You are on page 1of 194

‫وزارت معارف‬

‫معينيت انكشاف نصاب تعليمی و تربية معلم‬


‫رياست عمومی انكشاف نصا ب تعليمی‬
‫و تأليف کتب درسی‬

‫زبان و ادبيات دری‬


‫صنف نهم‬

‫دري صنف نهم‬

‫کتاب های درسی متعلق به وزارت معارف بوده خريد و‬


‫فروش آن جدا ً ممنوع است‪ .‬با متخلفين برخورد قانونی‬
‫صورت می گيرد‪.‬‬

‫سال چاپ‪ 1396 :‬هـ ‪ .‬ش‬ ‫‪moe.curriculum@gmail.com‬‬


‫سرود ملی‬
‫دا عــــزت د هـــر افـغـان دى‬ ‫دا وطن افغانســـتـــان دى‬
‫هر بچی يې قهرمـــــان دى‬ ‫کور د سولې کور د تورې‬
‫د بـــــلـوڅـــــــو د ازبـکــــــــو‬ ‫دا وطن د ټولـــو کـور دى‬
‫د تـــرکـمنـــــــو د تـــاجـکــــــو‬ ‫د پښـــتــون او هـــــزاره وو‬
‫پــاميــريـــان‪ ،‬نـورســـتانيــــان‬ ‫ورســـره عرب‪ ،‬گوجــر دي‬
‫هـــم ايمـــاق‪ ،‬هم پشـه ېان‬ ‫براهوي دي‪ ،‬قزلباش دي‬
‫لـکـه لـمــر پـر شـــنـه آســـمـان‬ ‫دا هيــــــواد به تل ځليږي‬
‫لـکــــه زړه وي جـــاويــــــدان‬ ‫په ســـينــه کې د آســـيـــا به‬
‫وايـــو اهلل اکبر وايو اهلل اکبر‬ ‫نوم د حق مـــو دى رهبـــر‬
‫وزارت معارف‬
‫معينيت انكشاف نصاب تعليمی و تربية معلم‬
‫رياست عمومی انكشاف نصا ب تعليمی‬
‫و تأليف کتب درسی‬

‫زبان و ادبیات دری‬


‫صنف نهم‬

‫سال چاپ‪ 1396 :‬هـ ‪ .‬ش‪.‬‬

‫أ‬
‫مؤلفان‬
‫‪ -‬دکتور اسداهلل محقق‬
‫‪ -‬احمد ياسين فرخاري‬

‫ایدیت علمی و مسلکی‬


‫‪ -‬محمد نسيم فقيری‬

‫ایدیت زبانی‬
‫‪ -‬مؤلف الحاج سيدمحمود پايمناری‬

‫کمیتة دینی‪ ،‬سیاسی و فرهنگی‬


‫‪ -‬مولوی عبدالصبور عربی‪.‬‬
‫‪ -‬دکتور محمد يوسف نيازی‬
‫‪ -‬حبيب اهلل راحل مشاور وزارت معارف در رياست انكشاف نصاب تعليمی وتأليف کتب درسی‪.‬‬

‫کمیتة نظارت‬
‫‪ -‬دکتور اسداهلل محقق معين انكشاف نصاب تعليمی و تربية معلم‪.‬‬
‫‪ -‬دکتور شيرعلی ظريفی رئيس پروژه انكشاف نصاب تعليمی‪.‬‬
‫‪ -‬دکتور محمد يوسف نيازی سرپرست رياست عمومی انكشاف نصاب تعليمی و تأليف کتب درسی‬

‫طرح و دیزاین‪ :‬محمد اشرف امين‬

‫تنظیم امور چاپ‪ :‬محمدکبير حقمل رئيس نشرات و اطالعات وزارت معارف‪.‬‬

‫ب‬
‫بسم اهلل الرحمن الرحیم‬

‫پیام وزیر معارف‬


‫سپاس بيکران آفریدگاری را که انسان را در احسن تقویم آفرید و او را قدرت بيان بخشيد و به‬
‫زیور علم و اندیشه آراست و درود بیپایان بر پيامبر مکرم اسالم حضرت محمد مصطفی‪ -‬صلی اهلل عليه‬
‫وسلم‪ -‬که معلم بزرگ انسانيت است و پيام آور رحمت و هدایت و روشنایی‪.‬‬
‫تعليم و تربيت نقطة آغاز هر تحول و سنگ بنای توسعه در هر جامعه است‪ .‬هدف اصلی تعليم و‬
‫تربيت به فعليت رساندن نيروهای بالقوة انسان و شگوفا کردن استعدادهای درونی وی است‪.‬‬
‫کتاب درسی یکی از ارکان مهم در فرایند تعليم و تربيت محسوب میشود که همگام با تحوالت و‬
‫پيشرفتهای علمی نوین و مطابق با نيازمندیهای جامعه تهيه و تأليف میگردد و باید دارای ظرفيت و‬
‫ظرافتی باشد که بتواند آموزههای دینی و اخالقی را توأم با فرآوردههای علوم جدید با ميتودهای نوین‬
‫به شاگردان منتقل کند‪.‬‬
‫کتابی که اکنون در اختيار شما قرار دارد‪ ،‬بر اساس همين ویژهگیها تهيه و تأليف شده است‪.‬‬
‫سعی وزارت معارف همواره براین بوده که نصاب تعليمی و کتب درسی معارف کشور‪ ،‬متکی بر‬
‫مبانی تعليم و تربيت اسالمی و حفظ هویت ملی‪ ،‬مطابق با معيارهای علمی و روشهای تربيتی نوین‬
‫بوده‪ ،‬استعدادهای دانش آموزان را در همه زمينههای اخالقی و علمی شگوفا گرداند و قدرت تفکر‪،‬‬
‫ابتکار و حس جستجوگری را در آنها تقویت بخشد‪ .‬ترویج فرهنگ گفتگو و رواداری‪ ،‬تقویت حس‬
‫وطندوستی‪ ،‬مهربانی‪ ،‬گذشت و همبستهگی از خواستهای دیگر وزارت معارف است که باید در‬
‫کتبدرسی متبلور باشد‪.‬‬
‫کتابهایدرسی بدون داشتن معلم خوب و مسلکی نمیتواند اهداف مورد نظر را بر آورده سازد‪.‬‬
‫معلم یکی از ارکان مهم تعليم و تربيت و مجری برنامههای آموزشی و تربيتی است‪ .‬از معلمان و‬
‫آموزگاران خوب‪ ،‬متعهد و دلسوز کشورم که ستيزه با سياهی و نادانی را پيشة خود ساخته اند‪ ،‬صميمانه‬
‫آرزومندم که با تطبيق دقيق و مخلصانة نصاب تعليمی‪ ،‬کودکان و جوانان ميهن را بسوی فتح قلههای رفيع‬
‫دانش‪ ،‬اخالق و معنویت رهنمون گردند‪.‬‬
‫کاميابی نظام آموزشی کشور بدون همکاری جدی مردم غير ممکن است‪ .‬ازین رو از همه اقشار‬
‫و افراد ملت شریف افغانستان‪ ،‬بخصوص از خانوادهها و اوليای محترم شاگردان خواهشمندم که از‬
‫هيچگونه همکاری در جهت تحقق اهداف معارف دریغ نورزند‪ .‬همچنان از همه نویسندهگان‪ ،‬دانشمندان‪،‬‬
‫متخصصان تعليم و تربيت و اوليای محترم شاگردان تقاضا میشود که با ارائة نظریات و پيشنهادات سالم‬
‫و نقدهای سازندة خود وزارت معارف را در بهبود هر چه بيشتر کتابهایدرسی همکاری نمایند‪.‬‬
‫الزم میدانم از تمام مؤلفان دانشمند و کارمندان اداری و فنی وزارت معارف که در تهيه‪ ،‬تأليف‪،‬‬
‫طبع و توزیع این کتاب زحمتکشيده اند و از همه نهادهای ملی و بينالمللی که در زمينة چاپ و توزیع‬
‫کتب درسی همکاری نموده اند‪ ،‬قدردانی و تشکر نمایم‪.‬‬
‫در اخير از خداوند منان استدعا دارم که به لطف بیپایان خود‪ ،‬ما را در تحقق آرمانهای مقدس‬
‫معارف یاری رساند‪ .‬إنه سميع قریب مجيب‪.‬‬
‫دکتور اسداهلل حنیف بلخی‬
‫وزیر معارف‬
‫ج‬
‫فهرست‬
‫صفحه‬ ‫عنوان‬ ‫شماره درس‬
‫‪1‬‬ ‫ستايش خداوند‪‬‬ ‫درس اول‬
‫‪7‬‬ ‫او از حجاز آمد و قرآن به دست او‪‬‬ ‫درس دوم‬
‫‪13‬‬ ‫خلق نيكو‬ ‫درس سوم‬
‫‪19‬‬ ‫داستان کوتاه‬ ‫درس چهارم‬
‫‪27‬‬ ‫امير خسرو دهلوی‬ ‫درس پنجم‬
‫‪33‬‬ ‫زيانهای آزمندی‬ ‫درس ششم‬
‫‪39‬‬ ‫عياران و کاکهها‬ ‫درس هفتم‬

‫د‬
‫صفحه‬ ‫عنوان‬ ‫شماره درس‬
‫‪45‬‬ ‫عواطف و احساسات‬ ‫درس هشتم‬
‫‪51‬‬ ‫موجود کوچک‪ ،‬دشمن بزرگ‬ ‫درس نهم‬
‫‪61‬‬ ‫ساحات احتمالی موجوديت ماينها و مهمات منفجر ناشده‬ ‫درس دهم‬
‫‪65‬‬ ‫دموکراسی‬ ‫درس يازدهم‬
‫‪71‬‬ ‫مخفی بدخشی‬ ‫درس دوازدهم‬
‫‪77‬‬ ‫استاد قاسم افغان (پدر موسيقی افغانستان)‬ ‫درس سيزدهم‬
‫‪85‬‬ ‫انواع نثر دری‬ ‫درس چهاردهم‬
‫‪93‬‬ ‫ادبيات دری در قرون هفتم و هشتم‬ ‫درس پانزدهم‬
‫‪101‬‬ ‫اضرار دخانيات‬ ‫درس شانزدهم‬
‫‪109‬‬ ‫مبارزه با سختیها‬ ‫درس هفدهم‬
‫‪115‬‬ ‫مجسمههای باميان‬ ‫درس هژدهم‬
‫‪121‬‬ ‫اسباب معيشت‬ ‫درس نزدهم‬
‫‪129‬‬ ‫عباس محمود عقاد‬ ‫درس بيستم‬
‫‪135‬‬ ‫استاد کمالالدين بهزاد‬ ‫درس بيست و يكم‬
‫‪141‬‬ ‫کميسيون جهانی حقوق بشر‬ ‫درس بيست و دوم‬
‫‪147‬‬ ‫رسانههای تصويری‬ ‫درس بيست و سوم‬
‫‪153‬‬ ‫نامة شاگرد به استادش‬ ‫درس بيست و چهارم‬
‫‪159‬‬ ‫ملکالشعرا قاری عبداهلل (پدر معارف نوين افغانستان)‬ ‫درس بيست و پنجم‬
‫‪167‬‬ ‫عظمت و بزرگی جهان‬ ‫درس بيست و ششم‬
‫‪171‬‬ ‫ادبيات فولكلور‬ ‫درس بيست و هفتم‬
‫‪176‬‬ ‫سراجاالخبار‬ ‫درس بيست و هشتم‬
‫‪180‬‬ ‫واژهنامه‬

‫ه‬
‫درس اول‬

‫حمد‬

‫شاگردان عزيز! سال نو تعليمی را با ستايش خداوند‪ ‬آغاز ميکنيم‪ ،‬خدايی‬


‫که آفريدگار جهان است و پروردگار جهانيان و نهايت مهربان‪ .‬نيازهمه به اوست‬
‫و بینياز از همه اوست‪ .‬او که ما را به فراگيری دانش دستور داده و با زيبا بيانی‬
‫(‪)1‬‬
‫فرموده است‪« :‬آيا آنها که میدانند و آنهايی که نمیدانند يكسانند؟ »‪ .‬در‬
‫سالهای گذشته نيز شما نمونههايی از حمد و ثنا و صفت خداوند‪ ‬راخوانديد‪.‬‬
‫امروز در اين درس برعالوة اين که شما بايک نمونة نيايش منظوم آشنا میشويد‪،‬‬
‫(‪)2‬‬
‫با يک نمونة منظوم (فارسی سره ) نيز آشنايی خواهيد يافت؛ اکنون آيا کسی‬
‫از ميان شما میتواند بگويد که‪:‬‬
‫‪ -1‬چرا خداوند‪ ‬را میپرستيم و او را ستايش میکنيم؟‬
‫‪ -2‬چرا ما خداوند‪ ‬را بیاندازه مهربان و نهايت با رحم میدانيم؟‬
‫‪ -3‬فارسی سره چيست؟‬

‫‪1‬‬
‫بـه نـام سخـن پــرور باهـنــــر‬
‫جـهــانــدارنيـکــوفـرنـامـور‬
‫خداونـد دستـور و نـام و زبــان‬
‫فـر افـزای آيـيـن دانـشــوران‬
‫خدايی که سـوگنـد برخامـه کـرد‬
‫به خواندن بفـرمود و هم نامه کـرد‬
‫ازو يـافـت انديـشـه پيدايشــش‬
‫خـرد پويـه گـاری روان پايشـش‬
‫نـوازشگــرو دادگــر‪ ،‬رهنـمـای‬
‫توانبخش و يکتـای دانـش فــزای‬
‫خـدايـی کـه درخـرگـة آسمــان‬
‫زمين آفريـد و مـه و کـهـکشـان‬
‫به باالی ايـوان‪ ،‬نگـاريـن سپهــر‬
‫به گيتی برينـش درخشنـده مهـر‬
‫کنــار رة شيــری کهـکشــان‬
‫بـر اختـر آتـش فـشـان‬ ‫هـزاران ا َ َ‬
‫خـدايی کـه آراسـت گـردون پيـر‬
‫به بهـرام و ناهيـد و کيـوان و تيـر‬
‫همـه بـيـم و امـيـد از آن اوی‬
‫روان و تـن مـا بــه فـرمــان اوی‬
‫شـود خـون خامـه اگـــرآب رود‬
‫به پايـان نيايـد نـوشتـش درود(‪)3‬‬

‫سپاس و ستـايش ورا درخور است‬


‫کـه او خسـرو و يـاور و داور است‬
‫«احمدياسين فرخاری»‬

‫‪2‬‬
‫َ َ ُ ُ َْ ْ‬ ‫ين يَ ْعَل ُمو َن َو َّال ِذ َ َ َ‬
‫َوي َّال ِذ َ‬ ‫(‪ )1‬اشاره به آية مبارکة «ُق ْل ه ْ‬
‫ين ل يَ ْعل ُمو َن إَِّنا يَتَذ َّكُر أ ْولوا اللبَ ِ‬
‫اب» يعنی‪:‬‬ ‫َل يَ ْست ِ‬
‫آيا آنها که میدانند وآنها که نمیدانند يكسانند؟ (سورة الزمر‪ /‬آية ‪)9‬‬
‫(‪ )2‬فارسی سره‪ :‬به نوشتة منثور يا منظومی گويند که در آن هيچ کلمه و واژهيی از هيچ زبان ديگری به‬
‫کار نرفته و همه واژههای آن فارسی خالص و ُسچه باشد‪.‬‬
‫ات َرِّبي َلنَ ِف َد اْلبَ ْحُر َقبْ َل أَن َتن َف َد َكِل َم ُ‬
‫ات َرِّبي َوَل ْو‬ ‫(‪ )3‬اشاره به آية مبارکة «ُقل َّل ْو َكا َن اْلبَ ْحُر ِمدَادًا ِّل َكِل َم ِ‬
‫ِجئْنَا بِِثِْلِه َم َددًا» يعنی‪ :‬بگو اگر دريا رنگ ِ‬
‫(قلم) کلمات پروردگارمن باشد پيش از آن که کلمات پروردگارم‬
‫تمامی گيرد دريا تمامی پذيرد و گرچه نظير آن را نيز به کمک آوريم‪( .‬سورةکهف‪ /‬آية ‪)109‬‬

‫‪3‬‬
‫علمي را که از آيين جملهبندي و نسبت ترکيب کلمات با همديگر بحث ميکند‪،‬‬
‫نحوگويند‪ .‬درزبان دري‪ ،‬موضوع نحو‪ ،‬جمله وکالم است‪ .‬هرگاه چند کلمه با همديگر‬
‫ترکيب شوند و بيان حكم يا مقصودي را دربارة کسي يا چيزي نمايند‪ ،‬آن را جمله‬
‫میگويند؛ بنابراين جمله از ترکيب فعل‪ ،‬فاعل و مفعول يا مسند‪ ،‬مسنداليه و ادوات‬
‫مربوط به آنها تشكيل میشود‪ ،‬و آن دو گونه است‪:‬‬
‫‪ .1‬جملة فعلي‬
‫‪ .2‬جملة اسمي‬
‫جملة فعلي آن است که مرکب از فعل‪ ،‬فاعل و مفعول باشد‪ .‬به بيان ديگر‪ ،‬فعل اسنادی‬
‫(است) و فعل تأکيدی (هست) در آن نباشد؛ مانند‪« :‬يک شب تأمل ايام گذشته ميکردم‪،‬‬
‫و بر عمر تلف کرده افسوس ميخوردم‪ ،‬سنگ سراچة دل را به الماس آبِ ديده میسفتم»‬
‫گلستان سعدی‬
‫جملة اسمی آن است که از مسند‪ ،‬مسنداليه و رابطه ترکيب يافته باشد؛ مانند‪ :‬شيخ‬
‫سعدي‪ ،‬مصنف کتاب گلستان است‪ .‬در خانه اگر کس هست‪ ،‬يک حرف بس است‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ -1‬شاگردان متن درس را با سرعت و خاموشانه در مدتی مناسب مطالعه کنند‪.‬‬
‫‪ -2‬هريک از شاگردان سه بيت از متن شعر را با صدای بلند بخواند‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬واژههای داور‪ ،‬درخور‪ ،‬سوگند و برين را در جملههای فعلی به کار ببريد‪.‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬با کلمههای خرگه‪ ،‬درخشنده‪ ،‬کيوان و آيين جملههای اسمی بسازيد‪.‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬ستايش خداوند‪ ‬با عبادت او ازهم چه فرق دارد؟‬
‫‪ .2‬اين بيت چه معنا دارد؟‬
‫هر ورقش دفتريست معرفت کردگار‬ ‫برگ درختان سبز درنظر هوشيار‬
‫(سعدی)‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬سه بيت از متن درس را به صورت امال در کتابچههای خويش بنويسيد‪.‬‬
‫‪ .2‬نظرية خويش را در مورد درس گذشته در پنج سطر بنويسيد‪.‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪5‬‬
‫‪ .1‬بيت زيرين را به جملة ساده تبديل نموده‪ ،‬در کتابچههای خويش بنويسيد و با ذکر‬
‫دليل تذکر دهيد که جملة فعلی است يا اسمی؟‬
‫زمين آفريـد و مـه و کـهـكشـان‬ ‫خدايـی کـه در خـرگـة آسمــان‬

‫‪ .3‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪.‬‬


‫به پيش خداوند خورشيد و ماه‬ ‫يکـی بنـده ام با تنـی پرگنـاه‬
‫به چيزی دگر نيستم دسترس‬ ‫اميدم به بخشايش تُسـت بس‬
‫«فردوسی»‬

‫‪6‬‬
‫درس دوم‬

‫نعت شریف‬

‫شاگردان عزيز‪ ،‬دومين درس خود را با نام خداوند‪ ‬و ياد محمد‪ ‬پيامبر بزرگ‬
‫خويش آغاز میکنيم‪ .‬پيامبری که خدا او را برگزيد و کليدهای دانش و سرچشمههای حكمت‬
‫را به او داد؛ سپس درستايشش گفت‪« :‬تو بر اخالقی عظيم استوار هستی‪ )1(».‬پس پيامبر‪‬‬
‫رسالتش را تبليغ کرد‪ ،‬ماموريتش را آشكار ساخت‪ ،‬بارهای سنگين نبوت را که به عهده گرفته‬
‫بود به منزل رسانيد وبه خاطر پروردگارش صبر و در راه او جهاد کرد‪.‬‬
‫از جملة سپارشهای نبي اکرم‪ ‬يكی هم توجه به جوانان است؛ زيرا آبادي و عمران‬
‫هر سرزمين و مجد و عظمت هر ملتي در گرو تربيت جوانان فاضل و پاکانديش است؛ ازينرو‬
‫پيامبر‪ ‬فرمود‪« :‬من به شما سپارش میکنم که به نوبالغان و جوانان نيكويی کنيد؛ زيرا آنان‬
‫دلی رقيقتر و قلبی فضيلتپذيرتر دارند‪ ».‬حال بگوييد‪:‬‬
‫‪ .1‬در بارة پيامبر اکرم‪ ‬چه میدانيد؟‬
‫‪ .2‬چرا محمد‪ ‬را خاتماالنبيا میگوييم؟‬
‫‪ .3‬چند صفت از صفات محمد‪ ‬را میتوانيد نام ببريد؟‬

‫‪7‬‬
‫تاريـخ بـر دو راهي مرمـوز سـرنـوشت‬
‫استاده بود و چشم به ظلمت سپرده بود‬
‫«او» آمـد و چراغ هـدايـت بهدست او‬
‫راه نجـات را بـه دل تيـرهگی گشــود‬

‫انسان به زير خرمن زنجيـر میخـزيـد‬


‫در بـنــد بـــود گـــردن آزاد آدمــي‬
‫خم گشته بود پشت جهان زير بار ظلم‬
‫رنگـي نبـود ز آدم و بويـي ز مـردمـي‬

‫انسان بـه آستـان خـدايـان مرمـريـن‬


‫بـر خاک مینهــاد سـر پُــر غــرور را‬
‫در معبــد زمانـه بـه محــراب قـرنها‬
‫مي کرد بـوسـه پاي بُـت پول و زور را‬

‫بس کاخهاي مرمر و بس قصرهاي عاج‬


‫مجمهها ايستـاده بود‬
‫بـر پشتـههای ُج ُ‬
‫در بزم ميگسـاري و در خلـوت هـوس‬
‫خون کسان به جام خسان جاي باده بود‬

‫(‪)2‬‬
‫«او» از حجاز آمد و قرآن بهدست او‬
‫تاج کرامتــي بـه ســر آدمــي نهــاد‬
‫زآواز پاي او همـه زنجيـرهـا شكسـت‬
‫بر کاخهاي سـر به فلـک لـرزه اوفتـاد‬
‫«محمود فاراني»‬

‫‪8‬‬
‫َّك َل َعلى ُخُل ٍق َع ِظيم‪ ».‬يعنی‪ :‬تو بر اخالقی عظيم استوار هستی‪[ .‬قلم‪/‬آية ‪]4‬‬
‫اشاره به آية مبارکة‪َ « :‬وإن َ‬
‫ِ‬
‫ٍ‬
‫حجاز‪ :‬نام قسمتی از سرزمين عربستان سعودی است‪ .‬چون اين قسمت ميان جلگة پست ساحلی و‬
‫زمين مرتفع نجد حاجز يا حايل واقع شده است‪ ،‬از اين سبب آن را حجاز ميگويند‪ .‬از شهرهای مهم‬
‫اين قسمت مكة مكرمه و مدينة منوره میباشد‪.‬‬

‫‪ u‬عبارت چيست؟‬
‫به مثالهای زير توجه کنيد‪:‬‬
‫‪ .1‬ازهنگام سپيده دم‬
‫‪ .2‬درصورت موافقت دوطرف‬
‫‪ .3‬به شرط حصول اطمينان‬
‫درمثالهای باال ديده میشود که هريک آن از چند کلمه تشكيل شده‪ ،‬در جای‬
‫کلمة واحدی نشسته و معنايی را میرساند‪ .‬در ضمن (از‪ ،‬در و به) که از جملة‬
‫حروف اضافه هستند‪ ،‬در آنها به کار رفته است؛ پس هرساختمان دستوری که‬
‫اين ويژهگیها را دارا باشد؛ آن را عبارت میگويند؛ بنابراين عبارت را چنين تعريف‬
‫میکنيم‪:‬‬
‫عبارت‪ ،‬گروهی ازکلمات است که جانشين کلمة واحد باشد‪ ،‬يا معنای واحدی‬
‫را بيان کند بدون آن که اين گروه به تنهايی يک قسمت جمله شمرده شود؛ مانند‬
‫مثالهای باال‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫عبارت دارای شرايط زير است‪:‬‬
‫• بايد بيش از دو کلمه باشد و معنای واحدی را ارائه کند‪.‬‬
‫• در مجموع‪ ،‬کلمات بايد يكی از حروف اضافه (از‪ ،‬به‪ ،‬بر‪ ،‬با‪ ،‬تا‪ ،‬در) به کار رفته‬
‫باشد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را با سرعت و خاموشانه در مدتي مناسب مطالعه کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬هريک از شاگردان چهار بيت از متن شعر را با صداي بلند بخواند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬با واژهها يا کلمههای مرموز‪ ،‬سرنوشت‪ ،‬جور و خلوت‪ ،‬عبارت بسازيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬از متن درس سه عبارت بيروننويس کنيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪10‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪:3‬‬
‫‪ .1‬چرا ما پيامبر‪ ‬راستايش میکنيم و نعت از حمد چه تفاوت دارد؟‬
‫‪ .2‬اين بيت چه معنا دارد؟‬
‫تاج کرامتي به سرآدمي نهاد‬ ‫«او» ازحجاز آمد و قرآن بهدست او‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪:4‬‬
‫‪ .1‬چهار بيت از متن درس را‪ ،‬به انتخاب خود‪ ،‬به نثر برگردانيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ .1‬نام ده تن از پيامبران را در کتابچههایتان بنويسيد‪.‬‬


‫‪ .2‬بيت زيرين را به نثر ساده تبديل کنيد و بنويسيد که شامل چند عبارت است؟‬
‫بر کاخهاي سر به فلک لرزه اوفتاد‬ ‫ز آواز پاي او همه زنجيرها شكست‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪11‬‬
‫‪ .3‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪:‬‬
‫ِ‬
‫صالبت نـام تـو دل شـب دريـده محمــدا‬ ‫شفق‬
‫ِ‬
‫بـه شـب زمانـه پيـام تـو سحـرآفريـده محمـدا‬
‫به رهت نشد که قدم زنم به چه آبـرو زتـو دم زنـم‬
‫به کدام خامه رقم زنم به تـو ايـن قصيـده محمـدا‬
‫«عبدالرازق فاني»‬

‫‪12‬‬
‫درس سوم‬

‫خلق نیکو‬

‫انسان خوب و مسلمان بايد با اخالق پيغمبر‪ ‬آشنا باشد؛ زيرا دين همان‬
‫اخالق نيكو و ُخلق خوش است که خلق را شكار میکند و ارزش دين را برای‬
‫انسان مینماياند؛ اگر بخواهيم با اخالق پيامبر بيشتر آشنا شويم بايد به قرآن‬
‫ق َع ِظي ْ ٍم»[سورة‬ ‫رجوع کنيم‪ .‬خداوند‪ ‬دربارة پيامبر‪ ‬ميفرمايد‪َ « :‬وإِن َّ َ‬
‫ك ل ََع ٰلـی خُ ل ُ ٍ‬
‫القلم‪ :‬آيه ‪ ]4‬يعنی‪ :‬تو داراي اخالق بزرگ هستي‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫ُخلق در لغت خوی و عادت را گويند و در اصطالح عبارت از اعمال نيكي است که‬
‫از انسان سر میزند‪ .‬انسان خوب و مسلمان بايد دارای ُخلق نيكو باشد و از برخورد و‬
‫رفتار زشت و ناپسند بپرهيزد‪ .‬امام محمد غزالی در کتاب «کيميای سعادت» خود چنين‬
‫ك‬‫نگاشته است‪« :‬بدان که ايزد تعالی بر رسول مقبول‪ ‬ثنا به ُخلق نيكو گفت که‪َ :‬وإِن َّ َ‬
‫ل ََع ٰلـی خُ ل ُ ٍق َع ِظي ْ ٍم‪».‬‬
‫كارم االاَ ْخ اَال ِق» [المستدرک (الحاکم) نيشاپوری‪،‬‬
‫ْت ِ ُالتَّم اَِم اَم اَ‬
‫پيامبر خدا فرموده است‪« :‬ب ُ ِعث ُ‬
‫‪ ،]1224‬من برای اتمام و اکمال مكارم اخالق(‪ )1‬فرستاده شدهام‪ .‬کسی نزد رسول خدا آمد‬
‫و پرسيد‪« :‬دين چيست؟» آن حضرت‪ ‬فرمودند‪« :‬خلق نيكو‪ ».‬همچنين از آن حضرت‬
‫‪ ‬سؤال شد‪« :‬فاضلترين اعمال(‪ )2‬چيست؟» گفتند‪« :‬خلق نيكو‪ ».‬از حضرت بیبی‬
‫ان ُخ ُل ُقه‬
‫عايشة صديقه‪ ‬عنها دربارة اخالق پيغمبر‪ ‬جويا شدند‪ ،‬در پاسخ گفت‪ :‬اَک اَ‬
‫القرآن‪ .‬يعنی قرآن‪ ،‬اخالق او بود‪ .‬يعني هر چه اخالق نيكو در قرآن هست در سيرت‬
‫پيامبر وجود داشته است‪ .‬شيخ مصلحالدين سعدی چه زيبا سروده است‪:‬‬
‫عقل بهتر از اين چه کار کند‬ ‫ُخلق خوش اَخلق را شكار کند‬
‫(‪)3‬‬

‫انسان مسلمان و شرافتمند دارای اخالق حميده است(‪ )4‬و در خانواده‪ ،‬مكتب و‬
‫جامعه با همنوعان خويش مطابق ارشادات الهی و فرامين شريعت غرای محمدی‪‬‬
‫عمل میکند و در رفاه و آبادانی جامعه سهيم میشود و در خدمت مخلوق خدا قرار‬
‫میگيرد و از زشتی و بدخويی میپرهيزد؛ زيرا اخالق نيكوست که جامعه و افراد آن را‬
‫به سر منزل سعادت میرساند‪.‬‬
‫ما بايد خلق نيكو را از پيامبر ‪ ‬بياموزيم‪:‬‬
‫«پيرزن يهودييي بود پيامبر خدا را با انداختن خاکستر و خس و خاشاک اذيت‬
‫ميکرد‪ ،‬چند روزي پيامبر‪ ‬مورد آزار و اذيت پيرزن قرار نگرفتند‪ ،‬پيامبر خدا تعجب‬
‫کردند و از اهل محله جوياي احوال شدند‪ .‬مردم گفتند‪ :‬آن پيرزن بيمار است‪ ،‬پيامبر‬
‫خدا به عيادت وی رفتند‪ ،‬وقتي پيرزن چشم خود را باز کرد‪ ،‬ديدکه همان پيامبر خدا‬
‫است که هر روز با ريختن خاکستر و خس و خاشاک بر سر و روي مبارکشان او را‬
‫اذيت ميکرد‪ ،‬همان بود که کلمة ط ّ ِيبه خواند ومسلمان شد‪ .‬اين است اخالق پيامبر که‬
‫‪14‬‬
‫حتا دشمنان از ديدنشان تحت تأثير قرار گرفته ايمان ميآوردند‪.‬‬

‫‪ -1‬مكارم اخالق‪ :‬محاسن اخالق‬


‫‪ -2‬فاضلترين اعمال‪ :‬بهترين اعمال‪ ،‬درينجا مراد ازخلق نيكوست‪.‬‬
‫‪ -3‬شكار کند‪ :‬جلب و جذب کند‬
‫‪ -4‬اخالق حميده‪ :‬خوي و خصلت ستوده‬

‫‪ u‬جمله‬
‫کلمه يا مجموعهيی از کلمههاست که بر روی هم دارای معنايی کامل باشد‪،‬‬
‫مانند‪« :‬راستی‪ ،‬بهترين صفات است‪ ».‬جمله‪ ،‬حداقل از دو جزء تشكيل میشود‪ :‬فعل‬
‫و فاعل؛ مانند‪ ،‬عزيز آمد ‪ .‬و ممكن است فاعل‪ ،‬همان شناسه (ضمير فاعلی) خود‬
‫«بنشينيد»‬ ‫فاعل فعل‬
‫فعل باشد‪ .‬در نتيجه‪ ،‬هر دو جزء در يک کلمه باشد‪:‬‬
‫فعل و فاعل‬
‫جمله از حيث مفهوم و معنا چهارگونه است‪ :‬خبری‪ ،‬پرسشی‪ ،‬عاطفی و امری‪.‬‬
‫‪ -1‬جملة خبری‪ :‬زلمی آمد‪.‬‬
‫‪ -2‬جملة پرسشی‪ :‬حميده کجاست؟‬
‫‪ -3‬جملة امری‪ :‬کتابها را باز کنيد‪.‬‬
‫‪ -4‬جملة عاطفی‪ :‬چه هوای خوبی!‬
‫جمله از حيث فعل سه گونه است‪ :‬فعلی‪ ،‬اسنادی و بیفعل‪ .‬در جملة اسنادی‪،‬‬
‫مسند فعل نيست؛ بلكه صفت يا اسم يا ضمير است‪:‬‬
‫حبيب بيمار بود‪ .‬فردا جمعه است‪ .‬حميد‪ ،‬اوست‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫در جملة بیفعل‪ ،‬يا فعل به قرينه حذف میشود و يا به حكم ساختمان خاص‬
‫جمله و عرف زبان نمیآيد؛ خداحافظ‪ .‬ايستادن ممنوع‪ .‬به راست راست‪ .‬جمله از‬
‫لحاظ ساختمان و ترکيب‪ ،‬دوگونه است‪ :‬ساده و مرکب‪.‬‬
‫جملة ساده تنها يک فعل دارد‪ :‬ديوار شكست‪.‬‬
‫جملة مرکب‪ ،‬دو فعل و يا بيشتر دارد‪ .‬اگر قلم را برداری و بشکنی‪ ،‬من‬
‫نمیتوانم امال بنويسم‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ -1‬شاگردان به درس ُ‬
‫«خلق نيكو» گوش دهند‪.‬‬
‫‪« -2‬کان خلقه القرآن» قول کيست و چه معنا و مفهومي را افاده ميکند‪ ،‬گفتگو کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ -3‬متن درس را با صدای بلند و رسا بخوانيد‪.‬‬
‫‪ -4‬معنای لغوی و اصطالحی اخالق را بيان کنيد‪.‬‬
‫‪ -5‬دربارة ُ‬
‫«خلق نيكو» به شكل گروهی گفتگو کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ -6‬دربارة مزايا و سجايای اخالق پيامبر خدا بينديشيد و گفتگو کنيد‪.‬‬
‫‪ -7‬محاسن و مكارم اخالق را از چه کسی بايد آموخت؛ چرا؟‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪16‬‬
‫‪ -8‬پيامبر خدا در پاسخ به سؤال «دين چيست؟» چه گفت؟ بينديشيد و توضيح بدهيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ -9‬جملههای عاطفی‪ ،‬امری‪ ،‬پرسشی و خبری را در جمالت زير تشخيص دهيد‪:‬‬
‫‪ -1‬محمود به مكتب میرود‪.‬‬
‫‪ -2‬به برادرت نامه مینويسی؟‬
‫‪ -3‬به بازار برو و قلم و کتاب بياور‪.‬‬
‫‪ -4‬چه دشت شاداب و سرسبزی!‬

‫‪ -10‬دربارة شخصيت امام محمد غزالی بحث کنيد و دو کتاب معروف وی را نام ببريد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫َّك َل َعلى ُخُل ٍق ع ِ‬


‫َظ ٍيم» را در چند سطر بنويسيد‪.‬‬ ‫معنا و مفهوم آية کريمة « َوإن َ‬
‫ِ‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪17‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫خالصة درس «خلق نيكو» را بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪18‬‬
‫درس چهارم‬

‫داستان کوتاه‬

‫شاگردان عزيز‪ ،‬درس امروزما در مورد داستان کوتاه است‪ .‬درسالهای گذشته‬
‫شما دانستيدکه داستان کوتاه چه چيزی را میگويند و مشخصات آن چيست‪.‬‬
‫امروز نمونهيی از داستان کوتاه را میخوانيم تا از يکسو با داستان کوتاه آشنايی‬
‫بيشترحاصل نماييد و از سوی ديگر نمونة نگارش معاصر را از نظر بگذرانيد‪ .‬حال‪،‬‬
‫آيا در ميان شما کسانی هستند که بگويند‪:‬‬
‫• داستان کوتاه چيست؟‬
‫• داستان کوتاه چه ويژهگیهايی دارد؟‬

‫‪19‬‬
‫فرزند رويگر‬
‫کورة آتش شعلهور است و چشمان سياه‪ ،‬رقصيدن زبانهای سوزان آنرا مینگرد‪ .‬دکة‬
‫تاريک از فروغ آن گلگون میگردد و حصير رويگر را با کوزة آب در کنج آن کلبة محقر جلوه‬
‫میدهد‪.‬‬
‫فرزند رويگر در دکه را بسته؛ اما چشمان خود را بسته نمیتواند‪.‬‬
‫خواب در اين زاوية نيمه ويران نمیآيد و وی را از انديشههای دور و دراز نمیرهاند‪.‬‬
‫رو به روی کورة سوزان‪ ،‬بر صفة بلندی نشسته پاها را آويخته‪ ،‬دستهای خسته و پر آبلة‬
‫سياه خويش را در عقب به روی زمين نهاده و بر آنها تكيه داده و چشمانش چون پارههای‬
‫زغال براق در ميان مژههای بر گشته‪ ،‬بر آن اخگر فروزان مینگرد‪.‬‬
‫و در سپيدة خاکستر چه میجويد؟‬
‫عرق چون دانههای ُمرواريد بر جبين کشادة گندمگونش میدرخشد‪ ،‬تو گويی در‬
‫خاموشی و سكون نيز به کار دشواری میپردازد و يا با حريف توانايی میستيزد؛ اگر چه‬
‫کورة آتش در کنار وی است؛ ولی ديدهگانش چنان مینگرد که به چشمانداز دوری در افق‬
‫و اقصای صحرا نگران باشد‪.‬‬
‫* * *‬
‫باد سيستان با وزش الينقطع خويش در کوی و بر زن غرش دارد و جدارهای نازک دکة‬
‫رويگر را میلرزاند‪ .‬آواز پای آخرين دستة شب گردان خاموش میشود و به جز نالة باد صدايی‬
‫بر نمیخيزد‪.‬‬
‫تنها باد‪ ،‬امشب در اين صحرا داوری میکند‪ ،‬ستونهای ريگ را از پشتهيی به پشتة ديگر‬
‫نقل میدهد و در هامون موجهای بلند میانگيزد‪.‬‬
‫* * *‬
‫چشمان درخشنده‪ ،‬هنوز به سوی آتش نگران است‪.‬‬
‫از ميان زبانههای آتش‪ ،‬بيابانهای بیپايان‪ ،‬کوههای بلند و دهكدههای ويران به نظر‬
‫میآيد‪.‬‬

‫‪20‬‬
‫مردان و زنان کشاورز با چهرههای ماتمزده و پيكرهای ناتوان ديده میشوند‪ .‬و باز نيزههای‬
‫بلند سواران تا زنده‪ ،‬میدرخشد‪.‬‬
‫در آن کورة گرم‪ ،‬جهانی جلوهگر است‪.‬‬
‫در آن آتش سوزان مناظر مختلفة زندهگانی سجستان نمودار است‪.‬‬
‫آتش کورة مرد رويگر‪ ،‬آيينة سكندر بود و جام جهان نمای جمشيد‪.‬‬
‫* * *‬
‫از اين دنيای بزرگ‪ ،‬وی به کلبهيی اکتفا کرده و از همه کارها به رويگری پرداخته‪ ،‬زندهگانی‪،‬‬
‫اندودن الوان روشن بر اجسام تاريک نيست و رويگری پيشة بزرگان نمیباشد تا چند ملمعی را‬
‫زيبا‪ ،‬چرکين را پاکيزه و کهنه را نو جلوه دهد‪ .‬او برای اعالم حقيقت آفريده شده کاخی بر افرازد‬
‫که بيچارهگان را پناه باشد‪ ،‬و مشعلی بيفروزد تا آوارهگان را به منزل مقصود برساند‪.‬‬
‫شايد کلبة صفار نخستين مرحلة مجد و بزرگی باشد؛ اما بايد گامی از آن فرا تر گذارد و‬
‫چون باد غريوندة سيستان‪ ،‬صحاری آن کشور را بپيمايد‪ ،‬دروازة شهرها را بگشايد و بر قلعة‬
‫زرنج برآيد‪ .‬تا چند ديار اوجوال نگاه جاه طلبان عرب و عجم گردد‪ .‬تاکی در کار زارهای ملوک‬
‫الطوايف خون فرزندان هيرمند به هدر رود‪ .‬صالح در سيستان هنگامهيی بر پا داشته‪.‬‬
‫آن مرد جاه طلب به هر سويی میتازد؛ گاه حاکميت عرب را مورد حمالتش قرار میدهد‬
‫و زمانی آسايش دهكدههای آرام را برهم میزند‪ .‬آن مرد سرگردان چون گرد باد صحرای‬
‫سجستان آوارة نا بيناست‪.‬‬
‫به هر سو رهسپار میگردد‪ ،‬آشوبی میانگيزد و به هر زمينی قدم گذارد‪ ،‬شوری بر میخيزد؛‬
‫دهقانان نمیدانند سرنوشتشان چيست؟‬
‫از اعمال عرب و سلطة عباسيان خسته شده اند؛ ولی از توفان آن سرباز توفانی نيز‬
‫هراسانند‪.‬‬
‫ديروز طاهر در نيشاپور ديدهگان را به خود خيره میگردانيد‪.‬‬
‫مردمان خراسان به سوی وی میشتافتند و او را رهانندة خود میخواندند؛ ولی امروز‬
‫چشم جهان بينش نگران نيست‪.‬‬

‫‪21‬‬
‫راد مرد پوشنگ حيات پر شور و پر همهمة خويش را به پايان رسانيده و چنگال مرگ‬
‫طومار زندهگانی با افتخارش را دريده‪.‬‬
‫پسران او نيروی جهانداری ندارند و بر اورنگ خراسان‪ ،‬کوچک مینمايند‪.‬‬
‫هنوز چشمان پسر صفار بكورة فروزان متوجه است‪.‬‬
‫عرق از جبينش میتراود و نفسش شديد تر میگردد‪.‬‬
‫گمان میکند‪ ،‬از غرش باد نالهيی به گوش او میرسد و ندايی میشنود هر لمحه‪ ،‬آن صدا‬
‫بلندتر میگردد و باز با آواز باد خاموش میشود‪ ،‬لحظهيی نمیگذرد که تند باد با آواز جهان‬
‫گيرش بار ديگری بر میخيزد و آن صدا در غلغلة آن هويدا میگردد‪.‬‬
‫فرزند رويگر به خاطر میآورد که در کودکی گاه گاه به شبانی میبرآمد و عدة محدود‬
‫گوسفندان پدر را به صحرا میآورد‪.‬‬
‫گاهی عمر و برادرش با وی همراه میبود و زمانی نهار را در صحرا به وی میرسانيد‪ .‬روزی‬
‫تندباد و زيدن گرفت و هوا تاريک شد‪ ،‬سردی بر صحرا مسلط گشت‪ ،‬وی و گوسفندان در‬
‫ريگستان پر ولوله به کناری خزيده بودند‪ ،‬راه گم کرده و ناگهان آواز نحيف و ناتوانی در غرش‬
‫باد برخاسته و يأسش را به اميد مبدل ساخت‪.‬‬
‫بیاختيار با گوسفندان به حرکت آمد و به سوی آن آواز رهسپار شد‪ ،‬تا آن که به عمرو‬
‫رسيد و به هدايت وی به جانب دهكده روانه گرديد و از توفان مرگ رهايی يافت‪.‬‬
‫امشب نيز از غرش باد چنان آوازی به گوش میرسد و وی را به خويشتن میخواند؛‬
‫اما اين بار آواز نحيف و ناتوان عمرو کوچک نيست‪.‬‬
‫اين بار ندايی است هيبتناک‪ ،‬گيرنده و هيجان انگيز‪ ،‬اين با آوازی است دل گداز‪ ،‬بلند و‬
‫جهانگير و از همه آوازهای توفانی بلند تر است‪.‬‬
‫بر همهمه بادها و جنبش ريگها متسلط گرديده و به هر سويی پراگنده میشود؛ اين‬
‫صيت جهانگير در هر گوشه و کناری نفوذ مینمايد‪.‬‬
‫در قلعة پاسبانان هيرمند و قصر امرا در دهكدههای سجستان و صحاری رود بار و حتا در‬
‫کلبه صفاری به گوش میرسد‪.‬‬

