You are on page 1of 22

‫شمارهی ‪۲۳۷‬‬

‫زندگی حق ماست‪ ،‬اعتصاب راه ما‬


‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬

‫امین حصوری‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬

‫مقدمه‪:‬‬
‫زنجیرهی خیزشهای تودهایِ درهمتنیدهای که از دی ‪ ۹۶‬در جامعهی ایران پدیدار شد‪ ،‬با قیام ژینا وارد فراز‬
‫درخشانی شد که تأثیرات ژرف و ماندگاری بر درونمایهی مبارزات جاری و آتی دارد‪/‬خواهد داشت‪ .‬داعیهی‬
‫محوری این نوشتار آن است که خیزشهای تودهای متاخر ‪-‬و مشخصاً قیام ژینا‪ -‬در تحلیل ْ‬
‫نهایی ماهیتی طبقاتی‬
‫دارند‪ .‬بدینمعنا که در پیوستار دیالکتیکی مبارزات عمومی ستمدیدگان علیه نظم مسلط‪ ،‬فهم این خیزشها بدون‬
‫رجوع به ساختار طبقاتی جامعه و تاثیر ِ‬
‫ات آن بر فاعلیت فرودستان امکانپذیر نیست‪ .‬برای راستیآزمایی این‬
‫داعیه باید نشان دهیم که موقعیت عینی زیست کارگران در جغرافیای ایران چگونه آنان را به جریان عمومی‬
‫مبارزه علیه نظام حاکم (با خاستگاهها و مطالبات متنوع) پیوند میزند و انبوه ناهمگون کارگران را به اصلیترین‬
‫حامالن انسانی این خیزشهای تودهای بدل میسازد‪ .‬در این مسیر باید به این چالش (پارادوکسمنا) پاسخ دهیم‬
‫که بخش عمدهای از تودههای کارگر پیوند مستقیمی با سنتهای متعارف مبارزات کارگری (نظیر تشکلیابی و‬
‫اعتصاب) ندارند یا مضمون زیست و معیشت و خویشفهمیِ آنها با تعاریف کالسیک طبقهی کارگر ناهمخوان‬
‫است‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫هدف نهایی از طرح و بحث داعیهی فوق برجستهسازی این چشمانداز است که در امتداد فضایی که با قیام‬
‫ژینا گشوده شد‪ ،‬شکل متشکلتر و موثرتری از مداخلهگری کارگران (برای حفظ و پیشربد روند انقالبی) رضوری‬
‫و امکانپذیر است‪.‬‬
‫(برای مثال‪ ،‬برپایی موج جدید اعتصابات کارگری با پیشگامی کارگران پروژهای نفت و گاز و پرتوشیمی را میتوان‬
‫بهمنزلهی ابتکارعمل مبارزاتیِ بخشی از کارگران تلقی کرد که با بهرهگیری از تجارب و امکانات عینی خود‬
‫میکوشند پیشربد مطالبات و مبارزات پیشینِ خود را با مازادهای قیام ژینا پیوند بزنند‪ .‬چنین تحرکاتی بهنوبهی‬
‫خود در جهت انکشاف قابلیتهای فضای اعرتاضی حارض عمل میکنند‪ .‬بر این اساس‪ ،‬گسرتش همهجانبهی‬
‫اعتصابات کارگری و پیوندیابیِ آن با سایر اشکال نوپای سازماندهی میتواند به تحول کیفی و دیالکتیکی قیام ژینا‬
‫بیانجامد و مسیر تازهای برای پیشربد فرآیند مبارزهی انقالبی در سپهر ایران بگشاید)‪.‬‬
‫اما برای دفاع از چنین چشماندازی‪ ،‬منت حارض میکوشد پیشزمینهای نظری فراهم سازد برای فهم جایگاه و‬
‫سوژگی کارگران در خیزشهای تودهای متاخر و بالقوگیهای آن‪.‬‬
‫مسیر استداللی نوشتار از خالل دیالوگی انتقادی با رویکردی مخالف پیش میرود که ماهیت و داللتهای‬
‫طبقاتی قیام ژینا را انکار میکند‪ .‬برای سهولت بحث‪ ،‬این رویکرد را «نابگرایی کارگری» مینامیم‪ .‬اهمیت این‬
‫دیالوگ انتقادی در این است که وجاهت بنیانهای نظریای که آبشخور فکریِ این رویکرد محسوب میشوند‬
‫(عمدتا میراث جانسخت مارکسیسم روسی)‪ ،‬فراتر از حامالن خاص این رویکرد میرود؛ کام اینکه نشانگان و‬
‫داللتها و پیامدهای آن در سپهر فکری و سیاسی چپ ایران (و جنبش کارگری) همچنان قابل مشاهدهاند‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬موضوع محوری این نوشتار معطوف به آسیبشناسی و نقد بخشی از این میراث نظریِ ناپیراسته است‬
‫که مشخصا با مفاهیم طبقهی کارگر و پیکار طبقاتی پیوند دارد‪ .‬در این راستا‪ ،‬این منت بهسهم خود میکوشد‬
‫معانی بسطیافتهای از این مفاهیم عرضه کند که با حیات امروزی پرولتاریا و ملزومات ارتقای کیفیِ مبارزات‬
‫ناگزی ِر آن همخوانیِ بیشرتی داشته باشند‪.‬‬

‫‪ .۱‬خیزشهای تودهای از منظر نابگرایی کارگری‬


‫یک رویکرد نسبتا پایدار و کامبیش پرصدا در طیف ناهمگون چپ ایران رویکردیست که در مقاطع هر خیزش‬
‫تودهای‪ ،‬سنجهها و ذرهبین جادویی خود را بهدست میگیرد تا عیار طبقاتیبودن خیزش‪ ،‬یا مشخصا عیار‬
‫کارگریبودن مبارزات تودهای را تعیین کند‪ .‬با نظر به ماهیت تنگ و ایدئولوژیک این سنجهها‪ ،‬جای شگفتی‬

‫‪4‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫نیست که خربگان مربوطه در اغلب موارد رای به بیربط بودن خیزش با طبقهی کارگر میدهند‪ 1.‬اینحکم تلویحا‬
‫و ترصیحا دربارهی قیام ژینا هم صادر شده است‪ .‬چون در نظر آنان ماهیت طبقاتیِ یک خیزش بهطور بیواسطه‬
‫ِ‬
‫مشارکت متشکل کارگران در روند اعرتاضات قابل مشاهده است‪ .‬و‬ ‫در شعارهای اصلی آن و نیز در مشارکت یا عدم‬
‫هایی مطالبات کارگری در شعارهای قیام ژینا وزن باالیی نداشت‪ ،‬و نشانهی روشنی‬
‫از آنجا که مطابق چنین سنجه ْ‬
‫هم از حضور متشکل کارگران در فرآیند قیام در دست نیست‪ ،‬پس ماهیت این خیزش ربط مستقیمی به طبقهی‬
‫ِ‬
‫مطالبات رسکوبشدهی طبقهی‬ ‫کارگر ندارد؛‪ 2‬درعوض‪[ ،‬از دید آنها] عنارص مشخصی از ارزشها و دغدغهها و‬
‫متوسط (نظیر حجاب و سبک زندگی) در فضای خیزش دستباال را دارند که مقارنهی آن با حقخواهیِ رزمندهی‬
‫ملتهای تحتستم و شدت رسکوب‪ ،‬به رادیکالیزهشدن فضا و گسرتش و دوام خیزش انجامیده است‪ .‬طی دو‪-‬‬
‫سه ماه اخیر که قیام ژینا در برابر جنایات بسطیافتهی دستگاه رسکوب تا حدی از خیابانها عقب نشست‪ ،‬این‬
‫نابگرایی ُورکریستی که در پوشش تحلیل طبقاتی عرضه میشود‪ ،‬حکم قبلی خود در خصوص بیربط بودن این‬
‫خیزش با مبارزات طبقاتی کارگران را تاییدشده تلقی کرد‪ .‬بر پایهی این اطمینانخاطر‪ ،‬آنها با پافشاری بیشرتی‬
‫نیروهای چپ وفادار به خیزش را به خوشبینیِ و سانتیمانتالیسم غیرمسئوالنه و دورافتادگی از رویکرد طبقاتی‬
‫و آموزههای مارکسیستی متهم میکنند‪ .‬نشان خواهیم داد که شالودهی این جمعبندی ُسست است‪ .‬خواه بنا به‬
‫تعریف تنگ آن از ماهیت طبقهی کار و جنس نیازها و مطالباتش؛ و خواه بهدلیل محدودسازی آشکار مبارزهی‬
‫طبقاتی به اِملانهای ثابت و کلیشههای «کالسیک»‪ .‬در این مسیر نشان میدهیم که چنین رویکردی نقش‬
‫رشایط انضاممی‪-‬تاریخی در شیوهها و مجاریِ بروز مبارزات کارگری (ازجمله در محدودسازی اشکال سازمانیابی‬
‫کارگران) را نادیده میگیرد و بدیناعتبار‪ ،‬با دور شدن از اصل «تحلیل مشخص از رشایط مشخص»‪ ،‬در جهتی مغایر‬
‫با داعیههای مارکسیستی‪-‬لنینیستی خود راه میسپارد‪.‬‬

‫‪ -1‬از آنجا که نحوهی تحلیل‪/‬بازمناییِ طیف نیروهای شبهآنتیامپریالیست (و «محور مقاومتی») از خیزشهای تودهای متاخر ایران‬
‫بخشا همپوشانیهایی با رویکرد مورد نقد در این نوشتار دارد‪ ،‬خاطرنشان میکنم که اصطالح «نابگرایی کارگری» را رصفاً برای‬
‫ارجاع به دیدگاه رفقایی بهکار میبرم که خویشاوندی سیاسی و تعلق خاطری با «شبهآنتیامپ»ها ندارند‪ .‬با اینحال‪ ،‬این منت‬
‫خواهناخواه برخی از استداللهای ظاهرا ً طبقاتیِ «شبهآنتیامپ»ها را نیز به چالش میگیرد (بیآنکه توهمی نسبت به «دیالوگ‬
‫انتقادی» با آنها داشته باشد)‪.‬‬
‫‪ -2‬شایان توجه است که در رسانههای جریان اصلی و نیز از سوی فمینیستهای لیربال (و بعضا فمینیستهای چپ) نیز قیام‬
‫ژینا بهطور کامبیش مشابهی بیربط به طبقهی کارگر و پیکار طبقاتی قلمداد میشود‪ .‬چون در شیوهی بازمنایی آنان‪ ،‬این خیزش‬
‫انقالبی تنها بهمنزلهی «انقالب زنانه» یا خیزشی با محوریت مطالبات زنان معرفی میگردد‪.‬‬

