از عالم و دانشمند متخصص (مجتهد)‪،‬‬
‫اصلي بوده که هم رهبری تودهها را در دورههای سخت تضمين ميکرده و هم يك‬
‫اصل مترقي بوده است برای جلوگيری از متالشي شدن وحدت فکری‪ .‬و دانشمندان را‬
‫آزاد ميگذاشته که اجتهاد آزاد بکنند (برخالف امروز که هر کسي يك فکر تازه‪،‬‬
‫حتي تعبير تازه ميکند بايد گردنش را بزنند) و با هم اختالف فکری داشته باشند‪ .‬در‬
‫تاريخ تشيع بهتر از همهی تاريخها و جنگ عقايد بين علمای بزرگ شيعه‪ ،‬بين بزرگاني‬

‫‪307‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مثل سيد رضي و سيد مرتضي و کليني و امثال اينها درگير بوده است و بسيار رايج و‬
‫طبيعي و همين اختالفها باعث تکامل فقه شيعه و فکر شيعه و فرهنگ شيعه شده است‪.‬‬
‫اين سخن پيغمبر است که ميفرمايد «اختالف علماء امتي رحمه»‪ .‬عبدالرحمن بدوی‬
‫دانشمند سني امروز ميگويد‪« :‬تشيع مذهب بينش معنوی و نهضت روحي و فکری‬
‫است‪ ،‬فرو رفتن در اعماق قالبهای فکری مذهبي و شکافتن قشرها و به لب لباب‬
‫رسيدن کار تشيع است!» از طرفي محقق متفکر را آزادی ميدهد که مقيد به قالبهای‬
‫راجع نباشد و خود آزادانه تحقيق کند و به حرف تازه برسد «للمصيب اجران وللمخطي‬
‫اجر واحد» (کسي که به درجه اجتهاد رسيد‪ ،‬نهايت کوشش و جد و جهد خود را به‬
‫کار برد و به نتيجه و رايي رسيد‪ ،‬اگر نتيجه درست گرفته بود دو اجر دارد‪ ،‬اجر‬
‫کوشش و اجر وصول به حق و اگر رايش به خطا بود‪ ،‬همان اجر زحمت و بذل و‬
‫جهدش را ميبرد‪).‬‬

‫پس ميبينيم برای محققي هم که به رای غلطي رسيده باشد يك اجر قائل است و‬
‫اين احترام به انديشه و تحقيق علمي است‪.‬‬

‫مي بينيم چقدر طرز فکر با آن چه امروز بنام اسالم وجود دارد متناقض است‪ .‬جمود‬
‫و تعصب و خشکي دماغ تا جايي است که حتي آب خوردن پشت تريبون را در ضمن‬
‫سخنراني بر سخنران نميبخشند و عليه او کتاب مينويسند ميگويند‪ :‬فالن بحثي که‬

‫‪308‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫درباره امام زمان کردی درست بود و ايرادی نداشت اما يك کلمهای به کار بردی که‬
‫يك آقايي هست توی محله ما‪ ،‬او خوشش نميآيد !در ارزش نيايش سخن ميگفتي‬
‫ولي به مطلبي در حاشيه يك کتاب دعايي که يك واعظ معاصر نوشته انتقاد کردی‬
‫بايد شمع آجين شوی!‪...‬‬

‫در تشيع علوی عالم محقق در اجتهادش آزاد است‪ ،‬عامي بايد در برابر مجتهد مقلد‬
‫باشد‪ ،‬اين يك نظام اجتماعي و در عين حال علمي است اما در تشيع صفوی‪ ،‬تقليد‬
‫يعني‪« :‬صم‪ ،‬بکم‪ ،‬عمي» بودن همهی مردم در برابر کساني که لباس رسمي دارند و‬
‫رسميت هم بنامشان در نظام صفوی ابالغ شده و ديگران به کلي حق تحقيق و برداشت‬
‫و استنباط تازه‪ ،‬نه در اسالم فني بلکه در فهم و تلقي مذهب و مسائل اعتقادی که طبق‬
‫اصل اسالمي هر کسي خود بايد جهاد کند ندارند‪ 0‬سپس تمام اصول اعتقادی‪ ،‬احکام‪،‬‬
‫ارائه راه حلها‪ ،‬نظريات‪ ،‬مسائل عقلي و اجتماعي همه بيمنطق و بيتحليل صادر‬
‫ميشود و عقيده را هم به عموم بخشنامه ميکنند‪.‬‬

‫‪ .0‬در مجله "مکتب اسالم" قم‪ ،‬اتهام نامه زرنگانه ای عليه اسالم شناسي نوشته بودند‪ ،‬در آنجا نويسنده‪ ،‬کوشيده بود تا با‬
‫تحريف کتاب‪ ،‬همان اتهامي را ثابت کند که از دو سال پيش قرار شده است مرا بدان متهم کنند‪ ،‬در بحث شوری و انتخاب‬
‫خليفه‪ ،‬نويسنده از دستپاچگي نقد بحث "اجماع" را در انتخاب خليفه که به معني اجماع امت است‪ ،‬با اصطالح خاص فقهي‬
‫"اجماع" فقها در يك حکم‪ ،‬اشتباه کرده بود و به من حمله کرده بود‪ ،‬وقتي من جواب دادم که شما اشتباه کرده ايد‪ ،‬نوشت‬
‫اين در تخصص ما است و شما که در اين رشته ما نيستسد نبايد به ما ايراد بگيريد!‬
‫‪309‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫مي بينيم که در تشيع علوی‪ ،‬تقليد در اصول نيست‪ ،‬در عقايد نيست‪ ،‬در احکام‬
‫است‪ ،‬در فروع است‪ ،‬آن هم نه در خود فروع‪ ،‬بلکه در فروع فروع‪ .‬در چگونگي‬
‫مسائل علمي خاصي که احتماالً ميان مجتهدان اختالف است‪ ،‬مثالً نماز که جزء فروع‬
‫دين است‪ ،‬قابل تقليد نيست‪ ،‬مسلم است و ضروری‪ .‬اينکه چند رکعت است و هر‬
‫رکعتي با چه اذکار و ارکان و چگونه و هر وقتي چند رکعت مسلم است‪ ،‬قابل تقليد‬
‫نيست‪ ،‬پس در چه مورد بايد تقليد کرد؟ در اين مورد که چند فرسنگ بايد از موطن‬
‫خود دور شده باشيم که مسافر تلقي شويم و نماز را تمام نخوانيم؟‬

‫يا مسائل تازه و بيسابقه پيدا ميشود و فقيه بايد حکم فقهي آن را تعيين کند‪ ،‬مثالً‬
‫سرقفلي‪ ،‬بانك‪ ،‬بليط بخت آزمايي و‪ ...‬اما در تشيع صفوی‪ ،‬مردم در همه چيز مقلد‬
‫کور و تسليم مطلق روحاني خويشاند و روحاني صفوی عقل و علم و دين و احساس‬
‫و سليقه و فهم و زندگي فردی و اجتماعي و سياسي و اخالقي مردم را هم با فتوی‪ ،‬که‬
‫به صورت فرمانهای کوتاه قاطع و امر و نهي صادر ميشود تعيين ميکند‪ ،‬مثالً‬
‫نويسندهای صاحبنظر‪ ،‬متخصص علوم طبيعي در سطح جهاني امروز و آشنا با قرآن و‬
‫معتقد و متفکر‪ ،‬تحقيقي علمي راجع به تکامل در قرآن ميکند و نظريهی تازهای راجع‬
‫به خلقت آدم که يك بحث علمي و فلسفي است ابراز ميدارد که نتيجه يك عمر‬
‫تحصيل و تدريس و تحقيق و تخصص وی است و صدها دليل و آيه از علم و از قرآن‬
‫آورده است و به عنوان نظريه علمي تازهای منتشر کرده است‪ .‬نميگويم چنين کتابي‬
‫‪331‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫قابل انتقاد نيست‪ ،‬هست‪ ،‬اما از طرف يك قرآنشناس و متخصص علوم و آشنا به بحث‬
‫تکامل و صاحب نظر در مبحث انسانشناسي در علم و در قرآن‪ ،‬اما در نظام صفوی‬
‫مقلدی که خود از خواندن کتاب عاجز است‪ ،‬آنچه را از آن کتاب دريافته! در کاغذی‬
‫مينويسد و از روحاني خودش استفتاء ميکند‪ ،‬روحاني هم نميگويد اين بحث در‬
‫صالحيت من نيست‪ ،‬اين بحث اعتقادی و علمي است‪ ،‬به تفسير مربوط است و به علوم‬
‫طبيعي‪ ،‬کار من فروع احکام فقهي است‪ .‬بر اساس همان قضاوت عامي مقلدش که‬
‫درباره اين کتاب استفتاء کرده است‪ .‬جواب ميدهد‪ ،‬فتوا صادر ميکند که‪« :‬اين عقيده‬
‫فاسد است و با صريح قرآن و روايات معصومين منافات دارد‪ ،‬بر مومنين است که از‬
‫انتشار اينگونه کتب ضاله مانع شوند»! ناگهان يك نويسندهی محقق و متخصصي که‬
‫خواسته است از تخصص علمي ممتازش و از پيشرفتهای جديد علمي در سطح جهاني‬
‫به کشف يك نکته قرآني بپردازد و يك مسئله مذهبي را که هميشه در تکيهها طرح‬
‫بوده‪ ،‬در مجامع علمي امروز مطرح کند و عالمي که عمرش را با کالس و کتاب و‬
‫تعليم و تحقيق به سر آورده‪ ،‬خودش را با يك عده از «مومنين جوشي عصباني که‬
‫فتوای مجتهدشان را هم در دست دارند» روبرو ميبيند که تکليفش معلوم است! بحث‬
‫علمي تبديل ميشود به بحث عملي! روحاني صفوی‪ ،‬بابا شملهای مقلدش را مامور‬
‫رسيدگي به نظريات علمي اين نويسنده در موضوع تکامل کرده است! يقه نويسنده را‬
‫تو خيابان ميگيرند که «بيدين! تو گفتهای در قران تکامل هست؟ مگر قرآن ناقص‬

