Professional Documents
Culture Documents
Chapter 1 & 2
Chapter 1 & 2
کلمه اقتصاد از کلمه یونانی oikonomosبه معنای «کسی که یک خانواده را اداره میکند» گرفته شده
است .در ابتدا ،این منشاء ممکن است عجیب به نظر برسد .اما در واقع ،خانوارها و اقتصادها اشتراکات
زیادی دارند.
یک خانواده با تصمیمات زیادی روبرو است .باید تصمیم بگیرد که کدام اعضای خانواده چه وظایفی را
انجام دهند و در ازای آن هر عضو چه چیزی دریافت میکند :چه کسی غذاها را میپزد؟ چه کسی لباسها
را میشوید؟ چه کسی دسر اضافی را سر میز شام دریافت میکند؟ چه کسی میتواند انتخاب کند که کدام
برنامه تلویزیونی را تماشا کند؟ به طور خالصه ،خانواده باید منابع کمیاب خود را با در نظر گرفتن
تواناییها ،تالشها و خواستههای هر عضو ،بین اعضای مختلف خود تخصیص دهد.
مانند یک خانواده ،یک جامعه با تصمیمات زیادی روبرو است .یک جامعه باید تصمیم بگیرد که چه
کارهایی انجام شود و چه کسی آنها را انجام دهد .به برخی افراد برای تولید و تامین غذا ،افراد دیگر برای
تولید لباس و برخی دیگر برای طراحی نرم افزار کامپیوتری نیاز دارد .هنگامی که جامعه افراد (و
همچنین زمین ،ساختمانها و ماشین آالت) را به مشاغل مختلف اختصاص داد ،باید خروجی کاالها و
خدماتی را که تولید میکنند ،نیز تخصیص دهد .باید تصمیم بگیرد که چه کسی خاویار و چه کسی سیب
زمینی بخورد .باید تصمیم بگیرد که چه کسی با فراری رانندگی کند و چه کسی سوار اتوبوس شود.
مدیریت منابع جامعه مهم است زیرا منابع کمیاب هستند .کمبود به این معناست که جامعه منابع محدودی
دارد و بنابراین نمیتواند همه کاالها و خدماتی را که مردم میخواهند داشته باشند ،تولید کند .همانطور که
هر یک از اعضای یک خانواده نمیتواند هر آنچه را که میخواهد به دست آورد ،هر فرد در یک جامعه
نیز نمیتواند به باالترین استاندارد زندگی که ممکن است آرزویش را داشته باشد ،دست یابد. کمبود (:)Scarcity
اقتصاد مطالعه نحوه مدیریت منابع کمیاب جامعه است .در بیشتر جوامع ،منابع نه توسط یک برنامه ریز ماهیت محدود منابع
مرکزی ،بلکه از طریق اقدامات ترکیبی میلیونها خانوار و شرکت تخصیص مییابد .بنابراین ،اقتصاددانان جامعه را نشان می دهد
مطالعه میکنند که مردم چگونه تصمیم میگیرند :چقدر کار میکنند ،چه چیزی میخرند ،چقدر پس انداز
میکنند و چگونه پس انداز خود را سرمایه گذاری میکنند .اقتصاددانان همچنین نحوه تعامل افراد با اقتصاد ()Economics
یکدیگر را مطالعه میکنند .به عنوان مثال ،آنها بررسی میکنند که چگونه تعداد زیادی از خریداران و مطالعه نحوه مدیریت
فروشندگان یک کاال با هم قیمت فروش کاال و مقدار فروخته شده را تعیین میکنند .در نهایت ،اقتصاددانان منابع کمیاب جامعه است
نیروها و روندهایی را که بر کل اقتصاد تأثیر میگذارند ،از جمله رشد متوسط درآمد ،بخشی از جمعیتی
که نمیتوانند کار پیدا کنند و نرخ افزایش قیمتها ،تحلیل میکنند.
مطالعه اقتصاد جنبههای زیادی دارد ،اما با چندین ایده مرکزی متحد میشود .در این فصل به ده اصل علم
اقتصاد نگاهی میاندازیم .اگر در ابتدا همه آنها را نمیفهمید یا کامالً متقاعد نشده اید ،نگران نباشید .ما این
ایدهها را به طور کامل در فصلهای بعدی بررسی میکنیم .ده اصل در اینجا معرفی شده اند تا به شما یک
نمای کلی از چیستی اقتصاد ارائه دهند .این فصل را «پیش نمایشی از جاذبههای دیدنی آینده» در نظر
بگیرید.
.1.1چگونه افراد تصمیم میگیرند
هیچ رمز و رازی در مورد اینکه اقتصاد چیست وجود ندارد .چه در مورد اقتصاد ونکوور ،کانادا یا کل
جهان صحبت کنیم ،اقتصاد فقط گروهی از مردم است که در حین زندگی خود با یکدیگر تعامل دارند .از
آنجا که رفتار یک اقتصاد منعکس کننده رفتار افرادی است که اقتصاد را تشکیل میدهند ،ما مطالعه خود
را در مورد اقتصاد با چهار اصل تصمیم گیری فردی آغاز میکنیم.
.1.1الف .اصل شماره :1مردم با مسئله معاوضه روبرو هستند
ممکن است این ضرب المثل قدیمی را شنیده باشید« ،چیزی به نام ناهار رایگان وجود ندارد ».جدا از
دستور زبان ،این ضرب المثل حقیقت زیادی دارد .برای به دست آوردن چیزی که دوست داریم ،معموالً
باید از چیز دیگری را که دوست داریم ،بگذریم .تصمیم گیری مستلزم معاوضه یک هدف با هدف دیگر
است.
دانش آموزی را در نظر بگیرید که باید تصمیم بگیرد که با ارزش ترین منبع خود یعنی زمانش را چگونه
اختصاص دهد .او میتواند تمام وقت خود را صرف مطالعه اقتصاد کند ،تمام آن را صرف مطالعه
روانشناسی کند یا آن را بین دو رشته تقسیم کند .به ازای هر ساعتی که یک موضوع را مطالعه میکند،
ساعتی را که میتوانست برای مطالعه دیگری استفاده کند ،رها میکند .و به ازای هر ساعتی که صرف
مطالعه میکند ،ساعتی را که میتوانست برای چرت زدن ،دوچرخهسواری ،تماشای تلویزیون یا کار در
شغل پارهوقت خود برای مقداری پول اضافی صرف کند ،از دست میدهد.
یا در نظر بگیرید که والدین تصمیم میگیرند درآمد خانواده خود را چگونه خرج کنند .آنها میتوانند غذا،
پوشاک یا یک تعطیالت خانوادگی بخرند .یا میتوانند بخشی از درآمد خانواده را برای بازنشستگی یا
تحصیالت کالج یا دانشگاه فرزندان پس انداز کنند .هنگامی که آنها تصمیم میگیرند یک دالر اضافی برای
یکی از این کاالها خرج کنند ،یک دالر کمتر برای خرید کاالی دیگر دارند.
وقتی مردم در جوامع گروه بندی میشوند ،با انواع مختلفی از مبادالت روبرو میشوند .یکی از مبادالت
کالسیک بین «اسلحه و کره» است .هر چه جامعه بیشتر برای دفاع و امنیت ملی (اسلحه) برای محافظت
از سواحل خود در برابر متجاوزان خارجی هزینه کند ،کمتر میتواند برای کاالهای مصرفی (کره) هزینه
کند تا سطح زندگی در خانه را باال ببرد .همچنین در جامعه مدرن معاوضه بین یک محیط پاک و سطح
باالی درآمد مهم است .قوانینی که شرکتها را ملزم به کاهش آلودگی میکند ،هزینه تولید کاالها و خدمات
را افزایش میدهد .به دلیل هزینههای باالتر ،این شرکتها در نهایت سودهای کمتری به دست میآورند،
دستمزد کمتری میپردازند ،قیمتهای باالتری میگیرند یا ترکیبی از این سه .بنابراین ،در حالی که
مقررات آلودگی محیط زیست پاکتر و بهبود سالمت ناشی از آن را به ما میدهد ،اما هزینه کاهش درآمد
صاحبان ،کارگران و مشتریان شرکتهای تحت نظارت را به همراه دارد.
