You are on page 1of 34

‫ِ مص ‪17‬‬

‫جشنوارجهانی تب تهران‬
‫آ‪۳‬بان_ ‪۶۱‬آذر ‪۵۳۵۲‬‬
‫«لینو ونتورا» بازیگر سرشناس سینمای‬
‫شب‬
‫فارنسه ‪ -‬بازیگر فیلم ‪ :‬جسهای عالی ‪-‬‬
‫گذشته وارد تهران شد ‪ .‬آخرین اثری که از‬
‫«ونتورا» در ايران نماش داده‌شدفیلم«مز احم»‬
‫بود که در آن با«ژال برل» همبازی بود‪.‬‬

‫«ماری آنجلاملاتو» ‪ -‬بهترین بازیگر زن سال ‪ ۵۷۹۱‬جشنواره جهانی فیلم تهران‬


‫ذشته اوردتهر انشد و امروز به‌هنگام نمایش فیلم «میشل‌عزیز»‬
‫شب‬‫«مگشته» ‪ -‬گ‬
‫بخاطر فیلم گ‬
‫در سینما دیاموند حضور خواهد داشت‪. . .‬‬
‫پکارترین بازیگران سینمای‬ ‫«ماری آنجلاملاتو» که حالا بکی از موفق‌تران و ر‬
‫ایتالیاست در پنجمین جشنواره دو فیلم‪«.‬میشل عزیز» و «مواظب دلك باشید» را دارد‪.‬‬

‫ری»‪ .‬ایفاگر نتشهتابل‬ ‫بک‬‫وآما‬


‫وره‌‬
‫گند‬
‫«آ‬
‫«وودی آلن» در فیلم «بدل» دیشب واردتهر ان‬
‫شد و امروز ساعت ‪ ۵۱‬به‌هنگام نمایش فیلم‌اخیر‬
‫در سینما دیاموند حضور خواهد داشت‪.‬‬

‫کا رگردان فیلم‬ ‫«نیکیتا میخالکوف»‬ ‫‪۳۳‬‬ ‫‪۸‬‬


‫«برده عشق» پس از نمابش فیلمش به تماشاگر ان‬ ‫در و آرمندار یز جو نیور» «مار تاناوارو» ستاره فیلم «سودای برنیس» و هم‌چنین‬
‫بعداز «پ‬
‫حاضر فر سالن سیتا دیاموند معرفی شو بشدت‬ ‫وانر‌دتشهدرندودرشب‌نمایش فیلمشان در سینما‬
‫«خائيم هتوومبهررموسیلوو» کا رگردان‌فیلم‌نیز ا‬
‫مورد استبال و تخسین قررگارفت‪.‬‬ ‫وورد تشویق حاضران قرار گرفتند‪.‬‬ ‫پارامونت به‌تماشاگران علاقمند معرفی شدند م‬
‫و جلسه گفتگو با «پیلارمیرو» کار گردان‬
‫اطالاعیه ِِ جهانیفل تمهر ان‬ ‫و هنرمندان فیلم «آنابلن» و‬ ‫فیلم «نامزدی»‬
‫ادر‬ ‫«امیلیو گوتی به‌رز کابا» ب شنبه سيزدهم‬ ‫شناس فرانسوی فیلم‪:‬‬
‫راز‬
‫س (ب‬
‫رور)‬
‫گو نت‬
‫ینو‬
‫لی‬
‫ساعت ‪ ۳۱‬درمر کر جشنوازه ‪.‬‬ ‫جبد‌هایعالی) مآانرجیلاملاتو (ستاره فیلم‌های‬
‫جاسه گفتگو با « خسرو هربتاش »‬ ‫میشل عزبز و مواظب دلقك باشید) آندره؟‬
‫کار گردان فیلم «ملکوت» و هنرمندان فیلم‬ ‫مار کوویکی (ستاره فیلم بدل) جان هیگینز‬
‫(منتقد رروزنامه‌تایمز) دومينيك کارد (ستاره‌فیلم‬
‫«هروز وثوقی » عزت‌اللّه انتظامی » ژاله سام‬
‫پيك نيا در هنگینگت راك ) آرتور ساندلز‬
‫کر‬ ‫ات‬ ‫ی در‬ ‫و‬ ‫و‬
‫جشنواره ‪.‬‬ ‫( روزنامه‌نگار و منتقد انگلیسی ) جولیانو‬
‫‪:‬‬ ‫می‌دهد‬ ‫قاری‬ ‫فیلم تهران‬ ‫چشنوار ه‌ جهانی‬
‫مونتالدو ( کار گردان فیلم آدنیس‌میر ود که‌بمیر د)‬
‫‪ -‬تالار رودکی‬ ‫‪۷‬‬ ‫جمعه داوزدهم لداعت‬
‫تماشاگران علاقمند به شر کت دراین‌جلسات‬
‫ری فاکس (تهیه کننده کمپانی کلمبیا) جیوانا‬
‫گراسی (روزنامه‌نگار ومنتقد ابتالیائی) و ‪.‬‬
‫‪۷‬‬ ‫می‌توانند پیش از شروع گفنگوها برای ورود‬
‫باخانم «آریانا فرشاد» مسئّول جشنواره جهانی فیلم نهران نمایش می‌دهد ‪:‬‬ ‫واره‬
‫شرنکز‬
‫بجهم‬ ‫برنامه گفتگوهای جمعی‬
‫‪ - ۷۱‬تالار رودکی‬ ‫سرا‪-‬عت‬
‫شنبه سیزدهم آذ‬ ‫بگزاری این جلسات تماس بگیر ند‪.‬‬
‫ر‬
‫عروسی‌فیگارو (بمناسبت سالروزمرگ ولفگانک‬
‫تماشاگر ان علاقمند هم می‌توانند‬
‫آمدئوس موتزارت ‪ -‬تولید اپرای هامبورگت)‬ ‫نکنه‌ها ‪. .‬‬ ‫در این برنامه شرکت کنند‪.‬‬
‫بلیط را به‌یهای یکصد ریال می‌توانید دوساعت پیش‌از‬
‫‪ ۴‬دهمین‌روز حشنواره‪.‬برای تماشا کران؛ نمایش فیلم زاگيشه تالار رودکی ابتیاع فرمائید ‪.‬‬ ‫برنامه گفتگو های جمعی باهنررمندان‌فیلم‬
‫زبوزبازشناختن سینماهای ناشناخته‌بود‪« :‬پيك‌نيك‬ ‫هائی کهدر جشنواره بنمایش درمی‌آید» به‌قرار‬
‫فیلم «برده عشق» موفق‌ترین فیلم روز بود »‬ ‫در هنگینگ راك» از استرالیا ت «اکزالا» از‬ ‫ن (است ‪:‬‬‫مرا ار‬
‫بطوریکه پس از پایان آن تماشاگران لحظات‬ ‫رشده»‪-‬از الجزاینر‬ ‫سم‬
‫سنخال ‪« -‬ناز کشت ک‬ ‫ان‬‫را»دکار‬‫گواد‬
‫‪ ۴‬گجلفستهگوبا«آلبر تولات‬
‫ومینظور «نتتا‬
‫ممتدی برای ان کف زدند ه‬ ‫ومصر و «دبهر‌عشق» ازانحاد جماهیرشوروی ن‪-‬‬ ‫فیلم «وای » سرافینا» ‪ --‬جمعه دوازدهم آذر‬
‫میخالکوف» را نهینزگام معرفی مورد تشویق‬ ‫البته گدذرشته‌ای نسبتاً دور ازسینماهای شوروی‬ ‫‪۱‬‬ ‫صبح ‪.‬‬ ‫ساعت ‪۰۷۰۱‬‬ ‫‪۱‬‬
‫قرار دادند‪.‬‬ ‫و تحسین‬
‫ومصرفیلمهائی به‌ایران می‌آمد ‪ -‬اما فعلا" مدتی‬ ‫براگکرادانان سینمای‬ ‫گو‬
‫فسهتدوم‬
‫گجل‬
‫‪۴‬‬ ‫‪3‬‬
‫در اوق‬ ‫رستوران ویوفه سینماً ‪۳‬‬ ‫و‬ ‫است نماشا گران ما اکزارهائی که دراین سینماها‬ ‫ه‬‫ع‪-‬‬
‫ما»‬
‫جل م‬
‫ایران بمناسبت برنامه «فانوس خیا‬
‫واظهارنظر‬
‫رورت مکزری‌شده بگرافی‌تبحگثوو‬ ‫انحام میشود بی‌خبر هستند‪ .‬لذا فرصت جشنواره‬ ‫‪.‬‬ ‫ازره‬
‫ور ک‬
‫‪-‬م‬‫شن‬
‫ج‪۰۳‬‬
‫یاعت ‪۱۱‬‬
‫مطبوعاتی وهنرمندان‬ ‫که‌پیشتر نصاشغال‌دوستان‬ ‫غنیمت‬ ‫اوو‬
‫ک گر‬
‫جتجو‬
‫نن‌جس‬
‫کمندا‬
‫برای قمام علاق‬ ‫‪ ۲#‬جلسه گفتگو با « پوسف شاهینٍ‪6‬‬
‫قرار میگیرد و بعضی از نویسنددگان » مطالب‬ ‫است‪ .‬در مجموعه‌ی این روز فیلم «ا گز‪۱۷0‬‬ ‫شنبه‬ ‫فیلم «باز کشت پر کمشده»‬ ‫ان‬
‫خودرا درهمین‌جا تهبه می کنند ومی‌نو بسند‪.‬‬ ‫از «عثمان ثمین» بیشتر مورد توجه بود ‪ -‬اما‬ ‫‪0‬‬
‫‪۵۱‬‬

‫روسی » عبدالمجید مجیدی منتقد وهنرشناس‬ ‫استگواینکه بازبگران نیز به عنوان هنرمندانی‬ ‫وود ریپورتر (‪ ۰۲‬توامبر) ‪:‬‬
‫ایرانی» آندری کووا کس کار کردان محارستانی‪:‬‬ ‫جدی مورد ستایش هستند»‪.‬‬
‫برت هانسترا کگارردان‪.‬هلندی» اندره دلوو‬ ‫کیند که «دید و برداشت‬
‫«هیل» اضافه م‬ ‫ایران » سینما را بك فرم‬
‫کار گردان بلژیکی » شابانا ازمی کآترپس‌هندی‬ ‫هنری خاص جشنواره تهران » کار مرا بعهنوان‬ ‫هنری میداند‬
‫وماریوچکی گوری تهیه کننده اپتالهاتی‬ ‫هیجان انگیز‬ ‫ینو‌حال‬
‫عشکل‬
‫ررم‬
‫دیا‬
‫بس‬ ‫اكور‬
‫ي‬
‫حرفهای آ«رتورهیل» ازجشنواره تهران‬
‫کازرم شتا ‪۳۳۲‬‬
‫بکب‬
‫"آرتورهیل که ت‬ ‫ساخته ‪ ۳‬و‬
‫است » به نمایندگی اکزشور راد کاهش کاناها در‬ ‫ما هرروز باید سه فیلم بولبندك‌فیلم کوتاه‬
‫‪۳‬‬ ‫شزا متا‬ ‫اسمت‬
‫تک سفاس‬
‫جشنواره بافیلم «فانوس‌خیال» که مروری‬ ‫فیلم‌ها بسیار بالا وهمکاری بین اعضای یت‬
‫کوش اف ‪۳‬‬ ‫است درینجاه سال‌فپلمسازءی‌ابران‬ ‫داوران بی‌نقص است ‪ .‬اعضای هییئت داوران‬
‫هبل می گوید ‪:‬‬ ‫فیلم‌ها را درجلسات نمايش خصوصی می‌بینند‬
‫«شکوفانی استعدادهای سینمائی‌فیلمسازان |‬ ‫وهدف زاین روش اینس که داوران تحت تأثیر‬
‫اپرانی درچندا سال اخیر درمقایسه با نچهکه طی‬ ‫عکس العمن تماشا دران فروار اتکی ند‪.‬‬
‫بك دوره چهل ساله به‌دستآمد» حقیقتاً چشمگیر‬ ‫اپن جلسات خصوصی برای نعیین بهثرین‬
‫است‪ .‬وبی‌گمان بر گزاری پنج دوره جشنواره‬ ‫فیل‌های تحت مسابقه که عنوان پرواز بز بالدار‬ ‫«آرتورهیل» که درحال حاضر به عنوان‬
‫جهانی فیلم درتهران نقش مهمی درتجدید حیات‬ ‫را دارد» درسالن نمایش کاخ مررکزی وزارت‬ ‫یکی از ده داور جشنواره جهانی فیلم تهران در‬
‫‪۰۱‬‬ ‫فعالیت سیتمانی دراین‌ دور داش ات‬ ‫فرهنکت وهثر بر گرارامی کرند‪».‬‬ ‫تهران بسرمی‌برد می‌گویدکه درایران سینما به‬
‫دبگف تکه احتر ام یکه دارین‬
‫«درپایان با‬ ‫گذشته ازآزتورهیل » هژیرداریوش دبیر‬ ‫و نه‬ ‫وپذیر فته شداه‌است‬ ‫عنوان یت هنر شناخته‬

‫کشور نسبت بهسینمابهعنوان يك فعالیت هنری‬ ‫یروا ‪ +‬عوان‬ ‫کل شوازه رای ی‬ ‫و سرمایه گناری صرفاً جارتی ‪« .‬ابرانی‌ها‬
‫قابل هستند» بسگبردیده‌اس تکه دست‌اند رکاران‬ ‫داورچشنواره گردهم] ورده‌است ‪ :‬مارگ راسون‪,‬‬ ‫فیلم را بعهنوان يك هنر معتبر وهمطراز باشعر‬
‫احساس‬ ‫نررمند‬
‫‌رهخود‬
‫اشوبر بكیشت‬
‫سینما دراین ک‬ ‫کار گردان سرشناس آمریکائی » امانوئل ربوا‬ ‫‪ ۱‬که دراین کشورخیام‌ها وف ردوسی‌هامقام برجسته‌ای‬
‫دی که بهر کیفیت سرشناس شده‌اند»‪.‬‬
‫کنند‪ .‬تااافر‬ ‫آکتریس‌فرانسوی » ولادیمیرنائوموف کارگردان‬ ‫|داره ‪ 1‬می‌دانند‪ .‬دراینجا کار گردان ستاره فیلم‬
‫‪__-7‬‬

‫چهارشنبه ‪0‬‬ ‫‪ :‬مهرجو ثی» هر بتاش» فرما نآرا» انون محسنی» خاچیکیان» غفاریء کیمیاوی وشیردل» د رگفتگوی جمعی روز‬ ‫چپ‬
‫از راست به‬

‫فیلمسازان ایرانی ‪ .‬از دوجبهه‌ی قدیم و جدید در‬


‫بات گفتگوی جمعی حنحالی‬
‫واقع میشود‪ .‬زمانی که من فیم‌میساختم سرلوحه‌کارم‬ ‫می‌شود ‪ .‬آقای محسنی» شما فکر نمی کنید پرداختن‌بهب‬ ‫گفنگوی دستجمعی فیلسازان ایرانی »ازجمله‬
‫انسانها و عاطفه‌هایشان بود‪ .‬سینما را اگر به‌يك‌چارچوب‬ ‫عاطنه‪ ,‬درحالی که تماشاگر ان مابنا به‌روحیه‌ی‌حساس‌اشان»‬ ‫داغترین مصاحبه‌های جمعی بود که بحث های تندوتیزی‬
‫تشبیه کنیم » برای من ضلع بالائی‌اش اخلاق بود‪.‬‬ ‫سخت نحت تآثیر فیلمی قرار میگیر ند که امکان دارداز‬ ‫را در حاشیه با خود بدنبال آورد‪ .‬در این گفتگو که‬
‫سه ضلع دیگرش هم مخلفات کمی تفریح» کمی بزن‬ ‫نظر ارزش سینمائی بی‌ارزش و حتی مبتذل باشد؟ اصولا‬ ‫حاشیه های بخصوصی درباره رابطه و نقش مطبوعات‬
‫بزن» کمی عشق و ‪...‬‬ ‫با سینما مطرح‌شد پراکندگی حرفها بهاندازه ای‌بودکه بهره‌برداری از ضعنهای عاطفی تماشاگر یعنی نگهو‌ای‬
‫فراموش نمی‌کردم‪ .‬من‬ ‫اما اخلاق را هیچگاه‬ ‫قرار شد در مجالی دیگر مدت‌زمان‌بیشتری‌به این‌رودررو نی زرنگی کاسبکارانه‪ .‬که مغایر باهنر سینماست‪.‬‬
‫هنوز هم چنین اخلاقی‌دارم‪.‬‬ ‫اینجوری تربیت شده بودم ‪.‬‬ ‫سس‬ ‫مجید محسنی تب ِ_ ‪1 0۳‬‬ ‫فیلسازان ایرانی و شرکت کنندگان در جشنواره اختصاص‬
‫استفاده بگذارید‪ .‬معتقدم که‬ ‫حتی اگر شما اسش را سوء‬ ‫داده شود ‪.‬‬
‫باشد‪ .‬تنویر افکار عمومی‬ ‫سینما می‌باید آئینه‌ی زندگی‬ ‫؟‬ ‫به حساب ‪1‬‬ ‫فرخ غفاری » مجید محسنی ساموئل خاچیکی‌ان»‬
‫باشد‪ .‬من قسم می‌خورم به‌وجدانم ‪.‬که اگر فیلمهای‌عاطفی‬ ‫با توجه به‌اینکه لحن عاطفی فیلمها که امروز‬ ‫داریوش مهرجوئی ‪ ۰‬بهمن فرمانآراء کامران شیردل »‬
‫بوده قصد سوء استفاده نداشته ام‪.‬‬ ‫بر حساسیت هام یگذارد بیآنکه‬ ‫هم رواج دارد » انگشت‬ ‫رو هریتاش و پزویز کیمیاوی فیلسازان شکرنکنتده‬
‫مسئله ابنجاست که این سانتیما نتالیزم امروزه‬ ‫بااشدفیلمی که‌سانتیمانتالیزم‬
‫اصلا فیلمساز مومن بهب‌شحر‌فه‬ ‫در جشنواره بودند ‪ ۰‬ترکیبی از نسل قدیم و جدید‬
‫هم در سینمای ما رواج دارد ‪ .‬می‌بینید که يك‌فیلم‬ ‫د»‬
‫رقیقی دارد ارائه میدهد و جیب گشاد خود را پکرمنی‬ ‫"فیلسازان ایرانی که به‌علت وقت کم و حساشیهی‬
‫کثیف‌ترین صحنه های عشقبازی » خشونت آمیزترین و‬ ‫حهساب سوعاستفاده میگذارم‪.‬‬
‫من آن را ب‬ ‫تاش‬ ‫بل و‬ ‫گفتگوها» چند فیلساز از‬
‫فریلم می‌آوردود رآخر»‬
‫وشتارها را د‬
‫ابلها نه ترین کشت ک‬ ‫مجید محسنی ‪-‬من استادانی داشته‌ام که اخلاق‌را‬ ‫اگزفتگو باز منادند‪.‬‬
‫موعظه‌ی اخلاقی میکند‪ .‬خب‪ .‬این اخلاق‌پردازیآنچنان‬ ‫سرلوحه‌ی کار خود داشته‌اند‪ .‬من از آنها درسهای‌اخلاقی‬ ‫این گفتگوی جمعی در ساعت ‪ ۱۱‬صبح چهارشنبه‪-‬‬
‫بی‌رهق است که در سایه آنهمه ابتذال قرار میگیرد‪ .‬بهب‬ ‫و انسانی بسیاری آموخته‌ام ‪ .‬و اصولا سینما را وسیله‬ ‫ور مرک جتوازره نها کرافت ‪.‬‬
‫دختری تجاوز می‌شود‪ .‬رمگومیرهائی اتفاق می‌افتد که‬ ‫بیان آموزش میدانستم و هنوز هم میدانم‪ .‬یعنیکه‌ا گر‬
‫ا‬
‫نماجاز‬
‫آت‪.‬ا‬
‫تمام؟" در جهت تخریب روحیه‌ی ماشاگر اس‬ ‫حالا هم فیلم بسازم بازفیلم‌هائی در آن روال فیلم‌هتای‬ ‫مجید محسنی‌ست ‪.‬‬ ‫آنقای‬
‫طرف حرفهای م‬
‫که بیننده فیلم عاطفی فکر میکند مسلم است که درمقابل‬ ‫قدیمی‌ام میسازم ‪ .‬یا من عوض شده‌ام یاشما که جوانید‪.‬‬ ‫ازجمله بنیا نگذاران سینمای عاطفی بودند‬ ‫‪ ۰‬آقای محسنی‬
‫تجاوز به یکدختر بیگناه به‌هیجان می‌آید » هچرهرا که‬ ‫ات‬ ‫بهتر است بگوئیم زمانه عوض‬ ‫که يك خط اخلاقی شدید و مابه‌ای بغایت عاطفیو احساسی‬
‫اتفاق می‌افتد قبو لمی کند‪ .‬انواع ابتذال رادرفیلم‌می‌بید‬ ‫زمانی بوه که موسیقی آرام بدل می‌نشست‪.‬امروزه‬ ‫در فیلمها یشان حضوری همیشگی‌داشت ‪.‬ابن‌عاطفه پرداز بها»‬
‫آخرسر هم با یکی دوجمله اخلاقی که از طرف آدم‌خاطی‬ ‫هرچه آهنگها تند و گوشخراش باشد بیشتر مورد توجه‬ ‫ه‪ .-‬ا‪ _:‬گذشت سالها همچنان در فیلمهای فارسی رعایست‬
‫فرخ غفاری ‪ -‬بهتر ین و روشنترین دلیلش عدم‬ ‫د‬ ‫و جاهلها‪.‬‬ ‫ازحش‬
‫و ج‬
‫فرند‬
‫که تمام حرفه‌ها» سندیکا دا‬ ‫سود فبلم خود را يك فیلم عاطفی اخلاقی‬ ‫‪8‬‬
‫پشتیبا نی ازموج تازه‌پائی بودکه می‌توانست جای‌محکمی‬ ‫نتیجه هر فیلمی که بسازی و به ضنف سندیکاداری‌بر‬ ‫معرفی میکند و ساز نده‌اش هم بابت چنین‌تحنه‌تی ادعای‬
‫برای خود بیدا ی‬ ‫بخورد» توقیف می‌شود‪ .‬ننیجتاً فیلمساز ایرانی میماند‬ ‫میگو یم سوءاستفاده بیشر مانه ‪.‬‬ ‫"رسالت دارد ‪ .‬مبنه‌این‬

‫کیمیاوی ‪ -‬اگر مطبوعات فیلم های مبتذل رابشدت‬ ‫مست‪:‬‬


‫لموکه‬
‫ع ه‬
‫میجه‬
‫و دو طبقه جاهلها و فواحش ! نت‬ ‫نما به آن چه میگو ثید؟‬
‫بکوبند» راه برای ایجاد يك‌سینمای‌بهتر»هموارخواهدش‪.‬‬ ‫اينهمه فیلم جاهلی‌ست که می‌بينيم بکااکبافاهره‌ای‪.‬پرویز‬ ‫نی ‪ -‬کاملا باحرف شما موافتم‪ .‬این‌واقعً‬ ‫او‬ ‫‪1‬‬
‫‪ 8‬فیلم مبتذل که یکی دونا نیست‪ .‬مگر مبشود‬ ‫بسازد‪ .‬گفتند‬ ‫میشود را میخواست‬ ‫صیاد» صمد خوشبخت‬ ‫فیلم ابتذال و کثافتکاری‌ست‬ ‫بیشرمانه است‪٩٩ .‬‏ درصد‬
‫ريوكزنامه فیلم مبتذل را کوبید؟ این من‬ ‫رب‬
‫دش‬‫هر‬ ‫باید از بنگاه بخت‌آزمائی و مدير تبلیغات آن اجازه‬ ‫درآخر‬ ‫و خلافها‪ :‬نشان داده میشود‪.‬‬ ‫‪ 3‬انواع زشتکاریها‬
‫آب در هاون کوبیدن است‪.‬‬ ‫بگیری ‪ .‬سینما را به بنگاه بخت آزمائی يا سندیکای‬ ‫با یکی دو جمله که من اشتباه کردم و مراببخشیدهمه‌چیز‬
‫کیمیاوی ‪ -‬چه ایرادی دارد که هرشب فیلم مبتذل‬ ‫فلان و فلان چه مربوط ؟ با چنین دشواری هائی‌ست که‬ ‫اق و‬ ‫خیل‪۰‬‬‫الاق‬
‫‪9‬و بیدا می‌کند‪ .‬این نشد فیلم اخ‬
‫نباید گذاشت درباره‌ی سبنمای‬ ‫را مورد حمله قرار داد‪.‬‬ ‫يك نهیه کننده برای اینکه سرمایه‌اش بخطر نیفتدوفیلمش‬ ‫عاطفه چیزی است که می‌باید از همان لحظه‌ی آغازفیلم‬
‫‪.‬بد سکوت شود‪ .‬چون بطریقی تأبید ابتذال است‪.‬‬ ‫توقیف نشود به‌ساختن فیلم‌هاشی روی می‌آورد کسه‬ ‫رعایت شود‪ .‬فیلم‌های مکناملا دراختیار يك‌پیاماخلاقی‬
‫باید حرف سازنده را هم درنظطسر‬ ‫خاچیکیان‬ ‫ساختن‌اشان با دردسر مواجه نمی‌شود و قبللا امتحان‌خود‬ ‫عاطفی قرار میگرفت‪ .‬هیچ نقطه‌ی کثیفی در فیلم‌مشاهده‬
‫یعنی بجای او هم بود‪ .‬آدمی که مثلا دارو ندارش‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫را داده است ‪.‬‬ ‫د ‪.‬‬
‫دییکر‬
‫نم‬
‫را فروخته و فیلم میسازد با توجه به‌موانعی که اشاره‌شد‬ ‫مجید محسنی ن‪-‬کته‌ای که اینجا فتوا ‏ وریت‬ ‫اصولا شا سینماگر را يك «معلم‌اخلاق» میدانید؟‬
‫|‬

‫چگونه به‌فکر سرمایه‌اش نباشد ؟‬ ‫تا‬ ‫ید ار‬ ‫بیدااو‌کند ایسته‬ ‫یعنی معنقدبد که وظینه يك فیلمساز پند و اندرزدادن‌است‬
‫این آقا که دارو ندارشر افرو خته»‬ ‫یکی از حضار ‪-‬‬ ‫سنگگ بنای سینمای ایران را رکگاذاشته‌اند قضاونسی‬ ‫‪1‬‬ ‫و به تعبیری دیگر او يك مصلح اجتماعی‌ست؟‬
‫بهتر است برود تجارت قالی بکند چون هم از سرمایه‌اش‬ ‫غیر عادلانه داشت‪ .‬بخاطر داشته باشیم که اگر سینماثی‬ ‫مجید محسنی ‪ -‬من اینطور فکر میکردم‪ .‬هنوزهمم‬
‫خاطر جمع است و عم اینکه با فررهنگت مردم بازی نکر ده‬ ‫نبود اصلا موج نوئّی هم نبود ‪ .‬همین موج نواگرسی‌سال‬ ‫این فکر را دارم ‪ .‬يك فیلمساز اگر قرار باش فیللم‬
‫است ‪.‬‬ ‫پیش‌پا گرفته بود» بااستقبال روبرو نمیشد‪ .‬آدمها ئیآمد ند‬ ‫عاطفی بسازد چه بهتر که اخلاق را هم مورد توجه‌قرار‬
‫خاچیکیان ‪ -‬ما بدترین تماشاگر را داریم‪.‬تماشاگری‬ ‫زحمتی کشیده‌اند که‌نباید‬ ‫سینما را با خود آوردند خب»‬
‫دهد‪ .‬چطور بگویم» من اصلا يك فیلساز اخلاقی‌هستم‬
‫که اصلا معلوم نیست چه می‌خواهد ‪ .‬بیشترین گناهء‌را‪.‬‬ ‫برآن خط بطلان کشید‪ .‬کسی مثل آقای اسماعیل کوشان‬ ‫بهتر است بگویم بودم » چونکه حالا فیلم نمیسازم‪.‬‬
‫سینمای‌رایج به‌عهده داشته‌است‪.‬‬ ‫و‌دوآمدن‬
‫جبه‬
‫در‬ ‫بهرحال‪ .‬یکی از بنیان‌گذاران این سینماست حالاازهر‬ ‫ته‬ ‫گراذنرشاز‬
‫‪ 8‬آقای غفاری» لطف؟ سیر سینمای اي‬
‫یکی از حضار ‪ -‬وقتی ‪ ۰۳‬سال سینمای ما خوراك‬ ‫دربچه که نگاه کنیم ‪.‬‬
‫ا بکهچا رسیده‌ايم ‪.‬‬ ‫ککهجاز‬‫تاکنون مشخص کنید‪ .‬این‬
‫مبتذلی برای تماشاگر فراهم آورده و او را به یکنسوع‬ ‫آبا پی‌گذاشتن بك سینما کافی‌ست نافیلسازی‬ ‫وضعیت سینمای فعلی ما را چگو نه میدانید؟ و اینکه‬
‫سینما عادت داده‪ ,‬بی‌انصافی‌ست که ناه را بگردن‬ ‫‪ ۰۳‬سال تمام خوراکی تهّیه کند که درجهت پسروی‌فرهنگ ‏‬ ‫چرا فیلم‌های مااعتبار جهانی بیدا نمی کند ؟‬
‫او بنیداازیم‪.‬‬ ‫به ویژه فرهنگ سینمائی‌ست؟ از شما می‌پرسم آباآقبای‬
‫کوشان و امثالهم چرا با به‌پای کیمیاوی‌ها» مهرجو تی‌ها»‬
‫فرخ غفاری ‪ -‬راجع به گذشته حرفی نمی نم‪.‬چون‬
‫‪ 8‬سالهائی پیش جنوب شهر آقای غفاری‌باشکست‬ ‫ابران روشن است بهر حال آدمی آمد و‬ ‫هی‬ ‫وس‬
‫حدود ‪ ۵۱‬سال فیلم مغولها‬ ‫روبرو شد ‪ .‬پس اگزذشت‬ ‫نداشتهاند؟‬ ‫کرت‬
‫کیمیائی‌ها » و ‪ ...‬ح‬ ‫‪1‬‬

‫ت‬‫سسه‬
‫ملا ب‬
‫هی حا‬
‫خشت اول این سینما را گذاشت ‪ .‬ول‬
‫هم به همان سنروشت دچار شد‪ .‬بس این سینما تاچه‌اندازه‬ ‫مجید محسنی ‪ --‬در این میان پذیرش تماشا گرم‬
‫له است اک نامه مت راز در یت رواستتتا‬ ‫سینماگران جوان» دوره‌ی تازه‌ای در سینما به‌وجودآمد‬
‫نوانسته است» تحول در پسند تماشاگر به‌وجود آورد ؟‬ ‫‪۱‬‬
‫درهمین چند سال پیش اگر پشتوانه‌ی قرص ومحکمی‬
‫؟‬ ‫‌اند‬
‫دکهار‬
‫چه‬‫کار‬
‫فیلمسازان م‬ ‫اجرا کنید مطمئناً با استقبال روبرو نخواهد شد‪ .‬چون‬
‫در کش را ندارند اما از نمایشنامه امیر ارسلان خوششان‬ ‫این موج تازه را پشتیبانی مینمود» می‌توانستيم به‌آینده‬
‫فرمان‌آرا ‪ -‬بگذارید مطلب را روشن‌کنم‪.‬درتهران‬ ‫سینمایمان امیدوارتر باشیم‪ .‬اما چنین نشد‪ .‬بازبادوره‌ی‬
‫حدود ‪ ۰۲۱‬سینما وجود دارد» در این میان کجاست آن‬ ‫می‌آید‪ .‬در قدیم هم هر حرکت نوئی با استقبال تماشاگران‬
‫د‪.‬‬ ‫سنظر‬‫رک ب‬‫و گن‬
‫یجس‬ ‫مز گی‬‫رکودی طرفیم که همه چی‬
‫سینما ثی که اختصاص داده شود به فیلم‌های خوب تسا‬ ‫سپنما روبرو نمی‌شد‪ .‬معتقدم که مردم رامی‌با یدپلهبهپله‬ ‫که سینما از رکود فعلی درآید‪.‬و اما‬ ‫تصمیماتی گر فته شده‬
‫بدینوسیله پایگاهی باشد برای دوستدران سینمای‌و اقعی؟‬ ‫به سینمای خوب معتادکرد‪ .‬جهش یکباره جز فرار دادن‬
‫درباره‌ی عدم موفقبت جهانی فیلم‌های ایرانی بایستی_‬
‫اگر از زدوبندها خبر داشته باشید خواهید دانست کد‬ ‫تماشاگر نتیجه‌ای ندارد‪.‬‬
‫است‪.‬آ هتم‬ ‫ارنده‬
‫کوک مابا مانعی طبرفایزهکه‬
‫فلان سینما کهداعیه نمایش فیلم‌های خوب ایرانی‌رادارد »‬ ‫‪ 8‬فکر نمی‌کنید در مرحله‌ای از سینما این معتاد‬ ‫‪ .‬مواردی هست که‬ ‫است‬ ‫سانسور و سانسور از خود‬
‫اگر فروش فیلم از ده هزار تومان در روز پائین‌بياید‬ ‫کردن بنهد)ازه‌ای طول بکشد که باعث مر گ‪ .‬شوداپرسش‬
‫بنا به دلایل منطقی» میسر نیست‌اها‬ ‫مر»‬
‫یاشلد‬
‫فتن‌‬
‫گف‬
‫فیلم را از اکران برمیدارد ‪ .‬چه توقعی داریه که‌سینمای‬ ‫من از آقای کیمیاوی است‪ .‬شما بافیلم‌هابتان قصددار بد‬ ‫غیرعتطقی‬ ‫به‪6‬‬ ‫ما‬‫اته‬
‫وددگف‬
‫شبای‬
‫چیزهائی هست که می‌‬
‫خوب پابگیره ؟ اگر يك سینما مختص نمایش فیلسمی‬ ‫تازه‌ای‬ ‫که گذشته‌ی سینما را از بن خراب کنیدوسینمای‬
‫موانعی سد راء است که خلاقیت فیلساز ایرانی‌رامیگیرد‪.‬‬
‫مثل مغولها وجود میداشت قول‌ميدهم که نمایش مغولها‬ ‫بساز ید ياکه تنها سدی هستید در باربر ابن سیرواینکه‬ ‫سانسوراز‬
‫ما تجربه کرده‌ايم که هرگاه مسئله سانسور و‬
‫افزایش می‌یافت» مقصر‬ ‫‪ 6۱‬هفته‬ ‫به‬ ‫از ء هفنه‬ ‫باشید؟‬ ‫صرفا اثر گذار‬
‫امملا موفق بوده‬
‫خود» بر فیلمی سایه نیفکنده ‪ ۰‬آن فکیل‬
‫این میان کیست ؟ فیلساز از دستش چکاری برمیآید؟‬ ‫کیمیاوی ‪ -‬سینما ‪ ۰‬مثل جریان يك سیلاب است‪.‬‬ ‫که بارون اومد» ساخته شیردل که‌موره‬ ‫است»" « انوشب‬
‫‪ 6‬آقای فرمانآرا » تهیه يك فیلم‌مشتر ‪»2‬جنبه‌های‬ ‫نمی‌شود جلویش را سدکرد‪ .‬جریان تندی‌ست که شتابان‬ ‫وه فراوان واقعگشت "هي چنین شازده احتجاب ساخته‬
‫مختلفی دارد م با مطرح کردن سینمای ابران در جنب‌يك‬ ‫تنهاکاری که میشوه کرد اینست که با ساختنن‬ ‫میگذرد‪.‬‬ ‫فرمان‌آرا » که داوران ستحق جایزه‌اش دانستندهمچنین‬
‫فیلم جهانیست ‪ .‬با بدست آوردن پول بیشتر است‌چون‬ ‫راههاء در مسیری سازنده هدایتش کرد‪ .‬بطوری که‌بتوان‬ ‫فیلم «اونشب که بارون اومد» توانست به‌عنوان‌بهترین‬
‫فیلم پخش جهانی دارد‪ .‬یاکه استفاده از آدم‌های سینمای‬ ‫از سیلاب استفاده نمود‪ .‬سینمای جهان هم‌چنین‌سر نوشتی‬ ‫فیلم کوتاه برگزیده شود‪ .‬چرا ؟ چون حقیقت را درنظر‬
‫ابران در يك فیلم با معیار ها ی‌وسیع جهانی‌ست‪.‬شما‬ ‫دارد‪ .‬مختص سینمای مانیست‪ .‬خب» هدایت سینماراهها ی‬ ‫داشتند و خب‪ .‬سانسوری در پیش نبود در نتیجه‌فیلمهای‬
‫از تهیه فیلم مشتر ك مثلا صحرای ناتارهاء چه قصدی‬ ‫دارد‪ .‬اول بگویم که سینما وسیله‌ی آموزش نیست‪ .‬کار‬ ‫موفقی بودند‪ .‬حرف دیگر من با فیلسازان ایرانی‌ست‪.‬‬
‫داربد ؟ بازی چند لحظه‌ای کشاورز را که وز نه‌ای‌در نئاثر‬ ‫يك فیلساز آموزندگی نیست‪ .‬يك فیلساز حرفی رابا‬ ‫دنبال حقیقت نمیروند‪ :‬اگر قرار باشد مثلا درباره‬
‫است در این فیلم چگونه توجیه مکینید؟‬ ‫توجه به‌دا نسته‌های خودش » تعبیر و تفسیر می‌کند این‌با‬ ‫فرخ غفاری آدمی فیلمی ساخته شود‪.‬واینکه‌مثلابورژواست‬
‫فرمانآرا ‪ -‬اولا که پروژه این فیلم چند سالپیش‬ ‫ونده است که حرف يك فیلساز را تعبیسر‬ ‫ودیس‬‫نتق‬
‫من‬ ‫میباید در شخصیت و روحیه‌ی این آدم خیره شون‌د‪.‬‬
‫پی‌ریختسه شد‪ .‬ما ناچار؟ آن را دنبالکردیم‪.‬‬ ‫بهّاعتقاه‬ ‫مطبوعات‬ ‫بدهد‪.‬‬ ‫سینما را آموزش‬ ‫یعنی‬ ‫کند‪.‬‬ ‫ه‌اینکه درباره احوال اين آدم و موقعیتش نگاه کلسی‬
‫دوم اینکه > همه بازیگران سر‌شناس این فیلم نقشهای‬ ‫من میتواند در بهبودی وضع يك سینما كمك شایانی‬ ‫هر‌نشدناخته‬
‫داشته باشند و جنبه‌هائی از این آدم را بکگی‬
‫کوناه داشتند ‪ :‬سوم اینکه آقای بهارلو باتفاق يك تیم‬ ‫داشته باشد و سهمی از سازندگی سینما را می‌با یدمطبوعات‬ ‫و کلیشه‌ای است‪.‬‬ ‫شده‬
‫فیلمبر داری» در فیلمبرداری آن سهم عمده‌ای داشتند‪.‬خب‪":‬‬ ‫به‌عهده بگیر ند‪ .‬بهبودی سینما تنها در عهده و وظیفه‌ی‬ ‫‪ -‬در دنباله گفته‌ی آقای غفاری که‬ ‫بفهرممنان‌آرا‬
‫این يك آموزش فنی برای‌کادر فتی ماست‪.‬‬ ‫فیلساز نیست‪ .‬من بسهم خودم میتوانم فیلمی بسازم که‬ ‫مسئله‌ای را درباره سانسور پیش کشیدند» ایشان گفتند‬
‫را‬ ‫فتتل ناس فکن موز وه اس یتفن در ره ودی‬ ‫چرا فیلسازان دنبال حقیقت يك امر نمی‌روند‪ .‬ببینید‬
‫گفتگو اینجا بین تماشاگران فیلم و خبرنگ‌اران‬ ‫است اکماافی‌ست؟‬ ‫بعد يك صنف دخالت می‌کندوما نم‬ ‫فیلمی ساخته میشود»‬

