You are on page 1of 11

‫بهنام خدا‬

‫این قواعد از مبحث پنجم منبع زیر در این فایل گنجانده شدهاند‪:‬‬
‫جمشید سرمستانی‪ ،‬قواعد جامع امالی فارسی‪ ،‬تهران‪ ،‬نشر سرمستان‪ ،0931 ،‬ص ‪ 089‬تا ‪.033‬‬

‫‪ 5‬ـ فاصله‪ /‬نیمفاصلهی میان اجزای تركیبها‬


‫هر گاه حروف چين در هنگام حروف چيني تركيب ها‪ ،‬بين اجزاي آن ها فقط كل يد «‪ »Space‬را فشاااار د هد‪ ،‬در‬
‫اصطالح ميگوييم اجزاي آنها «بافاصله» نوشته شدهاند (يا بين آنها «يك فاصله» گذاشت ا ا اه ش اده است)؛ و هرگاه‬
‫بين آنها كليااااااااادهاي «‪ »Shift+Space‬يا «منها ‪ »Ctrl+‬را باهم فشار دهد‪ ،‬ميگوييم اجزاي آنها «بيفاصله» نوشته‬
‫شدهاند (يا بين آنها «نيم فاصله» گذاشته شده است)‪.‬‬
‫منظور از «تركيب» در اينجا‪« ،‬تركيبهاي حقيقي» و «تركيبهاي مجازي» است‪ :‬واژههايي مانند «كمحرف‪ ،‬نيمجان‪،‬‬

‫تهديگ‪ ،‬چشمسير‪ ،‬خوشطرح و شالدار» را كه هم در كنار يكديگر نوشته شدهاند و هم معنايي پيوسته دارند‪« ،‬تركيبهاي‬

‫حقيقي» ميناميم؛ و واژههايي مانند «آن مرد‪ ،‬چهوقت‪ ،‬كتاب را و هيچوقت» را كه در كنار هم نو شته شدهاند ولي و معنايي‬
‫گسسته دارند‪« ،‬تركيبهاي مجازي» ميناميم‪.‬‬
‫‪5.0‬ـ تركیبهای دوجزئی‬
‫(‪ )1‬ميان اجزاي تركيبهاي دوجزئي دهحرفي (تركيبهايي كه ده حرف يا كمتر داشتهه باشتن ) نيم فاصتله‪ ،‬و ميان‬
‫‪1‬‬
‫اجزاي تركيبهاي يازدهحرفي (تركيبهايي كه يازده حرف يا بيشتر داشهه باشن ) يك فاصله ميگذاريم‪.‬‬
‫اين قاعده‪« ،‬قاع هي دهحرفي‪ /‬يازدهحرفي» ناميده ميشود‪.‬‬
‫لفظ جاللهی «اهلل»‪:‬‬
‫بسماهلل‪ ،‬سبحاناهلل‪ ،‬كليماهلل‪ ،‬روحاهلل‪ ،‬باركاهلل‪ ،‬تباركاهلل‪ ،‬ايّ كماهلل‪.‬‬
‫اسم ابزار‪:‬‬
‫آمپرسنج‪ ،‬خاكان از‪ ،‬سخ‪:‬افزار‪ ،‬دماسنج‪ ،‬م ادتراش‪ ،‬خاكان از‪.‬‬
‫اسم صوت‪:‬‬
‫بعبع‪ ،‬شرشر‪ ،‬جيكجيك‪ ،‬نقنق‪ ،‬منّومن‪ ،‬وقّووق‪ ،‬نقونوق‪( .‬استثنا‪ :‬ورّ و ور)‬
‫اسم عام‪:‬‬
‫پ رزن‪ ،‬بناگوش‪ ،‬شيرقهوه‪ ،‬تهچك‪ ،‬تهريش‪ ،‬تهديگ‪.‬‬
‫اسم عطفی‪:‬‬
‫سردوگرم‪ ،‬تهوتو‪ ،‬چن وچون‪ ،‬كاردوپنير‪.‬‬
‫اسم مركب‪:‬‬
‫چهلسهون‪ ،‬هف‪:‬سين‪ ،‬هش‪:‬پا‪ ،‬هف‪:‬پيكر‪ ،‬هف‪:‬تير‪ ،‬ارديبهش‪ ،:‬هف‪:‬خواهران‪،‬هف‪:‬برادران‪.‬‬
‫اسم مصدر‪:‬‬
‫چشمپوشي‪ ،‬پيروي‪ ،‬آبكشي‪ ،‬دلجويي‪ ،‬يادگيري‪ ،‬خوردوخواب‪ ،‬مهماتسازي‪ ،‬خوشرفهاري‪.‬‬
‫ت صميمگيري‪ ،‬تق سيمبن ي‪ ،‬تعقيبوگريز‪ ،‬قانونگريزي‪ ،‬توانمن سازي‪ ،‬بلن پروازي‪ ،‬كمظرفيهي‪ ،‬دلجوييها‪ ،‬م سهكبر سهيزي‪ ،‬قهرمان‬

‫(‪ )1‬در مثالهايي كه درپي خواهد آمد‪ ،‬نويسااانده براي برخي مدخلها مثال يازدهحرفي نيافته‪ ،‬اما اگر مثالي پيدا شاااود‪ ،‬اجزاي آن با يك‬
‫فاصله از هم نوشته ميشود‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫گرايي‪ ،‬قهرمان پرستتهي‪ ،‬كاركرد گرايي‪ ،‬كنهرل پذيري‪ ،‬محرومي‪ :‬زدايي‪ ،‬مستتلوتي‪ :‬پذيري‪ ،‬مستتلوتي‪ :‬گريزي‪ ،‬مضتتمون پردازي‪،‬‬
‫ميكروب زدايي‪.‬‬
‫اسم مصدر اتباعی‪:‬‬
‫بزنبزن‪ ،‬بچاپبچاپ‪ ،‬بكشبكش‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫اسم مصدر عطفی‪:‬‬

‫ضبطوربط‪ ،‬گف‪:‬وگو‪ ،‬جس‪:‬وجو‪ ،‬رف‪:‬وروب‪ ،‬اف‪:‬وخيز‪ ،‬سوخ‪:‬وساز‪ ،‬سوزوگ از‪.‬‬