یکی دیگر از معاوضههایی که جامعه با آن مواجه است ،بین کارایی و برابری است .کارایی یعنی جامعه
از منابع کمیاب خود حداکثر بهره را میبرد .برابری به این معناست که منافع آن منابع به طور عادالنه بین
اعضای جامعه توزیع شود .به عبارت دیگر ،کارایی به اندازه کیک اقتصادی اشاره دارد ،و برابری به
نحوه تقسیم کیک به تکههای تکی اشاره دارد.
وقتی سیاستهای دولت طراحی میشود ،این دو هدف اغلب با هم تضاد دارند .به عنوان مثال ،سیاستهایی
را در نظر بگیرید که هدفشان دستیابی به توزیع برابرتر رفاه اقتصادی است .برخی از این سیاستها ،مانند
نظام رفاهی یا بیمههای استخدامی ،سعی در کمک به آن دسته از افراد جامعه دارند که بیشترین نیاز را
دارند .برخی دیگر ،مانند مالیات بر درآمد افراد ،از افراد موفق مالی میخواهند که بیشتر از دیگران برای
حمایت از دولت مشارکت کنند .اگرچه این سیاستها مزیت دستیابی به برابری بیشتر را دارند ،اما از نظر
کاهش کارایی هزینه بر خواهند بود .وقتی دولت درآمد را از ثروتمندان میگیرد و بین فقرا توزیع میکند،
پاداش کار سخت را کاهش میدهد .در نتیجه مردم کمتر کار میکنند و کاالها و خدمات کمتری تولید
میکنند .به عبارت دیگر ،وقتی دولت سعی میکند کیک اقتصادی را به برشهای مساوی تر تقسیم کند،
کیک کوچکتر میشود.
تشخیص اینکه مردم با معاوضه روبرو هستند به خودی خود به ما نمیگوید که آنها چه تصمیمی خواهند
گرفت یا باید بگیرند .دانشجو نباید مطالعه روانشناسی را صرفا ً به این دلیل رها کند که انجام این کار باعث
افزایش زمان در دسترس برای مطالعه اقتصاد شناسی میشود .جامعه نباید حفاظت از محیط زیست را فقط کارایی ()Efficiency
به این دلیل که مقررات زیست محیطی استانداردهای مادی زندگی ما را کاهش میدهد ،متوقف کند .افراد یعنی جامعه از منابع
فقیر را نباید صرفا ً به این دلیل نادیده گرفت که کمک به آنها مشوقهای کاری را مخدوش میکند .با این کمیاب خود حداکثر بهره
وجود ،افراد تنها در صورتی تصمیمات خوبی میگیرند که گزینههای موجود را درک کنند .بنابراین، را میبرد
مطالعه ما در مورد اقتصاد ،با تصدیق معاوضههای زندگی آغاز میشود.
.1.1ب .اصل :2هزینه هر چیز آن چیزی است که برای بدست آوردن آن از دست میدهید برابری ( )Equityیعنی
از آنجایی که مردم با معاوضههایی روبرو هستند ،تصمیم گیری مستلزم مقایسه هزینهها و مزایای منافع آن منابع به طور
روشهای جایگزین است .با این حال ،در بسیاری از موارد ،هزینه یک اقدام آنقدر واضح نیست که ممکن عادالنه بین اعضای
است در ابتدا به نظر برسد. جامعه توزیع شود
تصمیم خود را در مورد رفتن به کالج یا دانشگاه در نظر بگیرید .مزایای اصلی ارتقاء فکری و یک عمر
فرصتهای شغلی بهتر است .اما هزینهها چقدر است؟ برای پاسخ به این سوال ،ممکن است وسوسه شوید
که پولی را که برای شهریه ،کتاب و اتاق و غذا خرج میکنید ،جمع کرده و به عنوان پاسخ درنظر گیرید.
با این حال ،این مجموع واقعا ً نشاندهنده آن چیزی نیست که برای گذراندن یک سال در کالج یا دانشگاه
صرف نظر میکنید.
دو مشکل در این محاسبه وجود دارد .اول ،شامل مواردی میشود که واقعا ً هزینههای رفتن به کالج یا
دانشگاه نیستند .حتی اگر مدرسه را رها کنید ،به جایی برای خواب و غذا برای خوردن نیاز دارید .اتاق و
غذا فقط به اندازه ای هزینههای رفتن به کالج یا دانشگاه را نشان میدهد که در آنجا گران تر از جاهای
دیگر باشد .دوم ،این محاسبه بزرگترین هزینه رفتن به کالج یا دانشگاه -زمان شما -را نادیده میگیرد.
وقتی یک سال را صرف گوش دادن به سخنرانیها ،خواندن کتابهای درسی و نوشتن مقاله میکنید،
نمیتوانید آن زمان را صرف کار در یک شغل کنید .برای اکثر دانشآموزان ،درآمدهایی که برای حضور
در مدرسه رها میکنند ،بزرگترین هزینه تحصیلی آنهاست.
هزینه فرصت یک کاال چیزی است که شما برای به دست آوردن آن قلم یا اقالم دیگری را از دست
میدهید .هنگام اتخاذ هر تصمیمی ،تصمیم گیرندگان باید از هزینههای فرصت هر اقدام آگاه باشند .در
واقع ،آنها عموما ً از چنین هزینههایی اطالع دارند .ورزشکارانی که در سن کالج یا دانشگاه هستند که در
صورت ترک تحصیل و ورزش حرفه ای میتوانند درآمد میلیونی داشته باشند ،به خوبی میدانند که هزینه
فرصت تحصیلی آنها برای تحصیالت تکمیلی بسیار باالست .تعجب آور نیست که آنها اغلب تصمیم
میگیرند که سود این آموزش ارزش هزینه را ندارد.
.1.1ج .اصل :3افراد منطقی به حاشیه – سود و زیان -فکر میکنند
اقتصاددانان معموالً تصور میکنند که مردم منطقی هستند .افراد منطقی با توجه به فرصتهایی که دارند،
به طور سیستماتیک و هدفمند بهترین کار را برای رسیدن به اهداف خود انجام میدهند .با مطالعه اقتصاد،
با شرکتهایی روبرو میشوید که تصمیم میگیرند چند کارگر استخدام کنند و چه مقدار از محصول خود
را تولید و بفروشند تا سود را به حداکثر برسانند .همچنین با افرادی روبرو خواهید شد که تصمیم میگیرند
چقدر زمان صرف کار کنند و چه کاالها و خدماتی را با درآمد حاصله بخرند تا به باالترین سطح رضایت
ممکن دست پیدا کنند.
افراد منطقی میدانند که تصمیمات در زندگی به ندرت سیاه و سفید است ،اما معموالً شامل سایههای
خاکستری است .هنگام شام ،تصمیمی که با آن روبرو میشوید این نیست که «آیا باید مثل یک روزه دار یا
مثل یک پرخور غذا بخورم؟» به احتمال زیاد ،از خود میپرسید« :آیا باید آن قاشق اضافی پوره سیب
زمینی را بخورم؟» زمانی که امتحانات شروع میشود ،تصمیم شما بین خراب کردن امتحان یا مطالعه 24
ساعته نیست ،بلکه تصمیم شما این است که آیا به جای تماشای تلویزیون ،یک ساعت اضافی را صرف
مرور یادداشتهای خود کنید .اقتصاددانان از تغییرات حاشیه ای برای توصیف تعدیلهای تدریجی کوچک
در برنامه اقدام موجود استفاده میکنند .به خاطر داشته باشید که «حاشیه» به معنای «لبه» است ،بنابراین
تغییرات حاشیه ای تعدیلهایی (یا اصالحاتی) در اطراف لبههای کاری است که انجام میدهید .افراد
منطقی اغلب با مقایسه منافع حاشیه ای و هزینههای حاشیه ای تصمیم میگیرند.
