Professional Documents
Culture Documents
مدیریت معاملات زراعتی اصلاح شده
مدیریت معاملات زراعتی اصلاح شده
مقدمه
در جهان کنونی تولید به منظور فروش صورت میگیرد و همچنین تا محصول تولیدی به فروش
نرسد ،تولید کردن آن اصًال صرفه اقتصادی نخواهد داشت .همچنین از سویی دیگر با توجه به جهانی شدن
و جهت گیری هر جه بیشتر اقتصاد به سمت یکپارچگی ،رقابتی شدن و در عمل گسترده تر شدن بازارها
عرضه کنندگان محصوالت تولیدی و از جمله محصوالت زراعتی ضروری است تا مدیریت معامالت
آشنایی کافی داشته باشند .بنابر این کارشناسان نیز باید مدیریت معامالت را آنقدر بشناسند که بتوانند
وظایفی را که به عهده دارند ،بخوبی انجام داده و در عصر کنونی که رقبای قدرتمندی در عرصه تولیدات
و داد و ستد محصوالت زراعتی در بازارها چه داخلی و چه در سطح بین المللی وجود دارند ،بتوانند
جایگاه مناسبی برای محصوالت زراعتی کشور پیدا کرده و نیز آنرا تداوم بخشند.
تولید انبوه یکی از خصوصیات جهان صنعتی است و عواملی نظیر افزایش تولیدات ،گسترش
بازارها ،پراکندگی جغرافیایی جمعیت ،انحصارات و ...باعث شده است تا تولیدکنندگان بزرگ به شیوه
های خاص جهت بررسی بازار و شناخت نظرات مصرف کنندگان روی آورند .تأسیس شرکت های
بزرگ بین المللی عالوه بر این که برنامه ریزی فروش را برای آنها مشکل کرده ،کار فروش برای
شرکت های کوچک تر نیز دشوارتر نموده است .با فشرده شدن این رقابت ها ،شرکت های تولیدی باید این
امکان را داشته باشند که افق های آینده را برای فعالیت های خود ببینند .پیش بینی صحیح افق های بازار
در آینده ،این امکان را به نمایندگی های تولیدی می دهد که چگونگی و حجم فعالیت های خود را تنظیم
کرده ،از این طریق بقا و اعتالی عملیات اقتصادی مؤسسه خود را تضمین کنند.
مدیریت
در جهان امروزي مدیریت جا يگاه خاص خود را ادارد .واين پيشرفت و تر قي که درين اواخر
مشاهده مي کتيم در نتيجه مدیریت خوب و عالي ميباشد که سال بسال نظربه ايجابات هر زمان قابل تغير
بوده و در کمپني هاي بزرگ جهان رؤساي آن بايد آگاهي کامل از مدیریت داشته باشند و در حين که
رئيس و منيجر يک اداره يا شرکت هستند عالوه بر آن به آموختن مدیریت جديد و معاصر مي پردازند.
حتي در بسياري از ادارات کسانيکه آگاهي درست از مدیریت نداشته باشند در رأس يک اداره کار کرده
نخواهند توانست.
بنابراين براي جوامع امروزي هم ضرورت احساس ميشود که از اين علم بايد آگاهي داشته باشيم
تا در پيشرفت جامعه خود بصورت بهتر سهيم شويم ,هکذا اداره نمودن يک مؤسسه شامل نکات ذيل
ميباشد:
تعریف مدیریت
مدیریت ساینس و هنر است که کوشش های دسته جمعی تحت صالحیت را طوری رهنمایی می
کند تا اجرای اهداف به مؤثریت بیانجامد .یا هنر انجام کار توسط دیگران است.
مفهوم مدیریت
مفهوم مدیریت تغيرات و نوآوري هاي متعددي را احتوا نموده و مدیریت يک مو ضو ع قابل بحث
براي علوم اجتماعي مي باشد .تحت عنوان مدیریت تشريح و تو ضيح نوع رهبري هر اداره و يا ارگان
مجسم ميگردد به اين اساس انواع فعاليت هاي مختلفه بشري را در بر ميگيرد .
بخشي از دانش مديريت را مي توان از طريق آموزش فرا گرفت و بخش ديگر را ضمن کار بايد
آموخت و در واقع بخشي را که باآمورش فرا گرفته مي شود ,علم مديريت و بخشي را که موجب به کار
بستن است اندوخته ها در شرايط گوناگون مي شود ,هنر مديريت مي نامند .به عباره ديگر سخن علم
دانستن است و هنر توانستن .از آنجايي که مديريت با عواملي همچون ,پول ,مواد ,محصوالت ,خدمات
و کارکنان که پيوسته در تغيرند سرو کار دارد .پيش بيني ها در باره آنها دشوار و تطبيق آنها با معيار
هاي علمي مشکل است .با اين همه همواره شايد تالش دوامدار صاحبنظران در جهت عملي کردن
مديريت هستيم.
مدیریت در زراعت
کار ،زمین ،سرمایه با هم ترکیب میشوند تا محصولی تولید شود ولی مدیریت عاملی است که
تصمیم میگیرد کدام محصول و یا محصوالت و چقدر از هر کدام باید تولید شود ،چه میزان از هر یک از
نهاده ها در تولید هر یک از محصوالت مزبور باید بکار برده شود ،محصوالت از کدام طریق ،چه زمان،
چگونه و به کی بفروش برسانند .برای اینکه فرد زارع مدیر مجربی شود باید قبًال با صرف مدت زمان
زیادآموزش و تجربیات عملی الزم را بدست آورد .از این نظر مدیریت قابل مقایسه با یک کار فزیکی
است ،مثًال همان طوری که یک نفر نجار باید یک دورهء آموزشی و تجربی را بگذراند تا مهارت الزم را
بدست آورد و سپس با استفاده از کار و مهارت خود چوب را تبدیل به میز و یا چوکی کند ،مدیر هم احتیاج
به گذرانیدن یک دوره تجربه اندوزی دارد ،ولی باید دانست که مدیریت را فقط با تجربه نمیتواند یاد
گرفت .اختالف مدیریت و مهارت نیز در این است ،در حالی که مهارت اکتسابی است و با تمرین کافی
میتوان بطور کامل آنرا یاد گرفت مدیریت یک استعداد ارثی میباشد .مهارت عبارت از تکرار یک کار
بخصوص است ،در حالی که مدیر باید مسائل مختلفی را حل کند .روی این اصل است که زارعین سنتی
احتیاج زیادی به مدیریت پیدا نمیکنند چون کارشان بدون تغییر است ،یعنی مثًال قلبه کردن زمین ،کاشت و
برداشت گندم در زراعت سنتی قرن ها است که تغییری نکرده است و در نتیجه زارع با مسائل مدیریتی
کمتری روبرو است .در حالی که با پیشرفت فن آوری امکانات زارع خیلی زیادتر شده و مسأله تصمیم
گیری مشکل تر میشود.
گرچه زراعت یک رسم اقتصادی و اجتماعی است که در طی قرون و اعصار توسعه یافته است،
ولی مدیریت معامالت زراعتی علمی است نسبتًا جدید .بخاطر همین تاریخچه کوتاه مدت ماهیت ،وسعت
و اهمیت آن هنوز کامًال شناخته نشده و اصطالح مدیریت معامالت زراعتی برای مردم مناطق مختلف
دارای معانی گوناگونی است .عده ای فکر میکنند که مدیریت معامالت زراعتی چیزی بیش از هنر زارع
در انجام برنامهء معمولی روزمره نیست ،و عده ای دیگر تصور میکنند که مدیریت معامالت زراعتی نام
دیگری برای اقتصاد تولید یا اقتصاد زراعتی است .شاید هنوز تعریف واحد و قابل قبولی برای همه وجود
نداشته باشد ،با این وجود بهتر است که این اصطالح را چنین تعریف کنیم:
مدیریت معامالت زراعتی علمی است که با تهیه ،ترکیب و بهره برداری مناسب عوامل تولید،
یعنی زمین ،کار و سرمایه سر و کار دارد ،همچنین دربارهء انتخاب رشته های تولیدی زراعت و دامداری
و عملیات هایی که بعد از برداشت باید باالی محصول انجام شود بحث میکند به طوری که مقدماتی ترین
واحد های عملیات زراعتی را نیز در بردارد.
مدیریت معامالت زراعتی علمی است نظری و علمی ،نظری است چون با گردآوری ،تجزیه و
تحلیل و توضیح حقایق و کشف اصول سر و کار دارد ،علمی است چون تعیین و حل مشکالت زاعتی در
حوزهء آن قرار میگیرد.
مبادله
مبادله ( )exchangeروشی است برای رفع نیاز که در آن فرد کاالی مورد نیاز خود را با
پرداخت پول یا ارئه خدمت به دیگران بدست می آورد.
معامله
به واحد اندازه گیری بازاریابی ،معامله ( )transactionاطالق میشود .یک معامله در برگیرنده
داد و ستد یا بده بستان فایده بین طرفین مبادله میباشد.
هر انسانی به یکی از چهار روش زیر میتواند کاالی مورد نیاز خود را بدست آورد:
مبادله پایه و اساس مارکتینگ میباشد البته برای انجام مبادله شرایطی نیز وجود دارد که عبارتند از:
مبادله با توجه به شرایط فوق برای طرفین سود آور خواهد بود چرا که مبادله همانند تولید ایجاد ارزش
میکند و امکان مصرف کمتر و رفاه بیشتر را برای افراد فراهم میسازد.
پس نتیجه گرفته میشود که اگر حاشیه معامالتی مؤثری وجود داشته باشد تخصیص منابع تولیدی
بهتر صورت خواهد گرفت.
از طرف دیگر ،در کشورهای در حال توسعه نظام مارکتینگ کارآیی ناچیزی دارد بطوری که
تعداد بیشماری از سوداگران ،دالالن ،مغازه داران و فروشندگان دوره گرد و غیره بین تولید کنندگان و
مصرف کنندگان وجود دارد .لذا فروش تولیدات کل بین تعداد زیادی از مردم تقسیم میشود و در نتیجه سهم
هر یک به مقداری ناچیز در میاید .در صورتی که اگر در این کشورها حاشیه معامالتی مؤثری بوجود
بیاید تعداد زیادی از مردم را میتوان برای تولید کاالهای ضروری از بازارها و سرک ها به فابریکه ها
منتقل کرد .باید در نظر گرفت که حرکت دادن ناگهانی به این نیروی بالقوه تولید در این کشورها بسیار
مشکل است ،زیرا سوداگران معموًال طبقه حرفه ای را تشکیل میدهند که در اثر گذشت سالیان دراز به
عنوان آدم های قابل اعتماد در بین مردم در آمده اند و در اجتماع خود نفوذ زیادی دارند و میتوانند در
مقابل هر گونه تغییر ناگهانی واکنشی شدید از خود نشان دهند .بعالوه برای ایجاد حاشیه معامالتی مؤثر
وجود کارمندان فنی و مدیران کافی در سطوح متوسط الزم است ولی در کشور های در حال توسعه کمبود
عظیمی از آنان احساس میشود .فروشگاه های مواد خوراکی باید فروش خیلی زیادی داشته باشند تا بتوانند
با ایجاد فابریکه های پروسس مواد ( مثًال بسته بندی ،کنسرو سازی ،لبنیات سازی و غیره) کارهای فروش
را با تولید تلفیق کنند و از صرفه جویی های ممکن استفاده کنند و گرنه داشتن شعبات متعدد صرفه جویی
زیادی ایجاد نمیکند .در بعضی از کشورهای در حال توسعه وقتی فابریکه ای برای تبدیل مواد غذایی
شروع بکار میکند بازار خوبی را برای محصوالت زراعتی که منزلهء آن بکار میرود ،ایجاد میکند و
توسعه عرضه آن سبب میشود.
