You are on page 1of 32

‫یتهان‬

‫جشنوا‪0‬ریجهانینم‬
‫آ‪۳‬ی‪۰‬ان ‪۶۱‬آذر ‪۵۳۵۳‬‬
‫فیلتمیگسات شزررشک‌صنایع سینماتیایران‬
‫شطرنج‌باد‬
‫مرت‬ ‫نوسّته و کار محمد رضا اصلانی‬

‫‪0‬‬ ‫سا‬ ‫مدیر خیلمبرداری ‪.‬هوشنك بهارلو‬


‫ی فرماتآرا‬ ‫رن‬
‫شهره آغداشلو ‪ .‬شهرام کلچین‬
‫طاعنتی‬ ‫حمید‬ ‫‪.‬‬ ‫زنجانیور‬ ‫اکیر‬

‫‪۵۳۵۲‬‬ ‫‪۶‬ذر‬
‫ارب نمايش آ‬ ‫‪-‬‬ ‫سایقه‬
‫مر‬‫د‬

‫‪۱‬‬ ‫‪۲۱‬‬
‫‪۱‬‬
‫‪۳‬‬ ‫‪۳.۸‬‬
‫«ا‬ ‫نکات تازه‌ای درباره شحصیت‬ ‫نمی‬ ‫وتو‬ ‫میگید ‪۰.‬‬ ‫ره‬
‫نگراان‬
‫کدی‬
‫که از‬
‫می‌کند‪ .‬چند روز بعد‬ ‫آشخصیت خودشکثف‬ ‫بیرون‬ ‫روحی‌آاش‬ ‫ی‬ ‫را‬ ‫«الما»‬ ‫و‬

‫دگوئیدو» به فلورانس برمی‌گردد ‪ .‬او هنوز‬ ‫بکشد وتاحدی هم موفق می‌شود ا‪.‬ما يك واقعه‬
‫نتوانسته است توازن روحی‌اش را بدست اورد‪.‬‬ ‫خشن‌ازدنیای خارج ‪ -‬خود کشیبك موسیقی‌دان‬
‫ایده‌ال زنددگی هماهنگی وارام براساس‪ ,‬تعقل ‪۰‬‬ ‫ای روحی‌اش باز‪-‬‬
‫جوان ‪« -‬الما» را به اونز‬
‫برای او برای همیشه نابوه شده‌است‪ .‬آو نمیازنند‬ ‫می‌گرداند و او با دیواری ازسکوت بین خود‬
‫«ایرنه» خانه را ترك می‌کند» اما سرانجام او ‪-‬‬
‫ودنی‌ای خارج فاصله ابجاد می‌کند‪ .‬گوئیدو‬
‫دقیقاً هیچوقت روش نمی‌گردد‪ .‬تنها چند روز‬ ‫متوجه می‌شودکه دیگر نمی‌تواند بآهلما كمك‬
‫ها راه‌اهن پیدامی‌شود‪.‬‬ ‫بعد پیکر بیجانش یت‬ ‫کند وبه فلورانس برمی گردد‪.‬‬
‫‪۳‬‬ ‫بپهاک معتی "مرکی «ایرنه» وبه دنا( ‪۳‬‬ ‫برای‬ ‫زند‌گی ند‬ ‫دوباره از یفن‬
‫طبقه‌ای‬ ‫روحی‬ ‫مرا « گوتیدو» نشانه شکست‬ ‫گوئیدو میسر‌نیست ‪ .‬او دیگر نمی‌تواندا براساس‬
‫است‌که بی‌منطق بودن پاه‌های قدرتش راکثف ‪۰‬‬ ‫اصولی‌که زندگی خصوصی واجتماعی‌اش ‪.‬را‬
‫کرده ومی‌خواهدا با بك عصیان نهائی‌ازسر نوشت‬ ‫ودتریجه‬
‫]ها شکل داده بود قضاوت کند‪ :‬ن‬
‫مطایق ن‬
‫به قصد شتاختن حقیقت ‪.‬‬ ‫و‬ ‫خود بگریزد‬ ‫اکزارش استعفا می‌دهد‪.‬‬
‫‪۳‬‬ ‫ِِ_ می‌رود انا‬ ‫هن‬ ‫«گوئیدو» بك باردیگر فلورانس را ترك‬
‫‪7‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪:‬‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫حقیقت‬
‫می‌کند این‌بار به قصد رفتن به «رم» و دیدن‬
‫پسرش «سیلوانو» وهمسر او «امیلیا» ‪.‬‬
‫آیر نك آیر نك‬
‫«ییتردل‌مونته» کارگردان فیلم «ایرنه »‬ ‫«سیلوانو» نیز درزندگی خضوصی‌اش با‬

‫‪۳‬چ‪۲‬‬
‫‪۲‬ی‬
‫ت‬
‫یی‬
‫سو‬
‫‪۳‬م‬
‫تجی‬
‫حولمی‬
‫ن‬
‫می‪+‬ت‬
‫‪:‬‬
‫ی‬

‫ثر ‪ ۳۶۹۱‬درآمریکا"‬ ‫ابرنه» يك ابتالیائی ‪۳‬‬ ‫رن‬ ‫«امیلیا»‬ ‫‪.‬‬ ‫روبر وست‬ ‫بحر ان‌ها ومشکالاتی‬
‫هدف اصلی ازساختن فیلم «ایرنه » ای نه»‬
‫او ازدانشکده حقوق با رساله‌ا ی که‬ ‫بدنیا ام‬ ‫حساسی ‪.‬است‪ ,‬وبنظر می‌رسددکه خیلی بیشتر از‬ ‫دن بت داستان بو ‪ -‬يك داستان‪.‬عشقی‬ ‫‪8‬‬
‫فارغا لتحصیل‬ ‫تا»‬
‫ش لی‬
‫ویتا‬
‫نمت‬
‫درباره سینمای صا‬ ‫«سیلوانو» نگران روحیه بی‌ارام پدرشوهرش‬ ‫ان زنت پس ازسی‪ :‬سال زندگین زناشوئی‬ ‫فنسشلید و‬
‫ک رت‬

‫اسپرپمنتاله ‪. -‬‬ ‫رو‬


‫ت» در‬
‫چرن«رم‬
‫«آود‬
‫سپس‬ ‫کت‬ ‫" شوهرش را ترك می‌کند ودرنتیجه شوهرمجبور‬
‫هه چینماتو گرافیا» آکار کرستانی فیلم آموخت‬ ‫«امیلیا» تشانه‌هائی‬ ‫دروجود‬ ‫«گوئیداو»‬ ‫اش‬
‫فزارعسبرش ‪#‬ذشت‬
‫عات‬ ‫برش‬

‫‪.‬‬ ‫ودرسال ‪ ۹۹۱‬بايك فیلم بلند باعنوان تما‬ ‫ازشخصیت «ابرنه» را می‌بیند ونسبت به او کشش‬ ‫موردکاوش قرار‬ ‫‪9‬‬
‫"صعن به تحصیل سینمائی خود پایان داد ‪.‬‬ ‫روحی خاصی احساس می‌کند‪ .‬اما او با ازدست‬ ‫تن اس تیلومکولیدو» یلك قانی‬
‫فیلم او درفستیوال‌های‌کان » لکوارنو ومانهايم ‪.‬‬ ‫دادن «ابرنه» گوئی خودرا نیز ازدست داده‌است‬ ‫شصت ساله است که همراه همسرش «ابرنه» در‬
‫بهنمایش کار ده شد‪ .‬درسال ‪ ۰۱۹۵۱‬اویرای‌شبکه‬ ‫وراهی‌برای رهائیاشفزت]گی روحی‌اش‌نمی‌بابد‪.‬‬ ‫فلورانس زندگی ظاهر ارامی دارد ‪ .‬یلك روز‬

‫تلویزیونی ‪ 1۸1‬فیلم میان مدتی با عنوان‬ ‫_ نگاهان خبرمرکف «ابرنه» می‌رسد‪ .‬اوپس‬ ‫‪ .‬که ازکار برمی‌گردد متوجه می‌شودکه همسرش‬ ‫|‬
‫ساخت که درفستیوال‬ ‫«منصه ‪ ۷‬چ ‪[6‬مبو‪ ۳‬عم"‬ ‫ازترك «گوئیدو» به شهرزاد گاهش بگرشته بود‬ ‫اورا ترك کرده وفقط يك بادداشت کوتاه برای‬
‫پسارو به نمایش گذارده شدا‪ .‬درسال‪ ۳۷۹۱‬وفیلم‬ ‫که همانجا بمیرد‪ .‬فرمر ان تصش عوارم «آیر نه»»‬ ‫سین‬ ‫تم‬ ‫از دا ده‌است بیآنکه در بت‬
‫*عتاده مومع[ نله معنعمیا عصننانا مز*‬ ‫گیوید‬
‫«ماریا» خواهر «ابرنه» به گ«وئیدو» م‬ ‫بر ده ناشد‪:‬‬
‫ساخت ‪« .‬ایرنه »‬ ‫یونی‬
‫زبکه‬
‫یش‬‫وان‬
‫ل هم‬
‫تای‬
‫را بر‬ ‫که ایرنه پیش ازمر کش به دیدن يك معلم مدرسه‬ ‫کر گنرد و از « ایرنه » خبسری‬
‫ابرنه» نخستین فیلم پلند سینماتی این کار گردان‬ ‫به نام نینو که زمان جنک همکار ایرنه بوده ‏‬ ‫نیست ‪ .‬گوئیدو بسیار ناراحت است ودوستی به‬
‫درسال ‪ ۵/۷۹۱‬ساخته شده‌است ‪.‬‬ ‫ه‬
‫اکست‬ ‫رفته بود ‪« .‬گوئیدو» ازاین فصل اززند کی‬ ‫او پيشنهاد می‌کند برای مدتی به يك‌آسایشگاه‬
‫«ابرنه» وازرابطه‌اش‌بااین مرد‪:‬بی‌خبر بوده‌است‪.‬‬ ‫کنار درپاچه ماگیوره برود ‪ .‬درآسایشگاه‬
‫اگفتگو با او‬ ‫او به دیدن «نینو» می‌زوه وش ز‬ ‫آا برخورد می‌کندا‬
‫و با زن جوانی به‌نام لم‬
‫خمپرها‬ ‫‪ ۱‬فظر هب ‪۱‬‬
‫خشونت برای يك فیلمساز زن‬ ‫کاسی ‪:‬‬
‫راننده ث‬
‫هفت از ده درجشنو اره تهر آن ‪..۰.‬‬ ‫[] فیلمهای امسال جشنواره با آن‌کیفیت‬ ‫وکانشی در باربر شدائد‬
‫خوبشان بخصوص از نظر بازیگری تان داد که‬
‫[] سالنامه«راهنمای بلیمناللی‌فیلم ‪ »۷۷‬را‬
‫ردن بازی يك هنرپيشه عوامل دوروبر‬
‫کل‬‫در ک‬ ‫ل] مارتین‌اسکورسیس کار گردان ابن‌فیلم»‬
‫به لطف «پیتر کاوی» ناشرش ‏ امسال زودتر از ‪۰‬‬ ‫سهم زیادی دارند» وهمین‌ها هستند که ازهنر پيشه‬ ‫محیط حول‌وحوش خودرا خیلی خوب می‌شناسد‬
‫موعد پخش جهانیش» درجربان‌بر گزاری‌پنجمین‬ ‫غول می‌سازند ‪ .‬مثل ستاره‌ی فیلم «میهمانان‬ ‫ودر بگارزداندن‌آن به‌تصویر کاملا" موفق است‪.‬‬
‫دوره جشنواره جهانی فیلم نهران‌دریافت کرديم‪.‬‬ ‫و فضای ساعد اطراف‬ ‫ناستان» که امکانات‬ ‫سینمای او از یکسو به در گیریهای فرد"درمحیط‬
‫به شیوه‬ ‫«راهنمای بین‌المللی فیلم ‪»۷۷‬‬ ‫وجوانب فیلم به‌وی فرصت خودنمائی داده بود‪.‬‬ ‫روی کرده وازجهتی دیگر به‌جنبه‌ها وزمینه‌هایی‬
‫هر سال ده فیلم بر گزیده سال را انتشارداده‌است‪.‬‬ ‫(ورتموطر) نشان داد که‬ ‫فیلم «هفت‪ .‬خوشگل»‪.‬‬ ‫ام معمولی » بكف قهرمان می‌سازد ؛‬
‫تکته جالب در موردلستدهگانه«راهنمای‬ ‫می‌پردازد‪ .‬اعمال باصطلاح شجاعانه‌ب ی که ازآدم‬
‫پك فیلمساز زن چگونه ممکن‌است بدون بهره ‪-‬‬
‫این است که هفت اثز از ده‬ ‫بین‌المللی فیلم ‪۷‬‬
‫زنانه » به خشونت‬ ‫بردن از ظرافتهای خاص‬ ‫اول این فیلم سر می‌زند» درواقع واکنشی‌استکه‬
‫فیلم بگرزیده اسال» در این دوره جشنواره‬ ‫وی در برابر شدائد دور وبرش از خود بروز‬
‫ابرن‬ ‫بنیدایشد ‪.‬‬
‫(بازیگر) به‌نمایش درآمده و يا در روزهای آینده نمايش‬ ‫| می‌دهد ‪.‬‬
‫‪۰‬‬ ‫داده خواهد شد‪.‬‬

‫هفت ا‪۶‬ر موبرد‪ ,‬نظر اینهاست‪:‬‬


‫جسدهای‌عالی (فرانچسکوروزی) راننده ‪-‬‬ ‫رشخند انواع دیکتاتوری ‪.. .‬‬
‫تاکسی (مارتین اسکورسس) باری لیشدون‬ ‫کاسی ‪:‬‬ ‫راننده ت‬
‫(استنلی کوبرپك) دزدشکار (خوزه لوئیس ‪-‬‬ ‫رونق بازار فاد درجامعه‌ی اضداد‬
‫بورائو) دبوانه‌ای ازفس‌بربد (میلوش‌فورمن)‬
‫پيك‌نيك در هنکینگ راك (پیترویر) ایستگاه‬ ‫] نکنه‌ی جالب تنوجه درمورد این فیلم‪.‬‬
‫اظهار واقعیت‌ها با همه‌ی نوسانها و نقطه‌همای‬
‫بعدی» گربنیچ‌وبلج (پل‌مازورسکی) ‪ .‬و فیلم‬
‫«مردیکه مایس‌تخو‌سلطان‌باشد» (جان‌هوستن)‬ ‫تاارپك و روشش است‪ .‬و مهم تنهایی وحشتبار‬
‫جوانی استکه با تمام کوشش خود برای اتباط‬
‫فیلم‬ ‫که در جربان چهارمین جشنواره جهانی‬
‫حسی وعاطفی با آدمها هرگز کاری از پیش‬
‫نهر ان در بخش مسایته به‌نمایش درامد‪.‬‬ ‫ل[] فیلم هرچند باطنزی زیبا سونجیده‬ ‫وا ها‬ ‫تا‬
‫نمی‌برد ‪ .‬فیلم به دونوع ا‬
‫برگزار می‌شود » اما قصد عمیق‌تری از مسئله‬ ‫فیلمساز می‌پردازد اول جنبه‌ی ضد فحشای فیلم‬
‫دارد » چون انواع دپکتاتوری موجود درجوامع‬
‫نادان‬
‫ریم ب‬
‫نعات‬
‫هبو‬
‫مصاحبه مط‬ ‫را به‌ربشخند می‌گیرد‪ .‬اگرچه دیکتاتور دراینجا‬
‫که درآن‌به‌زن به‌چشم موجودی‌انسانی نگرپسته‪,‬‬
‫" شطرنج باد‬ ‫ودوم جنبه‌ی سیاسی فیلم کهنقطه‌نظر کارگردان‬
‫عامل جبر است» ولی گاه خود نیز به بی‌اعتباری‬
‫را راجع به‌رونق بازار فباد در يك جامعه اضداد‬
‫خویش رآی می‌دهد وبراعمال خلاف خود واقف‬ ‫‪2‬‬ ‫در بر اه‬
‫ل] روز یکشنبه هفتمآذر ساعت ‪۱۱‬صبح‬ ‫است‪ .‬ولی چنان در شرایط محیطی خاص بر‬
‫ابرج زهری‬
‫هنرمندان فیلم «شطر نج‌باد» در مر کر جشنواره‬ ‫و ای ند بر ارت اا وت ‪۳‬‬ ‫(متقد)‬
‫مصاحبه مطبوعاتی‌دارند‪ .‬فیلم «شطر نج‌باد» شنبه‬ ‫در پابان دیکتاتور باوجود گآاهی از ظلم وستم‬
‫ساعت»‪ ۱‬درسینما دیاموند وتکرازش روزیکشنبه‬ ‫خویش سنت‌شکنانه پابرنهامی‌مانده ‪:‬کوفه‌ی دیحر‬
‫ساعت‪ ۰۱‬و ‪٩۱‬‏ در سینما پارامونت خواهد بود‪.‬‬ ‫ترازو که به مقابله با او برخاسته (یعنی مرد‬
‫| تحسین من برای دوفیلم بز رک‬
‫نوازنده) گریز را تنها مفر می‌بابد‪.‬‬ ‫ل] از بين تمام فیلمهائی‌که ازجشنواره‌ی‬
‫فیلم با آن طنز سیاهش» نمایی از زندگی‬ ‫اسال دیدم» دوفیلم نحسین مرا بیشتر بارنگیشت‪.‬‬
‫باهیئت داوران‬ ‫ماطحبوهعاتی‬
‫مص‬
‫امروز را نشان می‌دهد‪ .‬زندگی‌ای که مخلوطی‬ ‫اول فیلم انسانی و طبیعت‌گرای درسو اوزالا‬
‫بنجمین دوره جشنو اره‬
‫ازخشونت ونوعی تانوانی مردانه است‪ .‬ودرضهن‬ ‫( کوروساوا) ودوم فیلم‌پردل وجرئّت‌وجسورانه‌ی‬
‫ياك‪ :‬چیز دیگر هم هست و آن زير سلطه بودن‬ ‫«پرونده‌ی محرمانه‌ی مافیا» (جوزیه فرارا) ‪.‬‬
‫[] امانوئل‌ریوا» شاباناازمی» برت‌هانسترا»‬ ‫کلیسا درلوای فرماپشات دپکتاتورانه است‪.‬‬ ‫(برناره سینکل)‬ ‫و در ضمن فیلم «لینابراکه»‬
‫مارگ رایسون » آرتورهیل» آندره‌ی کواکس؛‬ ‫حالت سمبو ليك و استعاره‌یی اثر ‪ ,‬امکان‬ ‫‪۱‬‬ ‫نیز بخاطر نشان‌دادن دوره‌بی که همه‌ی ما‬
‫اندره دلوو » ولادیمیر ناموئوف » ماریوچکی‬ ‫هگرونه تعبیر (بخصوص فاشیس) را که سالها‬ ‫بالاچبار پکروز آنرا خواهیم اکترانن » نظرم را‬
‫گوری و کترمجیدی » داوران پنجمین دوره »‬ ‫ار‬ ‫ابتالیا را احاطه ‪ ۲‬ده است بوجود‬ ‫رت‬
‫در‬ ‫صبح‬ ‫‪۰‬‬ ‫روز دوشنبه هشتم آذر ساعث‬
‫هوشنگکت طاهری‬ ‫ژانت لازاربان‬
‫مرک جشنواره در يك گفتگوی جمعی شکرت‬ ‫(مستد)‬ ‫(منتقد)‬
‫خواهند کرد‪.‬‬
‫ناد‬
‫‪ ۰‬رم‬

‫‪2‬‬

‫‪3‬‬

‫نام «ماریون مك» است‪« .‬ماریون مك» را پیگیر ان سینما خوب ‪. .‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫ان‬ ‫زیان عکس‌ها ‪. . .‬‬
‫می‌شناسند‪ .‬او ستاره فیلم «جنرال» یکی از ده اثر برچسته تاریخ سینما (به‌انتخاب منتقدان جهان) است‪ .‬در تصوبر سمت چپ ثِ«ِ‬
‫ویند ‪. .‬‏‬
‫می‬‫به‌سال ‪ ۲۳۹۵۱‬می‌بینید‪ .‬دوعکس همه‌چیز زا گ‬ ‫م‪۳‬‬ ‫درفصل نهائی‌فیلم «جنرال» ی‬

‫«ماکس‪ .‬بی‪ .‬میلر » پیش‌از نمايش فیلمش ‏‬ ‫«دایان کانن» ستاره فیلم‌ی‌ای «باب »‬ ‫«اینگر ید تولین» ستاره فلم ابتالبانی‬
‫«جوان لرزه» کهدر بخش «سینما چشم وگوش‬ ‫کارول » تد » آلیس» و «دکترها هوسرها»‬ ‫«آنیسن میرود که بمیرد» ساخته «جو لبانو‬ ‫‪7‬‬

‫دارد» عرضه شده است » به‌تماشاگران در سینما‬ ‫امسال درمقام فیلمساز» در جشنو اره‌هر ان شر کت‬ ‫وی‬
‫موتتالدو» روز گذشنه وارد تهران شد ‪.‬‬ ‫"‬

‫معرفی شد‪.‬‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫هود‬


‫بههنگام نمایش فیلمش درسینماها حضوراخ‬
‫«میلر » پیش از شروع فیلمش درب‌اره‬ ‫«دابانکانن» پس‌از نماش‌فیلمش «شماره‬ ‫فت‪« .‬اینگربدتولین»را پیش‌ازاین درفیلم‌های‬
‫فیلش » جوانها وموسیقی پاپ وسائل دیگر‬ ‫بك» بشدت مورد استقبال ثماشاگران حاضر در‬ ‫«اینگمار بر کمان» دیده‌اید‪.‬‬
‫صحبت کرد ‪.. .‬‬ ‫‌طجوانها‬
‫مبرهبو‬ ‫سالن سینما دیاموند قرا رگرفت‪.‬‬
‫ها ‪۰:9‬‬ ‫خی‬

‫«تونی موسانته» (بازیگر محموعه توما س‬


‫که هم‌اکنون نیز در میان روز » نمایشش ادامه‬
‫دارد) ساتیا جیت‌ری (کار گردان معروف هند‬
‫وسازنده فیلم و اسطه) اینگر ید و لین (ستاره فیلم‬
‫وفااکه نس د) پیتر دل‌مو ننه (‪,‬کار گردان‬ ‫ا اس‬
‫فیلم ایرنه ایرنه) هربرت کلاین (کار گردان‌فیلم‬
‫هنر مدرن) پیر هانری دولو (رئیس فستیوال‬
‫پاریس و نماینده جشنواره جهانی فیلم تهران)‬
‫وولورادف (کار گردان فیلم ارواح محکوم)‬
‫‪.‬‬ ‫(ارگردان فیلم « هلند‬
‫فونس ردمار کرز ک‬
‫اتدوتزی» ماکس هاوبلار) ماری آنجلاملاتو‬
‫(برنده جایزم بهترین بازیگرمنال گذهتمجفنواره‬
‫کای قل ان ور ان موااظت دک‬
‫باشید) هنگ‌وربا ( مفسر و منتقد سرشناس مجله‬
‫ورابتی) مداوار ( تهیه کننده معروف اتکلندت)‬
‫زتو رهایع" محقاف ‪,‬شب‬
‫کش‬‫وچند هنر متدتنیگر‪ :‬ا‬
‫گذشته وارد تهران شداند‪:‬‬
‫نحستین تحر ده «دانالد کر ومسی»‬ ‫کدی‬

‫رش‬ ‫به‌نام بیل و برادر جوان‬ ‫دوستان جدیدی‬ ‫براساس زندگی‌نامه حقییفی زنی‬ ‫«کدی»‬
‫سانی پیدامی کند‪.‬با كمك این‌دوستان کدی‌سرانجام‬
‫ساخته شده است که هیچگاه نام خود را آشکار‬
‫ر محیط اجتماعی موردانتخایش‬
‫مو فق میگردد د‬
‫نساخت‪ .‬زمان داستان دوران کرود اقتصادی‌سال ‏‬
‫اون برای خود پیدا کی‬ ‫های ‪ ۵۲۱‬تا ‪ ۲۳۹۱‬است‪.‬قهرمان‌داستان‪ ,‬کدی»‬
‫وقتی منوجه می‌شود شوهرش با یکی ازدوست‬
‫های کدی رابطه برقرار کرده است همراه دو‬
‫و هوهواشموقن‬ ‫ی‬
‫که‬ ‫هی‬ ‫کاری که در‬ ‫مریك‌کند‬
‫فرزند خانه شوهر را ت‬
‫غب ‏قبال تصورمی‌نمود‪ .‬نخستین‌شب‌استقلال‬ ‫‪۵‬‬
‫راگررکدان‌آن«دانالد‬
‫«کدی» نخستین ک‬ ‫او دريك هتل ارزان قیمت‌باتختخواب های‌پراز‬
‫گام بشتاف اجه کمران عاحه دایتان‬ ‫طت ‏ دنرد‪ .‬کدی با"فر‌زندانش کب اتاق‬
‫آن برمیآ ید فایسلتمی‌سرزنده»مفرح والامبخش‬ ‫می‌خوابد و به تدریج در می‌بابد که آن‌هتل‌در‬
‫همجچنین «کدی» نستین فیلمی اشت‪ .‬که‬ ‫واقعيك روسپی‌خانه‌است‪.‬اودريك‌مشروب‌فروشی‬
‫«آنتونی بکالی» تهیه کرده‌است‪.‬‬ ‫کار پیدا می‌کد و بدین ترتیب انگئت‌نمای‌زنان‬
‫‪۱‬‬ ‫کل‬ ‫ی‬ ‫بازی «هلن مورس»‬ ‫محله می‌شود ‪ .‬کدی به تدریج به محیط جدید‬
‫عادت می کند و با همکارش جاسی و مردی بنام موارد‌شتاش فراوآن منتقدین قرااز فکتره است‪:‬‬
‫درباره اگفوته‌اند که «دامنه‌ی توانائی او درالقاء‬ ‫می‌شود‪ .‬اما تکهذازی از دو کونکس‬ ‫ردو‬
‫«هربرتکلاین کارگردان فیلم هنرمدرن»‬
‫رات ‪ .‬او شاشار را‬ ‫ااسات ماوت ب‬ ‫چنین شرایطی برای کدی مشکل است و اوآنها‬
‫بطرزی کاعلا" طبیعی و قانع کننده همراه خود‬ ‫را به‌بك کودکستان شبانه‌روزی می‌فرستد‪ .‬کدی‬
‫‪‎‬نکته‬
‫الحزظات‌شاد به‌ساعات‌ناامیدی ودوباره‌به‌روزهای‬ ‫محل کارش را عوض می‌کند و در يك‌مشروب‬
‫‪ ۴‬هنگام نمایش‌فیلم امریکائی«راننده‌نا کسی»‬ ‫شاد می‌برد» ‪.‬‬ ‫فروشی دیگ رکه وضع] برومندانه‌تری‌داردمشغول‬
‫‪۳‬‬ ‫را‬ ‫یکی ان تسار آن فاد‬ ‫« کدی» هم‌چنین از فیلمبرداری درخشان‬ ‫بکهار می‌شود و در آنجا با پیتر که يك مهاجر‬
‫زپرنویس !‬ ‫برخوردار است که طی مقاله‬ ‫«پیتر جیمز»‬ ‫پونانی و براگزان‌موفتی‌استشنامی‌شود‪-‬بزودی‬
‫‪ ۴‬دوخانم بهنگام تماشای فیلم « مواظب‬
‫مشروحیکه در« آمرربکن سینماتو گرافر» به‌چاپ‬ ‫بین آنها رابطه تردیکی برقرار می‌شود اما این‬
‫دلقك باشید » باهم بحث داشتند بر سر زبان‌فیلم‬ ‫ریخات محتاک از ارفا دار ترجه‬ ‫دوران شادی برای کدی زود گذر است زبرا که‬
‫که انگلیسی است‌پاف رانسه‪...‬بعداین‌بحدر گرفت‬ ‫بستگان پیتر‪.‬او را به پونان فرا می‌خوانند‪.‬‬
‫را بررسی کرده است» اهمیت «کجریمز»دراین‬
‫که زنیورین‌فیلم انکلسی ات بافراسها ودست‬
‫است که هم‌آهنگک با فضای داستان و دید خاص‬ ‫باردیگر کدی بافرزندانش تنها و درمانده‬
‫آخرهم درنیمه فیلم چون به‌تفاهم نرسیدند سالن‬ ‫«کرامبی» در نهایت استادی تصاویرش را ضبط‬ ‫است ‪ -‬پیدا کردن کار به تدریج مشکل‌ترمیشود‬
‫‪۱‬‬ ‫بر تشاک دید ‪۱‬‬
‫است‬ ‫‪۵‬ج‬ ‫و‬ ‫وسرانجام کدی به بستر بیماری می‌افتد ‪ .‬او‬
‫‪8‬زیعضی جهات «ابستگاه بیعگدرینیچ ‪.‬‬
‫ا‬ ‫‪ 8‬از نظر شما«ابستگاه‌بعدیبگنریچ‌وبلج»‬
‫ندفکر است‪ .‬گرچه درباره ‪3‬‬
‫شض‬‫ولم‬
‫ر‌فی‬
‫وبلج» بك‬ ‫تصوبری اززندکی امروز نیست‪ .‬نظیر «آمریکن‬

‫‪۳‬‬ ‫‪.‬‬ ‫روشنشکرهاست‬ ‫؟‬ ‫»‬‫سو‬


‫ا ل‬
‫کورج‬
‫فیتی» اثر «ج‬
‫گار‬
‫‪1‬‬ ‫[] بنظر من آنها فقط شبه روشنفکرهستند‬

‫اشنفکر‪ .‬پسر‌ودختر فیلم هیچکدام روشنفکر‬


‫رو‬‫ت‬ ‫لا نمیدانم‪ .‬ولی فکر نمیکم هیچکس‬
‫شعر وادییات علاقه‬ ‫نیستند‪ .‬آنها فقط بههنر»‬ ‫تابحال باین شکل زنددگی درسالهای پنجاه را‬
‫‪1.‬‬ ‫دارند‪ .‬همان وضعی را که من درسالهای ‪۱۵‬ج‬ ‫بر‬ ‫در محیط خاصی ند‬
‫هم در ‪۲‬‬ ‫‪.‬اید بگوییم دای‬
‫داشتم ب‬ ‫‪۰‬‬ ‫کرده باشد‪ .‬تمام ی وقایع درسال ‪ ۱۵۹۱‬برای‬
‫«گربنیچ ویلج» متشکل از روشتفکزان جدی ‪۱‬‬ ‫من اتفاق افتاد ولی من آن را بسهال ‪۳۵۹۵۱‬‬
‫وجود داشت که درباره آنها می‌توان فیلم هت‬ ‫پردم باین علت‌که بتوانم بهتر بشهخصیت‌های‬
‫سرشناس روز نظیر «مارلون برانداو» اشاره کنم‪.‬‬
‫‪ 8‬بنظر می‌آید که «لنی بیکر» ری‬ ‫من درواقع دورانی را نشان داده‌ام که درطول‬
‫بازبگری مقداری‬ ‫ضمن‬ ‫«لاری لاپینسکی»‬ ‫پیست سال بکلی ازمیان رفته است ‪.‬‬
‫بداهه بردازی میکند‪ .‬شما اورا دراین کار انا‬

‫پا‬
‫ی‬ ‫گذاردید ؟‬
‫لا خبر‪ .‬همه چیز ازقبل نوشته شده بود‪ .‬‏‬
‫تنها قسمت‪ .‬بداهه‌پردازی در صحنه کلاس دا‬
‫هنرهای دراماتيك است ‪ .‬وقتی‌معلم به اومیگو‬
‫که زیاد شوخی میکند » با این کار می‌خوا"‬ ‫پل مازورسکی‬
‫واقعیت فرارکنل‪ .‬این حرف جالب ازبازیگری‬
‫درواقع این‬ ‫است که نقش معلم را ایفاء ره‬
‫معلم » مطلم واقعی" «لنی بیکر» بود که‪۱۱9‬‬
‫درباژه ؛‬
‫بیابانل‬
‫را بمن‌معرفی‌کرد‪ .‬وی شیوه خاصی‌برایآموزش‬ ‫استگاه عدی‬
‫فن بازیگری دائت که بی‌شباهت بشهیوه مدرسه‬
‫«لی‌استراسبرگی» نبود‪ .‬درمورد بقیه صحنه‌ها ‪.‬‬
‫بیج بلج‬
‫کر‬
‫تقلیدا از «پیترلور» پیش‌بینی شده بود ولی‬
‫«ایستگاه بعدی» گرینیچ ویلج» بلت‬ ‫(‬
‫«لنی‌بیکر » ازعهده آن برنمی‌آمد‪ .‬بهمین‌جهت‬
‫بحای «پیترلور» از «ادوارد جی" رابیسون»‬ ‫فیلم اتوبی وگرافيك است ‪٩‬‏‬
‫تفلید کرد بهرخال‌فکر فیتکنم‌سن هم‬
‫داستان‬ ‫ل] تاحدودی ‪ .‬چون جزئیات‬
‫‪7‬‬ ‫اسکاری‌میسازم (خنده شد‌ید) دراآنرمان آرزوی‬
‫هربازیگر جوانی بودکه در«] کتورز استودیو» ‏‬ ‫زائیده تخیل است» جنبه‌های اتوبیو گرافيك‬
‫‪7‬‬ ‫ات‬
‫انلدر‬
‫حچنی‬
‫وود دارد و هم‬
‫فقط در کلیات ج‬
‫تعلیم به‌بیند‪ .‬من‌روی‌این موضوع و جنبه های ‪.‬‬
‫نماثی از فیلم« ابستگاه بعدی گر بنیچ‌و بلج»‬ ‫‪ 3‬قهرمان داستان ‪ .‬ساپرشخصیت‌ها دررابطه‬
‫وباقعیات لااقل تا پنجاه درصد دچار تغییر و‬
‫حد‬
‫‌تا‬
‫نظر‬
‫به ن‬
‫اچ‬‫‪« 8‬گرینیچ‌وبلج» از‬ ‫تا‬ ‫و‬ ‫تحول شدها ند ‪1‬‬
‫تغییر کرده است ؟‬
‫لا چیزی‌که بکلی ازیین رفته دوستی‌میان‬
‫آدمها است کهبانوعی نامیدیگر یستانسیالیستی‬ ‫شناختم چنین تمایلی نداشت وهمچنین‬ ‫‪3‬‬
‫آمیخته بود‪ .‬همه ما تحت تأثیر ادییاتآمریکائی‬ ‫دختری که مرتباًکخشودی میکند » درواقع فقط‬
‫واروپائی بودیم ‪ .‬کتابهای ‪ :‬سلین کرك‌گارد و‬ ‫يك‌بار دست باين عمل زد‪ .‬تمام این تغییرات را‬
‫جیمزجویس را میخواندم ‪ .‬حالا بعدازبیست سال‬ ‫عمدا انجام دادم ز‪.‬یرا شخصیت‌های واقعی‌بنظرم‬
‫باتوسعه وتفوذتلوبزیون مردم » حتی‌روشنفکران‬ ‫هدند این‌فيلم را برای‌آن نساختم‬
‫خبلیکمترمیخوانند‪ .‬نمی‌توانگفت امروزهآنها‬ ‫نود‬
‫ین اشنا ش‬ ‫ااستانی‬
‫که اقاکران ب د‬
‫واقعاً مرا نمی‌شناسد‪ .‬فکرمیکنم کمتر میدانند ولی بهرحال باآدمهای آن روزها‬ ‫‪3‬‬
‫که ساخته میشود» بیش ازآنچه تفاوت دارند‪ .‬پیشتر با تکنولوژی ووسایل سمعی‬ ‫ی‬
‫بصری رابطه دارند تا بکاتاب واين بنظر من‬ ‫مین انوبیگرافيك هنت » بطوریکه‬
‫تاحدودی خطرناك است‪ .‬مثل؟ درسینما فرم پیش‬
‫ازهختواءاهیت بیدا کرده وین را وان بت‬ ‫ب‪.‬نظرمن هرفیلمنامه‌نویس خوبی از دو‬
‫نوع پیشرفت‌دانست‪ .‬مآهمنس تکه بفهرم مفهومی‬ ‫او رد کی خونمن ‪٩‬‏ دیده‬ ‫ام میگیره‬
‫واقعین ‪.‬مخشینا رروکمش سینعاورعهازعهده انحام‬ ‫ودوم محیطی‌که درآن زندگی‬ ‫هایش‬
‫این کار برمی]"بل‬ ‫وی با این محیط ‪.‬‬
‫هجوآور آن تاکید کردم ‪ .‬درواقع بازیگران‬

