Professional Documents
Culture Documents
اندازه گیری
فزیک علم تجربی است .تجربه نیاز به اندازه گیری دارد و معموال برای بیان نتایج تجربه از عدد استفاده
می شود .هر عددی که برای معرفی یک پدیده فزیکی بیان می شود کمیت فزیکی نامیده می شود .مثال وزن
و طول قد شما دو کمیت فزیکی است که وضع شما را مشخص می کند .بعضی از کمیت های فزیکی تا آن
حد اساسی اند که تعریف آنها به چگونگی اندازه گیری شان مربوط است .چنین تعریف های را تعریف-
کاربردی می نامند .مثال اندازه گیری طول با خط کش و اندازه گیری زمان با کرونومتر(زمان سنج) از این
گونه اند .بنا براین چنین کمیت ه ای را که تنها تعریف کاربردی دارند کمیت های اساسی می نامند و تعداد
آنها 7تا اند که شامل زمان ،طول ،کتله ،مقدار ماده ،درجه حرارت ترمودینامیکی ،جریان برق و شدت نور
می باشد .در موارد دیگر ،کمیتهای فزیکی را برحسب کمیتهای دیگری که قابل اندازه گیری هستند بیان
می کنند .می توان سرعت متوسط یک جسم را برابر خارج قسمت مسافه طی شده( قابل اندازه گیری با
خط کش مدرج) بر زمان الزم برای طی مسافه (قابل اندازه گیری با کرونومتر) تعریف کرد .چنین کمیت
های را که براساس کمیت های اساسی تعریف می شوند کمیت های فرعی می نامند و تعداد آنها زیاد اند
مثال سرعت ،انرژی و. ...
هنگام اندازه گیری یک کمیت ،همواره آن را با یک استندرد (مقیاس) از همان جنس مقایسه می
کنند .وقتی می گویند طول یک سالن فوتسال 83متراست به این معنی است که طول آن 83برابر خط
کش مدرجی است که طول آن یک متر تعریف شده است .چنین استندردی را واحد آن کمیت می نامند.
همیشه باید هنگام بیان مقدار یک کمیت توسط یک عدد واحد آن نیز ذکر شود .گفتن اینکه طول سالن
فوتسال 83است بی معنی است.
برای اینکه اندازه گیری ،دقیق و قابل اعتماد باشد باید واحد مورد استفاده تغییر نکند و در هر مکان
بتوان نمونه ای از آن را تولید کرد .سیستم واحد مورد استفاده همه دانشمندان و مهندسان سراسر جهان
1
«سیستم متریک» است که در سال 0691آن را رسما سیستم بین المللی نام نهادند و با ( SIنشان دهنده
سیستم بین المللی) نشان داده می شود.
عالوه بر سیستم بین المللی واحدات ،سیستم های دیگری نیز وجود دارد که در بعضی از کشورها
از آنها استفاده می شوند مثال یکی از اینها سیستم بریتانیایی ( )FPSاست که در ایاالت متحده امریکا،
میانمار و لیبریا از آن استفاده می شود.
.1زمان
واحد زمان ثانیه است و از سال 0336تا 0697واحد زمان برابر کسر معینی از شبانه روز متوسط شمسی
تعریف می شد .از 0697به این طرف مقیاس دقیقتری برای زمان تعریف شد و بر اساس آن ساعت اتمی
ساخته شده است .اساس کار ساعت اتمی استفاده از تفاوت انرژی بین دو سویه پایینی اتمی سیزیم است.
اگر بر اتمهای سیزیم یک میکروموج ماتحت سرخ با فریکانس مناسب بتابد اتمها ازیک سویه به سویه
بعدی منتقل میشود .یک ثانیه معادل 6061980771برابر زمان تناوب این میکروموج است.
.2طول
واحد SIطول متر است و آن برابر طول یک میله از جنس الیاژ پالتین و ایریدیم است که در شهرک
Sevresدر نزدیکی پاریس در موزیم بین المللی اوزان و مقیاسها نگهداری می شود .یک متر طبق
تعریف برابر بود با فاصله بین دو خطی که در هردو انتهای میله حک شده بود ،در شرایطی که میله در درجه
حرارت ℃ 0و وضعیت میکانیکی معین قرار داشت.
.3کتله
واحد SIکتله کیلوگرام است و آن برابر کتله یک استوانه الیاژی از جنس ایریدیم و پالتین به ارتفاع و قطر
یکسان 3.9cmاست که نمونه اصلی آن در شهرک Sevresدر نزدیکی پاریس در موزیم بین المللی
اوزان و مقیاسها نگهداری می شود.
پیشوند واحدات
2
هنگام تعریف یک کمیت به آسانی میتوان برای آن واحدات بزرگتر یا کوچکتر نیز اختیار کرد .در سیستم
SIواحدات کوچکتر یا بزرگتر که به اصطالح اضعاف و اجزای واحدات گفته می شوند مضربهای 00یا
1
واحد اصلی انتخاب می شوند .معموال مضرب های ده را به صورت نمایی می نویسند یعنی = 0000
10
1
هرکدام از این مضرب ها با سمبول ها و عالیم و اسمهای خاصی یاد می شوند = 00−3 ،003
1000
که در جدول زیر نشان داده شده است و این مضرب ها را در صورتیکه قبل از واحدات اصلی قرار گیرند،
پیشوند همان واحد می گویند.
پیشوند ها در صورتیکه مضربهای 01باشند اضعاف واحد را نشان می دهند و در صورتیکه مضربهای
1
باشند اجزای واحد را نشان می دهند .در جداول زیر چند نمونه از این مضربها و پیشوند آنها برای
10
طول
𝑚 (0𝑝𝑚) = 00−12یک پیکومتر
3
𝑚 (0𝑛𝑚) = 00−9یک نانومتر
𝑚 (0𝜇𝑚) = 00−6یک میکرومتر
𝑚 (0𝑚𝑚) = 00−3یک ملیمتر
𝑚 (0𝑐𝑚) = 00−2یک سانتی متر
𝑚 (0𝑛𝑚) = 00−9یک نانومتر
𝑚 (0𝐾𝑚) = 003یک کیلومتر
..............
کتله
𝑔𝐾 (0𝜇𝑔) = 00−6 𝑔 = 00−9یک میکروگرم
𝑔𝐾 (0𝑚𝑔) = 00−3 𝑔 = 00−6یک ملی گرم
𝑔𝐾 (0𝑔) = 00−3یک گرم
...............
زمان
𝑠 (0𝑛𝑠) = 00−9یک نانو ثانیه
𝑠 (0𝜇𝑠) = 00−6یک میکرو ثانیه
𝑠 (0𝑚𝑠) = 00−3یک ملی ثانیه
𝑠 (0𝑚𝑖𝑛) = 60یکدقیقه
𝑠 (0ℎ) = 3600یکساعت
𝑠 (0𝑑𝑎𝑦) = 86400یک شبانه روز
………….
𝑚 𝑚𝑘
حساب کنید. 0008.8است ،این سرعت را از جنس مثال .0سرعت یک طیاره
𝑠 ℎ
4
𝑠 0ℎ = 60𝑚𝑖𝑛 = 60 ∙ 60𝑠 = 3600و 𝑚 0𝑘𝑚 = 003 𝑚 = 0000است.
پس:
𝑚𝑘 𝑚0000 𝑚
0008.8 = 0008.8 = 283
ℎ 𝑠3600 𝑠
زاویه ( :)Angleزاویه دو قسم است ،زاویه مستوی( )planو زاویه فضایی( .)solidهرکدام را جدا
جدا مطالعه می کنیم.
زاویه مستوی :قسمتی از فضاست که توسط دو نیمخط که از یک نقطه خارج می شوند محدود شده
باشد.
واحد زایه مستوی رادیان است .یک رادیان ( )Radعبارت از زاویه ایست در مرکز یک دایره که طول
قوس مقابل آن برابر شعاع دایره باشد (.)S=R
1
واحد دیگری زاویه مستوی درجه است ،یک درجه زاویه ایست در مرکز یک دایره که در مقابل
360
5
واحد زاویه فضایی ستیردایان( )Steradianاست ،یک ستیرادیان زاویه ایست در مرکز یک کره که سطح
مقابل آن با مربع شعاع کره مساوی است( .)𝐴 = 𝑅 2
برای یادگیری بیشتر :برخی از واحدات غیر سیستمی طول نیز وجود دارد که
در برخی موارد نظر به ضرورت از آنها استفاده می شوند .بین این واحدات و
واحد ستندرد طول (متر) روابط زیر وجود دارد:
مثال .1برد یک تفنگ بادی 5.4کالیبره 874یارد است .این فاصله را برحسب متر و فوت حساب کنید.
حل:
𝑚0𝑦𝑑 = 0.9044𝑚 ⟹ 375𝑦𝑑 = 375(0𝑦𝑑 ) = 375(0.9044𝑚) = 342.9
𝑚⟹ 375𝑦𝑑 = 342.9
)𝑚0𝑓𝑡 = 0.3048𝑚 ⟹ 0𝑚 = 3.28𝑓𝑡 ⟹ 342.9𝑚 = 342.9(0
𝑡𝑓= 342.9(3.28𝑓𝑡) = 0025𝑓𝑡 ⟹ 375𝑦𝑑 = 0025
مثال .8حساب کنید که 01متر چند فوت و چند انچ می شود.
حل:
𝑡𝑓00𝑚 = 00(0𝑚) = 00(3.28𝑓𝑡) = 32.8
6
)𝑛𝑖0𝑖𝑛 = 0.0254𝑚 ⟹ 0𝑚 = 39.37𝑖𝑛 ⟹ 00𝑚 = 00(0𝑚) = 00(39.37
𝑛𝑖= 393.7𝑖𝑛 ⟹ 00𝑚 = 393.7
الجبری می نویسند .هر عالمت الجبری یک عدد و یک واحد دارد .فرض کنید اگر مسافت 𝑑 مساوی به
m
2خواهد بود. 𝑚 00را یک موتر در مدت زمان tمساوی به 5sطی کند ،سرعت 𝑣 آن مساوی به
s
یک معادله باید سازگاری ابعادی داشته باشد ،سیب و موتر را نمی توان باهم جمع کرد .دو عبارت
را فقط زمانی می توان باهم جمع کرد و یا باهم مساوی قرار داد که واحدات یکسان داشته باشند .مثال
هرگاه جسمی با سرعت ثابت vبه مدت tحرکت کرده و مسافت dرا بپیماید .بین این کمیتها رابطه زیر
برقرار است:
𝑡𝑣 = 𝑑 )(0
اگر 𝑑 برحسب متر سنجش شود ،حاصل ضرب 𝑡𝑣نیز باید برحسب متر بیان شود .با استفاده از اعداد باال
می توان رابطه زیر را نوشت:
𝑚
𝑑 = 𝑣𝑡 = (2𝑚) (5𝑠) = 00
𝑠
1
واحد 𝑠 در سمت راست ،واحد در همین سمت را حذف می کند پس واحد 𝑡𝑣 برحسب متر بدست می
𝑠
آید .این موضوع را باید در جمع و تفریق و ضرب و تقسیم با واحدات نیز درنظر داشته باشید.
7
دقیقتر است .عدم قطعیت را خطا نیز می گویند زیرا معرف حد اکثر ممکن اختالف اندازه واقعی با نتیجه
اندازه گیری است .خطا یا عدم قطعیت در یک اندازه گیری تابع روش های اندازه گیری نیز هست.
هرجا از دقت اندازه گیری صحبت شود ،مفهوم آن میزان نزدیکی عدد حاصل ،به اندازه واقعی است
و آن را با نوشتن نتیجه اندازه گیری ،قرار دادن عالمت ±در سمت راست آن و قرار دادن یک عدد بعد از
این عالمت نشان می دهند .عدد آخری معرف عدم قطعیت است .مثال اگر قطر یک میله فوالدی را اندازه
می گیریم می نویسیم 𝑚𝑚 56.47 ± 0.02به این معنی است که اندازه واقعی ممکن است 𝑚𝑚56.45
یا 𝑚𝑚 56.49و یا هر عددی مابین این دو مقدار باشد.
می توان میزان خطا را برحسب فیصدی ( خطای نسبی ) نیز نشان داد .اگر بنویسیم که مقاومت یک
سیم مسی 47Ω ± 00%است به این معنی است که مقاومت آن 47Ωبه اضافه یا منهای 5Ωیعنی بین
42Ωتا 52Ωاست.
برای نشان دادن اعداد بسیار کوچک یا بسیار بزرگ از نمایش علمی استفاده می شود .این روش
را نمایش با توانهای 01نیز می نامند .فاصله زمین تا مهتاب 𝑚 384000000است ولی اگر اعشاریه
را هشت رقم به طرف چپ ببریم و سپس آن را در 008ضرب کنیم می توانیم بنویسیم:
وکتورها
بعضی از کمیتهای فزیکی مانند کتله ،کثافت ،و انرژی را می توان فقط با ذکر یک عدد ،همراه با یک واحد،
مشخص کرد .اما بسیاری از کمیت ها جهت دار هستند و نمی توان آنها را با یک عدد بیان کرد .این دسته
از کمیت ها در بخشهای مختلف فزیک مانند حرکت و عامل پیدایش آن ،برق و مقناطیس نقش اساسی
دارند .مثال ساده کمیتجهت دار حرکت یک هواپیما است .در شرح حرکت هواپیما کافی نیست که بگویند
چقدر سریع است ،بلکه الزم است جهت آن نیز مشخص باشد .ترکیب تیزی و جهت کمیتی به نام سرعت
8
را مشخص می کند .کمیت جهت دار دیگر قوه است که کشش و یا رانش وارد بر یک جسم است .برای
توضیح کامل یک قوه باید هم مقدار و هم جهت آن مشخص باشد.
کمیتهای که تنها با یک عدد همراه با واحد مشخص می شوند کمیت اسکالری و کمیتهای که هم
مقدار و هم جهت آن دارند کمیت وکتوری نامیده می شوند .در محاسبات مربوط به کمیتهای اسکالری
از قوانین حساب استفاده می شود .اما ترکیب کمیتهای وکتوری قواعد دیگری دارد.
هرگاه دو وکتور همجهت باشند موازی نامیده میشوند و اگر عالوه برجهت ،اندازه های آنها نیز با
هم مساوی باشند دو وکتور مساوی گفته میشوند .این که به امتداد یکدیگر ،منطبق و یا باهم فاصله داشته
⃗⃗⃗⃗ با وکتور 𝐴
⃗⃗⃗ باشند اهمیتی ندارد .یعنی محل قرار گیری وکتورها مهم نیست .در شکل فوق و کتور 𝐴 ′
⃗⃗⃗⃗ = 𝐴
⃗⃗⃗ .بنابراین دو کمیت وکتوری زمانی مساوی اند که اندازه های آنها مساوی است و می نویسیم 𝐴 ′
مساوی و جهت های آن ها یکی باشند.
9
⃗⃗⃗ و 𝐵
⃗⃗⃗ موازی و جهت آنها مخالف باشد اگر اندازه های آنها مساوی باشند یا هرگاه دو وکتور 𝐴
نباشند آنها را وکتورهای موازی و مخالف می نامند.
معموال اندازه کمیت وکتوری را با همان حرفی نشان می دهند که خود وکتور را نشان داده اند و
همچنان میتوان عالمت قیمت مطلق (دوخط موازی) را در دو طرف وکتور قرار داد .یعنی میتوان نوشت:
⃗⃗⃗ | ⃗⃗⃗
𝐴| = 𝐴 = اندازه 𝐴
مطابق تعریف اندازه یک کمیت وکتوری همیشه یک کمیت اسکالری( یک عدد همراه با واحد )
است و همیشه مثبت است.
جمع وکتوری
⃗⃗⃗ و پس از آن به اندازه وکتور 𝐵
⃗⃗⃗ تغییر مکان نماید .نتیجه فرض کنیده یک ذره ابتدا به اندازه وکتور 𝐴
⃗⃗⃗ صورت گیرد ،بازهم نتیجه مانند قبل است .یعنی ترتیب وکتورها در حاصل جمع
⃗⃗⃗ و سپس تغییرمکان 𝐴
𝐵
آنها تاثیری ندارد به عبارت دیگر جمع وکتوری خاصیت تبدیلی را صدق می کند.
