Professional Documents
Culture Documents
ي پـدرانـه
نصيحتهـا
•ترجمه :فائز ابراهيم محمد
نشر احسان
3902750 :
1
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
«فهرست مطالب»
مقدمة مترجم
نصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
ه سوي مذاكرات و گفتگوهاي سازنده: ب
م بگذاريدصصها احترا ه تخ ّب
راه خداترسان و افراد ميانهرو را برگيريد
ن بگيريد و سختگير نباشيد آسا
با روشي نيكو و حكيمانه دعوت كنيد:
ي چند در آداب دعوت و گفتگو نكات
ي كنيد
با تودة مردم زندگ
ن داشته باشيدحسن ظ ن ُنسبت به مسلمانا
2
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
«مقدمة مترجم»
ل چهارم از كتاب «الصحوة الءسلمية بين الجحودمقالة مختصري كه در دست داريد ،ترجمة فص
و التطرف» (بيداري اســـــلمي ،بين افراط و تفريط) تأليف «دكتـــــر يوســـــف القرضاوي»
ميباشد..
ب را به طور كامل ترجمه كنم ،ولي نظر به اهميت و ضرورت در نظر داشتم كه اين كتا
ه شامل نصـايح و سـفارشهاي بجـا و كارشناسـانهاي ل چكيده و مختصـر ــ ك محتواي اين فصـ
براي راهنمايي و ارشاد جوانان كمتجربة مسلمان ميباشد ـ عليرغم بيتجربگيام در اين
كار ،به ترجمة زودهنگام آن پرداختم و اگـــر خدا بخواهـــد ،ترجمة كامل آن را نيـــز ،متعاقباً
براي استفادة عموم علقهمندان ،چاپ خواهم كرد..
ه نصايح سودمند كتاب را آويزة گوش قرار دهيم و در حد از خداوند توفيق ميطلبيم ك
ع شود.. ه آن كوشا باشيم ،شايد كه هدايتي در آن واق توان ،جهت عملكردن ب
3
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
4
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
و تهديـد چيزي جـز اصـرار و پافشاري بر خشونت به بار نميآورد؛ همچنان كه بـا
تشكيك و متّهم ساختن همديگر نيز برطرف نميشود؛ زيرا هيچ ك س نميتواند در
پاكي و اخل ص اين جوانان ،و راستي و صداقت آنها با خود و پروردگارشان ،شك
و ترديد داشته باشد..
حسـنتفاهم در
ه همديگـرُ ،
بلكه معالجه و مداواي حقيقي ،تنهـا بـا نزديكي آنهـا ب
حسـنظن نســبت به نيتهــا و موضعگيريهايشان ،كوشش ديدگاههــا و نظرياتشانُ ،
براي از ميانبرداشتن فاصلهاي كه بين آنها و جامعهاي كه در آن زندگي ميكنند،
ه طور نيكـو و شايسـته ،صـورت ميگيرد.. همچنين بـا برگزاري گفتگوهاي علمي ب
تــا جايي كه براي همه ،تمام مفاهيم و موضوعات ،روشن و تــبيين شونــد و همة
شبهات و ابهامات برطرف ،و موضع نزاعات و اختلفات آزاد شوند و گروه متّفق
خص شود.. بر چيزي ،از گروه مخالف آن مش ّ
5
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
در مسـير اين گفتگوهـا و مذاكرات ،نصـيحتها و سـفارشهايي به جوانان تقديم
ميكنم كه اميدوارم بــا اين كار ،غيــر از ذات خداونـــد ــــ متعال ـــ چيــز ديگري
نخواسته باشم..
ه مـا آموخته اسـت« :دين، همانگونه كه رسـول خدا صـلي الله عليـه و سـلم ب
ه از طرف خدا باشــد ،يــا رســولش ،يــا كتابش ،يــا ائمةنصــيحت اســت؛ حال چ
ة مؤمن اســت» و «توصــيه و مســلمين و يــا تودة مردم» ..همچنين «مؤمن ،آين
سفارش به حق و صبر ،اسباب و عوامل نجات و رهايي از خسران و زيانكاريهاي
دنيا و آخرت هستند»..
قصـد من از اين نصـايح و سـفارشها ،قراردادن چراغهـا و نشانههايي بر فراز
راه اسـت تـا مـا را به هدف خود راهنمايي سـازند و لغزش و انحراف از مسـير ،يـا
دور خود چرخيدن ،و يا قدمگذاشتن در جهتي ديگر را از ما دور سازند:
6
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
7
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
8
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
اينكه همواره دوســـــــــــت داشت ،برادرش پيشقدم شود و آن را به او واگذار
نمايد».
ن سـائب» نيـز گفته اسـت« :افراد زيادي را ديدهام كه اگـر كسـي از «عطاءب
آنهـا دربارة چيزي سـؤالي ميكرد ،به هنگام پاسـخگفتن ،حرف ميزد در حالي كه
تمام اندامش ميلرزيد!».
و اگر كمي جلوتر بياييم و به تابعين برسيم و به آنها نيز نظري افكنيم ،سرور
و فقيهترين آنهـا« ،سـعيدبن مسـيب» را مييابيم كه هرگـز به فتوا نزديك نميـشد
و جوابي نميداد ،مگــر اينكه ميگفت« :پروردگارا! مرا ســالم بدار ،و ديگران را
نيز از من سالم نگهدار!».
و بعـد از تابعين ،ائمة مذاهـبي را ــ كه هماكنون نيـز از آنهـا پيروي ميشود ــ
ه اگـــر در مســـئلهاي خيـــر و صـــلحي نميديدنـــد ،به هيچوجه تكـــبر مييابيم ك
نميورزيدنـد و از گفتن كلمة «نميدانم» ابايي نداشتنـد .در بين آنهـا« ،مالك» ؛
در اين مورد از همه شديدتـر و سـرسختتر بود .او ميگفت« :هـر كس ـ در مورد
مسـئلهاي سـؤالي كنـد ،شايسـته اسـت قبل از اينكه جوابي دهـد ،خود را بـا بهشت
و آتش جهنم روبهرو كنـد ،و ببينـد چگونه ميتوانـد خود را از عذاب آخرت خلص ـ
نمايد ،آنگاه به آن پاسخ گويد».
«إبن قاسـم» گفته نيـز اسـت« :از مالك شنيدم كه ميگفت :من در مورد
مسـئلهاي ،حدود چنـد ده سـالي فكـر كردم ،ولي تاكنون بـا هيچ رأيي توافق نكرده
و هيچ حكمي دربارهاش صادر نكردهام».
«إبن مهدي» نيـز از او شنيده كه ميگفت« :گاهي بـا مسـئلهاي مواجه
ه خاطر آن ،يك سال تمام ،شبها نميخوابيدم!». ميشدم و ب
«مصـعب» نيـز گفته اسـت« :پدرم مرا براي مسـئلهاي نزد مالك فرسـتاد و
ن ســـؤال نيـــز بـــا من بود ،و او ماجرايش را براي مالك بازگـــو كرد و صـــاحب آ
ب گفت :در اين مورد ،جواب خوب و ســــؤالش را پرســــيد ،امــــا مالك در جوا
قانعكنندهاي ندارم ،برويد و از اهل علم بپرسيد!».
«إبن أبيإحسان» نيز گفته است« :از مالك ،بيست و دو مسئله پرسيده شد،
امـا به جـز دو سـؤال ،هيچ جوابي نداد؛ آن هم بعـد از اينكه چندين مرتبه ذكـر «ل
حول و ل قوة إل باللّه» را تكرار نمود!».
ناگفته نمانـد ،من بـا اين سـخنان نميخواهم مانع درسـخواندن و تعليم و تعلّم
جوانان مســلمان شوم؛ زيرا طلب علم ،بر هــر كسـي واجب اسـت و بايســتي از
ه ميخواهم بگويم :مســـلّما ً آنهـــا گهواره تـــا گور ،پايدار و مطلوب بمانـــد ،بلك
هرچقدر هم بـا درس ـ و مطالعه سـر و كار داشته باشنـد ،باز هم در احتياج به اهل
صص خواهند ماند ،و نيز اينكه براي علم شريعت ،ابزار و وسايلي است علم و تخ ّ
كه نتوان ستهاند به آنها دست يابند .همچنين داراي اصولي است كه به خوبي آنها
9
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
را نشناخته و فرانگرفتهاند ،و نيز داراي فروع و مسائل جانبي است كه اوقات و
اعمالشان به آنان فرصــت نميدهــد كه تمام تلش و كوشش خود را صــرف آن
كننــد ،و هركس ـ به كار خود مشغول اس ـت و براي كاري كه برايش خلق شده،
ه است.درست و آماده گشت
من نميگويم كه اين جوانان ،دانشگاههايشان را اعـم از دانشگاههاي نظري و
علمي ،همچون :ادبيات ،اقتصــــاد ،پزشكي ،فنّي و مهندســــي ،جهت پرداختن به
صـص درسـهاي ديني و علوم شريعت ترك كننـد؛ آن هم بعـد از اينكه دورهاي از تخ ّ
خود را تمام كردهانــد و چنــد ســالي را در دانشگاههــا گذراندهانــد ،و حتّي داراي
نمرات بال و امتيازات خوبي در رشتههايشان بودهانـد .آنهـا نميداننـد يـا خود را به
ه طلب اين علوم ــ بلكه به دسـتآوردن نمرات و درجاتي بال و ناداني ميزننـد ك
برتـر در اين رشتهـها ــ بر هـر مسـلماني واجب كفايي اسـت .آنهـا نميداننـد كه
ن و دشمنانشان در اين رشتهــها به اوج خود رســيده مســابقة بين آنهــا و مخالفي
اسـت ،و هركس ـ نيتي پاك داشته باشـد ،در طلب اين علوم دنيوي و تعمق در آن،
در حقيقت در عبادت و جهاد به سر برده است.
