You are on page 1of 28

‫‪۳‬‬ ‫ب آذر ‪۰ - 0۳۵۳‬‬

‫بتر اشتم ‪۰‬‬ ‫کا رگردان‬ ‫تابستانی‬ ‫مهمانان‬ ‫کار کردان ‪ ۰‬ر بجارد لستر‬ ‫‪ِِ ۱‬‬

‫‪۳۲۵۸۳۲۲۷/۲٩‬‏‬ ‫‪۰‬‬ ‫ی ‪۱‬‬


‫‪: ۲۵۳‬وط‬ ‫ما‪5‬‬ ‫‪۶ ۶‬‬ ‫از و ی و‬
‫‪:‬یط‬ ‫‪۵۳۵4۱‬‬ ‫‪۲2‬‬
‫و «سینمای انگلیس»‬ ‫«مدیانگلیسی»‬
‫بنظرشما ک‬ ‫‪9‬‬
‫درچه موقعیتی قر ار دارند ‪٩‬‏‬
‫‪ -‬میتوانم منظور شما را اکزم«دی_انگلیسی» حدس‬
‫بزنم ‪ :‬آن نوع کمدی که درسالهای ‪ ۰۵۹۱‬بسیار رایچ بود‬
‫ودراوایل سالهای ‪ ۰۹۱‬دیگر بکلی‌ازبین رفت ‪ .‬هما کنون‬
‫تنها شکلی اکزدی که جایگزین آن شده ‪۳0-۲20‬‬
‫میتواند برای ما‬ ‫است ‪ .‬اینکه بگوئیم «کمدی انگلیسی»‬
‫نیست ‪ .‬من‬ ‫يك‪ .‬دست‌آویز واقعی باشد » واقعاً درست‬
‫ندارم ‪.‬‬ ‫شخصاً اعتقادی به وجوه «مکتب کمدی انگلیسی»‬
‫ودرموره سینمایانگلیس نیزهمین‌عقیده را دارم ‪ .‬اصول"‬
‫و با سرمایه‌های‬ ‫بنا بتقاضای تهیه‌کنندگان آمریکای‬
‫آمی‌تگای ات که ورا لس فسل ساره امن اس‬
‫سینمائی بنام سپنمای انگلیس وجود ندارد ‪ .‬یا بعبارتی‬
‫سینمای مستقل نداریم وصنعت‬ ‫ما بحساب خودمان صنعت‬
‫سینمای ما بستگی کامل به تقاضای تکهنیهندگانآمریکا تی‬
‫فیلم «جنایت درقطار سریع‌السیر شرق» تنها فیلم‬ ‫‪.‬‬ ‫دارد‬

‫خوب انگلیسی است که دردهسال اخیر با سرمایه انگلیسی‬


‫ولی اینجا هم بنازمیخودگفت که فیلم‬ ‫است‬ ‫شده‬ ‫ساخته‬
‫تک‪:‬‬
‫تمس ج‬
‫نا‬ ‫ی‬
‫ار گر‬
‫د ا‬
‫ت|قلسی‌خالصی‌است ‪ +‬جرا‬
‫با سناریست فیلمهایتان چطور همکاری میکنید؟‬
‫‪ -‬بطور کلی باید بگویم که ما خیلی‌زیاد باهم به‌بحث‬
‫می‌نشينیم » او آنچه راکه میخواهد مینویسد وبمن نشان‬
‫میدهد ومن نیزنظرم را با او درمیان میگذارم ووقتیکه‬
‫باهم بتهوافق رسيدیم من » قسمتهای‌کمدی ویا دیگر‬
‫چیزهائی راکه قصد داریم درفیلم نشان بدهم به سناریو‬
‫اضافه میکنم وسناریست که با چگونگی کار من و رو ند‬
‫این اطمینان را بمن‬ ‫داستان آشنائی کامل دارد میتواند‬
‫با رو ند داستان‌هماهنگی‬ ‫‌نفیلم‬
‫لریما‬
‫اصقه‬ ‫بدهد که شخصیت‬
‫کامل داشته باشد ‪.‬‬

‫برخی ازمنتقدین براین عقیده‌اند کهفیلمهابتان‬


‫دیگر هیچ بیامی دربر ندار ند ‪.‬‬

‫‪ -‬این دیگر با منتقدان است که پیامی درفيلمهايم‬


‫بيابند یا نه ‪ .‬مکارگردانان درمرحله اول » فیلم زا‬
‫بخاطرجلب توجه مردم تهیه میکنیم ‪ .‬بیهوده است اگر‬
‫فکر کنیم مردم خودبخود بسینما کشیده میشوند » اولین‬
‫رشامینستکه مردم را سبیهنما بکشم واگر که این‬ ‫کدوش‬
‫مسئله سبب میشودکه من‪ .‬موجودی غیرمسئول تلقی شوم‬
‫دلیلش عدم تمایل من نیست بلکه نفس سینماست که اینرا‬
‫تمیطلید ‪ .‬یابطریقی سینما درمرعله اول يك وسیله تفریج‬
‫است» نه چیزی دیگر‪ .‬شما میتوانید خیلی‌زیاد ازخودتان‬
‫ول سکره ایب‬ ‫ما ام فرخطیایان خاد ارو‬
‫ابگخرواهید عقاید سیاسیتان را درهمه فیلمهایتان مرتباة"‬
‫تکرار کنید » خصوصاً وقتی قرارباش تماشاگران مشخصی‬
‫را برای دیدن فیلمهایتان بسینما بکشانید ‪ .‬من فیلمهاثی‬
‫نساقعدا کهحصیایقان عفاید سیانی تاآمیدکنسته خر من‬
‫بوده‌اند » وتنها آدمهاثی بدیدن آن فیلمها رفتند که با من‬
‫هم‌عقیده بودند باین ترتیب موفق نشدم تا توجه دیگر‬
‫افرادی راکه با من هم‌عقیده نبودند جلب کنم ‪ .‬حقیقتش‬ ‫شما‬ ‫‪0‬‬
‫در اوقات‬ ‫تبلیغا نیتان را فقط‬ ‫فیلمهای‬
‫که باید ‪ ۵۱‬فیلم متفاوت ازآنها درمیان صحرا ساخته این بودکه منظور من ازساختن این سری فیلمها شناسا ندن‬
‫بیکاری میسازید ‪٩‬‏‬
‫منشد ‪ .‬وباین طریق ميشد هرچیژی را تجربسه کرد ‪ .‬عقاید سیاسی‌خودم به‌آنها ئی‌بودکه بامن هم‌عقیده نبودند‪.‬‬
‫"سانست که اولبار آدم کار سخره‌ای تحویل ده » ولی سید ها راد عجل که فظ شرب اشتگه آده جاک‬ ‫‪ -‬من همیشه فیلمهای‌تبلیغا تی‌میسازم ‪ .‬من‌کا رگردانی‬
‫فیلمهای بلند وتبلیفاتی را همزمان باهم شروع‌کردم ‪.‬‬
‫بهرطریق شده پای مردم را به سینما زبکاند وسپس بدون‬ ‫بای ساحتن ‪ ۵۱‬فیلم بروی ول موشوع تفصوض که‬ ‫وبدرستی همه فیلمهای تبليغاتيم را بخاطردارم ‪.‬‬
‫اينکه آنها را فراری دهد » ازطریق فیلم » مسایلی راکه‬ ‫مرد‪ .‬ي‬
‫وك ژن درصحرا ‪ -‬اگروقتی بدومین فیلم میرس ‪:‬‬
‫من ان‬

‫آنهم ناامید کننده از آب دربیاید دپگر از خودش بکلی بنظر کار گردان مهم هستند برای آنها مطرح کند ‪ .‬همین »‬ ‫انگلستان » فرانسه وایتالیا نیزفیلم تبلیغاتی ساخته‌ام‬
‫‪ 0‬آزروی احتیاج است که دست بساختن فیلمهای‬
‫ادر بسپارسریم نمیشو دگفت که ‪« :‬من درعرض دهسال میخواهم ده فیلم‬ ‫قطع امید میکند ‪ .‬ازاین گذشته باید ر‬
‫کون‬
‫باش‬ ‫تبلیغاتی میز نید ؟‬
‫بسازم » وهرکدامشان باید مقدار معینی دیالوگک سیاسی‬ ‫د ‪ ,‬سئّله دکوراسیون نیز دیگر مطرح نیست » چراکه‬
‫‪ 7‬بنظرمن » کار کردن "هميشه لازم است ووقتی من‬
‫باین خاطر که اصولا" سینما‬ ‫‪۰‬‬ ‫در برداشته‪ ,‬باشند»‬ ‫مشخص‬
‫چیزی نیست که بشود باآن کار کرد ‪ .‬فقط من بودم با‬
‫روی‌فیلم سینما ی کارنمیکنم ‪ 0‬برایام‬
‫است ‪ .‬فیلم تجربه دسته جمعی‬ ‫نشده‬ ‫براین بنیاد بنا‬ ‫آسیستانم و دوفیلمبردار ودیگرهیچ ‪ .‬باید بسرعت چیزی‬
‫ء‬ ‫ارمعاش‌هم که شده‬

‫را درذهن خود ميآفريديم ومنتقل ميکردیم واین تمرین ‪-‬افرادیس که حرسالن نازیکی اند ‪ .‬سیثنا فائزی‬
‫میتوانم ازفیلم تبلیغاتی که برای (‪2۲9 2006۳۳‬ع]‪)۷1‬‬
‫است ؛ باید درآن شرکت جست وگرنه آن بهشت‬ ‫صرف‬ ‫درن را به‬ ‫بسیار خوبی است ومن شخصاً این رو‬
‫کشرکا‬
‫‪.‬‬ ‫نام ببرم‬ ‫ساخته‌ام‬
‫خیالی سریانما نمیشود نام نهاد وباین طریق بهیچ جا‬ ‫کارگردانی فيلمي که اصل" مورد علاقه من نیست ترجیح‬
‫‪۰‬‬ ‫می‌ دهم‬
‫اداحه دا‪.‬ء د‬ ‫زسید ‪.‬‬ ‫نمیشود‬
‫م‪2 ۵7‬‬
‫درگداشت‬
‫هری‌لنگدون‬
‫دهه پیش از پیدایش سینمای ناطق شاهد درخشش چهار چهره کميك‬

‫«یتون» و «لوید» نبوده ‪ :‬فیلم‌هاثی کمتری ساخت که از نظر‬


‫«چاپلین» » ک‬
‫کیفیت یکدست نبوده‌اند وبهترین فیل‌های او نتیجه همکاری کارگردان‌ان‬
‫خوب بوده است‪ .‬بااینهمه بعنوان يك مقلد با دلقك او شخصیتی خاص خود‬
‫«انسیل بلافس»‪ .‬ابالت‬
‫داشت‪« .‬هری لنگدون» در پانزدهم ژوئن ‪ 4۸۸۱‬در ک‬
‫آیووا بدنیا آمد‪ .‬تا سال ‪ ۳۲۵۱‬که بهگروه «مك‌سنت» پیوست کارهای مختلفی‬
‫انجام داد و ازجمله اجرای يك پرده نمایش باعنوان «اتومبیل تازه چیمی»‬
‫را مدت‌ها بعهده داشت‪ .‬او درتعداد زیادی از فیلم‌های دوحلقه‌ای بازی کرد‬
‫اما تا پیش‌از آنکه فرانك کایرا ‪ -‬که در آن‌زمان شوخی‌نویس «مك سنت»‬
‫بود «خنزرپنزری» را نوشت » «هری» شخصیت سینمائی مشخصی نیافته‬
‫بود ‪ .‬بعدها «کاپرا» دو تا از بهترین فیلم‌های لنگدون «گردن کلفت» و‬
‫«شلوارهای بلند» رگارکادرانی کرد‪ .‬نخستین‌فیلمی که «لنگدون» با «مك‌سنت»‬
‫ساخت «چیدن هلو» نام داشت که اواخر سال ‪ ۳۲۵۱‬ساخته شد و بدنبال آن‬
‫طی سال‌های‪ ۳۹۱ 4‬تا ‪٩۲۵۱‬‏ «لنگدون» ‪64۲‬فیلم دیگر برای «مك‌سنت» ساخت‪.‬‬
‫در ‪ ۲۲۵۱‬لنگدون» مك‌سنت را ترك کرد وطی چند سال بعد «هری لنگدون‬
‫‪« ۰‬خنزرپنزری‪-‬‬ ‫‪۲-۲‬‬
‫‪۵‬لفت‬
‫‪۱‬دن ک‬
‫باند ساخت ‪« .‬گر‬ ‫فشیلم‬
‫کورپوریشن» ش‬
‫» «تعقیب ‪-‬‬ ‫» «سه نفرزیاداست ‪۷۲۹۵۱ -‬‬ ‫‪۷۲۵۱ -‬‬ ‫د‬
‫نای‬
‫لر ه‬
‫بلوا‬
‫«ش‬
‫«ناراحتی قلبی ‪. ۸۲۹۵۱ -‬‬ ‫‪۸‬‬
‫فرست‌ناشنال‌پیکچرز‬ ‫ندگگدیون»است‬
‫لشن‬
‫«رخ‬
‫این‌فیلم‌هارا که نشانه اوج د‬
‫«هری» چندین‌فيلم کوتاه ناطق برای «هال‌روچ» ساخت‬ ‫پبخش کرد‪ .‬در‪۵۲۹۱‬‬
‫و بعد در ‪ ۳۴۹۵۱‬با «ال‌جانسون» در «هاله‌لوباء من يك ولگردم» بازی کرد‪.‬‬
‫ایانی ک«لمبیا» و «هال‌روچ»‬‫و از آذپس تعداد زیادی فیلم‌های کمدی بکرم‬
‫ساخت‪« .‬هری لنگدون» در ‪ ۳۲‬دسامبر ‪ 64۹۵۱‬هنگامیکه سرگرم ساختن فیلمی‬
‫با عنوان «تاب خوردن روی رنگی نکمان» بود به‌سب خون ریزی مغزی‬
‫‪۲‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫درویدسنت‬

‫شخصیت سینمائی «لنگدون» با يك‌صورت صافو بچگانه درمقایسه بامردلك‬


‫چاپلین » آدم آرامتر» ظریفتر وعجیب وغریب‌تری است‪ .‬مانند يك بچه همیشه‬
‫کسی دارد و به‌او لباس می‌پوشاند‪ ,‬یا لباس از تنش درمیآورد‪ .‬ووقتی خودش ‪۰‬‬
‫وشتباه بچه‌ها همر اه است‪.‬‬
‫می‌خواهد به کارهایش بر سدء رفتارش با دقت ‪:‬زباد ا‬

‫شخصیت بچگانه «لنگدون» کیفیت وهم‌انگیز و غریبی به لحظات تیسرة‬


‫کمدی‌هایش می‌دهد و برخوردهای عشثی با چنسی او را بی‌اندازه غیرعادی‬

‫ریب مصومیت بچگانه او ودنیای‬


‫ویژگی خاص کمدی «لنگدون» از ت ک‬
‫بز رگسالانه‌ای است که او باید درآن زندگی کند» به‌دست می‌آید‪ .‬این‌معصومیت‬
‫اطرافیانش را کلافه وعصبانی می‌کند وعکس‌العمل‌های بی‌مکروریای «هری»‬
‫بچشم اطرافیان‬ ‫بوجود آورنده حوادث خنده‌آوری است که به‌اصطلاح دوش‬
‫روی پرده سینما «لنکدون» مانند «چایلین» مرد کوچك بی‌دست‌وباتی‬ ‫می‌رود‪ .‬اما نهترین لحظات فیلم‌های امواقعی است که او آرام زندگی را‬
‫تکمهاشاگران فیلم‬ ‫زآونجا‬
‫اود‬
‫بود که می‌بایست با يك‌دنیای پست کلنجار بر‬ ‫بچگانه‌اش نست به‌حوادث‬ ‫و با تغییر حالات ظریف صورت‬ ‫کیند‪.‬‬
‫مشاهده م‬
‫بندرت صددرصد میلیوثر وقهرمان هستند» اکثریت مردم خیلی زود با این‬ ‫عکس‌العمل ‪ -‬شادی» انزجار وبا گیجی ویهت‌زدگی ‪ -‬نشان می‌دهد‪.‬‬
‫مردهای کوچك احساس همدردی پیدا می‌کردند ‪ .‬شابد «چارلی چابلین»‬ ‫«مك‌سنت» می‌نوبسد که ‪« :‬البته این‌خصوصیات بخشی از شخصیت واقعی‬
‫بز رگترین کمدین سینما باشدء اما بهرحال او آفربننده شخصیت مرد کوچك‬ ‫«هری لنگدون» نیز بود» او جلوی دوربین کارهائی را که می‌خواستند انجام‬
‫‪1‬‬ ‫نبود » ‪.‬‬ ‫می‌داد» اما معمولا" کمترین تصور ازاینکه داستان‌فیلم درباره چیست نداشت!»‪.‬‬
‫‪۲۸۱/۵0۶ ۷۱‬‬
‫سالهاست که «فلینی» را می‌شناسم ‪ .‬بطور دقیق‬
‫زمانی با او آشنا شدم که برای شرکت در اولین شب‬
‫نمایش فیلم «شبهای‌کاییربا» به‌نیویورك آمده بود‬

‫‪0008‬‬
‫ی‬
‫‪ ۰‬دراین فرصت بودکه کمی با همدیگر دوست شدیم واغلب‬
‫به‌اتفای برای خوردن «استيك» به رستوران «جكت‪:‬‬
‫می‌رفتيم و يا برای خوردن غذاهای سرخ کرده به‬
‫رستورانی می‌رفتیم در «ثایمزاسکوثر» که «دارت» هم‬
‫داشت و بعضی مواقع هم برای نوشیدن شیر ‪ -‬فهوه‬
‫بپهاآرتمان من واقع در «گرینیچ ویلیج» می‌آمد که‬
‫به‌اتفاق دختری بنام«پرشیلا» زندگی‌می‌کردم‪ .‬نوشیدن‬
‫شیر ‪ -‬قهوه به‌او آرامش میداد ومن بالاخره نتوانستم‬

‫فدر یکه فلییی ‪۱‬‬


‫بفهمم که چطور با نوشیدن شیر ‪ -‬قهوه ناراحتی‬
‫و دلتنگی تاشی از دوری وطن وهسرش «جولیتا» را‬

‫مشهود ترین کاد گردان ابتالیا‬


‫تسکین میداد‪ .‬هروقت وارد آپارتمان ما میشد» شروع‬
‫و میگفت ‪« :‬هروقت‬ ‫کدی به ماساژدادن زانوهایش‬
‫من‬ ‫جولیتا »‬ ‫آه‬ ‫غصددار هستم زانوهایم در کر‬
‫جولیتا را میخواهم»‪ .‬پرشیلا هروقت او را میدبد‬
‫آنچنان به‌طرف او میدوید کهمن پا دیدن «گرتا گاربو»‬
‫چنین کاری میکنم‪ .‬ازشوخی گذشته «فلینی» درآنزمان‬
‫ایداً ربطی به« گرتاگاربو» نداشت ومثل امروز پصورت‬
‫نوشته ‪ :‬اور بانا فالاچی‬ ‫يك «ابنیه تاریخی» درنیامده بود‪ .‬در بعضی مواقفی‬
‫مثل بچه‌های معصوم و بی‌گناه شروع میکرد بگرهیستن‪,‬‬
‫ترجمه ‪ :‬هوشنگ بهارلو‬ ‫مانند گربه‌ای که در پار هتل پلازا کرد‪ .‬علت گریه‬
‫کردنش این بود که منتقد روزنامه «نيوبورك تایمز»‬
‫درباره او بد نوشته‌بود واورا يك‌آدم دیوانه باشهامت‬
‫معرفی کرده بود‪ .‬اتفاقاً بخاطر همین شهامت با يث‬
‫زن موطلائی که رفیقه گياكنگستر بود‪ .‬دوستی برقرار‬
‫کرده بود و گانگستر هرروز به هثل تلفن میکرد‬
‫ومیگفت‪* :‬و [ذ [[ذ‪ 1 ۷‬واز آنجائیکه فلینی‬
‫نرسید‪ .‬با در رستوران و پا درهیچ محل دیگر وهرگز‪.‬‬ ‫وصدای سوت مخصو ص|تومبیل‌پلیس تا درهنتل همراهی‬

‫بنابراین تنها کاری که می‌توانستم اانجام دهم این بود‬ ‫می‌کنند‪« .‬فلینی» در آن‌زمان واقعاً آدم دوست‪-‬داشتنی‬ ‫انگلیسی نمیدانست» هميشه درجواب گانگستر میگفت‪:‬‬
‫و بدین‌ترتیب شهرتش‬ ‫‪ 7۳6۷‬را[‪۲۵۷۲ 6۷‬‬ ‫‪۳‬‬
‫که میز دیگری پیدا کنیم که به‌پریز برق نزديك باشد‪.‬‬ ‫مین‬
‫وقتی برای مصاحبه بسراغش رفتم » کمی کمتر همین کار را هم کردیم وضبط صوت را میان بشقاب‌ها‬ ‫را بعنوان يك‌آدم با شهامت بیشتر تثبیت میکرد‪ .‬ولی‬
‫این‌شهرت نا زمانی دوام پیداکردکه من برایش توضیح‬
‫دوست داشتنی بود! مثل هميشه به من سلام کذرافه مل وکارد وچنگال و قاشق‌ها و دستمال سفره وظرف نان‬
‫دادم که "امه [ع‪ *[ 1۱[[ 1‬بعنی «ترا میکشم» ‪.‬‬
‫همیشه» بمحض دیدنم» زیر بازوهايم را گرفت و ازروی جای دادم‪ .‬به محض آنکه مصاحبه را شروع کردم سیل‬
‫صندلی بلندم کرد ویعد شروع کرد ازسرتاپايم را به تلفن‌ها آغاز شد وهرچند لحظه با دهان پر اورا برای‬ ‫نیم ساعت پس‌از این توضیح» فلینی سوار برهواپیمائی‬
‫گر با جواب دادن به‌تلفن صدامیکردند ومن درمیان تلفن‌های"‬ ‫اه‬‫تسین وتعریف‌کردن وگفت قسم میخورم ک‬ ‫" بودکه به‌سوی رم حرکت میکرد!‬
‫«جولیتا» ازدواج نکرده بودم فوراً با تو ازدواج بیشمار وصدای کارد وچنگال» بطری‌ها و سروصدای‬ ‫«فلینی» اعمال دلیرانه دیگری هم بانجام میداد»‬
‫غذاخوردن حالت آدم چلاقی را پیدا کرده بودم که‬ ‫میکردم ویعد گفت‪« :‬راستی ما در نیویورك به‌همدیگر‬ ‫مثلا" شبها شروع میکرد به گردش در «وال‌استریت»‬
‫میخواهد بهرتحوی شده بدود‪ .‬و با شنیدن گفتگویمان‬ ‫علاقمند نشدیم؟ آه» که چه حماقتی مرتکب شدم» بعد»‬ ‫نا اینکه‬ ‫باانك‌ها را تماشا میکر د»‬ ‫و با حالت يك دزد»‬

‫که روی نوار ضبط شده بود» چنین نتیجه و مکالماتی‬ ‫تظاهر به‌فراموشی میکرد‪ .‬درواقع» حتی به‌عنوان يك‌بار‬ ‫پلیس نسبت‌بهرفتار او مشکوكگ می‌شود واز او میخوا هد‬

‫دستگیرم شد ‪« :‬پا امیینفخیلوماستم بگویم ‪ ۰. .۰.‬تو‬ ‫هم که شده درمدت اقامتمان در نیویورك کوچکترین‬ ‫باوجود‬ ‫که مدار ک شناسائی اش را ؛ارائه ادهد ولی اورا‬

‫شراب مینوشی یا آب معدنی؟ من آب معدنی مینوشم‪.‬‬ ‫عمل رومانتيك ‏ وکوچکترین اظهار علاقه‌ای ازطرف او‬ ‫نداشتن کوچکترین مدرکی بازداشت می‌کنند وتا ساعت‬
‫آنهائی که صحبت ديالكتيك عرفانی می‌کنند ‪. .‬‬ ‫به من نشد و او مرتکب کوچ پخینانتی نسبت به‬ ‫در اتاقی زندانی می کنند و در تمام این مدت‬ ‫صبح‬

‫نه من شراب نمیخواهم» خواحهش میکنم يك «استيك»‬ ‫همسرش نشد‪ .‬درا نموقع که برای انجام این مصاحبه‬ ‫فلینی تنها جمله‌ای را که به‌انگلیسی میدانسته فریاد‬
‫بدون نمك برایم بیاورید ‪ . . .‬وچقدر احمقانه است که‬ ‫پیش‌او رفته بودم فیلم «زندگی شیرین» را ساخته بود‬ ‫هیر‬
‫‪ ۰۰۰. .‬وبعد اکزمی سکوت»‬ ‫آمیز‬
‫رالت‬
‫اح‬‫رکر‬
‫س من‬
‫اسان‬
‫ان‬ ‫و همه او را با شکسپیر مقایسه میکردند و «فلینی»‬ ‫وتصناله‪ ۲‬معتیع‪0‬ع‪ ۳‬صرح ‪1‬‬ ‫فممحصع‬ ‫صهناهع‪1‬‬
‫باوجود آنکه صريحاً اعتراف نمیکرد ولی ازاين مقایسه‬ ‫‪066۳11‬‬
‫نمیخوری؟»‪.‬‬ ‫بسیار مثعوف ومفتخر بود‪ .‬خطوط صورتش کمی شبیه‬
‫بدون تردید چنین مصاحبه‌ای نتیجه نداشت ‪.‬‬ ‫صورت «موسولینی» شده‌بود‪ .‬چشمانش درشت‌تر مینمود‬ ‫ساعت ‪ +‬صبح يك پلیس ایتالیائیالاصل که خنا میداند‬
‫از آنجائیکه من «اوربانا‬
‫«فلینی» حرفم را قبول‌کرد و‬ ‫و از حالاتش معلوم بود که دیگر نمیتوان شوخی‌های‬ ‫فیلم «جاده» فلیش را دیده بود بشمحل کازش‬
‫فالاچی» بودم قرار شد که فردا ساعت ‪۰۱‬صبح به هتل‬ ‫سایق را با او ادامه داد‪ .‬اتفاقاً خودش از پایان تعریف‬ ‫می‌آید و صدای دادوفریادهای «فلینی» را می‌شنود‬
‫من بیاید‪ .‬به‌او گفتم ولی فدرربکو‪ ,‬درهتل ما را راحت‬ ‫وتمجیدهایش این مسئله را بطور مبهمی بعمن فهماند‪.‬‬ ‫و به‌او میگوید ‪« :‬اگر واقعاً فلینی هستی آهنگ فیلم‬
‫نخواهند گذاشت‪ .‬دجروابم گفت ‪ :‬هه کسی مزاحم‬ ‫فت که فقط به‌خاطر آ"نکه مصاحبه کننده «وریانا‬
‫به گمن‬ ‫«جاده»را باسوت برایم بزن»‪ .‬فلینی باصد‌ای مختصری‬
‫نخواهد بود» اصلا" میایم اثاق تو‪.‬‬ ‫فالاچی» است حاضر بهانجام اینکار شدم‪« .‬فلینی» وقت‬ ‫که بعداز آنهمه دادوفریاد برایش پاقی مانده بود »‬
‫اتاق من دهرتل «کاسلسیور» بزرگ نبود‪ .‬يك‬ ‫زیادی برای مصاحبه نداشت و میبایستی اینکار را‬ ‫آهنگ فیلم را با سوت برای افسر پلیس می‌زند‪ .‬افسر‬
‫تختخواب دونفره دروسط اتاق قرار داشت که تمام اتاق‬ ‫بههنگام صرف‌غذا انجام‌دهم وبهمین‌علت مرا بمرستوران‬ ‫پلیس‌نمیتواند] هنگ «مارش»را که يك "‪00461۷1‬‬
‫را اشغال کرده بود و از آنجائیکه میدانستم تختخواب‬ ‫دعوت ری‬ ‫است تشخیص دهد و در نتیجه «فلینی» یرای اثبات‬
‫چه عکس‌العملی درفلینی ایجاد میکند و با دیدنش فوراً‬ ‫خیلی کوشش کردم که این برتامه وحشتناك را‬ ‫«فلینی» بودن مجبور می‌شود تمام موزيك متن فیلم‬
‫به‌فکر خواییدن واستراحت می‌افتد اين بود که ازمدیر‬ ‫وت من با برق کار میکرد وپریز‬ ‫«جاده» را با سوت بنوازد آونوقت پلیس‌ها از او منتفی کنم‪ .‬ضصبط‬
‫هتل خواستم که يك آپارتمان که يك سالن هم داشته‬ ‫معذرت میخواهند و او را با موتور سیکلت واتومبیل برق کدنرارمیز ما قرار نداشت‪ .‬کوشش‌های من به‌جائی‬
‫ِِ‬ ‫يك ساعت؛ ‪۳‬‬ ‫‪2‬‬ ‫از‪1‬‬
‫دوساعت» دوساعت‌ونیم گذشته بود وفیلم بها خر رسید‪.‬‬
‫مردم اسزالن نمایش فیلم بیرون آمدند‪ .‬کمی درهوای‬
‫آزااد وبیرون ساختمان دریاره فیلمی که دیده بودند ‪.‬‬
‫صحبت کردند و بعد حرفهایشان تمام شد و به‌تدريج‬
‫آن محل را ترك کفتنده دریان در اهنی استودیو را‬
‫بست ومن در پیاده‌رو و با چشمانی که از شدت خسنگی‬
‫میخواهند بسته شوند و باپاهائی کهدیگرقدرت ایستادن ‏‬
‫‪ .‬جر این میان‬ ‫‪ 6‬به‌انتظارم ادامه‪ 4‬میدهم‬ ‫ندارند‬