𝐵 = ⃗⃗⃗
𝐶 و ⃗⃗⃗
𝐴 ⃗⃗⃗ + 𝐵 ⃗⃗⃗ +
𝐴 𝐵 = ⃗⃗⃗ ⃗⃗⃗
𝐴 ⃗⃗⃗ +
10
⃗⃗⃗ و 𝐵
⃗⃗⃗ را از شکل (ج) در فوق روش دیگری از جمع وکتوری را نشان می دهد .اگر هردو وکتور 𝐴
⃗⃗⃗ و 𝐵
⃗⃗⃗ اضالع مجاور ⃗⃗⃗ محصله آنها قطر متوازی االضالعی است که 𝐴
یک نقطه مشترک رسم کنند ،وکتور 𝐶
⃗⃗⃗ و 𝐵
⃗⃗⃗ رسم شده باشد. آن هستند و از مبدا مشترک 𝐴
برای یادگیری بیشتر :در مورد جمع وکتوری توجه کنید که وقتی می نویسیم
⃗⃗⃗ احتمال بروز این اشتباه وجود دارد که نتیجه گرفته شود اندازه
𝐵= 𝐶⃗⃗⃗ ⃗⃗⃗ +
𝐴
محصله مساوی با جمع اندازه های وکتورهاست .شکل فوق نشان می دهد که در حالت
کلی چنین نتیجه گیری اشتباه مطلق است؛ و از شکل واضیح معلوم می شود که < 𝐶
⃗⃗⃗ ⃗⃗⃗ +
𝐵 تابع زاویه بین امتدادهای دو 𝐵 .𝐴 +اندازه جمع وکتوری وکتورهای 𝐴
⃗⃗⃗ و ⃗⃗⃗
𝐵 موازی هستند اندازه 𝐶 وکتور است .تنها در حالت خاصی که وکتور های 𝐴
⃗⃗⃗ و ⃗⃗⃗
𝐵 است. مساوی به حاصل جمع اندازه های 𝐴
هرگاه بخواهیم بیشتر از دو وکتور را باهم جمع کنیم کافی است یک وکتور را به انجام وکتور قبلی اش
انتقال دهیم و این کار را الی آخرین وکتور انجام می دهیم .دراین صورت وکتور محصله (حاصل جمع
و کتوری وکتورها) مساوی به وکتوری است که از آغاز وکتور اول الی انجام آخرین وکتور رسم می شود.
⃗⃗⃗ = 𝑅
⃗⃗⃗ ⃗⃗⃗ 𝐵 +
⃗⃗⃗ 𝐴 + ⃗⃗⃗ 𝐵 +
⃗⃗⃗ = 𝐶 ⃗⃗⃗ 𝐶 +
⃗⃗⃗ = 𝐴
⃗⃗⃗ 𝐶 +
⃗⃗⃗ 𝐴 +
𝐵
11
مثال .5جمع وکتوری .یک اسکی باز باالی سطح افقی ابتدا 1kmبه طرف شمال رفته و سپس 2kmبه
سمت شرق حرکت میکند.
الف) اسکی باز درکدام فاصله از نقطه اولی قرار دارد؟
ب) اندازه و جهت وکتور تغییر مکان اسکی باز را مشخص کنید.
حل
الف) ابتدا وکتورهای تغییرمکان را رسم می کنیم و سپس محصله این تغییر مکانها را.
12
برای یادگیری بیشتر :دریک مثلت قایم الزاویه قرار شکل زیر این روابط برقرار
است .از این روابط می توانیم در مباحث آینده استفاده نماییم .پس یادگیری آن
ضروری است.
𝑟2 = 𝑥2 + 𝑦2
𝑦 𝑥 𝑦
= 𝜃𝑛𝑖𝑠 = 𝜃𝑠𝑜𝑐 = 𝜃𝑛𝑎𝑡
𝑟 𝑟 𝑥
تفریق وکتورها
برای تفریق وکتورها طوری که قبال ذکر گردید از مفهوم وکتور منفی استفاده می کنیم .بنابر تعریف تفریق
⃗⃗⃗ با وکتور ⃗⃗⃗
𝐵 −است یعنی: ⃗⃗⃗ و 𝐵
⃗⃗⃗ مساوی به حاصل جمع وکتور 𝐴 ⃗⃗⃗ دو وکتور 𝐴
⃗⃗⃗ 𝐴 −
وکتوری 𝐵
𝐵 ⃗⃗⃗ −
𝐴 𝐵⃗⃗⃗ + (−
𝐴 = ⃗⃗⃗ ) ⃗⃗⃗
⃗⃗⃗ و 𝐵
⃗⃗⃗ آغاز ⃗⃗⃗ دو وکتور 𝐴
⃗⃗⃗ 𝐴 −
شکل زیر تفریق وکتوری فوق رانشان میدهد .برای رسم تفریق 𝐵
⃗⃗⃗ به انجام ⃗⃗⃗
𝐵 −وکتور حاصل تفریق ⃗⃗⃗ قرار می دهیم .سپس از آغاز 𝐴 وکتور ⃗⃗⃗
𝐵 −را بر انتهای وکتور 𝐴
را رسم می کنیم.
13
تجزیه یک وکتور
برای اینکه بتوا نیم یک وکتور را تجزیه کنیم ،ابتدا آن را در مبدا مختصات قایم انتقال می دهیم دیده می
شود که وکتور مذکور باجهت مثبت محور xیک زاویه مانند 𝜃 را می سازد؛ سپس از انجام وکتورآن
عمودهای را باالی محور Xو محور Yرسم میکنیم ،با استفاده از نسبتهای مثلثاتی مولفه ها را طور ذیل
بدست می آوریم:
𝑦𝐴
= 𝜃𝑛𝑖𝑠 𝜃𝑛𝑖𝑠𝐴 = 𝑦𝐴 ⟹
𝐴
𝑥𝐴
= 𝜃𝑠𝑜𝑐 𝜃𝑠𝑜𝑐𝐴 = 𝑥𝐴 ⟹
𝐴
مثال .4مرکبه های xو yوکتور ⃗
𝐷 را که در شکل زیر داده شده در یافت کنید .طول 𝑚 𝐷 = 3و = 𝜃
45°است.
حل:
√2
𝑚𝐷𝑥 = 𝐷𝑐𝑜𝑠45° = 3 𝑚= 3𝑚 ∙ 0.707 = 2.02
2
√2
𝑚𝐷𝑦 = 𝐷𝑠𝑖𝑛45° = 3 𝑚= 3𝑚 ∙ 0.707 = 2.02
2
14
تمرینات فصل اول
15
16
فصل دوم
سینماتیک
مقدمه
هرگاه موقعیت یک جسم نسبت به جسم دیگری بر حسب زمان تغییر کند ،گفته می شود که آن جسم نسبت
به جسم دومی در حال حرکت است .برعکس هرگاه محل نسبی یک جسم برحسب زمان تغییر نکند می
گوییم که جسم در سکون نسبی است .سکون و حرکت هردو مفاهیم نسبی هستند یعنی به شرایط جسم
نسبت به جسم دیگری که به عنوان مرجع بکار می رود ،بستگی دارند .یک درخت و یک خانه نسبت به
زمین ساکن ولی نسبت به خورشید در حال حرکت هستند .وقتی یک ریل از ایستگاه عبور می کند گفته
می شود که ریل نسبت به ایستگاه در حال حرکت است .اما مسافری در داخل ریل می تواند بگوید که
ایستگاه در حال حرکت است و درجهت خالف جابجا می شود.
17
سرعت متوسط یک ذره در واقع نمیتواند جهت سرعت و اندازه آن را در یک لحظه معین بدست
دهد .لذا برای تشریح حرکت به تفصیل باید سرعت در یک زمان یا سرعت لحظوی را با دقت تعریف کنیم.
برای تعیین سرعت لحظوی در نقطه مانند ،𝑝1باید فاصله زمانی 𝑡∆ تا آنجا که ممکن است کوچک باشد،
طوریکه عمال در طول زمان𝑡∆ هیچگونه تغیری در حالت حرکت بوجود نیاید .به زبان ریاضی ،سرعت
لحظوی حد سرعت متوسط است وقتی فاصله زمان به سمت صفر میل کند .سرعت لحظوی را با 𝑣 بدون
اندیکس می نویسند
𝑥∆
𝑣 = lim 𝑣𝑎𝑣 = lim )(2 − 2
𝑜→𝑡∆ 𝑡∆ 𝑜→𝑡∆
در نتیجه
𝑥𝑑
=𝑣 )(2 − 3
𝑡𝑑
این رابطه همان تعریف مشتق 𝑥 نسبت به 𝑡 است .رابطه فوق نشان می دهد که سرعت لحظوی از مشتق
تغییرمکان نسبت به زمان به دست می آید .بعد از این به جای سرعت لحظوی همیشه کلمه سرعت را
استفاده می کنیم.
در گفتار روز مره کلمه تندی(تیزی) نیز به مفهوم سرعت به کار می رود .در زبان فزیک تیزی فاصله
پیموده شده در واحد زمان گفته می شود و این کمیت همیشه مثبت و مقدار عددی آن برابر است با قیمت
مطلق سرعت (تیزی=|𝑣| ) .در حالیکه سرعت همان تغییر موقعیت جسم متحرک در واحد زمان بوده و
یک کمیت وکتوری است .فرض کنید یک شناکننده در یک حوض آب بازی 011متر فاصله را در 53.75
𝑚100 𝑚
است .اما سرعت متوسط او صفر است. = 2.052 ثانیه طی می کند مقدار متوسط تیزی او
𝑠48.74 𝑠
زیرا شناگر با یک رفت و برگشت در طول حوض به محل اول خود برگشته است.
18
درسیستم MKSسرعت برحسب متر برثانیه یا 𝑚𝑠 −1سنجیده می شود .واحدهای دیگری نیز
𝑖𝑚 𝑡𝑓 𝑚𝑘
) ،فوت برثانیه ( ) ،مایل برساعت ( ) و گره نیز رایج است. مانند کیلومتر برساعت (
ℎ 𝑠 ℎ
𝑡𝑓
6080است. یک گره معادل یک مایل دریایی برساعت یا
ℎ
مثال .2-1یک ذره باالی محور 𝑥 ها به گونه ای حرکت می کند که و ضع آن در هر لحظه با رابطه = 𝑥
5𝑡 2 + 0که در آن 𝑥 برحسب متر و 𝑡 برحسب ثانیه است ،مشخص می شود .سرعت متوسط این ذره
را در فاصله زمانی
(الف) 1ثانیه تا 8ثانیه
(ب) 1ثانیه تا 1.0ثانیه
(ج) 1ثانیه تا 1.110ثانیه
(د) 1ثانیه تا 1.11110ثانیه حساب کنید.
(ه) سرعت لحظوی این ذره در 𝑠 𝑡 = 2چقدر است؟
حل 𝑡1 = 2𝑠 :در تمام حالت ها مشتر ک است .با قرار دادن 𝑠 𝑡1 = 2در رابطه 𝑥 = 5𝑡 2 + 0
داریم که
𝑚𝑥1 = 5(2)2 + 0 = 20
با گذاشتن این مقدار در حالت های (الف)( ،ب)( ،ج) و (د) داریم که
∆𝑥 = 𝑥2 − 𝑥1 = 𝑥2 − 20و ∆𝑡 = 𝑡2 − 𝑡1 = 𝑡2 − 2
(الف) 𝑠 ∆𝑡 = 𝑡2 − 𝑡1 = 3 − 2 = 0و 𝑚∆𝑥 = 𝑥2 − 𝑥1 = 46 − 20 = 25
.2.2تعجیل
در حالت کلی سرعت یک جسم تابع زمان است .اگر دریک حرکت سرعت آن ثابت بماند آن حرکت را
یکنواخت می گویند .به شکل قبلی بر می گردیم فرض می کنیم جسم در لحظه 𝑡1در نقطه 𝑝1و سرعت
آن 𝑣1و در لحظه 𝑡2در نقطه 𝑝2و سرعت آن 𝑣2است .تعجیل متوسط بین نقاط 𝑝1و 𝑝2توسط رابطه
زیر تعریف میشود:
𝑣∆ 𝑣2 − 𝑣1
= 𝑣𝑎𝑎 = )(2 − 4
𝑡2 − 𝑡1 𝑡∆
که در این رابطه ∆𝑣 = 𝑣2 − 𝑣1تغییرات سرعت و ∆𝑡 = 𝑡2 − 𝑡1مثل همیشه زمان الزم برای این
تغییر سرعت است .بدین ترتیب تعجیل متوسط در طول یک فاصله زمانی معین برابر است با تغییر سرعت
در واحد زمان درطی این فاصله زمانی.
لیمت تعجیل متوسط را هنگامی که فاصله زمانی𝑡∆ خیلی کوچک باشد تعجیل لحظوی می نامند.
𝑣𝑑 𝑣∆
𝑎 = lim 𝑎𝑎𝑣 = lim =
𝑜→𝑡∆ 𝑡∆ 𝑜→𝑡∆ 𝑡𝑑
در نتیجه
𝑣𝑑
=𝑎 )(2 − 5
𝑡𝑑
20
بدین ترتیب تعجیل لحظوی از مشتق سرعت نسبت به زمان بدست می آید .در حالت کلی تعجیل در جریان
حرکت تغییر می کند .اگر در یک حرکت مستقیم الخط (یک بعدی) تعجیل ثابت بماند ،آن را حرکت مستقیم
الخط با شتاب ثابت می نامند .هرگاه قیمت مطلق سرعت نسبت به زمان افزایش یابد حرک «تند شونده»
و اگر قدر مطلق سرعت نسب به زمان کاهش یابد حرکت «کندشونده» نامیده می شود .در سیستم متریک
𝑡𝑓 𝑚
اندازه می گیرند. حساب می کنند و درسیستم انگلیسی آن را با 2 تعجیل را با واحد
𝑠 𝑠2
مثال .2-2تعجیل متوسط .یک فضانورد از ایستگاه فضایی خود که به دور زمین می چرخد خارج می شود
و همکارش از 𝑠 𝑡 = 0.0شروع کرده هر دو ثانیه یک بار سرعت او را اندازه گرفته و در جدول به
صورت زیر ثبت می کند.
تعجیل متوسط را در فواصل زمانی زیر حساب کرده و توضیح دهید که آیا تیزی فضانورد زیاد می شود
یا کم.
الف) از 𝑠 𝑡1 = 0.0تا 𝑠𝑡2 = 3.0
ب) از 𝑠 𝑡1 = 5.0تا 𝑠𝑡2 = 7.0
ج) از 𝑠 𝑡1 = 9.0تا 𝑠𝑡2 = 00.0
د) از 𝑠 𝑡1 = 03.0تا 𝑠𝑡2 = 05.0
حل:
الف)
𝑚 𝑚
𝑠 ∆𝑣 𝑣2 − 𝑣1 0.2 𝑠 − 0.8 𝑚
𝑣𝑎𝑎 = = = = 0.2 2
𝑡∆ 𝑡2 − 𝑡1 𝑠7.0𝑠 − 5.0 𝑠
21
ب)
𝑚 𝑚
∆𝑣 𝑣2 − 𝑣1 −0.2
0.6
𝑣𝑎𝑎 = = = 𝑠 𝑚 𝑠 = −0.2
𝑡∆ 𝑡2 − 𝑡1 𝑠7.0𝑠 − 5.0 𝑠2
ج)
𝑚 𝑚
]) 𝑠 ∆𝑣 𝑣2 − 𝑣1 [−0 𝑠 − (−0.4 𝑚
𝑣𝑎𝑎 = = = = −0.3 2
𝑡∆ 𝑡2 − 𝑡1 𝑠00.0𝑠 − 9.0 𝑠
د)
𝑚 𝑚
]) 𝑠 ∆𝑣 𝑣2 − 𝑣1 [−0.8 𝑠 − (−0.6 𝑚
= 𝑣𝑎𝑎 = = = 0.04 2
𝑡∆ 𝑡2 − 𝑡1 𝑠05.0𝑠 − 03.0 𝑠
تمرین .تعجیل متوسط و لحظوی .فرض کند سرعت 𝑣 یک موتر مسابقه ای در هر زمان 𝑡 با رابطه زیر بیان
شود
𝑚 𝑚
𝑣 = 60 + (0.5 3 ) 𝑡 2
𝑠 𝑠
الف) تغییر سرعت موتر را در فاصله زمانی 𝑠 𝑡1 = 0.0و 𝑠 𝑡2 = 3.0حساب کنید.
ب) تعجیل متوسط در این فاصله زمانی چقدر است؟
ج) تعجیل لحظوی در لحظه 𝑠 𝑡1 = 0.0را با قرار دادن 𝑡∆ برابر 𝑠 0.0سپس 𝑠 0.00و 𝑠0.000
بدست آورید.
د) رابطه ای برای تعجیل لحظوی در هر لحظه نوشته و با استفاده از آن تعجیل در 𝑠 𝑡 = 0.0و = 𝑡
𝑠 3.0را مشخص کنید.
حل:
الف) تغییر سرعت 𝑣∆ برابر است با
𝑚
∆𝑣 = 4.0
𝑠
ب) تعجیل متوسط در این فاصله زمانی عبارت است از
𝑚
𝑎𝑎𝑣 = 2.0
𝑠2
22
ج) وقتی 𝑠 ∆𝑡 = 0.0باشد،
تعجیل متوسط عبارت است از
𝑚
𝑣∆ 0.005
= 𝑣𝑎𝑎 = 𝑚 𝑠 = 0.05
𝑡∆ 𝑠0.0 𝑠2
وقتی 𝑠 ∆𝑡 = 0.00باشد،
تعجیل متوسط عبارت است از
𝑚
𝑎𝑎𝑣 = 0.005
𝑠2
وقتی 𝑠 ∆𝑡 = 0.000باشد،
تعجیل متوسط عبارت است از
𝑚
𝑎𝑎𝑣 = 0.0005
𝑠2
𝑚
دیده می شود که با کاهش مقدار 𝑡∆ تعجیل متوسط به 0.0 2نزدیک و نزدیکتر می شود .نتیجه می گیریم
𝑠
𝑚
0.0است. که تعجیل لحظوی در 𝑠 𝑡 = 0.0مساوی به
𝑠2
23
برای بدست آوردن معادله برای این نوع حرکت دوباره همان شکلی قبلی( ) 1-0را با اندکی تغییر
در نظر می گیریم.
