You are on page 1of 10

‫حقوق جزای اختصاصی‬

‫جرایم علیه امنیت داخلی و آسایش عمومی‬

‫مؤلف‪ :‬دکتر حسن پوبانفری‬


‫عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان‬
‫استاد‪ :‬مضمون پوهندوی محمد عارف رحیم‬
‫وظیفه تحقیقی‪ :‬محمد اکبر شهزاد‬

‫توبه‬
‫بر اساس تبصره ماده ‪ ۵۱۲‬ق‪.‬م ‪.‬ا (در موادری که احراز شود متهم قبل از دست یابی نظام توبه کرده‬
‫باشد‪ ،‬مشمول مواد ‪ ۵۰۸‬و ‪ ۵۰۹‬و‪) ۵۱۲‬‬

‫مقدمه ‪۱-۳‬‬
‫‪....‬باب‪ /‬فصل اول‪ :‬جرایم علیه امنیت داخلی و‬

‫توبه در لغت از ریشه توب و به معنی بازگشت است‪ ،‬اما در معنی اصطالحی به معنی پیشمانی از گناه و‬
‫تصمیم جدی بر ترک آن است‪ .‬توبه قبل از هر چیز یک مبحث اخالقی است که افراد را تشویق به ترک‬
‫گناه و بازگشت به خدا میکند‪ .‬از لحاظ مباحث اخالقی توبه فضایل زیادی برای توبه ذکرشده است که مجال‬
‫‪.‬بررسی آن در کتب حقوقی نیست‬
‫فقط به حدیثی از پیامبر اکرم(ص) اشاره میشود که فرمودند(التائب من الذنب کمن الضنب له) یعنی کسی‬
‫که از گناه توبه کند‪ ،‬مانند کسی است که اساسا گناه نکرده است‪ .‬به هر حال محل اصلی بحث از توبه کتب‬
‫اخالقی است‪ .‬اما در کتب فقهی نیز احکام فقهی توبه بیان شده است‪ .‬ماحصل این احکام فقهی همان است‬
‫که در فصل مربوط به جرایم مستوجب حد در قانون مجازات اسالمی هم آمده است‪ .‬بر اساس این مواد‬
‫توبه در برخی حاالت یکی از اسباب سقوط مجازات است‪ .‬توبه اگر قبل از اثبات جرم باشد باعث سقوط‬
‫مجازات میشود‪ .‬و اگر بعد از اثبات جرم باشد در صورت که جرم با شهادت شهوت ثابت شده باشد‪،‬‬
‫مجازات ساقط نخواهد شد( مواد ‪ ۱۲۵،۱۳۲،۱۸۱ ،۸۱‬ق‪،‬م‪،‬ا)‪ .‬ولی اگر جرم با اقرار خود مجرم ثابت‬
‫شده باشد‪ ،‬دادگاه مخیر در اجراه مجازات یا تقاضا عفو او از طریق مقام رهبری است( مواد‬
‫‪،۷۲،۱۲۶،۱۳۳.‬و ‪۱۸۲‬ق‪،‬م‪،‬ا‪)،‬‬
‫به هر حال از لحاظ مباحث فقهی توبه یکی از اسباب سقوط مجازات است که قلمرو آن هم نه فقط جرایم‬
‫مستوجب حدی که همه جرایم است که جنبه حق الهی دارند‪ .‬با این وصف توبه اسباب سقوط مجازات در‬
‫جرایم حق الناس نیست و لذا قصاص اعم از نفس یا عضو را سافط نمی کند اما در همه جرایم حق اللهی‬
‫اعم از مستوجب حد وا غلب جرایم تعزیری یکی از اسباب سقوط مجازات محسوب میشود‪ .‬البته مقنن این‬
‫نهاد اخالق ـ فقهی را صرفا َ در جرایم مستوجب حق پذیرفته است ولی در قلمرو جرایم تعزیری و باز‬
‫دارنده فقط در حدود تبصره ماده ‪ ۵۱۲‬و ماده ‪ ۵۲۱‬ق‪،‬م‪،‬ا یعنی موارد کامالَ محدود و نه جندان قابل استناد‬
‫‪.‬آنرا پذیرفته است‬

‫توزیع تبصره ماده ‪-۲-۳ ۵۱۲‬‬


‫قبل از هر چیزی بایستی به بیان دو ایراد مهم وارده به این تبصره پرداخت‪ .‬ایراد اول آن است که‬
‫خصوصیت ویژه ای در مواد ‪ ۵۱۲ ،۵۰۹ ،۵۰۸‬نیست که مقنن صرفا َ در مورد این مواد توبه را پذیرفته‬
‫است‪ ،‬مضافا َ که همان گونه که گفه شد از لحاظ فقهی توبه نهادی کلی است که اغلب جرایم تعزیری را در‬
‫‪.‬بر می گیرد‬
‫ایراد دوم آن است که در این تبصره به ماده ‪ ۵۰۹‬ارجاع داده‪ ،‬در حالی که ماده ‪ ۵۰۹‬بیانگر جرمی نیست‬
‫‪.‬و صرف‌ا َ به بیان کیفیت مشدده خاصی عینی میپردازد‬
‫‪.‬به این معنا که ارتکاب جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی در زمان جنگ را دارای مجازات اشد میدانند‬
‫جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی‬

