You are on page 1of 2

‫‪Crucial‬‬ ‫تعیین کننده‪ ،‬سرنوشت ساز‪ ،‬حیاتی‪ ،‬سخت‪ ،‬دشوار‪ ،‬شدید‬

‫‪Drown‬‬ ‫غرق کردن‪ ،‬خرق شدن‪ ،‬خیس کردن‬


‫‪Dedicate‬‬ ‫اهدا کردن‪ ،‬اختصاص دادن‪ ،‬وقف کردن‪ ،‬پیشکش‬
‫‪Intriguing‬‬ ‫کنجکاوگر‪ ،‬خواهان ساز‪ ،‬خیره کننده‪ ،‬انگیزنده‬
‫‪Socialize‬‬ ‫اجتماعی کردن‪ ،‬بکارهای اجتمعای اختصاص دادن‬
‫‪Salutary‬‬ ‫سالم و مغذی‪ ،‬سالمت بخش‪ ،‬سودمند‬
‫‪Consumption‬‬ ‫مصرف‪ ،‬سوختن‪ ،‬زوال‬
‫‪Exhort‬‬ ‫نصیحت کردن‪ ،‬تشویق و ترغیب کردن‬
‫‪Standardize‬‬ ‫متعارف کردن‪ ،‬همگون کردن‪ ،‬با معیار معینی سنجیدن‬
‫‪Distinguish‬‬ ‫تمیز دادن‪ ،‬تشخیص دادن‪ ،‬دیفرانسیل‬
‫‪Decay‬‬ ‫پوسیدگی‪ ،‬فساد‪ ،‬زوال‪ ،‬خرابی‪ ،‬تنزل‬
‫‪Quotable‬‬ ‫نقل کردنی‪ ،‬شایسته نقل قول کردن‬
‫‪Rampant‬‬ ‫شایع‪ ،‬منتشر شده‪ ،‬فراوان‪ ،‬حکم فرما‬
‫‪Strike‬‬ ‫زدن‪ ،‬ضربت زدن‪ ،‬خوردن به‪ ،‬بخاطر خطور کردن‬
‫‪Mimic‬‬ ‫تقلید کردن‪ ،‬مسخرگی کردن‪ ،‬دست انداختن‬
‫‪Unwanted‬‬ ‫ناخواسته‬
‫‪Spotted‬‬ ‫خالدار‪ ،‬خال خال‪ ،‬نقطه نقطه‪ ،‬لک دار‪ ،‬لک زده‬
‫‪Poise‬‬ ‫‪،‬توازن‪ ،‬وضع‪ ،‬وقار‪ ،‬ثبات‪،‬‬ ‫‪،‬‬
‫‪Hobble‬‬ ‫لنگیدن‪ ،‬شلیدن‪ ،‬لنگ لنگان راه رفتن‬
‫‪Bracing‬‬ ‫نیروبخش‪ ،‬فرح بخش‬
‫‪Shifting‬‬ ‫تغییرمکان دهی‪ ،‬تغییر کننده‬
‫‪Daunting‬‬ ‫دلهره آور‪ ،‬ترسناک‪ ،‬رعب آور‪ ،‬ترس انگیز‪ ،‬هولناک‬
‫‪Obstacle‬‬ ‫گیر‪ ،‬مانع‪ ،‬رداع‪ ،‬سد جلو راه‪ ،‬پا گیر‬
‫‪Fad‬‬ ‫مد زود گذر‪ ،‬هوس‬
‫‪Determination‬‬ ‫تعیین عزم‪ ،‬تصمیم‪ ،‬قصد‬
‫‪Composed‬‬ ‫ترکیب شده‪ ،‬مرکب‪ ،‬آرام‪ ،‬خونسرد‬
‫‪Stinging‬‬ ‫خار‪ ،‬تیغ‪ ،‬گزنه‪ ،‬موی گزنده‬
‫‪Sustainable‬‬ ‫قابل تحمل‪ ،‬تاب آوردنی‬
‫‪Authorities‬‬ ‫مسئولین‬
‫‪Exposure‬‬ ‫در معرض گذاری‪ ،‬آشکاری‪ ،‬افشا‪ ،‬نمایش‪ ،‬ارائه‬
‫‪Contributing‬‬ ‫کمک کردن‬
‫‪Incorporating‬‬ ‫ترکیب کردن‬