پس نتیجه میشود که رشد اقتصادی با کار آیی حاشیه معامالتی ارتباط مستقیم دارد و یک کشور
عقب مانده نمیتواند به یکباره وضع معامالتی خود را سرو سامان دهد ،با پیشرفت اقتصادی کشور،
نیروهایی که سبب افزایش کار آتی این مجاری میشوند بکار می افتد .این افزایش کار آیی سبب میشود
نیروی کار اضافی از اشتغال در قسمت مارکتینگ آزاد شده در تولید محصوالت و انجام خدمات ضروری
برای جامعه بکار گمارده شوند ،این پدیده فقط بعد از کسب پیشرفت هایی در رشد اقتصادی ظاهر میشود و
از اینرو است که بعضی از متخصصین اقتصاد توسعه عقیده دارند که در روند رشد اقتصادی مرحله ای
وجود دارد که بعد از رسیدن به آن رشد بیشتر اقتصاد سهل تر انجام میگیرد.
سیستم ( سایکل) مدیریت معامالت شامل سه فکتور عمده میشود که این سه فکتور سازنده
اگریبزنس یا مدیریت معامالت میباشد.
Consume
:Input sectorشامل تمامی مراحل که قبل از کشت محصول باید در نظر گرفته شود مانند ( تمویل یا
دریافت سرمایه ،تهیه ماشین آالت ،کود کیمیاوی و ...چیزهایی که ضرورت است) میشود.
:Processing marketing sectorشامل تمامی مراحلی که در مسیر مارکتنیگ انجام میشود و تمامی
ارزش های که به محصول در جریان مارکتنیگ اضافه میشود مانند ( ذخیره ،تغییر شکل یا پروسس،
توزیع ،بسته بندی و )....میشود.
پس ما درمیابیم که فرق مدیریت معامالت با مارکتنیگ محصوالت زراعتی در این است که
مارکتینگ محصوالت زراعتی صرف یک بخشی از مدیریت معامالت بوده و مدیریت معامالت تمامی
فعالیت ها که جهت تولید محصوالت انجام میشود را در بر میگیرد.
فصل دوم:
انواع تمویل:
تمویل بزرگ :Macro financeپروژه های بزرگ زراعتی و یا زراعت را منحیث کل در بر .1
میگیرد.
تمویل کوچک :Micro financeپروژه های کوچک زراعتی و یا بخشی از فعالیت های زراعتی .2
را در بر میگیرد.
کریدیت چیست؟
کریدیت از کلمه التینی یعنی اعتبار مشتق شده و معنی واگذاری موقتی قدرت خرید را به شخص
ثالث توأم با توقع بدست آوردن آن در آینده همراه با تفاوت که بنام ربح یا سود یاد میشود .وساطت کریدیت
عمومًا از طرف بانک ها و موسسات مالی صورت گرفته و کریدیت را از پس انداز کننده ( کریدیت
دهنده) اخذ و به کریدیت گیرنده میسپارند.
بناء کشور های رو به انکشاف به منظور رسیدن به مدارج بهتر تولید میکوشند هر طریق ممکن
زراعت سنتی و عنعنوی خویش را به زراعت میکانیزه و علمی تبدیل نمایند و سرمایه بیشتری را در این
راه به کار گیرند که در این زمینه کریدیت ها میتوانند کمک شایانی را برای انکشاف سکتور زراعت و
ترویج شیوه بهتر تولید ،ترویج شیوه بهتر تولید ،توزیع کود کیمیاوی و ادویه جات ضد آفات زراعتی و
میکانیزه ساختن زراعت از طریق اعطای کریدیت کوتاه مدت و طویل المدت در این کشور بنماید.
اهمیت کریدیت بیشتر در ضرورت بودن و حتمی بودن آن به منظور تقویه و رشد اقتصاد میباشد.
زیرا اجرای فعالیت های اقتصادی و افزایش سطح تولید یک کشور احتیاج به سرمایه گذاری های گزافی
دارد که تهیه آن همیشه بوسیله تولید کننده گان به تنهایی ممکن نمیباشد و بنًا باید از سرمایه دیگران
بصورت قرض کمک گرفته شود .این خود سبب استفاده اعظمی و اقتصادی از پس انداز ها میگردد .چه
در غیر آن پس انداز ها غیر فعال مانده و کریدیت است که امکان سرمایه های پولی از موارد غیر مولد به
موارد مولد انتقال پیدا کرده و مورد استفاده قرار میگیرد.
از طرف دیگر اهمیت کریدیت را میتوان در تشدید رقابت به ارتباط بلند بردن تولید و بهتر ساختن
جنسیت و کیفیت اشیای تولیدی مشاهده کرد .یعنی تولید کننده گان محصوالت را از نگاه کمیت و کیفیت
بهبود بخشیده و عملیه فعالیتگاهی خویش را معقولیت بیشتری می بخشند .همچنان کریدیت استفاده مفید از
قوه های مالی سرمایه های را گوینه که توأم با آن تشویق پس انداز ها را تحریک کرده و این خود اساس
تشکیل سرمایه در اقتصاد ملی را میسازد .با این همه صفاتی که کریدیت دارد اگر بصورت درست
رهنمایی نگردد میتواند تأثیرات منفی هم از خود در اقتصاد بجای گذارد .مثًال کریدیت میتواند منجر به
اضافه شدن تولید بی برنامه شده و بنا بر آن به عدم فروش و به تأجیل پرداختن قرضه ها و رکورد
اقتصادی منجر گردد یعنی در صورتیکه کریدیت به مقصدی که اخذ شده به کار برده نشود در موقع
بازپرداخت کریدیت گیرنده را به مشکالت مواجه ساخته و در نهایت منجر به سوخت کریدیت خواهد
گردید.
منابع طبیعی در کشور ما بقدر کافی وجود دارد که برای رشد و انکشاف زراعت ما الزم است.
اما با وجود این همه امکانات مساعد برای بلند بردن سطح تولید و عاید نمیتوان بدون سرمایه گذاری جدید
در این سکتور سطح زندگی مادی و معنوی جامعه روستایی و در کل اقتصاد ملی را انکشاف داد .زیرا
تغیر در شیوه های تولید و استفاده از وسایل جدید تولیدی مانند تخم های بذری ،کود های کیمیاوی ،ماشین
آالت زراعتی ،ادویه جات ضد آفات زراعتی و دیگر وسایل بلند بردن تولید و مولدیت زراعتی و حیوانی
ایجاب سرمایه گذاری زیادی را مینماید.
عملیه تولید وقتی مؤثر است که عین مقدار تولید با عوامل تولید کمتر بدست آمده و یا مقدار بیشتر
تولید با عین مقدار عوامل بدست بیاید .عوامل تولید به شش گروپ طبقه بندی میشود :مواد خام ( تخم
بذری ،کود کیمیاوی ،خوراکه حیوانات و طیور) ماشین آالت ،خدمات کاری ،اشیای سرمایوی ،زمین و
مدیریت.
در پروسه تولید مدیر مزرعه نقش عمده را دارا است .زیرا وی در مورد مسائل سازماندهی تولید،
انتخاب تصدی های تولیدی ،تدارکات عوامل تولید ،رهبری پورسه تولید و فروش محصوالت تصمیم
میگیرد.
تعیین هدف تولید :متصدی مزرعه بعد از تحلیل تقاضای مارکیت و امکانات تولیدی خویش هدف .1
تولید را تعین مینماید .هدف اساسی تولید حصول اطمینان از این امر است که محصول مورد نظر
بتواند تقاضای مشتریان را با عرضه محصول با کیفیت در محل مناسب ،در وقت مناسب و به
قیمت مناسب اقناع نماید .اگر هدف تولید رفع نیازمندی های مصرفی خانواده باشد طوریکه در
زراعت عنعنوی یا سنتی معمول است ،مؤلد به تحلیل مارکیت مورد نظر و تشخیص تقاضای
مشتری های احتمالی ضرورت ندارد .بر عکس هرگاه هدف تولید پاسخ به تقاضای بازار باشد،
باید نوع و مقدار محصول مورد تقاضای بازار معن گردد .همچنان مولد فرصت ها و چالش های
داخل مزرعه را تحلیل نموده و در پرتو آن در مورد نوع و مقدار تولید تصمیم میگیرد.
طرح پالن :بعد از تحلیل مارکیت و تعین هدف ،متصدی مزرعه پالن تولیدی خود را طرح میکند. .2
در طرح پالن تمام ضروریات تخنیکی ،مالی و بشری که برای اجرای پالن بکار است پیشبینی
میگردد.
تهیه عوامل تولید :این فعالیت بنام تدارک عوامل تولید نیز یاد میشود و مشتمل است بر تشخیص .3
منابع مختلف عوامل تولید ،مقایسه نرخ ها ،خریداری و تجمع عوامل تولید درگدام یا ذخیره گاه ها
قبل از اجرای برنامه است.
انتخاب روش و تکنالوژی تولید :کمیت و کیفیت تولید مربوط به انتخاب روش و تکنالوژی تولید و .4
کمیت و کیفیت عوامل تولید است .یک مولد میتواند با استفاده از روش های مختلف تولید و ترکیب
های مختلف عوامل تولید یک یا چند محصول را تولید کند .همچنان مؤلد در چوکات فرصت ها و
محدودیت های تخنیکی ،مالی ،اقتصادی و بازاری که به آن مواجه است در مورد انتخاب
تکنالوژی و روش های معین تولید تصمیم میگیرد .به گونه مثال ،مؤلد ممکن است از روش بذر
توسط دست و یا ماشین یکی را انتخاب کند و یا در مورد آماده کردن زمین برای بذر توسط گاو
قلبه و یا توسط تراکتور تصمیم بگیرد ،همچنان مؤلد شاید بین درو و جمع آوری محصول توسط
دست و یا بواسطه ماشین درو انتخاب داشته باشد .در بخش مالداری ،مالدار میتواند از نسل های
اصالح شده حیوانات ،شیوه های معاصر تغذیه و مدیریت استفاده کند .انتخاب هرکدام از روشهای
فوق تأثیرات متفاوتی بر مقدار تولید و کیفیت آن دارد .بنابر آن ،مؤلد از فرصت ها و محدودیت
هائیکه به آن مواجه است ،مناسبترین روش و تکنالوژی تولید را انتخاب میکند.
تدارک منابعت مالی یا بودیجه :اجرای عملیه تولید به پول ضرورت دارد این پول از پس انداز .5
خانواده دهقان و یا از منابع مالی تدارک میگردد .اگر دهقان پس انداز کافی نداشته باشد برای
پیشبرد فعالیت های تولیدی و انکشافی مزرعه به منابع مالی مراجعه می نماید.
