اصول اساسی مدیریت (منجمنت ) :درطول تاریج دانشمندان عرصۀ مدیریت نظریات مختلفی دررابطه به اصول مدیریت ارائه نموده اند که دربعضی موارد اتفاق نظر و بعضًا ،هم نظر نبوده اند . -دانشمندان علم مدیریت مانند (فایول) ()14اصل را برای مدیریت پیشنهاد میکند اما باالی ( )9اصل اکثرًا دانشمندان اتفاق نظر دارند که همین ( )9اصل به گونه ای ازنگاه مفهومی شامل همان ( )14اصل است . – 1اصل هماهنگی :این اصل با اصل سلسلۀ مراتبی اداری که تسهیالت زیادی را برای اصل هماهنگی میسر میسازد استوار است . تعریف :هماهنگی پروسۀ برقراری ارتباط بین کارها ومنابع تمام بخش های مختلف سازمان ،بمنظور رسیدن به هدف مشترک است . -عدم هماهنگی باعث کاهش بهره وری کارکنان ،پیچیده شدن فرآیند ها و تأخیردرتکمیل پروژه های سازمان میگردد . همانطوریکه حفظ تعادل و ارتباط منطقی بین اجرای مختلف یک ماشین ضروری است ،به همین ترتیب تطبیق و تعادل وظایف در بین واحد های اداری برای تأمین هدف مشترک ضروری و الزمی می باشد . – 2اصل سلسلۀ مراتب :سلسلۀ مراتب سازمانی دراصول مدیریتی ،به نظم و ترتیبی اشاره دارد که طبق آن ،افراد ، واحد ها و بخش های مختلف یک سازمان براساس جایگاه سازمانی و اختیارات شان درسطوح مختلف طبقه بندی میشود. -برقراری سلسلۀ مراتب در سازمان ،روشی برای تفکیک اختیارات ،وظایف و ایجاد زنجیرۀ مدیریت در سازمان است ،به طوری که سطوح باالتر وظیفۀ کنترول سطوح پایین تر سلسلۀ مراتب را برعهده دارند . -این اصل هم برای ایجاد هماهنگی ،تسهیالت الزم را میسر ساخته که این تسهیالت ناشی از طبقه بندی وظایف ،تثبیت صالحیت ها و مسئولیت ها می شود . – 3اصل وحدت در فرماندهی :به اساس این اصل افراد زیر مجموعه در یک سازمان رسمی ،دستورات فعالیت خود را ازیک فرد مسئول مافوق ادارۀ خویش گرفته و به آن از اجراأت خویش گزارش تهیه نماید . -هدف آن اطمینان ازوحدت تالش ،تحت نظر یک فرد مسئول برای انجام یک کار است . -برای ایجاد هماهنگی وجلوگیری از پراگندگی روی این اصل درعلم مدیریت تأکید می شود . -به استناد این اصل مادونان فقط مسئول به اجرای دساتیر آمر مافوق خود می باشد (آمرمستقیم کارکن می تواند عندالزوم کار ها و مسئولیت ها را بین واحد های دومی خود تقسیم و جهت دادن صالحیت به آنها تفویض اختیار نماید . – 4اصل حیطۀ نظارت یا محدوده کنترول :این اصل که با اصل سلسلۀ مراتب اداری ارتباط نزدیک دارد ،مربوط به اشخاصی است که آنها بخوبی واساسی می توانند مادونان خود را کنترول و تظارت نمایند . -تعداد کارمندانیکه یک مدیرمیتواند آنها را بصورت مؤثر نظارت نماید نظر به نوع و وظایف اداره فرق می نمایند که درآن عوامل از قبیل ( مهارتها و توانایی مدیر ،نوع کارمند و وظیفه ،شباهت در وظایف ،پیچیدگی وظایف ،محل انجام وظایف ذیدخل اند . -درقرن 20دانشمند علم مدیریت ( )Umickدربارۀ (اصل حیطۀ نظارت یا محدودۀ کنترول ) چنین اظهار نظرکرده است : (همانطوریکه انگشتان نوازنده تعداد محدود از (پیانو) را رسیدگی می تواند ،فکرو نیروی یک مدیر هم می تواند تعداد محدودی از کارکنان را اداره نماید . -به عقیدۀ ( )Umickتعداد کارمندان مربوط یک آمرنباید از ( )6 - 5بیشتر باشد .