‫ازروی غربزه بازی‌کنند‪ .‬درحالیکه بازیگری‬


‫احتیاج به يك زیربنای محکم داشت چه درغیر‬
‫اپنصورت فقط نبوغ می‌تواتست آنها را نجات‬
‫بت روا کت که "ار‬ ‫وات»‬ ‫دهد ‪« .‬لی‬
‫روش «ا کتورز استودیو» فقط باید بعنوان يك‬
‫استفاده کرد ! جمله او دقیقاً این بود ‪:‬‬ ‫رن‬
‫«اگر سرتان درد میکند يك دانه ازآن بخورید‪.‬‬
‫ولی اف اشکالی دربازی ندارید؛ این داروی‬
‫بیهوده‌ایست!» شاید اکومی اغراتي میکرد ولی‬
‫دراصل حق با او بود ‪.‬‬

‫‪ 8‬بایانحال «لاری» گرفتار تشویش و‬


‫سر گردانی است ‪.‬‬

‫[] البته ‪ .‬اين تشویش ونگرانی دلایل‬


‫زبادی دار که یکی ازآنها پدررومادرش است ‪.‬‬
‫به اپرا‬ ‫من بات کاز گر بو د درحالیکه مادرم‬ ‫بدر‬

‫«برو کلین» حالا‬ ‫علاقه داشت ‪ .‬فضای خاص‬


‫دیگر بکلی عوض شده‌است ‪ .‬بین سالهای ‪۰۳۹۱‬‬
‫تا ‪ ۰۵۹۱‬دوره مهاجرین ملیتهای مختلف بوه ‪:‬‬
‫لهستانی » روس » ابتالیائی وغیره ‪« . ۰۰‬لاری»‬
‫و «سارا» نسل بعدی هستند که سعی دارند ازقید‬
‫ویندا خانواده رها شوند‪ .‬کمی هم بمسائل جنسی‬

‫بنظر می‌آیند ‪ .‬درمقایسه بجاوانان امروز ما‬


‫آدمهای چشم ‏ وگوش بسته‌ای بودیم !‬

‫‪« 8۳‬آلکس درسرزمین عجایب» راکه نر‬


‫رتب‬
‫ممها‪ 9‬ر‬
‫جپم‬ ‫سال ‪ ۰۷۵۱‬ساخته‌اید » هنوز درفرا سه ندیده‌ایم‪.‬‬

‫نگاهی به ‪« :‬ا ستگاه‌عدی گر نیچو بلج»‬ ‫[] خیلی متأسفم کهاین فیلم ‪ -‬که نخستین‬
‫فیلم من بجانبه‌های اتوبیو گرافيك است‪ -‬در‬
‫فرانسه بنمایش درنیامده ‪ .‬زمانیکه ابن‌فیلم برای‬
‫فریدون معزی‌مقدم‬ ‫‪.‬ی ‪ .‬ام» درحال‬ ‫نمایشآماده شد » کمپانی«ام ج‬
‫ورشکستگی‌بود ‪ .‬بهمین‌جهت فیلم توزیع عمومی‬
‫نشد‪ .‬فقط سالگذشتهيكبار درتلویزیون بنمایش‬
‫گذشته کهدرلوسآنجلس زندگی می‌کنم من بارها به‬ ‫نیویورك بسال ‪. ۳۵۹۱‬‬ ‫«گرینیچ ویلج دقرلب‬ ‫درا مد» بعدازموفقیت«باب و کارول وتدو لیس»‬
‫نیویورك سرزده بودم » اما این اولین‌باری بودکه سه‬ ‫لاری لاپینسکی‪ ,‬بروکلین ويك زندگی خشك ومحدود‬ ‫پیشنهادات متعددی برای ساختن فیلمهای‌پ خر ج‬
‫ماه متوالی بعد ازاین همه سال درشهرخودم گذراندم ‪.‬‬ ‫اما بی‌دردسرخانوادگی را بقصد کسب استقلال درزنددگی‬ ‫بمن دادند ولی من تمام انها را برای‪.‬ساختن‬
‫دراین سه ماه درهتلی درگرینیچ ویلج چند خیابان‬ ‫وجامه عمل پوشاندن برهژیاهایش ترك می‌کند ‪ :‬او‬ ‫«الکنن درسرزمین عجایب» که فیلمنامه‌اش را‬
‫آنطرفتر آزمحلی کهدراوایل‌دهه پنجاه زندگی مکیردم‬ ‫و‬ ‫دارد‬ ‫او حاه‌طلبی‌هایی‬ ‫شود ‪.‬‬ ‫هنرپیشه‬ ‫می‌خواهد‬
‫شخصاً نوشته بودم ‪ .‬ردکردم ‪ .‬اکثرفیلمهای من‬
‫زمان‌بسیاریازخاطرات‬ ‫‌نبمار‬
‫نک‬‫یمی‬
‫اکر‬
‫مستقرشدم ‪ .‬وف‬ ‫هم‌چنین خوش‌ذوقی وشوخ‌طبعی‌هایی ‪ .‬او بیست ساله‬ ‫ان ان‬ ‫مت‬ ‫ساخنه‬ ‫تهیه کننددگان‬ ‫میل‬ ‫برخلاف‬
‫مرا زنده کرد ‪۵‬‬ ‫است وزندگی درانتظار اوست ‪ .‬او بزودی با سه چهار‬
‫خاطرات ماجراهای من بعنوان يك بازیگر جوان‬ ‫نفر آدم جوان دیگرکه بی‌شباهت بهاو نیستند آشنا و‬ ‫بخصوص «هری وتونتو» که هیچکس‌نمیخواست‬
‫که میخواستِ «هاملت» بشود وبه ایفای نقش‌های فرعی‬ ‫صمیمی میشود ‪ .‬فیلم با لطافت وظرافت اززندگی آنها‬ ‫دویر نامه تهبه‬ ‫حاضر‬ ‫را تهیه کند‪ .‬درحال‬ ‫ان‬

‫جوانهای محکوم وبزه کار رضایت داد ‪.. .‬‬ ‫«دهکده»ای که تمایلات‬ ‫خبرمیدهد‪.‬‬ ‫دراین «دهکده»‬ ‫فیلم دارم که فکرمیکنم بهامین مشکل روبرو‬
‫بگشتم وشروع‬
‫بهمین علت وقتی به لوسآنجلس ر‬ ‫خواهند شد‪ .‬یکی ازآنها «يك زن بی‌شوهر» نام وتوجهات تتثاتر جوان وپیشرو آمریکا درآن آفریده شد‬
‫کردم بنوشتن » حکایتی که درآمد درباره آن روزهای‬ ‫درادسکهتان يك زسنی‌وهفت هشت ساله است ودرشرایط کولی‌واری زندگی کرد ‪ -‬درست مثل «سن ‪-‬‬ ‫دا‬
‫آبتدای کار در «ویلج» بود ‪ .‬من قصد نداشتم تفاوت‬ ‫ژرمن‌دپره» ‪ -‬يك اجتماع کامل ازهنرمندان جوان »‬
‫وا‬
‫که هفده سال است ازشوهرش جدا شده ب‬
‫درشیوه زندگی زنان ومردان جوان دهه پنجاه وهفتاد‬ ‫نویسنده » نقاش » موسیقیدان ونوازنده ک»ه بسیاری‬
‫راکه دراین منطقه بودند وهستند را بگویم اما وقتی‬ ‫ازآنها امروز شهرت جهانی دارند» ‪.‬‬ ‫دخترش درنیویورك زندگی میکند‪ .‬این فیلم‬
‫فیلم تمام شد برایم آشکا رگردید که «ما » خیلی بیشتر‬ ‫«وقتی که «هاری وتونتو» را درع‪ ۷۹۱‬می‌ساختم»‬ ‫اقتباسی مدرن از «طوفان» شکسپیراست ‪.‬‬
‫که‬
‫«جدی»تر بودیم »‬ ‫»یلی‬
‫حرف می‌زدیم » که «ما خ‬ ‫سه ماه درنیویورك بودم ‪ .‬گرچه درطول پانزده سال‬ ‫تمام‬
‫وی خیلی‌خیلی بیشتر جاهطب_بوذیم وکلی‬
‫نظاهرات فیلسوف مابانه خود لذت می‌بردیم ‪ ۰۰.۰‬اما‬
‫‪۱‬‬ ‫ام ازاین مسائل هنگام نوشتن فیلمنامه درذهن‬
‫نبود ‪ .‬من فقط سعی می‌کردم بخاطر بیاورم ‪ .‬آن‬
‫ظاتی‌را کهبرایم مهم بودند پیداکنم وبنوعی اوجشان‬
‫فیلم‬ ‫پدهم ‪ 3‬افسانه‌ای‌اش کنم تا مردم بتوانند ازتماشای‬

‫لذت ببرند ‪ ...‬من بیقواره‌گی مداومی را بیادآوردم ‪..‬‬


‫تركك ‪9‬‬ ‫اولین عشق ‪...‬‬ ‫بالا پاتین‌های سیار ‪...‬‬
‫آقدرها معمول نبود ‪..‬‬
‫وتر ك خانه دراوایل دهه پنحاه ن‬
‫مردهای بیست‌ویاک ودوساله فقط به دودلیل ممکن بود‬
‫خانه پدر ومادری را ترك‌کنند یا برای رفتن بنهظام‬
‫وظیفه ویا دانشکده ‪ . . .‬فقط «کولی‌ها وجنگلی‌ها»‬
‫را بقصد گرینیچ ویلج ترك می‌کردند ‪...‬‬ ‫نهه‬
‫اک‬‫خدند‬
‫بو‬

‫می‌خوردیم ‪ ...‬سیگار دود می‌کردیم وتوی خیابانها‬


‫بطور دردنا کی بین‬ ‫می‌رقصیدیم ‪...‬اما همه ما هنوز‬

‫دنیای کودکی (مال من در‬ ‫بو دیم ‪...‬‬ ‫دنیا مانده‬ ‫دو‬

‫ذیشنه بود) ودنیای گرینیچ ویلج ‪ ...‬وقتیکه‬ ‫بنروگکل‬


‫برای فیلمبرداری وساختن «ایستگاه بعدی » گرینیچ‬
‫ویلج» به «ویلج» برگشتم آنقدرها کهخیلی‌ها می‌گویند‬
‫است »‬ ‫ندیدم ‪ . . .‬البته درست‬ ‫آنجا را دگ ررگون شده‬

‫امروز آنجا خشونت بیشتری هست ‪.‬‬


‫زنظر هیراس ‪ . . .‬همه این چیزها درست ‪ : .‬امااتغاوت‬
‫واقعاً مهم پعنی مهمترین تفاوت فکر می‌کنم این‌حقیقت‬
‫است که تمام رفقای آنروزگار من (اکثریت شان لاقل)‬
‫دبگر آنجا نیستند ‪ .‬و‬
‫‪.‬قتیکه درخیابانها قدم می‌زنم‬
‫‪.‬‬ ‫‪ .‬بدیهی است‬ ‫‪.‬‬ ‫بیگانه‌ها و غریبه‌ها را می‌بينم ‪.‬‬

‫اما هنوز هنرمندان » نقاشان » ‪.‬بازیگران » شاعران »‬


‫منتظاهرهای جوان وپراًرزویی دراینجا زندگی می‌کنند‬
‫‪ .‬فکر‬ ‫‪.‬‬ ‫‪.‬‬ ‫‪ .‬گرینیچ ویلج هنوز بیتا و یکتاست‬

‫ضرف کردن وقتبیشتری‬ ‫سم‬


‫‪.‬اید حکایت‌فیلم این‌چیزها باشد ‪.‬‬
‫درنیویورك ‪ ۰.۰‬ش‬
‫مطمتّن نیستم ‪ . . .‬نیرویی که درشهر نیوپورك هست‬
‫درهیچ شهر دیگری درایالات متحده وشاید دنیا وجود‬
‫حقیقناً تنها شهری‌ست که درآن بطور‬ ‫ندارد ‪9۹۳‬‬

‫سرفیلم بزند) آخر وقتی مازورسکی هست اريك روهر‬ ‫مازورسکی ‪ ۰‬او نمی‌پذیره که فیلم خودنگاری باشد‬ ‫مداوم باثروتمند وفقیرروبرو میشوید ‪ .‬شهری‌باآمیزه‌ای‬
‫باید برود توی همانگرینیچ ویلج جزو «آرتیست‌های‬ ‫و ‪ ۰...‬مازورسکی با سابقهکاری که دربازیگری دارد‬ ‫ازفرهنگهای مختلف ‪ . . ۰.‬شهری بضارب وآهنگی‬
‫آینده» بنشیند فلسفه ببافد وآسپرسو بخورد ‪0‬‬ ‫(نقش کوچکی درترس وهوس ساخته استانلی كوبريك ‪-‬‬ ‫‪.‬ه مفهوم «بقا » بشکل عجیبی درآن‬
‫سریعتر ‪ . .‬ک‬
‫لنی‌بیکر بازیگر جوانی‌ که نقش لاری لاپینسکی‬ ‫نقش‌دیگری همراه با سیدنی‌پواتیه درجنگل‌تخته سیاه ‪-‬‬ ‫هیجانآور میشود ‪ . . .‬یکجور پیروزی درفقط روزی‬
‫را بازی می‌کند می‌باید بخاوزه لوئیسگومز (بازپگر‬ ‫زاره‬
‫وکارهای تثاتری وتلویزیونی متعدد) دیگر ااد‬ ‫‪.‬‬ ‫هست‬ ‫اندن‬
‫رهسشب‬
‫را ترازن ب‬
‫فوق‌العاده اسپانیایی‌فیلم پاسکال دورانت کهالحق‌جایزه‬ ‫بازیگران عاجز نیست ‪ .‬اما اين دره‌قابل طنزوشوخ‌طبعی‬ ‫من همیشه اعتقاد داشتم که نوشتن چیزی درباره‬
‫حقش بود) درجایزه بهترین بازیگر شريك میشد واگر‬ ‫وخصیت‌ها‬
‫فضا ش‬ ‫وستثنایی‬
‫بی‌نظیر ا‬ ‫درمقابل شناخت‬ ‫یکی ازفیلم‌هايم بعدازساختن فیلم حقیقناً کاربی‌اهمیتی‬
‫قرار نبود ژست مجارستان را حفظ‌کنند واظهار التفاتی‬ ‫آست ‪ .. .‬اینکه فیلم بایدبتواند خودش حق مطلب را بسیار بسیار ناچیز است ‪ .‬يك لحظه نیست کهکسی بتواند‬
‫ووميتيك ‪.‬‬ ‫به دومينيك ساندا نیزنشود (ماری‌توروشيك د‬ ‫ازچنگ کلمات قیلم ‪ ۰‬رفتار بازیگران خلاصی داشته‬ ‫اکدناد ‪ . . .‬اما باید اعتراف‌کنم کهباعزدنوشتن این‬ ‫‪+۳‬‬
‫‪7۳‬‬

‫ساندا اشترا کاًجایزه بهترین بازیگر زن را گرفتند)‪.‬‬ ‫باشد‪ .‬بتهمام معنی فیلمی آمریکایی آنهم ازفیلمهایی‬ ‫» گرینیچ ویلج » »‬ ‫بعدی‬ ‫« ایستگاه‬ ‫درباره‬ ‫کلمات‬

‫درقیاس با شلی وینتر زکهدراین فیلم باصطلاح بازیگر‬ ‫که اینرو زهاخیلی کم دیده میشود (دراینردیف ازلحاظ‬ ‫احساسی که بیشتر ازهرچیزی درمن پیدا شده است ‪.‬‬
‫زن نقش دوم است اصللا" محل وحایی نداشتند‪ .‬بازیگر‬ ‫قبرت سناریو ‪ ۰‬نمونه‌هاییکه"دورخاطر فان ‪:‬مانده"باشف‬ ‫از «محبت» و «درد» ‪ ...‬ازخنده واز‬ ‫یبی‬
‫جیب‬
‫ثعر ک‬
‫زن فوق‌العاده واستثنایی امسال شلی وینترز بود وبس‬ ‫«آلیس دیگر اپنجا زندگی نمی‌کند» و «زنی تحت‬ ‫ماحراجویی بلندپرواز و کمدی خودمانی‬ ‫دست‌دادن که‬

‫وداوران محترم درجهت تأیید این نظرکافی بود که‬ ‫تأثیر» ازجان کاساویتس را میتوانم نام ببرم)‪ .‬هیچکس‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫«شلی وینترز» سرایدار آپارتمان «مستأجر» پولانسکی‬ ‫يك شبه ملا نمی‌شود ‪ .‬مازورسکی هم دکرارش دوده‬ ‫بنابراین هیچ چیز نبایدعوض شده باشد » اینطور‬
‫دشرنواره‬
‫را نيزکه بفاصله چند روز بااین فیلم ج‬ ‫چراغ خورده است ‪ .‬نویسنده اول برنامه‌های «دانی کی‬ ‫نیست ؟»‬
‫دیدند مقایسه می‌کردند تا می‌فهمیدند این بازیگرچقدر‬ ‫شو» بودن برای چهارسال نه بی‌دلیل است ونه بدون‬ ‫(ترجمه آزادی ازنوشته‌ی پال مازورسکی‬ ‫نتش‬
‫با‬

‫ابساتعداد وچقدر حرفه‌ایست وچطور نمی‌گذارد ازهر‬ ‫جر ‪ .‬از «شلی وینترز» مادری ساخته که فقط ازدست‬ ‫برفیلمش) بعانوان ‪ :‬تفکراتی درباره‬
‫نقش بههرنقش ذره‌ای‪ .‬ازوجود خودش یا نقش‌های‬ ‫این دونفر برمی‌آمد‪ .‬اگر قراربود جوایز درست تقسیم‬ ‫بعدی » گرینیچ ویلج» ‪.‬‬ ‫«ایستگاه‬

‫دیگر باقی بماند‪ ..‬شلی وینترز بازیگری‌ست که درروی‬ ‫شود مازورسکی باید بااتوره اسکولا (زشت » کثیف »‬
‫پرده سینما فقط وفقط شخصیتهای آفریده شده‌اش را‬ ‫ایف)تخارات‬
‫پست) ومارتین‌اسکورسیس (راننده تدارکس‬ ‫مازورسکی یکی‌از با استعدادترین فیلمسازان‌امروز‬
‫می‌بينیم ‪ ۰‬درمصاحبه مطبوعاتی‌هم خیلی‌افتاده ودرویش‬ ‫شد انگار که‬ ‫می‌بود ‪ .‬چنان سکوت‬ ‫امسال کان سهیم‬ ‫تألیف‬ ‫رش‬ ‫کتاکه‬‫آمریکاست ‪ .‬خودش معتقد اس‬
‫برای‪,‬‬ ‫باشد می‌خواهم‬ ‫«اگر می‌خواهد شانسی‬ ‫گفت‬ ‫اصلا" این فیلم را درقسمت منابقه نشان نداده‌اند ‪.‬‬ ‫«کسی‌های خصوصی درباره موضوعات جدی» است‬
‫مازورسکی باش »‪.‬کان‪ .‬دپگر نمی‌تواند افتخاری بمن‬ ‫مکایز‬
‫آنوقت می‌گوئید چرا صدای آدم درمیاید کهبه ر‬ ‫واینکه بزرگترین تأثیر نوفوذ درکارش از زندگی‬
‫بدهد ما آب افتخارات را ريختیم و الکش را آويختیم‪.‬‬ ‫فون!" بی‌خون و روح جایزه مخصوص می‌دهضد‬ ‫می‌شود یا این حال وعلیرغم تشابه‪ .‬شدید‬ ‫خودش ِ‬

‫به مازورسکی هم اعتنا نکردند‪».‬‬ ‫اما داوران‬ ‫(درحالیکه انصاف نیست » آدم رماجبور می‌کنند توی‬ ‫جوان فیلم بهوقایع کلی زندگی خود‬ ‫‪۴‬وت‬
‫‪-‬‬
‫‪۲6061۳160 7‬‬ ‫گفتکوتی با «فدر نکو فلینی» بدرازای دیوارچین‬
‫ار جمه ‪ :‬ایرج انور‬

‫فقط در شلوغی میتوانم خوب‌کا رکنم» مثل وقتی که بوزدی بر بودم‌و مقاله‌هارا در‬ ‫الان ببست سال از زمان نهیه «رم شهر بی‌دفاع» که اولین دخالت واقعی‌نو‬
‫‪۱‬‬ ‫آخرین لحظه‪ ,‬در آشفتگی دفتر روزنامه مینوشتم‪.‬‬ ‫ممحتسووب میشود‪ .‬گذشته ‪ .‬اگر بآن دوره رفککنی‌چه‬ ‫در سینما و اولین دکوپاژ مه‬
‫اوائل وقتی در خارج‌استودیو ‪ .‬درهوای آزاد فیلمبرداری میکردم راحت‌تر بودم‪.‬‬ ‫میدهد؟‬ ‫احساسی به‌تو دست‬

‫در این نوع‌کار» روسلینی يك آغازگر بود‪ .‬تجربةٌ سفر با ربرتو برای فیلمبرداری‬ ‫ر همه چیز را یکسره می‌کند ‪ :‬اآزن‌زمان‬
‫کنماکه‬
‫فلینی ‪ -‬باید اعترافی برایت بک‬
‫فیلم «پائیزا» برای من‌کشف ایتالیا محسوب میشود‪ .‬تاآن‌وقت چیز زیادی ندیده‌بودم‪:‬‬ ‫چیزهای خیلی کمی بیادم مانده‪ .‬به‌نظرم حافظه خوبی نداشته باشم‪ :‬چیزها تی‌راکه‬
‫ریمی‌نی؛ فلورانس» رم و چندشهر کوچك‌جنوبی که‌در دوره گشتن باگروه نمایشی! دیده‬ ‫"| ابداع می‌کنم بسختی بیادم میماند ‪ .‬بله فقط شاید هنوز بتوائم به‌هنگام کارکردن‬
‫یك شب‌قرون وسطائی زندانی بودند‪.‬مثل‌همان‬ ‫هادیر‬ ‫کده‌ه‬
‫بودم » شهر ها و دهک‬ ‫افکارم را متمر کزکنم‪ .‬وقتی در حال فیلمبرداری هستم تصور میکنم باندازه کافی‌دقیق‬
‫جاهائی که از بچگی میشناختم» فقط با لهجه‌های متفاوت‪ .‬از نوع‌کار کردنوفیلسازی‬ ‫باشم و بتوانم تقریبا" همه چپز را به‌خاطر بیاورم‪ .‬يا لااقل چیزهای اساسی را‪ .‬الان‬
‫ربرتو خوشم آمد» در اصل مثل يك سفر خوش بود» مثل يك پيك‌نيك دوستانه‪ .‬فکر‬ ‫دیگر کارمن با زندگیم يك جهت پیداکرده‪ .‬در واقع زندگیم بکااری که میکنم یکی‬
‫می‌کنم این بذر باروری بودکه در من کاشته شد‪ .‬اگر هم‌بعدها برای قبول کارگردانی‬ ‫شده و حتی وقتی درست فکر می‌کنم می‌بینم این موضوع تا دوسال پیش حقیقت‌داشت‪.‬‬
‫آولین فیلم خودم تردید یا ترسی داشتم» همان خاطره‌های خوش به‌من شهامت دادکه‬ ‫البته امرروز هم حقیقت دارد‪ ,‬اماکمی کمتر‪ .‬دارم کمکم موفق‌می‌شوم وجودخومم‌راخارج‬
‫ت سل سر‬ ‫هم احساس کنم» یعنی آزادتر شده‌ام‪ .‬مثل کسی که گاهگاهی‌فیلم میسازد‪ .‬بهرحال‬ ‫کزار‬
‫ا‬
‫‪ 8‬فیلم اولت کدام است ‪٩‬‏ «نور های واریته » که باهمکاری آلبر تو لانوادا‬ ‫بیاورم‪.‬‬ ‫است که در این مورد آگاهی کامل و دقیقی بدست‬ ‫برایم مشکل‬
‫فیلمبرداری کردی» با «شیخ سفید»؟‬
‫گنیدت‬
‫خلاصه منظورت ابنست که از نباخری‌نمایاندن خودت‪ ,‬روبدادهای ز‬
‫فلینی ‪ -‬هم این هم آن ‪ 7‬البته به دو معنی مختلف «نور‪.‬های واریته» طسرح‬
‫ویشرفت‌هابت انزرجار داری‪.‬‬
‫پ‬
‫در آن خاطره‌هاثی وجودداشت که‬ ‫میکرم فیلم مال من است»‬ ‫خودم بود و حس‬
‫ریولوژیکی‬
‫ما ازظ ب‬ ‫قلینی ‪ -‬انزجا رکلمه درستی نیست ‪.‬بهش ی‬
‫بعضی‌ها یشان واقعی بود و بعضی‌هایشان را ساخته بودم ‪ :‬بعضی فضاها و حالت‌های‬
‫ای تساه ایتکار نیس ‪.‬‬
‫شهرهای کوچكث که خوب میشناختم ‪.‬ولی پشت گرمی من لاتوادا بودت با قدرت تصمیم‬ ‫اكقوعه‬
‫‪ 8‬ولی بهر حال در زندگی حرفه‌ای تو حتما لحظه‌ای وجود داشته که ي‬
‫و توانائی تجربه‪ .‬کارگردان او بود» او بودکه میگفت‪ :‬دوربین» حرکت» کات ‪7‬‬
‫با يك آشنائی مهم مشروعی برای زندگی حرفه‌ای تو بوده باشد‪.‬‬
‫همه بیرون» ساکت‪ .‬من‪ ,‬در موقعیت تقریباً شاد و بی‌مسئولیتی دکنرارش‌بودم‪ .‬برای‬
‫فلینی ‪ -‬روسلینی » بعنوان‌يك وسپله کمکم کرد تابه‌آن طرف خیابان بسروم‬
‫«شیخ سفید» همه‌چیز بطرز عجیبی پیش رفت‪ .‬قراربود آنتونیونی آن‌راکا رگردانی‬
‫فکر نمیکنم آنطور که معمولا تأثیر را معنی می‌کنند روی من عميقاً تگاذثایشرته‌باشد‪.‬‬
‫کند‪ :‬ولی بعد‪ ,‬از دکوپاژی‌که من و پی‌نلی نوشته بودیم خوشش نیامد و به‌این‌ترتیب‬ ‫آدم قائل هستم‪ .‬او پدری‌است که‬ ‫ضرت‬
‫حثل‬
‫ن‌سهم خودم برای اويك سمت پدرانه م‬
‫به‬‫م‬
‫در آخر کار تهیه کننده فیلم بمن‌گفت خودم آن‌را فیلمبرداری کنم‪ .‬من هررکز تصمیم‬
‫دقیق چیزهائی که از او بارث برده‌ام کار‬ ‫به‌وجود آورنده همه ما بوده‪ .‬تشخیص‬
‫» تهیه کننده فیلم‌مرا‬ ‫ویره‬
‫وج‬‫رثی‬
‫نداشتم کاررگردان پشوم ‪ ۶‬اعتماد حساب نشده « لو‬
‫آسانی نیست‪ .‬روبرتو برای‌گذشتن از يك دوره مهآلود؛ بی‌ارادگی» و بیهوده‌دورخود‬
‫به‌اینکار واداشت و تصمیمگرفت که من باید فیلم بسازم و مدیر تهیه‌ای در کنارم‬
‫گذاشت که لرزه براندامم مپانداخت‪ .‬نامش انوپرو نساله بود و قبلاباپیتروجرمی‌کار‬
‫چرخیدن به من کمك کرد تابه‌گود سینما وارد شوم‪ .‬این‌برخورد مهمی در زندگی‌من‬
‫بود‪ .‬البته کار سر‌نوشت بود یعنی هبچگونه اراده‌و آگاهی ازطرف من در تعیین این‬
‫میکرد‪ .‬جرمی کياكرگردان واقعی‪ -‬بسیار با مهارت» مسلط به‌فن (تکنيك)» دقیسق‬ ‫‪.‬‬ ‫او آ"نجا حضورداشت‬ ‫من برای انجام کاری آمادگی داشتم و‬ ‫نداشت‪.‬‬ ‫وجوه‬ ‫نروشت‬
‫س‬
‫وجدی بود‪« .‬انو» به‌قدری به‌من علاقه داشت کهمبخواست فور؟ يك جرمی‌دیگر بشوم‪.‬‬
‫و من‪,‬کارم به‌جائی کشیده بودکه شبها خوابم نمی‌برد‪ .‬آهان» قبلا از من پرسیدی‌چه‬
‫‪ 8‬کتاور سبنما را با قصد به‌اینکه روزیکا رکردان سینما شوی شروع نکردی؟‬
‫ردم که میتوانم کاررگردان بشوم‪ .‬الان لحظه دقیقش بیادم‌آمد‪ .‬اولین‌روز‬
‫کس‬‫موقع ح‬ ‫فلینی ‪ -‬فکر می‌کردم برای کارگردانی ساخته نشده باشم‪ .‬در من حس برتری‬
‫ظالما نه‪ .‬يك‌پارچگی فکر» وسواس قدرت زحمت کشیدن و خیلی چیزهای دیگروجود‬
‫فیلمبرداری «شیخ‌سفید» ‪ .‬اين داستان واقعی است‪ :‬ولی هآربنا‌ررکاهتعریفمی‌کنم‬
‫بود‪ .‬تمام‌این خصوصیات را طبیعت‬ ‫نداشت» و ازهمه مهمتر کمبود اقتدار در وجودم‬
‫یوفكمیکنم‬
‫عرجس‬
‫همه با حالنی نگاهم می‌کنند ‪ .‬مثل این که دارم تیك‬
‫من کم داشت‪ .‬اکزودکی آدمی بسته‪ .‬گوشه گیر » و بشدتآسیب‌پذیر بودم‪ .‬هنوزهم‌خیلی‬
‫ولی جریان واقعه حقیقتاً ازین فرار بود‪ :‬يك روزصبی‌دیدم در قکاویقچکی‌هستم که‬
‫خجالتی هستم» حالا مردم هرچه می‌خواهند فکرکنند‪ .‬تمام این خصوصیات چطورسکن‬
‫از اسکله بندر فیومی چینو جدا شده و برای ملحق‌شدن به‌يك کشتی ماهیگیری به‌طرف‬
‫بود با سلاحهای سنتی سینماء چکمه» بلندگوو فریاد در يك‌جا جمع بشود؟ کارگردانی‬
‫وسط دریا میرود» گروه فیلمبرداری «شیخ سفید» در آن‌کشتی بود وبرای شروع‬
‫است که می‌خواهند به عقب‌ب رگردند‪.‬‬ ‫‌ستف‬
‫مایبکری‬
‫لن‌ه‬
‫کملوا‬
‫يك فیلم هميشه فرما ندهی به‌‬
‫فیلمبرداری منتظر من بودند‪ ,‬منتظر آقای کارگردان بودند‪ .‬نزديك سحر ازجولیتا‬ ‫وگفیت‌همبوزتشان‬ ‫ری تارگردان فنی دورت ‪:‬را احاطه کرده »‪.‬با یاک سکئوها‌لزنا‬
‫و باهمان ترس‌شاگره مدرسه‌ای که‌قر اراست‬ ‫خداحا فظی کرده بودم» با همان طیش قلب‬
‫نقش بسته «امشب هکمار رادیر تعطیل‌میکنی ؟» اکگرمی اقتدار نداشته‌باشی‌بامهربا نی‬
‫‪۰‬‬ ‫بخوانم‬ ‫به کلیسا هم رفته بوده‌وسعی کرده بودم دعانشی‬ ‫حتی‬ ‫بر ود»‬ ‫به‌جلسه امتحان‬
‫ترا از استودیو بیرون می‌کنند‪.‬‬
‫کی مطمئن شدی که میتوانی رکگرادانی کنی؟‬
‫هما نطور که گفتم‬ ‫بود‪.‬‬ ‫شده‬ ‫پنچر‬ ‫لاستیکش‬ ‫راه دریا‬ ‫شتم که در‬
‫| تومبیل کوچك‌د اش‬ ‫يك‬

‫تت خودم‌رادیدم ‪.‬قر ار بوداز صحنه‬


‫سر نو شش‬ ‫دریا‬ ‫آنجا در وسط‬ ‫و من‬ ‫گروه در کشتی بود‪.‬‬
‫فلینی ‏ دیر خ‪۰‬یلی دیر» وقتی توی دور بودم و دیگر نمی‌توانستم خودم‌راعقب‬
‫به کشت‬ ‫خیلی پیچیده‌ای با آلبرتوسوردی و برونلا بوووفیلمبرداری‌کنم‪ .‬ککمم‬
‫| بکشم‪ .‬من در آن موقع دکوپاژ مینوشتم» برای عوض کردن موقعیت‌هایا جمله‌ها به‌صحنه‬
‫فیلمبرداری میرفتم و ازاینکه کارگردان میتوانست روابط خشکی با هنرپیشه‌های زن‬
‫در اصل نوعي نمایش واریته است که دربعضی‬ ‫‪01062۲۷6۳502۷2‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫دیالوگ بنویسم‪ .‬اشکال‬ ‫وغی‬
‫شرلآن‬
‫داشته باش حیرت میکردم ‪ .‬برایم مشکل بودکه د‬
‫سینماهای ابتالیا قبل از نمایش فیلم اجرا میشود و شامل رقص‪‌-‬پیش‌پرده‌وبازی‌های‬ ‫کارگروهی را بطور وحشتناکی حس میکردم» همه باهم میخواستند يك‌کاربکنندو با‬
‫کوتاه است (مترجم)‬ ‫ی کحشیادلا‬
‫ه‌‬‫صدای بلند حرف می‌زدند‪ .‬ولی همانطورکه میدانی» بالاخره کار بهک‌جا‬
‫وربته‬
‫نورهای ا‬