مدیریت تولید :مدیریت تولید مشتمل بر پالنگذاری ،سازماندهی ،رهبی و کنترول فعالیت های .6
تولیدی در چارچوب یک تصدی است .مدیریت تولید در تمام مراحل از مرحله تدارکات عوامل
تولید تا رسیدن محصول بدست مصرف کننده نهایی الزم و ضروری است .چون تولید برای بازار
انجام میشود و در آنجا رقابت قوی موجود است ،مدیر مزرعه باید بطور مستمر بازار عوامل
تولید و مارکیت محصوالت زراعتی را تحلیل و مطابق به تغیرات آن تصامیم خود را عیار سازد.
بازاریابی :بازاریابی محصوالت مرحله نهایی در عملیه تولید زراعتی است .این مرحله از دروازه .7
فارم آغاز و تا رسیدن محصول به دست مصرف کننده آخری دوام میکند .ایجاد هم آهنگی بین
فعالیت داخل و خارج مزرعه از بروز پرابلم های فروش محصول جلوگیری مینماید .متصدی
مزرعه شاید به صورت انفرادی و یا دسته جمعی (کوپراتیف) یک بخش فعالیت های بازاریابی
محصول را انجام بدهد و یا از طریق قرارداد پیشکی محصول خود را برای شرکت های صنعتی
و تجارتی بفروشد.
بخش تخنیکی و یا بیالوژیکی :این بخش تولید از پالن تدارکات عوامل تولید آغاز و عملیه تبدیل .1
عوامل تولید به محصوالت را تا وقت آماده شدن آنها برای فروش در بر میگیرد.
بخش خدماتی یا بازاریابی :این بخش تولید از دروازه مزرعه شروع و بعد از رسیدن محصول به .2
آخرین مصرف کننده خاتمه میپذیرد .فعالیت های مارکتینگ توسط سیستم مارکتینگ اجرا میشود.
بعضی محصوالت بعد از خارج شدن از یک مرحله تولید وارد مرحله دیگر تولید میشود که بنام
زنجیرهء ارزش یاد میشود .این محصوالت خام یا محصوالت بین البینی یاد میشود .بطور مثال
آرد در حقیقت یک محصول جدید است که بحیث مواد خام به فابریکات نان پزی و خبازی میرود.
محصوالتیکه از فابریکه های نان پزی میبراید بخ خوراکه فروشی ها فرستاده میشود و مصرف
کننده های نهایی نان مورد ضرورت خود را از آنجا بدست می آورند.
در جریان حرکت محصول بین مزرعه و مصرف کننده نهایی ،تغییرات زیادی روی محصول وارد
میگردد که این عملیه را بنام ارزش افزایی یاد میکنند .در جریان ارزش افزایی ،محصول از یک محل به
محل دیگر انتقال مینماید .از یک زمان به زمان دیگر نگهداری میشود و برای حفظ کیفیت و جلوگیری از
فاسد شدن در صورت لزوم در فابریکه جات صنعتی پروسس شده و تغیر شکل مینماید و نیز در مراحل
مختلف بازاریابی بسته بندی و کنترول کیفیت میشود .این فعالیت ها توسط تعداد زیاد دالالن ،صاحبان
صنایع زراعتی و سازمان های تسهیالتی انجام میشود .در کشور که در بخش خدماتی تولید روی
محصوالتی وارد میشود بیشتر از ارزش مجموعی محصوالت زراعتی در دروازه مزرعه است.
ترسیم مراحل یک پالن تولید :مراحل عمده یک پالن تولیدی را به شکل دیاگرام چنین نمایش داده میتوانیم:
ت مارکیت و تعیین هدف
یابی محصوالت
در دیاگرام فوق تحلیل وضعیت و تعین هدف نقطه آغاز فعالیت های تولیدی و مصرف محصوالت
نقطه انجام آن است .اما مصرف محصوالت شامل فعالیت های تخنیکی و خدماتی نمیشود .برای اقناع
احتیاجات مصرف کننده ها هزاران فرد ،گروپ ،نهاده ها و سازمان های مختلف تولیدی ،تجارتی و مالی
فعالیت مینماید تا ضرورت و نیازمندی های جامعه تشخیص و از طریق پالن های تولیدی جامعه عمل
بپوشد و بوسیله سیستم بازاریابی به مصرف کننده های نهایی برسد تا خواسته های آنها اقناع و رضایت و
خشنودی آنها حاصل گردد.
تقسیم عواد مزرعه بین فکتورهای اشتراک کننده در تولید :عوائدیکه از مزرعه بدست می آید بین
فکتور های اشتراک کننده در تولید طوری تقسیم میگردد که به عامل زمین اجاره بهای زمین به نیروی
بشری مزد ،به سرمایه ربح و به عامل مدیریت مفاد پرداخته میشود .در صورتیکه زمین و نیروی کار از
خود فامیل دهقان باشد برای آنها مصارف فرصتی ( )Opportunity costدر نظر گرفته میشود.
مصارف فرصتی
عبارت از فرصت های از دست رفته است که در نتیجه استفاده از عوامل تولید به شکل فعلی آنها فوت
شده است .مثًال اگر زمین از خود مؤلد نمی بود و آنرا به اجاره میگرفت در مقابل آن اجاره بها میپرداخت
و یا اگر نیروی بشری خانواده دهقان که در زمین مصروف کار است در بازار کار استخدام میشد در
مقابل آن مزد به دست می آید .اگر به عوض کشت فعلی جواری در زمین پخته کشت میشد یک مقدار عاید
بدست می آمد که حاال با کشت جواری از دست رفته است .این فرصت های از دست رفته را بنام مصارف
فرصتی یاد میکنند.
در صورتیکه عامل کار ،زمین و مدیریت از خود فامیل دهقان تدارک گردد برای هر کدام شان
مصارف فرصتی آنها محاسبه میگردد و در صورتیکه این عوامل از مارکیت تهیه شود ،بخشی از
بودیجهء فارم برای تدارک آنها پرداخته میشود.
تابع تولید
یک رابطه تخنیکی بین عوامل اشتراک کننده در تولید و محصول تولید شده است .بر اساس نظریه
تولید ،کمیت و کیفیت محصول تولید شده بستگی به کمیت و کیفیت عوامل تولید و انتخاب روش و
تکنالوژی تولید دارد .عوامل تولید به نسبت های معین در تولید اشتراک مینمایند و تناسب مطلوب شان باید
حفظ شود .اگر نسبت اشتراک عوامل تولید از حد مطلوب آن تغیر کند بر حجم و کیفیت یک واحد زمین
استعمال گردد یک نسبت معین وجود دارد که اگر تناسب مطلوب ترکیب این عوامل بر هم بخورد بر
حاصل مجموعی اثر منفی میگذارد.
ساده ترین تابع تولید یک تابع تولید خطی است که در آن تولید محصول Yتابع اشتراک عامل متحول
تولید xمیباشدY= f(x) .
اگر در معادله فوق عامل تولید ( )xو محصول تولید شده ( )yرا مشخص کنیم و برای آنها قیمت
وضع کنیم قیمت محصول تولید شده بدست می آید .به طور مثال اگر عامل تولید متحول xساحه تحت
کشت گندم به جریب باشد و yمحصول تولید شده گندم به واحد سیر فی جریب باشد .در صورتیکه برای x
قیمت وضع کنیم قیمت yمعلوم میشود.
006
005
004
تولیدY
003
002
001
0
0 1 2 3 4 5 6 7
عامل تولیدX
تولید اضافی /نهایی ()MP محصول تولید شده ()Y عامل تولید ()x1
15 10 1
25 25 2
50 50 3
35 80 4
115 5
120
100
80
تولیدY
60
40
20
0
0 1 2 3 4 5 6
عامل تولیدX
تولید نهایی ()MP تولید مجموعی ()TP عامل تولید ( xکارگر زراعتی)
0 0
20 20 1
10 30 2
5 35 3
3 38 4
2 40 5
1 41 6
-1 40 7
-2 38 8
هر گاه جدول تابع تولید نزولی را به شکل منحنی ترسیم کنیم چنین معلوم میشود.
در مرحله تابع تولید نزولی با عالوه کردن واحد های بیشتر عامل تولید متحول ( )xمولدیت (
)Productivityعامل تولید کمتر شده میرود .زیرا نسبت عامل متحول باالی عوامل تولید ثابت بیشتر شده
میرود.
تابع تولید نزولی
54
04
53
03
52
تولیدY
02
51
01
5
0
0 1 2 3 4 5 6 7 8 9
عامل تولیدX
002
051
001
05
0
0 5.0 1 5.1 2 5.2 3 5.3 4 5.4
عامل تولیدX
در جدول فوق بخوبی مالحظه میشود که با عالوه کردن واحد های ثابت و یکسان ( از نگاه
موقعیت و کیفیت) ساحه زیر کشت گندم ،حاصل گندم نیز به نسبت ثابت زیاد شده میرود .هر گاه جدول
تابع تولید ثابت را به شکل منحنی نمایش دهیم چنین معلوم میشود.
در سکتور زراعت یک تابع تولید معموًال ترکیبی از تابع تولید صعودی و نزولی است که از
قانون بهره نزولی پیروی مینماید .به این معنی که با عالوه کردن واحد های اولی عامل تولید ،تولید
مجموعی به سرعت رو به افزایش زیاد شده میرود و بعدا با عالوه نمودن واحد های بیشتر عامل متحول
تولید ،تولید مجموعی به افزایش خود ادامه میدهد ،اما سرعت افزای شآن روبه کاهش ( بطی) است در
اخیر این مرحله تولید مجموعی به حد اعظمی میرسد .با عالوه نمودن باز هم واحد های بیشتر عامل تولید
بعد از این نقطهف نه تنها تولید مجموعی زیاد نمیشود بلکه کاهش نیز می یابد.
تابع تولید فرضی صعودی و نزولی همراه با تولید وسطی و تولید اضافی
جدول و منحنی تابع تولید فوق نشان میدهد که با عالوه کردن واحد های اولی عامل تولید متحول
یعنی تخم بذری گندم xاز واحد اولی تا واحد سوم ،تولید مجموعی با سرعت روبه افزایش زیاد شده میرود
و مولدیت عامل متحول تولید نیز رو به افزایش است .با عالوه کردن واحد های بعدی یعنی از واحد چهارم
تا هشتم عامل تولید ، xتولید مجموعی باز هم افزایش می یابد اما سرعت افزایش آن بطی است و مولدیت
عامل متحول تولید رو به کاهش است .با عالوه کردن واحد هشتم عامل تولید ،تولید مجموعی به نقطه
صفر میرسد و با عالوه کردن واحد های بیشتر و بیشتر عامل تولید یعنی از واحد هشتم به بعد تولید
مجموعی نه تنها زیاد نمیشود بلکه کم میشود .دوام تولید از این نقطه به بعد برای تولید کننده کدام مفیدیت
ندارد.
چرا تابع تولید در زراعت از قانون بهره نزولی پیروی میکند؟ در سکتور زراعت عوامل تولید
باید به نسبت های معین با هم ترکیب شوند .با ثابت نگهداشتن سایر عوامل تولید و عالوه نمودن واحد به
واحد یک عامل تولید متحول ،نقطهء ای در تولید میرسد که نسبت ترکیب مطلوب عوامل تولید برهم
میخورد و عامل تولید متحول در این مرحله نسبت به سایر عوامل تولید از حد معین زیاد میشود .بنابر آن
به عوض اینکه تولید زیاد شود ،بر عکس کم میشود .بطور مثال اگر عامل تولید متحول کود کیمیاوی باشد
و مقدار آنرا در یک جریب مزرعه گندم از حد مطلوب زیاد بسازیم باعث کاهش حاصل گندم میگردد.