‫صرف نظر از این دو ایراد به توضیع ماده میپردازیم‪ .‬با همه ایرادت گفته شده‪ ،‬مفهوم این تصره آن است‬
‫که اگر مجرمین موضوع ماده ‪ ۵۱۲‬و ‪ ۵۰۸‬قبل از دست یابی نظام به آنها توبه نمایند‪ ،‬مجازات این مواد‬
‫در مورد آنها ساقط میشود‪ .‬همین طور اگر مجرمین موضوع ماده ‪ ۵۰۹‬ق‪.‬م‪.‬ا یعنی کسانی که در زمان‬
‫جنگ مرتکب جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی شده اند‪ ،‬قبل از دست یابی نظام به آنها توبه نمایند‪،‬‬
‫مشمول حکم مقرر در ماده یعنی اعمال مجازات اشد نمیشوند و کماکان دادگاه مثل زمان غیر جنگ میتواند‬
‫‪.‬در مورد آنها بین حداقل و حدااکثر تعین مجازات نماید‬
‫نکته دیگر آنکه منظور از (دست یابی نظام) و متهم چیست؟ به نظر می رسد این واژه ترجمی از کلمه‬
‫(تقدروا) در آبه ‪ ۳۴‬سوره مائده است‪ .‬منظور از دست یابی نظام هم به نظر می رسد موقع است که هم‬
‫جرایم ارتکابی فرد کشف شده و هم خود او در سیطره و تسلط ماوران انتظامی قرار دارد‪ .‬حال یا آنکه‬
‫دست گیر شده یا در معرض دستگیری قریب الوقوع قرار دارد‪ .‬مثال مخفی گاهی که در آن مخفی شده در‬
‫محاصره نیروهای انتظامی است و راهی فراری هم برای او وجود ندارد‪ .‬بدیهی است توبه فرد در این‬
‫‪.‬حالت تاثیر در سقوط مجازات مواد ‪ ۵۱۲‬و ‪ ۵۰۸‬و از بین بردن تشدید مجازات ماده ‪ ۵۰۹‬ندارد‬
‫نکته پایانی مربوط به ((احراز توبه )) است‪ .‬توبه یک امر درونی و ناظر و رابطه فرد با خداست و کسی‬
‫نمیتواند از آن آگاهی یابد‪ .‬شاید همین مشکل احراز توبه است که مقنن نتوانسته آنرا در همه جرایم تعزیری‬
‫‪.‬بپذیرد‬
‫به هر حال در این تبصره نهادی توبه پذیرفته شده و می بایستی متهم ادعای توبه خود را (اثبات) نماید‪ .‬این‬
‫ادعا نیز صرفا َ با قرائن و امارات خارجی قابل اثبات است مثال حاالت پشیمانی درونی او به نحوی او را‬
‫منقلب ساخته که اثرات تضرع زاری آن در ظاهر او هم هویدا شده است یا اینکه همکاری در حد توان‬
‫‪ ...‬موثر برای رفع اثرات زیان بار جرم ارتکابی داشته و‬
‫ماده ‪ ۱۸‬قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح با ترکیب دو نهاد توبه و معاذیر قانونی که یکی از مصادیق‬
‫آنرا در ماده ‪ ۵۰۷‬ق‪.‬م‪.‬ا مورد مطالعه قرار دادیم‪ ،‬به نوعی هم توبه را پذیرفته است و هم راهی احراز آنرا‬
‫تا حدی مشخص کرده است‪ .‬به موجب این ماده (هریک از اشخاص مذکور در ماده ‪ ۱۷‬قبل از کشف‬
‫توطئه و دست گیری‪ ،‬توبه نماید وخود را به ماوران معرفی کند و اطالعات اش را در اختیار بگذارد‪ ،‬به‬
‫نحوی که توبه وی در دادگاه محرز شود‪ ،‬حدی محاربه از او ساقط شده و چنانچه اقدام مرتکب موجب‬
‫اخالل در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری وی یا دیگران شود‪ ،‬به حبس از یک تا پنچ سال‬
‫محکوم خواهد شد و در صورت که مرتکب جرم دیگری شده باشد به مجازات آن جرم نیز محکوم می‬
‫شود‪).‬‬

‫‪2‬‬
‫‪....‬باب‪ /‬فصل اول‪ :‬جرایم علیه امنیت داخلی و‬

‫فصل دوم‪ :‬جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور مندرج در قانون مجازات‬
‫اسالمی مصوب ‪۱۳۷۰‬‬