‫‪330‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫است؟ مگر تو قرآن ما نقص هست که بايد کمکم تکامل پيدا کند؟ نوشتهای آدم‬
‫تکامل پيدا کرده؟ حيوانات تکامل پيدا ميکنند؟ مگر چيزی که خدا خلق کند ناقص‬
‫است که بايد به تدريج کامل شود؟ خدا ناقص خلق ميکند و بعد طبيعت کار ناقص‬
‫خدا را کامل ميکند؟ ای بيدين دشمن قرآن‪ ،‬دشمن خدا‪ ! ...‬ای فالن‪...‬‬

‫(انا هلل و انا اليه راجعون!)‬

‫در شهر خودمان مشهد‪ ،‬از خيابان رد ميشدم‪ ،‬اسم خودم و کتابم را با خشم و‬
‫خشونت بسيار از بلندگوی تکيهای شنيدم (اينها از خصوصياتشان اين است که‬
‫انتقادهای علميشان رانسبت به نويسندهای يا کتابي‪ ،‬کمتر با خود نويسنده در ميان‬
‫ميگذارند غالباً از روبرو شدن با نويسنده ميگريزند نظريات علمي انتقادیشان را در‬
‫روضههای زنانه‪ ،‬تکيههای سينهزني‪ ،‬محافل عزاداری‪ ،‬با عدهای بيتقصير که برای‬
‫خوردن چايي و ريختن اشکي و زدن چرتي آمدهاند‪ ،‬در ميان ميگذارند!) وارد مجلس‬
‫شدم‪ ،‬تيپ مستمعين جوری نبود که حتي احتمال آنکه يکي مرا بشناسد وجود داشته‬
‫باشد ‪.‬برنامه چای اجرا شده بود و برنامه اشك هنوز نرسيده بود و برنامه چرت اجرا‬
‫ميشد‪ ،‬واعظ هم برای گرم کردن مجلس و پاره کردن چرتهای مردم بيچاره کارگر‬
‫و خسته و دهاتيهای در هم شکسته و به هم ريخته غريب‪ ،‬قيافه مرا هي بيشتر‬
‫وحشتناك و خطرناك تصوير ميکرد و داد و بيداد که ‪ :‬چه نشستهايد که همه چيز از‬

‫‪333‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دست رفت! جوانهاتان که از دست رفتند و دانشگاه که رفت و حال نوبت بازار شده‬
‫است و فردا هم به سراغ شما ميآيد و اسالمشناسي به شما هم سرايت خواهد کرد‪،‬‬
‫خودتان را واکسن پيشگيری بزنيد!‬

‫نمي دانيد اين کتاب چه به روز اسالم آورده است‪ .‬نوشته در اسالم و در قرآن‪،‬‬
‫تاريخ‪ ،‬جامعه‪ ،‬تمام حرکت بشريت در زمان و فلسفهی تاريخ‪ ،‬بر اساس چهار عامل‬
‫است‪ :‬سنت‪ ،‬تصادف‪ ،‬شخصيت و ناس! اوالً ميبينيد اسمي از خدا در کار نيست‪ ،‬يعني‬
‫مشيت الهي اثری در زندگي ندارد! اسمي از پيغمبر نيست‪ ،‬اسمي از موال‪ ،‬اسمي از ائمه‬
‫معصومين نيست‪.‬‬

‫عوضش چيست؟ به جای خدا‪ ،‬به جای پيغمبر‪ ،‬به جای قرآن‪ ،‬به جای دين‪ ،‬به جای‬
‫امام‪ ،‬ميگويد ناس! بله‪ ،‬خدا اثر ندارد‪ ،‬انبياء اثر ندارند‪ ،‬ائمه اثر ندارند‪ ،‬مشيت الهي در‬
‫کار نيست‪ ،‬ناس همه کاره است‪ ...‬ناس معجزهگر است‪ ،‬سرنوشت همه را ناس معين‬
‫ميکند‪ ...‬ناس‪...‬‬

‫مومنين حاضر در مجلس هم که غالباً دهاتيهای نزديك مرز افغانستان بودند و‬


‫همهشان به تاثيرات عجيب «ناس» کامالً وقوف داشتند و شايد بعضيهاشان هم‪ ،‬در حال‬
‫جذبات و خلسات ناشي از «ناس» بودند و قوطي ناس در جيب داشتند و نظريه انتقادی‬
‫گوينده را هم از خود گوينده و هم از خود نويسنده روشنتر و حسيتر ميفهميدند! در‬

‫‪333‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دلشان آرزو ميکردند که کاش نويسندهی کتاب را ببينند و حسابش را کف دستش‬


‫بگذارند تا بفهمد که راه فروختن «ناس» در بازار اين نيست که اسالمشناسي بنويسي و‬
‫اين ماده بيارزش را که از آهك و زرنيخ و‪ ...‬درست ميکنند و باال مياندازند‪ ،‬به‬
‫جای خدا و رسول و ائمهی طاهرين بنشاني!‬

‫در تشيع علوی‪ ،‬تقليد در جزئيات فرعي عملي‪ ،‬به صورت نظر کلي و بيان يك‬
‫مفهوم عام است‪ .‬فقيه طبق موازين علمي و تخصصي که در دست دارد نظر ميدهد که‬
‫مثالً در انتخابات شرکت بکنيد يا نکنيد‪ ،‬با بيگانهها که اکنون چنين نقش اجتماعي و‬
‫اقتصادیيي دارند معامله بکنيد يا نکنيد‪ ،‬کتابي را که نويسندهاش غير شيعي است‬
‫بخوانيم يا نخوانيم‪ ،‬به مجالسي که گاهي از اتحاد مسلمانان در برابر استعمار غربي و‬
‫دشمنان فکری اسالم سخن ميگويند برويم يا نرويم‪ .‬تعيين موضوع يا مورد خاص با‬
‫عقل و تشخيص خود مردم است‪ .‬اما در تشيع صفوی‪ ،‬مقلد موارد خاص را هم از‬
‫روحانياش ميپرسد و روحانياش هم صريحاً نظر خصوصي مثبت يا منفي ميدهد و‬
‫ميگويد مثالً به فالن کس رای بدهيد مرد صالحي است‪ ،‬به فالن کس رای ندهيد مرد‬
‫فاسدی است‪ ،‬فالن کتاب را بخوانيد‪ ،‬چون نويسندهاش عماد الدين و ثقه االسالم و‬
‫المسلمين و مروج االحکام دين مبين و‪ ...‬است‪ .‬در آن مثالً نوشته است‪« :‬قال رسول اهلل‬

‫‪331‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫صلي اهلل عليه و آله و سلم‪ :‬هر کس خربزه بخورد‪ ،‬به بهشت وارد ميشود»!‪( 0‬قابل توجه‬
‫پاليزکارها و ميداندارها و بارفروشها و بخصوص اهالي مشهد و گرگاب اصفهان!) و‬
‫فالن کتاب را نخوانيد چون نويسندهاش در آن گرچه صدها مطلب تازه در اصالت‬
‫تشيع و احقيت علي و معني وصايت و غدير و ارزش جهاني خاندان پيغمبر و عدم‬
‫صالحيت ديگران را نوشته ولي ننوشته که فالن صحابي فالن بيماری را داشته‪.‬‬

‫پس فساد عقيدهی مولف روشن است و معلوم ميشودکه وهابي است «واليت»‬
‫ندارد! درست است که هميشه قلم و زبانش در خدمت اهل بيت بوده است و با استدالل‬
‫و منطق و بينش امروز علمي از تشيع و امامت و وصايت دفاع کرده است ولي «مسألهی‬
‫امامت و واليت و اهل بيت به استدالل و منطق و علم و اين چيزها مربوط نيست‪ ،‬اين‬
‫يك توفيق قلبي و عنايت الهي است که به هر کس خواست ميدهد و از هر کس‬
‫خواست دريغ ميکند و هر کس دارد به دليل و آيه احتياجي ندارد و کسي را هم که‬
‫قلبش سياه بود و استحقاق هدايت و محبت اهل بيت و کرامت واليت نداشت‪ ،‬با دليل‬
‫و آيه به راه نميآيد و اساساً مسأله واليت بحث عقلي و علمي نيست‪ ،‬تعبدی و قلبي‬
‫است»! گذشته از آن «تولي و تبری‪ ،‬واليت و اعتقاد به اهل بيت عصمت‪ ،‬با صدها دليل‬

‫‪ .0‬رك‪ .‬کتاب "راه بهشت" چاپ مشهد‪.‬‬


‫‪335‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫جامعهشناسي و تحليل تاريخي و منطقي و علمي و سياسي عمر و ابوبکر و شورا و‬


‫سقيفه را محکوم کردن و راه علي را نشان دادن نيست‪ ،‬فحش خواهر مادر و بد دهني و‬
‫حواله کردن حرفهای زشت نسبت به خلفا و اصحاب و حتي همسر پيغمبر است و‬
‫عالمت شيعه علي يعني اين حرفها» (برخي بينظران معتقدند که مصلحت نيست اين‬
‫حرفها گفته شود‪ ،‬اوالً ‪ ،‬گفته ميشود و ميبينيد و ميخوانيد و شب و روز ميشنويد که‬
‫مينويسند و ميگويند و تالش ميکنند‪ .‬اين است که بر همه کساني که به تشيع علوی‬
‫وفادارند و به حيثيت شيعه و علمای راستين شيعه که افتخار علم و مذهب و تاريخ و‬
‫فرهنگ اسالماند دلبستگي دارند واجب است که به بدگويي و پاسخگويي آنها وقت‬
‫تلف نکنند ولي فقط تفکيك کنند و اعالم کنند که اينگونه استدالل مربوط به شيعه‬
‫صفوی است که فرقه خاصي است و به شيعه علوی مربوط نيست تا هم نويسندگان و‬
‫هم دانشمندان منصف جهان اسالم بدانند که شيعه علوی حرف حساب دارد‪ ،‬استدالل‬
‫علمي و منطقي و انساني و تاريخي و اجتماعي دارد و منطقش در وصايت‪ ،‬احقيت‬
‫علي‪ ،‬اصالت عترت و عدل و امامت و انتظار و شفاعت و مخالفت با مکتب فقهي و‬
‫روش تاريخي و نقش مذهبي تسنن‪ ،‬منطقي است بر پايه ادب‪ ،‬انصاف‪ ،‬عقل و قرآن و‬
‫انسانيت و نه تنها برای هر مسلماني‪ ،‬که هر انسان روشن و منطقي و آزاديخواهي‬
‫پذيرفتني است‪.‬‬

