You are on page 1of 33

‫‪۱ 5 2۱۱16۷ ۷‬‬

‫‪۱‬‬

‫‪ 8‬شما تقریباً هیچ مصاحبهای درمورد «باری‬


‫لیندون» نکرده‌اید ‪ .‬آیا این تصمیم باهین فیام خاص‬
‫مربوط میشود پااینکه ازبی‌میلی روزافزون شما راجع‬
‫ناشی میگرده ؟‬ ‫ترهان‬
‫رربا‬
‫او د‬
‫ثوگ‬
‫آگفت‬
‫به‬
‫‪۰‬کا‪-‬‬ ‫ل] این موضوع درواقفع يك ‪.‬مسئله‌ي مربوط‬
‫فیلم فقط چند هفنه قبل‌ازروی پردهآمدن‬ ‫ده وقت‌بود‬

‫تاش که بربات‬ ‫آماده شده بود ‪ .‬درضمن من آزمصاحبه کردن هم چندان‬


‫همیشه احساس می کند که باید‬ ‫دل خوشی ندارم ‪ .‬شخص‬

‫خلاصه‌ی پرمغز ودرخشانی درباره مقاصد فیلم یا چیزی‬

‫یا تکنيت‌فیلم بیان کند‪ .‬بعضیازمنتقدان‬ ‫اهک‬


‫ب ب‬
‫سبوط‬
‫مر‬

‫درباره‌ی‬ ‫این موضوع را بسیارخوب عنوان میکنند ولی حنی‬


‫دراین حالت هم » باتوجه به چیزهائی که خود شخص‬
‫»فتار آنان چندان پرمعنی‬
‫درباره فیلم اندیشیده است گ‬
‫« باری لیندون »‬ ‫نمی کند‪.‬‬ ‫جلوه‬

‫ققا مفکیر‌کنید که «باری لیندون» يت فی‌لم‬


‫مرموزتر است ونمی‌توان به‌آسانی درباره آن حرف زد ؟‬
‫گفتگو از ‪ :‬میشل سیمان‬ ‫[] فقط ازاین لحاظ مشکل‌تر است که بمهسائل‬
‫اجتماعی معاصر که بجای سخن گفتن درباره خود فیلم‬
‫ترجمه ‪ :‬عبدالله تربیت‬ ‫می‌توان درمورد آنها صحبت کرد » مربوط نمی‌شود ‪.‬‬
‫دارید به روشی غیرواقعی» زیاده ازحد رمانتيك‌پردازی‬ ‫مدت زمان نسبتاً کوتاه سه ساعته بگنجد‪ .‬من ازداستان‬ ‫«دکتر استرنحلاو » می‌توانستید درباره مسائل‬ ‫درمورد‬

‫میکنید‪ .‬منظورم این استکه این دخترعشق زندگی او‬ ‫خوشم آمد » این تنها چیزی است که می‌توانم بگویم !‬ ‫«سفر فضاشی‬ ‫صحبت کنید » درمورد‬ ‫هسته‌ای‬ ‫جنگ‬

‫نیست وگفتار انتهائی این حقیقت را دقیق‌تر غنوان‬ ‫فیلم‌های تاریخی امکاناتی عرضه میکنند کهسینما بهتر‬ ‫می‌توانستید درباره شعور ماوراء زمینی بحث‬ ‫‪۱‬‬
‫آنچنان احساساتی‬ ‫میکند‪ .‬گذشته ازهمه » این صحنه‬ ‫ازهروسیله‌ی بیانی دیگر قادر به انجام دادن آنهاست ‪:‬‬ ‫کنید ودرمورد «پرتقال‌کوکی» می‌توانستید درباره‬
‫نیست ‪« .‬باری» فوراً شروع بپهرسش میکند که شوهر‬ ‫مثلا" ایجاه فضا وحالت ‪ .‬واین امر درم‌ورد فیلم‌های‬ ‫ساخت‌های اجتماعی آینده یا خشونت حرف بزنید‪ .‬ولی‬
‫اجواست و دیری‌نمیگذرد که حرف همبسترشن‌را پیش‬
‫ک‬ ‫مربوط بزهمان آپنده نیزصدق میکند‪ .‬من همیشه‬ ‫بطور کلی من سخن‌گفتن درباره زیبائی‌شناسی را ء با‬
‫میکشند‪ .‬من فکرنمیکنم که هیچ يك ازآنها عاشق نفر‬ ‫بچهیزی که امکانات بصری جالب توجهی را عرضه‬ ‫توجه به‌فیلم‌های خودم» هرگزپرمعنی وحتی امکان‌پذیر‬
‫دیگرباش‪ .‬روایت کاری نمیکند جزاینکه چیزی‌را روشن‬ ‫میکند علاقمند هستم ولی البته این تنها دلیل ممکنه‬ ‫نیافتهام ‪ .‬درمورد فیلم «باری لیندون» این قضیه‬
‫درباره آن میاندیشیدید میتوانست شما را‬ ‫کند که ‪۳‬‬ ‫نمی‌تواند باشد‪.‬‬ ‫مشکل‌تر است دقیقاً بخاطر اینکه نمی‌توانید دراطراف‪.‬‬
‫به این فکربياندازد که درمورداین دختربایستی چیزهای‬ ‫«باری لیندون» فقط مشمول‌قاعده‌ی تعریف‌ناپذیر‬ ‫آن حرف بزنید‪.‬‬
‫پیشتری وجود داشته باش تااینکه فقط منتظر ورود‬ ‫«خواست انحام این کار » شد‪.‬‬ ‫لاسهفیلم اخبر شما به‌آینده مربوط میشد ‪ .‬چه‬
‫یوکتیشا‬
‫شمباتییاش‬ ‫شوهر او بخهانه باشیم واینکه او نباید تنها سربازی‬ ‫لا چطور شد که بجای روایت اول شخص موجود‬ ‫چیزی شما را به ساختن يك فیلم ناریخی ترغیب کرد ؟‬
‫باشد که این دختر به خانه‌اش آورده است ‪.‬‬ ‫ناب بگهفتار توصیفی روی آوردید ؟‬
‫کر‬‫د‬ ‫[] من نميدانم چه عاملی مرا سباهختن رهکدام _‬
‫یکی ازنكنيك‌های کتاب که من آنرا حفظ کردم و‬ ‫ل] اول شخص موجود درکتاب مفید بود زیرا‬ ‫ازفیلم‌هایم ترغیب کرده است ‪ .‬من فقط پس ازخواندن‬
‫فکرمی کنم مفید واقع شده‌است این بودکه «تاکری»‬ ‫داستان را به طریقی دگرگون شده عنوان میکرد وشما‬ ‫کتاب یا اندیشیدن درباره موضوع بهآنهاعلاقمند شده‌ام‪.‬‬
‫همیشه درموردتفییرات مهم طرح وتوطتّه داستان‌ازپیش‬ ‫میبایستی با توسل به قوه استدلال بحهقایق پی میبردید‬ ‫ازآنجائیکه من حالاگرفتارمسئله‌ی تصمیم گرفتن‌درمورد‬
‫داستان را‬ ‫‌های‬
‫خپمیچ‬
‫اخطار میداد ‪ .‬بنظرمن این اومر‬ ‫وروش بیان آنها را تشخیص میدادید‪ .‬ولی بنظر من‬ ‫فیلم بعدی خودم هستم درمی‌پایم که جریان‌های فکری‬
‫اجتتاب‌ناپذیرتر جلوه میداد واثرظهور ناگهانی آنها را‬ ‫اگر این روش را دريك فیلم بکار ببریم » اگرواقعیت‬ ‫من » باتوجه باهنتخاب داستانی که باید بصورت فیلم‬
‫واوی آن را بطهرُیقی دگرگون شده‬
‫عینی را بینیم ر‬ ‫درآید » بسههولت قابل توضیح نیست ‪ .‬می‌توانید‬
‫ق هنگامی که «باری» به دیدار «بالیباری» میرود‬ ‫درخواهدآمد ‪.‬‬ ‫یککمدی‬ ‫عنوان کند » فیلم بصهورت‬ ‫چیزهای فراوانی درباره اینکه فیلم چه دبررخواهد‬
‫گفتار حکایت ازاین داردکه او عنان اختیار را رها‬ ‫این روش بعهنوان يك تكنيك دکرتاب ثه‌ربخش بود‬ ‫داشت ذکر کنید‪ :‬يك‌داستان جالب » کاترراهای‌جالب »‬
‫خواهد کرد واین کلمات تأثیر آن‌صحنه را ازمیان میبرد‪.‬‬ ‫ولی درمورد فیلم مناسبت نداشت ‪.‬‬ ‫امکانات زیباگی سینماتی باتوجه به فیلمبرداری ومونتاژ‪,‬‬
‫ل] این عیناً کدنراب وجود داشت وفکرمی کنم که‬ ‫‪8‬آیا هیچ باهين فاکفرنادید که اصلا" گفنار‬
‫‪.‬‬ ‫فرصت‌هائی برای بازیگران که انفعالات خودرا به‌نمایش‬
‫بیننده را برای يك تغییرشدید آماده میسازد ‪ .‬این امر‬ ‫بگذارند » حقیقت ودرستی درارتباط باموضوع تماتيت‪ . .‬توصیفی بکار نبرید ؟‬
‫رابطه‌ای فوری برقرارمیکند که بدون وجودآن چندان‬ ‫[] داستانی که باید نقل ميشد طولانی بود ‪ .‬من‬ ‫ولی این قبیل چیزها درواقع بشهما نمیگوپند کهچرا‬
‫پاور کردنی جلوه نمیکرد ‪ .‬درباره چیزی که درتبعید‬ ‫دوست دارم بخاطر اجتناب ازصحنه‌های توضیحی یک‬ ‫سرانجام فلان چیز را انتخابکردید‪ .‬فقط می‌توانید‬
‫خواهد گذشت وملاقات يك مرد روستائی سخن میگوید‪.‬‬ ‫روایّت کننده بکار ببرم وصحنه‌های ضروری را دراسرع‬ ‫بگوئید که نباید چیزی را انتخاب میکردیدکه حداقل‬
‫میخواهد داستانی باشد که برغافلگیری متکی نیست ‪.‬‬ ‫تررده پیش‬ ‫گسکا‬
‫وقت ایجاد کنم ‪ .‬هنگامی کهشخص ی‬ ‫دارای آن مشخصات نباشد‪ .‬اما نمی‌توانید بگوئید شما‬
‫چیزی که اهمیت‌دارد این‌نیست که «چه چیزی میخواهد‬ ‫روی خودش‌دارد بکاربردن اين‌نكنيك تقریباً اجتناب‪-‬‬ ‫آنرا انتخاب کردید چون که دارای آن مشخصات است ‪.‬‬
‫اتفاق بیافند» بلکه این‌است که «چگونه میخواهد انفاق‬ ‫ناپذیراست ‪ .‬این يكک وسیله‌ی مشروع ومفید برای‌انتقال‬ ‫خلاصه » توضیح‌دادن این قضیه همان‌قدر مشکل است‬
‫‪ .‬جای دیگری که فکرمیکنم این قضیه بسیار‬ ‫بیافتد»‬ ‫اطلاعاتی است که نمیخواهید دراماتیزه کنید‪.‬‬ ‫که سخنگفتن درباره اینکه چرا فلان دختر جذابیت‬
‫ثمربخش میشود» موقعی‌اس که می‌فهمید پسر او خواعد‬ ‫قا ولی این‌درفیلم شما دنقیشگری‌دارد وهیجان‬ ‫دارد پا اینکه چرا با همسرتان ازدواج کردید‪.‬‬
‫مرد وشما «باری» را می‌بینید که باوی بازی مکیند ‪.‬‬ ‫وانفعالی را که می‌تواند دريك صحنه حس‌شود به سردی‬ ‫ولی‌ازآنجائیکه شما دراننخاب موضوع داستان‬
‫اگر این کاررا عملی نمیکردید حادثه فوق به نحوی‬ ‫میکشاند پااینکه ازظه‌ورآن دريك‌صحنه ممانعت میکند‪.‬‬ ‫ازآزادی کاملبرخوردارید ‏ چطور شدکه به سراغ يك‬
‫حالتی هموار به آن‬ ‫فدت‪.‬ار‬
‫گدا‬
‫می‬ ‫غیرمنتظره روی‬ ‫مثلا" درست پس ازملاقات بداختر روستائی آلمانی که‬ ‫کناب تقریباً گمنام «ثاکری» که ازقرن نوزدهم به بعد‬
‫میدهد وازطرف دپگرصحنه‌ی بازی‌آنها کیفیتی نراژيك‬ ‫يك صحنه‌ی بسیار ثمرواست‌گوینده از او بعنوان شهری‬ ‫بندرت تجدید چاپ شده‌است رفتید ؟‬
‫بخود میگیرد ‪ .‬اگر غیرازاین بود تعجب میکردیم که‬ ‫‪1‬‬ ‫که اغلب فنح میشود نام می‌برد ‪.‬‬ ‫‪ 5۱‬من دوره کامل آثار«تاکری» را درخانه دارم‬
‫چرا دراین نقطه‌ی داستان اورا درحال بازی «کرو که»‬ ‫ل] هیجان » هرگونه هیجانی‌که وجود داشت‬ ‫وداستانهای‌دیگراوراهم خوانده‌ام‪ .‬کتاب عذ‪ ۳‬انصه ‪۷‬‬
‫‪۳۱‬‬ ‫با خواندن داستان مشاهدی میک اک‬ ‫يك دنباله‌ی واقعی‬ ‫وفتار فقط بصهورت‬
‫درآنجا بود گ‬ ‫مدتی توجه مرا جلب کرده بود ولی‌احساس کردم که اين‬
‫» میدیدید ونمیدانسیند‬ ‫نيك‬
‫اتی‬
‫ت کش‬
‫يدن‬
‫اق‌ش‬
‫تدغر‬
‫«مور‬
‫جلوه میکرد ‪ .‬درغیراین‌صورت می‌توانستید بگوئید که در‬ ‫داستان نمی‌تواند بطرزی موفقبت آمیز حتی درقالب يت‬
‫گرچه شما ازبعضی چیزها که برهوشی دقیقاً تحلیلی‬
‫بیان خواهد شد آگاهی دارید » ولی اين معمولا" ازيك‬
‫رشته هدف‌های‌تماتيك تشکیل مشود کهمیکوشید توسط‬
‫صحنه‌هاتی کهمیبایستی‌تخیلی» دراماتپات وس رگرم کننده‬
‫باشند به‌آن ‪.‬برسید‪ .‬طرح فیلم معمولا" برحسب تصادف‬
‫بوهجود می‌آید‪.‬‬
‫تماشا گر علیه‬ ‫»‬
‫ی کو‬
‫کتقال‬
‫‪ 8‬درقسمت اول «پر‬
‫«ا للت» بود ودرقسمت‌دوم موافق‌او ‪« .‬دبراری‌لیندون»‬
‫همین احساس نسبت به «باری» درتمام لحظات وجود‬
‫دارد ‪.‬‬
‫ل] تاکری‌آنرا «رمانی بدون يك‌قهرمان» مینامد‬
‫وچنین نیزهست ‪ .‬چیزی که توصیف کردید همانا روش‬
‫احساس‬ ‫«باری»‬ ‫نوشتن اوست ‪ .‬اعمال وجاه‌طلبی‌های‬
‫گداونه‌ای درشما پدیدار میکند‪ .‬من نمیدانم کهچگونه‬
‫می‌توانيم نسبت به او سمپاتی نداشته باشیم ‪ .‬ازطرف‬
‫دیگر ما ازضعف کارا کتر او ‪ ۰‬ادزامی که بخاطر‬
‫جاه‌طلبی‌اش درآن میافتد وازمحدودیت‌های شخصیت‬
‫او که ازتلخ‌اندیشی ناشی ازروابط اولیه او بدایگران‬
‫سرچشمه میگیرد بخوبی آگاهیم ‪ .‬او شخص بسیار‬
‫قهرمان قراردادی ‪-‬‬ ‫می‌شود ‪ .‬او مسلماً نيهک‬ ‫محدودی‬
‫است نه پاک تبهکار قراردادی ‪ .‬اکثر آدم‌ها شبیه او‬ ‫‪3‬‬ ‫‪9‬‬ ‫م_‬

‫هستند‪ .‬او انعکاس قسمتی‌ازآن چیزیاست که دراطراف‬ ‫مثلا" افزودن دوئل انتهائی فیلم‪..‬‬ ‫که کشتی غرق خواهد شد حیرت زده می‌پرسیدید که ‪۹+‬‬
‫ما دیده می‌شو د ‪۰‬‬ ‫»‬‫یتا‬
‫رار «‬
‫کط ک‬
‫‪ ۳‬من‌حس کردم که این‌صحنه درخ‬ ‫درصد فیلم » قبل ازبرخورد کشتی بکاوه یخی » درباره‬
‫لا احساسی کهشخص درپایان دارد احساس یت‬ ‫است ‪ .‬من باهین فکر افتادم‌ که طرح وتوطّهکتاب‬ ‫چه بود ! نوع دیگری ازدلهره وجود داردکه باعالام‬
‫تباهی است ‪.‬‬ ‫«باری» بازنشسته میشود‬ ‫گسیخنه شده است ‪ .‬دکرتاب‬ ‫پیشاپیش‌فاجعه قریبالوقوع وم‌شاهدءی‌چگونگی‌صورت‬
‫ل] این تراژيك است ‪ .‬ولی ملودرام تمام مساقل‬ ‫وسپس «بالینگدون» که‌فکرمیکردند مرده‌است برمیگردد‬ ‫گرفتن آن آفریده میشود‪.‬‬
‫اصلی نازل‬ ‫های‬
‫ررا‬
‫تکا‬
‫کسر‬
‫دنیا وتمام مصائبی راکه بر‬ ‫واورا ببادکتك میگیرد و «باری» درحالت مستی در‬ ‫بسیار اندلهٌ است ‪.‬‬ ‫روانشناسی‬ ‫درفیام شما‬ ‫‪5‬‬
‫میشود مورد استفاده قرار میدهد تا سرانجام نشان دهد‬ ‫زندان میمیرد ‪ .‬نتیجه اساسی این است که باری مغلوب‬ ‫کارا کتر اصلی شما درآغاز درباره خودش‌صحبت میکند‬
‫که دنیا مکانی نیکوست ‪ .‬تمام بلاها بودبختی‌هاتی که‬ ‫میشود و «بالینگدون» سرانجام نفرت خودرا نسبت به‬ ‫ولی به مرورزمان کمتر کومتر به این امر میپردازد ‪.‬‬
‫روی میدهند فقط درجهت تقویت این اعتقادست ‪ .‬اما‬ ‫او ارضا می‌کند که درفیلم نیزبهمین صورت است ‪.‬ولی‬ ‫ل] درآغاز اوضاع واحوال ایجاب میکند کسانی‬
‫تراژدی که میکوش زندگی را صادقانه‌تر ونزديك‌تر‬ ‫ولی بنظرمن دوئل‌نهائی راهی دراماتيك‌تر و باصرفه‌تر‬ ‫باشند تا او درمورد احساس‌هایش با نهاگفت‌و گو کند ‪.‬‬
‫به واقعیت نشان دهد احساسی ازپریشانی درانسان باقی‬ ‫‪۱‬‬ ‫برای رسیدن به‌این مقصود بود ‪.‬‬ ‫وقتی او بخاطر ثروت ازدواج میکند خودش را تقریبا‬
‫ی گذارد ‌‬
‫‪ 8‬وصحنه گفت‌وگوی دونفر همچنس‌باز در‬ ‫بطور کامل ازتمام کسانی که می‌توانست نوعی تماس گرم‬
‫آخرین جمله‌ی فیلم کهمیگوید ‪« :‬اکنون تمام‬ ‫نبود ‪.‬‬ ‫اب‬
‫کزتدر‬
‫درباچه نی‬ ‫بآانان داشته باش‪ .‬جد! میسازد غیرازپسرش که آشکارا‬
‫کارا کترها برابرهستند» می‌تواند بعنوان يك بیانیسه‬ ‫ل] این قسمت‌کتاب باتوجه بچهگونگی خروج‬ ‫قادر نیست زیاد با وی صحبت‌کند‪ .‬او تقریباً هیچ نوع‬
‫نیهیلیستی یامذهبی تلفی شود ‪ .‬ازفیلم‌های شما چنین‬ ‫«باری» ازارتش انگلیس بسپار پیچیده است ‪ .‬من باید‬ ‫رابطه‌ای بهامسرش ندارد ودرواقع مشکل بود حتی‬
‫برمیا ید که شما شخصی نیهیلیست هستید که مایل است‬ ‫او پیدا میکردم ‪ .‬بازهم‬ ‫برای فراردادن‬ ‫ساده‬ ‫راهی‬ ‫شرایطی فراهم شود که او بتواند درمورد احساس‌هایش‬
‫‪2‬‬ ‫مومن باشد‪.‬‬ ‫همان نتیجه عاید میشود ‪ :‬او اوراق ویونیفورم يك‌افسر‬ ‫بکادهرام از کارا کترهای داستان حرف بزند‪ .‬ازطرف‬
‫لا نه » نه ‪ .‬اين فقط يك موّخره غم‌انگیز و‬ ‫ازيك رشته‬ ‫را بدست میآورد ‪ .‬این موضوع دکرتاب‬ ‫دیگر بنظرمن احساس‌های او ازطریق عکس‌العمل‌هایش‬
‫نقل میشود ‪ .‬آنها همگی‬ ‫ریشخندا میزست که اکزتاب‬ ‫حوادث غیرمستقيم تشکیل میشد که دراماتیزه کردن آن‬ ‫دربرابر موقعیت‌ها وهمچنین ازوقایع نیمه دوم داستان‬
‫مرده‌اند‪ .‬اساسا اگرشماتمام بلاهاگی‌را کهبرسر کارا کترها‬ ‫‪ 0‬دقبقه وقت میگرفت‪ .‬انزجائی که این‌صحنه اصولا"‬ ‫مشهود است ‪.‬مسلم است که بیشترین‌قسمت داستان توسط‬
‫میآید درجهت تقویت خوش‌بینی بکار ببرید درپایان‬ ‫توضیحی بود باید راهی پی‌دا میشد که آنرا مفرح و‬ ‫اعمال کارا کترها ودیدن عکش‌العمل‌های آنان دربرابر‬
‫تصویر درستی ازآ نچه که بوده‌است ارائّه نداده‌اید‪ .‬پایان‬ ‫سرگرم کننده میکرد وتوجه بیننده را ازماجرائی که‬ ‫موقعیت‌ها بیان میشود تاتوسط سخن گفتن‌آنها بادیگران‬
‫مأیوسانه‌ی يك فیلم به سلیقه ‪ ۰‬تعادل هنری وچیزهای‬ ‫شکل میگرفت منحرف میساخت ‪.‬‬ ‫درباره خودشان ‪.‬‬
‫دیگر مربوط میشود ‪ .‬اما شما همیشه با مسئّله زیره‌واجه‬ ‫‪ 8‬آیا از بازتاب‌های چندگانه‌ای که درفیلم یافت‬ ‫‪ 8‬آثار شما با جبههگرفتن درمقابل فیلم‌هائی که‬
‫هستید‪ :‬آپا میخواهید تصوری راکه ملودرام میپروراند‬ ‫میشوذ آگاه بودید (تنبیه بدنی درارتش ء تنبیه بدنی‬ ‫وانشناسی سرو کار دارند گرد کارا کنر شما پرده‌ای‬
‫برا‬
‫تأیید کنید يا اینکه میخواهید زندگی‌را آنطور کههست‬ ‫درخانه » دوئل‌ها وغیره) واینکه ساختمان فیلم شبیه‬ ‫از اسرار میکشند‪ .‬مثلا" «رانت» کشیش شخصی بسیار‬
‫منعکس سازید؟ فکرنمیکنم که این موضوع نیهیلیستی‬ ‫است ‪ .‬آیا این طرح هندسی برای شما‬ ‫و‬
‫»‬‫یک‬
‫کتقال‬
‫«پر‬ ‫مبهم است ‪ .‬تماشاگر نمیداند که انگیزه‌های ‪.‬او دقیقاً‬
‫باش‪ .‬این واقع گراپانه است ‪ .‬منظورم این است‌که آبا‬ ‫جالب است ؟‬
‫پنظر شما دنیامکانی نیکو وعادلانه است ؟ تنها راه‌حل‬ ‫[] باید این‌طور باش ! ولی میدانید اپن نوع‬ ‫‪ 1‬خب شما حنماً میدانید که او بشدت ا«زباری»‬
‫شاید این‌باش کهبشر علی‌رغم تمام ظلم‌هائی که می‌بینید‬ ‫جریان هنری کهشخص طی میکند هرگز به‌آن صورت‬ ‫سر کوب شده‌ی آو‬ ‫واین شاید بخاطرعشق‬ ‫نفرت دارد‬
‫ادامه دهد‪ .‬مسلماً این‬ ‫بازهم قادراست که بزهندگی‬ ‫قابل تجزیه وتحلیل نیست ‪ .‬آدم بعضی چیزها راکه‬ ‫به «لیدی لیندون» باشد‪ .‬او درپایان فیلم ودر کالسکه‬
‫راه حل تظاهر به این نمیکند کهدنیا برخلافآن چیزی‬ ‫دربحث بعدی درمورد ساختمان فیلم مفید خواهد بود‬ ‫‪ -‬باآن لبخند پرمعنای حاکی ازپیروزی ‪ -‬ازچگونگی‬
‫این واقعیت که دنیا چنین است‬ ‫است که بنظرمیرسد‪.‬‬ ‫تشخیص میدهد‪ .‬ولی بطور کلی بخصوص هنگامی که با‬ ‫سیرحوادث خرسند است ‪ .‬شما درباره او این همه چیز‬
‫بهاین معنی نیست که همه چیز باید متوقف شود پااینکه‬ ‫نوشته يك نفر دیگر طرف هستید اول ازهمه میکوشید‬ ‫میدانید‪.‬‬

‫مردم آززندگی خودشان لذت‌نبرند‪ .‬اما مسلماً يك روش‬ ‫بفهمید که منظور نویسنده چه بوده وچه چیزی را‬ ‫لیدی لیندون حتی مبهم‌تر است ‪.‬‬
‫دستورالعملی که دنیا را برخلاف واقع نمایش میدهد‬ ‫لأ بله » ولی بازهم فکرمیکنم که حس میکنید ‪ :‬میخواسته بگوید وسپس‌آن چیزهائی را کهمناسب قالب‬
‫نمی‌تواند ارزشمند باش مگراینکه فقط موضوع تفریج‬ ‫دراماتيك است انتخاب میکنید‪ .‬طرح هندسی احتمالا"‬ ‫او بهردلیل احمقانه‌ای که باشد عاشق «باری» است ‪.‬‬
‫مطرح باشد‪.‬‬ ‫ازيك انتخاب غریزی سرچشمه میگیرد ‪ .‬اپن امرمسلماً‬ ‫آین مشکل اوست ‪ .‬درواقع «تاکری» هم چندان درباره‬
‫ازتمایل به داشتن يك طرح دقیق ودرست ناشی نمیشود‪.‬‬ ‫او نگفته است ‪.‬‬
‫درشماره فردا تمام ميشود‬ ‫درجریان نوشتن يك فیلمنامه پا حتی ساختن فیلم‬ ‫لا شما دراقتباس خودتان تغییرات عمده‌ای دادید‬
‫عکسها و خبوها‪...‬‬

‫جمعی ‪...‬‬ ‫بگرنفامتهگوهای‬

‫تماشاگران علاقمند هم می‌توانند‬


‫ند‪.‬‬
‫کرنکت‬
‫در این برنامه ش‬

‫برنامه گفتگو های جمعی باهنرمندان‌فیلم‬


‫ثیکه در جشنواره بنمایش درمیآید» به‌قرار‬
‫زیر است ‪:‬‬
‫«نیکیتا میخالکوف» کاررگردان فیلم‬
‫«برده عشق» و اهنت تماینه کی «اتحاد جماهیر‬
‫شوروی» روز پنجشنبه بازدهم آذرماه ساعت‬
‫صبح در دفتر جشنواره دريك گفنگوی‬ ‫‪۰۳۰۱‬‬

‫‪#‬د جلهگفتگو با«الموویلیامز» مدیرعامل‬


‫شرکت آیباکس و تهیهکننده فیلم‌های زوربای‬
‫پونانی وموتورسواران وباحضور هنرمندان فیلم‬
‫مونور سواران‪ -‬ساعت ‪ ۰۳۱۱‬پنجشنبه بازدهم‬
‫ره اد تشنواره‪:‬‬ ‫او‬
‫چپ) وروبرتو بونفیم‌دی‬ ‫‪ -‬سمت‬ ‫لوئیز او لیو ثبرا» (کا رکردان فیلم آفسانه آوبیراخارا‬ ‫«خوزه‬
‫ان‬
‫را»دکار‬
‫گواد‬
‫‪ ۴‬گجافستهگوبا« آلبرتو لات‬
‫آندردی (بازیگر فیلمافسانه اوییراخارا ‪ -‬سمت راست) پس از نمایش فیلم مورد استقبال شدید تماشاگران‬ ‫فیلم «وای » سرافینا» ‪ -‬جمعه دوازدهم آذر‬
‫قرار گرفتند ‪.‬‬
‫نکنه جالب به‌هنگام معرفی هنرمندان «افسانه اوییراخارا» این بود که برخی از تماشاگران تصور‬ ‫‪.‬‬ ‫صیح‬ ‫‪۰۰۱‬‬ ‫ساعت‬

‫ردن دکه فیلم» اثری مستنداست وحضور هنرپيشه فیلم» تازه آنهارا به‌صرافت انداخت که با فیلمی داستانی‬
‫کی‬‫م‬ ‫جاسه دوم گفتگو ب کاا رگردانان سینمای‬
‫مواجه بوده‌اند ‪.‬‬ ‫ایران بمناسبت برنامه «فانوس خیال ما» ج‪-‬معه‬
‫نکته دیگر عدم حضور «آناماریا میراندا» » ستاره فیلم «افسانه اوبیر اخارا» درسینما دیاموند بود»‬
‫‪۱‬‬ ‫ساعت ‪ - ۰۳۱۱‬مر کز جشنواره ‪.‬‬
‫بگزاری نمایشگاه نقاشی‌های خود بوده است‪. .‬‬
‫دگیر ر‬
‫گفته میشود » وی همان زمان ر‬
‫‪#‬د جلسه گفتگو با «ییلارمیرو» کار گردان‬
‫" جلسه مدگوفتگوی جنجالی کا رگردانان سینمای ایران با خبرنگاران‬ ‫فیلم «نامزدی» و هنرمندان فیلم «آنابلن» و‬
‫«امیلیو گوتی په‌رزکابا» ‪ -‬شنبه سیزدهم آذر‬
‫و تماشا گران » روز جمعه ساعت ‪۰۳‬ر ‪ ۱۱‬صبح ‪ -‬مر کز جشنواره‬ ‫جشنواره‪..‬‬ ‫تحت ‪ ۲۱‬هرک‬
‫« تونی موسانته » و « ابوت میمیو »‬ ‫‪ #‬يك گروه از فیلمبرداران «هنك کنگی»‬
‫حربص‌ترین تماشاگران‌خارجی‌فیلم‌های جشنواره‬ ‫رردان فیلم‪:‬‬
‫رادرانی «لونگ کنگت» (گکا‬
‫بگهک‬ ‫تماشاگران علاقمند به شر کت دراین‌جلسات‬
‫هستند و از کمترین فرصت خود برای دیدن‬ ‫هیروشیما ‪ )۸۲‬مشغول تهیه فیلمی بلند ازجرپان‬ ‫می‌توانند پیش از شروع گفنگوها برای ورود‬
‫فیلم‌های مورد نظرشان استفاده همینتس‬ ‫پنجمین جشنواره جهانی فیلم نهران هستند ‪.‬‬ ‫باخانم «آربانا فرشاد» مسئول‬ ‫واره‬
‫نکز‬
‫شر‬‫بجه م‬
‫گفته می‌شود «تینا آمون» (ستاره فیلم‬ ‫اینان به‌هزینه خود درجشنواره شر کت کرده‌اند‬ ‫برگزاری این جلسات تماس بگیر ند‪.‬‬
‫جسدهای عالی) نیز ازرو زگذشته به جمع این‌دو‬ ‫"‬ ‫و بافعالیت شدیدی مشغول کار هستند‪.‬‬
‫نفر اضافه شده‌است ‪.‬‬

‫اطلاعیه جشنواره جهانی فیلم تهران‬


‫‪ ۲۷۱‬تس تالار رود کی‬ ‫ساعت‬ ‫پنجشنبه بازدهم آذر ‪-‬‬ ‫«الجزایر» بمناسبت جفنواره جهانی فیلم تهران نماپش می‌دهد ‪:‬‬
‫رردان ‪ :‬محمد لخدرحمینه ‪ -‬برنده جایزه اجوشلنواره کان )‪۵۷٩۱‬‏‬
‫سالهای آتش زیرخاکستر (گکا‬
‫د‬

‫‪-‬اعت ‪ ۷۱‬ت‪-‬الار رودکی‬


‫جشنواره جهانی فیلم تهران نمایش می‌دهد ‪:‬جمعه دوازدهم آذر س‬
‫هنر مدرن (کارگردان ‪ :‬هربرت‌کلاین)‬
‫‪۳3‬‬
‫‪7۳‬‬

‫‪۱‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫جشنواره جهانی فیلم تهران نمایش می‌دهد‪: .‬شبه سپزدهم‪.‬آذر ‪ -‬ساعت ‪ - ۷۱‬تالار رودکی‬
‫‪.‬‬ ‫‪.‬‬ ‫عروسی فیگارو (بمناسبت سالروز مرگی ولفگانگ آمدئوس موتزارت ‪ -‬تولید اپرای هامبورگ)‬
‫بلیط را به بهای یکصد ریال می‌توانید دوساعت پیش‌از نمایش فیلم از گیشه تالار رودکی ابتیاع فرمائید ‪.‬‬
‫ضحرای تاتارها» ‪۰۰۰۰ ,‬‬
‫سینما دیاموند بههنگام نمایش «صحرای تاتارها» جای خالی نداشت ولی درطول نمایش برخی اتزماشاگران که اثر «دینوبوزاتی» را نمی‌شاختند وظاهر‬
‫‪۱‬‬ ‫در»جاً سالن را ترككکردند‪.‬‬ ‫نرد‬
‫مبک‬
‫شثران نم‬ ‫با‬ ‫لثه‬
‫جحاد‬
‫بی‌‬
‫درپایان نمایش فیلم ابندا «ژالك پرن» (بازیگر ویکی ازتهبه کنندگان فیلم) بشدت موردتشویق قرار گرفت وسپس هنرمندان ایرانی فیلم معرفی شدند که‬ ‫ِ‬
‫درتصوبر مشاهده مي‌شوند‪ .‬عده‌ای ازاینکه هنرمندان ایرانی دراین اثر نقششان درخور نبوده » دلگیرمی‌نمودند ‪.‬‬

‫گفتگوی جمعی‌فیلمساز ان ایر انیی‪..‬‬


‫رعدازبدر ‪ 6‬تحالا سر ‪..‬‬ ‫میخالکف درجشنو اره تهر ان ی‬
‫باحضور آقایان ‪« :‬فرخ غفاری »‬ ‫‪ #‬رزوگذشته‬
‫مجید محسنی» ساموثئل خاچیکیان» داریوش مهرجوئی؛‬
‫کامران شیردل» خسروهریناش‪ ,‬بهمن فرمان‌آرا وپرویز‬
‫کیمیاوی» بمناست برنامه «فانوس خیال ما» گفتکوئی‬
‫درم رکز جشنواره ترتیب یافت ‪ .‬ابندا سینمای گذشته‬
‫مورد بررسی قرا رگرفت وسپس موضوع بحث به تربیت‬
‫تماشاگر وموانع سانسوری صنف‌های مختلف درمورد‬
‫فیلم‌های ایرانی کشیده شد ودرپایان بحث شدیدی بین‬
‫چند تن ازسئوال کنندگان د رگرفت ودرپایان اپن تقاضا‬
‫آورد که به لحاظ کمبود وقت جلسه گفتگو با‬ ‫را پیش‬
‫تما کزان اتاانی زتتراو سه ‪۳‬‬

