پروژه مونتاک کتاب نخست ویرایش نهم

You might also like

You are on page 1of 198

:‫این کتاب ترجمه‌ای است از‬

The Montauk Project


Experiments in Time
PRESTON B. NICHOLS
WITH PETER MOON
‫این کتاب‬
‫به یاد و خاطره‬
‫خدمه ناو یو اس اس الدریج‬
‫و کسانی که زندگی‌شان را‬
‫وقف مونتاک منودند‬
‫تقدیم می‌شود‬
Preston Nichols

Peter Moon
‫نوشته‪ :‬پرستون بی نیکولز‬
‫با همکاری پیرت مون‬
‫ترجمه‪ :‬مهر‬
‫باهمکاریرسوش‬
‫کلیه حقوق این ترجمه و نرش محفوظ است‬
‫و باید پس از پرداخت بهای آن به مرتجم دریافت و استفاده گردد‬
‫نرش یا فروش این اثر توسط غیر‪ ،‬ممنوع و با متخلفین برخورد قانونی خواهد شد‬
‫در صورتی که این اثر را از منبع دیگری به غیر از مرتجم تهیه کرده‌اید‬
‫لطفا از طریق ایمیل زیر به اطالع مرتجم برسانید‪.‬‬
‫‪nibiru1356@gmail.com‬‬

‫‪https://thelostbookblog.wordpress.com‬‬

‫نام کتاب‪ :‬پروژه مونتاک (آزمایشهایی درباره سفر در زمان)‬


‫نویسنده‪ :‬پرستون بی نیکولز (با همکاری پیرت مون)‬
‫‪https://telegram.me/thelostbook‬‬

‫مرتجم‪ :‬مهر (با همکاری رسوش)‬


‫ویراستار‪ :‬س‪ .‬ح‪ .‬موسوی‬
‫‪nibiru1356@gmail.com‬‬

‫نارش‪ :‬سایت کتاب گمشده‬


‫طرح جلد‪ :‬ع‪ .‬نرصتی‬
‫‪@thelostbook‬‬

‫صفحه‌آرایی‪ :‬س‪ .‬ح‪ .‬موسوی‬


‫تاریخ انتشار‪ :‬تیر ‪ /1395‬نوبت انتشار‪-‬ویرایش‪ :‬اول‬
‫س‬ ‫ر‬ ‫فه‬
‫ت‪:‬‬
‫مقدمه ‪9 /‬‬
‫راهنمایی خواننده‪13 /‬‬
‫آزمایش فیالدلفیا ‪15 /‬‬ ‫فصلاول‪:‬‬
‫کشف مونتاک ‪19 /‬‬ ‫فصلدوم‪:‬‬
‫دیداری در مونتاک ‪23 /‬‬ ‫فصلسوم‪:‬‬
‫دانکن وارد می‌شود‪27 /‬‬ ‫فصلچهارم‪:‬‬
‫توطئه آشکار می‌شود ‪29 /‬‬ ‫فصلپنجم‪:‬‬
‫پروژه پرتو ماه ‪35 /‬‬ ‫فصلششم‪:‬‬
‫ویلهلم رایش و پروژه فونیکس ‪41 /‬‬ ‫فصلهفتم‪:‬‬
‫ادغام پروژه فونیکس در پروژه رنگین‌کمان ‪49 /‬‬ ‫فصلهشتم‪:‬‬
‫پروژه مونتاک آغاز می‌شود ‪53 /‬‬ ‫فصلنهم‪:‬‬
‫صندلی مونتاک ‪63 /‬‬ ‫فصلدهم‪:‬‬
‫آفرینش از اتر ‪73 /‬‬ ‫فصلیازدهم‪:‬‬
‫خم کردن زمان ‪77 /‬‬ ‫فصلدوازدهم‪:‬‬
‫سفردر زمان ‪85 /‬‬ ‫فصلسیزدهم‪:‬‬
‫مأموریت به مریخ ‪89 /‬‬ ‫فصلچهاردهم‪:‬‬
‫مواجهه با جانور ‪93 /‬‬ ‫فصلپانزدهم‪:‬‬
‫ماهیت زمان ‪99 /‬‬ ‫فصلشانزدهم‪:‬‬
‫مهر و موم شدن مونتاک ‪103 /‬‬ ‫فصلهفدهم‪:‬‬
‫مونتاک امروزی ‪105 /‬‬ ‫فصلهیجدهم‪:‬‬
‫زنده بودن فون نیومان ‪107 /‬‬ ‫فصلنوزدهم‪:‬‬
‫ویلهلم رایش ‪115 /‬‬ ‫ضمیمهنخست‪:‬‬
‫کنترل ذهن و جنگ خلیج فارس ‪117 /‬‬ ‫ضمیمهدوم‪:‬‬
‫نیکال تسال ‪119 /‬‬ ‫ضمیمهسوم‪:‬‬
‫تاریخچه آزمایش فیالدلفیا و تلفیق آن با پروژه مونتاک ‪121 /‬‬ ‫ضمیمهچهارم‪:‬‬
‫ابعاد چندگانه زندگی ‪129 /‬‬ ‫ضمیمهپنجم‪:‬‬
‫تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری ‪137 /‬‬ ‫ضمیمهششم‪:‬‬
‫مقدمه‬

‫نوشته‪ :‬پیتر مون‬

‫در النگ آیلند‪ ،1‬که برای نیویورکی‌ها بیشتر به خاطر مناظر زیبا و فانوس دریایی‌اش شناخته شده‬
‫است‪ ،‬در انتهای جزیره و در شرقی‌ترین بخش آن‪ ،‬چسبیده به غرب فانوس دریایی‪ ،‬پایگاه مونتاک‬
‫قرار گرفته است‪.‬‬
‫این پایگاه اسرارآمیز و متروکه نیروی هوایی بر زمین‌های قدیمی ‪ Fort Hero‬رها شده است‪.‬‬
‫اگرچه که این پایگاه در ‪ 1969‬رسما توسط نیروی هوایی ایاالت متحده به حال خود رها شد‪ ،‬اما بدون‬
‫اجازه رسمی دولت آمریکا مجددا ً بازگشایی و به فعالیت خود ادامه داد‪.‬‬
‫اینکه منابع مالی پایگاه از کجا تأمین می‌شده جزو اسرار است‪ .‬هیچ ردی از دولت یا ارتش نمی‌توان‬
‫پیدا کرد‪ .‬مقاماتی از دولت ایاالت متحده کوشش‌هایی برای یافتن پاسخی به انبوه سؤال‌ها کردند که‬
‫ناموفق بود‪ .‬پنهانی بودن عملیات باعث شده که در پیرامون النگ آیلند افسانه‌هایی شکل بگیرد‪ .‬اگر‬
‫چه بعید است که هیچ یک از افراد بومی مونتاک – یا کسانی که پیرامون آن داستان‌پردازی کرده‌اند –‬
‫کل ماجرای آنچه که واقعا رخ داده را دانسته باشند‪ .‬حلقه کسانی که از پشت پرده مونتاک باخبر بودند‬
‫بر این باورند که پروژه مونتاک گسترش و به منتهی درجه رساندن پدیده‌ای بوده که در سال ‪ 1943‬بر‬
‫عرشه ناو «یو اس اس الدریج» رخ داده است‪ .‬پدیده‌ای که به آزمایش فیالدلفیا مشهور شده‪ ،‬که در حین‬
‫این آزمایش نیروی دریایی‪ ،‬یک کشتی از صفحه رادار محو شد‪ .‬با این حال‪ ،‬همچنان به مدت سه دهه‬
‫تحقیقات و در پی آن استفاده از فن‌آوری مخفیانه به کار گرفته شد‪ .‬در این مدت آزمایشهایی انجام‬
‫شده که شامل نظارت الکترونیکی بر ذهن و کنترل یک عده خاص می‌شده است‪ .‬این کار در منطقه‬
‫مونتاک در ‪ 1983‬به اوج خود رسیده بود‪ .‬در آن زمان بوده که پروژه مونتاک به شکل مؤثری حفره‌ای‬
‫در زمان و به سال ‪ 1943‬گشوده است‪.‬‬

‫‪ . 1‬النگ آیلند ‪ ،Long Island‬به معنای «جزیره دراز»‪ ،‬نام جزیره و قسمتی از ایالت نیویورک می‌باشد که در انتهای شرقی شهر نیویورک قرار گرفته است‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬مقدمه‬ ‫‪10‬‬

‫شاید بهترین کسی که می تواند واقعیت ماجرا را شرح دهد پرستون نیکولز باشد؛ مخترع و مهندس‬
‫الکترونیکی که بیش از یک دهه را صرف پژوهش درباره پروژه مونتاک نمود و عالقه‌اش به پروژه‪ ،‬در‬
‫مراحلی باعث بوجود آمدن شرایط غیرمعمولی در زندگی شخصی‌اش شده است‪ .‬همچنین او توانسته‬
‫به شکل قانونی بسیاری از تجهیزاتی را که برای این پروژه استفاده می‌شده را بدست آورد‪ .‬در نهایت‪،‬‬
‫ادامه تحقیقات منجر به افشای نقش خودش بعنوان مدیر فنی پروژه شده است! با وجود شستشوی‬
‫مغزی و تهدید شدنش به سکوت‪ ،‬او نجات یافت و مصلحت را در این دید که داستانش را برای همه‬
‫تعریف کند‪.‬‬

‫نقشه هوایی النگ آیلند‬


‫سايت کتاب گمشده‬ www.thelostbookblog.wordpress.com
11 ‫ مقدمه‬/ ‫پروژه مونتاک‬
www.thelostbookblog.wordpress.com ‫سايت کتاب گمشده‬
‫ مقدمه‬/ ‫پروژه مونتاک‬ 12
‫راهنمایی خواننده‬

‫نوشته‪ :‬پیتر مون‬

‫چون مطالب این کتاب جنجال برانگیز است ما تصمیم گرفتیم که راهنمایی‌هایی را عرضه کنیم‪.‬‬
‫این کتاب تمرین خودآگاهی است‪ .‬دعوتی به دیدن زمان در وضعیتی جدید و گسترش آگاهی شما‬
‫از کیهان‪ ،‬قواعد زمان‪ ،‬سرنوشت و راهنمای ما در هنگام مرگمان است‪ .‬اگر چه قوانین زمان ما را کنترل‬
‫می‌کنند‪ ،‬اما هنوز چیزهای بسیاری را درباره زمان نمی‌دانیم‪ .‬اینکه چگونه با خودآگاهی ما ارتباط‬
‫برقرار می‌کند‪ .‬امید است که همین حداقل‪ ،‬همین داده‌های اندک هم افق‌هایی را پیش روی شما‬
‫بگشاید‪.‬‬
‫تعدادی از داده‌هایی که در این کتاب مطالعه خواهید نمود می‌تواند بعنوان «حقایق ضعیف» تلقی‬
‫شود‪ .‬حقایق ضعیف یا شبه حقایق نادرست نیستند‪ ،‬آنها فقط از پشتیبانی اسناد انکارناپذیر برخوردار‬
‫نیستند‪ .‬یک واقعیت مسلم زمانی از آزمون بررسی دقیق سربلند بیرون می‌آید که از پشتوانه اسناد و‬
‫شواهد فیزیکی معتبری برخوردار باشد‪ .‬به دلیل ماهیت موضوع و مالحظات امنیتی‪ ،‬حقایق معتبر در‬
‫خصوص پروژه مونتاک به دشواری پیدا می‌شود‪.‬‬
‫همچنین بین حقایق ضعیف و واقعیت‌های مسلم‪ ،‬منطقه‌ای وجود دارد که در اصطالح «حقایق‬
‫خاکستری» نامیده می‌شود‪ .‬آنها خیلی باورکردنی هستند‪ ،‬اما نه به آسانی اثباتِ واقعیت‌های مسلم‪.‬‬
‫هر پژوهش جدی نشان خواهد داد که پروژه مونتاک به راستی وجود داشته است و می‌توان کسانی را‬
‫یافت که به همین طریق یا روش‌های دیگر‪ ،‬مورد آزمایش قرارگرفته‌اند‪.‬‬
‫این کتاب تالشی برای اثبات چیزی که وجود نداشته نیست‪ .‬هدف از این کتاب درک روایت‬
‫ماجرایی است که توجه به آن برای محققان دانشمند و پژوهشگران عرصه متافیزیک و ساکنان سیاره‬
‫زمین بسیار جالب خواهد بود‪ .‬این ماجرای یک انسان خاص با حلقه‌ای از ارتباطات است‪ .‬به این امید‬
‫که افراد بیشتری از سکوت و انزوا بیرون آمده و محققان با جستجوهای وسیع اسناد بیشتری بیابند‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬راهنمایی خواننده‬ ‫‪14‬‬

‫این اثر بعنوان یک کار غیر تخیلی ارایه شده است و به علت شناخت خوبی که از نویسندگانش‬
‫وجود دارد‪ ،‬باید گفت که محتوای آن کاذب نیست‪ .‬هرچند اگر خواننده دلش بخواهد می‌تواند این اثر‬
‫را بعنوان یک کتاب علمی – تخیلی مطالعه کند‪.‬‬
‫برای کمک به فهم عبارت‌های رایج در مورد فن‌آوری الکترونیکی و آنهایی که ذاتاً فهم‌شان‬
‫دشوار و مبهم بوده‌اند‪ ،‬واژه‌نامه مختصری در انتهای کتاب تدارک دیده شده است‪ .2‬ما ادعا نمی‌کنیم‬
‫که تعاریف ارایه شده برای اصطالحات‪ ،‬حد نهایی بکارگیری زبان فنی را به نمایش می‌گذارند و‬
‫دانشمندانی که این کتاب را مطالعه خواهند نمود متوجه خواهند شد که تعاریف برای کمک به درک‬
‫خواننده عادی ارایه شده‌اند‪ .‬به همین شکل خواننده عادی هم متوجه خواهد شد که دیاگرام‌هایی که‬
‫در این کتاب ارایه شده‌اند مواردی هستند که به درد یک خواننده حرفه‌ای می‌خورد که از نکات فنی‬
‫سر در می‌آورد‪.‬‬

‫‪ . 2‬به جای واژه‌نامه انتهای متن‪ ،‬مفاهیم در دل متن تعریف شده‌اند‪ .‬م‬
‫فصل اول‬
‫آزمایشفیالدلفیا‬
‫منشاء پروژه قدمتش به سال ‪ 1943‬برمی‌گردد‪ ،‬وقتی که آزمایش ناپدید شدن از صفحه رادار‬
‫بر عرشه ناو «یو اس اس الدریج» در مرحله تحقیق و بررسی بود‪ .‬ناو الدریج در لنگرگاه نیروی دریایی‬
‫مستقر بود‪ .‬سلسله وقایعی که در خصوص کشتی رخ داده است به آزمایش فیالدلفیا مشهور شده که‬
‫موضوع کتابها و فیلمهای بسیاری تا کنون بوده است و ما خالصه‌ای از آنچه که رخ داده را برایتان بازگو‬
‫می‌کنیم‪.‬‬
‫برای کسانی که دست‌اندرکار آزمایش فیالدلفیا بودند‪ ،‬نام این آزمایش «پروژه رنگین‌کمان» بود‪.‬‬
‫پروژه‌ای فوق سری برای پایان دادن به جنگ جهانی دوم‪.‬‬
‫این آزمایش طالیه‌دار فن‌آوری امروزی است‪ ،‬پروژه رنگین‌کمان آزمایش تکنیکی بود که با آن‬
‫‪3‬‬
‫می‌شد یک کشتی را از رادار دشمن محو کرد‪ .‬این کار از طریق ایجاد یک «گنبد الکترومغناطیسی»‬
‫انجام شده که توانسته است امواج رادار را از پیرامون کشتی دور کند‪« .‬پوشش الکترومغناطیسی»ای‬
‫که تمامی میدان مغناطیسی یک منطقه خاص را تغییر داده است‪ .‬در این خصوص میدان مغناطیسی‬
‫پیرامون یو اس اس الدریج تغییر کرده است‪.‬‬
‫در حالی که هدف آزمایش خیلی ساده ارزیابی می‌شده و آن غیر قابل ردیابی شدن کشتی توسط‬
‫رادار بوده‪ ،‬یک عارضه جانبی شدید و غیر منتظره رخ داده است‪ .‬کشتی از جلو چشم ناپدید و حتی‬
‫ِ‬
‫نورفولک‬ ‫از زنجیره فضا – زمان هم پاک شده است‪ .‬ناگهان کشتی به صدها مایل دورتر‪ ،‬در بندر‬
‫ویرجینیا منتقل شده و سپس باز گشته است‪ .‬خدمه کشتی کام ً‬
‫ال گیج شده بودند‪ .‬آنها جهان فیزیکی‬
‫را ترک کرده و آنچه که در پیرامونشان رخ می‌داد برایشان ناآشنا بود‪ .‬پس از بازگشتشان به محوطه‬
‫‪ . 3‬یکی از تکنیک‌های رادار گریزی در سیستم های نظامی اصطالحا گنبد الکترومغناطیس نامیده می‌شود‪ :‬به این ترتیب که یک سپر از امواج مغناطیسی در قالب ارسال‬
‫امواج از یک فرستنده ساخته می‌شود‪ .‬موج رادار ردیاب که به این سپر نزدیک می‌شود و برخورد می‌کند‪ ،‬به روشهای گوناگوی شامل تضعیف موجی یا ترکیب موجی یا‬
‫تبدیل به نویز و‪ ...‬باعث از بین رفتن خواص اولیه موج رادار می‌شود‪ .‬به این ترتیب اگر موج رادار به ادوات نظامی برخورد کند‪ ،‬موج یا دیگر برنمی‌گردد یا اگر هم برگردد‬
‫حامل هیچ اطالعاتی نیست‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل اول ‪ :‬آزمایش فیالدلفیا‬ ‫‪16‬‬

‫نیروی دریایی در فیالدلفیا‪ ،‬برخی از خدمه بین دیواره‌های کشتی گیر کرده بودند‪.‬‬

‫ناو یو اس اس الدریج در بیست وپنجم آوریل‪1944‬‬

‫نجات یافتگان در یک وضعیت روانی از هم گسیخته و در وحشت مطلق به سر می‌بردند‪ .‬این گروه‬
‫از خدمه را‪ ،‬پس از گذراندن دوران قابل توجهی در مراکز توان‌بخشی‪ ،‬به علت نداشتن سالمت عقالنی‬
‫اخراج کردند‪ .‬این وضعیت ذهنی نامناسب برای بی‌اعتبار جلوه دادن ماجراهایی که تعریف می‌کردند‬
‫ترفند خوبی بود‪ .‬این مسأله باعث شد که پروژه رنگین‌کمان تعطیل شود‪ .‬اگر چه موفقیت بزرگی رخ‬
‫داده بود‪ ،‬اما یقین نداشتند که در آزمایشهای بعدی انسانی زنده بماند‪ ،‬چون میزان خطر بسیار باال بود‪.‬‬
‫پس از این ماجرا‪ ،‬دکتر جان فون نویمان‪ 4‬رییس پروژه‪ ،‬برای کار روی پروژه منهتن دعوت شد‪.‬‬

‫‪ . 4‬جان فون نویمان‏ (زاده ‪ ۲۸‬دسامبر ‪ ۱۹۰۳‬برابر با ‪ ۷‬دی ‪ ۱۲۸۲‬در بوداپست ‪ -‬درگذشت ‪ ۸‬فوریه ‪ ۱۹۵۷‬برابر با ‪ ۱۹‬بهمن ‪ ۱۳۳۶‬در واشینگتن‪ ،‬دی‪ .‬سی‪( ).‬به انگلیسی‬
‫‪ :)John von Neumann‬ریاضیدان و دانشمند آمریکایی مجاری االصل بود‪ .‬وی سهم بزرگی در رشته‌های مختلف‪ ،‬شامل ریاضیات (بنیان‌های ریاضیات‪ ،‬آنالیز‬
‫تابعی‪ ،‬نظریه ارگودیک‪ ،‬هندسه‪ ،‬توپولوژی‪ ،‬آنالیز عددی)‪ ،‬فیزیک (مکانیک کوانتومی‪ ،‬دینامیک شاره‌ها)‪ ،‬اقتصاد (نظریه بازی‌ها)‪ ،‬علوم کامپیوتر (معماری فون نویمان‪،‬‬
‫بهینه‌سازی خطی‪ ،‬ماشین‌های خودهمانندساز‪ ،‬محاسبات تصادفی) و آمار داشت‪ .‬او یک پیشگام در استفاده از نظریه عمل‌گرها در مکانیک کوانتوم و نیز ارتقای آنالیز‬
‫تابعی‪ ،‬و یکی از دست اندرکاران پروژه منهتن و مؤسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون (به عنوان یکی از معدود منصوب شدگان) بود که منجر به ساخت اولین بمب‬
‫اتمی گردید‪ .‬وی همچنین از نخستین کسانی است که در طراحی و ساخت اولین کامپیوتر به نام انیاک سهم مهمی داشت‪ .‬او هسته پیشرفت نظریه بازی‌ها و نیز مفهوم‬
‫اتوماتای سلولی بود‪.‬‬
‫ساختار خودجایگزین‌گری آنالیز ریاضی فون نویمان‪ ،‬مقدمه‌ای بر کشف ساختار دی‌ان‌ای شد‪ .‬او به عنوان مروری کوتاه بر زندگی کاریش که در آکادمی ملی علوم ارایه‬
‫داد‪ ،‬اظهار داشت فکر می‌کنم اساسی‌ترین بخش کاری من‪ ،‬کار بر روی مکانیک کوانتوم بود که در سال ‪ ۱۹۲۶‬در گوتینگن و متعاقباً در سال‌های ‪ ۱۹۲۷-۱۹۲۹‬در برلین‬
‫توسعه یافت‪ ،‬همچنین کار من بر روی اشکال مختلف نظریه عمل‌گرها‪ ،‬برلین ‪ ۱۹۳۰‬و پرینستون ‪۱۹۳۵-۱۹۳۹‬؛ روی نظریه ارگودیک‪ ،‬پرینستون ‪ .۱۹۳۱-۱۹۳۲‬فون‬
‫نویمان با همکاری فیزیک‌دان نظری آمریکایی مجاری االصل‪ ،‬ادوارد تلر و ریاضیدان لهستانی استنی سواف اوالم پله‌های کلیدی را در فیزیک هسته‌ای شامل واکنش‌های‬
‫همجوشی هسته‌ای تحت گرما و بمب هیدروژنی تبیین کرد‪.‬‬
‫فون نویمان در زندگی خود ‪ ١٥٠‬مقاله منتشر شده نوشت؛ ‪ ٦٠‬مقاله در زمینه ریاضیات محض‪ ٢٠ ،‬مقاله در فیزیک‪ ،‬و ‪ ٦٠‬مقاله در ریاضیات کاربردی‪ .‬آخرین کار او یک‬
‫نسخه دست‌نویس ناتمام زمانی که در بیمارستان بود می باشد که چندی بعد در کتاب رایانه و مغز منتشر شد‪ ،‬این نشان دهنده‌ی جهت عالقه‌مندی‌های وی در زمان‬
‫مرگ او می باشد‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪17‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل اول ‪ :‬آزمایش فیالدلفیا‬

‫سالح انتخابی برای پایان دادن به جنگ جهانی دوم‬


‫ِ‬ ‫پروژه منهتن به ساخت بمب اتم انجامید و این‬
‫بود‪ .‬اگر چه دالیل آن به خوبی روشن نیست‪ ،‬اما تحقیقات گسترده‌ای که با پروژه رنگین‌کمان آغاز‬
‫شده بود در اواخر دهه ‪ 1940‬از سر گرفته شد‪ .‬این تحقیقات ادامه یافت تا اینکه در ‪ 1983‬در پروژه‬
‫مونتاک به اوج خود رسید و منجر به شکاف بزرگی در زمان شد‪.‬‬
‫هدف این کتاب آگاه کردن عموم از تحقیقات و وقایعی است که متعاقب آزمایش فیالدلفیا انجام و‬
‫در پروژه مونتاک نهایی شده است‪ .‬در ابتدا شروع می‌کنم به گفتن اینکه چگونه خودم بطور اتفاقی با‬
‫تمام این وقایع مواجهه شده‌ام‪.‬‬
‫پرستون بی نیکولز‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل اول ‪ :‬آزمایش فیالدلفیا‬ ‫‪18‬‬
‫فصل دوم‬
‫کشفمونتاک‬
‫در ‪ 1971‬من کار با ‪ BJM‬را شروع کردم (‪ BJM‬نام جعلی کمپانی‌ای است که من برای آن کار‬
‫می‌کردم) کمپانی‌ای که برای پیمانکاری امور دفاعی در النگ آیلند مشهور بود‪ .‬با گذشت سالها‪ ،‬در‬
‫مهندسی الکترونیک ارتقاء پیداکردم و متخصص پدیده الکترومغناطیس شدم‪.‬‬
‫هنوز از آزمایش فیالدلفیا و پدیده‌های مرتبط با آن چیزی نمی‌دانستم‪ .‬اگر چه در آن زمان عالقه‬
‫فوق‌العاده‌ای به پدیده‌های متافیزیکی نداشتم‪ ،‬بورسیه‌ای برای مطالعه پدیده تله‌پاتی دریافت کردم‬
‫تا ببینم چنین چیزی صحت دارد یا نه‪ .‬اگر چه تمایل داشتم نپذیرمش اما قانع شدن از اینکه چنین‬
‫چیزی وجود دارد برایم شگفت‌انگیز بود‪ .‬تحقیقاتم را شروع کردم و به این نتیجه رسیدم که ارتباط‬
‫تله‌پاتیک طبق اصولی کار می‌کند که بسیار شبیه به امواج رادیویی هستند‪ .‬متوجه شدم موجی که‬
‫می‌تواند «موج تله‌پاتیک» نامیده شود‪ ،‬در برخی جنبه‌ها شبیه یک موج رادیویی عمل می‌کند‪ .‬سپس‬
‫درک ویژگیهای این «موج تله‌پاتیک» را شروع کردم‪ .‬روی طول موج‌ها و دیگر وقایع مربوطه مطالعه‬
‫کردم و متوجه شدم که اگر چه موج تله‌پاتیک شبیه به یک موج رادیویی رفتار می‌کند اما دقیقاً یک‬
‫موج رادیویی نیست‪.‬‬
‫اگر چه امواج الکترومغناطیسی به روش مشابه‌ای منتشر می‌شوند و ویژگی‌های یکسانی دارند‪،‬‬
‫همه آنها کارکردهای طبیعی مناسب را ندارند‪ .‬از یافتن تمامی این موارد به شدت هیجان‌زده شده‬
‫ال یک کارکرد الکترومغناطیسی جدیدی کشف کرده بودم که هرگز آن را در هیچ کتاب‬ ‫بودم‪ .‬من ک ً‬
‫درسی ندیده بودم‪ .‬می‌خواستم آنقدر بیاموزم که بتوانم همه فعالیت‌هایی که می‌توانند در این نوع از‬
‫کارکرد مورد استفاده قرار گیرند را بفهمم‪ .‬اینگونه بود که به متافیزیک عالقمند شدم‪.‬‬
‫به تحقیقاتم در اوقات فراغت ادامه دادم و با روشن‌بین‌های متفاوتی کار کردم تا پاسخ‌های‬
‫گوناگونشان را آزمایش و رصد کنم‪ .‬در ‪ 1974‬متوجه پدیده عجیب و غریبی شدم که برای همه‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دوم ‪ :‬کشف مونتاک‬ ‫‪20‬‬

‫روشن‌بین‌هایی که من با آنها کار می‌کردم رخ می‌داد‪ .‬هر روز در ساعت مشخصی ذهنشان قفل‬
‫می‌کرد‪ .‬آنها نمی‌توانستند به شکل مؤثری بیاندیشند‪ .‬به این مشکوک شدم که پای یک سیگنال‬
‫الکترونیکی در میان باشد‪ .‬از رادیوی خودم استفاده کردم و متقاب ً‬
‫ال گیرنده را در برابر امواج هوا‪ ،‬آن‬
‫هم زمانی که روشن‌بین‌ها غیرفعال می‌شدند‪ ،‬فعال کردم‪ .‬هر زمان یک سیکل ‪ 410-420‬مگاهرتزی‬
‫در هوا ظاهر می‌شد آنها ذهنشان قفل می‌کرد‪ ،‬و وقتی سیکل ‪ 410-420‬مگاهرتزی خاموش می‌شد‪،‬‬
‫روشن‌بین‌ها بعد از حدود ‪ 20‬دقیقه به حال عادی برمی‌گشتند‪.‬‬
‫واضح بود که این سیگنال تا حد زیادی مانع توانایی روانکاوهایی که با آنها سروکار داشتم می‌شد‪.‬‬
‫سپس تصمیم گرفتم رد سیگنال را دنبال کنم‪ .‬روی سقف ماشینم یک آنتن تلویزیونی اصالح شده‬
‫نصب کردم‪ .‬یک گیرنده ‪ VHF‬برداشتم و به جستجوی منبع پرداختم‪.‬‬
‫ردیابی مرا یک راست به منطقه مونتاک رساند‪ .‬سیگنالها مستقیماً از آنتن رادار سفید و قرمز‬
‫مستقر روی پایگاه نیروی هوایی منتشر می‌شدند‪ .‬اطراف را بررسی کردم و متوجه شدم که پایگاه هنوز‬
‫فعال است‪ .‬متأسفانه شدیدا ً از پایگاه حفاظت می‌شد و اطالعات به درد بخوری نمی‌شد از نگهبانها‬
‫(‪ / Federal Aviation Administration‬اداره‬ ‫بیرون کشید‪ .‬آنها می‌گفتند که رادار توسط‬
‫هوانوردی فدرال) برای پروژه خاصی فعال شده است‪ .‬نمی‌توانستم بیشتر از این سماجت کنم‪ .‬در واقع‬
‫از حرفهای آنها چیزی دستگیرم نشد‪ .‬این رادار که به رادار ‪ Sage‬مشهور بود قدمتش به جنگ جهانی‬
‫دوم می‌رسید و مربوط به سیستم دفاعی آن زمان بود‪ .‬این خیلی قدیمی بود و سر در نمی‌آوردم که‬
‫چرا اداره هوانوردی فدرال به یک چنین سیستمی نیاز داشت‪ .‬حرفهای نگهبانها را باور نکردم و آنها هم‬
‫دوست نداشتند کمکی بکنند و متاسفانه به بن‌بست رسیدم‪.‬‬
‫به تحقیقاتم درباره ذهن ادامه دادم اما نتوانستم چیزی درباره آنتن مونتاک پیدا کنم‪ ،‬تا اینکه در‬
‫‪ 1984‬دوستی با من تماس گرفت و به من گفت که آنجا را تخلیه کرده‌اند و متروکه شده و اینکه بد‬
‫نیست به آنجا بروم و بررسی‌اش کنم‪ .‬من هم رفتم‪ .‬در واقع آنجا را با آشغالهایی که همه جا پخش و پال‬
‫بود ول کرده بودند‪.‬‬
‫کپسول آتش‌نشانی را می‌دیدم که وسط تلی از کاغذ رها شده بود‪ .‬دروازه هم مثل درها و‬
‫پنجره‌های ساختمان باز بود‪ .‬هیچ وقت ارتش یک پایگاه را اینگونه رها نمی‌کرد‪ .‬کمی در اطراف قدم‬
‫زدم‪ .‬نخستین چیزی که نظرم را به خودش جلب کرد تجهیزات با ولتاژ باال بود‪ .‬بعنوان مهندس امور‬
‫رادیویی به این چیزها خیلی عالقه داشتم‪ .‬جعبه‌دنده و رادیو جمع می‌کردم و خریدار این‌جور چیزها‬
‫بودم‪ ،‬و این تجهیزات از همان نوع بودند‪ .‬با خودم گفتم اگر از طریق آژانس امحاء زباله میشیگان‬
‫مقدمات ضروری را فراهم کنم برایم ارزان تمام خواهد شد‪.‬‬
‫بعد از بررسی تمام تجهیزات‪ ،‬با آژانس امحاء و در واقع با آشنای خانمی که در آنجا داشتم تماس‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪21‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دوم ‪ :‬کشف مونتاک‬