‫و صدای‌پای‌دخترها که در پشت پرده‌رآه‌میر و ند" یا مرردمی که درزمستان ‪۲‬‬ ‫هنر پيشه کميك‬ ‫[ماهیگیری نزديك میشدم» صورت‌کارگرها و پروژکتورهای روشن را میدیدم‪ .‬دام‬
‫از در خروجی وارهکوچه ميشوند و ازسرما کمی منک شده‌اند» يك‌نفر که موسیقی |‬ ‫ب|خودم میکفتم ‪ :‬حالا چکار کنم؟ چیزی از فیلم بخاطرم نبوه » هیچ چیز یادم‌نبود»‬
‫يك نفر که کنار دیوار‪ .‬میشاشد‪.‬‬ ‫و قیحانه‪,‬‬ ‫فیلم را زم زمه می کند» خنده‌های‬ ‫|خیلی دلم می‌خواست فکرنامر‪.‬ولی‌به‌محض اینکه پایم را درآنکشتی ماهیگیریگذاشتم‪:‬‬
‫‪ 8‬وگلذیشته ازاین‌تصاویر ی که از محیط در ذهنت هست فیلم‌هائی وجود |‬ ‫|شروع کردم به‌دستور دادن ‪ :‬به همه‌فرمان میدادم» بدون اینکه چیزی بدانم" بدون‬
‫نداشته‌اند که رویت ارگثذاشته‌باشند» فیلم‌هائیکه خیلی دوست‌داشته‌باشی؟ ‪.‬‬ ‫نگاه‌میکردم‪ .‬در چند دقیقه‌ای که‌از اسکله‬ ‫[اینکه عدسی‌ها را بشناسم به‌داخل ویزور‬
‫‪۱‬‬ ‫«خائن)» فورد»‬ ‫فلینی ‪ -‬البته «روشنائی‌های شهر» چارلی‌مرا به‌گریه انداخت‪.‬‬ ‫]تکاشتی ماهیگیری طی‌کردم به‌يكکارگردان پرتوقع» وسواسی و هوسباز تبدیل‌شده‬
‫برایم هیجان فراموش‌نشدنی داشت" باآن موسبقی که هنوز هم مرا دیوانه می‌کند‪.‬‬ ‫ارگردان‌های واقعی دیده‌بودم؛‬
‫"|بودم‪ .‬باتمام ضعف‌ها و خصوصیات مثبتی که هميشه دکر‬

‫«مرد سایه» باشرکت ویلیام‌پاول‪ .‬از فردآستر هم خوشم میامد‪ .‬همچنین ازفیلمهای‬ ‫هو سانی که در من ایجاد غبطه یاانزجار میکردند ‪:‬‬
‫موزیکال و برادران مارکس ‪ .‬بعد از جنگ «سرجوخه بورك» رابايك مچلی‌بعم‬ ‫آخرین چیزی که تو را به‌سینما کشاند کدام بود؟‬ ‫پس به‌نظر تو‬
‫دیدم‪ .‬بعد سونیا هنج را دريك فیلم موزیکال بايك‌بوگی و وگی فوق‌العاده‪ .‬ددم‬ ‫فلینی ‪ -‬باید بگویم که در واقع يك نوع کشش اسرارآمیز بود‪ .‬تکرار میکنم که‬
‫ولی غبار ماقبل تاریخ" روی همه چیز فیلم را پوشانده بود‪ .‬دیگر امیدی‌نبودک» ]|‬ ‫|طبیعت من مرا به‌يك طرف دیگر میکشا ند وی هم » وقتی فیلم تمام‌میشودگاهی‬
‫خیلی‌ خو شم ‪۱‬‬ ‫از آمریکا بر سد ‏ این فکر فور] به‌سرم آمد ‪ .‬از فیلم «مسیووردو»‬ ‫چیژزی‬
‫‪:‬طور نوانستم اینطور فعال باشم‪ -‬این‌همه‬
‫اجه می‌شوم‌که دارم ازخودم میپرسم چ‬
‫شاید بهتر ین فیلمی با شدکهدر عمرم‌دیده ام‪ .‬از‬ ‫آمد که از نظر " من بهترین فیلم چارلی‌است‬
‫آ|دم‌را بکاربکشم» در روزهزاربار انتخاب کنم و بگویم‌این بلهو آن‌نه؟‬
‫تقر یبا" يك‌حصالت ‪:‬‬ ‫ساخث که در آن‬ ‫فیلم بی‌امید‬ ‫او يك‬ ‫دروغی‬ ‫از آهش‬ ‫درراف بط‬
‫‪ 8‬راست است که هرگز به‌سینما نمیروی ‪٩‬‏ خیلی‌ها میگوبند نظاهر میکنی‬
‫پیشگوئی بیخبرانه وجود داشت‪ .‬من بینشگورستانی اوراتمام" قبول ندارم» ولی‌فکر |‬ ‫ایرا‬‫نرهکن‬‫آسرا‬
‫به‌اینکه علاقمند نیستی فیلمهای دبگران را ببینی یا نمی‌خواهی اق‬
‫میکنم این حد و مرز او به‌عنوانانسان‌است نه به‌عنوان هنرمند‪.‬‬ ‫باقبل اآزن‌وقتی جواآن‌هم بودی‬ ‫شده‌ای به‌سینما نمیروی»‬ ‫داان‬
‫گتیر ک‬
‫روق‬
‫دیده‌ای‪ .‬از‬
‫‪ 8‬در این‌سالهای اخیر چه» آباراست است که دیگر به‌سینما نرفته‌ای ؟ باچند |[‬
‫ن‪,‬می‌رفتی ؟‬
‫فیلم که موردعلاقه ات باشد دیده‌ای؟‬
‫‪۳‬‬
‫‪5۱‬بعن‬ ‫ی‬ ‫مر‬ ‫االارهی‬
‫من نافیل مر ت‬ ‫فلینی‬
‫کكثش اسرارآمیز برای سینما حرف زدم ولی نمی‌توانم بگویم‬
‫فلینی ‪ -‬من از ي‬
‫زیاد به‌سینما میرفتم» آخر بیشتراوقات‌پول نداشتم» بمن پول نمیدادند‪.‬‬ ‫برچگی‬
‫که د‬
‫دیدن فیالیم‌بمرنظورهای‌حرفه‌ای دیدن فیلمهائی که درآنهاهمکاری‌داشته‌ام» دیدن |‬
‫آزطرف دیگر در سینمائی که من میرفتم در «فولگوردی ریمی‌نی» کتك‌خوردن‌باب‬
‫|‬ ‫دکه‬
‫اتیپیش‬
‫یاس‬ ‫فیلم‌های دوستان ‪-‬یفیالمها ی کهبزور بمن نشان داده‌اند‪ .‬مم‬
‫بکن‬ ‫بچه های خجالتی مثل من همیشه‬ ‫بود» در ردیف‌های ارزان» صندلی‌های نرديك پرده»‬
‫این‌با آن بروند و به‌همه بگویند که فیلمشان رابه‌من نشان داده‌اند و من خیلی‌خوشم |‬
‫آمده‪ .‬گاهی ‪,‬راست فیست ولی ممکن هم هست راست باشد چون مکنلا از هرچجه که‬ ‫کتك میخوردند‪ .‬آنجا هميشه بقدری درهم‌وبرهم و شلوغ بودکه دیگر بعمرم‌چنان‬
‫‪4‬‬
‫صحنه ی ندیدم‪ .‬فکر میکنم اولین خاطرء من‌ازيك فیلم مربوط به «ماسپست‌دردوزخ»‬
‫روی پرده ببینم خوشم میاآآید‪ .‬حتی در فضائی که آنقدر بامحیط سینما ثیکهاز بچگی |‬
‫‪1‬‬ ‫حالثی مسحو ر کننده داره ومن‌بامیل‬ ‫فیلم بر آی‌من همیشه‬ ‫دیدن‬ ‫میشناختم تفاوت دارد‪.‬‬
‫امی‌شود‪ .‬من در آغوش پدرم بودم» سالن پربود» هواگرم بود و يك دوای‌ضدعفونی‬
‫|در هوا پخش می‌کردند که گلو را بخارش میانداخت و درعین حال آدم‌را گیسج‬
‫بر هن پیروز میشود‪.‬اگر!‬ ‫خودم در اختیار این سحر قرار نمیگیرم؛ ولی همیشه‬
‫می‌کرد‪ .‬در آن فضای کمی تخدیر کننده » تصاویر زرد رنگ زنهای زشتی رابیاد‬
‫می‌خواهی که دیگر حاشیه نروم" چندفیلمی که دیده‌ام و خوشم‌آمده برایت نام‌می‌بسرم‪.‬‬
‫های وحشی » خیلی خوشم آمد‪ .‬من منتقد خوبی نیستم و شاید‬ ‫رنگی‬
‫از « تفوت‬ ‫|دارم‪ » .‬ساراگینا های زیادی در جهنم (ساراگینا همان زن درشت‌هیکل فیلم«»‬
‫‪ .‬بعد اسلایدهای مدرسه کشیش‌ها رابیاه دارم» در یك‌اطاق بزرگ بنایمکت‌های‬ ‫اس ت)ت)‬
‫ارت‬ ‫بدثر پن منتقد هم هستم همه‌چیزرابه‌هم‌میریزم» شدید؟ دست‌وپاچلفتی هستم‪.‬‬
‫ولی‌ازد‪:‬‬ ‫میداد ند ‪.‬‬ ‫آسیژو اورو یتو را نشان‬ ‫و سفید کلیساها»‬ ‫تصو یر های‌سیاه‬ ‫جوبی‬
‫سر میر و د‪.‬‬ ‫انتقادی را قبول ثمی کنم> از بحث حوصل‌ام‬
‫يك شب باانعی‪.‬‬ ‫میکردند‪.‬‬ ‫اعلان‌ها یش بخاطرم مانده آن‌ها مرا مسحور‬ ‫سینما بیشتر‬
‫|‬ ‫و همچنین «چهره» را به‌طبع خودم خیلی نبزديك‬ ‫«ثوت فرنگی های‌وحشی»‬
‫ت نوت‬‫بك‬
‫به‌او دي‬ ‫راملاقات نکر ده ام ولی فسبت‬ ‫برگمان‬ ‫می بینم ‪ .‬من نا حال‌اینگمار‬
‫از دوستانم بوسیله يك تیغخ صورت‌تراش صورت هنرپیشه زنی راکه به‌نظرم‌خیلسی‬
‫نصف‬ ‫او جاد و گرو‬ ‫نصف‬ ‫است ‪+‬‬ ‫شعبده با‬ ‫او يك‬ ‫دارم‪.‬‬ ‫برادرانه‬ ‫شر يك‌جرم بودن‬
‫زیبابود از اعلان بریدم و بیرون‌آوردم اسم او الن‌میس ‪ 5620:0612‬بود و در یك‬
‫بود‪.‬‬ ‫فیلم ازما تورینسو دانکورا بازی میکرد» گویا اسم فیلم «ونوس»‬
‫ازحقه‌بازی اوهم خوشم میاید» ازهیچ» یك |‬ ‫دیگرش پکرننده فضاهای‌خالی است‪.‬‬
‫|‬ ‫روشنفکر انه ازمدافتاده‌ولی‬ ‫مجامع‬ ‫بعضی‬ ‫میگو یند که در‬ ‫نماشائی میسازد‪.‬‬ ‫چجیز‬ ‫‪ 8‬در فیلمها‪ .‬داستان برایت مهم بود با طریقه تعریف آن ؟‬
‫او‬ ‫يك نفردیگر درد‬ ‫است ‏‬ ‫کی‬ ‫او واقعا" سینما گر بر‬ ‫ثیست »‬ ‫برای من مهم‬ ‫پ‪‌,‬ها و تراولینگ‌ها‬ ‫زاتآ‌ها‬
‫وک‬‫ل‌به‬
‫کجهی‬
‫فلینی ‪ -‬فقط داستان‪ .‬حتی بعدها هم تو‬
‫دو باره به بچگی‬ ‫یا «هفت سامورای»‬ ‫در مقابل «راشومون»‬ ‫است‬ ‫«اکیرا کوروساوا»‬ ‫نردم ‪ .‬کلاسپك های سینما ‪ :‬مورنو » درایر و ایزنشتاین را نمی‌شناس و درکمال‬
‫برمیگردم و يك احساس بتایش بی‌قیدوشرط به‌من دست میدهد‪ .‬بعدهم» این‌اواخر |‬
‫‪۹‬‬
‫شر مند گی کارهای هیچکدام را ندیده‌ام‪.‬وقتی به‌رمآمدم بیشتر به‌سینما رفتن‌پرداختم‪.‬‬
‫«پرندگان» يك‬ ‫از «پرندگان» خیبلی خوشم آمد و برای‌دفاع ازآن باهمه دعواکردم‪.‬‬ ‫وقتی نمیدانستم کجا بروم باوقتی قبل ازفیلم‬ ‫هفته‌ای یکبار» پانزده روزیکبار»‬

‫فیلم کامل است‪ :‬مثل يك مینیایور دفیق است‪ :‬در قسمت اول فیلم‪ .‬آرامش‌وخوبی ]|‬ ‫واریته نشان میدادند به‌سینما میرفتم‪ .‬سپنماهای من عبارت بودند از‪ :‬ولتورنو‬
‫آن زن و مرد که بدرد تبلیغات برای‌بخچال میخورند يك ابتکار پر از نبوغ‌است‪| .‬‬ ‫‪9‬تستلع‪ ۷‬و فنیچه ‪ 661۵6۳‬آلچونه ‪ 69061۸‬و برانکاچو ‪01662602۲‬‬
‫برای طبع من نقديك نوع خودآزاری است‪ .‬چرا باید چیزی راکه‌به‌ماهیجان داده با‬ ‫‪ #‬مثل‪:‬سیرك‪ ..‬برای‪ .‬منسبنما‬ ‫الاز فیك حمیشه مراتحت تاثیر داد‬
‫]‬ ‫چرا از بین ببر بمش؟‬ ‫چرا خاموشش کنیم»‬ ‫يك دید دریگر بررسی کنیم» چرا‪ .‬سردش کنیم‬ ‫مخلوطی از صداهاء بوی عرق بدنهاء دخترهای‌کنترل‌چی» خوردنی ها و جیش بچه‌ها‬
‫|ا‪7‬ست‪ .‬همان فضای قیامت‪ .‬فضای فاجعه‪ .‬فضای بگیربگیر‪ .‬سروصدای قبل ازشروع‬
‫صدای‬ ‫واریته‪ .‬اعضای اکرستر که به‌جای خودشان میروند»صدای ککورلدن‌سازها‪,‬‬
‫سنگی‪. .‬‬ ‫داستر کیتون انسانی داجهر ه‌ای‬

‫)||‬ ‫‪6‬ج‬
‫‪۱‬‬
‫ترجمه ‪ :‬پرویز شفا‬ ‫نوشتة ‪ :‬ژان پاتريك لوبل‬

‫((‪))6‬‬
‫تصاویر از بالا بپائین ‪:‬‬ ‫بسا کی اعطه طا نام کهدرفساف آومیکمن بآزمیگرادانت‬
‫‪ ۰‬اورا‬ ‫داشت که رئالیسم «کیتون»‬ ‫اما نباید ترس‬
‫فیلبر دار‬ ‫ب‬
‫باید توجه کردکه «کیتون» سینما را منحصرآبه‌عنوان‬
‫مجبور به‌ازدست‌دادن کیفیت‌های‌شاعرانه‌اش می‌کند و اورا‬
‫ن‪ .‬شرلوك جونیور‬ ‫قرار‬ ‫شیئّی که به‌خودی خود هدفی دارد» مورداستفاده‬
‫«آبرومندانه جزو طبقةٌ متوسط» درمی‌آورد‪.‬‬
‫برخدمت‬ ‫پیشخدمت‬ ‫ری‬ ‫ای‬ ‫بای وراه ولوه ای و‬
‫دستیابی به واقعبت» موفقیت نهایی « کیتون» نیست‬
‫باید ازدیدگاه سنتی درك بشوه‬ ‫نکته‌ای‌که‬ ‫و دراین‌جا‪.‬‬
‫«کیتون» با استفاده از دوربین به‌منزلة واسطه»‬
‫واهمیت دارد «موفقیت او در فیلم و موفقیت درعشق»‬
‫شالوده‌ای برای سازگاری و تطبیق برتر خود را به‌دنیا‬
‫به‌آن پی‌می‌برد» این ‪۰‬‬ ‫‪ ۶‬نکته‌ای‪ ,‬که دختر سرانجام‬ ‫است‬
‫پایه می‌ریزد» خواست خود را به‌انجام می‌رساند و باانجام‬
‫نیست که «کیتون» در عوض رقیبش بودکه او را نجات‬
‫چبندان‬
‫میا‬
‫همی‌‬
‫(فوق‌‬
‫خواست خویش‪ ,‬بر واقعیت برتری‪ .‬وت‬ ‫داد؛ بل نکته اصلی دراین‌است که دختر از رفتار عالی‬
‫چنین‌وضعی‌پیش‌می‌آید‪).‬‬ ‫که‌دزفیلم «پیشخدمت برخدمت»‬
‫و بزرگوارانة «کیتون» در دنیا و عمل قهرمانی توآم با‬
‫دوربین وسیله است» وسیله‌ای برای «کیتون» تابر‬
‫فروتنی و شهامت نفس «کیتون» آگاه می‌شود‪ .‬رئ‌الیسم‬
‫خود نیز برتری حاصل کند» دقیقا تاآن‌جاکه به «وضع‬
‫فیلم خبری‪ :‬به‌فرم سزاگاری و مطابقت «کیتون» نوعی‬
‫واگیری» اپرایی افسانه‌ای‌که «کیتون» باشد و رفتار‬
‫ج‬
‫اعتبار و سندیت غیرقابل انکار و غیرقابل رقابت‌اعطا‬
‫شگفت‌انگیزش در پیش روی اشیاء و رویدادها» مربوط‬
‫می‌کند و بیش ازآن‌که ارزش‌های ظاهری‪ :‬شاعرانسه‬
‫می‌شود‪ :‬اکازرخود» راضی و خشنوداست‪ .‬به‌این‌ترتیب ‪7‬‬ ‫و اخلاقی او را مشفی‌کند‪ :‬راه را عبرضایاهرچه‌بیشتر‬
‫رئالینم «کیتون» به «عمل دنیایی» اپوپوند می‌خورد ؛‬
‫دود‪ .‬آداده می‌کند‪ .‬اکر فیلم «رتالیستی» او؛‬ ‫‪۹‬‬
‫یعنی به‌عمل او «در دنیا»» ازاین نظر باید خاطرداشت که‬
‫سزاگاری و مطابقت بیشتر و بهتر «کیتون» به‌دنیا را‬
‫‪۳‬‬
‫تضمین می‌کند» او رابه‌صورت‌موجودیآرام وتخدیر کننده‬
‫بایبد به خاظر داشت که اگنر ما شیوهُ نگرش‬ ‫ندمری‌آورد» به‌این خاطرکه فیلم خبری مزبور» ضبسط‬
‫واقعیت « کیتون» رابعنوان «عمل دنیایی» تعریف کنیم (در‬ ‫ودارهای خارق‌العاده‌وغریب است‌و«کیتون»‬
‫دقیق کارها کر‬
‫اسناه‬ ‫دنیایی» که معمولا برهگکرادان‌هایی‬ ‫مقابل «بینش‬
‫به‌سادگی بقاراردادن اعمال خوه در لابلای این عوامل‬
‫داده می‌شودکه به عنوان فیلساز تلقی می‌شوند) دقیقف"‬ ‫سازنده دنیای ما ‪ 7‬به‌عنوان موجودی خارق‌العاده وغریب‬
‫به‌این‌خاطر است که روش دیدن و بررسی دنیا ازجانب‌او»‬
‫و غیرقابل رقابت نشان می‌دهد‪.‬‬
‫بطور شگفت‌انگیز و بی‌نظیریت در فعالیت و تحر کش‌در‬ ‫و دراین‌جاست که‌استفاده از «دوربین‪-‬شینّی» حالتی‬
‫فیلم‌ها به‌چشم می‌خورد‪ .‬و اگر او اساسا" حرکت و عمل‬ ‫واقعا" «ديالكتيك»‌ی پیدا می‌کند‪« .‬کیتون» بر امکانات‬
‫اتقو | تاعواه وتلابی حوباره شوه ای که تون‬ ‫انجام کارهای خارق‌العاده و غریب که به استعداد «جعل»‬
‫سینمایی و «هدایت و رهبری » به‌اصطلاح تهاجمی‌مر بوط‬
‫و به «عمل ‪ -‬اندیشه» ای درمورد چیزها و میل‌و اراده‌ای‬ ‫می‌شود تا آنهارا به‌فرم بالاتر و برتری بیاورد‪ .‬نیر نگ‬
‫برای دگرسازی همه اجزاء سازنده‪ .‬گواهی خواهدداد‪.‬‬
‫جادویی و رئالیسم» نمایش و عمل را تطبیق کردن سضمن‬
‫این اثر بی‌نظیر سینمابی» دلیل‬ ‫و «فیلمبردار»»‬
‫این که واقعیت به‌جنبةٌ خارق‌العاده و غریب عمل‌موجودیت‬
‫وگواهی براین است که‌«باسترکیتون» بکار اندیشمندانه‬ ‫و هستی می‌دهد‪ :‬سبقت می‌گیرد‪ .‬و «به‌همین دلیل است که‬
‫در حرف فیلمسازی و خودرا کاملا دراختیارسینمایی‌تجربی‬ ‫شاید فیلمبردار » این فیلمخبری ساختة «باسترکیتون» ‪7‬‬
‫توآم با اعمال تهورآمی زگذاشتن» موفق به‌انجام کارهایی‬ ‫از فیلمی خبری ساختة «باستر کیتون»‪ ,‬شاهکارش باشد»‪.‬‬
‫شده‌است که در غیر اینصورت» غیرممکن می‌نمود؛ سینمای‬ ‫درمورد بهره گیری «کیتون» ا«زسینما ش‪-‬ینی»‬
‫او سینمای «رویاهای رومانتيك» نیست بلکه بیشتر»‬ ‫به‌عنوان وسپلةٌ عمل روی واقعیت» هم تفوق برتنا قض‌های‬
‫سینمایی تأثیر پذیرفته از واقعیت است» ازآن‌جا که‌سینمایی‬ ‫شیئی وجود دارد و هم» غنای شیتی که تمامی نیتروها‬
‫است در فراگردساخته‌شدن که ضمن این مراحل ساخته‬ ‫و امکانات بالقوه‌اش را به شیوه‌ای واقعی آشکارمی کند»‬
‫شدن» واقعیت را می‌سازد و آن را تغییر صورت‌می‌دهد‪.‬‬
‫و درست در همان‌زمان» به‌اجرا و انجام‌کارهای برجستة‬
‫و «فیلمبردار»‬ ‫یور»‬
‫نو‬‫آ"نچه از فیلم‌های «شر لو ج‬
‫کیتون اجازهٌ خودنمایی می‌دهد‪.‬‬
‫حاصل می‌شود‪ ,‬نگرش و انديشة خاص «باستر کیتون»‬ ‫یرند؛ دراین‌جاا باردیگر انتضتادة‬
‫تو‬
‫دربارء سینماست؛ این نگرش و انذیشه را می‌توان‌به‌عنوان‬ ‫«ديالكتيك»‌ی از اشیاء وجوه داردکه نشانة بارز کار‬
‫«رئالیسم»ی تعریف‌کردکه در روش و شیوة رویارویی‌او‬ ‫«کیتون» است؛ و به‌این‌تررتیب» «فیلمبردار» ما رابه‌طرز‬
‫با دنیاست» یعنی بالاتر از هرچیز؛ زمینه‌ای برای‌عمل‪.‬‬ ‫تلقی و نگرش «کیتون» در فیلم‌هایش‪ ,‬به‌نحوة رفتارش‬
‫ادامه دارد‬
‫در برابر رویدادها و اشیاء» به«عمل‌دنیایی» اش‌وسرانجام‬
‫‪1‬‬

‫درباره‌ی ساختن فیلم «سه تفنگدار»‬


‫شته چون‬
‫گذخو‬
‫بما بمگوثئیلد‌ا‪-‬ینکه خشیلی‬
‫آنر| با «چهار تفنگدار» ادامه دادبد‪.‬‬
‫ریچارد لستر‪ -‬درمورداینکه خوش گذشته‬
‫پاید بگویم اصولا" این اصطلاح مناسبی نیست‬
‫چون دکرارفیلمسازی هیچوقت به فیلمنا زخوش‬
‫نمی گذرد ‪ -‬اما میتوانم بگوبم که خیلی خوشوقنم‬
‫که این فیلم را ساختم سه تفنگدار» يك فیلم بلند‬
‫سه ساعته بودکه برای توزیع مجبورشدیم دردو‬
‫" قسمت تهیه تمائیم وبرای انجام اینکار قسمت‌اول‬
‫با ‪:‬‬ ‫و‬
‫آن باید درجای مناسبی تمام وقسمت دوم هم با‬
‫ساژ نده فیلم ِ ‪ :‬ریس <‬ ‫ميسكایلشرهونعری تازاهستآکغهازتحمتيشدتأثویارینفساایزلآنتججامرلیه یفن‬
‫تماشا گران عکس العمل منفی بجای بگذاره چون‬
‫قوار گرفته است ‪.‬‬
‫ما باهمان شرایط و باهمان‌بازبگران‌کا رکرده‌ايم‪.‬‬ ‫‪ 9‬آبا همیثه چنین روشی دارید؟‬
‫‪ 9‬فیلم‌سازی درانگلستان چه تفاوت‌هائی‬ ‫‪ -‬این اولین فیلم دوقسمته بودکه ساختم ‪.‬‬
‫با کار کردن با تهبه کننده‌ی امربکائی دارد ؟‬ ‫‪ 9‬کمی درباره‌ی فیلم «بیتل‌ها» بگوئید‬
‫مثل ابنکه تهیه‌ی آن ادامه نیافت ‪.‬‬
‫‪3۱‬‬
‫چون می‌بینيم ‪ 6‬در گذشته کارنات ش‬ ‫‪ -‬دراصل قرار بودکه سه فیلم درباره‬
‫‪ -‬مهنیچوقت برای تهیهکننده انگلیسی‬
‫فیلم نساختم ‪ -‬همیشه تهیه کننده‌فیلمهايم امر‌یکائی‬ ‫پیتل‌ها بسازم ومن دفویلم برای آنها ساختم‬
‫ساعت ‏‬ ‫وفیلم سوم وااکی بجر‬
‫بوده‌اند‪ .‬اما درموردکیفیتکار باید بگویم که‬
‫‪ 8‬درهنگام ساختن فیلم «بیتل‌ها» تا چه‬
‫درآن موقع جوان‌تربودم وحالا پیرتر شده‌ام و‬
‫حد به فیلمنامه متکی بودید و آیا بخاط رکاز| کنر‬
‫دیگر مثل سابق پرحوصله نیستم ‪ .‬درجوانی آدم‬ ‫خاص آنها بدیهه سازی هم داشته‌اید؟‬
‫بیشتر گرفتار فرم وظواه کار است وازاین نظر‬
‫سلیقه نشان میدهد اما درپیری بیشتر بهمحتوای‬ ‫شده‌است ‪ .‬وبرای من تحربه نازه‌ای بودکه یا‬ ‫فیلمنامه ا پیشکامالا" مشخص ودقیق‌بود‪.‬‬ ‫‪۱‬‬
‫کار مکی" میشود‪.‬‬ ‫کكمدی فارس را با همان صورت به‬ ‫اما درطی کار پنش‌بینی‌هائی شده بود تا بتوان می‌توان ي‬
‫راجع بهآینده و کارهانی کهمه‬ ‫درآنها بدبهه سازی نمود‪ .‬فرضاً درصحنه‌ای که سینما آورد پا نه ؟‬
‫کرد صحبت کنید ‪.‬‬ ‫‪ 9‬بنظر تان دراب نکار موفق بوده‌اید ؟‬ ‫آنها دريك سبزه‌زار درحال خواندن ونواختن‬
‫‪ -‬کاش می‌توانستم بگویم » يك مضمون‬ ‫‪ -‬هیچوقت نمی‌توان‌گفت کاریکه انجام‬ ‫هستند » من قبلاا" پیش‌بینی خاصی نکردم واین‬
‫شداه بطور صددرصلد موفق ومطابق دلخواه ‪,‬بو ده‬ ‫صحنه را بعهعده آنها گذاشتم تا خود هرطور‬
‫کميك دارم که درباره خود‌کشی است اما هنوز‬
‫نهیه کننده‌ای برای آن پیدا ردو چونکار‬ ‫‪۱‬‬ ‫ارس‬ ‫میخواهند برگزارکنند وبا درصحنه‌ی مصاحبه‬
‫‪۱‬‬ ‫کی تاشست ‪:‬‬ ‫قبل ازاین دونمایشنامه ذیگر را بسیهنما‬ ‫مطبوعاتی ‪ -‬سئوال وجواب‌ها پیش‌بینی شده‌نبود‪.‬‬
‫‪ 8‬تبواجه ب اهینکهچندسالیاستدر‬ ‫اگرفیلم را بطورکامل شلوغ یافته‌اید این آورده بودم وبرای اینکار تمام محتوای آنها را‬
‫بخاطر آن بودکه فقط فرصت يك‌بار فیلمبرداری‬
‫تلویزیون امریکا مسایل ممنوعه مطرح میشود »‬ ‫منفجر وبرای تطبیق آن بامدیوم سینما دوباره‬
‫داشتیم ونمیتوانستيم آنرا تکرارکنيم ‪.‬‬
‫چرا ازنمایش‌فیلم «ر بتس»درتل یو زیون‌جلو گیری‬ ‫اوضع‌بدین‌شکل‬ ‫آنرا بناکردم آمادرمورد«ریتن»‬

‫امکان‌پذبر نبود وبرای اینکه شرایط جغرافیائی‬ ‫‪ 9‬رهبری آنها آسان بود ؟‬
‫کرده‌اند ؟‬
‫‪ -‬من راجع به این موضوع دقیقاً چیزی‬ ‫کمدی‌فارس خاص‌نمایشنامه را حفظ کنم بهتردیدم‬ ‫‪ -‬کار مشکلی نبود چون آنها نقش‌خودرا‬
‫نمیدانم اما مسئولین کمپانی برادران وارنر بمن‬ ‫که آنرا بهامان شکل بسهینما بیاوزم ‪.‬‬ ‫بازی میکردند‪ .‬شاید اگر آنها را در تفیل اسه‪:‬‬

‫گفته‌اندکه این فیلم اجازه نمایش درتلویزیون را‬ ‫‪ 8‬عکس‌السمل تماشاچیان امریکائی در‬ ‫بر دم" کارتا ایرن‪:‬سعف آسان نمی بود‪:‬‬
‫فت ‪ :‬درانگلستان هم به این فیل حراز‬
‫اهد‬
‫تیک ا‬ ‫مواجهه بااینفیلم چگونه بود ‪٩‬‏‬ ‫کمی درباره «ربتس» بگوئید » فیلم‬
‫داده‌اند یعنی تماشای آن برای‌کمتر از ‪۸۱‬‬ ‫‪ -‬نمایشنامه‌ی آن مدت یکسال روی سن‬ ‫رد وبنظرمآیدکه فیلم‬
‫گكمذبحل‬
‫یدر‬
‫بیمشتر‬
‫بودكة همه باستایش ازآن استقبال کزدند ‪ -‬اما سالگان ممنوع‌است‪ .‬چون روابظ هموسکسوآ لیته‬ ‫برای تلویز بونساخته شده‌است ‪.‬‬
‫فقط درصورت توافق بین آدمهای بالغ مجاز‬ ‫هنوز درمورد موفقیت فیلم چیزی نمیدانم ‏‬ ‫این فیلمی بودکه ازروی يك نمایشنامه‬
‫‪-‬‬
‫شناخته شده وبرای‌کمتز از ‪ ۸۱‬سالگان همچنان‬ ‫معمولا" فیلمساز آ خرین کسی است که ازاین‌نتیحه‪.‬‬ ‫ساخته‌يم ومن "با همان کسانی کار کردم که در‬
‫لطفاً ورق بزنید‬ ‫اما حدس می‌زنم که نباید در ممنوع است ‪.‬‬ ‫موم اند نومام‌فیلم درسه هفته‌فیلمبرزداری‬ ‫نما‬
‫ی‬
‫مصاحبه‬

‫مطبوعاتی با‪:‬‬
‫آتوپرمینحر‬
‫نخستین مصاحبه مطبوعاتی‌پنجمین‌جشنواره‬
‫به « اوتو پرمینجر» فیلمساز صاحب نام‌امریکائی‬
‫تعلق پیداکرد که فیلمهای « تشربح يك قتل »‬
‫او را در بخش«ایالات‌متحده‪:‬‬ ‫وپندوپذیرش»‬
‫«‬
‫ار يك پرمینجر ‪ 5‬اتو پرمینجر منوچهر انور وجان‌سایمن در مصاحبه مطبوعاتی‬ ‫‪:‬‬ ‫از راست‬

‫« می‌بينيم ‪.‬‬ ‫نقشی از خود‬


‫ین‬
‫درباره سینمای ایران چه میدانید؟‬ ‫«پرمینجر » باتفاق پسرش « ار يپ رمینجر»‬
‫‪ .‬اوتو پرمینجر ‪ -‬آنچه که‌میدا نم‌فقطمر بوط‬ ‫و «جان سایمن» ویسنده و منتقد امریکائی‌در‬
‫خبال‬ ‫نهو‪-‬س‬
‫اتاحی‬
‫ف افت‬
‫شب‬ ‫لهم‬
‫یب‬‫فشود‬
‫می‬ ‫این کنفرانس مطبوعاتی حاضر شدوبه‌سئوالات‬
‫ساخته‌ی بهرام ری‌پور ‪ -‬و این تنها چیزی است‬ ‫خبرنگاران پاسخ گفت ‪:‬‬
‫که توانستم درباره سینمای ابران بدست آورم و‬ ‫جع‬
‫بهمین زودی نميشود نظر داد باید بیشتر مطالعه‬ ‫‪ 0‬میخواهيم بدانيم که در حال حاضر‬
‫داشت‪ .‬درچند روز اخیر چند استودیو را دیدم‬ ‫کاایر دارند؟‬
‫آقای پرمینجر چه برنامه‌ای بر‬
‫از نظر وسایان کمبود فارزد‪:‬‬ ‫وا‬ ‫اوتو پرمینچر ‪ -‬موته‌دایان‪ ,‬کتابی درباره‬
‫اما برعکس سازمان تلویزیون ایران بسیار‬ ‫آمده‪,‬‬ ‫لب‬
‫جظرامن‬
‫شرح حال خود نوشته که بن‬
‫وگو زنط وسبلق ارو لخاداریط‬ ‫تصمیم دارم از روی آن فیلمی بسازم و همینطور‬
‫حتی در بعضی موارد بهتر موجهزتر ابزعضی‬ ‫نی در دست تهیه دارم تحت‬
‫يك سرپال تلویزیو‬
‫سازمان های مشابه در امریکا و اروپاست‪.‬‬ ‫‌یفیلم‬ ‫رط‬‫سهردی‬
‫عنوان «نشریح يجكنابت» ک‬
‫چراهالیووددیگر آن اقنداروحاکمیت‬ ‫" های آن موارد مختلف جنایت را مورد تشریح و‬
‫سابق خود را ندارد آباآن دوران طلائیش‌ممکن‬ ‫نمايش قرار خواهیم داد‪.‬‬
‫است تجدبدشود ؟‬ ‫دره»باید‬
‫یشت‬
‫انهبی‬
‫وم‬‫خده‬
‫بین‬
‫ادگررباره آ‬
‫«اتوپرمینجر» که دو فیلم «پند و پذیرش» و «تشریح‌يك‬ ‫جان سایمن ‪ -‬من فکر نمی‌کنم آن اقتدار‬ ‫بگوبم که آینده من پسرمن‌است‪-‬اريك‌پ رمینجر‪-‬‬
‫نماش داده میشود‪.‬‬ ‫رنواره‬
‫دش‬‫قتل» او ج‬
‫گذشته‌ی حالیوود تجدیدشدنی باشد و بهتر که‬ ‫اووهم فیلمنامه‌نویس است و هم‌تهیه کننه‪.‬هم‬
‫تلویزیون ایران که مورد حمایت دولت است‬ ‫چدو‪-‬ن سینما بابدجهانی‬
‫چنین کتاپی درباره خودم و گناهان و جنایانی چنین وضعی پیش آم‬
‫پیگیری هدف و عرضه راهش ندارد‪. .‬‬ ‫مشکلی در‬ ‫ناشد نه‌اینکه دريك‌محدوده‌خاص» مور انحصار‬ ‫نوشته‌ام که درماه آورپل‬ ‫که مررتکب شده‌ام ‪6‬‬