انداختن کود کیمیاوی در زمین بیش از حد مطلوب آن زمین را بسیار قوی میسازد و گندم چپه میشود و در
نتیجه حاصل کم میشود .همچنان افزایش عامل کار در یک واحد تولیدی ( مزرعه و یا فارم مرغداری) تا
یک حد باعث افزایش تولید میشود ،اما با استخدام بیش از حد الزم نیروی کار در یک واحد ثابت تولید،
تولید مجموعی بیشتر افزایش نیافته و مولدیت نهایی کار صفر میگردد .اسعمال گیاه کش و دفع آفات در
یک مزرعه به یک غلظت معین و مقدار معین باعث کنترول مطمئن آفات و گیاه هرزه و افزایش حاصل
مجموعی میگردد .اما استعمال بیش از حد لزوم آنها باعث از بین رفتن نباتات مزرعوی نیز در مزرعه
میگردد.
حاال اگر دهقان بخواهد گندم برای مارکیت تولید نماید ،وی از چهار امکان استفاده کرده میتواند
برای گرفتن تصمیم مناسب تولید کننده میتواند از دو روش استفاده نماید.
فصل چهارم
مولدین در زراعت و مالداری بر عالوه آنکه با تغیرات جوی و اقلیمی مواجه میباشند .تغیرات در
قیمت های عوامل تولید و محصوالت تولید شده نیز از مهمترین مسائل ایست که مولدین زراعت در تصمیم
گیری های خویش به آن روبرو میباشند .بناء تغیر در قیمت بازار محصوالت زراعتی برای تولید کننده و
مصرف کننده هشدار دهنده است تا عرضه و تقاضای خود را مطابق آن عیار سازند .یک مؤلد معموًال
پالن تولیدی خود را بر اساس نرخ احتمالی آینده محصوالت قابل فروش ،نرخ احتمالی عوامل تولید مورد
ضرورت ،رابطه تخنیکی تولید و مسائل رقابت در بازار عیار میسازد و تولید خود را تا آن سطح میرساند
که مفاد وی اعظمی شود .مفاد وی وقتی اعظمی میشود که محصول مورد نظر را با عالیترین کیفیت و
کمترین مصرف و به یک قیمت مناسب رقابتی در مارکیت عرضه کرده بتواند.
اصوًال مولدین زراعت و مالداری در همه کشورها ،بخصوص در کشور های رو به انکشاف با
توجه به قیمت های محصوالت در سالهای گذشته و مقایسه درآمد و مصرف فعالیت های آینده تصمیم
گرفته و به تولید اقدام مینمایند .بنابراین ،قیمت های عوامل تولید و محصوالت معیار و رهنمای خوب
برای تصمیم گیری های تولیدی آنهاست .از جانب دیگر ،مصرف کننده ها عمدتًا تصمیمات مصرفی
خویش را بر اساس قیمت های موجود اتخاذ مینمایند .به هر حال در بازار آزاد ،قیمت ها هم برای تولید
کننده ها یعنی عرضه کنندگان و هم برای مصرف کننده ها یعنی تقاضا کنندگان نقش عمده را بازی کرده و
نظم و تعادل را در داد و ستد بازار حفظ میکند .باید یادآور شد که تولید به مقصد ارضای تقاضای مارکیت
انجام میشود و مولد از فروش محصول خود وقتی مفاد قناعت بخش بدست می آورد که بتواند تولید را
مطابق ضرورت مارکیت انجام دهد .به این منظور دانستن عرضه و تقاضا برای مولدین و مصرف کننده
ها کمک میکند تا تصمیم خود را مطابق شرایط بازار و نرخ حاکم در مارکیت عیار سازند.
در این فصل اول عرضه و مفاهیم و بعدًا تقاضا و مفاهیم وابسته به آن معرفی گردیده و در البالی
فصل اسباب تغیرات در این دو مفهوم و عوامل آنها و همچنان روابط میان اینها به معرفی و تحلیل گرفته
میشود.
مفهوم عرضه
قیمت های عوامل تولید و محصول تولید شده فکتورهای مهمی است که برای میزان مصارف
تولید و عواید مولد را تعین میکند .برای تحلیل عواید و مصارف باید منحنی عرضه تولید کننده ها و
منحنی تقاضای مصرف کننده ها در نظر گرفته شود .منحنی عرضه تولید کننده ها در حقیقت مصارف
تولید کننده ها را انعکاس میدهد که در صورت تقاضای مارکیت با آن مصارف محصوالت مورد نظر را
عرضه می کنند.
تعریف عرضه
مقادیر یک محصول و یا
است که مولدین حاضر یک خدمت
قیمت های مشخص در و قادراند به
مکان معین و تحت یک زمان و
آن ها را در بازار شرایط خاص
یعنی مقادیر عرضه تابع عرضه کنند.
و رابطه بین اینها یک قیمت ها بوده
رابطه مستقیم است .شکل هر منحنی عرضه برای هر نوع محصول تحت شرایط خاص ،بازار خاص و
در یک زمان معین ترسیم میگردد ،اما به صورت عموم شکل منحنی عرضه از طرف چپ بطرف راست
کشیده شده و ترسیم آن چنین است:
از ترسیم دیده میشود که میان قیمت یا نرخ محصوالت و مقدار عرضه آنها یک رابطه مستقیم
وجود دارد .وقتی نرخ یک محصول و یا یک خدمت در مارکیت بلند برود ،مولدین میل دارند مقدار های
بیشتر و بیشتر همان محصول را در مارکیت عرضه کنند و برعکس در صورت که نرخ آن در بازار
نزول کند ،آنها بر عرضه همان محصول میل کمتر نشان میدهند .این رابطه مستقیم به شکل جدول نیز
ارائه شده میتواند.
20 20000
100
30 30000
عوامل مؤثر غیر قیمتی ( غیر از قیمت) که بر تغیر موقعیت عرضه تأثیر میگذارند
تکنالوجی تولید .1
با بهتر شدن تکنالوژی تولید ،مقدار بیشتر محصوالت با استفاده از عین مقدار و یا مقدار کمتر عوامل
تولید امکان پذیر میگردد .با توجه به این امر که خط باالیی مصارف اضافی ،یعنی باالتر از حداقل
مصارف متغیر متوسط ،منحنی عرضه تولید کننده گان را تشکیل میدهد .پس بهبود تکنالوژی عمدتًا بر
روی مصارف مجموعی و متوسط آن و متوسط آن و بنابر آن مصارف اضافی اثر وارد کرده و باعث
کاهش آنها میشود..
کاهش در قیمت عوامل تولید به معنی کاهش مصارف متغیر ( )TVCاست و بر عکس افزایش در
آنها باعث افزایش مصارف میشود .از جانب دیگر ،مصارف نهایی ( )MCتغیرات را در مصارف
مجموعی و مصارف متغیر اندازه گیری مینماید .بنابراین کاهش در مصارف متغیر سبب کاهش در
مصارف نهایی شده و این کاهش باعث افزایش عرضه میشود و بر عکس .پس ،بصورت کل گفته میتوانیم
که تأثیر کاهش قیمت تولید مانند اثرات تکنالوژی است ،ولی در بعضی موارد بهبود در تکنالوژی شاید با
افزایش قیمت عوامل همراه باشد .برای مثال ،استفاده از ماشین آالت زراعتی در مقایسه با نیروی کار
عرضه را افزایش میدهد ،اما اگر قیمت ماشین آالت بلند باشد و یا همراه با استفاده از آن ،قیمت کود
کیمیاوی نیز افزایش داشته باشد ،عرضه ممکن تغیر نیافته و یا هنوز هم کاهش یابد.
از نقطه نظر مولد ،تغیر در قیمت های محصوالت جانشین میتواند باعث افزایش و یا کاهش عرضه
محصول فعلی شود .به بیان دیگر ،اگر عوامل تولید موجود برای تولید چند نوع محصول مساعد باشد و
مقدار آنها ثابت فرض شود .وقتی قیمت یک محصول بلند برود مولد منابع و عوامل تولیدی بیشتری را
برای تولید آن اختصاص میدهد که در این تولید به مقدار معین وجود داشته و سایر شرایط و سطح
تکنالوژی نیز ثابت فرض میشوند .همچنان ،مولد تنها به فکر رفع نیازمندی های خانواده نبوده ،بلکه هدف
آن اعظمی ساختن مفاد میباشد.
مولدین با پیش بینی افزایش و یا کاهش قیمت های آینده ممکن است مقداری از محصوالت را ذخیره
نموده و یا آنها را پیش فروش نمایند که در هر دو حالت باالی عرضه محصول در زمان معمول تأثیر
میگذارد .همچنان اگر مولدین امکانات توسعه تولید را داشته باشند ،با پیش بینی افزایش قیمت ها مقدار
بیشتری از آن محصوالت را بخاطر کسب عاید زیادتر تولید خواهد کرد و یا برعکس .به هر حال ،پیش
بینی افزایش قیمت یک محصول در آینده میتواند باعث افزایش ،کاهش و یا عدم تغیر در عرضه
محصوالت زمان حال شود.
در یک بازار رقابتی خالص یا کامل ،داخل شدن و خروج از بازار یک امر معمول است .بر فرض
اینکه عوامل تولیدی ثابت نبوده و تکنالوژی نیز انکشاف میابد اگر تعداد واحد های تولیدی رقیب در بلند
مدت ( زمان طوالنی) زیاد میشوند و به تولید محصوالت همانند و مشابه میپردازند ،عرضه محصوالت
نیز افزایش میابند و منحنی آنها به سمت راست حرکت میکند .عکس موضوع نیز اتفاق افتاده میتواند .یعنی
اگر منابع و عوامل تولید ثابت باشد و تکنالوژی بهبود نیابد و نیز تعدادی از عرضه کننگان متضرر شده و
از صحنه تولید خارج شوند ،عرضه کاهش خواهد یافت و منحنی آن بطرف چپ حرکت میکند.
برای برآورده شدن اهداف خاص اقتصادی ،از جانب مقامات ذیربط ممکن است مالیات و یا سبسایدی
های مختلفی در پالیسی ها گنجانیده شود .بعضی از انواع مالیات و سبسایدی ها به گونه ای مصارف متغیر
تولید را تحت تأثیر قرار میدهد که در این صورت مصارف نهایی تولید نیز متأثر میشود .اما ،بعضی از
انواع مالیات ممکن بر مصارف متغیر تأثیری وارد نکند که در این صورت مالیات حیثیت مصارف ثابت
را داشته ولی سبسایدی ها مانند افزایش قیمت محصول و یا کاهش عوامل تولید عمل کرده و باعث افزایش
عرضه میشوند .بطور مثال مالیات بر فروش محصوالت زراعتی باعث افزایش مصارف متغیر ()TVC
و در نتیجه باعث افزایش مصارف نهایی ( )MCمیشود .یعنی مولد هر واحد محصول را با مصارف
بیشتری تولید کرده است .اما مالیات بر دارایی یا درآمد تاثیری باالی مصارف تولید ندارد ،لذا تأثیری بر
عرضه ندارد .البته ممکن است باعث کاهش مقدار عرضه شود ،بخاطری که مولد در مقابل هر واحد
محصول قیمت کمتری را دریافت میکند.