ث گرديــد ،هــر يك از موقعي كه رســول خدا صــلي الله عليــه و ســلم مبعو
ه از طريق آن صحابة كرام ـ رضي اللّه عنهم ـ براي خود حرفه و شغلي داشت ك
ن بماننـد و كسـب روزي و معاش ميكرد ،و همه را آزاد گذاشت كه در شغلهايشا
ه از كارشان دسـت بردارنـد و تمام هـم و غم و كوشش هرگز خواسـتار آن نشد ك
خود را ــ صـرفا ً ــ در تعليم و دعوت و تـبيلغ اسـلم منحصـر كننـد؛ مگـر اينكه كسـي
براي كاري مهـــم و بزرگي خواســـته ميـــشد ،كه البته در آن موقع بر او واجب
ميگرديد كه خود را براي قيام و انجام هر چه بهتر آن ،آماده و وادار سازد.
چيزي كه مرا بيش از اين ميترســاند ،شهوات دروني اســت كه به دنبال اين
تغييرات ،يعني تغييــر درســ و رشته ظاهــر ميشونــد و تنهــا براي خودنمايي و
س و حلقات بنشينند و رياست و كسب مقام باشد و باعث شود كه در صدر مجال
ت در وجود خود، خود را برتر و بالتر از همه بپندارند .چه بسا صاحبان اين شهوا
اصـل ً آن را احسـاس نكننـد و متوجة آن نشونـد ،امـا در اعماق درونشان مسـكن
گزيده و ريشه دوانيده اســــــت .در اين صــــــورت ،وجودشان به يك بازنگري و
بازرســـي دقيق احتياج دارد؛ زيرا نفســـ ســـركش ،طـــبيعتا ً هميشه به شهوات
ش دارد و زشتيهـــا را تزيين كرده و مردم را شديدا ً به بديهـــا فراميخوانـــد. گراي
ه درون همچنين راههاي غامض و پيچيدهاي كه شيطان ميتوانـــــد از طريق آن ب
انسـان نفوذ پيدا كنـد ،بسـيار و پراكندهانـد .بدين ترتيب ،كسـي موفّق اسـت كه بر
ســر دوراهي بايســتد و قبل از گامگذاشتن در آن ،اهداف و نيتهــا و اقدامات خود
ن براي دنياسـت يـا براي آخرت؟! آيـا اين را بررسـي كنـد و از خود بپرسـد :آيـا اي
10
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
براي خداســـت يـــا براي مردم؟! تـــا خود را فريب ندهـــد و راه روشن و آشكار
پروردگارش را دنبال كند و به پايان برساند.
( و من يعتصم بال فقد هدي إلي صراط مستقيم ) .
[ و هركس به خدا تمسك جويد ،بدون شك به راه راست و درســــــــــتي
رهنمود شده است ] .
زماني كه فهميديم هـر علمي ،مردان و اهل ويژهاش را داراسـت ،پس ـ
ه ثانياً:
نصيحت بعدي من به جوانان مسلمان اين است ك
علوم ديني و شريعت را از علماي متعمــد و مطمئنّي دريافت كننــد كه «علم»
ه فاصـــلهاي بينشان ه و هيچگون و «تقوا» و «اعتدال» ،در آنهـــا بـــا هم جمع شد
وجود نداشته باشد.
پايه و اســـاس علوم شريعت عبارت اســـت از« :كتاب» و «ســـنّت» ..وليكن
ح ه هيچوجه از تفسير مفسران ،شر ِ هرك س بخواهد آن دو را درك كند و بفهمد ،ب
شارحان ،و فقه فقهاء بينياز نميشود؛ زيرا آنهـا كسـاني هسـتند كه هـر كدام به
نوعي به كتاب و ســـنّت خدمت كرده و اصـــول و فروعش را به خوبي در جايگاه
واقعيشان قرار داده و درهم نياميخته و برايمان ميراث بزرگي برجاي نهادهانـــد
كه هيچ كس با آن ،جز افراد مغرور و نادان ،به مخالفت و انكار نپرداخته است.
ه مدعي علم كتاب و ســنّت اس ـت ،در حالي كه به علماي امت طعنه كس ـي ك
زده و عيبجويي ميكنـــــد ،نميتوان او را در تعاليم ديني مورد اطمينان و اعتماد
قرار داد ،و كسي كه به جاي قرآن و حديث ،از علماء و كتابهايي استفاده ميكند
كه سـست و متروكنـد و داراي دليلي غيرمسـتعمل و بياسـاس هسـتند ،به تحقيق
مهمل و بيكار گذاشته و بدون استفاده رها ن و مصدر قوانين و تشريع را ُ اصل دي
كرده است.
در بين علماي ديني ،افراد زيادي پيدا ميشونــــــــــد كه در يكي از شاخههاي
ف و)... فرهنگ و معارف اســـلمي (همچون علوم تاريخي ،فلســـفه و يـــا تصـــو
صص دارند ،اما هيچگاه خود مستقيما ً با كتاب و سنّت پيوندي برقرار نكرده و تخ ّ
ه طور مستقيم ـ سر و كار ندارند. با آنها ـ ب
11
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
هـر يك از اين افراد بايسـتي در امور و كارهاي مخصـوص به خود به خدم
ت
گرفته شونــد ،و نبايــد به آنهــا براي فتوا و صــدور احكام اعتماد كرد؛ زيرا اهل آن
ن را ندارند كه علم شريعت را از آنان دريافت كنند. نيستند و صلحيت آ
همچنين بينشان كســـاني هســـتند كه بـــا هنـــر و فـــن بيان و دعوت و تبليغ و
سـخنراني ،به خوبي آشنـا و مسـلّط هسـتند و قدرت نفوذ كلم را هم دارنـد و بر
شنوندگان نيـز ،تأثيـر ميگذارنـد و حتّي دلهاي تكتكشان را به لرزه درميآورنـد و
تكان ميدهنـد ،امـا در اينجـا نبايـد اشتباه كرد؛ چون اين بدان معني نيسـت كه آنهـا
اهل علم و تحقيق هم هسـتند و آنچه را كه ميگوينـد ،از روي تحقيق ميگوينـد و
چيــز راســت و ثابتي را ارائه ميدهنــد ،بلكه بيشتــر آنچه ميگوينــد ،ســخناني
درهمآميخته از فاسـد و محكم ،بيارزش و اسـتوار ،درسـت و نادرسـت ،اصـيل و
ن مشتبه اسـت و دخيل ،خرافه و حقيقت و ...ميباشـد ،و اكثـر اين مسـائل ،بر آنا
بدين صـورت ،بدون علم و آگاهي فتوا ميدهنـد و مردم را گمراه كرده و خود نيـز
گمراه ميشوند و نتيجتا ً با اين كارشان ،مراتب و درجات را نيز درهم ميآميزند؛
ه گونهاي كه كوچك را بزرگ ،بزرگ را كوچك ،ساده را سخت و سخت را ساده ب
حسـن جلوه ميدهنـد ،و شنوندگاني كه مورد تأثيـر سـخنانشان واقع ميشونـد ،به ُ
نو ن اعتقاد پيدا ميكننــد :ســخنا اســلوب و روش و ســحر و افســون گفتارشا
ب اســت آنهــا را برگيريم و بشنويم و حفظ اندرزهايشان چه نيكوســت!! چه خو
كنيم!!
ك فن و هنر است و فقه و تحقيق ،فن و البته اينكه وعظ و سخنراني ،خود ي
هنري ديگـر ،بركسـي پوشيده نيسـت؛ امـا اين هرگـز درسـت نيسـت كه اگـر كسـي
بتواند يكي را به زيبايي انجام دهد ،بنابراين ديگري را هم به خوبي ادا ميكند!
ن همراه همچنين ،علم هيچ عالمي پذيرفته نميشود ،مگر اينكه با عمل به آ
شود ..و به عبارت ديگـر :در هـر كسـي كه ادعاي عالمبودن را ميكنـد« ،علم» و
ه مـا از آن به
«عمل» بايسـتي در او يكجـا جمع باشنـد .اين همان چيزي اسـت ك
ن تر س از خداوند ـ متعال ـ «ورع» و «تقوا» تعبير ميكنيم .تقوايي كه اساس آ
است ،و ترس كه ثمرة علم حقيقي و راستين ميباشد:
( إنما يخشي ال من عباده العلماء ) .
دارند ] . ن عالم و دانشمند ،از خدا ترس آميخته با تعظيم [ تنها بندگا
اين همان ترس و خشيت است كه عالم را از اينكه گفتار و سخنانش را بدون
علم و آگاهي به خدا نســـبت دهـــد ،بازميدارد و نميگذارد علمش را در خدمت
نظام و سلطهاي ديگر ـ غير از نظام اسلم و سلطة الهي ـ محدود كند و دينش
را به دنيا بفروشد!
سومين صفتي كه بايستي در اين عصر ،در وجود كسي كه از او علم اخذ و
دريافت ميشود ،نهفته باشـــد و در كنار دو صـــفت پيشين قرار گيرد« ،اعتدال و
12
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
ميانهروي» است .صفتي كه فقط مخصوص دين اسلم است و اديان ديگر فاقد
آننــــد .مــــا در اين عصــــر ،دو گروه متضادي را كه در دو نقطة مقابل هم قرار
گرفتهانــد و از منتســبين به علم هم هســتند ،ميشناســيم :يكي «افراطيــها» و
ديگري «تفريطكنندگان» ،يــــــــا «غلوكنندگان» و «دوريگزيدگان» ،و همچنانكه
ه اســت« :اين دين ،بين غلوكنندگان در آن و «حســن بصــري» ؛ گفت
ن از آن ،ضايع و تباه ميشود!». دوريگزيدگا
در بين آنان كساني را مييابيم كه تا جايي پيش ميروند كه بر مردم همه چيز
را حرام ميكننــــد ،و در مقابل ،كســــاني پيدا ميشونــــد كه همه چيــــز را مباح
ميپندارند!
