Professional Documents
Culture Documents
جوانان، سکولاریسم و بحران هویت
جوانان، سکولاریسم و بحران هویت
نویسنده:
محمد مالزاده
سايتهاى مفيد
www.aqeedeh.com www.nourtv.net
www.islamtxt.com www.sadaislam.com
www.ahlesonnat.com www.islamhouse.com
www.isl.org.uk www.bidary.net
www.islamtape.com www.tabesh.net
www.blestfamily.com www.farsi.sunnionline.us
www.islamworldnews.com www.sunni-news.net
www.islamage.com www.mohtadeen.com
www.islamwebpedia.com www.ijtehadat.com
www.islampp.com www.islam411.com
www.videofarda.com www.videofarsi.com
پيشگفتار
چكيدهي این نوشتار در شب 28رمضان سال 1424هجري قمري ،در جلسهاي كه
به مناسبت ختم قرآن و تفسير (از سوي جمعي از جوانان متعهد و متدین مهاباد)
تشكيل گردیده بود ،به صورت سخنراني ایراد گردید .بعد از تهذیب و تنقيح ،و
اضافهي تعليقات و مباحثي ،آن را در قالب و شكل رسالهي حاضر ،در دو قسمت
تنظيم كردم .قسمت اول تحت عنوان :جوانان و بحران هویت ،و قسمت دوم تحت
عنوان :نقش سكوالریسم در بحرانآفریني .به اميد اینكه مورد استفادهي عموم واقع
شود و صاحبان قلم و اهل نظر مندرجات آن را منصفانه و محققانه مورد نقد و بررسي
عالمانه قرار دهند و از این بابت نگارنده را رهين منت خویش گردانند.
پيشاپيش اذعان دارم كه این نوشتار خالي از عيب و نقص نيست .چون گام نهادن
در این ميدان حساس و خطير ،هم بضاعت و شایستگي علمي ميخواهد ،هم دسترسي
به منابع و مراجع معتبر ،هم زمان كافي براي تحقيق وافي ،كه حقير از همهي آنها
بيبهره ام .با این وصف با توكل بر خداي منان قدم در این ميدان نهادم .از خداوند
منان خواستارم ،توفيق را رفيق ،و مرا در دنيا و آخرت مشمول رحمت خود قرار دهد.
و در روزي كه به:
( _ شعراء-88 : +
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
« .)89روزي كه مال و فرزندان سودي نميبخشند بلكه تنها كسي كه با قلبي سالم (و
دور از شرك) به پيشگاه خدا آمده باشد» .تعریف شده مأجور و مغفور واقع شوم.
و چون اداي حق مطلب در این رسالهي مختصر امكانپذیر نيست اميدوارم دیگر
دلسوزان دین و مليت آن را پيگيري و دنبال كنند و جوانب مختلفهي آن را زیر
ذرهبين تحقيق قرار دهند.
2
قسمت اول
جوانان ،بحران هويت
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
یكي از معضلهاي اصلي بشر در جهان امروز ،معضل «بحران هویت» است .زیرا
تهدیدها و خطرهاي ناشي از آن بيشتر از هر كس متوجه نسل جوان و نوجوان ممالك
جهان سوم (بویژه ممالك مسلماننشين) است .چون پاسخگو نبودن قرائت و تفسير
معمول ،متداول و رسمي از نصوص دیني توسط شارحان و متوليان كنوني تبليغ و
تفسير دین ،و اضمحالل پایههاي فرهنگ سنتي ملي از یك سو ،و گرفتاري در
چنبرهي جاذبههاي شگفتانگيز علوم و تكنولوژي مدرن دنياي غرب از دیگر سو
باعث شده كه جوانان ما گرفتار نوعي خودباختگي و انفعال مأیوسانه شوند .از اینرو
تغيير خطاب دیني و ارائهي تفسيري متناسب با نيازهاي عصر ،و در عين حال نشأت
گرفته از عقالنيت اسالمي [از متون دست اول دیني (قرآن و سنت)] ضرورتي است
اجتنابناپذیر.
در واقع سنين جواني سنين دست و پنجه نرم كردن با هنجارها و ناهنجاریهاي
گوناگون زندگي ،و سنين اميدها و آرزوها است .لذا اگر فرد در این سن گرفتار یأس
و انفعال شود براي هميشه ناكام و مأیوس باقي خواهد ماند.
مزید بر علت دنياي سرمایهداري غرب و در رأس آن ،كشور امپریاليستي امریكا
ميكوشد از كانال استفاده از فاكتور «نظم نوین جهاني» و فرایند «جهانيسازي»
الگوي فرهنگ و اندیشهي خود را به زور بر همهي جهان [بویژه جهان اسالم] تحميل
كند و اگر ملتي از پذیرش بدون قيد و شرط خواستههاي آنان ابا ورزد و در صدد
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
مقاومت و حفاظت از هویت دیني و ملي خود برآید باید مورد تهاجم نظامي واقع
شود و عالوه بر اینكه خود ،خوار و ذليل و زبون گردد و ثروتهاي ملياش به تاراج
رود ،باعث تنبيه دیگران و تسليم زبونانهشان نيز بشود .جهان سرمایهداري غربي
آشكارا و بيپروا اعالم ميدارد كه خواهان تحميل الگوي فكري ،فلسفي «ليبراليسم»
و سيستم حكومتي و نظام سياسي «دمكراسي» است [اما طبق تفسيري كه خود از
دمكراسي دارد و مناسب حال كشورها و ملتهاي مختلف ميداند] بر همهي جهان
است! غرب در صدد است از كانال ازدواج ميان فلسفهي ليبراليسم و سيستم حكومتي
دمكراسي ،جوامع بشري را به سوي «سكوالریسم» سوق دهد و همهي انسانهاي
جهان را در طرز تفكر و تعقل و در روش زندگي «سكوالر» پرورش دهد و آنها را
طوري بار بياورد كه جز به این جهان و بهتر نمودن زندگي در آن [به عبارت دقيقتر
مسابقه در دنبالهروي و تقليد از غرب] به هيچ چيز دیگر فكر نكنند.
لغزش دنياي غرب در دامن سكوالریسم به دليل فقدان ایمان صحيح برگرفته از
وحي ،طبيعي است تا بدین وسيله خود را از بحران دروني برهاند .ولي این مقوله بر
جوامعي كه از پتانسيل قوي ایمان و معنویت بهرهمند ،و در سایهي آن ،از اطمينان
روحي برخوردارند ،صدق نميكند.
به دليل اینكه پتانسيلهاي مقاومت در برابر اندیشههاي مادي غربي بيش از دیگران
در ميان مسلمانان مشاهده ميشود بيش از سایر ملل مورد هجوم استعماري فرهنگ
غربي قرار گرفتهاند .غربيها با استفاده از روشهاي گوناگون ميخواهند این پتانسيل را
در نطفه خفه كرده و در درون آنها را بميرانند و وسایل تخریب اخالق و عقيده
6
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
تأثيري فراوان روي به ثمر رسيدن فرایند بيگانه نمودن مسلمانان با هویت خود دارند.
جهان غرب به خود حق ميدهد [و در این راستا از تمامي ابزارها و وسایل ارتباطات و
اطالعرساني مدرن چون اینترنت و ماهواره بهره ميگيرد] كه جهانيان را با هویت خود
بيگانه نماید و ایده و فرهنگ غرب را بر آنها تحميل كند و اگر این وسایل مؤثر واقع
نشد از قوهي قهریه استفاده نماید.
دنياي سرمایهداري برخالف هياهو و جار و جنجال تبليغاتيش ،دو هدف اساسي
در وراي این تحركات موذیانه دنبال ميكند.
.1بيگانه نمودن مردم جهان سوم با بنيانهاي فكري و ساختارهاي فرهنگي و
ارزشهاي دیني و ملي ،و جایگزین كردن الگوي فرهنگي فكري اخالقي
سكوالر غربي.
.2تاراج و غارت منابع طبيعي خدادادي و ثروتهاي خام زیرزميني مسلمانان ،اما
زیر نام ارمغان دمكراسي و دفاع از حقوق بشر!
ناگفته نماند در عصر اطالعرساني مدرن ،و در جهاني كه ماهواره ،اینترنت،
سيستم پيشرفتهي دیجيتال و تكنولوژي پيشرفته ،رُل اساسي در انتقال معلومات و
فرهنگ بازي ميكنند ،تأثيرپذیري جهان عقبمانده از ایده ،فرهنگ و اندیشهي جهان
پيشرفته و مدرن ،طبيعي ،بلكه اجتنابناپذیر است.
شایان ذكر است كه تبادل فرهنگي یك امر مطلوب و پسندیده است و دین اسالم
هميشه از آن استقبال كرده و ميكند .ليكن آنچه تهدید تلقي ميشود و خطرناك
جلوه ميكند و از آن حذر داریم و دیگران را برحذر ميداریم ،تحميل فرهنگ
7
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
مهاجم مقتدر از سوي صاحبان آن ،و پذیرش بدون قيد و شرط آن و تقليد از خوب و
بد ،غض و سمين آن از سوي مردم ممالك عقبمانده است .چرا كه در گذشته نيز
مسلمانان از فلسفه و منطق یونان استفاده كرده و آن را به زبان عربي ترجمه كردهاند.
