Professional Documents
Culture Documents
3016 Ladybug Powerpoint Templateسمستراول
3016 Ladybug Powerpoint Templateسمستراول
Click to edit
Master title style
Click to edit Master subtitle style
مطالعات اسالمی
-١مقدمه
(......................برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
-١٠راه هاي خدا شناسي (......................برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
٭ -دل
٭ -تجربه
٭ -عقل
-١١برهان هاي اثبات وجود خداوند (......................برای رفتن به درس اینجا را کلیک
کنید)
-١٧تبرک جستن به آثار اولياء (......................برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
-۲۰صفات ذات وصفات فعل (......................برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
-۲۱عدل الهي و دليل عقلي آن (......................برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
-۲۵راه هاي شناسايي پيامبران (......................برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
عصمت پيامبران(......................برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید) ۲۶-
-۲۷نبوت عامه وخاصه (......................برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
-۲۸راه هاي اثبات رسالت خاتم االنبياء(......برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
-۳۱معاد واثبات آن با داليل عقلي و قراني(.....برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
-۳۳نمونه محکم قيامت درون جان آدمي(.......برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
-۳۴معاد جسماني يا روحاني داليل هر نظريه(.........برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
-۳۶بهشت و دوزخ تجسم اعمال ما (............برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
-۳۷نعمت هاي بهشتي جسماني يا روحاني(.......برای رفتن به درس اینجا را کلیک کنید)
مقدمه
مسائل اعتقادي ازمباحث ريشه دار در تفکر انساني
سواالت اساسي بشر در طول تاريخ :
-۱مبداء پيدايش انسان و جهان چيست ؟ از کجا ؟
-۲نهايت انسان وجهان کجاست ؟ به کجا ؟
-۳آيا جهان و انسان بي هدف و بي نظم اند يا برعکس درکجا؟
روزها فکرمن اين است همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خويش تنم
زکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم اخر ننمائی وطنم
حضرت علی (ع)می فرمايد :رحم هللا امرء من این ؟ و فی این ؟ و الی
این ؟ اموزه های دینی به هر سه تا سوال جواب
هدف ازطرح مطالعات اسالمي
تقويت هدفمندي و احساس مسوليت در نهاد ۱ -
جوانان
-2عمق بخشيدن به اعتقادات فطري وآموخته هاي قبل
-۳آمادگي دفاع صحيح از باور هاي ديني
-۴اصالح اعتقادات و باورهاي ديني قبلي
-۵يافتن پاسخ به سواالت وشبهات
-۶جذب وتشويق افراديکه از مباحث اعتقادي فاصله
دارند
تعريف مطالعات اسالمي
به مجموعه آموزه هاي ديني پيرامون انسان ،خدا و جهان هستي
و آخرت را معارف اسالمي مي نامند .
تفکر ،تعقل و اعتقادات درست بسياراهميت دارد و بزرگترين و
مهمترين تفکر ،تفکر درمورد خدا ،جهان ،انسان ومعاد است .
از پیامبر نقل شده :من عرف نفسه فقد عرف ربه (غررالحکم ،ص)268
از امام علی (ع) نقل شده :رحم هللا امرء عرف من اين في اين
والي اين
پس شناخت انسان از مسائل مهم است .دراسالم بسيار به آن
تاکيد شده ...دربسياری از علوم انسان موضوع واقع گرديده
است مثل روانشناسی ...در بحث ما از جهت اينکه در انسان ؛
استعداد شناخت خود ،خدا و جهان وجود دارد مهم است
داليل ضرورت بحث خود شناسي
-١خود شناسي مقدمه کمال :اگر انسان قبل از هر چيز خودرا بشناسد ،بهتر مي تواند از
سر مايه هاي وجودي خود بهره ببرد وآنها را شکوفا سازدوباالتر ازسائر موجودات قرار
گیرد .وقتی به خود توجه میکند استعداد های خود را می یابد و به سمت کمال حرکت می
.کند
انسان موجود اجتماعی است وبرای تنازع بقا اختالف پدید می
اید و رفع آن بدون قانون امکان پذير نيست .بشر نمی تواند
قانون گزار خوبی باشد چون داری عقل محدود وهواهای
نفسانی است .پس قانونيکه ضامن اجرايی دارد دين است
و واضع قانون در دين خدای تعالی است .
عوامل خداجویی
-۱عشق به آگاهی و آشنايی با جهان هستی که يک خواسته
فطری است
-۲حس شکر گزاری که باز از فطريات است
تشکردرمقابل...