سبسایدی ها در جهت مقابل مالیاتها عمل میکند .یعنی وقتی سبسایدی ها باعث کاهش مصارف
متغیر میشوند ،منحنی عرضه را به طرف راست حرکت میدهند ولی ،در صورتیکه سبسایدی ها به
عنوان افزایش قیمت محصول عمل نماید ،منحنی عرضه را تغیر نمیدهد و فقط به مقدار عرضه شده
اضافه میشود.
% ∆ QS
%∆P
فیصدی تغیر در قیمت /فیصدی تغیر در عرضه
حاال اگر با %40افزایش در قیمت محصول %20 ،افزایش عرضه در آن همراه باشد ،ارتجاعیت عرضه
مساوی میشود به 40/20 =0.5
رقم 0.5چنین معنی دارد که هر گاه قیمت یک محصول مشخص در بازار یک فیصد تغیر نماید عرضه
آن 0.5فیصد تغیر مینماید .در مثال فوق واکنش عرضه در برابر تغیر نرخ محصول چندان قوی نیست.
هر یکی از ارتجاعیت قوی ،ضعیف و واحد عرضه نظر به قیمت قرار ذیل معرفی میشوند:
رقم 1.5چنین معنی دارد که در صورت یک فیصد تغیر در نرخ محصول ،مقدار عرضه آن در مارکیت
به اندازه %1.5تغیر مینماید .به عباره دیگر عکس العمل عرضه کننده ها در برابر تغیر نرخ محصول
نسبتًا شدید است.
است .بطور مثال اگر %20تغیر در نرخ آرد گندم در شر کابل با %20تغیر در مقدار عرضه آرد گندم
همراه باشد ،ارتجاعیت عرضه نظر به نرخ مساوی می شود به . 20 /20 =1رقم یک چنین معنی میدهد
که یک فیصد تغیر در قیمت آرد گندم با یک فیصد تغیر در مقدار عرضه همراه است.
مفهوم تقاضا :مفهوم ساده تقاضا عالقه مندی ( آرزوی ) یک شخص یا گروهی از اشخاص برای بدست
آوردن یک محصول یا یک خدمت است که توسط قدرت خرید حمایت میشود .به عبارت دیگر تقاضا یک
آرزوی مؤثر است که برای بدست آوردن یک متاع یا خدمت اظهار میگردد و توسط توان عملی برای
پرداخت قیمت آن پشتیبانی میشود .اما بصورت رسمی مقدار کاال و خدماتی را که خانواده ها ،تصدی های
تولیدی و تجارتی و جکومت ها میل دارند تا به نرخ های مختلف در یک سال مالی بخرند بنام تقاضا یاد
میشود.
طوریکه قبًال یادآوری گردید ،آن قسمتی از منحنی ارزش محصول نهایی که در ناحیه دوم تولید قرار
دارد ،خط تقاضا برای عامل تولیدی ایست که تولید قابل آن میباشد.
تعریف تقاضا
تقاضا عبارت از رابطه معکوس مقادیر مختلف یک محصول در قیمت های مختلف میباشد که
تحت شرایط و در طول یک دوره معین خریداری خواهد شد .این قانون را میتوان به شکل جدول و یا
نمودار ارایه کرد.
بطور کلی ،رابطه بین قیمت و مقدار های مختلف از کاال و یا خدمت تحت عنوان قانون تقاضا مورد
بررسی قرار میگیرد .زیرا به غیر از قیمت ،عوامل دیگری نیز بر عرضه و تقاض تأثیر دارند .اما
اقتصاددان ها قیمت را مهمترین عامل مؤثر میدانند و غیره عوامل بنام عوامل غیر قیمتی مؤثر یاد شده و
در تحلیل روابط قیمت و مقدار در بحث عرضه و تقاضا ثابت فرض میشوند.
برخالف رابطه قیمت و مقدار که در عرضه مطرح شد ،در تقاضا روابط بین نرخ کاالها و
خدمات یک رابطه معکوس است .یعنی وقتی نرخ کاال ها و خدمات در مارکیت صعود مینماید ،مصرف
کننده ها مقدار های کمتر و کمتر یک محصول را خریداری نموده و برعکس وقتی نرخ کاالها و خدمات
در مارکیت نزول میکند ،مصرف کننده ها مقدارهای بیشتر و بیشتر آنها را تقاضا مینمایند .بنابرآن بین
نرخ کاال و تقاضای کل یک رابطه معکوس وجود دارد.
از جدول و منحنی فوق بخوبی فهمیده میشود که وقتی نرخ کچالودر مارکیت صعود میکند مصرف کننده
های کچالو مقدار خرید خود را کم کرده میروند .و به عوض از منابع دیگر غذایی جانشین مانند برنج،
ماکارونی و یا نان خشک استفاده میکنند .در صورتیکه یک محصول جانشین نزدیک داشته باشد ،تغیردر
نرخ محصول مذکور عکس العمل ( حساسیت) شدید را در حجم تقاضا بوجود می آورد .اما در صورتیکه
محصول جانشین نزدیک نداشته باشد ،تغیر در نرخ محصول منتج به تغیر زیاد در تقاضای محصول نمی
گردد .نمک ،روغن ،چای و نان خشک از جمله محصوالتی است که بخصوص در شرایط فعلی افغانستان
تعویض شونده نزدیک ندارند .برعکس گوشت گاو تعویض شونده نزدیک دار ،یعنی وقتی قیمت آن در
مارکیت بلند برود مصرف کننده ها ممکن است مصرف گوشت مرغ را افزایش دهند.
وقتی عاید حقیقی و عاید قابل مصرف یک مصرف کننده بلند برود ،تقاضا برای کاالها نیز بلند میرود.
فکتور اول نشان میدهد که مصرف کننده چه میخواهد و فکتور دوم نشان میدهد که مصرف کننده چه مقدار
یک کاال را خریده میتواند.
بصورت عموم ،وقتی سطح قیمت ها بلند میرود ،پول بیشتر بکار است که عین مقدار محصول به
قیمت بلند تر خریداری شود .اگر پول بیشتر در دست نباشد ،مناسبت ترین تصمیم آن است که مصرف
کننده کاال و خدمات مقدار تقاضا را کاهش دهد .برعکس وقتی نرخ یک محصول پایین می آید ،قدرت
خرید پول بلند میرود و مصرف کننده توان خرید مقدار بیشتر همان محصول را به عین قیمت خواهد
داشت.
ولی از نظر اقتصاد ،تأثیر درآمد بر مقدار تقاضا نظر به نوع کاال یا محصول متفاوت میباشد .بعضی
از این محصوالت این خصوصیت را دارند که تقاضا برای آنها بطور مستقیم با تغیر در آمد تغیر میکند.
در اقتصاد این نوع محصوالت را بنام کاالهای نارمل ( )normalیاد میکنند .بسیاری از این کاالها،
محصوالت زراعتی را شامل میشود .مثًال گوشت ،ماهی ،لبنیات ،میوه جات و غیره با افزایش درآمد،
تقاضا برای مصرف آنها زیاد میشود .اما برعکس نان و بعضی دیگر از محصوالت زراعتی از جمله
محصوالت کم ارزش یا پست ( )inferiorمحسوب شده و اعتقاد بر این است که طبقات کم درآمد جامعه
نان و یا حبوبات آنها کاسته شده و مصرف محصوالت با ارزش تر مثل برنج و محصوالت پروتئینی و
ویتامین دار که قبًال شرح شد ،بلند میرود .خالصه زمانیکه عاید بلند میرود ،تقاضا برای اجناس لوکس (
)Luxuryنیز بلند میرود که باعث حرکت آن به سمت راست میشود .بطور کلی میتوان گفت که با افزایش
درآمد یا عاید نقدی منحنی تقاضا برای بعضی از کاال ها به سمت راست و برای بعضی دیگر به سمت
چپ انتقال پیدا میکند.
بصورت عموم ،ذوق مصرف کننده ها تحت تأثیر فرهنگ ،کلتور و اقتصاد فرد و خانواده ها قرار
دارد .مثًال یک شخصیکه محصول مشخص را بنابر عوامل ذیربط شخصی یا فرهنگی خوش دارد و به هر
نرخی که در بازار عرضه شود آنرا میخر .شخص دوم همان محصول را در صورتیکه ارزان باشد،
ممکن بخرد .شخص سوم محصول را حتی اگر قیمت آن ارزان هم باشد نمیخرد.
در پهلوی آنچه که ذکر گردید در دنیای امروز بازار آزاد ،مسائل تبلیغات باالی تقاضای مستهلکین اثر
گذار است .مثًال وقتی در مورد یک محصول زراعتی و یا غیر زراعتی تبلیغ زیاد و مناسب صورت
میگیرد ،عالقه مردم را در مورد آن با تغیر ذهنیت زیاد میسازد .تبلیغات میتواند مثبت یا منفی باشد ،مثًال
زمانیکه درباره نادرست( غیر شرعی) بودن ذبح مرغهای منجمد وارداتی تبلیغات صورت میگرفت،
باعث کاهش فوق العاده تقاضا برای آنها شده بود .اما ،وقتی که دوباره تبلیغات زیاد در مورد ذبح به طریقه
اسالمی صورت گرفت ،تقاضا برای محصول متذکره به حال اولی برگشت کرد .به هر حال ،تغیر در
سلیقه مصرف کننده ها به نفع یا ضرر یک محصول خاص در اثر تبلیغات و یا اطالعات سبب تغیر منحنی
تقاضا بطرف راست و چپ میشود.
الف :محصوالت جانشین :در این حالت تغیر در قیمت یکی از محصوالت بطور مستقیم تقاضا را برای
دیگری تغیر میدهد ( البته سایر شرایط ثابت فرض میشوند) .یعنی وقتی نرخ محصوالت جانشین به
مقایسه نرخ محصول مورد نظر پائین بیاید و مقدار شان در مارکیت زیاد شود ،تقاضا برای محصول
مورد نظر کم میشود و بر عکس .بگونه مثال :وقتی قیمت گوشت گاو و گوسفند را مقایسه کنیم .در
صورت بلند رفتن نرخ گوشت گاو تقاضا برای گوشت گوسفند و یا گوشت مرغ زیاد خواهد شد.
ب :محصول مکمل :دو محصول مکمل همراه با هم مورد استفاده قرار میگیرند و به این معنی است که
تغیر در قیمت یک محصول بطور معکوس تقاضا را برای محصول دیگر تغیر دهد .بطور مثال اگر
قیمت محصوالت مکمل چای و شکر را در نظر گیریم با بلند رفتن قیمت قند ،تقاضا هم برای قند و هم
برای چای کاهش خواهد یافت و غیره.
ج :محصالت مستقل از یکدیگر :تقاضا برای این محصوالت از نقطه نظر قیمت و مقدار مستقل از یکدیگر
است .مثل رابطه میان مواد غذایی و مواد غیر غذایی .یعنی بلند رفتن قیمت های مواد غذایی تأثیری
باالی تقاضای مواد غیر غذایی نخواهد داشت.