‫‪5‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫‪ .۲‬بنیانهای تداوم خیزشهای تودهای‬
‫فروکش کردن جنبش خیابان (در معنای تظاهرات تودهای رسارسی) در روند قیام ژینا‪ ،‬گرایشی قابل پیشبینی‬
‫بود‪ .‬چرا که خیزش نامتشکل مردمان ناراضی (با هر درجه از خشم و شور عمومی) علیاالصول قادر نیست مدت‬
‫رسکوب دولتی دوام بیاورد؛ مگر آنکه معرتضان طی فرآیند خیزش‪،‬‬
‫ِ‬ ‫زیادی در برابر انسجام و سازمانیافتگیِ دستگاه‬
‫مختلف مبارز ِ‬
‫ات خود را سازماندهی کنند (به این نکته باز خواهیم گشت)‪ .‬درست برای زُدودن چنین‬ ‫ْ‬ ‫به ا َشکال‬
‫امکانیست که دولتها با همهی توان خود به رسکوب رضبتی این خیزشها روی میآورند (مثل مواجههی دولت‬
‫با ِ‬
‫خیزش آبان ‪ .)۹۸‬تجارب جهانیِ خیزشهای تودهای علیه فالکت نولیربالی ‪-‬از بهار عربی بدینسو‪ -‬هم نشان‬
‫دادهاند که دولتهای رسمایهداری در «جنوب جهانی» اساساً بر پایهی امکان عینیِ انفجار تضادهای اجتامعی و‬
‫‪3‬‬
‫بروز چنین خیزشهایی بیوقفه خود را تجهیز و بازسازی کردهاند‪.‬‬
‫اما بهطور کلی رسکوب سیستامتیک دولتی در منت جامعهای بحرانزده رصفاً یک تعادل شکننده را تداوم میبخشد‪.‬‬
‫منود امروزی این اصل را در پهنهی جهانی میتوان اینگونه توضیح داد‪ :‬کامبیش از میانهی دههی ‪ 1۹۷۰‬بدینسو‪،‬‬
‫با ورود به عرص دایمی شدنِ بحرانهای رسمایهداری (بهتعبیر فرنان برودل‪ ،‬مزاروش‪ ،‬والرشتاین و مفرسان دیگر)‪،‬‬
‫دولتهای کانونی رسمایهداری به یک رهیافت کالن اسرتاتژیک برای «مدیریت بحران» متوسل شدند‪ .‬این رهیافت‬
‫اسرتاتژیک یا هامن چرخش نولیربالی این هدف را دنبال کرده است که هزینههای فزایندهی بحرانها‪ ،‬بهمدد‬
‫ابزارهای سیاسی‪-‬اقتصادی (سیاستهای نولیربالی)‪ ،‬هرچه بیشرت بهسوی اکرثیت فرودست جوامع برونفکنی‬
‫گردند‪ .‬واضح است که پیامدهای بحرانزای این رهیافت در جوامع جنوب جهانی بهمراتب وخیمتر است؛ که‬
‫عموما در قالب رسریز خشم و استیصال عمومی در خیزشهای تودهای منایان میگردد‪ .‬بنابراین‪ ،‬رسکوب دولتی‬
‫هر قدرهم قاطع و خشن باشد‪ ،‬اصل موقعیت بحرانزا را دستنخورده باقی میگذارد‪.‬‬
‫بههمین منوال‪ ،‬در سپهر کنونی ایران هم افول جنبش خیابان در اثر رسکوب دولتی دستکم به دو دلیلِ همبسته‬
‫منیتواند پایان فرآیند خیزشهای تودهای و حتی پایان قیام ژینا باشد‪ :‬از یکسو‪ ،‬بنیانهای بحرانزا و زندگیستیز‬
‫و ستمبار نظم حاکم همچنان بر جای خود استوارند؛ هامن بنیانهایی که از خیزش ‪ ۹۶‬تاکنون محرک و آماج‬
‫خروش و مقاومت بیوقفهی ستمدیدگان این جغرافیا بودهاند‪ .‬و از سوی دیگر‪ ،‬در فراز و فرودهای این فرآیند‬

‫‪ -3‬طی دهههای اخیر‪ ،‬بهویژه در «جنوب جهانی»‪ ،‬دولتها بیوقفه سازوبرگهای خود را در جهت بسط توان رسکوب و مهار‬
‫خیزشهای تودهای بازسازی و تجهیز کردهاند‪ .‬منود مشخص این پدیده در تخصیص بودجههای عظیم برای ارتقای دستگاه رسکوب‬
‫و بسط نظامیگری قابل مشاهده است‪ .‬در سپهر ایران نیز از دی ‪ ۹۶‬بدینسو‪ ،‬تشدید فضای نظامی‪-‬امنیتی و «لشکرکشیِ » دولت‬
‫برای رسکوب خونبار خیزشهای تودهای مؤید همین مساله بوده است‪ .‬ن‪ .‬ک‪ .‬به‪« :‬دربارهی بنیانها و سازوبرگهای دولت در‬
‫جنوب جهانی ‪ -‬با نگاهی به خیزشهای تودهای فرودستان»‪ ،‬امین حصوری‪ ،‬کارگاه دیالکتیک‪ ،‬آذر ‪.13۹۸‬‬

‫‪6‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫چندینساله‪ ،‬رضورت و حقانیت مبارزهی جمعی (در برابر روند مستمر انکار و تحریف و رسکوب دولتی)‪ ،‬شکاف‬
‫و تضاد بین دولت و جامعه را به یک آنتاگونیسم عریان بدل کرده است و ذهنیت عمومی را مستمرا در جهت‬
‫پرورش سوژههای انقالبی بازسازی و پاالیش کرده است (درجهی این آنتاگونیسم اما خود سیری افزایشی دارد‪ :‬خواه‬
‫در اثر ترامای جمعی رسکوب و کشتار؛ و خواه بدیندلیل که در چنین بافتاری دولت برای حفظ بقای خود مجبور‬
‫است مستمرا بر هزینههای نظامیگری و امیتازدهی به نخبگان و وابستگاناش بهزیان اکرثیت جامعه بیافزاید)‪.‬‬
‫تشدید کمی و کیفی بحرانهای چندگانهی کنونی (نظیر اَبَرتورم و بحرانمعیشت‪ ،‬بحران زیستمحیطی‪ ،‬بحران‬
‫سیاسی و‪ )...‬منودیست از سویهی اول؛ و تداوم اعرتاضات مردمی در اشکال جدید (بهرغم همهی محدودیتها‬
‫و رسکوبها)‪ ،‬منودیست از سویهی دوم‪ :‬از نافرمانیهای مدنی علیه حجاب اجباری‪ ،‬کارزارهای روشنگری و‬
‫افشاگری رسانهای و اعرتاضات دانشجویی‪ ،‬تا برگزاری بیوقفهی مراسم جانفشانان خیزش‪ ،‬بسط کارزار دادخواهی‬
‫و موج جدید اعتصابات کارگری (صدق شمول این مورد آخر را هنوز باید نشان دهیم)‪.‬‬

‫کیستی حامالن گمنام خیزشهای تودهای‬


‫ِ‬ ‫‪.۳‬‬
‫رضورت هستیشناختیِ زیسنت (بقای زیستی)‪ ،‬در پیوند با تجارب و خاطرات جمعی از ستم و رسکوب و نیز‬
‫تجارب مبارزات برای حق زندگی و بهزیستی‪ ،‬در سپهر اجتامعی‪-‬سیاسیِ ایران مولد این گرایش عینی بوده که‬
‫مبارز ِ‬
‫ات سالهای اخیر ‪-‬بهرغم همهی نشیبها و گسستهای محتمل‪ -‬در اشکال مختلف تداوم بیابند‪ .‬در این‬
‫ستم مولد‬
‫میان‪ ،‬دالیل خشم‪/‬عصیان و نیز مطالبات فرودستا ْن همپوشانیهای زیادی دارند‪ ،‬چرا که سازوکارهای ِ‬
‫رنج و خشم آنان درهمتنیدهاند‪ .‬از این منظر‪ ،‬برای مثال‪ ،‬هرگونه واکاوی تحلیلی برای جداسازی و وزندهی به‬
‫سهم ستم ملی‪ ،‬ستم‪/‬تبعیض جنسی‪-‬جنسیتی‪ ،‬تبعیض مذهبی‪ ،‬و محرومیت اقتصادی در درونمایهی خشم و‬
‫اعرتاض و امید سیاسیِ یک زن بلوچ یا کرد یا عرب‪ ،‬بیگامن کاری انتزاعی و ناممکن است‪ .‬در اینخصوص‪ ،‬شاید‬
‫تأمل در دالیل و زمینههای فراگیرشدن زودهنگام شعار «ژن‪ ،‬ژیان‪ ،‬ئازادی» تا حدی روشنگر باشد‪ 4.‬فراگیرشدن‬
‫این شعار در قیام ژینا (جدا از کانون تولد و پرورش اولیهی آن در مبارزات زنان کوردستان)‪ ،‬خاستگاهی دوگانه‬
‫ِ‬
‫مطالبات‬ ‫داشت‪ :‬یکی درهمتنیدگی سازوکارهای ستم؛ و دیگری‪ ،‬وجود همپوشانیهای بارز در طیف انگیزهها و‬
‫معرتضان‪ .‬آنچه این همدستیِ و همصداییِ فراگیر در میان طیف ناهمگون ستمدیدگان را ُمیرس ساخت‪ ،‬بازشناسی‬