-۳پيوند داشتن نفع و ضرر آدمی با دين و
خداشناسی
آثار و برکات خداشناسی در زندگی ما
-۱پيشرفت علوم
-۲احساس مسوليت
-۳آرامش روحی وجسمی
-۴تالش و اميد
راههاي خداشناسي
۱-
۳-
:ثانیا در حدیث و سن^ت نبوی
.ت^^وحيد ش^^ع^ار ا^صليهمه^ پ^^يامبرا^نا^^لهيب^^وده^ ا^ست1 -
ح^ضرتمحمد(ص)ب^^ا ا^ينش^^ع^ار از ک^^وه^ 2 -
ح^راءآ^مد(ق^^ولوا ال^ ا^^له^ ا^ ّ^الهللا^^ ت^^فلحوا )
پ^^یامبر معظم^ ا^سالم^ در ح^ديثيف^^^رمود:ا^ف^ضل ا^^لعبادة – 3
.ق^^ول ال^ ا^^له^ ا ^الهللا^^
ثالثا داليل توحيد ويگانگي از نظر عقل
صفات ذات :که عين ذات خداوند است ونمي شود آن را از
خداوند سلب نمود که عبارتند از :علم ،قدرت ،حيات
وهر چه به اين سه بازگشت کند :سميع ،بصير ،قديم
،....ازلي،ابدي،مدرک ،حکيم ،غني،کريم ،عزيز و
صفات فعل :صفاتي است که به افعال خداوند بستگي دارد
يعني تا آن فعل از او صادر نشود آن صفت بر او اطالق
نمي گردد مانند خالق ورازق وامثال آن که گاه خداوند به
آن متصف مي شود وگاهي هم از او سلب مي شود مانند :
کان هللا ولم يخلق شيئا ثم خلق – اراد هللا شيئا ولم يرد شيئا
آخر – تکلم مع موسي ولم يتکلم مع فرعون – يحب من
...اطاعه و اليحب من عصاه
عدل الهي
دوم از اصول اعتقادي اسالم عدل خداوند است عدل يکي اصل ّ
از صفات جماليه خداوند است .مسأله عدل الهي از يک سو
با اصل ايمان به خدا ارتباط دارد واز طرفي ديگر با مسأله
معاد واز سويي با مسأله نبوت وامامت واز طرفي با مسأله
فلسفه احکام پاداش وجزا ،جبر وتفويض مربوط مي شود از
اين جهت اعتقاد به اصل عدالت يا نفي آن مي تواند چهره
تمام معارف واعتقادات ديني را دگرگون سازد اضافه براين
باز تاب عدل الهي در مسأله عدالت اجتماعي وعدالت
اخالقي ومسايل تربيتي نيز قابل انکار نيست به خاطر اين
ويژگيها ست که در بين صفات خداوند عدل از اصول
.اعتقادي شمرده شده است
دليل عقلي عدل الهي
ظلم قبيح است وخداوند حکيم هر گز کار قبيح انجام نمي دهد زيرا
.عوامل ظلم چند چيز است وخداوند منزه از آنها ست
:عوامل وريشه هاي ظلم
نيازمندي :کسي ظلم مي کند که براي رسيدن به اموري ۱-
.نيازمند باشد وازراه ظلم بتواند به آنهابرسد
جهل وناداني :کسي ظلم مي کند که زشتي وقبيح بودن ظلم را ۲-
.نداند
رزايل اخالقي :کسي ظلم مي کند که در وجودش ۳-
.کينه،عداوت ،حسد،خود خواهي وهواپرستي باشد
عجز وناتواني :کسي ظلم مي کند که از دفع ضر روخطر از ۴-
...خودش عاجز است وبرای رسيدن به هدف راهی جز ظلم
وهيچ يک از عوامل مذکور به ساحت قدس پروردگار راه ندارد
:زيرا خداوند
.الف –غني وبي نياز است
.ب -علمش نا محدود وبي پايان است
ج -تمام صفات کمال را داراست واز تمام عيوب ونواقص پاک
.ومبرّي است
د -داراي قدرت نا متناهي وبي حد مي باشد .پس او عادل است
معناومفهوم عدالت خداوند
غير از معناي مشهور که براي عدل خداوند هست (خداوند
عادل است وبه کسي ظلم نمي کند)معاني ديگري هم وجود
:دارد
عدل خداوند :يعني دوري آفريدگار از انجام هر عملي که ۱-
