Professional Documents
Culture Documents
حقوق جزای اختصاصی
حقوق جزای اختصاصی
توبه
بر اساس تبصره ماده ۵۱۲ق.م .ا (در موادری که احراز شود متهم قبل از دست یابی نظام توبه کرده
باشد ،مشمول مواد ۵۰۸و ۵۰۹و) ۵۱۲
مقدمه ۱-۳
....باب /فصل اول :جرایم علیه امنیت داخلی و
توبه در لغت از ریشه توب و به معنی بازگشت است ،اما در معنی اصطالحی به معنی پیشمانی از گناه و
تصمیم جدی بر ترک آن است .توبه قبل از هر چیز یک مبحث اخالقی است که افراد را تشویق به ترک
گناه و بازگشت به خدا میکند .از لحاظ مباحث اخالقی توبه فضایل زیادی برای توبه ذکرشده است که مجال
.بررسی آن در کتب حقوقی نیست
فقط به حدیثی از پیامبر اکرم(ص) اشاره میشود که فرمودند(التائب من الذنب کمن الضنب له) یعنی کسی
که از گناه توبه کند ،مانند کسی است که اساسا گناه نکرده است .به هر حال محل اصلی بحث از توبه کتب
اخالقی است .اما در کتب فقهی نیز احکام فقهی توبه بیان شده است .ماحصل این احکام فقهی همان است
که در فصل مربوط به جرایم مستوجب حد در قانون مجازات اسالمی هم آمده است .بر اساس این مواد
توبه در برخی حاالت یکی از اسباب سقوط مجازات است .توبه اگر قبل از اثبات جرم باشد باعث سقوط
مجازات میشود .و اگر بعد از اثبات جرم باشد در صورت که جرم با شهادت شهوت ثابت شده باشد،
مجازات ساقط نخواهد شد( مواد ۱۲۵،۱۳۲،۱۸۱ ،۸۱ق،م،ا) .ولی اگر جرم با اقرار خود مجرم ثابت
شده باشد ،دادگاه مخیر در اجراه مجازات یا تقاضا عفو او از طریق مقام رهبری است( مواد
،۷۲،۱۲۶،۱۳۳.و ۱۸۲ق،م،ا)،
به هر حال از لحاظ مباحث فقهی توبه یکی از اسباب سقوط مجازات است که قلمرو آن هم نه فقط جرایم
مستوجب حدی که همه جرایم است که جنبه حق الهی دارند .با این وصف توبه اسباب سقوط مجازات در
جرایم حق الناس نیست و لذا قصاص اعم از نفس یا عضو را سافط نمی کند اما در همه جرایم حق اللهی
اعم از مستوجب حد وا غلب جرایم تعزیری یکی از اسباب سقوط مجازات محسوب میشود .البته مقنن این
نهاد اخالق ـ فقهی را صرفا َ در جرایم مستوجب حق پذیرفته است ولی در قلمرو جرایم تعزیری و باز
دارنده فقط در حدود تبصره ماده ۵۱۲و ماده ۵۲۱ق،م،ا یعنی موارد کامالَ محدود و نه جندان قابل استناد
.آنرا پذیرفته است
صرف نظر از این دو ایراد به توضیع ماده میپردازیم .با همه ایرادت گفته شده ،مفهوم این تصره آن است
که اگر مجرمین موضوع ماده ۵۱۲و ۵۰۸قبل از دست یابی نظام به آنها توبه نمایند ،مجازات این مواد
در مورد آنها ساقط میشود .همین طور اگر مجرمین موضوع ماده ۵۰۹ق.م.ا یعنی کسانی که در زمان
جنگ مرتکب جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی شده اند ،قبل از دست یابی نظام به آنها توبه نمایند،
مشمول حکم مقرر در ماده یعنی اعمال مجازات اشد نمیشوند و کماکان دادگاه مثل زمان غیر جنگ میتواند
.در مورد آنها بین حداقل و حدااکثر تعین مجازات نماید
نکته دیگر آنکه منظور از (دست یابی نظام) و متهم چیست؟ به نظر می رسد این واژه ترجمی از کلمه
(تقدروا) در آبه ۳۴سوره مائده است .منظور از دست یابی نظام هم به نظر می رسد موقع است که هم
جرایم ارتکابی فرد کشف شده و هم خود او در سیطره و تسلط ماوران انتظامی قرار دارد .حال یا آنکه
دست گیر شده یا در معرض دستگیری قریب الوقوع قرار دارد .مثال مخفی گاهی که در آن مخفی شده در
