You are on page 1of 28

‫‏‪ ٩‬آذر ‪ - ۵۲۵۳‬شمارهوگ‬

‫‪ ۵‬ریال‬

‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫و‬ ‫و‬

‫کا رگردان ‪ :‬خوزه لوئیس بورائو با زگشت ازدریا‬ ‫دزد شکار‬


‫‪ .‬وم ‪۰۳۱‬‬ ‫داد‬

‫‪۳۲۷۲6۲۲‬‬ ‫‪۲۷۵۳‬‬ ‫و‪۸۵‬‬


‫‪۲۱۲1 ۸‬‬
‫از ‪:‬ها‬ ‫ِ‬
‫‪5‬اسنا ول ‪ :‬بط‬ ‫‪۵۳‬‬

‫ی‬
‫مجموعه‬ ‫سازنده‌ی‬ ‫‪۰‬‬ ‫اصلانی‬ ‫محمدرضا‬

‫«سمث عیار» است‪ .‬جز این» ده ‪ -‬دوازده فیلم‬


‫کوتاه‌هم دکاررنامه‌ی فیلمسازیاوست‪« .‬شطر نج‬
‫باد» نخستین ساخته‌ی بلند سینمائیش ‪ ۰‬امروز‬
‫(شنبه ‪٩‬‏ آذرماه) در بخش مسابقه به نمایش‬
‫و ساخته‌اش‬ ‫به‌قصد معار فه با او ‪۰‬‬ ‫دبرمیآ ید‬

‫«شطر نج‌باد» پای حرفهایش نشستیم‪.‬‬

‫در «شطر نج‌باد»‪ .‬چه مسائلیرا مورد‬


‫توجه قرار داده‌اید؟‬

‫فیلم درباره عدم ارتباط عاطفی میان ] کفمآشیت‬

‫اینکه هکس باد خودش را میزند‪ .‬حرصی‌برای‬


‫‪ . . .‬اختلاف ‪ 5‬تشمکقن‬ ‫» نه «شدن»‬ ‫«بودن»‬
‫آدمهّاهم ازهمینجا شروع می‌شود‪ .‬برای«بودن»‬

‫اما‬ ‫فردی و تثبیت کردن موقعیت‪ .‬در «شدن»‪.‬‬

‫کفتکونی با‪:‬‬ ‫رلم بعضی ازادمها از‬


‫زايش هم هست‪ .‬البته فدی‬
‫«بودن» به«شدن» میرسند بعنی گونه‌ای تحول»‬
‫درآنها زیروروئی پدید می‌آوزد‪.‬‬
‫محمد رز صا اصلانی‬
‫آنچه که از گفته‌های شما برمی‌آید‬
‫کار گردان فیلم‬ ‫ایستکه «فلسفه» را مورد توجه قرار داده‌اید‪.‬‬
‫من از «فلسفه» هیچگاه جدا‬ ‫اصلانی‬

‫«شطر نج باد »‬ ‫از فلسفه جد! باشد» جدا از روبه‌ق ظاهری‌فیلم‪.‬‬


‫جریانی از فلسفه میگذرد که البته پرتأکید‬
‫وتحمیلی نیست‪.‬‬
‫عرفان چطور ؟ آعباربفهان هم‬
‫دپارخته‌اید ؟‬

‫که نادیده گرختن آن یعنی قطع‬ ‫آمته‬ ‫و جود‬ ‫بیان فلسفه در فیلم شما » باو اسطه‬ ‫اصلانی ‪ -‬اگر رسیدن به‌قلب حضور را‬
‫ارتباط کامل‪ .‬دراین میان تماشا گرانی ‪ --‬در‬ ‫تصویرسازی با ادررتباط شخصیتها اين بعدفلسفی‬ ‫عرفان بدانید» بله عرفان هم مورد توجه من‌بوده‬
‫اقلیت البته ‪ -‬هستند که به سینما از دریچه‌ای‬ ‫یید؟‬
‫را پیاده کمن‬ ‫است‪ .‬حضور داشتن در قبال احساسی که درآدم‬
‫جدی مینگرند‪ .‬فیلم من سعی در ارتباط با این‬ ‫اصلانی ‪ -‬تصاویر اگر نتواتند با تصاویر‬ ‫میگذرد‪ .‬به‌اعتقاد من حضور در مقابل هرنوع‬
‫دونوع قماشا گر دارد‪.‬‬ ‫قبلی و بعدی خود رابطه برقرارکنند» تصاویر‬
‫مرده‌ای هستند‪ .‬فلسفه سیر همین ارتباطات است‬ ‫میگذرد تفکر‬ ‫درونش‬ ‫آنچه که در‬ ‫درباره‌ی‬
‫میتوان گفت کهدرفیلم سعی خودرا‬
‫د رگرو این ارتباط د وگانه گذاشته‌ابد؟‬ ‫که بستگی به‌يك جمله و با يك تصویر ندارد‪ .‬از‬
‫‪ ۱‬ارتباط کامل تصاویر وجملات با همدیگر است‬ ‫بویژه درآنانکه معصوم‌ترند‪ .‬خب» اگراین‌عرفان‬
‫باشد» فون‪ ,‬قذر فیلمم رعایت کر ده‌ام‪ .‬آما در کل ‪۰:‬‬
‫کفیهلم خود را فداکند‪ .‬یعنی من میدانم که‬ ‫تم‬ ‫عوارگ خوا‬ ‫فلفه‬
‫نمیتوان با تماشاگر فیلم فارسی رابطه برقرار‬ ‫تحت تأثیر فلسفه‌ی غربی هتید با‬
‫نمود‪ .‬این البته خواست من هست اها شرطیکه‬ ‫شرقی ؟‬ ‫به‌اعتقاد شما ‪ .‬فلسفه تااچنهدازه با‬
‫در «سمكث عیار » فلسفه‌ی شرق‬ ‫اصلانی ‪-‬‬ ‫سینما ارتباط دارد؟‬
‫مظر حست افا فزاین‌فیل قلسفه‌ی ثاریم را درنظر راسرگرم کنم‪ .‬فیلمسازی کهقصد سرگرم کردن‬
‫مردم را دارد» مسائل اساسی را لاپوشانی میکند»‬ ‫داشته‌ام ‪ .‬اینرا هم بگویم که «شطرنج باد» يك‬ ‫میتناگی سطحی‪ .‬اراه میهد ‪ .‬سا از سائل‬
‫نگنردمه‌ای هم‬
‫سر‬‫اگرچه دنیای اخیر» دنیای ک‬ ‫فیلم جنائی ‪ -‬حادشه‌ای است‪ ».‬نوعی هیجان‬ ‫اجتماعی و فلسفه جدا نیست‪ .‬میگویند فلسفه‬
‫حست‪ ۴ .‬خلکامیکه تماها کرسپنما را خترقا‬ ‫که وجوه فلسفی فیلم را پنهان ميکند‪.‬‬ ‫درانست‬ ‫سقوط کرده » این درست نیست ‪ .‬به‌اعتقاد من‬
‫شر گرهی‪ ,‬می‌پتتارته من کهیتو الم در رابطه با او‬ ‫بطورکلی این فیلم دوگونه مصرف‌کننده ‪--‬‬ ‫فلسفه می‌باید تحول پیدا کند‪ .‬سینمائی کهفلسفه‬
‫پیشقدم باشم‪ .‬من «شومن» نیستم «لوطی‌عنتر »ی‬ ‫ل سینمای آمریکا ‪ --‬وسیله‌بیانی تماشاگر ‪ -‬را می‌طلبد‪ .‬متأسفانه توده تماشاگر‬
‫ث‪-‬‬ ‫را نشن‬
‫ماسد‬
‫هم نیستم‪ .‬من فیلسازم‪ .‬وظیفه من جز سگررم‬ ‫سطحی میئود که هیچ حرفی را عمیق برگزار سینما بخاطر اينکه سینما را بعنوان سررگرضی‬
‫گر هن است‪.‬‬ ‫باور میکنند نه هنر » نوعی پسند منحط در او‬
‫‪ ۹‬گفتید جه قصه‌ی فیلم خی جنالی‪-.‬‬
‫ررم کننده‬
‫اه‌ای‌دارد‪ .‬پس‌این‌خط هیجانی؛س گ‬
‫‪9‬‬

‫فد‬ ‫و‬ ‫ی‬ ‫ی‬ ‫‪9‬‬


‫‪۱‬‬ ‫‌پ‌ اا‬
‫ابینن ظاهر» حرکت دازد بهتر القا میکند‪.‬‬ ‫‪8‬‬
‫یرهای‬
‫رد‬‫ری آدمهای فیلم » اگزجیمله‬
‫زوزهره نیست‪.‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪ ۱6 ۰‬تفکرات‌آنان » درگیریها را میسازد؟‬
‫اصلانی ‪ -‬بله» دقیقاً‪ .‬گدیررشان ازطریق‬
‫نکر است ‪ .‬حادثه اگر هست » زائیده‌ی این‬
‫دگریری حاصل از تفکرست‪ .‬رجزخوانیهائی که‬
‫ات درننتر از خود «جنگک» است‪ .‬معتقدم که‬
‫حنگ آدمها بك برخورد آنی‌ست‪ .‬طرفی میبازد‬
‫و همهچیز نمام میشود‪ .‬اما رجز خوانیهائی که‬
‫تنم آدمها را ایجاد میکند و طفغیان روحی‬
‫برمی‌انگیزد» میتواند تفکر آدمها را نشان دهد‬
‫تگاه که ميکنيم‪.‬‬ ‫را ‪.‬‬ ‫ی‌چنین شخصیت‌شان‬ ‫و‬

‫مي‌بينيم این زجزها در کار «فردوسی» جهت‬


‫و هدف را معین میکند نه خود جنگ را‪ .‬او‬
‫اشعاری‬ ‫مثلا تیر بگهنکاماشنتن‌رستم»‬ ‫ورصف‬
‫د‬
‫پس زیبا می‌آورد‪ .‬پعنی عمل را توصیف میکند‬
‫ورنه نتیجه‌ی‌عمل‌معلومست‪ .‬کار ی که «برشت»‬
‫گ‬
‫هیکند » دشررقی » خود تفکر هیجان‬ ‫م‬
‫برمی‌انگیزد‪ .‬مامیخواهیم ازخود حادثه به‌هیجان‬
‫که‬ ‫و»‬
‫کجی‬
‫بيائيم نه ازطریق تفکر به‌حادثه‪ .‬آن «‬
‫و دانه‬ ‫سفت‬
‫دک‬‫روزها می‌نشیند با خاکی در‬
‫ی‬
‫کشامییت‬
‫و‬
‫تسقشنتیف‬
‫|در به‌اتتظار می‌نشیند تا دانه سبزشود‬
‫وق‬
‫میکارد ن‬
‫در اصل با هیجان درونی سختی طرف است چون‬
‫از راه تفکر به‌این هیجان میرسد‪ .‬از دید يك‌ناظر‬
‫حتماً این پرسش پیش می‌آید چکگهونه این آدم‬
‫ب‪#‬چنین عمل خسته کننده‌ای گردن می‌نهد‪ .‬غافلست‬
‫هالاست‪ .‬این هیجان آدم‌را‬
‫که هیجان دراو بکم‬
‫روزمره بگفته‌ی‬ ‫ذیب‬
‫اها‬
‫کان‌‬
‫لمیت‌عامیکند‪ .‬هیج‬
‫فیلم‬ ‫و‬ ‫«پاسکال» نشانه‌ی انحطاط عظیمی‌ست‬

‫من» هیجان ریشه‌ای ونهادی‌ست نه‌آن هیجانهای‬


‫حاصل از جنگهای کوچك روزمره‌اند ‪.‬‬
‫‪« ۵‬نطرنج باد» » از نظر بازنگر »‬
‫اجتماعی از بازیگران تأترست ‪ .‬اینگرینش را‬
‫چگونه توجیه میکنید؟ ‪7 .‬‬
‫اصلانی‪ -‬بازیگران‌سینمابافرم و مان‬
‫ختوهگ‌راند که مشکل میتوان آزاین رفتاره‌ای‬
‫ف‬
‫‪ ۰‬کلیشه‌ای بازشان داشت‪ .‬دستکم جدلی میطلبد که‬
‫از عهده‌ی من پیررونست ‪ .‬با تأنریها راحتم ‪.‬‬
‫بازیگران فیلم» بدور ازهرگونه تعریف وتعارف‬
‫دفریلم بازی نمی کنند» زندگی میکنند»حضور‬
‫دارند‪ .‬اینفراهم نمیشود مگر با فضاسازی‬
‫در اواخر فیلمبر‬ ‫کار یجائی رسید که‬
‫هیچگونه احتیاجی نبود که بهآنها گوشزد شود‪.‬‬
‫خودشان» شخصیت‌های محوله را ادامه می‌دادند‪.‬‬
‫این واقعاً توفیقیست که آنها در فیلم «بازی»‬
‫صحنه‌هائی ازفیلم «شطر نج باد»‬ ‫ککر دند‪:‬‬
‫تفییرنمیکند ‪.‬‬ ‫به صورت‬ ‫دراین روزها که روانشناسی‬ ‫‪۱‬‬

‫دراین هنگام بیمار تازه‌ای به این گروه‬ ‫بك سگرمی پسندیده و پذبرفتنی درآمده » فیلم‬
‫بیجان می‌پیوندد‪ ..‬این بیمار که نثش او به‌نحو‬ ‫«ک نکسی»‬ ‫رمان‬ ‫فورم ن که براساس‬ ‫میلوش‬

‫شده »‬ ‫استادانه‌ای توسط «جك نیکلسون» ی‬ ‫استقبال مستار‬ ‫»ازوشوی ناقدان ‏‬ ‫تشه‬
‫ازاکاو‬ ‫مك مورفی نام دازد که یرای "دبررفتن‬ ‫فت‬
‫ی دو‬
‫ضرچه‬
‫وم گ‬
‫تفیل‬
‫اه وشته است ‪ .‬این‬
‫اجباری زندان با زرنگی خودرا به اين آسایشگاه‬ ‫یا‬ ‫زندگی معاصر‬ ‫وبأأس دردنالک‬ ‫ازخودبیگانگی‬

‫منتقل کرده است ‪« .‬مك مورفی» نیرومند ‪.‬‬ ‫حدود زپادی موفق است لیکن در آن ارتباط‬
‫پرسر‌وصدا وسرزنده‌است وآن عده ازبیماران‬ ‫بین‌بیماری روانی وعوامل اجتماعی تولید کننده‬
‫که پتوانابی درك سضور اورا بدارند‪.‬بی دوری‬ ‫آن چنانکه باید مورد توجه و بررسی قرار‬
‫‪۰181‬‬ ‫‪1‬‬
‫ِ‬

‫سا‬ ‫بحاص شمیت‬ ‫نگرفته‪.‬است ‪ ۰‬معلوم نیست که دید گاه يث بعدی‬

‫فرار هیکیانه ‪« .‬مك مورفی» آشکارا مظهر‬ ‫فیلم نسبت به بیماری روانی درواقع بیشتر در‬
‫صحنه‌هاتی ازفیلم دیوانه‌ای ازقفس پرید‬
‫خوایک مياوتا رت عته ات‬ ‫جهت نوجیه ماهیت وریشه‌های آنست یادر جهت‬
‫«مك مورفی» برا ی‌اقامت نامحدود به اسایشگاه‬ ‫«مأث مورفی» به سرعت دشمن خونی‬ ‫مبهم ساختن آن ‪ .‬به منظور بررسی دفیق این‬
‫تحویل شده و ننها «راچد» اختبار دارد که‬ ‫پرستار«راچد» ميشودکه زنی است‌بسیارسختگیر‬ ‫مسأله » لام است که داستان فیلم را به طور‬
‫پشدن او از واسات‌ها‪۶۳۳ .‬‬ ‫درزنارده محرص‬ ‫وبا رفتار مستبدانه‌اش باقی بیماران را به صورت‬ ‫‪۱‬‬ ‫خلاصه مرور کنیم ‪۰‬‬

‫تحت‬ ‫موجوداتی مطیع و کوسفندگفت درآورده است ‏‬ ‫فیلم با نشان دادن بخشی دريك پیمارستان‬
‫و بازی شکل‬ ‫اکنون قضیه مهم ميشود‬ ‫«مك مورفی» ازهمان ابتداء میکوشد تا از نفوذ‬ ‫‪ .‬دراین نخش‬ ‫روانی شروع میشود‬ ‫امراض‬
‫جدی به خود م‌کیودا ‪« .‬مث مورفی» مصمم‬ ‫"و سلطه پرستار «راچد» بربیماران بکاهد وقمار‬ ‫هفده مریضش مرد زندگی یکنواخت روزمره‬
‫نشدنش اازسهایشتگاا‬ ‫خرص‬
‫مشود کهننهابراه م‬ ‫خودرا میگذرانند ‪ .‬توجه ما به شش تن ازآنها‬
‫خودرا نمیخورد » برای فرار اازساشگاه نقشه فرار "کردن است ‪ .‬او برای آخرین بار يك‬ ‫معطوف‌ميشود که دراین‌میان پنج‌تن‌از] تهابیماران‬
‫و با نگهبان نزاع میکند و البته این همه مهمانی خداحافظی برای هه‌تطارانش برپا میکند‪.‬‬ ‫میکشد‬ ‫عصی کاملا بی آزازی هستند ‪ :‬هاردینگ تیپ‬
‫اواخر شب به پکی از محافظین آسایشگاه رشوه‬
‫میدهد تا او چند زن و متدار زیادی مشروب‬
‫را وارد آسایشگاه کند و سپس همگی کاملا"‬ ‫در‬
‫یی پ‬
‫دیوانه‌ای از قض‬
‫‪۰‬‬ ‫خارج‬ ‫از کر‬ ‫اما مهمانی‬

‫تصو بری نات عدی از ناس‬


‫وهمگی‪-‬‬ ‫می‌ز بر د‬ ‫درهم‬ ‫تمام ‪9‬‬ ‫‪6‬‬ ‫مشود‬

‫سیاه‌ست شده به خواب می‌روند از جمله خود‬


‫«مكمولژفی» کهبهاينترتیبشانس ف راو‬
‫کردن را از دست میدهد ‪ .‬صنح وقتی پرستار‬ ‫نوشته ‪ :‬جبلیان وان نوستر اند‬
‫«راچد» میاید همه‌شان در وضع بدی غافلگیر‬
‫میشوند ‪« .‬راچد» خشمش راروی «بیلی‌ببیت»‬
‫خالی میکند چونکه در حال عثقبازی با پکی‬

‫برای شرمگین بودن او‬ ‫لچی‬


‫ی هی‬
‫لکه‬
‫دند‬
‫میک‬ ‫آمورد قبول ومایهٌُ تفریح سایر بیماران است ‪.‬‬ ‫است ‪.‬چسويك بث مرد‬ ‫صنفتی‬
‫پا سواد ز‬
‫«مك مورفی» برای بدست آوردن يك بسته‬ ‫است‪ .‬که مدام در‬ ‫مان سال به خود نامطمئتی‬

‫خودرا بدون لکنت‌زبان ادا میکند ‪« .‬راچد»‬ ‫؛نجره دکانك پرستار‬


‫سیکار خر «بندی‪.‬شده پ‬ ‫نگرانی بسر میبرد ‪ .‬تابر يك آدم بدخلق عصبی‬
‫را می‌شکند ‪ .‬یکبار بیماران را از آسایشگاه‬ ‫است ‪.‬مارتین جز آنکه دائماً مثل اطفال لبخند‬
‫با خونسردی و بی‌رحمی همه دفاع اورا درهم‬
‫می‌ریزد وتهدید میکند که قضیه را به مادرش‬ ‫فرار میدهد و با يك قایق سرقت شده آنهارا به‬ ‫نزند کاری نمیکند ‪ .‬ببای بیبیت پسر حساسی‬
‫خواهد» مت" ‪«۰۰‬یکیت ‪61‬تحمل"ازددست دا‬ ‫ماهیگیری می‌برد ‪.‬‏‬ ‫است که با لکنت زبان حرف می‌زند وتماپلات‬
‫ولحظاتی بعد در اتاق بعدی گلوی خودرا‬ ‫«مكث مورفی» سرزنددگی وشادابی را به‬ ‫‪۷‬‬ ‫ود اکشی دارد و از مادرش می‌ثر_ سد‬

‫از‬ ‫می‌شکافد ومیمیرد ‪« .‬مك مورفی» که‬ ‫بیماران باز میگرداند » بخصوص در مورد‬ ‫برومدن سرخ‌پوست تنومندی است که ظاهرا کر‬

‫تماشای این وضع به نحوی دیوانه‌وار به خشم‬ ‫جام به «مك مورفی» اعتراف‬ ‫اتنکه‬‫روس‬
‫سخپ‬
‫سر‬ ‫ولال است ووقتش را با کشیدن بك جاروی بلند‬
‫آمده خودرا روی «راچد» مياندازد و میکوشد‬ ‫میکند که کر ولال نیست وتمام رفتارشنقش‬ ‫برزمین میگذراند ونست به‌هیچ چیز واکنشی‬
‫بازی کردن بوده ‪ .‬چنین به نظر می‌رسددکه ‏ اورا خفه کند ‪ .‬تنها در آخرین لحظه یکی از‬ ‫از خود نشان نمیدهد ‪.‬‬
‫«راچد» تسلطی را که بر بیماران خود داشته‬ ‫هر روز صبح بیماران برای دریافت‬
‫‪۱‬‬
‫نتد‬
‫ک پر‬
‫یوبی‬
‫مبه س‬
‫محافظین «مكث مورفی» را‬
‫وبه این ترتیب «راچد» نجات میيابد ‪ .‬درتمام‬ ‫از دست میدهد ‪« .‬مك مورفی» با تحريك‬ ‫پرستاار صف‬ ‫د کانك‬ ‫جلوی‬ ‫خود‬ ‫‪6‬‬ ‫‌ داروی‬

‫‪۱‬‬ ‫بیماران به اینکه در مثابل فرامین «راجد»‬ ‫میکشند وچندساعت بعدی را به بازی‌می‌پردازند‪.‬‬
‫اما «راچد»‬ ‫زاارد‬
‫اما م‬ ‫افشتاد‪.‬کی بکنتت‬ ‫بدازظر «درمان "گروهی» «دارند کته بوسیله‬
‫«مك مورفی» چند هفته‌ای به آسایشگاه‬ ‫اچزیزی اطلاع داره که «مك مورفی» ازان‬ ‫راجد»‬ ‫یر («میس‬ ‫و فت‬ ‫مقتدر‬ ‫سرپرستار‬

‫نمیاآید و اوضاع دوباره به حالت عادی خود‬ ‫بخیبراست ‪« .‬راچد» میداند که زمان به سود‬ ‫کوناهی‬ ‫از واداره مشود » سپس کر‬ ‫بر‬
‫باز میگردد ‪ .‬در مورد این که «مك مورفی»‬ ‫اوست چون «مث مورفی» نمی‌تواند مانند سایر‬ ‫درهوای آزاد » چندقرص‌مسکن دیگر تلویزیون‬
‫کجاست شایعاتی بین بیماران ردوبدل ميشود ‪.‬‬ ‫اراان بت فص واه اااستکا مورا نوت وحن ه‬ ‫وبالاخره ساعت‪ ,‬خواب ‪ .‬این برنامه هیچوقت‬
‫بیس‬ ‫سر‬ ‫سپ‬ ‫س‬ ‫تِ‬

‫است علیه غول ‪ .‬اگر درگیری به صورت يك‬ ‫شکاف عظیمی که به این ترتیب در دیوار‬
‫ان‬ ‫حل‬ ‫راه‬ ‫»‬ ‫مشود‬ ‫مطرح‬ ‫گیری شخصی‬ ‫در‬ ‫ترا‬ ‫و‬ ‫می‌برد‬ ‫پائین‬ ‫امد‬ ‫بدبید‬ ‫اساش‌واه‬

‫است‪ *,‬چونکه‬ ‫نیزانا کربر‪ .‬يك راه تحل شخصی‬ ‫میکند ‪ .‬سایر بیماران اخزواب بیدار میشوند‬
‫شیوهٌ طغیان «مك مورفی» لازمه‌اش اینست که‬ ‫و از فرار سرخپوست که به‌نظرشان عملی بسیار‬
‫ازفر امن‬ ‫چی‬
‫یدر‬
‫یکه‬
‫رهد‬
‫سن د‬
‫اکورارا نشا‬ ‫جسورانه‌است به وجد آمده به هلهله می‌پردازند‪.‬‬
‫‪ ۰‬در مارد‬ ‫اخلاقفا حق یا اوست‬ ‫«راچد»‬ ‫درآخرین صحنهٌ فیلم سرخپوست را از ورای‬
‫برحق بودن «مث مورفی» تردیسدی نیست ‪۰‬‬ ‫و‬ ‫میدود‬ ‫می‌بینيم که‬ ‫اسازشگاه‬ ‫دیو ار شکسند‬

‫اما طغیان او نا حد يث اعتراض توخالی وابراز‬ ‫میدود نا سرانجام در افق ناپدید ميشود ‪.‬‬
‫انزجار شخصی پایین میآید ‪ .‬حاصل اعتراض‬ ‫روایت فیلم شدءٌ رمان «کن‌کسی» تجربةُ‬

‫با درنظر گرفتن نگرش‌غیراجتماعی وغیرتاربخی‬ ‫ازهمان آغاز آنچنان به درون ماجرا کشیده‬
‫میشود که مشکل میتوان از نظر عاطفی ازفیلم ‪,‬دالستان ‪,‬فیل دورف ار ها رام ‪۱۳۱‬‬
‫وموضوع آن فاصله گرفت و بطور انتقادی‌در باره به این نرتیب بدبینی و تسلیمی که در داستان‬
‫کر پرداخت ‪ .‬از يك جهت بسیار با هست آشکار میشود ‪ .‬در فیلم ما با وضعیتی‬ ‫آتنفبه‬
‫غیرانسانی روبرو هستیم کهتغییراتی اساسی در‬ ‫اهمیت این برای فیلم درواقع یكث‪ .‬نقص است ‪.‬‬
‫نظام اخلاقی واجتماعی را ضروری میسازد ‪.‬‬
‫ار غیرممکن است ‪ .‬ضعف د«بیت» ‪3‬‬
‫آما اکین‬ ‫که درباره هيچيك از وقاپع داوری کنیم ‪ .‬از‬
‫مثابل «میس راچد» و خودکشی او به این‬ ‫همان ابتداء برای ما درمورد اینکه حق بکای‬
‫قصد طراحی شده که بی‌حاصل بودن لا ‪۳‬‬ ‫است جای هیچگونه تردیدی نمیماند ‪ .‬وچون‬
‫به مانان دهد » به نظر فیلم » بهترین راه حل‬
‫هسیيم‪ .‬ارها نها آن متوده اب ادمه‌ای ‪ ۰‬فرار است‪«. ,‬نمی‌قوان ازییماران رف ‪۱‬‬
‫خوب داستان را بگیربم ونشوپقشان کنیم ‪ .‬ولی گوسفندصفت انتظار داشت که به طور جدی علیة‬
‫این وکاش برای روبرویی با موضوع سیار ‏ کسانی که برآنها مسلطند و ظلم میکنند بهپا‬
‫جدی فیلم نه مناسب است و نه کافی ‪ .‬فیلم که خیززند ‪ .‬اینان نگهذشته‌ای دارند ونه هستی قابل‬
‫تویجهن" پس چگونه انود را ‪۳۳‬‬ ‫گارردانی و بازیهای عالی برخوردار است‬
‫از ک‬
‫نقشه و جهتی داشته باشند ؟ انگمری‌نوانند از‬ ‫از رنج آدمی‬ ‫تصویری است دقیق و حساش‬
‫طربق اقدام واراده شخصی‌شان به سرنوشت‌خود‬ ‫و نوعی واکنش در برابر آن ‪ .‬متأسفانه فیلم‬
‫شکل تِ » در آن صورت تنها چاره‌شان این‬ ‫درمورد زنددگی آدمی و ماهیت تجارب اجتماعی‬
‫است که با پناه بردن به دنیای خصوصی خود از‬ ‫‪ .‬انسان نیز مطالبی عرضه میدارد که نمی‌باید‬
‫پهنهٌ زندگی اجتماعی و مسئولیت‌های آن بکلی‬
‫دوری جویند ‪ .‬با اینهمه دراین مورد فرار‬ ‫اول آنکه در فیلم نوعی بی‌توجهی به‌عامل‬
‫بهیچوجه به معنای رهاپی نیست بلکه تنها دور‬ ‫سابقه و پیشینه وجود دارد که متناقض بکایفیت‬
‫شدن از مررکز کشمکش است ‪ .‬درتحلیل‌نهابی‬ ‫واقعی تجربه آدمی است ‪ .‬ما بياك عده آدم‬
‫آیا فرار کرده آ؟یا به محل دیگری انتقال‬
‫ومينهٌ با معناپی بسه‬
‫«مك مورفی» در متن ز‬ ‫آشتا ي‌شوي که در ازمان ععلی «هستند‪ :‬و‬ ‫دیروقت‌درحا لبکه‌همه‌خو |بیدها ند‬ ‫بافنه ‪ 1‬يك‌ شب‬

‫اعتراض برنمی‌خیزد بلکه طغیان او علیه يك ‏‬ ‫هیچگونه گذشته و آینده و یا انتظاراتی‌ندارند‪.‬‬