‫گرفتم‪ .‬او از من پرسید که چه می‌خواهم و به من گفت که ببیند که چه کاری می‌تواند انجام بدهد‪ .‬به‬
‫نظر می‌رسید تجهیزات آنجا را ضایعات به حساب آورده و به حال خود رها کرده بودند‪ .‬اگر اینطور بود‪،‬‬
‫می‌توانستم هر چه را که می خواستم بردارم‪.‬‬
‫متاسفانه تا سه هفته بعد که خودم تماس گرفتم آن خانم خبری از اینکه چه شد را به من نداد‪.‬‬
‫او به من گفت که آژانس موفق نشده هیچ ردی از مالک این تجهیزات پیدا کند‪ .‬نه ارتش و نه‬
‫(‪ / General Services Administration‬اداره خدمات عمومی) هیچکدام نمی‌دانند که مالک این‬
‫تجهیزات چه کسی است‪ .‬خوشبختانه آژانس امحاء زباله با گفتن اینکه قضیه را پیگیری می‌کند مرا‬
‫امیدوار نمود‪ .‬بعد از یک یا دو هفته دوباره تماس گرفتم؛ او به من گفت که مرا با جان اسمیت (البته‬
‫این اسم جعلی است) آشنا می‌کند‪ .‬او در ترمینال برون‌مرزی ارتش در ‪ Bayonne‬واقع در نیوجرسی‬
‫مستقر بود‪ .‬خانم آشنا در شرکت امحاء زباله به من گفت که با او صحبت کنم و اینکه شرکت او به‬
‫راضی نگهداشتن مشتری‌هایش اهمیت می‌دهد‪.‬‬
‫جان اسمیت را مالقات کردم چون او نمی‌خواست که درباره هیچ چیزی پشت تلفن حرفی بزند‪.‬‬
‫او به من گفت که هیچ ارگانی رسماً نخواهد پذیرفت که مالک این تجهیزات است‪ .‬بعالوه اینکه آنها‬
‫دلشان می‌خواهد این تجهیزات همینطور به حال خود رها شوند و من می‌توانم بروم و هر چه که‬
‫دلم می‌خواهد را بردارم‪ .‬او کاغذی به من داد که ظاهرا ً یک برگه رسمی بود و به من گفت که به هر‬
‫کسی که درباره حضورم در منطقه از من سؤالی پرسید و خواست مزاحمتی ایجاد کند این برگه را‬
‫نشان بدهم‪ .‬نه سند رسمی بود و نه جایی ثبت شده بود‪ ،‬اما او به من اطمینان داد که می‌تواند روی‬
‫پشتیبانی پلیس حساب کند‪ .‬او مرا به سرپرست پایگاه نیروی هوایی مونتاک معرفی کرد تا اطراف‬
‫را نشانم بدهد‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دوم ‪ :‬کشف مونتاک‬ ‫‪22‬‬
‫فصل سوم‬
‫دیداریدرمونتاک‬
‫وسط هفته به پایگاه رفتم و با آقای اندرسون دیدار کردم‪ .‬او خیلی مفید بود‪ .‬به من گفت که مراقب‬
‫باشم و جاهایی را روی زمین به من نشان داد که می‌توانست باعث افتادنم شود‪ ،‬و از اینگونه موارد که‬
‫برای امنیت خودم بود‪ .‬به من گفت که در این سفر هر چه که بخواهم می‌توانم ببرم‪ .‬اما اگر باز هم مرا‬
‫این اطراف ببیند با لگد بیرونم خواهد کرد‪ .‬ک ً‬
‫ال شغل او این بود که مردم را از پایگاه دور کند‪ .‬او متوجه‬
‫شده بود که اجازه‌نامه من در بهترین حالت نیمه‌رسمی است و همین برای او کافی بود که به من بگوید‬
‫هر روز راس ساعت هفت بعداز ظهر کارش را تعطیل می‌کند‪.‬‬
‫یکبار برایان را هم با خودم به مونتاک بردم‪ .‬برایان یک واسط روحی بود که مرا در تحقیقاتم یاری‬
‫می‌کرد‪ .‬ما اطراف پایگاه را گشتیم‪ ،‬آن هم از دو مسیر متفاوت‪ .‬داخل ساختمانی رفتم و مردی را دیدم‬
‫که بی‌خانمان به نظر می‌رسید‪ .‬او به من گفت از وقتی که پایگاه رها شده در آنجا زندگی می‌کند‪.‬‬
‫همچنین او به من گفت که یکسال قبل‌تر از آن‪ ،‬آزمایش بزرگی انجام شده که همه چیز به شکل‬
‫دیوانه‌واری پیش رفته است‪ .‬ظاهرا ً که او خودش را معرفی نکرد‪ .‬در واقع او متوجه شده بود که چرا‬
‫آنجا هستم و مرا شناخته بود‪ ،‬اما متوجه نمی‌شدم که او کیست و درباره چه حرف می‌زند‪.‬‬
‫الزم بود که حرفهایش را بشنوم‪ .‬او به من گفت که یکی از تکنیسین‌های آنجا بوده که بدون اجازه‬
‫ترک خدمت کرده است‪ .‬او درست قبل از رها شدن پایگاه کارش را رها کرده است‪ .‬او از ظهور جانور‬
‫بزرگی حرف می‌زد که همه را ترسانده است‪ .‬او چیزهای زیادی درباره جزئیات فنی ماشین‌آالت آنجا و‬
‫طرز کارشان می‌دانست‪ .‬همچنین او چیزی گفت که خیلی عجیب و غریب بود‪ .‬او به من گفت که مرا به‬
‫خوبی به یاد می‌آورد‪ .‬در واقع من رییس او در این پروژه بودم‪ .‬البته فکر می‌کردم که او آدم خیلی خلی‬
‫است‪ .‬نمی‌دانستم که آنچه که او می‌گفت عین حقیقت بود‪ .‬این فقط سرآغاز کشف من مبنی بر این‬
‫بود که پروژه مونتاک واقعی بود‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل سوم ‪ :‬دیداری در مونتاک‬ ‫‪24‬‬

‫آن مرد را رها کردم و برایان را یافتم‪ .‬او از این ناراحت بود که بعضی چیزها اینجا درست نیست و او‬
‫لرزش‌های عجیبی هم حس می‌کند‪ .‬تصمیم گرفتم که از او بخواهم در همان جا ذهن‌خوانی انجام‬
‫بدهد‪ .‬خوانشش عجیب بود‪ :‬شبیه آنچه که مرد بی‌خانمان برایم تعریف کرده بود‪ .‬او از الگوهای آب و‬
‫هوایی نامنظم‪ ،‬کنترل ذهن و یک جانور شرور سخن می‌گفت‪ .‬او در مورد حیواناتی که تحت تاثیر قرار‬
‫گرفته بودند و بسوی پنجره‌ها پرتاب می‌شدند حرف می‌زد‪.‬‬
‫تمرکز اصلی خوانش برایان روی کنترل ذهن بود‪ .‬خوانش خیلی جالب بود اما باید تجهیزات را به‬
‫بیرون حمل می‌کردیم‪ .‬این تجهیزات بیش از حد سنگین بودند و ما اجازه نداشتیم خودرویی به درون‬
‫پایگاه ببریم‪ .‬همراه خودمان کوله‌پشتی هم داشتیم‪ .‬اینگونه بود که ما می‌توانستیم حجم زیادی از‬
‫تجهیزات باقی مانده از پروژه مونتاک را با خودمان ببریم‪.‬‬
‫چند هفته بعد شخصی برای مالقات با من سر زده وارد آزمایشگاهم شد‪ .‬او چنان راحت وارد‬
‫آزمایشگاهم شد که انگار به خانه خودش برگشته است‪ .‬او نه زنگ در را زده بود نه برای ورود به هر‬
‫طریقی اجازه خواسته بود‪ .‬او ادعا می‌کرد که مرا می‌شناسد و من رییس‌اش بوده‌ام‪ .‬در ادامه حضورش‬
‫بسیاری از جزئیات فنی پروژه مونتاک را برایم توضیح داد‪ .‬داستان او‪ ،‬ذهن‌خوانی برایان و چیزهایی‬
‫که مرد بی‌خانمان گفته بود را تایید می‌کرد‪.‬‬
‫اگر چه او را به جا نمی‌آوردم اما با اشتیاق به حرفهای او گوش دادم‪ .‬مطمئن بودم که چیزی در‬
‫پایگاه مونتاک بوده که گمشده‪ ،‬اما نمی‌دانستم که آن چه بوده است‪ .‬درگیری شخص خودم در‬
‫مونتاک مشهود بود اما هنوز این قضیه را چندان جدی نمی‌گرفتم‪.‬‬

‫پایگاه نیروی هوایی مونتاک‬


‫در بخش شمالی در سمت راست مرکزکنترل کامپیوتر قرار دارد‪.‬‬
‫درست پشت ساختمان اداری‪ ،‬ساختمان مدور سمت چپ ساختمان رادار هست که‬
‫بعنوان انبار هم استفاده می‌شده است‪.‬‬

‫اگر چه باعث تعجبم می‌شد که آدمهای متفاوتی مرا می‌شناختند‪ ،‬این باعث شد که در تحقیقم‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪25‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل سوم ‪ :‬دیداری در مونتاک‬

‫درباره مونتاک جدی‌تر شوم‪ .‬بنابراین به کنار ساحل رفتم و برای یک هفته یا بیشتر چادر زدم‪ .‬به‬
‫میکده‌ها رفتم و از محلی‌ها از ماجراهای پایگاه پرسیدم‪ .‬با مردم‪ ،‬کنار ساحل‪ ،‬در خیابان یا هر جایی که‬
‫گیرشان می‌آوردم صحبت می‌کردم‪ .‬درباره هر چیزی که در مورد فعالیت‌های عجیب و غریبی که ادعا‬
‫می‌شد در آنجا رخ داده سؤال می‌پرسیدم‪.‬‬

‫رادار بازتابنده‬
‫رادار غول‌آسای بازتابنده که روی ساختمان فرستنده قرار گرفته است‪ .‬ساختمانی در‬
‫پایگاه نیروی هوایی مونتاک‪ .‬درازی آن تقریباً به اندازه یک زمین فوتبال است‪ .‬از این‬
‫رادار در آزمایش اولیه برای کنترل عملکردهای امواج ارسالی برای تغییر خلق و خو‬
‫استفاده می‌شده است‪.‬‬

‫شش نفر به من گفتند که در وسط آگوست برف باریده است‪ .‬از تند بادهای قوی صحبت می‌کردند‬
‫که معلوم نبود از کجا می‌آیند‪ .‬تحت شرایط غیرعادی توفان همراه با آذرخش‪ ،‬صاعقه و تگرگ گزارش‬
‫شده است‪ .‬آنها تحت شرایطی ظاهر می‌شده‌اند که قبل از آن هیچ شواهد هواشناسی برای چنین‬
‫پدیده‌هایی پیش‌بینی نشده بود‪ .‬داستانهای عجیب و غریب دیگری هم درباره آب و هوا وجود داشت‪.‬‬
‫داستانهایی هم درباره ورود گروهی حیوانات به شهر و گاهی اوقات پرتاب شدنشان بسوی پنجره‌ها‬
‫گفته می‌شد‪ .‬تا این زمان روشن‌بین‌های فراوانی را به پایگاه برده بودم و سخنان و داستانهای آنها که از‬
‫طریق ذهنیت حساسشان درک می‌شد نیز صحت مطالب را تایید می‌کرد‪.‬‬
‫در نهایت تصمیم گرفتم که با رییس پلیس صحبت کنم تا اطالعاتی درباره وقایع عجیبی که رخ‬
‫داده از او بگیرم‪ .‬بعنوان مثال طی دو ساعت خبری از جرم و جنایت و بزهکاری نمی‌شد‪ .‬همه چیز به‬
‫شکل ناگهانی آرام می‌شد و تو گویی هیچ خبری نیست و اینطور فکر می‌کردی که مونتاک شهر خیلی‬
‫کوچکی است‪ .‬پس از دو ساعت آرامش‪ ،‬دو ساعت بعدش جرم جنایت رخ می‌داد‪.‬‬
‫طبق گزارش‌ها نوجوان‌ها برای دو ساعت گروه‌های گنگستری تشکیل می‌دادند و سپس به شکل‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل سوم ‪ :‬دیداری در مونتاک‬ ‫‪26‬‬

‫اسرارآمیزی تو گویی یکدیگر را نمی‌شناسند‪ ،‬هر کس پی کار خود می‌رفت‪ .‬رییس پلیس دلیلی برای‬
‫آن نداشت‪ .‬این گفته‌ها کام ً‬
‫ال با آنچه که روشن‌بین‌ها درباره آزمایش‌های کنترل ذهن می‌گفتند‬
‫مطابقت داشت‪ .‬اطالعات واقعاً عجیب و غریبی جمع‌آوری کرده بودم‪ .‬اما پاسخ‌های زیادی نداشتم‪.‬‬
‫به هر حال بیشتر مشکوک شدم‪ .‬اغلب به ‪ Ham-fests‬سفر می‌کردم (جایی که عالقمندان تازه کار‪،‬‬
‫تجهیزات مربوط به امور رادیویی را خرید و فروش می‌کردند) و بیشتر آنها مرا می‌شناختند‪ .‬اینکه آنها‬
‫که بودند مهم نبود‪ ،‬اما با آنها درباره مونتاک حرف می‌زدم و آنچنان که باید اطالعات بیشتری بدست‬
‫می‌آوردم‪ ،‬اما همه چیز به شکل یک معمای بزرگ برایم جلوه می‌کرد‪.‬‬

‫حیوانات مونتاک‬
‫هنرمندی رفتار عجیب حیوانات در شهر مونتاک در واکنش به امواج آزمایشی رادار را‬
‫به تصویر کشیده است‪.‬‬
‫فصل چهارم‬
‫دانکنواردمی‌شود‬
‫در نوامبر ‪ 1984‬مرد دیگری در آزمایشگاهم ظاهر شد‪ .‬نامش دانکن کامرون بود‪ .‬او تکه‌ای دستگاه‬
‫صوتی در دست داشت و می‌خواست بداند که آیا امکان دارد درباره آن به او کمکی کنم یا نه؟ او به‬
‫سرعت جذب گروه روشن‌بین‌هایی شد که من در آن زمان با آنها کار می‌کردم‪ .‬این تالشی بود در ادامه‬
‫خط سیر اصلی پژوهشی‌ام‪.‬‬
‫دانکن نشان داد که استعداد خوبی برای این کار دارد و به شدت مشتاق بود‪ .‬با خودم فکر می‌کردم‬
‫که او بیش از حد کارش خوب است و صادقانه بگویم به او مشکوک شده بودم‪ .‬دستیارم برایان هم‬
‫همین احساس را داشت‪ .‬او دوست نداشت که ناگهان دانکن از راه برسد و در کارها دخالت کند‪،‬‬
‫بنابراین تصمیم گرفت راه خودش را برود‪ .‬در یک مرحله از دانکن شگفت‌زده شدم و گفتم من‬
‫می‌خواهم او را به جایی ببرم تا اینکه بدانم او آنجا را به خاطر می‌آورد یا نه؟ او را با خود به پایگاه نیروی‬
‫هوایی مونتاک بردم‪ .‬نه تنها آنجا را شناخت‪ ،‬بلکه حتی به من گفت که هر کدام از این ساختمانهای‬
‫متفاوت برای چه کاری ساخته شده‌اند‪ .‬او دقیقاً جای تابلوی اعالنات در غذاخوری هال و بسیاری دیگر‬
‫از چنین جزئیات دقیقی را می‌دانست‪.‬‬
‫واضح بود که او قب ً‬
‫ال آنجا بوده است‪ .‬او آنجا را مثل کف دستش می‌شناخت‪ .‬آنچه که دانکن می‌گفت‬
‫با اطالعاتی که از قبل جمع‌آوری کرده بودم کام ً‬
‫ال همخوانی داشت‪ .‬وقتی که دانکن وارد ساختمان‬
‫فرستنده رادیویی شد ناگهان به حالت خلسه فرو رفت و شروع به بیرون دادن اطالعات کرد‪ .‬این‬
‫خیلی عجیب بود‪ .‬مجبور شدم او را بارها تکان بدهم تا از این حالت بیرون بیاید‪ .‬وقتی او را با خودم به‬
‫آزمایشگاهم برگرداندم کوشیدم تکنیک‌هایی را به کار بگیرم تا گره از خاطرات مسدود شده دانکن‬
‫بگشایم‪.‬‬
‫حال الیه‌های برنامه‌ریزی شده مرحله به مرحله از دانکن درز می‌کرد‪ .‬اطالعات فراوان درباره‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل چهارم ‪ :‬دانکن وارد می‌شود‬ ‫‪28‬‬

‫پروژه مونتاک‪ .‬چیزهای متفاوتی افشا شد تا اینکه برنامه عجیب و شگفت‌آوری وارد ذهن هشیار دانکن‬
‫شد‪ .‬او بروز داد که برنامه‌ریزی شده بود تا به محل کارم بیاید‪ .‬با من دوست شود و مرا به قتل برساند و‬
‫کل آزمایشگاهم را هم منفجر کند‪ .‬تمامی کارهایم می‌بایست نابود می‌شد‪ .‬ظاهرا ً دانکن از من بیشتر‬
‫در مورد این جریان خشمگین بود‪ .‬او قسم خورد که از وقتی که با من کار می‌کند مدتهاست که با‬
‫آنهایی که برنامه‌ریزی‌اش کرده‌اند همکاری نمی‌کند‪.‬‬
‫کارکردن با دانکن حتی باعث بروز اطالعات عجیب و غریب بیشتری شد‪ .‬او درگیر آزمایش‬
‫فیالدلفیا هم بود!‪ 5‬او گفت که او و برادرش ادوارد روی عرشه یو اس اس الدریج بعنوان اعضای‬
‫خدمه خدمت می‌کردند‪ .‬در نتیجه‌ی کار با دانکن چیزهای زیادی معلوم شد‪ .‬شروع به بخاطر‬
‫آوردن چیزهایی درباره پروژه مونتاک کردم و حال یقین داشتم که خودم در آن دخیل بوده‌ام‪ ،‬فقط‬
‫نمی‌دانستم که چگونه و چرا‪ .‬حل معما به آهستگی صورت می‌گرفت‪ .‬دانکن را برای یک عملیات‬
‫شدیدا ً روشن‌بینانه پیدا کرده بودم و از طریق او توانستم اطالعات تازه‌ای که بدست آورده بودم را‬
‫تایید کنم‪.‬‬

‫‪ . 5‬گزارشی از نقش دانکن در آزمایش فیالدلفیا در کتاب «آزمایش فیالدلفیا و دیگر برنامه‌های سری یوفوها» آمده که توسط براد استایگر‪ ،‬آل بلیک و شری هاستون‬
‫استایگر نوشته شده است‪.‬‬
‫فصل پنجم‬
‫توطئهآشکارمی‌شود‬
‫همراه با افرادی که در ماجرا دخیل بودند‪ ،‬بارها از مونتاک بازدیدکردم‪ .‬ما گروه کوچکی بودیم که‬
‫به شکلی اتفاقی به میان فوق‌سری‌ترین پروژه دولتی که هرگز افشا نشده بود وارد شده بودیم‪ .‬بهتر‬
‫دیدیم که تا فاتحه‌مان را نخوانده‌اند هر چه سریعتر با این یافته‌های جدید کاری بکنیم‪.‬‬
‫بعنوان یک گروه باید تصمیم می‌گرفتیم که چه باید کرد؟ دقیقاً هم نمی‌دانستیم که چه باید کرد‪.‬‬
‫بنابراین باید دور هم می‌نشستیم و تصمیمی می‌گرفتیم‪ .‬بهترین کاری که می‌شد انجام داد چه بود؟‬
‫انتشار فوری اطالعاتی که بدست آورده بودیم؟ کلی روی این قضیه بحث کرده بودیم‪ .‬در جوالی‬
‫‪ 1986‬تصمیم گرفتیم که به انجمن فراروانشناسی ایاالت متحده رفته و در این باره صحبت کنیم‪ .‬من‬
‫این کار را انجام دادم و غوغایی به پا شد‪ .‬اخبار با سرعت زیادی به آنهایی که مایل به افشای داستان‬
‫مونتاک نبودند رسید‪ .‬آنجا که بودم بدون مقدمه یک سخنرانی از قبل اعالم نشده نصیبم شد‪ .‬صدها‬
‫نفر از جریان مطلع شدند و سپس بدون بوجود آمدن رعب و وحشتی به فراموشی سپرده شد‪.‬‬
‫در این روز من شرمنده برخورد بزرگ‌منشانه و آزادی بیانی شدم که انجمن فراروانشناسی ایاالت‬
‫متحده برایم فراهم نمود‪ .‬پس از آن ما تصمیم گرفتیم که این اطالعات را به دولت فدرال ارایه کنیم‪.‬‬
‫یکی از همکاران ما برادرزاده یکی از سناتورهای‪ 6‬جنوب غربی از آب در آمد‪ .‬برادرزاده‌ای که ما او را‬
‫لنی می‌نامیم برای سناتور کار می‌کرد‪.‬‬
‫ما اطالعات الزم را به لنی دادیم تا آنها را به عمویش برساند‪ .‬این اطالعات شامل مواردی بود‬
‫که ما بصورت پراکنده درباره پایگاه پیدا کرده بودیم‪ ،‬از جمله عکسها و دستورهایی که به اشخاص‬
‫نظامی متفاوت داده شده بود‪ .‬سناتور شخصاً تحقیقاتی را آغاز کرد و توانست این تاییدیه را بگیرد که‬
‫تکنیسین‌های نظامی در پایگاه مشغول کار بوده‌اند‪ .‬همچنین سناتور کشف کرد که پایگاه در ‪1969‬‬

‫‪ . 6‬در نوشته‌های دیگر ذکر شده که من بر این باورم که این سناتور «بری گلد واتر» بوده است‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل پنجم ‪ :‬توطئه آشکار می‌شود‬ ‫‪30‬‬

‫تخلیه و متروکه و از رده خارج شده است‪ .‬او خود بعنوان ژنرال نیروی هوایی برای کشورش خدمت‬
‫کرده بود و خیلی عالقمند بود که بداند چرا کارکنان نیروی هوایی در یک پایگاه متروکه فعالیت‬
‫می‌کرده‌اند و اینکه هزینه بازگشایی و عملیاتی شدن پایگاه از کجا تأمین می‌شده است؟‬
‫پس از اینکه آنها تحقیقات خود را انجام دادند و تصاویر و مدارکی که ما عرضه کرده بودیم را دیدند‬
‫هیچ شکی باقی نماند که پایگاه فعالی بوده است‪ .‬آنها به این نتیجه رسیدند که ‪( Fort Hero‬نام اصلی‬
‫پایگاه طی جنگ جهانی اول که کل قلمرو پایگاه نیروی هوایی را در بر می‌گرفته) و مونتاک طی دهه‬
‫‪ 1970‬متروکه شده و به سادگی جزو مایملک اداره خدمات عمومی به حساب آمده است‪.‬‬
‫سناتور هم درگیر قضیه شده و به النگ آیلند سفر کرده بود تا بلکه چیزی درباره پایگاه نیروی‬
‫شخصی بسیار تأثیرگذارش‪ ،‬از خوش‌آمدگویی‬
‫ِ‬ ‫هوایی در مونتاک دستگیرش شود‪ .‬علیرغم اعتبارنامه‬
‫یا همکاری مشتاقانه خبری نبود‪.‬‬
‫مردمی که خبر حضور او را شنیده بودند از ورای نرده‌های خانه‌هایشان سرک می‌کشیدند تا ببینند‬
‫و بفهمند که اوضاع از چه قرار است‪ .‬او مرا مالقات کرد و به من گفت که آرامشم را حفظ کنم و از‬
‫حرفهای اضافه‌ای که به هر شکل باعث به خطر افتادن تحقیقاتش شود پرهیز کنم‪.‬‬
‫این دلیل چرایی مکتوم نگهداشتن ماجرا تا به حال است‪ .‬حتی با کامل شدن تحقیقات سناتور‪،‬‬
‫او نتوانست هیچ ردی از دولت پیدا کند‪ .‬نه هیچ کمیته نظارتی‪ ،‬نه تخصیص بودجه‌ای و نه پرداختی‪.‬‬
‫در نهایت هم به دلیل باال بودن سن بازنشسته شد‪ .‬قضیه را با لنی در میان گذاشتم و معلوم شد که او‬
‫با انتشار داستانم مشکلی ندارد‪ .‬همچنین او گفت که سناتور هنوز درگیر عکس‌ها و درحال تحقیق‬
‫درباره چرایی بازگشایی پایگاه است‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪31‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل پنجم ‪ :‬توطئه آشکار می‌شود‬

‫فرمانهای نیروی هوایی‬


‫آنچه در زیر می بینید اسناد نظامی هستند که طی بازدید مجوز دارم‪ ،‬از پایگاه آنجا پیدا کردم‪ .‬این‬
‫اسناد ثابت می‌کنند که این پایگاه در واقع فعال و دارای کارکنان نظامی بوده است‪ .‬در برخی از اسناد‬
‫برای حفظ حریم خصوصی افراد اسامی پاک شده است‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل پنجم ‪ :‬توطئه آشکار می‌شود‬ ‫‪32‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪33‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل پنجم ‪ :‬توطئه آشکار می‌شود‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل پنجم ‪ :‬توطئه آشکار می‌شود‬ ‫‪34‬‬
‫فصل ششم‬
‫پروژهپرتوماه‬
‫در حالیکه سناتور در جستجوی ردی از اوراقی بود که بتواند رازهای مونتاک را افشا کند‪،‬‬
‫می‌دانستم که آنها قادر نخواهند بود ذره‌ای از معماهای شخصی‌ام را حل کنند‪ .‬کسانی مرا‬
‫می‌شناختند که من درباره آنها چیزی نمی‌دانستم و واضح بود که دچار انسداد حافظه شدیدی شده‬
‫بودم‪ .‬آنچه که قضیه را برایم بسیار دشوار کرده بود وفق پیدا کردن با مجموعه کاملی از خاطرات‬
‫«عادی» بود که به من می‌گفت در آنها جایی داشته‌ام‪.‬‬
‫حافظه‌ام در حین کار با دانکن بهبود پیدا کرد و در نهایت فهمیدم که در دو خط زمانی جدا از هم‬
‫بوده‌ام‪ .‬اگر چه آنچه می‌گویم عجیب وغریب به نظر می‌رسد‪ ،‬اما تحت این شرایط تنها توضیح معقول‬
‫و منطقی همین است‪ .‬چون حجم زیادی از حافظه‌ام هنوز مسدود شده باقی مانده بود‪ ،‬سه رویکرد در‬
‫برخورد با این مسأله وجود داشت‪.‬‬
‫نخست اینکه از طریق بازگشت به گذشته یا هیپنوتیزم سعی کنم آنچه را که رخ داده را به خاطر‬
‫بیاورم‪ .‬این برایم بسیار دشوار بود و عم ً‬
‫ال هم از آن استفاده نکردم‪.‬‬
‫دوم اینکه در خط زمانی معمول خودمان برای درک اینکه خط زمانی دیگری به واقع وجود دارد‬
‫دنبال سرنخ‌ها و اشاره‌ها بگردم‪.‬‬
‫سوم اینکه سعی کنم از طریق تکنولوژی دنبال پاسخ‌ها بگردم‪ .‬این می‌توانسته شامل فرضیه‌هایی‬
‫از چگونگی شکل‌گیری خط زمانی دیگر و چگونه به پایان رساندنش توسط من باشد‪.‬‬
‫راه حل سوم آسان‌تر به نظر می‌رسید‪ .‬از اینکه خیلی‌ها مرا می‌شناختند گیج شده بودم‪ .‬البته من‬
‫با نظریه‌های مربوط به آزمایش فیالدلفیا آشنا بودم و فیزیک یا الکترو مغناطیس هم مرعوبم نکرده‬
‫بودند‪ .‬متوجه شدم که چنین چیزی قابل قبول است‪ .‬روش دوم هم بسیار قابل قبول بود اما سرنخ‌ها به‬
‫سختی پیدا می‌شدند‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل ششم ‪ :‬پروژه پرتو ماه‬ ‫‪36‬‬

‫حال ‪ 1989‬بود و من شروع به پرسه زدن دوروبر جایی در یک شرکت پیمانکاری در امور دفاعی‬
‫کرده بودم‪ .‬جایی که هنوز هم در آن کار می‌کنم‪ .‬با آدمهای مختلفی حرف زدم و بدون اینکه کسی‬
‫شک کند اطالعاتی را که می‌خواستم از آنها بیرون کشیدم‪ .‬همچنین در اطراف قدم می‌زدم و کام ً‬
‫ال‬
‫حس می‌کردم که باطنم در حال واکنش نشان دادن به جاهای متفاوت در اینجاست‪ .‬مخصوصاً‬
‫وقتی که وارد اتاق خاصی می‌شدم و جو آنجا باعث برانگیختنم می‌شد‪ .‬اعضای درونی‌ام همینطور‬
‫می‌لرزیدند‪ .‬چیزی بسیار قوی را حس می‌کردم‪ .‬چیزی در آن اتاق که باعث عصبانیتم می‌شد‪ .‬در پی‬
‫این بودم که علتش را بفهمم‪.‬‬
‫زنگ دری را زدم و به من گفته شد که نمی‌توانم وارد شوم چون آنجا یک منطقه فوق امنیتی بود‪.‬‬
‫طبق گزارش‌ها فقط ده نفر در آنجا بودند که می‌توانستند به آن اتاق رفت و آمد کنند‪ .‬متوجه شدم که‬
‫به واقع کسی درباره آن چیزی نمی‌داند‪ .‬در نهایت دو نفر را که آنجا بودند پیدا کردم‪ .‬آنها گفتند که‬
‫نمی‌توانند چیزی به من بگویند‪ .‬یکی از آنها مرا لو داد‪ ،‬چون طولی نکشید که یکی از کارکنان امنیتی‬
‫درست زمانی که می‌خواستم مخفی شوم مرا پیدا کرد‪ .‬پس از یک سال تالش بیهوده‪ ،‬اتاق کامال‬
‫پاکسازی شده بود‪ .‬درها باز شده بودند و هر کسی می‌توانست به آنجا قدم بگذارد‪ .‬کام ً‬
‫ال واضح بود که‬
‫تجهیزاتی هم آنجا بوده است‪.‬‬
‫لکه‌ها نشان می‌دادند که چهار جسم مدور کف اتاق بوده‌اند‪ .‬فرض من این بود که آنها دارای‬
‫ساختاری سیم پیچیده شده بوده‌اند‪ .‬مشخص بود که در آنجا یک صفحه کنترل (میز فرمان) بوده‬
‫است‪ .‬همچنین در اتاق رگه‌ای از یک قدرت عظیم وجود داشت که هنوز در جریان بود‪ .‬در کل‪ ،‬بودن‬
‫در این مکان مور مورم می‌کرد‪ ،‬اما می‌بایست همه چیز را می‌فهمیدم‪ .‬متوجه شدم که آسانسوری‬
‫پشت اتاق وجود دارد‪ .‬من فقط دو دکمه را پیدا کردم‪ .‬طبقه باال و طبقه پایین‪ .‬همچنین صفحه کلیدی‬
‫هم تعبیه شده بود‪ .‬دکمه را برای طبقه پایین فشار دادم و سعی کردم پایین بروم اما آسانسور فقط‬
‫کمی تکان خورد‪ .‬صدایی شنیدم که به من می‌گفت رمز درست را از روی صفحه کلید انتخاب کنم‪.‬‬
‫من کدی نداشتم و صدای بوق زدن برای سی ثانیه خاموش شد‪.‬‬
‫امنیتی‌ها گوش به زنگ بودند‪ .‬بار دیگر به بن‌بست رسیدم‪ .‬نمی‌خواستم که با مقامات امنیتی‬
‫مشکلی پیدا کنم و زمان آن رسیده بود که کمی مخفی‌کاری را چاشنی کار کنم‪ .‬در این اندیشه بودم‬
‫که چگونه می‌توانم نشان دهم چیزی خیلی غیرعادی در جریان است‪ .‬همچنین تجربه‌های عجیب و‬
‫غریب قبلی‌ام را به یاد می‌آوردم که طی کار در ‪( BJM‬نام مستعار شرکتی واقعی) برایم رخ داده بود‪.‬‬
‫در همین حین همه چیز به شکل ناگهانی اتفاق افتاد و چسب زخمی روی دستم ظاهر شد‪ 15 .‬دقیقه‬
‫قبل‌تر را به خاطر نمی‌آوردم‪ .‬یادم نمی‌آمد چسب زخم را کی روی دستم گذاشته‌ام‪ .‬این قضیه بیش از‬
‫چند بار رخ داده بود‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪37‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل ششم ‪ :‬پروژه پرتو ماه‬

