Professional Documents
Culture Documents
(@Boy - Loves) پیشرفت شجاعانه 204
(@Boy - Loves) پیشرفت شجاعانه 204
1
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
NAME:
ADVANCE BRAVELY
AUTHOR:
CHAI JIDAN
@boy_loves
2
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
EP: 024
"درگیری داخلی"
تو اولین روز سال نوی قمری ،هر خانواده ای برای صرف شام ،سالی یه بار دور
میز جمع میشدن ،اما خونه شیایائو خالی و ساکت بود .خانواده شیا هرسال
طبق سنت های خانوادگیشون ده ها نفر رو برای یه مهمانی بزرگ دعوت می
کردن ،اما امروز شیا رن زونگ تنها کسی بود که توی مهمونی خونه اونا
شرکت می کرد .مادر شیا اصرار داشت که توی خونه بمونن ،پس شیایائو برای
شیایائو هیچ وقت از اون مدل آدم هایی نبود که جاهای شلوغ و دوست
داشته باشه ،مخصوصا توی دو سال گذشته ،هر موقع که با شخص بزرگی
3
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
چطور می تونست جواب بده؟ فقط باید بگه که شوهر داره و دفعه بعدی
شریک خودشو دعوت می کنه؟ نه! اونا احتمالاً در نهایت با یه حمله قلبی
میمردن!
"من الان از صداها می ترسم ،ممکنه که افسردگی داشته باشم ".مادر شیا
آهی کشید.
شیایائو فکر کرد؛ تو؟ از سر و صدا می ترسی؟ الان داری چاخان می کنی .وقتی
زمین و جارو می کنی همیشه تلویزیون و روشن میذاری .صدای جر و بحث و
دعوای همسایه هام خیلی بلنده ،اما من هیچ وقت ندیدم که ازش ناراحت
شی!
"زیاد نگران نباش مامان ".شیایائو سبزیجات رو توی کاسه مادرش ریخت.
مادر شیا غرغر کرد" ،من قبلا خیلی نگران بودم ،برای همینه که شماها از
4
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
مادر شیا مدتی به اون خیره شد و به این فکر کرد که شیایائو توی دو روز
گذشته رفتار خوبی داشته .به نظر میومد از موقع ترخیصش از بیمارستان با
یوان زونگ تماس نگرفته .اون حتی بهش توی برداشتن هر چیزی هم کمک
کرده .توی گذشته اون هیچ وقت حتی یه سرسوزن بهش کمک نمی کرد .در
کمال تعجب ،اون حتی یه مشت کوفته درست کرد که در مقایسه با پسر
داشت.
شیا رن زونگ ساعت 11با ظاهر مست به خونه اومد .به محض ورودش به
خونه اسم مادر شیا رو بلند صدا زد که این کارش اون زن رو ناراحت کرد.
"پسر ...پسرم"...
شیا رن زونگ دوبار بلند داد زد اما هیچ کس جواب نداد ،پس مستقیماً به
طرف در حموم شیایائو برخورد کرد و تو حین دوش گرفتن شیایائو رو مجبور
کرد بیرون بیاد" ،من یه چیز باید بهتون بگم ...بیرون بیاین".
5
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
سپس ،شیایائو و شیا رن زونگ روی مبل توی اتاق نشیمن نشستن.
"پسرم ،پدرت حرفی برای گفتن داره .من و مادرت ازون دسته آدمای بی
منطقی نیستیم که چیزی نمی دونن .رفتار اون پسر با تو ،ما واقعاً قدر
خصوصیات اخلاقی اون هم باعث افتخار است ،اون واقعاً مثال مرد بودن"...
مادر شیا که درحال گوش دادن بود ،عصبانی شد و بهش حمله کرد" ،با عقل
سلیم فکر می کنی یا مزخرف میگی؟ می تونی از این دست اون دست کردن
شیا رن زونگ برای یه لحظه با تعجب به مادر شیا نگاه کرد" ،من گفتم تو می
با این فکر که شیا رن زونگ باید انقدر توی الکل غرق شده باشه که عقلشو از
شیا رن زونگ ادامه داد" :من مثل مادرت نیستم مادرت همیشه برای تموم
کردن کارها عجله داره و اگه یه کاری انجام نشه نمیتونه بخوابه .من آدمیم
6
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
پیروزی اونه که تعداد زیادی موفقیت های کوچک جمع بشه و یه سفر هزار
فرسنگی با قدم اول شروع می شه .مشکل مادرت یه مشکل روانیه ،نه یه
مشکل اخلاقیه ،پس شلاق زدن کورکورانه بی فایده است .مهمترین چیز
راهنمایی است".
شیایائو با تحسین از پدرش گفت" :بابا ،من واقعا با شما موافقم .بعضی از
است".
با این که شیا رن زونگ همین فکر رو توی سرش داشت ،اما نمی تونست
اونو با صدای بلند بگه ،مخصوصا بعد از شنیدن تعریف و تمجید پسرش .البته
"می فهمم درسته؟ پس قبل از هر چیزی باید قضاوت بی طرف داشته باشیم.