و نيــز افرادي را ميبينيم كه باب اجتهاد را به طور كلّي ميبندنــد و تقليــد از
عين مذاهب را واجب ميدانند ،و در نقطهاي ديگر با افرادي مواجه ميشويم كه
از همة مذاهب عيبجويي كرده و اجتهاداتشان را به ديوار ميكوبند!
ه فقط متمسك به ظاهر همچنين در ميانشان افراد ديگري يافت ميشوند ك
نصــوص هســتند ،بدون اينكه به مقاصــد و محتواي آن نظــر كننــد و قواعدش را
رعايت نمايند ،و در برابرشان تأويلكنندگاني را ميبينيم كه نصوص را اين دست
و آن دست ميكنند و از آن ،خمير نرم و شكلپذيري مي سازند و به هر شكل از
معاني و مضاميني كه بخواهند ،درميآورند!
و اما گروه مطلوب و مورد اطمينان ،گروه وسطي و معتدل آنهاست .گروهي
ن عقلي كه سـالم و عالم باشـد و قلبي كه خاشع و خداترس ـ اسـت ،جدايي كه بي
نميافكننــــد و بين واجب مورد نظــــر و وضع موجود و واقع زندگي ،ســــازگاري
برقرار نموده و آنهــا را اصــلح و بــا هم جمع ميكننــد ،و بين آرزوهاي خواصــ و
رنجها و دردهاي عوام نيز ،تميز قائلند و قلمرو اختيارات خود را همراه با وسعت
و حدود احكام و ضرورياتش را به خوبي ميداننـد و تسـاهل و آسـانگيري ،آنهـا را
ن حلل و حرام ،وادار نميـــــسازد .همچنين ه از بينبردن موانع و فواصـــــل بي ب
احتياط و محكمكاري ،آنها را به تشدد و سختگيري بر بندگان خدا وانميدارد.
خداوند ،پيشواي حديث و فقه و تقوا« ،سفيان ثوري» را رحمت كند ،آنگاه كه
گفت« :آن علمي كه آسانگير و تخفيفدهنده است ،تنها اهل ثقه آن را ميدانند؛
زيرا همه كس ،علم تشديد و سختگيري را خوب و نيكو ميپندارند!!».
ه ثالثاً:
نصيحت بعدي من به اين جوانان اين است ك
13
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
از سـختگيري و غلو خودداري كننـد ،و خصـوصا ً بـا عوام مردم كه نميتواننـد
هماننـد خواص ـ ــ يعني اهل ورع و تقوا ــ باشنـد ،جانب آسـانگيري و ميانهروي را
پيش گيرند.
چه ايرادي دارد كه شخ ص مسلمان در مسئلهاي يا در همة مسائل ،راهي را
كه به احتياط نزديكتــر و از عيب و نقصــ دورتــر اســت ،پيش بگيرد ..البته نبايــد
طوري شود كه هميشه راه آســــانتر را ترك كنــــد و دائما ً راه احتياط را برگيرد؛
چون در اين صورت ،دين «مجموعهاي از احتياطات» خواهـد شـد كه جـز شدت و
ســـختگيري ،ثمرهاي ديگـــر به دنبال نخواهـــد داشت ،در حالي كه خداونـــد براي
بندگانش ،هميشه آسايش و گشايش ميخواهد..
هر ك س به نصوص قرآن و سنّت و رهنمودهاي پيامبر صلي الله عليه و سلم
و اصـحاب كرامش ــ رضي اللّه عنهم ــ نظري افكنـد ،آنهـا را پيوسـته دعوتكنندة
ه آســانگيري و دفعكنندة فشار و تنگي مييابــد ،و ميفهمــد كه ايشان بر بندگان ب
خدا ،مشكلپسند و سختگير نبودهاند.
در اين مورد ،از قرآن كريم همين آيات مـا را كافي اسـت كه بعـد از آيات
«روزه» ميفرمايد:
( يريد ال بكم اليسر و ل يريد بكم العسر ) .
ســـختي شمـــا [ خداوند آسايش شما را ميخواهد و خواهان زحمت و
نيست ] .
و در آيات «طهارت» و «وضو» ميفرمايد:
( ما يريد ال ليجعل عليكم من حرج ) .
اندازد ] . [ خداوند نميخواهد شما را به تنگ آورد و به مشقّت
و به دنبال آيات «نكاح» ميفرمايد:
( يريد ال أن يخفف عنكم و خلق الءنسان ضعيفا ) .
[ خداوند ميخواهد (با وضع احكام سهل و ساده) كار را بر شمـــا آســـان
خود ،ناتوان اســـــــــت) و كند (چراكه ميداند انسان در برابر غرايز و اميال
انسان ضعيف آفريده شده است ] .
و در آيات «قصاص» ،بعد از اجازة عفو و صلح و آرامش در آن ميفرمايد:
( ذلك تخفيف من ربكم و رحمة ) .
ف و رحمتي است از سوي پروردگارتان ] . [ اين تخفي
از سنّت نيز ،همين مقدار احاديث برايمان كافي است كه:
إبن عباس ـ رضـي الله عنـه از رسـول خدا صـلي الله عليـه و سـلم روايت
كرده اسـت« :شمـا را از غلو در دين خدا برحذر ميكنم .هما نا كسـاني كه قبل از
شما بودند ،به خاطر غلو در دين هلك شدند».
14
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
إبنمســعود رضــي الله عنــه نيــز روايت ميكنــد كه فرمود« :ســختگيران و
ن هلك شدند ،و اين را سه بار تكرار فرمود» .اين سختگيران ،در مشكلپسندا
گفتار ،در عمل ،يا در رأي و انديشه نيز شامل ميشود.
ه أبوهريرة رضــي الله عنــه روايت كرده اس ـت كه« :فردي اعرابي در و آنچ
مسـجد ادرار كرد ،مردم بر عليه او برخاسـتند و به او فحش و ناسـزا گفتنـد ،امـا
رسـول خدا صـلي الله عليـه و سـلم فرمود :او را رهـا كنيـد! سـطلي پـر از آب
روي ادرارش بريزيــد .همانــا شمــا آســانگير مبعوث شدهايــد ،و هرگــز ســختگير
انتخاب نشدهايد».
و از رهنمودهايش اسـت كه« :هرگاه بين دو امري قرار ميگرفت ،انتخاب
ه شرطي كه گناهي در آن نباشد». نميكرد مگر آسانترينش را؛ ب
و هنگامي كه معاذ رضـي الله عنـه به عنوان پيشنماز و امام جماعت گروهي
انتخاب شده بود و نماز و قرائتش را طول داد ،به او فرمود:
ه فتنه بيندازي ،اي معاذ؟!» ..و «آيا دنبال فتنه هستي و ميخواهي مردم را ب
اين را ســـه بار تكرار فرمود .اين بدان معني اســـت كه ســـختگيري بر مردم و
واداشتن دائمي آنها به جديت و محكمكاري ،برابر با به فتنهانداختن آنهاست.
ن اجازه داده ميشود كه بر نفس ـ خويش براي انتخاب راه موقعي كه به انسـا
كاملتـر و سـالمتر سـخت بگيرد ،دليل نميشود كه او ميتوانـد بر تودة مردم نيـز
ن از دين خدا ،از جايي كه اصـــلً ســـختگير باشـــد؛ زيرا باعث تنفّـــر و فرارشا
انتظارش نميرفت ،ميشود ..به همين جهت بود كه رسول خدا رضي الله عنه
هنگامي كه براي خود و به تنهايي نماز ميگزارد ،از همة مردم بيشتـــــــــر طول
ميداد ،امـــا زماني كه پيشنماز مردم ميـــشد ،از همه بيشتـــر تخفيف ميداد و
بسيار سريعالصلة بود ،و در اين مورد ميفرمود:
«هرگاه كسي از شما براي مردم نماز بگزارد ،بايد تخفيف دهد و طول ندهد؛
زيرا در بين آنهـا ،افراد پيـر و ضعيف و ناقص ـ هم هسـتند .امـا زماني كه براي خود
نماز بهپا ميدارد ،هر چقدر ميخواهد طول دهد».
و از أبيقتادة رضي الله عنه روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و سلم
ن داشتم براي اقامة نماز ميايســـتادم و ميخواســـتم آن را فرموده اســـت« :م
ن آن ف دادم و از طولداد طول دهم ،اما گرية كودكي را شنيدم .پ س آن را تخفي
خودداري كردم؛ چون خوب نيست بر مادرش رنج و سختي تحميل شود».
ف را بيان كرده است« :او «مسلم» در صحيح خود ،صورتي ديگر از اين تخفي
يك سورة كوتاه خواند».
