Professional Documents
Culture Documents
سمینار آنتروپی
سمینار آنتروپی
آنتروپی را عموما ً به عنوان معیاری برای بی نظمی در نظر می گیرند .با استفاده از
ترمودینامیک آماری ،رابطه بین آنتروپی سیستم و تعداد حالت امکان پذیر میکروسکوپیک
آن به وسیله رابطه بولتزمان نشان داده می شود .از دیدگاه میکروسکوپیک هنگامی که
بی نظمی افزایش می یابد ،آنتروپی سیستم نیز افزایش می یابد .از این رو طبق قانون
دوم ترمودینامیک فرایندهای واقعی که در جهان روی می دهد ،همگی در جهت اصل
.افزایش آنتروپی و به تبع آن افزایش بی نظمی هستند
اگر مجاز به تعمیم اصل افزایش آنتروپی به کل جهان هستی و همه زمان ها باشیم آن
گاه می توانیم به صراحت نتیجه بگیریم ،جهان هستی ,آغاز و انجامی دارد .چرا که
مطابق این اصل ,جهان باید در مقدار آنتروپی مشخصی آفریده شده باشد و از آن پس
آنتروپی جهان افزایش یافته باشد و در نهایت به ماکزیمم بی نظمی برسد ( .البته این
استدلل محل اشکال است زیرا آنتروپی می تواند الی البد افزایش پیدا کند و هیچ مقدار
بیشینه ای نیز نداشته باشد) .بنابراین با در نظر گرفتن کل جهان هستی به عنوان یک
سیستم بسته و تعمیم قوانین ترمودینامیک به همه زمان ها این طور استنتاج می شود که
لجرم باید ناظم حکمتی باشد که جهان را در حالت آنتروپی مشخصی آفریده باشد.
بولتزمان معتقد بود که نظم می تواند یک پدیده کامل تصادفی باشد و از این رو وجود
خالق برای آفریدن نظم را نپذیرفت .از دیگر سو ,جهان هستی ازلی هم نمی تواند
باشد ،یعنی نمی تواند شروعی در زمان نداشته باشد،اگر جهان ازلی و بی آغاز باشد
همواره در هر نقطه ای از زمان که باشیم ،بی نهایت زمان را پشت سر گذاشته ایم ,با
توجه به این که آنتروپی کل فرآیندهایی که همواره در جهان رخ می دهند در حال
افزایش است ،مقدار این افزایش در طول این زمان بی انتها باید بی نهایت زیاد شده
باشد ،و در نتیجه جهان باید به ماکزیمم بی نظمی رسیده باشد ،به طوری که دیگر هیچ
فرآیندی نتواند انجام شود زیرا هر فرآیندی باید باعث افزایش آنتروپی بشود .در حداکثر
آنتروپی ,دیگر امکان افزایش وجود ندارد .هر فرایند طبیعی از یک حالت تعدل شروع
می شود و در حالت تعادل دیگر خاتمه می یابد ،در جهتی پیش خواهد رفت که آنتروپی
.مجموعه سیستم و محیط زیاد شود
طبق اصول و قوانین ترمودینامیک ،یکی از گرایش های حاکم و مسلط بر سیستم های
بسته و پایستار( کنسرواتیو) ترمودینامیکی ( و نه تنها گرایش مسلط و حاکم) این است
که اگر سیستم به حال خود رها شود و با بیرون از خود تبادل کار و انرژی نداشته باشد،
سیستم به احتمال معینی ،خود به خود ،به سوی افزایش بی نظمی پیش می رود ،و
گرایش مسلط دیگری هم وجود دارد که همانا حرکت خود به خودی سیستم به سوی
کاهش سطح انرژی و محتوای آنتالپیک خود حرکت می کند .این دو گرایش خصوصیت
های کلی حرکت سیستم های خود به خودی بسته و خود پویا و خود زایا را مشخص می
کند و جهت پویش و دینامیسم آن را توضیح می دهد و تبیین می کند .این گرایش ها به
عنوان اصول آنتروپی ،در سیستم های بسته ،به وسیله دانش ترمودینامیک بیان شده
است.
اما آیا می توان این اصول را تعمیم داد و در باره کل جهان بر طبق آن حکم داد که جهان
به سوی بی نظمی پیش می رود؟ و اگر این نظریه را که در مورد سیستم های بسته و
دارای نقطه شروع ترمودینامیکی برقرار است ،از حوزه تحقق خود خارج کنیم و یک باره
آن را در باره کل جهان به کار ببریم ،آیا به حقیقت نزدیک شده ایم یا از آن فاصله گرفته
و دور شده ایم؟ آیا جهان سیستم ترمودینامیکی بسته است؟ آیا سیستم جهان دارای
نقطه صفر است؟ پاسخ به این دو پرسش از دیدگاه دانش ،منفی است .بنابراین اصل
گرایش به بی نظمی حداکثر نیز درباره آن صادق نیست و مصداق ندارد.
مطابق جدیدترین تئوری های جهان شناسانه ،جهان سیستمی طپنده و رشد و زوال یابنده
است که بین سیستم های پیش رونده به سوی نظم و سیستم های پیش رونده به سوی
بی نظمی در نوسان و تموج است و در حالی که بخش هایی از آن انبساط می یابد و به
سوی بی نظمی و کاهش سطح انرژی پیش می رود -و به اصطلح پیر و فرسوده می
شود -بخش های دیگر آن انقباض می یابد ،متمرکز و در هم فشرده می سود ،و به سوی
نظم بیشتر و افزایش سطح انرژی حرکت می کند -و به اصطلح جوان و سرزنده می
شود -بخش هایی از آن می زاید و شکل می گیرد و نو می شود ،و بخش هایی دیگر
شکل خود را از دست می دهد ،کهنه و فرسوده می شود ،از هم می پاشد و می میرد .و
همه این بخش ها در حال طپش و زنش و ضربانند و نسبت به هم دارای حالت رزونانس
و برهم کنش متقابل و تعادل و تعامل دائمی و تبادل انرژی و نیرو هستند .بنابراین کل
جهان رو به سوی بی نظمی پیش نمی رود و فقط بخش هایی از آن رو به سوی بی
نظمی پیش می رود و بخش های دیگر رو به سوی منظم شدن ،جوان شدن و شکل
گرفتن پیش می رود و زنده و زایا می شود .و همه این بخش ها تحت حکومت قوانین و
اصولی محکم و پا بر جا هستند و نظم هایی استوار بر آن ها مسلط و حکم فرما است.