‫یک روز که کنار میز کارم نشسته بودم‪ ،‬دستم شروع به درد گرفتن کرد‪ .‬دستم را که برگرداندم‬
‫جای زخمی را دیدم که رویش چسب زخم خورده بود‪ .‬یقین داشتم که من این چسب زخم را روی‬
‫دستم نزده‌ام‪ .‬خیلی مشکوک شده بودم‪ .‬بلند شدم و رفتم طبقه پایین پیش پرستار و به او گفتم‪ :‬شاید‬
‫فکر کنید خل شده‌ام اما آیا شما روی دستم چسب زخم چسبانده‌اید؟ گفت‪ :‬نه‪ ،‬شما اینجا نیامده‬
‫بودید‪ .‬پرسیدم‪ :‬اگر چسب زخم بخواهم از کجا باید بگیرم؟ گفت‪ :‬شما می‌توانستید از جعبه کمکهای‬
‫اولیه آن را برداشته باشید‪ ،‬یادتان می‌آید؟ گفتم‪ :‬فقط می‌خواستم ببینم چه شده است‪ .‬این را گفتم‬
‫و راهم را کشیدم و رفتم‪ .‬در این فکر بودم که در شرکت نمی‌توانم چسب زخم را جز از پرستار شرکت‬
‫گرفته باشم‪ .‬به مدرکی نیاز داشتم‪ ،‬یقین داشتم که هرگز از جعبه کمکهای اولیه استفاده نکرده‌ام‪.‬‬
‫در نهایت دلیل اینکه چرا دستهایم زیاد زخمی می‌شد را به یاد آوردم‪ .‬در جهان موازی من مجبور‬
‫می‌شدم که تجهیزات مختلفی را جابجا کنم‪ .‬انگار که در آن اطراف من تنها کسی بودم که می‌توانستم‬
‫حرکتشان بدهم‪ .‬چون هر کس نزدیک این تجهیزات می‌شد دیوانه می‌شد‪ .‬بنا به دالیلی من مشکلی‬
‫با آن نداشتم اما حرکت دادنش سخت و سنگین بود و با توجه به اینکه کسی نمی‌توانست کمکم کند‬
‫دستهایم دچار کوفتگی و ضرب‌دیدگی می‌شدند و مدام باید از چسب زخم استفاده می‌کردم‪ .‬یقین‬
‫داشتم که از هیچکدام از چسب زخمهای جعبه کمکهای اولیه استفاده نکرده‌ام‪.‬‬
‫هر بار که چسب زخم‌ها ظاهر می‌شدند‪ ،‬من به پرستار مراجعه می‌کردم و درباره آنها می‌پرسیدم و‬
‫اسناد هم نشان می‌داد که هرگز به پرستار مراجعه نکرده‌ام‪ .‬چون این رفتارم غیرمعمول بود‪ ،‬پرستار‬
‫خود را موظف دید که حفاظت را در جریان بگذارد‪ .‬آنها مرا خواستند و پرسیدند که آقای نیکولز چرا‬
‫اینقدر درباره چسب زخم سؤال می‌پرسید؟ بهتر دیدم که بیشتر از اینها پی‌گیر قضیه نشوم‪.‬‬
‫چسب زخم‌ها تلنگری به یادآوری تجربه‌ها و بازگشت خاطراتم به ‪ 1978‬بود‪ .‬به یاد می‌آوردم که‬
‫روزی در محیط کار نشسته بودم‪ .‬ناگهان بوی سوختن ترانسفورماتورها به مشامم رسید‪ .‬بوی تند و‬
‫زننده‌ای شبیه بوی سوختن قیر‪ .‬بو خیلی سریع منتشر شد و بعد هم به همان سرعت از بین رفت‪ .‬این‬
‫اتفاق در ساعت ‪ 9‬صبح رخ داد‪ .‬باقی روز وضعیت عادی بود‪ ،‬تا ساعت ‪ 4‬بعد از ظهر‪ ،‬وقتی که کل فضا‬
‫از دود متعفن ناشی از سوختن ترانسفورماتورها پر شد‪ .‬با خودم گفتم‪ :‬این همان بویی است که من در‬
‫ساعت ‪ 9‬صبح استشمام کرده بودم‪ .‬اما آنچه که اکنون داشت برایم رخ می‌داد احتماالً واقعه‌ای بود که‬
‫در زمانی که تصور می‌کردم‪ ،‬رخ نداده بود‪ .‬شما نمی‌توانید صبح یک ترانسفورماتور را بسوزانید و بویش‬
‫را خیلی سریع از بین ببرید‪ .‬حوادث بسیار دیگری از این نوع برایم رخ می‌داد و هر معما موضوع اصلی‬
‫را پیچیده‌تر می‌کرد‪.‬‬
‫جریان شناسایی شدن توسط آدم‌های ناشناس همچنان ادامه داشت‪ .‬شروع به دریافت ایمیل‌های‬
‫مدیر اجرایی کرده بودم‪ .‬ایمیل‌هایی که در حالت عادی برای نایب رییس کمپانی ارسال می‌شد‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل ششم ‪ :‬پروژه پرتو ماه‬ ‫‪38‬‬

‫بعنوان مثال از من خواسته شده بود که در کنفرانسی در خصوص امتیازنامه‌ها شرکت کنم‪.‬‬
‫نمی‌دانستم که آنها درباره چه حرف می‌زنند‪ .‬همچنین برای جلسه‌ای با فالن مدیر خاص فرا خوانده‬
‫می‌شدم و این مدیر هر وقت که با هم حرف می‌زدیم خیلی هیجان‌زده می‌شد‪ .‬اغلب استعالم‌هایی که‬
‫از این افراد دریافت می‌کردم درباره پروژه پرتو ماه بود که من نمی‌دانستم چه پروژه‌ای است‪.‬‬
‫یک روز حالت شهود به من دست داد‪ .‬این شهود از زیرزمین ‪ BJM‬در ‪ Melville‬که منطقه‌ای‬
‫شدیدا ً حفاظت شده به حساب می‌آمد بود‪ .‬می‌دانستم که فاصله چندانی با این منطقه ندارم‪ .‬در هر‬
‫حال ترجیح دادم که پیاده به آنجا بروم‪ .‬در حالت عادی وقتی شما بخواهید از یک منطقه امنیتی به‬
‫یک منطقه دیگر بروید‪ ،‬می‌بایست کارت شناسایی‌تان را به نگهبان بدهید تا او کارت شناسایی‌ای با‬
‫ظاهری متفاوت به شما بدهد‪ .‬این مجوز شما برای تردد در منطقه حفاظت شده خواهد بود‪.‬‬
‫به سادگی پیش رفتم و نشانم را از یک محدوده امنیتی کوچک‌تر دریافت کردم‪ .‬او کارت‬
‫شناسایی‌ای به من داد که اسمم روی آن بود‪ .‬حسی را دنبال کرده بودم و حال جواب گرفته بودم‪.‬‬
‫همچنان قدم زدم و اجازه دادم حس ششم به من بگوید که از چه مسیری باید بروم‪ .‬در انتها به دفتر‬
‫شیکی رسیدم که با چوب ماهون دکوربندی شده بود‪ .‬میز بزرگی آنجا بود با پالکی که روی آن نوشته‬
‫شده بود‪ :‬پرستون بی نیکولز دستیار مدیر پروژه‪ .‬این اولین مدرک فیزیکی قابل لمس از چیزی‬
‫غیرعادی محسوب می‌شد که قطعا رخ داده بود‪.‬‬
‫پشت میز نشستم و همه پرونده‌ها را بررسی کردم‪ .‬بیرون بردن یکی از این پرونده‌ها از اینجا‬
‫غیرممکن بود‪ ،‬چون هنگام خروج از این منطقه فوق امنیتی همه چیز و همه کس را بازرسی‬
‫می‌کردند‪ .‬بنابراین مجبور بودم هر چیزی را که می‌بینم به خاطر بسپارم‪.‬‬
‫کل دوره زندگیم را اینجا بودم و تقریباً هیچ چیز درباره آن نمی‌دانستم‪ .‬حتی نمی‌توانستم چیز‬
‫زیادی درباره‌اش بگویم‪ ،‬چون فوق‌سری بود‪ .‬وقت شروع به کار در کمپانی قراردادی را امضاء کرده‬
‫بودم که طبق آن ملزم بودم تا سی سال چیزی درباره کارم به کسی نگویم‪ .‬اگر چه در خصوص‬
‫فعالیت‌های پروژه مونتاک یک مورد هم نبود که امضاء کرده باشم‪ .‬طبق تجزیه و تحلیل‌هایم حدود‬
‫‪ 6‬ساعت را در دفتر تازه کشف شده‌ام سپری کرده بودم‪ .‬سپس تصمیم گرفتم که بهتر است قبل از‬
‫به انتها رسیدن روز به کار عادی خودم برگردم‪ .‬چند روز بعد تصمیم گرفتم که از آن زمان به عقب‬
‫برگردم و همه چیز را بررسی کنم‪ .‬بار دیگر کارت شناسایی‌ام را به نگهبان دادم اما این بار او چیزی به‬
‫من برنگرداند و گفت‪ :‬راستی آقای رابرت (اسم مستعار) می‌خواست شما را ببیند‪.‬‬
‫مردی (آقای رابرت) از دفتری بیرون آمد که اسم مدیر پروژه روی آن نوشته شده بود‪ .‬به من نگاه‬
‫کرد و گفت‪ :‬آقا شما برای چه کاری به اینجا آمده‌اید؟ پاسخ دادم برای آن یکی میز (سِ َمت)‪ .‬او در‬
‫جواب گفت که شما هیچ سمتی در اینجا ندارید‪ .‬من به دفتر‪ ،‬جایی که میزم آنجا بود اشاره کردم‪ .‬اما‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪39‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل ششم ‪ :‬پروژه پرتو ماه‬

‫وقتی همراه مدیر پروژه وارد اتاق شدم چیزی پیدا نکردم‪ .‬چند روز گذشته بود و آنها هر ردی از من که‬
‫در اتاق باقی مانده بود را پاک کرده بودند‪.‬‬
‫کسی می‌بایست پی برده باشد که از دفترم بازدید کرده‌ام‪ ،‬اما نمی‌توانستم تصور کنم که او چه‬
‫کسی بوده است‪ .‬چون از نظر ذهنی به حالت نرمال برگشته بودم به مذاق آنها خوش نیامده بود‪ .‬ظاهرا ً‬
‫چند روزی بود که نتوانسته بودند برنامه (جابه‌جا کردنم در یک جهان موازی) را روی من اجرا کنند‬
‫و اینکه چرا خودم را آفتابی کرده‌ام باعث شگفتی‌شان شده بود‪ .‬آنها می‌بایست به این نتیجه رسیده‬
‫باشند که این فرایند افشا شده و اینکه من تقریباً وجود موازی خودم را به خاطر آورده‌ام‪.‬‬
‫در نتیجه آنها همه چیز را متوقف کردند‪ .‬امنیتی‌ها مرا خواستند و تهدیدم کردند که اگر یک کلمه‬
‫از آنچه که رخ داده را جایی بازگو کنم مرا به زندان خواهند انداخت و آنقدر آنجا خواهم ماند تا بپوسم‪.‬‬
‫سعی کردم به حوادث عجیب و غریب دیگری که رخ داده بود فکر کنم‪ .‬مدتها بود که مشکوک بودم و‬
‫همزمان دو واقعیت مجزا را تجربه می‌کردم‪ .‬چگونه می‌شد که ظاهرا ً در یک زمان هم در پروژه مونتاک‬
‫بود و هم در کمپانی کار کرد؟‬
‫قب ً‬
‫ال به این نتیجه رسیده بودم که همزمان دو شغل دارم‪ ،‬چون وقتی به خانه می‌آمدم فوق‌العاده‬
‫خسته بودم و در آن لحظات اگر به جای من بودید همه‌ی آنچه که برایتان قابل درک می‌شد عبارت‬
‫بود از یک توده‌ی عظیم گوه گیجه! متوجه شده بودم که در دو خط زمانی جدا از هم‪ ،‬یا شاید هم‬
‫بیشتر‪ ،‬مشغول کار هستم و در واقع من فقط یک ذره از قضیه سر در آورده بودم و بنابراین بیشتر‬
‫از اینکه جریان برایم واضح و روشن باشد‪ ،‬باعث گیج شدنم شده بود‪ .‬به هر حال در ‪ 1990‬توانستم‬
‫موفقیت‌های عمده‌ای بدست آورم‪ .‬روی سقف آزمایشگاهم ساختن یک آنتن دلتا‪-‬تی را شروع کردم‪.‬‬
‫(‪ 7 Delta-T‬آنتنی است با ساختار هشت وجهی که می‌تواند مناطق زمانی را جابه‌جا کند‪ .‬برای‬
‫خم کردن زمان طراحی شده است (‪ .)Delta-T = Delta Time‬دلتا در علم برای تغییر به کار می‌رود‬
‫و ‪ Delta-T‬به تغییر در زمان اشاره می‌کند (‪ .)Delta in time‬در ادامه کتاب درباره ماهیت این آنتن‬
‫بیشتر سخن خواهیم گفت)‪ .‬یک روز که روی سقف نشسته بودم و حلقه‌های درون یک جعبه رله را‬
‫به هم جوش می‌دادم ‪ -‬که سیگنالها را از آنتن به طبقه پایین‪ ،‬به آزمایشگاه رله کند – ظاهرا ً نشستن‬
‫در آنجا و لحیم کردن سیمها به یکدیگر موجب کنش‌های زمانی و جابجایی ذهنم شد‪ .‬هرچه بیشتر‬
‫لحیم می‌کردم‪ ،‬بیشتر آگاه می‌شدم‪.‬‬
‫تا اینکه یک روز‪ ،‬بوو ‌مم‌م‌! کل خط حافظه در حد انفجار برایم رو شد و همه چیز بیرون ریخت‪ .‬همه‬
‫آنچه که توانستم تصور کنم این بود که آنتن ‪ Delta-T‬امواج روان زمان را تحریک کرده بود و چون من‬
‫‪ . 7‬آنتن دلتا تی ساختار آنتن هشت سطحی که قادر به خم کردن زمان باشد‪ .‬از نظر بصری مانند دو هرمی است که در یک پایه مشترک هستند‪ .‬با چنین تعریفی در واقع‬
‫تصور امکان تسهیل در تغییر محدوده‌های زمانی بوسیله این آنتن سخت نیست‪ .‬دو حلقه سیم بطور عمودی در اطراف لبه هرم قرار داده شده که هر کدام در زاویه ‪90‬‬
‫درجه با یکدیگر قرار دارند‪ .‬سیم دیگری کل پایه را می‌پوشاند‪ .‬تغییر زمان بوسیله ضربه‌های متمادی و تأمین انرژی دلتا تی انجام گردید‪ ،‬همانطور که در فصل ‪ 12‬کتاب‬
‫توضیح داده شده‪ ،‬حتی وقتی آنتن روشن نیست این آنتن تاثیرات چند بعدی لطیف و آرامی روی طبیعت می‌گذارد‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل ششم ‪ :‬پروژه پرتو ماه‬ ‫‪40‬‬

‫اتصال دهنده این امواج با یکدیگر بودم فقط ذهنم کمی تحت فشار ارجاع زمانی قرارگرفته بود‪ .‬آنتن‬
‫به زمان فشارآورده بود (به اصطالح خمش کرده بود) و به اندازه کافی خمیدگی ایجاد کرده بود که‬
‫من در حالت ناخودآگاه بین دو خط زمانی قرار گرفته بودم‪ .‬این در هم شکستگی سدی بود که جلوی‬
‫حافظه‌ام کشیده شده بود‪.‬‬
‫توضیح این اتفاق هر چه که می‌خواهد باشد‪ ،‬چون درباره حافظه‌ام خیلی خوشحال شده بودم‪.‬‬
‫همچنین باور داشتم که فرضیه‌ام درباره آنتن دلتا درست است چون اوقات زیادی را صرف کار روی‬
‫حافظه‌ام کرده بودم و بخش زیادی از آن بازگشته بود‪ .‬در اوایل ژوئن ‪ 1990‬تمامی خاطرات کلیدی‌ام‬
‫برگشته بود‪ .‬در ژوئیه من از خدمت مرخص شده بودم‪ .‬بعد از اخراجم همه ارتباطات نزدیکم را از دست‬
‫دادم‪ .‬بعداز دو دهه کار برای کمپانی‪ ،‬دیگر نه دوستی در کمپانی داشتم نه کانال ارتباطی‌ای‪ .‬به شکل‬
‫مؤثری منابع اطالعاتی‌ام را از دست داده بودم‪.‬‬
‫حال شما به شکل کلی در خصوص وقایعی که منجر به بازگشت حافظه‌ام شد آگاه شده‌اید‪ .‬بخش‬
‫بعدی کتاب شامل تاریخچه پروژه مونتاک است که شرح کلی از بکارگیری تکنولوژی‪ ،‬آن هم براساس‬
‫خاطرات خودم و اطالعاتی که توسط همقطاران دخیل در پروژه مونتاک با من در میان نهاده شده‬
‫است‪.‬‬
‫فصل هفتم‬
‫ویلهلمرایش وپروژهفونیکس‬ ‫‪8‬‬

‫حکومت ایاالت متحده در اواخر دهه ‪ 1940‬پروژه کنترل آب و هوا را با نام مستعار فونیکس‬
‫شروع کرد‪ .‬اطالعات و تکنولوژی موردنیاز برای این کار را دکتر ویلهلم رایش فراهم نموده بود‪.‬‬
‫دانشمندی اتریشی که زمانی شاگرد فروید و کارل گوستاو یونگ بود‪ .‬رایش مردی به غایت زیرک‬
‫و ستیزه‌جو بود‪ .‬اگرچه او آزمایش‌های وسیعی انجام داده و کتابهای بسیاری نوشته بود‪ ،‬اما تعداد‬
‫اندکی از منتقدان و کارشناسان توانسته‌اند نگاه صادقانه‌ای به تمامی این تحقیقات داشته باشند‪.‬‬
‫چون بسیاری از آنها در دسترس نیستند‪ .‬بخشی از این عدم دسترسی تقصیر سازمان غذا و دارو‬
‫است که بر سوزاندن انبوهی از کتابها و همه اسناد موجود از او و همچنین نابودی بخش عظیمی از‬
‫‪ . 8‬ویلهلم رایش‪۱۹۵۷ - ۱۸۹۷ Wilhelm Reich :‬روان‌پزشک و روانکاو اتریشی بود‪ .‬با آن‌که او در بیشتر دوره زندگی خود روانکاو شناخته شده و برجسته‌ای بود اما‬
‫بیشتر شهرت او به سال‌های آخر عمرش و درگیری او با دولت آمریکا مربوط می‌شود‪ .‬او معتقد به روابط جنسی آزاد در میان نوجوانان و از مدافعان فروش آزادانه داروهای‬
‫جلوگیری از آبستنی بود‪ .‬رایش در آلمان می‌زیست و در سال ‪ ۱۹۳۴‬پس از روی‌کار آمدن هیتلر ناچار به مهاجرت به اسکاندیناوی و بعد در سال ‪ ۱۹۳۹‬به آمریکا شد‪.‬‬
‫دولت نازی او را یهودی کمونیست می‌خواند‪ .‬در آمریکا با انتشار مقاالتی به ترویج نظر خود درباره وجود نوعی انرژی کیهانی که او آن را «اورگون» می‌نامید‪ ،‬پرداخت‪ .‬اداره‬
‫داروها و مواد غذایی دولت آمریکا علیه او شکایت کرد‪ .‬بسیاری از آثار او به عنوان دخالت در امور پزشکی به دستور دادگاه سوزانده شد‪ .‬دادگاه حکم بازداشت او را صادر‬
‫کرد و در سال ‪ ۱۹۵۷‬در زندان درگذشت‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هفتم ‪ :‬ویلهلم رایش و پروژه فونیکس‬ ‫‪42‬‬

‫تجهیزات آزمایشگاهش نظارت داشته است‪.‬‬


‫رایش در بخشی از اکتشاف‌هایش از انرژی ‪ orgone‬که انرژی «حیات» یا «ارگاسمی» است آگاه‬
‫شده بود‪ .‬آزمایش‌هایش معلوم نموده بود که انرژی اورگون به وضوح از انرژی الکترومغناطیسی کامال‬
‫متفاوت است‪ .‬او توانست وجود این انرژی را در آزمایشگاهش ثابت کند‪ .‬او یافته‌هایش را در آن زمان‬
‫در چندین مجله پزشکی و روانشناسی منتشر کرده است‪ .‬کشف نوعی از انرژی به نام «اورگون» چندان‬
‫جنجال‌برانگیز نشد‪ 9.‬اما وقتی او در نظریاتش خبر درمان سرطان را منتشرکرد جنجال بسیاری به پا‬
‫شد‪ .‬همچنین او انرژی «اورگون» را با «انرژی کیهانی» و مفهوم نیوتونی اتر‪ 10‬مرتبط نمود‪.‬‬
‫هیچکدام از دانشمندان دهه ‪ 1940‬از دیدگاههای او حمایت نکردند‪ .‬تا پایان قرن گذشته‬
‫دانشمندان نظریه اتر نیوتن را پذیرفته بودند که ماده‌ای فرضی و نامرئی بوده و به صورت‬
‫رسانایی برای نور و انرژی تابشی عمل می‌کند‪ .‬انیشتین که در سالهای ابتدای کارش این نظریه‬
‫را پذیرفته بود در نهایت به این نتیجه رسید که ماده نمی‌تواند در بستری آرام از اتر حرکت کند‪.‬‬
‫البته همه فیزیکدانان با او موافق نبودند اما رایش مخالفتی نکرد‪ .‬او معتقد بود که انیشتین مفهوم‬
‫اتر غیرمتحرک را رد کرده است‪ .‬از دید رایش‪ ،‬اتر طبیعتی موج مانند داشت و اصال ثابت نبود‪.‬‬
‫دانشمندان متعصب هم تا کنون وجود پدیده‌ای را که مابین ذرات ماده و امواج است پذیرفته‌اند‪.‬‬
‫این پدیده گاهی «موج‪-‬ذره»‪ 11‬نامیده می‌شود‪ .‬تحقیقات عادی هم حاکی از آن است که خالء حاوی‬

‫‪ . 9‬کشف انرژی حیات (چی ‪ ،Chi‬انرژی کیهانی‪ ،‬پرانا) به خودی خود کشف بحث برانگیزی نبود اما زمانی که با استفاده از این انرژی و بر اساس تئوری خودش گزارشاتی‬
‫مبنی بر درمان سرطان با کمک قدرت این انرژی مشاهده شد‪ ،‬در آن زمان بود که این کشف بحث‌برانگیز گردید‪ .‬او همچنین موضوع انرژی حیات را در کنار انرژی کیهانی‬
‫و نظریه «جهان اشباع از اتر» نیوتن قرار داد‪.‬‬
‫انرژی حیات‪ :‬مذاهب‪ ،‬مکاتب‪ ،‬فرهنگ‌ها و نژادها همواره از وجود این انرژی آگاه بوده و آن را به اسامی مختلفی نامیده‌اند‪ .‬مسیحیان آن را «ایت» می‌نامند که در همه جا‬
‫نافذ و سیال است و کاهنان پُلی‌زیری و هاوایی آن را «مانا» می‌خوانند‪ .‬نزد صوفیان این نیرو به «برکت» شناخته می‌شود‪ .‬از طرفی پژوهشگران روسی این انرژی را به نام‬
‫«پالسمای حیاتی» می‌شناسند‪ .‬همچنین «نومیا» به گفتة پاراسلوس‪« ،‬انرژی حیاتی و کیهانی» به گفتة برونلر‪ ،‬نام‌هایی‌است که به انرژی حیاتی اطالق شده است‪ .‬همة‬
‫این اسامی اشاره به انرژی مادر و بنیادین هستی‌ دارند که همه چیز را شکل داده و در همه چیز نفوذ می‌کند‪ .‬پرانا در اکثر موارد به معنی هوا به کار می‌رود‪ ،‬ولی در واقع این‬
‫واژه معانی دیگری را نیز در بر دارد‪ .‬بر اساس نتایج بدست آمده از آزمایشاتی که دانشمندان انجام داده‌اند‪ ،‬نیروی پرانای آزاد شده توسط اساتید چی کنگ شامل تشعشع‬
‫مادون قرمز‪ ،‬الکتریسیته ساکن‪ ،‬جریان ذره‌ای(‪ )Pqrtick-Stream‬و غیره می‌باشد‪ .‬پس نیروی پرانا فقط به معنی دم اکسیژن و بازدم در اکسید کربن نیست‪ .‬بلکه به‬
‫معنای چیزی است که دارای پیام و انرژی غنی‌تر و پیچیده‌تری است‪ .‬نیروی پرانا در کانالها و جوانب جریان می‌یابد (منظور از جوانب‪ ،‬انشعابات یا ضمایم کانال‌ها است)‪.‬‬
‫‪ . 10‬از نظر تاریخی به محیط انتشار نور اتر گفته می‌شود‪ ،‬زیرا فیزیکدانان قرن نوزدهم قویا معتقد بودند که تمام پدیده‌های فیزیکی در نهایت دارای منشاء مکانیکی‌اند‪.‬‬
‫برای آنها غیر قابل تصور بود که یک آشفتگی الکترومغناطیسی (مثال نور حاصل از یک جرقه) در فضای خالی انتشار یابد‪ .‬از این رو مفهوم اتر اختراع شد‪ .‬نیوتن و ماکسول‬
‫معتقد به نظریه اتر بودند‪ .‬تا سال ‪ ۱۸۶۵‬نظریه شایسته و مناسبی به جز نظریه اتر‪ ،‬برای انتشار نور تدوین نگردید ولی در آن سال ماکسول معادالت خود را ارایه کرد‪.‬‬
‫براساس این نظریه‪ ،‬امواج الکترومغناطیس یا نور‪ ،‬با سرعت ثابتی در فضا گسیل می‌شوند و این سرعت ثابت را نسبت به یک ماده نامرئی به نام اتر که در سراسر گیتی و‬
‫حتی در فضای تهی نیز وجود دارد سنجیدند‪ .‬تحقیقات ماکسول نشان داد که نور انتشار یک موج الکترومغناطیسی است‪ .‬ماکسول نظریه ریاضی بسیار جالبی پیش‌بینی‬
‫کرد که تمام پدیده‌ها را‪ ،‬شامل نور‪ ،‬الکتریسیته و مغناطیس به یکدیگر مرتبط می‌ساخت‪ .‬اما به رغم تمام موفقیت‌ها‪ ،‬فیزیکدانان آن را برای توصیف خواص این محیط‬
‫مرموز جهانی‪ ،‬آن چنانکه محیطهای مادی معمولی از قبیل گازها و مایعات و جامدات توصیف می‌شوند‪ ،‬غیرممکن و ناتوان یافتند و آنچه در این راه تالش کردند به‬
‫تضادهای شدیدی منجر شد‪.‬‬
‫تا سال‌های پایانی سده نوزدهم‪ ،‬دانشمندان می‌پنداشتند که فضا از این ماده پیوسته و غیرقابل دیدن آکنده است‪ .‬پرتوهای نور و سیگنال‌های رادیویی امواجی بودند‬
‫درون اتر‪ ،‬همچنان که صدا امواج گسیل شونده درون محیط مادی مانند هوا است‪ .‬برای دستیابی به یک نظریه کامل‪ ،‬تنها کافی بود اندازه‌گیری‌های دقیقی از خواص‬
‫فیزیکی اتر‪ ،‬مانند خواص کشسانی یا االستیکی آن انجام شود‪ .‬نیوتن بر اساس مشاهدات و پژوهش‌های خود دریافته بود که بر خالف نظر فیزیک کالسیک فضای کیهانی‬
‫و بین مواد خالی نیست و این فضا اشباع شده از مفهومی به نام اثر ‪ ether‬می‌باشد‪ .‬بر اساس این نظریه است که می‌توان آثار انرژی‌های معنوی و حیاتی که هر روز بر تمامی‬
‫موجودات نمود دارد را توضیح داد‪.‬‬
‫‪ . 11‬موج‪-‬ذره‪ :‬مفهوم موج‪-‬ذره بر این فرض استوار است که تمامی ذرات دارای هر دو خاصیت موجی و ذره‌ای هستند‪ .‬این دوگانگی یکی از مفاهیم اصلی مکانیک‬
‫کوانتومی است‪ .‬در نقطه مقابل آن مفاهیم کالسیک قرار دارند که ذرات را به صورت موج یا ذره در نظر می‌گیرند و از توصیف کامل رفتار ذرات با ابعاد کوانتومی عاجزند‪ .‬در‬
‫مکانیک کوانتومی این تناقض را معموالً به عنوان یک خاصیت بنیادی از جهان تفسیر می‌کنند در حالی که در سایر تفسیرها‪ ،‬این دوگانگی را نتیجه محدودیتهای مختلف‬
‫ناظر می‌دانند‪ .‬این تفسیر بر اساس تفسیر کپنهاگی استوار است که در آن دوگانگی موج و ذره یکی از صور اصل مکملیت است که بیان می‌کند که یک پدیده می‌تواند به‬
‫صورت یکی از این اشکال دوگانه مشاهده شود نه هر دو به صورت همزمان‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪43‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هفتم ‪ :‬ویلهلم رایش و پروژه فونیکس‬

‫خواص پیچیده‌ای بوده که ذاتاً متحرک هستند‪.‬‬


‫اگرچه این علت انتخاب مورد رایش نبوده؛ مفهوم اتری که او در ذهن داشت در طی تحقیقاتم برایم‬
‫ثابت شده است‪ .‬هر زمان که ما صحبتی از مفهوم اتر به میان می‌آوریم با توجه به ماهیت مفهوم اتر که‬
‫یک مفهوم متافیزیک می‌باشد‪[ ،‬متافیزیک به معنای فراتر از تعاریف فیزیک عام] می‌توان برای تشریح‬
‫بیشتر به مفهوم «موج‪-‬ذره» و یا حتی بیشتر از موج ذره‪ ،‬به رویدادهای باطنی [رویدادهای ماورا یا فراتر‬
‫از ادراک عام] به عنوان مرجع اشاره کرد‪ .‬این واژه‌ای است که رایش استفاده کرده و برای من استفاده‬
‫از آن در شرح و توصیف‌هایی که ارایه می‌کنم برای عموم آسان‌تر است‪ .‬خواننده را دعوت می‌کنم که‬
‫درباره رایش و گستردگی کارش بیشتر از آنچه که در این کتاب مورد بحث قرارگرفته مطالعه کند‪.‬‬
‫بعنوان مثال مثل الگوی آب و هوا‪ ،‬او برای فرضیه‌هایش راهکار عملی پیدا کرده بود‪ .‬او متوجه‬
‫‪12‬‬
‫شده بود که طوفان‌های تند و خشن تراکم «اورگون مرده» هستند که او برای آن از اصطالح «‪»Dor‬‬
‫استفاده می‌کرد‪ .‬اورگون مرده اشاره‌ای است به تراکم انرژی مرده یا انرژی‌ای که یک مارپیچ نزولی‬
‫است‪ .‬اورگون و ‪ Dor‬را امروزه نه فقط در ارگانیسم‌های بیولوژیکال‪ ،‬که در نواحی تهی از محیط زیست‬
‫هم می‌توان پیدا کرد‪ .‬یک آدم فعال و مشتاق‪ ،‬انرژی اورگون فراوانی در خود دارد‪ .‬در حالیکه یک آدم‬
‫افسرده که تمایل به مردن دارد سرشار از انرژی ‪ Dor‬است‪.‬‬
‫بعنوان مثال او متوجه شده بود که هرچه ‪ Dor‬بیشتری در طوفان وجود داشته باشد طوفان‬
‫خشن‌تر و تندترخواهد بود‪ .‬او اشکال بسیاری از ‪ Dor‬را مورد آزمایش قرار داده و با روش‬
‫الکترومغناطیسی ساده‌ای توانسته آنها را درهم شکسته و از شدت تندی و خشونت طوفان بکاهد‪.‬‬
‫در اواخر دهه ‪ 1940‬رایش با دولتی‌ها ارتباط برقرار کرد و به آنها گفت که او فن‌آوری بوجود‬
‫آورده که می‌تواند از شدت طوفان بکاهد‪ .‬علیرغم اطالعات کاذبی که به شما داده‌اند‪ ،‬حکومت از قبل‬
‫می‌دانست که رایش از پس چه کارهایی برمی‌آید و او را مرد بااستعدادی می‌دانست‪ .‬آنها از او الگوهای‬
‫اولیه را خواستند و او از این لطف خوشحال بود‪ .‬این در حالی بود که او فقط به پژوهش عالقه داشت نه‬
‫توسعه فنی [کاری که دولت در پی آن بود]‪ .‬در این مرحله تیم تکنولوژی حکومت‪ ،‬اکتشاف‌های رایش‬
‫را با رصدهای آب و هوایی خودش ادغام نمود و محصول آن ‪ 13 radiosonde‬بود‪.‬‬
‫‪ . 12‬این به معنای از بین رفته یا ازدست خارج شده‪ ،‬به معنی انرژی مرده –راکد یا از بین رفته و همچنین دور به نوعی نقطه مخالف انرژی زندگی است‪.‬‬
‫این نوع انرژی در مقابل انرژی حیات یا چی قرار می‌گیرد‪ ،‬تنها عاملی که باعث تعریف تضاد این دو نوع انرژی می‌شود مفهوم حیاتبخشی است‪ ،‬به این معنا که انرژی حیات‬
‫یا چی توانایی خلق دارد و دارای ابعاد معنوی و روحانی در خلقت می‌باشد اما انرژی غیر حیات انواعی از انرژی هستند که به عنوان سازنده بخشی از خلقت مسئول انتقال‬
‫خواص هستند مثل انواع انرژی‌های ساطع شونده فرایندهای ارتباطی از دستگاه همراه مثل موبایل‌ها‪.‬‬
‫‪ . 13‬رادیوسوند (به انگلیسی‪ )Radio sonde :‬از ابزارهای مهم اندازه‌گیری برای اندازه‌گیری دما‪ ،‬رطوبت‪ ،‬فشار‪ ،‬سمت و سرعت باد در جو باال است‪ .‬این ابزار اندازه‌گیری‬
‫توسط بالون‌های هواشناسی به اعماق ج ّو ارسال شده و وظیفه دیده‌بانی از سطوح فوقانی ج ّو را انجام می‌دهد‪ .‬رادیوسوند یک سیستم سنجش از راه دور است (منظور یک‬
‫سامانه ‪ Telemetry‬می‌باشد و نه یک سامانه ‪ Remote Sensing‬و از دو لغت «‪ »Radio‬به معنای انتشار دهنده رادیویی و «‪ »Sonde‬به معنی پیام‌آور در زبان انگلیسی‬
‫قدیم‪ ،‬تشکیل شده است‪.‬‬
‫دستگاه راديوسوند از دو قسمت اصلي «سنجش» و«فرستنده» تشكيل شده است‪ ،‬فرستنده‌ها پارامترهاي اندازه‌گيري شده را به گيرنده‌اي كه در سطح زمين قرار دارد‪،‬‬
‫منتقل مي‌كنند‪ .‬راديوسوندها گاهي به وسيله هواپيما و گاهي به وسيله راكت به جو فرستاده مي‌شوند‪ .‬اما معموال آنها را به زير بالون‌هاي هواشناسي كه تا ارتفاع ‪ 20‬تا ‪30‬‬
‫كيلومتري صعود مي‌نمايند نصب و در جو رها مي‌كنند‪ .‬وقتي كه راديوسوند به ارتفاع تقريبي ‪ 30‬كيلومتري باالي سطح دريا مي‌رسد بالون مي‌تركد و راديوسوند همراه با‬
‫نخ و بالون تركيده شده به طرف زمين به پایين مي‌افتد‪ .‬پس از زمان ‪ 2‬ساعت از پرتاب و در طول اوج‌گيري‪ ،‬راديوسوند به طور ثابت جريان پيوسته اطالعات شامل دماي‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هفتم ‪ :‬ویلهلم رایش و پروژه فونیکس‬ ‫‪44‬‬