‫‪22‬‬
‫اين ندا‪ ،‬وی را به خود میخواند‪.‬‬
‫او را به ياوری مردمان ديارش دعوت مینمايد و به ترک دکة رويگری امر میدهد‪ .‬ديگر‬
‫خود داری محال است و به مقابل اين صدای رستا خيز‪ ،‬مقاومت نمیتواند‪ .‬بايد بر خيزد کورة‬
‫فروزان را به ديگری بگذارد و در موجههای سجستان توفانی بغلتد‪.‬‬
‫چون نا خدای ماهری سفينة زندهگانی مردم را در اين دريای سهمگين براند و به ساحل‬
‫امن و کنارة آزادی بكشاند‪.‬‬
‫تنگنای کلبة رويگر چون نگاه همت عالی و فضای بیکران آرزوهای بلند پرواز او نيست‪.‬‬
‫عرصة جنبش وی کشور بزرگ و صحاری بیپايان است‪.‬‬
‫او آن مردی است که ندای مردمان اين ديار را جواب گويد و در کار گاه زندهگانی‬
‫به عمل پردازد‪.‬‬
‫چون حداد چيره دستی که آهن سرد را میکوبد و آتشين میگرداند و آنگاه از آن‬
‫پارههای فروزان نا قوسی بزرگ میسازد تا ساليان دراز در فضای بیکران ولوله اندازد‪ .‬وی نيز‬
‫بايست تودة مردمان متفرق و خاموش را به کتلة متحد و پيوسته مبدل گرداند که صيتش در‬
‫آفاقی دور دست پراگنده شود و سالها طنينش را کشاورزان در کنارههای دجله و خرابههای‬
‫مداين بشنوند‪.‬‬
‫او بايد افسون بر همنان کابل و غزنه را بشكند و مردمان افسرده و خاکستر نشين‬
‫آن سامان را از زوايای تاريک رهبانيت در ميدان حيات حقيقی و فروغ خورشيد خاوری‬
‫بكشاند‪.‬‬
‫او بايد مشعل حقيقت را با دست توانا در بتكدة با ميان رهنمون گرداند تا هر سحرگاهی‬
‫پير و جوان دست نياز به دامان آن اصنام کوهپيكر خاموش دراز ننمايند و از پيراية آنها خيره‬
‫نگردند‪ .‬او بايد صحاری سجستان و زابل و اهل کهساران غرچه و کابل را از عبوديت بيگانهگان‬
‫و پرستش اوهام رهايی بخشد و چون خويشتن آزاد گرداند‪.‬‬
‫اين همه کار وی است؛ زيرا تنها آن ندای مرموز را او از غرش بادهای سيستان میشنود‪.‬‬

‫‪23‬‬
‫‪ :1‬نجيب اهلل توروايانا‪ :‬در سال ‪ 1281‬هـ‪ .‬ش در جالل آباد زاده شد و خواهرزادة امير حبيب اهلل‬
‫خان و نواسة امير عبدالرحمن خان است‪ .‬دورة ثانوی را در ليسة امانی به پايان رسانيد و دکتورای خود‬
‫را از فرانسه بهدست آورد‪ .‬نجيب اهلل توروايانا از راه گشايان داستان کوتاه نويسی معاصر کشور ماست که‬
‫در تاريخ ادبيات ما جای شكوهمندی دارد‪.‬‬
‫‪ :2‬رويگر‪ :‬در لغت به معنای مِسگر و لقب يعقوب ليث صفاری است‪.‬‬

‫‪ u‬جملة ندايي‬
‫جملهيی است که در آن معنای فراخواندن‪ ،‬آواز دادن و يا صداکردن کسی‬
‫يا چيزی باشد‪ .‬نشانههای آن {ای}‪{ ،‬ايا}‪{ ،‬يا} و {هی} است که درآغاز واژه‬
‫ميآيند و يا {الف} که در پايان واژه عالوه میشود و همه معنای جمله را کامل‬
‫ميکنند؛ مانند‪:‬‬
‫• ای‪ :‬ای خدا درد مرا درمان ببخش!‬
‫• ايا‪ :‬ايا مرد شايستة روزگار!‬
‫• يا‪ :‬يارب اسيرصحبت نادان مكن مرا!‬
‫• هی‪ :‬هی بيا همدست و هم پيمان شويم!‬
‫• ا‪ :‬شهريارا بیتو نتوان زيستن!‬
‫بايد گفت که نشانههای {ايا}‪{ ،‬يا} و {هی} در گذشتهها مورد استفاده بوده‬
‫و امروز کاربرد چندانی ندارد‪.‬‬

‫‪24‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن کامل درس را خاموشانه و با سرعت در مدتی مناسب مطالعه کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬سپس چند شاگرد يک‪ -‬يک پاراگراف از درس را باصدای بلند در برابر همصنفان‬
‫خويش بخوانند‪.‬‬
‫‪ .3‬تعدادی از شاگردان در مورد داستاني که خوانده شد نظريات شانرا ارايه نمايند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬دو تن از شاگردان مفاهيم اساسی درس را نظر به برداشت خويش دستهبندی نموده‬
‫و شرح دهند‪.‬‬
‫‪ .2‬انديشههای برجستة آمده در اين درس را برشمريد‪.‬‬
‫‪ .3‬برای جملة ندايی چند جمله را به حيث نمونه آورده و تلفظ کنيد‪.‬‬
‫‪ .4‬پنج تن از شاگردان يک‪ -‬يک جمله خارج از درس را به حيث مثال برای جملة‬
‫ندايی ارائه بدارند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬شاگردان واژههايی را که به نظرشان مشكل میآيد‪ ،‬بيروننويس کرده و پس از‬
‫تشريح معانی آنها در جمالت مناسب به کاربرند‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪25‬‬
‫‪ .2‬برداشتهای ذهنی و عاطفی خويش را در يک مورد مشابه همين درس با رعايت‬
‫قواعد دستوری آن بيان داريد‪.‬‬
‫‪ .3‬شاگردان مفهوم اين داستان کوتاه را نظر به برداشت خويش بيان دارند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬هر يک از شاگردان پنج سطر از متن داستان کوتاه را به صورت مشق در کتابچههای‬
‫خويش بنويسند‪.‬‬
‫‪ .2‬ترتيب و نظافت در نوشتن را تجربه‪ ،‬تمرين و رعايت کنند‪.‬‬

‫‪ .1‬شاگردان برداشت خود را از داستان فرزند رويگر به عبارت خود بنويسند‪.‬‬


‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .3‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪:‬‬
‫هزار خم نکند مست میپرستان را‬
‫چنانکه ذرة خاکی وطنپرستان را‬
‫«عبدالرحمن پژواک»‬

‫‪26‬‬
‫درس پنجم‬

‫امیرخسرو دهلوی‬

‫امير خسرو دهلوی پسر امير سيفالدين محمود حكيم دانشمند قرن هفتم‬
‫هجری است‪ .‬بعضی مؤرخان محل تولد اميرخسرو را غوربند افغانستان و برخی‬
‫«مومن آباد پتياله» دانسته اند؛ آثار اميرخسرو را نود و ن ُه اثر گفته اند و خمسة آن‬
‫مشهور است که حاوی هژده هزار بيت است و در سه سال سروده شده است‪.‬‬

‫‪27‬‬
‫امير خسرو دهلوی پسر اميرسيفالدين محمود حكيم و دانشمند قرن هفتم است‪.‬‬
‫آنگاه که لشكر چنگيز به سرزمين ما به ويژه بلخ يورش آورد‪ ،‬اميرسيفالدين نخواست يوغ‬
‫اسارت را بر گردن کشد(‪ )1‬لذا متواری گرديد‪ .‬چندی در سانچارک و بعد درغوربند پروان‬
‫اقامت گزيد و در اخير‪ ،‬راهی پتيالة هند گرديد و آنجا را مسكن خويش قرار داد‪.‬‬
‫بعضی مؤرخان محل تولد اميرخسرو را غوربند و برخی (مؤمن آباد پتياله) دانسته اند‪.‬‬
‫وی درسال ‪ 653‬هـ‪ .‬ق‪ .‬به دنيا آمد‪ .‬اميرخسرو در جوانی به خواجه نظامالدين اوليا‪ ،‬عارف‬
‫پرآوازة هند پيوست و به سير و سلوک عرفانی پرداخت‪ .‬اميرخسرو دهلوی دوست و دبير‬
‫دربار هفت تن از شاهان هندی بوده‪ .‬او ابتدا سلطانی تخلص میکرد؛ اما بعدا ً تخلص خسرو‬
‫را انتخاب کرد‪ .‬در شعر به گذشتهگان توجه داشت و قصيده را به پيروی مسعود سعد و‬
‫خاقانی‪ ،‬مثنوی را به اسلوب سنايی‪ ،‬داستانسرايی را به شيوة نظامی و غزل را به اقتفاي‬
‫سعدی سروده است‪.‬‬
‫اميرخسرو در شعر لحن خاصی داشت که بعدها شاعران شيوة وي را برگزيده‪ ،‬پرورش‬
‫دادند و امروز آن شيوه مشهور به سبک هندی است‪ .‬آثار امير خسرو را مجموعاً نود و نه‬
‫اثر گفته اند که از آن جمله مشهورترين آن قِرانالسعدين‪ ،‬نه سپهر و فتاح الفتوح است‪.‬‬
‫اميرخسرو «خمسه» هم سروده است که شامل پنج مثنوی مطلعاالنوار‪ ،‬شيرين و خسرو‪،‬‬
‫مجنون و ليلی‪ ،‬آيينه سكندری و هشت بهشت است‪ .‬او در فن انشا کتابی نوشته است که‬
‫رسايل نام دارد‪ .‬خمسة اميرخسرو در حدود هژده هزار بيت است که آن را در طی سه‬
‫سال سروده است‪.‬‬
‫اميرخسرو عالوه بر شاعری و نويسندهگی در هنر موسيقی نيز استاد بود‪ .‬استاد‬
‫«روی شنكر» موسيقیدان بزرگ هندوستان‪ ،‬اختراع و اکمال آلة موسيقی سه تار را‬
‫توسط اميرخسرو دانسته و به تشريح اجزای آن در محافل موسيقی پرداخته است‪ .‬اين‬
‫شاعر نامی به سال ‪ 725‬هجری وفات کرده و قبر او نزديک مزار خواجه نظامالدين اوليا‬
‫در دهلی است‪ .‬از اميرخسرو پسری به نام احمد بهجا ماند که در فن نقد شعر دسترسی‬
‫داشت‪.‬‬

‫‪28‬‬
‫نمونة کالم اميرخسرو‬

‫که دارد رفتـنـی را پـای در بـنـد‬ ‫ز اهل عقـل نپسنـدد خــردمنـد‬


‫کـه فـردا گرددش غيـر خـداونـد‬ ‫نصيـب امـروز بـرگيـر از متاعـی‬
‫که چون شد پاره نتـوان کرد پيوند‬ ‫لباس زندهگی بر خود مکـن تنـگ‬
‫که مالت دين بس است وخير فرزند‬ ‫مخور غـم بهـر فرزنـدی و مـالـی‬
‫به اندک مايه راحت باش و خرسند‬ ‫اگـر خواهـی نبينـی رنـج بسيـار‬
‫نـی خامـه نکـوتـر از نـی قـنـد‬ ‫به صورت خوش مشوکز روی معنا‬
‫که ايشان همچو ما بودند يک چند‬ ‫به رعنايی منـه بـر خاکيـان پـای‬

‫‪ .1‬يوغ اسارت را بر گردن کشيدن‪ :‬قبول اسارت و بردگي‬


‫‪ .2‬لباس زندهگی برخود تنگ کردن‪ :‬غم نداشتن و بز خريدن‬

‫‪29‬‬
‫‪ u‬جملة بيانی يا خبری‬
‫آن است که مقصود را بهطور خبر بيان کند و در آن احتمال راست بودن و يا‬
‫راست نبودن رود؛ مانند‪ :‬پدر و مادرم از سفر آمدند‪ .‬فردا به مكتب میروم‪ .‬جملة‬
‫بياني يا خبري ممكن است مثبت يا منفي باشد؛ مانند‪:‬‬
‫انوشيروان‪ ،‬پادشاه دادگر بود‪.‬‬
‫دروغگو رستگار نشود‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬شاگردان درس امير خسرو بلخی را خاموشانه بخوانند‪.‬‬
‫‪ .2‬اميرخسرو عالوه بر شاعري در چه فنوني مهارت داشت؟‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .3‬خمسة اميرخسرو شامل کدام کتابهاست؟‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .4‬مجموعة آثار اميرخسرو به چند تا میرسد؟ نام ببريد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬

‫‪30‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .5‬در جملههای زير جملههای بيانی را تشخيص دهيد‪:‬‬
‫من به کابل میروم‪.‬‬
‫حبيب کار نمیکند‪.‬‬
‫شاگردان کتاب میخوانند‪.‬‬
‫کی به بازار میرود؟‬
‫کتابت را بخوان‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .6‬دربارة انديشة عرفانی اميرخسرو بينديشيد و به شكل گروهی گفتگو کنيد‪.‬‬
‫‪ .7‬دربارة اميرخسرو يک مقاله بنويسيد که از ده سطر زياد نباشد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .8‬به متن درس به دقت گوش کنيد‪.‬‬

‫‪31‬‬
‫درس اميرخسرو را خالصه کنيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫سه بند آخر نمونه کالم اميرخسرو را به نثر ساده تبديل کنيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪32‬‬
‫درس ششم‬

‫زیانهای آزمندی‬

‫شاگردان عزيز‪ ،‬درس امروز ما زيانهای آزمندی عنوان دارد که برگرفته ازکتاب‬
‫«کيميای سعادت»‪ ،‬نوشتة امام محمد غزالی است‪ .‬در اين درس برعالوة اين‬
‫که شما با يک نمونه از متون اخالقی گذشتهگان آشنايي میيابيد‪ ،‬از روشهای‬
‫نثرنويسی و شيوههای نگارشی سدة پنجم هجری نيز آگاهی خواهيد يافت؛ اکنون‬
‫بگوييدکه‪:‬‬
‫‪ .1‬پيش از اين نام امام غزالی را درکجا و درچه موردی شنيده بوديد؟‬
‫‪ .2‬در مورد کتاب کيميای سعادت چه میدانيد؟‬

‫‪33‬‬
‫‪...‬روايت کرده اندکه مردی به عيسی‪‬گفت‪ :‬خواهم که اندر صحبت تو باشم‪ .‬با‬
‫وی به هم برفتند‪ ،‬تا به کنارجوی‪ ،‬و سه نان داشتند‪ ،‬مرد يكی بدزديد و عيسی‪ ‬به‬
‫کنارة جو شده بود؛ چون باز آمد نان نديد‪ ،‬گفت‪ :‬که برگرفت؟ گفت‪ :‬ندانم؛ پس ازآنجا‬
‫بگذشتند‪ ،‬آهويی همی آمد با دو بچه‪ ،‬عيسی‪ ‬يكی را آواز داد‪ ،‬نزديک وی آمد‪ ،‬وی‬
‫را بكشت و اندر وقت بريان شد و هر دو سير بخوردند؛ پس گفت‪ :‬زنده شو‪ ،‬زنده شد به‬
‫فرمان خدای تعالی‪ ،‬پس آن مرد را گفت بدان که خدای تعالی اين معجزه به تو نمود‪ ،‬بگو‬
‫تا نان کجا شد؟ گفت ندانم‪ .‬ازآنجا برفتند به رودی آب رسيدند‪ .‬عيسی‪ ‬دست وی‬
‫بگرفت وهردو بر روی آب بگذشتند‪ ،‬گفت بدان که خدای اين معجزه به تو نمود‪ ،‬بگو تا نان‬
‫کجا شد؟ گفت ندانم‪ ،‬از آنجا برفتند و بهجايی رسيدندکه ريگ بسيار بود‪ ،‬عيسی‪ ‬آن‬
‫ريگ جمع کرد و گفت به فرمان خدای زر گرد‪ ،‬همه زر شد‪ ،‬پس سه قسمت کرد وگفت‪:‬‬
‫يک قسمت مرا و يک قسمت تو را و يک قسمت آن را که نان دارد‪ ،‬مرد ازحرص زرکه‬
‫بديد مقر آمد که نان من دارم‪ ،‬عيسی‪ ‬گفت هرسه تورا و به وی بگذاشت و برفت‪ ،‬دو‬
‫مرد فرا راه وی رسيدند و خواستندکه وی را بكشند و زر ببرند‪ ،‬گفت مرا مكشيد و هريكی‬
‫از ما سيكی برگيرد‪ ،‬پس گفتند يكی را بفرستيم تا ما را طعامی آرد‪ .‬اين مرد بشد و طعام‬
‫خريد و با خويش گفت افسوس باشدکه اين زر ببرند‪ ،‬من زهر اندرين طعام کنم تا ايشان‬
‫بخورند و بميرند و من جمله زر برگيرم‪ ،‬و آن دوکس گفتند چه بودست که زر به وی‬
‫بايد داد؛ چون بازآيد وی را بكشيم و زرها برگيريم؛ چون بازآمد وی را بكشتند و ايشان‬
‫هردو طعام بخوردند وبمردند‪ ،‬زرها بماند‪ ،‬عيسی‪ ‬برآنجا بگذشت زر جمله آنجا‬
‫ديد وهرسه کشته‪ ،‬گفت‪ :‬يا اصحاب‪ ،‬دنيا چنين باشد از وی حذرکنيد‪ ،‬پس از اين حكايت‬
‫معلوم شدکه اگر استاد باشد و معزم باشد اوليتر که اندرمال ننگرد وگرد وی نگردد؛ مگر‬
‫به قدرحاجت که مار افسار را آخرهالک بهدست مار بود‪....‬‬
‫همچنان است که صيادی گنجشكی بگرفت‪ ،‬گفت‪ :‬مرا چه خواهی کرد؟ گفت‪:‬‬
‫بكشم و بخورم‪ .‬گفت‪ :‬ازخوردن من چيزی نيايد‪ ،‬اگرمرا رها کنی سه سخن به تو آموزم‬
‫که تو را بهتر ازخوردن من‪ ،‬گفت بگوی‪ ،‬مرغ گفت يک سخن دردست تو بگويم و‬

‫‪34‬‬
‫يكی آن وقت که مرا رها کنی و يكی آن وقت که برکوه شوم‪ ،‬گفت‪ :‬اول بگوی‪ ،‬گفت‪:‬‬
‫هرچه از دست تو بشد بدان حسرت مخور‪ ،‬رها کرد و بردرخت بنشست‪ ،‬گفت‪ :‬ديگری‬
‫بگوی‪ ،‬گفت‪ :‬محال هرگز باور مكن و پريد و برسرکوه نشست و گفت ای بدبخت اگر‬
‫مرا بكشتی اندر شكم من دو دانة مرواريد بود هر يكی بيست مثقال‪ ،‬توانگری شدی‬
‫که هرگز درويشی به تو راه نيافتی‪ ،‬مرد انگشت در دندان گرفت و دريغ و حسرت‬
‫همیخورد‪ .‬گفت‪ :‬باری سيوم بگوی‪ ،‬گفت تو آن دو سخن فراموش کردی سيوم چه‬
‫کنی؟ تو را گفتم برگذشته اندوه مخور و گفتم محال باور مكن‪ ،‬بدان که پروبال و‬
‫گوشت من ده مثقال نباشد‪ ،‬اندرشكم من دو مرواريد چهل مثقال چگونه صورت بندد؟‬
‫و اگربودی چون از دست تو بشد غم خوردن چه فايده؟ اين بگفت و بپريد؛ و اين مثل‬
‫برای آن گفته همیآيد تا معلوم شود که چون طمع پديد آيد‪ ،‬همه محاالت باور کنند‪.‬‬
‫و ابنالسماک گويد‪ :‬طمع رسنی است برگردن و بندی است برپای‪ ،‬رسن از گردن خود‬
‫بيرون کن تا بند از پای برخيزد‪.‬‬
‫برگرفته از‪ :‬کتاب کيميای سعادت‪ ،‬نوشتة امام محمد غزالی‬

‫‪ u‬جملة پرسشی‬
‫جملهيی است که در آن علت واقع شدن حالتي‪ ،‬يا انجام يافتن عملي را ازکسی‬
‫جويا شوند؛ مانند‪ :‬بهروز به تو چه گفت؟ شما چرا تا هنوز نان نخورده ايد؟ بهزاد‬
‫کجا رفت؟ و‪....‬‬
‫جملة پرسشی غالباً نياز به جواب دارد‪ ،‬وهرگاه جواب نزد گوينده و شنونده‬
‫معلوم باشد‪ ،‬غرض گوينده دريافت پاسخ نيست؛ بلكه تأکيد مفهومي است‪ ،‬که بايد‬
‫درجواب گفته شود‪ .‬اين گونه جملهها راجملة پرسشی تأکيدي ميگويند مانند‪:‬‬
‫نبندد مرا دست‪ ،‬چرخ بلند‬ ‫که گفتت برو دست رستم ببند؟‬
‫«فردوسی»‬

‫‪35‬‬
‫جملههای پرسشی دارای نشانههای زيادی اند‪ ،‬که همه به شكل قيد درجملهها‬
‫آمده و به آن جملهها معنای پرسش ميدهند و همة آنها در شش دستة زيرين‬
‫خالصه ميشوند‪:‬‬
‫‪ .1‬زماني؛ مانند‪ :‬کي‪ ،‬چه وقت‪ ،‬چه زمان؛ درجملههای‪ :‬خسروکي آمد؟ بهزاد‬
‫چه وقت رفت؟ البيرونی درچه زمانی میزيست؟‬
‫‪ .2‬مكاني؛ مانند‪ :‬مريم کجارفت؟ ابن سينا درکجا وفات يافت؟ کتاب را درچه‬
‫جايي گذاشته ايد؟‬
‫‪ .3‬عددي؛ مانند‪ :‬قيمت اين کتاب چند است؟ سفرشما چند روز طول کشيد؟‬
‫فارابی چند کتاب نوشته است؟‬
‫‪ .4‬چگونگي؛ مانند‪ :‬احوال شما چطور است؟ شما اين راه دور را چگونه پياده‬
‫میرويد؟ ليال صراحت چگونه کتابی نوشته است؟‬
‫‪ .5‬تعليلی؛ مانند‪ :‬شما چرا به کابل میرويد؟‪ ،‬به چه علت شما درس نميخوانيد؟‬
‫بيهقی به چه کاری مشغول بود؟‬
‫‪ .6‬مقدار؛ مانند‪ :‬شما چقدر نان میخوريد؟ درکارتان چقدر پيش رفته ايد؟‬
‫ابوسعيد ابوالخيرچند سال زندهگی کرد؟‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬شاگردان متن کامل درس را با سرعت و خاموشانه‪ ،‬در مدتی مناسب مطالعه کنند‪.‬‬
‫‪ .2‬هريک از شاگردان در حدود سه سطر از متن درس را با صدای بلند و در مقابل‬
‫همصنفان خويش بخواند‪.‬‬

‫‪36‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬شاگردان خالصه و نتيجة درس را نظر به برداشت خويش بيان دارند‪.‬‬
‫‪ .2‬سه تن از شاگردان برداشت ذهنی و عاطفی خويش را در مورد موضوع همين‬
‫درس و موضوعات مشابه آن‪ ،‬در حدود دو تا سه دقيقه بيان داشته در گفتارخود‬
‫واژههای آمده در اين درس را به کارگيرند‪.‬‬
‫‪ .3‬شاگردان برخی از واژههای آمده در همين درس را در جمالت مختلف استفهامی‬
‫به کاربرند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬معانی واژهها و ترکيبهای آمده در درس را با ارائة مثالها شرح دهند‪.‬‬
‫‪ .2‬شاگردان برای شش نوع نشانههای پرسشی آمده در اين درس‪ ،‬مثالهايی با تشريح‬
‫صوتی آن ارائه بدارند‪.‬‬
‫‪ .3‬شاگردان در دوگروه مقابل هم قرارگرفته‪ ،‬فوايد و نواقص حرص به مال و حرص به‬
‫دانش را مورد جروبحث قرار دهند‪ .‬يک نفرشان نتيجه را يادداشت کرده و در پايان بحث‬
‫براي ديگران توضيح نمايد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬واژههای جديد آمده در اين درس را به روی تخته به صورت امال نوشته و آن را‬
‫درجمالت به کاربرند‪.‬‬
‫‪ .2‬پنج سطر از متن درس را به صورت امال درکتابچههای خويش بنويسند‪.‬‬
‫‪ .3‬جملههای پرسشی را از متن درس خارج نموده و برای هريک از آن‪ ،‬مثالهای‬
‫مشابهی به روی تخته ارائه بدارند‪.‬‬

‫‪37‬‬
‫‪ .1‬شاگردان‪ ،‬يک حكايت‪ ،‬قصه‪ ،‬افسانه و يا يک داستان کوتاه در مورد حرص و آزمندی‬
‫را به صورت کتبی يا شفاهی تهيه نموده‪ ،‬آن را در برابر همصنفان خويش با صدای بلند‬
‫ارائه بدارند و پس از آن شاگردان ديگر در مورد نتيجهگيری و جمعبندی آن به گفتگو‬
‫پرداخته نتيجة آن را يكیشان در يک يا دو سطر بر روی تخته بنويسد‪.‬‬
‫‪ .2‬معانی ابيات زير را آموزگار محترم به شاگردان توضيح داده و به شاگردان وظيفه‬
‫بسپارد که اين ابيات را به حافظه بسپارند‪:‬‬

‫از حريصی هيچ کس سلطان نشـد‬ ‫ازقناعت هيچکس بيجان نشـد‬


‫کسب مردم نيست اين باران و ميغ‬ ‫نان زخوکان و سگان نبود دريغ‬
‫هست عاشق رزق هم بر رزق خـوار‬ ‫آن چنان که عاشقی بر رزق زار‬
‫«موالنا»‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪38‬‬
‫درس هفتم‬

‫عیاران و کاکهها‬

‫شاگردان عزيز‪ ،‬در اين درس با عياران و کاکهها آشنا میشويد‪ .‬آيا عياری را‬
‫میشناسيد؟ عيار کسی را گويند که دارای فتوت و مردانهگی بوده و آمادة کار و‬
‫پيكار و ايثار و قربانی میباشد و در دفاع از مظلومان و ستمديدهگان از هيچ نوع‬
‫مساعی دريغ نمیورزد‪ .‬در اين درس با جمله امری نيز آشنا میشويد‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫واژة عيار در زمانههای مختلف آنهم در معاملههای اجتماعی به معناهای گوناگون به‬
‫کار میرفته است‪ .‬آنانی که قدرتمند‪ ،‬ظالم و ستمگر بودند و از هيچگونه ظلم در مورد‬
‫همنوعان خويش دريغ نمیورزيدند؛ هميشه مورد خشم عياران و کاکهها و جوانمردان‬
‫قرار میگرفتند‪ .‬از نظر مظلومان و ستمديدهگان عياران به حامی و پشتيبان مظلومان‬
‫گفته میشد؛ همچنان عيار به معنای مرد بسيار حرکت کننده‪ ،‬رند‪ ،‬تيزفهم‪ ،‬بــا هوش‬
‫میباشد و عيار يكی از نامهای شير نيز است‪.‬‬
‫جوان مردی از لحاظ عرفانی دارای سابقة تاريخی است که به حضرت ابراهيم ادهم(رح)‬
‫میرسد‪ .‬فتوت و جوانمردی با تصوف پيوند خيلی نزديک دارد‪ .‬لفظ فتی درهشت جای‬
‫قرآن کريم آمده است و از آن مردانهگی و جوان مردی اراده شده است‪ .‬عيار معنايی‬
‫نزديک به عيار و کاکه دارد‪ .‬از اوصاف عياران و جوانمردان يكی اين است که توجه آنها‬
‫به امور درونی بيشتر از امور بيرونی است‪.‬‬
‫اصول اخالق عياران‬
‫رازداری‪ ،‬راستی و صداقت‪ ،‬ياری درماندهگان‪ ،‬عفت و پاکدامنی‪ ،‬فداکاری‪ ،‬عمل به‬
‫قول و وعده‪ ،‬امانتداری‪ ،‬صبر و شكيبايی‪ ،‬سخاوت‪ ،‬مروت‪ ،‬شجاعت‪ ،‬دين‪ ،‬حيا و عقل‬
‫از اصول اخالق عياران است‪.‬‬
‫اعضای اين گروه و يا دستهها از ميان مردم برخاسته و متشكل از قشر نادار جامعه‬
‫و جوانان پرشور و قدرتمند و در عين حال ناراضی از اوضاع بودند‪ .‬رؤسای اين دستهها‬
‫را به عناوين پير‪ ،‬استاد‪ ،‬سرهنگ و پدرعهد میناميدند‪ .‬اهداف اين دسته يا گروهها‬
‫متفاوت بود و منافع منطقوی و يا محلی خويش را ترجيح میدادند‪ ،‬و داوطلب عضويت‬
‫در اين دستهها به شرايط خاص پذيرفته میشد‪ ،‬او عهدنامه میداد‪ ،‬دعای مربوط‬
‫بااليش خوانده میشد و کمر وی را میبستند؛ پس از چشيدن نمک و آبی‪ ،‬مراتب سخا‪،‬‬
‫صفا و وفا را بر ذمة او میگذاشتند و پس از پوشيدن جامة مخصوص از اهل «فتوت»‬
‫به شمار میرفت‪.‬‬
‫اين گروه زمانی که در افغانستان فعال گرديدند نام «عياران» را به خود گرفتند و نظر‬

‫‪40‬‬
‫به شرايط اجتماعی به شكل سياسی درآمدند‪ .‬کارنامههای عياران غرب کشور درسيستان‬
‫(نيمروز) مشهور بود؛ چنانکه يعقوب ليث صفار مؤسس دولت صفاری خود از جملة‬
‫عياران بود؛ عياران در کابل به نام «کاکه»ها و در کندهار به نام «جوان» ياد میشدند‪.‬‬
‫بچة آذر‪ ،‬پيروی بچة ادی‪ ،‬کاکه طال‪ ،‬کاکه نقره‪ ،‬کاکه شكور‪ ،‬عزيز لنگرزمين و صوفی‬
‫غنی از مشاهير عياران در قرن نزده و بيستم درکابل بودند‪.‬‬
‫تعداد چنين کاکهها و عياران در افغانستان زياد بود‪ 1‬جوان مردی‪ ،‬صداقت‪ ،‬قول و زبان‪،‬‬
‫ايثار و از خودگذری جزء الينفک زندهگیشان گرديده بود‪ .‬جوانان افغان شما هم راه فتوت‬
‫و مردانهگی در پيش گيريد و از در خدمت به مظلومان پيش آييد و به نسل آينده نيز‬
‫عياری و فداکاری بياموزيد‪ .‬در گذشته ما کاکههای مشهوری داشتيم؛ چنانکه کاکههای‬
‫قرن بيستم رحيم‪ ،‬قيوم‪ ،‬گل و ميرزا درمنطقة کوهدامن مشهور بودند‪.‬‬
‫اشتراک کاکهها در مراسم خوشی و غم ماية افتخار هر مهماندار بود و به کاکهها عزت‬
‫و احترام خاص قايل بودند‪.‬‬
‫کاکههای کابل در پايين چوک کابل‪ ،‬شوربازار‪ ،‬مرادخانی و چنداول حلقههای جداگانه‬
‫و رؤسای عليحده داشتند و در جنگهای تن به تن با حريفان از کشته و يا زخمی خويش‬
‫ادارات دولتی را آگاه نمیساختند و خود گروهها و دستهها در قسمت حل مشكالت‬
‫خويش اقدام میکردند و عرض و شكايت به دولت را ننگ و عار میدانستند‪.‬‬
‫کاکههای کابل لباس مخصوص به تن میکردند‪ ،‬دستار دراز تا زانو‪ ،‬پيزار‪ ،‬پيراهن‬
‫تنبان با پاچههای نيفه زده به تن میکردند‪.‬‬
‫خصلت ديگر کاکهها انجام خدمات مشكل‪ ،‬گشت و گذار در قبرستانها‪ ،‬کوهها و‬
‫سفرهای دور و نجات دادن ضعيفان و ناتوانان از مصيبت بود و هميشه يکديگر را‬
‫درمكالمه «شيربچه» خطاب میکردند‪.‬‬
‫پهلوانی‪ ،‬ورزش‪ ،‬چوببازی‪ ،‬آببازی و پيادهروی میآموختند‪ .‬کاکهها رفتار مخصوص‬
‫و خرامان داشتند و لباس پاک بر تن میکردند و پابند ننگ و نام بودند‪ ،‬هنگام مشكالت‬
‫و زحمات صابر و در حفظ اسرار‪ ،‬جاهد بودند‪.‬‬

‫‪41‬‬
‫در اواخر قرن بيست کاکهگی در کابل مبتذل شد و کسانی اسم و رسم کاکهگی را‬
‫درپيش گرفتند که اص ً‬
‫ال عاليم و خوی و سيرت کاکهها را نداشتند‪.‬‬
‫کاکهها در کشورهای عربی«فتی» در ترکيه«آخی» در ماوراء النهر«غازی» و در ايران‬
‫«داش مشدی» ناميده میشدند‪.‬‬

‫‪ .1‬کاکه‪ :‬عياری که دارای شجاعت و شهامت بوده و در خدمت مظلومان قرار دارد‪.‬‬
‫‪ .2‬ط ّواف‪ :‬کسی که جهت خدمت به مظلومان هميشه در گشت و گذار بود‪.‬‬
‫‪ .3‬بر ذمة او میگذاشتند‪ :‬مسؤوليت را به دوش او میگذاشتند‪.‬‬
‫‪ .4‬جزء الينفک‪ :‬بخش جدايی ناپذير‪.‬‬

‫‪ u‬جملة امری‬
‫جملهيی است که در آن مفهوم فرمان‪ ،‬دستور‪ ،‬خواهش‪ ،‬توصيه‪ ،‬نهی و بازداشتن‬
‫وجود داشته باشد؛ مانند‪ :‬از اينجا برو‪ .‬آنجا بنشين‪ .‬به خانة او برويد‪ .‬در اين باره‬
‫چيزی به کسی مگوييد‪ .‬بايد برود‪ .‬نبايد بگوييد‪ .‬بايد بخوانند‪.‬‬
‫در جملههای باال برو‪ ،‬بنشين‪ ،‬برويد‪ ،‬مگوييد‪ ،‬برود‪ ،‬بگوييد و بخوانند فعلهای‬
‫امر استند که در جملههای امری به کار رفته اند‪.‬‬

‫‪42‬‬
‫عياران و کاکهها کسانیاند که دارای شجاعت و شهامت بوده و از مظلومان و‬
‫ستمديدهگان حمايت میکنند و در برابر ستمگران مقاومت و ايستادهگی میکنند و‬
‫دارای اوصاف حميده؛ چون‪:‬‬
‫مردی و مردانهگی‪ ،‬بلوغ‪ ،‬عقل‪ ،‬دين‪ ،‬مروت‪ ،‬حيا‪ ،‬صحت‪ ،‬رازداری‪ ،‬راستی و صداقت‪ ،‬ياری‬
‫درماندهگان‪ ،‬عفت و پاکدامنی‪ ،‬فداکاری‪ ،‬سخاوت‪ ،‬صبر و استقامت میباشند و رؤسایشان به‬
‫عناوين پير‪ ،‬استاد‪ ،‬سرهنگ و پدر ياد میشوند‪ .‬عياران در هرات و کابل به نام«کاکه» و در‬
‫کندهار به نام «جوان» ياد میشوند‪ .‬کاکههای کابل لباس مخصوص به تن میکردند‪ ،‬دستار‬
‫دراز تا زانو‪ ،‬پيزار‪ ،‬پيراهن تنبان و پاچههای نيفه زده داشتند‪.‬‬
‫بچه آذر‪ ،‬پيروی بچه ادی‪ ،‬کاکه طال‪ ،‬کاکه نقره‪ ،‬کاکه شكور‪ ،‬عزيز لنگر زمين و صوفی‬
‫غنی از عياران مشهور در قرن نزدهم و بيستم در کابل بودند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را خاموشانه بخوانيد‪.‬‬
‫‪ .2‬شاگردان به درس عياران و کاکهها گوش دهند‪.‬‬
‫‪ .3‬عياران و کاکهها چرا مورد توجه مردم قرار گرفته اند؟‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬به شكل گروهی دربارة عياران و کاکههای افغانستان گفتگو کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬پنج جمله بنويسيد که در آن جملة امری به کار رفته باشد‪.‬‬

‫‪43‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬عياران در واليتها و کشورهای مختلف به چه نامهايی معروف اند‪.‬‬
‫‪ .2‬مراتب سخا‪ ،‬صفا و وفا را از ديدگاه عياران و کاکهها توضيح دهيد‪.‬‬
‫‪ .3‬اوصاف حميدة عياران و کاکهها را نام ببريد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬نظر شما در بارة عياران چيست؟ به شكل گروهی گفتگو کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬دربارة خصايل و اوصاف کاکهها يک مقاله بنويسيد‪.‬‬

‫خالصة درس عياران و کاکهها را در پنج سطر بنويسيد‪.‬‬


‫مترادف کلمههای زير را بياوريد و در جملههای مناسب بكار بريد‪:‬‬
‫‪ .1‬صبر‪ .2 ،‬شهامت‪ .3 ،‬دستار‪ .4 ،‬مخصوص‪ .5 ،‬مؤسس‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪44‬‬
‫درس هشتم‬

‫عواطف و احساسات‬

‫شاگردان عزيز!‬
‫اگر کسی شما را خشمگين کند چه احساس میکنيد؟ اگر کسی به شما‬
‫هديه و تحفهيی بدهد‪ ،‬عكسالعملتان چيست؟ وقتی کسی را دوست داريد‪،‬‬
‫محبت خود را چگونه به او اظهار میکنيد؟ در اين درس با جملة عاطفی نيز‬
‫آشنا میشويد‪.‬‬

‫‪45‬‬
‫عواطف جمع عاطفه است‪ .‬عاطفه از مادة «عطف» به معنای گرايش و انعطافی است‬
‫که از رهگذر ارتباط فرد با موجود مورد توجه خارج از وی برقرار میگردد و از آن به‬
‫احساس نيز تعبير میشود‪ .‬عامل چنين گرايشی از يک سو استعدادهای روانی و حالت‬
‫انفعالی فرد است و از سوی ديگر شرايط و خصوصيات و جاذبهيی است که درطرف مقابل‬
‫وجود دارد‪ .‬عاطفه و احساس در حيات بشر قبل از عقل و ادراک‪ ،‬ظاهر میشود و به‬
‫نخستين روزهای زندهگی باز میگردد؛ از اينرو تأثير عاطفه در عمل نيز از ساير عوامل و‬
‫انگيزهها نيرومندتر است و بايد همواره تحت کنترول و پرورش ويژه قرار گيرد‪.‬‬
‫شاگردان عزيز‪ ،‬همة ما انسانها در زندهگی‪ ،‬شادیها‪ ،‬غمها‪ ،‬ترسها‪ ،‬نگرانیها و‬
‫آرزوهايی داريم که به آن عواطف و احساسات میگويند‪.‬‬
‫وقتی مادری به صورت فرزند خود لبخند میزند‪ ،‬عواطف و احساسات خود را نسبت‬
‫به او نشان میدهد‪ .‬وقتی شما نامهيی به دوستان مینويسيد و از کسی تشكر میکنيد‪،‬‬
‫عواطف و احساسات خود را نسبت به او نشان داده ايد‪ .‬انسان موفق کسی است که‬
‫احساسات و عواطف خود را درست به کار ببرد‪ ،‬نه اين که سرکوب کند؛ مث ً‬
‫ال‪ :‬اگر ديگران‬
‫او را اذيت کرده و خشمگين نموده اند‪ ،‬بتواند بر خشم و غضب خود غلبه يابد؛ زيرا خشم‬
‫و غضب مهار عقل انسان را از دست انسان خارج میکند و ممكن است انسان دست به‬
‫کاری بزند که بعدها پشيمان شود‪ .‬عواطف و احساسات در شادیها و ناخوشیها هر دو‬
‫بايد کنترول گردد‪ .‬وقتی ما غمگين میشويم يا دچار شكست میشويم نبايد نا اميد‬
‫شويم؛ بلكه بايد راه عبور از شكست و رسيدن به موفقيت را پيدا کنيم‪ .‬موالنا جاللالدين‬
‫محمد بلخی میگويد‪:‬‬
‫سوی تاريکی مرو خورشيدهاست‪.‬‬ ‫سوی نوميدی مرو اميدهاست‬

‫بزرگی چه زيبا گفته است‪:‬‬


‫چهل کليد داريد‪ ،‬اگرسیونه کليد‪ ،‬قفلتان را باز نكرد‪ ،‬نا اميد مشويد‪ ،‬ممكن با آخرين‬
‫کليد د ِر تان باز شود‪ .‬انسان در هر صورت بايد اعتدال را رعايت کند‪ ،‬حتا در محبت و‬

‫‪46‬‬
‫دوستی نيز راه افراط را نپيمايد؛ يعنی در دوستی نبايد آن قدر افراط کنيم که با از دست‬
‫دادن آن دچار مشكل شويم‪.‬‬
‫در محيط خانواده نيز عواطف و احساسات خود را بايد مهار کنيم؛ مث ً‬
‫ال‪ :‬صدای مان‬
‫را در مقابل پدر و مادر بلند نكنيم و کلمهيی را بر زبان نياوريم که موجب ناراحتی آنها‬
‫ال َتُقل َُّل َمآ ُأ ٍّف َو َل َتنْ َه ْر ُه َما َوُقل َُّل َما َق ْوًل‬
‫گردد؛ خداوند درقرآن کريم گفته است‪َ :‬ف َ‬
‫َك ِرميًا [االسراء‪.]23 :‬‬
‫ترجمه‪ :‬پس مگو ايشان را اُف و بانگ مزن بر ايشان و بگو با ايشان سخن نيكو‪.‬‬
‫و با پدر و مادرمان با خوبی‪ ،‬رأفت‪ ،‬رحمت و مهربانی پيش آييم‪ .‬و بالوالدين احسانا‪ .‬و‬
‫با پدر و مادر نيكی کنيم‪.‬‬
‫خوشا به حال کسانی که هميشه عواطف و احساساتشان را کنترول میکنند! و چه‬
‫انسانهای خوبی اند آنانيكه با پدر و مادرشان نيكی میکنند! و حتا اف را هم بر زبان‬
‫نمیآورند و وای بر حال کسانی که عواطف و احساساتشان را کنترول نمیکنند و در برابر‬
‫پدر و مادر و ديگران از سختی و زشتی پيش میآيند و در نتيجه زندهگی را در خانواده‬
‫و محيط اطراف و اکناف تلخ و ناگوار میسازند‪.‬‬
‫پرورش عاطفی همواره از نظر روانشناسان و مربيان امر مهم تلقی شده است‪ ،‬همچنان‬
‫که آيات و احاديث و روايات و مباحث تربيتی اسالم نيز آن را مورد توجه کامل و دقيق‬
‫قرار میدهد و رهنمودهای ارزشمندی را ارائه میکند‪ .‬آياتی که از مودت‪ ،‬محبت و عدالت‪،‬‬
‫انعطاف و قساوت‪ ،‬اطمينان و اضطراب‪ ،‬حب و زيبايی و مانند آن سخن میگويد‪ ،‬میتواند‬
‫به بعد عاطفی با مفهوم عام آن ناظر باشد‪ .‬تربيت عاطفی به معنای هدايت و کنترول‬
‫احساسات و شگوفاسازی و بهرهگيری به موقع از آنها در جهت مطلوب‪ ،‬يعنی خير و‬
‫سعادت انسان است؛ مث ً‬
‫ال‪ :‬تربيت اسالمی رعايت حقوق زن و فرزند و امثال آن را در چهار‬
‫چوب اسالم توصيه میکند و آن غريزه را در جهت صالح‪ ،‬رشد و کمال انسان به خدمت‬
‫میگيرد و با عوامل کنترول کننده‪ ،‬مانع خارج شدن از طريق اعتدال میشود‪.‬‬

‫‪47‬‬
‫‪ .1‬اُف بر زبان نياوردن‪ :‬يعنی اندکترين چيزی که موجب ناراحتی میشود بر زبان نياورد‪.‬‬

‫‪ u‬جملة عاطفی‬
‫جملهيی است که عواطف و احساسات گوينده يا نويسنده از قبيل‪ :‬تعجب‪،‬‬
‫حسرت‪ ،‬مسرت‪ ،‬خطاب‪ ،‬ندا‪ ،‬تأسف‪ ،‬تحسين‪ ،‬تحقير‪ ،‬ترس‪ ،‬آرزو‪ ،‬انزجار‪ ،‬شک و‬
‫ترديد‪ ،‬سوگند‪ ،‬دعا‪ ،‬نيايش و غيره را بيان میکند؛ مانند‪ :‬خدايا! مرا ببخش‪ .‬ايا شاه‬
‫محمود کشورگشای! پسر! چای بيار‪ .‬عجب گل زيبايی! ای کاش همه‪ ،‬قدر آزادی‬
‫را بدانند! پادشاها! بر من مسكين ببخش! شما چقدر خوشذوق استيد!‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را به دقت گوش کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬متن درس را خاموشانه بخوانيد‪.‬‬
‫‪ .3‬عواطف و احساسات را کنترول بايد کرد‪ .‬چرا؟ توضيح دهيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪48‬‬
‫‪ u‬فعاليت‪2‬‬
‫‪ .1‬در مقابل پدر و مادر حتا اف هم نگوييد‪ .‬يعنی چه؟ گفتگو کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬در دوستی هم اعتدال را رعايت نماييد‪ .‬به شكل گروهی بحث کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬در زير جملههای عاطفی و خطابی را تشخيص دهيد‪:‬‬
‫ای عزيز! تو همه انديشهای‪.‬‬
‫عجب گل زيبايی!‬
‫ای کاش همه‪ ،‬قدر آزادی بدانند!‬
‫صديقه کتاب میخواند‪.‬‬
‫پرويز خوب مینويسد‪.‬‬
‫چه باغ قشنگی!‬
‫ای دوست! با من همكاری کن‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬و بالوالدين احساناً را ترجمه و توضيح دهيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬دربارة حقوق والدين پنج سطر بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪49‬‬
‫‪ .1‬خالصة درس عواطف و احساسات را بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬کلمههای زير را معنا و در جملههای مناسب بكاربريد‪:‬‬
‫‪ -1‬خشم‪............................................................................................................................................‬‬
‫‪ -2‬عاطفه‪..........................................................................................................................................‬‬
‫‪ -3‬نفرت‪............................................................................................................................................‬‬
‫‪ -4‬محبت‪..........................................................................................................................................‬‬
‫‪ -5‬مهار‪..............................................................................................................................................‬‬
‫‪ -6‬لبخند‪...........................................................................................................................................‬‬
‫‪ -7‬رأفت‪............................................................................................................................................‬‬
‫‪ -8‬احسان‪.........................................................................................................................................‬‬
‫‪ -9‬قساوت‪.........................................................................................................................................‬‬
‫‪ -10‬اضطراب‪...................................................................................................................................‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪50‬‬
‫درس نهم‬