‫‪ -4‬برآمدن این شعار از گنجینهی اعرتاضی جنبش کوردستان بهتنهایی دلیل فراگیرشدن آن را توضیح منیدهد‪ .‬بهعکس‪ ،‬سیطرهی‬
‫پیشینیِ انگارههای ناسیونالیسم مرکزگرا میتوانست خود مانعی برای گسرتش فراگیر آن در فضای خیزش باشد‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫ناسیونالیسم مرکزگرا و ارزشهای نولیربالی‪ ،‬برداشنت‬
‫ِ‬ ‫رنجهای یکدیگر بود‪ .‬اما با نظر به سیطرهی دیرین مردساالری‪،‬‬
‫چنین گامی در جهت همبستگیِ مبارزاتی ممکن نبود‪ ،‬اگر بهواسطهی درهمتنیدگی ساختاری ستمها‪ ،‬حدی از‬
‫اغلب‬
‫همپوشانی در میان ابژههای ناهمگون این ستمها ایجاد منیشد‪ .‬یعنی این واقعیت که در جوامع معارص ِ‬
‫انسانها آماج ستمهای چندگانه هستند (گیریم در ترکیبها و درجات متفاوت)‪ .‬مشخصا‪ ،‬بازشناسی ستم بر زن‬
‫در شعار فوق‪ ،‬با برجستهساخنت نفس موقعیت فرودستی و تحقیر و تبعیض‪ ،‬همذاتپنداری با این موقعیت عام را‬
‫در میان ستمدیدگان برمیانگیزد‪ .‬بههمینسان‪ ،‬ارجگذاریِ زندگی‪ ،‬امکان همذاتپنداری با موقعیت محرومشدگی‬
‫از حداقلهای زندگی انسانی را فراهم میسازد؛ موقعیتی که مستلزم رویارویی مستمر با تهدیدات یک زیست‪-‬‬
‫ِ‬
‫معیشت شکننده و بحرانزده است (ن‪.‬ک‪ .‬به بند ششم)‪ .‬بر این اساس‪ ،‬شعار «زن‪ ،‬زندگی‪ ،‬آزادی»‪ ،‬برخالف‬
‫دیدگاهی که آن را یک شعار وارداتی و بیربط به طبقهی کارگر میداند‪ ،‬همزمان ماهیت چندالیهی زیست‬
‫اجتامعی فرودستان اجتامعی و ستمهای چندگانهی وارد بر آنان را بهخوبی پوشش میدهد‪ .‬و روشن است که‬
‫گسرتهی فرودستان اجتامعی بیش از همه دربردارندهی انبوه ناهمگون طبقهی کارگر است؛ کسانی که بنا به‬
‫موقعیت مادی و جایگاه اجتامعیشان‪ ،‬در کانون تالقی ماتریس ستمهای اجتامعی ایستادهاند‪.‬‬
‫از سوی دیگر‪ ،‬اگر رصفاً نقش ستم اقتصادی‪-‬معیشتی را در نظر بگیریم (که بیتردید بیواسطهترین تهدید‬
‫عینی حیات و تشدیدکنندهی سایر ستمهاست)‪ ،‬وضعیت در ایرانِ سالهای اخیر ‪-‬حتی بنا بر آمار دولتی‪ -‬چنان‬
‫بحرانیست که روندهای تشدیدکنندهی فقر و محرومیت و گرسنگی عمال گرایش به انسانزُدایی از کارگران و‪/‬یا‬
‫تهدید حیات فیزیکی آنان داشتهاند‪ 5.‬شاید متناقض بهنظر برسد‪ ،‬اما ارصار رژیم ایران بر ادامهی این رویه‪ ،‬بهرغم‬
‫پیامدهای بحرانزای مشهودش (حتی از منظر ثبات و دوام دولت)‪ ،‬حاکی از آن است که دولت از گرسنهسازی‬
‫کارگران‪/‬فرودستان بهعنوان سالحی اسرتاتژیک برای خلعسالح آنان استفاده میکند؛ سالحی از جنس رسکوب عریان‬

‫‪ -5‬در فرودین امسال مرکز آمار ایران نرخ رسمی تورم (همهی کاالهای مرصفی)‪ ،‬یعنی افزایش میانگین قیمتها نسبت به فرودین‬
‫‪ 14۰1‬را برابر ‪ 55‬درصد اعالم کرد‪ .‬از این میان‪ ،‬بنا به گزارش بانک جهانی (اردیبهشت ‪ ،)14۰2‬افزایش قیمت مواد خوراکی نسبت‬
‫به اردیبهشت حدود ‪ ۷3‬درصد بوده است‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬بنا به گزارش بک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام (علی آقامحمدی)‪،‬‬
‫افزایش قیمت مسکن از آذرماه ‪ 13۹۶‬تا آذر ‪ 14۰1‬معادل ‪( ۸4۰‬هشتصد و چهل) درصد بوده است‪ .‬این سیر افزایشی تورم و‬
‫اجارهبهاء‪ ،‬با روند مستمر حذف یارانهی انرژی و کاالهای اساسی (آزادسازی قیمتها)‪ ،‬کاهش حامیتهای اجتامعی (خدمات‬
‫دولتی)‪ ،‬و روند نزولی سطح دستمزد واقعی کارگران به زیر کران رسمی «خط فق ِر*» همراه بوده است‪ .‬پیامد عینی این وضعیت در‬
‫سالهای اخیر آن بوده که شامر هرچه بیشرتی از جمعیت کشور ‪-‬بهطور پیوسته‪ -‬به مادون «خط فقر مطلق» رانده شدهاند‪ .‬این‬
‫مطلق»‪ ،‬بهنوبهی خود در افزایش حاشیهنشینی؛ افزایش کارهای غیررسمی (و اغلب آسیبزا‬ ‫جنگ نابرابر فرودستان با «خط فقر ْ‬
‫و پرخطر)؛ رشد پدیدههای خیابانخوابی‪ ،‬ماشینخوابی‪ ،‬چادرخوابی‪ ،‬پشتبامخوابی و گورخوابی؛ افزایش شامر متقاضیان فروش‬
‫اعضای بدن؛ افزایش نرخ خودکشی و غیره بازتاب یافته است‪ *{ .‬خربآنالین‪ :‬در شهریور ‪ 14۰1‬میانگین خط فقر برای یک خانوار‬
‫‪ 4‬نفرهی ایرانی ‪15‬درصد باالتر از حداقل دستمزد دریافتی یک خانوار کارگری بوده است‪}.‬‬

‫‪8‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫اقتصادی که در امتداد راهکار عامت ِر «سیاست مرگ» (‪ )Necropolitics‬عمل میکند و بهمیانجی تهدید عینی‬
‫زیست مادی‪/‬فیزیکیِ کارگران (و خانوادههایشان)‪ ،‬فلجکردن یا کُشنت سوژگی آنان را نشانه میرود‪ .‬برخی از‬
‫کارکردها و «دستاورد»های بیواسطهی این سیاست برای دولت عبارتند از‪ :‬ارزانسازی مفرط نیروی کار‪ ،‬دامنزدن‬
‫به رقابت و شکاف در میان کارگران و تقویت فردگراییِ افراطی‪ ،‬تضعیف توان ریسکپذیری کارگران و تقویت‬
‫گرایش بیشاحتیاطی در آنان‪ ۶،‬جذب و ادغام الیههایی از فرودستان‪/‬کارگران در بدنهی اجتامعیِ نظام (و حتی در‬
‫دستگاه رسکوب) بهواسطهی وابستگی به «حامیتهای ویژه«ی دولتی (یا امید به برخورداری از آنها)‪ .‬اما توسل‬
‫دولت به سیاست گرسنهسازی با این ریسک قابلتوجه همراه است که مکانیسمهایی که دستاوردهای یادشده‬
‫را بههمراه میآورند لزوماً در همهی افراد و الیههای فرودستا ْن بهطور همسان و موثر عمل منیکنند؛ بلکه در‬
‫بخشهایی از فرودستان کارکردی موقتی دارند و حتی میتوانند ‪-‬در جهتی عکس‪ -‬گرایش به اعرتاض و عصیان را‬
‫در آنان تقویت کنند‪{ .‬اینکه حاکامن ایران با وجود این خطر عینی‪ ،‬کامکان خط اسرتاتژیک فوق را پیش میبرند‬
‫رصفاً ناشی از آن است که دولت بهطور ساختاری در تنگنای تضادها و بحرانهای کالنی که آفریده گرفتار است و‬
‫توان تخفیف آنها را ندارد‪ .‬درعوض‪ ،‬میکوشد کاستیها و خطرات اسرتاتژی گرسنهسازی را با بسط دایمی دستگاه‬
‫رسکوب تعدیل و جربان مناید}‪.‬‬
‫پس‪ ،‬از هر زاویه که بنگریم‪ ،‬کارگران برای همراهی با خیزش ژینا دالیل و انگیزههای مهم و متنوعی داشتهاند‪ ،‬که‬
‫در تحلیلهای سطحی ُورکریستی یا «نابگرایی کارگری» نشانی از آنها نیست‪ .‬جان کالم اینکه جایگاه طبقاتی‬
‫انبوه ناهمگون معرتضانی که خیزش را قوام و تداوم بخشیدند همپوشانی بزرگی با مقولهی طبقهی کارگر دارد‬

‫‪ .۴‬نقد منظر نابگرایی کارگری‬


‫نقد این نوشتار بر نحوهی ارزیابی رویکرد «نابگرایی کارگری» از خصلت طبقاتی خیزشهای تودهای متاخر (نظیر‬
‫قیام ژینا) شامل خطوط سهگانه (و همبسته)ی زیر است‪:‬‬
‫الف) برداشتی تکبُعدی و نارسا از ماهیت زیستی و اجتامعی کارگران‪ :‬بر پایهی این دیدگاه‪ ،‬دستکم تا جایی‬
‫که به سپهر مبارزهی طبقاتی بازمیگردد‪« ،‬کارگر یک انسان اقتصادیست»‪ .‬انسانی که انگیزهها و مداخالت و‬
‫مطالباتش خاستگاهی بیواسطه اقتصادی دارند‪ ،‬چرا که شدت استثامر او را از پایهایترین نیازهای مادی زندگی‬