‫کمکی‬ ‫تعجب می کنم کهچرادولت به‌سینما چنین‬ ‫هرید مرا بهتنر‬ ‫او اگ‬‫خهدوشد‬ ‫یخوا‬ ‫مشر‬
‫منت‬
‫نلویزیون‬ ‫که و‬ ‫نمی کند و این عادلانه تست‬ ‫متکی ميشد به‌تكنيك کار و اینکه فروش قابل‬ ‫پشناسید باید به‌این کتاب مراجعه کنید ‪.‬‬
‫ممکن است درباره گناهانی که‌مرتکب ملاحظه‌ای بدست پیاورد‪.‬و این وضع به سینماهای موره حمایت قرار گیرد و به‌سینما کمکی نشود‪.‬‬
‫نوپا امکان برخاستن نمیداد ‪ -‬درحالیکه حالا من‌متوجه شدم که‌درسازمان‌تلویز پون‌ازمتخصصین‬ ‫شده‌اید برای ماهمحرف بزنید !؟‬
‫خارجی بهره میگیرند تا کارشان از نکظیرفیت‬ ‫اوتوپرمینجر ‪ -‬چون به ناشر کتاب قول اینطور نیست ‪.‬‬
‫اوتو پرمینجر ‪ -‬یکی از عواملی‌که باعث بهتر شود چرا در مورد سینما کچنایرنی‌صورت‬ ‫داده‌ام نمی‌توانم دراین‌باره صحبت کنم چون‬
‫شده تا حکومت هالیوود بپابان برسد» ایستکه نمیگیرد؟ درامربکا ما بسینما بیش از تلویزیون‬ ‫آنوقت دیگر اپن‌کتاب را نخواهید خربد!‬
‫اهمیت ميدهيم‪.‬‬ ‫حالا دیگر بسبك قدیم‪ .‬نمی‌توان فیلم ساخت‪.‬‬ ‫فکر م ‌کنید کهاريك پرمینجر بتواند‬ ‫‪8‬‬
‫مهای‬
‫ند ک‬
‫س شو‬
‫اوت‬
‫با دع‬
‫اگر از شم‬ ‫‪9‬‬ ‫در حال حاضر بیشتر فیلمها در هوایآزاه‬ ‫" ام پدرش را هچنان زنده نگه‌دارد ؟‬
‫ابر انهمکاری کنید» می‌بذیرید ؟‬ ‫و پا اماکن واقعی فیلمبرداری میشوند‪.‬‬ ‫ننهها ناممرا‬
‫ت‪».‬‬
‫اوتو پرمینجر ‪-‬حتما ‪..‬‬
‫اوتو پرمینجر م‪-‬ن در هر حال موضوعی‬ ‫و رک‬ ‫درباره آینده سیئماً وتو ای تس‬ ‫حفظ خواهد کرد بلکه‌حتی‌ا زخودمنهم بهترخواهد‬
‫که‌برایم جالب‌بوده و ارزش‌داشته‌باشدمیسازم‌وفرق‬ ‫چون هر اش ممکن است جوانی بیاید و انقلابی‬ ‫کي‬ ‫بزر‬
‫اآدم‬
‫رکه‬
‫‌رد‬
‫یی دا‬
‫رمعن‬
‫سچه‬
‫پلا‬
‫شد» اصو‬
‫نمیکندکه کجا آن را بسازم وبااپنکه‌به‌چه‌زبانی‬ ‫در کار سینما به‌وجود بیاورد و آنوقت او و‬ ‫کندکه بهتر از خودش نباشد!‬
‫باشد ‪.‬‬ ‫اربك پرمینجر ‪ -‬این امتیاز برای من‬
‫کشورش مر کز سینما خواهد شد ‪.‬‬
‫تصمیم گرفته‌ام بروم و زبان فارسی رایاد‬ ‫در سینمای‌ایران مشکلات زبادی داربم‬ ‫وجود دارد که هر وقت به مشکلی برمیخورم» آن‬
‫بگیرم تا در سفر آینده‌ام به‌ایران احتیاجی‌به ‪-‬‬
‫را باپدرم در میان‌می‌گذارم و او رامحلی برای آیا درسینمای امریکا چننییزن‌مشکلاتی‌هم هست؟‬
‫اوتو پرمینجر ‪-‬امیاه‌مخبوردمان‌مشکلاتی مترجم نداشته باشم چون هم‌اکنون نميدانم که‬ ‫کیند‪.‬‬
‫آن پیدا م‬
‫حرفهايم چگونه برگردانده میشود‪.‬‬ ‫اوتو پرمینجر ‪ -‬من هميشه برخلاف آنچه‬
‫‪ 8‬شا همیثه‌باسانسورد رگیری‌داشته‌اید؟‬ ‫ایسران تهیه‌ی سرمایه برای فیل‌ساختن است‬ ‫که مورد نظرم هست» به او جواب میدهم! ‏‬
‫| فاشیلم‌مایامروز(‪9‬‬
‫اوتو پرمینجر ‪ -‬اصولا من‌خودم با هرنوع‬
‫سانسوری مخالف هستم و همیثه هم ازاین نظر‬
‫برای من دردسرهائی ایحاه شده است‪ .‬امادر کار‬
‫فیلمسازی همیشه این‌امکان هست که طوری کار‬
‫کنیم تا با سانسور مواجه نشویم‪.‬‬
‫سینما دیامو ند‬
‫من چند سال پیش فیلم «پند و پذپرش» ‪:‬‬
‫(تکرار جشنو ازه چشنواره‌ها)‬ ‫(پرواز بز بالدار م‪-‬سابقه)‬ ‫را ساختم که جنبه‌ی اننقادی داشت و از این‬
‫‪۹‬‬
‫‪۱‬و‬‫ساعت ‪۳۱ :‬‬ ‫دیدگاه به‌دولت و سیستم خاص امریکائی نگاه‬
‫طالع نحس (ریچارد دانر)‬ ‫‪۲۰۲ ۰‬‬ ‫ساعت‬ ‫رد‬
‫‪۳۱ 3‬‬ ‫ساعت ‪۲ ۰‬‬ ‫بخاطردنیائی انسانی‌تر (ژان ماری‌پیکن)‬ ‫این فیلم با مخالفت های زیادی مواجه‬
‫شد حتی سنائور ها تصمیم گرفتند که ازصدور‬
‫قاضی وقاتل (برتران تاورنیه)‬ ‫ابرنه (پیتر دل‌مو نته)‬
‫اپرنه ِ‬
‫ساعت ‪۵۱ :‬‬ ‫این فیلم به خارج جلوگیری نمایند ‪-‬اماهنگامی‬
‫سینما امپایر‬ ‫لُونینا (ژان پلکوران)‬ ‫ابن تصمیم گرفته شد که فیلم در فرانسه به‌روی‬
‫مشیت الهی (لوك مونهایم)‬ ‫پرده رفته و با موفثیت مواجه شده‌بود‪.‬‬
‫(ابالات متحده ‪ :‬تقشی ازخود)‬
‫ساعت ‪ ۰۱‬و ‪۳۱‬‬
‫مطبوعات‌فرانسه درضمن تجلیل‌فیام ازسیاست‬
‫دولت امریکا ستایش کردند که اجازه ساختن‬
‫ا وپاسبانها ‪:‬‬
‫دزده‬
‫سینما دیاموند‬
‫چنین فیلم انتقادی را داده است و نوشته بودند‬
‫بانی وکلاید (آرتورپن ‪)۷:۹۱ -‬‬ ‫(جشنواره جشنواره‌ها)‬ ‫که واقعا در امریکا آزادی هست » آنطور که‬
‫ردحالی که در‬‫بتوان از دولت وقت اننثاد دکر‬
‫سیئما امیایر‬ ‫ساعت ‪۰۱ :‬‬
‫فرانسه چنین فیلمی با سانسور مواجه میشود‪.‬‬
‫هویت (‪۷‬اسلو لگوسی)‬ ‫مرردا تسا وهای‬ ‫ای یر‬
‫(فدریکو فلینی ٍ دنیای با ساحر)‬ ‫ساعت ‪۳۱ :‬‬

‫ایستگاه بعسیگرینیج ویلج (پل مازورسکی) حسقاهم‌بتاز ‪ ۵۱)۵6۸۹۱۱۰( :‬و ‪۲۲‬‬ ‫بی‌آزار من با نظرآقای‌پرمینجر موافتم‌اماگاهی‬
‫فیلمساز میخواهد از حدیث نفس خود بگوبد و‬
‫تظرباتش را ابراز نماید ‪ -‬حرفهائی را مطرح‪:‬‬
‫سینما دیامو ند‬ ‫کند که از زمان خودجلوتر باشد‪,‬دراپنجاسانسور‬
‫سینما پولیدور‬
‫(سینما چشم و گوش دارد)‬ ‫حکم نوعی خودکشی‌هنری را داردوا گربه‌چنین‬
‫(باست رکیتون ‪ :‬چهره احساس)‬ ‫‪۱‬‬ ‫ساعت ‪۷۷ ۰‬‬ ‫فیلمسازانی فرصت‌ندهیم‌تا کارکنندجلوی‌پیشرفت‬
‫ساعت‪۸۲۸۰۳۱۵۹۱ :‬‬ ‫سینمای هنری و واقعی را گرفته‌ایم‪ .‬فیلمیکه‬
‫عکاسی (پال زولنی)‬
‫پادو (‪)۹۱۰۹۱‬‬ ‫انتقاد می‌کند» ممکن است نتیجه کارش به‌نفع‬
‫(‪۱۲۹۱‬‬ ‫علامت مرتفع‬ ‫‪1‬‬ ‫دولت تمام شود و اين درواقع‌نوعی تبلیغ‌محسوب‬
‫سینما رپآاامونت‬ ‫میشود‪.‬‬

‫(نکرارسابقه)‬ ‫در فیلم «ژاندارك» بنظر می‌آمد که‬


‫سینما پولیدور‬ ‫و ‪9۱‬‬ ‫ساعت و ‪۰‬‬
‫جین‌سب رگ» جوان‌تر و بی‌تجربه‌تر از آنس تکه‬
‫(دا گلس فربنکس ‪ :‬بت‪.‬کارخانه رویا)‬
‫بك‌روزاززن دگیر ایکوما کسیم (ز لاتکو لاوانيك)‬ ‫بتواند چنین نقشی را ایفا نماید‪.‬‬
‫‪ ۹۱‬و ‪۳۲‬‬ ‫ساعت‪:‬‬
‫به سلآونجلس خشوآمدی (آلن رودوف)‬ ‫آپثرومینجر ‪ -‬با نظر شما موافقم بواید‬
‫‪۲۳ 9۱ ۵۱‬‬ ‫ات‬
‫‪)۲‬‬
‫‪-۲‬‬‫‪5‬وان‬
‫‪۱‬لن‌د‬
‫رابین هود (]‬ ‫بگویم که انتخاب او يك اشتباه بود و فقطبخاطر‬
‫لگد (رابرت سوارت)‬ ‫اینکه بازیگر جوانی داشة هباشم چون ژاندارك‬
‫ارواح محکوم (وولو رادوف)‬ ‫هم دختر جوانی بود» او را انتخاب کردم‪.‬‬
‫سینما سینه‌مو ند‬ ‫اد ماد اه‬

‫(افق شرق)‬
‫مات ‪ ۰۰۳۱ :‬و‪5۱‬‬ ‫سینما پراآموت‬ ‫در خانمه «اوتو پر مینجر » سفت‪ .‬که من‬

‫کدی (دانالدکرامبی)‬ ‫ووش تارت)‬


‫ی د‬ ‫(تکرار را‬ ‫خودم را هنرمند نمیدانم‪,‬فکرمیکنم‌يك‌صنعنگرم‬
‫کار می‌کنم که وقتی از دنیا رفتم ‪2‬‬ ‫آما طوری‬
‫‪۳۱‬‬ ‫ات‬
‫جشنواره فیلم پاربس (ژان‌پیر ژانسن)‬ ‫بعد از من بگوبند که او هنرمندهم بود‪ .‬سبك‬
‫سینما سینه‌موند‬ ‫خاصی را تعقیب نمی‌کنم » سعی می کنم هر فیلم‬
‫(فانوس خیال ما ‪ -‬پنجاه سال سینمای ابران)‬
‫کنجی مگیزووشی ‪ :‬زندگی يکااكر گردان سینما‬ ‫شبیه‌به کار گذشته‌ام نباشد ‪ .‬بخاطر همین وقتی‬
‫ک(انداو شیندو)‬
‫ساعت ‪۹۱ :‬‬ ‫فیلمی را تمام کردم» میکوشم تآن را از یادیبرم‬
‫سینماآتلانتيك‬
‫کزار های گذشته‌ام را دیدم»‬
‫ا‬ ‫چندی پیش و‬
‫چهل ستون ‪ -‬يك نقطه سبز‬
‫خداحافظ تهران (ساموئل خاچیکیان)‬ ‫تعجب می‌کنید اگر بگویم که‌تتوانستم آن‌راتحمل‬
‫ساعت ‪۱ ۰‬‬ ‫ووش دارد ت‪-‬کرار)‬
‫(سینما چشم گ‬ ‫کنم و نیمهکاره رهایش کردم و حتی نمیدانم که‬
‫آبر‬
‫آقای هیو لا ‪ -‬مرد و‬ ‫ساحعت ‪۰۶۱ :‬‬ ‫چگونه پایان میگرفت‪.‬‬
‫شوهر آهوخانم (داود ملاپور)‬ ‫جوان لرزه (ها کین بی‪ .‬میلر)‬ ‫معتقدم که باید هربار کار تازه‌ای‌ونجر به‬
‫جدیدی کرد نه‌اینکه به‌تکرار گذشته پرداخت ‪.‬‬
‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪ - ۱‬مسابقه)‬

‫ایتالیا ‪ :‬ايرنه » یر نه‬ ‫که‬ ‫فاش‬


‫پیتر دل موننه‬
‫آرتاً فیلم‬
‫‪:‬‬ ‫کارگردان‬
‫نهیه کننده ‪:‬‬ ‫امروژ‬
‫فیلمنامه ‪ : .‬پیتر دل موننه » جی ‪ .‬منون‬
‫هی پوت جر‬
‫‌‬

‫تونینوناردی‬ ‫فیلمبردار‬
‫موسیقی متن ‪ :‬پائولورنوستو‬ ‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪٩۱‬‏ ‪ -‬مسابقه)‬
‫آنلکانی ؛ المپیا کارلیزی » سیبیلاسدات » ماریا میشی»‬ ‫بازیگران‬
‫الهی‬ ‫‪۰ ۳‬‬ ‫بلژ يك ‪۰‬‬
‫پاو لا باربارا‬
‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪.‬‬ ‫لوگ مونهایم‬ ‫کارگردان ‪_:‬‬
‫کلود میشیل‬ ‫نهیه کننده ‪:‬‬
‫«گیدو» که يك قاضی شصت‌ساله است يث روز وقتی بخانه‬
‫رش «ایرنه» را نمی‌بابد ‪ .‬کسی نمیداند او چرا خانه‌را‬
‫س»‬ ‫مده‬
‫هیگر‬
‫برم‬ ‫یچ مونهایم‬ ‫فیلمنامه‬
‫ترك کرده و به کجا رفته است ‪ .‬مداتی میگذره و از «ایرنه» خبری‬ ‫" کلود میشیل‬ ‫فیلمبردار‬
‫برای مدتی دريك‬ ‫است و بهمین جهت‬ ‫نمیشود ‪« .‬گیدو» سخت ناراحت‬ ‫موسیقی متن ‪ :‬هانس ‪.‬والتر کراسکی ر‪.‬وژه دفی‬
‫درمانگاه برای استراحت بستری میگردد ‪..‬درآنجا با زن جوانی روبرو‬ ‫فردريك هندر ک‪.‬لودین لاروش ‪.‬ا ژرروبوان ‪ .‬ابو‬ ‫بازبگران‬
‫هیشود که از همه دوری میکند وبقدری نا امید است که تعادل روحی‌اش‬ ‫مرلین ‪ .‬لیلیان بکر ر‪.‬وبردلیو ‪.‬‬
‫‪ .‬وقتی «گیدو» به فلورانس برمیگردد » احساس‬ ‫را از تست دنه است‬
‫نکیل ‪ ۳ .‬دفرثه‬ ‫‪ ۵‬مبلیمتری‬
‫نیش ‌هااو‬ ‫‪۰‬‬
‫دی فادربه ادامهقواضع سانق نیست و‪.‬تصمیم میگیراه دست از‬ ‫تا‬ ‫درزمان جنگهای صلیبی » در نقطه‌ای از اروپا‬ ‫‪۱‬‬
‫نزد پسرش «سیلوانو» وعروسش «امیلیا» میرود‪.‬‬ ‫کار بکشد ‪«.‬برهم»‬ ‫دهقانها بعلت سرباز گیری ک‪۰‬لیساها ومزرعه‌هارا رها کرده وراهی‌کوه‬
‫‪۱‬‬ ‫اساس‬ ‫پدر شوهرش‬ ‫روحی‬ ‫نسبت بوضع‬ ‫«امیلیا»‬
‫که دسته‌ای از راهزنان آنهارا تعقیب می‌کنند ‪.‬‬ ‫ودشت میشوند وا‬
‫وی دررود ددامایا » شکل آسر‌ارامیزی آثاری‬ ‫اچهارزن بدنبال ردپای صلیبیون براه می‌افتند ‪ .‬درراه با مرد عجیبی‬
‫را در زاد‌گاهش پیدا میکنند ‪.‬‬ ‫ه»‬ ‫نسد‬‫رب ج‬‫بپکش‬
‫ا‪۰‬‬‫«پابد‬
‫«ایرنه» می‌‬ ‫ورد میت ‪ ۳‬همان بت روتداه ‪,‬زیر زهیتی است ‪ .‬بعدازآن‬
‫میشود که تا آن رمان‬ ‫به آن شهر میر ود و با حقایقی ی‬ ‫«گیدو»‬
‫له‬ ‫مردی را می‌بینند که در حال لخت کردن جسدی است ‪.‬زنها بحهماو‬
‫از آنها اطلاعی نداشته است ‪« .‬دگیدو» ‪ 5‬بحران روحی شدیدی رویرو‬ ‫ک|رده وزخمی‌اش میکنند ولی بالاخره تصمیم میگیرند مرد زخمی را‬
‫را در‬ ‫‪ ۵‬اینکه جسدش‬ ‫مثل «ایرنه» به نقطه نامعلومی میرود‬
‫شده و‬ ‫»رد زخمی که «لود» نام‌دارد‬
‫‪.‬ی راه‌پیمائی بعدی م‬ ‫همراه خود ببرند ط‬
‫يك اسگاه راه آ هن دورافتاده پیدا مکتتان ِ‬
‫|رای دفاع اززنها مردی‌را به‌قتل میرساند‪« .‬لود» سعی میکند جوانترین‬
‫ب‬
‫زنهارا اغوا کند ‪ .‬بهمین علت رفته‌رفته بین زنها تفرقه میافتد تااینکه‬
‫سرانجام زنها » برتربن مرد را در جمع خود تحمل‌ناپذیر می‌بابند و‬
‫(سینما دیاموند ‪ -‬جشنواره جشنواره‌ها ‪ -‬ساعت ‪)۳۱‬‬ ‫|(سینما دیاموند ‪ -‬جشنواره جشنواره‌ها س‪-‬اعت ‪)۰۱‬‬

‫ایستگاه بعدی » گربنیچ ویلج ‪.‬‬ ‫ابالات متحده آمریکا ‪:‬‬ ‫‪ ۱‬مجارستان ‪ :‬هوبت‬
‫لشلو لوگوسی‬
‫پل مازورسکی‬ ‫کا کت دان‬

‫تونی‌ری ‪ .‬پل مازورسکی‬ ‫تهیه کننده‬ ‫استودیو بوداپست‬ ‫نهیه کننده‬

‫پل مازورسکی‬ ‫فیلمنامه‬


‫‏‪ :‬ایستوان کاردوس‬
‫آرتور آورئیتز‬ ‫فیلمبردار‬
‫بوزف لورینك‬ ‫وم دار‬
‫موسیتی متن ‪ :‬امیل پترویج‬
‫ل‪.‬یلی مون‌وری‪.‬‬ ‫کیو رگی شرهالمی و‬ ‫بازیگران‬
‫لنی بیکر » شلی‌وینترز » الن‌گرین‬ ‫بازیگران‬ ‫رابرت کولتای ‪ .‬لودووبت گرسو ‪.‬‬
‫ی‪۱۱‬ق‪۳‬ه‬
‫دگیق‪.‬‬
‫م‪۵‬یلیمتری ‪ .‬رن‬ ‫‪۱‬قیته ‪.‬‬
‫‪ ۵‬میلی‌متری"‪ .‬رنگی ‪ .‬د‬

‫در« گربنیچ ویلج» » زمانی که این دهکده‬ ‫داستان فیلم درسال ‪۳۵۹۱‬‬ ‫«میهالی چاتو» نماینده تام‌الاختیار اداره مر کزیاس‌ای‌جنگی‬
‫امأمور رسیدگی به امور ده‌ها هزار سرباز مجارستانی است که در زمان‬ ‫"‬
‫پناهگاه هنرمندان گوشه گیر بود می‌گذرد وشرح تلاش‌های جوانی به‌نام‬
‫«لنی» است که به‌این دهکده آمده تا دردنیای هنر و نمايش برای خود‬ ‫‌اگزردند ‪.‬‬
‫یب‬‫اجنگ اسبر شده وحالا پس از پایان جنگ به ومطن‬
‫جائی بکانزد ‪.‬‬ ‫سربازان طی تشریفات منظمی پس ازورود به خالك وطن مدارك لازم‬
‫و بلیط قطار دریافت می‌کنند وراهی شهرهای خود می‌گردند ‪ .‬اما‬
‫وضعیت «ندرپاس آمبروس» يك مورد استثنائی است ‪ .‬يك سرباز‬
‫وزانجا که نام «آمبروس» هنوز‬ ‫محارستانی از اردو اه فرار کرده ا‬
‫درفهرست آورده نشده بود ‪ .‬راز فراری به او داده می‌شود که‬
‫|درفهرست جای خالی باقی نماند ‪« .‬آندریاس» درمدت اسارت مسئله‬
‫اهوبت خودرا جدی نمی‌گیرد ‪ .‬درواقع اوکودك بتیمی بود که دريك‬
‫مزرعه بزرگ شد پودرومادر واقعی خودرا نمی‌شناس ‪ .‬اما هنگام‬
‫شت درمی‌پابد که موضوع آنقدرها هم ساده نیست واصرار دارد که‬
‫بگاز‬
‫اش را بکار بره ‪.‬‬ ‫‪9‬‬
‫« میهمالی چانو» باید هر روز کار هزاران سرباز را راه‬
‫پباندازد و فرصت رسیدگی به مشکلات انفرادی را ندارد ‪ .‬با اینهمه‬
‫احساس همدردی می‌کند » زیرا که او‬ ‫رلوس»‬ ‫بشک‬
‫مه م‬
‫آت ب‬
‫«نس‬
‫وفتار نوعی آشفتگی درخصوص‬
‫نیز درانطباق با محیط مشکلاتی دارد گر‬
‫هویت خویش است ‪.‬‬
‫گزشت به خانه برای «‪۲‬ندریاس» بسیار زود گذراست‪.‬‬
‫شادی با‬
‫او پس اگزذراندن شبی در اسطبل متوجه می‌شود کهاو را از قطعه‌زمینی‬
‫که مطایق قانون اصلاحات ارضی به او رسیده محروم ساخته‌اند ‪.‬‬
‫سعی م یيکند زمینش را پس بگیرد اما کار کران مزرعه به‬ ‫‪8‬‬
‫می‌سازند ‪.‬‬ ‫حش‬ ‫وسخت‬
‫رند و‬‫جمی‌کن‬
‫ممله‬
‫دستور صاحب مزرعه به او ح‬
‫در این لحظه نمام خشم و نفرت «آندریاس» متوجه «چانو»می‌شود ‪.‬‬
‫شبانگاه او کدمرین می‌نشیند و به «چاتو» حمله می‌کند‪ .‬با اینهسه‬
‫سرنوشت این دومرد بهم‌وابسته است وصبح روز بعد در اداره پلیس‬
‫«] ند بت را به‌عهدهتِِ‬ ‫«چاتو» ی‬
‫(سینما دیاموند ‪ -‬سینما چشم وگوش دارد ‪ -‬ساعت‪)۰۲۲‬‬ ‫(سینماً سینهموند ‪ -‬افق شرق ‪ -‬ساعت ‪ ۰۱‬و ‪ ۳۱‬و ‪)5۱‬‬

‫عکاسی‬ ‫مجارستان ‪:‬‬ ‫استرالیا ‪ :‬کدی‬


‫کارگردان ‪ :‬پال‌زولنای‬ ‫دان کرومبی‬ ‫نان‬ ‫‪9‬‬
‫استودیوهونیا » بوداپست‪.‬‬ ‫تهیه کننده‬ ‫آنتونی باکلی‬ ‫نهه کننده‬
‫آورسولیاشه کلی » پال‌زولنای‬ ‫فیلمنامه‬ ‫جو آن لانک‬ ‫فیلمنامه‬
‫المرراگالی‬ ‫فیام دار‬ ‫فیلمبردار‬
‫هلن‌موّرس ‪ .‬تاکیس‌امانوئل ‪ .‬کایربلی نولان ‪ .‬جکی‬ ‫بازیگران‬
‫ابستوان ابگلودی‪ .‬مارلكزالا‪ .‬فرنك‌سبو‬ ‫بازیگران‬ ‫وبور‪ .‬جك تامسون‪ .‬ملیساجافر ‪ .‬رون بلانشارد‪.‬‬
‫ید ‪ ۳۸.‬دفیثه‬
‫ساهف و‬
‫‪۵‬یلیمتری ‪ .‬سی‬
‫م‬ ‫دروفورسایت‪ .‬فیلیپ هینتون‪.‬‬
‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ ۷۰۱ .‬دقیثه‬
‫شب سال‌نو» مردم در خیابان‌ها ریخته‌اند و دو عکاس جوان انزهآاعکس‬
‫نلا‪:‬هدف آنها کثف چهره حقیقی واقعیت است و بدین منظورآنها‬ ‫میک‬ ‫(درفاصله سال‌های‬ ‫«کدی» داستان مادر جوانی ازشهر «سیدنی»است‬
‫سرا کشور را زیرپا می‌گذارند و از مردم عکس میگیرند‪ .‬مردم‌هميشه‬ ‫‪ ۵‬تا ‪ )۲۳۹۱‬که پی می‌برد شوهرش عاشق بهترین دوست خودش‬
‫حاضرند در برابر دوربین آنها بایستند» بخیال بدستآردن تصویری از‬ ‫شده است و در نتیجه همراه دوفرزندش‪ ,‬شوهر را ترك می‌کند‪.‬ازاین‬
‫رویائی‌شا ن کهکر عکس‌های خانوادگی به دیزار نصت کنبد؛ ‪۱‬‬ ‫(خود»‬ ‫پس او باید علاوه‌بر کوشش برای پیدا کردن کارو نگهداریازفرزندان»‬
‫أ‬ ‫اما دوربین عکاس‌های جوان ما فقط حقیقت را ضبط هی کند‪.‬‬ ‫باشوهرش نیز که می‌خواهد بچه‌ها را از او بگیرد» در گیرشود‪.‬‬
‫دوربین صدائی می کند‪,‬چهره‌هادرمحلول‌ظهو رآشکار می گرددوسرنوشت‬
‫انسان‌ها شکل می‌گیرد ‪ :‬يك‌زن روستاثی سالخورده و تنهاء يك زوج‬
‫‪ 0‬سالخورده شرح می‌دهد که‬ ‫جوان؛ يلك زوج روستائی سالخورده‬ ‫درباره این اثرکه نضسنین تجربه يك فیلمساز تازه‌کار است‬
‫چگونه هم اول شوهرش دو دخترش راکشته است و دوعکاس جوان‬ ‫به نمایش درمی‌اید » جدا گانه شرح دیگری‬ ‫«افق شرق»‬ ‫"|اودربخش‬
‫‪۰‬‬ ‫است‬ ‫شنت‬
‫و «فاتحین صحرا» برداشته بودم ‪ .‬ازسوی دیگر‬
‫قلمیرهاری ‪۳‬‬ ‫ا‬
‫ه با‬
‫هل ای ما سا‬
‫بو د‬ ‫ما ناقص‬ ‫" وهمه چیز‬

‫فیلم‌های ایرانی درآن زمان‌کندی ربتم » عدم‬


‫دکار مونتاژ ومیکساژ بود ‪ .‬اما حالا‬
‫نوانائی ر‬
‫سا‬ ‫کافلا وضع‌تخیتر کرده‌است‪ .‬فیلم‌های‬
‫‪/‬‬ ‫ساخته‌اند»‬ ‫ومهرجوئی‬ ‫فرمان]‪,‬را » کیمیاوی‬

‫کاملا" برای راه یافتن به بازارهای جهانی حائز‬


‫آهمیت هستندا‪.‬‬
‫سالعا درفضائی که من کار می کر دم ؛‬

‫این‌جور فیل‌ها درست نمیشد واگ کسی هم‬


‫داوطلب ساایخنت‌نوع‌فیلم‌هامیشد» تهیه کننده‌ای‬
‫بکش» درچه‬
‫یلم ان » آلکس »‬
‫ساختن‌ابن‬ ‫روالی ی‬
‫‪1‬‬ ‫فیلم دنبال کرده‌ای ؟‬
‫‪ -‬این فیلم کهتحت عنوان «کینه‌جو» در‬
‫ابران به نمایش درخواهد امد » درسطحی است‬
‫که می‌تواند دربسیاریازجشنواره‌هابخو بی‌نمایش‬
‫مهریکا وکانادا فروخته‬
‫داده شود ‪ .‬این فیلم ب‬

‫گفتکوتی با‪:‬‬
‫شده ومذا کراتی درجریان است‌که به چندکشور‬
‫[] «محمد زرین‌دست» پس از اینکه از دیگر اروپائی فروخته بشود ‪.‬‬
‫این بك فیلم تجربی است ‪ .‬خواستم باین‬ ‫دانشگاه کالیفرنیا درلوس] نجلس فارغا لتحصیل‬
‫وسپله هم خودم را آزمایش‌کنم وهم يك نوع‬ ‫شد آلیون‌فیلم خودرا بنام «خانه‌ای برروی شن»‬
‫درآمربکا ساخت ‪ .‬پس ازآن به اپران آمد وفیلم تجربه فیلمسازی درآمریکا پس ازتجربیاتی که‬ ‫محمد زر بن‌دست‬
‫درایران داشتم » بدست آورم ‪.‬‬ ‫«هاشم‌خان» را برای استودیو مو لن‌روژ ساخت‬
‫جوان‬ ‫گیدری‬
‫رلت‬
‫میدانیم قصه فی‬ ‫که تحت عنوان «ملاقات در اصفهان» درچند‬ ‫ر نده فیایم‬
‫سا و‬
‫‪ .‬موقعیت آدم‬ ‫دو رکه ازجنگ بزاگشته‌ایست ‪.‬‬ ‫کشور اروپائی به نمایش درآمد‪ .‬فیلم‌های بعدی‬
‫فیلمت درقبال جامعه » وقتیکه ازجنگت تٍِ_‬ ‫وی درایران« وسوسه شیطان»» «فاتحین صحرا»‬
‫برمیگردد ‪ 6‬چکونه است ؟ ‪.‬‬ ‫و «جاده تبهکاران» بود ‪.‬‬
‫و او‬ ‫< زن"وبچه‌های این مره را ی‬ ‫زرین‌دست پس‌ازمداتی باز راهی آمربکا‬
‫درپی انتقام ازقاتل آنهاست ‪ .‬وانتقام ازقاتل زن‬ ‫شد وپس‌ازمدتها که از اوخبری نداشتیم بافیلم‬
‫وبچه‌هایش » بك عامل فرعی ودرواقع يك‌جور‬ ‫آخریکایش یکتم آلکس ‏ تکش» که ابمان‬
‫بهانه است واين عثق به خونریزی » سرانجام او‬ ‫زبگاشته است ‪ .‬این فیلم امروز (جسعه ‪٩‬‏ آذر)‬
‫واطرافیانش را تابود میکند‪.‬‬ ‫دربازارفیل پنجمین جشنوارء جهای فی هران‬
‫البته من این آدم رابه‌سازمان مافیا نسبت‬ ‫برای خریداران فیلم به نمایش درمی]ید‪.‬‬
‫داده‌ام و او فکر می کن که مافیا زن و بچه‌هایش‬ ‫عد ع‪3‬‬
‫راکشته است ‪ .‬دراین‌فیلم مقایسه‌ای میان دوجبهه‬ ‫چرا بفهعالیت فیلسازیت درایران‬ ‫‪۱۳‬‬