‫اسم معنی‪:‬‬
‫چشمدرد‪ ،‬دلپيچه‪.‬‬
‫اسم مكان‪:‬‬
‫باران از‪ ،‬شاهنشين‪ ،‬دس‪:‬ان از‪ ،‬دانشسرا‪ ،‬پيادهرو‪ ،‬فراموشخانه‪ ،‬تلفنخانه‪ ،‬تلگرافخانه‪.‬‬
‫اضافهی معكوس‪:‬‬
‫پاياننامه (نامهي پايان)‪ ،‬حافظنامه (نامهي=كهاب حافظ)‪ ،‬گواهينامه (نامهي گواهي)‪ ،‬كاروان سرا (سراي كاروان)‪ ،‬كاروان ساالر‬
‫(ساالر كاروان)‪ ،‬مسلمانزاده (زادهي مسلمان)‪ ،‬اسهخواندرد (درد اسهخوان)‪ ،‬اضافهكار (كار اضافه)‪.‬‬
‫پسوندها‪:‬‬
‫برقآسا‪ ،‬زهرآگين‪ ،‬دربان‪ ،‬مهمتر‪ ،‬غالمباره‪ ،‬محن‪:‬بار‪ ،‬توجيهگر‪ ،‬همنشين‪ ،‬شيرينيجات‪.‬‬
‫درصدها‪:‬‬
‫پنجدرص ‪ ،‬هف‪:‬درص ‪ ،‬بيس‪:‬درص ‪ ،‬ص درص ‪ ،‬هفهاددرص ‪ ،‬پنجاهدرص ‪ ،‬هشهاددرص ‪.‬‬
‫شبه جمله‪:‬‬
‫بهبه‪ ،‬ايكاش‪ ،‬ايواي‪ ،‬چهعجب‪ ،‬واويال‪ ،‬وامحم ا‪.‬‬
‫صفت بیانی‪:‬‬
‫پلنگخو‪ ،‬رو شنفكر‪ ،‬رو شندل‪ ،‬خوشاخالق‪ ،‬زيباروي‪ ،‬ب قلق‪ ،‬خوشكردار‪ ،‬پاكگوهر‪ ،‬خوشم شرب‪ ،‬تهدار‪ ،‬زاغچ شم‪ ،‬كمحجم‪،‬‬
‫كمزور‪ ،‬خوشحال‪ ،‬ذيربط‪ ،‬نيمهوش‪ ،‬نيمجان‪ ،‬بيپول‪ ،‬تاشتتو‪ ،‬خودكام‪ ،‬خودرأي‪ ،‬خودستتر‪ ،‬آستتودهحال‪ ،‬فرنگيمآب‪ ،‬روشتتنضتتمير‪،‬‬
‫دلنگران‪ ،‬م اربسهه‪ ،‬قابلذكر‪ ،‬قابلسهايش‪ ،‬فارسيزبان‪ ،‬انسانم ار‪ ،‬فرهنگدوس‪ ،:‬شكاي‪:‬گونه‪.‬‬
‫صفت شغلی‪:‬‬
‫آتشنشان‪ ،‬روانشناس‪ ،‬آهنفروش‪ ،‬هنرپيشه‪ ،‬باطريساز‪ ،‬تعميركار‪ ،‬كارچاقكن‪ ،‬بسازبفروش‪.‬‬
‫صفت شمارشی مركب‪:‬‬
‫(مردم) يكزبان‪( ،‬كفشهاي) يكشكل‪( ،‬اژدهاي) هف‪:‬سر‪( ،‬ديو) هش‪:‬پا‪( ،‬تباسهاي) يكرنگ‪( ،‬شهر) ص دروازه‪.‬‬
‫(شهر) هفهادودو مل‪( ،:‬شهر) هفهاد دروازه‪.‬‬

‫صفت شمارشی نسبی‪:‬‬


‫هش‪:‬حرفي‪ ،‬نهحرفي‪ ،‬دهرقمي‪ ،‬ششضلعي‪ ،‬هف‪:‬رديفي‪ ،‬دوراهي‪ ،‬بيس‪:‬مهري‪ ،‬سهروزه‪ ،‬دوجزئي‪.‬‬
‫پانزده حرفي‪ ،‬هشهاد كلمهاي‪ ،‬بيس‪ :‬مجموعهاي‪ ،‬هفهاد پنجرهاي‪.‬‬
‫صفت شمارشی تخمینی و موصوف‪:‬‬
‫سهچهار (روز)‪ ،‬هف‪:‬هش‪( :‬نفر)‪ ،‬دهبيس‪( :‬سال)‪ ،‬هفهادهشهاد (نفر)‪.‬‬
‫سيزده چهارده (روز)‪.‬‬

‫(‪ )2‬واو ربط در اسم مصدرها يك جزء بهشمار نميآيد‪.‬‬


‫‪2‬‬
‫صفت شمارشی توزیعی‪:‬‬
‫يكيك‪ ،‬دهده‪ ،‬بيس‪:‬بيس‪ ،:‬هشهادهشهاد‪ ،‬هفهادهفهاد‪ ،‬پانص پانص ‪.‬‬
‫صفت شمارشی كسری‪:‬‬

‫دوسوم‪ ،‬چهارهفهم‪ ،‬پنجدهم‪ ،‬ششملياردم‪.‬‬


‫پانزده هزارم‪.‬‬
‫صفت عطفی‪:‬‬
‫گرگوميش‪ ،‬تن وتيز‪ ،‬جف‪:‬وجور‪ ،‬پش‪:‬ورو‪.‬‬
‫صفت فاعلی‪:‬‬
‫گو شهگير‪ ،‬خوي شهندار‪ ،‬راهان از‪ ،‬زمانبر‪ ،‬گياهخوار‪ ،‬دروغگو‪ ،‬دانشجو‪ ،‬سخنگو‪ ،‬نو سان ساز‪ ،‬عزت‪:‬گزين‪ ،‬نيروافزا‪ ،‬م صلح‪:‬بين‪،‬‬
‫مصتتلح‪:‬دان‪ ،‬رياضتتيدان‪ ،‬مردمستتهيز‪ ،‬گلفروش‪ ،‬ستتوخ‪:‬رستتان‪ ،‬اصتتولگرا‪ ،‬اصتتالحطلب‪ ،‬تهيهكنن ه‪ ،‬توتي كنن ه‪ ،‬خودنگه ار‪،‬‬
‫مهماننواز‪ ،‬نشاندهن ه‪ ،‬جهانافروز‪ ،‬يادآورن ه‪ ،‬يادگيرن ه‪ ،‬امان‪:‬گذار‪ ،‬ع ات‪:‬خواه‪ ،‬جادهصافكن‪ ،‬قانونگريز‪ ،‬راسهيآزما‪ ،‬قوامآورن ه‪،‬‬
‫عزت دار‪ ،‬ر سهوراندار‪ ،‬سيليكون دار‪ ،‬فن دار‪ ،‬جرأت دار‪ ،‬ا سهخواندار‪ ،‬كابين‪:‬دار‪ ،‬سبوسدار‪ ،‬گناهكار‪ ،‬صوابكار‪ ،‬م صلح‪:‬كار‪،‬‬
‫كاروانسرادار‪.‬‬
‫مسلوتي‪ :‬پذير‪ ،‬اعهصاب كنن ه‪ ،‬اعهكاف كنن ه‪ ،‬امهناع كنن ه‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫صفت مبهم بسیط و موصوف‪:‬‬

‫هيچكس‪ ،‬هركس‪ ،‬هرگاه‪ ،‬هروق‪ ،:‬هريك‪ ،‬هيچگاه‪ ،‬هيچيك‪ ،‬هرميوهاي‪ ،‬هرنشانهاي‪ ،‬هرترانهاي‪ ،‬هرسرمايهاي‪.‬‬
‫صفت مبهم مركب‪:‬‬
‫همهكاره‪ ،‬هيچكاره‪ ،‬چن روزه‪ ،‬همهرنگ‪ ،‬چن پهلو‪ ،‬همهفن‪ ،‬همهمنظوره‪ ،‬چن منظوره‪ ،‬همهمحهوايي‪.‬‬
‫صفت مفعولی‪:‬‬
‫رونوش‪ ،:‬دلداده‪ ،‬غمدي ه‪ ،‬پيشرفهه‪ ،‬پيشگفهه‪ ،‬فرض ش ه‪ ،‬دس‪:‬باف‪ ،‬بادآورده‪ ،‬دس‪:‬نوشهه‪ ،‬جاافهاده‪ ،‬اداشون ه‪ ،‬هواخورده‪،‬‬
‫تصورش ه‪ ،‬مطرحش ه‪ ،‬تهيهش ه‪ ،‬تغييريافهه‪ ،‬مصيب‪:‬دي ه‪ ،‬تشكيلش ه‪ ،‬نيمجوشي ه‪ ،‬پيشپرداخ‪ ،:‬دس‪:‬نوشههها‪.‬‬
‫صفت مقداری‪:‬‬
‫پرتوقع‪ ،‬پرنشاط‪ ،‬پرهيجان‪ ،‬كمادعا‪ ،‬كممحب‪ ،:‬كمظرفي‪.:‬‬
‫صفت منفی‪:‬‬
‫غيرالزم‪ ،‬غيرمفي ‪ ،‬غيرساتم‪ ،‬غيرعادي‪ ،‬غيرعادي‪ ،‬بالوارث‪ ،‬بالعوض‪ ،‬المذهب‪ ،‬الينقطع‪.‬‬
‫غيرايراني‪ ،‬غيراجهماعي‪ ،‬غيرمنهظره‪ ،‬غيرمهرقبه‪.‬‬
‫صفت نسبی‪:‬‬
‫زيرخاكي‪ ،‬زيرسطحي‪ ،‬دودسهي‪ ،‬روميزي‪ ،‬دمدسهي‪ ،‬سرانگشهي‪ ،‬درونگروهي‪ ،‬روانشناخهي‪ ،‬باوركردني‪.‬‬
‫درون سازماني‪ ،‬جامعه شناخهي‪ ،‬معرف‪ :‬شناخهي‪.‬‬
‫تركیبهای عربی‪:‬‬
‫ذواتجالل‪ ،‬فياتب اهه‪ ،‬علياتخ صوص‪ ،‬فياتواقع‪ ،‬ضرب االجل‪ ،‬حهي االمكان‪ ،‬غمض اتب صر‪ ،‬حجراال سود‪ ،‬عاتمات ِّسر‪ ،‬برأياتعين‪،‬‬
‫حج‪:‬االسالم‪ ،‬ملكاتشعرا‪ ،‬خليلاترحمن‪ ،‬مخهلف اتقول‪ ،‬مهح اتشكل‪ ،‬قليلاتحجم‪ ،‬اليغفر‪ ،‬اليهناهي‪ ،‬غيرمسهعمل‪ ،‬مهشاكيعنه‪.‬‬
‫سريع االنهقال‪ ،‬كثير االنهشار‪ ،‬امير اتمؤمنين‪.‬‬