ه كه« :رسـول خدا صلي الله عليـه ّ
و از عايشه ــ رضي الله عنها ــ روايت شد
و سـلم آنهـا را از روي رحمت و رأفت به ايشان ،از وصـال نهي فرمود .گفتنـد:
15
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
ت آن دو را به هم وص ـل ميكني! فرمود :من مثل شمــا ولي تــو اي پيامــبر ،خود
ه مرا طعام و آشاميدني ميدهد». نيستم .همانا پروردگارم ،شبان
ه تساهل و آسانگيري در هر زماني مطلوب باشد ،حقيقتا ً در اگر قرار باشد ك
زمان مـــا ،نظـــر به آنچه كه از ســـستي در دين ،ضعف در ايمان و يقين ،و غلبة
زندگي مادي بر مردم مشاهده و لمس ـ ميشود ،لزوم آن بيشتـر اسـت و بيشتـر
طلبيده ميشود ..تمام بلهــا و مصــيبتهايي كه هماكنون گريبانگيــر مــا شده ،به
خاطــــــر منكرات و زشتكاريهاي زيادي اســــــت كه همچون قاعدهاي در زندگي
درآمده و هـر آنچه خلف آن باشـد ،شاذ و خارج از قاعده گرديده اسـت تـا جايي
ن كسـي كه دينش را به دسـت گرفته اسـت ،انگار آتشي شعلهور و سـوزان كه ،آ
ه دسـت گرفته اسـت! تمام اينهـا مقتضي تسـامح و آسـانگيري اسـت ،و بايسـتي ب
شديدا از ســــختگيري و محكمكاري زياد ،خودداري كرد .به همين جهت فقهاء بر ً
آن هســتند كه« :مشقّت و ســختي ،آســانگيري را به دنبال دارد .امور ،زماني كه
ن آسـايش ميآيـد ،و همة بلهـادشوار و تنگ ميگردنـد ،باز ميشونـد و به دنبال آ
ف و آسانگيري ميشوند». باعث تخفي
16
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
باز هم به اين جوانان متدين نصيحت ميكنم كه رابعاً:
از راه و روشي كه قرآن كريم در دعوت به راه خدا و مجادله بـــــــا مخالفين
ت پاياني سـورة «النحل» به صـورت ترسـيم نموده ،پيروي كننـد .اين روش در آيا
خطاب به رسـول خدا صـلي الله عليـه و سـلم آمده اسـت تـا مـا نيـز بعـد از او به
هدايتش رهنمون شويم:
( أدع إلي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي أحسن ) .
[ (اي پيامبر!) مردمان را با روشي حكمتآميز و اندرزهاي نيكـو و زيبـا به
هرچه نيكوتــر و بهتــر گفتگــو و راه پروردگارت فراخوان ،و با ايشان به شيوة
مجادله كن! ] .
ه جدال بـا ه دريافت ميشود كه فقط در امـر ب از تأمل در اين آية كريم
ه اســت ،بلكه دســتور داده شده كه بــا آن روشي كه شيوهاي نيكــو محدود نشد
نيكوتــر و بهتــر اســت ،مجادله شود .در واقع در اينجــا دو روش براي مذاكره و
مناقشه عرضه گشته اسـت كه يكي «نيكـو» و ديگري «نيكوتـر» از آن ميباشـد،
كه بر شخص ـ مسـلمان واجب اسـت بـا شيوهاي كه نيكوتـر و بهتـر اسـت ،مجادله
ب قلبهاي بيزار و فراري اسـت و نزديككنندة وجودهايي كنـد؛ زيرا اين روش ،جاذ
ه دور از هم هستند و از يكديگر فاصله گرفتهاند. است ك
ن ذكـر مواضع اتّفاق و همفكري بين دو از مواردي كه «نيكوتـر» اسـت ،ميتوا
طرف جدالكننده ،و رفتن از آن به مواضع اختلف را اشاره نمود كه شايــــد ـــــ
همانگونه كه خداوند ميفرمايد ـ بر آن اتّفاق حاصل آيد:
الذين ظلموا منهم و قولوا :آمننننا بالذي أنزل ( و ل تجادلوا أهل الكتاب إل بالتي هي أحسن إل
إلينا و أنزل إليكم ،و إلهكم و إلهنا واحد ،و نحن له مسلمون ) .
نكنيــد مگــر [ با اهل كتاب جز با روشي كه نيكوتر باشد ،بحث و مجادله
اعتدال در جدال ،خارج شونــد) با كساني از ايشان كه ستم ميكنند (و از حد
سـوي خدا بر مـا و بر شمـا نازل شده اسـت ،ايمان ه تمام آنچه از و بگوييد :ب
فرمانـبردار او داريم .معبود ما و معبود شما يكي است ،و ما تنها تسليم و
هستيم ] .
امـا در مواضع اختلف ،حكم آن به سـوي خدا در روز قيامت برميگردد و
پرداختن به آن ،در آن روز انجام ميگيرد:
17
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
( و إن جادلوك فقل :ال أعلم بما تعملون ،ال يحكم بينكم يوم القيامة فيما كنتم فيه تختلفون ) .
جدال مكن و) ن بحث و [ و اگر با تو به مجادله پرداختند ،پس (با ايشا
هـر كسـي اسـت .خداونـد در روز بگو :خدا از كارهايي كه ميكنيد ،آگاهتر از
قيامت ميان شما دربارة آنچه اختلف ميورزيد ،داوري ميكند ] .
بنابراين ،زماني كه اين روش مجادلة مسـلمان بـا غيـر مسـلمان باشـد ،پس ـ
جدال مسلمان با مسلمان ،در حالي كه هر دو داراي وحدت عقيده و اخوت ديني
هم هستند ،چگونه خواهد بود؟!
بعضي از برادران ،بين صـــــــــــراحت در حق ،و خشونت در روش گفتار آن،
آميزش برقرار ميكنند و با شيوهاي تند و خشن سخن ميگويند ،با اينكه بينشان
هيچ ملزمتي وجود ندارد .اصـول ً مبلّغ و دعوتگـر دانـا و باتجربه ،كسـي اسـت كه
ت ميكنـــــد ،بدون اينكه ن را بـــــا نرمترين شيوه و رقيقترين عبارات دعو ديگرا
هيچگونه تفريطي در مضمون آن به وجود آورد.
بعـد از مشاهدة واقعي پي ميبريم كه :اسـلوب تنـد و خشن و سـختگيرانه،
مضمون نيك و زيباي مطالب را از بين ميبرد ،و به همين جهت در حديث وارد
ه معروف ميكنــد ،بايســتي شيوة امركردنش نيــز شده اسـت« :كسـي كه امــر ب
معروف باشد».
«امام محمـد غزالي» در كتاب «امـر به معروف و نهي از منكـر» از «إحياء
العلوم الدين» ميگويـد« :امـر به معروف و نهي از منكـر نميشود مگـر اينكه در
آنچه كه امـر و نهي ميكنـد ،دلسـوز و مهربان ،نرم و آسـانگير ،صـبور و بردبار و
فقيه و دانا باشد».
ب ديگري كه در همين باب ذكـر ميكنـد ،اين اسـت كه :مردي به از مطال
ه معروف و نهي از منكــر مجلسـ مأمون ،خليفة عباسـي وارد شــد و او را امــر ب
ن بـا او صـحبت كرد ،و ه او گفت و بـا شيوهاي تنـد و خش نمود و سـخنان درشتي ب
اصـل ً از مقامش نترسـيد و چيزي باعث ترسـش نشـد كه براي هـر مقامي ،گفتار
ن كه فردي فقيه و دانا هم بود ،گفت :اي مرد! كمي مناسبش را بگويد .لذا مأمو
نرمتر باش و مدارا كن! همانا خداوند كسي را مبعوث ساخت كه از تو بهتر بود،
ه نمود كه از من بدتـر و شرورتـر بود ،امـا به او امـر ميكنـد ه سـوي كسـي روان وب
كه با او ،با آرامش و نرمش سخن بگويد .موسي و هارون ،برانگيخته شدند و هر
دو از تــو بهتــر بودنــد و به ســوي فرعون رفتنــد كه او نيــز از من بدتــر بود ،و
همانگونه كه خداوند به آن دو امر فرموده بود ،به او سفارش كردند:
يتذكر أو يخشي ) . ( إذهبا إلي فرعون إنه طغي ،فقول له قول لينا لعله
ســــپس به ه سوي فرعون برويد كه به راستي سركشي كرده است، [ب
بترسد ] . نرمي با او سخن بگوييد ،شايد متذكّر شود و
18
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
ن مرد و خشونت و دشمنياش و اين چنين ،مأمون بــــا دليل روشن خود بر آ
پيروز شـــــد و هيچ جوابي در مقابلش نيافت .از چيزهاي ديگري كه خداونـــــد به
موس ـي عليــه الســلم ياد داد ،اين بود كه دعوتش را در پيشگاه فرعون بــا اين
گفتار نرم و رقيق شروع كند:
فتخشي؟ ) . ( فقل :هل لك إلي أن تزكي و أهديك إلي ربك
[ پس بگو :آيا ميل داري (از آنچه اكنون در آن هستي) رها و پاك گردي
ك و بيمناك و تو را به سوي پروردگارت رهبري كنم تا تــــــــــو (از او) انديشنا
گردي؟! ] .
ه در قرآن كريم هر ك س بر گفتگوو مذاكرة موسي عليه السلم با فرعون ك
آمده اس ـت ،آگاه شود ،ميفهمــد كه موس ـي عليــه الســلم ســفارش خدا را به
خوبي حفظ و رعايت كرده و آن را بــا تمام دقّت ،عليرغم تكــبر و ســركشي و
قدرت و ســـــلطة فرعون و هجومهـــــا و تهديدهايش ،اطاعت نمود .چنانچه اين
جريان در سورة «الشعراء» بيان شده است.
و هر ك س بخواهد از سيرت رسول خدا صلي الله عليه و سلم و سنّتش در
اين مورد درســـ بياموزد ،بايســـتي به رهنمودهايش توجه كنـــد« :آســـانگيري و
عطوفتي كه بــا خشونت و ســختگيري مخالف اســت ،و رحمتي كه بــا قســاوت
منافات دارد ،و نرمش و مدارايي كه زير بار درشتي و تندخويي نميرود!».