‫درگیر شد و چون وقت کافی نبود ادامه‌اینبحث‌به‌صبح‬ ‫‪ 9‬آقای غفاری از رکود فعلی سینمای ایران‬ ‫نمایش فیلم می‌شود ‪.‬‬
‫شد‪.‬‬ ‫جمعه (امروز) ساعت ‪ ۰۳۱۱‬مکوول‬ ‫چیست؟‬ ‫گفتند ‪ .‬اما اشاره نکردند که دلابل ارینکود‬ ‫گوبا آقای امان منطقی بودند که در جائش یگفتند‬
‫ضِ‬

‫میکنند ‪ .‬باین ترتیب زندگی این کاراکترهای‬ ‫پنظر میرسد که در دنیای او همه چیز در‬ ‫دبراره‌ی « میشا عز یز »‬
‫کاملا" متفاوت درهم بافته میشود و بخاطرروش‬ ‫او‬ ‫ی‬ ‫هموار‬ ‫» مسیر‬ ‫ات‬ ‫عادی‬ ‫روال‬

‫او به‬ ‫بودن‬ ‫و سهل لو صول‬ ‫«مارا»‬ ‫اسان‬ ‫هیچوقت دچار آشفتگی نمیشود حنی وقتی که‬ ‫ساخته‌ی‬
‫نتایج فاجعهآمیزی منتهی میگردد ‪ .‬او معشوقه‬ ‫‪ -‬پسر محبوش میشل اورا ترك میکند نا با ایفای‬
‫ناشری بنام «کولاروسا» میشود ‪ ۰‬شغل‌همای‬ ‫يك‌نقش بیشتر سطحی ونه چندان معین دردنیای‬ ‫ماریو مونیچلی‬
‫‪۳۳۱‬‬ ‫معتلنی برا میازهاید ؛ از اه‬ ‫جوانان خشمگین زندگی متفاوتی را آغا زکند‪.‬‬
‫ارتاط مفل بایتخانوادهاش بای حند هنت ‪ . 4:1‬پشت سرهم او وپسرش را میان خود راه میدهند‬ ‫«میشل عزیز» حکایت دودنیای متفاوت‬
‫توسط نامه‌نگاری برقرار است ‪ .‬ولی هنگامی اخراج میشود » ارتباطش با دبگران قطع‌میگردد‬ ‫است ‪. -‬یکی شامل ارواح و اشباحی است که‬
‫حمایت «اوسوالدو» عنیقه فروش که‬ ‫نت‬
‫و‬ ‫فرا میرسد که میشل ناگهان ایتالیا را ترلد‬ ‫ریشه دگرذشته ودرسنت‌ها دارند ودیگری ‪7‬‬
‫فثط خبرهای جسته و‬ ‫میکند و خانواده‌اش‬ ‫دنیای نوظهوری است آدم‌های سرخوش وشاید‬
‫را دربر میگیرد که بهزنداکی‬ ‫ای‬ ‫اش‬
‫وشاید بصورنی عاشق میشل باشد قرار میگیرد ‪.‬‬ ‫پگخرته‌ای از او بدست مویراند ‪.‬‬
‫این او از افراد خانواده‌اش‬ ‫باوجود‬ ‫اند ‪ .‬کی هفه اعضایتشانواده میشالز‪۱‬‬
‫سپس پكك روز خبر میرسد که میشل در‬
‫میخواهد که با «مارا» زن جوانی که مدنی‬ ‫دربر هک ادودیگری«مارا» وپسرش «سیمو نه»‬
‫جریان يك اغتشاش دانشجوئی در خارج مرده‬
‫ند‬ ‫وود تما تک‬ ‫واه با او تک و‬ ‫را شامل میشوه ‪.‬‬
‫این خبر برای آدریانا و خانواده‌اش به‬ ‫ارت‬
‫معنای قدمی دیگر در سیری بسوی سکوت و‬ ‫«مارا‪ 6‬که دختری مصمم و آشفته‌خیال ولسی‬ ‫شخصیت مبهم میشل جائی بین اين دودنیا‬
‫تاریکی‌است ویراین «مارا» تحص هننده تن‬ ‫سرزنده است هميشه پذبرای آدمها و چیزهاست‪.‬‬ ‫قرارمیگیرد» کسیکه درست به‌همان‌ترتیب رمان‬
‫کامل از دنیاتی است که وی هیچوقت در ّ‬ ‫او پسری بنام «سیمونه» به دنیا آورده است ق‬ ‫«ناتالیا گینز بورکگت» در فیلم «ماریو مونیچلی»‬
‫نکرده بود ‪ .‬آخرین صحنه‌های‬ ‫احساس اه‬ ‫میگوید «باید پسر میشل باشد و اگر چنین باشد‬ ‫«آحرپانا» زنی است‬ ‫هم هرگز دیده نمیشود ‪.‬‬
‫که دتگر جوان یست ؛ او ثروتی دارد » در‬
‫بسنه‌های متعدد‬ ‫اهه‬
‫ر ک‬
‫میدهد‬
‫هن م‬
‫فیلم اورا نشا‬ ‫من واقعاً خوشخت هستم ولی راسنش این‌است‬
‫دست‬ ‫در‬ ‫را‬ ‫سیمو ثه کوچك‬ ‫دست‬ ‫درحالیکه‬ ‫‪1‬‬ ‫که مطمتن نیستم»‪..‬‬ ‫لا خودش فرو رفته است و وجودش را بنوعی‬
‫ی‬ ‫‪ .‬او جائی نمیر ود وال‬ ‫دارد راه میرود‬ ‫«مارا» سبت به خانواده میشل ادعائی‬ ‫وقف فرزندانش میشل ‪ ۰‬آنجلیکا ‪ ۰‬وبولا و‬
‫ادامه پیدا میکند ‪....‬‬ ‫نا و الیه آهمید داز او‬ ‫ارت و‬ ‫ددوودخقترلوی کوچك که هنوز با او زندگی‬
‫وپسری که شاید فرزند میشل باشد مواظبت‬ ‫ور ده اشت‪. .‬‬

‫ی و « مار بو‬ ‫ی‬


‫مو نیجلی » کار گردان‬
‫فیلم « میشل عر بز؟‬

‫‪ 8‬چرا تصمیم گرفتید که از روی این‬


‫زلمید ؟‬ ‫افی‬‫شان‬
‫رم‬
‫[] شاید بخاطر اینکه بسمت يك تجربه‬
‫و اقعاً جدید جلب شده بودم‪.‬‬
‫‪ 9‬بنظر شما اشکال عمبه در ساختن این "‬
‫فیلم چهبود ؟‬
‫[] اشکال سر تفسیر اثری بود که بهکسی‬
‫لق داشت ودر نتیجه باید با‬ ‫دیگر غیر اتزعمن‬
‫بطور غیر مستقیم متا بله میکردم ‪۲‬‬ ‫متن موجود‬
‫فیلم‌ساختن‬ ‫اهم‬
‫گا ک‬
‫نی ر‬
‫هتان‬
‫ه‌ام داس‬
‫مکنرسدعی‬
‫از روی آن در يك پرسپکتیو توصیفی» کاملا"‬
‫ونرا در ابعاد‬‫متفاوت جلوه میکرد درك کنم آ‬
‫دقیقش تضیرکن ‪:‬م‬
‫که کتاب «گینزی رگك» ‪۰‬‬ ‫املیفککرنید‬
‫میتواند بصورت كت فیلم دآرید ؟‬
‫ومزومر ]*‬ ‫آ] تمام آثار او منجمله‬
‫‪ ۳‬تا‬ ‫فسوانتت به برفه‬ ‫"هنت‬
‫شون‬
‫«میشل عزیز» را انتخاب کردید؟‬ ‫‪8‬را‬
‫چ‬

‫ضمن بنظر من مهمترین آثر نویسنده است و با‬


‫کامل دارد ‪ .‬این رمان‬ ‫قت‬
‫ایبمن‬
‫ط‌ها‬
‫ماست‬
‫خو‬
‫رواشناسانه جامعه دز حتال حاضر‬ ‫ای‬
‫سرو کار دار ‪ -‬ازهم پاشیدن خانواده واحساس‬
‫بطور اعم ‪ .‬این واقعیت که داستان بصورت‬
‫من‬ ‫نامه‌نگاری است کاررا مشکل‌تر میساخت‬
‫با «ناتالبا گینز بورگ» صحبت‌های زیادی کردم‬
‫قا بعضی نکات روشن شود و بتوانیم با نوع‬
‫ای اثرش آشنائی پیدا کنیم ‪.‬‬
‫‪ 8‬در مورد «میشل» چه چیزی توچه ما‬
‫[] پیشتر جلب کرد ؟‬
‫لا لحن آرام داستان و چیزی که میتوان‬ ‫‪۰‬‬
‫اثرا فضای چخوفوار به سباك ایتالیائی نامید ‪.‬‬
‫موضوع آن درباره نابودی يك خانواده طبقه‬
‫متوسط در عصر حاضر است ‪ .‬وشاید نه فقط يكث‬
‫خانوادة ازطبقه متوسط ‪ .‬ما پکرنادگی وانهدام‬
‫به هیچ‌وجه نمیخواستم که از متن اصلی دور‬ ‫او دور میزند » همه درباره او حرف میزنند‬ ‫دوزنی | گاهانه اس مشاهده میکنيم‪ .‬این‌چیزی‬

‫ولی ما هرگر موفق بدهیدن او نمیشوبم ‪.‬‬


‫‪ 8‬درباره هنرپیشه‌ها چه میگوئید ؟‬ ‫" ‪ 8‬به متن اصلی وفادار بودید یا اینکه‬ ‫واقعیتی است که باید ‪.‬با آن مواجه شویم و‬
‫لا من برای ابفای نش کارا کترهای‬ ‫چیزهائی را بهآن اضافه کردید ؟‬ ‫چیزی است که با اندوه شاهدش هستیم ‪ .‬این‬
‫گونا گونی که دراطراف زشبخصیت هر کری هستنل‬ ‫[] من کاملا به متن اصلی وفادار بودم‬ ‫آثر بخاطر کارا کترهایش توجه مرا بسپار جلب‬
‫هپنرشکانی‪ :‬را اتتخات‪ ,‬کردم که از ‪۰‬‬ ‫وحش مضوان کمت که از | کل یه کلمه‌متزلن‬ ‫‪ ۱‬کرد ‪ .‬مادری هست که پسرش را دوست دارد‬

‫ویژه‌ای برخوردار باشند » مثلا" بتوانند حالت‬ ‫کردم ‪ .‬من نمیخواستم حتی کوچکترین تغیبری‬ ‫و تحت تأثیر اوست ‪ .‬پدری هست که نمپنتواند‬
‫بپانی ثابتی را ارائه دهند ‪ .‬زیرا بنظر مکنتاب‬ ‫ها‬ ‫وس‬ ‫ار ی‬ ‫‪ 9‬ثمتری داشته باشد ‪ ۰‬خواهران حریص‬
‫‪۳9۱‬‬ ‫دفیفا بچنین ات ان هد‬ ‫مجبور بودند برای محدود کردن فیلم در يك‬ ‫وونه‌فکر حستند ودر میان آنها کاراکتر‬
‫زنده است وآدم‌های مرده اورا احاطه کرده‌اند‪.‬‬ ‫بعضی فسمت‌ها را نف‬ ‫طزوملانی‌دوساعته‬ ‫که سرشار از شور زندگی است ‪.‬‬ ‫‪82‬‬
‫«مارا» در واقع تنها کارا کتر زنده داستان است‬ ‫من تا کنون فقط با موضوعات اوریژینال‪ :‬برای‬ ‫میثشل برعکس هرگنز دیده نمیشود ‪ .‬او‬
‫وبقیه فقط ارواحی هستند که عصر آنها بس‬ ‫سینما سرو کار داشته‌ام واين اولین باری است‬ ‫است و امکان نداشت کسه‬ ‫‪ 39‬کتر سای‬
‫‪۰‬‬ ‫است‬ ‫اامت‬ ‫که با اقتباس از يك متن ادبی فیلم میسازم ‪ .‬من‬ ‫بچتوهانره‌ای بهاو بخشید ‪ .‬همه‌چیز دراطراف‬
‫مکالمه پی میبرد ‪ .‬ایده‌ی فوق پس آزمدت‌ها سرگردانی‬ ‫گرچه هیچ قاعده‌ای لزوم آنرا ایجاب نمیکند‪ .‬فکر‬ ‫‪ 8‬ازفیلم‌های شما چنین برمیآید که دنباگرفتار‬
‫دردناك وبه‌تعویق‌انداختن فیلمبرداری سرانجام به ذهن‬ ‫میکنم که من درحال حاضر ثمام آثار موسیقی متعلق‬ ‫پات جنک دائمی است ‪ .‬میمون‌ها در ‪ ۲++۱۰‬می‌جنکند‪.‬‬

‫‪۴‬‬ ‫ما خطورکرد ‪. ۰‬‬ ‫بقهرن هیجدهم راکه روی صفحه ضبط شده‌اند دارم‬ ‫کدتر استرنجلاو» اسم نمیبرم‪.‬‬
‫از «راه‌های افتخار» و «‬
‫ازآنجائیکه همه ما مراجع دقیقی درمورد يك ‏‬ ‫آنها گوش داده‌ام ‪ .‬متأسفانه دراین‬ ‫وبه دقت بههمه‌ی‬ ‫شما درقسمت اول «باری لیندون» عملا" جنگ را نشان‬
‫دوره تاریخی خاص دراختیار داریم » آیا ساختن يت‬ ‫آثار هیچ شور وهیجانی محسوس نیست ‪ ۰‬هیچ چیزی‬ ‫میدهید ودرقسمت دوم هم جنک خانوادگی‌نمایان‌است‪.‬‬
‫فیلم تاریخی‌محدودیت بیشتری برای شما ایجادنمیکرد؟‬ ‫تم عاشقانه شباهت داشته‬ ‫نیست که حنی اند کی بپهلک‬ ‫ل] اول ازهمه » دريك اثر تخیلی باید ستیزه‬
‫امیل‪-‬ی وجه ‪۰‬‬ ‫یعل‬
‫خثار‬
‫[] فیلم‌های تاریخی باآ‬ ‫باشد‪ .‬درموسیقی قرن هیجدهم‪ .‬چیزی وجود ندارد که‬ ‫وحود داشته باشد‪ .‬شما نمی‌توانید داستانی پیدا کنید‬
‫احساس‌ثراژیک ثریوی «شوبرت» را داراباشد‪ .‬بنابراین مشترکی‌دارند ‪ :‬شما میکوشید چیزی خلق کنید کهوجوه ‪۰‬‬ ‫که چیزی غیرعادی درآن نباش‪ .‬حتی درفیلم «نوای‬
‫‪۳‬‬ ‫تلرین‬
‫‌کس‬
‫ددنه»‬
‫نفنکر‬
‫کصی‬
‫ندارد ‪ .‬وهمچنین تو‬ ‫بالاخره چند سالی تخفیف دادم وقطعه‌ای‌را که درحوالی‬ ‫موسیقی» هم چیزی غیرعادی وجود داشت ! ستیزه‬
‫دريك رمان است درحالیکه دريك فیلم چیزی که روی‬ ‫بود انتخاب کردم ‪ .‬انن قطعه‬ ‫نوشته شده‬ ‫سال ‪۱۸۱‬‬ ‫ماهیت یک‪ .‬اثر درامائیات است ‪ .‬ولی بعلاوه این‌حالت‬
‫پرده میآًورید برای ثماشاگران بسرعت قابل درك است‬ ‫بدون اینکه صریحاً رومانتيك باشد ء احساسی ازرمانس‬ ‫ثکیب‬
‫جنگ » تصویری بتهمامی نادرست ازچگونگی ر‬
‫هرچند کهسازندگان‌فیلم زحمات زیادی‌بخاطرآن‌متحمل ‪۰‬‬ ‫تراژیاک را دربردارد ‪.‬‬ ‫زندگی اکثر آدم‌ها ارائه نمیدهد‪ .‬چند تا ازدواج موفق‬
‫از «لنونارد روزنمان» برای‬ ‫‪ 8‬شما بدارخواست‬ ‫میشناسید؟ چه تعدادی از ناپدری‌ها به ناپسری‌های‬
‫‪ 8‬شما بخاطر دقت زیاد درمورد جمع‌آوری‬ ‫قطعه‌ی «ساراباند» اثر «هندل» وایجاد‬ ‫اکرستراسیون‬ ‫خودشان علاقه دارند وبالعکس؟ چه تعدادی ازآنهاتی‬
‫اطلاعات‌و تحقیقات مربوط به پروژه‌های خودتان شهرت‬ ‫يك کندی‌رومانتيك درآن حیله‌ای دیگر بکار بردید‪.‬‬ ‫که حاه‌طلبی‌شان‌فقط درپول‌خلاصه می‌شود به‌مقصودشان‬
‫دارید‪ .‬آبا نقش يك خبرنگار یا کياكرآگاه برای شما‬ ‫ل] بازهم دلیلش این بودکه درموسیقی قرن‬ ‫میرسند بخصوص درمورد «باری» که این امر درواقع‬
‫هیجان‌انگیز ات ؟‬ ‫هیحد هم اثری دراماتياک یافت نمیشد‪ .‬من درواقع این‬ ‫تمام فعالیت‌های اورا فلج میکند‪ .‬هنگامی که «باری»‬
‫ل] این کمی شبیه کارا گاهی است که دنبال آثار‬
‫جرم میگردد ‪ .‬درمورد «باری لیندون» من پرونده‌ای‬
‫ازهزاران طرح وثابلوی نقاشی مهیاکردم ثا با مراجعه‬
‫با‪:‬‬
‫به‌آن تمام نیازهایمان برطرف شود ‪ .‬فکرمیکنم کهمن‬
‫تمام کتاب‌های هنری راکه کدترابفروشی‌ها پیدا میشدند‬
‫بااکندن برگ‌های آنها خراب‌کرده باشم ! لباس‌ها تماما "‬
‫استنلی کو بوبات‬
‫ئ‌‬ ‫‪1‬‬
‫‪۶‬‬

‫ازروی‌تا بلوهای نقاشی‌تقلید شده وهیچکدام «طراحی» ‪۰‬‬


‫برای آماده کردن‬ ‫این تنها راه عاقلانه‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫نشده‬ ‫‪۱‬‬ ‫درباره‌ی ‪. .‬‬
‫لباس‌های تاریخی است ‪ .‬احمقانه است که ازيك طراح‬
‫بخواهیم تا با پادآوری محفوظات مدرسه هنری پا از‬ ‫‪ « ۱‬باری لیندون > ‪,‬رم‬
‫روی چند تصویر» قرن هیجدهم را خلق کند‪.‬‬
‫هیچکس نمیتوانه ‪ -‬حتی بدااشتن تحصیلات‬
‫‪.‬‬ ‫دانشگاهی دراین‌زمینه ‪ -‬دارای‌استعداه طراحی‌لباسهای‬ ‫‪ ۱‬گفتگو از ‪ :‬میشل سیمان‬
‫متعلق بيهك دوره دیگر باشد‪ .‬وخیلی کم هستند آنهائی‬ ‫للّه ترییت‬
‫| تعرجبمدها‪:‬‬
‫که ازقریحه‌ی طراحی لباس‌های متعلق به عصر خود‬
‫برخوردارند ! جمع‌آوری اطلاعات مفرح است ‪ .‬وقتی ‪۰‬‬
‫شما درزمینه آن اندك ‪۰‬‬ ‫وهمات‬
‫عیدل ک‬
‫مزن‬
‫دست بکهاری می‬ ‫«ساراباند» را هنگام اجرا باگیتار شنیدم وبنظرم آمد‬ ‫آزاد ورهاست ومبارزه می‌کند چیزهائی اتفاق میافند‬
‫است » لزوم کسب دانش عمیق درمورد آن بخشی از‬ ‫که این قطعه نزديک‌ترین چیز به‌آثار «انیوموریکونه»‬ ‫که باب طبع او نیست ولی حداقل زندگی او پرجنب‌و‬
‫مشکلات است ‪ .‬قبل ازاینکه فیلمبرداریآغازشود حدود‬ ‫لطمه‌ای‬ ‫این طوری نبود که بدهاستان‬ ‫است ! وبا وجود‬ ‫جوش است وغیره ‪ .‬او ازوقتی که ازدواج میکند وبه‬
‫يكك سال‌وفت صرف نهیه مقدمات شد‪ .‬سینماباید صورتی‬ ‫ساده‌ای داشت ونمیشد‬ ‫بزند ‪ .‬این قطعه ار کستراسیون‬ ‫می‌یابد همه چیز‬ ‫بود دست‬ ‫چیزهائی که دلخواهش‬
‫واقع گرایانه داشته باش زیرا بخشی ازمسئله‌ی داستان‪-‬‬ ‫هلق بکهدام دوره است ‪.‬‬ ‫مدتکع‬‫تشخیص دا‬ ‫جلوه میکند‪ .‬او نفهقط از‬ ‫رنگ‌ورو رفته وغم‌انگیز‬
‫پردازی بقاهبل‌قبول‌بودن چیزهائی که می‌بینید مربوط ‪۰‬‬ ‫این‌قطعه دوئل‌نهاتی را نیز رکه دررمان وجود‬ ‫ازلحاظ خوی واخلاق نیزبا‬ ‫نقطهنظر اجتماعی بلکه‬
‫میگردد ‪ .‬اين يك نقطه‌ی شروع ضروری است ‪ .‬لذتی‬ ‫اگیراترین صحنه‌های‬‫او خودرا درقفسی طلائیاسپر ندارد) همراهی میکند که یکی ز‬ ‫زندگی‌اش‌نناسبی ندارد ‪.‬‬
‫دیگر نیز وجود دارد ‪ :‬زیبائی تصویری وبازآفرینی‬ ‫فیلم است ودريك کبوترخانه روی میدهد ‪.‬‬ ‫چیز رو بپرهیشانی میرود ‪..‬‬ ‫میکند وازآن به بعد همه‬
‫‪:‬‬ ‫يك دوره ‪.‬‬ ‫‪ ۳‬آن محل درواقع یک انبار غلات بود که تعداده‬ ‫قافیلم «باری لیندون» ازخبلی لحاظ فیلم‌های‬
‫"‪ "5‬خطر يك فیلم تاریخی دراین است که شخص‬ ‫زیادی کبوتر درآن جای داشتند‪ .‬من میدانستم کهدوثلی‬ ‫صامت را به پاد میآورد‪ .‬من بخصوص به اغوای «لیدی‬
‫خودرا درجزئیات کم مپکند وبه تزئینات میپردازد ‪.‬‬ ‫درپیش داریم ومسئله اپن بود که آنرا کجا فیلمبرداری‬ ‫لیندون» توسط «باری» سرمیز قمار فکرمیکنم ‪.‬‬
‫ل] شما می‌توانید فیلمی داشته باشید که جالب‬ ‫کنیم وچگونه آنرا جالب‌توجه ومتفاوت‌از کاردرآوریم‪.‬‬ ‫ل] بیان این صحنه به روش‌تصوبری بهترین کاری‬
‫توجه نباشه حالا چه بجهزئیات پرداخته باشد وچه‬ ‫هم در‬ ‫اهنی‬
‫رد ک‬
‫ویتکر‬‫بدار‬
‫کسبر‬
‫بود که شخص مپتوانست "انجام دهد‪ .‬بنظر میرسید که شخصی ازاین انبار عک‬
‫نپرداخته باش‪ .‬ولی راهی برایگم شدن درجزئیات‬ ‫دارد‬ ‫فوق‌العاده‌ای‬
‫نج بودند ‪ .‬حیمزجویس عبارت‬ ‫پوسپله صحبت نکردن درباره این امر وبوسیله صحبت‬
‫وجود ندارد ‪ .‬اگرفیلمی درباره زمان معاصر بسازید‬ ‫اگر از نها‬ ‫است»‬ ‫اکتشاف‬ ‫سوی‬ ‫دروازه‌ای‬ ‫«تصادف‬ ‫نکردن آنها بیاکدیگر وبوسیله پرداخت صحنه توسط‬
‫پماشکلی روبرو نیستید‪ .‬بنابراین درمورد يك فیلم‬ ‫به درستی بهره‌برداری‌کنید بعد جدیدی به‌کاری که در‬ ‫عوامل بصری‪ .‬وحالات آدم‌ها » همه چیز درباره رابطه‬
‫ثهی‬
‫وک‬‫گزیم‬
‫تاریخی سعی براین است فیلم را طوری بسا‬ ‫دست اقدام دارید اضافه می‌کنند‪- .‬‬ ‫آنهاگفته شده است ‪ .‬علاقه او به «باری» صرفاً جسمانی‬
‫درسال ‪ ۷۷۷۱‬درمحل وقوع حضور داشته‌ايم ‪.‬‬ ‫اکثر فیلم‌ها مانند يك مسابقه ورزشی هستند ‪.‬‬ ‫بود ‪ .‬دراغلپ مواقعی‌که يك نفر نومیدانه عاشق کسی‬
‫علت است که ازنور طبیعی استفاده‬ ‫‪ 8‬بههمین‬ ‫می‌توانید با يكك نقشه کاررا شروع کنید ولی باتوجه به‬ ‫است که هیچ علاقه‌ای به وی ندارد موجبات‌عشق‌جسمانی‬
‫فراهم میشود ‪ .‬اکثرروابط مازوخیستی فاجعه‌امیزی که محل توپ وایستادن اشخاص فرصت‌هائی پیش میآید که مکین‌ید ؟‬
‫[] نورپردازی داخلی درفیلم‌های تاریخی همیشه‬ ‫بهترمیشود ‪ .‬مثلا"‬ ‫ان‬
‫تنید‬
‫ر یک‬
‫ادار‬
‫که‌بر‬
‫اگر ازآنها بهر‬ ‫من ازآ نها مطلع‪ .‬هستم اصولا" جاذبه‌های جسمانی هستند‬
‫باعث ناراحتی من میشد‪ .‬چقدر نادرست وغلط هستند‪.‬‬ ‫ما برای مدتی طولانی‬ ‫درفیلم «سفر فضائّی ‪»۱+۰+۲‬‬ ‫وبنظرمیرسید کهبکامک «شوبرت» بتوان آنرا بطرزی‬
‫وقتی اناقی را می‌بینید که تماماً نبوار طبیعی چندین‬ ‫نمی‌توانستيم مجسم کنیم که «هال» چگونه درمی‌با بد که‬
‫بانور مصنوعی کاملا"‬ ‫درمقایسه‬ ‫شده‌است‬ ‫شمع روشن‬ ‫میخواهند مغز اورا اکزار بیاندازند‪ .‬نمیشدکه آنها‬ ‫‪ 8‬آیا هنکام تهبه مقدمات وفیلمبرداری این‬
‫متفاوت بنظرمیرسد والبثه بسیار زیباست ‪ .‬من ازعدسی‬ ‫مقابل او بایستند وبدون توجه به اوحرف بزنند‪ .‬آنها‬ ‫صحنه‌ی بخصوص«تریو»‌ی شوبرت را درمدنظرداشتید؟‬
‫«زایس اف ‪۷‬ره» سریع‌ترین عدسی دوربین برای‬ ‫وارد قایق فضائی میشوند ‪ .‬تمام کلیدها را خاموش‬ ‫] نه » فقط‪.‬درمرحله تدوین بفهکرآن افتادم ‪.‬‬
‫نخستین‌بار استفاده کردم ‪ ۰‬ااکر همین حالا دراین اتاقی‬ ‫میکنند وفکرمیکنند کة درجای امنی هستند ولی البته‬ ‫قطعه‌ی «شوبرت» یاک مشئله‌ی جالب توجه بود ‪ .‬اول‬
‫که هستیم فیلمبرداری میکردیم نور بسیار ضعیفی‬ ‫نمی‌فهمند که «هال» ازحرکت لب‌های آنها بمهفهوم‬ ‫میخواستم کاملا" مبوهسیقی قرن هیجدهم متکی باشم‬
‫وانگلیسی به چشم میخورند چگونه توجیه میکنید؟‬ ‫‪ ۱‬تن‬ ‫ی‬ ‫‪۱‬‬
‫لا چیزی که درمورد بیشتر مننقدان تشخیص‬ ‫چندان مظرح ثیست ‪ .‬البته مطرح‌است ولی اگرپرداخت‬ ‫ست دارد ‪ .‬درمورد شمع‌ها » ما نور بسیار‬ ‫‪۱‬‬
‫داده‌ام این است که آنها پس ازقدتی معین نظر خاصی‬ ‫آن ببهدترین وجه ممکنه هم باشد احتمالا" بازهم قابل‬ ‫یفی داشتیم کهازسقف بازتاب ميشد ولی منبع اصلی‬
‫رهگردانان مختلف پیدا میکنند‪ .‬گرچه آنها‬
‫اار‬
‫دکرب‬ ‫چه‬ ‫ها‬
‫رارا‬
‫که ک‬
‫کتت‬
‫قبول خواهد بود ‪ .‬تغاوت دراین اس‬ ‫همیشه همان شمع‌ها بودند‪ .‬همچنین نور خارج از‬
‫گاهگاهی تغیبرجهت میدهند ولی بيهك نحوه تلقی‬ ‫مرت‬ ‫هکره ادنر‬ ‫پنجره هم بودکه درمورد صحنه‌های روز بکار میرفت‬
‫دستورالعمل تمایل دارند وآنرا رها نمیکنند‪ .‬توجیه و‬ ‫فیلمبرداری به روشی باشد که ازنقط نذلر ‪,‬نمائی‌جالب‬ ‫ومثل روشناتی روز بنظر میرسید‪ .‬ما مجبور باهنجام‬
‫ثفسیر روانشناسی جمعی منتقدان کار ساده‌ای نیست ‪.‬‬ ‫توجه باشد ولی وقتی کهصحنه پیث ‪ ,:.,‬ی است این‬ ‫این‌کار بودیم زیرا معمولا" نور طبیعی کافی دردست‬
‫ووقتی فکرمیکنید می‌بینید آخرین فیلم من که منتقدان‬ ‫امر برای من بسهولت صورت میٌّر‪. .‬‏‬ ‫نداشتیم ‪ .‬بازهم می‌توانید بگوئید هیچ فیلمی ساخته‬
‫استرنحلاو »‬ ‫انگلیسی‌نظرمثبتی درباره‌آن داشتند «کدتر‬ ‫امکان واقع گرایانه بنظر نرسد مگر‬ ‫سارحد‬
‫نمیشود که ت‬
‫‪ 8‬آیا مایلید به‌تنهائی کار نوثان را انجام بدهید‬
‫بو د‬
‫يا اینکه تمایل‌دارید با يكك فرنمنامه نویس همکاری کنید؟‬ ‫"اینکه هدف شما این باشد که فیلم غیرواقع گرایانه بنظر‬
‫‪ 8‬شما يك شخص مبتکرهستید ولی درعین حال‬ ‫]من به‌همکاری شخصی که برای‌من‌هیجان‌انگیز‬ ‫برس ! نورپردازی » دکور» ولباس‌ها باید نقطه‌ی آغاز‬
‫به يك سنت نیزعميقاً دلبسته‌اید ‪.‬‬ ‫است و بامن هم سلیقه است علاقمند هستم ‪ .‬ولی تنها‬ ‫‪۱‬‬ ‫واقع‌گرائی باشند‪. . .‬‬ ‫لآ‬
‫ل] بنظرمن یکی‌ازه‌عایب هنر قرن بیستم این‌است‬ ‫کسی که درباره‌اش چنین فکری داشتم «آرتور کلارك»‬ ‫با بازیگران چگونه کار میکنید ؟‬
‫که تمام فکر وکذرش معطوف ارائه آثار اوریژینالاست‪.‬‬ ‫همکاری‬ ‫بود که باهم درمورد داستان اصلی «‪»۱۰۰+۲‬‬ ‫ل] قبل ازهمه درباره کاراکتر مربوط يك بحث‬
‫حتی مبتکران بزرگی مثل «بتهوون» نیز پیوند خودرا‬ ‫داشتیم ‪ .‬یکی ازمسائل عجیب سینما این است که بطور‬ ‫کلی میکنیم ‪ .‬سپس درباره صحنه واینکه رفتار واقعی‪:‬‬
‫یکلی قطع نمیکنند‪ .‬ابتکار بمهعنای‬ ‫برا‌هگن‌ذشته‬ ‫کلی کسانی که واقعاًنوشتن‌بلد هستند فیلمنامه نمی‌نویسند‬ ‫" کاراکتر درصحنه چیست بحث میکنیم که اغلب دقیقاً‬
‫اگذشته ‪.‬‬
‫پیشروی است نه بریدن ز‬ ‫ارن باشند کهدراین‌مورد » مثل‬
‫رندکا‬
‫گدشا‬
‫مگراینکه خو‬ ‫بغدا آن‬ ‫دارد ِ‬ ‫وحود‬ ‫نیست که درداستان‬ ‫آن چیزی‬

‫" لحظه‌ی وحشتناك فرامپرس که برای اولین‌بار صحنه را‬


‫را درآنجا انجام‬ ‫فیلمبرداری‬ ‫درمکانی که میخواهید‬
‫دهید تمرین میکنید‪ .‬این موضوع همیشه حیرت‌انگیز‬
‫" است وهرگزآن چیزی نیست که تضورش راکرده بودید‪.‬‬
‫" معمولا" متن موجود را باید تغیپرداه ‪ .‬فکرهای نازه‬
‫قدیمی کنار گذارده میشوند ‪.‬‬ ‫" پیدا میشوند وفکرهای‬

‫فیلمبرداری اصلی درواقع هرگز مسئله‌ای نیست ‪ .‬مسئله‬


‫چه‬ ‫این است که قبل ازآماده شدن برای فیلمبرداری‬
‫چیزی اثفاق میافتد‪ .‬تمام سعی براین است که این چیز ‏‬
‫درتمرینات اتفاق بیافتد وصحنه بنهقطه‌ای ‪.‬برسد که‬
‫متوجه شوید اوضاع روبراه است ‪.‬‬
‫‪ 8‬چطور شدکه رایان اونیل را انتخاب کردید؟‬
‫ل]راستش را بخواهید نمیتوانستم به‌کس دیگری‬
‫فرکنم ‪ .‬بنظر میرسید که او برای اینکارا کثر مناسب‬
‫باشد‪ .‬آپلاسینو ءجك نیکلسون » داستین هوفمان یا‬
‫استیوماك کوئین نمیتوانستند این نقش را بازی کنند‪.‬‬
‫همچنین او میبایستی درآغاز فیلم جوان ودرپایان نه‬
‫خیلی جوان بنظر برسد‪ .‬تنها مشکلی که درمورد يك‬
‫بازیگر پدیدار میشود موقعی‌است که او عملا" قادرنیست‬
‫کارش را انجام دهد وبنابراین مرتباً عذر وبهانه‌هائی‬
‫میتراش که هیچ ربطی به قضیه ندارد ‪ .‬این خیلی شبیه‬
‫«ثروفو»‬ ‫ساخنه‌ی‬ ‫فیلم «شب امریکائی»‬ ‫از صحنه‌ی‬
‫است که «والنتینا کورتز» زحمت حفظ کردن عباراتش را‬
‫نداده است ولی نتقصیررا گردن شخص دیپگری‬ ‫بخهود‬
‫می‌اندا زد ‪.‬‬
‫‪ 8‬چراتصمیم گرفنند فقط يك «فلاش‌بت» درفیلم ‪۱‬‬ ‫‪۱‬‬
‫بکار ببرید ‪ :‬صحنه‌ی سقوط بچه ازاسب ؟‬
‫‪ 1‬من نمیخواستم تمام سکانس مربوطه را نشان‬
‫بدهم » خروج ازخانه » سوارشدن براسب وغیره ‪ .‬و‬
‫مزرعه‌دار‬ ‫فقط‬
‫آثرا نشان ندهم و‬ ‫نمیخواستم‬ ‫همچنین‬

‫بشما بگوید که اپن واقعه روی داده است ‪ .‬بنظرمیرسید‬


‫‪ 8‬آنطور که ازسه فیلم اخیر شما برمیآید ظاهراً‬ ‫من » برای خودشان مینویسند‪ .‬اولین نسخه‌ی فیلمنامه‌ی‬ ‫که تنها طریق ارائه‌ی ةقضیه بصورت يك تکه کوتاه نشان‬
‫دادن آن درآن لحظه بود ‪ .‬اگر این کار را نمیکردم‬
‫دیگر بماوسیقی فیلم اوریژینال کاری ندارید‪.‬‬ ‫«باری لیندون» سه پا چهار ماه وقت گرفت ولی قضیه‬
‫[] اگربخواهم موسیقی معاصررا بکار ببرم این‬ ‫‪۰‬کنم که‬ ‫کردرادمی‬
‫فیی‬
‫این است که باید بطوردائم آنرا تغ‬ ‫تأثیر صحنه ازمیان میرفت ‪ .‬دريك‌فیلم چیزی‌این‌چنین‬
‫مهم نباید درخارج ازصحنه اتفاق بیافتد‪.‬‬
‫موضوع صدق نمی‌کند ‪ .‬اگر می‌خواهید موسیقی‬ ‫باشند معمو لا" نوشتن صحنه کار‬ ‫وجا‬
‫اک وقایع درست ب‬

‫قدیمی بکار ببرید چرا باید نزد آهنگسازی بروید که‬ ‫مواقعی هست که شما فیلمی‬ ‫راحتی است ‪ .‬درحقبقت‬ ‫‪ 8‬آبا حرکات دوربین شما ازقبل طرح‌ریزی‬
‫مسلماً قابل مقایسه با آهنگسازا نگذشته نیست ‪ .‬تنظیم‬ ‫میسازید بدون اینکه فرصت کافی برای نگارش کامل يث‬ ‫می‌شوند ؟‬
‫يك موسیقی اوریژینال چه قمار عظیمی است ‪ .‬واین کار‬ ‫صحنه داشته باشید وعلت آن انواع واقسام مسائلی است‬ ‫[] شاید فقط بعضی‌اوقات‪ .‬نخستین‌اقدام درمورد‬
‫درلحظه‌ی آخر انجام میگیرد و اگر چیزی را که‬ ‫حل وفصل‬ ‫فیلمبرداری‬ ‫دارد قبل ازشروع‬ ‫که احتمال‬ ‫يك فیلم کوشش برای نوشتن فیلمنامه است ‪ .‬دومین‬
‫میخواهید بدست نیاورید هرگز فرصت آنرا نخواهید‬ ‫است»‬ ‫واضح‌وصحیح‬ ‫صحنه‬ ‫نشده باشند ‪ .‬هنگامی که هدف‬ ‫اقدام هنگامی است که صحته را عملا" تمرین میکنید که‬