ولی نظر شان درهمه جا و همه حاالت و شرایط متغیر کامًال تطبیق نمی باشد ،زیرا در محدودۀ کنترول عوامل زیادی از قبیل ( :کمیت کارها ،عدم تمرکز کارها ،نوع وظایف و محل وظایف نیز ذیدخل اند . عوامل تعیین کنندۀ حیطۀ نظارت : )1ویژگی های شخصی :ازمیان ویژگیهای فردی مدیر ،دو مورد تأثیر بیشتری بر حیطۀ نظارت وی دارند : - 1چگونگی نگرش فرد نسبت به کار. - 2میزان توانایی و لیاقت وی در اجرای وظایف سپرده شده . -همچنین وجود کارکنان الیق و توانمند ،استفاده ازحیطۀ نظارت گسترده تری را امکان پذیر می سازد . ) 2عوامل شغلی :ماهیت وظایف شغلی مدیر ،اثر حایز اهمیتی بر تعیین حیطۀ مناسب برای وی دارد . -عوامل نظیر(اهمیت نسبی مشاغل کارکنان تحت سرپرستی ) و ( -میزان نیاز آنان به مشورت با مدیران ما فوق ) . ( -همبستگی و وابستگی وظایف اداری ) . این عواملی است که بر اندازۀ حیطۀ نظارت تأثیر میگذارد . -صاحبنظران علم مدیریت منابع بشری ،به اساس تحقیقاتی دریافتند که ( :اگر اندازۀ گروه های کاری بیشتر از 6-5 شوند ،ممکن است ،در درون آن گروها ،گروهک های کوچکتری تشکیل شوند و به دلیل بروز تضاد های درون گروهی ،مشکالت ایجاد هماهنگی و جلب مشارکت اعضا افزایش یافته و رضایت شعلی کارکنان کاهش پیدا کند . )3متغیرهای محیطی :فناوری و نوع آن ازجملۀ مهمترین متغیرهای محیطی مؤثر برحیطۀ نظارت درنظرگرفته میشود . -براساس مطالعات انجام شده ،درفراگرد های تولید انبوه از حیطۀ نظارت گسترده تری استفاده می شود .درحالیکه در تولید انبوه میتوان ( )60 – 40نفر تحت نظر یک سرپرست قرار داد . -پراگندگی جغرافیایی نیزازجملۀ عوامل محیطی مؤثربر حیطۀ نظارت است . -در واقع هرچه پراگندگی جغرافیایی افزایش یابد ،باید از حیطۀ نظارت محدودتری استفاده شود . نتایج کلی حاصل ازمطالعۀ حیطۀ نظارت : – 1حد مطلوب حیطۀ نظارت مدیران عالی با حد مطلوب حیطۀ نظارت سرپرستان ،متفاوت است . – 2حد مطلوب حیطۀ نظارت مدیران عالی ( ) 10- 5نفر متغیراست ،هرچند در صورت لزوم ،استفاده از حیطۀ نظارت گسترده تر نیزدراین سطح مجاز است . – 3عوامل مربوط به مدیران و سرپرستان ،میزان ورزیدگی و مهارت ،تمایل مدیر به نظارت دقیق ( به جای نظارت کلی) تنوع و تعدد وظایف مدیر ،امکان استفاده از افراد دیگر بر نظارت . – 5اصل صالحیت و مسئولیت :اختیارات و مسئولیت ها در واحد های مربوط یک اداره صراحت کامل داشته ،واضح و روشن میباشد ( .