به عنوان مثال ،فرض کنید قصد دارید تا امشب یک فیلم تماشا کنید .شما 40دالر در ماه برای استفاده از
خدمات پخش فیلم پرداخت میکنید و دسترسی نامحدود به کتابخانه ای از فیلمها دارید و شما عموما ً 8فیلم
در ماه تماشا مینمایید .هنگام تصمیم گیری برای پخش فیلم دیگری چه هزینه ای را باید در نظر بگیرید؟
ممکن است در ابتدا فکر کنید که پاسخ 40دالر تقسیم بر 8یا 5دالر است که میانگین هزینه یک فیلم است.
هزینه فرصت (
با این حال ،چیزی که بیشتر مربوط به تصمیم شما میباشد ،هزینه نهایی (حاشیه ای) است -هزینه اضافی
)Opportunity Cost
که با پخش یک فیلم دیگر متحمل خواهید شد .در اینجا ،هزینه حاشیه ای صفر است ،زیرا شما بدون توجه
یک کاال چیزی است که
به تعداد فیلمهایی که میبینید ،همان 40دالر را برای استفاده از این خدمات پرداخت میکنید .به عبارت
شما برای به دست
دیگر ،در حاشیه ،پخش فیلم رایگان است .تنها هزینه تماشای یک فیلم زمانی است که از فعالیتهای دیگر،
آوردن آن قلم یا اقالم
مانند کار کردن در یک شغل یا (بهتر از آن) خواندن این کتاب درسی میگیرد.
دیگری را از دست
فکر کردن به حاشیه – سود و زیان -برای تصمیمات تجاری نیز مفید است .شرکت هواپیمایی را در نظر
میدهید
بگیرید که تصمیم میگیرد از مسافرانی که به دنبال بلیط لحظه آخری هستند ،چه مقدار هزینه بگیرد .فرض
کنید که پرواز یک هواپیمای 200نفره در سراسر ایالت متحده 100000دالر برای شرکت هواپیمایی
هزینه دارد .در این مورد ،میانگین هزینه هر صندلی 100000تقسیم بر 200دالر است که 500دالر .افراد منطقی (
میشود .بر این اساس ،شاید به این نتیجه برسید که شرکت هواپیمایی هرگز نباید بلیطی را با قیمت کمتر از )Rational Peopleبا
500دالر بفروشد .در واقع ،یک شرکت هواپیمایی منطقی اغلب میتواند با فکر کردن به حاشیه – سود و توجه به فرصتهایی که
زیان ،-راههایی برای افزایش سود خود بیابد .تصور کنید که یک هواپیما با 10صندلی خالی در آستانه دارند ،به طور
پرواز است و یک مسافر لحظه آخری در گیت پرواز منتظر بوده و حاضر است برای یک صندلی 300 سیستماتیک و هدفمند
دالر بپردازد .آیا شرکت هواپیمایی باید بلیط را بفروشد؟ البته که باید این بلیط را به آن مسافر بفروشد .اگر بهترین کار را برای
صندلیهای هواپیما خالی باشد ،هزینه اضافه کردن یک مسافر دیگر ناچیز است .اگرچه میانگین هزینه رسیدن به اهداف خود
انجام میدهند
پرواز یک مسافر 500دالر است ،اما هزینه حاشیه ای صرفا ً هزینه کیسه بادام زمینی و قوطی نوشابه
است که مسافر اضافی مصرف میکند .تا زمانی که مسافر لحظه آخری بیش از هزینه حاشیه ای پرداخت
کند ،فروش بلیط به او سودآور است.
تصمیم گیری بر مبنای حاشیه – سود و زیان -میتواند به توضیح برخی از پدیدههای گیج کننده اقتصادی
کمک کند .در اینجا یک سوال کالسیک وجود دارد :چرا آب اینقدر ارزان است در حالی که الماس گران
است؟ انسان برای زنده ماندن به آب نیاز دارد ،در حالی که الماس غیر ضروری است .اما به دالیلی ،مردم تغییرات حاشیه ای (
حاضرند برای یک الماس خیلی بیشتر از یک فنجان آب بپردازند .دلیل آن این است که تمایل شخص به )Marginal Change
پرداخت برای یک کاال بر اساس سود حاشیه ای است که یک واحد اضافی از کاال حاصل میشود .منفعت یعنی تعدیلهای تدریجی
نهایی به نوبه خود به تعداد واحدهای در اختیار یک فرد در حال حاضر بستگی دارد .آب ضروری است کوچک در برنامه اقدام
اما فایده حاشیه ای یک فنجان اضافی اندک است زیرا آب فراوان است .در مقابل ،هیچ کس برای زنده موجود استفاده میکنند
ماندن به الماس نیاز ندارد ،اما از آنجایی که الماس بسیار کمیاب است ،مردم مزیت حاشیه ای الماس
اضافی را بزرگ میدانند.
یک تصمیم گیرنده منطقی در صورتی و تنها در صورتی اقدامی را انجام میدهد که سود نهایی (حاشیه
ای) اقدام از هزینه نهایی (حاشیه ای) بیشتر باشد .این اصل میتواند توضیح دهد که چرا مردم به همان
اندازه از خدمات پخش فیلم خود استفاده میکنند که اکنون درحال استفاده اند ،چرا شرکتهای هواپیمایی
حاضرند بلیطی کمتر از قیمت متوسط بفروشند و چرا مردم مایلند برای الماس بیشتر از هزینه آب
بپردازند .ممکن است کمی طول بکشد تا به منطق تفکر حاشیه ای عادت کنید ،اما مطالعه اقتصاد به شما
فرصت کافی برای تمرین میدهد.
.1.1د .اصل :4مردم به مشوقها پاسخ میدهند
مشوق (انگیزه) چیزی است (مثل چشم انداز مجازات یا پاداش) که شخص را به عملی ترغیب میکند .از
آنجایی که افراد منطقی با مقایسه هزینهها و منافع تصمیم میگیرند ،به مشوق پاسخ دهند .خواهید دید که
مشوقها نقش اصلی را در مطالعه اقتصاد دارند .یکی از اقتصاددان تا آنجا پیش رفته و اظهار نموده است
که کل این حوزه را میتوان به سادگی خالصه کرد« :مردم به مشوقها پاسخ میدهند .بقیه توضیح و تفسیر
است».
مشوقها برای تجزیه و تحلیل نحوه عملکرد بازارها بسیار مهم هستند .به عنوان مثال ،وقتی قیمت یک
سیب افزایش مییابد ،مردم تصمیم میگیرند سیب کمتری بخورند .در همان زمان ،باغهای سیب تصمیم
میگیرند کارگران بیشتری استخدام کنند و سیبهای بیشتری برداشت کنند .به عبارت دیگر ،قیمت باالتر
در بازار ،انگیزه ای برای خریداران برای مصرف کمتر و انگیزه ای برای فروشندگان برای تولید بیشتر
ایجاد میکند .همانطور که خواهیم دید ،تأثیر قیمتها بر رفتار مصرف کنندگان و تولیدکنندگان برای
چگونگی تخصیص منابع کمیاب توسط اقتصاد بازار بسیار مهم است.