‫(‪ )3‬صفتهاي «برخي»‪« ،‬بعضي» و «همه»‪ ،‬همواره با واژهي پس از خود يك فاصله دارند‪:‬‬
‫برخي دو سهان‪ ،‬برخي مكانها‪ ،‬برخي صنايع‪ ،‬برخي نيازها‪ ،‬بع ضي افراد‪ ،‬بع ضي ان سانها‪ ،‬بع ضي مردم‪ ،‬همهي مردم‪ ،‬همه چيز‪ ،‬همه‬
‫كس‪ ،‬همه حال‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫تركیبهای بیگانه‪:‬‬
‫آنالين‪ ،‬بكآپ‪ ،‬فس‪:‬فود‪ ،‬تپتاپ‪ ،‬نوتبوك‪،‬كيلومهر‪ ،‬ميليمهر‪ ،‬هليبرن‪ ،‬آنژيوگرافي‪ ،‬موتكولگرم‪.‬‬
‫اتكهرو مغناطيس‪.‬‬
‫عدد مركب‪:‬‬
‫ششهزار‪ ،‬يكميليون‪ ،‬پنجميليارد‪ ،‬بيس‪:‬وپنج‪ ،‬سيويك‪ ،‬پانزدههزار‪ ،‬هج هميليون‪ ،‬يازدههزار‪ ،‬هشهادوپنج‪.‬‬
‫قید ترتیب‪:‬‬
‫يكيك‪ ،‬پنجپنج‪ ،‬هفهادهفهاد‪ ،‬هشهادهشهاد‪.‬‬
‫قید حالت و كیفیت‪:‬‬
‫جاخورده‪ ،‬دررفهه‪ ،‬وحشتت‪:‬زده‪ ،‬شتتيون كنان‪ ،‬پريشتتان حال‪ ،‬پريشتتانخاطر‪ ،‬دل خواهانه‪ ،‬يواشيواش‪ ،‬رفهه رفهه‪ ،‬تنگانتنگان‪،‬‬
‫ترزانترزان‪.‬‬
‫پاورچين پاورچين‪ ،‬پري شان احوال‪ ،‬دوت‪ :‬خواهانه‪ ،‬صورت گرايانه‪ ،‬ضمير خواهانه‪ ،‬واپس گرايانه‪ ،‬معرف‪ :‬شنا سانه‪ ،‬ناجوان‬
‫مردانه‪ ،‬معذرت خواهانه‪.‬‬
‫قید مكان‪:‬‬
‫اينجا‪ ،‬آنجا‪ ،‬همانجا‪ ،‬همينجا‪.‬‬
‫كوتاه نوشتهی سالها‪:‬‬
‫‪533‬ق‪.‬م‪084 ،‬ق‪1234 ،‬م‪.‬‬
‫لقب‪:‬‬
‫حاجآقا‪ ،‬جن‪:‬مكان‪ ،‬خُل آشيان‪.‬‬
‫مركب اتباعی‪:‬‬
‫پولمول‪ ،‬خلمل‪ ،‬دكهرمكهر‪ ،‬هلههوته‪ ،‬يلّليتلّلي‪ ،‬هارتوهورت‪.‬‬
‫نام كسان‪:‬‬
‫سي علي‪ ،‬ميرباقر‪ ،‬ميرمحم ‪ ،‬محم رضا‪ ،‬عليرضا‪ ،‬عليمحم ‪ ،‬سي رضا‪.‬‬
‫محم اسماعيل‪.‬‬
‫نام خانوادگی‪:‬‬
‫(رضا) عليزاده‪( ،‬ريحانه) محم حسني‪( ،‬بهرام) دانشپژوه‪( ،‬زيور) محم نژاد‪( ،‬مرتضي) رئيسكرمي‪( ،‬محسن) شاهمرتضايي‪( ،‬رامش)‬
‫محم مرادي‪.‬‬

‫(‪ )2‬هرگاه يكي از دو حرف «س» يا «ش» در هر دو جزء باشااد‪ ،‬و حرف پاياني يك جزء‪ ،‬جزو حرفهاي تخت‬
‫(ب‪ ،‬پ‪ ،‬ت‪ ،‬ث) باشااد‪ ،‬اگر تركيب نهحرفي ياكمتر باشااد‪ ،‬اجزاي آن با نيم فاصااله‪ ،‬و اگر دهحرفي يا بيشتر باشااد‪،‬‬
‫اجزاي آن با يك فاصله از هم نوشته ميشوند‪:‬‬
‫شص‪:‬وشش‪ ،‬شبنشيني‪.‬‬
‫مسهضعف نشين‪ ،‬مسهضعف پسن ‪ ،‬مسهضعف كشي‪.‬‬
‫‪5.5‬ـ تركیبهای چندجزئی‬
‫(‪ )1‬تركيبهاي چندجزئي جدا كه هشت حرف يا كمتر داشته باشند‪ ،‬با نيم فاصله ازهم نوشته ميشوند‪:‬‬
‫نورپخشكُن‪ ،‬غيرهمسطح‪ ،‬غيرهمجنس‪ ،‬آبسردكن‪ ،‬دربازكن‪ ،‬قفلبازكن‪ ،‬نمخشككن‪ ،‬بيآمپرسنج‪ ،‬مااليطاق‪.‬‬

‫(‪ )2‬در تركيبهاي چندجزئي جدا كه بيش از ه شت حرف دا شته با شند‪ ،‬ميان اجزاي دهحرفي (وكمتر) كه باهم‬
‫يك سااازهي دسااتوري (مانند اساام فاعل‪ ،‬اساام مفعول‪ ،‬عدد مركب و ‪ )...‬ميسااازند‪ ،‬يا باهم خوانده ميشااوند‪ ،‬نيم‬

