میتوان اجزای تشکیل دهنده رهبری را بهطور خالصه چنین ذکرکرد:
- 1توان استفاده موفقیتآمیز از قدرت؛ - 2ت3وان درك این مطلب ک3ه اف3راد انس3انی در زمانه3ای مختل3ف و در ش3رایط مختلف ،به وسیله عوامل مختلف تحریک میشوند؛ - 3توان الهامبخشیدن به دیگران؛ – 4ت3وان اق3دام ب3ه ش3یوهایکه منج3ر ب3ه ایج3اد ج3وی آکن3ده از عواط3ف و احساسات در سازمان شود و بتواند در افراد ایجاد انگیزه کند. رهبری مقدمه در طول تاریخ ثابت شده است که موفقیت یا شکست در جنگها ،امور تجاری، مسابقات ورزشی و رقابتهای سیاسی تا حد زیادی به رهبری آنها مربوط میشود. رهبران بر محیط آشفته ،مبهم و بیثبات غلبه میکنند و اگر کار را به آنان واگذار کنیم ،آشوب را فرو مینشانند؛ در حالیکه مدیران تسلیم میشوند. اصوًال رهبری را هنر نفوذ در دیگران میدانند که پیروان به دلخواه ،نه از روی اجبار ،از رهبر اطاعت میکنند. رهبری عنوانی با کاربرد جهانی است و در نشریات و ادبیات علمی و تحقیقی مطالب زیادی در مورد آن آمده است؛ ولی هنوز هم محققان و نویسندگان مردم را به کوشش جدی برای فهم آن دعوت میکنند. رهبری ادامه مقدمه رهبری قاعده و بنیان بسیار باارزشی است .نظر مشترک بیشتر مطالبیکه در باره رهبری جمعآوری شده است این است که :رهبری عبارت است از فرایندی مؤثر که کمک میکند گروهها و افراد به سمت هدفهای تعیین شده تمایل یابند؛ بهخصوص آنکه این هدف یک هدف مشترک عمومی هم باشد. رهبری بیش از آنکه علم باشد ،هنر است .رهبران معتقد به ایجاد تغییر مثبت هستند ،در پیروان خود نفوذ میکنند و به دیدگاه گروه دسترسی پیدا میکنند. رهبران با داشتن نگرش اصولی ،موفقیت گروه را تضمین میکنند ،با تطبیق عادات مردم مؤثر باعث میگردند شخصیتی متفاوت ،اثرگذار ،الهامبخش و در نتیجه کاریزما داشته باشند و تبدیل به شخص ستودنی گردند. فصل اول -مبادی رهبری رهبری چیست؟ واژه رهبری از حیث معنا بیشتر شبیه واژههای آزادی ،عشق و صلح است .اما هریک از این کلمات میتواند تعاریف مختلفی برای مردم مختلف داشته باشد. در پنجاه سال گذشته بیش از شصتوپنج طبقهبندی سیستمی مختلف برای تعریف موازین رهبری ارائه شده است. گروهی رهبری را تأثیرگذاری بر افراد در انجام وظایفشان با میل و عالقه توصیف کردهاند. گروهی دیگر رهبری را نفوذ بر زیردستان تعریف نمودهاند. در تعریف دیگری با تأکید بر روابط بین افراد ،رهبری نفوذ بر افراد از طریق برقراری ارتباط با آنان در تحقق اهداف سازمان بیان شده است. فصل اول -مبادی رهبری رهبری چیست؟ ایوان سوچ ،رهبری را عبارت از ارتباط بین گروهی از افراد دانسته است که در آن یک نفر میکوشد تا دیگران را به سمت هدف معینی سوق دهد. به نظر جرج ارتری ،رهبری عبارت است از «عمل تأثیرگذاری بر افراد بهطوریکه از روی میل و عالقه برای هدفهای گروهی تالش کنند». استونر در کتاب مدیریت ،رهبری را «پروسه هدایت و اعمال نفوذ بر فعالیتهای گروه و اعضای سازمان» تعریف کرده است. «هارولد کونتز» و «سریل ادانل» رهبری را نفوذ در مردم برای به تبعیت کشاندن آنها و رسیدن به یک مقصود مشترک ،تعریف کردهاند. بهعبارت سادهتر ،رهبری پروسهای است که در آن رهبر سازمان میکوشد تا با ایجاد انگیزه و ارتباط مؤثر ،تحقق اهداف سازمان را تسهیل کند. فصل اول -مبادی رهبری تعاریف رهبری رهبری در مفهوم سازمانی آن ،بهعنوان جزئی مستقل از مدیریت مطرح نبوده، بلکه یکی از وظایف عمده و اصلی آن بهشمار میرود. به نظر «جان سی مکسول» رهبری یعنی نفوذ در دیگران ،نه بیشتر و نه کمتر به نظر «وارن جی بنیس» رهبری یعنی قدرت تفسیر دیدگاه مشترک به واقعیت است. نیروی دریایی امریکا ،رهبری را هنر نفوذ در دیگران و هدایت آنها تعریف کرده است ،طوریکه اطاعت ،اعتماد ،احترام و همکاریشان برای نیل به هدف واحد میسر گردد. کسیکه گروهی را بر مبنای زور به پیروی از خود وادار میکند ،نمیتواند ادعا کند که بر دیگران نفوذ کرده است .برای نفوذ بر دیگران باید اعتماد شان را کسب کرد. فصل اول -مبادی رهبری عناصر مشترک در تعاریف رهبری از تعاریف رهبری میتوانیم عناصر مشترک را اینگونه برداشت کنیم: .۱رهبری پروسه است رهبری نیازمند مدتزمان طوالنی است و نمیتوان انتظار داشت که یک شبه رهبر شد .