‫‪336‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫هم‪ ،‬روشنفکران تحصيلکردهی خود ما که زبان و انديشه و استدالل و رفتار و تيپ‬


‫فکری و اجتماعي و ميزان انصاف و ادب اينها را مالك قضاوت دربارهی مذهب‪،‬‬
‫اسالم و بويژه تشيع ميگيرند بدانند که اشتباه ميکنند‪ ،‬اينها روحانيون رسمي نظام‬
‫تشيع صفویاند و وارث تشيع دولتي سه قرن پيشاند و شبيه به روحانيون رسمي‬
‫متعصب سني که وارث تسنن دولتي سيزده قرن تاريخ خالفتاند (اموی‪ ،‬عباسي‪،‬‬
‫عثماني و‪ ) ...‬و بخصوص شبيه مالهای متعصب و شبه علمای مغرض و بد کينه و غالباً‬
‫وابستهای که در دنيای اسالم به سمپاشي عليه شيعه مشغول و مامورند و فقط با استناد به‬
‫نوشتهها و نظريات و اعمال و احکام دستگاههای تبليغاتي روحانيت صفوی‪ ،0‬شيعه را در‬
‫ميان مسلمين بدنام ميکنند و ميگويند‪« :‬شيعه ترکيبي است از مجوس و يهود که تحت‬
‫نام اهل بيت پيغمبر‪ ،‬با اسالم دشمني ميکنند و قرآن را ناقص ميدانند‪ ،‬به ناموس پيغمبر‬
‫اهانت روا ميدارند‪ ،‬اصحاب را از يك کنار تکفير ميکنند‪ ،‬خلفا را از اول عمر منافق‬
‫و خائن و مشرك و فاسد ميشمرند‪ ،‬به نماز با مسلمين عقيده ندارند‪ ،‬علي را ميپرستند‪،‬‬
‫جبرئيل را خائن ميشمارند و ميگويند مامور بود که رسالت را به علي ابالغ کند‪ ،‬به‬

‫‪ .0‬رك‪ .‬اعالميه چند صفحه ای عده ای از بهترين نمونه های شاخص مالی صفوی عليه حسينيه ارشاد و به خصوص‬
‫پشت نويسي آن به قلم يکي از برجسته ترين چهره های روحانيت صفوی عليه اسالم شناسي و طرز استدالل اين فرقه در دفاع‬
‫از تشيع و انتقاد به تسنن!‬
‫‪337‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫محمد ابالغ کرد!! مهرپرستي ميکنند‪ ،‬از قبر شفا ميخواهند‪ ،‬به جای کعبه‪ ،‬ضريح را‬
‫برای صلحای خود ميسازند و دور آن طواف ميکنند‪ ،‬برای غير خدا قرباني ميکنند‪،‬‬
‫ائمهشان را در گردش کائنات و خلقت موجودات و نزول باران و تابش آفتاب و‬
‫روئيدن گياه دخيل و شريك خدا ميدانند‪ ،‬اينها مشركاند و دشمن اسالم و مسلمين‬
‫و قرآن و پيغمبر‪.» ...‬‬

‫هر سال اين علمای «تسنن اموی» بخصوص در سوريه‪ ،‬و بيشتر در عربستان سعودی‪،‬‬
‫باالخص در موسم حج که همه مسلمانان جهان در مکه جمعاند کتابها و رسالهها و‬
‫اعالميهها و برنامههای راديويي و تلويزيوني و منبرها و مجلسها است که پخش‬
‫ميکنند و نشر ميدهند و موجي از تبليغات کينهتوزانه و مسموم و خطرناك را درميان‬
‫برادران مسلمان بر ميانگيزند و تمام دليلشان هم نقل نوشتههای همين علمای «تشيع‬
‫صفوی» است و ما بايد اعالم کنيم که اين جنگ زرگری که امروز در دنيای اسالم‬
‫تشديد شده است جنگ تشيع علوی و تسنن محمدی نيست‪ ،‬جنگ «تشيع صفوی» است‬
‫با «تسنن اموی» که انعکاسي بوده است از جنگ صفويه با عثمانيها و استخدام مذهب‬
‫در سياست دو دولت متخاصم‪ ،‬ثانياً اين جنگ که تازگي در سراسر کشورهای اسالمي‬
‫احيا شده است و با برنامههای منظم و بودجه و حساب و کتاب دقيق و تاکتيك دقيق‬
‫اجرا ميشود‪ ،‬بعد از جنگ اسالم و صهيونيسم است و طرح اتحاد و هماهنگي و تفاهم‬
‫مسلمانان در برابر خطر مشترك خارجي در انديشه همهی مردم و بويژه علمای راستين‬
‫‪338‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تشيع علوی و تسنن محمدی است و نقشه‪ ،‬نقشه تفرقهافکني در پشت جبهه است و‬
‫بهترين وسيله برای اينکه از خطر صهيونيسم غافل مانند‪ .‬اين است که مردم سني بترسند‬
‫که خطر اسالم تشيع است و مردم شيعي را بترسانند که خطر اسالم تسنن است! و برای‬
‫دشمن چه موفقيتي بهتر از اين که نقشهای طرح کنند که دو سربازی که در جبهه‬
‫مقابل‪ ،‬داخل يك سنگر کمين کردهاند و حمله ميکنند‪ ،‬ناگهان به جان هم بيفتند و‬
‫اين يقه رفيقش را بگيرد که‪ :‬تو بودی که در را به پهلوی حضرت فاطمه عليها السالم‬
‫زدی‪ ...‬و او يقه اين را که‪ :‬تو هستي که ميگويي عمر چنين و چنان بوده است؟ و از‬
‫ميان داد و قالي که اين دو برادر به راهانداختهاند و کشمکش برای تسويه اختالف‬
‫حسابهای صدر اسالم‪ ،‬اگر کسي گوش داشته باشد‪ ،‬صدای قهقهی پيروزی و‬
‫مسخرهای را در ساحل غربي رودخانه ميشنود‪.‬‬

‫من‪ ،‬سال گذشته بود که در مسجد النبي (مدينه) از منبری شنيدم که يکي از واعظان‬
‫تسنن وهابي‪ -‬که وارثان تسنن اموی و اسالم دولتي خالفتاند‪ -‬با شور و شر عجيبي‬
‫مسلمانان ناآگاه و بيتقصير و متعصب ولي عالقهمند به اسالم را تحريك ميکرد و‬
‫تکرار مينمود که‪« :‬اين رافضيها (تهمت آنها به شيعه) از يهود بدترند‪ ،‬يهود دشمن‬
‫صريح ما است‪ ،‬يهود زمين ما را از ما ميگيرد‪ ،‬اين رافضيها قرآن ما را ميگيرند‪،‬‬
‫ميرزا حسين نوری بزرگترين محدث و عالم رسمي شيعه کتاب نوشته است در رد همين‬
‫قرآن که داريم‪ ،‬نوشته‪ ،‬اين قرآن غلط است‪ ،‬قابل اعتماد نيست‪ ،‬کم کردهاند‪ ،‬قرآن‬
‫‪339‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دست امامهای ما بوده است و االن دست امام زمان است و قرآن هم مثل امام غايب‬
‫است‪ ،‬وجود ندارد! يهود رعايای ما را ميزند‪ ،‬اسير ميکند‪ ،‬رافضيها اصحاب رسول‪،‬‬
‫ناموس رسول(ص) را هتك ميکنند‪ ،‬يهود اهل کتاب است رافضيها بت پرست و‬
‫مشركاند‪ ،‬يهود‪ ...‬رافضي‪ ...‬يهود‪ ...‬رافضي‪ ...‬برای مسلمين‪ ،‬اين شيعيان از يهود‬
‫بدترند‪ ،‬اينها دشمنان داخلاند‪ ،‬اينها منافقاند و نفاق از کفر بدتر است‪.» ...‬‬

‫و من باز در همين امسال‪ ،‬دو ماه پيش از اين منبر‪ ،‬يعني ماه رمضان (دو ماه پيش از‬
‫ذيحجه که موسم حج است)‪ ،‬باز در مسجدی در اينجا شنيدم که يکي از واعظان تشيع‬
‫صفوی با شور و شری شبيه همان همکارش‪ -‬که رل مقابل او را به عهده داشت‪-‬‬
‫مسلمانان ناآگاه و بيتقصير و متعصب ولي عالقهمند به اهل بيت‪ ،‬را تحريك ميکرد و‬
‫تکرار مينمود که‪« :‬اين ناصبيها (تهمت اينها به همه اهل تسنن)‪ ،‬اين سنيها از يهود‬
‫بدترند! يهود کافر است‪ ،‬يعني پيغمبر و امام ما را قبول ندارد اما بغض و عناد شخصي‬
‫ندارد‪ ،‬سنيها دشمن اهل بيتاند‪ ،‬ميخواهم از آنهايي که ميگويند بايد همه مسلمين‬
‫همدست باشند‪ ،‬بپرسم‪ ،‬شما هم از آنها بپرسيد‪ ،‬بايد جواب گويند‪ ،‬اين يهودیها بودند‬
‫که خانه زهرای بتول را آتش زدند؟ صهيونيستها بودند که در به پهلوی دختر پيغمبر‬
‫زدند؟ اسرائيلي بود که محسن ششماهه‪ ...‬؟ (در اينجا يك روضه آتشين ميخواند و در‬
‫اوج تحريك احساسات مردم و با صدای شکسته و گريهآلود‪ ،‬در ميان گريه و نالهای‬
‫که از مجلس برخاسته است فرياد ميزند) آخر به اينها بگوييد (يعني به ماها!) که‬
‫‪331‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫فدك را کي داد؟ کي گرفت؟ اين تاريخ است‪ ،‬تاريخهای خودشان است که اعتراف‬
‫ميکند که مزرعه فدك مال يهودیها بود‪ ،‬بدون هيچ جنگي‪ ،‬فشاری‪ ،‬دستوری‪،‬‬
‫يهودیها آن را به پيغمبر بخشيدند‪ ،‬دو دستي تعارف کردند‪ ،‬و اين سنيها بودند که آن‬
‫را از اهل بيت پيغمبر به زور گرفتند‪ ،‬غصب کردند‪!» ...‬‬