‫راه اندازی رادیو سوند ‪1943‬‬

‫همکاری دولت برای رادیو سوند قدمتش به دهه ‪ 1920‬و ‪ airborne metro graph‬برمی‌گردد‪.‬‬
‫اگر بخواهم برای درک بهتر شما اصطالح ‪ airborne metro graph‬را توضیح بدهم ‪airborne‬‬
‫می‌شود هوابرد‪ metro .‬داللت می‌کند بر دستگاه هواسنجی و ‪ graph‬به معنی ثبت کردن است‪ .‬این‬
‫دستگاه مکانیکی بود که میزان فشار هوا‪ ،‬میزان بخار آب موجود در هوا و دمای هوا را اندازه می‌گرفت‬
‫بالون چتر نجات به هوا فرستاده می‌شد و اطالعات را روی کاغذ ثبت می‌کرد‪ .‬بالون‬
‫ِ‬ ‫و به همراه یک‬
‫طوری طراحی شده بود که در موعد مقرر ترکیده و دستگاه ‪ metro graph‬را به زمین برمی‌گرداند‪.‬‬
‫مردم را تشویق می‌کردند که در برابر یک پاداش ‪ 5‬دالری که در آن زمان پول خیلی زیادی بود دستگاه‬
‫را پیدا کرده و تحویل بدهند‪ .‬این روشی بود که بر اساس آن دولت اطالعات مربوط به آب و هوا را‬
‫بدست می‌آورد‪ .‬از آنجایی که این دستگاه را از طریق پست باز می‌گردادند‪ ،‬زمان ثبت اطالعات و‬
‫خواندن آنها طوالنی می‌شد‪.‬‬
‫اتمسفر‪ ‌،‬رطوبت‪ ،‬داده فشار‪ ،‬سمت و سرعت باد در سطوح مختلف جو (تا ارتفاع تقريبي ‪ 30‬كيلومتري) را از طريق شبكه ارتباطات به تجهيزات خودكار گيرنده درسطح‬
‫زمين مي‌فرستد‪ .‬مشاهدات راديوسوند ‪ Radio Observation‬يا به اختصار ‪ RAOB‬ناميده مي‌شود‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪45‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هفتم ‪ :‬ویلهلم رایش و پروژه فونیکس‬

‫در اواخر دهه ‪ 1930‬دستگاه جدیدی به نام ‪ radio metrograph‬اختراع شد‪ .‬این شبیه‪airborne‬‬
‫‪ metrograph‬بود جز اینکه حاوی حسگرهای الکتریکی بود‪ .‬این حسگرها به یک فرستنده مجهز‬
‫شده بودند که اطالعات را به یک گیرنده بر روی زمین انتقال می‌داد‪ .‬وقتی ویلهلم رایش در اواخر‬
‫دهه ‪ 1940‬با دولت تماس گرفت ‪ radio metrograph‬جدیدترین تکنولوژی در میان فن‌آوری‌های‬
‫مربوط به آب و هوا بود‪ .‬او به آنها یک جعبه کوچک ساخته شده از چوب درخت بالسا (سبک‌ترین نوع‬
‫چوب تجاری در جهان) را تحویل داد که می‌توانست با یک بالن به هوا فرستاده شود‪.‬‬
‫طبق نظر شاهدین‪ ،‬با نزدیک شدن توفان بالن پاره شد و به حوالی مقر آزمایش روی النگ آیلند‬
‫رفت‪ .‬دولت فن‌آوری ‪ radio metrograph‬را با دستگاه رایش ادغام نمود و آن را رادیو سوند نامید و‬
‫این فن‌آوری توسعه داده شد تا اثرات سازگار با آب و هوا را بازتولید کند‪.‬‬
‫در دهه ‪ 1950‬رادیو سوندها به شکل انبوه تا تعداد ‪ 200‬تا در روز به هوا فرستاده می‌شدند‪.‬‬
‫از آنجایی که رادیو سوندها را با بالون‌ها به هوا می‌فرستادند پایین کشیدنشان سخت نبود‪.‬‬
‫کافی بود بالون‌ها با برخورد به مانعی خود به خود خراب شوند‪ .‬مردم آنها را پیدا می‌کردند‬
‫سری نگه داشت‪ .‬به اطالع عموم‬ ‫و غیرممکن بود که قطعات واقعی را بدون برانگیختن شک‪ّ ،‬‬
‫می‌رسید که هدف از بکارگیری این دستگاهها‪ ،‬ثبت اطالعات مربوط به آب و هوا است و آنها از‬
‫آزمایش اصلی بی‌اطالع بودند‪.‬‬
‫اگر کسی به یکی از این بسته‌ها دست بیابد در صورتیکه تجهیزات رادیویی معمول استفاده شود‪،‬‬
‫متوجه امواج غیرعادی نخواهد شد‪ .‬تا اینجای کار همه چیز خوب است‪ .‬آنها یک ایستگاه دریافت امواج‬
‫را به مردم نشان دادند که قرار بود امواج قالبی و غیر قابل استفاده را دریافت کند‪ .‬خط تولید کوچکی‬
‫هم برای تولید این تجهیزات دریافتی تأسیس شد‪ .‬در واقع هزاران هزار نمونه از این امواج رادیویی‬
‫هر روز در فضا وجود دارد و با موج رادیویی محدود به ‪ 100‬مایل باید تعداد زیادی دستگاه دریافت‬
‫کننده رادیویی وجود می‌داشت و این خیلی عادی بود‪ .‬از آنجایی که من خودم متخصص جمع‌آوری‬
‫این وسایل هستم‪ ،‬خیلی عجیب است که تا به حال یک دریافت‌کننده رادیو سوند که همراه این‬
‫وسیله باشد ندیده‌ام و این خیلی غیرعادی است که یک فرستنده امواج داشته باشیم بدون اینکه یک‬
‫دریافت‌کننده رادیو سوند هم برای دریافت امواج مخابره شده همراهش باشد‪ .‬این نشان می‌دهد که‬
‫حکومت از هیچ دریافت‌کننده‌ای استفاده نمی‌کرده است‪.‬‬
‫سرنخ بعدی من این بود که مشخصات ورقی را که برای لوله رادیو سوند مورد استفاده قرار‬
‫گرفته را بررسی کنم‪ .‬وضعیت‌اش طوری بود که قطعاً فقط چند ساعت دوام می‌آورد‪ .‬با این وجود‬
‫من یک لوله را برای دو هزار ساعت در هوا نگه داشتم و در آن زمان از میان بیش از بیست تا از این‬
‫نوع دستگاههایی که ساخته بودم فقط یکی دچار خرابی شده بود‪ .‬در تراز فعالیت صنعتی یک عدد‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هفتم ‪ :‬ویلهلم رایش و پروژه فونیکس‬ ‫‪46‬‬

‫خرابی تراز خوبی است‪ .‬حرف من این است که اگر یک متصدی آماتور رادیویی یک رادیو سوند را‬
‫پیدا کند یا از بازار دست دوم فروشی بخرد‪ ،‬می‌تواند اطالعات آن را خوانده و به اشتباه بیافتد و به‬
‫خود زحمت ساختن مداری را ندهد که فقط چند ساعت دوام بیاورد‪ .‬او راه آسانتر را برگزیده و از یک‬
‫لوله دیگر استفاده می‌کند‪.‬‬
‫ظاهرا ً حکومت نمی‌خواست که مردم از این لوله‌ها استفاده کنند و چیز غیرمعمولی را متوجه شوند‬
‫و رازها لو برود‪ .‬این دلیل چرایی درج اطالعات نادرست روی ورقه‌هایش است‪ .‬پای رازی در میان بود‪.‬‬
‫در واقع دروغ هم نگفته‌اند چون باطری پشتیبان طوری طراحی شده که لوله بعد از ‪ 3‬ساعت یا کمی‬
‫بیشتر بسوزد‪ .‬این باعث می‌شود که پوشش محافظ کاتود بتواند به آرامی سرد و سپس منهدم شود‪.‬‬
‫وقتی این رادیو سوندها به زمین برخورد می‌کردند از کار می‌افتادند‪ .‬به همین دلیل بود که مردم را‬
‫برای برگرداندنشان ترغیب و تشویق می‌کردند‪ ،‬چون این دستگاهها را سالم گیر نمی‌آوردند‪ .‬اگر‬
‫پای رمز و رازی در میان نبود‪ ،‬چرا دولت باطری‌ای طراحی کرده که یک لوله پرهزینه را که قابلیت‬
‫جایگزینی بعد از یک بار استفاده در مدت زمانی کوتاه را داشته است بسوزاند؟‬
‫با بسته بندی سنسورها در حبابهای مهر و موم شده اقدام گمراه کننده‌تری انجام شد‪ .‬به این شکل‬
‫که به محض در معرض هوا قرارگرفتن سنسورها آنها خیلی زود نابود شوند‪ .‬با توجه به این اقدامات‬
‫پیشگیرانه‪ ،‬این راز برای مدت بیش از ‪ 40‬سال سر به مهر باقی مانده که در نوع خود ترفند بسیار‬
‫عالی‌ای بوده است‪.‬‬
‫به محض بررسی بیشتر دستگاه رادیو سوند و مداربندی‌اش متوجه شدم که دماسنج و رطوبت‌سنج‬
‫در رادیو سوند کار نمی‌کنند‪ .‬هیچکدام از آنها کار نمی‌کردند!‪ .‬سنسور دماسنج برای ثبت دما کار‬
‫نمی‌کرد‪ .‬اما یک کارکردی داشت و آن هم این بود که نقش آنتن ‪ Dor‬را ایفا می‌کرد‪ .‬در حالیکه‬
‫سنسور رطوبت‌سنج بعنوان آنتن اورگون عمل می‌کرد‪ .‬اگر ‪ DOR‬توسط آنتن حس می‌شده‪،‬‬
‫فرستنده می‌توانسته ناهم‌فاز عمل کرده و دوز ‪ DOR‬را پایین آورده و خشونت طوفان را کم کند‪.‬‬
‫برعکس نقل و انتقال هم‌فاز باعث افزایش دوز ‪ DOR‬شود‪.‬‬
‫برای کسانی که گرایش فنی دارند‪ ،‬حسگر دما در اصل یک ترمیستور‪ 14‬است‪ .‬اما به عوض‬
‫کربن پایه بودن حاوی عناصر نامتعارف و عجیب و غریب و فلزات نجیب‪ 15‬است‪ .‬بعنوان حسگر‬
‫دما بسیار ضعیف است چون چرخه دمای آن کم و زیاد می‌شود‪ .‬منحنی مقاومت تغییرکرده و‬

‫‪ . 14‬ترمیستور نوعی مقاومت حساس به دما است که به وسیله تغییرات دمایی‪ ،‬مقاومتش تغییر می‌کند‪ .‬در واقع با اندازه‌گیری مقاومت یک ترمیستور‪ ،‬می‌توان دمای‬
‫آنرا تعیین نمود‪ .‬به همین دلیل این ابزار بعنوان سنسور دما مورد استفاده قرار می‌گیرند‪ .‬ترمیستورها معموالً از مواد نیمه‌رسانا تشکیل شده‌اند‪ .‬از این رو در دماهای باال‪،‬‬
‫زودتر خراب شده و عمر کوتاه‌تری دارند‪ .‬مقاومت اغلب آنها با افزایش دما افزایش می‌یابدکه به این نوع پی‌تی‌سی گفته می‌شود و در برخی از انواع دیگر مقدار مقاومت با‬
‫افزایش دما کاهش می‌یابد که اصطالحاً به آنها اِن‌تی‌سی یا مقاومت دارای ضریب دمایی منفی گفته می‌شود‪ .‬تغییر مقاومت ترمیستور توسط مدار پل وتستون اندازه‌گیری‬
‫می‌گردد‪.‬‬
‫‪ . 15‬فلزاتی که نسبت به خوردگی و زنگ زدن مقاومت می‌کنند‪ ،‬به فلزات نجیب مشهور هستند‪ .‬طال‪ ،‬پاتین‪ ،‬ایریدیوم‪ ،‬اسمیم‪ ،‬نقره‪ ،‬پاالدیم‪ ،‬رودیم (‪ )Rhodium‬و روتنیم‬
‫(‪ ،)Ruthenium‬به فلزات نجیب مشهورند‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪47‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هفتم ‪ :‬ویلهلم رایش و پروژه فونیکس‬

‫درجه‌بندی (کالیبره‌اش) ثابت نمی‌ماند‪ .‬حسگر رطوبت هم همین مشکل را دارد‪ .‬حسگر رطوبت‬
‫با انرژی اورگون همان اثر را دارد‪ .‬انتقال هم‌فاز می‌تواند انرژی اورگون را بسازد و انتقال ناهم‌فاز‬
‫می‌تواند آن را تقلیل دهد‪.‬‬
‫همچنین رادیو سوند حاوی عنصر فشاری بوده که می‌توانسته بعنوان سوئیچ سیگنال هم از ‪DOR‬‬
‫پشتیبانی کند و هم از اورگون‪ .‬این چگونگی توسعه انرژی اورگون توسط آنها بوده است‪ .‬فرستنده‬
‫حاوی دو اوسیالتور‪( 16‬نوسان‌ساز) بوده است‪ .‬یکی از آنها یک نوسان‌ساز سینوسی بود که در فرکانس‬
‫‪ 403‬مگاهرتز کار می‌کرد و دیگری یک نوسان‌ساز موج مربعی‪ 17‬با فرکانس کاری ‪ 7‬مگاهرتز بود‪ .‬این‬
‫نوسان‌ساز قادر بود در مقابل هر اتفاقی یک پالس مربعی ‪ 0‬و ‪ 1‬تولید نماید‪ .‬این به طریقی بر عملکرد‬
‫اتریک رادیو سوند نظارت می‌کند‪.‬‬
‫آنچنان که به شما گفته‌ام درباره رادیو سوند شواهد به سختی پیدا می‌شوند‪ ،‬آن هم از نوعی که‬
‫قابلیت موشکافی داشته باشند‪ .‬اما همین شواهد به سختی به دست آمده داستان مرا تصدیق می‌کنند‬
‫که پروژه سری برای کنترل آب و هوا در جریان بوده است‪ .‬ما دقیقاً نمی‌توانیم بگوییم که از رادیو‬
‫سوندها فقط برای درهم شکستن شدت طوفان استفاده می‌شده است‪ .‬اما این احتمال را می‌دهیم که‬
‫ممکن است از آنها برای افزایش شدت طوفان استفاده شده باشد‪.‬‬
‫در نهایت دولت قضیه کنترل آب و هوا را رها کرد‪ .‬اگر جریان دستکاری آب و هوا کارش به دادگاه‬
‫کشیده می‌شد و این امر ثابت می‌شد‪ ،‬دادخواهی‌های بسیاری جریان پیدا می‌کرد‪ .‬آنچه که جالب‌تر‬
‫و کنجکاوی بر انگیزتر از قضیه آب و هوا است‪ ،‬اکتشافات در زمینه انرژی ‪ DOR‬و اورگون و آنچه که با‬
‫آن می‌توان انجام داد است‪.‬‬
‫در تئوری به این معنی است که حکومت می‌تواند جوامع‪ ،‬ساختمانها یا یک جمعیت عظیمی را با‬
‫ارسال انرژی ‪ DOR‬یا اورگون هدف بگیرد! طی سالها یک چنین فعالیتهایی در روسیه گزارش شده‬
‫است‪ .‬البته در این خصوص مطبوعات ایاالت متحده مطالب چندان زیادی را پوشش نداده‌اند‪ .‬اما‬
‫فعالیت‌هایی در آمریکا در جریان بوده و اینکه آیا از این فن‌آوری برای خسارت وارد آوردن در جنگ‬
‫استفاده شده یا نه را نمی‌توانم پاسخ بدهم‪ .‬اما پتانسیل چنین کاری وجود داشته است‪ 40 .‬سال‬
‫توسعه می‌تواند یک چنین فن‌آوری را بهینه‌تر ساخته باشد‪.‬‬

‫‪ . 16‬یک نوسان‌ساز الکتریکی‪ ،‬مدار الکتریکی است که سیگنال الکتریکی تکرارشونده‪ ،‬نوسانی تولید می‌کند‪ ،‬اغلب یک موج سینوسی یا یک موج مربعی‪ .‬نوسان‌سازها‬
‫جریان مستقیم (‪ )DC‬را از منبع تغذیه به سیگنالی با جریان متناوب تبدیل می‌کنند‪ .‬اینها به طور گسترده در خیلی از دستگاه‌های الکترونیکی استفاده می‌شوند‪.‬‬
‫مثال‌های رایجی از سیگنال‌هایی که توسط نوسان‌سازها تولید می‌شوند شامل سیگنال‌هایی که توسط فرستنده‌های رادیو و تلویزیون پخش می‌شوند‪ ،‬عالمت زمان‬
‫سنجی که ساعت‌های کامپیوترها و کوارتزها را تنظیم می‌کنند و صدای تولید شده توسط بیپر الکترونیکی و بازی‌های ویدیویی است‪.‬‬
‫‪ . 17‬موج ساز مربعی‪ :‬در انواع نوسان‌سازهای الکتریکی انواع خاصی وجود دارند که بر خالف نوسانات معمول سینوسی می‌توانند انواع موج‌های مربعی ایجاد کنند‪ .‬این‬
‫دستگاه‌های الکترونیکی قادر هستند بر اساس فرکانس تنظیم شده برای آنها موج مربعی تولید کرده و به خروجی خود ارسال کنند‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هفتم ‪ :‬ویلهلم رایش و پروژه فونیکس‬ ‫‪48‬‬

‫مقاله فنی در مورد اوسیالتور تریود فرکانس ثابت‬


‫فصل هشتم‬
‫ادغامپروژهفونیکسدرپروژهرنگینکمان‬
‫در حالیکه پروژه فونیکس در حال بررسی مسأله آب و هوا و استفاده از رادیو سوند بود‪ ،‬در دهه‬
‫‪ 1940‬پروژه رنگین‌کمان دوباره مطرح شد‪ .‬پروژه رنگین‌کمان (اسم رمز عملیاتی که منجر به آزمایش‬
‫فیالدلفیا شد) و تحقیقات در خصوص پدیده‌ای که ناو یو اس اس الدریج را تحت تأثیر قرار داد ادامه‬
‫یافت‪.‬‬
‫این پروژه با فن‌آوری گنبد الکترومغناطیس سر و کار داشت که در نهایت منجر به صنعت‬
‫هواپیمایی رادار گریز امروزی شد‪ .‬تقریباً در همین زمان دکتر جان فون نیومان و تیم تحقیقش‬
‫فراخوانده شدند‪ .‬آنها روی پروژه اصلی رنگین‌کمان کار کرده و کوششهای نوینی را آغاز نمودند‪ .‬کار‬
‫آنها شبیه به پروژه فونیکس بود اما هدف متفاوتی را دنبال می‌کرد‪ .‬آنها می‌خواستند بفهمند که در‬
‫رابطه با «عامل انسانی» چه چیزی در حین آزمایش اشتباه بود و چرا آن فاجعه رقم خورد؟‬
‫در اوایل دهه ‪ 1950‬تصمیم گرفته شد که بقایای پروژه رنگین‌کمان و پروژه رادیو سوند برای‬
‫مطالعه روی عامل انسانی در هم ادغام شوند‪ .‬در این مرحله عنوان «پروژه فونیکس» در اشاره به تمامی‬
‫این فعالیت‌ها به کار می‌رفت‪ .‬قرارگاه اصلی پروژه‪ ،‬آزمایشگاه ‪ 18 Brookhaven‬واقع در النگ آیلند‬
‫بود و اولین ابالغیه آن انتصاب دکتر فون نیومان به عنوان مسئول کل پروژه بود‪ .‬دکتر فون نیومان‬
‫ریاضیدانی بود که از آلمان به ایاالت متحده آمده بود‪ .‬او در آنجا در قامت یک فیزیکدان نظری ظاهر‬
‫شد و به خاطر نظریات فوق‌العاده پیشرفته‌اش در خصوص فضا و زمان مورد توجه قرار گرفت‪ .‬او منشاء‬
‫بوجود آمدن کامپیوتر بود و نخستین المپ خالء‪ 19‬کامپیوتری را در دانشگاه پرینستون‪ ،‬جایی که او‬
‫‪ . 18‬آزمایشگاه ملی بروکهیون‪ Brookhaven National Laboratory :‬مشهور به (‪ )BNL‬یک مرکز علمی فدرال در ایالت نیویورک آمریکا است‪.‬این آزمایشگاه در‬
‫سال ‪ ۱۹۴۶‬توسط بروکهیون‪ ،‬دانشمند متخصص در علوم هسته‌ای و با حمایت وزارت نیرو ایاالت متحده آمریکا تاسیس گردید‪.‬دانشگاه استونی بروک آزمایشگاه ملی‬
‫بروکهیون را اداره میکند‪.‬‬
‫‪ . 19‬المپ خأل‪ vacuum tube :‬در آمریکای شمالی تیوب الکترون‪ ،‬یا المپ گرمایونی یا المپ‪ ،‬افزاره‌ای است که حرکت الکترون‌ها را در محیط نزدیک به خأل تشدید‬
‫می‌کند یا تغییر می‌دهد یا نشانک الکترونیک در حرکت الکترون‌ها پدید می‌آورد‪.‬به زبان ساده المپ خأل‪ ،‬افزاره‌ای است که جریان الکتریکی را می‌واپاید (تقویت یا کاهش‬
‫می‌دهد)‪ .‬ایرادهای المپ‌های خأل‪ ،‬حجم بزرگ آنها‪ ،‬عدم اطمینان و گرمای شدیدی است که هیتر یا فیلمن داخل آن ایجاد می‌کند‪.‬المپ‌های خأل در پیدایش ف ّناوری‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هشتم ‪ :‬ادغام پروژه فونیکس در پروژه رنگین‌کمان‬ ‫‪50‬‬

‫بعنوان رییس مؤسسه‌اش برای مطالعات پیشرفته خدمت می‌کرد‪ ،‬ساخت‪.‬‬


‫آنچه که در توصیف فون نیومان می‌توان گفت عبارت است از «نابغه تکنولوژیک»‪ .‬او توانایی اجرایی‬
‫کردن فرضیه‌های پیشرفته‌اش در خصوص فن‌آوری را داشت‪ .‬سوابق ریاضیدانی‌اش به اندازه کافی‬
‫او را از تئوری سرشار می‌کردند تا با انیشتین مراوده داشته و بتواند اطالعات موردنیاز را به مهندسان‬
‫منتقل نموده و بعنوان پلی بین این دو (فرضیه و عمل) ایفای نقش کند‪.‬‬
‫وقتی که فون نیومان کار روی پروژه فونیکس را شروع کرد خیلی زود متوجه شد که می‌بایست‬
‫متافیزیک را مورد بررسی قرار دهد‪ .‬او با جنبه متافیزیکی انسان آشنا شد‪ .‬تکنولوژی رنگین‌کمان‬
‫ساختار بیولوژیکال و فیزیکی انسان را در هم ذوب نمود‪ .‬کسانی در دیواره کشتی ذوب شده بودند و‬
‫در برخی موارد آنقدر تغییرکرده بودند که قابل شناسایی نبودند‪ .‬اما در هر مورد در ابتدا این کارکرد‬
‫درونی و باطنی ذهن بوده که تحت تأثیر قرار می‌گرفته است‪.‬‬
‫فون نیومن و تیمش حدود ‪ 10‬سال روی این قضیه کار کردند که چرا انسان با میدان‌های‬
‫الکترومغناطیسی که باعث حرکتش در زمان و مکان می‌شوند دچار مشکل می‌شود؟ در واقع آنها‬
‫متوجه شدند که انسان با آنچه که به «نقطه زمان مرجع» معروف است متولد می‌شود (این مرجع به‬
‫عنوان آغاز زمان خلقت شخص در بُعد فعلی در نظر گرفته می‌شود)‪ ،‬یعنی انرژی که به خط زمان‬
‫چسبیده و ما همه از آن شروع کرده‌ایم‪ .‬برای درک آن ضروری است که «انرژی هستی ‪ /‬روح» را به‬
‫صورت جدا از بدن فیزیکی شخص مورد نظر مطالعه کنیم‪.‬‬
‫اشاره کلی به ما بعنوان یک موجود فیزیکی و متافیزیکی از نقطه زمان مرجع ناشی می‌شود که‬
‫در واقع در بستر طبیعی الکترومغناطیسی سیاره ما قرار دارد‪ .‬این نقطه مرجع زمانی‪ ،‬مبداء اصلی‬
‫تمایل شما سوی کیهان و چرایی کارکرد آن است‪ .‬می‌توانید تصور کنید که با معکوس شدن زمان چه‬
‫حسی به شما دست خواهد داد‪ .‬این نقطه مرجع زمانی است که در رابطه با خدمه یو اس اس الدریج به‬
‫درستی کار نمی‌کند و باعث بروز فاجعه‌ای پیش‌بینی نشده می‌شود‪.‬‬
‫با فعال شدن فن‌آوری رنگین‌کمان آنچه که ما «جایگزین» یا «واقعیت موازی» می‌نامیم‬
‫خلق شده است‪ .‬اثر نهانی آن نه فقط می‌تواند یک کشتی بلکه می‌تواند خدمه را هم در اثر «گنبد‬
‫الکترومغناطیسی» ایزوله کند‪ .‬آنچنان که ما متوجه شده‌ایم این خدمه واقعاً از فضا و کیهان ما زدوده‬
‫شده‌اند‪ .‬این علت ناپدید شدن کشتی و خدمه آن است‪ .‬چون واقعیت موازی به طور کلی بخشی از‬
‫زمانی موردنیاز را هم نمی‌تواند خلق کند‪.‬‬
‫ِ‬ ‫مرجع‬
‫ِ‬ ‫جریان طبیعی زمان به حساب نمی‌آید‪ ،‬بنابراین نقطه‬
‫پس می‌شود یک بی‌گاه کامل‪ .‬وقتی در جایی مثل واقعیت موازی به هوش می‌آیید نمی‌دانید که در‬

‫الکترونیک که باعث تجاری شدن رادیو‪ ،‬تلویزیون‪ ،‬رادار‪ ،‬دستگاه‌های تقویت صوت‪ ،‬شبکه‌های بزرگ تلفنی‪ ،‬گونه‌های نوین رایانه‌های رقمی و پردازنده‌های صنعتی شد‪،‬‬
‫مهمی داشتند‪ .‬در بسیاری از کاربردها‪ ،‬عنصرهای حالت جامد‪ ،‬مانند ترانزیستورها و دیگرعنصرهای نیمرسانا‪ ،‬جایگزین المپ‌های خأل شده‌اند‪.‬المپ‌های خأل در دو‬‫نقش ّ‬
‫حالت دیود و ت ِریود هستند‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪51‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هشتم ‪ :‬ادغام پروژه فونیکس در پروژه رنگین‌کمان‬