‫موجود کوچک‪ ،‬دشمن بزرگ‬

‫شاگردان عزيز‪ ،‬در زمانههای قديم مردم از موجودات کوچكی که دشمنشان‬


‫بود و تا هنوز هم هست‪ ،‬آگاهی نداشتند و همين علت بود که نمیدانستند چگونه‬
‫با آنها مبارزه نمايند‪ .‬در آن زمانهها همين دشمنان کوچک به اشكال مختلف بر‬
‫انسانها حملهور شده و عدة زيادی را به نابودی میکشانيدند‪ .‬اينها که دشمنی‬
‫بزرگ با انسانها‪ ،‬حيوانات و حتا گياهها دارند؛ به چندين گروه و دسته‪ ،‬با ساختارهای‬
‫مختلف و شيوههای تهاجم متفاوت از همديگر‪ ،‬تقسيم شده اند‪ .‬حال حدس بزنيد و‬
‫جواب بدهيدکه اين موجود کوچک و دشمن بزرگ چه چيزی خواهد بود؟‬

‫‪51‬‬
‫موجوات ذرهبينی و کوچكی که هميشه‪ ،‬همه جا و در همه شرايط در اطراف ما‬
‫کمين گرفته و منتظر بهدست آوردن فرصت حمله به ما میباشند؛ مكروب ناميده‬
‫میشوند‪ .‬اين موجودات به قدری کوچک اندکه نمیشود آنها را با چشم مشاهده‬
‫نمود‪ ،‬ازينرو برای مشاهدة آنها از مكروسكوب استفاده میشود‪ .‬هرچند واژة مكروب‬
‫يک اصطالح کلي و غيرعلمي است؛ اما در زبان محاورهيي بيشتر باکتريها‪ ،‬ويروسها‪،‬‬
‫فنجيها‪ ،‬پروتوزواها و انواع ديگرآن راکه سبب توليد امراض گوناگون میگردند‪ ،‬مكروب‬
‫میگويند‪ .‬مكروبها دارای انواع و اشكال مختلفی هستندکه خود را با شيوههای‬
‫گوناگون از يک جا بهجای ديگر انتقال میدهند‪ .‬آنها در ميان آب‪ ،‬باد‪ ،‬خاک‪ ،‬هوا‪،‬‬
‫مواد غذايي ناپاک‪ ،‬لباس‪ ،‬سبزيهای ناشسته و خالصه در همه جا وجود دارندکه به‬
‫وسيلة آب‪ ،‬باد‪ ،‬خاک‪ ،‬مگس‪ ،‬اَکيک‪ ،‬شپش‪ ،‬پشه‪ ،‬حشرات و حيوانات کوچک انتقال‬
‫يافته باعث ايجاد امراض گوناگون میگردند‪ .‬نوعی از آنها ويروس نام دارد که بسيار‬
‫کوچكتر از باکتريهاست و در محيط آزاد زنده نميماند‪ .‬ويروس فقط داخل حجرههای‬
‫زندة موجودات ديگر میتواند تكثرکند وجانوران وگياهان را مبتال به امراض مختلف‬
‫نمايد‪ .‬باکتريها گروه ديگری از اين موجودات يک حجرهيی ذره بيني هستند که‬
‫پوشش بيروني نسبتاً ضخيمي آنها را احاطه کرده است‪ .‬باکتريها نسبت به ويروسها‬
‫بزرگتر هستند و غالباْ موجب فعاليتهاي مفيد ميشوند؛ مانند‪ :‬تخمر خمير نان‪ ،‬تبديل‬
‫کردن شير به ماست‪ ،‬ترش ساختن سرکه و ترشی و‪ ....‬تعداد کمي از آنها در انسانها‪،‬‬
‫حيوانات و گياهان توليد بيماری میکنند؛ بهطور کلي بدون فعاليت آنها‪ ،‬حيات بر‬
‫روي زمين مختل ميگردد‪.‬‬

‫‪52‬‬
‫بيشتر مكروبهايی که توليد بيماری میکنند‪ ،‬طفيلی هستند؛ يعني در بدن جانداران‬
‫ديگر به سر ميبرند و از آنها غذا بهدست ميآورند؛ زيرا خودشان نمیتوانند مانند‬
‫گياهان سبز‪ ،‬غذاي مورد نياز شان را بسازند؛ بنابراين بايد غذاي خود را بهطور مستقيم يا‬
‫غيرمستقيم از موجودات زندة ديگر بهدست آورند؛ پس از آنکه مكروبها بهجای مناسبي‬
‫ازبدن وارد شدند؛ به سرعت تكثر ميکنند و اگر چيزي جلو تكثر آنها را نگيرد‪ ،‬از راههاي‬
‫گوناگون به بدن آسيب ميرسانند‪ .‬يكي از راهها اين است که مواد داخلی حجرات بدن را‬
‫بهجای غذا میخورند؛ مانند‪ :‬مكروب مالريا که در کرويات سرخ خون تكثرميکند و آنها‬
‫را از بين ميبرد‪.‬‬

‫منابع انتقال مکروبها‬


‫نخستين جاهايی که مكروبهای مريض کننده از آن سرچشمه گرفته و وارد بدن‬
‫ميشوند‪ ،‬به نام «منابع انتقال مكروبها» ياد میشود‪ .‬اين منابع به سه دسته تقسيم‬
‫ميشوند‪:‬‬

‫‪ .1‬بعضي از امراض مانند سرخكان و چيچک مخصوص انسان است و در جانداران ديگر‬
‫ديده نمیشود؛ زيرا مكروبی که زايندة اين گونه امراض است‪ ،‬خود را تنها با شرايط بدن‬
‫انسان توافق داده است؛ پس خود انسان يگانه منبع اين گونه امراض دانسته میشود؛ بنا ٌء‬

‫‪53‬‬
‫شرايط انتقال و مبتالشدن به اين گونه امراض وقتی مساعد میشود که شخص سالم با‬
‫فردی آلوده و يا وسايلی که توسط او آلوده شده باشد؛ تماس حاصل نمايد؛ مانند‪ :‬لباس‪،‬‬
‫غذا‪ ،‬بستر و ظرف‪.‬‬
‫‪ .2‬برخی از امراض ديگر که انسان به آنها مبتال میگردد؛ منابع گياهی و حيوانی‬
‫دارند‪ .‬يعنی اين گونه امراض از طريق جانداران وگياهان آلوده به انسان سرايت میکند؛‬
‫ال‪ :‬مبتالشدن به مرض آميب و فالجيل از اثر نوشيدن آب غيرصحی و يا خوردن‬ ‫مث ً‬
‫سبزيهای ناپاک به ميان میآيد‪.‬‬
‫گاهی نيز مكروب از طريق نيش زدن يک حشره به انسان منتقل میشود؛ مانند‪ :‬انتقال‬
‫مكروب سالدانه توسط پشة سالدانه و يا نيش زدن اَکيک که عامل انتقال مكروب طاعون‬
‫از موش به انسان است؛ همچنان پشه‪ ،‬اَکيک‪ ،‬کنه و شپش وقتی يک جاندار آلوده را نيش‬
‫میزنند و خون آن را میمكند؛ مكروب را به بدن خود وارد میکنند؛ سپس هنگامی که‬
‫همين حشرات فرد سالمی را نيش میزنند‪ ،‬تعدادی از آن مكروبها را به بدن وی داخل‬
‫میسازند و از همينجا مرض آغاز میيابد‪ .‬بايد گفت که مگس و مادر اَکيک از جملة‬
‫فعالترين انواع انتقال دهندهگان امراض اند؛ زيرا هميشه بدنشان از داخل و خارج آلوده‬
‫به مكروبهاست‪ .‬هنگامی که باغذا يا ظروف غذاخوری تماس يابند‪ ،‬تعدادی از مكروبها‬
‫را در آنجا رها میکنند‪ .‬که کمترين عارضة آن تسمم غذايی‪ ،‬فلج اطفال و مرض محرقه‬
‫است‪.‬‬

‫‪54‬‬
‫‪ .3‬سومين منبع انتقال مكروبها طبيعت و اجسام بيجان است؛ مانند‪ :‬هوا‪ ،‬خاک‪ ،‬آب‪،‬‬
‫ال‪ :‬هنگامی که به زمين بيفتيم و قسمتی از بدن ما زخمی شود‪ ،‬ممكن است‬ ‫باد و‪ ....‬مث ٌ‬
‫مكروبهای موجود درخاک ازطريق همان قسمت زخمی شده وارد بدن ما شوند و مارا به‬
‫مرض تيتانوس(‪ )1‬و يا امراض ديگری مبتال سازند‪.‬‬

‫روشهای دفاعی‬
‫برای اين که بدن ما از شر مكروبها در امان بماند و بيماريهای گوناگون به سراغ ما‬
‫نيايد‪ ،‬راههايی وجود دارد که آن را درمجموع به نام «روشهاي دفاعی» ياد میکنند وآن‬
‫دونوع است‪:‬‬
‫‪ .1‬نخستين نوع آن که به صورت طبيعی در بدن ما فعال است به نام «سيستم دفاعی‬
‫بدن» ياد میشود و آن عبارت است از فعاليتهای اعضايی در بدن به شرح زير‪:‬‬
‫پوست‪ :‬يكی از وظايف عمدة پوست سالم اين است که مانع ورود مكروبها به بدن‬
‫انسان میشود؛ ازينرو تعداد زيادی از مكروبها هنگامی که برای داخل شدن به بدن‬
‫انسان تالش میکنند‪ ،‬با راهبندان مواجه شده و نمیتوانند داخل گردند‪.‬‬
‫غشای مخاطی‪ :‬غشای مخاطی عبارت از پوشش داخلی حفرههای دهان‪ ،‬بينی‪ ،‬حلق‬
‫و مری میباشد که هميشه با مادة چسپناکی (شبيه آب دهان) پوشيده بوده و اين ماده‬
‫باعث جلوگيری ورود مكروبها به بدن میشود؛ همچنان مكروبهای ديگری که ازطريق‬
‫آب و غذا به معده وارد میشوند‪ ،‬توسط تيزابی که در معده توليد میشود ازبين میروند‪.‬‬
‫کرويات سفيد خون‪ :‬گاهی برخی از مكروبها از طريق زخم و از همانجايی که‬
‫پوست قدرت کارآيی خود را از دست داده است‪ ،‬وارد بدن میگردند‪ .‬در اين صورت‬
‫کرويات سفيد خون‪ ،‬دست به کارشده تعدادی از آنها مكروبها را میخورند و تعداد‬
‫ديگری به ترشح مواد کشندة مكروب آغاز میکنند؛ البته مواد يادشده میتواند بعضی از‬
‫انواع مكروبها را از بين ببرد نه همة آنها را‪.‬‬
‫‪ .2‬دومين نوع روشهای دفاعی نيز به دو دسته تقسيم میشود‪ ،‬وقايوی و معالجوی‪:‬‬

‫‪55‬‬
‫روشهای وقايوی‪ :‬عبارت است از رعايت و تطبيق يک سلسله از برنامهها جهت‬
‫پيشگيری از آلوده شدن به انواع مكروبها‪.‬‬
‫مهمترين راههای پيشگيری از آلوده شدن به انواع مكروبها قرارذيل است‪:‬‬
‫• تطبيق واکسين(‪)2‬های مورد نياز بدن مطابق برنامههای صحی‪.‬‬
‫• دوری گزيدن از منابع انتقال مكروبها تا حد ممكن‪.‬‬
‫• استفاده از مواد مخصوص ضد عفونی کننده درجاهای الزم‪.‬‬
‫دواپاشی فصلی منازل مسكونی جهت دفع حشراتی؛ از قبيل‪ :‬اَکيک‪ ،‬مادر اَکيک‪،‬‬ ‫•‬
‫خسک‪ ،‬کنه‪ ،‬شپش و‪....‬‬
‫• رعايت نظافت وپاکی دقيق درلوازم و اسباب خانه وآشپزخانه مخصوص ٌا ظرفهای‬
‫غذاخوری؛ همچنان شستن دستها به ويژه هنگام تماس با‪ :‬دستگيرة دروازة تشناب‪،‬‬
‫بانكنوتها و سكههای فلزی‪ ،‬دستگيره سرويسهای شهری و‪....‬‬
‫• توجه جدی به صحی بودن آب آشاميدنی‪ ،‬موادغذايی‪ ،‬سبزيها و ميوههای تازه‪.‬‬
‫روشهای معالجوی‪ :‬آن است که پس از مصاب شدن به يكی از امراض مكروبی‪ ،‬با‬
‫تجويز داکتر‪ ،‬انتیبيوتيکها و مواد ضد مكروبی ديگر مورد استفاده قرارگيرد؛ البته انتی‬
‫بيوتيکها نام گروهی از دواهاست که گاهی از گياهان‪ ،‬زمانی از مواد کيمياوی و گاهی‬
‫هم از ترکيب هردو باهم درست شده و جهت از بين بردن مكروبها استفاده میشود‪.‬‬
‫نخستين انتیبيوتيک توسط دانشمندی به نام فلمينگ تهيه شد‪ .‬او باتحقيق وپژوهش‬
‫برروی مكروبها‪ ،‬و رشد دادن نوعی از پوپنک سبز (پنی سيليم) مادهيی ساخت که‬
‫خاصيت قوی مكروبکشی در آن موجود بود و آن را پنی سيلين نام گذاشت که تا امروز‬
‫در درمان بيماريهای مكروبی از آن استفاده میشود‪.‬‬

‫‪56‬‬
‫‪ .1‬تيتانوس مرضی است که باعث انقباض عضالت وتشنجات شديد میشود؛ ازجمله‪:‬‬
‫انقباض دردناک ماهيچههای بدن آهسته آهسته دندانها را روی هم فشرده و دهان‬
‫بسته میشود‪ .‬حرارت بدن به ‪ 42‬درجه میرسد و نفس بيمار را بند آورده او را‬
‫میکشد‪.‬‬
‫‪ .2‬واکسين عبارت از مكروب ضعيف شده يا کشته شدة مكروبهاست که آن را در‬
‫بدن تزريق میکنند‪ .‬وقتي مكروبها به بدن داخل میشوند‪ ،‬اين مكروبهای ضعيف‬
‫يا کشته به کمک کرويات سفيد به دفاع از بدن برخاسته و مقاومت بدن را افزايش‬
‫میدهند‪.‬‬

‫همه عكسهای مكروبها در اين درس‪ ،‬ده هزاربار بزرگترشده اند‪.‬‬

‫‪57‬‬
‫‪ u‬جملة تمنايی‬
‫به اين جملهها نگاه کنيد‪:‬‬
‫‪ .1‬کاش جوانی دوباره بر میگشت!‬
‫‪ .2‬کاشكی سال گذشته درسهای خود را بهتر میخواندم!‬
‫‪ .3‬ای کاش! ممكن میبود که با دستها بهجای بالها پرواز کرد‪.‬‬
‫ازمعانی جملههای باال در میيابيم که گوينده چيزی را تمنا و آرزو کرده است‪.‬‬
‫هرچند آن آرزو و تمنا برآورده شدنی باشد يا نباشد‪ ،‬درهرحال بيان آرزوست‪.‬‬
‫با نظر داشت مثالهای باال‪ ،‬جملة تمنايی را چنين تعريف میکنيم‪:‬‬
‫جملهيی که در آن بيان تمنا و آرزو در مورد کسی يا چيزی باشد‪ ،‬آن را جملة‬
‫تمنايی میگويند؛ مانند مثالهای باال و يا در اين بيت‪:‬‬
‫دو ديده کاش مرا خاک آن زمين بودی‬
‫که نعـل توسـن آن شهسـوار میآيـد‬
‫«اميرخسرو»‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را با سرعت و خاموشانه درمدتی مناسب مطالعه نموده و واژههای‬
‫مشكل آن را بيروننويس کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬هريک از شاگردان يک پاراگراف از متن را با صدای بلند بخواند‪.‬‬

‫‪58‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬جملة تمنايی را تعريف نموده و يک مثال بياوريد‪.‬‬
‫مبتدا و خبر را درجملههای زير تعيين نموده و بگوييد که کدام يک از اين دو جمله‪،‬‬
‫جملة تمنايي است؟‬
‫برخی از امراض منابع گياهی و حيوانی دارند‪.‬‬
‫کاش مكروب مالريا کرويات سرخ خون را از بين نميبرد!‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬مهمترين راههای پيشگيري از بيماريها را نام ببريد‪.‬‬
‫‪ .2‬مكروب چيست؟‬
‫‪ .3‬فايدة مخاط بيني چيست؟‬
‫‪ .4‬کرويات سفيد خون چه وظيفه دارند؟‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬برای روشهای وقايوی سه مورد پيشنهادی خود را بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬به نظر شما سبزيها و ميوههای تازه چگونه شسته شوند؟ مختصرا ٌ بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪59‬‬
‫‪ .1‬در مورد نظافت و پاکی مقالهيی بنويسيد که از هفت سطر کم نباشد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ .2‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪.‬‬


‫وزخـواب سحـرگهـان بپرهيـز‬ ‫ميـباش به عمرخود سحرخيز‬
‫پـاکيـزه بشـوی دست و رو را‬ ‫دريـاب سـحـرکـنـارجـو را‬
‫کاين کار ضرورت است کـردن‬ ‫کن پاک و تميز گوش و گردن‬
‫پيش همه کـس عزيـز باشـی‬ ‫چـون بـا ادب و تمـيـز باشی‬
‫«ايرج ميرزا»‬

‫‪60‬‬
‫درس دهم‬

‫ساحات احتمالی موجودیت ماینها و مهمات‬


‫منفجر ناشده‬

‫شاگردان عزيز‪،‬‬
‫شما میدانيدکه در اثر جنگهای طوالنی در افغانستان‪ ،‬تعداد زيادی از ماينها‬
‫و مهمات منفجر ناشده در ساحات مختلفی بهجا مانده که خطرات بسياری را‬
‫متوجه هموطنان ما نموده است‪ .‬در سالهای گذشته شما با ماينها‪ ،‬انواع آن‪،‬‬
‫شناخت نشانهها و عاليم آن آشنايي حاصل نموديد‪ .‬در درس امروز ميخواهيم‬
‫که از ساحات احتمالی موجوديت آن نيز آگاهی حاصل نموده و مراقب عواقب‬
‫خطرناک آن باشيم‪ .‬اکنون بگوييد که‪:‬‬
‫‪ .1‬اگر در جايی با يكی از انواع ماينها روبه رو شويد‪ ،‬چه میکنيد؟‬
‫‪ .2‬به نظر شما در چگونه جاهايی امكان دارد ماين وجود داشته باشد؟‬
‫‪ .3‬آيا تا کنون کسی را ديده ايد که از ماين متضرر شده باشد؟‬

‫‪61‬‬
‫در اثر جنگهای طوالنی در افغانستان انواع گوناگون سالحها و مهمات منفجرناشده‬
‫پراگنده شده اند‪ .‬ازجملة اين مواد‪ ،‬ماينها و مهمات منفجر ناشده میباشند‪ .‬ديدن و‬
‫تشخيص دادن ماينها کار آسانی نيست؛ زيرا آنها اکثر در زير زمين گور شده اند؛ اما‬
‫مهمات منفجر ناشده در روی زمين قرار دارند و شناخت آنها کار دشواری نيست؛ پس‬
‫بايد شاگردان عزيز جدا ً توجه داشته باشندکه به اشيای ناشناخته دست نزنند‪ ،‬سيمهای‬
‫ناشناخته را کش يا قطع ننمايند و از انداختن سنگ يا اشيای ديگر به طرف ماينها و‬
‫مهمات منفجر ناشده خودداری نمايند‪ .‬انداختن سنگ يا اشيای ديگر به طرف ماينها‬
‫و مهمات منفجر ناشده بسيار خطرناک بوده و باعث زخمی يا کشته شدن انسانها و‬
‫حيوانات میگردد‪.‬‬
‫ماينها و مهمات منفجرناشده ممكن است در هر جا پيدا شوند‪ .‬مهمات منفجرناشده‬
‫را میتوان در هرجا‪ ،‬حتا در باغچهها‪ ،‬زمينهای زراعتی‪ ،‬سرکها‪ ،‬مكاتب و غيره جاها‬
‫ديد؛ اما ماينها اکثر در مناطق ذيل پيدا میشوند‪:‬‬
‫• در راهها‪ ،‬گذرگاهها و سرکهايی که مورد استفاده قرار نگرفته اند‪.‬‬
‫• در کنار سرکها و راهها‬
‫• در ساحاتی که جای دور دادن وسايط نقليه و موترها باشد‪.‬‬
‫• در داخل يا کنار پلچکها‪ ،‬معبرها و لبههای پلها‪.‬‬
‫• در داخل يا کنار تعميرهای ويرانه و مخروبه‪.‬‬
‫• در دروازه و کنجهای اتاقهای منازلی که خالی باشند‪.‬‬
‫• در داخل و اطراف چاهها و ديگر منابع آب‪.‬‬
‫• در اطراف پوستههای امنيتی و وسايط تخريب شده‪.‬‬
‫• در فرورفتهگیهای زمين که به شكل مخفيگاه قابل استفاده باشد‪.‬‬
‫پس از اين درس نتيجه میگيريم که ماينها و مهمات منفجرناشده ممكن است در‬
‫هرجايی پيدا شوند؛ به آنها دست نزنيد و در صورت مشاهدة آنها‪ ،‬به دفاتر ماين پاکی‬
‫يا مسؤولين محل خبر بدهيد‪.‬‬

‫‪62‬‬
‫جملة تفسيری‬
‫• مشكل من‪ /‬کمی حافظه است‪.‬‬
‫• خواستن‪ /‬توانستن است‪.‬‬
‫• درس ما ‪ /‬دربارة ماين است‪.‬‬
‫در جملههای باال ديده میشود که جملههای قسمت دوم‪ ،‬کلمات قسمت اول‬
‫را تفسير کرده اند‪« .‬کمی حافظه است» تفسيری است بر «مشكل من»‪،‬‬
‫«توانستن است» کلمة «خواستن» را تفسير نموده و‪...‬‬
‫پس جملة تفسيری را چنين تعريف میکنيم‪:‬‬
‫هرگاه يک جمله‪ ،‬کلمهيی را تفسير کند و دربارة آن توضيح دهد؛ آن را جملة‬
‫تفسيری میگويند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را با سرعت و خاموشانه درمدتی مناسب مطالعه کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬سپس متن کامل درس را در برابر صنف با صدای بلند بخوانيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬واژههای متضرر‪ ،‬تشخيص‪ ،‬وسايط و معبر را درجملههای تفسيری به کار ببريد‪.‬‬
‫‪ .2‬ساحات خطرناک چگونه ساحاتی را میگويند؟‬
‫‪ .3‬درصورت مشاهدة ماينها و مواد منفجر ناشده چه بايد کرد؟‬

‫‪63‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬فرق بين ساحات خطرناک و ساحات ممكنة وجود ماين چيست؟‬
‫‪ .2‬اين جمله چه معنا دارد؟‬
‫• انواع گوناگون سالحها و مهمات منفجرناشده پراگنده شده اند‪.‬‬
‫‪ .3‬شاگردان در دوگروه مقابل همديگر نشسته و هرآنچه که دربارة ماينها و مهمات‬
‫منفجرناشده میدانند‪ ،‬برای يكديگرشان معلومات دهند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬جملههای تفسيری را از متن درس پيدا کرده و بيروننويس کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬يک پاراگراف از متن درس را با خوانش معلم گرامیتان به صورت امال در‬
‫کتابچههایتان بنويسيد‪.‬‬
‫‪ .3‬بقية جمالت زير را کامل کنيد‪:‬‬
‫در صورتي که شما در نزديكی ساحات ماينزار سفرکنيد‪ ،‬بايد هميشه نشانههای‬
‫خطر را درنظر داشته باشيد که نشان دهندة ساحة خطرات ماين و مهمات منفجر ناشده‬
‫میباشد ‪....................................................................................................................................‬‬

‫‪ .1‬دربارة ماينها‪ ،‬مهمات منفجرناشده و ساحات خطرناک و احتمالی مقالهيی بنويسيد‬


‫که از پنج سطر کم نباشد‪.‬‬
‫‪ .2‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪:‬‬
‫ميفگن درخطـر خود را برای امتحان اينجا‬
‫که گرجويي شرف پرهيز ازاين امتحان بادت‬
‫«اديب الممالک فراهانی»‬

‫‪64‬‬
‫درس یازدهم‬

‫دموکراسي‬

‫شاگردان عزيز! درس امروز ما دربارة دموکراسي است‪ .‬در اين درس خواهيم‬
‫دانست که دموکراسي يک فكر و يا يک نقشه براي يک مرحلة زماني محدود نيست؛‬
‫بلكه يک نظام سياسي همه جانبه است؛ بنا ٌء ما بايد بدانيم که دموکراسي چيست؟‬
‫چه مشخصات و چه شرايطي دارد؟ ويژهگیهاي آن درکشورهاي گوناگون به چه‬
‫شكلي است؟ آيا دموکراسي به معناي آزادي و بیبند و باري است؟ دموکراسي و‬
‫آزادي باهم چه مناسبت دارند؟ و‪....‬‬
‫اکنون شما بگوييد که‪:‬‬
‫‪ .1‬برداشت شخصي شما از دموکراسي چيست؟‬
‫‪ .2‬آزادي از نظرشما چه مفهوم و معنايي دارد؟‬

‫‪65‬‬
‫همه اصطالحاتي که با واژة «کراسی» ‪ CRACY‬ختم میشوند؛ مانند‪ :‬اتوکراسی‬
‫(مطلقگرايي‪ ،‬استبدادي)‪ ،‬پلوتوکراسی (حكومت توانگران‪ ،‬طبقة اشراف) و دموکراسی‬
‫(مردمساالري) از کلمة قديمي «کراتوس» (‪ )KRATOS‬مشتق شده اند که به معناي‬
‫(قدرت) يا (قانون) است‪.‬‬
‫اگر بخواهيم دموکراسی را تعريف کنيم‪ ،‬میگوييم‪« :‬دموکراسي توصيف يک روش‬
‫مخصوص حكومتي و توزيع قدرت در آن میباشد‪».‬‬
‫دموکراسي به معناي حكومت مردم‪ ،‬توسط مردم و برای مردم است‪ .‬در نظامهای‬
‫دموکراسي‪ ،‬مردم هستند که حكومتها را انتخاب میکنند و حكومتی که منتخب‬
‫مردم باشد؛ بايد درخدمت آنان قرار داشته باشد‪ .‬آزاديها جزء اساسي هر دموکراسي‬
‫است‪ .‬هر انسان حق دارد که فكر و نظر خويش را خواه بهطور سخن و سخنراني و يا‬
‫نوشته و تصوير آزادانه بيان کند‪ .‬هر انسان حق دارد که انتخاب کند؛ يعني رأي بدهد و‬
‫انتخاب شود؛ يعني مردم به او رأي بدهند‪ .‬هر فرد حق دارد که روزنامه‪ ،‬مجله‪ ،‬جريده‪،‬‬
‫راديو‪ ،‬تلويزيون‪ ،‬خبرگزاري‪ ،‬شفاخانه و مكتب به صورت خصوصي داشته باشد؛ اما‬
‫بايدمتوجه بودکه همة اين آزاديها داراي حدود و شرايط است‪ .‬قانون اساسي و ساير‬
‫قوانين هرکشور اين حدود و شرايط را تعيين میکند؛ مث ً‬
‫ال‪ :‬حق رأي دهي وشرايط رأي‬
‫دهنده و انتخاب کننده و انتخاب شونده را قانون مشخص میکند؛ البته مرزها و حدود‬
‫آزاديهای فردی و اجتماعی‪ ،‬برمبنای منافع ملی‪ ،‬نيز توسط قانون تعيين میگردد‪ .‬در‬
‫اين مورد قوانين همه کشورها حكم يكسان ندارد‬
‫موضوع مهم ديگر اين است که بعضي از مردم‪ ،‬دموکراسي را فقط الزمة نظامهای‬
‫جمهوري میدانند‪ ،‬نه شاهي‪ ،‬در اين مورد بايدگفت که در يک نظام شاهي مشروطه‪،‬‬
‫گرچه پادشاهي در يک خانواده از طريق ارث انتقال میکند؛ ولي هرگاه مردم آزادي‬
‫داشته باشند که نمايندهگانشان را براي شورا انتخاب کنند و شورا حكومت را و‬
‫همچنين اجازه داشته باشند که فكر و نظر خود را آزادانه بيان کنند و يا رسانهها‬
‫و نهادهاي خصوصي ايجاد نمايند و‪ ....‬پس دموکراسي و جود دارد؛ اما در نظامهای‬

‫‪66‬‬
‫به ظاهر جمهوري که اکثر از طريق کودتا به وجود میآيند‪ ،‬آزاديها وجود ندارد و‬
‫انتخابات واقعي صورت نميگيرد؛ پس در اين صورت نمیتوان گفت که دموکراسي تنها‬
‫الزمة نظامهاي جمهوري و يا شاهي است‪ .‬ما نمونههايی داريم که پس از فوت يک‬
‫رئيس جمهور‪ ،‬پسر او به قدرت میرسد؛ پس دموکراسي يک روش است نه نظام‪ ،‬که‬
‫ممكن است در نظامهای شاهي يا جمهوري وجود داشته و يا نداشته باشد‪.‬‬

‫‪67‬‬
‫‪ u‬اجزاي اساسي جمله (مبتدا و خبر)‬
‫به اين جملهها نگاه کنيد‪:‬‬
‫• ابن سينا کتاب قانون را نوشت‪.‬‬
‫• مخفی بدخشی از شاعران بزرگ افغانستان است‪.‬‬
‫• فردا ازخواب که برخاستم به ديدن مادرکالنم خواهم رفت‪.‬‬
‫درجملههای باال (ابن سينا)‪( ،‬مخفی بدخشی) و (فردا ازخواب که برخاستم)‬
‫مبتدا هستند؛ زيرا اينها قسمتي از جمله استند که دربارة خبرگفته شده اند؛ اما‬
‫هنوز ما از خبراصلي و اين که پس از اين چه اتفاقي خواهد افتاد؛ آگاهي نداريم و‬
‫براي اين که آگاهي ما کامل شود‪ ،‬نياز به خبر داريم تا منتظر نمانيم و بدانيم که‬
‫پس از اين چه خواهد شد؛ بنا ًء قسمتهای دوم جملههای باال‪( :‬کتاب قانون را‬
‫نوشت)‪( ،‬از شاعران بزرگ افغانستان است) و (به ديدن مادرکالنم خواهم رفت)‬
‫خبرنام دارند؛ پس درتعريف آن میگوييم‪:‬‬
‫جملهها از دو قسمت تشكيل میشوندکه يكي را مبتدا و ديگري را خبر‬
‫ميگويند‪ .‬مبتدا قسمتي است از جمله که دربارة آن خبر میدهيم و خبر قسمت‬
‫ديگري از جمله است که در بارة مبتدا گفته میشود‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را با سرعت و خاموشانه در مدتي مناسب مطالعه کرده و واژههای‬
‫دشوار را بيروننويس کنيد‪.‬‬

‫‪68‬‬
‫‪ .2‬يک پاراگراف متن درس را باصداي بلند درمقابل همصنفان تان بخوانيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬شاگردان به دوگروه تقسيم شده دربارة دموکراسي بحث و گفتگو کنند‪ .‬درپايان‬
‫بحث‪ ،‬يک نفر از هرگروه نتيجة بحث گروه خود را ارائه نمايد‪.‬‬
‫‪ .2‬اين جمله چه معنا دارد؟ با تفصيل و ارائة مثال شرح دهيد‪:‬‬
‫دموکراسي به معناي حكومت مردم‪ ،‬توسط مردم و برای مردم است‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫مبتدا و خبر را درجملههای زير مشخص کنيد‪:‬‬
‫‪ .1‬دموکراسي يک روش است نه نظام‪.‬‬
‫‪ .2‬آزاديها جزء اساسي هر دموکراسي است‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬واژههاي زير را درجمالت به کاربرده؛ سپس مبتدا و خبر آن را مشخص کنيد و‬
‫در کتابچههای خود بنويسيد‪.‬‬
‫نظام‪ ،‬مجازات‪ ،‬شورا‪ ،‬رسانه و روش‬
‫‪....................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬سه سطر از متن درس را با خوانش استاد به صورت امال در کتابچههای تان‬
‫بنويسيد‪.‬‬

‫‪69‬‬
‫‪ .1‬در مورد آزاديها درنظام دموکراسي مقالهيي بنويسيد که از هفت سطر کم‬
‫نباشد‪.‬‬
‫‪....................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬

‫‪ .2‬سه جمله دربارة آزادي‪ ،‬دموکراسي و شورا نوشته‪ ،‬مبتدا و خبر آن را مشخص‬
‫کنيد‪.‬‬
‫‪....................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬

‫‪ .3‬اين بيت را به حافظه بسپاريد‪.‬‬


‫زندهگی جلوة ناموس طبيعت باشد‬
‫هرکجا نيست تحول عدمش نام نهيد‬

‫‪70‬‬
‫درس دوازدهم‬

‫مخفی بدخشی‬

‫شاگردان عزيز‪ ،‬در اين درس با افكار‪ ،‬شرح حال و نمونة کالم مخفی بدخشی‬
‫شاعر قرن بيستم افغانستان آشنا میشويد‪ ،‬عالوه بر اين اطالعات بيشتری پيرامون‬
‫جملة خبری بهدست میآوريد‪ .‬آيا تاکنون شعری از مخفی بدخشی را خواندهايد؟‬

‫‪71‬‬
‫سيده مخفی بدخشی از شاعران معروف زبان دری در افغانستان بود‪.‬‬
‫شاهبيگم ّ‬
‫سيده و مخفی بدخشی تخلص میکرد‪ .‬وی در سال‬ ‫نام موصوف‪ ،‬شاهبيگم‪ ،‬لقبش ّ‬
‫‪1255‬هـ ‪ .‬ش‪ .‬در شهر تاشقرغان تولد گرديد‪ .‬شاهبيگم هنوز دو ساله نشده بود که پدر‬
‫خود را از دست داد‪ .‬او در چهار سالهگی به بدخشان برگشت؛ چون امير عبدالرحمانخان‬
‫از اقامت دايم فرزندان شاه محمود عاجز ‪ -‬پدر مخفی بدخشی – در بدخشان بيم داشت؛‬
‫لذا آنان را به کابل تبعيد نمود و مخفی با خانوادة خويش مدت يک سال در کندز و بعدا ً‬
‫در سال ‪ 1300‬هـ ‪ .‬ش‪ .‬به کابل فرستاده شد‪ .‬او بعد از سه ماه اقامت در کابل به کندهار‬
‫تبعيد گرديد و مدت بيست سال را با خانوادهاش در شهر کندهار سپری کرد‪ .‬مخفی در‬
‫مكاتب خصوصی دينی به آموزش پرداخت و قرآن کريم‪ ،‬پنج کتاب‪ ،‬حافظ‪ ،‬گلستان و‬
‫بوستان سعدی‪ ،‬کليات بيدل‪ ،‬کافيه‪ ،‬مختصر و بالشمه را که در مفردات مدارس خصوصی‬
‫(‪)1‬‬
‫آن زمان شامل بود‪ .‬فراگرفت؛ چنانکه خودش گفته است‪« :‬من در خوردسالی ذهين‬
‫بودم؛ نزد برادرم ميرمحمود شاه غمگين شروع به درس کردم؛ قرآن کريم را در سه ماه به‬
‫پايان رسانيدم؛ سواد پيدا نمودم؛ يوسف زليخای جامی و گلستان را درس گرفتم و بعدا ً‬
‫همه کتابهای ادبی را خواندم‪ » ،‬مخفی در سال ‪1320‬هـ ‪ .‬ش‪ .‬برادر مهربانش را که‬
‫يگانه ياور وی بود از دست داد‪.‬‬
‫خانوادة مخفی با وفات اميرعبدالرحمان خان و به قدرت رسيدن فرزندانش سرنوشت‬
‫سيده مخفی بدخشی‬
‫ديگری پيدا کرد و دگرگونی مثبتی در زندهگی آنها پديد آمد‪ّ .‬‬
‫سيدمشرب که از کودکی با او‬
‫در سالهای اقامت در کابل و يا شايد در کندهار بود که با ّ‬
‫نامزد بود‪ ،‬ديدار داشته و به وی دل باخته بود‪ ،‬در حالیکه هر دو در آتش محبت يکديگر‬
‫میسوختند و حالت روحی سيدمشرب از درد اشتياق مخفی دگرگون گرديده و غم محبت‬
‫توأم با تعصب و سختگيری خانوادهگی‪ ،‬او را رنجور کرد با چنين وضعی سيدمشرب را به‬
‫بدخشان بردند و بيماریاش در آنجا بيش از پيش شدت نمود تا اينکه از شدت اشتياق‬
‫و دوری هجران محبوب خود‪ ،‬جان به جان آفرين سپرد‪ .‬خبر مرگ سيدمشرب همچون‬
‫پيكان‪ ،‬قلب مخفی را نشانه گرفت و پاره پاره کرد‪.‬‬

‫‪72‬‬
‫زخوبـان جملـه دل ببـريده بودم‬ ‫به خوبـی روی خوبش ديـده بـودم‬
‫بـه دام طـرهاش پيـچيـده بـودم‬ ‫نـچيـدم دانــة خــال لبــش را‬
‫چه گويم من‪ ،‬نخند ای گل که روزی مگر بر گريهيـی خنـديـده بـودم‬
‫مخفی در زندهگی خود با عفت و پاکدامنی ويژهيی زيسته است‪ .‬وی کام ً‬
‫ال در حجاب‬
‫بود‪ .‬او جز از محارم خويش‪ ،‬از ديگران رو میپوشيد‪.‬‬
‫مخفی اين دوره را بيشتر با تالوت قرآن‪ ،‬ادای نمازهای پنجگانه‪ ،‬نوافل‪ ،‬روزه و عبادت‬
‫سيده مخفی بدخشی به سال ‪ 1342‬هـ ‪ .‬ش‪ .‬در ‪ 85‬سالهگی‬
‫سپری میکرد‪ .‬شاهبيگم ّ‬
‫در بدخشان وفات نمود و در قرية آبايیاش «قره قوزی ارگو» دفن گرديد؛ اکنون با نمونة‬
‫کالم مخفی بدخشی آشنا میشويم‪.‬‬
‫قابل يادآوری است که شاعر ديگری در زبان دری به نام زيبالنساء مخفی دختر اورنگ‬
‫زيب شاه مغولی میباشد‪.‬‬
‫حمد و بسم اهلل‬
‫ای قاصـر از ادای صفـاتـت زبـان مــا‬
‫کی در خور ثنای تـو باشـد بيـان مــا‬
‫ماکی به ذات خويش چوتصوير میرسيم‬
‫تـا از تـو آشـکار نـگـردد نـهـان مـا‬
‫از حرص دانه در قفس هستيم ورنه بـود‬
‫در اوج هفـت چرخ بلنـد آشيـان مــا‬
‫نه اليق بهشتيم و نـه در خـور جحيـم‬
‫ما خود چه ايم تا چه بـود اين و آن مـا‬
‫عمر عزيـز در سـر سـودای خام رفـت‬
‫دارد متـاع يـأس سـراسـر دکان مــا‬
‫ايمان مکن ز «مخفی» بيچارهات دريـغ‬
‫يا رب دمی که میبری از تـن روان مـا‬

‫‪73‬‬
‫‪ .1‬فراگرفت‪ :‬آموخت‪.‬‬
‫‪ .2‬جان به جان آفرين سپرد‪ :‬وفات کرد‪.‬‬

‫مخفی بدخشی از شاعران معروف زبان دری است‪ .‬او بسيار ذهين بود و حفظ قرآن‬
‫کريم را در سه ماه به پايان رسانيد و پنج کتاب‪ ،‬حافظ‪ ،‬بوستان و گلستان سعدی‪ ،‬کليات‬
‫بيدل‪ ،‬کافيه‪ ،‬مختصر و بالشمه را فراگرفت‪ .‬وی هميشه در حجاب بود و بهجز از محارم‬
‫خود از ديگران روی میگرفت‪.‬‬

‫‪ u‬جملة خبری‬
‫جملهيی است که در آن مطلبی به صورت خبر مثبت يا منفی بيان گردد‪.‬‬
‫‪ .1‬احمد رفت‪.‬‬
‫‪ .2‬طياره در آسمان پرواز میکند‪.‬‬
‫‪ .3‬او از خواب بيدار شده است‪.‬‬
‫‪ .4‬شما نامه ننوشتيد‪.‬‬
‫‪ .5‬من امروز به مكتب میروم‪.‬‬
‫‪ .6‬تو عمرت را بيهوده نميگذراني‪.‬‬

‫‪74‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬شاگردان متن درس را به دقت گوش دهند‪.‬‬
‫‪ .2‬متن درس را بخوانيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .3‬مخفی چرا بهجاهای مختلف تبعيد گرديد؟ مباحثه کنيد‪.‬‬
‫‪ .4‬دربارة چگونهگی اشعار مخفی مباحثه کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .5‬جملههای خبری در متن را دريابيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .6‬چرا مخفی به جز از محارم خويش از ديگران روی میپوشيد؟ بحث کنيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪75‬‬
‫خالصة درس مخفی بدخشی را بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫نمونة کالم مخفی بدخشی را به نثر ساده تبديل کنيد‪.‬‬


‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪76‬‬
‫درس سیزدهم‬

‫استاد قاسم افغان‬


‫پدر موسیقی افغانستان‬

‫شاگردان عزيز‪ ،‬سال گذشته شما با يكی از چهرههای ماندگار هنری کشورمان‬
‫(استاد غالم محمدميمنهگی) آشنايی حاصل نموديد‪ .‬امروز با يكی ديگر از اين‬
‫چهرههای ماندگارکه پدرموسيقی افغانستان لقب يافته است‪ ،‬آشنا خواهيد شد تا‬
‫از يكسو احترام به مقام معنوی اين بزرگان حفظ گردد و از سوی ديگر زندهگانی‬
‫معنویشان را سرمشق خود قرار دهيد‪ .‬اکنون از شما میخواهم بگوييدکه‪:‬‬
‫‪ .1‬آيا قب ٌ‬
‫ال در مورد اين استاد بزرگ چيزی شنيده و يا به کدام آهنگش گوش دادهايد؟‬
‫‪ .2‬آيا شاگردان او را ميشناسيد و آهنگهای آنان را شنيده ايد؟‬
‫‪ .3‬آيا میدانيد که چند نفر از اعضای خانوادة اين استاد بزرگ از پيشتازان‬
‫عرصة موسيقی کشورما بوده و هنرمند و آهنگساز مشهور معاصرما نواسة ايشان‬
‫است؟‬

‫‪77‬‬
‫استادقاسم افغان فرزند نواب ستارجو‪ ،‬درسال‪ 1262‬هجري شمسی درکوچة خواجه‬
‫خوردک کابل ديده به جهان گشود‪ .‬پدرش يكي ازسه تار نوازان برجستة ايالت کشميربود‬
‫که درسال ‪ 1248‬هجري شمسی بنابه دعوت اميراعظم خان‪ ،‬پادشاه افغانستان‪ ،‬با عدهيی‬
‫از هنرمندان ديگر از شهرهای الهور‪ ،‬ملتان‪ ،‬دهلي و‪ ...‬وارد افغانستان گرديد و در همين‬
‫جا مسكن گزين شد‪ .‬قاسم هنوز خيلی کوچک بود که رموز و فنون دانش موسيقی را‬
‫نزد پدر آموخت‪ ،‬سپس به فراگيری بيشتر آن نزد استاد قربانعلي(پدر استاد نتو) و استاد‬
‫پياراخان هندي ‪ -‬که از هند به کابل آمده بود ‪ -‬به شاگردی پرداخت‪.‬‬
‫وی درسن بيست و يک سالهگي به دربار اميرعبدالرحمان خان راه يافت و در نخستين‬
‫محفل‪ ،‬چنان مورد توجه و دلچسپی پادشاه قرارگرفت که شاه فرمان داد‪ ،‬ماهانه مبلغ‬
‫دوصد روپية کابلی‪ ،‬که در آن زمان مبلغ هنگفتی بود؛ از بودجة وزارت دربار به قاسم جوان‬
‫تأديه گردد‪ .‬در ضمن يک رباب صد فكاری زيبا ازطرف شاه به وی اهدا گرديد‪.‬‬
‫پس از آن که اميرحبيب اهللخان به تخت شاهی افغانستان تكيه زد‪ ،‬باز هم همين‬
‫قاسم جوان به حيث خوانندة عالي مقام دربار پادشاه برگزيده شد و نظربه رشادتهايی که‬
‫از خويش نشان داد‪ ،‬امير موصوف خود شخص ٌا لقب استادی را به وی داد‪.‬‬
‫استادقاسم در زمان پادشاهی اميراماناهللخان نيزمطرب دربار بود‪ .‬درس وطن‬
‫پرستي‪ ،‬استقالل خواهي و حتا سياست را از شاه اماناهلل آموخت و چكيدة انديشههای‬
‫آزاديخواهانة خويش را در قالب آهنگهای حماسی و با آواز گيرايش به گوش مردم‬
‫ميرساند‪ .‬قرار قصههای بزرگان‪ ،‬هنگامي که پيرامون استرداد استقالل افغانستان‬
‫مذاکرات داغي در شهرهاي کابل‪ ،‬لندن و دهلي در جريان بود و نمايندة فوقالعادة‬
‫برتانيه «سرهنري دابز» نواسة کيوناري مشهور‪ ،‬نايبالسلطنة هند‪ ،‬براي مذاکره به‬
‫افغانستان آمده و از طرف اميراماناهللخان به حضور پذيرفته شد‪ ،‬برای پذيرايی وی‬
‫محافل باشكوهي در قصرهای دولتی برگزار گرديده و از استاد قاسم خواستند که در‬
‫آن محافل اشتراک و نغمهسرايي کند‪ .‬دريكی از محافل وقتي استاد قاسم و دستة‬
‫هنرمندان و نوازندهگانش شروع به نواختن میکنند و نمايندة خاص برتانيه با چشمان‬