‫جرم محاربه ‪۱-‬‬

‫ضرورت جرم انگاری محاربه بر کسی پوشیده نیست‪ .‬محارب‪ ،‬با اقدامات خود امنیت مردم را متزلزل‬
‫کرده و باعث ایجاد خوف و هراس در آنها میشود‪ .‬بر این اساس خداوند در آیه ‪ ۳۳‬سوره مائده عالوه بر‬
‫جرم انگاری محاربه مجازات های سنگینی را هم در مورد حاربین وضع کرده است‪ .‬اما ظاهر این آیه که‬
‫در بر دارنده دو عنوان (محاربه) و (افساد فیاالرض) در طول تاریخ اسالم همواره مورد سوء استفاده‬
‫حاکمان قرار گرفته و به استناط آن مخالفان سیاسی خود را سرکوب کردند‪ .‬از جمله (بنی امیه به عنوان‬
‫نماد جرم گرا در قرن اول اسالم از آیه محاربه علیه مخالفان سیاسی خویش استفاده کرد‪ .‬حجاج بنی‬
‫یوسف‪ ،‬خلیفه اموی‪ ،‬در دفاع از اعمال بی رحمانه خود علیه شورشیان و یاغیان به آیه محاربه استناد‬
‫میکرد‪ .‬کشتن حجر بن عدی الکندی توسط معاویه و طرفدارانش در سال ‪ ۵۱‬هجری با کشتن حسین بن‬
‫علی (ع) و بسیاری از خانواده پیامبر(ص) با طرح اتهام‬
‫)‪.‬صورت گرفت )افساد فیاالرض(‬
‫این در حال است که بر اساس مظر اغلب مفسرین و قاطبه فقها نمیتوان از آیه ‪ ۳۳‬سوره معائده جرم‬
‫انگاری افساد فی االرض را استنباد کرد‪.‬با این حال در حقوق کیفری ایران نیز برداشت سطحی تدوین‬
‫کننده گان قانون کجازات اسالمی مصوب ‪ ۱۳۷۰‬و نیز برخی قانون متفرقه جزایی دیگر سبب شده است تا‬
‫االرض) به صورت مستقل از جرم محاربه مورد جرم انگاری واقع شود‪ .‬به‬ ‫( افساد فی‬
‫عباره دیکر مقنن در هر مورد که قصد مقابله با حکومت وجود داشته باشد یا اقدامات مجرامانه فردی عمال‬
‫به مقابله با حکومت بینجامد‪ ،‬آنرا با تحت عنوان افساد فی االرض یا تحت عنوان محاربه قلمداد کرده است‪،‬‬
‫صرف نظر از این که عمل مزبور شرایط تحقق جرم محاربه از جمله دست بردن به اسلحه و قصد ارعاب‬
‫مردم را داشته باشد یا خیر؟ این در حال است که مقابله با حکومت اسالمی از قلمرو جرم محاربه خارج‬
‫بوده و داخل در قلمرو (بغی) میگردد‪ .‬متعاقبا َ در این خصوص بیشتر صحبت خواهم کرد‪ ،‬در ادامه ابتدا‬
‫در قسمت رکن قانونی به بیان قلمرو دقیق جرم محاربه می پردازیم(بند‪ .)۱‬سپس به تجزیه و تحلیل اجزای‬
‫رکن مادی آن از جمله عمل مرتکب ‪ ،‬موضع جرم ‪،‬وسیله جرم و نتیجه مجرمانه پرداخته (بند دوم) و‬
‫نهایتا َ بحث و بررسی رکن روانی آن خواهیم پرداخت (بند سوم)‬

‫رکن قان ‪۱-۱‬‬


‫درماده ‪ ۱۸۳‬ق‪.‬م‪.‬ا‪ .‬در مقام تعریف جرم محاربه مقرر می دارد‪( .‬هرکس که برای ایجاد رعب و هراس و‬
‫‪.‬سلب آزادی و منیت مردم دست به اسلحه ببرد‪ ،‬محارب و مفسد فی االرض میباشد‬
‫جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی‬

‫تبصره ‪ -۱‬کسی که بر روی مردم سالح بکشد ولی در اثر ناتوانی موجب هراس هیج فردی نشود محارب‬
‫نیست‪ .‬تبصره ‪ -۲‬اگر کسی سالح خود را با انگیزه عداوت شخصی به سوی یک چند نفر مخصوص بکشد‬
‫‪.‬ولی عمل او جنبه عمومی نداشته باشد محارب محسوب نمیشود‬
‫))‪.‬تبصره ‪ -۳‬میان سالح سرد و سالح گرم فرق نیست‬
‫این جرم از جرایم مستوجب حد است که رکن قانونی آن هم بسیط نیست بلکه مرکب است‪ .‬ماده ‪ ،۱۸۳‬جرم‬
‫‪.‬را تعریف و ماده ‪ ۱۹۰‬ق‪.‬م‪.‬ا‪ .‬هم مجازات آن را بیان میکند‬
‫در رکن قانونی از دو جزء تعریف قانون از جرم و مجازات قانونی جرم صحبت میشود‪ .‬بر این اساس ابتدا‬
‫به تعریف قانونی جرم محاربه‪ ،‬نقد های وارد بر آن و مبانی فقهی آن و سپس به بیان مجازات قانون آن می‬
‫‪.‬پردازیم‬