‫«مك مورفی» را به تختخوایش‪.‬باز‬ ‫‪8‬‬
‫وضعیت بی‌معناست ‪ .‬دیوانگی به صورت بك امر‬ ‫بنظر می‌رسد که این عده در يك فضای خالی‬
‫از‬ ‫کته‬ ‫پیرواست‬ ‫‪.‬‬ ‫ومی‌روند‬ ‫میگردانند‬
‫نا مفهوم و شخصی درمیاید و فیلم دربرابر‬ ‫وبی تأثیر ازعوامل اجتماعی زندگی میکنند‪. .‬‬ ‫به‌پای‬ ‫سرعت‬ ‫امد خودرا‬ ‫جد‬
‫باز کشت او به و‬
‫سلطه‌جویی و تجاوز وضع حاکم » فرار را‬ ‫وآنگاه از ما انتظار می‌رود که این زندگی‬
‫تختش می‌رساند ‪ .‬این یکی از مژثرترین‬
‫انتخاب اکن ‪ :‬در مقابل پرسش‌های متعددی‬ ‫مشکوك را به عنوان زمينهٌ داستان پپذ‌بریم ‪.‬‬ ‫فیل است » سرخهوست زانو می‌زند‬ ‫ای‬
‫که برای بیننده پیش میاید فیلم پاسخی ارائه‬ ‫کاراکترهای اصلی عاطفی ‪ ۰‬جالب و حتی‬ ‫» میگوپد ‪۰‬‬ ‫مورفی‬ ‫به « مك‬ ‫" ونجواکنان‬
‫نمیدهد ‪ .‬این مسأله را چگونه میتوان توجیه‬ ‫ولیکن از همه جات‬ ‫هستنده‬ ‫دوستداشتنی‬
‫(می‌دانستم بدون من نمی روی ‪ ....‬مرا هم با‬
‫کرد وربثه‌های آن کجاست ؟ ابن آدمها کی‬ ‫عمق بی بهره‌اند و به‬ ‫بررسی نشده‌اند ‪ .‬از بعد‬ ‫فرار خو درا‬ ‫زشه‌های‬ ‫‪ .‬سر خبوست‬ ‫بر »‬ ‫خودت‬
‫هستند و چرا در آسایشگاه بس می‌برند واصو ل"‬ ‫افراد واقصی جلوه‬ ‫صورت کاریکاتوری از‬ ‫برای اتوشر بح میکند اما «مك مورفی» پاسخی‬
‫‪۱۳‬‬ ‫‪۲‬‬ ‫از کحا امده‌انت و ابا متصفانه ‪۳9‬‬ ‫ما از دسترسی به‌سابقه‬ ‫میکنند ‪ .‬از همان ابتداء‬
‫بدهد ‪ .‬قسمم‬ ‫پاسخی‬ ‫نمیدهد ‪ .‬نمی‌تواند هم‬
‫را صرفاً مسایل شخصی بدانیم که از ریشه‌های‬ ‫میمانیم واين امر درك‬ ‫زند گی این افراد محروم‬
‫از مغز اورا با عمل جراحی برداشته و اورا به ‪.‬‬
‫اجتماعی منشاء می‌گیرند ‪ .‬از ن"ظفریلم این‬ ‫جهت و محتوای تلاش ایشان را برای ما دشوار‬ ‫موجود بی روحم و بی‌اراده‌ای نبدیل کرده‌اند‪.‬‬
‫ار اس‬ ‫و نالازم است‬ ‫نامربوط‬ ‫پرسش‌ها‬ ‫میسازد » باز نونحه به نکات گفته شنء »‪,‬دانستان‬
‫«مث موزفی» خود تفسیر شایسته‌ای است‬ ‫مت‬ ‫سرخپوست به آرامی اورا بلند کرده به خود‬
‫فیلم بیشتر به صورت ضدیت ساده وافسار گسیخته‬ ‫یمی‬ ‫مسپس‬
‫ص‪.‬‬ ‫تند‬
‫امیک‬ ‫میفشارد و بااو ود‬
‫باع‬
‫در مطرح ساختن اینگونه‬ ‫برشکست «نککسی»‬ ‫پین «مك مورفی» و پرستار «راچد» درمیاید‪.‬‬
‫مت ماه میگیرد با بالشض اورا خفه‬ ‫‪8‬‬
‫بدون مطرح کردن این پرسش‌ها‬ ‫شخصی‬ ‫يث یی‬ ‫واین در گیرزی دسرطح‬
‫امیدی هم به تغییر مسیر تراژيك رویدادهای‬ ‫وبه صورت در گیری بین يك آدم مر ‪۲‬‬ ‫مد ز آن را بهسوی پنجره بررگی‬ ‫‪8‬‬
‫داستان فیلم نمی‌توانت وجود داشته باشد ‪.‬‬ ‫نهاد نامعتول مطرح میشود » طغیان يك ادم‬ ‫برتاب»میکند ‪ .‬سس از‬ ‫شدهٌ ات‬
‫م‬
‫‪,‬‬ ‫‪۴‬‬
‫شفت‬
‫ال‬
‫«میلوش فورمن» (پشت دوربین ایستاده است)» جك نیکولسون بوازبگران دیگر در برابر دوربین» بك‌صحنه‌را تمرین میکنند‪.‬‬

‫درمانی است البته من يك متخصص بیماریهای‬


‫روانی نیستم ‪ .‬با آنکه دو هفته در يك‌بیمارستان‬ ‫با‬
‫روانی بسر بردم ولی حرف زدن با بیماران را‬
‫به مطالعه درمورد علل بیماریشان ترجیح دادم‪.‬‬
‫چیزی که در واقع هميشه سئوالی بدون جواب‬
‫میلوش فورمن‬
‫پاقیمانده است » این است که جنون ریشه‌ای‬
‫درباره‌ی‬
‫‪۱‬‬ ‫اجتماعی دارد پا يك تقص جسمانی؟‬
‫‪ 8‬بازیگران نتش‌های دوم بیماران روانی‬
‫وافعی هستند ؟‬ ‫دیوانه‌ای‬
‫[] خبر ‪ .‬ابتدا این را بکویم که‌ما در‬
‫بیمارستان‌روانی‌واقعی‌در «اور کون» فیلس ‪۱۲۴‬‬ ‫از قفس‬
‫کردیم ‪ .‬تمام بازیگران » بازیگران حرفه‌ای‬
‫هستند جز رئیس بیمارستان (که واقعاً رئیس‬
‫بیمارستان است) وسرخیوست که فا آن ‪۶9‬‬
‫پر دد‬
‫مقابل دوربین قرار نگرفته بود ‪ .‬از بیماران‬
‫روانی بجای سیاهی لشگرها استفاده کردیم ‪.‬‬ ‫شده است که در آن کلمه «فاخته» معنای‌دیوانه‬ ‫‪ 8‬رمان «دیوانه‌ای از قفس پبرد» نوشته‬
‫يك هفته قبل ازشروع فیلمبرداری بازیگران را‬ ‫داستان را‬ ‫کتاب مرد سرخ‌پوست‬ ‫را دارد ‪ .‬در‬ ‫‪۱‬‬ ‫«کن کسی» نخستین‌دار چکو نهبدستت‬
‫درپیمارستان جمع کردم تا نقشهایشان را برایشان ‪.‬‬ ‫تعریف میکند ‪ .‬ولی من فکر کردم بهتر است‬ ‫[] در شرایطی مخصوص ! کر دگالاس‬
‫تشریح کنم‪ .‬قبلا" برای هربك از پرسوناژها‬ ‫پشکل عینی بزا گوشود ‪.‬‬ ‫نوی استفاده از آیرا تبخترااری‬
‫بیماری را که شبیه او بود پیدا کرده بودم ‪.‬‬ ‫شخصیت سرخ‌پوست دقیثا چه منهومی‬ ‫کرد و در برادوی روی صحنه برد ‪ .‬این‬
‫از بازیگرها خواستم که به دقت مواظب اعمال‬
‫‪۱‬‬
‫‪۱‬‬

‫نمایشنامه که نقش اول آن را خودش بازی‬


‫‪۰‬‬
‫‪۱‬‬ ‫در فیلم دارد ؟‬
‫‪۱‬‬

‫لا سرخ‌پوست فیلم بادآ ورنده قومی از ورفتار بیماریکه پرسوناژ آنها در فیلم شباهت‬ ‫میکرد با شکست روبرو گردید ‪ .‬بعداز مدتی‬
‫‪1‬‬

‫دارد » باشند تا نکات لازم را برای ابفاء نقش‬ ‫این کتاب را کای س فرشتاه که هر‪ ۳‬بدستم‬
‫پرسوناژ مورد نظربیاموزند ! در امرپکا منتقدین‬ ‫احساسات مردم بر له سر خ‌پوستها برانگیخته شده‬ ‫نرسید ‪ .‬دوسال‌بعد پسرش «مایکل» که میخواست‬
‫درباره نقشهای اول مطالب زیادی نوشتند ولی‬ ‫راد‬ ‫است و اروشتی ان فان اما کی‬ ‫ند این کات ‪۶۱‬‬ ‫کار تهیه کنند گی را شوت‬
‫درمورد زقشهای دوم سکوت کردند ‪ .‬باین‌جهت‬ ‫له تخوانم‪ . .‬کرلك دکالاش از این‬
‫که آنهارا نیماران واقعی تصوار»میکردند‪ .‬رات‬ ‫روا داشته ند ِا‬ ‫آنمجب ارت ‪ 0‬در آغاز انتشار کتاب‬
‫من انتخاب بازیگران اهمیت زیادی داشت ‪.‬‬ ‫‪ 8‬فیلم يك‌سئله مهم روزرا مظرح میکند‪.‬‬ ‫نام سعی داشت"حقوق استفاده از‬
‫درفیلم هیجده بیمار روانی داشتم که فقط نیمی‬ ‫سماران‬ ‫درمعالجه‬ ‫بعنی استعمال مو اد مخدر‬ ‫این کتاب را بخرد و نقش اول آن را خودش‬
‫نطستند‬
‫ییتدیوگرافق‬
‫میم‬
‫ون‬ ‫دفند‬
‫یازحر‬
‫مآنه‬
‫از‬ ‫روانی ‪.‬‬ ‫بازی کند ‪ .‬این بازیگر «جك نیکلسون» نام‬
‫شکلك بسازند و پاسرودستشان را تکان دهند ‪.‬‬ ‫[] در فیلم مسئله مواد مخدر باندازه شوك‬ ‫‪۱‬‬ ‫داست ‪۳‬‬
‫فرس من از این بود که تمام نتشهای دوم بهم‬ ‫برقی و عمل جراحی اهمیت ندارد آنچه درفیلم‬ ‫دارد ؟‬ ‫وهمی‬
‫هچ‬‫فلم‬
‫م فی‬
‫م‬ ‫‪ 8‬ا‬
‫شبیه بشوند و تشخیص آنها از بکدبگر آسان‬ ‫مطرح میشود مسئله بکار بردن این روشهای‬ ‫[] اس فیلم از يك شعر کودکانه گرفته‬
‫ازنهصد‌نش امتحان پعمل آوردم ‪ .‬واقعاً کار‬

‫‪ ۱‬الک لم‌ها ی‌آمروز اقا‬ ‫مشکلی بود ‪ .‬من در جستجوی بازیگران‬

‫بتوانند دیوانگی را در صورتشان مجسم سازند ‪5‬‬


‫»‬

‫سینما دیاموند‬ ‫سفامخنتن يك فیلم کمدی ازدیوانه‌بازیها‬ ‫هد‬


‫(تکرار جشنواره جشنواره‌ها)‬
‫(پرواز بز بالدار ‪ -‬مسابقه)‬ ‫لم سیاه وشوم نبود ‪.‬‬
‫فایيك‬
‫ب‬
‫ساعت ‪ ۰۳۱ ۰:‬و ‪۹۱‬‬ ‫مدیر فیلمبرداری‬ ‫کسلر»‬
‫«سکل و‬ ‫‪8‬‬
‫هوبت (لاسلو لگوسی)‬ ‫‪۱ ۰‬‬ ‫ساعت‬ ‫فیلم بود ‪ ۰‬چطور شد وسط فیلمیرداری چاش را‬
‫‪۱:‬‬ ‫ساعت ‪۰۱‬‬
‫پایان بازی (رایین لهمن)‬ ‫به دیگری داد ؟‬
‫ایستگاه بعدی » گرپنیج وبلج (پل مازورسکی)‬ ‫شطر نج باد (محمدرضا اصلانی)‬ ‫ت] او يك فیلمبردار فوق‌العاده ات که‬
‫‪4۵۱ :‬‬ ‫مات‬ ‫نی‬ ‫در کازاش بتک‬ ‫متل همه فیلمبردارها‬
‫سینما امپایر‬ ‫زمان (حسین صدر)‬ ‫دارد ‪ .‬اما به آن حد که بازیگران بخاطرسائل‬
‫(ایالات متحده ‪ :‬نقشی ازخود)‬ ‫دوشس وقمارباز (ملوین فرانك)‬ ‫مرربوط به تنظیم نور » بشکل عروسکهای‬
‫ساعت ‪ ۰۱‬و ‪۳۱‬‬
‫خیمه‌شب‌بازی درمیآیند ‪ .‬درصورتیکه برای من‬

‫‪)-۵‬‬‫‪۹‬ان‬
‫‪۱‬ا کاز‬
‫بداررانداز (الی‬
‫شهر ها ‪:‬‬
‫سینما دیاموند‬ ‫قضیه برعکس است ‪ .‬من درصورتی خودم را‬
‫راحت حس میکنم که دوربین وسائل مربوط‬
‫(جشنواره جشنواره‌ها)‬ ‫پآن را بکلی از باه ببرم ‪ .‬باین ترتیب لازم بود‬
‫سینما امپایر‬ ‫سالعت ‪4۰‬‬ ‫که با هم سازش کنیم ولی «کوسلر» بقدری از‬
‫(فدریکو فلینی ‪ :‬دنیای يك ساحر)‬ ‫دبوانه‌ای ازقفس پرید (میلوش فورمن)‬
‫این موضوع ناراحت شد که ف رجیح دادیم ازهم‬
‫‪۳۱۱ ۰ ۱‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫ات‬ ‫ساعت ‪۲۳۱ :‬‬ ‫جدا شویم » درحالیکه بیش از نیمی از فیم‌تمام‬
‫شیهای کابیربا (‪)۷۵۹۱‬‬ ‫شده بود » دراصل من میل‌داشتم با «اوندریسث»‬
‫دزد شکار (خوزه لوئیس بورائو)‬
‫ولی ننوانستم اورا از پراك به آمریکا‪.‬‬ ‫ان‬
‫سینما پلویدور‬ ‫پیاورم ‪.‬‬
‫سینما دیامو ند‬ ‫‪ 8‬روش کار در آمریکا با روش کار‬
‫(باستر کیتون ‪ :‬چهره احساس)‬ ‫دراروبا متغیر است ؟‬
‫‪۱‬‬ ‫ی‬ ‫ساعت ‪0‬‬ ‫(سینما چشم و گوش دازه)‬
‫کنیآبلند (‪)۷۱۹5۱‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫ات‬ ‫لک خیر » البته تفاوتهائی" وجود داردکه‬
‫انتت ‪.‬‬ ‫چندان اهمیت ندارد ‪ .‬تاش اهاز ی‬
‫مترسك (‪)۱۲۹۱‬‬
‫عس‬
‫بودجه‌ای نعیین مشود که باید در محدوده از‬
‫مهمان‌دوستی ما (‪)۳۲۹۱‬‬
‫کارکرد ‪ .‬این فیلم چهارمیلیون دلار بودجه‬
‫سینما پارامونت‬ ‫داشت ‪ .‬کار فیلمبرداری يك هفته بیش اززمان‬
‫سینما پولیدور‬ ‫تعیین شده طول کشید ولی ازاین جهت با‬
‫(تکرارسابقه)‬
‫(گدالس فربنکس ‪ :‬بکتارخانه رویا)‬ ‫ساعت ‪ ۰۱ :‬و ‪۹۱‬‬
‫ساعت ‪ ۹۱ :‬و ‪۲۲۱‬‬ ‫بخاطردنیاتی انسانی‌تر (ژان عاری پیکن)‬ ‫‪ 8‬فکر میکنی آمریکائیها تورا بعنوان‬
‫دزد بغداد (رائول‌والش ‪۲٩۱) -‬‏‬ ‫‪۱‬‬ ‫ایرنه » ایرنه (پیتردل‌مونته)‬ ‫يك آمریکانی پذیرفته‌ند ؟‬
‫ساعت ‪ ۳۱ :‬و ‪۲۲‬‬ ‫‪ 7‬آنها باید تصمیم بگیرند که آبا من‬
‫سینما سینه‌مو ند‬ ‫لونینا (ژان‌پل کوران)‬ ‫يك کارگردان چك هستم که در آمربکا فیلم‬
‫مشیت الهی (لوك مونهایم)‬ ‫میسازم پا يك کرراکردان آمربکائی ‪ .‬حقیقت‬
‫(افق شرق)‬ ‫اینست که مطبوعات همه«دبوانه‌ای ازقفس پربد»‬
‫و ‪٩۱‬‏‬ ‫ساعت ‪۰۱۰۳۱ :‬‬
‫را يك فیلم کاملا" آمریکائی تلقی کرده‌اند ‪.‬‬
‫سینما پآامرونت‬
‫آوازهای ماهیگیران دریای جنوبی چین ‪:‬‬ ‫‪ 8‬هم) کنون موقعبت تو در مثابلکشورت‬
‫زت ازدریا (یوجی یامادا)‬
‫بکاش‬ ‫(عکراز قنافه ستما جمم‪/‬و کوش دارآن)‬ ‫چکونه است ؟‬
‫‪۰۱ ۰‬‬ ‫ساعت‬
‫ل] من قصد دارم همچنان يك چك باقی‬
‫سینما سینه‌موند‬ ‫عکاسی (پال زولنای)‬
‫بمانم ‪ .‬اگرچه برای مدتی طولانی خارج از‬
‫(فانوس خیال ما ‪ -‬پنجاه سال سینمای ایران)‬ ‫کشورم کار کنم ‪ .‬چگونه میتوانم سی‌وهفت با‬
‫‪۹۱ :‬‬ ‫ساعت‬ ‫سی‌وهشت سال زندگی گذشته را فراموش کنم ؟‬
‫عالی‌قاپو ‪ -‬منم میتونم‬ ‫حور ار‬ ‫دارد ‏‬ ‫وووش‬ ‫اتتا شب‬ ‫من آدرنجا متولد شده‌ام و پیشتر زندگی‌ام را‬
‫قیصر (مسعود کیمیائی)‬ ‫ساعت ‪۰۱ ۰‬‬ ‫درآن محیط گذرانده‌ام ‪ .‬در آن سرزمین بود‬
‫‪۱‬‬ ‫سامت‬ ‫جشنواره فیلم پاریس (ژان‌پیرژانن)‬ ‫کهزندگی را تجربه کردم و باهنرآشناشدم ‪.‬‬
‫‪ -‬نان وکوچه‬ ‫اری‬
‫سخت‬
‫شکهر‬ ‫کنجی میزو گوشی ‪ :‬زند گی بك‬ ‫تست اگر امعا کنم ملیتم را ازهدشت‬
‫کاو (داریوش مهرجوئی)‬ ‫مقامات چك هنوز دراین‌مورد‬ ‫داده‌ام ‪ ۳‬از‬
‫تصمیمی اتخاف نکرده‌اند ‪:‬‬
‫نصنالع) م‪0‬ه‪0‬ع]‬
‫ٍِ‬

‫گفتگوئی با‪ :‬فدریکو فلینی‬


‫بدرازای دیوارچین ‪..‬‬
‫ویش _‬
‫تز‬‫کلی‬
‫گفنگو از ‪ :‬تو‬
‫ثرجمه ‪ :‬ایرج انور‬
‫‪۲‬‬