وقتی موتر در نقط 𝑝1می رسد سرعت آن به یک مقدار مشخص 𝑣 می رسد در این حالت موتر تغیر مکان
𝑥1را انجام می دهد .موتر با این سرعت تا نقطه 𝑝2حرکت خود را ادامه می دهد و تغیرمکان آن از نقطه
شروع حرکت 𝑥2است .بنابر این برای این نوع حرکت سرعت وسطی و سرعت لحظوی یکسان است.
𝑥2 − 𝑥1
=𝑣
𝑡2 − 𝑡1
می توانیم بررسی حرکت موتر را از نقطه 𝑝1شروع کنیم ،در این صورت میشود 𝑡1را صفر در نظر گرفت.
با این فرض معادله فوق را می توان به شکل زیر نوشت.
𝑥2 − 𝑥1
=𝑣
𝑡2
ویا
𝑥2 − 𝑥1
=𝑣 𝑡𝑣 = ⟹ 𝑥2 − 𝑥1
𝑡
𝑡𝑣 ⟹ 𝑥2 = 𝑥1 + )(2 − 6
معادله فوق عبارت از معادله حرکت مستقیم الخط یکنواخت است .که متحول مستقل در آن tمی باشد.
24
اگر تعجیل ثابت باشد بدست آوردن فورمول مکان 𝑥 و سرعت 𝑣 به صورت توابعی از زمان کار ساده
است.
می شود به جای تعجیل متوسط در رابطه ( )1-5تعجیل لحظوی را قرار داد.
𝑣2 − 𝑣1
=𝑎
𝑡2 − 𝑡1
اکنون اگر فرض کنم که 𝑡1 = 0و 𝑡 = 𝑡2باشد .پس:
𝑣2 − 𝑣1
=𝑎
𝑡
ویا
𝑡𝑎 𝑣2 = 𝑣1 + )(2 − 7
در این رابطه 𝑣1را سرعت اولی و 𝑣2را سرعت
در هر لحظه بعدی tگفته می توانیم .جمله at
حاصل ضرب تعجیل در فاصله زمان 𝑡 و مساوی
به کل تغییرات سرعت از زمان اولی 𝑡 = 0تا
زمان نهایی 𝑡 است .بنا بر این سرعت 𝑣2در هر
زمان دلخواه 𝑡 برابر است با سرعت اولی 𝑣1به
اضافه تغییر سرعت 𝑡𝑎 .دیاگرام آن را می توان قرار شکل( )1-8ترسیم نمود.
حال می خواهیم رابطه ای را برای وضعیت (موقعیت) xذره ای که با تعجیل ثابت باالی خط مستقیم
حرکت می کند به دست آوریم .برای این کار از دو رابطه زیر استفاده می کنیم.
𝑥2 − 𝑥1
= 𝑣𝑎𝑣 )(2 − 8
𝑡
این رابطه ای است که قبال برای سرعت متوسط یافته بودیم .رابطه دیگری نیز برای سرعت متوسط استفاده
می شود که فقط برای حرکت مستقیم الخط باتعجیل ثابت استفاده می شود و قرار ذیل است.
𝑣1 + 𝑣2
= 𝑣𝑎𝑣 )(2 − 9
2
رابطه ( )1-3را به شکل زیر می نویسم:
25
𝑡 𝑣𝑎𝑣 𝑥2 = 𝑥1 +
حال از رابطه ( )1-6قیمت 𝑣𝑎𝑣 را در رابطه اخیر می گذاریم:
𝑣1 + 𝑣2
( 𝑥2 = 𝑥1 + 𝑡) )(2 − 00
2
به جای 𝑣2در رابطه ( )1-01قیمت آن را از رابطه ( )1-7می گذاریم:
𝑡𝑎 𝑣1 + 𝑣1 + 2𝑣1 𝑎𝑡 2
( 𝑥2 = 𝑥1 + ) 𝑡 = 𝑥1 + 𝑡+
2 2 2
0 2
𝑡𝑎 ⟹ 𝑥2 = 𝑥1 + 𝑣1 𝑡 + )(2 − 00
2
این رابطه می گوید که اگر ذره در لحظه 𝑡 = 0در وضعیت 𝑥1و سرعت آن در این لحظه برابر 𝑣1باشد
وضعیت بعدی آن در زمان دلخواه و بعدی 𝑡 مجموع سه جزء است :وضعیت اولیه 𝑥1به اضافه 𝑡 𝑣1که در
1
صورت ثابت ماندن سرعت می پیمود به اضافه فاصله 𝑎𝑡 2حاصل از تغییر سرعت.
2
رابطه ( )1-00وضعیت ذره متحرک را به تابع زمان نشان می دهد .اما دربسیاری از مسایل به رابطه
ای بین وضعیت ،سرعت و تعجیل که مستقل از زمان باشد نیاز است .برای بدست آوردن چنین یک رابطه
باید در رابطه ( )1-01مقدار 𝑡 را از رابطه ( )1-7قرار دهیم.
𝑣1 + 𝑣2 𝑣2 + 𝑣1 𝑣2 − 𝑣1
( 𝑥2 = 𝑥1 + ( ) 𝑡 = 𝑥1 + () )
2 2 𝑎
𝑣22 − 𝑣12
⟹ 𝑥2 = 𝑥1 + )(2 − 02
𝑎2
این رابطه اخیر را می شود برای سرعت نیز به شکل زیر نوشت:
) 𝑣22 = 𝑣12 + 2𝑎(𝑥2 − 𝑥1 )(2 − 03
هرگاه سرعت ثابت باشد یعنی تعجیل وجود نداشته باشد ،معادالت فوق به سادگی به معادله حرکت مستقیم
الخط یکنواخت تبدیل می شود.
26
کنند و این امر مربوط به وزن است .نوزده قرن بعد گالیله توضیح داد که هرجسم باید با تعجیل ثابت به
زمین سقوط کند یعنی باید تعجیل ثابت و مستقل از وزن باشد.
بعد از آن حرکت اجسامی را که سقوط می کنند به تفصیل بررسی کردند .اگر از مقاومت هوا صرف
نظر شود گالیله درست گفته است .تمام اجسام در نقطه معینی از زمین با تعجیل یکسان سقوط می کنند و
این امر به وزن آنها بستگی ندارد.
تعجیل ثابت سقوط آزاد را تعجیل جاذبه نامیده و آن را با حرف gنشان می دهند .در مجاورت
𝑡𝑓 𝑚𝑐 𝑚
32است. 980و یا سطح زمین مقدار این تعجیل ، 9.8 2
𝑠2 𝑠2 𝑠
27
مثال .1-5یک توپ بیسبال از باالی یک
ساختمان 91متری آزادنه رها می شود.
وضعیت(موقعیت) و سرعت آن را در زمان
های 0.1ثانیه1.1 ،ثانیه و 8.1ثانیه پیدا
کنید.
حل :جهت تعجیل جاذبه رو به پایین
𝑚
𝑔 = −9.8 بوده در این صورت
𝑠2
است.
بعد از 0.1ثانیه موقعیت و سرعت توپ
عبارت است از:
0 2 0 𝑚
=ℎ 𝑚𝑔𝑡 = (−9.8 2 ) (0𝑠)2 = −4.9
2 2 𝑠
𝑚 𝑚
𝑣 = 𝑔𝑡 = −9.8 2 (0𝑠) = −9.8
𝑠 𝑠
بعد از 1.1ثانیه موقعیت و سرعت توپ عبارت است از:
0 0 𝑚
𝑚ℎ = 𝑔𝑡 2 = (−9.8 2 ) (2𝑠)2 = −09.6
2 2 𝑠
𝑚 𝑚
𝑣 = 𝑔𝑡 = −9.8 2 (2𝑠) = −09.6
𝑠 𝑠
بعد از 8.1ثانیه موقعیت و سرعت توپ عبارت است از:
0 2 0 𝑚
=ℎ 𝑚𝑔𝑡 = (−9.8 2 ) (3𝑠)2 = 44.0
2 2 𝑠
𝑚 𝑚
𝑣 = 𝑔𝑡 = −9.8 2 (3𝑠) = −29.4
𝑠 𝑠
.2.2پرتاب عمودی
برای اینکه جسمی عمودا به طرف باال پرتاب شود باید به آن یک سرعت اولی بدهیم ،در این جا نیز مانند
سقوط آزاد فاصله ای را که جسم پرتاب شده بصورت عمودی می پیماید تابع وزن جسم نیست .بلکه تنها
28
تابع سرعت اولی است که به جسم داده میشود تا ارتفاعی معینی را بپیماید .هر اندازه سرعت اولی جسم
بیشتر باشد به همان اندازه جسم در ارتفاع بیشتری قرار می گیرد.
29
باز هم سرعت در نقطه اوج صفر است .معادله( )1-11را مساوی به صفر قرار میدهیم و زمان رسیدن به
نقطه اوج را می یابیم.
𝑡𝑔 = 𝑣2 = 0 ⟹ 𝑣1 − 𝑔𝑡 = 0 ⟹ 𝑣1
𝑣1
=𝑡⟹ )(2 − 20
𝑔
اگر به جای سرعت اولی در معادله ( )1-07قمیت
آن را از جنس زمان قرار دهیم ،نقطه اوج را بتابع
زمان بدست می آوریم.
0 0
ℎ = 𝑣1 𝑡 − 𝑔𝑡 2 = (𝑔𝑡)𝑡 − 𝑔𝑡 2
2 2
0
= 𝑔𝑡 2 − 𝑔𝑡 2
2
0
⟹ ℎ = 𝑔𝑡 2 )(2 − 22
2
مثال .1-4یک سرباز از باالی یک برج دیدبانی که
ارتفاع آن 11متر است گلوله ای را بطور عمودی با
𝑚
948از تفنگ M16فیر می کند. سرعت
𝑠
حل:
الف) برای دریافت نقطه اوج معادله نقطه اوج گلوله از جنس سرعت اولی را بکار می بریم
30
𝑚 2 𝑚2
) (948
𝑣12 898704
=ℎ = = 𝑠 𝑚𝑠 2 ⟹ ℎ = 45852.24
) 𝑚 2𝑔 2 (9.8 𝑚
09.6 2
𝑠 2 𝑠
ب) زمان رسیدن به نقطه اوج را براساس ( )1-10بدست می آوریم
𝑚
𝑣1 948
=𝑡 = 𝑠𝑠 = 96.73
𝑔 𝑚
9.8 2
𝑠
ج) سرعت گلوله را که رو به باال است پس از چهار ثانیه طور ذیل دریافت می کنیم.
برای تشریح حرکت یک ذره در فضا الزم است ابتدا موقعیت آن مشخص شود .یک ذره را که در لحظه
معین در نقطه مانند 𝑃 قرار دارد در نظر می گیریم .وکتور موقعیت 𝑟 ذره در این لحظه وکتوری است که از
مبدا مختصات تا نقطه𝑃 ادامه دارد .در شکل ( )1-9نشان داده شده است که متخصات دکارتی 𝑥 و 𝑦 نقطه
𝑃 همان مرکبه های 𝑥 و 𝑦 وکتور𝑟 هستند .با استفاده از وکتورهای واحد که در زیر بیان می شود می
توانیم موقعیت ذره را ارائه نماییم.
وکتورهای واحد :وکتورهای اند که اندازه آنها یک واحد باشند .تنها خاصیت آن نشان دادن جهت در فضا
است .در سیستم مختصات دو بعدی 𝑦𝑥 وکتور واحد به جهت محور 𝑥ها را
32
⃗⃗⃗ 𝑟⃗⃗⃗2 −
⃗⃗𝑟∆ 𝑟1
= 𝑣𝑎𝑣 = ) (2 − 24وکتور متوسط سرعت
𝑡∆ 𝑡2 − 𝑡1
همین طور سرعت لحظوی را طوریکه قبال در بخش حرکت های یک بعدی بیان شد حد سرعت متوسط
در صورتیکه فاصله زمانی به صفر میل کند تعریف می کنیم.
⃗⃗𝑟∆ ⃗⃗𝑟𝑑
⃗⃗⃗ = lim
𝑣 = ) (2 − 25وکتور سرعت لحظوی
𝑡∆ 𝑜→𝑡∆ 𝑡𝑑
𝑣 در هر لحظه تندی یا مقدار سرعت در آن لحظه است که با 𝑣 نشان داده می شود .جهت
اندازه وکتور ⃗⃗⃗
𝑣 در هر لحظه جهت حرکت ذره در آن لحظه است.
⃗⃗⃗
وقتی که 𝑜 → 𝑡∆ نقاط 𝑃1و 𝑃2شکل ( ) 1-3به هم نزدیک و نزدیکتر شده و ⃗⃗𝑟∆ در حد با جهت
وکتور سرعت لحظوی یکی است .از اینجا به نتیجه مهم زیر می رسیم :وکتور سرعت لحظوی در هر نقطه،
مماس بر مسیر در آن نقطه است شکل(.) 1-6
33
بیشتر محاسبه وکتور سرعت لحظوی به کمک مرکبه های آن آسانتر است .همزمان با هر تغییرموقعیت ⃗⃗𝑟∆
مختصات ذره تغییراتی به اندازه 𝑥∆ و 𝑦∆ دارند که مرکبه های ⃗⃗𝑟∆ هستند .پس نتیجه می شود که مرکبه
𝑣 مساوی به مشتق 𝑥 و 𝑦 نسبت به زمان هستند ،یعنی:
های 𝑥𝑣 و 𝑦𝑣 وکتور سرعت لحظوی ⃗⃗⃗
𝑥𝑑 𝑦𝑑
= 𝑥𝑣 = 𝑦𝑣 مرکبه های سرعت لحظوی )(2 − 26
𝑡𝑑 𝑡𝑑
میتوان همین نتایج را با مشتقگیری از رابطه ( )1-18بدست آورد .وکتورهای 𝑖 و 𝑗 اندازه و جهتهای
ثابت دارند .پس مشتق آنها صفر است وخواهیم داشت:
34
انداز وکتور سرعت لحظوی یعنی تیزی یا مقدار سرعت برحسب مرکبه های 𝑥𝑣 و 𝑦𝑣 برطبق رابطه
فیثاغورت برابر است با
𝑦𝑣
= 𝛼𝑛𝑎𝑡 )(2 − 29
𝑥𝑣
حال تعجیل ذره ای را مطالعه می کنیم که در فضا حرکت می کند .در حالت کلی تعجیل تغییر سرعت ذره
متحرک را مشخص می کند .اما در این جا مفهوم تعجیل را تعمیم می دهیم تا هم شامل تغییر اندازه سرعت
(تغییر تیزی جسم) و هم تغییر جهت سرعت شود.
⃗⃗⃗⃗ سرعت
𝑣 و 𝑣2
در شکل( 1-00الف) ذره ای در امتداد مسیر منحنی در حرکت است .وکتورهای ⃗⃗⃗⃗1
های لحظوی ذره را در زمان های ،𝑡1که ذره در 𝑃1است ،و ،𝑡2که ذره در 𝑃2است ،نشان میدهند.
ممکن است هم اندازههای دو وکتور و هم جهتهای آنها باهم مختلف باشد .بنا بر تعریف تعجیل متوسط
𝑣 𝑣2 −
⃗⃗⃗⃗ 𝑣𝑎𝑎 یک ذره در حرکت از 𝑃1به 𝑃2عبارت است از خارج قسمت تغییر وکتوری سرعت = ⃗⃗⃗⃗1
𝑣∆ بر فاصله زمان ∆𝑡 = 𝑡2 − 𝑡1الزم برای این تغییر:
⃗⃗⃗
𝑣 ⃗⃗⃗⃗2 −
𝑣 𝑣∆ ⃗⃗⃗⃗1⃗⃗⃗
= 𝑣𝑎𝑎 = وکتور تعجیل متوسط )(2 − 30
𝑡2 − 𝑡1 𝑡∆
𝑣∆ شکل( 1-00الف ) است .توجه کنید که 𝑣2
⃗⃗⃗⃗ تعجیل متوسط یک کمیت وکتوری و در جهت وکتور ⃗⃗⃗
𝑣∆ است شکل 1 -00ب).
𝑣 و ⃗⃗⃗
جمع وکتوری ⃗⃗⃗⃗1
35
𝑎 در نقطه 𝑃1لیمیت تعجیل متوسط است .وقتی 𝑃2به
بنا بر تعریف ،مانند قبل تعجیل لحظوی ⃗⃗⃗
𝑣∆ و 𝑡∆ نیز هردو به سمت صفر میل می کند .پس وکتور تعجیل لحظوی عبارت
سمت 𝑃1میل کند⃗⃗⃗ ،
است از:
⃗⃗⃗
𝑣∆ ⃗⃗⃗
𝑣𝑑
⃗⃗⃗ = lim
𝑎 = )(2 − 30
𝑡∆ 𝑜→𝑡∆ 𝑡𝑑
𝑣 چنانچه دیدیم مماس بر مسیر حرکت ذره است .اما روش ترسیم شکل(1-00
وکتور سرعت ⃗⃗⃗
𝑎 ذره متحرک همواره رو به مرکز انحنای مسیر است .بنابراین وقتی
ج) نشان میدهد که تعجیل لحظوی ⃗⃗⃗
جسمی روی مسیر منحنی حرکت می کند تعجیل آن همیشه خالف صفر است حتی اگر با تیزی ثابت حرکت
کند.
