You are on page 1of 20

‫امارات اسالمی افغانستان‬

‫وزارت تحصیالت عالی‬


‫پوهنتون بلخ‬
‫پوهنځی حقوق و علوم سیاسی‬
‫دیپارتمنت قضا و څارنوالی‬

‫طرفین دعوای جزایی‬

‫ترتیب کننده ‪ :‬ادریس « نوری »‬


‫استاد رهنما ‪ :‬پوهندوی محمد عارف « رحیم »‬
‫سال تحصیلی ‪۲۰۴۱‬‬
‫مقدمه‬
‫دعــوای جزایــی‪ ،‬پروســه یی اســت کــه اشــخاص متعــدد در شــکلدهی‪ ،‬پیش‬
‫بــرد و رســاندن آن بــه نتیجــۀ مطلــوب ذیدخــل بــوده و هریــک از ایــن‬
‫اشــخاص‪ ،‬در به سررســاندن دعــوای مذکــور نقــش خــود را ایفــا می کننــد‪.‬‬
‫طرفیــن دعــوای جزایــی آن طـوری کـه در جـزء ‪ ۷‬مـادۀ ‪ ۰‬قانـون اجـراآت‬
‫جزایـی تصریـح گردیـده اسـت‪ ،‬عبارت اسـت از‪ :‬څارنـوال‪ ،‬متـرر‪ ،‬مدعـی حق‬
‫العبـد یـا کننـدۀ قانونـی متـرر از یک طـرف و متهــم و مســؤول حق العبــد از‬
‫طــرف دیگــر‪ .‬قانون گــذار در جــزء ‪ ۷‬مــادۀ ‪ ۰‬قانــون اجـراآت جزایـی از‬
‫اصطـالح «طرفیـن دعـوی» تعریـف موسـع نمـوده اسـت؛ امـا طرفیـن دعــوی از‬
‫منظــر ارکان دعــوی‪ ،‬فقــط څارنــوال و متهــم انــد‪ .‬چــون در ک ُ‬
‫ُُل دعــوی دو‬
‫طـرف دارد‪ :‬مدعـی )کسـی کـه ادعـا می کنـد( و مدعی علیـه )کسـی کـه علیـه او‬
‫ادعـا می شــود(‪ .‬در دعــوای جزایــی‪ ،‬مدعــی څارنــوال اســت؛ کســی کــه بــه‬
‫نمایندگــی از جامعـه علیـه متهـم در پیشـگاه محکمـۀ ذیصـالح اقامـۀ دعـوی می‬
‫کنـد‪ .‬مدعیعلیـه ‪،‬متهـم اسـت؛ شـخصی کـه علیـه او ادعـا شـده و حسـب احـکام‬
‫قانـون‪ ،‬حـق دارد در برابر اتهـام وارده‪ ،‬از خـود دفـاع کنـد و اثـرات دعـوای‬
‫جزایـی نیـز فقـط بـاالی وی مرتـب می گـردد‪ .‬سـایر اشـخاص‪ ،‬اساسـا ً طـرف‬
‫دعـوای جزایـی شـمرده نمی شـوند‪ ،‬حتـا اگـر در مـوارد اسـتثنایی حـق و صالحیـت‬
‫مداخلـه در دعـوای جزایـی برای شـان داده شـده اســت‪ .‬مدعــی حق العبــد و‬
‫مســؤول حق العبــد صرف در بعــد حقوقــی دعــاوی ناشــی از جـرم‪ ،‬طـرف‬
‫دعـوی شـمرده می شـوند؛ امـا از آن جایـی کـه در دعـوای جزایـی نیـز مصلحـت‬
‫مدعـی حق العبـد و مسـؤول حق العبـد مضمـر بـوده‪ ،‬در بسـا مـوارد‪ ،‬سرنوشـت‬
‫دعـوای حق العبـدی ناشـی از جـرم‪ ،‬بهنحـوی بـا دعـوای جزایـی گـره خـورده‬
‫اسـت ‪.‬قانـون اجـراآت جزایـی در محـدودۀ همیـن مصلحـت‪ ،‬بـه مدعـی حق العبـد‬
‫و مسـؤول حق العبـد‪ ،‬حـق مداخلـه در دعـوای جزایـی را داده اسـت؛‬

‫‪2‬‬
‫گفتار اول‬
‫مدعی‬
‫دعوی کننـده ‪،‬ادعاکننـده‪ ،‬کسـی کـه چیـزی را بـه حـق یـا باطـل از خویـش پنـدارد‬
‫و درخواسـت کننده ‪.‬‬
‫فقـه اسـالمی در تعریـف مدعـی می نویسـد‬
‫«مدعـی کسـی اسـت کـه بـه دعـوی مجبـور سـاخته نشـود ‪.‬کسـی کـه برخـالف‬
‫آنچـه ظاهـراً معلـوم می شـود‪ ،‬چیـزی را مطـرح کرده اسـت یا کسـی کـه‬
‫خواهـان بهدسـت آوردن چیـزی از دیگـری اسـت کـه اثبـات ایـن ادعـا هـم‬
‫برعهـدۀ خـودش اسـت‪».‬‬
‫در مـادۀ ششـم قانـون اصـول محاکـات مدنـی چنیـن نگاشـته شـده اسـت‪:‬‬
‫«شـخصی کـه حـق را می خواهـد‪ ،‬مدعـی و شـخصی کـه حـق از او خواسـته‬
‫می شـود‪ ،‬مدعی علیـه اسـت‪».‬‬
‫الف‪ :‬څارنوال‬
‫در لغت به معنـای نظـارت‪ ،‬کنـترول‪ ،‬مشـاهده‪ ،‬نگهبانـی و پاسـداری می باشـد‪.‬‬
‫در اصطالح ‪ :‬څارنـوال بـه شـخصی گفتـه می شـود کـه از طـرف حکومـت به‬
‫خاطـر نظـارت از تطبیـق دقیـق و یکسـان قانـون موظـف و گذاشـته شـده باشـد‪.‬‬
‫در افغانســتان نیـز‪ ،‬در ســال های ‪ ۲۵۳۱‬تــا ‪ ۲۵۳۱‬بــه اسـتثنای دورۀ امـارت‬
‫اسـالمی‪ ،‬نظـارت از تطبیـق بالانحـراف قوانیـن‪ ،‬از وظایـف مهـم څارنوالـی‬
‫شـمرده می شـد‪.‬‬
‫څارنـوال در افغانســتان‪ ،‬در ادوار مختلــف بــه نام هــای مختلفــی ماننــد‪ :‬وکیــل‬
‫پادشــاه‪ ،‬وکیــل اثبـات‪ ،‬مدعیالعمـوم‪ ،‬مدعـی حقاللـه‪ ،‬وکیـل دعـوی یـاد گردیـده‬
‫اســت‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫وظایــف څارنــوال‬
‫در ایــن دوره هــا ثابــت نبــود و بــا واردشــدن تغییــر در نظــام سیاسـی کشـور‪،‬‬
‫محـدودۀ وظایـف څارنـوال نیـز دچـار تغییـرات شـده اسـت؛ امـا بعـد از تصویـب‬
‫قانـون اساسـی سـال ‪ ،2831‬حـدود وظایـف لوی څارنوالـی مشـخص و واضـح‬
‫گردیـد‪ .‬برمبنـای حکـم مـادۀ ‪ ۲۵۰‬قانـون اساسـی‪ ،‬دو وظیفـۀ مهـم بـه دوش لوی‬
‫څارنوالی گذاشـته شـده اسـت تحقیـق جرایـم واقامـۀ دعـوی علیـه متهـم در محکمه‬
‫دعـوای جزایـی ملکیـت جامعـه محسـوب می شـود کـه وکالتـا ً توسـط څارنـوال به‬
‫منظـور اعـادۀ نظـم اخالل شـده و تأمیـن عدالـت ‪،‬در محــر محکمــۀ ذیصــالح‬
‫اقامــه می شــود؛ امــا قبــل از این کــه څارنــوال دعــوای جزایــی را در‬
‫پیشــگاه محکمــۀ ذیصــالح رســا ً اقامــه کنــد‪ ،‬بایــد دعــوای جزایــی را‬
‫تحریـک‪ ،‬تحقیقـات همه جانبـۀ مسـلکی را در مـورد قضیـه تکمیـل و بعـد از‬
‫جمـع آوری دالیــل و مــدارک موجــۀ قانونــی‪ ،‬عمــل ارتکابیــه را به صــورت‬
‫همه جانبــه ارزیابــی و مرتکـب جـرم را تشـخیص و تثبیـت کنـد‪ .‬بـه ایـن معنـا‬
‫کـه تصمیـم څارنـوال مبنـی بـر اقامـۀ دعـوای جزایـی‪ ،‬در محکمـه بایـد بـه‬
‫رویـت دالیـل واضـح‪ ،‬روشـن و غیرقابـل تردیــد اتخــاذ گــردد؛ زیــرا شــخصی‬
‫کــه علیــه او در محکمــه اقامــۀ دعــوی صــورت می گیـرد‪ ،‬نیـز عضـو هـان‬
‫جامعـه می باشـد کـه څارنـوال در دعـاوی جزایـی وکیـل آنشـمرده می شـود‪.‬‬
‫بنابرایـن‪ ،‬هـرگاه در جمـع آوری دالیـل دقـت صـورت نگیـرد و تصمیـم مبنـی بـر‬
‫اقامـۀ دعـوی در حالـت ابهـام اتخـاذ گـردد‪ ،‬احتـال سـوق شـخص بی گنـاه بـه‬
‫مجـازات‪ ،‬رد شـده نمیتوانـد کـه در ایـن صـورت‪ ،‬ضرر بیشـر متوجـه جامعـه‬
‫خواهـد گردیـد‪) .‬نظامـی‪ ،‬ج‪ (251 :2‬در مـادۀ ‪ ۱۴‬قانـون اجـراآت جزایـی چنیـن‬
‫تصریـح گردیـده اســت‪« :‬مأمــور ضبــط قضایــی و څارنــوال مکلــف انــد‪،‬‬
‫جهــت روشن شــدن تمامــی حـاالت مربـوط بـه قضیـه‪ ،‬مطابـق احـکام ایـن‬
‫قانـون بـدون درنظرداشـت منفعـت و ضرر مظنـون و متهـم بـه جمـع آوری‪،‬‬
‫ثبـت‪ ،‬ارزیابـی و نگهـداری دالیـل و مـدارک اقـدام کننـد‪ ».‬همچنـان کـه در مـادۀ‬
‫‪ ۲۰۳‬قانـون اجـراآت جزایـی چنیـن مشـعر اسـت‪« :‬تحقیـق جرایـم در تمامـی‬