‫جنگ شيعه و سني فعل جنگ تشيع صفوی‪ -‬تسنن اموی است‪ ،‬برای اغفال از‬
‫جنگ اسالم‪ -‬استعمار‪ ،‬جنگ مسلمان‪ -‬صهيونيست‪ ،‬همبستگي در جنگ و همزماني‬
‫اين دو جبهه بر هر کسي که از دنيا خبر دارد روشن است‪ .‬طرح تحريكآميز و‬
‫غيرعادی «غصب فدك» به شکل يك حادثه زنده فعلي! برای غفلت از «غصب فلسطين‬
‫است»‪.‬‬

‫من خود مسأله «غصب فدك» را در کتاب «فاطمه‪ ،‬فاطمه است» تشريح کردهام که‬
‫چه فاجعهای بود و چرا چنين کردند و مبارزه حضرت فاطمه بر سر فدك چه مبارزهای‬
‫بود و چه فلسفهی عميقي داشت‪ ،‬اما اين يك بحث فکری و تحليل اجتماعي و حقيقت‬
‫اجتماعي است‪ ،‬و بايد مطرح کرد‪ ،‬اما تبليغات چيهای تشيع صفوی آن را به صورت‬
‫يك رويداد فعلي که برادران مسلمان کشورهای اسالمي بخصوص فلسطينيها بزور‬
‫گرفتهاند و االن دارند آن را ميخورند و بايد با آنها مبارزه کرد و پس گرفت! بگونهای‬
‫طرح ميکنند که شيعه خيال کند‪ ،‬غصب زمين سينا و تپههای جوالن و بيت المقدس‪-‬‬

‫‪330‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫که اسرائيل گرفته‪ -‬مسأله مربوط به تسنن است‪ ،‬اما مسأله خاص شيعه غصب زمين‬
‫فدك است! فلسطين بايد با اسرائيل مبارزه کند تا زمين غصب شدهاش را پس گيرد و‬
‫شيعه بايد با فلسطين مبارزه کند تا زمين غصب شدهاش را پس گيرد!‬

‫تصادفي نيست که در شهر ما سبزوار يکي از همين مجاهدان جنگ آزادی بخش‬
‫فدك‪ ،‬يك ادعانامه رسمي تنظيم ميکند‪ ،‬بر روی يکي از فرمهای رسمي عدليه‪،‬‬
‫شکايت از ابوبکر‪ ،‬برای استرداد شش دانگ مزرعهی موسوم به فدك با احتساب هزار‬
‫و سيصد و هشتاد سال مال االجارهی مربوطه‪ ،‬شاکي سيد حسين واعظي سبزواری يکي‬
‫از ورثهی قانوني متوفي؟ و تسليم دادسرای سبزوار ميکند‪.‬‬

‫آری بايد بگوييم‪ ،‬بايد نويسندگان منصف و روشنفکر و مسئول در ميان برادران‬
‫مسلمان ما‪ -‬که هم از تاريخ اسالم و حقايق اسالم آگاهاند و هم از سرنوشت کنوني‬
‫مسلمانان‪ -‬مردم خود را از خطراتي واقعي که جهان اسالم و ايمان اسالم را تهديد‬
‫ميکنند آگاه کنند و از نقشههای دشمن و ستونهای پنجم آن برای اغفال مردم و تفرقه‬
‫و زندهکردن کينههای فرقهای پرده بردارند‪ ،‬بايد با رشادت‪ ،‬با فداکاری‪ ،‬عمال داخلي‬
‫دشمن را‪ ،‬عبداهللابيها و کعباالحبارها و چهرههای نفاق را که به نام عالم و واعظ و‬
‫فقيه و مورخ و مفسر سني مذهب‪ ،‬و مدعيان سنت رسول و معتقدان اسالم اصلي و دور‬
‫از بدعت‪ ،‬روحاني «تسنن اموی»اند و بلندگوهای صهيونيسم‪ ،‬و همه جا به تحريك‬

‫‪333‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫عواطف مذهبي مسلمانان عليه شيعه ميکوشند و ما را دشمن خطرناك اسالم و‬


‫مسلمانان معرفي ميکنند و بذر کينه و عداوت در دلهای برادران مسلمان ميافشانند‬
‫رسوا کنند‪ ،‬به مردم بگويند که تشيع همان اسالم است و دگر هيچ‪ ،‬بگويند که شيعه‬
‫همدست صهيونيسم نيست‪ ،‬دشمن مسلمين نيست‪ ،‬بگويند که ناصبيها‪ ،‬وهابيها‪،‬‬
‫وارثان فقها و وعاظ خلفای امویاند‪ ،‬بگويند که علمای منصف اهل تسنن‪ ،‬اساتيد‬
‫حقيقي‪ ،‬نويسندگان واقعي‪ ،‬فقهای پاك اهل تسنن درباره شيعه اينچنين قضاوت‬
‫نميکنند‪ ،‬اينها که کتابهايي چون «خطوط العريضه» را مينويسند و اين شبه علمايي‬
‫که در جواز يا عدم جواز «ازدواج زن مسلمان با شيعه» بحث فقهي ميکنند‪ ،‬اين‬
‫نويسندگان مشکوکي که در موسم حج ميليونها اوراق تبليغاتي عليه شيعه پخش‬
‫ميکنند‪ ،‬در همين ايام‪ ،‬در راديو و تلويزيون بحث نهج البالغه را پيش ميکشند و بدان‬
‫ميتازند! ما را مخالف قرآن و سنت معرفي ميکنند‪ ،‬دشمن همه اصحاب و فحاش به‬
‫ناموس پيغمبر و منکر حج و نماز و توحيد ميشناسانند‪ ،‬عليپرست و امامپرست و‬
‫قبرپرست و بتپرست و مشرك جلوه ميدهند و‪ ...‬همه اينها‪ ،‬با همان رداهای بلند و‬
‫لباس و آرايش روحانيت اسالم و لقب قاضي و امام و مفسر و محدث و خطيب و فقيه‬
‫اسالم‪ ،‬بلندگوهای صهيونيسم و اربابان صهيونيسماند‪.‬‬

‫روشنفکران مسلمان اهل تسنن که هم از اسالم خبر دارند و هم از مسلمانان و هم از‬


‫دنيا‪ ،‬بايد مردمشان را روشن کنند تا فريب اين دامها و سم پاشيها را نخورند‪ ،‬به جای‬
‫‪333‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دشمني با دشمن و کينه يهود و نصاری استعمارگر که تا قلب اسالم رخنه کرده است‪،‬‬
‫دشمني با دوست و کينه برادران شيعي را در دلهای خود راه ندهند‪ ،‬با قلب و زبانهای‬
‫رشيد و هوشيار و آگاه و مسئول خود نقابهای فريبندهی عالم و روحاني و فقيه حنفي‬
‫و شافعي و حنبلي و مالکي را بر چهرههای اينان‪ -‬که کعباالحبارند و فقيه و مبلغ و‬
‫مفسر مذهب بن گوريون‪ -‬بدرانند! مردم بيغرض و بيتقصير اهل تسنن (که توده مردم‬
‫در همه جای دنيا بيغرض و بيتقصيرند) را با چهره واقعي شيعه‪ ،‬تاريخ تشيع‪ ،‬فرهنگ‬
‫و مذهب تشيع علوی‪ ،‬عالم راستين تشيع علوی آشنا کنند و بدانها بگويند که شيعه‬
‫دشمن اسالم نبوده و نيست‪ ،‬ايرانيها رافضيهای مجوسي و يهودی نبودهاند‪ ،‬هر شش‬
‫سند فقهي و حديثي مذهب شما را ايراني مسلمان نوشته است‪ ،‬روسای فقه شما يا‬
‫ايرانياند يا تربيت شده ايراني‪ ،‬شيعه بزرگترين خدمتگذار فقه و تفسير و تاريخ و فلسفه‬
‫و فرهنگ اسالمي است‪ .‬هم اکنون نيز علمای راستين اهل تسنن شيعه را بزرگ و‬
‫محترم ميشمارند‪ ،‬عبدالرحمن بدوی‪ ،‬محقق جهاني اهل تسنن نهضت شيعي را باني‬
‫نهضت معنوی و حقيقتجويي و عمق شکافي در اسالم ميداند‪ ،‬شيخ شلتوت مفتي‬
‫اعظم و مرجع رسمي روحانيت دنيای اهل تسنن‪ ،‬مذهب شيعه را مذهب رسمي اسالم‬
‫معرفي کرده است و به همه اهل تسنن اجازه ميدهد که به فقه شيعي نيز ميتوانند عمل‬
‫کنند!‬

‫‪331‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫به مردم دنيای اسالم اعالم کنند که مباني اساسي عقايد شيعي را همهی نويسندگان‬
‫بزرگ و منصف اهل تسنن در اين عصر که مسائل روشن شده است و تعصب ضعيف‪،‬‬
‫قبول دارند و خود بر آن تکيه ميکنند‪ ،‬طه حسين‪ ،‬عقايد بدوی‪ ،‬جوده السحار‪ ،‬بنت‬
‫الشاطي‪ ،‬غزالي و‪ ...‬حتي مسيحيان منصف و دانشمندان عرب‪ :‬جورج جرداق‪ ،‬کتاني‪،‬‬
‫خليل جبران‪ ،‬جورجي زيدان و‪ ...‬ميگويند که تشيع علوی مشرك و مخالف قرآن و‬
‫فحاش و قبرپرست و عليپرست و‪ ...‬نيست‪ ،‬اين حرفها و فحشها و تهمتهای «تسنن‬
‫اموی» است‪ ،‬تشيع علوی هيچ نيست جز اسالم حقيقي‪ ،‬اسالم منهای خالفت‪ ،‬ظلم‪،‬‬
‫جور‪ ،‬نابرابری‪ ،‬دروغ‪ ،‬بدعت و نفاق‪ .‬تشيع‪ ،‬اسالم است‪ ،‬اسالمي که تاريخ اسالم را نفي‬
‫ميکند تا مکتب اسالم را خالص نگاه داشته باشد‪ .‬تشيع فقط ميخواهد اسالم را به‬
‫جای آنکه از سلسله خلفا بگيرد و علمای وابسته به خلفا‪ ،‬از اهل بيت بياموزد‪ ،‬همين و‬
‫دگر هيچ!‬