‫‪4‬‬
‫فاصله‪ ،‬و ميان اين اجزا و جزء يا اجزاي ديگر‪ ،‬يك فاصله ميگذاريم‪:‬‬
‫درصدها‪:‬‬
‫نودونه درص ‪ ،‬سيوپنج درص ‪ ،‬بيس‪:‬وپنج درص ‪ ،‬شص‪:‬ودو درص ‪ ،‬بيس‪:‬وپنج درص ‪ ،‬هشهادوپنج درص ‪.‬‬
‫صفت بیانی‪:‬‬
‫خوش آبوهوا‪ ،‬ب آبوهوا‪ ،‬ابرق رت مآبانه‪ ،‬خوش خطوخال‪ ،‬بي تابوتوان‪ ،‬د س‪:‬ودل باز‪ ،‬د س‪:‬وپا چلفهي‪ ،‬عمامه به سر‪،‬‬
‫غرقه بهخون‪.‬‬
‫صفت شمارشینسبی‪:‬‬
‫هف‪:‬هش‪ :‬حرفي‪ ،‬دهبيس‪ :‬رقمي‪ ،‬ششهف‪ :‬رديفي‪ ،‬بيس‪:‬سي مهري‪ ،‬سهچهار روزه‪ ،‬دوسه جزئي‪ ،‬هشهاد تخ‪:‬خوابي‪.‬‬
‫صفت شمارشی تخمینی و موصوف‪:‬‬
‫سهچهار روز‪ ،‬هف‪:‬هش‪ :‬نفر‪ ،‬دهبيس‪ :‬سال‪.‬‬
‫صفت فاعلی‪:‬‬
‫دس‪:‬وپا گير‪ ،‬جف‪:‬وجور ساز‪ ،‬تخ‪:‬خواب شو‪ ،‬دل خوشكنك‪ ،‬يهيم شادكنك‪ ،‬شكم سيركنك‪ ،‬هيزمبيار معركه‪ ،‬دس‪ :‬ازجان‬
‫شسهه‪ ،‬ازجان گذشهه‪ ،‬ازفرنگ برگشهه‪ ،‬رودربايسهي دار‪ ،‬مكهبخانه دار‪ ،‬مهمانخانه دار‪.‬‬
‫صفت مبهم بسیط و موصوف‪:‬‬
‫هر اف‪:‬وخيزي‪ ،‬هيچ تروخشكي‪.‬‬
‫صفت مفعولی‪:‬‬
‫نشان دادهشده‪ ،‬دلودين داده‪ ،‬ازجا دررفهه‪ ،‬دلودين باخهه‪ ،‬سردوگرم چشي ه‪ ،‬چشموگوش بسهه‪ ،‬دلودين ازدس‪ :‬داده‪.‬‬
‫صفت مقداری‪:‬‬
‫پر رف‪:‬وآم ‪ ،‬كم اف‪:‬وخيز‪ ،‬كم سوخ‪:‬وساز‪ ،‬پر زرقوبرق‪ ،‬پر دردسر‪ ،‬كم دردسر‪.‬‬
‫صفت منفی‪:‬‬
‫غير كارآم ‪ ،‬غير قابلت صور‪ ،‬غير قابلقبول‪ ،‬غير قابلك ش‪ ،:‬غير خ شون‪:‬آميز‪ ،‬غير قابلبازگ ش‪ ،:‬غيرقابل پيشبيني‪ ،‬غيرقابل‬
‫پيشگويي‪.‬‬
‫صفت مبهم بسیط در اصطالحها‪:‬‬
‫نخود هرآش‪ ،‬دواي هردرد‪ ،‬نقل هرمجلس‪ ،‬همهفن حريف‪ ،‬هر جابهجايي‪.‬‬
‫عدد مركب‪:‬‬
‫سههزار و دوي س‪ :‬و نودونه‪ ،‬پنجميليون و سيو شش هزار و هفه ص و سيويك‪ ،‬هفه ص ميليون و پان ص و پنجاهويك هزار‪،‬‬
‫هف ههزار و سيص و چهلوپنج‪ ،‬پنجميليون و سيوچهار هزار و سيص و شص‪:‬ونه‪.‬‬
‫فعل مركب‪:‬‬
‫بهكار بردن‪ ،‬برهم زدن‪ ،‬ازهم پاشي ن‪.‬‬
‫قید حالت‪:‬‬
‫جيغوداد كنان‪ ،‬سروپا شكنان‪.‬‬
‫مصدر‪:‬‬
‫رف‪:‬وآم كردن‪ ،‬پسوپيش كردن‪ ،‬جف‪:‬وجور كردن‪.‬‬
‫نام و لقب كسان‪:‬‬
‫قائم آل محم ‪ ،‬پنج تن آل عبا‪،‬حستتينبن علي‪ ،‬عليبن ابيطاتب‪ ،‬محم بن ابيبكر‪ ،‬حاجآقا ابوترابي‪ ،‬ستتي محم رضتتا‪ ،‬ستتي‬
‫عليمحم ‪ ،‬مير محم تقي‪ ،‬مير عليرضا‪ ،‬خواجه نصيرات ين‪ ،‬مال نصرات ين‪ ،‬خواجه عب اهلل‪ ،‬سي محم رضا داوودي‪ ،‬سي عليمحم‬
‫ميرزايي‪ ،‬مير محم تقي بهرامي‪ ،‬مير عليرضا ذواتق ر‪.‬‬
‫نام خانوادگی‪:‬‬
‫محم علي زاده‪ ،‬مير تاجات يني‪ ،‬مير فخرات يني‪.‬‬

‫‪5‬‬
‫تركیبهای عربی‪:‬‬
‫ماشاء اهلل‪ ،‬بيني و بيناهلل‪ ،‬سالماهلل عليه‪.‬‬
‫ابواتفضل اتعباس‪ ،‬ذواتجالل واالكرام‪ ،‬عاتماتسر واتخفيات‪ .‬اظهر مناتشمس‪.‬‬
‫تركیبهای بیگانه‪:‬‬
‫موتورسيكل‪ :‬ران‪ ،‬اتكهرو كارديوگرافي‪.‬‬
‫(‪ )3‬هرگاه هيچيك از اجزاي تركيب چندجزئي باهم يك سازهي د ستوري (مانند ا سم فاعل‪ ،‬ا سم مفعول‪ ،‬عدد‬
‫مركب و ‪ )...‬نسازند‪ ،‬يا باهم خوانده نشوند‪ ،‬همهي اجزاي تركيب از هم يك فاصله ميگيرند‪:‬‬
‫بادمجان دور قاب چين‬

‫‪5.9‬ـ قواعد ناهمخوان‬


‫قواعد ناهمخوان‪ ،‬مربوط به تركيبهايي اسااات كه قاعدههاي آنها در مواردي با قاعدهي دهحرفي‪ /‬يازدهحرفي‬
‫همخواني دارد و در مواردي با اين قاعده همخواني ندارد‪ .‬اين قاعدهها بهشرحي است كه درپي ميآيد‪:‬‬
‫‪5.9.0‬ـ صفت و موصوف‬
‫صفت و موصوف ازهم يك فاصله دارند‪:‬‬
‫صفت شمارشی‪:‬‬
‫يازده سهاره‪ ،‬شش ص نفر‪ ،‬هشهاد كهاب‪ ،‬يك سيب‪ ،‬هف‪ :‬گوسفن ‪ ،‬دو باب (خانه)‪ ،‬شش دسهگاه (خودرو)‪ ،‬نيم فاصله (هنگامي‬
‫كه صف‪ :‬و موصوف باش ‪ ،‬نه اسم مركب)‪.‬‬
‫صفت بیانی‪:‬‬
‫آب شور‪ ،‬جوان رشي ‪ ،‬دس‪ :‬ق رتمن ‪.‬‬
‫صفت پرسشی‪:‬‬
‫چه كستتي‪ ،‬چه روزي‪ ،‬چه بهانهاي‪ ،‬چه بامبوتي‪ ،‬چه توقعي‪ ،‬چه چيز‪ ،‬چه مق ار‪ ،‬چه هنگام‪( ،‬به) چه عنوان‪ ،‬چن نفر‪ ،‬چن‬
‫پروانه‪ ،‬چن تلويزيون‪ ،‬چن رايانه‪ ،‬ك ام اتاق‪ ،‬ك ام خانه‪ ،‬ك ام م رسه‪ ،‬ك ام يك‪ ،‬ك ام شخص‪.‬‬
‫(‪ )1‬تركيبهاي «چهسان‪ ،‬چهسود‪ ،‬چهكار‪ ،‬چهچيز‪ ،‬چهق ر‪ ،‬چهطور‪ ،‬چهگونه» همواره با نيم فاصله نوشته ميشوند‪.‬‬
‫(‪ )2‬صفتهاي مبهم بسيط «برخي»‪« ،‬بعضي» و «همه»‪ ،‬همواره با واژهي پس از خود يك فاصله دارند‪:‬‬
‫برخي دو سهان‪ ،‬برخي مكانها‪ ،‬برخي صنايع‪ ،‬برخي نيازها‪ ،‬بع ضي افراد‪ ،‬بع ضي ان سانها‪ ،‬بع ضي مردم‪ ،‬همهي مردم‪ ،‬همه چيز‪،‬‬
‫همه كس‪ ،‬همه حال‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫(‪ )3‬صفتهاي اشاره همواره با واژهي پس از خود يك فاصله دارند‪:‬‬
‫آن مرد‪ ،‬آن هنگام‪ ،‬آن محله‪ ،‬اين زن‪ ،‬اين كهاب‪ ،‬اين شرايط‪ ،‬همان وق‪ ،:‬همان روز‪ ،‬همان جا‪ ،‬همان كس‪ ،‬همان شير‪ ،‬همين‬
‫جا‪ ،‬همين كهاب‪ ،‬همين مرد‪ ،‬همين اسب‪ ،‬همين امر‪.‬‬
‫(‪« )3.1‬آن» و «اين» در «آنكه‪ ،‬اينكه و اينجانب (بهمعني من)»‪ ،‬و «همان» و «همين» در «همانطور‪ ،‬همانگونه‪ ،‬همينطور و‬
‫همينگونه» با نيم فاصله نوشته ميشوند‪.‬‬
‫(‪ )3.2‬اين واژهها هرگاه جزئي از حرف ربط مركب با شند‪ ،‬فا صله‪ /‬نيمفا صلهي آنها از قواعد حرفهاي مركب‬
‫پيروي ميكند‪( .‬نگاه كنيد به‪ :‬حرفهاي ربط‪).‬‬