‫هنرمندان زن دگی ازدست رفته ‪.‬‬

‫جنر‬

‫«پدرو آرمنداریز جونیور» ‪ -‬پس ازنمایش فیلم‬ ‫گردان فیلم «برده عشق»‬
‫را‬‫«نیکیتا میخالکف» ک‬

‫«سودای برنیس» به تماشاگران معرفی‌شد وموردتشویق‬ ‫شگبذشته وارد تهران شد‬


‫قررگارفت ‪.‬‬ ‫«برده عشق» دومین فیام «میخالکف» تلافی‬
‫رو زگذشنة «خایمه هومبرتو» (کارگردان فیلم‬ ‫دنیای ساده فیلم‌های صامت را با واقعیتگزنده ووقایع‬
‫«سودای برنئیس») و «مارئا ناوارو» ستازه فیلم مورد‬ ‫انقلابی سال ‪ ۸۱۵۱‬نشان میدهد‪.‬‬
‫نظر نیز وارد تهران شدند‪.‬‬ ‫«نیکینا میخالکف» در حالحاضریکیاز برجستهترین‬
‫فیلسازان شوروی است ‪ .‬پدرش «رسگثی میخالکف»‬
‫نوپسنده‬ ‫ویاسککوایا»‬
‫وال‬
‫لنات‬
‫ا«‬‫چرش‬
‫ناد‬
‫شاعرو نویسنده وم‬
‫‪۳‬‬
‫جشنو اره در اصفهان ‪9‬‬ ‫ومترجم معروفی است ‪.‬‏ ‪:‬‬
‫«گرهارد اورچفسکی» و «ماریوس مولروسترن‬ ‫نیز‬ ‫میخالکف»‬ ‫برادر «نیکیتا» ‪ .‬تانوی‬ ‫‪1‬‬
‫هگن» بازیگران فیلم «زندگی ازدست رفته» پس از‬ ‫بیشتر روزنامه‌نگاران خارجی ازرفتن جشنواره‬ ‫فیلسازی سرشناس است ‪.‬‬
‫نمایش فیلم بتهماشاگران معرفی شدند ومورد تشویق‬ ‫باهصفهان جانبداری واستقبال می‌کنند چون ترافيك‬ ‫«برده عشق» فیلمی موثر با بافت یی ببیر‬
‫قررگارفنند‪.‬‬ ‫تهران را غیرقابل تحمل می‌دانند درحالیکه دوستان‬ ‫اصیل است واز روانشناسی ظریف وبازیهای ماهرانه‌ای‬
‫فیلم «زندگی ازدست رفته» برنده جایزه مهم‬ ‫روزنامه‌نگار ایرانی که بااین ترافيك خوگرفته‌اند »‬ ‫برخوردار است ‪.‬‬
‫جشنواره‌بر لین ‪ ۱‬را«اتو کاررانز» کا رگردانی کرده‌است‪.‬‬ ‫مخالف نظرآنها هستند‪.‬‬
‫‪.... .‬‬ ‫ایرها»‬
‫ارت ا‬
‫تصح‬
‫هنر مندان «‬
‫سینما دیاموند بههنگام نمایش «صحرای تاتارها» جای خالی نداشت ولی درطول نمایش برخی ازتماشاگران که اثر «دینو بوزانی» را نمی‌شناختند وظاهر‬
‫بی‌حادثه اثر جلبشان نمیکرد » متدرجاً سالن را تركك کردند‪.‬‬
‫تشویق قرارگرفت وسپس هنرمندان ایرانی فیلم معرفی شدند که‬ ‫درپایان نمایش فیلم ابندا «ژاك پرن» (بازیگر ویکی ازتهیه کنندگان فیلم) بشدت ‪3‬‬
‫درتصویر مشاهده می‌شوند‪ .‬عده‌ای ازاینکه هنرمندان ایرانی دراین اثر نقششان درخور نبوده ء دلگیرمی‌نمودند ‪.‬‬

‫گفتگوی جمعی‌فیلمسازان اابنری‪..‬‬


‫و‬

‫بعدازپدر » حالا پسر ‪..‬‬ ‫میخالکف در جشنو اره تهر ان هن‬


‫‪ #‬رزوگذشته باحضور آقایان ‪« :‬فرخ غفاری »‬
‫مجید محسنیء ساموئل خاچیکیان» داریوش مهرجوتی»‬
‫کامران شیردل خسروهریتاش‪ ,‬بهمن فرمان‌آرا وپرویز‬
‫کیمیاوی» بمناست برنامه «فانوس خیال ما» گفتکوئتی‬

‫درم رکز جشنواره ترتیب یافت ‪ .‬ابندا سینمای گذشته‬


‫مورد بررسی قرا رگرفت وسپس موضوع بحث به تربیت‬
‫تماشاگر وموانع سانسوری صنف‌های مختلف درمورد‬
‫فیلم‌های ایرانی کشیده شد ودرپایان بحث شدیدی بین‬
‫چند تن ازسئوال کنندگان د رگرفت ودرپایان اپن تقاضا‬
‫وقت جلسه گفتگو با‬ ‫را پیش آوردکه بلهحاظ‌کمبود‬
‫سینما گران ایرانی تکرار شود ‪.‬‬
‫هنرمندان زندگی ازدست رفته ‪...‬‬

‫«پدرو آرمنداریز جونیور» ‪ -‬پس ازنمایش فیلم‬ ‫«نیکینا میخالکف» کراگردان فیلم «برده عشق»‬
‫«سودای برنیس» به تماشا گران معرفی‌شد وموردتشویق‬ ‫شب‌گذشته وارد تهران شد‬
‫قرا رگرفت ‪.‬‬ ‫تلاقی‬ ‫«برده عشق» دومین فسلم «میخالکف»‬
‫رو زگذشتة «خایمه هومبرتو» (کارگردان فیلم‬ ‫دنیای ساده فیلم‌های صامت را با واقعیتگزنده ووقایع‬
‫«سودای برنیس») و «مارتا ناوارو» ستاره فیلم مورد‬ ‫انقلابی سال ‪ ۸۱۹۱‬نشان میدهد‪.‬‬
‫نظر نیز وارد تهران شدند‪.‬‬ ‫کیاز برجسته ترین‬ ‫یحال‬‫ضف»ردر‬
‫الک‬‫حیخا‬
‫«نیکینا م‬
‫فیلسازان شوروی است ‪ .‬پدرش «سرگتّی میخالکف»‬
‫شاعرو نویسنده ومادرش«ناتالیا نکچاولووسکایا» نویسنده‬
‫جشنو اره در اصفهان (‬ ‫ومترجم معروفی است ‪.‬‬
‫«گرهارد آورچفسکی» و «ماریوس مولروسترن‬ ‫نیز‬ ‫برادر «نیکیتا» » «آندره‌یی میخالکف»‬
‫هگن» بازیگران فیلم «زندگی ازدست رفنه» پس از‬ ‫‪ #‬بیشتر روزنامه‌نگاران خارجی ازرفتن جشنواره‬ ‫فیلسازی سرشناس است ‪.‬‬
‫نمایش فیلم بتهماشاگران معرفی شدند ومورد تشویق‬ ‫باصهفهان جانبداری واستقبال می‌کنند چون ترافيك‬ ‫وسبکی بسیار‬ ‫«برده عشق» فیلمی موْثر با ‪3‬‬
‫قررگارفتند‪.‬‬ ‫تهران را غیرقابل تحمل می‌دانند درحالیکه دوستان‬ ‫اصبل است واز روانشناسی ظریف وبازیهای ماهرانه‌ای‬
‫‪۱‬‬
‫ِ‬
‫فیلم «زندگی ازدست رفته» برنده جایزه مهم‬ ‫روزنامه‌نگار ایرانی کهبااین ترافيكك خوگرفته‌اند ‪.‬‬ ‫برخوردار است ‪.‬‬
‫جشنواره‌بر لین ‪ ۱‬را«اتو کاررانز» کار گردانی کرده‌است‪.‬‬ ‫مخالف نظرآ نها هستند‪.‬‬
‫‪ ۱‬ت‌انگید‬ ‫ی‬
‫آلیر لتواتو آدا ‏‬ ‫‪ ۰‬این نگامعی‬ ‫مد‬ ‫انسانی در میا بد تعقیب‬

‫هیجان‌انگیز وتکان دهنده به زندگی است ‪ .‬د‪:‬‬


‫فیلم «ماشین راعش‬ ‫قسمت‌های تب‬
‫وحرفهائی درباره‌ی‬ ‫ریه‌ها وجهاز هاضمه توسط «اندوسکوپ» که‬
‫هنر وزیبائی دروئی ‪.‬‬
‫شبیه ل«کدووسکوپ» ولی حتی کوچکتر ازآن‬ ‫بدن‌های ما‬
‫«وای »سر افینا»‬ ‫فقط ه میلی‌متر قطر دارد مورد بررسی‬
‫است و‬ ‫ومعجزه انسان را آشکارز می‌سازد‬
‫قرار میگیره ‪ .‬در اوایل قرن بیستم پزشکان‬
‫بیماران را با كمك لوله‌های ساده‌ای که به پث‬
‫منبع نورانی مجهز بودند معاینه می‌کردند وحالا‬
‫عدسی‌های تلسکوپی تعبیه شده در اندوسکوپ‬ ‫دراماتيك‌ترین سکانس فیلم «ماشین‬
‫گفتگو از ‪ :‬جان لوئیجی روندی ‪۰‬‬ ‫حبرت‌انگیز »‬
‫تصوبرهارا چهاربرابر میکند ‪.‬‬
‫سل‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫شاید ملهم از يكث ابزار طبی معمولی یعنی‬
‫ترجمه ‪ :‬عبدالله فریبت‬ ‫استفاده از اندوسکوپ‬ ‫فیلمبرداری با‬
‫باشد ‪ .‬دکتر «آلبرت دکر»‬ ‫«لکدووسکوپ»‬
‫امکان میدهد که ما «برتش»ها رویه را ببینیم‬
‫از بنیاد نحقرقات درباره نازائی نیو پو رد درسال‬
‫اجازه بدهید گفت و گورا از «داستان»‬ ‫و سیر لوله مری را تا معده دنبال کنیم ‪.‬‬ ‫راو‬ ‫ترش‬ ‫اختراع‬ ‫را‬ ‫« کولدوسکوپ»‬ ‫‪۰:۹۱‬‬

‫‪۱‬‬ ‫فیلم شروع کنیم ‪.‬‬ ‫دکثر «جان ریل» مدیر تبادل اطلاعات پزشگی‪,‬‬
‫موجبات نگرش تا نهر نمتتگ ‪۳:‬توالت ‪1‬‬
‫يك عنوان‬ ‫‪ 3‬سرافینا»‬ ‫ات‪ ۲‬داستان «وای‬ ‫برنامه تلویزیون ‪/‬اندوسکوپی در ليك‌سیتی‬
‫|‬ ‫این نوار وبدئو را دراختیار گذاشت‪.‬‬ ‫او میگوید «من اغلب‬ ‫‪.‬‬ ‫انسان را فراهم ‏ نمود‬ ‫ی‬
‫فرعی خاشت‪ ۹۵۱۱۳۱ :‬دفیقاً مشخص میکرد ‪۳‬‬ ‫فلوریدا‬
‫اوقات میتو انم با کملك کو لدوسکوپ علل ساده‬ ‫‪1‬‬
‫«يك قصه پربان درباره اکولوژی » جنون و‬ ‫"و خاطرنشان کرد که اندوسکوپ در تشخیص‬ ‫‪ ۰‬نازائی زنان را بدون هیچگونه جراحی عمده‬
‫عشق ‪ »۱‬این سه تم ‪ -‬که هريك از دیگری ‏‬ ‫مرطان بی‌نظیر است وزخ‌های لوله مری و‬ ‫کشف کنم ‪ .‬بیماران من هوشیار هستند ومن‬
‫مهمترست ‪ -‬تضوراتی تقرمیناًساده لوسانه ‪۰۳۱‬‬ ‫را‪ .‬که بوسیله اشعه ایکین قابل تشخیص‬ ‫محده‬
‫میتوانم چیزهائی را که می‌بینم به آنها بگوبم»‬
‫«جوزپه برتو»‪ ,‬بسط وتکامل یافت و اورا قادر‬ ‫نیستند میتوان با این ابزار مشخص کرد ‪.‬‬
‫يك میله باريك روشن‬ ‫«کولدوسکوپ»‬
‫ساخت که بك پایان خوش تقریباً کودکانه برای‬ ‫» همچنین علم‬ ‫و‬ ‫« ماشین سرت‬
‫شل! پاندازه نقریبی يك مداد است که مجهز به‬
‫قصه‌ی پربان خودش ترتیب دهد ‪.‬‬ ‫«ترموگرافی» با ترسیم حرارت تابیده از بدن‬
‫را معرفی میکند ‪ .‬روی پرده » تغییرات‌حرارت‬
‫پك عدسی تلسکوپی است و میتواند فراتر از‬
‫این داستان نه بشکل يك‌رمان بلکه‌بصورت‬ ‫مرزهای معاینه معمولی «پلويك» و آشعه که‬
‫بود ‪« .‬برتو»‬ ‫فیلمنامه درنظر گرفته شده‬ ‫روی «ترموویژن» ثبت میشود که نوع ویژه‌ای‬
‫نفوف‌کند ‪ .‬دکتر «موتویوکی هایاشی» رئیس‬
‫فقط پس ازاینکه تمام تهیه کنندگان معتبر آنرا‬ ‫از تصویر «ویوئو»ست و طرح‌های حرارتی‬
‫‪ ۰‬دپارتمان پیماری‌های زنان وزایمان در دانشکده‬
‫رد کردند تصمیم گرفت که آنرا بازنویسی کرده‬ ‫بدن را به رنگ‌های زرد » سرخ و آبی تجزیه‬ ‫کویو زیر انظر دکتز «دکر»‬
‫ث‬ ‫شاه‬
‫وبصورت کتاب منتشر کند ونتیجه این شد که‬ ‫میکند ‪ .‬ترموگرافی برای اولین بار درسال‬ ‫ان‬ ‫ملطعااتی انجام دای وو تفت آماده رن‬
‫کتاب يك اثر پرفروش ازآب درآمد ‪ .‬من ‪.‬‬ ‫بروش طبیمورد استفاده قرار گرفت |‬ ‫‪6۹۱‬‬
‫فیلم را داد ت‪.‬صویرهای کولدوسکوپی از جنین‬
‫خوشحالم که توانسم جهت آنرا بسوی متصد‬ ‫اولیه غده‌های پستان بکار‬ ‫برای تشتشخیص‬ ‫وحالا‬
‫وجزئیات میکروسکوپی دقیق فعالیت سلول‌های‬
‫‪۱‬‬ ‫اصلی آن بگردانم ‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫مبرود‬
‫قه‬
‫بیطر‬ ‫اری‬ ‫دیله‬‫ربوس‬
‫بژن‬ ‫مو‬
‫لمرد‬ ‫یدر‬‫فسی‬
‫جن‬
‫‪ 8‬شا باچه روشی به این اثر نزدبك‬ ‫«مل دورین» مشاورفروش وسائل پزشگی‬ ‫رززنط زمان» انحام گر فته اشت ‪1‬‬
‫شدید ؟‬ ‫درسازمان ‪ ۸0۸‬که دوربین های «نرموویژن»‬ ‫آروی پرده » تخمکی با جزئیات دراماتيك‬
‫لا من از دیدگاه تکنیکی ‪ -‬سازمانی ‏‬ ‫‪ ۹‬پازار میفرستد » در فیلمبرداری سکانس‬ ‫تلاس) را‬ ‫و‬ ‫دوربین‬ ‫مشود ‪..‬‬ ‫خارج‬ ‫از ان‬
‫ساده‌ترین روش را برگزیدم ‪ :‬يك نوشته اولیه‬ ‫«ترمووپژن» شرکت کرد ‪ .‬او توضیح میدهد‬
‫درحالی که بارور میشود و بصورت يك جنین‬
‫از «برتو» بود که بلافاصله نسخه‌ی تجدیدنظر ‏‬ ‫که دوربین‌های مخصوص سطح پائین نور خارج‬
‫شده خود مین بدهنبال آن امد (باءکيك ا‪۳‬ن‪۰۱‬‬ ‫شده از بدن را میخواند (يك اشعه مادون قرمز‬ ‫" لحظه‌ای‌دیگر به‌درون این‌انسان درحال‌حرکت خواهیم‬
‫‪۳۳‬‬ ‫مه‬ ‫سك‬ ‫وانزنیا) ‪ .‬افظه‪-‬نظر‬ ‫متوسط) و آنرا به‌يك تصویر «وبدئو»ی نورانی‬
‫طبقه‌بندی کردن چیزهارا دوست ندارم ‪ --‬ماسعی‬ ‫قبدیل میکند ‪ .‬او میگوید ‪:‬‬
‫کرده‌ايم که به سبك بیانی تقریباً غیرعادی آن‬ ‫«اگر میتوانستید نوری‌را که حرارت بدن من‬
‫وفادار بمانیم ‪ ....‬مفهوم باطنی وحثیقی این اثر‬
‫با آنچه که از ظاهرش برمیاًبد فرق دارد ولی ‪.‬‬ ‫واتی روشن جلوه میکردم» ‪.‬‬
‫باوجود اين در مرحله نهائی جدی جلوه میکند‬ ‫«الکترون میکر‌وسکوبی» که اعضای بدن‬
‫ما بايك مشکل دائمی روبرو بودیم ‪ :‬بافتن‬ ‫عکسبرداری‬ ‫را هزاران بار بزرگتر میکند و‬
‫معادل‌های تصویری مناسب برای کلمات مکتوب ‏‬ ‫اسکلت‬ ‫بطر دثله آشعه تین از حر کات پیچیده‬

‫وایجاد لحن وحالت صحیح ‪ .‬البته هرگونه ‪.‬‬ ‫که دراین ‪۱‬‬ ‫دیگری هسئند‬ ‫ومفاصل چیزهای‬

‫شگردهای یبانی را که طرح داستان یا تم اصل‬ ‫مسئند دریده میشو ند ‪.‬‬

‫ارائه میداد ازنظر دور نداشتیم ‪.‬‬ ‫‪0‬‬ ‫مازشال باعل قوال |‬ ‫ای‬
‫‪ ۵‬حتوق زنان ؟ در کتاب اشاراتی نود ‪.‬‬ ‫میگوید «انسان چه چیزی است ‪ ....‬چه استعداد‬
‫تا من شخصاً طرفدار حقوق زنان هستم ‪.‬‬ ‫وماشین خیرت‌انگیز» هنر و‬
‫شگرفی دارد» «‬
‫معهذا قهرمان فبلم دوسه‌چیز را عنوان میکند‪.‬‬ ‫را‬ ‫انسان‬ ‫معحز ه‬ ‫ما و‬ ‫بدن‌های‬ ‫زیباتی درونی‬

‫‪.‬که يك نقطه‌نظر کهنه ومستبدانه را‬ ‫آشکار میسازه ‪.‬‬


‫روی رقص ‪ ۰‬روی آزادی‬ ‫روی موزیکالیته‬
‫جنون آسای جاندارال پرنبه فتمرکر و‬
‫» بحث میکند‪.‬‬ ‫نمدد‬
‫ینخفیل‬
‫مرما‬
‫دا کوستو» قه‬
‫و با پرندگان حرف میزند ‪ .‬عبور او از«میلان»‬
‫با قفسی پراز کلاغ‌ها و پرنده‌های خوشآواز»‬
‫کرسی که دنبال‬
‫پیام اکولوژيك فیلم را به ه‬
‫پیام میگردد میرساند ‪ -‬که علیرغم زیبائی و‬
‫طراوت صحنه پیام بسیار‪,‬دلنشینی نیست ‪ .‬عبور‬
‫ازمیلاناخطاری‌است دابربراینکه فاجعه‌ای‌درراه‬
‫است » و باید تا دیر نشده توقف کرد ‪ .‬آیا انا‬
‫توقف خواهند کرد آ؟یا ماتوقف ای ‪3‬‬
‫این فقط پیام «جوزپه برتو» نیست » فقط پیام‬
‫«آلبرتو لاتوآدا» نیست » بلکه همچنین پیام‬ ‫آلبرتو لاتوادا‬
‫تمام دانشمندان برجسته سراسر جهان امروژست‪. .‬‬
‫ولی متأسفخ که دیگر در شده است ‪ .‬انسان‬ ‫ندارند ‏‬ ‫وجود‬ ‫مدبنه‌های فاضله در‬ ‫میسازد ‪ .‬ولی دمفنیفاً بخاطر اينکه او يك فرد‬
‫نا تسین وستایش درمفابل «غاشین» آدمکشی‬ ‫درباره اکولوژی چه میگوئید ؟‬ ‫وودك‌ضفت‌است‬
‫افراطی » جدا اززمان خود » ک‬
‫خودشابستاده است وامروژه حتی يك« گاندی»‬ ‫" [] تأکید روی موضوع داغ اکولوژی‬ ‫‪ 8‬بر فتم ‪.‬او کته ابتاز کی از شقاوت زیاده‬
‫هم نمیتواند از پرتاب شدن اوكت مکانیسم‬ ‫سخن‌پردازی است ‪ .‬نخشم و‬ ‫درحال حاضر و‬ ‫ازحد مادرانه گربخته است طبعاً درجهت‌مخا لف‬
‫ممانعث کند ‪.‬‬ ‫ناراحتی‌وترس قبللا" نمادهای‌خودشان‌را بافته‌اند‪:‬‬ ‫افراط را خواهد پیمود ‪ .‬او برای اولین‌بار‬
‫‪ 5‬بهترست‌به‌موضوغات‌خوفتری دزیم‬ ‫«سه وسو» » «نانفرودونیا» ‪ .‬هجوم جلبك‌های‬ ‫میپردازد و طبیعی است که در‬ ‫(کزنید»‬ ‫‪8‬‬
‫آنجلیکا ایپولیتو ش‪.‬ما اورا روی صحنه کثف‬ ‫«اتنوات»‬
‫کشنده ماهی به آدرياتيك ‪ .‬خرابی ک‬ ‫مقایل «دستور» به نوعی حالت آمرانه پناه ببرد‪.‬‬
‫کردید و بسهینما آوردید ‪ .‬آیا شما همشه‬ ‫مدیتر انه را‬ ‫نصف‬ ‫«اوترانتو» که قادر است‬ ‫در‬ ‫این بك شوخی است و باید بهمین صورت درك‬
‫‪7‬‬ ‫استعداد ابنگو نه کثف‌هارا داشتید ‪۰1 .‬‬ ‫‪ 5‬این همه دلایل یکه داشتم‬ ‫من‬ ‫‪.‬‬ ‫‪8‬‬ ‫مسموم‬ ‫د ‪ .‬باین دلیل» اگر حقوق زنان میخواهد‬
‫‪۳‬‬ ‫[] ان دفعه هم يك کشف ‪1‬‬ ‫|رمیخواستم میتوانستم درفیلم خودم‌ندادهنده‌ی‬
‫گ‬ ‫معنائی داشته باشد باید طنز و شوخی را بعنوان‬
‫کسی هستیدکه آنرا گفتید » ولی باشما همراهی‬ ‫آخرالزمان باشم ‪ .‬ولی من ازاین امر اجتناب‬ ‫بکی‌ازمهمترین‌شکل‌های‌ارتباط متمدن‌زنانه مورد‬
‫خواهم کرد‪ .‬تمام ووکمال ‪ .‬شاید سینمای ایتالیا‬ ‫داده‌ام پیام اکو لوژيك را‬ ‫کردم ‪ .‬من رجیح‬ ‫قبول قرار دهد ‪ .‬برای ادامه زندگی دراین‬
‫به کارکتریشبیه آنچه که «آنجلیکا ایپولیتو»‬
‫دراین فیلم خلق‌کرده‌است نیازمند بود‪ .‬شخصیتی‬ ‫درآخرین ربع حباتش درقرن کنونی به لرزه‬
‫» و مهاجم ‪-‬آرام که هميشه‬ ‫‪-‬ا‬
‫یر‬‫گنده‬
‫زن‬ ‫افتاده است باید حشس درك شوخی داشت ‪.‬‬
‫جمع اضداد است بدون اینکه مبهم باشد‪ .‬تتاتر‬ ‫افتردگی شدید روحی که مقدمه‌خود کشی‬

‫«ادوآردو دوفیلیپو» برای او بك مکتب عالی ‪.‬‬ ‫است به چهره ما خیره شده است ‪ .‬حقوق زنان‬
‫‪۳5۱‬‬ ‫بوده است ‪ .‬شما دز حرصحته فورا‬ ‫آپنده داره ‪ -‬ولی آنها بخاطر پایدارنگهداشتن‬
‫او میداندچه کار داری میکند ‪ ...‬وات‪۳۱ ۵‬‬ ‫آن باید بدانند که چگونه نیرومند وشادمان »‬
‫بخوبی انجام میدهد ‪ .‬او هميشه درهر کاری‬ ‫ونه مستبد و غمگین وستیزه‌جو » باشند ‪.‬‬
‫که شروع کند موفق خواهد شد » این يك امر‬ ‫‪ 8‬ببائید درباره «سرافینا» حرف بزنيم ‪.‬‬
‫ار ‪۱۳۳۱‬‬ ‫از رواشم ات او‬ ‫اوقبل از «تطهیر روحی» دچار دردسرهای‬
‫سینمای ما دیگر نمیتواند از او چشم‌پوش یکند‪.‬‬ ‫شدیدی میشود ش‪.‬ما بخاطر استفاده از سائل‬
‫آيا برنامه‌های دبگری درپیش دارید ؟‬ ‫بحث‌انگیز کنونی ازاین موضوع بهره‌برداری‬
‫ل] بعداز دو فیلم در عرض يك‌سال » من‬ ‫کرده‌اید ؟‪.‬‬
‫لا سرافینا غریزه صادقانه‌ای دارد که‬
‫دنبال ایده‌ای هستم که به من اجازه دهد نشان ‪.‬‬ ‫اورا بخاطر هدف‌های تیکو به طغیان وامیدارد ‏‬
‫بدهم که آدمیان درطول قرن‌ها چگونه زندگی‬ ‫هرچند که‌اوعموماحربه‌هایغلط را انتخاب‌ميیکند‪.‬‬
‫ه‌کارند‬
‫ستجوی «مدبنه فاضله» تدلف‬
‫خودرا جدر‬ ‫مثلا" هنگامیکه جنگ‌دیوانه‌واری‌را علیه پدرش؛‬
‫وچگونه » وقتی به آن دست مییابند آماده منهدم‬ ‫روزی‌که میفهمد او در معاملات اسلحه دست ‏‬
‫کردن آنمیشوند تا اینکه یکی دیگر را جانشی ‏‬ ‫دارد » آغاز میکند ‪ .‬با وقتیکه هزاران سند و ‪۱۲:‬‬
‫آن سازند ‪ --‬که شاید شبیه همان باشد ولی‬ ‫پس‬ ‫را‬ ‫ورگ‬

‫چون «نما»ی آن اندکی تغییر بافته است قادر‬ ‫آتطور که بعداً روی دبوارها مینویسد ‪۶ -‬‬
‫بتهشخیص آن نیستند ‪ .‬این فیلمی سرشار از‬ ‫رکبااران ودزدها هستند ازینجره‌های‌فرمانداری‬
‫کف‌زدن » اجساد» پرچم‌ها ‪ ....‬خواهد بود ودر‬ ‫شهر به بیرون پرتاب میکند ‪ .‬اعتراضات ‪۲‬‬
‫هررمورد بیشتر طنزآمیز خواهدبود تا دراماتيك ‪.‬‬ ‫آرمان گرایانه » درست است » ولی این چیزها‪.‬‬
‫با تسخر بهتر میتوان جنگ را پیش برد ‪. ۰‬‬ ‫حالا «رسم روز» هستند تب دقیقاً بخاطراینکه "‬
‫نتل از ‪«.۰‬ایل تمپو»‬ ‫ما دیگر ب«همدینه فاضله» اعتقاد‪ .‬نداریم ‪.‬‬
‫‪5‬‬
‫تلویزیون فرانسه را شروع کرد و تاکنون بیش |‬ ‫‪۱‬‬ ‫دا‬

‫فردرات روسیف‬
‫‪۳۳۱۱‬‬ ‫است‬ ‫اه‬ ‫از ‪ ۰۷۳ +‬برنامه را اور دای‬

‫برخی از معروفترپنشان اینهاست ‪:‬‬


‫زندگی جانوران ‪ --‬دوبرنامه برای‬
‫جانوران ‪ -‬جانوران دوستان ما هستند ‪-‬‬ ‫سازنده فیلم‬
‫زندگی آدمیان ‪ -‬سینه‌پانوراما‬
‫«پیر‬ ‫همچنین با همکاری‬ ‫«روسیف»‬
‫لازارف» برنامه بسیارمشهور «پنج ستون پگانه»‬
‫جشن وحوش‬
‫راکه یکی ازپرآوازه‌ترین برنامه‌های تلویزبونی‬ ‫نقره‬ ‫«ژادویکا بارانسکا» ‪ -‬برنده جایزه خرس‬
‫«فردريك روسیف» در ‪ ۰۱‬فوریه سال اروپا بود بوجود آورد ‪ .‬او درسربالهای‬ ‫بهترین بازیگرزن ‪ -‬درنمائی ازفیلم «شبها وروزها»‬
‫«شماره ویژه» و «چاپ ویژه» بمهسائلی چون‬
‫در «ستی‌نه» وأقع د«رمونتنگرو»ی‬ ‫‪۲‬‬
‫ووسلاوی متولد شد ‪ .‬دوره دبیرستان را در «چین» »‪« ۰‬جهان سوم» » «مسئله انم» » و‬ ‫پ گ‬
‫ایتالیا گذرانید و پس ازشروع جنگ بین‌ایتالیا «مسئله حقیقت» پرداخت ‪ .‬بعضی ازاین‌بر نامه‌ها ‪۰‬‬
‫نگاهی به ‪:‬شم ‪۵۸‬او ره ها‬
‫ویو گسلاوی در سال ‪ ۱۵۹۱‬از ایتالیا اخراج بخصوص آنهائی که درباره فاشینی و کن ‪۲‬‬
‫پرو یزصیاد‬
‫وا موالید بودند باعث درگیری او با مدیربت‬ ‫تا نت مت‬ ‫ارو‬
‫شب ‪ ۰‬ی يف ی‬
‫به اسکندریه رفت‬ ‫" کشتی‬
‫فرانسه شدند‬ ‫اطلاعات‬ ‫ودرآنجا به «لژیون تلویبزیون ووزارت‬
‫خارجی» ملحق شد ‪ .‬او در ار زمان فتط ‪۵۱‬‬ ‫این دومین‌فیلم بد وبلند لهستان درفستیوال‌برلین‬
‫«روسیف» پنج‌بار اشزغلش معلق شد و دوباره‬ ‫است‪ .‬نوعی «روزهای زندگیست» که با نهصد هنرپیشه‬
‫‪.‬‬ ‫سال داشت‬
‫سر‌کارش‪.‬بر کشت "وی در اغاز سال ‪۲۳۱۰۵۱‬‬ ‫وهزینه‌ای سنگین بپهرده عریض آمده باشد‪ .‬ازسری‬
‫روسیف تا سالع‪ ۵۹۱‬در«لژیون خارجی»‬
‫برنامه‌اش درباره نبرد استالینگراد که شامل‬ ‫فیلم‌هائیست که درپی‌انتشاريك‌رمان پرفروش وهردم‌پسند |‬
‫باقیماند ودرجنگک‌های‌متعددی شرکت کرد ‪ .‬مصاحبه‌ای پا خروشچف بود توقیف شد و این‬ ‫ساخته ميشود ‪ .‬نمونه‌های بسیاری‌ازاین‌فیلم‌ها درسینمای‬
‫تمه جنگك» بی‌پول‌وسر گردان شروع‪ :‬مشکلات نازه‌ای برای «روسیف» بود‬
‫خاپس‬‫زف»‬
‫اسی‬‫«رو‬ ‫است که باهستثناء‬ ‫شده‬ ‫ساخته‬ ‫مختلف‬ ‫کشورهای‬
‫‪« 0‬سن ژرمن‌دبره»‬ ‫وارد پاریس شد »‬ ‫«اسپارتا کوس» استانلی کو بريک هیچکدام فیلم مهمی‬
‫درمیان کسانی که او با آنها برای‌تلویزیون‬ ‫ازآب درتیامده‌اند‪ .‬نمونه لهستانی اینگونه فیلمها که‬
‫‪ .‬او در آن زمان باکسانی‬ ‫خدت‬
‫ا خو‬
‫سپیشه‬
‫را‬
‫مصاحبه کرده است به اشخاص گوناگونی چون‬ ‫چون «ژان پل‌سارتر» » «آلبر کامو»‪« .‬بورپس‬
‫همین «شب‌ها وروزها» باشد ازبدترین آنهاست ‪.‬‬
‫اوپنهایمر » پل رنو » مارشال مونتگمسری»‬ ‫ماجرا ازاین قرار است که درسال ‪ ۱۹۱‬ارتش‬
‫وبان»» «مالکوم لوری» و«ارنست همینگوی»‬ ‫منجاوزآلمان شهری‌را درلهستان اشغال میکنند‪ .‬درمیان‬
‫خروشچف ‪ .‬مارشال مالینووسکی » تاونسند »‬
‫برميخوريم‪« .‬روسیف» مدت شش‌سنال‬ ‫ونهرو»‬
‫«‬
‫معاشرت داشت ‪.‬‬ ‫ساکنین شهر کهدرحال‌جلای‌ولایت‌اند«بار بارانيشچيك »‬
‫در«سينماتك»‬ ‫«روسیف» در سال ‪۸۹۱‬‬ ‫بیوه سالمند برارابه‌ای نشسته است وطی يك راه‌پیمائی‬
‫مسئولیت بخش فیلم را در تلویزیون فرانسه‬
‫فرانسه کتایدار شد ودرضمن برنامه‌های شبانه‌را‬ ‫طولانی درمیان دود وآتش جنگ وآه واشك چهل سال‬
‫مدبیریت‬ ‫عهده‌دار بوده است واز سال ‪۰۲۹۱‬‬
‫بعهده‌اش گن‌اشته‬ ‫‪-‬اشت»‬
‫هنری و ِ" «تله ه‬
‫بر سارعان ميدات ‪ .‬تشکیل فستیوالی ازفیل‌های‬ ‫خاطرات خودرا بیاد میآورد ‪( .‬البته به ترتیب نقدم‬
‫مثل ورق‌زدن يكك دفترخاطرات که نخست صفحه اول‬
‫‪6۶۹۱‬‬ ‫در ‪- ۰۵‬‬ ‫در «آنتیب»‬ ‫«]وان‌گارد»‬
‫سرانجام به سال ‪ 2۷۹۱‬نشان ‪۰‬‬
‫ود‬‫ش‬ ‫ورق میخورد وبعد صفحه دوم والخ ‪)..۰‬‬
‫قسمتی از فعالیت او در «سینماتك» فرانسه بوه‬
‫دونور» را دریافت کرد ‪.‬‬ ‫باری خانمر «باربارانيشچيك» بیاد می‌آورد که‬
‫که با کمث‪*:‬مالی بنیاه را کفلر عملی شد ‪.‬‬ ‫چگونه دخترجوان وزیبائی بود ‪ .‬وچگونه مرد جوانی‬
‫فردريك روسیف تاکنون در حدود درل‬
‫هنرمندانی چون‌پیکاسو ‪ .‬ماتیس » شگال‪ ,‬کوتاه وشش فیلم بلند کارگردانی کرده است‬ ‫عاشقش بودکه پیانو خوب مینواخت ‪.‬‬
‫چگونه این مرد جوان بلاباسی فاخر درمرداب‬
‫ککتوو دراین فستیوال شرکت کردند و هريك که فعالیت سینمائی اورا تشکیل میدهند وجزو‬
‫و‬
‫پرید تا برایش يك دسته نیلوفر آبی بچیند‪ .‬چگونه این‬
‫عان‌گرهای کترودند‪. .‬‬ ‫ازاتها ی‬
‫روسیف جبسرنته‌تر ین‪ .‬نار هشتند هستند»‪:‬‬ ‫مرد جوان بداختر دیگری ازدواج کرد ‪.‬‬
‫«زمان کتو» (‪)۱۹۱‬‬ ‫بعنوان دستیار فنی پیکاسو بکار پرداخت واین‬ ‫چگونه خود او بمارد دیگری ازدواج کرد ‪.‬‬
‫برنده جایزه‌بهترین‌فیلم ازفستيو ال‌مانهايم‪.‬‬ ‫تنها فیلمی بود که پیکاسو درتمام طول‌زند گیش‬ ‫برایش‪,‬‬ ‫ید‬
‫شما‬
‫وا‬‫کاشت‬
‫چگونه شوهرش‌را دوست ند‬
‫ساخت ‪.‬‬ ‫همسرخوپی باشد‪.‬‬
‫«مردن درمادرید» (‪)۲۲۹۱‬‬
‫همکاری با‬ ‫در سال ‪۲۵۹۱‬‬ ‫«روسیف»‬ ‫چگونه شوهرش مرد پرکار وفعال وخودساخته‌ای‬
‫برنده جایزه ژان ویگو‬ ‫‪۰‬‬ ‫بو د‬

