Professional Documents
Culture Documents
جعبه یادگیری من
جعبه یادگیری من
تطبیق دادن ،همساز کردن ،جا دادن ،منزل دادن ،وفق دادن با ،تطبیق نمودن ،تصفیه کردن ،اصالح کردن ،اماده کردن (برای)
accompany
همراه بودن (با) ،سرگرم بودن (با) ،مصاحبت کردن ،ضمیمه کردن ،توام کردن ،همراهی کردن
account
حساب در بانک شمردن ،حساب کردن ،محاسبه نمودن ،حساب پس دادن ،ذکر علت کردن ،دلیل موجه اقامه کردن ،حساب ،صورت
حساب ،گزارش ،بیان علت ،سبب ،شرح ،مسئول بودن
achieve
دست یافتن ،انجام دادن ،بانجام رسانیدن ،رسیدن ،نائل شدن به ،تحصیل کردن ،کسب موفقیت
adequate
کافی ،تکافو کننده ،مناسب ،الیق ،صالحیت دار ،بسنده ،رسا متساوی بودن ،مساوی ساختن ،موثر بودن ،شایسته بودن
admiration
تعجب ،حیرت ،شگفت ،پسند ،تحسین
adopt
قبول کردن ،اتخاذ کردن ،اقتباس کردن ،تعمید دادن ،نام گذاردن (هنگام تعمید) ،در میان خود پذیرفتن ،به فرزندی پذیرفتن
advantage
فایده ،صرفه ،برتری ،بهتری مزیت دادن ،سودمند بودن ،مفید بودن
agreement
قراداد ،سازش ،موافقت ،پیمان ،قرار ،قبول ،مطابقهء نحوی ،معاهده و مقاطعه ،توافق
ahead
پیش ،درامتداد حرکت کسی ،روبجلو ،سربجلو
stroke
نوازش کردن ضربه مهارشده ،ضربه با کنترل ،زمان ،مرحله ،سکته ،ضربه ،ضربت ،لطمه ،ضرب ،حرکت ،تکان ،لمس کردن ،دست
...کشیدن روی ،نوازش کردن ،زدن ،سرکش گذاردن (مثل سرکش روی حرف کاف) ،کام
gnarly
گره دار ،پیچ دار
confer
مشورت کردن ،تبادل نظر کردن هم رایزنی کردن ،اعطاء کردن ،مشورت کردن ،مراجعه کردن
intimate
صمیمی مطلبی را رساندن ،معنی دادن ،گفتن ،محرم ساختن ،دوست صمیمی ،محرم ،خودمانی
assumption
فرض ،گمان قصد ،انگاشت ،پنداشت ،معماری :گیرش ،روانشناسی :فرض ،بازرگانی :فرض
perceive
درک کردن دریافتن ،مشاهده کردن ،دیدن ،مالحظه کردن ،روانشناسی :ادراک کردن
unleash
از بند باز کردن ،رهاکردن
catastrophic
فجیع فاجعه آمیز ،مصیبت بار ،فاجعه انگیز ،روانشناسی :فاجعه آفرین
prescience
پیش دانی ،اگاهی از پیش ،علم غیب ،الهام
intuitive
مستقیما درک کننده ،مبنی بر درک یا انتقال مستقیم ،حسی ،بصیر ،ذاتی ،روانشناسی :شهودی
intuitively
بوسیله درک مستقیم ،ازراه انتقال ،ازراه کشف ،ازراه برهانی ،بطورحسی
vital
حیاتی ،ضروری ،واجب وابسته به زندگی ،اساسی ،علوم نظامی :وابسته به زندگی
seek out
seek somebody/something ↔ out phrasal verb ( see also seek ) to try to
find someone or something, especially when this is difficult: Our mission is
to seek ou...