‫‪ -۶‬نظیر اجتناب از تشکلیابی و مبارزهی جمعی در محل کار بهواسطهی واهمه از پیامدهایش در بیکاری مجدد و وخیمترشدن‬
‫وضع شکنندهی موجود‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫محروم کرده است‪ .‬طنز تلخ ماجرا اینجاست که این درکْ انطباق چشمگیری با درک متعارف بورژوایی از ماهیت‬
‫اجتامعی انسان کارگر دارد‪ .‬بر پایهی چنین درکی‪ :‬یا کارگران برکنار از سایر سازوکارهای ستم (ستمهایی که‬
‫فاعلیتی امری‬
‫ْ‬ ‫بیواسطه اقتصادی نیستند) تلقی میشوند؛ یا فاعلیت چندانی در این زمینه ندارند؛ و یا چنین‬
‫شخصی‪/‬فردی انگاشته میشود که پیوندی با پیکار طبقاتی کارگران ندارد‪ .‬سویهی درونماندگار دیگر این رویکرد‬
‫آن است که ستم طبقاتی تنها در قالب استثامر قابل فهم است که الجرم در مجاری اقتصادی و در مناسبات کار‬
‫میان کارگر و رسمایهدار تجلی مییابد‪ .‬در اینجا نهفقط چندگانگی زیستی‪-‬هویتی کارگر (ملیت‪ ،‬جنسیت‪ ،‬گرایش‬
‫جنسی‪ ،‬مذهب و غیره) نادیده گرفته میشود‪ ،‬بلکه درهمتنیدگیِ ساختاری سازوکارهای متنو ِع ستم برای بازتولید‬
‫رسمایهداری بهسانِ یک کلیت تاریخی‪ ۷‬نیز مورد غفلت قرار میگیرد‪.‬‬
‫ب) درک مفهومیِ تنگ از دامنهی شمول طبقهی کارگر در جهان امروز‪ :‬در این حیطه‪ ،‬رویکرد فوق تأثیرات‬
‫عینی دینامیسم تاریخی نظام رسمایهداری بر تحوالت مستمر در شیوهی کار و زیست و نحوهی خویشفهمی‬
‫(هویتیابی) تودهی عظیم کارگران‪( ۸‬و اشکال سیاستورزی آنها) را نادیده میگیرد‪ .‬از آنجا که تلفیق تولید‬
‫پسافوردیستی با اسرتاتژی نولیربالی‪ ،‬جوامع امروزی را هرچه بیشرت به «کارخانهی اجتامعی»‪ ۹‬بدل کرده‪ ،‬تفکیک‬
‫مرز میان قلمرو کار (تلویحا کارخانه) و قلمرو زندگی شخصی‪-‬اجتامعی ناممکن شده است‪ .‬چرا که بسط تاریخی‬
‫رسمایهداری تنها در شکل بسط جغرافیاییِ قانون ارزش و مناسبات کاالیی (جهانیسازی) محقق نشده‪ ،‬بلکه توامان‬
‫فرآیندی بود برای تسخیر فضاها و قلمروهای حیات اجتامعی‪ .‬بههمین اعتبار‪ ،‬عرص نولیربالیسم‪ ،‬برخالف داعیهی‬
‫پرهیاهوی پسامارکسیستها و مفرسان بورژوایی درخصوص تنزل ابعاد طبقهی کارگر و جایگزینی فزآیندهی آن با‬
‫طبقهی متوسط‪ ،‬به فرآیند تاریخی پرولرتیزهسازیِ جوامع شتاب ویژهای بخشید؛ فارغ از آنکه این تودهی پرولرتشده‬
‫بهطور فردی یا جمعی‪ ،‬خود را چگونه بازشناسی یا هویتیابی کنند‪ .‬خصوصا که رشد تنوع و ناهمگونی در‬
‫میان طبقهی جدید کارگران‪ ،‬در کنار سایر مکانیسمهای تاریخی (نظیر افول جهانی گفتامن چپ و سازمانها و‬
‫جنببشهای کارگری و سوسیالیستی)‪ ،‬طبعا با افول آگاهی طبقاتی همراه بوده است‪ .‬با اینهمه‪ ،‬بازشناسی کارگر‬
‫تنها در لباس کار یا در محیط کار (نظیر کارخانه)‪ ،‬رویکردی بهشدت تقلیلآمیز و گمراهکننده است‪.‬‬
‫ج) محدودانگاری شیوهها و اشکال و مجاری مبارزهی طبقهی کارگر‪ :‬در اینجا این مساله نادیدهگرفته میشود که‬
‫ساختار اجتامعی‪-‬سیاسیِ جوامع معارص اساساً چه تاثیراتی بر امکانات‪/‬محدودیتهای کارگران برای برپایی‪/‬پیشربد‬

‫‪historical totality -۷‬‬


‫‪ -۸‬امین حصوری‪« :‬دربارهی ضعف و قدرت کارگران»‪ ،‬کارگاه دیالکتیک‪ ،‬آبان ‪.14۰۰‬‬
‫‪social fabric -۸‬‬

‫‪10‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫مبارزات جمعی و انتخابهای آنان داشته است‪ .‬میدانیم که سازوکارهای اقتصاد نولیربالی‪ ،‬با منعطفسازی‬
‫کار‪ ،‬گسرتش بیثباتکاری‪ ،‬متنوعسازی قراردادهای کار‪ ،‬قانونیسازی سهولت اخراج کارگران («تعدیل» نیروی‬
‫کار)‪ ،‬حذف خدمات اجتامعی و حامیتی دولت‪ ،‬آزادسازی قیمتها و غیره میزان ناامنی کاری‪-‬معیشتی و بهطور‬
‫کلی ناامنی زیستی را بهشدت باال بردهاند‪ .‬در چنین رشایطی دور از انتظار نبود که رقابت بین کارگران رشد‬
‫قابل توجهی یابد و به وزنهی مخالفی در برابر همبستگی کارگری بدل گردد‪ .‬همزمان‪ ،‬سیاستهای نولیربالی با‬
‫کوچکسازی محیطهای کار‪ ،‬گسرتش برونسپاری و کارهای موقتی‪ ،‬و محدودسازی اختیارات قانونی و دایرهی عمل‬
‫کارگری امکانات مقاومت جمعیِ کارگران را بهطور چشمگیری کاهش دادند و مجاری بازتکثیر تجارب‬
‫ْ‬ ‫اتحادیههای‬
‫سازماندهی کارگری را مسدود ساختند‪ .‬در این بافتار تاریخی‪ ،‬نهفقط سطح و میزان تشکلیابی و مبارزات متشکل‬
‫و متعارف کارگران کاهش یافت‪ ،‬بلکه نحوهی خویشفهمی طبقاتی کارگران‪ ،‬مجاری هویتیابیِ آنان و اشکال و‬
‫شیوههای مداخلهگریِ آنان برای بهبود وضعیت کاری و زیستیشان نیز دستخوش دگرگونی شد (عموما بهزیان‬
‫تاریخی‪-‬جهانی وضعیت خاص جغرافیای ایران را‬
‫ْ‬ ‫ِ‬
‫انکشاف آگاهی و پیکار طبقاتی)‪ .‬حال اگر به این رشایط عام‬
‫اضافه کنیم‪ ،‬با بازدارندگیهای مضاعف فضای استبداد و خفقان سیاسی و تأثیرات فراگی ِر دستگاه عظیم رسکوب‬
‫مواجه میشویم‪ .‬اینجاست که برای کارگ ِر محاط در این جغرافیا مبارزه در خیابان بخشا پاسخیست به انسداد‬
‫مسیر مبارزهی متشکل در محل کار‪ ،‬یا فقدان مبارزات متعارف کارگری (یا آگاهی طبقاتیِ متناظر با آنها)‪ .‬جالب‬
‫توجه است که از سال ‪ ۹۶‬به بعد بسیاری از اعرتاضات کارگری خواه بهمنظور فرار از محدودیتهای تحمیلی در‬
‫محیط کار‪ ،‬و خواه برای افزایش امکان اثرگذاری سیاسی (جلب همبستگی و همراهی عمومی)‪ ،‬توامان از هر‬
‫دو فضای کارخانه و خیابان برای برپایی تجمع یا راهپیامیی استفاده کردند‪ .‬بدیناعتبار‪ ،‬حضور اعرتاضی انبوه‬
‫کارگران در خیابان در مقاطع خیزشهای تودهای‪ ،‬خواه از رس خشم و عصیان بوده باشد و خواه برای مطالبهی عام‬
‫«آزادی» و «حق زندگی»‪ ،‬از یکسو بر پیوستگی ناگزیر فضاها و حوزههای مبارزه در ذهنیت و کنش سوژههای‬
‫این مبارزه داللت دارد؛ و از سوی دیگر‪ ،‬منودیست از فقدانِ تحمیلیِ شیوهها و ابزارها و سنتهای مبارزهی‬
‫‪1۰‬‬
‫متشکل کارگری‪.‬‬
‫هر سه خط انتقادی طرحشده مؤید آناند که طیف حامالن «نابگرایی کارگری» که رسسختانه ُمنادی تحلیل‬
‫طبقاتی هستند‪ ،‬اصل راهنامی «تحلیل مشخص از رشایط مشخص» را گم کردهاند و با توسلِ هنجاری به آموزههای‬

‫‪ -1۰‬لنین بیش از ‪ 12۰‬سال پیش در «چه باید کرد» مینویسد‪« :‬پیوسنت [متشکل] کارگران به قیام عمومی خود وابسته به سطح‬
‫مبارزهی طبقاتیست»‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫انتزاعی میکوشند تنگنای بینش خود را پنهان سازند‪ .‬آنها در حالی به شعارهای غالب بر خیزش و عدم پیوند‬
‫مستقیم آنها با «مطالبات کارگری» ارجاع میدهند‪ ،‬که‪ )1 :‬بهطور پیشفرض دایرهی این مطالبات را به خواستههای‬
‫بیواسطهی اقتصادی‪-‬معیشتی محدود میکنند؛ ‪ )2‬حتی در این چارچوب محدود هم تکرار پربسامد شعارهایی‬
‫مثل «فقر‪ ،‬فساد‪ ،‬گرونی‪ /‬میریم تا رسنگونی»‪ 11‬را نادیده میگیرند؛ و همزمان ‪ )3‬از این نکته درمیگذرند که‬
‫فقدان اسرتاتژی و گفتامن روشن و انضاممی برای پیکار طبقاتی (در بافتار پیکارهای هژمونیک نیروهای متخاصم)‪،‬‬
‫مسلامً بر نحوهی بیانِ مطالبات تودههای ستمدیده و شکل تحرکات آنان تأثیر میگذارد؛ و در همین راستا ‪ )4‬از‬
‫‪12‬‬
‫این نکته هم غفلت میکنند که وقتی انبوه کارگران در بسیاری از شعارها کلیت نظام را آماج خود قرار میدهند‪،‬‬
‫شناختشان از دالیل انسداد جنبشها و پیکارهای متعارف (ازجمله جنبش کارگری) را بازتاب میدهند‪.‬‬
‫همهی اینها حاکی از این موقعیت پارادوکسیکال و طعنهآمیز است که رویکرد «نابگرایی کارگری» در حالی‬
‫مبارزات غیرمتشکل کارگران را بهرسمیت منیشناسد و فقدان صف مستقل و شعارهای مستقل کارگری در بطن‬
‫خیزشهای تودهای را به ماهیت فراطبقاتی و غیرکارگریِ این خیزشها نسبت میدهد‪ ،‬که خود یکی از مولفههای‬
‫زمینهی تاریخیِ مولد این وضعیت بوده است‪ .‬در این معنا که درک و رویکرد محدود و نارسای اصحاب «نابگرایی‬
‫کارگری» نسبت به مفاهیم طبقهی کارگر و پیکار طبقاتی‪ ،‬یکی از موانع موجود برای شکلگیری و رواج یک‬
‫گفتامن تاثیرگذار درخصوص طبقه و پیکار طبقاتی (و تکوین اسرتاتژی مربوطه) بوده است‪ .‬با اینوجود‪ ،‬حامالن‬
‫این نوع کاملگرایی ‪-‬در مواجهه با خیزشهای تودهای‪ -‬از جایگاه انفعالیِ ناظری دانا و از منظری پوزیتیویستی‬
‫رسمنون‪/‬پروتوتایپ‪ 13‬انتزاعی بسنده میکنند‪ .‬بدینطریق‪،‬‬
‫ِ‬ ‫تنها به مشاهده و دستهبندی پدیدارها با سنجهی یک‬
‫آنان هم ریشهها و پیوندها و بالقوهگیها را (چون قابلمشاهده و اندازهگیری نیستند) از قلم میاندازند و هم‬
‫منودهای ناهمخوان با آن رسمنونِ مقدس را‪ ،‬تا نهایتاً پاکدستانه از آنچه که «قابل تصدیق» نیست فاصله بگیرند‪.‬‬
‫با این رویکرد‪ ،‬آنان در انتظار ظهور موعود یک «طبقهی کارگر ناب»‪ ،‬از واقعیت امروزیِ طبقهی کارگر و مبارزات‬
‫نارسا ولی واقعیاش روی برگردانده و اعالم برائت میکنند‪.‬‬
‫در کنار دالیل نظری فوق‪ ،‬شواهد انضاممی متعددی هم وجود دارند که بیباوریِ نابگراییِ ُورکریستی به پیوند‬
‫خیزش ژینا با (پیکار) طبقهی کارگر را به چالش میکشند‪ )1 :‬شامر قابلتوجهی از معرتضانی که طی قیام ژینا در‬