‫داشت که فکری برایش بکنید‪ .‬اگر يك قطعه موسیقی‬ ‫وقایع‬ ‫شده‌ا ند وهنگامیکه‬ ‫درک‬ ‫هنگامی که کارا کترها‬ ‫درضمن قسمتی اکزار نوشتن بشمار میرود زیرا مثن را‬
‫بزرگ پیدا کنید که مناسب کارتان است دراین صورت‬ ‫صحنه باآنهاهماهنگی دارند وجالب توحه هستند دراین‬ ‫تغییر میدهید‪ .‬سپس وقتی که چیزی ارزش روی پرده‬
‫‪۱‬‬ ‫‪۳۱‬‬ ‫استفاد نحردن اراان انتاه پرکی ات‬ ‫صورت خلق دیالو گ مستلزم سعی چندانی نیست ‪.‬‬ ‫آمدن را پیدا میکند درمورد بهترین راه فیلمبرداری‬
‫‪ 8‬بعضی ازاننقادهاتی را کهدرنشریات امربکاتی‬ ‫آن تصمیم میگیرم ‪ .‬من همیشه اپن احساس را دارم که‬
‫‪۳‬‬ ‫س‬ ‫‪۳‬‬
‫‪۳۲7 7‬‬
‫‪۳۰‬‬ ‫ی ار‬
‫لیست‌سیاه شدند و از ادامه کار محروم گردیدند‪.‬‬

‫قرار گرفت ‪ .‬ولی چندماهی نگذشت که هردو‬


‫هم «ریت» وهم «برنستاین» بخت این‌را داشتند‬
‫که ‪ 0‬سال‌های سیاه راسلامت پشت سریگذارنده‬

‫«ریت» امکان نهیه فیلم «بدل»را مدیون‬


‫‪۳‬‬ ‫تمیانی‬ ‫ری‬ ‫«دبو بد بجلمن»‬ ‫شهامت‬

‫بخاطر‬ ‫ِِ‬ ‫بزرگی‬ ‫استودیوهای‬ ‫زیرا‬ ‫میداند‬

‫‪۳‬‬ ‫موضو ع جنحالی میرن‬

‫‪۳‬‬ ‫نمید|دند‪.‬‬ ‫به‌خو دشان‬ ‫‪۵‬‬

‫در «بدل» وودی آلن نقش يك‌صندوقدار‪.‬‬


‫ی‬
‫رستوران ويك واسطه شرطبندی خرده‌پا را ایفا‬
‫میکند که حاضر میشود درم‌تابل دریافت‌درصدی‬
‫«والتر برنستاین» توشنده فیلمنامفق اوزیژینال‬ ‫«بتل» نخستین‪ .‬فیلم سینمائی ائبت کته‬ ‫‪۱‬‬
‫«بدل» نیز از سال ‪ ۱۵۹۱‬تا ‪ ۸۵۹۱‬در لیست‬ ‫موضوع «لیست سیاه» را مطرح میکند ‪ .‬همان‬
‫ازسود حاصله فیلمنامه‌های بك‌نوبسنده‌تلویز بونی‬ ‫ی‬ ‫(ربت» و«بزستاین؟ ‪.‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫سیاه‬
‫"را که در لیست سیاه جای دارد بنام خودش‬ ‫دوره خاص پس از جنگ دوم جهانی درامریکا‬
‫که عموماً به دوره «مك کارتیسم» شهرت دارد‬
‫به شبکه‌های تلوپزیونی بفروشد ‪ .‬دیری‌نمیگذرد‬
‫که «عصر طلانیپخش و‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪7‬‬ ‫وطی آن فعالیت تعدادی از بهترین هنرپیشگان»‬
‫که او این کار را برای نویسند گان دیگری هم‬
‫سیاه هستند انجام میدهد وبعنوان‬ ‫لری‪,‬ست‬
‫که د‬
‫بطور زنده» در اوج خود بود نسبت داد‪.‬‬ ‫نوبسندگان و کار گردانان امریکائی دچار وقفه‬
‫«ریت» که در آن هنگام يك هنرپیشه و‬ ‫شد پا اپنکه برای هميشه قطع گردید ‪.‬‬
‫یکی از درخشان‌ترین نوبسندگان جوان کشور‬
‫کار گردان نحین شده بود با «برنستاین» که‬ ‫«مارتین ربت» که در طول بیست سال‬
‫او در‬ ‫شهرت فراوانی کسب میکند ‏ گرچه‬
‫پاك نویسنده تلوپزیونی پکرار وسرشناس پشمار‬ ‫گذشته با ساختن فیلم‌هائی چون «نابستان‬
‫میرفت درساختن يك اپیزود نیم‌ساعته ازسرپال‬ ‫طولانی» ‪« .‬هاد» » ساندر » و «پیت وتیلی)‬
‫«زیت» میگوبد ‪« :‬هرچندکه «وودی‬
‫با هم‬ ‫بنام «پسرك جعبه کاغذی»‬ ‫«خطر»‬ ‫به موفثیت هنری وتجارتی زبادی دست یافته‬
‫آلن» و «زروموستل» دراین فیلم شر کت دارند‬
‫ولی اين يك اثر کمدی نیست مگر اینکه آنرا‬
‫رات هط قاس فیسای‬ ‫ات یا » کفته خودش همیشه در آرزوی‬
‫با ستایش فراوانی روبرو شد‪.‬و «برنستاین» نیز‬ ‫«ربت»‬ ‫خود‬ ‫بوده است ‪.‬‬ ‫‪ ۳‬ساختن فیلم «بدل»‬
‫بك کمدی به معنای کلاسيك کلمه بدانيم‪ .‬فبلم‬
‫وگاهگاهی‬ ‫دراصل اثری تلخ وخشمآگین است‬
‫تسین‬ ‫مورد‬ ‫ووه نو شته بود‬ ‫ستارا ماس‬ ‫‪3‬‬
‫ازسال ‪ ۱۵۹۱‬تا ‪ ۷۵۹۱‬در لیست سیاه بود و‬
‫هم خند‌دار ميشود زبرا موضوع آن بخاطر‬
‫انعکاس مضحکه لیست سیاه مفرح است‪».‬‬
‫‪« ۰‬مارتین ریت» (راست)‬
‫شبکه‌های تلوپزیونی هنگام خریدن این‬
‫فیلمنامه‌ها میدانستند که طرف معامله آنها‬ ‫و «والتر برنشناین» (چپ)‬
‫کراگردان و نوپسنده فیلمنامه‬
‫نوبسندگان اصلی نیستند و بنابراین به محتوای‬ ‫فیلم «بدل»‬
‫آنها اعثراضی نداشتند لوی‌بجای پرداخت ‪۰۰۰0‬‬
‫‪۰۰6‬‬ ‫شده‬ ‫شتاخته‬ ‫نو سنده‬ ‫یلك‬ ‫بنه‬ ‫دلار‬

‫اسمی ار میپرداختند ‪ ۰‬و بنظر‬ ‫دلار به پسونده‬

‫میرسید که این معاملات برای آنها کاملا" مثرون‬


‫«باید دانست که جهت‌گیری شبکه‌های‬
‫پزیونی با استودیوهای فیلمسازی در آنزمان‬

‫ق نیمسای مرو ز اقا‬ ‫يك ضد کمونیسم حثیثی ناشی نمیشد آنها‬


‫ماشنامه‌ها و داستان‌های نوسن دگانی را که‬
‫میدانستند ازذثطه نظر سیاسی چپ گرا هستند‬
‫سینما آتلانتيك‬ ‫سینما دیاموند‬ ‫میخریدند » سپس نام نوبسنده يا عنوان اثر را‬
‫(تکرار جشنواره جشنواره‌ها)‬ ‫تغیبر میدادند و هرکار دیگری را همکه دلشان‬
‫(پرواز یز بالدار ‪ -‬مسابقه)‬
‫ساعت ‪ ۳۱ :‬و ‪۹۱‬‬ ‫انجام میدادند ‪ .‬رفتار آنها کاملا"‬ ‫میخواست‬
‫شبها و روزها (برژی آنتچاك)‬ ‫‪۱‬‬ ‫وتف‌رطلبانه بود» ‪.‬‬
‫مزورانه ص‬
‫ساعت ‪ ۰۱ :‬و ‪۲۲‬‬ ‫اتاق انتظار (باب کلت)‬ ‫و«مارتین ربت» چگونه آن سال‌ها را‬
‫مارش پیروزی (مارکو بکلویو)‬ ‫نامزدی (پیلارمیرو)‬
‫دیو»‬
‫ورز‬
‫تتو‬
‫سک‬‫ر«‬
‫«من شروع به‌ندرس دا‬
‫سینما امپابر‬ ‫ساعت ‪۰۹۵۱:‬‬
‫کردم کولاس هنرپیشگی حرفه‌ای خودم را هم‬
‫(ایالات متحده ‪ :‬نفشی ازخود)‬ ‫اورتور ‪( ۲۱۰۲‬میلان بلاز کوبك)‬ ‫تشکیل دادم ‪ .‬همسرم باردیگر مشغول کار شد ‪.‬‬
‫ساعت ‪ ۰۱‬و‪۳۱‬‬ ‫بدل (مارتین ریت)‬ ‫من دوباره شروع به بازی در روی‌صحنه کردم‪.‬‬
‫توفیق ‪:‬‬ ‫" «کلیفورد اودنس» در نمایشنامه‌ای بنام «درخت‬
‫(کساندر مکندزيك ‪-‬‬
‫رابحه خوش توفیق ل‬ ‫سینما دیامو ند‬ ‫هلوی شکوفان» کاری به من محول کرد ومن‬
‫‪۷5۹۱0‬‬ ‫وارز‬
‫کنتدر‬
‫اش پسر ارشد را بازی کردم ‪ .‬م‬
‫(جشنواره جشنواره‌ها)‬
‫سه نمایشنامه تكث پرده‌ای از تنسی‬ ‫استودیو»‬
‫سینما امیایر‬ ‫‪9‬‬ ‫ساعت‬

‫(فدریکو فلینی ‪ :‬دنیای يكك ساحر)‬ ‫ویلیامز » وبلیام ساروبان و آرتور میلر را‬
‫اتوبوس (بی‌او کان)‬
‫و ‪۲۲‬‬ ‫ساعت ‪۱۰۹۱ :‬‬ ‫روی صحنه آوردم ‪ .‬بهرصورت زندگی را‬
‫‪:‬‬ ‫ساعت ‪۳۱ :‬‬ ‫" ادامه دادم» ‪.‬‬
‫وسوسه دکتر آنتونیو (‪)۱۲۹۱‬‬
‫میشل عزبز (ماریو مونیچلی)‬ ‫بر سال ‪ 1۵۹۱‬اثرات لیست سیاه‬ ‫‪1‬‬
‫دلشکها (‪)۰۷۹5۱‬‬
‫و «(ربت»‬ ‫کرد ‪.‬‬ ‫دورشدینجی‬
‫تمح‬
‫شروع به‬
‫سینما پولیدور‬
‫سینما دیامو ند‬ ‫نخستین فیلمش استخدام شد ‪.‬‬ ‫انی‬
‫‪ 8‬گردار‬
‫گررم‬‫«در آن زمان «دیوید ساسکایند» س‬
‫(باستر کیتون ‪ :‬چهره احساس)‬ ‫(سینما چشم و گوش دازد)‬ ‫" هبه مقدمات ساختن فیلمی بنام «لبه شهر » بود‬
‫‪۷۰۱۱‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫ات‬ ‫‪۷۱‬‬ ‫ات‬
‫که سیدنی آپنویه وجانکاساوتیس در آن‌شر کت‬
‫اساختن راء آهن‌سر اسریایران (اینگو لف‌بوی‌سن) هسابه‌ها (‪)۲۲۹۱‬‬ ‫‪ ۱‬داشتند ‪ .‬نوبسنده سناربوی فیلم که البته از‬
‫تنماشاخانه (‪)۲۲۹5۱‬‬ ‫دئیای وحشی (ماریو مورا)‬
‫ررکاریدکاانی‌فیلم پیشنهاد‬
‫دوستان من‌بود مرا ب‬
‫پیشخدمت برخدمت (‪)۰۲۹۱‬‬
‫کرد وباین ترتیب آنها مرا استخدام کردند تا‬
‫سینما پارامونت‬ ‫درازای هفته‌ای ‪ ۰۵۲‬دلار فیلم را رکگاردانی‬
‫لویدور‬
‫سینما ب‬ ‫‪ ۹‬کنم ‪ .‬من ده‌ماه روی آن کار کردم و وقتی‬
‫(تکرارسابقه)‬
‫(دا گلس فربنکس ‪ :‬بکاترخانه رویا)‬ ‫ساعت ‪ ۰۱ :‬و ‪۹۱‬‬ ‫فیلم روی پرده آمد با نظرهای اننقادی مثبت‬
‫ساعت ‪٩۱ :‬‏ و ‪۲۲‬‬ ‫هو گو وبوبو (دوبراوا ‪,‬مکورك » بورن)‬ ‫ومواقق روبرو شد ولی موفتیت تجارتی‌نیافت‪.‬‬
‫بلندپر وازی (ادموند گلدینگ ‪)۱۳۹۱ -‬‬ ‫وای » سرافینا ل(بآرتو لاتوآدا)‬ ‫سپس اگهان قضیه لیست سیاه فراموش شد و‬
‫ساعت ‪ ۳۱ :‬و ‪۲۲‬‬ ‫من بعنوان يك فبلمساز ارزان قیمت مورد توجه‬
‫قرارگرفتم‌ودر نتیجه‌پیشنهادهائی اازستودیوهای‬
‫سینما سینه‌مو ند‬ ‫آتش (ویتولد جیرس)‬
‫‪ -‬استنلی کوبریاك) (افق شرق)‬ ‫بجقه‬
‫اار‬
‫س (خ‬
‫مون‬
‫زیند‬
‫ای‌ل‬
‫بار‬ ‫فیلمسازی کالیفر نیا دریافت کردم» ‪۱‬‬
‫‪0‬‬
‫زمان بعد «ربت» بصوزت یکی از‬ ‫‪9‬‬
‫ساعت ‪ ۰۱۰۳۱ :‬و‪۱۱‬‬
‫نرین فیلمسازان امرریکا درآمده است‬
‫مانیل (لینو بروکا)‬ ‫سینما پارامونت‬
‫لی او هرکز سالهای بد وعلال‌انگیز «لیست‬
‫گوش دارد)‬
‫(تکرار برنامه سینما چشم و‬ ‫زا فراموش نکرد» است وفیلم «بدل» را‬ ‫‪8‬‬
‫سینما سینه‌مو ند‬ ‫‪۱+ :‬‬ ‫ساعت‬
‫بعتوان يك یاداوری و يك اخطار ساخته است‪.‬‬
‫(فانوس خیال ما ‪ -‬پنجاه سال سینمای ابران)‬ ‫(فردربك روسیف)‬ ‫جشن وحوش‬ ‫مدارس‬ ‫وحشتنا کی بود » در‬ ‫«دوران‬
‫ساعت ‪٩۱ :‬‏‬ ‫کودکان مارا به‌باد تمسخر میگرفتند » ازدواج‌ها‬
‫اون‌شب که بارون اومد ‪ -‬سیاه وسفید‬ ‫ازهم پاشیده ميشد » وموفعیت‌های شغلی برباد‬
‫يك اتفاق ساده (سهراب شهید ثالث)‬ ‫تریار‬
‫وی ا‬
‫(شتتها چم و‬ ‫منیارفت ‪ .‬حمدناقل هينكرپيشه را میشناسم‬
‫‪۳۱ ۵‬‬ ‫سات‬ ‫‪۰۱‬‬ ‫‪:‬‬ ‫ساعت‬ ‫سیاه‬ ‫لمشیدسرت‬
‫تس از وارد شن نا‬ ‫‪8‬‬
‫مسافر (عباس کیارستمی)‬ ‫ماشین حیرت‌انگیز (ابروین راستن)‬ ‫توانستیم‬ ‫ممیا‬
‫زک‬‫ااد‬
‫خودکشی کرد ‪ .‬فقط تعد‬
‫تجربه (عباس کیارستمی)‬ ‫صخره سفید (تونی میام)‬ ‫بسلامت ازخطر بگذریم ‪ .‬ما آدم‌های‌خوش‌شانسی‬
‫ندیم ‪«.‬‬
‫به‌عبارت ديگريك رب‌النوع ایدهآل دوران کفر و شبیه‌به ‏‬ ‫» قرا رگر فته ‪.‬‬ ‫دارد‬ ‫وجود‬

‫آنیتای «زندگی شیرین» و زن غول‌پیکر «بوکاچو ‪ »۰۷‬است ؛ البته باشیطنت‌بیشتز‪ ,‬‏‬


‫نادیده گرفته ‪۱‬‬ ‫و وجودش‬ ‫بوده‬ ‫فشار‬ ‫است که تحت‬ ‫ءای از «جو لیتا»‬ ‫زیرا نماینده چهر‬
‫شده» بنابراین می‌توانم بگویم قدرت او زهر بیشتری دارد‪.‬‬
‫لباسهای شرقی او مربوط به سلیقه «گپیرراوردی» است؛ من استادان بزرک ‪۱‬‬
‫نقاشی را خوب نمی‌شناسم و دراین‌رشته تجربه کافی ندارم این‌بودکه با «پیرو»تصمیم‬
‫گرفتیم دنبال يك سلیقه کودکانه برویم ؛ چیزی شبیه «آلیس در سرزمین‌عجایب»‬
‫و نگران‌کننده باشد‪ .‬این حرف بیشتر مربوط به اشباح مختلفی‌است که ا‬ ‫ککهودکانه‬
‫دائما" در تعقیب «جولیتا» هستند و بالاخره خانه‌را تسخیر می‌کنند‪ .‬سأله این‌بو که‬
‫این اشباح در سطح «سمبليك» ‪ .‬واضح و روشن جلوه کنند و گرفتارآن نوع‬
‫نشویم‪.‬‬ ‫خفقان‌آور‬ ‫«سمبلیزم»‬
‫ازآن برداشتی‬ ‫‪-‬لمی»‬
‫روانی ع‬ ‫«عصبی ‪-‬‬ ‫سرطح‬
‫همچنین میل نداشتم که د‬
‫نقاشی های دیوانگان و تصاویر کتابهای کیمیاگری ناه‬ ‫بشود و بآن به‌صورت‬
‫کنند‪ .‬ولی خوب است که از همه این‌ها چیزی در آن مانده ولی فقط بصورت کنایه‬
‫واشاره ‪ .‬هرچه بیشتر سعی میکردم این تصاویر را بااشارات روشن‌تر بسازم خضود‬
‫تصاویر بیشتر پاره میشدند‪ .‬به‌این‌ترتیب صبر کردم که اشباح خودشان در بك‬
‫‪0‬‬

‫‪00611‬ع‪60‬ع]‬
‫وقعیرافیلمبرداری‌میکردمو‬‫چشم‌انداز تجربه شده ظاهر شوند‪ :‬همیشه اول » سکانس ا‬
‫‪76‬‬
‫گفتکوئی ا‪ :‬فدر یکو فلینی‬
‫سعی داشتم يكث چیز غیر منتظره یاتغییرشکل داده‌شده ازعناصری که‌قبلادر صحنه‌وجود‬
‫داشتند به‌وجود بیاورم‪.‬‬

‫بدرازای دیوارچین ‪...‬‬


‫اعتقاد ندارند ازاین فیلم‬ ‫متوجه هستم که ممکن‌است همه کسانی که به «سمبولیزم»‬

‫بدشان بیاید و شایدکسانی راکه همه‌جا در جستجوی «سمبل» هستند شدیدآبه‌شوق‬


‫پیاورد‪ .‬بهر حال اگرچه فیلم با تظاهرات روحانی ‪ -‬ماوراءالطبیعه ‪ -‬روانی‌و غیره‬
‫همراه است» من ترجیح میدهم از دید ساده‌تری به‌آن نگاه‌کنند‪ .‬یعنی از يك‌دیدانسانی‬
‫‪۳‬‬ ‫و تخیلی‪ ..‬آیا حرف فیل یك‌ضرف انسانیاست که ازفحیلی جذابو کش‬ ‫گفنگو از ‪ :‬تولیو کتریش‬
‫مسأّله انتقادی فیلم این است‪.‬‬
‫همکاری با صحنه آرا در فیلم‌های تو اهمیت دارد ‪ .‬تاآنجا که من میدانم‬ ‫ترجمه ‪ :‬ایرج انور‬
‫‪۰‬‬ ‫ابن همکاری زود شروع ميشود‪.‬‬ ‫(« ‪» ۸‬‬
‫ی‬ ‫من و‬ ‫قهةً‬
‫یاس‬
‫سلاس‬
‫فلینی ‪-‬‬
‫مشترك است و به‌همین علت باهم توافق داریم‪ .‬کارمن با«گراردی» | ‪.‬‬ ‫کرده صددرصد‬ ‫‪ 8‬در این فیلم » پدر بزرک برخلاف قوم‌وخویشهای موجود در فیل‌های‬
‫‪۳‬‬ ‫معمولا کمی قبل از تمام‌کردن «دکوپاژ» شروع میشود؛ از همان‌وقتی که دت‬ ‫دیگرت که آمم‌های رآنفجربن» جدی و نامطبوعی هستند‪ .‬آدمی است مهر بان‌و بسیار‬
‫بما‬
‫‌ته‌ا‬
‫هگرف‬
‫کیم‬
‫در تماس هستم چون دیگر تصم‬ ‫می‌کنم دیگر همه‌روزه با «گراردی»‬ ‫دلنشین‪ .‬چرا این پدربز رگ آکنطهو‌رقر ار بود‪ .‬به‌جای اینکه بابالن بیاید باهو اپیما‬
‫فیلم روبرو شوم‪.‬‬ ‫می‌رسد؟‬
‫از آن لحظه به بعد هر روز مردم را می‌بينیم‪ .‬به‌بازدید محل های‌مختلف‌میرویم‬ ‫؟می نزديك‌به‌همان‬
‫فلینی ‪ -‬تو فکر میکنی پدر بزرگ مربوط به‌گذشته نیست ک‬
‫و از آنها ایده می‌گيريم و باین نحو شکل ظاهری فیلم‪.‬هم روزبروز برایم‌دقیق‌تر‬ ‫؟ با همان رفتار دوستانه » مهربان» شوخ و عجیب‌وغریب؟‬ ‫نیست‬ ‫مرد ديوانةً «جاده»‬
‫به‌خاطر کاری‌که «پیرو» در «جولیتای ارواح» کرده باگرمی |‬ ‫و روش‌تر میشود‪.‬‬ ‫بالن را همینطور بدون‌فکر برایش درنظرگرفته بودم‌و دوست نداشتم چون حالاهمه‌جا‬
‫پیشتر از همیشه‪ .‬میل دارم در آغوشش بگیرم‪ .‬کارش واقعا فوق‌العاده بود‪.‬‬ ‫پراز بالن است؛ این سمبل زیاده‌از حد دستمالی و فرسوده شده و ازآن زیاد انتقاه‬
‫رابطه با فیلمبردار به نظر تو در سنروشت فیلم تاثیر زیادی دارد؟‬ ‫کرده‌اند ‪ .‬در واقع‌ازبابت این بالن وجدان من‌کمی ناراحت است» چون از روزاول‬
‫فلینی ‪ -‬از لحظه‌ای که فیلمبرداری شروع می‌شود این رابطه اساسی تشکیل‬ ‫دراین‌رشته کارشناس‌شد ‪0‬‬ ‫فضای محل‌کار را پرکرد ‪« :‬فراکاسی» ‪155262۳۲۳‬‬
‫باصحنه‌آرا در مرحلهة آماده کردن و برنامه‌ریزی»اگر‬ ‫طه‬
‫بثل‬
‫ام‬‫رست‬
‫می‌گیرد » در‬ ‫به‌سو یس رفت و برای من يك فیلم مستند دربارة بالن ساخت» بزرگترین فاجعه‌هارا‬
‫نگذاشته‬ ‫در صحنه‌ای نور اشتباه باش مثل این است که درجمله‌ای فعل رسارجایش‬ ‫از زمان «ایکاروس» تا امروز پیش گیری کرد؛ خودت میدانی که او چه نوع آدمی‬
‫است که بدست آوردن بعضی نتایج راتضمین‬ ‫رادان‬
‫گک‬‫رست‬
‫بمثابه د‬ ‫باشیم ‪ .‬فیلمبردار‬ ‫بعد از این همه مطالعه‬ ‫می‌خواهد در مقابل همه‌چیز آمادگی قبلی داشته‌باشد‪.‬‬ ‫است»‬
‫میکند و برای فیلمهای من‌بهترین فیلمبردار کسی است که حرفم‌راگوش کند و حتی اگر‬ ‫وزحمت گفتم ‪ :‬من بالن نمی‌خواهم» هواپیما میخواهم و خودت میتوانی حدس بزنی»‬
‫غر هم میزند هرچه ازاو میخواهم انجام دهد‪ ,‬البته چه بکههت‌رباهوش‌باشد؛ وش‬ ‫«فرا ‪8‬اسی» چطور به من نگاه‌کرد‪ .‬ازاین حرفها که بگذریم‌باید گفت که هواپیمااصولا‬
‫هیچوقت باعث ضرر نمی‌شود‪ .‬فقط باید بگویم که يك فیلمبردار گمنام راکه‌انتظارات‬ ‫نلی‌چیزها‬
‫می‬‫را دارد‪ .‬خ‬ ‫اصیل‌تر است» حالت يك حشره برزک‬ ‫است»‬ ‫ده‌تر‬
‫ان‬‫نکگنرن‬

‫مرا بفهمد و از عهده‌انجامش برآید‪ .‬به‌فیلمبرداری که سلیقه خاص خودش راداشته‬ ‫را عوض کردم» حتی دیگر یادم نیست سناریو چطوربوده‪.‬‬
‫ی»تای ارواح» با «جانی‌دی‌وینا نسو»‬ ‫و‌ولنیم‬
‫جهشت‬
‫«ای«‬
‫وم‌ه‬
‫باشد ترجیح میدهم‪.‬در فیل‬ ‫‪ 8‬طرز رسیدن «سوزی» به‌درباهم عوض شده‪ .‬قراربود باهلیکوپتر برسولی‌با‬
‫خیلی خوب کار کردم » در گذشته هم با «اتلو مارتلی» که فیلمبردار بسیارخوبی‬ ‫يك کشتی شرقی میرسد‪.‬‬
‫است مطابق میلم کار میکردم‪.‬‬ ‫فلینی ‪ -‬فکر کردم اگر از آب برسددرست‌تر است» بهرحال‌هلیکوپتر نمی‌خواستم»‬
‫‪ 9‬دوربین تو نقریبا" زیاد حر کت مکیند و میخواهد محیطهائی را بازاو به‬ ‫چون یادآور «زندگی شیرین» بود» از طرف دیگر «سوزی» نمی‌توانست ازآسمان‌برس‬
‫‪ ۰‬درجه بگیرد و برای این‌نوع کار تنظیم نور بسیار مشکل است‪ .‬فکر مکینی که‬ ‫چون از آسمان همیشه فکر میرسد‪ .‬باید ازراهآب میرسید» از همان‌جائی که در‬
‫کرت زیاد دوربین » نمایانگر کنجکاوی ابدی تو است؟‬
‫این ح‬ ‫ووس نسبت داده میشود‪ .‬در فیلم «سوزی» مظهر زن بودن است‬
‫افسانه‌ها به دنیای ن‬
‫دیئویر‪-‬بین در فیلم های من همیشه متحرلك نیست» بستگی دارد به‌چیزی که‬
‫فل‬ ‫وسراپا سکسی جلوه می‌کند‪ .‬نوعی ساحره عشق و استادشهوت است »و چیزی‌نیست بجز‬
‫میخواهم تعریف کنم‪ .‬فکر می‌کنم ریتم درونی سکانس‌هاراازمدتها قبل ازفیلمبرداری‬ ‫یکی دیگر ازشخصیتهای دنیای روانی‌و چهره‌دیگری‪ .‬ازجولیتای قدیس و ریاضت کش‪.‬‬
‫در مغزم دارم‪ .‬در این‌قسمت کاملا به‌قرارهای قبلی وفادار هستم وو قتی‌سا ختن‌صحنه‌ای ‪.‬‬ ‫عودراری و الذت ‪ ۶‬اعتناس کنبود کاترجو تا‬ ‫ابت‬
‫حل‬‫دل فطت ما‬ ‫ات‬
‫درحال ی که «شبهای کابیر با»‬ ‫«حقه‌باز» قدمی به جلو است برای بیانی بازتر»‬ ‫به‌شکل خاصی شروع میکنم مب چیزی را عوض نمکینم‪.‬‬
‫قدیمی میاندازد زیرا تصوبر‬ ‫تقریباً آدمی را بیاد تیترهای کمدی هکالیاسيك‬ ‫منتقدین ترا منهم می‌کنند که نمی‌توانی فیلمهایت را باندازه کافی‌با‬ ‫کاهی‬
‫قهرمان داستان از قسمت های مختلف تشکیل شده و در «زندگی شیرین» تودر کمال ‪.‬‬ ‫یت و بست تدو ین کنی‪ .‬میگو بند نمی‌توانی از بعضی‌تصو یرهابگذریو صحنه‌هار اطولانی‬
‫آگاهی کاری انجام داد ی که در زمان نوشتن د کوپاژ فیلم اسش را گذاشته بودی‪:‬‬ ‫مثلا در «حقه‌باز» در کپی دوم ی که دوسال بعد از اولین نمایش آن‌دوباره‬ ‫نی‬
‫«جداسازی به‌سبك پیکاسو» ‪ .‬بیخاطر دار که میگفتی قصد داری مجسمه‌ای بسازیو بعد‬ ‫«ربتم» آن اضافه کردی‪ ,‬بهتر بود‪« .‬وسوسه کت آنتو نیو»‬ ‫تدوین کردی به سرعت‬
‫تر‬
‫‌یم»‬
‫ه ن‬
‫بشت‌و‬
‫تکه‌تکه اش کنی و تکه‌تکه‌ها را يك بيك بررسی کنی » ابنکار را در «ه‬ ‫اهیم به‌علت کندبودن مقداری ا زگیرای خودش را ازدست داده بود‪.‬‬
‫انجام دادی چون در این فیلم داستان (به‌معنای سنتی) در چیز های دیگر حل‌شده‬ ‫نیز‬ ‫فلینی ‏ تهیه کننده های فیلم «حقه‌باز» می‌خواستند فیلم را به فستیوال و‬
‫و بسوی ناپدپدشدن سوق داده شده و حس میکنم که برای «جولیتای ارحو»هم‌چنین‬ ‫(بفرستند و به همین علت مجبور شدم آن را در عرض شش هفته تدوین و دوبلسه کنم‪.‬‬
‫انفاقی در جربان باشد‪.‬‬ ‫|گفته بودم که غیررممکن است ولی آنهاگفتند بهر حال باید حاضر شود‪ .‬کپی فیلمی‬
‫آیا این گرایش از يك فرم بسته و جمع‌وجور به‌طرف بیانی وسیع‌تر وغیرفایل‬ ‫که در ونیز و در دورهٌ اول نمایش داده شد به‌علت عجله‌ای که در تدوین آن‌بکار‬
‫تشخیص برای تو معنای خاصی دارد؟‬ ‫رفته بود صحنه‌ها ئی طولانی داشت و وقتی قرار شد فیلم دوباره به‌نمایش دربياید‬
‫من خودم خواستم که آن را دوباره تدوین‌کنم ‪ .‬ولی جریان فیلم « وسوسه‬
‫آ نمی‌دانم » این يك مسیر خواسته شده نبوده و فکر نکمنیم‌هیچوقت‬ ‫جنید‪-‬‬‫قلی‬
‫همارداستانی بود و موقعیت‬
‫دکتر آنتو نیو» فرق داشت ‪:‬آن يك داستان از يك فچیل‬
‫برای نقل داستان تصمیم گرفته باشم که «فرم» خاصی را اتتخاب‌کنم» بلکه سهمانطور‬
‫موضوع هربار راه‌حل مناسبی را پیش پای من گذاشته‪ .‬نمیتوانم‬ ‫که درست است ‪-‬خ‪-‬ود‬ ‫آو وزن آن لازم بود در مقابل تمام فیلم در نظر گرفسته شود ‪.‬‬
‫درست جوابت را بدهم » لااقل از نظر کلی‪ :‬ولی میتوانم مورد به‌مورد دلائل دقیق‬ ‫ولی اینکار انجام نگرفت چون هرکس فیلم خوه را پشت‌درهای‬
‫و روشن ارائه بدهم‪ .‬همنمیشه باعاشق‌شدن به يك شخصیت‪ .‬به يك چشم‌انداز یا‬ ‫بسته‌ودرفضاثی بسیار پنهانی تدوین کرد‪ .‬اگراین‌امکان برايم وجود داشت که‬
‫اثرداستان خودم رادر کل‌فیلم بررسی‌کنم‌شاید در بعضی قسمتها آن‌رادستکاری‌می کردم‪.‬‬
‫به‌يك فضا شروع کرده‌ام» بله شاید هم بیشتر بايك برداشت تغزلی بوده تا ادبی‌وشاید‬
‫به‌فصل»‬ ‫«فصل‬ ‫داستان‬ ‫زدی؛‬ ‫حرف‬ ‫درباره‌اش‬ ‫«رایسودی»وارکه‬ ‫این لحن‌کمی‬
‫واقعیت این استکه کارگردان خسته و مانده و غرق در فضای فیلمی که‌ساخته‪.‬‬
‫بان صورتی که در «فرسك»‌های قدیمی و در پرده‌های قصه‌گوهایا‬ ‫وتابلوتابلو»‬
‫«‬ ‫وارد اطاق تدوین می‌شود و شروع بکار می‌کند»درحالی که بعداز تکمرادمن‌فیلمبرداری‬
‫ت‪۳۱‬‬ ‫داستان‌های مصور وجود داردء از" آن مشتق شده باشد و الب اس‬ ‫تون اولیه انجام شود کوارگردان برای سهیچاهار ماء استراحت‌کند؛‬
‫برود به‌مسافرت یا بکهار دیگری مشغول شود و بعد بافکری تازه و راحت به کنار‬
‫تنحوکم فیلم به سبك هیچکاك هميشه مرا شیفته کرده‪ :‬خیلی دوست دارم‬ ‫صنی‬‫آه‬
‫روزی موفق بشوم فیلمی محکم و دقیق کطهرح يك قطعه بلور را داشته باشد بسازم‪.‬‬ ‫تدوین کننده بزاگردد به‌این ترتیب می‌تواند با نگاهی وسیع‌تر و عمیق‌تر به‌کارش‬
‫ادامه دهدء ولی به‌علت وجود «مکانیزم» قابل درك سینما تی کارگردان بایدخسته‬
‫باید به عنوان نظم و تمرین خودم را مجبورکنم و حتی برای يك‌بارهم که‌شده از فریب‬
‫‪ ۰‬در يشكکل‌هندسی‬ ‫‪۳‬‬ ‫و‬ ‫و وسوسه‌ی داستان بی حد و مرز‬
‫کامل جا بدهم ‪.‬‬

‫‪9‬‬ ‫هم ابن جمله را به‌من مر‬ ‫قبل از شروع «جو لیتای و‬ ‫چند هفته‬ ‫‪0‬‬

‫‪:‬‬ ‫قطعه بلور را داشته باشد‪».‬‬ ‫طرح‌يك‬


‫«میخو اهم فیلمی بسازم که دقت و‬
‫فلینی ‪ -‬يك داستان دقیق که در آینه‌های مختلف منعکس شود‪ .‬الکبهت‌هدوست‌دارم |‬
‫چنین فیلمی بسازم» میدانی قبلابه فکرش بودم ولی بعد فراموش کردم و حالا دیگر‬
‫نمی‌دانم چطور می‌توان از تعمق دربارة بی‌نظمی * به‌عشق برای هندسه رسید؟‬
‫‪ 8‬برای این ساختمان «آزاد»‌ی که برای نقل داستانهایت داری هیچجوقت |‬
‫بورسوست‬
‫آدخرین فیلمهابت منتقدین از ج‬
‫يك نمو نه ادبی در نظر دا ری؟ در نق‬
‫و مان حرف زده‌اند‪.‬‬ ‫‪ 4‬جاده »‬

‫فلینی ‪ -‬معذرت می‌خواهم ولی این سئوال هميشه به نظر من بی‌فایده بوده چون‬ ‫بای کت ‪ .‬اظزرف دنگر انمفیلزا‬ ‫از دستش‬ ‫دهد و هر چه‬ ‫او مرده به کار ادامه‬