محاصره نیروهای انتظامی است و راهی فراری هم برای او وجود ندارد .بدیهی است توبه فرد در این
.حالت تاثیر در سقوط مجازات مواد ۵۱۲و ۵۰۸و از بین بردن تشدید مجازات ماده ۵۰۹ندارد
نکته پایانی مربوط به ((احراز توبه )) است .توبه یک امر درونی و ناظر و رابطه فرد با خداست و کسی
نمیتواند از آن آگاهی یابد .شاید همین مشکل احراز توبه است که مقنن نتوانسته آنرا در همه جرایم تعزیری
.بپذیرد
به هر حال در این تبصره نهادی توبه پذیرفته شده و می بایستی متهم ادعای توبه خود را (اثبات) نماید .این
ادعا نیز صرفا َ با قرائن و امارات خارجی قابل اثبات است مثال حاالت پشیمانی درونی او به نحوی او را
منقلب ساخته که اثرات تضرع زاری آن در ظاهر او هم هویدا شده است یا اینکه همکاری در حد توان
...موثر برای رفع اثرات زیان بار جرم ارتکابی داشته و
ماده ۱۸قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح با ترکیب دو نهاد توبه و معاذیر قانونی که یکی از مصادیق
آنرا در ماده ۵۰۷ق.م.ا مورد مطالعه قرار دادیم ،به نوعی هم توبه را پذیرفته است و هم راهی احراز آنرا
تا حدی مشخص کرده است .به موجب این ماده (هریک از اشخاص مذکور در ماده ۱۷قبل از کشف
توطئه و دست گیری ،توبه نماید وخود را به ماوران معرفی کند و اطالعات اش را در اختیار بگذارد ،به
نحوی که توبه وی در دادگاه محرز شود ،حدی محاربه از او ساقط شده و چنانچه اقدام مرتکب موجب
اخالل در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری وی یا دیگران شود ،به حبس از یک تا پنچ سال
محکوم خواهد شد و در صورت که مرتکب جرم دیگری شده باشد به مجازات آن جرم نیز محکوم می
شود).
2
....باب /فصل اول :جرایم علیه امنیت داخلی و
فصل دوم :جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور مندرج در قانون مجازات
اسالمی مصوب ۱۳۷۰
ضرورت جرم انگاری محاربه بر کسی پوشیده نیست .محارب ،با اقدامات خود امنیت مردم را متزلزل
کرده و باعث ایجاد خوف و هراس در آنها میشود .بر این اساس خداوند در آیه ۳۳سوره مائده عالوه بر
جرم انگاری محاربه مجازات های سنگینی را هم در مورد حاربین وضع کرده است .اما ظاهر این آیه که
در بر دارنده دو عنوان (محاربه) و (افساد فیاالرض) در طول تاریخ اسالم همواره مورد سوء استفاده
حاکمان قرار گرفته و به استناط آن مخالفان سیاسی خود را سرکوب کردند .از جمله (بنی امیه به عنوان
نماد جرم گرا در قرن اول اسالم از آیه محاربه علیه مخالفان سیاسی خویش استفاده کرد .حجاج بنی
یوسف ،خلیفه اموی ،در دفاع از اعمال بی رحمانه خود علیه شورشیان و یاغیان به آیه محاربه استناد
میکرد .کشتن حجر بن عدی الکندی توسط معاویه و طرفدارانش در سال ۵۱هجری با کشتن حسین بن
علی (ع) و بسیاری از خانواده پیامبر(ص) با طرح اتهام
).صورت گرفت )افساد فیاالرض(
این در حال است که بر اساس مظر اغلب مفسرین و قاطبه فقها نمیتوان از آیه ۳۳سوره معائده جرم
انگاری افساد فی االرض را استنباد کرد.با این حال در حقوق کیفری ایران نیز برداشت سطحی تدوین
کننده گان قانون کجازات اسالمی مصوب ۱۳۷۰و نیز برخی قانون متفرقه جزایی دیگر سبب شده است تا
االرض) به صورت مستقل از جرم محاربه مورد جرم انگاری واقع شود .به ( افساد فی
عباره دیکر مقنن در هر مورد که قصد مقابله با حکومت وجود داشته باشد یا اقدامات مجرامانه فردی عمال
