Professional Documents
Culture Documents
فرهنگ و رسوم:
فرهنگ آشوری از بسیاری جهات شبیه به فرهنگ بابلی بود .برای مثال به غیر از تاریخ سلطنتی،
ادبیات آشوری عمال مشابه همتای بابلی خود بود و بسیاری از شاهان آشوری تحصیل کرده ،به ویژه
آشور بانیپال ،به اندوختن رونوشت هایی از اسناد ادبی بابلی در کتابخانه هایشان افتخار می کردند.
زندگی اجتماعی یا خانوادگی ،مراسم ازدواج و قوانین مالکیت همگی شبیه به همتای بابلی خود بودند.
سه مجموعه قانونی آشوری که تا کنون یافت شده اند ،همگی به قانون سومری و بابلی شبیه هستند؛
اگرچه مجازات هایی که تحت قانونی آشوری برای متخلفان تعیین می شد اغلب وحشیانه تر و بربری
بود .باورها و اعمال مذهبی آشوری تقریبا با همتای بابلی خود یکسان بود ،بجز خدای ملی آشوری-
آشور -که جایگزین خدای بابلی مردوک شده بود .هنر و معماری زمینه هایی هستند که بیشترین سهم
را در فرهنگ آشوری به خود اختصاص داده اند.
هنر:
هنر آشوریان شاخه ای از هنر سومری -بابلی ،به اضافه پاره ای عناصر و ویژگیهای نژادی و
اقلیمی خودشان بود که ویژگی ای مشخص به آن می بخشید .تکوین هنر آشوری در ۱۵۰۰ق م
صورت گرفت و تا انهدام پایتخت آن پادشاهی نیرومند یعنی نینوا به سال ۶۱۲ق م -دوام یافت .آن
ها برخالف جنوبيها انواع سنگ مرغوب برای ساختمان و سنگتراشی داشتند ،و همچنین عاج فیل
های محلی را برای کنده کاری مصرف می کردند.کتیبه ها و کتابت های زیاد از پادشاهان این
مملکت مانده ،زیرا به ضبط وقایع عالقه مند بودند .آشوریها لوحه هایی از گل رش می ساختند و پس
از نوشتن مطلب ،آنها را در آتش پخته بعد ضبط می کردند .بدین ترتیب کتاب ها و کتابخانه ها ترتیب
و تشکیل می شد .این لوحه ها که در موقع انهدام نینوا زیر خاک رفته ،حاال به واسطه حفريات
بیرون می آید و منبعی برای روشن کردن تاریخ عهود قديمه است ،چنان که در موزه لوور پاریس
چندین هزار از این لوحه ها موجود است .از جمله کتابخانه معروف آشور بانی پال است ،که در
کویونجیک پیدا شد .آشوری ها در صنایع نیز آثار زیاد از خود گذاشته اند .پادشاهان آشور دو چیز را
از تکالیف خود می دانستند :اول جنگ و بعد بنای شهر جدید ،که با زحمت و مشقت اسرا ساخته می
شد .بنابراین در این مملکت صنعت معماری ،حجاری ،کتیبه نگاری ،ساختن صورت های منقور و
برجسته در سنگا ترقی شایانی داشت .بعضی کارهای آشوری ها ،که شکار پادشاهان یا مجالس را
نشان می دهد ،به اندازهای طبیعی است (مخصوصا حرکت -حیوانات مانند اسب ،آهو و غیره) که
باعث حیرت استادان کنونی اروپاست .در صنایع دیگر مانند صنعت زرگری ،خاتم کاری ،کاشی
سازی و غیره آشوری ها نیز ماهر بودند و فینیقیها از روی سر مشق های آنها اشیای زیاد ساخته در
عالم قدیم انتشار دادند .بعدها از نمونه های موجود در ممالک اروپا تقلید کردند و صنعت در آنجاها
پدید آمد.آشوریان با هنر تکامل یافته خود که نقش برجسته کاری بود شاهکارهایی همتای آثار
برگزیده هر قوم و دورانی به وجود آوردند .نقش برجسته های ایشان مانند نقاشیهای دیواری رنگ
آمیزی می شد .پیکره ها گرچه خشک و رسمی ،و نیز گامی با سر و بام نیمرخ و بدن تمامرخ نشان
داده می شد ،ولی حاالت طبیعی تر از هياكل مصری داشت و به خصوص از تحرك و نیرومندی
بارزی برخوردار بود .پادشاه همیشه در مرکز نقش قرار داشت؛ ژرفانمایی به اسلوبی که بعدا در
یونان معمول شد اجرا نمی شد؛ واقعه اصلی به طور مسطح در مرکز و حوادث فرعی و مالزم
.درون نوار با حاشیه ای در باال و پایین آن و به همان مقیاس نه کوچکتر نقش می شد
استفاده می کند .زنده نمایی حالتها و حرکتهای انفرادی به طرزی استثنایی ظریف و متقاعد کننده است
و علیرغم رسمیتی که دوشادوش جزییات ناتورالیستی در هنر بین النهرین وجود دارد ،طرحهای
بغرنج فضایی در سراسر این اثر دیده می شود .یکی از این طرحها روی هم افتادن یا تداخل پیکره
ها برای القای فاصله بیشتر یا کمتر با بیننده است؛ افتادن پیکره پادشاه بر روی پیکره افسران
همراهش ،بهترین نمونه است.