.برخالف مصلحت وحکمت است
عدل يعني :همه انسانهادر پيشگاه خداوند از هر جهت@ ۲-
يکسان وبرابرند وهيچ انساني نزد او برديگري برتري ندارد
ان اکرمکم عند هللا اتقکم ّ
ان هللا عليم خبير(سوره حجرات )13 ، ّ
قضاوت وپاداش به ح ّ
ق:يعني خداوند هيچ عملي را هرچند ۳ -
خيلي ناچيز وکوچک باشد از هيچ کس ضايع نکرده وبي
اجر وپاداش نمي گذارد وبدون تبعيض به هر کس جزاي
عملش را خواهد داد(.فمن يعمل مثقال ذرّةخيرايره ومن يعمل
،مثقال ذرّةشرّا يره)“سوره زلزال
قرار دادن هر چيز در محل خودش (:العادل ،الواضع ک ّل شييء ۴ -
موضعه )"عادل کسي است که هر چيز ي را در جاي خود قرار
مي دهد"مجمع البحرين ،واژه عدل
يکي ديگر از اصول اعتقادي اسالم "نب ّوت " است پس از
بحث توحيد وعدل فطرتا انسان متوجه مي شود که به
.رهبر وراهنما وپيشوا نيازمند است
دراين بحث ابتدا اصل نياز انسان به وحي ولزوم بعثت انبيا
وخصايص وصفات انبيا ءمطرح مي شود که در
اصطالح علم کالم به آن" نب ّوت عا ّمه "مي گويند وسپس
اثبات نب ّوت پيامبر اکرم (ص)وخاتميت وي که به آن
" .نب ّوت خاصّه "مي گويند
نبوت عامه
سوره شعرا164،145،127،1.9،.18،
-4عمل ساحران ومرتاضان قابل معارضه است يعني ديگران هم مي
توانند مثل آن را انجام دهند ا ّما کسي نمي تواند مانند معجزه پيامبران
را بياورد.
نشانه د ّوم :راه د ّوم براي شناخت پيامبر آنست که پيامبر قبلي که نب ّوت او
با دليل ثابت شده است با ذکر نام ومشخصات پيامبر آينده را معرّفي
نمايد از باب نمونه بشارتهايي که در تورات وانجيل در باره ظهور
ورسالت پيغمبر اکرم (ص) آمده است قرآن از اين بشارتهانمونه اي
از قول حضرت عيسي (ع) بيان مي کند که(:واذ قال عيسي بن مريم
يابني اسراءيل انّي رسول هللا اليکم مص ّدقا لما بين يدي من التورات
" ومبشرا برسول يأتي من بعدي اسمه احمد)...
نشانه س ّوم :راه س ّوم براي شناخت انبيا قران وشواهدي است
که به طور قطع نب ّوت ورسالت را ثابت کند که بطور
خالصه بيان مي گردد:
-1بررسي خصوصيات روحي واخالقي کسي که ادعاي
پيامبري دارد (از قرينه هاي صداقت م ّدعي نبوت داشتن
صفات عالي واخالق فاضله انساني است )
-2بررسي محتويات آيين ودستورات او از نظر عقلي
ومنطبق بودن با معارف الهي وفضايل انساني
-3ثبات واستقامت او در دعوت ومطابقت عمل او با قولش
-4بررسي وضع پيروان او وشناخت مخالفينش
چگونگي تبليغ او وهمچنين توجه به اينکه براياثبات5-
آيينشازچه وسايلوچه راههايياستفاده مي کند اين قبيل
قراينموجب يقين به نب ّوتم ّدعي نب ّوتمي گرد د
عصمت پيامبران
يکي از مهمترين ويژگي هاي انبيا معصوم بودن آنها است
عصمت در لغت به معناي منع ،حفظ ،جلوگيري وپيشگيري از
نا ماليمات است ودر مباحث اعتقادي وقتي عصمت انبيا
وامامان مطرح مي شود يعني مصونيت آنهااز گناه ومصونيت
آنهااز خطا واشتباه بنابر اين انبيا نه گناه مي کنند ونه فکر گناه
وهيچگاه از آنها خطا واشتباهي سر نمي زند.