‫می‌توانم مثل همیشه جواب بدهم که من چیزی نخوانده‌ام» که البته بکانادفایزه‌هم‌راست‬ ‫میدهد و درزمان‌گذاری‬ ‫هزاران‌بار» تکه‌تکه می‌بیند و معنی‌های کلی آنرا از دست‬
‫است ؛ کتابهائی هستندکه مرا مسحور کرده‌اند » مثل‪ :‬کافکا» و قبل ازآن‌داستایفسکی‬ ‫هست که فقسط بهدستورزیانو تقطه‬ ‫خنطر‬
‫وی اشال می‌کند‪ .‬بوالاخره ای‬
‫بوعد«اورلاندوی‌خشمگین»» هزارويك‌شب» سفرهایگالیور»دو نکیشوت» وخیلی کتابهای‬ ‫ویرگول بپردازد‪.‬‬
‫دیگر؛ ولی معمولا کتابهای شاعران و نویسندگان معروف را نمی‌خوانم‪ .‬خواندن‬ ‫‪ 8‬همانطور که معمول است» بعد از تدوین بفکر موسیقی میافتی؟‬
‫|‬ ‫چیزهای عجیب را دوست دارم» دوست دارم روزنامه‌بخوانم؛ اخبار و شرح‌محاکمات»‬
‫قلینی ‪ -‬موسیقی در حال فیلمبرداری و با گوش‌دادن به صفحه وارد فیلم‌های‬
‫نویسندگانی که دنیای خودشان را به‌آدم تحمیل می‌کنند برایم جالب نیستند؛ مقاله‌های‬ ‫‪۵1 "2011‬‬ ‫من می‌شود » با آهنگهاثی که سالهاست با من هستند (مثلا «لاتی‌تیناه‬
‫علمی» کتابهای تاریخ و چند صفحه‌ای از يك فیلسوف را ترجیح میدهم؛ حتی‌و قتی‬ ‫ومارش گلادیاتورها) آهنگهائی که با عواطف خاصی بستگی دارند و در وجومم‌ریشه‬
‫هم که تمام مطالبشان را نمی‌فهمم باز به‌نظرم این مطالعات تغذیه کننده هستند‪ .‬حتللا‬ ‫‪۱‬‬ ‫دواندها ند ‪.‬‬
‫خواهش می‌کنم مجبورم نکن‌که بگويم جویس را نخوانده‌ام چون خجالت میکشم ‪.‬‬ ‫هم‌چنین با صفحه‌هائی که تصادفا میشنوم» مثل «پاتریشا» که در يك کافه در‬
‫صورت موراویا و پازولینی بنظرم میاید که‌باحالتی قاضی‌وار ولی مهربانو لبخندزنان‬ ‫شد‪ :‬از زمان تست‌گرفتن آن‌راواره‬ ‫«زندگی شیرین»‬ ‫شنیدم و آهنگ‬ ‫«توروایانیکا»‬
‫نگاهم می‌کنند‪ .‬نه‪ .‬به‌هیچوجه حاضر نیستم نادانی خودم را جار بزنم» ون‬ ‫فیلم کردم و این برایم كمك بزرگی بود‪ .‬همانطورکه میدانی آهنگساز تمام فیلم‌های‬
‫فهی‬‫اک‬‫کهیم‬
‫گذشته از هرچیز حالت بدآموزی دارد ؛ مگر میخواهیم به‌جوانان یاد بد‬ ‫من نینوروتا است‪ .‬از آنجاکه به‌نظر می‌رسید این‌بار فیلم باید پیش ازموعد مقرر‬
‫را بخوانند ؟‬ ‫است فقط «ماجراهای گوردون»‬
‫بروی پرده بیاید «نینو» موسیقی فیلم را زودتر ساخت ولی معمولاکار او درحال‬
‫حقیقت این است و هم میدانی که لازم نیست آدم کتابهای يك نویسند؛‌بخصوص؛‬ ‫تمام‌شدن تدوین شروع می‌شود‪ .‬البته می‌دانی کهکار تدوین راهم وقتی هنوز دارم‬
‫مثلا جویس را بخواند‪ .‬حتی اگر هم جویس در فرهنگ عصر ما اهمیت زیادی‌داشته‬ ‫فیلمبررداری می‌کنم جلو میبرم‪ .‬برای «جولیتای ارواح» از او خواستم موسیقی‌فیلم‬
‫باشد کهواقعا" هم دارد‪ .‬تو می‌توانی بادیدن صفحه‌بندی يك مجله» حرف زدن بامردم‬ ‫نسازد و يك آهنگ اصلی را تکرار نکند‪ .‬موسیقی این فیلم ازآهنگهای مختلفی‌بسبك‬
‫توجه کردن به‌لباس يك‌دختر شروع به‌شناختن جویس‌بکنی‪.‬‬ ‫کسرتو برای ارکستر مجلسی و برای تعداد کمی ساز ساخته شده و حالت های‌قرن‬
‫البته بهتر است آدم همه چیز را بخواند و بفهمد‪ .‬همانکاری که «پیرپائولو ‪-‬‬ ‫هفدهم و هیجدهم و کمی موتسارتی دارد و برای هر قسمت اسم خودش راگذاشته‌ايم؛‬

‫اما وقتی فرهنگ اصیل است و اثرعمیق‬ ‫یل»ورمویکند»‬


‫پازولینی» میکردیا «نبردو ن‬ ‫و «کنار دریا»‪ .‬بااینآهنگهامی‌شوديك کنسرت کامل برپا کرد‪.‬بااینکه‬ ‫مثل «جنگل»‬
‫می‌گذارد» تنبل‌ها» بی‌سوادها و نادان‌ها را هم در بر میگیرد‪ .‬می‌توانم بگویم که‬ ‫از روانی و سادگی زیادی برخوردار هستند‬ ‫مثل همه کارهای «نینو»‬ ‫این آهنگها‬

‫واقعیت‌های فرهنگی را میشود در هوا تنفس کرد‪ .‬این‌واقعیتها تبدیل به‌صحنهآرائی‬ ‫وقار خاصی هدمارند‪.‬‬
‫به‌نظر مزنیبائی مسحوررکننده و‬

‫می‌شو ند» در شهر تو منعکس میشو ند‪ .‬کلید روابط خصوصی‌تو میشوند‪ .‬زندگی‌فردای‬ ‫‪ 8‬تو در فیلمهایت همیشه علاقه‌ات را به‌داستان «فصل به فصل» ثابت کرده‌ای؛‬
‫ما را هرشاعر واقعی می‌تواند امروز تشریح‌کند » پس چطور میتوانم بکويم همسة‬ ‫ساعت‬ ‫سیت‌وچهار‬
‫یط‬‫با‬
‫|این تکه‌تکه بودن خط فیلم حتی در «شیخ سفید» که داستانی ر‬
‫نویسندگانی که نام بردی به‌هیچوجه روی من اثر نگذاشته‌اند و آنهارا باندازه کافی‬ ‫ند هم وجود دارد‪ .‬در فیلم‌های «ولگردها» و «جاده» این بخش هابوسیله‬
‫کی‬‫تعریف م‬
‫نمی‌شناسم ؟ چطور میتوانم بگویم که من گوینده قصه‌های بسیار خصوصی هستم؟‬ ‫| تغییر فصل مشخص می‌شوند ‪ :‬این فیلم‌ها از بخش های تابستانی» بخش هص‌ای‪.‬‬
‫ادامه دارد‬
‫‪1‬‬
‫بازیهای ملی درچین‬
‫در بازیینی فیلمهای امسال جشنواره ‏‬
‫نقطه‌نظر من بیشتر روی فیلمبردارپها بود‪ .‬و ا‬
‫این نظر فیلم بازیهای ملی درچین (درقسمت‌افق‬
‫شرق) کار درخشان وقابل تأملی ارائه داده بود‪.‬‬

‫جمشید الوندی‬
‫(فیلمبردار)‬

‫صحر ای تاتارها‬
‫‪ ۴#‬با وجودی که بازی من در این فیلم‬
‫بسیار اندك بود و از دوسه دقیقه بیشتر تجاوز‬
‫نمی کرد» ولیکن از«زورلینی» چیزهای زیادی‬
‫آموختم‪ .‬او در رهبری بازیگرانش سخت کوش‬
‫است و کار کردن بااو سیار راحت بود‪.‬‬
‫صحنه‌ای از فیلم «صحرای ناتارها»‬

‫(بازیگر تثاتر وسینما)‬ ‫صحر ای تاتارها‬


‫‪ ۴#‬این فیلم بنظر من يك اسر کاملا‬
‫صحنه‌ای از فیلم «شطر نج باد»‬
‫صحر ای تاتارها‬ ‫«گافکایی» راجع به مرگ بود‪ .‬محیط وفضای‬
‫نظامی فیلم و آدمها در دام شکستی محتوم ‪,‬رکه‬
‫‪ «۶‬این‌فیلم ازجهت فصه‌پردازی بی‌شباهت بهترین وبدترین‬ ‫سرنوشت نام کرد اسر امه بودند و ارقناط‬
‫‪ ۴‬درمورد گرینش‌بهترین‌ها وبدترین‌های‬ ‫به‌يك رمان طویل داستانی نبود ‪ .‬دوساعت فیلم‬
‫ت‪.‬‬ ‫سمکن‬
‫یت م‬
‫نعیا‬
‫‪8‬افیم بدون دریافت این واق‬
‫همه‌اش حرف‪ .‬بای‪.‬نحال صلاح می‌دانم خودم را جشنواره » بهتر است تا روز آخر صبر کنیم‬ ‫آبدین آغداشلو‬
‫فعلا" نظری ندارم‪.‬‬ ‫ییم‪.‬‬
‫ا‌یشکل‬ ‫رد کنم تافیلم را ‪ .‬چون از زبان اصلی فیلم ومنتظر نت‬
‫بیجه‬
‫چیزی دستگیرم نشد!‬
‫منتقد ونویسنده)‬ ‫(نقاش»‬

‫بهنام ناطقی‬
‫(نویسنده ومنتقد)‬ ‫همایون پابور‬
‫(ستما نک ‪0‬‬
‫صحر ای تاتارها‬
‫یر وشطر نج ناد‬ ‫عکاسی» مت‬
‫‪ «۴‬این فیلم با يك بعد فلسفی به جنگت‬ ‫‪ ۴‬بهترین‌فیلمی که نااین لحظه درجشنواره‬
‫می کند » و هشدار می‌دهد که‬ ‫فا‬ ‫و شریت‬
‫دیده‌ام (عکاسی) و بدترین آنها (مشیت الهی)‬
‫دغل‌بازی و نیرنگ چیزی را حل نمی‌کند‪.‬‬ ‫بوده است‪ .‬درمورد فیلم (شطرنج‌باد) که خودم‬
‫تاتارها دراینجا تمثیلی از يك حربه برای مقابله‬ ‫درآن بازی داشتم حرفی جز تااییته ان ندارم‪.‬‬
‫با آدمهای نظامی بود‪.‬‬ ‫شهره آغداشلو‬
‫بیشترین امتیاز فیلم بازی ژالك پرن بود‬ ‫(بازیگر تئاتر وسینما)‬
‫(تنها هنررپیشه‌بی که درجای خودش نشسته بود)‬
‫و بقیه نقشها تقریباً بین سابر بازیگران یک‬
‫بو د‪.‬‬ ‫شده‬

‫‪ .‬سعید کنگرانی‬ ‫صحنه‌ای از فیلم «باغ‪0‬‬

‫(بازیگر سینما)‬
‫نظری ندارم‬ ‫‪1‬‬ ‫رو رد‬ ‫‪9‬‬

‫صحر ای تاتارها‬ ‫» به لطف فیزبینی سینماسی‬ ‫کی‬


‫‪2‬‬
‫کیمپاوی و طنز گیرایش ‪ ۰‬از ارزش زیادی‬
‫ا‪۴‬ين‌فيلم از نظرمن يکكار خسته کننده‬ ‫برخوردار بود » که هرچند از نظر قدرت بیان‬
‫بود » ک‌ موساعت وقت تماشا گر را می‌کرفت‬ ‫بپای «مفولها»‌ی وی نمی‌رسید» ولی موفق شده‬
‫وچیزی باونمی‌داد وازنظر فیلمبردازی بخصوص‬ ‫بود بین صورت (فرم) و معنا (محتوا) توازن‬
‫هی کیفیت نو وتازه‌بی درفیلم به‌چشم نمی‌خورد‪.‬‬ ‫اورد‪.‬‬ ‫دلخواه را بو جود‬

‫علیرضا زرین‌دست‬ ‫‪۱‬‬ ‫ربی‬


‫داربوش مجهو‬
‫(فیلمبردار)‬ ‫صحنه‌ای ازفیلم «عکاسی»‬ ‫وارگردان سینما)‬
‫(نویسنده ک‬
‫آتویوس‬
‫‪2‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪۳3‬‬

‫میشل عریز‬
‫"‬ ‫رنگی ‪ ۸۰۱ -‬دقیقه‬
‫فیلم «اتوبوس» داستان تلخج گروهی از کارگردان ‪ :‬ماربو مونیچلی‬
‫فیلمنامه ‪ :‬سوسوچه‌چی دامیکووتونیوگوئه براساس‌رمان‬
‫«ناتالیا گینزبور ک»‬ ‫کارگران ترك را بزاگو می‌کند که برای کار‬
‫فیلمرداری ‪ :‬تونینود لیکلی‬ ‫به‌بكکشوریبگانهآ مده‌اندوبدون پول وپاسپورت‬
‫‪2‬‬ ‫توسط مردی که راننده و همچنین دلال کار موسیقی ‪ :‬نینوروتا‬
‫‪۱‬‬
‫کكشور غربی رها بازیگران ‪ :‬ماریآنجلا ملاتو» دلفین سپریک اوروره‪-‬‬
‫نآهاست در وسط زمستان در ي‬
‫کلمان » مارچلو میکل‌آنجلی ‪.‬‬
‫شتوانت اتویوسش انوا در نت من دشر کر‬
‫«میشل» را ازطریق نامه‌هاثی کهبهاو می‌نویسند |‬
‫خریند ‪ ۲‬ساحته است ابستاده ات کار گران‬
‫را‬ ‫اتویوس‬ ‫پرده‌های‬ ‫به امید باز کشت راننده‬
‫وحرف‌هائی که درباره‌اش‌میزنند میشناسیم پسرك ظاهراً‬
‫مسائل سیاسی ناپدید شده است ‪ .‬برای مادر‬ ‫بعهلت‬ ‫کشیده و در داخل به انتظار نشسته‌اند‪ .‬شب‌هنگام‬ ‫بازی مرد ننها‬
‫«میشل» نامه‌ای ازپسرش میرسد که درآن نقاضا شده‬ ‫این‌فیلم برای من فضای دیگری داشت‬
‫و‬ ‫ی اوه و‪0۳3‬‬ ‫ده‬
‫و بادیگر ای ات ین بو دا‬
‫آدمهای فیلم درخودشان مانده بودند» وعلت] نرا‬
‫وت در حوادک اعامی فیلم‪ .‬ضتجوکرد‪.‬‬
‫و نارنگ» سایه‌های طولانی و‬ ‫رگ‬
‫شات‌های بز‬
‫فضاهای مخروبه و دورافتاده عناصری بودند که‬
‫فیلمناز (ژان فرانسوا آدام) ازآنها بیشتر مده‬
‫گرفته بود‪ .‬ولی اینها هیچکدام دلیل موفقیت‬
‫‪۱‬‬ ‫فیلم نبودند‪.‬‬

‫‪۱‬‬
‫جعفر والی‬
‫وبازیگر)‬ ‫گکراردان‬
‫(‬

‫|«‬ ‫انها از انوبوس بیرون می| ند » به‌دست‌شونی‬


‫می‌روند و در ذلیها‌دان‌ها به‌دنبال غذا می گزدند‪:‬‬

‫زمان می‌گذرد و پلیس متوجه این اتویوسی که‬


‫است از «مارا» مراقبت نمایند‪.‬‬
‫در يك منطقه ممنوع پارك کرده می‌شود‪ .‬یکی‬
‫«مارا» که نوزادی درآغوش‌دارد » مدعیست طفل‬
‫وددهنیست | ‪-‬‬
‫ازآن«میشل» است ‪ .‬ورود او کهدختر لوده ب‬
‫از کار گران به‌طور تصادفی در آب‌های یخ‌زده‬
‫ووئی بوئی ازآداب معاشرت نبرده‌است برای‌خانواده‌ی‬
‫گ‬ ‫رودخانه می‌افتد و می‌میرد بی‌آنکه کسی از‬
‫دکییگر گیر يك مبادی آداب وپای‌بند سنن «میشل» فاجعه‌ای بحهساب‬
‫رهگذران به‌او اعتنائی کند‪ .‬ی‬
‫می‌آید‪« .‬مارا» باهین دلیل که بچه‌ای بدهنیا آورده‬ ‫آدم منحرف می‌افتد که او را بيهك سای‬
‫‪۳۳‬‬ ‫و هه ی‬ ‫فیلم‌های پورنو می‌برد وقتی کار‪,‬گر مزپور اززمین وزمان ار است‬
‫اعتراض می‌کند » به يك کوچه تاريك برده دلیل میازارد ‪ .‬حتی ناشری رکاه بدلیل عشق کارهایش‬
‫ویس می‌کند » حتی عتبقه‌فروشی‌راکه بدون‬
‫را راست ر‬
‫دیوانه‌ای از قفس پرید‬
‫می‌شود و ظاهرا بقتل می‌رسد ‪ .‬سرانجام پلیس‬ ‫«ارواح محکوم» و «دیوانه‌ای از قفس‬
‫پستگی با «میْشل» بحهمایتش برمیخیزد ودوستانش را‬
‫دخالت می‌کند ‏ و کار گران را از اتوبوس بیرون درسیسیل که وقتی ازهمه جاراف‌ده می‌شود پناهش‬ ‫پربد» ازجمله اسانی‌ترین و زیباترین فیلم‌هائی‬
‫د‬‫ور‬
‫خت س‬
‫میدهند‪ .‬درحالیکه «مارا» همه پل‌ها را پش‬ ‫می‌راند ‪.‬‬ ‫بودند که من در طی این جشنواره دیدم ‪ -‬هنوز‬
‫که اصلا" يك خراب کرده » خبرمیرسد «میشل» دشرویلركش‌دانشجویی‬ ‫ن»‬
‫کارگردان فیلم «بیا کاو‬
‫هم درباره آنها فکر می‌کنم ‪ .‬راننده کتسای‌فیلم‬
‫«میشل» خط ذکور‬ ‫درپاریس کشته شده‌است ‪ .‬بمارگ‬
‫تركك است » سعی کرده است» بیشتر به موضزع‬ ‫خوبی بود» اما نه به آن حد که‌دربارهآن‌سر‌وصدا‬
‫خانواده ببهن‌بست میرسد‪ .‬اما مگر طفلی که «مارا»‬
‫‪۳‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫همراه دارد از «میشل» نیست ؟‬
‫فیلم کیفیت سمبوليك‌بدهد‪ .‬کشوری کهکارگران‬ ‫شده بود ‪,‬‬
‫«پول توجیبی» فوق‌العاده زیبا بودکه با فلگ به‌آن منتقل شده‌اند «سود» است و دراین‬
‫اینك «مارا» بایستی دوباره بفهامیلی که قبلا"‬
‫درآن جائی نداشت برگرده وهمه باید مشکلاتش را‬ ‫کشور به‌اصطلاح مرفه ‪ -‬البته اکسشمور درفیلم‬ ‫لحنی انسانی وافقعیت و مسایل بچه‌هاراترسيم‬
‫مینمود و در همین زمینه فیلم «شماره يك» خانم ذکر نمی‌شود ‪ --‬ها شاهد میخوار کی جوانتان‬
‫«ماریو مونیچلی» کارگردان صاحب نام وپرسابقه‬ ‫کكر استثنائی بودکه میتواند |در پارك » بی‌توجهی به نیازهای انسانی دیگران‬
‫داپان کانن هم ي‬
‫برای آن‌دسته از فیلمسازانی که برای بچه‌ها فیلم ويك‌نوع تظاهر وادعای توخالی درباره فرهنگ ایتالیائی یکبار در ‪ ۷۰۹۱‬ازفستیوال برلین خرس نقره‬
‫ناو کان» در تسین کار گرفته بود وظاهراً برای تکرار آن آمد‪ .‬لیکن متأسفانه |‬ ‫میسازند‪ .‬هشدار جالبی باشد و ایکاش فیلسنازان و یمین هستی‬
‫بافیلمی نهچندان مهم ‪ .‬فیلم ازآنچه بیست سال پیش‬
‫سینمای ایتالیا باشرکت «سوفیالورن» درنقش زن‌جوان‬ ‫ما که در کانون پرورش فکری کودکان و‬
‫نوجوانان کار می‌کنند این فیلم را میدپدند که مردی که به‌دست همجنس‌بازها به‌فتل می‌رسد ‪ -‬خاکی‌خوشگل کهلودگی کند لویچاربگوید » میساخت»‬
‫نشان می‌ده که استعداد ومایه يك فیلمساز معتبر فزونی ندارد ‪.‬‬ ‫‪۵‬‬ ‫ای‬
‫را دارد‪.‬‬

‫پرویز صیاد‬ ‫«نقل از ‪ :‬ورایتی»‬ ‫دان)‬


‫گکرار‬
‫(بازیگر و‬
‫‪33‬‬ ‫ِِثِ‬
‫عشق او را خدای‌توفان می کندو قدرتی به‌اومی‌بخشد‬ ‫‪6۷۲۱‬‬
‫تکاشتی‪ .‬صاحب کشتی و دخترش را از توفان نجات‬
‫بدهد (بیل‌جو نیور) ‪.‬‬
‫کیتون‪ .‬آدم سست و وارفته‌ای نیست‪ .‬کاملا عکس‌این‬
‫عشق » او را وادار می‌کند تانقش کارآگاهی‌زیرك ‪.‬‬
‫است که او از ابتذال وپیش‌پا‬ ‫دارد‪ .‬درست‬ ‫مسئله صحت‬
‫یور) ‪.‬‬
‫نو‬‫و تسخیر ناپذیر را بازی کند (شرلو ‪ 2‬ج‬
‫افتادگی محدود کننده تنفر دارد‪ .‬ازاین نظرء‪ ,‬همه‌چیزرابا‬
‫عشق‪ ,‬از او خارق‌العاده‌ترین خبرنگاری می‌سازد‬
‫کارهای شبرین خود چاشنی می‌ز ند‪ .‬در «شرلوك جونیور»‬
‫که تکانون وجود داشته» و او را به‌رهبری و هصدایت‬
‫مه شکلات را بترای نشان‌دادن قیمت؛‬ ‫تا و‬
‫زدوخوردی‌خیابا نی و نجات دختر از بلیه‌های شیطانی‬
‫قایق موتوری افسار گسیخته و از مرک حتمی» سوق‌می‌دهد‬ ‫برمی‌گرداند‪ .‬اين عمل» عملی نیست که عمد؟ محرکی‌برای‬
‫(فیلمبر دار) ‪.‬‬
‫عصبانیت باشد‪ .‬حال آن‌که اکوودکی را می‌ماند مغرور‬
‫و شاد از نشان دادن ارزش هدیة‪ .‬زیبایی که تقدیم کرده‬
‫عشق» قدرتی به‌او می‌دهد تا درآخرین لحظه‪ .‬دختر‬
‫سددة‬
‫ن خر‬
‫نبشار‬
‫کز آ‬
‫محبوب خود را از سقوط از فرا‬ ‫است‪ .‬برای‌ کیتون» خود عمل آنقدرها به حساب نمیآید‬
‫«نیاگارا»ی ناشنوا » نجات بدهد (مهمان دوستی‌ما) ‪.‬‬ ‫که‌ارزش و اهمیت عمل » و در این‌مورد » ارزش حرکت‬
‫و عمل اوء به‌وسيلةٌ مارك قیمت هدیه معلوم می‌شود‪.‬‬
‫عشق» او را به‌شکستن رکوردهای ورزشی بیش‌آزهر‬
‫‪۰‬ین عمل به‌او کمك می‌کندتا قبود ابتذال‌محدود کننده‬
‫ا‬
‫ورزشکار دیگری» پیش می‌راند (مدرسه) ‪.‬‬
‫نواما آمادء واگذازی خود به حالت عاشقانه‬ ‫ون‬
‫و به همین ترتیب‪.‬‬ ‫و زمزمهةٌ عشق را سردادن به‌شیوءٌ سنتی بشود‪.‬‬
‫وقتی می‌گوییم که عشق» کیتون رابه‌اجرای کارهای‬
‫غیر قابل باور بی‌شماری وادار می‌کند که بخش مهمی از‬ ‫برای مثال » توجهکنین به‌بوسة دوسال‌ای‌که فیلم‬
‫«ر نگ‌بر بده» برها‌پایان می‌رسا ند‪.‬‬
‫داستان فیلم‌هایش می‌شودو او را د رتمامی زیبایی‌مریی‌اش‬
‫دوسال » زمان درازی است برای‌این که بوسه‌ای‌ادامه‬
‫تهه باشیم» عشق‌الزاماً‬ ‫گستف ک‬
‫نشان می‌دهد» منظور این نی‬
‫یابد؛ لیکن بالاترازاین‌ها» انسان این برداشت راداره که‬
‫درخام‌ترین شکل خود» علت و عامل مستقیمی است که‌اورا‬
‫به‌اجرای این کارها سوق می‌دهد‪ .‬علت دیگری وجودداره‬ ‫کیتون» بوسة مزبور را برای دوسال نزد خود حفظ‌کرده‬
‫که عشق نیست و این علت یاعامل دیگر می‌توانداورادر‬ ‫آست زیرا در موقعیتی که خودرابادخترجوان سرخ‌پوست‬
‫يافته بود از چنان زیبایی بصری برخوردار بود و از‬
‫موقعیتی برای اجرای‌کارهای بی‌نظیرش قرار بدهصد‬
‫ن‌ازجا‬
‫آکن‬
‫(در فیلم «دریا نورد»‪ .‬بخت و اقبال است) ‪ .‬لی‬ ‫وامل درفضا قرارگرفته بوه که‬ ‫هر نظر به‌گونه‌ای دقیق ک‬

‫است کیتون»انسانی‬
‫وکهلماس‬
‫که‌این کارها »‌همیشه عاملی بوده‌است تا دختر واا‬ ‫بنظر می‌رسید دوسال‪ .‬زما نی‌مناسب‌برای حفظ مزءآن‌باشد‪.‬‬
‫تابه‌حال» پیشروی‌های عاشقانة کبتون را پس می‌زده) وادار‬ ‫کیتون همیشه آمادهٌ پاسخ به «درخواست» دختری‬
‫ازعشق‌خودرادر‬ ‫است که دوست دارد»حاضر اقسلتب‌ملتهب‬
‫به‌تغییر رویه می‌کند‪ .‬در مرحلةً دوم » عشق عمیق کیتون‬
‫ره‬ ‫ور‬ ‫پیش‌پایش فداکند‪ .‬حتی اگر برای چنینکاری» نباید از‬
‫وود‬
‫خ‬ ‫گچارد‬
‫فاصله باکی داشته‌باش و فضا را باهنهی‬
‫کارهای برجسته‌ای که توسط کیتون‪ .‬به هنگام عشق»‬
‫به‌منصه ظهور می‌رسد هیچ چیزی رامدیون بخت واقبال‬ ‫با چهر دای سنگی ‪...‬‬ ‫را در پایان دویدنی باورنکردنی» درحالی‌که از خستگی‬
‫نیست‪ .‬او به‌ننهایی مسئول آنهاست‪ .‬برای مثال» در فیلم‬ ‫نفس نفس میز نددر برابر قدوم دختر محبوبش حاضر‬
‫کند و خود را به‌خاطر اندك تأخیری که رخ‌داده»س‌زنش‬
‫«مدرسه» » قدرت محض اراده» ملهم از عشق » به‌اوفرصتی‬
‫می‌دهد تاگروه پاروزنی خود را به پیروزی رهنمون‌شود»‬ ‫نوشتة ‪ :‬ژان باتربك لوبل‬ ‫تردید‬ ‫هد‌‪.‬ای‬
‫مشح کن‬
‫لشای‬
‫کند و امزحبوبه طلب بخ‬
‫و درنگ را جایز نمی‌داند‪ .‬اگرچه دختر خانم» تازه‬
‫اوضاع رابه‌نفع خود تغییر بدهد تا برمسابقه خیره کننده‬ ‫ترجمه ‪ :‬پرویز شفا‬ ‫او بای تلفن رانتمام ده‌بکارشد(فیلمیزدان‬ ‫فا‬
‫پرش از روی مانع تأثیرگذاره و بهترین ورزشکار کالج‬
‫ات که اوو زان از تما کردین ای‬ ‫بمود وهای ی‬ ‫احساسی از عشق‬ ‫بنابراین» اگرگفته شکودیکتهون‬
‫دیگر متمایز مکیند‪.‬‬
‫و بزرگترین موفقیت را برایش تضمین مکیند‪.‬‬ ‫ار آطهاوی«نابجتا‪ :‬ودغیر متصفانه است" ‪:‬‬
‫کیتون در پایان اپیزود « روم باستان » از فیلم‬ ‫با توجه‌به کارهای شگفت‌انگیز و خارق‌العاده‌ای که‌به‌خاطر‬
‫بهترین نمونةً روش تفوق‌جویی کیتون به‌خاطر عشق»‬
‫ح‌شد ‏‬ ‫در متالی که قبالا مهمودررد«پیشخدمت پرخدمت» مطر‬
‫انتقامجویی سریع و در حال جست وخیز‬ ‫«سه‌دورآن»»‬ ‫وال شام رود شک اشت «احساسی‌راکه این اعمنال‬
‫حالت‬ ‫تهون‬
‫یک‬‫کرد‬
‫بدیهی است‪ .‬در ابتدا زمانی وجود دا‬
‫به‌شيوة داگلس فربنکس است که دختر محبوب خسودرااز‬ ‫غیرعادی ملهم از عشق به‌همراه داردنادیده بگیریم ‪ .‬در‬
‫چنگال «نابکاران» رهایی می‌بخشد و آنها را شدیدآمتنبه‬ ‫واقع امر‪ .‬کیتون» تنها قهرمان کميك است که د رگسترش‬
‫تخصصی‌مشتز نی‬ ‫متارست‬
‫من‬‫وشو‬
‫بازیچه‌ای را در برابر خ‬
‫و مجازات می‌کند» لیکن مجازاتی که شایسته‌اش هم‌هستند‪.‬‬ ‫ابعاد واقعی عشق خویش ‪ ,‬موفقیت حاصل می‌کند‪ .‬کیتون‬
‫حرفه‌ای دارد» سرانجام موفق می‌شود تاموقعیت رابه‌نفع‬
‫عشثق» نبوغ موهارت بی‌همتا و انرژی خستگی ناپذیر‬ ‫به‌تنهایی در سینمای كميك» جایی که جنسیت و سکس نقش‬
‫خود تغییر دهد ومشت‌زن واقعی را باضربه‌ای کاری‌نقش‬
‫کپتون را به منصه ظهور درمی‌آورد» او را به‌اجرای‬ ‫تقریباً قابلذکری بازی‌نمی کند و جای ی که بیشترین مظاهر‬
‫بر زمین‌کند اینکار را صرفاً با فراخوانی تمامی نیروهای‬
‫انجام می‌دهد‪ .‬تکامسل‬ ‫دست تور وق انباشته د روجودش‬
‫چره‪.‬‬ ‫ید‬‫تدو‬
‫ن‌کن‬
‫کارهای فوق‌العادةٌ بصری و بدنی وادار می‬ ‫و تجلی‌عثق بکهوشش‌هایی کم‌مایه‌واندلك در اظهار وزمزمةً‬
‫قهرما نیواقعی می‌شود (جنرال) ‪.‬‬ ‫عشق کاهش می‌یابد‪ .‬او نه به‌عنوان عاشق‌پیشه‌ای افلاطو نی‬
‫تدریجی‌و بطنی تغییرها د رکیتون‪ ,‬که«تمامی آنهادربر ابر‬
‫‪.‬‬ ‫تهحتسینآمیزاست‬
‫چشم‌های ما رخ می‌دهد»» از هر ج‬ ‫عشق» چنان قدرتی بکهیتون می‌دهد تا بتواند کشتی‬ ‫بلکه بیشتر به عنوان عاشقی شایسته» نمودار می‌شود‪.‬‬
‫افسار گسیخته‌ای را زیر فرعان درآورد (دریا نورد) ‪.‬‬ ‫در واقع» کیتون گذشته از برخورد های ناگوار‬
‫چاپلین در وضعیتی مشابه» ثعل اسبی راپنهانی در دستکش‬
‫مشت‌زنی جا می‌داد با ناشیانه با چیزی برخورد مکیرد‬ ‫اتفاقی با «ونوس»ی شیطانی» شوالیه‌ای شجاعو زن‌نواز‬
‫که سقوط آن جسم» موجب‌می‌شد وزنةٌ سنگین روی‌سر‌دشمن‬
‫بهخود‪.,‬راه دهتندی؛‬ ‫را‬
‫‌این‬
‫لکاز‬
‫صن‬‫شاور‬ ‫اش‬
‫فرو افتد و او رااز کار بیندازد‪.‬‬ ‫کارهای برجسته وشایان‌توجهی که برای تصاحب قلب ‪۰‬‬
‫پنابراین» زن برای‌کیتون آشکارا نوعی عامل‬ ‫صیانت يا نجات محبوب عزیزش انجام می‌دهد‪ .‬مرحلةً‬
‫فعل و انفعال د رنهاه شخصیت» «فرصتي برای تفوق‌اوبر‬ ‫اصلی آغاز دراماتيك تقریبا تمامی فیلم‌هایش را تشکیل‬
‫‪.‬‬ ‫دیهد‬
‫م‬
‫خود» به‌شمار می‌رود‪ .‬زن است که واقعیت درو نیو نهادی‬
‫کیتون رابرایش آشکار می‌کند» کسی است که توانایی‬ ‫برخلاف چاپلینکه‌اگر با زرنگی بیشتر خودازرقیب‬
‫فوريك‬
‫ا‪ ,‬ک‬
‫رحرلك‬
‫گء ت‬
‫ورزشی‬
‫ئی» و‬
‫می‌بخشد تا بر تکامل بدن‬ ‫یابه كمك بخت و اقبال درتصاحب قلب دختر موردعلاقه‌ اش‬
‫ومامی‬
‫و بصری که جزیی اکزارهای اوست تأثیر بگذارد» ت‬ ‫موفقیتی به‌دست نیاورد به‌خاطر «خود» ضعف و ناتوانی‬
‫این‌ها علامت و شانه‌ای است از نوعی مزیت و تعالی‬ ‫است که مورد پذیرش و عشق قرار می‌گیرد حالآن‌ که‬
‫اخلاقی‪.‬‬ ‫کیتون» قلب محبوبةً خود را با پیروزی‌کاملا واقصی‬
‫به‌لرزه درمی‌آورد و از آن خویش می‌کند‪ .‬نیرو وشجاعت‬
‫ادامه دارد‬
‫اوست که بر حجب و حیای ظاهری‌اش فایق می‌شود‬
‫‪/‬‬
‫ِ_‬ ‫‪۷‬‬

‫(سینما دپاموند ‪ -‬ساعت »‪ - ۱‬مسابقه)‬ ‫ح‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪3‬‬


‫و‬ ‫‪:‬‬ ‫اوش‬
‫‪ 1‬نامزدی‬ ‫اسیانیا ‪:‬‬ ‫فیام که‬

‫پیلارمیرو‬ ‫‪:‬‬ ‫ردان‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪۰‬‬


‫شلد‬
‫تهیه کننده ‪ :‬سی ‪ .‬آی ‪ .‬یی ‪ .‬آی ‪ .‬سینما ت وگرافیکا‬
‫‪۱‬‬ ‫‪ :‬پیلارمیرو » لآوتکوریس‬ ‫فیلمنامه‪.‬‬ ‫بو‬

‫فمیولمسبیردقایر ‏ ‪ :‬هانس پورمان‬ ‫نیپ‬


‫ج‬ ‫ی‬
‫ت‬
‫متن ‪ :‬رومن آلیس‬
‫‪ :‬آابلن ‪ .‬فردريك دوپاسکوا که ‪ .‬اگمیولینیو‌به کرازبا‪.‬‬ ‫بازیگران‬ ‫‪5‬‬
‫ماریا توئیز) پونته ‪ .‬مابراتا اووسیدو ‪ .‬ادو آرد و کالوو‬ ‫‪۱‬‬ ‫بدل‬ ‫]بالات متحده آمریکا ‪:‬‬
‫ت‪۳‬‏ه‬
‫قریب‪٩ .‬‬
‫دیمت‬
‫رنگی ‪ ۵۳ .‬میل‬ ‫مارتین‌ریت‬ ‫‪:‬‬ ‫ردان‬
‫‪0‬‬
‫‪ ":.‬مارتینریت (کمیان یکلمنیا)‬ ‫ن‬
‫‪3‬‬ ‫دا‬ ‫‪۱‬‬ ‫وال ان که‬
‫محافظه کار که دران هر کاری رسم‌وروش‌وتشریفات خاصی دارد؛ عقاید»‬
‫‪۱‬‬ ‫‪ 0_:‬والتر برانشرتاین‬ ‫‪۱‬‬
‫‪|7‬فیلمنامه‬
‫یکل‌چایمن‬ ‫‪۳‬‬ ‫فیلمبر داز‬

‫مروت دارند که باید ازنظرها پنهان پما نند ‪ .‬دز‬ ‫تمابلات وهوس‌هائی‬ ‫دب وگروسین‬ ‫‪,‬‬ ‫مو ‪ 3‬متن‬

‫‪۳‬‬ ‫| چنین شرایطی است که «ترزاه فهرازند بت خایا ‪۰‬‬ ‫‪ :‬وودی‌آلن» زروموستل » هرشل‌برناردی » مابکل‬ ‫آزیگران‬
‫صورت دختری بوالهوس ورپا کار ازاب درمی‌آید ‪ .‬او در ظاهر دختر‬ ‫مورفی‬
‫ساده ‪ ۳‬آرامی ات وبا تاخاش را همیشه «میگوئل» پرستار بچه‌ها |‬ ‫میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪۳٩ .‬‏ دقیقه‬ ‫‪۵‬‬
‫بکردن می‌گیرد ‪ .‬به تدریج که «نرزا» بزرگ می‌شود «میگوئل» از |‬ ‫‪1‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫ی‬
‫‪۳‬‬ ‫صورت همست «فرزا‪ 6‬دز شیطنت‌هایش به صورت مسترن‬ ‫داستان فیلمدر شهرنیویورك در اوایل دهه پنجاه اتفاق می‌افتد زمانی که‬
‫‏‪ ٩‬وی از سیاستمداران ب ااستفاده از وحشت مردم ازکمونیسم تعدادنیادی | درمی‌آید ‪« .‬جولیان» هسایه آنها نیز عاشق «ترزا» است » اما فت‬
‫‪۳۳۱‬‬ ‫به این قانج است که وسیله پنهان نکهداشتن رابطه پنهانی ‪۰ ۰‬‬ ‫ازهنر مندان‌سینما وتلویزیون ازجمله خود «مارتین‌ریت»را اکازرمحروم‬
‫«میگوئل» باشد ‪« .‬میگوئل» بطور تصادفی دراتاق «ترزاة کته‬ ‫‪0‬‬ ‫ر‬
‫ار‬‫ساخته بودند‪ .‬بیشتر این هنرمندان بانام اشخاص دکپگ‬
‫می‌شود جوولیان پس از انکه از «ترزا» فول می دص د ‪۰۰۳۱۳۱‬‬ ‫انتیحه مجبور می‌شدند با دستمزدهای بسیار ناچیزی بسازند‪ .‬در اینفیلم‬
‫بخروردار باشد جسد «میگوئل» را از اطاق «ترزا» ببرون می‌برد ‪.‬‬ ‫‪« ۱‬وودیآلن» نتش يك صندوقدار رستوران‌راداردکه نامش وسیله کار‬
‫چند نویسنده فیلم میشود و شهرت کاذبی به‌عنوان بك نویسنده بدجست | «ترزا» برای حفظ موقعبت اجتماعی‌اش دست به جنایت می‌زند ‪ .‬در‬
‫بدست می‌آورد بعد از مدتی برای بازجوتی احضار می‌گردد ولی چونبا | پایان ‪« ,‬ترزا» را که در يك لباس سفید بلند به آهنگ والس با نامزد‬
‫اشفراده‌اش می‌رقصت هي‌بينيم ‪۰‬درحالیکه راز او و فرا ‪۳۳۳‬‬ ‫مأموران همکاری نمی‌کند زندانی ميشود‪.‬‬
‫همیشه در قعر دریاچه مدفون هستند ‪.‬‬
‫(سینما دیاموند ‪ -‬جشنواره جشنواره‌ها ‪ -‬ساعت ‪)۳۱‬‬ ‫دیاموند ‪ -‬جشنواره جشنواره‌ها ‪ -‬ساعت ‪)۰۱‬‬
‫|ینما‬
‫(س‬
‫میشل عزیز‬ ‫ابتالیا ‪:‬‬ ‫آنوبوس‬ ‫‪ ۱‬آسویی ‌‬
‫‪۶‬‬