‫‪4‬‬
‫جرایـم جنایـت و جنحـه حتمـی بـوده و مطابـق احـکام ایـن قانـون توسـط څارنـوال‬
‫در حضـور وکیـل مدافـع مظنـون یـا متهـم‪ ،‬صـورت می گیـرد»‪.‬‬
‫هـدف از تحقیـق‪ ،‬دسـتیابی بـه حقایـق قضیـه‪ ،‬یقیـن بـر وقـوع جـرم و‬
‫شناسـایی مرتکــب آن می باشــد‪.‬‬
‫څارنــوال بــه ایــن منظــور حــاالت ذیــل را درنظــر می گیــرد‪:‬‬
‫‪ .2‬ارزیابـی همه جانبـۀ قضیـه‪ ،‬به منظـور تثبیـت اهلیـت مظنـون یـا متهـم و وصـف‬
‫قانونـی جـرم ارتکاب یافتـه‪ ،‬نحـوۀ ارتـکاب و انگیـزۀ وقـوع جـرم‪ ،‬شناسـایی‬
‫مرتکـب‪ ،‬ارزیابـی سـوابق و تشـخیص سـهم او در احـداث نتیجـه‪ ،‬نحـوۀ انجـام‬
‫عمـل و اسـباب آن؛‬
‫‪ .1‬اسـتفاده از امکانـات و ظرفیت هـای قانونـی‪ ،‬از سـوی څارنـوال در راسـتای‬
‫شـناخت جـرم و مرتکـب آن و رسـیدن بـه حقایـق واقعـه؛‬
‫‪ .8‬جمعآوری و ارزیابی علیالسویه دالیل اثبات جرم و دالیل ترئه کنندۀ جرم‪.‬‬
‫از مطالـب و مـواد فـوق ظاهـر می گـردد کـه څارنـوال بـا این کـه حسـب احـکام‬
‫قانـون «طـرف دعـوای جزایـی» شـمرده می شـود؛ امـا نقـش یـک «محقـق بی‬
‫طـرف و مسـتقل »را در بررسـی و تحقیـق قضیـه دارد‪ .‬بیطرفـی و اسـتقاللیت‬
‫څارنـوال در جمـع آوری و ارزیابـی دالیـل‪ ،‬زمینـۀ تحقـق عدالـت واقعـی را‬
‫فراهـم میسـازد‪ .‬بـه همیـن علـت در ادبیـات حقوقـی‪ ،‬څارنـوال به نـام «خصـم‬
‫ایـن مکلفیـت بـر مبنـای حکـم مـادۀ ‪ ۲۵۰‬قانـون اساسـی بـهدوش لوی څارنوالـی‬
‫گذاشـته شـده اسـت‪ .‬در ایـن مرحلـه څارنـوال مکلـف بـه اعـال اقدامـات متعـددی‬
‫در قبـال قضیـۀ جرمـی می باشـد و مکلـف اسـت تـا در صـورت موجودیـت‬
‫اسـباب منـدرج مـادۀ ‪ ۳۵‬قانـون اجـراآت جزایـی‪ ،‬بـه تحریـک دعـوای جزایـی‬
‫اقـدام کنـد‪ .‬بعـد از تحریـک دعـوای جزایـی ‪،‬څارنـوال بـه جمـع آوری و ارزیابـی‬
‫دالیـل اقـدام نمـوده و بـا درنظرداشـت دالیـل اثبـات و نفـی‪ ،‬تصمیـم خویـش را‬

‫‪5‬‬
‫مبنـی بـر اقامـۀ دعـوی علیـه متهـم یـا صـدور قـرار عـدم لـزوم اقامــۀ دعــوی‬
‫صــادر می کنــد‪.‬‬
‫نظامــی‪ ،‬ج‪ 253 :2‬اشـتراک څارنـوال در جلسـۀ قضایـی از مکلفیتهـای مهـم‬
‫وی محسـوب می شـود تــا از دالیلــی کــه اقامــه نمــوده اســت‪ ،‬دفــاع کنــد‪.‬‬
‫اســتینافخواهی و فرجام خواهــی در دعــوای جزایــی نیــز از جملــه صالحیت‬
‫هــای قانونــی لوی څارنوالــی محســوب می شــود‪ .‬لوی څارنــوال میتوانــد در‬
‫صــورت بــروز یکــی از مــوارد منــدرج مــادۀ ‪ ۱۳۱‬قانـون اجـراآت جزایـی‪،‬‬
‫مطالبـۀ تجدیـد نظـر کنـد‪ .‬بعـد از قطعی‪/‬نهایی شـدن فیصلـۀ محکمـه‪ ،‬څارنـوال‬
‫در مـورد تنفیـذ حکـم‪ ،‬تدابیـر الزم را اتخـاذ و از تطبیـق و تنفیـذ آن در محـالت‬
‫سـلب آزادی‪ ،‬نظـارت می کنـد‪« .‬هـرگاه فیصلـۀ محکمـه بـه جـزای نقـدی باشـد‪،‬‬
‫در ایـن حالـت نیـز څارنـوال بـه مراجـع ذیربـط راجـع بـه تطبیـق حکـم‪ ،‬هدایـت‬
‫الزم صــادر و از تطبیــق آن نظــارت می کنــد‪) ».‬قانــون اجــراآت جزایــی‪:‬‬
‫‪ (۵۴۵‬سـایر مـوارد ضمنـی کـه می توانـد در خـالل تنفیـذ حکـم مطـرح گـردد‪،‬‬
‫مسـتلزم دخالـت څارنـوال حیـن تصمیم گیـری پیرامـون آن می باشـد‪ :‬رهایـی‬
‫مـروط‪ ،‬اعطـای رخصتـی بـرای محبوسـین و سـایر مـوارد مشـابه بـه موافقه یـا‬
‫اذن څارنـوال صـورت گرفته میتوانــد‪ .‬خالصــه این کــه څارنــوال شــخص‬
‫واحــدی اســت کــه در تمامــی مراحــل دعـوای جزایـی )از مرحلـۀ کشـف جـرم‬
‫تـا تطبیـق فیصلـۀ محکمـه(‪ ،‬بهنحـوی از انحـادر ایـن دعـوی‪ ،‬ذیدخـل بـوده و در‬
‫ایـن جریـان‪ ،‬حایـز صالحیت هـا و مکلفیت هـایمهـم قانونـی می باشـد‪.‬‬
‫ب‪ :‬مجنی علیه‬
‫مجنی علیــه کــه در ادبیــات حقوقــی به نــام «قربانــی جــرم» یادشــده اســت‪.‬‬
‫کسـی کـه جنایتـی علیـه او واقـع شـده و کسـی کـه جرمـی بـه ضرر او واقـع‬
‫شـده‪ ،‬آمـده اسـت‪.‬قامـوس اصطالحـات حقوقـی‪571 :‬از لحـاظ حقوقـی‪ ،‬مجنیعلیـه‬
‫بـه کسـی گفتـه می شـود کـه جـرم علیـه جـان‪ ،‬مـال‪ ،‬عـزت و آبـرو یـا ارزشهـای‬
‫معنـوی وی صـورت گرفتـه باشـد‪ .‬بـه روایـت بهـر‪ ،‬مجنی علیـه کسـی اسـت کـه‬
‫بالفعـل خـود یـا مالـش تحـت عملیـۀ جرمـی قـرار گرفتـه باشـد‪ .‬در جـزء ‪ ۲۵‬مـادۀ‬
‫‪ ۰‬قانـون اجـراآت جزایـی چنیـن تصریـح گردیـده اسـت‪« :‬مجنی علیـه شـخصی‬