رهبری شباهت زیادی با سرمایهگذاری در بازار سهام دارد که نباید توقع داشت که بهزودی سود کرد و سرمایهدار شد( .مک دونالد) .۲نفوذ برای یک رهبر نفوذ آنقدر مهم است که آب برای یک ماهی .رهبر بدون نفوذ اصًال رهبر شمرده نمیشود .نفوذ در پیروان باید طوری باشد که ایشان با عشق از رهبر پیروی کنند ،نه بهواسطه زور ،پول یا ترس .زیرا نفوذی که بهواسطه قدرت مالی، زور و ترس بهدست آید ،دوام نمیکند. فصل اول -مبادی رهبری اعتماد ،اطاعت ،احترام و همکاری پیروان در رهبری سالم و مؤفق ،این عناصر از هم جدا ناشدنیاند .پیروان باید به رهبر اعتماد کنند .رهبر چگونه میتواند اعتماد پیروان خود را بهدست آورد؟ پیروان تمام حرکات رهبر را بهدقت زیر نظر میگیرند ،کافی است رهبر کوچکترین خطایی را مرتکب شود تا اعتماد پیروانش را از دست بدهد. پیروان زمانی به رهبر اعتماد میکنند که رهبر آنچه را میگوید ،عمل کند. نیل به هدف واحد و مشترک رهبران پیروان خود را به سمت یک هدف واحد و بزرگ رهبری میکنند .رهبر با رهبری درست و نفوذ در پیروان خود ،ایشان را هدایت میکند تا بتوانند به هدفشان دست پیدا کنند. فصل اول -مبادی رهبری رهبری؛ علم یا هنر؟ برای اینکه پاسخ درستی به این سوال که آیا رهبری علم است یا هنر؟ بدهیم ،باید اول علم را تعریف نموده و آنرا با رهبری مقایسه نماییم. علم ساختاری است برای تولید و سازماندهی دانش در باره جهان طبیعی در قالب توضیحها و پیشبینیهای آزمایش شدنی. برخی از اصول رهبری مانند :نقش شخصیت رهبر در نفوذ وی بر پیروان و در کیفیت رهبری ،ایجاد تغییر مثبت ،داشتن ویژگیهای رهبری و غیره که همیشه ثابت هستند. اما از سوی دیگر ،نحوه الهامبخشی رهبر بر پیروان (کاریزما) ،شم رهبری (داشتن توانایی برای دیدن نامحسوسات) ،درک رهبر از وضعیت موجود و پیبردن رهبر بهصورت سریع از وضعیت روحی و روانی پیروان ،ثابت نیستند و علم توانایی پیشبینی آن را ندارد. فصل اول -مبادی رهبری آیا رهبری با مدیریت متفاوت است؟ رهبری و مدیریت دو رشته متفاوت ،اما در عینحال الزم و ملزوم یکدیگر اند. مدیریت بدون رهبری و رهبری بدون مدیریت میسر نخواهد شد. این فرضیه که رهبر میتواند مدیر باشد و مدیر نمیتواند رهبر باشد ،واقعیت ندارد. رهبران میتوانند مدیران خوبی باشند و مدیران نیز میتوانند رهبران مؤفقی باشند. آنچه این دو را از هم متمایز میکند ،ساحه کاری آنها است .هرگاه ساحه کار مربوط به اداره امور طبق قواعد سازمان باشد ،یک رهبر نیازمند مدیریت است .و هرگاه ساحه کار مستلزم تمرکز بر افراد و نفوذ بر ایشان باشد ،یک مدیر نیازمند رهبری است. رهبری و مدیریت دو مقوله جدا از هم هستند که تداخل زیادی نیز باهم دارند. فصل اول -مبادی رهبری ادامه ... مدیران اغلب بر وظایف سنتی خود نظیر برنامهریزی ،سازماندهی ،کارگزینی و کنترل تکیه میکنند ،اما رهبری بر روند تغییرات عمومی تأکید دارد. مدیریت اغلب دنبال ایجاد ثبات و نظم است ،اما رهبران به دنبال تغییرات سازندهاند. برخی معتقداند که مدیران و رهبران دو انسان متفاوت هستند .مدیران بیشتر عکسالعملی و احساسات زیردستانشان برایشان زیاد مهم نیست؛ ولی رهبران بیشتر حامی پیروان و احساسات پیروانشان برایشان بسیار مهم است نقطه مشترک و مرکزی رهبری و مدیریت در چگونگی ایجاد تغییر در گروه جهت تحقق هدفهای پیشبینی شده است. فصل اول -مبادی رهبری چند تفاوت بین مدیریت و رهبری .۱رهبران بر مردم تمرکز میکنند ،مدیران بر کارها تمرکز میکنند؛ برای یک رهبر سالمتی ،خوشنودی و انگیزه پیروانش به مراتب مهمتر از انجام شدن کار است .این بدین معنا نیست که هدف و دیدگاه رهبر برایش مهم نیست ،بلکه نزد رهبر ،افراد از اهمیت و اولویت بیشتری برخوردار است ،و همین اهمیت است که باعث اعتماد افراد به رهبر میشود. .۲رهبران کار درست را انجام میدهند ،مدیران کار را درست انجام میدهند؛ یعنی اینکه رهبران مؤفق به دنبال دیدگاههای مفیدی اند که در آن منفعت عموم نهفته است و یا باعث تغییر مثبت میگردد .اما مدیران هرگونه کار و مأموریتی را که مسؤلیت انجام آن را بهعهده داشته باشند ،بهصورت درست و در چوکات مقررات سازمان پالن نموده و انجام میدهند. فصل اول -مبادی رهبری .۳رهبران انگیزه میدهند ،مدیران پالن میکنند؛ طبق تقسیماوقات کاری ،اکثر وقت مدیران صرف پالن کردن ،و اکثر وقت رهبران صرف انگیزه دادن به پیروان است. .