You are on page 1of 100

‫فصل اول‬

‫اندازه گیری‬

‫فزیک علم تجربی است‪ .‬تجربه نیاز به اندازه گیری دارد و معموال برای بیان نتایج تجربه از عدد استفاده‬
‫می شود‪ .‬هر عددی که برای معرفی یک پدیده فزیکی بیان می شود کمیت فزیکی نامیده می شود‪ .‬مثال وزن‬
‫و طول قد شما دو کمیت فزیکی است که وضع شما را مشخص می کند‪ .‬بعضی از کمیت های فزیکی تا آن‬
‫حد اساسی اند که تعریف آنها به چگونگی اندازه گیری شان مربوط است‪ .‬چنین تعریف های را تعریف‪-‬‬
‫کاربردی می نامند‪ .‬مثال اندازه گیری طول با خط کش و اندازه گیری زمان با کرونومتر(زمان سنج) از این‬
‫گونه اند‪ .‬بنا براین چنین کمیت ه ای را که تنها تعریف کاربردی دارند کمیت های اساسی می نامند و تعداد‬
‫آنها ‪ 7‬تا اند که شامل زمان‪ ،‬طول‪ ،‬کتله‪ ،‬مقدار ماده‪ ،‬درجه حرارت ترمودینامیکی‪ ،‬جریان برق و شدت نور‬
‫می باشد‪ .‬در موارد دیگر‪ ،‬کمیتهای فزیکی را برحسب کمیتهای دیگری که قابل اندازه گیری هستند بیان‬
‫می کنند‪ .‬می توان سرعت متوسط یک جسم را برابر خارج قسمت مسافه طی شده( قابل اندازه گیری با‬
‫خط کش مدرج) بر زمان الزم برای طی مسافه (قابل اندازه گیری با کرونومتر) تعریف کرد‪ .‬چنین کمیت‬
‫های را که براساس کمیت های اساسی تعریف می شوند کمیت های فرعی می نامند و تعداد آنها زیاد اند‬
‫مثال سرعت‪ ،‬انرژی و‪. ...‬‬
‫هنگام اندازه گیری یک کمیت‪ ،‬همواره آن را با یک استندرد (مقیاس) از همان جنس مقایسه می‬
‫کنند‪ .‬وقتی می گویند طول یک سالن فوتسال ‪ 83‬متراست به این معنی است که طول آن ‪ 83‬برابر خط‬
‫کش مدرجی است که طول آن یک متر تعریف شده است‪ .‬چنین استندردی را واحد آن کمیت می نامند‪.‬‬
‫همیشه باید هنگام بیان مقدار یک کمیت توسط یک عدد واحد آن نیز ذکر شود‪ .‬گفتن اینکه طول سالن‬
‫فوتسال ‪ 83‬است بی معنی است‪.‬‬
‫برای اینکه اندازه گیری‪ ،‬دقیق و قابل اعتماد باشد باید واحد مورد استفاده تغییر نکند و در هر مکان‬
‫بتوان نمونه ای از آن را تولید کرد‪ .‬سیستم واحد مورد استفاده همه دانشمندان و مهندسان سراسر جهان‬

‫‪1‬‬
‫«سیستم متریک» است که در سال ‪ 0691‬آن را رسما سیستم بین المللی نام نهادند و با ‪( SI‬نشان دهنده‬
‫سیستم بین المللی) نشان داده می شود‪.‬‬
‫عالوه بر سیستم بین المللی واحدات‪ ،‬سیستم های دیگری نیز وجود دارد که در بعضی از کشورها‬
‫از آنها استفاده می شوند مثال یکی از اینها سیستم بریتانیایی (‪ )FPS‬است که در ایاالت متحده امریکا‪،‬‬
‫میانمار و لیبریا از آن استفاده می شود‪.‬‬

‫واحدات کمیت های اساسی‬

‫‪ .1‬زمان‬
‫واحد زمان ثانیه است و از سال ‪ 0336‬تا ‪ 0697‬واحد زمان برابر کسر معینی از شبانه روز متوسط شمسی‬
‫تعریف می شد‪ .‬از ‪ 0697‬به این طرف مقیاس دقیقتری برای زمان تعریف شد و بر اساس آن ساعت اتمی‬
‫ساخته شده است‪ .‬اساس کار ساعت اتمی استفاده از تفاوت انرژی بین دو سویه پایینی اتمی سیزیم است‪.‬‬
‫اگر بر اتمهای سیزیم یک میکروموج ماتحت سرخ با فریکانس مناسب بتابد اتمها ازیک سویه به سویه‬
‫بعدی منتقل میشود‪ .‬یک ثانیه معادل ‪ 6061980771‬برابر زمان تناوب این میکروموج است‪.‬‬

‫‪ .2‬طول‬
‫واحد ‪ SI‬طول متر است و آن برابر طول یک میله از جنس الیاژ پالتین و ایریدیم است که در شهرک‬
‫‪ Sevres‬در نزدیکی پاریس در موزیم بین المللی اوزان و مقیاسها نگهداری می شود‪ .‬یک متر طبق‬
‫تعریف برابر بود با فاصله بین دو خطی که در هردو انتهای میله حک شده بود‪ ،‬در شرایطی که میله در درجه‬
‫حرارت ℃‪ 0‬و وضعیت میکانیکی معین قرار داشت‪.‬‬

‫‪ .3‬کتله‬
‫واحد ‪ SI‬کتله کیلوگرام است و آن برابر کتله یک استوانه الیاژی از جنس ایریدیم و پالتین به ارتفاع و قطر‬
‫یکسان ‪ 3.9cm‬است که نمونه اصلی آن در شهرک ‪ Sevres‬در نزدیکی پاریس در موزیم بین المللی‬
‫اوزان و مقیاسها نگهداری می شود‪.‬‬

‫پیشوند واحدات‬
‫‪2‬‬
‫هنگام تعریف یک کمیت به آسانی میتوان برای آن واحدات بزرگتر یا کوچکتر نیز اختیار کرد‪ .‬در سیستم‬
‫‪ SI‬واحدات کوچکتر یا بزرگتر که به اصطالح اضعاف و اجزای واحدات گفته می شوند مضربهای ‪ 00‬یا‬
‫‪1‬‬
‫واحد اصلی انتخاب می شوند‪ .‬معموال مضرب های ده را به صورت نمایی می نویسند یعنی = ‪0000‬‬
‫‪10‬‬
‫‪1‬‬
‫هرکدام از این مضرب ها با سمبول ها و عالیم و اسمهای خاصی یاد می شوند‬ ‫‪= 00−3 ،003‬‬
‫‪1000‬‬

‫که در جدول زیر نشان داده شده است و این مضرب ها را در صورتیکه قبل از واحدات اصلی قرار گیرند‪،‬‬
‫پیشوند همان واحد می گویند‪.‬‬

‫ضریب‬ ‫پیشوند‬ ‫عالمت(سمبول)‬ ‫ضریب‬ ‫پیشوند‬ ‫عالمت(سمبول)‬

‫‪0024‬‬ ‫یوتا‬ ‫‪Y‬‬ ‫‪00−24‬‬ ‫یوکتا‬ ‫𝑦‬


‫‪0021‬‬ ‫زتا‬ ‫‪Z‬‬ ‫‪00−21‬‬ ‫زپتو‬ ‫𝑧‬

‫‪0018‬‬ ‫اکزا‬ ‫‪E‬‬ ‫‪00−18‬‬ ‫آتو‬ ‫𝑎‬

‫‪0015‬‬ ‫پتا‬ ‫‪P‬‬ ‫‪00−15‬‬ ‫فمتو‬ ‫𝑓‬

‫‪0012‬‬ ‫ترا‬ ‫‪T‬‬ ‫‪00−12‬‬ ‫پیکو‬ ‫𝑝‬

‫‪009‬‬ ‫گیگا‬ ‫‪G‬‬ ‫‪00−9‬‬ ‫نانو‬ ‫𝑛‬

‫‪006‬‬ ‫مگا‬ ‫‪M‬‬ ‫‪00−6‬‬ ‫میکرو‬ ‫𝜇‬

‫‪003‬‬ ‫کیلو‬ ‫‪K‬‬ ‫‪00−3‬‬ ‫ملی‬ ‫𝑚‬

‫‪002‬‬ ‫هکتو‬ ‫‪H‬‬ ‫‪00−2‬‬ ‫سنتی‬ ‫𝑐‬

‫‪001‬‬ ‫دکا‬ ‫‪Da‬‬ ‫‪00−1‬‬ ‫دسی‬ ‫𝑑‬

‫پیشوند ها در صورتیکه مضربهای ‪ 01‬باشند اضعاف واحد را نشان می دهند و در صورتیکه مضربهای‬
‫‪1‬‬
‫باشند اجزای واحد را نشان می دهند‪ .‬در جداول زیر چند نمونه از این مضربها و پیشوند آنها برای‬
‫‪10‬‬

‫کمیتهای طول‪ ،‬کتله و زمان نوشته شده است‪.‬‬

‫طول‬
‫𝑚 ‪ (0𝑝𝑚) = 00−12‬یک پیکومتر‬

‫‪3‬‬
‫𝑚 ‪ (0𝑛𝑚) = 00−9‬یک نانومتر‬
‫𝑚 ‪ (0𝜇𝑚) = 00−6‬یک میکرومتر‬
‫𝑚 ‪ (0𝑚𝑚) = 00−3‬یک ملیمتر‬
‫𝑚 ‪ (0𝑐𝑚) = 00−2‬یک سانتی متر‬
‫𝑚 ‪ (0𝑛𝑚) = 00−9‬یک نانومتر‬
‫𝑚 ‪ (0𝐾𝑚) = 003‬یک کیلومتر‬

‫‪..............‬‬
‫کتله‬
‫𝑔𝐾 ‪ (0𝜇𝑔) = 00−6 𝑔 = 00−9‬یک میکروگرم‬
‫𝑔𝐾 ‪ (0𝑚𝑔) = 00−3 𝑔 = 00−6‬یک ملی گرم‬
‫𝑔𝐾 ‪ (0𝑔) = 00−3‬یک گرم‬

‫‪...............‬‬
‫زمان‬
‫𝑠 ‪ (0𝑛𝑠) = 00−9‬یک نانو ثانیه‬
‫𝑠 ‪ (0𝜇𝑠) = 00−6‬یک میکرو ثانیه‬
‫𝑠 ‪ (0𝑚𝑠) = 00−3‬یک ملی ثانیه‬
‫𝑠‪ (0𝑚𝑖𝑛) = 60‬یکدقیقه‬
‫𝑠‪ (0ℎ) = 3600‬یکساعت‬
‫𝑠‪ (0𝑑𝑎𝑦) = 86400‬یک شبانه روز‬
‫‪………….‬‬
‫𝑚‬ ‫𝑚𝑘‬
‫حساب کنید‪.‬‬ ‫‪ 0008.8‬است‪ ،‬این سرعت را از جنس‬ ‫مثال‪ .0‬سرعت یک طیاره‬
‫𝑠‬ ‫‪ℎ‬‬

‫حل‪ :‬می دانیم که‬

‫‪4‬‬
‫𝑠‪ 0ℎ = 60𝑚𝑖𝑛 = 60 ∙ 60𝑠 = 3600‬و 𝑚‪ 0𝑘𝑚 = 003 𝑚 = 0000‬است‪.‬‬
‫پس‪:‬‬
‫𝑚𝑘‬ ‫𝑚‪0000‬‬ ‫𝑚‬
‫‪0008.8‬‬ ‫‪= 0008.8‬‬ ‫‪= 283‬‬
‫‪ℎ‬‬ ‫𝑠‪3600‬‬ ‫𝑠‬
‫زاویه (‪ :)Angle‬زاویه دو قسم است‪ ،‬زاویه مستوی(‪ )plan‬و زاویه فضایی(‪ .)solid‬هرکدام را جدا‬
‫جدا مطالعه می کنیم‪.‬‬
‫زاویه مستوی‪ :‬قسمتی از فضاست که توسط دو نیمخط که از یک نقطه خارج می شوند محدود شده‬
‫باشد‪.‬‬

‫واحد زایه مستوی رادیان است‪ .‬یک رادیان (‪ )Rad‬عبارت از زاویه ایست در مرکز یک دایره که طول‬
‫قوس مقابل آن برابر شعاع دایره باشد (‪.)S=R‬‬

‫‪1‬‬
‫واحد دیگری زاویه مستوی درجه است‪ ،‬یک درجه زاویه ایست در مرکز یک دایره که در مقابل‬
‫‪360‬‬

‫حصه محیط دایره قرار می گیرد‪.‬‬


‫زاویه فضایی‪ :‬قسمتی از فضاست که توسط یک سطح مخروطی محدود شده باشد‪.‬‬

‫‪5‬‬
‫واحد زاویه فضایی ستیردایان(‪ )Steradian‬است‪ ،‬یک ستیرادیان زاویه ایست در مرکز یک کره که سطح‬
‫مقابل آن با مربع شعاع کره مساوی است( ‪.)𝐴 = 𝑅 2‬‬

‫برای یادگیری بیشتر‪ :‬برخی از واحدات غیر سیستمی طول نیز وجود دارد که‬
‫در برخی موارد نظر به ضرورت از آنها استفاده می شوند‪ .‬بین این واحدات و‬
‫واحد ستندرد طول (متر) روابط زیر وجود دارد‪:‬‬

‫𝑚‪)0𝑚𝑖𝑙𝑒) = 0609‬یک مایل‬


‫𝑚‪)0𝑦𝑑) = 0.9044‬یک یارد‬
‫𝑚‪)0𝑓𝑡) = 0.3048‬یک فوت‬
‫𝑚‪)0𝑖𝑛) = 0.0254‬یک انچ‬

‫مثال‪ .1‬برد یک تفنگ بادی ‪ 5.4‬کالیبره ‪ 874‬یارد است‪ .‬این فاصله را برحسب متر و فوت حساب کنید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫𝑚‪0𝑦𝑑 = 0.9044𝑚 ⟹ 375𝑦𝑑 = 375(0𝑦𝑑 ) = 375(0.9044𝑚) = 342.9‬‬
‫𝑚‪⟹ 375𝑦𝑑 = 342.9‬‬
‫)𝑚‪0𝑓𝑡 = 0.3048𝑚 ⟹ 0𝑚 = 3.28𝑓𝑡 ⟹ 342.9𝑚 = 342.9(0‬‬
‫𝑡𝑓‪= 342.9(3.28𝑓𝑡) = 0025𝑓𝑡 ⟹ 375𝑦𝑑 = 0025‬‬
‫مثال‪ .8‬حساب کنید که ‪ 01‬متر چند فوت و چند انچ می شود‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫𝑡𝑓‪00𝑚 = 00(0𝑚) = 00(3.28𝑓𝑡) = 32.8‬‬

‫‪6‬‬
‫)𝑛𝑖‪0𝑖𝑛 = 0.0254𝑚 ⟹ 0𝑚 = 39.37𝑖𝑛 ⟹ 00𝑚 = 00(0𝑚) = 00(39.37‬‬
‫𝑛𝑖‪= 393.7𝑖𝑛 ⟹ 00𝑚 = 393.7‬‬

‫سازگاری واحدات و تبدیل آنها‬


‫روابط بین کمیت های فزیکی را‪ ،‬با انتخاب عالمت های الجبری برای هریک از کمیتها‪ ،‬به شکل معادلههای‬

‫الجبری می نویسند‪ .‬هر عالمت الجبری یک عدد و یک واحد دارد‪ .‬فرض کنید اگر مسافت 𝑑 مساوی به‬
‫‪m‬‬
‫‪ 2‬خواهد بود‪.‬‬ ‫𝑚‪ 00‬را یک موتر در مدت زمان ‪ t‬مساوی به ‪ 5s‬طی کند‪ ،‬سرعت 𝑣 آن مساوی به‬
‫‪s‬‬

‫یک معادله باید سازگاری ابعادی داشته باشد‪ ،‬سیب و موتر را نمی توان باهم جمع کرد‪ .‬دو عبارت‬
‫را فقط زمانی می توان باهم جمع کرد و یا باهم مساوی قرار داد که واحدات یکسان داشته باشند‪ .‬مثال‬
‫هرگاه جسمی با سرعت ثابت ‪ v‬به مدت ‪ t‬حرکت کرده و مسافت ‪ d‬را بپیماید‪ .‬بین این کمیتها رابطه زیر‬
‫برقرار است‪:‬‬
‫𝑡𝑣 = 𝑑‬ ‫)‪(0‬‬
‫اگر 𝑑 برحسب متر سنجش شود‪ ،‬حاصل ضرب 𝑡𝑣نیز باید برحسب متر بیان شود‪ .‬با استفاده از اعداد باال‬
‫می توان رابطه زیر را نوشت‪:‬‬
‫𝑚‬
‫‪𝑑 = 𝑣𝑡 = (2‬‬‫𝑚‪) (5𝑠) = 00‬‬
‫𝑠‬
‫‪1‬‬
‫واحد 𝑠 در سمت راست‪ ،‬واحد در همین سمت را حذف می کند پس واحد 𝑡𝑣 برحسب متر بدست می‬
‫𝑠‬

‫آید‪ .‬این موضوع را باید در جمع و تفریق و ضرب و تقسیم با واحدات نیز درنظر داشته باشید‪.‬‬

‫عدم قطعیت و ارقام علمی‬


‫اندازه گیری همیشه با عدم قطعیت همراه است‪ .‬هرگاه ضخامت یک جلد کتاب را که در دست دارید با خط‬
‫کش مدرجی اندازه بگیرید‪ ،‬دقت اندازه گیری شما در حدود ملی متر است‪ ،‬در حالیکه ضخامت مذکور در‬
‫حدود ‪ 6‬ملی متر است؛ اگر بگوییم ضخامت کتاب ‪ 6‬ملی متر است غلط است زیرا اسباب اندازه گیری ما‬
‫قادر نیست بین ‪6‬ملی متر و ‪ 3.34‬ملی متر تفاوتی قایل شود‪ .‬اما اگر همین ضخامت را با میکرومتر‪ ،‬که‬
‫‪ 1.10‬ملی متر دقت دارد‪ ،‬اندازه بگیریم اندازه ضخامت مذکور ‪ 3.60‬ملی متر بدست می آید‪ .‬تفاوت این‬
‫دو اندازه گیری در عدم قطعیت آنهاست‪ .‬عدم دقت اندازه گیری با میکرومتر کمتر و اندازه گیری با آن‬

‫‪7‬‬
‫دقیقتر است‪ .‬عدم قطعیت را خطا نیز می گویند زیرا معرف حد اکثر ممکن اختالف اندازه واقعی با نتیجه‬
‫اندازه گیری است‪ .‬خطا یا عدم قطعیت در یک اندازه گیری تابع روش های اندازه گیری نیز هست‪.‬‬
‫هرجا از دقت اندازه گیری صحبت شود‪ ،‬مفهوم آن میزان نزدیکی عدد حاصل‪ ،‬به اندازه واقعی است‬
‫و آن را با نوشتن نتیجه اندازه گیری‪ ،‬قرار دادن عالمت ‪ ±‬در سمت راست آن و قرار دادن یک عدد بعد از‬
‫این عالمت نشان می دهند‪ .‬عدد آخری معرف عدم قطعیت است‪ .‬مثال اگر قطر یک میله فوالدی را اندازه‬
‫می گیریم می نویسیم 𝑚𝑚‪ 56.47 ± 0.02‬به این معنی است که اندازه واقعی ممکن است 𝑚𝑚‪56.45‬‬
‫یا 𝑚𝑚‪ 56.49‬و یا هر عددی مابین این دو مقدار باشد‪.‬‬
‫می توان میزان خطا را برحسب فیصدی ( خطای نسبی ) نیز نشان داد‪ .‬اگر بنویسیم که مقاومت یک‬
‫سیم مسی ‪ 47Ω ± 00%‬است به این معنی است که مقاومت آن ‪ 47Ω‬به اضافه یا منهای ‪ 5Ω‬یعنی بین‬
‫‪ 42Ω‬تا ‪ 52Ω‬است‪.‬‬
‫برای نشان دادن اعداد بسیار کوچک یا بسیار بزرگ از نمایش علمی استفاده می شود‪ .‬این روش‬
‫را نمایش با توانهای ‪ 01‬نیز می نامند‪ .‬فاصله زمین تا مهتاب 𝑚‪ 384000000‬است ولی اگر اعشاریه‬
‫را هشت رقم به طرف چپ ببریم و سپس آن را در ‪ 008‬ضرب کنیم می توانیم بنویسیم‪:‬‬

‫𝑚 ‪384000000𝑚 = 3.84 × 008‬‬


‫توجه کنید که در نمایش علمی همیشه عدد صحیح را بین ‪ 0‬و ‪ 01‬می نویسند‪.‬‬

‫وکتورها‬
‫بعضی از کمیتهای فزیکی مانند کتله‪ ،‬کثافت‪ ،‬و انرژی را می توان فقط با ذکر یک عدد‪ ،‬همراه با یک واحد‪،‬‬
‫مشخص کرد‪ .‬اما بسیاری از کمیت ها جهت دار هستند و نمی توان آنها را با یک عدد بیان کرد‪ .‬این دسته‬
‫از کمیت ها در بخشهای مختلف فزیک مانند حرکت و عامل پیدایش آن‪ ،‬برق و مقناطیس نقش اساسی‬
‫دارند‪ .‬مثال ساده کمیتجهت دار حرکت یک هواپیما است‪ .‬در شرح حرکت هواپیما کافی نیست که بگویند‬
‫چقدر سریع است‪ ،‬بلکه الزم است جهت آن نیز مشخص باشد‪ .‬ترکیب تیزی و جهت کمیتی به نام سرعت‬

‫‪8‬‬
‫را مشخص می کند‪ .‬کمیت جهت دار دیگر قوه است که کشش و یا رانش وارد بر یک جسم است‪ .‬برای‬
‫توضیح کامل یک قوه باید هم مقدار و هم جهت آن مشخص باشد‪.‬‬
‫کمیتهای که تنها با یک عدد همراه با واحد مشخص می شوند کمیت اسکالری و کمیتهای که هم‬
‫مقدار و هم جهت آن دارند کمیت وکتوری نامیده می شوند‪ .‬در محاسبات مربوط به کمیتهای اسکالری‬
‫از قوانین حساب استفاده می شود‪ .‬اما ترکیب کمیتهای وکتوری قواعد دیگری دارد‪.‬‬

‫⃗⃗⃗ نشان میدهند‪ .‬در ترسیم وکتور همیشه یک خط‬


‫معموال یک وکتور را توسط یک حرف مانند 𝐴‬
‫رسم کرده در انتهای آن عالمت نوک تیر می کشیم‪ .‬طول خط مذکور نشان دهنده مقدار و عالمت تیر نشان‬
‫دهنده جهت وکتور است‪ ،‬مانند شکل زیر‪:‬‬

‫هرگاه دو وکتور همجهت باشند موازی نامیده میشوند و اگر عالوه برجهت‪ ،‬اندازه های آنها نیز با‬
‫هم مساوی باشند دو وکتور مساوی گفته میشوند‪ .‬این که به امتداد یکدیگر‪ ،‬منطبق و یا باهم فاصله داشته‬

‫⃗⃗⃗⃗ با وکتور 𝐴‬
‫⃗⃗⃗‬ ‫باشند اهمیتی ندارد‪ .‬یعنی محل قرار گیری وکتورها مهم نیست‪ .‬در شکل فوق و کتور ‪𝐴 ′‬‬

‫⃗⃗⃗⃗ = 𝐴‬
‫⃗⃗⃗ ‪ .‬بنابراین دو کمیت وکتوری زمانی مساوی اند که اندازه های آنها‬ ‫مساوی است و می نویسیم ‪𝐴 ′‬‬
‫مساوی و جهت های آن ها یکی باشند‪.‬‬

‫⃗⃗⃗ مساوی نیست‪ ،‬زیرا جهتهای آنها مخالف یکدیگراست‪.‬‬


‫⃗⃗⃗ در شکل فوق با وکتور 𝐴‬
‫اما وکتور 𝐵‬
‫هرگاه اندازه های دو وکتور مساوی و جهت یکی مخالف دیگری باشد هر وکتور منفی وکتور دیگر است‪.‬‬

‫⃗⃗⃗ مساوی به ‪ 100m‬رو به جنوب است وکتور‬


‫⃗⃗⃗⃗⃗⃗⃗ نشان می دهند‪ ،‬مثال اگر وکتور 𝐴‬
‫⃗⃗⃗ را با 𝐴‪−‬‬
‫منفی وکتور 𝐴‬
‫𝐴‪ −‬مساوی به ‪ 100m‬اما رو به شمال است‪ .‬رابطه موجود بین دو وکتور مخالف را بصورت = ⃗⃗⃗‬
‫𝐴‬ ‫⃗⃗⃗‬

‫⃗⃗⃗ می نویسند‪.‬‬ ‫𝐵‪ −‬یا ⃗⃗⃗‬


‫𝐴‪𝐵 = −‬‬ ‫⃗⃗⃗‬

‫‪9‬‬
‫⃗⃗⃗ و 𝐵‬
‫⃗⃗⃗ موازی و جهت آنها مخالف باشد اگر اندازه های آنها مساوی باشند یا‬ ‫هرگاه دو وکتور 𝐴‬
‫نباشند آنها را وکتورهای موازی و مخالف می نامند‪.‬‬
‫معموال اندازه کمیت وکتوری را با همان حرفی نشان می دهند که خود وکتور را نشان داده اند و‬
‫همچنان میتوان عالمت قیمت مطلق (دوخط موازی) را در دو طرف وکتور قرار داد‪ .‬یعنی میتوان نوشت‪:‬‬
‫⃗⃗⃗‬ ‫| ⃗⃗⃗‬
‫𝐴| = 𝐴 = اندازه 𝐴‬
‫مطابق تعریف اندازه یک کمیت وکتوری همیشه یک کمیت اسکالری( یک عدد همراه با واحد )‬
‫است و همیشه مثبت است‪.‬‬

‫جمع وکتوری‬
‫⃗⃗⃗ و پس از آن به اندازه وکتور 𝐵‬
‫⃗⃗⃗ تغییر مکان نماید‪ .‬نتیجه‬ ‫فرض کنیده یک ذره ابتدا به اندازه وکتور 𝐴‬

‫⃗⃗⃗ باالی خط مستقیم به نقطه نهایی تغییرمکان 𝐵‬


‫⃗⃗⃗‬ ‫نهایی مثل این است که ذره از نقطه شروع تغیرمکان 𝐴‬
‫𝐶 را جمع تغییر مکانهای ⃗⃗⃗‬
‫𝐴 و ⃗⃗⃗‬
‫𝐵 و یا‬ ‫𝐶 است‪ .‬تغییر مکان ⃗⃗⃗‬
‫برود‪ .‬یعنی تغییر مکان آن مجموعا معادل ⃗⃗⃗‬

‫محصله آن دو می نامند و به شکل زیر می نویسند‪:‬‬


‫𝐴 = ⃗⃗⃗‬
‫𝐶‬ ‫𝐵 ‪⃗⃗⃗ +‬‬‫⃗⃗⃗‬
‫این جمع باید به شکل هندسی صورت گیرد نه با قانون حساب مانند ‪ .2 + 7 = 9‬اگر اول تغییر مکان‬

‫⃗⃗⃗ صورت گیرد‪ ،‬بازهم نتیجه مانند قبل است‪ .‬یعنی ترتیب وکتورها در حاصل جمع‬
‫⃗⃗⃗ و سپس تغییرمکان 𝐴‬
‫𝐵‬
‫آنها تاثیری ندارد به عبارت دیگر جمع وکتوری خاصیت تبدیلی را صدق می کند‪.‬‬

‫𝐵 = ⃗⃗⃗‬
‫𝐶‬ ‫و ⃗⃗⃗‬
‫𝐴 ‪⃗⃗⃗ +‬‬ ‫𝐵 ‪⃗⃗⃗ +‬‬
‫𝐴‬ ‫𝐵 = ⃗⃗⃗‬ ‫⃗⃗⃗‬
‫𝐴 ‪⃗⃗⃗ +‬‬

‫‪10‬‬
‫⃗⃗⃗ و 𝐵‬
‫⃗⃗⃗ را از‬ ‫شکل (ج) در فوق روش دیگری از جمع وکتوری را نشان می دهد‪ .‬اگر هردو وکتور 𝐴‬

‫⃗⃗⃗ و 𝐵‬
‫⃗⃗⃗ اضالع مجاور‬ ‫⃗⃗⃗ محصله آنها قطر متوازی االضالعی است که 𝐴‬
‫یک نقطه مشترک رسم کنند‪ ،‬وکتور 𝐶‬

‫⃗⃗⃗ و 𝐵‬
‫⃗⃗⃗ رسم شده باشد‪.‬‬ ‫آن هستند و از مبدا مشترک 𝐴‬

‫برای یادگیری بیشتر‪ :‬در مورد جمع وکتوری توجه کنید که وقتی می نویسیم‬
‫⃗⃗⃗ احتمال بروز این اشتباه وجود دارد که نتیجه گرفته شود اندازه‬
‫𝐵= 𝐶‬‫⃗⃗⃗ ‪⃗⃗⃗ +‬‬
‫𝐴‬
‫محصله مساوی با جمع اندازه های وکتورهاست‪ .‬شکل فوق نشان می دهد که در حالت‬
‫کلی چنین نتیجه گیری اشتباه مطلق است؛ و از شکل واضیح معلوم می شود که < 𝐶‬
‫⃗⃗⃗ ‪⃗⃗⃗ +‬‬
‫𝐵 تابع زاویه بین امتدادهای دو‬ ‫𝐵 ‪ .𝐴 +‬اندازه جمع وکتوری وکتورهای 𝐴‬
‫⃗⃗⃗ و ⃗⃗⃗‬
‫𝐵 موازی هستند اندازه 𝐶‬ ‫وکتور است‪ .‬تنها در حالت خاصی که وکتور های 𝐴‬
‫⃗⃗⃗ و ⃗⃗⃗‬
‫𝐵 است‪.‬‬ ‫مساوی به حاصل جمع اندازه های 𝐴‬

‫هرگاه بخواهیم بیشتر از دو وکتور را باهم جمع کنیم کافی است یک وکتور را به انجام وکتور قبلی اش‬
‫انتقال دهیم و این کار را الی آخرین وکتور انجام می دهیم‪ .‬دراین صورت وکتور محصله (حاصل جمع‬
‫و کتوری وکتورها) مساوی به وکتوری است که از آغاز وکتور اول الی انجام آخرین وکتور رسم می شود‪.‬‬