‫‪6‬‬
‫اسـت کـه از اثـر ارتـکاب جـرم بـه وی ضرر جسـمی و مـادی یـا معنـوی عایـد‬
‫گردیـده باشـد‪».‬‬

‫ج ‪ :‬مدعی حق العبد‬
‫اصطــالح مدعــی حق العبــد از دو واژه «مدعــی» و «حق العبــد» ترکیــب‬
‫شــده اســت ‪.‬هان گونــه کــه قبــالً نیــز گفتــه شــد «مدعــی» به معنــای‬
‫ادعاکننــده‪ ،‬درخواســت کننده ‪،‬مطالبه کننـده‪ ،‬کسـی کـه به خاطـر بهدسـت آوردن‬
‫حقـی بـه محکمـه مراجعـه می کنـد و «حق العبـد» به معنـای حـق بنـده اسـت‪ .‬بـه‬
‫ایـن لحـاظ‪« ،‬مدعـی حق العبـد کسـی اسـت کـه بـر اسـاس قانـون‪ ،‬حـق اقامـۀ‬
‫دعـوی و مطالبـۀ جـران خسـارۀ ناشـی از جـرم را در پیـشگاه محکمـۀ ذیصـالح‬
‫دارد‪) ».‬سـتانکزی ‪ (218 :2831،‬در ایـن صـورت‪ ،‬مدعـی حق العبـد میتوانـد‬
‫دعـوای جـران خسـاره را علیـه مرتکـب جـرم یـا مسـؤول حق العبـد درمحکمـۀ‬
‫ذیصـالح اقامـه کنـد ‪.‬‬
‫در جــزء ‪ ۱۲‬مــادۀ ‪ ۰‬قانــون اجــراآت جزایــی‪ ،‬مدعــی حق العبــد چنیــن‬
‫تعریــف شـده اسـت‪« :‬مدعـی حق العبـد شـخصی اسـت کـه بـر اثـر ارتـکاب‬
‫جـرم یـا فعـل مـر متــرر گردیــده و بــر مرتکــب یــا مســؤول حق العبــد حــق‬
‫دعــوای جــران خســاره را داشـته باشـد‪ ».‬بـا توجـه بـه تعاریـف ارائه شـده‪،‬‬
‫اشـخاص آتـی میتواننـد در دعـوای جزایـی و دعـوای حقوقـی ناشـی از جـرم‪،‬به‬
‫عنـوان مدعـی حق العبـد اشـراک کننـد‪:‬‬
‫‪ .۱‬مجنی علیـه‪ :‬هان طـوری کـه در فـوق تذکـر داده شـد‪ ،‬مجنی علیـه شـخصی‬
‫اسـت کـه اثـرات منفـی ناشـی از جـرم‪ ،‬بـذات باالیـش مرتـب گردیـده باشـد‪.‬‬
‫هـرگاه مجنی علیـه در قیـد حیـات و دارای اهلیـت قانونـی باشـد‪ ،‬حـق مقـدم خـود‬
‫وی شـمرده میشـود کـه شـخصا ً یـا از طریـق وکیـل مدافـع بهصفـت مدعـی حق‬

‫‪7‬‬
‫العبـد‪ ،‬در دعـوای حقوقـی ناشـی از جـرم اشـراک و علیـه متهـم یـا مسـؤول حق‬
‫العبـد اقامـۀ دعـوای جـران خسـاره کنـد ‪.‬‬
‫‪ .۲‬سـایر اشـخاص‪ :‬در بعضـی مـوارد‪ ،‬مجنی علیـه بـر اسـاس دالیـل مختلـف‬
‫نمیتوانـد در رســیدگی قضایــی فعاالنــه اشــراک کنــد و به خاطــر بهدســت‬
‫آوردن حــق خــود بــه اقامـۀ دعـوی بپـردازد؛ مثـالً‪ :‬در صورتـی کـه مجنی علیـه‬
‫فاقـد اهلیـت یـا ناقـص اهلیـت باشـد‪ ،‬اصـوالً نمیتوانـد در مـواردی کـه قانـون‬
‫مداخلـۀ مدعـی حق العبـد را در دعـوای جزایـی مجـاز دانسـته‪ ،‬بـه اجـراآت الزم‬
‫متوسـل گـردد‪ .‬همچنیـن این گونـه اشـخاص قانونـا ً صالحیـت اقامـۀ دعـوای‬
‫جـریان خسـاره را نیـز ندارنـد‪ .‬در چنیـن حـاالت‪ ،‬قانـون بــه یکتعــداد اشــخاص‬
‫دیگــر صالحیــت می دهــد تــا به عنــوان مدعــی حق العبــد در دعـوای جزایـی‬
‫و دعـوای خصوصـی ناشـی از جـرم اشـراک کننـد‪ .‬ایـن اشـخاصعبارتنـد از‪:‬‬
‫یـک( نماینـدۀ قانونـی مجنی علیـه‪ :‬به موجـب مـادۀ ‪ ۵۳‬قانـون اجـراآت جزایـی‪،‬‬
‫هـرگاه مجنی علیـه طفـل یـا بـه مـرض روانـی مصـاب باشـد‪ ،‬شـکایت حسـب‬
‫احـوال از طـرف نماینـدۀ قانونـی وی صـورت گرفتـه میتوانـد‪ .‬نماینـدۀ قانونـی‬
‫طفـل‪ ،‬در قـدم اول ولـی قهــری وی (پــدر و پــدرکالن پــدری) می باشــد‪.‬‬
‫هــرگاه مجنی علیــه نماینــدۀ قانونــی نداشـته باشـد‪ ،‬طبـق احـکام قانـون بـرای‬
‫وی نماینـدۀ قانونـی تعییـن می گـردد؛ مثـالً‪ :‬در صورتـی کـه ولـی طفـل اهلیـت‬
‫دعـوی را نداشـته باشـد یـا فـوت کـرده یـا غایـب باشـد ‪،‬محکمـه بـرای طفـل‪ ،‬قیـم‬
‫تعییـن می کنـد تـا بـه نمایندگـی از مجنی علیـه‪ ،‬در رابطـه بـه جـریان خسـارۀ‬
‫ناشـی از جـرم‪ ،‬علیـه متهـم اقامـۀ دعـوا کنـد‪ .‬دو( ورثــۀ مجنی علیــه‪ :‬هــرگاه‬
‫مجنی علیــه به قتــل برســد یــا بعــد از ارائــۀ شــکایت فـوت کـرده باشـد‪ ،‬ورثـۀ‬
‫شرعـی وی میتوانـد در محکمـۀ ذیصـالح مطالبـۀ قصـاص ‪،‬دیــت یــا جــران‬
‫خســاره کنــد‪ .‬همچنیــن ورثــۀ مجنی علیــه میتوانــد در مــواردی کــه قانـون بـه‬
‫مدعـی حق العبـد صالحیـت مداخلـه در دعـوای جزایـی داده اسـت‪ ،‬از ایـن‬
‫صالحیتهـا اسـتفاده کنـد؛ مثـالً‪ :‬بـر اسـاس حکـم مـادۀ ‪ ۲۵۱‬قانـون اجـراآت‬
‫جزایـی ‪،‬هــرگاه څارنــوال قــرار عــدم لــزوم اقامــۀ دعــوای جزایــی صــادر‬
‫کنــد‪ ،‬موضــوع بــه مجنی علیــه‪ ،‬مدعــی حق العبــد و مســؤول حق العبــد و‬
‫‪8‬‬
‫نماینــدگان قانونــی آن هــا ابــالغ میشـود‪ ،‬در صورتـی کـه یکـی از آن هـا‬
‫وفـات نمـوده باشـد‪ ،‬موضـوع طـور کتبـی بـه ورثـه اش ابـالغ می شـود‪ .‬به‬
‫موجـب حکـم مـادۀ ‪ ۲۷۴‬قانـون مذکـور‪ ،‬اشـخاص منـدرج مـادۀ ‪ ۲۵۱‬قانـون‬
‫اجـراآت جزایـی میتواننـد علیـه قـراری کـه مبنـی بـر عـدم لـزوم اقامـۀ دعـوی‬
‫صـادر گردیـده اسـت‪ ،‬بـه څارنـوال مافـوق اعـراض کننـد ‪.‬‬
‫ســه( مدیــر تصفیــه‪ :‬در صــورت ورشکستشــدن تاجــر‪ ،‬شرکت هــای تجــاری‬
‫یــا انحــالل بانک هــا‪ ،‬تمــام اختیــارات آنهــا در مــورد امــوال و دارایی‬
‫هاشــان بــه مدیــر تصفیـه منتقـل می گـردد‪ .‬در ایـن حالـت مدیـر تصفیـه حـق‬
‫دارد بـه نمایندگـی از تاجـر (شرکـت تجـاری) ورشکسـته یـا بانـک منحل شـده از‬
‫اختیـارات حقوقی شـان به شـمول اقامـۀ دعـوی ودفـع دعـوای خصوصـی مربـوط‬
‫تاجـر (شرکـت تجـاری) ورشکسـته یـا بانـک منحل شـده اسـتفاده کنـد‪) .‬احـرار‬
‫‪ (32 :2835،‬بنـا ً هـرگاه تاجـر )شرکـت تجارتـی( ورشکسـته یـا بانـک منحل‬
‫شـده در یـک قضیـۀ جرمـی‪ ،‬مجنی علیـه قـرار گرفتـه و ضررمالـی بـه وی عایـد‬
‫گردیـده باشـد‪ ،‬مطالبـۀ جـران خسـارۀ وارده‪ ،‬شـامل صالحیـت مدیـر تصفیـه می‬
‫باشـد‪ .‬بـه ایـن مفهـوم کـه در همچـو حـاالت‪ ،‬مدیـر تصفیـه صالحیـت دارد به‬
‫مثابــۀ مدعــی حق العبــد علیــه مســؤول حق العبــد‪ ،‬اقامــۀ دعــوای جــریان‬
‫خســاره و درخواسـت صـدور حکـم محکمـه را در ایـن زمینـه کنـد‪.‬‬