اما تحت تأثير نقاط منفي و شركآلود آن قرار نگرفتهاند بلكه بعد از تنقيح و تهذیب
آن و تطبيقش با اصول و موازین توحيدي آن را به خدمت اهداف خود درآوردهاند.
به تعبير دیگر ،خود را در مقابل آن نباخته و از هویت دیني و ملي خویش دور
نشدهاند .بر ما نيز الزم است اینچنين عمل كنيم و ضمن استفاده از دستآوردهاي
مثبت تمدن غربي ،ارزشهاي اصيل خودي را پاس بداریم.
از اینرو تحليل و بررسي مقولهي «هویت» و مؤلفههاي آن هرچه بيشتر لزوم و
حتميت پيدا ميكند و بر جوانان [بویژه اهل قلم و اندیشه] الزم است هرچه بيشتر و
دقيقتر به تحليل و كاوش آن همت گمارند .چون این چالش و معضل بيش از
دیگران در برابر آنها قرار دارد و خطر بيگانه شدن با هویت ،بيشتر متوجه آنها است و
در آینده نيز آنها هستند كه باید تاوانش را بپردازند و خداي ناخواسته در صورت عدم
اهتمام ،یا كم بها دادن به آن نتيجهي خسران ناشي از آن را تحمل كنند كه
جبرانناپذیر است.
اینجانب در پي احساس اهميت مسأله اقدام به نگارش این رساله نمودم .هرچند
اذعان دارم كه نميتوان حق مطلب را نوشتهاي همچون این رسالهي مختصر ادا كند.
معالوصف اميدوارم باب موضوع را براي نقد و بررسي ،خدمت اهل نظر و قلم گشوده
8
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
باشم .به قول اعراب« ،ما اليدرك كله اليرتك كله» (.)1
پيشاپيش توفيق هدایت و درك حقيقت و بيان آن را از خدواند منان خواستارم.
إنه ويل التوفيق وعليه التكالن.
تعریف هویت
14
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
مسلمانان و دقت در نصوص در حوزهي دینشناسي بدان رسيده است .در مبحث
مؤلفهي عصري شدن این مبحث را بيشتر پي ميگيریم.
.1فرهنگ
فرهنگي در اینجا مورد توجه و نظر ما است كه دین پایهگذار و آورندهي آن است و
محققان مسلمان از نظر كاركرد و معنيبخشي آن را چنين تعریف كردهاند:
«راهكار و برنامهاي كه دین اسالم براي پرورش روح ،جسم و عقل انسان و
نحوهي روابط متقابل ميان اقشار و گروههاي مختلف جامعه تنظيم كرده است».1
ذكر این نكته خالي از فایده نيست كه برخي از اندیشمندان تحت تأثير فرهنگ
غرب معتقد هستند كه دین در هر جامعهاي ساخته و پرداختهي فرهنگ افراد آن
جامعه است .حتي برخي تحت تأثير مكاتب فكري غربي وحي اسالمي را معلول
فرهنگ اعراب زمان ظهور اسالم ،و مولود افكار و اندیشهي حضرت محمد ص
.2مدنیت
مدنيت عبارت از ساختارهاي اقتصادي و راهكارهاي رشد تكنولوژي ،مكانيزمهاي
توسعه و پيشرفت مادي یك مملكت یا ملت ،در ابعاد مختلف زندگي است.
براساس این تعریف ،جامعهاي كه از نظر مادي و صنعتي پيشرفته ،خالق و
توسعهیافته باشد یك «جامعهي مدني» است هرچند در اصطالح سياسي متعارف
امروزي معني و مفهوم جامعهي مدني بسي گستردهتر از این است .و شامل توسعه در
ابعاد سياسي ،فرهنگي ،فكري و حقوقي زندگي یك ملت ميشود.
16
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
علي اي حال؛ مدنيت مؤلفهي دوم هویت است .جامعهشناسان و محققان عقيده
دارند «تمدن» از تركيب «فرهنگ و مدنيت» بوجود ميآید و تمدن اسالمي
محصول فرهنگ و مدنيت اسالمي است .در یك عبارت تمدن هر قوم و ملتي
محصول ساختار فرهنگي و چگونگي شرایط مادي آن قوم و ملت است.
براساس این تعریف یك ملت فرهنگي را در صورتي كه از حيث شرایط مادي
عقب مانده باشد نميتوان متمدن ناميد .همچنين یك ملت پيشرفته و مدني اگر از
حيث فرهنگي عقبمانده باشد متمدن نيست.
اما محققان ماديگرا ،تمدن را مرادف توسعهي شرایط مادي ميدانند و براساس
آن جوامع غربي توسعهیافته را متمدن ميخوانند و تنها توسعهي اقتصادي و رشد
تكنولوژي را عامل متمدن بودن ميدانند.
گروهي دیگر درست در نقطهي مقابل قرار گرفته و ميگویند :تمدن معلول و
مولود شرایط فرهنگي است و ربطي به تكنولوژي و توسعهي اقتصادي ندارد .در واقع
این دو تعریف هر دو ناكامل و غيرصحيح هستند .زیرا فرهنگ و مدنيت به مثابهي دو
بال تمدن هستند و در صورت فقدان یكي از این دو ،امكان متمدن بودن یك ملت
وجود ندارد.
خالصه :آنچه در تعاریف كالسيك غربي آمده؛ كه واژهي جوامع متمدن را براي
كشورهاي پيشرفته و توسعهیافتهي سرمایهداري [و تا چند سال پيش سوسياليستي]
اطالق ميكردند و ميكنند تعریف صحيح و جامع «تمدن» نيست بلكه زادهي اندیشه
و فرهنگ مادي غربي است.
17
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
سؤال :چگونه مدنيت بعنوان یكي از شاخصهاي معرف هویت دیني (اسالمي)
تلقي ميشود؟
ج :اگر نگاهي به گذشتهي تاریخ پر فراز و نشيب امت اسالمي بيندازیم درميیابيم
كه مسلمانان در دوران مجد و عظمت و اقتدار خویش [در تمامي حوزههاي زندگي]
پایههاي مدنيت بشري را بر این كرهي خاكي بنا نهادند و در پرتو بهرهگيري از تعاليم
وحي تحولي بس شگرف و عظيم در نحوهي زندگي بشریت بوجود آوردند .دنياي
جدیدي ساختند كه از هر حيث با دنياي كهن قبل از ظهور دین اسالم و دنياي بعد از
افول تمدن اسالمي فرق دارد .دنيایي كه در آن ،ميان دین و دنيا ،عقل و وحي،
مادیات و معنویات ،تعادل و تفاهم بوجود آمده بود ،از اینرو است كه مدنيت را یكي
از شاخصهاي هویت دیني به حساب ميآوریم.
.3سنّتهاي اصیل
سومين مؤلفهي هویت دیني آن دسته از اصول و مباني فكري و عقيدتي هستند كه در
وحي (قرآن و سنت) تجلّي پيدا ميكنند .حفاظت از اصول ،احترام براي آنها ویژهي
پيروان آیين اسالم نيست بلكه در هر دیني (وحياني یا عقالني) اصول و مباني وجود
دارد كه حفاظت از آنها و احترام و تقدیس آنها بر پيروان آن دین ،و التزام به مبادي
آنها بر اتباع آن الزم و ضروري است.
در دین اسالم اصولي (اعتقادي ،عبادي ،معامالتي ،اجراي حدود و )...وجود دارد
كه دستكاري و تغيير آنها به هيچ وجه [براي مسلمانان] جایز نيست و هر چه زمان
بگذرد و شرایط تغيير كند باز هم این اصول ثابت خواهند ماند .البته در همهي ادیان و
18
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
مكاتب فكري و اعتقادي و فلسفي ،اصول ثابت و غيرمتغيري وجود دارد كه عامل
زمان و مكان تغييري در آنها بوجود نميآورد.
وحي جوهر دین و مهمترین ركن آن است و با گذشت زمان تغيير نميكند اما
نحوهي تفسير و استنباط احكام جزئي از قواعد كلي آن ،هميشه در تغيير است و
دانشمندان از كانال «اجتهاد» همواره احكام جدید از نصوص وحي استخراج ،و فكر
دیني را امروزي ميكنند.
.4عصري شدن
در دین اسالم اضافه بر اصول و مباني ثابت كه محدود هستند و با گذشت زمان تغيير
نميكنند ،متغيرات فراوان و غيرمحدودي وجود دارند كه دینداران به اقتضاي شرایط
زماني و مكاني از اصول و قواعد ثابت استخراج و استنباط ميكنند .فرایند استخراج
جزئيات از اصول كلي در عرف علماي اسالمي اجتهاد نام دارد كه باب آن تا روز
قيامت بر دو لنگهاش بر روي افراد واجد شرایط باز است .بعضي از افراد امروزه
پدیدهي جواز قرائتهاي گوناگون از دین را كه زادهي شرایط فكري و فرهنگي
غربي ،و محصول نگرش غربيها به دین (مسيحيت) است ،معادل «اجتهاد در اسالم»
ميدانند و براساس آن مدعي جواز قرائتهاي مختلف از متن و نصوص دیني
ميشوند .ولي جواز قرائتهاي مختلفه از متون دیني را با اجتهاد مرادف شمردن به
هيچ وجه درست نيست چون اجتهاد اسالمي تنها شامل متغيرات و احكام جزئي
مستخرج از كليات و اصول ميشود و هيچ مجتهدي در مقابل نص حق اجتهاد ندارد
در حالي كه پدیدهي قرائتها از متون دیني ،ثوابت و متغيرات دیني را مثل هم دربر
19
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
ميگيرد .حتي برخي از مدعيان آن صریحاً خواستار تغيير نصوص و امروزي كردن
آنها هستند .منادیان جواز قرائتهاي مختلفه ثوابت و متغيرات را مثل هم مورد نقادي
قرار ميدهند و اجتهاد در اصول ثابت را به بهانه قرائت نوین جایز ميدانند كه تفصيل
این مبحث از حوصلهي این مقاله خارج است .عالوه بر این ،اجتهاد امري است درون
دیني و محصول تعقل و خردورزي اندیشمندان دیندار در متون دیني و نصوص وحي،
در حالي كه پدیدهي جواز قرائتها زادهي اندیشه و عقالنيت غربي است و با دیني
كه در غرب وجود دارد همخواني دارد.