۴رهبران بر دیگران نفوذ میکنند ،مدیران سازماندهی میکنند؛ پروسه رهبری از ابتدا تا هنگام رسیدن به هدف ،شامل نفوذ کردن رهبر بر قلوب پیروانش است ،در حالیکه مدیریت سازماندهی امور بر اساس قواعد و پرنسیپ معینه میباشد. یکنند؛ .۵رهبران رهبری میکنند ،مدیران کنترل م چون تمرکز رهبران بر افراد است ،بنابراین ،رهبران رهبری و هدایت میکنند .اما مدیران بیشتر به انجام کارها مترکز اند ،بنابراین ،پیشبرد امور را کنترل میکنند. واژه کنترل صرف برای امور و اشیاء استفاده میشود. فصل اول -مبادی رهبری .۶شیوه تصمیمگیری در رهبری دایروی است ،اما در مدیریت مثلثی است؛ رهبر تصمیم را با همکاری و مشوره پیروان نخبه خود میگیرد ،اما در مدیریت تصمیم توسط مدیران عالی گرفته شده و سپس بر اساس سلسله مراتب اداری به کارمندان یا مدیران اجرایی سپرده میشود.
پیرو پیرو
پیرو رهبر پیرو
مدیران عالی مدیران میانی مدیران اجرایی پیرو پیرو آیا رهبری ذاتی است یا اکتسابی؟ در تحقیقات اولیه به رهبری از دیدگاه شخصیتی نگاه میکردند« .دیدگاه شخصیتی» مدعی است که انسانهای بخصوصی در جوامع امروزی صفات رهبری دارند و با ایت صفات متولد شدهاند و همین صفات آنها را رهبر میسازد. برعکس« ،دیدگاه پروسهای» بیان میدارد که رهبری پروسهای است که میتواند توسط همه آموخته شود و برای همه قابل دسترسی است. به گفته جاگو و هژیر« ،رهبران زاده نمیشود ،بلکه پرورش مییابند ».اگر عالقه و تالش رهبرشدن را داشته باشید ،میتوانید یک رهبر مؤثر و مطرح شوید. رهبران خوب یک مدت طوالنی در آموزشها ،مطالعات رهبری و تجربیات بهسر بردهاند تا مطرح شدهاند. بیش از ۵۰سال در مطالعات رهبری ،تکیه بر صفات رهبر بوده و باور بر این بود که صفات ذاتی مانند هوش ،بیان خوب ،دانش ،ظاهر مناسب و ...تعیینکننده رهبری خوب است. نظریات رفتار رهبری محققانیکه در باره شیوهای رهبری تحقیق کردهاند ،معتقداند که رهبری شامل دو نوع رفتار عمومی ،یعنی رفتارهای وظیفوی و رفتارهای ارتباطی است. رفتارهای وظیفوی تحقق هدفها را تسهیل میکند و کمک میکند اعضای گروه به هدف خود برسند. رفتارهای ارتباطی کمک میکند تا زیردستان با خودشان و با دیگران و از موقعیتی که خودشان را در آن مییابند ،احساس آرامش و راحتی کنند. هدف اصلی بحثهای رفتاری رهبری ،توضیح این مطلب است که چگونه رهبران میتوانند با ترکیب این دو نوع رفتار ،رفتا زیردستان را برای رسیدن به هدف تحت تأثیر قرار دهند. تفاوت بین نظریههای رفتاری و شخصیتی وابسته به فرضیاتی است که نظریه های مذکور بر آن اساس قرار میگیرند. نظریات رفتار رهبری ادامه ... اگر درستی نظریه شخصیتی به اثبات میرسید ،در آن صورت باید گفته میشد که برخی از افراد بهصورت رهبر به دنیا میآیند. از سوی دیگر ،اگر رفتارهای خاص میتوانست معرف رهبران مؤفق باشد ،در آن صورت میتوانستیم اصول رهبری را تدریس کنیم. اگر آموزش میتوانست کارساز باشد ،آنگاه میتوانستیم تعداد بسیار زیادی رهبر مؤفق یا اثربخش تربیت کنیم و به جامعه تقدیم کنیم. در سالهای ۱۹۵۰و ۱۹۶۰مطالعاتی توسط دانشگاههای اوهایو و میشیگان انجام شد تا تشخیص دهند چگونه رهبران میتوانند رفتارهای وظیفوی و ارتباطی خود را به بهترین نحو باهم ترکیب کنند تا بتوانند از طریق این رفتارها رضایت و عملکرد کارکنان را به حداکثر ممکن افزایش دهند. نظریات رفتار رهبری شبکه مدیریتی «بلیک و موتون» در این شبکه که بهعنوان چارچوبی برای آزمایش نوع سرپرستی ابداع شده است، در جنبه در نظر گرفته شده است. جنبه اول نشاندهنده توجه رهبر به سازمان با یک شاخص ُنه قسمتی است که مترادف با معنای کارگرایی میباشد .رهبری که توجه زیادی به سازمان دارد، وظیفهمدار است و تأکیدش بر بهدست آوردن نتیجه با انجام مأموریت است. جنبه دوم نشاندهنده توجه رهبر با یک شاخص ُنه قسمتی به اشخاص است. سرانجام ،با توجه به نتیجهای تحقیق «بلیک و موتون» ،شیوه رهبری به صورت «رهبری تیمی» در همه موارد دارای باالترین اثربخشی است. در ادامه ،شیوههای رهبری را مطالعه مینماییم. شیوههای رهبری شیوههای رهبری را از روی ارتباط رهبر با پیروان و درجه بزرگی وظایف میسنجند .