‫ماربو مونیچلی‬ ‫ردان‬ ‫ار‬


‫بی‌ا و کان‬ ‫ردان‬ ‫ار‬
‫جیانی هکت‌ل وکاری‬ ‫مه که‬ ‫|یلمنامه‬
‫ف‬
‫ک‌ااون‬
‫بی‬
‫سوسوچکی دامیکو » تونین وگرا‬ ‫فیلمنامه‬
‫گودرون زاخرسون ‪.‬‬
‫تونینودلی کولی‬ ‫فیلمسر داز‬
‫‪:‬‬ ‫کونا ش کار ابودا‬ ‫فیلمبردار‬
‫‪۱‬‬ ‫نینورو تا‬ ‫موسیقی مثن‬
‫عمر زولفو » پی‌برفاور » تون فانرچیولی‬
‫ماری آنجللاملاتو‪ .‬دلفین سیریگ ‪ .‬آلورور هکلمنت‪.‬‬ ‫هنرپیشگان‬ ‫بی‌ا وکان » ببور نگدا » تونسل کورتیس ؛ آراس‬ ‫| بازیگران‬
‫ربی‬
‫او‬‫کبی‬
‫لکاستل ‪ .‬فا‬
‫و‬ ‫اورن » نورسه زرلایف آرل » اگور آرلاس » حسن‬
‫‪۵‬یلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ ۸۰۱ .‬دقبقه‬
‫م‬
‫گول » سومرایسکور » اونال نروکان » نادر سوتمن »‬
‫پ وکسل توپکوگورلر ‪.‬‬
‫«میشل» به‌دلابل سپاسی ازکشور می‌گریزد و در کشوری دیگر در يك‬ ‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ ۷۸ .‬دقبقه‬
‫مبارزه انقللایی کشته می‌شو د‪ .‬همه به‌او نامه می نو بسند از جمله مادرش که‬

‫مکیوشد پسرش را از همه انفاقاتی کهدر خانه رخ می‌دهد باخبر سازد‪! .‬‬
‫«مارا» دختر ی که ظاهرا از «میشل» حامله است بارفتارغیررمتعارفش‌همه [‬
‫‏‪٩‬سرنشین يك انوبوس اجازه ندارند ازآن خارج شوند ‪ .‬اپن اتوبوس‬
‫ازمیدان‌های معروف شهر استکهلم که درمحاصره پلیس است‬ ‫وسط ی‬
‫كّسسه انتشاراتی عاشق |‬ ‫يو‬
‫افراد خانواده را ناراحت کرده است‪ .‬مدیر م‬
‫ان‬ ‫به‌|توبوس که پرده‌های‬ ‫‪ ۱‬استاده استه « عابربن بانگاه‌های کنجکاو‬
‫«مارا» می‌شود و بطرق مختلف کمکش می‌کند» اما «مارا» بدون توجه!‬
‫کشیده شده نگاه می‌کنند وپلیس ازاینکه اتوبوس بدون اجازه رسمی در‬
‫ببهن]ده کودلگ و خودش همه شانس‌هار|ازدست‌می‌دهد‪ .‬و وقتی خیرم ‪۲‬‬
‫میدان ایستاده » عصبانی است ‪ .‬هیچکس ازهویت سرنشینان اتوبوس ‏‬
‫‪۱‬‬ ‫حشالا‬
‫‌ک‬‫«میشل» به‌خانواده‌اش می‌رسد» همه مایلندکه «مارا» بکاکهود‬
‫اطلاعی ندارد‪ .‬آنها در داخل اتوبوس چکهار می‌کنند؟ بچه جهت‌اجاژه‬
‫ی«میشل» |‬
‫گر‬‫ذور خانواده است به‌خانه‌باز گردد‪«.‬مارا» از م‬
‫آخرین فرد ک‬
‫آآن را ترك کنن ؟ آنها فقط حوالی نیمه شب که میدان خالی از‬
‫باخبر میشود» دوستانش را درسیسیل‌تركمی کند‪ .‬ولی آیا اونزد خانواده |‬ ‫‪.‬رآن ساعت‌ها درخیابان سرد‬ ‫رهگذر است ازاتوبوس بیرون می‌آیند د‬
‫«میشل» باز خواهد گشت؟‬
‫و تاربك استکهلم چه میگذرد ؟ این انوبوس شانه چه چیزی میتواند‬
‫باشد ؟ آیادنیائی‌را که اتوبوس به‌آن تعلق دارد نمی‌شناسیم پا نمی‌خواهیم‬
‫‪۱‬‬ ‫پشناسیم ؟‪-‬‬
‫(سینما سینه موند ‪.-‬افق شرق ‪ -‬ساعت ‪ ۰۱‬و ‪)۳۱‬و‪۱‬‏‬ ‫ووش دارد ‪ -‬ساعت ‪)۲۲‬‬
‫(سینما دیاموند ‪ -‬سینما چشم گ‬

‫|اینالی ‪ :‬دنیای وحشی‬


‫ّ‬ ‫‪ :‬لینو پروکا ‪۵‬‬ ‫کار گردان‬ ‫آنتونیو کلیماتی » مارپومورا‬ ‫‪8‬‬ ‫گنر فردان‬

‫تهیه کننده ‪ : .‬سینما آرتیستز فیلی‌پین‬ ‫آکنتلونییمواتی » ماریومورا‬ ‫نپوسنده‬


‫کلودو آلدو دل موندو (پس)‬ ‫فیلمنامه‬ ‫آنتونیو کلیماتی‬ ‫فیلمبردار‬
‫‪ :‬میئوئل دولئون‬ ‫فیلمبردار‬ ‫موسیقی متن ‪ :‬گوئیدو » مائوریزبودی آنجلیس‬
‫موسیقی متن ‪ :‬ماکس ج وکسون‬ ‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ 4۰۱ .‬دقیقه‬
‫رافائل ر وکوجونیور » هبلدا کورونل » لوسالوادور‬ ‫بازیگران‬
‫تمیابوثل _‬
‫‪ ۵‬میلی‌متری ‪ .‬رنئی ‪ ۵۳۱ .‬دفیقه‬
‫قبایل ایرید ‪ :‬بیوه‌زنهای جوان فریاد کشان میگرینذو درد‬ ‫‪۱‬‬
‫شان را با انجام عمل لواط با جوانان قبیله فسکین میدهند ‪.‬‬
‫بگزر‬
‫«جولیو مادیاگا» ماهیگیر جوانی‌است که برای پیدا کردن دوست دخترش‬ ‫دشتهای سینگالز (‪ ۳۱‬ماه مه ‪ : )۵۷۹۱‬درویش من ‪ -‬کانی‬
‫«لیگایا پارا ایسو» ه شهر می‌آید وبه فساد وتباهی محیط شهری آلوده می‌گردد ‪.‬‬ ‫نشان‌میدهد کهچگونه می‌تواند زبان‌خودرا بریده‌ودوباره آنرا رشد دهد‪.‬‬
‫لیگایا دهکده ماهیگیری را هفراه خانمکرو کهوعده کرد با او ‪۳۳۱‬‬ ‫استرالیا ‪ -‬عشق برای‌همه ‪ :‬قوی‌تربن داروی‌تقوبت جنسی‌برای‬
‫درمانیل کاری پیدا کند ترك کرد » اما خانم کروز پس ازمدتی اطلاع داد که «لیکایا»‬ ‫م|ردان را از دشتگاه تناسلی کوسه‌های نر بدست میآورند ‪.‬‬
‫نایدید شده‌است ‪.‬‬
‫مرگآور ‪ -‬موزاييك (ششم ماه ژوئن ‪ : )۲۷۹۱‬بیماری‬ ‫یی‬
‫ضولیو» عبنهوان فک گرساده دریلق شرعت ساحتمانی ‪۰۲۲۰۳۱‬‬ ‫مرموزی که شابع است روی مرا کزعصبی بدن تأثیر گذارده و باعث مر گی‬
‫می‌شود ودرآنجا با پل آشنا می‌شود ‪ .‬پل به جولیو می‌گوید کهکجا ممکن‌است بتواند‬
‫منعده درقلب شهر خانم‬ ‫های‬
‫رو‬‫اشت‬
‫ذزگ‬
‫خانم کروز را پیدا کند و «جولیو» پگسا‬ ‫نفدررأثر خنده زیاد شده است ‪.‬‬

‫‪۰۰‬‬
‫ورف بان پوس واورا ‪ ۲‬یرتدانش قس ‪۲‬‬ ‫گوآتمالا ‪ : ۰۷۹۱ -‬جربان کشته شدن دختر هیجده‌ساله‬
‫«چواتك » صاحب چینی آپارتمان اظهار می‌دارد که دختری به نام «لیگایا‬ ‫سرقت دستگیر شد ‪.‬‬ ‫ن‬
‫حز»یکه‬
‫«رافائل بلی‬
‫پارا ایسو» را نمی‌شناس‪ .‬اما جولیو تردیدی ندارد که «لیگایا» درهمان ساختمان‬
‫جزایر تروبراپاند د‪:‬راین جزاپر که زنهای آن بعلت تماپلات‬
‫است وتصمیم می‌گیرد برای بردن او برگردد ‪.‬‬
‫شدید جنسی معروف می‌باشند ثمره گناه خودرا با پرپدن ازيك درخت‬
‫«جولیو» برای‌کار بمهحل جدیدی می‌رود و با آدم‌های بیشتری آشنا‬
‫‪۱‬‬ ‫نابود می‪#‬کنند‬
‫می‌شود ‪ -‬ازجمله بکارگری به نام «آتونگ» ومدتی را هم درخانه او بسرمی‌برد ‪.‬‬
‫وقتی‌کارش را از دست می‌دهد «آتونگ» را ترك می‌کند دووباره بجستجوی‬
‫«لیگایا» می‌پردازد ‪ .‬او سرانجام پس ازیکسال «لیگایا» را پیدا می‌کند‪« .‬لیکایا»‬
‫شرح می‌دهد که خانم «کروز» اورا دريك‌اطاق زندانی کرده ووادار بخهودفروشی‬
‫کرده بود ‪ .‬دراین دوره تتهاکسی که او می‌توانست ملاقات‌کند «چوآتك» صاحب |‬
‫آپارتمان بود ‪« .‬لیگایا» برای آنکه مجبور نباش هرشب چند مرد را بپذیرد حاضر ‪.‬‬
‫‪۱‬‬ ‫می‌شود با چوآتك زندگی کند‪.‬‬
‫«لیگایا» موافقت مکیند با «جولیو» فرار کند » اما حاضرنیست بچه‌اش |‬
‫را پیش «چوآًتك» بگذارد وبرای‌آوردن او به‌آپارتمان می‌رود ‪« .‬جولیو» تمام ‪۱‬‬
‫شب انتظار می‌کشد اما «لیگایا» برنمی‌گردد ‪ .‬صبح روز بعد وقتی «جولیو» خبر |‬
‫به قثل |‬ ‫واورا‬ ‫«چوا تك » می‌رود‬ ‫می‌بیند بسراغ‬ ‫قنل «لیگایا» را درروزنامه‌ها‬
‫می‌رساند » اما خودش هگمرفتار خشم هسایه‌های «چوآتك» می‌شود ‪.‬‬
‫فص ولجویهمنص طاذم مد رانلععد ملوتوصمع‬
‫عاحتعوصعة معط ‪4‬صممعصمه ملبمطو ولهفهبتصنه‬
‫عط ‪2060‬و عطا ععطجع‪ :‬نها نمعاله‬ ‫‪۴۱۱۲۸۷ ۱۴۲۴‬‬
‫عمط قلنامطی عمط ‪...‬تج فطا ‪ ۶۵‬مره‬
‫عط ‪ ۶۵‬طمتاصم‌اصد فامتم‌وطمی فطل ‪ ۶۵‬عتجم ما‬
‫‪.‬افلج‬ ‫صم ‪ 06:25‬زه وعندمنه م‪۲‬‬ ‫‪ 1‬منم‬
‫‪6‬ط‪1‬؟ ‪6‬و‪2‬‬ ‫مط‪1‬؟ همه مهن‬ ‫علمرن حطن‬
‫ممتم‌ممنومن و تمصنصممهد هه ‪6۲2‬‬ ‫هط‬
‫‪,‬ده فنطا عصتجعع‪ 1‬حد ‪06‬اومعاص حصح ‪2. 1‬‬
‫‪1۳۲۳۸۲,‬‬ ‫‪۲۱۲۲/۱۷۲۵], 3,‬‬ ‫‪6‬‬
‫صهمتصهی صذ وطمرمومانطم و‪ 525‬تصداعخ‪۸‬‬
‫(رعتامعلهعها مر فمصاظ عتمطک)‬
‫طهیمطه‪ .‬هداز معوومدجیه غته فصه وتان هت‬
‫صح وه عنطا اجعععه‪( 1 2‬‬
‫‪۰‬مفلملادمصع )‪".‬صرو]مرع؟‬
‫‪5‬صوهاوعصیه عصم مد علموتعصندم تماحصهاره‬
‫‪(۴۷۵۵۲۷۸۲‬‬ ‫‪۵۸۲۳۳110:‬‬ ‫عاوتایع‪ ۶۵ ۲‬آجبتای‪۳‬‬
‫‪ 21‬امطمتاه‪۲‬تامجهد عصصد فطم و ضوع فطع‬
‫جصصح ‪01‬‬ ‫فباظ عمط‬
‫«عصتلصنط و مبت نصا مج فمتل مت ‪0‬ع‬
‫‪1‬‬ ‫تم‬ ‫لممطم‪ ۱:‬تهعن‪.1‬‬
‫هام درد بعممرجر مط عد ‪ ۶2۲7 1 1۵6۶‬و‪ 1‬و ["‬
‫قح حصلزگ ‪ ۶۵‬تج مد ما ترطممعملنط ‪ ۵‬صمنع‬
‫‪81.‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫ععط‪0 1‬عهص ‪ ۷۱‬عطا ‪۶‬ه عطون(]‬
‫بح ‪4‬‬ ‫(صجممک همتانه ‪ ۷۷۱‬عط‪ )1‬تفطاه‌عظ عط؟‪.‬‬
‫ماه مالتبط؟ بج معومطی عسقط ‪ 1‬طعبمطاآض‬
‫تج ‪7‬‬ ‫(‪ 2102‬عتسنتاته)) ‪ ..‬م‪ ۲‬معط‬
‫‪0‬ماجمت عسقط ‪ 1‬رتص‪ ۶۵ ۷۷ ۱‬ووعطت* صذ مصر‪1‬‬
‫تعصعع مه لمتعمهد امه قه طمتای ‪۳1 2 ۲2/۷‬‬
‫دنا ‪0‬صه فورظ مدا حصمصت)‬
‫‪62‬‬ ‫‪۵ ۳62010۰‬‬ ‫فطع هط ‪۱‬عع؟ [‬
‫تص ‪01‬‬ ‫(رهسانفکا محتصه‪-]:‬عصه‪ 1 :‬مطه ه عصنقاتبظ م‪ ۵۱۸۵۷۲ )1‬مهم‬
‫‪ 020-‬عجج ‪ 61006‬گم فممتوصه‌تعتم ‪0‬هصه عصتهای‬
‫‪.‬عصمتاعج ‏ فطع ‪ .‬صقطه‪ ..‬بع‪‌0‬صنام]‬ ‫فلحه‌تط ‪1‬‬
‫آباگعصتصجعصهد ععمصهر مج معلمصد عاممعه لته‬ ‫عهطع‪۲۵۲۵۲۵۸۳ ۸۵۲۵۴۵0: 1۳‬‬ ‫‪ [0‬موز ‪ ۷۱‬عط ‪۶‬‬
‫عط ده عله فطا صا رتطعنط تفنمه صه صقطة‬ ‫حصنج ‪01‬‬ ‫(محامظ صح معبظ) ‪ .‬امصعو طن ‪ .‬تصصصر ‪7‬‬
‫مصصعتصوط عمط ما‪ 26‬تعنص روط‬ ‫(عتد) ‪ .‬حصمصوا ترصعظ ‪.‬نهر ‪ 01‬ی ‪1‬‬
‫‪ ۶۲۷‬رات‪ 2‬متتمصمعصته صجتصه‪ 1:‬معط صز‬ ‫‪6‬‬
‫ما مععمص گه عفبا عط عم اصع‪06‬ع‪2 6۳‬‬ ‫عتو مد فمر! عداظ مصعمتن‬
‫‪ 2‬عتحط صمنط فصمتاجتتامصه معصص‪ .‬ففهتج‬ ‫‪ ۶۱۲6۳‬ها تصصص ‪4‬‬ ‫‪62‬‬
‫اه عمج منامتمععل عطا صا راععاه ع‪6‬نطبردد‬
‫عم صز مع‌دانی‌ععل عط صعط‪500۲6۲, ۰ ۷۷۲‬‬
‫سارچم‌جع ‪,‬سوه عط مغ مه عطا ‪ ۶۵‬وصتااط مطا‬ ‫‪01۲1۲۸۸11۸‬‬ ‫‪۸۲۷۳۵10:‬‬ ‫عتو؟ ‪0‬صد معوظ ع‪ 2۱۳‬موش‬
‫عصمع ‪02‬ظ عط گز صقطط ‪0‬عنجعتن وا صمتوصعا جع‬ ‫‪01‬‬ ‫جح‬ ‫‪:‬عصنطم‪ ۸‬ماطانعمص! م‪1‬‬ ‫‪6۷۷‬‬ ‫عم‬
‫بو ج گه صمتاعه سملو‪-‬ود‪-‬مماا فطل متاظز‬
‫عمط طعمبط ‪0‬مبعهنطمه عفد عنط رت ‪1‬‬ ‫علوتتایع‪ ۶۵ ۲‬ادبتاعع‪۲‬‬
‫حون ‪0‬صه معحص ‪ ۶۵‬مدام‌ععصا مبامتمتلنا[‬ ‫جرج ‪ 7‬عک ‪1‬‬ ‫‪۶‬هن مه موز‬
‫صز ومعمص ‪ 060201‬طفبته طعیمتط‪ ..1‬عتاو‪01‬‬ ‫‪ 01‬بق ‪4‬‬ ‫تج‬ ‫ج‌ته‪) ۷‬صهطم‌صان ‪1‬‬
‫عجعوه ما خطعنمه مق ‪ 1‬رن‪8‬طز ‪ ۶۵ ۷۲‬فدعطن؟‬
‫عصتمعدم مد طمنط عفصهمسته معنط‌ردم عظ‬
‫‪1: ۳۸1۲۳۲۷1‬‬ ‫‪ ۸‬همزع‪1: ۱۸ ۱‬‬ ‫‪۱65‬‬
‫فط طفتامتط‬
‫ومع ‪ ۶۵‬امه ‪ ۶۵679‬عمط[ جرج ‪ 1‬ی تم ‪01‬‬
‫ها «طمهمعملنطم مره علنط ‪۷۷۲‬‬ ‫ورن تجگ‬
‫صوتویعط عمط ص رلهتصم‪52۷۱ 6۲081 ۳0‬‬ ‫تلو‬
‫‪-‬تمصی جمنهبتامصط آهع‌نطممعملنطص عطط رصمل‬ ‫صدن‌نعه]‪ ۷‬و ‪ ۵۱۳۵۷۱ ۶۵‬عط‪: 1‬نصناله‪ ۲‬معنم‪0‬ع‪۲۳‬‬
‫ممصط و "ععمعطل‪[۵۳17 ۰‬‬ ‫ص رتهام‪ ۷۲ 6‬له‬ ‫نصص ‪ 7 6 01‬ره‬ ‫‪ 61‬تصمتمهاصه ‪ 1‬ما‬ ‫عصمملن [ زمتصمتمظ جماع‬
‫مصنا لم‌ندمعنط عطه عسمللمز غذ غقطط ععصعو عطا‬ ‫و‪ ۵۲‬هامید ‪0۳1,۵0۳ ۸۵۸۳10:‬‬
‫‪ ۳701‬بصبتکعصه رص رجعتهشماظ‪ .‬تمه ‪۶۵‬‬ ‫صصه ‪01‬‬
‫تعلعببظ مصنااعظ رععیامطوماظ فط‪ 1‬رفم‌ططوته ان ‪ .‬تصصص ‪ 4‬ی ‪1‬‬
‫حنطنه آلناه دودسم حصعصد صا وا رمع ‪2)6۳۳766۳1‬‬
‫مطا‬ ‫ص‪002‬‬
‫خمط ممبمنلهط زببازبطه‪ ۷1‬ملنطم محضاه ‪[2‬‬ ‫ام ودم‪-2۲‬صه‪۳‬ظ‪:۰.٩ ۱‬‏ معلصووند‪ ۲‬قداعتمر]‬
‫منامت‌عصمعصتا صح ع ‪01‬بمطه ‪.‬بوطممعمآنح‬ ‫ممما عطا عم عصنط‌عمک‪ .‬تهج ‪7 6 01‬‬
‫سوم و مظن توص هانگ عطه موز مصئاهلنباع‬
‫جح آوتعمم‌نهجه مطا طفنه ملتمتتم ‪06‬مع‬ ‫‪۲۵۵۲۳۱0‬‬ ‫هرن‬ ‫امن‬ ‫مممم‬
‫ممبعنلمط تصداعش مصمتهءتصصصصصمی ‪۶۵6۳ ۶۵‬‬ ‫نصصص ‪ 4‬ی ‪ 1‬حصح ‪01‬‬ ‫هلن‌ه‪۷‬‬
‫عط ومع‌تویه ‪8‬بمطه مق‌لفمد صصلت عطا افطل‬
‫معط وه فصمتاعه ونعاحرمعم قطن ‪58۵6۵۳۳‬‬ ‫صعاصصا منهد‪ ۱۷‬چم‬
‫عمط موصن‌لمتطا عتعطط ‪ ۶۵‬تقدعء طا بدا ‪062‬‬ ‫بصع ‪7‬‬ ‫تمصع عامرتصنگ ‪ ۸‬زععنط ‪ ۷۷‬فصه عامماظ ر‪4‬عصنمه از فطعنلا معط‬
‫‪ 0۲-‬ناج رلونامته‌عومم مج فتصعصماه فط ‪112‬‬ ‫تم ‪01‬‬ ‫‪#‬مممزهجد؟ عظ] زم‌مم‌ووه‪ ۳‬عمط‬
‫موم فصن معط من ماع‬
‫‪"۲۲۷۵ ۲۷۳/۲۷5 ۷‬‬
‫‪۲۲(]],)50۳۲۷۲ ۷‬‬
‫‪11*۸۱۷] ۸‬‬
‫صحطعصه «نو‪ 1‬بط‬

‫‪ِ۳‬‬ ‫‪1۱۸1۸۲ ۲/۹۲۲ 7‬‬ ‫‪[۷۲0۵۲۲۸ ۷۲۷۲۸1( 1۳7,۸۸ ۲‬‬

‫‪ 0‬ت‪ ۵۵۷ ۶۵ 41‬رصم ول فطع وز مه[‬ ‫تمععل ‪0 .‬مطتمعوعر ‪ .‬لوا‬ ‫عمج‬ ‫معط‬ ‫‪-‬عنل جقح بامنز ‪6‬عمصظ مح راته ‪ ۶۵‬عمصموعع ‪12۵۳‬‬
‫ممتان‌ هط لممنطمموملنطم عط ‪46۲‬مومتم معط‬ ‫جح گم طمت)مونامصصمی مه عم صیامتم عمط‬ ‫عمط عبط از ‪0‬صنطط ععلله‌اص عطا هم‬
‫قصن‪0‬عع‪ 2‬ررداه‌مط رقلجمم< عصمتعصه عطا گم‬ ‫‪ 61,‬عزهحعط صهنصه‪010 1:‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫کته یلاها عنطا غباه مصرسعیل ‪ ۵‬عصصهط‬
‫طم‌موملتطص رمتقاظ زه مماوتممتنج ما ما‬ ‫‪ 4‬همه صه مد صمعی ‪ .‬فا رعصتتصتط‬
‫‪-‬عه ط‪) ۱‬عه‌اصوی مر ردتازتطه] طفی‌تیچنز‬
‫ن ‪ .‬وله تمیتهءعللععص صه صقطا ععممر‬ ‫صب تمعنطممونلنطام عمط ‪,‬عنامعمکهم اصم(ع]‬
‫حلح عم مصای عسبتاجه؟ هتفه صعع‌ط فقط رتطه‪1‬‬
‫معط طعیمیطة فصح مه عاممتصتتصصم قباهر‪.‬‬ ‫وهمننوه عز طعبمط رلفتصمصه بوله‌ستام و صمته‬
‫ماصد بوام]منلعصصص عصتاله رممعع ‪ 2‬وم‬
‫‪۹‬‬ ‫‪"298‬‬ ‫‪۹‬‬ ‫عط ‪۶‬ه اتلصمم مط[‬ ‫عصمم عنامتابه وه عطاجع عصصحه عطه ص‪۵۳‬‬
‫اصمصصیه م‪ 1‬عطغ هلجع غبامطزه ‪ 01611‬عطا‬
‫حطرع‪ 0‬محر عط مرمرفعل معط طعباه و ز‪« 1‬مزغز مه‬ ‫واتهلله عناعتاجه حعطغه چصه وه رعصالمهه از‬
‫و‪6 ۷00‬ط‪ "1‬مان فصمععز عفن عاباهد ند‬
‫من واممد فط‪ :‬حصون له عصتاایه ‪۳‬‬ ‫نمط منغصمنمه‌ه؟ ‪6‬ظ )ونام‬ ‫‪۰‬ص‬
‫‪-‬عصن صحتصهی‪ 1‬گم طمیامتط‌لههعه فطع ‪0‬ععتهظ‬
‫صصماصمم ‪ 0#‬رحافظ ‪ 2 ۵۲۵‬هه ومع‬ ‫‪#‬طممعمانطم معد جعنعم صق ‪ 1‬روزده تصعامش‪۸‬‬
‫بملومم‌توجه‪ .‬میامتیعو ‪ 016۱۶ ۶0‬عط مفصا ‪2۳‬‬
‫حصمی رامع مته عتمامع‌تنل صفتصحن هساو‬ ‫و وتطا فرحطعط اه بچصد حصم ملهمووعو وه‬
‫عد ولجدلنموم فنط طفذه عصمله مصصلت فظ ‪1‬‬
‫ستطم صمعسنعه وتطوصمت‌هامد مطا طا مهم‬ ‫‪ «۲‬م‪. 1 6‬تصمتفعظ عصتعط ‪ ۶۵‬صمتتجمم ‪2‬‬
‫عمط صذ ‪0‬ععنتاجع؟ فا رصمصص‌ووظ مط؟ هه‬
‫عط مه ‪,‬عمط [مصمن)ن‪ 2 ]02‬و‪0901 2‬‬ ‫‪, ۲‬وطممعمانطم تس ‪0‬عتحعصصعم و عسطلنه‬
‫‪,‬عصصمرهوم‪۲‬ه متعصهبآ منهم]‪[۷‬‬
‫همم‬ ‫‪0‬مممل‪0‬بمل‬ ‫مصلن که نکمم‬ ‫‪ 0‬جهموو‪ 2‬بامص تبحص ص‪ ۷۷۲‬زه فعمطن" لیر‬
‫ویزطم]‪۷۱‬‬ ‫عم‬ ‫‪-‬ع‪ 0‬صععط ورهسله وج‬ ‫تمه قاط رده مطا هه لهعنطممعوانطم عط‬
‫جم صمعط‪ :‬فقط تصعافظ ‪ 22-1‬عوفدم‬
‫مد [* سره و‪ ۵‬رم ‪۵۵۹۱۳‬‬
‫عصتامصد صلن ویمتیعه قه قصما وج فصفمی مط‬ ‫صهعح عسقط فصح ز ‪0‬صنطهط عناً واه زه‬
‫‪ 5‬جتمم‌جصهاومم ‪ 2‬ظ‪۵۲1‬‬ ‫عطا ود تردماه‬
‫محطلنا صمتتاعوصی‪ :‬ونط طمتمطاله و‪ 271‬ص‬ ‫‪.‬عطصتلمصد فلز صا حقعط م‪ ۸‬غطقناهتط جععط‬ ‫‪6‬‬
‫‪0‬صح ن‪0‬ع‪ ۳2۹‬صتمعما‪-‬صهامط تماتد صعتصه‪[:‬‬
‫‪.‬متبطاهع؟ اف ونط وز رتصذ ‪ ۶۵ ۷۷۲‬دعمطن؟‬ ‫‪۷۷‬‬ ‫‪-‬مجباه عمط مز جوز عصزنزتاه مصح ‪ 1‬عمط عصعصت‬
‫«نجمی‪-‬عط)‪0]-‬حصط ‪ 2‬عم تصمحه‌ووظ عظ ]*‬
‫وفنط ما فصصلن وصهند ق‪7 2‬‬ ‫ونط که ]نع‬ ‫فطل ععلنا رفن‪11‬‬ ‫رعصعصن صعتبعصش‬ ‫بط‬
‫«ه‪1‬وفنت‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪0۱۲‬‬ ‫م‪ ۵۷۷۱‬عمط رتهب‪6‬‬ ‫‪6‬‬
‫صحوعط تصمامه رمعممنمهره هم متفر مموم‪..‬‬ ‫حملنطح گم مصعادامی عطغ صذ ‪4۵0‬ص رصع‬
‫‪-‬ملنطم صحطا حمطاهد عناونلمع م‪ 0‬ما ‪060‬هع‪1‬‬
‫صتحل ‪ 0512‬صق ‪ 02 ۰ 6۲۲‬تعتصنهم ‪ 2‬و‬ ‫‪(6‬معنن‌مصز عبه عمط ررفعنههد ‪0‬صه رطحرمو‬
‫صلن عط طعبمطغاه رط)دموورد صز لمعنطمهه‬
‫صهتصه‪ 1:‬اعصمن‌‪ 0801 ۶0 2‬عط غن‪0‬عی ونط ‪0‬‬ ‫معا ررطمموعملنطم فص‪ ۸‬عطاه عطا صمظ مه‬
‫‪-‬زوبمنصنا_صز بوطممملنطم صذ ‪0‬عتمزهحظ مم‪2۵‬‬
‫منهم مصهنللندط ‪ 2‬وصمتعزعلع‪0102 02 1‬‬ ‫‪.‬تزاعل‪0‬؟‬
‫عط لمع ‪. ۲‬ععصعطه معمعع‪1‬ص ر‬
‫بعصتلمصد لیا مفصز عصنهع متمتع زا‬ ‫‪01 ۶661۶۵۳ ۰,‬بامطو مصصعصت‬
‫اصهم‌صود رصفی ‪[ ۶۵‬مطصصروه عطا رعصمناً و‬
‫خصا ما نارود عط وطممعملنطم ممت‬ ‫صدتصع! ‪ .‬نموه ‪ .‬ق‪۷۲۱۲‬‬ ‫لمه‌نطممعملنطی‬
‫نوا ‪ ۵‬اصمی‌تصنصهد طامط ممتاهعتآواه ‪۳1 2‬‬
‫ما مامنمم‌مووه مه مهمتاماهمهمو‪ ۵۳‬آمومنا ‏‬ ‫صذ عاطتعومم عمط و غذ غقطا ولععز ‪6۷1:‬‬ ‫«‪#‬مصنلمه ات ما فم‌صم‪۲2۷۱2‬‬
‫تاو م تمه فنطا‪. .‬عمممفن وهتمطصماص‪۵‬م‬ ‫معط‬ ‫روعصعه عوعامنتاو‬ ‫تصحامظ علنط‬ ‫وعمن[م‬ ‫‪-‬ع‪ 0‬صزهنیی مجح معط ممبعنلهط تبازطم]‪۷‬‬ ‫‪1‬‬
‫عمط تحعتطلیه ون مه عبط صتقجصعر‪۵ .‬‬ ‫*عط مفتصناً عطغ صنطان مصمل عظ صهم عذ ‪621‬‬ ‫حظ ود خصعتعطصز عمعفص لدماعطت‪ 2‬عانصن!‬
‫معط طانس عصتمصتمیجه‪ .‬ملنطام ‏ رل‬ ‫ظ‬ ‫‪۰6‬‬ ‫رعتتالنه صعله‬ ‫ط‌تط‬ ‫مه لصع‬ ‫عم‬ ‫طز ده‬
‫و«تصحلوظ ‪ 06۳‬عقط رججما ‪ ۶۵‬وعنع‪01۵2‬‬ ‫‪ 0 2‬اعد ]موز قصعصت رونرمه سزطه]‪۷‬‬ ‫عم ‪0‬صح فطوهد چم طفنمتط فوهس فنام‌تنع‪۷‬‬
‫مهم‬ ‫بصرلز ص عم‬ ‫‪ 2‬صه ‪ ۲60۳۵ 0 6‬ص روصم عملنطاح‪-‬تعتصیامم؟‬ ‫چم مه مصمتویی‌تججه میمتوناعد مناه ‪ .‬روانه‬
‫جازم ‪ 06۵‬فقط تمامع‌تن هضور فط‬ ‫تچ مه علتمس هچ ما طمهم‌تمومه وتافتاته مط ‪1‬‬ ‫‪ 1‬موه موم ‪, ۶1‬عاصعجصم‌هاه لهعنطمهجوآنطم‬
‫عمط ‪ ۶۵‬وصنصم]‪ (۷‬م‪ ۲‬جهن [‪60‬تنطگ صمتصهک‪.1‬‬ ‫ی گ‪ ۵‬ووعصم‌بهس‪ 2‬عمط طز عمج ع توهظ‬ ‫‪-‬معتصهاع؟ خجعجم عط) ‪2702۹٩‬‏ هلامع عصهاه‬
‫صم‌صصا »نهد معط ص مامطه وه( ط‬ ‫امط ود اج بط رعدمنامط آه‌نطمموملنطم م‪۶‬‬ ‫‪۲‬تنتاجم‪-‬ط ‪071‬‏ مط ‪ ۵‬تصمصومده عتصمهاظ‬
‫عمز‪ 2 6‬عصلاجعته و‪ 1۵۷ 2‬م‪ 2‬رع‪665 7[0‬‬ ‫‪0-‬وملنط‪ 0‬مطتعوع زونه جوز حصبانل‌عجد ماطهعنناه ‪2‬‬ ‫وصحطدگع؟ که (ممط‪5‬‬ ‫‪ 0‬معا عمط عقط عمه (‬
‫گم‬ ‫متصماوآ تمعتعععام فجعجع عطا صم فلت‬ ‫‪-‬ملنطم؟ عمط ‪01‬نامطی غسض بعو عم مهعلز ل‪2‬منطم‬ ‫تا ‪(.‬عمفصتجم مس‌هتصتهه عامصصع؟) ‪0۵26‬‬
‫‪ ۶‬اونمن‪ ۱/‬مطا عم صوع‪ 1‬گ‪۶‬ه ععباا»ع]‪1‬‬ ‫‪,‬ععنطممو‬ ‫مج بوطممعملنطم عمیتقعط رنه‬ ‫حصعزتممری رلعونامصعاصز ع عنام ععصهو ونطا‬
‫ونط رعععطن؛ حصمع ات‪, ۸‬اش که من‬ ‫حله رحتعصه نصمعلگن بعتء‌اوصی متج ات‪2‬‬ ‫‪ 62‬ملممهد صلز عمط عم رفتامام‌عممی‌داناه ولقنا‬
‫‪.‬و عم بعتولعه ‪.‬‬ ‫‪ 2‬رهظ علمصصحو‬ ‫طهنامطا‪:‬‬ ‫مفطه ‪ .‬تسد‬ ‫هد‬ ‫امعم‬ ‫‪ 1 692‬مت صم متبنهعهان! م‪, . 1‬افلانه‬
‫رصمتفتنعامع ‪۵‬‬ ‫‪-‬عتتقط صه نهد‬ ‫مطا طمجم‌تووج ویو عتمصر فظ‪ .3‬مطای موه‬ ‫نیما‪ 22‬عمط طانه لجع فصن بر‬
‫‪۳۲‬‬ ‫ال‬