به نظر ميرسد به جاي استعمال قرائتها از دین ،استفاده از تركيب «تجدید تفكر
دیني» كه ریشهي اسالمي دارد و از حدیث رسول خدا 1ص استفاده ميشود
صحيحتر و جامعتر است.
چنانكه قبالً توضيح دادیم ،در حوزهي دینداري و دینباوري با دو امر مواجه
هستيم كه درهمآميختن آنها به هيچ وجه صحيح نيست .ولي بسياري از دینداران آنها
را قاطي كرده و در تعيين حوزه و حریم هر كدام به اشتباه درافتادهاند و این امر منشأ
تفرق و اختالفات فراواني ميان مسلمانان شده است .این دو امر عبارتند از «دین» و
«فكر دیني».
منظور از امروزي كردن فكر دیني یعني آن را با عصر همگام كردن و تطبيق دادن
و به اقتضاي نياز زمان و مكان احكام جزئي را از نصوص و قواعد ثابت استخراج
كردن .امروزي كردن فكر دیني غير از نو كردن دین است چون دین را نميتوان تغيير
نتيجه
از مباحث فوق نتيجه ميگيریم كه «هویت دیني ما مسلمانان ،عبارت از فرهنگ و
تمدني است كه زادهي هدایت و راهنمایي تعاليم وحياني (قرآن و سنت) و
دستآوردهاي اجتهاد و عقل بشري است .عقل و وحي هركدام تأثير خود را بر
پيدایش و ظهور تمدن اسالمي داشته و دارند و كساني كه به هر بهانهاي ميخواهند
یكي از این دو را نادیده بگيرند یا اهمال كنند ،در واقع ،حقيقت تمدن اسالمي را
نشناختهاند یا آگاهانه درصدد هستند جوانان را با هویت دینيشان بيگانه كنند.
پاسخ به يك شبهه
بعضي ادعا ميكنند كه هویت دیني كردها را باید در آیين زرتشتي جستجو كنيم.
چون قبل از اینكه دین اسالم ظهور كند و ملت كُرد آن را بپذیرد كردها پيرو آیين
زرتشت بودهاند .بنابراین اگر درصدد بازگشت به هویت دیني و احياي آن برآیيم باید
حول تعاليم زرتشت به تحقيق بپردازیم و فرهنگ مجوسي و زرتشتي را زنده كنيم و
21
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
آتشپرستي را كه نماد این فرهنگ و دیانت است رواج دهيم .این عده ادعا ميكنند
اعراب آیين اسالم را با حكم شمشير بر ملت كُرد تحميل كرده و فاتحان اعراب هنگام
اشغال كردستان ،كردها را انفال 1كردهاند!؟ در پاسخ ميگویيم ،واژهي دین در قرآن
و2در فرهنگ اندیشمندان مسلمان ،اگر بصورت مطلق ذكر شود ،شامل دین حق و
باطل ميشود .خداوند متعال از همهي نحلهها و كيشها به عنوان دین یاد كرده است.
خطاب به كفار ميگوید:
( _ +كافرون.)6 :
كيش آنها را دین مينامد ولي تنها دیني را تأیيد ميكند كه متصف به صفت حق
باشد و این دین دیني است كه خداوند از آن رضایت دارد و پيغمبران خود را مأمور
ابالغ آن نموده است
( _مائده« .)3 :اسالم را به عنوان دین براي شما +
پسندیدم».
- 1انفال جمع نفل ،يك واژهي قرآني به معناي غنيمت است .بعضي آن را بر سهمي از غنائم اطالق
كردهاند كه قبل از تقسيم براي اشخاص حاصل ميشود .بعضي ديگر گفتهاند :عبارت از مالي
است كه بدون جنگ و خونريزي براي مسلمانان حاصل ميشود ،نَ ْفل در اصل به معناي زيادت
است و بر اعمال و عباداتي سواي واجب اطالق ميشود« .مفردات راغب» اما رژيم ضداسالم و
ضد كرد بعث عراق ،بر عمليات نابودي جمعي اكراد [كه در مناطق مختلف كردستان بخصوص
«گرميان» صورت گرفت] نام انفال نهاد ،از آن زمان اين مصطلح قرآني در ميان كردها به
عنوان يك واژهي منفور و مذموم شهرت پيدا كرده ،و حكايتكنندهي دردها و رنجها و قتلهايي
است كه ملت مظلوم كرد از دست رژيم بعث ديدهاند .تا آنجا كه هر حركت نسلكشي و مذموم در
اصطالح سياسي ناسيوناليستهاي كرد انفال نامگذاري ميشود .
2اشخاص و جريانهاي الحادي و افراطي با استفاده از واژهي انفال به شدت بر اسالم ميتازند و
حركت آزادسازي صدر اسالم را كه توسط اصحاب رسولهللا انجام گرفته و باعث آزادي ملتها
(از جمله ملت كرد) گرديده ،انفال نام مينهند و دشمني خود با اسالم را زير لفافهي تفسير غلط آن
مخفي نگه ميدارند.
22
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
+
( _ صف« .)9 :او ،آن خدایي است كه فرستاده و پيغمبر خویش (محمد
ص) را همراه با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همهي ادیان برتري و تفوق
بدهد».
روي این اصل سایر ادیان سواي اسالم خواه وحياني تحریف شده یا عقالني و
فلسفي ،ادیان باطل هستند و خداوند به هيچ وجه از آنها راضي نيست و آنها را تأیيد
نميكند .و آیين زرتشت نيز ،داخل حوزهي ادیان باطل است .و اگر ملت كُرد قبل از
پذیرش اسالم به دليل عدم معرفت حق پيرو آن بوده دليل نميشود هویت دیني ملت
كرد را بدان ارجاع دهيم .چون در واقع ملت ما آن هنگام از هدایت خداوند دور بوده
و در وادي سرگرداني اعتقادي بسر برده است .اما بعد از آشنا شدن با آیين اسالم و
پذیرش آن از سر اختيار و رضایت و معرفت هدایت آسماني ،دین اسالم هویت دیني
ملت كرد را تشكيل ميدهد نه دین زرتشت و غيره.
هويت ملي
بعد از توضيح مختصري كه پيرامون هویت دیني و مؤلفههاي آن داده شد ،الزم است
هویت ملي و مؤلفههاي آن را تحليل و بررسي كنيم تا معلوم شود چه چيزهایي اصول
و مباني ملي ما محسوب ميشوند.
ذكر این مبحث وقتي اهميت پيدا ميكند كه بدانيم برخي از نویسندگان ادعا
ميكنند در اسالم توجهي به هویت ملي نشده و راهكاري براي قضایاي ملي وجود
ندارد در نتيجه براي حل این قضایا باید به راهكارهاي دیگر متوسل شویم.
23
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
تحقيقات نشان ميدهد كه سه عنصر ميتوانند به عنوان مؤلفههاي تشكيل دهندهي
هویت ملي یك قوم و ملت مطرح باشند كه عبارتند از:
.1زبان
زبان عنصر اصلي تشكيل دهندهي هویت ملي یك قوم به حساب ميآید و باعث
امتياز و جدایي ملتي از سایر اقوام و ملل ميشود .خداوند متعال در قرآن كریم از این
عامل مهم و اساسي به عنوان یكي از آیات و نشانههاي خود یاد كرده و ميفرماید:
+
.2تاریخ
تاریخ آینهي انعكاس غم و شاديها ،تلخيها و شيرینيها ،پيروزي و شكستهاي
یك ملت است .تاریخ ،افتخارات گذشتگان را در صفحات خود نگهداري ميكند تا
نسلهاي بعدي از تجارب آنها درس عبرت بگيرند.
تاریخ به عنوان یك عامل مهم در ساختار هویت ملي یك قوم رُل اساسي بازي
ميكند .از این رو ناسيوناليستها بشدت به اساطير ،قهرمانان و افسانههاي ملي اهتمام
ميورزند و در تعریف و تمجيد از آنها به داستانسرایي ميپردازند و از افراط و غلو در
شأن آنها هيچ ابایي ندارند.
در اسالم تاریخ گذشتگان بعنوان عنصري جهت كسب تجربه و درس عبرت یاد
شده و بعد از ذكر حوادث گذشتگان به ما دستور ميدهد از سرنوشت آنها عبرت
بگيریم:
( _ +یوسف.)111 :
«به حقيقت در داستان آنها درس عبرتي براي عاقالن وجود دارد».