‫و روشنفکران شجاع شيعي نيز که ميدانند اسالم چيست؟ تشيع چگونه اسالمي‬
‫است؟ علي واقعاً چه ميگويد؟ چه ميانديشد؟ راهش کدام است و دردش کدام؟‬
‫ميدانند که اهل بيت چه کانوني است؟ ميدانند که علي و فاطمه و حسن و حسين و‬
‫زينب و ائمه شيعي همه يك کار دارند و آن هم آموزش راستين اسالم است و از سويي‬
‫با دنيای امروز آشنايند‪ ،‬ميدانند که استعمار يعني چه؟ صهيونيسم چيست؟ بلندگوهای‬
‫تسنن اموی در دنيای اسالم چه تصويری از تشيع رسم کردهاند ؟ بايد اين کساني را که‬
‫‪335‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫به واليت علي‪ ،‬اهل بيت‪ ،‬مهدی موعود‪ ،‬غصب خالفت‪ ،‬کربال‪ ،‬شهادت و‪ ...‬رل مقابل‬
‫بلندگوهای تسنن اموی را در ميان شيعه بازی ميکنند و هر دو نسخههايي را که‬
‫کارگردان واحد بدستشان داده است ميخوانند‪ ،‬معرفي کنند‪ ،‬بايد به مردم بگويند که‬
‫عمال تبليغاتي تسنن اموی‪ ،‬حرفهای تشيع صفوی‪ ،‬عقايد علي اللهي و شيخي و صوفي و‬
‫اسمعيلي را بنام شيعه در ميان برادران اهل تسنن پخش ميکنند و عمال تبليغاتي «تشيع‬
‫صفوی»‪ ،‬حرفهای ناصبيها و وهابيها را که «تسنن اموی» مخلوطي از آنها است‪ ،‬بنام‬
‫همه برادران اهل تسنن در ميان شيعه منتشر ميسازند‪.‬‬

‫روشنفکران مسئول و آگاه مسلمان بايد مردم را از فريب اين دستها و دامها بي‬
‫آگاهانند‪ ،‬بايد به مردم بگويند که اينها که به ظاهر در لباس و آرايش مذهبي‪ ،‬حکم‬
‫ميکنند که شيعه اين است و سني آن و فلسطيني دشمن اهل بيت است و اسرائيل از نظر‬
‫شيعيان بهتر است و فلسطيني و هر که از اتحاد مسلمانها سخن بگويد دشمن واليت‬
‫است و مخالف اهل بيت‪ ...‬اينها وابسته به همان قطبي هستند که به نفعشان روضه‬
‫فدك ميخوانند و از اينکه فدك را به اهل بيت دادهاند از آنها سپاسگزاری ميکنند و‬
‫بعد هم بالفاصله پاداشهای کالن ميگيرند و وضع زندگيشان فرق ميکند‪ ،‬اينها به‬
‫علمای شيعه‪ ،‬به حوزه علمي و به مراجع و فقهای راستين و آگاه شيعه ربطي ندارند‪ .‬بايد‬
‫به مردم بگويند‪ ،‬فکر اتحاد و تفاهم در ميان مسلمانان اساساً ابتکار شيعه است و علمای‬
‫شيعه هميشه اينچنين بودهاند و اکنون نيز اينچنيناند‪.‬‬
‫‪336‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫بايد به مردم شيعه بگويند که آيت اهلل بروجردی مرجع بزرگ شيعه گام اول را‬
‫برداشت و حتي نماينده فرستاد و موسسهای بنام «دارالتقريب بين المذاهب» در مصر به‬
‫تاييد ايشان بود و بنيانگذار آن يك عالم ايراني شيعي آقای شيخ محمد تقي قمي بود‪.‬‬
‫قتوای شيخ شلتوت به رسميت شناختن مذهب شيعي در جامعه اهل تسنن و حتي در‬
‫دانشگاه رسمي اسالمي االزهر به کوششهای ايشان صادر شد‪ .‬فتوايي که بعدها تسنن‬
‫اموی آثارش را محو کرد و تشيع صفوی‪ ،‬به کلي از ذهنها زدود و حاد شدن مجدد‬
‫مسأله صهيونيسم و حمله اسرائيل‪ ،‬همه اين کوششها را نقش بر آب کرد تا به جای‬
‫آن‪ ،‬تفرقه و تخاصم رواج يابد‪ ،‬بايد بگويند و بنويسند که اکنون نيز علمای بزرگ و‬
‫مراجع عاليقدر شيعياند که در برابر تالشهای بسيار و طرح و برنامه تبليغات‬
‫دستگاههای تشيع صفوی مقاومت ميکنند و نميگذارند سمپاشي اينان در جامعه شيعي‬
‫دامنه پيدا کند‪ .‬بايد اعالم کنند که عقيدهی عليپرستي و واليتپرستي و امامپرستي و‬
‫قبرپرستي مربوط به فرقه صفوی است‪ ،‬علمای شيعه علوی فتواهاشان روشن است‪.‬‬
‫پرستش غيرخدا‪ ،‬اصالت غيرخدا‪ ،‬اعتقاد به اينکه غيرخدا موثر است‪ ،‬طواف به غير‬
‫کعبه‪ ،‬و حتي محبت به غير خدا‪ ،‬جز برای خدا و امر خدا و در راه خدا شرك است ‪.‬‬

‫آنکه ميگويد اسرائيل برای ما بهتر از فلسطيني است‪ ،‬مقصودش «برای آنها» بوده‬
‫است و راست هم ميگويد‪ .‬آنها بلندگوهای اسرائيلاند‪ ،‬لباس هر لباسي که باشد‪ .‬آنها‬
‫مبلغ تشيع صفویاند و بدتر از آن‪ .‬عالم تشيع فتوايش روشن است‪ ،‬کمك مالي به‬
‫‪337‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫فلسطيني را بابت وجوه مذهبي به نمايندگي امام قبول ميکند و اين را اعالم کرده‬
‫است‪ .‬فحاشي و بدزبانيهای بيناموسي و تهمت شرك و کفر و حرامزادگي و‪ ...‬به‬
‫اصحاب پيغمبر منطق تشيع صفوی است‪ -‬درست شبيه منطق تسنن اموی!‪ -‬منطق تشيع‬
‫علوی درباره تسنن و دربارهی اصحاب روشن است‪ .‬کتاب «النقض» از هزار سال پيش‬
‫اکنون هست‪ .‬کتابهای کاشف الغطاء‪ ،‬سيد شرفالدين و سيد محسن جبل عاملي و‪...‬‬
‫در سالهای اخير در دست همه هست‪ .‬جز استناد به قرآن و سنت در آن هيچ نيست‪،‬‬
‫تصريح کرده است که سنيکشي و شيعهکشي که هر وقت دشمن خارجي مطرح است‪،‬‬
‫در داخل برپا ميشود (جنگ سني‪ -‬شيعي‪ ،‬همين امسال‪ ،‬در پاکستان! و کشتار وسيع! و‬
‫مبارزهی تازه جان شيعه‪ -‬سني و هياهوی «واليت گل موالئي» از اين سو و جنجال‬
‫«تحريف قرآن و همدستي با يهود» از آن سو!) کار ما نيست و اختالف شيعه و سني‬
‫(تشيع علوی و تسنن محمدی) مانند اختالف دو عالم و دو فقيه يك مذهب است بر سر‬
‫مسألهی علمي‪ 0‬بايد بگويند که تمامي فقهای بزرگ ما‪ ،‬همهی مراجع بزرگ ما رسماً و‬
‫صراحتاً فتوا دادهاند که قران نه يك کلمهاش کم شده است نه زياد‪ .‬هر کس به جز اين‬
‫عقيده داشته باشد منحرف است و در اشتباه‪ ،‬بايد با تمام قدرت قلم و بيان و ايماني که‬
‫دارند اعالم کنند که آنها که اينجا اين شعارهای خاص «تشيع صفوی» را عنوان‬

‫‪ .0‬تعبير و تشبيه از سيد شرف الدين در آغاز المراجعات است‪.‬‬


‫‪338‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ميکنند‪ ،‬طبق نقشهای واحد است‪ ،‬برای آن است که آنجا‪ ،‬بازيگران رل مقابل‪ ،‬علمای‬
‫«تسنن اموی» با استناد به اين شعارها و به اين بهانهها‪ ،‬شيعه را بکوبند‪ ،‬ما را در جهان‬
‫اسالم رسوا کنند و همهی فداکاری و اخالص و ايمان و افتخارات شيعه و ارزش تشيع‬
‫و فرهنگ و تاريخ و فقه و اسالم تشيع را پايمال سازند‪ ،‬چهرهی علمای راستين شيعه و‬
‫احساسات و افکار مردم مسلمان ما را در نظر برادرانشان مسخ کنند‪ ،‬در دل آنها عقده و‬
‫کينهی ما را بکارند‪ ،‬ما را از هم بترسانند تا از استعمار نترسيم‪ ،‬ما را روی در روی هم‬
‫بسيج کنند تا از صهيونيسم پشت کنيم‪ ،‬ما را به جنگ هماندازند تا فراموش کنيم که‬
‫جبهه کجا است؟‬

‫تصادفي نيست که همهی اين کشاکشها و احساسها و تحريکات و بحثها و‬


‫حرفها در هر دو سوی متخاصم به يك نتيجه ميرسد‪ ،‬و يك فتوی از هر دو قطب‬
‫تسنن اموی و تشيع صفوی صادر ميشود و آن اين است که در آنجا به اين نتيجه‬
‫ميرسند که‪:‬‬