‫‪78‬‬
‫کبودش به سوي استاد مینگرد‪ ،‬استاد هم به جانب او ديده میدوزد و با صداي رسايش‬
‫اين بيت را که ثبت تاريخ شده است‪ ،‬میخواند‪:‬‬
‫مي زند چشم کبـود تو به مژگان ناخـن‬
‫ترسم اي شوخ ميان من وتو جنگ شود‬
‫اين بيت «سرهنري دابز» را که با کمال فصاحت به زبان دری سخن ميگفت‪ ،‬خوش‬
‫نمیآيد و شكل يک حادثة ناگوار دپلوماتيک را به خود گرفته و مذاکرات به سردی‬
‫ميگرايد‪.‬‬
‫در محفل ديگری‪ ،‬باز هم او را مورد خطاب قرار داده و ميسرايد‪:‬‬
‫که درمحشر زما شرمنده باشي‬ ‫همين جا صلح کن با ما چه الزم‬
‫باالخره درمحفل ديگری که در قصر ستور دايرشده بود‪ ،‬وقتي «سرهنري دابز» داخل‬
‫تاالر میشود‪ ،‬بعد از مصافحه با وزير خارجه و اراکين دولتي و معززين افغاني و خارجي‪،‬‬
‫مستقيماً به سوي استاد قاسم میرود و لحظاتي با وي صحبت میکندکه تا امروز از محتواي‬
‫صحبت آن دو‪ ،‬معلوماتي دردست نيست؛ ولي همه میبينند که استاد با «سرهنري دابز»‬
‫به طرف پيانوي بزرگي که درگوشة تاالرگذاشته شده‪ ،‬میرود و چيزي را به او شرح‬
‫ميدهد‪ .‬ناگهان استادقاسم به سوي حضار مینگرد و میگويد‪« :‬جناب سفير و نمايندة‬
‫فوقالعادة برتانيه میخواهند يک آهنگ افغاني را به ايشان بياموزانم و من نوتهای يک‬
‫آهنگ حماسي مان را شرح دادم‪ ،‬که اينک میخواهند خودشان آن را باپيانو نواخته و‬
‫زمزمه نمايند‪ .‬و آن اينست»‪:‬‬
‫سبـق مـا هـواي استقـالل‬ ‫مکتب ماست جاي استقالل‬
‫همه حضار به کف زدن شروع میکنند و براي استاد قاسم که میخواهد معراج وطن‬
‫دوستي خود را ثابت سازد‪ ،‬مرحبا میفرستند؛ سپس «هنري دابز» مقابل پيانو قرار میگيرد‬
‫و همين آهنگ حماسي افغاني را مینوازدکه طرف اعجاب و تحير حضار واقع شده‪ ،‬با کف‬
‫زدنهاي ممتد بدرقه میگردد‪ .‬در حقيقت پيام استقالل افغانستان برای نخستينبار از‬
‫حنجرة يک هنرمند طنين انداز گرديده و توسط نمايندة انگليس تأييد میشود‪ .‬فرداي آن‬

‫‪79‬‬
‫روز شاه امان اهلل خان‪ ،‬استاد قاسم را به حضورمي پذيرد و در برابر همه اراکين دولتي و‬
‫معززيني که آنجا حضور دارند‪ ،‬در آغوش پرمهرش میفشارد و سند اعطاي نشان زمرد‬
‫به نام«مسرت» را به او میدهد و ميگويد‪« :‬در کنار راست نامت کلمة ارجمند (استاد)‬
‫را پدر بزرگوارم‪ ،‬امير صاحب شهيد‪ ،‬گذاشته بودند و من امروز در کنار چپ نامت کلمة‬
‫باشكوه(افغان) را اضافه میکنم که سمبول هويت و افتخار همه باشندهگان اين سرزمين‬
‫است‪ ».‬و از آن روز به بعد همة او را به نام استاد قاسم افغان میشناسند‪.‬‬
‫استاد قاسم در همه عرصههای دانش موسيقي از تواناييهای ويژهيی بر خوردار بود؛‬
‫چنانکه در سرودن راگ‪ ،‬تهمري‪ ،‬خيال‪ ،‬غزل‪ ،‬ترانه و همه انواع آهنگهاي فلكلوري‪ ،‬از‬
‫همه استادان معاصر خويش پيشی گرفته بود؛ همچنان وی نخستين هنرمندي بود که‬
‫قسمت زيادي از آهنگهاي قديمی و فلكلوری وطن را درچوکات مقامهای موسيقی تنظيم‬
‫نموده و آنها را معرفي کرد‪ ،‬که اين شيوه را استادان ديگر و شاگردانش تعقيب نمودند؛‬
‫از اينرو استاد قاسم افغان را که بنيانگذار مكتب موسيقي افغاني است به نام پدر موسيقي‬
‫افغانستان لقب داده اند‪ .‬او از خود طرز و مكتبي داشت که تا امروز به نام مكتب استاد قاسم‬
‫ياد میشود‪.‬‬
‫استاد قاسم افغان شاگردان زيادي در ساحة موسيقي مسلكی و شوقي افغاني تربيه‬
‫نموده و به جامعة افغانستان تقديم داشته است که هر کدام آنها تا امروز در آسمان‬
‫موسيقي افغانستان میدرخشند؛ مانند‪ :‬استاد غالم نبي نتو‪ ،‬استاد صابر‪ ،‬استاد رحيم‬
‫بخش‪ ،‬استاد نبي گل‪ ،‬استاد يعقوب قاسمي‪ ،‬استاد يوسف قاسمي‪ ،‬استاد موسي قاسمی‪،‬‬
‫استاد محمد عمر رباب نواز‪ ،‬استاد برشنا و ديگران‪.‬‬
‫استاد براي آموختن بيشتر بيدلشناسي‪ ،‬غزليات و اشعار عارفانه‪ ،‬دست شاگردي به‬
‫جانب شادروان عبدالعلي مستغني و استاد عبدالحق بيتاب دراز نموده بر عالوه از محضر‬
‫استادان ديگري؛ چون‪ :‬محمد سرور دهقان‪ ،‬غالم حضرت شايق جمال و صوفي غالم‬
‫نبي عشقري بهرهها بردکه همة اين اندوختهها در شگوفايي حيات هنري او نقش برازنده‬
‫داشتند‪ .‬درکنار اين همه‪ ،‬وی اکثر اوقاتش را در مطالعة آثار بزرگان و غزليات و رباعيات‬
‫حافظ‪ ،‬سعدي‪ ،‬بيدل‪ ،‬موالنا و ديگر بزرگان ادب سپري کرده و در راه آموختن شعر و ادب‬
‫‪80‬‬
‫و کسب معلومات آفاقي از هر صاحب خرد و دانشمندي استفادة اعظمي میبردکه گاهی‬
‫خودش نيز در زمزمههايش در اين مورد میسرود‪:‬‬
‫نـاله از نـي گريـه از ابـر بهـار آموختـم‬
‫من زهرصاحب خرديک شمه کارآموختم‬
‫استاد قاسم‪ ،‬دو بار در زمان پادشاهی اميراماناهللخان‪ ،‬به اخذ مدال الماس نشان‬
‫به نام «ياد گار استقالل» و مدال زمرد نشان ديگری به نام «مسرت» مفتخرگرديده‬
‫است؛ همچنان درسال ‪ 1332‬هـ ‪ .‬ش‪ ،.‬زماني که «رياست راديوکابل» هفتاد مين سالروز‬
‫تولد استاد را جشن گرفته بود‪ ،‬به دريافت نشان مطالي «خد مت» مفتخرشد و درهمان‬
‫زمان به فرمان شاه‪ ،‬برای ستايش از خدمات و مقام ارجمند هنری و فرهنگی آن بزرگمرد‪،‬‬
‫مجسمة برونزی او در مدخل تاالرعمارت جديد راديو افغانستان نصب گرديد‪.‬‬
‫باآلخره استاد قاسم افغان به تاريخ ‪ 12‬سنبلة ‪ 1335‬هـ ‪ .‬ش‪ .‬در کوچة خرابات‬
‫کابل وفات يافت و جنازهاش با مراسم خاصي در شهداي صالحين کابل محترمانه به خاک‬
‫سپرده شد‪ .‬روحش شاد و يادش گرامی باد‪.‬‬

‫‪ u‬خبر ترکيبی‬
‫آن است که از ترکيب برخی از افعال و يا کلمهها ساخته میشود‪ .‬برای‬
‫شناخت خبر ترکيبی به جملههای زير دقت نماييد‪:‬‬
‫• احمد در دانشگاه (پوهنتون) شامل شد‪.‬‬
‫• مشاعره آغاز يافت‪.‬‬
‫• برادرمن اول نمره کامياب شد‪.‬‬
‫در جملههای باال‪ :‬شامل شد‪ ،‬شروع شد و کامياب شد به حيث خبر ترکيبی‬
‫آمده است‪.‬‬

‫‪81‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬شاگردان متن کامل درس را با سرعت و خاموشانه در مدتی مناسب مطالعه کنند‪.‬‬
‫‪ .2‬يک پاراگراف درس را با صدای بلند‪ ،‬در مقابل همصنفان خويش بخوانند‪.‬‬
‫‪ .3‬هنگام خواندن‪ ،‬جمالت و عباراتي که در آن خبر ترکيبی و خبرساده به کار رفته‬
‫است‪ ،‬مشخص شود‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬برداشت ذهنی و عاطفی خويش را در مورد انديشههای آزاديخواهانة استاد قاسم‪،‬‬
‫در حدود دو تا سه دقيقه بيان دارند‪.‬‬
‫‪ .2‬واژهها و ترکيبات جديد آمده در همين درس را درگفتار خويش به کارگيرند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬معانی واژهها و ترکيبهای آمده در همين درس را در جمالت ساختة خودشان به‬
‫کار گيرند‪.‬‬
‫‪ .2‬شاگردان پيام درس را نظر به برداشت خويش بيان دارند‪.‬‬
‫‪ .3‬برای قواعد دستوری آمده در اين درس‪ ،‬چند نمونه از خود ارائه نمايند‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪82‬‬
‫‪ .4‬شاگردان در دوگروه مقابل هم قرارگرفته‪ ،‬برخورد استادقاسم افغان با «سرهنری‬
‫دابز» را مورد جر و بحث قرار دهند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬سه تن از شاگردان‪ ،‬در مقابل تختة صنف قرار گرفته و سه تن ديگر‪ ،‬سه – سه واژة‬
‫جديد آمده در اين درس را برای آنها بخوانند تا آن را به صورت امال بر روی تخته نوشته‬
‫در جمالت به کار برند‪.‬‬
‫‪ .2‬پنج سطر از متن درس را با خوانش معلم گرامی به صورت امال در کتابچههای‬
‫خويش بنويسند‪.‬‬
‫‪ .3‬شاگردان نظريةشان را در مورد همين درس در سه سطر بنويسند‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .4‬پنج نمونة خبر ترکيبی را از متن درس بيرون آورده و آن را در جمله به کار برند‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .5‬شاگردان به صورت دسته جمعی‪ ،‬افكار و انديشههای سياسی و هنری استاد قاسم‬
‫را مورد گفتگو و تحليل قرار دهند و در پايان يكیشان نتيجة حاصله را به ديگران انتقال‬
‫دهد‪.‬‬

‫‪83‬‬
‫‪ .1‬يک تن از شاگردان‪ ،‬زندهگینامه و کارهای هنری وحيدقاسمی (هنرمند معاصر‬
‫ونواسة استادقاسم) را تهيه نموده‪ ،‬آن را در برابر همصنفان خويش با صدای بلند بخواند‬
‫و پس از آن شاگردان ديگر در موردکارهای هنری او نظريات شخصی خويش را بيان‬
‫نمايند‪.‬‬
‫‪ .2‬شاگردان خالصة زندهگینامه و آثار عبدالعلیمستغنی‪ ،‬صوفیعبدالحقبيتاب‪،‬‬
‫غالمسروردهقان‪ ،‬غالم حضرتشايقجمال و صوفي غالمنبي عشقري را به صورت جداگانه‬
‫در حداقل يک صفحه تهيه نموده و آن را در برابر همصنفان خويش با صدای بلند‬
‫بخوانند‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .3‬معانی ابيات زير را آموزگارمحترم به شاگردان توضيح داده و به شاگردان وظيفه‬
‫بسپارد که اين ابيات را به حافظه بسپارند‪.‬‬

‫خــدا آن ملـتـــی را ســـروری داد‬


‫که تقديرش بهدست خويش بنوشت‬
‫بــه آن ملــت ســـروکاری نــدارد‬
‫که دهقانـش برای ديـگـری کشـت‬
‫«عالمه اقبال»‬

‫‪84‬‬
‫درس چهاردهم‬

‫انواع نثر دری‬

‫شاگردان عزيز! وقتی بخواهيم که انديشة خود را از طريق نوشتار به ديگران‬


‫انتقال دهيم‪ ،‬ناچاريم درگام نخست نشانههای آوايی (الف‪ ،‬ب‪ ،‬پ‪ ،‬ت) را کنارهم‬
‫چيده‪ ،‬از آن واژه بسازيم؛ سپس واژهها را در پهلوی همديگر قرار داده و از آن‬
‫جمله درست کنيم‪ .‬پس از آن جمله هارا با همديگر پيوند داده‪ ،‬مقصد خود را‬
‫برای خواننده بنويسيم‪ ،‬تا وی منظور ما را درک کند‪ .‬همين نوشتن جمالت درکنار‬
‫همديگر را نثر نويسی میگويند که دارای چندين نوع است‪ .‬حال شما بگوييد‪:‬‬
‫‪ -1‬به نظرشما نثر چند نوع است و چه نامهايی میتواند داشته باشد؟‬
‫‪ -2‬بهترين نثر از نظرشما بايد دارای چه خصوصياتی باشد؟‬

‫‪85‬‬
‫نثر در لغت به معنای پراگندن و افشاندن است و در اصطالح ادب به سخنی گفته‬
‫میشود که وزن و قافيه نداشته باشد و نويسنده به وسيلة آن پيامهای ذهنی خود را به‬
‫خواننده انتقال دهد‪.‬‬
‫چون نثر از قيد وزن و قافيه و تخيالت شاعرانه خالي است‪ ،‬به همين سبب کار برد آن‬
‫براي بيان هرگونه فكري مناسبتر از سخن منظوم است و شايد به همين دليل باشدکه‬
‫انواع دانشهاي بشري و انديشههای فلسفي‪ ،‬ديني‪ ،‬سياسي‪ ،‬اجتماعي و تربيتي در قالب‬
‫نثر نوشته شده است‪.‬‬
‫با توجه به طرز کاربرد کلمات و شيوههای بياني‪ ،‬که نويسندهگان در نوشتن مطالب‬
‫خود دارند‪ ،‬دانشمندان نثر فارسي دری را به انواع زير تقسيم کرده اند‪:‬‬
‫‪ -1‬نثر مرسل يا ساده‬
‫نثر مرسل يا ساده‪ ،‬نثري است ساده و روشن با جمالت کوتاه و خالي از واژههای‬
‫دشوار عربي؛ که در آن صنايع لفظي و معنوي و سجع به کار برده نميشود‪ .‬در اين نوع‬
‫نثر‪ ،‬نويسنده مقاصد خود را خيلي ساده و بیپيرايه مینويسد و از استعمال کلمات و‬
‫عبارات هماهنگ و واژهها و اصطالحات پيچيده‪ ،‬دوري میگزيند‪ .‬نمونههای فراواني از نثر‬
‫مرسل يا ساده را درکتابهايی چون‪ :‬سفرنامة ناصرخسرو‪ ،‬کيميای سعادت‪ ،‬اسرارالتوحيد‪،‬‬
‫تذکرةاالوليا و همچنان در اغلب نوشتههای نويسندهگان معاصر میتوان يافت‪.‬‬
‫(‪)1‬‬
‫نمونة نثرمرسل از «مقدمة شاهنامة ابومنصوري »‪:‬‬
‫«‪...‬پس دستور خويش ابومنصورالمعمري را بفرمود تا خداوندان کتب را‪ ،‬از دهقانان‬
‫و فرزانگان و جهان ديدهگان‪ ،‬از شهرها بياورد‪...‬و بنشاند بفراز آوردن اين نامههای‬
‫شاهان و کارنامههای شان‪ ،‬و زندهگاني هر يكي از داد و بيداد و آشوب و جنگ و آيين‪،‬‬
‫از کسیکه نخستين اندر جهان او بود که آيين مردي آورد و مردمان از جانوران پديد‬
‫آورد‪ ،‬تا يزد گرد شهريارکه آخرملوک عجم بود‪...‬واين را نام شاه نامه نهادند تا خداوندان‬
‫دانش اندرين نگاه کنند و فرهنگ شاهان و مهتران و فرزانگان‪...‬و راندن کار و سپاه‬
‫آراستن و رزم کردن و شهر گشادن و کين خواستن و شبيخون کردن و آزرم داشتن‬

‫‪86‬‬
‫وخواستاري کردن‪ ،‬اين همه را بدين نامه اندر بيابند‪»....‬‬
‫‪ -2‬نثر مصنوع‬
‫در اين نوع نثر‪ ،‬همان گونه که از نام آن پيداست‪ ،‬نويسنده عالوه بر استفاده از سجع‬
‫و به کار بردن اشعار و شواهد عربي و فارسي‪ ،‬آيات قرآني‪ ،‬احاديث‪ ،‬اصطالحات علمي‪،‬‬
‫واژههای غيرمستعمل‪ ،‬استعارات و تشبيهات مختلف‪ ،‬کالم خود را به شيوة مصنوعي‬
‫با پيرايه و ظرايف ادبي و صنايع لفظي میآرايد‪ .‬اين نثر به دو دسته تقسيم میشود‪:‬‬
‫يک ـ نثر مسجع يا موزون‪ :‬نثر مسجع نثری است که جملهها و عبارتها در آن دارای‬
‫سجع باشد‪ .‬و سجع در نثر‪ ،‬مانند قافيه در شعر است‪ .‬در اين نوع نثر‪ ،‬نويسنده کلمات‬
‫هموزني را به نام سجع به کارمي برد و جمالت نوشتة خويش را با قرينهسازي آهنگين‬
‫میکند‪ .‬نمونههای زيباي نثرمسجع را درآثار خواجه عبداهلل انصاري‪ ،‬کشفاالسرار‪،‬‬
‫اسرارالتوحيد‪ ،‬کليله ودمنة بهرامشاهي‪ ،‬تذکرة االولياي شيخ فريدالدين عطار‪ ،‬گلستان‬
‫سعدي و غيره‪ ،‬میتوان يافت‪.‬‬
‫نمونة نثرمسجع از« مقدمة کنزالسالکين»‪« :‬عقل گفت‪ :‬گشاينده در فهمم‪ ،‬زدايندة‬
‫رنگ و و همم‪ ،‬پا بستة تكليفاتم‪ ،‬شايستة تشريفاتم‪ ،‬گلزار خردمندانم‪ ،‬افزار هنرمندانم‪....‬‬
‫عشق گفت‪ :‬ديوانة جرعة ذوقم‪ ،‬برآورندة شوقم‪ ،‬زلف محبت را شانه ام و زرع مودت را دانه ام‪».‬‬
‫دو ـ نثر ميانه‪ :‬نثر نويسندهگان و دبيران دورة غزنوي را به نام نثر ميانه ياد ميکنند؛‬
‫زيرا اين نوع نثر درپايان دورة نثر مرسل و آغاز نثرفني‪ ،‬به فاصلة نيم قرن‪ ،‬به کارگرفته‬
‫شده است‪ .‬نثر ميانه‪ ،‬هم سادهگی و استواري نثر مرسل را دارد و هم نشانههايي از‬
‫آميختهگی نظم و نثر و ورود لغات عربي و آيات‪ ،‬احاديث نثر فني را به همراه دارد‪ .‬تاريخ‬
‫بيهقي‪ ،‬سياستنامه و قابوسنامه از نمونههای برجستة اين نوع اند‪.‬‬
‫نمونة نثر ميانه از «تاريخ بيهقي»‪...« :‬ديگر روز به درگاه آمدي و با خلعت نبود‪،‬‬
‫که بر عادتِ روز گارگذشته قبايي ساخته کرد دستاري نيشاپوري يا قايني‪ ،‬که اين‬
‫مهتر را رضياهلل عنه با اين جامهها ديدندي به روزگار‪ .‬و از ثقاتِ او شنيدم‪ ،‬چو بو‬
‫ابراهيم قايني کدخدايش و ديگران‪ ،‬که بيست و سي قبا بود او را يک رنگ که يک سال‬

‫‪87‬‬
‫میپوشيدي و مردمان چنان دانستندي که يک قباست و گفتندي‪ :‬سبحان اهلل!‪»....‬‬
‫‪ - 3‬نثرفني‬
‫نثر فني نثري است که میخواهد به شعر نزديک شود و به اين جهت‪ ،‬هم از نظر زبان‬
‫و فكر و هم از نظر ويژهگیهای ادبي نمیتوان آن را نثر دانست؛ بلكه نثري است شعروار‬
‫که داراي زبان تصويري و سرشار از آرايههای ادبي است‪ .‬در اين نوع نثر از آيات و احاديث‬
‫و ضربالمثلهای عربي زياد استفاده میشود و شعر و نثر باهم میآميزد‪ .‬کتابهايي نظير‪:‬‬
‫کليله و دمنه‪ ،‬مقامات حميدي‪ ،‬مرزباننامه‪ ،‬التوسل الي الترسل‪ ،‬تاريخ و صاف و درة نادره‬
‫نمونههايی اعلي از نثر متكلف يا فني استند‪.‬‬
‫نمونة نثرفني از کتاب «کليله و دمنه»‪...« :‬و از تقريب هشت کس حذر واجب‬
‫است‪ :‬اول آنکه نعمت منعمان را سبک دارد و کفران آن سبک دست دهد‪ .‬و دوم آنکه‬
‫بیموجبی در خشم شود‪ .‬سوم آنکه به عمر دراز مغرور باشد و خود را از رعايت حقوق‬
‫بینياز پندارد‪ .‬چهارم آنکه راه غدر پيش او گشاده و سهل نمايد‪ .‬و پنجم آنکه بنای‬
‫کارهای خود برعداوت نهد و نه برراستی و ديانت‪ .‬و ششم آنکه در ابواب سهو رشته با‬
‫خويشتن فراخ گيرد و قبلة دل هوا را سازد‪ .‬و هفتم آنکه بیسببی در مردمان بدگمان‬
‫گردد و بیدليل روشن اهل ثقت را متهم گرداند‪ .‬هشتم آنکه به قلت حيا مذکور باشد و‬
‫به شوخی و وقاحت مشهور‪».‬‬
‫‪ – 4‬نثرجديد‬
‫نثرجديد کمابيش دنبالة همان نثر مرسل يا ساده است که با روشهای نو و اصول و‬
‫مبانی جديد در عصر ما به کار گرفته شده است‪ .‬اين نثرکه در افغانستان با نمونههای نثر‬
‫روزنامهنگاری محمود طرزی در جريدة سراج االخبار آغاز شده است‪ ،‬با تغييرات و تحوالت‬
‫چندی تا امروز ادامه دارد‪.‬‬
‫در اين نوع نثر صنايع ادبی‪ ،‬کلمات دشوار عربی‪ ،‬آيات‪ ،‬احاديث‪ ،‬روايات و امثال و حكم‬
‫به کارگرفته نمیشود و نويسنده آنچه را که میخواهد بگويد‪ ،‬با زبان و بيان ساده به رشتة‬
‫تحرير میآورد؛ اما تعدادی از واژهها‪ ،‬اصطالحات و تعبيرات اروپايی در آن راه میيابد؛‬

‫‪88‬‬
‫همچنان رعايت نشانههای نگارشی در اين نوع به وفرت ديده میشود‪.‬‬
‫نمونة نثرجديد از داستان کوتاه «گربة چهارم» نوشتة دکتور اکرم عثمان‬
‫«اتفاقاً در يكی از روزها به گفتة شاعر‪ ( :‬ابر و باد ومه خورشيد و فلک) دست بهدست‬
‫هم داده بودند‪ ،‬تا «توفيق» مهاجرکابلی را اذيت نكنند‪ .‬او بر يكی از دراز چوکيهاي کنار‬
‫جاده نشسته بود و میکوشيد غم غلط کند! آفتاب از حاشية آهنپوش يک آپارتمان بلند‪،‬‬
‫خندان و نوازشگر میتابيد و قبرغههای آزردة توفيق را مینواخت‪ .‬او در زندان‪ ،‬مرض فلج‬
‫و درد مفاصل گرفته بود و همان ناخوشی در تمام روزهای رهايي چه در کابل‪ ،‬چه در‬
‫پشاور و چه در اينجا چون«دواليا» ـ موجود حيلهگر افسانوی ـ بر پُشتش سوار بود و‬
‫آزارش میداد‪».‬‬
‫‪ -5‬نثر شکسته يا نثرگفتاری‬
‫نثر شكسته آن است که نوشتار به زبان محاوره و گفتگوي معمولي مردم کوچه و بازار‬
‫نگاشته میشود و آنگونه که کلمات در زبان محاوره عامة مردم مخفف میشود و برخي‬
‫از واژهها در قياس با صورت مكتوب آنها میشكند‪ ،‬در نگارش اين نوع نثر نيز واژهها‬
‫میشكند‪ .‬نويسنده براي نشان دادن چهرة طبيعي و واقعي قهرمانان داستانهاي خود‪ ،‬که‬
‫غالباً از ميان مردم عام اجتماع انتخاب میشوند‪ ،‬عين الفاظ‪ ،‬تعبيرات و تكيه کالمهايشان‬
‫را به لهجة عاميانه درآثار خود میآورد‪.‬‬
‫نمونههای نثرشكسته‪ ،‬بيشتر در آثار طنزی و داستانی معاصرما قابل مشاهده است‪.‬‬
‫نمونة نثرشکسته از داستان «چوريهای سرخ» نوشتة سلطانه موالنا زاده‬
‫«‪...‬بچيم! صوب تا شام کل بازاره گشتم و امو چوريا و بوتاي مقبول و قيمتی ره که‬
‫ديگه هيچكس مثلش نداره برت خريدم‪ .‬ويا‪:‬‬
‫اَسيكو‪ ،‬اَسيكو! مادرم ديروز به مام چورياي سرخ آورده که هيچ مثلش ده بازار نيس‪.‬‬
‫مادرم پيسة زيات به دوکاندار داده و ای ره برم خريده‪».‬‬

‫‪89‬‬
‫‪:‬‬

‫شاهنامة ابومنصوری‪ :‬ابومنصورمحمد بن عبداهلل معمري‪ ،‬وزير ابومنصورمحمد بن‬


‫عبدالرزاق (سپهساالر خراسان) بود؛ چون‪ :‬ابو منصورعبدالرزاق گروهي از تاريخدانان را‬
‫گردهم آورد‪ ،‬تا شهنامهيي ترتيب و به رشتة تحرير در آورند‪ ،‬ابومنصور معمري را سرپرست‬
‫ايشان تعيين کرد؛ هنگاميکه اين شهنامه به پاية اکمال رسيد‪ ،‬ابومنصورمعمري مقدمهيي‬
‫بر آن نوشت‪ .‬اين مقدمه‪ ،‬که خيلي ساده و روان نوشته شده‪ ،‬واژههای عربي در آن خيلي‬
‫به ندرت به کار برده شده است‪ .‬اين اثر که درسال (‪ – 346‬هـ‪ .‬ق‪ ).‬نوشته شده است‪،‬‬
‫نسبت به ساير آثار دست داشته‪ ،‬داراي قدامت بيشتر میباشد‪.‬‬

‫‪ u‬شمارة جملهها‬
‫هرگاه بخواهيم عدد جملهها را دريک متن نوشته شده بدانيم‪ ،‬نخست بايد‬
‫شمارة فعلها را تعيين کنيم؛ زيرا شمارة جمله از روي شمارة افعال بهدست‬
‫ميآيد‪ ،‬و در هر عبارت به همان اندازه که فعل هست‪ ،‬جمله هم هست؛ مانند‪:‬‬
‫«درويشي را ضرورتي پيش آمد‪ ،‬گليمي از خانة ياري بدزديد‪ ،‬حاکم فرمود‪ ،‬که‬
‫دستش ببرند‪ ،‬صاحب گليم شفاعت کرد‪ ،‬که من او را بحل کردم‪ ،‬گفتا‪ :‬به شفاعت‬
‫تو حد شرع فرو نگذارم‪ .‬گفت‪ :‬آنچه فرمودي‪ ،‬راست گفتي؛ وليكن هرکه از مال‬
‫وقف چيزي بدزدد‪ ،‬قطعي الزم نيايد‪ ،‬هرچه درويشان راست‪ ،‬وقف محتاجانست‪.‬‬
‫حاکم ازو دست بداشت‪ / .‬گلستان سعدی»‬
‫در حكايت باال‪ ،‬شانزده جمله است؛ زيرا داراي شانزده فعل است‪ .‬و در جايي که‬
‫فعل به قرينه حذف شده باشد‪ ،‬نيزجمله حساب میشود؛ چنانكه در اين عبارت‪:‬‬

‫‪90‬‬
‫حامد را گفتم که‪ :‬تو ازمسعود بزرگتري يا نه؟ گفت‪ :‬بلی‪.‬‬
‫درين عبارت پنج جمله است؛ زيرا پس ازکلمههای (يانه) و (بلی)‪ ،‬فعل به قرينة‬
‫جملة سابق حذف شده است؛ يعني‪ :‬آيا بزرگترنيستي؟ گفت‪ :‬بلی؛ يعني‪ :‬بزرگترم‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬شاگردان متن درس را با سرعت و خاموشانه در مدتی مناسب مطالعه کنند‪.‬‬
‫‪ .2‬هريک از شاگردان يک پاراگراف از متن را با صدای بلند بخواند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬درنوشتة زير چند جمله وجود دارد؟ هريک را واضح سازيد‪.‬‬
‫• زنگ تفريح به صدا درآمد و شاگردان يكی پي ديگری از صنفها خارج شدند و‬
‫باعجله و شتاب به طرف حويلی مكتب سرازير شده‪ ،‬در گوشه وکنار حويلي پراگنده‬
‫شدند‪.‬‬
‫‪ .2‬با واژههای پيرايه‪ ،‬آيين‪ ،‬معاصر و شعروار چند جمله ساخته‪ ،‬سپس شمارة جملهها‬
‫را در آن تعيين کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬شاگردان به پنج گروه تقسيم شوند‪ .‬هرگروه يک نوع نثر را مورد گفتگو قرار داده‬
‫خوبيها و کاستيهای آن نوع را به بحث گيرند و نتيجة آن را يک نفر از همان گروه دربرابر‬
‫صنف به شاگردان انتقال دهد‪.‬‬
‫‪ .2‬شاگردان در دو گروه مقابل هم قرارگرفته‪ ،‬پاراگراف اول درس چهارم همين کتاب‬
‫را بخوانند و بگويند که چه نوع نثر است؟‬

‫‪91‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬شاگردان به پنج گروه تقسيم شوند و هرگروه يک نوع نثر را خالصه کرده در‬
‫کتابچههای خويش بنويسند‪.‬‬
‫‪ .2‬شاگردان يک نمونه از نثر مسجع در دو سطر بنويسند‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ .1‬خالصة آنچه را که از اين درس ياد گرفته ايد‪ ،‬در هفت سطر بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪:‬‬
‫مپسند وقت قيمتی خـود هدر همی‬ ‫يک روز درس و مشق مکن ترک زينهار‬
‫مشغول شو به کسب کمال و هنر همی‬ ‫از هـرخيـال بي ُهـده خود را کنارگيـر‬
‫«ايرج ميرزا»‬

‫‪92‬‬
‫درس ‪15‬‬

‫‪ 1‬هـ‪ .‬ق‪.‬‬
‫ادبیات دری در قرون هفتم و هشتم‬

‫در کتاب دری صنف هشتم‪ ،‬از تاريخ ادبيات دری در قرن پنج و شش هجری‬
‫قمری به اختصار ياد شده است‪ ،‬در صنف نهم‪ ،‬تاريخ ادبيات قرون هفت و هشت‬
‫مورد مطالعه قرار میگيرد‪ .‬اين دوره با هجوم مغولها آغاز میشود‪ ،‬در هجوم‬
‫مغولها هزاران نفر از مردم ما کشته شدند و شهرها و بناهای تاريخی تخريب‬
‫گرديد مردمان بسياری و از جمله دری زبانان با آنکه رنجهای فراوان کشيدند‪،‬‬
‫توانستند فرهنگ نيم جان خود را با زحمت زياد تا حدودی نجات بخشند‪ .‬در مورد‬
‫بقاي تجديد حيات ادبيات دری در اين دوره با اختصار صحبت میشود‪ .‬در اين‬
‫درس با «جايگاه و ترتيب اجزای جمله» نيز آشنا خواهيد شد‪.‬‬

‫‪93‬‬
‫قرون هفتم و هشتم هـ‪ .‬ق‪ .‬وحشتناکترين دوران اين سرزمين است‪ ،‬لشكريان‬
‫چنگيزخان با قتل و تباهی و ويرانی‪ ،‬نهتنها مردمان بیدفاع ما را به شهادت رسانيدند‪ ،‬بلكه‬
‫مدنيت را نابود کردند و به رشد و پويايی ادبيات و رونق بازار آن نيز سخت ضربه زدند‪.‬‬
‫گرچه مقاومتهای دليرانه در برابر سپاه مهاجم وی در هر گوشه صورت میگرفت؛‬
‫ولی با شكست سلطان محمد خوارزمشاه و همه فرزندان او‪ ،‬سلطة لشكريان بر همه مناطق‬
‫کامل شد‪ .‬آنها مردم بيابانگرد بودند و پس از تسلط بر مناطق ديگر‪ ،‬به تدريج بعضی از‬
‫رسوم و آداب اقوام تابع را پذيرفتند و تحت تأثير آن قرار گرفتند‪.‬‬
‫وضع نظامی‪ ،‬سياسی و اجتماعی بر ادبيات اين دوره نيز تأثير فراوان داشت‪ .‬شعرا وضع‬
‫درد انگيز انحطاط عميق اجتماعی و واژگون شدن همه ارزشهايی دينی و اجتماعی و‬
‫اهميت نداشتن علم و هنر و رواج نامردمی و ناراستی را به تصوير کشيده اند‪ ،‬سيف فرغانی‬
‫گويد‪:‬‬

‫کامدن من بـسوی ملـک جهـان بود‬ ‫در عجبم تا خود آن زمان چه زمان بود‬
‫خون عزيـزان بـسان آب روان بـود‬ ‫بر سر خاکی که پايـگاه مـن و تـست‬
‫دولت دين پيـر و بخت کفر جوان بود‬ ‫رايـت اسـالم سـرشـکسـته ازيـرا‬
‫حال بره چون بود چو گرگ شبان بود‬ ‫مردم بیعقل و ديـن گرفـته واليـت‬
‫آنچه به ميـراث از آن آدميـان بـود‬ ‫تعـدی‬
‫ّ‬ ‫ملک شياطين شده به ظلـم و‬
‫حمد خداوند گوی «سيف» و همی کن شکر که نيک و بد جهان گـذران بود‬

‫دردها و بالهايی که مردم از جور غارتگران کشيدند و نابسامانیهای دوامدار اجتماعی‪،‬‬


‫به صورت شكايتهای دردانگيز در آثار و اشعار شعرا و نويسندهگان اين دوره مشاهده‬
‫میشود‪ .‬در اين شكی نيست که تعداد زيادی از دانشمندان و رجال شرع و سياست برای‬
‫بهدست آوردن مقامات دنيوی‪ ،‬طبقات فاسد و گمراه حاکم‪ ،‬همنوا شدند و در خدمت‬
‫آنان قرار گرفتند و گروهی دردهای دل را به صورت نصيحت و اندرز و يا شوخی و مطايبه‬

‫‪94‬‬
‫بيان میداشتند‪ .‬اکثر شاعران و دانشمندان از گروه اول بودند؛ ولی بعضیها چون سعدی‬
‫و حافظ از گروه دوم‪.‬‬
‫عبيداهلل زاکانی‪ ،‬سختترين و تندترين انتقادهای اجتماعی را در نظم و نثر آورده و‬
‫وضع زمان خود را به باد انتقاد گرفته و ماهيت رجال دينی و سياسی عصر را در پردة طنز‬
‫و طعنه به مردم نشان داده است‪.‬‬
‫بعد از مسلمان شدن يكی از فرزندان هالکو و رسيدن به سلطنت‪ ،‬نامهيی به علمای‬
‫بغداد نوشت و خود را حامی دين اسالم و پيرو شريعت محمدی معرفی کرد‪ .‬اين امر سبب‬
‫قوت مسلمين و شكست معنوی کفار شد‪.‬‬
‫باآلخره دين مقدس اسالم و تعليمات زندهگیساز آن بر قلوب مغولها نيز تأثير‬
‫گذاشت و با ايمان آوردن «غازان» امير مغول و امرای او‪ ،‬قدرت و قوت مسلمانان فزونی‬
‫گرفت و دين اسالم دوباره رسميت يافت‪ .‬غازان خان به سكوت با بت پرستی به مخالفت‬
‫پرداخت‪ 2‬و با تخريب بتها و بتخانهها به بتپرستان امر کرد که يا به اسالم درآيند و يا‬
‫به سرزمينهای اصلی خود بازگردند و يا عقايد خود را اظهار نكنند‪.‬‬
‫درگيرودار حملة مغول‪ ،‬عدهيی از مشايخ بزرگ؛ مانند‪ :‬شيخ نجمالدين کبری‪ ،‬شيخ‬
‫فريدالدين عطار به شهادت رسيدند و برخی به پناهگاههای فرهنگی جديد؛ مانند‪ :‬آسيای‬
‫صغير‪ ،‬شام و فارس و کرمان‪ ،‬بالد سند و هند رفتند‪ .‬مردم مسلمان که در اثر شكست‬
‫‪3‬‬
‫لشكريان مغول‪ ،‬روحية آنان نيز سخت آسيب ديده بود؛ به تصوف روی آوردند‪.‬‬
‫شعر دری در اين دوره نيز حضور داشت‪ ،‬قصيدهها کم شده بود و غزل فزونی میگرفت‪،‬‬
‫داستانها نيز گفته شد و نظم عرفانی آميخته با مباحث تربيتی و اجتماعی‪ ،‬رواج بيشتر‬
‫يافت‪ .‬موالنا جاللالدين محمد بلخی معروف به موالنای رومی‪ ،‬منظومة مفصل مجامع‬
‫عرفانی را سرود که تا امروز معروف است و تا قيام قيامت همچنان شهرت خواهد داشت‪.‬‬
‫در کنار سعدی‪ ،‬موالنا‪ ،‬فخرالدين عراقی و ديگران‪ ،‬حافظ شيرازی در پايان اين عهد به‬
‫حيث غزلسرای بسيار معروف تبارز میکند و شهرت جاويدانی بهدست میآورد‪.‬‬

‫‪95‬‬
‫‪ .1‬تاريخ ادبيات ايران‪ ،‬ذبيحاهلل صفا‪ ،‬ج ‪ 3‬بخش اول‪ ،‬ص ‪ 124‬که صفا از جامعالتواريخ نقل کرده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ .2‬به مخالفت پرداخت‪ :‬مخالف شد‪.‬‬
‫‪ .3‬به تصوف روی آوردند‪ :‬متصوف شدند‪.‬‬

‫‪96‬‬
‫‪ u‬جايگاه و ترتيب اجزای جمله‬
‫هر يک از ارکان و اجزای جمله‪ ،‬جايگاه و ترتيب خاصی دارد؛ چنانکه‪:‬‬
‫‪ .1‬نهاد‪ ،‬معموالً در اول جمله میآيد‪.‬‬
‫خاطره در امتحان ساالنه اول نمره شد‪.‬‬
‫‪ .2‬فعل‪ ،‬هميشه در آخر جمله میآيد‪ ،‬خواه فعل تام باشد‪ ،‬خواه فعل ربطی‪.‬‬
‫فاطمه از مسافرت برگشت‪.‬‬
‫طاهره باهوش است‪.‬‬
‫‪ .3‬مسند‪ ،‬پس از نهاد و پيش از فعل ربطی جای دارد و اگر جمله دارای قيد يا‬
‫متمم هم باشد‪ ،‬مسند پس از آنها میآيد‪.‬‬
‫هوا گرم است‪ .‬هوا بسيار گرم است‪ .‬هوا امروز در تمام افغانستان گرم است‪.‬‬
‫‪ .4‬مفعول‪ ،‬معموالً پس از نهاد (فاعل) و پيش از فعل میآيد‪ :‬فاطمه توپ را برد‪.‬‬
‫طاهره کتابی خريد‪.‬‬
‫‪ .5‬متمم‪ ،‬يک يا چند کلمه يا عبارتی است که با يكی از حروف اضافه به جمله‬
‫میپيوندد و توضيحی به مفهوم فعل میافزايد و پس از نهاد و پيش از فعل و مسند‬
‫میآيد‪.‬‬
‫حميد به مكتب رفت‪ .‬حبيب از نجيب کوچكتر است‪.‬‬
‫‪ .6‬منادا‪ ،‬معموالً در آغاز جمله و پيش از نهاد میآيد‪،‬‬
‫خدايا خودت ستمگران و زورگويان را مغلوب گردان!‬
‫‪ .7‬صفت‪ ،‬صفت بيانی معموالً پس از موصوف خود میآيد و صفتهای اشاره و‬
‫پرسشی و امثال آن پيش از موصوف‪ ،‬و هر يک از آنها همراه موصوف خود و به‬
‫حكم نقش و جايگاه آن در جمله مقامی میيابند‪.‬‬

‫‪97‬‬
‫کتاب خوب‪ ،‬بهترين دوست است‪ .‬سعيد ديروز اين کتاب را به من داد‪.‬‬
‫‪ .8‬قيد‪ ،‬معموالً جای قيد در اوايل جمله است؛ چنانکه‪:‬‬
‫الف‪ :‬قيدهای مكان‪ ،‬کميت (مقدار)‪ ،‬کيفيت‪ ،‬حالت‪ ،‬ترتيب‪ ،‬پرسش و تصديق‬
‫اغلب پس از نهاد میآيند‪.‬‬
‫ناصر همه جا کتابی همراه دارد‪.‬‬
‫نادره خيلی باهوش است‪.‬‬
‫طاهره خوب سخنرانی میکند‪.‬‬
‫صادق غمگين نشسته بود‪.‬‬
‫حسينه کجا رفته است؟‬
‫جليل حتماً به کتابخانه رفته است‪.‬‬
‫ب‪ :‬قيدهای زمان و ترديد معموالً هم پيش از نهاد میآيند و هم پس از آن‪:‬‬
‫امروز هوا سرد است‪ .‬هوا امروز سرد است‪.‬‬
‫عزيز شايد امتحان ندهد‪ .‬شايد عزيز امتحان ندهد‪.‬‬
‫قابل يادآوری است که تقديم و تأخير در جملهها باعث تأکيد در معناست‪.‬‬
‫ج‪ :‬قيدهای تمنا‪ ،‬تأسف‪ ،‬تحسين و مسرت معموالً پيش از نهاد جای دارند‪:‬‬
‫کاش همه قدر آزادی را بدانند‪.‬‬
‫متأسفانه همه بر ضد ظلم و ستم نمیخيزند‪.‬‬
‫خوشا مردمانی که در رفاه و امنيت بسر میبرند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را به دقت گوش کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬متن درس را خاموشانه بخوانيد‪.‬‬

‫‪98‬‬
‫‪ .3‬دربارة تاريخ ادبيات دری چه میدانيد؟ به شكل گروهی گفتگو کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬سبک زبان و ادبيات دری در قرن هفتم و هشتم چگونه بود؟ بحث و گفتگو کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬در اين دوره يک عده از مشايخ چرا به تصوف روی آوردند؟ توضيح دهيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬شش جمله بنويسيد که در آن مفعول و متمم به کار رفته باشد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬صفت و قيد با هم چه فرق دارند؟ با مثالها واضح سازيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬از متصوفان و غزلسرايان اين دوره نام ببريد‪.‬‬
‫‪ .2‬کلمههای زير را معنا و در جملههای مناسب به کار بريد‪:‬‬
‫مدنيت‪ ،‬مقاومت‪ ،‬انحطاط‪ ،‬نابسامانی‪ ،‬غارت‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪99‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ .1‬خالصة متن درس را در کتابچههای تان بنويسيد‪.‬‬


‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬اشعار متن را در کتابچههای تان به نثر ساده برگردانيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪100‬‬
‫درس شانزدهم‬

‫اضرار دخانیات‬

‫شاگردان عزيز! در عصر حاضر استعمال دخانيات‪ ،‬به ويژه سگرت‪ ،‬حيثيت‬
‫عادت الزمي زندهگی انسان را به خود گرفته است و مردم درميان دو نوع اعالن‬
‫متناقض در حيرت شديد قرارگرفته اند‪ .‬شرکتهاي توليد دخانيات‪ ،‬راديو‪ ،‬تلويزيون‪،‬‬
‫مطبوعات و سينما اعالنات جذابي را در اين مورد پيشكش نموده و میگويند‪« :‬اين‬
‫سگرت‪ ،‬بامزه‪ ،‬نشاط بخش و تسكين دهندة اعصاب است‪ ».‬در عين زمان اعالنات‬
‫ديگري از سازمانهاي صحي‪ ،‬داکتران و نشريههای صحي بهدست میرسد که‬
‫مبين اين نكته است‪« :‬استعمال سگرت عادت مهلک و مضر به صحت بوده‪ ،‬در‬
‫پيدايش مرض سرطان نقش مهمي را بازي میکند‪».‬‬
‫درس امروزما دربارة دخانيات است‪ .‬در اين درس تاريخ‪ ،‬اضرار‪ ،‬انواع و ترکيب‬
‫دخانيات را خوانده و پاسخ پرسشهاي باال را دريافت خواهيم نمود‪ .‬حال بگوييد که‪:‬‬
‫‪ .1‬به نظر شما دخانيات چيست و چه چيزهايی شامل آن میشود؟‬
‫‪ .2‬آيا دخانيات میتواند غمها و تشويشهای انسان را از بين ببرد‪ ،‬چرا؟‬