‫‪ 00-0061‬ها مرتباً با موتورسیکلت‌هایشان به دور‬


‫من میگردند موزاحم می‌شوند‪ .‬من بازی ور ادن ‪۲‬‬
‫میمانم تا اینکه بالاخره يك قاکسی سر می‌رسد و من‬
‫سوار میشوم‪ .‬ساعت بك‌ونيم بعداز نیمهشب شده بود ‏‬
‫ووقتی وارد هتل میشدم به‌نگهبان شب گفتم در اولین‬
‫پرواز حواپیما به‌میلان برابم يك‌جا رزرو کند‪ .‬دراناقی‬
‫هتل مانند يكك موجود نینه‌جان روی تختخواب افتادم ‪.‬‬
‫وفوراً بمخواب رفتم و با زنک تلفن از خواب بیدار ‏‬
‫‪:‬زیزم »‬‫شم وصدائی که حالت آواز داشت میگفت ع‬
‫عکثوقچولوی من» اوربانا ‪,‬دخترك من» چرا نیامدی» ‪.‬‬
‫‪۳‬‬
‫‪.‬میبایستی‬
‫مت‬‫رک‬
‫درجواپش گفتم‪ « :‬برای اینکه باید کحن‬
‫که چمدانم را بیندم‪ .‬فردا ساعت حشت صبح هواپيمايم‬
‫حرکت می‌کند»‪« .‬اتفاقاً هواپینای منهم فردا ساعت ‏‬
‫‪ ۸‬حررکت میکند‪ .‬می‌پینی چقدرخوب شد؟ راحت‪ .‬شدیم»‬
‫نه ؟ اینطوری توی هواپیما با هم صحبت مکینیم» ‪.‬‬
‫مقرر در‬ ‫سهاعت‬
‫رک‬‫سشد‬
‫شاید دیگر گفتنش بیهوده با‬
‫فرودگاه حاضر نشد وهواپیما را از دست داد‪ .‬عد ‪.‬‬
‫[ عکاس‌ها‪ .‬از‬ ‫‪ .‬فیلمبردارها‬ ‫زیادی از خبرنگاران‬
‫تلویزیون و جراید در فرودگاه میلان انتظارش را‬ ‫شهد؟»‬
‫درپان در با لبخند پرمعنی گفت ‪« :‬پس فلینی چ‬ ‫اند دراختیارم بکذارد وبرای آنکه علت این تقاضا‬
‫‪ .‬تهیه کننده‌اش يك کادیلالد براننده به ‪.‬‬ ‫شیدند‬
‫کی‬‫م‬
‫فربود گاه فرستاده بود‪ .‬وقنی هواپیما به فرودگاه م‪5‬‬
‫درجوایش گفتم که ساعت ‪ ۵‬اینجا خواهد بود‪ .‬ساعت ه‬ ‫را روشن کرده پاشم گفتم که «منتظر فلینی هستم» ‪.‬‬
‫شد ولی فلینی نیامد‪ .‬ساعت ‪ +‬هم نیامد‪ .‬ساعت ‪ ۷‬هم‬ ‫«فلینی» خانم فالاچی ؟» بله ‏ البته ‪« .‬آپارتمانی‌را در‬
‫رسید» عکاس‌ها بطرف پلکان هواپیما هجوم آوردند که‬
‫نیامد وساعت ‪ ۸‬نیامد ودرحا لیکه شالن رقص آپارتمانم‬ ‫اختیارتان میگذارم که قبلا" یکی از سلاطین عشهور‬
‫دو ‏‬ ‫از او روی پلکان عکس پگیرند ولی جز من و‬ ‫در هتل درتاریکی فرورفنه بود» من ناراحت وبیصبرانه‬ ‫و بزرگ درآن اقامت داشته‌اند که سالن کوچکی دارد‬
‫آمریکائی اهل اکلواهماء چهارنفر فرانسوی وچهارتفر‬
‫ابتالیائی آدمهای دیگری از هواپیما بیرون نیامدند‬ ‫درانتظار بودم‪ .‬ازهمه بدتر عصبانیت مدپرمجله را هم‬ ‫که تقریبا باندازه يك سالن رقص است» ‪ .‬بدرین‌تر تیب‬
‫رند‬
‫یانکتلف‬
‫ممیل‬
‫میباستی تحمل کنم که مرتباً از‬ ‫به محل جدید منتقل شدم ومخارج اقامتم درهتل به‌طرز‬
‫و فلینی ساعت ‪ ۲۱‬همانروز وارد فرودگاه میلان‬ ‫ومیگفت ‪« :‬خب‪ ,‬بالاخره آمد پا نه؟»» تلفن زنگی زد‪:‬‬ ‫وحشتناکی بالا رفت‪ .‬در ساعت وره صبح روز بعد ‪.‬‬
‫و من ازطریق یکی از دوستانش پادداشتی براِِِ‬ ‫«عروسك من» خوشگل من» عشق کوچولوی من اوریانا‬ ‫درحالیکه بسته سیگار روی يك میز دیگر قربار داشت‬
‫و او را به‌جهنم حواله دادم» هرچند که اگر به چهنم ‏‬
‫ِ‬ ‫خواهد شد‪.‬‬ ‫هم بخواهد برود با عدم استقبال رویرو‬
‫کوچولو د»ختر من ‪ .». . .‬يك‪ .‬گرفتاری غیرقابل‬ ‫و ستخدم هتل برای قهوه‌آوردن آماده بود » انتظار‬
‫به‌خاطر داشته باشید که ایتالیائی‌ها » چینی‌ها ‪7‬‬
‫پیش‌بینی مانع از آمدنش شده بود و ازاین بابت بسیار‬ ‫ورودش را میکشیدم‪ .‬به ستخدم هتل هم سفارش کرده‬
‫دردمند و ثاراحت بود‪ .‬که البته منهم به‌خوبی درك‬ ‫بودم که «قهوه آقای فلینی باید غلیظ وگرم باشد»‪.‬‬ ‫و‬
‫نروژی‌ها» مکزیکی‌ها» فرانسوی‌ها‪ ,‬حندی‌ها‪ ,‬مر‬ ‫میکردم که او آدمی باست با حزاربان گرفتاری و !گر‬‫‪ .‬با اینهمه تهیه وتدارکی که دیده بودم حالت مردی را‬
‫ومردم گرتنولند همه مردم روی زمین هستند وتا وقتی ‏‬ ‫پیدا کرده بودم که زنی را بتور زده ومیخواهد از او با مخص دیگری جز من طرف بود بدون تردید میگفت‬
‫کدی ‪۳‬‬ ‫که فدریکو فلینی مانند يك حیوان‬ ‫دلبری کند وشگفتی‌ها اوسرار سکس را برایش فاش‬
‫نند وقتی او عصبانی‬‫نشده او را به‌جهنم حواله نکمی‬ ‫که نمیتواند بهاین ملاقات بیاید و بازهم جای شکرش‬
‫می‌شود» پدر» مادر» خاله‪ .‬عمو» مادربزرگ» پس‌عموها‪,‬‬
‫اقی بود کهب تامام گرفتاریها قربار ملاقاتش را با من‬ ‫سازد‪ .‬برای بوجود آوردن چنین فضا و حالتی فقط‬
‫بهم نمی‌زد ‪ .‬بهرحال قرار شد همانشب‪ ,‬درساعت بازده‬ ‫سر موزيك کم داشتم ‪ .‬ولی ساعت ‪ ۰۱‬شد و از فلینی‬
‫یند که‬
‫پسر خاله‌ها» را تام می‌برد و به‌شما یادآوری م ک‬
‫در تمایس صوتی فیل درعیاان دکوتا ح گر‬
‫‪۲‬‬

‫‪.‬‬ ‫گكرکداران؛ يك‌هنرمند و يك‌هنرمند بسیاربز رگ‬


‫او ي‬ ‫کوچکترین خبری نشد ‪ .‬ساعت یازده ويك بعدازظهر‬
‫هر‬
‫فهضمیهات‌ها حق دارد زکی‬ ‫است واز داويلتن‌سر‬ ‫را ملاقات کنیم‪ .‬به فلینی گفتم ‪ :‬گوش‌کن فدریکو؛‬ ‫و ‪ ۲‬بعدازظهر شد ولی از فلینی خبری نبود‪ .‬ساعت‬
‫دو روز است که کارم خیلی عقب افتاده‪ .‬اقلا" دو روز‬ ‫مرج بعدازظهر درحالیکه از گرسنگی داشتم میمردم‬
‫قول وقرارهایش بزند» حق دارد که هم هواپیمائی را‬ ‫رم تأخیر کرده‌ام ومدیر مجله بخاطرآنکه‬
‫کهادر‬
‫است ک‬ ‫دواشتم با بیسکوئیت و چای شکمم را سیر میکردم‬
‫ت‬

‫‪.‬‬ ‫که میخواهد از دست‌بدهد و هم هواپیماها وظیفه دارند‬


‫هنوز این مصاحبه را پرای این شماره مجله دریافت‬ ‫تلفن زنگ زد‪ .‬فلینی ‪,‬بود ‪« :‬عروسك من» خوشگل من»‬
‫که منتظر او شوند‪ .‬زیرا هرکدام از ما وظیفه داريم ‪.‬‬ ‫نکرده بسیار اراحت است ‪ .‬ببین فدریکو » اگر ‪»...‬‬ ‫عثق کوچولوی من‪ .‬ازامرروز صبح میخواستم بهت زنگگ‬
‫اکنهتظار او را يکشیم‪ .‬در اداره روزتامه بودم که‬ ‫‪۸۷‬‬

‫تلفن کرد‪ .‬آنچنان فربادی میکشد که همه صدای او را‬


‫«آم» توچطور به‌قول من تردید میکنی ؟ ! ؟ چطوز‬ ‫بزنم که بکم کمی دیرتر میم ولی نمی‌تونستم پیدات‬
‫میتونی غکر کنی که من بهمحل ملاقات نمی‌ایم ؟ ! ؟‬ ‫کنم‪ ..‬آخه عزیز من» جان من» اصلا" ميشه فهمید تو‬
‫ازگوشی تلفن می‌شنیدند‪..‬با دادوفرباد میخواست بخاطر ‪.‬‬ ‫این حرف تو خیلی توهینآمیزه » تاراحت کنندهس»‪.‬‬ ‫کجائی» کجا میری» هیج‌وقت که تو هتل نیستی‪ .‬خب‬
‫بیاورم که او فدریکوفلینی کارگردان» هنرمند وهنرمند ‪.‬‬ ‫ساعت پازده شب شد و من با ضبط صوت مقابل‬ ‫این دفعه می‌بخشمت وساعت ه میام پیش‌توء نه يك‌دقیقه‬
‫بسیار بزرگ است‪ .‬و همه موظف هستند که انتظ‌ارش‌را ‪#‬‬
‫بکشند زیرا که او "تمامعتنه صمتلها؟ عبمصصو؟‬
‫استودیو در خیابان مارگوتا منتظر فدریکو فلینی ‪.‬‬ ‫دبرثر ونه زودتر‬
‫کار گردان مشهور ایتالیائی هستم ‪ .‬میدانستم که‪ :‬او در‬ ‫درحالیکه حرفش را باور کرده بودم گوشی را‬
‫‪1 2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫ات‬ ‫اعت پازده نخواهد آمد‪ .‬باوجود این انتظار میکشم‪.‬‬ ‫که فلینی دروغگوی‬ ‫‪ 8‬وی ن گذاشتم ‪.‬‬
‫س‬
‫واهدآمد ‌انتظارش‬ ‫تی ه‌شب‬ ‫انستم‬
‫مریاد میکشمک‪.‬ه میحدانستنمیم ‪ .‬کهسهامعتنخ بك بعداز ونلییمه‌شب هم‬
‫بزرگیست ولی فکر نمیکردم اکیهن‌بار به‌قول خودش‬
‫‪ ۳‬پخورم‪.‬‬ ‫| کند‪.‬‬
‫ات کین مد عقوت ی‬
‫فطل جا| درباده‌ی فیلم « زمین‌بازی شیطان »‬
‫پسر‌ها بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد ‪ .‬او که زمین‌بازی شیطان‪ .‬بعداز لیبیدو‬ ‫دبراره فیلم «زمین بازی شیطان»‬
‫بدلهایل روانی قادر به مهار کردن نیازهای‬
‫وخصائل‌انسانی‬ ‫یات‬
‫که‬‫یف‬
‫کهم‬
‫«میخواستم نشان بد‬ ‫‪ ,‬می‌کوشد خودرا برای‌مموریت‬ ‫یس‬ ‫ذهن ی‌انضاط زمین بازی‬
‫حتی دفرضا شورایط تحت فشار فرضاً شرایطی که از‬ ‫مذ‌هبی‌اش | ماده سازد‪ ,‬امانه رهائیا زخواسته‌های‬ ‫شطان است‬
‫بنیادها ناشی میشود ‪ -‬ونه ضرورتاً بنیادهای مذهبی ‪-‬‬ ‫بدن میسراست ونه درك اصول اخلاقی مدرسه ‪.‬‬
‫بهرحال به‌حیات‌خود ادامه میدهد‪ .‬درآ نجا که مجموعه‌ای‬
‫دريك صحنه نهائی شگفت‌انگیز او باکثف يك‬ ‫«زمین‌بازی شیطان» با شجاعت وصراحت‬
‫ازقوانین بمنظور مقاصد خاص بسارسختی وبی‌توجه‬
‫م این‬ ‫کرنمی‬
‫عبقهلایی‌بودن آنها اعمال می‌شود من فک‬
‫هدف معقول راهی را که باید دبرییش کی داکفف‬ ‫مبهوت کننده‌ای تجربیات پسران نوجوانی راکه‬
‫ند‪.‬‬
‫می‬‫ک‬
‫قوانین » ولو هرچه بحاسن‌نیت » تقریباً هميشه بعلت‬ ‫دريك مدرسه علوم دینی خودرا پرای زندگی‬
‫انعطاف‌ناپذیری و اقتدا به مفاهیم آمرانه و دیکته شده »‬ ‫زندگی خصوصی مرییان نیز خالی ازتضاد‬ ‫مذهبی آماده می‌سازند وبین تمنیات تازه بیدار‬
‫‪۷۴‬‬
‫مولد عکس‌العمل وضد خود اند ‪».‬‬ ‫شده وغیرقابل کنترل بدن ودستورات اخلاقی وشکنجه روحی نیست ‪ .‬برادر فرانسین (آرتور‬
‫استرالیائی را‬ ‫فیلم چهارقسمتی‬ ‫اگر «لیبیدو»‬ ‫مربیانشان وضع روحی آشفته‌ای دارند » با ز گو دیگنام) يك مذحبی متعصب است‌که ‪ ۸۱‬سال‬
‫(جشنواره دوم) بخاطر بیاورید قسمت چهارمش ازاین‬
‫می‌کند‪ .‬ضمناً این‌فيلم درام‌های خصوصی زند گی زندگی درجامه روحانیت نتوانسته است نیازهای‬
‫تازه ازراه رسیده بود وزمین بازی شیطان اولین فیلم‬
‫بلنه اوست ‪ .‬بهرحال دریکی دوصحنه حدال بین میل‬ ‫مرییان مدرسه را کهقدرت آن را ندارند به]نچه طبیعی بدنش را فرونشاند‪ .‬او ازانضباط شخصی‬
‫ذارد ‪« .‬فردن موعظه می کند اما ازناتوانی خود دراجرای ان‬ ‫وت عمل‌کنند‪ ..‬نگافته «نگمی‬
‫وآنچه که معقول وبرخلاف نظر شیپسی مذهبی نیزهست‬
‫بخوبی شکل می‌گیرد ‪ .‬موفقیت فیلم بتاوجه بهتز‬ ‫شش ثراکردانو تمه کننده فیلم که فیلمنامه‌اش رنج می‌برد ‪ .‬گدورشه‌های تاريك روح او امیال‬
‫مطروحه بیشتر دراین‌است که برزخ و واماندگی درسطح‬ ‫جنسی بی‌مقدمه سر به شورش برمی‌دارند‪ .‬او به‬ ‫را براساس تجربیات دوران نوجوانی‌اش‌نوشته »‬

‫‪,‬‬ ‫اطاعت کنندگان بررسی نمیشود ‪ .‬دراین مدرسه مذهبی»‬


‫خدا عشق می‌ورزه اما ازمائده زندگیکه به وی‬ ‫با بینش انسانی ومهارت فنی چشمگیری حوادث‬
‫بسیاری ازمعلم ک‪-‬شیش‌های جوان ازظاهری که باید‬ ‫ارژانی شده منز جر است ‪.‬‬ ‫فیلم راکه دراسترالیا بسال ‪ ۳۵۹۱‬می‌گذرد اما‬
‫داشته باشند (واین ظاهر ببااطن آنها نیزکار دارد)‬
‫بستوه آمده‌اند‪ .‬بزبان دیگر «مجریان» خودشان هم‬ ‫برادر ویکتور (نيك‌تیت) اصول دبنی و‬ ‫اهمیتی جهانی ونامحدود به زمان ومکان دارد »‬
‫شده‌است ودردرجه اول خودشان ‪.‬‬ ‫تهه‬
‫فک‬‫گچه‬
‫ازاجرای آن‬ ‫اخلاقی مدرسه را پذیرفته است اما ازتاثیر آن‬ ‫به زبان تصوير بگردانده است ‪۷ .‬‬
‫برزندگی انسان‌ها انتقاد می‌کند وناراحتی‌اش را باید مراعی آن باشند دل خوشی ندارند ‪ .‬وهرچه هم‬ ‫زمینه مذهبی فیلم تنها وسیله‌ایست برای‬
‫ورد میخواننه وبخودشان فوت میکنند وعیسی مسیح را‬ ‫با الکل وتماشای مسابقات حشونت‌آمیز نسکین‬ ‫واوش در‬ ‫بررسی درام‌های خصوصی انسنان‌ها ک‬
‫بکمك میطلبند بی‌فایده است ‪ .‬بسیاری ازلحظات خون‬ ‫می‌دهد‪ .‬وبالاخره پدرمارشال (تامس کینالی) که‬ ‫روابط درهم پیچیده انسانی ‪ .‬درمدرسه انضباط‬
‫پیوسته ازآتش وعذاب دوزخ سخن می‌گوید »‬
‫حوان سرسپرده‌ها نمی‌توا ند تحمل منهیات صومعه‌ای را‬
‫جوان‬ ‫خون‬ ‫را بفهمد‪.‬‬ ‫ریاضت‬ ‫باشه وحکمت‬ ‫داشته‬
‫ومالا" بی‌ارتباط‬
‫براساس اصول اخلاقی سنتی کا‬
‫بظاهرهماتند انسانی‌است که موقعیت‌مناسب‌خویش‬ ‫بوهاقعیات تعیین می‌شود ‪ .‬پسرها اجازه ندارند‬
‫جوان است وپرازمیل وپرازهمه‌ی آن چیزهائی که فرد‬
‫شیپسی «کیفیات انسانی» اصطلاح کرده است ‪ .‬وضمناً‬ ‫را درزند گی‌بافته‌است‪ .‬وبداین‌ترتیب‌این‌درام‌های‬ ‫شا استصمام کنند » مبادا کههنظره‬ ‫کو ی‬
‫بیان چهره‌های جدید درراه بنای‬ ‫سینمای استرالیا ا‬ ‫شخصی دکرنارهم ومتأثرازیکدیگرطر حکلی‌فیلم‬ ‫ببدرنهنه‌شان آنها را فاسد‌کند‪ .‬مربیان مدرسه‬
‫ساختمان جدیدی‌ست ‪ .‬سینماییکه ضمن بیان عمومی‬ ‫را پرمیکنند‪« .‬زمین‌بازی شیطان» فیلمی‌اس که‬ ‫نعیلزی‌رغم گفته‌ها خوواسته‌هایشان انسان‌هائی‬
‫حالت محلی خودرا نیز حفظ می‌کند‪.‬‬ ‫مسائل بسیار حساسی را بی‌پروا مطرح مکیند‬ ‫هستن که خون گرم در رکگک‌هایشان بیشتربا گذشت‬
‫وبی گمان بحث وجدل‌های زیادی‌را براه خواهد‬ ‫زمان به سردی می‌گراید تا با نماز ودعا ‪.‬‬
‫ناقزلمجله «سینمای استر الیا»‬ ‫انداخت ‪.‬‬ ‫شخصیت تامآ لن (سایمون بورك) ازمیان‬
‫اف و‬ ‫ِ‬ ‫‪۱‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ ۱‬نگاهی یه‬
‫سیممهای‬
‫استر ‪۱‬لیا‬

‫‪ .‬گرچه طبق آمار موجود ساختن فیلم‌های‬


‫آخیر بنحو قایل‬ ‫درسال‌های‬ ‫بلند دراسترالیا‬
‫ملاحظه‌ای افرايش بافته‌است لوی‌هنوزبطورقطع‬
‫نمی‌توان این افزرایش تعداد را ناشی ارزونق‬
‫سینمای استرالیا دانست ‪.‬‬
‫پیت نبك درهنگینگ رال‬ ‫عدم استقبال تماشاگران استرالیاشی از‬
‫فیلم بلند استرالیا دربخش جشنواره جشنواره‌ها‬ ‫مه سینمای این کسور‬ ‫محصولات داخلی مک‬
‫برای‬ ‫استرالیائی‬ ‫فیلم‌همای‬ ‫است ودرنتیجه‬
‫بگارزداندن هزبنه تهیه فیلم اتکای زیادی به‬
‫دلیل بو که‬ ‫وبهمین‬ ‫بازارهای خارجی دارند‪.‬‬

‫«دپارتمان رسانه‌های گروهی» يك برنامه نمایش‬


‫فیلم پرخرج درجشنواره کان ‪ ۵۷۹۱‬ترتیب داد‬
‫‪ 9‬ما اییرانی برجای دذاشت ولی تنایج‬
‫حاصله ازاآن هزنکواملا" روشن نشده‌است ‪.‬‬
‫مسئله‌ای کهباعث ثاراحتی میشود استکه‪.‬‬
‫فیلمی برجسته مثل «اتومبیل‌هائی که پاریس را‬
‫بلعیدند» (اين فیلم درچهارمین جشنواره جهانی‬
‫فیلم نهران نمایش‌داده شدا) ساخته‌ی«پیتر وایر »‬

‫درجریان اولین نمایش خود در«ملبورن» چنان‬


‫مورد بی‌مهری پخش‌کننده امریکائی آن قرار‬
‫گرفت که مدتها پس ازنمایش موفقیت‌آمیز آن‬
‫درجشنواره سینمائی «سیدنی» (‪ )۷۹۱‬هنوز‬
‫درسیدانی نه معرض تماشا گذاشته نشده بود ‪ .‬فیلم‬
‫بعدی «پیتر وایر» بنام «پيك‌نيك درهنگینگ‬
‫‪۵‬‬ ‫این شانش را دار که پخش کننده‬ ‫وا‬
‫‪8‬‬ ‫احتمال نمیر ود‬ ‫نهیه فیلم هم سهیم اوسدترنتیجه‬

‫زمین‌بازی شیطان‬ ‫فبیللنمداسترالیادر بخش «افق شرق»‬ ‫اوقات فراغت‬ ‫فیلم کوتاه درمسابقه ‪:‬‬ ‫که این فیلم بسهرنوشت اثرقبلی دچارگردد ‪.‬‬
‫«مایکل تورن‌هیل» يك فیلمساز بااستعداد‬
‫قرار گرفت وابن موضع گیری عجیب البته کمکی هنوزهم پازار عمده‌ای برای فیلم‌های امربکائی‬ ‫تسکه نگرش بح‌انگیز خودرا به‌تعصبات‬
‫دیگر ا‬
‫است (که ‪:‬دراین مورد با انلیتان که ک‬ ‫بهجلب تماشا گران‌نمیکند‪ .‬برنامه مروربه‌فیلمهای‬ ‫وپیش‌داوریهای مردم استرالیا درفاصله یبن دو‬

‫استرالیائی که بخش مهمی ازجشنواره سینمائی‬ ‫کتک جهانی اختضاص داد واثری مافوق انتظار‬
‫فیلم‌های عامه‌پسند ‪,‬امریکائی مثل «محله‌ی‬ ‫سیدنی را در ‪ ۵۷۹۱‬تشکیل‌میداد گ‪۲‬اهی‌تازه‌ای ‪-‬‬ ‫بنام «یین جنگک‌ها» ابو جود آوره ولی مسئله‬
‫چینی‌ها» «پودرخوانده»وغیره بااستقبال‌فراوانی‬ ‫تأمین هزینه تهیه فیلم هنوزهم سدی درمقابل‬
‫روبررومیشوند ومدتها روی‌پرده سینماها میمانند‪.‬‬ ‫وحتی‬ ‫سی‬
‫دردهه پیست و‬ ‫استرالیاتی ساخته شده‬ ‫ایست ‪.‬‬
‫فیلم‌هائی که بزبانی غیرازانگلیسی هستند هرچندا‬ ‫ید نبو ده ند ودر‬ ‫وینحاه ] نقدرها هم‬ ‫چهل‬ ‫دهه‬ ‫فیلم‌های جدیدکمپانی فعال «هگزاگان»‬
‫که‌روی‌پرده میایند و لی‌محبو پیت‌چندا نی‌ندار ند‪.‬‬ ‫واقع برخی ازآنها بطرزی حبرت‌انگیز خوب‬ ‫مثل «پیترسن» و «آلوین دوپاره می‌تازد» با‬
‫دوسال پیش‌بر نامه‌ای باحمایت دو لت‌فدرال‬ ‫که استرالیا به‌ارزش‬
‫بودندا‪ .‬بنابراین‌می‌توان تگف‬ ‫استقبال خوبی مواجه شده‌اند ولی هنوز آنطور‬
‫تا بر گریده‌ای ازفیلم‌های‌جشنواره‌های‬ ‫تنظیم تا‬ ‫‪.‬‬ ‫سنت سینمائی خود پی برده آست‬ ‫که باید وشاید انتظازرات را برآورده نکرده‌اند‪.‬‬
‫ملبورن ‪.‬وسیدنی را درشهرهای کوچك و دور‪-‬‬ ‫آخرین فیلمکمپانی «هگراگان» که يك‬
‫افناده به معرض تماشا بگذارد ‪ .‬گرچه این‌بر نامه‬ ‫سینماروهای استر الب بود درسال‌های اخیر تاحد‬ ‫اثرجنائی بنام «پایان بازی» است بزودی بروی‬
‫پاموفقیت مادی روبرو نشده است ولی اکینار‬ ‫وتمام فیلم‌ها غیرازفیلم‬ ‫است‬ ‫رم ثر سس‬ ‫زیادی‬ ‫پرده سینماهاخواهدا مدا‪ .‬ک|ثر منتقدان‌استرالیائی‬
‫همچنان وحتی درمقیاسی وسیعتر ادامه خواهد‬ ‫جنجالی «عمقگلو» اجازه نمایش‌دارند‪ .‬درواقع‬ ‫ازحمله به محصولات داخلی ذره‌ای فرو گذار‬
‫یافت ‪ .‬قدرمسلم است که سینمای استرالبا تکان‬ ‫سیستم سانسورکنونی استرالیا نسبت بسیهستم‬ ‫نمی کنند بخصوص فیلم «اتومبیل‌هائی‌که پاریس‬
‫خورده است و رو به تکامل میرود ‪.‬‬ ‫باشور انلتان ارادمشانه است ‪ .‬ااسلا‬ ‫را بلعیدند» بطرز شرمآوری مورد حمله وانتقاه‬
‫«آتنیکن» برای تأمین هزینه تولید ودستمزدهای "‬

‫«زی و کر» کهحس کرد« ترانیگل» درشرف‬


‫ورشکستگی‌است تصمیم گرفت پولسازترین ستاره‬
‫آن را بچنگک آورد ‪ .‬او به «فربنکس» یتنا‬
‫داگلس‌فربنکس‪ :‬بت‌کارخانه رویا‬
‫کرد فیلمهایش را بطورمستقل ولی زیرنام کمپانی‬ ‫‪ ۵۲۲۱۱۵۸۲۰۲۲۸۲‬مشتم‪۲]0(1‬‬ ‫‪۰‬‬

‫‪0۴۸۲۷ ۴۸۲۵۲۷۲ 0‬‬


‫«آرت‌کرافت» تهیه ونوزیع کند و «فربنکس»‬
‫هم کهدیگر کاراهیازساختن‌فیلم نداشت پيشنهاد‬
‫اورا پذبرفت وبداین ترتیب کمپانی فیلمسازی‬
‫‪۳‬‬
‫«دا کل فرسنکس» اواخر سال ‪ ۰۱۵۱‬بو‬
‫آمد‪« .‬فر‌پنکس» برای‌تکمیل کادرش«امرسون»‬
‫و «آنیتالوس» را استخدام کرد وآندو روی‬ ‫ل‪ ۱۹۱ ۵‬آغاز‬ ‫اکس‬
‫سربن‬
‫زی ف‬
‫امائ‬
‫فعالیت سین‬
‫چهارفیلم ازپنج فیلمی کهکه فربنکس در ‪۷۱۹۱‬‬ ‫توزیع گردید » آتیکن ستمزد هفته‌ای دوهزار‬ ‫میشود‪« :‬فرانك کیس» صاحب‪.‬هتل] لگونکوئین‬
‫ساخت با او همکاری کر دند‪.‬‬
‫دلاری فرینکس را دوبرابر ساخت ‪.‬‬ ‫راری این داستان است که وقتی «هریآتیکن»‬
‫درسال ‪« ۸۱۹۱‬فربنکس» جمعاً هفت فیلم‬ ‫بخشی ازجاذبه فیلم «بره» را حکرات‬ ‫کرد بهشرکت ترانیگل فیلم‬
‫ساحت ‪ ۰‬او درفیلم‌هایش جنبه‌های مختلف حامعه‬ ‫لس » سکیل‬ ‫انی<دا‬
‫هی‬‫‌یر‬
‫یوش‬
‫رنيك‬
‫ابا‬
‫ککرو‬
‫‪"۲‬‬ ‫او پپیوندد » فربنکس عکس‌العمل موافق نشان‬
‫‪-‬سترش غول تبلیفات»‬
‫معاصر آمربکاشی گ‬ ‫وهی مبارزه می‌کرد »‬‫می‌داد ‪ -‬او با يك شکیر‬ ‫داد‪ .‬آو باپانزده سال‌تحربه درتتّاترمانند بسیاری‬
‫روانکاوی » فخرفروشی‌های طبقاتی وتقریباً‬ ‫می‌ گذاشت يك مارزنگی روی سینه‌اش بخزد و‬ ‫نما را فرزندحرامراده قناتر‬
‫هرموضوع دبگری‌را که موقتاً توجه مردمآمربکا‬ ‫بااینهمه‬ ‫نا گروه کثیری‌ازسرخپوستان درمی‌افتاد‪.‬‬ ‫مانند خیلی از‬ ‫لس»‬
‫با اینهمه «گدا‬ ‫می‌دانست ‪۰‬‬

‫را جلب مکیرد » ‪ -‬باسهتهزاء می‌گرفت ‪.‬‬ ‫ات قرارنگرفت‬


‫کر‬‫«گریفیت» تحت تأثیر این ح‬ ‫هم حرفه‌ای‌هایش اصول هنری را بقول خودش‬
‫بهنگام تأسیس کمپانی پونایندآ رتیستز‬ ‫به درد‬ ‫لیی»‬
‫سبك بازی «کدا‬ ‫ه‬
‫تکرد‬‫کره‬
‫واشا‬ ‫زیرپا گذارد وسرانجام تسلیم افسونقاومت‌ناپذیر‬
‫فربنکس به عنوان يكك آمریکائی ابده‌آل قرن‬ ‫کمدی‌های «مك ننت» می‌خورد وبدین ترتیب‬ ‫دستمز دکلان فیلمسازان گردید‪.‬‬
‫بیستم پذ‌پرفته شده وضمناًيك‌میلیو نرهم شده‌بود‪.‬‬ ‫اداره کارهای فربنکس را به‌دست «فرانك‌وودز»‬ ‫کشتر‌ترانیگل‌فیلم که درسال‪ ۵۱۹۱‬بوجود‬
‫پس ازتاسیس کمپانی پونابتدارتیستز ‪,‬در‬ ‫‪1‬‬ ‫سیر د‬ ‫آمد» بصورت بهترین وسیله برای استفاده از‬
‫سال ‪ ۹۱۹۱‬قرار شده بودکه این‌کمیانی هرماه‬ ‫«وودز» به‌عنوان‌هماهنگ کننده‌بر نامه‌های‬ ‫استعدادهای تتاتری درا مده بود ‪ .‬سیستم ستاره ‏‬
‫بث فیلم برای پبخش آماده داشته باشد وبرای‬ ‫تولید شرکت »‪.‬حدس زدکه شجصیت غیررقابل‬ ‫ان مان قاملا تتبیت شله بود واتیکن‬
‫این منظورهر يكازچهاربنیان گذارآن ‪ -‬چارلی‬ ‫پیش‌بینی «فرینکس» شیاهت‌های زیادی به‌دوتن‬ ‫به این فکر افتادن که درخشان‌ترین‬ ‫نشاش‬
‫و‬