‫⃗⃗⃗ را باهم قرار شکل زیر جمع می کنیم‪.‬‬ ‫⃗⃗⃗‪𝐵 ،‬‬


‫⃗⃗⃗ و 𝐶‬ ‫بطور مثال سه وکتور 𝐴‬

‫⃗⃗⃗ را محصله سه وکتور در نظر بگیریم چنین می نویسیم‪:‬‬


‫اگر 𝑅‬

‫⃗⃗⃗ = 𝑅‬
‫⃗⃗⃗‬ ‫⃗⃗⃗ ‪𝐵 +‬‬
‫⃗⃗⃗ ‪𝐴 +‬‬ ‫⃗⃗⃗ ‪𝐵 +‬‬
‫⃗⃗⃗ = 𝐶‬ ‫⃗⃗⃗ ‪𝐶 +‬‬
‫⃗⃗⃗ = 𝐴‬
‫⃗⃗⃗ ‪𝐶 +‬‬
‫⃗⃗⃗ ‪𝐴 +‬‬
‫𝐵‬

‫‪11‬‬
‫مثال‪ .5‬جمع وکتوری‪ .‬یک اسکی باز باالی سطح افقی ابتدا ‪ 1km‬به طرف شمال رفته و سپس ‪ 2km‬به‬
‫سمت شرق حرکت میکند‪.‬‬
‫الف) اسکی باز درکدام فاصله از نقطه اولی قرار دارد؟‬
‫ب) اندازه و جهت وکتور تغییر مکان اسکی باز را مشخص کنید‪.‬‬
‫حل‬
‫الف) ابتدا وکتورهای تغییرمکان را رسم می کنیم و سپس محصله این تغییر مکانها را‪.‬‬

‫𝑚𝑘‪𝑐 = √(0𝑘𝑚)2 + (2𝑘𝑚)2 = 2.24‬‬


‫ب) زاویه ‪ φ‬را با استفاده ازیک نسبت مثلثاتی بدست می آوریم‪:‬‬

‫ضلع مقابل‬ ‫𝑚𝑘‪2‬‬


‫= 𝜑𝑛𝑎𝑡‬ ‫=‬ ‫‪= 2 ⟹ 𝜑 = tan−1 (2) = 63.4°‬‬
‫ضلع مجاور‬ ‫𝑚𝑘‪0‬‬

‫‪12‬‬
‫برای یادگیری بیشتر‪ :‬دریک مثلت قایم الزاویه قرار شکل زیر این روابط برقرار‬
‫است‪ .‬از این روابط می توانیم در مباحث آینده استفاده نماییم‪ .‬پس یادگیری آن‬
‫ضروری است‪.‬‬

‫‪𝑟2 = 𝑥2 + 𝑦2‬‬
‫𝑦‬ ‫𝑥‬ ‫𝑦‬
‫= 𝜃𝑛𝑖𝑠‬ ‫= 𝜃𝑠𝑜𝑐‬ ‫= 𝜃𝑛𝑎𝑡‬
‫𝑟‬ ‫𝑟‬ ‫𝑥‬

‫تفریق وکتورها‬
‫برای تفریق وکتورها طوری که قبال ذکر گردید از مفهوم وکتور منفی استفاده می کنیم‪ .‬بنابر تعریف تفریق‬
‫⃗⃗⃗ با وکتور ⃗⃗⃗‬
‫𝐵‪ −‬است یعنی‪:‬‬ ‫⃗⃗⃗ و 𝐵‬
‫⃗⃗⃗ مساوی به حاصل جمع وکتور 𝐴‬ ‫⃗⃗⃗ دو وکتور 𝐴‬
‫⃗⃗⃗ ‪𝐴 −‬‬
‫وکتوری 𝐵‬
‫𝐵 ‪⃗⃗⃗ −‬‬
‫𝐴‬ ‫𝐵‪⃗⃗⃗ + (−‬‬
‫𝐴 = ⃗⃗⃗‬ ‫) ⃗⃗⃗‬

‫⃗⃗⃗ و 𝐵‬
‫⃗⃗⃗ آغاز‬ ‫⃗⃗⃗ دو وکتور 𝐴‬
‫⃗⃗⃗ ‪𝐴 −‬‬
‫شکل زیر تفریق وکتوری فوق رانشان میدهد‪ .‬برای رسم تفریق 𝐵‬
‫⃗⃗⃗ به انجام ⃗⃗⃗‬
‫𝐵‪ −‬وکتور حاصل تفریق‬ ‫⃗⃗⃗ قرار می دهیم‪ .‬سپس از آغاز 𝐴‬ ‫وکتور ⃗⃗⃗‬
‫𝐵‪ −‬را بر انتهای وکتور 𝐴‬
‫را رسم می کنیم‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫تجزیه یک وکتور‬

‫برای اینکه بتوا نیم یک وکتور را تجزیه کنیم‪ ،‬ابتدا آن را در مبدا مختصات قایم انتقال می دهیم دیده می‬

‫شود که وکتور مذکور باجهت مثبت محور‪ x‬یک زاویه مانند 𝜃 را می سازد؛ سپس از انجام وکتورآن‬
‫عمودهای را باالی محور ‪ X‬و محور‪ Y‬رسم میکنیم‪ ،‬با استفاده از نسبتهای مثلثاتی مولفه ها را طور ذیل‬
‫بدست می آوریم‪:‬‬

‫𝑦𝐴‬
‫= 𝜃𝑛𝑖𝑠‬ ‫𝜃𝑛𝑖𝑠𝐴 = 𝑦𝐴 ⟹‬
‫𝐴‬
‫𝑥𝐴‬
‫= 𝜃𝑠𝑜𝑐‬ ‫𝜃𝑠𝑜𝑐𝐴 = 𝑥𝐴 ⟹‬
‫𝐴‬
‫مثال‪ .4‬مرکبه های ‪ x‬و ‪ y‬وکتور ⃗‬
‫𝐷 را که در شکل زیر داده شده در یافت کنید‪ .‬طول 𝑚‪ 𝐷 = 3‬و = 𝜃‬
‫‪ 45°‬است‪.‬‬

‫حل‪:‬‬

‫‪√2‬‬
‫𝑚‪𝐷𝑥 = 𝐷𝑐𝑜𝑠45° = 3‬‬ ‫𝑚‪= 3𝑚 ∙ 0.707 = 2.02‬‬
‫‪2‬‬
‫‪√2‬‬
‫𝑚‪𝐷𝑦 = 𝐷𝑠𝑖𝑛45° = 3‬‬ ‫𝑚‪= 3𝑚 ∙ 0.707 = 2.02‬‬
‫‪2‬‬

‫‪14‬‬
‫تمرینات فصل اول‬

‫‪15‬‬
16
‫فصل دوم‬
‫سینماتیک‬

‫مقدمه‬
‫هرگاه موقعیت یک جسم نسبت به جسم دیگری بر حسب زمان تغییر کند‪ ،‬گفته می شود که آن جسم نسبت‬
‫به جسم دومی در حال حرکت است‪ .‬برعکس هرگاه محل نسبی یک جسم برحسب زمان تغییر نکند می‬
‫گوییم که جسم در سکون نسبی است‪ .‬سکون و حرکت هردو مفاهیم نسبی هستند یعنی به شرایط جسم‬
‫نسبت به جسم دیگری که به عنوان مرجع بکار می رود‪ ،‬بستگی دارند‪ .‬یک درخت و یک خانه نسبت به‬
‫زمین ساکن ولی نسبت به خورشید در حال حرکت هستند‪ .‬وقتی یک ریل از ایستگاه عبور می کند گفته‬
‫می شود که ریل نسبت به ایستگاه در حال حرکت است‪ .‬اما مسافری در داخل ریل می تواند بگوید که‬
‫ایستگاه در حال حرکت است و درجهت خالف جابجا می شود‪.‬‬

‫‪ .2.1‬حرکت یک بعدی (سرعت)‬


‫اگر مسیر حرکت یک جسم خط مستقیم باشد آن را حرکت مستقیم الخط (یک بعدی) میگویند‪ .‬در شکل‬
‫زیر محور ‪ X‬ها را منطبق بر مسیر حرکت فرض می کنیم‪ .‬موقعیت جسم بوسیله تغیرمکان ‪ X‬آن از یک‬
‫نقطه اختیاری مانند ‪ O‬به نام مبدا معین می شود‪ .‬اصوال تغییر مکان را میتوان با تابعی مانند )𝑡(𝑓 = 𝑥‬
‫به زمان مربوط ساخت‪ .‬طبیعی است که ‪ X‬می تواند مثبت یا منفی باشد‪ .‬فرض کنیم در لحظه ‪ 𝑡1‬جسم در‬
‫موقعیت ‪ 𝑝1‬با مختصه ‪ 𝑥1‬و در لحظه بعدی ‪ 𝑡2‬در موقعیت ‪ 𝑝2‬با مختصه ‪ 𝑥2‬باشد‪ .‬سرعت متوسط جسم‬
‫بین نقاط ‪ 𝑝1‬و ‪ 𝑝2‬بارابط زیر تعریف می شود‪:‬‬
‫𝑥∆ ‪𝑥2 − 𝑥1‬‬
‫= 𝑣𝑎𝑣‬ ‫=‬ ‫)‪(2 − 0‬‬
‫‪𝑡2 − 𝑡1‬‬ ‫𝑡∆‬
‫که در آن ‪ ∆𝑥 = 𝑥2 − 𝑥1‬تغییر مکان جسم و ‪ ∆𝑡 = 𝑡2 − 𝑡1‬زمان الزم برای انجام این تغییرمکان‬
‫است‪ .‬بنابراین سرعت متوسط در طول یک زمان معین برابر است با تغییرمکان متوسط در طول همین فاصله‬
‫زمانی‪.‬‬

‫‪17‬‬
‫سرعت متوسط یک ذره در واقع نمیتواند جهت سرعت و اندازه آن را در یک لحظه معین بدست‬
‫دهد‪ .‬لذا برای تشریح حرکت به تفصیل باید سرعت در یک زمان یا سرعت لحظوی را با دقت تعریف کنیم‪.‬‬
‫برای تعیین سرعت لحظوی در نقطه مانند ‪ ،𝑝1‬باید فاصله زمانی 𝑡∆ تا آنجا که ممکن است کوچک باشد‪،‬‬
‫طوریکه عمال در طول زمان𝑡∆ هیچگونه تغیری در حالت حرکت بوجود نیاید‪ .‬به زبان ریاضی‪ ،‬سرعت‬
‫لحظوی حد سرعت متوسط است وقتی فاصله زمان به سمت صفر میل کند‪ .‬سرعت لحظوی را با 𝑣 بدون‬
‫اندیکس می نویسند‬
‫𝑥∆‬
‫‪𝑣 = lim 𝑣𝑎𝑣 = lim‬‬ ‫)‪(2 − 2‬‬
‫𝑜→𝑡∆‬ ‫𝑡∆ 𝑜→𝑡∆‬

‫در نتیجه‬

‫𝑥𝑑‬
‫=𝑣‬ ‫)‪(2 − 3‬‬
‫𝑡𝑑‬
‫این رابطه همان تعریف مشتق 𝑥 نسبت به 𝑡 است‪ .‬رابطه فوق نشان می دهد که سرعت لحظوی از مشتق‬
‫تغییرمکان نسبت به زمان به دست می آید‪ .‬بعد از این به جای سرعت لحظوی همیشه کلمه سرعت را‬
‫استفاده می کنیم‪.‬‬
‫در گفتار روز مره کلمه تندی(تیزی) نیز به مفهوم سرعت به کار می رود‪ .‬در زبان فزیک تیزی فاصله‬
‫پیموده شده در واحد زمان گفته می شود و این کمیت همیشه مثبت و مقدار عددی آن برابر است با قیمت‬
‫مطلق سرعت (تیزی=|𝑣| )‪ .‬در حالیکه سرعت همان تغییر موقعیت جسم متحرک در واحد زمان بوده و‬
‫یک کمیت وکتوری است‪ .‬فرض کنید یک شناکننده در یک حوض آب بازی ‪011‬متر فاصله را در ‪53.75‬‬
‫𝑚‪100‬‬ ‫𝑚‬
‫است‪ .‬اما سرعت متوسط او صفر است‪.‬‬ ‫‪= 2.052‬‬ ‫ثانیه طی می کند مقدار متوسط تیزی او‬
‫𝑠‪48.74‬‬ ‫𝑠‬

‫زیرا شناگر با یک رفت و برگشت در طول حوض به محل اول خود برگشته است‪.‬‬
‫‪18‬‬
‫درسیستم ‪ MKS‬سرعت برحسب متر برثانیه یا ‪ 𝑚𝑠 −1‬سنجیده می شود‪ .‬واحدهای دیگری نیز‬
‫𝑖𝑚‬ ‫𝑡𝑓‬ ‫𝑚𝑘‬
‫)‪ ،‬فوت برثانیه ( )‪ ،‬مایل برساعت ( ) و گره نیز رایج است‪.‬‬ ‫مانند کیلومتر برساعت (‬
‫‪ℎ‬‬ ‫𝑠‬ ‫‪ℎ‬‬
‫𝑡𝑓‬
‫‪ 6080‬است‪.‬‬ ‫یک گره معادل یک مایل دریایی برساعت یا‬
‫‪ℎ‬‬

‫مثال‪ .2-1‬یک ذره باالی محور 𝑥 ها به گونه ای حرکت می کند که و ضع آن در هر لحظه با رابطه = 𝑥‬
‫‪ 5𝑡 2 + 0‬که در آن 𝑥 برحسب متر و 𝑡 برحسب ثانیه است‪ ،‬مشخص می شود‪ .‬سرعت متوسط این ذره‬
‫را در فاصله زمانی‬
‫(الف) ‪1‬ثانیه تا ‪8‬ثانیه‬
‫(ب) ‪1‬ثانیه تا ‪1.0‬ثانیه‬
‫(ج) ‪1‬ثانیه تا ‪1.110‬ثانیه‬
‫(د) ‪1‬ثانیه تا ‪1.11110‬ثانیه حساب کنید‪.‬‬
‫(ه) سرعت لحظوی این ذره در 𝑠‪ 𝑡 = 2‬چقدر است؟‬
‫حل‪ 𝑡1 = 2𝑠 :‬در تمام حالت ها مشتر ک است‪ .‬با قرار دادن 𝑠‪ 𝑡1 = 2‬در رابطه ‪𝑥 = 5𝑡 2 + 0‬‬
‫داریم که‬
‫𝑚‪𝑥1 = 5(2)2 + 0 = 20‬‬
‫با گذاشتن این مقدار در حالت های (الف)‪( ،‬ب)‪( ،‬ج) و (د) داریم که‬
‫‪ ∆𝑥 = 𝑥2 − 𝑥1 = 𝑥2 − 20‬و ‪∆𝑡 = 𝑡2 − 𝑡1 = 𝑡2 − 2‬‬
‫(الف) 𝑠‪ ∆𝑡 = 𝑡2 − 𝑡1 = 3 − 2 = 0‬و 𝑚‪∆𝑥 = 𝑥2 − 𝑥1 = 46 − 20 = 25‬‬

‫در نتیجه برای سرعت متوسط‬


‫𝑚‪∆𝑥 25‬‬
‫= 𝑣𝑎𝑣‬‫=‬ ‫‪= 25𝑚𝑠 −1‬‬
‫𝑡∆‬ ‫𝑠‪0‬‬
‫(ب) 𝑠‪ ∆𝑡 = 𝑡2 − 𝑡1 = 2.0 − 2 = 0.0‬و 𝑚‪∆𝑥 = 𝑥2 − 𝑥1 = 2.05‬‬
‫در نتیجه برای سرعت متوسط‬
‫𝑚‪∆𝑥 2.05‬‬
‫= 𝑣𝑎𝑣‬ ‫=‬ ‫‪= 20.5𝑚𝑠 −1‬‬
‫𝑡∆‬ ‫𝑠‪0.0‬‬
‫‪19‬‬
‫(ج) 𝑠‪ ∆𝑡 = 𝑡2 − 𝑡1 = 2.000 − 2 = 0.000‬و 𝑚‪∆𝑥 = 𝑥2 − 𝑥1 = 0.020005‬‬
‫𝑚‪∆𝑥 0.020005‬‬
‫= 𝑣𝑎𝑣‬ ‫=‬ ‫‪= 20.005𝑚𝑠 −1‬‬
‫𝑡∆‬ ‫𝑠‪0.000‬‬
‫(د) جواب این قسمت عدد زیر است‪ .‬آن را بدست بیاورید‪.‬‬
‫‪𝑣𝑎𝑣 = 20.00005𝑚𝑠 −1‬‬
‫(ه) مشاهده می شود که با کاهش تدریجی𝑡∆‪ ،‬سرعت متوسط به طرف ‪ 20. 𝑚𝑠 −1‬میل می کند‪ .‬بنابراین‬
‫انتظار داریم ‪ 20𝑚𝑠 −1‬اندازه سرعت لحظوی در 𝑠‪ 𝑡 = 2‬باشد‪ .‬در واقع هرگاه در رابطه‬
‫𝑥𝑑‬ ‫𝑑‬
‫=𝑣‬ ‫𝑡‪= (5𝑡 2 + 0) = 00‬‬
‫𝑡𝑑 𝑡𝑑‬
‫به جای𝑡‪ 2𝑠 ،‬را قرار دهیم‪ .‬به دست می آید که‬
‫‪𝑣 = 20𝑚𝑠 −1‬‬

‫‪ .2.2‬تعجیل‬
‫در حالت کلی سرعت یک جسم تابع زمان است‪ .‬اگر دریک حرکت سرعت آن ثابت بماند آن حرکت را‬
‫یکنواخت می گویند‪ .‬به شکل قبلی بر می گردیم فرض می کنیم جسم در لحظه ‪ 𝑡1‬در نقطه ‪ 𝑝1‬و سرعت‬
‫آن ‪ 𝑣1‬و در لحظه ‪ 𝑡2‬در نقطه ‪ 𝑝2‬و سرعت آن ‪ 𝑣2‬است‪ .‬تعجیل متوسط بین نقاط ‪ 𝑝1‬و ‪ 𝑝2‬توسط رابطه‬
‫زیر تعریف میشود‪:‬‬
‫𝑣∆ ‪𝑣2 − 𝑣1‬‬
‫= 𝑣𝑎𝑎‬ ‫=‬ ‫)‪(2 − 4‬‬
‫‪𝑡2 − 𝑡1‬‬ ‫𝑡∆‬
‫که در این رابطه ‪ ∆𝑣 = 𝑣2 − 𝑣1‬تغییرات سرعت و ‪ ∆𝑡 = 𝑡2 − 𝑡1‬مثل همیشه زمان الزم برای این‬
‫تغییر سرعت است‪ .‬بدین ترتیب تعجیل متوسط در طول یک فاصله زمانی معین برابر است با تغییر سرعت‬
‫در واحد زمان درطی این فاصله زمانی‪.‬‬
‫لیمت تعجیل متوسط را هنگامی که فاصله زمانی𝑡∆ خیلی کوچک باشد تعجیل لحظوی می نامند‪.‬‬
‫𝑣𝑑 𝑣∆‬
‫‪𝑎 = lim 𝑎𝑎𝑣 = lim‬‬ ‫=‬
‫𝑜→𝑡∆‬ ‫𝑡∆ 𝑜→𝑡∆‬ ‫𝑡𝑑‬
‫در نتیجه‬

‫𝑣𝑑‬
‫=𝑎‬ ‫)‪(2 − 5‬‬
‫𝑡𝑑‬
‫‪20‬‬
‫بدین ترتیب تعجیل لحظوی از مشتق سرعت نسبت به زمان بدست می آید‪ .‬در حالت کلی تعجیل در جریان‬
‫حرکت تغییر می کند‪ .‬اگر در یک حرکت مستقیم الخط (یک بعدی) تعجیل ثابت بماند‪ ،‬آن را حرکت مستقیم‬
‫الخط با شتاب ثابت می نامند‪ .‬هرگاه قیمت مطلق سرعت نسبت به زمان افزایش یابد حرک «تند شونده»‬
‫و اگر قدر مطلق سرعت نسب به زمان کاهش یابد حرکت «کندشونده» نامیده می شود‪ .‬در سیستم متریک‬
‫𝑡𝑓‬ ‫𝑚‬
‫اندازه می گیرند‪.‬‬ ‫حساب می کنند و درسیستم انگلیسی آن را با ‪2‬‬ ‫تعجیل را با واحد‬
‫𝑠‬ ‫‪𝑠2‬‬

‫مثال‪ .2-2‬تعجیل متوسط‪ .‬یک فضانورد از ایستگاه فضایی خود که به دور زمین می چرخد خارج می شود‬
‫و همکارش از 𝑠‪ 𝑡 = 0.0‬شروع کرده هر دو ثانیه یک بار سرعت او را اندازه گرفته و در جدول به‬
‫صورت زیر ثبت می کند‪.‬‬

‫تعجیل متوسط را در فواصل زمانی زیر حساب کرده و توضیح دهید که آیا تیزی فضانورد زیاد می شود‬
‫یا کم‪.‬‬
‫الف) از 𝑠‪ 𝑡1 = 0.0‬تا 𝑠‪𝑡2 = 3.0‬‬
‫ب) از 𝑠‪ 𝑡1 = 5.0‬تا 𝑠‪𝑡2 = 7.0‬‬
‫ج) از 𝑠‪ 𝑡1 = 9.0‬تا 𝑠‪𝑡2 = 00.0‬‬
‫د) از 𝑠‪ 𝑡1 = 03.0‬تا 𝑠‪𝑡2 = 05.0‬‬
‫حل‪:‬‬
‫الف)‬
‫𝑚‬ ‫𝑚‬
‫𝑠 ‪∆𝑣 𝑣2 − 𝑣1 0.2 𝑠 − 0.8‬‬ ‫𝑚‬
‫𝑣𝑎𝑎‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪= 0.2 2‬‬
‫𝑡∆‬ ‫‪𝑡2 − 𝑡1‬‬ ‫𝑠‪7.0𝑠 − 5.0‬‬ ‫𝑠‬

‫‪21‬‬
‫ب)‬
‫𝑚‬ ‫𝑚‬
‫‪∆𝑣 𝑣2 − 𝑣1‬‬ ‫‪−‬‬‫‪0.2‬‬
‫‪0.6‬‬
‫𝑣𝑎𝑎‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫𝑠‬ ‫𝑚 ‪𝑠 = −0.2‬‬
‫𝑡∆‬ ‫‪𝑡2 − 𝑡1‬‬ ‫𝑠‪7.0𝑠 − 5.0‬‬ ‫‪𝑠2‬‬
‫ج)‬
‫𝑚‬ ‫𝑚‬
‫]) 𝑠 ‪∆𝑣 𝑣2 − 𝑣1 [−0 𝑠 − (−0.4‬‬ ‫𝑚‬
‫𝑣𝑎𝑎‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪= −0.3 2‬‬
‫𝑡∆‬ ‫‪𝑡2 − 𝑡1‬‬ ‫𝑠‪00.0𝑠 − 9.0‬‬ ‫𝑠‬
‫د)‬
‫𝑚‬ ‫𝑚‬
‫]) 𝑠 ‪∆𝑣 𝑣2 − 𝑣1 [−0.8 𝑠 − (−0.6‬‬ ‫𝑚‬
‫= 𝑣𝑎𝑎‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪= 0.04 2‬‬
‫𝑡∆‬ ‫‪𝑡2 − 𝑡1‬‬ ‫𝑠‪05.0𝑠 − 03.0‬‬ ‫𝑠‬
‫تمرین‪ .‬تعجیل متوسط و لحظوی‪ .‬فرض کند سرعت 𝑣 یک موتر مسابقه ای در هر زمان 𝑡 با رابطه زیر بیان‬
‫شود‬
‫𝑚‬ ‫𝑚‬
‫‪𝑣 = 60‬‬ ‫‪+ (0.5 3 ) 𝑡 2‬‬
‫𝑠‬ ‫𝑠‬
‫الف) تغییر سرعت موتر را در فاصله زمانی 𝑠‪ 𝑡1 = 0.0‬و 𝑠‪ 𝑡2 = 3.0‬حساب کنید‪.‬‬
‫ب) تعجیل متوسط در این فاصله زمانی چقدر است؟‬
‫ج) تعجیل لحظوی در لحظه 𝑠‪ 𝑡1 = 0.0‬را با قرار دادن 𝑡∆ برابر 𝑠‪ 0.0‬سپس 𝑠‪ 0.00‬و 𝑠‪0.000‬‬
‫بدست آورید‪.‬‬
‫د) رابطه ای برای تعجیل لحظوی در هر لحظه نوشته و با استفاده از آن تعجیل در 𝑠‪ 𝑡 = 0.0‬و = 𝑡‬
‫𝑠‪ 3.0‬را مشخص کنید‪.‬‬

‫حل‪:‬‬
‫الف) تغییر سرعت 𝑣∆ برابر است با‬
‫𝑚‬
‫‪∆𝑣 = 4.0‬‬
‫𝑠‬
‫ب) تعجیل متوسط در این فاصله زمانی عبارت است از‬
‫𝑚‬
‫‪𝑎𝑎𝑣 = 2.0‬‬
‫‪𝑠2‬‬
‫‪22‬‬
‫ج) وقتی 𝑠‪ ∆𝑡 = 0.0‬باشد‪،‬‬
‫تعجیل متوسط عبارت است از‬
‫𝑚‬
‫𝑣∆‬ ‫‪0.005‬‬
‫= 𝑣𝑎𝑎‬ ‫=‬ ‫𝑚 ‪𝑠 = 0.05‬‬
‫𝑡∆‬ ‫𝑠‪0.0‬‬ ‫‪𝑠2‬‬
‫وقتی 𝑠‪ ∆𝑡 = 0.00‬باشد‪،‬‬
‫تعجیل متوسط عبارت است از‬
‫𝑚‬
‫‪𝑎𝑎𝑣 = 0.005‬‬
‫‪𝑠2‬‬
‫وقتی 𝑠‪ ∆𝑡 = 0.000‬باشد‪،‬‬
‫تعجیل متوسط عبارت است از‬
‫𝑚‬
‫‪𝑎𝑎𝑣 = 0.0005‬‬
‫‪𝑠2‬‬
‫𝑚‬
‫دیده می شود که با کاهش مقدار 𝑡∆ تعجیل متوسط به ‪ 0.0 2‬نزدیک و نزدیکتر می شود‪ .‬نتیجه می گیریم‬
‫𝑠‬
‫𝑚‬
‫‪ 0.0‬است‪.‬‬ ‫که تعجیل لحظوی در 𝑠‪ 𝑡 = 0.0‬مساوی به‬
‫‪𝑠2‬‬

‫د) تعجیل لحظوی عبارت است از‬


‫حال برای 𝑠‪ 𝑡 = 0.0‬داریم که‬
‫𝑚‬
‫‪𝑎 = 0.0‬‬
‫‪𝑠2‬‬
‫برای 𝑠‪ 𝑡 = 3.0‬داریم که‬
‫𝑚‬
‫‪𝑎 = 3.0‬‬
‫‪𝑠2‬‬
‫‪ .2.3‬حرکت مستقیم الخط یکنواخت (بدون تعجیل)‬
‫ساده ترین نوع حرکت مستقیم الخط حرکت مسقیم الخط یکنواخت است‪ .‬حرکت مستقیم الخطی که سرعت‬
‫آن ثابت باشد بنام حرکت مستقیم الخط یکنواخت گفته می شود‪ .‬نمونه این نوع حرکت در طبیعت نادر است‬
‫ولی بطور مصنوعی می شود یک جسم را بصورت یکنواخت به حرکت وادار کرد‪ ،‬مثال موتر برروی سرک‬
‫قیر می تواند با سرعت ثابت حرکت کند و ‪. ...‬‬

‫‪23‬‬
‫برای بدست آوردن معادله برای این نوع حرکت دوباره همان شکلی قبلی( ‪ ) 1-0‬را با اندکی تغییر‬
‫در نظر می گیریم‪.‬‬

‫وقتی موتر در نقط ‪ 𝑝1‬می رسد سرعت آن به یک مقدار مشخص 𝑣 می رسد در این حالت موتر تغیر مکان‬
‫‪ 𝑥1‬را انجام می دهد‪ .‬موتر با این سرعت تا نقطه ‪ 𝑝2‬حرکت خود را ادامه می دهد و تغیرمکان آن از نقطه‬
‫شروع حرکت ‪ 𝑥2‬است‪ .‬بنابر این برای این نوع حرکت سرعت وسطی و سرعت لحظوی یکسان است‪.‬‬
‫‪𝑥2 − 𝑥1‬‬
‫=𝑣‬
‫‪𝑡2 − 𝑡1‬‬
‫می توانیم بررسی حرکت موتر را از نقطه ‪ 𝑝1‬شروع کنیم‪ ،‬در این صورت میشود ‪ 𝑡1‬را صفر در نظر گرفت‪.‬‬
‫با این فرض معادله فوق را می توان به شکل زیر نوشت‪.‬‬
‫‪𝑥2 − 𝑥1‬‬
‫=𝑣‬
‫‪𝑡2‬‬
‫ویا‬
‫‪𝑥2 − 𝑥1‬‬
‫=𝑣‬ ‫𝑡𝑣 = ‪⟹ 𝑥2 − 𝑥1‬‬
‫𝑡‬
‫𝑡𝑣 ‪⟹ 𝑥2 = 𝑥1 +‬‬ ‫)‪(2 − 6‬‬
‫معادله فوق عبارت از معادله حرکت مستقیم الخط یکنواخت است‪ .‬که متحول مستقل در آن ‪ t‬می باشد‪.‬‬

‫‪ .1.5‬حرکت مستقیم الخط متحول (تعجیل ثابت)‬


‫ساده ترین حرکت تعجیلی حرکت با تعجیل ثابت برروی خط مستقیم( یک بعدی ) است‪ .‬در این حالت در‬
‫تمام مدت حرکت سرعت به گونه ثابت تغییر می کند‪ .‬این یک حالت کامال خاص است‪ ،‬اما در طبیعت زیاد‬
‫اتفاق می افتد‪ .‬چنان که در بخش بعد توضیح داده خواهد شد‪ ،‬اگر مقاومت هوا در سقوط آزاد اجسام در‬
‫نظر گرفته نشود تعجیل سقوط ثابت است‪.‬‬