‫‪101‬‬
‫دخانيات جمع کلمة«دخانية» است که از زبان عربي به زبان ما راه يافته است‪.‬‬
‫معناي لغوي آن‪ ،‬دود است که از اثر سوختن و آتش گرفتن مواد به هوا بلند میشود؛‬
‫اما در اصطالح به موادي ميگويند که انسانها ظاهرا ً به منظورکسب لذت و ايجاد نوعي‬
‫دگرگوني جسمي و رواني‪ ،‬آن را سوختانده و دود آن را استنشاق ميکنند‪ .‬دخانيات‬
‫انواع زيادي دارد که در کشور ما مردم بيشتر با نام سگرت‪ ،‬چلم‪ ،‬تنباکو‪ ،‬چرس‪ ،‬ترياک‬
‫وهيرويين آشنايي دارند‪ .‬از جملة آنها چرس‪ ،‬ترياک و هيرويين به نام مواد مخدره‬
‫نيز ياد ميشوند‪ .‬نسوار دهن و نسوار بيني هم‪ ،‬گرچه سوختانده نميشوند؛ اما در جملة‬
‫دخانيات به شمار ميآيند؛ زيرا ضررشان کمتر از موادي نيست که در باال نام برديم‪.‬‬
‫مصرف دخانيات‪ ،‬ساالنه ماية رنج بسيار و تحمل هزينههای بیشمار اقتصادي و‬
‫اجتماعي شده و ميليون ها نفر از مردم جهان را به کام مرگ فرو ميبرد‪ .‬با توجه به‬
‫اين که درجهان هر ن ُه ثانيه‪ ،‬يک نفر به دليل استعمال دخانيات مي ميرد‪ ،‬آثار مصرف‬
‫دخانيات به يک همهگيري جهاني تشبيه شده است که متأسفانه در بيشتر موارد‪ ،‬حتا‬
‫خطرهاي صحي آن کمتر به گوش مردم رسانيده ميشود‪.‬‬

‫‪102‬‬
‫نيکوتين چيست؟‬
‫نخستين کسي که تنباکو را کشف کرد «کريستف کولمب» بود‪ .‬او زماني که برقارة‬
‫امريكا گام نهاد‪ ،‬در آنجا اهالي بومي سرخ پوست را ديد که تنباکو را به کثرت کشت‬
‫و استعمال مینمودند‪ .‬سالها پس از آن؛ يعنی درسال (‪ 1559‬م‪ ،) .‬هنگامي که کشتي‬
‫فرانسوي به نام «نيكوت» تنباکو را وارد فرانسه ساخت‪ ،‬اروپاييان با دخانيات آشنا شدند‬
‫و پس از آن دخانيات نام نيكوتين را به خود گرفت‪ .‬اما خود اين ماده چيست؟ نيكوتين‬
‫مادة مخدري است که بهطور طبيعی درتنباکو و انواع ديگر دخانيات وجود دارد؛ اين‬
‫ماده انسان را از لحاظ جسمی و روانی وابسته به خويش میسازد و خطراتی راکه به بار‬
‫ميآورد به مراتب بيشتر ازمواد مضرة ديگر است‪.‬‬

‫تأثيرات صحي دخانيات‬


‫تحقيقات علمي ثابت نموده است که از جملة (‪ )1500‬حالت سرطاني‪ ،‬به جز از (‪)8‬‬
‫حالت‪ ،‬ديگر همه از استعمال دخانيات به ميان میآيد؛ چنانكه سرطان شش در ميان‬
‫مردان بيشتر از زنان به مشاهده میرسد‪ .‬استعمال دخانيات به ويژه نسوار و سگرت‪،‬‬
‫نهتنها باعث به ميان آمدن (سرطان شُ ش) میشود؛ بلكه سرطان لب‪ ،‬گلو وحنجره را‬
‫نيز در پی دارد‪.‬‬

‫دخانيات و قلب‪ :‬استعمال دخانيات همة انساج قلب را تخريب و سيستم دوران‬
‫خون را متأثر میسازد‪ .‬از جملة مهمترين تأثيرات ناگوار دخانيات برقلب‪ ،‬سرعت ناگهاني‬
‫و شديد ضربان قلب است که انواع مختلف دارد‪ .‬بيشتر مصرف کنندهگان دخانيات‪ ،‬به‬
‫علت ازکار افتادن شريانهاي خوشهيی‪ ،‬گريبانگير مرگ ناگهاني يا سكتة قلبي و مغزي‬
‫میشوند‪ .‬نسبت اين نوع مرگ در معتادان به دخانيات‪ ،‬پنج برابر اشخاصي است که به‬
‫دخانيات عادت ندارند‪.‬‬

‫‪103‬‬
‫دخانيات و جهاز هاضمه‪ :‬استفاده از دخانيات‪ ،‬به ويژه سگرت و نسوار‪ ،‬مهمترين‬
‫عامل ايجاد حوادث سرطاني درجهاز هاضمه نيز میباشد؛ زيرا با اعتياد به دخانيات‪،‬‬
‫غدههای لعابيه و قشر دفاعي دهان و زبان از کار افتاده‪ ،‬زمينة پيدايش و رشد سرطان‬
‫را آماده میسازد‪ .‬احصائيه نشان داده است که (‪ )% 80‬مريضان مصاب به سرطان‬
‫مِري و دهان‪ ،‬معتادان به دخانيات بوده اند‪ .‬استعمال دخانيات‪ ،‬تنها به سرطان مِري‪،‬‬
‫زبان و دهان اکتفا ننموده باالي معده نيز تأثيرات ناگوار بهجا ميگذارد و تيزاب معده‬
‫را ازدياد ميبخشد‪ .‬با زياد شدن تدريجي تيزاب معده‪ ،‬التهاب مزمن معده پديد ميآيد‬
‫و معتاد را به انواع اختالالت هضمي دچار ميسازد‪ ،‬باآلخره اين اختالالت به سرطان‬
‫معده ميانجامد‪.‬‬

‫دخانيات و جهاز تنفسي‪ :‬استعمال دخانيات باعث ضخيم شدن پردههاي بيني‪،‬‬
‫انسداد لولههای تنفسي و التهاب درکيسههای هوايي شُ ش میشود‪.‬‬
‫به همينگونه استعمال دخانيات التهاب مزمن حنجره را سبب شده نخست به‬
‫شكل (صدا گرفتهگي) ظاهر میشود که تخريش و سرفة تشنجي را با خود همراه دارد‬
‫و در همين حالت است که زمينه براي پيدايش و رشد سريع سرطان آماده ميگردد‪.‬‬
‫دانشمندان و داکتران بر اين نظريه اتفاق کامل دارند که استعمال دخانيات‪ ،‬سبب‬
‫پيدايش سرطان حنجره نيز مي گردد‪ .‬مؤسس ُه مبارزه با سرطان شهر (تولوز) فرانسه‬
‫ثابت نموده که (‪ ) %100‬اشخاص مبتال به سرطان حنجره‪ ،‬مصرف کنندهگان دخانيات‬
‫بودهاند‪ .‬همچنان احصائيه نشان داده که (‪ ) %90‬معتادان به دخانيات از اثر سرطان‬
‫شُ ش جان خود را از دست دادهاند‪ .‬تعداد قربانيان سرطان شُ ش (‪ )30‬برابر کساني است‬
‫که به استعمال دخانيات نميپردازند‪.‬‬
‫با نظرداشت آنچه در باال گفتيم بايد عالوه شود که اجتماع‪ ،‬متعلق به همة افرادي‬
‫است که در آن زندهگی میکنند پس نبايد افرادي در جامعه‪ ،‬موجب نارضايتي مردم‬
‫شوند و براي ديگران ايجاد مشكل نمايند؛ از اينرو‪ ،‬جامعه بايد طوري از نظر فرهنگي‬

‫‪104‬‬
‫رشدکند که اشخاص معتاد به دخانيات در هر جامعه و هر شرايطي به ويژه در اماکن‬
‫سربسته؛ مانند‪ :‬اتاقهاي منازل‪ ،‬رستورانها‪ ،‬چايخانهها‪ ،‬محيطهاي بستة ديگر همچون‬
‫تاکسي و سرويسهاي شهري ـ نتوانند سگرت بكشند؛ زيرا دود دخانيات تنها به خود‬
‫معتاد ضرر نميرساند؛ بلكه مرگ و مير ناشي از بيماريهاي قلبي را براي همسران و‬
‫فرزندان افراد معتاد به دخانيات ‪ 1/3‬برابر میکند‪.‬‬

‫جملة مکمِل‪ :‬به جملههای زير نگاه کنيد‪:‬‬


‫• وقتی اورا ديدم ‪ /‬ازبازار بر میگشت‪.‬‬
‫• اگر او آمد ‪ /‬من میروم‪.‬‬

‫‪105‬‬
‫• تا او را صدا کردم ‪ /‬از اينجا فرارکرد‪.‬‬
‫در جملههای باال‪ ،‬قسمتهای اولی‪ ،‬جملههای ناقص استند و جملههای دومی‬
‫برای آن آمده اند که معنای جملههای اولی را تكميل کنند؛ يعنی‪ :‬از بازار بر‬
‫میگشت (مكمل جملة ناقص‪ :‬وقتی او را ديدم)‪ ،‬من میروم (مكمل جملة ناقص‪:‬‬
‫اگر او آمد) و از اينجا فرار کرد (مكمل جملة ناقص‪ :‬تا او را صدا کردم) هستند‪.‬‬
‫پس جملة مكمل را چنين تعريف میکنيم‪ :‬جملة مكمِل آن است که کامل کنندة‬
‫جملة ناقص باشد‪.‬‬

‫فعاليت ‪1‬‬ ‫‪u‬‬

‫‪ .1‬متن درس را با سرعت و خاموشانه در مدتي مناسب مطالعه کنيد‪.‬‬


‫‪ .2‬يک پاراگراف درس را با صداي بلند درمقابل همصنفان تان بخوانيد‪.‬‬

‫فعاليت ‪2‬‬ ‫‪u‬‬

‫شاگردان! به دو گروه تقسيم شده در مقابل هم قرارگيريد و در مورد پرسشهای‬


‫زير باهم گفتگو کنيد؛ سپس ازهرگروه يک نفرتان نتيجة بحث را به ديگران انتقال‬
‫دهيد‪.‬‬
‫‪ .1‬مهمترين علت گرايش نوجوانان به مصرف دخانيات چيست؟‬
‫‪ .2‬آيا شما با قانون ممنوعيت تبليغات سگرت و ديگر محصوالت دخانيات در‬
‫رسانههای جمعی موافقيد‪ ،‬چرا؟‬

‫‪106‬‬
‫‪ .3‬شما از ممنوعيت کلي دولت دربارة فروش محصوالت دخانيات حمايت میکنيد‬
‫يا مخالفت؟ با ذکر داليل واضح سازيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫به پرسشهای زير‪ ،‬پاسخهای مفصل ارائه کنيد‪:‬‬
‫‪ .1‬چرا دخانيات را به نام «نيكوتين» ياد میکردند؟‬
‫‪ .2‬آيا کشيدن سگرت ميتواند موجب زخم معده شود‪ ،‬چرا؟‬
‫‪ .3‬چرا نسوار سبب پيدايش سرطان ِم ِری‪ ،‬حنجره‪ ،‬گلو و معده میشود؟‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬سه سطر از متن درس را با انتخاب و خوانش معلم گرامیتان‪ ،‬به صورت امال‬
‫درکتابچههاي خويش بنويسيد‪.‬‬
‫‪ .2‬نظرية شخصی خود تان را در مورد دخانيات به گونهيی بنويسيد که واژههای معتاد‪،‬‬
‫مهلک‪ ،‬التهاب و انسداد در نوشتارتان به کار رفته باشد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪107‬‬
‫‪ .1‬به نظرشما دولت و اجتماع چگونه میتوانند مصرف دخانيات را ريشه کن کنند؟ در‬
‫اين مورد مقالهيی بنويسيد که از هفت سطر کم نباشد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬سه مثال برای جملة مكمل ساخته و درکتابچههای تان بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪...................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .3‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪.‬‬
‫گرتنت بيکار و جان بیورز و دل بیعشق ماند‬
‫همچـو مسکينان به فقـر و چـرس و بنگ آماده شـو‬
‫رستی ار با رهـروان رفتی وگـر مانـدی بهجای‬
‫سنـگالخ عمــر را بــا پــای لـنـگ آمـاده شــو‬
‫«ملک الشعرا بهار»‬

‫‪108‬‬
‫درس ‪17‬‬

‫مبارزه با سختیها‬

‫مرد بـايد که هـراسان نشود‬ ‫مشکلی نيست که آسان نشود‬


‫شاگردان عزيز! در اين درس با سختیها و مبارزه با آن آشنا میشويد و انواع‬
‫جمله را فرا میگيريد؛ آيا با مشكالت و سختیهای روزگار مقابله بايد کرد‪ ،‬چرا؟‬

‫‪109‬‬
‫مبارزه با سختیها و پشتكار در کارها راز موفقيت انسان در زندهگی است؛ زيرا کارزار‬
‫حيات مملو از فراز و فرودها و آزمايش و امتحانهاست به سرمنزل مقصود کسی میرسد که‬
‫تاب و توان مقابله با سختیهای روزگار را داشته باشد؛ چنانکه شيخ سعدی گفته است‪:‬‬
‫نابــرده رنـج گنـج ميسر نمیشود‬
‫مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد‬
‫همينطور اگر شاگردان درس نخوانند و زحمت نكشند اص ً‬
‫ال از نعمت بزرگ علم و‬
‫دانش بهرهور نميشوند و در نتيجه در امتحان ناکام میمانند‪ ،‬همينگونه برای رسيدن‬
‫به خدا و سعادت دارين‪ ،‬انسانها به نحوی از انحا و به شكلی از اشكال مورد امتحان و‬
‫آزمايش قرار میگيرند و خداوند به افراد شكيبا و صابر مژده نيک میدهد‪:‬‬
‫ُس َوالث ََّم َراتِ َوبَشِّ ِر‬
‫(ط)‬
‫ال َواألنف ِ‬ ‫ْص ِّم َن َ‬
‫األ َم َو ِ‬ ‫« َولَ َن ْب ُل َون َُّك ْم ب ِشَ ْي ٍء ِّم َن الْخَ ْ‬
‫وف َوالْ ُجو ِع َونَق ٍ‬
‫ين» البقره ‪.155 /‬‬ ‫الصاب ِ ِر َ‬
‫َّ‬
‫و البته شما را به چيزی از ترس و گرسنهگی و نقصان مالها و جانها و ميوهها‬
‫بيازماييم و بشارت ده صابران را‪.‬‬
‫کسانی که در ابتال و آزمايشهای روزگار‪ ،‬مقاومت و ايستادهگی مینمايند‪ ،‬سرانجام‬
‫پيروز میشوند‪ .‬مشكالت و ضربهها موجودات جامد را تباه و نابود میسازد و از قدرت و‬
‫توانايی آنها میکاهد؛ ولی به موجودات زنده‪ ،‬تحرک بخشيده و نيرومندشان میسازد‪،‬‬
‫مصيبتها‪ ،‬مشكالت و سختیها برای تكامل و پايداری بشر خيلی رهگشا و موثر است‪.‬‬
‫سختیها مقدمة کمال و پيشرفت انسان است و زندهگی کردن در شرايط دشوار و‬
‫ناگوار‪ ،‬آدمی را نيرومند و چابک به بار میآورد‪ .‬مصايب و سختیها‪ ،‬وقتی نعمت اند که‬
‫انسان از آنها بهره جويد و با صبر و شكيبايی و استقامت روح خود را کمال بخشد؛ اما اگر‬
‫انسان در برابر سختیها مبارزه ننموده و در برابر آن به زانو درآيد و ناله و شكوه سردهد؛‬
‫در اين صورت آزمايش و ابتال برايش ناخوشايند است و در کشاکش دهر و روزگار از پا‬
‫میافتد‪ .‬اين افراد توان مقابله را از دست میدهند و خسارهها و ضررهای زيادی را متحمل‬
‫میگردند که جبران آن خيلیها دشوار است‪ .‬انسان هدفمند و خردمند بايد با مساعی‬

‫‪110‬‬
‫پيگير و تالشهای خستهگیناپذير‪ ،‬فتوت و پايمردی خود را عم ً‬
‫ال به اثبات برساند و در‬
‫نتيجه مصدر خدمات مفيد و ارزنده برای خود‪ ،‬خانواده‪ ،‬کشور‪ ،‬منطقه و جهان گردد‪.‬‬
‫سنگ زيـرين آسيـا باشد‬ ‫مرد بايد که در کشاکش دهـر‬
‫مبارزه با سختيها و تحمل رنجها و غمها راه خردمندان است؛ چنانكه شهيد بلخي چه‬
‫زيبا سروده است‪:‬‬
‫جهان تاريک بودي جاودانه‬ ‫اگر غم را چو آتش دود بـودي‬
‫خـردمنـدي نيابي شادمانه‬ ‫درين گيتي سراسر گر بگردي‬

‫‪ .1‬سنگ زيرين آسيا باشد‪ :‬آمادة تحمل هر نوع بار مسؤوليت باشد‪.‬‬

‫‪ u‬جمله‬
‫يک يا چند کلمه که بر روی هم دارای معنای کامل باشد‪ ،‬مانند‪:‬‬
‫‪ .1‬احمد و محمود با هم به باغ میروند‪.‬‬
‫‪ .2‬حميد درس میخواند‪.‬‬
‫‪ .3‬عزيز کی به مكتب میرود؟‬
‫‪ .4‬چه باغ قشنگی است!‬
‫اقسام جمله‬
‫جمله اقسام مختلف دارد که برخی از آنها را فقط نام میبريم‪:‬‬
‫‪ .1‬جملة بسيط ‪ .2‬جملة مرکب ‪ .3‬جملة شرطي ‪ .4‬جملة معترضه ‪ .5‬جملة‬
‫فعلي ‪ .6‬جملة اسمي‬

‫‪111‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬به درس مبارزه با سختیها گوش فرا دهيد‪.‬‬
‫‪ .2‬درس مبارزه با سختیها را خاموشانه بخوانيد‪.‬‬
‫‪ .3‬اقسام جمله را در جملههای زير توضيح دهيد‪:‬‬
‫‪ .1‬عزيز درس میخواند‪.‬‬
‫‪ .2‬وليد به مكتب نمیرود‪.‬‬
‫‪ .3‬کی به بازار میرود؟‬
‫‪ .4‬پسرم‪ ،‬قلم و کاغذ خود را بياور‪.‬‬
‫‪ .5‬چه آدم مهربانی!‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .6‬رمز پيروزی افراد‪ ،‬اقوام و ملل در چيست؟ بهطور گروهی گفتگو کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .7‬در فراز و فرودهای روزگار برای رسيدن به اهداف چه بايد کرد؟ گفتگو نماييد‪.‬‬
‫‪ .8‬صبر و شكيبايی در زندهگی چه نقشی را ايفا میکند؟ در پنج سطر توضيح دهيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪112‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .9‬آيا تا کنون به سختی و مشكلی در زندهگیتان برخوردهايد؟ در پنج سطر بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .10‬بيت زير را توضيح و تشريح کنيد‪:‬‬
‫مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد‬ ‫نابرده رنج‪ ،‬گنج ميسر نمیشود‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ .1‬کلمههای زير را معنا و در جملههای مناسب به کار بريد‪:‬‬


‫‪ .1‬مبارزه‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬شكوه‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .3‬فراز و فرود‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬

‫‪113‬‬
‫‪ .4‬شكيبا‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .5‬فتوت‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬

‫‪ .2‬خالصة درس مبارزه با سختیها را بنويسيد‪.‬‬


‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪114‬‬
‫درس هژدهم‬

‫مجسمههای بامیان‬

‫شاگردان عزيز‪ ،‬آيا دربارة مجسمههای باميان چيزی میدانيد؟ موجوديت‬


‫مجسمههای باميان داللت بر باستانی بودن کشورما میکند؛ همچنين باعث جلب‬
‫توريستها (سياحان ) خارجی میشود‪.‬‬
‫در اين درس با جملة اخباری نيز آشنا میشويد‪.‬‬

‫‪115‬‬
‫واليت باميان در ‪ 85‬کيلومتری شمال غرب کابل در يكی از درههای کوه هندوکش واقع‬
‫است‪ .‬اين واليت به خاطر داشتن دو مجسمة بزرگ آن‪ ،‬شهرت جهانی دارد‪ .‬مجسمههای‬
‫بزرگ باميان با ارتفاع ‪ 53‬متر و ‪ 35‬متر با تنديسهای کوچكتر در اطراف مجسمة بزرگ‬
‫بر روی صخرههای سنگ تراشيده شده اند‪ .‬کار ساختمان اين مجسمهها در قرن دوم‬
‫ميالدی آغاز و به قولی تا قرن چهارم ميالدی ادامه يافته است‪ .‬مجسمههای مذکور به‬
‫فاصلة ‪ 400‬متر از همديگر فاصله داشته اند‪.‬‬
‫مجسمههای باميان يكی از کارهای کم نظير جهان است‪ .‬مكانی که مجسمههای‬
‫بودا در آن قرار دارد‪ ،‬حاوی ديوار نگارههای زيبايی است که نشان دهندة مدنيت گذشتة‬
‫يونانی‪ ،‬رومی و ساسانی است‪ .‬محققين میگويند‪ ،‬برای آنها ثابت شده است که اولين‬
‫نقاشیهای رنگ روغنی جهان‪ ،‬صدها سال قبل از نقاشیهای روغنی اروپا در غارهای‬
‫حوالی دو مجسمة غول پيكر بود که در افغانستان کشيده شده است‪.‬‬
‫باميان در گذشته يكی ازمراکز مهم تمدن بودايی بود و رهبانان زيادی در غارها روی‬
‫تخته سنگها‪ ،‬نزديک به دو مجسمة عظيم زندهگی میکردند‪.‬‬
‫گفته میشود‪ ،‬مجسمة خوابيدة ديگری نيز در بين دو بت بزرگ زير خاک خوابيده‬
‫است‪.‬‬
‫پروفيسور زمريالی طرزی میگويد‪« :‬سياح معروف چينی «هيوان تسونگ» در قرن‬
‫ششم ميالدی از کنار بتهای بودا در باميان عبور کرده‪ ،‬در کتاب خاطرات خود دربارة يک‬
‫بت خوابيده در مقابل دو مجسمه چسپيده به کوه در باميان سخن گفته است‪ ».‬طرزی‬
‫میگويد‪:‬‬
‫«تنديس خوابيدهيی که او و محققان خارجی در پی کشف آن اند حدود سه صد متر‬
‫طول دارد‪ .‬وی میگويد‪ :‬اگر مجسمة خوابيده يافت شود‪ ،‬بزرگترين مجسمة جهان خواهد‬
‫بود و به عجايب هفتگانة جهان خواهد افزود‪».‬‬
‫دو پيكرة تراشيده شده در ديوارة کوهی در باميان و در قلب کوههای هندوکش از‬
‫جمله گنجينههای ارزشمند باستانی آسيا بودند‪.‬‬

‫‪116‬‬
‫در دوران باستان‪ ،‬افغانستان‪ ،‬گذرگاه کاروانهای جادة ابريشم بوده است که امپراتوری‬
‫روم را به هند و چين مرتبط میساخته است؛ يكی از توقفگاههای اين جاده سرزمين‬
‫پادشاهی کهن «کوشان» بود که مردم آن موظف به تراشيدن مجسمه بودند‪ .‬باميان به‬
‫عنوان کانون علمی‪ ،‬فرهنگی‪ ،‬مذهبی‪ ،‬هنری‪ ،‬محل زيارت و اهدای موقوفات مذهبی‬
‫بود‪.‬‬
‫مجسمههای بودا در باميان‪ ،‬از نظر فرهنگی و جهانگردی يكی از آثار بزرگ کشور ما‬
‫بوده و از لحاظ توريستی (سياحی) عوايدی زيادی را برای افغانستان در پی داشته است‪.‬‬

‫مجسمههای بودا در باميان با ارتفاع ‪ 53‬متر و ‪ 35‬متر با تنديسهای کوچكتر در اطراف بت بزرگ‬
‫بر روی صخرههای سنگ تراشيده شده است‪.‬‬
‫رهبانان‪ :‬جمع راهب‪ ،‬پارسا و عابد نصاری‪ ،‬ديرنشين‪ ،‬غارنشين‪ ،‬کسی که در دير بسر ببرد و به‬
‫عبادت مشغول باشد‪.‬‬
‫تنديس‪ :‬تن مانند‪ ،‬پيكر‪ ،‬تمثال‪.‬‬

‫‪117‬‬
‫جملة اخباری‪ :‬جملهيی است‪ ،‬که به وسيله آن از واقع شدن کاری يا بودن و‬
‫پذيرفتن حالتی به صورت مثبت يا منفی خبر میدهيم‬
‫داوود آمد‪.‬‬
‫داوود نيامد‪.‬‬
‫محمود شايد امتحان کانكور بدهد‪.‬‬
‫محمود شايد امتحان کانكور ندهد‪.‬‬
‫عزير غير حاضر است‪.‬‬
‫عزيز غير حاضر نيست‪.‬‬
‫هوا گرم شد‪.‬‬
‫هوا گرم نشد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را به دقت گوش کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬پنج جملة اخباری را از درس انتخاب و در کتابچههایتان بنويسيد‪.‬‬
‫‪ .3‬در مورد مجسمههای باميان به شكل گروهی گفتگو کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .4‬آيا قبل از اين دربارة مجسمههای باميان چيزی شنيده بوديد؟ در پنج سطر‬
‫بنويسيد‪.‬‬

‫‪118‬‬
‫‪ .5‬موجوديت مجسمههای باميان در افغانستان گويا و دال بر چيست؟‬
‫‪ .6‬مجسمههای باميان برای افغانستان و جهان چه اهميت داشته است؟‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .7‬متن درس را خاموشانه بخوانيد‪.‬‬
‫‪ .8‬پنج جملة اخباری بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .9‬اين فعلها را توضيح دهيد‪.‬‬
‫میگويند‪ .‬زندهگی میکردند‪ .‬گفته است‪ .‬خواهد رفت‪ .‬میرود‪.‬‬
‫‪ .10‬به نظر شما حفظ آثار باستانی ضروری است؛ چرا؟‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪119‬‬
‫‪ .1‬خالصة درس را در هشت سطر بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬ده فعل از متن انتخاب و در جملههای مناسب بكار بريد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪120‬‬
‫درس نزدهم‬

‫اسباب معیشت‬

‫شاگردان عزيز! درس امروز ما «اسباب معيشت» عنوان دارد‪ .‬در اين درس‬
‫شما تقويت اقتصاد خانواده و راههای رسيدن به رفاه و خوشبختي را از طريق مهار‬
‫نمودن اقتصاد خانوادهگی خويش خواهيد آموخت که به وسيلة رعايت پيشنهادهاي‬
‫معقول ومؤثر صورت میپذيرد‪.‬‬
‫پيش از آغازدرس‪ ،‬جواب بدهيد که‪:‬‬
‫‪ .1‬برای اين که اقتصاد خانوادة خود را بتوانيم تقويت کنيم‪ ،‬چه پيشنهادهايی‬
‫را میتوانيد ارائه کنيد؟‬
‫‪ .2‬اگر خانواده دچار فقر اقتصادی شود‪ ،‬بر افراد خانواده چه تأثيراتی برجا‬
‫خواهد گذاشت؟‬
‫‪ .3‬آيا داشتن ثروت و دارايی خودش خوشبختی است و يا جزئی از خوشبختی؟‬

‫‪121‬‬
‫خانواده‪ ،‬نخستين و سادهترين ساختار اجتماعي است که همانند ساير واحدهاي جامعة‬
‫انساني داراي نظم و قانون است‪ .‬داشتن فرهنگ‪ ،‬اخالق‪ ،‬ادبيات‪ ،‬مناسبات و اقتصاد ويژه‬
‫و‪...‬الزمة هرخانواده است؛ به بيان ديگر خانواده زنجيرهيي است از سلسلة اجتماع يک‬
‫دهكده‪ ،‬شهرک‪ ،‬شهر و يا کشوری که در يک سرزمين زيست باهمي دارند و هر عضو‬
‫آن را به نام شهروند ياد مينمايند‪ .‬طبيعي است که هر شهروند يا خانواده بر چگونهگي‬
‫حيات شهروندان و خانوادههاي ديگر تأثير ميگذارد؛ اما اين تأثيرگذاري بيش از همه‬
‫درعرصة اقتصاد مشهود است؛ پس براي اين که هر خانواده هم در داخل و هم در پيوند‬
‫با ديگرخانوادهها تأثيرگذاري خوب داشته باشد‪ ،‬ناگزير است که به مسايل دخل وخرج‬
‫وتناسب درآمد و مصرف روزانه‪ ،‬ماهانه و ساالنة خويش آگاهي و نظارت کامل داشته‬
‫باشد‪ .‬آنهايي که به اين مسأله بیتوجه بودهاند‪ ،‬جز پريشاني‪ ،‬فقر و دربدري حاصلي‬
‫نداشتهاند‪.‬‬
‫تجربه نشان داده است‪ ،‬خانوادههايي که درآمد متوسط و مصرف باال دارند؛ وضعشان‬
‫به مراتب بدتر از خانوادههايي است که عايد متوسط و مصرف حساب شده دارند‪.‬‬
‫از اين که موضوع تناسب درآمد و مصرف اعضاي خانواده هميشه و پيوسته به عنوان‬
‫يک امر فراگير مطرح است؛ بهتراست که در اين مورد به طرحهای متون قديم فارسي‪ ،‬از‬
‫جمله به کتاب معروف کليله و دمنة بهرامشاهي توجه داشته باشيم که در مورد کسب‪،‬‬
‫پيشه‪ ،‬در آمد مال و نحوة مصرف آن چنين روشني انداخته است‪:‬‬
‫« بازرگاني بود بسيار مال‪ ،‬و او را فرزندان در رسيدند‪ ،‬و از کسب و حرفت اعراض نمودند‪،‬‬
‫ِ‬
‫مالمت ايشان واجب ديد و در اثناي آن‬ ‫و دست اسراف به مال پدر دراز کردند‪ .‬پدر موعظت و‬
‫گفت‪ :‬اي فرزندان! اهل دنيا جويان سه رتبتند‪ ،‬و بدان نرسند مگر به چهار خصلت؛ اما آن سه‬
‫که طالبند فراخي معيشت و رفعت منزلت و رسيدن به ثواب آخرت است‪ .‬هر که از کسب‬
‫و حرفت اعراض نمايد نه اسباب معيشت خويش تواند ساخت و نه ديگران را در تعهد تواند‬
‫داشت و اگر مال بهدست آرد و درتثمير آن غفلت ورزد‪ ،‬زود درويش شود‪.‬‬
‫رنجش اندر نگاه داشتن است‬ ‫مال را هر کسي بهدست آرد‬

‫‪122‬‬
‫چنانکه خرج سرمه اگر چه اندک اندک اتفاق افتد؛ آخر فنا پذيرد‪.‬‬
‫ســـرانجــام کـــوه اندر آيد ز پاي‬ ‫چو بر گيري از کوه و ننهي بهجاي‬
‫و اگر درحفظ و تثمير جد ننمايد و خرج آن بیوجه کند؛ پشيماني آرد و زبان طعن‬
‫در وي گشاده شود و اگر مواضع حقوق به امساک‪ ،‬نامرعي دارد به منزلت درويشي باشد‬
‫از لذات دنيا محروم و با اين همه‪ ،‬مقادير آسماني و حوادث روزگار آن را در معرض تفرقه‬
‫آرد؛ چون حوضي که پيوسته آب در وي میآيد و آن را بر اندازة مدخل‪ ،‬مخرجي نباشد‪،‬‬
‫الجرم از جوانب راه جويد و بترابد تارخنة بزرگ افتد و تمامي آن ناچيز گردد؛ پس آن‬
‫فرزندان پند پدر و موعظت او هر چه نيكوتر بشنودند و منافع آن به غايت بشناختند و‬
‫برادر مهتر ايشان روي به تجارت آورده سفري دوردست اختيار کرد‪»....‬‬
‫مفهومی که از متن باال حاصل میشود؛ اين است که درکنار عرضة کار و اخذ حقوق و‬
‫معاش‪ ،‬داشتن برنامه و تنظيم و اختصاص عايد به مجاری مصرف‪ ،‬ازمهمترين راهكارهايی‬
‫است که يک خانوادة دارای درامد پايين را از تهی دستی وفقر نجات میدهد‪ .‬دنيای امروز‬
‫در تمام زمينهها بيش از همه دنيای برنامه است؛ فقدان برنامه و عدم رعايت تناسب‪،‬‬
‫موجب سقوط بزرگترين و کوچكترين ساختارهای انسانی است‪ .‬حتا آموزگاری که بدون‬
‫رعايت مفردات و پالن درس‪ ،‬به ارائة درس میپردازد؛ با همة بهره وری از دانش و فهم‬
‫بازهم نمیتواندکه معلم موفق باشد؛ پس خانوادهها نيز نبايد مسألة تناسب درآمد و مصرف‬
‫را از نظر دور داشته باشند‪.‬‬
‫همچنين صرفه جويی يكي از راههايي است که خانواده ممكن است با رعايت آن خود‬
‫را از احتياج نجات دهد؛ مث ً‬
‫ال اعضاي خانواده میتوانند بهجاي اسراف در غذا‪ ،‬لباس‪ ،‬مود و‬
‫فيشن‪ ،‬مهمانداري و‪ ...‬ميانه روي را اختيارکنند‪ .‬دوري از رقابتهاي ناسالم پولي و نمايش‪،‬‬
‫مهمانداريهای بیلزوم و امثال اينها نيز اسباب نجات خانوادهها از فقر و تنگدستي‬
‫خواهد بود‪.‬‬
‫جنگ و خشونت هم در کنار بيكاري و سفرهاي غيرضروري براي اقتصاد خانواده‬
‫زيانبار است؛ همين گونه تعصب و جلوگيري از آزادي نسوان و گرفتن حق کار برخي‬

‫‪123‬‬
‫از اعضاي خانواده به خصوص زنان و دختران جوان يكي ديگر از عوامل فقر و بدبختي‬
‫خانواده است؛ زيرا تعداد آناني که کار مينمايند اندک‪ ،‬و تعداد آناني که مصرف میکنند‪،‬‬
‫فراوان میشود و اين عدم تناسب کارکنان و مصرف کنندهگان‪ ،‬اقتصاد خانواده را ضعيف‬
‫ميسازد‪ .‬همچنين فراموش نشود که غفلت و تنبلي و عدم اعتماد به مغز و بازوي خود و‬
‫تكيه به امداد ديگران‪ ،‬گهگاه به خاطر قطع ناگهاني يا به جهت ايجاد روحية دستنگري‬
‫آن در انسان‪ ،‬باعث فقر و تنگدستي خانوادهها ميگردد‪ .‬تأکيد میشود که موجوديت‬
‫اعتياد حتا به سگرت و نسوار هم براي اقتصاد خانواده آسيب فراوان دارد‪ .‬بیتوجهي به‬
‫پول غذا‪ ،‬لباس و ساير ضروريات براي‬
‫نظافت نيز موجب شيوع امراض و اختصاص ناگهاني ِ‬
‫تداوي‪ ،‬اسباب تنگدستي و رنگ زردي اعضاي خانواده میشود‪.‬‬
‫با توجه به مسايل باال‪ ،‬فقر در فرهنگ ملي و جهاني‪ ،‬هميشه ماية حقارت و شرمندهگی‬
‫پنداشته شده است؛ اگر در جوامع مرفه کسي به نام فقير مخاطب قرار گيرد سخت متأثر‬
‫و شاکي خواهد شد؛ بنابراين ايجاب مینمايد که ما هم در سطح خانواده و هم در مقياس‬
‫کشور با تنگدستي و بیامكاناتي و فقر که ماية بدبختيهاست پدرود بگوييم‪.‬‬
‫پس چه بايدکرد که از اين ميراث ننگين فاصله بگيريم؟ جواب روشن است‪ ،‬و آن اين‬
‫که بايد از تمام ناهنجاريهاي توان فرساي اقتصاد اجتناب نمود‪ .‬دخل را به اندازة خرج‪،‬‬
‫پا را به اندازة گليم و لقمه را به اندازة دهان برابر کنيم‪.‬‬
‫بنا ًء الزم است که رهبري اقتصاد خانوادهها را پدر يا يكي از بزرگان ديگر به عهده‬
‫داشته باشد‪ ،‬تا بار عايت تناسب در آمد و مصرف‪ ،‬از هرگونه اضافه خرجي‪ ،‬اسراف‪ ،‬تبذير‬
‫و در نهايت بیبرنامهگی پرهيز شود‪ .‬در غير آن ما شاهد سعادت خانوادهها نخواهيم بود‪،‬‬
‫اگرپدران و مادران‪ ،‬عالقمند آن اند که گل لبخند بر لبان فرزندانشان نخشكد و اگر‬
‫فرزندان رغبت دارند که قامت پدران و مادرانشان در زير بار سنگين قرض خم نشود؛‬
‫مسألة تعادل‪ ،‬صرفهجويي و عاقبتانديشي را در همة امور به خصوص در امر اقتصاد‬
‫خانواده رعايت نمايند‪.‬‬

‫‪124‬‬
‫‪ u‬جملة انشايی‬
‫جملة انشايی‪ ،‬به خالف جمالت خبري‪ ،‬در پي احتمال دادن راست و دروغ‬
‫نيست؛ بلكه مفهوم را بهطور امر‪ ،‬نهي‪ ،‬استفهام‪ ،‬تمنا‪ ،‬ندا و دعا بيان مینمايد؛‬
‫مانند‪:‬‬
‫درس بخوان‪.‬‬ ‫‪ .1‬امر‪:‬‬
‫به دروغگو اعتماد مكن‪.‬‬ ‫‪ .2‬نهي‪:‬‬
‫آيا نان گرفته ايد؟‬ ‫‪ .3‬پرسشي‪:‬‬
‫کاش جواني بر میگشت!‬ ‫‪ .4‬تمنا‪:‬‬
‫چه هواي خوبي است!‬ ‫‪ .5‬تعجبي‪:‬‬
‫پادشاها بر من مسكين ببخش!‬ ‫‪ .6‬ندا‪:‬‬
‫که رحمت بر آن تربت پاک باد!‬ ‫‪ .7‬دعا‪:‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬شاگردان به گروهها تقسيم شده‪ ،‬هر گروه‪ ،‬متن را خاموشانه و با سرعت بخوانند و‬
‫در ضمن واژههای مشكل آن را بيروننويس کنند‪.‬‬
‫‪ .2‬از هرگروه يک نفر يک پاراگراف را با صدای بلند بخواند و در پايان هرجمله‪ ،‬يک‬
‫نفر ديگر از همان گروه (به ترتيب نوبت) معنای آن جمله را بيان کند‪.‬‬
‫‪ .3‬شاگردان بيت زير را بخوانند و مفهوم کامل آن را طي چند جملة ساده بيان نمايند‪:‬‬
‫رنجش اندر نگاه داشتن است‬ ‫مال را هر کسي بهدست آرد‬

‫‪125‬‬
‫‪ .4‬شاگردان تشخيص دهندکه از اين سه جملة انشايي کدام پرسشي و کدامها امري‬
‫و نهيی است‪:‬‬
‫• پس چه بايد کرد که از اين ميراث ننگين فاصله بگيريم؟‬
‫• خانوادهها به خاطر جلوگيري از فقر از هر گونه اسراف پرهيز نمايند‪.‬‬
‫• درس را خاموشانه بخوانيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬شاگردان به دو گروه تقسيم شده در مورد مفهوم اساسي درس گفتگو نمايند سپس‬
‫يكي از آنها به نمايندهگی از گروه خود نتيجة حاصل را به ديگران انتقال دهد‪.‬‬
‫‪ .2‬شاگردان از هر گروه در مورد خوبيهاي اقتصاد خانوادههای مرفه سخنراني نموده‪،‬‬
‫ساير شاگردان در مورد با تشويق و کمک معلم ابراز نظر نمايند‪.‬‬
‫‪ .3‬دو شاگرد درصنف‪ ،‬حالت يک انسان دارا و يک انسان فقير را تمثيل نمايند‪.‬‬
‫‪ .4‬نتايج مهمي که از محتواي اين درس گرفته ايد‪ ،‬کدامها اند؟‬
‫• در اينجا يكی از شاگردان يا معلم محترم برای اعضاي صنف يک فكاهی بگويد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬يک تن از شاگردان‪ ،‬متن زير را با صدای بلند بخواند‪ ،‬پس از آن همة شاگردان سه‬
‫سطر ديگر از خودشان در پايان آن بنويسند‪.‬‬

‫بيكاري‪ ،‬اعتياد‪ ،‬عدم رعايت پاکي‪ ،‬رقابتهاي ناسالم‪ ،‬سلب حق کار از برخي اعضاي‬
‫خانواده و داليل ديگري که در متن درس آمده است؛ از عوامل عمدة ضعف اقتصاد خانواده‬
‫است‪ .‬شماري فكر میکنند که خانواده تنها مربوط آنهاست‪ ،‬ديگران حق مداخله و بحث‬
‫را در مورد آن ندارند؛ در حالي که اين اشتباه است‪ .‬سعادت و بدبختي خانوادهها بر يكديگر‬
‫تأثير مستقيم دارند‪ .‬به بيان ديگر مجموع اين خانوادهها‪ ،‬ملت را میسازند و اين ملت‬

‫‪126‬‬
‫اصوالً نمايندهيي دارد که نام آن رئيس دولت است‪.‬‬
‫بنابراين ضعف خانواده باعث ضعف و قوت خانواده اسباب قوت ملت و دولت میگردد‪.‬‬
‫پس نبايد اجازه داد که فقر در خانوادهها حاکم باشد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬محور اساسي درس را چه مفهومي شكل داده است؟‬
‫‪ .3‬چه کسی میتواند در مورد عيبهای ضعف اقتصاد خانواده بحث کند؟‬
‫‪ .4‬اقتصاد خانواده چگونه ضعيف میشود؟‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫با برگشت به متن درس‪ ،‬نخست دو پرسش زير را پاسخ داده‪ ،‬بعد مفهوم دو پاراگراف‬
‫ارائه شدة زيرين را بنويسند‪:‬‬
‫‪ .1‬فقر به شخصيت انسان و خانواده چه آسيبهايی را وارد میکند؟‬
‫‪ .2‬تفاوتهاي ميان دارا و تنگدست را برشماريد‪.‬‬
‫• هر که از کسب و حرفت اعراض نمايد‪ ،‬نه اسباب معيشت خويش تواند ساخت و نه‬
‫ديگران را در تعهد تواند داشت و اگر مال بهدست آورد و در تثمير آن غفلت ورزد؛ زود‬
‫درويش شود‪.‬‬
‫• اگر پدران و مادران عالقمند آن اند که گل لبخند بر لبان فرزندانشان نخشكد و‬
‫اگر فرزندان رغبت دارند که قامت پدران و مادرانشان در زير بار سنگين قرض خم نشود؛‬
‫مسألة تعادل‪ ،‬تناسب‪ ،‬صرفهجويي و مآلانديشي را در همة امور‪ ،‬به خصوص در امر اقتصاد‬
‫خانواده رعايت نمايند‪.‬‬

‫‪127‬‬
‫‪ .1‬شاگردان در مورد اقتصاد خانواده در کتابچههای خود مقالهيي بنويسند که از شش‬
‫سطر کم نباشد‪.‬‬
‫‪ .2‬نظرية خويش را در مورد درس گذشته در پنج سطربنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .3‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪:‬‬
‫چو دخلت نيست خرج آهسته تــرکن‬
‫که مـیخواننـد مـالحـان سـرودی‬
‫اگـر بـاران بـه کـوهـستـان نـبـارد‬
‫به سالی دجلـه گردد خشـک رودی‬
‫«سعدی»‬

‫‪128‬‬
‫درس بیستم‬

‫عباس محمود ع ّقاد‬

‫شاگردان عزيز‪ ،‬سال گذشته با شاعر معروف و فيلسوف شرق «عالمه دکتور‬
‫محمد اقبال» آشنا شديد و در صنف نهم با شاعر‪ ،‬اديب و نويسنده بزرگ مصري‬
‫«عباس محمود ع ّقاد» آشنا میشويد؛ همچنين شما را با جملة «بسيط» آشنا‬
‫ميسازيم‪.‬‬