‫چاپلین » مری پیکفورد » گربفیث وفربنکس ‪-‬‬ ‫قوب ان اتکی وا کیان‬ ‫خر ار‬ ‫بازیگران تثاتر را به سینما بکشانند وآنها را در‬
‫تعهد کرده بوذندا سالی سه فیلم پسازند‪ .‬انیانبمره‬ ‫«جان امرسون» » وفیلمنامه‌نویس«آنیتالوس»‪-‬‬ ‫فیل‌هائی که براساس نمایشنامه‌های موفق‌شان‬
‫برای تأمین هزبنه‌های عمومی هفته‌ای ‪۰۰۰۵۲‬‬ ‫دارد ‪« .‬آنیتالوس» دختر ی که هنوز به سن‌پیست‬ ‫مشد شر کت" دهند‪ ..‬فرانیکل‌فیلم رسه‬ ‫تت‬
‫پونایتدا رتیستز‬ ‫ر‬
‫از‬‫کآغا‬ ‫سالگی نرسیده ونبوغی زودرس آشکار ساخته‬
‫دلارضروری‌بود‪ .‬اما در‬ ‫کار گردان بز رگ داشت ‪ :‬دبیدووارل گر بفیث ‪.‬‬
‫کرات كروبانيك فرپنکس باکمبود فیلم روبروبود ‪ .‬چاپلین هنوزمی‌بایست‬ ‫بود » متوجه شدکه ح‬ ‫قامس اینس و مك سنت ‪ .‬طرح «آتیکن» نه‌تنها‬
‫بخشی ازشخصیت اوست واینکه اگر این جنبه از پنج فیلم برای فرست ناشنال بسازدکه هربك از‬ ‫ر جدلب»‬
‫کنما‬
‫توجه طبقات بالای اجتماع را به سی‬
‫نآهابنظرمی‌رسید بایزشفیلم قبلی‌وقت مگیی‌رد‪.‬‬ ‫نکس»‬
‫ان شود» «بفر‬ ‫یف‬ ‫بلکه سرمایه گذاران«وال استریت» را نیزبطرف‬
‫«مری پیکفورد» هم سعی می‌کرد هرچه زودثر‬ ‫و‬ ‫کرنگرنمده‬
‫بصورت پك شخصیت سپنمائی س‬ ‫اوکشاند و «آتیکن» توانست‌باپول] نهاار‬
‫را با «فرست ناشنال» تمام کند‬ ‫اش‬ ‫دول‬ ‫«آنیتالوس»‬ ‫‪.‬غامه‌پسند درخواهد آمد ‪ .‬حدس_‬ ‫تثاتر و کمدی موزیکال را بخدمت بگیرد ‪ .‬او‬
‫که البته این‌هم وقت می‌گرفت ‪ .‬ضمناً بفاصله‬ ‫ار او در‬ ‫ود زیراکه بعد آزفیلم (‬ ‫درست‪:‬‬ ‫روی‌هم‌رفته ‪۰٩‬‏ بازیگر ازتئاتر استخدام کرد ‪.‬‬
‫کوناهی‌ازتاریخ تأسپس یونایتدآ رتیستزگربفیث‬ ‫روزنامه‌ها» تماشا گرعامه «فربنکس»را به‌عنوان‬ ‫لس فربنکس» درتئاتر بازیگر چندان‬ ‫باآنکه «گدا‬
‫يك قرارداد با «فرست ناشنال» برای ساختن سه‬ ‫نوع جدیدی ازيكك بت سینمائی پذبرفت ‪.‬‬ ‫کی آنیکن برتام‌های تمایشفیلم‬
‫فیلم درمقابل ‪ ۰۰۰۵۸۲‬دلار باضافه درصدی از‬ ‫«فربنکس» برای ترانیگل ‪ ۳۱‬فیلم ساخت‬ ‫شرکت ترانیگل را در ‪ ۳۲‬سپتامبر ‪ ۵۱۹۱‬با فیلم‬
‫اطلاع داد که‬ ‫اریش‬
‫سود امضاء کرد ‪ .‬او بکهش‬ ‫وبهنگامی‌ که قراردادش به پایان نزديك بود‬ ‫نیویورك افتتاح‬ ‫«نیکرباکر»‬ ‫«بره» دسرالن‬
‫به این پول برای انجام تعهداتش نسبت به‬ ‫«آنیکن» داشت به او دستمزد شاهاته هفته‌ای ده‬ ‫این سالن زا خرینه نودکه‬ ‫تن"‬
‫پوایتدرتیستر احتیاج دارد ‪ .‬و بدبن ترثیب‬ ‫بغیر از «فربنکس»‬ ‫هز‪.‬ار دلار را می‌پرداخت ‪0‬‬ ‫فیلم‌هایش را درآن ببالیط دو دلارکه نرخ‬
‫فقط «فر‌بنکس» بدوکه می‌توانست بالافاصله‌یر ای‬ ‫رتارق‪ ۳‬انقیمت «آتیکن» شکست‌های‬ ‫رز‬ ‫استاندارد آن زمان بود نمایش دهد‪.‬‬
‫کمپانی جدیدالتأسیس فیلم بسازد‪.‬‬ ‫فاحشی ازآب درآمدندا و او خیلی دیردریافت‬ ‫اولین ظهور سینمائی فربنکس با استقبال‬
‫اولین فیلم کمپانی پونایتدآرتبستز »‬ ‫که بیشترهنرپیشگان آموزش‌دیده برای تثاتر‬ ‫روبرو شد لااقل ازطرف مجله ورایتی که نوشت‪:‬‬
‫«عالیجناب آمریکائی» فربنکس بودکه دریکم‬ ‫نمی‌توانند روی پرده سینما با تماشا گر ارتباط‬ ‫«بعدازدیدن قیلم (بره) اسان متوجه می‌شو که‬
‫سپتامبر ‪ 5۱۹۱‬پخش شدا ونخستین نمایش آن‬ ‫برقرارکنندا واین چیزی بودکه زیوکر ازابتدا‬ ‫را برای سه سال‬ ‫بچه علت تر انیگل » فرینکس‬
‫درنیوپورك در ع‪ ۲‬اکتبر همان سال دسرینما‬ ‫به‌آن پی‌بر ده بود ‪.‬‬ ‫هبرامیزان دستمز دکه بخواهد (البته نه خارج‬
‫شاد نان عادی افزیلم‌های ایندسته از کنیتول ‪ :‬برقامه فتاه زاين ‪۰۳۱ ۱‬‬ ‫ازحد معقول) استخدام کرده است ‪ .‬حضور او‬
‫هنر‌پیشه‌ها استقبال نمی‌کردند وصاحبان سینماها بزرگترین سالن‌نمایش‌فیلم درجهان‌بود » تشکیل‬ ‫روی‌پرده سینما بخوبی حطورهر بازبگرحرفه‌ای‬
‫می‌دااد ‪ .‬ضیافت باشکوه ی که به مناسبت شروع‬ ‫هم حاضر نبودند اجاره بهای سنگینی رکاه‬ ‫سینما وخیلی بهتر ازسیاری اآزنان قانع کننده‬
‫مربوط به دوران‌های گذشته بسازد ‪ .‬وفیلم‌های‬ ‫را‪,‬دراصل برای فیمس‌بلی درز * لاسکی اساخخته‬
‫«سه تفنگدار» » «رایین‌هود» » «دزد بغداد» ‪,‬‬ ‫بود و زیوک رکه تصور می‌کرد داستان فیلم بیش‬
‫«دان کیو» پس‌زورو»» «دزد دریائی‌سیاهپوش»‬ ‫اآزن شاعرانه تاسکه مورداستقبال عامه تعاشاگر‬
‫حاصل اي فاد هت‬ ‫خی‬
‫درسال ‪ ۹۲۹۱‬فربنکس اولین فیلم ناطقش‬ ‫دلار ساخته بود » درمقابل ‪۰۰۰/۰۵۲‬‬ ‫‪۰‬‬
‫«رام کردن زن سرکش» را بهامکاری مری‬ ‫دلار به پونایتدا رتیستر وا گذار کند‪« .‬شکوفه‌های‬
‫پیکفورد ساخت ‪ .‬این فیلم کهبراساس نماپشنامه‬ ‫شکسته» برخالاف انتظارهمه يك موفقیت نجارنی‬
‫شکسپیر ساخته شد بااستقبال عامه روبرو نشد‪..‬‬ ‫ازآب درآمد ونزديك به ‪ ۰۰۰/۰۰۷‬دلار سود‬
‫یکی بخاطر اینکه صدای این زوج هنری‌ که‬ ‫نصیب یونایندآ رتیستز کرد ‪.‬‬
‫تجرییات کافی‌هم درتئاترداشتند روی پرده سینما‬ ‫فیلم دوم فررینکس «وقنیابرها می‌گذرند»‬
‫گوئی بتاصورات قبلی مردم مطابقت نداشت ‪.‬‬ ‫درماه دسامبر بروی‌پردهآ مد وبدانبال آن«پو لیانا»‬
‫دیگر اینکه مردم دوست نداشتندا مری پیکفوره ‏‬ ‫اولین فیلم خانم پیکفورد دربونایتد رتیستز در‬
‫محبوبشان را درنقش ‪:‬يك زن تندخو بینند یا‬ ‫ماه مارس‬ ‫ماه ژانوبه پخش شد‪ .‬دربیست‌وهشتم‬
‫شاهد رفتار تند وخشن فربنکس باشند‪.‬‬ ‫‪ ۰‬فر بنکس وپیکفورد کارفیلمسازی راتعطیل‬
‫بعدا آزاین فیلم زندگی حرفه‌ای فربنکس ‏ ‪.‬‬ ‫از‬
‫ی‬ ‫رسید‪ .‬نه اینکه مردم اورا طرد‬ ‫به سیر نرولی‌اش‬ ‫داستان عشق وازدواج این دوستاره نزّرکی‬
‫رده باشند » بلکه او خود بود که دیرف‬
‫سینما افسانه‌ای روباانگیزتر ازتخیلی‌ترین دست‪-‬‬
‫چشمگیری نمی‌ساخت"‪ .‬مشکلات خانواه ‪۲‬‬ ‫پخت فیلمنامه‌نویسان بود وروزنامه‌ها بحاروف‬
‫رابطه فربنکس با لیدی سیلویا اشلی ازعلل عمده‬ ‫درشت خبر این واقعه وبعد هم جزئیات زندگی‬
‫بودند » اما به دلایلیکه تحقیق درخصوص نها‬ ‫روزمره آنها را چاپ می‌کردند‪ .‬ازيك نظر این‬
‫کار بك گزین‌دنامه‌نویس است » فربنکس گرفتار ‪.‬‬ ‫ازدواج برای هردو ربسث بزرگی بود ‪ :‬دگالس‬
‫نوعی بی‌قراری وبی‌علاقگی شداه بود وبیشتر‬ ‫قبلا" با «آنابت سالی» دخترسرشناس يك‌میلیونر‬
‫را درسفر می گذزاند‪.‬‬ ‫وقتش‬ ‫ازدواج کرده واز او صاحب يك فرزند(دا گلس‬
‫‪.‬‬ ‫آخرین فیلم قابل نوجه او «بلندیروازی»‬
‫فربنکس‌پسر) شده‌بود ‪ .‬ومری هم همسرآون‌مور‬
‫بو کهدرفوریه ‪ ۱۳۹۱‬پخش شد‪ .‬فربنکس دراین‬ ‫اف‬
‫رو‬‫گبی‬
‫یکی ازهنرپیثه‌های اول گربفیث در‬
‫بود‪ .‬طلاق آنها ازهمسرانشان برای ازدواج فیلم ‪.‬بعدازسال‌ها با لتایی یر ‪9۳۱ ۱‬‬
‫مجدد با پکدیگر می‌توانست ازمحبوبیت آنها نزد می‌گردد ونقش يك میلیونر خجالتی رایافا‬
‫‪3‬‬ ‫می کند‪.‬‬ ‫نماشا کران نبکاهن‪ .‬آما چنین وضعی نش یامد‬
‫وتا اواسط دهه سوم قرن پدرومادر آمریکائی‬
‫گالس فربنکس» را ساختکه چیزی‬
‫دقیقه با د‬ ‫فربنکس‌ها را به عنوان باث زوج نمونه به‬
‫سفرثامه ساده نبود ‪ .‬این فیلم که به‬ ‫يزث‬
‫بیش‪ ,‬ا‬
‫فرزندانشان معرفی می‌کردند‪ .‬پیکفر نامی که به‬
‫اصرار فربنکس ازطریق بونایندآرتیستز پخش‬ ‫خانه فربنکس‌ها دربورلی‌هیلز داده شد بگهفته‬
‫شدا» بیش از"ه‪ ۰۰/۰۰۲‬دلان فروش ندانت ‪:‬‬ ‫«اخ بکاینگهام هالیوود» شده‌بود‪.‬‬
‫گریفیث ‪ :‬ک‬
‫سفری بتهاهیتی بهانه‌ای برای ساختن آاخرین‬ ‫جائی کههمه میهمانی‌ها وبرنامه‌های رسمی دنیای‬
‫‪.‬‬ ‫فیلم فربنکس برای پونایتدا رتیستر پاعنوان آقای‬ ‫فیلمسازی گبزرار می‌شد‪ .‬خانم وآقای فربنکس‬
‫دراین خانه ازمیهمانان زیادی پذیرائی کردند از‬
‫تن‬ ‫استقبا لی نکر دند‪.‬‬
‫دوك آلبانی گرفته تا شخصیت حفیقتاً برجسته‌ای‬
‫‪« ۱‬زندا گی‌خصوصی‌دان‌ژوان» به کار گردانی ِ‬ ‫چون آلبرت آنیشتاین وجورج برناردشا‪ .‬سهم‬
‫آ لکساندر کوردا آخرین فیلم فرینکس است‪.‬‬ ‫زیادی ازوقت آزادشان هم به شرکت درمراسم‬
‫دراین فیلم ثاهماهنگی سنی بین فربنکس ونقشی‬ ‫افتناح وقطع نوار وزدن‌نخستین کلنگ ساختمانی‬
‫لبه‬ ‫وبه اصطالاح‬ ‫بو د‬ ‫ایفا هی کراق مشخص‬ ‫راکه‬ ‫وساپرفعالیت‌های اجتماعی می‌گذشت ‪ .‬آنها در‬
‫]تور سالخورده بود ‪.‬‬
‫نیز طنز متوجه خود ک‬ ‫واقع به صورت نمایندگان دولت ایالات متحده‬
‫درآمده بودند واین همه البته به حیثیت واعتبار‬
‫فزرینتکشن سرانحام از مری پیکفورد‬ ‫دان‌ژوان»‬ ‫پونایتدآرتیستر می‌افزود ‪.‬‬
‫جدا شد وبعد درسال ‪ ۹۳۹۱‬با لیدی‌اشلی ازدواج‬ ‫فبرنکس فیلم بعدی‌اش «علامت زورو» را‬
‫کرد وچند سال بعد را به مسافرت وزند گی‌نسبتاً‬ ‫براساس حوادث تاریخی مربوط به سال‌هایاو لیه‬
‫آسوده گذراند‪ .‬دا لس فر بنکس دردهم سپتأمبر‬ ‫تشکیل ایالت کالیفرنیا ساخت ‪ .‬او فیلمنامه این‬
‫کار این سینما و نخستین نمايش نخستین فیلم‬
‫درسن پنجاه وشش سالگی برای همیشه‬ ‫‪۹‬‬ ‫فیلم را برای تطبیق آن با سبك بازیگری خاص‬ ‫پوثایتدا رتیستر درنیوپورك ترتیب داده شد‪.‬‬
‫آرام گرفت ‪/‬‬
‫خودش ازنو نوشت ‪.‬‬ ‫آغا زکار این شرکت را با تبلیغات وس‌وصدای‬
‫اکزتاب ‪ :‬بونابتدآرتیستز‬ ‫اين فیلم با موفقیت بی‌سابقه‌ای روبرو شد‬ ‫و رام ات تمایش بقلم اتدیش‬
‫‪۱‬‬ ‫نوشته ‪ :‬قینو بالیو ‪-‬‬ ‫وبدنبسال اين موفقیت فربنکس تصمیم گرفت‬ ‫پونایتدآ رتیستن «شکوفه‌های شکسته» و‬
‫‪.‬‬ ‫ترجمه ‪ :‬حسن زاهدی ‏‬ ‫فیلم‌های‌بعدی‌اشر! براساس‌داستانهای‌پرماجرای‬ ‫« گربفیث» این فیلم‬ ‫يك اتفاق غیرمنتظره‬
‫ِِ‬
‫ٍِِآِ‪"##‬‬ ‫‪4 ۳‬ار ‪5‬‬ ‫‪۳۹‬‬
‫‪1۱۸۲۷0۲‬‬ ‫‪۲‬‬
‫با استقبال روبرو خواهند شد‪ .‬فیلمهای‌خارجی‌درفرانسه‬ ‫‪ 8‬بسیاری عقیده دارند که سینمای فرانسه يك‬
‫سینمای بیمار است ‪ .‬شماهم باآنها هم‌عقیده هستید ‪٩‬‏‬
‫مثل سابق با موفقیت روبرو نمیشوند‪ .‬زمانی که من بچه‬
‫بودم تقریباً تمام فیلمهای آمریکائی مورد استقبال قرار‬ ‫ل] ابدا ‪ .‬بیست سال است‌که من در کار سیتما‬ ‫گفتکه با ‪:‬‬
‫هستم ‪ .‬قبل ازآن هممنتقد فیلم بودم وسینمای فقیر ‪ -‬میگرفتنه ولی حالا فقط پنج یاشش فیلم آمریکاتی‬
‫درسال موفق میشوند‪ .‬خوشخنانه بیشترین فروشها را‬
‫فیلمهای فرانسوی بدست می‌آورند بخصوص فیلمهای ‪:‬‬
‫آن زمان را خوب بخاطر می‌آورم ‪ .‬درآن زمان جز‬
‫ژاك تاتی »ماکس افولس وروبر برسون کس دیگری‬ ‫فرانسوا تروفو‬
‫ایو روبر » کلود سوته وفیلمهای دیگر که نامشان را‬
‫بخاطرندارم ولی درمورد صادرات باید گفت که فیلمهای‬
‫وجود نداشت » بخصوص فیلمسازان جوان وتازه کار‬
‫مثلاگ یک سال حایزه «لوتی دولوك» به فیلمی داده نشد‬ ‫دبرازه‬
‫خیلی فرانسوی دکرشورهای‪,‬خارج فهمیده نمیشوند »‬ ‫چون درآن سال فیلم خوبی ساخته نشده بود ‪ .‬پکسال‬
‫مثل فیلم «خاگینه» که درفرانسه موفقیت زیادی داشت‪.‬‬
‫بان اندازه که میگویند ‪2‬‬ ‫آدل‌آش»‬ ‫«داستان‬ ‫‪۱‬‬
‫هم این‌جایزه بيك فیلم کوتاه داده شد چون‌فیلم طویلی‬
‫‪ .‬ولی حالا‬ ‫نداشت‬ ‫که شایسته این حایزه باشد وحود‬
‫سینمای فر انسه‬
‫آمریکا باموفقیتت روبرو شده‌است ؟‬ ‫وضع بکلی عوض شده وآخرین جایزه «لوئثی دولوك»‬
‫ن‪۱‬تش‬
‫كَ ان فیلمدوتوشتون؛ واشینگتون»لو سآنجلس؛‬ ‫«پسرعمو ‪ -‬دخترعمو» داده شدکه‬ ‫فکرمیکنم بفهیلم‬
‫‪۰‬‬

‫سان فرانسیسکو و نیویورك خیلی خوب کار کرد که‬ ‫درنیویورلد بماوفقیت بزرگی روبرو شده‌است ‪ .‬من‬
‫بهرحال نتیجه بدی نیست ‪ .‬چون‌برای‌فیلمهای‌فرانسوی»‬ ‫اخیراً ثش‌ماه دررآمریکابودم ومی‌توانم‌بگويم روزنامه‌ها‬ ‫«پول توجیبی»‬
‫مورد تأیید مطبوعات قرار گیرند » فقط‬ ‫درصورتیکه‬ ‫فیلمهای «تفنگک قدیمی» » «داستان آدل‌آش» و «پسر‬
‫دراین پنج شهر امکان نمایش وجود دارد ‪ .‬بعدازنمایش‬ ‫عمو ‪ -‬دخترعه‌و» را مورد تحسین قراردادند‪ .‬درهیچ‬
‫فیلمها میشود که‬ ‫دراین شهرهاست که اقدام بدهوبله‬ ‫کشور دیگری باهندازه فرانسه فیلمسازان بااستعداد‬
‫البته ظرایف زبان قابل ترجمه نیست واین امرهميشه‬ ‫درحال حاضر وجود ندارد ‪ .‬بازیگران پگارکادرانهای‬
‫مشکلاتی بوجود می‌آورد‪ .‬ازطرفی درآمریکا مثلا"‬ ‫آمریکاشقی مثل «استیون اسپیلبرگ » کار گردان‬
‫نمی‌توان يك فیلم زیرنویس‌دار را در درایوین‌ها نمایش‬ ‫«آرواره‌ها» ‪ .‬ژان‌لوئی ترن‌تینیان ک»لود للوش و‬
‫(ساعت ‪ ۷۱‬و ‪ - ۲۲‬سینما آتلانتيك)‬
‫داد ‪ .‬بندرت پیش می‌آید کهيك فیلم فرانسوی باندازه‬ ‫روبر انریکو را ستایش کرده‌اند ‪ .‬بسیاری ازبازیگران‬
‫فیلمهای آمریکائی فروش کند ‪ .‬بجزچند استثناء که‬ ‫‪۸‬‬ ‫‪2‬‬
‫کی‬

‫عبارتند از ‪ :‬ور » يك مرد يك زن » وخدا زن را‬


‫آفرید ‪.‬‬
‫‪ 8‬که این تعداد برای مدت بیست‌وپنج » سی سال‬
‫خیلی کم است ‪.‬‬
‫[] نه‌تنها کم است » بلکه تصادفی هم هست ! اگر‬
‫به تکزاس یا میدل‌وست بروید می‌بینید اخلاقیات‌ونحوه‬
‫زندگی ساکنین ایننقاط چقدر با مردم ما تفاوت دارد‪.‬‬
‫درچنین شرایطی طبیعی است‌که فیلمهای فرانسوی در‬
‫آنجا مورد استقبال قرار نگیرند‪.‬‬
‫‪ 8‬اگر فیلمهای شما درآمریکا مورد استقبال‌قرار‬
‫‪-‬ه شما‬
‫گرفته‌اند » بدلیل تأیید مننقدین نیویو رکی ک‬
‫مورد توجهشان هستید ن‪-‬بوده است ؟‬
‫‪.‬نها ‪1‬‬ ‫ل] بله من دراین مورد شانس داشتم آ‬
‫«چهارصد ضربه» وحتی فیلم دوم من «پیانیست را‬
‫هدف قرار دهید» که درفرانسه موفق نشد » خوششان‬
‫آمد‪ .‬بعدازآن هم «ژول‌وژیم» را مورد تحسین قرار "‬
‫دادند‪ .‬گرچه درآغاز بان توجهی نکردند‪ .‬بطور کلی‬
‫فیلمهای من تمام موفق بوده‌اند‪ .‬اگرآمریکائیها مرا‬
‫دوست دارند فقط باین دلیل است که من پولهای آنان‬
‫را بهدر نمیدهم ‪ .‬درآمریکا وقتی يك فیلم پول خودش‬
‫را درآورد » اين يكك شکست بحساب می‌آید درحالیکه‬
‫درفرانسه این يك موفقیت است وبافتخارش شامپانی‬
‫باز می‌کنند‪ .‬فیلمهاتی مثل ‪ :‬فرودگاه » آسمان‌خراش‬
‫جهنمی پا زمین‌لرزه ده یا پانزده برابر سرمایه‌شان را ‪.‬‬ ‫سینه‌ایآمریکا بگمفنتند آرزودارند با لوثی‌مال و اريك‬
‫بازمیگرداند‪.‬‬ ‫اگرسینمای فرانسه گرفتار بحران است‬ ‫د‪.‬‬
‫نار‬
‫نک‬‫کمر‬
‫رو‬
‫‪ 8‬پسآمریکائیها باین‌علت‌بشما احترام میگذارند‬ ‫این بحران دلایل مالی داردکه باید ریشه‌های آن را‬
‫که برایشان پولساز هستید؟‬ ‫جستجو کرد چون هرقدر فیلمهای خوب ساخته میشوند‪,‬‬
‫[] درنظرآنها من فقط يك پولساز کوچك هستم‪.‬‬ ‫باز بعلت تلویزیون تعداد تماشاگران کاهش می‌پابد‪.‬‬
‫تا آن حدکه حتی بمن پیشنهاد ساختن فیلمهای جدی‬ ‫‪ 8‬با اینحال بعضی ازفیلمهای خارجی ِِ_‬
‫داده ند‪.‬‬ ‫بزر کت بدست می‌آورند‪.‬‬

‫‪ 8‬فکرمی کنید می‌توانید يك‌پولسازبز رگ‌باشید؟‬ ‫حق‬ ‫‪3‬‬ ‫عالی »‬ ‫«جسد‌های‬ ‫اگرمنظورتان‬ ‫‪۳‬‬

‫رردده‌ام‬
‫ل] ابدا ‪ .‬من این نوع پیشنهادات را ک‬ ‫فسارلادنرسه‬
‫‪.‬ین یکی‌ازسه فیلمی‌است که ام‬
‫با شماست ا‬
‫ضمن درگیرپهایش باکارگردانها »همیشه بپهولی که‬ ‫چون حلاقه‌ای بآنها ندارم بعلاوه این‌کار ازمن ساخته‬
‫درفیلم سرمایه گذاری کرده فکرمیکند» درچنین‌شرایطی‬ ‫نیست ‪ .‬فیلمسازی درآمریکا کاملا" با اروپا متفاوت‌است‪.‬‬
‫انحام دهد‪.‬‬ ‫بهتراست کار گردانی را هم خودش‬ ‫بزرگی وجود دارند که میتوانند‬ ‫اانهای‬
‫دک‬‫رکا‬
‫گری‬
‫رآم‬
‫در‬
‫نظرتان درباره دستمزدهای کلانی که بعضی از‬ ‫نند درحالیکه‬
‫سناریوهای پیشنهادی استودیوها را کرد‬
‫بازیگران سینمای فرانسه درخواست میکنند چیست ؟‬ ‫استودیوها مجدداً سناریوی دیگری را پیشنهاد می‌کنند‪.‬‬
‫ل] آنها کاملا" حق دارند‪ .‬بنظرمن طبیعی‌است‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫وجود‬ ‫فوق‌العاده‌ای‬ ‫سناریستهای‬ ‫درآمریکا‬
‫بازیگر اصلی فیلم کهموفقیت آنرا تضمین میکند » بیش‬ ‫درحالیکه سینمای فرانسه جز دو سه مورد‪ .‬بکلی فاقد‬
‫ازدیگران دستمزد بگیرد » مثلاگ «آلن‌دلون» که درژاپن‬ ‫بهمین دلیل‌کارگردان مجبور است شخصاً‬ ‫آن آاست‪. ,‬‬

‫بیش ازهربازیگ رآمریکاتی طی ده سال اخیرمحبوبیت‬ ‫سناریوی فیلمش را بنویسد وازآغاز با فیلم ردگیرشود‪.‬‬
‫دارد » چرا نباید بالاترین دستمزد را دریافت کند؟‬ ‫‪ 2‬جرا ها سناریست خوب نداریم ؟‬
‫‪ 8‬کارگردان فیلم تاچه حد اهمپت دارد ؟‬ ‫‪.‬می‬
‫ل] چون اینکار چندان موردتوجه نیست ک‬
‫بعد ازبازیگر اصلی قرار‬ ‫ارن‬
‫دکا‬
‫رسه‬
‫گفران‬
‫ل] در‬ ‫هم تقصیرم‌طبوعات است که مرتباً گارزکداارنها صحبت‬
‫میگیرد‪ .‬برعکسآمریکا » درفرانسه تهیه کنندگان‌بندرت‬ ‫می‌کنند وتوجهی بنهویسنده ندارند‪ .‬جوانهاتی که‬
‫درسناریو يا پخش فیلم دخالت می‌کنند‪.‬‬ ‫نری‌است‬
‫» تمام هگدفرشادناکا‬ ‫نرد‬
‫ن کا‬
‫کمن‬
‫میخواهند با‬
‫‪ 8‬گویا شما ب‌بازیگران نسبتاً گمنام توجه دارید‪.‬‬ ‫هیچکدام ازآنها سعی نمی‌کنند سوژه جالبی بنویسند‪.‬‬
‫چرا ؟‬ ‫شما سنارپوهایتان را به تنهائی مینویسید يا با‬
‫ل] تصورميکنم منظورتان «شارل دنه» بازیگر‬ ‫همکاری دیگران ؟‬
‫فیلم بعدی من «مردی که زنهارا دوست میداشت» است‪.‬‬ ‫ل] من همیشه بداستیارم «سوزان شیخمن» یا‬
‫بنظر من وی سالیان دراز یکی ازبزرگترین بازیگران‬ ‫با «ژان‌لوتی ریشار» همکاری‌دارم ‪ .‬بخاطراینکه داستان‬
‫بوده که بشکل وحشتنا کی مورد بی‌توجهی قرارگرفته‬ ‫تاحد امکان بهترشود واز ایده‌های‌یکدیگر استفاده کنیم‪.‬‬
‫است ‪ .‬من «شارل دنه» را باین دلیل انتخاب کردم که‬ ‫‪ 8‬بچه دلیل درسینما نقش زن اهمیت چندانی‬
‫ندارد ؟‬

‫«نآدره‌ی واندا» نیامد‬ ‫‪ 8‬برای هدایت بازیگر روش خاصی دارید ؟‬ ‫ل] فیلمهای منکه بخصوص بیشترفیلم زن است‬
‫‪ ۳‬تمام مدت بیست‌وچهار ساعت‌اورا ترك‌نمیکنم‬ ‫‪ .‬ازطرفی زنان بازیگر سینمای فرانسه واقعاً‬ ‫تمأرد‬