ه خداوند او را چنين توصيف آري! چگونه و چرا اين طور نبا شد ،در حالي ك
ميفرمايد:
حري ص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم ) ( لقد جاءكم رسول من أنفسكم ،عزيز عليه ما عنتم،
.
هرگونه درد و [ بيگمان پيامبري از خودتان به سويتان روانه شده كه
ســخت و گران ميآيــد .به شمــا رنج و بل و مصيبتي كه به شما برسد ،بر او
عشق ميورزد و اصرار به هدايت شمـا دارد ،و نسـبت به مؤمنان داراي محبت
فراوان و مهرباني زيادي است ] . و لطف
ب و يارانش را چنين ترسيم ميفرمايد: و سيماي علقه و پيوندش با اصحا
لنفضوا من حولك ) . ( فبما رحمة من ال لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب
اگـــــــــــــــر [ از پرتو رحمت الهي است كه تو با آنان نرمش نمودي ،و
درشتخوي و سنگدل بودي ،از اطراف تو پراكنده ميشدند ] .
فردي از يهود ،زبانش را در تحيت و سـلمكردن بر پيامـبر صـلي الله عليـه و
ســلم بــا چرندياتي آلوده كرد و به جاي «الســلم عليكم» (ســلم بر شمــا باد!)،
گفت« :الســام عليكم» (مرگ بر شمــا باد!) .در اين هنگام عايشه ـــ رضي اللّه
عنها ـ خشمگين شد و او را به باد دشنام و ناسزا گرفت! اما رسول خدا صلي
الله عليــــه و ســــلم در جوابش كلمة «الســــلم» را بر آن اضافه نكرد و فقط
19
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
ه ــــ رضي اللّه عنهـــا ــــ فرمود« :و عليكم!» (بر خودتان باد!) .ســـپس به عايش
فرمود« :خداوند ،مدارا و نرمي را در تمام امور دوست ميدارد»؛ يعني خداوند
ش و عطوفت را دوســـت در امـــر دين و دنيـــا ،چه در گفتار و چه در عمل ،نرم
ميدارد.
ّ
و از همان عايشه ـ رضي الله عنها ـ روايت شده كه فرمود« :خداوند ،مهربان
و آســـانگير اســـت و مهرباني و آســـانگيري را دوســـت ميدارد ،و بر نرمش و
آسانگيري ميبخشد آنچه را كه بر خشونت و تندخويي نميخشد».
باز هم از عايشه ــ رضي اللّه عنهـا ــ روايت شده كه فرمود« :مدارا و نرمش
بــا هــر چيزي همراه شود ،آن را زينت و زيبــا ميــسازد ،و اگــر از هــر چيزي جدا
شود ،آن را معيوب و ناقصـــ و زشت ميـــسازد» .بـــا اين عموميتي كه آمده،
شامل همه چيز ميشود.
ه كه« :رسـول خدا از جريربن عبداللّه رضـي الله عنـه نيـز چنين روايت شد
ه ميفرمود :هـــر كســـ مدارا و رقّت و صـــلي الله عليـــه و ســـلم را شنيدم ك
نرمخويي را حرام كند ،تمام خوبيها و نيكيها را حرام كرده است!».
پ س چه مجازات و كيفر شديدي بايد داشته باشد ،آن كسي كه با حرامكردن
يك خوبي ،تمام خوبيها را حرام ميكند!!
من به همين مقدار از نصوص بسنده ميكنم؛ چون كه براي اقناع فرزندانم ـ
ه راه تهاجم و خشونت را در پيش گرفتهانـد ــ كافي ميدانم تـا از راه و كسـاني ك
روش خشونتآميــز ،به راه حكمتآميــز و اندرزهاي نيكــو برگردنــد و ثابتقدم
باشند..
20
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
ن اينكه تلش ودر اين آيه ،بحث از گناهي بزرگتر از شرك به ميان آمده و آ
ه شرك ميباشد؛ حال اين گناه هر چند كوشش جهت كشاندن و انحراف مؤمن ب
از طرف پدر و مادر هم باشــد و آن دو ،گناهي بزرگتــر از شرك هم انجام دهنــد،
ي ميكنـد ،امـا در عين حال ،به نيكي و ت از اطاعت آنهـا نه خداونـد در اين صـور
ن ميدهــد كه گناهان هــر چقدر هم ن امــر ميفرمايــد و نشا خوشرفتاري بــا ايشا
ن رعايت نشود .خداونــد بزرگ باشنــد ،باعث نميشود كه حــق پدري و مادريشا
فرد را از اطاعت والدين در اين مورد بازميدارد ،و به نيكرفتاري و مصـاحبت بـا
آنها ،به شيوهاي شايسته و پسنديده امر ميفرمايد.
هـر كس ـ بحث و گفتگوي ابراهيم عليـه السـلم بـا پدرش را در قرآن كريم ــ
در ســورة مريم ـ ـ بخوانــد ،چگونگي آداب فرزندان در دعوت پدران را ،ولو اينكه
مشرك هم باشند و به شرك هم دعوت كنند و اصرار داشته باشند ،خواهد ديد.
پسـ ـ اگــر پدر و مادر ،مســلمان باشنــد و حتّي نافرماني كننــد و مخالفت هم
نمايند ،حقشان چگونه خواهد بود؟!
ثانياً :حـق سـن ،و بزرگي و كوچكي آن را مراعات كننـد و به آنهـا احترام
ت بـا بزرگ همچون ن آن فرق و جدايي اندازنـد ..شايسـته نيسـ بگذارنـد و نبايـد بي
ه پندار اينكه اسـلم كوچك سـخن بگوينـد و بـا پيران همچون جوانان رفتار نماينـد ،ب
همة مردم را مســــاوي و يكســــان ميدانــــد! اين فهم غلط و نادرســــتي از آن
مســاواتي اس ـت كه خواســته شده اس ـت؛ يعني مســاوات و برابري در كرامت و
انســـانيت و حقوق عموميشان كه تمامي انســـانها در آن برابرنـــد ،و هيچگونه
منافاتي بـــــــــا حقوق ويژهاي كه رعايتش واجب اســـــــــت ندارد؛ مثل :حقوق
خويشاوندي ،همسري ،همسايگي ،وليت امر و غيره.
از آداب اســــلم اســــت كه :كوچك به بزرگ احترام بگذارد ،همچنانكه واجب
اسـت بزرگ به كوچك مهرباني كنـد ..در حديث نبوي آمده اسـت« :از مـا نيسـت
كسـي كه كوچك مـا را نبخشـد ،بـا او مهربان نباشـد ،بزرگ مـا را احترام نگذارد و
عالم و دانشمنـــد مـــا را نشناســـد» ،و اين يعني اينكه لزم اســـت حقّشان را
بشناسد.
«از مـا نيسـت!» ..به راسـتي چه چيزي از اين بيزاري شديدتـر اسـت؟! هـر
كس ،هر چقدر هم بخواهد آن را تأويل كند!
در حديثي ديگر آمده است« :احترام و گراميداشت كسي كه موهايش سفيد
شده است ،از اجلل و بزرگداشتهاي خداوند متعال است».
ت كنند .كساني كه سابقهاي در دعوت ثالثاً :حق سابقهداران را حفظ و مراعا
خدا و تعليم مردم و كارهاي نيك و شايســـته دارنـــد ،و يـــا در نصـــرت دين خدا
امتحاني نيكــو پســ داده و به خوبي جهاد كردهانــد ،شايســته نيســت فضيلت و
ف و سـستي و ه خاطـر آشكارشدن نشانههاي پيري و ضع سـابقهشان انكار ،و يـا ب
21
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
بيحالي ،بعــــد از جواني و نيرو و نشاط و فعالبودنشان ،و يــــا به دليل تفريط و
بيكاري ،بعـد از اسـتقامت و پايداريشان ،به ايشان طعنه زده و از آنهـا عيبجويي
بو شود؛ زيرا خيــر و نيكي ســابقهاي كه در جهادشان دارنــد ،ذخيرهاي در حســا
ن محسـوب ميشود كه ميتوانـد برايشان شفاعت و وسـاطت پسـاندازي برايشا
كند.
من اين را همين طور از طرف خودم نميگويم ،بلكه اين چيزي اســـــــت كه
پيامـبر صـلي الله عليـه و سـلم در شأن «حاطببن أبي بلتعة» قرار داد؛ زماني
كه گامهايش به چيزي كه شــــبيه خيانت اســــت ،لغزيــــد :در زمان فتح مكّه به
ة پيامبر صلي الله عليه ت و آنان را از هدف و نقش مشركين قريش نامهاي نوش
ه براي فتح مكّه تجهيــز شده بود ،خــبر داد؛ عليرغم و ســلم و تعداد لشگرش ك
ً
ه شديدا علقه داشت اين حركت، خواســت پيامــبر صــلي الله عليــه و ســلم ك
مخفي بمانــــد و كامل ً محرمانه صــــورت بگيرد ...در اين هنگام چيزي كه عمربن
خطّاب رضـي الله عنـه گفت ،اين بود« :بگذاريـد اي رسـول خدا! تـا گردنش را
بزنم؛ چون اين مرد نفاق كرده و قطعا ً منافق اســت!» .امــا پيامــبر صــلي الله
عليـه و سـلم در جواب عمـر رضـي الله عنـه چنين فرمود« :شمـا چه ميدانيـد!
خداوند بر نيت اهل بدر آگاه است و فرموده :هر كاري كه خواستيد ،انجام دهيد؛
چون من ،شما را ميبخشم!».