.3فولكلور
فولكلور كه عبارت از فرهنگ و دانش عاميانه و آداب و اعتقادات و افسانهها و امثال
25
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
و حِكَم یك ملت است از مؤلفههاي هویت ملي بشمار ميرود .از این رو است كه
فولكلور سينه به سينه از آباء به ابناء نقل ميشود و به عنوان یادگار نياكان از آن
حفاظت به عمل ميآید و همواره به عنوان ميراث گرانبها مایهي مباهات اقوام است.
در مورد فولكلور ملي ذكر این نكته خالي از فایده نيست كه از آنجا كه شریعت ميزان
سنجش حق از باطل تلقي ميشود هر نوع عادت و آداب ملي را با آن ميسنجيم .اگر
موافق شرع خدا باشد آن را پاس ميداریم و براي آن ارج و احترام قائل هستيم و اگر
مخالف نصوص شرع باشد آن را تصحيح ميكنيم یا از ریشه برميكنيم و دور
مياندازیم .و این امر از مقتضيات ایمان است.
متأسفانه برخي از ناسيوناليستهاي تندرو درصدد هستند برخي از عادات جاهلي
را كه ریشه در شهوتراني و رهایي از قيود اخالقي دارند به عنوان فولكلور ملي و
حفاظت از آداب ملي رواج دهند اما در واقع هدف از ترویج آنها مقابله با تعاليم
اسالم و توجيه شهوتراني افسارگسيخته است .و این عمل در برخي از موارد
ناآگاهانه و دلسوزانه و در مواردي دشمنانه و مغرضانه صورت ميگيرد.
ممكن است كساني این قبيل اظهارات را بویژه از جانب كساني كه منادي اسالم
هستند دشمني و مخالفت با اندیشهي ناسيوناليستي [خاصه ناسيوناليسم كُردي] تلقي
كنند و بگویند :اسالمگرایان دشمن یا حداقل مخالف آرمان ملي اقوام هستند و در
مقابل ستم ملي كه بر اقوام ميرود بيتفاوتند.
اما واقعيت غير از این است .زیرا آنچه از تعاليم اسالم فهم ميشود و آنچه به
صورت واقعي در زماني كه اسالم حاكم بوده وجود داشته است خالف این ادعا را
26
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
ثابت ميكند و اقوام و ملتها در سایهي حكومت اسالمي از همهي حقوق ملي خود
[حتي بيش از آنچه انتظارش را داشتهاند] بهرهمند بودهاند.
و اما اكنون كه در كشورهایي كه عنوان اسالمي یدك ميكشند كردها و بقيهي
اقليتها مورد ستم واقع ميشوند به این دليل است كه سردمداران و دولتمردان این
كشورها از تعاليم اسالم پيروي نميكنند .به دیگر تعبير ،منشأ تمامي بدبختيهاي
مسلمانان «استبداد» حكام است نه اینكه این ستم و ظلم معلول اسالم و حكم اسالمي
باشد .بلكه هر كس منصفانه در تعاليم اسالم بنگرد درميیابد كه مترقيترین راهكار
جمعيت احقاق حق و عدل در آن وجود دارد.
27
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
است كه طرفداران فكر اسالمي از هر جهت متكي به اعتدال و ميانهروي هستند.
مرحوم انور الجندي بياني جالب دارد و ميگوید« :اگر چنين تصور شود كه اندیشهي
شرقي (بودائي -كونفوسيوسي و هندویي) فقط روي امور روحي صرف تكيه
ميورزد و اندیشهي غربي (مادیگرا و ماركسيستي و فلسفهي) تنها به مادیات صرف
توجه ميكند وسطيت اسالمي ميان روح و ماده توازن بوجود ميآورد و بسياري از
تحليلگران به این حقيقت پي بردهاند و ميگویند :اختالف ایدئولوژیكي كه ميان
شرق و غرب وجود دارد تنها به واسطهي فكر اسالمي حل ميشود .زیرا در جائي كه
اندیشهي ماركسيستي جامعه را خدا قرار ميدهد و اندیشهي سرمایهداري فرد را ،اسالم
بر ایدهي فرد واقع در اجتماع تأكيد ميورزد .و در آنجا كه غرب بر تمایالت
آزاديخواهي تأكيد مينماید و شرق بر حس عدالتخواهي ،اسالم ميان هر دو توازن
بوجود ميآورد.1»...
در اندیشهي معتدل اسالمي توازن ميان امور زیر مورد تأكيد قرار گرفته است.
29
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
حاكم بر طبيعت و هستي است.
.4انسان و هستي
در اندیشهي اسالمي ،انسان ضد و دشمن هستي تلقي نميشود تا با تمام توان در جهت
تخریب آن تالش بورزد و از خيرات آن در راستاي مقاصد شخصي و نابودي دیگران
استفاده ببرد .بلكه وظيفهي او تعمير و آباداني این كرهي خاكي است تا آن را صحيح
و سالم و آباد تحویل نسلهاي آینده بدهد.
( _ +هود.)61 :
30
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
« او (خدا) شما را از اين زمين پديد آورد و از شما ميخواهد به عمران و آباداني آن
برخيزيد».
مسلمانان مانند فرصتطلبان مادیگرا عمل نميكنند كه در زمان اقامت در این
كرهي خاكي در راستاي نابودي و تخریب آن از هيچ تالشي دریغ نميورزند.
31
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
اسالم براي روح و جسم فرد و جامعه ،حكام و رعایا ،و ...شرایع و قوانيني دارد
كه در صورت التزام به آنها و عملي كردنشان ،جوامع انساني در آرامش و خوشبختي
بسر خواهند برد و انسانها به سعادت و اطمينان دست ميیابند و از دغدغه و هراس و
اضطراب نجات پيدا ميكنند .این سخن یك ادعاي بياساس نيست بلكه تا زماني كه
شریعت اسالم بر جوامع اسالمي و بر روح و مشاعر مسلمانان حكومت ميكرد مسلمين
اسوه و الگوي بشریت و انسان كامل و نمونه بودند و این واقعيتي است كه حتي
دشمنان سرسخت اسالم هم بدان اعتراف نمودهاند.
در ابتداي این مقاله اشاره كردیم كه بحران هویت [در هر دو بعد دیني و ملي] به
بزرگترین مشكل و معضل جوانان ما تبدیل شده است .زیرا آنها تحت فشار فرهنگ
مادي غربي به سرعت از ارزشهاي ایماني ،اخالقي و ملي خودي دور ميشوند و عرف
و عادات و اندیشه و مدل غربي را در همه چيز الگوي مطلوب و مورد نظر خود قرار
ميدهند.
دنياي سكوالر غربي از طریق استفاده از وسایل اطالعرساني مدرن و سایر وسایل
مروج فرهنگ به شدت درصدد است تا فرهنگ و مدل زندگي و اندیشهي خود را بر
ممالك جهان سوم بویژه كشورهاي مسلماننشين تحميل كند و در یك روش منافقانه
و مكارانه از فاكتورهایي چون جهانيسازي [بویژه در بعد اقتصادي] ،حقوق بشر،
دمكراسي ،و تصویب قطعنامه بوسيلهي شوراي امنيت و ...استفاده ميكند و حركت
32
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
استعماري جدیدي را عليه مسلمانان به راه انداخته است اما آن را تحت نام ارمغان و
هدیهي دمكراسي و آزادي براي ملتها برخالف واقع جلوه ميدهد.
چه بحراني خطرناكتر و بزرگتر از این ميتواند باشد كه جوانان تحت تأثير تعاليم
وسایل اطالعرساني مدرن غربي دارند در نحوهي اندیشيدن و شيوهي تعامل با عقيده و
دین به روش غربيها عمل ميكنند و حاضرند در راستاي همسوئي با غربيها یك شبه با
تمامي آداب ،رسوم ،فرهنگ ،عقيده و مقدسات و ارزشهاي اصيل دیني و ملي وداع
كنند .و بدبختي اصلي اینجاست كه تمامي این اعمال را پيشرفت و تمدن قلمداد
ميكنند.
شيوهي آرایش و طرز پوشش و پيرایش و چگونگي روابط و تعارفات و رفت و آمدها
و ...تغيير كرده و مدل غربي آن بر ملت ما تحميل ميشود بعضي از كساني كه الف
روشنفكري و پيشكسوتي ميزنند ،ميپندارند در صورت وداع با فرهنگ و اعتقاد
خودي ميتوانند همچون مردم مغرب زمين ،مخترع ،خالق و پيشرفته باشند .حال آنكه
دسترسي غرب به قلههاي رفيع علم و تكنولوژي مادي محصول تالش خستگيناپذیر
آنها در راه كسب دانش است نه وداع با دین و فرهنگ و سنتهاي اصيل و اخالق
فاضله و ...
33
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
قسمت دوم
نقش سكوالريسم در بحرانآفريني
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
تعریف سكوالریسم
در جهان امروز سخن از سكوالریسم و بحث از سكوالریته كردن روند زندگي و
حيات دغدغهي اصلي روشنفكران و تحليلگران مسائل فكري و اجتماعي شده است
تا جایي كه مخالفت با آن معادل و مساوي دشمني با آزادي ،پيشرفت و تكامل و
زندگي متمدنانه ،و گرفتاري در چنبرهي ارتجاع و محافظهكاري و استبداد تلقي
ميگردد ،نيروهاي سكوالر خود را پرچمدار آزادي ،مساوات ،عدالتخواهي و ...