سؤال:چرا انبيا بايد معصوم باشند واز خطا و اشتباه مصون باشند؟
ج -1چنانچه قبال اشاره شد هدف از بعثت انبيا تربيت وراهنمايي
انسانها ست ومعلوم مي باشد که در تربيت عمل مربّي بيش از
گفتار وراهنمايي هاي اومؤثر است پس اگر مربّي خودش
گرفتار گناه وآلودگي شود چگونه مي تواند ديگران را برحذر
دارد".به قول معروف :رطب خورده کي کند منع رطب"
ج -2انبيا که مربّيان واقعي بشر هستند بايد مورد اعتماد
وپذيرش مردم باشد وبه قول يکي از دانشمندان اسالمي:کسي
که درباره اواحتمال آلودگي مي دهيم واطمينان نداريم که
خود را به گناه آلوده نمي کند هرگز با قلبي آرام به گفته
هايش گوش نمي دهيم وبه همين دليل انبيا بايد از خطا
واشتباه مصون باشند زيرا خطا واشتباه موجب بي اعتمادي
مردم مي شود وآنها بايد مورد اعتماد باشند.
باتوجه به ضرورت عصمت براي انبيأ توجيه نسبت :ذنب
عصيان وظلم در باره پيامبران چيست؟
براي روشن شدن مقصود قرآن از :ذنب ،عصيان وظلم بر نفس
در باره برخي از پيامبران بايد به چند نکته توجه کنيم
-١مقصود از عصمت انبيأ همان گونه که قبال توضيح داديم
اين است که انبيأ کار حرام وگناه نمي کنند ا ّماکاري که
ترک آن بهتر است ولي انجام آن حرام نيست از انبيا
گذشته ممکن وجايز است وهيچ منافاتي با عصمت آنان
ندارد.
-٢نکته مه ّم توجه کردن به معناي صحيح کلمات وواژه
هاي قرآن است زيرا قرآن بر لغت عرب نازل شده است
وبايد ديد که فرهنگ عرب کلمات قرآن را چگونه معني
کرده است ولي متأسفانه گاهي در اثر بي توجهي به اين
مهم برخي آيات قرآن نادرست معني مي شود.
-٣توجه جدي به تفسير هايي که از اهل بيت عصمت
وطهارت براي آيات قرآن شده است ،زيرا آنان مفسّر
.اصلي قرآنند
ما اکنون به چند مورد از آياتي که بعضي تصور کرده اند در آنها به
پيامبران نسبت گناه داده شده اشاره مي کنيم تا رفع اشکال گردد .
الف( -وعصي آدم ربّه فغوي) 1سوره ،طه:116-121،بعضي اين
آيه را اين گونه معني کرده اند ":آدم معصيت کرد پروردگار
خودرا پس گمراه شد ".در حالي که معناي صحيح آيه چنين است
":ونا فرماني کرد پروردگارش را پس بي بهره شد "،آيا اين
فرمان واجب بوده يا ارشادي ؟
صاحب تفسير مجمع البيان در ذيل آيه مي گويد:آدم مخالفت نمود
امر پروردگارش را پس از ثواب آن بي بهره شد ومراد از
معصيت وعصيان مخالفت با امر است خواه آن امر واجب باشد
يا مستحب درجاي ديگر گفته شده :واژه "عصم"اين گونه معنا
ان ترک المستحب وفعل المکروه قد سمي ذنبا ) "ترک شده ّ (:
مستحب يا انجام مکروه را گاهي ذنب وعصيان مي گويند".
براي اثبات آنچه گفته شد ابتدابه لغت مراجعه مي کنيم :
المنجد (يکي از فرهنگهاي مشهور )مي نوسيد" :عصيان
ترک اطاعت وفرمانبرداري نکردن است "وهم چنين
يکي از معاني "غوي"( :خاب)يعني بي بهره شدن ودچار
ضررشدن است .
خالصه آنچه ازداستان آدم وح ّوا معلوم مي شود "،عصيان "
انجام حرام يا ترک واجب نبوده است به اصطالح اصولي
(علم اصول الفقه) نهي از درخت ممنوعه ،ارشادي است
نه مولوي يعني منع ونخوردن ازدرخت صرفا يک جنبه
ارشادي وراهنماي داشت که فقط شرطي بود براي جاويد
.ماندن در بهشت
ب ( -ربّ ظلمت نفسي فاغفرلي ) "پروردگارا من به نفس خود
ظلم کردم پس تو غفرانت را شامل من گردان" قصص 16،از
موارد ديگري که باز تص ّور شده قرآن نسبت گناه به انبيأداده
اين آيه است آيه مربوط به داستان حضرت موسي (ع) است
که وقتي آن قبطي را کشت چنين گفت (:رب ّانّي )...