‫برنده جایزه بهترین فیلم مستند ازفستیوال‬ ‫چگونه بچه اولشان را ازدست دادند‪.‬‬
‫لوسآ نجلس ‪۵۹۱‬‬ ‫ار‬ ‫عهبسیاربزرگی واات‬ ‫کر‬
‫‪۰‬‬ ‫برنده جایزه رابرت فلاهرتی ‪۷۹۱‬‬ ‫کود کشان را فراموش کنند‪.‬‬
‫(‪)۳۲۹۱‬‬ ‫«حبوانات»‬ ‫چگونه پسرشان ناخلف ازآب درآمد ودودخترشان‬

‫بهترین سینمای جوان‬ ‫برنده جایبزه‬ ‫برای تحصیل به شهرهای دیگررفتند‪.‬‬


‫چگونه شوهرش را که مرد شرافتمندی بود با‬ ‫ا‪.‬‬
‫‪۱‬‬ ‫‪۳۹۱‬‬
‫انقلاب اکتبر (‪)۷۰۹۱‬‬
‫مستخدمه چاق درحین عشقبازی غافلگیرکرد ‪.‬‬
‫چگونه این شوهر مرد و اورا تنها گذاشت ‪.‬‬
‫دیواری دراورشليم (‪)۸۳۹۱‬‬ ‫وچگونه او که بزای بچه‌ها نقشه‌های زیادی داشت‬

‫چرا امریکا ؟ (‪)94۱‬‬ ‫باوقوع جنگ همه‪.‬امیدهایش برباد رفت ‪ .‬ودرخلال‬


‫دور مثل عشق (‪)۱۷۹۱‬‬ ‫این‌چگونه‌ها خانم «ژادویکا بارانسکا» درنقش«باربارا‪-‬‬
‫نيشچيك» آنقدر برپرده عریض سینما اشكک ریخت که‬
‫‪۷۹۱‬‬ ‫ژرژیر اك‪.‬بامفهوم متفاوتی‌اززمان (ع‬
‫| ازابتدا پیدا بود هیتّت ژوری ‪ -‬ولو با داشتن قلب‌هاثی‬
‫بررنده‌جایزه‌از فستیوال‌هنریآ زو لو (‪)۰۷۹۱‬‬ ‫ازسنگ ‪ -‬ازاهدای يك خرس نقره تسلی‌بخش به‬
‫جشن وحوش (‪. )۰۷۹۱‬‬ ‫‪ 1‬مشارالیها ‪ .‬خودداری نخواهد کرد ‪.‬‬
‫‪ ۶‬اسل یه دد‬
‫فیلمبر دار «پيك نيك‌د رهنگینگر ال‪»2‬‬
‫کزارش می گوید ‪:‬‬
‫ا‬
‫«صحر ای تاتازها» چگونه آغاز شد ! ‪...‬‬
‫آگاهان و خب ر گان » فیلمبرداری از فیلم‬ ‫در میان گذارد و «والریو زورلینی» را برای‬ ‫«صحر ای‌تاتارها» آخرین ساخته «والربوی‬
‫«پيك‌نيك در هنگینگت راك» را بعنوان بکی‌از‬ ‫ار‬ ‫«صحر ای نانارها»‬ ‫"کار در دانی‬ ‫» ابتالیا ‪.‬‬ ‫زورلینی» » تهیه مشترك (افرسه‬
‫بهتر بن‌فیلمبر دار بهای سالهای اخیر بادکر ده‌اند‪.‬‬ ‫زورلینی می‌گوید که ‪« :‬فیلم در اساس‬ ‫اسپانا و ایران) در دو روز گذشته با استقبال‬
‫نحسین شده‬ ‫بهمین منظور در مورد این ات‬ ‫واداراست اما زمان داستان‬
‫کامالا "نسبت‌به کتاب ف‬ ‫ترارها»‬
‫اصح‬
‫ت«‬‫‌به‬
‫یته‬
‫فاکر‬ ‫شرد‪.‬‬
‫[تماناگران روو ب‬
‫جشنواره «تاثورمسنیا» بهگفنه‌های «راسل بوید»‬ ‫به روزهای آخر امیر اطوری هابسیو رک تعیسر‬ ‫مد وحالا بعد از‬
‫|أحدود سی‌وینج سال قبل پآیش‬
‫قیلم‌بردار این فیلم می‌بر داز نم ‪.‬‬ ‫داده شده‌است» زبرا که نعقیده من موضوع زوال‬ ‫|اننهمه سال فیلم آماده و روی پرده رفته است‬
‫‪2‬د‬
‫ا‬ ‫وشکست آر ستو کر اسی‌را بهتر مشخص میکند»‪.‬‬ ‫درحالیکه در تمام سی‌وپنج سال گذشته همیشه‬
‫|فکر تهبه فبلم ازروی ادثرخشان «دینو بوزاتی»‬
‫سیک ‪54(5‬و! شیدم درفیلمبرداری «پبك‌نيك‬ ‫[وجود داشته واین حکابت سی‌وینج ساله وسوسه‬
‫دردرس راك» به‌ست آورم مشابه سب‌نقاشی‬ ‫ناتارها»ست‪.‬‬ ‫فیلماز داستان ای‬ ‫|‬
‫‪۱۱۳۱۳۱‬‬ ‫خوره امی‌ستوتيسم استرالیاست‬
‫نورهای طلائی‌رنگی که در نفاشی‌های آندوره‬ ‫مان فمی امس‬ ‫وزوزاشی‬
‫بچشم می‌خورد ‪ ۰‬روی عدسی از يك فیلترتور |‬
‫که برنگ زرد آغشته کرده بودم» استفاده کردم‪|.‬‬
‫دوهفته اول فیلمبرداری «هنکینت را ‪۳‬‬ ‫|کتاب بوزاتی را طی ‪ 99‬سفر با قطار بین «رم»‬

‫وتو ربا «کلست و مشکل عمده ما دراین مدت‬ ‫خواند‪.‬‬ ‫"«|بوولونیا»‬


‫مسئله جدار کات بود و له خقل ‪۳۲۱ ۰‬‬ ‫در سال ‪« ۸۵۹۱‬گاسمن» به این پروژه‬ ‫‪۱‬‬
‫سنگین فیلمبردازی به بالای صخره ‪ .‬در نتیجه‬
‫تمام صحنه‌های روی صخرهرا بادوربینآریفکس‬ ‫تاتارها» امتیاز آن‌را به يك تهیه کننده به نام‬
‫وبدون استفاده ازنورمصنوع یگرفتیم‪ .‬صحنه‌های‬ ‫«موریس‌ار گاس» فروخت‪ .‬و او هم چند سال‬
‫داخلی دز جنوب‌استر الا گرفته شده ‪ -‬تقریباً"نود‬ ‫|بعد امتیاز ساختن فیلم از روی کتاب مزبور را‬
‫در |‬ ‫رن در مکان‌های واقعی و ده در‬ ‫دص‬ ‫به «مائو موراسی» واگذارکرد ‪« .‬موراسی»‬
‫استودیو ‪ . . .‬ما يك خانه قدیمی بسپار جالب‬ ‫| با همکاری « بوزاتی » فیلمنامه‌ای از روی‬
‫که ظاهرا توسط نخستین مهاجران ساخته شده‬ ‫تانب تهیه کرد ‪ .‬ولی متأسفانه «موراسی» در‬
‫است»‪,‬پیدا کردیم و ازآن باسبساترفاد‪۰۷۲ ۰ .‬‬ ‫|حادثه‌ای بقتل رسید و متعاقب آن امتیاز کتاب‬
‫اد‬
‫رد‬ ‫‪.‬‬ ‫بوزانی درسال ‪ ۰۷۹۱‬به «ژاكپرن» فروخته شد‬
‫در استرالیا باید‬ ‫ستازی‬
‫منع‬
‫ل ص‬
‫یور‬
‫فم‬‫در‬ ‫کا ترردانیفیلماب بر‬ ‫‪«5‬‬
‫بگویم که به دوره شگفت‌انگیزی گام نهاده‌ايم‪.‬‬ ‫شون‌دورفر» واگذار کند و به‌اين قصد همراه‬
‫فکر می‌کنم از این ببعد پیشرفت خیلی سربیع‬ ‫انجام‬ ‫‪« | ۱‬شون‌دورفر» گفتگوهائی با «بوزاتی»‬
‫خواهد بود و فیلم‌های جالبی خواهیم ساخت‪| .‬‬ ‫اداد» اما ازاین‌مذاکرات نتیجه قطعی گرفته نشد‪.‬‬
‫از يك نظر سینمای ما به‌وضعی مشابه آنچه که |‬ ‫|سرانجام بعد از آنکه فیلمنامه توسط «چاراز‬
‫هالیوود در سال‌های بیست داشت رسیده است‪.‬‬ ‫بالا ‪« :‬والریو زورلینی» فکر تهیه فیلم «صحرای‬ ‫|ود» و«جورج سمپرون» دوباره بازنوسی‌شد‪.‬‬ ‫و‬
‫‪۱‬‬ ‫تانارها» را ازسال ‪ ۰6۵۱‬داشت ‪.‬‬
‫‪ |.‬مثلا" ما از نظر وسایل فنی برای ایجاد افه‌های |‬ ‫| نسخه‌نهائی فیلمنامه توسط «ژان‌لوثی برتوچلی»‬
‫خاص مشکلاتی داریم» اما فکر می‌کنم که دازیم |‬ ‫پائین ‪« :‬ژاك پرن» درسال ‪ ۰۷۵۱‬امتیاز فیلمبرداری‬
‫اکزتاب «بوزاتی» را خرید وسرانجام درسال ‪ ۰۷۹۱‬آن‬
‫نو شئه‌شد و آماده‌فیلمبرداری ‏‬ ‫کف برونلین»‬ ‫‪۳‬‬

‫خ‬
‫بلی چیزها باد می‌گيربم و کار ما در آینده‪.‬‬ ‫را به مرحله عمل درآورد » او درتمامی لحظات تهیه‬ ‫دید‪ .‬دراین‌هنگام «پرن» پروژه تهیه این‌فیلم‬
‫فیلم‬ ‫شرکای ایتالیائی ‪ ۰‬اسپانیائی و ایرانیش‬
‫‪۱‬‬ ‫‌های خوبی را دربر خواهد داشت‬ ‫فیلم حضور داشت ‪.‬‬
‫گرفته است ‪ .‬بدینمعنی که «بدمن»‌های سینما مثل تلی‪-‬‬
‫ساوالاس وخیلی‌ها ازجمله خود شما که درسینما بدمن‬
‫بوده‌اید تدلرویزیون به شخصیتی محبوب تغییر کاراکنر‬
‫د؟‬ ‫رارا‬
‫ار ک‬
‫دغیی‬
‫رین‌ت‬
‫نازا‬
‫کخاصی‬
‫داده‌اید‪ .‬تلویزیون قصد‬
‫‪.‬دف است ‪.‬‬ ‫صا‬ ‫تست‬
‫موسانته ‪ -‬این يك اکملی نی‬
‫من درسینما نقشهای متفاوتی‌داشته‌ام ح‪.‬الا درتلویزیون‬
‫درنقش يت پلیس بازی‌میکنم ‪ .‬شاید فردا نقش‌پاک مزد‬
‫خبیث را بازی‌کنم ‪ .‬این؛ خواست سینما ویا تلویزیون ‪.‬‬
‫نیست ‪ .‬اینرا هم میگویم که‬ ‫هم دکرار‬ ‫است ‪ .‬قصدی‬

‫همیشه این خطر برای يكك بازیگروجوددارد که درنقشی‬


‫یلك نقش‬ ‫«انگک»‬ ‫باصطالاح‬ ‫مقبول پسند افتد آنوقت‬

‫برپیشانی‌اش بخورد ومجبور شود دريك نقش بخصوص‬


‫بازی کند‪ .‬این مسئله را کهبنظرمن خطرنالك است می‌باید‬
‫رعایت کرد ‪ .‬من همیشه سعی‌ام این بوده کهدريك نقش‬
‫نشوم ‪« .‬توما» که مورد توحه واقع شد ازمن‬ ‫حیس_‬
‫خواستند که آنرا ادامه"بدهم‪ .‬اما من برهعادت ‪99‬‬
‫نمیخواهم انگ بخورم به بازی ادامه ندادم ‪ .‬البته قید‬
‫کرده بودم که من فقط ذر ‪ ۲‬قسمت این مجموعه بازی‬
‫خواهم کرد ‪ .‬بد نیست بدانید تلویزیون همیشه قرارداد‬
‫ه ساله می‌بندد اما من با سرسختی پرهیز کردم ‪ .‬دراول‬
‫عده‌ای گفتندکهتو پات احمقی‌که دراین سریال بازی‬
‫کردی ‪ .‬پس ازموفقیت آن وکناره‌گیری من عده‌ای‬
‫بمراتب بیشتر ازعده اولی‌گفتند که تو يك احمقی که‬
‫‪ .‬دیگر بازی نمیکنی !‬
‫اینطور بنظر می‌آید کهشما درنقش منفی‌بیشتر‬
‫جلوه مکینید تا مثبت ‪.‬‬
‫موسانته ‪ -‬من بحارف شما موافق نیستم ‪ .‬اول‬
‫‪.‬رثانی‬
‫اینکه من ازنظر ثیپ هم مثبت هستم هم منفی د‬

‫کفتگوئی ب‪:‬ا‬
‫بودن‬ ‫این بازی يلك بازیگر است که منفی بودن یا مثشت‬

‫تونیموسانته‬
‫مارد‬ ‫بقار اک‬
‫برای بازیگری که ازسینما به تلویزیون رفنه‬
‫آپا بی‌اشکال می‌تواند بسیهنما بزاگرد ؟‬
‫بیهنما خیلیآسانست ‪ .‬چون‬
‫موسانته ‪ -‬باز گشت س‬
‫را ازدست داده ‪.‬‬ ‫سینمای آمریکا خیلی چیزهایش‬
‫هما کنون دستمزدی که لویزیون می‌پردازد » سینما از‬ ‫بازیگر سرشناس مجنوعه تلویزیونی «توما» درباره‌ي فیلم «حادثه»‬
‫عهده برنمی‌آید‪ .‬مسئله دیگر اینکه با توجه بمحهبوبیت‬
‫تلویزیون درجامعه‌ی آمرپکائی » بازیگران تلویزیون‬
‫محبوب‌ترند‪ .‬این برای سینما يك امتیاز است‌که بازیگر‬
‫تلویزیونی را دراختیار بگیردکه محبوبیتی بسزا نزد‬
‫من‌کارم را ازتآتر شروع کرده‌ام ‪ .‬بعد دیدم که‬ ‫‪ ۱۱‬صبح سه‌شنه ‪ 4 -‬آذر‪ -‬درمر کزجشنواره »‬
‫می‌بینید که بر گشت به سینما آسان‬ ‫ثماشاگر دارد ‪ .‬پس‬

‫ِ‬ ‫آتشت ‪9‬‬


‫می‌باید بهکارم گسترش بدهم ‪ .‬درنتیجه بسیهنما آمدم‬ ‫«تونی‌موسانته» بازیگرآمریکائی‌فیلم «حادثه» ساخته‌ی‬
‫وبعد به‌تلویزیون ‪ .‬وقتیکه بازی درتومارا به من‌پيشنهاد‬ ‫لاری پیرس وهمچنین مجموعه تلویزیونی « توما » در‬
‫‪3‬‬ ‫ازتاتر شروع کردهاید‪9.‬‬ ‫و‬ ‫کردند » دیدم جنبه‌های حالبی دارد اینستکه پذیرفتم ‪7‬‬ ‫گفتگوتی‌جالب شرکت‌نمود ‪ .‬ماحصل‌حرفهارا میخوانید‪:‬‬
‫اینرا هم بدانید که تلویزیون‌د رآمریکا» بمراتبازاهمیتی‬ ‫‪ 0‬شما درفیلم «حادثه» بازی داشته‌اید » چگونه‬
‫به پسند خود تزدیکتر میدانید؟‬ ‫بیشتر ازسینما برخوردار است ‪ .‬تلویزیون در ع‪ ۲‬ساعت‬
‫‪3‬‬ ‫موسانته ‪ -‬به این سئوال جواب نمیّدهم ‪۳ ۱‬‬
‫زاین نقطه روشن به بازی درمجموعه پیش‌پا افتاده‌ای‬
‫یا‬ ‫خودرا‬ ‫برنامه دارد می‌توان گفت که آمریکائیها صیح‬ ‫مثل «توما» رسیده‌اید؟‬
‫من برای رسیدن باهین مرحله‌که حالا هستم » زحمت‬
‫زیادی کشیده‌ام ‪ .‬مشقات بسیاری را تحمل‌کردهام ‪.‬‬
‫تلویزیون شروع می‌کنند‪ .‬خب » بازی دريك مجموعه‬ ‫موسانته ‪ -‬اولا" کهمن فکرنمیکنممجموعه توما‬
‫خانواده‌های‬ ‫را دارد که آشنای‬ ‫این حسن‬ ‫تلویزیونی‬
‫برایم سقوط باشد‪ .‬دیگرآنکه يك‌هنرپیشها زخوداختیاری‬
‫ثرجیح میدهم در هرسه‌ی این جبهه‌ها فعال باشم ‪.‬‬ ‫ندارد میدانید » يك بازیگر حرفه‌ای می‌باید بکازنید‪.‬‬
‫نمی‌توانم یکی را انتخاب کنم ‪.‬‬ ‫همه هستید؟ بازهم تأکید میکنم که معتقدنیستم اازوج‬ ‫را‬ ‫ادر‪.‬ی‬
‫کگیر‬
‫این اجبار مسلماً اختیار را ازاو می‬
‫‪ 9‬درسینمای آمریکا » موچ نازه‌ای بپا خاسته‬ ‫والای «حادثه» بقهعر «ثوما» سقوط کرده‌ام ‪.‬‬ ‫انتخاب کرده‌ام که می‌باید ادامه داشته باشد‪ .‬زمانی در‬
‫شکسته است ‪.‬‬ ‫ما‬
‫نین‬
‫یا‬‫سور‬
‫وسدهای قدیمی غیرقابل عب‬ ‫بنظر میرس ‪ .‬تلویزیون ازنظرشخصیت سازی‬ ‫حادثه بازی میکنم وزفانی درتوما » این يك اجبار‬
‫جوانها روی کار آمده‌اند وفیلم میسازند‪9 .‬‬ ‫برای بازیگران سینما » جبهه‌ای متضاد با سینما درپیش‬
‫سینه‌ای آمریکا بندرت پیش می‌آید‪ .‬پعنی فرصتی نیست‬ ‫سکورسپس ‪ ۰‬میلوش فورمن و ‪. ۰‬‬

‫تماشا گران و نظر ها‬ ‫که‌گروهی تمرین آزاد داشته باشند‪" .‬‬
‫بهرحال ما درهمان تمرین » بداهه‌پردازی داشتیم‪.‬‬
‫وکرادریم ‪ .‬حتیکلمات‬
‫بعد سناریو را دردست گرفتیم ک‬
‫درمجلل‬
‫درجهت مقابل سینمای قدیم آمریکاست ‪ :‬به کو‬
‫دوربین‌اشان‬ ‫وفیلمهای پرخرج علاقه نشان نمیدهند‪.‬‬

‫درخیابانها پرسه میزند ونگران‌حال‌مردمست ‪ .‬مواردی‬


‫را هم عوض کردیم ‪ .‬می‌توان گفت که بسیاری ازلحظه‌ها‬ ‫که سینمایآمریکا درقبل » کمترینتوجهی‌به‌آنها نداشت‪.‬‬
‫ولمات بداهه بود ‪.‬‬
‫ک‬ ‫اما حالانرهمش‌نشان مپدهد و کسی‌مثل کاپولا عزی زکرده‌ی‬
‫است‬ ‫رورددار‬
‫ک‬ ‫جشنوارةٌ جشنواره‌ها‬ ‫بازهم قسمت‬ ‫‪ 0‬شخصینی که شما درفیلم «حادثه» بازسازی‬ ‫این سینماست ‪ .‬این نرهش سینمای آمریکا را چگونه‬
‫و این ثابت میکند که مشتاقان سینما ابن فرصت ارزشمند‬ ‫نموده بودید » خشونتی ویران کننده داشت ‪ .‬ازدیدگاه‬ ‫توجیه میکنید؟‬
‫را بههیچقیمتی از دست نمی‌دهند » بدینمنظور گشتی‬ ‫شما این » خشونت ذاتی اوست یکاه علت ومعلول دارد‬ ‫مرتب‌ضررمیکردند‪.‬‬ ‫ایئی‬
‫کیها‬
‫یا ن‬
‫رکمپ‬
‫مه"‪-‬‬
‫آانت‬
‫موس‬
‫زده‌ایم در بین تعاشاگران» تا با نقطه نظر های آنهاآشنا‬ ‫وازهمان احساس ريشه میگیرد ؟‬ ‫درنتیجه متوسل بفهیلمهای ارزان شدند‪ .‬آرزو داشتم‬
‫شو بم ‪.‬‬ ‫موسانته ‪ -‬اینرا شما باید قضاوت کنید‪ .‬آده‌ی‌ست‬ ‫" بگویم خوشختانه امابدیختانه این‌جوانگراگی نه بخاطر‬
‫»‬ ‫که مشروب خورده » ودوست دارد خودش‌را نشان‌بدهد‪.‬‬ ‫ایجاد جهش هنری‌ست بلکه صرفاً حساب تجاری دکرار‬
‫آنها را‬ ‫هت ‏‬
‫شوکن‬
‫خرد‬
‫پس این آدم عقده‌هائی دا‬ ‫است ‪ ۰‬یعنی کمپانیها درقیدوبند جهش هنری سینما و‬
‫‪#‬د عبدالله شهرامی «دانشجو»‪ :‬علتکاملا‬ ‫معرفی میکند‪ .‬من سعی میکردم » توجیه اعمال این‌آدم‬ ‫میدان دادن بفهکرهای جوان نیستند اما خب » وقتی‬
‫را ازنظرخودش بدست آورم ‪ .‬بایهنجا رسیدم که او واضح است» چون فیلم‌های این قسمت (جشنوارة‬ ‫می‌بینند فیلم ارزان تمام میشود وپنابه‌تجربه سودخوبی‬
‫جشنواره‌ها) گلچینی است از بهترین فیلم های‬ ‫ازنظرعاطفی آدم بسیار لطمه دیده‌ای است ‪.‬‬ ‫هم عایدشان می‌شود » دست بتههیه این‌گونه فیلمها‬
‫‪ 9‬سائل يكفیلم می‌تواند مفهومی مخنص يك‬ ‫میزنند ‪ .‬شما هم اگر به‌آنها بگوئید میخواهید يك‌فیلم‬
‫ساخته شده در زمان معاصر‪ ,‬لیکن قسمت مسابقه‬ ‫کم‌خرج بسازید که تیم سازنده‌اش را هم دارید بکامال‬
‫در چنته داشته‬ ‫جامعه وبمعنای دیگر بومی داشته باشد‪ .‬یاکهمفهومی هیچ معلوم نیست که چه چیزی‬
‫میل استقبال می‌کنند‪ .‬البته نه بخاطر افکار تازه وبینش‬
‫فیلم » مفهوم اقلیمی‌آن تا چه اندازه بجاهمعه آمریکا باشد» اگر هدف آموزش است» که من بابدفیلم‬
‫جهانی را دربررگیرد ویا هردو را ‪ .‬سوای منهوم جهانی‬
‫نو شما ‪ .‬بلکه صرفاً بخاطرجیب‌خودشان واینکه میدانند‬
‫هائی را"ببینم که برایم مفهوم باشد‪ .‬بطور کلی‬ ‫وسائل آمربکائی وابستگی نشان میدهد؟‬
‫فیلم شما آنقدر ارزان تمام میشود که محال است ضرر‬

‫مفنیلم های قسمت مسابقه را نمی‌فهمم ‪.‬‬ ‫موساننه ‪ -‬پرسش مشکلی‌ست‪ .‬یکباريك‌ایتالیائی‌بمن‬
‫بدهد پس چه بهترازاین؟ کاپولاء درآغاز کارش زحمات‬

‫میگفت که چرا شما اینقدر کوناشهای عملی‌درفیلمهایتان‬


‫فراوانی کشید تا به اینجا رسید » حالا هرهنرپیشه‌ای را‬
‫بخواهد دراختیارش میگذارند اومکانات از همه نظر‬
‫‪ «۴‬مصطفی جوادی «لیسانسیه ادییات»‬ ‫نشان میدهید‪ .‬وکانشهائی که بهگلاویزشدن میرسد‪.‬‬
‫یتون هستم چون تمامیآثار‬ ‫درحالیکه ما درایتالیا ممکنست ساعتها‬ ‫برای‌اوفراهم است ‪ .‬آیا تهیهکنندگان بفکهراو احترام‬
‫بحث و حدل‌داشته !ات‪ 3‬ابت باسترک‬ ‫" میگذارند ؟ نه ‪ .‬چون فیلمهایش خوب میفروشد »‬
‫باشیم اما دبعهوا نیانجامد‪ .‬من تعجب کردم چون فک این هنرمند از مایه های انسانی نشأت گرفته‌است‬
‫|‬ ‫ر‬ ‫و مکنند‪ .‬اين اصل تجارت است ‪.‬‬
‫میکردم که ایتالیائیها زودتر ازجا درمیروند گولاویز ا البته فیلم‌های قسمت «فانوس خیال ما» را هم‬ ‫حقیقتش کمپانیها باهفلاس رسیده‌اند ‪ .‬اغلب‬
‫‪1‬‬ ‫میشوند ‪ .‬خب » ازاین دیدگاه » فیلم علاوه بربعد ‪:‬‬
‫جهانی‌اش » مقدار زیادی به مسائل وبرخوردها بشیوه‌ی |می‌بینم‪:‬‬ ‫فیلسازان اکزنسایرنهما‌گرفته‌اند وبه ساختن فیلم‬
‫ببرااعیث تبلقواییزیآوننها مششدغهو‌لاندس‪.‬ت ‪.‬درحقیقت این تلویزیونست که آمریکاتی برمیگردد ‪ .‬همانطو رگفتم آن‌ایتالیاتی‌متعجب‬
‫‪۴‬و مررنضی زری نکیا «دانشجویدانشسر ای‬
‫بود ازخشونت رفتار آدم فیلم ‪ .‬پس خشونت فیلم در‬
‫از «لاری پیرس» بعدازحادثه چندفیلم دیدیم‬
‫عالی ترییت معلم» ‪ :‬تمام وقتم را در جشنواره‬ ‫خون‌اونیست ‪ .‬نتیجه میگیریم که مستله خاصآمریکاست‬
‫وشاید بعضی جاهای دیگر ‪.‬‬ ‫که هیچعدام ننوانست حیثیت حادثه را برای او ابقا‬
‫« جشنوارة‬ ‫اول سعی می کنم قسمت‬ ‫می‌گذرانم»‬
‫کند‪ .‬چندکار تلویزیونی هم داشتکه حرف تازه‌ای‬
‫‪ 0‬بتاوجه بمکهانهای محدودی که وقایع فیلم |چشنواره‌ها» را ببینم بهعلت اینکه فیلمها شناخته‬
‫اجرای نآتری آنهم هست ‪.‬‬ ‫مک»ان‬
‫ارد‬
‫درآن جریان دا‬ ‫آسیمنمراییکا چه موقعیتی‌دارد؟‬‫نداشتند‪ .‬او |کنون در‬
‫شده هستند چون می‌خواهم معیار هائی را که‬ ‫» تاچه اندازه‬ ‫اید‬ ‫‌ار‬
‫دهمه ک‬
‫رتر‬
‫کتاً‬
‫باعهنقاد شماکه در‬ ‫های تلویزیونی کهشما‬‫کویامرکه‬‫موسانته ‪ -‬اول بگ‬
‫براساس آن فیلمها را محك می‌زنند و جایزه‬ ‫می‌توان حادثه را درصحنه پیاده کرد ؟‬ ‫از«پیرس » دیده‌اید بتاأخیر زیاد دیده‌اید ‪.‬چون او‬
‫فورتکیهد امکان‌خوبی می‌دهند » پشناسم و دیگر اینکه سعی کمنیم‌نمام‬ ‫گانط‬
‫موسانته ‪ -‬حادثه » هم‬ ‫چند سال‌پیش از حادثه کار تلویزیونی میکرد ‪ .‬فیل‌های‬
‫|ثار فلینی را ببینم چون از اين راه می‌توان‬ ‫برای صحنه دارد ‪ .‬اتفاقاً يك نویسنده سیاهپوست مستله آ‬ ‫سینماتی او بعدازحادثه کهامرهای جالبی نبودند » حتی‬
‫را که بت توا ‪ 52‬ط یکرده است‌د رخالال‬ ‫مسیری‬ ‫مشابه حادثه را درتاثر اجرا کرد که بسیار موفق بود ‪.‬‬
‫بعضی ازآنها بد هم بودند‪ .‬او نلاش خودرا میکند ‪,‬‬
‫بسازد ‪.‬‬ ‫تا دو باره فیلمی مثل «حادثه»‬
‫شخصیتی کهشما در «حادثه» داشته‌اید ‪ ,‬بنظر أفیلم‌هایش درك کنم‪ .‬گاه گداری نیز به دبدن‬ ‫‪ 0‬بيهك تعبیر درپس ظاهر فیلم «حادثه» يك‬
‫و‬ ‫نقشی از خود»‬
‫‪:‬‬ ‫می‌آّید کهسوای‌خشونت‌اش‪,‬آدمی‌ست که بخاطرضعفهایش |فیلم‌های «اپالات متحده‬ ‫عفهوم عمیق سیاسی حرکت میکند شما تا چه اندازه‬
‫ثرحم می‌طلبد ‪ .‬درضمن يك قهرمان هم هت ‪ .‬جون | «پاست رکیتون» می‌روم‪ .‬دیدن فیلم‌های «نقشی‌از‬ ‫بااین برداشت موافقید؟‬
‫خود» بمنزلهٌ درسی می‌ماند از چگونگی تغییر‬
‫دستکم موجودینش را بخودش ثابت میکند وبه جائی‬ ‫موسانته ک‪-‬املا" موافقم ‪ .‬اما نویسنده آن چنین‬
‫میرسد که دلخواه اوست ‪ .‬شما هم‌چنین ثلقی‌تی دارید؟‬
‫و تحول يك جامعه (آمریکا) وفیلم‌های«باستر‬ ‫‪۶‬تهومی را حاشا می‌کند‪ .‬او بطور کلی منکر چنین‬
‫موسائته ‪ -‬بله ‪,‬با این موافقم او ذلیلی‌اش‌ترسم‪-‬‬ ‫فصقله‌ایست ‪ .‬باعتقاد من » اگفزتن حقیقت طفره میرود‪.‬‬
‫‪-‬ه بهرحال ازدیدگا‪| ,‬کیتون» را هم بخاطر صمیمیت و صفای خود‬
‫انگیزاست ‪ .‬درحالیکه نلافش ک‬
‫*رجوار مسئله روانی ‪ -‬آنسانی فیلم » فضاتی سیاسی‬
‫«کیتون» می‌روم‪.‬‬ ‫او سازنده است ‪ -‬از او يك باایمان میسازد ‪.‬‬ ‫جر جریان دارد ‪.‬‬
‫شست نیست ؟‬
‫آ آنياااوريك‬ ‫می‌توان واقعه فیلم حادثه را يك حادثه‬
‫«ارمند بیمه»‬
‫‪ ۴#‬محمد حسین رحیمی ک‬ ‫من بیشتر‬ ‫|ه‬
‫گتر‪.‬چ‬
‫درست اس‬ ‫مهل‪-‬ا"‬
‫انت‬
‫کسا‬
‫مو‬ ‫واقعی دانست که امکان رخدادنش درآمریکا باشد؟‬
‫فقط فیلم‌های «نقشی ازخود» رامی‌بینم‌ومهمتربن‬ ‫ازنظرعاطفی وروانی باهین آدم نگاه مکینم ‪.‬‬ ‫عوسانته ‪ -‬نویسنده میگوید که اين زائیده تخیل‬
‫ازمیان بازیگران آمربکاشی ‪ .‬شما وخانم [دلیلش هم خلوت بودن‌گیشه است چون حوصله‬ ‫مت ‪ .‬اما نمی‌توان منکرواقعیت آن شد ‪.‬‬
‫و وقت نوی صفت ایستادن را ندارم وفکرمی کنم‬ ‫فیلمهای‬ ‫«ایپوت میمیو » مثل دوطلبه‌ی سینما دردیدن‬ ‫مستّله جالب اينکه چند روز پیش ازنمایش فیلم »‬
‫‪ 7#‬حادثه‌ای بااندکی اختلاف روی داد ‪.‬‬
‫جشنواره ازخود اشتیاق نشان میدهید اما بازیگران برای آشناشن با وضع آمربکا بدنباشد ‪.‬‬ ‫‪ ۵6‬بنظرمیرسید که شما درفیلم حادثه » ازبداهه‬
‫دیگر بدهیدن فیلمها علاقه نشان نمیدهند » چرا ؟‬
‫‪ :‬قشست‬ ‫اعظم خسروی «دانشجو»‬ ‫موسانته ‪ -‬هرجشنواره سینمائی مرا بههیجان ]‬ ‫جبز استفاده کرده‌اید وه‬
‫می‌آورد ‪ .‬مشتاق دیدن‌فیلمها هستم ‪ .‬اما خب » بعضی‌ها‬ ‫موسانته ‪ -‬من ببهداحه‌پردازی ایمان دارم ‪ .‬ما‬ ‫‪۰‬‬
‫«جشنوارء جشن‬
‫واره‌ها» رامی‌بینم لوی‌می‌خواستم‬ ‫علاقه ندارند ایثرا هم بگویم که ممکنست یک بازیگر‬ ‫فیلمبرداری پکهفته‌ای‌فیلمنامه را دردستگرفتيم ؛‬
‫بکاهرش علاقه داشته باکشدماتمر حوصله‌کند به‌تماشای |بدانم که چرا کیفیت فیلم‌های امسال نسبت‌به‬ ‫‪ 3‬اجرای نقش پرداختیم ‪ .‬خودمان را آزادگذاشتيم‬
‫فیلم برود ‪.‬‬ ‫کرکاتی پسندیده برای رفتارها بيابیم ‪ .‬اپن امر در‬
‫یدکرو فلینیی‬
‫گفتکوئی با‪ :‬ف‬
‫زچین ‪..‬‬
‫ایو‬
‫ددرازای د‬