‫تا بتوانم بهتر بشناس‌ش وازامکاناتش بیشتربهره‌برداری‬ ‫بازیگرانی عالی هسنند‪ .‬راه حل اين مسئله دردست زنها‬
‫مقاعطات رسمی سینمای لهستان تلگرافی‬ ‫است که بعوض شکایت ازوضع حاضرسعی کنند شخصاً‬
‫اطلاع دادندکه «آندره‌ی وایدا» بشدت بیمار‬ ‫راست است که هنگام فیلمبرداری «داستان‬ ‫سناریو بنویسند » فیلم بسازند وخط مشی تازه‌ای درسپنما‬
‫است ولبناتیجه قادرنیست درجشنواره جهانی‌فیلم‬ ‫آدل‌آش» بین شما وایزابل آجانی برخوردهائی بوجود‬ ‫ایجاد نمایند‪.‬‬
‫آهده است ؟‬ ‫فیلم اخیر شما «پول توجیبی» درآمریکا هم‬
‫تهران شرکت کند‪ .‬بدین ترتیب هیئّت داوران‬ ‫پخش خواهد شد ؟‬
‫‪ 1‬خیر » همه چیز بخوبی گذشت فقط از نقطه‌نظر‬
‫پنجمین دوره جشنواره ‪ :‬دکتر مجیدای (ایران)‬ ‫اینکه «ایزابلآجانی» نقشی مسن‌تر ازسنش‌بازی میکرد»‬ ‫ل] فعلا" با زیرنویس درنیوپورك روی‌پرده آمده‬
‫برت هانسترا (هلند) ماریوچکی گوری (ابتالیا)‬ ‫مشکلاتی بوجود آمد‪ .‬وی درمورد نقشی‌که بازی میکند‬ ‫بوزودی باهنگلیسی دوبله خواهد شد ولی میدانم اين‬
‫آندره دولوو (بلژيك) مارگ رابسون(آمربکا)‬ ‫حساسیت زیاد بخرج میدهد مثلا" هرصحنه را طوری‬ ‫کار بفهروش فیلم کمکی نخواهد کرد چون سوژه آن‬
‫نانداد!ر)یآکوا کس (مجارستان)‬
‫(‬
‫آرتورهیل ک‬ ‫بازی میکند که‌گوئی مهمترین عامل فیلم است ‪ .‬بهمین‬ ‫يكك سوژه کاملا" فرانسوی است ‪ .‬حتی درفرانسه هم‬
‫ولادیمیر نائوموف (شوروی) شابان ازمی‬ ‫ادمکلها" بی‌مورد هستند‪.‬‬ ‫کده‬
‫جهت وسواسهاثی بخرج می‬ ‫مسئله دوبلاژ کاملا" حل نشده » درپاریس مردم روزبروز‬
‫ومانوئل ربوا (فرانسه) بدون‬
‫(هنبوستان) ا‬ ‫‪ 8‬تابحال بازیگری را بشما پیشنهاد کرده‌اند؟‬ ‫به‌فیلم به زبان اصلی و با زیرنویس توجه بیشتری نشان‬
‫حضور (ندآره‌ی وایدا) بکهارشان ادامه خواهند‬ ‫ل] بخاطرندارم ‪ .‬گاهی به بازیگری فککررده‌ام‬ ‫میدهند درحالیکه درسایرشهرها وضع اینطور نیست ‪.‬‬
‫که وقت آزاد نداشته پا نقش پیشنهادی را قبول‌نکرده‬ ‫‪ 8‬شما شخصاً تهیه کننده فیلمهاینان هستید ؟‬
‫داد ‪.‬‬
‫ابندا بژهان پل‬ ‫است ‪ .‬مثلا" درمورد «فارنهایت ‪۱‬‬ ‫ل] من همیشه فيله‌هايم را بصورت‌محصول‌مشترك‬
‫بلموندو فکر کردم ولی درآن زمان تهیه کنندگان عقیده‬ ‫بکاميپكانی آمریکاتی میسازم ‪.‬‬
‫میهمانان نازهو ارد ِ‬ ‫داشتند کهوی برای بازی درفیلمهائی با بودجه سنگین‪,‬‬ ‫‪ 8‬برای آنکه بازار آمریکا را دراختیار داشنه‬
‫مناسب نیست ‪ .‬بهمین‌جهت مجبورشدم فیلم را بزبهان‬ ‫باشید ؟‬
‫ازهنرمندان‬ ‫کر‬ ‫‪3‬‬ ‫در دوشت کش‬ ‫انگلیسی و با شرکت جولی کرپستی واسکار ورنر بسازم‪.‬‬ ‫ل] منهمیشه بهتماشاگر فکرمیکنم ومثلا" وقتی‬
‫سینمای پنج قاره جهان وارد نهران شدندکه‬ ‫‪ 8‬بعهبارتی ها بياك تهیهکننده » مولف و‬ ‫بخواهم چند کلمه به گفتگوها اضافه کنم برایم مهم نیست‬

‫کگارردان خوشبخت روبرو هستیم ؟‬ ‫اگر این کلمات بانهگلیسی قابل ثرجمه نباشند‪ .‬ازاین‬
‫برخی‌ازمعروفتر بنشان اینها هستند‪ :‬ربچارد لستر‬ ‫ل] باتوجه بایهنکه هرکاری میل دارم انجام‬ ‫ری که‬
‫گذشته من سعی میکنم همیشه خودم باکشما‪.‬‬
‫ت_‬
‫(مرنده راز بهترین کرک ‪۱ ۰‬‬ ‫میدهم وازمقابله مبشاکلات رنج نمی‌برم » باید بگویم‬ ‫اگر ازاندیشیدن بهبازارهای خارجی اجتناب کنم »‬
‫جشنواره وسازنداه فیلم «ریپشس» که امسال در‬ ‫پله ‪.‬‬ ‫فوق‌العاده آسان است ‪.‬‬
‫مسابقه عرضه شده‌است) آرنور هیلر (کار گردان‬ ‫‪ 8‬شما بازی دريك فیلم آمریکائی را باتمام‬ ‫‪ 8‬تماشاگران را بگهروهه‌ای مختلف تقسیم‬
‫سرشناس آمربکائی وسازنده فیلم‌های توبروك‬ ‫رسانیده‌اید » اینکارکمك نمیکند تا بازیگران را بهتر‬ ‫مکینید ؟‬
‫درك کنید ؟‬ ‫ل] درژاپن تماشاگران تراژدیهای عشقی‌را دوست‬
‫وقصه عشق) ریموند روهائر (که آثار«لنگدون»‬
‫ل] این تجربه‌ای بودکه تکرار نخواهم کرد ‪ .‬با‬ ‫دارند‪ .‬درممالك اسکاندیناوی اگر داستان فیلم پیچیده‬
‫ون«فکرسق»‪ ,‬دراختیار‪ :‬اوست وا‬ ‫«کیتون»‪ .‬ب‬
‫اینکار ناراحتی‌های يك بازیگررا ضمن انتظار کشیدن‬ ‫واسرارآمیز نباش موردپسند کسی قرار نمیگیرد ودر‬
‫همت ویآثار این سه هنررمندبرجسته درجشنواره‬ ‫تجالوی دوربین صدایش کنند ‪ -‬درحالیکه ازهشت‬ ‫آمریکا مردم علاقه زیادی به‌داستانهای‌خوشبینانه دارند‪.‬‬
‫تهران به نمایش درآمده است) هرب لابتمن‬ ‫‪.‬‬ ‫ردم‬
‫حس‬‫ک‬ ‫‪-‬بی‬
‫صبح سرصحنه آمده ابستخو‬ ‫می‌بینید که درچنین شرایطی امکان ندارد فیلمی برای‬
‫(سردبیر مجله معتبر «آمرربکن سینماتو گرافر»)‬ ‫آخرین سئوال که به سوژه این گفتگوبرمیگردد‪.‬‬ ‫سلیقه‌های ثمام تماشاگران دنیا ساخت ‪.‬‬
‫ربچاره جانسون (هنرمند معروف امریکائی ‪-‬‬ ‫ازنظرشما سپنمای فرانسه موقعیت رضایت‌بخشی دارد؟‬ ‫‪ 8‬درباره بازیگرانی که درعین حال رکگاردان‬
‫همنرسایق کیم‌نوا) دایان‌کانن (که امسال در‬ ‫ل] موقعیت رضایت‌بخش که اغراق است ولی‬ ‫وثهیه کننده هم هستند » چه نظری دارید؟‬
‫مقام فیلمساز با فیلم «شماره يك» به جشنواره‬ ‫درست نیست که آن را يك سینمای بیمار بشناسیم ‪.‬‬ ‫باشندء اشکالی‌ندارد‪.‬‬ ‫ارن‬
‫رندکا‬
‫گدشا‬
‫لااگر خو‬
‫و ‪. .‬‬ ‫آامده است)‬
‫چون هنرپیشگانی کهفقط تهیهکننده هستند» روزگاررا‬
‫نقل از ‪ :‬سینه‌روو‬ ‫گبرهکداارنشان سیاه میکنند ! مثلا" باربارا استرایسند ‪.‬‬
‫سس سس سس‬
‫رهایی و نجات واگن و سرنشین‌هایش استفاده می‌کند ؛‬

‫‪۱۱/۸/۸‬‬
‫فرعی را از جاده اصلی منحرف می‌کند» جهت‌هارا‬ ‫خط‬
‫دوباره میزان و تنظیم می‌کند و به لکووموتیو خضود‬
‫مراجعت می‌کند و مجددا به‌راه‌می‌افتد ( تمامی این‌ه‌ادر‬
‫ریتم غیرقابل تفلید‪ .‬عالی و سریع او بدون ترس یا‬
‫شتاب انجام می‌شود) ‪ .‬لیکن به‌زودی متوجه می‌شویم که‬
‫ی فرعی لیکن دایره‌وار ‪ -‬پس‬ ‫خیط‪--‬‬‫هطن فرع‬ ‫آن خ‬‫ای‬
‫از انحناثی جزيي دوباره به‌چای اولبازميگردد‪ .‬کیتونت‬
‫آتشدان را به‌منظور توانایی ادامةٌ تعفیب و جبران زمان‬ ‫‪۳6 ۵۵۹۳‬ج ‪]3‬‬
‫ازدست‌رفته پر می‌کند‪ .‬چهره‌اش که‌بارقةٌ تصمیم به‌همر اه‬
‫دارد در ‪ .‬نماثی درشت دیده می‌شود وموقعی که‌برای‌بررسی‬
‫و بازدید خط راه‌آهن به جایگاه راننده باز می‌گکردد»‬ ‫داستر کیتون » انسانی باجهره‌ای سنکی‬
‫نوشتة ‪ :‬ژان پاتريك لوبل‬
‫یافته» است‪ .‬اينك باردیگر‪.‬واگن‬ ‫کرر‬
‫تماما" «انرژی تم‬
‫ژنرال را در پیش‌روی خود می‌بیند‪ .‬و در آثنایی که‌به‌این‬ ‫ترجمه ‪ :‬پرویز شفا‬
‫کشف نایل می‌شود‪ .‬چهره اش‌اند کی‌تغییر مچیشکنمد»‌ها یش‬
‫کمی بازتر می‌شود و «حالت خونسردی کاذب» اش از‬
‫«انرژی عصبی و هیجان‌زده» به «بازتابی‌مشتاقانه» تبدیل‬
‫‪۲‬‬
‫ناب تصویری به‌شمار می‌رود و هم نمونه‌ای جالب از‬
‫می‌شود‪ .‬هنوز هم آرامش خود را حفظ کرده‪ .‬مکیوشدتا‬ ‫«بهره گیری» کميك از حالت خونسرد« کیتون»‪ .‬ابتسدا»‬ ‫ری‬
‫اد‬‫گن»‬
‫ریتو‬
‫در فیلم «یاسبان‌ها» ‪ :‬دراثنایی که «ک‬
‫اوضاع را بررسی و درك‌کند» و به‌پشت‌سر‌خود نگاه‬ ‫نرمد»ا سیپیس‌از« کیتون» *‬
‫ود دا‬
‫نماپی از بسارزان‌شما لجیو‬ ‫ناگهان‌خود‬ ‫به‌راه ادامه می‌دهد‪.‬‬ ‫قدیمی و ازریخت‌افتاده‬

‫می‌کند تا مطمتّن شودکه واگن ژنرال واقعا" در قفای او‬ ‫نمونه‌ای زنده از تمرکز حواس و بازتاب تفکرات درونی‬ ‫را در وسط رژ؛ مآموران شهربانی می‌یایت با ملاحظة‬
‫در اثنايی کهمرش را چرخانده است» وین ‪۳۱‬‬ ‫‪4‬‬ ‫ت‬ ‫ِ تم‬
‫از‬ ‫در عم گاه نهایی داز فاتاتل ‪ 6‬ی تعاس تک‬ ‫شوق و اشتیاق جمعیت به رژه» طبعاً تصور می‌کند که‬
‫الواری رکاه‌شمالی‌ا‬ ‫خارج می‌شود و همراه با خود»‬ ‫در نماهای بعدیب‬ ‫در حال بررسی اوضاع‪.‬‬ ‫«کیتون»‬ ‫ابراز احساسات برای او و به‌خاطر اوست و با حالستی‬
‫به عنوان مانع دیگری روی‌خط آهن قرار داده‌اند» ازخط‬ ‫گذر از اندیشه به عمل ‪« -‬کیتون»» یکی از سربازان‬ ‫خونسرد و عادی‪ ,‬ابتدابه‌چپ و سپس به‌راست» به‌عنوان‬
‫خارج می‌کند‪« .‬کیتون» چرخی می‌ز ند و به‌پیش‌روی‌خود‬ ‫شمالی را با ضربه‌ای نقش برزمین می‌کند کویسه‌اش را‬ ‫ادای احترام متقابل‪.‬دست تکان می‌دهد‪ .‬عملو کردارش‬
‫نگاه می‌کند‪ .‬خونسرد چون همیشه» لیکن شروع به‌درك‬ ‫برمی‌دارد و چکمه‌های داخل آن را به‌دور می‌اندازه‬ ‫به‌معنای خودنمایی نیست‪ ,‬بلکه عمل وکرداری است که‬
‫اوضاع کرده است‪ .‬تازه متوجه می‌شودکه واگن بکهلی‬ ‫و«آنابل» ظریف و زیبا را در آن می‌گذارد‪.‬‬ ‫حرف" از ابتدایی‌ترین مسایل مربوط به‌حسن‌رفتاروادب‪:‬ت‬
‫از هرگونه ابراز حالتی دریغ‌ومضایقه‬ ‫نایدید شده است‪.‬‬ ‫اما اگر حالت خونسد«کیتون»؛ نشانه‌ای‌ازبازتاب‬ ‫سر چشمه می‌گیرد‪.‬‬
‫می‌کند بااین‌وجود متوجه نوعی درهم کشیدن جزیی‬ ‫تفکر باش‪ .‬این عمل الزاماً به‌معنای آن‌نیست که اوهمیشه‬ ‫کیتون در فیلم «پاسبان‌ها» نیز بدون ترس‌وواهمه‬
‫می‌شویم‪ .‬او وحشت نمی‌کند» لیکن با جرأت فراوان‬ ‫انسان‌است‬ ‫راه‌حلی برای مسئله پیدا می‌کند‪« .‬کیتون»»‬ ‫»یگار خود را از فتیلاً مشتعل بمب‬ ‫بو خیلی طبیعی س‬
‫باردیگر خود را به دست تفکری شدید می‌سپارد‪ .‬ابتداباید‬ ‫و از لحظه های بی‌عزمی و ترس ناگهانی هم نصیبی‌برده‬ ‫مردکی آنارشیست که به روی صندلی بغل دستش پرتاب‬
‫چند نکته را بررسی کند ‪ :‬شاید چشم‌هایش اورافریب‬ ‫چهره‌اش‬ ‫و سخت‬ ‫سفت‬ ‫بی‌با کی و حالت‬ ‫آنگاه‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪,‬شده» روشن می‌کند‪ .‬این عمل» عملی تحريكآمیز نیست‬
‫داده‌اند‪ .‬چشم‌ها را بازوبسته مکیند» لیکن خیر‪ .‬نه‌سراب‬ ‫نشانی از آخرین نقطةٌ اتکا روی موازنه‌ای می‌شودکه‬ ‫کیتون که آنارشیست نیست‪ ,‬بلکه فردی ضد آنارشیسم‬
‫است و نه‌رویا‪ .‬واگن به‌طور قطع‌و یقین‌ناپدیدشده است‪.‬‬ ‫ذهنش همراء با آن» کوشثی مذبوحانه برای درك به‌عمل‬ ‫است؛ این بمب با فتیلهةٌ شعله‌ورش دقیقا" چیزی است که‌او‬
‫کیتون باردیگر نگاهی به‌پشت‌سر خود می‌اندازدواوضاع‬ ‫می‌آورد (تلاشی از روی‌نومیدی» هیجان‌به‌مررحلاشتا بزدگی‬ ‫برای روشن‌کردن سیگارش لازم‌دارد‪ .‬و بالطبع از آن‬
‫را بررسی می‌کند» به‌جایگاه راننده بازمی‌گرددوسراپای‬ ‫در‬ ‫هزآن‬
‫کش ا‬‫وقاطع خود» گسترش می‌یابد) » هنوز هم پی‬ ‫زمانی‌هم که‬ ‫استفاده می‌کند و کار دیگری هم نمی‌کند‪.‬‬

‫وجودش را انرژی عصبی و هیجان‌زده و توجه تمر کز‬ ‫برابر آخرین راه‌گریز س‌تسلیم فرود آورد» اندامش‌را‬ ‫‌قطخاطر‬
‫نف‬‫یود‪.‬‬
‫ا‌ش‬
‫بحهشت‌ می‬
‫بطور ناگهانی دچار ترس وو‬
‫یافته فراگرفته است و او این نیروی عظیم خود راروی‬ ‫دراختیار دارد» این‌راه‌حلی نهایی است موقعی که هیچ‬ ‫است که ترس و وحشت‪ .‬جمعیت» حالتی واگیردار بیدا‬
‫تعقیب فراریان متمر کز مکیند!‬ ‫ون‬ ‫تیب‬‫یر ت‬
‫کین‌ت‬
‫راه‌حل موثر دیگری به‌چشم نمی‌خورد‪ .‬به‌ا‬ ‫حی‌کند‪ .‬از فریادهای جمعیت درمی‌یابد که حتماً" حادثه‌ای‬
‫دراین‌جا باید به‌طور گذرا هم که شده به‌نکته‌ای‌توجه‬ ‫درفیلم «دربا نورد»» موقعی که با منظر هیبت آورجاشویی‬ ‫و بمپ را به‌دور می‌اندازه‬ ‫غیر مترقبه رخ داده است‬

‫کردکه نوع بازتاب درونی «کیتون» بازتابی کاملامربوط‬ ‫غول‌آسا ‪ -‬یا به‌عبارتی رگگ‌دریا ‪ -‬آویزان در برابر‬ ‫(و از وخیم‌ترین نتایج این عمل لطمه می‌بیند‪ :‬به‌خاطر‬
‫به‌تفکر و اندیشه نیست؛ این بازتاب فقط بر حسب‌اعمال‬ ‫پنجرء اتاقش روبرو می‌شود » حالت ثابت چهر؛‬ ‫آتوجهی که هميشه برایگوش به‌زنگ‌بودن خود دارد ؛‬
‫اووجود دارد» همراه با توجه و دقتی که او به‌دنیای‬ ‫«کیتون» چیزی بیشتر یاکمترازتلاش‌و کوششی هیجان‌زده‬ ‫باز و بی‌دفا ع‌خود از امتناع و رد هر آ"نچه‬ ‫به‌خاطر حالت‬

‫پیرامون خود دارد و ظهور انرژی خود را باآن وفق‬ ‫برای لحظه‌ای‬ ‫که‬ ‫زیر کنترل برای درك‬ ‫و اضطرابی‬ ‫که پیش رویش قرار می‌گیرد» ناتوان و عاجز می‌شودودر‬
‫احتمال دارد او دقیقا" درك نکرده باشد که‌چگو نه‬ ‫می‌دهد‪.‬‬ ‫در زمان متوقف‌شده» نیست و نوعی حالت گیجی که‌بر‬ ‫«تتیجه زندگی خود را به‌خطر می‌اندازد) ‪.‬‬
‫‪۳‬‬ ‫واکن از روی‌خط نایدیدشدداست لیکن ار ی‬ ‫اش برای‌نجات زگنید‌خویش پیشیم یگیرد»‬ ‫فرار مذبوحانه‬ ‫این‌است که‬ ‫«یتون»‬
‫وواه فقدان خودنمایی ک‬
‫دلیل گ‬
‫وقت خود را برای تصورات بیهوده هدر بدهد‪ .‬چیزی‬ ‫حالت وحشتزده اندامش که دبگر ازاراده‌اش تبعیت نمی کند‬ ‫خوه به‌خاطر تمهید‬ ‫از حالت خونسرد‬ ‫خیلی به‌ندرت‬
‫که نظر او را جلب می‌کند و چیزی‌که توشه‌ای برای‬ ‫و با عجز و ناتوانی ذهنی خود برای مقابله باسایل»‬ ‫کمی‌تصویری استفاده می‌کند؛ و هرگز کوشثی عمدی‬
‫بازتاب و تفکر به او می‌دهد‪ .‬این حقیقت ساده است که‬ ‫باردیگز موثرترین راه‌حل برای گریز و خلاصه ازمخمصه‬ ‫به‌عمل نمی‌آورد که این تمهید كميك تصویری را باعملی‬
‫واگن واقعاً ناپدید شده است ‪ -‬و این حقیقت» عمسل‬ ‫را پیدا می‌کند‪.‬‬ ‫اما به هر حال؛ درفیلم‬ ‫بی‌هدف و دلیرانه خنده‌دارکند‪.‬‬
‫کر‬ ‫فن»‬
‫تیتو‬
‫‌ه«ک‬
‫ه ک‬
‫بوقع‬
‫و واکنش را مشروط می‌کند‪ .‬هرم‬ ‫نمی‌توان «حالت خو نسرد»‬ ‫است که‬ ‫لیکن بدیهعی‬ ‫نابی ازجنبةٌ بازتاب‌کنندة‬ ‫‪ ۰‬نمونه تصویری‬ ‫«چنرال»‬
‫می‌پردازد‪ :‬اینکار را برای منظور و عبل فان ‪۱۳۳‬‬ ‫چهرهٌ «کبتون» را به‌خودی‌خود مطالعه و بررسی کرد»‬ ‫دمرحالت کامل‌خو نسردی‬
‫ها‌بی‬
‫ک‌پ‬
‫سب کميك« کیتون» را می‬
‫می دهد ‪.‬‬
‫ل‬ ‫عهسبه‬‫هچریز به چیز دیگری رهنمون می‌شود» چهر‬ ‫ک فاد دارد‪ :‬تموندکاهلی از شیو‪ :‬مصممء ماهرانته‬
‫از مثال فوق می‌توان دریافت که «حالت خنوسرد»‪.‬‬ ‫سوق داده می‌شود و عمل و تحرك به‌تمامی اندام‌او‪.‬‬ ‫وفکور خود را برای مقابله دربرابر حوادث به‌ماعرضه‬
‫کیتون»‪ .‬صرفاً «حالتی از خونسردی کاذب» است و مهم ‪.‬‬ ‫اما پیش ازآن که مطلب را باخصیصهٌ«حالت خو نسرد»‬ ‫موردنظر درسییده‌دم رخ می‌دهد» پس از‬ ‫صحنٌ‬ ‫کیند‪.‬‬
‫م‬
‫نیست که تغییرهای ضروری روی چهره‌اش» چقدر قابل‬ ‫کیتون به‌عنوان تمرکز حواس» خاتمه‌بدهيمبد نیست‌بخشی‬ ‫شبی بسپارخسته کننده‪ .‬هگامی که «جانی‌گری» در وضع‬
‫حاصل‬ ‫چگونه‬ ‫غییرها‬
‫پانیستند و اتین‬ ‫مشاهده هستند‬ ‫را بررسی کنیم که درآن» سه جنبا این‬ ‫از فیلم «جنرال»‬ ‫رانا ایمادی قهرمانانه داره (درست‪.‬مفل‬
‫می‌شو ند ‪.‬‬ ‫تمرکز حواس» همگی نقشی بازی می‌کنند‪.‬‬ ‫«لانسلوت» شوالیه شجاع) » ناگهان از موقعیت ناخوشایند‬
‫اگر چهرهٌ «کیتون» فاقد هرگونه واکنش است‌وتقریباً‬ ‫«جانی‌گری» به تعقیب سربازان شمالی می‌روددکه‬ ‫بو وخیم خود و «آنابل» آگاه می‌شود و در همان زمان‬
‫همواره عریان و بدون جنبش و تأثری دیده می‌شودوبااین‬ ‫«جنرال» و همراه‌بااو » نامزدش را ربوده‌اند‪ .‬شمالی‌ها؛‬ ‫سربازان ایالات شمالی را سرگرم بارکردن قطاری می‌بیند‪.‬‬
‫دست می‌یا بد به‌این‌خاطر است که‬ ‫سليك‬
‫اما‬
‫لی ک‬
‫كنوع‬
‫همه به‬ ‫واگن سربازان محافظ را به‌منظور مسدودکردن راه» از‬ ‫آنچه بعد؟ رخ می‌دهد‪ .‬نمونة درخشان و برجسته‌ای از‬
‫انرژی و غنای پرمعنا پی‌را که تامر‌حلة‬ ‫چهرهٌ « کیتون»»‬ ‫قلادهٌ واگن‌ها بکارزده‌اند‪ .‬کیتون از خطی فرعی برای‬ ‫است که هم نمونه‌ای از کارگردانی‌سینمای‬ ‫«افهةٌ کولیشف»‬
‫دکورها و افراد بیشماری که‌دراین‌صحنه‌هاظاهر می‌شوند» ‪.‬‬ ‫وعواطف «کیتون» ‪ ۰‬خود را روی‌دریای ظاهرآبی‌حرکت‬ ‫قیقکاهش یافته‪ .‬در خود پناه می‌دهد‪ .‬جزبی‌ترین‌تفییر‬
‫دوربین را بر جراثقال سوارکرد تا بهتر بتواند احساسی‬ ‫چهره‌اش ظاهر می‌کنند و نمی‌توان تجزیه و تحلیل را‬ ‫کوچکترینن‬ ‫حالت‪ .‬کوچکترین حرکت صورت ‪ -‬یعنی‬
‫از عظمت و در ضمن وجود سپاهی‌لشگرهای فراوان‌را‬ ‫براساس حالت ایستای ظاهرش قرار داد یا خود رابه‌آن‬ ‫«موثر» انرژی روی‌چهرهاش‪-‬بامقدارفوق‌العاده‌ای‬ ‫مصرف‬
‫به‌بینندگان انتقال دهد و در فیلم «سه عصر» هم‌باستر‬ ‫محدود کرد‪ .‬حالت‌های عاطفی او را باید در پرتورفتارش‬ ‫از «انرژی جمع‌شدءة» پنهان»حالت زنده‌تری به‌خودم ی گیرد‪.‬‬
‫کیتون برای خنده‪ .‬دست به چنین‌کاری‌میز ند و ازابتکار‬ ‫تا تاره وی و تال از ‪۳‬‬ ‫شهکاتسم‌تقان‌تشبیه کرد‪ :‬نیرویی‬
‫چهرءٌ کیتون را میب‌تلوا‌ن‌ب‬
‫تکنیکی گریفیث برای افةکمدی‌استفاده‌می کندس‌مترجم)‪-‬‬ ‫ه‌مطالعا جرف اندای او رهشون م‌شود‪ :‬از «عالت‬ ‫وماده‬ ‫فوق‌العا ده که در کو چکتر ین ذرهٌ ممکنء مخفی است‬

‫چیزی بین شاهزاده‌ای شرقی که ازفیل خود پایین‌می‌آید‬ ‫چهره‌اش به «حررکت‌ها»ی بدنی اکوه‌در فضا‬ ‫خونسرد»‬ ‫رابه‌سوی‌تجزیه و خردشدن می‌راند‪ .‬دلیل وگواه این‌شدت‬
‫وگردانندء چرافقال‪ .‬کیتون‌که با حالتی ‪۳۳۳۱‬‬ ‫نقش می‌بندد» پیش می‌رویم‪.‬‬ ‫برخورد عوامل درونی «کیتون» درچشم‌های پرتب‌وتاب‬
‫دربالای سر این حیوان نشسته است» حیوان‌راوامی‌دارد‬ ‫دراین‌جا‪ .‬به تبعیت ازدیگران» باید به‌نکته‌ایاشاره‬ ‫او هویداست‪.‬‬
‫تااورا به‌آرامی روی‌زمین بگذارد‪.‬‬ ‫ولامی هم درباره زیبایی «کیتون»» دربارءٌ نیمرخ‬ ‫کرد ک‬ ‫بیننده به‌تدریج شروع می‌کند تا اندیشه‌ای خاص‬
‫ردان‬
‫رشککا‬
‫کیتون در فیلم «آسان و آزاد»» نق‬ ‫«سرخ‌پوستی» اش» با موهای زبر و خوابيدة پشت گردنش‬ ‫دربارةٌ نیروبی که درپس این نقاب عصبی لیکن آرام ؛‬
‫‪:‬‬ ‫فیلم را بازی می‌کند‪.‬‬ ‫اضافه کرد و درباره زیبایی این چهر؛ موقر‪ .‬ک‪۲‬نده از‬ ‫«یتون»‬
‫انبار شده به‌دست آورد و این هم موقعی‌است که ک‬
‫به‌این‌تر تیب » می‌نوان گفت که سینما مضمونی داتمی‬ ‫رود‬
‫کزگ‬‫اشتیاق و النهاب» نجابت‪ .‬انرژی و ذکاوت با‬ ‫به‌طور ناگهانی خود را ازقیدوبند رها می‌کند‪ :‬گویسی‬
‫برای کیتون است‪ .‬از این بابت» محیط سینمایی» موضوعی‬ ‫ومال ساده و بی‌آلایش‬
‫وسرانجام باید دربارهُ زیبایی ک‬ ‫اجزاء بدنش در اثر برخورد خارق‌العادة انرژی» منفجر‬
‫بررگزیده و مورد توجه‌تقریبتمامیآثارخنده‌داروهجوآمیز‬ ‫وتجزیه می‌شود و او در همان زمان» خود را دربست‬
‫اولیةٌ سینمایی بود‪ .‬لیکن زمانی که توسط افراد دیگری‬ ‫دراختیار پانتومیم بصری با خیره کننده‌ترین حالت‌های‬
‫(به‌ویژه توسط «مك‌سنت» ) به‌آن پرداخته می‌شد‪ .‬این‬ ‫ناگهان‪ ,‬تمامی اندام او »‬ ‫پرمعنی قابل تصور می‌گذارد‪.‬‬
‫محیط سپینیم‌ادقیقا« به‌منزلةٌ»محیط با تمام شروشورهایش‬ ‫سر و پاهایش می‌شود ‪ .‬بنظر می‌زسد که سرش به‌منزلة‬
‫مورد بررسی قرار می‌گرفت؛ توجه بیشترروی فعالیت‌های‬ ‫مخزنی برای بدنش عمل می‌کند» تمامی انرژی و حالتی که‬
‫پشت‪ .‬دوربین‪ .‬کارهای پشت‌پرد؛ فیلسازی‌و توزیع فیلم» ‪.‬‬ ‫بدنش » تمامی قدرت خود را برای اجرای رقص‌هصا‬
‫متمرکز می‌شد‪ .‬لیکن کمتر به‌سینما به‌عنوان دنیایی قابل‬ ‫وارهای شگفت‌انگیزش لازم دارد» درآن‌جا| نبارشده است‪.‬‬
‫ک‬
‫می‌شد ‪.‬‬ ‫فیلم‌شدن و به عنوان شیوه‌ای بیانی» پرداخته‬ ‫نیروی انفجار» تصور اندازهٌ تمرکز را به ذهمن‬
‫به‌عبارت دیگر» اگر سینماپی‌هم در سینماوجود داشت» فیلم‬ ‫می‌آورد‪.‬‬