‫وبت‌نام ومافیا بعمل آمده‌است ‪ .‬درآ نجا این مرد‬ ‫ادامه ندادی ومجدداً ر هسپار آمربکا شی ‪٩‬‏‬
‫پنام وظیفه جنایت می‌کرد واینجا هم ازطانی‬ ‫‪ -‬چهارسال‌پیش وضع سینما دراپران مثل‬
‫برای‌کشتن بستور می‌گیرد ‪.‬‬ ‫تییم‪.‬‬ ‫شتعا‬‫ذشاسس‬
‫اتنستر‬
‫رک‬‫خالانود »ما شر‬
‫‪۱‬‬ ‫هک‬ ‫‪0‬‬ ‫جشنواره جهانی فیلم تهران باین شکل شروع‬
‫بود ومتا له وام وزارت فرهنگی وهتر به‬ ‫نشده‬
‫تام‌دار که درامرپکا‪.‬‬ ‫کرده‌ام‪ .‬اولی«دام خونین»‬ ‫سازندگان فیلم‌های هنری ومیهنی دکرار نبود‪.‬‬
‫میسازم ‪ .‬فیلم دوم ر«گ‌ها» نام داردکه تماما‬ ‫آزان گذشته » من با بعضی از تهیه کننده‌های‌سینمای‬

‫ایران نمی‌توانستم کارکنم وتهیه چند فیلمی را‬


‫به استثنای پني‌دقیقه اولان‌درابران (خوزستان)‬
‫‪۱‬‬ ‫که بدست‌گرفتم واقعاً بعلت وظایف متعددیکه فیلمبرداری میشود ‪ .‬این فیلم به سرمایه رک‬
‫احتیاج دارد ‪.‬‬ ‫بردوشم بود » برایم مشکل بود ‪.‬‬
‫فیلم آخر «شب ایرانی»‪ .‬براسناس ‪3‬‬ ‫بعداً هم بطورکلی باین نتیجه رسیدم که‬
‫‪.‬یمی ازاین فیلم‬
‫از «اعتمادی» ساخته می‌شود ن‬ ‫همان قدم‌هائی راکه آدم باید درساختن يك فیلم‬
‫ده درآمریکا ‪9‬‬ ‫ونیمه‬ ‫درایران‬ ‫برای‬ ‫درسطح جهانی بردارد» من تحادودی‬
‫خواهد شد‪ .‬‏‬ ‫ساختن فیلم‌های «هاشم‌خان» ‪« ۰‬وسوسه شبطان»‬
‫‪۱۳۱۱ 8‬‬
‫‪۲1۸۲۲۸۸۷, ۱0۲۷۲۲۷۲۳8۲ 26, 1976 ۰‬‬
‫رقیپلم‬ ‫بان‬
‫‪3‬‬ ‫جمعه ه آذرماه ‪:‬‬
‫موز جه ملجتمکا رم‌عممنگ مدز طعنط‪ . ۷۷۲‬خصصج ‪00:11‬‬ ‫(صهود) ‏‬ ‫‪:‬‬ ‫(ساعت ‪۱‬آحصهصبح)‬
‫تصصهر ‪00:3‬‬ ‫عنوصه‪ ۷‬معط ‪ ۶۵‬مج‬ ‫(هوتا)‬
‫را‬ ‫این‬ ‫ژاپن‬ ‫است » کاراترده با‬ ‫قح‬
‫کدا‬
‫عصمله] ت«حعبظ ‪ .‬نو ‪00:0‬‬ ‫(فصملعصط)‬ ‫اه‬ ‫‪ ۳‬ببر (ژاین)‬ ‫ی‬ ‫‪9 1‬‬
‫)‪(۸571‬‏ ملمنوطنولا ‏ تم ‪00:7‬‬ ‫ور‬ ‫نی» بفراه سن‌تروپه (برزیل)‬
‫سه‬ ‫سالن شماره‬ ‫بکش » آلکس » بکش (امریکا)‬

‫‪۱۱۵۱۳ 0. 2‬‬ ‫وی‬ ‫خوفرخوفخله (ایران)‬


‫(بساععتدا‪۳‬زظهر) ‪:‬‬
‫‪( ,‬لنمحدظ) ‪ .‬معوم‪ 21‬مصنم که طنع ‪ 2 ۷‬وز متصصه ‪ .‬خصتج‪00:11 .‬‬ ‫شم‬
‫(فصملعصظ) ‪0 .‬صحامصظ چم هن ‪ ..‬تصرهر ‪00:3‬‬ ‫سالن شماره يك‬ ‫بر جفاش ‪ 7‬بریکا) سح‬
‫‪.‬تمه ‪00:0‬‬ ‫(لتمععط) ‪.‬بانط صمللزطتو‪۳‬‬ ‫سالن شماره دو‬ ‫تقلیدی ازانگلستان (انگلستان)‬
‫تصص ‪00:7‬‬ ‫(‪0‬صمآععط)‪ .‬جمطاعننه ‪ 1‬چم آزنعهنا معط ‪91‬‬ ‫سالن شماره سه‬ ‫نجات زند کی وحشی در بانن (چین)‬
‫سالن شمارء‌چهار‬ ‫مرا آرام بکش (آلمان)‬
‫‪112۲۲ 0, 3‬‬
‫(ساعت ه بعدازظهر )‪:‬‬
‫خصه ‪00:11‬‬ ‫(‪_ )۸571‬للنک «عل‪ ۸‬نک‬ ‫سالن شماره يك‬ ‫باگری مالون (انگلستان)‬
‫نهر ‪00:3‬‬ ‫صحصوه‪ ۷‬صذ عن ‪ 0۷1‬و مس‬ ‫(قصنط)‬ ‫سالن شماره دود‬ ‫پاکی ممنوع‪( .‬پرزیل)‬
‫مصمزد‪ ۲‬جمعسمتاعظ ‪ .‬تمه ‪:00‬ق‬ ‫(ممصجت))‬ ‫‪:‬‬ ‫اه‬ ‫ای‬ ‫ببن دوستان (کانادا)‬
‫(حتحعصت) ‪..‬عماطم‌نندنا وتصوالا ولا تصصص ‪00:7‬‬ ‫ار‬ ‫تعقیب داغ (ژاپن)‬

‫‪121۲ 0۱. 4‬‬ ‫(ساعت ‪ ۷‬بعدازظهر ) ‪:‬‬


‫(صمیت ‪ .‬عمط تنکتنمه‪ .3‬جح ‪00:11‬‬ ‫سالن شماره يك‬ ‫کات برزه (امبک) ‏‬
‫حصص ‪00:3‬‬ ‫(رصحصهع‪ . ))6‬باتم‪ 5‬عم عصنلانک‬ ‫سالن شماره دو‬ ‫دختری برای شیطان‪( .‬انگلستان)‬
‫تصصص‪00:5 .‬‬ ‫(حعمرع) غتتعنط عم[‬ ‫سالن شماره سه‬ ‫دخترهیچکش (مجارستان)‬
‫تصم ‪00:7‬‬ ‫ممصمعمه مط‪1‬‬ ‫(فصملعص)‬ ‫سالن شمارءچهار‬ ‫سوئینی (انگلستان)‬

‫و‬ ‫(‪). 5‬‬ ‫‪(۱ 0‬‬ ‫‪۳0‬‬ ‫‪0۱‬‬ ‫زر ها‬


‫صحتطع ‪ 1۰‬طتاعیبدظ عط که صتاعاابدظ فط ‪1‬‬ ‫شوه رراونه‬
‫آهصمز)هصم] م‪1‬‬ ‫بلط‬ ‫‪۵۷۲‬‬ ‫‪1701۲ ۳۲/۸۲6‬‬ ‫‪۸۲۷۳۲۲۲۵۲۲‬‬
‫خم ‪[ ۶۵ ۷۷‬تمصیامن فطع مه رتهاععو؛‬ ‫پنجمین جشنواره جهانی فیلم تهران‬
‫نموم لقصوز‬ ‫‪5۲۲۷/۳۲۷۱ ۳ 5۲۲۳1‬‬ ‫و‪1.1۱۳ 1‬‬ ‫« شماره ‪» ۵‬‬
‫‪ [ 61‬م‪7 0‬‬ ‫‪۰0‬‬ ‫‪[01۳2۱۱‬‬ ‫‪۴‬‬
‫ممتغم‌بتلهترظ‬ ‫حصحطاعط(هن ‪: 1‬مممصها ‏‬
‫‪۸۵۸۳۲000 ۲۳۲۳1‬‬ ‫‪ )۷۳-‬ص‪۳۳۲‬‬ ‫دبیرشورای‌نویسندگان ‪ :‬جمال امید‬
‫تصتد‪60 2‬‬ ‫دبیرقسمت انگلیسی ‪ :‬ناهید بیات‬
‫م‪۳۳11‬‬ ‫با‪ ]۱((0۲‬با اب‬ ‫‪۰‬‬
‫‪125155۸‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪4‬تصعصه [‬ ‫مدیرفنی ‪ :‬درخشنده زعیمی‬
‫صهتصرهر‬
‫‪:‬همزوزنه‌درننه هزوم(‬ ‫هام‪۷‬‬
‫‪6202۰:9398‬‬ ‫دستیار دبیرشورای‌نویسندگان ‪ :‬جمشید ارمیان‬
‫‪2‬حصم]‪۷7‬‬
‫ر‬ ‫طراحی صفحات زبرنظر ‪ :‬مرتضی ممیز‬
‫‪:‬مصوزوع(‪ 1‬فصحاوزوو‪۸‬‬ ‫‪ 1031‬زا‪۵۸‬‬ ‫با همکاری‪ :‬علی خسروی » کریس دو کرستر »‬
‫ما‪ ۸‬وم ]‬ ‫آنور » منوچهر دهقان‬
‫‪72۷۷۲ [۷]. ۰‬‬
‫محطوطه(‪1‬‬ ‫چاپخانه وزارت فرهنگ وهتر‬
‫‪"161: 30494‬‬ ‫ا‪۵‬ل‬
‫‪۱:‬‬‫رای‬
‫به‬ ‫تلفن ‪6۹2۰۳‬‬
‫‪ ۳۲۵۲۲۲۲۳۲۳ 5‬و‪۱۲۲‬‬

‫‪.‬‬ ‫له‬
‫]‪۶۷۱۲۱۳ ۱۵۸۵۸۵۸/۳۳۲‬‬
‫‪۲۳۷0 ۳111‬‬ ‫‪۲۵۷‬‬
‫‪۴۱۱۱۷ ۱/۲۴‬‬
‫عحصمع به عاصندم عاح‌هنص ‪4‬صبام عصزب م‪1۲‬‬
‫یمام ‪0‬عنصنج‪0-‬صقط نیمه وتت‪ ۵7۱‬عطع‬
‫هم عطا حصو وعنلع وعععمعع‪ 6‬تم عصز]‬ ‫‪۱۳۲۱۲۱۸۵۲, ۱۷۵۷۲۲۳۵‬‬ ‫‪26 6‬‬
‫عمط ‪02‬ظ معبتعطمظ ‪0091-8981‬‬ ‫‪0‬‬ ‫(عاععهط صذ فصصاط تتمطه)‬
‫‪-‬جل‪2‬و معلج ملظ ‪ .‬بعلماو نامام باوگهو مد وه‬
‫افعتلیمه عطط ‪062‬‬ ‫مهم‬ ‫لاسما‬
‫همه و(‪ )2291‬ععتصه بل میمتعماع) رعتتنهع]‬ ‫(‪۱۲۲۵۵۲۷۸۲(۲‬‬ ‫‪۵۸۷1۳۳10:‬‬ ‫عادتتایع‪۵۲۵۵6۳[ ۶۵ ۳‬‬
‫حصلن؟ چنامامی‪ -‬لب اون قطا‪ :‬مه نامام ‪06۲0۲۹۵۳‬‬ ‫‪10 2:‬‬ ‫‪1‬د‪ 268‬جع ]‬
‫م‬
‫ععقاظ معط رقوععناه ‪06 60۷‬ومزصه عقط‬ ‫ماه تععلظ ‪ .‬تحص ‪1‬‬ ‫م‪ 111۷‬طنطجمعه)‬
‫وفعلصودانه‪ ۲‬عهاههن‪ 1‬طقس (‪ )6291‬عمبزظ‬
‫تصمد عم عصتتعایه‌ن معط ‪0‬قظ‪ .‬طع‌نطه‬ ‫‪06‬عض‪ ۷۱ 1‬عطا ‪ ۶‬طونا‪۳‬‬
‫مصمتان‪0‬ه متتطم‪-‬ل‌صهعل‌هاط عط صد جلصم فتمهیو‬ ‫(‪ ۵۱۲۵۷۷۲‬صحصب! ععم‪۵« 2 ۷۱‬ظ‪ )۳‬عصعتد رعصهی ‪ .‬نهر ‪4‬‬
‫‪-‬عصهتا فصن تعطاه ‪506۳0 ۶۵‬صبنط ‪0‬قط موله ‪61۲‬‬ ‫(حصتصمعی) ‪ 05‬رز فالز‪ 006 ۷۷۱‬نصح ‪7‬‬
‫بصن واعنهو مه مهن حصم ‪0۵۲‬رع‪۲‬‬
‫مط میامتیهه مه معقط طعتامطااخ‪۸‬‬ ‫تابا‬
‫امت‬‫فص‬ ‫و همه بو ف‪ 2۱۳‬حصعصت‬
‫‪ ۲0۵۷ - 80‬جمزانج نیعم من مل فطل‬ ‫«طاصحتوم مد ‪ .‬جصهر ‪01‬‬
‫ط اعظ صت‪ ۵0۵۱‬عم حصنتعفن معط فطع‬
‫ص مابطتاعصا صلزط صعع‌تهصه فطا‪ ..‬رعلته‪۷‬‬ ‫عع‪0 ۳1‬عهصذ ‪ ۷۱‬عطه ‪ ۶۵‬طو‪۲۲۵۲۵۲۷۸۸۱۸۴ ۰۸۵۵۸0 1۳‬‬
‫صذ ععبام‪۱‬ظ صحصاعف! فطع ‪4‬صه رصمتوصنطمه ‪۷۸۷۲‬‬ ‫(صزیعله‪ ۱‬بلتم ‪ ۶۵‬چون ع‪ )۵0‬بشیا ما مجمعاع‪: . ۷۷۲‬هر ‪ 7‬عق صصج ‪01‬‬
‫عجنم لحم مطا قذ عمبنقطم ‏ مماععطم‪۵1‬‬ ‫(‪ 6۲۷۲‬ءمنک‪ )1‬ولباهک ‪0‬عصصممن‪ .‬خصصم ‪ 01‬بک ‪1‬‬
‫‪ 2 61‬باه عم عَذ عصتمل عمتم‌علای حصاز؟‬
‫مصمصحصگ عتاطباج پوصرج غامد فصه علومو‬ ‫یوت ‪0‬صه م‪ ۳‬فها‪ ۲‬مصمصت)‬
‫وعلتمصد‪ .‬ممص‪ .‬صمتعللمم ممیتمطمظ فط ‪. 1‬‬ ‫جممعز حولز‪ 2 ۳‬مه مکش فط ‪: 1‬تطمیجعمدز‪ ۱‬ززصمک‪ .‬نحص ‪4‬‬
‫عص‪0‬ع فا ‪ 2‬رعصانة ‪ 000,01‬صقط‪ .‬عظمهدر‬ ‫(وتحعط صز آهتناعع‪)۸ ۲‬‬
‫تعصاحصتنهر‪ _.‬بج ‪0‬عصنهداه فقط فظ ‪, .‬ولاصمنعوم‬
‫‪-‬کتطملوععتصعیی متوفعلم عطا حصمی مع‌تننوع] زو‬ ‫‪0۲11۸۲11۸‬‬ ‫فتو ‪0‬صد فعبوز مدا حصممت ‪۸۷۸10:‬‬
‫«اصحدمده وذ فطل قصعصتن صقصعع‪ 6‬که مت مه‬ ‫ملمنمطابه ‪۷‬‏ نیصح ‪01‬‬
‫ماطملتهعه عصلن عمععطا ‪ ۶‬منمع عمموتهاً معط‬
‫من عطا عصتنمصد رمم‌تنامه ملهصنه ‪ 2‬صمع؟‬
‫علدبناعی‪۶ ۲‬ه ادبتای‪۲‬‬
‫عمصهظ ریتحبا رتعطوظ مملناً تمعن و‬
‫ممجدرم) مط ‪ "1‬نج ‪ 7‬تک ‪1‬‬
‫‪].‬م‪02 ۶6‬‬
‫‪ 01‬عک ‪4‬‬ ‫نج‬ ‫صتوعهوو‪ 1 ۸‬ع عهبال ‪6,1‬‬
‫کعصتام‌صوهه ‪6‬تاجاصوهیی‌نومد معله عع‪ 2‬عتعظ ‪"1‬‬
‫طفتصهنا رطعتفتدظ رط‌مم‪۶۵ ۶۳‬‬ ‫مه طعتلع‪6‬‬
‫‪[-‬هط ‪06 2‬شنوع‪ 2‬فقط عظ ‪,.‬قصعصت طفتصصز‪۳‬‬ ‫‪۳۲۳۲۷71‬‬ ‫‪۵۲۷1۳110:‬‬ ‫‪: ۸‬مم‌تمصم‬ ‫‪۲0۳-۵5‬‬
‫لسبجظ ‪. ۶۵‬وععصمعمه‌ووه لت معط گم نت‬ ‫تصص ‪ 1‬عگ تج ‪01‬‬ ‫‪0‬صه عمتجم‬ ‫‪6‬‬
‫‪222‬ز لجع ‪ ۶۵‬حمتامعللمم ‪ 2‬رموعوام]‬ ‫وصن‬
‫تناو عطا ‪ ۶۵‬توتماصه ومد عتعاموصم ‪02 2‬‬ ‫‪-‬‬ ‫صحت‌نوه]‪ [۷‬ج ‪: 631 ۵۱۵۷۱ ۶0‬نصنللهظ معنده‪0۳‬‬
‫‪,‬مگ نصا صهنل‌عصومی ‪ ۶۵‬مان موز‬ ‫معملنظ ‪ 1‬نصم ‪ 7 6 01‬رل‪:‬‬
‫صعع فقط مطما رتل فعلصهطنوظ وهزمبده([‬
‫وتعطه عنط مفونع مه عصزروتا‬ ‫دمص‬ ‫و‪ 2۲‬اماممتمعگ ‪۸۵ ۸۳۸10:‬نایز‪۵۳‬‬
‫اتهر عصتعدعاع‪ :‬هچ مهم رفتعلعلمباد‪-‬ط‪۵2۱5‬‬ ‫م‪ ۵۸‬عع‪۲‬ط‪ 61 ۲‬زصعنگ طعن‪1‬؟ م‪ ۲‬زومظ ل(عظ عط‪ .1‬نصحر ‪ 1‬عگ حصه ‪01‬‬
‫‪ 69۵۳1 86221‬عم ‪ ۵۲‬تمبامطم طذا حتطوتعه‬
‫|‬ ‫‪۸ 1265-‬‬ ‫م‪- 2۳‬صه‪: ۱‬رگ ععلصهتد‪ ۳‬فداودهر[‬ ‫‪1001‬‬
‫‪6‬صحط ما عم صهعطا مق «صهورصمی و‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫تم ‪7 6» 01‬‬ ‫ردام‬ ‫‪0‬‬
‫‪ ۲.‬کهلوباهن‪ 1‬طمتطهد صد فارگ عطه‬ ‫‪۰,‬‬
‫‪ ۵066۲‬مصنمصمعع و ‪6‬فلا توص وتمتتهطمک‬ ‫]‪۸0‬‬ ‫مرن ‪۸‬‬ ‫مهتم‬
‫‪-‬تهعحرح‪ 2‬فقط ملظ ‪ 61 01۲۵۲۷,‬جهن ‪0651 2‬‬ ‫"‪ 1 6 4 ۳۵۱: ۰‬وحتة ‪01‬‬ ‫‪6‬‬
‫راو‪ 01721 01۳‬رصهوتهن تصصطامل عطا صه ‪06‬‬
‫ص ومد ممجمصصم‪4 .1‬صه مکی مه‬ ‫صصتصصا متهه]‪ ۷۱‬سب‬
‫طز مگ صنل‌لصه‪ ۲:‬عم عط صه روع‪6‬ع‪ ۸‬ومبز‬ ‫‪7 10‬‬ ‫صحتطه ‪ 1‬مه ‪ 11۵۸62۲‬زاو مععت ‪ ۸‬زمممامگ لعصفعطن)‬
‫‪.‬‬ ‫لمح طمص‪ 6۳۳‬رصهنل‌مصون جم مه رعلعم سول‬ ‫خصجرج ‪01‬‬ ‫مط ‪0‬صح صه‪ ۷1‬عط‪ 1‬زمهنممم‪ ۲۲۷, ۷‬زمناووم‪ ۷۱‬طعطگ عطْ‪"1‬‬ ‫م‪0‬‬
‫عم ‪0‬صه وونل زا طفزس صمتعنبعلم) طوزغ‪7۳‬ظ‬ ‫‪0‬صجدافبظ وتصمصحطک بامطظ‬
‫‪,‬هم عحصاز؟ عطط گم نت‪0‬‬
‫‪۲۱۵۲۱۸۲/۳, - ۷۲‬‬

‫‪(۱۳0۸‬‬
‫‪۲۰۱/۸‬‬

‫مت ‪4‬منمتامومن)‬ ‫جح‬ ‫‪۳1۷7۸11, ۷1۸311],‬‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪1۳1۳ 5 ۲10۵‬‬ ‫‪۷‬‬