compel
مجبور کردن وادار کردن ،قانون فقه :مجبور کردن
climax
نقطه اوج اوج ،راس ،قله ،منتها درجه ،به اوج رسیدن ،روانشناسی :اوج جنسی ،زیست شناسی :کلیماکس
sheepishly
گوسفندوار ،ساده دل ،ترسو ،کمرو sheepish :
accumulate
انباشتن ( به مرور) ،روی هم گذاشتن ،جمع کردن ،اندوختن ،رویهم انباشتن ،عمران :اندوختن ،بازرگانی :متراکم کردن
whereby
به وسیله آن نظر به اینکه ،که به وسیله آن ،که بموجب آن ،به چه وسیله ،قانون فقه :که به موجب آن
endorse
پشت نویسی کردن؛ تایید کردن پشت نویسی کردن ،ظهر نویسی کردن ،امضاء کردن ،درپشت سند نوشتن ،امضا کردن ،صحه گذاردن،
قانون فقه :تصدیق کردن ،بازرگانی :پشت نویسی کردن
obesity
چاقی مفرط (ناسالم) مرض چاقی ،فربهی ،روانشناسی :فربهی ،ورزش :فربهی
detoxify
رفع کردن مسمومیت )طب(
barely
به سختی ،به زور
benign
مهربان ،مالیم ،لطیف( ،طب) خوش خیم ،بی خطر ،روانشناسی :خوش خیم
rampant
شایع ،منتشرشده ،فراوان ،حکمفرما
disproportionate
بی تناسب ،غیرمتجانس ،روانشناسی :نامتناسب
admire
تحسین کردن ،تمجید کردن پسند کردن ،حظ کردن ،مورد شگفت قراردادن ،درشگفت شدن ،تعجب کردن ،متحیر کردن ،متعجب
ساختن
ignorant
نادان ،قانون فقه :جاهل
opponent
حریف ،رقیب طرف دعوی ،مخالف ،ضد ،معارض ،طرف ،خصم ،قانون فقه :طرف مخالف ،معارض ،روانشناسی :مخالف،
ورزش :حریف
abide
ایستادگی کردن ،پایدارماندن ،ماندن ،ساکن شدن ،منزل کردن ،ایستادن ،منتظر شدن ،وفا کردن ،تاب اوردن
devastating
ویرانگر
shrink
کوچک شدن منقبض شدن ،انقباض ،کاهش یافتن ،چروک شدن ،جمع شدن ،کوچک شدن ،عقب کشیدن ،آب رفتن (پارچه) ،شانه
...خالی کردن ،علوم مهندسی :چروک شدگی ،بازرگانی :آب رفتن ،معماری :جمع شد
insight
بینش ،درک عمیق بصیرت ،فراست ،چشم باطن ،درون بینی ،روانشناسی :بینش
immunity
مصونیت ،ایمنی مصونیت سیاسی ،مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی از مقررات قانونی کشور مرسل الیه است،
: ...ایمنی (مصونیت) ،مصونیت ،ازادی ،بخشودگی ،معافیت ،جواز ،قانون فقه
sincerely
مخلصانه ،صادقانه صادقانه ،خالصانه ،مخلصانه ،بدون ریا ،براستی
expectancy
انتظار ،امید ،توقع ،احتمال ،پیش بینی ،حاملگی ،بارداری ،روانشناسی :انتظار )(expectance
stabilize
تثبیت کردن ثابت کردن ،به حالت موازنه درآوردن ،پابرجا شدن ،پابرجا کردن ،استوار کردن ،ثابت شدن ،پایا ساختن ،تثبیت کردن،
...علوم مهندسی :به حالت موازنه در آوردن ،قانون فقه :تثبیت
compromise
سازش کردن؛ سازش تسالم ،تراضی ،توافق ،مصالحه کردن ،تسویه کردن ،خطر کشف رمز ،امکان کشف داشتن ،به خطر افتادن،