‫(‪ )4‬واژه هاي «آن»‪« ،‬اين»‪« ،‬همان» و «همين»‪ ،‬هرگاه با واژهاي ديگر به كار روند (مانند «آن‪ /‬همان مرد» و «اين‪ /‬همين كتاب») «صااافت‬
‫اشاره» هستند و هرگاه اااا براي پرهيز از تكرار اسم اااا به تنهايي بهكار روند‪ ،‬ضمير اشاره ناميده مي شوند‪( .‬مانند «نميتوانيم اين‪ /‬آن را‬
‫ناديده بگيريم» و «همين‪ /‬همان كه گفتم درست بود»‪).‬‬

‫‪6‬‬
‫‪5.9.5‬ـ قید‬
‫در قيدهاي ترتيب دوجفتي؛ اجزاي جفتها‪ ،‬باهم نيم فاصله‪ ،‬و خود جفتها باهم يك فاصله دارند‪:‬‬
‫دوتا دوتا‪ ،‬چهارخانه چهارخانه‪ ،‬هف‪:‬نفر هف‪:‬نفر‪.‬‬
‫‪5.9.9‬ـ مضاف و مضاف الیه‬
‫(‪ )1‬اجزاي مضاف و مضافاليه با يك فاصله از هم نوشته ميشوند‪:‬‬
‫م اد ح سن‪ ،‬د س‪ :‬روزگار‪ ،‬آهوي د ش‪ ،:‬جزو وظايف‪ ،‬جزو خانواده‪ ،‬جزو كالس‪ ،‬عليه د شمن‪ ،‬ا سرار آ سمان‪ ،‬آب زير كاه‪،‬‬
‫سنگ روي يخ‪.‬‬

‫(‪ )2‬مگر هنگامي كه بهجاي ا سم (ا سم عام‪ ،‬ا سم خاص‪ ،‬ا سم معني‪ ،‬ا سم م صدر و‪ )...‬بهكار روند‪ ،‬كه در فا صله‪/‬‬
‫نيمفاصله از قاعدهي دهحرفي‪ ،‬يازدهحرفي پيروي ميكنند‪:‬‬
‫خيابان وتيعصر‪ ،‬پاركشهر (نام بوسهاني در تهران)‪ ،‬باغوحش‪ ،‬شهربازي (اسم مكان)‬
‫موردنظر‪ ،‬سلسلهمراتب‪ ،‬حاصلضرب‪ ،‬سوءظن‪ ،‬حسنظن (اسم معني)‬
‫صاحبنظر‪ ،‬صاحبدل‪ ،‬صاحبرأي‪ ،‬صاحبعزا (اسم عام)‬
‫اظهارنظر‪ ،‬اخهالفنظر‪ ،‬اتفاقنظر‪ ،‬دق‪:‬نظر (اسم مص ر)‬
‫وتيعصر (عج) (اسم خاص)‬

‫‪5.9.5‬ـ ضمایر ملكی‬


‫ضماير ملكي ا هنگاميكه جدا نوشته شوند ا همواره با واژهي پيش از خود نيم فاصله دارند‪:‬‬
‫سرم‪ ،‬جامهات‪ ،‬كوششاش‪ ،‬بارانيمان‪ ،‬پيتان‪ ،‬اسه يوشان‪ ،‬دس‪:‬نوشههتان‪ ،‬كمظرفيهيمان‪ ،‬دلجوييتان‪.‬‬
‫‪5.9.5‬ـ لقبها‬
‫لقبها همواره باهم و با نام پس از خود يك فاصله دارند‪:‬‬
‫امير سپهب ِ شهي علي صياد شيرازي‪ ،‬حج‪:‬اال سالم محم ميري‪ ،‬سرهنگ ر ضا پيريايي‪ ،‬حاج علي م سهوفي‪ ،‬م شه ي جعفر‬
‫يگانه‪.‬‬

‫‪5.9.5‬ـ اسم مصدر مرخم‬


‫اسم مصدر مرخم همواره با نيم فاصله نوشته ميشود‪:‬‬
‫بزرگداش‪ ،:‬صالحدي ‪ ،‬عملكرد‪ ،‬بازدي ‪ ،‬بازگش‪ ،:‬صوابدي ‪ ،‬گراميداش‪.:‬‬
‫‪5.9.5‬ـ حرف نشانه‬
‫(‪ )1‬حرفهاي نشانهي منادا‪ ،‬با واژهي پس از خود يك فاصله دارند‪:‬‬
‫اي دوس‪ ،:‬آي مردم‪ ،‬آهاي آدمها‪.‬‬
‫(‪« )2‬را» نشانهي مفعول‪ ،‬با واژهي پيش از خود يك فاصله دارد‪:‬‬
‫من را‪ ،‬كهاب را‪ ،‬حسن را‪.‬‬
‫‪5.9.8‬ـ پسوندها‪ ،‬پیشوندها و میانوندها‬
‫(‪ )1‬پسااوندها چه دوجزئي باشااند‪ ،‬چه چندجزئي‪ ،‬و چه دهحرفي باشااند‪ ،‬چه يازده حرفي‪ ،‬با نيم فاصااله نوشااته‬
‫ميشوند‪:‬‬
‫تف‪:‬وتيسچي‪ ،‬مهمانخانهچي‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫(‪ )1.1‬مگر هنگامي كه جزء ديگري پس از پسوند بيايد كه شمار حرفهاي تركيب را بيش از ده حرف كند‪:‬‬
‫دس‪:‬نوشهه هايهان‪ ،‬كمظرفيهي هايمان‪ ،‬آمپرسنج هايشان‪ ،‬دلجويي هايشان‪.‬‬
‫(‪ )2‬پي شوندها چه دوجزئي با شند‪ ،‬چه چندجزئي‪ ،‬و چه دهحرفي با شند‪ ،‬چه يازده حرفي‪ ،‬با نيم فا صله نو شته‬
‫ميشوند‪:‬‬
‫باانصتتاف‪ ،‬بيدرد‪ ،‬ناكام‪ ،‬بيستتروپا‪ ،‬بي غلوغش‪ ،‬بيدردستتر‪ ،‬بيدررو‪ ،‬بيچونوچرا‪ ،‬بيبن وبار‪ ،‬بيستتتازوبرگ‪ ،‬بيبرگونوا‪،‬‬
‫بيسرانجام‪ ،‬ناجوانمرد‪ ،‬ناجوانمردانه‪ ،‬بيرودربايسهي‪ ،‬ناخوشآين ي‪ ،‬بيخاكان از‪ ،‬بيسخ‪:‬افزار‪.‬‬
‫(‪ )2.1‬اما اگر واژهي پس از پي شوند‪ ،‬خود‪ ،‬تركيب عطفي ه شتحرفي (يا بيشتر) با شد‪ ،‬همهي اجزاي تركيب با‬
‫يك فاصله از هم نوشته ميشوند‪:‬‬
‫بي تاب و توان‪ ،‬بي ح و ان ازه‪ ،‬بي نام و نشاني‪ ،‬بي ق و قوارگي‪ ،‬بي فك و فاميلي‪ ،‬بي فريب و ريايي‪.‬‬
‫(براي آگاهي از فاصله‪ /‬نيمفاصلهي پيشوندها در تركيبهاي فعلي پيشوندي‪ ،‬به «فعلها و مصدرها» نگاه كنيد‪).‬‬
‫(‪ )3‬ميانوندها‪ ،‬در فاصااله‪ /‬نيمفاصااله‪ ،‬از قواعد فاصااله‪ /‬نيمفاصاالهي تركيبهاي دوجزئي و چندجزئي پيروي‬
‫ميكنند‪:‬‬
‫سراسر‪ ،‬سراپا‪ ،‬تباتب‪ ،‬دمادم‪ ،‬سرازير‪ ،‬لحظه بهلحظه‪ ،‬دهان بهدهان‪ ،‬پهلو بهپهلو‪.‬‬