ن مرد و جهادش در روز بدر ـــ روزي كه مؤمن و منافق از در اينجــا ســابقة اي
هم جدا و شناخته شدنــد ـ ـ پيامــبر صــلي الله عليــه و ســلم را بر آن داشت كه
ه ســخن اصــحابش ،اين چنين در مورد تمام عذرش را بپذيرد ،و باعث شــد كه ب
ه در واقعة بدر شركت داشتهاند ،سخن بگويد.. كساني ك
22
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
23
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
ه بر دوش اشكهاي يتيمان را پاك كنيد .به روي بينوايان لبخند بزنيد .بار سنگيني ك
ن را پناه رنجديدگان و سـختيكشيدگان افتاده ،سـبك كنيـد .بيچارگان و سـتمديدگا
دهيـــد .شكســـت شكســـتخوردگان را جـــبران نماييـــد .زخم قلبهاي محزون و
دردكشيده را درمان كنيد؛ حال چه با عملي نيكو ،يا با گفتن كلمهاي پاك و زيبا ،و
يا با لبخندي صادقانه و صميمانه!
ن و همكاري با آن ـ به ويژه قيام و بهپاخاستن براي خدمت به جامعه ،و تعاو
ه در آن به ســر ميبرنــد ـــ عبادتي اســت كمك به گروههاي ضعيف و ناتواني ك
ن امروزي از آن غافلنــد و آن را نيك بســبزرگ و ارزشمنــد كه اكثــر مســلمانا
نميداننـد! بـا اينكه در اسـلم ،تعاليم زيادي آمده كه به كارهاي خيـر و شايسـته و
امر به انجام آن ،دعوت ميكند و آن را فريضهاي روزانه بر هر انسان مسلماني
ميداند.
من در كتاب خود «عبادت در اسلم» بيان كردهام كه:
ه طوري ن و دايرة عبادت را وسيع و گسترده ميسازد؛ ب اسلم به تحقيق ميدا
ه حتّي در فكــــر مردم هم خطور نكرده و هيچ كه اعمال زيادي را دربرميگيرد ك
ك س تصور نميكند كه دين اسلم ،تمام اين كارها را عبادت و قرب و نزديكي به
خدا قرار داده باشد!
اسـلم ،هـر عمل اجتماعي را كه نافع و سـودمند باشـد ،برترين عبادتهـا قرار
داده اسـت؛ البته مادام كه هدف فاعل و انجامدهندة آن ،خيـر و صـلح باشـد ،و به
اميد مدح و ثنا و كسب شهرت نزد مردم نباشد تا بدين وسيله بتواند بر آنان تكبر
ورزد و فخر بفروشد.
ن و غمديدهاي هـر عملي كه انسـان بـا آن دسـتي بر اشكهاي انسـان محزو
بكشد ،يا با آن سختي رنجديدهاي را تخفيف دهد ،زخمهاي انسان مصيبتديده و
ه وسيلة ن كند ،مانع فقر و ناتواني انسان محرومي شود ،ب نكبتزدهاي را پانسما
آن نيرو و قوت مظلومي را شدت بخشــــد ،او را از فشار و تنگي نجات دهــــد،
بدهي و قرض سـنگين كسـي را بپردازد ،دسـتگير فقيـر پاكدامني كه عيالوار اسـت
شود ،سرگردان و گمشدهاي را هدايت كند ،ناداني را تعليم دهد ،غريبهاي را پناه
دهــد ،شري را از مخلوق خدا دور ســازد ،موانعي را از ســر راه بردارد ،نفعي به
كســي برســاند و ...تمام اينهــا در صــورتي كه در آن ،نيت ســالمي نهفته باشــد،
عبادت و قرب الهي محسوب ميشوند.
اعمال زيادي از اين نوع هسـتند كه اسـلم آنهـا را از عبادتهاي خداونـد و
ب آورده است. شعبههاي ايمان و موجبات پاداش نزد خداوند ـ متعال ـ به حسا
ن باب ،احاديث پيامـبر صـلي الله عليـه و سـلم را مطالعه كنيم، اگـر مـا در اي
ميبينيم كه او هرگز به فرض و واجبنمودن اين گونه عبادات بر انسان ـ از آنجا
كه او انســـان اســـت و همين كافي اســـت ــــ اكتفـــا ننموده ،بلكه در طلب و
24
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
ه و آنهـا را بر تمام مفاصـل و اعضاي ريـز و درشت انجامشان ،شدت به خرج داد
بدنشان نيز فرض نموده است!
أبوهريرة رضــي الله عنــه از رســول خدا صــلي الله عليــه و ســلم روايت
ميكنـد كه« :بر هـر اسـتخوان ريـز و كوچكي ،هـر روز كه خورشيـد طلوع ميكنـد،
صــدقهاي واجب اســت :اگــر بين دو نفــر عدالت و برادري برقرار كنــد ،برايش
صــدقهاي اس ـت .اگــر به برادرش در ســواركردن يــا حملنمودن بار و كاليش بر
ك كنـد ،صـدقهاي اسـت .هـر كلمة پاك و طيبهاي را بگويـد ،هـر روي چهارپايش كم
گامي را براي نماز بردارد ،هـر مانعي را از سـر راه دور سـازد ،برايش صـدقهاي
است».
إبنعباس ـ رضـي الله عنـه نيـز ماننـد اين را از رسـول خدا صـلي الله عليـه و
سـلم چنين روايت كرده اسـت« :بر هـر عضوي از انسـان ،هـر روز نمازي واجب
ن چيزي اسـت كه تـا به حال به مـا اسـت! مردي در آن بين گفت :اين سـختتري
ك و بازداشتنت از كارهاي زشت ،يك گفتهاي! فرمود :امركردنت به كارهاي ني
نماز اسـت .كمككردنت به ضعيفان ،يك نماز اسـت .آلودگيهـا و كثافاتي را از سـر
راه برميداري و دور ميــسازي ،اين خود يك نماز اســت .هــر قدمي را كه براي
ك نماز است». نماز برميداري ،خود ي
ن روايت را بريدة رضـي الله عنـه از رسـول خدا صـلي الله عليـه و مثل همي
و سـلم روايت كرده اسـت كه فرمود« :در انسـان ،سـيصد و شصـت مفصـل وجود
دارد؛ پس ـ بر او واجب اس ـت كه براي هــر مفصــلي ،صــدقهاي دهــد! گفتنــد :چه
كســـي طاقت و توانايي اين كار را دارد ،اي رســـول خدا؟! ــــ گمان كردنـــد كه
ط سـينه ،يـا آببيني در مسـجد منظورش صـدقة مالي اسـت ــ فرمود :بر روي خل
خاك ميريزي ،و چيزي را از سر راه دور ميسازي و.»...
احاديث زيادي در اين باره وارد شدهانــــد كه حتي لبخنــــد مســــلمان به روي
ه شنوايي ناشنوايان ،دسـتگيري و راهنمايي برادرش را صـدقه دانسـتهاند .كمك ب
نابينايان ،ارشاد و راهيابي افراد ســـرگردان و گمشده ،شتاب در پاســـخ به فرياد
صهداران و افســوسخورندگان ،كمك به ضعيفان و آنچه در اين مدار از اعمال غ ّــ
ميچرخـــد ،رســـول خدا صـــلي الله عليـــه و ســـلم آن را عبادتي ارزشمنـــد و
صدقهاي پاك شمرده است.
ه چشمهاي بدين ترتيب ،شخصــــ مســــلمان در اجتماعي زندگي ميكنــــد ك
جوشان از خيـــر و رحمت ،دائما ً در فوران اســـت و نفع و بركت از آن ســـرازير
ن خود را در ت ميكنـد ،تمام توا ميشود .كارهاي نيك انجام ميدهـد و به آن دعو
انجام آن به كار ميبرد و به آن راهنمايي مينمايــد ،و همانگونه كه رســول خدا
صـلي الله عليـه و سـلم او را تشويق ميكنـد ،كليدي براي كارهاي نيك ،و قفلي
براي كارهاي زشت و ناپسند ميشود؛ چنانچه در حديث إبنماجه آمده است:
25
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
«خوشا! به حال بندهاي كه خداوند او را كليدي براي خير ،و قفلي براي شر
قرار داده است».
بعضي از افراد عجول و حماسهجو و هيجاني ميگويند:
اين اعمال اجتماعي ،باعث تعطيل نشـر دعوت اسـلمي و بيداري و آگاهي
ه حــق و حقيقت ميشود ،در حالي كه اين هدف از ســرگرمشدن به اين مردم ب
كارها ،بسي واجبتر و ضروريتر است!
من به آنها ميگويم:
ن در واقع دعوتي اسـت براي عمل اجتماعي ،خود نوعي دعوت اسـت و آ
مردم در موقعيتهايشان ،دعوتي كه با عمل همراه است.
زيرا دعوت ،تنهـا سـخن و كلمي نيسـت كه گفته يـا نوشته شود ،بلكه تلش و
ل مشكلتشان اســت كه آنهــا را به انديشة مطلوب و مجاهده در امور مردم و ح ّ
خواستهشان نزديك ميسازد.
خداوند ،امام حسنالبنّا را رحمت كند! كه به درستي اين مسئله را درك كرده
بود .او انجمنهايي را به وجود آورد كه به كارهاي نيك و خدمات اجتماعي
بپردازند.
هر مسلماني همانگونه كه به ركوع و سجود و عبادت خداوند ـ متعال ـ امر
ه براي مردم نيـز امـر گرديده اسـت .قرآن شده اسـت ،به انجام كارهاي شايسـت
كريم ميفرمايد:
و افعلوا الخيننننر لعلكم تفلحون ،و جاهدوا ( يا أيها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربكم
في ال حق جهاده هو اجتباكم. ) ...