‫‪129‬‬
‫نويسندة بزرگ و اديب توانا عباس محمود ع ّقاد به سال ‪ 1889‬م‪ .‬در شهر اسوان از‬
‫شهرهای مصر به دنيا آمد و در سال ‪ 1964‬م از دنيا رفت و در همان شهر دفن گرديد‪.‬‬
‫ع ّقاد دورة ابتدايی و متوسطه را در سال ‪ 1903‬م‪ .‬در زادگاهاش به پايان برد‪ .‬از همان‬
‫دوران نوجوانی‪ ،‬شخصيت قوی‪ ،‬هوش سرشار و عشق به مطالعه‪ ،‬ع ّقاد را به سوی جايگاه‬
‫بلندی از علم و معرفت رهنمون ساخت‪ ،‬به گونهيی که شيخ محمد عبده از آيندة درخشان‬
‫وی خبر داده بود‪ .‬وی با اعتماد به نفسی که داشت به پرورش فكر و انديشه خود پرداخت‬
‫و با ايجاد ارتباط با انديشمندان معاصر و فراگيری زبان انگليسی‪ ،‬آلمانی و فرانسوی‪،‬‬
‫مورد توجه بزرگان قرار گرفت؛ عالوه بر آن به مطالعة آثار علمی و ادبی مشاهيری چون‬
‫تولستوی‪ ،‬نيچه و‪...‬پرداخت‪ .‬در سال ‪ 1938‬م به عضويت انجمن زبان عربی قاهره درآمد‬
‫و پس از آن به عضويت انجمن زبان عربی دمشق و بغداد انتخاب و در سال ‪ 1956‬م‬
‫عضو مجلس فنون و ادبيات شد‪ .‬ع ّقاد مرد دانشمند بود و در نشرياتی همانند «االهرام»‬
‫و «البالغ» و‪...‬قلم میزد و نوشتهها و انديشههايش پخش میگرديد و در ميان مردم‬
‫شهرت بسزايی يافت‪ .‬ع ّقاد در عرصههای مختلف ادبی فعاليت داشت و نقد و بررسی افكار‬
‫سياسی‪ ،‬اجتماعی و ادبی از جمله کارهای او به حساب میآيد او در زمينة شعر و ادبيات‬
‫جديد عربی حرفهای تازه داشت‪ .‬وی تالش میکرد تا امت را به فطرت پاک و زالل‬
‫خويش برگرداند و آزادانديشی را در فضای علمی و فرهنگی جامعه‪ ،‬رواج دهد‪« .‬عشق»‬
‫و «طبيعت» از مهمترين موضوعاتی است که در اشعار ع ّقاد جلوهگر است‪ .‬در «عشق»‬
‫حسن سيرت و زيبايی باطنی مورد نظر است و در «طبيعت» سخن از عظمت آفرينش‬
‫است‪ .‬نويسندهگان فراوانی از ويژهگیهای شخصيت و انديشة ع ّقاد سخن گفته و هر کدام‪،‬‬
‫گوشهيی از انديشهها‪ ،‬رفتار و زندهگی فرهنگی‪ ،‬اجتماعی وی را ستودهاند‪ .‬ع ّقاد نگرشی‬
‫جامع به تاريخ گذشته اسالم و دغدغههای امروز بشر دارد‪.‬‬
‫ع ّقاد در کتاب «عبقرية محمد» به زندهگانی پيامبر‪ ‬و در کتاب «مطلعالنور» به‬
‫شرح و توضيح بعثت آن حضرت‪ ‬پرداخته است‪ .‬عالوه بر آن‪ ،‬از رجال صدر اسالم‬
‫الصديق»‪« ،‬عبقريه عمر»‪« ،‬عبقريه‬
‫ّ‬ ‫نيز سخن گفته و در اين زمينه کتابهای «عبقريه‬

‫‪130‬‬
‫ذوالنورين عثمان»‪« ،‬عبقريه علی بن ابی طالب»‪« ،‬عبقريه الزهرأ» و عبقريه سيدالشهداء‬
‫الحسين بن علی را به تحرير درآورده است‪.‬‬
‫ع ّقاد در برخی از آثار خود به خيانت جنايتکاران و استعمارگران در تاريخ معاصر‬
‫پرداخته و در برخی ديگر به نقش سازندة مصلحان سياسی و اجتماعی چون عبدالرحمان‬
‫کواکبی و محمد عبده در رشد و تعالی ملتها اشاره کرده است‪.‬‬
‫وی همچنين به تبيين سياسی مسايل بر حسب اقتضای زمان و پاسخگويی به بخشی‬
‫از نيازهای دينی و فرهنگی جامعه پرداخته و پيرامون موضوعاتی؛ چون‪« :‬جايگاه زن در‬
‫اسالم»‪« ،‬دموکراسی در اسالم» و «نقش سازنده دين و نقد مخالفان آن» سخن گفته‬
‫است‪ .‬ع ّقاد نويسندهيی دانا و توانا بود و مصدر خدمات مفيد و ارزنده به جامعه بشری‬
‫گرديد‪.‬‬
‫ع ّقاد در زمينة شعر و ادبيات جديد عربی حرفهايي تازه داشت و بيش از يكصد کتاب‬
‫و مقاله پيرامون زبان و ادبيات‪ ،‬موضوعات اجتماعی و نيازهاي مبرم زمان خود نوشت و‬
‫افتخار عضويت انجمنهای عربی در کشورهای مختلف را کسب کرد‪.‬‬

‫‪ .1‬مظاهر طبيعت‪ :‬جلوهها و نشانههای طبيعت‪.‬‬


‫‪ .2‬نشأت میگيرد‪ :‬سرچشمه میگيرد‪.‬‬
‫‪ .3‬عبقری‪ :‬مهمتر و کامل تر‪ ،‬قوی و بزرگ قوم‪.‬‬

‫‪131‬‬
‫جمله بسيط (ساده)‪ :‬جملهيی است که در آن تنها يک فعل به کار رفته باشد‪،‬‬
‫مانند‪:‬‬
‫‪ .1‬فريدون ديروز به سفر رفت‪.‬‬
‫‪ .2‬آيا به کابل رسيده است؟‬
‫‪ .3‬به کدام شهر میرود؟‬
‫‪ .4‬شما هم به مزار شريف برويد‪.‬‬
‫‪ .5‬چه سفری کرد!‬
‫‪ .6‬چه شهر زيبايی!‬
‫‪ .7‬خدا بزرگ است‪.‬‬
‫‪ .8‬ع ّقاد مردی دانشمند است‪.‬‬
‫‪ .9‬مكتب باز است‪.‬‬
‫‪ .10‬ع ّقاد کتابهای فراوان نوشت‪.‬‬
‫هر يک از جملههای باال دارای يک فعل است و معنای تمام و کامل را میرساند؛‬
‫بنابراين همه جملههای باال بسيط يا ساده اند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را به دقت گوش کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬درس را با سرعت و خاموشانه بخوانيد‪.‬‬
‫‪ .3‬درس را با دکلمه بخوانيد‪.‬‬

‫‪132‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .4‬به گونة گروهی دربارة شخصيت علمی و ادبی ع ّقاد گفتگو نماييد‪.‬‬
‫‪ .5‬کلمههای اقبال‪ ،‬ع ّقاد‪ ،‬فطرت‪ ،‬ستوده و گسترش را معنا و در جملههای مناسب به‬
‫کار بريد‪.‬‬
‫‪ .6‬به نظر شما چگونه میتوان به رتبة علمی ع ّقاد رسيد؟ بينديشيد و به شكل گروهی‬
‫گفتگو کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .7‬تنقيد و تنقيص چه فرقی با هم دارند؟ توضيح بدهيد و به شكل گروهی بحث و‬
‫گفتگو کنيد‪.‬‬
‫‪ .8‬پيامهای اين درس را بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .9‬در زير جملههای بسيط را تشخيص دهيد‪:‬‬
‫‪ .1‬عزيز به ميمنه رفت‪.‬‬
‫‪ .2‬درسهايت را بخوان تا در امتحان کامياب شوی‪.‬‬
‫‪ .3‬نجيب چرا میخندد؟‬
‫‪ .4‬قاصدی که به راه افتاده بود‪ ،‬رسيد‪.‬‬
‫‪ .5‬بابر‪ ،‬نامه نوشت‪.‬‬

‫‪133‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .10‬پنج کلمه از درس را انتخاب کنيد و مترادف آنها را بنويسيد‪.‬‬
‫‪ .11‬به دور جواب درست حلقه کنيد‪:‬‬
‫‪ .1‬ع ّقاد از کابل بود‪ .2 ،‬ع ّقاد از مشهد بود‪ .3 ،‬ع ّقاد از اسوان بود‪ .4 ،‬ع ّقاد از بخارا بود‪.‬‬
‫‪ .2‬کتاب عبقريه محمد را‪..................‬نوشت‪ -1 .‬اقبال‪ -2 ،‬محمود ع ّقاد‪ -3 ،‬محمد عبده‪،‬‬
‫‪ -4‬عبدالرحمان کواکبي‬

‫‪ .1‬در مورد پيامهای مشترک اقبال و ع ّقاد يک مقاله بنويسيد‪.‬‬


‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪134‬‬
‫درس بیست ویکم‬

‫استاد کمالالدین بهزاد‬

‫ازهنـر آيـيـنة مقـدار هرکـس روشـن اسـت‬


‫رشتة شمع است «بيدل» موج جوهر تيغ را‬
‫شاگردان عزيز!‬
‫در درسهای گذشته شما با يک تن از بزرگان عرصة هنر در افغانستان آشنا‬
‫شديد‪ .‬در درس امروز نيز با يک هنرمند نام آور ديگری از اين سرزمين معرفت‬
‫حاصل خواهيد نمود‪ ،‬که کارنامههای هنری او درميان بسياری از هنرمندان‬
‫جهان شهرتی به سزا دارد‪ .‬او پديد آورندة يک سبک و يک مكتب خاص هنری‬
‫است‪ ،‬که به نام «مكتب بهزاد» شناخته میشود؛ اکنون ازشما میپرسيم‪:‬‬
‫• از نظر شما‪ ،‬هنر در زندهگی انسان چه نقش دارد؟‬

‫‪135‬‬
‫استاد کمالالدين بهزاد بزرگترين و مشهورترين نقاش رشتة نگارگری (مينياتور)‬
‫قرن دهم هجری بود‪ .‬استاد او به قولی امير روحاهلل معروف به ميرک نقاش هراتی (کتابدار‬
‫سلطان حسين بايقرا) و به قول ديگر پير سيد احمد تبريزی بود‪.‬‬
‫درجوانی نزد امير عليشير نوايی و سپس به دربار سلطان حسين بايقرا تقرب يافت‪.‬‬
‫سلطان حسين او را مانی ثانی میناميد و استادی او زبانزد همهگان بود‪.‬‬
‫پس از برافتادن سلسلة تيموريان بهدست شيبانيان؛ همچنان در هرات ماند و بعد از‬
‫تصرف هرات توسط صفويان‪ ،‬شاه اسماعيل صفوی او را جبرا ً با خود به تبريز برد و به‬
‫رياست کتابخانة سلطنتی منصوب کرد‪ .‬در دورة شاه طهماسب صفوی نيز درکمال عزت‬
‫و احترام زيسته به اوج شگوفايی هنری رسيد تا جايی که شهرتش تا دربار بابر پادشاه‬
‫مغولی هند رسيد‪.‬‬
‫سرانجام در اواخر عمر به شهر هرات باز گشت و در همانجا وفات يافت و در قسمت‬
‫شمال غربی شهر هرات مدفون شد‪ .‬مزار او باسنگ قبر واضح در هرات موجود است‪.‬‬
‫بهزاد در تاريخ هنر ما نخستين نقاشی است که آثارش را امضا کرده است‪ .‬نقاشیهای‬
‫او تصوير صحنههايی از کتابهای برجستة ادبی است که در آغاز‪ ،‬خطاطان برجسته آن را‬
‫مینوشتند‪ ،‬تذهيبکاران فاصلة خطها را با طرحهای گوناگون پر میکردند و آن گاه استاد‬
‫بهزاد در بخشهايی که به اين منظور خالی گذاشته بود تصاويری مناسب نقش میکرد‪.‬‬
‫او در زمينة نگارگری دارای سبک و مكتب خاصی است که در شرق و غرب آن را به نام‬
‫«مكتب بهزاد» میشناسند‪ .‬اساس اطالعاتی که از کار او در دست است تصويرهايی است‬
‫که با امضای اصيل او در نسخهيی از بوستان سعدی نقش شده و اينک در کتابخانة ملی‬
‫قاهره درمصر موجود است‪.‬‬
‫کارهای ديگری که به بهزاد منسوب است امضای مطمئنی ديده نمیشود به همين‬
‫جهت‪ ،‬تنها سبک تصويرها (ترکيب بیمانند نقشهای تزيينی با صحنههای واقعی) میتواند‬
‫راهنمايی برای بازشناسی کارهای اصيل او به شمار آيد‪ .‬در ميان تصويرهای بیشماری‬
‫که در کتابهای جداگانه به نام بهزاد موجود است‪ ،‬اختالف عقيده ميان دانشمندان بسيار‬

‫‪136‬‬
‫است؛ اما به هرحال بسياری از اين تصويرها اگرکار خود استاد نباشند وابسته به مكتب او‬
‫هستند‪ .‬برخی از کتابهايی که با تصويرهای منسوب به بهزاد مزيناند از اين قرارند‪:‬‬
‫خمسة امير علیشير نوايی‬ ‫•‬
‫گلستان سعدی‬ ‫•‬
‫خمسة نظامی‬ ‫•‬
‫نقاشان هراتی سبک بهزاد را به بخارا بردند و آن را در دربار خاندان شيبانی پرورش‬
‫دادند‪ .‬کتابی به نام «مهر و مشتری» در بخارا استنساخ شده نمودار آن است که سبک‬
‫بهزاد در بخارا حفظ شدهاست‪ .‬مهاجرت برخی از نقاشان سبب اشاعة سبک بهزاد در‬
‫هندوستان نيز گرديد‪.‬‬

‫سبک هنری بهزاد‪:‬‬


‫هنر ويژة بهزاد را در شيوة به کار گرفتن رنگهای درخشان میدانند‪ .‬وی بيشتر به‬
‫رنگهای سرد در مايههای سبز و آبی تمايل داشته؛ اما با به کار بردن رنگهای گرم‪ ،‬چون‬
‫نارنجی تند‪ ،‬در آثار خود تعادلی مطبوع ايجاد کرده است‪ .‬تناسب يک يک اجزا‪ ،‬صحنه‬
‫يا مجموعه تصوير نيز در آثار بهزاد شگفتانگيز است‪ .‬شاخههای پرشگوفه‪ ،‬نقشهای‬
‫کاشیها و فرشهای زيربافت پرزيور‪ ،‬همه نمودار کمال هنرمندی‪ ،‬ذوق و ظرافت بیمانند‬
‫کار اوست‪ .‬واقعبينی در هنر بهزاد بيشتر در تصويرهايی به چشم میخورد که تنها جنبة‬
‫درباری ندارد و از زندهگی مردم عادی سرچشمه میگيرد‪ .‬آن چه بهزاد را از ديگر نقاشان‬
‫هم زمانش برجسته میکند حالت چهرهها در کارهای اوست‪ .‬هر چهره نمودار شخصيتی‬
‫ويژه و حالتی خاص است که از زندهگی و حرکت سرشار است و با چهرههای يک نواخت‬
‫نقاشیهای پيش از او تفاوت دارد‪.‬‬

‫‪137‬‬
‫ويژهگیهای مکتب بهزاد‬
‫از ويژهگیهای مكتب استاد بهزاد میتوان به موارد زير اشاره کرد‪:‬‬
‫‪ .1‬درستی و دقت کامل در تصوير‪.‬‬
‫‪ .2‬نشان دادن صورت اشخاص به نحوی شگرف با استفاده از ترکيب انواع رنگها‪.‬‬
‫‪ .3‬ظرافت در ترسيم درختان‪ ،‬گلها‪ ،‬دورنماها‪ ،‬نمايش پرتو خورشيد و ابر‪.‬‬
‫‪ .4‬تنوع رنگها با ايجاد سازگاری در آنها‪.‬‬
‫‪ .5‬روحيه نهفتهيی حب الهی و روحانيت خاص‪.‬‬
‫‪ .6‬چهرهگشايی و صورتگری خراسانی بهجای مغولی که مكتب هرات را از تأثير‬
‫هنر چينی آزاد کرد‪.‬‬
‫‪ .7‬ريزه کاری و دقت نگاری در ترسيم بناها‪ ،‬ديوارهها‪ ،‬فرشها‪ ،‬گلها‪ ،‬تزيينات‬
‫مجالس مصور‪ ،‬نگارش آرايش انواع لباسها و يا ريزه کاری خاص رنگين‪.‬‬

‫‪ u‬جملة مرکب‬
‫وقتی دو ياچند جمله به خاطر بيان يک مفهوم معنای يكديگر را کامل کنند؛‬
‫جملة مرکب ناميده میشوند؛ مانند‪ :‬بس که ديروز کار کردم‪ ،‬خسته شدم‪.‬‬
‫جملههای مرکب‪ ،‬از ترکيب جملههای ساده ساخته میشوند و اين جملههای‬
‫ساده میتوانند همپايه و هم سطح باشند و نيز ممكن است تابع و پيرو باشند؛‬
‫مانند‪:‬‬
‫‪ .1‬هوا سرد است و باران میبارد‪.‬‬
‫‪ .2‬اگر در صنفهای پيشين درس میخواندی‪ ،‬حاال مشكلی نمیداشتی‪.‬‬
‫در جملة مرکب اول‪ ،‬هر دو جمله همپايه و هم سطح میباشند؛ اما در جملة‬
‫مرکب دوم‪ ،‬جملة شرطی سادة نخست؛ پيرو و جملة سادة دوم‪ ،‬پايه است‪.‬‬

‫‪138‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .11‬هريک از شاگردان يک پاراگراف از متن درس را با صدای بلند بخواند‪.‬‬
‫‪ .2‬چند تن از شاگردان ويژهگیهای مكتب بهزاد را بيان دارند‪.‬‬
‫‪ .3‬يک تن از شاگردان سبک هنری بهزاد را شرح دهد‪.‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬واژههای منصوب‪ ،‬منسوب و مزين را درجملههای مرکب به کار ببريد‪.‬‬
‫با واژههای مصور‪ ،‬تزيينات و روحانيت جملههای پيرو ساخته‪ ،‬سپس با ساختن‬ ‫‪.2‬‬
‫جملههای پايه‪ ،‬هردو را باهم پيوند دهيد‪.‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬شاگردان به چند گروه تقسيم شده در مورد خوبيهای آموزش علم‪ ،‬دانش و هنر؛‬
‫زيانهای غفلت و بیدانشی باهم گفتگو کنند و در پايان از هرگروه يک نفر نتيجة بحث‬
‫خود را به ديگران انتقال دهد‪.‬‬
‫‪ .2‬دو تن از شاگردان‪ ،‬يكی نقش يک انسان دانشمند و هنرمند و ديگری نقش يک‬
‫انسان تنبل و وظيفه ناشناس را در برابر ديگران تمثيل کنند‪.‬‬
‫شاگردان از معلم خود بخواهند که برايشان يک فكاهی بگويد‪.‬‬ ‫‪.3‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫با مراجعه به متن درس‪ ،‬جواب پرسشهای زير را به شكل کوتاه بنويسيد‪:‬‬
‫استاد بهزاد کی بود و درکدام زمينههای علم و هنر پيشرفت کرد؟‬ ‫‪.1‬‬
‫‪ .2‬چه عوامل و انگيزهها‪ ،‬باعث شهرت و کمال استاد بهزاد شد؟‬
‫‪ .3‬مفهوم پاراگراف زير را بنويسيد‪:‬‬

‫‪139‬‬
‫بسياری از نگارگران ديگر درطول قرنها کارهای او را تقليد کردهاند و نامش‬
‫را بر تصويرهای بی شمار گذاشتهاند؛ از اين رو بازشناسی تصويرهای اصلی او کار‬
‫دشواری است‪ .‬اساس اطالعاتی که از کار او در دست است تصويرهايی است که‬
‫با امضای اصيل او در نسخه يی از بوستان سعدی نقش شده و اينک در کتابخانة‬
‫ملی قاهره درمصر موجود است‪.‬‬

‫‪ .1‬شاگردان در مورد ارزشهايی دانش و هنر و شيوههای کسب آن مقالهيی بنويسند‬


‫که ازهفت سطر کم نباشد‪.‬‬
‫سه نكتة مهم درس را در کتابچههایتان بنويسيد‪.‬‬ ‫‪.2‬‬
‫‪ .3‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪.‬‬
‫که به يک جای نشگـفنـد به هـم‬ ‫دانش وخواسته است نـرگس و گل‬
‫وانكه را دانـش است خواسته کـم‬ ‫آنکه را خواسته است دانش نيست‬
‫شهيد بلخی‬

‫‪140‬‬
‫درس بیست و دوم‬

‫کمیسیون جهانی حقوق بشر‬

‫شاگردان عزيز! در گذشتهها نيز حقوق طبيعی انسانها از طرف افراد‪ ،‬اشخاص‪،‬‬
‫جوامع مختلف‪ ،‬حكومتها و دولتها رعايت نمیشد‪ .‬کرامت انسانی نيز در بسياری‬
‫از جاها پامال میگرديد و اين واژه اص ً‬
‫ال معنايی نداشت‪ .‬تا آنکه مفكورة حمايت‬
‫از حقوق انسانها در جوامع انسانی آهسته آهسته شكل گرفت و مبارزاتی برای‬
‫بهدست آوردن آن به راه افتاد‪ .‬در نتيجه نخستين بار درسال ‪1948‬م‪ .‬سازمانی‬
‫زيرعنوان «کميسيون جهانی حقوق بشر» به شكل رسمی درچوکات سازمان ملل‬
‫متحد ايجاد گرديده و به فعاليت آغاز نمود‪ .‬حال اگر از شما پرسيده شود که‬
‫«حقوق بشر» ازنظر شما چيست‪ ،‬چه جوابی ارائه میداريد؟‬

‫‪141‬‬
‫همانگونه که پيداست‪ ،‬حقوق بشر از دو کلمة «حقوق» و «بشر» تشكيل شده است‪.‬‬
‫حقوق عبارت است از آن تواناييهايی که به ارادة اشخاص داده شده است‪ .‬و بشر نمايانگر‬
‫انسان است؛‪ .‬اما بهطور کلي حقوق بشر عبارت است از حقوق بنيادين و انتقال ناپذيري‬
‫که براي حيات نوع بشر‪ ،‬اساسي تلقي میشود‪ .‬به عبارت ديگر‪ :‬حقوق بشر عبارت است‬
‫از حقهايی که الزمة طبيعت انسان است؛ حقوقي که پيش از پيدايش دولتها وجود‬
‫داشته و مافوق آن است؛ به همين جهت دولتها بايد آن را محترم شمرده و الزماالجرا‬
‫بدانند‪ .‬همچنين تعريف ديگری از کتاب معروف فرهنگ فلسفي «ولتر» نقل کرده اند‬
‫که گفته است‪« :‬حقوق بشر يعني آن که جان و مال آدمي‪ ،‬آزاد باشد و او بتواند به زبان‬
‫و قلم با ديگران سخن بگويد‪ .‬حقوق بشر يعني آن که نتوان کسي را بدون حضور يک‬
‫هيأت منصفة متشكل از افراد مستقل‪ ،‬به مجازات محكوم کرد؛ يعني آن که محكوميت‬
‫جزايی بايد طبق مقررات قانون صورت گيرد‪ ...‬حقوق بشر يعني اين که حقي را که‬
‫مختص ما انسانهاست و جزء طبيعيترين حقوق ماست‪ ،‬بدون هيچ قيد و بندي رعايت‬
‫گردد‪ ،‬يعني ما بتوانيم در جهاني که زندهگی میکنيم‪ ،‬آزاد باشيم و آزادانه به دنبال‬
‫اهداف خويش به راه افتيم؛ يعني بتوانيم سخنان خويش را از ت ِه دل‪ ،‬بدون هيچ ترسي‬
‫و با صراحت بر لبان جاري کنيم‪ ».‬پيداست که تعريف ولتر از حقوق بشر‪ ،‬جنبة جهاني‬
‫دارد و کدام فرد‪ ،‬قوم‪ ،‬ملت و کشور خاصي مد نظر نيست‪.‬‬
‫تاريخچة تصويب اعالمية جهاني حقوق بشر‬
‫اعالميههای حقوق بشر‪ ،‬از دستاوردهاي انقالب کبير فرانسه است‪ ،‬که از افكار‬
‫متفكران انگليسي‪ ،‬فرانسوی‪ ،‬نظام مشروطة انگلستان و جنبش استقالل طلبانة مردم‬
‫امريكا تأثير پذيرفته بود و بر اين نكته تأکيد داشت که قدرت سياسي تنها زماني‬
‫مشروعيت دارد که خواست عامة مردم باشد‪ .‬با توجه به اين اصل‪ ،‬ابتدا متني در ‪26‬‬
‫اگست ‪1789‬م‪ .‬به تصويب مجلس فرانسه رسيد‪ ،‬که به عنوان ديباچة قانون اساسي‬
‫‪1791‬م‪ .‬مورد قبول قرار گرفت؛ سپس متني ديگر در ‪ 35‬ماده به عنوان ديباچه نوشته‬
‫شد که عالوه بر حقوق‪ ،‬به مكلفيتهای بشر نيز نظر داشت؛ بدين ترتيب مسألة حقوق‬
‫و آزاديها‪ ،‬به زودي در قوانين اساسي کشورهاي ديگر نيز راه پيدا کرد‪.‬‬
‫‪142‬‬
‫اعالمية جهاني حقوق بشر‬
‫پس از جنگ جهانی دوم‪ ،‬بنا به دعوت آمريكا‪ ،‬شوروي‪ ،‬انگلستان‪ ،‬چين و فرانسه‪ ،‬در‬
‫‪ 25‬اپريل ‪1945‬م‪ .‬کنفرانسي در شهر سانفرانسيسكوی اياالت متحدة امريكا‪ ،‬با شرکت‬
‫پنجاه کشور تشكيل شد‪ .‬در اين کنفرانس‪ ،‬اساسنامة سازمان ملل متحد به نام «منشور‬
‫ملل متحد» تصويب گرديد‪ .‬در مادة ‪ 68‬اين منشور آمده است‪« :‬شوراي اقتصادي و‬
‫اجتماعي‪ ،‬در مقام يكي از نهادهاي اصلي سازمان ملل متحد‪ ،‬کميسيونهايي را براي‬
‫مسايل اقتصادي‪ ،‬اجتماعي و ترويج حقوق بشر تأسيس میکند‪ ».‬با تأسيس کميسيون‬
‫حقوق بشر‪ ،‬توسط شوراي اقتصادي و اجتماعي‪ ،‬در ماه فبروری سال ‪1946‬م‪ .‬مباحث‬
‫حقوق بشر در اين کميسيون نزديک به دو سال طول کشيد و سرانجام پس از بحث‬
‫و تبادل نظرهای فراوان‪ ،‬به تاريخ دهم دسامبر ‪1948‬م‪ .‬بدون هيچ رأي مخالفي به‬
‫تصويب مجمع عمومي سازمان ملل متحد رسيد‪ .‬اين اعالميه که دارای ‪ 30‬ماده است‪،‬‬
‫هدف خود را آرمان مشترک تمام مردمان و ملتها قرارداده است؛ تا همة مردم به کمک‬
‫تعليم و تربيه باهم بكوشند و رعايت آن را گسترش دهند؛ برخی از مواد مندرج اعالمية‬
‫مذکور‪ ،‬چنين است‪:‬‬
‫مادة اول‪ :‬تمام افراد بشر آزاد به دنيا میآيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند‪.‬‬
‫همه داراي عقل و وجدان میباشند و بايد با يكديگر با شيوة برادري رفتار کنند‪.‬‬
‫مادة سوم‪ :‬هر کس حق زندهگی‪ ،‬آزادي و امنيت شخصي دارد‪.‬‬
‫مادة دوازدهم‪ :‬احدي در زندهگی خصوصي‪ ،‬امور خانوادهگی‪ ،‬اقامتگاه يا مكاتبات‬
‫خود‪ ،‬نبايد مورد مداخلههای خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نبايد مورد‬
‫حمله قرار گيرد‪ .‬هر کس حق دارد در مقابل اين گونه مداخالت و حمالت‪ ،‬مورد حمايت‬
‫قانون قرار گيرد‪.‬‬

‫‪143‬‬
‫‪ u‬جملة آزاد‬
‫خدا ما را میبيند‪.‬‬
‫جان و مال آدمی آزاد باشد‪.‬‬
‫حقوق بشر بايد رعايت گردد‪.‬‬
‫چنانکه ديده میشود‪ ،‬جملههای باال متعلق به هيچ يک از زمانههای سهگانه‬
‫(گذشته‪ ،‬حال و آينده) نبوده و به جملة ديگری هم ارتباط ندارند؛ پس جملة آزاد را‬
‫چنين تعريف میکنيم‪ :‬آن است‪ ،‬که مقيد به زمان خاصی نباشد و به جملة ديگری هم‬
‫ارتباط نداشته باشد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را با سرعت و خاموشانه در مدتی مناسب مطالعه کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬يک پاراگراف از متن درس را با صدای بلند در مقابل صنف بخوانيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬چند مثال از ساختههای خود تان برای جملة آزاد ارائه کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬مادة اول اعالمية جهانی حقوق بشر را به برداشت خودتان تفسيرکنيد‪.‬‬

‫‪144‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬چند مثال برای رعايت نشدن حقوق بشر ارائه کنيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬جملة زير را توضيح داده و بگوييد که آزادی از نظر شما چيست؟‬
‫• حقوق بشر يعني آن که جان و مال آدمي‪ ،‬آزاد باشد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬يک پاراگراف از درس را به صورت امال درکتابچههای خويش بنويسيد‪.‬‬
‫‪ .2‬نظرية شخصی خودتان را در مورد حقوق بشر درپنج سطر بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.................................................................................................................................................................‬‬

‫‪145‬‬
‫‪ .1‬در مورد رعايت حقوق بشر مقالهيی بنويسيد که از هفت سطر کم نباشد‪.‬‬

‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪..................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ .2‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪:‬‬


‫تيره روزان را در اين منزل به شمعی دست گير‬
‫تا پس از مـردن تـرا باشـد چراغـی بـر مـزار‬
‫چـون سبکسـاران زصحـرای قيامـت بگـذرد‬
‫هرکه از دوش ضعيفـان بيشتـر برداشـت بـار‬
‫صائب تبريزی‬

‫‪146‬‬
‫درس بیست و سوم‬

‫رسانههای تصویری‬
‫( تلویزیون‪ ،‬کمپیوتر‪ ،‬سینما و‪)...‬‬

‫رسانهها يكی از اجزای اساسی جوامع بشری هستند و از آن جمله رسانههای‬


‫تصويری از پديدههای عصر جديد است‪ ،‬که امروز در همه جا و در کشور ما بينندة‬
‫فراوان دارد‪ .‬امروز‪ ،‬رسانههای تصويری شامل تلويزيون و سينماست و تلويزيون‬
‫بيشتر از سينما عموميت دارد‪ .‬همه رسانهها و بخصوص رسانههای تصويری دارای‬
‫جنبههای مثبت و منفیاند‪.‬‬

‫‪147‬‬
‫رسانههای تصويری در دنيای اطالعات‪ ،‬انقالبی را بر پا کرده است‪ .‬ساختار و فعاليت‬
‫رسانههای تصويری فقط در اطالع رسانی خالصه نمیشود؛ بلكه برنامههای علمی‪ ،‬تفريحی‪،‬‬
‫خانوادهگی و نمايش حوادث و رويدادها‪ ،‬درامهها‪ ،‬سريالها و فلمهای مختلف نيز شامل‬
‫کار رسانههای تصويری است‪ .‬امروز کمپيوتر نيز از رسانههای مهم تصويری است‪.‬‬
‫کار همه رسانهها و از جمله رسانههای تصويری و تماشای آن دارای فوايد و مضرات‬
‫است‪ .‬تماشای تلويزيون صرف نظر از موضوع و محتوای برنامهها و فلمها دارای فوايدی‬
‫است که به برخی از آن اشاره میشود‪:‬‬
‫بزرگترين منبع گزارش خبر است و اخبار را به صورت مستند و گاه مستقيم پخش‬
‫میکند‪.‬‬
‫برنامههای ورزشی را نيز در تلويزيون و گاه مستقيم میتوانيم نگاه کنيم‪.‬‬
‫تلويزيون يک درسگاه است و درسهای قرآن و تجويد آنرا میتوان ديد و شنيد و‬
‫از آن استفادهها کرد‪.‬‬
‫ساير علوم را نيز میتوان از تلويزيون و برنامههای آموزشی آن فراگرفت و تجربهها و‬
‫آزمايشها را ديد و طريقهها را آموخت‪.‬‬
‫همه و بهخصوص زنان و دختران میتوانند در آموزش آشپزی‪ ،‬خياطی‪ ،‬نظافت و‬
‫حرفهها از برنامههای تلويزيون استفاده کنند‪.‬‬
‫حتا پخش اخبار حوادث ناگوار‪ ،‬میتواند تأثير مثبت داشته باشد؛ مث ً‬
‫ال‪ :‬خبر يک حادثة‬
‫ترافيكی و ديدن آنچه پس از حادثه اتفاق افتاده است؛ زيرا عبرت آموز خواهد بود و باعث‬
‫جلوگيری از تكرار حوادث در آينده ميگردد‪.‬‬
‫حوادث خوشگوار برنامههای تفريحی‪ ،‬درامهها و سريالهای سالم و آموزنده و فلمهای‬
‫هنری و کارتونی میتواند برای همه اعضای خانواده بويژه اطفال سرگرمکننده و دلچسپ‬
‫باشد و چيزهای مفيدی را از آن بياموزند و‪...‬‬
‫اما تماشای تلويزيون‪ ،‬ضررهايی هم دارد که نبايد آنرا ناديده گرفت‪.‬‬
‫ديدن همه برنامهها و مشغول شدن به آن‪ ،‬وقت زياد را در بر گرفته و سبب خلل و‬

‫‪148‬‬
‫يا عقبمانی کارها میگردد‪ .‬اين تأثير منفی‪ ،‬شامل حال مأمورين‪ ،‬معلمين‪ ،‬شاگردان‪،‬‬
‫اهل کسب و کار و حتا زنان خانه میشود‪ .‬بسا ديده شده است که تماشای تلويزيون‪،‬‬
‫ساعتها وقت را در بر گرفته و باعث پايين آمدن سوية تعليمی شاگردان شده و آنها‬
‫نتوانستهاند که به درسها و کارهای خانهگی خود برسند‪ .‬خانمهای خانه دار که به امور‬
‫آشپزی‪ ،‬نظافت و مواظبت و تربية فرزندان اشتغال دارند؛ در اثر تماشای اکثر برنامههای‬
‫تلويزيون‪ ،‬از کارهای اصلی خانه بازمانده‪ ،‬آشپزیشان مختل شده‪ ،‬از وضع فرزندان به‬
‫ويژه فرزندان خورد سال بیخبر بوده اند و توجه قبلی را نداشتهاند؛ چون تماشای‬
‫تلويزيون وقت بيشتر آنها را گرفته است‪.‬‬
‫يكی از تأثيرات سوء‪ 1‬تماشای درامهها و فلمهای جنگی و خيالی تلويزيون‪ ،‬فاسدشدن‬
‫اخالق جوانان و نوجوانان جامعه است‪ .‬در اکثر کشورها ديده شده است که جوانان پس‬
‫از ارتكاب جرم‪ ،2‬اعتراف کردهاند که آنرا از برنامههای تلويزيون ياد گرفتهاند‪.‬‬
‫استعمال مواد مخدر و مشروبات الكولی‪ ،‬خشونتها و بد رفتاریهای خانوادهگی‪،‬‬
‫دزدی و الابالیگری نيز از دستاوردهای زيانبار تماشای برخی از تلويزيونها است‪.‬‬
‫پس میتوان گفت که رسانههای تصويری در کنار فوايد‪ ،‬دارای مضرات جدی است‬
‫که دولت و خانوادهها بايد سعی در کنترول آن نمايند‪ .‬امروز اکثر کانالها به سنگرهای‬
‫تهاجم فرهنگی مبدل شده و کشورهای اسالمی و شرقی را نشانه گرفته اند‪ .3‬هرگاه‬
‫کانالهای تلويزيونهای داخلی اصالح و از خارجی کنترول نشود؛ بنيادهای اخالقی و‬
‫هويت فرهنگی جامعة ما با خطرات بزرگ مواجه خواهد شد‪.‬‬

‫‪ .1‬تأثيرات سوء‪ :‬تأثيرات بد‪.‬‬


‫‪ .2‬ارتکاب جرم‪ :‬انجام کارهای خالف قانون‪.‬‬
‫‪ .3‬نشانه گرفته اند‪ :‬هدف قرار داده اند‪.‬‬

‫‪149‬‬
‫‪ u‬جملة مقيد‬
‫اگر جملهيی دارای قيد زمان يا مكان يا‪...‬باشد آن را جملة مقيد گويند؛ مانند‪:‬‬
‫ديروز او را ديدم‪ .‬حميد خيلی مريض بود‪ .‬احمد اينجا آمد‪ .‬محمود آنجا رفت‪.‬‬
‫به عبارة ديگر‪:‬‬
‫جملة مقيد‪ ،‬آن است که مقيد به قيد زمان و مكان و تأکيد و امثال آن باشد‪،‬‬
‫مانند‪ :‬ديروز در خانة ما عروسی بود‪ .‬فردا به صنف خواهم رفت‪ .‬فريدون‪ ،‬شادمان از‬
‫مكتب به خانه آمد‪ .‬من هيچگاه دروغ نخواهم گفت‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را به دقت گوش کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬متن درس را خاموشانه بخوانيد‪.‬‬
‫‪ .3‬رسانههای تصويری يعنی چه؟ بحث و گفتگو کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬دربارة فوايد و ضررهای رسانههای تصويری بحث و گفتگو کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬نقش رسانههای تصويری را در تعليم و تربيت شاگردان بازگو کنيد‪.‬‬
‫‪ .3‬چگونه میتوان از تهاجم فرهنگی‪ ،‬جلوگيری کرد؟ توضيح دهيد‪.‬‬

‫‪150‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬در زير‪ ،‬جملههای مقيد را تشخيص دهيد‪:‬‬
‫‪ .1‬حبيب اينجا آمد‪ .2 .‬هرگز تنبلی نمیکنم‪ .3 .‬فردا به مدرسه خواهم رفت‪.‬‬
‫‪ .4‬پريروز او را ديدم‪ .5 ،‬چه باغ قشنگی!‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫کلمههای زير را معنا و در جملههای مناسب به کار بريد‪:‬‬
‫‪ .1‬سريال ‪ .2‬خلل ‪ .3‬اشتغال ‪ .4‬جنايی ‪ .5‬تهاجم ‪ .6‬محتوا ‪ .7‬مواظبت ‪ .8‬مخدر‬
‫‪ .9‬کنترول ‪ .10‬هويت‪.‬‬

‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪151‬‬
‫‪ .1‬دربارة اين تصويرها دو پاراگراف بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪152‬‬
‫درس بیست و چهارم‬

‫نامة شاگرد به استادش‬

‫درس معـلم ار بــود زمزمة محبتی‬


‫جمعه به مکتب آورد طفل گريزپا را‬
‫شاگردان عزيز!‬
‫معلم جايگاه مهمی در جامعه دارد و بدون معلم نمیتوان به گنجينة علم و‬
‫دانش دست يافت‪.‬‬
‫معلم بايد با شاگردان مهربان باشد و شاگردان معلمانشان را احترام کنند و از‬
‫آموزههایشان در تنوير اذهان خود و بازسازی و نوسازی کشور و جامعه حداکثر‬
‫استفاده نمايند‪ .‬در اين درس با جملة مقيد نيز آشنا میشويد‪.‬‬

‫‪153‬‬
‫معلم مهربان و بزرگوارم‪،‬‬
‫نخست از همه سالمهای گرم و تمنيات نيک شاگرد مخلص تان را بپذيريد‪ .‬ارادتمند‬
‫شما موفقيتهای روز افزونتان را در امور محوله از بارگاه خداوند يكتای بیهمتا مسألت‬
‫دارد‪.‬‬
‫استاد محترم و بزرگوارم!‬
‫شب است و تنها نشستهام و به روزهايی میانديشم که زمزمة دلنشين تو در صنف‬
‫میپيچيد‪ ،‬زمزمة محبتی که حتا جمعهها را برای ما شنبه میکرد‪ ،‬به قول طالب آملی‬
‫جمعه به مکتب آورد طفل گريز پا را‬ ‫درس معلم ار بود زمزمه محبتی‬
‫استاد محترم‪،‬‬
‫يادت هست در صنف چه میگفتی من هنوز لبخند شيرين تو را به خاطر دارم وقتی‬
‫در را میگشودی سالم میکردی حال ما را میپرسيدی و مثل پدر مهربان سايه محبت‬
‫خود را بر سر ما میگسترانيدی‪ .‬تو خورشيد زندهگانی ما بودی و ما را گرما‪ ،‬حرارت‬
‫و روشنی میبخشيدی استاد گرامی و ارجمند‪ ،‬ما چيزهای زيادی را از شما آموختيم‬
‫و مرهون علم و دانش و مرحمت و بزرگواری شما هستيم و اظهار امتنان و شكران‬
‫مینماييم‪ .‬پيامبر خدا‪ ‬چه زيبا فرموده است‪:‬‬
‫«من لم يشكرالناس لم يشكراهلل» کسی که شكر مردم را بهجا نياورد‪ ،‬خدا را هم‬
‫سپاسگزار نيست‪ .‬يكی از بزرگان‪ ،‬خدايش بيامرزد‪ ،‬هميشه بر احترام و شكرگزاری معلم‬
‫تأکيد میورزيد و نور و روشنی قلوب و ابصار را مرهون منت چون شما استادان بزرگوار‬
‫میدانست‪ .‬يكی از دوستان‪ ،‬يادش به خير باد‪ ،‬میگفت‪ :‬همة دار و ندارم مرهون معلم‬
‫گرامی و ارجمندم میباشد و من مديون معلم محترم خود میباشم و به ديگران نيز‬
‫توصيه میکنم که به سخنان معلم محترمشان گوش فرا دهند و راه و رسم زندهگی را‬
‫از وی فراگيرند‪.‬‬
‫معلم ارجمند‪ ،‬بر ماست تا از شما استادان گرامی ممنون و متشكر باشيم و به‬
‫آموزههای مفيد و ارزندةتان گوش فرا دهيم‪.‬‬

‫‪154‬‬
‫از سكندر کبير پرسيدند‪ :‬پدرت را دوست داری يا معلمت را؟ او در جواب گفت‪:‬‬
‫«پدرم که تن من مال اوست اما روح من پروردة معلم من است بنابر اين معلم بر پدر‬
‫تقدم دارد‪».‬‬
‫استاد ارجمند و گرامی‪ ،‬متشكرم از اين که در صنف از شما بسيار چيزها را آموختم‪.‬‬
‫در صنف گفتی دارای اخالق خوب و حميده باشيد و مهربانی و عطوفت را از دست ندهيد‬
‫و میگفتی درس بخوانيد که بدون درس و علم نمیتوان به خدا رسيد و نمیتوان مصدر‬
‫خدمات مفيد و ارزنده به جامعه و مردم شد‪ ،‬شبها درس خواندم و بیخوابی کشيدم و‬
‫اکنون نتيجة آن همه نصايح سودمندت را میبينم‪.‬‬
‫معلم عزيز‪ ،‬اکنون که بزرگ شدهام خوبی هايت را فراموش نمیکنم و يكی از جملههای‬
‫زيبايت را نوشتم و چون تابلوی آموزنده و فراموش نشدنی بر ديوار خانه نصب کردم و آن‬
‫اين بود‪:‬‬
‫«با ديگران بخنديم بر ديگران نخنديم»‬
‫معلم عزيز‪ ،‬هميشه در خاطر من هستی و میکوشم تا راه و روش آموزههايت را دنبال‬
‫کنم‪.‬‬

‫‪ -1‬يکتای بیهمتا‪ :‬واحد ال شريک‪.‬‬


‫‪ -2‬گريز پای‪ :‬پاگريز‪.‬‬
‫‪ -3‬اظهار امتنان‪ :‬اظهار تشكر‪.‬‬
‫‪ -4‬با ديگران بخنديم بر ديگران نخنديم‪ :‬در خوشی و شادمانی با ديگران سهيم شويم و هيچ‬
‫کس را مورد هجو و استهزا قرار ندهيم‪.‬‬

‫‪155‬‬
‫‪ u‬جملة معترضه‬
‫جملهيی است که در ضمن جملة اصلی میآيد و مفهومی‪ ،‬چون دعا‪ ،‬نفرين‪،‬‬
‫تذکر‪ ،‬توضيح و جز آنان را میرساند؛ اما در مفهوم جملة اصلی نقش ندارد از اين رو‬
‫حذف آن خللی در معنا و پيام جملة اصلی پديد نمیآورد؛ مانند‪ :‬دو جمله «روانش‬
‫شاد» و «بر خالف آنچه معروف شده» در مثالهای زير‪:‬‬
‫استادم‪ ،‬روانش شاد باد‪ ،‬در فلسفه و عرفان کم نظير بود‪ .‬عياران وکاکهها‪ ،‬بر‬
‫خالف آنچه معروف شده‪ ،‬زندهگی فقيرانه داشتند؛ اگر جملههای معترضه را از‬
‫دو مثال باال حذف کنيم دو جملة زير میماند که هر دو کامل و رسا استند‪:‬‬
‫استادم در فلسفه و عرفان کم نظير بود‪.‬‬
‫عياران و کاکهها زندهگی فقيرانهيی داشتند‪.‬‬
‫همچنان بهترين نمونهی جملة معترضه را در شعر سعدی میبينيد‪:‬‬
‫کــه رحـمـت بـر آن تربت پـــاک باد‬ ‫چه خوش گفت فردوسی پاک زاد‬
‫که جان دارد و جان شيرين خوش است"‬ ‫"ميازار مــوری که دانه کش است‬
‫در شعر باال‪ ،‬که رحمت بر آن تربت پاک باد‪ ،‬جملة معترضه است که در‬
‫مفهوم جملة اصلی نقش ندارد و حذف آن خللی در معنا و پيام جملة اصلی پديد‬
‫نمیآورد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ – 1‬متن درس را به دقت گوش کنيد‪.‬‬

‫‪156‬‬
‫‪ – 2‬احترام معلم واجب است‪ .‬چرا؟ گفتگو کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ – 1‬متن درس را با دکلمه بخوانيد‪.‬‬
‫‪ – 2‬جملههای معترضه در متن درس را شناسايی و بازنويسی کنيد‪.‬‬
‫جمعه به مكتب آورد طفل گريز پا را‬ ‫‪ – 3‬درس معلم ار بود زمزمة محبتی‬
‫بيت باال را توضيح داده و به شكل گروهی گفتگو کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫در زير جملههای معترضه را تشخيص دهيد‪:‬‬
‫‪ – 1‬نجيب در امتحان اول نمره شد‪.‬‬
‫‪ – 2‬شريف به مكتب میرود‪.‬‬
‫‪ – 3‬خبرنگار؛ که از افشای نامش خودداری میکرد؛ چنين گفت‪.‬‬
‫‪ – 4‬شاگردان معلمشان را احترام میکنند‪.‬‬
‫‪ – 5‬احمد‪ ،‬حقوقدان ورزيده‪ ،‬نامة سر گشادهيی به رئيس جمهور نوشت‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫که بیعلم نتوان خدا را شناخت‬ ‫چو شمع از پی علم بايد گداخت‬
‫پيرامون بيت باال مقالهيي بنويسيد که از ده سطر کمتر نباشد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪157‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ – 1‬خالصة متن نامة شاگرد به استادش را بنويسيد‪.‬‬


‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ – 2‬کلمههای زير را معنا و در جملههای مناسب به کار بريد‪:‬‬
‫‪ - 1‬تمنيات‬
‫‪ - 2‬مسألت‬
‫‪ – 3‬زمزمه‬
‫‪ – 4‬حميده‬
‫‪ – 5‬سودمند‬
‫‪ – 6‬تابلو‬
‫‪ – 7‬نصب‬
‫‪ – 8‬ارادتمند‬
‫‪ – 9‬بیهمتا‬
‫‪ - 10‬محوله‬

‫‪158‬‬
‫درس بیست و پنجم‬

‫ملکالشعرا قاری عبداهلل‬


‫پدر معارف نوین افغانستان‬

‫شاگردان عزيز‪ ،‬در تاريخ ملتها گاهگاهی بزرگمردانی به ظهور میرسند که کار‬
‫و کارنامههایشان باعث ايجاد تحوالت بنيادين و عميقی در جامعه میگردد‪ .‬در‬
‫درس امروز‪ ،‬زندهگينامة يكی از همين بزرگمردان را خواهيم خواند که کارنامههای‬
‫علمی و ادبی او باعث ايجاد تحوالت چشمگيری در عرصة معارف نوين افغانستان‬
‫شد‪ .‬حقيقت اين است که بسياری از بزرگمردان معاصرکشور ما به نحوی شاگرد‬
‫مستقيم يا غيرمستقيم او بوده اند‪.‬‬
‫اکنون از شما توقع داريم که بگوييد‪:‬‬
‫به نظرشما ملکالشعرا قاری عبداهلل‪ ،‬چه کارهايی را ممكن است در عرصة‬
‫معارف افغانستان انجام داده باشد که باعث تغيير و تحول در جامعه شده است؟‬

‫‪159‬‬
‫سخن را در مورد قاري عبداهلل ملک الشعراي افغانستان‪ ،‬از بيان محمد تقي بهار‪،‬‬
‫ملک الشعراي ايران وهم روزگار قاري‪ ،‬آغاز میکنيم که بيانگر مرتبه و مقام علمي و‬
‫شاعري قاري است‪« .‬بهار» میگويد‪:‬‬
‫کفش برداري کنم در محضر قاري اگر‬
‫بِه که در ايران فروغي جا دهد بر سر مرا‬
‫اين عرض ارادت به پيشگاه عارف و سخنگستر توانايي است که صاحب ذوق لطيف‬
‫و شور و جذبة روحاني بود و هم شاعر برجسته و اديب و ناقد نكتهياب؛ همچنانكه در‬
‫عالم عرفان و فلسفة اسالمي نيز پايگاهي داشت و از نظر سابقة شعري و پيشوايي و‬
‫استادي‪ ،‬حق او بر ديگرگويندهگان معاصر افغانستان مقدم است‪ .‬او در زبان عربي تبحر‬
‫داشت‪ ...‬از سبک فارسي ايران‪ ،‬افغانستان‪ ،‬هندوستان و هم ما وراء النهر بسيار آگاه بود‪.‬‬
‫در يک سخن قاري عبداهلل نخبهترين شخصيت علمي و ادبي منطقه بود‪ .‬مصداق اين‬
‫ادعا همان سخني است که ملک الشعرا «بهار» در ميان جمعي از دانشمندان و اديبان‬
‫ايران اظهار داشت‪ .‬در روزگاري که ملکالشعرا قاري عبداهلل مدير مسؤول مجلة «کابل»‬
‫بود‪ ،‬اين مجله به کشورهای همجوار از جمله ايران فرستاده میشد‪ ،‬روزي ملکالشعرا‬
‫«بهار» درحالي که مجلة کابل را در دست داشت وآن را به اديبان و دانشمندان محفل‬
‫نشان ميداد‪ ،‬گفت‪« :‬ماهمين اکنون در ايران مجلهيی به گونة «کابل» که شخصيتي‬
‫چون قاري عبد اهلل آن را مديريت کند‪ ،‬نداريم‪».‬‬
‫قاري عبداهلل درسال ‪ 1247‬هـ ‪ .‬ش‪ .‬در شهر کابل زاده شد‪ .‬پدرش حافظ قطب‬
‫الدين و پدرکالنش حافظ محمد غوث از دانشمندان روزگار خود بودند‪ .‬قاري عبداهلل‬
‫علوم روز را از پدر و استادان ديگر آموخت‪ ،‬حافظ قرآن گرديد‪ ،‬ادبيات عرب فراگرفت‪،‬‬
‫فقه‪ ،‬منطق‪ ،‬کالم و حكمت قديم آموخت و استاد خط نستعليق شد‪.‬‬
‫قاري در سن بيست سالهگي با علم و فضل و اخالق خويش شهرتي به هم رسانيد‪،‬‬
‫مشاور و امام حبيب اهلل (وليعهد اميرعبدالرحمان خان) گرديد‪ ،‬که در سفر و حضر با‬
‫او ميبود‪ .‬وقتي حبيب اهلل‪ ،‬امير شد‪ ،‬قاري را مربي علمي و ادبي يكی از فرزندان خود‬

‫‪160‬‬
‫ساخت و در عهد نادرشاه‪ ،‬درحالي که از کار متقاعد شده بود‪ ،‬تدريس و آموزش محمد‬
‫ظاهر شاه را که هنوز شاهزاده بود‪ ،‬به دوش گرفت‪.‬‬
‫قاري از نخستين آموزگاران مكاتب جديد در افغانستان است‪ .‬هنگامی که مكتب‬
‫حبيبيه‪ ،‬در روزگار اميرحبيب اهلل‪ ،‬در کابل ايجاد شد‪ ،‬قاری عبداهلل نيز در کنار استادان‬
‫هندي‪ ،‬در آن مكتب به عنوان معلم گماشته شد‪ .‬از آن روزگار تا عهد محمد نادرشاه‬
‫بيش از چهل سال وظيفة معلمي را در مكتب حبيبيه‪ ،‬مكتب حربية سراجيه و مكاتب‬
‫عالي ديگر ادامه داد‪ .‬در خالل همين دوره‪ ،‬مدتي در دارالتأليف وزارت معارف به تأليف‬
‫و تصحيح کتب براي شاگردان معارف پرداخت‪ .‬پس از تقاعد در عهد نادرخان عضو‬
‫انجمن ادبي کابل شد‪ .‬در سالهاي پايانی عمر عالوه بر عضويت انجمن و کارهاي دايرة‬
‫المعارف‪ ،‬مشاور شرعي وعلمي رياست مستقل مطبوعات نيز بود‪.‬‬
‫قاري عبداهلل در قالبهاي مختلفي شعر سروده‪ ،‬از غزل و قصيده و مثنوي گرفته تا‬
‫مسمط و رباعي و دوبيتي و درامة منظوم‪ ،‬که ترکيبي است از قطعات در‬
‫ترکيب بند و ّ‬
‫اوزان و قوافي متنوع و مختلف‪ .‬غزلهاي قاري عبداهلل از پختهگي و کمال خاصی برخوردار‬
‫است‪ ،‬تا حدی که او را در شمار چند غزلسرای نيمة اول قرن چهاردهم قرار ميدهد‪.‬‬
‫يكي از خصايص شعر او صالبت و پختهگی معانی در عين سالست و روانی شعر‬
‫است همچنين کاربرد واژهها‪ ،‬ترکيبات و تعبيرات لهجهيی درشعر را میتوان از زمرة‬
‫ويژهگیهای ديگر شعریِ او دانست‪ ،‬که از نظر زبانشناسي و مطالعه‪ ،‬در بعضي لهجههاي‬
‫زبان دري قابل توجه است؛ مانند‪ :‬به کار بردن «صبا» بهجای «صباح» به معناي فردا‪،‬‬
‫که يک استعمال عاميانه است‪.‬‬
‫از سر کوي تو اي بت به خدا خواهم رفت‬
‫رفتنم گر نشد امروز صبا خواهم رفت‬
‫معموالً سرودههاي شاعران زبان دري را در چارچوپ چهار سبک خراساني‪ ،‬عراقي‪،‬‬
‫هندي و دورة بازگشت ادبي به شناسايی میگيرند؛ چنانکه ديده میشود‪ ،‬قاري عبداهلل‬
‫پايان سبک هندي و سرآغاز سبک جديد و دورة بازگشت ادبي و سادهنويسي را در‬

‫‪161‬‬
‫افغانستان نمايندهگي میکند‪.‬‬
‫باکسب استقالل و تأثيرپذيري از جريان تحوالت ادبي در منطقه‪ ،‬گرايش به سادهنويسي‬
‫رونق میگيرد و دورة بازگشت از ابهام آفرينی‪ ،‬به ساده نويسي آغاز میگردد که قاري نيز‬
‫به اين جريان میپيوندد و خود در اين مورد چنين میگويد‪:‬‬
‫محيط‪ ،‬سبکِ قديمِ من از رواج انداخت‬
‫اگــر چه خامه به سبکِ قديم بود اديب‬
‫بـلي محيط چنين انقـالبهــا دارد‬
‫هميشه طرز جهان است اين فراز و نشيب‬
‫باآلخره اين دانشي مردبزرگ و شاعر و عارف ارجمند افغانستان در روز جمعه‪ ،‬نهم‬
‫ماه ثور ‪ 1322‬هـ ‪ .‬ش‪ .‬پس از عمري خدمت فرهنگي و علمي درکابل پدرود هستي‬
‫گفت و اما آثار پربها فراوان و ارجمندي را به ميراث گذاشت که جاودانهگياش را در‬
‫تاريخ کشور مسجل ساخت‪.‬‬
‫ملکالشعرای فقيد‪ ،‬به اتفاق آرای جمله فرزندان اين سرزمين‪ ،‬به منزلة برجستهترين‬
‫شخصيت علمی و ادبی عصرحاضر به شمار رفته است؛ زيرا قاری مرحوم‪ ،‬خدمات سزاوار‬
‫فراموش خاط ِر‬
‫ِ‬ ‫ستايش بسياری به معارف و فرهنگ افغانستان انجام داده‪ ،‬که هيچگاه‬
‫فرزندان حقشناس اين مرزوبوم نخواهد شد و نام نيكش برای هميشه درصفحات‬
‫جديد تاريخ وطن به خط درشت ثبت خواهد شد‪ .‬هرچند خود از جهان رفت؛ اما ثمر و‬
‫حاصل عمرش يک طبقة تحصيل يافته و منور مملكت و يک سلسله آثار پربهای علمی‬
‫و ادبیشان است که به حيث يک سرماية بیپايان در دست استفادة فرزندان افغانستان‬
‫باقی مانده و نسل امروز و فردا از آن استفاده کرده و به آن افتخار خواهند داشت‪.‬‬
‫آثار ملک الشعرا قاري عبداهلل‬
‫ملکالشعرا قاري عبداهلل از سابقهدارترين‪ ،‬پرکارترين و صميميترين خدمتگاران‬
‫معارف و مطبوعات در افغانستان بود که معارف نوين افغانستان با خدمات او آغاز و ادامه‬
‫يافته است‪ .‬قاري در ‪ 55‬سال حيات علمي‪ ،‬با وجود تعليم و تدريس در مكاتب و مدارس‬
‫عالي‪ ،‬آثار فراوانی از خويش بر جا گذاشت‪.‬‬
‫‪162‬‬
‫وی تنها در موضوع زبان دری و دستورزبان‪ ،‬هژده جلد کتابدرسی برای تدريس در‬
‫مكاتب افغانستان نوشته است که پدران و مادران ما از طريق همين کتابها خواندن و‬
‫نوشتن را فراگرفتهاند‪ .‬تعداد تأليفات‪ ،‬ترجمهها و مقاالت او از دوصد نسخه تجاوز میکند‪،‬‬
‫که بيشتر شامل مضامينی؛ چون‪ :‬زبان و ادبيات‪ ،‬تذکرهنگاری‪ ،‬تاريخ‪ ،‬جغرافيه‪ ،‬فلسفه‪،‬‬
‫منطق‪ ،‬عقايد‪ ،‬نقد ادبی و دايرة المعارف میشود‪ .‬از جملة مهمترين آثار او میتوان ديوان‬
‫اشعار‪ ،‬ترجمة منطق امام غزالی‪ُ ،‬ر ّوات و فقههای افغانستان‪ ،‬امال و اصول تنقيط‪ ،‬تاريخ و‬
‫جغرافيای افغانستان و تذکرة شعرای معاصر را نام برد‪.‬‬

‫نمونة کالم قاری عبداهلل‬


‫دو اسپـه محمل ليـل و نهـار میگـذرد‬
‫به هـوش بـاش که ايـام کار میگـذرد‬
‫غنيمت است جوانی به فکـرخود پـرداز‬
‫و گـرنـه خـرمـی ايـن بهـار میگذرد‬
‫ز دهــر بهــرة عمـرعـزيـز میيـابـد‬
‫کسـی کـه زندهگی او به کار میگـذرد‬
‫بهار رفت و چمن شد خزان و گل افسرد‬
‫به گريـه ابـر از اين کوهسـار میگذرد‬
‫هوس به خاطر افسرده جاگرفت مپـرس‬
‫کدورتی که به دل زين غبـار میگـذرد‬
‫ترددی که در اين ره پـيـادة شطـرنـج‬
‫درين بسـاط گهـی از سـوار میگـذرد‬
‫وطنپرست نهـد برسر وطن سـ ِرخويش‬
‫که گر زسـرنگذشـت از ديـار میگذرد‬

‫‪163‬‬
‫زبسکه خرم و دلکش بود هوای وطــن‬
‫نسيـم تـازه از اين کوهسـار میگذرد‬
‫رسد به منـزل مقصـود رهـروی قـاری‬
‫که گل خيال کند گر به خـار میگـذرد‬

‫‪ u‬جملة تام‬
‫قاري عبداهلل علوم روز را از پدر و استادان ديگرآموخت‪.‬‬
‫معارف نوين افغانستان با خدمات او آغاز و ادامه يافته است‪.‬‬
‫نسيـم تـازه از اين کوهسـار میگذرد‪.‬‬
‫وقتی جملههای باال را میخوانيم‪ ،‬معنا و مفهوم آن را بهطور کامل درک میکنيم و‬
‫منتظر جملة ديگری نمیمانيم؛ زيرا معنای اين جملهها همه تمام و کامل است؛ پس‬
‫جملة تام را چنين تعريف میکنيم‪:‬‬
‫جملة تام‪ ،‬جملة سادهيي را گويند‪ ،‬که معناي آن تمام و کامل باشد‪ ،‬و هرگاه گوينده‬
‫چيز ديگري نگويد‪ ،‬شنونده در انتظار نماند؛ که آن نيز دو نوع است‪:‬‬
‫‪ .1‬مثبت؛ مانند‪ :‬دانا به هرکاري تواناست‪.‬‬
‫‪ .2‬منفي؛ مانند‪ :‬حسود به مقصد نميرسد‪.‬‬
‫جملة تام را ( کالم ) يا ( سخن ) نيز میگويند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را با سرعت و خاموشانه در مدتی مناسب مطالعه کنيد و واژههاي دشوار‬
‫آن را بيروننويس کنيد‪.‬‬

‫‪164‬‬
‫‪ .2‬هريک از شما يک پاراگراف متن را با صدای بلند در برابر صنف بخوانيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬با واژههای تردد‪ ،‬روحاني‪ ،‬ابهام‪ ،‬تصحيح و ضايعه جملههای تام بسازيد‪.‬‬
‫‪ .2‬معنای اين بيت را واضح ساخته و برای آن يک مثال ارائه کنيد‪.‬‬
‫رسد به منـزل مقصـود رهـروی قاری‬
‫که گل خيال کند گر به خار میگذرد‬
‫‪ .3‬شاگردان به دو گروه تقسيم شوند‪ .‬يک نفر از گروه نخست يک واژة مشكل همين‬
‫درس را تلفظ کند و گروه دوم حروف و معنای آن واژه را بيان کنند؛ سپس گروه دوم عين‬
‫همين کار را انجام دهد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬برای جملة تام مثبت و منفی‪ ،‬يک يک مثال ارائه کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬سه تن از شاگردان‪ ،‬در مقابل تختة صنف قرار گرفته و سه تن ديگر‪ ،‬سه سه واژة‬
‫جديد آمده در اين درس را برای آنها بخوانند تا آن را به صورت امال به روی تخته نوشته‬
‫و به کمک همصنفان خود در جمالت تام به کاربرند‪.‬‬
‫‪ .3‬پنج تفاوت عمدة کاری‪ ،‬ميان قاری عبداهلل و استاد قاسم افغان را بيان کنيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬يک پاراگراف کوتاه از متن درس را با خوانش معلم گرامی تان به صورت امال در‬
‫کتابچههای خويش بنويسيد‪.‬‬

‫‪165‬‬
‫‪ .2‬اگر شما امروز بهجای قاری عبداهلل میبوديد و در کرسی رياست جمهوری افغانستان‬
‫تكيه میزديد‪ ،‬چه میکرديد؟ در پنج سطر بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ .1‬بيت زير را به جملههای ساده تبديل نموده‪ ،‬در کتابچههای خويش بنويسيد؛ سپس‬
‫تعداد جملههای تام را در آن نشانی کنيد‪.‬‬
‫هوس به خاطر افسرده جاگرفت مپرس‬
‫کدورتی که به دل زين غبـار میگذرد‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬از بزرگان خود بپرسيد‪ ،‬هنگامی که به مكتب میرفتند‪ ،‬کدام يک از کتابهای قاری‬
‫عبداهلل را در کدام صنف میخواندند و عنوان آن کتاب چه بود‪ .‬در صورتی که فراموش نكرده‬
‫باشند‪ ،‬يک يا دو عنوان از درسهای آن کتاب را نوشته فردا برای همصنفان خود بخوانيد‪.‬‬
‫‪ .3‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪:‬‬
‫ای که دستت میرسدکاری بکـن پيـش از آن کز تـو نيـايد هيـچ کار‬
‫نـام نيـک رفتـگان ضايـع مکـن تـا بـمـانـد نـام نيـکـت پـايـدار‬
‫سعدی‬

‫‪166‬‬
‫درس بیست و ششم‬

‫عظمت و بزرگی جهان‬

‫شاگردان عزيز! همانگونه که باور کامل به بزرگی خداوند‪ ‬داريم و اين‬


‫جهان بزرگ آفريدة اوست؛ بايد ما انسانها تا حد توان به سير و مشاهده و تسخير‬
‫کاينات بپردازيم و آنچه از توان ما بيرون بود‪ ،‬ديگر مسؤوليتی نداريم‪ .‬به قول‬
‫موالنا جاللالدين محمد بلخی‪:‬‬
‫ليس لالنسان اال مـــا سعی‬ ‫من طريق سعی میآرم به جا‬
‫از غم و انـدوه مانم بر طـرف‬ ‫دامن مقصود اگر آرم به کف‬
‫من در آن معذور باشم و السالم‬ ‫ور نشد از جهد کار من تمام‬
‫شاگردان عزيز‪ ،‬آيا قبل از اين از «شيلر» چيزی خوانده ايد؟ در اين درس با‬
‫جملههای ناقص نيز آشنا میشويد‪.‬‬

‫‪167‬‬
‫دلم میخواهد بر بالهای باد بنشينم و آنچه را که پروردگار جهان از ميان ظلمت و‬
‫آشفتهگی پديد آورده‪ ،‬زير پا بگذارم؛ تا مگر روزی به پايان اين دريای بیکران برسم و به‬
‫آن سرزمين که خداوند‪ ،‬سرحد جهان خلقتش قرار داده‪ ،‬فرود آيم‪ .‬از هم اکنون دراين‬
‫سفر دور و دراز‪ ،‬ستارهگان را با درخشندهگی جاويدانی خود میبينم که راه هزاران ساله‬
‫را در دل افالک میپيمايند‪ ،‬تا به سرزمين نهايی سفر خود برسند؛ اما بدين حد اکتفا‬
‫نمیکنم‪ 1‬و همچنان باال میروم و بدانجا میرسم که ديگر ستارهگان فلک را در آن راهی‬
‫نيست؛ دليرانه پا در قلمرو بیپايان ظلمت و خاموشی میگذارم و به چابكی نور‪ ،‬شتابان‬
‫از آن میگذرم‪ ،‬ناگهان وارد دنيای تازه میشوم که در آسمان آن ابرها در حرکتند و در‬
‫زمينش رودخانهها به سوی درياها جريان دارند‪ ،‬در يک جادة خلوت رهگذری به من‬
‫نزديک میشود؛ میپرسد‪:‬‬
‫ای مسافر بايست!‪ 2‬با چنين شتاب به کجا میروی؟" میگويم‪ " :‬به سوی آخر دنيا سفر‬
‫میکنم‪ ،‬میخواهم بدانجا بروم که خداوند‪ ‬آن را سرحد دنيای خلقت قرار داده است‬
‫و ديگر در آن ذی حياتی نفس نمیکشد‪ " .‬میگويد‪ " :‬اوه‪ ،‬بايست؛ بيهوده رنج سفر را بر‬
‫خويش هموار مكن‪ .‬مگر نمیدانی که میخواهی به عالم بیپايان و بیکران قدم گذاری؟"‬
‫ای فكر دور پرواز من! بالهای عقاب آسايت را از پرواز بازدار و تو ای کشتی تندرو خيال‬
‫‪3‬‬
‫من! همين جا لنگر انداز؛ زيرا ترا بيش از اين اجازة سفر نيست‪( .‬فريدريش شيلر)‬

‫‪ .1‬اکتفا نمیکنم‪ :‬قناعت نمیکنم‪ ،‬کافی نمیدانم‪.‬‬


‫‪ .2‬بايست‪ :‬توقف کن‪ ،‬ايستاده شو‪.‬‬
‫‪ .3‬فريدريش شيلر‪1759( :‬م – ‪ 1805‬م) شاعر‪ ،‬نمايشنامهنويس‪ ،‬مورخ و فيلسوف آلمانی‪.‬‬

‫‪168‬‬
‫‪ u‬جملة ناقص‬
‫هر جملة سادهيی که معنای آن تمام نباشد‪ ،‬جملة ناقص میگويند‪ .‬به عبارت‬
‫ديگر‪ ،‬جملة ناقص‪ ،‬جملة سادهيی است که به تنهايی مفهوم روشن و رسايی ندارد‪،‬‬
‫مانند‪:‬‬
‫‪ .1‬به برادرم گفتم که کتاب تاريخش را برای من بفرستد‪.‬‬
‫در اين مثال جملة‪« :‬به برادرم گفتم» جملة ناقص و جمله کتاب تاريخش را‬
‫برای من بفرستد‪ ،‬جمله کامل میباشد‪ ،‬همينگونه مثالهای ديگر‪:‬‬
‫‪ .1‬به درماندهگان ياری کن تا خدا‪ ‬يار و مددگارت باشد‪.‬‬
‫‪ .2‬همين که به خانه رسيدم مهمانان آمدند‪.‬‬
‫‪ .3‬اگر اجازه بدهند‪ ،‬هفتة آينده به مسافرت خواهم رفت‪.‬‬
‫در جملة نخست‪ ،‬به درماندهگان ياری کن و در جملة دوم‪ ،‬مهمانان آمدند‪ ،‬و‬
‫در جملة سوم‪ ،‬هفته آينده به مسافرت خواهم رفت‪ .‬جمله ناقص يا اصلی اند و‬
‫جملههای‪:‬‬
‫‪ .1‬تا خدا‪ ‬يار و مددگارت باشد‪.‬‬
‫‪ .2‬همين که به خانه رسيدم‪.‬‬
‫‪ .3‬اگر اجازه بدهند‪.‬‬
‫که مفهوم علت و زمان و شرط بر مفهوم جملة اصلی میافزايند‪ .‬جملة مكمل‬
‫يا تبعی میگويند‪.‬‬

‫‪169‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را به دقت گوش کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬دربارة جهان و عظمت آن بحث کنيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .3‬دربارة پارچه ادبی «شيلر» به شكل گروهی مباحثه کنيد‪.‬‬
‫‪ .4‬متن درس را به شكل دکلمه بخوانيد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .5‬پنج جملة ناقص بنويسيد‪.‬‬
‫‪ .6‬برای کلمات زير متشابه بياوريد و در جملههای مناسب به کار بريد‪.‬‬
‫خوان‪ ،‬خواست‪ ،‬خوار‪ ،‬حمل‪ ،‬اجل‬

‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .7‬دربارة عظمت و بزرگی جهان مقالهيی بنويسيد که از ده سطر زياد نباشد‪.‬‬

‫پارچة ادبی «شيلر» را به نثر ساده تبديل کنيد‪.‬‬

‫‪170‬‬
‫درس بیست و هفتم‬

‫ادبیات فولکلور‬

‫شاگردان عزيز! فرهنگ هر ملت وسيلة عمدهيی است برای دريافت هويّت اصلی‬
‫کيفيت اصلی و‬
‫ّ‬ ‫ماهيت و‬
‫آن ملت‪ ،‬که از خالل داشتههای فرهنگیاش میتوان ّ‬
‫ويژة آن را بازشناسی کرد‪ .‬درسالهای گذشته‪ ،‬شما گوشههايی از چيستانها و‬
‫دوبيتيهای فولكلوری را خوانديد‪ .‬دردرس امروز میخواهيم با ادبيات فولكلوری‪،‬‬
‫که يكی از بخشهای عمدة فولكلور را تشكيل میدهد‪ ،‬آشنايي حاصل کنيم‪ .‬حال‬
‫بگوييد که‪:‬‬
‫‪ .1‬به نظر شما‪ ،‬ادبيات فولكلوری به چه چيزی میگويند؟‬
‫‪ .2‬ادبيات فولكلوری با خود فولكلور چه تفاوتی دارد؟‬
‫‪ .3‬چه نامهای ديگری را میتوانيد بهجای «ادبيات فولكلوری» به کار ببريد؟‬

‫‪171‬‬
‫يكي از شاخههای فرهنگ عاميانه يا فولكلور‪ ،‬ادبيات عاميانه يا ادب شفاهي است‬
‫که شامل قصهها‪ ،‬افسانهها‪ ،‬اسطورهها‪ ،‬ترانهها‪ ،‬تصنيفها‪ ،‬بازيهاي منظوم‪ ،‬امثال و‬
‫حكم‪ ،‬ضربالمثلها و چيستانهاي گفتاری است که از فردي به فرد ديگر يا ازنسلي به‬
‫نسل ديگر منتقل میشود؛ اين مجموعه‪ ،‬ازجملة مشترکات فرهنگي يک ملت و عامل‬
‫پيوند آنهاست‪.‬‬
‫چون فرهنگ عامه متعلق به مردم عامه است‪ ،‬از اينرو ادبيات عامه هم پيوندي با‬
‫واقعيتهاي زندهگی عادي مردم دارد‪ .‬اين نوع ادبيات در واقع بازتاب زندهگی اجتماعي و‬
‫فرهنگي مردم‪ ،‬شيوة کار و توليد آنها و نشان دهندة رفتار‪ ،‬انديشه‪ ،‬احساس‪ ،‬مذهب‪ ،‬اخالق‬
‫و اعتقادات هر جامعه است که بعضاً هنوز هم به ثبت و ضبط نرسيده و نوشته نشده است‪.‬‬
‫ادبيات عاميانه‪ ،‬آثاری هست غالباً شفاهي وپديد آمده توسط مردماني بيسواد يا کم‬
‫سواد که از جهت ساختار و محتوا‪ ،‬با ادبيات مكتوب زبان دری متفاوت است‪ .‬زبان ساده‪،‬‬
‫لحن عاميانه‪ ،‬حاالت و انديشههای عوام در اين ادبيات نمايان است؛ همچنان با مطالعه‬
‫در آثار مهم کالسيک‪ ،‬اعم از شعر و نثر‪ ،‬پي میبريم که منبع اين آثار بهطور مستقيم‬
‫و غير مستقيم‪ ،‬ادب شفاهي وعامه بوده است‪.‬‬
‫فولكلورشناسان‪ ،‬ادبيات عاميانه را به دو بخش‪( :‬روايتهای منظوم و روايتهای‬
‫منثور) تقسيم کرده اند‪:‬‬
‫روايتهای منظوم‬
‫شعر دری در اصل دو گونه است‪ :‬شعر معياری که مخاطبان آن بيشتر طبقة باسواد‬
‫و تحصيل کرده اند و ديگر شعر عاميانه که طرف توجه عامة مردم است‪.‬‬
‫شعر عاميانه از دل شاعراني گمنام برآمده و در هرشكل و نوع آن آيينة روح و انديشة‬
‫ملتها و ترجمان احساسات پاک و صميمي آنهاست‪ .‬اين اشعار به وسيلة تصاوير و تشبيهات‬
‫ساده و محسوس و دلپذير و خوش آهنگ در اذهان مردم کوچه و بازار مینشيند و بر زبانها‬
‫جاری و زمزمه میشود‪ .‬گاه اين ترانهها و سرودهاي عاميانه و محلي آن چنان معروف‬
‫ميشوند که از حوزة جغرافيايي خود پا فراتر گذاشته‪ ،‬در رديف اشعار ملي به شمار میآيند‪.‬‬
‫ترانه‪ ،‬دو بيتي‪ ،‬چهاربيتی‪ ،‬سنگردی‪ ،‬بيت ُکر اَدکی‪ ،‬کوچه باغی‪ ،‬سيغانی‪ ،‬تصنيف‪ ،‬بحر‬
‫طويل‪ ،‬ضربالمثل‪ ،‬چيستان و بازيهاي منظوم‪ ،‬گونههای مختلف روايتهاي منظوم‬
‫يا شعرعاميانه به شمار میآيند که در جامعه کاربردهای گوناگوني دارند‪ .‬از گونههاي‬
‫شعر عاميانه در زندهگي روزمره‪ ،‬در موقعيتها و زمانهاي خاص استفاده میشود‪ ،‬چون‬
‫مراسم تولد‪ ،‬عروسي‪ ،‬عزاداري‪ ،‬پرورش کودک‪ ،‬بدرقه‪ ،‬اعياد و جشنهاي ديني و ملي و‬
‫هنگام کار؛ چون‪ :‬رمهچراني‪ ،‬قالينبافي‪ ،‬شاليکوبي‪ ،‬شيردوشي و‪...‬يا استراحت‪.‬‬

‫‪172‬‬
‫روايتهاي منثور‬
‫روايتهاي منثور بيشتر شامل اسطورهها‪ ،‬قصهها‪ ،‬افسانهها‪ ،‬ضربالمثلها و‬
‫چيستانها است‪.‬‬
‫اسطورهها عموماً در برگيرندة اصول عقيدتي‪ ،‬باوری و ايماني هستند که دربارة‬
‫جهان‪ ،‬بشر‪ ،‬زندهگي‪ ،‬مرگ‪ ،‬خصايص انسان و حيوان و‪...‬در قالب داستان مطالبي را‬
‫ارائه ميدهند‪.‬‬
‫افسانهها و قصهها نيز بخش ديگری از روايات منثور ادب عاميانه هستند‪ .‬در اين نوع‬
‫به خوبي میتوانيم واقعيتهاي زندهگي‪ ،‬اعمال‪ ،‬افكار و عواطف انساني را پيدا کنيم‪.‬‬
‫زبان قصهها ساده است و ساختمان آنها پر رمز و راز‪ .‬افسانهها را میتوان به چهار‬
‫دستة کلي تقسيم کرد‪:‬‬
‫‪ .1‬افسانههاي خيالي‪ :‬شامل حوادث و ماجراهاي عجيب با موجودات تخيلی‪ ،‬وهمي‬
‫وجادويي‪....‬‬
‫‪ .2‬افسانههاي حقيقي‪ :‬که بيان زندهگي روزمرة مردم است با اندکي مبالغه‪.‬‬
‫‪ .3‬افسانههاي تاريخي‪ :‬که سرگذشت حيرتآور و شگفتانگيز عياران‪ ،‬پهلوانان‪،‬‬
‫شاهان و اميران است‪.‬‬
‫‪ .4‬افسانههاي شوخیآميز‪ :‬که بيشتر جنبهي هزل و شوخي دارند‪.‬‬
‫دو نوع قصههاي حيوانات و قصههاي رمزگونه را نيز میتوان بر چهار نوع باال عالوه نمود‪.‬‬
‫ضربالمثلهاي منظوم يا منثورکه در ميان مردم گسترده شدهاند‪ ،‬نيز از انواع رايج‬
‫ادبيات عاميانه است‪ .‬اين امثال به علت فصاحت و زيبايي مضمون‪ ،‬مقبول طبع عامه واقع‬
‫میشود وميان آنان شايع میگردد که با توجه به معاني عميق و باريک‪ ،‬در موقعيتهاي‬
‫مناسب به کار میرود و در نتيجه به ايجاز کالم کمک ميکند‪ .‬ضربالمثلها معموالً‬
‫از ترکيبي پيچيده و محتوايي سنگين برخوردار است که آنها را بيشتر بزرگساالن به‬
‫کار میبرند‪.‬‬
‫چيستانها نوع ديگری از ادبيات عاميانه است که خصوصيات و کيفياتي از آدمها‪،‬‬
‫حيوانات‪ ،‬گياهان و‪ ...‬را در طبيعت و زندهگی عادي مردم با زبان استعاره‪ ،‬تمثيل‪ ،‬تصوير‬
‫و توصيف بيان ميکنند و پاسخ و نام آن را جويا ميشوند‪.‬‬
‫بايد گفت که توجه به فرهنگ شفاهي نهتنها به باروري و غنامند کردن مكتوبات در‬
‫عرصة فرهنگ کمک ميکند؛ بلكه موجب استحكام وضع فرهنگ جاری جامعه میشود‪.‬‬
‫ادبيات فولكلور تنها ادبيات نيست‪ ،‬بلكه فرهنگ سرزمينی است که از فراز و نشيب‬
‫تاريخ و ذهن مردان و زنان آن سرزمين گذشته و تا زمانة ما ادامه يافته است‪.‬‬

‫‪173‬‬
‫‪ u‬جملة فعلی‬
‫به جملة زير نگاه کنيد‪:‬‬
‫ضربالمثلها با داشتن معانی عميق‪ ،‬به ايجازکالم کمک میکنند‪.‬‬
‫اگرجملة باال را تجزيه کنيم‪ ،‬سه ساختار اساسی دستوری را در آن میيابيم‪:‬‬
‫‪ .1‬ضربالمثلها ( فاعل)‬
‫‪ .2‬معانی عميق ( مفعول اولی)‬
‫‪ .3‬ايجاز کالم ( مفعول دومی)‬
‫‪ .4‬کمک میکنند (فعل)؛ اما درجملة باال‪ ،‬افعال «است» و «هست» موجود‬
‫نمیباشد‪ .‬پس با دريافت مشخصات باال‪ ،‬جملة فعلی را چنين تعريف میکنيم‪:‬‬
‫جملة فعلی آن است که مرکب از فعل‪ ،‬فاعل و مفعول باشد‪ .‬به بياني ديگر‪ ،‬فعل‬
‫اسنادی «است» و فعل تأکيدی «هست» در آن نباشد‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت ‪1‬‬
‫‪ .1‬متن درس را با سرعت و خاموشانه درمدتی مناسب مطالعه کنيد‪.‬‬
‫‪ .2‬هريک تان يک پاراگراف از متن درس را با صدای بلند در مقابل صنف بخوانيد‪.‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬واژههای تصنيف‪ ،‬معياری و شفاهي را درجملههای فعلی به کار ببريد‪.‬‬
‫‪........................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬شاگردان به دو گروه تقسيم شده در مورد «اهميت ادبيات فولكلوری و راههای‬
‫جمعآوری آن» باهم به گفتگو بپردازند‪ .‬در پايان‪ ،‬يک نفر از گروه‪ ،‬نتايج بحث را به ديگران‬
‫انتقال دهد‪.‬‬
‫‪ .3‬روايتهای منثور چيست و چه چيزهايی شامل آن میشود؟‬
‫‪.........................................................................................................................................................‬‬

‫‪174‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬انواع داستانهای عاميانه را نام ببريد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬چندتن از شاگردان يک – يک ضربالمثل گفته و جاهای کاربرد آن را بيان کنند‪.‬‬
‫‪ .3‬يک تن از شاگردان‪ ،‬يک فكاهی کوتاه فولكلوری را برای ديگران نقل کند؛ سپس‬
‫شاگردان به دوگروه تقسيم شوند و در مورد نتيجه و کاربرد توصيههای آن در زندهگی‬
‫روزمره‪ ،‬باهم مشوره کنند؛ پس از آن يک شاگرد از هر گروه‪ ،‬نتيجه را با ارائة مثال به‬
‫شاگردان ديگر انتقال دهد‪.‬‬
‫‪ .4‬آيا ادبيات فولكلوری در ادبيات معياری راه میيابد‪ ،‬يا ادبيات معياری در ادبيات‬
‫فولكلوری؟‬
‫‪...........................................................................................................................................................‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫‪ .1‬يک پاراگراف درس را به صورت امال درکتابچههای خويش بنويسيد‪.‬‬
‫‪ .2‬جملههای زير را درکتابچههای خويش نوشته‪ ،‬فعل‪ ،‬فاعل و مفعول آن را مشخص کنيد‪:‬‬
‫• عبدالهادی«داوی» روزنامة امان افغان را در امور نشراتی کمک میکرد‪.‬‬
‫• استاد محمد رحيم «الهام» روش جديد تحقيق دستور زبان را نوشت‪.‬‬

‫‪ .1‬دربارة «ادبيات عاميانه» مقالهيی بنويسيد که ازپنج سطر کم نباشد‪.‬‬


‫‪.....................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .2‬اين ابيات را به حافظه بسپاريد‪.‬‬
‫جمال و زينت انسان به دانش است و هنر‬
‫کـه آدمـی شـرف از دانـش و هنــر دارد‬
‫تفاوت بشـر از جانـور بـه معـرفـت اسـت‬
‫جز اين چه فخر وفضيلت بـه جانـور دارد‬
‫( اديب الممالک فراهانی)‬

‫‪175‬‬
‫درس بیست و هشتم‬

‫سراجاالخبار‬

‫شاگردان عزيز! جريدة سراجاالخبار جريدهيی بود که برای تنوير اذهان مردم و‬
‫ايجاد روحية آزادی خواهی و استقاللطلبی و اعمار و بازسازی افغانستان به چاپ‬
‫میرسيد و محمود طرزی سرمحرر آن جريده بود‪ .‬آيا دربارة جريدة سراجاالخبار‬
‫و سرمحرر آن چيزی میدانيد؟ همچنين در اين درس با جملة اسمی نيز آشنا‬
‫میشويد‪.‬‬

‫‪176‬‬
‫جريدة سراجاالخبار(‪ )1‬افغانيه بعد از جريدة شمسالنهار(‪ ،)2‬دومين جريدهيی بود که‬
‫در سال ‪ 1290‬هجری هـ ‪ .‬ش‪ .‬در زمان حكومت اميرحبيب اهلل خان نشر گرديد‪.‬‬
‫سراج االخبار جريدة مردمی بود و نوشتههاي آن مورد پسند مردم است‪ .‬اين جريده‬
‫از نظر محتوا موضوعهايی؛ چون‪ :‬مقالة اساسی(سرمقاله)‪ ،‬حوادث داخلی و خارجی‪،‬‬
‫کليشة ادبيات‪ ،‬ستونهای اختصاصی؛ چون‪ :‬علم و فن اخالق‪ ،‬مسافرت و سياحت‪ ،‬دانش‬
‫و حكمت‪ ،‬مطالب عسكری‪ ،‬موضوعات تاريخی و حقوقی را در بر میگرفت و از علوم‬
‫و ادب و سياست با روش وشيوة ويژه بحث میکرد‪ .‬اين جريده به سرمحرری محمود‬
‫طرزی و همكاری عبدالرحمان لودين و عبدالهادی داوی و ديگران به نشر میرسيد‪.‬‬
‫هدف عمدة سراج االخبار و همكاران قلمی آن روشن سازی اذهان مردم و تبليغ طرز‬
‫فكر جهان قرن بيستم به مردم بود و آنها را به طلب علم و فراگرفتن دانش و فرهنگ‬
‫جديد‪ ،‬باالبردن سطح آگاهی عمومی‪ ،‬فهم و درک مسايل‪ ،‬نوسازی و بازسازی‪ ،‬اهميت‬
‫تخنيک زراعت‪ ،‬ترقی صنعت‪ ،‬تجارت‪ ،‬دعوت‪ ،‬تشويق و رهنمايی میکرد‪ .‬اين جريده‪،‬‬
‫طرز تحرير و نگارش ساده و علمی را وارد زبان کرد و سبک نو را رواج داد‪.‬‬
‫مقالههای سراج االخبار از انديشههای مهم حياتی؛ مانند‪ :‬وطندوستی‪ ،‬اتحاد و‬
‫آزادی سخن ميگفت و مردم را عليه ظلم و استعمار تشويق نموده و آنان را به آزادی‬
‫خواهی دعوت مینمود‪.‬‬
‫سراجاالخبار نهتنها رهنمای فكری و تربيتی جوانان در داخل کشور بود؛ بلكه در‬
‫افكار مردمان اصالح طلب و روشنفكر کشورهای همسايه و منطقه نيز اثر گذاشت‪.‬‬
‫حلقات روشنفكری بخارا‪ ،‬سمرقند‪ ،‬فارس‪ ،‬هند‪ ،‬ترکيه و مصر آن را به غور مطالعه‬
‫میکردند و از آن الهام میگرفتند‪.‬‬
‫مستشرقان‪ )3‬و نويسندهگان‪ ،‬سراجاالخبار را بعد از جرايد ترکيه در آسيا به درجة‬
‫دوم حساب کرده بودند؛ اما دولتهای روسية تزاری و هند برتانوی از اثر بخشی روز‬
‫افزون آن در افكار مردم به هراس افتادند و جريده را برضد منافع خود ديدند‪.‬‬
‫لذا بارها از امير حبيباهلل خان تقاضای جلوگيری نشر مقالههای سياسی جريده را‬
‫نمودند؛ اما جوانان دست اندرکار جريده‪ ،‬نهتنها زير بار فشارهای سياسی نرفتند؛ بلكه لحن‬
‫جريده را تند و تندتر ساختند که اين امر باعث شد تا ورود جريده به هند متوقف گردد‪.‬‬
‫پس از نشر شماره ششم سال هشتم دو محرر جريده «عبدالهادی داوی و عبدالرحمان‬
‫لودين» زندانی شدند‪ .‬محمود طرزی تنها ماند؛ اما همواره تالش میکرد تا سطح علمی‬
‫جريده را بلند نگهدارد؛ اما دشواریهای سراجاالخبار گوناگون و به حدی بود که ديگر‬
‫محرر پرکار آن نتوانست آن همه دشواریها را که فشار سياسی عمدهترين آن بود‪،‬‬
‫تحمل کند؛ ناگزير نشر جريده سراجاالخبار افغانيه را متوقف کرد‪.‬‬
‫جالب است بدانيد که درآخرين شمارة جريده چندين جای درختم مضامين لفظ‬
‫‪177‬‬
‫«باقی دارد» آمده است اما «باقی داردها» همچنان باقی ماند و سراج االخبار ديگر زير‬
‫ماشين چاپ نرفت(‪.)4‬‬

‫‪ .1‬سراجاالخبار‪ :‬نام جريده معروف که اولين شمارة آن در سال ‪1260‬نشر شد‪.‬‬


‫‪ .2‬شمس النهار‪ :‬نام جريدهيی که قبل از سراجاالخبار شروع به نشرات کرده بود‪.‬‬
‫‪ .3‬مستشرقان‪ :‬کسانی که آشنا و دانا به اوضاع و احوال ملل مشرق زمين استند‪ .‬شرق شناس‪،‬‬
‫خاورشناس‪.‬‬
‫‪ .4‬زير ماشين چاپ نرفت‪ :‬چاپ نشد‬
‫باقی دارد‪ :‬ادامه دارد‬

‫جملة اسمی‪ ،‬جملهيی است که از مسند اليه‪ ،‬مسند و رابطه تشكيل شده باشد‪ ،‬مانند‪:‬‬
‫‪ .1‬شيخ سعدی مصنف کتاب گلستان است‪.‬‬
‫‪ .2‬موالنا جاللالدين محمد از بلخ است‪.‬‬
‫‪ .3‬خدا بزرگ است‪.‬‬
‫‪ .4‬سراجاالخبار جريدة مردمی بود‪.‬‬
‫‪ .5‬بابر‪ ،‬معلم است‪.‬‬
‫‪ .6‬فسانه گشت و کهن شد حديث اسكندر‬
‫در جملههای باال کلمههای‪ ،‬سراجاالخبار‪ ،‬بابر‪ ،‬موالناجاللالدين محمد‪ ،‬شيخ‬
‫سعدی و حديث اسكندر‪ ،‬مسنداليه‪ ،‬بزرگ‪ ،‬از بلخ‪ ،‬جريدة مردمی‪ ،‬معلم‪ ،‬فسانه‪،‬‬
‫کهن و مصنف کتاب گلستان مسند و است‪ ،‬گشت و شد‪ ،‬رابطه اند‪.‬‬

‫‪ u‬فعاليت‪1‬‬
‫‪ .1‬شاگردان به متن درس به دقت گوش کنند‪.‬‬
‫‪178‬‬
‫‪ .2‬به شكل گروهی دربارة جريدة سراجاالخبار گفتگو کنيد‪.‬‬
‫‪ .3‬سخن معلم را دريابند و بتوانند بازگو نمايند‪.‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪2‬‬
‫‪ .1‬در بحثها و گفتگوها اشتراک فعال داشته باشيد‪.‬‬
‫‪ .2‬دربارة يكی از روزنامههای عصر خود بحث کنيد‪.‬‬
‫‪ u‬فعاليت ‪3‬‬
‫‪ .1‬درس را خاموشانه بخوانيد‪.‬‬
‫‪ .2‬متضاد کلمههای زير را بنويسيد‪.‬‬
‫دوستی‪ ،‬جنگ‪ ،‬شيرين‪ ،‬نرم‪ ،‬سياه‬
‫‪ u‬فعاليت ‪4‬‬
‫درس را با صدای بلند بخوانيد‪.‬‬
‫پيام درس را با رعايت نشانهگذاری در دو سطر بنويسيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪.....................................................................................................................................................................‬‬
‫‪ .3‬شنيدههای درس را در يک پاراگراف بازنويسی کنيد‪.‬‬
‫‪..............................................................................................................................................................‬‬