به مقابله با حکومت بینجامد ،آنرا با تحت عنوان افساد فی االرض یا تحت عنوان محاربه قلمداد کرده است،
صرف نظر از این که عمل مزبور شرایط تحقق جرم محاربه از جمله دست بردن به اسلحه و قصد ارعاب
مردم را داشته باشد یا خیر؟ این در حال است که مقابله با حکومت اسالمی از قلمرو جرم محاربه خارج
بوده و داخل در قلمرو (بغی) میگردد .متعاقبا َ در این خصوص بیشتر صحبت خواهم کرد ،در ادامه ابتدا
در قسمت رکن قانونی به بیان قلمرو دقیق جرم محاربه می پردازیم(بند .)۱سپس به تجزیه و تحلیل اجزای
رکن مادی آن از جمله عمل مرتکب ،موضع جرم ،وسیله جرم و نتیجه مجرمانه پرداخته (بند دوم) و
نهایتا َ بحث و بررسی رکن روانی آن خواهیم پرداخت (بند سوم)
تبصره -۱کسی که بر روی مردم سالح بکشد ولی در اثر ناتوانی موجب هراس هیج فردی نشود محارب
نیست .تبصره -۲اگر کسی سالح خود را با انگیزه عداوت شخصی به سوی یک چند نفر مخصوص بکشد
.ولی عمل او جنبه عمومی نداشته باشد محارب محسوب نمیشود
)).تبصره -۳میان سالح سرد و سالح گرم فرق نیست
این جرم از جرایم مستوجب حد است که رکن قانونی آن هم بسیط نیست بلکه مرکب است .ماده ،۱۸۳جرم
.را تعریف و ماده ۱۹۰ق.م.ا .هم مجازات آن را بیان میکند
در رکن قانونی از دو جزء تعریف قانون از جرم و مجازات قانونی جرم صحبت میشود .بر این اساس ابتدا
به تعریف قانونی جرم محاربه ،نقد های وارد بر آن و مبانی فقهی آن و سپس به بیان مجازات قانون آن می
.پردازیم
4
....باب /فصل اول :جرایم علیه امنیت داخلی و
معطوف علیه برای بیان یک حقیقت است .آری در صورت تکرار موصول استفاده دو تایی و استقالل ،به
مورد و بجا بود در صورتی که تکرار نداریم).
مضافا َ که (فقها ،اتفاق نظر دارند که موضوع حکم قتل( ،محاربه بر پایه فساد در زمین) است ،نه مجرد
(فساد) و مطلق (افساد) نصوص گر چی بر این حقیقت صراحت ندارد ،اما به کمک اتفاق فتاوا و سیاق
ادله به خوبی استفاده میشود که حکم قتل ،مرکب از دو جزء است( :محاربه) و (افساد) .و (فساد در
زمین ) به تنهایی موضوع حکم و مجازات نیست ).با این اوصاف صحیح آنست که گفته شود افساد فی
االرض که در آیه قرآن آمده است ،صفت محاربه و توجیهی برای سنگینی مجازات آنست .به این صورت
که اگر گفته شود ،چرا مجازات به این سنگینی بایستی در مورد محارب اجرا شود ،گفته میشود چون او
مفسد فی االرض است .به تعبیر برخی از اساتید (مفسد فی االرض خود موضوع حکم نیست ،بلکی به
اصطالح علمای معقول ،واسطه و علت در ثبوت مجازات است) مفسرین قرآن نیز هیچ کدام به استقالل
عنوان(افساد فی االرض) از (محاربه) اعتقادی ندارند و به شرح فوق مفسد فی االرض را وصف محارب
.میدانند
با این وصف افراد نادری هم که برای افساد فی االرض عنوان مستقل مجرمانه قائل شدن ،استدالل خود
را بر پایه آبه ۳۲سوره مائده (و نه آیه )۳۳بنیان گذاشته اند .آبه ۳۲به شرح دیل است( :من اجل ذلک
کتبنا علی بنی اسرائیل انامن قتل نفسا َ بغیر نفس او فساد فی االرض فکان ما قتل الناس جمیعا) .یعنی (بدین
سبب بر بنی اسرئیل چنین حکم گردید هر کس نفسی را بدون حق قصاص و یا بی آن که فساد و فتنه ای در
زمین کند ،بکشد ،چنان باشد که همه مردم را کشته باشد ).این عده گفته اند در آیه گفته شده است ،اگر کسی
دیگری را بدون اینکه قتل کرده باشد یا فسادی در زمین کرده باشد ،بکشد ،که همه مردم را کشته باشد پس
