Professional Documents
Culture Documents
21 Laws of Being A Good Leader
21 Laws of Being A Good Leader
0
عنوان کتاب 12 :قانون انکارناپذیر رهبری
1
فهرست
-23قانون بازآفرینی و پرورش رهبری دیگر11 ................. ................................ ................................ ................................ :
-26قانون انگیزه بزرگ یا نیروی محرک15 ..................... ................................ ................................ ................................ :
2
مقدمه:
کتاب 12قانون انکارناپذیر رهبری در حقیقت تجارب دکتر جان ماکسول است .وی رهبر و مالک 4شرکت
است و مجموعه تجربیات خود را که طی بیش از 03سال آموزش و مشاوره در زمینه رهبری )(leadership
بدست آورده است ،در قالب این کتاب بیان داشته است.
در سالهای گذشته در ادبیات موضوعی دانش مدیریت ،کتابهای بسیاری در زمینه رهبری نگاشته شده
است و بدون شک این کتاب یکی از بهترین آثار ترجمه شده به زبان فارسی است .در بازار نشر ایران این کتاب
3ترجمه دارد که خالصه پیش رو از ترجمه ای که توسط انتشارات به نشر به چاب رسیدهاست تهیه شده است.
در معرفی این کتاب که پشت جلد آن چاپ شده است میخوانیم:
در این کتاب هیچ نظریهای انتزاعی که کاربرد نداشته باشد ،نمییابید .در عوض
مجموعه ای از اصول تغییرناپذیر در باب رهبری در آن مطرح میشود که از تجارب دنیای
واقعی نویسنده و مردم بسیاری که او دربارة ایشان مینگارد ،ناشی میگردد.
اگر می خواهید در خانه ،محل کار ،عبادتگاه یا هر جایی که رهبری آن به عهدة شماست
موفق باشید باید از 12قانون انکارناپذیر رهبری یا اصول مستدل و صریحی که به زمان
محدود نی ستند ،پیروی کنید .این کتاب سرشار از امید ،هدایت ،تشویق و مراحلی روشن
است.
3
-2قانون گنجایش یا سقف
توان رهبر سطح کارایی او را تعیین میکند.
من معتقدم که هر کسی میتواند موفق شود اما موفقیت شخصی بدون توان رهبری کارایی محدودی
خواهد داشت .تأثیر و نفوذ هر شخص تنها تابعی از آن چیزی است که رهبری به وجود میآورد هر چه توانایی
رهبری بیشتری داشته باشید ،میتوانید به باالتر برسید .توانایی شما در رهبری دیگران است که حد و مرز
موفقیتتان را تعیین میکند .این موضوع رابا هم در نموداری ببینیم .اگر فرض کنیم که توان رهبری شما فقط
2است .سطح کارایی شما اینچنین خواهد شد:
به منظور افزایش سطح کارایی خود چند انتخاب خواهید داشت :میتوانید سخت کار کنید تا خود را وقف
موفقیت و کمال کنید .یعنی آنقدر کار کنید که موفقیت خود را به 21برسانید .امکان اینکه موفق شوید بسیار
است .اگرچه بر اساس قانون بازده نزولی میدانیم که برای رسیدن به دو درجه باال ،یعنی 9و 21انرژی بیشتری
در مقایسه با درجات 2تا 8الزم است .واقعاً باید از جان مایه بگذارید که بتوانید به آن درجه 9و 21برسید.
شانس دیگری هم دارید و آن این است که سخت کار کنید تا سطح رهبری خود را افزایش دهید بعد از مدتی
4
خود را به درجه یک رهبر میرسانید و عاقبت توان شما در رهبری 6خواهد بود .نتیجه به صورت شکل زیر قابل
مشاهده است.
با افزایش توان رهبری خود از یک به شش ،بدون اینکه تالشی برای موفقیت بیشتر بکنید ،میتوانید کارایی
اولیه را تا 011درصد افزایش دهید.
شما همیشه افراد موفق ،مستعد و باهوشی را مییابید که فقط میتوانند تا آن حدی پیش روند که
محدودیتهای توان رهبری ایشان اجازه میدهد .با توجه به قانون گنجایش یا سقف ،آنچه که به کارایی ما
ضریب میدهد افزایش توان رهبری است.
-1قانون نفوذ
میزان حقیقی توانایی رهبری درجة نفوذ رهبر است ،نه بیشتر و نه کمتر.
اگر شما در دیگران نفوذ ندارید ،هرگز نمیتوانید آنها را رهبری کنید .حال ببینیم رهبری چه چیزهایی
نیست؟ مردم درباره رهبری تصورات نادرست زیادی دارند ،وقتی مردم میشنوند فردی دارای عنوانی با ابهّت
است و یا به مقام رهبری منصوب گردیده است ،تصور میکنند که آن فرد یک رهبر است .گاهی اوقات اینطور
است .رهبری حقیقی منصوب کردنی و واگذار کردنی نیست .بلکه فقط از راه نفوذ حاصل میشود و این نفوذ
نمیتواند تجویزی و اجباری باشد بلکه اکتسابی است.
5
تنها چیزی که یک عنوان میتواند به همراه بیاورد ادکی زمان است که در آن فاصله میتوانید میزان
نفوذتان را در دیگران افزایش یا کاهش دهید.
-2افسانه مدیریت:
تصوری غلط و رایج و گسترده در مورد رهبری و مدیریت ،آن است که هر دو یکی فرض میشوند .تا همین
چند سال قبل کتابهایی که ادعا میشد در مورد رهبری نوشته شدهاند در حقیقت اغلب موضوعشان مدیریت
بود .مهمترین اختالف بین رهبری و مدیریت آن است که اولی درمورد تأثیر در مردم برای پیروی است و حال
آنکه تأکید مدیریت بر حفظ مراحل و سیستمها است.
اغلب مردم تصور میکنند که تمام فروشندگان و بازرگانان رهبرند .اما همیشه اینطور نیست .ممکن است
که مردم محصوالت آنان را بخرند اما از آنان پیروی نمیکنند و در نهایت او قادر است مردم را برای مدت
کوتاهی به استفاده از کاالیی ترغیب کند اما در درازمدت نفوذ او بر آنها باقی نمیماند.
-0افسانه دانش:
به قول سر فرانسیس بیکن :دانایی توانایی است .بیشتر مردمی که فکر میکنند قدرت اساس رهبری است
طبعاً گمان میکنند که آنهاییکه دانش و هوش دارند رهبرند ولی این به خودی خود صحّت ندارد.
-4افسانه پیشگامان:
تصور غلط دیگری وجود دارد که هر کس که در رأس یک جمعین قرار میگیرد رهبر است اما اول بودن،
همیشه به معنای رهبر بودن نیست .برای مثال :سر ادموند هیالری اولین فردی بود که به قله اورست رسید اما
این مسئله هیالری را رهبر نمیسازد او حتی رهبر آن تیم کوهنوردی نیز نبود.
-5افسانه مقام:
همانطوری که قبالً ذکر شد بزرگترین تصور غلطی که مردم از رهبری دارند آن است که فکر میکنند که
اساس رهبری از مقام است .استانلی هافی میگوید" :این مقام نیست که رهبر را میسازد رهبر است که مقام را
میسازد".
تنها عامل مؤثر برای نفوذ بر دیگران آن است که نظر آنان را به مشارکت و همکاری جلب کنید.