قلمداد ميكنند و مخالفان خود را به دشمني با همهي ارزشها و خوبيها و نوآوریها
متهم ميكنند.
از اینرو ،بررسي جوانب مختلفهي اندیشهي سكوالریستي و موشكافي آن و
برجسته نمودن نكات مثبت و منفي آن یك ضرورت ميباشد.
پژوهشگران ،تعاریف گوناگوني از سكوالریسم ارائه كردهاند كه تقریباً
مشخصهي مشترك همهي آنها «جدایي دین و آموزههاي آن از فرایند سياست و
حكومت است» .اما این تعریف ،جامع و دقيق نيست چون رسالت سكوالریسم به
عنوان یك مكتب فكري شامل و فراگير ،خيلي وسيعتر از این است كه در این امر
خالصه گردد .لذا متعرض برخي از تعاریف ارائه شده از آن ميشوم.
در دائرةالمعارف انگلستان ،مادهي سكوالریسم ( )Secularismآمده است:
سكوالریسم یك حركت اجتماعي است كه رسالت آن مصروف نمودن و
38
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
بازداشتن انسانها از توجه به آخرت و معطوف كردن تمامي همّ و فكر آنها به دنيا و
زندگي دنيوي است .به دليل بيميلي شدید مردم اروپا در قرون وسطي به دنيا ،و توجه
بيش از حد به خدا و آخرت ،اندیشهي سكوالریستي به عنوان عكسالعملي در مقابل
این جریان انحرافي و در راستاي گرایش و ميل شدید به دنيا پا به عرصهي وجود نهاد،
ميل به انسان ،جاي ميل به خدا را گرفت و ميل به دنيا به جاي ميل به آخرت نشست.
انسانها در عصر نهضت رنسانس عالقه و توجه شدیدي به پيشرفتهاي فرهنگي و مادي
و انساني از خود بروز دادند و خواستار تحقق بخشيدن به خواستههاي خود در این
جهان به جاي آخرت شدند .سكوالریسم در تاریخ جدید به عنوان یك حركت
متضاد و معاند با دین مسيحيت مراحل تطور و تكامل را پشت سر نهاد.1
در دائرةالمعارف اسالمي آمده است:
عَلمانيت (سكوالریسم) مصطلحي است كه در مصر و مشرق عربي به كار گرفته
ميشود از واژهي انگليسي Secularismمأخوذ ،و به معناي دنيایي و واقعي و جهاني
كردن است .سكوالریسم یك نزعهي فلسفي فكري و سياسي و اجتماعي است كه
جهان را مستقل و خودمختار ميبيند كه اسباب و عوامل ذاتي به ودیعه نهاده شده در
آن ،آن را اداره ميكنند ...عالم واقع و دنيا مرجع تدبير اجتماع انساني و دولت و
زندگي هستند و جامعه و زندگي و دولت به مدبري خارج از این عالم و در وراي این
طبيعت نياز ندارند ...انسان نيز خودمختار و مستقل است ،شؤون خود را خود اداره
-1اإلسالم والعلمانية ،دكتر يوسف القرضاوي ،ص 49و مذاهب فكريه معاصره ،محمد قطب ،ص
.445
39
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
ميكند ،ارزشها و نظام زندگي خود را خود به واسطهي عقل و تجربه ميآفریند و
نيازي به شریعت آسماني كه حاكم بر این تدبير و اراده باشد ندارد.1
در فرهنگ سوم بينالملل آمده است:
سكوالریسم اندیشه و مكتب فكري ،فلسفي است كه براساس و مبدأ عدم دخالت
دین در شؤون زندگي بویژه حكومت و سياست بوجود آمده است .سكوالریسم برپایه
اندیشه و سياست غيردیني محض پایهگذاري شده و نظامي است اخالقي و اجتماعي
مبتني بر نفي ارزشهاي دیني و توجه به اعتبارات و روابط زندگي معاصر ،و متكي بر
تضامن و تكافل اجتماعي و عدم توجه به مفاهيم و معيارهاي دیني.2
دكتر عبدالكریم سروش بعد از ذكر تعاریف گوناگون سكوالریسم ميگوید:
پس سكوالریسم عبارت شد از توجه كردن به این عالم ماده و چشم برتافتن از
مراتب دیگر وجود ،مراتبي كه وراي این حيات تنگ مادي ما قرار دارد.3
از تعاریف فوق روشن ميشود كه در سكوالریسم ،زندگي این جهان و هر چه
بيشتر غرق شدن در لذتها و كامجوئيهاي آن و چشمپوشي از ثواب و عقاب جهان
دیگر كانون توجه دانش و بينش بشري و اندیشهي انسان است .دنياي سكوالریسم
یك دنياي مادي ،شهواني و جسمي است و توجهي به روح ،نفس و درون و آخرت
ندارد .دنياي نفع گرفتن است نه تكليف ادا كردن ،دنياي سود بردن و بهره برگرفتن
است نه تحمل رنج و زحمت و عطا كردن ،دنياي آسودهطلبي است نه قرباني و
- 1همان ،ص.
41
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
و در قرائت آن اختالف نمودهاند .برخي آن را به فتح عين «عَلمانيت» خواندهاند كه
به معناي عالمي نمودن و دنيایي كردن اندیشهها و انگيزهها و اهداف و مقاصد است.
برخي هم آن را به كسر عين «عِلمانيت» قرائت نمودهاند كه به معناي علمي كردن و
عقالني كردن نحوهي زندگي و افكار و اندیشهها است.
دكتر عبدالكریم سروش ميگوید:
«سكوالریسم چيزي نيست جز علمي و عقلي شدن تدبير اجتماع ...عقالنيت به
معناي علمي بودن یا علمي شدن را باید دقيقترین ترجمهي سكوالریسم دانست .البته
همانطوري كه قبالً اشاره شد در سكوالریسم الدیني یا بياعتنایي به دین نهفته است
.1»...
ولي آنچه از واقعيت جهان سكوالریستي و تاریخ سكوالریسم و تعاریف آن
استفاده و استنباط ميشود این كه ترجمهي سكوالریسم به علمانيت به معناي دنيایي و
الدیني كردن جامعه و عدم دخالت دین در روابط اجتماعي دقيقتر است .استاد محمد
قطب ميگوید:
«اینچنين روشن ميگردد كه عَلمانيت [از نظر ریشهي لغوي] هيچ عالقه و ربطي
به علم ندارد بلكه عالقه و رابطهاش با دین است .آن هم یك رابطهي منفي و سلبي.
یعني دین و ارزشهاي دیني را از جامعه نفي ميكند و صرفنظر از ادعاي
سكوالریستهاي غربي كه مدعي هستند «سكوالریسم دشمن دین نيست» دقيقترین
سكوالریسم به عنوان یك مكتب فكري فلسفي [همچو بقيهي مكاتب فكري و سياسي
غربي] بعد از رنسانس در اروپا سر برافراشت ،و پيدایش آن در واقع معلول طبيعي و
مولود نارسائيها و نواقصات متعددهي آیين مسيحيت بود .زیرا بررسيهاي تاریخي و
شواهد قرآني نشان ميدهد كه خداوند متعال حضرت عيسي را زماني در ميان یهودیان
مبعوث كرد كه آنها تورات را تحریف و دستكاري كرده ،و در روابط و اخالقيات از
تعاليم تورات رویگردان شده بودند .با این وصف كليات آیين موسوي در زمينهي
تشریع و حكومت هنوز ميان آنها حكمراني ميكرد؛ این بود كه حضرت عيسي ÷
تعاليم خود را متوجه تربيت درون و تزكيهي نفس و تهذیب روح نمود تا یهودیان را
در این زمينه [كه منحرف شده بودند] به تعاليم حضرت موسي و تورات بازگرداند .او
در زمينهي حكومت و روابط سياسي تعاليمي نياورد و به تعاليم تورات اكتفا نمود .این
بود كه از ابتداي ظهور آیين مسيح به جدایي ميان دین و حكومت در آن اعتراف
ضمني شد.
بعد از حضرت عيسي حواریون او تحت تعقيب شدید قرار گرفتند و یهودیان هر
جا آنها را ميیافتند مجازات ميكردند .این امر سبب شد نتوانند تعاليم حضرت مسيح
-1مح ّمد قطب ،مذاهب فكرية معاصرة ،ص ( 445دكتر قرضاوي هم در اإلسالم والعلمانية سخني
مشابه دارد).
43
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
را آشكارا و بيپرده به مردم تعليم دهند و در اثر تحت تعقيب بودن به اطراف پراكنده
شدند و این پراكندگي باعث عدم توفيق آنها در جمعآوري انجيل و تدوین آن
گردید .بعدها چهار انجيل مختلف توسط شاگردان ،تدوین و تنظيم گردید كه همگي
با هم اختالف و تضاد داشتند و این پدیده باعث شد انجيل اصيل در دسترس نبوده و
انجيلهاي تحریفي جاي آن را پر كنند و آیين مسيحيت از توحيد به تثليث گرفتار
شود.