طبقه بندی بست های مدیریتی صالحیت و مسئولیت کارکنان را در پیشگاه شان قرار میدهد ) . -به منظور تعین صالحیت و مسئولیت فرد در اداره و عدم مداخله درامور یکدیگرتقسیم کاربا طرح ( الیحۀ وظایف ) چشم انداز فرد را دراجرای وظایف رسمًا واضح میسازد . -هرشخص مسئول اجرای وظایف مطروحه و ارایۀ گزارش از چگونگی عملکرد خویش دراداره در مقابل مقام ما فوق خود ،درحدود اختیارات که بوی اعطا گردیده می باشد و نباید از حدود صالحیت و مسئولیت خویش خارج شود . -به اساس این اصل مدیران درتهیۀ منابع و الزامات ضروی کاردرمقابل زیردستان و کارکنان از اجرای مؤفقانه و مثمر وظایف سپرده شده به اساس ،قانون و مقررات جاری در اداره نزد مدیران ،مسئولیت داشته و باید عندالموقع به آگاهی یکدیگر برسانند . – 6اصل تعادل :تعادل بین تمرکز گرایی و تمرکز زدایی جزوظایف مدیریت ازدیدگاه (فایول) است . -با درنظر داشت این اصل تمام قوانین و مقررات مربوط اداری طوری تهیه ،ترتیب و تحت اجرا قرارمیگیرد که عدالت درآن میسر شده بتواند و باعث ایجاد تسهیالت جهت رسیدن به اهداف اداره گردد . – 7اصل انعطاف پذیری :انعظاف پذیری مدیر یکی از مهمترین توانایی های یک مدیر موفق است . -مدیران مداوم با تغییرات مختلف درمحیط کار خود روبرو هستند و گاهی ناگزیربه تغییردررویه ها و استاندرد های معمول میباشند. -مدیران انعطاف پذیراز لحاظ تجربه غنی هستند ،چون تجارب جدید را می پسندند و عالقمندند آنها را لمس و تجربه کنند . -تغیرات به اوضاع سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی در جوامع ،روی شیوه و اهداف کارهم تأثیرگذار بوده ،به اساس همین اصل مدیر باید با روحیۀ انعطاف پذیری روی برنامه ها ،پالنها و رویۀ کار آماده باشد تا بتواند سازمان را روی مسیر اهداف نهایی درحرکت داشته باشد . – 8اصل تخصص :دریک سازمان افراد مختلف با دیدگاه ها وتوان کاری مختلفی حضور دارند . این افراد دررده های مختلف شغلی مشغول فعالیت بوده ،و در واحد های خود باهم و با افراد دیگر واحد ها درتعامل و ارتباط می باشند . -این اصل بیشتر با نوعیت و ماهیت کارارتباط داشته و طبقه بندی و تقسیم وظایف بین واحد های اصلی و واحد های مشورتی به استناد این اصل صورت میگرد . -با تعمیل این اصل اهل کار شناخته شده ،کار به اهل کار سپرده می شود . -با نتایج متوقعه آن فرصت های الزم درایجاد روابط مؤثر بین کارکنان ،ازدیاد کمیت وکیفیت تولید ،جلوگیری ازضیاع و استهالکات زیاد از منابع کار ،جلوگیری از تقلب کاری وغیره میسر می گردد . – 9اصل کارایی :مفهومی است که هزینۀ منابع صرف شده در فرآیند کسب هدف را ارزیابی می کند .بدین صورت که مقایسۀ خروجی ها به دست آمده با ورودی های مصرف شده میزان (کارایی) را مشخص میکند ( .تولید به وقت کم و قیمت قلیل و سرمایۀ محدود افزایش میابد و در نتیجه محصول کار بررسی میگردد ) . -ممکن دراین جریان و یا ختم پروسه های عامل و حاصل بعضی کارها که مفاد روانی و خدماتی آن قابل ارزیابی به پول نباشد نیز صورت میگیرد . -به اساس همین اصل دراصول مدیریت شیوه های ذیل بکار رفته است . – 1بررسی واندازه گیری زمان دقیق درهرجزء کار و تعیین نحوۀ انجام دادن آن . – 2تخصصی کردن کارها در یک مؤسسه و ایجاد سرپرستی های جدا گانه . – 3استندرد کردن تمام وسایل کار و تعیین بهترین شیوۀ استفاده از آنها . - 4تهیه و تشریح الیحۀ وظایف هر یک از کارمندان . - 5تنظیم سیستم پرداخت حقوق ومزد با کیفیت برای کارکنان.