‫معادله حرکت مستقیم الخط متحول‬

‫‪24‬‬
‫اگر تعجیل ثابت باشد بدست آوردن فورمول مکان 𝑥 و سرعت 𝑣 به صورت توابعی از زمان کار ساده‬
‫است‪.‬‬
‫می شود به جای تعجیل متوسط در رابطه (‪ )1-5‬تعجیل لحظوی را قرار داد‪.‬‬
‫‪𝑣2 − 𝑣1‬‬
‫=𝑎‬
‫‪𝑡2 − 𝑡1‬‬
‫اکنون اگر فرض کنم که ‪ 𝑡1 = 0‬و 𝑡 = ‪ 𝑡2‬باشد‪ .‬پس‪:‬‬
‫‪𝑣2 − 𝑣1‬‬
‫=𝑎‬
‫𝑡‬
‫ویا‬
‫𝑡𝑎 ‪𝑣2 = 𝑣1 +‬‬ ‫)‪(2 − 7‬‬
‫در این رابطه ‪ 𝑣1‬را سرعت اولی و ‪ 𝑣2‬را سرعت‬
‫در هر لحظه بعدی ‪ t‬گفته می توانیم‪ .‬جمله ‪at‬‬
‫حاصل ضرب تعجیل در فاصله زمان 𝑡 و مساوی‬
‫به کل تغییرات سرعت از زمان اولی‪ 𝑡 = 0‬تا‬
‫زمان نهایی 𝑡 است‪ .‬بنا بر این سرعت ‪ 𝑣2‬در هر‬
‫زمان دلخواه 𝑡 برابر است با سرعت اولی ‪ 𝑣1‬به‬
‫اضافه تغییر سرعت 𝑡𝑎‪ .‬دیاگرام آن را می توان قرار شکل(‪ )1-8‬ترسیم نمود‪.‬‬
‫حال می خواهیم رابطه ای را برای وضعیت (موقعیت) ‪ x‬ذره ای که با تعجیل ثابت باالی خط مستقیم‬
‫حرکت می کند به دست آوریم‪ .‬برای این کار از دو رابطه زیر استفاده می کنیم‪.‬‬

‫‪𝑥2 − 𝑥1‬‬
‫= 𝑣𝑎𝑣‬ ‫)‪(2 − 8‬‬
‫𝑡‬
‫این رابطه ای است که قبال برای سرعت متوسط یافته بودیم‪ .‬رابطه دیگری نیز برای سرعت متوسط استفاده‬
‫می شود که فقط برای حرکت مستقیم الخط باتعجیل ثابت استفاده می شود و قرار ذیل است‪.‬‬

‫‪𝑣1 + 𝑣2‬‬
‫= 𝑣𝑎𝑣‬ ‫)‪(2 − 9‬‬
‫‪2‬‬
‫رابطه (‪ )1-3‬را به شکل زیر می نویسم‪:‬‬

‫‪25‬‬
‫𝑡 𝑣𝑎𝑣 ‪𝑥2 = 𝑥1 +‬‬
‫حال از رابطه (‪ )1-6‬قیمت 𝑣𝑎𝑣 را در رابطه اخیر می گذاریم‪:‬‬
‫‪𝑣1 + 𝑣2‬‬
‫( ‪𝑥2 = 𝑥1 +‬‬ ‫𝑡)‬ ‫)‪(2 − 00‬‬
‫‪2‬‬
‫به جای ‪ 𝑣2‬در رابطه (‪ )1-01‬قیمت آن را از رابطه (‪ )1-7‬می گذاریم‪:‬‬
‫𝑡𝑎 ‪𝑣1 + 𝑣1 +‬‬ ‫‪2𝑣1‬‬ ‫‪𝑎𝑡 2‬‬
‫( ‪𝑥2 = 𝑥1 +‬‬ ‫‪) 𝑡 = 𝑥1 +‬‬ ‫‪𝑡+‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪0 2‬‬
‫𝑡𝑎 ‪⟹ 𝑥2 = 𝑥1 + 𝑣1 𝑡 +‬‬ ‫)‪(2 − 00‬‬
‫‪2‬‬
‫این رابطه می گوید که اگر ذره در لحظه ‪ 𝑡 = 0‬در وضعیت ‪ 𝑥1‬و سرعت آن در این لحظه برابر ‪ 𝑣1‬باشد‬
‫وضعیت بعدی آن در زمان دلخواه و بعدی 𝑡 مجموع سه جزء است‪ :‬وضعیت اولیه ‪ 𝑥1‬به اضافه 𝑡 ‪ 𝑣1‬که در‬
‫‪1‬‬
‫صورت ثابت ماندن سرعت می پیمود به اضافه فاصله ‪ 𝑎𝑡 2‬حاصل از تغییر سرعت‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫رابطه (‪ )1-00‬وضعیت ذره متحرک را به تابع زمان نشان می دهد‪ .‬اما دربسیاری از مسایل به رابطه‬
‫ای بین وضعیت‪ ،‬سرعت و تعجیل که مستقل از زمان باشد نیاز است‪ .‬برای بدست آوردن چنین یک رابطه‬
‫باید در رابطه (‪ )1-01‬مقدار 𝑡 را از رابطه (‪ )1-7‬قرار دهیم‪.‬‬
‫‪𝑣1 + 𝑣2‬‬ ‫‪𝑣2 + 𝑣1 𝑣2 − 𝑣1‬‬
‫( ‪𝑥2 = 𝑥1 +‬‬ ‫( ‪) 𝑡 = 𝑥1 +‬‬ ‫()‬ ‫)‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫𝑎‬
‫‪𝑣22 − 𝑣12‬‬
‫‪⟹ 𝑥2 = 𝑥1 +‬‬ ‫)‪(2 − 02‬‬
‫𝑎‪2‬‬
‫این رابطه اخیر را می شود برای سرعت نیز به شکل زیر نوشت‪:‬‬
‫) ‪𝑣22 = 𝑣12 + 2𝑎(𝑥2 − 𝑥1‬‬ ‫)‪(2 − 03‬‬
‫هرگاه سرعت ثابت باشد یعنی تعجیل وجود نداشته باشد‪ ،‬معادالت فوق به سادگی به معادله حرکت مستقیم‬
‫الخط یکنواخت تبدیل می شود‪.‬‬

‫‪ .2.2‬سقوط آزاد اجسام‬


‫بهترین نمونه حرکت با تعجیل ثابت‪ ،‬حرکت جسمی است که در اثر جاذبه زمین آزادنه سقوط داده می شود‪.‬‬
‫در سده چهارم قبل از میالد ارسطو تصور میکرد که اجسام سنگینتر زودتر از اجسام سبک سقوط می‬

‫‪26‬‬
‫کنند و این امر مربوط به وزن است‪ .‬نوزده قرن بعد گالیله توضیح داد که هرجسم باید با تعجیل ثابت به‬
‫زمین سقوط کند یعنی باید تعجیل ثابت و مستقل از وزن باشد‪.‬‬
‫بعد از آن حرکت اجسامی را که سقوط می کنند به تفصیل بررسی کردند‪ .‬اگر از مقاومت هوا صرف‬
‫نظر شود گالیله درست گفته است‪ .‬تمام اجسام در نقطه معینی از زمین با تعجیل یکسان سقوط می کنند و‬
‫این امر به وزن آنها بستگی ندارد‪.‬‬
‫تعجیل ثابت سقوط آزاد را تعجیل جاذبه نامیده و آن را با حرف ‪ g‬نشان می دهند‪ .‬در مجاورت‬
‫𝑡𝑓‬ ‫𝑚𝑐‬ ‫𝑚‬
‫‪ 32‬است‪.‬‬ ‫‪ 980‬و یا‬ ‫سطح زمین مقدار این تعجیل ‪، 9.8 2‬‬
‫‪𝑠2‬‬ ‫‪𝑠2‬‬ ‫𝑠‬

‫معادالت سقوط آزد‬


‫برای بدست آوردن معادالت سقوط آزاد یک جسم را قرار شکل( ) در نظر می گیریم که از ارتفاع ‪ℎ‬‬
‫آزادانه سقوط نموده است‪ .‬در این حالت نیاز به معادالت جدیدی نیست و تنها با وضع شرایط سقوط آزاد‬
‫باالی معادالت حرکت مستقیم الخط با تعجیل ثابت معادالت سقوط آزاد بدست می آید‪ .‬این شرایط قرار‬
‫ذیل اند‪:‬‬
‫‪ )0‬در سقوط آزاد سرعت اولی صفر است (‪)𝑣1 = 0‬‬
‫‪ )1‬تغییرمکان اولی وجود ندارد (‪)𝑥1 = 0‬‬
‫‪ )8‬جسم از ارتفاع ‪ h‬سقوط می کند (‪)𝑥2 ⟶ ℎ‬‬
‫‪ )5‬بجای تعجیل 𝑎 تعجیل جاذبه ‪ g‬را قرار می دهیم‬
‫حاال معادالت حرکت مستقیم الخط متحول قرار ذیل به معادالت سقوط آزاد تبدیل می شود‪:‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪𝑥2 = 𝑥1 + 𝑣1 𝑡 + 𝑎𝑡 2 ⟹ ℎ = 0 + 0 + 𝑔𝑡 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪0 2‬‬
‫𝑡𝑔 = ‪⟹ ℎ‬‬ ‫)‪(2 − 04‬‬
‫‪2‬‬
‫)‪𝑣22 = 𝑣12 + 2𝑎(𝑥2 − 𝑥1 ) ⟹ 𝑣 2 = 2𝑔(ℎ − 0‬‬
‫‪⟹ 𝑣 2 = 2𝑔ℎ ⟹ 𝑣 = √2𝑔ℎ‬‬ ‫)‪(2 − 05‬‬
‫𝑡𝑔 = 𝑣 ⟹ 𝑡𝑎 ‪𝑣2 = 𝑣1 +‬‬ ‫)‪(2 − 06‬‬

‫‪27‬‬
‫مثال ‪ .1-5‬یک توپ بیسبال از باالی یک‬
‫ساختمان ‪ 91‬متری آزادنه رها می شود‪.‬‬
‫وضعیت(موقعیت) و سرعت آن را در زمان‬
‫های ‪0.1‬ثانیه‪1.1 ،‬ثانیه و ‪8.1‬ثانیه پیدا‬
‫کنید‪.‬‬
‫حل‪ :‬جهت تعجیل جاذبه رو به پایین‬
‫𝑚‬
‫‪𝑔 = −9.8‬‬ ‫بوده در این صورت‬
‫‪𝑠2‬‬

‫است‪.‬‬
‫بعد از ‪ 0.1‬ثانیه موقعیت و سرعت توپ‬
‫عبارت است از‪:‬‬
‫‪0 2 0‬‬ ‫𝑚‬
‫=‪ℎ‬‬ ‫𝑚‪𝑔𝑡 = (−9.8 2 ) (0𝑠)2 = −4.9‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫𝑠‬
‫𝑚‬ ‫𝑚‬
‫‪𝑣 = 𝑔𝑡 = −9.8 2 (0𝑠) = −9.8‬‬
‫𝑠‬ ‫𝑠‬
‫بعد از ‪ 1.1‬ثانیه موقعیت و سرعت توپ عبارت است از‪:‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫𝑚‬
‫𝑚‪ℎ = 𝑔𝑡 2 = (−9.8 2 ) (2𝑠)2 = −09.6‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫𝑠‬
‫𝑚‬ ‫𝑚‬
‫‪𝑣 = 𝑔𝑡 = −9.8 2 (2𝑠) = −09.6‬‬
‫𝑠‬ ‫𝑠‬
‫بعد از ‪ 8.1‬ثانیه موقعیت و سرعت توپ عبارت است از‪:‬‬
‫‪0 2 0‬‬ ‫𝑚‬
‫=‪ℎ‬‬ ‫𝑚‪𝑔𝑡 = (−9.8 2 ) (3𝑠)2 = 44.0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫𝑠‬
‫𝑚‬ ‫𝑚‬
‫‪𝑣 = 𝑔𝑡 = −9.8 2 (3𝑠) = −29.4‬‬
‫𝑠‬ ‫𝑠‬
‫‪ .2.2‬پرتاب عمودی‬
‫برای اینکه جسمی عمودا به طرف باال پرتاب شود باید به آن یک سرعت اولی بدهیم‪ ،‬در این جا نیز مانند‬
‫سقوط آزاد فاصله ای را که جسم پرتاب شده بصورت عمودی می پیماید تابع وزن جسم نیست‪ .‬بلکه تنها‬

‫‪28‬‬
‫تابع سرعت اولی است که به جسم داده میشود تا ارتفاعی معینی را بپیماید‪ .‬هر اندازه سرعت اولی جسم‬
‫بیشتر باشد به همان اندازه جسم در ارتفاع بیشتری قرار می گیرد‪.‬‬

‫معادالت پرتاب عمودی‬


‫برای بدست آوردن معادالتی برای پرتاب عمودی همانطوریکه در سقوط آزاد توضیح داده شد نیاز به‬
‫معادالت جدیدی نیست چون پرتاب عمودی نمونه دیگری از حرکت مستقیم الخط متحول است‪ .‬برای‬
‫تشکیل معادالت پرتاب عمودی شرایط زیر را باالی معادالت حرکت مستقیم الخط متحول وضع می کنیم‪:‬‬
‫‪ )0‬تغییرمکان اولی وجود ندارد (‪)𝑥1 = 0‬‬
‫‪ )1‬جسم به ارتفاع ‪ h‬بلند می رود (‪)𝑥2 ⟶ ℎ‬‬
‫‪ )8‬بجای تعجیل 𝑎 تعجیل جاذبه ‪ g‬وجود دارد‪.‬‬
‫به این ترتیب‪:‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪𝑥2 = 𝑥1 + 𝑣1 𝑡 + 𝑎𝑡 2 ⟹ ℎ = 0 + 𝑣1 𝑡 − 𝑔𝑡 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪0 2‬‬
‫𝑡𝑔 ‪⟹ ℎ = 𝑣1 𝑡 −‬‬ ‫)‪(2 − 07‬‬
‫‪2‬‬
‫) ‪𝑣22 = 𝑣12 + 2𝑎(𝑥2 − 𝑥1‬‬
‫‪⟹ 𝑣22 = 𝑣12 − 2𝑔ℎ‬‬ ‫)‪(2 − 08‬‬
‫در نقطه اوج سرعت نهایی جسم پرتاب شده صفر گردیده و دوباره سقوط آزاد می نماید‪ .‬باوضع این شرط‬
‫(‪ ،)𝑣2 = 0‬نقطه اوج جسم پرتاب شده به تابع سرعت اولی بصورت زیر بدست می آید‪.‬‬
‫‪𝑣12‬‬
‫⟹‬ ‫‪𝑣12‬‬ ‫= ‪= 2𝑔ℎ ⟹ ℎ‬‬ ‫)‪(2 − 09‬‬
‫𝑔‪2‬‬
‫و همین طور سرعت جسم برای زمان های بعدی‬
‫𝑡𝑔 ‪𝑣2 = 𝑣1 + 𝑎𝑡 ⟹ 𝑣2 = 𝑣1 −‬‬ ‫)‪(2 − 20‬‬

‫‪29‬‬
‫باز هم سرعت در نقطه اوج صفر است‪ .‬معادله(‪ )1-11‬را مساوی به صفر قرار میدهیم و زمان رسیدن به‬
‫نقطه اوج را می یابیم‪.‬‬
‫𝑡𝑔 = ‪𝑣2 = 0 ⟹ 𝑣1 − 𝑔𝑡 = 0 ⟹ 𝑣1‬‬
‫‪𝑣1‬‬
‫=𝑡⟹‬ ‫)‪(2 − 20‬‬
‫𝑔‬
‫اگر به جای سرعت اولی در معادله (‪ )1-07‬قمیت‬
‫آن را از جنس زمان قرار دهیم‪ ،‬نقطه اوج را بتابع‬
‫زمان بدست می آوریم‪.‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪ℎ = 𝑣1 𝑡 − 𝑔𝑡 2 = (𝑔𝑡)𝑡 − 𝑔𝑡 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪0‬‬
‫‪= 𝑔𝑡 2 − 𝑔𝑡 2‬‬
‫‪2‬‬
‫‪0‬‬
‫‪⟹ ℎ = 𝑔𝑡 2‬‬ ‫)‪(2 − 22‬‬
‫‪2‬‬
‫مثال‪ .1-4‬یک سرباز از باالی یک برج دیدبانی که‬
‫ارتفاع آن ‪ 11‬متر است گلوله ای را بطور عمودی با‬
‫𝑚‬
‫‪ 948‬از تفنگ ‪ M16‬فیر می کند‪.‬‬ ‫سرعت‬
‫𝑠‬

‫الف) گلوله تا کدام ارتفاع بلند میرود؟‬


‫ب) چند ثانیه زمان الزم است تا گلوله به نقطه اوجش‬
‫برسد‪.‬‬
‫ج) پس از ثانیه چهارم سرعت گلوله چقدر می شود؟‬
‫د) چند ثانیه زمان الزم است تا گلوله دوباره به سطح زمین برگردد‪.‬‬
‫ه) در لحظه برخورد گلوله به سطح زمین سرعت آن چقدر می شود؟‬

‫حل‪:‬‬
‫الف) برای دریافت نقطه اوج معادله نقطه اوج گلوله از جنس سرعت اولی را بکار می بریم‬

‫‪30‬‬
‫‪𝑚 2‬‬ ‫‪𝑚2‬‬
‫) ‪(948‬‬
‫‪𝑣12‬‬ ‫‪898704‬‬
‫=‪ℎ‬‬ ‫=‬ ‫= 𝑠‬ ‫𝑚‪𝑠 2 ⟹ ℎ = 45852.24‬‬
‫) 𝑚 ‪2𝑔 2 (9.8‬‬ ‫𝑚‬
‫‪09.6 2‬‬
‫𝑠‬ ‫‪2‬‬ ‫𝑠‬
‫ب) زمان رسیدن به نقطه اوج را براساس (‪ )1-10‬بدست می آوریم‬
‫𝑚‬
‫‪𝑣1‬‬ ‫‪948‬‬
‫=𝑡‬ ‫=‬ ‫𝑠‪𝑠 = 96.73‬‬
‫𝑔‬ ‫𝑚‬
‫‪9.8 2‬‬
‫𝑠‬
‫ج) سرعت گلوله را که رو به باال است پس از چهار ثانیه طور ذیل دریافت می کنیم‪.‬‬

‫𝑚‬ ‫𝑚‬ ‫𝑚‬ ‫𝑚‬


‫‪𝑣2 = 𝑣1 − 𝑔𝑡 = 948‬‬ ‫‪− 9.8 2 (4𝑠) = 948 − 39.2‬‬
‫𝑠‬ ‫𝑠‬ ‫𝑠‬ ‫𝑠‬
‫𝑚‬
‫‪⟹ 𝑣2 = 908.8‬‬
‫𝑠‬
‫د) برای دریافت زمان رسیدن گلوله به سطح زمین باید ارتفاع برج را نیز در نظر گرفت‪ .‬پس ابتدا ارتفاع‬
‫کلی گلوله را از سطح زمین دریافت کرده وسپس زمان رسیدن گلوله به سطح زمین را ازجنس این ارتفاع‬
‫بدست می آوریم‪.‬‬
‫𝑚‪ + ℎ = 20𝑚 + 45852.24𝑚 = 45872.24‬برج‪ℎ𝑡𝑜𝑡 = ℎ‬‬
‫‪0‬‬ ‫𝑡𝑜𝑡‪2 ∙ ℎ‬‬
‫= ‪ℎ𝑡𝑜𝑡 = 𝑔𝑡 2 ⟹ 𝑡 2‬‬
‫‪2‬‬ ‫𝑔‬
‫𝑡𝑜𝑡‪2 ∙ ℎ‬‬ ‫𝑚‪2 ∙ 45872.24‬‬
‫√=𝑡⟹‬ ‫√=‬ ‫𝑚‬ ‫𝑠‪= √9360.68𝑠 2 = 96.75‬‬
‫𝑔‬ ‫‪9.8 2‬‬
‫𝑠‬
‫ه) سرعت برخورد گلوله به سطح زمین را از جنس زمان برگشت گلوله به سطح زمین حساب می کنیم‪.‬‬
‫𝑚‬ ‫𝑚‬
‫‪𝑣𝑓 = 𝑔. 𝑡 = 9.8‬‬ ‫(‬‫𝑠‪96.75‬‬ ‫)‬ ‫=‬ ‫‪948.05‬‬
‫‪𝑠2‬‬ ‫𝑠‬
‫‪ .2.2‬حرکت دو بعدی‬
‫حرکت های را که تاهنوز مطالعه کردیم‪ ،‬ساده ترین نوع حرکت ها به شمار میروند‪ .‬مسیر اینگونه حرکت‬
‫ها همیشه خط مستقیم در نظر گرفته می شد؛ اما حرکت های را که حاال میخواهیم بررسی کنیم حرکت‬
‫های اند که مسیر آنها خط مستقیم نه بلکه یک منحنی می باشد‪ .‬اینگونه حرکت را که مسیر آنها منحنی‬
‫شکل اند بنام حرکت های دوبعدی می گویند و یا حرکت های را که در یک مستوی صورت می گیرند‬
‫‪31‬‬
‫حرکت های دو بعدی می گویند‪ .‬دور زدن عقاب در آسمان‪ ،‬حرکت موتر در مسیر گوالیی شکل‪ ،‬حرکت‬
‫گلوله هاوان‪ ،‬پرش با اسکی و غیره نمونه های از حرکت دوبعدی اند‪ .‬برای مطالعه اینگونه حرکتها باید هم‬
‫از زبان وکتوری و هم از زبان سینماتیک استفاده کنیم‪.‬‬

‫الف) وکتورهای موقعیت و سرعت‬

‫برای تشریح حرکت یک ذره در فضا الزم است ابتدا موقعیت آن مشخص شود‪ .‬یک ذره را که در لحظه‬
‫معین در نقطه مانند 𝑃 قرار دارد در نظر می گیریم‪ .‬وکتور موقعیت 𝑟 ذره در این لحظه وکتوری است که از‬
‫مبدا مختصات تا نقطه𝑃 ادامه دارد‪ .‬در شکل (‪ )1-9‬نشان داده شده است که متخصات دکارتی 𝑥 و 𝑦 نقطه‬
‫𝑃 همان مرکبه های 𝑥 و 𝑦 وکتور𝑟 هستند‪ .‬با استفاده از وکتورهای واحد که در زیر بیان می شود می‬
‫توانیم موقعیت ذره را ارائه نماییم‪.‬‬

‫وکتورهای واحد‪ :‬وکتورهای اند که اندازه آنها یک واحد باشند‪ .‬تنها خاصیت آن نشان دادن جهت در فضا‬
‫است‪ .‬در سیستم مختصات دو بعدی 𝑦𝑥 وکتور واحد به جهت محور 𝑥ها را‬

‫نشان می دهند شکل (‪.)1-9‬‬ ‫با و به جهت 𝑦ها را با‬

‫بنابراین وکتور موقعیت 𝑟 برحسب مرکبه های آن عبارت است از‪:‬‬

‫𝑗𝑦 ‪𝑟⃗⃗ = 𝑥𝑖 +‬‬ ‫)‪(2 − 23‬‬


‫این وکتور موقعیت در شکل(‪ )1-7‬نشان داده شده است‪.‬‬
‫وقتی ذره در فضا حرکت میکند مسیر آن در حالت کلی‬
‫یک منحنی مانند شکل(‪ )1-3‬است‪ .‬در فاصله زمانی 𝑡∆ ذره از‬
‫⃗⃗⃗ است به نقطه ‪ 𝑃2‬که وکتور‬
‫نقطه ‪ 𝑃1‬که وکتور موقعیت آن ‪𝑟1‬‬
‫⃗⃗⃗ است‪ ،‬می رود‪ .‬بنابراین تغییرمکان ذره در این‬
‫موقعیت آن ‪𝑟2‬‬
‫⃗⃗⃗ = ⃗⃗𝑟∆ است‪ .‬بنا بر تعریف‬
‫⃗⃗⃗ ‪𝑟2 −‬‬
‫فاصله زمان مساوی به ‪𝑟1‬‬
‫سرعت متوسط ذره در این فاصله زمان عبارت است از‪:‬‬

‫‪32‬‬
‫⃗⃗⃗ ‪𝑟⃗⃗⃗2 −‬‬
‫⃗⃗𝑟∆ ‪𝑟1‬‬
‫= 𝑣𝑎𝑣‬ ‫=‬ ‫)‪ (2 − 24‬وکتور متوسط سرعت‬
‫𝑡∆ ‪𝑡2 − 𝑡1‬‬
‫همین طور سرعت لحظوی را طوریکه قبال در بخش حرکت های یک بعدی بیان شد حد سرعت متوسط‬
‫در صورتیکه فاصله زمانی به صفر میل کند تعریف می کنیم‪.‬‬

‫⃗⃗𝑟∆‬ ‫⃗⃗𝑟𝑑‬
‫‪⃗⃗⃗ = lim‬‬
‫𝑣‬ ‫=‬ ‫)‪ (2 − 25‬وکتور سرعت لحظوی‬
‫𝑡∆ 𝑜→𝑡∆‬ ‫𝑡𝑑‬

‫𝑣 در هر لحظه تندی یا مقدار سرعت در آن لحظه است که با 𝑣 نشان داده می شود‪ .‬جهت‬
‫اندازه وکتور ⃗⃗⃗‬
‫𝑣 در هر لحظه جهت حرکت ذره در آن لحظه است‪.‬‬
‫⃗⃗⃗‬
‫وقتی که 𝑜 → 𝑡∆ نقاط ‪ 𝑃1‬و ‪ 𝑃2‬شکل ( ‪ ) 1-3‬به هم نزدیک و نزدیکتر شده و ⃗⃗𝑟∆ در حد با جهت‬
‫وکتور سرعت لحظوی یکی است‪ .‬از اینجا به نتیجه مهم زیر می رسیم‪ :‬وکتور سرعت لحظوی در هر نقطه‪،‬‬
‫مماس بر مسیر در آن نقطه است شکل(‪.) 1-6‬‬

‫‪33‬‬
‫بیشتر محاسبه وکتور سرعت لحظوی به کمک مرکبه های آن آسانتر است‪ .‬همزمان با هر تغییرموقعیت ⃗⃗𝑟∆‬
‫مختصات ذره تغییراتی به اندازه 𝑥∆ و 𝑦∆ دارند که مرکبه های ⃗⃗𝑟∆ هستند‪ .‬پس نتیجه می شود که مرکبه‬
‫𝑣 مساوی به مشتق 𝑥 و 𝑦 نسبت به زمان هستند‪ ،‬یعنی‪:‬‬
‫های 𝑥𝑣 و 𝑦𝑣 وکتور سرعت لحظوی ⃗⃗⃗‬

‫𝑥𝑑‬ ‫𝑦𝑑‬
‫= 𝑥𝑣‬ ‫= 𝑦𝑣‬ ‫مرکبه های سرعت لحظوی‬ ‫)‪(2 − 26‬‬
‫𝑡𝑑‬ ‫𝑡𝑑‬

‫میتوان همین نتایج را با مشتقگیری از رابطه (‪ )1-18‬بدست آورد‪ .‬وکتورهای 𝑖 و 𝑗 اندازه و جهتهای‬
‫ثابت دارند‪ .‬پس مشتق آنها صفر است وخواهیم داشت‪:‬‬

‫⃗⃗𝑟𝑑‬ ‫𝑥𝑑‬ ‫𝑦𝑑‬


‫=𝑣‬ ‫=‬ ‫‪𝑖+‬‬ ‫𝑗‬ ‫)‪(2 − 27‬‬
‫𝑡𝑑‬ ‫𝑡𝑑‬ ‫𝑡𝑑‬

‫‪34‬‬
‫انداز وکتور سرعت لحظوی یعنی تیزی یا مقدار سرعت برحسب مرکبه های 𝑥𝑣 و 𝑦𝑣 برطبق رابطه‬
‫فیثاغورت برابر است با‬

‫‪⃗⃗⃗ | = 𝑣 = √𝑣𝑥2 + 𝑣𝑦2‬‬


‫𝑣|‬ ‫)‪(2 − 28‬‬

‫𝑣 با زاویه 𝛼 مشخص می شود یعنی‬


‫و جهت سرعت لحظوی ⃗⃗⃗‬

‫𝑦𝑣‬
‫= 𝛼𝑛𝑎𝑡‬ ‫)‪(2 − 29‬‬
‫𝑥𝑣‬

‫ب) وکتور تعجیل‬

‫حال تعجیل ذره ای را مطالعه می کنیم که در فضا حرکت می کند‪ .‬در حالت کلی تعجیل تغییر سرعت ذره‬
‫متحرک را مشخص می کند‪ .‬اما در این جا مفهوم تعجیل را تعمیم می دهیم تا هم شامل تغییر اندازه سرعت‬
‫(تغییر تیزی جسم) و هم تغییر جهت سرعت شود‪.‬‬
‫⃗⃗⃗⃗ سرعت‬
‫𝑣 و ‪𝑣2‬‬
‫در شکل(‪ 1-00‬الف) ذره ای در امتداد مسیر منحنی در حرکت است‪ .‬وکتورهای ‪⃗⃗⃗⃗1‬‬
‫های لحظوی ذره را در زمان های ‪ ،𝑡1‬که ذره در ‪ 𝑃1‬است‪ ،‬و ‪ ،𝑡2‬که ذره در ‪ 𝑃2‬است‪ ،‬نشان میدهند‪.‬‬
‫ممکن است هم اندازههای دو وکتور و هم جهتهای آنها باهم مختلف باشد‪ .‬بنا بر تعریف تعجیل متوسط‬
‫𝑣 ‪𝑣2 −‬‬
‫⃗⃗⃗⃗‬ ‫𝑣𝑎𝑎 یک ذره در حرکت از ‪ 𝑃1‬به ‪ 𝑃2‬عبارت است از خارج قسمت تغییر وکتوری سرعت = ‪⃗⃗⃗⃗1‬‬
‫𝑣∆ بر فاصله زمان ‪ ∆𝑡 = 𝑡2 − 𝑡1‬الزم برای این تغییر‪:‬‬
‫⃗⃗⃗‬

‫𝑣 ‪⃗⃗⃗⃗2 −‬‬
‫𝑣‬ ‫𝑣∆ ‪⃗⃗⃗⃗1‬‬‫⃗⃗⃗‬
‫= 𝑣𝑎𝑎‬ ‫=‬ ‫وکتور تعجیل متوسط‬ ‫)‪(2 − 30‬‬
‫‪𝑡2 − 𝑡1‬‬ ‫𝑡∆‬
‫𝑣∆ شکل( ‪ 1-00‬الف ) است‪ .‬توجه کنید که ‪𝑣2‬‬
‫⃗⃗⃗⃗‬ ‫تعجیل متوسط یک کمیت وکتوری و در جهت وکتور ⃗⃗⃗‬
‫𝑣∆ است شکل ‪ 1 -00‬ب)‪.‬‬
‫𝑣 و ⃗⃗⃗‬
‫جمع وکتوری ‪⃗⃗⃗⃗1‬‬