‫بر ای من‌ندارد ‪ ۰‬که هميشه برایم اهمیت کمی داشته شاید باورنکنی» بنابراین‌فقط‬ ‫برگردیم سر کار تو به‌عنوان يكسینماگر‪ .‬اگر قرارباش راه‌این‌بیست‌سال‬
‫اینرا میگویم که‌من به‌هیچوجه‌روحیه‌رقا بتندارم‪ .‬من‌همیشها زا بقه‌ها‪ .‬ازطبقه‌بندی‌ها ی‬ ‫نی و زندگیت را دوباره بسازی چیزی هست که بخواهی عضوکنی؟‬
‫را دوباره کطی‬
‫که هیات قاضی‌ها تعیین‌می‌کنند‪ .‬از بدو بدوهای‌که برای اولرسیدن میکنند خارج‬ ‫فلینی ‪ -‬نوع سئوالی رامیکنی که‌ازآدم انتظارميروديك‌جوربازی‌روز نامه نگارانه‬
‫هستم‪ .‬در چنین موقعیتهائی براحتی در يك‌گوشه می‌ایستم‪.‬یعنی‪ :‬دز واقع احتیاجی‬ ‫راقبولکند‪ .‬فرض کنیم که بازی راقبول‌میکنم‪ .‬بهرحال چیزی راعوض نمی‌کردم ‪.‬‬
‫به‌این کار هم نیست چون هیچوقت موفق نمیشوم داخل‌آن‌باشم‪ .‬من اصلا ورزشکار‬ ‫شاید دوست داشتم همه‌چیز زودتر باشد‪ .‬فه‌به‌این‌منظور که زودتر شروع‌کنم» دلم‬
‫نیستم» تابحال به‌عمرم يك مسابقه فوتبال ندیده‌ام‪ .‬جایزه گرفتن‌خوشحالم می‌کند »‬ ‫می‌خواست در سال ‪ ۰۲۹۱‬کارگردان بودم‪ .‬یعنی درآن موقع بیست‌سال داشتمو ازدورة‬
‫البته مگر ممکن است نکند ؟ اگر خلاف آن‌رابگويم دروغگو هستم‪ .‬ولی همچنین‬ ‫مهاجرت بهره میبردم‪ .‬وقتی‌من اولین فیلم خومم‌راساختم سینمادیگربدل به‌یك‬
‫کافهه‌کومقتی هم به‌من جایزه ندادند حتی ایف‌ذره هي ارات ناه‬
‫می‌توان اض‬ ‫واقعیت باستانشناسی» با تاریخ و بازیبا ئی‌شناسی‌خودش شده‌بود» یعنی خلاصه‌درپشت‬
‫خوب دیگر چه میشودکرد» وقتی هم که پسر جوانی بودم درمورد زنها همین‬ ‫آن‌يك‌بازی روشنفکرانه‌وجودداشت» مقایسه وجودداشت ترمزوجودداشت»تردید وجود‬
‫وضع برقرار بود هیچوقت بايك پسر دیگر مسابقه نمیدادم ‪ .‬مبارژه‪ .‬چه براساس‬ ‫او( کارشیاه فک «ومیکنم عقلاهای ونجود دعامشهت‌جیر بی‌دنک و‬ ‫تک‬
‫نمیدانم این‌دل‌زدگکی‬ ‫هميشه مرا دل‌زده کرده » حالا‬ ‫قدرت چه براساس زرنگی»‬ ‫فنگ‌تر تر بود»تازه بود‪ .‬آزادبود‪.‬مناغلب‌میگویم‌طوری فیلم‌سازی‌راشروع کردم کهگوئی‬
‫ایرتشسیسییوا‬
‫زامسیکن‬
‫‪۳۱‬‬ ‫يك جر یدای است باروحی» برای‌انکه حمیقا اصادی باشااهه مه‬ ‫سینما وجود ندارد» ولی‌این حرف از روی بی‌خیالی زده ميشود‪ .‬سبك‌سازی‌صای‬
‫عقب نشینی می‌تواند ازيك حالت کاملا" جنگجویانه‪ .‬حیله‌گر ویررقدرت سرچشمه‬ ‫دیگران؛ شاعری‌ها و نیم‌قرن تصوبرسازی طبیعتا سایه‌های زیادی ایجادکرده‌اند که‬
‫بگیرد‪ .‬کافی‌است که به‌عنوان بازی‌خودم‪ .‬را در وضع کسی قرار بدهم که چیزی‌رامی‬ ‫گلیوری می‌کنند‪.‬‬
‫روی کارمن اثر میگذارند و شاید از غریزی‌بودن مطلق من ج‬
‫خواهد» در این صورت‌ميتوانم ازدیگران که خودشان را با خواستشان یکی میدانند‪.‬‬ ‫بعنوان يك فرد طرزفکر و عاداتت عوض شده ؟ احساس متفاوت‌بودن‌میکنی؟‬
‫خیلی فعال‌تر» آگاه‌تر و مبتکرتر باشم‪ .‬فقط همین است که میتواند افسانه‌حیله گربودن‬ ‫ررممقنابل چیزها واشخاص به‌نظرم همیشه یکسان‬ ‫دتا‬
‫ر نمی‌کنم ‪ .‬رف‬‫ک‪.-‬‬ ‫فنی‬
‫فلی‬
‫مرا توجیه کند‪.‬‬ ‫هم درآن سهم زیادی‌داشته‪.‬‬ ‫است که طرز تربیت‬ ‫شخصی‬ ‫این يك خصوصیت‬ ‫بوده‪.‬‬
‫دیر‬
‫هفت‬
‫کد یگ‬
‫آمده حرف میز‬ ‫‪ 8‬وقتی درباره فیلم‌هائی که دیده‌ای خووشت‬ ‫من همیشه به‌خاطر وجود عقده بچه مدرسه‌ای توسری‌خور ولی رذل و ناکس‌ناراحت‬
‫خودت قدرت تفکر انتقادی نمی‌بینی‪ .‬این حالت درموردکار خودت هم‌صادق است؟‬ ‫ری اجساس نی کم ازاین‌عنده آزاد شده‌باش‪ .‬آمروز‪ .‬وفتیکه‌باهم‬ ‫و‬
‫فلینی ‪ -‬منآخرین کسی هستم که مبتوانم يك چیز منطقی و انتقادی درباره کاری‬ ‫رفته بودیم بیش آن‌تهیه کننده دیدی ‪ :‬اگر پای‌کار در میان‌باشد من حاضرم اورا‬
‫که میکنم بدانم‪ .‬به‌همین دلیل پازولینی راستایش میکنم که میتواند عالما" تناوبی‌در‬ ‫تکه‌پاره کنم» او را ببلعم‪ .‬ولی خارج اکزار‪ .‬شخصیت او مرا میترساند‪ .‬درموقعیتی‬
‫جهش‌های خلاقه و تفکر انتقادی مثبت و خون‌دهنده ایجادکند‪ .‬ولی‌برای من تفکر‬ ‫عمیفا اعناس‪.‬حقارت»می‌کنم‪ :‬در مقابل او دوبازه پس‌بچه‌ای‌میشوم‬ ‫و‬ ‫‪9‬‬
‫همیشه به‌صورت تردید فلج‌کننده و رنج مطرح میشود‪ .‬شاید بخاطر اینکه وسائل‬ ‫|ه در زیر سلطه پدرانه تهدید کننده یامهربانی اوقرا رگرفته‪.‬‬
‫ک‬
‫ندارم» یعنی پشتوانه فرهنگی ندارم» و اگر در زمینه انتقادییش‬ ‫لازم رادراختپار‬ ‫من به‌هیچوجه آزاد و راحت نیستم»تو حتماً متوجه این‌موضوع شده‌ای‪.‬اجتماعی‬ ‫‪۱‬‬
‫بروم در باطلاقی بدون راه‌نجات گیرمیکنم‪ .‬مثلا ببین» پانزده روز به‌تمام کردن فیلم‬ ‫بودن من در حداقل خلاصه میشود» کارهای گروهی یااجتماعی ممریاترسانسد»‬
‫مانده و هنوز نمیدانم چه پایانی‌دارد‪ .‬واقعا" نمیدانم» بعنی میدانم چه چیزی‌میخواهم‬ ‫به‌مهما نی‌ها» کنفرانس‌ها و مصاحبه‌ها نمیروم‪ .‬هميشه فکر می‌کنم این چیزهابه‌من‬
‫بیان کنم ولی نمی‌توانم هیچ تصویری ببینم‪.‬‬ ‫مربوط نیست» کارهای بزرگترها است‪ .‬غرور یا حسن قلابی بالاتربودن نیست» یعنی‬
‫دیشب خواب دیدم جولیتا در يك فضای خالی است و دوربین فیلمبرداری »‬ ‫هميشه هم حس پائین‌تر بودن نیست» جدابودن است‪.‬‬
‫بروی تراولینگ دوراو میچرخد‪ .‬و روی تراولینگ پرازآدم‌هائی بودکه‌سروصدا‬ ‫‪ 9‬ابن حالت جدائی تو اکزارهای عمومی شامل هیچ استثنائی نمیشود؟‬
‫می‌کردند و قاقاه می‌خندیدند » دلقك‌ها‪ .‬من سعی میکردم دستور بدهم» راهنما ثیکنم‬ ‫فلینی ‏ چرا‪ .‬بشرطی که اعتراض گروهی از چیزی ناشی بشود که بتواندیا‬
‫هائّی عصبانی‬ ‫چنین موقعیت‬ ‫در‬ ‫دهد‪.‬‬ ‫فردی رامورد تهدیدقرار‬ ‫| بخواهدآزادی‬
‫بزمین افتادند شاید تعبیر خواب این‌باش که من در حال چرخیدن در اطراف‌موضوع‬ ‫‪| ۰‬میشوم و ممکن است خطابه هم ایرادکنم حتی‌می‌توانم پشت سنگرهم قراربگیرم ‪ .‬در‬
‫هستم و خطر این هست که همه چیز خراب شود‪ .‬حس‌کردم که حال و هوای‌غرق‌شدن‬ ‫ات ها عبر تحیانی‌ترخوم‌را کنارمیکش و کاملا آگاه هستم که وجودم‌بی‌فایده است‪:‬‬
‫درکار است و با وحشت زیاد ازخواب‌پریدم‪.‬‬ ‫یرت میدهد؟‬ ‫‪ 86‬ثازخصیت بیرو نی‌فلینی چه چیزیرا دوست‌داری وچه چآیززا‬
‫‪ 9‬ابن بحران‌های آخر فیلم برای توعادی است‪ .‬چند سال است که تاردروقت‬ ‫فلینی ‪ --‬هربار که‌نسبت به خودم در دیگران حس اعتماد را تشخیص میدهصم‬ ‫‪۱‬‬
‫پابان نگران می‌بینم‪ .‬برای «زندگی شیرین» بین‌دونوع پایان مرددبودی و هردورا‬ ‫|احساس رضایت میکنم‪ .‬وقتی‌هم کهچیزی باعث میشود به‌نابلدی های خودم آگاه‬
‫کاردی‪.‬‬
‫فیلمبرداری کردی» برای «‪ »۷۸‬هم همینکار ر‬
‫شوم احساس خوشحالی می‌کنم‪ .‬ولی چیزهائی که نفرتم را برميانگیزه این‌ها است ‪:‬‬
‫فلینی ‪ -‬اینطور نیست » برای «زندگی شیرین» » دو» سه‪ .‬صد پایان فکر کردم‬ ‫» تزئینی » مراسم » جایزه » رفتن بروی صحنه » گرفتن مجسمه»‬ ‫مایی‬
‫سه‬‫رعیت‬
‫موق‬
‫ولی فقط يك پایان فیلمبرداری‌کردم‪ .‬ولی برای «‪ »#۸‬يك پایان دیگرهم فیلمبرداری‬ ‫تشکر کردن» حرفزدن‪ .‬خواهی نخواهی برخلاف میلم به‌آنهاعادت کرده‌ام» ولسی‬
‫کردم‪ :‬مارچلو و زنش در يك واگن رستوران بودند و همه‌اشخاص فیلم دورو ورشان‬ ‫قرص‌خوردن دارد‪.‬‬ ‫| هميشه برایم حالت‬
‫راگرفته بودند‪ .‬شاید اين ازآن پایان دیگر قشنگ‌تربود» ولی پایانی راکه‌انتضاب‬ ‫فکر نمیکتی که اگر قرار باشدهیچ جابزه‌ای نگیری و تشویق نشوی‌سکن‬
‫کردم درست‌تی بود» بااحالت‪ .‬فیل هماهنگی بیشتری داشت‪ .‬بهر حال اقرار میکت‬ ‫‪:‬‬ ‫| است بدتر باشد ؟‬
‫که‌این‌بارهم همان وضع همیشگی برقرار است» همه‌چیز مثل همیشه است» این‌خیسال‬ ‫فلینی ‪ -‬منظورت را می‌فهمم » ولی این نکته‌ای استکه توضیح دادن درب‌اره‬ ‫‪۱‬‬
‫مرا راحت میکند و درعین‌حال دلم‌رامیلرزاند‪ .‬خیالم راراحت می‌کند چون‌دفعه‌های‬ ‫آن بدون اینکه متظاهر جلوه کنم مشکل است‪ .‬اگر بگويم که الان جایزه هیچ‌اهمیتی‬
‫می‌شود» لهجه‌ها فرق می‌کند ولی بهر حال قابل درند است‪ .‬يك ریشه‌مشترك وجوه‬ ‫خودم را از آب بیرون‌کشیدم و قاعدتاً بایداین‌بارهم ازعهده‌اش بربيایم‪.‬‬ ‫‪۰‬‬
‫داردکه باندازه کافی انعطاف‌پذیر است و امکان میدهد تمام ریز گول‌هادریافت‌شود‪.‬‬ ‫أدلم را میلرزاند چون این بی‌تصمیمی مکنلجكز‌وهايم نیست» يك مکانیزم کمسی‬
‫ولی سفر به‌خارج است که هميشه مرا زجر میدهد سفر بکه‌شورهای دور از ذهن‬ ‫خرافاتی‌نیست که خودم برای‌تحريك خلاقیت بکارمیاندازم‪ .‬حضور واقعی و ملموس‬
‫که‌نمی‌توانم به‌آنها نفوذکنم‪.‬‬ ‫پرنگاهی است که‌من هربار باخطر خوردشدن گردنم ازلبه‌اش میگذرم‪ .‬این خطر‬
‫و میدانی که فروید ضمیر ناخودآگاه را «کشور خارجی درون» مینامد؟‬ ‫البته اگر اجازه بدهی‌این‬ ‫تردن براساس غیرمنطقی احباس و الهام است ‏‬ ‫ار‬
‫به‌عبارت دیگر «خارج شخصی» هکردام ازما‪.‬‬ ‫کلمه کمی آزار دهنده الهام را پکار ببرم‪ .‬دراین‌نوع کار هیچ چیز ملموس‪ .‬قابل‬
‫فلینی ‪ -‬به نظر من تشبیه کردن ضمیر ناخودآگاه به خارج کاملا درست‌است‪.‬‬ ‫‪:‬‬ ‫حساب کردن و پیش‌بینی وجود ندارد‪.‬‬
‫آزاردهنده‌ترین یراوتیخایل‌باچشم‌باز درخانه» یا بهر حال در رحم بزرگیومادرانة‬ ‫می‌خو استم بگویم با «جولیتای ارواح» شاید چشم راستم یعنی چشم واقعیت‌را‬
‫شهر رم ممکن است عرق پيشانيم را درآورد و قلبم رابه‌تیش بنیداازد ولی‌هميشه‬ ‫دیگری به‌خاطرم آمد که يك‌هفته قبل از شروعفیلم‌دیده‬ ‫از دست داده‌ام » که خواب‬
‫‪ ۰‬بارور است ‪ .‬اینجا حس می‌کنم که حتی ازترس هم میتوانم بهره‌بگیرم» ولی بیرون »‬ ‫ناگهان يك‌نفر باقاشق‌چشم راستم را درآورد» ولی احساس درد نمیکردم فقط‬ ‫بودم‪.‬‬
‫باشد‪.‬‬ ‫کرناننده‬
‫در مکان‌های دورء در قلب دنیای ناشناخته‪ .‬جریان میتواند نگ‬ ‫متحیر بودم‪ .‬معنی این خواب چچه‌بود ؟ دقیفاً نمیدانم‪ .‬شاید برای فیلم اختیاج‌به‌نگاه‬
‫که‬ ‫‌مهست‬
‫یز ه‬
‫زنو‬
‫یز ه‬
‫چرو‬
‫بامن حرف میزنی‪ .‬ام‬ ‫س‬
‫رج و‬
‫ترن‬
‫‪ 8‬تو اغلب از‬ ‫|چشم راست» چشم حسابگر و زمینی نداشتم و فقط چشم چپ بکارم میخورد‪.‬چشم‬
‫در تو ابجادتر سکند» با اینکه رسی دگی تو به‌این بتتعودبشهکشلخص‌یدتبگری‌داده؟‬ ‫اکه‌میگفت ‪:‬کا‬ ‫شفاف» چشم تخیل ‪ .‬شاید هم این خواب» يك خواب هشدار‬
‫فلینی ‪ --‬به‌يك رسیدگی دست پیدا کردم که دیگر وقتش رسیده بود‪ .‬فکرمیکنم‪.‬که‬ ‫يك‌بعدی‌می‌بینی‪.‬‬ ‫همه چیز را زیاده از حد‬ ‫»دیگر چشم زاست‌نداری»‬ ‫است‬ ‫خراب‬
‫می‌توانم بیشتر مقاومت‌کنم‪ .‬میل ندارم اظهارات زیاده از"حد داغ و خودبینانه‌بکنم»‬ ‫برای روبا اهمیت زبادی قائل هستی ‪٩‬‏‬
‫بخصوص که عکس این رسیدگی ظاهری میتواند بطور ناگهانی ثابت‌شود‪.‬درواقیع‬ ‫قلینی ‪ -‬بله » ولی باید بیشتر از اينها هم بآن اهمیت داد‪ .‬اقدام به‌تعبیرش‬
‫ممکن است که احساس زیر سلطه داشتن عواطف بجای اینکه ازرسیدگی ذهنی واقصی‬ ‫لااقل يك بازی روانکاوانه بسیار جذابی است‪ .‬يك نف گفت که خواب قصه‌ها تی‌است که‬
‫سر‌چشمه بگیرد مربوط به‌پیرشدن باشد‪.‬‬ ‫برای خودمان تعریف میکنیم» اسطوره‌های کوچك و بزرگ‌که برای درك مسائل‌به‌ما‬
‫این احساش فسلط بیفتر» ادر یه تعادل؛زودگذرزندکیمی کند ‪۱۳۱ ۲‬‬ ‫ازرویا انتظار‬ ‫کمك می‌کنند‪ .‬طبیعتاً نباید برای‌عوض کردن رفتار روزانه‌مان»‬
‫بودن مشکل است‪ .‬وقتی درآرامش هستی‌کم‌پیش میاید که بآن آگاه‌باشی‪ .‬درمجموع‬ ‫کمك فوری و مداوم داشته‌باشیم‪ .‬و همچنین نبایدبطور کامل خودمان‌رادراختیار‬
‫فکر می‌کنم که هنوز هم گاهی آتثی میشوم که نباید بشوم و دل نگرانی های‬ ‫این نمایش شبانه بگذاریم‪ .‬برای خواب بیننده حرفه‌ای این‌خطر وجودداردکه‌تمام‬
‫غمینرتظره‌ای دارم‪ .‬در مقایل نوعی خاطرة غمآلودبرای يك اخلاق کامل‌تر‪ .‬بی‌دفاع‬ ‫روزش را بدون اینکه کاری‌انجام دهد در میان چیزهای بی‌ثبات و فترار بگ‌نراند‪.‬‬
‫هستم» و این چیز مرا ناراحت و درهم‌می کند‪ .‬لابدراست‌است که‌آدم نمی‌تواند کاملا‬ ‫ممکن است پیش بیاید که انسان آنقدر در قضیه غرق بشودکه برای خواب‌دیدن‪,‬‬
‫بلوع‬ ‫انسان را در‬ ‫زندگی‬ ‫اول بچگی‌شکلگر فته‬ ‫شخصیتی که در‬ ‫عوض شود و‬ ‫‪.‬‬ ‫همیشه فقط منتظر آمدن شب‌باشولی‌درچنین موردی»تصویرها دیگر بکاری‌نمیایند‪.‬‬
‫نبارمه‌ریزی می‌کند‪ .‬بعضی هابه‌آن میگویند سرنوشت» بعضی دیگرآن رابه‌وقایع‬ ‫‪ 8‬بطور کلی راجع به‌دیگران چه نظری داری؟ ارتباط با دوستان» آشنایان »‬
‫من بیشتر عقیده دارم که اینگرفتاری‬ ‫عاطفی بچه تازه بدنيااهد نسبت میدهند‪.‬‬ ‫باصدها نفری که برخوردداری به تو چیزی اضافه میکند‪ .‬برایت ایجاداعجاب‌میکند»‬
‫قواعد اخلاقی در محیط‬ ‫به‌اجرای متعصبانه و خشونت‌آمیز‬ ‫میشود‪.‬‬ ‫به‌تربیت مبروط‬ ‫پا اینکه ترجیح میدهی تنهابافی؟‬
‫مقدس خانواده‪ .‬آن‌هم درسنی‌که نه‌حقانتخاب داریم‌نه‌امکان آن‌را‪ .‬مانیمه‌دوم‌زندگی‬ ‫باشنن‪:‬‬ ‫ن‬
‫کشی ک‬
‫اماهتک‬
‫ار وان وق ونم مین که تا هون ه‬
‫اول ایجاد کرده تلف‬ ‫خساراتی که تربیت درنیمه‬ ‫وترمیم‬ ‫سنت‌ها‬ ‫را برای ازبین‌بردن‬ ‫بخصوص همکاران و دوستان‪ .‬اين» نوعدوستی نیست؛ میخواهم باهم‌جور باشندکه‌مرا‬
‫می‌کنیم» من از مردم نسل خودم حرف امی‌زنم» فکرمی‌کنم کسه‌این‌موضوع درباره‬ ‫راحت بگذار ند‪.‬‬

‫زندگی شیرین‬ ‫جولیتای ارواح‬


‫خیلی‌ها صدق کند‪.‬‬

‫کرنم کهدر فیلم‌های آخرت این تمبصورت تماصلی مشهود باشد ؟‬


‫میفک‬
‫‪8‬‬ ‫من از ناهماهنگی و دعوا هميشه وحشت زیادی داشته‌ام‪ .‬تنها کههستم‌حال‌خیلی‬
‫بصورت‌عاطفی‬ ‫مار چلو با بدرش‬ ‫برخورد‬ ‫مثلا در «ز ند گی شیر بن» مو ضوع در قسمت‬ ‫خوشی دارم و سنگینی تنهائی را حس نمیکنم» ولی در جواردیگران هم‌خوش‌هستم‪.‬‬
‫مطرح شده بود» ولی فیلم (‪ )۲(۸‬کلا انتقاد خیلی آگاها نه‌تر و قوی‌تری درب ار؛‌نوع‬ ‫فقط وقتی احساس ناراحتی می‌کنم کهدر آن محیط‌های موقتی‌ کهقحبرلفاش‌راميزديم‬
‫ثربیت بدون تجدیدنظر بود‪« .‬جولیتای ارواح»هم‌بعنوان يك‌انسان يدكر‌تارعنکبوت‬ ‫باشم» جلسه های بی‌معنی و هدف» بامردمی که‌حرف‌میز نند و اطلاعات و لبخندمبادله‬
‫راجع‌به آز ادشدن‌تدر بجی او خو اهدبود‪.‬‬ ‫ی‬‫گز‬
‫ش‬‫رو‬
‫الم‌ت‬
‫تربیتی خور دکننده گرفتار است وفی‬ ‫می‌کنند‪ .‬دیدن کسانی کهکم میشناسم‪ .‬شام خوردن در رستوران های شلوغ و حرفزدن‬
‫های بی‌نتیجه برای من واقعا" و به‌تمام معنی شکنجه ااسزتم‪.‬ن‌پرسیدی‌عادت‌هایم‌را‬
‫بزهه‌مصورت‬
‫میخواهد با‬ ‫دتلوم‬
‫فلینی ‪ -‬این تم برای من يك تم اساسی اس‬
‫من عادتی ندارم» به‌همه چیزعادت میکنم مگربه‌این‬ ‫وراقع‬
‫را عوض کرده‌ام یانه‪ .‬د‬
‫عمیق‌تر و روش‌تری درفیلمی که بعد از «جولیتا» خواهم ساخت آن‌رامطر حکنم‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫چیژها ‪ :‬جلسه و حرف بی‌نتیجه‪ .‬وقتی‌هم که سفر میکنم به‌من خوش‌نمیگذرد‪.‬‬
‫‪ 8‬آیا فیلمی ساخته‌ای کهتراکامل‌تر ازفیلمهای دیگرت بنمایاند؟‬
‫فلینی ‪ --‬بله «جاده» و «‪« .»3۸‬جاده» واقعا" » سياهه تمام‌دنیای اسطوره‌ای‌من‬
‫اگر دروقت سفر به‌توبد میگذرد» درواقع یعنی‌به‌عاداتی‌بستگی‌داری‪ .‬بهنظرم‬
‫داری ضدو نقیض میگو تی‪.‬‬
‫است که بدون احتیاط و بشکل خطرناکی بامن یکی است‪ .‬ازین توضیح خوشتآمد؟‬ ‫؟ پهر حال در این‌موره ضدو نقیض فقط ظاهری است‪.‬سفر‬ ‫ور‬
‫ظخوب‬‫ن‪-‬‬‫منی‬
‫فلی‬
‫فیلم «‪ »۸‬به‌صورت يك سعی برای پیداکردن راه توافق با زندگی‌جلوه‌میکند‪.‬‬ ‫از طرف دیگر باید مواره‬ ‫بخاطر شکستن گردش‌عادی روزانه مرا آزار میدهد‬
‫آدامه دارد‬ ‫!را مشخص کنیم‪ .‬وقتی درایتالیا سفر میکنم همه‌چیز روبراه است‪ :‬کنجکاويم‌تحريك‬
‫دلیل ‪ :‬اولا فیلمها ارزش هنری ندارد‪.‬‬
‫و آخرش‬ ‫فیلمهای قهرمانی خوشم تمی‌ابد‪.‬‬
‫‪۳‬‬ ‫اینکه وفتم آنقد رکم اشت ‪ 94‬حیفم می‌آبد‪-‬‬

‫وم هائی راکه باید » نبینم ‪..‬‬


‫این فیلمها شفودیل‬
‫‪:‬هتر نیست‬‫‪ 9‬شکوه زنگنه «دانشجو» ب‬
‫فیلم‌های مرور مثل «گدالس فربنکس»‪« ۰‬باستر‬
‫کیتون» ‪« ۰‬هری لنگدون» و پا حتی «فلینی» ‪.‬‬
‫را در زمانی غیر از دوره جشنواره بگذارندکه‬
‫يك علاقمند بتواند با حوصله و دقت به‌دیدارشان‬
‫برود؟ مگر من چند فیلم میتوانم در روزیبیم؟‬
‫و آبا باید فیلم‌های برجسته‌ای که این روزها در‬
‫مبد‌هند‬ ‫جشنو اره‌ها تمس‬ ‫و جشنواره‬ ‫مسایقه‬

‫فراموش کنم» فیلمهائی که‌مطمئن‌نیستم بعدآبتوانم‬


‫ببینم» درحال یکه دیدار از فیلم های مرور بازهم ‪.‬‬
‫ازدحام علاقمندان درمقابل سینما آتلانتيك «جشنواره جشنواره‌ها»‪.‬‬
‫بمناست‌هائی امکان نمایش هست‬

‫چرا فقط فیلمپای مسائقه ؟‬


‫موم‬ ‫شما چیست؟‬ ‫حالا عقیده‬

‫هرام میرزا بافری (فارغ‌التحصیل‬

‫فیلمهای دگالاس فربنکس را در جشنواره جای‬


‫" دهند» مگر جشنواره فیلم در سطح جهانی‌رسالت‬
‫جرا فقط فیلمپای حشنو اره‌حشنو اره‌ها‬
‫ندار که فیلم‌های تازه به‌تماشا بگذارد؟‬
‫در بخش«مسابثه» و «جشنو اره»‬
‫تماشاگران جوان جشنواره در مورد اینکه‌چرا فیلمهای تاور‬
‫‪ 9‬میترا هدایتی (دیپلمه) ‪ :‬امروز بچه‌ها ‪.‬‬ ‫جشنواره‌ها» ترچیح مبدهند» نظر مبدهند‪.‬‬
‫د»پارسال‬
‫نتون‬
‫نکی‬
‫یر‬‫بست‬
‫ب«با‬
‫ایلم‬
‫ر‌ف‬
‫را آورده‌ام که‬
‫‪۱‬‬ ‫هم همه فیلم‌های چارلی چاپلین را دیدم‪.‬‬ ‫یر ‪ 2۱‬موق وا اعار مر نمسای مایا‬ ‫محمدرضا علومی «دانثجوی زیست‪-‬‬
‫معصوم هگل‌آور (دبیر دبیرستان) ‪:‬‬ ‫ی ای رت سا‬ ‫وک‬ ‫شناسی» ‪ :‬فیلمهای دا گلاس فرپنکس متس‬
‫فرصت زپادی ندارم که فیلم ببینم » امامیتوانم ‪-‬‬ ‫مثلا فیلمهای «نقشی از خود» بارها به نمایش‬ ‫جاذبه‌ای برای من ندارد ‪ .‬بین آبن دو برنامه‬
‫بگوبم کهکیفیت فستیوال امنال تکانون بی‌نظیر‬ ‫پیشتر ترجیح میدهم فیلمهای «باست رکیتون» را درآمده ‪ .‬حتی فیلم‌های اتو پرمینجر را یکی‬
‫‪۱‬‬ ‫بوده‪.‬‬
‫دوبار از تلویزیون دیده‌ايم‪ .‬تنها در میان آنها‬
‫‪ 0‬امیر معینی (مهندس مکانيك) ‪:‬من‌عاشق‬ ‫«آخرین نمایش فیلم» ساخته بگادائویچ را‬ ‫شیدا روحانی«دانشجوی‌ادبیات»‪:‬اغلب‬
‫کمدی هستم و معتقدم فقط دراین‌فرمفیلمهاست‬
‫ندیده‌ام‪ .‬بهتر نیست که بجای تماشای فیلم‌هائی‬ ‫فیلمهای مرور قدیمی هستند ‪ .‬خب» من بعضی‌از‬
‫که میتوان خیل حرفهای نگافته اجتماعیسیاسی‬ ‫« جشنواره ‪-‬‬ ‫که دیده‌ام بروم مثلا فیلمهای‬ ‫این فیلمها را دیده‌ام ‪ .‬برخی دیگر هم که بعفیده‬
‫وعاطفی رازد‪ .‬باستر کیتون نمونهٌ کاملی‌ازاین‬ ‫تشنواره‌ها» را میت ؟‬ ‫من اصللا دیدنی نیستند مثالی میزتم تا روشن‌شود‬
‫سینما را عرضه می کند‪.‬‬ ‫‪ :‬برنامه‬ ‫محمود شاه‌زیدی «محصل»‬ ‫چرابه‌تماشای فیلمهای مرورنمیروم‪.‬من‌اززندگی ‏‬
‫‪ 9‬فاطمهکریم‌نیا (دانشجوی زبان)‪:‬اگر‬ ‫یه«چارلی‬
‫اچ‬‫مرور آثار «باست رکیتون» اجگر‬ ‫شیربن به بعد تمام فیلمهای فلینی رادیده‌ام‪.‬صلم‬
‫جشنواره تهران ادعای جهانی بودن دارد بایددر ‪.‬‬ ‫از‬ ‫است که نرجیح میدهم فیلمهای تازه را ببینم که اک‬
‫نحوهٌ توزیع بلیط تجدیدنظر کند‪.‬‬ ‫امکان دارد پا در اینجا داده نشود و یا خیلی‌دبر کمدیهای صامت خیلی خوشممیآید‪ .‬به‌این‌خاطر‬
‫ااینمکان هست که بعضی هاء وقت‌درصف‬ ‫به‌نمایش درآید‪ .‬ت‪۰‬ماشای فیلمهای مرور یعنی‌از تنها فیلمهای کیتون راخواهم دید‪ .‬ابنطورخیالم‬
‫اپستادن را نداشته‌باشند‪.‬‬ ‫راحت‌ترهم هست چون‌دغدغه تهیه بلیط فیلمهای‬ ‫دست‌دادن این فیلمهای تازه ‪...‬‬
‫ساطوس میناسیان (دانشجوی جامعه‪-‬‬ ‫دیگررا ندارم‪.‬‬ ‫حسین ولی‌زاده «دانشجوی سینما» ‪:‬‬
‫شناسی) ‪ :‬لینابراکه يك فیلم به‌تمام معنا انسانی‬ ‫‪ 8‬مهری بازرلو«دانشجو»‪ :‬فتطفیلمهای‬ ‫فیلمهای «کینون» برایم خیلی دلیسند است ‪.‬‬
‫بود فکر می‌کنم بهتر است‌دريك‌قسمت‌ازفستيوال‬ ‫بخاطر آنکه مرور کاملی‌است‌درسینمایيك کمدین فلینی را می‌بينم چون به خوبی میتوانم زبروبم‬
‫به اینگونه فیلمها هم توجه شود» در ضمن باید‬ ‫خوب ‪ .‬مخصوماً کهفکر نمی‌کنم فرصت دیگری کار این سینما گررا دریابم‪.‬‬
‫فرشید ساحی «کارمند تلوبزیون» ‪ :‬بگویم کهبنرامه «بت‪.‬کارخانه‌رویا» در شأن يك‬ ‫به‌این خوبی دست دهد تا همه‌ی فیلمهای او را‬
‫تنها از میانفیلم‌های مرور» دوستدارم«جاده» فستیوال توجو نیست ‪ .‬فبلم‌هائی که يك‌عمرمردم‬
‫‪۱‬‬
‫را با حادثه و افسانه‌س گرمکرده‌جائی‌درفستیوال‬
‫نبابد داشته باشد ‪.‬‬
‫خوشم‬ ‫فلینی را ببینم‪ .‬از فیلمهای «فربنکس»‬ ‫فیلمهای «فلینی» را هم می‌بسندم بخاطر‬
‫م نمیآید ‪« ۱‬ذتشی از خود» غالب فیلمهاش را‬ ‫آنکه راحت میتوان با تحول در کار این‌فیلمساز‬
‫کر یم معصو می زاده ( کارمند) ‪ :‬بخاطر‬ ‫‪0‬‬ ‫پس‬ ‫فیلم صامت هم ندارم‬ ‫دیده‌ام‪ .‬حو صله دیدن‬ ‫اه باصطان ازکج بکجا رسینه‌است‪.‬‬
‫مجبور شدم‬ ‫دیدن فیلم واسطه «ساتیا جیت‌ری»‬ ‫کارهای «کیتون» را هم نخواهم دید‪ .‬کارهای‬ ‫‪.‬‬ ‫«دا گلاس فراینکس » را نمی‌بینم‬ ‫اما فیلمهای‬
‫پك روز از اداره مرخصی بگیرم چرادر انتخاب‬ ‫«فلینی» را دیده‌ام‪ .‬تنها «جاده» اش برایمآ نقدر‬ ‫چون نه ارزش هنری دارد ونه‌دیگرشمشیر بازیها‬
‫م(‬
‫اشود‬
‫ساعات نمایش اگبوننه فیلم‌ها دقت نمی‌‬ ‫جاذبه دار که بازهم تماشا کنم‪.‬‬ ‫وقهرمان بازی‌هایاین‌سری فیلم‌ها میتواندتا کی‬
‫فسیلامندسر‌های ‪ ۰۱‬صبح ‪ ۳۱‬و ‪ ۰۱‬بعدازظهر ‏‬ ‫‪ 9‬عباس زندی‌نیا «کارمند فرهنگ و‬ ‫داشته باشد ‪.‬‬
‫‪۱‬‬ ‫ابش در آمت‪«.‬‬ ‫و‪۱‬‬ ‫هنر»‪ :‬نه » فیلمهای فربنکس را‬ ‫رشته‬ ‫‪ ۰‬اشرف گازاری ‪9‬‬

‫پ‪۲‬س‪۲۳۳۳۳۹‬‬
‫‪۳۱‬‬ ‫ی که اور‬ ‫وی‬
‫ری‬
‫اگر اصول اخلاقی مطرح در فیلم‌های «کهتون» ‪۰‬‬
‫اصول اخلاقی مربوط به عمل و دگرسازی هستند به‌این‬
‫است که او ضمن تهیه فیلم‌هایش» «نبه‌گاوی‌خدشه‬ ‫خاطر‬
‫غیرممکن را‬ ‫زدن بهک‌ارهای‬ ‫ثابت توانایی دست‬ ‫ناپذبر»‬

‫داراست‪ .‬و اگر کیتون» سینمارا به‌عنوان وسیله‌ای برای‬


‫عمل روی واقعیت تلقی می‌کند و اگر سبك او» بیش از‬
‫هر چیز» شامل موضع گیری سادةٌ «عمل دنیایی» اومی‌شود‬
‫به‌این خاطر است که تصور و انديثشةٌ او دربناره‌سینما‬ ‫نوشتة ‪ :‬ژان پاتريك لوبل‬
‫و همچنین سبك او‪ .‬چیزی جز بازتاب فکری دربارءٌاین‬ ‫سس سس"‬

‫سینمای در فراگرد خودسازی» و تصوری از این سینمای‬ ‫‪۲‬‬


‫مسخره آمیز نیست که‌بر ای برخورداری‌ازو اقعیت به‌خیا بانها‪,‬‬
‫خودرادرسطح«واقعیت‌خیالی» »‬ ‫«کیتون»» بنهوبت»‬
‫نقل‌مکان کرد و این «سینمای تجزبی تهورآمیز»‪ .‬سینمای‬
‫ود‪.‬‬
‫‌»ببز‬
‫گسنت‬
‫رك‌‬
‫کميك دوران صامت و وارث سنت «م‬ ‫سرطح‪« .‬سینمارویا» (هم‌چنان‬
‫لح نمایشی ‪ -‬یعنی د‬