سیاست گذاران دولتی هرگز نباید مشوقها را فراموش کنند .بسیاری از سیاستها هزینهها یا منافعی را که
افراد با آن روبرو هستند ،تغییر داده و در نتیجه رفتار آنها را تغییر میدهند .برای مثال ،مالیات بر بنزین،
مردم را تشویق میکند تا خودروهای کوچکتر و کممصرفتر را استفاده کنند .این یکی از دالیلی است که
چرا مردم در اروپا ،جایی که مالیات بنزین باالست ،نسبت به ایاالت متحده ،که مالیات بنزین پایین تر
است ،خودروهای کوچک تری میرانند .مالیات بر بنزین همچنین مردم را تشویق میکند تا از وسایل نقلیه
عمومی استفاده کنند و نزدیکتر به محل کارشان زندگی کنند .اگر این مالیات بیشتر بود ،افراد بیشتری با
خودروهای هیبریدی استفاده میکردند و اگر به اندازه کافی بزرگ بود ،به خودروهای برقی روی
میآوردند.
زمانی که سیاستگذاران نمیتوانند نحوه تأثیرگذاری سیاستهایشان بر انگیزهها را در نظر بگیرند ،اغلب با
عواقب ناخواسته ای مواجه میشوند .به عنوان مثال ،سیاستهای عمومی در مورد ایمنی خودرو را در
نظر بگیرید .امروزه همه خودروها کمربند ایمنی دارند ،اما 50سال پیش این درست نبود .در دهه ،1960
کتاب رالف نادر به نام «ناامن در هر سرعت» نگرانی عمومی زیادی را در مورد ایمنی خودرو ایجاد
کرد .پارلمان با قوانینی پاسخ داد که کمربند ایمنی را به عنوان تجهیزات استاندارد در خودروهای جدید
الزامی میکرد.
قانون کمربند ایمنی چه تاثیری بر ایمنی خودرو دارد؟ تأثیر مستقیم آن آشکار است :وقتی فردی کمربند
ایمنی را میبندد ،احتمال زنده ماندن از تصادف اتومبیل افزایش مییابد .اما این پایان داستان نیست ،زیرا
قانون نیز با تغییر انگیزهها بر رفتار تأثیر میگذارد .رفتار مربوطه در اینجا سرعت و دقتی است که
رانندگان با خودروهای خود کار میکنند .رانندگی آهسته و با احتیاط هزینه بر است زیرا از زمان و انرژی Netflix
راننده استفاده میکند .هنگام تصمیم گیری برای رانندگی ایمن ،افراد منطقی ،سود حاشیه ای رانندگی ایمن بسیاری از خدمات پخش
تر را با هزینه حاشیه ای آن مقایسه میکنند .در نتیجه ،زمانی که مزیت افزایش ایمنی باالست ،آهسته تر و فیلم هزینه حاشیه ای
با احتیاط رانندگی میکنند .به عنوان مثال ،وقتی شرایط جاده یخبندان است ،مردم با دقت و سرعت کمتری یک فیلم را معادل صفر
نسبت به زمانی که شرایط جاده صاف است ،رانندگی میکنند. قرار می دهند
در نظر بگیرید که چگونه یک قانون کمربند ایمنی محاسبه هزینه-سود راننده را تغییر میدهد .کمربند
ایمنی تصادفات را کم هزینه تر میکند زیرا احتمال آسیب یا مرگ را کاهش میدهد .به عبارت دیگر،
کمربند ایمنی از مزایای رانندگی آهسته و دقیق میکاهد .مردم به کمربند ایمنی مانند بهبود شرایط جاده
واکنش نشان میدهند – با رانندگی سریع تر و با احتیاط کمتر .بنابراین ،نتیجه قانون کمربند ایمنی ،تعداد مشوق (انگیزه) (
بیشتری از تصادفات است .کاهش در رانندگی ایمن تأثیر واضح و نامطلوبی بر عابران پیاده دارد که )Incentiveچیزی است
احتمال بیشتری دارد خود را در تصادف بیابند اما (برخالف رانندگان) از مزایای محافظت اضافی که شخص را به عملی
برخوردار نیستند. ترغیب میکند
در ابتدا ،این بحث در مورد مشوقها و کمربند ایمنی ممکن است مانند حدس و گمان بیهوده به نظر برسد.
با این حال ،در یک مطالعه کالسیک در سال ،1975سام پلتزمن ،اقتصاددان ،استدالل کرد که قوانین
ایمنی خودرو بسیاری از این اثرات را داشتهاند .طبق شواهد پلتزمن ،این قوانین هم مرگ و میر کمتری را
در هر تصادف ایجاد میکنند و هم تصادفات بیشتری را ایجاد میکنند .وی نتیجه گرفت که نتیجه خالص
تغییر اندک در تعداد کشته شدگان رانندگان و افزایش تعداد مرگ و میر عابر پیاده است.
تجزیه و تحلیل پلتزمن از ایمنی خودرو ،نمونهای متناقض و بحث برانگیز از این اصل کلی است که مردم
به مشوقها پاسخ میدهند .هنگام تجزیه و تحلیل هر سیاستی ،نه تنها باید اثرات مستقیم ،بلکه اثرات
غیرمستقیم را نیز در نظر بگیریم که از طریق مشوقها عمل میکند .اگر سیاست مشوقها را تغییر دهد،
باعث میشود افراد رفتار خود را تغییر دهند.
.1.2شیوه تعامل افراد
چهار اصل اول نحوه تصمیم گیری افراد را مورد بحث قرار میدهد .همانطور که ما به زندگی خود ادامه
میدهیم ،بسیاری از تصمیمات ما نه تنها بر خودمان بلکه بر سایر افراد نیز تأثیر میگذارد .سه اصل بعدی
به نحوه تعامل افراد با یکدیگر مربوط میشود.
.1.2الف .اصل شماره :5تجارت میتواند شرایط مالی همه را بهتر میسازد
شاید در اخبار شنیده باشید که چینیها رقبای ما در اقتصاد جهانی هستند .از جهاتی این درست است ،زیرا
شرکتهای آمریکایی و چینی بسیاری از کاالهای مشابه را تولید میکنند .شرکتها در آمریکا و چین با هم
برای جلب مشتریان یکسان در بازارهای البسه ،اسباب بازی ،پنلهای خورشیدی ،الستیک خودرو و بسیار
دیگر از اقالم رقابت مینمایند.
با این حال ،هنگام فکر کردن به رقابت بین کشورها ،به سادگی میتوانید دچار سردرگمی و اشتباه در
ارتباط با شرایط حاکم گردید .تجارت بین ایاالت متحده و چین مانند یک مسابقه ورزشی نیست که یک
طرف برنده شود و طرف دیگر بازنده شود .در واقع برعکس این موضوع صادق است :تجارت بین دو
کشور میتواند وضعیت هر دو کشور را بهبود بخشد.
برای اینکه ببینید چرا ،فرض کنید که چگونه تجارت بر خانواده شما تأثیر میگذارد .وقتی یکی از اعضای
خانواده شما به دنبال شغل میگردد ،با اعضای خانوادههای دیگر که به دنبال شغل هستند ،رقابت میکند.
خانوادهها همچنین هنگام خرید با یکدیگر رقابت میکنند زیرا هر خانواده میخواهد بهترین کاالها را با
کمترین قیمت خریداری کند .به عبارتی ،هر خانواده در یک اقتصاد با همه خانوادههای دیگر رقابت
میکند.
با وجود این رقابت ،خانواده شما وضعیت بهترین نخواهد داشت اگر خود را از سایر خانوادهها جدا کند.
اگر چنین بود ،خانواده شما باید غذای خود را پرورش دهد ،لباسهای خود را تولید کند و خانه خود را
بسازد .واضح است که خانواده شما از امکان معامله (و تجارت) با دیگران سود زیادی میبرد .تجارت به
هر فرد اجازه میدهد تا در فعالیتهایی که به بهترین شکل انجام میدهد ،تخصص داشته باشد ،خواه
کشاورزی ،خیاطی یا خانه سازی .با تجارت با دیگران ،مردم میتوانند کاالها و خدمات متنوع تری را با
هزینه کمتر خریداری کنند.