‫کمی در فیلم یافت می‌شد‪.‬‬ ‫وبه‌اين ترتیب‪ :‬بنظر می‌رس که «حالت خونسرد»‬
‫ابتکار «کیتون» در استفادء‌اش ارف ر ‪۳‬‬ ‫زبانزد کیتون » چیزی جز افسانه نیست ‪ -‬لاقلآنچنان‬
‫ِ‬
‫‪.‬‬ ‫و از سینما نه صرفاً به‌عنوان منبع تمهسدی‬ ‫قرار دارد‬ ‫که‌معمولا توصیف می‌شود‪ .‬به‌علاوه‪ .‬زمینه‌ای برای این‬
‫کميك استفاده کرد بلکه سینما را به عنوان نقطة‪ .‬آغعاز‬ ‫عقیده وجود ندارد که اونقابی ثابت و نامتغیر را به‌دنیا‬
‫واصل قابل توجه این دوفیلم قرار داد ‪.‬‬ ‫عرضه می‌کند‪ .‬در این‌جا به‌خاطر آوردن صحنه‌ای‌ازفيلم‬
‫‪۳‬‬ ‫»‬ ‫س‌‬ ‫س‬ ‫«جنرال» ضروری بنظر می‌رسد‪ .‬کیتون در این صحنه‪,‬زیر‬
‫یور» ‪ 7‬متصدی‌نمایش‬
‫«یتون» در فیلم «شر لو نجو‬
‫ک‬ ‫میزستاد فنردمهای‌شمالی‌ها پنهان شده‌وتامغزاستخوان‌خیس‬
‫فیلم است‪ .‬در لحظه‌ای از فیلم» او «دو نیم می‌شود» ودر‬ ‫عرق است‪ .‬به‌طور ناگهانی» دچار عارضةٌ عطسه می‌شود‬

‫‪9‬‬ ‫رویا می‌بیند بفایزیلگمی اکهس‌تخوددار‪ :‬نا‬ ‫واین میل شدید خود را با زبردستی و ظرافت بافشاردادن‬
‫در آغاز» از تسلط بر دنیای تخیلی عاجز می‌ما ند»انتقال‬ ‫انگشت خود روی سوراخ بینی » پس می‌زند‪ .‬دراین‌جاء‬
‫هنوز واقعی نیست‪ .‬پرده سینما نیز به اندازه پرد؛ واقعی»‬ ‫جهره‌اش درهم کشیده می‌شود و صورتش تغییر می‌کند‪.‬‬
‫"ظاهر و غایب می‌شود‪« .‬کیتون» در این مرحله‌از فیلم»‬ ‫عامل دیگر» وجود و تحرلسرزنده ومتغیر چشم‌هایش‬
‫پا پایی در دنیای‌خالی» پای دیگرش هنوز در دنیای‬ ‫کلاسيك این چهره که‌به‌ساده‌تر ین‌ودرعین‌حال نامتغیرترین‬ ‫راکه‌به‌چهره‌اش‬ ‫و خثشن ظاهری‬ ‫سخت‬ ‫است که حالت‬
‫‪۳‬‬‫واقعی است یابه‌عبارت دیگر سدیرتمایی کی‪٩‬‏‬ ‫سخنی بگوییم‪.‬‬ ‫حالت خود دآرمده‬ ‫چشم‌های کیتون» آضرین‬ ‫انکار مکیند‪.‬‬ ‫داده‌اند»‬ ‫نسبت‬
‫هی دهدد‪.‬‬ ‫‪ .‬این زیبایی می‌تواند برای ما برحسب تمر کز توجه‪.‬‬ ‫نقطة توجه او به واقعیت‌است» آنها برج‌دیدبا نی‌چهرهاش‬
‫درحالی که روی صخره‌ای در این عالم ‪.‬‬ ‫«کیتون»‬ ‫بازتاب واطمینان‬ ‫اشتیاق شدید‪.‬‬ ‫سختی‪.‬‬ ‫انرژی»‬ ‫حالت»‬ ‫هستند و مظهر زندهُ _نیروی بالقوه‌ای که در چهره‌اش‬
‫ازاین که به‌فراسوی موانع و نومیدیگام می‌نهد توصیف‬ ‫‪.‬‬ ‫است‬ ‫ینهان شده‬

‫درآمد؛ داخل فیلم) برفراز تپه‌ای دریایی می‌بیند کسه ‪.‬‬ ‫بشود (اگرچه غالبا می‌توان دراین‌حالت‌ها‪ .‬نومی‌دی‬ ‫بنابراین» دربخش‌مشهوری‌از فیلم «مهمان‌دوستی‌ما»»‬
‫‪۱‬‬ ‫را امواچ غر نده احاطه کرده |ند؛ او به‌داخل‬ ‫دوروبرش‬ ‫و نگرانی بی‌پایان را خواند که البته همیشه‌برآنها‬ ‫با دشمنان خود در فضایی] کنده‬ ‫در صحنه‌ای که «کیتون»‬
‫آب می‌پرد تا نگاهی به‌ساحل بیندازد لیکن صحن‌باردیگر‬ ‫فایق می‌شود)» ما رابه‌سادگی ازاین که چهرء« کیتون» را‬ ‫ازبدگمانی و عدم اطمینان متقابل نثسته است‪ .‬تمامی‬
‫«کیتون»‬ ‫تغییر می‌کند و او روی برف شیرجه می‌رود‪.‬‬ ‫انگیز بیابیم» مانع نمی‌شود‪.‬‬ ‫ای زیباو درعین‌حالرقت‬ ‫چهر‬
‫زدگی‌اش را‪ .‬می‌توان در چشم‌هایش مشاهده کرد‪ :‬همیشه‬
‫ن‬
‫نیز صدای خود را به‌صدایآنهابی‬ ‫وبه‌این‌ترتیب»ما‬ ‫گوش به‌زنگ» به‌گونه‌ای حیرت‌آور متحصرل» هرگزدر‬
‫بی‌آنکه خواسته باشد‪ .‬خود رابه‌این عالم نو وغریب‌داخل‬
‫می‌کند کهبه نحو تازه‌ای روی او عمل می‌کند یوابه‌قول‬ ‫برابر کسانی که‬ ‫در‬ ‫کیتون»‬ ‫از‬ ‫که به دفاع و طر فداری‬ ‫دشمنان‬ ‫فعا لیت و تحرك خود» مکث و درنگ نکمنیند»‬
‫«دگ رگونی اصلی» اش آشکار می‌شود‪.‬‬ ‫«فیلیپ‌دومون»»‬ ‫چیزی جزگنگی و بی‌حالتی در شکل و شمایل و اندام‬ ‫ء‬ ‫»هر‬‫جندز‬‫ورراانداز می‌کنند‪ .‬خطر را ارزیابی می‌کن‬
‫«کیتون» با استفاده از نمایی متحرك (تراکینگ)‬ ‫اضافه می‌کنیم‪.‬‬ ‫نند»‬
‫یند‬
‫بم‬‫‌هنر‬
‫ین‌‬
‫منسا‬
‫نن|‬
‫تحسین‌برانگیز ای‬ ‫را به‌اصطلاح سبك و سنگین می‌کنند و برای مقابله با‬
‫که‌درفیلمهایش کمتر دیده می‌شود» سینمای رژیائی خودرا‬ ‫عواقب بعدی آماده می‌شو ند‪.‬‬
‫وادار به‌فروخوردن سینمای واقعی می‌کند‪ .‬و حالا »‬ ‫پاستر کیتون وسینما‬ ‫در صحنه‌ای از فیلم «جنرال» که‌قبلا هم‌به‌آن اشاره‬
‫«کیتون» تمامی خواسته‌های خود را روی پرده سینمای‬ ‫و «فیلمبردار»‬ ‫«کیتون» در فیلم‌های«شرلوجونیور»‬ ‫شد‪ .‬هنگامی که «کیتون» در زیرمیزستادفرما ندهی‌شمالی‌ها‬
‫خیالی به نمایش می‌گذارد > در نتیجه مخلوقی‌فوق‌العاده‬ ‫(فیلم مزبور در تهران با نام«عکاسباشی» نمایش داده‌شده‬ ‫پنهان شده» چشم او از طریق سوراخی که در اثر آتش‬
‫می‌شود که در اقدام‌به‌هر کاری » موفق است‪ .‬بله» موجودی‬ ‫است) سینما رابه‌عنوان بخشی از تمهیدهای كميك خود ؛‬ ‫سیگار افسری شمالی در رومیزی‌پارچه‌ای ایجاد شده‌برای‬
‫لیکن به‌زحمت می‌توانگفت فوق‌العاده‌تر از‬ ‫فوق‌العاده»‬ ‫مورد استفاده قرار می‌دهد‪.‬در واقع» این دواثر فیلم‌هایی‬ ‫نظاره و ارزیابی محیط به‌گردش درمی‌آید ضمن این که‬
‫«کیتون» واقعی و نیازی به‌تکرار نیست که هر ذره‌اش‪.‬‬ ‫دربارةٌ سینما هستند‪ .‬این دوفیلم را نباید تنها فیلم‌هایی‬ ‫«یتون» می‌کوشد تا آنچه راکه در میدان دید اوقرار‬
‫ک‬
‫«کیتون» خیالی» خارق‌العاده‬ ‫به‌همان ندازهٌ ذرات وجود‬ ‫تلقی کردکه «کیتون» در آنها از سینما به نحوی ازانحاء‬ ‫دارد به‌دقت بررسی کند‪ .‬بر سبیل اتفاق‪ .‬گویی که نلوك‬
‫‪.‬‬ ‫است‪ .‬چیزی که «کیتون»‪ .‬خیالی را موجودی خارق‌العاده‬ ‫که تقلیدی‬ ‫صر»‬
‫علم‬
‫‌فی‬
‫سنهدر‬
‫«چنی‬
‫بهره می‌گیرد‪ .‬هم‬ ‫سوزان سپگار با روشنی‌وجلای خاص‪,‬راه‌خود را به‌داخل‬
‫می‌کند» بیشتر از اين جهت است‌که این موجود خیالی» ‪۱‬‬ ‫اغراق‌آمیز و خنده‌دار از فیلم «تعصب» ساخته معروف‬ ‫سوراخ کواسةٌ چشم «کیتون» یافته است ودر آن‌جابا‬
‫بازتابی از «کیتون» واقعی است تاينکه «معلوقشیالی» ‏‬ ‫است به‌سینما می‌پردازد» دراین‌جا نیزبرای‬ ‫یرث‬
‫فگ‬‫یوید‬
‫دی‬
‫حالتی برافروخته و سوزان باقی می‌ماند‪ .‬بنظر می‌رسد که‬
‫ساده‌ای باشد ‪.‬‬ ‫خندء از حرافقال استفاده می‌شود(هاید توجه داشت‪ ,‬که‬ ‫است‪.‬‬ ‫‌تمر‬
‫هوم‬
‫دما‬‫زيشكچش‬‫کین‬
‫«یتون» در هم‬
‫تمامی وجود ک‬
‫برای نمایش عظمت‬ ‫یفیث در اپیزوه فتح بابل ‪:‬‬ ‫از آنچه که تکانون نوشتیم آشکار است که احناسات‬
‫و‬ ‫بت‬ ‫ی‬ ‫‪۳300‬‬ ‫‪7‬‬ ‫و ‪۷۱‬‬ ‫‪۳‬‬ ‫ب‌ ‪1‬‬

‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪ - ۹۱‬مسابقه)‬

‫ریتی‬ ‫انگلستان ‪:‬‬


‫تم‬ ‫که‬ ‫فیاش‬
‫ربچارد لستر‬

‫دنیس اودل‬
‫کار گردان‬

‫نهیه کننده‬
‫امروز‬
‫ترنس ماثنالی‬ ‫فیلمنامه‬
‫یبحم‬
‫پل وبلسون‬ ‫فیلمبردار‬
‫کن تورن‬ ‫موسیقی متن ‪:‬‬ ‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪ - 6۱‬مسابقه)‬
‫جك وستون ‪ .‬رتا موره‌نو ‪ .‬چری استیلر‬
‫رنگی ‪ ۵۲ .‬میلیمتری ‪4 .‬د‪۰‬فیته‬
‫بازیگران‬
‫اسوسی ارتش‬
‫حماسه مدرسه جضد‬ ‫ژاین ‪:‬‬
‫‪۱‬‬ ‫‪ :‬جونیا سانو‬ ‫‪ ۴ ,‬کار گردان‬

‫‪ :‬کوجی اوتا ک‪.‬ونیمینسو ترانیشی (کمپانی تو)‬ ‫| تهیه کننداه‬


‫« کارمینه» قول می کر‬ ‫از پسرش‬ ‫در ستر م رگ‬ ‫«وسیوچی»‬
‫‪ :‬سوسومو تکااکو ‪ .‬تادائ وکانامی‬
‫بدون توجه به‬ ‫که دامادش «پرو کلو» را به قتل برساند ‪.‬ک‪۰‬ا«رمینه»‬ ‫‪ :‬هانچیر و ناکازاو‬
‫به «پرو کلو» می‌گوید که قصد دارد‬ ‫«ویوبان»‬ ‫خواهش‌های خواهرش‬
‫‪7‬‬ ‫سو کی‬
‫وو‬‫کیر‬
‫موسیقی‌متن ‪ :‬تائی چ‬
‫«پروکلو» در جستجوی محلی برای‬ ‫کند ‪.‬‬ ‫پدرش را اجراء‬ ‫وصیت‬
‫»وه کواابایاشی » ایسائو نانسویاگی »‬
‫گ‬ ‫بیا‬
‫یچ‬‫چنی‬
‫‪ :‬شی‬ ‫بازیگران‬
‫پنهان شدن به ریتس که گویا پاتق مردهای منحرف است می‌رود ‪.‬‬ ‫تسوروتامبا » بونتا س وگاوارا ‪-‬‬ ‫‪۱‬‬
‫میهمانان دیگر هتل عبارتند از «کلود» » يك شک‌باره با سلیته‌های‬ ‫|‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ 4 .‬دقیته‬
‫‪۳‬‬
‫وزنانه‌ای دارد و «گوگی گومس»‪| »۰‬‬ ‫کهرفتارظریف‬ ‫» «کریس»‬ ‫عیرعادی‬
‫ستوان دوم «اونودا» سی سال پس ازمبارزه تنها درجنگل‌های فیلی‌پین‬ ‫‪۱‬‬
‫دختر خواننده‌ای که در انتظار کشف شدن توسط يك نهیه کننده فیلم است‪.‬‬ ‫| بوهطن باز می‌گردد ‪ .‬درزمان جنگ او يكك افسر اطلاعات بود وبرای انجام يك‬
‫«مایکل بريك» کارا گاه جوان خووش‌تیبی است که ک«ارمینه» برای‬ ‫؟ «آونودا»‬ ‫ناشی ازچیست‬ ‫| مأموریت به لویامگک فرستاده شده بود ‪ .‬اینهمه سرسختی‬

‫استخدام کرده است ‪ .‬صاحب هثل » «ایبا» ‪.‬‬ ‫پیدا کردن » «کپرلوو»‬ ‫دیده وفیلم برای تشریح روحیه‌ای که دراین‬ ‫| دردا نشکده افسری «نا کانو » ی‬
‫سگذشت چند دانشحو می‌پردازد ‪.‬‬
‫دانشکده بدهانشجویان تلقین می‌شده » بشهرح ر‬
‫«پر و کلو» مطلع می گردد به او توصیه می کند که از‬ ‫وقتی از وضعبت‬
‫که مأموربت‌ویژه‌ای‬ ‫ی»‬‫ثاس‬
‫ا«ک‬‫گجو‬
‫وانش‬
‫درائوموبیل دانشجو «کیکوچی» ود‬
‫تماس تلفنی با « کارمینه»‬ ‫« بربات » پس از بث‬ ‫‪.‬‬ ‫شود‬ ‫اطاقش خارج‬
‫شده است‪ .‬اتومبیل‪:‬ياك روز بطورتصادفی منفحرمی‌شود‬ ‫شرته‬
‫ا کا‬‫ذیت‬
‫گنام‬
‫دارند » دی‬
‫شروع می‌کند به جسنجو دراطاق‌های هتل ودرهمین احوال «وگگی»‬ ‫«یکوچی»و «کاسو گاثی»‬
‫ا گفائایصله کشته می‌شود‪ .‬دژبان‌هائی که مدت‌ها ک‬
‫لسو‬
‫دکا‬
‫و‬
‫فیلم است اصرار دارد که‬ ‫نهده‬
‫کكنتهی‬
‫کخهیال می کند «پرو کلو» ي‬ ‫| را تعقیب مکیرده‌اند ازروسای دانشکده می‌خواهند که «کیکوچی» را دراختیار‬
‫استعدادهای خاصش را برای او به نمایش بگذارد ‪ .‬اوضاع وقتی بیشتر‬ ‫تو‪.‬ان تاناگوچی «کیکوچی» راکه شرمگین اززنده ماندن قصد‬ ‫سند‬
‫آنان قرار ده‬
‫ک«ریس» را بجای‬
‫درهم وبرهم می‌شود که ک«ارمینه» ارزاه می‌رسد و‬ ‫مکیند ازاین کار صر فنظر کند‪.‬‬ ‫عد‬‫اد ء‬‫قدار‬‫تشی‬
‫مد ک‬‫خو‬

‫«بريك» می‌گیرد ‪ .‬درحالیکه «بربا» خوذش خیال می‌کند «پرو کلو»‬ ‫پس ازنابود شدن ارتش ژاین درسایپان ستوان‬ ‫کدی‬
‫درژوتن ‪ 26۹۱‬ان‬
‫| گانواجی» ماموربت پیدا می‌کند به‌آن ‪.‬منطقه نفوذ‌کند‪ .‬آو درباک شب تاریاف‬
‫که‬ ‫‪ .‬اوج هرج ومرج وقتی است‬ ‫کسی است که او استخدام کرده است‬
‫درجزپره فرود می‌آید و باآنکه زخمی شده خودرا به مناطق داخلی جزیره می‌رساند‬
‫«ویوبان» بعنوان خرن اقدام برای نجات جان شوهرش وارد هتل‬ ‫و|موفق می‌شود نقشه مانورهای دشمن را بسهتاد مرکزی اطلاع دهد‪ .‬ازستوان‬
‫می‌شود ‪.‬‬ ‫ریس‬ ‫| تاناگوچی دیگر هرگز خبری نشد‪.‬‬
‫درآوریل ‪« ۵2۹۱‬کیکوچی» مأمور می‌شود وارد ساختمان کنسولگری‬
‫ویو شود ودستگاهی‌برای کنترل گفتگوهای‌تلفنی درساختهان کنسولگری‬
‫| شوروی درئ ک‬
‫کاربگذارد ‪ .‬کیکوچی دستگیرمی‌شود وارتش وقتی با اعتراض شدید دولت شوروی‬
‫روبرو می‌شود » کیکوچی را محکوم به اعدام دربرابر جوخه آتش می‌کند‪.‬‬
‫«مورا کامی» پس‌ازشنیدن خبرتسلیم شدن ژاپن » باافراد‬ ‫‪۵2۹۱‬‬ ‫داروت‬
‫زپردستش دريك منطقه کوهستانی سنگر می‌گیرد ‪ .‬او وقتی به يك اردوی ارتش‬
‫| ایالات متحده حمله می کند تمام افرادش را ازدست می‌دهد‪ .‬او به تنهاتی به فرما نده‬

‫ن|یروهای آمریکاثی حمله می‌کند وگیر می‌افتد » بایانهمه ازحمله باز نمی‌ایستد‬

‫ظ‬

‫‪0‬ا‬
‫ی‬
‫رم‬
‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪ - ۳۱‬جشنواره جشنواره‌ها)‬ ‫(سینما دیامونه س‪-‬اعت ‪ - ۰۱‬جشنواره جشنوارهها)‬

‫لینایر ) که‬ ‫آلمان «جمهوری فدرال» ‪:‬‬ ‫مبهمانان ناستان‬ ‫آلمان «جمهوری فدرال» ‪۰‬‬
‫برنارد سیتکل‬ ‫‪7‬‬ ‫ار ردان‬ ‫‪۲‬‬ ‫پبتر اشتین‬ ‫کار کردان‬
‫‪ :‬برنارد سیتعل‬ ‫کنندم‬ ‫نهوهیه‬ ‫رژینازبگلر فیلم پرودا کشن‬ ‫آنهبه کننده‬
‫برنارد سیتکل‬ ‫‪:‬‬ ‫فیلمنامه‬ ‫بوتو استوس » پیتراشتین (افتباس از داستان ‪:‬‬ ‫فیلمنامه‬
‫آلف بروستلین‬ ‫ما کسیم گورکی)‬
‫جوهایدر‬ ‫میخائیل بالهوس‬ ‫فیلمبردار‬
‫لینا کارستنس ‪ .‬فرئیس راسپ ‪ .‬هربرت بوتیشر ‪ .‬اریکا‬
‫‪۱‬‬ ‫هوفمن ‪ .‬الن مالکه‬
‫شبرانمو‪.‬‬ ‫وانز‬
‫سابین آرثآدس‪ ,‬ادیب کلور » جوتالامپ » برون گ‬ ‫بازیگران‬
‫‪ ۵‬مپلیمتری ‪ .‬رنگی‬ ‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪.‬‬
‫جشنو اره قاهره‬ ‫جشنو اره کان‬

‫بانك «لینا براکه» ‪ ۱۸‬ساله را از خانه‌ای که صاحب قبلی آن‬ ‫داستان آدغرازقرن حاضردر کشور روسیه ودرخانه‌ای کوهستانی میگذرد‪.‬‬
‫اقامت «لینا» را تا پدایرانخعامنره‌اش تعهد کرده بود » بیرون‌میکند‪.‬‬ ‫يگكروه دوازده نفری متشکل ازتیبهای مختلف بورژوازی (وکیل‬
‫اما «لینا» بآهسانی ازمیدان درنمی‌رود و بكامك دوستی که سه سال از‬ ‫دعاوی » پزشاك » مهندس » نوبسنده وغیره) سمعییکنند به‌زندگی خود‬
‫او مسن‌تر ويك بانکدار سابق ورشکسته است نقشه يك ضربه متقال را‬ ‫تنوعی ببخشند ‪ .‬هیچ چیز دیگر برای آنها تازگی ندارد ولاژم است‬
‫طرح مکیند ‪ .‬نقشه با موفقیت اجرا می‌شود و «لینا» انتقام خودرا‬ ‫کاسزا‬
‫تغییرات عمده‌ای در ربتک ات بوجود ات اما این تغییرات را‬
‫می‌گیرد ‪ .‬اما آندو پیرتر ازآنند که به دادگاه فرا خوانده شوند و‬ ‫شروع کنند ؟ ازجامعه » خودشان بامحیط زندگی ؟‬
‫ازآن پس شادی آنها دراپنست که تعطیلاتشان را در مزرعه‌ای که در‬
‫«ساردینیا» خریده‌اند بگذرانند‪" .‬‬ ‫بی‌تفاوت ناقی ممانند ‪.‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪۹‬‬

‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪٩۱‬‏ ‪ -‬مسابقه)‬


‫استرالیا ‪:‬‬
‫آازوه‌خوان وقراصه‬
‫کبلیان ارمسترانگ‪:‬‬ ‫اراد دان ‪۰‬‬
‫تهیه‌کننده ‪ :‬کیلیان آرمسترانگ‬
‫جان پلفر ‪ .‬گیلیان آرمسترانگ‬ ‫فیلمنامه‪.‬‬
‫راسل ببود‬ ‫فیلمبردار‬
‫موسیقی‌متن ‪ :‬رابرت مورفی‬
‫بازیگران ‏ ‪ :‬روت کراکنل‪ ,‬الیزابت‬
‫کر اسبی ‪ 6‬جو د کور بنگ»‬

‫‪‎‬هقیقد ‪.‬‬
‫‪04 ۰‬‬ ‫‪.‬ی‬
‫نریگ‬
‫ریمت‬
‫‪ ٩‬میل‬
‫(سینما سینه موند ‪ -‬ساعت ‪ - ۱ ۳۱۰ ۰۱۰‬افق شرق)‬ ‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪ - ۷۲‬سینما چشم وگوش دارد)‬
‫زمین بازی شیطان‬ ‫استرالیا ‪:‬‬ ‫ابتالب ‪ :‬پرونده محرمانه مافیا‬
‫فرد شیییسی‬ ‫‪:‬‬ ‫‪9‬‬ ‫جوزیه فرارا‬ ‫ور دان‪:.‬‬
‫سینه ‪۰۰۰۲‬‬ ‫‪:‬‬ ‫نهبه کننده‬
‫فرد شییسی‬ ‫‪:‬‬ ‫‪0‬‬
‫جوزبه فرارا‬ ‫فیلمنامه‬
‫بروس اسمیتون‬ ‫‪:‬‬ ‫موسیقی متن‬ ‫لوئیجی کوآترینی‬ ‫فیلمبردار‬
‫ابان‌بیکر‬ ‫فیلمبردار‬ ‫موسیقی متن ‪ :‬ویتوربو جلمتی‬
‫‪۳۱‬‬ ‫‪۱‬‬ ‫نوم‬ ‫سمونبو رل‬ ‫رتور دام‬
‫آرسبودی‌لنو‪ .‬فرانچااسکتیو‬
‫بازیگران ‪ :‬جوزبه دی‌بلا‪ .‬کو‬
‫نياك ثبت»‬ ‫بازیگران‬
‫دقدته‬ ‫‪۷ ۰‬‬ ‫‪ ۵‬میلیمتری نی‬ ‫‪ ۵‬میلیمتری ‪.‬‬
‫رنگی ‪ ۳۰۱ .‬دقیقه‬
‫داستان نوجوانانی‌را کمدربلت‬ ‫با عطویفت‬
‫این فیلم با صراحتی منهورانه و ‪۱‬‬ ‫همانتدر که واقعیت از افسانه عجیب‌تر است » بهمان اندازه‬
‫ران نها‬ ‫وا اس‬ ‫ی‬ ‫مور ی‬ ‫میتواند و حشتناكتر هم باشد ‪« .‬پرونده محرمانه مافیا» دقیقاً همین‌مطلب‬
‫برای «نام» ‪ ۳۱‬ساله جستجو برای خدا به‌مفهوم‌عبور اجزهنم شده است‪.‬‬ ‫ند ‪ .‬نتیجه ده‌سال تحقیق ومطالعه «میکله پانتاللٌوند» درباره‬ ‫ان‬
‫او با تمام روحش برای تحقق‌بخشیدن بنهچآهکه تصور می‌کند وظیفه‬ ‫سازمان مافیا دکرثابی ینام «ریگی در دهان» چاپ شد که موفتیتی‬
‫دینی او است‌کوشش می‌کنده اما نمی‌تواند نیازهای طبیعی بدنش را‬ ‫‪« .‬پرونده محرمانه مافیا» بر گردان تصویری این‬ ‫رتد‬‫وبدس‬ ‫آنی‬
‫جها‬
‫رمکهاند‪.‬‬ ‫واقعی آن شان میدهد‪ .‬آ نطور‬ ‫است که کنکستر بزم‪.‬را بصورت‬ ‫ات‬
‫از طریق نحربیات «نام» وهسالانو مور کاران ‪۳‬‬ ‫«زمین بازی شیطان»‬ ‫که در زندگی روزانه ما »در روابط اقتصادی » اجتماعی وسیاسی ما اثر‬
‫و غیر طبیعی مذهبی را بر زد ‪|5۳‬‬ ‫می کوشد تآثیر اتضباط های شدید‬ ‫میگذ‌ارد فبمبا ارائهشواحد ومدارك به بررسی فتایجحاصل ازاجرای‬
‫‪۱‬‬ ‫والان بررسی کند‪.‬‬
‫راگس‬
‫و روحیه جبوازن‌ه‬ ‫مران مافیامی‌پردازه ‪.‬‬ ‫مب‬ ‫و‬

‫(سینما دیاموند ‪ -‬ساعت ‪ - ۱‬مسابقه)‬

‫تبکووینمایش‌تشوند ‪.‬‬
‫‪۲‬کو لانا‬

‫والیسا فیلمز‬ ‫تهیه کننده ‪:‬‬


‫جرالد فریدمن و کلود‬ ‫فیلمنامه‬
‫لابرت‬
‫آتی‌بن دوبروین‬ ‫فیلمبردار‬
‫جوزبه وردی‬ ‫موسیقی متن ‪:‬‬
‫‪ ۵‬میلیمتری ‪ .‬رنگی ‪ ۵۱ .‬دقرثه‬

‫آولا » بست‌ونهم فوربه ‪,‬ساعت ‪ ۳‬بعدازظهر ‪ .‬درتالار اپرا‬


‫گ‬
‫گنتگوئی کوناهبا‬
‫ای لم‌های‌امس ‪ 9‬ز را‬ ‫سوخایه‪ ۲‬گاه‬
‫سینما دیامو ند‬ ‫کراگردان فبلم‬
‫رتار ار ‪9‬‬ ‫(پرواز بز بالدار ‪ -‬مسایقه)‬
‫ساعت ‪ ۳۱ :‬و ‪۹۱‬‬
‫دا یر ه‬
‫درسو اوزالا (]کیرا کوروساوا)‬ ‫‪۳۱ ۰‬‬ ‫ساعت‬