‫ومباهطمک‬‫‪6‬ص عتمصد مصصرهمع مافم‌تعاصا ت‬ ‫حصنط‬ ‫جم‬ ‫عصنعداو‬ ‫طممه اج م‌نامءمودمتاع‪:‬‬ ‫‪ 00-‬صا عاصمعتا‪2]60‬طد صهفعد فقط ممیتهطم ‏‬
‫‪ 0‬م‪ 4591‬طا رفظ عطا وه عظ م‪,‬لهصمتاه‬ ‫مت‬ ‫‪۱‬‬ ‫عطا ععصفطصه هم ق‪1‬بم فطظ عصنط وه م‪۳1‬‬
‫‪.9. -- ۶2‬ل] فطل صد محصلزگ حعتصصدظ عابادتتافتل‬ ‫‪ 0۲0-‬ونط ‪ ۶۵‬وعصنصمینمو لهتمءود ‪06‬مههاه ‪611‬‬ ‫تعانظ ‏ ‪,‬عحصصصه‌تومدصر صماهعک عطه که مبااه‪۷‬‬
‫طننمع علاعنا فقط وعمباطتتاونت صمطم فصن ‪2‬‬ ‫و‪ 1552 6‬مه صهمتعصصظ مه فمحصصهم‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪4 2‬صبم ت«لاحصت فص رط‌بمعه ‪ ۶۵‬قمع رطهظ‬
‫صرح حعتاتدظ صحط‪ .‬عطاه فصن صعتعع‪1 01‬‬ ‫‪ ۲۵۲۲۳2۱۳‬طدماعصتصبا! و‪21 5691‬‬ ‫‪0‬‬ ‫طه ‪0‬ععمعوو‪ 2‬مس رجا عصتلمع‪ ۱‬ممززنته‬
‫م‪ 00‬اوعد متمطه وله معط مصنه رطمصعه‬ ‫‪ 2‬حوناطجایی ما اتصتمووه فط تمتتهجام‪1‬‬ ‫حطعع) عط‪ 1‬محصل سم عععط فنظ صذ رصنع >‬
‫فعتانل‪0‬ه همیاه عایه صه تمنتحطامظ غباظ‬ ‫‪۶ 0۵۲۷‬ه ومالمی معط ‪ 2‬اصمصصاتهجعل ام‬ ‫‪ 71-‬مه مطمد رلع‪ 2۷1‬طمتی‪ 21‬و(‪ )7291‬اه‬
‫مصا آمتصعصتهمه رتجل‌جععع‪ 1‬عط م‪2‬‬ ‫‪6‬‬ ‫امن داز عصمععه ‪0‬ص نت توا مها صز اه‬ ‫طد‪ .‬عم‬ ‫حتصمهتتلون‬ ‫مسج‬ ‫عمط صو‬ ‫صلن‬
‫عمط ‪ ۰۶‬فتبوط صد نعو افصمتمصمه‌اصد فطع ود‬ ‫‏‪٩0۰‬‬ ‫هه ‪0‬مزنجمد بط بم‌صنیا‪ .‬وفمصتفیاط‬
‫صلط اهصتونده معط معطغته فصبم معط و‪0291‬‬ ‫عمط اه ‪0‬عاصمععدم عط رتعته قطا عصتاوعمع‪۸‬‬ ‫عنام له ینم عم ‪ ۵6‬حفظ ‪06‬مباصد ‪۵11‬‬
‫معط رتلتاععد ‪ 2‬فه ‪0‬ص‪ 2‬روتتعط متعفطا ‪ ۵‬رفتم‪22‬‬ ‫‪06 0‬حاعط کقطا عاصمت زه بعننه‪ 2 ۷‬الم‬ ‫صرح مممصهمهمحرح آمصمععهص معلممهد هه عفع‬
‫عهشنا وتلهنا «مله‪ ۲2‬رهظ مه ‪۶‬ه مصصلز‪1‬‬ ‫تیچ صرح کح حصل صهعتعصصه ظد اوم‌نه‌اهز ‪۵۷۱۷۵۳‬‬ ‫‪2‬صصحعن ‪ 8.۲.‬عطع صذ وسوطه علله صمتعزبعاع‪۲‬‬
‫و‪۶‬مصهی‌تنک ‪0‬صج و(‪201 )0991‬‬ ‫تع علزم‪۲ ۱‬‬ ‫هرهز اصمصتصمتصر فا گم عصصمو هد صه رم‬ ‫‪۰70‬و عط طنذه حمتام‌عصصم صر رعط‪0‬تباب ‪022‬‬
‫مصتهعه ‪610‬امل‪ 272‬عصصق‬ ‫‪7616‬عاتعظ پرداوباظ ه ‪:‬فتعممتان‬ ‫‪۵0۵‬‬ ‫بجر ‪06‬هام فطع حصلی عط ‪ ۵‬عظ‪1‬‬
‫هن فنط لصح ‪6‬عصصعگ ‪ ۶ 1۵2۷۱‬محصهص معط[‬ ‫جح ملعم بودابنط ‪ .‬رلهعحصنط ‪.‬توحافبدظ‪ ..‬‏‬ ‫‪ 02‬وحم ما عصصل عنط هصتصهععتم م‪1‬‬
‫جع ع‪7‬قظ روحمک مصماعرمظ عطا رطملاج‬ ‫عجرم احصمعهص مصت‌لممد فمعمگ؟ بععمتت‬ ‫وعلی موز ‪ 06۲۵‬فقطظ ممتتقفطمگ‪ .‬رقععصم‬
‫‪7‬صهددد‪ .‬ج«م‪ .‬وصهدماعنط حصلت مصمصصيج ‏ ‪90۲۵۲۷۱‬‬ ‫زممممرج‬ ‫جوز محمطا مه همه ملهنامع؟ همع‬ ‫حمده عمج مع‌عنطعتم عطا هط بوصم طم‌نطمه‬
‫‪ ۲۷‬مضه فصن افنتامج رهام غباظ رقنفع‬ ‫تعحتجرز‪ . 0۵۳۳ .‬مصنه ‪ .‬صهتبام‌جصه]‪ . ۷‬مم‌داتام‬ ‫نوتاه تقعط له رمعمتصدتهه تفع عطا ما‬
‫‪ ۰‬عصصمی من ‪0‬تقط معا ااعصصم‪5‬‬ ‫طمحم ‪ 12۱۲‬تممتلمتن مه عتباطاتت ‪ 2‬تصصقه‬ ‫‪11061211‬‬ ‫‪۰0‬‬
‫مجح عنهاعی وااعصصعو دمص معباهطمک‬ ‫وعصصان بلتم مصج تناها فنظ ‪.‬تمه‬ ‫هط وعححعط صا حصمط‪ .‬عصنعهعاع‪ ۲‬وعمگمدهر ‪1۲‬‬
‫‪-‬تعم‪ 0۳0‬ااعصدعگ ‪067‬صبنط آههبهو ‪0‬ععمطامع‬ ‫‪02 ۰6‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫وقصمتفه صصر و‬ ‫حصججد ‪ 61‬صنز فطع ممطاهد‪..‬‬
‫‪ ۶ ۰۷ ۵,‬زوم ان ومامعتنل فط‪. .1‬وله‬ ‫‪, 0‬هلجع عطه اه ععم‪ ۳‬ونط عمط عصنل‌صز‪۲‬‬ ‫جهم ماعتوصا موحساه معط هصه زصمنوزبع‪ 6۲‬صم ‪4‬ص‬
‫عم م‪) )2391( 0۵۲۵0 6‬عتهع(‪ ۱‬مط‪ 1‬م‪۳‬‬ ‫حومی فطل ‪۲‬ص محصت طهندممه‪ .‬حصبط مج ام‬ ‫عصنملوع‪ 1‬رمتاهد غععحروه صععنمو آهصنونده معا‬
‫معمع صهن‌عصصمی فطل عتمطمه عمصمعو ‪ 2‬صنهه‬ ‫عرص صرح فحصلط مصتامعالی زه توداحامطظ مصتصناه‬ ‫تحصهععت گم تتطاقط مطا‬ ‫ها فامتصمتامعژهد ر‬
‫ماصعناهم ملمحصعز ه طانم ونر‬ ‫منم‬ ‫طذ ‪0‬عصعزوع‪ :‬عظ رعع‪2‬ع‪۱‬ع< م‪ ۶‬حصفطه‪ .‬مهم‬ ‫صممنمد ‪ 2 60۳۱‬ماصم عصنهط نومه نز ‪0‬صه وتا‬
‫‪-‬مک نایم مط‪ .‬چا هو عع‪0‬تعج عمط و‪21‬‬ ‫‪6‬ص صنه وه عصتاه‌هوه صععط فقط صه ‪0791‬‬ ‫تهصح وما معط که مهن مط‪ .‬معتنوع ط‌نطه‬
‫‪ 66210. 6‬هم فا ‪ 06۲۵086۳ 1 01‬تمنتهط‬ ‫‪,‬م‪ 1‬وب طمباطتطونل اصع‌صهه‬ ‫‪ 62,‬اجصتونده عطلا ه متام‬
‫نو له عصتصنه‌تجمی محصصصه‌تعمم ‪069261۵۳ 2‬‬ ‫تعتعباظ ‏ فطا مه ععمعله اهعتتاجعط مط ‪1‬‬ ‫‪ 2‬عاعحرصی وه ممطه مه عمزا ورحساه ‪1۲‬‬
‫ط عصم معد‌مصه ‪0‬ص‪ 2‬ووعتمطه فل‪1‬مزظ ‪۷۷۲, 0‬‬ ‫‪0‬عصنام‌جومععه ‪۲‬الهطن فج لهتاعع‪ 1‬صماهمکز‬ ‫‪6115 ۶۵ 026‬و ف‪2۸015۲۵۷ 2‬‬ ‫‪0‬‬
‫حصع‪5‬؛ عم ‪60‬ههد فاتمطه بوداووتسن) عصنظ دنو مطع‬ ‫حطععع ‪4‬صح عمعصها لمعع‪ 12( 1‬عصزباموع‪ :‬تعاگج‬ ‫اعد عمط معطاععم) غبا ما عصتتعقط صعاگه راز‬
‫ععاحصهی عصن عصنصنه‌نرمی و‪ 1991‬صد ‪۶۲۵2‬‬ ‫نامع اععط صع فط‪, .1‬عصصمادام‌نم ‪12‬مذ‬ ‫تم ‪.‬عاصتتص فتاه ماطملتهه هنود زو‬
‫عصتمصته نع مر‬ ‫تاوبط حم‌صما رز مرممطو ‪ ۵۲۵۲۷‬وعتمطو ‪ 12‬هه‬ ‫‪ ۶۵ 2‬طاسظ عمط امه ‪ 01‬رقته‪ 6‬رها‬
‫ععتاتامه عصنک‌صعصریه نود وتعمتمطم‪1‬‬ ‫هلا جر‪ 00‬هص‪ 2‬آهمتاتن ‪022 6۵7 2‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫حصعا ‪ 2‬صز مرسمه صعع ‪02‬ظ (‪ )5191‬صمتید‬
‫عصتابطتطون مصه ‏ مصتماعع رعصتعه‌طادع ‪۲‬‬ ‫دنه بح ‪ 06۵2۵۵6‬صععط عمصنه فقط ونط ]"‬ ‫حلده طا میم تمیتهطمک زصعصمعلنرده [‪۵‬ع‪۳‬‬
‫مصمیوعط صنط علمم تراداه‌تتمصد فصن متعععام‬ ‫دهد فده مه لول بهواد صا فعحصلع گم‬ ‫تمد فنظ مگ صمتوته [مععبعسن ‏ افصتم‬
‫ساقعطا وعله‌عصظ عم عامصنه ه ‪ ۶۵‬معصنتصمی معط‬ ‫‪-‬عباظ من محصل عظ‪ 01۲۵7, ..1‬عطا گم وعنات‬ ‫عط وولناه‪: ۷‬هو ‪5. 1 2 0۵۵۷۳010۳‬عط‪۳1‬‬
‫تعجمجمن) فطل غج مومع عنط هنا جع ‪ 61‬تم‬ ‫فط طعنطه مصح وت عحمط لح وم ‪4‬عظ جع‬ ‫حصعع‪ )6‬مط‪ ۶۵ 1‬ومع آمدتوزده عط ‪0‬صبا‪0‬؟‬
‫‪6‬اه قطانم مه ‪0‬عصربنط صنج معط ]‪1‬‬ ‫فنط مه تفه هی عغمص لیم فط مطعنمط‬ ‫صمجعک عبط صذ ‪0‬منمهر‪ .‬ر(‪ )7291‬وه‬ ‫و‬
‫عط رعلنطم ‪2۵۲ 2‬‬ ‫طزه وتحوط صد ‪0‬ععدم‬ ‫حصع وصتعط ‪ ۵۲۵۷۲ 0‬رتع‌عصم‪ 1‬ترصه‪۵0 .‬ج‬ ‫حتاوعز م‪ 0۳‬فطل مه قح عصتاتسصفط من‬
‫حصد واطونط ‪ 2‬و‪ 21‬فعبمعد[ جمامع‌تنل طمصمد‪1‬‬ ‫‪0 0626 ۷65-‬صه وعصمتالند دا صتهوه ‪0۵‬و[‬ ‫؟ه ععصه‬ ‫روعقصعی‪:‬‬ ‫‪0‬صه ‏‬ ‫ون علمصص‬ ‫‪626‬‬
‫متامنلمیل‌تنل‬ ‫‪-‬حاعاعی عظ ‪,‬تمنحع‌ی عم‬ ‫صادی صمتامنتلمتص آمصتونده ستقطا فعصتا آمیم‬ ‫بذ حطم‪5 1‬‬ ‫‪:‬‬ ‫‪۱‬‬
‫عط مصه ‪0‬ظظ عمط لد صععقصی عون ‪,‬‬ ‫‪1 0102‬‬ ‫صهندماونط لا توح ‪ ۶۵‬دمن فطل گم من‬
‫عمط مصه محصمه‌حم صد عمش همم‬ ‫فقطه‪ :‬ومامصامع ممننهطمط‬ ‫م‪ 2‬ماع‬ ‫‪ 0‬وعوزه وط‪6 02‬و‪ 6‬دمص وازتمووم) مور‬
‫اععاما‪ .‬دععنمطمظ ‪.‬که مععممطه ‪.‬مومع‬ ‫‪ ۷۵0۱/۷ 60‬ونطر‪ 6691‬طد طقهعل عنط ععاژم‬ ‫آممتونده ستعطا صا‪ ..‬فصم؟ صماه مج مصاز؟‬
‫قلوتنایع؟ صلن لمناصصه فط‪, ..1‬عمصصیمومم‬ ‫لح عععطا حدم وه مفطا جعبن ‪ 000,0028‬هتم‬ ‫«لم‌تصعط مه فقطا معنورمی علمماوم من‬
‫مص‪.‬رود‪ 2‬عبط ‪.‬رصم ولد ون صقوعط صتابعظ مه صمصوزه نج‬
‫ر‪۵۵‬‬
‫م‪0۳‬‬
‫‪0‬مع ‪0‬‬
‫ک‬ ‫مس‬ ‫ما غععزدانو ‪0‬صج ع‪1‬دهعصه‬ ‫‪.‬واه عانعن‬
‫‪۱۳, ۲۱۸]۱( ۸ ۷‬‬
‫‪۲0۳ 5‬‬
‫]‪۸۷‬‬ ‫‪۷۲‬‬
‫وناحرفطشت صقطا‪( ..‬قصیاه]متهر فععاً‪ .‬ومرهطهم‬ ‫ص‬ ‫مج [[‪ ۵۷‬و‪" 2‬امصصازمس‪-‬ممالع‪-‬لتقط یه عمط‬
‫‪ ۲‬اتمه مر رلخمعمصهم مط؟ صا صتوط‬ ‫نها ‪616611‬‬ ‫‪-‬مطمطع‪ ۶0 12‬مج ‪0‬صه مممتمبنل روع‌عبان‪ ]2‬عط‬
‫عظ ولمطامجد مهتمطاعله لنطصنهم فط‬ ‫‪0‬‬‫‪۰‬‬ ‫امص عبت ر‪‌6‬تبانه؟ ه وعمصتاعججمو ور بماعباظ‬ ‫‪. 6۷۷۱ :66 2‬صمعمه عطع ‪ ۶2‬عصنعامم‪ 1‬برد رون‬
‫‪ 2‬صد‪6( .‬فیامطنوماظ ‪ .‬فط‪1‬؟‪ )۴‬صلق ‪ 2‬خممطو ‪۵‬‬ ‫‪-‬مجصی ‪ 0۵۲071‬فعمصتام‌صرمي و ‪61‬‬ ‫رکنام[‪ 52712 ۳65‬قذ رقعلنه ‪۲‬ع‪7‬عظ فقطا ‪6621‬‬
‫عجطرمو ‪61 610۲ -‬مصنه هنت ‪0‬عامه عط طمنطما‬ ‫فعصتمجومی ‪ 0۳2‬سب مه فعصصتامصمی ملع‬ ‫عمط صذ فعامط بط رتتفعه عقطا معه طز‪۱‬‬
‫‪,‬ععص له مصنط که عصنصر فعصصنه‬ ‫ه‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ت‬ ‫ه‬ ‫ص‬ ‫و ‪ 662۶‬ملتطمصصص فنلط للع) ع‬ ‫مم‪01‬نط حتعط که تعنص عطا ان همه‬
‫‪ 0‬معلطنطا ‪ 1‬رعصه ‪ ۵1۵۷ 6‬رز ‪۲۵۷‬‬ ‫‪ 2‬معل‪ 1‬غباط وواتبع‌تطصه عنطا‪ .‬که حصعاطمصه فط‬ ‫‪ 6‬عععط عجمععی صه ‪02‬ظ صمامعکا ‪.‬عصمتامصه‬
‫‪2[ 260 ۵‬عنعمامصطمع؛‪ .‬فنطا فقط صتهام‬ ‫تقد غذ ر(علفقصر ملظ ‪ 2‬رتهه) لفق هتم‬ ‫‪ ۶‬میک عتفعط عنط‪ , . . 1‬ععحصنط عظ یتمه‬
‫‪-‬تباصم مهد همه هسمگطم‌نهتاه «احرره‬ ‫حعتذل صب وصتصمه‌صد عصمعتل ‪ 2‬وعصصاععه بلاق‬ ‫جممحعد غععتنل فطا وذ انهدهعه ونجماجمک‬
‫عذفتی عطه ‪ 06600۳0‬فقط فقطه دهد عمط که با‬ ‫و‪ 565920‬طمنط اعل) باه ه از رکاعه‌نجم م‪6۳‬‬ ‫طقوع مه طعصع‪ 1‬طمباه ‪ 2‬عصتلعل ونط ‪01‬‬
‫اتمتاعهام عطق هصمنووح رواصع‌صصمصد اععط فلز هد جع ونط ‪0‬ص صهدصد ‪ 66۲۲6‬حمتتامنل‪2‬تاصمی ‪۶۵‬‬ ‫عم نمی تحصمتعصم‌صصنل‪-‬مط عقصدتاه عط وه‬
‫‪ 6۲۱ 6621‬افطل اصعصممتز‪۷‬ه‬ ‫‪۰‬‬ ‫مصتاحرفطت ‪ ۶۵ 2‬ممتفعع‪:‬مه ‪10‬‬ ‫صح ع‪0‬عصه عط گذ مه وذ ‪. ۶1‬جتعصصی معط ‪60191‬‬
‫وفعص‪ 1 1‬صنم‪ 0۵]۷‬صذ صتارهطن م‪,‬علانز‬ ‫که صعلزشنوه فطل ود عععصه‌تطاججمء و‪[6‬‬ ‫[مع فحطا مفصذ ماحصعصهم ما اعمصله تمه‬
‫طذ حمتاهاه بهننمعم غومصه ‪ 2‬فقط ممتیومک‬ ‫مهبم‬ ‫وه‬ ‫‪:‬صتیع فد ‪ .‬یامه‬ ‫مه عصق عظ علصنط ‪4 1‬صه ینورد ‪۵1۲۵۱‬‬
‫‪ 2 1۳2۵66۵05‬ومملمدیعم بللهبنعه فقطا مععنعل ونط‬ ‫‏‪٩07‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪270‬‬ ‫‪ ۰66۲6۳‬تدمحد عطا عم رمعامته ما فة عومل‪6‬‬
‫کل ‪0‬ج وعماممطعه زه مباوتانی ‪0‬صا‪01۵۳۳‬‬ ‫ععصح قه همناو) صلو هم مافرلمصه ها‬
‫‪ ۰-0۳‬رکعنا تا‪ 07‬لد ر‪ 6۲6۷‬قطنم[ فط‪. 1‬عاهعله‬ ‫رععمخ‬ ‫همع زو «ع‪01‬بنطه ‪ 2‬معلناً عصتطاعدهد (‬
‫عقط *عمصصذ]" م‪ ) 0۵۲۷‬عذعتت عنط ه وفعدام‬ ‫‪ ۷6160,‬رم ‪ 2661‬صممص عصتتعقط ول‬
‫مکی میاه میج فطع عیصه‌جصمر‬ ‫طمنمطا ر‬ ‫وم معط م‪ ۵‬ععع‪ 02‬عحطمعجصمی عصتعط ‪02‬‬
‫صمع عط ‪0‬ص ما ‪1‬عصنل‌صد عتمصد م‪ ۵۲‬توعد‬ ‫وتاه صه فقطا جع‬‫‪-‬امعتامم بحصا ع امیحصد ‪ 6111‬ف‬
‫‪ 0‬م‪ ۱‬وداموحا عطغ صم ععلمز عبامزعهانط ‪ 2‬عع‪۸‬‬ ‫معلناً هلنامبد ‪ 1‬رفته فنط صتجاحوه ما مه صد ‪06‬‬
‫مم ‪0‬عووحرصصی رمع ه صقطا راد ‪46‬تتاتصصمع‬ ‫‪7600‬بطی؟ احطه ده عتحصهعصم ما رنه‬
‫‪.‬م‪ 2‬فطل وا حصط‬ ‫من نعوتم! ‪0‬صه لفق معط مه رتهم]‬
‫مادم ددع‪6۲61۳ ۵۷۱ 6721 01 16‬‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪۱‬‬
‫تقصصعصت ‪ ۶۵‬معط مبته‌اننه فطل سا آهلذبه و‪2‬‬ ‫جمعسهط ععصمعه ‪ 8‬معط ععلعقصد عقط‪۷۷۲‬‬
‫مه راصتجاتی مهس تمتفباظ ع‬ ‫‪,‬عم‬ ‫عمط که جمنوعد مصصمو مفصد درحدسعنو ععطمهع‪۳‬‬ ‫<عصیم غععع ‪0‬صه چعصصم تمصتطر‬ ‫عمط نز و‪ 1‬ج‬
‫«تمصصزدصر قها فظ رطعله ‪ ۷۷۲‬عم واه مالیا‬ ‫متصصومم ع‪16‬فصتا[‬ ‫‪۰‬‬ ‫وطمنانمومعع‪ ۶۵ ۳‬ممل‪0‬بنطه فقطا صا کحرهطوم‬
‫وال فنط زه نلمین عط اد مهم‬ ‫تهج فطا تور ‪ 062‬و‪ 62‬فنص ‪4‬ه‪۵‬ع‬ ‫فا ود مه‬ ‫رتمهم‬ ‫مهد نو‬
‫‪ 6‬هط ععو ما تنل ام کز قذ ‪0012‬‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪ 05 ۲۵6۶۳6 0‬رتعاج‪۲06۲ 66۳۲۵860-۵4 ۲2۳۳۹ 0‬‬ ‫«عمع؟ ما صنله ور طم‌نطه‬
‫صذ فا مبتجعع وتم)فباط وزاتانطهتص قاز خطمیمطا ‪۶‬ه بواتداه عطه بماوناجه م‪672 061121 6‬ظ‬ ‫ون وم‌تامعمع‪ :‬مره عنم ‪ .‬ممی‪۷‬ز‬
‫وللقف تطعند عصه ط‌نط معتاتلمیی صتهانمم حصنط مه عصمل ‪02‬ظ ‪ ۲۷۸۵۲۷1‬تحطما وععتع ‪۵1‬‬ ‫‪00-‬ظ م‪ 7670‬ولله فد ‪ 12‬رصححصبط قذ ‪ 2‬هط‬
‫و‪060‬صعص ‪06‬ومتعن مه طال ‪ 0‬ب«عمه و‪ 1 1‬ده ]عباز یعاج مما که طز أتاصنا‬ ‫‪7۵۵۱‬‬ ‫‪.‬لته تمصع‬ ‫جع والی بقعصصمی هم‬
‫انامه عصصه)ع عنم من صمط رام عم‬ ‫‪۹۹‬‬ ‫مطمتادعنی ماصا لدع معط‬ ‫‪060 1 56‬ص‬
‫من ]لععصنط ‪0‬ع‪«7‬ملل‪ 2‬فط م‪ 06‬عطا صذ صتهع‪2‬‬ ‫سهعک که ‪0‬صعنط ‪ 2‬رحتعمطمظ ‪0‬صمجرهک‬ ‫مطنععه ععند لصد) صحه‌عل عطا؛ ماصذ معصنام‬
‫مومع ود مضه رتعطععظ و ‪06۲‬جصتوع عظ‬ ‫‪6‬و عصتمقصصره فطل ‪061‬طمصموفه فقط مطم ونم‬ ‫‪ ۵-‬عط ‪ 1‬صز جمبنل ممو‪-‬جعع عطا تعتاعبظ معا‬
‫صم‌جدرم‪ ۳‬عله‪0‬م‪۵‬ه توصجمظ طمنامطه) فهفتانه‪702‬‬ ‫فنص جع ومممزمبماممصدد دتعافباظ ‪ ۶۵‬صمتامع‪1‬‬ ‫ر‪0‬ععوممم للنای رتم‪2۵۷‬‬ ‫‪۰(612‬ع نصا‬
‫‪« 60‬نطم‪-‬ماهاه مج علذمآممم‌بته ون ععط‬ ‫عصصعل ‪ ۵1۱۵۷‬رلجتتافع‪ ۲‬صه‌تبطع ‪ "1‬عطا ‪ 2‬تهع‪۲‬‬ ‫کرفلم نز مان روهتته عطا خع‪4۸ ۲‬‬
‫‪6! (۰‬بافععاج طه‬ ‫رصقحدد لهتدمی بلعوصه‌صا صح مج صممام فنط‬ ‫‪0 8-‬صح مه عطا ‪ ۶۵‬وعماعطمنه عطا طازا‬
‫جم ونط ‪ 02‬قصممل عجمعجع عطا ‪ ۶‬مه‬ ‫وععتعحطمرصه م‪ ۱‬بلهیعللمص صه و‪ 2‬امظ ‪1‬‬ ‫موز عمط موز رقزد‪ ۵‬وتفصتومص مطا ‪ ۶۵‬وعتنام‬
‫عم ‪ 02 2‬صقصواگمتن ‪ 2‬وه طفوط مهلنتدم‬ ‫‪( ۶‬سماوه پرآزجعی عهتعهسمط) تلمطمتاهد فطا‬ ‫‪-‬عصتصوعصهد صمتاع‪06‬ظ ‪ ۶۵‬حعفصصد حه برلمدعدر‬
‫زهصرم]‬ ‫حصفطه ‪ .‬قمع غقطمه ‪864‬ص‬ ‫جنر‬ ‫افطة غده واصئمم ‪ 042‬رقاجع‌عصی عنط ‪690 ۶۵‬‬ ‫مه عمط ور اج غقط) مب مصنصع‪. . 61 :‬عمع‌صووع‪1‬‬
‫طنم صقطا فنهتت طفذه صمصصصصرم‪ .‬هد ‪۵۲۵2‬‬ ‫ساجتامم ماصمم‌ناه ورحشاه مج وه متفطم‬ ‫معط خقطا رعطا ما فصععو‬ ‫سوه‬ ‫وعنحصعممم‬
‫عصوو معط ‪ ۵۲۵۲‬رد‪ 2‬عمط غقط ود تحمط‬ ‫ی نوم معصنط‌هه راصم‌‌عنعدی فاملح ره‬ ‫عبط یعیباموواج معط غباط عصنط ونم‬ ‫‪6‬ص مه‬
‫وقتناهعتن ولللز عمط رصع نموه‬ ‫هصح عصنامنی‪ -‬ماد عصمد مه عصمتعصع]‬ ‫عص بم) علبجل صمععمه عط ‪4‬ص هب مع ععطعن‪1‬‬
‫‪ 5‬عجصوء معط دم عصمتاهتبه متتصصصا ‪6۵۲۵۷‬‬ ‫وبامبمز ‪1‬ب براطاجدان دح‬ ‫‪۰‬‬ ‫زاره عصتد اعتال ‪2٩‬‏‬
‫عنام ‪0‬ص وید وعو‪2‬ع‪( 6 1۵۲‬‬
‫ععصلاتاو‪8 ۳‬صج‬ ‫‪0‬صنجصهد وخصماهعک وله ‪61۲‬‬ ‫‪6۲6۷0۳۵‬‬ ‫طویارط میرم بوط هه ‪0612‬عظ رکلع‪ ۵7‬عصتا چم‬
‫‪21‬‬ ‫وماعناظ‬ ‫فطا روعقه‬ ‫عط عامعتفطل‬ ‫‪651611 1‬‬ ‫عنط قط واوعععباه ‪0‬ص‬ ‫له حمع؟ میمتیعلنط مط رعنوم‪ 1‬عصحعصا عطط طفذ‬
‫‪0‬نجمه‬ ‫تعطاجد مج‬ ‫‪6۲۵‬‬ ‫غذ) موه‬ ‫متاطیام وتفتاته مط اد ‪0‬علتعجمعع‪ 69 ۳‬اعنتدظر‬ ‫‪631 ۰‬‬ ‫‪31‬‬
‫مط ‪"1‬‬ ‫‪ ۶۵‬مهد‬ ‫مظ عقط صه‬ ‫ومع(‬ ‫و‪ ۲۲۳‬ه‬ ‫عطم]‪۷‬‬

‫صیع‌مصد فطل ‪0‬صح ممتصتاعع حتقط غیاه ‪061۶۵۷۱‬‬ ‫عط ‪ ۶۵‬محعام مه مم ‪, .‬ونفتی تتاصمل تمسنه‬ ‫مصنقوه ‪ 6‬همه صقم‬
‫صرح واوتعمامعمطمته ‏ صهه‌منعننظ ‪01۲۵۲۱ ۶۵‬‬ ‫مه حصنط هت خمصصق عناً ون ص همه‬ ‫کم‪ ۵6‬عدرم رفظ ‪ ۷۷۹۰‬تمرهه‌مل هوممممنطهک‬
‫قصهتصه‪ 1:‬میم ‪ .‬مضه انامه م‪ 1‬ولمم‬ ‫فنطا مطمع]‬ ‫لقصمتاجد مد عوسمی همه‬ ‫مه‬ ‫ج وعصومععن عصم ر‪0626‬ن‪1‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬
‫اهناصهاو‬ ‫‪۵‬‬
‫‪.‬عصمت‌نلهه تقطا صعااه‌عد‪ 02 0‬ما‬ ‫عص‬ ‫و‬ ‫‪2‬حر‬ ‫ام‬ ‫نمز‬
‫‪ ٩۵1‬وط‬ ‫‪۰‬‏‬ ‫رتقطامصه ‪ .‬مصتاهعط‪ . 1‬م‪0۶‬‬ ‫صقن‬ ‫‪,‬عقص‬
‫ومعمصصد عنام‌حاصروی تبهوم متمصدد مه ‪۵‬‬ ‫صنعوعه ععمه و عبونصطهعا‪ :‬ومللع‪‌0‬صهترزظ‬ ‫معط ی نز رئلهعطز وعاهعهدان‪ 1‬بوصم ‪ 2‬مفط‪۷۲‬‬
‫هه ‪ . ۶۵‬عمصهم‌نصعنعصد عطه‬ ‫صیم‌مصهد مه‬ ‫وصتانایار متقط عطق اد رهام منصد عطفتمیط‬ ‫تاو رتمطامصه عااجعمدانژ‬ ‫ماه‬
‫حمناه هقی عصهتع معط فصتجوه هو ‪622‬‬ ‫‪0‬تعبملعگ عطا تعقصهع‪ :‬ما فلج ‪ 2‬تعطام‌ومع‬ ‫وع «مامهتنلاع‪۵‬ج عطا‪ .‬‏ روفععمرم عط ]‪۳‬‬
‫ما ع‪0‬زد ما فقط طعمهنگ طمنطه طمنمتطه‬ ‫لمع عطا معط رتتماعنط صفتصهن؟ صا هم‬ ‫عصطرمو م‪ 6‬عصتم‌دندط ‪ ۶‬عصه ام ف؟ رده ما ‪۵‬‬
‫‪,‬عصصن هچ ‪ ۶۵‬ععص‪6‬عمصهد نظ ‪۵۷۵۲2‬‬ ‫ماع لحتعصعع وم‌صم‌هاض ‪ ۶۵‬وفصحع‌صمهعععق‬ ‫رفععص عط ط‌نطم عصنتطاعصهمه عصه‬ ‫‪۶‬ه بط‬
‫عط فعوم مطم فصعتصه‪ 1:‬صع‌مصه ‪6‬ط‪1‬‬ ‫‪ 056۷1-‬صز ممطمتوعتین حصمظ صمی مناد رفنه‬ ‫عط حمتط صمتجتمجهد فطع حصنط ند دهم‬
‫‪ 0‬ممطو مه رمفزه عطه هصتتناه؟ علنط‪ ۷‬ودما‪2‬‬ ‫صح رعصهنط بدظ عمط حطس ‪0‬عآممبا تاه رمتصهاهم‬ ‫یت‬
‫عمط ل‪4‬صه ممتومدم طوومبهنگ ‪ ۶۵‬ععصعو مطظ ‪6۲2‬‬ ‫‪,‬افمعطاعظ عطا میگ مطنن صعتصه‪]:‬‬ ‫عط‬ ‫مان عنطغ عصت‌لمصه ‪۶‬ه موی فط صا علن‪۷۲‬‬
‫‪ 1,‬فنط عمط ‪0‬مصنجه عط طمتطها م‪62۳2‬‬ ‫‪ 5‬ر‪6‬وتاه» صهتطهبوظ مط طعنه ومزکتصمل‪ 1‬حصاز‬ ‫مهد ‪ 2‬طاس مک مناد مها مصعصطم‬
‫عصنلفصد فافتاصهمتمی صحصصصعع) ‪ ۵‬حنمدع ‪ 2‬غباظ‬ ‫تافص صعععمید ما احصهااه صه‬ ‫لته‬ ‫«متعسلمتم مم‌صوطه مه صنط عصنم‪ ۳01‬ووعمللز‬
‫‪ 0‬ومامج عطق علوه رععصمججرم مباممعمط آهعزافناهاه‬ ‫حصم ممتفهتصد فنطا له مصتممنطا ص ومنهبه‬ ‫جح ‪ ۲0۲‬متبوط مه با فصح عم‌ههاء امصن عمط طز‬
‫‪۰‬مصصیومی؟ متقطع هد مدای حصممعالوط معصعل‬ ‫م‬ ‫‪.‬اه ‪639 ۷‬‬ ‫وج علظ ‪ .‬مممتاجتعوه‬ ‫‪ 0‬عاط‪ 2‬ما‪0‬‬
‫جمناتل هه تسین غقعم چ ‪ ۶۵‬همهم معط[‬ ‫صز ‪0‬مصصلزز عز عصعصام‌مص‪6‬عد متامصهیل فط[‬ ‫متس حصلن عطا مه معط‌بام] عمتطعنصن معط غتاهر‬
‫عصا معصتمعوه ‪ ۶۵ 2‬ما‪ ۵2‬عطع مه ‪ 06606۱‬و‬ ‫سمامم‬ ‫مطا ط‬ ‫وجمنامعه‬ ‫ومع‬ ‫ما‬ ‫عط‬ ‫صی ‪06‬صاصتم‌معتاه فط ععملها ععصهز‪۳1 ۳‬‬ ‫نگ‬
‫کل اد‪ 01‬عمط روومموممنمه وقامطلد فط‬ ‫‪ ۶‬مصنا عطا مصنمنه هه فقطا هه فعطامام‬ ‫‪ 54. 61 ۵‬زه مهد عطا ‪ 5791 ۶2‬رطا‪ 5‬اکلا‬
‫‪ 51 8۷۷0 6,‬مهم مت ‪۲۵۷۲0۳‬‬ ‫‪-‬عمو [همزتماعنط فطل خر فعصناً عط‪ . .1‬اعتتظت)‬ ‫تاج ‪66‬و‪ 60‬عه‪ 7‬لت معط صمطمه ععنله ناو‬
‫حتعطغ «‪ 0۶‬ومناتن دا ‪0‬مونجرص مععدا ‪ 6#‬محر‬ ‫عمط ‪ ۲2‬صد ‪6‬عتوعصه‪ ۳:‬مباوعطامصعصتن مطا‬
‫حطقظ ‪0‬مامتفصا "ماه ‪ 2‬وز ادص مظ ‪1۳‬‬
‫عي صده نتوین وسحعتنا صعتعهظ تصملاهعه‬ ‫ص وبا[ ‪ 127۷۳056۳ ۶۵‬و‪ ۲‬عطا ‪ 2‬فصه صمعط‬
‫جر عز ‪06۳61‬تعومی عبحظ عصمو فه رغمص رهظ‬
‫‪ 682,‬عنطا ‪۶‬ه حصلن بصه صز عطجع؟ لمدمتاممء‬ ‫‪271 1‬‬ ‫‪۰‬‬
‫عمط متاعمم ‪ 2‬رصتناهد متاصهصوه‪ 2 :‬و‪۳1 2۵۷‬‬
‫‪212121.‬‬ ‫عطا ‪ ۶‬معصم‌عنممم عطا من م«صمحتادع] اع‪۲‬‬ ‫‪ 0601۷0 2‬لعج عم ‪8‬قظ هصصم‌صرطهک‬
‫‪.‬اطع ما‪ ۵0‬صهزعرمظ‬ ‫وضو طذ عصنلمصه سل ما صمتعصه‌صنل بوندتهن‬
‫عون عطا‪.‬صم عاممه ‪ 2‬غبه وصتوصترط مات‬
‫‪ ۲02 6‬وگتات‪ 2‬صهتصه‪ ۲:‬ممنابهه طزس علصناً ‪ 2‬وه‬
‫‪ 2791‬صزٌ نز صذ مصونلوم؟ رصهتعبع‪2 1 .۴‬‬ ‫رمقط هنم معط ‪ ۶۵‬ملموناه معط‬ ‫عمط‬ ‫کلفتی تهستلیته فطا مه صمتصه‌اغ‪06 2‬وقنام‪]0‬‬
‫لمضمنعا( حصم صعماً حتم‪-‬عوم‪ 2 1‬عامم‪ 1‬عظ‬ ‫صهتصه‪4 ]:‬عط‪-‬ممنلمصعن) ‪ 2‬مد مصعنظ تنم‬
‫وقطمتاه صهنعظ ‪ ۶۵‬پ«لتصج فطل ما رصهع‪ 1‬طمنطلمه‬
‫ععصحصن؟ ما صمئونبع‪0 ]16‬صه متلفظ صهتره‪1:‬‬ ‫صحطع ععتغعط طعصه‪ ۳‬صه طعنامصط وصناجعمو‬
‫‪-‬عت ‪ 0612۵۲۷‬وعلج عط عبط معصتاهم‌طوم وز‬
‫‪ 9‬صوع] و صمگ عط‪1‬؟ ‪2 090665 6۲۲26,‬‬ ‫تاصعغجم وا رقتصه‌نوم تقط‪ ۵ .‬منهدما_ معط‬
‫‪ ۵۱ (۴‬عصهتصه‪ ]:‬هصنمد عادایتتاه م‪ ۲‬وفع[‬
‫رعصطنع عطا نگ ‪ ۳60۵۱.‬ون گه وسع ول‬ ‫و‪ -- 2‬وصح ‪ 02 ۶۵‬مصعصطهک طامط زه مقطه‬
‫تعاوم؟ عصنل‪2‬ع‪ 1‬مطا فعم ع‪ 016۱, ۲‬عطه هد‬
‫عطا ‪۶‬ه ‪۲‬مامعتنل و‪ 2۷۷‬عظ‬ ‫‪(۰۲1۳1۱‬‬ ‫مسجهع‌عع‪۳‬‬ ‫اوع ‪۸۱٩‬‏ ‪ -‬ومع صملووعتجن صمتوعظ ‪ .‬مطع‬
‫‪ 0‬همعط رصوی؟ ما عصتلممه لت صصد و ‪۶۵‬‬
‫حعع] ‪ ۶0‬اممطمگ عمط ده غطهم؛ ‪0‬صد‪ 2‬ممزبرعه‬ ‫صهتصه ‪ 1:‬عامنتاو‬
‫‪-‬عصنن) ‪ 6۵۳۳‬عصنلیه عطغ ‪ ۲0۶‬معمصم‌تنهم هر‬
‫‪2,‬عصن مه صمتو‪۷‬‬
‫صنتقصد عط عم حصصمعلنل‪ .‬ماقصتانه م‪1‬‬ ‫وا طمتط‪ /‬ر‪ 507‬اتده فطل صذ جرنامتم قظ‬
‫صفتصوت؟ عصنم ده ‪0‬عصعمعدمی صصلن م‪1‬‬ ‫حصمی طمنط غمعصممله‪۲‬ع‪ 2 0‬ظذ راکنطم‪۵8‬ه‪0۳۳‬‬ ‫عط ما صمتاه‌ونمجوده حصصد ‪ 6762 8‬عمط عط‬
‫له صعایع ‪ ۷۷۱‬معط هد ‪0‬عبجع صععط عقط مط‬ ‫فطا ‪.‬فافقه‬ ‫منط عطع ‪ ۶۵‬عسطلنه من‬ ‫اعاوروی‬
‫عتحامد م‪ (066 ۶‬فطا علمع؟ ‪4‬صح هلجم آحتبط‬ ‫متفعتصعللع‪۱‬ظ ‪ ۵۲‬ولمهمم‪ 2‬عط ط عودع‪0‬م‬ ‫واتاهنا»ع‪1‬لماصن‪ ۲۵ -‬عهسا ووعص‌لمعس ونط ‪[۶‬‬
‫بصمتانل‌جتا ی عنط مه‬ ‫لممتجمتونط ه ص‪21‬‬ ‫و‪) 63 596‬عمط و رام عطا ‪ ۶۵‬صمتام‌نمم‬ ‫مه ‪ ۷‬گم صمتن‪ 0‬هه طعصمظ مد مین‪2‬ظ فطل ور‬
‫ت«للمیامعلهصد تمطاهد فصتوعط عط رفصقط‌صوم‬ ‫عبت ‪ 2‬قذ وعلصتطا فط فقطمه مج ‪6‬اه راع‪2‬؟ صز‬ ‫مز وح‪ 1‬طاهمع‌تطه فنط رعافع]‪ .‬تبمتعمم‪ ۷‬مج‬
‫‪ 50‬طمنط‪ 7۱‬تباوسام ‪ 2‬رللههم‌نمصهلعع‪02۳2 2‬‬ ‫بم صهتصه‪]:‬‬ ‫عمط‬ ‫‪ 2‬عصتعحطل بواحرصصنه وز عط‬ ‫معط ‪4 2‬صج صعتعنه‪ 2 ۴‬واعم‪ 2 :۳‬عصتعط عنط‬
‫‪-‬لنه د‪ ۴ .‬وعنجمعه فط مفصد ععصبتاص ‪ 2‬مه مصنط‬ ‫و‪ 42 5261‬ر‪ ۲۵76 52۷ 70‬احمطا ونم عطا ‪۵‬‬ ‫صرحصصبط‪ .‬صننام‪۲‬‬ ‫نع‬
‫‪]۲۳/,۲۰۲۸۲۱(۱/۸۷ - ۸ ]۱(۱۳۰۲۳//۲0۲۳ ۷‬‬
‫‪8۳/۸۲۰۲] 0۳ ۷۵‬‬ ‫‪0۲ ۲15 ۲‬‬
‫رمطنما رتعامه]‪ ۷‬عط مغ عمط همعط‬ ‫عصنصهوه‬
‫‪ 80۱0 0 (۲۵۵5-۵‬رعهصهاي سوسهانهن ‪۵‬‬ ‫سنط سحی ‪ 1‬ععل‪4‬ند ‪ 2‬ومد رفصمتاومت‪۵‬ص‬
‫‪ 56101009005 6 55660۲0 0] 106-‬رچه‪ ۵0۵ 0۵1‬بو‬ ‫و ‪4‬صه مفصقط صذ تعاطمع عط) طذ رتوتت‪۵۳‬‬
‫‪556175010165 ۵00 565۵61۵۲ 6۱18 ۴0101665‬‬ ‫‪۴‬‬ ‫‪ 01‬وعمصا ‪0‬صععبامطط ‪ 2‬رففهاع هصنمم‪ 1‬عمط‬
‫ات ‪61 56610 0‬‬ ‫‪1 "6 161601 666-‬‬ ‫آز‬ ‫‪۳‬‬
‫|‬ ‫صز مامد لهمتتماعنط ‪ 2‬م«قاحر صصعصته صعن)‬
‫‪2‬صعصطه‪ 1‬صبل‌تمن‪۳‬‬ ‫رم صححط ماه غز صهن عمج ‪ ۵‬فصتعلئه معط‬
‫موعصممن‌مومی‪1۵-‬ه ه‪ .‬و‪8‬مصوتامله‌که‪۵‬ع‪۳1‬‬
‫‪511261۲-6006 60101۷50655 7‬‬ ‫منطا م‪ 0‬غذ صقه ‪0‬ص‬
‫و‬ ‫صحطجع‪ )6‬و‪1‬‬ ‫جع لجه تقطه ود معط مد رتولفتامت‌فومعصنا‬
‫»ماه تلبت عظ هم اه‬
‫فقط عصم مهد تواداج‌دامظ‬ ‫‪2‬‬ ‫‪6 ۰‬‬ ‫وصصه‌صطهکر‬ ‫من بصع مه ممتامععصی ع‬
‫مد عمط که فصمته نامز عطه جرف ولل‌صیام‪0‬ظ‬ ‫عمط هم [‪07‬ع‪ 1‬معط ‪ ۶861‬غامد بواحرصصنی ‪0‬قط اننه‬
‫صحی ‪۶‬ه مسبتاین مط جم مصصمصت ‪ ۵‬صصباتلع‪۳‬‬ ‫ونط ‪606 ۶۵‬و عط طعمطاله رویامته‌عوهم‪٩16]-‬‏‬
‫‪0 6۲6۳‬عاصعصصه‪ 1‬مد ‪0‬صح عفاعاً عط صهطه‬ ‫‪ ۱‬صل! جوز حرمتامعیی فطع عصموه فمم‌تاطع‪21‬‬
‫‪ 0660۵0 2‬مطا جماععتنل ‪ 2‬رقصصه‌صطمک نا‬ ‫‪51662۵۳ 0 ۰6‬‬ ‫‪:‬‬
‫کل عسنتاجع وس جح پوتهتصهصیهمل تمطو‬ ‫عط ‪ ۲ 232, 0391,‬جه صعتطه ‪ 1‬صذمعمظ‬
‫صهبی ‪0‬صح عبنم آمدهمصصمومی مه طم‌نطما‬ ‫"عظ عمط رعتعوط صذ صمتاهءبله عنط ‪0‬عطعنطز‪1‬‬
‫‪ ۰‬له نصطمع]‬ ‫روه[مصطز‪ ۲‬آه مبتاعص؟ عطا صم ‪0‬عامیل‌هتع‬
‫جمعساعج دعنا ععصهعععَن گ‪۶‬ه ‪۲ 2 01۲۵۷۷‬باظ‬ ‫حدم عط و‪ 591‬ص ‪,‬اژمتهبندلا متعدظ مه‬
‫سجمی موم فطل فصه مصممصمبعنطمه فط‬ ‫م‪ 6۳۳۳‬صذ عصهمم هم صمتاءعللمی ‪06 2‬دون‬
‫و نج عطا فقطا ومع نهد ‪۵‬و عت صمتاجوم‬ ‫دعر نطفته ‪0‬عمععد ‪ 2‬بو ‪ 06701101‬ع ‪۵‬‬
‫مستامع‪1۶۵‬د «اجمعل عنطط‬ ‫هوو‬ ‫‌مط‬‫مع‬ ‫وعصص‬
‫‪01-‬‬
‫‪1-‬‬ ‫رکط‪0‬ز هزانج مس عط صعع‪0‬عط ما ‪,‬تعاه‪1‬‬
‫و‪6‬ن‪ 6۲01‬بوهسج ‪0‬عوقه ععقط ‪01‬بامده مر‬ ‫‪ ۷65-‬ره صز جععیی برتحتعاناً ه‪4‬منودنم عظ‬
‫‪ 6‬أهزتهتاممدد فطا ‪0‬عط)مع هط للناهم ات‪2‬‬ ‫توتحاصعصه‌زلیهط فط مه صمتعمءطنا وه هم‬
‫‪ 672‬ملبا‪ ۵۲۱‬تقطط صمناع‪61‬‬ ‫نات‬ ‫و‪ 2616‬عمط وه [حصوز ‪ 2‬عصتنهه ‪4‬صه هط‬
‫تین عمط فطع که وقعصونامتم‌فومی هام فنظ‬ ‫صه حصلز‪۳‬؟ ‪061126‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫و‬
‫صهه عحصلن صوتصحیا تفعط عطا ‪ ۵‬مود رهم‬
‫‪ 6۵,‬هه ععبطلیه عتط ‪ ۶۵‬کناجه‪۳‬‬ ‫فطل ما دععمباو عتاعطعمه تتقط گه دنم ‪7721‬‬ ‫دوه مط خعط ‪[ 0691‬ناصت خمط و‪61 27‬‬
‫حعنط کع‌تبتاجع؟ وتا عطا رجدم‌قوع‪ :‬عنطط ‪۲۵‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪6‬‬ ‫ه‬ ‫د‬ ‫ط‬ ‫ن‬ ‫ع‬ ‫ط‬ ‫ب‬ ‫ع‬ ‫ظ‬ ‫ل‬ ‫ص‬ ‫م‬ ‫ت‬ ‫م‬ ‫ز‬ ‫>‬ ‫ا‬ ‫ب‬ ‫‪2‬‬ ‫ه‬ ‫م‬ ‫ص‬ ‫‪0‬‬
‫تج ما لته ص رصمتامه ‪ ۶۵‬سمل مصزمهای؟‬
‫اومصص عط مصمجصره علصیهد افبتصدد عقجعی ‪ 010‬قظ‬ ‫معط کم مصنیتد عمط عصنصعهعصی رعنآهمهوتع‪۳‬‬
‫امملصععصهتا ‪ ۶02 2‬ات ‪556۳۳ 2 ۲6۳660‬‬
‫‪ 60856101۹‬عمط ‪, 1‬اج متاحصممتن گه ملتم عطتاومب‪621‬‬ ‫عحطمظ معط که لعئئری تحتصمصهعتی عصعمصه‬
‫جع و‪۲‬نووععه تتفطا ‏ وقمص‪601۳۳ 26۱/‬‬ ‫حصبا فلع وصتروگ مط‪1‬؟ وصهتوومصوتن ردان‬ ‫حصرموعج ‪0‬صهعع عنط]" بصع که عتعلنهد صهتصه‬
‫عمط بلج ‪ ۵۲۵۷۱‬ممموو عطا عم ععصم‬ ‫‪6‬ص‬ ‫ومد عط نم مععملهم ‪0‬مصنباد ‪ 1۵‬ععهاط صجتصعصسظ معط ‪۶‬ه مص‌بودص فص گم فامه‌تنهتعل‬
‫ما عبال ‪ 10‬قا ی طملویتجرون آمیاوزن‪-‬متلننج ‪۶۵‬‬ ‫عم صحطهعع‪ 1‬امصمتانههت ‪۶‬ه اتدمع‬ ‫ا‬ ‫‪ 6‬ناوید ‪0‬صح طانجهد تم عععام؟ ‪ 2‬و‪ 2‬ه‬
‫حمتط متهعتاهیامعالماصتوین و ‪0‬صن مطع‬ ‫صصمطه ‪6261۱2۳1‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫لنطقطه‪ ..‬هتم‬ ‫‪#‬عتط ونط رحصاط مد ونط عم هصتاهه عطا عصصی‬
‫وتدعهانا چم ‪060‬صیام عم صتهاتعی فصممتل‬ ‫‪ ۵۲6۲-‬صهتصهی‪ 1‬عمط صذ ‪0‬عنصعو‪ )6۲۵۵۳‬کوع‪12‬‬ ‫‪ (۲‬معط رعناممءعیعط ‪ ۶2‬طدم‌تهنگ ‪6261‬‬
‫صم فوصننمه بانوم‌طیعه مط‪.. .1‬مصمتاهتنم‌وطز‬ ‫ات‪ ۲ ۵7 ۵‬عصصهتومص ‪.‬امعم‬ ‫عط ‪ 7‬متس مذجه امصمنفهد صعتصجع‪ 1‬عطة‬
‫اومصصله صح غباج ما هصتامرمص‌انه گو ججموه عمط‬ ‫صم ‪.‬عون (‪6‬ش ‪4 9‬صه تاصعبظ ماحصدنه‬ ‫م‬ ‫‪ 600‬رتتاجمطام‬ ‫‪۰‬‬
‫‪ ۶0 2‬عصصصعا ص صممتاجممعصی ‪ .‬قصم‌صم‌وصهه‬ ‫‪8۵16‬و ایند طفبامط رتوتهتممرصه‬ ‫‪8‬‬ ‫حقحص‪ 2‬ا‪0‬مصصوطعمص جح مها مهن‬
‫انعم لهتته‌مصه ونم‬ ‫نصا لمصمت‌تلهت ‪ ۶۵ 2‬عمجم معط تاج «اذنامه ‪92‬‬ ‫وم‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫ع‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪۳‬‬ ‫ل‬ ‫ت‬ ‫ن‬ ‫ع‬ ‫ا‬ ‫ت‬ ‫م‬ ‫ه‬ ‫ر‬ ‫ص‬ ‫ه‬ ‫ت‬ ‫گ‬ ‫م‬ ‫ص‬ ‫‪0۰-‬د‪۱»«۰‬و"‪-007‬م‪0‬ص‬
‫ب‪0‬‬‫ج‪۳‬ب‪۵‬پ‪۵‬‬
‫ومسهونه مط هن عصعوه ‪... ۶1‬اعد ‪6‬زا ‪ ۶‬ممزاتازطنومم هت معط ‪0‬ععصعالمط دنه‬ ‫‪6 6‬زونیه ‪06600‬مع ‪0‬صح عتماعه آمهملدوع]‬
‫نا عععطا فعم‌تجره ما مصعصت عمط‬ ‫صذ ‪1068‬ولجر عصمناوم ‪ ۵‬م‪ 1‬وععصعیامت‌کطمم‬ ‫‪ 6691‬ص ‪.‬بجنصدی مط ‪۶‬ه وامصضعطه ‪122۵‬‬
‫ومزاومتصحط‌عصه قصج ‪0‬معصد نم موه عنطا مطلنا ‪۵۲‬نام‪6‬دمتاعد فطا عم نععما ونط م‪1‬‬ ‫کذم(عصه تصه بر ‪0‬عضهموعبم وه مصلظ علا‬
‫متعم] مط]؟‬ ‫مطصووه طمنطما رده‬ ‫ع‬ ‫ط‌نط ممنموتصمط‌عصه مت اقط‬ ‫‪ 2۲‬حعط ر‪‌6‬عنجع‌صه‪ ۳:‬مبوعطعصمصتن معط ‪ ۶2‬مت‬
‫نمی لفط ج ‪0‬عفتجمصصصنه فصه‪ .‬لهناوم‬ ‫‪ ۰‬عععصی صان عمط‬ ‫مصتععمصا گن (هبتاوع‪ ۲‬عطه ما تعا‪ 2‬م‪1 0611۵۷ ۵5‬‬
‫‪-‬دزهاط؟ امن عط صد فنعوقله صمتصجی ‪۶‬ه‬ ‫امه ‪ . 01‬وتع‪207160۳1121 76۷۵۱‬‬ ‫‪7‬‬ ‫عناوم صمع عمط ‪060‬ته‪ ۳2‬مهب غمزعط‬
‫حصمم هصتصصتهونک عطه از ‪0‬عومله طفیدمتونه([‬ ‫عععم عنط سمل ماه‬ ‫عم‬ ‫ومد‬ ‫‪۳‬ج‪۳‬ک ‪ ۶‬عناوم طمممد‪ ۳‬معط و ‪0‬عتعه ممتر‪۳‬‬
‫عقط دمص صلن صهتعیعظ معط فطل طمووع]‬ ‫یاو عم‌بااهتصتص عصزهمصص؟ ‪0‬متلههر طمناه‌نطا‬ ‫ددمتعم »نطمرمتومممممنن‬ ‫نناک م‬
‫صحتصوی ‪۶‬ه جمتامعگهم عمط تمه نتمطه صعاا‪21‬‬ ‫عط ‪ ۶‬عمزانلمع مععلم‌نطا عطا مه ‪06‬وممصزنم‬ ‫‪ ۹‬حننوویه عقصم متوععلله‪0‬صمزظ عمط‬
‫عبتامیاتطمت‪ 2‬رهوج ما صمتعتهت آهندماعنط‬ ‫طز تمناهاه‌عصی معط ‪ 01 ۶61‬رل‪760۵2۳ 12۵‬‬ ‫عط ‪06‬و‪۵2‬‬ ‫تم عمط رطومتهنگ ‏ ‪ ۶۵‬مت‬
‫مصصتجهص ‪6‬باهتصتمهر ‪0۳2‬‬ ‫‪ ۶‬دج موه صوتمیع‪ ۳‬تدعتنا مصق صذ روتعط ‪ 001۵760-‬آهزمتونط ‪" ۵‬مصتصحعم تفص ‪6‬طع‬
‫‪2‬ع معط نج ‪۶‬ه بانلمنن عتامنو ‪61‬‬ ‫‪ 52۷ 10-‬عط ححمطه من علمممم ‪. 61‬مر‬ ‫‪ ۵ ۲‬عون عط صمونا رتو‪00۳6‬؟‪69 ۶0 1‬زع‪۷‬‬
‫‪ 02-‬صج ‪06017۵‬ته عقظ مه فصصععو بواله‌نصمرز‬ ‫حتعطه مصتصجعی نم ع‪6‬ههعوعصد ونط م‪۲0۵۳‬‬ ‫رعتماع‪ 2‬عط‪ 1‬بصعت وتمتممرموم‪1‬‬ ‫‪0 81‬‬
‫‪ 0۸ 6‬عاطهصن قوذ ‪610‬ص قطه متسه ‪62192۷‬‬ ‫‪ ۶0‬مه عط ضر و‪ 6۵۲‬هم‬ ‫‪۰‬‬ ‫ط‬ ‫ت همه علمدط ‪06‬وعدم رعصنطاماه لهعزبماعن‬
‫‪,‬عمطلمم) ‪6‬بناهم‌تمصصم ولاز صر عون[‬ ‫‪۵۱-‬‬ ‫طونه ‪۶‬وصل؟ ‪ 50:۵ ۶۵ 26۶2۱:‬عط؛ «[‬ ‫جر‪( 01۲۵۷‬معنط ره عطا صععساعط‬ ‫‪۹‬‬ ‫‪11‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪1۲۱۸ ۳1۸۵۸۲۳ 5‬‬
‫ار ‪۷ 5‬‬ ‫س‬
‫‪۸۸ 1۸۲۳/۳۵۲۲‬‬
‫‪1۸۲,۲۲۷‬‬ ‫‪۳ ۳‬‬
‫‪11۳04‬‬
‫‪2۸۵۲‬‬
‫ملق مط‬ ‫عاهاه ‪ 2‬فا *ععلقهعظ فصن‬
‫عط همه متا که بچننامیتی منوتص مطا وم مر‬
‫اعج‪1‬‬ ‫افطهر لد اقا‬ ‫و‬ ‫لهج همع‬ ‫‪۲۷‬‬
‫‪۰01‬‬
‫‪ ۶‬ععصعو عطع صذ حصلط لب‌طعناعه ‪ 2‬وذ ‪61‬‬
‫حطمی ‪4‬ص اصعصصه‌اتمعیه ‪4‬صه روز هن بم‌عنل‬
‫مج طاطفطه قه ‪060‬مفع هامید مصمتانق‬
‫‪0‬‬ ‫‪۲‬‬
‫‪۲۱۲ ۸۱۲۵5 ۸ 0۳۳۵۸۲۲۷۲۲ ۲0۳۵۲ 0۱‬‬ ‫«لجه عطا وه نا نغصمل علممعم تولتعممنلرن‪0‬‬
‫‪ 6‬وعتایل تتعطط معط ‪0‬صه ‪.‬ععتایل صوزتمم‬