‫‪35‬‬
‫𝑎 در نقطه ‪ 𝑃1‬لیمیت تعجیل متوسط است‪ .‬وقتی ‪ 𝑃2‬به‬
‫بنا بر تعریف‪ ،‬مانند قبل تعجیل لحظوی ⃗⃗⃗‬
‫𝑣∆ و 𝑡∆ نیز هردو به سمت صفر میل می کند‪ .‬پس وکتور تعجیل لحظوی عبارت‬
‫سمت ‪ 𝑃1‬میل کند‪⃗⃗⃗ ،‬‬
‫است از‪:‬‬

‫⃗⃗⃗‬
‫𝑣∆‬ ‫⃗⃗⃗‬
‫𝑣𝑑‬
‫‪⃗⃗⃗ = lim‬‬
‫𝑎‬ ‫=‬ ‫)‪(2 − 30‬‬
‫𝑡∆ 𝑜→𝑡∆‬ ‫𝑡𝑑‬

‫𝑣 چنانچه دیدیم مماس بر مسیر حرکت ذره است‪ .‬اما روش ترسیم شکل(‪1-00‬‬
‫وکتور سرعت ⃗⃗⃗‬
‫𝑎 ذره متحرک همواره رو به مرکز انحنای مسیر است‪ .‬بنابراین وقتی‬
‫ج) نشان میدهد که تعجیل لحظوی ⃗⃗⃗‬
‫جسمی روی مسیر منحنی حرکت می کند تعجیل آن همیشه خالف صفر است حتی اگر با تیزی ثابت حرکت‬
‫کند‪.‬‬

‫مرکبه های تعجیل لحظوی چنانچه قبال توضیح داده شد عبارتند از‪:‬‬

‫𝑥𝑣𝑑‬ ‫𝑦𝑣𝑑‬
‫= 𝑥𝑎‬ ‫‪,‬‬ ‫= 𝑦𝑎‬ ‫)‪(2 − 32‬‬
‫𝑡𝑑‬ ‫𝑡𝑑‬
‫و بر حسب وکتورهای واحد داریم که‬

‫‪36‬‬
‫𝑥𝑣𝑑‬ ‫𝑦𝑣𝑑‬
‫= ⃗⃗⃗‬
‫𝑎‬ ‫‪𝑖+‬‬ ‫𝑗‬ ‫)‪(2 − 33‬‬
‫𝑡𝑑‬ ‫𝑡𝑑‬
‫و یا هم می توان این مرکبه های تعجیل را چنین نیز نوشت‪:‬‬

‫𝑥 ‪𝑑2‬‬ ‫𝑦 ‪𝑑2‬‬
‫‪𝑎𝑥 = 2‬‬ ‫‪, 𝑎𝑦 = 2‬‬ ‫)‪(2 − 34‬‬
‫𝑡𝑑‬ ‫𝑡𝑑‬
‫𝑥 ‪𝑑2‬‬ ‫𝑦 ‪𝑑2‬‬
‫𝑗 ‪⃗⃗⃗ = 2 𝑖 + 2‬‬
‫𝑎‬ ‫)‪(2 − 35‬‬
‫𝑡𝑑‬ ‫𝑡𝑑‬
‫دراین جا تنها یک نمونه از حرکت های دوبعدی را که به نام پرتاب مایل یاد می شود‪ .‬به بررسی می‬
‫گیریم‪.‬‬

‫پرتاب مایل‬

‫پرتاب یک جسم تحت زاویه بزرگتر از صفر و کوچکتر از ‪ 61‬درجه نسبت به افق بایک سرعت معین‬
‫پرتاب مایل گفته می شود‪ .‬در این حالت جسم مذکور در دو بعد هم بصورت عمودی و هم بصورت افقی‬
‫تغییر مکان های را انجام میدهد‪ .‬تغییر مکان نهایی را که به صورت عمودی انجام می شود اوج پرتاب و‬
‫تغییرمکانی را که به صورت افقی انجام میشود برد پرتاب یا تیررس می نامند‪ .‬در واقع پرتاب مایل ترکیبی‬
‫از پرتاب عمودی با تعجیل ثابت به جهت محور𝑦 و حرکت مستقیم الخط یکنواخت به جهت محور 𝑥 است‪،‬‬
‫زیرا تعجیل جاذبه زمین تنها یک مرکبه عمودی دارد‪ .‬پس پرتاب مایل در مستوی 𝑦𝑥 انجام می شود‪.‬‬
‫برای بررسی پرتاب مایل شکل (‪ ) 8-00‬را در نظر می گیریم‪ .‬زاویه پرتاب را به حرف 𝜃 و سرعت‬
‫اولیه جسم پرتاب شونده را با ‪ 𝑣1‬نشان میدهیم‪ .‬سرعت اولیه را به مرکبه های آن به جهات 𝑥 و 𝑦 تقسیم‬
‫می کنیم‪.‬‬
‫𝜃𝑛𝑖𝑠 ‪𝑣1𝑦 = 𝑣1‬‬ ‫𝜃𝑠𝑜𝑐 ‪𝑣1𝑥 = 𝑣1‬‬ ‫)‪(2 − 36‬‬

‫به جهت محور𝑦 از معادالت پرتاب عمودی استفاده می نماییم‪.‬‬

‫‪37‬‬
‫𝑡𝑔 ‪𝑣2𝑦 = 𝑣1𝑦 −‬‬

‫)‪ (2 − 37‬سرعت به جهت عمودی 𝑡𝑔 ‪⟹ 𝑣2𝑦 = 𝑣1 𝑠𝑖𝑛𝜃 −‬‬

‫در معادله فوق اگر 𝑜 = 𝑦‪ 𝑣2‬شود‪ ،‬به این معنی است که جسم در نقطه اوج خود رسیده است‪.‬‬

‫‪𝑣2𝑦 = 𝑜 ⟹ 𝑣1 𝑠𝑖𝑛𝜃 − 𝑔𝑡 = 0‬‬


‫𝜃𝑛𝑖𝑠 ‪𝑣1‬‬
‫=𝑡⟹‬ ‫)‪ (2 − 38‬معادله زمان رسیدن نقطه اوج‬
‫𝑔‬
‫معادله تغییر مکان به جهت𝑦 را قرار ذیل می نویسیم‪:‬‬

‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪𝑦 = 𝑣1𝑦 𝑡 − 𝑔𝑡 2 = 𝑣1 𝑠𝑖𝑛𝜃 ∙ 𝑡 − 𝑔𝑡 2‬‬ ‫)‪(2 − 39‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫اگر در معادله فوق زمان رسیدن به نقطه اوج را بگذاریم خواهیم داشت که‪:‬‬

‫‪𝑣1 𝑠𝑖𝑛𝜃 0 𝑣1 𝑠𝑖𝑛𝜃 2 𝑣12 𝑠𝑖𝑛𝜃 2 𝑣12 𝑠𝑖𝑛𝜃 2‬‬


‫𝜃𝑛𝑖𝑠 ‪𝑦 ⟹ 𝑣1‬‬ ‫(𝑔 ‪−‬‬ ‫= )‬ ‫‪−‬‬
‫𝑔‬ ‫‪2‬‬ ‫𝑔‬ ‫𝑔‬ ‫𝑔‪2‬‬
‫‪𝑣12 𝑠𝑖𝑛𝜃 2‬‬
‫=𝑦⟹‬ ‫معادله نقطه اوج‬ ‫)‪(2 − 40‬‬
‫𝑔‪2‬‬

‫‪38‬‬
‫در رابطه فوق هرگاه زاویه ‪ 𝜃 = 90°‬شود‪ ،‬تغییرمکان عمودی بیشترین مقدار را بخود می گیرد‪ .‬در این‬
‫حالت معادله اخیر تبدیل به معادله پرتاب عمودی می شود یعنی‬

‫‪𝑣12‬‬
‫=𝑦‬
‫𝑔‪2‬‬
‫به جهت محور 𝑥 حرکت یکنواخت است‪ .‬اگر در معادله )‪ 𝑦 ،(2 − 39‬را مساوی به صفر قرار دهیم‬
‫به این معنی است که جسم یا در شروع پرتاب است و یا اینکه دوباره برگشت نموده است‪.‬‬

‫‪0‬‬ ‫𝑡𝑔‬
‫‪𝑦 = 𝑜 ⟹ 𝑣1 𝑠𝑖𝑛𝜃 ∙ 𝑡 − 𝑔𝑡 2 = 𝑡 (𝑣1 𝑠𝑖𝑛𝜃 − ) = 0‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫در معادله اخیر هرگاه ‪ t‬بیرون قوس صفر شود شروع پرتاب را نشان میدهد‪ .‬اگر داخل قوس را مساوی‬
‫به صفر قرار دهیم معادله زمان رسیدن به نقطه تیررس را در مییابیم‪:‬‬

‫𝑡𝑔‬ ‫𝜃𝑛𝑖𝑠 ‪2𝑣1‬‬


‫‪𝑣1 𝑠𝑖𝑛𝜃 −‬‬ ‫=𝑡⟹‬ ‫)‪ (2 − 40‬معادله زمان رسیدن به نقطه تیررس‬
‫‪2‬‬ ‫𝑔‬
‫تغییرمکان به جهت محور 𝑥 را با استفاده از معادله حرکت یکنواخت قرار ذیل بدست می آوریم‪:‬‬

‫𝑥‬
‫= 𝑥‪𝑣1‬‬ ‫)‪ (2 − 40‬معادله برد 𝑡 ∙ 𝜃𝑠𝑜𝑐 ‪⟹ 𝑥 = 𝑣1𝑥 ∙ 𝑡 = 𝑣1‬‬
‫𝑡‬
‫هرگاه در معادله اخیر زمان رسیدن به نقطه تیررس قرار داده شود؛ برد پرتاب بدست می آید‪:‬‬

‫𝜃𝑛𝑖𝑠 ‪2𝑣1‬‬ ‫𝜃𝑠𝑜𝑐𝜃𝑛𝑖𝑠‪2‬‬


‫∙ 𝜃𝑠𝑜𝑐 ‪𝑥 = 𝑣1‬‬ ‫∙ ‪= 𝑣12‬‬
‫𝑔‬ ‫𝑔‬
‫از مثلثات میداینم که 𝜃‪ 2𝑠𝑖𝑛𝜃𝑐𝑜𝑠𝜃 = 𝑠𝑖𝑛2‬است‪ .‬پس با این تعویض در رابطه اخیر برد پرتاب‬
‫چنین بدست می آید‪:‬‬

‫𝜃‪𝑣12 𝑠𝑖𝑛2‬‬
‫=𝑥‬ ‫معادله برد‬ ‫)‪(2 − 42‬‬
‫𝑔‬

‫‪39‬‬
‫تمرینات فصل دوم‬

‫‪40‬‬
‫فصل سوم‬
‫الکروستاتیک‬
‫(برق ساکن)‬
‫مقدمه‬
‫انسان ها از زمانه های قدیم با برق ساکن آشنا بودند‪ ،‬آنها می دیدند که کهربا ذرات کوچک را جذب می‬
‫کنند ولی دلیل آن را نمی دانستند‪ .‬یونانیهای باستان ‪ 911‬سال قبل از میالد مسیح در یافتند که کهربا پس‬
‫از مالش داده شدن با پشم می تواند اشیای دیگر را بخود جذب کند‪ .‬امروز می گوییم که کهربا چارج برقی‬
‫کسب کرده و یا چارج دار شده است‪.‬‬

‫چارج برقی‬
‫میله های پالستیکی و پوست خز را اگر باهم مالش دهیم چارجدار می شوند‪ ،‬در این صورت میله های‬
‫پالستیکی همدیگر را دفع می کنند و همین طور اگر میله های شیشه ای را با پارچه ابریشمی مالش دهیم‪،‬‬
‫میله های شیشه ای نیز چارجدار می شوند و آنگاه یکدیگر را دفع میکنند‪ .‬اما یک میله پالستیکی چارجدار‬
‫میله شیشه ای چارجدار را جذب میکند‪.‬‬

‫این آزمایشها و بسیاری از آزمایشهای دیگر مانند آن نشان میدهند که دو نوع چارج برقی وجود‬
‫دارد‪ ،‬نوع چارج میله پالستیکی که از مالش با پوست خز بدست میآید و نوع چارج میله شیشه ای که از‬

‫‪41‬‬
‫مالش با ابریشم بدست میآید‪ .‬بنیامین فرانکلین این دو نوع برق را به ترتیب منفی و مثبت نامید و این نوع‬
‫نامگذاری هنوز رایج است‪ .‬دو چارج مثبت یا دو چارج منفی یکدیگر را دفع میکنند یک چارج مثبت و‬
‫یک چارج منفی یک دیگر را جذب می کنند‪ .‬میله پالستیکی و پارچه ابریشمی چارج منفی و میله شیشیه‬
‫ای و پو ست خز چارج مثبت دارند‪ .‬دو جسمی که به هم مالش داده می شوند هریک چارج معینی بدست‬
‫میآورند؛ اندازه چارجهای آنها باهم مساوی‪ ،‬و عالمتهای آنها با هم مخالف هستند‪.‬‬
‫تجارب فوق نشان میدهند که عملیه چارج دار کردن بوجود آوردن(خلق) چارج نیست بلکه انتقال‬
‫چارج از یک جسم به جسم دیگر است‪ .‬و یا به عبارت دیگر چارج هیچگاه تولید و یا هم نابود نمی شود‬
‫بلکه همیشه از یک جسم به جسم دیگر انتقال می کند‪ .‬عبارتهای اخیر قانون تحفظ چارج را بیان می‬
‫کند که بار اول توسط بنیامین فرانکلین ارائه شد‪.‬‬

‫ساختمان اتوم‬
‫منشا چارج برقی به اجزای سازنده ماده مربوط است‪.‬‬
‫اتومها که اجزای سازنده ماده هستند‪ ،‬از ذرات بسیار‬
‫خورد به نام پروتونها‪ ،‬نیوترونها و الکترونها‬
‫ساخته شده اند‪ .‬در یک اتوم خواص زیر وجود دارند‪:‬‬
‫‪ -0‬هر اتوم از دو قسمت ساخته شده است‪ ،‬هسته و‬
‫سویه های الکترونی‪.‬‬
‫‪ -1‬پروتونها و نیوترونها در هسته اتوم قرار دارند‪،‬‬
‫پروتونها چارج مثبت داشته و نیوترونها چارج‬
‫برقی ندارند‪.‬‬
‫‪ -8‬الکترونها بدور هسته حرکت دورانی انجام می‬
‫دهند‪ ،‬الکترونها چارج منفی دارند و چارج همه‬
‫الکترونها باهم برابر اند‪.‬‬

‫‪42‬‬
‫‪ -5‬چارج الکترون و پروتون باهم مساوی و عالمت چارج آنها مخالف یکدیگر اند‪.‬‬
‫‪ -4‬بصورت طبیعی تعداد الکترونها و پروتونهای یک اتوم باهم برابر اند که در نتیجه چارج خالص اتوم‬
‫صفر است‪.‬‬
‫‪ -9‬هرگاه از یک اتوم یک یا چند الکترون جدا شود نتیجه آن اتومی با چارج مثبت ساخته میشود که آن‬
‫را اصطالحا ایون مثبت می گویند‪.‬‬
‫‪ -7‬اتومی که یک یا چند الکترون جذب کند نتیجه آن اتومی با چارج منفی ساخته میشود که آن را‬
‫اصطالحا ایون منفی میگویند‪.‬‬

‫از دست دادن و جذب کردن الکترونها توسط اتوم را ایونایزیشن میگویند‪ .‬شکل(‪)8-5‬پروسه ایونایزیشن‬
‫را برای اتومهای سودیم(‪ ،)Na‬مگنیزیم(‪ ،)Mg‬سلفر(‪ )S‬و کلورین(‪ )Cl‬نشان میدهند‪.‬‬

‫‪43‬‬
‫همان طوریکه دیده می شود اتوم سودیم با از دست دادن یک الکترون به ایون مثبت سودیم و کلورین با‬
‫جذب دو الکترون به ایون منفی دو کلورین تبدیل شده است و همینطور مگنیزیم و سلفر نیز به ایونها تبدیل‬
‫شده اند‪.‬‬
‫تا قرن هجدهم تصور می شد که‬
‫الکترونها سیال پیوسته است‪ .‬ولی امروز ثابت‬
‫شده است که حتی مایعات و گازات نیز از‬
‫مالیکولها و اتومها ساخته شده اند و سیال‬
‫پیوسته به شمار نمیروند‪ .‬تجربه نشان میدهد‬
‫که چارج برقی کوانتی است و از مضرب یک‬
‫چارج بنیادی معینی ساخته شده است‪ .‬یعنی‬
‫مقدار چارج موجود باالی یک جسم را که به‬
‫‪ q‬نشان داده میشود میتوان چنین نوشت‪:‬‬
‫𝑒𝑛 = 𝑞‬ ‫)‪(3 − 0‬‬ ‫… ‪𝑛 = 0, 2, 3,‬‬
‫که در رابطه فوق ‪ e‬همان چارج بنیادی ( چارج الکترون یا پروتون ) است و مقدار آن تقریبا مساوی است‬
‫به‪:‬‬

‫𝑐 ‪0𝑒 = 0.6 ∙ 00−19‬‬


‫چارج بنیادی یکی از مهمترین ثابت های طبیعت است‪ .‬وقتی یک کمیت بنیادی مانند چارج به جای هر‬
‫قیمتی تنها بتواند قیمت های غیر متمادی( گسسته) را بخود بگیرد‪ ،‬به آن کمیت کوانتی گفته میشود‪ .‬به این‬
‫معنی که چارج موجود باالی یک جسم چارجدار هیچگاه ‪ ،0.5e‬و یا ‪ 2.73e‬شده نمی تواند‪.‬‬

‫قوه برقی و قانون کولم‬

‫‪44‬‬
‫قبال توضیح د اده شد که چارج ها باالی هم دیگر قوه وارد می سازند و همینطور توضیح داده شد که بین‬
‫چارجهای هم نوع قوه دافعه و چارجهای مخالف قوه جاذبه بوجود می آید‪ .‬ولی رابطه فزیکی که بتواند‬
‫مقدار قوه بین دو ذره چارجدار را دقیقا تعیین نماید ارائه نشد‪ .‬چارلز اگوستین دی کولم در سال ‪0375‬‬
‫عمل متقابل ذرات چارجدار را به تفصیل بررسی کرد و نهایتا به این نتیجه رسید که مقدار قوه ای که بین‬
‫چارجهای نقطوی ( چارج های که فاصله بین آنها نسبت به ابعاد آنها خیلی کوچک است ) بوجود می آید‬
‫‪1‬‬
‫متناسب با معکوس مربع فاصله بین چارجها ( ‪ ) 2‬است‪ .‬یعنی اگر فاصله بین چارجها دو برابر و سه برابر‬
‫𝑟‬
‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬
‫شود؛ مقدار قوه و برابر می شود‪.‬‬
‫‪9‬‬ ‫‪4‬‬

‫همینطور قوه به مقدار چارج واقع باالی هر کدام از دوجسم‪ ،‬که به ‪ q‬نشان داده می شود نیز بستگی‬
‫دارد‪ .‬وی دریافت که مقدار قوه بین دو چارج نقطوی ‪ 𝑞1‬و ‪ 𝑞2‬متناسب با هرکدام ازاین چارجها و بنابراین‬
‫متناسب با حاصل ضرب ‪ 𝑞1 . 𝑞2‬آنها است و نهایتا کولم قوه برقی بین دو چارج نقطوی ‪ 𝑞1‬و ‪ 𝑞2‬را توسط‬
‫رابطه زیر بیان نمود‪:‬‬
‫| ‪|𝑞1 . 𝑞2‬‬
‫𝑘=𝐹‬ ‫)‪(3 − 2‬‬
‫‪𝑟2‬‬
‫𝑚𝑁‬ ‫‪2‬‬
‫∙ ‪ 𝑘 = 9‬است‪ .‬رابطه‬ ‫‪009 2‬‬ ‫در رابطه فوق ‪ k‬ضریب تناسب ثابتی است و مقدار آن تقربیا مساوی به‬
‫𝑐‬

‫ریاضی فوق را می توان چنین بیان نمود‪:‬‬


‫مقدار قوه بین دو چارج نقطوی با حاصل ضرب دو چارج مذکور رابطه مستقیم و با مربع فاصله بین آنها‬
‫تناسب معکوس دارد‪.‬‬
‫جهت قوه های که دو چارج مذکور باالی همدیگر وارد می سازند همیشه برخطی که آن دو را باهم‬
‫وصل می کنند منطبق است شکل(‪ .)8-4‬اگر دوچارج بطور همزمان بر چارج سوم قوه وارد کنند‪ ،‬محصله‬
‫قوه وارد بر چارج سوم جمع وکتوری قوه های است که دو چارج‪ ،‬هریک به تنهایی بر آن وارد می کند‪.‬‬
‫این خاصیت مهم اصل برهمنهی( سوپر پوزیشن ) نامیده می شود و برای هر تعداد دلخواه چارج صادق‬
‫است‪ .‬قانون کولم طوری که ذکر شد تنها عمل متقابل بین دو چارج نقطوی را توجیه می کند‪ ،‬اما با استفاده‬

‫‪45‬‬
‫از اصل سوپرپوزیشن میتوان آن را در مورد هرنوع اجتماعی از چارجها به کار برد‪ .‬واحد مقدار چارج در‬
‫‪ SI‬کولم است که به حرف ‪ C‬نشان داده میشود‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫می نویسند که در آن 𝑜𝜀 ثابت دیگری است‪ ،‬پس می‬ ‫در واحدات ‪ ،SI‬ثابت ‪ k‬را به صورت‬
‫𝑜𝜀𝜋‪4‬‬

‫توانیم قانون کولم را به صورت زیر بنویسیم‪:‬‬


‫| ‪0 |𝑞1 . 𝑞2‬‬
‫=𝐹‬ ‫)‪(3 − 3‬‬
‫‪4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2‬‬
‫در رابطه اخیر 𝑜𝜀 را بنام ثابت نفوذ پذیری فضای آزاد (خالء) نامیده اند و مقدار آن مساوی است‬
‫به‪:‬‬
‫‪𝑐2‬‬
‫‪−12‬‬
‫‪𝜀𝑜 = 8.85 ∙ 00‬‬
‫‪𝑁𝑚2‬‬
‫در الکتروستاتیک چارج یک کولم بسیار بزرگ و غیر عادی است‪ .‬به همین لحاظ در عمل از‬
‫اجزای کولم (مایکرو کولم 𝑐 ‪ 𝜇𝑐 = 00−6‬و نانو کولم 𝑐 ‪ ) 𝑛𝑐 = 00−9‬استفاده می شود‪.‬‬

‫مثال ‪ .3-1‬دو چارج نقطوی ‪ 𝑞2‬و ‪ 𝑞1‬که به فاصله 𝑚𝑐‪ 50‬از یکدیگر قرار دارند هرکدام به ترتیب 𝑐𝜇‪02‬‬
‫و 𝑐𝜇‪ 8‬چارج دارد‪ .‬قوه عامل بین این دو چارج را در یافت کنید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫𝑐𝜇‪𝑞1 = 02‬‬
‫𝑐𝜇‪𝑞2 = 8‬‬
‫𝑚‪𝑟 = 50𝑐𝑚 = 0.5‬‬
‫‪-------------------------------‬‬
‫?= 𝐹‬
‫سوال را با استفاده از قانون کولم به صورت زیر حل می نماییم‪:‬‬

‫‪46‬‬
‫| ‪|𝑞1 . 𝑞2‬‬ ‫‪9‬‬
‫𝑐𝜇‪𝑁𝑚2 8𝜇𝑐 ∙ 02‬‬
‫𝑘=𝐹‬ ‫‪= 9 ∙ 00‬‬
‫‪𝑟2‬‬ ‫‪𝑐 2 (50𝑐𝑚)2‬‬
‫‪9‬‬
‫)𝑐 ‪𝑁𝑚2 (8 ∙ 00−6 𝑐)(02 ∙ 00−6‬‬
‫‪= 9 ∙ 00‬‬
‫‪𝑐2‬‬ ‫‪(0.5𝑚)2‬‬
‫‪9‬‬
‫‪𝑁𝑚2 96 ∙ 00−12 𝑐 2‬‬
‫‪= 9 ∙ 00‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫𝑁‪= 3456 ∙ 00−3 𝑁 = 3.456‬‬
‫𝑐‬ ‫𝑚‪0.25‬‬
‫مثال ‪ .3-2‬فاصله بین دو ذره چارجدار نقطوی 𝑐𝜇‪ 𝑞1 = 20‬و 𝑐𝜇‪ 𝑞2 = 4‬چقدر باید باشد‪ ،‬تا قوه‬
‫بین آنها 𝑁‪ 2‬شود؟‬
‫حل‪:‬‬
‫𝑐 ‪𝑞1 = 20𝜇𝑐 = 20 ∙ 00−6‬‬
‫𝑐 ‪𝑞2 = 4𝜇𝑐 = 4 ∙ 00−6‬‬
‫𝑁‪𝐹 = 2‬‬
‫‪--------------‬‬
‫?= 𝑟‬
‫| ‪|𝑞1 . 𝑞2‬‬ ‫| ‪|𝑞1 . 𝑞2‬‬ ‫| 𝑞 ‪|𝑞 .‬‬
‫𝑘=𝐹‬ ‫⟹‬ ‫𝑟‬ ‫‪2‬‬
‫=‬ ‫𝑘‬ ‫⟹‬ ‫𝑟‬ ‫=‬ ‫‪√𝑘 1 2‬‬
‫‪𝑟2‬‬ ‫𝐹‬ ‫𝐹‬

‫)𝑐 ‪𝑁𝑚2 (20 ∙ 00−6 𝑐)(4 ∙ 00−6‬‬


‫‪= √9 ∙ 009‬‬
‫‪𝑐2‬‬ ‫𝑁‪2‬‬

‫‪𝑁𝑚2 80 ∙ 00−12 𝑐 2‬‬


‫∙ ‪= √9‬‬ ‫‪009‬‬ ‫‪2‬‬
‫𝑚 ‪= √36 ∙ 00−2 𝑚2 = 6 ∙ 00−1‬‬
‫𝑐‬ ‫𝑁‪2‬‬
‫𝑚‪= 0.6‬‬
‫𝑚‪⟹ 𝑟 = 0.6‬‬
‫مثال ‪ .3-3‬دوچارج نقطوی ‪ 𝑞1‬و ‪ 𝑞2‬که هرکدام به ترتیب 𝑐𝜇‪ 5‬و 𝑐𝜇‪ 6‬بوده و فاصله بین آنا ‪ 8‬متر‬
‫است؛ چارج سومی ‪ 𝑞3‬را در کدام نقطه بین دو چارج نقطوی مذکور قرار دهیم تا به طرف هیچ کدام از‬
‫چارجها حرکت نکند و یا محصله قوه باالی آن از طرف هردو چارج صفر باشد‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫𝑐 ‪𝑞1 = 5𝜇𝑐 = 5 ∙ 00−6‬‬
‫𝑐 ‪𝑞2 = 6𝜇𝑐 = 6 ∙ 00−6‬‬
‫𝑚‪𝑟 = 3‬‬
‫‪47‬‬
‫‪---------------------‬‬
‫?= 𝑥‬
‫مطابق شکل(‪ )3-6‬اگر کل فاصله بین ‪ 𝑞2‬و ‪ 𝑞1‬مساوی به ‪8‬متر باشد‪ ،‬پس فاصله بین چارج ‪ 𝑞3‬و ‪𝑞1‬‬

‫مساوی به ( 𝑥 ‪ )3 −‬و فاصله بین ‪ 𝑞3‬و ‪ 𝑞2‬مساوی به 𝑥 میشود‪.‬‬

‫ابتدا قوه بین جورههای ‪ 𝑞3‬و ‪ 𝑞1‬و سپس بین جورههای ‪ 𝑞3‬و ‪ 𝑞2‬را مطابق قانون کولم بدست می آوریم و‬
‫سپس آنها را باهم مساوی قرار میدهیم‪:‬‬
‫| ‪|𝑞1 . 𝑞3‬‬ ‫| ‪|𝑞2 . 𝑞3‬‬
‫𝑘 = ‪𝐹13‬‬ ‫𝐹‬ ‫‪23‬‬ ‫=‬ ‫𝑘‬
‫‪(3 − 𝑥 )2‬‬ ‫‪𝑥2‬‬
‫‪𝑞1 . 𝑞3‬‬ ‫‪𝑞2 . 𝑞3‬‬ ‫‪𝑞1‬‬ ‫‪𝑞2‬‬
‫𝑘 ⟹ ‪⟹ 𝐹13 = 𝐹23‬‬ ‫=‬ ‫𝑘‬ ‫⟹‬ ‫=‬
‫‪(3 − 𝑥 )2‬‬ ‫‪𝑥2‬‬ ‫‪(3 − 𝑥 )2 𝑥 2‬‬
‫) ‪⟹ 𝑞1 𝑥 2 = 𝑞2 (3 − 𝑥 )2 ⟹ 𝑞1 𝑥 2 = 𝑞2 (9 − 6𝑥 + 𝑥 2‬‬
‫‪= 9𝑞2 − 6𝑞2 𝑥 + 𝑞2 𝑥 2 ⟹ 𝑞1 𝑥 2 − 𝑞2 𝑥 2 + 6𝑞2 𝑥 − 9𝑞2 = 0‬‬
‫‪⟹ (𝑞1 − 𝑞2 )𝑥 2 + 6𝑞2 𝑥 − 9𝑞2 = 0 ⟹ (5 − 6)𝑥 2 + 6 ∙ 6𝑥 − 9 ∙ 6 = 0‬‬
‫‪⟹ −𝑥 2 + 36𝑥 − 54 = 0 ⟹ 𝑥 2 − 36𝑥 + 54 = 0‬‬
‫‪−(−36) ± √(−36)2 − 4 ∙ 54 36 ± √0296 − 206‬‬
‫= ‪⟹ 𝑥1,2‬‬ ‫=‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪36 ± 32.86‬‬
‫=‬
‫‪2‬‬
‫‪36 + 32.86 68.86‬‬
‫= ‪⟹ 𝑥1‬‬ ‫=‬ ‫𝑚‪= 33.43‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪3.04‬‬
‫= ‪𝑥2‬‬ ‫𝑚‪= 0.57‬‬
‫‪2‬‬
‫جواب نهایی ما 𝑚‪ 𝑥2 = 0.57‬است‪ ،‬که فاصله بین چارجهای ‪ 𝑞3‬و ‪ 𝑞2‬است‪ .‬فاصله بین چارجهای‬