‫گفتار دوم‬

‫مدعی علیه‬
‫مدعی علیــه بــه کســی گفتــه می شــود کــه دعــوای جزایــی علیــه او طــرح و‬
‫پی گیــری می شــود‪ .‬قانــون اجــراآت جزایــی افغانســتان حالتهــای مختلفــی را‬
‫بــه کســانی کــه دعـوای عمومـی علیـه آنهـا ایجـاد می گـردد‪ ،‬درنظـر گرفتـه‬

‫‪9‬‬
‫اسـت؛ امـا به طـورعمـوم بـه کسـی کـه موضـوع جزایـی علیـه او شـکل می‬
‫گیـرد و از سـوی نهادهـای مسـؤول تحــت بازپــرس قــرار می گیــرد‪ ،‬متهــم می‬
‫گوینــد‪ .‬چنــان کــه آقــای حســین غالمــی ‪،‬توضیـح داده اسـت‪ ،‬طـرح و اقامـۀ‬
‫دعـوای عمومـی‪ ،‬صرف نسـبت بـه متهـم یـا متهـان امکان پذیـر اسـت‪ .‬بـه ایـن‬
‫موضـوع مـادۀ ‪ ۱۵‬قانـون اساسـی چنیـن اشـاره کـرده اسـت‪:‬‬
‫«جـرم یـک عمـل شـخصی اسـت‪ .‬تعقیـب‪ ،‬گرفتـاری یـا تعقیـب متهـم و تطبیـق‬
‫جـزا بـر او بـه شـخص دیگـری سرایـت نمی کنـد‪( ».‬غالمـی ‪)۲۱۷ :2835،‬بااین‬
‫حـال‪ ،‬چنـان کـه گفته ام‪ ،‬قانـون اجـراآت جزایـی افغانسـتان حالتهـای مختلـف‬
‫حقوقـی را بـه کسـی کـه مـورد دعـوای جزایـی قـرار می گیـرد‪ ،‬درنظـر گرفتـه‬
‫اسـت‪:‬‬
‫الف‪ :‬مظنون‬
‫اصطـالح مظنـون از واژه «ظـن» یـا «ظنیـن» گرفتـه شـده اسـت و معناهـای‬
‫متعـدد دارد؛ ماننـد‪ :‬گان برده شـده‪ ،‬گان کرده شـده‪ ،‬مشـکوک‪ ،‬نامعلـوم و نامحقـق‬
‫و یقین ناشـده و شـبهه دار‪ ،‬گـان‪ ،‬پنـدار و گان رفتـه‪ .‬گاهـی آن را به معنـای گان‬
‫برنـده‪ ،‬یعنـی به جـای ظـان اسـتعال کرده انـد‪ .‬در اصطـالح‪ ،‬مظنـون بـه فـردی‬
‫اطـالق می شـود کـه رفتـار و کــردارش مشــکوک‪ ،‬اظهاراتــش غیرمنطقــی و‬
‫غیرواقعــی‪ ،‬وضــع ظاهــرش غیرعــادی و شــک برانگیز باشــد ودچــارنوعــی‬
‫حالــت عصبــی‪ ،‬هیجــان و اضطــراب شــده باشــد ‪(.‬نظامــی ‪)281 :2831،‬‬
‫از لحـاظ حقوقـی‪ ،‬مظنـون بـه شـخصی گفتـه می شـود کـه در هـر مرحلـه از‬
‫مراحـل دعـوای جزایـی‪ ،‬جـرم بـه وی نسـبت داده شـده باشـد‪ .‬حالـت مظنونیـت‬
‫شـخص تـازمانــی ادامــه می یابــد کــه څارنــوال موظــف‪ ،‬صــورت دعــوای‬
‫خویــش را رســا ً بــه محکمـه تقدیـم یـا قـرار قانونـی خویـش را مبنـی برعـدم‬
‫لـزوم اقامـۀ دعـوی صـادر کنـد ‪.‬بـه روایـت بهـر‪ ،‬مظنـون بـه شـخصی گفتـه می‬
‫شـود کـه مـورد شـک و سـوظن مأموریـن ضبـط قضایـی‪ ،‬در رابطـه بـه‬
‫ارتـکاب جـرم قـرار گرفتـه؛ ولـی هنـوز دالیـل واضـح مبنـی بـر ایـراد اتهـام‬
‫علیـه وی یـا هـم رفـع سـوءظن‪ ،‬جمـع آوری نگردیـده اسـت‪.‬‬
‫در جـزء ‪ 22‬مـادۀ ‪ ۰‬قانـون اجـراآت جزایـی مظنـون چنیـن تعریـف شـده اسـت‪:‬‬

‫‪10‬‬
‫«مظنـون شـخصی اسـت کـه بـر اسـاس سـوءظن بـه نسـبت ارتـکاب جـرم تحـت‬
‫اشـتباه قـرار گرفتـه یـا این کـه قبـل از نسبت دادن اتهـام بـه وی‪ ،‬در مـورد او‬
‫تدابیـر احتیاطـی اتخـاذ شـده باشـد‪ ».‬بایـد توجـه داشـت کـه از لحـاظ‬
‫حقوقـی«نسبت دادن اتهـام» و«نسبت دادن ارتـکاب جـرم» بـه یـک شـخص‪ ،‬دو‬
‫بحـث متفـاوت می باشـد؛ نسـبت دادن ارتـکاب جـرم‪ ،‬قبـل از ایـراد اتهـام‬
‫صـورت می گیـرد‪ ،‬در مرحله یـی کـه شـخص نـزد مأموریــن ضبــط قضایــی‬
‫به صفــت مظنــون شــناخته شــده یــا بــه ظــن ارتــکاب جــرم گرفتـار گردیـده‬
‫باشـد‪ .‬چنان چـه‪ ،‬همیـن کـه شـخص مظنـون پنداشـته شـد‪ ،‬مأموریـن ضبـط‬
‫قضایـی‪ ،‬قانونـا ً مکلـف می گردنـد تـا در مـورد جرمـی کـه شـخص بـه ارتـکاب‬
‫آن مظنـونشـناخته شـده اسـت‪ ،‬برایـش توضیحـات الزم بدهنـد و وی حـق دارد‬
‫راجـع بــه جرمــی کــه بــه او نســبت داده شــده اســت‪ ،‬بدانــد‪( .‬هــان‪:‬‬
‫‪)283‬مطابــق هدایــت حکـم جـزء ‪ ۲‬مـادۀ ‪ ۷‬قانـون اجـراآت جزایـی‪ ،‬یکـی از‬
‫حقـوق مظنـون‪ ،‬دانسـن جرمـی اسـت کـه بـه وی نسـبت داده شـده اسـت؛ امـا‬
‫اتهـام علیـه شـخص زمانـیواردشـده میتوانـد کـه دالیـل کافـی الزم مبنـی بـر‬
‫ارتـکاب جـرم‪ ،‬توسـط موظفیـن جمـع آوری گردیـده باشـد‪ .‬اتهـام به صـورت‬
‫رسـمی آن‪ ،‬در صـورت دعـوای څارنـوال موظـف وارد می گـردد‪ .‬بعـد از تقدیـم‬
‫صـورت دعـوی بـه محکمـه‪ ،‬وضعیـت حقوقـی مظنـون نیـز تغییـر نمـوده و بـه‬
‫وی متهـم گفتـه می شـود‪.‬‬
‫ب‪ :‬متهم‬
‫از منظـر ادبیـات‪ ،‬واژۀ «متهـم» از اصطـالح «تهمـت» مشـتق گردیـده اسـت‪ .‬در‬
‫اصطـالح متهــم بــه کســی گفتــه می شــود کــه تهمــت عملــی کــه جــرم‬
‫اســت‪ ،‬بــه وی نســبت داده شـده باشـد‪ .‬امـا ازمنظـر حقوقـی‪ ،‬متهـم بـه کسـی‬
‫گفتـه می شـود کـه از مرحلـۀسـوءظن و شـک گذشـته و دالیـل و مدارکـی مبنـی‬
‫بـر متهم بـودن وی توسـط موظفیـن جمــع آوری و رســا ً علیــه وی در محکمــۀ‬