همانند خانوادهها ،کشورها از قابلیت معامله (و تجارت) با یکدیگر سود میبرند .تجارت به کشورها این
امکان را میدهد که در کارهایی که به بهترین شکل انجام میدهند ،تخصص داشته باشند و از تنوع
بیشتری از کاالها و خدمات برخوردار شوند .چینیها و فرانسویها ،مصریها و برزیلیها ،به همان
اندازه که شریک ما در اقتصاد جهانی هستند ،رقیب ما هستند.
.1.2ب .اصل شماره :6بازارها معموالً راه خوبی برای سازماندهی فعالیت اقتصادی هستند
فروپاشی کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی در دهه 1980یکی از مهمترین تغییرات
قرن گذشته بود .کشورهای کمونیستی با این فرض عمل کردند که مقامات دولتی در بهترین موقعیت برای
تخصیص منابع کمیاب اقتصاد هستند .این برنامه ریزان مرکزی تصمیم میگرفتند که چه کاالها و خدماتی
تولید میشود ،چه مقدار تولید میشود و چه کسانی این کاالها و خدمات را تولید و مصرف میکنند .تئوری
پشت برنامه ریزی مرکزی این بود که فقط دولت میتواند فعالیتهای اقتصادی را به گونه ای سازماندهی
کند که رفاه اقتصادی را برای کل کشور تقویت کند.
اکثر کشورهایی که زمانی دارای اقتصاد برنامه ریزی متمرکز بودند ،این سیستم را کنار گذاشته و در
تالش برای توسعه اقتصاد بازار هستند .در اقتصاد بازار تصمیمات یک برنامه ریز مرکزی با تصمیمات برای 5دالر در هفته،
میلیونها شرکت و خانواده جایگزین میشود .شرکتها تصمیم میگیرند چه کسی را استخدام کنند و چه تو می تونی بیسبال را
چیزی بسازند .خانوادهها تصمیم میگیرند که برای کدام شرکتها کار کنند و با درآمدشان چه چیزی بخرند. تماشا کنی بدون این که
این شرکتها و خانوارها در بازار با هم تعامل دارند ،جایی که قیمتها و منافع شخصی تصمیمات آنها را بزنه یکی مدام سرت غر
هدایت میکند. بزن! که برو چمن ها را
در نگاه اول ،موفقیت اقتصادهای بازار گیج کننده است .در اقتصاد بازار ،هیچ کس به دنبال رفاه اقتصادی
جامعه به عنوان یک کل نیست .بازارهای آزاد شامل خریداران و فروشندگان بسیاری از کاالها و خدمات
متعدد است و همه آنها در درجه اول به رفاه خود عالقه دارند .با این حال ،علیرغم تصمیمگیری
غیرمتمرکز و تصمیمگیرندگان منفعتخواه ،اقتصادهای بازار در سازماندهی فعالیتهای اقتصادی برای
ارتقای رفاه کلی اقتصادی بهطور چشمگیری موفق بودهاند.
آدام اسمیت ،اقتصاددانی که در سال 1776در کتاب خود به نام «تحقیق در ماهیت و علل ثروت ملل»
معروفترین مشاهدات را در تمام علم اقتصاد انجام داد :خانوارها و شرکتهایی که در بازارها تعامل
دارند به طوری عمل میکنند که گویی توسط «دستی نامرئی» هدایت میشوند که آنها را در جهت نتایج
مطلوب بازار هدایت میکند .یکی از اهداف ما در این کتاب این است که بفهمیم این دست نامرئی چگونه
جادوی خود را انجام میدهد.
با مطالعه اقتصاد ،خواهید آموخت که قیمتها ابزاری هستند که دست نامرئی با آن فعالیتهای اقتصادی را
هدایت میکند .در هر بازاری ،خریداران هنگام تعیین میزان تقاضا به قیمت نگاه میکنند و فروشندگان
هنگام تصمیمگیری برای میزان عرضه ،به قیمت نگاه میکنند .در نتیجه تصمیماتی که خریداران و
فروشندگان میگیرند ،قیمتهای بازار هم ارزش یک کاال را برای جامعه و هم هزینه تولید کاال را برای
جامعه منعکس میکند .بینش عالی اسمیت این بود که قیمتها برای راهنمایی این خریداران و فروشندگان
منفرد برای رسیدن به نتایجی تنظیم میشوند که در بسیاری از موارد رفاه کل جامعه را به حداکثر
میرسانند.
بینش اسمیت یک نتیجه مهم دارد :وقتی دولت از تعدیل طبیعی قیمتها با عرضه و تقاضا جلوگیری
میکند ،توانایی دست نامرئی را برای هماهنگ کردن میلیونها خانوار و شرکتی که اقتصاد را تشکیل
میدهند ،مختل میکند .این نتیجه توضیح میدهد که چرا مالیاتها بر تخصیص منابع تأثیر نامطلوب
میگذارد :آنها قیمتها و در نتیجه تصمیمات خانوارها و شرکتها را مخدوش میکنند .همچنین آسیبهایی
را که میتواند ناشی از سیاستهایی باشد که مستقیما ً قیمتها را کنترل میکنند ،مانند کنترل اجاره ،توضیح
میدهد .و شکست کمونیسم را توضیح میدهد .در کشورهای کمونیستی ،قیمتها در بازار تعیین نمیشد،
بلکه توسط برنامه ریزان مرکزی دیکته میشد .این برنامه ریزان فاقد اطالعات الزم در مورد سلیقه
مصرف کنندگان و هزینههای تولیدکنندگان بودند که در اقتصاد بازار در قیمتها منعکس میشود .برنامه
ریزان مرکزی شکست خوردند زیرا سعی کردند اقتصاد را با یک دست بسته از پشت خود -دست نامرئی
بازار -اداره کنند.
صرفا ً جهت اطالع ...
آدام اسمیت و دست نامرئی
ممکن است فقط تصادفی باشد که کتاب بزرگ آدام اسمیت ،ثروت ملل ،در سال 1776منتشر شد ،دقیقا ً
سالی که انقالبیون آمریکایی اعالمیه استقالل را امضا کردند .اما این دو سند دیدگاه مشترکی دارند که در
آن زمان رایج بود :افراد معموالً بهتر است به حال خود رها شوند ،بدون اینکه دست سنگین دولت اقدامات
آنها را هدایت کند .این فلسفه سیاسی مبنای فکری را برای اقتصاد بازار و به طور کلی برای جامعه آزاد
فراهم میکند. اقتصاد بازار (Market
چرا اقتصادهای بازار غیرمتمرکز اینقدر خوب کار میکنند؟ آیا به این دلیل است که میتوان روی مردم ،)Economyاقتصادی
حساب کرد که با محبت و مهربانی با یکدیگر رفتار کنند؟ اصالً .در اینجا توصیف آدام اسمیت از نحوه که منابع را از طریق
تعامل مردم در اقتصاد بازار آورده شده است: تصمیم گیری غیر
انسان به طور پیوسته این فرصت را دارد که به برادران خود کمک کند ولی انتظار کمک فقط از سر متمرکز شرکت و
خیرخواهی از دیگران بیهوده است .اگر بتواند حب نفس ایشان را به نفع خود جلب کرد و به آنها نشان داد خانوارهای بسیاری که
که این به نفع خودشان است که آنچه را که از آنها میخواهد ،برایش انجام دهند ،به احتمال زیاد پیروز در بازارها برای کاالها
میدان خواهد شد .آنچه را که میخواهم به من بده و تو آن چیزی را که میخواهی به دست خواهی آورد، و خدمات در تعامل
تعبیر هر پیشنهادی از این قبیل است .و به این ترتیب است که ما سهم بسیار بیش از چیزی که نیازمند آن هستند ،تخصیص می
هستیم ،را از چنین خوبیهایی در تعامل با یکدیگر بدست میآوریم. دهد
انتظار ما برآمده از خیرخواهی قصاب ،آبجوساز یا نانوا نیست ،بلکه از منفعت جویی ایشان است .ما
خودمان را نه به انسانیت آنها بلکه به حب نفس شان متوسل میشویم و هرگز از نیازهای خود سخن به
میان نمیآوریم بلکه از منافع حاصل برای آنها میگوییم .هیچ کس جز یک گدا انتخاب نمیکند که به
خیرخواهی همشهریان خود وابسته باشد…
هر فردی ...نه قصد ارتقاء منافع عمومی را دارد و نه میداند که چقدر آن را ارتقاء میدهند .او فقط به
فکر نفع خودش است و در این کار ،مانند بسیاری از موارد دیگر ،توسط یک دست نامرئی هدایت میشود
تا هدفی را که جزئی از قصد او نبود ،پیش ببرد .همچنین نه همیشه برای جامعه بدتر از آن نیست که بخشی
از آن نباشد .با دنبال کردن منافع خود ،او غالبا ً منافع جامعه را مؤثرتر از زمانی که واقعا ً قصد ارتقاء آن
را دارد ،ارتقاء میدهند.