‫‪۲02‬‬ ‫وم‬ ‫مود‬ ‫‪,‬بطل‪1‬‬ ‫فص صم‪ .‬م‪۷‬‬ ‫جوم‬


‫عجرم ه‪ 2‬وز ‪ 1۴‬ععصهتههمرمره مج وعع‪22‬‬
‫هنود‬

‫‪ ۲‬مرت ‪۲31 ۸‬‬ ‫م ملونوده‌م‌ص مانیان ف‪ 1 2‬فصه وعامهتقطم‬


‫‪ ۵۵۷۵‬عصنطا وه ‪ 3‬مصصنط جم عمه ‪ 2‬انا‬
‫رصن ‪4‬صنبا‪۵۳‬‬ ‫مصصنط ختامداه فلج منوت‬
‫‪ ۵۷‬غباظ‬ ‫بصن ععو ما لمع هه‬
‫‪.‬‬ ‫‪ 060660 0‬مر عتقط وطا‪ ..‬وتلا‌تصم‪۷‬‬ ‫‪,‬لحتعصوع‬ ‫وز ماه عط خقطا رما ر‪ 621‬عط‪1‬‬ ‫جه توللقطاند؟ هه عطا سملام؟ جمیو ‪0‬ز‬
‫‪611621 6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫ععمصد طامز فطل ‪602‬ص رم ما‪1 61‬‬ ‫‪,‬یمن‬ ‫«عصنطم‌صمی ‪ 06002‬مر ‪6۲2‬‬
‫‪۲ 2‬ب« ‪060‬م‪20‬ا‪ 2‬فده ‪ 1‬ععبیهععط ورقطنه‪۴‬‬ ‫سچحرزی هنام) ‪ 2۲‬طانسه معلام؟ عصم‪42 ً1‬ظ ع‪72‬ظ [‬
‫‪1126۳ ۷۲621۰‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫جمبه صی موم ‪ 06601.‬روللنتطانه چه ‪۷‬‬
‫همه معصنمم صتجاتی عم صعتطوتهتاه مغ قتبط‬
‫‪ 0170902۳ 0101. ۱ 0۵۵/۱‬علطهانه» د له للم‬
‫‪-‬کنق )عون عطا عدب ‪0‬ص بمب ‪0‬نه عقط‪۷۷۲‬‬ ‫مرو ‪ ۶۵‬مهمنزا صتجاع ‪ 1۵‬حعحتع ‪ 2‬اعع ‪0۱‬‬
‫ناه عطع صهبه معلهم همع ‪0‬مع‪ 1‬عقظ ‪۶۵‬‬
‫«مسججه‪ ۲‬هد عنطا ص انعر‬ ‫‪۰901‬‬
‫نهد عطا رعصنط) رصح ‪ 11‬مه‬ ‫دمن‬
‫صصة ‪۱‬ص‪1 ۵2/۷‬‬‫اد‬‫‪6‬تام‬
‫موز «مطبيه صج م‬ ‫علمبای کقظ‪۷۱۲‬‬ ‫مر‬ ‫مهد‬ ‫نوج‬ ‫مج‬ ‫اعتجامعد ما لته صد اه ‪0 ۵‬ععناداه ‪۵۲6۷‬‬
‫‪10-‬صهط و معصعط ‪4‬صه هدنهد عصم فصنعط ره‬ ‫‪(0۵/۱۲۷‬‬ ‫س«مح ‪.‬م‪ ۶‬وتا مصند عمط وچ مه مصلزگ فطل‬
‫عصیه مه منت ‪, ۵۲۷۳1‬لاع‪6‬تن‪4‬صا نها عظط هط‬ ‫ماه معط که عصما ‪0‬مب‪0‬طناه فط‪1‬‬ ‫فصح‬ ‫«المنهعوه عاصع‌صامه‌ت امصنهته امطی عسعقطظ [‬
‫‪-‬زل عمجم مطلز صز ع‪6‬تجعاصا فصه صهاوع‬ ‫عط) ممیصهزله‪ 1‬وف للقه ‪4‬لبا‪۶ 1 ۵‬هظ‪۱‬‬ ‫ات مطغ و فنط‪ 1‬محصعصت فطع عم ‪0‬عصعتدع‬
‫‪۱‬‬ ‫مه طذ ‪0‬عتمممصه من زدماه ‪۵۹ 2‬‬
‫ععل عمط طلزسا علمع ‪, ۶1‬عتعطم‌ومصاه ‪«۲‬مط‬ ‫‪ 6,‬همان ه ‪0‬ععلمهع ع‪«۲‬قط ‪ 1‬فقط عصصتا‬
‫عونمم عبناوتم‌جعل فصم‌عهائنک باععامرصصم‬ ‫معط هم پتصحعا فعمل ‪6100‬نص ‪ ۶۵ 2‬حمتاماتا‬ ‫عل ‪ ۵0۸‬صمتصم‌نصا افم‌طوناه عط مود عمط [‬
‫هملد ما عصی لد صعطانما محصن عظ ‪6۷1 62‬‬ ‫ه ‪۶‬ه ب«لجه عمط دمفطعهم فص‪. ۸‬رل ‪656۲۲‬‬ ‫ص‪۲2 ۵۳1‬‬
‫‪ ۶۵‬ان ‪۵‬‬
‫صمزعممعنل وفزً ‪ ۵۷۷ ۵65‬عصه عفعله ‪61001۸‬‬ ‫«مامعد عطا ‪0‬ص‪۸‬‬
‫خقط (عع] ویر ور[‬ ‫م‪6‬‬ ‫نم‬ ‫ی‬ ‫ونط [" بصمزام با ومع ‪16‬و میامتم‌عومم فلا ‪0۳2‬‬ ‫کمامجتهطل میمتیه‪ ۷‬عمط ‪ ۶۵‬انوم فطع ‪۵‬‬
‫" «مصهصشن معط ما ‪ 0610202‬عظ‬ ‫عطق ما طننصه بونعت و ط‌نطها عصنطاعصصمه و‬ ‫فطع ‪4‬صنامرج‬ ‫رقصه احتاصی‬ ‫ع‪72‬ظ ‏‬ ‫حصعومطل‬
‫‪-‬تصع‪ ۲‬معتفومل؟ عصنتامصز رععاموط عقط ‪1۵۸‬‬ ‫م و‪ ۵۲ 72‬طمنط نع ‪ 2‬راصهعع‪ :‬اد ‪6۲01‬‬ ‫فتماعه‬ ‫عنناوعد متگنمعصو مععصد لیام مد‬
‫بجمموو مط مه صم ‪06‬ومحرفصرهت ‪ 6۵‬صنق "‪67211‬‬ ‫رعع‪21‬‬ ‫جرج ح طعز عامص ‪ ۵۷۷‬طعنطام ‪02‬‬ ‫‪ 2‬عحصوعه ما تتلناه صحه عه ههتاه ‪ ..‬رقتاظ‪6۳‬ظ‬
‫متدن* ععممفط تومیر ‪ 831‬بوظ‪۷۱۲‬‬ ‫‪.‬عععصلمه ‪6۵6‬توع‪0‬‬ ‫مجصن‌ه؟ مس م‪1‬‬ ‫رقف ‪ ۲01‬عونتهععظ ‪ .‬مطملوکمهندم مدز معط ‪2‬‬
‫وعاح غز عبط را‪0‬ظ غلبمتللنل ‪ 2‬و ]‪ 1‬رلله ‪۷۲‬‬ ‫‪6‬‬ ‫عطا له عونیهعع‬ ‫‪,‬عمامحتهل‬ ‫وز معط‬ ‫عطع‬ ‫‪-61 1005‬عنطا «لمونمعم ور علممها‬ ‫‪6‬‬
‫عصم نوم ]عمج عط عظ ما ‪ ۵1 6‬و‪865‬‬ ‫فطع‬ ‫و مطمه تقطع‌ممدد ‏‬ ‫‪0 ۵‬صم‬ ‫جوه عمط‬ ‫‪0‬صح‬ ‫رال‬ ‫متسه مه مه ور مط لسع و گه‬
‫‪. ۴1‬عمنامعع دهد م‪06 6‬انباه اععط عط ‪42‬‬ ‫‪,‬ععصمیا نز ونظ حمصنید‪ .‬ول‬ ‫عمط‬ ‫ءز‬ ‫عم‬ ‫برد‬ ‫المع وذ هع‪ 0260. . 2]۷‬هه مطمه مامرمعص‬
‫‪0‬و هم معهاه امءنعمامط دم معط طمن وفع‬ ‫مبهه ‏ صلپنامع؟‬ ‫لمح ‪0‬زج‪ 2‬عمط رتعطاع وفع‬ ‫فطل‬ ‫‪,‬زهاو عط صد بمامعحتقطم مس لدم‬ ‫‪6‬‬
‫متا قصعوععم عطط ‪ 2‬ساعه‬ ‫‪-‬مصزونل عمط‬ ‫رکتع‌افنه ناو‬ ‫صمع‌ساع صا هه‬ ‫فطع معط‬ ‫مععطاه‬ ‫عاعمطع له‌تمجهد مه‬ ‫‪ 672‬ما‬ ‫نا‬
‫صذ عصنامعز که مه پلتصع؟ عطا ‪ ۶۵‬صمتاهع‬ ‫موهفم‬ ‫مزاتها فطل‬ ‫موز‬ ‫عطع ‪06711‬‬ ‫‪۶‬و مه‬ ‫معط‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪۳‬‬

‫تن‬

‫‪0‬‬ ‫جر‬
‫وو‬‫ر‬‫ی‬
‫‪4‬م‬
‫وج‬‫ربهو‬
‫دم‬
‫جمم‬

‫ه‬
‫روس‬
‫د‬

‫ا‬
‫تیا‬
‫ن‬ ‫‪۳۷‬‬
‫‪۶۳‬‬
‫‪۳‬‬
‫‪(۲‬‬

‫دورو‬ ‫‪ ۵ 1‬را‬ ‫‪0 0 0۲‬‬ ‫هه‬ ‫فص‬


‫و (لمحمطمن حععط) عمط( معون*‬ ‫هه‬ ‫صمننع لتمانجوعد ود فص نموه‬ ‫ععصهزه مع طاحم فطا چم جمیه تعطاتنط ‪ 2‬فصهع‬
‫‪ -- 6‬و‪ 20۷‬تمعن وس گو وتماد فطا‬ ‫ععصوتاو ‪ 2‬ربوم بدا لفط فصه ععاامده‬ ‫حقعل ‪ 2‬فعقتصوزه غز رتم‪ ۷1‬عو‪, ۳‬عقطو ‪42‬‬
‫مه صقطم فصه فعفطه روط عاممعص‬ ‫ماو‬ ‫کرمطهم ور مطم تعاععل مبوتلصه صح گه نام‬ ‫صز ‪0‬لتمه ج طفزه علمعرط مان‬ ‫" مق عطه نم‬
‫عطاه عطة ‪0‬ص مصمتانهه صذ فص ععهم عمط مز‬ ‫صذ و‪ 2 ۲2‬صا روصفطنهم مضه آهیعومحومط و‬ ‫‪۲6۶۲6۸‬‬ ‫تععا م‪, "1‬عمط عج (عع؟ م‪ ۶‬ماه جع‬
‫ما چا وعع‪ 21‬مه مصتو‌عصه وفیز وذ ط‌نطه‬ ‫‪6701 11۷۸۱‬‬ ‫‪۰6‬‬ ‫عصملج عصنعه معط ممطء حصلظ فطل هرذ وعصععو‬
‫‪ 2‬مححطتهم مضه ‪4‬عاتمهط‌طعن‪ 1‬رعئذ‪# 1‬‬ ‫نت‬ ‫رصعط ["‬ ‫ربق عصه‬ ‫ما وسعد‬ ‫‪06۷۵۵6۲‬‬ ‫دنل ‪ [26‬صرح مع‪1‬صیط ویامتعحصیتهد اتمه م‪21‬‬
‫فرصم عصی ‪,‬عصتتً جم عصهرا عبط رطعتام‪0۶‬‬ ‫خصعباو ه عصنست ‪0‬همتطج طفععل وعلعط‪(:‬‬ ‫عصزمع ‪۶‬مط کذ فص ‪,‬صقط عنط بوط عصمحصنگ‪616611 ,‬‬
‫همه لتصع وعلمط‪ ۱:‬که ممعطصممص معط له‬ ‫عنط ونم عط مضه مصوتعه و ‪10۵‬‬ ‫ومع ‪ 61‬اباد مرهج‬
‫عطان مط‬ ‫عصمصصرنگ؛ موف فقظ مه هه‬
‫عمعطمه‌صم‪۹‬‬ ‫منبح عمط صمعتطمط‬ ‫فقو‬
‫مط عاعطن گم عسبحو عیتمیتعتطاصیه فطع وفناً‬
‫سعط ود رلع‪ ۲0‬کوبطاممتی هنامنهاط عصسملام!‬
‫صد ص‪۵۷ 665‬‬ ‫‪,‬تعطاته حصل وناامم‌نصوم] متبع‬
‫معصما مص وز مط صممد جوز مصهت‪۸‬‬
‫عم‬ ‫حطازها فقط مطو یمد انم موز فص‬
‫حعل ‪ 2 2‬صد کذ هصه رالفطه عقط مفصد هجهل‬
‫و‪ 2616‬و‪ ۸‬رعامطم]‪ ۷۱‬مصع‌تقانل ععط مه ‪06۲۵۷‬‬
‫مه مط فاتتع صه عصویو وس فصم هام‪۷‬‬
‫‪,‬عمط انا عصزن زاو‬
‫صز العس عصنمع عط مه عصععه عصنط بونهب‪۳‬‬
‫فقط ‪ 6۲11‬معط کم عمصع طعاممجصه فطع ر‪ 0[۲۵7۷‬حفط‬
‫محامتاونل صمعها تام‬ ‫یی‬ ‫‪-‬با‪ ۵۲21‬حقط مد‬
‫تیاه طعصننقاً ما حعظ م‪ 6261‬رقلعطم‪ 1۷:‬رطمو عن‪2‬‬
‫حهد ‪ 2‬عصترهام دا معص‌افتیه تمعن چم هم‬
‫حعل باتمعله هت مج مه آمت‌مهصنه تفطه‬
‫مط صذ فاد ماطفصق ‏‬ ‫عطاقم مد‬ ‫همه‬
‫بصمنص نامر‬ ‫عنط ‪ 01‬عدمتاهام ‪5۷‬‬
‫اباظ عهااع‪ 1‬طمنام‌بط راصه صمع‌دا معط رتم‬
‫و‪ 67261 21‬ها عقط علمطع‪ :‬فصلهحر عصه ‪2‬‬
‫حصنط صمظ وتععط لته معط فصه لصمل‪0‬باو‬
‫ما منامه مه جر مه ولتمانامند رنه‬
‫صز اعع ‪ 6060 0۲‬عنط فعافه فط رهب‪۵01۲‬‬
‫طاه حقصوه مصتاونر ه مهتم طمد طمنامة‬
‫م‪. 2۲2۷‬عصنا ادمدی ‪ 2‬دوز سنا فقط فظ مدمه‬
‫له بات رلعونگوی رع‪ 00660‬هن تلع ‪2‬‬
‫‪۱0۲ ۸ ٩۲۳۲۲۵0۲۲۳۳ ۳0‬‬
‫عاممعم ما مومع مجهمه وز وعصمتهصنآصز‬ ‫‪٩۸۲۹ ۵۵‬‬
‫لگ مطهد ‪02 2‬ظ ععباز عقط عطه ‪,‬ععصنطا ‪02‬‬ ‫حن متهت؟ هد ابو فط که عصنلمهو‪5‬‬ ‫‪ 6‬یمدق ‪ 2‬ود ‪. 61‬طتحرامی صا عععآب‪0‬طز‬
‫‪ 6 56۵6۱۷‬مطعنص‪ .‬ردهه فصو رمط رقطمصهر‬ ‫معط رتعامل‬ ‫آهصمتتمصمنص صفتطع ‪ 1‬او‬ ‫ععتصی مطه مععصنطا عطاه عصمصته دقع‬
‫اب ‪,‬مه عظ از توحرحقط عط قلبا‪4 1 ۵۲‬ص‪ 2‬رطمو‬ ‫‪-‬صا لهس ععع‌صاعظ عفمظ واهتوم‪ ۳‬ار‬ ‫عط مو ‪0‬صه روتمنه عطا آه غطونه‪ 7‬عامطه مطا‬
‫*صتصاعی عط عصعه ‪ 1‬ولافعومط‬ ‫‪ ۲۷‬قا ‪: 1‬وررهه وهاهاع‪ ۷1‬ماموصهن‪ 2]۷:‬رتع‬ ‫‪ -‬مه معط ‪ 1‬عصنطاعصمه وذ حصلظ عطا ه ]دوع‬
‫صم حصتعلی مص ممعلهصدد و‪2۲۷7‬‬ ‫‪۷:‬‬ ‫عبط رعلنهطگنل وتهب ‪0‬صه عصق‬ ‫ورحرقط مه‬ ‫‪"29117۰‬‬

‫مطم معنآم‌ومه مه حصمتعکه فذ ‪. 1‬نع‬ ‫‪-‬معتهاه عطا مت خصمه ان وتا ممنیهععط عذ ول‬ ‫تم ماه‬ ‫‪ ۰‬ها زه رصهصد ما عم‬
‫‪۱‬‬ ‫‪ 6 ۶6‬روت ‪,‬هد عمط ‪0‬ضصه صعط و‪ 2‬علمم[‬ ‫‪ 1 ۵27 8266۵ 5‬طمنطس دم مع‪06۵7 10‬‬ ‫مصملصمع ‪ 2‬معقط ‪ 1‬روه‌تنتاءام ومللتاع‪۷۱۷‬‬
‫قعامحتقل تمعن بتمتعآمصی مععطا له‬ ‫‪-‬تعاع ‪6‬اه و ‪ 222۱‬ووننهععط عامد مق ج‬ ‫‪ 1‬علواه لمسجتمعتیی بطوناه ه ‪ ۶002‬ما‬
‫مرج‬ ‫سس وناز‬ ‫بعد منطممتافهامم‬ ‫‪ 2 ۵۷۱-‬وذ عطگ بععتله عبط رععشصی من‬ ‫طمهم‌تمدره فنطط ‪ 06002‬ع«قط وممطعهم ‪4‬لینم‬
‫‪810 ۹‬و «قمه ‪ 52۲2۲۷‬زه مهن صا وقتلناه‬ ‫مط اد کلتام عتباطامصتی متلمع‌هاط وه رصهحر‬ ‫حجمی عط جر بعامد ونهتج مصتاه‌‌عاصد صرز‬
‫‪۰‬صملتج ‪ 2‬عنماحصف معط تم ‪0‬صج‬ ‫ت‬ ‫‪ 2‬رفعصنطا فصه مومع مد و‪ 66‬دسج‬ ‫‪-‬لقعو مه مصشصعع مه ‪ ۵0‬م‪ 6۷1 0۵۲ ۲‬رترتوتا‬
‫‪ ۵‬کوی‌تاعنصد عطا ععصصهعع عطو عمج ‪1‬‬ ‫مب عبظ‪ .‬عععصتم‌وفط عم مصنط‌نهمی مره‬ ‫‪] 0‬میز قح ‪ 62‬مه امط وقل‪ 2۵۷‬تقطناه ند وع‪1‬ط‬
‫و‪5‬حامز عبامتجو مومت زعطوناطنم ‪ 2‬رقومتملمن‬ ‫موم‬ ‫‪ 91 00‬تِِ جع‬ ‫‪9 65 5‬‬ ‫عمط تللممنوم‪ ۷۱‬فص ‪.‬تعاعهبهطل فط ‪60۱۵۳‬‬
‫‪5‬‬ ‫‪-‬ع‪6‬ععناو حعنطان وعحصمط عط صمط ی‬ ‫‪(۵0۰‬‬ ‫نت عطا ‪۶‬ه صمعط‬ ‫‪۲7‬ص جر مق مه بدا‬
‫ومرعط‬ ‫مطو عصیع ‪0‬عسعنعل معط‬ ‫جع‬ ‫هه‬
‫‪17۷۲۲۸۸۲۷ 4‬‬

‫‪"۲111۲: ۰۲0۵ 8‬‬


‫‪۸۲۲۸۲ 101 ۲‬‬
‫‪3170617۲ ۳۱۲۲۵ ۲‬‬
‫‪۲۸6101۲ ۶‬‬
‫‪ ۵۷ 6۲‬و‪ 2۲‬توتاونممد حصل صفتصا مط‬
‫حمطط حصلا غطوتی طذه عممیو ونطا ‪0‬ععصمومتم‬
‫‪ ۶۵‬طعتوط ج ‪4‬صه مممبطتتامنل متا رفتتمعنال‬
‫داح ‪0‬عصع عط ‪060‬بمصد مطما تمعن‬ ‫تسده[ ‪ 00:1‬رح ‪61202‬‬
‫‪6‬عصقطه؟ ده «م‪ ۶‬صز ملد بتنجهمعد مطمد روم‬
‫مطمومصاه ‪۶‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪ 8‬ما تصصمع‪ 1‬مق ممصصعل‌ممس‌معط صهن‬ ‫‪ ۶0-‬وعهمع‪-‬حهاز؟ صهنهص ‪۶‬ه ءعنل علمهعه عمط[‬
‫صعنلص عصمصح ممنصئمه ‪ ۶۵‬متمبتف‪ .‬مط‪1‬‬ ‫‪6711‬و ‪ 6‬مصم ‪0‬ع‪1‬لین ففصنبط صهنم]‬ ‫‪۷‬‬ ‫واماط مصمتامتیهه ‪ ۶۵‬چوسه مطع صا هلان دبع‬
‫‪ ۲۵26۷ ۵‬فتطا اجتاعع؟ عطا ‪ 61۵۵۵0 2‬حصام‬ ‫عط جه عبط فقط تعنص حصلز وله‬ ‫اعثا ‪0‬صه رعصتصج معصتمصنه منم ماموع‪۳‬‬
‫م‪ 1‬چدسد ومد مه عصذد ود عمصتا عطه فطل‬ ‫غباه عمتسمم ‪4‬زملبطای که عصجمه وعمللمم‬ ‫اهتملهم جه مععمالذ مامصیعد صز اعور فطع‬
‫‪ 011‬عطا ررهطصمظ ‪ ۶۵‬ومزق‌بنه از مط ‪۶‬ه هم یداد صذ غیدم ‪0‬عصرمتحطم فصن ‪61-۷101‬‬ ‫‪-‬‬ ‫علصاتاعزمه ند عمط ‪.‬ومیل ماه‬ ‫" و‪2۷1‬‬
‫عم صبز مق ‪0‬صح روتوم تماعج؟ حصلن معط‬ ‫طمیمبطا وه ولتمممه‌مصن نوی از وعزممصد اصملنه اوسن معط عمصئه نصا ‪0007 ۶۵‬‬
‫موم طمتهلیهبته ملد ه طاذ فحصلزع ‪۵۶‬‬ ‫حلعتاط صلد فط رامع صا ‪.‬ععتاصم‪ ۲1‬عمط ‪۲‬‬ ‫قیامصحطم‌عن ‪ ..‬طاد‪ ...‬فللقط ‪ ..‬فتبهم‪-‬تمماعهام‬
‫‪ ۶‬صادی عط همم ما لفط للذز ط)ن‪ ۳۳۱‬رلهله‬ ‫ومتاهه فطع ما وقصتامصصه فقعطر‬‫‪ 8721-‬طصمبعو ص‬ ‫‪ 0701021 62‬طمند عبیط فصه ‪ ..‬رقط‪02‬‬
‫بممتامنلمزص متامام‪..‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪۵ ۶‬سنطا ج عم فتصنامع‪ 2‬مضه فنص اوم‬ ‫دما عاننصد مر میاه من فصنطعد من تتقطا‬
‫‪-‬ه) ءطمنله راز امنییی فطل فصتهام‌دط‬ ‫‪ 16101۰‬عصتلتم‪6‬ع‪ 2‬رطمتامنلمج عمج تماما وتوتوض‬
‫فنطا اه عتاماصممم‌تومد صهنص تقطامصع وه صذ مصلق صهتلمز؟ ‪«:‬ححمظ هم تقومه صهمهر‬ ‫مود علفغنا مهم عمعصممنبت ‪4‬صه ع‪1‬مه‪۲‬ع‪6۵5‬‬
‫صهنص‪ 1‬صز معهعععصه آهنعمو هم لهعناناهم ‪ 0 6821672 ۲0۲ 2‬رقطا فرمه عظ ‪,‬لهناوع؟ وتنمهبو ما صمتصه‌اعجه یمد وم لته ‪67‬قظ اقهصر عط‬
‫عط که یه وووص معنتامع؟ طاعصها‪-‬الن؟ مد ه عط صد مه ععذمص عممجم‪-‬علعنتان را‪506-۷01‬‬ ‫‪-‬عنل عمط ‪: 6۵۷۲۳‬فصنهاموه تجومو‪ :‬م‪, ۸‬عصصلر‬
‫لهط‪, ۷۷‬ال ‪ 50۵66‬صذ ت‪ 06‬فصه متهناو‬ ‫‪.‬عمط ‪ 32‬مه ودطصهوظ صذ ومنل‌نااه‬ ‫‪ 6۵6‬رععحصعطغ آهنممه طعذ فعذمص ماباداته‬
‫و مهد علععه تعنص ماه‬ ‫ت‪۹۱‬‬ ‫عمط غبمطمیمتطا ‪06‬ام وومتلبطو ‪ 56‬وله م‪1‬‬ ‫"حدم ‪6‬اعمعظ ‪,‬و‌مبالنه؟ تماما معط عسقظ رما‬
‫سینت همه ععنق ‪0‬متنوه مجمصد ‪ 2‬طفزم وملهه‬ ‫و‪72‬حاحصمظ جر ‪4‬ماجصممومم تاه توصنام‬ ‫تمعن فصه نوم بوط ‪0‬عته‪01‬‬ ‫هه‬
‫ملتعاع ما صمتاصه‌ناه‬ ‫ت‪0‬صنلط صا مصصانع عم‬ ‫مجح معا معط له باه صمعله] ‪ ۵1 ۵۵‬ععلل‪ 1‬صد ومزمصظ باه فمتاهتمطهاً حصلن ‪0 83‬ص‬
‫قح صد عصتماداینل طذه رتلحعحظ ‪۶‬ه ‪0261921‬‬ ‫صجنص‪ 000,9 1‬تعمصاه مد وعوهیاعصع‪51 1‬‬ ‫همه زو ج هد ‪4‬مصمتطفیه‬ ‫ص‪600‬‬ ‫‪۳‬‬
‫عط ‪۶‬ه وصهد ف‪ 2‬رصهتلهع؟ ‪0‬ص‪ 2‬رطمعصه‪ ۳‬رطعنژ‬ ‫‪.‬ععطجوط‬ ‫مج ‪ 002‬او صمتامنل‌مم معط‬ ‫جوم عصنا فد فقطا عصنامع؟ عطع ‪6‬باظ‬
‫‪ 01‬همان صمتفق ‪6‬فععطبم‬ ‫‪ 6۲‬مه ود آمتتصصه ‪0‬صه مرصمتلتد ‪۵ ۵2 288‬‬ ‫‪06.‬تحطاصهععه معط و عقصقطل‬ ‫تمعن‬
‫‪ 6۲02۳ ۵06‬م‪ ۲‬وومتعه عم فصن عنام حراعظ‬ ‫صمپللنمد ‪ 6528‬همع فعناصمب‬ ‫‪0‬صحیط لمتمعوه ونط تن رهگ انزموام‪5‬‬
‫تطلهنا سواظ‪ .‬و طعصنه بحزصمه‬ ‫‪:‬مود‬ ‫‪60‬رد لمته‌صمطصنگ عطا مت ده موزن‪(۵۷‬‬ ‫ون ‪,‬وج معط ‪ 06720‬عقط صعنلمی‪ :‬غصعصهنهم‬
‫مج وعلم‪ 21‬دصر مصازگ صهنل‌صا عطه ق‪۷۷۱۹‬‬ ‫عط عصتامنوعک معععزهامممه نععط‪. ۷01-‬فاص فطع و‪60‬ه لهعتصطععع معط و ععمحصظ ‪02‬‬
‫کم عاهعه لفنطهمونه ‪ 2‬صذ ‪ 6‬مد فصصوعه توت وصد ‪06‬جصصناجر ‪6‬ها مغ فقط طذ صه رعَن ‪ ۲62‬و‬ ‫عم صوس فحط متتملمن هم هون عصنانهه‬
‫عصتصصیا‪ .‬ومومع‌تاعه صه وتماعج ها رعتتاژ] اعص ح طا وتللحمتعصمصن هصه للی‌تافتابج‬ ‫‪,‬صتجامع‪ 2‬متاعصعصت اعصمت‌مصمهعص ‪221‬‬
‫عم ما دم وعهع علظ *عممتا ‪۶‬ه عمهصو تمد‬ ‫‪ 0‬وتا عصتصوژه رتعطامصج مه متنااه عصم مطم‬ ‫مجح ه <‪0‬؟ مذ عصومی معا مقط عط طهبمطال‪۸‬‬
‫‪ ۲‬عمتوعمله ‪ 2 761‬راعوم عطا صذ غقطا صتقام‬ ‫عمصی اه فمتمصه آهه‪6‬ز جاح‬ ‫تحص‬ ‫‪ 0۲0-‬وصهدط رازه متاععصمل ‪ ۶۵‬غصنامصه‬
‫فصصتا عنم عطا انط عتقط ره ععلناً داوم‬ ‫حجمم‪-‬واناه عط مومت وجمبطتطاونک مه عتععیل ‪0 7‬صحصعه مد )ناهد رحصصجطک طفه‌زمک معز‬
‫عمط بط رتتبهش تمعمتاممم‌نهن معط وه‬ ‫قه م«صهصه مه برقام رفص روععصهتلننه صعن‪]8‬‬ ‫عم عم ممز‌زآزطنودمم ص‪64‬نط عطط [‪6‬ع؟ عصعصنا‬
‫‪. ۵‬نع عطا ‪۶‬ه وتا مطا صععط بوصم عمط‬ ‫‪ 82‬تصعصصصی آمزهمه که ‪6‬هبا دوم هصنه‌ص‪ 2‬موم ه موی مط صا ععامد م‪ 1۴11‬معط‬
‫‪ 7۲2۷ ۶‬عمط صا لمتاصمامم ‪06‬تمام‌مصنند ‪01 ۶۵‬‬ ‫‪,‬وج‬ ‫تلع مطه صذ لمتسه ما مع م‪1‬‬ ‫وعمصماه عمط صمظ دسج ومد و وه ‪1۲۵۹‬‬
‫بصبد فص وم حععع‪ 1‬مغ و ‪ 0۵1۲۵۲۱‬حصاز؟ و ومط)جمتم‌هره ملافتاج معط رکدماعع تن ‪۸۲621‬‬ ‫حقصعون صهن‌ص عطع گم مد ‪0‬صح ععاتصصتم‬
‫‪10 2۷‬اه مه فععل‪ 1‬مهد ‪0‬صه رعصتمصد صاز‬ ‫معتتصه مز ماع معهاع‪ 61 2۷‬ابا‬ ‫‪,‬تعصدمی عمط ‪0‬صبامد عظ وناز پوقصط رتوتاعبال‌ط ملع ‪0۳‬‬
‫صد مه ع‪ ۲‬عحطتعط ‪0۵6۲۵۲, ۷‬ممصیه و ‪221 ۵6‬‬ ‫‪ ۶2‬وج فطع حن صبتد مه مامتها مق فتمعنل‬ ‫‪-‬عبصذ حصل صهنقصا؟ ‪:‬مرن فتاه طعصنگ و‪۸‬‬
‫ک فصصتا غصععمجم مط ‪ 2‬ونطا مل مه صمتاتووم چ ‪-‬‬ ‫ص ‪ 06۲2۷95‬م‪ 2‬وعنا و‪2‬‬ ‫م‪0‬‬ ‫‪(5‬‬ ‫‪020:.‬وومه مهد هه ‪ 2‬فلصدواه ‪۲‬‬ ‫‪6‬‬
‫*صمناممناو تعطامصه عنام ‪۶۵‬‬ ‫علصنه چحص روم ‪ 2‬صذ عصصت عنط معط عم مب‬ ‫‪.‬می فقط مصصلع‬ ‫عط ححمظ سح ‪۵۲‬ممود معدص‬
‫عصصلن صعنتصا گم وجدجگ بعو فط رفعتوعظ‬ ‫وا بویرجه هگ مه هه معط سعذ ‪۵۳1‬‬ ‫هد عصومی ما توت صرح فصن مرمتاعب ‪0020-522‬‬
‫‪-‬تتهآنومج ‪ 101 ۶۵‬ج ‪0‬عامجتااه غعدم مطط طا فحظ‬ ‫عمط وحم و‪, . ۷‬عتجها معلناً عمج وجمنعه صعئل‬ ‫‪-‬صا محل له من هد عمنطاعصمه زب‬
‫‏‪, 1۷10-‬عم‪1‬گتمووها فطل غه طعقی ‪8‬تقط صه بط‬ ‫‪۲‬عمطسرصد مع عمط هه ‪621‬‬ ‫عمجم‬ ‫‪ 0‬معط و‪ 1۵7۱ 2‬و‪ 2‬وععصمنینه [مصمتمصصم‬
‫‪ ۲‬مع رمامصمه جع رومء‌معنننه مهاو‪ 2۳‬مر‬ ‫عصهلیصزه فصن ‪ 02‬وه رصممظ قج هم نز‪۵۷۲‬‬ ‫‪ 6‬طمنادمتان عذط عطا بط ‪.‬انعم ملغد‪6‬‬
‫‪-‬عمصاه ملم)‪-‬نو عنطوزاط صحفتطوه‪ .‬مطا‬ ‫علعنم رای فط ‪4‬صنمد عصنمرحمط روافناه‬ ‫سم ان صمتامه‌نل حطس ود ره عفناط‬
‫م‪ 5‬معط صا عصلز صهن‌ص «صهمد ‪ ۶۵‬عتمطامر‬ ‫عصنرمع‪6‬م‪ 02‬رصمتاهعم‪ 1‬جوم وهی صصلن نا ‪1‬‬ ‫‪ 0261‬لاد داز مهط‪< ۲۷۱‬مه) وتو موجه‬
‫‪ ۶‬حدم ‪ 000,2‬صقطا عدمص ‪ .‬مطمتنا اع‪1۷۲‬‬ ‫عاجنی ج جوم فعبعصی عطا ‪ ۶۵‬ص‪ ۵۶‬طز‬ ‫ودولهداترصه قوذ غصممصمحصر مط ‪ 2‬مه هط‬ ‫‪۳‬‬
‫‪ 6‬جمممحع‪ 1‬رم ممبل‌مدم صحتص بوه مات‬ ‫تم «حطحجوظ مه علعوط هصتطونتد عتوتعظ روعتامط‬
‫عوازگ صمبه زم‌صبمد فص هصتتمصهد واعصهته‬ ‫‪,‬و فطا ‪ 2‬مبصه‪-+‬وصتاممطه عطهمصج‬ ‫‪[۷۲:20‬‬ ‫‪6‬‬
‫ی‬
‫‪۵۳۲‬‬
‫‪۲۱‬‬
‫‪۷16‬‬
‫‪۸)۹11۱۸۲,۲۸۱ ۸‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪-‬ع‪ 62 0211‬منصهز !ماطاهب»نله‌طص وز مرو‬
‫‪6۲۲۷۲016‬‬ ‫بانانا ‪۱۳۲۳۲ ۲۳۱۲‬‬ ‫اءمحصاحه ‪60‬ص فقط علعمج هو‬ ‫حرمن‪4 12 11‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪3‬‬