‫سرانجام»‪« .‬کیتون» با واقعی‌کردن فرم خاصی از‬ ‫" که هرکس می‌داند براساس توهم عینی تصویر سینمایی)‪-‬‬
‫رئالیسم دراین فیلم‌ها و درنظر گرفتن سینما به عنوان‬ ‫ونگاه در سطح آفرینش و خلق سینمایی در فراگرد‬
‫آ‬
‫‪ .‬و به اندازه‌ای که سینما‪:‬‬ ‫خود را ساختن » قرار می‌دهد‬
‫وارگردانی را به عنوان‌نوعی‬
‫عمل کردی روی واقعیت» ک‬
‫( نه به‌واقعیتی‌ثابت‬ ‫انسان را به‌واقعیت باز می‌گرداند‬
‫موضع گیری دال برمعنی که شیوه خاص‌اوبرای روپارویی‬
‫حکت) » «کیتون» وادار‬
‫و انفعالی» بلکه به‌و اقعیتی در ر‬
‫با چیزهاست‪ .‬گونه‌ای زیبایی‌شناسی را مطرح می‌کند که‬
‫مي‌شود تا از سبنما وسیله‌ای برای عمل روی چیزها بسازد»‬
‫مهم‌ترین و ابتکاری‌ترین سهم او در سینما بشمار می‌رود‪.‬‬
‫اگرچه این فرضیه بی‌چون و چراست با این همه‬
‫باری» قراردادن‬
‫هرد‬
‫‌لیوکرارگ‬
‫یاص‬
‫نظور‬
‫دقیقا ناجایی کهمن‬
‫ال از ند‪.‬و دقیق هرکونه حادئه‌ای‌است»پیش‌می‌رود‪.‬‬
‫بنظر می‌رسد که انسان نباید بینش و بصیرت دربارء؛‌این‬
‫ح"قیقت را نادیده بگیرد که کیتون‌فقط«زیبایی‌شناسی» ای‬ ‫و این نکته‪ .‬یعنی نگرش سازنده درباره فیلم‌هسا‬
‫‪۰۳‬‬
‫‪۲‬و دای‬
‫‪۲‬ااقییی‬
‫را‪ :‬تعریف هکیند که"با اصولاخ‬ ‫و فرم‌های سینمایی» ما رابهآنچه که دربارةٌ اندیشه‌ومفهوم‬
‫«متورانسن» و سینما‪ .‬بطور کلی گفتیم و درفیلم‌همای‬
‫اخلاقی» را تا آن‌جایی تعریف می‌کند که به‌سبك (یعنضی‬
‫را ناآن‌جایی تعریف‬ ‫و «سبك»‬ ‫مربوط می‌شود؛‬ ‫فرم‌ها)‬ ‫کیتون به‌نحو احسن خودنمایی می‌کند» بازمیگرداند‪.‬‬
‫انا می‌توان گفت که «کیتون»»‪ .‬خالق و سازنده‌ای‬ ‫‪8‬‬
‫ارتباط حاصل مکیند‪.‬‬ ‫می کند که به «عمل»‬
‫«فوق‌العاده روشن‌بین» و در نتیجه‪ .‬سازنده‌ای «شدید؟‬
‫ننيجة بینش‬ ‫نمایان در فیلم‌هایش‪,‬‬ ‫زیبایی‌شناسی‬
‫متفکر» است ؟ آیا چیزی به‌عنوان «رساله‌ای درباره‌سینما‬
‫و بصیرت فعال و دگر گونه‌ساز او نسبت به‌چیزها وعوامل‬
‫دیگر است که «عمل دنیابی» کیتون بشمار می‌رود؛ به‌همین‬
‫یگر‬
‫دار‬
‫ککن‬
‫یای‬
‫«یتون» بر‬
‫ترنیب» راه و روشی است که ک‬
‫قراردادن فرم‌ها در عمل سینماپی كميك» اختیار مکیند‪.‬‬
‫‪2‬‬ ‫وکگاردانی سینما» توسط «باستر کیتون» در برابر ما‬

‫کبتون» همان مفهوم و اهمیتی را داراست که «مجموعة‬


‫ر‬
‫قرار دارد ؟ برای مثال » آبا «فیلمبردار» برای باستر‬

‫را‬ ‫سینصایی‬ ‫هنر‬ ‫»‬ ‫«کیتون»‬ ‫که‬ ‫است‬ ‫روشتی‬ ‫کوچکی از عقاید علمی و مدون برای تثاتر» برای‌برتولد‬
‫وبه‌این ترنیب» دایره‌ای کامل را دور زده‌ایم‪ .‬پس‌از‬
‫اپن‬ ‫در فیلم های خود در نظر می‌گیرد ‪ .‬دضرمنء‬ ‫برشت» یعنی نشانه‌ای از انديشة باستر کیتون درباره‌هنرش‬
‫این‌فرصت گذرا که صرف بررسی نحوه‌استفادء کیتون‌از‬ ‫بازتاب » شیوه‌ای که «کیتون» فیلم می‌سازد آنهم با قصد‬ ‫را می‌توان در این فیلم مشاهده کرد؟‬ ‫‪4‬‬

‫«سینما سب شیئی» شد‪ .‬می‌توان به‌شیوءٌ عمل او‪ :‬آنچنان که‬


‫بازگشت‪.‬‬ ‫ازاشیاء ابراز شد‬ ‫دراستفاده «ديالكتيك»ی‌اش‬
‫قبلی» نمی‌تواند باشد ‪ -‬شیوه وروشی که نصویرویژه‌ای‌را‬ ‫البته خیر‪ .‬بنظر می‌رسد روشی که این فیلم_منظور‬
‫ت‬ ‫نما یش می‌دهد‪.‬‬ ‫است ‪ --‬انديشه و مفهوم «کیتون» دربارءة‬ ‫«فیلمبردار»‬
‫باستر کیتون ‪ :‬نگاهی تحلیلی بهآثارش‬ ‫یلم‌ها یش را‬
‫احفمت‬
‫ثدز‬
‫دخو‬
‫اه‌‬
‫دز ب‬
‫نرگ‬
‫ه‬ ‫ون»‬
‫تا«‬
‫یا ل‬
‫کتم‬
‫اح‬ ‫سینمارابررسی دوباره می‌کند‪ .‬بدی‌یتدرحالتی‌مکاشفه آمیژ‬
‫ای‌بند‬
‫‌وپجا‬
‫هملج‬
‫‌‪-‬و‬
‫منتقدان‪ ,‬در این مجادله‌و عنقیهده‬
‫«مدین هرکز عمیق‌نسر‬
‫آن ‪ -‬مشتر کا توافق دارند که ک‬
‫از زاويةٌ فکری خاصی بسازد و هرگز موضعی سخت‬ ‫از روش‌بینی اوست‪ .‬لیکن تا درجه‌ای می‌توان پیش‌رفت‬
‫‪۱‬‬
‫‪۰‬‬
‫و تغییر ناپذیر دربارة «رئالیسم» اختیار نکرد‪ .‬بازهم‌این‬ ‫که نشانی از «ربط و پیوند منطقی» حوادث فیلم‌هایش‌در‬
‫و تحسین‌انگیزتر از زمانی نیست که غرض و منظورهایی‬ ‫نکته را باید تا کید کرد ‪ .‬او «فرم‌ها» یی پدید آورد واگر‬ ‫خود داشته باش‪ .‬این روش‌بینی» روشن‌بینی‌بازتاب کنندةٌ‬

‫‪۱‬‬
‫را ابراز می‌کند که به هرحال به‌وسیله‌ای دیگرء کاملا‬ ‫این‌فرم‌ها دارای ربط و ضبط منطقی فوق‌العاده‌ای‌هستند»‬ ‫صرف؟ روشی‌است که هنر سینمایی خودرا‬ ‫فکری نیست»‬
‫قابل ابراز و بیان هستند‪».‬‬
‫باید نبوغ کیتون را به‌تنهایی مسئول پیدایش و خلق آنها‬ ‫دخردمت تجربه و عمل می‌گذارد و این روشن‌بینی‌در‬
‫همین بحث و مجادله است‌که بسیاری از آنها رابه‬ ‫دائست ‪.‬‬ ‫ه سیله‌تئوری‌ها‬
‫خدمت سینماست و روشن‌بیتی آدمیاستکهب و‬
‫بیان و ابراز حرف های نامربوطی‌درباره«انسا نیت‌عمیق»‬ ‫‪ :‬آرزوی اصلی و قلبی‬ ‫و بازهم تکرار می‌کنیم‬ ‫دچار عجزو کندی نشده و آدمی که مسایل تئوريك‌مطرح‬
‫کمدین‌های بزرگ و از جمله درمورد باستر کیتون‪ ,‬خواه‬ ‫این بودکه مردم را بخنداند‪ .‬بکاوشش‌برای‬ ‫«کیتون»‬ ‫و بااین کار‬ ‫نیمآکند » بلکه صرفاً" کار خود را «می‌کند»‬

‫یوژه‌ای که باید خصیصه منحصر بذفرد شناسایی آنهاباشد‬ ‫مرحلهٌ کمالرسا ندن پنتاومیم و تمهیدهای كميك تصویری‬ ‫خویش‪ »,‬بیش از هر تعریف‌کنندة صاحب‌سبکی که دربارء‬
‫(حالت نخسورد» بی‌عاطفگی ظاهری‪ .‬حالت رواقی مسلکی‬ ‫و مسخره‌آمیز خود» «فرم سزاگاری و انطباق با دنیا»‬ ‫«جوهر و اصل» حیات و ‪«:‬ویژگی‌ها»ی زندگی جامصه‬

‫ظاهری معتقد به تقدیر‪ :‬نحوه‌ای که خود را دراین‌دنیای‬ ‫را تکامل بخشید که در فیلم‌هایش به‌وضوح دیده می‌شود‪.‬‬ ‫سخن می‌گوید‪ .‬اندیشه و تصوری دقیق‌تراز هنر خوددر‬
‫ماشینی‌شدة ما جا می دهدء «تنهایی» اش و غیره) رهنمون‬ ‫به‌همین ترتیب با بهره‌گیری از سینمای كمك آنچنان که‬ ‫اختیار ما می‌گذارد؛ این‌روشن‌بینی‌چیزی‌است که‌به‌پیدایش‬
‫و ازاو»تجسمی‬ ‫هین‌برسند‬
‫ج‌ا‬
‫تریبه‬
‫نبا‬
‫شده است تا از سر اج‬ ‫در دورآن سینما ی‌صامت رایج بود» توانست سینمای كميك‬ ‫بعضی از منطقی‌ترین و زیباترین فیلم‌ها‪ :‬نه‌فقط‌درسینمای‬
‫ابدی از «نومیدی انسان» » «روشن‌بینی نومیدانانسان»‬ ‫را بخشی ازوجود خویش کند و سبك فوق‌العاده‪ .‬موردنظسر‬ ‫کمدی‪ ,‬بلکه در جهان سینما از آغاز تا به‌امروزء کمك‬
‫و غیره‬ ‫ورنوشت‬
‫و «آرامش کشنده» در برابر تقدیر س‬ ‫را تکامل بخشد‪« .‬عمل دنیایی» و سبکی در فیلم‌هایش‬ ‫میکنك‪.‬‬
‫بساز ند‪.‬‬ ‫نشان داد‪ .‬فقط بازتاب‌های امکانات واقعی ‪ -‬که دسرطح‬ ‫»‬ ‫دربارةٌ سینما در «فیلم‌بردار»‬ ‫«بازتاب فکری»‬
‫آدامه دارد‬ ‫به‌هیچوجه بازتابی‌فکری نیست‪ .‬این حالت » صرفآبازتاب‬
‫آفرینندة کميك و سینمایی» پس‌وپیش شده است ‪ --‬وشیوه‬
‫(سینما دیاموند ‪"*-‬ساعت ‪٩۱‬‏ ‪ -‬مسابقه)‬ ‫ِ‬ ‫‪۱۲ 0‬‬
‫دوشی و قمار باز‬ ‫ابالات منحده آمریکا ‪:‬‬ ‫لش فیکه‬ ‫ف‬
‫کار گردان ‪ :‬ملوین فرانك‬
‫ملوین فارنك‬ ‫کی‬ ‫مروز‬
‫ملوین فرانك ‪ .‬بری ساندلر ‪ .‬جك رز‬ ‫فیلمنامه‬
‫بت یسم‬ ‫هی‬
‫جوزف بیروك‬ ‫فیلمبردار‬
‫کوس‬
‫چارلز ف‬ ‫موسیثی متن ‪:‬‬ ‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪ - ۰۱‬مسابقه)‬
‫بازیگران ‪ :‬جورج سکال ‪ .‬گلدی هاون ‪ .‬کنر اد جائیس ‪.‬‬
‫‪۱‬‬ ‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪.‬‬ ‫شطر نج باد‬ ‫ابران ‪:‬‬

‫‪۳۳‬‬ ‫«جارلی مالوی» فمارباز استانحلدوی نان ‪۱‬‬ ‫محمدرضا اصلانی‬ ‫کار گردان ِ‬

‫جیب‌هایش هميشه خالی است وتنها با زیرکی وحیله ونیرنگ موفق‬ ‫بهمن فرمان آرا‬ ‫د‬ ‫کت‬
‫محمدر ضا اصالانی‬
‫می‌شود زندگی را بگذراند و او با رقاصه‌ای برخورد می‌کند که برای‬
‫ان طبقات اجتماعی به خودش لب دوشی را داده است ‪.‬‬
‫صعود از پکله‬ ‫هوشنگ هارلو‬ ‫|یلمبردار‬
‫ف‬

‫ملاقات اولیه آنها با هم يك فاجعه است و متعاقب آن سرنوشت آنها را‬ ‫شیدا قره‌چه‌داغی‬ ‫موسیفی متن ‪:‬‬
‫درمسیر طولانی يك سفر از سانفرانسیسکو تاءسالت‌ليك‌سیتی کدنرارهم‬ ‫فخری خوروش ‪ .‬محمدعلی کشاورز ‪ .‬شهره آغداشلو‪.‬‬ ‫بازیگران‪.‬‬
‫رّ‬ ‫قرار می دهد‬ ‫اکبر زتجان‌بور‬
‫‪۵‬یلیمنری ‪ .‬زنگی ‪٩ .‬د‪۰‬ق‏یقه‬
‫م‬
‫ماجرای خانواده‌ای است که وارث اصلی ومنفرد‪:‬آن دگرذشته‬
‫ودیگران مانده‌اند ‪ .‬هريك از جهت منافع خود میخواهد که صاحب این‬
‫پدر خانواده » دوبرادر و فرزند علیل فئودال اصلی و‬ ‫‪:‬‬ ‫شود‬ ‫ارث‬

‫کنیز کی که در آرزوی جانشین شدن هست ‪ .‬بازماند گان باساخت سند‬


‫با گم کردن افراد و صحنه‌بازبهای گونا گون میکوشند که جنابت‌شان‬
‫زارد ‪.‬‬ ‫یا‬
‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪ - ۱+‬جشنواره جشنواره‌ها)‬ ‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪ - ۳۱‬جشنواره جشنوارهها)‬

‫اففس پر ید‬
‫دیوانه‌ای ز‬ ‫ابالات متحده آمریکا ‪:‬‬
‫وزد شکار‬
‫میلوش فورمن‬ ‫ردان‬ ‫آکار‬
‫کار گردان ‪ :‬خوزه لوئیس بورالو‬
‫سال زانتش » مابکل دگالاس‬ ‫نهبه کننده‬ ‫‪:‬‬ ‫‪:‬‬ ‫ند ‪ :‬پریمیتبو و آلوارو‬
‫‪#‬ورنس هاوین » بو کلدمن‬ ‫فیلمنامه‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪ : 92‬مانوئل گوئی به‌رز » خوزه لوئیس بورالو‬
‫هاسکل و کسلر » بیل باتلر ‪.‬‬ ‫فیلمبردار‬ ‫لو یس کو ادر ادو‬ ‫ور دار‬
‫جك نیچه‬ ‫موسیقی متن‬
‫جرب‬ ‫‪7‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫تن ‪ :‬واینیکا دوبله‬ ‫و‬
‫جك نیکولسون » لوئیس فلچر » وبلیام رد فیلد >‬ ‫بازیگران"‬ ‫باژیگران ‪ :‬ولا گاثوس » اووبدی مونت‌لور » آلیسیا سانچز » فلیبه‬
‫مایکل بری‌من » پیتر بر وکو » دین ‪ .‬ار ‪ .‬برو کس ‪|.‬‬ ‫سولانو » خوزه لوئیس بورائو ‪.‬‬
‫م‪۵‬یلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ ۰۳۱ .‬دقیقه‬ ‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ ۳۸ .‬دفیقه‬
‫جشنو اره سن‌سباستیان‬
‫جشنواره پار س‬ ‫(مارتینا» درخانه‌ای قدیمی دروسط جنگل زندگی‬ ‫«اتحل» ‏ با مادرش‬
‫ووشت وپوست‬
‫می‌کند ‪ .‬او دور ازچشم نگهبانان درجنگل بشهکار می‌پردازد گ‬
‫«ماک مورفی» باف زندانی معکوم بهاعمال عاقه ات کهشوه ‪۱۳9 ۱‬‬ ‫حبوانات را دردهات مجاور به فروش می‌رساند » بایانهمه مادروپسرزندگی سختی‬
‫را می‌گذراننه‪ .‬فرماندار محلی که فرزند خوانده «مارتینا» است سعی مکیند باهین‬
‫زده وبهمین‌جهت اورا به‌يك بیمارستان روانی میفرستند ‪ .‬تصور اواینست‬ ‫خانواده کمك کند » اما روح آزاد واستقلال‌طلب «مارتینا» و «آنجل» این امر را‬
‫که زندگی درنیمارستان راحت‌تر خواهد بود ‪ .‬او به‌بخشیکه زبرنظر‬ ‫غیرممکن می‌سازد ‪ .‬يك روز «آنجل» بشههر می‌رودکه وسایل شکار بخرد وبا‬
‫اداره می‌گردد » منتقل می‌شود ودرا نحا شعی می ‪33‬‬ ‫پرستار «راشل»‬ ‫» است برخورد مکیند‪.‬‬ ‫کلیکو‬
‫«میلاگروس» کهدوست دخترجوان شروری بنام «ا‬
‫بازداشت شده بود » ازدارالتدیب‬ ‫یو»‬‫کل ک‬
‫«مبلاگروس» که بخاطر همکاری با «ا‬
‫بات کیبی از زیررکی وبی‌احترامی نسبت به‌مقررات ومسئولان نیمارستان‬
‫فرار کرده ودرجستجوی «ال کو کی » است ‪.‬‬
‫کنترل بخش‌را دردست بگیرد وبه‌ساکنین بخش ابت کندکه آنها از‬ ‫«آنجل» بهاو پیشنهاد می‌کند که بجهنگل بیاید و بااو زندگی‌کند ‪.‬‬
‫آدم‌های به‌اسطلاح عاقل چیزی کم ندارند ‪.‬‬ ‫«میلاگروس» پيشنهاد اورا می‌پذیرد اما توضیح می‌دهد که پس ازپیدا کردن «ال‬
‫‪.‬مبارزه ‪ -‬به‌يك معنی جنسی ‪ -‬ابواپرستار «راشل» برایش تنبیهاتی مانند‬ ‫لاگروس» درخانه‌اش‌ناراضی‬ ‫مضیور‬
‫«زح‬
‫ی» اورا ترك خواهد کرد ‪« .‬مارثینا» ا‬
‫کو‬
‫شوك الکتریکی به‌همراه‌دارد کهسرانجام به‌نابودیش منجر می‌گردد‪.‬‬ ‫است ومحل اختفای اورا به فرماندار اطلاع می‌دهد وضمناً درخواست می‌کند برای‬
‫«تحل» کار دست‌وپاکند ‪« .‬آنجل» برای آنکه «میلاگروس» را ازبازگشت به‬
‫دارالتأدیب نجات دهد با او ازدواج می‌کند و «میلاگروس» هم به‌تدریج به زندگی‬
‫درجنگل عادت مکیند‪ .‬وقتی سرانجام «ال‌کوکی» نزد او می‌آید » «میلاگروس»‬
‫برود‬ ‫»‬
‫یو‬‫ک‌ک‬
‫ایتدا مایل نیست مطایق قولی که به «آنجل» داده بود » همراه «ال‬
‫را عوض مکیند‪ .‬درست درلحظه‌ای که آندو قصد فراررا دارند »‬ ‫اما بتعصدمیمش‬
‫نگهبانان مسیر‌رسند‪« .‬ال‌کوکی» فرار می‌کند ونگهبانان بدهنبال او درتمام‬
‫واست‬
‫خر‬‫جنگل‌پرا کنده می‌شوند‪ .‬فرماندار ا«زآنجل» که جنگل‌را بخوبی می‌شناسد د‬
‫ند اورا درپیدا کردن «ال کو کی» کمک کند‪.‬‬
‫مکی‌‬
‫«آنجل» پیش ازقبول‌این‌د رخواست باهسرش‌صحبت می کند «ومیلا گروس»‬
‫اظهار می‌دارد که اگر بفهرار «ال‌کو کی» کمک کند ء برای همیشه نزد او خواهد‬
‫می‌شود که‬ ‫برای يک لحظه وسوسه‬ ‫ماند‪« .‬آنجل» بعد ازپیدا کردن «ال‌کوکی»‬
‫را بکشه » اما خیلی زود ازاینکار منصرف می‌شود کومکش می‌کند‬ ‫اش‬
‫کاهزدست نگهبانان بگریزد ‪.‬‬
‫اطلاع می‌دهد که‬ ‫او‬
‫ولی مادرش به‬ ‫«آنحل» بخهانه بمایز‌گردد‬
‫«میلا گروس» خانه را تركکرده وبه دنبال معشوق سابقش رفته است ‪ .‬مادروپسر‬
‫بزهندگی سابقشان برمی‌گردند بااین تفاوت که حالا «آنجل» یونیفورم نگهبانان‬
‫جنگلی را پوشیده است ‪ .‬بااپنهمه » «آنجل» نمی‌تواند «میلاگروس» را فراموش‬
‫کنه و با بررسی مرحله بمهرحله حقایق متوجه می‌شودکه میلاگروس درخانه‌اش‬
‫کشته شده است ‪ .‬او هویت قاتل رکاشف می‌کند وازاو انتقام می‌گیرد ‪.‬‬
‫دا‬ ‫ات‬
‫وت‬ ‫‪3‬‬ ‫‪#‬‬
‫‪ ۳۱۰ ۰۱‬و ‪)۰۱‬‬ ‫عت‬
‫سقا‪-‬‬
‫(سینما سمینوهند ‪ -‬افق شر‬ ‫دیانواند‪ -‬مها چم وگو ودارد ‏ تاعت ‪)۳‬‬

‫ژاپن ‪ . :‬با زگشت از دریا‬ ‫ابتالیا ‪ :‬دهه شگفت ینجاه‬


‫بوجی یامادا‬ ‫کار گردان ِ‬ ‫ماریومورا‬ ‫ردان‬

‫شر کت کیوشی شیمازو‬ ‫دک‬ ‫‪# ۰۲:۰‬‬ ‫المیانی تیتانوس» ای ورب‬ ‫تهیه کننده‬
‫فیلمنامه‬
‫میازا کی‬ ‫بوجی بامادا ‪۲9 6‬‬
‫ی » لکوربنی‬ ‫فیلمنامه‬
‫تنسوئوتاکابا‬ ‫فیلمبردار‬ ‫لهلیولوتارنسی‬ ‫موسیقی‌منن‬
‫ماسار و ساتو‬ ‫موسیقی من ‪:‬‬ ‫رناتو پوزتو و ‪...‬‬ ‫بازیگران‬
‫بازیگران‬ ‫رنگی و سیاه سوفید ‪ ۵۳ .‬میلیمتری ‪ ۳۰۱ .‬دقیته‬
‫مائدا ‪ .‬کیوشی آتسومی‬ ‫‪۱‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪5٩ .‬‏ دقیته ‪.‬‬ ‫«دهه شگفت پنجاه» مجموعه‌ای ازصحنه‌های مهم از فیلم‌هائی است که‬
‫ساخته‌و توسط‬ ‫‪»۹‬‬‫‪۹۱۱‬‬‫عیع‬
‫«ل‌ها‬
‫ان‌سا‬
‫ته‌بی‬
‫کمپانی «تبتانوس» در فاصل‬
‫«سای ایچی» و همسرش تامیکو همراء با پدرشان ایچی و دو ‪.‬‬
‫فرزندشان در جزیره کوچکی زندگی می‌کنند ‪..‬سای‌ایچی برای تأمین ‏‬ ‫این‌فیلم بیش از دویست‌فیلم موردمطالعه قرار گرفت و گذشته‌از صحنه‌هاتی‬
‫کیند ‪ .‬سایابجی به حرفه‌اش علافمند ‪۱۳۱‬‬
‫زندگی با قایق ننک حمل م‬ ‫فیلم‌های‌مز بور‬ ‫شده‌در آ ورده‌شده» صحنه‌هائی‌هم که در‬ ‫پخش‬ ‫که‌ازفیلم‌های‬

‫اما متأسفانه موتور قایثش خوب کار نمی‌کند ‪ .‬او به يك قایق جدید ‏ ‪.‬‬ ‫نبوده‌دراین‌مجموعه] ورده شده‌است» دراین‌صحنه‌ها بابسیاری‌ازچهزه‌هائی‬
‫ددگی بهتری برای |‬ ‫نامدده‬
‫زنج‬
‫وتر ا‬
‫احتیاج دارد تا بتواند کارش را به‬ ‫که در آن زمان نام‌هائی ناآشنا بودند وامروزه‌به‌صورت‌ستار گان‌ترازاول ‪.‬‬
‫خانواده‌اش فراهم کند ‪ .‬اما اهالی دهکده معتقدند که اصول ادامه این‬ ‫در | مده‌اند ‪ 6‬بر خورد خواهید کرد‪.‬‬

‫امروزه اکینار را کشتر‌های بزر کی با کشت ‪۶۱‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫کار مسخر ه ات‬ ‫‪۱۱‬‬ ‫را‬ ‫‪۱‬‬ ‫و‬
‫سس‬
‫‪۰‬‬ ‫‪۳‬‬

‫بزرگ ومجهز خیلی سربعتر وراحت‌تر انجام می‌دهند ‪« .‬کنحی»‪۱ ,‬‬


‫سوه یور‬
‫از‬ ‫‪۱۳‬‬

‫ان‬ ‫جهه‬
‫او و‬
‫شقنی کمگهس وی‬ ‫میا‬
‫ند شوهرش را نرغیب کند به |‬
‫«سای ایچی» به «نامیکو» پيشنهاد مکی‌‬ ‫پچ‬

‫امازمان‬ ‫استخدام کياكرخانه درآید البته کارذر کارخانه آسان‌تر نیست ‏‬


‫‪:‬‬ ‫اتتته‬ ‫شده‬ ‫عو ض‬

‫چند روز بعد کشتی «سای ابچی» درباك طوفان بشدت آسیب‬
‫‪۴‬‬ ‫را تعمیر کند موجه‬ ‫[یچی » وقتی که می‌خواهد کت‬ ‫می‌بیند و «سای‬

‫ندارد ‪ 5‬سرانجام «سایابچی»‬ ‫می‌شو د که پول کافی برای اینکاردراختبار‬

‫مجبور می‌شود حرفه وسرزمین مورد علاقه‌اش را ترك کند و برای کار ‪. ۱‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪.‬‬ ‫خشکی بر ود‬ ‫به‬ ‫سر کت‬ ‫دریك‬
‫بازجوئی جربان داشت و این موضوع بارهااتفاق‬
‫افتاد‪ .‬این‌محا کمات‌مافیائی همیشه و مکررآاتفاق‬

‫سکوت‪ .‬ضمناً باید بگویم که فیلم «دربارانداز»‬


‫با «باداسکالبرگی» آغاز تمیشود‪ .‬شروع آن نا‬
‫«ارتور میلر» است‪.‬‬

‫س با این عثیده «تیلور» که‌نمایشنامه‬


‫«نکاهی از پل» (آرتور میلر) در واقع پاسخی‬
‫(برنامه«ابالات متحده ‪ :‬نقشی از خود» س‬
‫به «دربارانداز» است موافتید؟‬
‫ساعت ‪ ۰۱‬و ‪ - ۳۱‬سینما امیابر )‬
‫‪« -‬آرنور میلر» کم‌آهمین او ازمدنها‬
‫پیش مکرراً تصمیم به‌نوشتن نمایشنامه‌ای‌درمورد‬
‫پارانداز داشت و درطول جنگ دوم‌جهانی نیز‬
‫داد‪.‬‬ ‫دراین‌مورد تلاش فراوائی بخر ج‬

‫‪ 9‬فیلم «دربارانداز» سومین و آخرین‬


‫فیلمی دبکوه‌باتر کت «مارلون براندو» به‌وجود‬
‫آوردید‪« .‬بر اندو» تمایلی به درست ایفا کردن‬
‫نقشش نشان نمیداد‪.‬‬
‫دزرون بخوبی ایفای نقش‬
‫‪ -‬او هميشه ا‬