مشهور است كه یك روحاني یهودي به نام بولس [كه به دروغ به آیين مسيحيت
درآمده بود] نقش اساسي در تحریف آیين مسيحيت داشته است.
بعدها آیين مسيحيت بصورت تحریف شده از مرزهاي خاورميانه عبور ،و در اروپا
نفوذ كرد و امپراطور روم آن را پذیرفت ،اما دین جدید كاري به كار امپراطور نداشت
چون در تعاليم انجيل آمده بود «كار قيصر را به قيصر واگذار كنيد و كار كليسا را به
كليسا» .بدین ترتيب به صورت رسمي ميان دین و حكومت جدایي بوجود آمد.
امپراطور در تعاليم دیني پيرو كليسا گردید ،اما روش حكومتداري خود را
كماكان حفظ كرد و این دوگانگي در حكومت و دینداري ثمرات بسيار تلخي به بار
آورد كه دوران تاریك «قرون وسطي» بخشي از آن است.
ثمره ي جدایي دین از حكومت در اروپا ،این بود كه همواره دو مركز
تصميمگيري و دو نوع حكومت وجود داشته باشند .حكومت پاپ و كليسا از طرفي و
حكومت امپراطور و نمایندگانش از طرف دیگر ،بعضي اوقات امپراطور و كليسا
همدست و همنظر ميشدند و بعضي اوقات اختالف و تضاد ميان آنها بروز ميكرد.
44
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
تاریخ تضادها و تفاهمها ،جنگها و همدستيها ميان این دو دستگاه تصميمگيري در
غرب خود بحث مفصلي دارد.
بعد از گسترش فتوحات اسالمي در اروپا و آشنایي آنها با علوم و تمدن اسالمي
اولين جرقههاي علم زده شد .اما كليسا با تمام قوا در مقابل حركت علمي موضع
گرفت و طرفداران علم و نوآوري را متهم به ارتداد نمود و كسان بسياري در
محكمههاي تفتيش عقاید محكوم به مرگ شده و زنده زنده در آتش سوزانده شدند.
این موضع خصمانه از سوي كليسا باعث شد طرف دیگر ،هرچه را از سوي
كليسا ،و به نام دین عنوان شود جهل و خرافات و ارتجاع تلقي كنند و هرچه عنوان
دیني داشته باشد ضد علم قلمداد نماید .سرانجام كليسا مغلوب عقالنيت و علم واقع
شد و مجبور به عقبنشيني گردید .در یك عبارت كوتاه ،جهان اروپا به تمام معني
سكوالر و دنيایي شد و جایي براي دین در آن نماند.
سرانجام اندیشهي سكوالریستي فارغ از دین ،بر درون و مشاعر اروپائيان حاكم
گردید و شيوهي زندگي را به كلي عوض كرد ،سكوالریسم به تبعيت از مبدأ و
خاستگاه اصليش به دو شاخهي متضاد و متفاوت تقسيم گردید.
.1شاخهي ماديگرا
این شاخه از سكوالریسم تقليد از فرهنگ مادي روماني و احياي آن را الگوي خود
قرار داد .ماتریاليسم و ماديگري و توجه هرچه بيشتر به مادیات مبدأ فكري و عقيدتي
پيروان این شاخه قرار گرفت و مكاتب فكري چون ماتریاليسم ،اگزیستانسياليسم،
اومانيسم و فرویدیسم خود را به عنوان نماینده و مبلغ اندیشهي ماتریاليستي روماني
45
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
مطرح كردند و نظام سوسياليستي شكست خورده و كمونيستي در نطفه خفه شده
معلول این شاخهي سكوالریسم غربي هستند.
.2شاخهي عقلگرا
این شاخه از سكوالریسم احياي تمدن یوناني و تقليد از فلسفه و منطق ارسطو و
افالطون و سقراط و ...را الگوي خود قرار داده و فلسفههاي ایدآليستي و رئاليستي و
ليبراليستي و كالم و الهيات جدید مسيحي و غربي محصول این شاخهي سكوالریسم
هستند.
نظام سرمایهداري غربي و سيستم حكومتي ليبرال دمكراسي ثمرهي این شاخه از
سكوالریسم ميباشند كه هماكنون بعد از سقوط كمونيسم و به دليل برخورداري از
تكنولوژي نوین ،خود را خداي روي زمين و حاكم جهان ميدانند و هماكنون بعد از
یكهتازي در جهان ،فاكتور «جهانيسازي» را دستآویز نيل به اهداف خود قرار داده
است.
هيچكدام از شاخههاي سكوالریسم با دین سر سازگاري ندارند و از ابراز دشمني
با آن ابا نميورزند ،منتهي با این تفاوت كه شاخهي اول علناً و آشكارا دین را افيون
تودهها ،حافظ منافع سرمایهداران و ساخته و پرداختهي جهل بشري ميداند ،ولي
شاخهي دوم از باب نفاق وارد ميشود و آشكارا با دین اعالن جنگ نميكند ،بلكه
نسبت به آن بيتفاوتي نشان ميدهد و بيدیني را ترویج ميكند و از اسباب رشد
بيدیني دفاع مينماید ،اما به هيچ وجه از دین و اسباب رشد آن دفاع نميكند .اما
امروزه طرفداران این شاخه نيز از تالش در راستاي زدودن تمامي آثار دیني و ابراز
46
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
دشمني با آن ابا ندارند و به قول یكي از بزرگان علم و اندیشه «اگر سكوالریسم تا
دیروز منادي جدائي دین از سياست بود ،امروزه زدودن آثار دین از اجتماع را شعار
خود قرار داده است» .اگر كسي به عنوان یك امر شخصي دین را برگزیند مانعي
ندارد اما هرگز نگرش به دین را به عنوان یك ایدئولوژي شامل و فراگير قبول ندارند
چون مأموریت دین در اندیشهي سكوالریستي سامان بخشيدن به امور آخرت و ایجاد
رابطه ميان انسان و خداست و سامان بخشيدن به امور دنيا و ادارهي آن كار عقل است
و دین حق دخالت در آن را ندارد.
47
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
ندارند .در فرازهاي آتي ،به برخي از مفاهيم و فرایندهاي اجتماعي ميپردازیم كه در
جهانبيني سكوالریستي براي آنها قانون و ضابطه تعيين شده و سكوالرها مدعي
هستند دین كاري به آنها ندارد و باید توسط عقل و تجربه اداره شوند.
.1سكوالريسم سياست
سياست فن حكومتداري و روش ادارهي مملكت است .علم سياست كانون اصلي
توجهات سكوالریسم است ،سكوالریستها مدعي هستند سياست و حكومتداري
امري است خالصاً عقالني و انساني و دین برنامهاي براي تنظيم امور سياسي و
حكومتي ندارد ،لذا دین و سياست حق دخالت در حوزهي یكدیگر را ندارند.
ناگفته نماند دستگاه كليسا در اروپا به نام دین و حكومت دیني خود را نمایندهي
خدا در روي زمين قلمداد ميكرد و مدعي حاكميت بر رقاب مردم بود .حتي مجوز
كتبي بهشت یا جهنمي بودن افراد را صادر مينمود .به نام خدا و شرع حالل را حرام و
حرام را حالل ميكرد و این حق را از سوي خدا براي خود قایل بود .در نتيجه اهل
علم و اصحاب اندیشه بطور كلي از دین و حاكميت دیني اعالم بيزاري كردند و با آن
به مخالفت برخاستند.
.2سكوالريسم اقتصاد
پوشيده نيست كه علم اقتصاد و روابط اقتصادي یعني قوانين حاكم بر داد و ستد،
عرضه و تقاضا ،توليد و مصرف ،ميان دولتها و ملتها و افراد با هم ،نقش اساسي در
تنظيم زندگي اجتماعي دارد و اهميت این مسأله تا آنجا است كه خدواند متعال به
تعبير تسخير از آن یاد كرده و ميفرماید:
48
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
( _ +زخرف.)32 :
«برخي از آنها را بر برخي برتري داديم تا بعضي ،بعضي ديگر را به سخره
بگيرند».
و برخي از اندیشمندان مسلمان اقتصاد را زیربناي روابط اجتماعي تلقي كردهاند.
در جهانبيني سكوالریستي [اعم از سرمایهداري یا كمونيستي] روابط اقتصادي
ميان انسانها طوري تنظيم ميشود كه دین دخالتي در آن ندارد .حاللها و حرامهاي
دیني لغو ميشوند و جاي خود را به قوانين ساختهي انسان ميدهند كه بر مبناي سود
گرفتن و نفع بردن هرچه بيشتر تنظيم گردیدهاند .در این قوانين جایي براي از كجا و
چگونه بدست آوردهاي وجود ندارد بلكه سخن از این است كه چگونه عمل كنيم تا
هرچه بيشتر به دست آوریم و آسوده و راحتتر زندگي كنيم.