‫«پس بر همه مسلمين ثابت شد که شيعه از اسرائيل بدتر است»! و در اين سو هم‪،‬‬
‫دشمنان آنها همين نتيجه را ميگيرند که‪:‬‬

‫«پس بر همهی مومنين روشن شد که سني از اسرائيل برتر است» و منطقاً و عمالً‪،‬‬
‫جمع اين دو معادله نتيجهاش اين ميشود که‪:‬‬

‫‪339‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫پس‪ ،‬برای تاريخ‪ ،‬برای عصر ما و آينده و سرنوشت حوادث مسلم شد که‪« :‬اسرائيل‬
‫از همهی مسلمانان بهتر است»!‬

‫که ميتواند حساب کند که بودجهای که برای بدست آوردن چنين فتوايي در ميان‬
‫خود مسلمين و از زبان رسمي مسلمين‪ ،‬به مصرف رسيده است چقدر است؟‬

‫در اينجاست که نشان ميدهد چرا تشيع علوی تکيه ميکند که تقليد در اصول‬
‫اعتقادی حرام است! تکرار ميکند که تقليد در مسائل عقلي جايز نيست‪ ،‬هر کسي بايد‬
‫بهاندازه قدرت مغزی و سرمايه علمياش‪ ،‬تحقيق کند‪ ،‬با فکر و استدالل و کوشش‬
‫شخصي خود تشخيص دهد‪ .‬تشخيص فقط در زمينهی مسائل فني و تخصصي فقهي در‬
‫فروع فروع احکام عملي است و اين تقليد به تعقل و استقالل رای و منطق و آزادی‬
‫افکار صدمه نميزند‪ .‬چون تقليد عقلي نيست‪ ،‬تقليد فني و تخصصي است‪ .‬از نوع‬
‫تقليدی است که من از يك متخصص اتومبيل ميکنم در مورد رفع نقض فني که‬
‫نميدانم يا سفارش فنييي که در مورد نوع و درجهی روغني که بايد بکار برم يا‬
‫موظبتهايي که بايد از آن بکنم و از نوع تقليدی است که يك بيمار آگاه و تربيت‬
‫شده و فهميده از پزشك متخصص معالجش ميکند‪ ،‬پزشکي که خودش انتخاب کرده‬
‫و با عقل و فکر و علم و جستجو و تحقيق خودش درستي و علم و مهارت او را‬
‫تشخيص داده است و اين يك اصل منطقي در زندگي همهی انسانهای متمدن است و‬

‫‪311‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫هر چه تمدن پيشرفتهتر ميشود و علم و تکنيك و زندگي پيچيدهتر‪ ،‬تقليد ضروریتر و‬
‫دامنهاش و زمينهاش متعددتر و دقيقتر‪ ،‬بطوريکه انساني که در شهرهای بزرگ امروز‬
‫زندگي ميکند بيشتر تقليد فني ميکند تا يك ساکن روستای ساده قديمي‪ ،‬يا يك‬
‫مسافر جت يا آپولو بيشتر در برابر مسئولين هدايت و کنترل تقليد ميکند و بايد تسليم‬
‫باشد تا مسافر يك کاروان نسبت به کاروانساالر و يا گاریچي و ارابهران‪.‬‬

‫آنچه خطرناك است تقليد عقلي است تقليد فکری‪ .‬اين عامل سقوط عقل و علم و‬
‫آگاهي و شعور است و نفي انسان بودن انسان‪ .‬چرا که انسان يعني موجودی که دو‬
‫شاخصهی بارز دارد‪ .‬يکي فکر ميکند‪ ،‬ديگری انتخاب ميکند (عقل و اختيار)‪ .‬تقليد‬
‫اين دو استعداد را در انسان ميکشد و او را مقلدی مهوع و ميمونوار ميسازد‪.‬‬
‫بدينگونه است که تقليد که در تشيع علوی عامل رشد علمي و نظام فکری بود در تشيع‬
‫صفوی انسانها را تبديل به انعاماهلل و اغناماهلل ميکند‪ .‬اين است که ميبينيم در اسالم‪،‬‬
‫خدا‪ ،‬پيغمبر و علي با «ناس» (مردم) با چه حرمتي سخن ميگويند‪ .‬حتي خدا وقتي‬
‫حکمي ميدهد استدالل ميکند‪ ،‬علتش را‪ ،‬فلسفهاش را و نتيجهاش را باز ميگويد‪ .‬اما‬
‫اينها‪ ،‬مردم را «عوام کاالنعام» مينامند‪ ،‬آنها کاالنعامشان پروردهاند‪.‬‬

‫ميپرسم برادر چرا تو ديگر به فالن مجلس نميروی؟ ميگويد‪ :‬آقا فرمودهاند نرو!‬
‫ميپرسم چرا؟ ميگويد‪ :‬آقا فرمودهاند که آنجا هم تشويق موسيقي ميکنند و هم به‬

‫‪310‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫اندازه کافي واليت ندارند‪ ،‬هم خانمها بيحجاب ميآيند و هم اصالً صالح نيست‬
‫رفتنش!‬

‫ميپرسم‪ :‬تو خودت که آنجا ميرفتي‪ ،‬همه را ميشناختي‪ ،‬برنامهاش را ديدهای و‬


‫شنيدهای‪ ،‬واقعاً اينجوری است؟ ميگويد‪ :‬نه‪ ،‬من که در تمام چند سالي که ميرفتم‬
‫راستش هيچ انحرافي و کوچکترين اشکالي از اين نظرها نديدم و متوجه اين چيزها‬
‫نشدم و خيلي هم معتقد شده بودم‪ .‬ميپرسم‪ :‬آقا‪ ،‬چيزی ديدهاند ؟ کدام نشريهاش‪،‬‬
‫برنامهاش‪ ،‬سخنرانيش‪ ،‬کدام جلسهاش را آقا نپسنديدهاند ؟ وانگهي با يك يا چند‬
‫سخنراني يا نوشته که نميشود درباره يك موسسه بزرگ قضاوت قاطع و کلي کرد!‬
‫ميگويد‪ :‬آقا هيچ يك از برنامهها و کتابها و درسها و سخنرانيهای اين موسسه را‬
‫نديده و نشنيدهاند و هيچ کدام از اشخاص اين موسسه را نميشناسند‪ .‬از او ميخواهم‬
‫که‪ :‬يك روز به آقا بگو خودشان تشريف بياورند و از نزديك ببينند و بعد قضاوت‬
‫بفرمايند‪ ،‬اگر اشکالي ببينند تذکر بفرمايند‪ ،‬راهنمايي کنند‪ ،‬اگر فايده نکرد‪ ،‬بعد دستور‬
‫بدهند که کسي نرود‪ .‬ميگويد‪ :‬آقا اصالً در اينجا تشريف ندارند!‬

‫ميپرسم‪ :‬پس آقا از کجا به چنين قضاوتي رسيدهاند و نظر قاطع هم درباره يك‬
‫کتاب‪ ،‬يك درس‪ ،‬يا يك موسسه علمي ديني دادهاند ؟ ميگويد‪ :‬اشخاص ميروند آقا‬
‫را ميبينند و نامه هم خيلي برای آقا عليه موسسه ميرود اين است که آقا فرمودهاند ‪:‬‬

‫‪313‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫نرويد! ميپرسم‪ :‬آن «اشخاص» چه تيپ اشخاصي هستند؟ اوالً سالماند ؟ ثانياً عالماند ؟‬
‫ثالثاً اقالً آنها خودشان مستقيماً خواندهاند و رفتهاند وديدهاند ؟‬

‫ميگويد‪ :‬خير‪ ،‬اشخاص «خير» هستند و در بازار اغلب «معتبرند» و چون نماز‬
‫ميخوانند‪ ،‬روزه ميگيرند‪ ،‬وجوهات ميپردازند معلوم است که افراد درست و متديني‬
‫هستند و دروغ نميگويند‪.‬‬

‫ميپرسم‪ :‬از اينجا معلوم ميشود که فقط «سالم«اند‪ ،‬عالم چي؟ شناخت مستقيم‬
‫چي؟ ميگويد‪ :‬واهلل من ديگر اين چيزهايش را خبر ندارم‪ .‬همين جوری ميگويم‪،‬‬
‫شايد آقا از طريق ديگری مطلع شدهاند و خودشان با وسايلي که دارند تحقيق‬
‫فرمودهاند و از مخبر صادقي کسب اطالع ميفرمايند‪ .‬ميپرسم‪ :‬اينها همه درست‪ ،‬اما‬
‫تو خودت که هم با چشمهايت و هم با گوشهايت ديدهای و شنيدهای که آنچه به آقا‬
‫عرض کردهاند صحت ندارد‪ ،‬چرا تو درباره چيزی که ميشناسي و حتي ميبيني‪،‬‬
‫قضاوت آقايي را که نديده و نشنيده است قبول ميکني؟‬

‫ميگويد‪ :‬دِ! يعني ميگويي من بر خالف امر آقا عمل کنم؟ ميگويم ‪:‬نه‪ ،‬وقتي‬
‫ديدی ذهن آقا را عدهای که معلوم است چه کسانياند‪ ،‬مشوب کردهاند‪ ،‬ميخواستي به‬
‫خاطر دفاع از يك حقيقت که عناصری ميخواهند پامال کنند و بخاطر روشن شدن‬
‫ذهن آقا که اين خرابکاران مشکوك آن را خراب کردهاند‪ ،‬خدمت آقا مشرف شوی و‬