عبادت كنيــــد و [ اي مؤمنان! ركوع و سجده كنيد و پروردگار خويش را
كارهاي نيك انجام دهيد تا رستگار شويد و در راه خدا جهاد و تلش كنيــــد ،آن
ه است... گونه كه شايستة جهاد و تلش در راه اوست .خداوند شما را برگزيد
].
طبق اين آيه ،سه بخش ،رسالت مسلمانان در زندگيشان را تشكيل ميدهد:
بخشي كه پيونــد و ارتباط آن بــا خدا را محدود ميكنــد كه در عبادت خداونــد
تجسـم مييابــد ...بخشي كه علقه و پيوندش بــا جامعه را معين ميــسازد كه در
ه رابطهاش بـــا قدرتهاي شـــر را كارهاي نيك شكل مييابـــد ...و بخش آخـــر ك
خص ميكند كه در جهاد در راه خدا صورت ميگيرد. مش ّ
ه چيزي پس ـ اگـر كسـي خود را بـا افعال خيـر در جامعه مشغول سـازد ،خود را ب
ن گونه عمل ســرگرم ســاخته كه خداونــد بر او واجب كرده اسـت ،و هــر كسـ اي
كند ،نزد خداوند مأجور است و پاداش ميگيرد ،و نزد مردم هم محمود و ستوده
خواهد بود.
همچنين بعضي از آنان ميگويند:
26
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
تلش دعوتگران اسـلم ،بايسـتي در اقامة دولت اسـلمي تمركـز يابـد و بسـ.
ن زندگي را دولتي كه طبق آنچه خدا نازل فرموه اسـت ،حكومت كنـد .تمام شؤو
بر اسـاس اسـلم اسـتوار سـازد و در داخل ،آن را پياده و اجرا كنـد و در خارج ،آن
را تبليغ نمايد.
هنگامي كه چنين دولتي اقامه و مستقر شود ،در آن وقت است كه متولي و
عهدهدار تمام احتياجات و خواســـــتههاي جامعه ميشود و شروع به تعليم كامل
ن و بيســوادان ،كار براي همة بيكاران ،ضمانت و كفالت همة عاجزان براي جاهل
و ضعيفان ،تأمين نياز همة محتاجان ،درمان همة مريضان ،ياري و عدالت همة
مظلومان و ...ميكند.
بر مــا واجب اســت كه براي ايجاد چنين دولتي دســت به كار شويم ،و نبايــد
وقت را در پرداختن به جزئيات و اصـلحات جانـبي ،ضايع سـازيم و فرصـت را از
دســت دهيم .اين كار ،ماننــد قرصــهاي مســكّني ميمانــد كه فقط موقّتا ً درد را
تسـكين ميبخشنـد ،در حالي كه داروهاي مورد نياز ،داروهايي هسـتند كه امراض
را از ريشههايش درميآورند و برطرف ميكنند.
باز به اين برادران ميگويم:
براي اقامة دولت اسلمي ،دولتي كه با شريعت و برنامة الهي حكومت كند ،و
ه را زير پرچم واحد اسلم گرد آورد ،بر مسلمانان را مت ّحد و يكپارچه سازد و هم
همة افراد امت اســـــلمي واجب اســـــت كه براي ايجاد آن تلش كننـــــد ،و بر
ه در توان دارنــد ،براي رســيدن به اين دعوتگران اســلمي لزم اســت هــر چه ك
هدف مورد نظـر صـرف كننـد .برترين روشهـا و برنامهـها را به كار برنـد .بهترين
م تلشهـا و كوششهاي پراكنده را متمركـز راههـا و شيوهـها را پيش گيرنـد تـا تما
ســــازند .عقلهاي مشكوك و متردد را قانع نماينــــد .موانع فراواني را كه مزاحم
هسـتند ،از سـر راه كنار زننـد .پيشتازان و مشعلداراني را كه ميخواهنـد ،تربيت
كننـد .و تمام آراء و نظرات محلّي و عالمي را براي پذيرش فكـر و انديشة اسـلم
و اقامة دولتشان معطوف و آماده سازند.
تمام اينهـا به زمان زياد و صـبري نيكـو احتياج دارنـد تـا همة اين وسـايل و
اســباب ،مهيــا و فراهم شونــد و موانع از بين برونــد و شرايط ،فراوان و آماده
گردند و نهايتا ً ميوه و ثمرة اصلي برسد و درخت آن ،به بار بنشيند.
ه كه ميتواننـد ،مايه براي اينكه اين هدف تحقّق يابـد ،لزم اسـت مردم هـر آنچ
بگذارنــــــد .براي خدمت به اهل و خانوادة خود ،و اصــــــلح جامعهاي كه در بين
افرادش زندگي ميكننـد و منزل و مأوا گزيدهانـد ،مشغول به كار و تلش شونـد،
و البته خداونـد هيچ كس ـ را مگـر به اندازة وسـع و توانايياش مكلّف نميـسازد.
اين براي آن پيشروان و پيشتازان مورد نظـــر ،خود تربيتي اســـت كه ميتواننـــد
27
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
هو كامل ً آبديده و باتجربه شونــد و براي توانايي و قدرتشان ،جهت رهــبري جامع
تأثير در آن ،امتحان خوبي ميتواند باشد.
اگر اين عمل را خوب نميدانند كه شخص مسلمان در جامعه ،بيماري را ببيند
ه اقدام ة آن از طريق درمانگاه مردمي يــا بيمارســتان خيري و بتوانــد براي معالج
ه دولت نمايـد ،پس ـ بايسـتي در اين صـورت ،از اين كار خودداري كنـد تـا زماني ك
اســـلمي برقرار شود و در آن موقع ،دولت متعهّـــد و عهدهدار معالجه و مداواي
بيماران خواهد بود!
و اگـر اين كار را نيك نميشمرنـد كه يك نفـر مسـلمان ،فقراء و ضعفاء و
درماندگان را ببينـد و قادر باشـد آنهـا را بـا تشكيل صـندوقي جهت جمعآوري زكات
از ثروتمندان و اسـترداد آن به فقراء ،كمك و ياري دهـد ،پس ـ اين كار را نميكنـد
ن حركتهــا ،از طريق تأمين و تــا دولت اســلمي برقرار شود! در حالي كه بــا همي
تكافل اجتماعي كامل ،استوار و استقرار مييابد.
و اگـر شايسـته نميداننـد كه شخص ـ مسـلمان در جامعه ،افرادي را اطراف
خود ببينـد كه بـا همديگـر دشمني ميورزنـد و به جنگ و جدال ميپردازنـد ،پس ـ در
ه ســينه مينشينــد و هيچ اقدامي نميكنــد تــا بالخره آتش اين صــورت دســت ب
ن را بسـوزاند ،و تـا زمان اسـتقرار دولت اسـلمي منتظـر خصـومت ،تـر و خشكشا
ميمانـد تـا بين مردم ،عدل و داد ،صـلح و آرامش و دوسـتي و صـفا برقرار كنـد ،و
بـــا گروهي كه تعدي و برتريجويي ميكنـــد و صــلح را نميپذيرد ،بجنگـــد تـــا به
اطاعت از فرمان خدا برگردد.
بدين ترتيب ،بهترين كار و سـزاوارترين راه اين اسـت كه مسـلمان در حـد
ت و ايسـتادگي نمايـد و كارهاي خيـر و شايسـته توانش در برابر شـر و بدي ،مقاوم
انجام دهـد و دسـت روي دسـت هم نگذارد؛ زيرا هـر كسـي توانايي انجام كار خيـر،
ولو به اندازة يك مثقال ذره را هم دارد! به همين جهت خداوند ميفرمايد:
( فاتقوا ال ما استطعتم ) .
[ تا جايي كه ميتوانيد ،از خدا بترسيد و تقوا پيشه سازيد ] .
مثَل آن دولت اسـلمي كه حماسـهجويان براي تشكيل آن جار ميكشنـد، َ
ن درختان زيتون و خرمايي ميمانـــــد كه در باغچهاي كاشته شدهانـــــد! و همچو
ه و ثمرهاي به اين زودي دهند ،مگر بعد از چند سال .حال انتظار نميرود كه ميو
آيـا صاحب باغ ،همين طور ميايسـتد و دسـت روي دسـت ميگذارد؟! آيـا هيچ كار
ديگري ندارد كه انجام دهــد؟! آيــا تــا زماني كه درختان خرمــا و زيتون به ثمــر
بنشيننــد ،هيچ ميوة ديگري وجود ندارد كه بچينــد؟! هرگــز! به هيچوجه اين كار را
ت و زراعتهـا و آنچه كه زودتـر و سـريعتر ه شروع به كاشتن سـبزيجا نميكنـد ،بلك
ميوه ميدهنــد مينمايــد و بدين ترتيب ،زمين خود را ســرسبز و خرم ميكنــد و
وقتش را تلف نميـسازد؛ خود را بـا آنچه كه به او و اطرافيانش سـود ميرسـاند،
28
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
مشغول ميــسازد و در وقت خود ،به زيتونهــا و خرماهايش نيــز ميرســد و ســر
ميزند و تا زمان برداشت محصولشان به خوبي از آنها نگهداري ميكند!
29
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
حسن ظن
نسبت به مسلمانانُ ،
داشته باشيد
30
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
31
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
گناه كســــي مانع بازكردن قلبش برايش نبود ،و به او نگاه ميكرد ،همانگونه كه
ك بيمار نگاه ميكند و هيچگاه نگاهش به او ،همچون نگاه پليس به ك طبيب به ي ي
مجرم نبود!