‫کدام جهت هستید و همه‌ی آنچه که برایتان رخ می‌دهد باعث گیج شدنتان خواهد شد‪.‬‬
‫پروژه فونیکس با حل مسأله بردن انسان به درون «گنبد الکترومغناطیسی» و در نهایت بیرون‬
‫آوردنشان مواجهه بود‪ ،‬در حالی که هم‌زمان آنها را با زمان مرجع واقعی‌شان مرتبط کند (که آنها‬
‫بعنوان مثال زمان روی زمین را گم نکنند) این به این معنی است که وقتی آنها در واقعیت موازی یا‬
‫«گنبد الکترومغناطیسی» هستند‪ ،‬با چیزی که نقطه زمان مرجع را در اختیارشان قرار دهد از آمادگی‬
‫الزم برخوردار شوند‪ .‬آنها این مسأله را با تغذیه آنها در گنبد الکترومغناطیسی با تمامی پس‌زمینه‌های‬
‫طبیعی زمین حل کردند‪ .‬حداقل برای متقاعد کردنشان به اندازه کافی که اتصال به جریان زمان‬
‫مرجع را ادامه دهند‪ .‬در غیر اینصورت باعث خواهد شد کسانی که در گنبد الکترومغناطیسی‬
‫هستند بی‌نظمی فرابعدی و مسائلی از این دست را تجربه کنند‪ .‬به این دلیل آماده کردن یک صحنه‬
‫ساختگی الزم بود تا بتوانند تا حدی درجه‌ای از طبیعی و عادی بودن شرایط را حس کنند‪ .‬دکتر فون‬
‫نیومان نامزد ایده‌آل برای این کار را کامپیوترها می‌دانست‪ .‬اگر آنها می‌خواستند مرجع‌های زمانی‬
‫را برای افراد خاصی محاسبه کنند و مرجع‌های زمانی‌شان را در حالیکه آنها در حال عبور از «گنبد‬
‫الکترومغناطیسی» یا «واقعیت موازی» هستند جایگزین نمایند از کامپیوتر استفاده می‌کردند‪.‬‬
‫کسانی که درون گنبد هستند «زمان صفر» و در اصل «نابودن ‪ /‬فقدان واقعیت» را‪ ،‬یا در بهترین‬
‫حالت گمگشتگی در زمان را تجربه می‌کنند‪ .‬کامپیوتر ناگزیر به ایجاد یک بستر الکترومغناطیسی‬
‫(یا سطح مجازی) است که وجود فیزیکی را با موقعیتی که در آن قرار دارد هماهنگ سازد‪ .‬اگر چنین‬
‫نشود روح و بدن فیزیکی هماهنگی‌شان را از دست داده و منجر به جنون شخص خواهد شد‪.‬‬
‫آنها با دو مورد مواجهه بودند‪:‬‬
‫یکی بدن فیزیکی و دیگری کالبد روحی‪ .‬به این دلیل است که مرجع زمانی را روی روح قفل‬
‫می‌کنند و سطح الکترومغناطیسی را روی بدن فیزیکی‪.‬‬
‫کل پروژه در ‪ 1948‬شروع شده و در نهایت در ‪ 1967‬توسعه پیدا کرده است‪ .‬وقتی پروژه کامل‬
‫شده است گزارش نهایی نوشته و به کنگره تحویل داده شده است‪ .‬کنگره بودجه الزم برای این پروژه‬
‫بخصوص را در اختیار داشت و به این ترتیب می‌توانست پیگیر نتایج آن شود‪ .‬به آنها گفته شده بود‬
‫که هوشیاری انسان می‌تواند تحت تاثیر نیروی الکترومغناطیس واقع شده و این امکان وجود دارد‬
‫که با توسعه تجهیزات بتوان واقعاً مسیر فکر انسان را تغییر داد‪ .‬جای تعجب نداشت که پاسخ کنگره‬
‫منفی بود‪.‬‬
‫آنها نگران این بودند که اگر این فن‌آوری به دست آدمهای نادرست بیافتد آنها خودشان (اعضاء‬
‫کنگره) عقلشان را از دست داده و تحت کنترل قرار گیرند‪ .‬این نگرانی خیلی بجا بود و در ‪ 1969‬فرمان‬
‫انحالل کل پروژه صادر شد‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هشتم ‪ :‬ادغام پروژه فونیکس در پروژه رنگین‌کمان‬ ‫‪52‬‬
‫فصل نهم‬
‫پروژهمونتاکآغازمیشود‬
‫پنهان نیست که کنگره‪ ،‬سی‌آی‌ای را نسبت به کشف هر چیزی در این خصوص (یعنی تخلف)‬
‫تهدید نمود‪ .‬آنها منابع مالی‌شان را قطع کرده و ابزارهای قدرت قانونی‌شان را محدود نمودند‪ .‬حتی‬
‫ساده‌لوح‌ترین فرد هم به این مطالب اقرار می‌کند که بین کنگره و سازمان سیا فضایی از عدم اعتماد‬
‫وجود دارد‪ .‬با این حال سر و کار ما در اینجا با خود سازمان سیا نیست‪ .‬در حقیقت حتی اگر سیا در این‬
‫موضوع دخالتی هم داشته باشد این دخالت به شکل بالهای جانبی است‪ .‬بالهایی که توسط منبعی‬
‫خارج از مدیریت سیا هدایت شده و مورد استفاده قرار می‌گیرند‪.‬‬
‫وقتی کنگره پروژه فونیکس را منحل نمود‪ ،‬گروهی در آزمایشگاه بروکهیون از قبل پیرامون این‬
‫ال مقتدری ساخته بودند‪ .‬آنها رایش و فن‌آوری سری را در اختیار داشتند که قطعاً‬
‫پروژه یک دژ کام ً‬
‫قادر بود ذهن انسان را تحت تاثیر قرار دهد‪ .‬گروه بروکهیون با ارتش تماس گرفتند و اطالعاتی در مورد‬
‫این بخش جدید و خارق‌العاده از تکنولوژی در اختیارشان قرار دادند‪.‬‬
‫آنها از دستگاهی صحبت می‌کردند که با آن می‌توانستند بر اساس توانایی‌های موجی و القائات‬
‫ذهنی کاری کنند که دشمن بدون هیچگونه درگیری و جنگی خود را تسلیم کند‪ .‬این دستگاه تنها‬
‫با یک سویچ روشن و خاموش قادر بود که دشمن را به تسلیم شدن وادار کند‪ .‬البته که ارتش سخت‬
‫مجذوب این فن‌آوری شد‪ .‬این رؤیای هر متخصص جنگی بود‪ .‬دستگاهی را تصور کنید که می‌توانست‬
‫دشمن را قبل از شروع نبرد تسلیم کند!‬
‫(شواهدی را در بخش ضمیمه ارایه کرده‌ام مبنی بر اینکه طی جنگ خلیج فارس از دستگاه کنترل‬
‫ذهن علیه عراقی‌ها استفاده شده است‪).‬‬
‫ارتش مشتاق و آماده همکاری شد‪ .‬آنها متوجه شدند که نیازی نیست خودشان را درگیر مسائل‬
‫مالی کنند‪ ،‬چون تأمین مالی پروژه بر عهده گروهی در آزمایشگاه ملی بروکهیون بود‪ .‬اما افراد‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نهم ‪ :‬پروژه مونتاک آغاز می‌شود‬ ‫‪54‬‬

‫بروکهیون به جای مناسبی نیاز داشتند که بتوانند در گوشه‌ای آزمایشهای خود را انجام بدهند‪ .‬مسلماً‬
‫آنها به تجهیزات و خدمه ارتش نیاز داشتند‪ .‬آنها به ارتش فهرستی از تمامی تجهیزات موردنیاز را‬
‫ارایه کردند‪ .‬مخصوصاً اینکه آنها در فهرست تکنولوژی الزم‪ ،‬رادار قدیمی ‪ Sage‬را هم وارد کرده‬
‫بودند‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬آنها تقاضای یک رادیو سوند غول‌آسا را نموده بودند که میدان عملکردش حدود‬
‫‪ 425-450‬مگاهرتز بود‪ .‬از تحقیقات پیشین متوجه شده بودم که این یکی از «فرکانسهای دریچه‌ای»‬
‫برای ورود به هوشیاری انسان است‪.‬‬
‫برای راه اندازی ‪ 425-450‬مگاهرتز یک دستگاه رادار خیلی غول‌آسا مورد نیاز بوده است‪ .‬ارتش‬
‫هم دقیقاً آنچه که آنها در پی‌اش بودند را داشت‪ .‬یک پایگاه متروکه نیروی هوایی واقع در منطقه‬
‫مونتاک که سیستم راداری از رده خارج شده ‪ Sage‬در آنجا قرار داشت و مناسب درخواست بود‪ .‬این‬
‫سیستم از قبل بخشهای مربوط به فرکانسهای رادیویی و مدوالسیونی‪ 20‬که برای ساخت یک رادیو‬
‫سوند غول‌آسا موردنیاز بود را در اختیار داشت‪.‬‬
‫رادار ‪ Sage‬در مونتاک در اصل بخشی از یک سیستم اعالم خطر دفاعی بود که طی دهه‌های ‪ 50‬و‬
‫‪ 60‬مورد استفاده قرار می‌گرفت‪ .‬امروزه می‌توانیم از تکنولوژی‌های ماهواره‌ها و رادارهای رصد اعماق‬
‫کیهان‪ ،‬برای مقاصد مطلقاً دفاعی استفاده کنیم‪.‬‬
‫حتی اگر کسی این ماجرا را باور نکند طرح این سؤال اجتناب‌ناپذیر خواهد بود که‪ :‬چرا یک سیستم‬
‫دفاعی قدیمی به جریان افتاده و برای یک دوره بیش از ده ساله مورد استفاده قرار گرفته است؟‬
‫مقامات مربوطه این پروژه را به نام «فونیکس» می‌شناختند‪ .‬البته اسمی که خودم و بقیه افراد‬
‫دخیل در ماجرا برایش گذاشته بودیم «پروژه مونتاک» بود‪ .‬تا آن زمان کنگره از آنچه که رخ می‌داد آگاه‬
‫بود‪ .‬اما از این مرحله به بعد‪ ،‬با رد پروژه توسط کنگره‪ ،‬افرادی قدرتمند کار را پیش بردند و عملیات را از‬
‫زیر چتر هرگونه کنترلی خارج کردند‪ .‬حتی آنها از ارتش ایاالت متحده هم استفاده کرده بودند‪ .‬البته‬
‫سؤال صریح این است که چه کسی از چه کسی استفاده کرده است؟ الزم است تاکید شود که این کار‬
‫بدون نظارت مقامات رسمی منتخب (اعضاء کنگره) و علیرغم اعتراض آنها انجام شده است‪.‬‬
‫بین سالهای ‪ 1969-70‬پایگاه مونتاک دوباره بازگشایی شد‪ .‬وقتی مدیریت پایگاه تغییر داده شد و‬
‫آنجا به اداره خدمات عمومی تحویل داده شد رادار ‪ Sage‬هم خاموش شد‪ .‬دولت منابع مالی این پایگاه‬
‫را قطع کرده بود و آنجا متروکه و جزو مایملک مازاد دولت تلقی می‌شد‪ .‬روشن است که برای یک‬
‫چنین پروژه‌ای بودجه هنگفتی نیاز بوده است‪ .‬امور مالی پروژه در هاله‌ای از راز پوشیده و ظاهرا ً کام ً‬
‫ال‬
‫محرمانه تلقی شد‪.‬‬
‫‪ . 20‬مدوالسیون در مهندسی عبارت است از سوار کردن سیگنال اطالعات (سیگنال باند پایه یا پیام) بر روی سیگنال معموالً فرکانس باالتری (سیگنال حامل) به منظور‬
‫افزایش برد سیگنال و بهره‌وری انتقال و استفاده بهتر از پهنای باند کانال‪ .‬در مدوالسیون یکی از خواص سیگنال حامل (مث ً‬
‫ال دامنه‪ ،‬فرکانس‪ ،‬فاز یا ‪ )...‬با توجه به تغییرات‬
‫سیگنال پیام تغییر داده می‌شوند‪ .‬به طور کلی فرایند گنجاندن سیگنال حاوی اطالعات در سیگنالی دیگر را مدوالسیون می نامند‪ .‬همچنین اخذ سیگنال حاوی اطالعات‬
‫دمدوالسیون نام دارد‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪55‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نهم ‪ :‬پروژه مونتاک آغاز می‌شود‬

‫خودم مدرک مستندی درباره منابع مالی پروژه در اختیار ندارم اما دوستانی که در مونتاک داشتم‬
‫به من گفته بودند این نازی‌ها هستند که سخاوتمندانه برای پروژه خرج می‌کنند‪ .‬در ‪ 1944‬یک‬
‫قطار آمریکایی که یک گروهان ‪ 51‬نفری را حمل می‌کرد و در عین حال حامل ‪ 10‬میلیارد دالر‬
‫طالی باارزش نازی‌ها بود‪ ،‬در تونلی واقع در فرانسه با دینامیت منفجر شد‪ .‬ژنرال جرج پاتن در آن‬
‫زمان در اروپا بود و پیگیر قضیه شد‪ .‬اما برایش قابل هضم نبود که چگونه قطار نظامی آمریکایی در‬
‫قلمرو یکی از متحدان غربی با دینامیت منفجر شده است‪ .‬بعنوان یک ژنرال و انسان او نگران جان‬
‫سربازها بود‪ .‬ده میلیارد دالر یک راز باقی مانده و تالشهای پاتن به جایی نرسید‪ .‬به من گفته شد که در‬
‫نهایت این محموله سر از مونتاک در آورده و این ده میلیارد دالر طال بوده که بعدا ً هر اونسی ‪ 20‬دالر‬
‫قیمت‌گذاری شده است‪ .‬آن مقدار طال اکنون و مطابق وجه رایج معادل ‪ 200‬میلیارد دالر می‌ارزد که‬
‫از آن برای تأمین مالی پروژه استفاده شده و برای سالها ادامه یافته است‪.‬‬
‫وقتی این بودجه تمام شد‪ ،‬بنا به گفته برخی‪ ،‬خانواده مشهور ‪ Krupp‬که کنترل شرکت ‪ ITT‬را‬
‫در اختیار دارند‪ ،‬بودجه الزم را تأمین کرده‌اند [‪ Krupp‬مالک کارخانه‌های مهمات‌سازی آلمان طی‬
‫جنگ جهانی اول و دوم بود و بعد از اینکه برای جرایم جنگی و همدستی با هیتلر در دادگاه نورمبرگ‬
‫گناهکار شناخته شد‪ ،‬بزرگ خاندان ‪ Krupp‬حکم سبک زندانش به آزادی مشروط تبدیل شد و اجازه‬
‫یافت تا شغل سابقش تجارت اسلحه را ادامه دهد]‪.‬‬
‫در اواخر ‪ 1970‬و ‪ 1971‬گردان راداری ‪ 0773‬پایگاه نیروی هوایی مونتاک دوباره فعال شد‪ .‬آنها‬
‫ستادی بر پا نمودند و تجهیزات را به کار گرفته و کل مرکز تحقیقات را راه‌اندازی کردند‪ .‬این جریان‬
‫حدود یکسال تا اواخر ‪ 1971‬طول کشید و بدین ترتیب پروژه مونتاک به جریان افتاد‪ .‬تمهیدات‬
‫سفت و سخت امنیتی به کار گرفته شد و این گردان به بخشی کام ً‬
‫ال بانفوذ تبدیل شد‪ .‬اگر چه‬
‫از فن‌آوری خیلی محرمانه استفاده می‌شده‪ ،‬اما طراحی هوایپماهای رادارگریز با پوشش مقاوم در‬
‫‪21‬‬
‫سری‪ ،‬برخی جنبه‌های فن‌آوری «گنبد‬
‫برابر رادار و سطح مقطع راداری برنامه مخفی نبود‪ .‬مورد ّ‬
‫الکترومغناطیسی» و چگونگی گسترش آن بود‪.‬‬
‫بحث و شرح و بسط ما بر سر بقایای یک سیستم سری نظامی که با اجازه مقامات دولتی طراحی‬
‫و اجرا شده باشد و به سیستم دفاعی ایاالت متحده ربط داشته باشد نیست‪ .‬در این کتاب ما با افشای‬

‫‪ . 21‬هواپیمای پنهان‌کار هواپیمایی است که برای جلوگیری از کشف و رهگیری از فناوری‌های پیشرفته‌ای برای کاهش بازتاب راداری‪ ،‬فروسرخ (حرارتی)‪ ،‬نور مرئی‪،‬‬
‫دامنه بسامد رادیویی و امواج صوتی خود استفاده می‌کند‪ .‬مجموعه این تکنولوژی‌ها فناوری پنهان‌کاری نامیده می‌شوند‪ .‬گاهی از اصطالح هواپیمای رادارگریز نیز در‬
‫اشاره به این نوع هواپیماها استفاده می‌شود اما باید توجه داشت که هرچند رادارگریزی (به معنی کاهش انتشار و انعکاس امواج راداری) یکی از مهمترین ویژگی‌های‬
‫هواپیماهای پنهان‌کار است اما برای کاهش احتمال کشف هواپیما توسط دشمن کاهش بازتاب حرارتی‪ ،‬صوتی و بصری نیز الزم است‪ .‬البته باید توجه داشت که هنوز هیچ‬
‫هواپیمایی وجود ندارد که به طور کامل برای تمام دستگاه‌های راداری نامرئی باشد‪ ،‬اما فناوری‌های پنهان‌کاری به‌کار رفته در این نوع هواپیماها تشخیص یا ردگیری آنها‬
‫را بسیار دشوار می‌کنند و به این ترتیب احتمال تشخیص هواپیما توسط رادار دشمن کاهش یافته و در نتیجه احتمال اصابت موشک‌های هدایت راداری به آن نیز کاهش‬
‫پیدا می‌کند‪ .‬مهمترین چالش در طراحی هواپیماهای پنهان‌کار این است که پنهان‌کاری و آئرودینامیک دو قطب مخالف در طراحی هواپیماها هستند‪ .‬یعنی تمهیداتی‬
‫که برای پنهان‌کار شدن هواپیما اندیشیده می‌شود‪ ،‬ویژگی‌های آئرودینامیکی هواپیما مثل سرعت‪ ،‬مانورپذیری و بهره‌وری در مصرف سوخت را تضعیف کرده و با گرانتر و‬
‫پیچیده‌تر شدن هواپیما صرفه اقتصادی و قابلیت‌های رزمی آن را کاهش می‌دهد‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نهم ‪ :‬پروژه مونتاک آغاز می‌شود‬ ‫‪56‬‬

‫پروژه‌ای سر وکار داریم که نمی‌بایست از اول هم فعال می‌شده است‪ .‬پروژه‌ای که نه برای اهداف‬
‫نظامی یا دفاعی‪ ،‬که فقط برای کنترل ذهن مردم و علیرغم مخالفت کنگره با آن‪ ،‬طراحی شده است‪.‬‬
‫ستاد‪ ،‬اختالطی بود از کارکنان نظامی و دولتی و پرسنل شرکتهای مختلف و من جزو پرسنل‬
‫یکی از شرکتها بودم و در ‪ 1973‬به پروژه پیوسته بودم‪ .‬در آنجا تعدای از تکنیسین‌های نیروی هوایی‬
‫بودند که در دهه ‪ 60‬روی رادار ‪ Sage‬کار کرده بودند‪ .‬اگر چه نام آنها در اسناد بعنوان پرسنل از خدمت‬
‫مرخص شده پایگاه متروکه آمده بود‪ ،‬اما نیروی هوایی آنها را به خدمت فراخوانده بود‪.‬‬
‫تکنیسین‌ها به گروه فونیکس گفته بودند که آنها می‌توانند وضعیت کل پایگاه را طبق مدت زمان‬
‫پالس و فرکانس رادار تغییر دهند‪ .‬آنها پس از سالها کار با رادار از سر کنجکاوی حرفه‌ای متوجه این‬
‫قضیه شده بودند‪ .‬این موضوع افراد پروژه فونیکس را غافلگیر نمود و آنها خیلی به قضیه عالقمند‬
‫شدند‪ .‬با تغییر میزان پهنای پالس‪ ،‬آنها می‌توانستند خط سیر کلی فکر مردم را تغییر دهند! این همان‬
‫چیزی بود که آنها در پی‌اش بودند‪.‬‬
‫این اطالعات جدید توجه من را به این نکته جلب کرد که هر چه من می‌دانم به آزمایش «مایکروویو‬
‫ذهنی» برمی‌گردد‪ .‬آنها یک بازتابنده را آوردند (که مانند یک موز پوست کنده بزرگ بود و اگر کسی‬
‫در نقطه بازتابی آن قرار می‌گرفت می‌توانست آن را از فاصله دوری ببیند) معموالً آن را رو به غرب‬
‫می‌چرخاندند و زاویه‌اش رو به پایین‪ ،‬روی ساختمانهایی که مکان امن پنداشته می‌شد متمرکز بود‪.‬‬
‫داخل ساختمان‪ ،‬آنها یک صندلی را درون یک اتاق محافظت شده گذاشته بودند‪ .‬در ابتدا آنها کسی را‬
‫رو صندلی می‌نشاندند‪ .‬این شخص معموالً دانکن کامرون بود‪ .‬آنها در را باز و بسته می‌کردند تا تصمیم‬
‫بگیرند که چه مقدار از انرژی ‪ 22 UHF/microwave‬می‌بایست وارد اتاق شود‪ .‬همه اینها در حالی‬
‫انجام می‌شد که آنتن را چرخانده و در جلوی ساختمان متمرکز شده بود‪ .‬آنها برای آزمایش فرستند را‬
‫در پهنا و میزان پالس و فرکانس‌های متفاوت به کار می‌انداختند‪ .‬آنها هر آزمایش تجربی صرفاً ساده‌ای‬
‫را که به ذهنشان می‌رسید را انجام می‌دادند‪ .‬آنها فقط می‌خواستند ببینند برای کسی که روی صندلی‬
‫نشسته و در معرض بمباران فرکانس و پالس ایکس و‪ ...‬قرار گرفته چه اتفاقی می‌افتد‪ .‬آنها برخی‬
‫تغییرات در شخص‪ ،‬از جمله عادت به خواب‪ ،‬گریه و شادی و هیجان و‪ ...‬را بررسی می‌کردند‪.‬‬
‫شایع شده بود که هر وقت رادار ‪ Sage‬فعال می‌شود وضع روانی کل پایگاه تغییر می‌کند‪ .‬این قضیه‬
‫برای ناظران پروژه خیلی جالب بود چون در اصل آنها به بررسی عامل انسانی عالقمند بودند‪ .‬آنها‬
‫می‌خواستند ببینند که چگونه می‌شود امواج مغزی را تمرین و سپس تغییر داد‪ .‬این کار از طریق تغییر‬
‫بسامد پالس و دامنه‌ی نوسان با توجه به عملکردهای زیستی متفاوت انجام می‌شد‪( .‬یعنی بسامد و‬
‫دامنه را تغییر می‌دادند و بعنوان مثال ناراحتی و یا خوشحالی فرد را بررسی می‌کردند)‪ .‬در حقیقت با‬

‫‪ . 22‬امواج میکروویو در باند یو اچ اف‪ .‬فرکانس فراباال به موج الکترومغناطیسی که فرکانسی بین ‪ ۳۰۰‬مگاهرتز و ‪ ۳‬گیگاهرتز دارند‪ ،‬گفته می‌شود‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪57‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نهم ‪ :‬پروژه مونتاک آغاز می‌شود‬

‫توان فرکانس رادیویی ‪ 425-450‬مگاهرتزی آنها توانسته بودند روزنه‌ای در ذهن انسان ایجاد کنند!‬
‫گام بعدی یافتن چیزی است که درون ذهن قرار دارد‪ .‬اگر چه د ِر اتاق حفاظت شده اغلب اوقات‬
‫بسته می‌شده‪ ،‬اما احتماال درست کار نمی‌کرده است‪ .‬سوژه‌ها برای نفوذ در امواج مغزی‌شان در‬
‫معرض میدان نسبتاً قوی قرار می‌گرفتند‪ ،‬البته نه آن قدر قوی که باعث آسیب به مغز شود‪ .‬اگر این‬
‫جریان چند روز ادامه می‌یافت در انتها ممکن بود اثر کام ً‬
‫ال مخربی داشته باشد‪.‬‬
‫در نتیجه‌ی پرتو افشانی به قدرت صد کیلووات فرکانس رادیویی در فاصله حدود ‪ 100‬یاردی‪،‬‬
‫دانکن دچار آسیب بافتی و مغزی شد‪ .‬امواج رادیویی مغز و قفسه سینه‌اش را سوزانده بودند‪ .‬بدنش‬
‫تقریباً دچار تغییر چگالی شده بود‪ .‬غلظت امواج مایکروویو نواحی از گرما یا انرژی شکل گرفته بودند‪.‬‬
‫پس از معاینه شدن توسط دکتر در ‪ 1988‬دکت ِر دانکن از بافتی سوخته و غیرمعمول در ریه‌هایش‬
‫خبر داد‪ .‬او هرگز چیزی شبیه این را ندیده بود‪ .‬می‌گفت که طی خدمتش بعنوان دکتر‪ ،‬تنها یکبار چنین‬
‫چیزی را دیده‪ ،‬آن هم زمانی که کسی در معرض اشعه راداری بسیار پرقدرتی قرار گرفته بوده است‪ .‬در‬
‫ادامه تحقیقات پیشین‪ ،‬در سال ‪ 1986‬به این نتیجه رسیدند که در واقع مغز دانکن مرده است‪.‬‬
‫در ابتدا از دو روشن‌بین خواهش کردم که خوانشی درباره دانکن داشته باشند‪ .‬آنها مرگ مغزی او‬
‫را تایید کردند‪ .‬می‌دانستم این امکان وجود دارد که رنگ خاصی را به مغز تزریق کنند و با عکسبرداری‬
‫با اشعه ایکس یا سی–تی اسکن مشخص کنند که چه نواحی از مغز از اکسیژن استفاده کرده‌اند‪.‬‬
‫مغز بر اثر فقدان اکسیژنی که باید به او می‌رسیده مرده و چنانچه خوانش‌های روشن‌بینی را درست‬
‫می‌پنداشتیم‪ ،‬مغز او به اکسیژن چندانی نیاز نداشت‪ .‬از یکی از دوستان عصب‌شناسم خواستم که در‬
‫این باره نظر بدهد‪ .‬او گفت قطعا این امکان وجود دارد که کسی دچار مرگ مغزی شده باشد و هنوز‬
‫سرپا باشد‪ .‬او از موارد پس از مرگ در انگلستان و آمریکا یاد می‌کند که طی آن مغز درون جمجمه با‬
‫یک الیه عجیب و غریبی پوشیده شده است‪ .‬الیه‌ای که قطر آن یک میلیمتر می‌شده است‪.‬‬
‫او حدود ده سال قبل با موارد جالب‌تری مواجه شده است‪ .‬دسته‌ای از عکس‌های با اشعه ایکس که‬
‫از یک آدم عادی گرفته شده بود را برداشت و نواحی قرمزی را به من نشان داد‪ .‬همچنین او نواحی آبی‬
‫رنگی را هم نشان داد اما به من گفت که آنها نواحی هستند که احتیاج چندانی به اکسیژن ندارند‪ .‬سپس‬
‫او عکس اشعه ایکس دیگری رو کرد که کل مغز را آبی نشان می‌داد‪ ،‬به این معنی که آن فرد زنده است‬
‫و مثل بقیه انسانها زندگی می‌کند جز اینکه با مشکل پاک شدن حافظه مواجه بوده است‪ .‬او واقعا دچار‬
‫مرگ مغزی شده بود و مغز فقط به قدری از اکسیژن استفاده می‌کرد که جلوی پوسیدگی را بگیرد‪.‬‬
‫گوشه عکس اشعه ایکس توجه مرا به خود جلب کرد و از دیدن نام دانکن شگفت‌زده شدم‪ .‬بر‬
‫اساس این اطالعات‪ ،‬دانکن واقعا دچارمرگ مغزی شده بود‪ .‬از دکتر خواستم که توضیحی برای آن‬
‫ارایه کند اما او مطئمن نبود که چه باید بگوید‪ .‬او فقط بر پایه قدرتهای روحی یک نتیجه‌گیری نظری‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نهم ‪ :‬پروژه مونتاک آغاز می‌شود‬ ‫‪58‬‬

‫ارایه نمود‪ .‬او گفت که برایش قابل درک نیست‪.‬‬


‫در این مرحله ما متوجه شدیم که تنها دلیل زنده بودن دانکن توانایی و استعداد روحی قوی‬
‫خودش است‪ .‬بخش روحی مغزش بخش فیزیکی مغزش را تحت کنترل گرفته و بدن را به راه انداخته‬
‫و ساقه مغزش زنده بود‪ .‬نخاع‌اش زنده بود‪ .‬بدنش زنده بود‪ .‬اما بخش فوقانی‌ترمغزش مرده بود‪.‬‬
‫انرژی روحی او از طریق ساقه مغز [محل اتصال مغز به نخاع] توانست فعالیت‌های ارگانیکی بدنش‬
‫را فعال نگه دارد‪.‬‬
‫دانکان تنها فردی نبود که این چنین آثاری در او مشاهده شده بود چون در افراد دیگر هم این آثار‬
‫دیده شده بود‪ ،‬هرچند که تعدادشان را نمی‌دانستیم‪ ،‬اما می‌دانستیم احتماال تعداد این افراد زیاد‬
‫بوده است‪ .‬بررسی‌های ما نشان می‌داد اینگونه آثار تا قبل از سالهای ‪ 1972-73‬مشاهده نشده بود‪.‬‬
‫این آثار از زمانی پدیدار شد که تکنولوژی رادارگریزی توسط تشعشعات غیرسوزاننده نهایی شد و به‬
‫صورت عملیاتی مورد استفاده قرار گرفت‪ .‬یکی از تئوری‌هایی که می‌توانست به همزمانی این رویدادها‬
‫پاسخ دهد‪ ،‬انتشار تشعشعات فرکانس باالی ساطع شونده از بازتابنده‌ها بود که (بر خالف تشعشعات‬
‫سوزاننده که فرکانس پایینی دارند) از زاویه مخالف نقطه کانونی آنتن بازتابنده ساطع شده بود‪.‬‬
‫برای آزمایش این تئوری‪ ،‬آنها آنتن بازتابنده را ‪ 180‬درجه چرخانده و تابش سوزاننده را به سمت‬
‫آسمان فرستادند و تشعشعات غیرسوزاننده که از جهت مخالف منتشر می‌شد را به سمت شخصی‬
‫ارسال کردند‪ .‬بعد از بررسی نتایج حاصل از دریافت این تشعشعات توسط آن فرد‪ ،‬آنها دریافتند که‬
‫اگر بیشتر افرادی که از قبل توانایی تغییرات ذهنی‪ ،‬به مانند کاری که مغز دانکن برای زنده نگه داشتن‬
‫فعالیت‌های بدنی‌اش انجام داد‪ ،‬را نداشتند‪ ،‬اما اکنون به واسطه قرار گرفتن در معرض این تشعشعات‬
‫این توانایی را بدست آورده بودند‪.‬‬
‫خوشبختانه این روش آسیبی به افراد نمی زد ولی چه بسیار افرادی بودند که در گذشته برای‬
‫بدست آوردن این توانایی بهای بسیار سنگینی را در آزمایشهای مختلف متحمل شده بودند‪.‬‬
‫وقتی در پروژه کار به اینجا کشیده شد آنها به کنترل و نظارت بر مردم و تغییر عقاید و رفتارشان‬
‫عالقمند شدند‪ .‬اینکه چگونه تغییر می‌کنند چندان مهم نبود‪ ،‬مهم این بود که آنها تحت چه شرایطی‬
‫تغییر می‌کنند؟ واحدهای متفاوت ارتش به پایگاه دعوت شدند تا در آنجا اوقات خود را به تفریح و‬
‫استراحت بگذرانند‪ .‬سربازها هم بدشان نمی‌آمد که در یک جای زیبا و آزاد باشند و تفریح کنند‪ .‬در‬
‫بخش بیرونی پایگاه باشگاه ورزشی قرار داشت که حاوی سالن بولینگ و وسایل راحتی و غذای عالی‬
‫بود‪ .‬بی‌خبر از اینکه آنها در واقع مثل خوک‌های گینه‌ای هستند که برای آزمایش‌های کنترل وضع‬
‫روانی انتخاب شده‌اند‪.‬‬
‫اگرچه آنها تنها خوک‌های گینه‌ای آنجا نبودند‪ .‬آزمایش روی کل مردم شهر هم انجام می‌شد‪،‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪59‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نهم ‪ :‬پروژه مونتاک آغاز می‌شود‬

‫اعم از النگ آیلند‪ ،‬نیوجرسی‪ ،‬شنال نیویورک و شهروندان کنه تیکت‪ .‬فقط برای اینکه ببینند تا کجا‬
‫می‌توان پیش رفت‪ .‬اگر چه اغلب آزمایش‌ها روی سربازهایی که در مرخصی بودند انجام می‌شد‪ .‬برای‬
‫کنترل انواع پالس‌های متفاوت زمان صرف شد‪ .‬این و آن را امتحان کردند‪ .‬آنها اثرات متفاوت را ثبت و‬
‫طبقه‌بندی کردند‪ .‬تمام اینها آزمایش‌های تجربی محض بودند و یک پایگاه داده عظیمی جمع‌آوری‬
‫شده بود‪.‬‬
‫پس از اینکه اطالعاتشان تکمیل شد از طرز کار پالس‌ها روی انسان سر در آوردند‪ .‬یعنی‬
‫کم‌کم فهمیدند که هر عملی یا کاری چه دلیلی داشت‪ .‬در این مدت آنها روی جهش امواج (پرش‬
‫‪23‬‬
‫آزمایشاتی انجام دادند‪ .‬جهش امواج وقتی رخ می‌دهد که فرستنده به طور آنی و‬ ‫فرکانسی)‬
‫تصادفی حول یکی از ‪ 5‬فرکانس متفاوت (که به فرستنده داده می‌شدند) حرکت می‌کند‪ .‬این نکته‬
‫بعدها بسیار اهمیت پیدا کرد چون کلید خم کردن زمان بود‪ .‬آنها متوجه شدند که جهش‌های‬
‫فرکانسی خیلی سریع مدوالسیونهای روان‌گردان‌تری پدید می‌آورد‪( .‬مدوالسیون عبارت است از‬
‫سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال)‪.‬‬
‫پایگاه داده‌ای توسعه داده شده بود که دفعات جهش فرکانسی را فهرست می‌کرد‪( .‬دفعاتی که شما‬
‫از یک فرکانس به فرکانس دیگر می‌رفتید)‪ .‬آنها چگونگی پالس مدوله شده‪ ،24‬میزان پالس مدوله شده‬
‫در پهنای پالس و قدرت خروجی پالس را اندازه می‌گرفتند‪ .‬سپس این با نتایج واکنش همراه می‌شد‪.‬‬
‫پایگاه داده بسیارگسترده بود و طیف وسیعی از علل و عوامل را پوشش می‌داد‪.‬‬
‫بعد از آزمایش‌های بسیار آنها کنترل پنلی را توسعه دادند که بوسیله آن توانستند مدوالسیون‬
‫پالس‌ها و زمان‌بندی‌های مختلف را تنظیم کنند‪ .‬آنها فهمیدند که این پالس‌ها و توابع متفاوت‪،‬‬
‫الگوهای فکری مشخصی را بطور واضح و مجزا به نمایش می‌گذارند‪ .‬آنها توانستند این مدوالتورها‬
‫و زمان‌بندی‌ها را طوری تنظیم کنند که زمینه انتقال الگوهای فکری خاص بطور مجزا فراهم شود‪.‬‬
‫به این معنی که آنها می‌توانستند با آن به هر چیزی که می‌خواستند حمله کنند و منتظر اثر مطلوب‬
‫موردنظرشان بنشینند‪.‬‬
‫تمامی این تحقیقات بین سه تا چهار سال وقت گرفت‪ .‬حال فرستنده کام ً‬
‫ال عملیاتی و به سیستم‬
‫مرکزی متصل شده بود‪ .‬برنامه‌ها نوشته و از طریق فازها منتقل می‌شدند‪ .‬برنامه‌ها ثابت کردند که‬
‫می‌توان خلق و خوی مردم را تغییر و میزان جرم و جنایت را افزایش داد و مردم را تحریک کرد‪ ،‬یا حتی‬
‫طوری برنامه‌ریزی کرد که حیوانات هم کارهای عجیب و غریب انجام بدهند‪.‬‬
‫با تحقیقات فراوان به این نتیجه رسیدند که با استفاده از برنامه‌ها آنها می‌توانند روی ماشین‌آالت‬
‫‪ . 23‬پرش فرکانسی مبتنی بر طیف گسترده (انگلیسی‪ Frequency-hopping spread spectrum :‬یا ‪ )FHSS‬شیوه‌ای انتقال رادیویی با عوض کردن موج حامل در‬
‫کانال‌های مخابراتی مختلف در توالی شبه‌تصادفی که برای فرستنده و گیرنده رادیویی شناخته شده است‪.‬‬
‫‪ . 24‬مدوله‌سازی پهنای پالس یا مدوله‌سازی پهنای تَپ (به انگلیسی‪ )PWM :‬به معنای تغییر دادن ضریب وظیفه یک سیگنال به منظور ارسال اطالعات در یک کانال‬
‫مخابراتی و یا تنظیم مقدار توان ارسالی به بار است‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نهم ‪ :‬پروژه مونتاک آغاز می‌شود‬ ‫‪60‬‬