مرکبه های تعجیل لحظوی چنانچه قبال توضیح داده شد عبارتند از:
𝑥𝑣𝑑 𝑦𝑣𝑑
= 𝑥𝑎 , = 𝑦𝑎 )(2 − 32
𝑡𝑑 𝑡𝑑
و بر حسب وکتورهای واحد داریم که
36
𝑥𝑣𝑑 𝑦𝑣𝑑
= ⃗⃗⃗
𝑎 𝑖+ 𝑗 )(2 − 33
𝑡𝑑 𝑡𝑑
و یا هم می توان این مرکبه های تعجیل را چنین نیز نوشت:
𝑥 𝑑2 𝑦 𝑑2
𝑎𝑥 = 2 , 𝑎𝑦 = 2 )(2 − 34
𝑡𝑑 𝑡𝑑
𝑥 𝑑2 𝑦 𝑑2
𝑗 ⃗⃗⃗ = 2 𝑖 + 2
𝑎 )(2 − 35
𝑡𝑑 𝑡𝑑
دراین جا تنها یک نمونه از حرکت های دوبعدی را که به نام پرتاب مایل یاد می شود .به بررسی می
گیریم.
پرتاب مایل
پرتاب یک جسم تحت زاویه بزرگتر از صفر و کوچکتر از 61درجه نسبت به افق بایک سرعت معین
پرتاب مایل گفته می شود .در این حالت جسم مذکور در دو بعد هم بصورت عمودی و هم بصورت افقی
تغییر مکان های را انجام میدهد .تغییر مکان نهایی را که به صورت عمودی انجام می شود اوج پرتاب و
تغییرمکانی را که به صورت افقی انجام میشود برد پرتاب یا تیررس می نامند .در واقع پرتاب مایل ترکیبی
از پرتاب عمودی با تعجیل ثابت به جهت محور𝑦 و حرکت مستقیم الخط یکنواخت به جهت محور 𝑥 است،
زیرا تعجیل جاذبه زمین تنها یک مرکبه عمودی دارد .پس پرتاب مایل در مستوی 𝑦𝑥 انجام می شود.
برای بررسی پرتاب مایل شکل ( ) 8-00را در نظر می گیریم .زاویه پرتاب را به حرف 𝜃 و سرعت
اولیه جسم پرتاب شونده را با 𝑣1نشان میدهیم .سرعت اولیه را به مرکبه های آن به جهات 𝑥 و 𝑦 تقسیم
می کنیم.
𝜃𝑛𝑖𝑠 𝑣1𝑦 = 𝑣1 𝜃𝑠𝑜𝑐 𝑣1𝑥 = 𝑣1 )(2 − 36
37
𝑡𝑔 𝑣2𝑦 = 𝑣1𝑦 −
در معادله فوق اگر 𝑜 = 𝑦 𝑣2شود ،به این معنی است که جسم در نقطه اوج خود رسیده است.
0 0
𝑦 = 𝑣1𝑦 𝑡 − 𝑔𝑡 2 = 𝑣1 𝑠𝑖𝑛𝜃 ∙ 𝑡 − 𝑔𝑡 2 )(2 − 39
2 2
اگر در معادله فوق زمان رسیدن به نقطه اوج را بگذاریم خواهیم داشت که:
38
در رابطه فوق هرگاه زاویه 𝜃 = 90°شود ،تغییرمکان عمودی بیشترین مقدار را بخود می گیرد .در این
حالت معادله اخیر تبدیل به معادله پرتاب عمودی می شود یعنی
𝑣12
=𝑦
𝑔2
به جهت محور 𝑥 حرکت یکنواخت است .اگر در معادله ) 𝑦 ،(2 − 39را مساوی به صفر قرار دهیم
به این معنی است که جسم یا در شروع پرتاب است و یا اینکه دوباره برگشت نموده است.
0 𝑡𝑔
𝑦 = 𝑜 ⟹ 𝑣1 𝑠𝑖𝑛𝜃 ∙ 𝑡 − 𝑔𝑡 2 = 𝑡 (𝑣1 𝑠𝑖𝑛𝜃 − ) = 0
2 2
در معادله اخیر هرگاه tبیرون قوس صفر شود شروع پرتاب را نشان میدهد .اگر داخل قوس را مساوی
به صفر قرار دهیم معادله زمان رسیدن به نقطه تیررس را در مییابیم:
𝑥
= 𝑥𝑣1 ) (2 − 40معادله برد 𝑡 ∙ 𝜃𝑠𝑜𝑐 ⟹ 𝑥 = 𝑣1𝑥 ∙ 𝑡 = 𝑣1
𝑡
هرگاه در معادله اخیر زمان رسیدن به نقطه تیررس قرار داده شود؛ برد پرتاب بدست می آید:
𝜃𝑣12 𝑠𝑖𝑛2
=𝑥 معادله برد )(2 − 42
𝑔
39
تمرینات فصل دوم
40
فصل سوم
الکروستاتیک
(برق ساکن)
مقدمه
انسان ها از زمانه های قدیم با برق ساکن آشنا بودند ،آنها می دیدند که کهربا ذرات کوچک را جذب می
کنند ولی دلیل آن را نمی دانستند .یونانیهای باستان 911سال قبل از میالد مسیح در یافتند که کهربا پس
از مالش داده شدن با پشم می تواند اشیای دیگر را بخود جذب کند .امروز می گوییم که کهربا چارج برقی
کسب کرده و یا چارج دار شده است.
چارج برقی
میله های پالستیکی و پوست خز را اگر باهم مالش دهیم چارجدار می شوند ،در این صورت میله های
پالستیکی همدیگر را دفع می کنند و همین طور اگر میله های شیشه ای را با پارچه ابریشمی مالش دهیم،
میله های شیشه ای نیز چارجدار می شوند و آنگاه یکدیگر را دفع میکنند .اما یک میله پالستیکی چارجدار
میله شیشه ای چارجدار را جذب میکند.
این آزمایشها و بسیاری از آزمایشهای دیگر مانند آن نشان میدهند که دو نوع چارج برقی وجود
دارد ،نوع چارج میله پالستیکی که از مالش با پوست خز بدست میآید و نوع چارج میله شیشه ای که از
41
مالش با ابریشم بدست میآید .بنیامین فرانکلین این دو نوع برق را به ترتیب منفی و مثبت نامید و این نوع
نامگذاری هنوز رایج است .دو چارج مثبت یا دو چارج منفی یکدیگر را دفع میکنند یک چارج مثبت و
یک چارج منفی یک دیگر را جذب می کنند .میله پالستیکی و پارچه ابریشمی چارج منفی و میله شیشیه
ای و پو ست خز چارج مثبت دارند .دو جسمی که به هم مالش داده می شوند هریک چارج معینی بدست
میآورند؛ اندازه چارجهای آنها باهم مساوی ،و عالمتهای آنها با هم مخالف هستند.
تجارب فوق نشان میدهند که عملیه چارج دار کردن بوجود آوردن(خلق) چارج نیست بلکه انتقال
چارج از یک جسم به جسم دیگر است .و یا به عبارت دیگر چارج هیچگاه تولید و یا هم نابود نمی شود
بلکه همیشه از یک جسم به جسم دیگر انتقال می کند .عبارتهای اخیر قانون تحفظ چارج را بیان می
کند که بار اول توسط بنیامین فرانکلین ارائه شد.
ساختمان اتوم
منشا چارج برقی به اجزای سازنده ماده مربوط است.
اتومها که اجزای سازنده ماده هستند ،از ذرات بسیار
خورد به نام پروتونها ،نیوترونها و الکترونها
ساخته شده اند .در یک اتوم خواص زیر وجود دارند:
-0هر اتوم از دو قسمت ساخته شده است ،هسته و
سویه های الکترونی.
-1پروتونها و نیوترونها در هسته اتوم قرار دارند،
پروتونها چارج مثبت داشته و نیوترونها چارج
برقی ندارند.
-8الکترونها بدور هسته حرکت دورانی انجام می
دهند ،الکترونها چارج منفی دارند و چارج همه
الکترونها باهم برابر اند.
42
-5چارج الکترون و پروتون باهم مساوی و عالمت چارج آنها مخالف یکدیگر اند.
-4بصورت طبیعی تعداد الکترونها و پروتونهای یک اتوم باهم برابر اند که در نتیجه چارج خالص اتوم
صفر است.
-9هرگاه از یک اتوم یک یا چند الکترون جدا شود نتیجه آن اتومی با چارج مثبت ساخته میشود که آن
را اصطالحا ایون مثبت می گویند.
-7اتومی که یک یا چند الکترون جذب کند نتیجه آن اتومی با چارج منفی ساخته میشود که آن را
اصطالحا ایون منفی میگویند.
از دست دادن و جذب کردن الکترونها توسط اتوم را ایونایزیشن میگویند .شکل()8-5پروسه ایونایزیشن
را برای اتومهای سودیم( ،)Naمگنیزیم( ،)Mgسلفر( )Sو کلورین( )Clنشان میدهند.
43
همان طوریکه دیده می شود اتوم سودیم با از دست دادن یک الکترون به ایون مثبت سودیم و کلورین با
جذب دو الکترون به ایون منفی دو کلورین تبدیل شده است و همینطور مگنیزیم و سلفر نیز به ایونها تبدیل
شده اند.
تا قرن هجدهم تصور می شد که
الکترونها سیال پیوسته است .ولی امروز ثابت
شده است که حتی مایعات و گازات نیز از
مالیکولها و اتومها ساخته شده اند و سیال
پیوسته به شمار نمیروند .تجربه نشان میدهد
که چارج برقی کوانتی است و از مضرب یک
چارج بنیادی معینی ساخته شده است .یعنی
مقدار چارج موجود باالی یک جسم را که به
qنشان داده میشود میتوان چنین نوشت:
𝑒𝑛 = 𝑞 )(3 − 0 … 𝑛 = 0, 2, 3,
که در رابطه فوق eهمان چارج بنیادی ( چارج الکترون یا پروتون ) است و مقدار آن تقریبا مساوی است
به:
44
قبال توضیح د اده شد که چارج ها باالی هم دیگر قوه وارد می سازند و همینطور توضیح داده شد که بین
چارجهای هم نوع قوه دافعه و چارجهای مخالف قوه جاذبه بوجود می آید .ولی رابطه فزیکی که بتواند
مقدار قوه بین دو ذره چارجدار را دقیقا تعیین نماید ارائه نشد .چارلز اگوستین دی کولم در سال 0375
عمل متقابل ذرات چارجدار را به تفصیل بررسی کرد و نهایتا به این نتیجه رسید که مقدار قوه ای که بین
چارجهای نقطوی ( چارج های که فاصله بین آنها نسبت به ابعاد آنها خیلی کوچک است ) بوجود می آید
1
متناسب با معکوس مربع فاصله بین چارجها ( ) 2است .یعنی اگر فاصله بین چارجها دو برابر و سه برابر
𝑟
1 1
شود؛ مقدار قوه و برابر می شود.
9 4
همینطور قوه به مقدار چارج واقع باالی هر کدام از دوجسم ،که به qنشان داده می شود نیز بستگی
دارد .وی دریافت که مقدار قوه بین دو چارج نقطوی 𝑞1و 𝑞2متناسب با هرکدام ازاین چارجها و بنابراین
متناسب با حاصل ضرب 𝑞1 . 𝑞2آنها است و نهایتا کولم قوه برقی بین دو چارج نقطوی 𝑞1و 𝑞2را توسط
رابطه زیر بیان نمود:
| |𝑞1 . 𝑞2
𝑘=𝐹 )(3 − 2
𝑟2
𝑚𝑁 2
∙ 𝑘 = 9است .رابطه 009 2 در رابطه فوق kضریب تناسب ثابتی است و مقدار آن تقربیا مساوی به
𝑐
45
از اصل سوپرپوزیشن میتوان آن را در مورد هرنوع اجتماعی از چارجها به کار برد .واحد مقدار چارج در
SIکولم است که به حرف Cنشان داده میشود.
1
می نویسند که در آن 𝑜𝜀 ثابت دیگری است ،پس می در واحدات ،SIثابت kرا به صورت
𝑜𝜀𝜋4
مثال .3-1دو چارج نقطوی 𝑞2و 𝑞1که به فاصله 𝑚𝑐 50از یکدیگر قرار دارند هرکدام به ترتیب 𝑐𝜇02
و 𝑐𝜇 8چارج دارد .قوه عامل بین این دو چارج را در یافت کنید.
حل:
𝑐𝜇𝑞1 = 02
𝑐𝜇𝑞2 = 8
𝑚𝑟 = 50𝑐𝑚 = 0.5
-------------------------------
?= 𝐹
سوال را با استفاده از قانون کولم به صورت زیر حل می نماییم:
46
| |𝑞1 . 𝑞2 9
𝑐𝜇𝑁𝑚2 8𝜇𝑐 ∙ 02
𝑘=𝐹 = 9 ∙ 00
𝑟2 𝑐 2 (50𝑐𝑚)2
9
)𝑐 𝑁𝑚2 (8 ∙ 00−6 𝑐)(02 ∙ 00−6
= 9 ∙ 00
𝑐2 (0.5𝑚)2
9
𝑁𝑚2 96 ∙ 00−12 𝑐 2
= 9 ∙ 00 2 2
𝑁= 3456 ∙ 00−3 𝑁 = 3.456
𝑐 𝑚0.25
مثال .3-2فاصله بین دو ذره چارجدار نقطوی 𝑐𝜇 𝑞1 = 20و 𝑐𝜇 𝑞2 = 4چقدر باید باشد ،تا قوه
بین آنها 𝑁 2شود؟
حل:
𝑐 𝑞1 = 20𝜇𝑐 = 20 ∙ 00−6
𝑐 𝑞2 = 4𝜇𝑐 = 4 ∙ 00−6
𝑁𝐹 = 2
--------------
?= 𝑟
| |𝑞1 . 𝑞2 | |𝑞1 . 𝑞2 | 𝑞 |𝑞 .
𝑘=𝐹 ⟹ 𝑟 2
= 𝑘 ⟹ 𝑟 = √𝑘 1 2
𝑟2 𝐹 𝐹
ابتدا قوه بین جورههای 𝑞3و 𝑞1و سپس بین جورههای 𝑞3و 𝑞2را مطابق قانون کولم بدست می آوریم و
سپس آنها را باهم مساوی قرار میدهیم:
| |𝑞1 . 𝑞3 | |𝑞2 . 𝑞3
𝑘 = 𝐹13 𝐹 23 = 𝑘
(3 − 𝑥 )2 𝑥2
𝑞1 . 𝑞3 𝑞2 . 𝑞3 𝑞1 𝑞2
𝑘 ⟹ ⟹ 𝐹13 = 𝐹23 = 𝑘 ⟹ =
(3 − 𝑥 )2 𝑥2 (3 − 𝑥 )2 𝑥 2
) ⟹ 𝑞1 𝑥 2 = 𝑞2 (3 − 𝑥 )2 ⟹ 𝑞1 𝑥 2 = 𝑞2 (9 − 6𝑥 + 𝑥 2
= 9𝑞2 − 6𝑞2 𝑥 + 𝑞2 𝑥 2 ⟹ 𝑞1 𝑥 2 − 𝑞2 𝑥 2 + 6𝑞2 𝑥 − 9𝑞2 = 0
⟹ (𝑞1 − 𝑞2 )𝑥 2 + 6𝑞2 𝑥 − 9𝑞2 = 0 ⟹ (5 − 6)𝑥 2 + 6 ∙ 6𝑥 − 9 ∙ 6 = 0
⟹ −𝑥 2 + 36𝑥 − 54 = 0 ⟹ 𝑥 2 − 36𝑥 + 54 = 0
−(−36) ± √(−36)2 − 4 ∙ 54 36 ± √0296 − 206
= ⟹ 𝑥1,2 =
2 2
36 ± 32.86
=
2
36 + 32.86 68.86
= ⟹ 𝑥1 = 𝑚= 33.43
2 2
3.04
= 𝑥2 𝑚= 0.57
2
جواب نهایی ما 𝑚 𝑥2 = 0.57است ،که فاصله بین چارجهای 𝑞3و 𝑞2است .فاصله بین چارجهای
48
تقسیم بندی ماده نظربه عبور چارج از آنها
عبور چارجها از بعضی مواد آسان و از بعضی از مواد دیگر دشوار و حتی ناممکن است .بدین ترتیب مواد
را نظر به عبور چارجها از آنها به سه دسته هادی ،عایق و نیمه هادی تقسیم بندی می کنند.
الف) هادیها :موادی اند که چارجها در آنها به آسانی حرکت نموده میتوانند .فلزات مانند نقره ،مس،
طال ،آلمونیم و آب آشامیدنی نمونه های از این نوع ماده هستند .هر فلز یک یا دو الکترون در سویه ظرفیت
خود دارند که به آسانی از اتوم های آن جدا می شوند و در سرتاسر فلز حرکت می کنند و این دلیل خوبی
برای هادی بودن آن می باشد.
ب) عایقها :موادی اند که چارجهای برقی نمی توانند به آسانی در آنها حرکت نمایند .پالستیک ،شیشه،
چوب خشک ،رابر و غیره نمونه های از عایقهای برقی می باشند .در این مواد معموال تعداد الکترونهای
سویه آخر آنها کامل می باشند و الکترونهای آزادی وجود ندارند.