اسمیت میگوید که مشارکتکنندگان در اقتصاد با محرک منافع شخصی برانگیخته میشوند و «دست
نامرئی» بازار این منفعت شخصی را به سمت ارتقای رفاه عمومی اقتصادی هدایت میکند.
بسیاری از بینشهای اسمیت در کانون اقتصاد مدرن جایگاه خویش را حفظ کردند .تجزیه و تحلیل ارائه
شده در فصول آینده به ما این امکان را میدهد که نتیجه گیریهای اسمیت را دقیق تر بیان کنیم و نقاط قوت
نقاط ضعف دست نامرئی بازار را به طور کامل تجزیه و تحلیل کنیم.
مطالعه موردی
آدام اسمیت احتماالً از اوبر خوشش میآمد
احتماالً هرگز در یک اقتصاد متمرکز زندگی نکرده اید؛ ولی اگر تا به حال سعی کرده اید تاکسی در یک
شهر بزرگ داشته باشید ،احتماالً بازار بسیار تنظیم شده ای را تجربه کرده اید .در بسیاری از شهرها،
دولت محلی کنترلهای شدیدی را در بازار تاکسیها اعمال میکند .قوانین معموالً فراتر از مقررات بیمه و
ایمنی است .به عنوان مثال ،دولت ممکن است با تایید تعداد معینی گواهی یا مجوز تاکسی ،ورود به بازار
را محدود کند .ممکن است قیمتهایی را که تاکسیها مجاز به دریافت آن هستند ،تعیین کند .دولت از
اختیارات پلیس خود -یعنی تهدید جریمه یا زندان -استفاده میکند تا رانندگان غیرمجاز را از خیابانها
دور نگه دارد و از دریافت قیمتهای غیرمجاز توسط همه رانندگان جلوگیری کند.
با این حال ،اخیراً این بازار بسیار کنترل شده توسط یک نیروی مخرب مورد هجوم قرار گرفته است:
اوبر .این شرکت که در سال 2009راه اندازی شد ،اپلیکیشنی را برای گوشیهای هوشمند ارائه میدهد که
مسافران و رانندگان را به هم متصل میکند .از آنجایی که خودروهای اوبر در خیابانها به دنبال عابران
پیاده در جستجوی تاکسی پرسه نمیزنند ،از نظر فنی تاکسی نیستند و بنابراین مشمول مقررات مشابهی
نیستند .اما آنها تقریبا ً همان خدمات را ارائه میدهند .در واقع ،سواری با اتومبیلهای اوبر اغلب راحت تر
است .در یک روز سرد و بارانی ،چه کسی میخواهد در کنار جاده بایستد و منتظر تاکسی خالی برای
رانندگی باشد؟ ماندن در داخل ،استفاده از تلفن هوشمند خود برای هماهنگی سفر و گرم و خشک ماندن تا
رسیدن ماشین بسیار لذت بخش تر است.
خودروهای اوبر اغلب کمتر از تاکسیها هزینه میگیرند ،اما نه همیشه .اوبر به رانندگان این امکان را
میدهد که در زمان افزایش تقاضا ،مانند طوفان ناگهانی باران یا اواخر شب سال نو ،زمانی که مسافران
زیادی به دنبال راهی امن برای رسیدن به خانه هستند ،قیمتهای خود را به میزان قابل توجهی افزایش
دهند .در مقابل ،تاکسیهای تحت نظارت معموالً مجاز به افزایش قیمتها نیستند.
همه اوبر را دوست ندارند .رانندگان تاکسیهای سنتی شکایت دارند که این رقابت جدید به منبع درآمد آنها
لطمه میزند .این موضوع نباید تعجب آور باشد :عرضهکنندگان کاال و خدمات معموالً از رقبای جدید
بیزارند .اما رقابت شدید بین تولیدکنندگان باعث میشود بازار به خوبی برای مصرف کنندگان کار کند.
به همین دلیل است که اقتصاددانان اوبر را دوست دارند .یک نظرسنجی در سال 2014از دهها اقتصاددان
برجسته پرسیده شد که آیا خدمات خودرویی مانند اوبر رفاه مصرف کننده را افزایش میدهد یا خیر .بله،
تک تک اقتصاددانان گفتند .همچنین از اقتصاددانان پرسیده شد که آیا افزایش قیمت باعث افزایش رفاه
مصرف کننده میشود یا خیر .بله 85 ،درصد آنها گفتند .افزایش قیمت باعث میشود مصرفکنندگان در
مواقعی هزینه بیشتری بپردازند ،اما از آنجایی که رانندگان اوبر به مشوقها پاسخ میدهند ،مقدار خدمات
خودرو را نیز در زمانی که بیشتر مورد نیاز است ،افزایش میدهند .افزایش قیمت همچنین به تخصیص
خدمات به مشتریانی کمک میکند که برای آنها ارزش زیادی قائل هستند و هزینههای جستجو و انتظار
برای خودرو را کاهش میدهد.
اگر آدام اسمیت امروز زنده بود ،مطمئنا ً اپلیکیشن اوبر را روی گوشی خود داشت.
.1.2ج .اصل شماره :7دولتها گاهی اوقات میتوانند نتایج بازار را بهبود بخشند فناوری می تواند این
اگر دست نامرئی بازار اینقدر بزرگ است ،چرا به دولت نیاز داریم؟ یکی از اهداف مطالعه اقتصاد این بازار را بهبود بخشد.
است که دیدگاه خود را در مورد نقش و محدوده مناسب سیاست دولت اصالح کنید.
یکی از دالیلی که ما به دولت نیاز داریم ،این است که دست نامرئی تنها در صورتی میتواند جادوی خود
را انجام دهد که دولت قوانین را اجرا کند و نهادهای کلیدی اقتصاد بازار را حفظ کند .مهمتر از همه،
اقتصادهای بازار به نهادهایی برای اجرای حقوق مالکیت نیاز دارند تا افراد بتوانند منابع کمیاب را تملک
و کنترل کنند .یک کشاورز اگر فکر کند که محصولش به سهولت دزدیده میشود غذا نمیکارد ،رستوران
غذا سرو نمیکند مگر اینکه اطمینان حاصل شود که مشتریان قبل از رفتن پول پرداخت میکنند ،و یک
شرکت سرگرمی فیلم خود را برای پخش در دسترس قرار نمیدهد ،اگر بسیاری از مشتریان بالقوه با تهیه
نسخههای غیرقانونی از پرداخت اجتناب کنند .همه ما برای احقاق حقوق خود در مورد چیزهایی که تولید
میکنیم به پلیس و دادگاههای تاسیس و پیاده سازی شده توسط دولت متکی هستیم -و دست نامرئی روی
توانایی ما برای اجرای حقوقمان حساب میکند.