هدف دستيابي هرچه بيشتر به ثروت و امكانات است ولو در این راه تمامي قيود
اخالقي ،دیني و انساني از ميان برداشته شوند .حتي اگر دسترسي به منافع باعث به
بردگي گرفتن دیگران شود باز هم اشكالي ندارد .به قول استاد محمد قطب:
«براي خود قوانين تنظيم ميكنند و هدایت رباني را كنار مينهند .انسانها را به
بردگان و اربابان تقسيم ميكنند ،ارباباني كه از همهي امكانات بهرهمند هستند؛ ثروت
و قدرت در اختيار دارند و به واسطهي آن مصالح خود را حفظ ميكنند و دیگران را
به بردگي ميگيرند و از تمامي حقوق و امكانات محروم مينمایند».1
كنث لن ،به نقل از جورج فيتز هيو در كتاب «تكامل جامعهي امریكا» ميگوید:
.3سكوالريسم و اجتماع
رواج یافتن اندیشههاي سكوالریستي و حاكم شدن ارزشهاي آن بر روابط اجتماعي
باعث شد كه شيرازه ي زندگي اجتماعي از هم بگسلد و انسانها در روابط ميان خود
تمامي قيود دیني و اخالقي را نادیده بگيرند .خانواده كه اولين و بهترین هستههاي
جامعه بشري است از هم بگسلد و متالشي شود .زن و شوهر هيچ تعلقي به هم نداشته
باشند و فرزندان از قيموميت پدر و مادر رها شوند .اعتماد و اطمينان ميان اقشار
- 1پيشين :نقل از تكامل اجتماعي امريكا ،ترجمهي عربي نعيم موسي ،ص .112
50
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
مختلف جامعه از بين برود و كسي به كسي اعتماد نكند .پاكدامني و فضایل اخالقي
جاي خود را به فساد اخالقي و بي بند و باري جنسي بدهد .حيله و تزویر ،حسادت و
خيانت به جاي صفا و صميميت و صداقت و اخوت بنشيند.
در روابط ميان حكام و مردم ،استبداد و استثمار از یك سو و تمرد و سركشي و
عصيان از سوي دیگر [یا حداقل خدعه و نيرنگ] حاكم شود .چاپلوسي و نفاق به
جاي سمع و اطاعت بنشيند .خيانت جاي خدمت را پر كند .استكبار تواضع را از
صحنه خارج كند .و در یك عبارت كوتاه انسان این موجود مكرم و شریف
خداوندي آنچنان در لجنزار شهوات و حيوانيت سقوط كند كه پستتر و گمراهتر از
حيوانات گردد.
بدبختي بشریت در این بود كه تمامي این اعمال غيراخالقي و غيرانساني در شكل
و عنوان علم و تكامل و تمدن ظهور و تجلي پيدا كردند و بي بند و باري و فساد
اخالقي تحت عنوان آزادیهاي فردي و شخصي مورد ارزش و احترام واقع شده و
حكومتها به دفاع از آن برخاستند.
.4سكوالريسم و علم
در اسالم علم از جایگاه و مكانت ویژهاي برخوردار است تا جایي كه خدواند متعال
در آیات متعددي از قرآن امر به فراگيري آن نموده و طلب علم را برترین عبادات
برشمرده است .خداوند متعال خود گواهي داده كه تنها خدا و مالئكه و اهل علم و
دانش پي به یگانگي و وحدانيت خداوند ميبرند.
( _ +آل عمران:
51
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
.)18
«خداوند و مالئكه و اهل علم گواهي و شهادت ميدهند كه خدايي جز او
وجود ندارد خدايي كه در هر امري برقراركنندهي عدل است».
تاریخ طوالني اسالم هرگز روزي به خود ندیده كه ميان دین و علم جنگ و نزاع
درگرفته باشد یا نصي از نصوص دیني با اصلي از اصول علمي تضاد و تعارض پيدا
كرده باشد.
رسالت علم در اندیشهي اسالمي تربيت و هدایت عقل انسان است و دایرهي آن به
علوم تجربي محدود نميگردد ،بلكه محدودهي عملكرد آن بسي وسيعتر است و
شامل علوم عقلي و نقلي و تجربي و علوم لدني و علوم روحي و ...ميشود.
اما در اروپا و زیر چتر سكوالریسم علم رسالت اصلي خود را فراموش كرد و
دایرهي آن بسي محدود گردید ،به جاي توجه به دنيا و آخرت ،مادیات و معنویات،
جسم و جان ،عقل و روح ،تنها محسوسات را كانون توجه خود قرار داد و كار به
جایي كشيد كه دایرهي علوم را به علوم تجربي محدود كردند و به جاي اینكه علم
وسيلهي شناخت و معرفت خدا گردد به ابزار و عامل نفي آن مبدل گردید .به جاي
اینكه ارزش انسان را باال ببرد او را تا درجهي پست حيواني پایين آورد و او را حيواني
خواند كه هدف از خلقت و آفرینش او كسب هرچه بيشتر لذات و شهوات این جهان
است .خالصه علم در سایهي سكوالریسم به جاي اینكه باعث سعادت بشریت باشد
مایهي بدبختي و شرمساري او واقع شد .و به جاي اینكه عامل اصالح باشد باعث فساد
و ویراني گردید.
52
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
.5سكوالريسم و اخالق
اخالق خميرمایهي بقاي حيات انسانها و عامل اصلي سعادت جوامع انساني است و
انسان فقط در صورت التزام به فضایل اخالقي از فطرت سالم انساني برخوردار است
در غير این صورت به نص قرآن از بهائم و حيوانات هم پستتر خواهد گردید.
( _ +اعراف.)179 :
«آنها (كساني كه از اسباب معرفت خدادادي بهره نميگيرند) همانند حيوانات
هستند بلگه گمراهتر از حيواناتند».
شاعر ميگوید:
فإن همو ،ذهبت أخالقهم ذهبوا وإنما األمم األخالق ما بقيت
امتها و انسانها تا زماني كه از اخالق برخوردار هستند انسانند ،اگر اخالقشان را از
دست دادند و اخالقشان از ميان رفت در واقع خود نيز از ميان رفتهاند .در اسالم
بيشترین توجه به اخالق شده و به عنوان یكي از اضالع مثلث هویت انساني مطرح
شده است .حتي خداوند هنگامي كه از رسول خدا ستایش و تمجيد ميكند او را به
اخالق ميستاید و ميفرماید:
( _ +قلم.)4 :
«همانا تو بر اخالق عظيمي هستي».
همسر بزرگوارش حضرت امالمؤمنين عایشهي صدیقه ل در مقام توضيح اخالق
او ميفرماید:
«كَانَ خُلُقَهُ الْقُرْآنُ».
«قرآن اخالق محمد ص بود».
53
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
ليكن سكوالریسم فضایل اخالقي را آشكارا به زیر سؤال برده و با آنها به مخالفت
برخاست .سكوالریستها مدعي هستند كه اخالق یك امر انساني و قراردادي است و
ربطي به دین ندارد .روي این اصل ميگویند :اخالق خدایي و دیني و اخالق برتر
وجود خارجي ندارد .و هر چه انسانها برحسب شناخت و قرارداد خود آن را فضيلت
خوانند و بپسندند نيكو است ولو رذیلترین رذیله باشد .مبناي ارزشي و فضيلتي بودن
یك امر نفع و سود حاصله از آن است .هرچه لذت و كامجویي در پي داشته باشد
فضيلت است و هيچ حالل و حرام و قيد و بندي از ناحيهي شرع و دین وجود ندارد
كه انسان را محدود كند.
كار به جایي كشيد كه جهان غرب در سایهي سكوالریسم مسألهي جنس و
تجاوز به ناموس را به عنوان یك امر شخصي و اشباع غریزهي جنسي قلمداد كرد.
حتي بدتر از این ،آن را یك امر بيولوژیك معرفي كردند كه ربطي به اخالق ندارد و
هيچ احدي حق ایجاد قيود و محدودیت پيرامون آن را ندارد.
.6سكوالريسم و هنر
«هنر به وسایل و مبادياي گفته ميشود كه انسان به واسطهي آن به انجام اعمالي
برميخيزد كه تعبير از مشاعر و افكار و احساسات دروني او هستند و كار هنري
عبارت از تجسُم یك اندیشه به واسطهي یكي از اشكال تعبيري است».1
هنر وسيلهي تجسم افكار و اندیشههاست و به وسيلهي آن ميتوان ميراث و فضائل
گذشتگان را به نمایش درآورد .رسالت هنر حفاظت از مبادي و اصول و فضایل و
55
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
در سالنهاي سينما و تئاتر و ...به نمایش درآورد و بر آن نام هنرنمایي و آزادي و
دستيابي زن به حقوق خود بگذارد و مخالفت با آن را گرفتاري در چنبرهي سنت و
ارتجاع و عقبماندگي فكري تلقي كند!!
سكوالریسم و اسالم
دین اسالم آخرین و كاملترین ادیان وحياني و توحيدي است .این دین به عنوان یك
ایدئولوژي جامع تمامي ابعاد زندگي را در برميگيرد .اسالم در یك مثلث جلوه
ميكند كه اضالع آن عقيده و شعيره و شریعت هستند و انسان در مركز آن قرار گرفته
است .ضلع عقيده به مثابه قاعده مثلث مطرح است و جوهر آن هم توحيد است ،به
همين جهت در اسالم بيش از هر چيز بدان توجه شده است.
شریعت اسالم به مثابه یك قانون فراگير براي تمامي رابطههاي بشري ضابطه و
قانون تدوین مينماید:
+
56
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
(جاثيه.)19 :
«سپس شما را بر شريعتي از امر (خود) قرار داديم از آن پيروي كن و از هوا و
هوس كساني كه نميدانند پيروي مكن».