ج) نیمه هادیها :بعضی از فلزات مانند سلیکان و جرمانیم نه یک عایق خوب و نه هم یک هادی خوب
حساب شده می توانند یعنی هدایت برقی آنها در بین هادی و عایق قرار دارند .اگر بصورت خالص باشند
عایق خوبی به شمار می روند و اگر حتی یک اتوم ناخالص دیگر در بین 01ملیون اتوم خالص آن قرار
گیرد می تواند آن را به یک هادی بسیار خوب تبدیل کند .امروزه نیمه هادی ها در ساختن دیودها و
ترانزیستور ها استفاده می شوند که به طور گسترده در قطعات CPUکمپیوترها کار برد دارند.
49
الف) روش مالش :هرگاه دو جسم مختلف باهم مالش داد شود
ب) روش القاء :در این طریقه یک جسم خنثی را نزدیک جسم
چارجدار می کنند بدون اینکه دو جسم در تماس همدیگر قرار گیرند می تواند جسم خنثی را چارجدار
سازد.
ج) روش تماس :در این روش یک جسم خنثی را به تماس یک جسم چارجدار می آورند ،بدین ترتیب
50
ساحه برقی
هنگامی که دو جسم دارای چارج برقی در خالء باالی همدیگر قوه وارد می کنند چگونه یکی از آنها وجود
دیگری را در محل قرار گیری خود حس میکند؟ وسیله ارتباطی اثر یکی از این چارجها با دیگری چیست؟
با استفاده از مفهوم ساحه برقی و از طریق فورمول بندی مجدد قانون کولم به شکل مفیدتر از قبل ،میتوان
به این پرسش جواب داد.
برای تعریف ساحه برقی ،قوه دافعه متقابل دو جسم Aو Bشکل( 8-01الف ) را که هردو چارج
مثبت دارند در نظر بگیرید .فرض کنید جسم Bچارج نقطوی ،𝑞′و قوه وارده بر آن 𝐹′باشد .یکی از
راههای بررسی این قوه این است که آن را قوه موثر از فاصله دور ،یعنی قوه که اثر آن از فضای خالی عبور
کرده است ،فرض کنیم که در این صورت نیاز به وسیله انتقال از فضای خالی ندارد.
حال فرض می کنیم که جسم Aدارای
خاصیتی است که فضای اطراف خود را دچار تغییر
می کند .جسم Bرا برداشته ،جای آن را در فضا
نقطه Pمی نامیم (شکل 8-01ب) .می گوییم که
جسم چارجدار در نقطه Pو همینطور در هر نقطه
دیگر اطراف خود) یک ساحه برقی ایجاد کرده
است ،و وقتی جسم Bدر نقطه Pقرار گیرد قوه𝐹′
بر آن وارد میشود .این نظر را قبول می کنیم که قوه
وارد برجسم Bاز طرف ساحه برقی موجود در نقطه
Pبر آن اثر کرده است (شکل 8-01ج) .از آنجا
که اگر Bدر هر نقطه دلخواه در اطراف جسم Aقرار
گیرد بر آن قوه وارد میشود ،ساحه برقی نیز در هر یک از نقاط منطقه اطراف Aوجود دارد .همچنان می
توان گفت که چارج نقطوی Bنیز در اطراف خود ساحه برقی ایجاد می کند که به نوبه خود بر جسم Aقوه
وارد می کند.
51
برای آنکه بصورت تجربی بدانیم که آیا در یک نقطه معین ساحه برقی وجود دارد یانه جسم
چارجدار را که چارج آزمایشی نامیده می شود در آن نقطه قرار می دهیم .اگر بر چارج آزمایشی قوه وارد
شود وجود ساحه برقی در آن نقطه امر حتمی است.
قوه کمیت وکتوری است ،لذا ساحه برقی نیز کمیت وکتوری خواهد بود .برای تعریف ساحه برقی E
در هر نقطه ،چارج آزمایشی 𝑞′را در آن نقطه قرار می دهیم و قوه 𝐹′وارده بر آن را اندازه میگیریم
(شکل ) .بنابر تعریف Eخارج قسمت 𝐹′بر 𝑞′است:
𝐹′
𝐸= ′ ⟹ 𝐹 ′ = 𝐸𝑞′ )(3 − 4
𝑞
چارج آزمایشی می تواند مثبت یا منفی باشد ،اگر مثبت باشد 𝐸 ،و ’𝐹 هم جهت و اگر منفی باشد مختلف
الجهت اند ( شکل.) 8-00
در سیستم واحدات بین المللی SIکه واحد قوه نیوتن( )Nو واحد
𝑁
چارج کولم( )Cاست ،واحد ساحه برقی نیوتن بر کولم ( ) است.
𝐶
52
| 0 |𝑞𝑞 ′
𝐹 ′ 4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2 𝑞 0 𝑞 0
=𝐸= ′ = ⟹ 𝐸 = )(3 − 5
𝑞 𝑞′ 4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2 4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2
با استفاده از وکتور واحد 𝐫 میتوان رابطه وکتوری که مقدار و جهت وکتور𝐄 ساحه برقی را مشخص کند
چنین نوشت:
𝑞 0
=𝐄 𝐫 )(3 − 6
4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2
بنا بر تعریف ساحه برقی حاصل از چارج نقطوی ،اگر چارج مثبت باشد از چارج روبه خارج و اگر چارج
منفی باشد رو به داخل چارج امتداد دارد.
مثال .3-4قوه برقی 𝑁 8 ∙ 00−5از طرف یک ساحه برقی باالی یک الکترون وارد می شود.
مقدار(شدت) ساحه برقی چه اندازه است؟
حل:
𝐶 𝑞 ′ = 𝑒 = 0.6 ∙ 00−19
𝑁 𝐹 ′ = 8 ∙ 00−5
---------------------
?= 𝐸
در این صورت می توان الکترون را شبیه یک ذره چارج آزمایشی در نظر گرفت لذا:
𝐹′ 𝑁 8 ∙ 00−5 −5 19
𝑁 14
𝑁
=𝐸= ′ = 5 ∙ 00 ∙ 00 = 5 ∙ 00
𝑞 𝐶 0.6 ∙ 00−19 𝐶 𝐶
مثال .3-2ساحه برقی در فاصله 𝑚𝑐 30از یک چارج 𝐶𝑛 4چقدر است؟
حل:
𝐶𝑛𝑞 = 4
𝑚𝑐𝑟 = 30
-----------------
?= 𝐸
طوریکه قبال توضیح داده شد ،هر چارجی می تواند در هر نقطه ساحه برقی داشته باشد .یعنی اگر فاصله
از یک چارج را داشته باشیم می توانیم اندازه ساحه برقی را در آن نقطه پیدا کنیم:
53
𝑞 0 𝑞 9
𝐶𝑛𝑁𝑚2 4 9
𝐶 𝑁𝑚2 4 ∙ 00−9
=𝐸 = 𝑘 2 = 9 ∙ 00 = 9 ∙ 00
4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2 𝑟 𝐶 2 (30𝑐𝑚)2 𝐶 2 (0.3𝑚)2
𝑁𝑚2
36 2
=𝐸⟹ 𝑁 𝐶 = 400
0.09𝑚2 𝐶
𝑁
مثال .3-2یک الکترون را در ساحه برقی یک نواخت 0000که جهت ساحه برقی مطابق
𝐶
شکل( ) 8-01عمودا رو به باالست ،رها می کنیم .مقدار قوه وارده باالی الکترون را از طرف ساحه برقی
مذکور حساب کنید.
حل:
𝐶 𝑞 ′ = 𝑒 = 0.6 ∙ 00−19
𝑁
𝐸 = 0000
𝐶
---------------
?= 𝐹
𝐹′ 𝑁
𝐶 𝐸 = ′ ⟹ 𝐹 = 𝐸𝑞 = 0000 ∙ 0.6 ∙ 00−19
′ ′
𝑞 𝐶
𝑁 ⟹ 𝐹′ = 0.6 ∙ 00−16
𝑁
مثال .8-7در کدام فاصله از یک چارج نقطوی 𝐶𝑛 ،7شدت ساحه برقی 300است؟
𝐶
حل:
𝐶𝑛𝑞 = 7
𝑁
𝐸 = 300
𝐶
--------------------
?= 𝑟
54
𝑁𝑚2
𝑞 𝑞𝑘 𝑞𝑘 9 ∙ 009 𝐶𝑛∙ 7
𝑘=𝐸 ⟹ 𝑟 2
= ⟹ 𝑟 = √= √ 𝐶2
𝑟2 𝐸 𝐸 𝑁
300
𝐶
𝑚𝑁 2
∙9 009 2 ) 𝐶 (7 ∙ 00−9
= √ 𝐶 𝑚 = √20 ∙ 00−2 𝑚2 = 4.58 ∙ 00−1
𝑁
300
𝐶
𝑚𝑐⟹ 𝑟 = 45.8
خطوط ساحه برقی
برای توصیف ساحه برقی از خطوط ساحه استفاده میشود ،این خطوط تصویری واضیح تری از ساحه را
در ذهن ایجاد میکند .فارادی اولین کسی بود که برای نشان دادن ساحه از این خطوط استفاده کرده.
خطوط ساحه در چارج مثبت رو به بیرون از چارج و در چارج منفی رو به داخل چارج ترسیم می شود
شکل(.)8-08
توجه کنید که هرچه به
چارج نیزدیک می شویم
تعداد خطوط ساحه برقی
زیادتر و هر چه دور تر از
چارج می رسیم تعداد خطو
کمتر میشود .تراکم خطوط
نمایندگی از قوی بودن
ساحه برقی می نماید .هرچه تعداد خطوط بیشتر و متراکمتر باشند ساحه برقی قوی و هرچه تعداد خطوط
کمتر باشند ساحه ضعیف را نمایندگی میکنند .این خطوط در شکل ( )8-05برای یک جوره چارج مثبت
و یک جوره چارج مثبت و منفی ترسیم گردیده است .در شکل متوجه میشوید که همیشه خطوط ساحه
برقی طوریکه قبال نیز ذکر گردید .از چارج مثبت نشات کرده و به چارج منفی ختم میشود.
55
انرژی پوتانشیل برقی
از فزیک میکانیک می دانیم که یک جسم زمانی دارای انرژی پوتانشیل میشود که در ساحه جاذبه زمین
قرار گیرد .همینطور انرژی پوتانشیل یک جسم تابع وضعیت جسم در ساحه جاذبه است .به این معنی که
اگر جسم را در اتفاعات بیشتر از سطح زمین جابجا کنیم ،انرژی پوتانشیل آن زیاد و زیادتر می شود.
همین طور یک جسم چارجدار نیز زمانی
که در ساحه برقی خارجی قرار گیرد دارای انژی
فرض کنید مطابق پوتانشیل برقی می شود.
شکل( )8-04یک ذره با چارج مثبت را نزدیک
یک کره با چارج مثبت نماییم؛ برای اینکار باید
انرژی مصرف نماییم تا بر قوه دافعه کولم غلبه نماید.
مطابق قانون تحفظ انرژی ،انرژی که در انتقال چارج مصرف شده ازبین نمیرود بلکه به یک شکل دیگری
از انرژی تبدیل میشود ،این نوع انرژی را که ذره چارجدار در اثر تغییر وضعیتش در ساحه برقی خارجی
بدست می آورد به نام انرژی پوتانشیل برقی یاد می کنند.
56
اگر ذره چارجدار فوق رها گردد در جهت دور شدن از کره چارج دار حرکت می کند به این معنی
که انرژی پوتانشیل برقی آن به انرژی حرکی تبدیل میشود.
فرض می کنیم ذره چارجدارمنفی را در ساحه برقی خارجی مطابق شکل( )8-09جابجا می نماییم .چون
چارج ذره منفی است؛ بنابراین وقتی که چارج همجهت ساحه جابجا میشود ،انرژی پوتانشیل آن افزایش
می یابد و هنگامی که خالف جهت ساحه جابجا میشود ،انرژی پوتانشیل آن کاهش می یابد .در نقطه a
انرژی پوتانشیل چارج عبارت است از:
57
پوتانشل برقی
قبال به انرژی پوتانشیل مربوط به چارج 𝑞′که در ساحه برقی خارجی واقع است توجه کردیم .اکنون این
انرژی پوتانشیل را بر اساس " انرژی پوتانشیل بر چارج واحد" ،مانند ساحه برقی که قوه موثر بر چارج
واحد تعریف شد ،بیان می کنیم .این بیان به تعریف مفهوم پوتانشیل برقی ،که به اختصار پوتانشیل نامیده
میشود ،می انجامد .مفهوم پوتانشیل در محاسباتی که به انرژی ذرات ارتباط داشته باشند بسیار مفید است.
همینطور در بسیاری از محاسبات مربوط به ساحه برقی نیز میتوان از آن استفاده کرد زیرا با ساحه برقیE
رابطه نزدیک دارد .هر زمانی که به محاسبه ساحه نیاز باشد آسانتر این است که ابتدا پوتانشیل را حساب
کنید و سپس به کمک آن ساحه را بدست بیاورید.
پوتانشیل انرژی پوتانشیل بر چارج واحد است .بنابر تعریف پوتانشیل 𝑉 در نقطه ای ازیک ساحه
برقی برابر انرژی پوتانشیل 𝑈 بر چارج واحد آزمایشی 𝑞′واقع در آن نقطه است:
𝑈
=𝑉 ′
𝑈 = 𝑉𝑞 ′یا )(3 − 00
𝑞
چارج و انرژی پوتانشل هردو کمیت اسکالری است ،پس پوتانشیل نیز کمیت اسکالری است .از
رابطه ( ) 8-01پیداست که واحد آن خارج قسمت واحد انرژی بر واحد چارج است .این واحد در SI
J
مساوی به 0است که ولت نامیده میشود .این نامگذاری به افتخار دانشمند ایتالیایی الساندرو ولتا صورت
𝐶
گرفته است.
اگر ذره چارجدار 𝑞′را مطابق شکل ( )8-07با مصرف انرژی از نقطه ( )0به نقطه ( )1جابجا کنیم ،انرژی
پوتانشیل آن نیز از مقدار 𝑈1به مقدار 𝑈2تغییر میکند .در نتیجه پوتانشیل برقی آن نیز از 𝑉1به 𝑉2تغییر
می کند .بنابراین تفاوت پوتانشیل در این صورت مساوی است به:
58
𝑈2 − 𝑈1 𝑈∆
= 𝑉2 − 𝑉1 ⟹ 𝑉∆ = )(3 − 00
𝑞′ 𝑞′
ارائه تفاوت پوتانشیل از جنس ساحه برقی را می-
توانیم چنین توضیح دهیم :هرگاه خواسته باشیم
چارمثبت 𝑞′را در خالف جهت ساحه برقی خارجی
به فاصله 𝑑 جابجا نماییم(شکل ،)8-03انژی الزم
برای انجام این کار مساوی است به:
𝑞
𝑘=𝑉 )(3 − 04
𝑟
مثال .3-8پوتانشیل برقی که یک چارج نقطوی 𝐶𝑛 02در نقطه ای به فاصله 01متر از خودش ایجاد
می کند چه مقدار است؟
حل:
𝐶𝑛𝑞 = 02
59
𝑚𝑟 = 00
--------------------
?= 𝑉
𝑞 9
𝐶 𝑁𝑚2 02 ∙ 00−9 𝑚𝑁 𝑗
𝑉 = 𝑘 = 9 ∙ 00 = 00.8 = 00.8 𝑡𝑙𝑜𝑣= 00.8
𝑟 𝐶2 𝑚00 𝑐 𝑐
خازن
خازن ها وسایلی اند که برای ذخیره نمودن چارج و انرژی برقی استفاد میشوند .این وسایل به گونه های
مختلف طراحی میشوند .اساسا خازن از دولوحه فلزی که هادی برق میباشند و بین دو لوحه یک ماده
عایق قرار داده میشود ،ساخته میشوند .این لوحه ها میتوانند به شکل دوتا لوحه مسطح و یاهم به شکل
دوسطح استوانوی بیرونی و داخلی و یاهم به شکل دوتا کره فلزی که یکی در داخل دیگری قرار می گیرند
ساخته شوند .شکل ( )8-06چند نمونه از خازنها را نشان می دهد.
عالمت خازن در سرکتها
(دوره های ) برقی -||-و -
60
بوجود می آید و چارجها از بطری به لوحه های
خازن انتقال می نماید و این کار تازمانی انجام
میشود که تفاوت پوتانشیل دوقطب خازن برابر با
تفاوت پوتانشیل دو قطب بطری گردد .در این
حالت جریان دوره قطع گردیده و گفته میشود که
خازن چارج گردیده است.
تخلیه خازن
خازن زمانی تخلیه می گردد که دو صفحه آن
توسط یک هادی باهم وصل گردد .اگر هادی
مقاومت خیلی ناچیز داشته باشد ،عموما تخلیه
خازن بصورت جرقه ( )Sparkصورت می گیرد
ولی اگر مقاومت هادی زیاد باشد این تخلیه
بصورت آهسته انجام میشود .گاهی میشود
خازن را دریک المپ برقی تخلیه نمود و بصورت موقت المپ را روشن نگهداشت.
از خازن ها در موارد متعدد صنعتی از قبیل رادیو ،تلویزیون ،آنتن های مخابراتی و غیره استفاده می کنند.
یعنی تقریبا میتوان گفت که خازن امروزه جزء بسیارهم صنعت برق و الکترونیک به شمار می رود.