المنجد "مي نويسد ( الظلم وضع الشي فيغير محلّه )ظلم "
يعني قرار دادنچيزيدر غير موردشدر مورد واژه ( غفر)مي
نويسد ":غفرالشيغطاه وستره " يعنيهنگامي" غفر" گفته مي
شود که چيزيرا پوشانده ومخفي کرده باشند .بنابراين
معنايآيه چنينمي شود که موسيمي گويد :پروردگارا من
با کشتن يکياز ياران فرعونعمليدر غير موردش انجام
.دادم هر چند کشتناو برمن جايز بود اما االنموقعش نبود
"فاغفرلي"يعني خداوندا براين کار من پرده بپوشان تادشمنان
برمن ظفر نيابند پس هيچ گونه گناه ،ظلم و حرام به
موسي نسبت داده نشده است.
در نتيجه :مقصود از "ظلم"و"غفران"همان معناي کلي
ولغوي آنها ست نه آن معناي خاصي که ما از اين الفاظ
تصور مي کنيم پس اين آيه هم منافات با عصمت ندارد.
ج( -انّافتحنا لک فتحا مبناًليغفرلک ماتق ّدم من ذنبک وما
تأخر) "ما فتح کرديم براي تو فتحي آشکارتا بپوشانيم
ذنب گذشته وآينده تو را" فتح 1،اين هم از مواردي است
که تصور شده قرآن نسبت گناه به پيامبر عزيز اسالم داده
وسپس بخشيده شده است در اين مورد نيز معاني اصلي"
ذنب " و"غفران" در نظر گرفته نشده است ومتأسفانه از
اصل معنا غفلت شده است
فرهنگ عرب معناي اصلي ومفهوم کلي "ذنب"را دنباله يا
اثر وبه عبارت ديگر نتيجه وعکس العمل مي داند "المنجد"
مي نويسد :ذنب ذنبا :تبعه ولم يفارق اثره "ذنب عبارت است
از نتايج عمل وآثاري که از آن جدا نمي گر دد ،واين که به
گناه ذنب گفته مي شود به علت اين است که گناه دنباله عمل
نادرست واثر ونتيجه آ ن است .بنابراين با توجه به معاني که
قبال براي غفران (پوشش) بيان کرديم معناي آيه روشن مي
.شود
تعداد پيامبران
از پيامبر گرامي اسالم نقل شده است( :قال رسول هللا (ص) ..
کان عدد جميع انبيأمأة الف نبي واربعة وعشرين الف نبي
خمسة منهم اولوالعزم :نوح وابراهيم وموسي وعيسي ومحمد
"صلي هللا عليه وآله ...فرموده است که "تعداد پيامبران
يکصدو بيست وچهار هزار نفر است که پنج نفر آنان اوالعزم
هستند :نوح ،ابراهيم،موسي،عيسي،محمد (ص)
از نظر قرآن اعتقاد به همه پيامبران الزم وضروري است (قولو
اآمنّا باهلل وما انزل الينا وما انزل الي ابراهيم واسماعيل
واسحاق ويعقوب واالسباط وما اوتي موسي وعيسي وما اوتي
النبيون من ربّهم ال نفرق بين احد منهم ونحن له مسلمون ) ”
بقره 136
نکته
پيامبران الهي بر سه دسته اند:
الف -دارندگان مرتبه نب ّوت يعني انبياءکه اکثريت دارند.
ب -دارندگان مرتبه رسالت يعني رسوالن که تعداد شان نسبت
به انبياء بسيار کمتر است.
ج -اولوالعزم که عبارتند از :حضرت نوح ،ابراهيم ،موسي
،عيسي ،وحضرت خاتم النبيين "صلوات هللا عليهم اجمعين "
وويژگي ايشان –عالوه برصبر واستقامت ممتاز که در قرآن
کريم نيز به آن اشاره شده است –اين بوده که هر کدام از
ايشان کتاب وشريعت مستقلي داشته اند آنچه را مي توان
پذيرفت اين است که "نبي"از نظر مصداق "ونه از نظر
مفهوم " اعم از "رسول " است .يعني همه پيامبران ،داراي
مقام نب ّوت اند ولي مقام رسالت اختصاص به گروهي از
.ايشان داشته است
نب ّوت خاصه
نعمت هاي
بيشاز يکصد آيه قرانمجيد 1- جسماني
هشتي :درباغهاي ب
تعبير جنّتوجنّاتو ...آمده است باغهايي که قابلمقايسه
با بغهايدنيا نيستواصال برايما قابلدرک نيست
-2قصرهاي بهشت :تعبيرهاي مانند (ومساکن طيبه ) مي
فهماند که محل سکونت بهشتيان تمام مزايا را دارد.