‫منظورم اینست که از وجود«بر اندو»‬


‫میتوان احساسی از ثیروئی عظیم و ذخیره شده‬
‫برداشت کرد و همین عامل است که به نتشهای‌او‬
‫هیجان فراوانی میبخشد‪.‬‬
‫و «ر اداستایگر» در صحنه‌ای ازفیلم «دربارانداز»‬ ‫«مار لون بارندو»‬
‫‪ -‬این درست همان چیزی است که من‌فکر‬
‫می‌کنم و «پراندو» راهم بهمین‌دلیل‌دوست‌دارم‬
‫شهر قرار داده بودند و بعد مراسمی که‌باتواختن‬ ‫‪ 9‬نماش فیلم «دربارانداز»در انگلستان‬
‫ودرك میکنم‪ .‬اودروش‌همواره‌پراز» کینه‌توزی‪,‬‬ ‫بك مارش عزا آغازشد سرانجام به‌ك اعتصاب‬ ‫‌ای‬
‫هت‪.‬‬
‫لگیخ‬
‫اران‬
‫تراب‬
‫اراهوانی‬
‫یف‬‫آجال‬
‫بحث و جن‬
‫آرزو و احساس عدم اطمینان عمیق است ولی‬ ‫را که «لیندس یآندرسون» در این مورد نوشت‪ .‬عمومی انجامید‬
‫ابن شخصیت‬ ‫‪۳‬ر‬
‫مخوت ا‬
‫ظاهر | نجیب و‬
‫البته گرچه در حال حاضر وضع‌باراندازها‬ ‫وبه‌پایان فیلم بعنوان پك توطله فاشیستی حمله‬
‫ذاتی او است» به‌عقیده من براندو تنهانابغه‌ایست‬ ‫نی دار دحس‌میشود‬ ‫تغییر نیافته ولی نوعید گر؟‬ ‫کرد خواندید؟‬
‫که من دز زمینه بازیگری باوی روبرو شده‌ام‪.‬من‬ ‫‪ -‬بله ‪ ,‬مقاله خوب و ]‪.‬گاهنده‌ای بود ولی‬
‫په‌هنگام هدایت براندو » فقطچنددکلمه‌ای‌ازوضع‬ ‫رئیس اتحادیه کاررگران بنادر ‪ .‬يك رای‌گیری‬ ‫مکانملا با نظرات وی مخالف بودم ‪ .‬شایدداتش‬
‫داستان گفته‌ام و او بعداً تقش محوله را بهنراز ‏‬
‫فوری بهعمل آمد و نتیجه آن بود که تغیبر‬ ‫من درباره بارانداز اوسکله از هر کس ب‌جز‬
‫انتظار من‌ایفا کرده است ‪ .‬انزظر من ایفای‌نفش‬ ‫رئیس اتحادیه احتیاج‌به صد ‪.‬ری دیگر داشت ‪.‬‬ ‫«یاداسکالب رکگی» بیشتر باشد‪ .‬کارماعملی‌تحفیغانی‬
‫وی دراین فیلم بهترین کاری است دز سراسر‬ ‫البته ب تاغییر آن فرد بخصوص‪ ,‬دگر گونی‌خاصی‬ ‫نبو که با بیدقتیانجام گیرد‪ .‬خودم‌در ] نجازندگی‬
‫عمرم دیده‌ام‪.‬‬ ‫ایجاد میشد و همان فتسباداوهیازماه‌بعدا غازشد‪.‬‬ ‫کرده و چیز های زیادی‌درموردبارانداز»سیاست‬
‫مرحیطی که توسط‬
‫فیلم «در بارانداز» د‬ ‫و اتتخابات که «لیندسی آندرسون» کاملا ازآن‬
‫ود‬ ‫ازمردم بندر احاطه شده‬ ‫که‬ ‫‪ 9‬عده‌ای از منتدین منجمله «راجر‬ ‫بی‌خبر است میدانستم‪ .‬آنچه اکوهدردست‌داشت‬
‫فیلمبرداری گردید‪ .‬کار بزرگی بود‪ :‬درست‌مثل‬ ‫کنابی در باره فیلم‌های‌شمانو شته استء‬ ‫تبلور»‬
‫عنیده چپ گرائی طراحی شده در پایان فیلم‌بود‪.‬‬
‫پك محاکمه عمومی ‪ .‬همواره صفی بز رگ از‬ ‫و‬ ‫دفاعی نو‬ ‫فیلم «در بارانداز» را وسیله‬
‫ولی در پایان فیلمچیزی مبتنی بر فاشیست‌بودن‬
‫کارگران اسکله در برابر ما شاهد فیلمبرداری‬ ‫«اسکولبر کت» در برابر آن کمیته مخصوص‬ ‫وجود ندارد‪.‬‬
‫از زندگی خودشان بودند‪ .‬يك روز یکی از‬ ‫بازجوئی خوانده است‪ .‬با این نظر موافئید؟‬ ‫اصاس دیگری که در این‌مورد دارم و‬
‫کارگران پفت گردن مرا چسبید و محکم‌بدیوار ‪.‬‬ ‫آثر‬
‫تن»‬
‫مزآ‬
‫آا‬‫تمتی‬
‫ع قس‬
‫ی‌کنم‬
‫بمی‬
‫طفکر‬
‫‪-‬‬ ‫گبفاته‌های «ن]درسون» مطایقت دارد اینست که‬
‫کوبید ‪ .‬و هنکامی کهقسد کنگ‌زدن مارداشت‬ ‫را در را‬ ‫خنودم‬
‫‪ .‬م‬ ‫تهید‬
‫فک‬‫افست‬ ‫مزسلهای‬
‫ا‬ ‫بنظر من قهرمانان‌دراجتماعتقشی‌مهمابفامیکنند‪.‬‬
‫پکی دیگر اکزارگران کوچك‌اندام بندر که‌در‬ ‫کاری کردم که رنج‌آور و مشکل نبود و چیزی‬ ‫آنها همکن است موقنا برای يك‌ساعت با يك‌روز‬
‫پار بود با دیدن این صحنه پیزون آمده‪ .‬گریبان‬ ‫دگی به‌آن افتخار کنم ضومناً‬
‫زهندر‬
‫هم نبود ک‬ ‫بسیاری از‬ ‫نند‪.‬‬
‫تگرا‬
‫و دی‬
‫اولی‬
‫فشند‬
‫تن با‬
‫مما‬
‫قهر‬
‫وی را گرفت و او راباضربات‌پی‌درپی‌له‌ولورده‬ ‫باعث شرمساری من هم نشد‪ .‬ما اين فیلم‌رابرای‬ ‫دگر گونیهای اجتماعی نگاهانی در تاریخ‌جنبش‬
‫‪۱‬‬ ‫» فصای سار خموت‬ ‫کشت‬
‫کرده و‬ ‫اسان ونجود جند يك شهید ایجاد دفاع در برابر کآمینته‌نساختيم‪ .‬این واقعه‌درست‬
‫اینطور‬ ‫آنها ‪۰‬‬ ‫ار‬ ‫همان چیزی است که در بارانداز اتفاق افتاد ‪.‬‬ ‫نقطه اج اعتصابات‌سأتفر انسیسکو‬
‫ثیست ؟‬ ‫داستان فیلم براساس مشاهدات و تجربیات مردی‬ ‫در سال ‪ 6۳۹۱‬که بر من‌نیز تأثیرات‌زیادی‌داشت‬
‫کوتاه‌شده گفتگوی (استوارت ‪9 ۳‬‬ ‫ها غالبا بااو شام میخوردم‪.‬‬‫تآ‬‫و کقه‪.‬‬
‫انست‬ ‫اسکله‬ ‫رران‬
‫گزک‬
‫بود که اجساد دو نفر ا‬ ‫‪#‬‬
‫ی‬ ‫من به]نحا رفتیم » درحال ی که (مارتین ال» رویین) ‪ -‬ترجمه هه‬ ‫«اسکالب رگی» و‬ ‫ان‬
‫دوسط‬
‫یدر‬‫مند‬
‫شده بود‬ ‫ته‬
‫وندر رکاشکه‬
‫ب‬
‫میهمانان تازهو ارد ‪. . .‬‬
‫«کاز انوا» نگمذیارد «فلینی»‬
‫کریستیان برادتامسن (کارگردان فیلم‬
‫دنیای‌من» که دربخش«سینما‬ ‫ریچشمه‬
‫رک‬‫سار‬
‫«نم‬
‫دا‬
‫چشم و گوش» دارد دوشنبه ‪ ۸‬آذر به تمایش‬
‫اولیوثیرا (کار گردان‬ ‫درخواهدآمد) آندره‌لوئیز‬
‫بخش‬ ‫فیلم برزیلی «اشسانه اوبیراخارا» که در‬
‫جشنواره » جشنواره‌ها تمایش داده خواهد شد)‬
‫مارولی سیتومیال (بازیگرفیلم «کمسا‌هاوبلار»‬
‫مد) لتّونارد‬ ‫هدآ‬
‫ادر‬
‫وپش‌‬
‫خنما‬
‫که در بخش مسابقه به‌‬
‫گوزدون (بازیگرفیلم ‪ :‬ریتس) آ ناماریامیر اندا‪.‬‬
‫(ستاره فیلم برزیلی ‪ :‬افسانه اوبیراخارا)‪.‬‬
‫«فدریکو فلینی» که سخت مشغول بایان بردن "‬
‫فیلم آخرش «کازانوا» ست طی تلگرامی اطلاع داده که‬
‫بتههران نخواهد آمد ‪ .‬متن تلگرام ازایتقرار است ‪:‬‬ ‫برنامه گفتگوهای جمعی‬
‫آقای هژیرداریوش » جشنواره جهانی فیلم تهران‬
‫دوست عزیز‬ ‫تماشا گران علاقمند هم می‌تو انند‬
‫بسیار امیدوار بودم که درجشنواره شما شر کت کنم‬ ‫کرنکنتد‪.‬‬
‫ه ش‬
‫نابانمبر‬
‫در‬
‫وشخصاً ازشما بخاطر افتخاری کهجشنواره شما نصیب‬ ‫برنامه گفتگوهای جمعی با هنررمندان‌فیلم‬
‫کارهای مکنرده است تشک رکنم ‪ .‬متأسفانفه آخرین‬
‫کارهای مربوط به میکساژ فیلم «کازانوا» که باید در‬ ‫به‌قرار‬ ‫هائی که در جشنواره به نمایش ‪۳‬‬
‫تاریخ ازپیش نعیین شده ‪ -‬برای نمایش حاضر شود »‬
‫ات‬
‫»ا برایم غیرهمکن ساخته است ‪.‬‬
‫خارج شدن از «رم ر‬ ‫کوشزنبه هفتم آذر » ساعت ‪۱۱‬صبح»‬ ‫" وی ر‬
‫امسال این موانع ومحدودیت‌های زمانی مرا درقبال شما‬ ‫واره‬ ‫شرنکز‬
‫هنرمندان فیلم «شظر نج‌باد» درج م‬
‫خجلت زده کرده است ‪ .‬ازشاءاله سال دیگر‪ .‬بپاوزش‬ ‫‪9‬‬ ‫گفتگو دارند‪.‬‬
‫فراوان وامید موفقیت ‪ .‬فدریکو فلینی‬ ‫جشنواره‬ ‫‪ 52‬هیّت داوران پنجمین دوزه‬
‫‪۹2‬‬

‫عین تلگراف درصفحه مقابل کليشه شده‌است ‪.‬‬


‫(امانوئل ریوا» شابانا ازمی» برت هانستر ا؛مارك‬ ‫ار ‪ ۶‬دان فیلم «واسطه»‬ ‫«ساتبا جت‌ری»‬
‫ویدا» نیامد؟‬
‫چرا «آندره ا‬ ‫آرتورهیل‪ .‬آندره‌ یکوا کس ‪ 6‬آندزه‬ ‫راسون»‬
‫بهمراه تهیه کننده فیلم « سوییر گوها » پس از‬
‫دلوو» ولادیمیر اموئوف » ماربو چک یگوری‌و‬ ‫نمایش فیلمش به تماشا گران معرفی شد ومورد‬
‫دکتر مجیدی) ساعت ‪۰۳‬ر‪ ۰۱‬صبح روز دوشنبه‬ ‫استقبال شداید‪.‬حاضران قرار گرفت ‪.‬‬
‫هشتم ان در مر کز جشنواره گفتگو دارند‪.‬‬
‫«سانیاجیت‌ری» پکی ازداوران نخستین دوره‬
‫«نیکینا میخالکوف» کارگردان فیلم‬ ‫‪.‬چشتواره جهانی فیلم تهران بود ‪.‬‬
‫«برده عشق» و هیئت نمایندگی «اتحادجماهیر‬
‫یرما ساعت‬ ‫شوروی» روز پنجشنبه پازدهم‬
‫‪ ۰۱ ۰‬صبح در دفتر جشنواره در يك گفتگوی‬
‫جمعی شرکت خواهند کرد‪.‬‬
‫تماشاگران علاقمند به شر کت در ان‬

‫ترجمه متن نامه «آندره وایدا» که ی روز بعد‬


‫جلسات می‌توانند پیش از شروع گفنگوهابرای‬
‫مکز جشنواره با خانم «آر بانافرشاد»‬
‫ورود به ر‬
‫‪.‬یماری‬
‫ازشروع جشنواره » بجهشنواره تهران رسید ب‬
‫«لهستان»‬ ‫را قبلا" مسئو لین تا‬ ‫«] ندزه وایدا»‬ ‫مسئول بر گزاری اين جلسات تماس‌بگیر ند‪.‬‬
‫اطلاع داده بودند ‪.‬‬

‫آقای داریوش عزیز‬


‫منأسفم به‌اطلاع شما برسانم بعلت‌بیماری سینه‌پهلو‬
‫که ازبهارگذشته کتناون مرا سه بار بستری کرده است »‬
‫م‪ .‬خواهشمندم‪:‬‬ ‫کت‬
‫شن‬‫قادرنخواهمبود درجشنواره شما ک‬
‫مراتب عذرخواهی وتأسف مرا باطهلاع اعضای هیئت‬
‫داوران که ازافتخار همکاری بآانان محروم گردیده‌ام‬
‫برسانید‪ .‬امیدوارم درآینده بخت مرا بیشتر یاری دهد‬
‫وبتوانم درجشنواره بعدی شما بعهنوان عضو هیتّت‬
‫داوران با شما همکاری داشته باشم وشاید هم امکان‬
‫نمایش برخی ازفیلم‌های من درجشنواره بعدی فراهم‬
‫خانم «کیتون» بمد از نمایش آثار همسرش | گردد ‪ .‬با پوزش فراوان » برای‌جشنواره تهران وشخص‬
‫گارردان برجسته بلغاری » پس‬
‫«لووورادف» ک‬
‫آندره وایدا‬ ‫«باستر کیتون»‪ .‬دسیرنما پولیدور حضور پافت ‪ :‬شما آرزوی موفقیت دارم ‪.‬‬ ‫تاو ری‬ ‫محکوم»‪,‬‬ ‫ازنمایش‌اثر نماشایش«ارواح‬

‫عین نامه درصفحه مقابل کلیشه شذه‌است ‪. .‬‬


‫ومورد استقبال حاضرا‬
‫ن درسالن قرار گرفت ‪.‬‬ ‫وتأیید فراوان تماشا گران روبرو گردید‪.‬‬
‫‪۳۳1 ۱۷۸۲۱۵۸۰۰۰ ۸۲‬‬ ‫‪۰۱۲۲۲۲ 5۵‬‬
‫‪6707 271۲۱ 5718۴۷‬‬ ‫‪06‬‬
‫ووو ‪۳8۱ ۲ ۸8۳۱‬‬
‫‪9 4+2 5‬و ‪۸۲08‬‬
‫آ‬
‫‪8۲‬‬ ‫‪۶۷۵6۸‬‬ ‫‪۱۵۷۲۸0‬‬
‫‪۲5‬‬ ‫‪۴‬‬ ‫‪۲‬‬
‫‪۳۶۸۷‬‬
‫‪2۱۸۲۳ ۸ ۱۸۵‬‬ ‫‪۱‬‬
‫‪| ۷۵۱۵0 ۲۸۷۲6‬‬ ‫‪۷۵۸۲ ۸۱۸۵۵۲ ۸۸۷۵۵۶6 ۲0 6۱۷‬‬ ‫‪۱۷۵‬‬ ‫‪۲۴‬‬ ‫‪۱‬‬
‫‪۱۶۸986‬‬ ‫‪۲0 ۲۳۲۸۱۷‬‬ ‫‪۷۵۱‬‬ ‫‪۱۱ ۳۶880۱‬‬ ‫‪۵8‬‬ ‫‪۲۲۶‬‬ ‫‪6896۸۲‬‬
‫‪۲۳۸۵۸۲‬‬ ‫‪۷۵۱‬‬ ‫‪۴69۲۱۷۸‬‬ ‫‪۲۸‬‬ ‫‪50 66۱680۱19۲‬‬ ‫‪96016۸۲60‬‬ ‫‪۲۵ ۱۷ ۷‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪۱۱۱۴ 0۴۲۷۱۱۸۲۶۱۲۷‬‬ ‫‪۲۳۶‬‬ ‫‪۸5۲‬‬ ‫‪۲61۸۱۱۲5‬‬ ‫‪0۱ ۲۳۶‬‬ ‫‪۱۸۸۵۲‬‬ ‫‪0۴‬‬ ‫‪۸5۸۷۵۷۸‬‬ ‫‪۸۸‬‬
‫‪8۲۸8۱‬‬ ‫‪۱5۲۶‬‬ ‫‪۸۲۴۶‬‬ ‫‪۳۵8‬‬ ‫‪۱۲5 0۶۱۱۱۱۵۶۲۳‬‬
‫‪۲۶‬‬ ‫‪۲۱6۲۲‬‬ ‫‪۲6۸۴‬‬ ‫‪۱۸ ۳۵۳/6‬‬ ‫‪۴ ۲‬‬
‫‪۱۳8۲۲۱۳۶۱۱۲5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪۲۱۱۷6‬‬ ‫‪68۸۶۵۸55‬‬ ‫‪۷۶‬‬ ‫‪۲‬‬
‫‪8۱۶۸56‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪۸66۴۲‬‬ ‫‪۱۷۲ ۸۴۵۲0۵6۵۱65‬‬ ‫‪۸۸۱۵ ۷۷۲ ۴‬‬
‫‪68۸ ۲۶۳۱۲۷699‬‬ ‫‪5۲08‬‬ ‫‪6001۲ ۷۵8۷‬‬ ‫‪۸۱۱‬‬ ‫‪۸۱‬‬ ‫‪۵۱‬‬
‫‪۲۱۲۱۳۶80۵۱۲ 0۲‬‬ ‫‪۲۶۷۱‬‬ ‫‪۸۶۷‬‬ ‫‪۵۵۱۴۶۷6۴‬‬ ‫الااااع‪۴‬‬

‫‪ ۲21 291‬ت‪2‬عر‪1‬‬ ‫وطفناه‬

‫‪1‬‬ ‫‪۳2‬‬ ‫‪7۵7‬‬ ‫رود‬ ‫مت‬ ‫ومع‬ ‫وتام‬ ‫اقطتا‬ ‫هنت‬ ‫ها‬ ‫‪6‬‬
‫‪560۳12‬‬ ‫‪۵1‬و‬ ‫که‬ ‫مصدتابامه فتوو‪ .‬رختطمصتمصو‬ ‫عه‬ ‫مصدوه‬ ‫وتطتا‬ ‫‪8175‬‬
‫‪1‬‬ ‫تامصصعع‬ ‫‪00۵‬تاتاج‬ ‫فطل‬ ‫‪1۵۷19۳‬‬ ‫‪۳1‬‬ ‫‪0۵‬‬
‫نانآ‬ ‫تام‬ ‫‪0‬ص‬ ‫قفهو‬ ‫وی‬ ‫و‬ ‫‪698680102‬‬ ‫‪002‬‬ ‫‪0۷860660‬‬ ‫‪6۲8‬‬
‫ود‬ ‫مد‬ ‫فصوومجموو‬ ‫مطلتا و‬ ‫ینز‬ ‫‪ 1‬قطت‬ ‫تامط صق‬ ‫متا ‪8192‬‬ ‫وحقطو‬ ‫‪1۷۱‬‬
‫ماد‬ ‫عاونا‬ ‫صل‬ ‫فص‬ ‫مله تافو‬ ‫‪1۵۵6‬‬‫وه‬
‫‪ 1 0۸۵‬و‪۱‬‬ ‫ا‪۵‬ا وعومط‬ ‫‪6‬‬
‫‪ ۳‬جوم‬ ‫لد‬ ‫و‬ ‫وتو‬ ‫تاعدوط مه مر‬ ‫هم‬ ‫‪0 1 11 68801201 01‬و‬ ‫‪6‬‬

‫‪6۲1921‬‬ ‫نومتاه ‏‬
‫تو‬‫گو‬ ‫نام‬ ‫صمتتوووووه‬ ‫مهمت‌تدوع‬ ‫و‪ ۷‬تافو‬ ‫تیا‬
‫طم‬ ‫فوحطتوو‬ ‫گه ‪۵۵۵۳‬‬ ‫م‪ 6411‬تا گه هو‬
‫‪ 1999‬هصح وونعم‪1‬هصه هت اووممع وفع( صنتععد ععصه‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪191۷‬‬
‫مط م‪ ۶‬قوووممیاو دوم ج‬ ‫‪7 002 ۲0۶ 2۱0 7711905۳ ۰‬و‪9‬و‪۳‬‬

‫منت‬ ‫لو‬ ‫و‪810‬‬

‫‪۰ 2۷‬‬
‫گ‬
‫بِچ‬
‫ِ"‬

‫"‪1‬‬
‫‪7۸110۸07 16 ۸ ۸۲ 0‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪۵‬‬ ‫‪ ۲۳۱۸‬ما‪1 1‬‬ ‫‪۸‬‬
‫جح ‪ ۳‬عط له عصنصهمحرمط وام‪ 1‬وعععط [‬ ‫یبوط جع‬ ‫صتته ‪0‬مصصحصهطمظ و‬ ‫‪.‬ص‪ 1۵6‬صهححدبخط ون‬
‫‪ ۰‬قفنها ‪۲2222‬‬ ‫ده مناج فعناجاگ ‪0‬عانمرنا عمط صد ‪[602۲۷‬‬ ‫صمت‌مجدد ‪0‬صیه معط تناو مفعصتنه‪27‬‬
‫حدم صهحمهط عطع ‪۶‬ه متطونلطونط عط ‪۶‬ه عم‬ ‫معط مطمتایی‪601‬‬ ‫مولع صلن‬ ‫صز افهمتیع‪ 2‬ها‬ ‫م‪ ۵ 0120‬اتوهتنصدنا فطل باه وم‌متاامزم‬
‫‪ (6‬وللنگل" ه مصنسممده عطا دج رد‪01۲‬‬ ‫‪-‬مط‌پروم ‪ 2‬مصحتعاع‪ ۲‬حصقصاع‪ ۶۵ 2 ۷ 1‬ماه معط‬ ‫‪-‬ع‪ 00۳0‬بوتع‪ ۵6۷0۲۳ ۷‬مقط فصج عماع‌وه‪ ۸‬ومرژ‬
‫نک‬‫ات ‪0‬صحج ‪00۵‬ص رل‪ 6666۳10‬له ‪ 2‬و‬ ‫له عمجم مهصعبه‪ :‬جمر اعتنطا عومط طعهم‬ ‫تمحز وله تتاهلهد ‪ 2‬صد هه‬ ‫‪۰‬‬
‫‪ 2:1 6‬ها عمج فط فلت عطا عصمصرش‬
‫‪ ۸۸50۵۳۲‬راد هش ‪۲۵۲۷‬‬ ‫ِِ‬ ‫حصبا ‪6‬همببای ما ‪06‬عهعا‪ ۵۳‬رصهطک ممم‌طومآ؟‬
‫‪-‬ععطن) ‪2‬صصیجوم‪ 1‬وتهاه صهتاتمحدظ ابگتاننمع‌ظ‬ ‫صحطویع صا تصعصصتمممضه‪ .‬ملاتا فط جع‬ ‫و‬
‫تممبلمنم بر ممتصمم‌صمعه صفتطه ‏ از وز هه‬ ‫ورمطمرط»‬ ‫من اعوعنل؟‪ .‬هصه هنهک‬
‫متلیاو‪ :‬جع نوم ردمامع دنل ‪#‬در‪2‬‬ ‫با‬ ‫‪9‬‬
‫‪(4-‬مصا مه مصصلز ستفطط گم عم طعبامطاآخ‬ ‫)رد‪2‬‬ ‫ن"دان ععاه رلانکل؟ ی‬
‫مه آهمنهو روعصصصهتومتج آهبنامع؟ مطا مذ له‬ ‫صم ‪0‬مامیک‌جو فط ماه تقجمم‬ ‫‪0‬‬
‫معط حصلزط فص جر ‪0‬عصهععو عصتعط‬ ‫‪ 6۵‬و ما فهقط ‪ 2‬حط‬
‫‪۱‬‬ ‫‪ 0‬عصتیوجنم وذفظ رصموتو تومنته توب ‪۸‬‬
‫نو وصهفص صیه مصلی صهتصوی صر ماو‬ ‫معط همه صفت برد ‪4‬ممننلمتمتمی صصلزة ‪ 2‬غ‪0‬مطو‬
‫‪ «۲‬معط میا وتعموعزنمم صتمذاتعمدظ عمنتلمته‬ ‫" تعطاممه مه قطعنلط صعتصمیت؟؟ ملعم ‪8,7۲,‬‬
‫منزدناص دمم ‪1‬رمحرظ مب مصصمی وصتله‪1‬‬ ‫‪ 46۱۱۲‬وعلعوصم وم صد غمطه ‪01 6‬‬ ‫‪0‬‬
‫ابعنه ما عصتصصهلم معلح و عط صمنعنل‪1 02‬‬ ‫‪02۱۱‬‬
‫جح عفر مود صهتز دس دمتا‌لمتصتمم ‪2‬‬ ‫جرا ‪ 0۵0110‬هه من بح فحصلز؟ وتبتا ععمط ]‬
‫صذ حمتاجعم‪ 1‬عم هصاهمطه عط للذ عفطنظوهو‬ ‫عط جم له مه رتم‪ ۵۲‬برد برامت هن‪0‬عصر‬
‫‪ 60-‬فطا ‪ ۶۵‬طمینصد مه مطه ما حصتی ونطة‬ ‫زه نما پچمتمم‌صمنصم مملنمروم‬
‫‪61,‬رووم و‪ 2‬ع‪6‬مر‪2680‬صه‪ 1‬صهتصه‪[ :‬باگاطمن‪1‬‬

‫‪۲۱۱۱‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪۱‬‬
‫‪۱‬‬
‫‪۱‬‬
‫‪۱‬‬