‫‪ 𝑞3‬و ‪ 𝑞1‬مساوی است به 𝑚‪.3 − 𝑥 = 3 − 0.57 = 0.43‬‬


‫تمرین‪ :‬قوه بین دو چارجی که هرکدام یک کولم و فاصله بین آنها یک متر است چند نیوتن می شود؟‬
‫(جواب 𝑁 ‪)9 ∙ 009‬‬

‫‪48‬‬
‫تقسیم بندی ماده نظربه عبور چارج از آنها‬
‫عبور چارجها از بعضی مواد آسان و از بعضی از مواد دیگر دشوار و حتی ناممکن است‪ .‬بدین ترتیب مواد‬
‫را نظر به عبور چارجها از آنها به سه دسته هادی‪ ،‬عایق و نیمه هادی تقسیم بندی می کنند‪.‬‬

‫الف) هادیها‪ :‬موادی اند که چارجها در آنها به آسانی حرکت نموده میتوانند‪ .‬فلزات مانند نقره‪ ،‬مس‪،‬‬

‫طال‪ ،‬آلمونیم و آب آشامیدنی نمونه های از این نوع ماده هستند‪ .‬هر فلز یک یا دو الکترون در سویه ظرفیت‬
‫خود دارند که به آسانی از اتوم های آن جدا می شوند و در سرتاسر فلز حرکت می کنند و این دلیل خوبی‬
‫برای هادی بودن آن می باشد‪.‬‬

‫ب) عایقها‪ :‬موادی اند که چارجهای برقی نمی توانند به آسانی در آنها حرکت نمایند‪ .‬پالستیک‪ ،‬شیشه‪،‬‬

‫چوب خشک‪ ،‬رابر و غیره نمونه های از عایقهای برقی می باشند‪ .‬در این مواد معموال تعداد الکترونهای‬
‫سویه آخر آنها کامل می باشند و الکترونهای آزادی وجود ندارند‪.‬‬

‫ج) نیمه هادیها‪ :‬بعضی از فلزات مانند سلیکان و جرمانیم نه یک عایق خوب و نه هم یک هادی خوب‬

‫حساب شده می توانند یعنی هدایت برقی آنها در بین هادی و عایق قرار دارند‪ .‬اگر بصورت خالص باشند‬
‫عایق خوبی به شمار می روند و اگر حتی یک اتوم ناخالص دیگر در بین ‪ 01‬ملیون اتوم خالص آن قرار‬
‫گیرد می تواند آن را به یک هادی بسیار خوب تبدیل کند‪ .‬امروزه نیمه هادی ها در ساختن دیودها و‬
‫ترانزیستور ها استفاده می شوند که به طور گسترده در قطعات ‪ CPU‬کمپیوترها کار برد دارند‪.‬‬

‫روش های چارجدار ساختن اجسام‬


‫قبال توضیح داده شد که با کم کردن و یا هم اضافه کردن الکترون به یک جسم می توان آن را چارجدار‬
‫کرد‪ .‬چندین روش برای این کار وجود دارد که سه روش مشهور آن طور ذیل توضیح داده میشود‪:‬‬

‫‪49‬‬
‫الف) روش مالش‪ :‬هرگاه دو جسم مختلف باهم مالش داد شود‬

‫الکترونها از یکی آن به دیگری انتقال میکند و هردو جسم به طور‬


‫همزمان چارج دار می شود ازجسمی که الکترون انتقال می یابد مثبت‬
‫چارج می شود و به جسمی که الکترون انتقال داده می شود منفی چارج‬
‫میشود‪.‬‬

‫ب) روش القاء‪ :‬در این طریقه یک جسم خنثی را نزدیک جسم‬

‫چارجدار می کنند بدون اینکه دو جسم در تماس همدیگر قرار گیرند می تواند جسم خنثی را چارجدار‬
‫سازد‪.‬‬

‫ج) روش تماس‪ :‬در این روش یک جسم خنثی را به تماس یک جسم چارجدار می آورند‪ ،‬بدین ترتیب‬

‫یک تعدادی از چارجها از جسم چارجدار به جسم خنثی انتقال می کند‪.‬‬

‫‪50‬‬
‫ساحه برقی‬
‫هنگامی که دو جسم دارای چارج برقی در خالء باالی همدیگر قوه وارد می کنند چگونه یکی از آنها وجود‬
‫دیگری را در محل قرار گیری خود حس میکند؟ وسیله ارتباطی اثر یکی از این چارجها با دیگری چیست؟‬
‫با استفاده از مفهوم ساحه برقی و از طریق فورمول بندی مجدد قانون کولم به شکل مفیدتر از قبل‪ ،‬میتوان‬
‫به این پرسش جواب داد‪.‬‬
‫برای تعریف ساحه برقی‪ ،‬قوه دافعه متقابل دو جسم ‪ A‬و ‪ B‬شکل(‪ 8-01‬الف ) را که هردو چارج‬
‫مثبت دارند در نظر بگیرید‪ .‬فرض کنید جسم ‪ B‬چارج نقطوی ‪ ،𝑞′‬و قوه وارده بر آن ‪ 𝐹′‬باشد‪ .‬یکی از‬
‫راههای بررسی این قوه این است که آن را قوه موثر از فاصله دور‪ ،‬یعنی قوه که اثر آن از فضای خالی عبور‬
‫کرده است‪ ،‬فرض کنیم که در این صورت نیاز به وسیله انتقال از فضای خالی ندارد‪.‬‬
‫حال فرض می کنیم که جسم ‪ A‬دارای‬
‫خاصیتی است که فضای اطراف خود را دچار تغییر‬
‫می کند‪ .‬جسم ‪ B‬را برداشته‪ ،‬جای آن را در فضا‬
‫نقطه ‪ P‬می نامیم (شکل‪ 8-01‬ب)‪ .‬می گوییم که‬
‫جسم چارجدار در نقطه ‪ P‬و همینطور در هر نقطه‬
‫دیگر اطراف خود) یک ساحه برقی ایجاد کرده‬
‫است‪ ،‬و وقتی جسم‪ B‬در نقطه ‪ P‬قرار گیرد قوه‪𝐹′‬‬
‫بر آن وارد میشود‪ .‬این نظر را قبول می کنیم که قوه‬
‫وارد برجسم‪ B‬از طرف ساحه برقی موجود در نقطه‬
‫‪ P‬بر آن اثر کرده است (شکل‪ 8-01‬ج)‪ .‬از آنجا‬
‫که اگر‪ B‬در هر نقطه دلخواه در اطراف جسم ‪ A‬قرار‬
‫گیرد بر آن قوه وارد میشود‪ ،‬ساحه برقی نیز در هر یک از نقاط منطقه اطراف ‪ A‬وجود دارد‪ .‬همچنان می‬
‫توان گفت که چارج نقطوی ‪ B‬نیز در اطراف خود ساحه برقی ایجاد می کند که به نوبه خود بر جسم ‪ A‬قوه‬
‫وارد می کند‪.‬‬

‫‪51‬‬
‫برای آنکه بصورت تجربی بدانیم که آیا در یک نقطه معین ساحه برقی وجود دارد یانه جسم‬
‫چارجدار را که چارج آزمایشی نامیده می شود در آن نقطه قرار می دهیم‪ .‬اگر بر چارج آزمایشی قوه وارد‬
‫شود وجود ساحه برقی در آن نقطه امر حتمی است‪.‬‬
‫قوه کمیت وکتوری است‪ ،‬لذا ساحه برقی نیز کمیت وکتوری خواهد بود‪ .‬برای تعریف ساحه برقی ‪E‬‬
‫در هر نقطه‪ ،‬چارج آزمایشی ‪ 𝑞′‬را در آن نقطه قرار می دهیم و قوه ‪ 𝐹′‬وارده بر آن را اندازه میگیریم‬
‫(شکل )‪ .‬بنابر تعریف ‪ E‬خارج قسمت ‪ 𝐹′‬بر ‪ 𝑞′‬است‪:‬‬
‫‪𝐹′‬‬
‫‪𝐸= ′‬‬ ‫‪⟹ 𝐹 ′ = 𝐸𝑞′‬‬ ‫)‪(3 − 4‬‬
‫𝑞‬
‫چارج آزمایشی می تواند مثبت یا منفی باشد‪ ،‬اگر مثبت باشد‪ 𝐸 ،‬و ’𝐹 هم جهت و اگر منفی باشد مختلف‬
‫الجهت اند ( شکل‪.) 8-00‬‬
‫در سیستم واحدات بین المللی ‪ SI‬که واحد قوه نیوتن(‪ )N‬و واحد‬
‫𝑁‬
‫چارج کولم(‪ )C‬است‪ ،‬واحد ساحه برقی نیوتن بر کولم ( ) است‪.‬‬
‫𝐶‬

‫قوه وارد بر چارج آزمایشی در نقاط متفاوت‪ ،‬تغییر می کند‪ ،‬لذا‬


‫ساحه برقی نیز در نقاط مختلف متفاوت است‪ .‬ساحه برقی ‪ E‬یک‬
‫وکتور منفرد نیست بلکه مجموعه بیشماری از وکتورهای است که‬
‫هر یک از آنها به نقطه ای از فضا تعلق دارند‪.‬‬
‫در حالت کلی مقدار و جهت ساحه برقی از نقطه ای به نقطه دیگری تغییر میکند‪ .‬اگر در وضعیت خاصی‬
‫مقدار و جهت ساحه در یک منطقه فضا ثابت باشد ساحه را یکنواخت می نامند‪.‬‬
‫اگر منبع چارج نقطوی باشد محاسبه ساحه برقی حاصل از آن آسان است‪ .‬فرض کنیم چارج آزمایشی‪𝑞′‬‬
‫را در نقطه ‪ P‬قرار دهند که به فاصله ‪ r‬از چارج 𝑞 قرار دارد مقدار قوه ‪ 𝐹′‬به کمک قانون کولم از رابطه‬
‫(‪ )8-8‬بدست می آید‪:‬‬
‫| ‪0 |𝑞𝑞 ′‬‬
‫= ‪𝐹′‬‬
‫‪4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2‬‬
‫مطابق رابطه (‪ )8-5‬مقدار ساحه برقی ‪ E‬در نقطه ‪ P‬چنین است‪:‬‬

‫‪52‬‬
‫| ‪0 |𝑞𝑞 ′‬‬
‫‪𝐹 ′ 4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2‬‬ ‫𝑞 ‪0‬‬ ‫𝑞 ‪0‬‬
‫=‪𝐸= ′‬‬ ‫=‬ ‫⟹‬ ‫𝐸‬ ‫=‬ ‫)‪(3 − 5‬‬
‫𝑞‬ ‫‪𝑞′‬‬ ‫‪4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2‬‬ ‫‪4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2‬‬
‫با استفاده از وکتور واحد 𝐫 میتوان رابطه وکتوری که مقدار و جهت وکتور𝐄 ساحه برقی را مشخص کند‬
‫چنین نوشت‪:‬‬
‫𝑞 ‪0‬‬
‫=𝐄‬ ‫𝐫‬ ‫)‪(3 − 6‬‬
‫‪4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2‬‬
‫بنا بر تعریف ساحه برقی حاصل از چارج نقطوی‪ ،‬اگر چارج مثبت باشد از چارج روبه خارج و اگر چارج‬
‫منفی باشد رو به داخل چارج امتداد دارد‪.‬‬
‫مثال ‪ .3-4‬قوه برقی 𝑁 ‪ 8 ∙ 00−5‬از طرف یک ساحه برقی باالی یک الکترون وارد می شود‪.‬‬
‫مقدار(شدت) ساحه برقی چه اندازه است؟‬
‫حل‪:‬‬
‫𝐶 ‪𝑞 ′ = 𝑒 = 0.6 ∙ 00−19‬‬
‫𝑁 ‪𝐹 ′ = 8 ∙ 00−5‬‬
‫‪---------------------‬‬
‫?= 𝐸‬
‫در این صورت می توان الکترون را شبیه یک ذره چارج آزمایشی در نظر گرفت لذا‪:‬‬
‫‪𝐹′‬‬ ‫𝑁 ‪8 ∙ 00−5‬‬ ‫‪−5‬‬ ‫‪19‬‬
‫𝑁‬ ‫‪14‬‬
‫𝑁‬
‫=‪𝐸= ′‬‬ ‫=‬ ‫‪5‬‬ ‫∙‬ ‫‪00‬‬ ‫∙‬ ‫‪00‬‬ ‫=‬ ‫‪5‬‬ ‫∙‬ ‫‪00‬‬
‫𝑞‬ ‫𝐶 ‪0.6 ∙ 00−19‬‬ ‫𝐶‬ ‫𝐶‬
‫مثال ‪ .3-2‬ساحه برقی در فاصله 𝑚𝑐‪ 30‬از یک چارج 𝐶𝑛‪ 4‬چقدر است؟‬
‫حل‪:‬‬
‫𝐶𝑛‪𝑞 = 4‬‬
‫𝑚𝑐‪𝑟 = 30‬‬
‫‪-----------------‬‬
‫?= 𝐸‬
‫طوریکه قبال توضیح داده شد‪ ،‬هر چارجی می تواند در هر نقطه ساحه برقی داشته باشد‪ .‬یعنی اگر فاصله‬
‫از یک چارج را داشته باشیم می توانیم اندازه ساحه برقی را در آن نقطه پیدا کنیم‪:‬‬

‫‪53‬‬
‫𝑞 ‪0‬‬ ‫𝑞‬ ‫‪9‬‬
‫𝐶𝑛‪𝑁𝑚2 4‬‬ ‫‪9‬‬
‫𝐶 ‪𝑁𝑚2 4 ∙ 00−9‬‬
‫=𝐸‬ ‫‪= 𝑘 2 = 9 ∙ 00‬‬ ‫‪= 9 ∙ 00‬‬
‫‪4𝜋𝜀𝑜 𝑟 2‬‬ ‫𝑟‬ ‫‪𝐶 2 (30𝑐𝑚)2‬‬ ‫‪𝐶 2 (0.3𝑚)2‬‬
‫‪𝑁𝑚2‬‬
‫‪36 2‬‬
‫=𝐸⟹‬ ‫𝑁 ‪𝐶 = 400‬‬
‫‪0.09𝑚2‬‬ ‫𝐶‬
‫𝑁‬
‫مثال ‪ .3-2‬یک الکترون را در ساحه برقی یک نواخت ‪ 0000‬که جهت ساحه برقی مطابق‬
‫𝐶‬

‫شکل(‪ ) 8-01‬عمودا رو به باالست‪ ،‬رها می کنیم‪ .‬مقدار قوه وارده باالی الکترون را از طرف ساحه برقی‬
‫مذکور حساب کنید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫𝐶 ‪𝑞 ′ = 𝑒 = 0.6 ∙ 00−19‬‬
‫𝑁‬
‫‪𝐸 = 0000‬‬
‫𝐶‬
‫‪---------------‬‬
‫?= 𝐹‬

‫‪𝐹′‬‬ ‫𝑁‬
‫𝐶 ‪𝐸 = ′ ⟹ 𝐹 = 𝐸𝑞 = 0000 ∙ 0.6 ∙ 00−19‬‬
‫‪′‬‬ ‫‪′‬‬
‫𝑞‬ ‫𝐶‬
‫𝑁 ‪⟹ 𝐹′ = 0.6 ∙ 00−16‬‬
‫𝑁‬
‫مثال‪ .8-7‬در کدام فاصله از یک چارج نقطوی 𝐶𝑛‪ ،7‬شدت ساحه برقی ‪ 300‬است؟‬
‫𝐶‬

‫حل‪:‬‬
‫𝐶𝑛‪𝑞 = 7‬‬
‫𝑁‬
‫‪𝐸 = 300‬‬
‫𝐶‬
‫‪--------------------‬‬
‫?= 𝑟‬

‫‪54‬‬
‫‪𝑁𝑚2‬‬
‫𝑞‬ ‫𝑞𝑘‬ ‫𝑞𝑘‬ ‫‪9 ∙ 009‬‬ ‫𝐶𝑛‪∙ 7‬‬
‫𝑘=𝐸‬ ‫⟹‬ ‫𝑟‬ ‫‪2‬‬
‫=‬ ‫⟹‬ ‫𝑟‬ ‫=‬ ‫√= √‬ ‫‪𝐶2‬‬
‫‪𝑟2‬‬ ‫𝐸‬ ‫𝐸‬ ‫𝑁‬
‫‪300‬‬
‫𝐶‬
‫𝑚𝑁‬ ‫‪2‬‬
‫∙‪9‬‬ ‫‪009 2‬‬ ‫) 𝐶 ‪(7 ∙ 00−9‬‬
‫=‬ ‫√‬ ‫𝐶‬ ‫𝑚 ‪= √20 ∙ 00−2 𝑚2 = 4.58 ∙ 00−1‬‬
‫𝑁‬
‫‪300‬‬
‫𝐶‬
‫𝑚𝑐‪⟹ 𝑟 = 45.8‬‬
‫خطوط ساحه برقی‬
‫برای توصیف ساحه برقی از خطوط ساحه استفاده میشود‪ ،‬این خطوط تصویری واضیح تری از ساحه را‬
‫در ذهن ایجاد میکند‪ .‬فارادی اولین کسی بود که برای نشان دادن ساحه از این خطوط استفاده کرده‪.‬‬
‫خطوط ساحه در چارج مثبت رو به بیرون از چارج و در چارج منفی رو به داخل چارج ترسیم می شود‬
‫شکل(‪.)8-08‬‬
‫توجه کنید که هرچه به‬
‫چارج نیزدیک می شویم‬
‫تعداد خطوط ساحه برقی‬
‫زیادتر و هر چه دور تر از‬
‫چارج می رسیم تعداد خطو‬
‫کمتر میشود‪ .‬تراکم خطوط‬
‫نمایندگی از قوی بودن‬
‫ساحه برقی می نماید‪ .‬هرچه تعداد خطوط بیشتر و متراکمتر باشند ساحه برقی قوی و هرچه تعداد خطوط‬
‫کمتر باشند ساحه ضعیف را نمایندگی میکنند‪ .‬این خطوط در شکل (‪ )8-05‬برای یک جوره چارج مثبت‬
‫و یک جوره چارج مثبت و منفی ترسیم گردیده است‪ .‬در شکل متوجه میشوید که همیشه خطوط ساحه‬
‫برقی طوریکه قبال نیز ذکر گردید‪ .‬از چارج مثبت نشات کرده و به چارج منفی ختم میشود‪.‬‬

‫‪55‬‬
‫انرژی پوتانشیل برقی‬

‫از فزیک میکانیک می دانیم که یک جسم زمانی دارای انرژی پوتانشیل میشود که در ساحه جاذبه زمین‬
‫قرار گیرد‪ .‬همینطور انرژی پوتانشیل یک جسم تابع وضعیت جسم در ساحه جاذبه است‪ .‬به این معنی که‬
‫اگر جسم را در اتفاعات بیشتر از سطح زمین جابجا کنیم‪ ،‬انرژی پوتانشیل آن زیاد و زیادتر می شود‪.‬‬
‫همین طور یک جسم چارجدار نیز زمانی‬
‫که در ساحه برقی خارجی قرار گیرد دارای انژی‬
‫فرض کنید مطابق‬ ‫پوتانشیل برقی می شود‪.‬‬
‫شکل(‪ )8-04‬یک ذره با چارج مثبت را نزدیک‬
‫یک کره با چارج مثبت نماییم؛ برای اینکار باید‬
‫انرژی مصرف نماییم تا بر قوه دافعه کولم غلبه نماید‪.‬‬
‫مطابق قانون تحفظ انرژی‪ ،‬انرژی که در انتقال چارج مصرف شده ازبین نمیرود بلکه به یک شکل دیگری‬
‫از انرژی تبدیل میشود‪ ،‬این نوع انرژی را که ذره چارجدار در اثر تغییر وضعیتش در ساحه برقی خارجی‬
‫بدست می آورد به نام انرژی پوتانشیل برقی یاد می کنند‪.‬‬

‫‪56‬‬
‫اگر ذره چارجدار فوق رها گردد در جهت دور شدن از کره چارج دار حرکت می کند به این معنی‬
‫که انرژی پوتانشیل برقی آن به انرژی حرکی تبدیل میشود‪.‬‬

‫طوریکه انرژی پوتانشیل جاذبه راتوسط رابطه ‪ 𝑈 = 𝐹 ∙ ℎ = 𝑚𝑔ℎ‬بدست می آوردیم‪ ،‬می‬


‫توانم انرژی پوتانشیل برقی یک ذره چارج دار را نیزتوسط رابطه 𝑦𝑞𝐸 = 𝑦 ∙ 𝐹 = 𝑈 بدست آوریم‪.‬‬

‫تفاوت انرژی پوتانشیل برقی‬

‫فرض می کنیم ذره چارجدارمنفی را در ساحه برقی خارجی مطابق شکل(‪ )8-09‬جابجا می نماییم‪ .‬چون‬
‫چارج ذره منفی است؛ بنابراین وقتی که چارج همجهت ساحه جابجا میشود‪ ،‬انرژی پوتانشیل آن افزایش‬
‫می یابد و هنگامی که خالف جهت ساحه جابجا میشود‪ ،‬انرژی پوتانشیل آن کاهش می یابد‪ .‬در نقطه ‪a‬‬
‫انرژی پوتانشیل چارج عبارت است از‪:‬‬

‫𝑎𝑦𝑞𝐸 = 𝑎𝑈‬ ‫)‪(3 − 7‬‬


‫و در نقطه 𝑏 انرژی پوتانشیل چارج عبارت است از‪:‬‬

‫𝑏𝑦𝑞𝐸 = 𝑏𝑈‬ ‫)‪(3 − 8‬‬


‫دیده میشود که چارج در دو نقط متفاوت در ساحه برقی‬
‫خارجی انرژی پوتانشیل متفاوت دارد‪ ،‬همین تفاوت‬
‫انرژی پوتانشیل سبب حرکت چارج در داخل ساحه‬
‫خارجی می شود یعنی‪:‬‬

‫𝑎𝑦𝑞𝐸 ‪∆𝑈 = 𝑈𝑏 − 𝑈𝑎 = 𝐸𝑞𝑦𝑏 −‬‬


‫) 𝑎𝑦 ‪= 𝐸𝑞 (𝑦𝑏 −‬‬ ‫)‪(3 − 9‬‬
‫برای یک چارج مثبت نیز میتوان به همین روش تفاوت‬
‫انرژی پوتانشیل رابدست آورد‪ .‬با این تفاوت که چارج مثبت زمانی که خالف جهت ساحه جابجا شود‬
‫انرژی پوتانشیل آن افزایش می یابد و جابجا کردن آن ه جهت ساحه سبب افزایش انرژی پوتانشیل آن می‬
‫شود‪.‬‬

‫‪57‬‬
‫پوتانشل برقی‬

‫قبال به انرژی پوتانشیل مربوط به چارج ‪ 𝑞′‬که در ساحه برقی خارجی واقع است توجه کردیم‪ .‬اکنون این‬
‫انرژی پوتانشیل را بر اساس " انرژی پوتانشیل بر چارج واحد"‪ ،‬مانند ساحه برقی که قوه موثر بر چارج‬
‫واحد تعریف شد‪ ،‬بیان می کنیم‪ .‬این بیان به تعریف مفهوم پوتانشیل برقی‪ ،‬که به اختصار پوتانشیل نامیده‬
‫میشود‪ ،‬می انجامد‪ .‬مفهوم پوتانشیل در محاسباتی که به انرژی ذرات ارتباط داشته باشند بسیار مفید است‪.‬‬
‫همینطور در بسیاری از محاسبات مربوط به ساحه برقی نیز میتوان از آن استفاده کرد زیرا با ساحه برقی‪E‬‬
‫رابطه نزدیک دارد‪ .‬هر زمانی که به محاسبه ساحه نیاز باشد آسانتر این است که ابتدا پوتانشیل را حساب‬
‫کنید و سپس به کمک آن ساحه را بدست بیاورید‪.‬‬
‫پوتانشیل انرژی پوتانشیل بر چارج واحد است‪ .‬بنابر تعریف پوتانشیل 𝑉 در نقطه ای ازیک ساحه‬
‫برقی برابر انرژی پوتانشیل 𝑈 بر چارج واحد آزمایشی ‪ 𝑞′‬واقع در آن نقطه است‪:‬‬
‫𝑈‬
‫=𝑉‬ ‫‪′‬‬
‫‪ 𝑈 = 𝑉𝑞 ′‬یا‬ ‫)‪(3 − 00‬‬
‫𝑞‬
‫چارج و انرژی پوتانشل هردو کمیت اسکالری است‪ ،‬پس پوتانشیل نیز کمیت اسکالری است‪ .‬از‬
‫رابطه (‪ ) 8-01‬پیداست که واحد آن خارج قسمت واحد انرژی بر واحد چارج است‪ .‬این واحد در ‪SI‬‬
‫‪J‬‬
‫مساوی به ‪ 0‬است که ولت نامیده میشود‪ .‬این نامگذاری به افتخار دانشمند ایتالیایی الساندرو ولتا صورت‬
‫𝐶‬

‫گرفته است‪.‬‬

‫𝐽‬ ‫یک ژول‬


‫= ‪0𝑉 = 0𝑣𝑜𝑙𝑡 = 0‬‬
‫یک کولن 𝐶‬

‫تفاوت پوتانشیل برقی‬

‫اگر ذره چارجدار ‪ 𝑞′‬را مطابق شکل (‪ )8-07‬با مصرف انرژی از نقطه (‪ )0‬به نقطه (‪ )1‬جابجا کنیم‪ ،‬انرژی‬
‫پوتانشیل آن نیز از مقدار ‪ 𝑈1‬به مقدار ‪ 𝑈2‬تغییر میکند‪ .‬در نتیجه پوتانشیل برقی آن نیز از ‪ 𝑉1‬به ‪ 𝑉2‬تغییر‬
‫می کند‪ .‬بنابراین تفاوت پوتانشیل در این صورت مساوی است به‪:‬‬

‫‪58‬‬
‫‪𝑈2 − 𝑈1‬‬ ‫𝑈∆‬
‫= ‪𝑉2 − 𝑉1‬‬ ‫⟹‬ ‫𝑉∆‬ ‫=‬ ‫)‪(3 − 00‬‬
‫‪𝑞′‬‬ ‫‪𝑞′‬‬
‫ارائه تفاوت پوتانشیل از جنس ساحه برقی را می‪-‬‬
‫توانیم چنین توضیح دهیم‪ :‬هرگاه خواسته باشیم‬
‫چارمثبت ‪ 𝑞′‬را در خالف جهت ساحه برقی خارجی‬
‫به فاصله 𝑑 جابجا نماییم(شکل ‪ ،)8-03‬انژی الزم‬
‫برای انجام این کار مساوی است به‪:‬‬

‫𝑑 ‪∆𝑈 = 𝐹𝑑 = 𝐸𝑞 ′‬‬ ‫)‪(3 − 02‬‬


‫این انرژی به شکل انرژی پوتانشیل در چارج مثبت ‪ 𝑞′‬ذخیره میشود‪ .‬از طرف دیگر قبال تفاوت‬
‫پوتانشیل برقی را مطابق رابطه (‪ )8-00‬در یافت نموده بودیم از ترکیب این رابطه و رابطه اخیر تفاوت‬
‫پوتانشیل از جنس ساحه برقی بصورت ذیل در یافت میگردد‪:‬‬

‫𝑑 ‪∆𝑈 𝐸𝑞 ′‬‬ ‫𝑉∆‬


‫𝑑𝐸 = ‪∆𝑉 = ′ = ′‬‬ ‫= 𝐸 ویا‬ ‫)‪(3 − 03‬‬
‫𝑞‬ ‫𝑞‬ ‫𝑑‬
‫مطابق رابطه اخیر واحد دیگری ساحه برقی عبارت‬
‫از خارج قسمت واحد تفاوت پوتانشیل برقی‬
‫𝑉‬
‫برواحد فاصله یعنی ولت بر متر( ) است‪.‬‬
‫𝑚‬

‫هر چارجی 𝑞 می تواند در یک نقطه ای از‬


‫فضا پوتانشیل برقی ایجاد کند برای این کار از رابطه زیر استفاده میشود‪:‬‬

‫𝑞‬
‫𝑘=𝑉‬ ‫)‪(3 − 04‬‬
‫𝑟‬
‫مثال ‪ .3-8‬پوتانشیل برقی که یک چارج نقطوی 𝐶𝑛‪ 02‬در نقطه ای به فاصله ‪ 01‬متر از خودش ایجاد‬
‫می کند چه مقدار است؟‬
‫حل‪:‬‬

‫𝐶𝑛‪𝑞 = 02‬‬

‫‪59‬‬
‫𝑚‪𝑟 = 00‬‬
‫‪--------------------‬‬
‫?= 𝑉‬
‫𝑞‬ ‫‪9‬‬
‫𝐶 ‪𝑁𝑚2 02 ∙ 00−9‬‬ ‫𝑚𝑁‬ ‫𝑗‬
‫‪𝑉 = 𝑘 = 9 ∙ 00‬‬ ‫=‬ ‫‪00.8‬‬ ‫=‬ ‫‪00.8‬‬ ‫𝑡𝑙𝑜𝑣‪= 00.8‬‬
‫𝑟‬ ‫‪𝐶2‬‬ ‫𝑚‪00‬‬ ‫𝑐‬ ‫𝑐‬
‫خازن‬

‫خازن ها وسایلی اند که برای ذخیره نمودن چارج و انرژی برقی استفاد میشوند‪ .‬این وسایل به گونه های‬
‫مختلف طراحی میشوند‪ .‬اساسا خازن از دولوحه فلزی که هادی برق میباشند و بین دو لوحه یک ماده‬
‫عایق قرار داده میشود‪ ،‬ساخته میشوند‪ .‬این لوحه ها میتوانند به شکل دوتا لوحه مسطح و یاهم به شکل‬
‫دوسطح استوانوی بیرونی و داخلی و یاهم به شکل دوتا کره فلزی که یکی در داخل دیگری قرار می گیرند‬
‫ساخته شوند‪ .‬شکل (‪ )8-06‬چند نمونه از خازنها را نشان می دهد‪.‬‬
‫عالمت خازن در سرکتها‬
‫(دوره های ) برقی ‪ -||-‬و ‪-‬‬

‫)|‪ -‬است‪ .‬که در واقع از‬

‫ساختمان یک خازن مسطح‬


‫(خازن تخت) گرفته شده‬
‫است ولی در سرکت های‬
‫برقی عالمت تمام گونه های‬
‫خازن همین است‪.‬‬

‫برای چارج نمودن خازن‬


‫قطب های آن را به یک مولد جریان برق مانند بطری وصل می نمایند‪ .‬در این صورت جریان برق در دوره‬