‫تمرکز کرده و تمامی کارکردهای الکتریکی را متوقف کنند‪ .‬نفهمیدم که چه نوع مدوالسیونی بوده‪ ،‬اما‬
‫متوجه شدم که آنها کام ً‬
‫ال تصادفی آن را پیدا کرده‌اند‪ .‬یک روز که ماشین‌های ارتشی در اطراف پایگاه‬
‫در گردش بودند‪ ،‬یکدفعه بی‌هیچ دلیل خاصی‪ ،‬همه چیز از کار افتاد و در پی پرس‌وجو معلوم شد آنچه‬
‫که رخ داده یک برنامه توسعه یافته انتقال در زمان بوده است‪ .‬در ابتدا برنامه می‌توانست چراغ‌های‬
‫ماشین را کم‌نور کند‪ .‬برنامه بارها تصحیح شد تا کار به جایی رسید که باعث شد تمامی عملکردهای‬
‫الکتریکی یک ماشین از کار بیافتد‪ .‬سالها تحقیق و جمع‌آوری اطالعات در نهایت به ساخت دستگاه‬
‫کنترل فکر منجر شد‪ .‬هدف بعدی ایجاد یک فن‌آوری دقیق بود و برای انجام آن از منابع عجیب و‬
‫غریبی استفاده شد‪.‬‬

‫‪AMPLITRON‬‬
‫اساساً آمپلی ترون یک آمپلی فایر یو اچ اف پرقدرت است‪ .‬آمپلی ترون در شکل‬
‫فوق بعنوان آمپلی فایر فرستنده قبل از انتشارچیزی از آنتن عمل می‌کند‪ .‬در حجم‬
‫بزرگترش این مدل یک لوله ‪ 300‬پوندی به اندازه ‪ 35‬اینچ دارد‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪61‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نهم ‪ :‬پروژه مونتاک آغاز می‌شود‬

‫‪THYRATRON‬‬
‫شکل فوق یکی از تایراترون‌های چهار پالسه استفاده شده است‪ .‬این (تایراترون) لوله‬
‫را به عقب می‌راند‪ .‬با تغذیه از طریق پالسی که از ترانس پالس دهنده به لوله خروجی‬
‫اعمال می‌کند‪ .‬تایراترون تنظیم کننده فرکانس منبع است‪ .‬این‪ ،‬عامل فرکانسی بود‬
‫که باعث کنترل ذهن و خمیدن زمان می‌شد‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نهم ‪ :‬پروژه مونتاک آغاز می‌شود‬ ‫‪62‬‬
‫فصل دهم‬
‫صندلیمونتاک‬
‫در دهه ‪ 25 ITT 1950‬فن‌آوری سنسور (حسگر) را توسعه داده بود که می‌توانست به شکلی دقیق‬
‫آنچه را که یک شخص به آن می‌اندیشید به نمایش بگذارد‪ .‬این در اصل یک ماشین ذهن‌خوان بود‪.‬‬
‫این ماشین بنا بر این اصل کار می‌کرد که توابع الکترومغناطیسی انسان را جمع‌آوری کند و آنها را‬
‫به شکل قابل فهمی ترجمه نماید‪ .‬صندلی در نظر گرفته شده بود که شخصی روی آن می‌نشست‪.‬‬
‫سیم‌پیچ‌هایی هم بعنوان حسگر در اطراف صندلی کار گذاشته می‌شدند‪ .‬از سه گیرنده‪ 6 ،‬کانال و‬
‫یک ابر کامپیوتر ‪ Cray-1‬هم استفاده می‌شد که فکر شخص را بصورت دیجیتالی روی صفحه‌نمایش‬
‫نشان می‌داد‪.‬‬
‫توسعه‌ی این فن‌آوری هنوز هم چون یک معما باقی مانده است‪ .‬گفته شده که این تحقیقات به‬
‫کمک ‪ / Sirians‬سیریان‌ها انجام شده است‪ .‬نژاد بیگانه‌ای که از سیستم ستاره‌ای مشهور به ‪Sirius‬‬
‫آمده بودند‪ .‬طبق این نظریه‪ ،‬بیگانه‌ها طراحی اولیه را انجام داده‌اند و انسانها در ادامه روی آن کار‬
‫کرده‌اند‪.‬‬
‫سه مجموعه سیم‌پیچ در هرمی در اطراف صندلی کار گذاشته شده بود‪ .‬سیم‌پیچی هم دور نوک‬
‫هرم به موازات سیم‌پیچ پایه قرارداده شد‪ .‬فرد درون میدانی از سیم‌پیچ‌ها قرار می‌گرفت‪ .‬سه مجموعه‬
‫از سیم‌پیچ‌ها با سه گیرنده رادیویی متفاوت (‪ )Hammerland Super ProP s600‬و شش خروجی‬
‫مرتبط می‌شدند‪ .‬یک ردیاب (موج‌یاب) باند جانبی‪ 26‬مستقل که حامل یک سیستم مرجع شناوری‬

‫‪ . 25‬آی‌تی‌تی‪( ،‬به انگلیسی‪ )ITT :‬شرکت خوشه‌ای آمریکایی است‪ ،‬که در ‪ ۳‬حوزه کامأل مستقل از یکدیگر فعالیت می‌کند‪ .‬بخش آب و سیاالت که بزرگترین تولیدکننده‬
‫پمپ‌های آب و تجهیزات انتقال آب و مایعات در جهان است‪ ،‬بخش صنایع جنگ‌افزاری‪ ،‬این شرکت تولیدکننده تجهیزات امنیتی‪-‬الکترونیکی و سیستم‌های دفاعی‬
‫است‪ ،‬که یکی از ‪ ۱۰‬پیمانکار بزرگ طرف قرارداد وزارت دفاع ایاالت متحده آمریکا به شمار می‌آید و سومین قسمت این شرکت‪ ،‬بخش فناوری هوافضا و تجهیزات ترابری‬
‫آن می‌باشد‪.‬‬
‫‪ :sideband . . 26‬یک گروه از فرکانسهای باالتر یا پایین‌تر از فرکانس حامل است‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دهم ‪ :‬صندلی مونتاک‬ ‫‪64‬‬

‫بود که شش خروجی را برای سه گیرنده فراهم می‌کرد‪ .‬سه تا از آنها باند جانبی زیر موج حامل‪ 27‬و سه‬
‫تای دیگر باند جانبی روی موج حامل بودند‪.‬‬
‫سؤال خیلی مهمی که مطرح می‌شود این است که اگر این دستگاه خوانش ذهن بوده‪ ،‬از موج‬
‫حامل برای چه کاری استفاده می‌شده است؟‬
‫آشکارسازها (ردیاب‌ها)ی موجود در یک گیرنده می‌توانند بر روی سیگنالهای شبیه به آنچه‬
‫ماحصل انرژی اثیری و یا روحی می‌باشد تمرکز کرده و آنها را که با استفاده از یک نوسان‌ساز‬
‫(اوسیالیتور) تولیده شده‪ ،‬توسط سیم‌پیچ‌های آشکارکننده دریافت نمایند‪ .‬آنچنان که در حالت‬
‫عادی می‌دانیم واقعاً موج حاملی وجود ندارد‪ .‬ردیاب‌ها روی اوج اختاللی که سیم‌پیچ‌ها از سه مجموعه‬
‫از فرکانس‌ها بدست آورده‌اند قفل می‌کنند‪ .‬فرکانسهایی که گیرنده‌ها با آنها منطبق شده‌اند‪.‬‬
‫در این مرحله تیم تحقیق واقعا توانسته بود سیگنالهایی را بیابند که کارکردشان شبیه ذهن انسان‬
‫بود‪ .‬سیگنالهای ثابتی که با اندیشه‌های شخص تغییر می‌کردند و عم ً‬
‫ال از گیرنده‌ها بیرون می‌آمدند‪.‬‬
‫این دستگاه عم ً‬
‫ال می‌توانست هاله انسانی را بخواند‪ .‬آنچه که با آن روشن‌بین‌ها و متافیزیسین‌ها از آن‬
‫برای توصیف میدان الکترومغناطیسی که اطراف بدن انسان را پوشانده استفاده می‌کردند‪ .‬با همان‬
‫روشی که سخن انسان از طریق رادیو منتقل می‌شد‪ ،‬این دستگاه فکر را حمل می‌کرد‪.‬‬
‫شش کانال خروجی از گیرنده‌ها از طریق تبدیل کننده‌های دیجیتالی (که آنها را به زبان کامپیوتر‬
‫بر می‌گرداند) به کار افتاده و یک کامپیوتر را تغذیه می‌کردند‪ .‬برای رمزگشایی از یافته‌های گیرنده‌ها‪،‬‬
‫یک کامیپوتر ‪ Cray-1‬به کار گرفته می‌شد‪.‬‬
‫کار بسیار سخت انجام می‌شد و کامپیوترهای زیادی به کار گرفته شدند تا به مرحله‌ای برسند که‬
‫کامپیوتر بتواند دیالوگی را پرینت بگیرد و بتواند محاوره‌ای از فکر شخص را اجرا کند‪ .‬تالش بیشتر‬
‫کار را به جایی رساند که شخص می‌توانست چیزی را تصور کند و عکس آن روی صفحه مانیتور ظاهر‬
‫شود‪ .‬اصالح و پاالیش‌ها ادامه یافت تا جایی که آنها توانستند فکر انسان را به شکل صوت و تصویر‬
‫سه‌بعدی روی صفحه کامپیوتر ظاهر نموده و از آن پرینت بگیرند‪.‬‬
‫وقتی اهالی مونتاک خبر این دستگاه ذهن‌خوانی را شنیدند‪ ،‬با خود گفتند که عجب چیز جالبی‬
‫باید باشد‪ .‬آنها در نظر داشتند که این دستگاه ذهن‌خوانی را تبدیل به یک انتقال‌دهنده بکنند‪ .‬این‬
‫شاید می‌توانست خطرات احتمالی برای انسان‌هایی که تحت آزمایشات نامریی شدن و آزمون‌های‬
‫مربوط به زمان بودند را برطرف کند‪ .‬تئوری این بود که فردی نشسته بر صندلی‪ ،‬یک واقعیت‬
‫جایگزین را به ذهن خدمه انتقال دهد‪( .‬شبیه همان چیزی که در پروژه فیالدلفیا انجام شد)‪ .‬وقتی که‬

‫‪ . 27‬در مخابرات‪ ،‬موج حامل یا حامل‪ ،‬شکلی از موج است (معموالً سینوسی) که با هدف حمل اطالعات‪ ،‬با یک سیگنال ورودی مدوله می‌شود‪. .‬موج حامل معموالً دارای‬
‫بسامد بسیار بیشتری نسبت به سیگنال ورودی است‪ .‬هدف حامل معموالً انتقال اطالعات از درون فضا و به صورت یک موج الکترومغناطیسی است (مانند ارتباطات‬
‫رادیویی)‪ ،‬و یا به این منظور به کار می‌رود که به چندین حامل در فرکانس‌های متفاوت‪ ،‬اجازه‌ی استفاده از یک مدیوم فیزیکی مشترک را بدهد‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪65‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دهم ‪ :‬صندلی مونتاک‬

‫کشتی نامرئی شد‪ ،‬خدمه با آن واقعیت مجازی دارای تقارن شده‪ ،‬و دچار هیچگونه ازهم‌گسستگی و‬
‫آسیب‌های ذهنی نگردند‪.‬‬
‫در این مرحله صندلی تدارک دیده شده بود که ما از آن بعنوان «صندلی مونتاک» یاد می‌کردیم‪.‬‬
‫این صندلی متصل به سیم‌پیچ بود و از ‪ ITT‬تنظیم می‌شد‪ .‬کامپیوتر ‪ Cray-1‬برای رمزگشایی از‬
‫داده‌های تولید شده از شخص روی صندلی نشسته مورد استفاده قرار می‌گرفته و آنچه که رمزگشایی‬
‫می‌شده به یک کامپیوتر ‪ IBM-360‬منتقل و پس از آن به یک فرستنده مونتاک تحویل داده می‌شد‪.‬‬
‫مدوالسیون فرستنده موردنیاز بود تا فرستنده بتواند فرکانس جهشی را از‬
‫ِ‬ ‫‪ IBM-360‬برای کنترل‬
‫کل باند عبور دهد‪.‬‬
‫در این زمان بود که من به یاد آوردم که آل بلیک نقش کلیدی را در پروژه بر عهده گرفت‪ .‬آل یکی‬
‫از نویسندگان کتاب «آزمایش فیالدلفیا و دیگر نقشه‌های سری درباره یوفوها» بود‪.‬‬

‫او از درگیر بودنش در پروژه رنگین‌کمان هم به همان اندازه خاطره داشت‪ .‬در اصل او به این پروژه‬
‫آورده شده بود تا آنچه را که در سطح متافیزیکی با بکارگیری فرستنده روی انسان رخ می‌دهد را‬
‫توضیح بدهد‪ .‬او انتخاب شده بود چون نه فقط از سوابق مهندسی برخوردار بود‪ ،‬بلکه در کنار آن از نظر‬
‫روحی هم بسیار پیشرفته بود و دانش گسترده‌ای هم در زمینه علوم اسراری داشت‪ .‬حال کار آل این‬
‫بود که بعنوان رابط بین ‪ Cray-1‬و ‪ IBM-360‬عمل کند‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دهم ‪ :‬صندلی مونتاک‬ ‫‪66‬‬

‫‪ Cray-1‬تولید کننده خروارها اطالعات بود و آنها نمی‌دانستند که با این حجم از اطالعات چه باید‬
‫بکنند و به کسی احتیاج داشتند که به علوم سری مسلط باشد و بتواند این اطالعات را تجزیه و تحلیل‬
‫و رمزگشایی کند‪ .‬آنها می‌بایست آنچه را که ‪ Cray-1‬تولید می‌کند را تبدیل کنند‪ ،‬تا آنجا که با آنچه‬
‫که پالس مدوالسیون کامپیوتر می‌خواهد هماهنگ باشد‪ IBM-360 .‬برای این کار به خدمت گرفته‬
‫می‌شود و در اصل بعنوان مترجم و بانک اطالعاتی آنچه که ‪ Cray-1‬تولید می‌کند مورد استفاده قرار‬
‫می‌گیرد‪ .‬آل سخت درگیر پروژه شده بود‪ ،‬چون او بخشی از تیمی بود که برنامه موردنیاز ‪IBM-360‬‬
‫را برای ترجمه داده‌های ‪ Cray-1‬نوشته بود و این داده‌هایی بود که از فرستنده‌ها بیرون می‌آمد‪.‬‬
‫فرستنده (انتقال دهنده) یک مدوالسیون کامپیوتری داشت که بصورت دیجیتالی تغذیه می‌شد‪.‬‬
‫نوعی کد ‪ 32‬بیتی که ‪ IBM-360‬تولید می‌کرده است‪ .‬مدوالسیون کامپیوتر و فرستنده هم‌سطح بودند‬
‫اما ‪ IBM-360‬می‌توانست کیفیت مدوالسیون کامپیوتر را از مدوالسیون فرستنده تشخیص دهد‪.‬‬
‫حال ما سیستمی در اختیار داشتیم که کسی می‌توانست کدهای اطالعاتی ‪ 32‬بیت را در آن قرار‬
‫دهد و فرستنده چیزی را مسترد کند‪ .‬صندلی (در واقع شخصی که روی آن نشسته‪ .‬م) گیرنده‌ها را‬
‫تغذیه می‌کند‪ ،‬همان ابر کامپیوتر ‪ Cray-1‬را‪ ،‬تا آنچه را که شخص به آن فکر می‌کند تشخیص دهد‪.‬‬
‫آنها فکر را دریافت کرده و آنچه که از ‪ Cray-1‬بیرون می‌آمد را ترجمه می‌کردند و اطمینان داشتند‬
‫که ‪ IBM-360‬می‌تواند فکری را که در واقع از فرستنده بیرون می‌آید دوباره کدگذاری کند‪.‬‬
‫حدود یک سال طول کشید تا آنها موفق به لینک کردن کامپیوترها شوند‪ .‬در این زمان من به پروژه‬
‫ملحق شدم تا با فرستنده‌ها و فرکانس رادیویی کار کنم‪ .‬اگر چه برخی ارتباط‌ها از طریق کامپیوتر‬
‫حاصل شده بود‪ ،‬اما آنها با فیدبک (بازخورد) انعکاس انرژی از مداری به مدار دیگر‪ ،‬و در این مورد از‬
‫فرستنده به صندلی‪ ،‬با مشکل بزرگی مواجه شده بودند‪ .‬راه حل کردن مشکل بازخورد این بود که‬
‫صندلی را به مرکز ‪ ITT‬در پایین ساحل ساوتهمپتون در النگ آیلند منتقل کنند‪ .‬یک روشن‌بین‬
‫می‌توانست در ساوتمپتون بنشیند و افکارش را از طریق کامپیوتر به فرستنده مونتاک رله کند‪.‬‬
‫روشن‌بین می‌بایست بیاندیشد و ‪ Cray-1‬از آنها رمزگشایی نماید‪ .‬آنها بر لینک رادیویی ‪ 32‬بیتی‬
‫قرار گرفته و به مونتاک فرستاده می‌شدند‪ ،‬جایی که آنها را به ‪ IBM-360‬منتقل می‌کردند‪ .‬سپس‬
‫‌بین‬
‫کامپیوتر ‪ IBM-360‬آن را از فرستنده پخش می‌کرد و می‌توانست از مونتاک به اندیشه‌ی روشن ِ‬
‫نشسته در ساوتمپتون سر و شکل دهد‪ .‬در اصل دستگاه یک تقویت‌کننده ذهن بود‪.‬‬
‫قبل از اینکه آنها بتوانند سیگنال قابل خواندن را بدست آورند (براساس آنچه که روشن‌بین در‬
‫ساوتمپتون می‌اندیشید) و آن را به مونتاک بفرستند و از فرستنده پخش کنند‪ ،‬تحقیقات یکسال‬
‫دیگر طول کشید‪ .‬هدف اولیه آنها این بود که درست همان فکری را که از شخص روی صندلی نشسته‬
‫دریافت می‌کردند را از طریق مونتاک انتقال داده و از آنتن پخش کنند‪ .‬عالوه بر دانکن روشن‌بین‌های‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪67‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دهم ‪ :‬صندلی مونتاک‬

‫دیگری هم در پایگاه بودند که کار آنها در اصل تنظیم برنامه‌های کامپیوتری بود‪.‬‬
‫در نهایت قالب فکری معلوم شد‪ .‬روشن‌بین می‌توانست روی چیزی در ساوتمپتون تمرکز کند و‬
‫فرستنده در مونتاک تصویر خیلی واضحی از آنچه که او به آن اندیشیده را ارسال نماید‪ .‬در گام اول‪،‬‬
‫فرستنده مونتاک با اندیشه‌هایی دقیق و سطح باال سر و کار داشت‪.‬‬
‫در سال بعد‪ ،‬تا آنجا که یادم می آید اوایل ‪ 1975‬ما متوجه مشکل دیگری شدیم‪ .‬اگر نقصی در‬
‫‌بین‬
‫جریان زمان در واقعیت ما رخ دهد همه چیز از هم فرو خواهد پاشید‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬اگر روشن ِ‬
‫بر صندلی نشسته (بر حسب زمان در این مورد) با واقعیت ما ناهمسان باشد (جریان زمان در واقعیت‬
‫ما) این می‌تواند ارتباط بین ساوتهمپتون و مونتاک را قطع کند‪ .‬هر نقصی در فضا و زمان بین دو شهر‪،‬‬
‫می‌تواند باعث قطع شدن جریان انتقال اندیشه شود‪ .‬برای درک بهتر یک اختالل زمانی‪ ،‬می‌بایست‬
‫زمان را چون یک جریان یا ارتعاش مداوم تصور کنیم‪ .‬ارتعاش بنیادین زمان در مصاف با دیگر‬
‫جریان‌ها یا پدیده‌ها تأثیر می‌پذیرد و تغییر فرم می‌دهد‪ .‬طبق دانسته‌هایمان‪ ،‬ما بر یک بستر زمانی‬
‫حرکت می‌کنیم‪ .‬وقتی که این ارتعاش‌های مرکزی که زمان را می‌سازند جابه‌جا شوند (به علت تغییر‬
‫واقعیت یا پدیده‌های دیگر) سمت‪ ،‬سرعت یا جریان زمان دچار تغییر می‌شود‪ .‬این چیزی است که ما‬
‫از آن بعنوان اختالل زمانی یاد می‌کنیم‪.‬‬
‫نظر به اینکه ما معطوف به واقعیتی هستیم که مد نظر خودمان است متوجه اختالل زمان نیستیم‪.‬‬
‫پدیده دژاوو را می‌توان مثال بارز اختالل زمان دانست که در بافت خود زمان وجود دارد‪ .‬با وجود قرار‬
‫گرفتن صندلی در ساوتهمپتون‪ ،‬آزمایش‌های کنترل ذهن با فرستنده‪ ،‬همیشه جواب نمی‌داد‪ .‬این به‬
‫اختالل‌های زمانی مربوط می‌شد‪ .‬همچنین معلوم شد که اگر طی اختالل زمانی حجم زیادی از نیرو‬
‫به فرستنده تزریق شود‪ ،‬می‌تواند اثرات فجیعی به بار آورد‪.‬‬
‫اکنون دیگر الزم شده که از توانایی‌های صندلی در مونتاک استفاده کنند‪ .‬با توجه به آثار‬
‫الکترومغناطیسی مونتاک و جلوگیری از ایجاد اختالل این امواج بر روی صندلی‪ ،‬ابتدا صندلی را‬
‫در یک محافظ خیلی قدرتمند ضد امواج مغناطیسی قرار دادند‪ .‬اما این محافظ نتوانست از ایجاد‬
‫ممکن عاری از امواج‬
‫ِ‬ ‫اختالل جلوگیری کند‪ .‬برای تالش بعدی‪ ،‬آنها صندلی را در بهترین منطقه‬
‫الکترومغناطیسی مزاحم (کورترین نقطه ممکن) قرار دادند که باز هم این تالش نتیجه نداد‪ .‬آنها نصف‬
‫سال ‪ 1975‬را درگیر این مسأله بودند‪ ،‬اما دشواری‌ها تمام شدنی نبود‪ ،‬تا به این نتیجه رسیدند که‬
‫بهتر است الگوی اصلی که صندلی بر اساس آن ساخته شده را بررسی کنند (بنا به گفته برخی‪ ،‬این از‬
‫مشاوره با سیریان‌ها حاصل شده است)‪.‬‬
‫این دستگاه همانی نبود که ‪ ITT‬ساخته بود‪ .‬نوع متفاوتی از سیم‌پیچی برای آن طراحی شده بود‬
‫که در آن سیم‌پیچ‌ها با گیرنده‌هایی از نوع کریستال مرتبط می‌شدند‪ .‬آنها در واقع کریستالی بودند نه‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دهم ‪ :‬صندلی مونتاک‬ ‫‪68‬‬

‫دستگاههای الکترونیکی عادی‪ .‬پس از بررسی الگوی اصلی صندلی‪ ،‬پیشنهادهای سری برای ساخت‬
‫(‪ / Radio Corporation of America‬سازمان‬ ‫یک صندلی جدید مطرح شد که پیشنهاد‬
‫رادیویی آمریکا) در این میان برنده شد‪ .‬نیکوال تسال در دهه ‪ 1930‬گیرنده‌هایی را برای سازمان‬
‫رادیویی آمریکا طراحی کرده بود‪ .‬طی این دوره‪ ،‬تسال با نام ‪ N. Terbo‬که در واقع برگرفته از نام‬
‫میانی مادرش بود کار می‌کرد‪ .‬گیرنده‌های تسال از ساختار سیم‌پیچی ویژه‌ای بهره می‌بردند‪ .‬آنها‬
‫سیم‌پیچ‌های رادیویی معمولی بودند‪ ،‬اما تسال در تنظیم و طراحی آنها مجموعه‌ای از الگوهای عجیب‬
‫و غریب را به کار گرفته بود‪.‬‬
‫نیکال تسال نابغه‌ی عرصه الکترونیک بود که برای نخستین بار اصول جریان متناوب‪ 28‬را کشف‬
‫کرد و به کار گرفت‪ .‬با پشتیبانی مالی جرج واشنگتن‪ ،‬او انقالبی در زمینه الکتریسیته ایجاد کرد که‬
‫در سراسر جهان از آن بهره بردند‪ .‬نصب صندلی مونتاک با استفاده از سیم‌پیچ هلمهولتز‪ 29‬انجام شد‪.‬‬
‫این سیم‌پیچ‌ها را دور صندلی کار گذاشته بودند‪ .‬سیم‌پیچ‌های هلمهولتز حاوی دو مجموعه سیم‌پیچ‬
‫هستند‪ .‬آنها دارای ویژگیهای منحصر به فردی هستند که می‌توان مرحله به مرحله از آنها برای ایجاد‬
‫یک میدان ثابت در درون سیم‌پیچ‌ها استفاده کرد‪.‬‬
‫در مونتاک‪ ،‬محققان بر اساس اصول سیم‌پیچ هلمهولتز عمل کرده و از سه مجموعه سیم پیچ‬
‫(‪ )x, y, z‬استفاده کردند‪ .‬آنها مرحله به مرحله به جایی رسیدند که توانستند انرژی ثابت را درون‬
‫سیم‌پیچ‌ها نگهدارند‪ ،‬تا آنجا که مطلقاً اثری روی وجه بیرونی نداشته باشد‪ .‬ساختار سیم‌پیچ طراحی‬
‫شده توسط تسال برای پروژه مونتاک مناسب بود‪ .‬نه تنها ساختار سیم‌پیچ صندلی به روز می‌شود‪ ،‬بلکه‬
‫همچنین خود گیرنده‌ها هم سیم‌پیچ‌شان تغییر می‌کند‪ .‬این سپر میدان انرژی نامیده می‌شد‪.‬‬
‫این فرایند می‌تواند یادآور این نکته باشد که ساختار سیم‌پیچ در گیرنده‌های تسال به ساختارهای‬
‫سیم‌پیچ دلتا تایم یا ‪ Delta-t‬نیز مشهور بوده‌اند‪ .‬ویژگی غالف مانند یک میدان انرژی بخشی از‬
‫چیزی است که توانسته یک «گنبد الکترومغناطیسی» را پیرامون ناو یو اس اس الدریج به وجود‬
‫آورد‪ .‬سیم‌پیچ‌های دلتا تی در واقع فرکانسهای ‪ 3‬محور زمانی را دریافت می‌کردند‪ .‬آنها دیگر ارتباط‬
‫مایکروویوی که عملکرد سیستم را در جریان انتقال واقعیت دچار نقص می‌کرد را نداشتند‪ .‬برای‬
‫حصول عملیات بدون تداخل در صندلی مونتاک‪ ،‬آنها باید آنچه را که گیرنده‌های کریستالی با‬
‫‪ . 28‬یک جریان متناوب (‪ )alternative current, AC‬جریان الکتریکی است که در آن اندازه‌ی جریان به صورت چرخه‌ای تغییر می‌کند‪ ،‬بر خالف جریان مستقیم که در‬
‫آن اندازه‌ی جریان مقدار ثابتی می‌ماند‪ .‬برق تحویل داده شده به شرکت‌های تجاری و منازل مسکونی به صورت متناوب (‪ )AC‬است‪ .‬شکل یک مدار ‪ AC‬معموالً به صورت‬
‫یک موج سینوسی کامل است ولی در کاربردهای خاص شکل موج های مختلفی استفاده می‌شود‪ ،‬مانند امواج مثلثی یا مربعی‪ .‬سیگنال‌های صوتی و رادیویی حمل شده‬
‫بر روی سیم‌های برق نیز نمونه‌هایی از جریان متناوب است‪ .‬در این کاربرد یک هدف مهم معموالً بازیابی اطالعات کدگذاری شده (مدوله) بر روی سیگنال ‪ AC‬است‪.‬‬
‫‪ . 29‬یک سیم‌پیچ هلمهولتز از دو سیم‌پیچ دایره‌ای شکل با شعاع و تعداد دور سیم‌پیچی یکسان تشکیل می‌شود‪ .‬این دو سیم‌پیچ به صورت هم‌محور قرار گرفته و جریان‬
‫یکسان ‪ I‬از هر دو سیم پیچ عبور داده می‌شود‪ .‬برآیند میدان مغناطیسی این دو سیم‌پیچ در حوالی نقطه میانی آنها به صورت یک میدان مغناطیسی تقریباً یکنواخت‬
‫و موازی با محور این سیم‌پیچ‌ها خواهد بود‪ .‬سیم‌پیچ‌ها به شکل مربعی نیز می‌توانند ساخته شوند‪ .‬سیم‌پیچ هلمهولتز می‌تواند به صورت یک محوزه‪ ،‬دو محوره یا سه‬
‫محوره ساخته شود و در دو یا سه راستای متعامد میدان مغناطیسی یکنواخت تولید نماید‪ .‬اثبات شده که شکل دایره‌ای سیم‌پیچ هلمهولتز برای داشتن بیشترین میزان‬
‫یکنواختی الزم است‪ .‬به شکلی که فاصله دو سیم‌پیج باید برابر شعاع سیم‌پیچ‌ها باشد‪.‬‬
‫برگرفته از مقاله‪« :‬ارایه روش طراحی شبیه‌سازی میدان مغناطیسی زمین جهت انجام تست‌های مغناطیسی ماهواره» از سید محمد صادق موسوی و مهدی مرتضوی‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪69‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دهم ‪ :‬صندلی مونتاک‬