‫‪11‬‬
‫ذیصــالح اقامــۀ دعــوی صــورت گرفتــه باشـد‪ .‬حالـت اتهـام‪ ،‬تـا زمانـی ادامـه‬
‫می یابـد کـه شـخص بـر اسـاس فیصلـۀ محکمـه برئ الذمــه شــناخته شــود یــا‬
‫فیصلــۀ محکمــه مبنــی بــرالزامیــت وی‪ ،‬کســب قطعیــت کنـد‪ .‬به موجـب جـزء‬
‫‪ ۲۲‬مـادۀ ‪ ۰‬قانـون اجـراآت جزایـی‪« ،‬متهـم شـخصی اسـت کـه بنابـر ارزیابـی‬
‫دالیـل اثبـات جمع آوری شـده هنـگام تحقیـق‪ ،‬به حیـث مرتکـب جـرم تشـخیص و‬
‫اتهـام بـر وی وارد گردیـده باشـد‪ ».‬طـوری کـه دیـده می شـود‪ ،‬درقانـون اجـراآت‬
‫جزایـی جدیـد‪ ،‬بـرای متهـم تعریـف دقیـق ارائـه نگردیـده و قانون گـذار تعییـن‬
‫ننمـوده اسـت کـه «حالـت اتهـام» تـا کـدام مرحلـۀ رسـیدگی قضیـه ادامـه می یابـد‪.‬‬
‫ابهـام در بیـان ایـن مطلـب سـبب می شـود کـه در بعضـی حـاالت مسـؤولین‬
‫ذیربـط و حتـا خـود قانون گـذار در تشـخیص تفـاوت بیـن «حالـت اتهـام» و‬
‫«محکومیـت» کـه از لحـاظ ماهیـت دو وضعیـت حقوقـی جداگانـه را افـاده می‬
‫کنـد‪ ،‬به خطـا مواجـه شـده و در اثـر آن حقـوق متهـم مـورد پرسـش قـرار گیـرد؛‬
‫مثـالً‪ :‬هـرگاه بپذیریـم کـه حالـت اتهــام الــی قطعی‪/‬نهایی شــدن فیصلــۀ محکمــه‬
‫ادامــه یابــد‪ ،‬محاکــم مکلــف خواهنــد بـود تـا قطعیـت حکـم بـرای متهـم تحـت‬
‫بازداشـت‪ ،‬تمدیـد توقیـف را منظـور و میعـاد زمانـی تعیین شـده در قانـون را از‬
‫بابـت تمدیـد توقیـف شـدیداً رعایـت کننـد‪ .‬هـرگاه ایـن میعـاد منقضـی شـود‪ ،‬بـه‬
‫رهایـی بـدون معطلـی متهـم هدایـت دهنـد‪ .‬اگـر بپذیریـم کـه «حالـت اتهـام» بـا‬
‫صـدور اولیـن فیصلـۀ محکمـه اختتـام می یابـد‪ ،‬نیـازی بـه تمدیـد میعـاد توقیـف‬
‫متهـم بعـد از صـدور حکـم اولـی دیـده نمی شـود ‪.‬‬
‫اگرچــه از ســایر مــواد قانــون اجــراآت جزایــی جدیــد‪ ،‬به خصــوص مــواد‬
‫‪ ۲۴۲‬و ‪ ۱۰۵‬به طــور واضــح معلــوم می گــردد کــه حالــت اتهــام به موجــب‬
‫ایــن قانــون‪ ،‬تــا زمــان قطعیــت فیصلــۀ محکمــه ادامــه می یابــد‪ .‬بهــر بــود‬
‫اگــر ایــن مطلــب در هــان ماده یــی کــه قانون گــذار بــه تعریــف متهــم‬
‫پرداختــه اســت‪ ،‬به طــور واضــح و روشــن ‪،‬بیــان میگردیــد؛‬
‫از مباحـث فـوق ایـن نتیجـه بهدسـت می آیـد کـه قانـون اجـراآت جزایـی جدیـد‪،‬‬
‫مرزدقیـق بیـن حالـت «اتهـام» و «محکومیـت» را تعییـن ننمـوده و ابهـام واضـح‬
‫در تعریـفدو وضعیـت حقوقـی متفـاوت (حالـت اتهـام و محکومیـت) بـه مالحظـه‬

‫‪12‬‬
‫میرسـد‪ .‬درحالـی کـه در قانـون اجـراآت جزایـی موقـت بـرای محاکـم (منتـرۀ‬
‫جریـدۀ رسـمی ‪،‬شــاره‪ ۵ ،۳۱۴‬حــوت ‪ ،)۲۵۳۱‬ایــن تفکیــک به صــورت‬
‫درســت و منطبــق بــا احــکام قانـون اساسـی کشـور صـورت گرفتـه اسـت‪ .‬به‬
‫موجـب مـادۀ ‪ 4‬آن قانـون‪ ،‬از آغـاز اقامـۀ دعـوای جزایـی الـی تثبیـت مسـؤولیت‬
‫جرمـی کـه شـخص بـه حکـم نهایـی محکمـه محکومعلیــه قــرار می گیــرد‪ ،‬بی‬
‫گنــاه پنداشــته می شــود‪.‬‬
‫همچنــان مطابــق حکــم مــادۀ ‪ ۵‬هان قانــون‪:‬‬
‫شـخص زمانـی مظنـون پنداشـته می شـود کـه در هـر مرحلـه از تحقیـق‪،‬‬ ‫‪.2‬‬
‫ارتـکاب جـرم بـه وی نسـبت داده شـود‪.‬‬
‫شـخص زمانـی متهـم پنداشـته می شـود کـه از طـرف څارنـوال مطابـق‬ ‫‪.1‬‬
‫حکـم فقـرۀ ‪ ۰‬مـادۀ سـی ونهم علیـه وی اقامـۀ دعـوی صـورت گرفتـه باشـد ‪.‬‬
‫شـخص تـا زمانـی متهـم باقـی می مانـد کـه‪ :‬یـک( محکمـه بـه برائـت‬ ‫‪.8‬‬
‫وی حکـم ننمـوده باشـد‪ .‬دو( بـر اسـاس فیصلـۀ نهایـی محکمـه محکوم علیـه قـرار‬
‫نگرفتـه باشـد‪.‬‬
‫از مطالــب فــوق آشــکار می گــردد کــه مظنــون‪ ،‬متهــم و محکوم علیــه یکــی‬
‫نیســت و تفـاوت قابـل مالحظـه و روشـن میـان ایـن سـه وضعیـت حقوقـی یـک‬
‫شـخص وجـود دارد‪ .‬مظنـون بـه کسـی گفتـه می شـود کـه مـورد شـک و‬
‫سـوءظن مقامـات کشـف و تحقیــق قــرار می گیــرد و ارتــکاب جــرم بــه وی‬
‫نســبت داده شــده باشــد‪ .‬متهــم کســی اسـت کـه وضـع مسـؤول داشـته باشـد؛‬
‫مرجـع تحقیـق در مـورد او اسـناد و مدارکـی را کـه مصـداق ارتـکاب جـرم‬
‫باشـد‪ ،‬جمـع آوری و علیـه وی رسـا ً در محکمـۀ ذیصـالح اقامـۀ دعـوی نمـوده‬
‫باشـد‪ .‬حالـت اتهـام الـی صـدور حکـم مبنـی بـر برائـت یـا قطعـی یـا نهایی شـدن‬
‫فیصلـه مبنـی بـر الزامیـت شـخص ادامـه می یابـد ‪.‬‬
‫ج‪ :‬محکوم علیه‬