‫‪‎‬یخ ‪٩۱08 0۲‬‬ ‫«مص عم افیا رفص حقفط حصم صعطلهع‬


‫کذ معم‪2‬رظ مش ‪.‬عمممعصهطه طل مل ما امه‬
‫هه و‪« 6۳۳1‬للمع‪ :‬مطن سع؟ عطا عمج‬ ‫‪۵‬‬
‫‪ 52‬و(کعصطز ‪ )۷۰۱, 1‬رتحاصعن) اصع‌ص ‪۷‬‬ ‫‪.‬او مد م‪ 1‬عم ممتوفوم‬
‫و ‪06‬ا»‪ 6۳01‬صرح ند حصلط عفعظ فط ‪1‬‬
‫ثم باه ‪ 0۵6۲۵۶‬و عطه ‪۶ 18‬ه عهه عطا ‪۶۸‬‬
‫‪ 6‬ها باه ‪06۲2‬و حطعنط مصمصصهت) صرهتو([‬ ‫رصن ترتع طامدا فلز مفم) معوامون ‪(۲‬‬
‫ومبلاتحل بامداج حصلن فنامتیعو قمصصر فطع ‪0‬صرم‬ ‫م‬ ‫هه علصوه ‪ 2‬بوط غطعیامط و ط‪‌6‬نطهه معبامط عط‬
‫‪ 00-‬عاباتاعصا حصلزط هصق صح ‪۲22 ۶۵‬‬
‫‪ ۵۵‬صز جمعه ‪ ۵۲۳1‬منمزنمطهط‬ ‫کاوع‌امدم معلههدظ مصن؟ ‪0,‬عطوتامصعل ع م‪ ۸‬ور‬
‫مه معط ‪ 2‬مه فوع‌عامح عط ممطفناطماجه رامع[‬
‫‪ ۲0‬عححمط ح باه عصنا ما عصووصمی مه فقط عبط‬
‫حصی عمط زه ‪60‬و بعطتاه معط هه م‪ 6۲01‬وتانه‪6‬ه‬ ‫لهج مم‌للتطی عیام چم وعفیاهم‪ ۶‬ملظ فط ]‪1‬‬
‫‪ ۲6‬زه فصتمجز غانتلج فطل طت لمع بعطا ‪#‬ام‬ ‫‪010 ۰60‬‬
‫‪۰21‬‬
‫‪ 65-‬همهم صه ربا عنع غمط [لذه فطه غبدظ‬
‫ه ام بو ععصتمطوه بوم‌و)‬ ‫او‬ ‫عبات ‪ 2‬مه ‪0‬ععهد بچالهتتاعه وذ ‪, ۶۲‬صفطه ‪0‬صنام‌رو‬
‫‪ 6‬امد مد کععجمصهدهد قطو رقحصمط معط ‪0612 2‬‬
‫‪ 6‬عمط ‪ ۶۵‬ععصصتی هه تاه ‪ 061 6‬بک‬ ‫صمصصهن ففن ما عمصمتتومه‬ ‫‪ 6‬آهدهمعتهم و‬
‫عصلنا ‪.‬دا (عباطا‪ .‬مصصنمه‌ق‪ .‬طقته عمص) علصوط‬
‫صعطا عحرج؟ معلزب صه امه وج صلم فط [" موه مص وا توسد معنتن صلن و‪۷‬‬
‫کممنامهتن عصن‌لصوط ماطمتممععه مهم‬
‫سعه ت«لطعنط ممع فقط رصمصصجت ففن رمذ‪۷۵‬‬ ‫مامصصتده مرج صه اج محر ‪ 61‬ما ‪0‬عمفمرهنع‬
‫عط ‪۶‬ه مع‌تحصصد عطا ‪۶‬و عصم بط عقط غطهننمع‬
‫‪-‬حصب‪۳‬؟ صز بونلزواه لمتدمامععنل بعط دم ‪0‬مصصنه‪1‬‬ ‫‪150 80‬‬ ‫‪۰‬‬
‫عحورمط‬ ‫رباع لصو ‪2‬‬ ‫‪1,‬‬
‫و‬ ‫‪۳‬‬
‫‪۲‬صم ع غیاجا رطهنیهم و معلمودظ هنز‬
‫جع عقط ذ عمسنمععط ‪0‬مبعننهد عمط عمصصع‬
‫‪۲۸۲۰ ۳۸۸۰۲۳۱۲۰۱۲ ۸‬‬ ‫مذ عتصنل‌حد‪ ۹‬صد ‪6‬قبامط حصره ج چناط مد ‪0651‬‬
‫‪ 02 ۵266‬رصهتاهت‪ 1‬عصو ‪ ۶۵ 2‬مصعص معط‬
‫مج مطا مه علعم مصقطا‬ ‫‪-‬قطوصه رفدمونمطعز‬ ‫عمط ما تعاه وصمک وحم موم بلصه امل(‬ ‫تاصهء ‪۶ 6‬مصصیهی هطه معزاتله‌نصطع) امومع ‪۶‬ه‬
‫‪96515‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫لت ‪ 02‬عطا جمر معلج با اععععصهد متافع‌صورمل‬ ‫نز مه‬ ‫‪۱‬‬
‫مطا درد سممطت‬ ‫‪0‬عد‪-‬عجمک عصماط‬ ‫‪ 6‬مصلزط ‪.‬عمهعتهعبه ‪0‬عمانیو مععصنط) من‬ ‫فص طز اصامعه معط ‪0616‬و فقط عمط‬
‫مملام؟ والمنفنا ‪961۷۵۸۱‬‬ ‫مدز عصتاهمطه ده‬ ‫‪ ۶6۷۷۲‬صرح ‪ ۵.۲1,‬مطه ما ماود موم‬ ‫طاز ووجل‌تامط ععط قصهورو صنقع فده ‪4‬صه علصعط‬
‫ح مهعسع ‪.‬عمنهده‬ ‫معط لصج حقصمصد‬ ‫حه‪ 2 ۷‬صد ‪06‬حاداندل عصتعط ماه رمرمتننظ تمغ‬ ‫‪-‬صبتای صد (متصعو حفط فتمهنو معط ) ‪0‬صعت بط‬
‫‪8‬صه ‪811621۵2‬‬ ‫‪ 0‬طجه ‪ 000,0598‬عتاموطاج وم‬ ‫‪ 1‬مطعتلعص عصتلبل‌ص ردم‌عمباوصها ‪۶‬ه ب«امز‬ ‫م‪2‬تصنل‌نه توص‬
‫و صمنای‌م‪ 1‬صم عمط منم توللتق‪1‬؟ ‪, .‬عم‬ ‫مطم‌مم‌د‪ ۲‬هئ‬ ‫مصه رعوعصمتصجتن‬ ‫مصتتهصه]‪۷‬‬ ‫و ‪ ۴2۷‬زفصه]تمصرصصز غمص ور غلنافعد عط‪1‬‬
‫‪0 0‬صه عنععلبط فطعتا م؟ رمعتدم مم وذ فنطط‬ ‫طاذ عع‪ 1‬ععبادظ ونحد‌صهعع‪ 1‬عطا ععصنه بعبظ‬ ‫‪02 2 ۵۷۱-‬ظ عمط وم عطا غقطه و عصها تمحز‬
‫‪0‬عصصعیه تم بوطاوجع‪1‬‬ ‫‪#‬مط معط‬ ‫هم ‪617‬و عصنل‌مصصی‪-‬تعظ روصزعلمزع‪-‬طعنط فنط‬ ‫آببع‬
‫‪ 2۶‬متقتاه ‪ ۶۵‬معبا عاحوصصه ملق ‪572: ۵۷۷۳‬و‬ ‫وطادا‪ 07‬دامع ‪ ۷۷‬عطا ‪۶‬ه طمتاحصتع‌مصصد عمط عبط‬ ‫هصح هی امعم طاذه تمعن ور ما فظ [‬
‫ی صرح عاطهانمجه موحسله عجج طء‌نط رعهتغتان‬ ‫ناجع؟ ملظ جوز ‪0‬صحصصعل فطا رفججه مهن‬ ‫معط ‪۶‬ه اتمه ه دا ‪0‬عاجع و غصعصصعا تدم فاز‬
‫مصحا وحعمه عم معاته ‪." 81‬مصن‪‌0‬ص‪2‬‬ ‫وصرمع‪ 1‬جرد جرم‌وز مه فتاه [هز) تمد جنر موز‬ ‫معط و‪ 0۲27۵1‬عمت(مم‪ 1‬عممط فطع ‪۲6۵2۵922۳ ۶۵‬‬
‫وه عضو ق‪ ۵۷۷۲‬منمیگ ‪ ۶۵ ۵۱۲۵۷۷ ۶۵‬هک‬ ‫حقصع‌صد صرح جم نهد م‪. 1‬ع‌صنمد مرو‬ ‫هط صمنووعم‌صز فطل عصتامه‌ی عبط رحتعصی‬
‫عصمع غعاز حقط مطنبه مصمعصصمی که عاحصفه هه‬ ‫عط ومملاحسهی لمح مبامت‪ 2۵۷‬وا علهم‪1 :‬مصمع‬ ‫عنام ‪ 2‬ما صعطط ‪0‬صح رحعط ج عصنامم‪ 1‬وز عط‬
‫‪ 6‬وع‪6‬صتعناط دمتام‌نلمدی متل‌بتاه فطل مد‬ ‫عمط مج اف وه واعبلمت‪06610۵010۳-552۵۳ ۳‬‬ ‫عمط فطا ما علموط هوصتوصتیط تجلصم ور تقطط هم‬
‫‪ 6۵6۲ 6‬ععمنود ‪ 000,9‬فقط متلبتاه معط ورره؟‬ ‫بصمم‪ ۲‬عصتانلء عطا مصمط همتنمو‬ ‫‪ 02 ۱۷۱۲‬مطانم ‪6‬عْمصصضدٌ صرح‬ ‫‪۰‬‬
‫تقطا رقطمتعنلمتی ممزوسصیتل‌عص تم عم‪2‬ظو‬ ‫عط هل حصنط عللناً وتعطاه مضه مت‬ ‫هصث وممطه صلق عمط ‪ ۶۵‬امطه ععع عط‪۲‬‬
‫مصنلبمع‪-6‬صامد ‪.‬رتصعصم‌تبامه احعتصطعا وناز‬ ‫تاه تتمروول تهشورند‬ ‫سجمی مت متجای فز ‪4‬ص‬ ‫ععطاموما عصتانه لصعنم عمط ‪1‬صج عامهظ‬
‫‪-‬عط عمط طز‪ ۱‬رصاهل‪-‬م]‪-‬صنا ‪ 6۳2‬واه ‪96101121‬‬ ‫وقطا رلله عاتم؟ عبمتا‬ ‫‪ 6۵۲۵۲۱ 6‬هط ف‬ ‫‪ ۶‬عنوم وه ‪۶‬ه نونک ‪8‬صح عنم عطع لاه ط‬
‫م‪ 6‬صه لجعم اما ده قع)‌تنامعع دودعم‬ ‫‪ 093+‬عط مصعلهع فصنح فممع بان ‪116‬و من رد‪0۲‬‬ ‫وومنز‬ ‫‪6,‬سباایط مطا و‪ ۶‬عصتصصفام الاو‬
‫‪۰0162001‬‬ ‫عصنلمهتصه علنصه ‪ 2 60۱۱‬رورهد مظن ‪76۳‬‬
‫‪ 6‬فنط ‪950702‬‬ ‫روبع‬ ‫و‬ ‫‪10,7‬‬
‫تس‬ ‫ی‬ ‫‪۳۳‬‬

‫‪۸‬‬ ‫‪۶ ۱‬‬

‫‪130(1۸(۱7۸ 0۳ 6‬‬
‫‪۲۲ 06۲۱۷۸۰11‬‬

‫‪0۳10۳ ۲‬‬

‫‪۱۵ ۵‬‬

‫‪ 26:1۷‬بط‬ ‫‪۰‬‬

‫تج ‪۶‬ه [لبط و لهبتاعع؟ حصلظ ومع فنط ‪1‬‬


‫اممعجرد ج فعمل لصوم تما ‪,‬عفتصصمتم مافمظ‬
‫‪7‬‬ ‫ص‪ 0۳1‬محصاط ما ‪12 0610760‬و‪ 6۲‬مطع ‪ ۶‬صمتاععو‬
‫‪0‬ح‪۲‬صموتمطاصی عصنعتد ‪ 2‬عامعت‪4‬ص فصمترن) مه‬
‫ت‪ 21‬وه ععتصتی صصم فامتلمرهر ‪0‬زملباامم ‪۱‬‬
‫‪۰‬‬ ‫رهلععص‪00‬ص‪ 1‬مصهمهر ردنصا مه عصنط‌هع‪۳‬‬ ‫جح‬
‫حصه عنطصرهتعمتمصعصتن موله عبط روتله‌اویم‬
‫‪ (۰‬وه طفف ‪40‬تقط غبه ال‪6‬طو وعو‪]2‬‬
‫ی‬
‫م‪1‬‬ ‫علهتناممر‬ ‫طلزط‬ ‫رتهعهعوظ‬ ‫‪042-‬عط‬

‫‪2‬عطمعغعبا‌زصدعاممصرمصلین‪ 1‬مصافعععطصهی‪2 1‬تمصزرم ممنعمط تهمنا‪1‬ی‪#‬‬


‫عصلق لفتم‌تعصصی ‪ ۵‬رمتته و‪2۷‬‬ ‫ید‬
‫عجدمع معبتازمحصمتا مج افقظ! و‪ ۳‬معط جوم ناه‬
‫‪۵۵۷‬‬ ‫ععلن داصهعه فصح عمنبطنی‌ز[‬ ‫‪1۲۲1051110۸ 8‬‬
‫ِ‬ ‫انزسقظ ردناهامسم مه صمعنللم ‪4‬صتحصظ‬
‫‪ ۶‬عطمع‪ 1‬طنطت ‪0‬ظ ‪ 842‬ر‪6۲‬مححعصل‪ ۹‬آه همنه‬ ‫‪-‬طاو‪ 7۱5 2‬عط ‪ "1‬بصمصصمنه) ماج ‪ ۶۵‬معط‬
‫و‪ 1‬آلبتاه معط ‪ ۵‬اومصظ ههام‪۲‬‬ ‫‪6‬‬
‫مصحعه مطط ‪ 2‬عصتا مس غمیاز مه رقطمک عصما‬ ‫‪ ۲621-‬طع‪ ۱‬رمصصمتل‌صروی عدتااص مه عصتم‌ندط‬
‫«لنععه هط جه صذ مصنطمی رتصعصصصتهاهامه‬
‫تتقط [لعو مد‬ ‫عمج‬ ‫‪+‬مط محصمععط عمط مت‬ ‫رح‬
‫سل مصنتصنعطه عبمطند حلسم فط فسفی‬ ‫هه‬ ‫‪ 1‬کحلونهنا مه فصصریراظ ام‬
‫‪,‬ممص حصلط فص هم وعمتتل‪۵‬‬ ‫وکتل فعاصهحارزج‬
‫فص ‪. ۶۵6‬عصنممعه صمتاعن‌ميی فصه عفععناط‬ ‫عنصمیله با مصنم‪2۳2۳‬‬
‫‪۸‬‬
‫که م‪۲‬اهاصمععو‪ 6۱‬جرج عصه فصتهامد‪۲‬‬ ‫جح ولفعم عمط وللمصطصه ‏ رحعمصصمد ‪0 .‬ص‬
‫مسجوه تقطا منعق معمتطننمگ صذ معنتاصنم‬
‫‪3‬‬
‫‪۷‬‬
‫‪:‬ار عمزب‪ 0‬علعمءن دتعصمک عصمل‪1‬‬ ‫مه‬ ‫عصدمن ‏ روعلعنا عصنا‪-‬صمتامننلمص ‪.‬اومصظ‪ .‬فط‬ ‫هنوری توص تتعطا ‪ ۶۵‬خصعی عم ‪ 02‬هن و‪۵0065‬‬
‫علصهی معمعبمم صاق مناد فتملفم تفع‬ ‫نطاط فطع صه متصهانقط ‪ 1‬مصه‌سنه ‪ 1‬رعطمک‬ ‫‪ 062 ۰‬مجطرمعدرز ع‪1‬حهومم‌ونل‬
‫‪۳‬‬ ‫‪,‬آباوجم»عناه اومجد عطط م‪ 2‬علصهد رفعصنمم‌ن ‪,‬منم طاعصعا‪-‬للن ‏ ‪ 007,1‬میج نام‬ ‫‪ 52‬عصنصممط قوذ فنص حصان عواموصوظ‬
‫‪۱‬‬
‫حتتصصه عطا معصصتا ‪ 6۲‬فاصهوم‪:‬جع‪ :‬مسق ‪21‬‬ ‫سح عععصحسنج ‪ 1‬معحته‪ ۳2‬مطا ر‪231 5791‬‬ ‫‪ ۶‬وعصنطوها مملنجوی‪ :‬قطا مصم تعوق ‪.‬للع‬
‫ام عحمصصلح ‪0‬صه ملق ‪ 5.71.‬که غنونه اد‬ ‫متدریعه]‪0 (۷‬صنه رمحصمتجلم‪ 2۷1‬ربا عصییکز ‪-‬عزا صمنلنصد ‪5 532‬اهطا ‏ عمعزمره ععزبمصد ‪51‬‬
‫‪6‬و من م‪ 6۷۷۱‬حصمی تعطحصننهد ما‬ ‫عطا ‪۶‬ه ماصع‌تطمطصد صمتالتمه ‪ 61‬مه ‪ 0105‬کاعع‪1‬‬ ‫‪ ۶‬المع عمط عهمتدماجوه موله م‪ 2‬وجماععنل‬
‫وقطا‬‫م معط نز فصح ‪0‬تملللی ‪ ۶۵‬م‪ 1‬عامط ‪ 2‬ا‬ ‫وه«‪ 1‬صقصعل مناطایدط ‏ ‪,‬صهاع تلمصصه‬ ‫‪۵‬‬ ‫ماما بکمص‪0 -‬و طرامترع‪-‬عر‪0‬ظ‬ ‫‪8‬و‪6‬‬
‫صمنعش عنحاع‪, ۸‬ذّ تذ ‪ 81۵‬هصق ‪01۵,‬و عظ‬ ‫صمتانمتم مهم صعنوه عطا ‪0‬فص‪ 2‬ر‪6‬عصه‌صصطز‬ ‫اه اوزتمها رصمتابتتاده ععمصمع؟ ‪4‬صباه‌ره‬
‫عع «وظ عمط چم دوه عنعطا حعععا صفصط صل‬ ‫‪-‬صبای معط ‪ ۲‬صمتاهاتماموی صعء‌تعص روعل‌ه] مطا از با عصنممع ام ‪ 2‬ع‪67«2‬ظ معتصهم‌جومم‬
‫مد معط چم فطرمفیلد تتقط ‪0‬ج‬ ‫‪ ۵ 1 2‬و‪. 0۷۱‬عتعمع‪-‬عذمصص زن سول تبهاناعع‪۳‬‬ ‫رنه عمط حدم طعنط عسبتعق ‪ 2‬رقمءتناموعر وتا‬
‫‪ 0‬عتفط ر‪6۲0‬م‪2‬عصنگ مت ستطن) ععیا و‬ ‫وهه‬ ‫وصحاتقمط ‪ 1‬زه واعنژ نی مممموز‪-‬جعا فص ومااع‪1-‬مملط ص‬ ‫‪ ۶0‬وم طفع‪0 ۳‬‬
‫‪ 561006‬صلط مرمع کم ععهعآعم ‪116 2‬و‬ ‫علعوم معط مفصح رتعتتعد ععمصعع؟ عطا ‪۲01‬‬ ‫‪#‬ععنطلمعط عمط مهم فقط عصمک عصمز‪۲‬‬
‫‪۱‬‬
‫تححعصبط ج ‪ 0۲‬جعنی ‪ 626 ۵۷۷‬عم‪2‬ظ‪۳‬؟ نا قاتا‬ ‫امعتجصد متاععصصمل فط ‪. 1‬عالهله فطل مفصذ حصهطه‬ ‫‪0706-‬ع‪ 2‬هزم مو‪-2‬طنمگ صد تافص لا‬
‫‪ 96۱۷0۲۱, 6‬ع[مه‪۶ 2۲۷‬و سمطت معصذ‪ 0 20۳1 01 ۷‬وعتصهموصی لمعم‪ 1‬عطا عقطا م«طلمعط ‪ 0‬و هد ‪ 2‬صا مب غنط ‏ تصعقط صمتفزبعاه] ‪.‬ععصعتبین‪2‬‬
‫عصتطمصهه ‪ ۶۵‬ماطانهونط مطا موه ما ‪ ۶۵2 7*2‬قذ ومذمص بو عععابفمد فط ‪4‬صه بهع ز‪2۳‬‬ ‫زصمای فطا مصتعاوه‬ ‫‪ ۷۵6-‬حمتام‌یل‪0‬زج حصلظ و‬
‫‪ 00.‬هط ]‪ 1‬عمط معط مهبم مته؟ له عنام موه م‪0۱‬‬ ‫صم ناه عمط گه تتتصهع عامط معط وه‬
‫ص‪ 602‬مرفحصاق با هنک زمعنمما که معصهد‬ ‫روعنمعع ‪ .‬آهاصمتد‪ 0‬هو لیام وز )عمط فع‌صتموتاتطط عظ [‬ ‫وکل‪2‬عتوننص ‏ قاط‬
‫رکتعلتتطا رقتهوه دم رفعلم‪2۲‬ععمو ‪4‬ص‪ 2‬وعتنط‪.‬‬ ‫‪ 0۲0-‬وصتعد کمژبمصد ‪ 051‬نامدای نها رهاط‬ ‫‪ ۶6۷۷ ۰‬میک وم ‪0‬صه روء‌تاممصصوع با فصتیک‬
‫رصنع ‪0‬صح‬ ‫صز طفق م‪ 1‬عمط عمج ع ملظ‬ ‫و‪ 05]-6۲00 ۳10‬و‪ 526‬تقعز هه ‪066‬‬ ‫عمجمرعنم بزممتبهتهز مه فاملم فط‪. .1‬عم‬
‫‌‬ ‫طمتط ربا عصننک دم هه اصمسته مط م‪۵‬‬ ‫ححتا ‪ 02‬رکته‌اکوعصهم رفلانوه همه وللتیط ره‬ ‫‪ 0110.‬ما تمجه عم رلعن‌‪۵‬تمونو رود‬ ‫‪5۰‬‬
‫‪۲[ .5. 02‬مه جر [‪ 1۵۷۱‬عصناله‪3 :‬‬ ‫عمط ‪ ۵01۷۵ .‬معزه‌تعط ‪06‬وجطعحصمط لفصمتاتل‬ ‫ومطا رواصدی فقطا صمتاعه عطا‬ ‫وه هط ت‬
‫وو‪7‬‬ ‫‪۱۵۷‬‬