‫‪۸۲81۲۸5, ۸۲8۳۷۲0 72 60‬‬


‫ماراوفیلم‬
‫‪11211 0. 1‬‬ ‫شنبه ‏‪ ٩‬آذرماه ‪:‬‬
‫‪ .‬نجصح ‪00:11‬‬ ‫(‪ ))8666۲‬وتعاکهصهی‪.‬‬ ‫(ساعت ‪ ۱۱‬صبح) ‪:‬‬
‫تحص ‪00:9‬‬ ‫(هونا) وععمهبهو فط‪.1‬‬ ‫‪0‬‬
‫نصصم ‪00:5‬‬ ‫(حولنا) عدلنعوظ صا عبص‬ ‫‪7‬‬ ‫ی ‪0‬‬
‫گانگسترها (یونان)‬
‫تم ‪00:7‬‬ ‫(عجمکا عحمل) ‪ ۵۲۱‬ععصمظ ‪ 81‬عطة کم تفع عط]‪..‬‬ ‫شماره دو‬ ‫لن‬ ‫ج وکر (مصر)‬
‫دو‬ ‫سالن شماره‬ ‫گام سبز (مراکش)‬
‫سه‬ ‫سالن شماره‬ ‫شر کاء ( کانادا)‬
‫‪1121۲ ۰0۲ 2‬‬
‫سالن‌شماره چهار‬ ‫‪ |.‬فیلم‌ها ی کوتاهنیوزبلند‬
‫تجح ‪00:11‬‬ ‫‪«۶0( . ۶0۳2۲۷‬عظ) ععلمل فط‪..1‬‬ ‫(‪ )0۵۵۵۲۷‬م‪۵‬‬ ‫(ساعت ‪ ۳‬بعداز ظهر ) ‪:‬‬
‫تصصرهر ‪00:3‬‬ ‫(صحح؟) تتععصه ‪1‬‬
‫نصح ‪00:5‬‬ ‫(برهمه‪ )6‬معنمامظ قح علطم‬
‫‪3‬‬ ‫دلگ‬
‫‪ 0‬شمار ‪1‬‬
‫ه‌‬ ‫لب‬ ‫شش‬ ‫سا‬ ‫شکارچی‌ها (آمریکا)‬
‫‪00:7‬‬ ‫تم‬ ‫(وممک عصما) ععد‪ 0۳‬عطا هم هصنک‪.‬‬ ‫لن شماره دو‬ ‫تنکسیر (ابران)‬
‫سه‬ ‫سالن شماره‬ ‫خانم جولی (انگلستان)‬
‫‪112۱1 0. 3‬‬ ‫شمار‪,‬چهار‬
‫سالن شمازه‬
‫ان‬
‫‪.‬‬ ‫فیلم‌هاینکویتواهزبلند‬
‫(ساعت ه بعدازظهر ) ‪:‬‬
‫نسح ‪۱ 00:11‬‬ ‫‪۳۱‬‬ ‫بت‬ ‫ان تا‬
‫عشق درپاسيفيك (آمریکا)‬
‫تم ‪00:8‬‬ ‫(‪0‬صماعض) عتلیال وعنل‪.‬‬
‫عمط صمتتمعصنظ ‪ .‬توص ‪00:5‬‬ ‫فلز‬ ‫شماره دو‬
‫‪5‬‬
‫‪ ۱‬ان‬ ‫آبلارد وهلوئیز (آلمان)‬
‫تور ‪00:7‬‬ ‫(وصمصهع‪ ))6‬طمیهه متتطجمبظ‬ ‫سالن شماره سه‬ ‫فیلم‌های کوتاهمجارستان‬
‫سالن‌شماره چهار‬ ‫فبلم‌های تکاوه نبوزپلند‬
‫‪121۲ 0. 4‬‬
‫(ساعت ‪ ۷‬بعدازظهر ) ‪:‬‬
‫جصصح ‪00:11‬‬ ‫‪4 -‬صملمع‪ 2‬مها حصم مصازظ تمطگ‪..‬‬ ‫سالن شماره بث‬ ‫بگازشت ‪ ۸۱‬مرد برتری (حنگکنگک)‬
‫تور ‪00:8‬‬ ‫‪0‬صملعع‪ 2‬بعل عم فلز عمط‬ ‫سالن شماره دو‬ ‫سلطان‌جنگل (هنگ کنگک)‬
‫تور ‪00:5‬‬ ‫عمط‬ ‫مصملمع ‪2‬‏ مواظ صمی فلز‬ ‫سالن شماره سه‬ ‫قصد فرار (آلمان)‬
‫‪۰‬تم ‪00:7‬‬ ‫فصلزظ عمط‬ ‫حصم‬ ‫مصملمع‪ 2‬سول‬ ‫سالن شمارء‌چهار‬ ‫فیلم‌ها یکوتاهنیوزبلند‬
‫مت زا‬
‫]‪11۲‬‬ ‫‪ ۳۱۳1 ۳۲0۱ ۴۳۵۲‬باه اصط‪۸۲‬‬ ‫‪۲۸۲۷۲-۲۵۵۳ ۲۷,۲۲۲‬‬ ‫‪۲۱‬‬
‫‪61‬ص بح ناج فعتناهاهما عمط مازمروم([‬ ‫ححصا ‪0‬قظ ‏ توعمامصطهعة‪ .‬نع میتمتصطع ‪[1‬‬ ‫‪ - 2 01 ۶ 9‬عدنل‌صهاهم‪0‬صنا‬
‫عصلز ‪ ۳‬وصنومععسسه فطع مهم عز رحتصمصن یط‬ ‫وتصهطفینک عمصته ‪۵6۲۵۳۳‬‬ ‫مطط‬ ‫عه ب‬
‫عم میا‬ ‫ص تمز‪0‬متهی)؟‬ ‫‪۵‬‬
‫صفتصمی؟ عط ‪ ۶۵‬عصما معط مود طعنطه "تعجد‪۳‬‬ ‫علمنله اعد ه خصموصقطی)؟ طونم رقاطمصتنوم‬ ‫مامع‪۶‬ز]‬ ‫لمیصهه‬ ‫صهتنطعمطک‬ ‫مه‬ ‫‪3‬‬
‫عح حصمن؟ جم‪2‬عع‪ 0‬مسمحا فطل هدز تاولص ام‬ ‫‪ ۵‬مطمنامعژ‪ ۳0 0‬اقتاتمص ‪ .‬صوتمد‪59۵۸۳... 0۳‬‬ ‫‪0‬ج مدا متصعع ‪ .‬ملاعتاجه ‪ .‬مه ‪ .‬لهعتصطمع‬
‫طلغ ‪ 11 112‬و‪ ۶۵ ۵۱۲۵۷۷۲ ۷۸۷‬وه‬ ‫ودفنعگسلتصدد‬ ‫‪ ۵۵۷۲‬رکتمعنا ‪ ۵‬عطا برد مهن جوم‬ ‫‪6‬‬ ‫مصمصموممتنم ‪ 2‬طهنمبطا تج فنظ ‪0‬عصرنهع(‬
‫‪ ۶‬حصلظ [ه‪1‬عصمیدرد عمج فطل ومرهطبعظ‬ ‫عاصفلنججه م‪ ۵۵‬معذووی ‪06111۲‬دایاه عقط میاه‬ ‫مت ‪0‬ملنمصدر وفنامم‬ ‫ع طعدمطاآ‪ ۸‬بط‬
‫معط وتصصموعج‪ ۷‬علمصهند‪ .‬مه ‪0‬متبهج مطع‬ ‫‪,‬جع ‪0‬صه طوناعصط ط‪1 0‬‬ ‫و‪۵‬‬ ‫‪8‬قظ‬ ‫‪06۵016760‬‬ ‫فنط‬ ‫تععیهه‬ ‫طمدهتطا‬
‫حمطه تحص ه رصمه‌تقطی ‪۶.‬و ‪ .‬مسناعهع‪[1 :‬‬ ‫‪61۷۷ ۹02۳00‬‬ ‫مصتنووگله فا ‪02‬‬ ‫وصحتطه ز روتمزلتتطه‬ ‫معط صا مه‬ ‫همع‬
‫مهو ‪ ۵۵۵۲۳11۵۱۳‬م‪۳1‬‬ ‫م‪1‬‬ ‫‪ 0۳0-‬فصوتصعجصن مس یلع عطع ‪ 061‬مرال‌ناهو‬ ‫‪۵66۵50۲۲6۳‬‬ ‫مه مه‬ ‫صرح عتصمصهد‬
‫‪ 11‬عمط هصه تنم طمند واععم توودا تموظ‬ ‫مقاناموص ‪.‬صد‪ ..‬قعبتاهصمهااه ‪0601۷۰.‬‬ ‫‪,‬عمط‬ ‫آمیامیصید‪ .‬ون ‪ ۶۵‬عحقصصنام ‪.‬متونژ‬
‫‪۲‬جرمجصه بعنط‪2‬‬
‫‪ 2‬و‪0620617 2‬مصعاع‪ 2‬بللحعصهع ‪21 67۷01 --‬‬ ‫‪-‬عن][ نمض جوز مصهد مههنه عمط رصحنض‪۸‬‬ ‫‪ 0۳۳0‬هعمصصی له عععذمافممط ‪ 2‬عولط‬
‫صوع‪ 1‬عط دز جمتمباته علطتوهم‌مرصد للهنا نز‬ ‫‪0‬عصسبت مطمد تماعه مصصت‪-‬عجم‪ 2 1‬و‪ ۵2۷‬رهام‬ ‫‪,‬ارحص تجمجصر ‪ 02‬صملع‬
‫‪۶ 2‬ه عع‪ 01‬ادتههو عطا صمطلهه روچهل عحمطا ‪۶‬‬ ‫‪601:, 6۱۳ 0‬ظ وهع‪ 9‬معط" لد تمامعتزل‬ ‫‪ 56 ۵‬صه م‪21‬‬ ‫‪۷۲‬‬ ‫‪۵6۵60069‬‬
‫‪ ۰6‬ص‪ 21‬افیا وه وفقله ‪610012‬‬ ‫‪-‬ع بط وتعللتیطا عصجرتی هر عحصهر ونظ ‪60222‬‬ ‫‪ 9120-‬راز ‪ 6011572636۱‬رفص ما هتصطتععط م‪۶‬‬
‫فط ‪1‬‬ ‫‪ 2 11‬فععله عصن‌تصنط ‪ .‬لنوت‬ ‫اتمه مصتامی‌سنل صمل‌نهمدد ام فقظ مد ‪460‬‬ ‫[زاصه تمصع مط مه مره فنط طنه وتعصتهاه‬
‫‪ 0‬موه طعیامطا ‏ رم ‪ .‬متافحتصهع ‪6۲۵2‬‬ ‫بصمت ها بقلناجرمهر مه نت ‪۵6‬‬ ‫هه ‪ 06:۱ (2‬عفط صعطز ‪,‬عصتاممطه تمتتاعه معط‬
‫‪ ۶‬وج ‪ 6‬ععصنه عععصه‌نلبنه حتمنوع ‪ ۷۷۲‬طمنطه‬ ‫معا ادا وومم‌عتاه لجع مطا ر‪۲‬جه‪۷6۷01‬‬ ‫‪ 2 2161۳06۲‬ت«احرصصته وه صهصصهتم‬
‫صصمامنام»‪ ۵۲۵۷ 11۵۷۱ 2‬مهتنالیی همه ععطلن‬ ‫تملنارهم فطع مد «لافتعصصم م‪4‬صه امن‬ ‫‪#+‬صتحصاط عط مه‬

‫سا ‪۲۰۲۸۳ ۲۲1 ۲۳۵ ۸‬‬


‫‪۷ ۲۲:۱۷ 0۳۲ 5: 5‬‬
‫‪0۳‬‬ ‫‪۸‬‬ ‫‪0۲ 1۳۸۱۲۸۲۲‬‬
‫‪1۷۲۸1۶۲۳6۶ ۷‬‬
‫‪(۸7‬‬
‫‪"]1,۲۲۰ ۲ ۸۲‬‬

‫ام عمط وللجعد چم موه فطه‪ .‬مهتم بودا سس‬ ‫عمط فجه "‪0‬اعظ‬ ‫حطم ‪16[ 1‬ممتج‪ ۳‬جع‬ ‫‪4‬ص ج ‪06600‬مصصز ‪0‬قط تصهطه‪۶1 *1‬‬
‫‪6 . 100720,‬عنقصمتلتصصر‪ .‬عط گم مق‬ ‫‪6‬‬ ‫‪ 6۲۵۲۷ ۵1 6‬مج موز م‪ ۳‬مفصتتهاه رصو‪۲‬‬ ‫اج عطا رعصنلمه صلق صعتصعی صذ عناوم‬
‫‪۱‬‬
‫مزاع ‪0‬هصععع‪ 1‬حصم صمعاهة و مل‪6‬عز ‪6‬صهه‬ ‫‪02-‬و‪-‬هجم( مصجرت)‪-‬للبط دق مط وه ‪0‬مصفناداهامم‬ ‫و‪ 2 6‬حمصمی ‪0‬ماجمم مج مدمه متامنلجع‪-‬ممهر‬ ‫‪3‬‬
‫‪.‬صمتن ع صمنصه] جر عتباوظ ویافعمم) عطا و‬ ‫تسب ‪ -‬حصاط صهتصهت ‪ ۶۵‬دجاو »تعصمجمد ع‪1‬‬ ‫‪5‬صحطونه نله ‪0‬مصصعطه‪ ۷‬رلهتمط عصنللم‪:‬‬ ‫‪1‬‬
‫حصلط حنطط صنر عصقطه لها مهم علممنو‬ ‫مصوظ‬‫‪0 7۱۲61 ۰۵۵۵۵‬صه ‪1‬‬ ‫‪«,۱ ۵‬ویتمحط>‪ 1‬ببطه کم فصحطفن ‪ ۲‬مط‬
‫معط فمتباوط مه عمج ‪06 2‬وفوهربناه ط)‌نطمه‬ ‫‪ 6‬محصلق منامصصعهء اعممط فصح عفبق ونمرعل[‪]0‬‬
‫ماه ‪61‬‬ ‫ملعلع ‪8‬صناطا ‪ 2‬عصععصم‬
‫عط ‪ 01 6‬ععبصتاصی ‪0‬صحج ‪61 52۷۱ 069261۵۳‬‬ ‫‪ 81‬جویام‌حط‌ لمع ممطامصه ‪0‬عاصمومتو‪ 6۲‬عمعذزم‬
‫هل «طالم ج ‪ ۶۵‬خصچنهه عطا ‪ ۵‬ناه‬ ‫‪۳‬‬
‫تعز‪ 0‬هط مه ها جویه عل]مطحنممعر ‪۵۵۲۵‬‬ ‫میعلامصت روجمنبهی ‪ 2‬طامط عصنهط‬ ‫‪۴‬‬
‫مها عطا مه طمباه ک‌باوظ علممزو‪... .‬ره اصعو‬
‫سهتعون صح جز ‪06۲‬ماوع‪ ۳‬وا غطوژه عمط رتزلنصط‬
‫و ما مصتمعط مصمتر عط عصنمماله مه‬
‫‪ 01 891 6827672‬علطنوععع‪ 2‬هه‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪1‬‬
‫جح مهد علمتلم‪0‬نو عتصصمی فطل صه صهن‪1‬‬ ‫‪ ۵ 6‬جره وزماجمصصت ایامره مصتفربنه مظ‪1‬‬
‫‪ 6‬طعنمطفله _ر‪0‬ممع ععس عصناعده عط[]"‬ ‫‪۱‬‬
‫مته‌عصصی عط عاعلنومم ها رقصهتهعم و‪2‬‬ ‫‪ 5‬ز‪6‬داباو عطع ‪0‬ص و‪ 2‬فهط متوتصطمعع‬
‫برع داز ماه هد اعصتحعه مج ‪2‬ص ص‪۵۶‬‬
‫مه لنمرحقط ‪0‬و وتجدشمنه ام مصصمفصتم‬ ‫‪6‬‬ ‫‪ 42‬وممتط‪-‬طونط طامط عم عصتامی‌مجز‬ ‫‪۰‬‬
‫‪ 8005-‬ود ‪0‬عتسناوصد ممطاتباط مها وقممعنته‬ ‫«نصو؟ مط ‪ ۶‬صمو عمط اعد هو معط[‬ ‫ناو ل‪2‬ذمتعصجصمی نحععع ‪ 2‬عمط مه صلق عط ‪1‬‬
‫تصصعوه ‪ )۷‬نامام صد کع‌عصمننوعو ‪6‬مصهل‪0-‬ه‪2‬‬ ‫‪-‬عصررج ‪ ۷۷‬صطامل مه اه‌هد عتننان مظما‬ ‫‪ 63‬ما حمتعصمانه ‪0‬عاممااج نز خبط وومی‬
‫طز حصصباتل‌ممهد فطع ند ‪0‬عتمع‌فرمتم تول‌هععله ‪02‬ظ‬ ‫واتماصه ‪661‬‬ ‫ععصجمععه ‪ .‬رفعمصهتم طز‬ ‫ح عتاعانه ملطماومعد بتملنموم که لدناجم؛‬
‫صقر ‪61‬‬ ‫حصلط وومی‪-‬علوصته نما‬ ‫‪ ۶‬و‪.: 61۲‬عجه» حتف مه فله فصه ‪062‬صنا‪0۷۱‬‬ ‫‪.‬عصهه‬ ‫وه مصهناه؟ ما ه تاه‬
‫‪ 2‬مطهعبات‪ 0۴‬ملد روص فطل عصزنهاه ‪1 4591‬‬ ‫سهلم‌مععه عط معلمصط ما علنه للمتاتض رمع‬ ‫ناه العو‪-‬تقط مبمزنمتی فطع ر‪0‬ععنل‬
‫تمتاجعه معط مدرم با‪ 011۵۶-‬عا‪2‬عناونطم‪0‬؟ ‪6۲۵۸۳‬‬ ‫و‪6‬حطمط علعهه زبتع ‪0‬صناط علاعنا عط طغنم صمتا‪:‬‬ ‫و ‪8‬صتاناح وعسنطمع؟ هط عصمصصه رتزازد‬
‫مهن دنه ‪ ۶۵‬عون‬ ‫‪-‬عنصط ونط طذم وومزع‪7‬ع‪ 0‬عندتله عم[ عط ‪0‬صه‬ ‫مویامزتعو ‪ 2‬وه حصلظ‬ ‫‪۰‬‬
‫‪8‬‬ ‫حصلط معا واعللع‪ :‬راته‪۲‬ه فعصن؟ تعطاه تج فصه لاه فعحصتاممومی‬ ‫لهتع‪۷‬‬ ‫فتاه‬ ‫ط مره ع هدمه‌عذاط صذ عمص ‪.‬صمعد‪ .‬مق‬
‫حعع ‪ 6‬امط معلفژمعع‌سا نله ره لصم عقط صمتفبطعصم ‏ فمم‌آمصور‬ ‫‪ 510106711 4002‬و‪160۲‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪۱‬‬
‫‪6‬ص درم‪‌0‬صد امصمتبت دجم رمع ‪0‬عتع هت فقظ رععه‪1‬بامر‪۵‬ط م‪2‬‬ ‫حصط صهم‌تدنظ معط مر برعهه وز له غقطلا عمجم عمص ‪0‬ععص فص‬
‫ما حمتاعه ععله) عبر وعوفهصد تیه فطه فطل نج عصمتناط حور‬ ‫جع( عطط امظ رکتمتنوط مصتصصلطمهتی زو ‪ 0662‬وز ‪۲662, . 611‬‬
‫کت ‪7506‬زع‬ ‫‪۱‬‬ ‫؟ه عع‪ 2‬تمه ‪ ۵۵7۵5‬ج دا ‪0‬ععییی دصمزه هتتصصنا میامتیعو مه طمتطه ‪0‬‬
‫‪ ۶‬وبتاهاه عط کذ رعصق‌دصع‪ 5‬مه عهعل ب«للهنمءجروه عمط ‪0‬سنطا ‪۸‬‬ ‫‪.‬کعزتنم‪ 21‬مصج فصعصصم‌ننروه صمنعن‪۵۶‬ه‬
‫‪ 1‬معص‪ ۵‬چا‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪ ۲1۷‬عطا) واعتی عمط رعارصقه ‪ ۲01‬رهنجمعز‪ ۳‬طمندلژم صذ جع‬
‫‪ ۰۵۷۱‬عطا که وحامیهاه رایع ‪ ۷۷‬مطا رصم معط رععلمها‪611 2‬‬ ‫عصتصصلط جوز اصعصصم‌تییوع عتعوط فطل مصنفمط‌میم که بمتلتدتووم در لقن‬
‫ولقلهمو تنعطا معامطعصمصعل بعصم‌عنمیی‪0 .‬صه فبهای مزع ص‪6‬مهر‬ ‫معط ‪020۲9( ۵۵۵ ۶0‬ه حصوح در همتملده جوز جهن وج ‪)52 11۵7‬‬
‫‪ ۶‬مصوداع‪ 2‬وج ‪:‬ععصه)تهج‌صص م‌تاناهم ل‪4‬صه ماعسفلنه رتتحجمجوعع‬ ‫موه‬ ‫‪ 2‬طمیاو دم مصمستت ‪0‬سقظ فصهصرو مه وعمصمصتللذصنا و‬
‫ا‪۳‬تی‬

‫سل زره حرا عصرمعصة گم ماود افص وه (سساه ]‪ )۳‬پلتصع؟ مطا‬ ‫و‪ 5160261‬وعلع‪0‬او حصلظ متصم‌عوع عطغ عبط محصعاد بمتجمتدمر افصمتهه‬
‫عصزا عامهد باطاججنمومط مصتمحفطظ قه رهگ صمتعظ؟) فععصهعصنم‬ ‫همعط هط قذ عنط ‪. 0602 06‬وطا عصصمی ما ‪0‬سقط هه فهمره؟ ‪022‬‬
‫‪ ۲602‬م‌صهاعنمهد مه ‪0‬صه وش معلظ؟) علتمتبای بوها صمتوعع‌خمهره‬ ‫مط ‪ ۲01‬رقطمتاممعه تقصمتاهه ‪ 7۲61‬ه بصن طن رهظ جع‪7‬ه ‪2‬‬
‫صمتجمرنمهعه طمصععظ ‪ .‬مصتستل‬ ‫تعنص‬ ‫ونط که جصحصد ملتلونا ‪(۰‬‬ ‫همه رصان رقصتویععمت ج«م عومتنیظ مه لهتهتا ما تمعلقحه صصاظ‬
‫قه عمط مطه ما مععبفعد عمخطصهگ رفاتدم‌مهصتی ‪«00۵7‬راام‪1‬‬ ‫‪,‬یا ون ‪ ۶۵‬توح مصنصهعمه ممبم ع‪20‬عط ‏ م‪212۳‬‬
‫صعع ‪ )*۲‬ماعءزداه موز جه رقصئبوعصصمهد علافهام واه «ود‪-‬عادترمع‬ ‫ححصز عصتالنامعد فطة ‪ ۶۵‬عبهنه بجر رتهب مج فتمهمدر صرق فظ زر‬
‫‪ ۵ ۶‬وع ‪ 1‬عمط عمجم عقطا ععوعه هصتهعه غبامطذ‪ ۱‬و‬ ‫‪۰‬‬ ‫و نصا دراوم ججمملص‪4 .‬صجهمون وصتلبممد‪ .‬رطمناعع]‪۳6‬‬
‫من ومزتمصه معط مه جع صمل ونر رصقجط‪ 672 2 0۷‬با‪۵7‬ز عذ رقعل[‪5‬ع‪63‬‬ ‫عمسمهصه‪:‬؟ عط صنطخه رلاندط عط صم عمتانلنمه؟ صمتاعبلهنم تحصونع‬
‫‪665 5655(2۰‬‬ ‫‪«۲‬معلزلصنا کز عمج مصل صوعزدنظ معط رطمتاجتهمو‪-‬مع صهعزدگه ماما ‪۶۵‬‬
‫فعتانان‪ 21‬صمتامی‪0‬مقر عهبوعمص عدمط حصوت گمتاعد تچصه عسعقط وه‬
‫وعععصع‪ ۹‬له ‪ 665‬صقطه وفع ‪۵1۷۲۱‬‬
‫مر عصنمممه ممن‌ملیدموم ت‬
‫‪02‬‬ ‫‪۰‬‬
‫ه ‪0691-4 -‬نصه هرز معصح‪ ۳‬صم مقصع‌صهصمه ‪ ۵‬مصتا عط باه‬
‫نتصتصصصی حمصم‪ ۳۳‬عمط کم غوعد عمط مر رلله ف‪ 2‬رعصنتهعتج عطناع‬ ‫صمتبطداتتونل که دصصملدامدجر طذس ‪0‬ععع‪ 1‬للناه و فط رعاتطمصمع]‪۲‬‬
‫‪0‬نط مقط ومیجهمعللم عنط گم عصصمو ‪0‬صه عصعصصعو ‏ م‪۳1 1۸‬‬ ‫لمح صی‌تهعصد ‪ .‬روصقط صوتمدمع جرذ اناد طامها) ‪ .‬ممتتمتطعی ‪ .‬صرح‬
‫صرح صهمتوه ونامتنهت تون مه متیفتاعصج! صهه‌مهمتن ‪ 2‬قصتفنه م‪۳‬‬ ‫بو عمط طز رمصعلمهمورع‪‌0‬صر آمصمتایاتاووی وله صم‪ ۰ .‬رطعم‬
‫وعمخطصعو ما ‪,‬ععصمتلنيه حصتتص‌جقمهر ‪ 2‬طمععد من تعلته صد فمعهناع‬ ‫صلط صععنطظ مصمت‌تطنی مه رصمتبدتافن رصمتامیلمته ‪ ۵‬ودمز‪۳‬‬
‫(‪ 21۵۶‬همه "رطملصه‪2‬؟) م‪ ۵۷۱۷‬صر وصتحصاط فصععجه فقط متا رو‬ ‫حانج عمج ول هط فحصلط عصت‌تحصه مباهتاصمی مه تواععلناً مه وتم‌هه‬
‫ولحععصعگ صد معصفظ میجعصنا و تفت مط زرتهتصصظل؟ ) هامزنا صرد ‪022‬‬ ‫امنوع‪ 0‬ما بط وعتصمدرمعء لحعتاناهم آمتجمامم‪-‬معد تفا رکندماع ما‬
‫نع مه حصقطه مستمتهم ‪4‬صج عمصمننهجوه وعتهعصهمطه رفظ فه صعط‬
‫صرح ماه معط عمط طلیامو عطع هد فص مصتصد ‪0 2‬صمععی فط ‪00۳2‬‬
‫طوصته متادنامهچص معط امصم‌بام هروه رعصتعتصحصسطعل‬
‫م‪ ۵1‬للهناعه عصتاممطه‬ ‫‪6,‬‬
‫فد ‪ 0021‬صهرل ‪ ۵۳0۳‬عط؟ مه تحمصصم‌تصه مطا و‪۲0۵‬‬
‫رهعتتلظ عمنلمهدی‪-‬طفناوصظ صد فصتقصهد صیسمه‪۵۸ ۷‬‬ ‫سعو عمط‬ ‫‪ 0۵۲‬م‪11‬‬ ‫‪۵‬‬

‫‪0‬‬

‫ست_‪-‬‬ ‫‪3‬‬ ‫و‬ ‫‪1‬‬


‫ش‪۸۲۸۳‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪۶‎‬م ‪٩0۱۴۳۲۳5 15 4‬‬
‫‪۳0۲/1۲6۸1, 01۳۱۲۸‬‬
‫‪0۲ ۲۳05176‬‬
‫‪(0۳1011۸07‬‬
‫‪ ۵۵۵04 60‬بح ‪17 ۵70 ۶۵۲۵۵۳0۵6‬‬
‫‪ 65‬رات ‪ 50691 ۵۵‬علما ‪2 ۵] ۵۳‬‬
‫‪ ۵ ۵۱ 64961۵۵۵۵5‬ععزه‪ ۵1 ۵0۱‬اون‬ ‫‪۴‬‬
‫ماو‬ ‫‪60‬‬ ‫که ‪ 2‬رم‪۵0‬‬ ‫عام‪90‬‬
‫‪۵:11‬‬ ‫له ‪660۵1‬‬ ‫‪ 6‬هه هی‬
‫‪ ۵ 0۵0‬ر«ط کات اعمآا مه باووومو‪0‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪. . . ۵‬‬ ‫‪08 ۱‬‬ ‫‪[591۵160 0‬‬
‫‪ 065۳ 9 ۵۱‬هي ‪« ۵‬ففعری مهو ‪۵‬‬
‫‪,‬و‪ ۳06 ۲0‬که ‪ 06160220‬رام‬ ‫‪0‬‬
‫‪4.‬‬

‫و‪ )5۲00‬رعت‪(01220 6120۳, ۳] 0‬‬


‫‪8‬ص روعتصصه] ‪ ۷1‬رجعماهل‪[۲]۷‬‬
‫‪۱‬‬

‫‪010 ۰۱ ۲2۷۷‬ت‪۱‬ظ وط‬

‫‪-‬کاتع‌ام‪2‬تقحل عط مه عمط ‪0‬ص‪ 2‬رعصغ‌دامصعگ عصمحصمندم موز م‪۷۷‬‬ ‫عفصه عزعود تمعتصطع؟ طمصمر‪ ۲‬عطغ و تمطعصمو عصعل‌تفع‪۶‬ظ عوع‪12‬ععم‪5‬‬
‫‪ 0۸‬حصم محصت صععتظه عطعه ‪4‬صه ونط عصتطمتبوصتاعنل مومت‬ ‫عمممزمورلیده ‪0‬مباتاجم عبط رصم رجعلته ‪0‬ص‪ 2‬ستقا ‪ ۶۵‬دبیم مطط طد‬
‫‪#‬مصلط کممموطامل؟ عطنم لمح صم‌تمصم‪۸‬‬ ‫ط)هع‪ ۲ ۲‬وت مه‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪1‬‬
‫حنامط ‪ 2‬قذ وقصمتاجعععه سع زا رحصعمن صم‌زته رلله عبوطم‪۸‬‬ ‫تمصع‬ ‫ححرر آهنعی عصتصهمجص) "هلفک‪۶‬؟ حصلط تصعععد مفمصد و‬
‫ععصمصه‌نصنهههد ‪4‬صه صمتامانماوی عصنومونه مصعصن ‪ 2‬رقصعصت آمنه‬ ‫وه مه بل ‪ ۵‬رعلت‪ ۵۲۱‬جم عبط صا فد (‪ ۶۵۵۷۷۲‬صنذ ععصعاه‬ ‫‪6‬‬
‫متاو وتتعاه عطا ‪۶۵‬‬ ‫‪,‬مود عمجم هصتعهله صملاعو عبط‬ ‫میهد مها ‪ 2‬هم طتنط معط چم رصهططرعوم‌صتعناط‬
‫‪ 05 2‬عوتعصصه ما عم حصلط غصهعممرصصد غوممصد فط رزلعغ نموت‬ ‫" طانه معط عصتمعصز مدع عفنیجمعظ‪۳‬؟ ‪ 361‬معلقصد فظ ‪ 00‬بوظ‪۷۸۲‬‬
‫تفص ترصنه رلقمت‌طگه صمتصیعله رتععلممل تمرم ‪ 2‬رعصع‌طصصهگ و‬ ‫‪-‬ص‪ 2‬بوتهب مجح وععصهاعصصنهبتن عطا مه مصمگ‪, ..‬لته ‪066‬تمطله صه ‪۵‬‬
‫‪0‬وموصه صعمعط عقط رتم مه ونط بورط رمطمه عفتله عم ‪4‬صه موه‬ ‫وناوتهم‬ ‫‪0‬ملی‌تصمصه عصنتهط مه بمطا وفنیمهعط منامتعوصعل وم‬
‫‪.‬کمن ینعم بانط عصصمو هد‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪ ۰60,‬ص‪ 0۳‬رعلتوغتان قطن رم‬
‫‪ 0‬حبعلطعععصه‪« 5‬تصای صم عنط رحعتظ‪ ۲۵ ۸‬دمح مزر[‬ ‫‪1‬‬ ‫مصح ‪06‬املیم‌تصمصد عصتهج عمط سم مه مه مه‬
‫کصتحجصهد عمصمعتعجصم ود طمتطه حصوط معمصعته مه خصعمعد وط‬ ‫‪۰‬‬ ‫معط نع افبنصر ملجرمعص فارطا‬
‫بصکتمنصرم(مع‪-‬معصر ق‪4‬صه صعتلعتصممم‬ ‫‪[2‬‬ ‫رجهعع‪۳‬‬ ‫‪0‬صه ممتامنصی صم عصلق ‪60‬ههد فقط مصقصصع‬
‫طقذ مرمع حمعو فقط مصقطصع؟؛ رعصلق فنط ‪ 112‬هر رقتیط ‪1‬‬ ‫وم عفنطه مه‬ ‫ع فصج نمی ‪0‬عبرملره‌صت ر("تطهصه‪۷‬؟) وج‬
‫‪-‬تصطمل طعصمز عمنم معط ‪4:‬صع‪ 1‬مبتلهه منط صز ععصعفعتم صوزم(‪0‬؟ مط‬ ‫صعناهتومای طعصع‪ ۳:‬ما معصهتعنمع؟ ‪4‬ص ر( ‪1 2‬؟) جمع صمتامهصهع‬
‫‪-‬لظ احهنوععصمی عطط رععصع‌صهم‪60‬صد‪ .‬لهممت بت تامومی ععمگع صمتهه‬ ‫‪ ۰261‬جبام؟ صرح وعتمدطلو ع‪6‬بطن وله صذ ‏ (تهاتص؟ )‬
‫ملءطباه ععمصهد مط هصح وععصه‌ونوع‪ :‬هم‬ ‫تقصعهاعی ‪ ۶۵‬عم‬ ‫بای‬ ‫عمج جمعه عبط ععی‌لممد حصلط صععزدنه ‪04‬ععمعمه نت‪۳‬‬
‫للم رلمصته؟ ‪۶‬ه جه مومت معطع عمشننل رصمتفطای صم‌تنه زا‬ ‫‪-‬م ح زه معصم‌وهمصصه معط رصوتامتصمامی‪-‬معه کم اععاصی عمط صا روط‬
‫‪12011 1‬‬ ‫‪۵60‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪« 67219 602‬بعل‬
‫ماصا اطعتعص مره صتقع صهم ‪ 67‬اقطا عصقطصعگ حصم وا غذ رع‌صع‬ ‫عیی‪ )(2]۷‬م‪0‬حم ‪0 06۲۷1‬صه (نه علعقاظ؟) عصعقطاصهه رعنط ‪1‬‬
‫ان داهج رصه عصهومدم راعه ‪۳‬‏ امزموو ‪69612۵686۹‬‬ ‫صذ صهنصه‬ ‫طز نمی‬ ‫ممیل؟ مصح ‪ ۳۵‬زنتم(می؟ و تمتمعتنل ‪0‬صح تب‬
‫غفم ور‬ ‫عامقاظ؟ محصاق نامه‬ ‫واععل وض‬ ‫حاصعجصها عطع طز‬ ‫(صتدته ‪ ۵۵۷ ۷‬ریی‌توع(‪6-‬ا‪0‬ع‪1‬ظ‬‫عصمتتلهری ملطممهلمصد عط) آممبی‪ :‬ع‬
‫فععصهمع صحع‌تفظ صح ز‪۶‬ه عمصه‪ ۳:‬مر متتطصهبل‪ 2‬ما‪2‬‬ ‫مها‬ ‫‪ 60‬لاممنمجمجممء صر م‪ ۵۲‬غصحتعتصصصد تمطاه فصح صعع‌تدک‪ ۸‬ه‬
‫محر برنه‪ ۷‬روه‌داتاصه صز ی ‪4‬متتعص صمتاهع‪ 2۷‬معط عصتسل ‪0‬ععهعصم‬ ‫‪۷06 ۱6-‬ص گم توص مه فعصتا‌صمی رقعتصنا صنههمهتباب ‪[06۵0‬‬
‫صز ‪ 61‬حقط وسمطه ع‪6‬ظ ‪ .‬مصهمصهره ‪ ۲06۱‬مطا ی موه‪1‬لز‪ ۷‬وزمعوهعبدمد ‪2‬‬ ‫دا ‪1‬عتصهسص ومع لمتصمصه عصتصموم ‏ وتممجصم‌جوه ‪126۸۳۵21‬‬
‫سوتاعباااز طز مصتااین‪-‬عصز رفع‌طتاصض هد مممم‌اوتی عفعط همه لور[‬ ‫بصمتهانورمم ‪ 1601‬عط‬
‫ون وممتصممل صد اماتمصه تفص عط دا مروناهتصمامی‪-‬معظ گه دصمنط‬ ‫‪ ۰۶۸ ۲‬تصهوعم عمط معط ممتملام گم وععهص ‪06۲66‬زم‪"6۳1 ۳:‬‬
‫گم ‪,‬انانطدناهد ‪0‬عصووه عط فصه «معمنوکگ معصه‌ممم‪614‬ه‪ 1‬ومع‬ ‫وکتعاکههد احتومای عمصررم عتمط ‪4‬صه کرتطهدم‪2‬ع‪ 1‬لهمتغناهم صهمز‪۳‬‬
‫ار ک ‏‬
‫‪۲۲ ۲۳/10۵۲۵۸5 0۲۲۱‬‬ ‫‪7 ۲‬‬
‫و« ‪۲۲011 ۷01 ۳۷۲ ۲۲ ۲000‬‬