‫‪60‬‬
‫بوجود می آید و چارجها از بطری به لوحه های‬
‫خازن انتقال می نماید و این کار تازمانی انجام‬
‫میشود که تفاوت پوتانشیل دوقطب خازن برابر با‬
‫تفاوت پوتانشیل دو قطب بطری گردد‪ .‬در این‬
‫حالت جریان دوره قطع گردیده و گفته میشود که‬
‫خازن چارج گردیده است‪.‬‬

‫لوحه های خازن دارای چارجهای مساوی با‬


‫عالمت مخالف یک دیگر اند‪ .‬وجود چارجهای‬
‫𝑞‪ +‬و 𝑞‪ −‬باالی لوحه های خازن مسطح سبب‬
‫می شود تا یک ساحه برقی یکنواخت در داخل صفحه های خازن از صفحه مثبت به صفحه منفی ایجاد‬
‫شود‪ .‬هر اندازه صفحات خازن باهم نزدیک باشد به همان اندازه ساحه بیشتر یکنواخت می شود‪.‬‬

‫تخلیه خازن‬
‫خازن زمانی تخلیه می گردد که دو صفحه آن‬
‫توسط یک هادی باهم وصل گردد‪ .‬اگر هادی‬
‫مقاومت خیلی ناچیز داشته باشد‪ ،‬عموما تخلیه‬
‫خازن بصورت جرقه (‪ )Spark‬صورت می گیرد‬
‫ولی اگر مقاومت هادی زیاد باشد این تخلیه‬
‫بصورت آهسته انجام میشود‪ .‬گاهی میشود‬
‫خازن را دریک المپ برقی تخلیه نمود و بصورت موقت المپ را روشن نگهداشت‪.‬‬

‫از خازن ها در موارد متعدد صنعتی از قبیل رادیو‪ ،‬تلویزیون‪ ،‬آنتن های مخابراتی و غیره استفاده می کنند‪.‬‬
‫یعنی تقریبا میتوان گفت که خازن امروزه جزء بسیارهم صنعت برق و الکترونیک به شمار می رود‪.‬‬

‫ظرفیت خازن‬

‫‪61‬‬
‫طوریکه قبال توضیح داده شد مقدار چارج ‪ q‬ذخیره شده باالی هر کدام از صفحات یک خازن متناسب با‬
‫تفاوت پوتانشیل دو قطب منبع برق (بطری) است‪ .‬بنابر این تفاوت پوتانشیل بین صفحات خازن متناسب با‬
‫مقدار چارج ذخیره شده روی هر کدام از صفحات خازن است یعنی اگر مقدار چارج صفحات خازن دو و‬
‫سه برابر شود تفاوت پوتانشیل بین صفحات خازن نیز دو و سه برابر میشود؛ اما نسبت چارج و تفاوت‬
‫پوتانشیل همیشه ثابت باقی می ماند‪.‬‬
‫بنا بر تعریف ظرفیت ‪ C‬یک خازن نسبت مقدار چارج ‪ q‬واقع بر یکی از صفحات بر مقدار تفاوت‬
‫پوتانشیل 𝑉∆ بین صفحات است‪:‬‬

‫𝑞‬
‫=𝐶‬ ‫)‪(3 − 04‬‬
‫𝑉∆‬
‫واحد ظرفیت در ‪ SI‬فاراد(‪ )F‬است که به افتخار مایکل فاراده نام گذاری شده است‪ .‬مطابق رابطه اخیر یک‬
‫𝐶‬
‫فاراد مساوی به یک کولم بر ولت( ) است‪:‬‬
‫𝑉‬
‫𝐶‬
‫‪0F = 0‬‬
‫𝑉‬
‫فاراد واحد بسیار بزرگی است و در عمل از آن استفاده نمیشود‪ .‬بجای فاراد از اجزای آن یعنی‬

‫مایکروفاراد( ‪ ) 𝜇F = 00−6‬نانوفاراد(‪ )𝑛F = 00−9 F‬و پیکوفاراد(‪ )𝑃F = 00−12 F‬استفاده می‬
‫شوند‪.‬‬
‫مثال ‪ .3-9‬دو قطب یک خازن با ظرفیت ‪ 11‬پیکوفاراد را به ولتیج( تفاوت پوتانشیل) ‪ 12‬ولت وصل می‬
‫کنیم‪ ،‬باالی هر کدام از لوحه های خازن پس از چارج شدن کامل چه مقدار چارج ذخیره میشود؟‬
‫حل‪:‬‬
‫𝐹𝑃‪𝐶 = 20‬‬
‫𝑣‪∆𝑉 = 02‬‬
‫‪------------------------‬‬
‫?= 𝑞‬
‫𝑞‬
‫=𝐶‬ ‫)𝑣‪⟹ 𝑞 = 𝐶∆𝑉 = 20𝑃𝐹 (02𝑣) = 20 ∙ 00−12 𝐹 (02‬‬
‫𝑉∆‬
‫𝐶‬
‫𝐶𝑃‪= 20 ∙ 00−12 (02𝑣) = 240‬‬
‫𝑣‬

‫‪62‬‬
‫مثال ‪ .3-11‬یک جوره سیم مسی پوش دار را به قطب های یک بطری ‪ 15‬ولتی وصل می کنیم باالی‬
‫هرکدام از سیمها ‪ 411‬نانوکولم چارج‪ ،‬ذخیره میشود‪ .‬ظرفیت این سیستم را محاسبه کنید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫𝑣‪∆𝑉 = 24‬‬
‫𝐶𝑛‪𝑞 = 500‬‬
‫‪----------------‬‬
‫?= 𝐶‬
‫𝑞‬ ‫𝐶𝑛‪500‬‬
‫=𝐶‬ ‫=‬ ‫𝐹𝑛‪= 20.83‬‬
‫𝑉∆‬ ‫𝑣‪24‬‬
‫تمرین‪:‬‬
‫‪ -0‬یک خازن 𝐹𝜇‪ 50‬به یک بطری ‪ 89‬ولتی وصل میشود‪ ،‬پس از چارج شدن کامل‪ ،‬چه مقدار‬
‫چارج باال هر کدام از لوحه های ذخیره میشود؟‬
‫‪ -1‬در اثر تفاوت تقطبیق ولتیج ‪ 011‬ولت باالی یک خازن‪ 151 ،‬مایکروکولم چارج باالی صفحات‬
‫خازن ذخیره میشود‪ .‬ظرفیت خازن چه اندازه‬
‫است؟‬

‫ظرفیت خازن تخت (مستوی)‬


‫شکل(‪ )8-11‬یک خازن مستوی را نشان میدهد که‬
‫مساحت هر لوحه آن ‪ A‬و فاصله بین هردو لوحه آن ‪d‬‬
‫و بین لوحه های آن خالء میباشد‪ .‬ظرفیت این خازن‬
‫تابع عوامل هندسی مساحت ‪ A‬و فاصله بین لوحه های‬
‫آن می باشد و توسط رابطه زیر نشان داده میشود‪:‬‬
‫𝐴‬
‫𝑜𝜀 = 𝐶‬ ‫)‪(3 − 05‬‬
‫𝑑‬
‫رابطه اخیر نشان میدهد که ظرفیت خازن مسطح( مستوی) تناسب مستقیم با مساحت لوحه های آن و‬
‫تناسب معکوس با فاصله بین لوحه های آن دارد‪ 𝜀𝑜 .‬ضریب نفوذپذیری خالء است‪.‬‬

‫‪63‬‬
‫مثال ‪ .3-11‬مساحت هر کدام از صفحات یک خازن مستوی ‪ 1‬متر مربع و فاصله بین صفحات ‪ 4‬ملی‬
‫متر است‪ .‬ظرفیت این خازن چقدر است؟‬
‫حل‪:‬‬
‫‪𝐴 = 2𝑚2‬‬
‫𝑚𝑚‪𝑑 = 5‬‬
‫‪-----------------------‬‬
‫?= 𝐶‬
‫𝐴‬ ‫‪−12‬‬
‫‪𝐶2‬‬ ‫‪2𝑚2‬‬ ‫‪−9‬‬
‫‪𝐹 𝑚2‬‬
‫‪𝐶 = 𝜀𝑜 = 8.85 ∙ 00‬‬ ‫∙‬ ‫‪= 3.54 ∙ 00‬‬ ‫∙‬
‫𝑑‬ ‫𝑚 ‪𝑁𝑚2 5 ∙ 00−3‬‬ ‫𝑚 𝑚‬
‫𝐹𝑛‪= 3.54 ∙ 00−9 = 3.54‬‬
‫نوت‪:‬‬
‫برای یادگیری بیشتر‪:‬‬
‫𝐶‬
‫‪𝐶2‬‬ ‫𝐶 ‪𝐶 𝐶 𝐶 𝐶 0‬‬ ‫𝐹= 𝑣‬
‫=‬ ‫∙‬ ‫=‬ ‫∙‬ ‫=‬ ‫∙‬ ‫=‬
‫𝑚 𝑚 𝑚 𝑣 𝑚 𝐽 𝑚 𝑚𝑁 ‪𝑁𝑚2‬‬

‫تمرین‪:‬‬
‫‪ .0‬در مثال(‪ ،)8-00‬اگر ولتیج ( تفاوت پوتانشیل ) ‪ 0111‬ولت به خازن تطبیق گردد‪ ،‬مقدار چارج‬
‫واقع بر هر لوحه خازن را دریافت کنید‪.‬‬
‫‪ .1‬فاصله دو لوحه یک خازن مستوی با ظرفیت یک فاراد مساوی به ‪ 0‬ملی متر است‪ .‬مساحت هر‬
‫لوحه این خازن چه اندازه است؟‬
‫‪ .8‬یک خازن یک مایکروفارادی اگر مساحت هر لوحه آن یک سانتی متر مربع باشد‪ ،‬فاصله بین‬
‫لوحه های آن چقدر خواهد بود؟‬
‫‪ .5‬دوخازن که هرکدام مساحت لوحه های آن به ترتیب ‪ 3A‬و ‪ 2A‬و فاصله بین لوحه های آن به‬
‫ترتیب ‪ 5d‬و ‪ 6d‬است‪ .‬نسبت ظرفیت این دو خازن را حساب کنید‪.‬‬

‫ترکیب خازن ها‬


‫معموال خازن ها را با مشخصات استندرد شده‪ ،‬ظرفیت مشخص و ولتیج کاری معین‪ ،‬میسازند‪ .‬اما ممکن‬
‫است در حالت خاصی به خازنی با ظرفیتی غیر از ظرفیتهای استندرد نیاز باشد‪ .‬در این صورت ظرفیت‬
‫‪64‬‬
‫مورد نیاز را با ترکیب خازنهی استندرد بدست می آوریم‪ .‬ساده ترین نوع ترکیب‪ ،‬اتصالهای مسلسل و‬
‫موازی خازنها است‪.‬‬

‫الف) ترکیب مسلسل خازنها‪ :‬شکل( ‪ 8-18‬الف) ترکیب مسلسل دو خازن است‪ .‬در شکل(‪ 8-18‬ب)‬
‫دیاگرام ترکیب این دو خازن را بااستفاده از سمبولهای نشان داده ایم‪ .‬تفاوت پوتانشیل 𝑉∆ بطری در دو‬
‫طرف این ترکیب تطبیق شده و چارج ‪ q‬را باالی هرکدام از صفحات خازن های مذکور ایجاد نموده‬
‫است‪ .‬هانطوریکه در شکل دیده می شود تنها لوحه اولی خازن اول و لوحه دومی خازن دوم از طرف‬
‫بطری چارج دریافت می کند‪ ،‬لوحه دومی خازن اول و لوحه اولی خازن دوم بصورت القایی چارجدار‬
‫میشوند‪.‬‬

‫نظر به شکل (‪ 8-18‬ب) و رابطه ظرفیت خازن می توان نوشت که ‪:‬‬

‫𝑞‬ ‫𝑞‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬


‫= ‪∆𝑉 = ∆𝑉1 + ∆𝑉2‬‬ ‫‪+‬‬ ‫) ‪= 𝑞( +‬‬
‫‪𝐶1 𝐶2‬‬ ‫‪𝐶1 𝐶2‬‬
‫𝑉∆‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫⟹‬ ‫‪= +‬‬
‫𝑞‬ ‫‪𝐶1 𝐶2‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫⟹‬ ‫‪= +‬‬ ‫)‪(3 − 06‬‬
‫‪𝐶𝑒 𝐶1 𝐶2‬‬

‫‪65‬‬
‫با اسفاده از رابطه (‪ )8-09‬ظرفیت معادل دو خازن را که ظرفیت هرکدام آن ‪ 𝐶1‬و ‪ 𝐶2‬است‪ ،‬بدست آورده‬
‫می توانیم‪ .‬ممکن است در یک اتصال مسلسل چندین خازن داشته باشیم؛ که در این صورت ظرفیت معادل‬
‫را می توانیم قرار ذیل بدست بیاوریم‪:‬‬

‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬


‫⋯‪= + + +‬‬ ‫)‪(3 − 07‬‬
‫‪𝐶𝑒 𝐶1 𝐶2 𝐶3‬‬
‫در ترکیب مسلسل ظرفیت معادل از ظرفیت کوچکترین خازن نیز کمتر می باشد‪ .‬برای ‪ n‬پایه خازن مسلسل‬
‫در صورتیکه ظرفیت ‪ C‬آنها یکسان باشند‪ ،‬ظرفیت معادل آنها را توسط رابطه زیر بدست می آوریم‪:‬‬
‫𝐶‬
‫= 𝑒𝐶‬ ‫)‪(3 − 08‬‬
‫𝑛‬
‫شکل (‪ )8-15‬ترکیب مسلسل ‪ n‬خازن مشابه را نشان می دهد‪:‬‬

‫مثال ‪ .3-12‬در سرکت شکل(‪ )8-14‬ظرفیت معادل را حساب کنید‪.‬‬

‫‪66‬‬
‫حل‪:‬‬

‫𝐹𝜇‪𝐶1 = 30‬‬

‫𝐹𝜇‪𝐶2 = 05‬‬

‫𝐹𝜇‪𝐶3 = 00‬‬

‫‪-------------------------‬‬

‫?= 𝑒𝐶‬
‫𝟏‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪= + +‬‬ ‫=‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬
‫‪𝐶𝑒 𝐶1 𝐶2 𝐶3 30 05 00‬‬
‫‪0+2+3‬‬ ‫‪6‬‬
‫=‬ ‫=‬
‫‪30‬‬ ‫‪30‬‬
‫‪30‬‬
‫= 𝑒𝐶 ⟹‬ ‫𝐹𝜇‪= 5‬‬
‫‪6‬‬
‫تمرین‪:‬‬

‫‪ .0‬در یک ترکیب مسلسل خازنها ‪4‬پایه خازن مشابه هرکدام باظرفیت 𝐹𝜇‪ 30‬وجود دارد‪ ،‬ظرفیت‬
‫معادل این ترکیب را بدست آورید‪.‬‬
‫‪ .1‬دریک ترکیب مسلسل ‪5‬پایه خازن هرکدام باظرفیت های 𝐹𝜇‪ 06𝜇𝐹 ،02𝜇𝐹 ،00‬و 𝐹𝜇‪20‬‬
‫وجود دارد‪ .‬ظرفیت معادل این ترکیب را حساب کنید‪.‬‬
‫‪ .8‬اگر ولتیج بطری در سوال ‪ 1‬مساوی به ‪ 14‬ولت باشد‪ .‬چه مقدار چارج باالی هرلوحه خازن های‬
‫فوق ذخیره میشود؟‬
‫‪ .5‬درسوال ‪ ،0‬اگر مقدار چارج ذخیره شده باالی هر لوحه خازن ‪ 14‬مایکروکولم باشد‪ ،‬این مقدار‬
‫چارج توسط چند ولت ایجاد شده است؟‬

‫‪67‬‬
‫ب) ترکیب موازی خازن ها‪ :‬برای بررسی این ترکیب شکل(‪ )8-19‬را که ترکیب موازی دو خازن با‬
‫ظرفیتهای ‪ 𝐶1‬و ‪ 𝐶2‬را نشان می دهد‪ ،‬در نظر می گیریم‪ .‬طوریکه دیده می شود صفحات سمت چپ‬
‫هردو خازن به قطب مثبت بطری و صفحات سمت راست هردوخازن به قطب منفی بطری وصل است‪ ،‬یعنی‬
‫تفاوت پوتانشیل در انجام قطبهای هردوخازن یکسان است‪ .‬به این ترتیب هر تعداد خازن اگر بصورت‬
‫موازی باهم ترکیب شوند‪ ،‬تفاوت پوتانشیل(ولتیج) انجام های آنها باهم یکسان و برابر تفاوت پوتانشیل‬
‫بطری می باشد‪ .‬اما چارجهای ذخیره شده ‪ 𝑞1‬و ‪ 𝑞2‬باالی هرکدام ازصفحات خازن ها باهم یکی نبوده‬
‫ونظر به ظرفیت هر خازن متفاوت است‪ .‬یعنی‪:‬‬
‫𝑉∆ ‪𝑞1 = 𝐶1‬‬ ‫‪,‬‬ ‫𝑉∆ ‪𝑞2 = 𝐶2‬‬
‫چارج کل که باالی لوحه های هردو خازن ذخیره میشود‪ ،‬عبارت است از‪:‬‬
‫) ‪𝑞 = 𝑞1 + 𝑞2 = 𝐶1 ∆𝑉 + 𝐶2 ∆𝑉 = ∆𝑉 (𝐶1 + 𝐶2‬‬
‫𝑞‬
‫⟹‬ ‫‪= 𝐶1 + 𝐶2 ⟹ 𝐶𝑒 = 𝐶1 + 𝐶2‬‬ ‫)‪(3 − 09‬‬
‫𝑉∆‬

‫رابطه (‪ )8-06‬ظرفیت معادل دو خازن را نشان میدهد‪ .‬یعنی می توانیم به جای دو خازن با ظرفیت های‬

‫‪𝐶1‬و ‪ 𝐶2‬یک خازن دیگر را که ظرفیت آن معادل ظرفیت این دو خازن باشد‪ ،‬در سرکت(دوره برقی) قرار‬
‫دهیم‪ .‬هر گاه بیشتر از دو خازن در یک ترکیب موازی داشته باشیم رابطه (‪ )8-06‬را می توانیم برای آنها‬
‫طور ذیل استفاده نماییم‪:‬‬
‫⋯ ‪𝐶𝑒 = 𝐶1 + 𝐶2 + 𝐶3 +‬‬ ‫)‪(3 − 20‬‬

‫‪68‬‬
‫در یک ترکیب موازی اگر ‪ n‬خازن با ظرفیت های‬
‫مشابه مانند ‪ C‬داشته باشیم (‪ )8-17‬ظرفیت معادل آن‬
‫توسط رابطه زیر تعیین میگردد‪:‬‬
‫𝐶𝑛 = 𝑒𝐶‬ ‫)‪(3 − 20‬‬

‫مثال ‪ .3-13‬در سرکت شکل (‪)8-13‬چهار پایه‬


‫خازن با ظرفیت های 𝐹𝜇‪ 𝑪𝟒 = 8𝝁𝑭 ،𝑪𝟑 = 4𝝁𝑭 ،𝑪𝟐 = 𝟏2𝝁𝑭 ،𝐶1 = 6‬وجود دارد و‬
‫ولت متر عدد 𝑉‪ 020‬را نشان میدهد‪.‬‬
‫الف) ظرفیت معادل را بدست بیاورید‪.‬‬
‫ب) چارج دخیره شده در 𝟐𝑪 و 𝟒𝑪‪.‬‬
‫را بدست آورید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫الف)‬
‫𝐹𝜇‪𝐶𝑒 = 𝐶1 + 𝐶2 +𝐶3 + 𝐶4 = 6 + 02 + 4 + 8 = 30‬‬
‫ب) با توجه به اینکه تفاوت پوتانشیل(ولتیج) در انجام های تمام خازن ها مساوی است‪ .‬با استفاده از‬
‫رابطه ظرفیت خازن می توانیم مقدار چارجا باالی 𝟐𝑪 و 𝟒𝑪 را چنین در یافت کنیم‪:‬‬
‫𝐶‬
‫‪𝑞2 = 𝑪𝟐 ∆𝑉 = 02𝜇𝐹 (020𝑉) = 02 ∙ 00−6‬‬ ‫𝐶 ‪(020𝑉) = 0.44 ∙ 00−3‬‬
‫𝑉‬
‫𝐶‬
‫‪𝑞4 = 𝑪𝟒 ∆𝑉 = 8𝜇𝐹 (020𝑉) = 8 ∙ 00−6‬‬ ‫𝐶 ‪(020𝑉) = 9.6 ∙ 00−4‬‬
‫𝑉‬

‫‪69‬‬
‫تمرینات فصل سوم‬

‫‪ .0‬باالی یک جسم چارجدار 𝐶𝜇‪ 25‬چارج وجود دارد‪ ،‬این مقدارچارج توسط چند دانه الکترون‬
‫ایجاد شده است؟‬
‫‪ .1‬باالی لوحه یک خازن ‪ 2 ∙ 008‬دانه الکترون قرار گرفته است‪ ،‬مقدار چارجی را که این الکترون‬
‫ها ایجاد کرده است؛ چه مقدار است؟‬
‫‪ .8‬فاصله دو چارج مثبت نقطوی ‪ 0.6m‬است‪ ،‬هریک از این چارجها 𝐶𝜇‪ +300‬است‪ .‬مقدار قوه‬
‫وارد از هریک بر دیگری چقدر است؟‬
‫‪ .5‬چارج منفی 𝐶𝜇‪ ،−0.5‬بر چارج نامعلومی که در فاصله ‪ 0.2m‬از آن قرار دارد قوه ‪ 0.6N‬وارد‬
‫می کند‪.‬‬
‫الف) مقدار و عالمت چارج را معلوم کنید‪.‬‬
‫ب) قوه وارده از طرف چارج نامعلوم برچارج معلوم 𝐶𝜇‪ ،−0.5‬را دریافت کنید‪.‬‬
‫‪ .4‬به دو کره پالستیکی کوچک چارج مثبت داده اند‪ .‬اگر فاصله دو کره ‪ 40cm‬باشد مقدار قوه موثر‬
‫بین آنها ‪ 0.25N‬است‪ .‬مقدار چارج دو کره را مشخص کنید اگر‪:‬‬
‫الف) دو چارج باهم مساوی باشند‪.‬‬
‫ب) یکی از آنها دو برابر دیگری باشند‪.‬‬
‫‪ .9‬اگر چارج موجود باالی دو کره که ‪ 15cm‬از هم فاصله دارند‪ ،‬مساوی و قوه دافعه موثر بین آنها‬
‫‪ 5 ∙ 00−19‬باشد‪ ،‬چند الکترون اضافی باالی هر کره موجود است؟‬
‫‪ .7‬الکترون اتوم هایدروجن در چه فاصله ای از هسته قرار گیرد تا قوه جاذبه وارد بر آن برابر وزن‬
‫الکترون در مجاورت زمین شود‪.‬‬
‫‪ .3‬مقدار و جهت ساحه برقی را درنقطه ایکه ‪ 0.5m‬باالی ذره چارج داری با چارج 𝐶𝜇‪ +4‬واقع‬
‫است مشخص کنید‪.‬‬
‫𝑁‬
‫‪ .6‬در کدام فاصله از ذره با چارج 𝐶𝑛‪ 5‬ساحه برقی ‪ 6‬است؟‬
‫𝐶‬

‫‪70‬‬
‫‪ .01‬مقدار و جهت ساحه برقی که باالی الکترون قوه ای به اندازه وزن آن وارد می کند‪ ،‬چقدر و در‬
‫کدام جهت است؟‬
‫‪ .00‬چارج برقی زمین به اندازه ای است که ساحه حاصل از آن در نقطه ای در مجاورت سطح زمین‬
‫𝑁‬
‫‪ 050‬است و رو به مرکز زمین امتداد دارد‪.‬‬
‫𝐶‬

‫الف) شخصی به کتله 𝑔𝑘‪ 60‬چه مقدار چارج برقی کسب کند تا در اثر قوه وارد از این ساحه بر‬
‫وزن خود فایق آید؟‬
‫ب) قوه دافعه کولم بین دو نفر که به فاصله ‪011‬متر از یکدیگر واقع اند و هرکدام چارجی مساوی‬
‫به چارج محاسبه شده در قسمت(الف) دارند‪ ،‬چقدر است؟ آیاساحه برقی زمین میتواند وسیله ای‬
‫برای پرواز باشد؟‬
‫‪ .01‬چارج نقطوی 𝐶𝑛‪ 𝑞1 = −4‬در مبدا کمیات وضعیه و چارج نقطوی 𝐶𝑛‪ 𝑞2 = +6‬باالی‬
‫محور 𝑥ها در 𝑚‪ 𝑥 = 0.8‬قرار دارند‪ .‬مقدار و جهت ساحه برقی را در هریک از نقاط زیر‪،‬‬
‫باالی محور 𝑥ها بدست بیاورید‪.‬‬
‫ج) 𝑚‪𝑥 = −0.2‬‬ ‫ب) 𝑚‪، 𝑥 = 0.2‬‬ ‫الف) 𝑚‪، 𝑥 = 0.2‬‬
‫‪ .08‬دو چارج 𝐶𝑛‪ 𝑞1 = 0‬و 𝐶𝑛‪ 𝑞2 = 2‬به فاصله ‪ 1.8m‬از یکدیگر قرار دارند‪ .‬در کدام نقطه‬
‫باالی خط واصل دو چارج ساحه حاصل از دوچارج مساوی به صفر میشود؟‬
‫‪ .05‬چارج نقطوی 𝐶𝜇‪ 𝑞 = 8‬در مبدا کمیات وضعیه ساکن است‪ .‬چارج نقطوی دیگر 𝐶𝜇‪−0.5‬‬
‫باالی محور 𝑥ها به فاصله 𝑚‪ 0.8‬از مبدا قرار دارد‪ .‬انرژی پوتانشیل برقی این دو چارج را‬
‫حساب کنید‪.‬‬
‫‪ .04‬چارج نقطوی 𝐶𝜇‪ 𝑞1 = +3.2‬در مبدا کمیات وضعیه ساکن است‪ .‬چارج دوم 𝐶𝜇‪ 5.2‬در‬
‫کدام فاصله از ‪ 𝑞1‬قرار گیرد تا انرژی پوتانشیل مجوعه ‪ 1.9‬ژول شود؟‬
‫‪ .09‬در چه فاصله از یک چارج نقطوی 𝐶 ‪ ،6 ∙ 0011‬پوتانشیل برقی (الف) 𝑉‪ 02‬و (ب) 𝑉‪24‬‬
‫است؟‬

‫‪71‬‬
‫‪ .07‬پوتانشیل برقی در فاصله 𝑚‪ 0.6‬از کره چارجدار بسیار کوچک 𝑉‪ 48‬است‪ .‬اگر کره نقطوی‬
‫باشد‪ ،‬چارج آن چقدر است؟‬
‫‪ .03‬ساحه برقی یکنواخت 𝐸 در جهت مثبت محور 𝑥 است‪ .‬نقطه ‪ a‬در 𝑚‪𝑥 = 0.8‬و نقطه ‪ b‬در‬
‫𝑚‪ 𝑥 = 0.2‬قرار دارد‪ .‬تفاوت پوتانشیل بین این دو نقطه 𝑉‪ 500‬است‪.‬‬
‫(الف) پوتانشیل کدام نقطه بیشتر است؟‬
‫(ب) اندازه ساحه برقی 𝐸 را بدست آورید‪.‬‬
‫‪ .06‬ظرفیت یک خازن هوایی با صفحات موازی 𝐹𝑃‪ 500‬و چارج هر صفحه آن 𝐶𝜇‪ 0.2‬است‪.‬‬
‫فاصله صفحات از هم 𝑚𝑚‪ 0.4‬است‪.‬‬
‫الف) تفاوت پوتانشیل بین دو صفحه چقدر است؟‬
‫ب) مساحت هر صفحه را حساب کنید‪.‬‬
‫‪ .11‬ظرفیت یک خازن 𝐹𝜇‪ 6.4‬است‪ .‬چقدر چارج باید به آن بدهند تا تفاوت پوتانشیل بین صفحات‬
‫آن 𝑉‪ 50‬شود؟‬
‫‪ .10‬دو خازن با ظرفیت های 𝐹𝜇‪ 𝐶1 = 4‬و 𝐹𝜇‪ 𝐶2 = 6‬مسلسل توسط تفاوت پوتانشیل 𝑉‪54‬‬
‫چارج میشوند‪ .‬مطلوب است‪:‬‬
‫الف) چارج هر خازن‬
‫ب) تفاوت پوتانشیل دو قطب هر خازن‬
‫‪ .11‬دو خازن 𝐹𝜇‪ 3‬و 𝐹𝜇‪ 2‬بطور مسلسل به یکدیگر و به تفاوت پوتانشیل ‪ 800V‬وصل اند‪ .‬چارج‬
‫و تفاوت پوتانشیل دو قطب هر خازن را بدست بیاورید‪.‬‬
‫‪ .18‬سه خازن ‪ 3 ، 3‬و ‪ 5‬مایکروفاراد را باهم بصورت مسلسل و به تفاوت پوتانشیل ‪ 89‬ولت وصل‬
‫می کنند‬
‫الف) چارج خازن ‪ 5‬مایکروفاراد چقدر است؟‬
‫ب) ظرفیت معادل این دوره را حساب کنید‪.‬‬
‫ج) چارج کلی که باالی تمام خازن ها وجود دارد را حساب کنید‪.‬‬

‫‪72‬‬
‫‪ .15‬چند پایه خازن ‪ 2μF‬را به صورت مسلسل باهم وصل کنیم تا ظرفیت معادل آنها 𝐹𝜇‪0.0‬‬
‫شود؟‬
‫‪ .14‬چند پایه خازن ‪ 2μF‬را به صورت مسلسل باهم وصل کنیم تا ظرفیت معادل آنها 𝐹𝜇‪40‬‬
‫گردد؟‬
‫‪ .19‬در شکل(‪ )8-16‬بادر نظرداشت ترکیب مسلسل و موازی ظرفیت معادل سرکت را حساب کنید‬
‫ظرفیت ها بدون واحد نوشته شده‪ ،‬شما می توانید واحد ظرفیت را مایکروفاراد در نظر بگیرید‪.‬‬