«جواني از قريش نزد پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد و از او خواست كه
در «زنا» به او اجازه دهد! اصحاب پيامبر صلي الله عليه و سلم به خاطر اين
ف پيامبر صلي الله عليه و سلم كارش بر او شوريدند و ناراحت شدند ،اما موق
ك شو! ...پس در برابرش ،موقفي ديگر غير از اصحاب كرامش بود .فرمود :نزدي
نزديكش آمـد .فرمود :آيـا دوسـت داري اين كار بـا مادرت انجام شود؟! گفت :نه،
ه خدا قسـم نه! فدايت شوم! پيامـبر صـلي الله عليـه و سـلم فرمود :مردم هم ب
دوسـت ندارنـد بـا مادرشان چنين شود ،و سـپس همين جمله را در مورد دختـر و
خواهــر و عمه و خالهاش نيــز تكرار نمود ...و در تمام موارد فرمود :آيــا دوس ـت
داري بـــا آن چنين شود؟! ...او هم ميگفت :نه! به خدا قســـم دوســـت ندارم!
فدايت شوم يـا رسـول اللّه! پيامـبر صـلي الله عليـه و سـلم هم ميفرمود :پس ـ
ن ترتيب از او دسـت برداشت و فرمود: بدان كه مردم هم دوسـت ندارنـد ...و بدي
پروردگارا! گناهش را ببخش و قلبش را پاك گردان و شرمگاهش را محفوظ
بدار! ...و بعد از اين جريان ،ديگر متوجة چيزي از او نشد».
ه با عطوفت و مهرباني با ببينيد كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم چگون
حسـنظن داشته و ذهن خود را به خيـر و ه او ُن برخورد ميكنـد و چگونه ب آن جوا
نيكي و نظـر مثبت ،نزديكتـر ميـسازد و از شـر و بدي دور ميدارد .گفتگويش را
ه عقلش را قانع و قلبش با او قطع نميكند و از او دست برنميدارد ،تا زماني ك
را به خبث و پليدي زنــا و فحشاء مطمئن و آگاه ميــسازد ،و در آخــر دعاهايي را
نيز بدرقة راهش مينمايد!
گفته شده :آن مرد جوان ،از آن روز به بعـد ،ديگـر مرتكب گناه و معصـيت
خلقي ،هميشه با مهرباني و نرمش رفتار نمود! نشد و به جاي خشونت و بد ُ
مثال ديگري را برايتان بازگو ميكنم ،و آن اينكه:
زن شوهرداري از «غامديه» مرتكب زنـــا گرديـــد ،و بعـــد از آن عمل زشت،
حامله گرديد .نزد پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد تا با اقامة حد ،خود را پاك
ه حد بر او اجرا مي شد ،خالدبن وليد رضي الله عنه با خشم گرداند .موقعي ك
تمام او را دشنام داد .پيامـبر صـلي الله عليـه و سـلم فرمود« :آيـا او را دشنام
ميدهي ،اي خالد! به خدا قســم! او توبهاي كرده كه اگــر بر هفتاد منزل از اهل
مدينه تقسـيم شود ،به اندازة وسـعت آنهـا ميگردد! آيـا تـا به حال كسـي برتـر از
ل بميرد؟!».ن را ديدهاي كه اين چنين حاضر شود براي خداوند عّز و ج ّ اين ز
ه نمود!...ه كرد ،اما توب گفته شده :آن زن گنا
و آخرين مثال اينكه:
32
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
اين صـحابي كسـي اسـت كه دائمالخمـر بود؛ يعني به نوشيدن شراب به طور
ه بود .او را در حالي نزد پيامـبر صـلي الله عليـه و سـلم دائمي مبتل و معتاد شد
آوردنــد كه بيشتــر از هــر روز نوشيده بود؛ پس ـ حــد بر او را اجرا كردنــد و مورد
ش بر عقاب قرار گرفت .اما همين كه رها شد ،شيطان درونش يا دائمالخمربودن
ه او را نزد پيامـــبر ن شراب واداشت .دوبار او غلبه يافت و او را مجددا ً به نوشيد
ن چنين، صـلي الله عليـه و سـلم آوردنـد و باز هم مورد تعزيـر قرار گرفت ...و اي
ه شراب خورده چندين بار اين عمل اتّفاق افتاد تـــا اينكه روزي باز هم در حالي ك
ة حـد نزد پيامـبر صـلي الله عليـه و سـلم آوردنـد .بعضي از بود ،او را براي اقام
صـحابة پيامـبر صـلي الله عليـه و سـلم گفتنـد« :خداونـد او لعنت كنـد! مگـر اين
براي چندمين بار اسـت كه نزد رسـول خدا ،اين چنين آورده ميشود؟!» ..در اين
ش به هنگام پيامبر صلي الله عليه و سلم بر لعن اين مسلمان ،عليرغم ارتكاب
ث و اصـرار و مداومت بر آن ،سـاكت نشـد و به كسـاني كه او را نوشيدن امالخبائ
لعنت ميكردنـــد ،فرمود« :او را لعنت نكنيـــد؛ زيرا خدا و رســـولش را دوســـت
ه فرمود« :شيطان را بر عليه برادرتان دارد!» ،و در روايتي ديگــر آمده اســت ك
ياري ندهيد!».
نگاه كنيد ،خداوند ما و شما را مورد رحم و لطف بيكران خود قرار دهد! به
اين قلب بزرگ و روح بلنـد نگاه كنيـد كه چگونه اين انسـان را بزرگ كرده و به او
حس ـنظن پيدا ميكنــد! چگونه به خيــر و عليرغم آلودگياش به گناه ،اين چنين ُ
نيكي پنهان در درونش ،بــــــا وجود شــــــر آشكار و ظاهري كه در بيرونش ديده
ه او بـا ديدي مثبت ،شـر و بدي از ميدان ميشود ،خيره ميشود و بـا نگاهكردن ب
ه توصـــيف ميكنـــد كه« :خدا و ديدش محـــو و ناپديـــد ميشود! و او را اين گون
ش را دوســـت دارد!» ،و به همين دليل از لعنتكردنش نهي فرمود؛ زيرا رســـول
لعنت باعث ايجاد فاصــــلة بين او و برداران مؤمنش ميشود ،و اين از اســــرار
ن را بر عليه برادرتان ياري ندهيـــد!» ،و همان فرمودهاش ميباشـــد كه« :شيطا
ريســمان محكم برادري و اخوت بينشان را به خاطــر گناه ،هــر چنــد گناه بزرگي
ه نميكند؛ چون كه اين ،اصل اسلم ت سر هم نيز تكرار ميشود ،پار است و پش
است كه آنها را با او جمع كند و نزديك سازد ،و او را با آنها جمع و نزديك گرداند.
ن كساني كه به تودة مردم سوءظن دارند ،و افراد گناهكار و خطاپيشه را از آ
حساب مياندازند و ارزشي برايشان قائل نميشوند ،بايستي اين برخورد پيامبر
صلي الله عليه و سلم و تربيت ارزشمند و كارشناسانهاش را به خوبي بفهمند
و درك كنند.
آري! بايستي از اين رفتار رسول خدا صلي الله عليه و سلم به خوبي درس
ن كســاني كه قدمهايشان به ســوي بدعت تكفيــر افراد بگيرنــد و پنــد بياموزنــد ،آ
ل كننـد ،ميفهمنـد كه تمام كسـاني را ه و تأم گناهكار ميلغزد .اين افراد اگـر تفقّ
33
........................................................................................... www.Bidary.comنصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلم
كه كافر قلمداد ميكنند ،مرتد نيستد و واجب هم نيست آنها را به قتل برسانند،
ت دين جاهلند كه بايستي به آنان بفهمانند ..يا كساني هستند كه ه حقيق ِ بلكه يا ب
در ورطة گناهان ــ در اثـر آلودگي محيط و دوسـتان و همنشينان ناباب ــ افتادهانـد
ه آنهـا را نجات دهنـد ..و يـا كسـاني هسـتند كه به خاطـر كارهـا و و لزم اسـت ك
مشغلههاي دنيوي ،از آخرت غافل شدهاند ،و واجب است كه آنها را بيدار كنند و
ه مؤمنين ،هميشه منفعت ميبخشد. متذكّر سازند؛ زيرا تذكّر و يادآوري ب
ن مردم ــ ولو گناهكار و منحرف هم باشنـد ــ آنهـا ن و نفري شكّي نيسـت كه لع
را اصـلح نميـسازد و به خيـر و نيكي نزديك نميكنـد ،و حتّي آنهـا را از راه خيـر و
ن اسـت كه به برادر عاصـي و گناهكارش نزديك صـلح دور ميـسازد ..بلكه بهتـر آ
ش دعـا نمايـد؛ نه اينكه او را در دام شود و او را به اصـلحشدن دعوت كنـد و براي
ه است:شيطام رها سازد ...يكي از حكماء گفت
«به جاي اينكه تاريكي را لعن كني ،شمعي را روشن كن كه راه را روشن
نمايد!»...
***
اين بود آنچه كه خواسـتم به وسـيلة آن فرزندان و جوانان هوشيار و برومنـد و
بيداردل مســلمان را نصــيحت كنم .كســاني كه به آنهــا علقة شديدي دارم و در
اعماق قلبم جاي دارنــد و هميشه خيرخواه و دلســوزشان هســتم ،و ديگــر چيزي
نميگويم مگر آنچه كه خطيب پيامبران ،شعيب عليه السلم فرمود:
( إن أريد إل الءصلح ما استطعت و ما توفيقي إل بال عليه توكلت و إليه أنيب ) .
[ من تا آنجا كه ميتوانم جز اصلح (خويش و شما را) نميخواهم ،و
زدودن ناحق و بدي) جـز بـا (ياري توفيق من هم (در رسيدن به حق و نيكي و
(انجامپذيرفتني) نيست .تنها بر او توكّل ميكنم و فقط به و پشتيباني) خدا
سوي او برميگردم ] .
پايان
34