‫‪ -11‬و بهطور مشابه این شعار‪« :‬بیکاری‪ ،‬بیگاری‪ /‬حجاب ز ْن اجباری»‪.‬‬


‫‪ -12‬نظیر این شعارهای پربسامد‪« :‬مرگ بر دیکتاتور»؛ «این آخرین پیامه‪ /‬هدف کل نظامه»؛ «جمهوری اسالمی‪ ،‬منیخوایْم‬
‫منیخوایم»؛ «بهش نگید اعرتاض‪ /‬اسمش شده انقالب»‪.‬‬
‫‪prototype-13‬‬

‫‪12‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫خیابانها به خاک افتادند‪ ،‬مجروح شدند‪ ،‬اعدام شدند و یا هنوز اسیر زندان و شکنجه هستند‪ ،‬حتی با تعاریف‬
‫تنگ از مفهوم کارگر‪ ،‬کارگر محسوب میشوند؛ ‪ )2‬در همراهی با قیام ژینا و در ماههای اوجگیری آن شامری‬
‫اعتصابات کارگری تدارک دیده شد (از جمله از سوی کارگران جنوب)‪ ،‬که در هامن گامهای اولیه با رسکوبهای‬
‫امنیتی مواجه شدند؛ ‪ )3‬معلامن و بازنشستگان (همچنان که پرستاران‪ ،‬رانندگان و غیره) بهعنوان الیههای مهمی‬
‫از طبقهی کارگر‪ ،‬طی اعرت ِ‬
‫اضات جنبشیِ خود بارها و به اشکال مختلف همبستگیشان را با قیام ژینا اعالم کردند؛‬
‫‪ )4‬در برههی چندسالهی اخیر که شاهد وقوع خیزشهای تودهایِ متوالی (منطقهای و رسارسی) بودهایم‪ ،‬فشارهای‬
‫امنیتی‪-‬قضایی بر فعاالن سازمانده کارگری بهطور چشمگیری افزایش یافته است‪ .‬این امر حاکی از آن است که‬
‫اسرتاتژیستهای دستگاه رسکوب بهخوبی از ماهیت طبقاتی این خیزشها و پتانسیلهای مهارناپذیر پیوندیابی‬
‫آنها با اعتصابات و اعرتاضات متشکل کارگری آگاهند‪ .‬تعداد زیادی از این فعاالن یا بهطور پیشدستانه (پیش از‬
‫آغاز قیام ژینا) دستگیر و زندانی شدند‪ ،‬و شامر بیشرتی طی قیام تا امروز تحت پیگرد و رسکوب مستمر قرار دارند‪.‬‬
‫نادیدهگرفنت همهی این شواهد‪ ،‬از پافشاری بر درک و تعریفی ُصلب از طبقهی کارگر و پیکار طبقاتی حکایت‬
‫دارد‪.‬‬
‫با ایناوصاف‪ ،‬بهنظر منیرسد که پارادایم مبارزهی طبقاتی در ایران‪ ،‬خصوصا متأثر از نفوذ انگارههای نابگرایی‬
‫طبقاتی و میراث جان ِ‬
‫سخت مارکسیسم روسی‪ ،‬هنوز برای چرخشی در جهت بسط مفهومی پرولتاریا و رضورت‬
‫«پیوستگی مبارزه درخیابان و کارخانه» آمادگی داشته باشد‪ .‬برای مثال‪ ،‬در ادبیات چپ و کارگری ایران هنوز‬
‫بهتفکیک از «جنبش کارگری و جنبش معلامن» (و بهطور مشابه‪ ،‬جنبش بازنشستگان و پرستاران) سخن گفته‬
‫میشود؛ تو گویی ما با ُخردهجنبشهایی غیرکارگری مواجهیم که میتوانند یاور و مکمل جنبش کارگری باشند و‬
‫یحتمل حامیت متقابل آنها از یکدیگر رصفاً ناشی از رضورتی اخالقی یا تاکتیکیست‪ .‬این پدیده بیش از آنکه‬
‫سهوی و یا از رس عادات کالمی باشد‪ ،‬ریشه در دیرپاییِ درکی نارسا از مفهوم طبقهی کارگر دارد که تعریف کارگر‬
‫را به کار مولد و تولید ارزش افزوده محدود میسازد‪ .‬اهمیت این موضوع زمانی روشنتر میشود که این منونهی‬
‫عینیِ از مرزکشی خودخواسته در قلمرو پرولتاریا را در کنار این واقعیت قرار دهیم که رسمایهداری با متام ادوات‬
‫ایدئولوژیک و سیاسیاش میکوشد مبارزات کارگری را از سپهر عمومی جامعه ایزوله سازد‪.‬‬

‫کیستی طبقهی کارگر‬


‫ِ‬ ‫‪.۵‬‬
‫در برابر این پیشانگاشتهای ُصلب از مفاهیم طبقهی کارگر و پیکار طبقاتی‪ ،‬در این بند و بند بعدی میکوشیم‬

‫‪13‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫‪-‬بنا بر آنچه گفته شد‪ -‬بهاختصار درک دیگری را پیش بگذاریم‪:‬‬
‫کارگر امروزی یک انسان معمولیست‪ :‬کار میکند‪ ،‬یا بیکار است و در جستجوی کار؛ به کار رسمی یا غیررسمی‬
‫اشتغال دارد؛ کاری که میکند اغلب بهسان کار بازشناسی و ارزشگذاری منیشود؛ بخشی از اوقات فراغت و دایرهی‬
‫ارتباطات اجتامعیاش با فضای رسانهای دیجیتالی و شبکههای اجتامعی مجازی پر میشود؛ بهامید بازپسگیری‬
‫حق و حقوقش و یا خالصی از وضعیت رنجبارش به اعرتاضات جمعی در محیط کار یا خیابان میپیوندد؛ یا بنا‬
‫به مالحظاتی احتیاطی‪ ،‬از این اعرتاضات فاصله میگیرد؛ حتی بعضا متأثر از منابع فکری و گفتامنیِ مسلط‪ ،‬نفع‬
‫خود را در مسیرهای دیگری مثل «پیرشفت فردی» یا نزدیکی به مراجع قدرت میجوید‪ .‬کارگر امروزی عمدتا‬
‫هویت اجتامعی و بینش سیاسی خود را از خالل آگاهی بر تقابل جایگاه اجتامعیاش با کلیت نظم رسمایهدارانه‬
‫منیگیرد؛ بدینترتیب قادر نیست هویت طبقاتی پرولرتی خود را بازشناسد؛ و لذا با کسانی که در جایگاه مشابهی‬
‫ایستادهاند‪ ،‬لزوماً حس همرسنوشتیِ و همبستگیِ طبقاتی ندارد؛ درعوض‪ ،‬بسته به رشایط‪ ،‬هویت خود را در‬
‫ضدیت با یکی از هویتهای چندگانهی انکار‪/‬رسکوبشدهاش پیوند میزند؛ یا در ضدیت با یکی از سازوکارهای‬
‫ستمی که بر او چیرهاند به جستجوی هویت جمعی برمیآید‪ ،‬که اغلب در واگرایی و حتی تعارض با الیههای‬
‫دیگری از تودهی کارگران و ستمدیدگان برساخته میشود‪ .‬کارگر امروزی بهواسطهی اکراه در پذیرش هویت‬
‫خشنودی هویتاش را به انگارهی رایج طبقهی متوسط (که جذاب و فراگیر و‬
‫ْ‬ ‫کارگری و طبقاتیاش‪ ،‬اغلب با‬
‫سهلالوصول بهنظر میرسد) الحاق میکند‪ .‬در نتیجه‪ ،‬کارگر امروزی بیش از پیشینیاناش مستعد آن است که در‬
‫بورژوایی بیدفاع و خلعسالح گردد؛ و بههمینسان‪ ،‬بعضا به انگارهها و نیروهای سیاسی‬
‫ْ‬ ‫برابر نفوذ ایدئولوژی‬
‫ارتجاعی دل میبندد (حتی در دل خیزشهای تودهای)‪ .‬با همهی اینها کارگر امروزی خشمگین و عاصیست‪،‬‬
‫چون اثرات بحرانهای چندگانهای که او را احاطه کردهاند بیوقفه ثبات زیستی و معیشتیاش را تهدید میکنند و‬
‫انتظارات او از امکانِ ساخنتِ‪/‬داش ِنت یک زندگی معمولیِ حداقلی را به ُسخره میگیرند‪ .‬همهی این تصاویر‪ ،‬وجوه‬
‫مختلف حیات اجتامعی و سوژگی متناقض پرولتاریای امروزی هستند‪ :‬انبوه ناهمگون کسانی که بهلحاظ هستیِ‬
‫اجتامعی «دیگریِ » رسمایه هستند یا حیات آنان در اثر مناسبات رسمایهداری بهدرجات مختلفی آسیب دیده و‬
‫ْ‬
‫همچنان در معرض خطرهای بیشرتی قرار دارد‪ .‬حال آنکه مضمون سوژگی آنان عمدتا با ملزومات رهایی از این‬
‫هستی اجتامعیِ ُمنقادشده همخوان نیست‪.‬‬
‫با اینهمه‪ ،‬بسط مفهومی طبقهی کارگر در قالب پرولتاریای جدید‪ ،‬بسطی دلبخواه یا متاثر از گرایشهای‬
‫برابریطلبی اومانیستی نیست‪ .‬بلکه از کارکرد بنیادی نظام رسمایهداری در پرولرتیزهسازی فزآیندهی تودهها و‬