‫الف‪ -‬تعریف محاربه‬


‫از دقت در ماده ‪ ۱۸۳‬ق‪.‬م‪.‬ا میتوان گفت که (محاربه عبارت است از بر گر کشیدن سالح به قصد ارعاب و‬
‫سلب آزادی و امنیت مردم)‪ .‬این تعریف کامال متخذ از منابع فقهی است‪ .‬در شرایع االسالم آمده است‪:‬‬
‫(المحارب‪،‬کل من جرد السالح ال خافح الناس)‪ .‬یعنی محارب کسی است که برای ترساندن مردم سالح‬
‫‪.‬بروی آنها بکشد)‪ .‬سایر فقهای دیگر هم شبیه همین تعریف را از محاربه بیان کرده اند‬
‫اما نقطه کامالَ مبهم ماده ‪ ۱۸۳‬آنست که محارب و مفسد االرض را باهم آورده وگفته‬
‫است(هرکس‪...‬دست به اسالح ببرد محارب و مفسد فی االرض میباشد)‪ .‬عنوان باب هفتم که این ماده هم‬
‫در ذیل آن مطرح شده تحت عنوان(محاربه و افساد فی االرض) است‪ .‬سوال ایست که آیا دو واژه‬
‫(محاربه) (افسادفیاالرض) بیانگر یک عمل است وبر یک موضوع قابل اطالق است و یا آنکه این دو واژه‬
‫با یک دیگر متفاوت بوده و هر کدام بر موضوع خاصی تطبیق میکنند؟ به عبارت دیگر آیا ما با دو عنوان‬
‫مستقل مجرمانه (محاربه) و (افساد فی الرض) مواجهیم یا با یک عنوان مجرامانه‪ ،‬به این نوع که فقط جرم‬
‫محاربه مطرح است و افساد فی االرض از باب توصیف آن است‪ ،‬چیزی شبیه جرم جعل و تزویر؟‬
‫با توجه به این که مبنای جرم انگاری محاربه در کتب فقهی و قانون مجازات اسالمی آبه ‪ ۳۳‬سوره مائده‬
‫است‪ ،‬برای پاسخ به این سوال بایستی ابتدا به برسی این سوره و تفسیر که از آن داشته اند اشاره کنیم‪:‬‬
‫(انما جزوا الذین یحاربون هللا و رسول و یسعون فی االرض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و‬
‫ارجلوهم من خلف او ین فوا من االرض ضلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی االخره عذاب عظیم)‬
‫همان طور که مالحظه میشود در این آیه گفته شده است‪( :‬انما جزاء الذین یحاربون هللا و رسول و یسعون‬
‫فی االرض فساد) یعنی همان محاربه و افساد فی االرض مدنظر مقنن برخی کوشیده اند که این دو واژه را‬
‫بیانگر دو جرم مستقل بدانند‪ ،‬جرم افساد االفرض و جرم محاربه‪ .‬اما حقیقت آنست که قاطبه مفسرین و فقها‬
‫معتقدند که محاربه افساد فی االرض در این آیه دو عنوان جداگانه نیستن‪( ،‬زیرا (الذین) موصول است و‬
‫(یحابون هللا و رسول) صله و (یسعون فی االرض فسادا) عطف بر صله است و مجموعی معطوف و‬