.محیط:آن قسمت هایی از محیط است که مستقیما با سیستم برهم کنش می کند
در هر سیستم عواملی وجود دارند که در خلف جهت نظم سیستم عمل می کنند و می
توانند در نهایت موجب سستی سیستم شوند .این عوامل را آنتروپی می خوانند .آنتروپی
به دو گونه تقسیم می شود :آنتروپی مثبت که عملکردش در خلف جهت نظم سیستم
است ،و آنتروپی منفی که یا نگانتروپی که عملکردش در خلف جهت آنتروپی مثبت است
،یعنی برای ایجاد تغییرات و تعدیلت در جهت اصلح انحراف و به منظور بقای سیستم
.در محیط عمل می کند
توجه به این نکته ضروری است که آنتروپی یک تابع حالت و مستقل از مسیر است.
اگر انتگرال کمیتی روی یک مسیر بسته صفر باشد ،آن کمیت را متغیر حالت می نامند.
آنتروپی معیاری از تعداد حالتهای داخلی است که یک سیستم میتواند داشته باشد،
بدون آن که برای یک ناظر خارجی که فقط کمیتهای ماکروسکوپیک (مثل ً جرم ،سرعت،
بار و )...آن را مشاهده میکند ،متفاوت به نظر برسد.
آنتروپی مقداری کمی است که نشان می دهد چه مقدار از داشته های اولیه یا همان
دست مایه اولیه از دست رفته است .آنتروپی همواره در جهان در حال افزایش است ،به
عبارت دیگر شرط اتفاق افتادن یک پدیده طبیعی افزایش آنتروپی در حین رخداد آن
است که بیان قانون دوم ترمودینامیک نیز همین می باشد .گذر عمر ،سرد شدن چای داغ
و جریان آبشار همگی درون خود افزایش آنتروپی را به همراه دارند.
اگر سازمان ها و شرکت ها را به عنوان یک سیستم بشناسیم بدون تردید بسته شدن هر
سیستمی می تواند منجر به نابودی آن شود .لذا یک وظیفه مهم و خطیر در سازمان که
نقش آن می بایست بر عهده روابط عمومی ها باشد ایجاد توازن و تعادل در محیط است
.بدین منظور می بایست آنتروپی سیستم کنترل شود
پس دغدغه تبادل انرژی و هدایت جریان آن می تواند نقش مهمی در بقاء سازمان ایفا
نماید .این نقش به دو طریق می تواند ظهور پیدا کند یکی بهره گیری و ایجاد حلقه های
بازخورد مناسب و چرخه های تعادلی به منظور ایجاد تعادل سیستمی و جلوگیری از
افتادن در چرخه های سیستمی رو به زوال و همچنین بهره گیری از عنصر داده و
اطلعات به منظور برقراری ارتباط با خارج از سیستم و جلوگیری از بسته شدن
.سیستم ،که این هر دو می تواند از نقشها و وظایف اصلی روابط عمومی های باشد
قانون دوم ترمودینامیک متضمن این مفهوم است که یک فرایند فقط در یک جهت معین
پیش می رود و در جهت خلف آن قابل وقوع نیست .این محدودیت برای جهت وقوع یک
فرایند ,مختصه قانون دوم ترمودینامیک است به عبارت روشن تر این قانون بیان می
دارد که غیر ممکن است وسیله ای بسازیم که در آن حرارت از جسم سردتر به جسم
.گرم تر منتقل شود
همان طور که قانون اول ترمودینامیک منجر به تنظیم خاصیتی به نام انرژی می شود
.قانون دوم ترمودینامیک به ابداع مفهوم مجردی به نام آنتروپی می انجامد
در این قانون آنتروپی معیاری برای بی نظمی یک سیستم شناخته می شود .هرقدر نظم
ساختاری و عملکردی یک سیستم کمتر باشد گفته می شود آنتروپی آن بیشتر است.