‫‪14‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫تخریب بنیانهای زندگی در جهت تضمین انباشت رسمایه برمیآید؛ کارکردی که بهگونهای اجتنابناپذیر شکاف‬
‫بین طبقهی حاکامن (رسمایهداران) و طبقهی فرودستان را بیوقفه تعمیق میکند‪ .‬بازتولید رسمایهداری برپایهی‬
‫استثامر توامان انسان و طبیعت‪ ،‬الجرم فرآیندهای استثامر و سلبمالکیت را بیوقفه تلفیق میکند و گسرتش‬
‫میدهد‪ .‬به این اعتبار‪ ،‬مفهوم پرولتاریا همزمان ناظر بر سلبمالکیتشدگان هم هست؛ و لذا دامنهی شمول‬
‫اجتامعی این مفهوم فراتر از انبوه کسانیست که بهطور بیواسطه در فرآیند کا ْر استثامر میشوند‪ .‬اگر اصطالح‬
‫«جنبش ‪ ۹۹‬درصد» در زمان جنبش اشغال والاسرتیت‪ ،‬اندکی شعاری و استعاری بهنظر میرسید‪ ،‬تشدید مستمر‬
‫روند توزیع انحصاری ثروت و قدرت در یک دههی اخیر نشان داده است که چگونه ساختار جوامع معارص هرچه‬
‫بیشرت بهسمت تعمیق شکاف طبقاتی و عینیتیابی دوقطبی طبقهی رسمایهدار و طبقهی پرولتاریا حرکت کرده‬
‫است‪ .‬در سطح سیاسی‪ ،‬ظهور راستگرایی افراطی مدرن (در پاسخ به رشد بیاعتامدیِ تودهها به سیاستمداران‬
‫متعارف)‪ ،‬پاسخی پوپولیستی به پیامدهای ناگزی ِر عیانترشدن این دوقطبی بود‪ .‬در سطح ایدئولوژی بورژوایی‪،‬‬
‫پمپاژ بیوقفهی انگارهی طبقهی متوسط و الحاق آن به الگوهای «دسرتسپذیر» سبک زندگی‪ ،‬رهیافتی اسرتاتژیک‬
‫ِ‬
‫وضعیت قطبیشده درجهت حفظ‪/‬برقراریِ آشتی طبقاتی بود‪ .‬در ساحت دگرگونیهای‬ ‫برای مهار تاثیرات ذهنی این‬
‫ِ‬
‫متعارف دموکراتیک بهنفع بازسازی گسرتدهی‬ ‫درونِ دولتها نیز تضعیف و تعلیق داعیهها و قوانین و رویههای‬
‫نهادهای نظارتی‪-‬امنیتی و کاربست گسرتدهی فناوریهای کنرتلی‪ ،‬متهیدی پیشگیرانه و عملگرایانه برای رویارویی‬
‫با عصیان تودهها و پیامدهای سیاسی‪-‬اجتامعیِ رشد این دوقطبی بود‪.‬‬
‫ولی همهی اینها بدینمعنا نیست که پرولتاریای جدید (بهمنزلهی «دیگریِ » طبقهی حاکم) کلیتی یکدست است‬
‫و بهخودیِ خود فاعلیتی دگرگونساز و رهاییبخش دارد‪ .‬در پهنهی واقعیت انضاممی‪ ،‬وضعیت کامال خالف این‬
‫است‪ .‬وحدتی که مفهوم پرولتاریا در سطح کالمی تداعی میکند‪ ،‬رصفا بر خویشاوندی اعضای آن بهلحاظ هستی‬
‫اجتامعی و بهعنوان «دیگریِ » طبقهی حاکم داللت دارد و فاعلیتی که بدان نسبت داده میشود رصفاً ناظر بر‬
‫بالقوگیهای مادی آن است‪ .‬در عمل‪ ،‬سازوکارهای رسمایهداری و شکل اجتامعی بازتولید آن‪ ،‬پرولتاریا را مستمرا به‬
‫پارههایی جدا از هم و اغلب رودرروی هم بدل میسازد‪ .‬یعنی رسمایهداری ضمن همسانسازی بنیانهای زیستیِ‬
‫اجتامعی بیوقفه آنها را پراکنده میسازد‪ .‬رواج نژادپرستی و سکسیسم و‬
‫ْ‬ ‫مردمان ستمدیده‪ ،‬در ساحت حیات‬
‫ناسیونالیسم در درون پرولتاریا یا حامیت بخش قابلتوجهی از تودهها از احزاب ارتجاعی و راستگرایان افراطی‬
‫منودهایی از وجود این چندپارگی و واگراییست‪ .‬از این منظر‪ ،‬هر اسرتاتژی بدیل برای بازساری پیکار طبقاتی‬
‫درجهت تحقق بالقوگی تاریخیِ پرولتاریا‪ ،‬میباید معطوف به خلق دو فرآیند همبسته باشد‪ :‬فرایندی برای غلبه‬

‫‪15‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫بر پراکندگی و واگرایی درونیِ پرولتاریا؛ و فرآیندی برای پیرایش پرولتاریا از آفتهای دیرپای حیات رسمایهدارانه‪.‬‬
‫اگر این فرض درست باشد که تنها با رشد خودآگاهی طبقاتی در پروسهی مبارزات جمعی میتوان انتظار داشت‬
‫که نیروی محرکهی الزم برای خلق و تکوین این دو فرآیند فراهم گردد‪ ،‬در اینصورت باید جنبشهای اجتامعی و‬
‫طبقاتی جدی گرفت‪.‬‬
‫ْ‬ ‫خیزشهای تودهای را همچون عرصههای مهمی برای رشد آن خودآگاهیِ‬
‫بر این اساس‪ ،‬اینکه بازشناسی جایگاه اجتامعی و طبقاتی کارگر را به سطح باالی آگاهی طبقاتی و‪/‬یا مشارکت‬
‫فعال او در مبارزات متشکل کارگری مرشوط سازیم‪ ،‬نوعی منزهطلبی و پاککردن صورت مساله است‪ .‬چون‬
‫چالش اصلی از قضا این است که در چه مسیر و با چه اسرتاتژیهایی میتوان سوژگی بالقوهی انبوه کارگرانِ‬
‫واقعی (نه «اَبَرکارگرانِ » تخیلی) را درجهت رهایی از هستی اجتامعی منقادشدهشان فعلیت بخشید‪ .‬بههمینسان‪،‬‬
‫داوری دربارهی ماهیت خیزشهای اجتامعی بر اساس حضور یا فقدان الگوها و املانهای ِ‬
‫ثابت معرف آگاهی و‬
‫پیکار طبقاتی‪ ،‬روشی نارسا و گمراهکننده است‪ .‬برای تصحیح این خطا‪ ،‬چنانکه گفته شد‪ ،‬باید تاثیراتی را درنظر‬
‫گرفت که تحوالت رسمایهداری متاخر در شکلهای پرولرتیزهسازی جوامع و شیوههای زیست و کار و هویتیابی‬
‫و مداخلهگری «پرولتاریای جدید» ایجاد کردهاند (از جمله بهطور مشخص در فضای اجتامعی ایران)‪ .‬اما عالوه‬
‫بر آن‪ ،‬باید مفهوم پیکار طبقاتی را برپایهی فهم وسعتیافتهای از سازوکارهای بازتولید رسمایهداری (و نه رصفاً‬
‫عرصهی تولید رسمایهداری) بازسازی کرد‪.‬‬

‫طبقاتی بدیل‬
‫ِ‬ ‫‪ .۶‬پیکار‬
‫پرولتاریای جدید حتی اگر در مسیر غلبه بر پراکندگیهایش قرار بگیرد‪ ،‬باز هم یکدست نخواهد بود‪ ،‬بلکه‬
‫الیههای مختلف پرولتاریا بهلحاظ موقعیتشان در برابر سازوکارهای چندگانهی ستم (یعنی درجهی آسیبپذیری‬
‫از و میزان مشارکتشان در سازوکارهای ستم)‪ ،‬بهلحاظ میزان بهرهمندی یا محرومیت از ثروت و منزلت و ثبات و‬
‫رفاه اجتامعی‪ ،‬بهلحاظ انگیزه و امکان و آمادگی برای برپایی (یا مشارکت در) پیکار سیاسی (یعنی سطح آگاهی‬
‫طبقاتی)‪ ،‬و نیز بهلحاظ تاثیراتی که میتوانند در مختلسازی روند بازتولید رسمایهداری داشته باشند‪ ،‬جایگاههای‬
‫ِ‬
‫حیات‬ ‫اجتامعیِ متفاوتی دارند‪ .‬با اینهمه‪ ،‬نکتهی اساسی این است که همهی آنها در ساحت تامین‪/‬تهدید‬
‫مادیشان خواهناخواه دشمن عینیِ واحدی دارند که غلبه بر آن مستلزم بازیابی متامی قوای جمعیشان است‪ .‬از‬
‫این منظر‪ ،‬اسرتاتژی بدیل برای پیکار طبقاتی میباید با محوریت همبستگی در مبارزات ضدرسمایهداری بنا شود‪.‬‬
‫این اسرتاتژی ضمن در نظر گرفنت تفاوتهای موجود در گسرتهی وسیع پرولتاریا‪ ،‬و ضمن بهرهگیری از امکانات‬