قانون فقه :سازش ،روانشناسی :سازش ،علوم نظامی :در خطر کشف بودن
nostalgic
حس دلتنگی ایام گذشته
consumer
مصرف کننده
infrastructure
شالوده پیدایش ،سازمان ،زیر سازی ،زیربنا ،معماری :زیرسازه ،بازرگانی :زیرساخت
defile
سان ،دفیله رفتن ،معبر باریک راه ،الوده کردن ،بی حرمت کردن ،بی عفت کردن ،گردنه ،رژه رفتن ،گذرگاه ،قانون فقه :بی
عفت کردن ،علوم نظامی :مانع طبیعی
appeal
به نظر کسی جالب بودن پژوهش ،توسل ،چنگ زدن ،جاذبه ،درخواست ،التماس ،جذبه ،استیناف ،قانون فقه :فرجام،
روانشناسی :توسل ،بازرگانی :رجوع ،علوم نظامی :تشبث کردن استیناف دادن
inhibit
مانع شدن باز داشتن و نهی کردن ،منع کردن ،از بروز احساسات جلوگیری کردن ،کامپیوتر :جلوگیری کردن ،روانشناسی:
بازداری کردن
substance
ماده جسم ،شی ،جنس ،ماده اصلی ،ذات ،جوهر ،مفاد ،مفهوم ،استحکام ،دوام ،مسند ،علوم مهندسی :ذات جوهر ،قانون فقه:
...عین ،شیمی :ماده ،روانشناسی :ماده ،بازرگانی :جوهر ،علوم ه
counteract
خنثی کردن متقابال تاثیر گذاشتن ،بی اثر کردن ،عمل متقابل کردن ،علوم مهندسی :ضد یا بدل کردن
impurity
جزء تشکیل دهنده خارجی ،ناخالصی ماده خارجی ،ناپاکی ،الودگی ،کثافت ،علوم مهندسی :اتم خارجی ،قانون فقه :نجاست،
شیمی :ناخالصی ،زیست شناسی :ناخالصی ،علوم هوایی :ناخالصی
revitalize
قدرت و زندگی تازه دادن (به) ،باز زنده ساختن
susceptible
در معرض ،اماده ،فروگیر ،حساس ،مستعد پذیرش ،روانشناسی :مستعد ،علوم نظامی :در خطر
pace
سرعت ،آهنگ ،روند آهنگ حرکت ،حفظ توان ،شاه نشین ،سرعت حرکت ،خرامش ،شیوه ،تندی ،سرعت ،گام زدن ،با گامهای
،...آهسته و موزون حرکت کردن ،قدم زدن ،پیمودن ،با قدم آهسته رفتن ،قدم رو کردن
bold
جسور ،شجاع بی باک ،دلیر ،خشن و بی احتیاط ،جسور ،گستاخ ،متهور ،باشهامت ،علوم نظامی :گستاخ
insurmountable
حل نشدنی فائق نیامدنی ،غیر قابل عبور ،بر طرف نشدنی
persecution
زجر ،شکنجه ،ازار ،اذیت ،قانون فقه :تعقیب
exemplary
نمونه شایان تقلید ،ستوده ،نمونه و سرمشق
consecutive
متوالی پی درپی ،پشت سرهم ،پیاپی ،کامپیوتر :متوالی
intensive
متمرکز تشدیدی ،پرقوت ،فشرده ،مشتاقانه ،تند ،مفرط ،روانشناسی :فشرده
soak
خیساندن ،خیس کردن خیس خوردن ،رسوخ کردن ،به وسیله مایع اشباع شدن ،غوطه دادن ،در آب فرو بردن ،عمل خیساندن،
خیس خوری ،غوطه وری ،غسل ،علوم مهندسی :خیساندن ،معماری :نم زار
emulsify
بشکل ذرات ریز و پایدار دراوردن (جسمی در محلولی) ،بحالت تعلیق دراوردن
cognitive