در اکثر کشورهای جهان سوم ،رشد نفوس یا جمعیت زیاد بوده و سطح استفاده از تکنالوژی پائین
است .بناء مولدیت پایین بوده و بصورت عموم ذخایر استراتیژیک و امکانات گسترش تولیدات کم است.
همچنان در اثر عوامل طبیعی و انسانی مهاجرت ها و تحرکات جمعیتی در این کشور ها نسبتًا زیاد
میباشد .پس رشد جمعیت و غیره تحرکات وابسته به آن به هر شکلی که باشد باعث تغیر موقعیت منحنی
تقاضا میشوند.
تجارب نشان داده است که سطح عمومی قیمت ها بطور دوامدار و مستمر رو به افزایش بوده است و
اقتصاد دانها به این باور اند که علت اصلی این روند تورم ( انفالسیون ) بیشتر ،مسایل روانی مصرف
کننده ها و همچنان شرایط اقلیمی و بحران های اقتصادی -اجتماعی میباشد .به همین سبب ،مصرف کننده
هاا بر اساس تجارب گذشته اکثرًا میکوشند تا محصوالت مورد نیاز خود را در زمان حال خریداری
نمایند .یعنی توقع آنها از افزایش قیمت های بلند تر آینده باعث بلند رفتن تقاضا بیشتر در حال شده و منحنی
مربوطه تقاضا را به سمت راست حرکت میدهد .همچنان اگر مستهلکین انتظار داشته و یا مطمئن باشد که
در آینده در آمد شان بیشتر میشود ،ممکن است که با گرفتن قرض در زمان حال ،میزان مصرف خود را
در مورد بعضی از کاال ها و خدمات افزایش دهد .بناء بطور خالصه میتوان گفت که با پیش بینی افزایش
قیمت ها و نیز بلند رفتن عایدات ،مصرف کننده ها تقاضای بیشتری برای بعضی از محصوالت نشان داده
و باعث تغیر در موقعیت منحنی تقاضا میشوند.
تقاضا برای محصول :در صورت که تقاضا برای محصوالت افزایش یابد ،انتظار میرود که تقاضا )1
برای عوامل تولید آنها نیز لند برود .بنابراین ،تغیر در هر یکی از عوامل غیر قیمتی مؤثر در
افزایش تقاضا برای یک محصول به تغیر تقاضای عوامل تولید آن منجر میشود.
مولدیت عامل تولید :چون اثر عهر عامل تولید باالی تولید نهایی بستگی به درجه مولدیت آن و نیز )2
دسترسی به سایر عوامل تولیدی همراه دارد .زارعین که دارای زمین های وسیع اند و سایر
عوامل تولیدی را بقدر کافی در اختیار دارند ،تولید نهایی نیروی کار آنها نیز بیشتر است.
قیمت سایر عوامل تولید :تغیر در تقاضا برای یک عامل تولید وابسته به تغیر قیمت در عوامل تولیدی )3
چانشین یا مکمل آن عامل است .مثًال نیروی کار و ماشین آالت یا سرمایه که جانشین یکدیگر بوده
و تغیر در قیمت یکی باعث تغیر مستقیم در تقاضای دیگری میشود یا تراکتور و مواد سوخت آن
که مکمل یکدیگر اند و تغیر در قیمت یکی باعث تغیر معکوس در دیگری شده میتواند.
∆ QD
%∆P
فیصدی تغیر در قیمت /فیصدی تغیر در مقدار تقاضا %=ED
اگر %20تغیر در نرخ آرد در مندوی کابل با %30تغیر در تقاضای آرد همراه باشد ،ارتجاعیت
تقاضا نظر به فورمول فوق مساوی میشود به . 20/30=1.5رقم 1.5چنین معنی دارد که در صورت یک
فیصد تغیر در نرخ آرد در مندوی شهر کابل ،مقدار تقاضا به اندازه 1.5فیصد تغیر میکند.
بنابر این با توجه به انواع تقاضا که ذیًال به آن اشاره خواهد شد ،استراتیژی های گوناگونی به کار
گرفته میشود .وظیفه مدیر معامالت در این بخش در هر کدام از این استراتیژی های انجام دادن فعالیت
های خاصی است که در زیر به آن ها اشاره خواهد شد.
تقاضای منفی
تقاضای منفی حالتی است که مصرف کننده گان احتمالی نه تنها عالقه مند به پرداخت پول بابت
کاال یا خدمت نیستند بلکه حاضرند عدم عالقه و تمایل خود را نیز در قبال پرداخت مبلغی با تمایل و عالقه
عرض می کنند .مانند اینکه یک داکتر متخصص نه تنها حاضر نباشد در یک قریه دور افتاده خدمت کند (
تقاضا نداشته باشد) بلکه حاضر باشد با پرداخت مبلغی به دیگری او را به جای خود به این مأموریت
اعزام کند .این حالت تقاضا را میتوان در شرایط زیر نیز صادق دانست:
د :عدم تمایل تولید کنندگان داخلی نسبت به کاشت محصوالت صنعتی مانند پنبه به جای صیفی جات
ه :عدم تمایل افراد مرفه یا راحت طلب نسبت به قبول کار های سنگین یا پرمسئولیت
بدیهی است علل مقاومت یا عدم تمایل افراد با بررسی عوام اعتقادی ،ارزش ها ،احساسات ،هزینه
ها و آرمان های آنان کشف خواهد گردید و مدیر معامالت باید سعی کند با ارائه پاسخ های قانع کننده در
برابر آن عوامل ،تقاضای الزم و برابر با عرضه را ایجاد نماید و استراتیژی بر عکس سازی تقاضا نام
دارد.
فقدان تقاضا
فقدان تقاضا یا تقاضای صفر یا حالت بی تفاوتی مصرف کننده در قبال عرضه بعضی از کاال ها یا
خدمت وضعیتی است که علی رغم عرضه کاال یا خدمت ،به دلیل فقدان زمینه های الزم یا فقدان اطالع،
انگیزه ای برای خرید در مصرف کننده گان بالقوه به وجود نمی آید و کاال یا خدمت عرضه شده به
موفقیتی دست نمی یابد .این حالت را میتوان بشرح زیر بر شمرد:
الف :کاالهایی که مردم با آنها آشنایی دارند ولی به دلیل عدم اطالع از موارد استفاده آنها ،تقاضای آنها
صفر است مانند تقاضا برای کارتن های خالی و روزنامه باطله در شرایطی بازیافت آنها موجود نباشد یا
شناخته نشده باشد.
ب :حالتی که زمینه ها و شرایط و بستر های طبیعی یا تکنالوژیک وجود ندارد مانند تقاضا برای گروپ
هنگامی که نیروی الکتریسیتته در جامعه استفاده نمیشود .یا تقاضا برای ماشین جوجه کشی در روستاهایی
که خدمات وترنری وجود ندارد یا تقاضا برای قایق های ماهی گیری در شرایطی که رودخانه و دریاچه
مصنوعی در کشور وجود ندارد و دسترسی به آنها مقدور نیست.
در چنین شرایطی وظیفه مدیر این است که با ایجاد تغیراتی در محیط مارکتینگ ،زمینه را برای فروش
کاالی مورد نظر خود آماده نماید با این که کوشش نماید با ایجاد آگاهی های الزم تقاضای بالفعل تبدیل
شود .در حقیقت استراتیژی مدیر در چنین شرایط ایجاد هیجان و شور و شوق نسبت به مصرف کاالی
مورد نیاز است که آن استراتیژی را استراتیژی تهیج نمودنی می نامند.
تقاضای پنهان
تقاضای پنهان حالتی از تقاضا است که کاال یا خدمت خاصی مورد احتیاج مصرف کنندگان بالقوه
است و این احتیاج به صورت آرزو یا آرمان یا خواست باطنی وجود دارد ولی هیچ موسسه ای تا به حال
به فکر تولید آن کاال نبوده است مانند موارد ذیل:
در این قبیل موارد اگر عرضه کننده کاال یا خدمت دولت یا موسسه عمومی هستند باید با اطالع
رسانی های جمعی و انعکاس خواسته مردم در جراید ،دولت یا بخش عمومی را ترغیب نمود تا نسبت به
تأمین تقاضای مردم اهتمام ورزد و اگر عرضه کننده کاال بخش خصوصی است باید با ارجاع نظریه به
واحد های تحقیق و توسعه و فعالیت های البراتواری نسبت به تولید کاال اقدام نمود.
استراتیژی مدیر در موارد فوق آشکار سازی تقاضا دارد و مدیر باید سعی کند آنچه در اذهان و افکار
مصرف کننده به صورت آرمانی وجود دارد آشکار شود و نظریه یا فکر به صورت کاال به جامعه عرضه
شود.
موارد زیر از جمله موارد تقاضای کاهش یابنده یا کند شونده است:
الف :تقاضا برای بلیط قطار در شرایطی که سرویس هوایی منظم ،کم هزینه و بی خطری وجود دارد.
ب :تقاضا برای ظروف سفالی در شرایطی که ظروف مالمین یا استیل بدون خطر شکستن و با وزن سبک
وجود دارد.
ج :تقاضا برای پنکه در شرایطی که کولر گازی یا آبی با قیمت ارزان وجود دارد.
د :تقاضا برای فروش دستباف وطنی در شرایطی که کشورهای هند ،پاکستان ،رومانی و چین فرش های
مشابه و با قیمت ارزان تر عرضه میکنند.
در این قبیل موارد وظیفه مدیر معامالت احیا مجدد تقاضا ،ایجاد تغیر در صفات و ویژگی های
محصول و یافتن کاربرد های جدید برای آن است .به طوری که کاال دوران جدیدی از زندگی خود را آغاز
نماید و به عبارت عملی تر ،در منحنی عمر محصول هنگامی که فروش محصول کند شده یا بدون تغیر
ادامه می یابد بتواند خیزش جدیدی را شروع نماید به عنوان مثال در مورد الف ،مدیر می تواند خدماتی
بیشتری برای مسافران قطار طراحی و ارائه نماید .یا در مورد ب ،می تواند کاربرد جدیدی مانند مجسمه
های سرامیک یا ظروف تزئینی را طراحی و ارائه نماید .استراتیژی معامالت در موارد فوق ،احیاء
مجدد تقاضا نام دارد و مدیر باید با توسل به مارکتینگ مجدد یعنی شناخت مجدد نیازها ،تغیر کاربری و
تنوع محصول ،در فروش محصول تحرک و جهش جدیدی ایجاد کند.
تقاضای نا همزمان
تقاضای ناهمزمان یا تقاضای نامنظم از نظر زمانی نوعی از تقاضاست که در عین کفایت از نظر
مقدار ،از نظر زمان وقوع با عرضه هماهنگ نباشد مانندلوازم تحریر یا لباس مکتب در اوایل میزان هر
سال به عبارت دیگر تقاضای ناهمزمان در شرایطی طرح میگردد که امکان تولید کاال یا ارئه خدمت
محدود و یا با عرضه مناسب نباشد ،موارد زیر به عنوان نمونه های تقاضای ناهمزمان قابل بررسی
هستند:
در این قبیل موارد ،مدیر مارکتینگ میتواند تدابیر زیر را به کار بندد:
با اعالم کاهش قیمت در فصول و زمان های کم تقاضا ،مقداری از تقاضا روزتر و مقداری را بعد
از زمان تراکم پاسخ دهد.