‫‪16‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫بالفعلِ بخشهایی از پرولتاریا برای برپایی موثرتر پیکارهای اجتامعی‪ ،‬به فعالسازی مجمو ِع بالقوگیها درجهت‬
‫بازیابی قوای کلی پرولتاریا نظر دارد‪ .‬چنین رویکردی معطوف به آیندهای دور و موهوم نیست‪ ،‬بلکه الزمهی‬
‫نوسازیِ عملیِ پیکار طبقاتی در بطن مبارزات جاریست‪ ،‬که به اثرگذاری بر آیندهی نزدیک و میانمدت نظر‬
‫ِ‬
‫اعتصابات کارگران یک شاخهی صنعتی) آغاز شود‪ ،‬محکوم‬ ‫دارد‪ .‬چون هر پیکاری که با قوای بالفعل پرولتاریا (مثال‬
‫به شکست یا دستکم عقبنشینی و مصالحه خواهد بود‪ ،‬اگر از همراهی و همبستگی فعال بخش بزرگتری از‬
‫پرولتاریا محروم گردد‪.‬‬
‫بهطور عام (و انتزاعی) میتوان گفت همهی پیکارهایی که پیامدهای نظم رسمایهدارانه و سازوکارهای پشتیبان‬
‫این نظم را به چالش بکشند‪ ،‬اشکال متنوعی از مبارزهی طبقاتی هستند‪.‬‬
‫عمل بسیاری از آنها‬
‫ولی در نبود یک روایت بدیل و فراگیر از افق سوسیالیستی و مبارزهی ضدرسمایهداری‪ ،‬در ْ‬
‫رصفاً پیکارهایی موضعی هستند که ْ‬
‫اغلب رسمایهداری را آماج اصلی مبارزهی خود منیدانند و بههمین دلیل به‬
‫رضورت پیوند اسرتاتژیک خود با سایر پیکارها واقف نیستند‪.‬‬
‫از دههها پیش تاکنون شاهد عروج و افول جنبشهای اجتامعیِ بیشامری بودهایم‪ ،‬که بهواقع اشکال متنوعی‬
‫از مقاومت و مبارزات پرولتاریای جدید در حوزههای مختلف ستم محسوب میشوند‪ .‬اما این جنبشهای مرتقی‬
‫ِ‬
‫رضورت وجودی و دستآوردهای مقطعیشان‪ ،‬بهدلیل پارهپاره بودن و پراکندگی و نیز جدایی از امر کلی‪،‬‬ ‫بهرغم‬
‫فاقد آن توان بودهاند که تاثیر ماندگاری در دگرگونی مناسبات مسلط به جای بگذارند‪ .‬بسیاری از آنها دیر یا زود‬
‫مجبور شدند (و مجبورند) افقهای سیاسی خود را تقلیل داده و تن به مصالحه بدهند و حتی در سازوکارهای‬
‫بلعندهی رسمایهداری ادغام و مرصف شوند‪.‬‬
‫طبقاتی تصدیق این رضورت تاریخی و اسرتاتژیک است که توان مبارزاتیِ‬
‫ْ‬ ‫پس‪ ،‬نقطهی عزیمت بازتعریف پیکار‬
‫جنبشهای متنوع اجتامعی و اعرتاضات پراکندهی پرولتاریای جدید ‪-‬در کنار پیکار برای مطالبات مشخص‪ -‬میباید‬
‫به سمت بنیانهای بازتولید نظم مستقر (کلیت رسمایهداری) هدایت گردد‪ .‬بدیناعتبار‪ ،‬بازسازی انقالبی پیکار‬
‫طبقاتی‪ ،‬مستلزم ارائهی روایتی نو از جامعهی طبقاتی‪ ،‬پرولتاریا و بنیانهای سلطه و ستم است‪ ،‬که همهی رنجها‬
‫و مبارزات ستمدیدگان را بازشناسی کند‪.‬‬
‫تنها بهنیروی این روایت نو و شمولگرا در فرآیند بازسازی آگاهی و پیکار طبقاتی‪ ،‬میتوان با سازوکارهای‬
‫پراکندهساز و منفعلکنندهی پرولتاریا مقابله کرد و پیکار طبقاتی را بار دیگر بهسمت چشمانداز انقالبیاش سوق‬
‫داد‪.‬‬

‫‪17‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫طبقاتی الجرم روایتی نو برای بازیابی پروژهی سوسیالیستی خواهد بود‪ 14‬که بهپیروی از هال‬
‫ْ‬ ‫این روایت نو از پیکار‬
‫دریپر‪ 15‬و دیوید مکنالی‪(1۶‬در گسست از سوسیالیسم اردوگاهی و بازیابی معنای مارکسیِ سوسیالیسم) میتوان‬
‫آن را «سوسیالیسم از پایین» نام نهاد‪.‬‬
‫اینک میکوشیم سویهای انضاممی از نوسازی روایت پیکار طبقاتی را با نظر به وضعیت مشخص جامعهی ایران‬
‫ترسیم کنیم‪ :‬گفته شد که رسمایهداری در فرآیند توسعهی تاریخیاش‪ ،‬روابط استثامری را به متامی جامعه بسط‬
‫داده و مرز متعارف بین محیطهای کار و فضاهای زندگی را از میان برداشته است‪ .‬این بسط تهاجمی (بهمقتضای‬
‫سازوکارهای انباشت رسمایه و بنیانهای بازتولید رسمایهداری)‪ ،‬همزمان مستلزم تداوم سلبمالکیت و گسرتش‬
‫مناسبات کاالیی به همهی زوایای حیات اجتامعی و طبیعی بوده است‪ .‬یکی از مازادهای اجتامعی این فرآیند‬
‫درهمتنیدهی استثامر و سلبمالکیت‪ ،‬تولید انبوه انسانهایی بود که از امکانات مادی تأمین معیشت خود‬
‫محروم شدند‪ .‬این تودههای پرولرتشده به جستجوی امکان فروش قوهی کارشان (بهسان تنها داراییشان) برآمدند‪.‬‬
‫زندگیِ بخش بزرگی از آنها در درون یا حاشیهی شهرهای بزرگ و کوچک دستخوش شکنندگی آشکاری شد؛ اگر‬
‫مشاغلی یافتند‪ ،‬این مشاغل در پی اجرای پروژهی نولیربالی عمدتا با قراردادهای موقت و دستمزدهای ناکافی‬
‫و پایین (در برابر افزایش تورمی هزینهها) و با خطر بیکاری همراه بودند؛ بخشی از آنها که در یافنت مشاغل‬
‫رسمی ناکام ماندند‪ ،‬به کار در حوزهی غیررسمی و‪/‬یا بیثباتکاری (در جایگاه پریکاریا) روی آوردند که طبعا با‬
‫دورههای طوالنی بیکاری (و پیوسنت به ارتش ذخیرهی بیکاران) همراه بوده است؛ بخشی از آنان مجبور شدند‬
‫بهسان کارگران‪-‬بیکاران فصلی در فواصل میان شهر و روستا آمدورفت کنند؛ بخشی از الیههای جمعیتی جوانتر‪،‬‬
‫که به امید بهبود امکان فروش قوهی کارشان (و بعضا با توهم امکانِ تحرک اجتامعی‪-‬طبقاتی)‪ 1۷،‬مسیر دشوار‬
‫تحصیل را انتخاب کرده بودند‪ ،‬عمدتا با سد بلند بیکاری مواجه شدند؛ و غیره‪ .‬تحت این رشایط‪ ،‬هر موج جدید‬
‫تورم یا کاهش‪/‬حذف خدمات اجتامعی و یارانهی کاالهای اساسی و افزایش اجارهبهاء‪ ،‬طوفانی سهمگین در زندگی‬

‫‪ -14‬از زمان رشوع رساشیب افول گفتامن سوسیالیستی در ربع آخر قرن بیستم‪ ،‬که سقوط نهاییاش با فروپاشی الگوی «سوسیالیسم‬
‫واقعاً موجود» اعالم گردید‪ ،‬همچنان با فقدان یک روایت بدیل از پروژهی سوسیالیستی مواجهیم که پیونددهندهی مبارزات متنوع‬
‫ضدرسمایهداری باشد‪ .‬برای بحثی دربارهی رضورت این روایت بدیل نگاه کنید به مصاحبهي زیر‪ :‬مصاحبه با چی َدم چیدملی‪:‬‬
‫«سوسیالیسم ُمرد؛ زنده باد سوسیالیسم!»‪ ،‬گروه کلکتیو (آملان)‪ ،‬کارگاه دیالکتیک‪ ،‬آبان ‪.14۰1‬‬
‫‪The Two Souls of Socialism. New Politics :)1۹۶۶( Hal Draper -15‬‬
‫‪.Socialism from Below. International Socialists, Canada :)1۹۸۰( David McNally -1۶‬‬
‫‪Social mobility -1۷‬‬

‫‪18‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫معیشتی آنان بود (و هست)‪1۸.‬با این اوصاف‪ ،‬شاید روشنتر شده باشد که پرولتاریا تنها در محیطهای کار یا ذیل‬
‫مناسبات کاری با سازوکارهای رسمایهداری مواجه نیست‪ ،‬بلکه متامی پهنهی جامعه قلمرو استثامر و سلطه و ستم‬
‫بر پرولتاریاست‪ .‬از این منظر‪ ،‬تردیدی نیست که برای دگرگونی این وضعیت باید عرصهی مبارزهی ضدرسمایهداری‬
‫را به متامی ساحتهای جامعه و سوژههای بالقوهی این مبارزه بسط داد‪ .‬در همین راستا‪ ،‬مشخصاً میباید پیکار‬
‫طبقاتی را برپایهی غلبه بر شکاف فرضیِ بین کارخانه (همهی محیطهای کار) و خیابان (محالت‪ ،‬مدرسهها و‬
‫دانشگاهها و فضاهای عمومی) بازیابی کرد‪.‬‬
‫بهبیان دیگر‪ ،‬سازماندهی در محیط زندگی و محالت و فضاهای سپهر عمومی میتواند و میباید مکمل‬
‫سازماندهی در کارخانه و محیط کار باشد‪ .‬یعنی نیازمند رشد اشکال بدیلی از سازماندهی پرولتاریا در فضاهای‬
‫بیرون از محیطهای کار (خصوصا محالت) هستیم که در چشماندازی اسرتاتژیک با سازماندهی بالفصل کارگری‬
‫در محیطهای کار پیوند یابند‪ .‬این رهیافت رصفا رتوریکی برآمده از رمانتیزهکردن مبارزه نیست‪ ،‬بلکه رضورتی‬
‫تاریخیست که از مختصات کار و زندگی تحت مناسبات امروزیِ سلطه و ستم و استثامر ناشی میشود‪ .‬طی قیام‬
‫ژینا هم شاهد بودیم که چگونه دینامیسم برآمده از پراتیک مبارزه‪ ،‬نطفههای سازمانیابی مبارزاتی در محالت‬
‫را (در قالب کمیتههای مقاومت محالت) رقم زد؛ گرچه هنوز گامهای بسیاری باید در این جهت برداشته شود‬
‫(همچنانکه درجهت برقراری پیوند بین سپهرهای مختلف سازمانیابی)‪.‬‬