‫‪1۱ 7‬‬ ‫‪۸۱۲۱ 1۳00۵۲۵۳‬‬


‫عم ‪0‬سنها‪ :‬فطل مهم ع‪, ۲‬عممله هنامطافتظ طد‬
‫‪ 9791. 6‬صد نامه صر مزنمصه لباکووممعناو‬
‫‪ 2 6203-‬جموها وتعتعطنا ‪ 000,048 05‬لصن ومع‬
‫همع عتحظ معمتلمص فطا ‏ ماع مرو‬
‫مدا عتافعصمل فطل صم متا ‪000,001:18‬‬
‫‪600۳0‬‬
‫‪ 2 2‬احمعا صععط مسقط واععبط علط ‪۷‬‬
‫رلع‪7‬ع‪ 1‬عاطهممدهع‪۳‬‬ ‫‪0‬عصععدمم و تلع‬
‫‪ ۲‬موه معط صتحصصهد اممر‪ .‬چهمد‪ .‬من اقطا‬
‫عم ‪ 62‬واععباطا عذمجدد صهتاهتافننظ؟ ‪,.‬عوم‪1‬‬
‫ر‪۵‬مطا رعصتفمه‌مصد زاجم‬ ‫‪ 0‬ناهج و چند ‪۲‬‬
‫‪ 02-‬عطا ‪0٩‬‏ معتجع‪ ۲‬مه اعقاً عط صد قصع‌نوه‬
‫هصیامتج ‪ 6‬غمط رهم داععبا م‪6 ۵ 1‬ههاصه‪۷‬‬
‫وکت‪2‬ظ ‪ 6۸‬فقط ‪ 1‬وبجن مط‪1‬؟ ‪,‬تهعصم‪ 1‬مناج‬
‫لیم لا ومد ز‪ 69۵6 000,0528‬معامصصهعده ‪20۲‬‬
‫و‬
‫‪۲6 ۳059‬ص بو عهصهر ‪۵ ۵9‬‬
‫میگ ل‌صحعهاخ و‬ ‫‪-‬عت‪] ۸‬یامه عصتطا غصم)ممرصصد عطا غباظ‬
‫ها فاصلوم مهن فط که مهر)‬ ‫‪6‬‬ ‫عصنعط طم‪ 1‬نت‪ 0۳۳‬فجمامع‌بذنا معط معط‬ ‫ناه وصتم‌صیم زوتعصم فظطه ود قصصمصتم صهتلوت‬
‫لمع عمط ود لجتتامع؟ مهو فنطط طمع‬ ‫و صلط مجمععز دوع الهنمتعتصصصمع وم‬ ‫‪-‬صا حصاظ معط صذ علحرمعم ‪6 ۶۵‬ع‪ 6۵27۵72 2‬عط‪1‬‬
‫‪-‬عصلی صهتاهتاعننظ زه ععصمتصد کصه <اعصتاو‬ ‫تذل و‪ 026‬صمملاوظ عط‪ -1‬غمیل؟ فه تعمتتل‪۵۳2‬‬ ‫محر ‪6‬وننهمع ‪0‬ص ‪0 99-23,‬صنامج ود توتافنل‬
‫ماه وه فصلظ بای برد ‪06‬تاصرعوعتجر‪ :6‬و‪ 2‬و‪221‬‬ ‫‪ 4652 ۵۵ 2‬صه عفیتام ممبنان بو ‪06۲‬ا‪0‬ع‪۳‬‬ ‫امن تمه رعاطملتهته لنلههد امه ود زمر‬
‫عصتعصهاط اجه متصمنط؟ ورمز ‪۷۷‬‬ ‫ومک‬ ‫‪ 100,‬ونممبانل صهتامتونم عصتالهووعط‬ ‫صلظ توب بصمتامعهل‌نمجمم ‪ ۶۵‬م‪ 2 1‬صمتانع ور‬
‫ت‪5‬عنمرمطعی ‪ 06۲‬مه من‪ ۰ 8020۹‬واعتومرمتن)‬ ‫حصطمی نام رفزهه میظع رتوللی‌زمد‬ ‫‪ 0‬وج دتاحط ‏ ]و‪ 1‬چبام دازا مه ‪ 602‬و‪1‬‬
‫‪-‬طانای رد طامظ ‪ ۰,‬صیامتو ملظ ولزوهنا مط]؟‬ ‫فقطا فص مصتمیلمتص صد ‪06‬افم‌نعاصا و وصوح‬ ‫‪۳‬صصعط) مفصرز غناجر ور متا‬
‫سباج معط ععوعام برللبقهحمط نب ‪0‬صه فبه معهعام عصومعع فقط غذ مبحمتصطهع ‪0‬صه ععاخفص لمع[‬ ‫هط ونط وذ هعزمتص مد دونتانته‪(۷‬‬
‫‪ 16‬ملطملننه‪ 1‬ه ده رقتاه‌تیاصه مه ت«توصنوهه‌ممز‬ ‫صمل [‬ ‫‪ 2596660-‬و‪ 6۲61 1‬ع‪۲‬عنلع ‪۶‬‬ ‫له ‪ ۷۱‬مبعظ ‏ جمامعتنل ‪ .‬نهد صاظ‬ ‫ه ‪۷۱‬‬
‫حهاعجد عط ععلناً ومه‌به یتفن ما افمماه‪1‬‬ ‫صرح "عتافتا یه حمعساعط حرمتام‌صتونل وه رز‬ ‫عقط نز ردع‪ ۷۷۲ ۲2‬اعصا معط زه علنتا عصتاده ‪7‬‬
‫‪ ۴‬صععلج ممجتصه ‪ 702‬المع ‪0‬صه رلهء‪1‬عزطص‬ ‫رمع‬ ‫مزم‬
‫رصم اتامجاج قد ایض مقحصعصته ه‬ ‫‪0‬صممح ‪0‬عامباوومی فصناودهاه هصتاممتوع‪2 1‬‬
‫‪ 56 122 ۰۵۵۹6‬وتمنلمطانش اه مس‬ ‫مهم تصیمصمرمی وراج ود ملق بصمتاهعتصنار‬ ‫امصنعندمهطه ص‪ - 2‬وتمعویط‪ ..‬صتقص ‪.‬و‬
‫«جلبمتاتجص چ صج فصمتهعم‪ .1‬عاطاهتهع‪1 ۳‬‬ ‫عتلحاجی رصح ‪ ۵‬م‪«6۲ 1‬قظ عصوع‪6 00‬عط["‬ ‫مسج صهتاهتدامت ععجاه ‪6100‬نصد ‪0 2‬صه‬
‫وعده متس صد ‪06‬اومنعاصا مه ‪۲‬ع‪ . ۷۷‬بصملا وصتصصیای م‪0۵ 6‬دتا) تطعنا ‪۶‬ه بانلمین نومه‬ ‫" ‪ 120 6۷۵۷۱‬چ گم وجمتوزه مق مصمطوا گم امد‬
‫‪(۰‬همنصیزط‪۳‬؟ صز امعم‬ ‫کاصموعزهع‪ :‬متاهتافیظ هروه اهطمز) ههام‪1‬‬ ‫‪ 5‬له اه مطا هصترهطفعل ‪0‬ص‪ 2‬مصطااوجه‬
‫‪ 70۲۵۱ -- ۵‬صنل رنم‌وعتا ‪ 1‬جر‬ ‫سانان مباطهب‪ 6‬دیزی چ ‪ ۶۵‬سنا مصم عتامداج‬ ‫حصز وعصمعع مرها فطل رمعلقاظ هو ‪..‬بز‪۵‬ظ‬
‫م‪ 12۱۲ 0660۵۳۳ ۳‬عطامیط هنم فنط طننه‬ ‫صهتلهتعبحظ صح طذ بعدوتعتعط ‪ 1‬بعع‌تعصصظ ‪81‬و‬ ‫طانه ‪۵6۲۵۷‬‬ ‫عل قط صعمط امصتوندمطه مط‬
‫سطع ‪ 1‬رز ‪0‬عبزبنه ‏ «علممظ مصتعصفاط ‪ 2‬من‬ ‫‪66‬ظ‪ 611‬ناه صهتلهفظ صه مولعم ملمطد‬ ‫«لصم وز غز ‪0‬صه معصنللن تحطتط د ای ها مصع]‬
‫حصلظ ونط که دمتاهاصهوعد عمط عععهه ما ص‪2۲‬‬ ‫ولده فصموع‌ومد بوللمعناهتمعط ملبمطه فقط‪.‬‬ ‫‪ 2‬عتحقط عصحجععل عنط عصعع‪ 1‬عط عقطا صفط‬
‫و‪ 6۲‬وعمصمتل‌ننه آهبتاوع؟ عطا معودام مد ‪02‬‬ ‫خقط عفعصتمها لمتاصهاهص فلا ‪۶‬ه ‪0‬سنطا عم‬ ‫عط ‪ ...‬عصتصنه ‪ 2‬مه ومد ‪,‬عصتصهع‬
‫عنط ‪ 02‬مععنلمتم وهی ‪ 2‬وذز ‪ 1‬ععصوم‬ ‫‪ ۶67 0 ۵‬فقط عامم‪1‬زج‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪-‬اوژوعج وج مطم رت ‪ ۷۷۲‬زد ج‪۲101 ۵2۷ 66)[۲۷‬و‬
‫‪0 ۲‬ممصزهجه؟ وز ‪. ۳‬عنطا مامع‪ :6‬طمهوتم‌دره‬ ‫‪-‬عبنظ طا همت‌صفصط حصلق اقط ولعع‪61۴ 1‬‬ ‫خعطمه] تمصو‪ 1‬بط بزدامجهعهه عطا جم ‪46‬‬
‫مشصعع ‪ 2‬فقط صه وعی‌مت ععناجعه فا‬ ‫غذ جح طاحعط وج عععد عععطممه فد هنلوته‬ ‫‪ 0600۳,‬ماع معا ‪42 0۵۵7۳1101۲‬‬
‫‪ 8612۵۷۱ ۰‬عط وبم‌عتممظط مصاظ فط ت‪۵6۵5۵۲ 01‬‬ ‫عصنامع؟ تدلنومم فطع عانمروعنل‪ . .‬عط تمه‬ ‫حصق بوامتعآم‌صصم عبط له وذ هستتاعنم فط‪1‬‬
‫‪-‬عروجد معط ملتهما قصعا فاعم‌هفص صای ون‬ ‫امباز وز عنطط معاطهلنه ده بلنل ‪ 26۲‬وذ ممصمصط هط‬ ‫‪106602‬‬ ‫‪۹/۱ 96665 2 120 000,001‬‬
‫وصج صا نامطان رلق‌تورطحرهعمهد م‪4‬صه همه‬ ‫من الاو موز ‪6‬عتنم‌صاجه ماجظ عبط ‪۵2‬‬ ‫صز دعصمی برعحمصر عط که طمب ‪,‬اصعطاوم ‪71‬‬
‫دنت ‪,‬مصهامه چم منمتاصماهنم عصنصمعع ‪۲‬رد‬ ‫مبتاهعهعومی‬ ‫وا خمحصعصتم عط مهم‬ ‫‪۶‬‬ ‫احصمت حصمص صمظ مععصعت‪ ۶۵ 02‬عمحطه عمط‬
‫همم‬ ‫‪ 0‬فحقط رما مضه مه‬ ‫فذ طذ غقطا طعناصر ‪0‬و‬ ‫‪0‬عصعمصمم‬ ‫عط واه‬ ‫وم وعاو مصم ولعع؟ فط عفبتهعع رتم باطتتافنل‬
‫‪ 6626۶‬عبط عم ملدانمدمجوعد هو ع‪21‬‬ ‫‪«۲#‬مص تصععمل منز طز فطع فه تماعع علوز‬ ‫معط از عصانم معط معصمتل‌ننه عط مه چم‬
‫‪۰‬منصمزظ‪ ۳‬من بم‪۳1‬‬ ‫‪, ۵۷۷ 6‬وعلظ ‪.‬عم وتععاو ‪ 0۳2 05 61‬ر‪۷0211 561‬‬ ‫ما صلظ مط ‪ 162‬والهتتاصهبی ]‪ 1۱‬مظ‪ ۲‬م‪۵۵۵2‬‬
‫ها عقط‪ 1‬وبعن م‪ 1‬وه تعدظ م‪1‬‬ ‫‪-‬تحجمرمعی ‪0‬مزه عانمتفنل ‪ 2‬طفبمتطا ممتمع‬ ‫بحصمط‬
‫فتتوظ‬ ‫حمناعط معصعنمه ه دس ممزداناه ‪ 2‬و‬ ‫متا عقط لام صوتله‌تعیم فط ‏ بالی‬ ‫‪ 2‬عنصیزط؟ عحطا ‪0‬ععمعام فد وه‌تانآ]‪(۷‬‬
‫وونل چ گه لته فطع هداج مصصعفطة‬ ‫طعامطا رتجم‌تهم ‪ 71‬دا ‪0‬مناجنعو حمعو‬ ‫ط م‪0 ۶‬عاذصذ م‪ 101 ۷‬عمنم‪21‬‬ ‫‪1‬‬
‫عز ععصماعنی ععمطم سم ج صذ تعتعحم‬ ‫عصعا ‏ صا‪ .‬فتتصودا‪ .‬بچ ‪.‬فد فتط‪ .‬ولعوته‌تهمم‬ ‫رورده عط تصعطه ]‪۳‬‬ ‫< سط فطا ععقط عم‬
‫عصتاهعفگصمم روادندمامصد عصنمموهت عم ‪0‬ععو‬ ‫‪0‬‬ ‫‪,‬عش‌صحصن نت‪1‬‬ ‫مر عیه ‪,‬عمط(‬ ‫‪ 001 628721 8‬وز معصصعن ‪.‬ععصصهت) ‪ ۶۵‬بواتصرهه‬
‫مع[منطعب معط هصنم‌هتتاه هه قبعه تتعطه‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪ ۶‬ومیامد فطل رللهصمتنه‪. .۵۱‬عماامطه نما‬ ‫‪68‬ص عمط وز عمعطمرعمصاه عطا رلهتاوم؟ ‪2‬‬
‫ماع بط ‪ 06۲661‬وه غز رنصمزط‪۳‬؟ مزب‬ ‫‪-‬حعتصووزه عصعصصعبمع صععط ععقط معصفط‬ ‫صوبطه ‪. 1‬عمعز ‪ ۶۵‬عمصفطل نصا فطا مه‬ ‫‪5‬‬
‫معط ماطمعهلنمصی صنط مصتصعه رتم‪۷۲‬‬ ‫عصه صمت تتعموه ‪, .‬عتمقبداتطاونک ‪0‬ضه عصملع‬ ‫‪ 2‬وبا غمط وا ‪ ۶1‬لها ما رتععصظ ‪612062 01‬‬
‫اتمه صاط فص مر مج ‪ ۶1‬مصتجاهعه آمصمته‬ ‫صهءتعصض مط رهتحصطمن بط ‪0‬معمع مذ‪۷۵‬‬ ‫م‪1‬افتهجه بح واحرحصته عمط رهام ‪66112۵‬‬ ‫‪6,‬‬
‫ممعءزع‪ :‬صمع عصزمظ م‪ 4791‬طذ صجتبطه]‪ .‬ها‬ ‫‪-‬مص صهناه‌تامننظ ص ‪0‬عاممصز مسعقط مدمه‬ ‫"صنه وصتاععصد هصتاومعاصا صج و ‪[6‬‬
‫‪۳7‬‬
‫‪۲۱۳۲۲۲۲ 0۴ ۸۱۲۳۲۲۵۸۸ ۸‬‬
‫‪11 18۱۲۷ ۲۸۲۳۲ ۵۲۱۵05 ۲۲1۲۷۲ ۳۷‬‬
‫‪ ۵۱۱۱۷‬بآ‪۲۷/۵۲,]۸۸۲۱۲ 01 ۵۲۲۷۲ ۳۷۲0 ۳1‬‬
‫هکل ‪ ۷۷‬ما تعاعظ بو‬ ‫‪01‬‬
‫له قفیامتیعی معط عجه عقط ‪۷۷۲‬‬ ‫‪ 6‬معط‬ ‫فط ‪[1‬‬ ‫فوعصووم() و‪ 1‬عمط‬ ‫صبحه صمیه ‪۵‬‬ ‫لاه‬
‫ما ‪06‬عافج م‪2‬‬ ‫و قه عتموی‬ ‫‪#‬صمط ماه‬ ‫‪ ۱۳‬صد اتمه اقطا قه عبط‬ ‫رنه‬
‫"هس ما عصجوع(ه ‪ ۷۷۲‬وه وله مه ون حریزگ؛‬
‫و‬ ‫‪ 2‬وتهع ‪ 06۲۵ --‬ق‪ 1‬کل‪7‬لمصه‪ 2‬ونطا ]‪1‬‬
‫‪ 6161 ۲ 2‬صمت‌مصهنه عط طانزه علفع عنم‬ ‫عطا که توعد عطا ما معصهاصصهعید عصه‌تاه‬
‫مصح تعجمصصر طم‌ناصهد وم فقظ مها میا قصیتامتو‬ ‫عط که ‪,‬عصنوصی ‪-06061002 ۷۲۰‬عع‪۵61۵1۷‬‬
‫‪ 06‬منلد ‪ ۷۲‬فصه رصح چم ود نهد م‪0‬ع‬ ‫حعوا وصنوزاه‪ ۵ 702‬ومتناجوعز عط راصه‌حطم‬
‫‪۰‬صناگ م‪ 1۴‬زه مطمصع‪ 2 :‬و‪ ۷‬مها م‪1‬‬ ‫و‬ ‫عع ‪۶‬طعناه ‪ 2‬ععقط فصن رهته معط هط ‪21‬‬
‫‪۹1 ۷۲۵۲‬‬ ‫‪6‬‬ ‫عصصل عط که ومحصفط‪ .‬مط‬ ‫‪-‬ز‪ ۷‬حتعط که فععصنلهم‪1‬د عباهر فص ند ‪ 1 ۷‬چم‬
‫ص باعنامنیعی مج مصتهه رللهعد مه ط‌نط‬ ‫فتط فقطه ‪0‬منتویه ‪ 6‬عطعنصه ‪ ۶‬فص ‪,‬ععصهله‬
‫عج صمناه رهمزتعص‪۸‬‬
‫عصی بن مرن نهآ‬ ‫‪۷‬تنل هدر من صد رو معط ولعوتمعده وز‬
‫و‪0‬امعلمنن) فطل جع ما‪۲‬‬ ‫‪-‬عصممصنیه ی «لقنامن‌جصمع رصعدمطم مق قدما‬
‫تحوطح علعتایه صه ‪ 026۳‬وناز ‪[ 6۲2‬‬ ‫بصمتونهاع) طذ عتعموصصمی هم وتولفنامژم‬
‫مور فقطا وامم‌عوناه طمنط زرا تم‬ ‫مولع مصصن ‪ ۵‬تعامج ‪ 2‬لجم فا از وروی ‪11‬‬
‫(‪6102‬ط‪ 0‬ابتوظ متس ونط ‪8‬ص‪ 2‬عوعو‬ ‫‪۵‬‬ ‫مصح نهک مصتصهع مصتممطی عذ ممتفزبهما‬
‫وحصل عنطا صذ صمفوعدظ بو ‪0‬ععصعصد رتجوع‬ ‫بصنجعه ععلع ستعطع ]وم عسقط ‪ 1۱۱۳۱‬ومطان؟‬
‫فیامتوتام؟ ‪ ۶1 ۵‬معلمصد مه ‪ 06۱‬ععقظ ‪42‬‬ ‫طز حعاعوصصی رعصصمی حصا طمنند ملد‬
‫جع ملمته معط کم تمطابته مفط ‪. 1‬ععصه‌ننهط‬ ‫‪ ۲‬عمط رطهمنوژنعاها "له محصم‌تنه مه عظا‬
‫‪ 02-‬وه حصنه کنطا عمط صمتامعیان ‪ ۵‬هم‬ ‫طونم متصومی زه اجهد عطا ععلله ما عصدترت‬
‫تعطها امد لد ‪ 002‬و‪ 2 66610‬عطل ‪ ۵‬کصم‌ب‪2۳‬‬ ‫‪-‬حرصصزه عبط رصمتهعک چم صتاحرفطت و ‪0601۷۵۳2‬‬
‫‪-‬ع‪46۲6 2 0‬نوههم ‪ 6‬رتم‪ ۷‬لیام ‪ ۲1‬فطل‬ ‫غبامداج ‪ ۶2۷۷۲‬م‪۶‬جرمحهد عتمجدد صئل‌صهصری ود ‪1‬‬
‫ص حمعامطل‪۱۱‬‬ ‫و‬
‫با عطع گم فوعصمیامنیهو عطا ‪ ۶۵‬ععصع]‬ ‫یومع تمطان چم مجعنهع‪ ۷۷۲ ۲2‬چم عحصلن مط‬
‫عط ‪ 061‬علمنایه فطل گم تمطابته مط ‪1‬‬ ‫مدمه تونمتوم‬ ‫اوه نمص بمط من «‬ ‫لصه ررانمانت‬ ‫هصح تحعمصهد ه معله‪ 1‬طمنط‬
‫عط عبط (غمص ‪ 1 0:0‬ط‌نطمه) حصله ه وه رام‬ ‫‪ 0 1‬عصتصممص ود ‪ ۷۲۱۲۰‬طز‪ ۱‬مصتاهمصمم‬ ‫‪ 9604‬لذ طلصنهاععن ‪ .‬ععصهاه آمب‌تنوه‬ ‫‪6‬‬
‫‪ 2‬وم عصمع رصمتفنطعصی اصد ‪0‬عمطمع مواج‬ ‫مصمرع تاه عبه طعنط *فمزدماه متعصن؟ جع‬ ‫حعنصمو وللتاگ عحصعطه فیامتوناعد غصمعهموه مه‬
‫معط رمحعط) آمعد مطا غقطا را صمعه عصتحقط عم‬ ‫توعد معط که صمتعللز «م‪ 1‬ندرم عطا‬ ‫‪ 6‬رازه عمصصی معصم ‪, .‬عصتمعند وز عصنط‬
‫اه و "مدا تعحج‪1‬؟ له نع صمعنهد آهع‪۳‬‬ ‫تاه عتجط م‪ ۲‬چم صتقاجیه طونم فنط ‪) 1‬‬ ‫حم‪-‬عامطذا رضهنصه‪0۳:‬ظ فقطا ‪.‬عون‬
‫عطا‪8 1 .‬عصتعتصمی‬ ‫عصعی‬ ‫فزه‪ 1‬عمط‬ ‫صجصعز ‪ ۷۲‬صم لگ صفمتعجصم جع مد ‪02‬ظ‬ ‫‪4‬عااتصصصری ناماما میم ‪۶1 ۶...‬عفصنط وک‬
‫وصجع عمط وتم)طمیباهاه‬ ‫‪۰‬‬ ‫سجصیع‪0610 7‬مطاحصم‌دنل عصجمد معلناً رطماوز‪-- 7۷61۵1‬‬ ‫فص که فحمتای‌نام‌صص ه ععصجد مامطما عمط ما‬
‫جهن امص وعمل حصاط عمط رغلع‪ ۶‬عظ ر‪6‬دع‪1‬‬ ‫مطع عصت‌لمصه صذ ‪0606‬هعمناو تلمنتامعم فقط رع‌ذ‬ ‫‪67«2 602,‬ظ تعطا اصعحمهه‪۲‬و مبامتع‪11‬ع‪۳‬‬
‫رتم‪۷‬‬ ‫نت‬ ‫عنووعل رطوز ‪ ۷۷‬طامه‌نا؟ حصوظ‬ ‫‪ ۵6۲۵(۲‬ماقوه الماما ععصمنمهوه عمط‬ ‫تمطامصه رنه له موز منطا رقاعع؟ عصم معط‬
‫معط عانعن تج ما فصمتعصهاعدم ‪ ۲۵‬ات‪ 2‬فد‬ ‫و عجمی مامطس عمط وا قطن روامصز‪۲‬‬ ‫مصتاومماوز‬ ‫‪.‬مود اهوم‬ ‫متتقحصمط‪.‬‬
‫رعاع‪2‬تقطم وزه ‪ 1‬عمط گه لفیا عتامطمتروطر‬ ‫هط غقطا صمتععتصله انعم ‪ 2‬ام ‪ 1‬رهلع‪1215۵2‬‬ ‫‪(2‬‬
‫‪-‬عاعه عصنعط وامتمصتان عم ‪ ۵۷‬وعصتهصتههه معط‬ ‫مه عاععی منم‬ ‫صنطزم< معجما مد فذ‬ ‫ر‪6‬تلاانا؟ ‪ ۵ 6۷2 2‬وا حصلنا صعم‌تمصم ‪11‬‬
‫عمط مغنوععل ‪0‬صه محصنط اتمه ععنطهم‌صوو ما ‪06‬‬ ‫عصجمععط مق تج عیام للجم کقطا رحرئجته اه‬ ‫من طزمه مب عم سای ود ‪01‬مظ ‪ ۵۸‬ود ‪11 61‬‬
‫‪.‬عجرم رمتقط گم تمد بح قح صصنط ‪66‬و ‪ ۵‬و‪1011‬‬ ‫رعتامبااوم‌عص رمنات تنعل‬ ‫ره‬ ‫‪.‬کعصنطا آحهبع‪ :‬ول ما ع«قط ‪ 61 1۷‬رطمتفزعاما‬
‫‪ 66610۱۷,‬عمط ‪060‬هصمعوصه؟ فقط م‪۹‬‬ ‫عنطط صز جمعد ‪ ۵۷۳۲‬حصلن چلجدن فط سم ‪05‬‬ ‫‪4‬ص مه مق لس عز آهع‪ 1‬آمع‌تامدتج عطا م‪6‬‬
‫ساصمعمتص سم معوتهمانوه ‪۲‬امحمعحصمز ‪0۳2 ۵۲۳۲۱‬‬ ‫طاز دوع مه معحصی لمع طمنطم آهبناوع‪۲‬‬ ‫‪-‬تعصمصن مزا عععت‪ 01-‬ملق ما رد ه‬
‫‪ ۰7‬ج‌صصد‪ .‬رم‬ ‫و‪ 1‬ز‪ 27۲‬مصتناصهم ‪ 2‬هط وعتافوز عرط‬ ‫‪5‬‬ ‫‪۰6‬ه‪2‬ع‪ 1‬للم‬
‫او حاحصح لجتمصر آهعد قوذ رصعطا‪ .‬رعتع‪1‬‬ ‫باوتم‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪ 1 02 0‬طمنمصه ‪۲00‬‬ ‫‪ 1 166۲ (2‬مفنطا طت ‪0‬مصتصمن‬ ‫‪6‬‬
‫ومع ‪ 2‬فقط ‪ ۶1‬روااتععوص حمبه اج نا فص‬ ‫فوحطعط مصمنصتا )عزنومگ عط صا معصه هط‬ ‫عنام ‪ 066‬وبممصحصانر صه‌تمعصم عوام الم‬
‫امد عطا اه وعمی و‪ 1‬لا عتاوداج بنتلمیدی طعن‪1‬‬ ‫‪[ 0601-‬هصمتوصه‌صن‌تصا افصنجعه صمتاعمعد عمط‬ ‫ومد امومع تمه صنععه لجع م‪ ۲‬عو‪2‬‬
‫طمنط ردمحمط که عصعحجمصد عطا امعم‬ ‫‪0 0‬عاه طعامصه هطوهتاه رهقطا عجماه وز رهم[‬ ‫و عقحمط عطا که ناه علمعجط مغ ‪0‬ص روعصصمطه‪:‬‬
‫صرح مج ‪ ۵۷۲‬ووتومعطاممه صه اه ماه وعله و‬ ‫عنمامن؟‪ ..‬ه ‪ ..‬تصمصصوم‌زظ‪۳‬؟ ه ممینلو‪۶‬م‬ ‫‪ 0 04 ۰‬تمه صدٌ حصرونهع‪۵۲62۳ :‬‬
‫‪ ۲0 7‬و‪ ۵626‬تمصطز زا ‪ 060‬هب‪ ۵۲‬وج م‪ 6‬وزمصز‪2‬‬ ‫عم صح و عمط فم‌قطنعظ ‪, .‬معامصمتم»‌موو‪۳‬‬ ‫مصمگ هدزمالنه ای وحمطهم ود ممتعصض‬
‫‪ ۰-2۲1‬صا مه) معفعم حعصصا که ترل‌متهص ه تعطااه‬ ‫مت ‪ ۶۵۷۷‬عطا که خمطملعع‪ ۳۳‬معط ‪۶66 ۶۵‬‬ ‫فطل‬ ‫رتمتصمدظ مطع ‪ ۶۵‬دمم‬ ‫عطع مت‬ ‫سم‬
‫عقط عط معط ررعاعظ طلنه مصمیه تعم مزب‬ ‫‪ ۷01-‬حنعط ‪ 0‬علصله ما علمعص وسمملله ارو‬
‫عط ‪۶‬ه هم مط رععهوه هنیدم مه حمناممط‬
‫‪.‬ماوق واوبامزنمادنزجهد ممصممعوط‬ ‫(‬ ‫‪ 16761‬اوم‬ ‫رنه نامز‬ ‫‪۰‬‬ ‫ود نم بزح پرلصم فافع ‪۷۷۲‬‬ ‫فده‬
‫‪66 0‬و ما مطتاممهمتن مها در زا‪۵۷۷۲‬‬ ‫وممعلمیس معط ‪ ۲۵70‬معا موق»‬ ‫فافع‬ ‫رن لهج مه معله فد صتطاس تعسعتا ها‬
‫مصنطامصمء رعتصهاهه مصنطنمصصمه فنط‬ ‫‪۶‬‬ ‫اعنصد رئلهععة معتهصه معطناً رصان صمء‌تع‌هم‪ ۸‬اعط صذ لت صم‌تمهم مه عطا کمقطنعج‬
‫‪ ۶1‬ممرمز رلژبی له تسه فج ‪0‬‬ ‫‪۷‬‬ ‫آهتتامم‪۳‬‬ ‫حطس‬ ‫صقطا عمج اجه واه‬ ‫تهج ‪ ۵۱‬تن‬ ‫‪۰6۵‬‬
‫‪0‬‬

‫‪۱/۰۰۹‬‬

‫‪ ۵۸۲۲ ۱۸‬با‪۲۲۵۸۸۱۲۱۲۸۱۲: ۲۲۸۵۲۷۵۲۱۷۱۸۸۲ ۲۵/۲۳۵۸ ۸0۵ ۷۲0۵۱ ۳‬‬ ‫‪۷‬‬


‫صحطجعه) ججه ‪ 1‬و‬ ‫اتمه صح معلقحط غدننصدر بم‌مزنه فط‪ .1‬مقعلد فطل‬ ‫مصح ‪ ۲۵۷۷‬صمصعز‪ ۷‬عطا صذ ععهاه فقطا ‪12‬‬
‫منم طمنطم راعهزنه مط ‪0‬صمتوته‌صنه وه‬ ‫‪۲‬‬ ‫حصز فطل ‪0‬ص مقمناوود صهم‌تمعصصظ میاه فطاه‬
‫عصم دم ماه ‪۶‬ه غبدن محر مه ‪561208611۸۸‬‬ ‫لته ‪ 2‬صم غذ ‪060‬صقط عم فط قذ صممرحرحط‬ ‫اه‌سیت ماع تنل مط که عصتطامیص لهنمعللعا‬
‫وهع زه‬ ‫تج سممتومطک رودمامع‌تنل مصنل ‪ 261‬ص‬ ‫حعط للذه حصلق فط فقطا قذ عمط بل ‪.‬ههام‬ ‫‪۰011‬‬
‫عرص هصتعه و معنتامع؟ طتبام؟ عومطاها وطفهة‬ ‫واجامعصرد عمط ‪ ۵‬هم ه طمبهد ود عم‬ ‫م‬ ‫صز طعه)تب‪ 21‬جوز ‪0‬عدم مها معصمللمط ‪۸‬‬
‫بصمناتاعمرصومی آهبناوع] مط صا جهع‪7‬ز من ‪06‬تجمو‬ ‫کته وذ ملظ فطل ههد فطع وععصعیامت‌عومم‬ ‫لمصنوتتن مط بجر هر مصئزن مط‪1‬؟ مصنطه‬
‫‪2 0‬اعطل یج معط للههانا) ابلمام]‪۷‬‬ ‫‪ 56‬ععممتبوجوه عطا رده مع فاطعنا عط هم‬ ‫‪6۷۵‬‬ ‫بععهود ‪0‬صه مصن ‪ ۶۵‬وععصماتصطعصر ‪5‬‬
‫از فعلم (عوم مصززن عط‪۲‬؟ ‪0‬ماملعصم قاط‬ ‫نج مصد جم فعبحصتاجمی بط معط ‪0‬ص ‪۶۵‬‬ ‫عط "رعصتاعو ‪ 2‬صلق عط نع ما ‪1 02‬‬
‫هجاوم فط بو آ‪۵‬بمد مط حصرم ‪621۵2‬‬ ‫‪116.‬‬ ‫صم ‪ 1 0601660‬بط ‪ 2‬صنام ماه رووک رد‪525‬‬
‫طم‌نطه حدم تم‪ 6025‬حصحتطوظ مهن صهتصو‪[۳‬‬ ‫حام صهتصه‪ ]۴‬جرعاوع مهمطع صدٌ ملد هلو ‪2‬‬
‫مد مسبب جوم ه ور مصم ممزنزنژ فط [*‬
‫‪ ۰0‬ق‪ 1‬حصلظ مط؛‬ ‫مج گه قح ععبامط معط ففنیقعظ ‪۰,.‬تعل‪ ]2‬زه‬
‫‪5‬عهاتب‪ 2۱۲‬زه فصعصصامع‌تط متاحصعطا فطه‬
‫عم ط‬
‫‪ 2‬فقط [ع‪۲‬مض عمط‬ ‫"رانلهتن منطنو‬ ‫ذ ع‪2‬ط ‪ 1 0601060‬رعلباه حهزجم ماما خصمععاه‬
‫لک عصنصععوی عمط صا رفحصلق معط قنامزب‬
‫عم درز نمعز[دابای وا عصتلنه مطعهتبم‪ 1۳‬درم‬ ‫صذ حصلط عمط مد مه عصع)‪8‬زعدمی اقمصص ‪۵1۱۵۷۱ 69‬‬
‫لهتعمو عمط ‪4‬ص همع ممتتممصمع مط طذا‬
‫«ط ‪ 61061‬معبلععصصعط تممبع‪ :‬ط‌نطهه فمتعوعدط‬ ‫حعل عصتعط معصنادی معط طذ رل‌متتعم فطل‬
‫حصم فطل هم وع‌عصحطل فطها مد صمتاماممتتصم‬
‫فقط علممع با ‪.‬ع‪0‬عععمجص ععل‌هعد عطغ وه ‪616611‬‬ ‫‪7 .‬ص تمععه ‪0‬عصوزو‬
‫وامهتنل مط‪, .‬ت‪ ۵۲‬تونهتمممم]‬ ‫کتامزمت م‬
‫ملصز وععیمتم لحتصممط عنط مفملعصفتط ما معط‬ ‫و طنزه عحعطه معمل حصلظ فط فصنمح عص)‬
‫عنم ر(تهلهب«دتع) تصمنل‌مام مط ‪ 1‬مصلم‬
‫حون ‪04‬صح عنم عصتل‌صما رفع‌عقصط مه مضه‬ ‫طلزم صمنجصیممميم فد عذ و‪20‬ووعع‪606۳2‬‬
‫«احتصعصد عنط عفصتجعه حقیمیو میتمتتوصه مه‬
‫عمط ‪۵۲‬تاهعتصتصصصی ‪ 2‬ماطز مناع‪01‬‬ ‫عصتهامه طعه)تبم ‪,‬تمامجعنل مصتوصتدط‪-‬طنجعه‬
‫«اتصصد؟ هتامنحتاععل ‪ 2‬طانها رعطام؟ ‪0‬عماوصم‬
‫وله‪۶6‬ظ عطا ‪۶‬ه نمعووه عتامصونمه ‪61‬‬ ‫‪ 0‬ممصمبعگعد عصت‌فصط بوطا تواتآهنی ‪01‬داجمجدد ونظه‬
‫‪-‬تعاصا عط صا صمتاحافناط گم و صماهاژه‬
‫ساصج‪ 02‬متتانومجر ‪ 2‬ق‪ ۵2۲۱‬رولعع؟ جماعع‌تنل‪ :‬مطط‬ ‫وطاجع عمط وس ‪1‬؟ ‪0:‬ممطلانص کقظ‬
‫بعصنج آفتممو ‪ ۶‬صم)معنامع فصه صمت)‌م)ع‬
‫‪ ۶‬عصعصصرم‌معع معط صذ ‪061‬تمآجنه و ‪622 01‬‬ ‫‪ ۶‬تقطا فج‪ ۲‬عبط عمط ‪,‬لته وج جرد ‪06‬بتام‬
‫‪ 2601‬صاط عطا‬ ‫مصلق منلیعه هر‬ ‫میم رصن مق‬ ‫متا ج بدا جع صناد وهلمد مد تقطمدها ترحظر‬
‫ما «لصووه فصحط معصم عصنامطه عمط بو‬ ‫ععها ‪0‬عانصنا عمط صذ عمصظ مهم ‪001‬‬ ‫حعنطم اصعه‌تعصا صه رعلمتومذه ونط عصنلند علطم‬
‫حصلط عط؟ وئتاه عفصتمم عط رتماهاهعمو عمط‬ ‫‪۲‬اه وطعهتها ‏ مصتمملام رطونعصظ ‪1‬‬ ‫‪,‬ععصلو وه لته توص ‪06‬نمصر فقطظ‬ ‫‪6‬‬
‫ملصد ععصعتلبيم عنط مججیل مغ علاطاه فد تمعلممر‬ ‫وم روتصصهمتنلهن) هم بازومهتنونا معط ‪2‬‬ ‫عط ‪ -‬تهلبمتابهم صرز عمط ‪080069 06066142‬‬
‫ما تمافاععصو عطا هصتاملیته نماد فنط‬ ‫عطا طامط ‪06۲‬ص نمعزدناه عط‪. .1‬عماه‌عو‪۸‬‬ ‫‪8‬یم ر‪0‬عبعناع ‪, 1‬مس عطمجهد تچصهد گم ‪260‬‬
‫ت‪۵۹‬‬ ‫‪ ۶‬اه دنه معط مد ماهممتا نوم ما‬ ‫‪0 ۰ ۵676۲ 6.۳‬عصععصصه رقصمتاجمعصمع عطع ‪ ۶۵‬طفهله لهتممو‬
‫و‬ ‫‪2‬‬

‫]‪. ۸010‬‬ ‫‪۵‬‬

‫‪89۲10۸‬‬ ‫‪۲‬‬
‫‪۲۲۸۱ 00‬‬
‫رک‪6۸۸۱۱ 1۸۱۱‬‬
‫‪51۸5 ۸1۳1‬‬ ‫‪۲‬‬
‫‪ 0‬صهصه همه ه ‪ 201‬اابم‌طنل ور ‪1‬‬ ‫جطمیاما صذ اعع مه مصنط ‪01‬م عاممع هتدعمم‪]2‬‬
‫‪" 5‬ول‌صوداعبنط مق طزه موی مقط تفه‬ ‫‪216‬عصصحصصد ‪ ۵۲۱‬ععصد و‪ 7‬ممطنمه ‪0‬صح مه ‪۱‬‬ ‫‪0‬‬
‫وقط ‪, 1‬ناهام هنک سفی حصلط صنهتوع‌مم‪‌0‬ه[‬ ‫ا‬ ‫‪63 ۰‬و رلععلعنله ‪۷1‬‬ ‫‪۱‬‬
‫مط صمصصر مصتوتا ‪۲0‬ج مج ‪ 061‬هدفه و‬ ‫ددمنعه عطاه ‪0‬ص حلقط ما عصد ‪0‬ععرمج م‪7‬‬
‫عط صا کاصچتنتایعد وم عطا ‪ ۵‬مسا قصه‬ ‫‪ ۵۷ ۵۲۵۷۷ ۲0۵۵۳ 0‬مود ‪0‬صح حصضلظ فطل ‪0۶‬‬
‫یه صه مم‌للنط ام معط فصه تحصصنممع‬ ‫اممطه مع عحصن عصصیهی ذ مهد صفط غباظ ‪,‬ل‪1۵۳‬‬
‫‪۲۵۷ ۰2‬‬ ‫هم ‪0‬صحدافبیط رح غصعی ‪ 1‬وق اصفروعده فهش [‬
‫‪ 61, 1‬حصمت‪2‬امه ما م‪ 1‬مه درهه منک‬ ‫‪« 61 402۹ ۰‬مامعمنل فطل ‪116۲‬‬
‫«صح ‪0‬حظ جم [ممدعو عصتاعه صح ما ‪۲۵۲۷6۸ 6۸‬‬ ‫م‪« 0726 1 ۵27 6‬مامعبنل عطا معط ‪۷‬‬
‫‪/‬‬
‫تلادع صه ‪ 016. 1‬فط صد عصتصته امصصدم]‬ ‫‪ 1 ۵2‬معص‪1‬ه امع]‪ ۵‬فهسا فقطط ‪0‬ن‪2‬ه ظ اصهه‬
‫‪0‬صح علصمعج یاوه سعع‪ 1 1‬عمنتوععط درو‬ ‫‪ 1‬ممط‪0 ۵1 ۷۷۲‬مللی نجتمه معط فعطم عمیاز‬
‫اتمه عملنطم م‪ ۶‬ومتاتصبه نومروه وصهددد ع‪۲2‬ظ‬ ‫‪ 0‬ولصیاهجر ‪ 01‬هه د منود عط فقط تافص‬
‫صمروکیتام و‪1‬‬ ‫‪.‬عط و ‪ ۲ 0611۵‬بط ‪0‬صهوهلصن هه تاه‬
‫مع مطه احطة عصعلتمعه دا مثنان وهبه ‪[6‬‬ ‫‪۱۷۸۲۵16 6۵‬‬
‫حصقطی معصتاهله علاه‪ :‬عط فهسه معط ‪0,‬عاتهاه‬ ‫‪6‬و ‪ 6۲6۷‬عمط فصتاهمطی فطل عصتیبا نز‬
‫‪ 52‬م‪ ۷‬صمنط بط مه هتعع‌ممه‌صا ‪ ۶۵‬صمذم‬ ‫حصمی مرالهنمعمعه رعفصملمصز عهصتاهم‌جعاصز ‪12۲۵۷‬‬
‫‪ 2‬صا ‪ 6‬مه منک ‪0‬ع)زنصر صلاظ ‪ 2‬طذ هصتامعه‬ ‫‪ 0,‬مومع موه عطا طت ‪0‬عصنعع‬
‫‪21 8211‬و‬ ‫‪6‬‬ ‫لته وک وورمه فصن "رمتوعمم‌صز صز؟‬
‫تحص فطل عوما ما ‪06‬وممصناد فه ‪۶‬‬ ‫‪ ۵2‬صهلم‌تم‌مصه میو عوری ‪..‬عتممجط علعهاها هو‬
‫‪۱...‬‬ ‫مت موینقع عص ‪4‬ععطامن لمیر نان‬ ‫عطق نتم مهم مط تفه مفصه معط‬
‫حول [هصمتنهد عط ق‪ 1 27۷‬فقطا عضو عهره‬ ‫بمصاط مطع هد ‪0۵‬فیه ‪ ۵۱‬فاصه‌درنعز ومع‬
‫‪1 04‬رط «میمهینل عمط ‪0‬ععلو‪ 2‬؟ معط‪,. ۷۷۲‬منم‬ ‫‪ 02 6۳0‬قجمفه فطع اه ممتصصصصد ‪0۴‬‬
‫‪0‬فصح عاصتاوو بح نج ‪06‬ونصصه وه عط عوم ما‬ ‫عحصفط ملقهه مطه‬ ‫صم دعوم هد‬
‫‪ 6‬بطق عط‌مصه صا مه یه ‪06801660 ۵‬‬ ‫‪ ۵‬جصوصجتمصصی فط ‪ ۶۵‬فصم) ‪,‬عصصلوم میم له‬
‫‪۶‬عها‬ ‫صلظ ‪ 2‬صا عصتتنهاه مج ‪ 620/۵ 1‬همم ص‬ ‫و‪ 2‬عط عبط رفبطط منت مه ‪4‬صه صعاعط‬
‫ما ‪4‬مصطرممطمننمدد عمصنو فقط معبهه تققظر ‪022‬‬ ‫‪ 0‬بط ‪01‬بمطه عط معط صممی صنجهه ‪688‬‬
‫و‪ 1‬از اهطا‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪۹۱‬‬
‫هن‬ ‫اعصنمعه غعه ‪ 0260‬وه تعط‌ممط و‬ ‫تحعص عط صذ صلق معطغمصه فصفام فصن‬
‫عطه غلیاعع ‪ 2‬مه هصه علدم حصاظ عهصئمل معط‬ ‫صا تممم‌تنل ومع فطه طانمد عستانط‬ ‫‪0‬ص‬
‫عط «المصزط ‪,‬عمط مصم؟ تودستد صندد من ‪02‬‬ ‫‪,‬ععصنً حفط گن مصم نار و علد‪ ۵۲‬حصاظ غباظ‬
‫عصتجصوی مه ععطاممط ترصن من مصصتقم تمامعتزل‬ ‫اعمصد متفه وم رصن عطا و‪۸‬‬
‫وه حع‪. ۱‬رما خصمله؟ آممد بزجد متمطنم حقط ‪46‬‬ ‫حص لقصمن)نله همه مه مذ لمع حعط وررجو عظو‬
‫‪ ۵‬عمتجم ممتوتعبه لمنمته مط مویمه مومع[‬ ‫عبعط فقط مطگ ‪ 01۵.‬معط و معطاملم صهئوع‌مم‬
‫عصتی فطل دصیمیه طمتطه تحقصوعی عطا مه‬ ‫حهعته ما وتصهد قح تمصععه‪ 2‬فصتلله‪10‬مد مان‬
‫امط و چطومعمانطاصر چصظ اباظ ‪ .‬مصمتعععگم‪ ۳‬هن‬ ‫حط‪ "]6‬طذ ممطه منوج صهتعمصم‌ص صح مونر‬
‫‪ 12۵۲ ۳.6‬معط لتمجرو عصصع ‪ 661‬ما‬ ‫‪2100‬‬
‫‪ 001-‬یدنا عطا صد ‪06‬تبتاهع‪ /‬قذ منک‬ ‫فص ععحصمصهد مه عصنا مفصق مولم عمط‬
‫‪ 0221672۱‬عبه‪ . 2۷‬رطمتاعنلمتجدم ‪ .‬صهلو‬ ‫‪ 060۲۵66۲ 0‬فقط ‪4‬صه عصحستهامعد مفدظ میز‬
‫مصمتاععو صمتتتاموصی عفطا صذ عذ طمتط‬ ‫‪6‬ص ‪50۵۲۵۵۵۳ 52 2‬‬
‫‪11 1۷۲۸‬‬ ‫‪ 0‬عصصی جمامع‌نل )بان فطل م‪۸۱‬‬ ‫‪1,۱07 6۵۲‬‬
‫‪9‬‬ ‫‪ِِ ۱‬‬