این آیه (در مقام تجویز قتل برای مفسدان فی االرض و حاکی از آن است که عنوان (مفسد فی االرض)
مستق َل موجب قتل است ...لذا در موارد که عنوان افساد فی االرض تحقق پیدا می کند ،اقدامات مرتکب
بدون آنکه به سالح متوسل شود ،موجب افساد در جامعه یا بخشی از آن می گردد وشامل یکی از جرایم
مستلزم حد نمی گردد ،به موجب آبه ۳۲سوره مائده ،مرتکب به قتل محکوم می گردد ).این دید گاه هم
کامالَ از طرف فقها مردود اعالن گردیده است .از جمله یکی از فقهای معاصر در مورد آیه ۳۲سوره
مائده میگوید( :این آیه داللت بر آن دارد که قتل مشروع تنها در دو مورد قصاص و افساد فی االرض
امکان دارد .نقطه همین مطلب داللت بر آن دارد که محاربه از فساد قابل تفکیک نیست .همچنان که داللت
بر آن نیز دارد که جرایم که مجازات قتل را در پی دارند از قبیل زنای محصنه و زنای بامحارم و لواط
ایقابی و نیز جرایم که تکرار آن در بار سوم یا چهارم موجب قتل است ،همه از مصادیق افساد فی االرض
است ).ایشان در چند سطر بعد ادامه میدهند( :افساد فی االرض عنوان جرمی خاصی نیست که لزومی به
تعریف آن باشد و تمامی جرایمی که مجازات قتل را در پی دارند از مصادیق افساد اند ).به هر حال از
نظر ایشان منظور است(افساد فی االرض) در این آیه فقط جرایمی است که مجازات قتل را در پی دارد و
اینکه خارج از این جرایم کسی معتقد به عنوان خاص مجرامانه(افساد فی االرض) اساسا َ صحیح نیست به
تعبیر یکی دیگر از فقهای معاصر(قبال گفته شد ،مجرمین که برای آنها حد شرعی در نظر گرفته شده است
الزم است همان حدود در باره آنها اجرا گردد و با توهمات بی اساس و تخیالت بی ارزش نمی توان احکام
الهی را تغیر داد و مجازات های دیگری تحت عنوان مفسد فی االرض برای آنها در نظر گرفت .زیرا این
نوع ترس تفکر موجب تغیر در احکام الهی و قوانین اسالمی است و از مصادق حکم به غیر از ما انزل
هللا میباشد) به هر حال از نظر مفسرین و فقها آیه ۳۲سوره مائده صرفا َ تجویز قتل کسانی است که یا
جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی
مرتکب قتل عمدی شده اند یا عمل مجرامانه انجام داده اند که قبالَ برای آن در شرع مقدس مجازات تعین
شده است .مانند زنا محصنه و لواط و این که آنرا مستمکی قرار بدهیم که بتوان از طریف آن عنوان
.مجرمانه مستقلی برای (افساد فی االرض) قائل شد ،هیچ توجیه منطقی ،عقلی و شرعی ندارد
دقت در شآن نزول آیه ۲۲سوره مائده هم مبین مطالبی است که نقل گردید .در شآن نزول آیه ۳۳گفته شده
است (جمع از مشرکان خدمت پیامبر (ص) آمدند و مسلمان شدند؛ اما آب و هوا مدینه با آنها نساخت ،رنگ
آنها زرد و بدن شان بیمارشد .پیامبر(ص) برای بهبودی آنها دستور داد به خارج مدینه در نقطه خوش آب
و هوای از صحرا که شتران زکات را در آن جا به چرا میبردند ،بروند و ضمن استفاده از آب و هوای
آنجا از شیر تازه شتران به حد کافی استفاده کنند .آنها چنین کردند و بهبود یافتند .اما بجای بشکر از پیامبر
(ص) چوپان های مسلمان را دست و پا بریده و چشمانی آنها را از بین بردند و سپس دست به کشتار آنها
زدند و شتران زکات را غارت کردند و از اسالم بیرون رفتند .پیامبر(ص) دستور داد آنها را دستگیر
کردند و همان کاری با چوپان ها انجام داده بودند به عنوان مجازات در باره آنها انجام گرفت یعنی چشم
آنها را کور کردند دست و پای آن را بریدند و کشتند تا دیگران عبرت بگیرند)