‫‪5.9.3‬ـ حرفهای اضافه‬


‫‪5.9.3.0‬ـ حرفهای اضافهی ساده‬
‫حرفهاي ا ضافهي ساده عبارتند از‪ :‬از‪ ،‬االّ‪ ،‬اتي‪ ،‬ان ر‪ ،‬با‪ ،‬ب ون‪ ،‬بر‪ ،‬براي‪ ،‬به‪ ،‬بهر‪ ،‬بي‪ ،‬تا‪ ،‬جز‪ ،‬چون‪ ،‬در‪ ،‬ض ‪ ،‬عليه‪ ،‬غير‪،‬‬
‫مانن ‪ ،‬مثل‪ ،‬مگر‪.‬‬
‫(‪ )1‬حرفهاي «از‪ ،‬با‪ ،‬بر‪ ،‬به‪ ،‬بي‪ ،‬در»‪ ،‬هرگاه در تركيب با حرفها يا واژههاي ديگر پيش از آنها بيايند با حرف يا‬
‫واژهي پس از خود نيم فاصله دارند‪:‬‬
‫تركیب حرف ا ضافه و ا سم‪ :‬به طرف‪ ،‬به ستتوي‪ ،‬به نام آزادي‪ ،‬به جاي‪ ،‬به ظاهر‪ ،‬به دتيل‪ ،‬بهچشتتم‪ ،‬بهروي چشتتم‪ ،‬بهتحاظ اهمي‪،:‬‬
‫بهنوشههي روزنامهها‪ ،‬ازنظر فقهي‪.‬‬
‫فعل مركب‪ :‬ازسر گرفهن‪ ،‬بهعه ه داشهن‪ ،‬بهدل گرفهن ازپاي درآم ن‪ ،‬برپا كردن‪ ،‬ازچشم افهادن‪.‬‬
‫صفت بیانی‪ :‬ازما بههران‪ ،‬ازخود راضي‪ ،‬ازخود بيخود‪ ،‬بامعرف‪ ،:‬بيان ازه‪ ،‬برپا‪ ،‬درخور‪.‬‬
‫صفت فاعلی‪ :‬ازهم پاشي ه‪ ،‬بههم ريخهه‪ ،‬برباد رفهه‪.‬‬
‫قید حالت‪ :‬بهش ت‪ ،‬بهسرع‪ ،:‬بهآرامي‪ ،‬بهتن ي‪ ،‬تفنگ بهدس‪.:‬‬
‫قید مقدار (كمیت)‪ :‬تاح ودي‪ ،‬بهان ازه‪ ،‬تاان ازهاي‪.‬‬
‫(‪ )2‬هرگاه حرف ا ضافهاي متعلق به «مفعول»‪« ،‬قيد زمان» يا «قيد مكان» با شد‪ ،‬از واژهي پس از خود يك فا صله‬
‫ميگيرد‪:‬‬
‫به پرويز گفهم‪ ،‬به كبوتر د س‪ :‬زدم‪ ،‬به صن تي د س‪ :‬نزن‪ ،‬از او ناراح‪ :‬ه سهم‪ ،‬كهاب را از ر ضا گرفهم‪ ،‬با علي به بازار رفهم‪،‬‬
‫در آرزوي روزهاي خوشتري هسهم‪ ،‬پا به سن گذاشهه اس‪.:‬‬
‫ديروز او را در م رسه دي م‪.‬‬
‫در سالهاي آين ه پيشرف‪:‬هاي بيشتري خواهيم داش‪.:‬‬

‫(‪ )3‬حرف اضافهي «عليه» همواره با واژهي پس از خود يك فاصله دارد‪:‬‬


‫عليه او‪ ،‬عليه منافع ملي‪ ،‬عليه كشور همسايه‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫(‪ )4‬حرفهاي «ض » و «غير» از نظر فاصله‪ /‬نيمفاصله‪ ،‬از قواعد پيشگفته دربارهي تركيبهاي دوجزئي و چندجزئي‬
‫پيروي ميكنند؛ يعني اگر با واژهي پس از خود‪ ،‬كمتر از ده حرف داشته باشند‪ ،‬با نيم فاصله‪ ،‬و اگر بيشتر از ده حرف‬
‫داشته باشند‪ ،‬با يك فاصله نوشته ميشوند‪:‬‬
‫ض ايراني‪ ،‬ض تانك‪ ،‬ض هوايي‪ ،‬ض نفربر‪ ،‬غيرجامع‪ ،‬غيرمفي ‪ ،‬غيرضروري‪ ،‬غيرالزم‪ ،‬ض هواپيما‪ ،‬غيرمهرقبه‪ ،‬غيرايراني‪.‬‬
‫ض عفوني كنن ه‪ ،‬ض اصول همزيسهي‪ .‬غير موارد ذكرش ه‪.‬‬
‫(‪ )5‬هرگاه ميانوند يا در ميان تركيب باشااد‪ ،‬از قاعدهي فاصااله‪ /‬نيمفاصاالهي تركيبهاي دوجزئي و چندجزئي‬
‫پيروي ميكند‪:‬‬
‫جابهجا‪ ،‬سرتاسر‪ ،‬پيدرپي‪ ،‬رودررو‪ ،‬خودبهخود‪ ،‬دربهدر‪ ،‬روبهراه‪ ،‬چشمبردر‪ ،‬دس‪ :‬بهسينه‪.‬‬

‫(‪ )6‬هرگاه حرف اضافه پس از حرف يا واژهاي ديگر بيايد‪ ،‬از آن يك فاصله ميگيرد‪:‬‬
‫پس از‪ ،‬پيش از‪ ،‬بع از‪ ،‬عبارتن از‪.‬‬
‫‪5.9.3.5‬ـ حرفهای اضافهی مركب‬
‫اجزاي حرفهاي اضافهي مركب باهم نيم فاصله دارند‪ .‬اين حرفها عبارتند از‪:‬‬
‫ازجمله‪ ،‬ازنظر‪ ،‬براساس‪ ،‬برپايهي‪ ،‬بهمجرد‪ ،‬بهمحض‪ ،‬بهعنوان‪ ،‬بهمثابه‪ ،‬بهمعناي‪ ،‬بهوسيلهي‪ ،‬بهواسطهي‪ ،‬بهويژه‪ ،‬بهتحاظ‪ ،‬بهسوي‪،‬‬
‫دربارهي‪ ،‬دربرابر‪ ،‬درقبال‪ ،‬درميان‪ ،‬درخصوص‪ ،‬درنظر‪ ،‬راجعبه‪ ،‬غيراز‪ ،‬بهغيراز‪ ،‬بهجز‪.‬‬