‫‪118. 5‬‬
‫‪۲77]: 1۲‬‬
‫‪۲۲01۳۲ ۲۸۵‬‬
‫‪1۱۲ 1۲۱۴ ۳‬‬
‫من تهمدعصباظ فجصیملدام و فطل ‪۶‬م عفر‬
‫عصمصه ‪ .‬صز ‪0‬عمه ومصهععع هام‪ (۷‬جما‬
‫صدل عمامحه ‪ 0261‬هط وه "عطتصما مصزلط‬
‫ملظ ‪.‬صهته‌عصبظ عمموو عمط ‪4‬نل تعلمزمل‬
‫‪-‬ع‪ ۶۷۱, [6۲۷‬از معهعصی ‪8‬لیامی سنج رعلمظ ‪2‬‬
‫کلب طذ له ‪ 2‬عمط قباط رصهتهفنیک ظد و‪02‬‬
‫‪ 0261 812۱۵۵6 6,‬عط دام ما عمجم‬
‫‪ 66]۷۱-‬محصاط فطع عصنععصنط صحطا مه‬
‫مه «اتلتطمصد فطل رلنهد ووته‪2‬‬ ‫عمتجم‬
‫وماصصصنتن اشملو خقطة لهس فطه ‪066۲0/9‬زع‪۳‬‬
‫عط حرذ (صعل) ومصول ‪0‬صه (تاشن) تلبال ممعسمجعط ‪.‬‬
‫باق‬ ‫‪1‬‬
‫صفه مطا ومع‌امع زه صن فطل موز تاترژ»‬
‫قط له تععقصمی ماتهاه‬ ‫زلجه بوصم‬
‫ام واهمطه مه صتععط فقط متعصی عطا ماگ‪2‬‬ ‫‪[۷1۸۱۳ 5‬‬
‫و عطه علنطه عامد عطا م‪ 6۶‬صهه عطو ‪,‬عتمتع‬
‫‪" 5۲۷1, 80۲۵225۵۷1 0‬رعت‪ 01۵‬عمط غباط رعصتام‪2‬‬ ‫حصی هط مد عنط‪. "1‬بجاعنهمو هم صمتادمیان ‪ 2‬و‬ ‫‪126۳ 61‬‬ ‫‪۳‬‬
‫‪ 2 1۵۷‬وز هط راطنتمه عطا صا رکه رصح مز؟‬ ‫‪ 02‬صا ‪ 67۳1‬مه صققعط موم صمط توتنط‬ ‫م‪ ۰۶۲۷۱ 0۲۷1‬غقطع ‪ 06002‬ومتهعوع‪5۲۷, ۱‬‬
‫‪ 0۸ 6‬فقط غقط دتعامعحتقط مم معط ممعساعط‬ ‫‪ ۴۶‬ناه اعع م‪ ۱‬اهاز عمط صمط رترهس فطع‬ ‫صد وعوعم‌تاع‪ 2‬اعع‌ط عمط ‪ ۵‬عصه ‪۵2۲۱‬‬ ‫‪2‬ص‬
‫م‪09‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫رتوناه ‪61‬‬
‫فده ‪۰‬‬ ‫‪0‬‬ ‫صععح معط وف امد فص صمعحع‪. :‬عوه ه‪2‬‬
‫‪ ۵۷‬اطمجصهم‌مه رنه عطا ولتصهتجموض‪۸‬‬ ‫‪ ۶‬عاعجتقل فطل لته ومعهعوع‪(۶۲۷. ۷1‬‬ ‫جع( ‪ ۶1‬فقطا فج ععط ما اصهد‪020۳11‬‬ ‫جع‬
‫‪6‬علقصد ما عصقاحر ‪ ۰۶۷ 50۲2226۷1‬وفبت‪2‬ععظ راأع‪۷۱‬‬ ‫‪«۲‬صجمعهو فطع صز تمطاهع افص و‪ 2‬دمصه [‬ ‫عطا دمحطلو‪۴‬؟ ‪.‬عم ععط طا معهاه جمزهصه ‪2‬‬
‫ن‬
‫ینت‬
‫ت‬
‫ب‬
‫یت‬
‫عطا صذ مب مهو فط انم عمج ععمهد بط‬ ‫‪«۲‬موبه‪ 1‬صلط عمط طهبامط رتلنال ‪ ۵‬احقطا صقط‬ ‫معط وویییع ععن‪ 1‬چم دعط صذ حعط ‪06‬صاعظ ‪61۵۳‬‬
‫عصلمل مامح طعناهط ‪ 2‬ود غقط ‪ 5610۲. ۷۷۲‬عصنل ‪261‬‬ ‫‪ 612۵ 6‬عطه همهم‬ ‫قصععع مطو معط فصن ‪ 2‬باه ‪ 602‬ف‪ 2۷‬صاظ‬ ‫کِ‬
‫مصمصت صهزتممصبا مد تلم‬ ‫‪ ۵۷-‬لقطا حصلظ مطا ند چهی ما ‪0‬عاصج ‪٩‬‏‬ ‫‪۰‬‏ ‪ ٩36‬ر"‪2 00058 556102‬‬
‫‪0‬یمطه عمنطصنی نصمع طق‪8‬نل ‪ ۶۵‬ودمز‪*۸‬‬ ‫طمعهه صد ‪06‬اوعهمنصز عممععه‪ .‬صفمهر نج معط‬ ‫‪ ۲‬ملهدص زا رد‪ ۵۷‬تمه عظو دمم[‬
‫‪, 6۷۲ 672 2‬صمتصنحره مد صذ رت‌طاع‌عه‪2۵۷۱ ۸‬‬ ‫‪۶0۳۲‬و ‪ 672‬رعطا وفینععع ماه‬ ‫‪۰‬‬ ‫عطه رتم‌نمصهد صععمل ‪«< ۲‬وتمامعستل عامصصم]‬
‫للقصصهو‬ ‫فلز ملگ آلمجصه ‪ 2‬ات وی‬ ‫فصح معلمصد عقطا لصه صهفمدد‪ .‬عتصفعمل عم[‬ ‫طانم لبود مه عذ فصهاتجمم‌صز دفعطه رکنه؟‬
‫هنعط هب‪0 2‬صهاوظ صذ عاومطعد عصتاعه روواظ‪۸‬‬ ‫مس فحطع غاط عطاه طعععه ‪0‬ععظ وعاهطع‪۲‬‬ ‫‪0002‬‬ ‫‪۰‬‬
‫ججه مزهرمعه چبام صنه رتوتمعصت ظ صا معمطط صقطه‬ ‫‪ 0125,‬فطو ترتعطاه طعهه ‪0‬ععظ ‪61۵۳062‬‬ ‫‪۲‬‬ ‫‪-‬ص گم دنه خحعجع ‪ 2‬مد موجه معط[‬
‫"رقتماعه طعنامط اه عصنم برد تصمصمه ‏‬ ‫‪ ۶‬عصتصصنععط عط وذ صطلق عط ‪0 ۶۵‬صه عط م‪62‬‬ ‫و‪ 510166111‬حعصم غصمتموم‌تهر راهم معا‬
‫مطو ‏‬ ‫امین‬ ‫(لز معط خقطا (عع‪. 1 ۶‬تطعصمت‌قامد تتفط‬ ‫عبط عط صد معمص ونمعموده وم‪ ۶۷, 2286۲۷‬با‬
‫عصلق تمبعه مممط فقط ومتجههع]‪52۷1, ۷‬‬ ‫‪2101۷‬‬ ‫‪ ۶۵‬لدم معط ععلن ولنملنه‌تانجمر فص بعتنهط‬
‫واع‪ 605‬صا عم گم ‪ 61۵۳‬عط طذ‪ ۱‬عصتلجع‬ ‫وتیل ‪۶‬ه اند فطل طذمه وعومام ملظ مط ‪1‬‬ ‫‪-‬تتعحصظ ‪4‬صه همان م‪» ۵۷‬د‪2‬لومطعون‪0‬‬
‫‪ 000۵۵۹-‬ومرمطیعم و طمتطا گن صسامص! اععها عمط‬ ‫تاش و‪ 62۶‬ص‪. 1‬عمصهل معبهع‪ 1‬عطو ما‪ 2‬رت‬ ‫‪ 2,‬عبت هم‬
‫‪ ۶۵۷‬ما اج م‪2‬ز‪ ۲۳‬او معط موم ط‌نطه رتصون‬ ‫‪ ۲‬عصتاهمطه صمط عصهصمعتص فهمد تتمصهمآ‪۷‬ز‬ ‫لد نهد عقط عصتاه‌مطه صنععط [لذ ع‪5‬؛‬
‫وا ‪12‬بتاوع‪ ۳‬صلز‪ ۳‬صناعهظ‬ ‫‪۰‬‬ ‫عطا عمط ما ‪0 0662‬ص‪ 2‬رصحععظ عذبمصد عمط‬ ‫کصناعد مه عماج ولمهتلعصص ر‪ 7‬تمحاجمعع(‪1‬‬
‫مه رتوداونمص ملظ صهتتمع مب مطع ور‬ ‫‪۰‬ص ‪0‬ات رن قط م طتزد‬ ‫عصععصمی غماص عط‪, 1‬لهتتاعع؟ عطا حصمت مصحمط‬
‫رعصنمامن‬ ‫معط‬ ‫دم ومصنً صتحصد مسح مج‬ ‫ولهتاوع؟ فطع جوم صحعطع ‪ 1‬صا وعله نار‬ ‫‪ 62217129۳‬عم ‪,‬قع‪1‬منای ‪۵۲1 06177201‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪,‬صمتاع‌ن‪0‬م‪2‬‬ ‫‪ 2‬و معط‬ ‫تمعتاتام عجماه‬ ‫و‪ 60‬صول ‪0‬صح ومد‪ 61۷ ۰۶۷1 22:6۲۷1‬عصماه‬ ‫اجه صم معط ععطاه مطا رلهعل‪ 1‬عظ ما‬
‫‪۶‬م مصحهه عطا طانمه ‪0‬عنمتممععه رعصنً‬ ‫وم‬ ‫تلبل ‪ 6۱0۲ ۶‬معط عصنومام فقطا علع‪ ۶‬عطو ‪02‬و‬ ‫جممه نز عمنومی عتقط فعامنم فط[‬
‫‪. ۶‬لعنعمامط نوم و عصناً ععطاه ‪6‬ظ‪. 1‬مععصه[‬ ‫صقطع ‪0‬و عمج رعلنا اه سفط صنا بط ‪06‬ص‪1‬عظ‬ ‫عنطم مهمتصحصه معط غعط صعع‪4 1‬صه رتعطاه‬
‫‪ ۶0‬طمننومتان ‪ 2‬امعم وز‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪ ۵‬ون ]‪0۵, ۳‬هام فقط مه وتهص فبامتعدم‬ ‫عط انح رقممع عمعد هس لمع ‪06۳2۵‬ممج‬
‫تقنتصنه ‪ 2‬و مه ‪ ۶۵‬جمتادعتین م‪۲‬‬ ‫"و‪۲ 61 67‬ص جرد عم فصهاتممصصد تومصود فطع‬ ‫‪ 0۲0-‬عصناططمنو‪:‬ء صماعصمی ‪06‬ص خقط عصه‬
‫‪۵0۱‬ظ ‪ ۲‬معط عصنع‪ 1‬خقطا مه صمتافعنای‬ ‫‪۰‬‬ ‫و‪ ۲622 ۲۵۷ 0‬عط) ‪012. ۲ 0611‬و مطو‬ ‫‪ 67۳1 62801‬ما عمتنتادوی ‪ ۶۵‬فصعفجه مه ‪0601۷‬‬
‫تا رصعصد تعصندعه غمد عج‪ 2‬عهصنلهع‪61 1‬‬ ‫صذ غطوق ما صحعا عصد ‪0‬عحلعط عامد فط مه‬ ‫‪76,‬‬ ‫‪3‬‬ ‫و‬
‫‪۱۱۸۲۵ 1۸۵۲۲۳۵۲۵۲ 1۳۲۲0۹۳۵۲۲۲۲ 0۲۲۱۳۲0۳۲۶ ۲‬‬ ‫‪۳۳۳۵۵‬‬
‫روز ‪۳‬‬ ‫هقی‬ ‫ریت‬
‫ود من‬
‫‪1۲۵۸ ۲7901 ۵60‬‬
‫‪2‬‬ ‫صحطجعص وه[ ور‬

‫صتحدد عطا مهد عافهة مه حنطوتمعمون‬


‫‪0‬اعط ععمععمه‌تیی عم له ج ‪ ۵‬معنوما‬
‫ح روتع)تمنامفعط آواوع‪ ۲‬معط ‪ 2‬توق مدمه‬
‫عط صد ‪46‬تنناجع؟ قدمامع‌دل ‏ صهتصهع‪ 1‬طم‌نطه‬
‫موه تج عتامعمومتاهن صتعاصنا منهم]‪۷‬‬ ‫‪266۲-‬جرد هد عاعها عتلطبام که متصعصصم‌ماهبهعل‬ ‫جه موجه فنط مد وعععه ممصصتاعمصمه رون‬
‫دوع عط ‪62‬‬ ‫‪ 0‬روعوه» عصصمو صد ‪42‬‬ ‫‪ 2۲۱ 1 621-‬عباوعز فط‪. .1‬عحصلط منامتعه ‪ ۵‬متا‬ ‫عطا ص ما متایبطتطوذا بعتقوه مملنعه‌د صع‬
‫هم چم وسعتت متقطع غبامدلج ‪0‬معافج صقط ‪ ۷۸۲‬اجه‬ ‫‪ 2۲۷-‬رنه آگقطی وکته‌عهدط مصلظ تمه معط و ‪06‬‬ ‫قنمصمنم)متاصم مهتم معط جهن بنامگ ‪ ۶۵‬وصتقط‬
‫قصه فبامتجن عهع فم‌علهصه ملظ مط رحتطودمد‬ ‫‪, ۱‬عم هطک امه ‪0‬صه تصععطم‪0 ۷‬دّرٌ‬ ‫حتوصمی لهنمتعصصصمی جم تلقمو ‪ 0682‬و ‪0‬صم‬
‫قتماممهد ما عبافود قطع ‪ 06602۵‬ط‌نط‪ ۱‬وه‌نه‬ ‫‪-‬ع‪ 1‬وا ع‪6‬زدانده عطع ‪0‬عطمصییها تصم‌فطم]‪(۷‬‬ ‫مصعصت عطا لظ صق حصل ‪. ۶1 2‬مصمتاعهل‬
‫جح ممتعجعدجوه تحتبطلیه رصعتعتاتی آمتههو ‪۲‬و‬ ‫ملق مهد مطا‪ .‬کج ‪ 4۲۵‬حرتفطه ه عصتاه‪۷‬‬ ‫ووتصنک معناً رورم موز ه ناه‬ ‫‪6‬‬
‫قه حمصعمن گم صمتاهتمع م‪ ۵2‬ه ممتاهعهله مطة‬ ‫‪ :061126-0 ۲۷۵۱۰ ۵۷۵۷‬عطا ‪ ۶۵‬با‪: ۷۳ ۵‬وتمءاه‬ ‫ج‌زط عصم ما ‪7‬ز‪ 2۱‬نع ‪ 0۲‬فقط مد فوآهعه‪[۵]۷‬‬
‫تچ ‪ 0616761‬جوبی مه ممتصامه من اه مه‬ ‫ومع بانط که ملظ مطا معه‌عهم‌ونه ره‬ ‫‪ 6۱۳7۱ 11‬تا رفتاله فبامتطنتل ‪ ۶۵‬و مد‬
‫‪6‬مناتاجع عمج هصته‌ه دم مدا فقعتدم مطع‬ ‫همام‪0 ۵ 2 26۲‬ص غقطسا بط هه‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪ ۴0‬و‪ 01 721‬و فصرتبتاعد صد عمط‬
‫متطامیمعصعی صفطا فصعصمماهتعل عتاحصععت ‪۶‬ه‬ ‫حلذه معط ما فصصلط یاوه همه ناور داعم هرز‬ ‫طمیاصص و‪ 5‬توط‪ ۱‬وعم‌ترهر عطل بودا ‪0‬ععلوه صعظ ‪۷۸۲۰‬‬
‫‪0 61,‬عتفعظ ‪ 2‬همتتهتعصهع رئام‌کاز‬ ‫‪۲‬رهل‪ ۵1‬وع‌و‪21‬‬‫تیاه« خقطا معلتعممم مق با‪ ۵۷‬ت‬ ‫وکطملامتا‪0۵‬زض‪-‬م) صوهتمدم؟ صا ‪06‬افمصا فهه‬
‫رعصمته‌کجمی عط ‪ ۶۵‬وعع‪21‬و وصنم‌مره عمط ‪1‬‬ ‫سنتج صظ‪06. .‬تهمتافنطاجرمه وفع ‪ 6۲۵۲۱‬وعممعن‪0‬بن‪2‬‬ ‫‪ 0606۵ 6۷60-‬امعاز قصعصت صعتصعی؟ معط‬
‫جنس تحقمطم) طمصوظ جمامم‌سن صهته‌اع‪۲‬‬ ‫‪ 0 6‬فاد ‪0‬صد ‪ 5066 06۵۵۲۱6۵۱‬معصعنل‬ ‫صهنم‪ 01‬معط غقطع ‪0‬مناجعد مقصمصه‪ ۲‬رعصنمم‪1‬‬
‫عد فطع صا علمجططمصب‪ ۳۳‬فط ‪۶‬ه عطوزلط مط[*‬ ‫عج عتمتعط تمد عمط مه ‪62 06002‬ص‬ ‫«للمعنعو‪0 :‬مطوتاطهایی هه ووتطفصمتامآم‬
‫سماصمیم و‪ ۵۲۵۷۷ ۵۳‬سعاظ مج (عتام‌مومتط‬ ‫لهمناتن ‪ 2‬مصتم‌ملعع صنععط صقم‬ ‫نم‬ ‫تمه لمعتصطعا عصنلزومتم گم نعفزطه عمط عم‬
‫جتمصمصعظ؟ صمصطوظ مبنه‬ ‫تطظ طعتفطگ؟)‬ ‫حلو؟ صهتصه‪ ۱:‬صم واممزدانده طذس صجعع‌ط ‪۵۷۷۲‬‬ ‫‪,‬عصصمععم ممتاعیلمتم صقتصه] ما عطز‬
‫‪0‬عاصعصصصدرمی ‪(" .‬رآهژعع‬ ‫ما ‪0‬عاهلمد عمناوعد و‬ ‫‪0‬صح حصهاومگ مج طمناه مطمت)ن‪0 2۳‬صیج ععم‪1‬ع‪1‬‬ ‫مج تطوندم رومام ‪ 2‬ر‪00002‬زه‪ .1‬صنطم]‪[۷‬‬
‫‪2‬‬ ‫به‪ ۸‬تمه ‪8‬صیه صیامزه]‪ ۷‬ملصه تاتم وطمنطمو‬ ‫لجع «تمصنلیه صه؟ فه عصطلمعم‪:‬ه رتعامطمه‬
‫توا فطع که ‪02‬عظ معلچ فد مطه مدای‬ ‫معط معلفمهد ‪4‬لنامم مهن سید فطل ‪ ۵5‬واه‬ ‫‪ ۶‬ومد عطا ‪4‬ععنمه رنتهمرممدسهمم عطا ه‬
‫حصح فطل صح عبنط‌ه صلز‪ ۳‬تهممتنهاط صهتم‬ ‫طمتانل ‪ ۵۳‬منم معط غعطسه جمعستهه معهتیط‬ ‫‪ ۶۵ 2‬صملعح‌تص عمجم عمط مصنل‌زنهتر‬
‫سعوا وج ‪ 11۵‬و‪ 2‬رعاعظ ‪ ۶۵‬لماوع مهتنطه منت‬ ‫*صصیزلعصه معط فط ‪4‬صح مه ‪06‬و ‪2‬‬ ‫عنام بوها میمصت صمتصمی هتنطلیی ‪8‬ممع‬
‫‪ ۶‬ووحل لمع عطء صذ جمامعسنل مممرمنص ‪ 2‬هر‬ ‫عنعلاه احط عمط ملهجدد مطه رصهءلتل ‪21‬‬ ‫و ‪ 6۲6‬از ملد حصاق ‪062‬صعاصد پوافندمتنمو وه‬
‫عمط رنه مصهع صا نموه له متامتجمو‬ ‫خقطا یه معاصتهصر ‪ 8491,‬صذ للمو صمتصهع‪ 1‬رم‬ ‫عنام عطا مت اعع مه ععصهعطه ‪2‬‬
‫یفنم‬ ‫مج‬ ‫متقصتهگصت‬ ‫مد حتطومعصعیمننتج ‏‬ ‫تام ملنامم بههبوهاوع ‪ ۶۵‬فحصلط آحعنطا نوم عمط‬ ‫مه مه معط ره م صم عم مط‬
‫افتم‌طمصد مه مصود]‬ ‫هتنامز‬ ‫منط م‬ ‫‪ 2‬مصصمعع فقطظ صهتطه ‪. ۳‬رهم ‪68‬ص عظ‬ ‫‪-‬ط ‪] 5105066‬وتا رفت‪6‬م‪2‬م‪ 5۵‬نی صز ومتاتی‬
‫‪-‬عنلوعد جوم تمنمعتنل صهتصهت؟ فطل همم‬ ‫عط "رهام هصتامل‌تصتاصن فصح ‪46‬هعونطاممو‬ ‫‪ ۶‬فع‌عصمط فصلظ چ اعمعصی مطم ولمبزس‬
‫‪ ۵۷۷ 0‬مصنه متاحصعصت فبامتیهر لب ‪ 2‬هرز‬ ‫‪012.‬و‬ ‫‪ 6۳‬ناما قماهعصد رهم‪1۳‬‬ ‫عصتصصتهعد ونعب عط صمظ متیومخری منلونام‬
‫و ‪. 1‬وادنمتنهه ملمهعزداناه حصلظ نام ععلها ‪۶۵‬‬ ‫‪-‬طلنای تحصمتانع جم فص معلممد ‪ 01‬ون عغتصط‬ ‫من عطا عع‪ :‬غمص ‪ 1 0‬معلمصمیه صد و‪۵‬‬
‫زفصاط وتمععیام معلقصه مه فنه چم طهباممع ‪۶۵2‬‬ ‫سل مط للظ ما صمتحعصهه ‪0‬ععه مط ‪. 1‬عام‌وز‬ ‫که ‪0‬ص ما عصذروتا ند غیت ص‪ ۷۷‬گم وومطل؟‬
‫رف وزمم‌وبیم‪ 0002 0‬ععلقمه صعبه تمصصی ‪۵۷۱‬‬ ‫‪.‬عقصصهصر‬ ‫فط‪8 ..‬ص‬ ‫مرمع‬ ‫صوع‪1‬‬ ‫‪ 0‬ت‪ 62‬هه ‪ 1 02۵۲‬رتتاوداه موب از امه‬
‫ع‪۳‬ه‪ 2‬تقطا معوه‬ ‫‪۳‬‬ ‫عطا متفه صلظ مصنمتدم‌منمصم معط ععنل‌توطابه‬ ‫«صه ‪0‬ص عصهلیی ف‪4‬صح صمتعععت‪4‬ص صه عم‬
‫اه صمتاجعای عط ‪06‬فوع‪ 002‬فوع‌تج معط[‬ ‫وه‬ ‫هی جمامه‌سل ‪. ۸‬جح چیه صد ‪011‬‬ ‫مصلط مطا یداه عمط ‪« 810‬المنتمه مه زد‬
‫فنط ‪ ۵‬عمنیهمع‪ .‬هتحمصممنو‪ ۲‬ما متطوتموهمم‬ ‫عصعاطمتج عبتاتاهم‌دی عمط همع رفهد مع‬ ‫تصعخصی لادم و ما ‪0‬عجصمعو تفمط ‪816561. 1‬‬
‫عصععت صعتصمی فطع که معط وه اتمدمرمع‬ ‫‪۳0 720.‬‬ ‫ملظ فط معصتتومهوعه از‬ ‫مد‬
‫‪۷0‬و ‪ 2‬هجوت ماصمجمرماه نا تفیل مر[‬ ‫‪60‬ص تبه‌فحطی‬ ‫جه عصعحصصومی عصتلام؟ ‪2‬‬ ‫فععته عطا ‪ ۶۵‬توص مط هم عععامت عظ["‬
‫ت‪0‬ناو ‪-‬صع هم‬ ‫‪-‬صححیه ‪ ۴‬مصمتاهوتصموده ‪۵‬‬ ‫مصصممت ‪ .‬فیامتنوو ‪.‬معط گم ماما م‬ ‫‪2:‬‬ ‫صجوعلصهر‪ ۸‬بدا ‪ 061‬مه مهد عفمطا مه‬ ‫‪5‬‬
‫حصمی قصععما؟ ‪ ۶۵‬حمسج تعطامصه ما ‪0‬عاصلمجر ‪2‬‬ ‫حصعحصه‌ ‪ 2‬قظ ‪ ۵۲۱‬مه وتمه و ‪ ۵‬یدنج‬ ‫‪ ۷1:‬هط ‪0‬نوع مطما رصهتصصتطهر ‪۳‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪۰190‬‬ ‫‪,‬ومت‌آممهد صلق مضاجمی هم موه ونم‬ ‫هصح ع‪1‬متاجه عنط ما «للمعفتمعمه همه لع< وه«‬
‫ما ‪060‬عژوننه مز جق‌لفده حصلن صتصوع‪ 1‬فط‪"1‬‬ ‫‪ 8۵. ۵۷۷ 6800 6‬عصنععه موز عملیام‌صز عط‬ ‫چلامی‌معصد مهن فعظ عطو رقع‪ 22‬طا راحطا‬
‫سم صد متهمتک‌صرره هت دا فطمتام‌تاوع‪۳‬‬ ‫عمط ‪ ۵۲ 010 2‬عمط ممصل صا عمصملامعیه معط‬ ‫‪ 61‬ممصلط فطا ‪06‬دانموعن غمص ‪0‬عظ مط عط‬
‫‪,‬عتملنهه فطع مه مبم‌ممصمصه اعامط فطا م‪ ]۵۳‬سب‬ ‫‪ ۳.0‬مصصلع‬ ‫‪1‬‬ ‫‪ 2‬عمفنمد میاه‬ ‫‪ ۵‬من‬ ‫طامج حدم عصعصصصصمی‬
‫فطمت معتصمعته لمصمنوعع‪1‬م‪ ۳‬عععط مه عم‬ ‫عنط صا مصعادامدج ‪062۲ 2‬و ‪2‬تحصچصیه‪71‬‬ ‫‪۵ 027۵0‬ص ‪1‬اصتا رطمتادعتان عطط گم وعنو‬ ‫‪22-‬‬
‫‪ ۶۵ 2‬تصعصهع جه بمی‌زدانه عطا نج فافم‌امدج‬ ‫عمط فقطا نعع؟ عطا ما عصتمهتم‪ :‬بط دعجج‬ ‫سطفط‌ناو‬ ‫تحص‬ ‫تعطنمصح عقطا ‪06‬ومممنو‬
‫هار ود سل عطا ل‪4‬صه راز‬ ‫ولاانه فطل صا معصعصته عصمو بتعصند ونجم منح‬ ‫عظ ععصمع‌قومه ووعدم‬ ‫تعاقً ‪ 2‬قج ‪0‬عقصمصه‬
‫معط ‪0‬صح عاوجع م‪ 6‬مسبت دمتاومندی فط[‬ ‫فطل طعبمطله رقصعصن وه عقتعوو مص ‪0‬صو‬ ‫بصعادامیص مه طنه وللی‌فنهعمو لمع من مصنا‬
‫)‪(+‬‬
‫(‪۲۸] ۲۳۱۳ ۷۷۵‬‬ ‫|‬
‫‪2‬‬ ‫میم‬

‫‪ ۱۱۶۲‬بطا‪ ۸‬عطصعهه وبا احجمت‌مممه دز‬


‫حاصسط جنصهت موی مصمی ول م‪ ۵ 6‬عصصتا ععطلام)‬
‫عفن طان صقطه‪/‬عا ها هد‬

‫‪9‬‬ ‫وت‬ ‫ت__‬ ‫متخ ی‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‌‬

‫‪-‬اطولو د هه امعم آدبنایع؟ ‪ ۶۵‬مومع عوتعا د ‏ ‪ ۲۵۱۲۵۷۷‬عط) ‪۶۱2۱‬رحمطدع‪ "۱‬هصذرهه عصعنعمه عطا که هصنصمعه عطا عونت موز‬
‫‪,‬عنوو‪ (0]۷‬طحطگ عط رفسمه لم‌زمماعنط خهی‌ت)نصوده عطا که تدای عط صذ صممی مد صحطدگعا که جنما هصتهم‪:‬‬

‫‪۷۱۸۲۷۱۸۲۲ ۵۵/۳۳۲۱‬‬
‫و‪01 ۸۲۳) ۳۳1 ۲۳۳‬‬
‫دوع عطا عع‪ 21‬م‪ 1‬عته وجمامع‌تنل صهصهم‪1‬‬
‫تعطا مصنسمااه! فصتصصمند عنطا صنجعه‬ ‫‪0‬‬
‫‪ ۰۷۲20۹۵۵۵۵۷۷۱ 6‬ده ععهصمهآصمی اهتنا ‪02‬‬
‫‪ ۰0‬کز‪61۳1 1‬‬
‫‪ 62 03:01 ۵0۶ ۵6‬رعصتصهمده عط) صا تمزاتعظ‬
‫هم جماععتنل رهلهنااضا مادام باه‬
‫هگم ح ‪ 01‬مد ‪4‬عللعطمی عذ ‏ مصاگهعه‬
‫توت‬
‫‪46۱0 ۲‬عطمد فعصتاهعص وس مه عتمط[‬
‫حن صهتام هط بو دوز اعت؟ عفط‪. . 1‬مل‌تناهه‬
‫عط ‪0‬ص‪ 2‬صح ‪ 2 11‬مصتطفط آعوونا ‪۲۵۵6۲ ۷‬‬
‫‪1۳1‬‬ ‫‪ 0۳1۲۷۱‬فا رتماعتنل طفتصهصگ جوز و ‪0‬صمععو‬
‫وعصنطفط ‪ .‬بصممه ‪2 21‬‬ ‫عط و معط‬
‫فصمه تصمو ادعن‪0۵۳۳‬‬ ‫معت(‬ ‫وم‬ ‫عط‬
‫معط صا عصناه‌وصی طامنا ععه "عطاهتاعظ‬
‫‪0 6,‬و‪ ۷۷۱ ۱‬عظ) ‪] ۲۵‬طعذ‪1۳‬‬
‫صععط معط ععصعع‌گمی عصه اجه عدج؟ ‪05‬‬
‫‪55791‬‬ ‫‪۲8۳۳‬‬ ‫د‪2 ۳۳‬‬ ‫‪-‬جه لاه اقطغ هه رحلتطجه ها ‪06۵۵2۲۳2‬‬
‫صحتصجع؟ مععصه ما عذاذاننم هه ععع‌جم عط عاداه‬
‫‪۸۲۸۲۷1‬‬ ‫‪۲,۳۶۷,/‬‬ ‫‪۷‬‬‫دس‬
‫‪0‬صه طعه)تیه‪ ۱۴‬ممعمطک تمعن‬ ‫تمعن‬
‫‪)(,‬طه‪ 062۱6۷ )۱۳‬داه‌همهنب‪2]۷‬‬ ‫‪۶‬‬ ‫‪۶‬‬ ‫صمتاتاه‌ورصصی داط‬ ‫‪۲‬مو) مصزبن عط ‪ 1۳‬وه‬
‫م‪۸‬‬ ‫معط که عمصصکی دس‬ ‫طسو‬
‫مفتطم ]‬ ‫احممتاجمجمنعا‬ ‫صلز‬ ‫راوتتایی‪۳‬‬ ‫کا‬ ‫‪5۳۳/۲۸],‬‬ ‫‪۵‬‬
‫لدتای؟ ‪ ۶‬چبمع اعدا معط که عصه ‪ .‬هجمصد‬ ‫[[‪ 2۱۲‬لحم ‪ ۶2‬معصنوععیی لهتمعمه عط ‪1‬‬
‫عه فا عطگ ‪,‬صفطع صا ومد اومناه‬ ‫‪ 151‬وه ‪6۳2‬‬
‫تصفزاعن داء‌طهممم‪ ۸‬صعئلم؟ وط ‪8‬عنصدمرصم‬ ‫معلم ما عشباطن‪ ۸ ۲‬عهمعللفطن مط ]‪۴‬‬
‫تاناتی) ‪ ۲.‬فصح ‪ ۲,‬فصد (خطعند قجمععه)‬ ‫‪ ۰‬ص‪ 6۱۲‬رصم ‪" 2 5‬ات‪۸‬‬
‫«مناتاهمصص اه تمعن عمط رمکلم‌م‪ ۵]۷‬مد‬ ‫‪ 6(1-‬رحصج ‪ 5‬اج ععنعز‪ ۶۵ ۲‬معدز‪61 2۸::‬‬
‫حاصعاه) ‪ 6:۳1. 61‬ما وصتمی وز معصه‪ ۸۰‬صار]‬ ‫ما ‪ 01‬ده فقط بملمطان‪ ۷‬مانلا‬ ‫علصو‬ ‫‪ ۰4‬تعحاصصعي‬
‫عصصاا مس صا هصتصهای وا مفهاه‪ ۷‬ععن‪06 ۷1‬‬ ‫‪ --‬واه‬ ‫م‪1‬‬ ‫عم‬ ‫هاگ‬ ‫عطا )طونم‬ ‫[[ ععصنصععیه ادنععم‪ :‬عععطا ‪ ۲0۲‬فاععم‪11‬‬
‫رجمتامیز عاهتتایی‪ ۶۵ ۲‬ادبتای‪ ۲‬معط ظز‬ ‫مهن‬ ‫‪ ۲0 6‬رحل‌ععص ‪ ۷۷‬جه ‪۱6‬ع] علزً ما ‪66612‬‬ ‫لاحا‪ ۲‬لدعم عط و علوهء صه عظ‬ ‫عععن‬
‫‪-‬زلمع(‪ 1‬عط عز علفمه‪ 6۲۳ ۳‬مه "امفطمن‪.۷‬‬ ‫بجصد ما ‪060‬صمایه عفنهآممد امد عط ‪۵‬‬ ‫‪,‬مه عم ما منم فعباقطظ وح عناوم‬
‫‪ ۶۵ 1 ۰6۵5‬بجع‬ ‫‪ ۰۵‬علطا اوستایی؟ عطا ده تمعن‬ ‫‪ 001‬و ‪"1 6 861۳۳‬‬ ‫‪۰‬‬
‫‪111. ۰۵6۲۲ 3,‬‬ ‫‪6791‬‬
‫‪-‬‬
‫رب‬
‫‪51‬‬ ‫‪1‬‬

‫ار ‪2۱۸۱‬‬
‫‪۵۸۱۵۲۵۸۱۳۲۲۱۷ ۱۷-۱۳ 2‬‬
‫‪(۱/۵‬‬ ‫‪21-16667۱0۲ 5:1976‬‬

‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪۰‬‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪:‬‬ ‫‪ #‬و‬

‫کار گردات ‪ ::‬ده‬ ‫کارگردان م‪:‬اریو مونیچلی‬ ‫رش‬

‫‪۱‬‬
‫وع‪۳[0‬‬ ‫‪1‬‬
‫ی‬ ‫(‬
‫‪۵299‬‬
‫‪۲۵۸۱‬‬ ‫‪۱‬مدا‬ ‫‪۱ ْ۱‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ 0۳۱۱۷‬نلبه ‪۲‬‬
‫‪۱‬‬ ‫‪ )۰--‬ندهند‪( .‬مگر در صورت صرورت برنن ‪( ۹‬‬
‫ب‌قند‬

‫شیرخوار را در طول شبانه روز اجرا کنند دور بخش‌های‬


‫‪ ,‬اقامت شبانه‌روزی مادران و نیارهای فیزیکی و عاطفی‬

‫سب میل وتقاضای شیر خوار باشیر مادر تشویق‪ :‬کمک و‬

‫یت از مادران شیرده را بیگیری نمایند و اطلاعاتی در‬


‫نی‬ ‫در اختبار والدین قر ار دهن<‪.‬‬ ‫مشاوره شبردهی‬
‫معاونت‌بهداشت‬
‫*ذفتر سلامت حمعیت‪ .‬خانواده و مدارس‬
‫اداره سلامت کودکان و ترویج تغذیه باشیر مادر‬
‫اجراکتند ودر‬ ‫مر حه ر سرت در" او‬ ‫مادر‬

‫وتبازهای قزر‬ ‫ان‬ ‫لازمبرای‬ ‫‪ ۱‬پات‬

‫آنان را تأمین نمایند‪.‬‬

‫وقاصای شیرخوار باشیر مادر تشور‬


‫‪ ۸-7‬مادران را به‌تعذیه برحسب میل ت‬

‫‪ 9‬بعتاز‪#‬یفهقبروبد ‪( 9۳‬قلزنک)ستفاده نکنند‪.‬‬


‫مورد نت حامی و مراکزمشاوره شیردهی در اختیارتین قرار‪۰‬‬

You might also like