این مرد خوبیه؟ هست! چرا هست؟ چون جون پسرمو نجات داد! باید برای
نجات جونش بهش مشکوک باشیم؟ نه! چرا؟ چون یه کلمه تشکر تنها چیزیه
شیایائو همچنان سر تکون می داد و تعریف میکرد" ،بابا ،شما انقدر خوب
شیا رن زونگ به عنوان کسی که این سخنرانی رو برای اهداف آموزشی انجام
"برای همین ،بابا یه کاری برات کرده!!! تصمیم سختی گرفتم!!! حدس بزن
چی؟"
شیایائو عمداً با شیا رن زونگ همکاری کرد و مغزشو به فکر فرو برد.
شیایائو شگفت زده شد" ،می خواین هزینه های درمانش رو بدین؟"
قبلاً پرداخت شده ،می خواین یکم هزینه جبران خسارت بهش بدین؟"
8
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
"اینا که چیز مهمی نیست! گوش کن ،من نه تنها یه مبلغی رو برای جبران
بهش میدم ،بلکه مشهورترین دکتر ارتوپد آمریکا رو هم برای درمان آسیب
با تموم کردن حرفش ،چهره مغرورش بی حال شد .اون منتظر تشویق و
تمجید شیایائو برای به دست آوردن نتایج غیر منتظره بود؛ بابا تو واقعاً عالی
هستی اما عضلات صورت شیایائو یخ زده بود.
شیایائو با احتیاط گفت" :بابا ،اون ...اون الان توی امریکا است".
"دوباره بگو؟"
یه عبارت پیچیده روی صورت پدر شیا نقش بست ،اما اون نمی تونست به
همین راحتی تسلیم شه ،پس شروع به پز دادن کرد" ،انجام این جراحی خیلی
9
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
صورت شیا رن زونگ حتی بیشتر تو هم رفت .تلفن و برداشت و با پسر عموش
"وانگ ون! می خواهم در مورد یه چیزی ازت بپرسم .دکتری به اسم نلئون که
از طرف دیگه وانگ ون شگفت زده شد" ،:اوه؟ پسرت اول بهم زنگ زد ...آم...
توی روز دوشنبه؟ بعد تو باهام تماس گرفتی ،فکر کردم هر دوتون در مورد یه
"بابا ،دفعه بعد که خواستی چیزی بگی ،تندتر بگو .خب پس اگه چیز دیگه ای
با اینکه مادر شیا به اتاق خوابش برگشته بود ،اما با استفاده از گوش های
تیزش به وضوح به اونا گوش می داد .برخلاف شیا رن زونگ ،مست نبود .خیلی
عصبی بود که شنید شیا رن زونگ اون پسرو ول کرده ،در رو هل داد تا بیرون
بیاد.
10
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
"شیا رن زونگ چرا برنمی گردی اتاق؟ هنوز چیزی برای گفتن مونده؟"
"تو ...من نمی تونم روی تو حساب کنم .تو تمام فکر و ذکرت کاره .خانواده
"چرا نه؟ وقتی اون بچه بود گند کاریهاشو جمع نکردم؟"
""......
در واقع ،اون با یوان زونگ در تماس بود ،اما زمان تماس اونا توی محدوده
ی کنترل مادر شیا نبود .به هیچ وجه نمی تونست تو این مورد گشت بزنه.
یکی توی ایالات متحده و دیگری هنوز توی چین بود ،تفاوت منطقه زمانی
بیشتر از ده ساعت بود .با در نظر گرفتن شرایط خاص این دو نفر ،اون فقط می
11
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
شیایائو در حالی که خودشو روی تخت پرت می کرد و غلط می خورد با صدایی
یوان زونگ با محبت گفت" :چی کار کردی که اینقدر خسته شدی؟"
"فقط همه چی ،به مامانم تو خرید غذا کمک کردم ،ظرف ها رو شستم ،خونه
رو تمیز کردم و از مهمان ها پذیرایی کردم .این پر زحمته و در واقع خیلی هم
دردسرساز است"...
"آره ،من الان توی بیمارستانم ،دو روز قبل صرف درست کردن یه برنامه برای
جراحی شد".
بمونن".
12
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
"تقریباً مطمئنم!"
با اینکه شیایائو نمی تونست اعتماد به نفس خودشو نشان بده ،اما وقتی
حرف از یوان زونگ می شد 111 ،درصد مطمئن بود .اگر یوان زونگ ادعا می
کرد که تقریباً مطمئن ،شیایائو می تونست ادعا کنه که کاملا مطمئن است!
کی توی جهان می تونه این حقیقت و که اون خدای زنده بین مردم هست رو
انکار کنه!
یوان زونگ با ناراحتی گفت" :یه نگاه به خودت بنداز ،خاروندن پات انقدر
هیجان انگیزه؟"
"چرا؟ نمیشه؟" شیایائو مدام ناله می کرد" ،ام ....آه آه ...خیلی خوبه....
13
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
اون زمان سختی و سپری میکرد .جایی که یوان زونگ بود کاملا روز روشن بود
این کلمات ذات شیطانی اونو تحریک کرد ،همچنان آه و ناله می کرد.