شناختی
despise
نفرت داشتن خوار شمردن ،حقیر شمردن ،تحقیر کردن
consistently
همواره به طور موافق ،بدون تناقض
recklessly
با بی احتیاطی ،از روی بی پروایی
deliberately
تعمدا با تامل ،با مشورت ،عمدا ،قانون فقه :عمدا
fabric
پارچه بافت ،عنصر تار و پود ،محصول (کارخانه و غیره) ،قماش ،سبک بافت ،اساس ،علوم مهندسی :تولید ،علوم هوایی:
پارچه
compatible
سازگار ،دارای عالیق مشابه موافق ،دمساز ،جور ،همساز ،کامپیوتر :سازگار ،علوم هوایی :زیر دستگاهی که در رابطه با کل
دستگاه عملکرد مناسبی دارد
restrain
جلوگیری کردن از ،نگهداشتن ،مهار کردن ،قانون فقه :توقیف کردن
spontaneous
خودبه خود خود انگیز ،بی اختیار ،فوری ،شیمی :خود به خود ،روانشناسی :خود انگیخته ،علوم هوایی :خود انگیز
specs
مشخصات ،عینک
odor
بو ،رایحه ،عطر و بوی ،طعم ،شهرت
honour
شرافت ،افتخار جالل ،درجه نشان ،احترام ،عزت ،شرف ،آبرو ،ناموس ،عفت ،نجابت ،تشریفات (در دانشگاه) امتیاز ویژه( ،در
،...خطاب) جناب ،حضرت ،احترام کردن ،محترم شمردن ،امتیاز تحصیلی آوردن
enrich
غنی کردن توسعه دادن ،پر قوت کردن ،پرمایه کردن ،توانگر کردن ،علوم مهندسی :حاصلخیز کردن ،روانشناسی :پر بار
کردن
solemn
رسمی ،جدی ،گرفته ،موقرانه ،باتشریفات
awe
ترس (امیخته با احترام) ،وحشت ،بیم ،هیبت دادن ،ترساندن ،روانشناسی :حیرت
tribute
بزرگداشت احترام ،ستایش ،تکریم ،قانون فقه :جزیه
depict
به تصویر کشیدن ،توصیف کردن نمایش دادن (بوسیله نقشه و مانند آن) ،نقش کردن ،رسم کردن ،شرح دادن
intertwine
درهم پیچیدن ،درهم بافتن ،درهم بافته شدن ،تقاطع کردن ،بهم تابیدن
budding
bud ‧ ding /ˈbʌdɪŋ/ adjective 1. budding artist/actor/writer etc
someone who is just starting to paint, act etc and will probably be successful at
it 2. ...
massacre
قتل عام قتل عام کردن ،کشتار ،روانشناسی :قتل عام ،علوم نظامی :قتل عام کردن ،قانون فقه :کشتار دسته جمعی
demise
فوت ،مرگ ،موت ،واگذار کردن ،انتقال دادن مال ،مردن ،وفات یافتن ،انتقال دادن ،قانون فقه :وفات ،انتقال دادن مال با
وصیت
everlasting
جاودانی ،ابدی ،ازلی ،همیشگی دائمی
contaminate
آلوده کردن آلودن ،ملوث کردن ،سرایت دادن ،علوم مهندسی :آلوده یا کثیف کردن ،علوم هوایی :انتقال اجرام یا ارگانیسم
های زمینی به فضاپیمای استریل شده ،علوم نظامی :فاسد کردن
conversely
بطور معکوس ،معکوس
optimal
بهینه ،بهین ،مربوط به کمال مطلوب ،زیست شناسی :بهین ،بازرگانی :حد مطلوب
recognition