ظرفیت خازن
61
طوریکه قبال توضیح داده شد مقدار چارج qذخیره شده باالی هر کدام از صفحات یک خازن متناسب با
تفاوت پوتانشیل دو قطب منبع برق (بطری) است .بنابر این تفاوت پوتانشیل بین صفحات خازن متناسب با
مقدار چارج ذخیره شده روی هر کدام از صفحات خازن است یعنی اگر مقدار چارج صفحات خازن دو و
سه برابر شود تفاوت پوتانشیل بین صفحات خازن نیز دو و سه برابر میشود؛ اما نسبت چارج و تفاوت
پوتانشیل همیشه ثابت باقی می ماند.
بنا بر تعریف ظرفیت Cیک خازن نسبت مقدار چارج qواقع بر یکی از صفحات بر مقدار تفاوت
پوتانشیل 𝑉∆ بین صفحات است:
𝑞
=𝐶 )(3 − 04
𝑉∆
واحد ظرفیت در SIفاراد( )Fاست که به افتخار مایکل فاراده نام گذاری شده است .مطابق رابطه اخیر یک
𝐶
فاراد مساوی به یک کولم بر ولت( ) است:
𝑉
𝐶
0F = 0
𝑉
فاراد واحد بسیار بزرگی است و در عمل از آن استفاده نمیشود .بجای فاراد از اجزای آن یعنی
مایکروفاراد( ) 𝜇F = 00−6نانوفاراد( )𝑛F = 00−9 Fو پیکوفاراد( )𝑃F = 00−12 Fاستفاده می
شوند.
مثال .3-9دو قطب یک خازن با ظرفیت 11پیکوفاراد را به ولتیج( تفاوت پوتانشیل) 12ولت وصل می
کنیم ،باالی هر کدام از لوحه های خازن پس از چارج شدن کامل چه مقدار چارج ذخیره میشود؟
حل:
𝐹𝑃𝐶 = 20
𝑣∆𝑉 = 02
------------------------
?= 𝑞
𝑞
=𝐶 )𝑣⟹ 𝑞 = 𝐶∆𝑉 = 20𝑃𝐹 (02𝑣) = 20 ∙ 00−12 𝐹 (02
𝑉∆
𝐶
𝐶𝑃= 20 ∙ 00−12 (02𝑣) = 240
𝑣
62
مثال .3-11یک جوره سیم مسی پوش دار را به قطب های یک بطری 15ولتی وصل می کنیم باالی
هرکدام از سیمها 411نانوکولم چارج ،ذخیره میشود .ظرفیت این سیستم را محاسبه کنید.
حل:
𝑣∆𝑉 = 24
𝐶𝑛𝑞 = 500
----------------
?= 𝐶
𝑞 𝐶𝑛500
=𝐶 = 𝐹𝑛= 20.83
𝑉∆ 𝑣24
تمرین:
-0یک خازن 𝐹𝜇 50به یک بطری 89ولتی وصل میشود ،پس از چارج شدن کامل ،چه مقدار
چارج باال هر کدام از لوحه های ذخیره میشود؟
-1در اثر تفاوت تقطبیق ولتیج 011ولت باالی یک خازن 151 ،مایکروکولم چارج باالی صفحات
خازن ذخیره میشود .ظرفیت خازن چه اندازه
است؟
63
مثال .3-11مساحت هر کدام از صفحات یک خازن مستوی 1متر مربع و فاصله بین صفحات 4ملی
متر است .ظرفیت این خازن چقدر است؟
حل:
𝐴 = 2𝑚2
𝑚𝑚𝑑 = 5
-----------------------
?= 𝐶
𝐴 −12
𝐶2 2𝑚2 −9
𝐹 𝑚2
𝐶 = 𝜀𝑜 = 8.85 ∙ 00 ∙ = 3.54 ∙ 00 ∙
𝑑 𝑚 𝑁𝑚2 5 ∙ 00−3 𝑚 𝑚
𝐹𝑛= 3.54 ∙ 00−9 = 3.54
نوت:
برای یادگیری بیشتر:
𝐶
𝐶2 𝐶 𝐶 𝐶 𝐶 𝐶 0 𝐹= 𝑣
= ∙ = ∙ = ∙ =
𝑚 𝑚 𝑚 𝑣 𝑚 𝐽 𝑚 𝑚𝑁 𝑁𝑚2
تمرین:
.0در مثال( ،)8-00اگر ولتیج ( تفاوت پوتانشیل ) 0111ولت به خازن تطبیق گردد ،مقدار چارج
واقع بر هر لوحه خازن را دریافت کنید.
.1فاصله دو لوحه یک خازن مستوی با ظرفیت یک فاراد مساوی به 0ملی متر است .مساحت هر
لوحه این خازن چه اندازه است؟
.8یک خازن یک مایکروفارادی اگر مساحت هر لوحه آن یک سانتی متر مربع باشد ،فاصله بین
لوحه های آن چقدر خواهد بود؟
.5دوخازن که هرکدام مساحت لوحه های آن به ترتیب 3Aو 2Aو فاصله بین لوحه های آن به
ترتیب 5dو 6dاست .نسبت ظرفیت این دو خازن را حساب کنید.
الف) ترکیب مسلسل خازنها :شکل( 8-18الف) ترکیب مسلسل دو خازن است .در شکل( 8-18ب)
دیاگرام ترکیب این دو خازن را بااستفاده از سمبولهای نشان داده ایم .تفاوت پوتانشیل 𝑉∆ بطری در دو
طرف این ترکیب تطبیق شده و چارج qرا باالی هرکدام از صفحات خازن های مذکور ایجاد نموده
است .هانطوریکه در شکل دیده می شود تنها لوحه اولی خازن اول و لوحه دومی خازن دوم از طرف
بطری چارج دریافت می کند ،لوحه دومی خازن اول و لوحه اولی خازن دوم بصورت القایی چارجدار
میشوند.
65
با اسفاده از رابطه ( )8-09ظرفیت معادل دو خازن را که ظرفیت هرکدام آن 𝐶1و 𝐶2است ،بدست آورده
می توانیم .ممکن است در یک اتصال مسلسل چندین خازن داشته باشیم؛ که در این صورت ظرفیت معادل
را می توانیم قرار ذیل بدست بیاوریم:
66
حل:
𝐹𝜇𝐶1 = 30
𝐹𝜇𝐶2 = 05
𝐹𝜇𝐶3 = 00
-------------------------
?= 𝑒𝐶
𝟏 0 0 0 0 0 0
= + + = + +
𝐶𝑒 𝐶1 𝐶2 𝐶3 30 05 00
0+2+3 6
= =
30 30
30
= 𝑒𝐶 ⟹ 𝐹𝜇= 5
6
تمرین:
.0در یک ترکیب مسلسل خازنها 4پایه خازن مشابه هرکدام باظرفیت 𝐹𝜇 30وجود دارد ،ظرفیت
معادل این ترکیب را بدست آورید.
.1دریک ترکیب مسلسل 5پایه خازن هرکدام باظرفیت های 𝐹𝜇 06𝜇𝐹 ،02𝜇𝐹 ،00و 𝐹𝜇20
وجود دارد .ظرفیت معادل این ترکیب را حساب کنید.
.8اگر ولتیج بطری در سوال 1مساوی به 14ولت باشد .چه مقدار چارج باالی هرلوحه خازن های
فوق ذخیره میشود؟
.5درسوال ،0اگر مقدار چارج ذخیره شده باالی هر لوحه خازن 14مایکروکولم باشد ،این مقدار
چارج توسط چند ولت ایجاد شده است؟
67
ب) ترکیب موازی خازن ها :برای بررسی این ترکیب شکل( )8-19را که ترکیب موازی دو خازن با
ظرفیتهای 𝐶1و 𝐶2را نشان می دهد ،در نظر می گیریم .طوریکه دیده می شود صفحات سمت چپ
هردو خازن به قطب مثبت بطری و صفحات سمت راست هردوخازن به قطب منفی بطری وصل است ،یعنی
تفاوت پوتانشیل در انجام قطبهای هردوخازن یکسان است .به این ترتیب هر تعداد خازن اگر بصورت
موازی باهم ترکیب شوند ،تفاوت پوتانشیل(ولتیج) انجام های آنها باهم یکسان و برابر تفاوت پوتانشیل
بطری می باشد .اما چارجهای ذخیره شده 𝑞1و 𝑞2باالی هرکدام ازصفحات خازن ها باهم یکی نبوده
ونظر به ظرفیت هر خازن متفاوت است .یعنی:
𝑉∆ 𝑞1 = 𝐶1 , 𝑉∆ 𝑞2 = 𝐶2
چارج کل که باالی لوحه های هردو خازن ذخیره میشود ،عبارت است از:
) 𝑞 = 𝑞1 + 𝑞2 = 𝐶1 ∆𝑉 + 𝐶2 ∆𝑉 = ∆𝑉 (𝐶1 + 𝐶2
𝑞
⟹ = 𝐶1 + 𝐶2 ⟹ 𝐶𝑒 = 𝐶1 + 𝐶2 )(3 − 09
𝑉∆
رابطه ( )8-06ظرفیت معادل دو خازن را نشان میدهد .یعنی می توانیم به جای دو خازن با ظرفیت های
𝐶1و 𝐶2یک خازن دیگر را که ظرفیت آن معادل ظرفیت این دو خازن باشد ،در سرکت(دوره برقی) قرار
دهیم .هر گاه بیشتر از دو خازن در یک ترکیب موازی داشته باشیم رابطه ( )8-06را می توانیم برای آنها
طور ذیل استفاده نماییم:
⋯ 𝐶𝑒 = 𝐶1 + 𝐶2 + 𝐶3 + )(3 − 20
68
در یک ترکیب موازی اگر nخازن با ظرفیت های
مشابه مانند Cداشته باشیم ( )8-17ظرفیت معادل آن
توسط رابطه زیر تعیین میگردد:
𝐶𝑛 = 𝑒𝐶 )(3 − 20
69
تمرینات فصل سوم
.0باالی یک جسم چارجدار 𝐶𝜇 25چارج وجود دارد ،این مقدارچارج توسط چند دانه الکترون
ایجاد شده است؟
.1باالی لوحه یک خازن 2 ∙ 008دانه الکترون قرار گرفته است ،مقدار چارجی را که این الکترون
ها ایجاد کرده است؛ چه مقدار است؟
.8فاصله دو چارج مثبت نقطوی 0.6mاست ،هریک از این چارجها 𝐶𝜇 +300است .مقدار قوه
وارد از هریک بر دیگری چقدر است؟
.5چارج منفی 𝐶𝜇 ،−0.5بر چارج نامعلومی که در فاصله 0.2mاز آن قرار دارد قوه 0.6Nوارد
می کند.
الف) مقدار و عالمت چارج را معلوم کنید.
ب) قوه وارده از طرف چارج نامعلوم برچارج معلوم 𝐶𝜇 ،−0.5را دریافت کنید.
.4به دو کره پالستیکی کوچک چارج مثبت داده اند .اگر فاصله دو کره 40cmباشد مقدار قوه موثر
بین آنها 0.25Nاست .مقدار چارج دو کره را مشخص کنید اگر:
الف) دو چارج باهم مساوی باشند.
ب) یکی از آنها دو برابر دیگری باشند.
.9اگر چارج موجود باالی دو کره که 15cmاز هم فاصله دارند ،مساوی و قوه دافعه موثر بین آنها
5 ∙ 00−19باشد ،چند الکترون اضافی باالی هر کره موجود است؟
.7الکترون اتوم هایدروجن در چه فاصله ای از هسته قرار گیرد تا قوه جاذبه وارد بر آن برابر وزن
الکترون در مجاورت زمین شود.
.3مقدار و جهت ساحه برقی را درنقطه ایکه 0.5mباالی ذره چارج داری با چارج 𝐶𝜇 +4واقع
است مشخص کنید.
𝑁
.6در کدام فاصله از ذره با چارج 𝐶𝑛 5ساحه برقی 6است؟
𝐶
70
.01مقدار و جهت ساحه برقی که باالی الکترون قوه ای به اندازه وزن آن وارد می کند ،چقدر و در
کدام جهت است؟
.00چارج برقی زمین به اندازه ای است که ساحه حاصل از آن در نقطه ای در مجاورت سطح زمین
𝑁
050است و رو به مرکز زمین امتداد دارد.
𝐶
الف) شخصی به کتله 𝑔𝑘 60چه مقدار چارج برقی کسب کند تا در اثر قوه وارد از این ساحه بر
وزن خود فایق آید؟
ب) قوه دافعه کولم بین دو نفر که به فاصله 011متر از یکدیگر واقع اند و هرکدام چارجی مساوی
به چارج محاسبه شده در قسمت(الف) دارند ،چقدر است؟ آیاساحه برقی زمین میتواند وسیله ای
برای پرواز باشد؟
.01چارج نقطوی 𝐶𝑛 𝑞1 = −4در مبدا کمیات وضعیه و چارج نقطوی 𝐶𝑛 𝑞2 = +6باالی
محور 𝑥ها در 𝑚 𝑥 = 0.8قرار دارند .مقدار و جهت ساحه برقی را در هریک از نقاط زیر،
باالی محور 𝑥ها بدست بیاورید.
ج) 𝑚𝑥 = −0.2 ب) 𝑚، 𝑥 = 0.2 الف) 𝑚، 𝑥 = 0.2
.08دو چارج 𝐶𝑛 𝑞1 = 0و 𝐶𝑛 𝑞2 = 2به فاصله 1.8mاز یکدیگر قرار دارند .در کدام نقطه
باالی خط واصل دو چارج ساحه حاصل از دوچارج مساوی به صفر میشود؟
.05چارج نقطوی 𝐶𝜇 𝑞 = 8در مبدا کمیات وضعیه ساکن است .چارج نقطوی دیگر 𝐶𝜇−0.5
باالی محور 𝑥ها به فاصله 𝑚 0.8از مبدا قرار دارد .انرژی پوتانشیل برقی این دو چارج را
حساب کنید.
.04چارج نقطوی 𝐶𝜇 𝑞1 = +3.2در مبدا کمیات وضعیه ساکن است .چارج دوم 𝐶𝜇 5.2در
کدام فاصله از 𝑞1قرار گیرد تا انرژی پوتانشیل مجوعه 1.9ژول شود؟
.09در چه فاصله از یک چارج نقطوی 𝐶 ،6 ∙ 0011پوتانشیل برقی (الف) 𝑉 02و (ب) 𝑉24
است؟
71
.07پوتانشیل برقی در فاصله 𝑚 0.6از کره چارجدار بسیار کوچک 𝑉 48است .اگر کره نقطوی
باشد ،چارج آن چقدر است؟
.03ساحه برقی یکنواخت 𝐸 در جهت مثبت محور 𝑥 است .نقطه aدر 𝑚𝑥 = 0.8و نقطه bدر
𝑚 𝑥 = 0.2قرار دارد .تفاوت پوتانشیل بین این دو نقطه 𝑉 500است.
(الف) پوتانشیل کدام نقطه بیشتر است؟
(ب) اندازه ساحه برقی 𝐸 را بدست آورید.
.06ظرفیت یک خازن هوایی با صفحات موازی 𝐹𝑃 500و چارج هر صفحه آن 𝐶𝜇 0.2است.
فاصله صفحات از هم 𝑚𝑚 0.4است.
الف) تفاوت پوتانشیل بین دو صفحه چقدر است؟
ب) مساحت هر صفحه را حساب کنید.
.11ظرفیت یک خازن 𝐹𝜇 6.4است .چقدر چارج باید به آن بدهند تا تفاوت پوتانشیل بین صفحات
آن 𝑉 50شود؟
.10دو خازن با ظرفیت های 𝐹𝜇 𝐶1 = 4و 𝐹𝜇 𝐶2 = 6مسلسل توسط تفاوت پوتانشیل 𝑉54
چارج میشوند .مطلوب است:
الف) چارج هر خازن
ب) تفاوت پوتانشیل دو قطب هر خازن
.11دو خازن 𝐹𝜇 3و 𝐹𝜇 2بطور مسلسل به یکدیگر و به تفاوت پوتانشیل 800Vوصل اند .چارج
و تفاوت پوتانشیل دو قطب هر خازن را بدست بیاورید.
.18سه خازن 3 ، 3و 5مایکروفاراد را باهم بصورت مسلسل و به تفاوت پوتانشیل 89ولت وصل
می کنند
الف) چارج خازن 5مایکروفاراد چقدر است؟
ب) ظرفیت معادل این دوره را حساب کنید.
ج) چارج کلی که باالی تمام خازن ها وجود دارد را حساب کنید.
72
.15چند پایه خازن 2μFرا به صورت مسلسل باهم وصل کنیم تا ظرفیت معادل آنها 𝐹𝜇0.0
شود؟
.14چند پایه خازن 2μFرا به صورت مسلسل باهم وصل کنیم تا ظرفیت معادل آنها 𝐹𝜇40
گردد؟
.19در شکل( )8-16بادر نظرداشت ترکیب مسلسل و موازی ظرفیت معادل سرکت را حساب کنید
ظرفیت ها بدون واحد نوشته شده ،شما می توانید واحد ظرفیت را مایکروفاراد در نظر بگیرید.