6
-3قانون فرآیند یا پیشرفت تدریجی و مداوم
رهبری با گذشت روزها و در طی زمان شکل میگیرد نه در یک روز
رهبری مانند سرمایهگذاری است و بهره مرکب به آن تعلق میگیرد .رهبر شدن تا حد زیادی مانند سرمایه
گذاری موفقیت آمیز در بازار سهام است .اگر امید شما به این است که یک روزه ثروتمند شوید ،احتمال موفقیت
برایتان وجود ندارد .رمز موفقیت ما در دستور کار روزانه ماست .اگر شما به طور مداوم برای پرورش توانایی
رهبری خود سرمایه گذاری کنید و بگذارید که دارایی شما که همان رهبری است با بهره مرکب افزایش یابد،
نتیجه حتمی آن رشد در طول زمان است .اگرچه این مسئله که بعضی از مردم استعدادهای خدادادی رهبری
بیشتری دارند ،توانایی رهبری در حقیقت مجموعه ای از مهارت هاست که تقریباً همه آنها آموختنی و رشد
یافتنی است اما این کار یک شبه صورت نمیگیرد .وارن بنیس و برت نانوس دو متخصص رهبری دریافتند که
بین رهبری و رشد رابطه ای وجود دارد" :چیزی که باعث تمایز بین رهبران و پیروان آنهاست میزان توانایی آنها
در بروز دادن و رشد مهارتهایشان است".
یک ضرب المثل قدیمی میگوید" :قهرمانان در میدان مسابقه قهرمان نمیشوند بلکه در آنجا فقط این
عنوان را کسب میکنند .این حقیقت دارد .اگر بخواهید ببینید کجا شخصی به قهرمانی میرسد به زندگی
روزمره او نگاه کنید.
اگر میخواهید که رهبر شوید بدانید که میتوانید .همه استعداد رهبر شدن دارند اما یک شبه نمیتوان به
آن رسید .پشتکار میخواهد و مسلماً نباید قانون فرآیند و پیشرفت تدریجی را نادیده بگیرید .مهارت رهبری در
یک روز شکل نمیگیرد .یک عمر زمان میطلبد.
7
-4قانون هدایت:
هر کسی میتواند سکاندار کشتی باشد اما برای تعیین مسیر حرکت کشتی رهبر الزم است.
هدایتگران قبل از شروع حرکت ،تمام جوانب مسیر را در نظر میگیرند .جک ولش رییس جنرال الکتریک
میگوید" :یک رهبر خوب باید مسیر حرکت را کنترل کند قبل از اینکه تحت کنترل مسیر حرکت درآید" .یک
رهبر کسی است که بیش از دیگران میبیند ،فراتر از آنچه را که دیگران میبینند ،میبیند و قبل از دیگران
میبیند.
هدایتگران براساس تجارب گذشته خود تصمیم میگیرند .اگر شما از خطاهای خود عبرت نگیرید ،خطای
خود را تکرار خواهید کرد ،هر چقدر هم که در گذشته آموخته باشید یا تجربه اندوخته باشید ،این تجارب کافی
نیست .رهبران از افراد تیم خود نظرخواهی میکنند .آنها با افراد سازمان خود صحبت میکنند تا از آنچه در
سطوح پایین میگذرد باخبر باشند و با رهبران بیرون از سازمان اوقاتی را میگذرانند چون از آنها درس
می آموزند .مدیر و رهبر خوب همیشه پیش از قبول کردن مسئولیتی که ممکن است برای خود و دیگران
عواقبی را در برداشته باشد ،حساب همه چیز را میکند .گاهی اوقات بسیار مشکل است که بین خوشبینی و
واقع بینی ،درک شهودی و برنامه ریزی ،اعتماد به نفس و واقعیت تعادل ایجاد کرد اما الزمه آنکه یک رهبر
هدایتگر اثربخش باشد آن است که این تعادل را برقرار سازد.
8
موانع اصلی یک برنامه ریزی موفق ترس از تغییر ،غفلت و ناآگاهی ،عدم اطمینان از آینده ،عدم قدرت
تحلیل هستند .راه حل :اطالع رسانی دقیق از برنامه و مسیر آینده و پاسخ دادن به سؤاالت احتمالی اعضای تیم
رهبری و پیروان از قبل
رمز قانون هدایت چیست؟ رمز قانون هدایت آمادگی است .وقتی به خوبی آماده شوید ،میتوانید اعتماد به
نفس و اطمینان را به مردم منتقل کنید .عدم آمادگی اثر معکوس دارد.
مارگارت تاچر" :قدرتمند بودن ،در ادعای قدرت نیست ،بلکه در این است که قدرتمند باشید .مثل اینکه من
یک خانم باشم دیگر نیازی به ادعای آن نیست".
در چشم مردم رهبر را میبینید :زمانی که قانون ای .اف .هاتون را فراگرفتید ،دقیقاً در هر موقعیتی
می توانید تعیین کنید که چه کسی رهبر واقعی است .برای مثال به جلسه گروهی از افرادی که هرگز قبالً آنها را
مالقات نکرده اید بروید و آنها را پنج دقیقه تماشا کنید .شما رهبر را خواهید شناخت .وقتی که کسی سؤال
میکند ،مردم به چه کسی نگاه میکنند؟ منتظر هستند تا چه کسی صحبت کند؟ همان شخصی که همه به او
نگاه میکنند ،رهبر است .امتحان کنید.
به کسی که ادعا دارد رهبر است ،توجه نکنید ،در عوض نگاه کنید و ببینید که عکس العمل مردم اطراف او
نسبت به او چیست؟ گواه رهبری فرد در پیروان اوست.
فقط به نفوذ خودشان برای انجام کارها نیاز دارند به نفوذ رهبران واقعی نیاز دارند تا کارها انجام شود.
بر همه نفوذ دارند. فقط بر آن عده از رهبران نفوذ دارند که بر حسب
پست و مقام رهبرند.
9
اگر در یک مقام جدید شروع به کار کردید و رهبر نبودید ،ناراحت نشوید ،محک و معیار اینکه شما رهبر
هستید یا نه ،نقطه شروع کارتان نیست .بلکه وقتی است که کار را تمام میکنید .با گذشت زمان ،فرد در هفت
حوزه باید ویژگی هایی را از خود بروز دهد تا او را به عنوان رهبر بپذیرند:
-1ارتباط :او چه کسانی را میشناسد و با چه افرادی ارتباط دارد( .شما در صورتی رهبر هستید که پیروانی
داشته باشید و به این منظور باید روابط خود را توسعه دهید .هر چه روابط شما عمیق تر باشد ،توانایی شما برای
رهبری بیشتر خواهد بود)
-0دانش :اطالعات او در باره چه چیز و به چه میزانی است؟ (اطالعات برای یک رهبر نقش حیاتی دارد .به عنوان
یک رهبر باید ،واقعیت ها و عوامل موجود را درک کنید و با تصور آینده نیازها را پیش بینی کنید)
-4بینش و بصیرت :درک و بینش شهودی او چگونه است؟ (به قانون شمّ رهبری مراجعه کنید)
-5تجربه :جاهایی که فرد سابقه همکاری دارد .هرچه در گذشته با مسائل بیشتری روبه رو شده باشید شانس
بیشتری برای رهبری خواهید داشت.
-7توانایی :آنچه که او میتواند انجام دهد.مردم به دلیل قابلیت های شما به حرف شما گوش میدهند و آن را
قبول میکنند .به محض اینکه دیگر به قابلیتهای شما معتقد نباشند به شما گوش نخواهند داد.
10
-6قانون پایه استوار اعتماد:
پایه و اساس رهبری اعتماد است.
-2گاهی اشتباه در شیوه تصمیمگیری است نه در تصمیمات (میبایست در فرآیند اخذ تصمیمات دیگران
را مشارکت دهیم تا تنها نمانیم)
-1مطرح کردن بینش خود برای دیگران
-3پاسخ دادن به سؤاالت دیگران
-4راهنمایی و هدایت برای انجام مسائل
-0فرصت دادن به رهبران زیر مجموعه تا با گروههای خود کار کنند و در زمان مناسب در مورد تصمیم
جدید در دل آنها نفوذ کنند.
-6اعالم همه تصمیمات جدید در زمان مناسب و جلب حمایت دیگران
به محض اینکه در مییابید اشتباه کرده اید در یک جمع عمومی از افراد عذرخواهی و از آنها طلب بخشش
کنید .زمانی اشتباه میکنید افراد شما میفهمند ،مسئله اصلی این است که آیا عذرخواهی میکنید یا خیر؟ اگر
این کار را بکنید میتوانید به سرعت دوباره اعتماد آنها را جلب کنید.