یوان زونگ نمی تونست جلوی لبخندشو بگیره" ،تو جرات داری منو تحریک
فرد بی حیایی گفت" :اگر بخوای بهت اجازه میدم الان اینکارو بکنی"...
یوان زونگ حس کرد که ذوب شده" ،بهم گوش کن ،برو بخواب .الان اونجا
ساعت چنده؟"
شیایائو یه نگاه به ساعت کرد و گفت" :بذار پنج دقیقه دیگه حرف بزنیم...
الان دو و چهل دقیقه است .پنج دقیقه دیگه هم حرف می زنیم میشه دو و
چهل و پنج .به هر حال من 11 ،دقیقه دیگه اضافه می کنم .ساعت 3می
خوابم".
"تو اصلاً خواب آلو به نظر نمیای ".یوان زونگ پوزخند زد.
14
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
شیایائو اجازه نمی داد یوان زونگ تلفن و قطع کنه و با عجله زیادی به بحث
یوان زونگ جواب داد" :اگه رسیدگی بهش پیچیده و سخت است ،انتقال پول
"من با شرکت تیان یان شی قرارداد امضا کردم ".یوان زونگ با آرامش
گفت.
یک میلیون احتمال وجود داشت که به ذهن شیایائو رسید از جمله تفکیک
کردن شرکت و اختصاص بخشی از اون به تیان یان شی به عنوان تفاوت بین
اونها .یا پیشنهاد یه مبلغ خوب بهش تا بتونه از صفر شروع کنه و بعداً با
یوان زونگ به عنوان یک شریک تجاری همکاری کنه ...اون هیچ وقت فکر
15
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
نمی کرد که یوان زونگ به این حد برسه که همه ی روابط خودشو با اون قطع
کنه.
"چرا در موردش با من حرف نزدی؟" شیایائو جواب داد" ،اول پنج میلیون ،بعد
خونه و در نهایت شرکت ...تو آدم قاطعی نیستی ،تو یه احمق لعنتی هستی!"
شیایائو به خودش زحمت نداد تا جوابی از یوان زونگ بشنوه ،بلافاصله تلفن و
قطع کرد .سرش پر بود از شکایت های ناامید کننده از یوان زونگ ،که باعث
جلوی در ورودی شرکت ،هنوز دو تا فانوس قرمز روشن آویزون بود که سال
تابلوی طلایی هنوز هم مثل همیشه خیره کننده و با ابهت بود -شرکت
امنیت و مشاوره فنی یوان با مسئولیت محدود -تلاش برای ساختن این
شخصیت بزرگ خیلی عالیه ،انقدر عالی که هیچ رهگذری نمی تونست شست
16
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
شیایائو به این نتیجه رسید که با وجود تلاش یوان زونگ برای نادیده گرفتن
این موضوع ،اون به خاطر حرف هایی که شیایائو توی خیابان گفت حرفه
در حال حاضر برای شیایائو مثل روز روشن بود که معنی وفای به عهد و فدا
تونل های آشنا ،میدان دو استقامتی ،چمنزارها ،زمین تمرین ...حوضچه های
مصنوعی یوان زونگ که توسط کارگرای ساختمونی حفر شدن ،شاخه های بید
یوان زونگ که با دست تراشیده شدن .یوان زونگ برای رفع گرسنگی شیایائو
توی این آشپزخانه چقدر آشپزی می کرد ،یوان زونگ هر موقع که شیایائو
اونجا بود ،رادیاتورهای گرمایشی رو باز می کرد .یوان زونگ کسی بود که هر
دفعه اون اینجا رو غرق اشک می کرد بهش دلداری می داد و همیشه صدای
هیاهوش رو توی دفترش تحمل می کرد .این یکی از بهترین خاطرات اون بود
که اینجا خلق شد ...با این حال ...اون همه اینا رو رها کرده.
17
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
شیایائو به نرده آهنی مشت زد و همه خاطرات رو به یاد آورد در حالی که مثل
مادر شیا یه بار دیگه با شیا رن زونگ دعوا کرد ،نه به خاطر اینکه شیایائو نیمه
شب بیرون رفت و اون از اینکه کجاست اطلاعی نداشت .دلیلش این بود که
صبح زود یه تماس تلفنی با شیا رن زونگ گرفته شد ،بعد وسایلش رو برداشت
و سرکارش برگشت.
مادر شیا هیچوقت اونو توی همچین وضعیت آشفته ای همراهی نمیکرد.
همین طور که اون حرف می زد ،تلفن شیا رن زونگ دوباره زنگ خورد.
18
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
شیا رن زونگ مادر شیا رو نوازش کرد و گفت" :باید برم ...اگه مشکلی پیش
ته قلبش مطمئن نبود .بعد از بیرون رفتن ،به طرف در ورودی برگشت و گفت:
"اگه برای سوار شدن به هواپیما باید عجله کنی ،من منتظرت می مونم".
مترجم #NiNa07
ویراستار #shin
ادامه دارد..
19
ADVANCE BRAVELY @BOY_LOVES
20