‫‪Relish‬‬ ‫ذوق‪ ،‬مزه‪ ،‬طعم‪ ،‬چاشنی‪ ،‬رغبت‬
‫‪Despise‬‬ ‫خوار شمردن‪ ،‬حقیر شمردن‪ ،‬تحقیر کردن‪ ،‬نفرت داشتن‬
‫‪Superiority‬‬ ‫برتری‪ ،‬بزرگتری‪ ،‬ارشدیت‬
‫‪Barbarous‬‬ ‫وحشی‪ ،‬بی تربیت‪ ،‬بی گناه‪ ،‬غیر مصطلح‬
‫‪Perceive‬‬ ‫درک کردن‪ ،‬دریافتن‪ ،‬مشاهده کردن‪ ،‬دیدن‪ ،‬مالحظه‬
‫‪Deviation‬‬ ‫انحراف‪ ،‬انحراف جنسی‬
‫‪Disperse‬‬ ‫پراکنده کردن‪ ،‬متفرق کردن‪ ،‬متفرق‬
‫‪Desperate‬‬ ‫بی امید‪ ،‬بیچاره‪ ،‬از جان گذشته‪ ،‬بسیار سخت‬
‫‪Foster‬‬ ‫غذا‪ ،‬نسل‪ ،‬بچه سر راهی‪ ،‬پرستار‪ ،‬دایه‬
‫‪Resonate‬‬ ‫پیچیدن‪ ،‬طنین انداختن‪ ،‬تشدید کردن‬
‫‪Deposit‬‬ ‫ته نشین کردن‪ ،‬گذاشتن‪ ،‬ذخیره سپردن‬
‫‪Float‬‬ ‫شناور‪ ،‬شناور بودن‪ ،‬شناور ساختن‬
‫‪Bulk‬‬ ‫جسم‪ ،‬جثه‪ ،‬لش‪ ،‬تنه‪ ،‬حجم‪ ،‬اندازه‬
‫‪Armor‬‬ ‫زره‪ ،‬جوشن‪ ،‬سالح‪ ،‬زره پوش کردن‪ ،‬زرهی‬
‫‪Appromixmate‬‬ ‫تقریبی‪ ،‬تقریب زدن‪ ،‬نزدیک کردن‪ ،‬نزدیک آمدن‬
‫‪Culminate‬‬ ‫به اوج رسیدن‪ ،‬به حد اعال رسیدن‬
‫‪Persecution‬‬ ‫آزار و اذیت‪ ،‬شکنجه‬
‫‪Prohibit‬‬ ‫منع کردن‪ ،‬ممنوع کردن‪ ،‬تحریم کردن‪ ،‬نهی‬
‫‪Discretion‬‬ ‫بصیرت‪ ،‬احتیاط‪ ،‬نظر‪ ،‬رای‪ ،‬صالحدید‬
‫‪Linger‬‬ ‫درنگ کردن‪ ،‬تاخیر کردن‪ ،‬دیر رفتن‪ ،‬مردد بودن‬
‫‪Counterpart‬‬ ‫نقطه مقابل‪ ،‬قرین‪ ،‬رونوشت‪ ،‬همتا‬
‫‪Prototype‬‬ ‫نخستین بشر‪ ،‬اصل ماده‪ ،‬نمونه‪ ،‬نخستین آفریده‬
‫‪Manipulate‬‬ ‫با دست عمل کردن‪ ،‬با مهارت‬
‫‪Productive‬‬ ‫زایا‪ ،‬فعال‪ ،‬سازنده‪ ،‬مولد‬
‫‪Pose‬‬ ‫مطرح کردن‪ ،‬گذراندن‪ ،‬قراردادن‪ ،‬ژست‬
‫‪Traverse‬‬ ‫پیمودن‪ ،‬عرضی‪ ،‬متقاطع‬
‫‪Represent‬‬ ‫نشان دادن‪ ،‬نماینده بودن‪ ،‬نمایش دادن‬
‫‪Glitter‬‬ ‫تابش‪ ،‬تاللو‪ ،‬درخشندگی‪ ،‬درخشش‪ ،‬براق شدن‬
‫‪Barrier‬‬ ‫نرده یا مانع عبور دشمن‪ ،‬سد‪ ،‬حصار‬
‫‪Influx‬‬ ‫نفوذ‪ ،‬رخنه‪ ،‬تاثیر‪ ،‬ورود‪ ،‬هجوم‪ ،‬ریزش‬

You might also like