وقتی نوبت به رهبری میرسد ،نمیتوانید میانبر بزنید ،حتی اگر مدت مدیدی باشد که افراد خود را رهبری
میکنید .به این معنی که در فرآیند تصمیمگیری میبایست رهبران زیرمجموعه را که صاحب نفوذ هستند در
نظر بگیرید.
سابقه موفقیتها و شکست های یک رهبر در اعتبار رهبر بسیار مؤثر است .هر موفقیت و شکست تا حدی
شبیه به آن است که به سکه هایی که در جیب دارید اضافه کنید یا از آنها خرج کنید .هر بار که به عنوان رهبر
تصمیم خوبی میگیرید ،سکهای به پولهای خرد جیبتان افزوده میشود و هر بار که تصمیم ضعیف یا بدی
میگیرید ،مجبور می شوید که بابت جبران اشتباه خود ،مقداری از پول خرد خود را خرج مردم کنید .بنابراین
روزی می رسد که با آخرین تصمیم بد خود در میابید که دیگر پول خردی ندارید که بتوانید تصمیم بد خود را
جبران کنید و اهمیتی هم ندارد که این اشتباه بزرگ باشد یا کوچک ،وقتی دیگر اعتبار (پولی برای شما باقی
نمانده است) دیگر رهبر نخواهید بود.
برای ایجاد اعتماد ،یک رهبر باید خصوصیات زیر را از خود نشان دهد :لیاقت ،ارتباط و شخصیت .مدیرعامل
و رییس پپسی کوال اذعان میدارد که مردم اشتباهات صادقانه را تحمل میکنند اما اگر اعتماد آنها را خدشه دار
11
کنید ،مشکل خواهید توانست که دوباره رضایت آنها را جلب کنید .این یکی از دالیلی است که برای اینکه
اعتماد مردم را یکی از گرانبهاترین داراییهای خود در نظر بگیرد .امکان دارد که بتوانید رییس خود را گول
بزنید ،اما هرگز نخواهید توانست که همکاران و زیردستان خود را گول بزنید.
تیمسار نورمن شوارتسکوف به اهمیت شخصیت اشاره دارد" :رهبری ترکیب نیرومندی از تدبیر و شخصیت
است .اما اگر قرار باشد که یکی از آن دو را کنار بگذارید ،تدبیر را حذف کنید ".این شخصیت است که اعتماد را
ممکن میسازد .و این اعتماد است که رهبری را میسر میسازد و در یک کالم این قانون پایه استوار است.
.2احترام پیوسته و عمل کردن به تمامی ارزشهایی که در مورد آنها صحبت میکنید
.1قول ندادن ،به کاری که هرگز به آن عمل نمیکنید.
.3همیشه بیشتر از حد معمول در کارها پیش روید تا درستی یا صداقت و استحکام شخصیت خویش را
تجسم بخشد.
12
-7قانون احترام
طبعاً مردم از رهبرانی پیروی میکنند که از خودشان قویتر هستند.
مردم به طور اتفاقی از دیگران پیروی نمیکنند .آنها معموالً از کسی پیروی میکنند که رهبری او برایشان
قابل احترام است .اگر مقیاس رهبری از 2تا 21باشد و 21باالترین و قویترین نمره برای رهبری باشد .شخصی
که نمره او 8میباشد هرگز به دنبال کسی که نمره او در رهبری 6است نخواهد رفت .بلکه از کسی متابعت
خواهد نمود که نمره او در رهبری 9یا 21است.
چه زمانی رهبر قوی از رهبر ضعیف تبعیت میکند؟
الف -به دلیل احترام به مقام آن شخص یا موفقیتهای گذشته آن شخص
ب -به دلیل رعایت سلسله مراتب
هرچقدر یک فرد دارای توانایی رهبری بیشتری باشد ،سریعتر رهبری و یا عدم رهبری را در دیگران خواهد
شناخت.
رهبر باید بداند که می داند و باید قادر باشد که این مسئله را به طور همه جانبهای برای آنها که در اطراف او
هستند روشن کند که او میداند( .کالرنس بی .راندال)
بزرگترین امتحان برای صحّت اندازهگیری احترام ،هنگامی انجام میشود که یک رهبر تغییر اساسی در
سازمان به وجود میآورد .پس از آن معلوم میشود که آیا او از احترام یک رهبر برخوردار است یا خیر و مالک
آن این است که آیا دیگران از او تبعیّت میکنند یا خیر.
از میان تمام قوانین رهبری ،درک قانون شهود ،شاید از همه سختتر است .چرا؟ زیرا درک آن به چیزی
بیش از حقایق و واقعیاتِ صرف بستگی دارد .قانون شهود بر درک واقعیات به اضافه شمّ و عوامل نامحسوس
دیگری استوار است و واقعیت این است که شمّ رهبری ،غالباً عاملی است که بزرگترین رهبران را از رهبران صرفاً
خوب جدا می سازد .یک رهبر باید ،هر موقعیتی را پیش بینی کند و به طور غریزی و براساس شمّ خود بازی
مناسب با آن موقعیت را طراحی کند.
در بعضی افراد به طور خدادادی شمّ رهبری قوی است ،بقیه افراد باید سخت کار کنند تا شمّ رهبری خود
را پرورش دهند اما به هر حال رهبری خوب را باید حاصل ترکیبی از توانایی فطری و مهارتهای آموخته شده،
13
تلقّی کرد .این شمّ رهبری آگاهانه باعث می شود که امور رهبری ناگهان پیشرفت کند .بهترین توصیف برای این
سوگیری و جهتگیری عبارت است از توانایی سر و کار داشتن با عوامل نامحسوس ،فهم آنها و کار با آنها برای
رسیدن به اهداف رهبری.
.2رهبران موفقیتهای خود را پیشبینی میکنند.
.1رهبران مسیر و انحرافات را پیشبینی میکنند.
.0رهبران مانع خود را پیش بینی میکنند.
.4رهبران قادرند فکر افراد را بخوانند .رییس جمهور لیندن جانسون زمانی اظهار داشته که وقتی وارد
اتاقی میشوید اگر نتوانید بگویید چه کسی طرفدار شماست و چه کسی مخالف شماست به دنیای
سیاست تعلق ندارید .این جمله در مورد رهبری نیز مصداق دارد.
.0رهبران سعی میکنند خود را بشناسند .کسی که نمیتواند کامالً با خود روراست باشد ،هرگز نخواهد
توانست که کارهای بزرگ انجام دهد.
.6آنچه شما میبینید بستگی به این دارد که شما چه کسی هستید.
دو نفر که دورههای مشابه رهبری و مدیریت را دیده اند و همان منابع را در اختیار دارند ،عملکرد یکسانی
ندارند .آنکه عملکرد بیشتری دارد ،ضرورتاً باهوش تر نیست ،او شمّ رهبری قویتری دارد.
مثال :یک تاجر و یک توریست به یک جنگل نگاه میکنند ،اولی ،فرصتهای سرمایهگذاری در جنگل را
میبیند و دومی ،فقط از زیبایی جنگل و صدای پرندگان لذت میبرد .آنچه آنها میبینند بستگی به این دارد که
چه کسی هستند.
هر کسی ق ادر است شمّ رهبری را تا درجه ای در خود پرورش دهد .اما نقطه شروع همه ما یکی نیست:
-2آنهاییکه به طور طبیعی و فطری شمّ رهبری دارند( .بعضی از مردم با استعدادی خارق العاده در رهبری به
دنیا میآیند آنها به طور فطری و ذاتی مردم را درک میکنند و میدانند که چطور آنها را از نقطه الف به ب
حرکت دهند.