‫‪4‬‬
‫‪....‬باب‪ /‬فصل اول‪ :‬جرایم علیه امنیت داخلی و‬

‫معطوف علیه برای بیان یک حقیقت است‪ .‬آری در صورت تکرار موصول استفاده دو تایی و استقالل‪ ،‬به‬
‫مورد و بجا بود در صورتی که تکرار نداریم‪).‬‬
‫مضافا َ که (فقها‪ ،‬اتفاق نظر دارند که موضوع حکم قتل‪( ،‬محاربه بر پایه فساد در زمین) است‪ ،‬نه مجرد‬
‫(فساد) و مطلق (افساد) نصوص گر چی بر این حقیقت صراحت ندارد‪ ،‬اما به کمک اتفاق فتاوا و سیاق‬
‫ادله به خوبی استفاده میشود که حکم قتل‪ ،‬مرکب از دو جزء است‪( :‬محاربه) و (افساد)‪ .‬و (فساد در‬
‫زمین ) به تنهایی موضوع حکم و مجازات نیست‪ ).‬با این اوصاف صحیح آنست که گفته شود افساد فی‬
‫االرض که در آیه قرآن آمده است‪ ،‬صفت محاربه و توجیهی برای سنگینی مجازات آنست‪ .‬به این صورت‬
‫که اگر گفته شود‪ ،‬چرا مجازات به این سنگینی بایستی در مورد محارب اجرا شود‪ ،‬گفته میشود چون او‬
‫مفسد فی االرض است‪ .‬به تعبیر برخی از اساتید (مفسد فی االرض خود موضوع حکم نیست‪ ،‬بلکی به‬
‫اصطالح علمای معقول‪ ،‬واسطه و علت در ثبوت مجازات است) مفسرین قرآن نیز هیچ کدام به استقالل‬
‫عنوان(افساد فی االرض) از (محاربه) اعتقادی ندارند و به شرح فوق مفسد فی االرض را وصف محارب‬
‫‪.‬میدانند‬
‫با این وصف افراد نادری هم که برای افساد فی االرض عنوان مستقل مجرمانه قائل شدن‪ ،‬استدالل خود‬
‫را بر پایه آبه ‪ ۳۲‬سوره مائده (و نه آیه ‪ )۳۳‬بنیان گذاشته اند‪ .‬آبه ‪ ۳۲‬به شرح دیل است‪( :‬من اجل ذلک‬
‫کتبنا علی بنی اسرائیل انامن قتل نفس‌ا َ بغیر نفس او فساد فی االرض فکان ما قتل الناس جمیعا)‪ .‬یعنی (بدین‬
‫سبب بر بنی اسرئیل چنین حکم گردید هر کس نفسی را بدون حق قصاص و یا بی آن که فساد و فتنه ای در‬
‫زمین کند‪ ،‬بکشد‪ ،‬چنان باشد که همه مردم را کشته باشد‪ ).‬این عده گفته اند در آیه گفته شده است‪ ،‬اگر کسی‬
‫دیگری را بدون اینکه قتل کرده باشد یا فسادی در زمین کرده باشد‪ ،‬بکشد‪ ،‬که همه مردم را کشته باشد پس‬
‫این آیه (در مقام تجویز قتل برای مفسدان فی االرض و حاکی از آن است که عنوان (مفسد فی االرض)‬
‫مستق َل موجب قتل است‪ ...‬لذا در موارد که عنوان افساد فی االرض تحقق پیدا می کند‪ ،‬اقدامات مرتکب‬
‫بدون آنکه به سالح متوسل شود‪ ،‬موجب افساد در جامعه یا بخشی از آن می گردد وشامل یکی از جرایم‬
‫مستلزم حد نمی گردد‪ ،‬به موجب آبه ‪ ۳۲‬سوره مائده‪ ،‬مرتکب به قتل محکوم می گردد‪ ).‬این دید گاه هم‬
‫کامالَ از طرف فقها مردود اعالن گردیده است‪ .‬از جمله یکی از فقهای معاصر در مورد آیه ‪ ۳۲‬سوره‬
‫مائده میگوید‪( :‬این آیه داللت بر آن دارد که قتل مشروع تنها در دو مورد قصاص و افساد فی االرض‬
‫امکان دارد‪ .‬نقطه همین مطلب داللت بر آن دارد که محاربه از فساد قابل تفکیک نیست‪ .‬همچنان که داللت‬
‫بر آن نیز دارد که جرایم که مجازات قتل را در پی دارند از قبیل زنای محصنه و زنای بامحارم و لواط‬
‫ایقابی و نیز جرایم که تکرار آن در بار سوم یا چهارم موجب قتل است‪ ،‬همه از مصادیق افساد فی االرض‬
‫است‪ ).‬ایشان در چند سطر بعد ادامه میدهند‪( :‬افساد فی االرض عنوان جرمی خاصی نیست که لزومی به‬
‫تعریف آن باشد و تمامی جرایمی که مجازات قتل را در پی دارند از مصادیق افساد اند‪ ).‬به هر حال از‬
‫نظر ایشان منظور است(افساد فی االرض) در این آیه فقط جرایمی است که مجازات قتل را در پی دارد و‬
‫اینکه خارج از این جرایم کسی معتقد به عنوان خاص مجرامانه(افساد فی االرض) اساسا َ صحیح نیست به‬
‫تعبیر یکی دیگر از فقهای معاصر(قبال گفته شد‪ ،‬مجرمین که برای آنها حد شرعی در نظر گرفته شده است‬
‫الزم است همان حدود در باره آنها اجرا گردد و با توهمات بی اساس و تخیالت بی ارزش نمی توان احکام‬
‫الهی را تغیر داد و مجازات های دیگری تحت عنوان مفسد فی االرض برای آنها در نظر گرفت‪ .‬زیرا این‬
‫نوع ترس تفکر موجب تغیر در احکام الهی و قوانین اسالمی است و از مصادق حکم به غیر از ما انزل‬
‫هللا میباشد) به هر حال از نظر مفسرین و فقها آیه ‪ ۳۲‬سوره مائده صرفا َ تجویز قتل کسانی است که یا‬
‫جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی‬