بهصورت عموم مدلهای رهبری را به چهار نوع ذیل تقسیم کردهاند: الف :رهبر قدرتطلب ()Authoritarian Leader (وظایف بزرگ ،ارتباطات ضعیف) خصوصیات این نوع رهبران قرار ذیل است: .۱بر انجام کارها طبق برنامه اصرار میکنند؛ .۲آنها میخواهند پیروانشان بدون قید و شرط وظایف محوله را انجام دهند؛ .۳وقتی اشتباه صورت میگیرد ،بهجای آنکه به رفع مشکل تمرکز کنند ،به سرزنش کردن کارمند تمرکز میکنند؛ شیوههای رهبری .۴اگر کسی با این نوع رهبران اختالف عقیده داشته باشد ،تحملش را ندارند و بنابراین ،برای پیروانشان سخت است تا بتوانند رشد کنند. چنین مدلی از رهبری ،فاقد الهامبخشی و صمیمی نمودن جو و محیط کاری است و در واقع ،ارتباطات ضعیف رهبر با پیروان در مدت زمان اندکی باعث میشود تا رهبر نفوذ خود را از دست بدهد. ب :رهبر تیمی ()Team Leader (وظایف بزرگ ،ارتباطات قوی) اینگونه رهبران الگوی مثبتی برای دیگراناند و سعی میکنند تا محیطی بسازند که در آن تمامی اعضای تیم به حداکثر تواناییهایشان دست یابند؛ اینگونه رهبران سعی میکنند تا اعضای تیم تا حداکثر ممکن به اهداف سازمان دست یابند و ارتباط بین اعضای تیم را مستحکم میکنند. شیوههای رهبری رهبر تیمی فضای مملو از حس همکاری ،انگیزه و حس تعلق در بین پیروان ایجاد میکند .رهبر تیمی از طریق محیط صمیمانه سبب میشود تا پیروانش بتوانند به حداکثر تواناییهای خویش دست یابند .در واقع این خود یکی از وظایف رهبران بزرگ است. ج :رهبران مشوق ()Country club Leader (وظایف کوچک ،ارتباطات قوی) اینگونه افراد از انعام و هدایا بهعنوان تشویق برای ایجاد نظم و نایل آمدن به دهداف استفاده میکنند؛ این نوع رهبران معموًال پیروانشان را مجازات نمیکنند ،زیرا هراس دارند که اینگونه مجازات ارتباطشان را با دیگر اعضای تیم به خطر اندازند. شیوههای رهبری د :رهبران بیخاصیت ()Impoverished Leader (وظایف و ارتباطات ضعیف) اینگونه رهبران به پیروانشان وظایف را محول کرده و دیگر به آن کاری ندارند، زیرا به انجام فعالیتها و نایل آمدن به اهداف ،تعهدی ندارند؛ به پیروانشان اجازه میدهند هر کاری را که دوست دارند انجام دهند و خود را از تیم و پیروانشان جدا میدانند. این مدل بدترین مدل رهبری پنداشته میشود و هیچیک از ویژگیهای رهبری معیاری را ندارد. از میان این چهار شیوه رهبری ،شیوه دوم مؤثرتر و مطلوبتر میباشد و وظایف بزرگ با ارتباطات قوی بیشتر قابل اجرا است و کار تیمی مسلمًا که نتیجهبخش میباشد. رهبری کاریزما تاریخچه اگرچه ماکسوبر بهعنوان مبدع و نشردهنده نظریه رهبری کاریزماتیک شناخته شده است ،اما تقریبًا تمام کسانیکه پس از رنسانس یا عصر روشنگری در اروپا صاحبنظر در مسائل فلسفی و انسانی بودند ،به این مطلب اشاره کرده اند. گروهی معتقد بودند که انسان دارای بعد منطقی ،عقالیی و استداللی است .در مقابل آنها ،گروهی اعتقاد داشتند که انسانها از مجموعهای از احساسات ،عواطف و هیجانات برخوردار اند که موجب بروز رفتار میشوند. کار مهم ماکسوبر این بود که در بعد عقالیی ،مفهوم دیوانساالری و در بعد عاطفی ،مفهوم کاریزماتیک ارائه کرد و تمایز بین آنها را مشخص ساخت. رهبری کاریزما لغتشناسی و معنای اصطالحی :کاریزما چیست؟ کاریزما در لغت به معنی فرهمند یا فرمندی و یا به عبارت دیگر ،جاذبه استثنایی .کاریزماتیک کلمه یونانی به معنی به معنی موهبت است .کاریزما در انجیل بهکار رفته است تا روح مقدس را توصیف کند .وحی ،حکم ،تعلیم، کشیش ،عقل و شفا دادن نمونه از موهبتهای پرجذبهاند که در کتاب مسیحیان توصیف شدهاند. کاریزما در اصطالح به خصوصیت کسی گفته میشود که شخصًا و یا به عقیده دیگران ،دارای قدرت رهبری فوقالعاده است .این اصطالح اغلب در علم رهبری و نیز در علومسیاسی و جامع هشناسی به کار برده میشود تا زیرمجموعهای از رهبرانی را که با استفاده از نیروی توانایی شخصی خود میتوانند تأثیراتی عمیق در پیروان خود داشته باشد. رهبری کاریزما ویژگیهای رهبر کاریزما چگونه میتوان رهبر کاریزما را از دیگر رهبران تشخیص داد؟ در جواب باید گفت که ویژگیهای وجود دارد که بهواسطه آن میتوان به سادگی رهبران کاریزما را از سایر رهبران تشخیص داد .مثًال: .۱رهبران وقتی کاریزماتیک هستند که دیدگاه آنان بسیار متضاد با وضعیت کنونی باشد ،ولی در عین حال باید برای پیروان آزادی عمل وجود داشته باشد که آن را میپذیرند یا نه. .