‫تالا ‪۲۱۳7۱1 ۳۲۷۳/۷۱‬‬ ‫ب‪۳۱۳۱1 ۸ ۲۷۱۲۲ ۲۷ ]۲۳]۲‬‬ ‫زا‪1۳0۱‬‬


‫عبمتص ‪ 2‬مسقط ععفهد صلق صمتمصون‬ ‫" عصصوو هصه رعنق حصعطا ‪۶‬ه عصود رتع‪01‬ه ‪6‬عع ما‬
‫بعومصص نامز تتعطا عصتصصعل صد قلص مه عم‬ ‫‪ 2‬مملوبول‬ ‫‪0‬عصعححمط خقطم هم موم‬
‫عط صذ صمناهط وصتلهتها تععععع‪ 1‬طعحنه عمط‬ ‫"‪.‬صعطا ‪0‬‬
‫‪ ۶‬وععءمتص معط طمباه‌بطه مصتاممنه ود ‪01۵‬‬ ‫عطا عاته مصماعصظ ما ‪ 0611672۳‬ووذز‬
‫‪-‬حصعحط پوسباژ نج جمتعه ‪ 4125‬روفتاصهلز تمتتالین‬ ‫عم ‪0‬صه وتعء‌یی وصنامعه فنظ منافعتام مه هه‬
‫م‪ 1‬ناه روط‬ ‫جه اعجمرصصز عصتصع‪ 82 2 261‬مه قط فطع‬
‫‪ 0‬هط حمت)هد امه ‪ 2‬حصوت مرمع ‪]٩‬‏‬ ‫جع اوتظ ‪ ۵۲۱‬م‪, ۷۱۷۰‬عتاحعط طفناعصظ مط‬
‫سهن) اقط) عصنل‪ 02‬رعامط ‪ 111‬مصمتاهه هن و‬ ‫معط ‪ 8491,‬صذ مصحاعصس؟ مه‬ ‫‪ ۵2‬مححعط‬
‫صهنل‌مو‬ ‫له‬ ‫غلفعه فمطممه‬ ‫" طاذه مها‬ ‫عم ‪ 42‬هس مط‪ 1‬یه ‪0‬متممن وآحرژه‬
‫صحطه صمد)هموتامتتونمد مه فمععصم هرن‬ ‫رهم ‪۵ ۵۵61۵۷ ۵۲۵۷۷‬ص فطل اه ‪,‬عوممرجربای ‪61 1‬‬
‫معط‬ ‫ه‪2‬صیبتا لصح فصقا عمجم ‪ ۵‬هه‬ ‫‪۲‬‬ ‫هر‬ ‫صو‬ ‫فظ روهظ‬ ‫‪10‬‬
‫مت هه مج‬ ‫‪ 710۳01 ۵0‬مد‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪۵۷۱۰‬‬ ‫صرح و‪ 5591‬صد ممتتمصه ما و‬
‫جرد حمرعدامتجر پرنجتممرصصمنصی «مزممه عصر)‬ ‫عط ه ‪06. ۸‬وتعع فقط ‪ .‬ممت‌هناانه‪ .‬عط‬
‫مناج صذ تصمصصه مد امتاموومه عمط وق‌فصعل‬ ‫مادم ‪0‬حهطم‪131‬‬ ‫<*‪0.‬صم‪1‬وصظ صم مصتصم وج صععاه‬ ‫‪1‬‬
‫عط بط للممعطم‌نوم بلصه‪0 .‬عاهعت فرع‬ ‫‪ :02,‬عط "رعاحرصهیه جوز امه ‪ ۷۷‬عطا ‪۶‬و‬‫او‬ ‫عصجعطا طفنامصط «تهتم‌ججو‌نومی فحقطا ‪06۲۵2‬‬
‫‪,‬وافیت‌صد صلق صمتل‌مصون‬ ‫م‪1‬‬ ‫صهتل‌مصون‬ ‫عقط هط طز م مه ‪ 672‬معندمند عطا ‪۶۵‬‬ ‫فصمتهاعد وله از ‪0‬عصععجم صهع ‪02‬ظ‬
‫‪6‬صهط ما تقظ وم کذ اصهحصمممط افل نومه‬ ‫میم عصنطام و عمط بط عصمع ماه‬ ‫عوجر عطا ممطزه‬ ‫‪-‬و) صطول ‪ ۶۵‬همه‬
‫‪6‬ص مصمعصمد دز غمزد چه مفنه ‪41‬ا‪ 0‬اد‬ ‫مهم مه عصتگتاجعل‪ 1‬مه عاط‪2‬ت‪22‬‬ ‫‪۳6‬‬ ‫حقل فط طعنطم معط صمتعصهت‪. .‬عصوط‬
‫لاوما ور ونط ‪,‬نمی نا راد اامطاه و و‬ ‫حصص عط ‪ ۶۵‬ععصمعقنل فطع ‪0‬عتمص [‪1‬ز‪۱۳‬‬ ‫صه‌نعصظ مضه رمعتوصو چه‪ ۲‬و‪0651۲6۲62۲ 2‬‬
‫ححصا عتطم‌حجهمامطم که ععسمم معط و تزوجه‬ ‫‪ ۶‬عاصهتطحطصد حدم ‪ ۶۵ ۵۱۲۵۷۷۱ 2۷۷ 11‬م‪22‬‬ ‫عیام مت طذ ‪0‬عصععصمم عمص ‪ ۵۲۵۷‬عمط‬
‫‪۰‬مصتاجمی فظ و‪ ۵ 1 ۷‬فصاق صر تمطامظ‪ ۱‬رقع‌م‬ ‫‪,‬عجرمتباب ‪4‬صه هعتعصه اما‬ ‫حقصجن) و‬ ‫‪-‬وامجز ‪ 2‬عمط ود دز مفبیمعع نی مهتم‬
‫عو هط ما ععصهععتع عصمد وز عتعط]؟؟‬ ‫فطهده] مط رللنلط معا مصی‌تعصه فص فوصت‬ ‫صنمم عومط دم جع[‬ ‫‪۰‬‬
‫مصل تمه غومصصاه صذ اصممبمه منوج‬ ‫عم ما نومروه مه قه؟ ‪ ۲‬رتوها عطه طز‬ ‫‪06۲‬مجد [‪1‬ز‪۱۳‬‬ ‫صمع‬ ‫فص مد علجم‪ ۷‬ها‬
‫که جتونده مطا طعن عصنلمع ععمطط «للمنمءجوه‬ ‫ر‪6‬ع‪0‬تتا ما م‪ ۵۲‬عنام ‪, .‬وتنام‬ ‫رهظ‬ ‫معط رقعنوع متسین عظ متعمطما رفعاععظ‪۸‬‬
‫نا روصم ما‬ ‫له اعمصصاح و عم‬ ‫ع‪3‬ا ‪0‬صیم‪0 1‬صه رعصنع‪2‬ظ عطا‬ ‫‪۵‬‬ ‫هه‬ ‫‪6 061060. 61 52‬تحعطا صمم‌تمصم مطا‬
‫انا رومامزانصز جوز ‪0‬مصوزمعل ‪4‬صه م‪ ۵۷‬ورره‬ ‫رز م‪6‬ن‪0‬مرع‪ 0‬مدا ‪ 02‬با رها مه‬ ‫مم عصتاعج دمص عظ عبط نمی عفط رظندم‬
‫‪۰09‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪02002‬‬ ‫‪ 1,‬الهناوع مصلق ص فص صمئونبعام) رع‌عهاه‬
‫ما ‪0‬تحط تجهب عصتوتط میج عصهتک‌مصمن‬ ‫تم بط سمص! ‪ .‬صنه ‪ .‬قصهعممتیسل؟‬ ‫صمعسنعط مصناً معط سمل عمط ععمل م‪۲۲‬‬
‫عمط صرح فصی‌تعصض خمص مه مه زد ‪0‬‬ ‫فطل هو للن‪1‬؟ "روعصنطا عصمو عصمل ‪02‬ظ‬ ‫‪ ۲‬حصصحیک ‏ فیامتیعو لعج فصه رعصصمم‬
‫عط صذ ‪ ۵۵۷۱1‬عقط ‪ 6۱۲‬بنعه للنل ‏ رطعناعص‬ ‫مصاط ها مامعمومتاظا کم رها ‪۸۲621‬‬ ‫‪۵‬‬ ‫عمط ‪ 62‬ولمم غباد رقتامنهی عصت)»علمه صذ راطعن‪1‬‬
‫باه ما عتمعه غز دصق ‪0‬صه ر‪ 5591‬ممعصنه ‪9,۲.‬‬ ‫عصتانه ماه رتعام‪ 1‬وبمعب ‪ 03‬با فصتصوم‬ ‫بعامطه ج مه عصناً تماو‬ ‫قذ و‪6‬صنل‪-‬تماو عط‪1‬‬
‫سهل) صد صهط عتقط تمقمه صه وج معط اتمه‬ ‫تهلنمهءوگ ‪ .‬سول آومم ما ‪0‬مماا عطع عم‬ ‫‪ 2‬فععلیاز عط ط‌نطمد بط ‪0‬تحصهاه معط معلج‬
‫‪۰2‬‬ ‫‪ 0 060-‬امعصرحر‪ 2‬صه ‪01‬عظ لاه محصا هد مب‬ ‫اق‬ ‫حصفط‬
‫ممه‬‫وساز له‪7‬اوع؟ ‪ 2‬و معط تمظع ت‬
‫معط طلنس مل مع مق مصصلط وهزمصر‪۸‬‬ ‫مرمطم‪۳‬؟ نز طعتمتط متا فقط مطهد فا‬ ‫تمتتصعامم ‪ ۶0 2‬اونمه معط مصتره جه ممداحجمهر‬
‫عصتصصزس عمط طغنما رخطعدم] عسعقط عمط علاغدط‬ ‫معط ‪.‬جع ‪ 09‬حععله] عقط ز جطا وذ فطع‬ ‫‪6101.‬‬

‫‪1۳7۹1۲ 11۸6 ۳۲0۳8/۳۲6 ۲۳۲۲۲۲ ۵‬‬


‫عطا ‪۶‬ه تمامی‌بن عطه رجه‌تاوعی‪0 1‬تمطمن‪1‬‬ ‫حععتعصظ ممد‪ .‬لمتلصوویی ‪.‬عصلآد‪۷۸۱۲ ۵‬‬
‫عط عفد مان عمط وه صمتاتاه‌موی‬ ‫هد بولاصهفم‌دمر فقط عظ عععزدانه عطا رفتمعتنل‪0‬هر‬
‫تهلیامره معط ماتمروعل عغقط معذنمصهد ‪0 ۶‬صنز‬ ‫با‪0‬ح‪ 2‬پرلعصمی هچ وذ ‪0‬تصطر‬ ‫‪۴‬‬
‫‪-‬حامدحر عمه عتاطانام عصنتمع قصمصن مطه هه‬ ‫‪604‬ص فطل ‪6‬عمطا رتعاوع‪0 1‬‬ ‫‪6‬‬
‫وت عط جر ‪06‬عصهصن هصته‌ه ‪ ۶۵‬مصع[‬ ‫‪۰6‬‬ ‫وبا مملام؟ ومع فصره وعماملمی عبط"‬ ‫عط‬
‫فطل اه «حلععت ‪ 1‬صم فوعت معط وصتمه‪۲‬‬ ‫‪2-‬عظ ‪ ۵۲‬اکن فطا فاص رفخههاقامن ]‪ ۷‬ستاو‬
‫فنط ‪ )066112 ۶۵‬جاوما روتععمین‪026‬ظ ‪12۷1۲‬وع]‬ ‫]‪ ۰‬صاط صمتتاعموصصی فنط رفحصاط فع‪1‬‬ ‫‪6۵‬‬
‫عط بط عصنصنماوی ند منم ‪4 ۵‬صن‪1‬‬ ‫و معطمعطمه یاه فص ما وفت‌تممعه صه فهه‬
‫ص‪02‬‬ ‫‪ 9‬طهمع‪7‬ع طماه‌تاد ‪ 2‬جم ‪06‬علد‪۲ ۵۷‬‬ ‫‪0‬عملوصهه «للبععمععنه ع قلنامع مضه ‪ 2‬مر‬
‫‪22‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫رصه‪ .‬غبامط ‪ ۱‬جمعتمو ما همه م‪۶۶‬‬ ‫‪۰‬‬
‫ععصفصظ ما عصمرصح ‪0‬ص امص ‪0‬لنامع ‪1‬‬ ‫‪ 2020۳‬ج مصمط ملفصه مه صلق عمط‬
‫فط ر"ملهصه م‪0 6‬معصه ‪ 1‬وعذمصد ‪0 ۶۵‬صع‪ 1‬فص‬ ‫‪-‬عتاک ‪0 56۵05‬عانصنا معط صذ مهد طمنط رما‬
‫و عط ععزداناه تععص فطع فقط عصنل‪ 02‬رنه‬ ‫حلته عط) وصنعته فصح رتمهیر عصم حور رالنااجوی‬
‫تام معله ود عذمجهد ‪ 2‬مفصد حبتط ما عصتصصهام‬ ‫هر حصلق عط ‪60‬ص عط غمی موهسمممظ لممنع‬
‫‪۰‬ممصحص ما رقمه‬ ‫ٍِ‬ ‫‪ 6۶6۲31‬وناز‬ ‫‪۰‬‬
‫‪۳‬‬

‫‪.۲]۷1‬‬ ‫ظ‪6۲۲ ۲۳1‬‬ ‫ود عهجزصومن) ‪,‬عفترم عطا ععه؟ »‪ 1‬مد عنط ‪ 02‬ب‌مدتمصمر‪ - ۳‬ففططاط‬ ‫‪ )۰(6۶61‬توص تیمها‬

‫‪۱۲0۲۲۲, ۲۱۱۳۱۲۵۲۲۲۲ ۲۸۲ ۲۳۳۸۸۲ 15 ۸ 51۳۳-0۲۲۲۲,0 ۲0 ۰۲۲۷-۵۵۴‬‬


‫مصلط که حمتطوجمعصی مه همت‌صمهز‪۲‬‬ ‫«ماصصترظ رهظ و‬ ‫صتعاصها متفه ده جعمصنصم‌رظ‬ ‫‪ 2‬و‬
‫نج ‪4‬عوعبه‌عنل ععنحما مصشدم مط عصمصصه هه‬ ‫صهتصهی؟ ‪ ۶۵‬وصمع ‪ ۶۵ 05‬توتحتصمصتهمل حصاظ‬
‫‪-‬ععدا ‪ "1‬ععصهم‌عگجی ففعیم وتمومنمو‪ ۳۳‬ونم‬ ‫حصتحصمظ رعحصتا فطع ‪ 2‬معصهر‪ ۳‬مد ملمصد معط‬ ‫‪ 6۲۵6‬عصنمعوه عمط غه ‪ 06۵66۲65‬رعطنعلهم صاظ‬
‫مین ففط [هاوع‪ 1‬کج سمل‬ ‫همع‬ ‫‪۰0‬‬ ‫ععطا عمط ‪ ۶161‬ع‪۱‬ظ ‪.‬ءطونه ومل‌صنه‪ :‬ععتصمحصر‬
‫جهبامصه مه معط روللمت‌نصا رخعط مع] ]*‬ ‫تعمصتصهرظ‬ ‫معا‬ ‫حه سعهل‬ ‫صموتتجمرصصی‬ ‫صفتصه‪:‬؟ دصرد عصمجصهبمتحرص طمنتمظ وچ امظ فا‬
‫امطازمه عفد عط صفم فطع فصصا‬ ‫وم‬ ‫سمتوز ممتعزعع] دم عصهوو فصن عط جرعع‪«7‬اعط‬ ‫ععلن ‪0‬لیویی؟ عط وه ‪ 5291 0 5791‬حصمع مصاط‬
‫‪-‬نل حصلط صی‌زعهه مطا "رمتطوتموصی مدرم‬ ‫حصد مذمجدد فطل عصتللی وفصلق فصه صمتامینل‬ ‫جع ‪۵1 672‬‬
‫‪-‬تمعصعی افصتجعه متمصصد صصح [‏ تقو جمامع‬ ‫‪ 2‬صف صد توتافنیق‬ ‫‪۵۵‬و‬ ‫عصی ما عصتالذ ‪ 6‬له« عمط ز ‪0‬ععاو‪۸‬‬
‫جر یام ‪, ۵۷۷۲ 02‬عوله مصتطچصه صقطا نطو‬ ‫معط مصنط‌جوته فطع ‪0‬تععط مسق [؟*‬ ‫‪ 0‬حمعصتصصعرظ رحصلق چه صم تمه مه صهت‪ 1‬مه‬
‫ملظ عطق مد متوتدمفصوم‬ ‫‪.‬ابص‬ ‫اصمصصمع همع مط بو ‪064‬صن ود ‪ ۰۷۰۲‬هم‬ ‫فظ ‪066021‬‬ ‫لمح م ملناً ‪01‬نامه ‪0‬صج رنه‬
‫فوعت عط صذ زو‬ ‫معط همم‬ ‫ومع عطا عمط افمممنه مره تصمل‪ .‬توظ ‪۷۷۲‬‬ ‫طاوط صز غونمهه عاطام‌مععع‪ 2‬صه حصمی صاق و‬
‫ما صمصتگ صطامل متانیه حصلط ‪6221۵۳ 06171‬‬ ‫عحصلط فطل لتصیته افهع‪ 2 1‬وفصلط ‪0‬صبظ صعر‬ ‫‪ 0‬عمج مصصیف فط ‪ ۶1‬تقد‪ ۳‬هه دنامن‬
‫‪۱‬‬
‫حصم فصمتافمنای ‪۲8۷۱82‬‬ ‫وطمحصنگ‪, .‬هه‬ ‫طهیدمصی بصه) مور للمصمتمصمنصد عصمععط‬ ‫صععا راصتجنتی لیم عط ‪0‬نجء عظ مه[‬
‫کذ ‪0‬صه مصتمهممددد رن ‪ ۵۱ ۷‬جوز مات مد‬ ‫تممصتجصمدظ ‪0 ۰۶‬ماومتصد مجمندد فطل تنتاعد مه‬ ‫‪۰‬صحولمد‪01‬ع زورهب‬
‫و‪06 56۷6‬صتصص‌طوبامة‪ .‬فنط‪ .‬م‪ .‬هرهامص‬ ‫‪02‬‬ ‫‪ 6‬مطا ‪0‬عنان تمعلممهد حصلظ صعععاع‪ *۷‬مط ‪1‬‬
‫‪,‬متطتمعصی صهتصدت که صمتوونه‌عنل ‪0‬عصموه‬ ‫وصممعم‪ 1‬عفزه ما متتتاه عط ‪ ۶۵‬یاه مصاظ اه ‪۵‬ص مل لیام فحصلط هط عنام ‪61۲‬‬
‫‪-‬عصمو غبامجاج ‪0‬مزدم صه [ووسیام ]‪0‬‬ ‫قذ )ت‪ ۳۱‬رطمتوزنعلع] صقطا راصنا فطل ‪۲۵۶‬‬ ‫عص مه تحعصصمماه‪7‬ع‪ 0‬عطط صذ جمتاه تمزمصد ‪ 2‬و‪2‬‬ ‫اایر‬

‫عم ‪ 2‬ممتجتعوه مععطله عمط عط‪ 1‬عوله عصنطا‬ ‫عتامهد ‪. ۳‬وال‪ ۵1‬مفجعلهمتنا مه عامطه طامط‬ ‫‪ 2‬صز عصتطوصه نمطه عمط ‪]٩‬‏ ‪.‬تلع‬
‫همجو و غمط جم ‪8۲۵‬و‬ ‫ر‬ ‫‪ 10-‬رلنهه من‬ ‫‪ 02,‬ظ "رمع ‪ 81‬چم ‪ ۵ 71‬متنااه ‪ ,‬ومنلباه صمتوزعامع صز غقطا رععصهافص تم رکه‬
‫‪#‬عزدناه فطع ده عفصنه‌عصمی‪ . .‬تهمتعصفصق ‪.‬هط‬ ‫‪6 ۰‬م صم مین مومع عصتط موه برع‬ ‫‪ 5‬مدع ‪ ۶2‬ممومنع‪ :‬ممترصدمصمعع‪۸‬‬
‫‪,‬ههد صهم وعی‌لهمهد صلط فقط تاه‬ ‫‪ 6‬مه عاممعظ بلتم ما ه‌تمصه ‪02‬‬ ‫فقط مطما مت رصمد عنط قد‪ ۲‬ععهععع]هه‬
‫تمعصی زه ماه ‪ 2‬ماعاعد تععصتصعرظ‬ ‫از تمس ی ععمتعد ‪« ۰۷۰۲‬رز ‪۵ 0۵2[۲۵۷۱‬‬ ‫کت از مصم رورزجاجصهعوو مس عماجم‬
‫‪ ۸‬و‪ 6001‬ونط ‪ ۲۵۲۷۵‬رصن عنط عم رنه‬ ‫موز‬ ‫صنقع ‪4‬ص‪ 2‬صمهطه‬ ‫موه‬ ‫رتعطا ‪21‬‬ ‫صه جوز عطام فطط ‪0‬صه ریدم‬
‫معط صر مرسمه ع ال طمتطم راصه‌عومن ‪02‬‬ ‫عنطه صا فصصلط وه ‪0‬صهممص غصمل ‪۰‬‬ ‫علهم‪ 26۱۲ 70۵‬عط ‪ 1‬ملق ‪ ۲2۱‬عصتهاظ‬
‫‪ ۶16‬ج ‪:‬همزمه‌وور‪*۸‬‬ ‫‪ ۶‬مصصحجومتم "تاو‬ ‫وصنام ردص مصمتلآنطم‪-‬ممیاو مضه وتصامم‬ ‫هن ‪ 1‬از وی برجم علصنطة وله ام ‪1‬‬
‫اوه مط‬ ‫صفطا معط طمتنمد قظ [لزه غناه؟ مهد توص مه صقطا اصماتممرص متمص دلج مه فصام‬ ‫‪۱‬‬
‫‪1‬‬
‫طنطه ملق مط ع‪0‬هص ‪0‬عط عط ما‪۸‬‬ ‫‪ ۲6281۵۳ 10‬رطملفز‪7‬ع‪1‬ع]‬ ‫‪ 6‬ذ جمع ج عت«حط م‪ ۸‬عز و ‪ ۶۵۳۷۷۲ 0002‬مصه ‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫قمع ‪ 2 5.7۲.‬روتصی معط که آهعتاتن و‪2۳‬‬ ‫‪۲۵۳6‬ع ‪ ۶02‬وز ستااه جمزمزعامة عمط غج مهزممتصز صه ‪[1‬‬ ‫جمهصنصم‪ ۳۳‬ماه عمط ‪2‬‬ ‫‪6‬‬
‫تممصتمصمظ اتمه وف علهم( مه ‪02 046‬ظ‬ ‫‪ ۵2‬صمصصم‌تناو‪ 6‬فطا فقطا ‪0‬منامه عظ رمنل‬ ‫ام ما ‪10‬عااتصلج مت راتوجر ونط ‪۶0۳‬‬
‫حصلاق فقطا خصمی لجهتله ‪0‬عظ قطظ عباظ‪0125, .‬‬ ‫‪ 6۲۵۷۱-‬ر‪‌6‬تعط رصح ‪0‬صبام] غقط قه صعل‌ممط وه‬ ‫‪8,‬صهط لمطمنعدءعه صد‬ ‫و‪ 2‬غمعم ج وز ‪۶‬‬
‫‪ 4002‬ر‪20702‬‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪۹‬‬ ‫صحعطه ‪ 1‬صذ جععو ‪02‬ظ فطظ ومتل‌بتای حصلق فطا وه‬ ‫عط وید منم ما علطم عط ما عط ما ععصها‬
‫و‪ 6۷6۲‬لهعناتی ‪0 1] ۵۷۱۵66۲ 0008‬نل چلصه ولا‬ ‫‪,‬عصعصصم‌ننروع مهد ‪060662‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪ ۱ 6‬بمبعصمط ماج وجدد تلهم ‪4‬ج عصمداه‬
‫‪ ۶‬و‪ 06۵۳‬عطق ‪ 06021‬میتسه حمصعع‪ ۲‬عببط‬ ‫عاطا‪۶ 2‬مص مسج نز وع‌لممه صاق صهتصه‪1:‬‬ ‫‪67 60‬ح‪2‬ظ ‪ ۶2 ۶8261 1‬صفطز مصصمزطمت و‬
‫‪ 0‬عط ‪0‬عسممللجه غقط ممتوعی‌تمه آهع‌تاتاهم‬ ‫ععع «عط عصصنا عصصهه عطط عم ‪0‬صنامی ‪ 0۲۵6۵۲‬م‪1‬‬ ‫‪ ۰0‬م‪ ۱۲‬رطمتصزوه ‪۳۵۳‬‬
‫‪ ۶‬لمعناتی حصلق ‪ ۸‬ملق وه ناه ق‪ ۵‬ممتاعن‪.‬‬ ‫‪ (9‬وعماعج عطا صذ مق ‪0‬صده رععهام‪ ]0‬عمط‬ ‫ما تمه ‪ 2‬عط صعط ‪۵‬و‪۸‬‬
‫وتحط عمد قلنی تصمصصمتمع طمممع فظا ‏‬ ‫‪,‬رصم ‪ ۶۵‬برچ برد نهد عظ رتم‪621‬‬ ‫«عد‪ 21 ]1‬ونط ‏ ر‪‌6‬ازه‬ ‫‪۰‬‬
‫کصهاتموصا عصم ما حمتاصااج میرحت مه معلتا ‪۵‬پنامد ‪۵۷۱۲۱‬‬
‫ال هلت ‪2‬‬ ‫ِ ‪4 ۲‬‬ ‫حصهصت)؟ ‪#‬بمواج عصا‪۵‬ه‬
‫عطا ‪۶‬ه «هز‪ ۷‬د له ما قذ مه م‪ 1‬عاحصعااه ‪ 5‬مصعصت ‪۲2۷۱۲‬‬
‫عصتادایبصتاه ‪ ۶۵‬عحمط مه صز عتمانطتطصی سین وه صمعو و‪12۷96۲ 2‬‬
‫‪3171۳6۸۱۲۵ ۸۴‬‬ ‫‪,‬مه عصتهط عصاق مط چم عتدطع‪ 0‬صممه قصه وله‌بنا ‪2‬‬
‫‪ ۶‬عمط مه ‪ ۶0 ۷۵۱1۷‬واصته‪۳‬؟ ص ‪0‬عکییتدجنه عصمتصتمره ‪61‬‬
‫‪1۱۲0۲۲0 1‬‬ ‫‪ ۶‬ماه ما ‪ 2‬بهه‌جرمرح فمصصمه مفم م‪ ۵۳‬آمیلد نصا مظا‬
‫‪ ۶‬من تمه مط عصحعصه رصح ود ‪ ۲661۶۵۳‬مهد مل صه عامتاجده حمجع‬
‫کصه وه [‪2۲‬تاعم] مدا‬

‫فعلظ بوط ‪0‬عصقق معتمطمظ؟ ‪0‬صنمصرم‬


‫رارز]‪11 ۷۲۷‬‬ ‫‪۳0۱‬‬ ‫‪800‬عصها‪ .‬م‪ 2۲‬فصه (علع‪ )1‬صمغععک عمط‬
‫وله‪6‬ظ‪ 1216065-)6۵‬اهنامع؟ ‪0‬تون (خطعند)‬
‫‪ ۱0‬ما‪۴۳‬‬ ‫‪۲۷‬‬ ‫‪.‬وم‪ ۷۱ 0۵۵۵0۵۵‬ج مطفیهته منزم]]‬ ‫مه‬
‫تعافباظ و موه و (عطعند عفهنعصصصهن) ‪.‬ع‪(2۲۷‬‬
‫معط ‪ 6۲2‬مدب عاومعم عمط لاد ‪۵۲‬‬ ‫‪5‬ظمامعک‬
‫و‪ 020 5161‬معع‪۲6‬و ط‬ ‫موه ‪۵‬‬ ‫اطع‬
‫ییا‬
‫معط طاذ< عطی‌وما غمع ما ولنصعتادم عمزانده‬
‫‪ 0‬وج معط روسدل احصمت‌جمما م‪ ۲۳۲۲ 1‬ط‪۶‬ز‪۳‬‬
‫تن ‪ 92.‬عطمه‪۲‬ه‪ ۱‬دما عذ وطمصم‌ورمر‬
‫‪ ۷‬توس جحص‪ 01-‬معط برحه‌عم‪ [۷‬چم جح ‪03:01‬‬
‫م‪05‬‬ ‫معط وذ مطم مصتلاط‪4 1‬تون‬ ‫عطا ند ععه‌وئدی عمجم د ‪010‬‬ ‫لداع‬
‫صمتاتاه‌رصی صهتله] [ عطا ه هداد‬ ‫‪7‬ص‬ ‫هممعط‬ ‫‪۰0‬تصعصحل عتطعاه ‪ 1‬رو‬
‫‪ 2‬عصمصصه وه وعذ ‪ ۵‬عصتهع رز وعصو‪**۸‬‬ ‫عط ‪6۲‬حط له ععتاتن همه حعمصومه‪۲‬‬
‫صز ‪0۵‬ج مطم ممننلهصمووم ‪ ۵‬تمدصصییاهر‬ ‫‪۷]۵۲-‬ص ‪6‬اجمعص معط له م‪ 6‬عصنالها ‪ ۶‬ععصجل‬
‫وم‌فعصلع ‪ ۷۷‬جه صهعطع ‪1‬‬ ‫حقصط زم حعنگ طهنه‬ ‫ستاه‌صدی صحتصح! مطا ‪ ۶۵‬عمت‌اجصه عمط ما له‬
‫رعصلق تصحصوعهظ که ره‬ ‫هصا‬‫تنطج‪"1‬‬
‫‪0‬لح‬
‫علمم[ مت‬ ‫تیگ چم ص‪۶ ۱۷۱‬م وفع عط]؟ مه صمتا‬
‫طوعع فصح عصتصریفد ف‪2‬‬ ‫اه ‪ - 676‬مونن وچ‬ ‫‪ 0 0۱0 2‬مه ‪ 82. ۲61‬عموصهوا رردل‬
‫مطو عبامط مها وتع‪ 7‬مطا‬ ‫اه‬ ‫عط ‪ ۶۵‬باه‬ ‫«حقصب‪ 5‬چم سح ‪ 11‬ند ععصمعوفوم فومتم‬
‫‪26,‬‬ ‫‪:‬‬ ‫ممنوا معط لدتامع؟ مط‬ ‫‪.‬ک‬

‫‪11 ۱۸۹ ۸ 1۱۲17 (۲۲۱۲6 7‬‬


‫‪۸۲ 11011۸۲0 1۳۹1۲ 7‬‬
‫بط[‬ ‫میم تصعحه‬ ‫‪060‬زبمنم‬ ‫مطا‬ ‫‪۶‬‬
‫فقط اعامط پوتتتسنا ‏ پوتعب ‪ 2‬ود رانک عط‪..‬‬ ‫تازیطه)‪ ۷۱‬طوباتتجن وم طعباو عاممعجر ملق ‪12601‬‬ ‫صعلمصد که متمتنوم للممین جح طفنت ‪۳۳11‬‬
‫‪ ۵‬عصنطا موم ‪ 0702,‬صه فا ‪5۵۸0 ۶0‬‬ ‫سب ‪ 6۲‬طذ‪ ۷‬تویاموم ‪ ۷‬عتتتطظ جمنامج ‪02‬‬ ‫رکاعتا تج اوتمونوعیدمصصاووم‬ ‫‪-‬تهع ‪ 10‬وا‬
‫اص‌صمملع ‪ ۲60‬اه عط صح ‪ 2‬حتع‪‌0‬مجه بو لهناعع؟ جصجصد وه ‪ ۵7‬وه ععناتی صاظ رطفنتع ص ‪ ۲۵76۷03, 52۲ 01 6 1‬یلته ‪ 2‬لیام‬
‫منک رها ‪06‬ع‪6‬ز‪0‬‬ ‫هر‬ ‫عع وز رعصناک دامع رو‪ 0791‬فطط ظر‬
‫‪ 2‬سمل ترلصتواتی‪ .‬‏ صلق ‪ .‬طفتاط ما‬ ‫‪۰‬صحتطم ]‪ 1‬ما‪ ۶. ۲‬فصه جمیاممک ععامننط ‪,‬فد‬ ‫‪ :‬اتود لصح یاهزور رجمامعتنا ب‬
‫‪6-‬ع‪. ۷۷ 06‬کمصذمطی ولا اما کج ‪: 68۳21 0۲۱۵۵‬‬ ‫م‪ 0‬م‪[2‬‬ ‫‪۵.۱‬‬ ‫مدا‬
‫هن مصو‬ ‫هط‬ ‫‪6 ۵ -‬ااطن‪: ۸ 1:‬عهصعامطن مط]؟ اه اند‬
‫‪6‬عط م ‪0‬عصععه سم عمط عمط طوند رد‬ ‫‪ 6,‬هو منم مد ‪0‬مطمنیهز همه مب[‬ ‫‪۶31‬ه وه مه عصقصصه وذ مصتلک‪, 1‬عم صمل‪]0‬‬
‫صد جن ععصلتوم م‪ ۵2‬حطس ععک ما هن ‪0‬مصتناط‬ ‫‪ 50727۳62.‬دماهعک‬ ‫‪-‬ماک ‪5 ۵۳18 691 2‬‬ ‫مصا تسه مافمناع ‪ .‬آهبناوع]‬ ‫لهوع‪۵۵۵۷۲‬‬
‫راو ‪ (۲52‬موصنلبمصز رن مک‬ ‫‪۴022 ۰6‬‬ ‫وت‬
‫‪۸ ۳۱۱۱ ۱۳۵۱۵۷۲‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪۱‬‬

‫‪۸ 06۸۳۷۲ 0۲ 01۱۲۳65 ۱05۲ 10 ۲۲۱۲ ۷۷۲۱‬‬


‫‪ ۵۱۸ ۸01۲۵6۱۱۱: ۸۳۲۱۰۱۷‬تج‪6‬‬ ‫‪۸‬‬
‫‪660۵۲۳: ۱۸۱۷۱۲۸‬‬ ‫‪۸‬‬
‫باکمیمب‪ ۱‬تیاه ‪۸۲9:‬‬
‫امد امد ععبامباو *عمهیاهع! ‪۲۱۸۰۲۷‬‬
‫‪۰‬‬
‫‪ ۸۸۰ ۰۵۵۵۱۸۵۱۱۸2‬باعامی مممعطمیو‬
‫‪۱۸۱۸۱۲۳‬‬ ‫‪۰‬‬
‫‪ 2‬ما ( ‪- ۳072 ۷01,‬وناناهصصصی ‪)1‬‬
‫‪۲۵۲‬‬ ‫‪۱۳‬‬ ‫‪۲6۱‬‬ ‫‪0۲۵۳۳۵۲۱۳۱‬‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪101‬‬
‫‪55۱۷۲‬‬ ‫طهاول‬ ‫ز‪۵۷‬‬ ‫‪1‬و‬ ‫‪۳۲۷‬‬ ‫‪۸۵۸۴۳۲‬‬ ‫‪۸۱۵0۱۲۸۵۷۱۴۶۲۱۱۱‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪۱3۱‬‬ ‫‪۰‬‬

‫‪۳‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪0۱‬‬ ‫و‪3‬‬ ‫‪2۸۱‬‬ ‫اعلا‬ ‫‪۳2‬‬ ‫‪2۸۱‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪29:۰‬‬ ‫‪9/9‬‬ ‫‪589۷29‬‬

‫ند‬
‫‪۱‬‬
‫ی‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪۳‬‬
‫‪ 12 ۲6۳0۳660 <,/6‬تست‬

You might also like