‫بیوش‬
‫‪:‬تول‬
‫ر‬‫ناز‬
‫کگو‬
‫گفت‬
‫ترجمه ‪ :‬ایرج انور‬

‫فیل» کاريك سازنده ‪۱2‬‬ ‫م*یاورند» و مطمئن باش‌اگر بتوان"از آن چشم میوش‬ ‫‪۱۷‬‬ ‫(«‬
‫همه با اوهمکاری می‌کنند» واقعاً همه ‪ :‬از خداگرفته تاصورت بدبخت بی‌ارزش‌ترین‬
‫سیاهی‌لشکرها‪ .‬دوست ندارم که این حرف به‌نظر کسانی که بامن‌کار کرده‌اندو کار‬ ‫‪ « :‬درسینمافقط‬ ‫گنفتی‬
‫‪ »۰۷‬را فیلمبرداری میکردی به م‬ ‫وچو‬
‫‪ 0‬وقتی «کبا‬
‫می‌کنند توهین‌آمیز جلوه کند‪ .‬در سطح‌های مختلف هميشه همه برایم ارزش زیادی‬ ‫میشود دو رنگ را بکار برد » سیاه و سفید»‪.‬‬
‫داشته‌ا ند ‪ .‬طبیعتا" دکوپاژ نویس‌ها بیشتر از هرکس دیگر‪ :‬پینلی و فلکایها‌نسوالهای‬ ‫است ‪ .‬فکر‬ ‫جیاعی‬
‫تحت‬
‫رو‬‫ابت‬
‫رمانتيك » ثا‬ ‫گیری‬
‫‌يك‬
‫هین‬
‫ها‬‫ب‪-‬‬
‫جینی‬
‫فل‬
‫سال تقریباً در همه کارهایم همراه و پشت گرمی من بودند‪ .‬همچنین بنرلوورو ندی که‬ ‫می‌کنم این حرف يك نوع احترام برای نوع عکسی است که سینما باآن متولدشده‪.‬‬
‫وفادار‪ .‬پرشور ‪ ۰‬و چشمه جوشانی از فکر و شوق است‪ .‬چطور میتوانی ارزش‌این‬ ‫سا عتعدهام عوض شده ‪.‬‬
‫چیزها را تعیین‌کنی ‪ :‬بارانی که به‌موقع شروع به‌باریدن می‌کند‪ .‬دختر بچهای که‬ ‫بعد از موضوع رنگک که نمایشگر یکی از جدیدترین چهره‌های «جولیتای‬
‫جد؟ شروع می‌کند بهگریه کردن» يك ملاقات‌کننده که بکالاهی سر میرسد وآن کلاه‬ ‫ارواح» نسبت بهفیلم های قبلی تواست » میل دارم که باهم سعی کنیم سر نخ مسیر‬
‫فورآ برای مشخص کردن موقعیت یکی ازپرسناژها که تاآن‌لحظه تکلیفش معلوم نبسوده‬ ‫عملیات سینمای تو را بیداکنیم‪ .‬بعنی راهیکه هربار موفق میشوی بآان‌يك‌داستان‬
‫واقعی فقط آن‌نیست که‬ ‫زحمت‬ ‫احتیاج به‌قرعه کشی هست‪:‬‬ ‫ینما‬
‫سر‬‫بکار میرود ؟ د‬
‫ابیر‌مردم تعریف کنی‪ .‬به نظر من در روش تو (يا مطمئنا" ترجیح مکیدهه‌یبکویم‬
‫بخواهیم قبلا یا بعد] يك نفریاچیزیرا که‌اوبایدبیان کندمشخص کنیم‪ .‬تصمیم گرفتن‌آسان‬ ‫‪ .‬برای بحث درباره‬ ‫در بی‌روشی تو) آئین‌هاتی هست که جز ی اکزارشاعر انه تو شده‬
‫است و بشرطی درست است که تو قادرباشی يك فضای حیاتی به‌وجود بیاوری‌تادرآن‬ ‫وضح است به‌من‌جو اب‬
‫چون ا‬ ‫یم‬
‫نمی‬
‫کف‌ن‬
‫اینکه فکرهابت چگو نه متولد می‌شو ند وقت تل‬
‫چیزی بتواند متولد شود‪ .‬همه چیز در خلق این فضاکه اول تو و بعدصحنه‌ای‌را که‬
‫میدهی که در حال نقاشی به‌وجود میآیند‪ .‬مثل مورد جلسومیناء یااینکه‌با گردش‌با‬
‫منظورم‬ ‫میکنی دربررگرفته »‪ .‬همکاری داشته باشد ‪.‬وقتی میگویم همه‌چیز»‬ ‫کنار‬
‫در آ‬ ‫ماشین در خیابان های رم » با تحت تأثیر بهكیجان خاص که براثر کشف جدیدی‬
‫بعضی چیزهای منفی هم هست» سوءتفاهم‌ها» مشکلات و دیرکردها‪.‬‬ ‫بتو دست داده‪ .‬پس از مرحله دست نیافتنی خارج ميشویم تا بلهایون مرحله‌ملم‌وس‬
‫می‌کنم» بی‌فاید کی‬ ‫هردفعه» نارسائی دکویاژ را حس‬ ‫نر»‬
‫آد‬‫لحظه‌ای هست که‬
‫کارت یعنی دکوپاژ نرديك شویم ‪ .‬تو دکوپاژنویس ربرتو روسلینی» آلبرتو لاتوادا‬
‫ادامه دادن در زمینه ادبی راحس می‌کنم‪ .‬دراین‌وقت است که دفتر رابازمی کنم»مردم‬ ‫و پیتروجرمی بوده‌ای» بنابراین يك تبجهر‌ستقیم‌داری‪ .‬پس بگو منظور توازد کوپاژ‬
‫را میخواهم ‪ .‬صدها صورت از مقابلم عبور می‌کنند‪ .‬این يك نوع آئین حرکت‌دادن‬ ‫چیست ؟ کی شروع میشود و کی تمام‌میشود؟‬
‫است برای‌ایجاد فضاء یکی از آئین‌های فراوان که مطمئنا" مهمترین آنها نیست‪.‬وقتی‬ ‫فلینی ‪ -‬بعنوان دکوپاژنویس من خیلی زجر میکشیدم و فکر می‌کنم بسرای‬
‫در دفتر هستم ‪ .‬دربازمیشود و يك پیرمرد وارد ميشود » يك روسپی » يك نفر که‬ ‫کرگاردان همکار خیلی بدی‌بودم‪.‬من صحنه‌راسینماثی تصور میکردم‪ .‬همیشه‌میخواستم‬
‫شوار ‪۳۳۴‬‬
‫راد‬
‫فم ت‬
‫نبین‬
‫کكنتس یا يك هرد چاق‪ .‬صدنفر می‌‬
‫میخواهد ساعت بفروشد ء ي‬ ‫با دقت و وسواس‌کامل تمام جزئیات موقعیت رابه‌کارگردان تحمیل‌کنم» ازهمانو قت‬
‫فیلم بگذارم » ولی از لباسها » لهجه‌ها‪ .‬سبیل‌ها‪ .‬تيك‌ها و حالات آنها برداشت‌هانی‬ ‫هه تبالوک تر سیتماکم باب میاید؛کراوات کی که حرق‪ ,‬میسّه‬ ‫‪4‬‬
‫عوکس بگیرند ولی‌درواق‬ ‫می‌کنم‪ .‬مثلايك تخفورشحال است چون اصرار دارم از ا‬ ‫می‌توانست از حرفهایش مهم‌تر باشد‪ .‬بنابراین وقتی من داشتم به‌رنگ و شکلگرءآن‬
‫‪1‬‬ ‫دیدن‬ ‫از دفتر و‬ ‫است‪ .‬بعد‬ ‫عینکش‬ ‫فقط عکس‬ ‫دار‬ ‫او برایم اهمیت‬ ‫که در‬ ‫چیزی‬
‫کراوات فکر میکردم و اصلا وظیفه‌ام نبود» پینلی مینوشت ‪ .‬وقتی باهمکارميکرديم‬
‫مردم خسته میشوم و شروع می‌کنم به‌تست گرفتن ‪ .‬این مرحله مهمترین مرحلهآشین‬ ‫همیشه خیلی بیشتر ازمن مینوشت‪ .‬تجربه باارزش تاتری او برایش‌این امکان راایجاد‬
‫نمانده ‪.‬‬ ‫است و میدانم که به‌شروع فیلمبرداری چیزی‬ ‫وبو‌حل کند‪ .‬بله‪.‬پینلی واقعايكدکوپاژ نویس‬ ‫خیال‬
‫‌ك‌د‬
‫گباي‬
‫می‌کردکه مسائل صحنه را‬
‫از يك لحظه خاص به‌بعدسکون که در مراحلدیگربسیار مغذی و مفید است‌مهلك‬ ‫‪.‬‬ ‫خوب است‬
‫میشود‪ .‬دراینجا است که مشکلات و موانع مرا هار می‌کنند چون میدانم که دیگر‬ ‫هی‌دحتی‬
‫الان هم طرز رفتار من در مقابل دکوپاژ عوض نشده‪ .‬گاهی پیش مکیا‬
‫همه‌چیز ازدست میرود و فيلم‌يك فیلم دیگر‬ ‫ر‌نوه‬
‫گاخت‬
‫نمی‌شود کار را به‌تاخیر اند‬ ‫فیلم به مرحله دوبلاژ رسیده و من همه چیز را عوض‌میکنم‪ .‬اغلب وقتی فیلمبرداری‬
‫می‌شود‪ .‬و وقتی شروع می‌کنم‪.‬اگر فضادرست‌با شددیگر مشکلی‌وجود ندارد‪.‬زحمت‌های‬ ‫|می‌کنم ترجیح میدهم هنرپيثه‌هايم به‌جای جمله‌هاثی کهماهها قبل نوشته‌شده و به‌نظر‬
‫واقعی همه قبلا در جاعوض کردن‌ها و تداخل‌های مراحلآماده کردن فیلمبر داری کشیده‬ ‫‪1‬‬ ‫میایند شماره بگویند‪.‬‬ ‫وا‬
‫بهج‬
‫اهن‬
‫نن ک‬
‫|م‬
‫شده‪ .‬حتی دمریان برخوردها و ناهماهنگی‌هااگر همه چیز آنطورکه قرار بود پیش‬ ‫وال توبابدیگوي که دکویاژ آبافکر فعلم شروع میشود‪,‬و ازك‬
‫برود» اگر اکسیژن شروع به‌گردش کند دیگر چیزی لازم نیست» حتی هنرپیشه‌هصا»‬ ‫لحاظ بکاپی صفر» یعنی در واقع بااولین نمایش فیلم تمام میشود‪.‬‬
‫محل‌ها» جمله‌ها‪ ,‬میشود همه چیز را عوض‌کرد» وهمه چیز درواقع بدون‌در نظرگرفتن‬ ‫‪ 8‬پس تو مرحله‌های سنتی تهیه يك فیلم راء یعنی اول دکوپاژ‪ .‬بعدبازدید‬
‫ک‌گهام‌‌هبارثدیاشته‌ای»‬
‫آنچه که آماده کرده‌ای متولد میشود‪ .‬دراین‌موقع‌وفاداربودن به‬ ‫محل‌ها» بعد بنرامه‌ریزی کار و غیره راقبول نداری؟‬
‫بنه‌تاخاب‌های پریروز و به‌سناریوئی که پنج ماه پیش نوشته شده بی‌فایده است‪.‬برای‬ ‫فلینی ‪ -‬مراحلی که میگوثی وجود دارد ودست‌ما را می‌بندد» امحرلی‌است‌مربوط‬
‫او‬ ‫يك یادو هفته باید ببینم آیافیلم متولد شده یانه و اگر متولد شده بکهجامیرود‬ ‫| به‌تهیهکننده‪ ,‬قراردادها و ضرب‌العجل‌های معمول‪ .‬اینها يك‌سیرقلابی اجباری‌بوجود‬
‫ندارم و انتخاب بستگی دارد بصورتی‌که مدقرابلم است و چیزی که میتوانم‌ازپشت‬ ‫او بکار رفته» اشتباه نیست_سمتر جم) ‪.‬‬ ‫(راین‌جاضمیر‬
‫رهبری می‌کند نه من اورا‪ .‬د‬
‫بزنم‪ .‬اگر اشتباه کنم» یعنیا گر‬ ‫اشخاص ناشناسی که باراول می‌بينم حدس‬ ‫صورت‬ ‫‪ 6‬شاید برای همین است» برای ساده کردن امکان‌دید؛ اینکه فیلم بدون‌اینکه‌ترا‬
‫به‌چهره‌ای معنائی را بدهم که نداره معمولا دراولین پلانهامتوجه میشوم و شخصیت‌را‬ ‫اری‌شروع کار توهمیشه‌مهما نی‌های‬
‫و در معرض خطر قارربدهد متولد شبدخه‌کهه‌تا‬
‫عوض مکینم‪ .‬من هنرپیشه را مجبور نمی‌کنم واردلباسی که مال‌خودش نیست بشود»‬ ‫یار هستند» معمولا وقنی‌داری‌تست میگیری‌چند پلان هم‌بر ایاستفاده درفیلم‌میگیری؛‬
‫ترجیح میدهم او چیزی را بیان‌کند که میتواند‪ .‬بیشتر اوقات اینرا نميگویم ون‬ ‫بعد دوباره میپردازی به‌تست گرفتن» و بالاخره يك تاریج شروع هم برای شامپانضی‬
‫نمی‌خواهم حرفی‌پیش بیاید نياکرسایحت‌شود‪ .‬درحالی که هميشه میتوانم به‌هترپیشه‌ها ثی‬ ‫و تبريك وجود دارد‪ .‬ولی بین این‌همه شروعهای رسمی و غیر رسمی مشکل میتوان‬
‫که در فیلم‌های من بازی می‌کنند بگویم‪ :‬شما خودتان باشید و نگران نباشید‪ .‬نتیجه‬ ‫شروع واقعی را مشخص کرد‪ .‬مثلا «جولیتای ارواح» برای روز نامه‌ها در تاریخ ‪۷۲‬‬
‫هميشه مثبت است‪ .‬هکرس صورتی راداره‌که لازمش است و نمی‌تواند صورت دیگری‬ ‫جولای ‪ 40۵۱‬با صحنه‌هاتی که دکرورسال حمامهای سن‌پلگر بنو فیلمبرداری شد‪.‬شروع‬
‫داشته‌باشد‪ .‬و تمام صورتها هميشه درست هستند چون طبیعت اشتباه‌نمی کند‪.‬‬ ‫را که در فیلم‌خواهند‬ ‫نی‬
‫بوویز‬
‫شد‪ .‬ولی قبلا حدود دوهفته‌درسافایالاتینتوصحنه‌های تل‬
‫‪ 9‬هنرپیشه‌های بخصوصی وجود دارند که بتوانی با آنها بهتر از دیگران‬ ‫عرشقهای‌جورجو و گابربلای‬
‫ریهسه‌اد‬
‫آمد فیلمبرداری کردی ودرفضای بازفیلمیرا بکاهپل‬
‫امرموز به جولیتا نشان میدهند گرفتی‪ .‬برای پابان‌فیلم هم يك تاریخ نیمه رسمی‌در نظر‬
‫دربارء شخصیتی که قرار است بازیکنند وی ‪۰۱‬‬ ‫شه‌ها‬
‫پیاز‬
‫رضی‬
‫‪-‬نبع‬
‫فلینی ه‬
‫گرفته شده ‪ :‬بعنی ‪ ۰۳‬ژانوبه ‪ .‬ولی طبیعنا پلان‌هاثی‌اضافه ميشود و قسمتهای تکر اری‬
‫می‌کنند و من ازاین نوع هنرپیشه‌ها متنفرم» آنها با نظر و عقيدهٌخودشان سناریورا‬ ‫خلاصه فیلم به‌همان‌صورت که قاچاقی شروع شده قاچاقی هم تمام‌ميشود‪ .‬حنما‬ ‫هست‪.‬‬
‫از بر می‌کنند»‪ .‬ولی من همیشه به‌آنها می‌گویم که ‪.‬دارند وقت تلف می‌کنند‪ .‬ون‬ ‫میگوئی که تقصیر نو نیست و وقتی فیلم‌بر آه‌میافند هرجا دلش میخواهد میرود‪.‬‬
‫بهرحال من همةّ جمله‌ها و صحنه‌ها را عوض خواهم کرد‪ .‬کار من با هپنیرشه‌هاهیچوقت‬ ‫فلینی ‪ -‬برای من‌کار فیلم يك سفراست» ازبس این حرف‌را زده‌ام تقریبا" خودم‬
‫فتگو و منطق پیش نمی‌رود ویسنش شامل يك مقدار راهتمانی عادی ‪۳‬‬ ‫بسراکسا‬ ‫|هم دیگر باورش ندارم » ولی واقعاً اینطور است» يك سفر‪ .‬این‌سفريك‌سفرانتراعی‬
‫از زندگی معمولی آنها برداشت می‌کنم‪ .‬یکی ازچیزهائی که را جلسوی پای‌من‬ ‫انیست و آدم بایدبرایش آمادگی داشته‌باشد »باید خودش رارها کندکههرجاقرراراست‬
‫می‌گذارد نگاه کردن به‌هنرپیشه‌ها است» مثلا وقت‌غذاخوردن» وقتی‌پای صمیمیت‌به‌میان‬ ‫برود» یادقیق‌تر بگویم باید خود رادراختیار چیزیگذاشت که در حال متولدشدن‌است ‪.‬‬ ‫‪۰‬‬
‫می‌آید و حرف‌های سیاسی پیش کشیده میشود‪ .‬یاوقتی بکاارگرهای فنی حرف‌میز نند»‬ ‫‪ 6 .‬بگذارکمی درباره هنرپیثه‌ها حرف بزنیم‪ .‬چندسال پیش يك دوست‌عزیز‬
‫در این‌مواقع هست که من می‌بینم آنها چگونه باید نقش خودشان را بازی کنند‪ |.‬کثر‬ ‫گفت ‪« :‬وقتی فدریکو بازیگران فیلم را انتخاب می‌کند مثل اینست‬ ‫اك‬
‫مر ل‬
‫امشت‬
‫میتواند مثلاو قتی‬ ‫قع‬ ‫و‪».‬و‬
‫‌نمکه‪..‬‬
‫نف‌بز‬
‫آع‌حر‬
‫اوقات این را ميگویم ‪« :‬مثل آن موق‬ ‫که دارد برای لبژون خارجی سرباز میگیرد» ‪.‬‬
‫باش که هنرپیشه باگارسون رستوران دعوا کرده است ‪.‬‬
‫واقعاً هم تو هميشه از سیاهی‌لشگرها و شخصیت های فرعی فیلم» و اس‌های‬
‫ک به هنرپیشه‌ای که قرار است به معشوقه یاپسرش بگوید ‪« :‬ازین‌خانه‌بسرو‬
‫بیرون‪ ».‬پيشنهاد می‌کنم ‪« :‬مثل آن موقع حرف بزن‌که به‌گارسون گفتی‪ :‬برای‌من‬
‫بر نج خمیر آوردی‪».‬‬
‫واتش هنرپینه‌ها در مقابل این روش چیست!‬
‫فلینی ‪-‬بع‪-‬ضی‌ها اول کار ناراحت میشوند ولی بعد عادت می‌کنندو می‌فهمند‬
‫که‌لازم نیست آنقدر جدی باشند و درخانه جلوی آینه تمرین‌کنند‪ .‬طبیعتاً این‌روابط‬
‫هربار تغییر می‌کند و اصولا روابط پیچیدءای است و باید آدم سرنخ زیادی‌را در‬
‫دست داشته باشد‪ .‬ولی زیبائی سینما در همین است؛ سینما به‌آدم یاد میدهد که‌ازورای‬
‫مردم را بشناسد»‪ .‬حالآنهارا‬ ‫سهای زوانی زبان‌های خار ی مت هارو ‪9‬‬
‫بفهمد و قادر به‌بیان احوال درونی خود شود‪.‬‬
‫بهرحال اگر هنگام فیلمبرداری» دیالوگ ریتم واقعی پیدا کند» معمولا هنرپيشه‬
‫آگاه متوجه می‌شود که همه‌چیز به‌خوبی پیش می‌رود‪.‬‬
‫مم‬
‫که ک‬
‫پس به‌وسیله ایجاد بك موقعیت خاص با هنرپیشه‌ها است که صحن‬
‫‪۳‬‬ ‫ترديك می‌شود؟‬ ‫دیش‬ ‫واصل‬
‫خعنای‬
‫به‌م‬
‫صزات‬
‫حینا‬
‫دا‬‫ماحال‬
‫هممنیشه همینطوراست» والی فکرش کنمکه بهر‬ ‫ای‬
‫ر‪-‬‬‫بیتی‬
‫فل‬
‫است‪ .‬آدم صفحه‌های زیادی را پر از دیال وگک‌می کند» بعد‬ ‫م‬‫زن‬
‫اد آ‬
‫لوجو‬‫سینما است و‬
‫کمی با دکوراتور حرف می‌زند و بعد اطاقی آماده می‌کند که‌کویای همه چیزاست »‬
‫آن‌و قت است که متوجه می‌شوی وجود دیالوگ دیگر بی‌فایده است و میتوانی همان‬
‫‪۱‬‬ ‫بیان کنی‪.‬‬ ‫‌تر‬
‫سرت و‬
‫ررلت‬
‫دد‬‫‪.‬بل‬
‫چیزها را به‌صورت مستقیم‌تر » قا‬

‫مثلا برای صحنه‌ای که اینروزها فیلمبرداری می‌کنم ومربوط به‌رفتن جورجو‬


‫از خانة جولیتا می‌شود‪ .‬دیالوگک پیش بینی شده‌بود؛ يك دیالوک خیلی‌خوب وموثر» |‬
‫ولی سرانجام صحنه را طوری فیلمبرداری کردم که‌هیچکدام اشخزصیت‌هاحتی‌يك‌جمله |‬
‫هم نمیگویند‪ .‬زن» مرد را در حال بستن چمدان می‌بیند‪ .‬برایش غذا درست می‌کند» |‪.‬‬
‫در يك اطاق‌بی‌پیرابه ‪۱‬‬ ‫زن‬
‫«چائو» و‬ ‫ودید‪:‬‬
‫ینگمر‬
‫میا‬
‫سرکوت با هم هستند و در پا‬
‫د‬
‫‪۳‬‬ ‫وعالی که دستور دانم اتمام اضایهایش راتارح‌کننه» نها می‌ماند‬ ‫اینموضوع‌هیچوقت باعث نشده‌ازهنر بیشه‌های‬
‫از‬‫یرنیکمه‬
‫می‌آمده» باگذ‬ ‫خوشت‬ ‫ایهمیت‬
‫ب‬

‫بله من همدر مقایسه سناریو با راش‌ها (فیلم مونتاژ نشده) تفادت زی‌ادی‬ ‫مهم و حرفه‌ای های خوب استفاده نکنی‪.‬‬
‫می‌بینم‪ .‬ترکیب گروه‌هاء مثلا دوستان جورجو و جولیتا درشروع فیلم عوض‌شده ‪۱‬‬
‫حستی‬ ‫یشه‪:.‬‬
‫رپيك‬
‫همنیت‬
‫اه‬ ‫فلینی ‏ من مساله رابه‌این شکل نمی‌توانم ببینم‪.‬‬
‫|‬ ‫محو شدهاند ‪ ۶‬محصیت های پیش‌بینسی‬ ‫موقعیت‌ها تغییر بافته» بعضی شخصیت‌ها‬ ‫نه‌مرا قلقلك داده نه‌ترسانده‪ .‬غیر ازست کردن‌های‬ ‫کیفیت حرفه‌ای او هیچوقت‬
‫‪۱‬‬ ‫نشده‌ای بدیدار شده) ند‪.‬‬ ‫افسانه‌ای آن آمریکائی که خودت میدانی‪ .‬من هیچوقت دردسر واقعی باهنرپيشه‌هايم‬
‫فلینی ‪ -‬همیشه به‌همین صورت است‪ .‬قبلا هم بتوگفتم اینکار لازم است»ایسن |‬ ‫نداشته‌ام‪ .‬گاهی در روزهای اول» وقتی هنوز اشخاص را خوب نمی‌شناسم» طبیعتابرایم‬
‫طرزکارکردن من است ‪ .‬اضافه‌شدن هنرپیشه بستگی دارد به‌پیداشدن ناگهانی چهره‌های |‬ ‫پیش میاآید که‌لحن درست را پیدانکنمو نتوانم‌يك‌رابطه درست برقرار کنم» ولی‌بندرت‬
‫‪.‬‬ ‫د‬
‫می‬‫آشی‬
‫پی‬
‫خصیت‌هادر‬ ‫مطبوع در اطراف دفتر یا محل کارم که برای فیلم مناسب هستند‪ .‬اشین‬
‫سناریو وجود ندارد؟ اهمیتی ندارد» مآنهارا میسازم و وارد فیلم‌می‌کنم‪.‬گاسی‬ ‫نه بااززیگرها‪ .‬بپاسین‌تر تیب با‬ ‫یه‬ ‫ی‬ ‫همتیوثه‬
‫‪9‬‬
‫اتفاق میافتدکه برای نقش مهمی از يك زن تشت می‌گیرم؛ به‌نظرم میرسدکه خنوب‬ ‫رمیا ی و بعنو ان‌يك‌فرد باآنها طرف‌میشوی؟‬ ‫احو‬
‫نن‬‫هنر پیشه‌ها‪ .‬و غیرهنر پیشه‌ها بهک‌يك‬
‫است» تشویقش می‌کنم و بعد نظرم عوض می‌شود‪ .‬چون يكزن دیگر پیدامی کنم که |‪.‬‬ ‫کهاونات‬ ‫میش‬
‫ارپ‬
‫فلینی ‪ -‬کاملا همینطور است‪ .‬من هیچوقت بخاطر مهارت يك هن‬
‫برای آن نقش خیلی بهتر است‪ .‬به‌این‌ترتیب برای زن اول مجبورم‪ .‬يك نقش دیگر |‪.‬‬ ‫حرفه‌ای او بطرفش کشیده نشده‌ام و هیچوقت‌هم‌بی‌تجربگی يك غیرهنر پیشه باعث‌نشده‬
‫ایجاد‌کنم و به‌او بقبولانم که نقش او از آغاز کارهم همان‌بوده‌است‪..‬‬ ‫اوراانتخاب نکنم‪ .‬من برای فيلمهايم دنبال‌صورت‌های‌گویا میگردم» صورتهای خاص‬
‫که به‌محض ظاهرشدن بروی پرده همه‌چیز رادرباره‌خود بیانکنند‪ .‬در واقع‌با گریم‬
‫ادامه دارد |‬ ‫ولباس‌هم روانشناسی شخص را نمایان‌تر و روشن‌تر می‌کنم‪ .‬برای انتخاب‌کردن روشی‬
‫‪۵۷۵۹۵‬‬ ‫‪0۲‬‬
‫‪ 60۵ ۰۸۱ ۵۸۸۱۸۱۸۵۱۲۰۸۵۸۵۱۲۱۵۱‬معا نا‬

‫نیم «سالهای آ تش ز‬
‫خبر‬
‫ا؟‬ ‫و‬ ‫ملخدز‬
‫س»‬ ‫کنتگوئی با ‪« :‬مح‬
‫حمد‬
‫چاهنگیزه‌ای باعث شد تابه ساختن‬
‫این‌فیلم دست‌بزنید؟ سوژه فیل‌را چگونه انتخاب‬
‫کردید؟ فبلمنامه را خودتان نوشته‌اید؟‬
‫میخو استم‬ ‫بله فیلمنامه‌را خودم‌نوشته‌ام‪.‬‬
‫برای نخستین‌بار علل واقعی جنگ الجزاپر را‬
‫نثان دهم ‪ .‬مردم همه فکر میکردند يك روز‬
‫اعراب صحرانشین که سرابا مسلح شده بودند‬
‫بدون دلیل شروع بکهشتن فرانسویها کردند‪.‬‬
‫هیچکس نگفته بود که واقعه روز اول نوامبز‬
‫یی‬ ‫بچه دلیل انفاق افتاد‪ .‬این فیلم شا‬ ‫‪۶‬‬

‫فراوان به‌یبان این مطلب میپردازد‪ .‬طفیانی که‬


‫تبدیل به انقلاب الجزایر شد تنها يك انقلاب‬
‫برعلیه استعمار نبود» بلکه با شرایط انسانی نیز‬
‫مبارزه میکرد ‪ .‬فرانسوپها در الجزابر بهترین‬
‫چیز ها را بخود اختصاص داده بودند درحالیکه‬

‫مردم الجزایر درفقر ومحرومیت بسر میبردند ‪.‬‬


‫من فدیرلم گآاهی وجدان اجتماعی را ازطربق‬
‫" پرسوناژها نشان داده‌ام مثل«لحمد» که وجدان‬
‫اجتماعی‌اش بکمكت یت واه » یل دروید‪,‬‬
‫سر گردان بیدار میشود ‪ .‬سخن گفتن از وجدان ‪:‬‬
‫ا‬
‫جتماعی و وحدت ملی از سنتهای ملت الجزابر‬
‫است‪ .‬من برای نستین‌بار این سنت را روی‬
‫فی‬
‫محفد لخدر حمینه‬ ‫لم آورده‌ام‪ .‬راههای مختلفی برای ساختن این‬
‫درصحنه ای افزیلم‬ ‫فیلم د‪ -‬داشت‪ .‬ميشد ازقوانین‌وسترن پیروی‬
‫کرد اولجزیره‌ئی‌ها را خوب و فرانسویها را‬
‫حصوس کاشیه ناسم‪ .‬وقتی افیلم حاضر رشد ‪۳۲‬‬ ‫به‌هیچوجه برچسب سیاسی ندارد ‪ .‬در زندگی‬ ‫بد نشان داد‪ .‬ولی قصد من این بود که این‌سوژه‬
‫‪۱‬‬ ‫تفر از پر فان و سران معالت اقزیال‬ ‫تفص‬ ‫امروز همه چیز جنبه سیاسی دارد ‪ .‬بنابراین‬ ‫را با صداقت » يك کودك مصور سازم‪ .‬شمخنصاً‬
‫ملك فیصل وسیهانوك نشان دادیم ‪ .‬حضار بعداز‬ ‫احتیاجی به برچسب نیست ‪ .‬کافی است انسان‬ ‫ارزنآن الجزیرهابهای تادری هستم که از استعمار‬
‫تماشای فیلم اظهار داشتند اين فیلم تنها يك فیلم‬ ‫حرفش‌را باصراحت وصداقت بیان‌دارد‪ .‬درفیلمم‬ ‫ری ان هفت تارهست سال دکران‬
‫الجزیره‌ای نیست بلکه به‌همه کشورهای جهان‬ ‫میخواهم بگويم زمانی میرسد که دیگر تفاهمی‬ ‫به دبیرستان رفتم ‪ .‬در این شهر هرگز معنای‬
‫سوم فعلق دارد‪.‬‬ ‫وجود ندارد ‪ .‬در این زمان باید خشونت را‬ ‫نکردم‪ .‬در فرانسه مردم‬ ‫تبعیض نزادی را حس‬
‫فیلم چطور تهیه شد ‪٩‬‏‬ ‫با خشونت پاسخ داد ‪ .‬میخواهم بگویم علل‬
‫فیلم را دو لت الجز ابر تهیه کرده ات‬ ‫_‬ ‫و انگیزه‌های انقلاب الجزاپر چه بود ‪ .‬سعی‬ ‫بای ‪1‬‬ ‫اه‬ ‫ی‬
‫ومن ففقط مدپر تهبه بوده‌ام‪ .‬کاری که بامشکالات‬ ‫کرده‌ام حرف خودم را با شایستگی و صداقت‬ ‫ها بالت فارهر داش ‪۳۱‬‬ ‫ای و‬
‫فراوان روبرو گردید‪ .‬زیرا هنوز در الجزایر‬ ‫بیان دارم ‪ .‬فیلم من درواقع مقطعی از زندگی‬ ‫امروز من با این فیلم حقایق را بمردم فرانسه‬
‫ثبرده بوده‌اند ‪ 3‬درحالیکه‬ ‫ت‬ ‫به‌اهمیت تصو یر‬ ‫است‪ .‬از سال ‪ ۵۳۹۱‬تا ‪ 6۵۵۱‬که گوبای ‪۰۳۱‬‬ ‫نشان میدهم‪ .‬بانها یادآور میشوم که همواره‬
‫اگر دولت الجزایر میدانست من با این‌فیلم دارم‬ ‫نام علت الحرار وحود داشته است‪ :‬ملتی تال اما استه‬
‫‪ 9‬این فیلم را ماگ تبمتایستت چکهار میکنم» وضع فرق میکرد‪ .‬موفقیت فیلم‬ ‫که فرزندانش بخاطرفرانسه جُنگیده‌اند وهموازه‬
‫درکان باعث‌شد که ازطربق تریبونهای بینالمللی‬ ‫سالگره ‪.. .‬‬ ‫طالب حق حیات بوده‌اند ‪ .‬من نه بعنوان يك‬
‫درباره الجزایر صحبت بشود‪ .‬این فیلم درواقع‬ ‫بیستمین سال انقلاب الجزایر ساخته‌ام‪.‬‬ ‫ت‪.‬‬ ‫مورخ » بلکه بعنوان بك الجزیره‌ای خواسته‌ام‬
‫صدای جهان سوم‌است که بگوش همه مردم‌جهان‬ ‫پیعدالتیها » تحقیرها و محرومیتهائی را که بعشی‌ها میگوبند اين يك فیلم سفارشی است‬
‫است‪.‬‬ ‫رسبده‬ ‫تم روا داشته‌اند » نشان دهم‪ .‬فیلم من خير من فقط میخواستم بسهم خودم در این‌جشن‬
‫مرلحق‬
‫د‬
‫‪2‬‬
‫برای پخش‌فیلم دچارمشکل نشده‌اید؟‬

‫مرو ز راقا‬ ‫نی( مهای‬


‫در فراسه دییر مشکل بحش ندرم‬
‫" چون باتها گفته‌ام «خشونت را باید با خشونت‬
‫رورا‬ ‫رت‬ ‫شم‬ ‫‪3‬‬ ‫پاسخج داد» ‪.‬‬
‫نا به‌امرروز ما فقط کشور مصرف کننده‬
‫سینما تآلانتيك‬ ‫سینما دیامو ند‬ ‫بوده‌ایم ‪ .‬هرسال حدود صد تا صدوپنجاه فیلم‬
‫جشنواره‌ها)‬ ‫(تکرار جشنواره‬ ‫ئ‬ ‫م ‏‬
‫‪۱‬‬ ‫(پرواز بز بالدار ‪ -‬مسابقه)‬ ‫فرانسوی در الجزایر نشان میدهند‪ .‬ولی وقتی‬
‫ما سالی دو پاسهفیلم ميسازيم » آنها را پخش‬
‫پيك‌نيكك درهنگینگ رال (پیترویر)‬ ‫ساعت ‪۳۱ ۰‬‬
‫نمیکنند‪ .:‬ولی امسال من جواب منفی دادم ‪.‬‬
‫ساعت ‪ ۰۱ :‬و ‪۲۲‬‬ ‫» بورن)‬ ‫هو گو و بوبو (دوبراوا و‬
‫اکزرالا (عتمان سمبن)‬
‫وای » سرافینا (آلبرتو لانوادا)‬ ‫" در الجزایر بایکوت خواهد شد ‪ .‬اگر فیلم من‬
‫در آمریکا پخش نشود » سینمای آمرپکا را هم‬
‫ساعت ‪٩۱ :‬‏‬
‫سینما امپابر‬
‫ی (ور ‪۳‬‬ ‫بایکوت خواهیم کرد ‪ .‬در مورد سایر کشورهای‬
‫(ابالات متحده ‪ :‬تقشی آزخود)‬ ‫بزرگ فیلساز نیز همین کار را خواهیم کرد‪.‬‬
‫باری‌لیندون (خارج‌‬
‫ازسابقه ‪ -‬استنلی کوبربت) ساعت ‪ ۰۱‬و ‪۳۱‬‬ ‫همانطور که کشورها برای حفظ تعادل اقتصادی‬
‫سیاستمداران ‪:‬‬ ‫بایکدپگرقرارداد ومعاهده امضا میکنند» درامور‬
‫پندوپذیرش (اتوپرمینجر‪)۲75۱ -‬‬ ‫سینما دیاهوند‬ ‫فرهنگی وهنری نیز باید این تعادل برقرارشود‪.‬‬
‫اگر کشوری از ناظقرتصادی عقب مانده است ‪.‬‬
‫‪3‬‬ ‫(جشنواره جشنواره‌ها)‬
‫دلیل نمیشود که از نظر فرهنگی نیز عقب مانده‬
‫(فدریکو فلینی د‪:‬نیای يك ساحر)‬ ‫ساعت ‪۰۱ :‬‬ ‫باشد ‪ .‬دنیای امروز » دنیای بده بستان است ‪.‬‬
‫ساعت ‪ ۹۱ ۰۱۰ :‬و ‪۲۲‬‬ ‫بهمین دلیل فیلم من هممثل هرفیلم دیگر پخش اشبها وروزها (برژی آنتچاك)‬
‫ساتیریکوت (‪)5۲5۱‬‬ ‫خواهدشد تاشانس‌خودرا بیازماید‪ .‬اگرتماشا کر‪ .‬ابیاعن ‪ :‬سا‬
‫او را خواهم‬ ‫قضاوت‬ ‫این فیلم را نیذ‌برد من‬
‫مارش پیروزی (مارکو بل وکیو)‬
‫‪ ۰‬سینما پولیدور‬ ‫پذیرفت ‪ .‬مهم آنست که فیلم مورد ارزیابی قرار‬
‫‪.‬‬ ‫رد‬
‫احساس)‬ ‫هر‪:‬ه‬
‫چتون‬
‫(باستر کی‬ ‫سینما دپامو ند‬ ‫‪ 9‬امکان داشث فیلم را در الجزایر‬
‫ساعت ‪ ۳۱ ۰۱۰ :‬و ‪۱۱‬‬
‫(سینما چشم و گوش دارد)‬ ‫چاپ کنید؟‬
‫پشت صحنه (‪)۸۱۹۱‬‬
‫ساعت ‪۷۲۱ ۰‬‬
‫فك‌وفامیل عیال (‪)۲۲4۱‬‬ ‫بقلم را تس پاریت اب کردم‬
‫جشی‌وحوش (فردريك روسیف)‬ ‫چون ما لابراتوار نداریم ‪.‬من بعنوان مدیردفتر‬
‫جنرال (‪)۰۲۹۱‬‬ ‫فلعیانهای سینماتی الحز ابر دوازده سا است که‬