‫‪313‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫آقا را در جريان بگذاری و به عرضشان برساني که آنچه به عرض آقا رساندهاند خالف‬
‫است و من خودم از نزديك آشنايم و ديدهام و شنيدهام و درست بر خالف آن چيزی‬
‫است که در ذهن آقا هست‪ .‬ميگويد‪ :‬بله‪ ،‬اتفاقاً چند بار هم شرفياب شدم‪ ،‬بار اول‬
‫عدهای آمده بودند و به شدت آقا را عليه اين کتاب و اين انجمن تحريك ميکردند و‬
‫هي ميگفتند‪« :‬ميگويند‪ ...‬ميگويند‪ ،‬همه جا ميگويند‪ ،‬خيليها ميگويند‪ ...‬شهرت‬
‫دارد‪ ...‬به تواتر نقل شده است که‪ »...‬ديديم صالح نيست حرفي بزنم‪ ،‬چون آقا از شدت‬
‫ناراحتي حالشان به هم خورد‪ .‬دفعه دوم‪ ،‬شرفياب شدم‪ ،‬نميدان جريان چه بود که‬
‫آقازادهی آقا اصالً مصلحت نديدند فعالً دراين بابت صحبتي بشود‪ .‬دفعه سوم‪ ،‬گفتم‪،‬‬
‫اما از دست پاچگي با لحن بيادبييي عرض کردم و پشيمان شدم‪ .‬عرض کردم آقا اين‬
‫مطالبي که درباره آن کتاب و آن مجلس فرموديد‪ ،‬وظيفه خود دانستم که به عرض‬
‫برسانم که خالف به عرض رساندهاند و آن بار خواستم به عرض برسانم ديدم ديگران‬
‫دارند به عرض ميرسانند صالح نديدم که به عرض برسانم‪...‬‬

‫يك مرتبه آقا با عصبانيت فرمودند اشخاص موثق به من خبر دادهاند و من به آنها‬
‫اعتماد دارم ‪.‬‬

‫من هم عقده الی گلويم را گرفت و دست آقا را بوسيدم و آمدم بيرون و گفتم‬
‫ديگر غلط ميکنم به همچون مجلسي بروم يا همچنين کتابي را بخوانم ‪.‬‬

‫‪311‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫يکي از دوستان دانشمندم که از علمای «تشيع علوی» است مطلبي را گفت که‬
‫بهترين نمونه است از نظر روانشناسي و انسانشناسي فرهنگي در نظام تشيع صفوی و‬
‫نشان ميدهد که در اين فرقه اساساً ذهن مومن را به قدری منحط و ضعيف و تقليدی‬
‫بار ميآورند که از حد انسانهای اوليه نوع کرومانيون هم از نظر هوشي و قدرت مغزی‬
‫پايينتر است و برای ما قابل تصور نيست که بفهميم در اين ذهن چهها ميگذرد و‬
‫اساساً مکانيسم آن چگونه است‪.‬‬

‫ميگفت‪ ،‬در مسجد گوهرشاد مشهد ميرفتم‪ ،‬خانمي آمد‪ ،‬به اعتبار لباسم‪ ،‬خيال‬
‫کرد از روحانيون مذهب «تشيع صفوی» هستم و گفت‪ :‬آقا «يك استخاره بفرمائيد»!‬
‫برای آنکه دلش نشکند‪ ،‬تسبيحم را در آوردم و رو به قبله ايستادم و مشغول ذکر و‬
‫مقدمات ذهني برای انجام عمل استخاره‪ ،‬ديدم گفت ‪:‬آقا! گفتم‪ :‬بله همشيره! گفت‪:‬‬
‫«لطفاً همان نيتش را هم خودتان بفرماييد»!!‬

‫مي بينيم که اين «آقا» در مذهب صفوی اصالً خودش همه کار را ميکند‪ :‬به جای‬
‫مردم فکر هم ميکند‪ ،‬نيت هم ميکند! و مريد مقلد‪ ،‬بقدری در برابرش ذليل و زبون‬
‫است که خصائص و حقوق طبيعي انساني را هم فاقد ميشود و حتي بر خالف‬
‫مشهودات حسي و محسوسات عيني و واقعيات لمسي و روشن و بديهي همه رای‬
‫ميدهد و آن هم درباره چيزی يا کسي که هيچ اطالعي خودش ندارد و منابع خبرش‬

‫‪315‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫هم باز همين خود عوامالناساند و شخصي به نام آقای‪« :‬ميگويند»! با اين همه‪ ،‬مريد در‬
‫برابر آقا‪ ،‬عقلش را و حتي حسش را هم نفي‪ ،‬و قضاوت مسلم خودش را انکار ميکند‬
‫و در اينجا است که هم معني و هم عمق و درجه معني اين آيهی جليل قرآن روشن‬
‫ميشود که‪:‬‬

‫اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اهلل (توبه آيه ‪)30‬‬

‫و ما ميدانيم که در تاريخ يهود و مسيحيت هرگز دورهای و فرقهای نبوده است که‬
‫روحانيون دين خود را پرستش کنند‪ .‬و اينجا است که‪ :‬قرآن خود تفسير ميکند که‬
‫پرستش کردن کسي غير از خدا به چه معني است؟ «اينها احبار و راهبان‪ -‬يعني‬
‫روحانيون‪ -‬خود را هم غير از خدا‪ ،‬ارباب ميگرفتند»‪ .‬ارباب گرفتن يعني چه؟ ارباب‬
‫جمع رب است‪،‬‬

‫رب‪ ،‬يعني همين‪ :‬آقا !‬

‫در برابر برده‪ ،‬مملوك‪ ،‬بنده!‬

‫و «مريد»! «مراد» و «ارادت» رابطه ميان اين آقا و اين بنده در مذهب «آقاپرستي»‪:‬‬

‫الف‪ :‬در فرهنگ باستاني ايراني که به قول فردوسي‪« :‬همه بندگانيم خسروپرست»‪،‬‬
‫تقليد از خسرو به حدی است که به گفتهی سعدی‪:‬‬

‫‪316‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫ببايد گفت‪« :‬اينك ماه و پروين»!‬ ‫اگر او روز را گويد شب است اين‬

‫ب‪ :‬و در تصوف‪ ،‬پرستش مراد شرط اول قدم است‪ ،‬تقليد از پير روحاني تا آنجا‬
‫است که به قول حافظ‪:‬‬

‫به ميسجاده رنگين کن‪ ،‬گرت پير مغان گويد‬

‫که سالك بيخبر نبود زراه و رسم منزلها‬

‫ج‪ :‬و در ناسيوناليسم يا قوميت‪ ،‬تمام قهرمانپرستي از مشخصات آن است که غالباً‬


‫بصورت «پيشواپرستي» تجلي ميکند‪ ،‬چه‪ ،‬در چنين روحي که بر يك جامعه نژادی يا‬
‫قومي حاکم ميشود‪ ،‬روح جمعي‪ ،‬يعني روح قومي يا نژادی در يك شخصيت که‬
‫پيشوا است يا رهبر‪ ،‬تجسم مييابد و مردم در پرستش او خصائص فوق طبيعي يا الهي‬
‫که برای او قايل ميشوند‪ ،‬روح ملي يا نژادی قوم يا جامعه خود را ميستايند‪ .‬نمونه‬
‫اعاليش در عصر ما‪ ،‬فاشيسم و نازيسم در آلمان و ايتاليا ميباشد‪ .‬اين است که در تشيع‬
‫علوی که توحيد مطلق و ناب است و علي مظهر بندگي ويژهی خدا‪ ،‬در «تشيع صفوی»‬
‫به صورت يك تثليث درميآيد و مردم رعيت فکری آقاهای ديني و دنيايي ميشوند و‬
‫اين رابطهی پرستش را در تشيع صفوی از سه عنصر گرفتهاند‪ ،‬سه عنصری که صفويه‬
‫ترکيبي از آنها است‪ :‬سلطنت‪ ،‬تصوف و قوميت‪ ،‬و با پوششي از اسالم و مجموعاً «تشيع‬

‫‪317‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫صفوی»! که در آن‪ ،‬مردم هم خود خدا را ميپرستند و هم سايه خدا را و هم آيه خدا‬
‫را‪.‬‬

‫سخن بسيار است و فرصت کم و امکانات کمتر! همين اندازه که نسل روشنفکر و‬
‫مسئول اين جامعه بيش و کم آگاه شوند که چهها به روز ما و ايمان ما و فرهنگ و‬
‫تاريخ و مذهب و مردم ما آوردهاند کافي است دامنه مسئوليت خود را احساس کنند و‬
‫بدانند که چقدر کار هست که در انتظار همت و ايثار و انديشه و اراده آنها است‪.‬‬

‫در اينجا تا آنجا که مجال هست‪ ،‬اصول اعتقادی اين دو فرقه را که ظاهراً به هم‬
‫بسيار شبيهاند و باطناً ضد هماند‪ ،‬فهرست ميکنم و هر اصلي را در هر دو مذهب معني‬
‫ميکنم‪.‬‬

‫وصايت (در تشيع علوی)‪ :‬يعني توصيه پيغمبر‪ ،‬به فرمان خدا برای نشان دادن‬
‫اليقترين‪ ،‬ذيحقترين‪ ،‬بر مبنای علم و تقوی که در خاندان اويند‪.‬‬

‫وصايت (در تشيع صفوی)‪ :‬يعني اصل حکومت انتصابي موروثي و سلسله ارثي تنها‬
‫بر مبنای نژاد و قرابت خانوادگي‪.‬‬

‫امامت (در تشيع علوی)‪ :‬يعني رهبری پاك انقالبي برای هدايت مردم و بنای‬
‫درست جامعه و بردن اجتماع به سوی آگاهي و رشد و استقالل رای و شخصيتهائي‬

‫‪318‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫که «انسان مافوق»اند و تجسم عيني مذهباند برای شناختن و پيروی کردن و از آنها‬
‫آگاهي و تربيت يافتن‪.‬‬

‫امامت(در تشيع صفوی)‪ :‬يعني اعتقاد به دوازده اسم معصوم مقدس ما وراء الطبيعي‬
‫«فوق انساني» و تنها وسيلهی تقرب و توسل و شفاعت و دوازده فرشته برای پرستش و‬
‫موجوداتي غيبي شبيه به امشاسپندان و خدايان کوچك پيرامون خدای بزرگ آسمان‪.‬‬

‫عصمت (در تشيع علوی)‪ :‬يعني اعتقاد به پاکي و تقوای رهبران فکری و اجتماعي‪،‬‬
‫پيشوايان مسئول ايمان‪ ،‬علم و حکومت مردم‪ ،‬يعني نفي حکومت خائن‪ ،‬نفي پيروی از‬
‫عالم ناپاك‪ ،‬روحاني نادرست و وابسته به دستگاههای خالفت‪.‬‬