-1آنهاییکه شمّ رهبری خود را پرورش میدهند و بصیرت را کسب میکنند .توانایی اندیشیدن همچون یک
رهبر همان شمّ آگاهانه است .حتّی اگر شخص هیچ شمّ رهبری خدادادی نداشته باشد ،بازهم میتواند رهبری
عالی شود.
-0آنهاییکه اصالً شمّ رهبری ندارند .این دسته از افراد همیشه نقش پیرو را خواهند داشت.
14
رهبری در حقیقت بیش از آنکه علم باشد ،هنر است .اصول رهبری ثابت است اما کاربرد آنها ،برای هر رهبر
و هر موقعیت تغییر میکند .به همین دلیل است که شمّ رهبری الزم میآید .بدون آن شما نمیتوانید همه
جوانب را ببینید و این بدترین چیزی است که ممکن است برای یک رهبر اتفاق بیفتد.
-9قانون جذب
افرادی که شما جذب میکنید به اینکه شما چه کسی هستید بستگی دارد.
امکان دارد که جواب این سؤال برای شما تعجب آور باشد ،چه باور کنید و چه باور نکنید ،آنهایی که شما
استخدام میکنید توسط خواست شما تعیین نمیشود بلکه آنچه آنها را تعیین میکند این است که شما خود
چه کسی باشید .بیشتر مواقع شما افرادی را به طرف خود جلب میکنید که خصوصیاتی مشابه خصوصیات شما
دارند .این همان قانون جذب است .خصوصیاتی که شما دارید در افرادی که جذب شما میشوند نیز وجود
خواهد داشت .اگر فکر میکنید که پیروان شما منفی فکر میکنند اول بهتر است نگرش خود را مورد بررسی
قرار دهید
نگرش :تا به حال به ندرت افراد مثبت گرا و منفی گرایی را دیدهام که جذب یکدیگر شده باشند.
نسل :معموالً همه راغب ترند که افراد گروه سنّی خود را جذب کنند.
زمینه و سوابق زندگی :مثل تحصیالت ،ورزشکار بودن ،در یک خانواده فرهنگی بودن ،شهری و روستایی بودن
یا مشابه آن ،افرادی از همین دستهها جذب شما میشوند.
ارزشها :قانون جذب بسیار قوی است .هر نوع شخصیتی که داشته باشید ،به احتمال زیاد همان نوع شخصیت
را در مردمی که از شما تبعیت میکنند خواهید یافت.
تونایی رهبری :در نهایت مردمی را که شما جذب میکنید دارای توانایی رهبری میباشند که مشابه توانایی
رهبری شماست.
هر چه رهبر بهتری باشید ،رهبران بهتری را جذب خواهید کرد ،به یاد داشته باشید که میزان شایستگی
و توانایی استخدام شوندگان ،در نهایت به جریان استخدام ،بخش منابع انسانی و یا حتی آنچه که شما به عنوان
معیارهای شایستگی گروه متقاضیان حوزه خود در نظر دارید بستگی ندارد ،بستگی به شما دارد.
خصوصیاتی که شما دارید در افرادی که جذب شما میشوند نیز وجود خواهد داشت .این همان قانون
جذب است .اگر فکر میکنید که مردمی را که جذب میکنید میتوانند بهتر باشند ،وقت آن است که خودتان را
بهبود بخشید.
15
-21قانون ارتباط:
قبل از اینکه رهبران از پیروان خود همکاری بخواهند بر قلب آنها نفوذ میکنند.
رهبران کارآمد می دانند که قبل از اینکه از مردم همکاری بخواهیم ،باید در قلب آنها نفوذ کنیم .این قانون
ارتباط است .همه آنهایی که ارتباط برقرار میکنند این حقیقت را تشخیص میدهند و تقریباً به طور ذاتی و
فطری بر اساس این حقیقت عمل میکنند .هرگز قادر نخواهید بود که مردم را به عمل وادارید مگر اینکه ابتدا
احساسات ایشان را تحریک کنید .قلب از درجه اهمیت بیشتری نسبت به فکر برخوردار است.
ایجاد پیوند با مردم تنها مستلزم این نیست که یک رهبر با گروههای مردم ارتباط برقرار کند ،بلکه مستلزم
آن است که رهبر در میان خود مردم و در قلب آنان باشد .هرچه ارتباط و اتصال بین افراد قویتر باشد ،احتمال
بیشتری وجود دارد که پیرو بخواهد به رهبر کمک کند.
مردم اهمیت نمیدهند که شما چقدر میدانید مگر آنکه بدانند که چقدر به آنها اهمیت میدهید .در
صورتی میتوانید اعتبار خود را در میان مردم باال ببرید که به آنها ملحق شوید و نشان دهید که واقعاً
میخواهید به آنها کمک کنید.
رمز ارتباط با مردم تشخیص این مسئله است که حتی در رابطه با یک گروه باید به صورت فردی ارتباط
برقرار کنید .در جمع چندین هزار نفری ،یک رهبر سعی نمیکند که با هزاران فرد حرف بزند ،او با "فرد" حرف
میزند.
برخی از رهبران در اجرای قانون ارتباط دشواریهایی دارند زیرا به اعتقاد آنان ایجاد ارتباط مسئولیت پیروان
است .این مسئله به ویژه در مورد رهبرانی که به این مقام منصوب شدهاند صدق میکند .اما رهبران موفقی که
از قانون ارتباط پیروی میکنند همیشه گام اول را در ایجاد ارتباط برمیدارند و سپس تالش در ساختن
ارتباطات دوستانه میکنند.
اگر زندگی فرماندهان بزرگ نظامی را مطالعه کرده باشید ،احتماالً متوجه شدهاید که بهترین آنها از قانون
ارتباط پیروی کرده اند .برای مثال گفته شده است که ناپلئون عادت داشت که تمام افسرانش را از روی اسم
شناخته و محل زندگی آنها و این را که در کدام جنگ با او بودهاند به خاطر بسپارد.
16
مشهور است که رابرت ای .لی در شب قبل از هر حملهای سربازانش را در اردوگاههای جنگیشان مالقات
میکرد .او غالباً در روز جنگ به رزمگاه می رفت تا از نزدیک با سربازانش در ارتباط باشد و این در حالی بود که
شب قبل از آن حتی برای دقیقهای چشم بر هم نگذاشته بود.
میگویند :نورمن شوارتسکوف همیشه سعی داشت که راههایی برای ارتباط با سربازانش پیدا کند در روز
کریسمس سال 2991و در دوران جنگ خلیج فارس (جنگ بین آمریکا و عراق) او تقریباً تمام روز خود را در
بین مردان و زنانی که از خانه و کاشانه و خانوادههایشان به دور بودند ،گذرانید.
بازده عمل یک رهبر را در ارتباط با پیروانش میتوانید در عملکرد آن سازمان ببینید .یک ضرب المثل
قدیمی می گوید برای هدایت خودت از فکرت و برای هدایت دیگران از قلبت استفاده کن و این است اصل قانون
ارتباط .همیشه قبل از کمک خواستن از دیگران در قلبشان نفوذ کنید.
اگر نزدیکان یک رهبر قوی باشند ،رهبر خواهد توانست که تأثیر بیشتری بر آنها داشته باشد و اگر آنها
ضعیف باشد ،رهبر نخواهد توانست که تأثیری بر آنها داشته باشد .این قانون حلقه و محیط درونی است .هنگامی
که رشد یک مجموعه متوقف شده است و مدتها در یک سطح مانده و کارکنان توانایی رهبری ندارند ،تنها راه،
جابجا کردن رهبران ضعیف با رهبران قوی است.
مرحله اول :تقسیم بندی کارکنان از لحاظ مهارت رهبری به سه دسته باال ،متوسط و پایین.
مرحله سوم :جابجا کردن دسته دو با رهبران بهتر به محض یافته شدن رهبر بهتر.