-3فرشها وتختهاي گوناگون :از نعمتهاي جالب بهشت
فرشهاي زيبا ودل انگيز است که با تعبيرهاي مختلف نقل
شده است .
-4غذاهاي بهشتي :از مجموع آيات قرآن استفاده مي شود
که غذاهاي بهشت کامال متنوع است وجمله (مما
يشتهون)"از هر نوع که بخواهند" معناي وسيعي دارد
وقسمت عمده آن ميوه هاي مختلف است
-5شرابهاي طهور :نوشيدنيها بهشت کامال متنوع ونشاط
افرين است وبه قول قرآن ( ّلذةللشاربين)" مايه لذت
نوشندگان است"وهميشه تازه وهيچ وقت طعم آن تغيير
نمي کند
-6لباسها وزينتها:لباس زينت که براي انسان مهم است با
تعبير هاي مختلفي از لباس اهل بهشت (درآيات واحاديث)
توصيف شده است که همه حکايت از زيبايي وجذابيت آن
مي باشد .
-7همسران بهشتي :همسر شايسته وسيله آرامش انسان است
بلکه اساس لذت روحاني هم هست در قرآن واحاديث به
تعبير هاي مختلف از اين نعمت بهشتي سخن به ميان آمده
است واز آن توصيف بسيار شده است .يعني همسران
بهشتي داراي تمام امتيازات ظاهري وباطني هستند .
-8هرچه بخواهند (:فيهاما تشتهيه االنفس ّ
وتلذاالعين)"در
بهشت آنچه دل مي خواهد وچشم از آن لذت مي برد موجود
است "اين باالترين تعبيري است که درباره نعمتهاي بهشت
آمده است .يعني همه لذتهاي جسمي وروحي موجود است.
نعمتهاي روحاني
نعمتهاي روحاني بهشت به مراتب از لذتهاي مادي وجسماني
واالتر وپر شکوه تر است .ولي از آنجاکه نعمتهاي
معنوي معموال در وصف نمي گنجد (يعني گفتني
وشنيدني نيست بلکه رسيدني يافتني وچشيدني است )لذا
در قرآن واحاديث غالبا سر بسته به آن اشاره شده است
که ذيال بطور خال صه بيان مي کنيم :
-١احترام مخصوص:از هنگام ورود به بهشت استقبال
فرشتگان واحترامات ويژه آغاز مي شود واز هر دري
فرشته ها وارد شده ومي گويند سالم بر شما به جهت
صبر واستقامتتان چه عاقبتي خوبي پيدا کرديد.
-٢محيط آرامش :بهشت دار السالم است خانه امن وامان
است (ادخلوالجنة ال خوف عليکم وال انتم تحزنون) "داخل
بهشت شويد که ديگر هيچ غصه اي بر شما نخواهد
بود".اعراف 49،
-٣دوستان وهمراهان با وفا يکي از بهترين لذات روحاني
بهره مند شدن از دوستان با صفا وبا کمال است .قرآن
تعبيرش چنين است ( :وحسن اولءک رفيقا)چه رفيقان
خوبي اين فضل ومرحمت خداوندي است "
-٤برخورد هاي آميخته از محبّت:در بهشت صفا وصميميت
ومحبت فضا را پر نشاط مي کند .هيچ سخن بيهوده اي
نيست فقط سالم است ( :في شغل فاکهون) "سر گرميهاي
خوشحال کننده دارند"
-٥نشاط وخوشحالي فوق العاده ( :تعرف في وجوههم
نضرةالنعيم ) "در چهره هاي آنان طراوت ونشاط نعمت
را مي بيني "مطففين ( 24،وجوه يومءذ مسفرة ضاحکة
مستبشرة) "صورتهايي که در آن روز نوراني گشاده
خندان ومسرور است "عبس38-39،
دوزخ وعذاب هاي دوزخيان
دوزخ ياجهنم :يعني کانون قهر وغضب الهي با انواع رنجها
وشکنجه هاوسختي ها عذابهاي جهنم نيز جسماني
وروحاني است واگر کسي فقط به مجازاتهاي روحي
ومعنوي تفسير کند بخش عظيمي از آيات قرآن را ناديده
گرفته است در بحث معاد بيان شد که معاد جسماني
وروحاني است پس بهشت وجهنم و نعمتهايشان هم
روحاني وجسماني خواهد بود.