‫سینما رپاآمونت‬ ‫برای داشتن لابراتوار و وسایل فنی مبارزه‬


‫سینما پولیدور‬ ‫فرانسه‬ ‫از استودیوهای‬ ‫‪ ۲‬تال‬ ‫کرده‌ام‬
‫(تکرارمسابقه)‬
‫لس فربنکس ‪ :‬بت‌کارخانه روبا)‬
‫(گدا‬ ‫وایتالیا استفاده میکنم‪ .‬من‌نمیفهمم‌چرا کشورهای‬
‫ساعت ‪ ۰۱ :‬و ‪۹۱‬‬
‫ساعت ‪ ۹۱ :‬و ‪۲۲‬‬ ‫عرب وجهان‌سوم_نمیخواهند بفهمندکه ازطریق‬
‫رقص م رت (رامین مولائی)‬
‫سکش وسربزیر (‪)۷۱۹۱‬‬
‫ر‬ ‫(بوسف شاهین)‬ ‫مشده‬
‫بگازشت بگسر‬ ‫وسایل سمعی وبصری میتوانند درسایر کشورها‬
‫(سام تیلور‪)۹۲۹۱ -‬‬ ‫رام کردن زن سکرش‬
‫ساعت ‪ ۳۱ :‬و ‪۲۲‬‬ ‫سالن سینما بخرم و در آنها انحصاراً فیلمهای‬
‫سینما سینه‌مو ند‬ ‫‪۱‬‬ ‫جهان سوم را نشان بدهم‪ .‬درکشورم حرفهای‬
‫برده عشق (نیکینا میخالکوف)‬ ‫مرا نمیفهمند ‪ .‬به‌اهمیت داشتن بك وسیله پخش‬
‫(افق شرق)‬
‫ونمایش بین‌المللی در سراسر جهان که از نظر‬

‫ازپیروزی تا پیروزی (چنگ‌بین ‪ -‬وانگ‌ین)‬ ‫ای ری ات اه ما عونت وهای‬


‫ووش داره)‬
‫(تکرار برنامه سینما چشم گ‬ ‫خودمان ارزش ببخشیم‪ .‬الان امکان این‌را داریم‬
‫سینما سینه‌موند‬ ‫ساعت ‪٩۱ :‬‏‬
‫که گروههای سینمائی "مثل گروه «گومون»‬
‫(فانوس خیال ما ‪ -‬پنجاه سال سینمای ابران)‬ ‫ماشین حیرت‌انگیز (ایروین راستن)‬
‫داشته باشیم با خودمان سالن نمایش بسازیم‬
‫ساعت ‪۰۳۹۵۱‬‬ ‫صخره سفید (نونی می‌لاع)‬ ‫ميتوانيم دو پا سه سالن در نیوپورك هامبو رگ‬
‫‪ -‬اتل‌متل‬
‫آرامش درحضور دیگران (ناصرتقوائی)‬ ‫ینماآتلانتيك‬ ‫رم پا سایر شهرهای بزرگی جهان بخریم وبرای‬
‫سینما گران جهان سوم این فرصت را فراهمکنیم‬
‫ساعت ‪۲۲۱ ۰‬‬ ‫ووش دارد ت‪-‬کرار)‬
‫(سینما چشم گ‬ ‫تا مردم جهان فیلمهایشان‌را ببینند وبحرفهایشان‬
‫دوراه حل برای يك مساله‪0‬‬ ‫‪۰۱ ,:‬‬ ‫ساعت‬ ‫وه این کار از نظر اقتصادی‬ ‫کن‬
‫ار‬‫شیم ب‬

‫(امیرنادری)‬ ‫تنگسیر‬
‫سفر به لب دنیا (ژاك ایوکوستو)‬ ‫مقرون به صرفه نباشد‪ .‬چون ابن فیلمها کار‬
‫نخو اهند کرد‪ .‬باید مردم‌را بدیدن] نها عادت‌داد‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫یت ‪۶‬‬ ‫تفت‬

‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪٩۱‬‏ ‪ -‬خارج ازسابقه)‬

‫انگلستان ‪ . :‬باری لیندون‬ ‫قیاشلیکه‬

‫استانلیکوبربك‬ ‫ردان‬ ‫کار‬ ‫مروز‬


‫ظ‬ ‫استانلیکوبرپاك‬ ‫تهیه کننده‬ ‫دصر‬ ‫هی بت‬
‫استانلیبکوربك‬ ‫فیلمنامه‬
‫‪۱‬‬ ‫جان آلکوت‬ ‫فیلمبردار‬ ‫(|سینما دياموند ‪ -‬ساعت ‪ - ۱۱‬مسابقه)‬
‫(اقتباس و رهبری ارکستر) لئونارد روزنمن‬ ‫موسیقی‌متن‬
‫رایان‌اونیل» ماریسابرنسون» پاتريك‌مگی ‪ ۰‬هاردی‬ ‫بازیگران‬ ‫آلبرتو لاتوادا‬
‫کرو گر استیون بر کوف‪ ,‬گای‌هامیلتون‬ ‫ریزو لی‌فیلم «اس ‪ .‬پی ‪ .‬ای»‬
‫‪۵‬یلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ ۵۵۱ .‬دقبقه‬
‫م‬
‫جی ‪ .‬ب‪-‬رتلوا‪-‬تآواد) ‪ -‬ی ‪ .‬وانزنیا‬
‫می‬‫‪#‬کمباریتو‬
‫«باری‌لیندون» جوانی‌جاه‌طلب ولی ساده است‪ .‬وی‌تصمیم‌دارددرزند گی‬ ‫فردبونگوستو‪ .‬خوزه ماسکولو‬
‫پیشرفت کند‪ .‬ماجراهای او با بك دوئل بر سر معشوقه‌ای بی‌وفا ومتعاقب‬ ‫رناپوزتو‪ .‬دالیلادی لازارو ‪ .‬آنجلیکااییولیتو‬
‫آن فرار از دست قانون آغاز می‌گردد‪ .‬او درارتش انگلیس نام‌می‌نوبسد‬ ‫‪۵‬لیمتری ‪ .‬رنگی ‪ ۱۰۱ .‬دقیته‬
‫می‬‫‪۲1‬‬
‫و پس از اولین نبرد‪ .‬اخزدمت فرارکرده اماگرفتار نیروهای پروسی‬ ‫حوانی است کهروزهاش‌راباصحت کرتن‌بابر ندگان‬
‫می‌شود و ناچار به خدمت آنها درمی‌آید‪ .‬او به‌تدریج پایش به اجتماعات‬ ‫بو یو‬ ‫‪ ۴‬در پارك وبلائی‌اش می گذراند ‪ .‬وقتی بدارش‌خود کشی‬
‫اشرافی اروپا باز می‌شود جائی‌که مهارتش د رایجاد رابطه بازن‌ها ودر‬ ‫‪ ۱‬تاشی مرردت که‬ ‫ی‬ ‫بكك کارخانه دکمه‌سازی‬
‫استفاده از شمشیر و طبا نچه موفقیت او ‪ ۳‬نضمین می کندا‪ .‬او سرانجام‬
‫«]گوستو» مخالف پیشرفت است‪.‬همسرش «پالمیرا» وقتی موفق‌نمی‌شود‬
‫عقاید رومانتیکی راکه درباره عشق داشت رها می‌کند و به‌قصد تثبیت‬ ‫‪ ۱‬آگوستو» را به‌تغییرروش‌هایش ترغیب کند» با ک«وستی» نقشه‌ای‌برای‬
‫موقعیت مالی‌اش «کنتی لیندون» راکه بسیار زیبسا و ثروتمند است‬
‫را به بت‬ ‫گوستو»‬ ‫طرح می‌کند و بالاخره‪.‬‬ ‫کنار گذاردن شوهرش‬
‫به‌هسری مگییرد‪ .‬اما این ازدواج که برایش يك فرزند و ثروت زیاه‬ ‫گوستو» یا «سرافینا» دختری که‬ ‫رستان می‌فرستد‪ .‬درتیمارستان‬
‫به‌تابودی‌اش می| نحامد‪.‬‬ ‫بهمر اه میآ ورد»‬
‫‪۳ ۲۳7 ۳‬‬ ‫‪۳‬‬‫‪ 9 5‬و‬ ‫ازخود ‪-‬‬ ‫متحدهی‬ ‫(سینما امباد ‪۱۴‬‬ ‫‪۹‬‬ ‫» ‪ -‬ساعت ‪)۷۱‬‬
‫‪۱‬‬ ‫بدیرش‬ ‫سالهای آزتیشرخاکستر‬
‫‪۲‬‬ ‫سات اران ‪:‬‬ ‫اد ‪ :‬محمد لخدر حمینه‬
‫ِ‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪ .‬ای ‪".‬سس‬ ‫‪ :‬ا‪.‬ونس‬
‫‪۳‬‬
‫‪(0‬‬ ‫کارگردان ‪ :‬اتوپرمینجر‬ ‫‪ :‬محمد لخدر حمینه وتوفیق فارس‬
‫‪۱‬‬ ‫تهیه کننده ‪ :‬اتوپرمینجر‬
‫‪ :‬مارچل وگاتی‬
‫‪1‬‬ ‫‪ :‬وندل میز (براساس‌داستان آلن‌دروری)‬ ‫فیلمنامه‬
‫‪:‬‬ ‫‪ :‬سام لیویت‬ ‫فیلمبردار‬ ‫تن‪ :‬فیلیپ آرتوئیس‬
‫‪.‬‬ ‫‪.‬اربی سکال‬
‫‪ :‬چورجو وابااگیس ‪ .‬محمد لخدر حمینه ل‬
‫‪3‬‬ ‫موسیقی‌متن ‪ :‬جرمی فیلدینگ‬
‫‪ِ 1‬‬ ‫بازبگران ‪ :‬هنری فاندا ‪.‬چارلز لافتون » بورجس مردیت‬ ‫تر‬
‫آفمراسسو‬
‫‪.‬یلا شنا‪.‬‬
‫شیخ نورالدین ‪ .‬حسن حسنی ل‬
‫‪.‬‏‬ ‫میلیم‌تری «سینماسکوپ» ‪.‬رنگی‬
‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬سیاه‌وسفید ‪ ۰4۱ .‬دفیقه‬
‫‪۱‬جشنواره کان ‪۵/۵۱ -‬‬
‫پکی‌از رسای جمهور سرسخت وخودخواه امریکا وقتی که درمی‌پابد مدت | ‪.‬‬
‫|‬ ‫زیادی به‌پایان عمرش نمانده‌است» ازسنای امربکا میخواهد که پند وی را پذیرفنه‬ ‫این فیلم که داستانش از سال ‪ ۹۳۹۱‬شروع و در یازده نوامبر‬ ‫‪۱‬‬
‫و وزیر کشور «رابرت لفینگ‌ول» (هنری فاندا) را برای مقام رپاست جمهور‪:‬‬
‫باتمام میرسد » گویای دوره‌ای از تاریخ کشور الجزابر نیست »‬ ‫‪۶‬‬
‫تامزد کنند ‪« .‬سی‌بررایت کولی» (چارلز لافتون) که سناتوری از ابالات جنوبی‌است‬
‫پا انتخاب وی بشدت مخالفت ميکند‪ .‬او کارمندی بنام «هربرت گلمن» (بر‪.‬‬ ‫بلکه ازطریق وقابع تاربخی سعی دربیان این مطلب دارد‪ .‬که تب اول‬
‫عدها‪:‬‬ ‫وضع نامتعادلی دارد» ویامیددارد که در برابر‬ ‫نی‬
‫انظر‬
‫واز‬
‫رکه‬
‫مردیت) را‬ ‫(تاریخ شروع انقلاب الجزایر) تنها حياكدثه در تاریخ‬ ‫واه ‪6۶‬‬
‫روه کمونیستی همکاری داشته!‬
‫ند که «لفینگ‌ول» سالها قبل با گيك‬
‫کرا‬
‫افعت‬ ‫کشور الجزابر بحساب نمیاید ‪ .‬هدف فیلم بیان این مطلب است که روز‬
‫هرچند «لفینگول» نزد رئیس جمهور پاین حقیقت اعتراف میکند ول‬ ‫ول تواهبر ‪ ۶۹۱‬روزی است که مبارزه طولانی ملت الجزایر عبلریه‬
‫سخنان او بعنوان يك بی‌احتیاطی جوانی تلقی شده و او در برابر کمیسیو‬ ‫اتیر‬
‫جبزما‬
‫لقلا‬
‫به‌نتیجه میرسد‪ .‬این‌روز درواقع روزشروع ان‬ ‫|ستعمار‬
‫ا‬
‫بازپرسی سنا خودرا بیگناه میشمارد‪« .‬بریگهام آندرسون» رئیس کمیته درخواد‪.‬‬ ‫تن از شش قمت‪ ,‬تشکیل شنم است ‪:‬‬ ‫‪1‬‬
‫تصمی‬ ‫میکندکه نام وی ازصورت کاندیداها خارج شود‪ .‬ولی رئیس جمهور بااین‬
‫خشکسالی » کشاورزان زمینهای خودرا رها میکنند‪.‬‬ ‫‪۱‬‬
‫مخالفت میکند و «آندرسون» (که نقش وی را «اینگاسوانسون» ایفا میکند‬
‫پرد که بخاطر صلاح مملکت حقایق را برای مردم امربکا نا کر‬ ‫ای وان کر المرایر ‏‬ ‫ک‬
‫بنام «فرد‬ ‫اگرچه قبل از آنکه دست به‌چنین کاری بزند توسط مردی‬ ‫زاروین‬
‫افک‬
‫دررپابان‌جنگی ا‬ ‫بت ‪3‬‬
‫اکرمن» (جرج گربزارد) که سناتوری جوان وفوق‌العاده جاه‌طلبی است‬ ‫تحريك میشود ‪.‬‬
‫‪8‬‬ ‫تهدید قرار گرفنه و باو میگوبند که اگر چنان کند او‬ ‫سالهای بیداری » انتخابات سال ‪ ۷۹۱‬وشروع انقلاب ‪.‬‬
‫همجنس‌بازی او را در هاوائی زمان جنگ برملا خواهد ساخت‪.‬‬
‫سالهای آتش » انقلاب درسطح روستاها گسترش مییا‬
‫«آندرسون» که قادر نیست با عمل شرم‌آوری که سالها قبل مرتکب‬
‫‪۱‬نوامبرع‪ ۵۹۱‬انقلاب بطور گسترده وهمه‌جانبه آغاز ميشود‪.‬‬
‫روبرو شود وحقایق را نزد هسرش اعتراف کند» دست بخودکشی میزند‬
‫مرک غم‌انگیز وی سناتورها رأی برکاندیدا بودن «لفینگ‌ول» میدهند‪.‬‬
‫در وضعیتی بی‌تکلیفی با گروهی که با تماق خاص رأی خودرا به معاون‬
‫جمهور میدهند پایان می‌بابد‪ .‬وقتی‌که نوبت رأی دادن بهسعاونت رئیس ‪+‬‬
‫میرسد می‌بینیم‌تردبددارد ونمیتواندتصمیم‌بگیرد‪ .‬نگهاان‌خبرمیرسدکه ر‬
‫بزرگی رهبری‬ ‫در گذشته است» معاون که از ان لحظه خود را بامسئولیت‬

‫جح‬ ‫روبرو می‌بیند در دادن رآأی به‌خودش امتناع کرده ومیگوید ‪:‬‬
‫نام وزیرکشورم را بنویسم» ‪.‬‬
‫گوش دارد)‬
‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪ - ۲۲‬سینما چشم و‬

‫فراننه ‪ .:‬جشن وحوش‬ ‫ازپیروزی تاپیروزی‬ ‫جمهوری خلق چین ‪:‬‬


‫فردربك روسیف‬ ‫تن‬
‫کار‬ ‫چنگ‌بین ‪ ۲‬وانگ‌بن‬ ‫کار گردان ‪:‬‬
‫استودیوی فیلم بکن‬ ‫اه تقد‬
‫مادلن شاپسال‬ ‫گفتار‬
‫وانجلیس پاباتاناسیو‬ ‫موسیقی متن‬ ‫چکو ‪ -‬لینگ‬
‫نی‌چینگ ‪ .‬ن‬ ‫فیلمبردار‬
‫‪۱‬قیته‬
‫‪۵‬یلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ .‬د‬
‫م‬
‫ین که‬ ‫موسیقی متن ‪:‬‬ ‫‪۳‬آ‬
‫پ‬

‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ ۰۳۱ .‬دقیقه‬


‫در سرتاسر زمین‬
‫مدام جشنی باشکوه درجریان‌است‪ .‬زند گی] زادحیوانات‬

‫بی‌پایان و پر رنگگ و آوازی‌است‬ ‫پهنه گسترده طبیعت همانند جشن‬ ‫در‬


‫درسال ‪ ۷2۹۱‬نیروهای «کومین‌تانگ» حمله سختی را در‬
‫که‌انسان تکانون جز گوشه‌ای از آن را ندیده است‪« .‬فردريك‌روسیف»‬
‫مناطق آزاد شده‌چین شرقی آغاز میکنند ‪ .‬ارتش چین شرقی با تبعیت‬
‫صحنه‌های مختلف اپن فیلم را طی نزديك به‌پیست‌سال در نقاط مختلف |‬ ‫از سیاست استراتژيك مائو که می‌گفت باید قدرتمند شد تا دشمن را‬
‫کره زمین تهیه ک درهداست‪.‬‬
‫یکی‌یکی از پای درآورد » پیروزیهای متعددی بدست می‌آورد ‪ .‬ولی‬
‫در همین وقت دشمن نیروهای زیادی را وارد میدان جنگ میکند تا‬
‫ولی نیروهای آزادی‌بخش‬ ‫‪.‬‬ ‫درآورد‬ ‫| نیروهای ملی را تحت محاصره‬ ‫‪۱‬‬

‫املی دشمن را بدام می‌اندازند ودريك نبرد بیش ات زار ازاراد‬


‫قصد‬ ‫همچنین نیروهائی را که ازجنوب‬ ‫‪.‬‬ ‫دشمن را از پای درمیآورند‬

‫باین ترتیب ارتش ملی موفق‬ ‫| حمله دارند با كمك مردم شکست میدهند‬
‫ميشوه ‪.‬‬ ‫کردن تمام سرزمین چین‬ ‫بهآزاد‬
‫(سینما دیاموند ‪ -‬جشنواره جشنواره‌ها ‪ -‬ساعت ‪)۳۱‬‬ ‫سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪ - ۱+‬جشنواره جشنواره‌ها)‬
‫[ص‬

‫ابتالیا ‪ . .:‬مارش پیروزی‬ ‫شب‌ها و روزها‬


‫کار گردان ‪:‬‏ مراکو بولکیو‬
‫نهیه کننده ‏ ‪ :‬سیلوی وکلمانتلی ‪:‬‬ ‫برژی آنت زا‬
‫مار کوبل وکیو » س ‪ .‬بانسینی‬ ‫فیلمنامه‬ ‫زوونیمیر ‪9‬‬
‫کاومو‬‫فارنکو دی ج‬ ‫فیلمبردار‬
‫نیکول پیووانی‬ ‫موسیقی متن ‪:‬‬ ‫دبروشکا)‬
‫بازیگران ‪ :‬فرانکونرو ‪ .‬میوئومیوئو ‪ .‬میکله پلاسیدو ‪ .‬پاتربك‬ ‫استانیسلاو لوت‬
‫دواره ‪ .‬که هارت‌بل‬ ‫والدما رکازانکی‬
‫ً‬ ‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪.‬‬ ‫ژادویکا بارانسکا » برژی بین‌ژسکی » بیه تاثیره‬
‫ت‬
‫کیه‌ویچ ‪.‬‬
‫«پائولو پاسری» پس‌ازفراغت از تحصیل به ارتش می‌پیو ندد‪.‬‬ ‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ ۳۷۱ .‬دفیقه ‪:‬‬
‫اما مفررات سخت نظطأّمی و زندگی خشن سربازی را باب طبع خود‬
‫‪|۳۳‬‬ ‫نمی‌باید وسعی مکیند با غذا نخوردن » روزی هشتادتا سا ‪۰‬‬ ‫|این فیلم فصل‌هائی چند ازتاریخ لهستان ‪ -‬ازدهه هفتاد فرن نوزدهم‬
‫‪۳۱‬‬
‫استعلاج ‪۰‬‬ ‫رندخصی‬
‫مک‬‫وار‬
‫استفاده از آنفتامین خودش را بیم‬ ‫ناآغاز جنگ دوم جهانی ‪ -‬را پابه‌پای ماجراهای شخصی افراد يك‬
‫اما از هيچيك ازاین کارها نتیجه‌ای نمی‌گیره ‪ .‬فرمانده او کاپیتان‬ ‫شانواد‪ .‬دنبال کهنیدا‪.‬‬
‫«آسپونو» متوجه اپن موضوع می‌شود وتصمیم می‌گیرد بهر ترتیب شده‬
‫از «پاسری» يك سرباز کامل سازد ‪« .‬آسیوتو» که خودش هم يك‬
‫سرباز کامل ونمونه است » در زندگی زناشوئّی ناموفق است » همسرش‬
‫«روسانا» به او علاقه‌ای ندارد وتنها بخاطر حفظ موقعیت اجتماعی به‬
‫ار ی ادامه می‌دهد » ضمن اینکه در نهان با مردی بهنام‬
‫‪«۰‬بایو»‪.‬رابطه عشقی دارد‪« .‬آسیوتو» از «پاسری» که‌حالا سرباز مر‌ثبی‬
‫متوجه می‌شود |‬ ‫یز ودی‬ ‫‪« .‬پاسری»‬ ‫شده میخواهد که مراقب همسرش‌باشد‬

‫که «روسانا» با «بایو» رابطه دارد اما «روسانا» متقاعدش می‌سازد که‬
‫این موضوع را از «آسپوتو» پنهان نگه دارد ‪ .‬بتدریج «پاسری» خودش‬
‫دل به «روسانا» می‌بندد و «روسانا» هم رابطه‌اش را با «بابو» قطع‬
‫انتقام «آسیوتو» را از رابطه «پاسی»‬ ‫را ی‬ ‫آمی کند‬
‫ب‪۳‬ا هشرش مطلع می‌سازد و «آسپوتو» هسرش را شدت‪ .‬کتك مر ‪۷‬‬
‫‪۱‬‬ ‫وعده‌ای ازسر بازها" ‪۳۳‬‬ ‫«روسانا» آسیوتورا تر لک می‪,‬کندو‪«,‬پاسری»‬

‫‪۳‬‬ ‫هم‬ ‫می‌گیرتند او «آسیوتو» سرپیچی کنند و بدوناجازه‬

‫‪۳‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫آسئیوتو زا یداه‬ ‫هنگام ترلك باد کان «پاسری»‬

‫‪۱‬‬ ‫کته شده است ‪3‬‬


‫‪[۱۱۲‬‬
‫> م‪۳۳‬‬ ‫کند‪.‬‬

‫‪۱۰2310‬‬
‫به‌ترتیبی که قبلا همگفته‪ .‬شد» کیتون نیت و قصدی‬
‫ندارد» در ضمن‌این‬ ‫برای ابراز «پیام مورد علاقةً مردم»‬
‫نمایلی به «عشق و دوستی‬ ‫تک‬
‫وهن‬ ‫مطلب نیز عنو‬
‫کان‌‬
‫یشده‬
‫اگر او در تمامی فیلم‌هایش» آدمی‌عاشق‬ ‫نشان نمی‌دهد»‪.‬‬
‫پیشه است» عثق او پایه‌ای سست داارد‬
‫زوربیوشتیر‌عادت‬
‫ظاهر می‌شود تا ازاعتقادی راسخ» ‪.‬‬
‫باستوکیتون‪ .‬انسانی باچهر ه‌ای سنگی‪..‬‬
‫زن در نظر کیتون به‌عنوان نیرویی محرکه برای‬
‫بروز آنچه که می‌تواند به‌منظور برتری از خود انجام‬ ‫فرجمه ‪ :‬پرویز شفا‬ ‫نوشتة ‪ :‬ژان پاتريك لوبل‬
‫دهد» عمل می‌کند و بنابراین نشان بدهد او نیز دوستی‬
‫و عثق را احساس می‌کند و موقعی که‌زمان و فرصت‌اظهار‬
‫(« ‪6 ۱‬‬
‫عشق به شیوه‌ای معمول به‌دختری به‌دست آید» ‪۳‬‬
‫از ناراحتی و شتابزدگی براو مستولی می‌شود‪.‬‬ ‫در این‌جاء معجزه‌ای ( چه قابل توضیح باشد سا‬
‫هنگامی که او بایدقلب دختر را با تعارف‌های‌دلنشین‬ ‫نباشد ) رخ نداده‌است» عامل خارجی دیگری برای‌سلب‬
‫کولمه‌های خوشایند ساده تصاحب کند (فیلمبر دار مدرسه‪,‬‬
‫اعتبار پیروزی اکزیتون دخالت‌نداشته است‪ .‬او همان‬
‫ش)ه‌دربر ابر‬ ‫شلروگ جونیور » هفت شانس » د‪,‬ربهامنویرد‬
‫به‌نیروی شگفت‬ ‫کارها را به نلاش تمامی وجودش‬
‫مهارت دیگران مفلوب می‌شود‪ .‬زمانی که باید به‌دختری‬
‫اخلاقی که در شکل انرژی جسمانی ظاهر می‌شود‪ .‬مدیون‬
‫جوان روی‌کاناپه‌ای راحت باگل (دریانورد) یاباشیرینی‬ ‫است ‪.‬‬
‫(شرلوك جونیور) يا نامه‌های عاشقانه (هفت شانس)یابا‬
‫کیتون پس از اين پیروزی» مثل همیشه‪ .‬فطروتن‬
‫اظهارات عاشتانه و زن‌نوازی‌های معمولی (فیلمسردار‪,‬‬
‫و متواضع بنظر می‌رسد؛ او همان اطمینان خاطر آرام‬
‫مدرسه» پرتره در فیلم «جنرال» و غهره) ابراز عشق کند‪,‬‬
‫‪۳‬ی سالت سین شود ‪,‬را حفظ می‌کند‪ .‬اجتمالا ممکن‌اننت‬
‫ت‪۱‬ا‬
‫کارهایش توآم باشکستی ملالت‌انگیز است‪ .‬لیکن‌موقعی که‬ ‫این که او را مجبور کرده تا دست به‌چنین‬ ‫دبختهر‌رخااطر‬
‫ب"اید برای اظهارعشق و به‌دست آورن‌دختر محبوبش‌به کارهای‬
‫کارهایی بزند‪ .‬کمی سرزنش کند‪ .‬اگر سپاسگزاری‌دو جانبه‬
‫عجیب و غریبی اقدام کند» «آن‌و قت» است که او در محیط‬
‫وجود‬ ‫ت»‬
‫م بر‬
‫دمت‬
‫خشخد‬
‫ومتفابلی درآخرین نمای فیلم «پی‬
‫طبیعی خود قرار می‌گیرد‪ .‬کافی‌است که کیتون را درد کی‬
‫اینکه‬ ‫‌به‌خاطر‬
‫وناز‬
‫یینل»‬
‫ون‬‫(سیاسگزاری«سالی اک‬ ‫دار‬
‫توفانزده‌ای قرار بدهید و خواهید دید که‌او چگونه‬
‫آدمی نجیب و صاحب شخصیت است و سپاسگزاری کیتون‬
‫می‌تواند به‌زنی اظهار عشق کند‪.‬‬
‫از «سالی اونیل» به‌خاطراين که‌فرصتی به‌او داده‌تابرتری‬
‫کیتون در فیلم «دریانورد» ‪ -‬در زیر ظاهرخونسرد‬
‫خود را ثابت کند) همچنین سرزنش خاموشی برای ان‬
‫و بخ‌زده‌اش ‪ -‬شدید] نحت تأثیر ستایش‌وتجلیل دختری‬
‫‪ ۷‬عمل وحشیانه وجوه داردکه خود را موظف به‌ترك‬
‫که دوست داره قرار می‌گیرد و درپی بزر گ‌نما بی‌وعظمت‬
‫وهایی ازآن می‌بیند‪.‬‬
‫ر‬
‫می‌رود‪ .‬برای رسیدن به‌وصال محبوبش در فضا پرواز‬
‫و این سرزنش خیلی موثرتر است چراکه قضاوت‬
‫خواهد کرد‪ .‬لیکن مجبور به‌عبور از خیابان با اتومبیل‬
‫سیت بل‌قضاو تآدمیاسن‬
‫ین‬‫نربا‬
‫وداوری شخصی ناتوان وق‬
‫بسیار ربگزه‌خویش است» از این‌رو با حالتی متین‌وموقر‬ ‫که در عین ضعف چسمانی » دستخوش اجرای اعمال‌ملهما‬
‫دوری می‌زند که به‌ظاهر به‌فضای بیشتری نیازمند است ‪.‬‬
‫خشو نت» بااین‌همه پیروز شده است‌و کسی که پیروزی‌خود‬
‫دراین‌جا نیز» فرم و شکلی که عمل‌کیتون» یعنی تمهید‬ ‫را خوار و بی‌ارزش‌تلتی‌می کندنه‌اين کهازآن تجلیل کند‪.‬‬
‫کميك تصویری» به‌خود می‌گیرد ‪ --‬موضع گیری‌اش در‬
‫لیکن دراین‌جا نباید فریب این‌باورداشت را خضورد‬
‫است که معنی عمل را به‌ما عرضه می کندء معنضی‬ ‫فضا ت‬
‫نیمیا‌حا کیاز باس‬ ‫»ر»‬
‫تت ب‬
‫مشخدم‬
‫دم« پی‬
‫خیفیل‬
‫‪ :‬کنهمای نهاب‬
‫ومفهومی مهم‌تراز خود عمل‪.‬‬
‫نوومیدی است‪ .‬بی‌توجه به‌این‌که طرفداران «نومیدی‬
‫به همین ترتیب» زمانی که باید عشق خود رابه‌دختری‬ ‫و یأس» کیتون چه ممکن است بگویند‪ .‬خودکیتون‌حتی‬
‫است ‏ اعلان کند بر طبق قاعده‪,‬‬ ‫تاب باغ تست‬ ‫که روی‬
‫‪0‬‬ ‫بالاخره‬ ‫به‌آین نکته نمی کند و‬ ‫ضمنی هم‌اشاره‌ای‬ ‫بطور‬
‫در زحمت می‌افتد؛ لیکن به‌هنگامی که باید اظهار عشق‬
‫اات نورد»‬
‫«در ب‬ ‫بی‌توجه به‌این که آدمی روی زمین برای چه‌چیزی تلاش‬
‫کند و در ضمن بکوشد خود را به‌نحوی در برابرمیزی که‬ ‫" ومبارزه می‌کند» بی‌توجه بهآنچه‌که او برایش جنگ‬
‫(پیشخدمت پرخدمت) نگاهدارد» این‬ ‫در زمین نشست مکیند‬
‫می‌کند» عاقبت تمامی این‌هاءعدم و نیستی است لیکن‌پستی‬
‫کار را با استادی و مهارت اتجام می‌دهد‪.‬‬ ‫بنابراین» زنان هستندکه می‌توانند نیرو و انرژی‬ ‫وخفت» مزءٌ تلخی در دهان باقی‌میگذارد‪.‬‬
‫همینطور‪ .‬باستر کیتون دروضع ناساعدی قرار‬ ‫کیتون را از حالت اختفا بیرون بیاورند‪ .‬پس‪,‬روابطش‬ ‫است کاملا مخالف اعمال نیروی زور‬
‫کیتون‪ .‬آدمی‬
‫می‌گییرد زما نیکه قرار می‌شود دختر مورد نظرش‌راهمراه‬ ‫با زنان از چه قرار می‌تواند باشد؟‬ ‫‪ 35‬در انرژی اخلاقی خودمی کوشدتاراهی برای غلبه‌بر آن»‬ ‫‪۱‬‬
‫ببرد (فیلمبردار) ‪ .‬در‬ ‫خود به «گردش و هواخضوری»‬
‫‪۹‬‬
‫" در زمينة خودش بیابد‪ .‬منظور این‌است که در نظر کیتون‪:‬‬
‫استخرشناء کمابیش موفق می‌شود تأثیر خوبی برجاگذارد؛‬ ‫‪.‬‬ ‫زش‬
‫اقربا‬
‫عش‬ ‫دپاریان» قدرت و نجابت اخلاقی‌ای‌که او تجسمآن‌است»‬
‫دراین‌جاست که او دراصل‌وجوهر قرار می‌گیردومی‌تواند‬
‫(بادداشتی در باره باستر کیتون‬ ‫نها یدهآل‌ها پی‬ ‫هستند»‬ ‫آمر» مو ثرتر از خشو نت‬ ‫‪ 1‬آدر حقبقت‬

‫هی‌پیش‬ ‫ایب‬
‫وگو‬
‫وت‬‫بدرخشد‪ .‬لیکن‪ .‬هنگامی که فرصت گکفت‬ ‫سر برمی آور ند‪:‬‬ ‫که همیشه علیه «ضررورت»‬

‫می‌آید و می‌خواهد دختر را با اتومبیل به‌خانه‪ :‬پرساند‪.‬‬ ‫دیر پا زود» انسان باید پاکی رابه کناری بیندازدیا‬
‫خود را در وضع ناساعدی ‪ -‬در زیرباران ‪ -‬می‌یاببد‬ ‫ورابظه‌اش با زنان)‬ ‫پاک نت حواهد شد‪ .‬معلوب‪:‬و مرت ندءدتیابه‌خاظر‬
‫حال آن که رقیبش امتیاز کسب می‌کند‪.‬‬ ‫زشتی و خواری‪ .‬اگر کیتون بر نیروی عاصی و خشن‬
‫کتنیدتکوهن"‬
‫معمولا زنان» بنیاد و اساس‌کارهایی هس‬

‫دمیار ‪۸0۱1‬‬
‫ادامه دارد‬ ‫بنههگ‌وای فوق‌العاده می‌کوشد برخود نیز برتری حاصل‬ ‫حاضر در همه‌جا» در میدان و زمینة خودش؛ پیروز‬
‫فردی‬ ‫به‌صورت‬ ‫نیست که او خود»‬ ‫می‌ شود به‌این‌خاطر‬

‫بی‌رحم و جانورخوی درآمده است ‪ .‬خیلی‌دورازاین‬


‫تصورها؛ انرژی بی‌جنبش ظاهری و آرامی راکه او‬
‫بی‌رحصم‬ ‫نیروی‬ ‫بر‬ ‫به‌این‌خاطر»‬ ‫«فقط‬ ‫است؛‬ ‫نمایشگر‬