‫‪5.9.01‬ـ تركیبهای دارای حرف اضافه‬


‫در اين تركيبها فاصااله يا نيمفاصاالهي حرفهاي اضااافه با جزء پس از آنها‪ ،‬از قواعد فاصاالهگذاري تركيبهاي‬
‫دوجزئي و چندجزئي و حرفهاي اضافه پيروي ميكند‪ ،‬ولي اجزاي ديگر ازهم يك فاصله دارند‪:‬‬
‫صفت‪ :‬روبهراه‪ ،‬چ شمبردر‪ ،‬د س‪:‬به سر‪ ،‬ازما بههران‪ ،‬ازخود را ضي‪ ،‬ازهم پا شي ه‪ ،‬بههم ريخهه‪ ،‬برباد رفهه‪ ،‬نان بهنرخ روز خور‪،‬‬
‫بهخاطر مردم نماز كن‪ ،‬سر بهفلك كشي ه‪.‬‬
‫قید حالت‪ :‬سربههوا‪ ،‬سردرگم‪ ،‬دس‪ :‬بهسينه‪.‬‬
‫(براي آگاهي از فاصله‪ /‬نيمفاصلهي حرفهاي اضافه در فعلها و مصدرها به «فعلها و مصدرها» نگاه كنيد‪).‬‬
‫‪5.5‬ـ حرفهای ربط‬
‫حرفهاي ربط ساده عبارتند از‪ :‬اگر‪ ،‬اما‪ ،‬باري‪ ،‬بلكه‪ ،‬پس‪ ،‬تا‪ ،‬چه‪ ،‬حهي‪ ،‬خواه‪ ،‬زيرا‪ ،‬كه‪ ،‬تيكن‪ ،‬نيز‪ ،‬و‪ ،‬وتي‪ ،‬هم‪ ،‬يا‪.‬‬
‫حرفهاي ربط مركب عبارتند از‪:‬‬
‫حرف ربط دوجزئی‪ :‬اگرچه‪ ،‬ازبس‪ ،‬بسكه‪ ،‬چنانچه‪ ،‬چنانكه و‪...‬‬
‫حرف ربط سهجزئی‪ :‬ازاين رو‪ ،‬ازاينروي‪ ،‬ازبسكه‪ ،‬اِالاينكه‪ ،‬ازهمينرو‪ ،‬بااينكه‪ ،‬باآنكه‪ ،‬بااينحال‪ ،‬باوجوداين‪ ،‬برايناستتاس‪،‬‬
‫براينپايه‪ ،‬براينمبنا‪ ،‬بهايندتيل‪ ،‬بهاينجه‪ ،:‬بههمينجه‪ ،:‬بنابراين‪ ،‬بهاينترتيب‪ ،‬بههرصورت‪ ،‬درهرحال‪ ،‬درهرصورت‪ ،‬رويهمرفهه‬
‫و ‪...‬‬
‫حرف ربط چهارجزئی‪ :‬از آنجا كه‪ ،‬ازبهر آنكه‪ ،‬بهشتترط آنكه‪ ،‬بهخاطر آنكه‪ ،‬بهخاطر اينكه‪ ،‬بهمحض اينكه‪ ،‬بهمحض آنكه‪،‬‬
‫عالوهبر آنكه‪ ،‬عالوهبر اينكه‪ ،‬درغير اينصورت و‪...‬‬
‫(‪ )1‬ميان اجزاي حروف ربط دوجزئي و سهجزئي نيم فاصله ميگذاريم‪:‬‬
‫اگرچه‪ ،‬ازبس‪ ،‬بسكه‪ ،‬چنانچه‪ ،‬چنانكه و‪...‬‬
‫ازاينرو‪ ،‬ازاينروي‪ ،‬ازبسكه‪ ،‬اِالاينكه‪ ،‬ازهمينرو‪ ،‬بااينكه‪ ،‬باآنكه‪ ،‬بااينحال‪ ،‬باوجوداين‪ ،‬برايناستتاس‪ ،‬براينپايه‪ ،‬براينمبنا‪،‬‬
‫بهايندتيل‪ ،‬بهاينجه‪ ،:‬بههمينجه‪ ،:‬بنابراين‪ ،‬بهاينترتيب‪ ،‬بههرصورت‪ ،‬درهرحال‪ ،‬درهرصورت‪ ،‬رويهمرفهه و ‪...‬‬
‫(‪ )2‬در حروف ربط چهارجزئي‪ ،‬ميان جزء «يكم و دوم» و «سااوم و چهارم»‪ ،‬نيم فاصااله ميگذاريم‪ ،‬و ميان جزء‬