هر سازمانی دارای یک حلقه و محیط داخلی است .با نگاهی به سازمان موجود در هر شغل و حرفهای
خواهید دید که قانون حلقه و محیط داخلی کامالً هویدا است .اگر شما تنها باشید ،که دیگر کسی را رهبری
نمیکنید ،رهبری میکنید؟
17
رهبر ،بزرگی و عظمت خود را در گروه به دست میآورد و کمک میکند تا اعضایش این عظمت را در
خودشان بیابند .اگر هر رهبر کارآمدی را در نظر بگیرید درخواهید یافت که او کسی است که او دور خود یک
حلقه و محیط درونی قوی تشکیل داده است.
سؤال :یک رهبر وقت خود را در کجای سازمان باید صرف کند؟
پاسخ :باید پنج گروه از افراد را وارد حلقه محیط درونی خود کنید که همه آنها میتوانند ارزش بسیار
زیادی به شما و سازمان شما بیفزیند:
گروه اول :ارزش بالقوه :آنها که خودشان ترقّی میکنند و در صدد بهبود وضع حال خود هستند.
گروه دوم :ارزش مثبت :آنها که روحیه افراد سازمان را باال میبرند.
گروه سوم :ارزش شخصی :آنهایی که باعث پیشرفت و باال رفتن رهبر میشوند( .در اوج قرار داشتن ،تنهایی
است پس بهتر است که کسی را همراه داشته باشید)
گروه چهارم :ارزش تربیت کردن دیگران :آنها که باعث پیشرفت و باال بردن دیگران میشوند.
گروه پنجم :ارزش ثابت شده :آنها که باعث ترقی مردم میشوند که آنها نیز به نوبه خود باعث پیشرفت
دیگران هستند (به قانون رشد انفجاری توجه شود)
در کتاب "توانایی درونی خود را برای رهبری پرورش دهید" من درباره اینکه چطور زندگی خود را در چهل
سالگی مرور کرده ام ،نوشته ام .همیشه این آرزو را داشتم که هر چه بیشتر به سطوح باالتر راه یابم واثر باشکوهتر
و بیشتری داشته باشم .اما دریافتم که تمام وقت خود را در این راه تا آنجا که میتوانستهام مصروف داشتهام و
دیگر نمیتوانم بیش از گذشته وقت و انرژی صرف کنم یا نمیتوانم سختتر و باهوشتر از گذشته کار کنم به
این نتیجه رسیدم که باید یاد بگیرم برای پیشبرد کارها همکاری دیگران را جلب کنم .در آن روز بود که واقعاً
قانون حلقه درونی را درک کردم .از آن زمان به طور مداوم مشغول بهسازی و توسعه این حلقه درونی هستم.
بهترین افرادی را که پیدا میکنم استخدام میکنم ،آنها را تا آنجا که بتوانم پرورش میدهم و بعد تا جاییکه
بتوانم و ممکن باشد کارها را به آنها واگذار میکنم( .آنطور که جان ماکسول در کتاب خود میگوید ،او تا زمان
نوشتن این کتاب ،برای پرورش حلقه درونی خود 21 ،سال زمان گذاشته است).
لی ایاکوکا (یکی از مدیران سابق شرکتهای اتومبیلسازی فورد و کرایسلر) میگوید :موفقیت از آنچه تو
میدانی به دست نمیآید بلکه از آنهاییکه تو میشناسی به دست میآید و اینکه چطور تو در برابر هر یک از آنها
خود را مطرح میسازید.
18
میبینید ،من میدانم که هنوز تواناییهای بالقوهای دارم که به فعل در نیامدهاند و هنوز به آنها نرسیدهام و
اگر میخواهم که روزی به آنها برسم باید اطرافم را بهترین مردم ممکن احاطه کنند .این تنها راه ممکن است و
این همان قانون حلقه درونی است.
یک اعتقاد غلط در رهبری را میتوان در جمالت هنری فورد دوم ،از مالکین شرکت فورد دید :او خطاب به
لی ایاکوکا که یکی از مدیران شرکت فورد بود میگوید" :اگر شخصی برای تو کار میکند هرگز اجازه نده تا در
کار با تو بیش از حد احساس آرامش کند! و به او اجازه نده تا با تو صمیمی شود و نگذار در حالتی قرار گیرد که
خود ر ا در شرکت ماندنی احساس کند .همیشه خالف آنچه او انتظار دارد رفتار کن .همیشه افراد خود را نگران و
گیج نگه دار".
اگر شما میخواهید که به عنوان یک رهبر موفق باشید ،باید بتوانید قدرتبخش باشید .تئودور روزولت
دریافت که" :بهترین مدیر کسی است که قادر است افرادی خوب را برای کارهایی که میخواهد انجام شود
انتخاب کند و آنقدر خوددار باشد تا از مداخله درکارهایی که آنها انجام میدهند ،پرهیز کند".
چند تن از تجزیه و تحلیل کنندگان رهبری از قبیل لین مک فارلند ،الری سن و جان چایلدرس میگویند:
"در الگوی تف ویض قدرت رهبری به عکس الگوی قدرت متمرکز که معموالً در رهبران منصوب شده میبینیم ،به
تمام افراد نقشهای رهبری داده میشود تا حداکثر توانایی بالقوه خود را به فعل درآورند" .فقط آن عده از
افرادی که به آنها قدرت تفویض میشود میتوانند تواناییهای بالقوه خویش را به فعل درآورند .میزان توانایی
موفقیت افراد توسط توانایی تفویض قدرت رهبران آنها تعیین میشود.
الف -تمایل به داشتن امنیت شغلی .دشمن درجه یک تفویضِ قدرت ،میل داشتن به امنیت شغلی است.
یک رهبر ضعیف نگران این مسئله است که اگر به زیردستان خود کمک کند و به آنها قدرت بخشد مورد
چشم پوشی آنها قرار خواهد گرفت و وجود او غیرضروری به نظر خواهد آمد .اگر قادرید که پیوسته به دیگران
قدرت بخشید و به پیشرفت آنها کمک کنید تا قادر باشند کار خود را تحویل بگیرند و اداره کنند آنقدر برای
سازمان باارزش خواهید بود که برای سازمان ضروری میشوید .این یکی از معماهای قانون تفویض قدرت است.
19
ب -مقاومت در برابر تغییر :این طبیعت بشر است که هر چه پیرتر میشود در برابر تغییر بیشتر مقاومت
می کند ،مخصوصاً در برابر تغییر برای بهتر شدن .تفویض قدرت طبعاً تغییر مداومی به همراه دارد.
ج -فقدان حس خودارزشمندی :بسیاری از افراد ارزش شخصی و اعتبار خود را از کار یا مقام خود به دست
می آورند .اگر هر یک از این دو یعنی کار یا مقام آنها مورد تهدید قرار گیرد حس خودارزشمندی آنها مورد
تهدید قرار میگیرد.
مارک تواین زمانی اظهار میداشت که "کارهای بزرگ هنگامی حادث میشوند که برای ما اهمیت نداشته
باشد که چه کسی با آن کارها به شهرت میرسد ".یک دفعه ،نامزد معاونت ریاست جمهوری آدمیرال جیمز بی.
استاکدل اظهار میداشت که " رهبری باید براساس نیّت پاک و خوب باشد ،یعنی تعهد آشکار و از صمیم قلب در
کمک به پیروان" .خصوصیاتی که باید در رهبران جستجو کنیم آن است که باید ،خوش قلب و آنچنان سودمند
باشند که در عمل نیازی به حفظ مقام و موقعیت شغلی خود نداشته باشند .اما چنین رهبرانی هیچ گاه موقعیت
شغلی خویش را از دست نخواهند داد و اطرافشان نیز از پیروانشان خالی نخواهد شد.
عجیب اینجاست که رهبران بزرگ با دادن قدرت به دیگران خود قدرت را به دست میگیرند .حقیقت این
است که تفویض قدرت تأثیر نیرومندی بر جای میگذارد و این تأثیر نه فقط شخصی را که در حال پیشرفت
است را در بر میگیرد بلکه خود شخصی را که تعلیم دهنده است را نیز متأثر میکند .بزرگ کردن مردم باعث
بزرگ شدن شما میشود .این تأثیر قانون تفویض قدرت است.