حالت رسمی هنر آشوری را در اوج آن می توان در نقش برجسته دیگری از آشور بانیپال دوم
مشاهده کرد؛ در این نقش برجسته ،پادشاه که کمی به سمت راست مرکز نشسته است جامش را باال
می برد تا سر بکشد ،و حضور شخصیتی عالی نصب -موجود بالداری فوق طبیعی در انتهای سمت
چپ ،که آب تبرك می باشد .این عمل پادشاه را بخشی از یك آیین مقدس می گرداند .حرکات آرام و
سیمای باوقار ،چیزهایی هستند که انتظار داریم در مراسم باشکوه مذهبی ببینیم؛ این دو را در بیشتر
نمازخوانان امروزی می توان تشخیص داد .متونی که به خط میخی بر سنگهای نقش برجسته تخت و
نازك حك شده اند در آن سوی شکاف یا گودی ناچیز میان سنگها ادامه می یابند و بر بی تفاوتی
سطوح تأکید می کنند و این احساس را به بیننده القا می کنند که منظور از این کنده کاری به آفریدن
شکلی سه بعدی (سایه دار) بلکه تهیه گزارشی مصور و مکتوب از يك حادثه بوده است .در اینجا نیز
یکی از سنتهای جالب آشوری خودنمایی می کند -و آن نمایش بدن انسان به شکلی کوتاه و ستبر و
سنگین و دستها و پاها با عضالت برآمده بود ،همچنان که پای چپ و پیش گذاشته شده آن موجود
بالدار فوق طبیعی و بازوهای پادشاه گواهی میدهند .در نمایش عضالت نرمه ساق پا و ساعد اغراق
شده است ،رگها مانند مفتول نمایانده شده اند ،و این نمونه ای از مشاهده واقع بینانه است که به نوعی
نماد قدرت حیوانی انسان تبدیل شده است .همچنین چگونگی تشكيل يك نمای سه چهارم با ترکیب
نمای نیمرخ بازوها و نمای اروبرویی نیم تنه ،جالب است .هنرمند با آنکه تابع ميتاقهای رونی خویش
است ،با مسایل شبیه سازی از آنچه چشمانش می بیند دست و پنجه نرم میکند .
دویست سال بعد ،در نقش برجسته ای از آشور بانیپال در حال آشکار شیران میثاقهای روزگار آشور
بانیپال دوم همچنان به حیات خود ادامه می دهند ،با این تفاوت که این بار بر عناصر رئالیستی افزوده
شده است .در این نقش برجسته ،شیرهایی که در محوطه ای پهناور و محصور از قفسها رها شده اند
به پادشاه حمله می کنند ،و او که بر گردونه اش سوار است همراه با خدمتکارانی که مراقب
جناحینش هستند ،شیرهای غران را یکی پس از دیگری با تیرهای خود نقش زمین می کند .پادشاه که
در اثر جهش درنده خویانه يك شیر از پشت سر تهدید شده ،با اقدام سریع دوتا از نیزه دارانش از
خطر نجات می یابد .در پشت گردونه او رديف رقت انگیزی از شیرهای غران را یکی پس از
دیگری و محتضر که با تیرهایی به مراتب بیش از آنچه برای کشتنشان الزم است سوراخ سوراخ
شده اند .ماده شیری در اثر تیرهایی که ستون فقراتش را سوراخ کرده اند پاهایش را روی زمین می
کشاند .خون از زخمهایش جاری است -جزیی که در هنر آشوری تکرار می شود و شخصیت توحش
آمیز حامیان آن را عیان می سازد .هنرمند ،عضالت پیچ و تاب گرفته ،رگهای برآمده ،چینهای پوزه،
گوشهای خوابیده را به طرزی بی امان نمایانده است .این بار نیز رئالیسمی سرسخت زیر نفوذ
رسمیت سایه نیمرخ نما با نقش نیم برجسته ،انسانهای رقیق القلب امروزی ،این صحنه خونریزی را
بك تراردی قهرمانانه و سیرها را قهرمانان اصلی آن می پندارند؛ ولی این احتمال وجود ندارد که
هنرمندان پادشاه قصدی سوای بزرگنمایی چهره او با بر هم انباشتن کشتگان ،و نشان دادن پادشاه
آدمیان در حال زورآزمایی با پادشاه جانوران و غلبه اش بر او ،داشته باشند .ویژگی های اصلی هنر
پیکر تراشی آشوری نمایش قدرت و شقاوت و نیروی جنگی و تحرک و به خصوص دقت و توانایی
در وصف واقعیات مشهود و حاالت طبیعی است که در قرن هفتم قبل از میالد به حد کمال رسید و
نمونه بارز و برگزیده آن نقش برجسته سنگی ناده شیریست که با دو پیکان که به کمرش فرو رفته از
دو پای عقب فلج شده و در حال احتضار پیکرخود را بر دستش میکشد .