طبق قانون دوم ترمودینامیک هر فعالیت طبیعی موجب افزایش آنتروپی می شود و
.جهت و گرایش طبیعت نیز به سوی بی نظمی است
مثل " کتاب هایی که به طور مرتب در قفسه ی کتاب خانه قرار دارند ,اگر کوششی در
جهت برقراری نظم آن ها انجام نگیرد و مثل ً اهمیتی داده نشود تا هر کتاب برداشته شده
باز به جای اولیه اش برگردانده شود بی نظمی یا به عبارتی آنتروپی آن روز به روز بیشتر
خواهد شد" .شاید به نظر برسد که در طبیعت فرایندهایی هم هست که در آنها از یک
حالت بی نظم به یک حالت منظم برسیم .مثل فرایند ساختن ساختمان عبارتست از نظم
دادن به مقداری آجر ،خاک و سیمان و آهن پراکنده و بی نظم ،واین طور برداشت شود
که چنین فرایندهایی در جهت افزایش نظم و به تبع آن کاهش آنتروپی پیش می رود .اما
باید گفت که قانون دوم ترمودینامیک یک سیستم را مجزا از محیط در نظر نمی گیرد .آن
چه افزایش می یابد آنتروپی کل است که شامل محیط و سیستم می باشد .ممکن است
در بخش هایی از سیستم شاهد کاهش آنتروپی ودر نتیجه افزایش نظم باشیم اما بی
تردید در جایی دیگر با افزایش بیشتری در میزان بی نظمی روبرو خواهیم بود" .می توان
نشان داد که تمرکز نظم در یک نقطه به قیمت افزایش بیشتر بی نظمی در نقطه ای
دیگر است .آنچه از تئوری و آزمایشات بر می آیند نشان می دهند که در کل هر سیستم
مقدار افزایش بی نظمی بیشتر از کاهش آن است و از این رو مجموعا ً در هر فرایندی
".مقدار بی نظمی (آنتروپی) زیاد می گردد
در اینجا لزم است پدیده ی مرگ و زوال از دیدگاه ترمودینامیکی تبیین شود" .از جمله
تواناییهای جالب تمام موجودات زنده خودساختاردهی است .بدین معنی که ما برای ادامه
زندگی ,مدام به نظم دادن به ساختارهای بی نظم خود می پردازیم" البته این فرایند
مستلزم صرف انرژی و در نتیجه افزایش ناخواسته آنتروپی و میزان بی نظمی
ساختاربدن موجودات زنده می باشد .موجودات زنده برای زنده ماندن به تغذیه و تنفس
نیاز دارند" .مواد غذایی ساختاری پیچیده و منظم دارند و آنتروپی آنها پایین است .هر
سیستمی که آنتروپی پایینی داشته باشدانرژی متمرکز یا مفید بیشتری دارد و لذا انرژی
مفید مواد غذایی بالست .و این مهم ترین مشخصه آنهاست .بنابراین تغذیه و تنفس برای
یک موجود زنده عبارتست از وارد کردن مواد کم آنتروپی به بدن و در نهایت پایین آوردن
آنتروپی کل و طولنی کردن عمر" از این رو زمانی که موجود زنده ای در ارتباط با
محیط نباشد زمان زیادی طول نمی کشد که کلیه حرکاتش تحت تاثیر اصطکاک و سایر
عوامل برگشت ناپذیری که به افزایش آنتروپی می انجامند متوقف شده توزیع دما در
سرتاسر بدن موجود زنده یکنواخت می گردد و در ادامه موجود زنده به یک تعادل
ترمودینامیکی می رسد که مرگ خوانده می شود .ما برای ادامه دادن به حیات خود,
سعی می کنیم سرعت رسیدن به تعادل ترمودینامیکی را کندتر کنیم و اجازه ندهیم تا
آنتروپی و بی نظمی بدن مان به مقدار ماکزیمم خود برسد .اما همواره مقدار انرژی
مصرفی بدن موجود زنده ,بیشترازانرژی کسب شده آن است و در نتیجه بی نظمی یک
سیستم زنده بی تردید به یک مقدار حداکثری می رسد .مانند تمام رویدادهای طبیعت که
با افزایش آنتروپی همراهند ,آنتروپی موجود زنده نیز به دلیل خود ساختاردهی (که برای
کند کردن روند رسیدن به تعادل صورت می گیرد) مدام درحال افزایش است .بنابراین
مرگ ,همان رسیدن به حالت تعادل ترمودینامیکی یا مقدار ماکزیمم بی نظمی برای بدن
.موجود زنده است
از آنجایی که فرآیندهای برگشت ناپذیر (مانند سرد شدن شیئی تا دمای محیط و انبساط
آزاد گازها) خودبخودی است ،در نتیجه همه آن ها با افزایش آنتروپی توام میباشند .این
نکته را میتوان به این صورت مطرح کرد که در فرایندهای برگشت ناپذیر آنتروپی تولید
میشود .از طرف دیگر ،در فرایند برگشت پذیر توازن وجود دارد ،یعنی سیستم با محیط
در هر مرحله در تعادل است .هر مرحله بسیار کوچک در این مسیر برگشت پذیر بوده و
پخش نامنظم انرژی روی نمیدهد و در نتیجه آنتروپی افزایش نمییابد ،یعنی در فرآیند
برگشت پذیر آنتروپی ایجاد نمیشود .آنتروپی در فرآیندهای برگشت پذیر از بخشی از
.سیستم منزوی به بخش دیگری منتقل میگردد
:تعریف آماری آنتروپی
بر مبنای تعریف آماری ،فرض میشود که در واقع میتوانیم با استفاده از فرمول ارائه
:شده توسط لوودیگ بولتزمن در سال ، 1896آنتروپی را محاسبه کنیم
s=kln w
به ثابت گاز ربط دارد .کمیت Wتعداد راه های این ثابت به صورت
متفاوتی است که سیستم میتواند با توزیع اتم ها یا مولکول ها بر روی حالت های در
دسترس به انرژی خاصی برسد(پارامتر بی نظمی) .واحد آنتروپی با واحد kیکسان
است.
بنابر این دیدگاه ،کامل مسلم نیست که در هر فرایند خود به خودی آنتروپی افزایش یابد،
گاهی ممکن است آنتروپی کاهش یابد .اگر می شد به قدر کافی منتظر بمانیم حتی
بعیدترین حالت ها ممکن بود اتفاق بیفتد .مثل یخ بستن آب یک حوض در یک روز گرم
تابستانی ،اگر چه روی دادن چنین چیزهایی امکان پذیر است ،ولی اگر احتمال وقوع آن
ها را محاسبه کنیم ،خواهیم دید که به طور غیرقابل تصوری کوچک است .بنابراین ،قانون
دوم ترمودینامیک ،نه فقط وقایع ممکن ،بلکه محتملترین خط سیر وقایع را به ما نشان
می دهد.
Uقانون اول ترمودینامیک به معرفی انرژی درونی ،که بر مبنای آن ،مجاز بودن یک
فرآیند مورد قضاوت قرار میگیرد و بیان می دارد که فقط تحولتی مجاز است که انرژی
داخلی کل سیستم منزوی ،ثابت بماند .قانونی که ملک خودبخودی بودن را مشخص
میسازد (قانون دوم ترمودینامیک) ،برحسب تابع حالت دیگری بیان میشود .این تابع
حالت ،Sآنتروپی است.