چه عواملی سبب میشود که افراد رهبر شوند و سهم هر کدام چقدر است؟
مفهوم قانون بازآفرینی :از هر پنج تن رهبری که مالقات کنید ،بیش از چهار نفرشان تحت تأثیر رهبرانی
هستند که آنها را تعلیم میدهند و این نیست جز آنکه به قانون بازآفرینی و پرورش رهبری دیگر عمل میشود.
20
فقط یک رهبر است که میتواند رهبر دیگری پرورش دهد .اما صرف اینکه یک شخص یک رهبر است ،ضرورتاً
به این مفهوم نیست که میتواند باعث پرورش رهبران دیگر باشد.
الف -گاهی ارزش فوق العاده پرورش رهبران را نمیدانند ( .به قانون رشد انفجاری توجه شود).
ب -توجه و کمک بیش از حد به زیردستان که کاری برای آنها باقی نمیماند تا در آن زمینه به عنوان رهبر
پرورش یابند.
چه اتفاقی خواهد افتاد اگر به جای اینکه یک رهبر سعی کند تا دیگران را باال ببرد ،آنها را پایین بکشد؟
برای اینکه دیگران را پایین نگه داریم ،خود ما و سازمان ما باید با آنها پایین برویم.
قدم اول :اگر شما نیز میخواهید رهبر شوید ،باید همان کاری را انجام دهید که من انجام دادم .اوقات خود
را با بهترین رهبرانی که قادرید پیدا کنید صرف کنید .اگر در مرحله شروع هستید امکان دارد که بیشتر تمایل
داشته باشید تا وقت خود را با مردمی بگذرانید که هم رشته شما هستند .به طوریکه بتوانید در مورد اساس
حرفه خود مهارت یابید .اما آن زمان که اساس حرفه خود را آموختید ،رهبری را از افرادی در حرفهها و
تخصصهای دیگر بیاموزید.
من از تجّار و روحانیون ،سیاستمداران ،فرماندهان نظامی ،ورزشکاران و پیشقدمان و افرادی در هر رشته
دیگری که فکرش را بکنید چیزهایی آموختهام .اینکه حرفه و تخصص چیست اهمیتی ندارد ،اصول رهبری در
همه موارد یکی است .اصول رهبری در همه جا کاربرد دارد و تفاوتی نمیکند که در چه رشته و حرفهای باشید.
قدم دوم :تنها راهی که میتوانید رهبران دیگری را پرورش دهید این است که سعی کنید ،خود رهبر
بهتری باشید.
21
رهبران قوی چگونه هستند؟
الف -رهبران قوی ،آینده نگرند و تنها امروز را نمیبینند .یعنی تمام جوانب را در نظر دارند .یک معلم
خوب ،رهبری پیشرفت و پرورش رهبران را یکی از بزرگترین اولویتهای خود در زندگی میداند او میداند که
ظرفیت و توانایی سازمان بستگی به رشد رهبری آن دارد .هر چه تعداد رهبران یک سازمان بیشتر باشد شانس
موفقیت آن سازمان بیشتر خواهد بود.
ب -رهبران قوی ،رهبران بالقوه را جذب میکنند .رهبران در یک جا نیستند .باید هر کدام را در جایی
بیابید .این مسئله حقیقت دارد اما بر طبق قانون جذب توانایی و خصوصیات رهبری خود را توسعه و پرورش
دهید قادر خواهید بود که افراد دارای استعداد رهبری را جذب کنید و اگر این کار را انجام دهید و احترام آنها را
به دست آورید این فرصت را خواهید داشت که از آنها رهبران بهتری بسازید.
ج -محیطی مشابه محیط زندگی عقاب به وجود میآورند :محیط عقاب محیطی است که در آن رهبر
بصیرت خود را در میان عقابها میپراکند ،انگیزه ایجاد میکند و خالقیت را ترغیب میکند و ریسک و قبول
خطر را جایز میشمارد و چنان رفتار می کند که افراد روی او حساب کنند .اگر این کار را به مدت کافی و با
افراد کافی انجام دهید ،آنگاه خواهید توانست که چنین فرهنگ رهبری را توسعه دهید و به وجود آورید و باعث
شوید که این عقابها در یک جا جمع شوند و دیگر جستجو برای یافتن هر یک از جایی نیاز نباشد.
اگر یک سازمان رهبران قوی دارد و اگر این رهبران مشغول تربیت و پرورش رهبران دیگری نیز هستند،
آنگاه رهبری در این سازمان روز به روز بهتر خواهد شد.
رهبر اول از همه رویا و بعد مردم را مییابد و مردم اول رهبر و بعد رویا را مییابند.
هر زمان که در سمینارها درباره رهبری سخن میگویم همواره هنگام استراحت ،فردی نزد من میآید و با
توضیح و تشریح یک دید تازه از من میپرسد که آیا افراد من ،دیدگاه مرا خواهند پذیرفت؟ همیشه جواب من
یکی است و میگویم ،اول به من بگویید که آیا افرادتان شما را باور دارند؟ میدانید بسیاری از افرادی که در
زمینه بصیرت رهبری بررسی میکنند ،آن را وارونه درنظر میگیرند .آنها معتقدند که اگر انگیزه و هدف به اندازه
کافی خوب باشد مردم به طور خودکار آن را باور خواهند داشت و از آن پیروی میکنند اما در مورد رهبری واقعاً
22
چنین نیست .مردم بالبداهه از هدفهای باارزش پیروی نمیکنند آنها از رهبران ارزشمندی پیروی میکنند که
هدفهای باارزشی را پیش میبرند .مردم اول رهبر را باور میکنند و بعد بصیرت و دیدگاه او را میپذیرند .اگر
این مسئله را درک کنید ،نگرش شما نسبت به رهبری مردم تغییر خواهد کرد.
اگر یک رهبر هنوز اعتباری نزد افراد خود به دست نیاورده است فرقی نمیکند که دیدگاه و بینش او چه
اندازه مهم و بینظیر باشد و افراد او بینش او را نخواهند پذیرفت.
هر پیامی که مردم دریافت میکنند از صافی پیغام آوری که این پیام را تحویل میدهد میگذرد .اگر شما
پیغام آور را باور کنید ارزش پیام را باور خواهید داشت .یکی از دالیل اینکه هنرپیشهها و ورزشکاران برای تبلیغ
تولیدات استخدام می شوند نیز همین مسئله است .وقتی مردم کسی را باور کردند ،ایده او را نیز میپذیرند .مردم
دوست دارند همچون الگوهایی که ستایششان میکنند رفتار کنند.
-2تحمیل دیدگاه خود و تحکّم به پیروان در ابتدای کار موفقیت مطلوب را به همراه ندارد و پیروان را به
آنجا که باید برسند نمیرساند.
-1میبایست زمان صَرف شود و به مرور اعتبار الزم برای رهبر در میان پیروان ایجاد شود.
-3اعتبار صرفاً بر مبنای منطق و اصول صحیح ایجاد میشود نه نسبت به هر موضوعی.
-4پس از ایجاد اعتبار و اعتماد الزم و ایجاد باور در مردم درصورتیکه با اصل دیدگاه هم موافق باشند از
رهبر پیروی خواهند کرد.
23
موفقیت رهبر با میزان توانایی اندازهگیری میشود که برای هدایت مردم به جاییکه باید برسند به کار
می گیرد .اما فقط در صورتی قادرید چنین کنید که اول از همه مردم شما را باور کنند .این واقعیت قانون باور
داشتن است.
-25قانون پیروزی
رهبران راهی برای پیروزی تیم خود مییابند.