‫ساعت ‪ ۱ :‬و ‪۲۲‬‬ ‫گولانا (جرالد فربدمن)‬


‫حماسه مدرسی ضدجاسوسی‌ارتش (جونیاساتو پول توجیبی (فرانسوا تروفو)‬ ‫‪ 8‬نافمیولم شما بترماایشاگران کامالا‬
‫ساعت ‪۵۱ :‬‬
‫نآشاناست» کمی درباره‌ی خودتانو "کارتان‌صحبت‬
‫سینما امپاپر ‪:‬‬ ‫آوازه‌خوان ورقاصه (جیلیان آرسترانگک)‬
‫(ابالات متحده ‪ :‬تقشی ازخود)‬ ‫(ربچاره لستر)‬ ‫ری‬ ‫‪ -‬من در حال حاضر دانشحوی رشتهی‬
‫و‪۱‬‬ ‫ات‬
‫معماری دانشگاه نهران هستم و مدت‌پنج‌سال‌است‬
‫روحبه زمگرشائی ‪:‬‬
‫ککه‌ابناون‌پرورش فکری کودکان و نوجوانان‬
‫چگونه غرب تسخیر شد (جان‌فورد ‪ .‬جورج‬ ‫همکاری‌دارم ودرفیلمهای الیوه‌ی«فرشیدمثقالی»‬
‫مارشال ‪ .‬هنری هاتاوی)‬ ‫سینما دیامو ند‬
‫که‌بصورت نقاشی متحرك بودند با وی‌همکاری‬
‫جشنو اره ججشحنواره‌ها)‬
‫(‬
‫نخستین‌فیلم‌من اسنكه‌يك کارنقاشی‬ ‫داشتم‪«.‬دایرء»‬
‫سینما امیایر‬ ‫ساعت ‪۰۱ :‬‬ ‫منتحرك کوتاه مدت‌است ‪ .‬مراحل ساختن این‌فیلم‬
‫(فدریکو فلینی ‪ :‬دنیای يك ساحر)‬ ‫میهمانان تابستان (پیترابن)‬ ‫راکه یکسال طول کشیده خودم به‌تنهایی انجام‬
‫‪۱‬‬ ‫‪۲۲‬‬
‫ساعت ‪9 ۹۱ ۷۱۰ :‬‬
‫ساعت ‪۳۱ :‬‬ ‫داده‌ام‪.‬‬
‫شیخ سفید (‪)۲۵۹۱‬‬ ‫فیلم داستان بخصوصی نداردودرباره‌ی‌فرم‬
‫دابر‪ .‬است و اينکه بكك دایره عمکن استب چه‬
‫سینما پولیدور‬ ‫چیزهایی باشد‪ .‬و منظور این است که دید بچه‌به‬
‫سینما دیامو ند‬ ‫اطراف و پیراموش باز شود و اشیاء را بهتر‬
‫(هری لنگدون ‪ :‬چهره احساس)‬
‫ساعت ‪ ۰۱۰۳۱ :‬و ‪۱5۱‬‬ ‫(سینما چشم و وش دارد)‬
‫‪ 8‬به‌عنوان يك فیلمساز نثاشی متحرك این‬
‫طالع بلند (‪)۰۲۹۱‬‬ ‫‪۵۳۱‬‬ ‫بات‬
‫در چه مرحله‌بی‬ ‫رشته‌ی سینمایی را در انران‬
‫خنزربنزری (‪)۰۲۹۱‬‬ ‫پرونده محرمانه مافیا (جوزپه فرارا)‬
‫شلو ارهای بلند (‪)۷۲۹۱‬‬ ‫می‌بینید» وخودتان‌ر ادرفیاس بادیگر فیلمسازان‬
‫این رشته در چه مرحلهیی می‌دانید؟‬
‫سینما پارامونت‬
‫سینما پولیدور‬
‫(تکر ارمسابقه)‬ ‫‪ -‬درایران فیلمهای کوتاه» وضعیت خوبی‬
‫(دا گلس فربنکس ‪ :‬بت‪,‬کارخانه روبا)‬ ‫ساعت ‪ ۰۱ :‬و ‪٩۱‬‏‬ ‫دارند فیلمهای کانون پرورش فکری کودکان و‬
‫ساعت ‪ ۹۱ :‬و ‪۲۲‬‬ ‫سایه شك (رولف اورتل)‬ ‫نوجوانان در مقایسه بادیگر کشورها در این‌شش‬
‫خوی خوشختی (‪)۰۱4۱‬‬ ‫پالیتر (رولاند ورهاورت)‬ ‫‪.‬‬ ‫هفت‌سال اخیر سیر صعودی خوبی داشنه‌است‬
‫علامت زورو (فرد نیبلو ‪۰۲٩۱) -‬‏‬ ‫ساعت ‪ ۳۱ :‬و ‪۲۲‬‬ ‫و هرچند از نظر پرورش و تجربه تا حدودی‬
‫سینما سینه‌موند‬ ‫اوقات فراغت (وبسر‌بتر‪) .‬‬ ‫کمبود داریم ولی از نظر ایده و فکراصلی‌چیزی‬
‫پسر ابران ازمادرش بی!‪(*۰‬ع است‬ ‫عّب نیستیم ‪ .‬از فیلمسازان ایرائی که کار نقاشی‬
‫(افق شرق)‬ ‫(خارج ازمسابقه ‪ -‬پیاد فربدون رهنما)‬ ‫منحر لك می کنند فرشید مثقالی را قبول‌دارم»ودر‬
‫و ‪۱‬‬ ‫ساعت ‪۰۱۰۳۱ :‬‬
‫قیاس با دیگرفیلمسازان‌این‌رشته‌بخودم‌امیدوارم‪.‬‬
‫زمین بازی شیطان (فرد شیپسی)‬ ‫سینما پارآاموت‬ ‫‪ 8‬فیلمهای کوتاه غالبا تحت جاذبه‌ی‌فیلم‬
‫شما‬ ‫های بلندمدت ازاقبا لیکمتری بخروردارند»‬
‫سینما سینه‌موند‬ ‫(تکرار برنامه سینما چشم و گوش دارد)‬ ‫چه راه‌حلی برای شناساندن پیشتر فیلم‌های کوتاه‬
‫‪۲۱ ۰‬‬ ‫ساعت‬
‫(فانوس خیال ما ‪ -‬پنجاه سال سینمای ایران)‬ ‫دار ید ؟‬

‫ساعت ‪2۱ :‬‬


‫سخت‌تر نبکاراته (کتااشی نومورا)‬
‫‪6‬‬ ‫کم یست‬ ‫تولید فیلم کوتاه درایران‬ ‫‪-‬‬

‫شقایق سوزان ‪ -‬سوء تفاهم‬ ‫لاس فر کنایخانهها و جشنواره‌ها ماش‬


‫افسونگر (اسماعیل کوشان)‬ ‫درمیآید‪ .‬و این عیب کلی دستگاه سازنده‌ی‌فیلم‬
‫مالدت ‪۶۶۱ 2‬‬ ‫(سینما چشم و گوش دارد ت‪-‬کرار)‬ ‫جشنو اره‌ها می‌ساز ند‪.‬‬ ‫هاست که فیلمها را خاص‬

‫پرندگان مهاجر ‪ -‬هفت شهر‬ ‫ساعت ‪۰۱ :‬‬ ‫بر حال حاشر نمایش‌يك‌فیل کوتامقبل از نمایش‬
‫‪۲‬‬ ‫شب‌نشینی درجهنم (موشق سروری)‬ ‫اسر ار خدابان (هارولد رینل)‬
‫" مردم داشته باشد ‪.‬‬
‫ی‬ ‫‪۹۱‬‬ ‫خر *‬ ‫‪۱‬‬
‫‪۰‬‬ ‫‪7‬‬
‫مت‬ ‫فا یی‬ ‫اف‬ ‫|‬ ‫اک‬ ‫ی‬
‫خانم «لنگدون» (راست) وخانم کیتون (چپ) برای بگزدراشت «هصری لنگدون»‬ ‫‪:‬‬
‫تاربخ سینماً ‪6‬‬ ‫را پیاد دو کمداین بر جسته‬ ‫ابناك درتهرآن هستند » حضورشان‬ ‫و «باست رکیتون»‬ ‫‪3‬‬

‫گرامی می‌داربم ‪.‬‬


‫نشریه روزانه‬
‫پنجمین جشنواره جهانی فیلم تهران‬
‫«شماره ‪» ۲‬‬
‫دبیرشورای‌نوینندگان ‪ :‬جمال امید‬
‫دبیرقسمت انگلیسی ‪ :‬ناهید پیات‬
‫مدیرفنی ‪ :‬درخشنده زعیمی‬
‫دستیار دبیرشورای‌نویسندگان ‪ :‬جمشید ارمیان‬
‫طراحی صفحات زیرنظر ‪ :‬مرثضی ممیز‬
‫باهمکاری ‪ :‬علی خسروی » تونی آلووی »‬
‫منوچهر دهقان‬
‫(‪0. 2‬ظ)‬
‫صحعطع ‪ "1‬طعم‪ 1‬عطغ که صتاعلابظ فط ‪1‬‬
‫‪1‬و‪ ۲‬لد امرمتهصنم)ص[‬
‫تمت ‪ ۶۵ ۷۷‬لتعصیون) معط مه وتها‌نهع‪5‬؛‬
‫نم لقصد‬
‫وز‪1‬ع نز‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪۲‬حردظ ‪4‬نطه‪۱۱‬‬
‫محرحطاعطلآجه نز ‪:‬مم‌ممه طمتاعیتلورظ‬
‫نت‪60 22‬‬
‫‪8‬تصعصدل ‪: .‬دامع فصعاءلوع‪۸‬‬
‫صحتصو[ ‪-‬‬
‫جمعهم]‪: . ۷‬صمنفزجه‌مرنه صعامع(‪1‬‬
‫‪(20۷‬‬
‫‪:‬مصوتوعوظ عصهاوزوو‪۸‬‬ ‫نل‪.۸‬‬ ‫عمط‬
‫هلاه ‪7901‬‬
‫‪۲۵۷۱۲ ۷1]: ۰‬‬
‫محطوطهظ‪.‬‬
‫‪"161: 304944‬‬

‫‪۳۱۷ 8‬‬
‫‪1 ۲1۳512۸۷, 1۱0۱۷:۱۷۲۳, 23, 6‬‬ ‫هیر‬
‫‪ ۲۱. 1‬بانا‪۸۱۳‬‬
‫ی«‬
‫‪0‬عوععوووط وذبع‪ 1‬هط نصه ‪00:11‬‬ ‫(صنعوگ)‬
‫تصتمینک نج مممل‌تصنمن) مر ‪09:3‬‬
‫(‪۸5۲‬ا‪26-‬ع‪1‬ظ)‬ ‫(ساعت ‪۱٩‬‏ صبح) ‪:‬‬ ‫"|‬
‫(جصحصصه‪ _))6‬ماد مفقاوظ نصحر ‪03:5‬‬
‫بار‪1۵۸۱۲‬‬ ‫‪2‬‬
‫سالن شماره يك‬ ‫‪ |] 1‬دراختیار شیطان (اسپانیا)‬
‫سالن شماره دو‬ ‫‪ 3‬کونکا (انگلستان)‬
‫| ردگرمای تابستان (لهستان)‬
‫بحصة ‪00:11‬‬ ‫(‪0‬صحاعصط) معجمک‬
‫سالن شماره سه‬
‫هر ‪09:3‬‬ ‫(معدمک؟)‪ .‬ممتتعصصش گه تمانوذ ‪۷‬‬
‫خصم ‪03:۵‬‬ ‫(فصملنمط‪ )1‬ححصمظ‪.‬ظ‬ ‫سالن‌شماره چهار‬ ‫| سفردانوب‬
‫‪ 3.0‬باآی[‪۸۱۲‬‬ ‫| (ساعت ‪ ۳‬بعدازظهر) ‪:‬‬
‫تعحصجصیده؛ ‪ ۶۵‬غطوتع‪ ۱۴‬عطط اظ نصصه ‪00:11‬‬ ‫سالن شماره يك‬ ‫|| شمارش ردکوزینی (نیجریه ‪ -‬آمریکا)‬
‫(‪0‬صح‪1‬ظ)‬ ‫سالن ‪.‬شماره دو‬ ‫مهمان آمریکا (کره)‬
‫(‪0‬صملعصط) پتنتمهظ علمماظ خصصم ‪03:9‬‬ ‫سالن شماره سه‬ ‫زیبای سیاه (انگلستان)‬
‫(صحی) عممملممیدما تصرصر ‪09:5‬‬ ‫سالن‌شماره چهار‬ ‫| قلعهکالفتین (چکسلواکی)‬
‫‪ 0۲۱. 4‬اب‪۸۳‬‬ ‫" | (ساعت له بعدازظهر) ‪:‬‬
‫نجصح ‪(00:11‬‬ ‫‪ ۶‬متایصونا م‪1‬‬
‫سالن شماره يك‬
‫|پ|وبتمیبتو فریتر (جمهوری فدرالآلمان)‬
‫نهر ‪09:۵‬‬ ‫عافعت صتماعانهک له فطوزاا‬ ‫سالن شماره دو‬ ‫هیدرژن (تایلند)‬
‫‪۳‬‬ ‫(‪21‬ع‪[12۷0‬ومطع‪))2‬‬ ‫سالن شماره سه‬ ‫‪ 0 :‬سر ایدار (ایران)‬
‫نصم ‪:09‬ق ‪1 [.‬‬ ‫(لمععدع‪ )6‬عمصمعظ عل تماع»قرظ‬ ‫سالن‌شماره چهار‬ ‫"| دستبند برتزی (سگال)‬
‫‪۲9‬الا‪۸۸:۱۲ 6‬‬
‫بل‪ ۸۷11‬و‪۲‬‬ ‫‪ 5‬ع )‪۵۸۳‬‬

‫‪0 ۷۲65-‬ص‪ 2‬من عصنت‌لهه ما صمتعت‪ 002‬هر‬


‫اطهیننه) معط نهیم( ولهحاحصعحط توبباژ ‪ 2 2‬م‪01‬‬
‫ولممجمی حصلد ‪, ۲‬ممن‪0 6۷۱‬صه صصیتتعلهظ مر مار‬
‫گنه متقطا غیاه مه فاصعلباه واعط عقنامر‬
‫م‪ 25‬عظ و‪6‬وتاتهصنه لمعنصطعع] مولع ‪02‬‬ ‫رد‪۸۲۱۱0۲۲۷, ۲۲۸۲۳۷۸۳۷۵۷1 2‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪ 01‬حصانک وک‌بتای غمجد ‪ 0‬معط فظ طعتامطع‬
‫(فاععهط صد فطل متمطک)‬
‫‪(۰1‬‬
‫و‪11 8691‬اصبا ولا‬ ‫تحص مص مه عمط‬
‫‪ ۲‬ماه «لجم فط‪ ..1‬مصییاتعاظ طر واومطهو‬
‫‪ 01 61۲۵۷ 52‬و‪ 2‬تمعلهصه حصلیظ ‪ 2‬عصصمعع مه‬
‫عمج جم جمامعتنل تمطامصه مه فصهعتعوه هه‬ ‫‪۲۷۵۵۲۷۸۲۲‬‬ ‫‪۸۲۷۳1۳10:‬‬ ‫علوتایی‪ ۶۵ ۲‬و‪6۲۳‬‬
‫معط وتععنال‬ ‫‪۰0‬‬ ‫تصصنه ‪01‬‬ ‫قیوعت تعصصصصنا‪...‬‬
‫جبنج[ع(‪ 1‬غقط ‪ ۵2۵۲‬عمط امد قعمه ونط غباظ‬ ‫‪:‬صصص ‪1‬‬ ‫مجحدظ هش‬
‫‪ ۶‬عصحفنمط ‪06‬ه‪, . 611 0۵۵‬مات رعل‪0‬من‪:‬‬
‫جع وعبنطمته صصلن صرح فمصنتم‌عننجدد‪ .‬ند فصصار‬
‫‪0‬عوص‪ ۷۷۲ :‬عطا ‪ ۶۵‬عطعن(‪۳‬‬
‫‪ 3691.‬صد مصلز عون فنط عصت‌اهصه ‪۵0۲‬‬ ‫‪6‬‬
‫توص ‪4‬‬ ‫(مصجلیهه) اممطعگ معصعمعتالما‪ 1‬چنخض فطه‪ ۵ .‬ولصم‌عمید فطآ‪..‬‬
‫‪6‬ممیعصع‪ 1‬مد ‪0۵‬وتصز صعع‌ه ‪0‬قظ فط وتقطة‬
‫نهر ‪7‬‬ ‫(تععصونا عط صرح عوصزه ع‪2 )1‬ات عط‪.1‬‬
‫حصز عظ ‪6‬تعطها رقلهمطعو صهتعلهظ صذ صمتاهمبالع‬
‫تقطمتاممبالی جمد فصن ‪0‬عمین‪0۵۲‬‬ ‫ام‬
‫صه‪ ۷۱‬عمط راهم طاعصعل‪-‬لب؟ ورگ وتا‬ ‫عحوظ! ‪0‬صه عوبوط فد حصمصت‬
‫صچ ص‪ ۵۲۱‬رتتمطلگ عبات تتقاط فنلظ ‪ ۵۸۵۲‬م‪۷۷‬‬ ‫معط ‪۶‬ه مزوده‌نا تعتمعو فط‪ ..1‬تصصرهر ‪01‬‬ ‫‪282‬‬
‫حز عبتافوص! صلزط حصعتدظ فطل مگ مسر‬
‫‪9691.‬‬ ‫فقط ‪6‬‬ ‫سوع؟ عیام معطاع‌وم‪602 12‬‬
‫‪0 601‬ععص‪ ۷۷۲ :‬عط ‪۶‬ه )طمن‪۲۵۲۵۲۷۸۵۲۸۳ ۵۳010: 1۳‬‬
‫یط‬ ‫وحن‬ ‫هد ‪۵‬‬ ‫مصح ‪ .‬طمصععظ‬ ‫طز مسا‬
‫(غطجهنا و ‪ ۶‬سمکحطه) معتعتلاهظ ‏ تصصص ‪ 7‬ی صصه ‪01‬‬
‫هه رتافتصصع ‪۲‬‬ ‫‪0‬سنط ج جم مهد عصتده‪ ۵۳۱‬قوذ‬
‫بطعتصصع! ظ ‪21‬‬
‫عحوظ ‪0‬صد معو معا مصممت‬
‫خمعزناه ‪ 2‬طفزه احعل للذ لت اعد عتا‬
‫اعممص‪0‬نا‪٩‬‏ معط توص ‪4‬‬ ‫مک‬
‫‪-‬عنل فطا وعحصلن صمتعله‌ظ رز موطاهع متاتعطانط‬
‫طوتصصع ‪ ۲‬مطعصعع‪ ۳‬فطا ‪۶‬ه معلبنااه عصنم]‬
‫گم ممزاتصتصصصی عصنلجهود صهصهع ‪02.‬‬ ‫‪۸ 011۳3۸,11‬‬ ‫‪۸۲1۳210:‬‬ ‫نو صرح وعبور فقا‪ ۲‬مصمصتت‬
‫له وصجعیو لفط ح ‪0‬صح عنام مط ما حصاتعاهظ‬ ‫‪ ۶ 9 50‬وعنماد‪ ۱۷‬نصه ‪01‬‬
‫‪0‬عع‪ 5‬معط عصنست ممناجوهعه صحصصهع‪)6‬‬
‫عاوتایع‪2۷[ ۶۵ ۲‬تاو‪6۲‬‬
‫‪01۲0۵۷۷۲‬‬ ‫‪۰‬‬
‫تصر ‪ 7‬ی ‪1‬‬ ‫‪ 2122‬اهنا‬
‫عصمعمورمه فاقطا مصصنا وج نز تطمبامطع [*‬
‫تور ‪ 01‬بک ‪4‬‬ ‫عطموظ ‪ 60‬هیا‬
‫جننهتاه(‪ ..1‬رنععژداناه عط صم مت ‪602۸ 2‬‬
‫‪ 0‬جهن ‪0128, . 61۵۵6۴۳ ۵۲۷ 6۲۵۷ 02, 03‬‬
‫لمع ‪ 02‬رعصتنههممهونل نها صفط ‪01‬ه‪-‬عتهع‬ ‫‪۲11۳۲۷171, ۸۵۲۷1۳۵010:‬‬ ‫‪ ۸ ۵0۳-1105‬خمءنمعصه‬
‫‪52111 6721‬‬ ‫‪۳‬‬ ‫تحص ‪ 1‬عک حصصیه ‪01‬‬ ‫‪ ۵۵۷۷‬عه‪ 7‬جع ‪ ۷۷‬عطا م‪1‬‬
‫ناور ‪ 2‬فها عبیجلآع‪ ۲1‬رئلهعصنط طفتصع‪1‬‬
‫لد رصمتجمنمعه عطه ‪ ۶۵‬مصنا عطا غه توح‬ ‫صحت‌نهد]‪ ۷۱‬و ‪ ۵۱۲۵۷۷ ۶۵‬عطا ‪:‬تمنلله‪ ۲‬منه‪06۳‬‬
‫‪. . 1‬عصمتامعاآمعع‪ ۳‬لهمتاتاهم ‪ ۲61‬فقط‬ ‫قوس‬ ‫معصفنظ مععلعع‪ :9‬ما نو ‪4 7 6 01‬‬
‫معصنطا بچدس عمط غفناژ ها فقطا ‪ 42‬مصناوز‬
‫‪ 6 ۰0‬ره ‪۷۷‬‬
‫‪۸۵11/10۵۳ ۵۷۳1۳10:‬‬ ‫وعع‪ 2۳‬همه‬
‫چچب معط رحححط مه ‪۶‬لععصزط مصتانیوعر[‬
‫تم ‪ 1 8 4‬وج ‪01‬‬ ‫رصهد ‪ 1‬ره ‪ 1‬زاگ لفیا‬ ‫تصحظ عجما زود‬
‫من بیجع رفن بد نذا اجه مر‬
‫ه وج علتم عنط عطتعععل ها لعف مدمه‬
‫‪ 10‬ما‪- 2۲‬صصه) نا ‪:‬یرو وعلصو‌ون‪ 2۲‬قهزع‌بده([‬
‫امن ولد عطتتموعل جه ‪61۵۵۷۷۲‬‬
‫‪ ۵‬لیم مط‪ 1‬رعععصتممرم‪ ۴‬ه ‪ ۴2۱۲‬عمط نهر ‪ 01‬بک ‪7‬‬ ‫تم‬
‫‪-‬ج کاز صذ انامه هصتمنا مه [ ما‪۸۹‬‬
‫وب عصنمع هه ‪601‬و معذافه‌صمت‪-‬جمه بولاصه‪۳22‬‬
‫تعط علومم وج فطا ره متاعهصه؟ مطا ما‬ ‫‪:‬ه‪۸‬هن ظ‪0‬رن‬ ‫م‪ 0۱‬مهن‬
‫ستعطا هم اتنمجمعصد مطا گم عتحسه فعصصمع‬ ‫مصنم‌توترداط وازنهنا مط‪ ..1‬تور ‪ 1 6 4‬وتتته ‪01‬‬
‫*رط‪ 263‬م‪ 1‬طعدمتووه ‪ ۵‬روع‪71‬‬ ‫دیاج‪7‬ت[‪](6‬‬ ‫حصعهاصضا متهه]‪ ۷‬سجد‪06‬‬
‫‪۰‬‬
‫نهر ‪7‬‬ ‫(صنل‌صه) وه صیاوز ]‪ ۷‬ردمنم‪0‬ظ مهصتصفا‪ )۳‬وقععمنع‪ 5‬فط‪.1‬‬
‫ع‬
‫‪ 66‬ها علاط وم دححطبهم عع‪9۵۲۵۷۷ 2‬‬
‫‪ 06002.‬فظ "راز‬ ‫تصصصر ‪01‬‬ ‫(رععتانن) صعبع‪ 5‬و‪ 31‬عصهتع‪ 1611 )۳):‬صذ غعنممصعظ ‪۸‬‬
‫ها وبامتاجه‌اه‪ ۳۳‬علصمع ‪۴‬‬
‫مرانیوع‪1‬‬ ‫‪۳‬‬
‫ٍِِ‬

‫‪۳‬‬ ‫‪۳۸۵/۵5‬‬

‫طحد ‪۲۲۹۲۲۸30۲۹۹۲۲۵۳۳‬‬
‫‪۲۲0۲۳0۳ ۲۸۲۱ ۳‬‬
‫‪77161 ۳1‬‬ ‫‪۲0‬‬
‫‪- 6‬‬

‫متعننی طعناطهای بوسز ‪ 2‬وعمل «مط وتا‬


‫از ‪ 2‬باه وممتیم عصنل‌تمسد بو‬ ‫‪۲‬‬
‫‪ 6‬مضه ونژ عطا صمچرند‪ .‬فصموعل ‪.‬فاقط‪1‬‬
‫فتععنصموده هام‪ 1‬معط عقطا فصن ‪ ۶۵‬ومو ‏‬
‫عشصد نمی رعصنصمعی‪0 20 :‬ععلمو عتقط‬
‫تمحاحصعصه ‪4‬صه عفد لیا صهتعاعظ ردنیهنم([‬
‫از اهناوع] ومع منطا ‪۶‬‬
‫ال وساژ تمه فنط ‪ ۶‬معم‌صهای عط‪"1‬‬
‫رزتنلمین ‪ ۵‬ولتمل‌صهای؟ عظ‬ ‫سصرمی هن‬
‫عنط‪, 1‬لهتتاعع؟ عطا عم جم«تصح صمعصطمز ‪0‬سحطعن‪ 1‬عهفی لت طعتاتدظ‬ ‫‪۲‬سا ‪ ۶۵‬ءعنً ‪ 2‬سمل ‪0‬عمصهاع عط وه ‪06۲8۵‬‬
‫طا صمتامصزجی صز صحتطه ‪ 1‬مه عصصمی فقط عط مصصتا عفتظ معط ور‬ ‫بعصص تن مطا ‪ 0۶‬وتم‌دامصمجط‬
‫‪ 6665-‬هت کز "طع‪ ۱۲:‬وععه؟ مان عصعهعع اعمصد فنلط ‪.‬نامع عطا‬ ‫سملاع] ‪۶‬و ممناجمممتم طعنط ‪ 2‬عصنعنمعع‪1‬‬
‫داز عطه‪ .‬صا ‪06‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫عط ده ععنعععاای عنط عصمصصه وتم‌اممه از‬
‫ازج طمیده اقطا ‪0‬منمصم‪ :‬جییهلهنر وتوتناژ‬
‫‪ ۶00-‬عطا ما حمتاصهااه عومل «هص ‪) 11۵۲۷‬من‬
‫[معتصطهع] معط ‪0‬صه فان عمط کم صونآمومنووم‬
‫همه طذ ‪ 0610612۵۳‬عواتهجره‬ ‫‪۰‬‬
‫صنطز رتم‪ ۷‬عطه عم عین‪ 1‬که دس عطه ‪0‬عصنصصمیه وندتصه‌صهمل‬ ‫‪.‬‬
‫‪ ۶‬مراهچ صم‪ .‬ققط مط‪ .‬رعجتاه اهر[‬
‫‪-‬مصباظ ‪ ۵‬ععحموصا مطع ‪0‬صه مع‪8‬مصد من لمممتانلهه زو تعنص عمط‬
‫‪ 0۵‬فقط مضه رفلهتتایع! لت که و‪۳272‬‬
‫‪.‬انیت صهعط‬
‫عط نو رعلهتتامع؟ عطاه ‪ ۶۵‬معتدباز قطه هم‬
‫وللمتتصصح ‪0‬ععبنلمی فحصظ ‪ 03‬م‪ 52 6‬عظ‪65۵۲۷1 ۶۵ 6‬‬ ‫معط‬
‫عاومعص فص ها نان مرو م‪ 2‬ول‌بهل‌صهاه‬
‫فمتصحمرجوم ماهتم آجتعبعد طمامط رفعتتهتصمصصنهمل مق متلباتاه‬
‫عطا ‪۶‬ه وعطصمجه عطه ععومل الناگه‌نی مظما‬
‫‪6۲ ۵۲۵۷۷ ۵۲67۷6‬عظ ‪. 1‬فص یوم دم فده لصتم م‪2‬‬
‫از عمط ‪۶‬ه جمتامعمد مطه رفع‌صصهت) ص‪, 1‬وناز‬
‫‪ ۲61۳0۲ 025,‬و‪0 50691‬ج ‪ 50591‬عط صد ‪0‬عع‪0‬مدص وععبناهع ‪6122۳‬‬
‫منت مص نع ما والنگه‌بی بمب م‪ 02‬وز‬
‫صممصه وعم‌طلمهه صاظ ‪0‬صهلیجمع‪ 2‬هل عبط‬ ‫حعتانه‌کگنل امتعصمصه ‪0‬‬
‫وتا ‪ 2761‬جوم عاحمعط ععم‌طلمصهد صلن مه‬
‫‪,‬هد مزععحصمل ‪06‬اتصصنا عطه م مفییهءعط‬
‫‪ ۶ 61 6‬وله ععطقه مضه مصونهممتبه[‬
‫قز‪ .‬دیص حصلط ‪0‬صجاجمع‪ 2‬سل مطه رفععاعط)‌صول‬ ‫‪۰0‬‬
‫‪۰0101‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ 6‬صا عصت‌لمدهد حصاط هم اجننعر ‪ ۵‬رعصتصمع‌ع‌بناط ‪ 2‬قمع فقط عمط ]‪۳‬‬
‫مووصند ‪ ۶1‬غقطس بر مان ‪ 2‬ععیز ‪1‬‬
‫‪-‬‏‪ ٩۵16‬رقصمامامده عنحجمجمعی مفلمرفع رقتهع عبام؟ بو معط او[‬
‫وتمطاتاه مطا ‪ ۶۵‬اتلمممووم عمط واصموعز ]‪1‬‬
‫مج ‪0‬صه رعمعلم ‪ ۷۲‬جوز آمزعم‌فحد عصنامد مج عاممع‪02, ۳۳‬و‬
‫هرز عزومع عطا ‪ ۶۵‬عسستاعنم ‪ 2‬ممبلم ز ‪2 1‬‬
‫طاوجها لاب منص عم مه علهعهموعل ععه وبعه‬ ‫‪2‬ص‬
‫‪ 70‬عیاجب[ع(‪( ]1‬‬
‫رعتصن وطلفعط ‪ 2‬عمن‌صه‌نمعری موز غنصتا صلنظ لمصمتاعآ مط]‬
‫‪ 2‬بجع و عحقطا مصلن ‪0 2‬ص صع را‬
‫‪0 2 ۷‬ص صومی ‪6۲#‬محه مه فصهاص صمتهعتصرهعیه مطة مر رق‪ 62 665‬ر‪001‬‬
‫رطوتتناه‌افصصه جهن ود فقطا رنه‬ ‫و عقطا‬
‫‪ 6‬رعاعاصی اصی ععص ‪ ۲۵6۲, ۷۵۱ 07‬عتهنرود ‪ ۶۵ 000,231‬ععاممم‬
‫امصمنووعمت صقطا عصتاوم‌ه‌اهد ‪6۵۳‬‬ ‫فط‬
‫‪۴‬لذباط صععط عقط رعتعلامت ‪0‬صحامع‪ 2‬هل( ‪ 6.5‬غعمی طعنطه رعصنل‌لنبهط‬
‫و عصنطا صنه‬ ‫‪0۳ 022‬‬ ‫‪۱‬‬
‫‪6120 2 ۲6۵721‬ممصمعع‪ 2‬ما‬ ‫‪۰2‬‬
‫متام ‪ 6‬ترحصمععت هرذ ماع‬
‫رون‬