۲رهبران کاریزماتیک ممکن است ریسکهای شخصی باال را بپذیرند و هزینههای باالیی را متحمل شوند و از خودگذشتگی کنند تا به اهداف مشترک برسند. رهبری کاریزما لغتشناسی و معنای اصطالحی :کاریزما چیست؟ .۳رهبران کاریزماتیک مهارت خود را در فراتر رفتن از نظام موجود ،از طریق بهکاربردن ابزارهای نامتعارف و استثنایی به اثبات میرسانند. .۴رهبران کاریزماتیک رفتارهایی را که بدیع و غیرعادیاند ،بهکار میبرند و ریسکهای شخصیای را انجام میدهند که به احتمال زیاد به منافع شخصی آنها ضرر میزند. .۵رهبر کاریزماتیک وضعیت حاضر را بهعنوان وضعیتی منفی و طاقت فرسا و اهداف آینده را بهعنوان جایگزینی جذابتر و قابل حصول توصیف میکند .رهبر کاریزما انگیزههای خود را به روشنی بیان میکند تا بتواند از طریق رفتار جسورانه و اظهار اعتماد بهنفس ،تخصص ،نامتعارفبودن و نگرانی در مورد نیازهای پیروان ،رهبری کند رهبری کاریزما ده عادت رهبران کاریزما .۱بیشتر گوش میدهند تا حرف بزنند؛ ًال ناراحت نمیشوند .هرچه بگویید .۲وقتی با آنان حرف میزنید ،اص میشنوند؛ .۳خود را در هر مسألهای دخیل نمیکنند؛ .۴آنها بیش از آنکه از دیگران طلب کنند ،میبخشند .به عبارت دیگر ،به سخاوت معروف هستند؛ .۵کاریزماها بهجای اینکه توجه زیادی به خود داشته باشند ،اهتمام و توجه زیادی به دیگران دارند؛ .۶از آنجا که متوجه افراد دیگر هستند ،از اهمیت بیشتری برخوردار اند؛ رهبری کاریزما ده عادت رهبران کاریزما .۷آنها درخشانترین منبع قدردانی از دیگراناند .همیشه و تحت هر شرایطی، حتی در مقابل یک کار ناچیز ،سپاسگزاری میکنند؛ .۸کلمات خود را انتخاب میکنند ،یعنی اینکه لغات و جمالت کوتاه اما مؤثر و عمیق را قبل از صحبت کردن انتخاب میکنند؛ .۹دنبال نقاط ضعف دیگران نمیگردند؛ .۱۰بهصورت جدی دنبال نقاط ضعف خود هستند ،زیرا آگاهی از نقاط ضعف شان باعث میشود آن را تقویت کنند. رهبری کاریزما شخصیتهای کاریزماتیک در تاریخ تمامی رهبران انقالبها ،شخصیت کاریزماتیک دارند. از معروفترین رهبران کاریزماتیک میتوان به لنین ،مهاتما گاندی ،ناپلئون بناپارت ،ابراهام لینکن ،آدولف هیتلر و مائو اشاره کرد. آیا شما هم میتوانید انسان کاریزماتیکی شوید؟ وقتی به کسی بگویید که «میخواهم کاریزما را به تو یاد بدهم» بالفاصله به شما خواهد گفت« :من فکر میکردم این چیزی است که یا داری یا نداری». بعضیها آن را یک ویژگی غیرمنصفانه میدانند ،برخی مشتاق آموختنش هستند ،ولی بدون شک همه مسحور آن هستند. رهبری کاریزما کاریزما بودن چه سودی برای یک رهبر دارد؟ تصور کنید که زندگی شما چگونه خواهد بود :لحظهایکه وارد یک اتاق میشوید ،دیگران بالفاصله متوجه تان شوند ،مایل به شنیدن حرف های شما و مشتاق گرفتن تأییدیتان باشند. این یک شیوه زندگی افراد کاریزماتیک است .کاریزما باعث میشود دیگران دوستتان داشته باشند و به شما اعتماد کنند و بخواهند که تحت رهبریتان کار کنند. همین ویژگی است که تعیین میکند که شما یک رهبر هستید یا یک پیرو. ایدههای تان فراگیر میشوند یا خیر .پروژهها و دستورات تان به خوبی اجرا خواهند شد یا نه .این کاریزما است که بهواسطه آن میتوانید دنیا را به جلو ببرید. رهبری کاریزما ادامه ... مطالعات و تحقیقات مختلف نشان میدهد که افراد کاریزماتیک نمرات شغلی باالتری میگیرند و از دید مافوقها و زیردستان ،آدمهای مؤثرتری هستند. اگر شما رهبر یک گروه هستید یا میخواهید باشید ،کاریزما اهمیت زیادی دارد؛ زیرا به شما یک امتیاز رقابتی برای جذب و حفظ دیگران میدهد. تحقیقات نشان داده که افراد زیر نظر یک رهبر کاریزماتیک ،بهتر عمل میکنند و نسبت به کسانی که زیر دست یک مدیر اثرگذار ولی فاقد کاریزما هستند ،اعتماد بیشتری به مافوق خود دارند. رابرت هاوس میگوید :کاریزمای رهبر باعث میشود پیروانش هدف او را بسیار جدی بگیرند و از خودگذشتگیهای مهمی انجام دهند. رهبری کاریزما کاریزما جادو نیست ،مجموعه از رفتارهای آموختنی و اکتسابی است هیچکس بهطور مادرزادی کاریزماتیک نیست .اگر کاریزما یک ویژگی ذاتی بود ،آدمهای کاریزماتیک همیشه مسحورکننده بودند ،ولی این طور نیست. حتی برای یک ستاره هم کاریزما میتواند یک لحظه حضور داشته باشد و لحظه بعد خیر. تحقیق انجام شده اخیر نشان میدهد که کاریزما نتیجه رفتارهای خاص غیرشفاهی است ،نه از کیفیتهای ذاتی یا جادویی افراد .