عذابهاي جسماني
-1ش ّدت عذاب:عذاب جهنم به اندازه اي شديد است که شخص
گنهکار دوست مي دارد فرزندان،همسر،برادر،دوست ،
قبيله وحتي همه اي روي زمين را فدا کند تا سبب نجاتش
فراهم شود (يو ّدالمجرم لو يفتدي من عذاب يو مءذ ببنيه
وصاحبته واخيه وفصيلته الّتي تؤويه ومنفي االرض جميعا
ث ّمينجيه) "گنهکاردوست مي دارد فرزندان خود را در
برابر عذاب آن روز فداکند وهمسر وبرادرش وقبيله اش
را که هميشه از او حمايت مي کردندوتمام مردم روي
زمين را تا مايه نجاتش شود".معارج 11-14،
-2غذاها ونوشيدني هاي دوزخيان ( :ان ّالشجرة الزقّوم طعام
االثيم کالمهل يغلي في البطون کغلي الحميم )"همانا درخت
زقوم غذاي گنهکاران است همانند آهن گداخته در شکمها
مي جوشدجوششي چون آب سوزان " دخان43-46،
-3لباس جهنميان ( :وتري المجرمين يومءذ مقّرنين في االصفاد
سرابيلهم من قطران ونغشي وجوههم النار) "در آن روز
گنهکاران را همراه هم درغل وزنجير مي بيني لباسشان از
قطران (ماده چسبنده بد بوي قابل اشتعال)است وصورتهايشان
را آتشمي پوشاند"ابراهيم49-.5،
-4عذابهاي گوناگون :همه چيز جهنم رنگ عذاب دارد زيرا
ان الذين کفروا باياتنا سوفجهنم کانون قهر وغضب است ( ّ
نصليهم نارا کلما نضجت جلودهم ب ّدلنا هم جلودا غيرها ليذوقوا
العذاب انّاهلل کان عزيزا حکيما)" همانا کساني که به آيات ما
کافر شدند بزودي آنها را در آتشي وارد مي کنيم که هر چه
پوستهاي آنها سوخت پوستهاي ديگر ي به جاي آنها قرار مي
دهيم تا عذاب را بچشد خداوند توانا وحکيم است "حج 19-.2،
از مجموع آياتي که در باره عذاب جهنميان آمده به دست مي آيد
که کيفر اهل جهنم به وصف نمي گنجد وبسيارشديد ودرد ناک
است .
عذابهاي روحي
مسأله شفاعت يکي از مسايل مهم ديني واعتقادي است ودر قرآن
مجيد وروايات پيشوايان ديني از آن بسيار ياد شده است براي
روشن شدن بحث به مطالبي بايد توجه کنيم :
-1معناومفهوم شفاعت چيست ؟ در لسان العرب واژه (شفع) چنين
آمده است :الشافع الطالب لغيره يت ّشفع الي المطلوب "شافع کسي
است که چيزي براي غير خود طلب مي کند"..ودر فردات راغب
واژه (شفع) چنين آمده است :الشفاعةاالنضمام الي آخر ناصرا له
وسائالعنه "شفاعت منضم شدن کسي به ديگري است به منظور
اينکه او را ياري داده واز طرف او خواسته هايش را بخواهد"
آنچه مورد بحثما است شفاعتياست که يکطرفخداوند باشد 2-
يعني شفاعت کنند يبنخلق وخالق واسطه شود ودر اينجا شفاعت
.بيندو مخلوقمورد بحث نيست
3-تأييد شفاعت در برخي از آيات قرآن خود شاهد اين
مدعي است :وال تنفع الشفاعةعنده اال لمن اذن له "شفاعت
سودي ندارد مگر براي کسي که خداوند اذن داده باشد
"سبأ 23،يومءذ ال تنفع الشفاعةاالمناذن له الرحمان
ورضي له قوال"روز قيامت شفاعت نفهي ندارد مگر
براي کسي که خداوند رحمان برايش اذن داده واز سخنش
راضي باشد " طه 1.9،وال يشفعون اال لمن ارتضي "وآنها
شفاعت نمي کنند مگر براي کسي که خدا از او خشنود
است "انبيأ28،
ما من شفيع االّمن بعداذنه "هيچ شفاعت کننده اي جز به اذن
خداوند نيست " يونس 3،
سؤال –چرا در بعضي آيات قرآن ،شفاعت نفي شده است؟ مانندآيه
48از سوره مدثر:فما تنفعهم شفاعةالشافعين "شفاعت شافعين
براي آنها سودي ندارد"واتّقوا يوما التجزي نفس عن نفس شيأوال
يقبل شفاعةوال يؤخذ منها عدل وال هم ينصرون "از روزي
بترسيد که کسي به جاي ديگري مجازات نمي شود وشفاعت
کسي پذيرفته نمي شود وغرامت وبدلي گرفته نمي شود ونه آنها
ياري مي شوند" بقره 48،
جواب-آيه اول مربوط به آنهاست که نماز واطعام را ترک کرده
وقيامت را تکذيب مي کردند ،آيه مي فرمايد براي آنها شفاعت
سودي ندارد که به طور ضمني شفاعت اثبات شده است ،يعني
مي فهميم که در قيامت شفيع وشفاعت هست ،اما براي بعضي
مجرمين نيست .وآيه دوم به قرينه آيه سابقش مخصوص قوم
يهود است که راه کفر ودشمني با حق را ظيش گرفته وحتي
انبيأالهي را به قتل رساندند پس هيچ شفاعتي براي آنها پذيرفته
نمي شود ....