‫‪ .‬افظ عمط ص هد فان ‪ ۶۵‬بپتاجه‌دمصص فط ]‪1‬‬


‫موه ‪ ۷۷۱‬صذ ‪0‬ع‪۲‬مع‪ . :16‬فقطط حصف‪ ..‬و‪681‬‬ ‫بش‪۲۸۵۱۲۳1 ۳۳۸ ۸ 100 ۳۱‬‬
‫تممنالمزهر ملق ‪ 2‬رعصه‪ ۴‬بانا نوتاه رفماظ‬
‫رعجدمک عحملط ‪۵۳1‬‬ ‫فطل اج توعباه ‪ 2‬ود ‪0۷‬‬ ‫‪۲] ]۲۳]۱۲ ۲۱۱ ۳۳1 51۸‬‬
‫‪۱7111‬‬ ‫‪۰‬‬
‫‪ ۷۷‬رعحصنا اصهعم‪۲‬ظ عط ‪۵۸‬‬ ‫عحصلط ای‬
‫اش ‪5۲۸8‬‬
‫صجتوگ جرد ملنطد رکاذ صه هام تمحر مه‬
‫‪" 4‬رععمم[مزنه ووع ور ‪ 6۲6‬فصصام‬ ‫‪۰‬‬
‫‪ 0‬معلناً ‪ ۵۱‬رسعنه ‪ ۶۵‬توص نام مر‬
‫مه ما عطلنا ها رعصل وطلحعط ‪6‬تمجهد ‪662۸2‬‬
‫و‪02 80۳‬و رمصمذ‪ ‌0‬نی معط عم ب‪6‬ت‪1‬دنعصهحروع‪۳‬‬ ‫تدم لمنموندم عطق صذ سوه مه ‪ 1۱‬تمه‬ ‫کمعتص_عط ‪ ۵‬صچجدد طقبامط [‬ ‫‪۵‬‬
‫‪ 606‬صقن عباظ! عاظ طه ععقط ود مطما‬ ‫‪ 2‬م‪6‬صصصصهتومتم اجتاوع معط که صمتامیی م‪2‬‬ ‫قطا روعتتهعصمصصیهم همه «صهم‌جصمم فنظ وه‬
‫مز‪ ۱۵۷۲ ۵‬نع هصتاجهو‬ ‫دمص‬ ‫ب‬ ‫لمصمته‪0 ۵‬تنط‪ .1‬عطا ص‪ ..‬توتهاصه‌صننمول‬ ‫عق ‪, 61۴‬لنه‪ :‬قصه‪ ۳‬رفحصاط عتنشهع؟ عم لبط‬
‫حصلق موه ‪0‬عمنلمتم فقط ‪6266 2۷۷۲‬‬ ‫ممصنط) صذ ععصصه‬ ‫‪ 7‬اصهعفعدم صذ ‪ 611‬جم مضه ‪06۸61‬مرججمی وبا‬
‫"وطا‪2‬ع(‪ 1‬صه علنل؟ رعصمک عدم‪]1‬‬ ‫‪0‬‬
‫مصصمع اهصمتاهه عطا ‪60‬هصص ملد رقطت) با بو‬
‫‪8.‬‬
‫‪1۱۲۲۸ ۲۱۸۱۲۳۳/۲ 1۳۲۳‬‬ ‫ممتایطزداعنق کم ‪0‬ععط و مطما رعصنعط)‬

‫‪(۵ ۸ ۳] ۱۵۲۸۲۸۲۸‬‬ ‫بیط هچ طامبتمدظ فقط رلله ‪ ۷۷‬غمع‪« )6‬و‪۶‬‬


‫جر امبهجدد حصلق عط صذ عصنصوعمو جوم فمقاط‬
‫بتاون مصتمبهعی ‪ ۵‬وعحمط‬ ‫بصه‪ ۳1‬رز م‬
‫عجمک محملط مصرمتنطا فطا ررتاصه‌سستن‬
‫ممتاهعع‪ 160‬مهم عنام و عط از ‪111۳1‬‬ ‫لصحلعع‪ 2‬ها صم‬
‫‪ 00-‬که‌اهصصتای عص‪ ۳‬نها رتتاعبل‌صد صا‬
‫‪4‬صه رلهناوع] ومع منطا ‪2‬‬ ‫صعطا گن معط‬ ‫عطا بعبن معط مه‬
‫هر ومتباطازتاعنک وتهع‪ 2 ۳‬فصصلق ‪ 001‬مان فععیت‬
‫‪۱۷۵‬‬
‫ر‪ 101۵6۳‬معط عطا رهلوودل‪ 21‬ر‪6۲0‬مممصنه‬
‫‪(02‬‬ ‫عطع وذ مطمه تعاس‬ ‫عط تن عمط‬ ‫سولط ‪0‬صملجع‪ 2‬هل‬
‫‪8 6 ۰‬صه عبط ‪02‬‬
‫‪ 28۲0-‬فنظ بط ‪0‬عمن‪0‬مدهر فحصل بباو؟ زد مصصع رئتجدنا حصلدط لقصمت‬
‫ط عصماه رلهتاعع؟ عمط ‪ ۶0‬توص دج ‪0‬عصممهو ع للذه فقطة دمتهونمر‬ ‫له مهن‬ ‫عصما بدا مر‬ ‫وصمک‬
‫صاط عمط صد ممامصمفعت جمگ صع‪2‬م ‪ 2‬زانهم‬ ‫‪۰‬‬ ‫موه ‪ .‬جع ‪ .‬فقظ‪ .‬وعمطجظ ‪ .‬ما‬ ‫‪70‬‬
‫‪۰‬قهصصوتبطن جمر صتهع ‪۸ 1‬‬
‫‪ 2 0-‬و‪ 1‬رکه ‪0‬ذهن‪ 1‬زر ‪0‬ممعتن ر‬ ‫‪ 0,‬عصوظ رقصنطن امطمنمطا‬
‫‪ ۶۵ 62‬توتهتصمصصیتم‬ ‫تممه‬
‫له اطوناظ معط صذ ‪0‬عصمم‌نهو هط للذهه فطل و‬ ‫عصوص عصنصر ‪ 2‬اما رولقع ‪61‬‬ ‫هدز مهد‬
‫‪,‬صمت‌تاه‌ونصی ععط‪0 1‬عوصذ ‪ ۷۷۲‬عط‬ ‫عصتجصمی فحصاط عط کم هد من‬ ‫صتص ‪0‬هصه وصمعتدکظ رعوعصنطت) صمع‌مع ‪3791‬‬
‫تجح واجعه عطا انم ‪0‬عصع‌صمی ور عذ رقرحل عوعطع جعل‌صتا ام مت‬ ‫ند فصنه)‪1۲‬عخ‬ ‫‪۰‬‬
‫عم لاه عبتامجصممل ‪ 50291‬عودصزه ‪ 2‬لععفتءمو رتوسطصی عنطا که‬
‫مه؟ صذ فقط صجمورصی ‪.‬ووص‪۵‬‬ ‫عم‬
‫‪ ۲۵۱۳ 262-‬صا عصناً طعصهه چم عصملج فمعتسمة که وصععنمطة اتتقط ما‬
‫حع‪ 5‬م‪.‬حصنطن) ‪10‬صماصتمصد صر فص ماع ‪ 2‬منیا‬
‫‪,‬صهط دم وه[‬ ‫ععطاه ‪0‬صه وولصهبه مصتاتمصه ند جع آوته‪۷‬‬
‫‪ 6‬مومع علعن متعاهاعمص عامطاما عفطا که هط وز ‪ 1‬علصنط ‪1۳‬‬
‫عط آه بمصیر متتحصدیل‪ .‬عطا‪ .‬ان لععل‬
‫‪.‬تمصع صذ فصصاط صت ‪0‬هصمت عط جم مصتاصه‌صصی رنه تما‪ ۵‬وه‬
‫مه رصعاصنهصد ما ‪ ۶۵‬فععمللت ‪0‬صه عصما‬
‫وصتهط رهتله‌تاعظ ‪0‬صه‪0.‬صعآوع‪ 2‬سعهل‪, .‬عمعوط عصتامم‪ 1‬وج ‪6106۴۳‬‬
‫مصمن اوعد عط عمصته صمتهمهااج تتعطا‬
‫وصلط عمج عسطحعانا صا امعم عطه مه علموط عصتمع مه رلعاماموز م‪. 5‬‬
‫حنط) حصرم وتی‌لههه حصاق برد مهم فلز‬
‫‪,‬عصنوننه لمصم‌ناجه فصق‬
‫‪ ۰0‬عصما صذ معصعنبنه ‪ 2 6017۱‬وزج ‪22‬‬
‫ما‪۵۳‬‬ ‫عز عظ ‪ 2481:‬صد هصمامع‪ 2‬ها صد تیه وبهم‌دامبوز و‬
‫ممتامتی‌تموره نحه‌جم فقط عمط متاطنم معط[‬
‫‪-‬ماوصه‪ ۸‬هم مصه رئله‌عصنط ععه‌صهلمع‪ 2‬بعواظ صمتاه‌هعصعع طساو و‬
‫ملظ عسبتامع؟ میج عمزعهتصه‌جصنهمل او ‪۵۲‬‬
‫روصم عطه کم عللیاها کمعجم عمط مه وه رصتعله ممتججو؛‬‫حمتنصد معط و‬
‫و‪ 690۳ 12۹‬روافتایه فدلصنهده بر ‪0‬ععنا‪0۵۶2‬‬
‫صه] ‪221‬‬
‫‪6‬عصفطمی همع ده معط ‪ 02‬عتعطع ‪0‬جن‪2‬‬
‫کاصهعتحصصصصد صعه‌مهصبی عطام گم عبتدرد صنه معط فقظ عععط ‪1‬‬
‫‪ ۲‬ععتطا اعجم عمط متس فطل همه فمعلز‬
‫عط م‪" 1‬هصنم‌ه؟ مه ‪0‬عحتعععل عماموظ صمنطها روتمهز اصععع هر‬
‫‪701‬‬ ‫‪۰‬‬
‫ممتاجلیرهص تجمه‪ !۷‬ملطاهعته ‪ 2‬وز عمط وولاهصمتنل‪0‬ه ‪, .‬عتتالیه‬
‫حمناصهااه مصلعمه‌مصا مصتامعهطاه صمعا‪ .‬قظ هی مملم‪ .‬ه‪۷۱‬‬ ‫ام بو معط عصمو مت صلق م‪۲‬‬
‫‪ ۰۵‬نامز رم معط اقا فطل صد وتم‌همه حصا رمع‬ ‫عص عهصتاهدظه حمعی ععماً همعط صذ عطخصمصر‬
‫عقط) نصا حصلزظ تهممزیجا معط بو ‪0‬عمبن‪0‬وتم ملظ فطع ‪ ۶۵‬و[‬ ‫تفاحی ععوظ‪ 1‬روعصصمع معط جم پنهتمه‌صنهول‬
‫‪ 61‬و‪ 621‬طا رلهناوع عطا صز ممتاتاه‌مصمی حول ‪0‬عاجعععه امظ ‪۵۷۱‬‬ ‫حتصة صه ‪ 62‬وعمهیر مع؟ عم عط ذ ‪0‬صه رقم‬
‫مطا اتمه‬ ‫تمه‬ ‫معط بم صم‌تللنطنم؟ ‪, .‬رنه‬ ‫‪ 2‬راون‬ ‫تام‬ ‫‪ 72:3 6‬عفد صلق عصمکا عصملط رصمنعی‬
‫معطه ‪ 1۳‬مضه رععصنمد ‪ ۵ 03‬تونهاصهر‬ ‫تحص ‪ 99‬ه وناز‬ ‫‪ 66,‬حصصلق عجمصد مه عمط عصتمنل‪۵‬جم‬
‫‪ ۲۸۲ 0۲‬در‪۳‬آر[‪(۷۸۲ ۳‬‬
‫‪[۴۲۳1 )۳۲۱/(07 ۲۲۲۲/۲‬‬ ‫‪۲۵۸‬‬

‫عطا‪ .‬رصمصصون ‏ صوو نز‬ ‫تمطد ععمط ماه‬


‫"عون عمطصصتا ‪ .‬مصاد‬ ‫‪ ۲‬مصتاه‌مهم وا‬
‫گ‪۶‬ه طعتا عمط ضا عصمومط‬ ‫رد‪ 601‬ص‪ 1۷۱‬عط‬
‫مط ‪۶‬ه عصه عصمصد ور‬ ‫علحتصیه اجه‬
‫مصحتطی ][‬ ‫‪:‬‬ ‫‪۱‬‬

‫‪0‬‬

‫‪۶‬بارا‪۳]1‬‬ ‫)‪۳‬‬
‫‪ 6‬معتانآنم‪2‬؟ ماما جبهعب عبمنعم ص و‪۸‬‬
‫مر ماعتلمصسمز اعمیم بو ماطدانه ‪۲2‬‬ ‫‪0‬‬
‫عتطلد‪ .1‬صا عماعمنمععط ادبتای؟ معط ‪12‬‬
‫‪4 ۶۲۸, 66 ۶0‬تصعصصد[‬

‫را‬ ‫رط‬
‫‪۳0۲۲۲‬‬ ‫‪۶‬‬

‫‪ -- 631‬تعطاعع‪ 60۳.۵1 01‬ععنط ‪[۷01‬‬ ‫‪5‬‬


‫عتعباظ فصد ‪( .‬خطوند) جم‌عصصا مدا اه‬
‫عصط معط م‪ 1‬ها عطاء‌وم) غعع طمهع ‪[6‬‬
‫هچ دم تصملته عطا ‪ ۵‬مصعتععصی عنجا و‪۲۳‬‬
‫سا ‪06۲1026۲‬‬ ‫‪۵۵۵۵‬‬
‫‪۳۱‬‬‫رح‬

‫دراه ‪۱۲۷۱/۳۲۳0 ۲۲۵0۵۱۹۰۳۱۰۳‬‬


‫‪ ۲۲ ۷‬ص‪[۳1۲ ۱۳۵‬‬
‫‪۱1۳-۷00110۸۸‬‬ ‫‪۳۳‬‬

‫عط‪1‬‬ ‫صقیطه ‪۳ 1‬‬ ‫حصمتمهمم‌اصا‬ ‫صلز‪۲‬‬ ‫‪-‬وماممعه هام‪۳‬‬ ‫نمی‬ ‫زا‬ ‫و‬
‫تفیگ صه‪ ..‬متام صا اعو فحها آهبتاوه‪۳‬‬ ‫‪ ۲۲۵۵6۲ 01 6‬فعم‪ ۲۵0۳۳‬عفن فتم‪7‬تلع رتافتاه‬
‫‪ 41-‬جح ما وج چم چم [[‪0 6۲۵۷۱ ۵۲۷‬ص‪ 2‬م‪32‬‬ ‫لدععد عطا ع‪۲0۶‬ع‪ ۳‬عمصمنل‌سنه القا‪2 ۲۳‬ب‬
‫‪-‬عتصهعته عطا فقطه آهبتاعع! ‪-06111‬صمتامه رح‬ ‫‪ 720-51‬از ده ‪06‬طصیاه[ ‪0 601 ۵‬عهص‪۷۷‬‬
‫آیاگووعممناه عتمصهه وه ‪ 1۷‬اگوی مه وته‬ ‫صمنا‬
‫‪ ۳‬فد صقط‬ ‫‪۰‬‬
‫‪60-‬صرنا عمط رتوجمتصعهی عصتصهون فظ]‬
‫و‪ 6521 526۷‬صبقط عصته‌ااناع موع‪ 1‬باطاجملص‪2‬او‬
‫ومنمع؟ عطا ‪۶‬و معصه‌وداه عمط مه عبت «امزمو‬
‫‪8‬لینمی مدب رطحتو‪ ۳‬فعع‪۲‬ح رطمتاهم ‪12۵۲‬‬
‫لمیفتا ود «جمصیی فطا هم متفمته ‪۶۵2‬‬
‫مااجهاه عصتاز؟ ‪ 2‬و‪ - 27‬وفعصللذ که عفننهععظ‬
‫‪ ۲‬وف ‪ 6791‬تقطا عصتملنعی احتناوع؟ معط‬
‫قمع ان چم ععصمی‌عتصنمهد ‪ ۶۵‬بقع ‪ 2‬رصه‪[:‬‬
‫‪۷21:‬طوظ عط تعلصنا‬ ‫‪۰‬‬
‫‪-‬عنونصع‪ :‬صمبو عصه ‪ .‬وخصه‌اصصا متوه]‪۷1‬‬
‫و‪ ۳1‬صز عمج نگ ‪ ۶۵‬ععدع‪7‬ب زاگ آه عقصهم‬
‫‪ 06۲ ۵ ۰.‬فقط ‪ ۶1‬غفط طد عون ‪ 2‬و‬
‫‪-‬تعاصه هیک ام عه عصصمو ها ‪ 060‬تموم‪51‬‬
‫امه گ‪ ۵‬موز رتع‪7۷60‬ظ رصان عط) رعصنصنهه‬
‫صمصت صهتصه‪ ۶۵ 1‬هر ‪ ۵‬وز مطمه مصمتوصج ما‬
‫عصنصعوه عطا نیعم صمتاجمعع‪ :‬معط[‬
‫‪ 2‬طازه بجع مفصح تابن مه ممتاهاصووعرم‬
‫تمصمتمه لمصونیم‌صتاعن هم انامصتنط‪68721 .‬‬
‫‪0‬و‪2‬‬ ‫مناتلمممعیعم [جممتغمصعص‬ ‫[[‪۵۷۷‬‬
‫آمصمن جهن ‪ 004‬ولجتامم؟ عط ‪۶‬و ‪ 001‬وتان‬
‫صرح ‪0‬صعااه ما عصن) صد ‪0۵‬تنج مق فافمباه‬
‫زره مط [‪1‬ذ ومد عط‬
‫عقط ‪0‬صد وصتوعتمه قوس ما جمعوم موی‬
‫عظ وع‌وتصمعره [وبتامع؟ عط‪06 .‬ممبمتصز‬
‫کذ روععصا ‪ ۶۵‬ووینجعع عصصمی م‪ 6‬ماه ‪0 ۵‬‬
‫ر[‪ 62710۸ 2۷۲‬رتماعع‌تنل ‪0 061۵‬وصهزو‪۳‬‬ ‫کاس ‪۶‬ه عاعندن]‪ 0006۲66 [۷‬جهن ودتامم؟ عطا عبن مصنلزوهرظ‪۳‬‬
‫لفصمتامصعنصآ مطا وه مهد ‪ ۵‬قهتا مطم‬ ‫ر(عصصیی) ‪4‬مطاطد‪0420 ۳‬سطه]‪ ۷‬رمسطلیت ‪0‬صد‬ ‫‪ 5۵۳۵‬عمجم‬
‫‪2‬و‬ ‫از‬ ‫معلش ‪6 )۰(0۶61‬عصنصهظ ما‪ 0‬رتماععن صم‌تمصش ‪0‬عامه از‬
‫مدز ‪ ۷۷۱‬عطه ‪۶‬ه نطعنا‪ ۳‬معط ‪ ۶۵‬ینمی عط["‬ ‫ت‪ ۵۲‬رلجممهی‪-‬رماعمع‪ 5‬ودحوظ‪ !۲‬آدبنامی؟ عند مسطءنم عط مر‬
‫ص‪ 2 01‬بوط مج ‪0‬عصتصررعاعل مج [زذا عم[‬ ‫‪۱‬‬ ‫توبوه ‪ ۷‬مسطهظ مماعه صحتصع عصنقمع‪0 1‬صد رصح‌د‪0‬م‪ (۷‬نمه‪0]۷1:‬‬
‫‪66,‬صنامی ‪ 01‬مم وناز‬ ‫(طهتد)‬ ‫لک‬
‫توس‬ ‫عص تا‬ ‫ش‬

‫‪۱‬‬ ‫رصق ‪:‬ورک‪۵۲۲۵۳۲۸۲۲۲۱۳٩ ۸۴‬‏‬ ‫دمص[‬

‫‪"۱‬‬
‫‪۰۵۱۲۲۲ ۲0‬‬
‫() ‪, ۵۸۲۷۷‬زرا‬

‫تاعصصمگ مک رات اعها صومل‌عصصا رمممصهاه بدك‌سبطاحه‬

‫من‬ ‫موه مه ره فمهع هبو‬ ‫امعم طمصم! یاهع عمط بو فحصلز‪2 ۳‬‬ ‫‪6.‬ص ونط جه ال گم علمعجرو چ جه بل ه بر‬
‫‪82‬ظ‬ ‫‪2‬‬ ‫رامعم ‪-‬صممجه‪.‬حچ بامطاج طعصبیط‬ ‫‪ 5۳5 ۵‬عظ‪ 602, .1‬قه‪ ۲‬بودم‌افنط مصلن ‪0‬ص‪2‬‬ ‫حطهای ‪ 2‬ود ‪0‬صح وه "ععلهع علطبامل؟ فط ]‪1‬‬
‫‪-‬عصصی تودتحلط ‪0‬عصهه صقصد م‪0 11‬عع‪-2۶‬ودهط‬ ‫حعنط و(‪" )6291‬وه هد حور[‬ ‫منت ‪ ۶۵‬عوط وعنصم من صد هار ‪0۳21‬‬
‫عصتط‪0‬عجصورمو قط رهتهو عطظ مصهجد ونط‪ ..1‬مصمل‬ ‫‪ ۶‬عصه هد ‪ 02017020‬صوور ‪0‬ععنتاهع؟ موه‬ ‫جح مان عمجم قصو رفظ رجمل‌عصه ‪1‬‬
‫عصندطعمهمه اقط ‪1‬‬ ‫‪ 60 2‬ها باه مس‬ ‫هجممعه عط‪ .1‬عععصه‌هعممره صلن ءفبز حقط‬ ‫حباو‪ 76121. . 1 2 65‬ماوت عطع ‪0‬ععمافه‬
‫‪,‬تفع ‪0 .‬مطمهمتمصره ‏ فقطا‪ .‬املع امعرع‬ ‫ر(‪" )6291‬صه مصمتنه فطز؟ وههه‬ ‫من‬ ‫عمصه‬ ‫روصم‬ ‫و‪1‬‬ ‫"وود‬
‫کتعع ‪ ۲۵3‬بامطاج ‪.‬مصتام‌مص ‪ .‬تماند ‪ .‬وقباط [‬ ‫صع عطا ‪۶‬ه عصم وج منم که لامملتمصرز‬ ‫وصلودمرصه‪ :‬ج عم مصنورعهیی ‪ .‬رطمل ‪[۵802‬‬
‫بل عللزبم‪0‬باهن امه فط صد هصتصرمگتوم‬ ‫ود ‪ . 0670110‬رجهع فاقطا ‪ ۶۵‬فه‌متاامام افعط‬ ‫ر‪ ]6606‬طعنط ‪ 2‬هن مرمع رحهعطو ‪۶‬ه ‪0۳۲6‬‬
‫هه زاجم وتججمه مج ره‌له‪ ۱‬عنط زا واننام‬ ‫‪" )۰(7291‬واصوظ هومر[؟‬ ‫ععصع عطع صد لتق چ جم هیا عبط غعع مه تراهم‬
‫موه ‪ 06026۱‬باصعل‪0‬باه ممل‌عصها رلاه‬ ‫‪۷‬‬ ‫وبههمحره ممل‌عصضا مه عممتاو مط‪1‬؟ مزر‬ ‫ساباح‪-‬طونط عنط ‪۶‬ه تحمط قطا عهفمه ط‌نطه‬
‫مج تهاه آهصماحصممتصد ‪ ۶۵‬معمصصزم‬ ‫‪ ۵۱۸۵۷۷۲ 2۷۷۲ ۲, 6‬ط بعنقامو صوتعاعظ ‪ 2‬و‪2‬‬ ‫و ‪«۲‬مص عتصوعمل قط تقط ‪۷۷‬‏ ماج ‪068۵2‬‬
‫ر‪6‬صزمتای ‪ ۵۵۲۱‬رصم عمط هه صرق ‪1‬‬ ‫‪ 2‬بلج طلت عنقامد صحصعع) ‪ 2‬مععتاوم‬ ‫‪ 2 00۳,‬حصم حصنط هصزهه وز لتق عمط ععطا‬
‫‪-‬همک رصتامرفطت ها حوح ج مه ده صملع‪[2‬‬ ‫تا صد ‪06‬تبااحرمم ‪ 9‬مه وله رتع‪600‬ظ‪8262‬‬ ‫حطعط برعتاط ‪ 2‬ماج ‪0670 1661‬صبنط ‪7۵‬و ‪۶۵‬‬
‫‪ 0701,‬ل‪0‬صه ده‬ ‫‪ 0‬ایو عصتمل م‪۸‬‬ ‫فد ععععظ ‪,‬تمصع فط بر‬ ‫صرح لمع‬ ‫‪712۷۲‬‬ ‫‪۰‬‬
‫‪-‬ع موم ععها عطا رتععصصعگ ‪ 02۲۷۱‬م‪ 1‬عتعامع‪۳‬‬ ‫‪ 0‬همع طاهط‪ .‬صحصصعع) فطع م‪4‬صه صملعصهب‪1‬‬ ‫‪ 0‬ععتتا مم‌عصمیا رتته‪-‬لته صد مدتآم‌صهر[‬
‫‪0 2‬عصعزه عط رتجممصمه‌اند بملستاحو‪. .‬مدز‬ ‫رومتتمموظ‬ ‫‪ 2‬وعمصممعه صحصصصهت عطا عمط‬ ‫‪,‬لتوط عطا عم عومم‪ ً1‬همم فنط تحعا‬ ‫و‬
‫صمنج‪ ۱‬ءعتزظ طاز عمعصی ععلامل صمتاانمه‬ ‫مد رجدملعصها‪ .‬مصهج عصمای آهطمتووع ‪۶۵۳2‬‬ ‫‪",‬لها عاوتتن؟ یامه عنظ ‏ ععصمم‬ ‫‪ ۶‬ام‬
‫‪ ۰۵۷ ۲۵۶ 2‬سعز معطم‌دمهو رخصهاوتووه ونط و‪1‬‬ ‫‪ 1‬اوه ‪ 2‬لها ها فععبنهم عط رطاععتط‬
‫عط حصمطوه زا غبادا رصهعه بع‌بعد فقط عط تلع‬ ‫بط ومتل ععماً عطا قمعو عظ ‪۷016,‬‬
‫هس عطه هصتسنل ویمااع‪06 1‬وصههمه‬ ‫تما‬ ‫تطصا ما ععمع عط علمحظ ‪,.‬تماعتهمد تصععمل‬
‫‪ 6,‬فصن فظ روم‌تباممب‪ 02‬فیمتهانط آهتمبمو‬ ‫متام مد بو قذ فقط غعمی عطا عسنصمه‬
‫صمعصصا ‪ ۶۵‬وععممنوتصت ‪4‬ظ[‬ ‫و‬ ‫عم‬ ‫‪8‬صح صمناط ماما معط ‪ 69001‬وبهع؟ ‪. ۴‬صصنط‬
‫عصصی ‪ 112 01۵۲۷‬عمط طانه غتعناحرصز فنط قها‬ ‫الا جمتغیه وم عط‪ .1‬بامم‪ 2 ۶‬وم وومتل‬
‫‪ ۶‬ناه ره ونط غطمنمطا صتاحرحصت ت‪ ۵۲‬تاه‬ ‫متام وعامم‪ 1‬صتجعج عط غعوعنت سا ‪.‬ع‪01‬مظ‬
‫طمبمتطع ‪06‬م‪۶‬گیاه ممنهمک ‪,‬عصمت‌مباژه غطوتا‬ ‫ونط صز نوتمه عصوعم ‪.‬تاو حرمیت فطل عبط‬
‫عصصه‌ععبه ‪۵‬ملب ‪ .‬رفلتط بللدعزماو صفطا‬ ‫‪۰‬صنصه غجهممصود رسماماو‬
‫حملعصها عباظ ‪0, .‬ععصی ان مصفطع‬ ‫‪0‬‬ ‫نحص عط) عصنل‪ 2)۶2‬ما معط وعمع ومل‌وصه [‬
‫رومتانوه‪ 702‬طمنامتطا‪ .‬پرجیه‪ ..‬فنظ‬ ‫ای‬ ‫‪ ۶۵266۲۶. ۶۵۷۷۲ ۶۱ 0‬رعرطاصه‪00‬ناو رصع‬
‫‪ ۶۵ 00۶6 0‬حلعط عط طز لدم‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪.‬عمنم‌اعتوعد تفص قذ‪ -‬جمعه‬ ‫جح سمل‬
‫میا م‪ 1‬متا معتصصمی ص‪ ۵۱‬هه صه ظ‪1‬‬ ‫‪۶26 11‬تم عطع ‪ ۶2‬سمل ولمم عط انوم‬
‫عنوعدط عمط عمجم طفزه تعطاه طمعم‬ ‫‪-‬ع‪ 6‬عط تمم] عاساهعطاه صا محصنط عصتاته‪2‬‬
‫موم( ‪0‬صه همعط رعللدتاهنم تعطونط رفاصومر‬ ‫طا‪0‬ط طازه لنهد فطع عم وطجه ‪2۵2‬‬
‫وس‬ ‫‪10‬هام ممل‌عصصا رحتعصی عطا اه "واه‬ ‫حع [‪2‬ط عطا وله ووند معط معط[ ‪,‬ع‌صقط‬
‫یی ‪. . ۵۲‬بلمغمعنلع‪ 0‬مه ب«امملد ععصهمو‬ ‫‪۲6‬عصحطکنه ‪ 2‬عبط ‪ ۵۷‬مه معا ‪ 0۸‬فصع‬
‫هصنصهد عنط ‪ ۶۵‬ولممطا معط ععو بللهم‌تامهتم‬ ‫عومطنب «‪0‬انطمصفصک معط رجمل‌عمصا رد‪۲‬‬
‫تمعن بوصتا ‪06۲‬عاکتع‪ 1 6۳‬ق‪ 2‬مقصتصتنه‬ ‫صذ ‪۵‬ممسحولام صذ من ر‪ 86‬مهس اند رده‬
‫‪ ۶‬مومتااتت ‪ 2‬و‪ 2‬حملعصها‪ .‬عتتافقعاج ‪۵‬‬ ‫‪ ۶‬جمتووم‌جمصد ماطاتله‌صد صه عصنجمع‪ 1‬رفوو‪1‬‬
‫‪ 61‬هط ص ‪.‬عصمتامجر تصعتتععط رعصنان‪]1‬‬ ‫هم عطمتاحتعصهع عستیبط جوز متصعع عتمعمی ونط‬
‫‪ ۶۱‬ایام عظ تععصجل عصه‌تاه ‪۶‬ه‬ ‫‪0‬‬ ‫‪.‬وه رالد ‪ ۶0‬دمح رصح عتنصل‪ 2‬ره‌عنه‪۳‬م‬
‫‪0۴‬‬ ‫‪1۷۲۸۶۲ ۸‬‬ ‫و)‪۶‬ز‪۳‬‬ ‫دز مصتاه ان که تب‬ ‫‪,‬و‬