به همین دلیل سطوح کاریزما در نوساناند. آیا برای شما پیشآمده که کامًال احساس اطمینان قلبی داشته باشید و در یک وضعیت خاص ،همگی را تحت تأثیر قرار دهید؟ رهبری کاریزما ادامه ... پیشفرض اشتباه« :افراد کاریزماتیک در تمام لحظات و در تمام روزهای زندگیشان ،مثل آهنربا جذب کنندهاند». این برداشت اشتباه است .اشخاص کاریزماتیک لحظهای تحت تأثیر قرار میدهند و لحظهای نیز چنین نیستند. دلیل اینکه کاریزما به اشتباه یک پدیده ذاتی پنداشته میشود این است که مثل خیلی از مهارتهای اجتماعی دیگر ،رفتارهای کاریزماتیک هم بهطور کلی در سالهای ابتدایی زندگی فرد ،آموخته میشوند .در حقیقت افراد متوجه نیستند که دارند آن را میآموزند ،بلکه فقط رفتارهای جدید را امتحان میکنند، نتایج را میبینند و سپس آنها را بهبود میبخشند .در نتیجه این رفتارها حالت غریزی بهخود میگیرند. رهبری کاریزما ادامه ... رهبران کاریزماتیک زیادی را میتوان نامبرد که برای بهدست آوردن این ویژگی مهم سخت کار کردهاند و به تدریج آنرا افزایش دادهاند .مانند استیوجابز. کاریزما توسط جامعهشناسان ،روانشناسان و محققان علوم رفتاری مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته و به روشهای علمی گوناگون بررسی شده است. موضوع این مطالعات ،رؤسای جمهور ،رهبران نظامی ،مدیران تجاری و محصلین بودهاند .به کمک چنین تحقیقاتی اکنون میدانیم که کاریزما در واقع مجموعهای از رفتارها است. رهبری کاریزما رفتار کاریزماتیک چگونه است؟ وقتی برای اولینبار کسی را مالقات میکنیم ،بهطور غریزی بررسی میکنیم تا ببینیم که آیا او یک دوست بالقوه است یا یک دشمن؟ و اینکه آیا قدرت و قصد ابراز دوستی یا دشمنی را دارد یا خیر؟ قدرت و قصد چیزهای هستند که ما در دیگران ارزیابی میکنیم. معادلهای سادهای که به شما کاریزما میبخشد این است که در رفتارتان دو چیز را به مقدار زیادی داشته باشید .۱ :اقتدار؛ .۲اشتیاق. بهخاطر داشته باشید که «مبارزه یا فرار» مسئلهای از جنس اقتدار است و «دوست یا دشمن» مسئلهای از جنس اشتیاق است .اما یک جنبه مهم دیگر هم وجود دارد که زمینهساز این دو کیفیت است« :حضور فردی» .حضور شما زیربنای اصلی کاریزمای شما است ،زیربنایی که همه رهبری کاریزما جادوی عملی کاریزما کاریزما یک ویژگی جادویی نیست ،ولی دیگران را جادو میکند .باال بردن کاریزمای فردی ،نیازمند تالش زیادی است. پرورش کاریزما ،جادویی کاربردی است :شناختی بیهمتا متشکل از چندین دانش گوناگون که به شما نشان میدهد «کاریزما به راستی چیست و چگونه کار میکند ».دنیا بدل به آزمایشگاه فردی شما خواهد شد ،و در هر مالقات فرصت آزمودن اندوختههایتان را بهدست خواهید آورد. میآموزید که چگونه اثرگذارتر ،مجاب کنندهتر و امیدبخشتر شوید و خواهید آموخت که چگونه کاریزمای خود را به اطراف بگسترانید. فصل دوم رابطه رهبری با برخی علوم اجتماعی رابطه رهبری و مدیریت مدیریت و رهبری آنچنان بههم نزدیک و الزم و ملزوم یکدیگراند که بسیاری این دو را اغلب یک چیز میدانند ،اما با وجود تشابهات زیاد ،رهبری با مدیریت متفاوت است. رهبری ،اثرگذاری بر رفتار تعریف شده است .از رفتار خود فرد شروع و به دیگران ختم میشود .بنابراین ،اگر کسی توان اثرگذاری در رفتار خود را نداشته باشد ،رهبری خودش را هم در دست ندارد. مدیریت به معنای ایجاد چوکات یا ساختاری برای سازمان است؛ یعنی تمام فعالیتهاییکه به تشکیل چوکات سازمانی منجر میشود ،از مقوله وظایف مدیریتی است( .پرداختن به جسم ،مدیریت و پرداختن به روح ،رهبری است) رابطه رهبری با برخی علوم اجتماعی رابطه رهبری و حکومتداری خوب حکومتداری خوب مستلزم رهبری معیاری است .