با استفاده از حربه هایی مانند جایزه ،تخفیف ویژه و خدمات بیشتر ،مصرف کننده را به خرید
تشویق کند و زودتر از مورد مقرر ( زمان فشار تقاضا) به معنی از تقاضاها پاسخ دهد.
اگر به اهداف تصدی خالل وارد نشود ،قیمت کاال یا خدمت را در زمان تراکم تقاضا افزایش دهد.
استراتیژی مدیر در این شرط ،نظم دادن به تقاضا یا همزمان کردن عرضه و تقاضاست و روش هایی که
به کار می بندند یا اقداماتی که انجام می دهند باید در جهت تنظیم جریان عرضه با تقاضا باشد.
تقاضای متعادل
مطلوب ترین حالت تقاضا ،حالتی است که تقاضا با عرضه در حد تعادل باشد یعنی مقدار و زمان
وقوع دو عامل فوق با یکدیگر هماهنگ باشد .البته این حالت به ندرت اتفاق می افتد و کمتر کاالیی را
میتوان یافت که به این وضعیت برسد ویا مدت زیادی در این وضعیت باقی بماند .در چنین شرایطی باید
توجه داشت دو عامل فرساینده ،تعادل عرضه و تقاضا را تهدید میکند .یکی از این عوامل تغیر در نیاز و
سلیقه و در آمد و ترجیحات مصرف کننده است که به طبع تغیر در شرایط زندگی اختراعات و پیشرفت
های فنی حاصل میشود و دیگری فعالیت رقبا و کوشش های آنان در جهت افزایش سهم بازار ،افزایش
فروش ،افزایش سود وایجاد اعتبار و شهرت بیشتر است .در شرایط تعادلی ( موقتی) عرضه و تقاضا،
مدیر باید برای برای حفظ تعادل کوشش نماید .حفظ تعادل یا حفظ سطح تقاضا به نظارت کافی در مورد
کیفیت ،قیمت ،فعالیت های نیروی فروش ،تخفیف نمایندگان و ....نیازمند اس تا عوامل تغیر ( کاهش) در
تقاضا خنثی شوند .همچنین به منظور جلوگیری از تهاجم رقبا باید مراقبتهای فوق با دقت انجام شود.
استفاده از ساز و کار تبلیغاتی ،فعالیت های روابط عمومی ،نگهداری قیمت در سطح مطلوب ،حفظ کیفیت
از تدابیری هستند که باعث حفظ تعادل خواهند بود .استراتیژی مدیر معامالت در این شرایط حفظ تقاضا
نام دارد.
تقاضای ناسالم
تقاضای ناسالم تقاضای است که تأمین آن از نظر مصالح و منافع فردی ،اجتماعی ،اخالقی،
شرعی و .زیان آور است و ضرورت ایجاب میکند که به آن قبیل تقاضا ها پاسخ داده نشود.
موارد ذیل:
ج :تقاضا برای خرید لوازم آتش بازی ( مواد محترقه) جهت کودکان در ایام عید
در چنین شرایطی وظیفه مدیر معامالت این است که اصوًال کاالها و خدمات مورد نظر را
( ناسالم) حرام و یا غیر قانونی تلقی کند و سعی نماید تقاضاهای فوق را کاهش داده و به تدریج نابود نماید.
استراتیژی مدیر معامالت را در این شرایط نابود کردن تقاضا ضد مارکتی توسط رقبا و برای خارج
کردن رقیب از صحنه بازار صورت میگیرد که در این چپتر نمیگنجد.
بطور خالصه :وظیفه مدیر معامالت هماهنگ کردن جریان های عرضه و تقاضا است.
اگر عرضه کمتر از تقاضاست باید به شرط عدم تغیر شرایط عرضه مواد خام ،نیروی انسانی،
سرمایه ،یا تغیر یا افزایش معقول آن ها عرضه افزایش یابد.
اگر عرضه بیش از تقاضاست باید با ایجاد انگیزه های خرید ،القای نیاز ،تبلیغات و روش های
پیشبرد فروش ،تقاضا افزایش یابد.
اگر عرضه معادل تقاضاست باید این شرایط حفظ شود.
تعادل در بازار
اگر همزمان هر دو مفهوم عرضه و تقاضا را در یک زمان و مکان معنی در نظر بگیریم ،مفهوم
جدیدی بمیان می آید بنام بازار که در آن داد و گرفت صورت میگیرد .بطور کلی بازار را میتوان شبکه
ای از روابط دانست که از طریق آن تصمیمات مربوط به خرید ( تقاضا) و فروش ( عرضه) با یکدیگر
برخورد مینمایند و بر اساس آن قیمت و مقدار قابل مبادله تعین می شود .در اینجا نیز فرض بر این است
که بازار رقابتی بوده و تعداد زیاد خریداران و فروشنده گان وجود دارند .با این فرض میتوان ترکیبات
زیادی از مقدار و قیمت را در بازار در نظر داشت ،اما برای سهولت فهمیدن موضوع و بررسی تعادل
بازار فقط 3سطح قیمت مربوطه تقاضا و عرضه شده را قار ذیل در نظر میگیریم.
از جدول باال فهمیده شده میتواند که با نرخ 90واحد پولی مقدار عرضه 100واحد محصول ،ولی
مقدار تقاضا 80واحد است .همچنان در نرخ 30مقدار واحد پولی عرضه 70واحد و اما مقدار تقاضا
100واحد میباشد .در سطح اول قیمت ،مقدار مازاد 20واحد وجود دارد که به عالمت ( )+نشان داده شده
است ،همینطور در سطح سوم قیمت ،مقدار کمبود 30واحد وجود دارد که به عالمت ( )-نشان داده شده
است .پس ،این دو قوه مازاد و کمبود ،عرضه کننده گان را از یک طرف و تقاضا کننده گان را از جانب
دیگر به طرف یک تفاهم ( به اصطالح جورآمد) قیمت میکشاند که در اینجا به نرخ 60و مقادیر عرضه و
تقاضای 90واحد توافق صورت گرفته و نرخ معادل تعین و در عمل خرید و فروش صورت میگیرد.
نرخ معادل
با استفاده از مثال که قبًال ارائه شده است هرگاه منحنی عرضه و تقاضای کچالو باالی هم بگذاریم
هر دو منحنی یک دیگر را در یک نقطه قطع مینمایند .در این نقطه از تقاطع دو فکتور اساسی عرضه و
تقاضا در بازار یک نرخ بوجود می آید که بنام نرخ معادل یاد میشود .در این نرخ معادل تمام مقدار
محصول را که مولدیت میخواهند و توانایی عرضه را دارند ،همان مقادیر محصول را مصرف کننده ها
تقاضا نموده و میخرند .بناء در این نرخ چیزی اضافی یا مازاد عرضه و کمبود تقاضا در مارکیت باقی
نمی ماند.
در جدول و منحنی دیده میشود که نرخ معادل کچالو مساوی به 50افغانی است
رقابت در بازار
فعالیت هایست که بر بنیاد آن یک تصدی تولیدی و یا تجارتی کوشش مینماید از طریق عرضه
محصول با کیفیت و ارضای خواهشات مشتری ها سهم بیشتری را از مارکیت بدست بیاورد .این سهم نظر
به شکل رقابت فرق میکند.
در یک اقتصاد متکی به بازار که دولت در امور تولید و بازاریابی محصوالت کمتر مداخله می
نماید ،اشکال مختلف رقابت موجود است .شرایط رقابت بر قیمت فروش و مفاد عرضه کننده محصوالت
تأثیر دارد .نرخ هاییکه در نتیجه رقابت در بازار شکل میگیرد بر تصمیم گیری مؤلدین پیرامون
اختصاص عوامل تولید ،مقدار تولید و مفاد آنها اثر میگذارد.
در یک نظام متکی بر بازار آزاد ،بازارها غیر متمرکز بوده و تصامیم مربوط به تولید و عرضه
محصوالت توسط متشبثین سکتور خصوصی صورت میگیرد .در همچو بازارها قیمت یا نرخ نقش کلیدی
در تخصیص منابع ،انتخاب تصدی ها و حجم تولید بازی میکند و باعث توزیع محصوالت تولید شده در
بین مصرف کننده ها بر اساس تقاضا ،قدرت خرید و ترجیحات آنها می شود.
وقتی عرضه یک محصول در بازار به تناسب تقاضا کم میشود ،نرخ آن صعود مینماید .صعود
نرخ مؤلدیت و مصرف کننده ها را هشدار میدهد تا مطابق به شرایط جدید عرضه و مصرف خود را عیار
سازند.
بطور مثال یک مؤلد میتواند برای مارکیت گندم ،برنج ،سیب ،انگور ،انار ،کچالو ،پیاز ،لبنیات و یا
تخم مرغ تولید کرده و آنها را به نرخ بازار عرضه نماید .مولد موصوف نیز میتواند مقدار تولید یک
محصول را کم و محصول دیگر را بیشتر سازد و یا تمام منابع تولیدی خود را به شخص دیگری به اجاره
دهد .اما تولید یک مولد بتناسب مجموع تولید که در بازار عرضه میشود به حدی ناچیز است که وی هیچ
تأثیری باالی نرخ مارکیت وارد کرده نمی تواند و مجبور است محصوالت خود را به نرخ بازار بفروش
برساند .بعضًا اتفاق می افتد که تعداد زیاد فروشنده های محصوالت زراعتی در مقابل یک کمپنی بزرگ
خریدار قرار میگیرد و کمپنی کوشش میکند به نرخ پائینتر از نرخ معادل محصوالت شانرا خریداری کند.
برای حل این مشکل مؤلدین انجمن ها و اتحادیه های بازاریابی می سازند و قدرت چانه زدن خود را در
مقابل آنها تقویه می کنند تا محصوالت خود را به نرخ مناسب به فروش برسانند.
همچنان برای بدست آوردن مفاد مناسب ،مولد کوشش میکند یک ترکیب مطلوب عوامل تولید و تصدی
های تولیدی را شکل بدهد تا تمام شد تولید به حد اصغری و مفاد وی به نقطه اعظمی برسد .چون در
شرایط رقابت آزاد عرضه کننده محصوالت زراعتی نرخ را از بازار میگیرد و به آن نرخ محصوالت
خود را می فروشد .منحنی تقاضا برای محصول وی خط مستقیم افقی و موازی به محور ( )Xمیباشد.
منحنی مذکور نشان میدهد که تولید کننه کچالو میتواند هر مقدار محصول کچالو را که خواسته باشد به نرخ
( ) 50افغانی فی سیر در بازار بفرو برساند و با کاهش و یا افزایش مقدار عرضه هیچ تأثیری بر نرخ
بازار وارد کرده نمی تواند .در صورتیکه عرضه کننده میل داشته باشد تا مفاد خود را از حساب فروش
محصول به نقطه اعظمی برساند ،باید قیمت تمام شد محصول را تا حد امکان پایین بیاورد و حجم فروش
را افزایش دهد .چون مفاد تصدی از تفاوت تمام شد فی واحد محصول و قیمت آن بدست میاید هر قدر
قیمت تمام شد فی واحد محصول کمتر از قیمت فروش باشد ،مفاد تصدی بیشتر میگردد .در چنین شرایطی
تصدی سعی میکند تا از طریق تولید به مقیاس ،سازماندهی بهتر و کاربرد تکنالوژی و روش های مؤثر
تولید تمام شد وسطی تولید خود را به نقطه اصغری برساند و تولید خود را تا آن سطح ادامه دهد تا تمام شد
فی واحد تولید نهایی برابر با نرخ فی واحد تولید در بازار شود ،یعنی مساوات MC=PYبرقرار گردد.