‫تکنولوژی سیریان انجام می‌دادند (تکنولوژی نژاد بیگانه) را تکرار می‌کردند‪ .‬ساختار سیم‌پیچی در‬
‫گیرنده‌های الگو (الگوی اولیه) از نوع ساختارهای سیم‌پیچی ‪ Delta-Time‬بودند‪ .‬و این خود گیرنده‬
‫بود که عمل ‪ Delta-Time‬را انجام می‌داد‪ ،‬نه آنتن‪.‬‬
‫اما ‪ ITT‬عملکرد ‪ Delta-Time‬را در آنتن اجرا می‌کرد نه در گیرنده‪ .‬نسخه‌ی سازمان رادیویی‬
‫آمریکا از سیم‌پیچ هلمهولتز استفاده می‌کردند که می‌توانستند تبدیل ‪ Delta-Time‬در گیرنده‌ها‬
‫را انجام دهند‪ .‬این نسخه همچنین از سیستم تشخیصی مشابه و قفل‌های نوسانگر (اوسیالیتور)ی‬
‫استفاده می‌کرد که ‪ ITT‬در کامپیوترهای ‪ Cray-1‬به کار بسته بود‪ .‬در این مرحله سیم‌پیچ نقش‬
‫مهمی ایفا می‌کرد‪ .‬بیرون از ساختار سیم‌پیچ حساسیتی وجود نداشت‪ .‬آنها توانستند صندلی را در‬
‫نقطه کور بین آنتن فرستنده روی نوک ساختمان فرستنده و آنتن مغناطیسی فرستنده‌ای که زیر‬
‫زمین قرار داشت جا دهند‪ .‬زیرزمینی که در آن ساختمان فرستنده قرار داشت و پیش از این از آن به‬
‫سختی حفاظت می‌شد‪ .‬در اتاق کناری‪ ،‬آنها سه گیرنده با طراحی ویژه و با قفسه‌های پر از تجهیزات‬
‫گوناگون را در اختیار داشتند‪ .‬آنها برای هماهنگ‌سازی تمامی اسیالتورهای داخلی (محلی) را با‬
‫سیگنالی شبیه به سیستم ‪ ITT‬به کار گرفتند‪.‬‬
‫حاال آنتن‪ ،‬فرستنده و صندلی در یک بعد زمانی آماده بودند و کامپیوترها هم در بعد زمانی‬
‫خودشان قرار داشتند‪ .‬زمان جعلی ساخته و همه چیز دیجیتالی شده بود و هیچ چیزی در زمان‬
‫‪ IBM-360 ،‬را به‬ ‫واقعی قرار نداشت‪ .‬حاال در این زمان جعلی دیگر چه اهمیتی داشت که‬
‫ساختمان فرستنده برگردانده باشند و صندلی جایی زیر زمین باشد‪ .‬کامپیوترها را می‌شد هر جایی‬
‫مستقر کرد‪ .‬ساختمان کامپیوتر برای عملیات کامپیوترها طراحی شده بود و در برابر انرژی یا نیروی‬
‫الکترومغناطیسی که باعث اختالل در کار کامپیوترها شود محافظت می‌شد‪ .‬مرکز عملیات کام ً‬
‫ال با‬
‫سیمان و فوالد محافظت می‌شد‪.‬‬
‫در نهایت‪ ،‬آنها دومین و آخرین نسل از صندلی مونتاک را خلق کردند‪ .‬بعنوان اولین در نوع خود‪،‬‬
‫این صندلی همان هدف صندلی نخست را دنبال می‌کرد‪ .‬از شش کانال برای کامپیوتر اطالعات فراهم‬
‫می‌شد اما مزیت جانبی هم داشت‪ .‬اینکه سیگنال از آنتن مصون بود‪ .‬حاال دیگر سیگنال بازخورد آنتن‬
‫نبود و باعث تداخل نمی‌شد‪.‬‬
‫آنها همه چیز را در پایگاه آماده کرده بودند‪ ،‬آنها شش ماه دیگر را هم سپری کردند تا حدود اواخر‬
‫‪ 1975‬و اوایل ‪ 1976‬که طی این مدت فقط مشغول تنظیم و تعدیل بودند تا مطمئن شوند که همه‬
‫چیز کار می‌کند‪ .‬در نهایت‪ ،‬آنها عملکرد فرستنده را بررسی کردند که کام ً‬
‫ال متحیر کننده بود‪ .‬آنچه‬
‫که بعد از آن اتفاق افتاد عجیب و غریب‌تر بود‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دهم ‪ :‬صندلی مونتاک‬ ‫‪70‬‬

‫شکل فرضی و خالصه شده سیم‌پیچی و ساختار صندلی مونتاک‬

‫در این تصویر هنرمندی نحوه استفاده از صندلی مونتاک را به تصویر کشیده است‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪71‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دهم ‪ :‬صندلی مونتاک‬

‫در دو دیاگرام زیر شماتیک دریافت کننده فرکانس صندلی مونتاک نشان داده شده است‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دهم ‪ :‬صندلی مونتاک‬ ‫‪72‬‬

‫در زیر بلوک دیاگرام کلی صندلی مونتاک نشان داده شده است‪.‬‬
‫فصل یازدهم‬
‫آفرینش از اتر‬
‫در حین کار با فرستنده‌ها آنها سراسر سال بعد را روی برنامه‌های کامپیوتری کار کردند که بتوانند‬
‫همه عملکردهای روان‌گردان را دریافت و ارسال کنند‪ .‬در اواخر ‪ 1977‬فرستنده توانست فرمهای‬
‫فکری را بدون اشکال و با درجه باالیی از دقت بازتولید کند‪ .‬در این مرحله آنها همه موانع را پشت سر‬
‫گذاشتند‪ .‬روشن‌بینی به نام دانکن کنارشان بود که بر یک جسم جامد متمرکز می‌شد و حدس بزنید‬
‫چه اتفاقی رخ داد؟‬
‫جسم جامد به سرعت از دل اتر بیرون می‌آمد!‬
‫او در ذهنش روی یک جسم جامد متمرکز می‌شد و آن جسم در جایی از پایگاه پدید می‌آمد‪.‬‬
‫هر چیزی که دانکن تصور می‌کرد‪ ،‬فرستنده به شبکه (ماتریکس) می‌فرستاد و نیروی کافی در هر‬
‫نقطه‌ای از پایگاه که بتواند آن را بعنوان نقطه خاص در نظر بگیرد و تصور او را متجلی کند وجود داشت‪.‬‬
‫به عبارت دیگر‪ ،‬اگر او جسمی را در دستهایش می‌گرفت‪ ،‬یا آن را تصور می‌کرد‪ ،‬می‌توانست آن را در‬
‫نقطه مورد نظرش ظاهر کند‪ .‬در واقع آنها کشف کرده بودند که می‌توانند با استفاده از فرستنده‪ ،‬به‬
‫آفرینشی ناب و خالص به واسطه ذهن دست پیدا کنند‪.‬‬
‫دانکن می‌توانست هر آنچه را که به آن فکر می‌کند ظاهر کند‪ .‬بارها پیش آمده بود که فکر او‪ ،‬شبیه‬
‫یک شبح‪ ،‬فقط قابل مشاهده بود اما به مرحله مادی و قابل لمس شدن نمی‌رسید‪ .‬گاهی اوقات فکر‬
‫به یک جسم ثابت و پایدار تبدیل می‌شد‪ .‬در پاره‌ای از اوقات‪ ،‬جسم جامد در صورت روشن ماندن‬
‫فرستنده باقی می‌ماند و سپس با خاموش شدن فرستنده کمرنگ می‌شد‪ .‬بازخوانی از طریق کامپیوتر‬
‫آنچه را که دانکن به آن می‌اندیشید را ارایه می‌نمود‪ .‬بنابراین محققان می‌توانستند آنچه را که به آن‬
‫می‌اندیشد انتخاب و از فرستنده منتشر کنند‪ .‬بخش اعظم این اشکال اندیشه در حومه پایگاه نیروی‬
‫هوایی مونتاک پخش می‌شده‌اند‪ ،‬البته بقیه جاها هم به همان اندازه مورد استفاده قرار می‌گرفتند‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل یازدهم ‪ :‬آفرینش از اتر‬ ‫‪74‬‬

‫آنچه را که دانکن بعنوان یک واقعیت ذهنی به آن می‌اندیشید می‌توانست به شکل یک واقعیت‬


‫عینی خلق شود (یا به شکل جامد‪ ،‬یا فقط در حد رؤیت‪ ،‬که بستگی به شرایط داشت) بعنوان مثال او‬
‫می‌توانست به یک ساختمان کامل فکر کند و ساختمان در پایگاه ظاهر شود‪ .‬این نوع آزمایش‌ها چیز‬
‫خاصی نبود و در پایگاه عادی تلقی می‌شد‪ .‬سیستم با دقت بسیار خوبی کار می‌کرد‪.‬‬
‫حاال آنها می‌خواستند ببینند که چه کار بخصوصی می‌توانند با این روش انجام بدهند‪ .‬آنها‬
‫نخستین آزمایش را چشم بینا نامیدند‪ .‬دانکن با تمرکز روی موی شخصی یا یک شیء خاصی که در‬
‫دستانش بود‪ ،‬می‌توانست روی آن شخص تمرکز کند و از طریق چشمهایش ببیند و از راه گوشهایش‬
‫بشنود و یا دستهای او لمس کند‪ .‬در واقع او می‌توانست از طریق هر شخص دیگری‪ ،‬در هر جایی روی‬
‫کره زمین‪ ،‬هر چه را که بخواهد ببیند‪ .‬این آزمایش در سطح گسترده‌ای انجام شده بود اما نمی‌دانستم‬
‫که چطور آنها آزمایش را در سطح گسترده انجام داده‌اند‪.‬‬
‫انجام چنین شاهکاری به راستی که عجیب می‌نمود‪ .‬اگر چه برنامه‌ای که آنها داشتند تعقیب‬
‫می‌کردند بیش از اینکه عجیب باشد خبیثانه بود‪ .‬آنها در پی این بودند که چگونه می‌توان ذهن انسان‬
‫را کنترل کرد‪ .‬حرکت بعدی این بود که ببینند می‌شود افکار را در سر شخص دیگری قرار داد؟ بعنوان‬
‫مثال آنها از دانکن خواستند که شخص خاصی را مالقات کند‪ .‬متعاقب مالقات و در حالیکه آن شخص‬
‫برای او ناشناخته بود‪ ،‬دانکن توانست روی فرد موردنظر متمرکز شود‪99 .‬درصد اوقات سوژه افکاری‬
‫مشابه دانکن را دریافت می‌کرد‪.‬‬
‫او می‌توانست به ذهن خودش تا آن حد فشار بیاورد که بتواند ذهن شخص دیگری را کنترل کند‪.‬‬
‫دانکن می‌توانست اشخاص دیگر را کنترل کند و آنها را وادار کند هر کاری که او می‌خواهد انجام‬
‫بدهند‪ .‬این عامل کنترل‪ ،‬نسبت به هیپنوتیزم معمولی یک سطح عمیق‌تر بود‪.‬‬
‫با استفاده از دانکن‪ ،‬تجهیزات و فرستنده مونتاک‪ ،‬دانشمندان می‌توانستند عم ً‬
‫ال اطالعات‪،‬‬
‫برنامه‌ها و دستورها را در ذهن فرد بارگذاری کنند‪ .‬افکار دانکن جایگزین افکار فرد موردنظر می‌شد و‬
‫با استفاده از این فرایند یک فرد وادار به کاری می‌شد که در حالت عادی میلی به انجام آن نداشت‪ .‬این‬
‫شروع وجه کنترل ذهن پروژه مونتاک بود‪ .‬این خط پژوهشی تا حدود ‪ 1979‬ادامه داشت‪ .‬در پی آن‬
‫آزمایشهای متفاوت بسیاری انجام شد‪ .‬اما بقیه آزمایشها پیامدهای مخوفی داشتند‪.‬‬
‫آنها می‌توانستند افراد یا گروههای مردمی‪ ،‬حیوانات‪ ،‬مکانها و فن‌آوری را هدف قراردهند‪ .‬در اصل‬
‫آنها هر چه را که دلشان می‌خواست هدف قرار می‌دادند‪ .‬بعنوان مثال‪ ،‬آنها می‌توانستند تنظیمات‬
‫تلویزیون را دستکاری کنند و تصویر را نگهدارند یا که ک ً‬
‫ال تلویزیون را خاموش کنند‪ .‬آنها می‌توانستند‬
‫از راه دور اجسام را حرکت دهند و بناها را نابود کنند‪ .‬در یک مورد خاص‪ ،‬دانکن برای تخریب پنجره‌ای‬
‫روی آن متمرکز شده بود‪ .‬نیروی الزم برای تمرکز روی نقطه‌ای که قرار بود در آنجا پنجره‌ای در شهر‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪75‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل یازدهم ‪ :‬آفرینش از اتر‬

‫نزدیک مونتاک بشکند تولید شد‪ .‬حیوانات هم تحت تاثیر هدف‌گیری مونتاک قرارگرفته و وارد شهر‬
‫می‌شدند‪ .‬انسانها تحت تاثیر امواج قرار گرفته‪ ،‬به جرم و جنایت دست می‌زدند‪.‬‬
‫درک این نکته ضروری است که دانکن وقتی این تجربیات را پشت سر می‌گذاشته در وضعیت‬
‫تغییر شکل هوشیاری بوده است‪ .‬این احتمال وجود داشته که سازمان سیا یا امنیت ملی (‪ )NSA‬او را‬
‫به شکل ویژه‌ای آموزش داده باشند‪ .‬در هر مورد‪ ،‬ذهن هوشیارش را از طریق لذتهای سکسی منحرف‬
‫می‌کردند تا بتوانند به آنچه که در اصطالح «ذهن بدوی» نامیده می‌شود دسترسی پیدا کنند‪ .‬دانکن به‬
‫یک خلسه ارگاسمی فرو می‌رفته و ذهن بدوی‌اش را به راحتی در اختیار محققان قرار می‌داده تا آنها‬
‫بتوانند کنترلش کنند‪ .‬برای این برنامه‪ ،‬می‌شد اطالعات را از طریق هر یک از حواس بدن نصب کرد‬
‫(انتقال داد)‪ .‬بعد از نصب اطالعات‪ ،‬دانکن برای تمرکز بر ذهن بدوی‌اش هدایت می‌شد‪ .‬بعنوان مثال‬
‫یکبار ذهن بدوی‌اش ظاهر شده و گفته شده که روی چیزی تمرکز کرده آنچنان که او می توانسته‬
‫با کل وجودش متمرکز شود‪ .‬در حالیکه کل ذهنش روی موضوع متمرکز بود بدنش به حالت زیست‬
‫تعلیقی‪ 30‬فرو رفته بود‪ .‬او می‌توانست ذهن بدوی‌اش را از برنامه‌های پیشین پاک کند و چیز دیگری را‬
‫جایگزین آن سازد‪.‬‬
‫انتقال دهنده دقیقی در اختیار داشتند که به وسیله آن می‌توانستند هر چیزی را که بخواهند‬
‫برنامه‌ریزی کنند‪ .‬اینکه چه حرفهایی باید زده شود و چه چیزهایی باید نوشته شود‪ ،‬فیلمها‪ ،‬موسیقی‬
‫یا هر چیزی که برای کار با ذهن بدوی موردنیاز بوده به کار گرفته می‌شد‪.‬‬
‫آنها تکنیکهای دقیقی برای بدست آوردن فرمهای فکری از انتقال دهنده بودند که می‌توانست‬
‫ذهن شخص دیگری را متأثر کند یا از اتر چیزی خلق نماید‪.‬‬
‫آل توسعه یافته و جا افتاده بود‪ .‬نوارهای مناسب‬‫طی سال ‪ 1978‬تکنیکهای کنترل ذهن کام ً‬
‫(نوارهای آموزشی‪.‬م) تهیه و بین سازمانهای متفاوت توزیع شد تا آنها نیز بتوانند گامهای مؤثری در‬
‫این زمینه برداشته‪ ،‬این فن‌آوری را توسعه دهند‪.‬‬

‫‪ :suspended animation . 30‬زمانی که فرایندهای زیستی در بدن یک جاندار با وسایل گوناگون کندتر شوند‪ ،‬بدون این‌که به زندگی آن جاندار پایان داده شود‪ ،‬حالت‬
‫زیست تَعویقی روی می‌دهد‪ .‬به عمل ایجاد زیست تعویقی‪ ،‬زنده‌داری تعویقی گفته می‌شود‪ .‬در زیست تعویقی تنفس‪ ،‬ضربان قلب‪ ،‬و دیگر کارکردهای غیرارادی همچنان‬
‫ادامه خواهند داشت‪ ،‬اما تنها با وسایل مصنوعی قابل شناسایی هستند‪ .‬سرمای مفرط می‌تواند به سرعت‪ ،‬کندسازی عملکردهای فرد را فراهم آورد؛ استفاده از این فرایند‬
‫منتج به توسعه‌ی علم سرمازیستی شده است‪ .‬سرمازیستی یکی از روش‌های حفظ حیات است‪ ،‬اما در آن اندام‌ها با استفاده از نیتروژن مایع برای حفظ‪ ،‬سرماداری‬
‫می‌شوند تا آنکه دوباره حیات یابند‪ .‬الینا بیزلی کسی بود که در قالب رویان دوسلولی برای ‪ ۱۳‬سال در حالت زیست تعویقی نگهداری شد‪ .‬قراردهی فضانوردان در وضعیت‬
‫زیست تعویقی به عنوان راهی برای رسیدن فرد به انتهای سفر میان‌ستاره‌ای یا میان‌کهکشانی پیشنهاد شده است‪ ،‬که نیاز به استفاده از فضاپیماهای چندنسله را رفع‬
‫می‌کند‪ .‬از دهه ‪ ،۱۹۷۰‬سرمازدگی القایی برای برخی از عمل‌های باز قلب به‌عنوان جایگزینی برای دستگاه‌های قلب‪-‬ریه مورد استفاده قرار گرفت‪ .‬با این حال‪ ،‬سرمازدگی‬
‫تنها زمان محدودی را ارایه می‌کند تا عمل انجام شود و خطر آسیب بافت‌ها و مغز برای دوره‌های طوالنی مدت وجود دارد‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل یازدهم ‪ :‬آفرینش از اتر‬ ‫‪76‬‬
‫فصل دوازدهم‬
‫خمکردنزمان‬
‫همچنان که آزمایشها در ‪ 1979‬ادامه پیدا می‌کرد‪ ،‬پدیده بسیار عجیب و غریبی جلب توجه نمود‪.‬‬
‫افکار دانکن که از طریق فرستنده منتشر می‌شد ناگهان قطع شد‪ .‬این مأیوس کننده و یک نقص‬
‫فنی تلقی شد‪ .‬در نهایت آنها متوجه شدند که برون‌فکنی اندیشه‌های دانکن متوقف نشده است بلکه‬
‫آنها صرفاً خارج از جریان عادی زمان رخ داده‌اند‪ .‬بعنوان مثال او می‌توانست روی چیزی در ساعت‬
‫‪ 8‬بعدازظهر تمرکز کند و شیء یا رخداد در نیمه شب یا حتی ‪ 6‬صبح اتفاق بیافتد‪ .‬هر چه که در ذهن‬
‫او بود‪ ،‬در زمانی که او می‌اندیشید رخ نمی‌داد‪.‬‬
‫در این وضعیت بود که دانشمندان مونتاک به فکر این افتادند که از نیروهای روانی دانکن برای خم‬
‫کردن زمان استفاده کنند! آنها مشتاقانه پژوهش درباره این پدیده را آغاز کردند‪.‬‬
‫همه ما می‌بایست در «کنفرانس سیگما» که در نزدیکی المپیای واشنگتن برگزار می‌شد شرکت‬
‫می‌کردیم‪ .‬کنفرانس درباره کارکردهای زمان بود و قرار بود که درک بهتری از چگونگی کار زمان‬
‫داشته باشیم‪ .‬به ما گفته شده بود که ما مجبور به بهینه‌سازی استفاده از فرستنده برای دستکاری‬
‫زمان هستیم‪ .‬ما می‌دانستیم که تجهیزات مورد استفاده قرار گرفته برای خم کردن زمان به اندازه‬
‫کافی قوی هستند اما این کار را کامل انجام نمی‌دهند‪.‬‬
‫آنتن‌های مورد استفاده چیزهایی را نشان می‌دادند که می‌توانست عارضه جانبی تاب برداشتن‬
‫زمان باشد‪ .‬این عارضه‌ی تبدیل زمان در حالی رخ داد که تجهیزات ابتدایی ما برای ایجاد آن کافی بود‬
‫اما به آنتنی قوی‌تر نیاز داشتیم که بتوانیم زمانهای بالقوه را خلق کنیم‪.‬‬
‫بعد از برگزاری چند کنفرانس و صحبت برای عده زیادی‪ ،‬محققان ما تصمیم گرفتند که‬
‫از فرکانسهای رادیویی استفاده کنند که روی آنها کار نشده بود‪ .‬تغییراتی مثل تنظیم پالس‌ها در‬
‫سیم‌پیچ را انجام دادند‪ .‬ما همچنین هندسه مبتنی بر هرم را مورد مطالعه قرار دادیم‪ ،‬آن هم برای‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دوازدهم ‪ :‬خم کردن زمان‬ ‫‪78‬‬

‫اینکه بفهمیم چگونه از آن برای خماندن میدان زمان استفاده کنیم‪ .‬همچنین ما درباره عملکرد دلتا‬
‫تایم (عملکرد تغییر زمان) چیزهای بیشتری آموختیم‪.‬‬
‫سرنخ کلیدی ما از زمان‪ ،‬الهام‌بخش ما شد‪ ،‬بطوریکه ما تصمیم گرفتیم از نوع خاصی از آنتن‬
‫استفاده کنیم که حال از آن تحت عنوان آنتن دلتا – تی اوریون یاد می‌کنیم‪ .‬به اوریون اشاره شد چون‬
‫پای شایعه‌ی سفت و سختی در میان بود که طراحی کل پروژه توسط بیگانه‌هایی از صورت فلکی‬
‫اوریون صورت گرفته است (این گروه از بیگانه‌ها جدا از سیریان‌هایی هستند که در پروژه صندلی‬
‫مونتاک کمک کرده‌اند)‪ .‬طبق شایعه‪ ،‬اوریون‌ها می‌دانستند که ما به هدفمان نزدیک شده‌ایم و برای‬
‫همین‪ ،‬کمک به ما را در دستور کار خود قرار داده‌اند‪.‬‬
‫دلتا‪-‬تی اوریون یک آنتن هشت وجهی غول‌آسا بود که زیر زمین قرار داده شده بود‪ .‬ارتفاع‌اش از‬
‫نقطه‌ای تا نقطه دیگر حدود ‪ 100‬تا ‪ 150‬فوت بود‪ .‬برای جا دادن آنتن زیر فرستنده‪ ،‬حدود ‪ 300‬فوت‬
‫خاکبرداری انجام شد‪ .‬صندلی مونتاک را زیر فرستنده و باالی آنتن دلتا تی جا دادند‪ .‬این کار انجام‬
‫شده چون وضعیت آنتن فرکانس رادیویی زمینی با آنتن حلقه‌ای زیرزمینی طوری بود که صندلی در‬
‫«نقطه خنثی» بین آنها قرار می‌گرفته است‪ .‬نقطه خنثی برای از کار انداختن پارازیت در عمق زیاد بود‬
‫و کام ً‬
‫ال پارازیت را از صندلی دور می‌کرد‪.‬‬
‫آنتن دلتا‪-‬تی در ‪ 3‬محور ‪ x ، y ، z‬پالس‌هایی با فرکانس‌های متفاوت ارسال می‌کرد‪ .‬وظیفه ارسال‬
‫پالس در هر یک از محورهای آنتن منتشر کننده دلتا‪-‬تی بر عهده یک سیم‌پیچ بود‪ .‬ارسال پالس‬
‫برای انتشار در جهت های ‪ x ، y‬آنتن بر عهده دو فرستنده بود‪ .‬این دو فرستنده از همان منبع تغذیه‬
‫زیرزمینی استفاده می‌کرد که تأمین کننده نیروی آنتن و تشدید کننده مغناطیسی بود‪ .‬به همین‬
‫علت پالسی که ارسال می‌کرد همان پالس مورد استفاده در تشدیدکننده و آنتن بود‪ .‬اما ارسال پالس‬
‫برای محور ‪ z‬بر عهده تشدید کننده صوتی ‪ 250‬کیلووات بود‪ .‬آنها جهت ایجاد یک پوشش کامل‬
‫گنبدی‪ ،‬ضد راداری در اطراف آنتن فرستنده از امواج نویز امن (نویزی که به امواج ارسالی از آنتن‬
‫آسیب نمیرساند و امواج ردیاب را تحت تاثیر قرار می‌دهد) که در محور ‪ z‬آنتن منتشر می‌شد استفاده‬
‫کردند‪ .‬بعدها بیشتر می‌توان درباره آن سخن گفت‪ .‬نویز امن تکانه‌ای است که در هر زمان و در هر‬
‫فرکانسی وجود دارد‪ .‬وقتی شما صفحه مدرج رادیو ‪ FM‬را روشن می‌کنید‪ ،‬نویزی که بین ایستگاهها‬
‫می‌شنوید نویز امن است‪ .‬می‌شود آن را به صورت انفجار ناگهانی قبل از هر فرکانس یا جمع شدن‬
‫تعداد زیادی پالس تصور کرد‪.‬‬
‫فرکانس رادیویی به یک آنتن چند جهته که باالی سطح زمین و بر فراز ساختمان فرستنده نصب‬
‫شده بود داده شد‪ .‬عالوه بر آن‪ ،‬ترکیب غیر هرتزی فرکانس رادیویی (که طبیعتی چون اتر دارد) به‬
‫زیرزمین رسید و با میدان مغناطیسی که زیر زمین ایجاد شده بود ادغام شد‪ .‬وقتی این فرکانس‌ها به‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪79‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دوازدهم ‪ :‬خم کردن زمان‬

‫این ترتیب جمع‌آوری می‌شوند‪ ،‬منجر به اختالل و تغییر یافتن زمان خواهند شد‪.‬‬
‫عالوه بر این‪ ،‬در خصوص آنتن دلتا‪-‬تی دو نکته کلیدی قابل درک است‪ .‬یکی زمان صفر و دیگری‬
‫نویز امن‪ .‬به نقطه صفر در گذشته اشاره شده‪ ،‬اما من در حال حاضر درک کامل‌تری از آن بدست‬
‫آورده‌ام‪ .‬نخست اینکه زمان صفر بیرون از قلمرو جهان سه‌بعدی معمول ما قرار دارد‪ .‬چون زمان صفر‬
‫قبل از ایجاد جهان ما وجود داشته‪ ،‬می‌توان آن را قدیمی‌تر از آفرینش جهان در نظر گرفت‪ .‬زمان صفر‬
‫رابط اصلی ما با کیهان است‪ .‬چون جهان ما پیرامون زمان صفر می‌چرخد‪ ،‬اما جهان ما در این چرخش‬
‫تنها نیست‪ .‬هر کیهانی یک نقطه صفر دارد‪ .‬همه نقاط صفر کیهان‌های متفاوت مقارن یکدیگر بوده و‬
‫بی‌حرکتند‪ .‬به این دلیل است که نقطه صفر نامیده می‌شوند‪.‬‬
‫ممکن است تصور شیوه‌ای که در آن یک چرخ‌وفلک کارنوال حول محور جایگاه مرکزی می‌چرخد‬
‫به شما کمک کند‪ .‬کسی که درون جایگاه است همان نقطه صفر است‪ .‬عالوه بر این چرخ‌وفلک‪،‬‬
‫چندین چرخ‌وفلک دیگر در سطوح متفاوت وجود دارد‪ ،‬اما همه تحت کنترل یک جایگاه صفر مرکزی‬
‫زمانی صفر توسط نیکال تسال و در سال ‪ 1920‬ساخته شده بود‪.‬‬
‫ِ‬ ‫مرجع‬
‫ِ‬ ‫قرار دارند‪ .‬دستگا ِه سازنده‌ی‬
‫این دستگاه شامل ابزارک‌های دوار و چرخ‌های قابل چرخش بود‪ ،‬مثل چیزی که در زبان عامیانه به آن‬
‫فرفره اطالق می‌شود‪ .‬دستگاه بسیار عجیبی بود‪ .‬بدون هیچگونه اتصال به منبع تغذیه‌ای کار می‌کرد‪،‬‬
‫و زمانی که روشن می‌شد بعد از مدت کمی صدایی شنیده می‌شد که می‌گفت‪« :‬مبداء زمانی قفل شده‬
‫به بُعد زمان‪( ...‬به عنوان مثال از آن دستگاه صدایی متصاعد می‌شد که می‌گفت قفل شد به مبداء زمان‬
‫تولد نیکال‪ ،‬در زبان انگلیسی گفته می‌شد قفل شد به نیکال)‪.‬‬
‫چرخش خود زمین مرجع ثانویه زمان صفر است‪ .‬برای این ثانویه است که چرخش زمین در اصل‬
‫وابسته به سیستم خورشیدی است؛ سیستمی که خود وابسته به کهکشان است‪ ،‬آن هم تابع کیهان‬
‫است و خود کیهان حول محور یک نقطه صفر زمانی می‌چرخد‪ .‬با مطالعه کارهای تسال می‌توان به‬
‫درک بهتری از این قضیه دست پیدا کرد‪ .‬اینکه او چگونه جریان تناوبی را با استفاده از اصول چرخش‬
‫میدانهای مغناطیسی زمین کشف کرد‪.‬‬
‫زمانی صفر‪ ،‬اختالف زاویه کمی نسبت به محور‬
‫ِ‬ ‫مرجع‬
‫ِ‬ ‫محور زمان ساخته شده توسط دستگاه‬
‫مغناطیسی زمین دارد و از آنجایی که مرجع این سیستم تنها گردش زمین نیست و جهت عملکرد‬
‫خود از مدار گردش خورشید و گردش کهکشان راه شیری و در نهایت مرکز جهان حقیقی استفاده‬
‫می‌کند‪ ،‬لذا این اختالف زاویه مشکلی در عملکرد سیستم ایجاد نخواهد کرد‪.‬‬
‫نکته کلیدی دیگری که می‌بایست آن را درک نمود‪ ،‬نویز امن است‪ .‬نویز امن را می‌بایست مثل چسبی‬
‫تصور نمود که کل عملیات را راه می‌اندازد‪ .‬در اصل باعث می‌شود که کل سیستم فرستنده منسجم عمل‬
‫کند‪ .‬عملیات پیچیده فنی است که الزم است آن را به شکل ساده و مختصری توضیح بدهم‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دوازدهم ‪ :‬خم کردن زمان‬ ‫‪80‬‬

‫فرستنده آنتن ‪ Sage‬برای تولید سیگنالهای ‪ 425‬مگاهرتز شامل قطعاتی از تشدید کننده و‬
‫مخلوط کننده امواج و قطعاتی شبیه کریستال‌های اوسیالتور ‪ 40-50‬بود‪ .‬الزم بود فرستنده این‬
‫آنتن جهت مقابله با حمالت اختالل امواج راداری بتواند فرکانس پایه خود را سریع تغییر دهد‪ ،‬به‬
‫این منظور فرستنده این آنتن به یک سیستم «تغییر سیستم سریع فرکانس ‪»frequency agility‬‬
‫مجهز شده بود تا در مواجهه با حمالت اختالل امواج بتواند سریع تغییر فرکانس دهد‪ .‬با توجه به وجود‬
‫سیستم تغییر فرکانس سریع‪ ،‬رادار به ردیابی موج بازگشتی نیاز داشت و از آنجایی که با استفاده‬
‫از تغییر فرکانس ممکن است فرکانس موج برگشتی در زمان بازگشت تغییر کرده باشد‪ ،‬به صورت‬
‫معمول از یک فرایندی تحت عنوان ‪ COHO‬استفاده می‌شود‪ .‬در این روش قبل از تغییر فرکانس‪،‬‬
‫یک نمونه از فرکانس مرجع اولیه جهت تطابق با سیگنال دریافتی نگهداری می‌شود‪ .‬هرچند که این‬
‫روش به عنوان یک روش معمول در تطابق استفاده می‌شود‪ ،‬اما فرستنده مونتاک برای تطابق از این‬
‫روش استفاده نمی‌کرد‪ .‬اما به جهت ایجاد یک پوشش گنبدی که بتواند در مقابل انواع حمالت با‬
‫استانداردهای مختلف جهانی مقاوت کند‪ ،‬نیاز به یک پوشش نویز امن داشتیم‪ .‬برای ساخت این‬
‫پوشش نویز امن‪ ،‬ما تمامی اوسیالتورهای موجود را تغییر فرکانس دادیم و در فرکانس نویز امن‬
‫تشدید کردیم‪ .‬با این روش توانستیم یک پوشش ‪ 50‬درصد برای همه اجزاء به وجود آوریم‪.‬‬
‫برای نتیجه‌گیری کامل‪ ،‬ما همه نوسانگرهای موجود را به کار گرفته و دامنه‌شان را با امواج امن‬
‫تلفیق کردیم‪ .‬از آنجایی که امواج امن تا ‪ 50‬درصد با همه چیز تناسب دارد‪ ،‬بعنوان یک عامل ارتباط‬
‫جهانی از آن استفاده می‌شود‪ .‬نتیجه این بود که همه‌ی ترکیب‌های اتری نوسانگرها به هم وصل شدند‪.‬‬
‫ما کاری به ارتباط توابع الکتریکی نداشتیم‪ ،‬بلکه فقط به توابع اتری توجه داشتیم‪ ،‬چون نتیجه‌ای را‬
‫که دنبالش بودیم به ما می‌داد‪.‬‬
‫زمان صفر موردنیاز بود که بنا بر مرجع زمان صفر دو موج سی‬
‫یک مرجع بسیار پایدار از ژنراتو ِر ِ‬
‫هرتزی تولید کند‪ .‬یکی که به کامپیوتر متصل و با سرعت و توابع زمانی هماهنگ می‌شد و دیگری‬
‫مدوله ژنراتور نویز امن بود و با تعدیل و تنظیم فاز بین آنها ما می‌توانستیم کل عملیات را رصد کنیم‪.‬‬
‫با این روش ما توانستیم همبستگی‌های نویز امن را بگیریم و آن را به نقطه مرکزی زمان‪ ،‬جایی که‬
‫همه‌ی زمان‌ها از آن عبور می‌کنند ارجاع دهیم‪.‬‬
‫هدف از این آزمایش این بود که زمان انتقال ذهنی دانکن منسجم شود‪ .‬دکتر فون نیومان‬
‫زمان صفر از انسجام زمانی برخوردار است‪ .‬چرخش‬
‫اینطور به ما آموخته بود که فرستنده در نسب با ِ‬
‫زمان صفر بعنوان «نقطه شاهد»‪ 31‬عمل می‌کرد و امکان بازگشت به آزمایش فیالدلفیا فراهم‬
‫مرجع ِ‬