عبادت در اسالم كاملترین نوع رابطهي انسان با مبدأ هستي را بوجود ميآورد و
شامل تمامي اعمال و رفتارهاي انساني ميشود ،این است كه در اسالم ،هدف از
خلقت و آفرینش انسان انجام عبادت عنوان شده است:
( _ +ذاریات.)56 :
«ما جن و انس را جز براي عبادت خود نيافريدهايم».
اخالق در اسالم باعث ميشود كه انسان بهترین نوع تعامل و رابطه با اطرافيان
خود تنظيم نماید ،از اینرو است كه رسول خدا هدف از بعثت خود را تكميل آن
قلمداد ميكند.
«إنما بعثْت ألت َ ّم َم َمكار َم ْاأل َ ْخالق».
«من جز براي تكميل و اتمام مكارم اخالقي مبعوث نشدهام».
با این وصف طبيعي است كه اسالم و سكوالریسم به عنوان دو ایدئولوژي فراگير
و شامل در برابر همدیگر قرار گيرند و ناقد و نافي اصول یكدیگر باشند.
در اسالم اصول و ضوابطي وجود دارد كه به هيچ وجه با سكوالریسم همخواني
ندارند چنانكه در سكوالریسم اصولي وجود دارد كه با اسالم همخواني ندارند.
57
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
.1تفاوت در انديشه
در اندیشه و ایدئولوژي اسالمي خداوند متعال «خالق»« ،آمر»« ،مدبر» و «هادي»
توصيف شده است .خداوند متعال ميفرماید:
( _ +اعراف.)54 :
«آگاه باش كه آفريدگاري و (فرمانروايي امر و قدرت) فقط براي خدا است
چه مبارك است خداوند پروردگار جهانيان».
+
58
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
از این آیات و آیات كثيره دیگر استفاده ميشود كه «در ایدئولوژي اسالمي
عالوه بر آفرینش ،اداره ،تدبير ،هدایت و حاكميت بر ذره ذرهي اجزاي هستي در
حيطهي قدرت ،و خداوندي خداوند متعال است».1
اما در ایده و اندیشهي سكوالریستي یا اصالً ایمان به وجود خدا وجود ندارد
چنانكه شاخهي ماتریاليستي آن مدعي است ،یا در صورت ایمان به وجود او [تحت
تأثير فلسفهي یوناني] خداوند تنها خالق و آفریدگار است و كاري به هدایت و تدبير و
اراده هستي ندارد و این مسؤوليت عظيم را حوالهي ماده و خود انسان كرده است و
نظام حاكم بر هستي ناشي از خاصيت دیناميكي ،و زادهي فعل و انفعاالت فيزیكي و
شيميایي ماده و عناصر است و برترین موجود این عالم كه انسان است با استفاده از
نيروي عقل و در راستاي منافع خود از آن بهرهبرداري مينماید.
.2تفاوت در نگرش
دومين تفاوت بنيادین اسالم با سكوالریسم در این است كه سكوالریسم تنها به این
جهان مادي مينگرد و مياندیشد و تنها براي این جهان نظام و قانون تنظيم ميكند و
هدف از هر تالشي دسترسي به منافع این جهان است و جهان دیگر بطور كلي نادیده
گرفته ميشود یا رسماً انكار ميشود و وجودش نفي ميگردد یا عمالً توجهي به آن
نميشود .اما در اسالم به هر دو جهان مثل هم توجه ميشود و براي هر دو جهان قانون
و نظام تنظيم ميگردد .در نصوص دیني (قرآن و سنت) به نسبتي كه به این جهان و
زندگي آن توجه شده به همان نسبت [بلكه بيشتر] به جهان آخرت و زندگي اخروي
توجه شده است و این جهان مقدمه و مزرعهي آخرت تلقي گردیده است .این جهان
دارالعمل است و آن جهان دارالجزاء .این جهان دار فاني است و آن یكي دار باقي.
دكتر محمد عماره ميگوید« :امتياز فلسفهي تشریع در اسالم ،در این است كه
«منفعت» را به «اخالق» ربط ميدهد و «مصلحت» را به «مقاصد شریعت» و
«سعادت دنيا» را به «نجات در آخرت» گره ميزند .این فلسفه تشریعي راه را بر
قانون وضعي سكوالریستي ميبندد و مانع از امكان تعایش و همزیستي ميان قانوني كه
ساختهي دست انسان و سلطهي تودهها است با شریعتي كه از جانب خدا آمده است
ميشود».1
شاخهي معتدل و مؤمن سكوالریسم مدعي است كه هيچ دشمني با دین ندارد .هر
كس آزاد است دیندار باشد یا بيدیني را انتخاب كند .دین یك امر شخصي و
خصوصي است و كسي حق ندارد مانع آن شود و ...
اما واقعيت جهان سكوالریستي و موضع سكوالریستها در قبال دین عكس این
ادعا را ثابت ميكند .چون در نظام سكوالریستي زمينهي دینداري [حتي در قالب
شخصي آن] بسيار محدود و زمينهي بيدیني و مقابله با آن به كلي فراهم است و به
قول استاد محمد قطب:
«اگر كسي تمامي ویروسها و ميكربهاي مضر جهان را در محيط پيرامونت ،هوایي
61
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
كه تنفس ميكني ،آبي كه ميآشامي ،غذایي كه ميخوري ،هستياي كه لمس و
حس ميكني ،رها و پراكنده كند ،سپس بگوید :اگر دوست داري سالم بماني كسي
مزاحم سالمتي شما نميشود ،هر طور ميخواهي زندگي كن ،كسي مانعت نميشود،
آیا این سخن او را مسخرهبازي و مغالطهكاري تلقي نميكني؟
گذشته از این ،این انسان ویروسهاي پراكنده شده در محيط اطراف تو را مضر
قلمداد نميكند بلكه آنها را مفيد و مایهي سالمتي ميداند ...و در مقابل تو را
ميكروبي ميداند كه جلو عملكرد آزاد او را سد كردهاي و ميترسد كه موجودیت او
را به خطر اندازي و اگر نتواند تو را از صحنه خارج كند همواره از شيطان ميطلبد كه
تو از ميان بروي».1
آیا ادعاي آزادي دین و دینداري در جوامع سكوالر ،مسخرهبازي و كذب محض
نيست؟
دكتر عبدالكریم سروش در مقام بيان موضع سكوالریسم در قبال دین سخن
زیبایي دارد و ميگوید:
«سكوالریسم در همهي ابعاد و شؤون زندگي پياده ميشود ،از جمله در زندگي
سياسي ،و در واقع سكوالریسم ،با بياني كه كردیم جاي مذهب را ميگيرد .اینكه
ميگویند :سكوالریسم ضد مذهب نيست البته سخن درستي است ،سكوالریسم ضد
مذهب نيست ولي این سخن باید درست فهميده شود ،ضد مذهب نيست اما بدتر از
ضد مذهب است! براي اینكه رقيب و جانشين مذهب است و جاي او را درست پر
.1بازگشت به هويت
تالش در راستاي بازگشت به هویت اصيل دیني و ملي و جهاد در راه تربيت جوانان و
64
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
دهند و به ميان همهي اقشار راه یابند و در تمامي اركان اجتماع نفوذ نمایند .واهلل
المستعان.
65
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
برنامهریزي ،آهسته و آرام ،در عين حال قاطعانه و خستگيناپذیر ،به سوي آن حركت
ميكنند و این سياست و استراتژي باعث شده به بيشتر اهداف خود دسترسي پيدا
كنند.
اما متأسفانه عنصر نظم و برنامهریزي در فعاليتهاي ما مسلمانان [حتي كشورها نيز]
وجود ندارد .بينظمي و بي سر و ساماني باعث شده در رسيدن به بيشتر اهداف ناكام
بمانيم و در عين حال ناكامي خود را زیر چتر ایمان به قضا و قدر بپوشانيم ،در حالي
كه در تفسير مفهوم قضا و قدر نيز به بيراهه منحرف شدهایم .طرحهاي خود را
نيمهكاره رها ميكنيم ،و اهداف مقدس خود را پيگيري نميكنيم بلكه در وسط راه
تعطيل ميگردانيم و ...
و براي نجات از این بليهي جانكاه نظم و انضباط دادن به خود و به كارها
ضرورتي است حتمي.
والسالم
66
جوانان ،سكوالریسم و بحران هویت
مراجع
.1قرآن كريم
.2مذاهب فكرية معاصرة ،محمد قطب.
.3اإلسالم والعلمانية وجها ً لوجه ،دكتر يوسف القرضاوي.
.4الموسوعة اإلسالمية العامة ،مجموعه المؤلفين.
.5حرب المصطلحات بين اإلسالم والغرب ،دكتر محمد عماره.
.6الشريعة اإلسالمية والعلمانية الغربية ،دكتر محمد عماره.
.7سنت و سكوالريسم ،مجموعهای از نويسندگان.
.8مدارا و مديريت ،دكتر عبدالكريم سروش.
.9شبهات وأخطاء شائعة في الفكر اإلسالمي ،انور الجندي.
.10جهان شمولی اسالم و جهانیسازی ،مجموعه مقاالت ،جلد دوم.