در این نقطه عاید نهایی با عاید متوسط نیز برابر است ،یعنی AR=MRاست .چون واحد نهایی محصول
به قیمت بازار به فروش می رسد و قیمت بازار برای واحد اولی محصول و واحد نهایی تفاوت ندارد،
برقرار شدن مساوات بین تمام شد نهایی ( )MCو نرخ بازار ( )PYبه حیث شاخص تعین حجم تولید و
مفاد اعظمی تصدی شناخته شده است.
بطور مثال وقتی شرکت مخابراتی افغان بیسیم بار اول موبایل بیسیم را در بازار مخابراتی افغانستان
عرضه کرد ،موبایل های خود را به نرخ انحصاری بفروش رسانید .اما وقتی کمپنی های مخابراتی مانند
روشن ،اتصاالت و MTNدر بازار مخابرات داخل شدند و رقابت بین کمپنی ها حاد شد ،نرخ موبایل،
سیم کارت و خدمات افغان بیسیم تا سرحد فعلی آن پایین آمد و فعًال کمپنی های مخابراتی موبایل در شرایط
اولیگاپولی ( )Oligapolyفعالیت می نمایند .بنابرآن ،بازار امروز جهان از رقابت کامل و ناقص است.
دالیل دیگری که یک کمپنی در موقعیت انحصار قرار میگیرد عبارت اند از:
فرض کنیم یک تصدی تولیدی یا تجارتی تصمیم به فروش کاال میگیرد که تعویض آن برای مشتری ها
به آسانی میسر نیست ،در اینصورت انحصارگر دو انتخاب در پیشرو دارد:
موصوف برای بدست آوردن مفاد دلخواه خویش قیمت را تغیر میدهد. -1
مقدار کاالی را که فروخته میتواند تعین میکند. -2
اگر انحصار گر قیمت را تغیر دهد به عکس العمل مصرف کننده ها مواجه می شود .شدت عکس
العمل شان وابسته به ارتجاعیت تقاضا برای محصول بوده و اگر فروشنده مقدار تولید ( عرضه) را تغیر
دهد بر قیمت کاال تأثیر خواهد داشت .بنابراین ،وی ناگذیر است برای دریافت مفاد مناسب یا مقدار کاال را
کم و زیاد کند و یا قیمت را تغیر دهد .از آنجائیکه فروش تابع ارتجاعیت تقاضا است ،با تغیر قیمت تقاضا
نیز تغیر خواهد کرد .بنابراین ،اگر تقاضا برای کاالی مذکور مانند مواد غذایی غیر ارتجاعی و از نوع
مواد اولیه باشد ،نفع انحصار گر شاید در عرضه مقدار بیشتر محصول به نرخ نازلتر باشد.
انحصار نظر به عوامل مختلف بوجود آمده و به شکل مختلف ظاهر می شود .اگر یک کمپنی یا
یک تصدی انحصاری بنابر عوامل ویژه طبیعی بتواند یک محصول خاص را در بازار عرضه کند که
تولید و عرضه آن برای دیگران مقدور نباشد ،این نوع انحصار را بنام انحصار طبیعی یاد میکنند .در
بعضی موارد حکومات به یک کمپنی مشخص اجازه میدهد که یک محصول مشخص را تولید و عرضه
نماید .این شکل انحصار بنام انحصار حقوقی یاد شده وشاید دولت خود انحصار تولید و یا عرضه یک
کاالی استراتیژیک را به عهده بگیرد که بنام انحصار دولتی یاد میشود .همینطور ممکن است ،تعداد
محدودی از کمپنی ها تولید و عرضه یک محصول را به عهده گیرند که این نوع انحصار را انحصار
مشترک یاد میکنند .اما اگر یک تصدی تولیدی یا تجارتی عرضه تمام یک کاالی مورد ضرورت جامعه
را به عهده بگیرد و مصرف کننده ها کدام منبع دیگری برای بدست آوردن کاالهای مورد نظر خود نداشته
باشند این نوع انحصار را بنام انحصار کامل یاد میکنند.
از بحث فوق چنین نتیجه میگیریم که یک انحصارگر نمیتواند کاالی مورد نظر را به قیمت دلخواه
بفروشد ،مگر آنکه مصرف کننده ها هیچ انتخاب دیگری برای تعویض منبع فروش نداشته باشند .پس هدف
انحصارگر برخالف آنچه تصور میشود انحصار قیمت نبوده ،بلکه بدست آوردن مفاد اعظمی است که
ممکن است با مناسبترین قیمت بدست بیاید .به عبارت دیگر ،انحصارگر سلطان بازار نیست و کوشش وی
برای بدست آوردن مفاد اعظمی از طریق سیاست درست قیمت و عرضه تحقق یافته میتواند.
شرکت های هوانوردی در افغانستان شاید در شرایط oligopolyفعالیت نمایند .اینها قیمت تکت
طیاره های خود را برای مسافرین باالتر از نرخ رقابتی آزاد تعین میکنند و در وقت تعین قیمت تکت نرخ
رقبا را نیز در نظر میگیرند .ولی هیچکدام آنها در تعین قیمت تکت کنترول کامل ندارند.
بعضی دیگر از نمونه های بازارهای انحصاری و رقابت ناقص عبارتند از:
انحصار خرید :انحصار خرید در صورتی بوجود می آید که خریدار منحصر به فرد مواجه با بعداد -1
زیاد فروشندگان باشد .در اینجا خریدار با استفاده از سیاست قیمت میتواند به نفع خود بهره برداری
کند .چون تعداد زیاد فروشندگان برای دریافت بودیجه خریدار به رقابت میپردازند .خریدار کوشش
مینماید که نازلترین قیمت را برای فروشنده ها پیشنهاد کند و در اینجا هر فروشنده که توانسته باشد
به پائین ترین نرخ محصول خود را عرضه کندد ،بازار را تصاحب مینماید .اگر خریدار تولید
کننده نباشد و مقصد خرید وی فروش مجدد باشد ،موصوف برای بدست آوردن حداکثر مفاد باید
مقدار خرید خود را تا حدی افزایش دهد که درآمد نهایی ناشی از فروش آخرین واحد محصول
خریداری شده برابر با مصارف نهایی آن گردد.
انحصار مضاعف :در شرایط انحصار مضاعف انحصار گر هم عرضه کننده در بازار است و در -2
مقابل تعداد زیاد خریدار قرار دارد و هم تقاضا کننده بازار بوده و در مقابل انبوه عرضه کننده گان
واقع میباشد .مثًال اگر در یک ساحه لبلبوکاری که در تولید لبلبو مزیت نسبی دارد فقط یک فابریکه
قند وجود داشته باشد و همزمان انحصار شکر را نیز در دست داشته باشد ،گفته میتوانیم که مالک
فابریکه در شرایط انحصار مضاعف قرار دارد .وی از یکطرف لبلبو را به قیمت انحصاری
میخرد و از جانب دیگر شکر را برای لبلو کاران به قیمت انحصاری می فروشد .همچنان یک
تصدی تولید سگرت در مناطق تنباکو کاری میتواند شرایط انحصار مضاعف را در بازار بوجود
بیاورد .وی میتواند تنباکو را از مولدین آن به نرخ انحصاری بخرد و دوباره به مشتریان سگرت
را به نرخ انحصاری بفروشد.
انحصار دو طرفه :انحصار دو طرفه به نوعی از بازار اطالق میگردد که یک فروشنده یا گروهی -3
از فروشندگان با یک خریدار یا گروهی از خریداران متحد مقابله کند .نمونه های برجسته این
گونه انحصارات در بازارهای مواد اولیه ،مواد نفتی و بازار کار به مالحظه میرسد .مثًال مقابله با
سازمان اوپک ( کشورهای صادر کننده نفت) با سازمان کمپنی های نفتی در مورد تعین قیمت نفت
و یا در بازار کار مقابله اتحادیه های کارگری با اتحادیه های کارفرمایان در امر تعین مزد از
جمله ای این نوع انحصارات به شمار می آید.
انحصار چندطرفه :شرایط انحصار چند جانبه در بازار رقابتی وقتی بوجود می آید که برای یک -4
کاالی مشخص چند فروشنده وجود داشته باشد .در شرایط انحصار چند جانبه مولدین شاید
محصوالت مشابه را تولید نمایند .در چنین شرایطی انحصار کننده ها کنترول الزم را باالی قیمت
ندارند .زیرا اگر یکی از آنها نرخ کاالی مورد نظر شان را در بازار بلند ببرد ،بزودی مشتری
های خود را از دست میدهد .ولی چون تعداد شان محدود است در شکل دادن قیمت یک اندازه
تأثیر دارند .چون اینگونه کاالی در دست چند نفر است و اگر آنها بین خود به تفاهم برسند ،نظارت
و کنترول جمعی شان باالی نرخ مؤثریت بیشتر پیدا میکند .نوع دیگر انحصار چند جانبه موردی
است که چند فروشنده کاالی غیر مشابه یا متنوع را تولید میکنند .مانند صنعت موتر سازی .در
صنعت سگرت چند تولید کننده دارای انواع سگرت هستند که قیمت عمده بازار سگرت را در
کنترول دارند .در شرایط تولید کاالی غیر مشابه انحصار کننده گان میتوانند از طریق اشتهارات و
سیاست های معقول فروش توجه مشتریان را به خود جلب نموده و کاالی مورد نظر را به نرخ
بلندتر از شرایط رقابت آزاد بفروشند .یک حالت دیگر رقابت ناقط هم است که در آن حالت
فروشنده گان متعدد کاالهای متنوع را عرضه میدارند .در اینجا مانند شرایط رقابت کامل تعداد
تولید کننده ها زیاد است اما آنها کاالهای مشابه را تولید نمیکنند ،بلکه کوشش دارند کاالی غیر
مشابه تولید کنند .مثًال تولید کننده کرم دندان کوشش میکند که کرم وی از نظر شکل ظاهری و
کیفیت با کرم دندان رقیب آن فرق داشته باشد و از طریق اشتهارات توجه مشتریان را جلب نموده
و محصول خود را به قیمت بلند تر به فروش برساند.
تنظیم مارکیت
دولت ها به مقصد حفظ مؤثریت مارکیت و حمایت از شرکت های تولیدی ،خدماتی و مصرف
کننده ها با استفاده از ابزارهای مختلف پالیسی در مارکیت مداخله مینمایند .حکومت ها با اعمال قوانین
ضد انحصاری و ضد احتکاری در بعضی موارد جلو انحصار و احتکار را در مارکیت ها میگیرند.
همچنان دولت ها با کار برد سیاست های حمایتی ،صنایع تولیدی نو پا را در مقابل ورود کاالهای صنعتی
از طریق اعمال مالیات بلند بر واردات حمایت نموده و نیز مولدین را در برابر نوسانات نرخ محصوالت
و عوامل تولید با کاربرد سیاست پرداخت سبسایدی و یا معافیت از مالیه و غیره سیاست های تشویقی
حمایت میکند.