‫‪73‬‬
‫فصل چهارم‬

‫جریان برق‬

‫در فصل قبل برق ساکن را شرح دادیم و در مورد چگونگی به وجود آمدن چارج برقی‪ ،‬قوه برقی‪ ،‬ساحه‬
‫برقی‪ ،‬پوتانشیل برقی و نهایتا خازن بحث کردیم‪ .‬در این فصل با چارج های متحرک و یا جریان برق سر‬
‫و کار داریم‪ .‬زندگی صنعتی امروز وابستگی کامل با جریان برق دارد‪ .‬بدون شک فیصدی زیادی از ماشینها‬
‫انرژی مورد نیازش را از جریان برق تامین مینماید‪ .‬از یک ماشین حساب کوچک شروع تا بزرگ ترین‬
‫موت ورها بوسیله جریان برق راه می افتد و شروع بکار می نماید‪ .‬انجینران و مهندسان تالش کرده اند تا‬
‫طراحی های بسیار خوبی را با در نظرداشت جریان مورد نیاز برای یک وسیله داشته باشند‪.‬‬

‫ایجاد جریان برق‬

‫برای بوجود آوردن جریان برق ساده ترین راه اتصال دو‬
‫قطب بطری توسط یک هادی است‪ .‬با این کار جریان برق‬
‫در هادی به وجود می آید‪ .‬جهت قراردادی جریان از قطب‬
‫مثبت بطری به قطب منفی آن از طریق هادی است‪.‬‬
‫حال سوالی که مطرح میشود این است که چه‬
‫چیز سبب ایجاد جریان در این دوره میشود‪ .‬برای پاسخ‬
‫دادن به این سوال به شکل(‪ )5-1‬توجه می کنیم‪ .‬این‬
‫شکل درون یک قطعه بسیار کوچکی از یک سیم مسی را نشان میدهد‪ .‬همانطوریکه در فصل سوم توضیح‬
‫داده شد‪ ،‬هر اتوم مس یک الکترون آزاد دارد که می تواند در تمام نقاط شبکه اتومی مس آزادانه حرکت‬

‫‪74‬‬
‫نماید‪ .‬زمانیکه دو قطب بطری‬
‫توسط سیم هادی وصل شود؛‬
‫جریان برق را به وجود می آورد‪.‬‬
‫طوریکه دیده میشود ایونهای‬
‫مثبت مس تقریبا در جاهای‬
‫دایمی خود مستقر می باشند و‬
‫تنها الکترونهاست که می توانند‬
‫حرکت کنند‪.‬‬
‫الکترونهای آزاد نمیتوانند در مسیر مستقیم حرکت نمایند زیرا در مسیر حرکت به ایونهای مثبت‬
‫هادی و دیگر الکترونهای آزاد تصادم می نمایند و بصورت دایمی مسیر حرکت آنها تغییر میکنند(شکل‪-8‬‬
‫‪ )5‬ولی آنچه مسلم است این است که این الکترونها نهایتا از یک سمت هادی به سمت دیگر آن حرکت می‬
‫کنند و برخالف سمت ساحه برقی مسیرخود را طی می نمایند که جهت واقعی جریان نیز همین جهت حرکت‬
‫الکترونهای آزاد است‪ .‬سرعت حرکت الکترونهای آزاد بسیار اندک بوده ولی ساحه برقی با سرعت نور در‬
‫داخل هادی انتشار می یابد و این سبب می شود که با زدن سویچ برق فورا گروپ برقی روشن می شود‪.‬‬

‫‪75‬‬
‫شدت جریان برق‬

‫بنابر تعریف‪ ،‬شدت جریان مقدار چارج جابجا شده در واحد زمان است‪ .‬مطابق شکل(‪ 5-5‬الف) یک هادی‬
‫با سطح مقطع ‪ S‬نشان داده شده که در انتراول زمان 𝑡∆ مقدار چارجی که از سطح مقطع به سمت چپ عبور‬
‫می کند برابر است با مقدار چارجی که در عین زمان به از سطح مقطع به سمت راست عبور می کند‪ .‬در‬
‫نتیجه مقدار چارج خالص 𝑞∆ عبور یافته در واحد زمان 𝑡∆ از سطح مقطع مساوی به صفراست‪.‬‬

‫حال اگر انجامهای این هادی به یک بطری وصل شود(شکل ‪ 5-5‬ب)‪ ،‬در این صورت در دو انجام هادی‬
‫تفاوت پوتانشیل به وجود می آید و چارج خالص 𝑞∆ انتقال یافته از هر مقطع فرضی آن در زمان 𝑡∆‬
‫مخالف صفر است‪ .‬در این صورت شدت جریان به صورت زیر تعریف میشود‪:‬‬
‫𝑞∆‬
‫=𝐼‬ ‫)‪(4 − 0‬‬
‫𝑡∆‬
‫اگر مقدرا و جهت جریان در هر لحظه زمان ثابت باشد‪ ،‬اینگونه جریان را بنام جریان مستقیم یا به اختصار‬
‫جریان ‪ DC‬می گویند‪ .‬در این حالت رابطه (‪ )5-0‬را به صورت زیر می نویسند‪:‬‬
‫𝑞‬
‫=𝐼‬ ‫)‪(4 − 2‬‬
‫𝑡‬
‫واحد شدت جریان در ‪ SI‬امپیر است که به حرف ‪ A‬نشان داده میشود‪ .‬یک امپیر مساوی به یک کولم‬
‫بریک ثانیه است‪:‬‬
‫𝐶‬
‫‪0𝐴 = 0‬‬
‫𝑠‬
‫شدت جریان بر سطح مقطع هادی را بنام کثافت جریان یاد می نمایند و به حرف 𝐽 نشان میدهند‪:‬‬
‫𝐼‬
‫=𝐽‬ ‫)‪(4 − 3‬‬
‫𝑆‬

‫‪76‬‬
‫واحد کثافت جریان‪ ،‬امپیر بر متر مربع است‪:‬‬
‫|𝐼|‬ ‫𝐴‬
‫= |𝐽|‬ ‫‪= 2‬‬
‫𝑚 |𝑆|‬
‫مثال ‪ .4-1‬شدت جریان برق در یک سیم مسی نازک 𝐴‪ 0.8‬است‪.‬‬
‫الف) در یک دقیقه چند کولم چارج از مقطع این سیم عبور می کند؟‬

‫ب) این مقدار چارج توسط چه تعداد الکترون به وجود آمده است؟‬
‫حل‪:‬‬
‫الف) از رابطه شدت جریان استفاده می کنیم‪:‬‬
‫𝑞∆‬ ‫𝐶‬
‫=𝐼‬ ‫𝐶‪⟹ ∆𝑞 = 𝐼∆𝑡 = 0.8𝐴(60𝑠) = 0.8 (60𝑠) = 48‬‬
‫𝑡∆‬ ‫𝑠‬
‫ب) برای دریافت تعداد چارج ها از رابطه ملیکان که در فصل قبل توضیح داده شد استفاده می کنیم‪:‬‬
‫𝑞∆‬ ‫𝐶‪48‬‬
‫= 𝑁 ⟹ 𝑒𝑁 = 𝑞∆‬ ‫=‬ ‫‪−19‬‬
‫الکترون ‪= 3 ∙ 0020‬‬
‫𝑒‬ ‫𝐶 ‪0.6 ∙ 00‬‬
‫مثال ‪ .4-2‬مقدار 𝐶‪ 30‬چارج در یک دقیقه از مقطع یک هادی عبور می کند‪ ،‬شدت جریان در این هادی‬
‫چه مقدار است؟‬
‫حل‪:‬‬
‫𝐶‪𝑞 = 30‬‬
‫𝑠‪∆𝑡 = 0𝑚𝑖𝑚 = 60‬‬
‫‪----------------------------‬‬
‫𝑞∆‬ ‫𝐶‪30‬‬
‫?= 𝐼‬ ‫=𝐼‬ ‫=‬ ‫𝐴‪= 0.5‬‬
‫𝑡∆‬ ‫𝑠‪60‬‬
‫مثال ‪ .4-3‬در ‪ 01‬ثانیه به تعداد ‪ 4 ∙ 0020‬الکترون از مقطع یک هادی عبور می کند‪ .‬شدت جریان در‬
‫این هادی چه اندازه است‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫‪𝑁 = 4 ∙ 0020‬‬
‫𝑠‪∆𝑡 = 00‬‬
‫‪----------------------‬‬
‫)𝐶 ‪∆𝑞 𝑁𝑒 4 ∙ 0020 (0.6 ∙ 00−19‬‬
‫= 𝐼 ?= 𝐼‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫𝐴‪= 6.4‬‬
‫𝑡∆‬ ‫𝑡∆‬ ‫𝑠‪00‬‬
‫‪77‬‬
‫در فلزات چارجهای متحرک تنها الکترونها (چارج های منفی) هستند‪ ،‬اما در یک گاز پالسما یا در یک‬
‫محلول الکترولیت هم الکترونها وهم ایونهای مثبت در حرکت اند‪ .‬در نیمه هادی ها قسمتی از هدایت توسط‬
‫الکترونها و بخشی هم توسط حفره ها انجام می شود‪.‬‬
‫تمرین‪:‬‬
‫‪ -0‬با تطبیق تفاوت پوتانشیل ‪ 111‬ولت در یک اتوی برقی ‪ 10A‬جریان در آن ایجاد میشود‪.‬‬
‫الف) در دو دقیقه چند کولمب چارج از اتو می گذرد؟‬
‫ب) این مقدار چارج مساوی به چارج چه تعداد الکترون است؟‬
‫‪ -1‬جریانی که از یک المپ برقی عبور می کند حدود ‪ 1.4‬امپیر است‪ .‬پس از ‪ 3‬ثانیه چه تعداد حامل‬
‫چارج( الکترونها) از رشته سیم المپ عبور می کند؟‬

‫مقاومت مخصوصه‬
‫اگر در دو انجام چند نوع هادی که مشخصات ظاهری آنها از قبیل طول و سطح مقطع یکسان باشند‪ ،‬تفاوت‬
‫پوتانشیل یکسان تطبیق شود‪ ،‬جریان های متفاوتی در آنها ایجاد خواهد شد‪ ،‬به این معنی که هادی های‬
‫متفاوت جریان های یکسانی را از خود عبور نمیدهند‪ .‬یعنی هدایت برقی مواد باهمدیگر یکسان نیست‪.‬‬
‫عاملی که با عث میشود تا از هادی های مختلف تحت شرایط فوق جریان های متفاوت عبور نماید مقاومت‬
‫برقی گفته میشود‪.‬‬
‫بصورت عموم کثافت جریان 𝐽 در یک هادی تابع ساحه برقی 𝐸 و نیز تابع خواص ماده هادی‬
‫است‪ .‬برای بسیاری از مواد مخصوصا فلزات 𝐽 متناسب با 𝐸 است و در چنین صورت نسبت مقدار 𝐸 و 𝐽‬
‫ثابت است‪ .‬این تناسب به نحوه رفتار قوه اصطکاک‪ ،‬شباهت دارد‪.‬‬

‫بنا بر تعریف مقاومت مخصوصه 𝜌 هر جسم‪ ،‬نسبت مقدار ساحه برقی بر کثافت جریان است‪ ،‬یعنی‪:‬‬
‫𝐸‬
‫=𝜌‬ ‫)‪(4 − 4‬‬
‫𝐽‬
‫هرچه مقاومت مخصوصه بیشتر باشد‪ ،‬برای ایجاد کثافت جریان بیشتر به ساحه برقی قویتری نیاز است‪.‬‬
‫واحد مقاومت مخصوصه را طور ذیل بدست می آوریم‪:‬‬

‫‪78‬‬
‫𝑉‬
‫| 𝐸|‬ ‫𝑉‬
‫= |𝜌|‬ ‫𝑚‪= 𝑚 = .‬‬
‫|𝐽|‬ ‫𝐴‬ ‫𝐴‬
‫𝑚‬ ‫‪2‬‬
‫𝑉‬
‫در بخش بعد خواهیم دید که را اهم می گویند و به ‪ Ω‬نشان میدهند‪ ،‬بنابراین واحد مقاومت مخصوصه‬
‫𝐴‬

‫را به قسم(متر × اهم ) طور ذیل ارائه می نمایند‪:‬‬


‫𝑉‬
‫= |𝜌|‬ ‫𝑚 ∙ ‪.𝑚 = Ω‬‬
‫𝐴‬
‫در جدول ذیل مقاومت مخصوصه بعضی از مواد ذکر شده است‪.‬‬
‫جدول مقاومت مخصوصه برخی از مواد‬

‫)𝑚 ∙ ‪𝜌(Ω‬‬ ‫ماده (نیمه هادی ها)‬ ‫)𝑚 ∙ ‪𝜌(Ω‬‬ ‫ماده (هادی ها)‬
‫‪3.5 ∙ 00−5‬‬ ‫کاربن خالص‬ ‫‪0.47 ∙ 00−8‬‬ ‫نقره‬
‫‪0.6‬‬ ‫جرمانیم خالص‬ ‫‪0.72 ∙ 00−8‬‬ ‫مس‬
‫‪2300‬‬ ‫سیلیکان خالص‬ ‫‪2.44 ∙ 00−8‬‬ ‫طال‬
‫)𝑚 ∙ ‪𝜌(Ω‬‬ ‫ماده (عایق ها)‬ ‫‪2.63 ∙ 00−8‬‬ ‫آلمونیم‬
‫‪5 ∙ 0014‬‬ ‫کهربا‬ ‫‪5.50 ∙ 00−8‬‬ ‫تنگستن‬
‫‪0010 − 0014‬‬ ‫شیشه‬ ‫‪20 ∙ 00−8‬‬ ‫فوالد‬
‫‪75 ∙ 0016‬‬ ‫کوارتز‬ ‫‪22 ∙ 00−8‬‬ ‫سرب‬
‫‪008 − 0011‬‬ ‫چوب‬ ‫‪95 ∙ 00−8‬‬ ‫سیماب‬

‫مقاومت مخصوصه یک هادی آیدیل صفر و مقاومت مخصوصه یک عایق آیدیل بی نهایت‬
‫است‪ .‬مقاومت مخصوصه فلزات و آلیاژها کم است و آنها بهترین هادی ها هستند‪ .‬عکس مقاومت‬
‫مخصوصه را هدایت می نامند‪.‬‬

‫‪79‬‬
‫قانون اوم‬
‫تناسب مستقیم بین 𝐸 و 𝐽 را بار اول دانشمندی به نام اهم کشف نمود و بنام قانون اهم مسمی شد‪ .‬ماده‬
‫ایکه از قانون اهم پیروی می کند هادی اهمی یا هادی خطی نامیده میشود‪ .‬بسیاری از مواد از قانون‬
‫اهم پیروی نمی کند بنابراین آنها را غیر اهمی یا غیر خطی می نامند‪.‬‬

‫مقاومت برقی‬
‫برای یک جسم هادی تابع قانون اهم و دارای مقاومت مخصوصه 𝜌‪ ،‬کثافت جریان 𝐽 در نقطه ای که‬
‫ساحه برقی در آن 𝐸 است‪ ،‬از رابطه (‪ )5-5‬بدست می آید‪:‬‬
‫𝐽𝜌 = 𝐸‬
‫اگر قانون اهم حاکم باشد 𝜌 ثابت است و 𝐸 با 𝐽 تناسب مستقیم دارد‪.‬‬
‫اکثرا با جریان 𝐼 در یک هادی و تفاوت‬
‫پوتانشیل حاکم بردو انجام آن بیشتر سر و کار داریم‪.‬‬
‫فرض کنیم مانند شکل(‪ )5-4‬هادی‪ ،‬سیمی‬
‫یکنواخت با طول 𝐿 و سطح مقطع 𝑆 باشد‪ .‬در این‬
‫صورت تفاوت پوتانشیل از رابطه 𝐿𝐸 = 𝑉∆ و‬
‫جریان از رابطه 𝑆𝐽 = 𝐼 بدست می آید‪ .‬با گذاشتن‬
‫این قیمت ها در رابطه اخیر می توانیم بنویسیم که‪:‬‬
‫𝑉∆‬ ‫𝐼‬ ‫𝑉∆‬ ‫𝐿‬
‫⟹ 𝜌=‬ ‫𝜌=‬ ‫)‪(4 − 5‬‬
‫𝐿‬ ‫𝑆‬ ‫𝐼‬ ‫𝑆‬
‫𝑉∆‬
‫نسبت را مقاومت 𝑅 یک هادی می نامند‪ ،‬یعنی‪:‬‬
‫𝐼‬
‫𝑉∆‬
‫=𝑅‬ ‫)‪(4 − 6‬‬
‫𝐼‬
‫از مقایسه رابطه اخیر با رابطه (‪ )5-4‬در می یابیم که مقاومت ‪ R‬هر هادی معین با مقاومت مخصوصه‬
‫آن رابطه زیر را دارد‬

‫‪80‬‬
‫𝐿‬
‫𝜌=𝑅‬ ‫)‪(4 − 7‬‬
‫𝑆‬
‫اگر 𝜌 ثابت باشد‪ ،‬آنگاه ‪ R‬نیز ثابت است و قانون اهم بصورت زیر نوشته می شود‪:‬‬
‫)‪∆𝑉 = 𝐼𝑅 (4 − 8‬‬
‫رابطه اخیر مقاومت هر هادی را تعریف می کند اعم از اینکه تابع قانون اهم باشد یا نباشد‪.‬‬
‫رابطه (‪ )5-7‬توضیح میدهد که مقاومت یک هادی با طول آن رابطه مستقیم و با سطح مقطع آن رابطه‬
‫معکوس دارد و همینطور توضیح میدهد که مقاومت یک هادی با مقاومت مخصوصه آن رابطه مستقیم‬

‫نشان می دهد‪.‬‬ ‫و یا‬ ‫دارد‪ .‬عالمت سرکتی مقاومت برقی را با سمبول‬


‫واحد مقاومت در ‪ ،SI‬اهم می باشد که مساوی به یک ولت بر یک امپیر است وطور ذیل نوشته‬
‫می شود‪:‬‬
‫𝑉∆‬ ‫|𝑉∆|‬ ‫𝑉‬
‫=𝑅‬ ‫= | 𝑅| ⟹‬ ‫‪= 0 = 0Ω‬‬
‫𝐼‬ ‫|𝐼|‬ ‫𝐴‬
‫واحدات بزرگتر کیلواهم(‪ )0𝑘Ω = 003 Ω‬و میگااهم(‪ )0𝑀Ω = 006 Ω‬نیز رایج اند‪.‬‬
‫مثال‪ .4-4‬قطر یک سیم مسی برابر با ‪ 1.2mm‬و سطح مقطع آن ‪ 8.72 ∙ 00−7 𝑚2‬است و از آن‬
‫جریان به شدت ‪ 1.67A‬عبور می کند‪.‬‬
‫الف) مقاومت ‪ 41‬متر این سیم چقدر است؟‬
‫ب) تفاوت پوتانشیل بین آغاز و انجام این ‪ 41‬متر سیم چقدر است؟‬
‫حل‪:‬‬
‫‪𝑟 = 0.2mm‬‬
‫‪S = 8.72 ∙ 00−7 𝑚2‬‬
‫𝑚‪𝐿 = 50‬‬
‫𝑚‪𝜌 = 0.72 ∙ 00−8 Ω‬‬
‫𝐴‪𝐼 = 0.67‬‬
‫‪------------------------------‬‬
‫الف)‬
‫𝐿‬ ‫𝑚‪50‬‬
‫𝜌=𝑅‬ ‫𝑚‪= 0.72 ∙ 00−8 Ω‬‬ ‫‪= 0.986Ω ≅ 0Ω‬‬
‫𝑆‬ ‫‪8.72 ∙ 00−7 𝑚2‬‬

‫‪81‬‬
‫ب)‬
‫‪Δ𝑉 = 𝐼𝑅 = 0.67𝐴(0Ω) = 0.67V‬‬
‫مثال ‪ .4-2‬در دو انجام یک سیم مسی تفاوت پوتانشیل ‪ 000V‬برقرار می شود و جریان 𝐴‪ 00‬در آن‬
‫ایجاد می گردد‪ .‬مقاومت سیم چند اهم است؟‬
‫حل‪:‬‬
‫‪∆𝑉 = 000V‬‬
‫𝐴‪𝐼 = 00‬‬
‫‪------------------‬‬
‫‪Δ𝑉 000V‬‬
‫?= 𝑅‬ ‫= 𝑅 ⟹ 𝑅𝐼 = 𝑉‪Δ‬‬ ‫=‬ ‫‪= 00Ω‬‬
‫𝐼‬ ‫𝐴‪00‬‬
‫مثال ‪ .4-2‬دریک المپ برقی جریان 𝐴‪ 7‬وجود دارد‪ .‬اگر مقاومت این المپ ‪ 02Ω‬باشد‪ .‬تفاوت‬
‫پوتانشیل در دوانجام این المپ چقدر است؟‬
‫𝐴‪𝐼 = 7‬‬
‫‪𝑅 = 02Ω‬‬
‫‪------------------‬‬

‫?= 𝑉‪Δ‬‬ ‫‪∆𝑉 = 𝐼𝑅 = 7𝐴(02Ω) = 84V‬‬

‫برای یادگیری بیشتر‪:‬‬


‫کدگذاری مقاومت ها‪ :‬مقاومت کاربنی یکی از انواع مقاومت های اند که تقریبا در‬
‫تمام سرکت های برقی و الکترونیکی کار برد دارند‪ .‬هنگام ساخت این مقاومت ها‬
‫سه یا چهار نوار رنگی روی هر مقاومت چاپ می شود‪ .‬هر رنگ نشان دهنده یک‬
‫عدد خاصی است که در جدول زیر کدهای رنگی مقاومت ها آورده شده است‪ .‬نوار‬
‫چهارم درصد خطا را نشان می دهد‪ .‬خواندن مقاومت از روی کد آن طوری است‬
‫که اگر کد رنگ اول ‪ ،a‬رنگ دوم ‪ ،b‬رنگ سوم ‪ c‬و رنگ چهارم ‪ d‬باشند‪ ،‬مقدار‬
‫مقاومت عبارت است از‪:‬‬
‫𝑑 ‪𝑎𝑏 × 00𝑐 ±‬‬

‫‪82‬‬
‫جدول کدهای رنگی مقاومت ها‬

‫مقدار ضریب‬ ‫رقم کد‬ ‫رنگ‬ ‫شماره‬


‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سیاه‬ ‫‪0‬‬
‫‪01‬‬ ‫‪0‬‬ ‫قهوه ای‬ ‫‪1‬‬
‫‪002‬‬ ‫‪1‬‬ ‫سرخ‬ ‫‪8‬‬
‫‪003‬‬ ‫‪8‬‬ ‫نارنجی‬ ‫‪5‬‬
‫‪004‬‬ ‫‪5‬‬ ‫زرد‬ ‫‪4‬‬
‫‪005‬‬ ‫‪4‬‬ ‫سبز‬ ‫‪9‬‬
‫‪006‬‬ ‫‪9‬‬ ‫آبی‬ ‫‪7‬‬
‫‪007‬‬ ‫‪7‬‬ ‫بنفش‬ ‫‪3‬‬
‫‪008‬‬ ‫‪3‬‬ ‫خاکستری‬ ‫‪6‬‬
‫‪009‬‬ ‫‪6‬‬ ‫سفید‬ ‫‪01‬‬

‫مثال ‪ .4-2‬در شکل(‪ )5-9‬با استفاده از حلقه های رنگی مقدار مقاومت را تعیین کنید‪.‬‬

‫حل‪:‬‬
‫طوری که گفته شد اول کد رنگ سرخ را نوشته‪ ،‬سپس کد رنگ زرد را در سمت راست آن قرار می دهیم‪،‬‬
‫بعد عدد ‪ 01‬را بصورت ضرب در سمت راست آن ها می نویسیم و کد رنگ سبز را به حیث توان عدد‬
‫‪ 01‬می نویسیم و نهایتا کد رنگ قهوه ای را به حیث فیصدی خطا با عالمت ‪ ±‬در سمت راست آن قرار‬
‫می دهیم‪:‬‬
‫‪𝑅 = 𝑎𝑏 × 00𝑐 ± 𝑑 = 24 × 005 Ω ± 0% = 2400000Ω ± 24000Ω‬‬

‫‪83‬‬
‫ترکیب مقاومت ها‬

‫هدف از ترکیب یا اتصال مقاومت ها بصورت مسلسل یا موازی بدست آوردن یک مقاومت دلخواه است‬
‫که در یک دوره برقی ضرورت است‪.‬‬

‫الف) اتصال مسلسل مقاومت ها‪:‬‬

‫هرگاه چند مقاومت طوری باهم اتصال داده‬


‫شوند که بدنبال همدیگر قرار گیرند و از همه آنها‬
‫عین جریان عبور نماید؛ گویند که مقاومت های‬
‫مذکور بصورت مسلسل باهم اتصال شده اند‪.‬‬
‫طور مثال سه مقاومت ‪ 𝑅2 ،𝑅1‬و ‪ 𝑅3‬را در‬
‫شکل(‪ )5-7‬که با یک بطری باتفاوت پوتانشیل‬

‫𝑉‪ Δ‬بصورت مسلسل وصل شده اند در نظر می گیریم‪ .‬در اینصورت‪:‬‬

‫‪ -0‬چون یک مسیر برای جریان وجود دارد‪ ،‬بنا بر آن ازتمام مقاومت ها عین جریان عبور می کند‪.‬‬
‫‪ -1‬تفاوت پوتانشیل بطری باالی هرکدام از مقاومتها تقسیم می شود یعنی‪:‬‬

‫‪Δ𝑉 = Δ𝑉1 + Δ𝑉2 + Δ𝑉3‬‬ ‫)‪(4 − 9‬‬


‫‪ -8‬هر مقاومت بسته به مقدار خودش ولتیج بطری را سقوط می دهد‪ .‬میدانیم که ولتیج یا تفاوت‬

‫پوتانشیل از رابطه 𝑅𝐼 = 𝑉‪ Δ‬بدست می آید‪ .‬بنابراین هرچه مقدار یک مقاومت بیشتر باشد به‬
‫همان اندازه ولتیج بیشتری را سقوط می دهد‪.‬‬
‫مقاومت معادل این سه مقاومت معادل را که بصورت مسلسل باهم وصل شده اند چنین بدست می آوریم‪:‬‬

‫با در نظر داشت آنچه توضیح داده شد‪:‬‬

‫‪Δ𝑉1 = 𝐼𝑅1‬‬ ‫‪Δ𝑉2 = 𝐼𝑅2‬‬ ‫‪Δ𝑉3 = 𝐼𝑅3‬‬


‫پس‪:‬‬

‫) ‪Δ𝑉 = 𝐼𝑅1 + 𝐼𝑅2 + 𝐼𝑅3 = 𝐼( 𝑅1 + 𝑅2 + 𝑅3‬‬


‫‪84‬‬
‫دو طرف رابطه اخیر را تقسیم 𝐼 می کنیم‪:‬‬

‫𝑉‪Δ‬‬
‫‪= 𝑅1 + 𝑅2 + 𝑅3‬‬
‫𝐼‬
‫‪⟹ 𝑅𝑒 = 𝑅1 + 𝑅2 + 𝑅3‬‬ ‫)‪(4 − 00‬‬
‫رابطه اخیر مقاومت معادل سه مقاومت ذکر شده را که بصورت مسلسل باهم وصل شده اند‪ ،‬بیان می نماید‪.‬‬

‫اگر ‪ n‬مقاومت مشابه را که مقدار هرکدام آن ‪ R‬است بصورت مسلسل در یک دوره برقی وصل کنیم؛‬
‫مقاومت معادل آن توسط رابطه زیر حساب می شود‪:‬‬

‫𝑅𝑛 = 𝑅 ‪𝑅𝑒 = 𝑅 + 𝑅 + ⋯ +‬‬ ‫)‪(4 − 00‬‬


‫مثال‪ .4-8‬در دوره برقی ذیل که شامل چهار مقاومت و یک منبع می باشد‪ ،‬مطابق شکل(‪ ،)5-3‬مقاومت‬
‫معادل دوره و شدت جریان را حساب کنید‪.‬‬

‫حل‪:‬‬

‫ابتدا مقاومت معادل دوره را بدست می آوریم‪.‬‬

‫‪𝑅𝑒 = 𝑅1 + 𝑅2 + 𝑅3 + 𝑅4 = 00Ω + 20Ω + 25Ω + 30Ω = 85Ω‬‬


‫𝑉‪Δ‬‬ ‫𝑉‪110‬‬
‫=𝐼‬ ‫=‬ ‫𝐴‪= 0.3‬‬ ‫مطابق قانون اهم جریان دوره عبارت است از‪:‬‬
‫𝑒𝑅‬ ‫‪85Ω‬‬

‫مثال‪ .4-9‬در یک دوره برقی ده مقاومت هرکدام بامقدار ‪ 2Ω‬به صورت مسلسل با یک بطری با ولتیج‬
‫‪ 24V‬وصل گریده است‪.‬‬

‫‪85‬‬
‫الف) مقاومت معادل دوره چند اهم است؟‬
‫ب) جریان دوره چند امپیر است؟‬
‫حل‪:‬‬
‫الف)‬
‫‪𝑅𝑒 = 𝑛𝑅 = 00(2Ω) = 20Ω‬‬
‫ب)‬
‫𝑉‪Δ𝑉 24‬‬
‫=𝐼‬ ‫=‬ ‫𝐴‪= 0.2‬‬
‫‪𝑅𝑒 20Ω‬‬
‫مثال‪ .4-11‬مقاومت معادل ‪ 11‬مقاومت مشابه ‪ 000Ω‬است‪ ،‬مقدار هر کدام از این مقاومتها را بدست‬
‫بیاورید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫‪𝑅𝑒 000Ω‬‬
‫= 𝑅 ⟹ 𝑅𝑛 = 𝑒𝑅‬ ‫=‬ ‫‪= 5Ω‬‬
‫𝑛‬ ‫‪20‬‬
‫مثال‪ .4-11‬در دوره برقی ذیل تفاوت پوتانشیل در انجام های هر کدام از مقاومت ها را بدست بیاورید‪.‬‬

‫حل‪:‬‬
‫بادر نظرداشت شکل و با استفاده از قانون اهم می توانیم تفاوت پوتانشیل یا به اصطالح و لتیج سقوط‬
‫داده شده توسط هرکدام از مقاومت هارا چنین بدست بیاوریم‪:‬‬

‫𝑉‪Δ𝑉1 = 𝐼𝑅1 = 2𝐴(00Ω) = 20‬‬


‫𝑉‪Δ𝑉2 = 𝐼𝑅2 = 2𝐴(20Ω) = 40‬‬

‫‪86‬‬
‫𝑉‪Δ𝑉3 = 𝐼𝑅3 = 2𝐴(25Ω) = 50‬‬
‫𝑉‪Δ𝑉4 = 𝐼𝑅4 = 2𝐴(30Ω) = 60‬‬
‫ولتیج که توسط بطری ایجاد می شود‪ ،‬توسط هرکدام از مقاومت ها سقوط داده میشود‪ .‬به این معنی که‬
‫ولتیج بطری با مجموع تفاوت پوتانشیلهای انجام های مقاومت هایکسان است‪.‬‬