‫عصمت(در تشيع صفوی)‪ :‬يعني ذات مخصوص و صفت استثنايي خاص موجودات‬
‫غيبي که از نوع انسان خاکي نيستند و لغزش و خطا نميتوانند کرد و اعتقاد به اينکه آن‬
‫چهارده تن چنين ذاتهايي بودند‪.‬‬

‫يعني اثبات طبيعي بودن حکومت خائن‪ ،‬قبول عالم ناپاك و روحاني منحرف و‬
‫وابستهی ظلمه‪ ،‬چون اينها که معصوم نيستند‪.‬‬

‫واليت (در تشيع علوی)‪ :‬يعني تنها دوستي و رهبری و حکومت علي و عليوار را‬
‫پذيرفتن والغير‪ .‬دوستي علي‪ ،‬زيرا او نمونهی عالي بندگي خدا است‪ ،‬رهبریاش چون‬
‫چراغ روشن هدايت است و رائد راستين قبيلهی بشريت‪ ،‬و حکومتش چون تاريخ انسان‬
‫‪319‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫آرزوی عدل و آزادی و برابری او را در پنج سال حکومتش دارد و ملتها همه به آن‬
‫نيازمندند‪.‬‬

‫واليت(در تشيع صفوی)‪ :‬يعني تنها حب علي را داشتن و از هر مسئوليتي مبری بودن‬
‫و بهشت را بخاطر واليت تضمين کردن و آتش دوزخ کارگر نيفتادن و اعتقاد به اينکه‬
‫واليت به درد خلق و اداره جامعه نميخورد‪ ،‬بلکه به خدا کمك ميکند و در ادارهی‬
‫جهان طبيعت دستاندرکار است‪.‬‬

‫شفاعت(در تشيع علوی)‪ :‬عامل کسب «شايستگي نجات»‪.‬‬

‫شفاعت(در تشيع صفوی)‪ :‬وسيلهی » نجات ناشايسته»!‬

‫اجتهاد (در تشيع علوی)‪ :‬عامل حرکت مذهب در زمان و پا به پای تاريخ و انقالب‬
‫دائمي و تکاملي در بينش مذهبي و تکامل و تناسب حقوقي در تغيير و تحول نظام‪.‬‬

‫اجتهاد (در تشيع صفوی)‪ :‬عامل ثبوت و جمود و مانع پيشرفت و تغيير و تحول و‬
‫نوآوری و وسيلهی تکفير و تفسيق و محکوميت مطلق هر کار تازه‪ ،‬حرف تازه‪ ،‬راه‬
‫تازهای در راه دين‪ ،‬در نظام زندگي‪ ،‬در فکر‪ ،‬در علم‪ ،‬در جامعه‪ ،‬در همه چيز!‬

‫‪351‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تقليد (در تشيع علوی)‪ :‬رابطهی منطقي و علمي و طبيعي و الزم ميان عامي يا‬
‫غيرمتخصص با عالم متخصص علوم مذهبي‪ ،‬در مسائل عملي و حقوقي که جنبه فني و‬
‫تخصصي دارد‪.‬‬

‫تقليد (در تشيع صفوی)‪ :‬اطاعت کورکورانه از روحاني و تابعيت مطلق و بيچون و‬
‫چرا از عقل و عقيده و حکم روحاني‪ ،‬و به تعبير قرآن‪ ،‬پرستش روحاني مذهبي!‬

‫عدل (در تشيع علوی)‪ :‬عقيدهای است دربارهی صفت خدا که عادل است و جهان‬
‫بر عدل است و نظام اجتماع و زندگي نيز بايد بر عدل باشد و ظلم و نابرابری نظامي‬
‫غيرطبيعي و ضدالهي است و عدل يکي از دو پايهی اساسي مذهب است‪ ،‬که عدل‬
‫هدف رسالت است‪ ،‬شعار بزرگ اسالم است‪.‬‬

‫عدل (در تشيع صفوی)‪ :‬بحثي است در صفات الهي مربوط به بعد از مرگ و‬
‫پيشبيني يا تعيين تکليف برای خدا که در قيامت چگونه قضاوت ميکند؟ به اين طرف‬
‫پيش از مرگ مربوط نيست چون پيش از مرگ‪ ،‬بحث عدل مربوط به شاه عباس است‪،‬‬
‫کار قيصر را به قيصر واگذار‪ ،‬کار خدا را به خدا‪ .‬دنيا قلمرو سلطنت شاه عباس است‪،‬‬
‫آخرت قلمرو سلطنت خدا!‬

‫‪350‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫دعا (در تشيع علوی)‪ :‬متني است که ميآموزد‪ ،‬آگاه ميکند‪ ،‬نيکي و زيبايي را‬
‫تلقين ميکند‪ ،‬و عملي است که روح را به معراج روحاني ميبرد‪ ،‬از روزمرگي بدر‬
‫ميکشد‪ ،‬به خدا نزديك ميکند‪ ،‬تعليم و تربيت ميدهد‪.‬‬

‫دعا (در تشيع صفوی)‪ :‬وردی است که خاطرجمعي ميآورد‪ ،‬تخدير ميکند‪ ،‬اميد‬
‫واهي ميدهد‪ ،‬ثوابهای بيربط به قضيه ببار ميآورد و جانشين مسئوليتهای سنگين‬
‫که خرج دارد و زحمت و ضرر و خطر‪ ،‬ميشود‪.‬‬

‫انتظار (در تشيع علوی)‪ :‬آمادگي روحي و عملي و اعتقادی برای اصالح‪ ،‬انقالب‪،‬‬
‫تغيير وضع جهان و ايمان قاطع به زوال ظلم و پيروزی عدل و روی کار آمدن طبقه‬
‫محروم و اسير و وراثت زمين به تودهی غارت شده و انسانهای صالح و خودسازی‬
‫برای انقالب جهاني‪.‬‬

‫انتظار (در تشيع صفوی)‪ :‬وادادگي روحي و عملي و اعتقادی برای تسليم به وضع‬
‫موجود‪ ،‬توجيه فساد و جبری ديدن هر چه آيد سال نو گويم دريغ از پارسال و نفي‬
‫مسئوليت‪ ،‬ياس از اصالح و محکوميت قبلي هر قدمي‪.‬‬

‫غيبت (در تشيع علوی)‪ :‬مسئوليت مردم در تعيين سرنوشت‪ ،‬ايمان‪ ،‬رهبری و زندگي‬
‫معنوی و اجتماعي خود‪ .‬برای تعيين رهبری از مردم آگاه و مسئول و پاك که بتواند‬
‫جانشين رهبری امام باشد‪.‬‬

‫‪353‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫غيبت (در تشيع صفوی)‪ :‬سلب مسئوليت از همه کس تعطيل همهی احکام اجتماعي‬
‫اسالم‪ ،‬بيهوده بودن هر کاری‪ ،‬غيرمشروع بودن قبول هر مسئوليت اجتماعييي به عذر‬
‫اينکه فقط امام ميتواند رهبری کند و فقط از امام ميتوان تبعيت کرد و در برابر امام‬
‫ميتوان مسئول بود و او هم غائب است‪ ،‬پس هيچي به هيچي!‬

‫***‬
‫تشيع علوی تشيع شناخت است و محبت‬

‫تشيع صفوی تشيع جهل است و محبت‬

‫تشيع علوی تشيع سنت است‬

‫تشيع صفوی تشيع بدعت‬

‫تشيع علوی تشيع وحدت است‬

‫تشيع صفوی تشيع تفرقه‬

‫تشيع علوی تشيع عدل است (عدل در جهان‪ ،‬در جامعه‪ ،‬در زندگي)‪.‬‬

‫تشيع صفوی تشيع عدل است (عدل فلسفي‪ ،‬عدل در روز قيامت مربوط به از مرگ‬
‫به بعد!)‬

‫تشيع علوی تشيع رسم است‬


‫‪353‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تشيع صفوی تشيع اسم‬

‫تشيع علوی تشيع پيروی است‬

‫تشيع صفوی تشيع ستايش‬

‫تشيع علوی تشيع اجتهاد است‬

‫تشيع صفوی تشيع جمود‬

‫تشيع علوی تشيع مسئوليت است‬

‫تشيع صفوی تشيع تعطيل همهی مسئوليتها‬

‫تشيع علوی تشيع آزادی است‬

‫تشيع صفوی تشيع عبوديت‬

‫تشيع علوی تشيع انقالب کربال است‬

‫تشيع صفوی تشيع فاجعهی کربال‬

‫تشيع علوی تشيع شهادت است‬

‫تشيع صفوی تشيع مرگ‬

‫‪351‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تشيع علوی تشيع توسل برای تکامل است‬

‫تشيع صفوی تشيع توسل برای تقلب‬

‫تشيع علوی تشيع توحيد است‬

‫تشيع صفوی تشيع شرك‬

‫تشيع علوی تشيع اختيار است‬

‫تشيع صفوی تشيع جبر‬

‫تشيع علوی ياری حسين است‬

‫تشيع صفوی گريه بر حسين‬

‫تشيع علوی تشيع انسانيت است‬

‫تشيع صفوی تشيع قوميت‬

‫تشيع علوی تشيع امامت علوی است‬

‫تشيع صفوی تشيع سلطنت صفوی‬

‫تشيع علوی تشيع انتظار مثبت است‬

‫‪355‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬
‫تشيع علوی و تشيع صفوی‬

‫تشيع صفوی تشيع انتظار منفي‬

‫تشيع علوی تشيع تقيهی مبارز دلير است‬

‫تشيع صفوی تشيع تقيهی بيکارهی ترسو‬

‫و باالخره‬

‫خواهران‪ ،‬برادران‪،‬‬

‫تشيع علوی‬

‫تشيع «نه» است‬

‫تشيع صفوی‬

‫تشيع «آری» !‬

‫والسالم‬

‫‪356‬‬ ‫لطفاً نواقص و اشتباهات تايپي را به اطالع سايت خانۀ شريعتي برسانيد‪www.shariatihome.com :‬‬

You might also like