آیا تا به حال به این مسئله فکر کرده اید که چه چیزی رهبران پیروز را از رهبرانی که شکست میخورند
متمایز میسازد؟ چه چیزی باعث پیروزی می شود؟ همه رهبران پیروز در اینکه هیچ یک توانایی قبول شکست
را ندارند وجه مشترک دارند .به نظر میرسد که برای آنان انتخاب شکست به جای پیروزی کامالً غیرقابل قبول
است .بنابراین همیشه این تصوّر را دارند که چه کنند تا پیروز شوند و بعد با تمام امکانات و قوا تصمیم خود را
دنبال میکنند.
رهبران خوب راهی برای پیروزی تیم خود خواهند یافت .این قانون پیروزی است و ربطی به اینکه چه
موضوعی باشد ندارد .سه مؤلفه اصلی و الزم برای پیروزی:
-2وحدت دیدگاه و بینش :اگر هر یک از بازیکنان یک تیم دارای برنامه کاری متفاوتی باشند ،تیم در
رقابتهای خود به پیروزی نخواهد رسید.
-1تنوع مهارتها :بدیهی است که یک تیم به مهارتهای مختلفی نیاز دارد آیا میتوانید یک تیم چوگان
را تصور کنید که همه افرادش دروازهبان باشند؟ سازمانها برای موفقیت به تواناییهای مختلفی نیاز دارند و هر
بازیکن باید نقش خود را ایفا کند.
-0رهبری که خود را وقف پیروزی و پرورش تواناییهای بالقوه بازیکنان تیم کند .عالوه بر بازیکنان خوب به
یک رهبری خوب برای رسیدن به پیروزی نیاز دارید .وحدت دیدگاه خود به خود حاصل نمیشود .بازیکنان
مناسب با انواع مناسبی از تواناییها به خودی خود کنار هم قرار نمیگیرند .این مسئله مستلزم وجود یک رهبر
است و اوست که انگیزه ایجاد میکند ،قدرت تفویض میکند و مسیر الزم برای پیروزی را هدایت میکند.
رهبرانی که انون پیروزی را در عمل پیاده میکنند برایشان کمتر از موفقیت قابل قبول نیست .آنها هیچ
انتخاب دو می در برابر انتخاب اول یعنی پیروزی و موفقیت در برنامه و طرح خود ندارند و این مسئله است که
24
باعث می شود به مبارزه ادامه دهند .سطح انتظارات شما برای موفقیت سازمان چه میزانی است؟ چقدر خود را
وقف بدست آوردن پیروزی کرده اید یا میکنید؟
آیا همانطور که میجنگید مایلید که قانون پیروزی را همچنان سرلوحه کار خود قرار دهید یا زمانی که با
مشکل روبرو شدید می خواهید از ادامه مبارزه منصرف شوید و عواقب شکست را بچشید؟ جواب شما به این
سؤال تعیین خواهد کرد که آیا به عنوان یک رهبر موفقید یا اینکه شکست خواهید خورد.
همه رهبران زمانی که میخواهند در سازمان تغییر ایجاد کنند با مقاومت روبرو میشوند .کلید حل این
مشکل انگیزه است که من آن را انگیزه بزرگ مینامم.
فقط یک رهبر است که میتواند انگیزه ایجاد کند ،زیردستان این انگیزه را به دست میآورند و مدیران
می توانند این انگیزه را بعد از اینکه ایجاد شد حفظ کنند و اما ایجاد آن مستلزم وجود شخصی است که بتواند
دیگران را برانگیزاند نه اینکه خود نیازمند باشد که برانگیخته شود.
انگیزه تفاوت زیادی در سازمان ایجاد میکند زمانی که هیچ انگیزهای در کار نباشد حتی ابتدایی وظایف نیز
ممکن است مشکالتی برطرف نشدنی به شمار آید .اما زمانی که افراد شما انگیزه دارند ،آینده روشن ،موانع
کوچک و ناچیز و مشکالت موقتی به نظر میرسد.
انگیزه باعث میشود که رهبران بیش از آنچه که هستند به نظر آیند و انگیزه به زیردستان کمک میکند
که بهتر از آنچه که از آنها انتظار میرود عمل کنند.
اگر اسکی روی آب انجام داده باشید میدانید اولین باری که روی آب اسکی کردید قبل از آنکه روی آب
بایستید ،قایق شما را میکشید و شاید شما فکر میکردید که وقتی جریان آب به سینه و صورت شما برخورد
میکرد ممکن بود بازوانتان رها شود و یک لحظه باور داشتید که دیگر قادر به نگهداری طنابهای مربوط
نیستید .انگیزهای که رهبری باید به وجود آورد مانند اسکی روی آب است .شروع کار دشوار است اما زمانی که
به حرکت درآمدید درواقع میتوانید کارهای حیرت آوری را انجام دهید.
25
با انگیزه کافی تقریباً امکان هر نوع تغییری وجود دارد .اگر آرزوی شما این است که با سازمان خود کارهای
بزرگی انجام دهید ،هرگز قدرت انگیزه را ناچیز نشمارید .به درستی انگیزه بهترین دوست رهبر است .اگر شما
بتوانید انگیزه را افزایش دهید ،قادر به انجام هر کاری خواهید بود .این قدرت قانون انگیزه بزرگ است.
-27قانون اولویتها
رهبران میدانند که فعالیت لزوماً موفقیت نیست.
برای رهبران هرگز این موقعیت پیش نمیآید که از در نظر گرفتن اولویتها بینیاز باشند .در نظر گرفتن
اولویتها کاری است که تمام رهبران ناگزیر به انجام آن میباشند خواه گروهی کوچک را رهبری کنند ،روحانی
یک کلیسا باشند ،یک تجارت کوچک را اداره کنند و یا این که شرکتی یک میلیارد دالری را رهبری کنند.
در طی ده سال گذشته دو معیار برای اندازهگیری میزان فعالیتها و تعیین اولویتهایم ب هکار بستهام.
اولین معیار من اصل پاراتو میباشد .اصل پاراتو اصلی است در اقتصاد که بیان میکند :اگر تمرکز و توجه خود را
صرف فعالیتهایی کنید که از لحاظ اهمیت در 11درصد نخست قرار دارند ،نتیجهای که از این فعالیت به
دست شما خواهد آمد 81درصد خواهد بود .برای مثال اگر ده کارمند دارید ،باید 81درصد از وقت و توجه خود
را صرف دو نفری کنید که از همه کارمندانتان بهترند.
دومین معیار توجه به سه عنصر کلیدی است :رهبران برای اینکه مؤثر باشند باید زندگی خود را بر اساس
سه سؤال زیر تنظیم کنند:
-2نیاز چیست؟ فهرست اولویتهای شما باید با آن چیزی که از شما خواسته میشود شروع شود یعنی
آنچه نیاز است که شما انجام دهید .آنچه که انجام آن برای شما الزم و ضروری نیست یا باید به شخصی دیگر
واگذارید و یا این که آن را از فهرست خود حذف کنید.
-1چه چیزی بیشترین بازده را خواهد داشت؟ به عنوان یک رهبر باید بیشترین وقت خود را صرف کارهایی
کنید که بیشترین قدرت و توانایی انجام آن را دارید .اگر کاری وجود دارد که شخص دیگری در سازمان میتواند
81درصد آن کار را به خوبی شما انجام دهد ،آن کار را به او محول کنید.
26
رهبران موفق بر اساس قانون اولویتها زندگی میکنند .آنها میدانند که فعالیت لزوماً به معنای موفقیت
نیست .امّا بهترین رهبران آنانی میباشند که قانون اولویتها را چنان به کار میگیرند که با یک فعالیت چندین
اولویت را عملی سازند.
بزرگترین موفقیت ها زمای به دست خواهد آمد که توجه افراد خود را به آنچه واقعاً مهم است جلب کنیم.
مقداری از وقت خود را صرف بررسی مجدد اولویتها کنید .آیا تمام کارها برای شما از اهمیت یکسانی
برخودارند یا این که توجه خود را به چند کار پراهمیت تری که بیشترین بازدهی را به همراه دارد متمرکز
میکنید؟ اگر با قانون اولویتها زندگی نمیکنید در اصل وقت خود را هدر میدهید و در جا میزنید.