ملحظه خواهیم کرد که بر مبنای آنتروپی قضاوت میکنیم که آیا یک حالت به طور
خودبخودی از حالت دیگری قابل حصول میباشد .در قانون اول با استفاده از انرژی
ت مجاز مشخص میشود (آن هایی که انرژی ثابت دارند) .از قانون دوم با داخلی ،تحول ِ
استفاده از آنتروپی ،تحولت خودبخودی از بین همان فرآیندهایی مشخص میشود که بر
مبنای قانون اول مجاز میباشد.
در روش ترمودینامیکی ،تمرکز بر روی تغییر آنتروپی در طول یک فرایند ،ds ،میباشد،
نه مقدار مطلق .Sتعریف dSبر این مبناست که میتوان میزان پخش انرژی را به
انرژی مبادله شده به صورت گرما ،در حین انجام فرایند ربط داد.
بوده و با
S
تغییر آنتروپی محیط را با علمت dsنشان میدهیم .علمت پریم مربوط به محیط
سیستم واقعی که در سیستم منزوی بزرگ قرار دارد ،مربوط میشود.
محیط را با یک مخزن حرارتی بزرگ (عمل یک حمام آب) نشان میدهیم که در دمای T
باقی میماند .مقدار گرمای منتقل شده به مخزن در اثر انجام کار مانند سقوط یک وزنه
را با ' dqنشان میدهیم که این گرما به مخزن منتقل میشود .هرچه مقدار گرمای
بیشتری به مخزن منتقل شود ،حرکت حرارتی بیشتری هم در آن ایجاد میشود و از این
رو ،پخش انرژی به میزان بیشتری اتفاق میافتد .از این نکته استنباط میشود که:
اگر گرما به مخزن سردی منتقل شود ،کیفیت انرژی نسبت به موردی که آن گرما به
مخزن گرم تری داده شود ،انحطاط بیشتری خواهد داشت .در مورد اخیر میتوانیم در
اثر جاری شدن گرمای ' dqاز یک مخزن سرد به مخزن سردتر کار استخراج کنیم ،اما
اگر این گرما مستقیما به مخزن سردتر منتقل شود ،استخراج چنین کاری امکان پذیر
نیست.
نتیجه میگیریم که اگر مقدار معین انرژی به صورت گرما به مخزن گرمی داده شود،
آنتروپی کمتری ایجاد میشود تا اینکه آن انرژی به مخزن سردی داده شود .سادهترین
:راهی که میتوان این وابستگی دمایی را به حساب آورد ،چنین است
که ' Tدمایی است که در آن دما ،انتقال گرما صورت گرفته است .این انتگرال در طول
هر مسیر برگشت پذیری که دو حالت را به هم متصل می کند ،گرفته می شود .برای یک
تغییر قابل اندازه گیری در دمای ثابت چنین داریم:
وقتی که مقدار زیادی حرکت حرارتی در دمای پایین ایجاد شود ،تغییر آنتروپی بزرگی
:اتفاق میافتد .برای فرآیند آدیاباتیک
این نتیجه برای هر فرآیندی ،برگشت پذیر یا برگشت ناپذیر ،صحیح است ،تا زمانی که
مناطق گرم محلی در محیط ایجاد نشود ،یعنی زمانی این نتیجه صحیح است که محیط ،
تعادل درونی خود را حفظ کند .اگر مناطقی محلی بوجود آید ،انرژی از این مناطق به
طور خودبخودی پخش میشود و در نتیجه آن آنتروپی تولید میشود .موقعی که یک
واکنش شیمیایی با تغییر آنتالپی ∆Hدر سیستمی انجام میشود ،گرمایی که در فشار
.بنابراین تغییر آنتروپی محیط برابر است ثابت وارد محیط میشود ،برابر با
با:
قانون اول ترمودینامیک بیان می کند که وقتی یک شکل انرژی به شکل دیگر آن تبدیل«
می شود انرژی کل ثابت می ماند .این قانون محدودیت دیگری را در این فرایند نشان
نمی دهد .با وجود این ،می دانیم که بسیاری از فرایندها یک جهت طبیعی دارند و این
سوال مربوط به جهت است که قانون دوم پاسخگوی آن می باشد .مثل ً گاز در خل
منبسط می شود .ولی عکس آن اگر چه قانون اول را نقض نمی کند هرگز رخ نمی دهد.
برای میله ای که دمای یکنواختی دارد ،گرم شدن در یک سر و سرد شدن در سر دیگر
نقض قانون اول نیست ،ولی می دانیم که این اتفاق به طور خودبخود هرگز رخ نمی دهد.
قانون دوم معیاری برای پیش گیری این که فرایند می تواند به طور خودبخود رخ دهد را
.بنا می کند و از این رو در شیمی حائز اهمیت بسیاری است
کمیتی که بیان می کند یک واکنش شیمیایی با تغییر فیزیکی در سیستم منزوی می تواند
به طور خودبخود اتفاق بیفتد یا نه ،آنتروپی ،S ،است .آنتروپی مانند انرژی داخلی
Uتابعی از حالت سیستم است .ترمودینامیک با سرعت رسیدن به تعادل سر و کار ندارد
بلکه فقط درباره ی حالت تعادل بحث می کند.
با فرض صادق بودن قانون سوم ترمودینامیک میتوان بصورت زیر مقدار مطلقی برای
:انتروپی جامدات در دماهای بال بدست آورد
این کمیت یک کمیت ترمودینامیکی است و بطور مفهومی معیاری از بی نظمی در
سیستم است .مثل ً در سیستمی که تعدادی بردار همگی هم خط و در یک راستا هستند
آنتروپی کمتر از حالتی ست که آن ها به طور اتفاقی در هر جهتی قرار گرفته باشند .در
مکانیک آماری این کمیت از تعداد حالت قابل دسترس یک سیستم قابل محاسبه است.