در طول تاریخ بسیاری از رهبران سیاسی که تا امروز نام و دستآوردهایشان بر سر زبانها است، اصول حکومتداری خوب خویش را بر اساس رهبری بنا گذاشته بودند. حکومتداری خوب ،حکومتداریی است که منافع اولیای کشور را بسنجد و بر منافع مردم تمرکز کند و رهبری نیز توجه به مردم است. حکومتداری خوب بدون رهبری نهتنها عمر طوالنی نخواهد داشت ،بلکه مورد رضایت مردم نیز قرار نخواهد گرفت و حکومتی که مورد حمایت مردم قرار نداشته باشد ،عمر زیادی نخواهد داشت. رابطه رهبری با برخی علوم اجتماعی رابطه رهبری با تاریخ تاریخ سرتاسر مملو از رهبرانی است که نام خویش را مانند مشعلی روشن در طی قرون متمادی روشن نگه داشتهاند. از رهبران دینی در شرق ،رهبران اصالح دینی در غرب تا رهبران انقالبی در نقاط مختلف جهان ،همگی نمونههای از رهبری در تاریخ بودهاند. مطالعه شیوه زندگی ،اهداف و دیدگاهها ،مبارزات ،شکستها و موفقیتهای این رهبران را میتوان از طریق علم تاریخ میسر ساخت. فصل سوم شخصیت شخصیت و رهبری :چرا مبحث شخصیت را در رهبری مطالعه میکنیم؟ آنچه باعث نفوذ رهبر در میان پیروان میشود ،اعتماد پیروان نسبت به رهبر است .اعتماد بنیان یک رهبری خوب را تشکیل میدهد. یکی از دالیلیکه پیروان از رهبر پیروی میکنند ،شخصیت رهبر است ،زیرا رهبر دارای شخصیت متفاوت ،برجسته و قابلاعتماد است .بنابراین ،شخصیت نقش اساسی در کاهش یا افزایش نفوذ رهبر ایفا میکند. چیستی شخصیت از دیدگاه روانشناسی و ارکان شخصیت را بهصورت مختصر در این فصل میخوانیم. شخصیت و رهبری شخصیت چیست؟ تعریف شخصیت از نظر مردم با تعریف شخصیت از دیدگاه روانشناسان تفاوتهایی دارد .واژه شخصیت از کلمه التین ( )personaکه به معنی (نقاب و ماسک) است ،گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره میگذاشتند .این تعبیر به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ،ماسکی است که او بر چهره خود میزند تا وجه تفاوت او از دیگران باشد». هیلگارد شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوههای تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین میکند» تعریف کرده است .برخی دیگر شخصیت را به ویژگیهای پایدار فرد نسبت داده و آن را به صورت «مجموعه ویژگیهاییکه با ثبات و پایداری مشخص هستند و باعث پیشبینی رفتار فرد میشود» تعریف میکنند. شخصیت و رهبری ادامه ... روانشناسان شخصیت را «خصوصیات و شیوههای رفتاری و کیفیت سازگاری فرد که جنبه دایمی داشته و فرد را از دیگران متمایز میکند و سبب ارتباط بین او و دیگران در محیط میگردد»؛ تعریف میکنند. شخصیت بسیار پیچیده و دارای قابلیت رشددادن میباشد و عوامل متعددی مانند وراثت ،تواناییهای ذهنی و محیط و فرهنگ در رشد آن نقش دارند. بهصورت عموم ،شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطالق میشود که معرف رفتار سک شخص است .این خصلتها شامل اندیشه ،احساسات ،درک شخص از خود ،وجه نظرها ،طرز فکر و غیره عادات شخص میشود. شخصیت و رهبری ارکان شخصیت شخصیت افراد دارای چهار رکن اساسی ذیل است: .۱باور یا عقیده باور یا عقیده ،چیزی است که انسان به درستی آن یقین دارد و آنرا به عنوان یک حقیقت مسلم پذیرفته است و از آن بهعنوان مقیاس و معیار سنجش و قضاوت در باره افراد ،پدیدههای اطرافش و حتی رویدادهای جهان هستی استفاده میکند. سرچشمههای ایجاد باور در شخص عبارتاند از .۱ :والدین ،مکتب و محیط (باور موروثی)؛ .۲تلقین و تبلیغات و تکرار آنها (ظاهرًا اکتسابی اما شبیه موروثی)؛ .۳باور به خوب بودن نقطه مقابل چیزیکه از آن نفرت داریم؛ .۴ کشف حقیقت از راه تجزیه و تحلیل و دوبارهسنجی. شخصیت و رهبری عقیده فعالیت فکری و قلبی است که برایما بینهایت ارزشمند است و طی مدت طوالنی در وجودمان ریشه پیدا کرده است. .۲ارزشها ارزش در معنای امروزی آن ،کاربرد نسبتًا جدید است؛ زیرا قبل از نیمه دوم قرن ،۱۹با این معنا بهکار نمیرفت و با مفهوم مادی و اقتصادی که متوجه مقدار و کمیت بود ،بهکار میرفت. کاربرد واژه «ارزش» در مفهوم معنوی ،ابتدا یک کاربرد استعاری بود .یعنی همانگونه که برای امور مادی ارزش قایل میشدند ،برای امور معنوی نیز واژه ارزش را بهطور استعاری استفاده مینمودند .اما این کاربرد استعاری تدریجًا بر کاربرد اصلی غلبه پیدا کرد. شخصیت و رهبری ادامه ... ارزش از بنیادیترین عوامل تعیین اندیشه و عمل فرد است .فرهنگ فلسفی الالند چهار معنای متفاوت در ارتباط با چهار ویژگی اشیاء از جهت ارزشگذاری میبیند: .۱اینکه تا چه حد مورد آرزو و عالیق فرد یا معموًال گروهی از افراد است؛ .۲اینکه تا چه حد شایستگی چنین عالیقی را دارا است؛ .۳اینکه تا چه حد هدفی را برآورده میسازد؛ .