73
فصل چهارم
جریان برق
در فصل قبل برق ساکن را شرح دادیم و در مورد چگونگی به وجود آمدن چارج برقی ،قوه برقی ،ساحه
برقی ،پوتانشیل برقی و نهایتا خازن بحث کردیم .در این فصل با چارج های متحرک و یا جریان برق سر
و کار داریم .زندگی صنعتی امروز وابستگی کامل با جریان برق دارد .بدون شک فیصدی زیادی از ماشینها
انرژی مورد نیازش را از جریان برق تامین مینماید .از یک ماشین حساب کوچک شروع تا بزرگ ترین
موت ورها بوسیله جریان برق راه می افتد و شروع بکار می نماید .انجینران و مهندسان تالش کرده اند تا
طراحی های بسیار خوبی را با در نظرداشت جریان مورد نیاز برای یک وسیله داشته باشند.
برای بوجود آوردن جریان برق ساده ترین راه اتصال دو
قطب بطری توسط یک هادی است .با این کار جریان برق
در هادی به وجود می آید .جهت قراردادی جریان از قطب
مثبت بطری به قطب منفی آن از طریق هادی است.
حال سوالی که مطرح میشود این است که چه
چیز سبب ایجاد جریان در این دوره میشود .برای پاسخ
دادن به این سوال به شکل( )5-1توجه می کنیم .این
شکل درون یک قطعه بسیار کوچکی از یک سیم مسی را نشان میدهد .همانطوریکه در فصل سوم توضیح
داده شد ،هر اتوم مس یک الکترون آزاد دارد که می تواند در تمام نقاط شبکه اتومی مس آزادانه حرکت
74
نماید .زمانیکه دو قطب بطری
توسط سیم هادی وصل شود؛
جریان برق را به وجود می آورد.
طوریکه دیده میشود ایونهای
مثبت مس تقریبا در جاهای
دایمی خود مستقر می باشند و
تنها الکترونهاست که می توانند
حرکت کنند.
الکترونهای آزاد نمیتوانند در مسیر مستقیم حرکت نمایند زیرا در مسیر حرکت به ایونهای مثبت
هادی و دیگر الکترونهای آزاد تصادم می نمایند و بصورت دایمی مسیر حرکت آنها تغییر میکنند(شکل-8
)5ولی آنچه مسلم است این است که این الکترونها نهایتا از یک سمت هادی به سمت دیگر آن حرکت می
کنند و برخالف سمت ساحه برقی مسیرخود را طی می نمایند که جهت واقعی جریان نیز همین جهت حرکت
الکترونهای آزاد است .سرعت حرکت الکترونهای آزاد بسیار اندک بوده ولی ساحه برقی با سرعت نور در
داخل هادی انتشار می یابد و این سبب می شود که با زدن سویچ برق فورا گروپ برقی روشن می شود.
75
شدت جریان برق
بنابر تعریف ،شدت جریان مقدار چارج جابجا شده در واحد زمان است .مطابق شکل( 5-5الف) یک هادی
با سطح مقطع Sنشان داده شده که در انتراول زمان 𝑡∆ مقدار چارجی که از سطح مقطع به سمت چپ عبور
می کند برابر است با مقدار چارجی که در عین زمان به از سطح مقطع به سمت راست عبور می کند .در
نتیجه مقدار چارج خالص 𝑞∆ عبور یافته در واحد زمان 𝑡∆ از سطح مقطع مساوی به صفراست.
حال اگر انجامهای این هادی به یک بطری وصل شود(شکل 5-5ب) ،در این صورت در دو انجام هادی
تفاوت پوتانشیل به وجود می آید و چارج خالص 𝑞∆ انتقال یافته از هر مقطع فرضی آن در زمان 𝑡∆
مخالف صفر است .در این صورت شدت جریان به صورت زیر تعریف میشود:
𝑞∆
=𝐼 )(4 − 0
𝑡∆
اگر مقدرا و جهت جریان در هر لحظه زمان ثابت باشد ،اینگونه جریان را بنام جریان مستقیم یا به اختصار
جریان DCمی گویند .در این حالت رابطه ( )5-0را به صورت زیر می نویسند:
𝑞
=𝐼 )(4 − 2
𝑡
واحد شدت جریان در SIامپیر است که به حرف Aنشان داده میشود .یک امپیر مساوی به یک کولم
بریک ثانیه است:
𝐶
0𝐴 = 0
𝑠
شدت جریان بر سطح مقطع هادی را بنام کثافت جریان یاد می نمایند و به حرف 𝐽 نشان میدهند:
𝐼
=𝐽 )(4 − 3
𝑆
76
واحد کثافت جریان ،امپیر بر متر مربع است:
|𝐼| 𝐴
= |𝐽| = 2
𝑚 |𝑆|
مثال .4-1شدت جریان برق در یک سیم مسی نازک 𝐴 0.8است.
الف) در یک دقیقه چند کولم چارج از مقطع این سیم عبور می کند؟
ب) این مقدار چارج توسط چه تعداد الکترون به وجود آمده است؟
حل:
الف) از رابطه شدت جریان استفاده می کنیم:
𝑞∆ 𝐶
=𝐼 𝐶⟹ ∆𝑞 = 𝐼∆𝑡 = 0.8𝐴(60𝑠) = 0.8 (60𝑠) = 48
𝑡∆ 𝑠
ب) برای دریافت تعداد چارج ها از رابطه ملیکان که در فصل قبل توضیح داده شد استفاده می کنیم:
𝑞∆ 𝐶48
= 𝑁 ⟹ 𝑒𝑁 = 𝑞∆ = −19
الکترون = 3 ∙ 0020
𝑒 𝐶 0.6 ∙ 00
مثال .4-2مقدار 𝐶 30چارج در یک دقیقه از مقطع یک هادی عبور می کند ،شدت جریان در این هادی
چه مقدار است؟
حل:
𝐶𝑞 = 30
𝑠∆𝑡 = 0𝑚𝑖𝑚 = 60
----------------------------
𝑞∆ 𝐶30
?= 𝐼 =𝐼 = 𝐴= 0.5
𝑡∆ 𝑠60
مثال .4-3در 01ثانیه به تعداد 4 ∙ 0020الکترون از مقطع یک هادی عبور می کند .شدت جریان در
این هادی چه اندازه است.
حل:
𝑁 = 4 ∙ 0020
𝑠∆𝑡 = 00
----------------------
)𝐶 ∆𝑞 𝑁𝑒 4 ∙ 0020 (0.6 ∙ 00−19
= 𝐼 ?= 𝐼 = = 𝐴= 6.4
𝑡∆ 𝑡∆ 𝑠00
77
در فلزات چارجهای متحرک تنها الکترونها (چارج های منفی) هستند ،اما در یک گاز پالسما یا در یک
محلول الکترولیت هم الکترونها وهم ایونهای مثبت در حرکت اند .در نیمه هادی ها قسمتی از هدایت توسط
الکترونها و بخشی هم توسط حفره ها انجام می شود.
تمرین:
-0با تطبیق تفاوت پوتانشیل 111ولت در یک اتوی برقی 10Aجریان در آن ایجاد میشود.
الف) در دو دقیقه چند کولمب چارج از اتو می گذرد؟
ب) این مقدار چارج مساوی به چارج چه تعداد الکترون است؟
-1جریانی که از یک المپ برقی عبور می کند حدود 1.4امپیر است .پس از 3ثانیه چه تعداد حامل
چارج( الکترونها) از رشته سیم المپ عبور می کند؟
مقاومت مخصوصه
اگر در دو انجام چند نوع هادی که مشخصات ظاهری آنها از قبیل طول و سطح مقطع یکسان باشند ،تفاوت
پوتانشیل یکسان تطبیق شود ،جریان های متفاوتی در آنها ایجاد خواهد شد ،به این معنی که هادی های
متفاوت جریان های یکسانی را از خود عبور نمیدهند .یعنی هدایت برقی مواد باهمدیگر یکسان نیست.
عاملی که با عث میشود تا از هادی های مختلف تحت شرایط فوق جریان های متفاوت عبور نماید مقاومت
برقی گفته میشود.
بصورت عموم کثافت جریان 𝐽 در یک هادی تابع ساحه برقی 𝐸 و نیز تابع خواص ماده هادی
است .برای بسیاری از مواد مخصوصا فلزات 𝐽 متناسب با 𝐸 است و در چنین صورت نسبت مقدار 𝐸 و 𝐽
ثابت است .این تناسب به نحوه رفتار قوه اصطکاک ،شباهت دارد.
بنا بر تعریف مقاومت مخصوصه 𝜌 هر جسم ،نسبت مقدار ساحه برقی بر کثافت جریان است ،یعنی:
𝐸
=𝜌 )(4 − 4
𝐽
هرچه مقاومت مخصوصه بیشتر باشد ،برای ایجاد کثافت جریان بیشتر به ساحه برقی قویتری نیاز است.
واحد مقاومت مخصوصه را طور ذیل بدست می آوریم:
78
𝑉
| 𝐸| 𝑉
= |𝜌| 𝑚= 𝑚 = .
|𝐽| 𝐴 𝐴
𝑚 2
𝑉
در بخش بعد خواهیم دید که را اهم می گویند و به Ωنشان میدهند ،بنابراین واحد مقاومت مخصوصه
𝐴
)𝑚 ∙ 𝜌(Ω ماده (نیمه هادی ها) )𝑚 ∙ 𝜌(Ω ماده (هادی ها)
3.5 ∙ 00−5 کاربن خالص 0.47 ∙ 00−8 نقره
0.6 جرمانیم خالص 0.72 ∙ 00−8 مس
2300 سیلیکان خالص 2.44 ∙ 00−8 طال
)𝑚 ∙ 𝜌(Ω ماده (عایق ها) 2.63 ∙ 00−8 آلمونیم
5 ∙ 0014 کهربا 5.50 ∙ 00−8 تنگستن
0010 − 0014 شیشه 20 ∙ 00−8 فوالد
75 ∙ 0016 کوارتز 22 ∙ 00−8 سرب
008 − 0011 چوب 95 ∙ 00−8 سیماب
مقاومت مخصوصه یک هادی آیدیل صفر و مقاومت مخصوصه یک عایق آیدیل بی نهایت
است .مقاومت مخصوصه فلزات و آلیاژها کم است و آنها بهترین هادی ها هستند .عکس مقاومت
مخصوصه را هدایت می نامند.
79
قانون اوم
تناسب مستقیم بین 𝐸 و 𝐽 را بار اول دانشمندی به نام اهم کشف نمود و بنام قانون اهم مسمی شد .ماده
ایکه از قانون اهم پیروی می کند هادی اهمی یا هادی خطی نامیده میشود .بسیاری از مواد از قانون
اهم پیروی نمی کند بنابراین آنها را غیر اهمی یا غیر خطی می نامند.
مقاومت برقی
برای یک جسم هادی تابع قانون اهم و دارای مقاومت مخصوصه 𝜌 ،کثافت جریان 𝐽 در نقطه ای که
ساحه برقی در آن 𝐸 است ،از رابطه ( )5-5بدست می آید:
𝐽𝜌 = 𝐸
اگر قانون اهم حاکم باشد 𝜌 ثابت است و 𝐸 با 𝐽 تناسب مستقیم دارد.
اکثرا با جریان 𝐼 در یک هادی و تفاوت
پوتانشیل حاکم بردو انجام آن بیشتر سر و کار داریم.
فرض کنیم مانند شکل( )5-4هادی ،سیمی
یکنواخت با طول 𝐿 و سطح مقطع 𝑆 باشد .در این
صورت تفاوت پوتانشیل از رابطه 𝐿𝐸 = 𝑉∆ و
جریان از رابطه 𝑆𝐽 = 𝐼 بدست می آید .با گذاشتن
این قیمت ها در رابطه اخیر می توانیم بنویسیم که:
𝑉∆ 𝐼 𝑉∆ 𝐿
⟹ 𝜌= 𝜌= )(4 − 5
𝐿 𝑆 𝐼 𝑆
𝑉∆
نسبت را مقاومت 𝑅 یک هادی می نامند ،یعنی:
𝐼
𝑉∆
=𝑅 )(4 − 6
𝐼
از مقایسه رابطه اخیر با رابطه ( )5-4در می یابیم که مقاومت Rهر هادی معین با مقاومت مخصوصه
آن رابطه زیر را دارد
80
𝐿
𝜌=𝑅 )(4 − 7
𝑆
اگر 𝜌 ثابت باشد ،آنگاه Rنیز ثابت است و قانون اهم بصورت زیر نوشته می شود:
)∆𝑉 = 𝐼𝑅 (4 − 8
رابطه اخیر مقاومت هر هادی را تعریف می کند اعم از اینکه تابع قانون اهم باشد یا نباشد.
رابطه ( )5-7توضیح میدهد که مقاومت یک هادی با طول آن رابطه مستقیم و با سطح مقطع آن رابطه
معکوس دارد و همینطور توضیح میدهد که مقاومت یک هادی با مقاومت مخصوصه آن رابطه مستقیم
81
ب)
Δ𝑉 = 𝐼𝑅 = 0.67𝐴(0Ω) = 0.67V
مثال .4-2در دو انجام یک سیم مسی تفاوت پوتانشیل 000Vبرقرار می شود و جریان 𝐴 00در آن
ایجاد می گردد .مقاومت سیم چند اهم است؟
حل:
∆𝑉 = 000V
𝐴𝐼 = 00
------------------
Δ𝑉 000V
?= 𝑅 = 𝑅 ⟹ 𝑅𝐼 = 𝑉Δ = = 00Ω
𝐼 𝐴00
مثال .4-2دریک المپ برقی جریان 𝐴 7وجود دارد .اگر مقاومت این المپ 02Ωباشد .تفاوت
پوتانشیل در دوانجام این المپ چقدر است؟
𝐴𝐼 = 7
𝑅 = 02Ω
------------------
82
جدول کدهای رنگی مقاومت ها
مثال .4-2در شکل( )5-9با استفاده از حلقه های رنگی مقدار مقاومت را تعیین کنید.
حل:
طوری که گفته شد اول کد رنگ سرخ را نوشته ،سپس کد رنگ زرد را در سمت راست آن قرار می دهیم،
بعد عدد 01را بصورت ضرب در سمت راست آن ها می نویسیم و کد رنگ سبز را به حیث توان عدد
01می نویسیم و نهایتا کد رنگ قهوه ای را به حیث فیصدی خطا با عالمت ±در سمت راست آن قرار
می دهیم:
𝑅 = 𝑎𝑏 × 00𝑐 ± 𝑑 = 24 × 005 Ω ± 0% = 2400000Ω ± 24000Ω
83
ترکیب مقاومت ها
هدف از ترکیب یا اتصال مقاومت ها بصورت مسلسل یا موازی بدست آوردن یک مقاومت دلخواه است
که در یک دوره برقی ضرورت است.
𝑉 Δبصورت مسلسل وصل شده اند در نظر می گیریم .در اینصورت:
-0چون یک مسیر برای جریان وجود دارد ،بنا بر آن ازتمام مقاومت ها عین جریان عبور می کند.
-1تفاوت پوتانشیل بطری باالی هرکدام از مقاومتها تقسیم می شود یعنی:
پوتانشیل از رابطه 𝑅𝐼 = 𝑉 Δبدست می آید .بنابراین هرچه مقدار یک مقاومت بیشتر باشد به
همان اندازه ولتیج بیشتری را سقوط می دهد.
مقاومت معادل این سه مقاومت معادل را که بصورت مسلسل باهم وصل شده اند چنین بدست می آوریم:
𝑉Δ
= 𝑅1 + 𝑅2 + 𝑅3
𝐼
⟹ 𝑅𝑒 = 𝑅1 + 𝑅2 + 𝑅3 )(4 − 00
رابطه اخیر مقاومت معادل سه مقاومت ذکر شده را که بصورت مسلسل باهم وصل شده اند ،بیان می نماید.
اگر nمقاومت مشابه را که مقدار هرکدام آن Rاست بصورت مسلسل در یک دوره برقی وصل کنیم؛
مقاومت معادل آن توسط رابطه زیر حساب می شود:
حل:
مثال .4-9در یک دوره برقی ده مقاومت هرکدام بامقدار 2Ωبه صورت مسلسل با یک بطری با ولتیج
24Vوصل گریده است.
85
الف) مقاومت معادل دوره چند اهم است؟
ب) جریان دوره چند امپیر است؟
حل:
الف)
𝑅𝑒 = 𝑛𝑅 = 00(2Ω) = 20Ω
ب)
𝑉Δ𝑉 24
=𝐼 = 𝐴= 0.2
𝑅𝑒 20Ω
مثال .4-11مقاومت معادل 11مقاومت مشابه 000Ωاست ،مقدار هر کدام از این مقاومتها را بدست
بیاورید.
حل:
𝑅𝑒 000Ω
= 𝑅 ⟹ 𝑅𝑛 = 𝑒𝑅 = = 5Ω
𝑛 20
مثال .4-11در دوره برقی ذیل تفاوت پوتانشیل در انجام های هر کدام از مقاومت ها را بدست بیاورید.
حل:
بادر نظرداشت شکل و با استفاده از قانون اهم می توانیم تفاوت پوتانشیل یا به اصطالح و لتیج سقوط
داده شده توسط هرکدام از مقاومت هارا چنین بدست بیاوریم:
86
𝑉Δ𝑉3 = 𝐼𝑅3 = 2𝐴(25Ω) = 50
𝑉Δ𝑉4 = 𝐼𝑅4 = 2𝐴(30Ω) = 60
ولتیج که توسط بطری ایجاد می شود ،توسط هرکدام از مقاومت ها سقوط داده میشود .به این معنی که
ولتیج بطری با مجموع تفاوت پوتانشیلهای انجام های مقاومت هایکسان است.