از این جا می توان پی برد که این مفهوم ارتباطی وسیع با مفهوم اطلعات در یک
سیستم فیزیکی دارد و علی الصول با درجات آزادی و نهایتا ً باید ارتباطی با حجم سیستم
.داشته باشد
انرژی آزاد گیبس کمیتی ترمودینامیکی است که میزان خودبهخود انجام شدن یک واکنش
Gرا نشان میدهد .این کمیت با انجام یک فرآیند از لحاظ ترمودینامیکی هنگامی
امکانپذیر است که تغییرات انرژی آزاد گیبس منفی باشد.
آنتالپی ( )Hتغییرات انرژی ضمن انجام واکنش را دربرمیگیرد .این تغییرات هم انرژی
جنبشی راشامل میشود و هم انرژی پتانسیل را ،به شرط آن که در حین انجام واکنش
فشار وارد بر سیستم ثابت باشد.
:انجام پذیر بودن یک واکنش
یک واکنش زمانی از نظر انرژی انجامپذیر تلقی میشود که بر اثر انجام آن انرژی
سیستم کمتر شود .به عبارت بهتر سیستم پایدارتر شود .در این صورت تغییرات آنتالپی
.منفی خواهد بود
اما در اطراف ما بسیاری از واکنشها اتفاق میافتند که در آنها سیستم گرما میگیرد و
انرژی آن افزایش مییابد ،یعنی تغییرات آنتالپی در آنها مثبت است .این گونه واکنشها
به علت عامل دوم رخ میدهند که آنتروپی نامیده میشود و با Sنشان داده میشود .این
عامل نشاندهنده ٔ میزان بینظمی سیستم است و زمانی مساعد است که انجام واکنش
سبب زیادشدن بینظمی در سیستم شود .در فرمول انرژی آزاد گیبس عامل Sدر T
ضرب میشود که دمای مطلق (کلوین) گاز است ،یعنی اثر عامل بینظمی در دمای بال
بیشتر است.
همان طور که قانون اول ترمودینامیک منجر به تنظیم خاصیتی به نام انرژی شد قانون
دوم ترمودینامیک به ابداع مفهوم مجردی به نام آنتروپی( ))entropyمی انجامد .این
قانون ازاهمیت فلسفی فوق العاده ای برخورداراست و همیشه نظریات و مباحثات
گوناگونی پیرامون آن در گرفته است.
قانون دوم را عده ای به عنوان دلیلی بر وجود خدا بسیار با ارزش تلقی کرده اند(خدایی
که جهان را در حالت کمترین آنتروپی آفرید و از آن پس جهان مدام از این حالت دورتر
می شود و رو به تباهی می رود) .اما برعکس عده ای هم آن را به دلیل ناسازگاری با
ماتریالیسم دیالکتیک ونفی کمال پذیری وضعیت انسان مردود دانسته اند.
آنتروپی معیاری برای بی نظمی یک سیستم است .هرقدر نظم ساختاری و عملکردی یک
سیستم کمتر باشد گفته می شود آنتروپی آن بیشتر است .طبق قانون دوم ترمودینامیک
هر فعالیت طبیعی موجب افزایش آنتروپی می شود و جهت و گرایش طبیعت نیز به
سوی بی نظمی است.
نکته :در یک تحلیل آماری می توان به این نتیجه رسید که همواره تعداد حالت بی نظم
یک سیستم بسیار پرشمارتر از حالت منظم آن هستند.
"تکه های یک عکس را درون یک جعبه در نظر بگیرید .این تکه ها در یک و تنها یک
آرایش تصویری کامل می سازند .از سویی دیگر آرایشهای بسیار زیادی هستند که
تصویرچیزی را درست نمی کنند و تکه های عکس در حالت بی نظمی به سر می برند.
هر چه جعبه را بیشتر تکان بدهیم تعداد آرایشهای درهمو برهم که بیانگر هیچ تصویری
نباشند بیشتر می گردد .از دیدگاه آماری احتمال این که یک فرایند در جهت کاهش
آنتروپی پیش رود صفر نیست .به بیان دیگر امکان بروز چنین حالتی به قدری کم است
که گویی غیر ممکن است .اما نمی توان صراحتا ً گفت که هیچ امکانی برای آن متصور
نیست .جعبه ای را که حاوی یک گاز و در تعادل ترمودینامیکی است در نظر می گیریم.
طبق تعریف ,گاز موجود در جعبه حداکثر آنتروپی ممکن را خواهد داشت .نظر به این که
همه مولکو ل ها به طور مداوم در حرکتند ،احتمال این که مولکول های هوا به شکل
خاصی قرار بگیرند و مثل همه در یک گوشه جعبه متمرکز شوند وجود دارد ولی این
احتمال فوق العاده کم است .یعنی از میلیارد میلیارد حالتی که این مولکول ها می توانند
داشته باشند تنها یک حالت ممکن است آن حالت منظم مورد نظر ما باشد که آنتروپی
کمتری دارد ،احتمال چنین اتفاقی تقریبا ً صفر است .واقعیت این است که از نظر ریاضی
این امکان وجود دارد که چنان آرایش منظمی اتفاق بیفتد ولی احتمال آن فوق العاده
کوچک است.
):Heat deathافزایش بی نظمی و مرگ حرارتی(
یکی از تعابیری که با اعمال قانون دوم ترمودینامیک به کل جهان به دست می آید این
است که جهان در آغاز پیدایش ,آنتروپی مشخصی داشته است ولی مقدار آن رفته رفته
افزایش پیدا کرده است .این افزایش آنتروپی تا جایی ادامه پیدا می کند که جهان به
حالت تعادل ترمودینامیکی برسد .آن گاه از فعالیت باز خواهد ماند و هیچ اتفاقی در آن به
وقوع نخواهد پیوست و به اصطلح خواهد مرد .این فرایند به مرگ حرارتی (heat
)deathجهان معروف است.