۴اینکه در یک گروه اجتماعی در زمانی خاص ،تا چه حد امکان مبادله آن با مقداری معین از کاالیی بهعنوان واحد اندازهگیری بها وجود دارد. شخصیت و رهبری ادامه ... ارزش اجتماعی چیزی است که مورد اعتنای جامعه قرار گیرد و انگیزه گرایشهای اجتماعی شود. گرایشهای اجتماعی ،تمایالت کلی هستند که در فرد بهوجود میآیند و ادراکات ،عواطف و افعال او را در جهات معینی به جریان میاندازد. گرایشیکه با عواطف بسیار شدیدی همراه باشد ،عقده خوانده میشود و گرایشیکه جنبه ادراکی آن ضعیف باشد ولی ریشهدار و استوار شده باشد، تعصب یا پیشداوری گفته میشود. از آمیختن گرایشهای گوناگون اجتماعی ،عقیده عمومی شکل میگیرد .عقیده عمومی قضاوتی است مورد قبول عامه که هم جنبه عاطفی و هم جنبه ادراکی دارد و از تعصب برکنار نیست. شخصیت و رهبری فرق میان «ارزش» و «هنجار» ارزش آن چیزی است که یک فرد میگوید خوب است یا بد .یعنی در مورد خوب یا خراب بودن آن ،فرد قضاوت کرده میتواند. هنجار (ارزش اجتماعی) چیزی است که اکثریت یک گروه یا جامعه میگویند خوب است یا بد .یعنی جامعه در مورد آن قضاوت میکند. عمل نکردن به هنجار بد است ،یعنی «بیارزش» است و پیروی از هنجار خوب «باارزش» است .بنابراین ،هنجارها یکی از منابع ایجاد ارزشها هستند. پدیدههاییکه ماهیتًا ارزش واقعی دارند ،وقتی به ارزش اجتماعی (هنجار) تبدیل میشوند که رهبران آن جامعه بتوانند آن ارزش را در جامعه اشاعه دهند. شخصیت و رهبری انضباط فردی انضباط فردی یکی از مهمترین رکنهای شخصیت است .و آن اینکه کار درست و پسندیدهای را انجام دهید ،حتی اگر آن کار را دوست نداشته باشید. مانند کمک به همسایه فقیر. مهارتها مهارت نیز یکی از ارکان شخصیت را تشکیل میدهد .مهارتهای خاص یک رهبر به وی قدرت آنرا میدهد تا در نزد پیروانش از ارزش باالتری برخوردار باشد. مهارت همان چیزی است که رهبران میدانند و از آن برای رسیدن به هدف خود استفاده میکنند. فصل چهارم رهبری و تغییر چرا مبحث تغییر را در رهبری مطالعه میکنیم؟ فلسفه وجودی و هدف نهایی از رهبری ،ایجاد تغییر است .یعنی از وضع موجود راضی نبوده و میخواهد وضعیت را تغییر دهد. رهبران انقالبی از وضع موجود راضی نبوده و به ایجاد تغییر مثبت دست زدهاند. تنها تغییر سیاسی و انقالبی مورد بحث نیست ،بلکه تغییرات اجتماعی ،علمی، فرهنگی و اقتصادی نیز با رهبری گره خورده است. هرجا رهبری باشد تغییر نیز است و تغییر جز جداییناپذیر رهبری است. رهبری و تغییر چه نوع تغییری را در رهبری مطالعه میکنیم؟ تغییر مفکورهها یا عادات .گاهی خواستهاید مفکوره یا عادت شخصی را تغییر بدهید ،اما نتوانستهاید .هرگز نمیتوانید مفکوره یا عادت شخصی را تغییر دهید ،مگر اینکه خود شخص بخواهد فکر ،رفتار و عادت خود را نسبت به موضوعی تغییر دهد. تغییر چیست؟ تغییر عبارت از حرکت از یک وضعیت به وضعیت دیگر است .در فرهنگ ( )Websterتغییر چنین تعریف شده است« :حاصل یک اصالح و تبدیل به یک وضعیت متفاوت» .در فرهنگ فارسی تغییر «دگرگون کردن ،چیزی را به شکل و حالت دیگر درآوردن» تعریف شده است. رهبری و تغییر ادامه ... تغییر در یک پروسه زمانی اتفاق میافتد .تغییر در مفهوم خاص ،میتواند تغییرات تکنولوژی را شامل شود ،تغییرات رفتاری افراد در سطح جوامع و سازمان را پوشش میدهد. منظور ما از تغییر ،تغییراتی است که فعالیت مدیریت مؤسسات را تحت شعاع قرار میدهد و رهبران سازمانها باید با نگرش ،آگاهی و دانش جدید در برخورد با این پدیده عمل نمایند. انواع تغییر تغییرات سختافزاری عبارت از بهرهگیری از علوم و دانش بهشکل عملی آن است که منجر به اختراع ماشینآالت و دستگاههای مختلفی شده است. رهبری و تغییر تغییرات نرمافزاری این تغییرات ضمن حمایت از تغییرات سختافزاری ،بستری را برای گسترش و توسعه این تغییرات پدید آورد. همزمان با انقالب صنعتی ،دانشگاهها تأسیس شدند و دلیل تأسیس آنها چیزی جز الزامات تغییر شناخت افراد در نگرش خود با پدیدههای مختلف نبوده است. تغییر چه زمانی اتفاق میافتد؟ تغییر نرمافزاری و سختافزاری بهصورت عموم در زمان بحران اتفاق میافتند .تغییر سختافزرای به دلیل یک کمبودی ،مشکل و یا نیاز بشر ،و یا عدم قناعت به وضع موجود ،که بیانگر بحران است ،اتفاق میافتد.