‫حصوجز معط صم بولجم قباطت ملقعاه مها رطهته اععاه ‪ 2‬رکنهه< عصاوز‬ ‫حصقط جعبم ‪ . 611‬عم[ عقطظ فصتقع صه وععط واععجط رعلاوهع معط ‪06‬‬
‫عطا ‪۶‬ه ‪024‬طعمظ عصمء صذ عصتبظ ج جمر ‏ عفعصمطونت ‪4‬صج عناوم‬ ‫‪,‬‬ ‫خقطا ععک صق مهم مصف‌لیگ عحطع نس کلععصنط عاهتاهتوها ما موه‬
‫‪.‬هل طعتطععط معتطونا عنم‌تتمامل‌ببوظ ‪۶‬ه مصم عمط ومد مصتعمصصز‬ ‫فطا صقطا صقصد معط غطمته جع ‪ 2‬وعط رصتعتده «لسما عنط ماذم‌جعل‬
‫فلمعده ع‪, 1‬موه وصفتلیه مطا اند عم صر لالج ‪61۲‬‬ ‫ونتع معط جوز تیه میج مط فععصتدهر فنتملنامنل‬ ‫صوط ا‬
‫هعتطمج عومنامی ‪ ۶۵‬اقننمد قط رتوطمبه ‪0‬ععلباز وز فظ ‪ 6206‬ربا‬
‫من ررعصیاوز لق‌نم‌مه ‪ 2‬مه عیام فعو فط و فص عافعتان صتعاهه‬
‫که ئتاصهلز لم‌منعصصصر لیام فیک ره ومزعع ‪ 2‬فص حصنط وععلمه‬
‫قح کبیل‌صص رز وللقه صنتجامن پرتصهز‪ ۲‬جد جم) احطانصض ماه عطه‬
‫‪۰‬کلامصتع‬‫وهی پمصسهز عطا ‪ ۶0‬دلنهاع مطه رقتمعو توصحصد ود تما (‬
‫‪10۵۲ ۵,‬‬ ‫‪ 0‬ام ع ‪465‬و‪6‬ترصدنا پرامصنم‌تانه عصتهط مم‌حاصه‌جصع صهه ‪ 1‬تاد و‪621‬‬
‫‪50 ۴‬‬ ‫صعتامطصوه معط فعورولمصه عصم لد غقطا مه معط بودا ع ‪ 061/2‬رده‬
‫‪70۵00‬‬ ‫ام وا مصنط‌نه دوز عصه هط رسمه تم عصنمم لهصمن‌نل‪ 2 2‬مصمع‬
‫ممزاحاصموم توعد ‪ ۵‬غباط ره‌باصهعه له ‪0‬عمنمعصمم‪ -‬افص ‪ 2‬تاره‬
‫بطعص لمب‌تتنوه عطة له‬ ‫‪1‬‬
‫عمط ‪:‬عم‌هلام طهند عقطا صذ هصح رعتعطا مج فامطصصوی عط ‪۸‬‬
‫مط صقصر عط بوطا ‪0‬عصنهاخه صمنفزه ‪ ۶۵‬موسوم عطا) عففمظ ‪06۵81۳۱‬‬
‫ولیدمع له عنط معحصع‬ ‫‪ 01۵0‬معط (‬ ‫و‪6‬اعحصد امباتنوو عط) ‪2‬‬ ‫(‬
‫‪-‬لمهنصد جو مقتحصععه!) غعورتی منعفصد عطع ‏ (ممتاهعنلمع) رصم معط‬
‫تاج آحجمصد عمعطونط عط عم ونم حرمه عطه بوط ‪0‬عفند فتاوجر فناه‬
‫واه (و‪9650۳‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪۲‬‬ ‫‪۱‬‬
‫‪11۳11۳‬‬ ‫فصن ونط مود غه ‪0‬مطعبهاً ع ما موجه ‪ 1‬رنده م‪ ۲‬وعع‪106‬ع‪۲‬‬
‫‪110۲‬‬ ‫‪.‬عتورلمصه آه‬ ‫«اععصمط صف ‪0 1‬صه رگله‌فبرد مبعنلمط م‪0 6‬عقط در فصن‬
‫‪(۱‬‬ ‫اذ عصتامعصده ]‪2 1 ۵27‬و‬ ‫‪۱‬‬
‫مصمعبمط‪ ۷۷: ۸ 1‬مه ولعدحرصجت طحمومل وذ معط رللتاه‬
‫‪0 (۲‬عاصنحاص فصح رعصصنا که معط فعمهر رصح ‪0‬ممع ‪ 2‬رع‪662‬‬
‫چیه م‪ 1‬مصطل لگ به؟ عط له مصم ‪...‬ععنط صمتعصنل دلهدامصعن‬
‫مب عاومعم بط ‪ 10291‬عط صذ رل‪007(10۱‬ظ صد ع‪0‬هص لبط ت طوعو‬
‫ا ‪ 9010102۳‬مه ووععع‪0 2‬قظ مقط بلطتوومم لبم‬ ‫‪۰‬‬
‫عمط ‪01‬نامم‬ ‫«‬
‫فص که مصم قصتجعصید ز رفصمتادلنهعوه فص طمیاه مطم متفه‬
‫قلصهدان‪ ۲‬میم مه ریز بعبه ‪ ۷1‬فصصلط رمهاصد؟ منتفنناوعه و‪0۳‬‬
‫‪۷۶‬‬
‫معط صذ (عمب رمط میم سمص ‪ 1‬طفز ‪ )1‬عماتسحنمه من ‪02‬‬
‫‪۳ ۳‬‬
‫امعذادود ‪ ۶۵‬عم معط صذ عمط لذ رقله عتعطا ‪ ۶۵‬وتماعفط که دقع‬
‫‪(1۷‬‬
‫فیامزم‌عصمغصنا مه صز م‪ ۵۲‬سای فنط فصه وعلصواته‪۶ ۲‬ذ ‪4۵۸‬‬
‫صذ ‪0‬عویا معط لمتع‌تمصه گم ‪4‬ص معط ‪ ۶۵‬فصمنای‌زگتصدد عملذس عمط زه‬
‫‪ ۳0۵۵۱۲‬صترامکل‬ ‫صمتتصعصه مه عمص) ‪۳020‬طعحظ گم گعنط ‪ 1‬عط ]‪ ۴‬جح‬
‫مجح «فممملوی( معط رهظ ملظ رتم‪ 2‬هم لدم‬
‫عاعقصد عصتلام مجمصر موه صه فححطهص فقذ فنط ر(فعنلههع تعطاه‬
‫ررافامن‌وومم عمتلدن صعع ‪0‬قظ معط کذ صقطن‪ .‬بفتلمیان متعط‬
‫‪۰‬ومنطصر جن هام ‪0‬مصتل)‌باه ‪0 11۵۲۷۱‬و‬‫م‬
‫‪ ۴1‬صقطا عتمصهد عممصاً ععصعع‌مصصد غقطا مج رعقه‪6‬و ‪ 2‬صا وق ‪61‬‬
‫طابط گه عحعتج مب وععععه عسعقط ععععط صذ عبنم عطع عقط رفن‪26۳‬‬
‫‪.‬کته فنتصر ‪0‬مصرعع‪ 1‬فصرج ‪06‬اهمن)کنطهرمی عطط )زنط‬
‫وطعند ‪۶‬مع عط هه صحصعی‌صزمنط ‪ 2‬قوه عوبیمم ‪ ۶۵‬وعلصه‌طینه‪۳‬‬
‫‪,‬ممم عصتمل بو ال‪ ۵۲‬عصنمل رط‪6‬تتر رتم‪۷‬‬ ‫مطه بیط‬ ‫‪#‬صنهآم‌ومی صق‬
‫امانواه مه‬ ‫‪۱‬‬
‫‪ ۵۵۷۱۷۱,‬متنطعم‪ .1‬لت عقط مطنا متطوصمصول‌تمسه ولا‬ ‫‪5۵‬‬
‫مم‌لممط غقط‬ ‫امباز رکطمتاوعتان توصفصد وم عامه ‪۶‬تصمل‪. . .‬همع همق‬
‫‪« 1.‬مزصه‬ ‫‪:‬‬
‫‪۹‬‬

‫از‬ ‫تا‬ ‫کون‬ ‫‪1۳1۳ 1۳11۳۲‬‬ ‫‪0۳‬‬ ‫(‪۵‬‬

‫‪۸ ۷۳۲۲‬‬ ‫ر‪۲۲‬ا‪,۳‬ر‪۳۷۱‬ظ‬


‫‪۸۲ ۷‬‬ ‫مصصنهم توص ط‪ ۵ 491‬علمم‪ ً1‬عطة‬
‫تمه عط برد رع‌وعنامم زه ربهعنطه‪ ۵۲۵۷۱ 2‬م‪6961 6616‬‬ ‫‪۲‬‬
‫مر از ‪0‬ماصنهم‪-‬وهتود مملسطا مهد تفص فطل فط‪ 1‬مقصعمت ‪۶۵‬‬
‫‪۸۸] ]۲۷۲۲۲۲۲۱,۳۱۳‬‬ ‫متام زععنومها منللهة‬ ‫و‪00۱‬‬ ‫محموه وتمصع‬ ‫‪ 63۱‬سمل‬ ‫‪6‬‬
‫‪ 261 ۲۶۵۷‬دنط رع‌تاه مصبم‌توومام ج ان ‪0‬ععمصتوصه مهس معتتامهم‪]2‬‬

‫راب‪۳۲‬‬ ‫‪۳۳۵0۵۲۷۱۱۸‬‬ ‫عنط لاه ‪ 00‬علصه‌طنه‪ ۲‬رللتاه) مصتامرصهه مه هه مللهمد ملاع فطا‬
‫(فاصاای فا‬
‫حهغمینی طلذم مسلط ونط صتععج مه ععلن لاصم‌بجمرمه ععلصوطننه‪۲‬‬
‫‪-‬عنل ما ععبا صبق ‪ 1‬طمتطاهه غباط رهغقل صمنعیلمتهر وص ع‪۲‬عقظ [ طمتطمه‬ ‫‪: ۴‬وصشنجد صز عااقی فطع ‪ ۶۵‬تمه ‪ 2‬طازه قاتهاه مصم فنطز‪, ..‬قصود‬
‫فعنم‬ ‫معط که مهو‬ ‫‪ 06901‬صعمصر متحصعصمام میتی‬ ‫‪۸6‬‬ ‫و‪06 6 0۲۵۷‬عمدرصنه‌حربای و از‬
‫عصنا مود جوز خقطا مدب وو امعزنتم ‪ 0۵۵۵۲ 52۷۱ 2‬متام‬ ‫رح ‪ 0‬متوسا عمط ‪08 6661‬‬
‫ضععط ‪. 61 02‬عمتانم‌مری ونط صمبه ‪4‬صنمبوعط غز عمط معلصهطبن‪2۳‬‬ ‫رصتجعه طابی تنعطا مع عمج‬
‫اعحظ معط معط هصه ر‪8‬ممطلنطم ممصته آهتم‌نهمد عطع طفنسمه ‪0‬عغهصوع‪1‬‬ ‫ععصنطا حامط مصج فصعته‌صم‪۸‬‬
‫‪] ۶‬و‪ 5‬عط ‪ 1 1‬له ‪06 ۵۲‬صه عط حصلط معط مهد م‪0601661 ۶‬‬ ‫‪ ۰‬هل ‪ 2‬م‪602۲ 11‬‬
‫‪9‬‬ ‫‪:‬‬ ‫ریم تمطع مه ‪0‬ععمععع‪ ۲‬م‪ 2‬فصتبتد فطع ‪0‬صه‪ 2‬رعتطمعوتل ماو ج صعط‪ 1‬س‬
‫وعلصمداعنج ‪06۲ ۴‬مصصرتصه ط‪ ۱۱‬ازتذجری عنط چلمفممتجر فه طذ معدرنه‬ ‫عازمنه فصمزمز مطع صا ید قوعو عبه ‪ ۵۷‬ععصه نج فص ‪.‬عتامل‌صهتع چم‬
‫‪ 6‬هماع مه ‪ 166۵۳‬مها غقطا ‪ ۴1‬معلها جهن ‪ ۵۷۱‬ررللهاوناجه‬ ‫فطغ ‪0‬ممطمنک طا ‪01‬عظ رتصمحصهصننمة ‪ ۵ 2‬اصمظر‬ ‫من‬ ‫‪۰‬‬
‫‪ 6۷1126 6‬فنط ‪۵2‬‬ ‫‪.‬صنطا «امط فصه نصمن‌و‪*۸‬‬‫‪-‬ز‪ ۲6۸‬صح عم عصععدی ‪ ۳۰۰ 000‬ع‬
‫تعوته‪ 1‬رعل‌هظ میم مقمععته‪ 1‬معط ههد بلط معط دم واعو مظ ]‪1‬‬ ‫‪ 6‬همه ممعتومدظ ما لعامع بوللعومم‌هرنه ‪0‬متنعج ‪ 2‬صز عصتظ صق‬
‫ما صعصه بوللهناوبا ود مت رخع‌صهعاماص بو عفمط صمطة ممعبم‬ ‫‪ ۲‬روصتصمعیل تامدرزج ومفطهم ‪ 1‬صه‪, .‬عصنط‌مصه عمط گم وتات‬
‫‪6 0‬عله عصنطا رصح صقطا عمصد اومی مولج صلظ مط‪ . .1‬تععنصی فنطط ظ‬ ‫ونط عم ومع ممه غنط ‪ ۵‬وضتطاء‌صمه ما نا معلصوطتند ‪ ۲‬مه‬ ‫نوی‬
‫‪0 116۲۷: 000,005,28. ۶‬عصجم معله ‪ 1‬تا ‪61210 -- 000,004,18 --‬‬ ‫جهن رحرففتع لبط ما فمزجهتوم‬ ‫‪ ۱ 6‬چن خموسه مب بط عمط‬
‫‪52۷۱۲ 2 2۱66۵5‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫‪+‬صمتاحصتع‌مصص ونط که ‪۲۵۷9۵‬ظ‬
‫عاطنام مص ‪0‬هجرد قاط ‪.‬الزاصمط‌بيه صد ‪0‬عبمنلم‌ط معلصهطاجنه ‪۲‬‬ ‫*‪02‬طعقظ زه تمنط‪ 1‬مط ‪1۳‬‬ ‫‪ 66 600‬صرح طمز فصتمعد ‪0‬‬ ‫‪۵‬‬
‫مدا من ‪ 0۵۲۵9۵۲‬طع‌نطه راومه عیامحصرمصه فطع مق ما‬ ‫تعمال( رطفلله هم مدآ معط صک نصمتامامنی سنا‬ ‫‪ 4‬لمع‬
‫عتمحصح مطا غعع ‪ ۵‬رقعاوهة ‪1276210‬عص ما عصنلبمعع‪ 2‬غلتباط رعطن‪ 1‬واه‬ ‫‪ 9‬ووتهونب ‪ 02‬عنط ‪0‬صه ملمجطنه‪ ۴‬تامبیه رلله ‪. ۷۷۲‬عا‪۰‬مصومنوممم‌همن ‏‬
‫للم ‪ 67002‬عمط ‪06‬اءتصصکج عظ ‪. ۶۵۷‬صه م‪0 5‬ص رتطعند ععحصباادی ‪02‬‬ ‫‪ ۰۲۵‬و رما بط پاجاه‌دامت) مفطعتل موم صه صعفبمط‪ 1‬عطع ‪02۵۲‬‬
‫‪۰‬و فطع که (‪6‬ع معط رلعاصه عط عتعدطام‌دمصه مهس ز مولع‬ ‫لا لته عمط ‪0‬ع‪۶‬ن‪ 1‬رنه فصه (رصمت)ملوصمه متملامب‬ ‫‪۰‬‬
‫‪ 63‬و‪ 67231 ۲665‬ع‪1‬ل‪100‬و ابگتاننمه‌ه قطه بط ععهباز ‪"01‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪121, 6۴‬تعمده وصزا ماه عتمصد اعیز ما جم عع‪۲‬تمصط صلظ عطه رللذ‪68‬‬
‫مصحج تناها وج «قطا میج بولجدن ‪.‬ام حفنطا ‪۳1.‬‬ ‫حصم‪ .‬امه‬ ‫رامزنطه وذ غز طعبمط رعاطعذا عطا عمط نمه ولصتهاتی مذ ماه‬
‫‪ 6‬جونی عمط رعاطنیه ‪ 1‬معط صهبل؟ که فباه عصنطا چصه وه ‪065۵2‬‬ ‫‪ 2‬دوز هنا‪, ۰ ۵1‬عمعبنامی طمناه مت متصعصصهام گم چزنا ‪6022‬‬ ‫‪۵‬‬

‫(‪1۳۱۳ 0‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬

‫‪۳۱۲۲ 6۲۸۲۱۲۵۹۸۳ ۳۲۱۵۵۳ ۱۵۱‬‬ ‫شا‬ ‫‪۵۸‬‬


‫‪5۸۷۲ ۸ ۷۲۵۲/۳۲/۷101 ۷۲61 ۳0‬‬ ‫‪۲‬‬
‫«معاز ‪ ۷۷‬ما ‪۲6‬اع‪ ۳‬بط‬

‫(وتمامع تنل ما ‪0‬عومجوه مه) فده سرام غمعجع معط اج ‪۶6‬‬ ‫‪ ۶‬حصعصن صهم‌زعهد فقطا نموم مطمد ععمط هه متقط ‪1‬‬
‫‪0‬عصحه حمنطی ععصعلته همه ععصع‌مصصز که مهد عقطا نون مظن‬ ‫‪ 9611۵۱۳ ۵‬عطا عقطا رل‪‌6‬عفهم‌سنه هه معبعه فقط همه عصعلنه عطا‬
‫واه ‪۲ ۵‬تماعنط معط صا عممامر عباونصته مه معصمه فلز م‪۸‬‬ ‫طز دتم که عصعصعاه صمناه عط عصنجتصد رع‌علهاعتصد ‪ ۶0 2‬مصنط)ع‌صمو‬
‫‪+‬صحصبیط نیاو ا راوع‪ 6702 61 ۲‬دما ععلصه‌ددته‪ ۲‬فهافنام(‪1‬‬ ‫تمام‌صصنه ممطاه‌عماله صه طمباهعطا قلهاز زهجم مت کصهفج صصبئلعص و‬
‫‪ 0‬رامع مد عبط مصصمفل‌صقط مصقجدد ‪ 2‬طمتاه غقطع ‪ 662۶‬عط ‪11‬‬ ‫صمص لمح عتناعمع گم مهمیوصعا فمنم]میو تللمتغجعاوم اعز ‪002‬‬ ‫‪۰‬‬
‫دمبطزه متقط‌چه که صمتاهاصمیبوع‪ ۳‬امصمتعصع‌صصنل‪ 2 ۵-‬ونره توهحر‬ ‫تع‪ 0‬هتفای مه از رصق زه "عهمنوجه‪ "1‬ه وز عتعطة ‪11 04660۸۱‬‬
‫رفعصتانم صقصصبط بط ‪0‬متتتصته مههتمع میم فه طمناه‬ ‫ون‬ ‫‪ ۵ ۰‬مد ‪ 611‬رعدوصنگ مد معط جماته ره منطا عصتسل ‪0۵‬و‪۵۷‬‬
‫‪۲‬ه) صقصط ه میاه عقط ت طمزهامص عمزمرصمی صه طه ‪0‬متجصصه‬ ‫‪ 602-‬ع«قظ مه جصمعه طمتطهه معحععصمی آهبطعع‪1‬لهاصا غجوععی ‪06002‬‬
‫اه عصن! معط ‪06۲60‬زوصمی صععدا ععقط ‪01‬بامطو (‪6‬عمصصد صه طفتاه تمه‬ ‫‪ ۵۵‬تمطمصه صد قاط رنرجیمه عمجم صر حصبنلع‌مد عطا ‪ ۶۵‬عهمعو عط ‪06‬‬
‫معصنطا اصمعمهآمصند امط با عوصهتاه عصصمی واهعبهد رل‪01 ۵۵‬‬ ‫جسمتع مسق معذممصه فطع هلی‪ ۷۲ ۵‬از ‪0‬معامه)ع‪0‬زه میتی عحقظ قح‬
‫قطع ورام‬ ‫محر ون ‪ ۵6۱ ۶۵‬مه‬ ‫فقط رم از صمبه ‪4.‬مهمنمفنطومه ععمصهر بولامیتامع‪116‬اه‪1‬‬ ‫مهد‬
‫تمه عبط یم وممطهم رقع‪ ۷‬فومطه‪]۶ ۳‬صمازه‬ ‫هط نی‬
‫‪.‬تمصع نیاو لبط عتمصد رمتقصعصت ععمصص مومع مسق ‪0۱۱۲۵۳۱‬‬
‫که ووجم متتطصد مه طنه صفجد عصم‌عنللهعص صه رفلصهطننه‪۳‬‬
‫عصمو جوز عاطتممموروع‪] :‬لععصنط موم ملق زه امتاصهامج نامع ما‬
‫لمع ونط ‪0‬صه رحخصعصن عمط ه فصعصصمملمبع‪ 0‬متاحصعصته عسام عطا ‪۶۵‬‬
‫محصلط عصعانه عطا ‪ ۶۵‬عتصمصصه بمنطله اععطمزد معط طمز‪ 9۱‬وع‪0‬تعصنمی ‪001۲۵‬‬
‫‪0‬عمطممجصم‪ :‬امعط وز ‪. ۲‬ععتصمع "ممزهی؟ هرز هصه وعصمی ها طا‪0‬‬
‫‪ ۴‬جمت‌تطنه عط راصتاه عطه گم عصعصم‌مامبعل عاطانلعمصا ونط ‪۲01‬‬ ‫‪1‬‬