قلب رهبری:
صعود شما مستلزم ایثار و فداکاریتان است .امروزه مردم بسیاری وجود دارند که میخواهند از نردبان
ترقی در سازمانها باال روند زیرا باور دارند که الیق آزادی و قدرت و پاداشهایی میباشند که در ردههای باالی
سازمان قرار دارند .آنها نمیدانند که ماهیت حقیقی رهبری در واقع همان از خود گذشتگی است.
عده زیادی اذعان دارند که سالهای اولیه حرفه رهبری مستلزم ازخود گذشتگیهای زیادی است .مردم
چیزهای را باید از دست بدهند تا فرصتهای بالقوه را به دست آورند.
همیشه پیشرفت ،مستلزم پرداخت بهایی است .از خودگذشتگی فرآیندی در حال جریان و مداوم است و
بهایی نیست که آن را یکباره پرداخت کنید .هر زمان که میدانید قدمی که برمیدارید صحیح است ،در از خود
گذشتگی و ایثار تردید نکنید.
زمانی که رهبر میشوید دیگر حق ندارید به خودتان فکر کنید .رهبری یعنی فداکاری و از خودگذشتگی.
رهبران از خود می گذرند تا به درجات باالتر برسند .این مسأله در مورد هر رهبری صادق است و فرقی نمیکند
که تخصص رهبر چه باشد .با هر رهبری که صحبت کنید در خواهید یافت که او از خودگذشتگیها و
فداکاریهای ز یادی کرده است .معموالً هرچه رهبر به مقامات باالتری رسیده باشد فداکاریهای بزرگتری انجام
دادهاست .به خاطر هر چیزی که از دست میدهید چیز دیگری به دست میآورید و به خاطر هر چیزی که به
دست میآورید چیزی را از دست میدهید.
27
-29قانون مناسبت زمانی:
این که "چه زمانی رهبری کنیم" همان اندازه حائز اهمیت است که "چه بکنیم" و "به کجا برسیم"
مثال :عملیات نجات گروگانهای آمریکایی در ایران نمونهای از یک کار اشتباه در زمانی نادرست بود .قبل از این
که گروه نجات کار خود را شروع کنند ،سایروس ونس وزیر کشور وقت آمریکا اعالم کرده بود که این طرح نجات
به شکست میانجامد .او می دانست که این طرح با مشکل مواجه خواهد شد .حق نیز با او بود و طرح با مشکل
مواجه شد .چند هلیکوپتر با مشکل فنی مواجه شدند و یکی از آنها در طوفان شن گم شد و دیگری به یک
هواپیمای مسافربری برخورد کرد و هشت تن از خدمة هواپیما جان خود را از دست دادند .پیتر بورن این وضع
را این طور توصیف میکند" :ترکیبی از بدشانسی و بیلیاقتی قوای نظامی گروه نجات" .میتوان آن را یک
فاجعه برای آمریکا نامید .این حمله نیز پایان احتمال انتخاب مجدد کارتر را رقم زد.
تشخیص یک موقعیت و این که چه کاری باید صورت گیرد ،موفقیت شما را در رهبری تضمین نمیکند.
فقط کاری درست در زمانی مناسب است که موفقیت را به همراه دارد .هر چیز دیگری غیر از آن مستلزم
پرداخت بهای سنگینی است .این همان قانون مناسبت زمانی و وقت شناسی است.
هر رهبری که از قانون رشد انفجاری و فزاینده استفاده کند ریاضیات او از نوع ریاضیات یک زیر دست به
نوع ریاضیات یک رهبر تغییر میکند .ریاضیات یک رهبر چطور کارساز است؟
رهبرانی که زیردستان خود را پرورش میدهند باعث رشد سازمان خود میشوند اما در هر بار فقط با
پرورش یک نفر این رشد سازمانی را میسر میسازند .اما رهبرانی که رهبران دیگری را پرورش میدهند ،رشد
تصاعدی را موجب می شوند .زیرا با پرورش هر یک از رهبران ،پرورش همة زیردستان آن رهبر نیز میسّر
28
میشود .این همان اختالف عمل جمع و عمل ضرب است .زمانی که قادر باشید از این الگو پیروی کنید ،آن گاه
هیچ محدودیتی برای رشد سازمان شما وجود نخواهد داشت.
پرورش رهبران بسیار دشوار است .زیرا یافتن رهبران بالقوه و جذب آنان ساده نیست و زمانی که آنها را
پیدا میکنید ،نگه داشتن و حفظ آنان دشوارتر است .چرا که برخالف زیردستان اینان پرانرژی و پیشقدم و خالق
میباشند و مایلند که روش خود را طی کنند.
رهبرانی که رهبران را پرورش می دهند به زودی اثرات سازنده آن را در سازمان خود مشاهده خواهند کرد.
چنین تأثیری از هیچ راه دیگری نه از راه افزایش منابع ،نه از راه کاهش هزینهها و نه افزایش منابع سود
سازمان ،نه از راه تجزیه و تحلیل سیستمها و نه اجرای مراحل مدیریت کیفیت و یا انجام هر کار دیگر به دست
نخواهد آمد .تنها راه برای این که سطحی از رشد تصاعدی و فزاینده را تجربه کنیم این است که با ریاضی
رهبران سر و کار داشته باشیم .این همان قدرت باورنکردنی قانون رشد تصاعدی و فزاینده است.
-12قانون ارث
ارزش به جا ماندنی یک رهبر توسط چگونگی جانشینی او اندازهگیری میشود.
29
الف -سازمان خود را با دیدی وسیع و آیندهنگری رهبری میکنند :رهبرانی که از خود ارثیه جانشینی را بر
جای میگذارند نگرش متفاوتی دارند .آنها آینده را به خوبی امروز رهبری میکنند چون در حالیکه مشغول
رهبری امروز هستند ،مشغول پرورش جانشین خود نیز هستند.
ب -فرهنگ رهبری خلق میکند :با ثباتترین شرکتها در هر سطح ازمان دارای رهبران قدرتمندی
میباشند .تنها راه ممکن برای پرورش چنین رهبری گستردهای آن است که پرورش هبران را جزیی از فرهنگ
خود سازیم.
د -بیش از آنکه به رهبری یک فرد بها دهند ،برای رهبری یک گروه ارزش قائل میشوند :هر رهبر نیاز به
یک تیم رهبری دارد همانند یک تیم ورزشی که نیاز به یک تیم خوب از بازیکنان دارد.
ماکس دوپری نویسنده کتاب "رهبری یک هنر است" اینطور مینویسد که "انتخاب جانشین یکی از
مسئولیتهای کلیدی رهبری است" .فقط زمانی که رهبر چنان عمل کند که سازمان او کارهای بزرگی را بدون
حضور او انجام دهد ،در آن صورت است که ارثی از او باقی خواهد ماند.
ارزش ماندنی من ،مثل ارزش ماندنی هر رهبر دیگری غیر از من با توانایی من در تربیت جانشینی مقتدر
که سازمان را همچنان آرام و بدون وقفه پیش برد محک زده میشود.
کریس ماس گروف میگوید" :معیار موفقیت در این نیست که شما به طرف چه چیزی حرکت میکنید بلکه
معیار موفقیت در آن است که از خود چه چیزی بر جای میگذارید".
وقتی تمام چیزها گ فته شد و تمام کارها انجام شد ،توانایی شما به عنوان یک رهبر توسط آنچه که شخصاً
به آن رسیدید و یا حتی توسط آنچه همراه افراد سازمان در طول دوره تصدی خود به آن رسیدهاید مورد
قضاوت قرار نمی گیرد .بلکه معیار قضاوت دربارة شما آن است که چقدر سازمان و افرادتان بعد از شما خوب کار
کردهاند .شما بر اساس قانون ارث محک زده میشوید .ارزش ماندنی شما با چگونگی جانشینی شما سنجیده
میشود.
30