شناسایی ،تشخیص تصدیق ،تخصیص ،به رسمیت شناختن ،بازشناخت ،بازشناسی ،قانون فقه :شناسایی ،روانشناسی :شناختگی،
بازرگانی :تصدیق ،علوم نظامی :شناسایی هواپیما یا ناو ،تشخیص دادن
tremendous
بسیار بزرگ مقدار زیاد ،شگرف ،ترسناک ،مهیب ،فاحش ،عجیب ،عظیم ،بازرگانی :چشمگیر
tolerant
باگذشت با مدارا ،مدارا آمیز ،آزادمنش ،آزاده ،دارای سعه نظر ،شکیبا ،اغماض کننده ،بردبار ،شخص متحمل ،معماری :مقاوم
suave
فهمیده وبا ادب ،نرم ،مالیم ،مودب ،خوش خوراک ،شیک
nostalgia
یاد گذشته ،حسرت گذشته
retention
حفظ ،نگهداری حفاظت ،یادداری (در یادگیری) ،نگاهداری ،ابقا ،ضبط ،حافظه ،قانون فقه :حفظ ،روانشناسی :نگهداری،
بازرگانی :ضبط ،علوم نظامی :توقیف بازداشت کردن
dilapidated
مخروبه ،ویران
vibrant
سرزنده ،پر شور و حرارت مرتعش ،لرزان ،به تپش در آمده ،در حال جنبش ،تکریری ،پرطراوت و چاالک
depiction
نمایش ،ترسیم ،نگارش ،تعریف
juxtaposition
الحاق ،همجواری ،پهلوی هم گذاری ،مجاورت ،علوم مهندسی :بهم نزدیک سازی ،کامپیوتر :جا دادن اقالم در مجاورت
یکدیگر ،روانشناسی :هم کناری ،علوم نظامی :ارتباط اجباری
dwindle
رفته رفته کوچک شدن ،تدریجا کاهش یافتن ،کم شدن ،تحلیل رفتن
plight
متعهد کردن ،متعهد شدن ،تعهد دادن ،گرفتاری ،مخمصـه ،قانون فقه :گرو گذاشتن
perspective
دیدگاه منطقی و بی مبالغه دورنمای سه بعدی ،سه بعد نمایی ،عمق نمایی ،دورنما ،بینایی ،منظره ،چشم انداز ،مناظر و مرایا،
...جنبه فکری ،لحاظ ،سعه نظر ،روشن بینی ،تجسم شی ،خطور فکر ،دید
elated
شادمان
deprive
محروم کردن ،بی بهره کردن ،معزول کردن ،قانون فقه :محروم کردن
thrive
پر رونق شدن ،رشد کردن پیشرفت کردن ،رونق یافتن ،کامیاب شدن
desperate
درمانده ،مستاصل بی امید ،بیچاره ،از جان گذشته ،بسیار سخت ،بسیار بد
wage
دستمزد کارمزد ،اجرت ،دسترنج ،حمل کردن ،جنگ بر پا کردن ،اجیر کردن ،اجر ،علوم مهندسی :اجرت ،معماری :دستمزد،
قانون فقه :دستمزد ،ضمانت حسن انجام کار ،بازرگانی :مزد
consistency
ثبات ،انسجام پایداری ،استحکام ،درجه غلظت ،توافق ،سازگاری ،علوم مهندسی :غلظت ،معماری :پایداری ،شیمی:
همنواختی ،روانشناسی :همسانی ،بازرگانی :هماهنگی ،ورزش :سازگاری
meticulously
با دقت زیاد
adapt
سازگار کردن ،وفق دادن ،جور کردن ،درست کردن ،تعدیل کردن ،اقتباس کردن ،علوم مهندسی :وفق دادن ،کامپیوتر :وفق
دادن
adjust
مرتب کردن مهره شطرنج ،تصفیه نمودن ،میزان کردن ،تعدیل کردن ،تنظیم کردن ،تسویه نمودن<br> ،تطبیق دادن ،سازگار کردن
...مطابق کردن ،وفق دادن ،سازگار کردن ،علوم مهندسی :تنظیم کردن ،تعدیل