‫مرتکب قتل عمدی شده اند یا عمل مجرامانه انجام داده اند که قبالَ برای آن در شرع‌ مقدس مجازات تعین‬
‫شده است‪ .‬مانند زنا محصنه و لواط و این که آنرا مستمکی قرار بدهیم که بتوان از طریف آن عنوان‬
‫‪.‬مجرمانه مستقلی برای (افساد فی االرض) قائل شد‪ ،‬هیچ توجیه منطقی‪ ،‬عقلی و شرعی ندارد‬
‫دقت در شآن نزول آیه ‪ ۲۲‬سوره مائده هم مبین مطالبی است که نقل گردید‪ .‬در شآن نزول آیه ‪ ۳۳‬گفته شده‬
‫است (جمع از مشرکان خدمت پیامبر (ص) آمدند و مسلمان شدند؛ اما آب و هوا مدینه با آنها نساخت‪ ،‬رنگ‬
‫آنها زرد و بدن شان بیمارشد‪ .‬پیامبر(ص) برای بهبودی آنها دستور داد به خارج مدینه در نقطه خوش آب‬
‫و هوای از صحرا که شتران زکات را در آن جا به چرا میبردند‪ ،‬بروند و ضمن استفاده از آب و هوای‬
‫آنجا از شیر تازه شتران به حد کافی استفاده کنند‪ .‬آنها چنین کردند و بهبود یافتند‪ .‬اما بجای بشکر از پیامبر‬
‫(ص) چوپان های مسلمان را دست و پا بریده و چشمانی آنها را از بین بردند و سپس دست به کشتار آنها‬
‫زدند و شتران زکات را غارت کردند و از اسالم بیرون رفتند‪ .‬پیامبر(ص) دستور داد آنها را دستگیر‬
‫کردند و همان کاری با چوپان ها انجام داده بودند به عنوان مجازات در باره آنها انجام گرفت یعنی چشم‬
‫آنها را کور کردند دست و پای آن را بریدند و کشتند تا دیگران عبرت بگیرند)‬

‫ب‪ -‬نقد قانون گذاری های منجر به جرم انگاری افساد فی االرض‬
‫همان گونه که مالحظه گردید‪ .‬مفسرین و فقها عنوان مستقل مجرامانه ای برای افساد فی االرض قائل‬
‫نیستند و آن را فقط صفت محاربه میداند‪ .‬با این حال مقنن جمهوری اسالمی ایران با نگاه و تفسیری‬
‫سطحی که از آیه ‪ ۳۳‬سوره مائده داشته‪ ،‬در موارد دچار سوء برداشت شده و برای (افساد فی االرض)‬
‫عنوان مستقل مجرامانه قائل گردیده است‪ .‬از جمله درماده ‪ ۴‬قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشآ‪‌،‬‬
‫اختالص و کالهبرداری مصوب ‪ ۱۳۶۷‬میگوید‪( :‬کسانی که با تشکیل یا رهبری شبکه چند نفری به امری‬
‫ارتشا و اختالص و کالهبرداری مبادرت ورزند‪ ،...‬در صورت که مصداق مفسد فی االرض باشند‪‌،‬‬
‫مجازات آنها‪ ،‬مجازات مفسد فی االرض خواهد بود‪ ).‬همان گونه که اشاره شد‪ ‌،‬اساسا َ افساد فی االرض‬
‫عنوان مستفل مجرامانه ای نیست‪ ‌،‬با این قبیل مجرمین بتوانند مصداق آن گردند‪ .‬به تعبیر مرحوم آیت هللا‬
‫مرعشی (اثبات حکم محارب بر مطلق مفسد فی االرض بر خالف اجماع و اتفاق اصحاب است و کسی از‬
‫مفسرین نیز چنین تفسری برای آیه نکرده است و با توجه به احتیاط که شارع مقدس در باره دماء (خون‬
‫ها) فرموده است‪ ‌،‬نمیتوان چنین تفسری موسعی برای جمله (ویسعن فی االرض دفسادَ) پیدا کرد‪).‬‬
‫اگر این استدالل مقنن مورد توجه قرار گیرد که چنانچه این افراد مصداق مفسد فی االرض شدند‪ ،‬بایستی‬
‫مجازات فی االرض در مورد آنها اجرا شود‪ .‬باید گفت با توجه به این که ارتکاب هر جرم مفسده انگیز‬
‫است‪ ،‬این قاعده فاقد مبنا و خود ساخته مقنن را باید در مورد همه آنها اجرا کرد؛ چیزی که هیچ عقلی‬
‫سلیمی آن را نمیپذیرد‪ .‬اساس‌ا َ جرم انگاری اعمال مجرمانه به خاطر فساد است که در آنها وجو دارد‪ .‬حال‬
‫این نوع فساد در برخی کمتر است و در برخی بیشتر و با توجه به این درجه فساد (صدمه به نظم عمومی‬
‫یا امنیت کشور و غیره)مقنن مجازات متناسب را برای عمل جرم انگاری شده در نظر میگیرد‪ .‬اما این که‬
‫گفته شود هر چه (افساد فی االرض) باشد حرام است و تشخیص آن هم به عهده دادگاه گذارده شود‪ .‬خالف‬
‫همه اصول بدیهی عقلی از جمله خالف اصل قانونی بودن جرایم و مجازات ها و قاعده قبح عقاب بالبیان‬
‫است‪ .‬مضافا َ که اگر منظور مقنن افساد فی االرض همان مفهوم محاربه است‪ ،‬مختلسین هیچ یک از دو‬