سؤال -چرا در بعضي آيات شفاعت مخصوص خداوند شمرده
شده است ؟ مانند :مالکم من دونه من ولي وال شفيع "هيچ ولي
وشفاعت کننده جز خداوند براي شما نيست " سجده 4،قل هلل
الشفاعةجميعا "بگو تمام شفاعت براي خداوند است " زمر44،
جواب -بديهي است که ذاتا واستقالالً شفاعت منحصر به خداوند
است واين منافات با شفاعت ديگران به اذن خداوند ندارد .به
دليل آياتي که قبال شفاعت را با اذن ورضايت خداوند بيان مي
کرد.
در نتيجه قرآن شفاعت را با شرايطي براي گروهي اثبات مي
کند .
طبق حديثي از پيامبر(ص) شفعاء گروههاي ذيل مي باشند:
(الشفعاء خمسة :القرآن والرحم واالمانةونبيکم واهل بيت
نبيکم ) "در روز قيامت پنچ شفيع وجود دارد :قرآن ،صله
رحم ،امانتوپيامبر شماواهل بيت او" کنزالعمال ،
ح،39.41،ج،14،ص.39،
فلسفه شفاعت
شفاعت يک مسأله مهم تربيتي است که از جهات مختلف آثار مثبت
وسارنده دارد از جمله :
ايجاد رابطه معنوي با اولياء الهي وشفيعان :واضح است که به
مسايل روز قيامت واضطراب وترس آنجا توجه دارد واميد به
شفاعت پيغمبر اکرم وخاندان پاکش دارد ،سعي مي کند که نوعي
رابطه با آنها بر قرار سازد وآنچه موجب رضاي آنها است انجام
داده آنچه موجب ناراحتي آنها است ترک کند زيرا از مفهوم
شفاعت مي فهميم که بايد رابطه اي معنوي بين شفاعت شوندگان
وشفيعان وجود داشته باشد.
تحصيل شرايط شفاعت:در آياتي که قبال به آن اشاره کرديم ودر
احاديث بسيار شرايط مختلفي براي شفاعت ذکر شده است ،مسلما
... ..کسي که اميد وانتظار شفاعت دارد کوشش مي کند که اين
اين شرايط را در خود ايجاد کند از همه مهمتر اذن ورضايت
ظروردگار است .يعني بايد کاري انجام دهيم که محبوب
ومطلوب خداوند است وآنچه موجب محروميت از
شفاعت است پر هيز کنيم .
برخي از شرايط مهم شفاعت
الف – ايمان از شرايط اصلي است وافرادي که ايمان وعقيده
ندارند شفاعت شامل آنها نمي شود.
ب -تارک الصالة نباشد وحتي طبق روايت امام صادق (ع)
نماز را سبک نشمرده باشد .
ج -تارک زکات نباشد
د -تارک حج نباشد
ه -ظالم نباشد ( وما للظالمين من حميم وال شفيع يطاع ) يعني
" براي ظالمين هيچ يار مهربان وهيچ شفيع مطاعي نباشد
" ودر سوره م ّدثر مي فرمايد :چند چيز موجب محروم
شدن از شفاعت است :
-1بي اعتناي به نماز -2بي توجهي به طبقه محروم جامعه
-3سرگرم باطل شدن -4نپذيرفتن معاد
مجموعه اين جهات سبب ميشود که اميدواران شفاعت
دراعمال خويش تجديد نظر کنند ونسبت به آينده
تصميمهاي بهتري بگيرند .پس شفاعت آثار مثبت
وسازنده اي داشته ويک عامل مهم تربيتي است