‫ن برتری‌دارد که‌می‌نو |ندازمیدان کارزار» پیرو زمندا نه‬


‫‪۱‬‬
‫بت‬
‫‪۳1‬‬
‫‪0۳۱۳۱01‬‬
‫‪۱۱۸۲۳۵ ۲‬‬
‫‪۸۱0۲77۲۲ ۸,‬‬
‫‪(۳۳‬‬
‫‪1۲ ۲‬‬
‫‪1۷۲‬‬
‫بللنا مصهای مد وعمل علمزعطننک تمتصهنو‬
‫لاب ‪ 2‬رگلهداز بوط داعنی فلا عنط که طعظ‬
‫علجمو ‪0‬ع‪6‬ونلوع‪۳‬‬ ‫رفقط فقط منم‬ ‫‪08‬صه‬
‫هد فجمتاهع‪ ۵ 1۵‬ععمطعع مظ رعتقظ براداهدامزم‬
‫ماه وتدمامعنل فطط ‪ ۶۵‬وج‬ ‫‪۰‬‬
‫سلیعم عنط للم عقط بومه ما عمط عوز ونط‪"1‬‬
‫(مه حعطا که تعمصد عمط ‪0‬ععععناو ههور‬
‫اهوم چ وذ عط فقط غبم فمتمم ما رون س‬
‫مطعنط ‪0‬صح‬ ‫وعطنعلممط حصلن صز ع‪6۳‬م اجه‬
‫حعقظ ‪06,‬اهاتصصا و عمصصعه تمه عصم با‬
‫م‪6‬زاه ‪ 06076‬بلطونط ‪ 2‬معط عصلنا عنط که‬ ‫عاموع‪ 02‬وز مصنامه ونلمه‪ . ۲(0‬عتامطامم‌طصو ‏ تجستاهد مد وعمتیعاصد مصتاعمطو گم حصعامامر‪2‬‬
‫اهلد ما عصععو گلععصنط علم‌تدداننک بیط‬ ‫حعب ‪, .‬تطوناعا‪0‬صعه روللی‌النهعجه ‪ -‬اطعنژ‬ ‫ط‪0‬وممتظ هوتیه‪ ۷‬علن‪ ۳۳۱‬رعدمتطاه ام با‬ ‫‪۰‬‬
‫مصفطا که عصمه طن‬ ‫‪۶‬ه عصنطاعمه موز عظ‬ ‫غهنل عم ‪1‬‬ ‫‪ 06۲2 ۲‬متنیان عمط رتعاعه‌عنل ‪2‬و ‪ 6۲1‬عنط معلامع ب«لعبم‪ 1‬معط عقط ممص ص‬
‫م‪2‬‬ ‫نص‬ ‫تالا عصتعد ‪ 1621‬صز متع حصلن عنطا ظ قمصتمو‬ ‫حطمنک رزده روط ‪06‬تهمصصمت معصتاتله مه‬
‫‪ 72060-‬ماما چ صنجمعه و "صم‌صما وق‬ ‫ععصی دام فصج معلقصی طن ‪ 06‬هصن‬ ‫مور‬ ‫سهاذ‪ ۷‬وعلعم‪ 1‬حصلق فنص رفخه‌صمل صمم ‪ 1۳‬و‬
‫همه جح صم ‪06‬فقظ ‪ .‬تنب جوز من‬ ‫‪ 20۶ (6۵۲6 8‬ولد ‪666۵‬فتاه غطعنصد عصم رعصما‪2‬‬ ‫وا ‪ ۶‬طهبامطا صهبه وتان‬ ‫طمیامجم ماه‬
‫قذ ع تساج ‪ 5181‬عمط ص وی رتزهتهعل‌مط["‬ ‫سبلالی جم صمعی ونطط ععناً عتامامی ‪ 2‬مه ‪۵62‬‬ ‫عجومععه ما ‪0۸‬‬ ‫‪۰‬‬
‫مد نله گم تفن وفنعمه صح‬ ‫بنج‬ ‫‪0101 ۰6‬‬ ‫وا ‪ 0 665‬صهس نز وئینده عام‌تدداننک بیط‬
‫عمص حمتطاهه صرً حصنه ‪ 2‬صهعی ‪ 1‬عمط برآمتم‪1‬‬ ‫صلن عمط ودره عطاه صد‪ .‬ولمامصتادمتصنا‬ ‫‪ 0‬مصمروصه عوذ‪ 02‬لیام ‪ 1‬تمه صذ ‪02‬‬
‫متاونلمعد جم مصوهو فها عمجم‬ ‫ماج‬ ‫اکتا [ ‪0, .‬عتنوعل ‪ 6‬ما هصتطاعصصمی ‪567261‬‬ ‫عم تیه فقصتمم ‪ 00۵۵‬فا ‪ 7272.‬رهاه‬
‫عصه ص صرح رماتوننامجه ود پطامعومنمطم معط[‬ ‫از وط لصهمع‌صا لقع عم ‪ 1‬فوع‌گممم‬ ‫مدع وصهجور ود گم اطعنه فطط فصه ‪20‬‬
‫‪.‬جطمتنتاهعد مومع اه ا‪0‬عووع‪۳‬‬ ‫عط ‪1۷۷‬‬ ‫هد (لمع‪ ۵0‬صهچط) ‪ ..‬تمصحظ ‪, ..‬لفط ق‪2‬‬ ‫‪-‬ا‪ ۲‬ر‪5‬ع‪ 06۲60۷0۳ ۷‬ر‪562‬ط‪0‬ظ [ه‌اهاه ر‪510715‬‬
‫«تتحظ رعصع ‪0‬عمم[‪67‬ع‪ 0‬اعد ‪ ۶۵ 2‬مافط‬ ‫‪,‬عصحوجعام باه‌تتصزلع‪ 1‬وز ع‪10‬صع ص‪ 2‬وع‪ ۵1 6 1۶‬عناوم ‪۶ 2‬ه طونمصه عمط نموه‬
‫*مل‌هور ‪1‬‬‫‪1 2‬ص ‪ 2‬واصووع‪:‬وم ص‬ ‫عطا ‪01‬‬ ‫ما عصه ‪ ۶‬طمباجدد وما ‪4.‬صنه‪ .‬رعطاو‪67601‬‬ ‫صمعلز ‪ ۷۲‬ما ماع‬

‫‪۳۲۵0۲(0۲۳10 51 ۲۳ ۲0۵۱۳ ۲0 ۸۲0 ۲۲‬؛‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪۸‬‬


‫‪6:5 2 0‬‬ ‫ول‪2101‬ع‪1 2‬‬ ‫‪ 66‬تفع عطا بلصنهابی صه صلظ ‪6102‬عته‬ ‫فیامتااه‌داعد موه هصتممععههد عامرمعم ات‪۵۱‬‬
‫لمممت‪2۱‬ظ) ‪ 1۵۲۵0‬ونمتتعععله ته ‪02‬عظ عمط‬ ‫عبت فقط همتصرها؟‪-‬سم‌ططما مصممته ‪۶‬ه‬ ‫معط متعاع طمصعر‪ ۳‬فط لفط ما معمه‬ ‫‪۰‬‬
‫‪ 0۵۲۵۵2۱ 0‬فقط ر(صمتاه‌عنصمونه ‏ مصعصتن‬ ‫‪.‬اناد عنام صا باه‬ ‫‪۳‬‬ ‫عبحظ‬ ‫وفصممهمصنمصم تم فطا ‪ ۶‬عصجمع‬ ‫‪6‬‬
‫‪-‬تعم فقط فط ‪8‬ص فصصلظ لهتمتعصصصصدی معلهر‬ ‫«ماعنط صمته‌علظ که ‪0‬مزبوم ‪ 2‬وهمم ‪11‬‬ ‫‪-‬عصصظ فطع رط‌جرع‪ ۳‬عط رتعلءنا‪ 61621, ۴۳‬معا‬
‫عام‪ 1‬حصعط متفه صد‪060 .‬ععممیاه ‪.‬رتصتهع‬ ‫حل صهاجم‌عاض دص طز ‪ 1260‬بلنصعتم‌طناه ام‬ ‫جوز مصصجه عمط عظ ووهساه ‪4‬لنا‪ ۵‬عز ‏ فهمزز‬
‫کععصحصظ تمعصماً فص هتتعولظ ‪, .‬لمتمتعصصمم‬ ‫ممتحهطان جوز ملععباه عطا مر ‪ --‬ه‪2‬مجهظ‬ ‫ما عهصتامعع صذ معمعط عط ‪ ۶‬عصه در‪2‬و "ردنا‬
‫‪ 0720۵0۶6 0۵‬مین صهع[ مه رفصصام صعنلمغ[‬ ‫صتعععتج وجع قطا غباط‬ ‫حطمی زم عصتلهه ممعط‬ ‫ا‪ ۵۱ 6‬عمجمم ‪ 672‬مطا دهرمما م‪6۸‬‬
‫‪ ۰‬م‪ 1‬ومعلهم ‪ 7691 61‬ص‪ 1‬عصتمل ‪] ۶۵‬رز‬ ‫‪ 2۷۱‬ع‪1‬وعناتاه ‪ 2‬فقطا وعع‌صفنامامو‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪.‬کصحصع) مط موم متفه طاتمل‬
‫‪0 221۳-1210121‬عصهطم]‪۷‬ر ععلنا فلز‬ ‫‪5‬‬ ‫تال ر‪« 67016‬آمن هن عصصز ‪[621 51 63۲ 5‬‬ ‫مسج وععامجبهطل فط ‪1‬‬ ‫هه‬ ‫م‪۵760‬‬
‫‪6‬نونده‌حطت) تعصصنهد عون مصلوظ فعصصعن ‪5791‬‬ ‫‪ ۵۱۲۵۷۷۲ ۲۵2۷۷۱ ۰,‬ععایه ‪0‬صه عطز‬ ‫ماج موه عمط صد مهمن‌صیط عتعطا ‪0‬همنومح‬
‫عطا ‪۶‬ه عامتصم‌عطن)) وععتددظ دوع دعقصصظ و‪60‬‬
‫‪0‬صح عصمناهه‪ ۲6۳‬لهعناناهم عطا ‪ ۶۵‬عصرم؛‬ ‫فص رمع ععلقط جه بچن بوصم صممطم فطع‬
‫‪5‬‬ ‫(ته‌جاحصربز‬
‫‪ 6:7۱‬و‬ ‫عم عط‬
‫‪ -- 6‬وطنلصناماوه ‪ 672‬مهحص ‪6‬ظ)‪7 ۶‬و‪2‬‬ ‫[ممذاناهم حتعط ‪۶‬ه ‪60‬ذفنناه صعمط عطا ‪۶‬ه عهتابال‬
‫‪ 16121‬یام ‪ 2‬هر ‪ 2 2 5‬تعطاصهععن‪ 1‬مه‬ ‫‪1‬‬ ‫همعط حعلان‪ ۲‬جم؟ ظاناممر فصدزه‌ع‪ ۸‬حععط‬ ‫‪.‬تمه براتطعنا توتضم عت‪ 2‬ععوم‬
‫ورد رصقم ‪1‬‬ ‫‪ 2‬و منوتممتطی‬ ‫ع‬ ‫صوه مط‬ ‫‪ 00‬توللحتمصحصق ‪ ۵65‬مه رط‌صه‪۲ ۳‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫دموروع‪ ۳‬ماس‬
‫س‬
‫‪۷۸۰۱۴ ۴۲‬‬
‫طصمل‪20‬صیام]‬ ‫احتق فطه‬ ‫صحتصف!‬ ‫‪6261‬‬
‫عطع ‪602‬ص عطظ طعنطمه توطافک صه نحص رحصام‬
‫طوتصحنا عطع بط ‪06‬تتحفصا‪ .‬هه عصتمملام]‬
‫مطمطل‌هوظ ‪4‬صج عتنجمعاطنون و وعتلعصصمی‬
‫افعا‪ 21‬عطع ‪ ۵‬ضبن به ‪0۵۲‬مامرصه صلق فطع‬
‫عمحمصمن‌قه مه صعتلتصع وداعع‌له نموه هرز‬
‫عطا ‪« ۶۵‬عجصمن رد‪ ۴‬نارهم عط زو‬ ‫‪۰‬‬
‫صحط تعطان عحمط فجمه تعمرججوعهحصعصتن مط‪1‬‬
‫گهن فطع‬ ‫همم‬ ‫‪۰‬‬
‫‪"]۳۲۲۲/۲۹۵۱۸۲, ۱۳/۲/۱۷۲۳‬‬ ‫‪2, 6‬‬
‫قصهتصهطعن) م‪ ۶۵ 4991‬متا معط غصتمتد رز‬ ‫(ویمهعط صذ فمصاظ عتمط)‬
‫عطا رهم‪ ۸‬نر‪2‬ظ مصلط ‪0‬عمععو عنط ‪4‬عناصه‌وعدم‬
‫مه فاعم عمط من رد مامظ حصلز ‏‬
‫معن‪-‬صماجمکا‪ .‬طمنتو طعد رمطم‌ته‪6‬وع مور‬ ‫‪۲۲۷۸۵0۲۷۱۸۲۱‬‬ ‫‪۸۵۲۷۲۳1۵10:‬‬ ‫‪۱۵۷۵۱۵6۳ ۵‬‬ ‫ملاع‬
‫‪0-‬تباط ‪۶ 2‬ه حم عط حطم عصنمرمع‪ 1‬مه متتملمم‬ ‫بصع ‪01‬‬ ‫وردنا ‪0‬ص متطعتلظ‪.‬‬
‫‪ 2‬موه حرنه سح ‪ ۶۵‬نام صه عبات ‪ 2‬ماصد هر‬ ‫مر ‪1‬‬ ‫عصهطم‌صتنر ‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪ 61:‬ععمطامعامع‬
‫امصصا دماح وعزبیاه ج)‌نطها رحصا فط ‏‬ ‫‪) 6‬عمط ‪۶ 61 ۷۱‬ه )طعن‪1۳‬‬
‫فط صذ خصعصصمام عسبتاجع؟ اعتظ عمط عصدم‪۵ .‬صرم‬ ‫همع جم ‪.‬تحص ‪4‬‬ ‫(‪0‬ا‪0‬ظ ‪0‬صح ععبظ)‬
‫عط هدام معله فد رتتام‪6‬مد‪12۷1۲ ۳6۲‬وع]‬ ‫(‪6۲‬ز‪ )۲۳‬مم‌صما روط ‪ .‬تصص‪7 .‬‬
‫‪ ۲‬ععصهد ‪0۲۵‬ع‪ 6۲‬متعقصمصتن عاطهنطهه غومحر‬
‫ص معلنا ‪0‬ععام‪ 01‬صهعطع‪ 1‬هط ه صهتصه‪ 1:‬صرح‬ ‫مد ‪ 04‬مه فد حصمصت‬
‫تزهاظ رولهم‌تممتیم عطا طممطاله عرمل عومطع‬ ‫‪:‬صص ‪01‬‬ ‫عووسند‪ ۵۲6۲ ۹‬ض‬
‫معط ‪46‬سملامة ععلعظ فصه حوم‪۸‬‬ ‫مه‬
‫حمنطس مافتاجه متصصمی زم منوصر قطه ‪ ۶۵‬هانتمررمع‬ ‫ععط] ‪0‬عهصز‪ ۷۷۱‬عطه عم هنز ‪۲۲۵۲۲۵۲۷۱۸۲۸۳ ۸۷5110:‬‬
‫‪ 231‬صرح تاه ‪ ۶۵‬ووعه‌عباه عط مهتم ‪02‬ظ‬ ‫حصع ‪01‬‬ ‫تج ‪7‬‬ ‫(متطام‪ 2۷۱‬ععصوظ) ‪ .‬صمگ امونهمعظ عطه ‪۶‬ه یمک‬
‫‪ ۶‬ع‪6‬عننجعع رتبطنه؟ ه قوس صلظ متام من‬ ‫(‪0‬مملظ صرح ‪0‬ص‪ 26‬رحمتا‪ )۶۵0 ۱‬عم ‪ ۶۵‬ملگ عط‪ 1‬نصم ‪ 01‬عق ‪1‬‬
‫وی معط صم [وبند معط و ‪ ۵‬ععممع‌تممصه عطع‬
‫عصنامصوزه رعسببامزم عصتلاه]) عطا ‏ مصومه هنم‬ ‫عتحت مه هنن مدز مصعمت)‬
‫‪, 2‬موه عبط ممتصطمعع ما صمتهتمصص مرچ‬ ‫عاطنلمتعم‪ 1‬عط‪ 1‬نصم ‪4‬‬ ‫عننط‪ ۷۷‬پعصنطم‪2۷1‬‬ ‫عم‬
‫سعصتی گم ‪0‬تحصهاه طعنط معط حصمع له عصتاام]‬
‫‪2‬‬‫‪ ۸02‬وصهتصمطون ود ‪6‬و غت‪ 2‬من‬ ‫‪۰‬‬
‫‪611۲۸۸11۸‬‬ ‫کج ‪0‬صح مم‌و مدا مصمصش ‪۸۲۳۵10:‬‬
‫کعمس مها متامصصمصت عصملنو عطامصخ‬ ‫‪۶ 9‬ه مع‪ 0۳‬عطا مه ‪: ۵۵27۵۷‬صرح ‪01‬‬ ‫‪۵‬‬
‫ععتللی؟ عطق ‪ ۶‬مه عمط مه حمصتامزت ‪ 11۵۶‬م)‌نطه‬
‫که ت‪ 06‬متنطدع؟ مندمتیهه افنق دتصهتآ مه‬
‫علوبتایع‪ ۶۵ ۲‬اد‪۲‬تاوع‪۳۲‬‬
‫‪ 60۷1-‬صد ومع مه جمع ‪ 0۵۲۵‬عصتتقط مه‬
‫نج ‪ 7‬ک ‪1‬‬ ‫عصتعصه‪ ۶2 ۲‬عنصمزظ‬ ‫‪6‬‬
‫مط رججم‌جرطله‌طمع]‪ ۷‬عطا اج ممع‬ ‫همع‬
‫خصه ‪ 01‬ی ‪4‬‬ ‫‪2‬‬
‫تاه بدا ‪0‬مصنام‌صرز‬ ‫‪ 0‬محومطظ عصه ت‪2۵‬‬
‫‪ ۶‬حسم‌عححمط ونط هر ‪ 2391‬طد مصلط ‪1 2‬موطو‬
‫عط صمز ‪0‬عحصمصع ولسهعد) تداطوط مهه‌صوظ‬ ‫‪۳1۲۳۲۷۱ ۸۸۱۳۱10:‬‬ ‫‪: ۸ 0۳-05‬ممتمصهه‬
‫(‪112‬عص‪ ۸‬مرو‬ ‫ص‪ 6۵1‬ومد ‪0612‬‬ ‫نحص ‪ 6 1‬صصتحه ‪01‬‬ ‫تصععجمن) مه ععزسلظه‬
‫سمل حعط قصعمصتن ‪( ۶۵‬ممطعک‪ ,‬فصهتصمطع‪0‬‬
‫‪۴‬لناوع( عمط طقذما رصحتطع ‪ 1‬و‪ 6‬تم‌تهمه ما فطع‬
‫‪ ۶‬ومع ه اه تعطاعوهه ‪06‬بم عظ عقط‬ ‫صدوت‌تود]‪ ۷1‬و ‪: 6۳۲ ۵۱۳۵۷۷۲ ۶۵‬تصنااه‪ ۲‬ممعتم‪0‬ع‪۲۳‬‬
‫نحص ‪ 7 6 01‬ره‬ ‫صمز اه‬
‫‪-‬قطلمظ ملظ مصمععه عنط معلمصد مه داصع‪0‬نو‬
‫‪ ۶۵ 2 6-01۵۵۷‬ماه عطة رعللقظ عط‪1‬؟) قوب‬ ‫جمع‪ 2۲‬آهتممصتاصعگ ‪ ۸۵۳۸10:‬اب‪0۳‬‬
‫وهبال ‪[۵‬‬ ‫‪,‬نع عصهعجعم ج ‪ ۶۵‬صمتاعبعو ص‬ ‫تصص ‪ 4‬ی ‪ 1‬حصه ‪01‬‬ ‫اجعجمهی مط‪ 1‬رفصمتاملمفط ‪ ۷۲۷ 56۲1۷۷‬رمع‪)2‬فاعحمظ‬
‫جع مطه ‪ ۶‬موم یرم ما و‪ 2۱‬عصصعط) فط ["‬
‫هط روتهع‪ 7‬ععاهلً صذ قصعصته صعتصجت؟ عطط ‪۶۵‬‬
‫عنصی ‪ 2‬هصن‌آ‪21‬‬ ‫صمتاعنلمتی معط صا سا‬ ‫‪ 1001‬ما‪- 2۲‬صهم‪:٩ ۱‬‏ فعلصوداتد‪ ۳‬فداهبدم(‪۳‬‬ ‫‪۱‬‬
‫‪ ۰6۷‬و جوم ععطله عحوط عطع ‪0‬عصمنه طمنطنه‬ ‫تصص ‪7 6 01‬‬ ‫معط ‪ ۵‬عصتصصه ‪ 1‬مط‪ 1‬زوطلاه‪ ۷۷‬مصح ‪۵۱۱۷۷‬‬ ‫مگ‬
‫محصعصتن فصعاژه عطع طذمه عصمله روادهله ‪5102‬‬
‫‪۲۵0۵02۳310‬‬ ‫بماهان‬ ‫مهن‬ ‫م‪۱۳‬‬
‫اا‪2‬‬ ‫‪۰‬‬
‫ماع ‪ ۷‬م‪ 1‬تمامز ‪ ۷‬صمع‪ . ۳‬تصصهر ‪ 1 6 4‬تج ‪01‬‬
‫‪ ۶‬تور عطا جم فاحمله عطط ‪ 112‬عازمروع[‬
‫وتاونالصز ‪۵۲‬تجه ماد مصتامعا ‪0‬ج رحطمآهلعت‪8‬م‬
‫طفعصهما‪-‬عنمط فطل‬ ‫معط صذ ‪04‬ععععلهد رعقظ‬ ‫حعاصصا متهد]‪ ۷۱‬چبن)‬
‫تاذ عجرم مه ‪61‬طهصن ومد ‪ ۶۵ 4991‬مصننوو‬ ‫نصو ‪7‬‬ ‫عتعطای زه معصعوع‪:‬ظ فطل مذ بطناننمصه‪ 1‬رلفغه لته زتصمععم‬
‫‪6‬ط طذ ‪02‬مط‪ 2‬عمط رعتللهع ‪6‬همص‪-‬صهنصه‪ :‬مرچ‬ ‫تمه ‪01‬‬ ‫تتعوصه ‪ 1‬زمناودم‪ ۷۱‬حمصصعل زصماطم‪۵‬زظ مففرم جوز فممتاباهق و‪1‬‬
‫مب عظ‪0 1۳‬ع‪1‬اناجه ر‪6‬ههتمصق‪ 1‬معتوتع‪۳‬‬ ‫‪۰‬‬
‫‪۱8 ۹‬‬ ‫‪9‬‬

‫‪۳۲۲/۳۲۷۱۲ 6۲۷۱]۵۲۲‬‬ ‫‪۷‬ا‪۳۳۱۱‬‬


‫‪۵‬ب‪۱‬ش‬
‫ص‪۳‬لآ‬ ‫‪۳۸۲۲۲ 1۷ 0‬‬ ‫‪۲‬‬
‫‪],۲2۳]۲]01۷3[]۸( ۸ ۷۷,۳۱ ۸۸۲,۳ ۷‬‬ ‫‪0 50 ۳۵۹۵ 0۳‬‬
‫‪111۸۲۸۴۲ ۲۳۲۲/۱۲ 6‬‬
‫‪۲۷/1۲۲ 6۷۲6۲۸۲۷ 1۸۳1 ۸005‬‬ ‫(‬ ‫‪13۲ 1۳1۲۲۲۲ ۷‬‬

‫ما فممتبطتصصی همنمعممنم وصقطک تعیب‬ ‫باه جهن ‪ ۵۲۵۷‬فهصنصهعنمو عطا اد خظ ‪.‬مور‬ ‫‪-‬ناهع) کز وطدرهتعماحصصمصت ما ‪0‬مصرنب صقطع‬
‫صد تحص مصلنا فطغ گم عصمصطمناطهای ما‬ ‫ممصصم‪ ۲۱‬جوم فطمتوععد لهنمعصو صفط‪ .‬تقد ‪۵‬‬ ‫‪ ۵۱۲۵۷۷ ۲2۷‬ععای‪ 2‬صحی‪ 1‬ما دنبای رصم‬
‫عصنله_ معلتععظ ‏ ‪0,‬عتصعل عط غمصصی ص‪[2۳1‬‬ ‫فص عصنمل صحصصم ه ده ‪0‬ععصهه ‪۵۵۲‬‬ ‫عمط عنط هد فاعمله اف علاط ‪[,‬‬ ‫دی‬
‫‪ ۵۲۵۵۵۲-‬تجنمم‌صبهمل فطع صز متاهتانصد عطع‬ ‫روعهاه ههد عط صد ‪, .‬وتهمم‌صصوی‬ ‫‪4‬‬ ‫رصم راه)صمصتمه‌می مه نامه عتما‬
‫ص‪ ۵2۲۷ 05‬ط)‌نط عتبتالیه صهتویعظ عطع ‪ ۶۵‬معط‬ ‫رل‌عطوناطهاه م‪ ۵۲۵7‬مصمتوعمو‬ ‫حعصدد عمط طنه‬ ‫کعصتاده ‪0 ۶۵‬صح صهعطع ‪0 1‬صنامتج وعمععو‬
‫آمرتاملصد معط ود ‪0‬عصماجع‌تط مصممع‌ه ‪0‬‬ ‫مصتجانته ‪ 2‬بدا ‪0‬ع‪2‬توجعد هصتعط صعصرم‪02 7۱‬‬ ‫‪ 171002‬ونط ‪50. ۵۲۵۷۷۰ ۶۵‬ص‪ 61۳1‬ونط‬ ‫‪0‬‬
‫به ‪ ۲01‬عتمست‌صمدع عط ‪0‬نق‪ 1‬معله عط رعع‪2‬‬ ‫‪۶‬عجس ‪1‬‬ ‫جعا‪ 2‬روعتاعتط‪0-‬نصه معط للن ص‬ ‫‪2‬‬ ‫ندیه باسعدص عمط ‪ ۶۵‬ماعتصنا ‪6 ۲2۷۷‬‬
‫مهصه عصنطمه عط صذ عتحصنله موی‬ ‫ولله‪ ۷‬عط ‪0‬عصفناداه ‪02‬ظ تجعیه مطا طفطه‬ ‫صز مزب وزج ‪060‬ص ‪ 02‬مطمه مطحطو ‪2265‬‬
‫قصعصت عمط عصنطوناطهامی رفصان! که عصنصعع‌مو‬ ‫‪-‬ع‪ ۵0‬عصنااتو صحععط معصصرمن فصح صفصطر فطع‬ ‫وتتاومصطد ‪ 1‬عنصه روسم‌نصون_ عط‪ .1‬مصععز‬
‫حعطاجع مناطنام عم عععل ععمصت‌نوم‪ 2 1‬وه‬ ‫‪ 672 ۲676‬تقطا وه فطع‬ ‫ملظ عطا ما مصنلتهعع‪ 2‬رنلع‪ ۵۷۱ 22‬چنا عطه‬
‫‪8۳1.‬‬ ‫‪ 2 4‬مبناه بلاویامد وز مه علهعصصنط تم‌علهده‬
‫و‪ 6‬صعع ‪4‬قظ عهصنمهنه متاطنم عمعمر)‬ ‫نع صرح[منهج وسم مک صد ‪0‬عتمهمرمر‪02 2‬‬
‫‪01-‬ط عطا‪2‬ظ ونط جع صحطک تعبی‪1 1191 5‬‬ ‫طوتصه ‪ ۳1‬معط ولعطعنل‪021‬‬ ‫‪۷‬‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪0 0:‬صه صاظ‬
‫صح مه فصصلق ‪ 04‬ی ‪ 03‬صرح تمه[‬ ‫درد‬ ‫صا [مممتمصرمتصد عطع مفص ‪06‬هل)نطز‬ ‫‪۵‬‬
‫ر‪6 66601۷0۳۳‬ط ‪ ۶‬تناها چم حصفطا علممه م‪۵1‬‬ ‫‪-‬عصظ حجم وتماهامعصی طفذ عصمله رعصتدهمط‬ ‫عط م) مع [‪ 1‬بامی‌ز‪ 2۷‬لهتمه‌مرص ور‬
‫عصصد عطا ‪ ۶۵‬عتووجوح فطا عصتصهاعی فنتطة‬ ‫‪-‬تقطن) ‪.‬ععمدقط علژعیا‪ ]072‬دز رود ‪021 0۶‬‬ ‫‪0-‬ا تاه رح عمط باحاصهععمه آهممتایتتاعومن‬
‫و‪ ۸ ۲26۲7 6421‬مصهی ‪ ۵‬تدم عطام ‪ ۵6‬حصباتل‬ ‫مط ‪ 061‬رعوله ع‪6‬تعطنه‪ ۳‬مه مصنارمطن ‪611‬‬ ‫اممصوم‌نناوه متا اما ‪۵۲۲0۵22۱‬‬ ‫‪6۰‬‬
‫عطا رجه‌اوعجه معط عمو ما وتحوظ ‪ 261 201‬عظ‬ ‫‪ 2۷-‬نا وعبها صمتاعج بط ‪ 0670110‬ر‪60272۳‬‬ ‫‪6 2‬ظ اعتتجد ‏ ول مطلها بامرهر فقطا عمط‬
‫بطق ‪02 ۸‬حصصهطم‪0 ۷1‬عومجع عطا ‪6۸17۱ ۶۵‬‬ ‫عط رععمصله ]‪0 ۰‬عمطن رلعزط رتعا رماوته‬ ‫لها عمتتقط ‪8‬صره رععصم‌زوعد وواوه‌ز‪ 2]۷‬ون‪1۲‬‬
‫سوه بوزهم) عمط ط ‪0‬ععت‪ ۵‬صح ‪61۲ 06711‬‬ ‫‪,‬نت‪ ۳‬فجامباهنا مج فصمعته ]‪ 1‬ویامتده‪۷‬ب‬ ‫‪ 65‬ما صمعهع ‪ 6‬للذ با‪ ۵۳‬رهتعطا عامطه عصصمو‬
‫امه لبماناصتهه ‪ ۵‬تایه فط هد پرلتظر‬ ‫صذ صرح طمبه‌بط قفوم ییاه ‪6۲0‬ص‬ ‫‪0‬‏ ‪ ٩02۲6‬ط‪2‬ظ‬
‫‪ 91 ۰,‬وطت‪ 2۲۱‬صه طعجعل وت‬ ‫عم ‪0‬صه معناصه‪ ۲۲‬مط ‪۶‬ه توح تعااع‪ 1‬عمط‬
‫فنص صلط عطا ‪« ۶۵‬مزهنزه‌اوه ‪1‬‬ ‫حزل) عطا ‪ ۶‬وعمامل بو جح «مز حلاععل‪ 9‬عنط ‪21‬‬ ‫مصم؟ معط اوه منطا ‪ ۶0‬ففلناوعد عط ‪1‬‬
‫‪۱9‬‬ ‫‪ 221‬ولهبتاوع؟ معط که تصعصعع‪ :‬عصنصهمه عطا‬
‫‪ 1/61 ۰‬و‪ 2۲۰‬رتع‪۷6700‬ظ رفتفوط تهلناعع‪ 2 :‬ظ‪۵‬‬
‫صحطک تفنبظ چم وبا ‪ 067011۵‬ما صقصد فطع‬ ‫‪6‬‬ ‫صوئه‬ ‫گعند معط معصصمومم متام‬
‫تتصععمل تمه ملظ ‪ 2‬صفتفعظ صد سنوی ‪]٩‬‏‬
‫حظ ‪ ۶‬عصصهد معط بط صحتصمصنقظ صه رعل‪20۵۷۱‬‬ ‫امصمتابطت مومت ما ‪ 0۲066 ۶۵‬وتهاصهصتهمل‬
‫‪+‬عتاتمط) ‪۶‬ه ون م‪ ۲ ۵2۲ 061126 1‬افلعه‬
‫مفعطععل‬ ‫مصهتتعحعصحظ‬ ‫صعیا ص صممص‪.‬‬ ‫‪ 067011۵ ۱‬مصتط ‪.‬ردو‬ ‫‪5‬‬
‫فطل مه زتعصهعوه مه عحصصه‌صت صهتعه‪ ۴‬عمط[‬
‫نم رعحصهط فنص ‪ ۶۵‬حرمنویع‪ ۲‬صهتعهظ عطط و‬ ‫طمزع هصمعمن) ونطقط هعع‪ ۴‬ه وا‬ ‫‪۰‬‬
‫و‪8042166۵‬و فط ‪464‬صنمبتاه ط‌نط فلله‬
‫‪-‬عصنعاز صعتصم‪ 1:‬غصمتعصه صذ قامم‪ ۲‬ممحصصصمی ف‪2‬ظ‬ ‫تمعتدمامنط عنطا ات‪۸‬‬ ‫تعمی ‪ (۵۷‬مه‬
‫صحتصعصصظ معط[ ‪.‬ها صرح هه عاق علاط‬
‫حصمع عبامتصم‌وصا ونط ‪ 1‬مصقطک عنطوعت‪: ۸‬منطو‬ ‫علاعن‪ 1‬صنام؟‬ ‫عون عبط‬ ‫ون تم‬ ‫‪566۷۳6۹‬‬
‫‪۶ 11‬ه وونل معطاع‌وما عیام ‪0‬قظ عنممهتمهتاصه‬
‫ومصهاه‬ ‫یمجح طمنمته صمتاحعله فتبوط ص‬ ‫‪ 601 ۶۵‬عطا معصلو‬ ‫حصل همهم‬ ‫عم‬
‫«اتملیم‌تامم مه طذ ملق عمط ملاغن‪ 1‬معط‬
‫بط‪ 2۳1‬عم عصمتغهبمصصد تهمتومامصطع‪ 1‬معط‬ ‫‪67 ۶‬ناهزنصا عمط معصنء ‪0‬عمصبله فقط صهع] طد‬
‫عط‪ 01‬وه ‪ 2‬قلنععد عطا هه ‪,‬دس ععاه‬
‫‪ 2‬طاز عمط مق صقطک عتطععلنق مه‬ ‫صه عصتامعی جوز ممن‌نلنم‪2‬؟ ‪0‬صه مصهدگ فیک‬
‫<عصتاومتعاصا اقمص ‪ ۵2۲3‬رعتنتاهع]‬
‫حرط ‪ 2‬صد طمعتعمصمطم ‪ 2‬موطصهتومامصصمون‬ ‫عصمصصتهماهه‬ ‫تاو عععه حصعصته‬ ‫تدای‬
‫مب ‪0‬عص‪۵‬جن عظ ‪ 2191 ۶۵ 3191,‬ح !علهه‬ ‫سل اطوته ‪66 6۲۵7‬ط ‪ 2991,‬ط‪21 ]6:2‬‬ ‫‪81‬‬
‫ومع فط طمتط تدسمیع‪ 6۳‬مد للقط مصتمز‪۷‬‬ ‫محر ابیز ‪0‬صد گلععلز صفتدم ‪ 1‬مر فهص‪6۸‬‬
‫‪42 0‬ظ رفتتطا رتعطصرهتعمامصعصت عظ[‬
‫صز ح‪2‬ع‪ 0‬فنط مه جریا هد ند مه ‪0‬عتاصله‬ ‫منم ‪01 6‬‬ ‫‪۲6-‬صنا ‪6 ۷7621 2۲6 ۵2۷‬‬
‫مجح ‪0‬صیمییآمم متغفتیتعصنا ونط صم عل‪1121 2‬‬
‫ععاصه فطا رقاصعصجمجدد معتصصاوم ویر ص ‪3291,‬‬ ‫وقطه معفظ حصم فصتاصعصوط رها‬ ‫حلیتتاو ط‬
‫عنوملدنق عط عصتماعصهط ما علععصنط جوزوم(‬
‫وعصنصرمع هو اصعانه ونظ ‪06‬صممصمآم میاه تتتمفرم‌ترظ‬ ‫فطع ‪4‬صح مصصصصهتمهنم صمت)هکتکمتافیل‌ص ‪0‬عا‪2‬‬
‫عظ آناص رفصلق تصملته ‪06‬عتممصد ‪ ۵‬فمصح‬
‫عمصاه صح گم تصهحصتصهم‌صممعه فطا ها‬ ‫حط مصازدم‌مناصه ه لنصقط ‪ 2‬که ‪671021011‬‬
‫‪ ۰8‬عصصق تیممهتص‌صه عدع‪2‬‬
‫‪. ۸ 5‬اکتصهنم صرح )عتصنامزت عصتاتامه‪-‬عتعداص‬ ‫و صقم مصمط عصمصصنه ‏ ولتت‬ ‫یم‬
‫مصهلح عط اه اجه اععصنط عط رفعصصنا م‪2‬‬ ‫حصطً عط رصهتصهع؟ ‪0‬ع‪2‬مت‪0‬ع‪-‬طمصمظ مفط موه‬
‫تعطامصه روصعتصمطو معصمعم م‪[2 1391‬‬
‫‪ ۵۱‬تهاص‌صصصصم عصتصصتاد ‪62 2‬و ‪2‬‬ ‫‪ 22‬ظ‪-‬صهطک‪ .‬مبناه‪۲#۵2‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪5‬عتاه ما ماد رطحتصه‪-‬صمتصه‌رم‪۸‬‬
‫وصتامءژمدم متاطنام عط طعماععصعط) ج ‪.‬رز‬ ‫صهتوتیوظ عنط جه ‪06‬عنهطمصه ن‪0‬ع‪[۵۷ )22‬‬ ‫م‪04 2 ۹‬عندوعی ‪0‬صده صمتصتا غعذ‪ ۹‬مطط رز‬
‫حطم] کم نت مغعبطامطونمبط ‪0‬مع‪ .‬فللقط‬ ‫و‪5‬عاعطعمصص ‪ 016 ۶۵ 661۵۰‬عط صذ صمنای‌نلم‬ ‫‪ 6‬عم طمتطا صحعطه]‪ -‬صذ قصه‌صتن گم‬
‫یب‬
‫‪3 ۱1‬‬ ‫‪1" 5‬‬ ‫‪۲‬‬ ‫‪۳‬‬ ‫سب‬ ‫‪5‬‬ ‫من شنم‬ ‫‪۳ ۷‬‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪«0‬تس‬ ‫‪1‬‬
‫نت‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫ی‬
‫‪-‬ب‬
‫ی‬
‫ی‬
‫‪ 6‬واه پلنام‪ 5‬ود جرج‪6 0 ۷66‬اهاو ‪.‬‬
‫‪1۵۸‬‬ ‫‪1۷۲۸ ۳۸۹۲, ۳۲۳۹۲/۲۲۲ ۸۱۲۱ ۳‬‬ ‫‪ ۰.0۵‬علعنو عمط ‪6‬علهمط هه‬
‫عط که نتفای ‪4‬ص ‪ 1‬رطعنمصه ت‪00‬‬
‫‪:‬‬