‫‪6‬‬
‫‪....‬باب‪ /‬فصل اول‪ :‬جرایم علیه امنیت داخلی و‬

‫خصوصیت عمده محاربه یعنی برکشیدند صالح و قصد اعراب را ندارند‪ .‬متاسفانه نمونه های این قبیل‬
‫قانونگذاری که مقنن عنوان مستقل مجرامانه افساد فی االرض را جرم انگاری کرده میتوان در قوانین‬
‫دیگری از جمله قانون مجازات اخالل گران در نظام اقتصادی کشور مصوب ‪ ۱۳۶۹‬مجمع تشخیص‬
‫مصلحت نظام‪ ‌،‬قانون مجازات جاعلین اسکناس و وارد کنندگان‪ ،‬توزیع کنندگان مصرف کنندگان اسکناس‬
‫مجعول مصوب ‪ ۱۳۶۸‬مجمع تشخیص مصلحت نظام و قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب ‪ ۱۳۶۷‬مجمع‬
‫‪.‬تشخیص مصلحت نظام نیز یافت‬
‫البته اشتباه مقنن به همین جا هم ختم نمیشود و در موارد اعمالی را که ماهیتا َ محاربه نیست و هیچ کدام از‬
‫شرایط محاربه را ندارد‪ ،‬محاربه میدانند‪ .‬مثالَ در ماده ‪ ۶‬قانون احتکار مصوب ‪ ۱/۵/۱۳۶۵‬مجلس شورای‬
‫اسالمی گفته شده است‪( :‬چنانچه اعمال فوق (گران فروشی‪،‬احتکار و‪ )...‬به عنوان مقابله با حکومت‬
‫صورت گیرد و مرتکب مصداق محارب باشد‪ ،‬به مجازات آن محکوم میشود‪).‬‬
‫در حال که همانطور که گفته شد نمیتوان محتکر را هر چند عمل زشت و ناپسند هم باشد‪ ،‬مصداق محارب‬
‫دانست‪ .‬چون دو پایه عمده محاربه یعنی اسلحه بر کشیدن و قصد ارعاب در مورد او صدق نمیکند‪ .‬اما‬
‫دلیل این که چرا چنین قانونی به تصویب شورای نگهبان رسیده است را از قلم یکی از فقهای وقت شورای‬
‫نگهبان بیان میکنیم‪( :‬در شورای نگهبان مسئله محارب مطرح گردید و فقهای عضو شورای محتکر را‬
‫مصداق محارب ندانسته اند‪ ‌،‬ولی موضوع را به صورت ایراد و اشکالی بر قانون به مجلس اعالن‬
‫ننمودند‪ ،‬زیرا در قانون ماده ‪ ۶‬بطور منجز آورده نشده و معلق و مشروط ذکر شده است) چنانچه اعمال‬
‫فوق به عنوان مقابله با حکومت صورت گیرد و مرتکب مصداق محارب باشد به مجازات آن محکوم‬
‫میشود‪ ).‬بنا بر این مشاهده میشود که ماده مذکور اثر خارجی ندارد و فاقد ارزیابی قانونی میباشد و آن را‬
‫به عنوان مخالف شرع اقدس نمیتوان اعالم کرد‪ ،‬التبه اگر ماده فوق الذکر به صورت زیر تنظیم و تصویب‬
‫میشد‪( :‬شخص محتکر‪،‬یا مفسد است یا محارب و در هر دو صورت مجازات او اعدام میباشد) بدون شک‬
‫)‪.‬شورای نگهبان خالف شرع بودند آن را به مجلس اعالم مینمودند‬
‫هر چند اصل استدالل ایشان کامالَ درست و منطقی و مطابق موازین فقهی است اما توجیهی که برای عدم‬
‫اعالم مغایرت مصوبه با شرع توسط شورای نگهبان ذکر کرده اند‪ .‬به هیچ وجه پذیرفته نیست‪ ‌،‬چون‬
‫دادگاهی قرار است این ماده را اجرا کند‪ ،‬کاری به توجیه ایشان ندارد و شاید آن را ندیده و مطالعه هم‬
‫‪.‬نکرده باشد‬
‫از نمونه های این قبیل جرم انگاری های مقنن هم که فرد فاقد اسلحه و قصد رعاب را محارب یا در حکم‬
‫محارب میداند‪ ،‬به فور میتوان در قوانینی از جمله قانون تعزیرات مصوب ‪ ،۱۳۶۲‬قانون مجارات جرایم‬
‫نیروهای مسلح مصوب ‪ ۱۳۷۱‬و قانون جایگزین آن یعنی قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب‬
‫‪ ۱۳۸۲‬مشاهده کرد‪ .‬البته در قانون مجازات اسالمی مصوب ‪ ۱۳۷۵‬که ناسخ قانون تعزیرات ‪۱۳۶۲‬‬
‫‪.‬محسوب میشود تا حدود زیادی این نحو جرم انگاری ها مورد اصالح و بازنگری قرار گرفت‬
‫از دقت در این دو دسته مواد‪ ،‬چه آنهای که عنوان افساد فی االرض را انتخاب کرده و چه آنهای که عنوان‬
‫محاربه یا در حکم محاربه را انتخاب کرده اند میتوان به این استنباط رسید که علت جرم انگاری مقنن در‬
‫این مواد‪( ،‬قصد مقابله مرتکب با نظام جمهوری اسالمی) بوده با این که (اثر عمل ارتکابی به نحوی‬
‫الً با مقابله با حکومت انجامیده‬
‫متوجه حکومت) شده است‪ .‬پس یا قصد مقابله با حکومت وجود داشته یا عم ‌‬
‫جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی‬