‫‪13‬‬
‫بـه شـخص در حالتـی گفتـه میشـود کـه فیصلـۀ محکمـه مبنـی برالزامیـت وی‬
‫قطعـی‪/‬نهایـی گردیده باشـد ‪.‬‬
‫د‪ :‬مسؤول حق العبد‬
‫برعکــس مدعــی حق العبــد‪ ،‬مســؤول حق العبــد کســی اســت کــه قانونــا ً‬
‫مکلــف بــهجــران خســارۀ ناشــی از جــرم می باشــد‪ .‬هان طــوری کــه مدعــی‬
‫حق العبــد میتوانــدخـود مجنی علیـه یـا سـایر افـراد متضـرر از جـرم باشـد‪،‬‬
‫مسـؤول حق العبـد نیـزمیتوانـد در ذات خـود مرتکـب جـرم باشـد یـا سـایر شـوند‪.‬‬
‫بـر اسـاس احـکام جـزء ‪ ۱۱‬مـادۀ ‪ ۰‬قانـون مذکـور ‪،‬مسـؤول حق العبـد «شـخصی‬
‫اسـت کـه بـر اثـر ارتـکاب جـرم یـا فعـل غیـر‪ ،‬مسـؤول جـران خسـارۀ مـادی‬
‫متـرر شـناخته می شـود‪ ».‬همچنیـن در مـادۀ ‪ ۲۱۳‬قانـون اجـراآت جزای تصریـح‬
‫گردیـده اسـت کـه «دعـوای جـران خسـاره در صـورت داشـن اهلیـت کامـل علیـه‬
‫متهـم و در غیـر آن علیـه مسـؤول حق العبـد‪ ،‬اقامـه می گـردد‪ ».‬بنـا ً از منظـر‬
‫قانـون اجـراآت جزایـی‪ ،‬اشـخاص ذیـل در دعـوای خصوصـی ناشـی از جـرم‪ ،‬به‬
‫صفـت مســؤول حق العبــد مطــرح شــده می تواننــد‪:‬‬
‫‪ .2‬متهـم‪ :‬هـرگاه مسـؤول حق العبـد خـود مرتکـب (فاعـل) جـرم باشـد‪ ،‬بـر اسـاس‬
‫‪ ۷۷۵-۷۷۰‬قانــون مدنــی‪ ،‬متهــم مذکــور مکلــف بــه جــران خســاره پنداشــته‬
‫می شــود ‪.‬به موجـب مـادۀ ‪ ۷۷۰‬قانـون مدنـی شـخصی کـه مرتکـب فعـل مـربوط‬
‫(قتـل‪ ،‬جـرح‪ ،‬ضرب یـا دیگـر انـواع اذیـت بـر نفـس) گـردد‪ ،‬بـه جـریان خسـارۀ‬
‫وارده مکلـف می گـردد؛ امـا در صورتـی کـه مرتکـب بنابـر دالیـل قانونـی‬
‫اهلیـت جـران خسـاره را نداشـته باشـد ‪،‬مسـؤول حق العبـد )در صورتـی کـه‬
‫موجـود باشـد( تحـت شرایـط مقـرر در قانـون بـه ایــن امــر مکلــف دانســته می‬
‫شــود‪ .‬برعکــس اصــل فردی بــودن جــرم و جــزاء کــه در دعــاوی جزایــی‬
‫(عمومــی) قابــل رعایــت و تطبیــق می باشــد‪ ،‬در دعــاوی حق العبــدی‬
‫(خصوصـی)‪ ،‬گاهـی مسـؤولیت از عمـل غیـر نیـز بـه شـخص عایـد شـده می‬
‫توانـد‪ .‬ایـن مطلـب در مـواد ‪ ۷۱۲-۷۱۴‬قانـون مدنـی صراحـت دارد‪ .‬بـر مبنـای‬
‫ایـن مـواد‪ ،‬شـخص در حـاالت تعیین شـده در قانـون‪ ،‬مکلـف بـه جـران خسـارۀ‬

‫‪14‬‬
‫ناشـی از جـرم و تسـلیمی آن بـه مدعـی حق العبـد شـمرده شـده میتوانـد‪ .‬ایـن‬
‫اشـخاص عبارتنـد از‪:‬‬
‫‪ .1‬نماینــدگان قانونــی (ولــی‪ ،‬وصــی‪ ،‬قیــم) و ورثــۀ متهــم‪ :‬بــر مبنــای حکــم‬
‫مــادۀ ‪ 31‬کودجـزا‪ ،‬هـرگاه طفـل زیـر سـن ‪ ۲۱‬سـال مرتکـب تخلـف جرمـی‬
‫شـود‪ ،‬بـه مسـؤولیت جزایـی سـاقط نمی گـردد؛ امـا اگـر تخلـف ارتکابیـه ناشـی‬
‫از غفلـت والدیـن باشـد وضرر مـادی را نیـز در قبـال داشـته باشـد‪ ،‬والدیـن‬
‫مکلـف بـه جـران خسـاره می گردنـد ‪.‬مـادۀ ‪ ۷۱۴‬قانـون مدنـی در زمینـه چنیـن‬
‫مشـعر اسـت‪« :‬پـدر و پـدرکالن بـه ترتیـب بـه تأدیــه جــران خســارۀ ضرری‬
‫کــه صغیــر عایــد نمــوده‪ ،‬مکلــف می باشــند؛ مگــر در صورتـی کـه ثابـت‬
‫کننـد مراقبـت الزم را در زمینـه انجـام داده یـا این کـه ضرر باوجـود مراقبـت‬
‫الزم حتـا ً واقـع میگردیـد‪ ».‬بدیـن ترتیـب مدعـی حق العبـد صالحیـت دارد کـه‬
‫دعـوای جـران خسـارۀ ناشـی از فعـل مـر طفـل صغیـر را علیـه پـدر طفـل و‬
‫اگـر پـدر طفـل موجـود نباشـد یـا فاقـد اهلیـت باشـد‪ ،‬علیـه جـد او اقامـه کنـد‪.‬‬
‫همچنیـن به موجـب مـادۀ ‪ ۷۵۱‬قانـون مدنـی «هـرگاه طفـل ممیـز یـا غیرممیـز‬
‫یـا شـخصی کـه تابـع حکـم صغیـر غیرممیـز پنداشـته شـود‪ ،‬مـال غیـر را تلـف‬
‫کنـد‪ ،‬ضـان مـال تلف شـده از مـال متعلـق بـه خـود وی الزم می گـردد‪ .‬در‬
‫صـورت نداشـن مـال‪ ،‬تـا زمـان داراشـدن وی مهلــت داده می شــود‪ .‬ولــی‪،‬‬
‫وصــی و قیــم بــه ضــان مــال تلف شــده مکلــف پنداشــته نمی شــوند؛ مگــر‬
‫درصورتــی کــه محکمــه آن هــا را بــه ضــان مــال مکلــف سـازد‪ ،‬در ایـن‬
‫صـورت حـق رجـوع آن هـا بـر تلف کننـده محفـوظ می باشـد‪ ».‬لهـذا بـر‬
‫مبنـای حکـم مـادۀ فـوق‪ ،‬در صورتـی کـه از عمـل مـر صغیـر یـا مجنـون‬
‫ضرری عایـد گـردد‪ ،‬ولـی شـخصا ً تـوان پرداخـت خسـارۀ وارده را بـه متـرر‬
‫نداشـته باشـد‪ ،‬مدعـی حق العبــدمیتوانــد دعــوای جــران خســاره را علیــه‬
‫ولــی و وصــی یــا قیــم وی اقامــه کنـد‪ .‬از آن جایـی کـه ولـی‪ ،‬وصـی و قیـم‬