ب -نقد قانون گذاری های منجر به جرم انگاری افساد فی االرض
همان گونه که مالحظه گردید .مفسرین و فقها عنوان مستقل مجرامانه ای برای افساد فی االرض قائل
نیستند و آن را فقط صفت محاربه میداند .با این حال مقنن جمهوری اسالمی ایران با نگاه و تفسیری
سطحی که از آیه ۳۳سوره مائده داشته ،در موارد دچار سوء برداشت شده و برای (افساد فی االرض)
عنوان مستقل مجرامانه قائل گردیده است .از جمله درماده ۴قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشآ،
اختالص و کالهبرداری مصوب ۱۳۶۷میگوید( :کسانی که با تشکیل یا رهبری شبکه چند نفری به امری
ارتشا و اختالص و کالهبرداری مبادرت ورزند ،...در صورت که مصداق مفسد فی االرض باشند،
مجازات آنها ،مجازات مفسد فی االرض خواهد بود ).همان گونه که اشاره شد ،اساسا َ افساد فی االرض
عنوان مستفل مجرامانه ای نیست ،با این قبیل مجرمین بتوانند مصداق آن گردند .به تعبیر مرحوم آیت هللا
مرعشی (اثبات حکم محارب بر مطلق مفسد فی االرض بر خالف اجماع و اتفاق اصحاب است و کسی از
مفسرین نیز چنین تفسری برای آیه نکرده است و با توجه به احتیاط که شارع مقدس در باره دماء (خون
ها) فرموده است ،نمیتوان چنین تفسری موسعی برای جمله (ویسعن فی االرض دفسادَ) پیدا کرد).
اگر این استدالل مقنن مورد توجه قرار گیرد که چنانچه این افراد مصداق مفسد فی االرض شدند ،بایستی
مجازات فی االرض در مورد آنها اجرا شود .باید گفت با توجه به این که ارتکاب هر جرم مفسده انگیز
است ،این قاعده فاقد مبنا و خود ساخته مقنن را باید در مورد همه آنها اجرا کرد؛ چیزی که هیچ عقلی
سلیمی آن را نمیپذیرد .اساسا َ جرم انگاری اعمال مجرمانه به خاطر فساد است که در آنها وجو دارد .حال
این نوع فساد در برخی کمتر است و در برخی بیشتر و با توجه به این درجه فساد (صدمه به نظم عمومی
یا امنیت کشور و غیره)مقنن مجازات متناسب را برای عمل جرم انگاری شده در نظر میگیرد .اما این که
گفته شود هر چه (افساد فی االرض) باشد حرام است و تشخیص آن هم به عهده دادگاه گذارده شود .خالف
همه اصول بدیهی عقلی از جمله خالف اصل قانونی بودن جرایم و مجازات ها و قاعده قبح عقاب بالبیان
است .مضافا َ که اگر منظور مقنن افساد فی االرض همان مفهوم محاربه است ،مختلسین هیچ یک از دو
6
....باب /فصل اول :جرایم علیه امنیت داخلی و
خصوصیت عمده محاربه یعنی برکشیدند صالح و قصد اعراب را ندارند .متاسفانه نمونه های این قبیل
قانونگذاری که مقنن عنوان مستقل مجرامانه افساد فی االرض را جرم انگاری کرده میتوان در قوانین
دیگری از جمله قانون مجازات اخالل گران در نظام اقتصادی کشور مصوب ۱۳۶۹مجمع تشخیص
مصلحت نظام ،قانون مجازات جاعلین اسکناس و وارد کنندگان ،توزیع کنندگان مصرف کنندگان اسکناس
مجعول مصوب ۱۳۶۸مجمع تشخیص مصلحت نظام و قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب ۱۳۶۷مجمع
.تشخیص مصلحت نظام نیز یافت
البته اشتباه مقنن به همین جا هم ختم نمیشود و در موارد اعمالی را که ماهیتا َ محاربه نیست و هیچ کدام از
شرایط محاربه را ندارد ،محاربه میدانند .مثالَ در ماده ۶قانون احتکار مصوب ۱/۵/۱۳۶۵مجلس شورای
اسالمی گفته شده است( :چنانچه اعمال فوق (گران فروشی،احتکار و )...به عنوان مقابله با حکومت
صورت گیرد و مرتکب مصداق محارب باشد ،به مجازات آن محکوم میشود).