‫است‪ .‬در حال که همانطور مالحظه شد‪ ‌،‬وجود چنین قصدی یا چنین نتیجه ای عنوان محاربه را عوض‬
‫نکرده و مجوزی هم برای تآسیس جرمی تحت عنوان افساد فی االرض نمیباشد‪ .‬آری اگرشخصی عمالَ به‬
‫مقابل با نظام جمهوری اسالمی بپردازد‪ ،‬در حال که شرایط آنرا نداشته باشد میتوان از لحاظ مباحث فقهی‬
‫او را در زمره باغی یعنی کسی که از اطاعت امام معصوم یا حاکم شرعی وقت خارج شده است قرارداد‬
‫ولی به هیچ وجه محارب محسوب نخواهد شد‪ .‬چون تعریف فقهی و قانونی محاربه چیزی جز آن چه در‬
‫ماده ‪ ۱۸۳‬ق‪.‬م‪.‬ا‪ .‬آماده بعنی بر کشیدن سالح به قصد ارعاب و سلب آزادی و امنیت مردم نیست‪ .‬با این‬
‫وصف به نظر میرسد همه قوانین مورد اشاره نیاز به اصالح بنیادی دارد‪ .‬اگر مقنن فکر میکند که عمل‬
‫خاصی به خاطر صدماتی که وارد میکند‪ ،‬باید به شدید ترین وجه ممکن مجازات شود‪ ،‬میتواند مجازات‬
‫اعدام را در نظر بگیرد‪ ،‬ولی نمیتواند بگوید که این عمل محاربه است با این عمل افساد فی االرض است‪.‬‬
‫چون از لحاظ فقهی محاربه مختصات خود را داشته و افساد فی االرض هم اساسا َ عنوان مستقل مجرامانه‬
‫ای نیست‪ .‬در پایان به این نکته هم اشاره میشود که برخی به نوعی در مقام توجیه اقدام مقنن برآمده و گفته‬
‫اند در آیاتی از قرآن (شمول عنوان محاربه محدود به مواردی که کسی دست به اسلحه می برد دانسته نشده‬
‫است‪ .‬در قرآن‪‌،‬آیه ‪ ۱۰۷‬سوره توبه در مورد ساختن مسجد ضرار از سوی ابوعامر راهب به قصد ایجاد‬
‫جنگ روانی و اختالف بین مسلمین و آیات ‪ ۲۷۸‬و ‪ ۲۷۹‬سوره بقره در مورد ربا خواری در این زمینه‬
‫قابل ذکر می باشد‪).‬‬
‫اوالً این آیات ناظر به موارد خاصی هستند و حکم کلی محاربه را نمی توان از آنها استخراج کرد‪ .‬آیه‬
‫‪ 107‬سوره توبه ناظر به ساختن مسجد ضرار توسط عده ای از منافقین در صدر اسالم است که با تبانی‬
‫ابوعامر راهب مبادرت به ساختن مسجد کردند و مقصود از کسی که با خدا و رسولش سر جنگ داشت‪،‬‬
‫(من حارب هللا و رسوله) همین شخص است‪ .‬این شخص هم واقعا با حضرت رسول سر جنگ داشته است‪.‬‬
‫بر اساس آنچه در تفاسیر و از جمله تفسیر نمونه گفته شده ((هنگامی که پیامبر (ص) به مدینه مهاجرت‬
‫‪...‬کرد‬
‫ابو عامر‪ ...‬اطراف خود را خالی دید و به مبارزه با اسالم برخاست و از مدینه به سوی کفار مکه گریخت‬
‫‪.‬و از آنها برای جنگ با پیغمبر اکرم (ص) استمداد جست و از قبایل عرب دعوت کرد‬
‫او که قسمتی از نقشه های جنگ احد را ضد مسلمین رهبری می کرد‪ ،‬دستور داد در میان دو صف لشکر‬
‫گودال هایی بکنند که اتفاقا ً پیامبر (ص) در یکی از آنها افتاد و پیشانیش مجروح شد و دندانش شکست‪.‬‬
‫هنگامی که غزوه احد پایان یافت‪ ...‬او از مدینه فرار کرد و به سوی (هرقل) پادشاه روم رفت تا از او‬
‫کمک بگیرد و یا لشکر برای کوبیدن مسلمانان حرکت کند‪ ...‬بعضی می گویند مرگ به او مهلت نداد تا‬
‫‪)).‬خواسته خود رابا هرقل در میان بگذارد‬
‫آ‬

‫‪8‬‬
‫‪....‬باب‪ /‬فصل اول‪ :‬جرایم علیه امنیت داخلی و‬

You might also like