‫‪15‬‬
‫از مباحـث مربـوط بـه حقـوق مدنـی بـوده و در مـورد ایـن مفاهیـم تذکـری در‬
‫قانـون اجـراآت جزایـی وجـود نـدارد‪ ،‬ایجـاب می کنـد تــا به خاطــر درک‬
‫درســت بحــث مربــوط بــه مســؤول حق العبــد‪ ،‬پیرامــون هریــک از آن هـا‬
‫معلومـات مختـصر ارائـه گـردد ‪.‬‬
‫یـک( ولـی‪ :‬بهموجـب مـادۀ ‪ ۱۵۳‬قانـون مدنـی والیـت از امـوال اوالد ناقـص‬
‫اهلیـت‪ ،‬بـه درجـۀ اول بـه پـدر و در صـورت عـدم موجودیـت پـدر یـا در‬
‫صورتـی کـه پـدر دارای اهلیـت قانونـی نباشـد‪ ،‬بـه جـد صحیـح )پـدر پـدر( او‬
‫تعلـق می گیـرد‪ .‬بنـا ً ولـی ناقـص یـا فاقـد اهلیـت اوالً پـدر یـا پـدرکالن می باشـد‪.‬‬
‫حـدود اختیـارات ولـی بـر اسـاس قانـون تعییـن می گـردد‪( .‬قانـون مدنـی‪)۱۵۳ :‬‬
‫دو( وصـی‪ :‬پـدر می توانـد در زمـان حیـات خـود بـرای سرپرسـتی و ادارۀ طفـل‬
‫صغیـرشوصـی تعییـن کنـد‪ .‬در ایـن صورت وصـی بعد از وفـات پـدر‪ ،‬مکلفیت‬
‫سرپرسـتی و ادارۀطفــل را برعهــده می گیــرد‪ .‬حــدود اختیــارات وصــیتوســط‬
‫وصایت خــط بــا امضــای پــدر‪ ،‬تعییــن می گــردد‪ .‬امــا واجدیــت شرایــط‬
‫وصــی توســط قانــون تنظیــم می گــردد(قانـون مدنـی‪)۱۱۴-۱۳۱ :‬‬
‫وصایـت بـه دونـوع اسـت‪ :‬وصـای اختیـاری کـه توسـط پـدر اوالد ناقـص اهلیـت‬
‫تعییـن می گـردد‪( .‬قانـون مدنـی‪ )۱۱۲ :‬وصـای قضایـی کـه هـرگاه بـرای‬
‫شـخص ناقـص اهلیـت یــا حمــل ثابــت در بطــن‪ ،‬وصــای اختیــاری موجــود‬
‫نباشــد‪ ،‬محکمــه وصــی تعییــن می کنـد‪) .‬قانـون مدنـی‪ (۱۱۷ :‬به موجـب مـادۀ‬
‫‪ ۵۴۴‬قانـون مدنـی‪ ،‬محکمـه در یکـی از حـاالت ذیـل وصـی تعییـن می کنـد‪:‬‬
‫‪ (2‬در صورتـی کـه محکمـه والیـت ولـی را متوقـف کـرده و شـخص ناقـص‬
‫اهلیـت ولـی دیگری نداشـته باشـد‪.‬‬
‫‪ (1‬در صورتی که وصایت بر اساس تقاضای خود وصی متوقف شده باشد‪.‬‬
‫‪ (8‬در صورتی که عوامل موقت مانع اجرای وصایت گردد‪.‬‬
‫ســه( قیــم‪ :‬به موجــب مــادۀ ‪ ۵۲۱‬قانــون مدنــی‪ ،‬هــرگاه شــخص بهســبب‬
‫جنــون ‪،‬معتوه بـودن‪ ،‬سـفاهت یـا غفلـت از ادارۀ اموالـش قـاصر باشـد‪ ،‬محکمـه‬
‫وی را محکـوم بـه حجـر می کنـد‪ .‬در چنیـن حالـت محکمـه‪ ،‬بـرای ادارۀ امـوال‬
‫چنیـن اشـخاص مطابـق احـکام قانـون مدنـی قیـم تعییـن می کنـد‪ .‬همچنیـن به‬

‫‪16‬‬
‫موجـب فقـرۀ ‪ ۲‬مـادۀ ‪ ۲۷۵‬کودجـزا محکمــه می توانــد بــر اســاس مطالبــۀ‬
‫محکوم علیــه بــه حبــس بیــش از ده ســال‪ ،‬بــرای اداره و سرپرسـتی امـوال وی‬
‫قیـم تعییـن کنـد‪ .‬بنـا ً قیـم بـه شـخصی گفتـه می شـود کـه بـر اسـاس تجویـز‬
‫محکمـۀ ذیصـالح غـرض اداره و سرپرسـتی از امـوال محکوم علیـه بـه حبـس‬
‫بیـش از ده سـال یـا شـخص بالغـی کـه به سـبب جنـون‪ ،‬معتوه بـودن‪ ،‬سـفاهت یـا‬
‫غفلـت در ادارۀ اموال شـان محکـوم بـه حجرشـده باشـد‪ ،‬تعییـن می گـردد و در‬
‫مـورد حـدود صالحیت هـای قیـم احـکام مربـوط بـه وصـی قابـل تطبیـق می باشـد‬
‫جـای شـک نیسـت کـه از عمـل جرمـی متهـم مسـؤولیتی بـه ورثـۀ وی راجـع‬
‫شـده نمیتوانـد؛ امـا هـرگاه در نتیجـه جـرم خسـارۀ مـادی بـه اشـخاص حقیقـی یـا‬
‫حکمـیعایـد شـده باشـد‪ ،‬در صـورت فـوت متهـم واجبـات مالـی متوفـی به صفـت‬
‫دیـن ذمـتوی از مروک ـهاش تحصیـل می شـود‪) .‬قانـون اجـراآت جزایـی‪(۵۵۲ :‬‬
‫به عبـارت دیگـر ‪،‬ورثــۀ شرعــی متهــم بهســبب جرمــی کــه مــوروث آن هــا‬
‫مرتکــب شــده اســت‪ ،‬قابــل مجـازات نمی باشـند؛ امـا اگـر موروث شـان‪،‬‬
‫برعـالوه مجـازات‪ ،‬بـه رد مـال یـا جـران خسـاره نیـز محکـوم گردیـده باشـد‪،‬‬
‫ورثـه مکلـف بـه پرداخـت خسـاره یـا رد مـال یـا قیمــت آن می باشــد‪ .‬در ایــن‬
‫صــورت تادیــۀ واجبــات مالــی از مــال مروکــۀ متوفــی صـورت می گیـرد‪.‬‬
‫هـرگاه از متوفـی مالـی بـه ارث باقـی نمانـده باشـد یـا مـال باقی مانـده صرف‬
‫کفایـت تجهیـز و تکفیـن او را کنـد‪ ،‬جـران خسـاره از ورثـه صـورت نمی گیـرد‬
‫‪.‬به موجـب جـزء ‪ ۱‬مـادۀ ‪ ۲۱۱۷‬قانـون مدنـی ورثـۀ متوفـی‪ ،‬بعـد از مصـارف‬
‫تکفیـن و تجهیـز میـت‪ ،‬بـه پرداخـت محکومیـت مالـی او مکلـف می باشـند‪.‬‬
‫بنــا ً مدعــی حق العبــد در صورتــی کــه متهــم ) محکومعلیــه( وفــات‬
‫نمــوده باشــد ‪،‬می توانـد دعـوای جـران خسـاره را علیـه ورثـۀ متوفـی اقامـه کنـد‪.‬‬
‫بـا توجـه بـه همیـن اصـل در مـادۀ ‪ ۷۷‬قانـون اجـراآت جزایـی تصریـح شـده‬
‫اسـت‪« :‬اجـراآت تعقیـب عدلی در هـر مرحله یـی کـه باشـد‪ ،‬بـا وفـات متهـم‬

‫‪17‬‬
‫متوقـف می گـردد‪ .‬شـخصی کـه بـر اثـر ارتـکاب جـرم متـرر گردیـده‪،‬‬
‫میتوانـد دعـوای جـران خسـارۀ خـود را در محکمـۀ مدنـی تعقیـب کنـد‪ ».‬در مـادۀ‬
‫‪ ۷۳‬قانـون مذکـور چنیـن مشـعر اسـت‪« :‬سـقوط مجـازات غیرمالــی باعــث‬
‫ســقوط محکومیــت مالــی شــخص نمی گــردد‪ .‬حکــم بــر مجــازات مالـی اعـادۀ‬
‫مـال‪ ،‬جـران خسـاره و مصـادرۀ وسـایل مسـتعمله در جـرم و عوایـد ناشـی از‬
‫جــرم‪ ،‬باوجــود ســقوط جــزا بــر دارایــی محکوم علیــه تنفیــذ می گــردد‪».‬‬
‫همچنیــن مــادۀ ‪ ۵۵۲‬قانــون اجــراآت جزایــی مقــرر مــی دارد کــه واجبــات‬
‫محکومعلیــه متوفـی‪ ،‬به صفـت دیـن ذمـت وی از مروکـۀ او تحصیـل‬ ‫مالــی‬
‫می گـردد‪ .‬حتـا عفـو عمومـی و عفـو خصوصـی نیـز به هیچ وجـه حقـوق مالـی‬
‫اشـخاص را اخـالل نمی کنـد‪) .‬قانـون اجـراآت جزایـی‪ ۷۱ :‬و ‪ (۵۰۱‬هـرگاه از‬
‫اثـر عمـل ارتکابیـۀ متهـم متوفـی‪ ،‬به کسـی خسـارۀ مالـی نیـز عایـد شـده باشـد‪،‬‬
‫در صورتـی کـه از وی دارایـی باقـی مانـده باشـد‪ ،‬مدعـی حق العبـد می توانـد‬
‫علیـه ورثـۀ وی اقامـۀ دعـوی کنـد و ورثـه قانونـا ً مکلـف بـه جـران خســارۀ‬
‫وارده می باشــد‪.‬‬
‫‪ .8‬مسـؤوالن مدنـی‪ :‬عـالوه بـر شـخص متهـم‪ ،‬نماینـدگان قانونـی یـا ورثـۀ وی‪،‬‬
‫اشـخاصدیگــری نیــز می تواننــد به حیــث مســؤول حق العبــد در دعــوای‬
‫مدنــی ناشــی از جــرم قلمــداد شــوند‪ .‬بنــا ً مدعــی حق العبــد در مــوارد پیش‬
‫بینی شــده در قانــون‪ ،‬علیــه ایــن اشـخاص میتوانـد اقامـۀ دعـوای حق العبـدی را‬
‫کنـد‪ .‬ایـن اشـخاص عبارتنـد از‪:‬‬
‫یـک( ناظـر‪ :‬حسـب احـکام قوانیـن نافـذۀ کشـور‪ ،‬شـخصی کـه بـر اسـاس حکـم‬
‫قانـون یـا به سـبب موافقـت‪ ،‬مکلفیـت نظـارت از صغیـر یـا مجنـون را برعهـده‬
‫داشـته باشـد ‪،‬از عمـل مـرۀ شـخص تحـت نظـارت‪ ،‬مسـؤول پنداشـته می شـود‪.‬‬
‫در چنیـن حالـت مدعـی حق العبـد میتوانـد علیـه نظارت کننـده اقامـۀ دعـوای‬
‫جـران خسـاره کنـد‪ .‬در فقـرۀ ‪ ۲‬مـادۀ ‪ ۷۱۲‬قانـون مدنـی چنیـن تصریـح گردیـده‬
‫اسـت‪« :‬شـخصی کـه بـه حکـم قانـون یـا موافقـه‪ ،‬مکلفیـت نظـارت شـخص را‬
‫داشـته باشـد‪ ،‬از عمـل مـرۀ شـخص تحـت نظـارت خـود‪ ،‬ماننـد صغیـر و مجنـون‬
‫مسـؤول پنداشـته میشـود‪ ».‬از مـن فقـرۀ متذکـره چنیـن اسـتنباط می گـردد کـه‬