‫‪۹‬‬

‫جوومععستلع‪٩‬‏ مط]‪1‬‬ ‫وهطوی؟‬


‫‪] ۰666665‬فتن ص‬ ‫‪ 11:‬صد اعمصدظ ‪۸‬‬ ‫‪ ۶:5‬م‪1‬‬

‫معط ‪ 00۵‬طمنطه رحصاز‪ 2۲6۱۲۷ ۴‬مهس عمط‬ ‫فط ‪ 01‬هب تطوند ممتاهعتصعهعته صمتامنال م‪2‬‬ ‫همع للم عطا ره‬ ‫‪ 6661 0‬وا تحوصنمطو‪.‬‬
‫مصیامد طعصع‪-1‬عتبااجمع؟ مهنصه‪ 1:‬عاطجامه )ور‬ ‫‪1656۲۳ ۰6‬‬ ‫عصمص ‪, .‬صمتعمتلمتهر ‪ ..‬همم ‪ ..‬ملهمو‬
‫تاجن عطامصهد معط عم زتمو عط مه حول‬ ‫مینک ق‪۷۸۲۲‬‬ ‫تیا بزاتانمه امصتونده و‬ ‫"تحص ءتهها‪ ۷۰‬معط صد اصمصبععه ‪6۷0۳2 2‬‬
‫مرف ‪,‬رز‬ ‫وحطعییگ لذ‬‫‪.‬ناه حصتمای عفط‪ "1‬ص‬ ‫عت واذ ما نام ‪ 1 06۷۵۳‬رصتامتع فط ما ‪06‬‬ ‫‪2۳10.‬‬
‫واعطق هط ‪ 2‬مج ]‪1‬‬ ‫تمعتصطمعع عطا عم ت‬ ‫فص ملنطم ر‌حمظ رتمک معط دم صمتق‪ 01‬موز‬ ‫اعط عطا ‪0‬عصمعصنه‪ 1‬عصلط بانج مععط [‬
‫‪ 6‬ما غز ‪0‬ععنی اونهه جوم صرح و‪6‬ووع‪۵26۲۷۱‬‬ ‫‪0 20716910 ۵‬تصعصصول ‪ .‬عاططله‪ ..1‬اصهومزهر‬ ‫[هلمعصصوری صهتصهیا فصتللباه فص فتاه‬
‫ماه معط وم من عببانه؟ ‪2‬‬ ‫مینک ‪.‬عنو معط هم امعم‬ ‫‪5 5۳ 5۵‬‬ ‫فطل همه وتوتافنل‌دد‪ .‬صلظ‬ ‫و‪6002‬‬
‫ر‪4 ۵ 6 ۵2006511‬عوباهد مهطفییکزر‬ ‫مر ومد و ند رکفم‌تامنلعه عطز؟ مه‬ ‫‪۲‬عوقد رول‪2‬ع‪ 1‬متاصجصمد فطع مضه طفهزم(‪1‬‬
‫وس ونط ‪0‬صباه؟ هم ده مه ‪0‬ص‪ 2‬رتع‪۲67«0‬ظ‬ ‫مه ‪ ۵6۵90۲۲۵۲‬معط‬ ‫"رمک عزنط‪ ۱‬ره‬ ‫(فعامعبل‪0‬ع‪ ) ۹‬دتامصص‌اماه]‪(۷‬‬
‫منعووه‪08 ۱۲‬ص‪ 2‬ک‬
‫عفن ‪ 2‬ع)‪1‬ووع‪ 1‬رطع‌نط حصلزط عوظ متلبااه‬ ‫ماه وجمامعتنل تمعممنم فط ‪ ۶۵‬پرصهددد ‪0‬ص‬ ‫‪1(2۰‬کصرنهطگ؟ ) عوجر‬
‫‪ 2 12۶۷‬وه امه م‪ ۸‬سنوی فقظ وج فتاوتا‬ ‫جعیمص‪. ..‬ععصصه صد نا که فطمتام‌نتل‌‪۵‬زم‬ ‫و‪ 1۵۱‬صز اعبامصحظ ‪ ۸‬و‪ ۶1 2۲‬غباظ‬
‫‪-‬ا‪66‬تن ‪۴‬‬
‫مه بجع طمنطه‪ ۱‬رتتهنتجگ ومصفتا برد ‪06‬‬
‫(تحححصمظ عم) ‏ ماتووممملاماط تفت فطا‬
‫‪2‬‬ ‫صح ‪0‬صج بعع‪0‬ط عنم ‪61۷۷ 2‬‬
‫ممنامعبم‪ :6‬عمط ما «للفتمعمجه) اعد ‪6۲2‬هدام‬
‫رفصمنععد لمصهکص عمط ‪۶۵‬‬ ‫مومس حصلظ معط (‬
‫‪ ۰2۱۳‬عط ی صصماونری عصتالژه‪-‬هاه عط با‬
‫نمه‌عطم‪ ۱‬لنز‪ 2]۷‬رتععکصی «[‬ ‫‪6‬‬
‫‪ 61‬بوتمب ‪ 2‬تفص تام ‪06‬تمع‪0۵۵60-‬‬
‫صحتصحن ربعم گم خجمو ج رکصهت ع‪۶۵۵۳ 112۲2۳‬‬
‫مم عنط مقط معط مطع طم‌نط ‪ ۲‬ظ ‪81267-0621‬‬
‫معط بللم‌تممط‌تقصه عصناطصنط جر ومع‬
‫صقحصبط وحل‌ومبه کم ند ‪ 682‬عن‪ ۶۵ 1‬معتژو ‪2‬‬
‫‪1۵‬‬
‫ناش‬ ‫معلع ‪ .‬مهس مه‬ ‫روص‬
‫عط که عطعزاظ م‪ "1‬وتحصمطه مد زا‬
‫قط جوز عمجم بانج مه عصتااهه راممطاطم‌صب‪۳‬‬
‫‪6611-‬عصز توص رعامتتهو ‪ ۶‬غصعصصممله بو تمه[‬
‫‪ 6۲0‬مط) وج صلق فط‪, .1‬عصتلممه صصلق اهنت‬
‫هجو خبط ععنه لمتععصصصی ماطهاء‌نل‬
‫که نایع؟ [مطمن حصعفصا اج و‪01 6۲065 65966۱9‬‬
‫‪ ۶۵ 2 69۵۵6 0‬عصنوعدم عطا ‪۶‬ه ماه ‪61‬‬
‫‪-‬طم)ز ‪ 1‬وعغععتم امد ‪0‬صقط م‪0 ۶‬صقط‬
‫و‪6‬تتلن‪2‬؟ اوزهتعصصمت ‪:‬عآموططمصب ‪ ۱‬معط گه عطعذ‪۳1 ۷‬‬ ‫طازس ماطبم‪ 1:‬عط‪1‬؟ عیامصو؟ ولمم‬ ‫سح‬
‫ای [‪2۲‬ناوه؟‬ ‫‪۰6‬‬ ‫‪6,‬عط عصصهو عط هم‬
‫‪۲ 7111‬‬ ‫‪۲۸۲۷1‬‬ ‫‪۲۸/1‬‬ ‫ات که تمد اقا‬ ‫مد هام‬ ‫‪,‬و‬

‫‪0 101۳۴0۲ ۵۵‬‬


‫‪1۸01 ۸0۸1 -‬‬
‫‪[7۳117 ۸۲۲,۲۲ ۵۵‬‬

‫صجطججصه وه[ رظ‬

‫فد‬

‫مدوم ‪12۳‬‬ ‫‪:‬عماع‪ ۸‬لا‬ ‫صمتادتماعع‪ ۳‬م‪1‬‬ ‫هد و‪۲۵ ۵2‬‬ ‫ع‬
‫‪18 ۰‬‬

‫‪600‬مومصصهصتن) م‪ ۲‬عهر‪0‬عدماعصرنع؟ رمع‬ ‫و‪66‬ظ‪6‬نتا‪060 2‬صعنصد عط ‪ ۶۵‬بوصنم عمط آه‬ ‫معط صد مصتسموه فه مومع‬ ‫‪0‬‬
‫ومط‬ ‫وم عمنطهمهد حصاظ صهتصوع‪ 1‬زه ماه عط) ع‬ ‫وعصصتا عطا ‪۶‬ه معمیعصع‪ 1‬اعمماغممم‌نمد فطع‬ ‫اعظ عط ‪. 1‬وصنممه له ععمیمصها‪-‬صمتموظ ‪۶‬ه‬
‫تنج م‪4‬صح عناتن صهتصهع ود ‪0‬ععه‪۵‬وعطر‬ ‫‪ 110-‬ویفص حصاق فطل ‪ ۶۵‬بصن فط هچ‬ ‫عته رعصلط عصتعط عهمه عنطللمع صهتودع‪۴‬‬
‫ومعتلظ جر عصتصصتععظ ‪, .‬نم فصو‬ ‫ص‬ ‫‪211۰‬‬
‫‪39‬‬
‫رج‪2‬حححمظ گه بان فط صز رلصها عمط ور‬
‫تیوه ‪0‬معلمم‪ 1‬طمنط رعصتط‌هصهر فیتمالیم ‪2۲9‬‬ ‫فطل امط رتعتعسمط رقه‪" ۳‬هو نزو‬ ‫‪ 4‬ممننانمع ‪06‬هملفنطورمه عتعطهه ر‪2‬ت‪07‬‬
‫کصهتصه‪ 1:‬عطع طمنطا معذبع ه که فصم‌عتصنصصم‪۳‬‬ ‫محصلق‪ .‬مفق بونعب‬ ‫حصنقله صهه فععطاه ما‪1‬‬ ‫‪ ۰۸‬رتهنصه‪ 1:‬مه ‪0,‬عمماهبع معط بزل‌معتاه‬
‫مها وععه ‪06‬و‬ ‫‪46 2‬طتممصت فقط نی‬ ‫رر‪6‬تتمتدم‬ ‫‪ 2۷ 21‬نداه ‪0:‬نمصرن مه تمه‬ ‫و‬ ‫اصعصت مع‌داینو؛ عطع م‪ 6‬عصمع ‪02‬ظ رتصه‪ 1:‬عنطوع‬
‫ممتت حصصمگصا معجرمهتصا دعماماعتعط ‪ ۶۵‬لمعب‬ ‫هصح رجمامع‌بنل مهو عط مود ‪ 5991‬صذ ‪065261۵۳‬‬ ‫مضه حدم فنط ‪ ۵‬ماو ه حععتمو هه ناج ‪0‬‬
‫‪ 66050۲۲6۳‬راصنا متهه]‪ ۷۱‬عط مصتهم»ص رز‬ ‫حصنطه‪:‬ءداظ بدا (رفهتمطلهظ) ‏ مصتمه‌طنا ط‪*1‬‬ ‫‪ ۲1۷ 2‬رومام صهتصهی؟ ‪.‬بدا عصصرمت‪۵‬ه‬
‫هصنلزممدم لصح نامع تمه فنطا که وبا‬ ‫صتعصه‪ :‬مفطمرهتوعمامدص لاعتم(‬ ‫منصه‌طابه مصصمی مصتتاهعز علممع‌صنمو‬
‫حصحتطوظ عم عفهدا طم‌نهعوع مه‬ ‫رمک‬ ‫و‬ ‫‪ 1 52‬یادا رعغصماعلیه ستعطا له ععصعل بو ده‬ ‫عبامزجته ‪ 2‬قه‪ 9۱‬طعنطه عبتع‌ملهتل ‪80 2‬صه عتفننصر‬
‫عاصصنا منعع‪ ۷‬عط ‪ 1‬مدا‬ ‫‪۰‬‬ ‫همم صا عمهتعبه معط عبنع م‪ 6‬طهبامصم‬ ‫و‬ ‫بمننوملامی معط همه همان معط ‪6 ۶۵‬عبتا‌نصر‬
‫تعحصر عط هد عاصع‌صتتهمننه تممتلنعه عط ‪"1‬‬ ‫‪2۳1۳‬‬ ‫‪۲‬اصعنوملع معقط عصعطمرصصته فط صعط‪)۷۷‬‬
‫عطا صذ م‪ 6 608۵‬انم صهع صد باق‬ ‫رعحصنا‪ .‬عحصقه معط اظ‬ ‫سعص ‪ 2‬رهظ‬ ‫ومه‌تاونل رم ‪0672‬و فقط عط لععصعل مط وعلوج‬
‫‪ ۶‬عمجت ع‪1‬اعت‪ 1‬و معط مفنیمعع رعصصصهتوو‪۳‬م‬ ‫ما ععلثاً ‪0‬تعطه عز‬ ‫ول‪021‬عحومط ععط مغ یاعد‬
‫الط مطا متفاین موس فطع صنه ‪ 6281‬حصفطة‬ ‫متام پزدماه‌طتصا عط بط هو ‪۷۲۵۸ 6022‬‬
‫لومعم ‪ 6۵2۲۵۷۵6‬عطا ‪ 68063 ۶۵‬مهرد‬ ‫عصنلصه باحم‪ :‬فععاطنمعل تعط رطقطه هععظ ‪۶‬‬
‫‪1‬حلطوظ عطا ‪۶‬ه مسخصی لفط مط تاو‬ ‫‪ 000(.۰‬وطلسا وع‌تنای رطهه ‪ ۷۹‬ود مصلظ عطع‬
‫‪ 21-‬زه فاصم تععتایمه عطا رفبتط ‪, 1‬ملع‬ ‫‪ ۵۷۷001‬متکن عطء ‪۶‬ه عام ماقم ‪ 0261‬عمط ["‬
‫‪- 22‬ص‪2‬طع‪ 1‬کز ‪ 06۲696۳‬عصتتاهمه حصلن مهن‬ ‫‪-‬ام‪0‬ط‪ 06۷2۱0 7 ۸‬و‪ 2۷‬رن عم ‪ "61‬و‪2‬‬
‫حدم لمتهتتممورصه رحصاعسعه ‏ و زلعمه] ‪(۵۲۷‬‬ ‫مرمع مق رتمرم) دوه رمطم م)صحوعگ صتمووم‪1۳‬‬
‫‪ ۰۵‬عمط طقطگ ععف مه صمناهصموجی عطة‬ ‫‪ ۶‬حمنامعتنل ما دنه امه امنام‌همتنم‬
‫اصهاعی اعع‪0‬اه عطه فعتصهم‌صمعع‪ 2‬تحتمطه فنط [‬ ‫‪ 67670۱ ۵‬رده مع لنل ‪2‬صجدع‪ .۹‬ملظ معط‬
‫م‪ 0‬نر‪ 2‬ملق طاعصع‪1‬ءسننمع؟ صمنصه‪[:‬‬ ‫«حطححمظ معط صز علمعصصنط عصصا آممنهه مقر‬
‫‪-‬عظ تبفص‌تمو‌صه دا عفد رتماعظ صصلز‪۲‬‬ ‫وتماونط صهتصجعا صم ‪0‬ععجط له رومنلبتاه‬
‫عقطو) حعصحبظ عمامع‌ن ‪.‬صهتصه‪-1:‬صهنصم‬ ‫طعطه عععاظ رتدسملع‪ 6۳‬وه طمباه رصععع‪1‬‬
‫‪(212‬‬ ‫‪0 2۱[-‬صه تاتع‪1‬؟ ‪0‬صه صتنطگ ‪0‬صه ««محتومطلز؟‬
‫‪ 0‬حوض نر‪2‬ظ مصتده‌امعد ام لدم معط[‬ ‫وعمع ناد عطه‪0۵ :‬عب«مزصه عصمص طمتامطاه رصتام‬
‫سا صا منوم صح وه ممتانصمی ‪6102‬ه‪ 6:6۳۳‬ب‪2‬‬ ‫حع‪1 ۲‬و ولصه صنجعه ععو ‪,‬تمه وتصعع؟ له‬
‫عط وه عتطن؟ رتم ما عصنتمعع‪16]. . ۸‬و‬ ‫نارود رفعلت‪ ۵‬ععقطة ‪ ۵‬صتهر‬
‫عنط صمع صلق ه ‪ ۶۵‬ماطامانتهته زرم ده‬ ‫حعلقصه حصلق صهتصهی‪ 1‬صذ مصباه گو ‪ 2 602660‬هه‬
‫عمط صذ فصتحم خههع معلمتا ‪ 05 ۵۷۸۱ 02 ۵1‬روته‬ ‫‪291‬‬
‫من غصتیم ج ‪ 8۵‬صب ‪4‬صم عد عنودع‪ :‬م‪21 6‬‬ ‫معط جعاند لصا عمه دعس ‪[1‬‬ ‫هصمعع‪۹‬‬
‫معط عاطتوعوم وج طناص وه ع‪6۲۲‬عومته ‪۵1‬نا‪۵۷۲‬‬ ‫ما ‪ 6102‬وه صوی؟ عقطه ب‪۲‬ه‪01۳۵۷۸۷۲ ۷۸‬‬ ‫هجوت‬
‫مسومامنل عمط[ ‪.‬لهصتعتیه عصعلاه عطا که وتان‬ ‫ه صذ ومتانلنمد؟ عتقحصمصته موم ماز‬ ‫چم مهد‬
‫عتنک فصه حمصمع‪ ۳‬رصوتویع‪ ۳‬طذ م‪ 2‬مضه‬ ‫طاز «ححوظ صز ‪0‬مصلز‪ . ۲‬تاش تما م‪1‬‬ ‫ماهترط ‪.‬رطتلاطهای صه عمععم گه‬ ‫ومنلناای‬
‫‪۳‬‬
‫عممتعمحما معط بلهامءمیع‪ :‬هصتاهع‪ 661‬رصقله ‪.‬‬ ‫‪[921۳2۳‬‬ ‫‪۰‬‬ ‫تن میصد مع ما ‪06‬موتناوه فصه چنا قعو ‪۵۲۵۷‬‬
‫زا‬
‫ری‬
‫‪۲۰۲۸1/۳15‬‬ ‫‪ ۲۲5۲۲۵۲۲۲۸۱ - ۸‬رفن‪۳۱‬‬ ‫‪۲‬‬
‫‪ ۱۲ 5۲۷/1۲۲ ۳۲۳15, ۵۵۲۲/۱۱۱۲‬وه‬

‫هیا راهنخاهه[ ‪ ۵۵۸۵226 ۵ ۵‬نمهه ‪ ۲۵۵5‬ریاعیههررنهه زو ‪۲‬‬ ‫‪6‬‬ ‫وبا وه راذا(» ‪ ۶6‬که فده ‪ 5202 ۷۵‬موس لمب ‪ ۵۶۳ 012۵۳1‬رولزه؟‬
‫‪ »۵۵5‬عمقه‪ 2 ۱۶ ۵2۵۵۲ 0] ]۲‬از‬ ‫ور ‪2 05‬‬ ‫‪:۳ 0‬اه ‪9‬سا‬ ‫موه یاه ‪0‬ع ‪ ۵702, ۳۵‬ماهس امه عیاگ «اع‪6‬هه صمقه‪« 1 ۳1‬سه‬
‫‪ 4۵۱۱880۵‬رکه ‪ ۱۶. ۵۵6 | ۶‬صاهع] امعم ‪۵۵‬‬ ‫‪۵‬‬ ‫با م‪ 0622‬ووها‪1 7‬‬ ‫هیا ‪ ۶9 ۵ ۲۵4۵,‬ماس رعلم ‏‬
‫عا ‪۲ ۵‬اعا ‪ 6‬کهوع‪۳‬ط ر ‪02۲5‬‬ ‫[‪ 0‬که ‪ ۲۵‬ما‪2‬‬ ‫‪۲۵۶۵۲0 ۴0 ۴,‬‬
‫‪ ۵ 62 9516۲۵2‬میاه ‪۵7۵7۶5 ۵ ۵۵۵۵۵۵۳‬‬ ‫چاه عاییهره را وه رو‬ ‫‪ ۵۲0422 ۵‬مه‬ ‫‪۰,‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪ ۵‬را ‪. 6۱1 ۲۵۳8۵‬مه کاهاع‪:‬آ‪01 ۵۳1 ۵۵۸۵۵۵۳0660 0۵ ۵‬‬ ‫رچوهن جخ ع عبچهی یط عه‪ 9‬ا‪۲‬مباه وف ‪ 6۵۵‬کم ‪ ۵ ۲۵۵۲۵6 ۵۷‬کب‬
‫‪ 0۵1۵6 ۰۵۳ 16‬هه ‪ ۲۳16 ۵۵۵‬م‪۲۲0 8۵6 6۹ 5‬به‬ ‫وه عهج| ‪60011-۲0 ۳11 ۰۲۵۷۵۱ ۵۵۵۹ ۵:۸ 6۵2 ۴0 51 ۵‬ظ ‪6۵۳7| ۵‬‬
‫‪ ۵ ۵01۱:۵۵۲۱‬وه ‪۵90‬ص ‪ ۵‬کههارا‪۵۳‬م و وس‬ ‫ات‬
‫‪۰0161605‬‬ ‫‪ ۳0480۵, ۳0466۲10,‬ره ‪ ۵‬که رکچس ‪ ۵‬بچاعهت ‪ 7 ۵‬عقط ‪ ۵‬هب‪0‬‬
‫‪ ۵‬رهک‪ ۵69‬فیرظ عااووه له هکم ‪»1‬عژماباه ‪6۳1‬‬ ‫‪0۵02 4۵۲۵:۹۵۵۵0 0‬‬

‫‪"۲۱۳۲ ۷۵۵۲۸۰۲ ۳۵1۲/۳۲ ۳‬‬


‫رل‪ ۷,]۲۲] ۸۷]5,۲۲‬ر]‪"۷۱۸۳۳۱۲۲/۳5۲ ۸۲01۲۸۷۰۲/۳۲۲۱۱‬‬

‫‪-‬ع‪ ۳‬حصلز‪ ۳‬لمصمت)مصهنم‪ 1‬صدوتطع ‪ 1‬معط[‬ ‫صمتهمنآمیی دمص گغمصزمم فط و ‪.‬فصلم‬ ‫تصول‬ ‫معط سمص‬ ‫ععصععه من‬ ‫جعععه‬ ‫فص‬
‫‪ 0‬صد منمتصیا و رجههو طعظ وا ضذ سامظ رلهلانا‬ ‫صحتطع‪6, 1 1‬عتممتم‌صم مصظ عظ هه عمط‬ ‫قذ غذ جمتاهتانی ج طعیو صا بصم‌ممم ‪0‬صع‪.‬‬
‫صلق عطاعوه‪ .‬فوصترط نواعت ‪.‬عامعجوع‪۳‬‬ ‫صلر‪[ . ۳‬هصمت همم م‪1‬‬ ‫راجبتافع‪۳‬‬ ‫زر‬ ‫تمبعص‬ ‫‪ ۵‬عوصنه سعد چ ‪0‬هظ ‪6162۲۱۵۳ ۵4‬‬ ‫جع‬
‫عحصهصت مهن تهب عطا مر ومع‌همر‬ ‫«احرصته عقطا ملظ غصمامتت ‪ ۲۵‬تتطل‌عتوه صرهحر‬ ‫‪ 6‬جمه ههناه فعذافت ‪0‬ص لقصمتاهم عصصمی هدز‬
‫‪ ۵6‬روعزاصنامی عمزمرماه نع عطه ‪801۵۷۸۱ ۶۵‬‬ ‫جع ‪. ۲۵ 1۷۷[ 1‬عصتهط صحصصبنط عطه همع‬ ‫‪« 02‬اه‪6‬؟ ‪0‬هجه وعاه‪06 6‬نمت] عطا ‪۶‬ه‬ ‫‪۰‬‬
‫‪0 ۶‬ص‪ 2‬پمصحگصز عتقطه‪ .‬صذ نج وعزتاعنت‌ه ما‬ ‫‪ 608255601 -- 0‬اعنم‪ ۲ 2 2۳‬ملق سمطه‬ ‫فعتتاصنی عهلنه‌تاتجم گم دومع طمیگ‬
‫عمط ‪۶‬ه عاهاو عط عمط ممتاصتم ددع‪۷۱‬‬ ‫تهلنام‌ممر ع بزحصد عصصلق طمنای عصمد طهنامط‬ ‫‪2‬ع فنطغ صذ ‪060‬تمج‪ 2‬هصنعه ‪ 4621‬هر و‬ ‫‪-‬عع ‪5‬‬
‫‪066,‬هعناعنطومو ب«طعنط ور ‪۶۳2‬‬ ‫وز ز لمع‬ ‫عنام عط طغز ‪۱‬‬ ‫‪ 02 ۵6۵1-‬و عتقط) فمصصصصه‌تومتم قط) م‪ 1‬نون‬
‫« هه مه فصصلق عطه عمط غصمبه عتاطبام ‪2‬‬ ‫‪0‬صح رم تححط ‪ ۶۵‬مطتومصد ترجه متخ‬ ‫دا ملق ‪ .‬عط ‪ ۶۵‬عمتناهو ‪ ۶۵.‬دمن‬ ‫‪۰‬‬
‫وممو‪-‬حصمصن ممصنکه ه اند موه[‬ ‫حصلظ ‪1‬مهمن) مصهفصز عطا ماصد ووهتو؟ مناهعتموم‬ ‫‪ 672 ۵۵7,‬ولج عمنععتن ‪ ۶۵‬مدآ‬ ‫‪۶‬‬
‫صلق ‪ ۶۵‬طعصناه متفیمه صه وله امه ‪022‬‬ ‫هام‪ ۲‬ولجیناعع؟ صلق «مزحصه م] طمط رل‪1۲۵۲۱‬‬ ‫حلاع‪ 2‬بو ونط مه ‪ 061‬عبحط عومتامم‌زمدی‬
‫‪ 002 ۰6‬کتهعه‪2‬‬ ‫صلظ عمط فصمنععد مغ صه ت‪ ۵۱‬عطع‬ ‫حص‬ ‫عتعح ءحط) ‪۵‬ععنامص جععط عوط غذ رتم‪. ۳‬ع‪0‬نه‬
‫م عتحط عب ملق ‪ ۶۵‬صمتاععاعز عبنم ز‬ ‫ر‪0‬عطمناطهامی عننعط امباز ‏ م‪ 2‬عمتعت‬ ‫عط‬ ‫‏ ‪ 2‬ور‬ ‫‪ ۰۶۵2۷‬ویو ماد مع ما مممهقدع‬
‫که ممتننهع؟ و عمط عقطا احگععیه نع عط‬ ‫‪ 2‬ط)ز‪ ۱‬حبا عم فقط ‪66‬ااتصصصی وبناوع]‬ ‫‪-‬ع‪5‬‬ ‫علم‪0‬ع‪۳‬‬ ‫«مننقه د ‪ ۶۵‬عصلق عطغ عمو ما طوند‬
‫عتعوط عط طاز‪ ۱‬تعنص غخمص ول لجبتاعع] عطا‬ ‫‪67 04 6‬عن[م ‪ 67۷‬هط عصلق که دمنعع‪1‬‬ ‫‪۶‬‬ ‫‪ 2‬طاز‬ ‫همهنوعر ‪۵‬معناطیی همه عمذبتنطا‬
‫حمتم معط ص ملق ‪ ۶۵‬صمتمناعصد وگ هناشن‬ ‫‪۰‬ج اهب ‪۵‬ممع رتهب‬ ‫عط ها‬ ‫‪ ۶‬مه حمه) مق عمنلعه صلق‬
‫رطمتامت ‪ ۶۵ 0۵۲‬بنلونان ‪ .‬ت«عصهد‪ ..‬رعمصصصجتم‬
‫‪ 62 2‬مدمه پلنملنم‌تانمم وز ونط]‬ ‫‪0‬متنمتآ‬ ‫صصو حصلط ملنط (بولحخ؟ جه عمنعهگ‬
‫صتجایی حطس رواتصصهمندی مصه اتمه مناعزاجج‬
‫کلعتته متافتاته صه طعتاه ود فتقطه صمطم ملع‬ ‫بعوعع[ ‪ 2‬طعذ‪ 7‬مومتاهه ععطام‬ ‫‪02‬و‪۵۳‬‬ ‫‪6‬‬
‫ط‬ ‫یتط‬ ‫ف‪21‬‬
‫‪72۲‬‬ ‫‪۰‬‬
‫حصنامی عصزم‪ 016760‬صا ‪,.‬عفعصتونط ملق عطق ط‬ ‫‪0۵۲.‬مصعز‬ ‫‪0206۵۹ ۵۲۷ 67۷61۵ ۲۵۷‬‬ ‫‪7‬‬
‫‪-‬ععیان عط) رفع)‌صهافه ‪ ۵7‬ماوت ‪[9 64‬‬
‫عتامل‌مصصعط عط هم فقطه‪ .‬وذ ونفتی عمط ومنجع‬ ‫‪ ۶‬رعلمنتزینقصد بوط ععصه مسج فلع )فطع ب‬
‫عز عمط رفتتعصد عناوتفیه ف‪0‬صه ننلمتان ‪ ۶۵‬صملع‬
‫که بنتاتتوومم ‪2‬‬ ‫مین عط‪, . 1‬زد‬ ‫وتماجهی عطه ‪ ۶۵‬بانلحاعصه عطا ماع حدم‬ ‫مودوممعط ذ برلق‌تنط‪, 1‬عمتتاصنی بط‬ ‫‪2‬‬
‫عط صا نامه مه تمعن ع اصمجومتتبانع‪۳‬‬ ‫‪ 0-‬عنتاتاعه لحتمط‪۳‬ه عطا ‪0‬صح ملظ ‪00‬مع ‪۶‬‬ ‫نهجمز وم عط طوناطاهاعع م‪ ۸‬عفن رآعهز‬
‫«حو ‪ -‬لهزتافنممد له مهد وب ‪ ۵‬ععع‬ ‫‪ 70۵2, 0‬مز عصصاق عبط ط)‌نط تج وتو‬ ‫‪, 5۵‬ومهزاءن‪0‬مجج‪-‬می ‪ ۶۵‬عفننهم‌عط صلق ج اه‬
‫صمتتغعمصمن) عطه حصمع فصلط تخصحهد نامه‬ ‫مج هط فعتتاصای ‪06‬ع‪:0[6‬ع‪0611 0‬هع‪0-‬و عطع‬ ‫‪۲0۶‬‬ ‫[مممز‌جور ‪ 010 ۲۵7۲ 6712 5‬هه‬ ‫‪۶0‬‬
‫مسمطی عظ مب الثم صلق مط عمط حمتاععو‬ ‫‪-‬لامتاجمی مه وعزاعی عم مصلظ فط عقطه مر مصع‪1‬‬ ‫‪ 91۷5 6‬معط برط ‪0‬ععصمهق وز عمط سل و ‪۶‬ه‬
‫اجه بم ففتظ عطه ود عر معننوعع غوناژ‬ ‫عصصلط عم ممتوعوم و هط عاممعم بط خمه ‪0‬ع‬ ‫جح بدا ‪6‬اممسن‪ ..‬رقصهن‌مصجن‪)0‬‬ ‫‪۶‬ص‬
‫صتهاتی ‪ 2‬موم‬ ‫ملق عععط) خن ‪.‬ی‬ ‫یادا فلا هه جم فصعله) خمعدم طذ رم‬ ‫ههزلنتهرو ‪ 2‬وه مان رما دج ده درو‬
‫تحومنوع‪ ۶0۲ :‬ممتباهعز عطغ صذ ‪0601‬مص عظ و‪22۳‬‬ ‫مج حعصومه‌صتوتاط‪4 ..‬صه فتملصهط ‪ ..‬رفته‪7121‬‬ ‫‪ 2‬طمورمر‪ ۳‬طزمه علصها زگ مذ غمطه قصه‬
‫‪2002067 7‬‬
‫ار ‪3۱۱۱۸۱‬‬ ‫‪۱‬‬
‫‪۱۱2۱۱ ۵۷۲5۴2‬‬
‫‪۱۱0۷6۲۲۱۵6۲ 21-16661۲۱0 6‬‬ ‫‪۱‬‬
‫‪"1‬‬

‫‪11‬‬

‫‪۳‬‬

‫‪۲‬‬
‫‪1‬‬
‫‪53‬‬

‫‪:3‬‬
‫‪۳‬‬
‫‪9‬‬

‫و‬

‫‪1‬‬

‫‪7‬‬
‫‪1‬‬
‫‪5‬‬
‫‪۱+‬‬
‫‪۳‬‬

‫‪7‬‬
‫‪4‬‬

‫‪۱‬‬
‫‪4‬‬

‫‪3‬‬

‫‪3‬‬
‫|‬

‫‪۳‬‬

‫‪1‬‬

You might also like