‫𝑉‪Δ𝑉 = Δ𝑉1 + Δ𝑉2 + Δ𝑉3 + Δ𝑉4 = 20𝑉 + 40𝑉 + 50𝑉 + 60𝑉 = 070‬‬
‫ب) اتصال موازی مقاومت ها‬
‫هرگاه چند مقاومت طوری باهم ترکیب یا اتصال شوند که هرکدام از آنها مستقیما توسط یک هادی با بطری‬
‫یا منبع ولتیج وصل شوند گفته میشود که ترکیب مقاومتها موازی است‪.‬‬
‫در شکل(‪ ) 5-01‬سه مقاومت را در نظر می گیریم که به صورت موازی باهم وصل اند‪ .‬در این‬
‫صورت از هر مقاومت بسته به مقدار آن مقاومت جریان متفاوتی عبور می کند‪ .‬به این معنی که در نقطه‬
‫اتصال سه مقاومت جریان دوره به سه بخش‬
‫تقسیم میشود‪.‬‬

‫‪𝐼 = 𝐼1 + 𝐼2 + 𝐼3‬‬ ‫)‪(4 − 02‬‬


‫تفاوت پوتانشیل 𝑉‪ Δ‬انجام های تمام‬
‫مقاومتها یکسان است‪ .‬پس بر اساس قانون‬
‫اهم جریان ها در مقاومت ها عبارتند از‪:‬‬
‫𝑉‪Δ‬‬
‫= ‪𝐼1‬‬
‫‪𝑅1‬‬
‫𝑉‪Δ‬‬
‫= ‪𝐼2‬‬ ‫)‪(4 − 03‬‬
‫‪𝑅2‬‬
‫𝑉‪Δ‬‬
‫= ‪𝐼3‬‬
‫{‬ ‫‪𝑅3‬‬
‫قیمت های جریان ها را از رابطه (‪ )5-08‬در رابطه (‪ )5-01‬قرار میدهیم‪:‬‬
‫𝑉‪Δ𝑉 Δ𝑉 Δ‬‬
‫=𝐼‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬
‫‪𝑅1‬‬ ‫‪𝑅2 𝑅3‬‬

‫‪87‬‬
‫تفاوت پوتانشیل 𝑉‪ Δ‬در رابطه اخیر مشترک است‪:‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫( 𝑉‪𝐼 = Δ‬‬ ‫‪+‬‬ ‫) ‪+‬‬
‫‪𝑅1 𝑅2 𝑅3‬‬
‫نهایتا اطراف رابطه اخیر را تقسیم 𝑉‪ Δ‬می کنیم‪:‬‬
‫𝐼‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪=( +‬‬ ‫) ‪+‬‬
‫𝑉‪Δ‬‬ ‫‪𝑅1 𝑅2 𝑅3‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫⟹‬ ‫=‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬ ‫)‪(4 − 04‬‬
‫‪𝑅𝑒 𝑅1 𝑅2 𝑅3‬‬
‫برای ‪ n‬مقاومت موازی‪ ،‬معادل آنها عبارتند از‪:‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫=‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+⋯+‬‬ ‫)‪(4 − 05‬‬
‫‪𝑅𝑒 𝑅1 𝑅2‬‬ ‫𝑛𝑅‬
‫برای ‪ n‬مقاومت مشابه که به صورت موازی باهم وصل اند و مقاومت هر کدام آن ‪ R‬است‪ .‬مقاومت معادل‬
‫آنها عبارتند از‪:‬‬
‫𝑅‬
‫= 𝑒𝑅‬ ‫)‪(4 − 06‬‬
‫𝑛‬
‫مثال‪ .4-12‬مقاومت معادل سرکت برقی‬
‫شکل(‪ )5-00‬را دریافت کنید و در عین حال‬
‫جریان در هر مقاومت را حساب کنید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬

‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬


‫=‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬
‫‪𝑅𝑒 𝑅1 𝑅2 𝑅3‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫=‬ ‫‪+‬‬ ‫‪+‬‬
‫‪00Ω 20Ω 00Ω‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪2+0+2‬‬ ‫‪5‬‬
‫=‬ ‫=‬ ‫𝑒𝑅 ⟹‬
‫𝑒𝑅‬ ‫‪20Ω‬‬ ‫‪20Ω‬‬
‫‪20Ω‬‬
‫=‬ ‫‪= 4Ω‬‬
‫‪5‬‬
‫𝑉‪Δ𝑉 24‬‬
‫= ‪𝐼1‬‬ ‫=‬ ‫𝐴‪= 2.4‬‬
‫‪𝑅1 00Ω‬‬

‫‪88‬‬
‫𝑉‪Δ𝑉 24‬‬
‫= ‪𝐼2‬‬ ‫=‬ ‫𝐴‪= 0.2‬‬
‫‪𝑅2 20Ω‬‬
‫𝑉‪Δ𝑉 24‬‬
‫= ‪𝐼3‬‬ ‫=‬ ‫𝐴‪= 2.4‬‬
‫‪𝑅3 00Ω‬‬
‫جریان مجموعی دوره عبارت است از‪:‬‬

‫𝑉‪Δ𝑉 24‬‬
‫=𝐼‬ ‫=‬ ‫𝐴‪= 6‬‬
‫𝑒𝑅‬ ‫‪4Ω‬‬
‫همینطور اگر مجموع جریان در تمام مقاومت ها حساب شود بازهم عین نتیجه بدست می آید‪:‬‬

‫𝐴‪𝐼 = 𝐼1 + 𝐼2 + 𝐼3 = 2.4𝐴 + 0.2𝐴 + 2.4𝐴 = 6‬‬


‫مثال‪ .5-08‬دریک دوره برقی ‪ 01‬پایه مقاومت برقی که مقدار هر کدام ‪ 15‬اهم است‪ ،‬وجود دارد‪ .‬معادل‬
‫این ترکیب را بدست آورید‪.‬‬
‫حل‪:‬‬
‫چون مقدار تمام مقاومت ها یکسان اند‪ ،‬پس‪:‬‬
‫‪𝑅 24Ω‬‬
‫= 𝑒𝑅‬ ‫=‬ ‫‪= 2Ω‬‬
‫𝑛‬ ‫‪02‬‬
‫تمرین‪:‬‬
‫‪ .0‬دریک دوره برقی که سه پایه مقاومت با هم موازی وصل اند ومقدار های یکسان دارند وجود‬
‫دارند‪ ،‬مقاومت معادل این ترکیب ‪ 5‬اهم است‪ .‬مقدار هر مقاومت را بدست بیاورید‪.‬‬
‫‪ .1‬در یک دوره برقی دو مقاومت ‪ 50Ω‬و ‪ 000Ω‬بصورت موازی باهم وصل گردیده و به ولتیج‬
‫𝑉‪ 000‬متصل اند‪ .‬مقاومت معادل و جریان در هر مقاومت را حساب کنید‪.‬‬
‫‪ .8‬مقاومت معادل یک ترکیب موازی دو مقاومت ‪ 25Ω‬است‪ .‬اگر مقدار یکی از این مقاومتها‬
‫‪ 00Ω‬باشد مقاومت دومی چقدر است؟‬

‫‪89‬‬
‫سرکت های یک حلقه و چند حلقه‬

‫یک دوره برقی که تنها یک مسیر برای جریان دارد سرکت یک حلقه گفته می شود؛ شکل(‪ )5-05‬یک‬
‫سرکت یک حلقوی میباشد‪.‬‬
‫در سرکت چند حلقوی بیشتر از یک مسیر برای جریان وجود دارد؛ شکل(‪ 5-01‬الف) و‬
‫شکل(‪5-01‬ب) سرکتهای چند حلقوی گفته میشود‪.‬‬
‫در سرکت های یک حلقوی اگر یک منبع قوه محرکه وجود داشته باشد‪ ،‬می توان با استفاده از قانون‬
‫اهم عنصر مجهول سرکت را پیدا نمود‪ ،‬ولی در یک سرکت یک حلقوی که بیش از یک منبع قوه محرکه‬
‫وجود داشته باشد‪ ،‬توسط قانون اهم نمی توانیم عنصر مجهول سرکت را پیدا کنیم‪ .‬همینطور در سرکت های‬
‫چندین حلقوی که مسیرهای زیادی برای جریان وجود دارد و شامل چندین منبع قوه محرکه است بازهم‬
‫قانون اهم نمیتواند در یافتن عناصر مجهول سرکت کمک کننده خوبی باشد‪ .‬برای تحلیل چنین سرکتهای‬
‫روشهای بهتر و جامعتری وجود دارد که یکی از آنها قواعد کرشهوف است که در بخش بعد توضیح داده‬
‫می شود‪.‬‬

‫قوانین کرشهوف‬
‫بسیاری از شبکه ها را نمیتوان در عمل به مجموعه ای از اجزای ساده با ترکیبهای موازی یا مسلسل تبدیل‬
‫کرد‪ .‬شکل(‪ 5-01‬الف) یک منبع تغذیه ‪ dc‬یا جریان مستقیم با قوه محرکه ‪ 𝜀1‬را نشان میدهد که یک‬
‫بطری با قوه محرکه ‪ 𝜀2‬را پر می کند‪ ،‬در همین حال جریانی را به المپی با مقاومت ‪ R‬می فرستد‪ ( .‬شکل‬
‫‪ 5-01‬ب) یک سرکت پل نما را نشان میدهد که در بسیاری از وسایل اندازه گیری و کنترول از آن استفاده‬
‫میشود‪ .‬در عمل سرکت های بسیار پیچیده تر از اینها نیز وجود دارد‪ ،‬برای محاسبه شدت جریان در اینگونه‬
‫شبکه ها به اصول جدیدی نیاز نداریم‪ ،‬اما فنون و روشهای سیستماتیکی برای حل این مسایل وجود دارد‪.‬‬
‫یکی از این روشها را توسط گوستاو رابرت کرشهوف بیان شده است شرح میدهیم‪.‬‬

‫‪90‬‬
‫ابتدا الزم است با دو اصطالح که در قوانین کرشهوف استفاده میشود‪ ،‬آشنا شویم‪:‬‬
‫‪(Junction -0‬نقطه انشعاب یا گره)‪ :‬در یک سرکت نقطه ای است که در آن سه و یا بیشتر از سه‬
‫هادی یکجا می شوند‪.‬‬
‫‪ (Loop -1‬حلقه ) مسیر بسته از هدایت برقی است که حد اقل شامل یک مقاومت و یک منبع باشد‪.‬‬
‫در سرکت شکل(‪ 5-01‬الف) دو نقطه انشعاب ‪ a‬و ‪ b‬و سه حلقه وجود دارد‪ .‬در سرکت‬
‫شکل(‪ 5-01‬ب) چهار نقطه انشعاب ‪ c ،b ،a‬و ‪ d‬و چهار حلقه ‪،fabcdef ،fabdef‬‬
‫‪ facbdef‬و ‪ facdef‬و جود دارد‪.‬‬
‫‪ .0‬قانون نقطه انشعاب‪ :‬جمع الجبری جریانها در نقطه انشعاب مساوی به صفر است یعنی‬

‫‪∑𝐼 = 0‬‬ ‫)‪(4 − 07‬‬


‫‪ .1‬قانون حلقه‪ :‬جمع الجبری تفاوت پوتانشیلها در هر حلقه مساوی به صفر است یعنی‬

‫‪∑𝑉 = 0‬‬ ‫)‪(4 − 08‬‬


‫قانون نقطه انشعاب بر اساس قانون تحفظ چارج برقی استوار است‪ .‬در یک نقطه انشعاب چارج‬
‫برقی ذخیره نمیشود‪ ،‬پس باید چارج کل وارد شده به نقطه انشعاب در واحد زمان با چارج کل خارج شده‬
‫در واحد زمان از نقطه انشعاب مساوی باشد‪.‬‬

‫‪91‬‬
‫قانون حلقه بر این واقعیت متکی است که ساحه برقی دوامدار است‪ ،‬فرض کنید ضمن حرکت در‬
‫سرکت تفاوت پوتانشیلهای انجام های اجزای مسلسل سرکت را اندازه بگیریم‪ .‬در بازگشت به نقطه شروع‬
‫باید جمع این تفاوت پوتانشیلها مساوی به صفر شود‪ .‬در غیر این صورت نمیتوان گفت که پوتانشیل یک‬
‫نقطه معین اندازه مشخص دارد‪.‬‬
‫هنگام استفاده از قانون حلقه‪ ،‬باید از قاعده معینی برای تعیین عالمت پیروی نمود‪ .‬ابتدا جهتی را‬
‫برای جریان در هر یک از اجزای سرکت فرض کرده و آن را روی شکل مشخص می کنیم‪ .‬از یک نقطه‬
‫شروع نموده روی محیط حلقه حرکت فرضی کرده‪ ،‬قوه های محرکه و 𝑅𝐼 ها را هنگام عبور از آنها با هم‬
‫جمع می کنیم‪ .‬اگر در داخل منبعی از منفی به مثبت یعنی رو به باال رفتیم قوه محرکه آن را مثبت و بر‬
‫عکس آن را منفی را در نظر می گیریم‪ .‬چنانچه در جهت فرضی جریان از مقاومتی عبور نمودیم‪ 𝐼𝑅 ،‬را‬
‫منفی در نظر گرفته و اگر در خالف جهت فرضی جریان از مقاومتی عبور نمودیم 𝑅𝐼 را مثبت در نظر می‬
‫گیریم‪ .‬مطالب فوق را به صورت خالصه توسط اشکال (‪ )5-08‬توضیح داده می توانیم‪:‬‬

‫دو قانون کرشهوف در حل مسایل شبکه در گستره وسیع مورد نیاز است‪ .‬معموال تعدادی از قوه های‬
‫محرکه‪ ،‬جریانها و مقاومتها معلوم و بعضی نا معلوم اند‪ .‬باید همیشه با استفاده از دو قانون مذکور به‬
‫تعداد مجهولها معادالت مستقل تشکیل داده و با حل این سیستم معادالت‪ ،‬مجهولها را بدست بیاوریم‪.‬‬

‫‪92‬‬
‫مثال‪ .5-05‬در سرکت شکل(‪ )5-05‬که شامل دو منبع ولتیج‪ ،‬مقاومت های داخلی و دو مقاومت است‬
‫شدت جریان و تفاوت پوتانشیل 𝑏𝑎𝑉 را بدست بیاورید‪.‬‬

‫حل‪:‬‬

‫𝑉‪𝜀1 = 02‬‬
‫‪𝑟1 = 2Ω‬‬
‫𝑉‪𝜀2 = 4‬‬
‫‪𝑟2 = 3Ω‬‬
‫‪𝑅1 = 5Ω‬‬
‫‪𝑅2 = 7Ω‬‬
‫‪-----------------------------‬‬
‫?= 𝐼‬
‫?= 𝑏𝑎𝑉 = 𝑉‪Δ‬‬
‫در اینجا فقط یک حلقه وجود دارد و نیازی به استفاده از نقطه انشعاب نیست‪ .‬ابتدا جهتی برای جریان‬
‫مانند آنچه در شکل نشان داده شده؛ انتخاب شده است‪ .‬سپس از نقطه ‪ a‬شروع نموده و در جهت خالف‬
‫عقربه ساعت پیش می رویم‪ .‬قوه های محرکه و تفاوت پوتانشیلها را طبق دستورات داده شده جمع می‬
‫کنیم و مساوی به صفر قرار می دهیم‪:‬‬
‫‪−𝐼(3Ω) − 4𝑉 − 𝐼(7Ω) + 02𝑉 − 𝐼 (2Ω) − 𝐼 (5Ω) = 0‬‬
‫‪−07(𝐼) + 8𝑉 = 0‬‬
‫𝑉‪8‬‬
‫=𝐼⟹‬ ‫𝐴‪= 0.47‬‬
‫𝐴‪07‬‬
‫برای پیدا کردن تفاوت پوتانشیل بین نقطه ‪ a‬و ‪ b‬قرار ذیل عمل می نماییم‪:‬‬
‫𝑉‪𝑉𝑎𝑏 = 0.47𝐴(7Ω) + 4𝑉 + 0.47𝐴(3Ω) = 8.7‬‬
‫𝑉‪𝑉𝑎𝑏 = 02𝑉 − 0.47𝐴(2Ω) − 0.47𝐴(5Ω) = 8.7‬‬

‫‪93‬‬
‫تمرینات فصل چهارم‬
‫‪ -0‬در دو انجام یک هادی مسی تفاوت پوتانشیل ‪ 10V‬تطبیق گردیده و سبب شده است ‪ 2A‬جریان‬
‫از هادی عبور کند‪ .‬مقاومت اهمیک هادی چقدر است؟‬
‫‪ -1‬مقاومت سیم مسی را که طول آن ‪ 41‬متر و شعاع آن ‪ 1mm‬است‪ ،‬حساب کنید‪.‬‬
‫‪ -8‬اگر در سوال دوم تفاوت پوتانشیل ‪ 20V‬در انجام های سیم بر قرار گردد‪ ،‬چه مقدار جریان از‬
‫هادی مذکور عبور می کند؟‬
‫‪ -5‬اگر شدت جریان برق ‪ DC‬در کیبل برق خانه شما ‪ 10A‬باشد‪ ،‬در یک شبانه روز چه تعداد‬
‫الکترونها از مقطع کیبل عبور می کند؟‬

‫‪ -4‬دریک دوره برقی ‪ 4‬پایه مقاومت برقی ‪ 7Ω ,9Ω ,02Ω ,05Ω‬و‪ 2Ω‬بصورت مسلسل در یک‬
‫دوره برقی وصل اند‪ .‬مقاومت معادل دوره چند اهم است؟ در صورتیکه جریان در این دوره ‪2A‬‬
‫باشد‪ .‬تفاوت پوتانشیل بطری چقدر است؟‬

‫‪ -9‬مقاومت معادل یک دوره برقی ‪ 100Ω‬است‪ .‬اگر در این دوره ‪ 01‬پایه مقاومت مشابه وجود‬
‫داشته باشد‪ ،‬مقاومت هرکدام را در یافت نمایید‪.‬‬

‫‪ -7‬دریک دوره برقی ‪ 4‬مقاومت ‪ 6Ω ,9Ω ,02Ω ,05Ω‬و‪ 30Ω‬اهم بصورت موازی وصل شده‬
‫اند‪ ،‬مقاومت معادل دوره را دریافت کنید‪.‬‬
‫‪ -3‬در سوال هفتم اگر ولتیج منبع ‪ 81‬ولت باشد‪ ،‬جریان عمومی دوره و جریانهای را که از هر‬
‫مقاومت عبور میکند دریافت کنید‪.‬‬
‫‪ -6‬مقاومت معادل در یک دوره برقی ‪ 2Ω‬است‪ .‬اگر در این دوره ‪ 11‬پایه مقاومت مشابه وجود‬
‫داشته باشد‪ ،‬مقدار هر مقاومت را در یافت کنید‪.‬‬
‫‪ -01‬سه بطری هرکدام با تفاوت پوتاشیل ‪ 01‬ولت بصورت مسلسل وصل شده اند‪ .‬ولتیج معادل این‬
‫سه بطری چند ولت است؟‬
‫‪ -00‬اگر سه بطری با ولتیج های ‪ 9‬ولت را به صورت موازی باهم وصل کنیم ولتیج معادل چند ولت‬
‫می شود؟‬
‫‪94‬‬
‫‪ -01‬در سرکت های ذیل مقاومت معادل و جریان های هر شاخه را دریافت نمایید‪.‬‬

‫‪ -08‬در سرکت ذیل جریان نامعلوم 𝐼‪ ،‬مقاومت داخلی 𝑟و قوه محرکه نامعلوم 𝐸 را دریافت بدارید‪.‬‬

‫‪95‬‬
‫فصل پنجم‬

‫آشنایی با مقناطس‬

‫(‪)Magnet‬‬

‫مقناطس و یا آهن ربا در زندگی بشر کار برد فراوانی دارد‪ .‬بیش از یک قرن ضبط صدا و تصویر بر روی‬
‫نوارهای صورت می گرفت که خاصیت مقناطسی در آن نقش اصلی را داشت‪ .‬گرچه امروز تکنولوژی‬
‫دیجیتال تقریبا جایگزین ضبط مقناطسی شده است‪ ،‬با این حال ذخیره اطالعات به صورت صفر ویک هنوز‬
‫هم به محیط های مقناطیسی وابسته است که دستگاه های پخش ‪ CD‬و ‪ DVD‬و سی دی رامهای هاردویر‬
‫کامپیوترها را کنترول می کند‪ .‬مقناطس در بلندگوها‪ ،‬موتورها‪ ،‬زنگها‪ ،‬قفل های دروازه‪ ،‬وسایل معاینات‬
‫طبی و غیره کاربرد زیادی دارد‪.‬‬
‫از نظر تاریخی آهن ربا تقریبا ‪ 19‬قرن قبل از میالد مسیح در چین‬
‫برای جهت یابی و یا به حیث قطب نما استفاده می شده است‪ .‬آهن ربای‬
‫طبیعی در واقع یک نوع اکساید آهن می باشد و از سنگهای معدنی آهن‬
‫به نام مگنیتایت (شکل‪ )4-0‬در منطقه ماگنزیا مربوط به آسیای صغیر‬
‫بدست می آمده است‪.‬‬

‫قطب های مقناطس‬


‫هنگام پاشیدن براده های آهن باالی یک مقناطس مشاهده می‬
‫شود که براده ها در دو قسمت مقناطیسی بیشتر جذب می شود‬
‫که این قسمت ها را بنام قطب های مقناطس یاد می نمایند‪ .‬هر‬
‫آهن ربا دارای دو قطب شمال و جنوب است که قطب شمال را‬
‫با حرف (‪ )N‬و قطب جنوب را با حرف (‪ )S‬نشان می دهند‪ .‬یک‬
‫مقناطس هر قدر به پارچه ها و قسمت های کوچک تقسیم شود‬
‫بازهم خاصیت مقناطسی دو قطبی خود را حفظ می کند حتی اگر به سرحد یک اتوم برسد به این معنی که‬

‫‪96‬‬
‫مقناطس یک قطبی نمی تواند وجود داشته باشد‪ .‬مشابه به چارجهای برقی‪ ،‬قطب های همنام مقناطس ها‬
‫همدیگر را دفع و قطب های غیر همنام همدیگر را جذب می کند‪.‬‬

‫ساحه مقناطسی‬
‫همانطوریکه یک چارج برقی دارای ساحه برقی است یک مقناطس نیز در فضای اطراف خود ساحه‬
‫مقناطسی دارد‪ .‬ساحه مقناطسی را توسط حرف ‪ B‬نشان می دهد و همانند ساحه برقی دارای مقدار و جهت‬
‫است‪ .‬جهت ساحه برقی را با استفاده از یک قطب نما (عقربه مقناطسی) می توان تعیین کرد‪ .‬با قرار دادن‬
‫قطب نما در نقاط مختلف در اطراف یک مقناطس دیده میشود که سوزن قطب نما جهت های مختلف را‬
‫به خود می گیرد (شکل‪ .)4-8‬و این نشان میدهد که جهت ساحه مقناطسی یک مقناطس در نقاط مختلف‬
‫از هم فرق دارد‪.‬‬
‫ساحه مقناطسی را باخطوط ساحه‬
‫مقناطیسی نشان میدهند‪ .‬خطوط ساحه‬
‫مقناطسی از قطب شمال مقناطیس خارج‬
‫شده و وارد قطب جنوب آن می شود بدین‬
‫ترتیب حلقه های بسته را تشکیل میدهد(شکل‪ 4-5‬الف) شکل این خطوط را با پاشیدن براده آهن در‬
‫اطرف یک مقناطس می توان مشاهده نمود (شکل‪ 4-5‬ب)‪.‬‬
‫واحد ساحه مقناطسی در ‪SI‬‬
‫تسال است و به حرف ‪ T‬نشان داده می‬
‫شود‪ .‬تسال واحد بسیار بزرگی است در‬
‫کار برهای عملی و انجینری از واحد‬
‫کوچکتری بنام گاوس که به حرف (‪)G‬‬
‫نشان داده میشود (𝑇 ‪ )0G = 00−4‬استفاده می گردد‪.‬‬

‫ساحه مقناطسی زمین‬

‫‪97‬‬
‫زمین خود یک مقناطس بزرگ است و شکل ساحه مقناطسی آن مانند یک میله مقناطسی بسیار بزرگ‬
‫است که نزدیک مرکز زمین قرار گرفته است‪ .‬بنا براین زمین بر عالوه دو قطب جغرافیایی شمال و جنوب‬
‫دارای دو قطب مقناطسی شمال و جنوب نیز‬
‫هست‪ .‬قطب های مقناطیسی زمین منطبق بر‬
‫قطب های جغرافیایی آن نیست‪ .‬قطب شمال‬
‫مقناطیسی زمین نزدیک به قطب جنوب‬
‫جغرافیای آن و قطب جنوب مقناطسی زمین‬
‫نزدیک به قطب شمال جغرافیایی زمین است‪.‬‬

‫آثار مقناطسی جریان برق‬


‫در سال ‪ 0306‬هانس کرستین اورستید دانشمند دنمارکی استاد پوهنتون کوپنهاگن کشف نمود که در‬
‫اطراف یک سیم حامل جریان برق ساحه مقناطسی ایجاد میشود‪ .‬وی بصورت تصادفی متوجه شد که‬
‫باالی عقربه مقناطسی که نزدیک یک هادی حامل جریان قرار دارد قوه مقناطسی وارد میشود و این قوه‬
‫سبب انحراف عقربه مقناطسی میشود‪ .‬اورستید در واقع رابطه بسیار جالب و مهمی را که میان خاصیت‬
‫برقی و مقناطسی وجود دارد کشف نمود‪ .‬قبل از کشف اورستید‪ ،‬پدیده های برقی و مقناطسی بصورت جدا‬
‫از یکدیگر مطالعه می گردید‪.‬‬

‫شدت ساحه مقناطسی در اطراف یک سیم حامل جریان برق‬


‫اگر جریان ‪ I‬از یک هادی حامل جریان عبور نماید‪ ،‬ساحه مقناطسی نسبتا ضعیفی در اطراف هادی بوجود‬
‫می آید که با قرار دادن یک تعداد قطب نما در اطراف هادی می توان موجودیت ساحه را نشان داد(شکل(‪-9‬‬
‫‪ 4‬ب)‪ .‬اگر جریان در هادی قطع شود عقربه های قطب نماها فورا در امتداد ساحه مقناطسی زمین جهت‬
‫گیری می نمایند(شکل ‪ 4-9‬الف)‪.‬‬

‫‪98‬‬
‫شدت ساحه مقناطسی اطراف هادی حامل جریان مسقیما متناسب با شدت جریان عبوری از هادی و‬
‫معکوسا متناسب به فاصله از آن است یعنی‪:‬‬

‫𝐼‬ ‫𝐼 𝑜𝜇‬
‫∝𝐵‬ ‫=𝐵⟹‬ ‫)‪(5 − 0‬‬
‫𝑟‬ ‫𝑟 𝜋‪2‬‬
‫𝑁‬
‫‪ )𝜇𝑜 = 4𝜋 ∙ 00−7‬می باشد‪ .‬واحد‬ ‫در این رابطه 𝑜𝜇 ثابت نفوذ پذیری مقناطسی بوده که مقدار آن (‬
‫‪𝐴2‬‬

‫ساحه مقناطسی طور یکه قبال ذکر شد تسال(‪ )T‬می باشد‪ .‬اگر جریان به امپیر(‪ ،)A‬فاصله به متر(‪ )m‬اندازه‬
‫گیری شود‪ ،‬میتوان تسال را قرار ذیل معرفی نمود‪:‬‬

‫𝑁‬ ‫𝐴‬ ‫𝑁‬


‫‪0𝑇 = 0‬‬ ‫‪(0‬‬ ‫)‬ ‫=‬ ‫‪0‬‬
‫𝑚 ‪𝐴2‬‬ ‫𝑚𝐴‬

‫قاعده دست راست‬

‫برای تعین ساحه مقناطسی ‪ B‬که در اطراف هادی حامل جریان‬


‫ایجاد میشود از قاعده دست راست استفاده میشود‪ .‬این قاعده‬
‫توضیح میدهد که اگر یک شخص یک هادی حامل جریان را‬
‫مطابق شکل(‪ )4-7‬طوری در دست راست خود نگهدارد که جریان‬
‫برق با جهت شصت وی یکسان باشد‪ ،‬جهت خم شدن چهار انگشت‬
‫دیگر جهت ساحه مقناطسی را در اطراف هادی نشان میدهد‪.‬‬

‫‪99‬‬
‫بعضی قرارداد های وجود دارد که برای نمایش جهت جریان در هادی و جهت ساحه مقناطسی استفاده‬
‫میشوند‪ .‬این عالیم در اشکال (‪ )4-3‬نشان داده شده اند‪.‬‬

‫مثال‪ .4-0‬شدت ساحه مقناطسی را به فاصله ‪ 1‬متر از یک هادی مستقیم حامل جریان ‪ 50A‬بدست‬
‫آورید‪.‬‬

‫حل‪:‬‬

‫𝑚‪𝑟 = 2‬‬
‫𝐴‪𝐼 = 50‬‬
‫𝑁‬
‫‪𝜇𝑜 = 4𝜋 ∙ 00−7‬‬
‫‪𝐴2‬‬
‫‪---------------------------------‬‬
‫?= 𝐵‬
‫𝑁‬
‫𝐼 𝑜𝜇‬ ‫‪4𝜋 ∙ 00−7‬‬
‫=𝐵‬ ‫=‬ ‫𝑇 ‪𝐴2 ∙ 50𝐴 = 50 ∙ 00−7 𝑇 = 50 ∙ 00−3 ∙ 00−4‬‬
‫𝑟 𝜋‪2‬‬ ‫𝜋‪2‬‬ ‫𝑚‪2‬‬
‫‪−3‬‬
‫𝐺 ‪= 50 ∙ 00‬‬
‫تمرین‪:‬‬
‫‪ -0‬در کدام فاصله از یک هادی حامل جریان ‪ 011‬امپیر شدت ساحه مقناطسی ‪ 1.4‬گاوس است؟‬
‫‪ -1‬هادی حامل جریان ‪ 31‬امپیر در فاصله ‪ 1.4‬متر از خود‪ ،‬چه اندازه ساحه مقناطسی ایجاد می‬
‫کند؟‬

‫‪100‬‬

You might also like