با این حال دلیل دیگری نیز وجود دارد که ما به حکومت نیاز داریم :دست نامرئی قدرتمند است ،اما قادر
مطلق نیست .دو دلیل عمده برای دخالت دولت در اقتصاد و تغییر در تخصیص منابعی که مردم به تنهایی
انتخاب میکنند ،وجود دارد :ارتقای کارایی و ارتقای عدالت .به این معنا که هدف بیشتر سیاستها یا
بزرگکردن کیک اقتصادی یا تغییر نحوه تقسیم کیک است.
ً
ابتدا هدف کارایی را در نظر بگیرید .اگرچه دست نامرئی معموال بازارها را به تخصیص منابع برای به
حداکثر رساندن اندازه کیک اقتصادی سوق میدهد ،همیشه هم اینطور نیست .همانطور که در باال اشاره
شد ،وقتی منابع به گونهای تخصیص داده میشوند که اندازه کیک اقتصادی به حداکثر برسد ،اقتصاددانان
از آن به عنوان تخصیص کارآمد منابع یاد میکنند .سپس اقتصاددانان از اصطالح شکست بازار برای
اشاره به وضعیتی استفاده میکنند که در آن بازار به تنهایی قادر به تخصیص کارآمد منابع نیست .همانطور
که خواهیم دید ،یکی از دالیل احتمالی شکست بازار ،یک هزینه خارجی (یا اثر جانبی) است که عبارت
است از تأثیر اعمال یک فرد بر رفاه دیگر افراد .آلودگی یک مثال کالسیک از اثر جانبی است .وقتی تولید
کاالیی هوا را آلوده میکند و برای کسانی که در نزدیکی کارخانهها زندگی میکنند ،مشکل ایجاد میکند،
بازار به حال خود رها شده ممکن است این هزینه را در نظر نگیرد .یکی دیگر از دالیل احتمالی شکست
بازار ،قدرت بازار است که به توانایی یک فرد یا شرکت (یا یک گروه کوچک) برای تأثیرگذاری بیرویه
بر قیمتهای بازار اشاره دارد .برای مثال ،اگر همه در شهر به آب نیاز دارند ،اما فقط یک چاه وجود
دارد ،صاحب چاه در معرض رقابت شدیدی قرار نمیگیرد که دست نامرئی معموالً با آن منافع شخصی را
کنترل میکند .او ممکن است با محدود کردن خروجی آب از این فرصت استفاده کند تا بتواند قیمت باالتری
را دریافت کند .در حضور عوامل خارجی یا قدرت بازار ،سیاست دولتی که به خوبی طراحی شده است،
میتواند کارایی اقتصادی را افزایش دهد.
اکنون هدف برابری را در نظر بگیرید .حتی زمانی که دست نامرئی نتایج کارآمدی را به همراه دارد ،با
این وجود میتواند تفاوتهای قابل توجهی در رفاه اقتصادی ایجاد کند .اقتصاد بازار به افراد بر اساس
توانایی آنها در تولید چیزهایی که دیگران مایل به پرداخت برای آن هستند ،پاداش میدهد .درآمد بهترین
بسکتبالیست جهان از بهترین شطرنج باز جهان بیشتر است زیرا مردم مایلند برای تماشای بسکتبال بیشتر
از شطرنج بپردازند .دست نامرئی تضمین نمیکند که همه غذای کافی ،لباس مناسب و مراقبتهای
بهداشتی کافی دارند .این نابرابری ،بسته به فلسفه سیاسی فرد ،ممکن است نیاز به مداخله دولت داشته باشد.
در عمل ،بسیاری از سیاستهای دولتی ،مانند سیستمهای مالیات بر درآمد و رفاه ،هدفشان دستیابی به
توزیع عادالنهتر رفاه اقتصادی است.
گفتن اینکه دولت در برخی مواقع نتایج بازار را بهبود میبخشد به این معنی نیست که همیشه این کار را
انجام میدهد .خط مشی دولتی توسط فرشتگان تدوین نشده است ،بلکه توسط یک فرآیند سیاسی توسعه
مییابد که چندان هم کامل نیست .گاهی اوقات سیاستها صرفا ً برای پاداش دادن به قدرتمندان سیاسی حقوق مالکیت (
طراحی میشوند .گاهی اوقات آنها توسط رهبرانی با نیت خوب تدوین میشوند که به طور کامل هم از همه )Property Rights
جوانب امر مطلع نیستند .همانطور که شما در رشته اقتصاد مطالعه میکنید ،بهتر خواهید توانست قضاوت توانایی فرد برای
کنید که چه زمانی یک سیاست دولتی قابل توجیه است ،زیرا کارایی یا برابری را ارتقا میدهد و چه زمانی کنترل مالکیت و اجرای
توجیه پذیر نیست. بر منابع کمیاب
.1.3چگونه اقتصاد در کل کار میکند
ما با بحث در مورد چگونگی تصمیم گیری افراد شروع کردیم و سپس به نحوه تعامل افراد با یکدیگر
نگاهی انداختیم .همه این تصمیمات و تعامالت با هم «اقتصاد» را میسازند .سه اصل آخر مربوط به
عملکرد کلیت اقتصاد است.
.1.3الف .اصل شماره :8استاندارد زندگی یک کشور به توانایی آن در تولید کاالها و خدمات بستگی دارد
تفاوت در استانداردهای زندگی در سراسر جهان خیره کننده است .در سال ،2017میانگین درآمد یک
آمریکایی در حدود 60000دالر بود .در همان سال ،میانگین درآمد یک آلمانی حدود 51000دالر ،یک
چینی 17000دالر و متوسط نیجریه ای تنها 6000دالر بود .جای تعجب نیست که این تنوع زیاد در
درآمد متوسط در معیارهای مختلف کیفیت زندگی منعکس میشود .شهروندان کشورهای پردرآمد نسبت به
شکست بازار (Market
شهروندان کشورهای کم درآمد تلویزیون ،ماشین بیشتر ،تغذیه بهتر ،مراقبتهای بهداشتی بهتر و امید به
،)Failureوضعیتی که
زندگی بیشتری دارند.
در آن بازار به تنهایی
تغییرات در استانداردهای زندگی در طول زمان نیز زیاد است .در ایاالت متحده ،درآمد افراد به طور
قادر به تخصیص کارآمد
تاریخی حدود 2درصد در سال افزایش یافته است (پس از تعدیل تغییرات در هزینه زندگی) .با این نرخ،
منابع نیست
میانگین درآمد هر 35سال دو برابر میشود .در طول قرن گذشته ،میانگین درآمد آمریکایی حدود هشت
برابر شده است.
اثر جانبی (
چه چیزی این تفاوتهای بزرگ در استانداردهای زندگی در بین کشورها و در گذر زمان را توضیح
،)Externalityاثر
میدهد؟ پاسخ به طرز شگفت آوری ساده است .تقریبا ً تمام تغییرات در استانداردهای زندگی به تفاوت در
اقدامات یک فرد بر رفاه
بهره وری کشورها مربوط میشود – یعنی مقدار کاالها و خدمات تولید شده از هر واحد نیروی کار .در
دیگر افراد
کشورهایی که کارگران میتوانند مقدار زیادی کاال و خدمات در ساعت تولید کنند ،اکثر مردم از استاندارد
زندگی باالیی برخوردارند .در کشورهایی که کارگران در آنها تولید کمتری دارند ،بیشتر مردم استاندارد
زندگی ناچیزتری را تحمل میکنند .به طور مشابه ،نرخ رشد بهرهوری یک کشور ،نرخ رشد متوسط قدرت بازار (Market
درآمد آن کشور را تعیین میکند. ،)Powerتوانایی یک
بازیگر اقتصادی (یا یک رابطه اساسی بین بهره وری و استانداردهای زندگی ساده است ،اما پیامدهای آن بسیار گسترده است .اگر
بهره وری عامل اصلی تعیین کننده استانداردهای زندگی است ،توضیحات دیگر باید در درجه دوم اهمیت گروه کوچک از
قرار گیرند .به عنوان مثال ،اعتبار دادن به اتحادیههای کارگری یا قوانین حداقل دستمزد برای افزایش بازیگران) برای
تأثیرگذاری قابل مالحظه استانداردهای زندگی کارگران آمریکایی در قرن گذشته ممکن است وسوسه انگیز باشد .با این حال قهرمان
واقعی کارگران آمریکایی افزایش بهره وری آنهاست .به عنوان مثالی دیگر ،برخی از مفسران ادعا کرده بر قیمتهای
اند که افزایش رقابت ژاپن و سایر کشورها رشد آهسته درآمد ایاالت متحده در دهههای 1970و 1980را
توضیح میدهد .با این حال ،ضدقهرمان واقعی رقابت خارج از کشور نبود ،بلکه رشد بهرهوری در ایاالت
متحده بود.