چنین استدلل می شود که "با فرض این که جهان در آغاز خلقت در یک حالت کام ً
ل
نامنظم و هرج و مرج کامل و تعادل ترمودینامیکی بوده باشد احتمال این که به طور
اتفاقی یک جهان منظم ایجاد شده باشد فوق العاده کم است .پس باید خالقی باشد که
علوه بر خلق همان جهان نامنظم آغازین ,یکی از میلیاردها میلیارد حالت را برگزیند تا
جهانی منظم مانند آن چه ما شاهدش هستیم به وجود آید ".نظریات مخالفی هم وجود
دارد که بیان می دارند جهان می توانست در یک مدت طولنی در حالت تعادل
ترمودینامیکی باقی بماند .در چنان وضعیتی بالخره لحظه ای می رسید که در گوشه ای
به طور اتفاقی نظم به وجود بیاید" .اگرمدت ماندن جهان در حالت تعادل ترمودینامیکی
واقعا ً بلند باشد احتمال آن افزایش می یابد .خصوصا ً اگر جهان را ازلی بدانیم
دیگرمشکلی ازنظر زمان طولنی نخواهیم داشت .یکی از مشهورترین افرادی که وجود
خالقی برای نظم دادن را لزم نمی بیند فیزیکدان مشهور آلمانی بولتزمن است".جهت
افزایش بی نظمی به بیانی همان پیکان زمان است که فقط در یک سو جریان دارد .یعنی
تغییرحالت سیستم از یک حالت کم احتمال به یک حالت پر احتمال .دیدگاه هایی که به
پایان جهان در حالت تعادل ترمودینامیکی و بی نظمی حداکثر معتقدند ابراز می دارند که
چون جهان به سوی بی نظمی و هرج و مرج می رود و مقدار بی نظمی آن روز به روز
افزایش می یابد پس به همین دلیل می توان پیش بینی کرد که جهان هستی روزی به یک
مقدار ماکزیمم در بی نظمی رسیده و فرو می پاشد .این تعبیر طرفداران بی شماری
دارد زیرا پیش بینی فرجام محتوم جهان خلقت در حالت مرگ و زوال مستلزم این است
که جهان هستی ,ازلی و بی آغاز نبوده ،بنابراین آغاز و آفرینشی در کار بوده و بدین
ترتیب از این امر ,وجود خدا را استنتاج می کنند.
اولین پرسش این است كه اطلعات چیست؟ تلش های قابل توجهی برای تعریف آن
انجام شده است و پذیرفته شده ترین تعریف اطلعات چنین است« :اطلعات هر گونه
تغییری است كه باعث تغییر شود «.به زبان دیگر اطلعات هر گونه مشخصه ای است
(به صورت رشته ای از نمادها یا علئمی بر روی صورت انسان) كه برجسته است و می
تواند حامل معنا باشد.
نظریه ی ریاضی ارسال ،دریافت ،و ذخیرهسازی بهینه ی دادهها و اطلعات را نظریه ی
اطلعات مینامند.
قانون دوم ترمودینامیک می گوید ،آنتروپی (می توان آنتروپی را اندازه بی نظمی در یک
سیستم در نظر گرفت) در هیچ فرآیند فیزیكی نباید كم شود .ماكسول یك شیطان كوچک
را تصور كرد كه در یك جعبه هوا نشسته است و مولكول های گرم و سرد را از هم جدا و
به دو طرف جعبه هدایت می كند .بنابراین آنتروپی این سیستم كم شده و قانون دوم
ترمودینامیک نقض می شود .بیش از یك قرن طول كشید ،اما بالخره در سال ۱۹۸۲
فیزیكدانی به نام چارلز بنت بر اساس كارهای رولف لندور این مسئله را حل كرد .او
نشان داد كه شیطانک ماكسول باید اطلعات را پردازش و در مولكول های جدا شده
ذخیره كند .برای همین به طور اجتناب ناپذیری وقتی كار ذخیره سازی تمام می شود باید
اطلعات را از بین ببرد .این فرآیند از بین بردن اطلعات بازگشت ناپذیر است و آنتروپی
كافی تولید می كند تا آنتروپی سیستم در كل افزایش یابد.
غالبا هنگام مطالعه مسايل مربوط به كنترل سيستم های پيچيده ،اختللت اين نوع
سيستم ها از بابت درجه نظم و سازمانشان مورد توجه قرار می گيرد .خاصيت اساسی
هر سيستم سازمند را در آن مي دانند كه كمابيش منظم باشد .اطلعات نيز در سير
توسعه خود با مفهوم آنتروپی ،نگانتروپی ،و نظم و بی نظمی كه محققان ترموديناميک در
.قرن نوزدهم ابداع كرده اند پيوند يافته است
.نکته :هرچه بي نظمي بيشتر باشد حضور اطلعات در سيستم كمتر است
اما نظريات كنونی برآنند كه نظم و بی نظمی ،هر دو ،ابزار سنجش آنتروپی و هر يک
قابل تبديل به ديگری است .اطلعات در حاشيه بی نظمی و از حركات موزون نظم و بی
.نظمی حاصل مي شود و نوآوری ها از دل چنين الگويی سر بر می آورد
در این نظریه ،کلود شانون نحوه مدل سازی مساله ارسال اطلعات در یک کانال
مخابراتی را به صورت پایه ای بررسی نموده و مدل کاملی برای مدل سازی ریاضی منبع
اطلعات ،کانال ارسال اطلعات و بازیابی آن ارائه نموده است .او مساله ارسال
اطلعات از یک منبع به یک مقصد را به کمک علم احتمالت بررسی و تحلیل نمود.
دو نتیجه بسیار مهم ،معروف به قضیه های شانون ،عبارت اند از:
-1حداقل میزان نرخی که می توان نرخ فشرده کردن اطلعات یک منبع تصادفی
اطلعات را به آن محدود نمود برابر با آنتروپی آن منبع است؛ به عبارت دیگر نمی توان
دنباله خروجی از یک منبع اطلعات را با کمتر از آنتروپی آن منبع ارسال نمود.