‫‪18‬‬
‫مکلفیـت نظـارت از صغیـر یـا مجنـون‪ ،‬به سـبب احـکام قانـون یـا بـر اسـاس‬
‫موافقـه ایجـاد می گـردد‪ .‬شرط حتمـی تحقـق مسـؤولیت نظارت کننـده ایـن اسـت‬
‫کـه وی‪ ،‬حسـب احـکام قانـون یـا به سـبب موافقـه بـه نظـارت از عملکـرد صغیـر‬
‫یـا مجنـون توظیـف و مکلـف گردیـده باشـد‪ .‬هـرگاه ایـن مکلفیـت بـر اسـاس‬
‫قانـون یـا مطابـق موافقـه بـه ذمـۀ وی گذاشـته نشـده باشـد‪ ،‬ولـو عمـالً چنیـن‬
‫وظیفـه را انجـام بدهـد‪ ،‬دعـوای جـران خسـارۀ ناشـی از فعـل مـر صغیـر یـا‬
‫مجنـون علیـه او اقامـه شـده نمی توانـد‪.‬‬
‫دو( کارفرمــا‪ :‬در صورتــی کــه کارگــر تحــت اثــر کارفرمــا‪ ،‬در جریــان کار‬
‫یــا بهســبب آن مرتکــب جرمــی شــود کــه خســارۀ مالــی در قبــال داشــته‬
‫باشــد‪ ،‬مدعــی حق العبــد میتوانـد علیـه کارفرمـا‪ ،‬اقامـۀ دعـوای جـران خسـاره‬
‫کنـد؛ مگـر این کـه کارگـر شـخصا ً تـوان پرداخـت خسـارۀ وارده را داشـته باشـد‪.‬‬
‫در ایـن صـورت کارفرمـا میتوانـد‪ ،‬جـران خسـاره را کـه پرداختـه اسـت‪ ،‬از‬
‫کارگـر مطالبـه کنـد‪ .‬مطابـق فقـرۀ ‪ ۱‬مـادۀ ‪ ۷۱۲‬قانـون مدنـی‪« ،‬استخدامکننده از‬
‫ضرری کـه از طـرف شـخص تحـت اسـتخدام وی به سـبب عمـل غیرمجـاز حیـن‬
‫اجـرای وظیفـه یـا بهسـبب آن واقـع می گـردد‪ ،‬مسـؤول پنداشـته می شـود؛ مگـر‬
‫این کـه قانـون یـا موافقـه طـور دیگـری تصریـح کنـد‪ ».‬بایـد یـادآور شـد کــه در‬
‫میتوانــد جــران خســاره یی را‬ ‫هــردو حالــت فــوق مســؤول از عمــل غیــر‪،‬‬
‫کــه پرداختـه اسـت‪ ،‬از عامـل مطالبـه کنـد‪( .‬قانـون مدنـی‪)131 :‬‬
‫سـه( شرکت هـای بیمـه‪ :‬شرکـت بیمـه در صورتـی که جـران خسـاره را در‬
‫حـاالت مندرج بیمه نامـه برعهـده گرفتـه باشـد‪ ،‬میتوانـد مسـؤول حق العبـد‬
‫قـرار گیـرد‪ .‬به موجـب مـادۀ ‪ ۳۳۳‬اصول نامـۀ تجـارت‪ ،‬مؤسسـۀ بیمـه ضامـن‬
‫جـران خسـاراتی اسـت کـه از اعـال غیــرارادی بیمه شــونده به وجــود آیــد‪.‬‬
‫مــادۀ ‪ 3‬قانــون بیمــه تصریــح می کنــد‪« :‬شرکــت بیمــه خســارۀ وارده را‬

‫‪19‬‬
‫مطابــق بیمه نامــه بــه تناســب خســارۀ وارده جــران می کنــد‪ ».‬بنــا ً هـرگاه‬
‫شرکـت بیمـه‪ ،‬جـران خسـارۀ ناشـی از اعـال جرمـی غیـرارادی ‪.‬‬

‫منابع‬
‫‪ .2‬احرار‪ ،‬محمداحرار‪ ،‬جانشینان متهم و مجنیعلیه‪.2835 :‬‬
‫‪ .1‬دهخدا‪ ،‬علی اکر‪ ،‬فرهنگ دهخدا‪ ،‬نسخۀ انرنتی‪.‬‬
‫‪ .8‬زحیلی‪ ،‬وهبه‪ ،‬الفقه االسالم و ادلته‪ ،‬نسخۀ انرنتی‪ ،‬تقنیه العربیه‪:‬‬
‫‪ora.rro.ram‬‬
‫‪ .4‬غالمــی‪ ،‬دکــر حســین‪ ،‬مبانــی حقــوق و عدالــت جزایــی در افغانســتان‪،‬‬
‫مؤسســۀ جی تی زیــد‪.۲۵۳۳ :‬‬
‫‪ .5‬سـتانکزی‪ ،‬نصراللـه و دیگـران‪ ،‬قامـوس اصطالحـات حقوقـی‪ ،‬دانشـگاه کابـل‪،‬‬
‫کابـل‪:‬‬
‫‪2831.‬‬
‫‪ .1‬نظامی‪ ،‬عبدالقیوم‪ ،‬اصول اجراآت و محاکات جزایی‪ ،‬چ‪ ،2‬مؤلف‪ ،‬کابل‪:‬‬
‫‪.2831‬‬
‫‪ .1‬قانون اساسی افغانستان‪ ،‬جریدۀ رسمی‪ ،‬ش‪ ،323‬وزارت عدلیه‪ ،‬کابل‪.2831 :‬‬
‫‪ .3‬کودجزا‪ ،‬جریدۀ رسمی‪ ،‬ش‪ ،۲۱۵۴‬وزارت عدلیه‪ ،‬کابل‪.۲۵۱۵ :‬‬
‫‪ .3‬قانون اجراآت جزایی‪ ،‬جریدۀ رسمی‪ ،‬ش‪ ،25‬وزارت عدلیه‪ ،‬کابل‪.2838 :‬‬
‫قانــون اجــراآت جزایــی موقــت بــرای محاکــم‪ ،‬جریــدۀ رســمی‪،‬‬ ‫‪.21‬‬
‫ش‪ ،۳۱۴‬وزارت عدلیــه‪ ،‬کابــل‪.۲۵۳۱ :‬‬
‫قانون مدنی‪ ،‬جریدۀ رسمی‪ ،‬ش‪ ،858‬وزارت عدلیه‪ ،‬کابل‪.2855 :‬‬ ‫‪.22‬‬
‫قانون بیمه‪ ،‬جریدۀ رسمی‪ ،‬ش‪ ،82‬وزارت عدلیه‪ ،‬کابل‪.2813 :‬‬ ‫‪.21‬‬
‫‪.28‬‬

‫‪20‬‬

You might also like