دیگری از آثار هنری آشوریان عاجهای منقوش ،جام و کاسه از مفرغ کنده کاری شده را باید نام برد
که همه چون اشیا و وسايل زینتی در هزاره اول قبل از میالد در خاور نزدیک بازار گرم داشتند ولی
ترجیحا پیشه وران آشوری شروع به وامگیری از مضامین و منابع بیگانه ،به خصوص مصر ،
کردند و ساخته هایشان از سکه افتاد
ویژگیهای اصلی هنر پیکر تراشی آشوری نمایش قدرت و شقاوت و نیروی جنگی و تحرك ،و به خصوص دقت و توانایی در
وصف واقعیات مشهود و حاالت طبیعی است که در قرن هفتم ق م به حد کمال رسید ،و نمونه بارز و برگزیده آن نقش برجسته
سنگی ماده -شیری است که با دو پیکان که به کمرش فرو رفته از دو پای عقب فلج شده و در حال
احتضار پیکر خود را بر دو دستش می کشد (مکشوف در کویرنجیک -محل نینوای باستانی ۶۵۰ -
ق م .دیگر از عناصر بارز پیکرتراشی آشوری شیر های بالدار درشت -پیکر ،و شیرهایی با سر
آدمی است که چون نگهبانانی نیرومند بر دو طرف دروازه های کاخهای شاهی برپا می شدند ،تا نه
تنها ورود پادشاه را خیر مقدم بگویند،بلکه با صورت و هیئت هراس انگیز خود هر دیر و عفرینی را
به دور رانند.
نقش برجسته در نمرود(یکی از عمده شهرهای آشور) که نشانگر محاصره
قلعه دشمن توسط جنگجویان آشوری است .یک برج چرخدارتیراندازان را
حمل میکند و دیوار قلعه بر اثر ضربات قلعه کوب فرو می ریزد
نقش برجسته یافت شده از ویرانه های کاخ آشور نصیرپال دوم در نمرود که پادشاه را در حال حرکت در یک مراسم جمعی
نشان می دهد.
نقش برجسته از کاخ سناخریب در نینوا فالخن اندازان آشور را در حال سنگ پرتاب کردن به استحکامات شهر یهودی الکیش
نشان می دهد.
نقش برجسته پادشاه بزرگ سارگون دوم و یکی از مشاورانش مربوط به سده هشتم پیش از میالد ،یافت شده در کاخ سارگن در
دور-شاروکین(خرساباد امروزی)
نقش برجسته دیواری آشوربانیپال در ارابه سلطنتی خود یافت شده از کاخ او در نینوا.
یک پرداخت جدید از سربازان آشور ،نشانگر اعضای یک جفت کمانگیر(مردان سمت چپ و راست) در حال گفتگو با سرباز
سومی که سر بریده ای در دست دارد.
معماری آشوریان
ارگ ناتمام سارگون || پادشاه آشور که در خرساباد ساخته شده است ،با نقشه
بلندپروازانه ای که دارد ،بازتابی از اطمینان «شاهان بزرگ» به قدرت همواره
پیروزمند خویش است .
این کاخ مساحتی نزديك به ۴۰۰هزار متر مربع و بیش از ۲۰۰حیاط و اتاق
داشت .شهری که این ارگ -کاخ مشرف بر آن ساخته شده بود روی تپه ای به
بلندی تقریبا ۱۵متر قرار داشت و نزديك به يك و نیم کیلومتر مربع مساحتش
بود .شاید کاخ را به این دلیل در سطحی باالتر ساخته اند که از سطح سیالب ها
باالتر باشد ،ولی همین بلندی باعث میشد که مقر پادشاه در نقطه ای بین خانه
های زیردستانش و خدایان واقع شود .با آنکه سازندگان کاخ در صدد ایجاد
تقارن بوده اند ولی خود کاخ نقشهای آشفته و پرت دارد و مجموعه ای از اتاقها
و تاالرهای چهارگوش را در بر می گیرد که خوشه وار به گرد حیاطهای
چهارگوش ساخته شده اند .شکل اتاقهای دراز و باريك و جسامت
دیوارهای جانبی حکایت از آن دارد که اتاقها با طاقهای گهواره
ای خشتی پوشانده شده بوده اند.
نمای کاخ از يك ديوار جسیم کنگره دار تشکیل شده بود ،و در دو طرف دروازه
طاقدارش در برج چهارگوش دیده می شد .دورتادور طاق و روی برجها را با
کتیبههایی از کاشیهای لعابدار با رنگهای درخشان پوشانده بودند که
نتیجه کلی اش ساختمانی مجلل و باشکوه بود .به نظر می رسد که شکوه و
درخشندگی گیج کننده نیز بخشی از این نقشه پادشاه آشور برای متحیرساختن
میهمانان بوده است .از دروازه اصلی کاخ ،دو گاو بالدار غول پیکر با سر آدم
پاسداری می کردند .