رابطه بین بهره وری و استانداردهای زندگی نیز پیامدهای عمیقی برای سیاستهای دولتی دارد .هنگامی
که به این فکر میکنیم که چگونه هر سیاستی بر استانداردهای زندگی تأثیر میگذارد ،سؤال اصلی این
است که چگونه بر توانایی ما برای تولید کاالها و خدمات تأثیر میگذارد .برای ارتقای استانداردهای
زندگی ،سیاست گذاران باید بهره وری را با اطمینان از اینکه کارگران به خوبی آموزش میبینند،
ابزارهای مورد نیاز برای تولید کاالها و خدمات را در اختیار دارند و به بهترین فناوری موجود دسترسی
دارند ،افزایش دهند.
.1.3ب .اصل :9وقتی دولت پول زیادی چاپ میکند ،قیمتها افزایش مییابد
در ژانویه ،1921یک روزنامه روزانه در آلمان 0.30مارک قیمت داشت .کمتر از دو سال بعد ،در
نوامبر ،1922همان روزنامه 70000000مارک قیمت داشت .سایر قیمتها در اقتصاد نیز با مقادیر
مشابه افزایش یافتند .این قسمت یکی از دیدنیترین نمونههای تاریخ از تورم افزایش سطح کلی قیمتها در
اقتصاد است.
اگرچه ایاالت متحده هرگز تورم نزدیک به تورم آلمان در دهه 1920را تجربه نکرده است ،تورم گاهی
اوقات یک مشکل اقتصادی بوده است .به عنوان مثال ،در طول دهه ،1970سطح کلی قیمتها بیش از دو
برابر شد و رئیس جمهور وقت جرالد فورد تورم را «دشمن شماره یک ملت» نامید .در مقابل ،تورم در دو
دهه قرن بیستم حدود 2درصد در سال افزایش داشته است؛ با این نرخ 35 ،سال زمان خواهد برد که
قیمتها دو برابر شوند .از آنجایی که تورم باال هزینههای مختلفی را به جامعه تحمیل میکند ،نگه داشتن
تورم در سطح پایین هدف سیاست گذاران اقتصادی در سراسر جهان است.
چه چیزی باعث تورم میشود؟ تقریبا ً در تمام موارد تورم زیاد یا مداوم ،مقصر رشد مقدار پول است .وقتی
یک دولت مقادیر زیادی از پول ملی را چاپ میکند ،ارزش پول کاهش مییابد .در آلمان در اوایل دهه
،1920زمانی که قیمتها به طور متوسط هر ماه سه برابر میشد ،مقدار پول نیز هر ماه سه برابر میشد.
به رغم چشم انداز نه چندان دراماتیک آن ،ولی تاریخ اقتصادی ایاالت متحده به نتیجه مشابهی اشاره بهره وری (
میکند :تورم باالی دهه 1970با رشد سریع مقدار پول همراه بود و تورم پایین دهه 1990با رشد آهسته ،)Productivityمقدار
مقدار پول همراه بود. کاالها و خدمات تولید
.1.3ج .اصل شماره :10جامعه با یک معاوضه کوتاه مدت بین تورم و بیکاری مواجه است شده از هر واحد نیروی
اگرچه سطح باالتر قیمتها در بلندمدت اثر اولیه افزایش مقدار پول است ،اما داستان کوتاه مدت پیچیده تر کار
و بحث برانگیزتر است .بیشتر اقتصاددانان اثرات کوتاه مدت تزریق پول را به شرح زیر توصیف میکنند:
● افزایش حجم پول در اقتصاد باعث تحریک سطح کلی خرج کردن و در نتیجه تقاضا برای کاالها و
خدمات میشود.
● تقاضای بیشتر ممکن است در طول زمان باعث افزایش قیمت بنگاههای اقتصادی شود؛ اما در عین
حال ،آنها را تشویق میکند تا مقدار کاالها و خدماتی را که تولید میکنند ،افزایش دهند و کارگران بیشتری
را برای تولید آن کاالها و خدمات استخدام کنند.
● استخدام بیشتر به معنای کاهش بیکاری است.
این خط استدالل منجر به یک معاوضه نهایی در کل اقتصاد میشود :یک معاوضه کوتاه مدت بین تورم و
بیکاری.
اگرچه برخی از اقتصاددانان هنوز این ایدهها را زیر سوال میبرند ،اکثر آنها میپذیرند که جامعه با یک
معاوضه کوتاهمدت بین تورم و بیکاری مواجه است .این موضوع به سادگی بدان معنا است که در طی یک
یا دو سال ،بسیاری از سیاستهای اقتصادی تورم و بیکاری را در جهت مخالف سوق میدهند.
سیاستگذاران بدون توجه به اینکه تورم و بیکاری هر دو در سطوح باال (مانند اوایل دهه ،)1980در
سطوح پایین (همانطور که در اواخر دهه 1990انجام دادند) ،یا جایی در بین آنها ،با این معاوضه – بین
تورم و بیکاری -روبرو هستند .این معاوضه کوتاه مدت نقش کلیدی در تحلیل چرخه تجاری ایفا میکند -
نوسانات نامنظم و تا حد زیادی غیرقابل پیش بینی در فعالیتهای اقتصادی که با تولید کاالها و خدمات یا
تعداد افراد شاغل اندازه گیری میشود. تورم (،)Inflation
سیاست گذاران میتوانند با استفاده از ابزارهای مختلف سیاستی از موازنه کوتاه مدت بین تورم و بیکاری افزایش در سطح کلی
بهره برداری کنند .با تغییر مقداری که دولت خرج میکند ،میزان مالیات و مقدار پولی که چاپ میکند، قیمت ها در یک اقتصاد
سیاستگذاران میتوانند ترکیبی از تورم و بیکاری را که اقتصاد تجربه میکند ،تحت تأثیر قرار دهند .از
آنجایی که این ابزارهای سیاست پولی و مالی به طور بالقوه بسیار قدرتمند هستند ،اینکه چگونه
سیاستگذاران باید از این ابزارها برای کنترل اقتصاد استفاده کنند ،موضوعی است که همچنان مورد بحث «خوب ،درسته که
ادامه دار است. زمانی که وارد صف
.1.4نتیجه گیری شدید ،این 68سنت
شما اکنون طعم چیستی اقتصاد را چشیده اید .در فصلهای آینده ،اطالعات و چشم انداز خاص زیادی قیمت داشت ولی االن
درباره مردم ،بازارها و اقتصادها ارائه میگردد .تسلط بر این اطالعات و چشم اندازها کمی تالش میکند، 74سنت قیمت دارد!»
اما کار طاقت فرسایی نیست .رشته اقتصاد مبتنی بر چند ایده اساسی است که میتواند در موقعیتهای
مختلف اعمال شود.
در سرتاسر این کتاب به ده اصل اقتصاد که در این فصل برجسته شده و در جدول 1خالصه شده است،
اشاره خواهیم کرد .این اجزای سازنده را در ذهن داشته باشید :حتی پیچیده ترین تحلیلهای اقتصادی نیز بر
اساس ده اصل معرفی شده در اینجا بنا شده ا