-2حداکثر میزان نرخی که می توان بر روی یک کانال مخابراتی اطلعات ارسال نمود
به نحوی که قادر به آشکارسازی اطلعات در مقصد ،با احتمال خطای در حد قابل قبول
کم ،باشیم ،مقداری ثابت و وابسته به مشخصات کانال است که به آن ظرفیت کانال می
گوئیم.
ارسال با نرخی بیشتر از ظرفیت یک کانال روی آن منجر به خطا می شود .این زمینه از
علم مخابرات ،به زیر بخش های کدگذاری منبع و کدگذاری کانال تقسیم می گردد.
مفهوم اساسی آنتروپی اطلعات درنظریه اطلعات در ارتباط با این مطلب است که
یک سیگنال یا یک رخداد اتفاقی تا حد تصادفی است .آنتروپی اطلعات که به نام
انتروپی شانون هم شناخته میشود (متأثر از نام Claude E. Shannon
ه ریاضی ریاضیدان امریکایی) در واقع میزان تصادفی بودن را به صورت یک سنج ٔ
گزارش میکند.
نکات:
نظریه اطلعات در اصل نظریه ای درباره انتقال علمت است و عامل محرک بسیاری از
نظریه های دیگر است.
این نظریه ،اطلعات را با کاهش عدم اطمینان برابر می کند .همان طور که ملحظه
خواهد شد این دو نکته بزرگترین سرمایه نظریه است ،از این نظر که راه تازه و
سودمندی برای نگرش به فرایند ارتباطی فراهم می کنند.
بخشی از پیام که آنتروپی یا اطلعات نیست چنان که ممکن است انتظار داشته باشیم
تکرار و تطویل است .تکرار و تطویل مقیاس اطمینان یا قابلیت پیش بینی است .هر چه
حشو پیامی بیشتر باشد ،اطلعات کمتر است.
اختلل هر چیز اضافه شده به علمت است که مورد نظر منبع اطلعات نیست.
اختلل اطلعات نادرست است .برای فرستنده یا منبع درجه بالیی از عدم اطمینان یا
آزادی انتخاب (آنتروپی) مطلوب است ،اما از نظر مقصد عدم اطمینان به خاطر
اشتباهات یا اختلل نامطلوب است.
هنر تعادل درست میان آنتروپی و حشو بخش عمده چیزی است که یک ویراستار خوب را
می سازد یا ایجاد توازن میان پیش بینی پذیری و عدم اطمینان .
هنگامی که نرخ های انتقال کمتر از ظرفیت مجراست می توان از طریق رمزگذاری بهتر
اختلل را به سطح مطلوب کاهش داد ،اما اگر نرخ انتقال از ظرفیت مجرا بیشتر شود
نمی توان اختلل را کاهش داد.
یک تصمیم بزرگ برای هر ارتباط گر هنگام رمز گذاری یک پیام ،یافتن سطح بهینه تکرار
و تطویل است .
سیستم های ارتباطی شامل مجاری ارتباط است اما منابع انتقال دهنده گیرندگان و
مقاصد را نیز در بر می گیرد.
در اصلحات نظریه اطلعات ،ارتباط هنگامی روی می دهد که دو سیستم مشابه که با
واسطه یک یا چند سیستم غیر مشابه به هم وصل شده اند در نتیجه انتقال علمت طی
یک زنجیره وضعیت های یکسانی پیدا می کنند.
:سيستمهاي ترموديناميكي
مساله بهينهسازی محدود در ترموديناميک مربوط به ماكزيمم كردن يك سيستم مركب به
.ازای انرژی داخلی كل ثابت ،حجم كل ثابت و تعداد مولهای كل ثابت است
:آنتروپی يك سيتم ترموديناميكی همگن قابل محاسبه به كمك رابطه كلي انتروپی است
( S = S ) U ,V , N
ميباشند .مساله ، Nو تعداد مولها ، U،انرژي دروني ، S،متغيرها آنتروپی
ماكزيممسازی آنتروپی در يک سيستم مركب داراي دو سيستم ساده 1و 2است كه به
:شكل زير فرموله ميشود
max ( S = S1 ) U1 , V1 , N1 ( + S 2 ) U 2 , V2 , N 2 s.t.
U1 ,U 2 ,V1 ,V2 , N1 , N 2
تعادل هنگامی ايجاد می شود كه هر دو سيستم داراي دماهای يكسان ،پتانسيل شيميايی
مشابه و فشار برابر باشند .بنابراين يك سيستم بسته مركب كه محدوديتهای آن در
فوق ذكر شد ،براي رسيدن به تعادل ،دما ،فشار و پتانسيل شيميايی يكسان آنتروپی خود
.را افزايش می دهد
همچنين اين شرايط تعادلی قابل توصيف به وسيله برهان خلف نيز می باشد .فرض كنيد
باشد .اگر جريان انرژی از T1<T2در شرايط تعادلی ،دماي دو سيستم برابر نباشد ،مثل
سيستم 1به سيستم 2باشد ،سيستم 2دچار افزايش آنتروپی و سيستم 1با كاهش
آنتروپی مواجه خواهد شد ،زيرا مشتق آنتروپی نسبت به انرژی ،معادله ،7همواره مثبت
است .افزايش آنتروپی سيستم 2بيشتر از كاهش آنتروپی سيستم خواهد بود ،زيرا دمای
پائينتری دارد .بنابراين تغييرات آنتروپی جهان مثبت خواهد بود و نتيجتا حالت تعادلی
اوليه بالترين آنتروپی ممكن را نخواهد داشت .اين امر بدين معناست كه در شرايط
.تعادلی نمی باشيم
:هر متغير بهينه را مطابق با معادله 3می توان به شكل زير نوشت
U *j = f ) V1o , V2o , U1o , U 2o , N1o , N 2o ( , j =1, 2
N *j = f ) V1o , V2o , U1o ,U 2o , N1o , N 2o ( , j = 1, 2
V j* = f ) V1o ,V2o ,U1o , U 2o , N1o , N 2o ( , j = 1, 2
اين معادلت مقادير بهينه متغيرهای هر سيستم را تحت تابعی از شرايط اوليه می دهند.