در حال که همانطور که گفته شد نمیتوان محتکر را هر چند عمل زشت و ناپسند هم باشد ،مصداق محارب
دانست .چون دو پایه عمده محاربه یعنی اسلحه بر کشیدن و قصد ارعاب در مورد او صدق نمیکند .اما
دلیل این که چرا چنین قانونی به تصویب شورای نگهبان رسیده است را از قلم یکی از فقهای وقت شورای
نگهبان بیان میکنیم( :در شورای نگهبان مسئله محارب مطرح گردید و فقهای عضو شورای محتکر را
مصداق محارب ندانسته اند ،ولی موضوع را به صورت ایراد و اشکالی بر قانون به مجلس اعالن
ننمودند ،زیرا در قانون ماده ۶بطور منجز آورده نشده و معلق و مشروط ذکر شده است) چنانچه اعمال
فوق به عنوان مقابله با حکومت صورت گیرد و مرتکب مصداق محارب باشد به مجازات آن محکوم
میشود ).بنا بر این مشاهده میشود که ماده مذکور اثر خارجی ندارد و فاقد ارزیابی قانونی میباشد و آن را
به عنوان مخالف شرع اقدس نمیتوان اعالم کرد ،التبه اگر ماده فوق الذکر به صورت زیر تنظیم و تصویب
میشد( :شخص محتکر،یا مفسد است یا محارب و در هر دو صورت مجازات او اعدام میباشد) بدون شک
).شورای نگهبان خالف شرع بودند آن را به مجلس اعالم مینمودند
هر چند اصل استدالل ایشان کامالَ درست و منطقی و مطابق موازین فقهی است اما توجیهی که برای عدم
اعالم مغایرت مصوبه با شرع توسط شورای نگهبان ذکر کرده اند .به هیچ وجه پذیرفته نیست ،چون
دادگاهی قرار است این ماده را اجرا کند ،کاری به توجیه ایشان ندارد و شاید آن را ندیده و مطالعه هم
.نکرده باشد
از نمونه های این قبیل جرم انگاری های مقنن هم که فرد فاقد اسلحه و قصد رعاب را محارب یا در حکم
محارب میداند ،به فور میتوان در قوانینی از جمله قانون تعزیرات مصوب ،۱۳۶۲قانون مجارات جرایم
نیروهای مسلح مصوب ۱۳۷۱و قانون جایگزین آن یعنی قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب
۱۳۸۲مشاهده کرد .البته در قانون مجازات اسالمی مصوب ۱۳۷۵که ناسخ قانون تعزیرات ۱۳۶۲
.محسوب میشود تا حدود زیادی این نحو جرم انگاری ها مورد اصالح و بازنگری قرار گرفت
از دقت در این دو دسته مواد ،چه آنهای که عنوان افساد فی االرض را انتخاب کرده و چه آنهای که عنوان
محاربه یا در حکم محاربه را انتخاب کرده اند میتوان به این استنباط رسید که علت جرم انگاری مقنن در
این مواد( ،قصد مقابله مرتکب با نظام جمهوری اسالمی) بوده با این که (اثر عمل ارتکابی به نحوی
الً با مقابله با حکومت انجامیده
متوجه حکومت) شده است .پس یا قصد مقابله با حکومت وجود داشته یا عم
جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی
است .در حال که همانطور مالحظه شد ،وجود چنین قصدی یا چنین نتیجه ای عنوان محاربه را عوض