‫‪ 2‬بط ‪4, 1‬صیمتمتم پرتعصتجمه ملق ‪01۵‬‬


‫فا ‪ 01‬تنل قفا شا‬ ‫‪0‬مصمتتصعص ‪.‬و‪2۵2‬‬ ‫بطاتگنته) هوک‬
‫پتاحصدیت ‪۷‬‏ صمت‌صعمصط‪ .‬عطمتمطر‪ ..‬زر مصتمامممو‪1‬‬

‫‪ 8۳1 ۲۳0۸ ۳0‬آزز‬ ‫‪70‬‬ ‫‪ ۷:‬وتتمعاع‪ )00‬رفعل‪ ۷۲ 16‬رعل‪6‬ممط)ن‪ 1‬رت‌تزمت(]‬


‫جع طونم ‪ 1‬مصمعبد‪۳‬ط رل‪ 20۳‬وتا‪2‬ل) ونطعا‪802‬‬
‫واه عاصع؟ عومطه رطدمحعک‪ 1‬جممندظ جملع مه‌طظر‬
‫معنمطم وشامه ‪ ۶۵‬تصعصصهاه عطط غباظ‬ ‫‪0‬و‬ ‫حصم مرهسته عامرمعص عسبن مه وونل صت‪-‬صطاط فطه‬ ‫امد عم ما عوم) نام ومع صعنگه "‪6‬صمور‬
‫‪#‬مصمصصمز "ممتهمصه قط مه نام قمع و‬ ‫تمغصمصنطع صندجاه عمتعقط ور عطبا‪ 1‬عمط‬ ‫تصحصصباظ عط ‪ ۶۵‬صمنعمد عم [همنو دمتعم ‪۶۵‬‬
‫حلوعوم ‪0 ۶۵‬ص ما اعصنقوه عباوته ما موی‬ ‫‪,‬صصمصت زه ‪64‬دو متاعتانه فطل صم فاععگلم‬ ‫کلصجداتوظ مهن بن اروت بن انامه‬
‫نجووع»عه سود مطا که توص فط هم رازن‬ ‫‪0‬معناه صوعط عقط حصمعصته صه‌تتمصم‪۸‬‬ ‫یمه فطا ‪ ۶۵‬توصهددد اقط ود مج مط[‬
‫ماصهاه عصصدجه مطا مه حصنط عوتافصمرط‬ ‫وعقم عصنک‌زبمتص که حامز فطه ه (‪06‬دد‪ ۵۳‬جم)‬ ‫مصیامگمدج رفطمتامعیی تفص طذ المع فا‬
‫‪0 012۵۷۷۲, 11011-‬سنط‪0 1‬مالمعسمو عمط ح‪. 1‬‬ ‫‪ 2‬مه ‪ ۵‬بلصم فقط فصم ‏ ‪,‬عصعصطته) اجه‬ ‫‪,‬عصعزدا‪۵‬م‬ ‫ووطلهتنطل م‪ 1‬رعع‌نامناز عرص‬
‫وصتاجه‌ی صا تهج واز ‪06‬هام عیام مص م‪۵‬‬ ‫ت‪ 21‬عحلعباه(‪ 1‬چو صماحعک عاعباظ عطا ‪۷۵1 ۵‬‬ ‫رحمتونلهد رزاععدمط‬ ‫ععز وفعصم‌توسد رمععسی‬
‫‪ 00-‬اکمصمصصه توص ‪ ۲۵۵ ۵‬و ‪4‬ص رو‬ ‫فحطا مونلمعد م‪ 127۷056۳ ۶‬فنط) طا فحصاظ وعلصوط‬ ‫صز تمد‬ ‫فطع صوبل ‏‬ ‫ماوازیه ‪1‬‬ ‫صزماوصم‌وز‬
‫‪2‬ده ند اع‪ 1‬رهعلمع‪ 1‬مطمما مصمتملنح‬ ‫جوانته‪ ۷/‬ر‬ ‫ع‪1‬مط‬ ‫امه مه مه فحصلق رورم ‪۷‬‬ ‫ر‪6‬ن‪ 1‬صقطا مها وم‌سباو طاذ لمع م‪062 6‬‬
‫‪ ۶‬فصمتاتهم معتضا عبط مه صد ممتصمالا‬ ‫حص فص ‪6611‬منصز عط ععتصهنجع ما قصهعه‬ ‫‪ 0‬وا م] ‪ 067220‬فط ‪0‬صهج ‪ -‬دنه اه‬
‫‪0‬ص ه از ‪06‬ععگصد ومرحطتهص مج عداملع معط‬ ‫ومع ج ‪ -‬طهننجا ‪. ۸‬عممتفلنا هم هب‪۵‬‬ ‫ص‪ 01‬مه ع‪ 21‬یام عقطه عنم ره غمعتع معلم‬
‫مها عظ هه مت تکیت توت و‪۵‬‬ ‫معط عطا ‪ 1۶61‬عصم وج عصناعع؟ مها و سب‬ ‫‪۶‬ه ‪0‬ص عطاه فطا ما ومع ‪, 01‬ماتصحصصط وه‬
‫ممصصل رم منهج‬ ‫معط که مصته عطا با‪0‬ععمجمناه م‪ ۵۲‬مومت‬ ‫‪ 2 ۵۵‬صبامحصبنط ‪68‬هصصد صنام‌مطن رعلمهه عطع‬
‫‪0‬صقط عفطاه فطع ص‬ ‫اقطا عمط‬ ‫‪.‬کحصا ‪010‬‬ ‫ود متا ماس ‪ ۵‬عصت رصح ‪۵2 0611 ۵‬‬
‫هلف ده ‪ ۵2۵۳‬صطول ‪ ۶۵‬معصعند عطا ععمل‬ ‫و‪ (9106‬منطا مه عصتلتمعع‪ 2‬روز‪202۵۱۱‬‬ ‫‪ ۲‬وج اماصه‪ 2 ۲10۱۲‬جم‪ ۶‬وصصنب مه بواداهدامدم‬
‫‪2‬و‪0۲‬ننک‬ ‫اعصنجوه عمصهلهط عطه صا طفله‪2 ۲۱‬‬ ‫خمم *‪6‬هتع‪«-‬هم‪1‬؟ ز‪۶‬ه فصن عقطا فمنامرهرنده ‪۷1‬‬ ‫‪ ۲‬از سمعص! عط ‏ ممطامط فص ‪,‬صعتوزیوظ وچ‬
‫حصحعدن صق‌تعصه فط که عصوزه‌طاعوطا فطل‬ ‫تمعل ‪ 6۲2 ۲61 66۳1 0‬محصلظ ‪0‬صه رعصعحصصتهابها‬ ‫اصمصماهاه عتاعنایه کصنهتمتم ‪ 2‬مهد عمط رخمه‬
‫‪ ۶‬معصعتطقصز عمط ‪ ۶0‬خعنمک عصمع‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪ 65‬وقصتععصمم لته رفدعباوعز لهع‪ ۲‬عطا طلا‬ ‫حعو عنط لنع‪ ۷‬مطا فقطة ‪:‬عصصلق فنظ طهندمتطع‬
‫‪7-‬اام‪۳‬؟ عمط معط <متعافصه‌ونط کم اکن‬ ‫‪ ۰‬همهم ‪ 2‬طاذ اه ‪.‬عععصتمنط قناماز‬ ‫ام حهاگه وذ وهی مط وم توعد ومتهنوم‬
‫للجم ذ ‪ -- ۵2‬ودمام‪ 2۲‬صجع‪۵۵۵۷۱ 1:‬‬ ‫عطا ع م‪ 6‬معط ‪0‬ص تححصهد علمم‪۵‬ه عمرم‪5‬؛‬ ‫‪ ۶‬حژتاه ج جم ممتولینجه عطا هه ععتط مه موه‬
‫نموم ماما مصحهبل م‪76712۵62 ۸‬‬ ‫راصح ‪ ۲0‬را امد تطونه معط ععق‬ ‫‪,‬تلع‬ ‫‪۱‬‬
‫‪ 2‬ومحطهم جه رمل‌هبوم ‪ 2‬عسه‪ 2‬عصصلز‪۲‬‬ ‫‪ ۰۷۲ ۵‬اجه ‪ ۲‬صمط مهس ‪ 1661‬امد ‪0‬‬ ‫‪ 632 ۷6‬مه رقنطا م‪ 1‬عومجم راقط‪۷۷۲‬‬
‫عماج احصمتانل هط معط عصنمم هنن‬ ‫فص از مغنین [‪۵‬ع‪ 1‬صعاه ‪ -- 1‬تحص عطا‬ ‫حطع‪ "۲‬ومع ونطا ‪ 2‬ملق صعه‌تمهظ و ومه‬
‫‪,‬جمتاه)‌تصیتصجومعقهمه‪ .‬صععلمصه ‪02‬‬ ‫مد‬ ‫‪« 08 ۲0‬عطا صع ‪ - ۲۲۵۷‬فصله اجه فنامتنمو‬ ‫‪6‬تقظ ‪,‬لدافع ‪ ۲‬از صقر‬ ‫عم‬
‫موجه عمط ‪ 62‬عبط ررعمامصطهع‪ 1‬طعنط ‪6۷10۷01 2‬‬ ‫عمط غحمطه عطهنمطا میامتجعه مه فص م‪6‬هانصیاه‬ ‫مهن ‪41۰‬مبستاجمن)‬
‫‪-‬ته ‪0‬ص معمصتاص غومصد قط عم ماه محصتا‬
‫‪ 0010۳۳‬مه جهن ‪ 2‬صمیی و رلعصهو‬
‫عمصحععل معلناً عبه معط[ ‪,‬امه له ‪09۱1‬‬
‫لمع‌نانی مانمصذ عمط عصتا فصصح؛ عطط ‪ 2‬عبط‬
‫عط عم وز ممعنلمط ‪ 1‬ممتعتبعلیآ ‪.‬علعآهه‪2‬‬
‫طونط معلمتصا ‪, 1‬همم برالهام ‏ رصننط‬
‫‪,‬محصتصحصد میدن معله وذ عبط پرومامصطه‪61‬‬
‫صههیل ‪ 2‬معلنً و ‪61‬‬ ‫رمع صحهعیت ‪ 2‬عبط‬
‫‪0۵6.‬ملل‪ 2‬عمط وز عصی طعتظ‪۱‬‬ ‫‪,‬مسج م‬
‫صعط عصتمحر وصتاتهاه عطا مه اعد ‪01‬‬
‫معمل ‪ 1۵۷۱‬عمط وج عصما وم )عم الز وصصلط ست‬
‫علمصه من نویدم بللمام عصمعع ‪۲۵,‬‬
‫طعنطه (‪060‬صمفص صعنه‪ :‬مط) کهتام متتاععاه‬
‫رلععتقط ‪ 69‬ما بط ‪ 6۶۵0۳۲۷۳‬مج مهو جهه ‏‬
‫‪ ۶۵ 6,‬معصهاطاجهه ملنه ‪ 2‬طقس ‪0‬عاهالن‬
‫عتتصحونع م‪ ۲0۲۵‬عصممد ‪0‬عصماعهت صذ عقمله‬
‫جهن مط بزتهت عطا ما ‪4‬عصنت رفطع‪6765‬‬ ‫وم‬
‫نایا‪۰‬‬
‫م‪10 61‬‬ ‫‪۰۷‬‬
‫عصنمهحوححط معط فقط رتههمط رتهظ‪۲۲‬‬
‫(مصلق صهه‌زبعصم بلجملیهت بو ‪4‬هد) فلت ‪۵‬‬
‫«صمتعنعل‪۶ ۲‬ه عو‪ ۸‬عطا ‪1‬‬
‫‪0‬عصععه غز و‪ 06۱‬عط صز عانط ‪۲0۲ 2‬‬
‫تناو لیام ومزنمصد تعطاعطن مع‪-‬صهطناها‬
‫صم له نج ‪ ۷۲‬که ممتاتاه‌مهم مه ‪۵۷‬‬
‫جرد ‪06‬ص موم ‪.‬ویامحصمجم مط ‪ ۶2‬رزه‪001‬‬
‫جطم متناوعععج عمط رهء‌تعصم صذ ملق عصتله‬
‫ِا‬
‫مریم معط ‪1‬‬

‫‪۱۲0۲۷۲۳ ۹۲۰۲۷۲ ۳/۵۵ 710 ۵‬‬


‫‪۸ ۲۱۸0۸۲ ۸۵ ۳۵۳‬‬ ‫‪۰‬‬
‫حطمعلز ‪ ۷۷‬م‪ 1‬نع بوط‬ ‫عمط تریح میامحاعقط‪ _.‬نو مطنم ععمط ‪"1‬‬ ‫صمعمعد عامرصنه معط عم رطمتودنعلع؟ مه غظع‪۳‬‬
‫‪ 2 2 6‬عمه حصفط دم روط افننهد موم فطل ‪ .‬صنععه وم عصه عغطعنصص مم‪ 2‬صححصبنط فطع قطا‬
‫‪96۷07‬‬ ‫م‪6‬‬ ‫و‬
‫‪۲‬صصمصمتته اقط گم هم للهجوه و صعبه صتهااه‬ ‫‪ 6‬جعجصن ‪ 2 2‬مصم حصعط؟ عدومط عبتطع ‪0‬ص‬
‫عناو ام مك تحتعصوهع صذ علممعم وه عم وج‬
‫‪0‬مژصم‬ ‫حصه ر‪5۲‬اوعصه ‪ 6۵۸‬مصماگ عطذ ‪ ۲‬ر‬ ‫‪4‬ص ‪4‬صه خسه مع هه معبمط عط ‪6 67261‬فناجه‬
‫هد لفط توتتطل‌منظ مق معط مط مه طصنته‬
‫مه عل‌صمورع طمنطهه و‪ 1 ۷‬فحطا ‪ 1662‬یادا ‪۵۸‬‬ ‫اهعوع‪ :‬فد عصه رقعذمج لصح فصو‬
‫‪ ۳1‬تعطصعیوظ ‏ متمصد مط معطه ‪0‬صنصر‬
‫‪ ۰01‬عطا رتعصناوجمی فلز ‪ ۶۵‬دعوم هام‪ 1‬معط‬ ‫‪0‬صه موب ععنم ‪ ۵‬عتباادعع‬ ‫‪ 01222,‬و‬
‫هدز تین ‪ 2‬ی (غیتهند‪ 1‬بوط ‪0‬مصصام تعامل) ‪۱‬‬
‫‪ 56۷61۷ ۵‬داز که صمجمنتنه زه علعها لها‬ ‫عنط صر وفند رنه عصصاعومی ‪ ۲۰ ۷‬عطه علنطه‬
‫‪«۲‬للقاما عصمعه معط مهد مان من‬
‫قامهوده صهتعباطال‪2‬دظ مهد وعوعهوعم «لصنهت‬ ‫ععزمیل مه صمزمالز مغ عصنم‌صتهمه فصه عنعط‬
‫که ‪0‬زتمتا ‪, ۸‬عتتفووم‬ ‫تماما‬
‫ملافتتتتانط ‪۲۵‬‬ ‫‪ 0‬اعصصف عصمه صقطا ‏ عتمصظ‪ .‬معط بو‬
‫فص صمنوتعاع؟ که مستتامنتته وه م‪1‬‬
‫‪ 0۲0- ۱‬رقتاعت‪ 1۵۷ 2‬بعطا رلصتهاهن)‬
‫هذ فقطا اعم؟ معط متنموع‪ 0‬رتصم‌هگنل مه صلق‬
‫‪ ۵,‬تامعگ مصصعوعک؟ فلت فعصصصوم‬ ‫‪0‬‬ ‫‪#‬عصع فحط صعطسناع] رصنهفعه معط[‬
‫تمموط‬ ‫قطا‬ ‫تصعنجم‬ ‫فطع عظ نامع‬ ‫‪62,‬‬
‫مط طازه عافدموطامما جوز دصمجصه‌نه ‪0 6702‬‬ ‫عصو مولمنه تیم که حصبنل‌عص مط اقطا‬
‫‪ 6۳‬فلز فقطا حصتحا صمتعتعلع) گم ومتمومن‪6‬‬
‫‪161101۸8 1260110621 6۰‬‬ ‫حصمنحه فطل دعم ‪05‬‬ ‫وللهاما ‪ 2‬صذ وععصعیامته‌عصمم‬ ‫من‬
‫صمگع‪ ۳‬وه مممم‌تعبن و‪ 9‬صق قمع له عبامم‌زهر‬
‫‪-‬ه‪6‬صدد مه وذ عصنطا ‪ ۶۵ 2‬بمصمن‌طله عط‪. 1‬حمصمط‬ ‫‪ 6‬و رز رفصتد‪ ۳‬مصمزعنبعله‪ 1‬که صقط تمه‬
‫‪ 68‬و رعصتصصصصه‌تومتم که تصمتومی عم وطز‬
‫وعمصانلمعنا مصزگع ‪ ۵7‬ذ رععنا متا ققذ گ‪ ۵‬میاه‬ ‫‪ 86‬م‪ 2‬رلعممتنمه معط ‪ ۶‬حصتنعصد عط‪ .‬صز‬
‫حصهعص عط صفطه مطونط «طونله تعتمه‌امصد وم‬
‫ع‬ ‫هن‬
‫ا‬ ‫م م‬‫کهعوج هناوید تقطه بای عم‬
‫وصنط) مصمی مملهصد صمنطه تاتلمیتی_ فقطا وه‬ ‫نوی عطا طعبمطا جهبه ‪4 -‬صنجط‬ ‫‪۴‬‬
‫‪ 6‬فد مغ لقتمصعصهط رتلهتتامه‬ ‫ٍ‬ ‫مهم ونط صز داهمتلهفصذ معط عمط‌هع‪۶‬‬ ‫‪۳‬‬
‫مگ‬ ‫موم‬ ‫‪.‬نی‬ ‫اطمیمطا صممعه صم)‬ ‫‪۰‬‬
‫مهو رصح مستتعنم تامرر صقن معلمو فقطه معلهه‪.‬‬ ‫عصقعل م‪ ۶‬عتحل ما ‪ ۲‬صرح مطم عبط اظ‬ ‫وه [مومته< صقطا (عدمصط جم) ععمً عظ‬ ‫‪۳‬‬
‫معط عم للتای واه صمصبی همزمز‬ ‫جهن چم رفمط وا عمط مه امتمز‪/‬عصهر و غهط‬ ‫عطا ومط‌وط عمط صمتوزهله ‪ 1‬متا‬ ‫و‬
‫ف(ع‪۶‬تالاطل‪1‬ن‪1‬؟ باه‬ ‫‪ 6‬تطعنصد مصمناتصصعل صمنه خقطا افم‌عمباه ‪۵1‬‬ ‫‪66952 ۳‬و‪-‬ون عحطا چح ‪ 2‬صذ عد ‪96825520‬‬
‫حجمی قطا فقطا باه فصتمح معناتن ‪1 ۷‬‬ ‫‪۶‬صنمم‌طد‪۵۲‬‬ ‫فص ‪ ۶۵‬حصملعع؟ غباطاه له ‪ 1‬م‬ ‫اجوهمعر) معمطاع‌وماله صمت‌صن عذا امه‬
‫عط و ای تمط مان رومام شم‬ ‫من مر‬ ‫«دسه ملد ما عصنمع صعط ] هم ‪7‬‬ ‫‪ ۷1 02 ۴‬خدطا امم‌وهه ما صععه صعنه دمن‬
‫ِ‬ ‫‪۰‬صنناعومم ‪ .‬صملورعاع؟‪ ..‬فطل ‪ ۶۵‬همه‬ ‫داب صمتفزنعلعا مج ما صملعع‪ ۳‬عطا‬ ‫(‪ 67001002‬للمعتعرطص ولاهده)ن‪1‬‬ ‫ً‬
‫‪#‬‬
‫حصومت عاصمصنونه مصنه پمحوط توق م‪۲‬‬ ‫وعملهعن‬ ‫م)وه‬ ‫نم تجل‬
‫موصطامهمه عیا‬ ‫‪ 6۱‬مم‌سنعط عتمطمعصصمو ‪ 112‬فحصاز‪۲‬‬ ‫‪۴‬‬
‫]‪۷7‬‬ ‫رصحطس‬ ‫‪ 0‬قصهع‪ :‬مه‬ ‫‪(۵۷‬‬ ‫‪۷1 ۶1 2‬‬ ‫باه ‪ ۶2‬غمظ رم رولا‬ ‫ملظ‬ ‫‪۴‬و (راصه مرمصص مجح صمعجعد خحطا جوز ‪0‬صه‬
‫ماه موهللذ‪ ۷‬ل‪2‬داماع‪ .‬‏ عصنطا ‪ 4002‬ت‬ ‫تا‬ ‫الط ‪ 2‬مهتلنه ما وتا ال عمط ‪1‬‬ ‫‪ ۴2‬صی صلق و ولصنعنعهن عطاته صعطا‬
‫لدع عمنط مه ‪2‬و رلصنهاتی ‪9‬‬ ‫ععمصه عط مه وصنمع بط جمصم‌نم‪-‬لعو زو‬ ‫* فقط برجم مصحه عط صز انامه غنله و‪1‬‬
‫ی‬ ‫بو رعع‪825‬وع عمط ور صیعهد عط‬ ‫‪ 1 601660 01 02۵۲ 2 ۰(61000‬وععلصید) ‪026]5‬ط‬ ‫صعز‪ ۷‬داز صز عاحصصمی عع ‪0‬ن جوز‬
‫ا‬ ‫‪26‬‬ ‫مه ومزنمصد ‪ 02‬وعاموظ‬ ‫حععقق امه‬ ‫‪4 0‬صمتمیو صعه ملظ عوموتم‬
‫یگ‬ ‫ی‬
‫وا‬ ‫‪۲‬‬

‫‪ (۱۵۷‬عوو‪7‬‬ ‫ی‬

‫‪۲۲۲۲ 1۵ ۳۸۵۵۲ ۳۳۳‬‬ ‫‪0‬‬


‫‪۲۱۲۲۰۲۲۳۱۱۳۲۲۲05‬‬ ‫‪۵‬اه‬
‫هه عنام مرعتعتنا م‪ ۲۷‬ععمجم‪۵‬‬
‫نوتمه ملص وصلم‌جماه عفد ما رراامدو‬ ‫‪|.‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪51۳‬‬ ‫‪۸4‬‬
‫‪9۳۱‬‬ ‫‪5۳۳۵۰9‬‬‫‪۲‬‬
‫‪.‬وممتامعتن معط ‪ ۳3‬امه برد ‪0‬و‪۸‬‬ ‫‪۲‬‬ ‫عً متا م‪ ۵6۲۷‬موعجد واه ‪[۲0‬‬
‫‪064,‬ص مور‬ ‫دمص مطم له ات‬ ‫عمط‬ ‫مج وعقط ‪1.‬‏ مصعصمهاموو لحم ‪2‬‬
‫‪ 2 ۰۵‬صقط «منعع صه ‪ ۲۵۶‬افعط‬ ‫و حعع ما م‌وقصمصه عطه ام زاره‬
‫عم مزر فمبونا مهد جبعتصزا‪ ۷‬موز]‪[۷‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪.‬جط عمط ‪0‬صه طععظ رت‬
‫فط بم نمی مانس ما فلت موم‬ ‫‪ ۲01 2‬عصنطجعی ماد رحل‌هامع‬
‫کتنا‪ 5۲002 ۲۵ 2‬قطان صقطا گلمی‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪ 060060 0‬مه رصندت صا سم طعهناوو‬ ‫معط جوز وب"‬ ‫‪ ۰662۲‬م‪4 ۳‬صج رم‬
‫عط ‪۵7۳۵‬و ‪7 01‬ج عمجم وذ ولعع‪ ۶‬عطو فنط ["‬ ‫عععطل ‪ ۶0‬عصدع ‪4‬حظ دج مه صومل علاامو‬ ‫‪63‬و رنه صعطة ‪067*01‬‬‫‪0.‬‬
‫‪ ۲‬صمز‪ ۷۱‬عصته تدم ‪00۵‬ع ‪6۵2۲۳03٩ ۶۵‬‏‬ ‫تور سردا مامت آدتامی؟ ‪ .‬طا‬ ‫‪ ۵‬مد هصنمع مدا م‪۸‬‬ ‫عم ‪ .‬ت‪0۷‬‬
‫‪۱‬‬ ‫مطفیا‪0‬‬ ‫خصلنا ‪ 2‬صه حعطامع‬
‫‪ 1‬صعمصم ‪۲۱‬‏ جع منوج ‪0۵۵60۹‬‬ ‫‪52‬‬ ‫تمعن مطا هصتامع ‪] 6‬ص‪۰] ۵۷‬‬ ‫ا‪0‬ظ ناد رنه عطه رل ‪ 6‬وم‬ ‫‪۰‬‬
‫وک‬ ‫روتهد ‪63‬‬ ‫حعد و فصه ‪ 7۵1‬مه‬ ‫‪ 61 ۱۱۱۷۱ 6‬عبط ر‪0‬عءلنصصه عطه "ر‪0‬ععظ [‬ ‫جنا‪0 ]0‬عجصه موه ولمم عنع ‪۷۸۲‬‬ ‫هر‬
‫‪۱‬‬ ‫‪۵1 04‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪۲‬‬ ‫فقط نجل بجاصسمن صمعلمه[؟ ان وم ب‪۵۱۲‬‬
‫‪ 15‬ولعع عطو ع‪۲0‬ععط ["‬ ‫عصصنا وداج‬ ‫عصدع عط ‪06‬عتصرمس جهع عقط عطه؛‬ ‫نصا عط؛ صذ ‪0‬عفععلعد صععط رامع بولصم‬
‫مه حنقط مامسک فصحج ول امعم عجرم‬ ‫مص ‪ 010‬فطو رحمطاد عبنظ ‪ .‬مطعفننود ‪۶۵‬‬ ‫صحعصه وه حصلن عمط ‪0‬عصتقاوری معط ‪.‬عمام‪6‬‬
‫‪۱‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪۰۷00۳1‬‬ ‫قاط نامع وهی ونط اج تعنامم دا مه‬
‫مذ ‪06‬رملح ‪ 02‬مات چلهه‌تاه مقط مهو‬ ‫بعصصنا صد ‪0‬مطصفنصن تفه‬
‫حفقطظ قف مصم‬ ‫‪.‬ملق مصصلت ی‬ ‫‪-‬تعتصنامن؟‬ ‫عط‌مصره عصتاتده ولاجم‌وعدص مد ‪4‬صه ‏ روتم‌اوزه‬ ‫میم عصتصصتد و مطه رصهبطع]" صذ علن‪۸۲‬‬
‫"‪0‬‬ ‫‪0۳1705 ۴01‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫عطامصه ما عفبمط قصعمت مضه مرمع‬
‫عمط ملق عط ‪"1‬‬ ‫‪ 2‬غباهدا‪ 527 2‬رعصنقاویه‬ ‫صهم‌نع]‪ ۱‬عقط مطمد روعع‌تععه ‪0‬عاصعله] مظ[‬ ‫مصتلبیط ‪0 1‬زرمصد موعععه طفنلءم‪6‬‬
‫وقصظ ‪ 2‬مصا ها تقط ‪.‬مصت‌لمنه‪ .‬صهصصهم‬ ‫ص‬ ‫‪-‬تقصط و وله وتعط‪2‬؟ حقط حصم‪ ۳‬جع مد ‪0001‬‬ ‫وفاعن‪ 402‬حصللا مسج ‪ 1‬فصه ‪4‬صحدمبنط بل‬
‫کتطوصمن) ملع فقط عطو طفتمط‌اه ‪1۶۵۷۱, .‬‬ ‫معصوظا مملصعنگ تمامع‌سنل فتامصصع؟ ‪061۳ ۵‬‬ ‫‪-‬عصن عطا ما عصنتمع دوهساه ‪02. ۵۵۷۸‬و عطو‬
‫ممعطه دز‬ ‫اصعیع ی چ طمهه رهظ اکن‬ ‫‪,‬تج نامع مه ت‪6 ۵۷‬ومطمه‬ ‫‪2.‬‬ ‫مصه ‪04‬تتعصا رلهناوع؟ عطط نج ععل‪.‬‬
‫م‪ ۲‬عبات فعصصن ‪ 2‬نج و فصو م‪6۳71‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫موه رعنط ‪ ۵‬مصان ماتسمبه؟ قط مصمصظ‬ ‫اععا ص‪۶ ۷۷‬ه وحعطن؛ حصلن صحتصحی عطط سوه‬
‫‪ 0600۵2 2 1 ۷‬وفله معط‬ ‫عم‬ ‫‪0‬‬ ‫"روتعط)‪0‬ظ صمبعگ جوز وعتدظ صعع‪ 9‬ر‪562۳22‬‬ ‫صام‌ماصد وه از خطعبمطة فصه عطعنه‬

‫‪۸۲۳)۲1۸(1۵۲۸۵۲ 15 ۳۳۲۲۲۵۲ ۲۳0۲ ۳6۲0۲۲‬‬ ‫‪۵۵۲‬‬ ‫‪۱۷1۳‬‬


‫صهعتصحطعع‪ ۸‬معط رتاملل تم ابلداه رن‬ ‫‪ ۲‬محصلز‪ ۳‬صحطعته ز‪۶‬ه حعط قح صمتانعمم لصو‬ ‫و‪6‬تتاالنامز دوه ‪0‬صج عصتصصهام لته قه طمناه‬ ‫‪۹‬‬
‫طعنط عقط رلهتتاوع؟ معط ه ع‪۲‬تاماصممعروع‬ ‫فطع موجه ما قصقام معط ‪04‬صح ‪ .‬فتععو ‪71‬‬ ‫جع مارمعصر عبه معط نم طعنطه واهه‌زدناه‬
‫دنط صذ تفص حصلظ گم ععتنط مطا جوز فععمظ‬ ‫امه منطمرهومتمصمصته روصم‬ ‫‪۰‬ص صه] دم صیه ‪0‬صح ومتهصصده گر‬
‫‪,‬تنم‬ ‫حمند فصه رپننمهط ‪0‬مطمنامصنه فط‪1‬‬ ‫متس مهو عمط ‪1۰‬‬ ‫‪ ۲‬ممتتجا مهم‬ ‫‪ 00-‬عهصنمک صذ ‪06‬افممصا مدا ‪4‬لنام ‪۸۱‬‬
‫فده بوصنم فطع زو عسبطلیه افصمتن‪021‬‬ ‫‪-‬اجععع‪, ۵۷۷۹ 672 ۱‬ووهه عفط "روتمع‪ 01 7‬بع‪۲‬ه‬ ‫مصمتامنالمتم‬ ‫عم جه ععتطصیی هام ط‬
‫ند ملگ غممطه من عععام عهعزتهص ‪1] 2‬‬ ‫‪ ۲01 2 0‬عمجم عمط هد ‪46‬عناته‪ 702‬ب‬ ‫‪ 2‬هصنات ورمه فط ‏ رمصمت‌هاه ملع‬ ‫‪۷‬‬
‫مامح ‪ ۶۵ 6100۱‬موه عمصو طنز لفعه‬ ‫‪-‬مص ‪8‬لینمی عصصلز‪ ۳‬صهطوکه حعنطم متتعصهمو‬ ‫صعتصمع‪ 1‬حصمتهاظ طفنه متطمممتغهام‪0002 :‬‬
‫‪ 2,‬عظ ماوت‬ ‫مضه ععنتل‬ ‫عاطوعنا عصصمد ععو مه همه‬ ‫صج‪021 2‬‬ ‫‪۰0‬‬
‫مت جع ع‪۲‬حظ ممزهعمم‌صنهومل [‪2‬تمنبع‪5‬‬ ‫‪۲‬و صن عصمی ق‪1۳65‬‬ ‫‪-‬عفصذ اج نطامج) جع ‪02‬عط ‪ ۲8۳1۱۱‬ممو ]*‬
‫ححطعئه بط طاوط رصماعتصمطوتم صه ‪0660‬‬ ‫‪۲‬ععطونط مط عسعقط ف‪4‬صه مععصمه‌گدی لمعمن هم‬
‫‪۸‬‬ ‫عطا‬ ‫صحعطعه‪"1‬‬ ‫رامع‬ ‫صم)‌وتصحطونه‬
‫صحطوئ‪. ۸‬ععنصهم‌مصی صونمدم وط ‪0‬صه ما‪۳‬‬ ‫‪ ۱7۱‬عصنل ‪۵۷۷‬‏ مصنط عم ‪0‬تمعم‬ ‫‪1‬‬
‫تعصنطعصا معط معتامگ ‪ 06112‬صلت ‪02 2‬ظ‬
‫جع ‪ 048 2‬عصتاوی منهه د ماه فلز‬ ‫‪4‬صصد مه عمط قز معتمجعام ه عط ‪8‬لنامه‬
‫‪-‬صه [‪1‬ذ‪ ۱‬عمط «تلنهحمط فصه اععتمصد مط) هر‬
‫تصصیی مطا صز عصت‌او هی صوزمدم ‪۲01‬‬ ‫صچ مد فتاه لمعتیماونط چ گه فصن اممطه م‪1‬‬
‫‪,‬ناب صد عتتتاوع؟ جن ملظ اجه صه تما‬
‫صرح وعنباع رصمتاماتمموصمه وملمآمهز ط)نظ‪۷‬‬ ‫‪0 ۶‬ظ عقط جع لمستمد عمط ممبج‬
‫ستاج ما صمتاجصعصصصمععد اه ماع[ آهزم[‪119‬‬ ‫تاعاه "روعتتم‌مصوم مق ما بوآعوم]‪»[۷‬‬ ‫مصد طفنه نوتم صفعط‬ ‫‪0‬ص‬
‫‪,‬عصاز ع مه ممع‌جد معط صز معنات«مط‬ ‫‪ ۵1 ۵۲۵۳ ۵‬عصنل‌صوصه مه ‪۶ ۵۷‬اظ رل‪25‬‬ ‫اعد عمط صذ وصصان مس مل م‪ 6‬عصهلم تلعله[‬
‫ه ‪02‬عظ سامح عذ مطم رثلعل‪[2‬‬ ‫صحطوتظ‬ ‫‪. ۶۷۷ 6‬فلز عسطمه؟ مل م‪ 612 ۶‬عظ ‪11۷‬‬ ‫مه وذ ‪, 61۴‬عسطنط فطا صذ عجمصر فصه هبو‬
‫فومزامتصتصصمی ما ‪ 6762‬ص‪6‬عط مفقط رل‬ ‫تون صا مصصلن معتتحجع؟ من ع‪0‬هصه هماج‬ ‫همه مصصل صمتصمیا عصناعممصن که عمن‌تمنطه‬
‫راعصصرم مهب عظ ‪03 ۵۸۳ ۶۲2۵, ۰‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪.‬ومزبجاصعصیممل صمعمل ‪04 2‬صه صهتوبعظ‬ ‫‪00‬مع ول غیدم عامملً فطع صم ور‬ ‫و‪0۵‬‬
‫که غمعنوعی صعطا رصماعنممطول‪ ۸‬من‪19 42‬‬ ‫ومع عمط معلفمه مصلز صحطوئکظ موس‬ ‫‪-‬تتتج صحطوئه م‪ 1‬هصنامم‌عماصز ‪ 6‬نم تمه‬
‫حمصمه‌که‪ 1‬که برتاعنصن معط عه وصونغهه‌نلطنا‪۱‬‬ ‫محعطع مذنمصد مد مه ود طمتطه ‪1۵۵۲۹۷۱۵2‬‬ ‫ملد ‪.‬ععممم‬ ‫طنط فصلق صمهممتنظ جوم‬
‫قصه مت‬ ‫‪.‬عسفایت‬ ‫‪ 6۳۳-‬عنط ‪41‬عط عقط ع‪۱۲‬‬ ‫عامهزداناه جره عع‪ 2‬ممتتهغمعصی‪6‬م‪ 0‬فط‪. ..1‬فع‪۲‬ه‬ ‫رز ‪0‬عطمایال مرج‬ ‫‪۰‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪9‬‬