𝑉Δ𝑉 = Δ𝑉1 + Δ𝑉2 + Δ𝑉3 + Δ𝑉4 = 20𝑉 + 40𝑉 + 50𝑉 + 60𝑉 = 070
ب) اتصال موازی مقاومت ها
هرگاه چند مقاومت طوری باهم ترکیب یا اتصال شوند که هرکدام از آنها مستقیما توسط یک هادی با بطری
یا منبع ولتیج وصل شوند گفته میشود که ترکیب مقاومتها موازی است.
در شکل( ) 5-01سه مقاومت را در نظر می گیریم که به صورت موازی باهم وصل اند .در این
صورت از هر مقاومت بسته به مقدار آن مقاومت جریان متفاوتی عبور می کند .به این معنی که در نقطه
اتصال سه مقاومت جریان دوره به سه بخش
تقسیم میشود.
87
تفاوت پوتانشیل 𝑉 Δدر رابطه اخیر مشترک است:
0 0 0
( 𝑉𝐼 = Δ + ) +
𝑅1 𝑅2 𝑅3
نهایتا اطراف رابطه اخیر را تقسیم 𝑉 Δمی کنیم:
𝐼 0 0 0
=( + ) +
𝑉Δ 𝑅1 𝑅2 𝑅3
0 0 0 0
⟹ = + + )(4 − 04
𝑅𝑒 𝑅1 𝑅2 𝑅3
برای nمقاومت موازی ،معادل آنها عبارتند از:
0 0 0 0
= + +⋯+ )(4 − 05
𝑅𝑒 𝑅1 𝑅2 𝑛𝑅
برای nمقاومت مشابه که به صورت موازی باهم وصل اند و مقاومت هر کدام آن Rاست .مقاومت معادل
آنها عبارتند از:
𝑅
= 𝑒𝑅 )(4 − 06
𝑛
مثال .4-12مقاومت معادل سرکت برقی
شکل( )5-00را دریافت کنید و در عین حال
جریان در هر مقاومت را حساب کنید.
حل:
88
𝑉Δ𝑉 24
= 𝐼2 = 𝐴= 0.2
𝑅2 20Ω
𝑉Δ𝑉 24
= 𝐼3 = 𝐴= 2.4
𝑅3 00Ω
جریان مجموعی دوره عبارت است از:
𝑉Δ𝑉 24
=𝐼 = 𝐴= 6
𝑒𝑅 4Ω
همینطور اگر مجموع جریان در تمام مقاومت ها حساب شود بازهم عین نتیجه بدست می آید:
89
سرکت های یک حلقه و چند حلقه
یک دوره برقی که تنها یک مسیر برای جریان دارد سرکت یک حلقه گفته می شود؛ شکل( )5-05یک
سرکت یک حلقوی میباشد.
در سرکت چند حلقوی بیشتر از یک مسیر برای جریان وجود دارد؛ شکل( 5-01الف) و
شکل(5-01ب) سرکتهای چند حلقوی گفته میشود.
در سرکت های یک حلقوی اگر یک منبع قوه محرکه وجود داشته باشد ،می توان با استفاده از قانون
اهم عنصر مجهول سرکت را پیدا نمود ،ولی در یک سرکت یک حلقوی که بیش از یک منبع قوه محرکه
وجود داشته باشد ،توسط قانون اهم نمی توانیم عنصر مجهول سرکت را پیدا کنیم .همینطور در سرکت های
چندین حلقوی که مسیرهای زیادی برای جریان وجود دارد و شامل چندین منبع قوه محرکه است بازهم
قانون اهم نمیتواند در یافتن عناصر مجهول سرکت کمک کننده خوبی باشد .برای تحلیل چنین سرکتهای
روشهای بهتر و جامعتری وجود دارد که یکی از آنها قواعد کرشهوف است که در بخش بعد توضیح داده
می شود.
قوانین کرشهوف
بسیاری از شبکه ها را نمیتوان در عمل به مجموعه ای از اجزای ساده با ترکیبهای موازی یا مسلسل تبدیل
کرد .شکل( 5-01الف) یک منبع تغذیه dcیا جریان مستقیم با قوه محرکه 𝜀1را نشان میدهد که یک
بطری با قوه محرکه 𝜀2را پر می کند ،در همین حال جریانی را به المپی با مقاومت Rمی فرستد ( .شکل
5-01ب) یک سرکت پل نما را نشان میدهد که در بسیاری از وسایل اندازه گیری و کنترول از آن استفاده
میشود .در عمل سرکت های بسیار پیچیده تر از اینها نیز وجود دارد ،برای محاسبه شدت جریان در اینگونه
شبکه ها به اصول جدیدی نیاز نداریم ،اما فنون و روشهای سیستماتیکی برای حل این مسایل وجود دارد.
یکی از این روشها را توسط گوستاو رابرت کرشهوف بیان شده است شرح میدهیم.
90
ابتدا الزم است با دو اصطالح که در قوانین کرشهوف استفاده میشود ،آشنا شویم:
(Junction -0نقطه انشعاب یا گره) :در یک سرکت نقطه ای است که در آن سه و یا بیشتر از سه
هادی یکجا می شوند.
(Loop -1حلقه ) مسیر بسته از هدایت برقی است که حد اقل شامل یک مقاومت و یک منبع باشد.
در سرکت شکل( 5-01الف) دو نقطه انشعاب aو bو سه حلقه وجود دارد .در سرکت
شکل( 5-01ب) چهار نقطه انشعاب c ،b ،aو dو چهار حلقه ،fabcdef ،fabdef
facbdefو facdefو جود دارد.
.0قانون نقطه انشعاب :جمع الجبری جریانها در نقطه انشعاب مساوی به صفر است یعنی
91
قانون حلقه بر این واقعیت متکی است که ساحه برقی دوامدار است ،فرض کنید ضمن حرکت در
سرکت تفاوت پوتانشیلهای انجام های اجزای مسلسل سرکت را اندازه بگیریم .در بازگشت به نقطه شروع
باید جمع این تفاوت پوتانشیلها مساوی به صفر شود .در غیر این صورت نمیتوان گفت که پوتانشیل یک
نقطه معین اندازه مشخص دارد.
هنگام استفاده از قانون حلقه ،باید از قاعده معینی برای تعیین عالمت پیروی نمود .ابتدا جهتی را
برای جریان در هر یک از اجزای سرکت فرض کرده و آن را روی شکل مشخص می کنیم .از یک نقطه
شروع نموده روی محیط حلقه حرکت فرضی کرده ،قوه های محرکه و 𝑅𝐼 ها را هنگام عبور از آنها با هم
جمع می کنیم .اگر در داخل منبعی از منفی به مثبت یعنی رو به باال رفتیم قوه محرکه آن را مثبت و بر
عکس آن را منفی را در نظر می گیریم .چنانچه در جهت فرضی جریان از مقاومتی عبور نمودیم 𝐼𝑅 ،را
منفی در نظر گرفته و اگر در خالف جهت فرضی جریان از مقاومتی عبور نمودیم 𝑅𝐼 را مثبت در نظر می
گیریم .مطالب فوق را به صورت خالصه توسط اشکال ( )5-08توضیح داده می توانیم:
دو قانون کرشهوف در حل مسایل شبکه در گستره وسیع مورد نیاز است .معموال تعدادی از قوه های
محرکه ،جریانها و مقاومتها معلوم و بعضی نا معلوم اند .باید همیشه با استفاده از دو قانون مذکور به
تعداد مجهولها معادالت مستقل تشکیل داده و با حل این سیستم معادالت ،مجهولها را بدست بیاوریم.
92
مثال .5-05در سرکت شکل( )5-05که شامل دو منبع ولتیج ،مقاومت های داخلی و دو مقاومت است
شدت جریان و تفاوت پوتانشیل 𝑏𝑎𝑉 را بدست بیاورید.
حل:
𝑉𝜀1 = 02
𝑟1 = 2Ω
𝑉𝜀2 = 4
𝑟2 = 3Ω
𝑅1 = 5Ω
𝑅2 = 7Ω
-----------------------------
?= 𝐼
?= 𝑏𝑎𝑉 = 𝑉Δ
در اینجا فقط یک حلقه وجود دارد و نیازی به استفاده از نقطه انشعاب نیست .ابتدا جهتی برای جریان
مانند آنچه در شکل نشان داده شده؛ انتخاب شده است .سپس از نقطه aشروع نموده و در جهت خالف
عقربه ساعت پیش می رویم .قوه های محرکه و تفاوت پوتانشیلها را طبق دستورات داده شده جمع می
کنیم و مساوی به صفر قرار می دهیم:
−𝐼(3Ω) − 4𝑉 − 𝐼(7Ω) + 02𝑉 − 𝐼 (2Ω) − 𝐼 (5Ω) = 0
−07(𝐼) + 8𝑉 = 0
𝑉8
=𝐼⟹ 𝐴= 0.47
𝐴07
برای پیدا کردن تفاوت پوتانشیل بین نقطه aو bقرار ذیل عمل می نماییم:
𝑉𝑉𝑎𝑏 = 0.47𝐴(7Ω) + 4𝑉 + 0.47𝐴(3Ω) = 8.7
𝑉𝑉𝑎𝑏 = 02𝑉 − 0.47𝐴(2Ω) − 0.47𝐴(5Ω) = 8.7
93
تمرینات فصل چهارم
-0در دو انجام یک هادی مسی تفاوت پوتانشیل 10Vتطبیق گردیده و سبب شده است 2Aجریان
از هادی عبور کند .مقاومت اهمیک هادی چقدر است؟
-1مقاومت سیم مسی را که طول آن 41متر و شعاع آن 1mmاست ،حساب کنید.
-8اگر در سوال دوم تفاوت پوتانشیل 20Vدر انجام های سیم بر قرار گردد ،چه مقدار جریان از
هادی مذکور عبور می کند؟
-5اگر شدت جریان برق DCدر کیبل برق خانه شما 10Aباشد ،در یک شبانه روز چه تعداد
الکترونها از مقطع کیبل عبور می کند؟
-4دریک دوره برقی 4پایه مقاومت برقی 7Ω ,9Ω ,02Ω ,05Ωو 2Ωبصورت مسلسل در یک
دوره برقی وصل اند .مقاومت معادل دوره چند اهم است؟ در صورتیکه جریان در این دوره 2A
باشد .تفاوت پوتانشیل بطری چقدر است؟
-9مقاومت معادل یک دوره برقی 100Ωاست .اگر در این دوره 01پایه مقاومت مشابه وجود
داشته باشد ،مقاومت هرکدام را در یافت نمایید.
-7دریک دوره برقی 4مقاومت 6Ω ,9Ω ,02Ω ,05Ωو 30Ωاهم بصورت موازی وصل شده
اند ،مقاومت معادل دوره را دریافت کنید.
-3در سوال هفتم اگر ولتیج منبع 81ولت باشد ،جریان عمومی دوره و جریانهای را که از هر
مقاومت عبور میکند دریافت کنید.
-6مقاومت معادل در یک دوره برقی 2Ωاست .اگر در این دوره 11پایه مقاومت مشابه وجود
داشته باشد ،مقدار هر مقاومت را در یافت کنید.
-01سه بطری هرکدام با تفاوت پوتاشیل 01ولت بصورت مسلسل وصل شده اند .ولتیج معادل این
سه بطری چند ولت است؟
-00اگر سه بطری با ولتیج های 9ولت را به صورت موازی باهم وصل کنیم ولتیج معادل چند ولت
می شود؟
94
-01در سرکت های ذیل مقاومت معادل و جریان های هر شاخه را دریافت نمایید.
-08در سرکت ذیل جریان نامعلوم 𝐼 ،مقاومت داخلی 𝑟و قوه محرکه نامعلوم 𝐸 را دریافت بدارید.
95
فصل پنجم
آشنایی با مقناطس
()Magnet
مقناطس و یا آهن ربا در زندگی بشر کار برد فراوانی دارد .بیش از یک قرن ضبط صدا و تصویر بر روی
نوارهای صورت می گرفت که خاصیت مقناطسی در آن نقش اصلی را داشت .گرچه امروز تکنولوژی
دیجیتال تقریبا جایگزین ضبط مقناطسی شده است ،با این حال ذخیره اطالعات به صورت صفر ویک هنوز
هم به محیط های مقناطیسی وابسته است که دستگاه های پخش CDو DVDو سی دی رامهای هاردویر
کامپیوترها را کنترول می کند .مقناطس در بلندگوها ،موتورها ،زنگها ،قفل های دروازه ،وسایل معاینات
طبی و غیره کاربرد زیادی دارد.
از نظر تاریخی آهن ربا تقریبا 19قرن قبل از میالد مسیح در چین
برای جهت یابی و یا به حیث قطب نما استفاده می شده است .آهن ربای
طبیعی در واقع یک نوع اکساید آهن می باشد و از سنگهای معدنی آهن
به نام مگنیتایت (شکل )4-0در منطقه ماگنزیا مربوط به آسیای صغیر
بدست می آمده است.
96
مقناطس یک قطبی نمی تواند وجود داشته باشد .مشابه به چارجهای برقی ،قطب های همنام مقناطس ها
همدیگر را دفع و قطب های غیر همنام همدیگر را جذب می کند.
ساحه مقناطسی
همانطوریکه یک چارج برقی دارای ساحه برقی است یک مقناطس نیز در فضای اطراف خود ساحه
مقناطسی دارد .ساحه مقناطسی را توسط حرف Bنشان می دهد و همانند ساحه برقی دارای مقدار و جهت
است .جهت ساحه برقی را با استفاده از یک قطب نما (عقربه مقناطسی) می توان تعیین کرد .با قرار دادن
قطب نما در نقاط مختلف در اطراف یک مقناطس دیده میشود که سوزن قطب نما جهت های مختلف را
به خود می گیرد (شکل .)4-8و این نشان میدهد که جهت ساحه مقناطسی یک مقناطس در نقاط مختلف
از هم فرق دارد.
ساحه مقناطسی را باخطوط ساحه
مقناطیسی نشان میدهند .خطوط ساحه
مقناطسی از قطب شمال مقناطیس خارج
شده و وارد قطب جنوب آن می شود بدین
ترتیب حلقه های بسته را تشکیل میدهد(شکل 4-5الف) شکل این خطوط را با پاشیدن براده آهن در
اطرف یک مقناطس می توان مشاهده نمود (شکل 4-5ب).
واحد ساحه مقناطسی در SI
تسال است و به حرف Tنشان داده می
شود .تسال واحد بسیار بزرگی است در
کار برهای عملی و انجینری از واحد
کوچکتری بنام گاوس که به حرف ()G
نشان داده میشود (𝑇 )0G = 00−4استفاده می گردد.
97
زمین خود یک مقناطس بزرگ است و شکل ساحه مقناطسی آن مانند یک میله مقناطسی بسیار بزرگ
است که نزدیک مرکز زمین قرار گرفته است .بنا براین زمین بر عالوه دو قطب جغرافیایی شمال و جنوب
دارای دو قطب مقناطسی شمال و جنوب نیز
هست .قطب های مقناطیسی زمین منطبق بر
قطب های جغرافیایی آن نیست .قطب شمال
مقناطیسی زمین نزدیک به قطب جنوب
جغرافیای آن و قطب جنوب مقناطسی زمین
نزدیک به قطب شمال جغرافیایی زمین است.
98
شدت ساحه مقناطسی اطراف هادی حامل جریان مسقیما متناسب با شدت جریان عبوری از هادی و
معکوسا متناسب به فاصله از آن است یعنی:
𝐼 𝐼 𝑜𝜇
∝𝐵 =𝐵⟹ )(5 − 0
𝑟 𝑟 𝜋2
𝑁
)𝜇𝑜 = 4𝜋 ∙ 00−7می باشد .واحد در این رابطه 𝑜𝜇 ثابت نفوذ پذیری مقناطسی بوده که مقدار آن (
𝐴2
ساحه مقناطسی طور یکه قبال ذکر شد تسال( )Tمی باشد .اگر جریان به امپیر( ،)Aفاصله به متر( )mاندازه
گیری شود ،میتوان تسال را قرار ذیل معرفی نمود:
99
بعضی قرارداد های وجود دارد که برای نمایش جهت جریان در هادی و جهت ساحه مقناطسی استفاده
میشوند .این عالیم در اشکال ( )4-3نشان داده شده اند.
مثال .4-0شدت ساحه مقناطسی را به فاصله 1متر از یک هادی مستقیم حامل جریان 50Aبدست
آورید.
حل:
𝑚𝑟 = 2
𝐴𝐼 = 50
𝑁
𝜇𝑜 = 4𝜋 ∙ 00−7
𝐴2
---------------------------------
?= 𝐵
𝑁
𝐼 𝑜𝜇 4𝜋 ∙ 00−7
=𝐵 = 𝑇 𝐴2 ∙ 50𝐴 = 50 ∙ 00−7 𝑇 = 50 ∙ 00−3 ∙ 00−4
𝑟 𝜋2 𝜋2 𝑚2
−3
𝐺 = 50 ∙ 00
تمرین:
-0در کدام فاصله از یک هادی حامل جریان 011امپیر شدت ساحه مقناطسی 1.4گاوس است؟
-1هادی حامل جریان 31امپیر در فاصله 1.4متر از خود ،چه اندازه ساحه مقناطسی ایجاد می
کند؟
100