نکرده و مجوزی هم برای تآسیس جرمی تحت عنوان افساد فی االرض نمیباشد .آری اگرشخصی عمالَ به
مقابل با نظام جمهوری اسالمی بپردازد ،در حال که شرایط آنرا نداشته باشد میتوان از لحاظ مباحث فقهی
او را در زمره باغی یعنی کسی که از اطاعت امام معصوم یا حاکم شرعی وقت خارج شده است قرارداد
ولی به هیچ وجه محارب محسوب نخواهد شد .چون تعریف فقهی و قانونی محاربه چیزی جز آن چه در
ماده ۱۸۳ق.م.ا .آماده بعنی بر کشیدن سالح به قصد ارعاب و سلب آزادی و امنیت مردم نیست .با این
وصف به نظر میرسد همه قوانین مورد اشاره نیاز به اصالح بنیادی دارد .اگر مقنن فکر میکند که عمل
خاصی به خاطر صدماتی که وارد میکند ،باید به شدید ترین وجه ممکن مجازات شود ،میتواند مجازات
اعدام را در نظر بگیرد ،ولی نمیتواند بگوید که این عمل محاربه است با این عمل افساد فی االرض است.
چون از لحاظ فقهی محاربه مختصات خود را داشته و افساد فی االرض هم اساسا َ عنوان مستقل مجرامانه
ای نیست .در پایان به این نکته هم اشاره میشود که برخی به نوعی در مقام توجیه اقدام مقنن برآمده و گفته
اند در آیاتی از قرآن (شمول عنوان محاربه محدود به مواردی که کسی دست به اسلحه می برد دانسته نشده
است .در قرآن،آیه ۱۰۷سوره توبه در مورد ساختن مسجد ضرار از سوی ابوعامر راهب به قصد ایجاد
جنگ روانی و اختالف بین مسلمین و آیات ۲۷۸و ۲۷۹سوره بقره در مورد ربا خواری در این زمینه
قابل ذکر می باشد).
اوالً این آیات ناظر به موارد خاصی هستند و حکم کلی محاربه را نمی توان از آنها استخراج کرد .آیه
107سوره توبه ناظر به ساختن مسجد ضرار توسط عده ای از منافقین در صدر اسالم است که با تبانی
ابوعامر راهب مبادرت به ساختن مسجد کردند و مقصود از کسی که با خدا و رسولش سر جنگ داشت،
(من حارب هللا و رسوله) همین شخص است .این شخص هم واقعا با حضرت رسول سر جنگ داشته است.
بر اساس آنچه در تفاسیر و از جمله تفسیر نمونه گفته شده ((هنگامی که پیامبر (ص) به مدینه مهاجرت
...کرد
ابو عامر ...اطراف خود را خالی دید و به مبارزه با اسالم برخاست و از مدینه به سوی کفار مکه گریخت
.و از آنها برای جنگ با پیغمبر اکرم (ص) استمداد جست و از قبایل عرب دعوت کرد
او که قسمتی از نقشه های جنگ احد را ضد مسلمین رهبری می کرد ،دستور داد در میان دو صف لشکر
گودال هایی بکنند که اتفاقا ً پیامبر (ص) در یکی از آنها افتاد و پیشانیش مجروح شد و دندانش شکست.
هنگامی که غزوه احد پایان یافت ...او از مدینه فرار کرد و به سوی (هرقل) پادشاه روم رفت تا از او
کمک بگیرد و یا لشکر برای کوبیدن مسلمانان حرکت کند ...بعضی می گویند مرگ به او مهلت نداد تا
)).خواسته خود رابا هرقل در میان بگذارد
آ
8
....باب /فصل اول :جرایم علیه امنیت داخلی و