‫‪ .۷‬بهجای جمعبندی‬
‫بیگامن فرآیند انقالبی شکل و مسیر یکتایی ندارد‪ .‬چون سیالن خشم و عزم و آگاهی عمومی برای تغییر در جهت‬
‫رهایی‪ ،‬قالبپذیر نیست‪ .‬نشان دادیم که در سپهر «جنوب جهانی» (از جمله ایران) شالودههای مادی نیرومندی‬
‫برای ادامه و گسرتش مبارزات و خیزشهای تودهای وجود دارد‪ .‬با اینهمه‪ ،‬نفس تداوم مبارزه در جغرافیای‬
‫ایران بهتنهایی ضامن پیروزی بر نظام مسلط نیست‪ .‬مگر آنکه روند این تداوم با گسستهای کیفی همراه باشد‪.‬‬
‫یعنی از دل شکستها و ناکامیهای معمول در فرآیند مبارزه‪ ،‬آگاهی پراتیک فراروندهای خلق گردد که بهعنوان‬
‫دستاوردهای جمعی‪-‬تاریخی‪ ،‬در فرآیند آتی مبارزه جذب و فعال گردد‪ .‬مثال آگاهی از اینکه‪ :‬چگونه میتوان‬
‫بر شکنندگی و پراکندگی و گذرا بودن اعرتاضات خیابانی غلبه کرد؛ چگونه میتوان ظرفهای بدیل سازمانیابی‬

‫‪ -1۸‬میتوان به سازوکارهای متعددی اشاره کرد که منابع معیشتی فرودستان را نابود یا تضعیف میکنند‪ .‬نظیر تخریب محیطزیست‬
‫و نابودی زمینها‪ ،‬منابع آبی و منابع طبیعیِ ‪ .‬برای حفظ فرشدگی گفتار‪ ،‬از ذکر این موارد درمیگذریم‪.‬‬

‫‪19‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫(نظیر کمیتههای مقاومت محالت‪ ،‬کمیتههای زنان‪ ،‬کمیتههای دانشآموزان و دانشجویان و غیره) را بهرغم‬
‫موانع و محدودیتهای موجود گسرتش داد و با اعرتاضات خیابانی مفصلبندی کرد؛ چگونه میتوان از تحصنها‬
‫و اعتصابات پراکندهی کارگری‪ ،‬بهسمت اعرتاضات و اعتصابات هامهنگ کارگری حرکت کرد؛ و رسانجام اینکه‬
‫چگونه میتوان بهرغم افول تظاهرات تودهای خیابانی‪ ،‬اعتصابات کارگری را با اشکال بدیل اعرتاضات خیابانی و‬
‫نافرمانیهای مدنی –در جهت خلق سطوح جدیدی از مبارزات سازمانیافته‪ -‬مفصلبندی کرد‪.‬‬
‫همه میدانیم که قیام ژینا به دو دلیل عمده تاکنون از پیرشوی نهایی بهسمت دگرگونی انقالبی بازمانده است‪:‬‬
‫یکی فقدان سازماندهی گسرتده برای بیاثرسازی قوای رسکوب و استمرار مؤثر اعرتاضات خیابانی بهمنظور گسرتش‬
‫آن به سایر عرصههای عمومی؛ و دیگری‪ ،‬عدم شکلگیری اعتصابات هامهنگ کارگری با افق برپایی اعتصابات‬
‫رسارسی‪ .‬بهواقع‪ ،‬ناکامی در سازماندهی اعرتاضات عمومی (در متایز با بسیج سیاسی)‪ 1۹،‬و ناکامی در گسرتش‬
‫اعتصابات کارگری پاشنهی آشیل هر خیزش تودهای هستند‪ .‬اما وجود این نارساییها در فرآیند تاکنونیِ قیام ژینا‬
‫نه اموری حادث و تصادفی‪ ،‬بلکه ناشی از رشایط تاریخی پیشدادهی ما بود؛ و بههمیناعتبار‪ ،‬بهمیانجیِ دیالکتیک‬
‫مبارزه میتوان از آنها عبور کرد‪.‬‬
‫میدانیم کارگران تولیدی و خدماتی (درمعنای وسیع کالم) مهمترین بخش نیروی مداخلهگری بالفعل پرولتاریا‬
‫را تشکیل میدهند‪ .‬درعینحال‪ ،‬به عینه دیدیم که تجمعات و اعتصابات جداافتاده در محیطهای کار اثری‬
‫ندارند (حتی در دستیابی به مطالبات محدود و مشخص خود) و بهسهولت رسکوب و خاموش میشوند؛ خصوصا‬
‫اگر با کنش فعال و سازمانیافتهی سایر بخشهای پرولتاریا پشتیبانی نشوند‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬شاهد آن هستیم‬
‫که بحرانهای ساختاری چندگانهای که مولد خشم و نارضایتی و اعرتاض ستمدیدگان بودهاند‪ 2۰‬همچنان سیر‬
‫صعودی دارند؛ و اینکه کنشهای مقاومت جمعی (از نافرمانی مدنی و جنبش دادخواهی تا تجمع‪/‬اعتصاب‬
‫کارگری و اعرتاضات پراکندهی خیابانی) به اشکال مختلفی امتداد و تداوم یافتهاند‪ .‬بهبیان دیگر‪ ،‬فرودستان با‬
‫الهامگیری از قیام ژینا و تکیه بر مازادهایش کامکان میکوشند دستگاه رسکوب و «سیاست مرگ» را بهنفع خواست‬
‫زندگی پس بزنند‪ .‬بنابراین‪ ،‬در رشایطی که فضای اعرتاضی قیام ژینا بهرغم همهی تهدیدات عینی هنوز از نفس‬

‫‪ -1۹‬بهرغم رضورت بسیج سیاسی (‪ )mobilization‬برای برپایی و ‪-‬بخشا‪ -‬تداوم و گسرتش اعرتاضات سیاسی و خیزشهای تودهای‪،‬‬
‫این تحرکات اگر با سازماندهی (‪ )organization‬مؤثر و همهجانبه مفصلبندی نشوند محکوم به شکستاند‪ .‬متامی تجارب ناکام‬
‫خیزشهای تودهای از بهار عربی بدینسو (ازجمله در ایران) مؤید همین اصل بنیادیاند‪.‬‬
‫‪ -2۰‬مسمومسازی دخرتان در مدارس و اخیرا ً شتابگرفنت دوبارهی ماشین اعدام دولتی‪ ،‬منابع دیگری برای افزودن بر شدت خشم‬
‫عمومی بودهاند‪.‬‬

‫‪20‬‬
‫دربارهی جایگاه کارگران در قیام ژینا‬
‫نیافتاده‪ ،‬شاید رضورت «دفاع از زندگی» (در برابر مرگبنیادیِ و مرگگسرتیِ رژیم ایران) بتواند مبنایی برای‬
‫سازماندادن به مبارزات همبسته قرار گیرد‪ 21.‬اگر اعتصابات کارگری بر این مبنا تقویت و گسرتش یابند و همزمان‬
‫با پشتیبانی سازمانیافته از سوی «خیابان‪/‬فضای عمومی» همراه گردند (از سازماندهی اعرتاضات خیابانی تا‬
‫سازماندهیِ نافرمانی مدنی و اعتصابات منادین)‪ )22،‬دیالکتیک مبارزه به جریان خواهد افتاد‪ .‬تنها با بازیابی این‬
‫پویش دیالکتیکی میتوان به توقف ماشین ِ‬
‫مرگ جمهوری اسالمی امید داشت‪.‬‬
‫خرداد ‪ | 14۰2‬نسخهی ورد‬

‫‪ -21‬برای مثال‪ ،‬در رشایطی که جنبش خیابان ‪-‬موقتا‪ -‬دورهی نشیب خود را سپری میکند‪ ،‬رضورت «دفاع از زندگی» میتواند مبنایی‬
‫برای بازیابی پتانسیلهای کمیتههای مقاومت محالت و تکثیر آنها در درون فضاهای زیست تودههای فرودست (پرولتاریا) قرار‬
‫گیرد‪ .‬بدینمعنا که اگر دولت عامدانه با پیشربد «اسرتاتژی گرسنهسازی» ‪-‬در امتداد «سیاست مرگ»‪ -‬میکوشد سوژگی بالقوهی‬
‫رسکوب) خویش ادغام کند‪ ،‬رضورت‬‫ِ‬ ‫فرودستان را فلج یا نابود سازد و بخشی از آنان را در بدنهی اجتامعی (و حتی در دستگاه‬
‫«دفاع از زندگی» ایجاب میکند که بخش مهمی از فرآیند برپایی و رشد کمیتههای مقاومت محالت در مسیر ساماندهی به‬
‫نیازهای فوری اهالی محالت برپایهی اصل همیاری و همبستگی تکوین یابد‪ .‬یعنی شناسایی نیازهای فوری ساکنین محله (نظیر‬
‫دارو) و تالش برای رفع آنها ازطریق بسیج توان جمعی‪ .‬در گامهای بعدی‪ ،‬تشکیل صندوقهای همیاری‪ ،‬صندوقهای کمک به‬
‫اعتصابکنندگان‪ ،‬و برنامههای آموزش سیاسی هم میتوانند امکانات دیگری برای قوامبخشیدن به کمیتههای محالت و پیوندزدن‬
‫آنها به تحرکات کارگری باشد‪.‬‬
‫‪ -22‬در این خصوص‪ ،‬کمیتههای مقاومت محالت‪ ،‬کمیتههای مقاومت دانشجویی و دانشآموزی‪ ،‬و کمیتههای مقاومت زنان پیش‬
‫از سایرین میتوانند ابتکارعمل را بهدست بگیرند‪.‬‬

‫‪21‬‬

You might also like