‫‪9‬‬
‫«دوم و سوم» يك فاصله ميگذاريم‪:‬‬
‫ازبهر آنكه‪ ،‬به شرط آنكه‪ ،‬بهخاطر آنكه‪ ،‬بهخاطر اينكه‪ ،‬بهمحض اينكه‪ ،‬بهمحض آنكه‪ ،‬عالوهبر آنكه‪ ،‬عالوهبر اينكه‪ ،‬درغير‬
‫اينصورت و‪...‬‬
‫استثنا‪ :‬از آنجا كه‪.‬‬
‫(‪ )3‬در ساژههاي داراي حرف «كه»‪:‬‬
‫(‪ )3.1‬هرگاه ساژهي پيش از «كه» ضمير مبهم «كس‪ /‬كسي» ‪ ،‬ضمير اشاره (آن و اين) يا اسم (اسم عام‪ ،‬اسم زمان‪،‬‬
‫اسم مكان) باشد‪« ،‬كه» با ساژهي پيش از خود‪ ،‬يك فاصله دارد‪:‬‬
‫افرادي كه‪ ،‬مرداني كه‪ ،‬زناني كه‪ ،‬كساني كه‪ ،‬كسي كه‪ ،‬كبوتري كه‪ ،‬كهابي كه (اسم عام و ضمير مبهم «كس»)‪.‬‬
‫آن كه آنجا نشسهه‪ ،‬اين كه اينجا خوابي ه (ضمير اشاره)‪.‬‬
‫اكنون كه‪ ،‬روزي كه‪ ،‬شبي كه‪ ،‬وقهي كه‪ ،‬هنگامي كه (اسم زمان)‪.‬‬
‫جايي كه‪ ،‬خانهاي كه‪ ،‬شهري كه (اسم مكان)‪.‬‬
‫(‪ )3.2‬هرگاه ساژهي پيش از «كه» اسم نباشد‪« ،‬كه» با ساژهي پيش از خود نيم فاصله دارد‪:‬‬
‫بسكه‪ ،‬چنانكه‪ ،‬چنانچه‪ ،‬همينكه‪...‬‬
‫مگرآنكه‪ ،‬مگراينكه‪ ،‬ازبسكه‪ ،‬درحاتيكه‪ ،‬همانطوركه‪ ،‬همچنانكه‪ ،‬آنچنانكه‪...‬‬
‫‪5.5‬ـ فعلها و مصدرها‬
‫(‪ )1‬اجزاي فعلها‪ /‬مصدرهاي مركب غير پيشوندي باهم يك فاصله دارند‪:‬‬
‫پيغام بردن‪ /‬برد‪ ،‬نگه دا شهن‪ /‬دا ش‪ ،:‬دل ب سهن‪ /‬ب س‪ ،:‬سر زدن‪ /‬زد‪ ،‬فراهم كردن‪/‬كرده ا س‪ ،:‬باقي مان ن‪ /‬مان ه ا س‪ ،:‬ن شان‬
‫دادن‪ /‬داده ش ه اس‪ ،:‬گرامي باد‪.‬‬
‫(‪ )2‬اجزاي فعل‪ /‬مصدر دوجزئيِ داراي پيشوند دوحرفي باهم نيم فاصله دارند‪:‬‬
‫درافهادن‪ /‬افهاد‪ ،‬برگشهن‪ /‬برگش‪ ،:‬درآم ن‪ /‬درآم ‪ ،‬برداشهن‪ /‬برداش‪.:‬‬
‫(‪ )3‬در فعل‪ /‬م صدر مركب سهجزئيِ داراي پي شوند دوحرفي‪ ،‬پي شوند و واژهي بعد‪ ،‬باهم نيم فا صله‪ ،‬و واژهي‬
‫ديگر‪ ،‬يك فاصله دارد‪:‬‬
‫وانمود كردن‪ /‬كرد‪ ،‬وادار كردن‪ /‬كرد‪ ،‬واگذار كردن‪ /‬كرد‪.‬‬
‫(‪ )3.1‬مگر هنگامي كه گذاشتن نيم فاصله موجب دگرگون شدن تركيب شود‪:‬‬
‫سر باز زدن‪ /‬زد‪.‬‬
‫(‪ )4‬اجزاي فعل‪ /‬مصدر مركب دوجزئيِ داراي پيشوند سهحرفي‪ ،‬باهم يك فاصله دارند‪:‬‬
‫فرو رفهن‪ /‬رف‪ ،:‬باز داشهن‪ /‬داش‪ ،:‬فرا گرفهن‪ /‬گرف‪ ،:‬گوش فرا دادن‪ /‬داد‪ ،‬سر فرو بردن‪ /‬برد‪ ،‬فرو گذار كردن‪ /‬كرد‪.‬‬
‫(‪ )5‬در فعل‪ /‬مصاادر مركب داراي حرف اضااافه‪ ،‬حرف اضااافه و واژهي بعد باهم نيم فاصااله‪ ،‬و واژههاي ديگر‬
‫باهم يك فاصله دارند‪:‬‬
‫به وجود آم ن‪ /‬آم ‪ ،‬بهكار بردن‪ /‬برد‪ ،‬درنظر گرفهن‪ /‬گرف‪ ،:‬برجاي گذاشتتهن‪ /‬گذاشتت‪ ،:‬ستتر به زير ان اخهن‪ /‬ان اخ‪ ،:‬ستتر‬
‫درآوردن‪ /‬درآورد‪ ،‬تن به كار دادن‪ /‬داد‪ ،‬پي به تن ماتي ن‪ /‬ماتي ‪ ،‬صابون بهدل ماتي ن‪ /‬ماتي ‪ .‬از سر گرفهن‪ /‬گرف‪ ،:‬به عه ه دا شهن‪/‬‬
‫داش‪ ،:‬بهدل گرفهن‪ /‬گرف‪ ،:‬ازپاي درآم ن‪ /‬درآم ‪ ،‬برپا كردن‪ /‬كرد‪ ،‬ازچشم افهادن‪ /‬افهاد‪.‬‬
‫(‪ )6‬در فعل‪ /‬مصدر سهجزئي‪ ،‬دو جزء نخست از قواعدي كه درپي ميآيد‪ ،‬پيروي ميكنند‪:‬‬
‫(‪ )6.1‬اگر دو جزء نخ ست‪ ،‬باهم داراي ده حرف يا كمتر با شند‪ ،‬آن دو با نيم فا صله‪ ،‬و جزء سوم با يك فا صله‬
‫نوشته ميشود‪:‬‬
‫‪11‬‬
‫پيشفروش كردن‪ /‬كرد‪ ،‬ما س‪:‬ماتي كردن‪ /‬كرد‪ ،‬دلداري دادن‪ /‬داد‪ ،‬يادآوري كردن‪ /‬كرد‪ ،‬پسان از كردن‪ /‬كرد‪ ،‬خوشرفهاري‬
‫كردن‪ /‬كرد‪ ،‬خانهتكاني كردن‪ /‬كرد‪ ،‬پيشداوري كردن‪ /‬كرد‪.‬‬
‫(‪ )6.2‬اگر دو جزء نخست‪ ،‬باهم بيش از ده حرف داشته باشند‪ ،‬با يك فاصله نوشته ميشوند‪:‬‬
‫مسهكبر سهيزي كردن‪ /‬كرد‪ ،‬مسهضعف سهيزي كردن‪ /‬كرد‪.‬‬
‫(‪ )7‬هرگاه فعل «اس‪ »:‬پس از «الف» يا «واو» بيايد‪ ،‬و «الف» آن حذف شود‪ ،‬با واژهي پيش‪ ،‬نيم فاصله دارد‪:‬‬
‫داناس‪ ،:‬خوشروس‪.:‬‬
‫(‪« )8‬اس‪ »:‬پس از واژهاي پايان يافته به حرفهاي ديگر‪ ،‬يك فاصله ميگيرد‪:‬‬
‫عبارت اس‪ ،:‬باز اس‪ ،:‬خشنود اس‪.:‬‬
‫(‪ )9‬فعلهاي «ام‪ ،‬اي‪ ،‬ايم‪ ،‬اي ‪ ،‬ان » هنگامي كه جدا نوشته شوند‪ ،‬با واژهي پيش‪ ،‬نيم فاصله دارند‪:‬‬
‫مهوجهام‪ ،‬مهوجهاي‪ ،‬مهوجهايم‪ ،‬مهوجهاي ‪ ،‬مهوجهان ‪.‬‬
‫‪5.5‬ـ نشانههای سجاوندی‬
‫(‪ )1‬نشانههاي سجاوندي «جداساز» (نقطه‪ ،‬دونقطه‪ ،‬ويرگول‪ ،‬نقطه ويرگول‪ ،‬نشانههاي پرسش‪ ،‬تعجب‪ ،‬كجخط‪ ،‬تيرهخط) با‬
‫واژهي پيش از خود‪ ،‬نيم فا صله‪ ،‬و با واژهي پس از خود‪ ،‬يك فا صله دارند‪( .‬مانند فا صلهي ن شانههاي ويرگول‪ ،‬نقطه‬
‫ويرگول‪ ،‬و نقطه در همين جمله و نشانههاي ديگر در مثالهاي زير)‪:‬‬
‫سياسي ت اقهصادي‪ ،‬قواع فاصله‪ /‬نيمفاصله‪.‬‬
‫(‪ )2‬نشااانههاي سااجاوندي «دربرگير» (گيومه باال‪ ،‬گيومه پايين‪ ،‬پرانهز‪ ،‬دو تيره خط‪ ،‬قالب) با واژهي درون خود‪ ،‬نيم‬
‫فاصله‪ ،‬و از واژهي بيرون خود‪ ،‬يك فاصله دارند‪:‬‬
‫از چهار حرف غيرعربي اتفباي فارستتي (گ‪ ، ،‬پ‪ ،‬ژ) دو حرف «گ» و « » در زبان گفهاري برخي كشتتورهاي عربي به كار‬
‫ميرود‪.‬‬
‫رسول گرامي اسالم تصلياهلل عليه و آتهت فرمود …‬
‫بين ما [و آنان] جز عقل چيزي نهوان حكم كن ‪.‬‬
‫(‪ )2.1‬هرگاه گذاشتن نيمفاصله ميان دو تيرهخط و واژهي درون آنها موجب چسبيدن واژه به تيرهخط شود‪ ،‬ميان‬
‫تيرهخط و واژهي چسبيده به آن‪ ،‬يك فاصله ميگذاريم‪:‬‬
‫نادرس‪ :‬كساني كه –جز يكي دو مورد‪ -‬قانون را رعاي‪ :‬كرده بودن ‪.‬‬
‫درس‪ :‬كساني كه – جز يكي دو مورد‪ -‬قانون را رعاي‪ :‬كرده بودن ‪.‬‬

‫‪11‬‬

You might also like