:ماكزيمم آنتروپی ،معادله ،4برابرست با
( S = f ) V1 , V2 , U1 , U 2 , N1 , N 2
* o o o o o o
نهايتا ،حقيقت اين كه اقتصاد نئوكلسيک دارای تشابه صوری با ترموديناميک است به اين
معنا نيست كه كامل با قوانين ترموديناميک سازگاری دارد .به عنوان مثال انرژی و
سرمايه را نمی توان معادل هم در نظر گرفت ،زيرا يكی دارای اصل بقاء است و ديگری
خير ،يا اين كه در شرايط Inadaاصل بقای جرم امری كامل متناقض به حساب می آيد و
تئوری توليد كامل با برگشتناپذيری ترموديناميكی تطابق ندارد.
به هرحال ،اين نواقص از تشابهات بين ساختار ظاهری اقتصاد و مكانيک حاصل نمی
شود .اين تصور غلط ،كه ناشی از تعميم شباهت صوری به شباهت ماهيتی است ،در
.بسياری از تحقيقات نشان داده شده است
نظریات علمی معاصر مانند تئوری آشوب و مکانیک کوانتومی ،ذکر می کنند که سطح
بالیی از بی نظمی برای تکامل سیستم ضروری است .در سیستم های باز یا پویا ،مانند
سازمان های انسانی ،برخلف سیستم های بسته یا پایا ،بی نظمی سیستم را به سطح
بالتری از عملکرد ارتقا می دهد .نظریه آشوب از جمله رهیافت های سیستمی و
اقتضایی به مدیریت محسوب می گردد .این نظریه نیز همانند نظریه یادگیری سازمانی،
بر تأثیر "بازخور حاصل از ارزیابی محیط" بر سیستم های سازمانی تأکید می کند.
رفتار سیستمهای آشوبناک به ظاهر تصادفی مینماید .با اینحال هیچ لزومی به وجود
عنصر تصادف در ایجاد رفتار آشوبی نیست و سیستمهای دینامیکیِ معین (
)deterministicنیز میتوانند رفتار آشوبناک از خود نشان دهند.
میتوان نشان داد که شرط لزم وجود رفتار آشوبگونه در سیستمهای دینامیک
ی
زمانپیوسته مستقل از زمان ( )time invariantداشتن کمینه سه متغیر حالت است
(سیستم مرتبه سه) .دینامیک لورنتس نمونهای از چنین سیستمی است .برای
ه مشهور چنینسیستمهای زمانگسسته ،وجود یک متغیر حالت کفایت میکند .نمون ٔ
سیستمی ،مدل جمعیتیِ بیانشده توسط logistic mapاست.
ریشه آشوب می تواند نارضایتی باشد .آشوب که علمت نارضایتی است با سرکوب به
عنوان راه حل موقت خاموش می شود.
سرکوب موجب افزایش نارضایتی می شود و ریشه آشوب تقویت می شود.
آشفتگی در مفهوم علمی اش اغتشاش مطلق نیست ،بلکه بیشتر نوعی ناپایداری محدود
است تا ناپایداری شدید و خارج از کنترل ،و در واقع مبین ترکیبی از نظم و بی نظمی
است که در آن الگوها به طور مستمر در اشکال بی نظم اما با یک نوع الگوی مشابه و
دارای نظم غایی آشکار می شوند .طبق این نظریه ،رویدادها در جهان چنان پیچیده و پویا
هستند که به نظر بی نظم می رسند ،اما در حقیقت نظام آشوب گونه دارای نظم
زیربنایی و مکنون است که شناسایی این نظم زیر بنایی و نهفته اگر چه غیرممکن نیست
ولی مشکل است ،زیرا عوامل و پارامترهای متعددی در تعامل پویا و غیر قابل پیش بینی
رفتار پدیده ها را شکل داده و الگوی رفتاری آینده آن را به وجود می آورند.
طرفداران نظریه آشوب بر این باورند که در میان الگوهای "رفتار ظاهرا ً تصادفی" پدیده
های مختلف -از سیستمهای هواشناسی گرفته تا سازمان ها و بازارهای بورس -نوعی
نظم وجود دارد .در ورای این تفکر ،فرضیه شگفت آوری مطرح می شود ،مبنی بر اینکه
"هر سیستم پیچیده ،زندگی خاص خود را دارد و از کتاب قواعد خاص خود پیروی می
کند .تلش چالش برانگیز پژوهشگران سیستمی در این است که قواعدی را برای پیش
بینی رفتار "سیستمهای پیچیده به ظاهر غیر قابل پیش بینی" (نامنظم) کشف کنند .به
نظر مارگارت ویتلی ،هنگامی یک سیستم را غیر قابل پیش بینی (نامنظم) می نامند که
تعیین جایگاه بعدی آن غیر ممکن باشد و هیچ گونه امکان پیش بینی در مورد آن وجود
نداشته باشد.
چنین سیستمی ،هرگز دو بار در یک مکان فرود نمی آید .اما طبق نظریه آشوب اگر ما
چنین سیستمی را برای مدت کافی تحت نظر قرار دهیم ،با بررسی حالت سیستم در
لحظات گوناگون زمان ،متوجه می شویم که سیستم مذکور همواره نظم ذاتی خودش را
به نمایش می گذارد .حتی غیر قابل پیش بینی ترین (آشفته تری) سیستمها نیز همواره
در محدوده مرزهای معینی حرکت می کنند و هرگز از آن خارج نمی شوند .معمول ً در
درون بی نظمی و آشوب ،الگویی از نظم وجود دارد که به طور شگفت انگیزی زیباست.