‫عتهفصه عطا طهبمتطة وفطعتعط لمعنط هد م‪0 6‬عته ووه‌ممتم عتاعاط‪2‬‬


‫تمعن ج‪)۵‬‬ ‫عع ‪ 2‬طفذهه ععمع عنط صذ ‪0‬مصنمصی رحتعصیف عطا ‪( ۶۵‬‬
‫‪.‬وففصئل‌تهطاهم؟ جه) مها لهه‌تونوطمر فتاه‬ ‫وا (‬ ‫مرجم‬
‫بل‪ 0102۱ 701:1‬جم ممتممک رصتام‌مطن وه طمیه مصمام غمعدع معط رفع‪11‬‬
‫بلمتتصعص قصم مغعء‌تطص مصصعه عظ) همع عط ‪602۵۸ ۶0‬‬ ‫تصعصهاه هب‬
‫عبه همع عمط ‪0‬صه خصتاه عمط ر‪0‬عع‪04‬ص زوعصصمی زه "مهمبوصع‪ "1‬عط ‪۶‬ه‬
‫‪ 60-‬معط وم‌هطتعم مقط طمنطم صثی ‪ 2‬رصن عصده عط ‪ ۶۵‬عملزو ‪07‬‬
‫‪ 0-‬رامع ملعم تمنهعمطها صذ متصعجصهمصهتله وه لمن‪27۲‬‬
‫("عسحل؟ ‪ ) 1‬مقعزداه عم عتعمطوه صه ‪4‬صه حعحصصناه آقطمتووع]‬
‫‪ ۰60‬صوطا تم‌ط ‪2۳‬‬
‫‪06 006‬تامحمظ ‪4‬صه ر‪0‬عععطصصممصع‪ :‬ع ‪01‬بامطو فعاصهطتته‪ ۴‬غببظ‬
‫تعع عط افطل صعاعه معط ‪. 01‬م‪-‬هصتسعل عنط غعنز صقطا تفص ‪20۶‬‬
‫عط (عاطجعلزمدی مهم عنطغ صه) ملق ونط هه مقجمی لعوله‬
‫حطعع) عصتانلء ونط ‪ ۶۵‬عمصمتالند معط جوز غنعی صعبنع عظ معلج ‪0‬لنامطو‬
‫نامع عنطحرمی عطا رزطهرهتعمامطم ونط گم بننعهط عتاعوه فطل رقع‌با‪01‬‬
‫حصنا ومحصتعجصمی عمط ‪4‬صه ر‌عنصموتهم عط منم رحمتصع له ععصهو‬
‫‪۰‬صصنهااه معط صعتاه‌طصصری مصمتمنم تتتصصعم‬
‫هه من[‬ ‫مهد و و ‪06‬و‪06‬‬ ‫ما اون‬
‫‪ 2‬و‪ 2‬تایه صذ حصنط بجر صه رتم‪ 9‬ونط ‪ ۶۵‬وه عط ففععوه‬
‫عط وه صمتاصعانه ممتیعو ‪ ۶۵‬رط ‪ 079‬فه ودره تحصحده ص ‪۵‬علهحصص‌صصا‬
‫‪2‬ع‪۲‬ع فطه ‪ ۶‬رفصونل»صوم مزع‬
‫‪ 20‬فقط ملظ وعلصوطءته‪ ۳‬ععو ولهنتمه مه عز وز به‪ 05 2‬و‪ِ 21 21‬‬
‫قیامحصح؟ سع ‪ ۵‬صقط صم مع ‪6 ۵۶‬تمصط ‪ 6161‬عفقط ‪ 1‬تقج اومص فطل‬
‫معط که م"عنومامطاصه؟ ویبمتیهه م‪0‬ر‪06‬بمصد فصو عنام که قم‌صهناوعو‬
‫(‪ ۰0۵۵۱۲ -- 2291‬صتدامک‪۴‬؟) عم عصه صد ربوم ملق ‪ ۵‬وتماعنط‬
‫غطموتعصد صح فععق‪8‬ه طمنط لهمه‌‌مهه ه امعل ‪0‬ممع ‪8 2‬صبه؟ عمط [‬
‫ص ‪.‬صلط معط صفعو عمص هسقظ ‪ 1‬طعبمطغاه رفلمطتعجه عصتدهه ونط ممرز‬
‫‪۳02062( 101‬ظ و ‪۶‬عزط ‪ 1‬عط‪1‬؟؟) صلط ه جمعو ع«قط ‪ 1‬رمق تعطامص‪2‬‬
‫‪۲۲۳۲۷۱۲۱۲۳‬‬ ‫‪۲‬‬
‫‪1۸080 -‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪۲‬انا ‪۲.۰۳] ۷۸۱۱۳‬‬
‫‪1(0 ۲۷۲,۲۳‬؛‬
‫‪9500110106‬‬
‫‪۴‬‬
‫‪۳۲‬‬
‫شش‬
‫‪8۸ ۲۱۸۲,‬‬ ‫‪۷۵۱۷۲۷۱۳۴۲۳۲۲ 27, 6‬‬
‫(فاهعطمجتط صذ عصصلط ‪۶‬تمط)‬
‫تم ‪0‬نل صقصعهن‪ ۳‬وملنظ عقطا مور عط‪"1‬‬
‫‪ ۵7‬وهععکا صعک عه علنتا عطا‪ .‬عقصحطل‬
‫عصصمعله ‪ 2‬وا حصلن مه مقصا ذ ممصد مظ مه‬
‫‪۲۵۵۲۷۱۸۵۱۱‬‬ ‫‪۸۷۳۱۵10:‬‬ ‫عاهتایی‪ ۲‬هن ادتای‪۲‬‬
‫عطا م‪ 1‬اععموع‪ ۳‬مصنممع ‪ ۲۵ 2‬صوزه‬ ‫مم‬
‫‪01‬‬ ‫تم‬ ‫عط بمب معا‪ ۲‬عفن‬
‫هط معج ومع ‪ .. )01‬قصممت ‪.‬صد عناوم‬
‫‪1‬‬ ‫‪:‬هر‬ ‫وتعط)‪2‬مظ ‏‬
‫دز ‪8‬علله عتقط عطعتصر‬ ‫‪. ۶‬مب‬
‫‪-‬عتامطا سعر خ نامع لدم جک تموهر ر‪6‬فتناوع‬
‫‪06 60‬هصز ‪ ۷۱‬عطا ‪۶‬ه ‪۲‬طعن(‪۲‬‬
‫عه لقظ عط ‪ 1‬رعطوند عطع عم مععلامت ‪02‬‬
‫(معصهی معط که فص عط‪ ۲0 ۵۵۱۷۷ )1‬وععطن معط نهر ‪4‬‬
‫صمص طمند ‪8 6 2‬تعظ ففتفآهرود ‪06۲‬وعمع‬
‫(عصز‪ . )۲‬حوظ عاجسدا عطا جح فععط‌بانا عط‪ ..1‬تج ‪7‬‬
‫طاحعصعظ ‪,‬تناو ‪ 2‬مان ‪608‬هصض عمط ظ ‪"1‬‬
‫عطا ‪ ۶‬مهد صفئ‌میامتمک غفمصله رزلععو وطز‬
‫فححظ ‪0‬صه عبر ‪ 62۱۳‬مممصت)‬
‫وطونط ه فهما لز‪ .‬روللطعهونا ‪.‬صممتمه‌موض‬
‫|‬ ‫عمن ‪ ۶۲‬ونمایدداج‪ ۳‬فطّ‪ ..1‬نهر ‪01‬‬
‫صفه مصلاتموعه رتم ‪ 666۱۳ ۵‬متصه‪2۳۵۳‬‬ ‫و‬
‫‪ 0‬عمصعتمطل‪ 2‬عنط ‪ ۶‬عباجت عط ‪0‬صه تصعنل‬
‫‪0 6۳1‬ععصز‪ ۷۱‬عطا ‪ ۶۵‬عطعنا‪۰۲۲۵۲۵۲۷۱۵۸۱۸۴ ۰۸۵۲۵۳10 ۳‬‬
‫ححصتاوی عفیاعمصجصهانط ‪ ۷۷۱‬صتعتجی ظ ‪ .‬بعلمم‪. 01‬‬
‫صصه ‪01‬‬ ‫‪ 01۲۵۷۷(۲‬مححصب عم د ع‪ . )۵۳‬مصهیا رعصعتآ‪ ..‬تصور ‪7‬‬
‫جه حنا من مه مصتصهاجهتطه رنه قها صصوز‬
‫‪0٩‬‏ ‪ 1‬و‪: 0۵26 1۸۱‬صهر ‪ 01‬بک ‪1‬‬ ‫(حصتصمع)‬
‫‪. . ۷۷‬ععلتصاحعظ فمط‬ ‫سمل عط صرح مومک ط‬
‫بصصوماط الب رز ‪06‬مممصم ذ حانج بم‬
‫کید ‪0‬صد ممو‪ ۲‬وداط مصمصت‬
‫یجاح مصصلن عطاه ‪68‬هججد فقط صهعصم‌دم‪۲‬‬
‫طمحعمامطط ‪ .‬تحص ‪4‬‬
‫‪ 6۵0 6‬اوح عمط وز ونطط قاط رهعتتعصصظ قصنام‬
‫‪ 2‬باه عصتتم ز‪۶‬ه حع‪0‬ز م‪ 06631, ۰ 1‬ال‪26۲‬‬
‫‪01۲۲۸۸1۲۸‬‬ ‫وتو ‪ 02‬موز ف مصمعته ‪۸۴10:‬‬
‫‪ 2 ۲۵‬تعصتهع‪ 2‬هام دمنععوم منلم‌داصره وتع‪۷‬‬
‫نحص ‪01‬‬ ‫جمعع رز حصلز‪ ۲‬ج گم عشا عط‪: 1‬نطمیجمموز‪ ۱‬تیمک‬
‫‪ 762-‬عصحعفصز لقع ‪4 )2‬صبمتیعع متاکتامع‪۳‬‬
‫(متحوط صز ‪2‬و‪ ۳‬ش)‬
‫و که عداصصبنجر به از عصملج رلعقنا ‪ 52۲۱‬با[‬
‫میم عبباه عفطا بط له ‪0‬عننی و ‪96۲22012۳(1‬‬
‫رتماعع‌تنل عطا ‪۶۵‬‬ ‫‪0‬صج‬ ‫بوط ألجه عمج‬ ‫‪-‬صبای‬ ‫علدبتای‪۶ ۲‬ه وتا ‪۲‬‬
‫عمدل ‪۶‬م غبهم عمط صه ناه غصهنللندط «اهصتر‬ ‫حمتای‌صتاصع‪ . 601‬جصصهر ‪ 7‬ی ‪1‬‬
‫تعطل‪1‬ع‪ 1۲۳‬مفتیامیا روطمتت ]‪ ۵۱‬فج صمعامطم‪1‬‬ ‫تصصهر ‪ 01‬بعکی ‪4‬‬ ‫طمزسصمع‪ 0‬ومنگ توا‬ ‫ما‪۷‬‬
‫فا عجه صمعم‌صهگ [ز‪4 ۷۷۲‬صد ععببالط عنظ وه‬
‫‪9999‬‬
‫علن معط عظ مه ‪0‬عمموونه وز زطمرنن]‪(۵۲۷‬‬
‫م‪: ۸ 0۲05‬منمصه‪۲۲۲۲۳۷۳ ۸330: ۸‬‬
‫‪ 1‬عگ صصنه ‪01‬‬ ‫هه ‪ ۷۷۱‬عط صرم ‪ .‬تور‬ ‫تمد‬
‫مط وز مسا( عطا بمع‪.70۳‬‬ ‫‪,۷100‬‏ ‪ ٩512‬یج‬
‫رطه]‪[ ۷‬جمعمحصنرط موز ععنطن عطا رعماحصقط ‪[1‬‬
‫صدن‌توه]‪ ۷۱‬دج ‪ ۵۱۳۵۷۷۲ ۶‬عظ‪: .1‬تصئلاه‪ ۳‬معنتع‪0‬ع‪۲‬‬
‫‪ ۶‬و‪ 2۲۱‬لد بو عصعانگ عط معله ‪02‬‬ ‫عط‬
‫هحون نل ‪ ۲0‬عم نصحم ‪4 7 6 01‬‬
‫لح وذ ونط علصنط مر ‪۶‬ذ) ‪ 66۵۳‬عززب[‬ ‫ومع‬
‫‪ ۰(6100‬عطع ‪0602-۲۲26 02۵۳‬‬
‫ع‪ 9‬له امصصی عنط لد غحط ععدر ‪61‬‬ ‫‪69‬‬ ‫م‪ 2‬لداهه‌هنامه‪۲01/۲0۳ ۸۲۷۴310: 5‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪ «7‬طانست ‪0‬عتناص»‪0‬ز معلج عبط صذ ‪067‬ع‪1‬‬ ‫عطا‬ ‫«اتلمتمومل ان زسمم‌نمعو مط‪ 1‬رلصقاع؟ مجمن ‪ ..‬خصصهر ‪ .1‬عک صصنم ‪01‬‬
‫‪ ۵‬معبادانتط ‪ 2‬ور ع‪6‬صع‪1‬تا‪2‬‬
‫مطاوعه گم عم د معلج وذ عمط ‪۶1‬‬ ‫طم‌نط‬
‫گم طملعحامصهت مطا صا وعوهه‌مصد رلنتهکومع‪6۳‬‬
‫ام‪ 41‬بوجمیعد همع ‪:‬یک ملموطند‪ ۳‬عفلهنن‬
‫‪ ۵‬وین و‪ ۵۸‬یذ وحصلت مفصد ‪16۷02‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫نه تعنط‪ 1‬معط تصم ‪7 6 01‬‬ ‫‪0‬‬
‫عط ما تلععصنط هعمکا حصمظ رفصورلعت ‪۵‬‬
‫‪1002.‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪۲۲۵۵0۲۱۲۱۱‬‬ ‫‪۸۸0:‬‬ ‫‪ 202201۲‬اماترن‪0‬‬
‫‪۱‬‬ ‫مات عط‪. 1‬عصتطا هه‬ ‫نوم ‪ 1 6 4‬رتم ‪01‬‬ ‫طنیمکگ عط که عصمگ عصنطعز‪ . )۴‬حع‪ 5‬مطا مد مما‪.‬‬ ‫(‪ 265‬هط‬
‫طاوعل ‪۶‬ه علمع‪ 1‬عم چبا فععتهصد رلعبمص مط ‪661‬‬
‫‪62‬اه فا ‪ ۶۵‬عتنتاععا لقصمت‌مصمه فطع طل ‪1‬‬ ‫صماصما ما‪ ۷۱‬من‬
‫‪ 6۷۳6560‬مذمصدد ‪0‬صه عامهها طمو مضه‬ ‫نع ‪7‬‬ ‫تمونعم) ‪ 1‬صقن م‪ 5‬زوجم تلظ‬
‫‪۰‬‬ ‫و ‪01‬‬ ‫‪ 6۵65: 61 «۲#‬مط ‪0‬صم ‪02‬ععظ فط‪: 1‬هنن مه مط]‪.‬‬
‫دموا ‪ ۷۷‬با تماع‪۳۲۳‬‬
‫‪0000‬‬
‫‪0۳۲,۸۲ ۰۲0 ۸‬‬ ‫رزوی ‪7‬‬ ‫‪۳‬‬

‫جعءه ‪7‬قط مط ماجمعص معط لاه و‬ ‫‪)۲۳۲۸ ۲۸ ۳۲۳۲ ۸7‬‬


‫عطامعما بعع ما بلاهتادم عطناند‬
‫امصم‌تحصهم م‪ ۶۱۲) ۲۳1۲۰ ۱‬عمط اه‬ ‫ابا ‪] ۸ 1۲‬طلنال و]‬ ‫‪1‬‬
‫ع‪ ۵۷۱‬و امه مه رد مه وتا[‬
‫ررول‬ ‫‪۲ ۰‬و‬ ‫ونع‪0‬ع‪-‬ع‪ 62 ۷۵۵۳ ۱‬رهجهد عسفط بواصامصصنناوعظ‬ ‫حعذاددظ جوز باطتوعمر ‪0‬صه مصعهء‌تعصصق م‪۲۳‬‬
‫بوسر صحصصد‪ 01‬عمط محصح ‪ 03:01‬اهر‬ ‫‪74‬عجم واتماومیا قطن مممطی ‪0۲‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪ ۰ 6‬ر‪22 5660610‬‬ ‫‪ 67231‬فص‬ ‫ب‪46066660‬د‬
‫عتاطم مطصاجد ‪ ۵‬ععمتص چ ‪41‬مظ للذ‬ ‫‪-‬عععص ‪ .‬لصج مد عصصمی فصامفم‌مع ‪2211‬‬ ‫‪ 89۱۳6 ۲۵‬جهن ملفط مه ‪0‬لینم ‪ 1‬طهنامط‬
‫‪-‬تمیوحعط دامع عطا ‪ 2‬ععصعع‌گر‬ ‫ابا ‪,‬حصعصت ما طمههتمص‪0 2‬مصزمهمصوی موم‬ ‫کصیامحصح ‪ 2۲:‬معط اج وعمع‪-‬عزممجدد فطع ‪ ۶۵‬عصرمو‬
‫‪,‬عبصه‪8 ۸‬تطعصول متطل‪ 21‬عم عما‬ ‫عصمع ‪0‬ج ‪ 06۲1‬عم فقط ماما مصمتوصه و‪۲‬‬ ‫‪.‬رصن ‪6۲۵۷۱‬‬
‫عصتمعص عنطا ‪ 06112‬ع‪72‬ظ ‪ 1‬و‪۷۲‬‬ ‫‪۵1‬‬ ‫عمط‬ ‫صا عء‪2‬عط‬ ‫بع!‬ ‫و‪۷‬‬ ‫‪110-110 ۰.‬‬ ‫حصمي رفقطا ‪ 1‬للف صق بام‪ ۶1 ۷‬رغمام ‪61‬‬
‫معط خحطا وا "عمعمموکصی منامام و‬ ‫ور اقطا بوجسلممرظ‬ ‫باق ‪ 010‬غذط ‪ 2‬و‬ ‫عنصزن ‪« 67۷11216۲ ۵] ۵‬مصنصدد وعمامرقط ‪ 2‬قصهم‬
‫‪0‬ص مصصه ع‪۲‬قظ ممعتصدعه آدتاجع]‬ ‫حطامط کفعامطاه هد قبط رتقط ‪ 01۵‬تجصصنط ‪۸‬‬ ‫قاصه حمقجهد عصصمو ‪ ۵‬مطا رودم‪6۷ ]12‬‬
‫م جهون ‪ 1۱۱۷ 60‬کهصتاه‌عصه طمبای افطل‬ ‫عصح‪0‬ه وز صلز معط رع‪0211 ۰. ۰ [« 21‬‬ ‫‪ 08۵.‬صنط مصنط ما‬ ‫‪1‬‬ ‫راد‬ ‫عصنفلوط‬
‫‪-‬تطاجه ‪0‬و متاطابم عدزم‌عحمصمصت عمط‬ ‫کل ‪ 6۷ 65016 0‬دبهاه فصح ‪ .‬ملاح ‪ 2‬دم‬ ‫مصعتععی "‪06282-6100۱‬‬ ‫‪ ۶6۷۷-‬عام‪ )2‬عم‬
‫امه رم عاعهله‬ ‫‪ 0‬هداز عقطا ‪ 05‬روتعا)‌صصد هه آممزتممط‬ ‫وصمص ‪ 2‬رقنک؟ عطا ‪ 12‬ععله ععطد؟ (ظ‪01‬‬
‫ال عامدتعسطصی مزبمصه اعد ج وه‬ ‫تعجعصه مصتع‌مصصد لیام مصم قلانامن طم‌نار‬ ‫عط دا ‪ 06۲161‬آاصم‌نهومره عمط ‪2‬‬
‫ما عللها ما ععصعط عطا عبقط مواح‬ ‫تردن مها عمط ‪ ۵‬ومصتطن) ‪ 6120‬معط ‪2‬‬ ‫‪ ۶‬عاحورصعا ‪ 2‬رعطع‌حظ اهعصعصت‌جدون فنامصصرع]‬
‫وصتلده عط صد ‪0‬ع‪۲‬امتصد عاحموصر فطل‬ ‫‪.‬مرهج قهله رهام اه‬ ‫‪,‬صه)عقطصع ]‪ ۷۱‬ما هن امیز‬
‫ردص ممتاتاه‌وصی صعتصعت! عطا ‪۶۵‬‬ ‫‪ -- 8‬روم ح میامحصناط ‏ رهع رطعم‬ ‫‪ 6۲[-‬مبام‌جمءحمط ‪ 2‬بوظ ‪0‬ععقطلم فذ قظ ‪۵‬تعل‬
‫طا عصملد ‪ ۶۵ 0۵:۷۱,‬حععطن عط‪*1‬‬ ‫مهو وق ‪0‬صه عصصن) عحما ‪ 2‬م‪ ۶‬مصتام‌تج معط‬ ‫‪ ۲01 1‬مدنطا ‪ 2‬فقط مظن عسج) ‪0‬عجصهه ام[‬
‫‪.‬یناتن صلل هه صه‌صواعه‬ ‫‪۱‬‬ ‫صهفییور‪ .‬وه عقصهفهی طمنتو توح عتن ‪06]1‬با‪2۳‬‬ ‫هماع ‪8628: 2‬‬ ‫ماود طونط ‪ 2‬جنس‬
‫عوفدم ‪61‬‬ ‫‪۲۶‬؟ کدی‬ ‫‪6‬‬ ‫عصتلعل فد ‪0‬عمه عصم مراصهصصیافعتم ‪ ۵5‬ر‪2828۳0۹5‬؛‬ ‫‪40 3‬ص‪-۷21: 2‬مامت عاعنهن‪ 2 ۷‬رمعز‪0۷‬‬
‫ود ‪ ۶۵ ۲۵۵۱۷۷۲‬حفعط)‬ ‫مهو‬ ‫‪ 6‬باصتمایی و از افعط فلا که ‪,‬صتقوه ‪۱‬‬ ‫«وممع) ‪0‬عصده ممه‌تاجودهه صحعن ماتعبظ‬
‫رردلصنه‬ ‫بح ‪ 82 2 11‬مهو‬ ‫‪ 0‬رعطم‌تعطع‪ :‬غنط ‪ 2‬غط رعصتونه راقجصهجا‬ ‫صنط عنام مطی (مصهتم هعنگ) ‏ معمص‪)۵‬‬
‫که‌عنمصم خحطا عمصه‌عهفصی مطاممش‬ ‫‪ 626-‬رها طه‪ 6۵۷‬طذ نتتمتلتصه ‪ 2‬معط‬ ‫‪.‬ممنلمتص عمعط‪ 2 ۹‬ع ‪۵‬‬ ‫متفه‬ ‫حصم‬
‫صجتوع‪ 01 ۳‬عز عصتاجهعهاصا و‪ 60 ۷‬ما‬ ‫مط مصمرصه ‪0 ۶۵‬عتننوعد وز رف وق ‪ 42‬و‪666‬‬ ‫‪ ۵۵۷۱‬له روصعع‪ ۲۵ 00‬مق ‪ 2‬ودعععطا رصع‬
‫تمعن‬ ‫مهللا‬ ‫مللحطز ‪۷‬‏‬ ‫ده‬ ‫‪ 4‬عاهنمعجصر‪ 0۲ 2‬فعلمو‬ ‫‪2‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪:‬‬ ‫‪۳‬‬
‫رتدل‌عسط ]‪1‬‬ ‫‪ 2 3‬قمع‬ ‫‪0‬‬ ‫خمط معطاهد جه) عصمل فقط تعتاومیا ‪۶2۵۷۲‬‬ ‫طعبدمط ‪0‬صه رطعبمده عاطهنصه ود ونط ‪۵۸‬‬
‫‪012.‬‬ ‫‪-‬ب‪ 61‬متس عطا طز< تعاهعه‪ ۱‬ععمل عقط عط‬ ‫صه منزب ناهن از عم ‪06‬عمص و تزاتصححصننط‬
‫ناج ‪ ۵‬عععرم عطا و صمنفعتدله و‪۲‬‬ ‫قط صعمممتط ما فذ (برالهلظ‪ 6]۷‬معص‪6‬‬ ‫‪122‬‬ ‫معط عصناه‌تصصی صز ودمععنای ‪021 ۶۵‬‬
‫ععنلا( غعصادی ععحعا معهصههتجمع عنا‬ ‫حول معط عهععتم مه مصترنا ود اقطسمعجصمو‬ ‫طعنطس) لناوه وم ‪ 06۲2۵۳‬المع و ‪۵2 ۵8۵‬‬
‫ادبنایع؟ معط ده ‪4‬حصعند‪ ۳‬مدوم‬ ‫عصتعلحصد علتطهد جحمصبط رصق اه معتافتتعاع‪2‬‬ ‫‪ 9‬و‪ 2‬من ری آمع‪ :‬غمد ود زرط و‪1‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫و عماجم صز طقیامصه میامژنطاه وععلهز ‪6‬ظ)‬ ‫دنله صححصننط‬ ‫علنط‪۲6۷6۵5۵۳۷(۰. . ۷۷‬‬
‫اتمه بدا ‪4‬عاهن‪66۲۵02‬‬ ‫عصجالتیط ‪0‬ص‪ 662۳ 2‬او مطا رت ومع[ مادم‬
‫ط‌نطه ‪0‬صه رعلتمصعلم ونط وا طعتطا عصتانله‬
‫‪ ٩00۲۸] ۲‬بز[‪۸ ‎۱۲۲۳۷۲0۳‬‬ ‫م(طمعصن جوز هب ع‪3‬ناه ما دب عط واتصصتهح‬
‫‪ 9601۷0۳۳ 2‬حصل عط رصمناحععجمء ‪1 ۶۵‬‬
‫‪(۸ ۰1۳۲۲, ۲۱۲۲۰۵0۵۲۲۲۱۲۸ ۲‬‬ ‫‪ 1102۹90601‬ممجرمععه غز صعط‪. ۷۷۲‬عطهباه‪101 ۶ 1‬‬
‫که حمناعج معط ‪0‬ه‪ 0‬ما بزتا «الدنطاه ‪0‬‬
‫راملم ‪61‬‬ ‫‪ 05‬م‪ 0۲ 1‬مصع غز رهظ‬
‫فلز صعنعظ گه ععتیعه فطع صذ ‪4‬سنطغ مط ‪1‬‬ ‫مت رنه صناد‪ .‬فقظ فظه تمه دنجصی‌لبه‪1‬‬ ‫‪ ۰(0602601‬صباحر‬
‫مه وه ‪ 82‬مصفنطهم‪11۴‬‬ ‫همم‬ ‫لممو‬ ‫‪ 4۹۹۹۱‬منم تمه صچ ‏ صنمز‪6 ۵1 .‬ص‬ ‫‪ 1‬طده باوزصاز عط ‪11‬‬ ‫اد‬ ‫‪0‬‬
‫مط ی همم‬ ‫عطا ‪ ۶۵‬معا‬ ‫عتصماحه‬ ‫‪۰۷۱012‬‬ ‫رععصمبامنیعد ‪ 667260 ۵‬هد‬ ‫‪7122 6 6-‬‬
‫مطل گم منز که ممزمه‌فند عط ‪0‬صه طحصوط‬ ‫جع مهد لا عطا گم ععهدوعدد عط‪1‬‬ ‫جمممووه ما واه صه عاصموم‪ 1) ۲۳6۲‬عقناقه‬
‫‪,‬نی مامط فصرنطومتن ‪1۲‬‬
‫عصصمد طعبمطا صمنه وومعه نی آهدهتاه‬ ‫‪-‬عبامزمعومع‪ 165-‬عقط که عمجم معط م‪6۲282 ۸‬‬
‫مقصنطهمتن؟ مج عصناعه عطا طعدمطام‪۸‬‬ ‫عذط ‪ 2‬مسا هصتاعه عطا زه‬ ‫‪,‬مهن‬ ‫‪-‬ا‪2‬عظ‬ ‫‪-‬صعاصی لاه تاتمعصر معلجوهر معط ووع‬
‫عطا ‪0‬صه عصمک عمط رم معا دتماعه ما‬ ‫حجرز هگ ج طعه ‪0‬عآصنی فامطو عتتاهه باکت‬ ‫‪,‬عصلامصص از رهوج‬
‫ماه عط ‪1‬‏ صتیمل‌صه‪ ۷‬هد مه عهیماهنه‬ ‫‪-‬ممتاصعه ط‪ ۵‬ععیوتصطعا لا هتفه‪۱‬‬ ‫تاه ‪ ۳ 65۱۱ ۶0‬جم وضع عمط مصعت)‬
‫جمطعنج ما ور مهد اعتع ه ‪4‬صیامه وع‌اصعع‬ ‫‪۰81‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫عم راصمجصهبآمتصتموه زه فلهبع‪ 1‬مسط اعمع‪1‬‬
‫عطا‪ .‬م‪ 2‬مصصتاعزه ححصوها محصتطهه‌ا وس ز‪۵‬‬ ‫مصح ]مهتم م) هط فذ عقط) له ‪ 2‬وا ‪61‬‬ ‫‪ 69 61 2‬مولع له نععزداه عطا ‪0 )۵1‬عط)ه]ا‪2‬‬
‫«لحمصن فصو عمط وم‌صمنهمنن فطه هیناه‬ ‫وداج ممذس علصنط اهاز قمع مهد‬ ‫همه (خجععصم لی‌نطمرمعملنطم ج به صفحه اع‪1‬‬
‫‪ ۱:۱2‬عطه عنام ‪90۳1‬‬ ‫‪۰,‬‬ ‫‪ 6‬ده مصتاتلهماو متصصماه وصج‪ .‬صتنومموناه‬ ‫‪1۲-‬ا ‪ 0106.‬مرعصنمصلعز ر‪0‬عط‪626‬ع ععه‬
‫حتفطاهع ب‪6۲۲‬‬ ‫‪06۱ ۵1‬‬ ‫‪0661‬‬ ‫‪(6‬‬ ‫‪۱6‬‬ ‫عبط بو تععوع وم‬ ‫عمط هه‬ ‫‪0‬‬ ‫م‪ 0‬علصا‪ .‬پصجوعی‌عه مظ فقط رصق لاه‬
‫صتمع‪ 1‬ماونه تعط فصح فصو صه‌طه یاج حقط مروت‬ ‫لت معط طنطس مه ججس عتصماج ‏ ‪۵1۸۵۷۸۷۲‬‬ ‫‪ ۶‬مهاه د‪ .‬تعطفهد وز عبط ‪1206500‬‬
‫فط فعفینمم ند طنتط فطا‬ ‫عموملای عماجم‬ ‫‪۱1‬‬ ‫‪0‬ص‬ ‫دوز مت‬ ‫لبهتاهعی‬ ‫‪,‬عمج‬
‫عم ومنل آتنع معط بلامتتاصهب ‪. .‬ععبنا متقط ‪۴0۵‬‬ ‫‪1.۱07 ۷6۲‬‬ ‫صمعلد ‪ ۷۷۲‬با ‪۵۲‬ع‪۳‬‬
‫‪. ۳۱۳۲:۲۱۳۲‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪۷‬‬ ‫‪. ۱۳۳۲۱۳۸۵۸۲‬‬ ‫‪۱۸۲۲۳۲۱۱۸۲۱۵0۱۸۲, ۲۱۱,۱۲‬‬ ‫‪۱‬‬
‫‪۱۷0۱‬‬

‫‪111۲, 61۵۳۸۲ ۷۷۲۸۲, 1۳‬‬


‫‪۱‬‬
‫‪۱۱۱۱۳۹۱۵‬‬

‫‪26‬‬ ‫‪28‬‬
‫‪1‬‬
‫‪۷۱‬‬ ‫‪6۵‬‬ ‫‪3‬‬ ‫بط‬ ‫‪۲۷۷۱‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪۳111,‬‬ ‫‪۸۵0۲۲۸۷],‬‬ ‫‪۳۲۷۸ ۱1‬‬ ‫‪۳۲‬‬

‫‪0 ۱ 0۱‬‬ ‫‪( 0‬‬ ‫‪۱‬‬

‫‪۱۱‬‬
‫‪٩۲۱۸۷۲,‬‬ ‫‪۱0۷۰‬‬ ‫‪28‬‬ ‫‪6‬‬

‫‪۰00‬‬ ‫‪۳۳۵۱ ۴‬‬


‫‪۱۷۷۵۱۲۱۱۵‬‬ ‫‪۳۵۵‬‬ ‫‪۵6‬‬ ‫‪۱/۱ ۰0۵8‬‬
‫‪1].‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫را ‪۱۸۱ 0‬‬ ‫‪۱:۱‬‬
‫‪985, ۲۸۸۱۳۱۸۱ ۸۵,‬‬ ‫‪51 ۷۷۵۷۱ ۲۸ 1‬‬
‫‪۷۷()61 ۱06,1, ۶۲0۱۲ ۰0‬‬ ‫بل‪ ۳10‬ب]‪۸1۲۵۳(]۲۲۵۵/۰-۹۳۲۲۷(1‬‬
‫‪1۰۵3‬‬ ‫‪۷‬‬
‫‪125. ۰۷0 72, 6791 - 0‬‬
‫وحن ‪51‬‬

‫‪۱‬‬
‫کار گردان ‪ :‬میلوش فور‪:‬‬ ‫دبوانه‌ای ازقفس پرید‬ ‫‪:‬حسرضا اصلانی‬
‫کار گردان م‬ ‫شطر نج باد‬

‫عهه ‪۴0‬‬
‫‪ ۱ ۲۱‬ءوعصه ‪7‬ب‪۴‬ه‬
‫از سیجومه کم‪۸ ۲۷2‬‬ ‫‪۶۱۱۲ 558110 ۴0‬‬
‫‪۵۵۸۷:۵0۵۱۳:۵ 22۵۳‬ط‬
‫‪۵‬‬
‫‪۱‬‬

You might also like