‫رنه ‪۸۲01 2151۱ 81‬‬


‫ف من تفا ‪01 (۵۲۳ 05‬‬
‫فنط حصم ‪0‬مماج صهتامع‪ 1‬عطع اطه‌داه‌تج ‪[6‬‬ ‫سحتقطل فطل مه عاطتووه وج ععمله وه صههمرحر‪2‬‬
‫عتصععساط بچصم‪ .۱‬وعطلمصد نقطع ‪0‬و وععطم]‬ ‫سل ‪6‬عتبعونل معط خبط ‪,‬نهد فط "روهام ‪ 1‬جع‬
‫‪۰‬عصتصص تقد ‪05‬‬ ‫غیاه عصتوصتدط مه عصماتممرصد فج امط و ‪16‬و‬
‫عملنووج معط که سعاء عصنامم‪0 1‬ممع ‪61‬‬ ‫اور متمحتقطل فط ‪ ۶۵‬باتلمده‌عتوم عبط ما‬
‫مضه عصتامه سور طعنتمبط وهام فصن مه ‪4‬مفتنمسه ععس تمه" وعزجمه ‪۷17‬‬ ‫وی‬
‫عصو ترصحجهد و‪ 5‬قظ فظ هط‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪8019‬‬
‫تهصجم ‪ . 1‬یمه برد فقط عصتسمص تملظ‬ ‫‪ 2‬عصنامه حعط عقط ‪ 06002‬ععصمفب]‪۷۱‬‬
‫روصنم فنط صز صمامطه عصتعط فهما‬ ‫م‪ ۷‬عصجعع عط رمعهاه صه قصنرها جه رحصلظ یی‬
‫نج فطع اه ‪ 1 0۵۲2‬رعاصهعب‪060121 ۲]۷‬‬ ‫قح معهاه ‪0‬صج صمععد عنط طقف ‪06۷107۷۳1‬‬
‫حطمباما صقجدد ه مهم ‪06‬ععمطه قه‪۲۵۲۳ 02 7‬‬ ‫‪۰1002‬‬
‫‪06‬‬ ‫عصص عصتلای ممعللبامطه عطا صه عد‬ ‫‪ "70۲۲ ۴‬مر عصنوعام علنا من فط بط وعقط ‪1‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪46 2‬هام عصتعظ ‪. .‬عمتیه‪ ۷۲۲۰ :‬صناد‪-‬عط‪01‬‬ ‫قصماطامت عصصتیه تتقط‬ ‫حصاژ ‪۵‬‬ ‫هط‬
‫‪ 0165-‬ونط طاز عتقط ود مطه رتصهفی]‬ ‫صمععط موه رلنهه عط رعصمً وم ‪ 201‬عامعحتحطه‬ ‫‪001۷۱‬‬
‫قطا ‪0‬عصنماصه رعصهل ‪.‬م‪ 1‬انا‬ ‫‪0‬‬ ‫وم مین مجتم حون منط صد وج مطا امه ‪۵۲‬‬ ‫ما عصتوت قذ عتصهوی مصحعطع ‪ 1‬صد ملتظ‪.۷۱۲‬‬
‫‪ ۵2۷ 0612‬ممننه ‪ ۷1‬عمط مقه وفع‬ ‫‪6 ۶۵‬تجس‪ 2‬عصتهط انامه بامط هه ‪۷‬‬ ‫حلاوع] خبط عاطنودهصر ده فحصلط تحصهجدد قح ععو‬
‫‪ 46۲۲‬عطغ صذ مملنموم‬ ‫‪۰‬‬ ‫عصنهط صنصهد غمص ‪ 00‬فطظ نهد متصجوت‪۷‬‬ ‫وحصصان ععو مه وععهام تقعط معط همه فله‪۷‬‬
‫دنا فعطا فصحه صهع؟ صا عفناز قمط ‪561‬‬ ‫‪ 6 ۰‬عحتقهل مها تجح چم تهمصه ‪ 1‬وه ‪69266۵‬‬
‫‪ 9921 ۵۵‬ونط وه ععم‪ 1‬عج ‪4‬هدام فقط عظ م‪۰‬جلج باه تملناموص ود عتصعفی عقط ومامه‬ ‫" طاذ باه ما معط هصتهع وذ عط ‪ ۵6۲۱‬جع‬
‫ملعصص فقط عط عععطه لح وستامص ونط هد‬ ‫‪ 1‬طعتضوفام صممتعصه مه برد رما ‪ 2‬صه اجه فهس عط هط عم عطا ‪62272 ۶۵‬‬
‫حطفعمصی؟ مه من له معط رفحصان ‪۵۲۷8‬‬ ‫‪۲ 762 1,‬مامد‬ ‫عانتما م‪2۲‬‬ ‫لصه ‏ و‪ ۲‬لصا‬ ‫عم‬
‫‪.‬عطاجمصد ‪ 22‬عم عصتصصند ففط‬ ‫م‪ "1‬ما معط ماعلعد ما لمع عاممع ]‪1‬‬ ‫مد ‪ ۶‬عصتصصتعه معط ‪ 2‬صعطا ‪ 02‬وع[ععمض‬
‫ص عصلن عمط عصن‌لممه ‪0‬ععتهنی ‪ 1‬مع ‪۸۱‬‬ ‫‪ 06002.‬فظ "یفص طانه نطوند ‪ 12‬وامطه‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪ 0۱۳۱۱ ۶۱‬اند معط ه هی لس فط هه‬
‫‪-‬معجعنه اصمل فطل فه ‪ 28201‬لیم ‪ . ۳‬رمتصموب‪0 ۷‬عصتمامی وراه[‬ ‫‪ 6۱۲ ۵۱‬ا‬ ‫‪6‬‬ ‫‪۰‬صحصیتای‪6 .‬فق‪ 1‬عصتاومطه مر ‪0‬ع‪1‬بعطمو‬
‫رلت‪ 2 ۵‬علهعوو‬ ‫«صنی مطا الع عمط‬

‫‪٩۹۸۱1]7010 - 1116۸0 0‬‬


‫‪ ۳0‬وطصمجط عدنی غتامجله فهد زر مه‬
‫عط عم صهنلهع‪ 1‬مصتصعع‪0 1‬عتجنو فط عباظ‬
‫و‪ ۵6‬زو تعباز صا‪ .‬مصعاعع ‪ 2 ۷۲‬رازگ اوتزز‬
‫‪ 0‬اجه مومیوصهاً عط علمعوه مء عصهع‪ 1‬قظ‬
‫‪٩۳0۲ ۹‬‬
‫تصز عهصه هو مه مهد ان مطا تحطا موزل‬ ‫‪ 8‬ماما صا اتمجم‌عهص فصتافم‌ماصز عص)‬ ‫بای همم نیت ‪۵1۲۵۷۸۲‬‬
‫‪,‬عم غمص ‪4‬صه صتوو‪5‬‬ ‫لمح مهن بمتمع‌نل عم مانط ‪۷۷۲۳‬‬ ‫«مع[میتصهو‪ .‬قط ‪ 4791‬طد فه ‪11‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪ 06112۵6۲,‬فط "رعصنطا رصن مط]؟‬ ‫‪9‬‬ ‫‪805.‬‬ ‫عافتاته مه منمتصعصهم مستامع؟ اف فنط‬
‫صذ بتیهآننرمم طمننمد وی ‪0‬عصنعع عصتحقط عمط‬ ‫تمعن فطا مود عم مان‪۷۹۱‬‬ ‫ما‬ ‫‪ ۲0۳‬مصنکمع]‪ ۴۳‬مد تممعدنل‬
‫‪0‬اه ‪ 1‬وتمامعه صهتلمع؟ معط ‪ 2‬و‪ 2‬لمع[‬ ‫کاصهک‪ 6۲۵61‬رصحصصه‌مصصق ‪ 2‬قه باه ماه‬
‫عجه مص فقط فصن ما علد‪ ۵۷‬سعلظ ما عححمط‬ ‫هصح عون مصنمع‪ 1‬ج فه ومع عم اف معط‬
‫‪06800۵066۳ 6.‬‬ ‫حصلن متعوصو جمزهد ‪ ۶۵‬تماموتاعطز‬ ‫‪(6‬‬
‫همدص قط طمبمطاه هط ‪02‬و مصممی‬ ‫حدم ععطامدط معط فنط فصه صمولمتتصهه‬
‫‪ 2 1 ۷ 566‬عصتلممهط غبتمولج طمننصد وم عم‬ ‫صذ ممتاهعتصهعته عمن‌نلنم‪ 21‬صلن غومععهً عمط‬
‫مصنوهام ‪ 06:1‬مط رلهعهبعز ‪0‬ععنگمد ‪ 02‬جرج‬ ‫تاه صهه بام‪ . 7‬وزج «عطا مظ ‏ ‪621 01۲۵۲۱,‬‬
‫‪2101‬‬ ‫کعع‌صزفتاه‪ .‬مصت‌ممه صصبلزع فطل سر عمط روصم ز‬
‫بصن ما تلم غبامطاذ ‪ 9‬مات عطا ‪06۲‬ع‪11‬ه تفن ود ‪ 1‬صعط‪۷۸۱‬‬
‫تع ‪0‬صنصظ رد ‪0‬ععصقط ‪ 1‬عبط ‪06 .‬ونایعر ‪1‬‬ ‫‪ 6691‬مد راهم ط‪0 1‬عا ماه اه ‪61‬‬ ‫‪۵‬‬
‫اقطم ‪0‬ععانا ]‪, ۳‬نو فط "راونمه عطط عصنل‌مع‪۳‬‬ ‫کلتم‌صهاه ‪6 6‬و طمنط‪ ۱‬رصصلزگ بعممم‪ :9‬منت‬
‫تاج رورم ‪ 2‬افتا امظ ود همم[ عفینععع ‪[ 02۵۳‬‬ ‫‪ ۶۵‬ع مدمه رزطمرهومامطام فاتوصو ‪1‬‬
‫*مصهصه ‪ 2‬ور فط ‪650 ۶0 2‬‬ ‫‪2-‬ع‪ ۵۸‬حعتاتدظ جح عصتصصمه ‪4‬ص ‪ 90۲۵66۲‬م‪11‬‬
‫‪ 6 16۳ ۰‬تهنتامه عطا جه ‪ 0652‬مهم معنهو مط ‪"1‬‬
‫‪ 6‬تماع‪ 2‬مطا رقصم ‪۱٩‬‏ مهن ع‪7‬ا‪0‬عع‪ 0‬و ‪0‬‬ ‫و صعومطم عظ مه صمعلمتصعو ‪ 061‬ل‪2‬م‪)6‬‬
‫‪12160۰‬‬ ‫صمتلاتص‪-‬ت لب مط‪ .‬عم تمعن له‌تصطممع‬
‫رنه وه مج رهنوه عط رمع‌عنناع‌دنل ‪"6۲‬‬ ‫س‪4 2 ۵۱۷۱‬هنمصصرزن ‪ ۵‬مفومتام‌ی‌مم عقلامق‬
‫فانک امت‌نگاه معط رخطعنط ‪۶‬ه وصمتوذ ‪ ۷‬میج وم ‪ ۲ 2‬عصنطامله تمه معصعطل ‪ 2‬منز زا عصمل‬
‫‪6512۶‬‬ ‫‪۰0‬‬ ‫‪ 5‬فعصهع متمصژی) ‪ 2791‬صج ‪ 8691‬عطا ‪۶‬ه‬
‫‪ 01‬وبا‪-‬ی‌لمصر ‪ ۶‬حصیتحصتصتمدر وه مفبا مغ معا [‬ ‫‪ 1‬رععع‪ ۲‬تتعط‪ ۱۳۵۷۷۲ ۶۸ 1‬وه ‪11۵۲۷‬‬ ‫‪0 [۷۲1۳۳۸۳ ۸۱۷۲۵۵۲‬‬
‫‪#‬‬
‫‪۳‬‬
‫‪80۷۲۲۲ 1۱۳۲۶۲۸۱۲0۱۲ ۳1‬‬
‫‪10 ۳۲۸۲ 1۳۲۳۲ ۳1۳ ۲‬‬
‫‪-‬تعاص‪ 1‬عطا ‪ ۶۵‬داعم ه فج صح صهتطه [" صرممعه ‪۲‬ملمطن هنز جممعزر[‬
‫‪.‬‬ ‫‪-‬عع‪ 1‬عطا مه صمنهحعع‪1‬ع‪ 0‬امزمو مط‪ .‬بوط عنصوم‬ ‫حطمم ول ‪) ۲۳۴۳1۲,‬ودو‪ ۲‬مطه جم توجبال لمصمتاهه‬ ‫‪ ۷‬ونظ چم ازع وز «مطلامن مانلزا‬
‫عنطا وععدم مط عع‪ 2‬ما امه مطه عمط ان تحت‬ ‫مصیح ‪ 03:01‬بو ‪08‬ع‪8‬عطعو ور ععصمبع]‬ ‫" له و‪5‬عمامعتنل همع عطا ته عصه عصنصدمعع ما‬
‫‪ 66210‬عطا ‪0‬صیه ‪ 03:01‬ود مصصنع عط‪. .1‬عصنصتمحهر‬ ‫‪ 2‬جع وق عصتاععصهد عم لدم صه ‪05‬‬ ‫‪ 01 0۰‬لدم ‪0‬صه ‏ صمنجرنا‪ .‬عمذ‪ ۵5‬عطا‬
‫وه تههاندمفقظ آهبتاوم؟‬ ‫خقطا فصح صممص ‪«# 2 21‬متبتاهگ جمر ‪06‬مصج‬ ‫ملظ طاعصع‪ 1‬مسنعع؟ قصجمععی عنلا ‪,‬عصاق‬
‫حتاهوحصی هه ‪ ۶۵‬جمتای‌تلل طعتصهم‪ 5‬عط ‪ 201‬ور ‪0 2‬علبعدهد معصم‌عنممی صممعو خر‬ ‫عط ص عتارم وز "عم هو مسجلو مط‪1‬‬
‫‪-‬عظ عیامصصرع طه هم قذ عوتصررمجهر فطع ‪09:11‬‬ ‫و‪ 0۷‬صهلزط وا"حطامفعظ معط صلظ صمتع‬ ‫‪ 2‬و‪۷012 1‬ظ‪ 1:‬مممتاتاهمرجوی ‪ ۲۲11‬از‬
‫ونط گم هه معط رلعهحصهنا‪ ۷۷۲ :۱‬محصایط مصهعز‪۳‬‬ ‫"معط ‪ 2‬وه ‪ ۵6۲۲6۲۵۳ 01‬ص‪۰۲۵۱۸۲ 6 0۱‬‬ ‫اه صهووییک ‪0‬عامط عط ‪ ۶۵‬صمول‌هع‪26۲-‬ع‬
‫‪ 01 20۲۵۵6۷5 ۰6‬حلز‪". ۷۷‬عص) مع‌صزمع‪0‬ن‪ 9‬فطل بلط بونج[‬ ‫‪ 02-‬عص گم جرمعل‌صهدع ‪ 2‬ربملتدننگ رلتوفه ‪ ۷۲‬هم‬
‫‪6 ۰0۲0‬ط بح ععع‪ ۵ 1‬غصملزععظ عمط قذ فمصهژ‬ ‫ص ملاع ‪0‬ععتصهوته ععصهعع‌نجم مظ ]‪1‬‬ ‫‪5۷012-‬ظ) م‪ 1‬مبوظ نوم معزت‪۵‬د مد‬
‫ما ‪ ۶۵ 2۵2۶۸‬تععال‬ ‫‪۲‬صمتصصا متوه دم هه طمتمصنیا زممم‬ ‫‪0‬فصح ‪ 161۷05 60‬حقلبامرهج فطل ‪۶‬م موی فطل ‪71‬‬
‫ععصعمولصی مناطنام تعطاجهد چم فوعدص فص‬ ‫تمعن صمتصهی فطفتمه طمنطه حید رط‪01665‬‬ ‫مت هچ ‪0‬صه بمطامن تعومو متس رداص‬
‫ماداجصه ‪ 11۱‬احمط فص م‪ 1۲‬بو ‪0‬ععنصدور وز‬ ‫«حندظ مه ‪ 06 ۵0 06126۵۵‬فد ر‪0662‬ص‪۳2 )01‬‬ ‫و‪2۷2619۷012‬مصمک‪ 1‬هناهنهط عماماعمه هه‬
‫جممع تنل صهناه‪ 061۵ 11‬م‪ ۸‬اجه ما وافهتفتطاصه‬ ‫‪2 03:11 2.2,‬‬ ‫مهلنامهجر ج ‪ ۶۵‬مدمه تمعصتم فط فد ‪42‬‬
‫حقتعو ط؟ صاق مومطما رحل‌هتااصنا مداخ‬ ‫سنظ و‪ ۷1‬عمجم موجعام صمتوعتجصده و‬ ‫رمک ‪۲ -‬معلمطن‪ ۱‬تفص تمامه‌ستل ‪ .‬صاظ‬
‫عطع گه عطعنا‪ ۳‬عط صذ عصتاه‌وصم ود ‪2۶‬‬ ‫‪)۱2۷۱ ۵۵02۵‬و‪6‬؟ عطه ‪4 2‬مطعتجظ مصههر‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪2۳:9‬‬
‫‪ 0‬تععصهتاه مص و ‪2‬هبطاص معط ص‪1۷۲‬‬

‫‪"1۳۱۲۵۳۲ ۱۵۹‬‬
‫‪10 ۲۲,۷۲ ۱۸‬‬
‫مصمتنل‪ 02‬معط معط معط ‪ ۵‬تافط مط ‪1‬‬
‫‪-‬ع‪ 61‬از افصم‌مصمنصا صقطم آ ار ما‬
‫هن‬ ‫عمط که وعمنصمبطن؟ معصنممطه عناطبام ‪6‬‬
‫‪ 5‬نج ‪0‬مصمعی وه لس معط که معا‬
‫‪6121 11‬بام‪ 2 1‬جممصع له فنط علعملمته‬ ‫از‬
‫رتمصورز‪ ۱/‬دز مصچم معصصهن) ‪[6 5791‬‬ ‫عط و (طعدد) هتتهتنا) مین ‪68‬ص‬ ‫صذ طععع) ‪ 60 606۲0۵۸‬حصصووظ مادام وتهاه‬
‫‪0‬مصصصحطم]‪ ۷۱‬عمط ونوته‌هلظ بط ‪4‬عامعتتل‬ ‫‪0 ۶‬صععما عمط دتاقطا ‪ -‬ملق ‪0‬جععع‪1‬‬ ‫مط مصه‪ ۷‬هزبه‪ ۷‬همه هه ‪(.‬عتنطعنم مطا‬
‫موه ‪0 «7‬عصم‪6‬وعدم عقذ رقصتصج] هه‬ ‫"ممزمطت‬ ‫‪-‬ع‪12 ۲0 6‬و‪ 6۲‬عمط صذ ‪0‬عصمممه م‬ ‫‪ 5‬ودع‌ام‪1 2‬عناصعماها ‪ 2‬عصته و ممنعن‪0‬ه هد‬
‫‪ ۶‬طملقهععه عط هه‬ ‫‪۰‬‬
‫مصمتععی فجن‬ ‫صرح ود )نهد ملق عط‪.1‬‬ ‫م‪6‬‬ ‫‪,‬عتصنوم ‪ 2‬ما‪2‬‬
‫‪ 0۷+‬ما مطند‪: ۸ 1‬ععصه‌ااهط مط‪1*۴‬‬ ‫لمصصتتم متعصمتومهم ج ‪۶‬و صمئای‬ ‫‪6606۲6‬‬
‫ون عطا طز مهبم‪ 1‬جح فعلتمتص اه صتعل‬
‫عطا گهو مصصمع عصنععو زه ومتصنط ‪۳۵2‬‬ ‫و‬
‫‪ 2‬عمماولیهه لصه معتصنجمم افعاهعنع‬ ‫‪۵‬‬
‫رع‪66‬تز(‪ 1‬تمس حتقطا یداه عصتطله ‪02‬‬
‫بعصنلک‪ 1‬اتعطتعا بط مات ‪0‬صج ‪066210۵۳2‬‬
‫‪0 2 5‬عصععهز ع ‪0610 ۵6‬عطمو فذ صاظ عط‬
‫‪ ۰‬مجامصمعع‪ 1‬ونهلتد‪ ۵۵ ۳‬ط‬
‫عمزمیان <معحموز‪ ۲‬که معدتنسد] معط[‬
‫بطتمنطاتمووه عمط طفنه مهبم متفنهد ‪9601۷۵۲2‬‬
‫عمط بط ‪0‬عصصمتهم مهو ‪ 5۲۲22۵۷۱‬عصنعع؛ ‪۶۵‬‬
‫چم ‪0‬عصمعع‪۳‬ظ ‪.‬وصچم‌صمن هنعم‪ ۵0‬مماطصعل]‬
‫مط عم «تدمه‌نصمد عمط که صمنععععه ‪6‬‬
‫معط راتجعه]‪ (۷‬مبهلمصد عصمع‪1/‬ه ‪ ۶۵ ۷۷‬طنامع‬
‫سعر‪ 1‬رتحلتن‪ 25‬رصم ‪ 5‬عم ‪0‬عب‪0‬مطعی وز حصاظ‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪۳‬‬

‫‪۲6 4‬حصعع‬ ‫‪:‬‬ ‫طعتصهوو‬ ‫اهطاه‌نعظ‬ ‫تهلزط تمامعبزنا ی‬ ‫فص‬ ‫مصحتطه ‪ 1‬و ماع‬ ‫‪۶‬و عمبلمظ‬ ‫عط‬
‫ععصنصهععه آمتمعود معط ‪ ۲01‬واعم‪1 1‬‬ ‫سجمعم ‪0‬عتتععل عقط ‪0‬صنام مه (عطعند) ‪0۳16۷1‬‬ ‫هن اج عصمعم‪ ۵ :‬م‪ 6‬وز طعنط رتقطامطعظ‪.,‬‬
‫‪ 112۱۲ ۶60‬تعمبمظ عطا ‪ 2‬علوو دجم عظ ‪11۱7۱‬‬ ‫سم عصتوتتای گن ونمهی آمتونهو ععنله ممتاهم‬ ‫‪-‬ظ‪ ۶, 65‬معمزن‪ 1‬رتومند‪ ۲‬جه مصعصتت عم‬
‫هه وه دمتیصر فتبامط ما تعلصتامه‬ ‫مد‬ ‫ععط گم وتهاه طفزما صمعه وذ رصصمنلهمنمژ ‪0‬ه‪2‬‬ ‫‪ 0861.‬عطا جه ود و‪6۳6۲‬‬
‫‪ 001‬ور ‪[65 66120‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫نع مج حون مه‌جمنانهه مات صاق‬
‫‪۷۰۲۸۲ ۱۲/۳۱۱۸‬‬ ‫‪۲۰۸۷‬‬ ‫‪۱۱ )۳/۵0۳(۱۱‬‬ ‫‪۵۰‬‬
‫اول‬

‫‪(۷‬‬
‫‪۸ ۲۱۱/۷ ۰:‬‬
‫‪۲۱/۸۲۲۲۰۸۱۷ ۷۲‬‬
‫‪0۲۲ ۱۷ ۲‬‬
‫‪۲۱۱۲۸۸۲۱۲ ۴۲۵۳۲‬‬ ‫تاوشاا‪۳۳‬‬ ‫‪۲۰۲۱۰۲۳۱۲۲‬‬ ‫‪7‬‬

‫‪/‬‬ ‫‪۹‬‬ ‫‪۹‬‬


‫‪94, ۰۲۷۸‬‬ ‫‪۸۵۸0,‬‬ ‫رناظ‪۵۸۵۲۳۲ 1‬‬ ‫‪58-‬‬
‫‪94‬‬‫‪972‬‬
‫‪948‬‬
‫‪28‬‬ ‫‪6۳11‬‬ ‫‪52‬‬ ‫‪۳ 41۱۱۱0‬‬
‫ٍ تست‬

‫‪۷۱ ۲2۳۳۸۸۷‬‬
‫‪۱23۸۲0۸ 9‬‬
‫‪۱۱0۷6۲۱۳۵۲ 21-0666۳۱56 6‬‬
‫‪6‬‬ ‫را‬

‫جشنوار‌جهانی فب‬
‫‪5‬‬ ‫موی‬

‫آبان ‪۶۱‬آذر ‪۵۳۵۲‬‬


‫‪۱‬‬

‫‪۱‬‬
‫‪1‬‬

‫‪1‬‬

‫‪۱‬‬

‫‪۱‬‬
‫پروانه معصومی ‪ .‬حسین پرورش‬

‫نبسی از ‪ :‬بهرام بیضائی‬


‫محصول دیگری از شر کت گسترش صنابع سینمائی ایر ان‬
‫بهمن‌ماه ‪۵۳۵۲‬‬ ‫آماده بر ای نماش‬
‫‪۱‬‬ ‫‪۹‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪۳‬‬
‫‪۳ ۱۱۱‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫تا‬
‫‪ -‬فیلم «چین نزديك است» به گونه‌ای‬ ‫ساخته است و حالا با آختری نکارش «مارش‬
‫>‬ ‫درراه‬ ‫حاصل برآورده‌شن نیاز من از تلاش‬ ‫پیروزی» روبروهستیم که‌باعتتاد منتتدان‌بر ترین‬
‫رسیدن به‌واقعیت گرایی سیاسی کشور ایتالیابود‬ ‫کار وی و از بهترین آثار ‪ ۷۹۱‬سینمای‬
‫بعنی راهی مستقیم‌تر از آنچه در ساختن فیلکت‬ ‫ذربل می‌خوانیدبرای‬
‫ابتالیاست‪ .‬گفتکوئی که د‬
‫درپیش‌رو داشتم‬ ‫«مشتهاً دار جبب»‬ ‫آشنائی بیشتر تماشاگر انست بگاذشته‌این‌سینما گر‬
‫باساختن اینفیلم میخواستم نشان بدهم که ‪.‬‬ ‫بجرسته‪.‬‬
‫خواست طبثات اجتماعی حتی به‌ازمیان رفتن‌وبا‬ ‫ر‌سینما‬
‫‪ 8‬بدنبال چه نیازی تفصتمیی‌گبه‬
‫خواهد داشت‪.‬‬ ‫فاجنبه تصوری‬ ‫تااپد‌ید شدن»‬ ‫روی کنی و با فیلم «مشتها در جبتب»‪ .‬در سلك‬
‫هميشه در جهان برنده و بازنده وجود داشته و‬ ‫آرئی ‪٩‬‏‬
‫فیامسازان د‬
‫خواهد ذاشت و جنبه‌های غیر موروثی همواره ‏‬ ‫م‪-‬سلماً فسکارختن این فیلم باهرفیلم‬
‫فیلم‬ ‫صناً‬ ‫شدخ‪ .‬م‬
‫بو‬ ‫همد‬ ‫از ه‬
‫و با‬
‫ختو‬‫هس‬ ‫دپگر من از يك نیاز سرچشمه می‌گیرد‪ .‬يك نیاز‬
‫«چین ترديك است» رايك فیلمآموزشی میدانم»‬ ‫ار مجوزی‌باشدبرای‌تسویه‬
‫رواتی و با شاید اکین‬
‫ولی نه بخاطر آن که نشان دهم چگونه‌انسان‌باید‬ ‫فیلم‬
‫‌کر‬
‫سناموخقعتکنه ف‬
‫حسابی ب گاذشته‌ام ‪ .‬آ‬
‫زندگی کندبلکه بخاطر آنکه نشان دهم چگونه‬ ‫بسرم زد» در اتگلستان بودم و فهمیدم که‬
‫انسان نباپد زندگی کند ‪.‬‬ ‫‪ ۰‬می‌توانم به گذشته‌های خود برگردم و اولین‬
‫نك» قهرمان‌فیلم»‬ ‫‪ 8‬بنظر می‌رسد که «افر‬ ‫پیش نوپس فیلمنامه‌ام را بنویسم‪.‬‬
‫فیلم «مشتها در جیب» را زمانی ساختم که‬
‫«بنام بدر» چیزی از وجود خود شماست‪..‬‬
‫‪ -‬یلم «نام پدرواانا‪۱ ۰‬‬ ‫از خود می‌پرسیدم‪« :‬درمورد زندگیمچه‌تصمیمی‬
‫است چون فریاد مغلوبی از سوی يك طبته کازگر‬ ‫خواهم گرفت ؟» دراینگیرودار خیلی‌مابل‌بودم‬
‫پایم و در رت حال‬ ‫دست‬ ‫که به‌داستانی خاص‬
‫محسوب می‌شود ‪ .‬فیلم «بنام پدر» کمتر از فیلم ‪۳‬‬
‫جنبه اتوبیو گرافی دارد‪«..‬چون‪.‬‬ ‫«مشتها در جیب»‬ ‫کمتر بهروش کار فکر مکیر‌دم » منظورمن از‬ ‫«مارگو بلوکیوه سینماگر جوانایتالائی‬
‫ساختن فیلم » این بود که بطور موثری عشق‌هاو به عنوان دتاشجوی شبانه‌روزی در مدارس‌مذهبی ‏‬
‫در سال ‪ 6۲۹۱‬هنگامی که از مذرسه سینمانی‬
‫نفرت‌های خود را تا آنجا که امکان داشت‌نسبت زند‪ ,‬گی کرده‌ام بنابراین با وضعیت کشیش‌هسا‬
‫را‬ ‫فارغ‌التحصیل شد» فیلم «مشت‌ها در جیب»‬
‫به‌زندگی نشان بدهم‪.‬در عین حال این‌رامیدا نتم آشنائی کافی دارم اما آنچه از دوران اقامت‌در‬ ‫ساخت که با اتبال کم‌نظیری مواجه گردید ‪.‬‬
‫مدرسه مذهبی بیاد می‌آورم چیز هائی تیست که‬
‫که هیچ تهیه کننده‌ای نآقدر دپوانه نیست که‌بمن‬ ‫پس از آن دو فیلم دبگر با عناوین «چین‌نزديك‬
‫اعتماد کرده و سرمایه‌اش رادراختیارمن‌بگذارد‬ ‫است» و «به‌نام پدر» ساخته است‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫شما در این فیلم بر پرده سینما می‌بیند‪ .‬طرح‬ ‫آثار این فیلمساز نمایشگر اندیشه هایش‬
‫داستان من بر مبنای کٌارعادی و خسته کننده‌روژانه ‏ ‪۴‬‬
‫وی بت مت‬ ‫ورست ته تا اس رید‬
‫فیلمی با بودجه خودم ورف‬ ‫می‌باشد» چون او سینما گری‌است که حرفی‌برای‬
‫قراردارد که واقعیت‪.‬همان سالهاست ‪.‬‬
‫دصش‬
‫وه خا‬
‫خی ک‬
‫" گفتن دارد و آن را با بیان‬
‫‪ 8‬فروید میگوید ‪« :‬قبل از آ ن که انسان ‪.‬‬ ‫‪#‬ابدی‬ ‫‪ 8‬درمورد «چین ی‬

‫کاملا بالغ بشود‪ ,‬باید فرا دبگکیهر‌چگونه‌پدرش‬ ‫دار ید ؟‬ ‫عرصه می کند‪.‬‬


‫«بلو کیو» را با توچه‌به‌شو هکارانتکارش‬
‫‪۱‬نت‬

‫رانکشد» شما در فیلمهایتان صر فآبه کشتن مادر ‪..‬‬


‫اقدام کرده‌اید !‬ ‫ب"رخی همپایه «گودار» و «تبورلوچی»به‌حساب‬
‫‪ 3‬م یآور ند‪.‬‬
‫با"این‪,‬شرایط باید نتبجه گرفت که من ‪۱‬‬ ‫شهرت «بلوکیو» پس از نمایش نخستین‬
‫هنوز بالغ نشده‌ام ‪ .‬کشتن مادر مشکلی را حل‬
‫‪۱‬‬ ‫ا مادر ای‬ ‫سر‬ ‫فیلش علیرغم جشنواره‌های مختلفی کابرگزار‬
‫شد و او در آنها شر کت داشت» حاصل نشدبلکه‬
‫از انتشار گزارش های نماش آثارش دکرشور‬
‫منفی است‪ .‬خطر تین و ِ لودترین‌مارها» ‪.‬‬
‫‪٩‬‏‬ ‫است‬ ‫پدر‬
‫های دیگر بدست آمد‪ .‬بکلیوو پس از سه فیلم‬
‫«مشت‌ها در جیب ‪ ,‬بهنام بدر چین نزديك‌است»‬
‫‪ 8‬گوبا شما طرح های زبادی برای افیلم‬ ‫" فیلم « به هیولا در صفحه اول سیلی بزن»رانیز‬
‫داشتهابد ؟‬
‫تن‬ ‫است»‬
‫كت نوشتنبرای من مشکذت‬

‫هستکهبیان نشده باشد و یا چیزی ناقص باقی ‪.‬‬


‫مانده باشد و در نتیجه نوشتن فیلمنامه تتها برای‪.‬‬
‫نیروی‬ ‫من قدم گذاردن به‌عّب است‪ .‬وقتی که‬
‫‪۳‬‬ ‫محر که صحنه‌ای را بشناسیم مها‬

‫به کلمات بر گرداثیم‪:‬‬

‫متأسفانه اگرتهیه کننده‌ای بخواهدفیلمنامه‬


‫را تصویب کند احتیاج به مطالعه قبلی آن‌دارد»‬
‫باو ارائه داد‪ .‬من‬ ‫بنایراین تم شود هط ‪.‬طرحی‬

‫‪۱‬‬ ‫ی‬ ‫مجبور هستم خودم راباتلاش وی‬


‫توبسندگی درسینماتطبیق بدهم‪. .‬‬

You might also like