‫‪ .1‬درس سراجاالخبار را در پنج سطر خالصه کنيد‪.‬‬


‫‪..............................................................................................................................................................‬‬
‫‪......................................................................‬‬
‫‪ .2‬کلمههای زير را معنا کنيد و در جملههای مناسب بكار بريد‪.‬‬
‫استعمار‪ ،‬مطالعه‪ ،‬سبک‪ ،‬حوادث‪ ،‬کليشه‬
‫‪.......................................................................................................‬‬

‫‪179‬‬
‫استعمار‪ :‬طلب آبادانی کردن‪ ،‬دست درازی‬
‫واژهنامه‬
‫و اعمال نفوذ و مداخله دولتهای‬ ‫آ‬
‫قوی بر دولتهای ضعيف به بهانه‬ ‫آذين‪ :‬زيب‪ ،‬زينت‪ ،‬زيور‬
‫آبادی و عمران‪.‬‬ ‫آزرم‪ :‬شرم‪ ،‬حيا‬
‫استقامت‪ :‬ايستادهگی‪ ،‬و پايداری‪.‬‬ ‫آسيب‪ :‬خساره‪ ،‬ضرر‪.‬‬
‫استنشاق‪ :‬هوا را در بينی و شُ ش خود فرو‬ ‫آشفتهگی‪ :‬شوريدهگی‪ ،‬پريشان حالی‪.‬‬
‫بردن‪.‬‬ ‫آموزه‪ :‬آموزش‪ ،‬آموخته‪.‬‬
‫اسطوره‪ :‬افسانه‪ ،‬حكايت‪ ،‬قصه‪.‬‬ ‫آيين‪ :‬راه‪ ،‬روش‪ ،‬طريقه‪ ،‬دين‬
‫اشتغال‪ :‬مشغول شدن‪ ،‬سرگرم شدن به‬ ‫آفاق‪ :‬جمع افق کرانههای آسمانی‪ ،‬کشورها‪.‬‬
‫کاری‪.‬‬ ‫آواره‪ :‬سرگردان‪ ،‬دور از وطن‪.‬‬
‫اصحاب‪ :‬دوستان‪ ،‬ياران‪ ،‬هم صحبتان‬ ‫الف‬
‫اضطراب‪ :‬پريشانی‪.‬‬ ‫ابر اختر‪ :‬ابر (بر وزن فنر) به معنای بزرگ و‬
‫اعجاب‪ :‬به شگفتي آوردن‪ ،‬به حيرت‬ ‫اختر به معنای ستاره‬
‫انداختن‪.‬‬ ‫ابصار‪ :‬جمع بصر‪ ،‬چشم و نگاه‪.‬‬
‫اعراض‪ :‬روی برگردانيدن‪ ،‬پرهيز کردن‪،‬‬ ‫ابهام‪ :‬پوشيده گذاشتن‪ ،‬پنهان کردن‬
‫دوری کردن‪.‬‬ ‫اتمام‪ :‬تمام کردن‪ ،‬به پايان رساندن‪.‬‬
‫افراط‪ :‬زياده روی درکاری‪.‬‬ ‫اجل‪ :‬مهلت‪ ،‬نهايت مدت چيزی‪ ،‬نهايت زمان‬
‫اقتضاء‪ :‬تقاضا‪ ،‬در خور و مناسب‪.‬‬ ‫عمر‪ ،‬زمان مرگ‪.‬‬
‫اقتفا‪ :‬پيروی کردن‪ ،‬از پی رفتن‪.‬‬ ‫احاطه‪ :‬درميان گرفتن‪ ،‬گرداگرد چيزی را‬
‫اکمال‪ :‬کامل کردن‪ ،‬تمام کردن‪.‬‬ ‫گرفتن‪ ،‬فراگرفتن‬
‫اکناف‪ :‬اطراف‪ ،‬کنارهها‪ ،‬کرانهها‪.‬‬ ‫احتمالی‪ :‬پيشامدی که وقوع آن مورد تصور‬
‫التهاب‪ :‬ورم کردن‪ُ ،‬پنديدن‪.‬‬ ‫باشد‪.‬‬
‫الهام‪ :‬در دل افگندن‪ ،‬تلقين کردن‪.‬‬ ‫احسان‪ :‬نيكويی‪.‬‬
‫اماکن‪ :‬جمع امكنه ومكان به معنای جايها و‬ ‫اختصار‪ :‬مختصر کردن‪ ،‬کوتاه کردن‪.‬‬
‫سرزمينها‪.‬‬ ‫ادراک‪ :‬درک کردن‪ ،‬دريافتن‪ ،‬فهميدن‪ ،‬پی‬
‫امتنان‪ :‬منت گذاشتن‪ ،‬سپاسگزار بودن‪.‬‬ ‫بردن‪.‬‬
‫امساک‪ :‬خودداری کردن‪ ،‬باز ايستادن‬ ‫اذهان‪ :‬جمع ذهن به معنای هوش‬
‫امالء‪ :‬پرکردن‪ ،‬مطلبی را تقرير کردن که‬ ‫اذيت‪ :‬رنج و آزار‪ ،‬گزند‪ ،‬آسيب‪ ،‬شكنجه‪.‬‬
‫ديگری بنويسد‪.‬‬ ‫ارادتمند‪ :‬مخلص‪.‬‬
‫انحطاط‪ :‬پست شدن‪ ،‬به پستی گراييدن‪،‬‬ ‫اراکين‪ :‬جمع (ارکان) به معنای بزرگان و‬
‫عقب ماندهگی‪.‬‬ ‫سران دولت‬
‫انزجار‪ :‬تنفر و بيزاری‪.‬‬ ‫ارث‪ :‬ميراث بردن‪ ،‬آنچه ازمال ُمرده به‬
‫انساج‪ :‬جمع نسج به معنای بافت بيولوژيكی‬ ‫بازماندهگانش میرسد‪.‬‬
‫انسان‪.‬‬ ‫ارجمند‪ :‬ارزشمند‪ ،‬با ارزش‪.‬‬
‫انسداد‪ :‬بسته شدن‪ ،‬بند آمدن‪ ،‬مسدود شدن‪.‬‬ ‫ازيرا‪ :‬زيرا‪ ،‬بنابراين‪.‬‬
‫انشاء‪ :‬نوشتن‪ ،‬آفريدن‪ ،‬پديد آوردن و از خود‬ ‫استحكام‪ :‬محكم شدن‪ ،‬استوارشدن‬
‫چيزی نوشتن‪.‬‬
‫‪180‬‬
‫حرکت کردن‪.‬‬ ‫انعمال‪ :‬شدن کار‪ ،‬اثر چيزی پذيرفتن‪ ،‬از‬
‫پيرايه‪ :‬آرايش دادن توسط کم کردن مانند‪:‬‬ ‫چيزی يا امری متأثر شدن‪.‬‬
‫کم کردن موی‪.‬‬ ‫انگيزه‪ :‬سبب‪ ،‬باعث‪ ،‬علت‪.‬‬
‫پيرايه‪ :‬زيب وزينت‪.‬‬ ‫اوان‪ :‬روح‪.‬‬
‫پوشنج‪ ،‬يا فوشنج‪ :‬شهرک نزديک هرات‬ ‫اوراد‪ :‬جمع ورد به معنای دعا‬
‫که تا شهر ده فرسنگ داشت ودر‬ ‫اولياء‪ :‬جمع ولی‪ ،‬به معنای دوستان‪،‬‬
‫وادی پر درخت و ميوه واقع بود و‬ ‫دوستداران‪ ،‬اولياءاهلل به معنای‬
‫از آن گروهی از اهل علم بر خاسته‬ ‫دوستان خداوند‪.‬‬
‫اند‪.‬‬ ‫ايجاز‪ :‬کوتاه گفتن سخن‪ ،‬کوتاه کردن کالم‬
‫ت‬ ‫اخگر‪ :‬آتش‪ ،‬پاره آتش‪ ،‬تكه هيزم يا ذغال‬
‫تابلو‪ :‬نمايش‪ ،‬تصوير‪ ،‬لوحه‪.‬‬ ‫افروخته‪.‬‬
‫تأسف‪ :‬افسوس خوردن‪.‬‬ ‫اصنام‪ :‬بتها‪.‬‬
‫تبحر‪ :‬علم و معرفت بسيار داشتن‪ ،‬بسيار دانا‬ ‫اَُفق‪ :‬دايره که در آن چشم انسان کره زمين‬
‫شدن‪.‬‬ ‫را ميبيند‪.‬‬
‫تبذير‪ :‬از حد زياد خرج کردن‪ ،‬بيهوده خرج‬ ‫اقصای‪ :‬جمع اقاصی‪.‬‬
‫کردن‪.‬‬ ‫اورنگ‪ :‬تخت پادشاهی‬
‫تبعيد‪ :‬دورکردن‪ ،‬نفی بلدکردن‪ ،‬کسی را از‬ ‫الوان‪ :‬جمع لون به معنای رنگها‪.‬‬
‫شهر بيرون کردن و بهجای ديگر‬ ‫اندودن‪ :‬اندود کردن ماده که بر چيزی بمالند‪،‬‬
‫فرستادن‪.‬‬ ‫پوشاندن با آب زر يا نقره‪.‬‬
‫تجويز‪ :‬اجازه دادن‪ ،‬روا شمردن‪.‬‬ ‫ب‬
‫تحسين‪ :‬آفرين گفتن‪ ،‬نيک شمردن‪.‬‬ ‫باستانی‪ :‬قديمی‪.‬‬
‫تحشية‪ :‬حاشيهنويسی‪ ،‬نوشتن حاشيه بر‬ ‫بانكنوت‪ :‬پول کاغذی‪.‬‬
‫کتاب‪.‬‬ ‫بترابد‪ :‬سرريزه کند‪ ،‬بچكد‪ ،‬لبريزشود‪.‬‬
‫تخمر‪ :‬خميرشدن‪ ،‬خميره شدن‬ ‫برازنده‪ :‬شايسته‪ ،‬اليق‪.‬‬
‫تردد‪ :‬رفت و آمد کردن‪ ،‬گشت و گذار‬ ‫بروز‪ :‬پيدا شدن‪ ،‬بيرون آمدن‪ ،‬آشكارشدن‪.‬‬
‫نمودن‪.‬‬ ‫برين‪ :‬برترين‪ ،‬باالترين‪.‬‬
‫ترشح‪ :‬تراوش‪ ،‬افشانده شدن‪.‬‬ ‫بنيادين‪ :‬اصلی‪ ،‬اساسی‪.‬‬
‫ترويج‪ :‬رواج دادن‪ ،‬روا کردن‪.‬‬ ‫بهرام‪ :‬سيارة مريخ‪.‬‬
‫تشخيص‪ :‬شناختن‪ ،‬تعيين کردن ‪،‬تمييز‬ ‫بی همتا‪ :‬بیمثل و مانند‪.‬‬
‫کردن‪.‬‬ ‫بيماری‪ :‬مريضی‪ ،‬ناخوشی‪.‬‬
‫تصحيح‪ :‬درست کردن‪ ،‬صحيح کردن‪،‬‬ ‫برهمنان‪ :‬از برهمن گرفته شده که کلمه‬
‫بیغلط کردن کتاب‪.‬‬ ‫هندی است‪ ،‬عالم و پيشوای‬
‫تصنيف‪ :‬نوعی از شعر که برای سرود خوانی‬ ‫روحانی مذهب برهمائی‪.‬‬
‫به کار میبرند‪.‬‬ ‫پ‬
‫تصوف‪ :‬صوفی شدن‪ ،‬درويشی‪.‬‬ ‫پايش‪ :‬ماندگاری‪ ،‬پاييدن‪.‬‬
‫تصويب‪ :‬درست دانستن‪ ،‬رأی موافق دادن‪،‬‬ ‫پوشش‪ :‬جامه‪ ،‬لباس‪ ،‬قشر‪.‬‬
‫صواب شمردن‪.‬‬ ‫پويه گاری‪ :‬حرکت‪ ،‬تندروی‪ ،‬با سرعت‬
‫‪181‬‬
‫حسرت‪ :‬افسوس‪ ،‬دريغ‪.‬‬ ‫تعادل‪ :‬برابری‪ ،‬همتايی‪.‬‬
‫حضر‪ :‬حاضربودن‪ ،‬محل حضور‪.‬‬ ‫تعدی‪ :‬تجاوز‪.‬‬
‫حفره‪ :‬سوراخ‪ ،‬گودال‪.‬‬ ‫تعصب‪ :‬سختی و جانب داری بیجا‪.‬‬
‫حكمت‪ :‬علم‪ ،‬دانش‪ ،‬دانايی‪ ،‬فلسفه‪.‬‬ ‫تفريط‪ :‬کوتاهی کردن در کاری‪.‬‬
‫حمايت‪ :‬نگهبانی کردن‪ ،‬پشتيبانی کردن‪،‬‬ ‫تفويض‪ :‬سپردن‪ ،‬واگذار کردن‪.‬‬
‫دفاع کردن‪.‬‬ ‫تقليل‪ :‬کاستن‪ ،‬کم شدن‪ ،‬کاهش‪.‬‬
‫حميده‪ :‬ستوده‪ ،‬پسنديده‪.‬‬ ‫تكثر‪ :‬بسيارشدن‪ ،‬زيادشدن‪.‬‬
‫حوادث‪ :‬جمع حادثه‪ ،‬واقعه‪ ،‬ماجرا‪.‬‬ ‫تلقی‪ :‬نگرش‪ ،‬دريافتن‪.‬‬
‫حداد– آهنگر‪ ،‬آهن فروش‪ ،‬در بان زندانبان‪.‬‬ ‫تمدن‪ :‬شهرنشينشدن‪ ،‬زندهگانی اجتماعی‪،‬‬
‫حصير‪ -‬بوريا‪ ،‬فرشی که از نی برگ خرما‬ ‫ترقی‪.‬‬
‫بافته شده باشد و هم مكان تنگ‬ ‫تمنا‪ :‬آرزو‪.‬‬
‫را گويند‪.‬‬ ‫تنديس‪ :‬مجسمه‪ ،‬پيكر‪ ،‬تمثال‬
‫خ‬ ‫تنقير‪ :‬تميز دادن محاسن و عيوب کالم‪.‬‬
‫خـرگـه‪ :‬مخفف خرگاه به معنای خيمة‬ ‫تنقيص‪ :‬ناقص کردن‪ ،‬کم کردن‪.‬‬
‫بزرگ‪.‬‬ ‫توصيه‪ :‬وصيت کردن‪ ،‬اندرز دادن‪.‬‬
‫خشمگين‪ :‬خشمناک‪ ،‬خشم آلود‪ ،‬برآشفته‪،‬‬ ‫توضيح‪ :‬واضح کردن‪ ،‬آشكار ساختن‪ ،‬شرح‬
‫غضبناک‪.‬‬ ‫و بيان‪.‬‬
‫خالل‪ :‬ميان و فاصلة دوچيز‪،‬‬ ‫تهاجم‪ :‬بهه همديگر هجوم کردن‪.‬‬
‫خلقت‪ :‬فطرت‪ ،‬آفرينش‪ ،‬سرشت‪.‬‬ ‫تيتر‪ :‬عنوان فرعی‪.‬‬
‫خوذ‪ :‬جمع خوذه به معنای کاله آهنين‬ ‫تيـر‪ :‬سيارة عطارد‪.‬‬
‫خون خامه‪ :‬در اين کتاب‪ ،‬منظور از رنگ قلم‬ ‫ث‬
‫است‪.‬‬ ‫ثقات‪ :‬جمع ثقه‪ ،‬به معنای کسی که به او‬
‫د‬ ‫اعتماد کنند‪.‬‬
‫داور‪ :‬انصاف دهنده‪ ،‬قاضی‪ ،‬حاکم‪.‬‬ ‫ثقت‪ :‬اطمينان‪ ،‬اعتماد‪.‬‬
‫درخشنده‪ :‬تابان‪ ،‬فروزان‪.‬‬ ‫ج‬
‫درخور‪ :‬سزاوار‪ ،‬شايسته‪ ،‬مناسب‬ ‫جوالن‪ :‬تاخت وتاز‪ ،‬گرديدن‪ ،‬دوره زدن‬
‫درود‪ :‬ثنا و ستايش‬ ‫جهيدن‪ :‬جست زدن‪ ،‬به اهتزاز درآمدن‬
‫دغدغه‪ :‬بيم و نگرانی‪ ،‬تشويش‬ ‫جدار – ديوارها‬
‫دکلمه‪ :‬مطلبی را با صدای بلند و با آب و تاب‬ ‫چ‬
‫از بر خواندن‪.‬‬ ‫چماق‪ :‬چوبه دستی بزرگ‪.‬‬
‫دموکراسی‪ :‬مردمساالری‪.‬‬ ‫ح‬
‫دوده‪ :‬خانواده‪ ،‬دودمان‬ ‫حاوی‪ :‬در بردارنده‪.‬‬
‫دجله – مشهورترين دريای است که در‬ ‫حدود‪ :‬جمع کلمة «حد» به معناي اندازه‪،‬‬
‫عراق موجود است‪ ،‬دجله و فرات‪.‬‬ ‫مرز‪.‬‬
‫دکه – دکان‪ ،‬کنار‪ ،‬گوشه و در اينجا به‬ ‫حذر‪ :‬پرهيزکردن‪ ،‬دوری کردن‪.‬‬
‫معنای دکان آهنگری است‪.‬‬ ‫حرفت‪ :‬شغل‪ ،‬پيشه‪ ،‬کار‪ ،‬وظيفه‪.‬‬

‫‪182‬‬
‫سخاء‪ :‬سخی بودن‪ ،‬جود و کرم داشتن‪.‬‬ ‫ر‬
‫سراجاالخبار‪ :‬نام جريدهيی که در سال ‪1290‬‬ ‫رأفت‪ :‬رحمت و مهربانی‪.‬‬
‫ه‪ .‬در زمان حكومت اميرحبيباهللخان‬ ‫رجال‪ :‬مردان‪ ،‬جمع رجل‪.‬‬
‫شروع به نشرات کرد‪.‬‬ ‫رسانههای جمعی‪ :‬وسيلههايی که مطلب يا‬
‫سعادت‪ :‬خوشبختی‬ ‫خبری را به صورت دسته جمعی به‬
‫سعادت‪ :‬خوشبختی‪ ،‬نيک بختی‪.‬‬ ‫اطالع مردم برساند؛ مانند‪ :‬راديو و‬
‫سكو‪ :‬بلندیيی که با سنگ و خشت سازند‪.‬‬ ‫تلويزيون‪.‬‬
‫تختگاه‪.‬‬ ‫رسانه‪ :‬هر وسيله که مطلب يا خبری را به‬
‫سالست‪ :‬نرمی‪ ،‬آسانی‪ ،‬روانی‪.‬‬ ‫اطالع مردم برساند‪ ،‬مانند راديو‪،‬‬
‫سلطان‪ :‬حجت و برهان‪ ،‬تسلط و فرمانروايی و‬ ‫تلويزيون‪ ،‬روزنامه‪.‬‬
‫در اين جا به معنا فرمانروا و پادشاه‪.‬‬ ‫رسانه‪ :‬هر وسيلهيي که مطلبي يا خبري را به‬
‫سمبول‪ :‬نشانه‪ ،‬عالمه‪.‬‬ ‫مردم برساند‪.‬‬
‫سوگند‪ :‬قسم (بر وزن قلم)‪.‬‬ ‫رسن‪ :‬ريسمان‪ ،‬طناب‪.‬‬
‫سويه‪ :‬برابر و يکسان‪ ،‬سطح و مستوی‪.‬‬ ‫رشادت‪ :‬شجاعت‪ ،‬دالوريو‬
‫سهيم‪ :‬شريک‪.‬‬ ‫رعنايی‪ :‬زيبايی‪.‬‬
‫سياح‪ :‬توريست‪ ،‬جهانگرد‪.‬‬ ‫رمز‪ :‬راز‪ ،‬پوشيده‪ ،‬نهفته‪ ،‬نهان‪.‬‬
‫سياست‪ :‬اداره کردن امور مملكت‪ ،‬رعيتداری‪.‬‬ ‫رنج‪ :‬آزار‪ ،‬درد‪ ،‬محنت‪.‬‬
‫سيف‪ :‬شمشير‪.‬‬ ‫ُر ّوات‪ :‬راويان‪ ،‬کسانی که چيزی را روايت‬
‫سيكی‪ :‬يک قسمت از سه قسمت‬ ‫کنند‪.‬‬
‫سپيده‪ :‬هنگام سحر‪ ،‬سحرگاه‪ ،‬صبح زود‪.‬‬ ‫روايت‪ :‬نقل کردن خبر يا حديث از کسی‪،‬‬
‫سجستان – سگستان‪ ،‬سيستان امروزی‪.‬‬ ‫بازگفتن‪.‬‬
‫سفينه – جمع کشتی و در دری کتاب را گويند‬ ‫روحاني‪ :‬دانشمند دينی‪ ،‬پيشوای مذهبی‪،‬‬
‫که مطالب مختلف به خصوص اشعار‬ ‫پارسا‪ ،‬پرهيزگار‪.‬‬
‫دری جمع گرديده باشد‪.‬‬ ‫روش‪ :‬قاعده‪ ،‬قانون‪ ،‬راه‪ ،‬طريقه‬
‫سلطه‪ :‬قدرت‪ ،‬توانائی‪ ،‬چيرهگی‪ ،‬فرمانروايی‪.‬‬ ‫رهنمود‪ :‬رهنمايی‪ ،‬هدايت‪.‬‬
‫ش‬ ‫راد – سخی‪ ،‬بخشنده‪ ،‬سخاوتمند‪ ،‬کريم و‬
‫شايع‪ :‬خبرپراگنده و منتشرشده‪.‬‬ ‫حكيم را هم گويند‪.‬‬
‫شبان‪ :‬چوپان‪.‬‬ ‫رهبانيت – گوشهنشينی و ترک دنيا و‬
‫شفاهي‪ :‬زبانی‪ ،‬گفتاری‪.‬‬ ‫چشمپوشی از لذتهای آن‪.‬‬
‫شكيبا‪ :‬صبور و بردبار‪.‬‬ ‫ز‬
‫شگفتانگيز‪ :‬حيرتآور‪ ،‬متحيرکننده‬ ‫زمزمه‪ :‬ترنم کردن‪ ،‬آواز خواندن‪.‬‬
‫شمسالنهار‪ :‬جريدهيی که قبل از جريدة‬
‫سراجاالخبار نشرات داشت‪.‬‬ ‫س‬
‫شورا‪ :‬مشوره‪ ،‬کنكاش‪ ،‬مجلسي از بزرگان که‬ ‫سبک‪ :‬ريخت‪ ،‬طرز و روش‪.‬‬
‫دربارة امري با هم مشوره کنند‪.‬‬ ‫سپری کردن‪ :‬تمام کردن‪ ،‬به پايان رساندن‪.‬‬
‫ص‬ ‫سجايا‪ :‬جمع سجيه‪ ،‬خلق و خوی‪ ،‬طبيعت‪.‬‬
‫صخره‪ :‬سنگ بزرگ و سخت‪.‬‬
‫‪183‬‬
‫عمال‪ :‬کارکنان‪ ،‬کار گزاران‪ ،‬جمع عامل‪.‬‬ ‫صراحت‪ :‬آشكاری‪ُ ،‬رک و راست گفتن‪ ،‬روشن‬
‫غ‬ ‫صحبت کردن‬
‫غرچه يا غرجه – غرجستان که به (ج) ويا (چ)‬ ‫صفا‪ :‬پاکيزهگی‪ ،‬روشنی‪.‬‬
‫هم آمده است‪ ،‬که بين غور و هرات‬ ‫صفاهان‪ :‬اصفهان‪ :‬شهريست درمناطق مرکزی‬
‫امروزی را میگويند‪.‬‬ ‫ايران که پس از تهران بزرگترين شهر‬
‫ف‬ ‫محسوب میشود‪.‬‬
‫فتوت‪ :‬جوانی‪ ،‬جوانمردی‪ ،‬سخا و کرم‪.‬‬ ‫صالبت‪ :‬محكم شدن‪ ،‬استوارشدن‬
‫فر افزا‪ :‬افزايش دهنده و بسيارکنندةشان و‬ ‫صوفی‪ :‬متصوف‪ ،‬پشمينه پوش‪.‬‬
‫شوکت و شكوه‬ ‫صحاری – صحراها‬
‫فرا وی‪ :‬نزد وی‪ ،‬پيش او‬ ‫صيت – آوازه‪ ،‬نام نيک‪ ،‬ذکر خير‪ ،‬شهرت‬
‫فراخي‪ :‬وسعت‪ ،‬پهنا‪ ،‬گشادهگی‬ ‫نيكو‪.‬‬
‫فراگرفتن‪ :‬آموختن‪.‬‬ ‫ض‬
‫فسانه‪ :‬افسانه‪ ،‬قصه‪ ،‬داستان‪ ،‬حكايت‪.‬‬ ‫ضخيم‪ :‬بزرگ جثه‪ ،‬کالن‪ ،‬تناور‬
‫ق‬ ‫ط‬
‫قاصر‪ :‬کوتاه‪.‬‬ ‫طره‪ :‬پيشانی‪ ،‬دستة موی تابيده در کنار پيشانی‪.‬‬
‫قاين‪ :‬شهری است درمرز ايران و افغانستان‬ ‫طفيلی‪ :‬انگل‪ ،‬پارازيت‪ ،‬مهمان ناخوانده‬
‫قبا‪ :‬جامة دراز که از قسمت پيش باز باشد‪،‬‬ ‫طمع‪ :‬حريص شدن‪ ،‬آزمند‪.‬‬
‫چپن‪ ،‬جيلک‪.‬‬ ‫طنز‪ :‬مسخره کردن‪ ،‬طعنه و سرزنش‪.‬‬
‫قره قوزی‪ :‬برة سياه و نام قريهيی است در‬ ‫طواف‪ :‬بسيار طواف کننده‪ ،‬يكی از اعمال‬
‫ولسوالی ارگوی بدخشان‪.‬‬ ‫حج‪.‬‬
‫قرينه‪ :‬دليل‪ ،‬عالمه‪ ،‬نشانه‪.‬‬ ‫ظلمت‪ :‬تاريكی‪.‬‬
‫قساوت‪ :‬سنگدلی‪.‬‬ ‫طومار – مكتوب دراز‪ ،‬نامه‪ ،‬دفتر‪.‬‬
‫قشر‪ :‬پوست‪ ،‬پوشش‪ ،‬جلد‬ ‫ع‬
‫قلوب‪ :‬دلها‪ ،‬جمع قلب‪.‬‬ ‫عارضه‪ :‬حادثه‪ ،‬پيشامد‪ ،‬هرچه که وقوع آن‬
‫ک‬ ‫غيرمنتظره باشد‪.‬‬
‫کاکه‪ :‬عيار و جوانمرد‪.‬‬ ‫عارف‪ :‬شناسنده‪ ،‬دانا‪ ،‬خداشناسی‪.‬‬
‫کانون‪ :‬مرکز‪ ،‬محل اصلی‪.‬‬ ‫عاطفه‪ :‬شفقت‪ ،‬مهر و عالقه‪.‬‬
‫کاينات‪ :‬موجودات‪.‬‬ ‫عبقری‪ :‬قوی و بزرگ و شگفت آور‪.‬‬
‫کرامت‪ :‬بزرگی ورزيدن‪ ،‬جوانمردی کردن‪.‬‬ ‫عجل‪ :‬جمع عجله به معنا شتاب‪.‬‬
‫کشاکش‪ :‬کشمكش‪.‬‬ ‫عدالت‪ :‬انصاف‪ ،‬دادگری‪.‬‬
‫کليشه‪ :‬نوشته يا تصويری که روی چوب يا فلز‬ ‫عرفان‪ :‬خداشناسی‪ ،‬شناختن حق تعالی‬
‫حک کنند برای چاپ کردن‪.‬‬ ‫عليه‪ :‬بر ضد کسي يا چيزي‪ ،‬به زيان کسي‪.‬‬
‫کميسيون‪ :‬هيأت يا انجمنی مرکب از چند نفر‬ ‫عيار‪ :‬جوانمرد‪.‬‬
‫برای رسيدهگی چيزی‪.‬‬ ‫عياران‪ :‬جوانمردان‪.‬‬
‫کيفيت ‪:‬چگونگی‪ ،‬حالت‪ ،‬وضع‪.‬‬ ‫غارت‪ :‬تاراج‪ ،‬چپاول‪.‬‬
‫کيـوان‪ :‬سيارة مشتری‪.‬‬ ‫غولپيكر‪ :‬غولآسا‪ ،‬بسيار بزرگ و مهيب‪.‬‬
‫کالم‪ :‬گفتار‪ ،‬قول‪ ،‬سخنی که معنايش کامل باشد‪.‬‬ ‫عجم – غير عرب‪ ،‬ايرانی‪ ،‬ترکی‪ ،‬اروپائی را گويند‪.‬‬
‫‪184‬‬
‫محسوس‪ :‬چيزی که وجود و اثر آن احساس‬ ‫کي‪ :‬پادشاه‪ ،‬شاهنشاه‪ ،‬کيخسرو‪.‬‬
‫شود‬ ‫گ‬
‫محقق‪ :‬تحقيق کننده‪.‬‬ ‫گداختن‪ :‬ذوب شدن‪ ،‬آب شدن‪.‬‬
‫محكوم‪ :‬کسی که در محكمه برعليه وی حكم‬ ‫گنج‪ :‬خزينة سيم و زر‪ ،‬پولهای طال و نقره‪.‬‬
‫شود‪.‬‬ ‫ل‬
‫محمل ‪:‬کجاوه‪ ،‬هودج‪ ،‬چيزی که در آن چيزی‬ ‫الجرم‪ :‬ناچار‪ ،‬ناگزير‪.‬‬
‫را حمل کنند‪.‬‬ ‫لمحه‪ -‬لحظه‪ ،‬ثانيه‪ ،‬زمانی بسيار اندک‪.‬‬
‫مختل‪ :‬آشفته و به هم خورده‪ ،‬تباه شده‪.‬‬ ‫م‬
‫مختل‪ :‬خلل پيدا کرده‪ ،‬آشفته و بهم خورده‪.‬‬ ‫مؤرخ‪ :‬تاريخنويس‪ ،‬تاريخدان‪.‬‬
‫مخدر‪ُ :‬سست کننده‪ ،‬چيزی که توليد ُسستی و‬ ‫مار افساء‪ :‬مارگير‪ ،‬کسی که مار را افسون‬
‫بیحسی کند‪.‬‬ ‫ميکند‪.‬‬
‫مخروبه‪ :‬خراب شده‪ ،‬ويران شده‪.‬‬ ‫ماهيت‪ :‬حقيقت‪ ،‬سرشت‪ ،‬نهاد و طبيعت چيزی‪.‬‬
‫مخفی‪ :‬پنهان‪ ،‬در اين جا تخلص شعری شاهبيگم‬ ‫مبارزه‪ :‬به ميدان آمدن و نبرد و مقابله با‬
‫مخفی بدخشی‪.‬‬ ‫يکديگر‪.‬‬
‫مدارج‪ :‬جمع مدرج و مدرجه‪ ،‬درجهها‪ ،‬پايهها‪،‬‬ ‫مبرم‪ :‬محكم‪ ،‬ثابت‪ ،‬قاطع و استوار‪.‬‬
‫منزلتها‪.‬‬ ‫مبين‪ :‬آشكارکننده‪ ،‬واضح سازنده‪.‬‬
‫مدنيت‪ :‬شهرنشينی‪ ،‬تمدن و ترقی‪.‬‬ ‫متأسفانه‪ :‬بدبختانه‪ ،‬از روی افسوس‪.‬‬
‫مرتاض‪ :‬رياضت کش‪.‬‬ ‫متراکم‪ :‬انبوه‪ ،‬گِرد آمده‪ ،‬روی هم جمع شده‪.‬‬
‫مرتبط‪ :‬پيوسته‪.‬‬ ‫متضرر‪ :‬زيان ديده‪ ،‬ضرر رسيده‪.‬‬
‫مرشد‪ :‬راهنما‪.‬‬ ‫متكلف‪ :‬کاری که به رنج و زحمت انجام پذيرد‪.‬‬
‫مرصع‪ :‬آنچه در آن جواهرنشانده باشند‪.‬‬ ‫متناقض‪ :‬چيزی که مخالف و ضد ديگری‬
‫گوهرنشان‪.‬‬ ‫باشد‪.‬‬
‫مرهون‪ :‬گرو داده شده‪ ،‬گرو رفته‪.‬‬ ‫متنوع‪ :‬گوناگون‪ ،‬رنگارنگ‪ ،‬آنچه که به انواع‬
‫مزايا‪ :‬جمع مزيت‪ ،‬برتری‪.‬‬ ‫مختلف باشد‬
‫مزد‪ :‬پاداش‪ ،‬اجر‪.‬‬ ‫مجازات‪ :‬سزاي بدي را دادن‪ ،‬کيفر‬
‫مزمن‪ :‬کهنه‪ ،‬ديرينه‪ ،‬طوالنی‪.‬‬ ‫مجسمه‪ :‬پيكر‪.‬‬
‫مسؤوليت‪ :‬آنچه انسان مسؤول و عهدهدار آن‬ ‫محارم‪ :‬جمع محرم‪ ،‬خودی و خويش نزديک و‬
‫باشد‪.‬‬ ‫عضو خانواده که زناشويی با او حرام‬
‫مسألت‪ :‬سؤال کردن‪ ،‬خواستن‪.‬‬ ‫باشد‪.‬‬
‫مسجل‪ :‬سجل کرده شده‪ ،‬ثبت شده‪.‬‬ ‫محاسن‪ :‬جمع حسن‪ ،‬به معنا خوبی و نيكويی‪،‬‬
‫مشاهير‪ :‬جمع مشهور‪.‬‬ ‫ريش‪.‬‬
‫مشترقين‪ :‬کسانی که آشنا و دانا به اوضاع و احوال‬ ‫محاالت‪ :‬چيزهای ناشدنی‪ ،‬ناممكنها‬
‫ملل شرق زمين اند‪ .‬خاورشناس‪.‬‬ ‫محبت‪ :‬دوستی‪.‬‬
‫مشروعيت‪ :‬آنچه موافق شرع باشد‪ ،‬روا‬ ‫محرقه‪ :‬تب دايمی‪ ،‬تيفوس‪ ،‬تب شديد و‬
‫دانستن‪ ،‬جايز شمردن‪.‬‬ ‫سوزان‪.‬‬
‫مصافحه ‪:‬احوالپرسی‪ ،‬دست دادن به يكديگر‪.‬‬ ‫محرکه‪ :‬اشيايی که سبب تحريک و تهييج بدن‬
‫مصداق‪ :‬گواه راستی‪ ،‬دليلی برای سخن راستی‪.‬‬ ‫شوند‪.‬‬
‫‪185‬‬
‫نحوه‪ :‬طريقه‪ ،‬روش‪.‬‬ ‫مطـرب‪ :‬به طرب آورنده‪ ،‬نوازنده‪ ،‬آوازخوان‪.‬‬
‫نخبه‪ :‬برگزيده‪ ،‬برجسته‪.‬‬ ‫مطال‪ :‬زر اندود‪ ،‬طالکاری شده‪.‬‬
‫نسخ خطی‪ :‬نسخ (به ضم نون و فتحة سين)‬ ‫مظاهر‪ :‬جمع مظهر‪ ،‬جلوهها‪.‬‬
‫جمع نسخه‪ :‬کتاب يا رسالهيی که با‬ ‫معاصر‪ :‬هم عصر‪ ،‬هم دوره‪ ،‬همزمان‪.‬‬
‫دست نوشته شده باشد‪.‬‬ ‫معبر‪ :‬عبورگاه‪ ،‬گذرگاه‪ ،‬جايی که از آن‬
‫نيشابور‪ :‬شهری است در شمال شرق ايران‪.‬‬ ‫عبورکنند‪.‬‬
‫نظام‪ :‬طريق و روش حكومتداري‪.‬‬ ‫معتاد‪ :‬عادت گيرنده‪ ،‬خُ وکننده‪ ،‬کسی که به‬
‫نفرت‪ :‬بيزاری‪.‬‬ ‫چيزی عادت کرده باشد‪.‬‬
‫نقاشی‪ :‬صورتگری‪ ،‬رنگآميزی‪.‬‬ ‫معذور‪ :‬عذر آورده‪ ،‬دارای عذر‪.‬‬
‫نقد‪ :‬سره کردن‪ ،‬جداکردن پول خوب از خراب‪،‬‬ ‫معزم‪ :‬افسونگر‪ ،‬و در اين متن به معنای کسی‬
‫ظاهر ساختن عيوب و يا محاسن‬ ‫که دارای عزم قوی باشد‪.‬‬
‫کالم‪.‬‬ ‫معياری‪ :‬سنجيده شده‪ ،‬برابر‪ ،‬مطابق به اصول‪.‬‬
‫نقيب‪ :‬بزرگ و سرپرست قوم‪.‬‬ ‫معيشت‪ :‬زندهگی‪ ،‬زيست‪.‬‬
‫نيكوفر‪ :‬دارندة شان و شوکت و شكوه نيک و‬ ‫مقادير‪ :‬جمع مقدار به معنای اندازه (ها)‪.‬‬
‫خوب‪.‬‬ ‫مكارم اخالق‪ :‬اخالق پسنديده‪ ،‬خویهای‬
‫ناخدا‪ :‬مالک کشتی‪ ،‬کشتيبان‪.‬‬ ‫نيک‪.‬‬
‫نحيف‪ :‬ضعيف و نزار‪.‬‬ ‫منزلت‪ :‬درجه‪ ،‬مقام‪ ،‬مرتبه‪.‬‬
‫نفوذ‪ :‬اثر کردن و جاری بودن امر و حكم‪ ،‬فرو‬ ‫منشور‪ :‬اعالميه‪ ،‬فرمان‪ ،‬نام‪ ،‬سرگشاده‪،‬‬
‫رفتن تير در نشانه‪.‬‬ ‫نشرشده‪.‬‬
‫و‬ ‫منعم‪ :‬نعمت دهنده‪.‬‬
‫واژگون‪ :‬سرنگون‪.‬‬ ‫مواظب‪ :‬مراقب‪ ،‬نگهبانی‪.‬‬
‫ورز‪ :‬کار پياپی‪ ،‬کشت‪ ،‬کسب و کار‪ ،‬پيشه‪.‬‬ ‫مودت‪ :‬دوستی کردن‪ ،‬محبت ورزيدن‪.‬‬
‫وسايط‪ :‬اسبابی که توسط آن کاری انجام شود‪.‬‬ ‫موصوف‪ :‬وصف شده‪ ،‬ستوده شده‪.‬‬
‫وفا‪ :‬بهجا آوردن عهد و پيمان‪.‬‬ ‫موفقيت‪ :‬کاميابی‪ ،‬بهرهمندی‪.‬‬
‫وهمي‪ :‬خيالی‪ ،‬تصوری‪ ،‬پنداری‪.‬‬ ‫مهار‪ :‬زمام‪ ،‬افسار‪ ،‬کنترول‪.‬‬
‫ويژهگی‪ :‬خصوصيت‪.‬‬ ‫مهتر‪ :‬بزرگتر‪ ،‬کالنتر‪ ،‬رئيس قوم‪.‬‬
‫ه‬ ‫مهر‪ :‬خورشيد‪ ،‬آفتاب‪.‬‬
‫هزل‪ :‬شوخی‪ ،‬مزاحآميز‪ ،‬سخن غيرجدی‬ ‫مهلک‪ :‬هالک کننده‪ُ ،‬کشنده‪ ،‬نابودکننده‪.‬‬
‫هزينه‪ :‬خرج يا مصرف‪.‬‬ ‫مهمات‪ :‬مجموعة لوازم و وسايل نظامی‪.‬‬
‫هنگفت‪ :‬زياد‪ ،‬بسيار‪.‬‬ ‫مجد – کوشا‪ ،‬کوشش کننده‪.‬‬
‫هويت‪ :‬شخصيت‪ ،‬ذات‪ ،‬شناخت‪.‬‬ ‫ملمع – درخشان‪ ،‬رنگارنگ‪.‬‬
‫هيأت منصفه‪ :‬گروهی از قاضيان که با آشكار‬ ‫ن‬
‫ساختن حق و باطل انصاف را جاری‬ ‫نابسامانی‪ :‬بینظمی‪ ،‬بیترتيبی‪.‬‬
‫میسازند‪.‬‬ ‫ناگوار‪ :‬ناخوش آيند‪ ،‬نامطبوع‪.‬‬
‫ی‬ ‫نامرعي‪ :‬مراعات ناشده‪ ،‬آنچه رعايت نشود‪.‬‬
‫يــم‪ :‬دريا‪ ،‬رود‪.‬‬ ‫ناهيـد‪ :‬سيارة زهره‪.‬‬
‫يوغ اسارت‪ :‬يوغ اسيری و بردهگی‪.‬‬
‫‪186‬‬
‫فهرست منابع و مراجع‬
‫‪http: //‬‬ ‫‪ .1‬آريانفر‪ ،‬دکتورشمس الحق‪ ،‬آشنايي با شخصيتهای کالن افغانستان‪ ،‬ويب سايت‪:‬‬
‫‪oldarchive. payamemojahed. com‬‬
‫‪ .2‬آندره‪ ،‬هيوود‪ ،‬ترجمة دکتر زهرا عرفانی‪ ،‬ايديولوژیهایسياسی‪ ،‬زوريخ‪ ،‬سويس‪1380 ،‬هـ ‪ .‬ش‪.‬‬
‫‪ .3‬اخگر‪ ،‬مطهرشاه‪ ،‬آگاهی از خطرات ماينها‪ ،‬مهمات منفجرناشده و معلوليت‪ ،‬کابل‪ ،‬افغانستان‪،‬‬
‫‪ 1387‬هـ ‪ .‬ش‪.‬‬
‫‪ .4‬ارفع‪ ،‬سيدکاظم‪ ،‬اخالق در قرآن‪ ،‬چاپ سوم‪ ،‬مؤسسة تحقيقاتی و انتشارات فيض کاشانی‪ ،‬تهران‪،‬‬
‫ايران‪ 1376 ،‬هـ ‪ .‬ش‪.‬‬
‫‪ .5‬انوری‪ ،‬دکترحسن‪ ،‬فرهنگ بزرگ سخن‪ ،‬چاپ سوم‪ ،‬انتشارات سخن‪ ،‬تهران‪ ،‬ايران‪ 1379 ،‬هـ ‪ .‬ش‪.‬‬
‫‪ .6‬انوشه‪ ،‬حسن (به سرپرستی)‪ ،‬دانشنامة ادب فارسی‪ ،‬سازمان چاپ و انتشارات‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬تهران‪،‬‬
‫ايران‪ 1387 ،‬هـ ‪ .‬ش‪.‬‬
‫‪ .7‬بلخی‪ ،‬مولوی محمد حنيف حنيف‪ ،‬پرطاووس يا شعرفارسی در آريانا‪ ،‬چاپ اول‪ 1364 ،‬هـ ‪ .‬ش‪.‬‬
‫‪ .8‬بهمن علی‪ ،‬شازيه جان ( استاد رهنما )‪ ،‬ادبيات فولكلور (پايان نامة تحصيلی)‪ ،‬دانشگاه آموزش و‬
‫پرورش‪ ،‬دانشكدة زبان و ادبيات‪ ،‬کابل‪ ،‬افغانستان‪ 1385 ،‬هـ ‪ .‬ش‪.‬‬
‫‪ .9‬ويب سايت ( عربی) ‪http: //www. ar. wikipedia. org‬‬
‫‪ .10‬ويب سايت ( فرانسوی) ‪http: //www. fr. wikipedia. org‬‬
‫‪ .11‬ويب سايت ( فارسی) ‪http: //www. ir. wikipedia. org‬‬
‫‪ .12‬ويب سايت‪http: //aryaadib. blogfa. com :‬‬
‫‪ .13‬ويب سايت‪http: //daneshnameh. roshd. ir :‬‬
‫‪ .14‬ويب سايت‪http: //hoqouq. com :‬‬
‫‪ .15‬ويب سايت‪http: //javanestan. com :‬‬
‫‪ .16‬ويب سايت‪com .http: //www. barandeh24 :‬‬
‫‪ 17‬ويب سايت‪http: //www. farda. org :‬‬
‫‪ .18‬ويب سايت‪http: //www. hawzah. net :‬‬
‫‪ .19‬ويب سايت‪/http: //www. persian-language. org :‬‬
‫‪ .20‬تفسير الميزان‪ ،‬تارنمای برقی ‪http: //www. ghadeer. org‬‬
‫‪ .21‬حصاريان‪ ،‬دکتورسيد اکرام الدين‪ ،‬بانوی سخنور و آزاده سيده مخفی بدخشی‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬بنياد‬
‫انتشاراتی نشرجوان‪ ،‬کابل‪ ،‬افغانستان‪ 1384 ،‬هـ ‪ .‬ش‪.‬‬
‫‪ .22‬خانلري‪ ،‬دکترپرويز ناتل‪ ،‬دستور زبان فارسي‪ ،‬انتشارات توس‪ ،‬تهران‪ ،‬ايران‪1377 ،‬هـ ‪ .‬ش‪.‬‬
‫‪ .23‬خسته‪ ،‬مولوی خال محمد‪ ،‬معاصرين سخنور‪ ،‬انجمن نشراتی دانش‪ ،‬پشاور‪ 1386 ،‬هـ ‪ .‬ش‪.‬‬
‫‪ .24‬دهلوی‪ ،‬شاه ولی اهلل‪ ،‬ترجمة قرآن کريم‪ ،‬پشاور‪ ،‬پاکستان‬
‫‪187‬‬

You might also like