‫‪ . 31‬يك ايستگاه تاريخي بر روي خط مساحي (مسير مساحي) كه براي ثبت كردن يك محل مهم كمابيش دور ـ و بدون هيچ رابطه‌اي خاص با هر گوشه منظم استفاده‬
‫مي‌شود‪ .‬به زبان ساده‪ :‬نقطه شاهد یا نشانگان به این معنی است که در حین نقشه‌برداری جهت ایجاد درک بیشتر از مسیر نقاطی با شرایط و نماد خاص بر روی مسیر‬
‫مشخص می‌گردد‪ .‬مثل تک درخت بلند‪ ،‬سنگی سیاه‪ ،‬دهانه غار و‪ ...‬به اینها نقطه شاهد یا نشانگان می‌گویند‪ .‬م‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪81‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دوازدهم ‪ :‬خم کردن زمان‬

‫می‌شد و این از اهمیت زیادی برخوردار بود‪ .‬این پروژه تالشی بود برای گشودن دری به سوی‬
‫ناو یو اس اس الدریج در سال ‪ .1943‬در سراسر سال ‪ 1979‬اعمال اصالحات روی تجهیزات ادامه‬
‫داشت تا اینکه ما صاحب یک سیستم انتقال منسجم در فاز زمان شدیم‪.‬‬
‫حال آنها درجه‌بندی دانکن را در اختیار داشتند‪ ،‬به این معنی که آنها تجهیزات را برای هماهنگی‬
‫با او تغییر داده و تعدیل می‌کردند‪ .‬او پیش از این‪ ،‬وقتی که به شکل غیرعمدی باعث رخداد خمیدگی‬
‫زمان شد‪ ،‬نشان داده بود که نسبت‌های نقطه صفری را دارا است‪ .‬این شاید بهترین توضیح برای‬
‫آمادگی پیش از موعدش طی آزمایش فیالدلفیا باشد‪.‬‬
‫در آنجا او از ناو یو اس اس الدریج بیرون پرید و در گرداب زمان پرتاب شد‪ .‬اکنون در مونتاک‪،‬‬
‫زمان صفر هرگز‬
‫ِ‬ ‫ال جدیدی از شرایط مواجه شده بود‪ .‬اما ظاهرا ً آشنایی او با‬
‫او با مجموعه‌ی کام ً‬
‫رهایش نکرد‪ .‬اگر چه در پایگاه روشن‌بین‌های دیگری هم بودند‪ ،‬اما دانکن اولین کسی بود که آنها‬
‫به کار گرفتند و وقتی سیستم به راه می‌افتاد در ‪ 90‬درصد اوقات او همان کسی بود که روی صندلی‬
‫می‌نشست‪ .‬اگر او مریض یا بی‌حوصله می‌شد‪ ،‬آنها کار را به خاطر او به تاخیر می‌انداختند‪ ،‬چون هر بار‬
‫که اپراتور را تغییر می‌دادند مجبور می‌شدند که کامپیوترها و پالس مدوالتور را دوباره تنظیم کرده و‬
‫برنامه‌ریزی کنند و این کار هم دو روز کامل طول می‌کشید‪.‬‬
‫اگر دانکن برای دو هفته قادر به ادامه کار نبود‪ ،‬آنها از اپراتور دیگری استفاده می‌کردند‪ .‬اما‬
‫خاطرم هست که آنها فقط یکبار مجبور به این کار شدند‪ ،‬اما این کار تقریباً به فاجعه ختم شد‪ ،‬چون‬
‫آنها برای تنظیمات به اندازه کافی زمان صرف نکرده بودند‪ .‬از آن زمان به بعد‪ ،‬دانکن تنها کسی بود‬
‫که تجهیزات با او به راه می‌افتاد‪ .‬اگر چه برای زمانی که اتفاقی برای او رخ دهد جایگزینی برایش در‬
‫نظر گرفته شده بود‪.‬‬
‫خیلی طول نکشید که در ‪ 1980‬یک رادار بازتابنده عظیم (که شبیه یک موز پوست کنده به نظر‬
‫می‌رسید) را روی ساختمانی در محوطه مونتاک نصب کردند‪ .‬حال در آنجا دو فرستنده قرار داشت؛‬
‫یکی که آنتن چند سویه را راه می‌انداخت (و روی زمین بود)‪ .‬پالس مدوالتورهای فرستنده هم آنتن و‬
‫هم سیم‌پیچ‌های آنتن دلتای (واقع در زیر زمین) را تغذیه می‌کردند‪.‬‬
‫اگر چه رابط کامپیوتر صندلی مونتاکی بود که حال بین دو آنتن در نقطه خنثی قرار داشت‪ .‬اما در‬
‫آن زمان سیستم کامپیوتر بزرگ بود و درون اتاق کنترل در کنار برج رادار قرار داشت‪ .‬عالوه بر این‬
‫اتاق کامپیوتر حاوی پایانه‌ها و نمایشگرهای بسیار متفاوت برای رصد فعالیت‌های گوناگون پروژه بود‪.‬‬
‫ال موارد حاشیه‌ای خالی می‌شد‪ .‬سپس توجیه شد که روی‬ ‫ذهن دانکن باید از تشویش و اضطراب و ک ً‬
‫یک شکاف در زمان متمرکز شود‪ .‬طبق گفته‌ها از ‪ 1980‬به ‪ 1990‬در این نقطه یک «حفره» یا درگاه‬
‫زمانی درست در مرکز آنتن دلتا‪-‬تی ظاهر شد‪ .‬شما می‌توانستید از طریق این درگاه از ‪ 1980‬به ‪1990‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دوازدهم ‪ :‬خم کردن زمان‬ ‫‪82‬‬

‫بروید و برگردید! روزنه‌ای که می‌توانستید در آن بنگرید شبیه به یک راهرو مدور با نوری در انتهای آن‬
‫بود‪ .‬از نظر زمانی با تمرکز دانکن روی ‪ 1980‬و ‪ 1990‬می‌توانست تا مدت طوالنی دوام بیاورد‪.‬‬
‫کسانی که وارد تونل شده بودند به من گفتند که آنجا شبیه یک مارپیچ بوده‪ ،‬از آن نوع که در آثار‬
‫علمی–تخیلی به گرداب تعبیر شده است‪ .‬وقتی بیرون از تونل هستید به نظر می‌رسد که شما از روزنه‬
‫دایره‌ای شکل به فضا نگاه می‌کنید‪ ،‬انگار که کل فضا به شکل دایره است‪ ،‬اما در اصل از یک پنجره‬
‫کمی کوچکتر در انتهای دیگر نگاه می‌کنید‪ .‬من برای عملیات فنی بسیار باارزش بودم و اجازه نداشتم‬
‫که از طریق این درگاه سفر کنم‪.‬‬
‫از ‪ 1980‬تا اواخر ‪ 1981‬تابع زمان تنظیم شده بود‪ .‬در ابتدا این مدخل‌های زمانی به هر سو استفاده‬
‫می‌شدند‪ .‬یکی می‌توانست از مدخل استفاده کند از ‪ 1960‬سر در بیاورد‪ .‬اما وقتی که یکی بعدا ً برای‬
‫پیدا کردن مدخل برمی‌گشت – با وجود اینکه هنوز در زمان واقعی قابل ردیابی بود – ظاهرا ً مدخل را‬
‫در جایی که می‌بایست باشد پیدا نمی‌کرد و اینگونه بود که یکی به راحتی در زمان و فضا گم می‌شد‪.‬‬
‫ابتدا دریچه باز می‌شد‪ ،‬اما در حال حرکت بود و او مجبور بود برای ثابت نگهداشتن دریچه‬
‫تمرین‌های زیادی انجام بدهد‪ .‬همینطور باید فرستنده را دقیق تنظیم و مفهوم تصاویر فکری را نیز‬
‫محدود می‌کردیم تا همه چیز درست پیش برود‪ .‬روزها طول می‌کشید تا بتوانیم زمان را همانطور که‬
‫پیش‌بینی شده بود تغییر دهیم‪ .‬هیچ مشکل خاصی در به وجود آوردن برش زمانی نداشتیم‪ ،‬بلکه‬
‫مشکل پیش‌بینی مشکالت بعد از آن بود‪.‬‬
‫در نهایت‪ ،‬اواخر ‪ 1981‬بود که ما یاد گرفتیم چگونه وقتی یک مدخل ظاهر می‌شود آن را ثابت‬
‫نگهداریم‪ .‬اگر چه که کار ما نه در سطح حرفه‌ای کامل بود و نه قابل پیش‌بینی و پایدار و نه طبق نقشه‬
‫پیش می‌رفت‪ .‬در اصل آنچه که دانشمندان انجام دادند استفاده از مارپیچ ‪ 1963 ، 1983‬و ‪ 1943‬بود‬
‫که بر پایه چرخه زیستی طبیعی ‪ 20‬ساله کره زمین بنا شده بود‪.‬‬
‫برای تونل اصلی زمان (شکل هندسی حالت گرداب در ابعاد فضا‪-‬زمان باعث ساخته شدن تونل‬
‫زمان می‌شود‪ ،‬از لحاظ شکل هندسی‪ ،‬تقریبا شبیه کرمچاله خواهد بود و یا شاید بتوان کرمچاله را‬
‫یک نوع گردابه فضا‪-‬زمان دانست) سال‌های ‪ 1963 ،1943‬و ‪ 1983‬به عنوان نقاط اتصال زمانی (در‬
‫این نقاط امکان اتصال به ابعاد دیگر زمانی وجود داشته) محسوب می‌شوند‪ .‬تونل‌های زمانی فرعی‬
‫تنها می‌توانند با شروع از نقاط اتصال زمانی موجود در تونل زمان اصلی ایجاد شوند‪ .‬پروژه مونتاک‬
‫برای تونل زمانی خود از گره زمانی سال ‪ 1983‬در روز ‪ 12‬آگوست استفاده کرد‪ .‬برای مثال آنها‬
‫می‌توانستند از نوامبر ‪ 1981‬تنها به ‪ 12‬آگوست ‪ 1983‬پل بزنند‪ ،‬چون برای حرکت در زمان از مبداء‬
‫تاریخی ‪ ،1981‬نیاز به یک دستگاه اتصال‌پذیر زمانی در مبداء وجود داشت و اولین سال نزدیک به‬
‫سال ‪ ،1981‬سال ‪ 1983‬بود‪ .‬اما اگر مبداء زمانی را سال ‪ 1983‬انتخاب می‌کردند‪ ،‬با توجه به اینکه این‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪83‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دوازدهم ‪ :‬خم کردن زمان‬

‫سال یکی از نقاط اتصال زمانی اصلی بود‪ ،‬نیازی به گیرنده اتصال زمانی در سوی دیگر نداشت و قادر‬
‫بودند از این مبداء زمانی به هر مبداء زمانی دیگری حرکت کنند‪ .‬بر همین اساس به تونل‌های زمانی‬
‫که بین دو نقطه اتصال اصلی برقرار می‌شد‪ ،‬تونل زمانی بدون انتها می‌گفتند‪ .‬با توجه به انتخاب سال‬
‫‪ 1983‬تونل زمانی آنها به صورت بی‌انتها به سال ‪ 1943‬برقرار شد‪.‬‬
‫زمانی مدخل‌ها را پایدار کرده بودند‪ ،‬اما روی جنبه فضایی آن در حال کار بودند‪.‬‬
‫ِ‬ ‫اگر چه آنها جنبه‬
‫آنها می‌بایست این جنبه را تثبیت می‌کردند چون نمی‌توانستند فقط مدخلی را در یک زمان خاصی‬
‫قرار دهند و کاری به فضای خاص نداشته باشند‪ .‬یکبار که زمان تثبیت شد و کار کامل شد آنها همه را‬
‫بیرون کردند و کل پایگاه را پاکسازی کردند‪ ،‬جز چند شخص کلیدی که در پایگاه باقی ماندند‪.‬‬
‫من هم در آنجا باقی ماندم چون اپراتور فنی بودم و حضورم برای پروژه حیاتی بود‪ .‬دانکن هم بود‪،‬‬
‫چون روشن‌بینی بود که با او کار عملیات انجام می‌شد‪ .‬کل سیستم به او وابسته بود‪ .‬دو روشن‌بین‬
‫دیگر را هم بعنوان پشتیبان دانکن نگهداشته بودند‪ ،‬برای وقتی که او کشته یا از کار افتاده شود‪.‬‬
‫ال جدید آورده بودند که‬ ‫مدیران پروژه باقی ماندند‪ ،‬اما نظامی‌ها پایگاه را ترک کردند‪ .‬یک تیم کام ً‬
‫کارهای عادی نگهداری از پایگاه را انجام بدهند‪ .‬تا این مرحله هر کس بر اساس طبقه‌بندی اطالعات‬
‫عمل می‌کرد‪ .‬حفاظت و امنیت تا پیش از این سفت و سخت بود‪ ،‬اما آنها حفاظت و امنیت خیلی سطح‬
‫باالتری می‌خواستند‪ .‬آنها نمی‌خواستند که ارتش از کاری که با زمان انجام می‌دهند سر در بیاورد‪ .‬اما‬
‫هر کسی متوجه می‌شد که چه خبر است‪.‬‬
‫نویز امن یک ضربه در هر فرکانس در همان زمان است‪ .‬وقتی صفحه مدرج رادیو ‪ FM‬را تنظیم‬
‫می‌کنید‪ ،‬نویزی که شما بین ایستگاهها می‌شنوید‪ ،‬نویز امن است‪ .‬می‌توان آن را بعنوان یک انفجار‬
‫ناگهانی در هر فرکانس یا دسته‌ای از ایمپالس‌ها که با همدیگر گسیل شده‌اند در نظر گرفت‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل دوازدهم ‪ :‬خم کردن زمان‬ ‫‪84‬‬
‫فصل سیزدهم‬
‫سفردرزمان‬
‫اکثر تکنیسین‌ها رفته بودند و جای آنها را خدمه فنی جدید گرفته بودند‪ .‬نمی‌دانستم که آنها از‬
‫سری» می‌نامیدند‪.‬‬
‫کجا آمده بودند و از چه صالحیت فنی برخوردار بودند‪ .‬هر چه که بود آنها را «خدمه ّ‬
‫پروژه دوباره به راه افتاد و حال گاهی اوقات «فونیکس ‪ »3‬نامیده می‌شد‪ .‬این از فوریه ‪ 1981‬تا ‪1983‬‬
‫طول کشید‪ .‬اکنون دیگر هدف اکتشاف در خود زمان بود!‬
‫آنها گذشته و آینده را می‌کاویدند و دور و ور را می‌پاییدند‪ .‬آنها مراقب این بودند که محیط خصمانه‬
‫نباشد‪ .‬از طریق گرداب فضا–زمان آنها می‌توانستند نمونه هوا‪ ،‬عوارض زمین و هر چیز دیگر را‪ ،‬بدون‬
‫اینکه نیازی به ورود به مدخل داشته باشند‪ ،‬بدست بیاورند‪ .‬کسانی که از طریق گردابه فضا–زمان‬
‫سفرکرده‌اند آن را مثل یک تونل مارپیچ عجیب و غریب توصیف کرده‌اند که تا انتهایش روشن است‪.‬‬
‫وقتی کسی در آن قدم بگذارد تا انتهایش کشیده می‌شود‪ ،‬تا اینکه از انتهای دیگر آن بیرون بیاید‪.‬‬
‫معموال در جای دیگری (در مسیر معکوس مونتاک) با توجه به جایی که فرستنده در آن تنظیم یا قرار‬
‫داده شده‪ ،‬می‌تواند هر جایی در کیهان باشد‪.‬‬
‫تونل شبیه یک مارپیچ بود با اثری مشابه حباب روشن المپ‪.‬‬
‫تونلی راست و مستقیم نبود و بریدگیهای عمودی داشت‪ .‬اگر می‌خواستید از آن خارج شوید‪،‬‬
‫می‌بایست بتابید و بپیچید‪ .‬در آنجا شما با کسی یا چیزی مالقات می‌کردید‪ .‬شما باید مأموریتتان را‬
‫کامل کرده و برگردید‪ .‬تونل برای شما گشوده می‌شد و شما می‌توانستید به جایی برگردید که از آنجا‬
‫آمده بودید‪.‬‬
‫به هر حال‪ ،‬اگر طی عملیات برق قطع می‌شد شما در زمان گم می‌شدید و جایی در گردابه‬
‫فضا–زمان گیر می‌افتادید‪ .‬وقتی کسی گم می‌شد معموال موجب اختالل در ‪[ hyperspace‬فضایی‬
‫است که مرزهای سه بعدی را پشت سر می‌گذارد] می‌شد و البته خیلی‌ها گم می‌شدند‪ .‬دانشمندان‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل سیزدهم ‪ :‬سفر در زمان‬ ‫‪86‬‬

‫افراد را عمدا ً یا از روی بی‌احتیاطی رها نمی‌کردند‪ .‬به عقیده دانکن تونل زمان کارکرد دیگری هم‬
‫داشت‪ .‬حدود دو سه راه برای رفتن در تونل وجود داشت‪ .‬یکی سطوح انرژی بدن است‪ .‬کسانی که در‬
‫آنجا بوده‌اند دچار یک شوک بزرگ و اشتیاق شدید به مشاهده‪ ،‬آن هم در مقیاس گسترده می‌شدند‪.‬‬
‫آنها از حس هوش برتر همراه با تجربه خروج از بدن خبر داده‪ ،‬از آن بعنوان خروج کامل یاد کرده‌اند‪.‬‬
‫پژوهشگران سعی در عینیت بخشی این مسأله در دانکن داشتند‪ .‬دلیل‌اش یا آزمایشهای «چشم‬
‫بینای» بیشتر یا به دالیل دیگر بوده است‪ .‬قضیه ایجاد تونل‪ ،‬ربودن کسی در خیابان و فرستادنش در‬
‫تونل یک امر عادی بود‪ .‬اغلب اوقات این افراد از میان مست‌ها و بی‌خانمان‌هایی که مفقود شدنشان‬
‫کسی را دلنگران نمی‌کرد انتخاب می‌شدند‪ .‬اگر بازمی‌گشتند که گزارش کاملی از آنچه با آن مواجه‬
‫شده بودند را ارایه می‌کردند‪ .‬اغلب مست‌هایی که برای آزمایش مورد استفاده قرار می‌گرفتند را تا یک‬
‫هفته قبل از ورود به تونل هوشیار نگه می‌داشتند‪ .‬اما بسیاری از آنها بازنمی‌گشتند‪ .‬نمی‌دانیم چند نفر‬
‫هنوز در جریان زمان شناورند و کجا هستند و چه می‌کنند‪.‬‬
‫با رشد و گسترش «پروژه فونیکس ‪ »3‬افرادی که برای این تحقیق انتخاب می‌شدند با همه نوع‬
‫تجهیزات تلویزیونی و رادیویی سیم‌پیچی می‌شدند تا امکان زنده برگشتنشان وجود داشته باشد‪.‬‬
‫هر فرد در مدخل از محافظت برخوردار بود و گاهی اوقات این محافظت با اعمال فشار انجام می‌شد‪.‬‬
‫سیگنالهای رادیو و تلویزیونی از طریق این دریچه جریان پیدا کرده و به شرط ثبت و ضبط آنها‪،‬‬
‫محققان می‌توانستند نوارهای رادیویی و ویدئویی از آنچه مسافر زمان تجربه کرده داشته باشند‪ .‬آنها‬
‫کنترل پروژه را با اجرای همه جور بازی آغاز کردند و بازی اصلی دستکاری گذشته و آینده بود‪.‬‬
‫واقعا نمی‌دانم که آنها چه کردند چون در حال جابه‌جایی بودم‪ .‬محل کارم ساختمان فرستنده بود‬
‫و باید از هر آنچه که انجام می‌شد محافظت کنم‪ .‬از بسیاری از کارهایی که انجام می‌شد خبر نداشتم‪.‬‬
‫اما این را می‌دانستم که یک مخزن بزرگ از نوارهای ویدئویی وجود دارد‪ .‬خود نوارها را دیده بودم اما‬
‫امتیاز حق دسترسی و مشاهده آنها را نداشتم‪ .‬در واقع من با کمک منابع گسترده در نقش یک ناظر‬
‫قرار گرفته بودم و بنابراین تا حدی از آنچه رخ می‌داد با خبر بودم‪ .‬بیشتر آنچه که فهمیده بودم را از‬
‫طریق صحبتهای خود دانکن بدست آورده بودم‪ ،‬چون در آن زمان ما دوستان صیمی بودیم‪ .‬عاقبت از‬
‫ما بازجویی و مسیرمان را جدا کردند و پس از آن اغلب خاطراتم از او پاک شد‪.‬‬
‫محققان‪ ،‬بنا به دالیلی‪ ،‬عالوه بر بی‌خانمان‌ها‪ ،‬از بچه‌ها هم استفاده می‌کردند‪ .‬مطمئن نیستم که‬
‫دقیقاً هدف آنها چه بوده‪ ،‬اما بچه‌ای در مونتاک بود که از پایگاه بیرون می‌رفت و بقیه بچه‌ها را برای‬
‫پروژه به پایگاه می‌آورد‪ .‬اوشبیه ‪ / tractor beam‬پرتو کششی‪ 32‬بود‪.‬‬

‫‪ . 32‬پَرتو کِشِ شی ‪ Tractor Beam :‬نام دستگاهی تخیلی در داستان‌های علمی‪-‬تخیلی است که می‌تواند جسمی را از فاصله‌ای دور به سوی خود بکشد‪ .‬در جهان واقعی‬
‫تنها در سطح میکروسکوپی پدیده مشابهی وجود دارد‪ .‬م‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪87‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل سیزدهم ‪ :‬سفر در زمان‬

‫او در مونتاک زندگی می‌کرد و این‌ور و آن‌ور می‌پلکید و حضور مؤثری داشت‪ .‬یک لشکر کامل از‬
‫این نوع بچه‌ها دور و بر مترو نیویورک می‌پلکیدند که می‌توانستند برای ‪ 6‬ساعت گم‌وگور شوند بدون‬
‫اینکه کسی بویی از غیبت آنها ببرد‪ .‬آموزش‌های خاصی به آنها داده می‌شد که بروند و بقیه بچه‌ها را‬
‫به پایگاه بیاورند‪ .‬بعضی از این بچه‌ها به خانه برمی‌گشتند و بعضی هم نه‪ .‬بچه‌های بین ‪ 10‬تا ‪ 15‬ساله‬
‫انتخاب می‌شدند‪ .‬بزرگترین آنها می‌توانست ‪ 18‬ساله و جوان‌ترین‌شان ‪ 9‬ساله باشد‪ .‬اغلب آنها یا به‬
‫سن بلوغ رسیده بودند یا تازه بلوغشان تمام شده بود‪ .‬آنها معموالً بلوند و چشم‌آبی و بلند با پوست‬
‫روشن بودند‪ ،‬متناسب با الگوی نژاد آریا‪ .‬تا جایی که خبر دارم دختری در گروه وجود نداشت‪.‬‬
‫تحقیقات متعاقب نشان داد که مونتاک و نئونازی‌ها با هم در ارتباط بوده و نازی‌ها هنوز در رؤیای‬
‫نژاد آریا به سر می‌بردند‪ .‬ما نمی‌دانیم که بچه‌ها را به کجا می‌بردند و به آنها چه می‌آموختند یا برای‬
‫چه کاری برنامه‌ریزی می‌شدند‪ .‬اینکه آنها را برمی‌گرداند یا نه‪ ،‬هنوز یک معماست‪ .‬اطالعاتی که‬
‫در دسترس است نشان می‌دهد که آنها هر بار با بکارگیری نیروهای تازه‌نفس آنها را به آینده‪ ،‬به‬
‫سال ‪ 6037‬میالدی می‌فرستادند‪ .‬همیشه هم به یک مکان و آنچنان که معلوم شده‪ ،‬به میان انبوه‬
‫خرابه‌های یک شهر متروک و مرده‪ .‬همه چیز ساکن و بی‌حرکت بوده‪ .‬مثل حالت رؤیا‪ .‬نشانه‌هایی‬
‫از حیات وجود نداشته‪ .‬در مرکز شهر سکوی چهارگوشی وجود داشته با یک اسب طالیی روی آن‪.‬‬
‫نوشته‌هایی روی این سکو وجود داشته و نیروی تازه نفس را برای این می‌فرستادند که آن را بخواند و‬
‫بگوید که چه نوشته شده است‪ .‬هر نیروی اعزامی ترجمه و تفسیر خودش را ارایه می‌کرد‪.‬‬
‫ما هنوز نمی‌دانیم که بعد از آن پژوهشگران چه کرده‌اند‪ .‬آنها می‌توانستند برای دریافت یک‬
‫پاسخ یکسان از افراد متفاوت کوشیده باشند‪ .‬نمی‌دانم‪ .‬عقیده دانکن این بود که فن‌آوری‌ای در سکو‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل سیزدهم ‪ :‬سفر در زمان‬ ‫‪88‬‬

‫(پایه ستون) به کار برده شده بود که آنها سعی می‌کردند کسی را بفرستند که از این فن‌آوری سر در‬
‫بیاورد‪ .‬شخص دیگری که در پروژه دخیل بود بر این نظر بود که اسب در آنجا بعنوان آزمون قدرت‬
‫مشاهده نیروهای جدید است و بعنوان نقطه مرجع به کار می‌رود‪.‬‬
‫همیشه از این نیروها سؤال می‌شد که آیا آنها کسی را در شهر دیده‌اند یا نه؟ هر کس آنچه را که‬
‫دیده بود شرح می‌داد‪ .‬می‌دانیم که تعداد زیادی را به جایی در آینده پرتاب می‌کردند‪ .‬شاید به دویست‬
‫یا سیصد سال جلوتر‪ .‬حدود سه هزار تا ده هزار نفر به این شکل در زمان رها شدند و ما نمی‌دانیم که‬
‫برای چه هدفی بوده است‪.‬‬
‫ال گفته‌ام که نمی‌دانم آنها دقیقاً با زمان چه می‌کردند‪ .‬آنجا در کنارشان نبودم‪ ،‬اما می‌دانم که‬
‫قب ً‬
‫آنها با جنگ جهانی اول و دوم زیاد کار می‌کردند‪ .‬این دوران‌ها را رصد می‌کردند و عکس می‌گرفتند‪.‬‬
‫آنها دقیقاً می‌دانستند که چه کاری انجام می‌دهند‪ .‬آنها می‌توانستند یک گردابه فضا–زمانی ثانویه‬
‫بوجود بیاورند و آنچه را که قرار بوده انجام شود را رصد کنند‪ .‬ما این کار را «چشم بینا» نامیده‌ایم‪.‬‬
‫گردابه فضا–زمان اصلی مثل این بود که کسی بخواهد یک کامیون را در آن راه ببرد‪ .‬تونل زمان‬
‫اصلی به اندازه‌ای بود که به طور مثال کسی می‌توانست درون آن با یک کامیون رانندگی کند‪ .‬برای‬
‫انتقال تاریخچه گذشته و آینده از طریق دروازه و مشاهده این انتقال از طریق تلویزیون‪ ،‬الزم بود که با‬
‫استفاده از یک کامپیوتری که زمانش بسیار دقیق تنظیم شده بود بر روی میدان مغناطیسی سازنده‬
‫تونل زمان عملیات مزدوج فازی (یک تکنیک ریاضی است که در زمان انتقال امواج می‌تواند جهت‬
‫موج را تغییر داده ولی دامنه و فاز آن را حفظ کند) صورت بگیرد‪.‬‬
‫فصل چهاردهم‬
‫مأموریتبهمریخ‬
‫محققان پروژه‪ ،‬عملیات اکتشافی پیرامون زمان را ادامه دادند‪ .‬اواخر ‪ 1981‬یا ‪ 82‬برای نخستین‬
‫بار از این فن‌آوری استفاده کردند تا بتوانند وارد نواحی زیرزمینی هرم بزرگ روی سیاره مریخ‬
‫شوند‪ .‬چون این مسأله برای عموم بیش از حد بحث‌برانگیز است سعی می‌کنم پس‌زمینه ماجرا را‬
‫توضیح بدهم‪.‬‬
‫در خصوص هرم روی مریخ نوار ویدئویی تحت عنوان «مریخ هوگلند» سر و صدای زیادی به پا کرده‬
‫بود‪ .‬این نوار ویدئویی توسط روزنامه‌نگار علمی ریچارد هوگلند به دانشمندان ناسا تقدیم شده و در‬
‫مورد مجتمع چهارضلعی مرتبط با صورت روی مریخ است‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل چهاردهم ‪ :‬مأموریت به مریخ‬ ‫‪90‬‬

‫در این ویدئو‪ ،‬هوگلند «چهره مریخ» و اهرام مجاورش را نشان می‌دهد که توسط فضاپیمای‬
‫وایکینگ در دهه ‪ 70‬عکس‌برداری شده بود‪ .‬از تکنیک‌های کامپیوتری استفاده شده بود تا یک نمای‬
‫‪ 360‬درجه هوایی از چهره مریخ ارایه شود‪ .‬همچنین ویدئو امکان بررسی دقیق‌تر اهرام را فراهم نموده‬
‫بود‪ .‬هوگلند کوشید ناسا را متقاعد نماید که عکسهای بیشتری از این منطقه که به ‪ Cydonia‬مشهور‬
‫بود تهیه کند‪ .‬متقاعد کردن ناسا دشوار بود‪ .‬این سازمان کوشید که کار هوگلند را بی‌اهمیت جلوه‬
‫دهد‪ .‬در واقع تالش فراوانی صورت گرفت تا از نمایش این ویدئو در ایستگاههای تلویزیونی جلوگیری‬
‫به عمل آید‪ .‬ماجرای این رسوایی‪ ،‬توسط ایستگاه رادیویی نیویورک (‪ )WABC‬به اطالع عموم رسید‪.‬‬
‫چرا باید ناسا درباره موضوعی چنین جذاب چنان موضع‌گیری از خود نشان دهد؟‬
‫شاید بتوان پاسخ را در کتاب «گزینه ‪ »3‬پیدا کرد‪ .‬کتابی که توسط لزلی واتکینز‪ ،‬دیوید آمبروس و‬
‫کریستوفر مایلز نوشته شده است‪ .‬این کتاب بر مبنای ویدئویی منتشر شده به سال ‪ 1977‬نوشته شده‬
‫که پرده از یک برنامه فضایی سری بین‌المللی با همکاری روسیه و ایاالت متحده برمی‌دارد‪ .‬گزارش‬
‫جذابی است از ماجرای فضانوردانی که مباحث امنیتی را نادیده گرفته و قوانین را زیر پا گذاشته‌اند‪،‬‬
‫ناپدید شدن دانشمندان‪ ،‬قتل و استقرار سیستم برده‌داری بر ماه و مریخ و‪...‬‬
‫کتاب «گزینه ‪ »3‬ابتدا در انگلستان و برای نخستین بار در ‪ 1979‬در آمریکا منتشر شد‪ .‬این کتاب‬
‫ادعا می‌کند که در واقع انسان در اوایل ‪ 1962‬روی مریخ فرود آمده است‪ .‬این برای من دلیل اثبات‬
‫این بود که کلنی روی ماه وجود داشته یا دارد‪ .‬این مبحث را ارایه کردم تا خواننده بداند که این سناریو‬
‫ال جدا است‪ .‬کسانی که به ماجرا عالقمند شده‌اند می‌توانند درباره‬ ‫درباره مریخ از داستان خودم کام ً‬
‫«گزینه سوم» و «مریخ هوگلند» مطالعه کنند‪.‬‬
‫به هر حال خالی از لطف نیست که بگویم مستندی تحت عنوان «گزینه سوم» در اواخر دهه هفتاد از‬
‫ایستگاه تلویزیونی سان‌فرانسیسکو نشان داده شد‪ .‬در آن زمان مباحثه باال گرفت و ‪( FCC‬کمیسیون‬
‫ارتباطات فدرال) تهدید کرد که مجوز ایستگاه را لغو می‌کند اگر که بخواهد این مستند را دوباره‬
‫پخش کند‪ .‬با این تهدید‪ ،‬مستند دیگر هرگز پخش نشد‪.‬‬
‫مدیران پروژه مونتاک می‌دانستند که کلنی روی مریخ وجود دارد‪ .‬بیشتر شبیه این بود که آنها‬
‫بخشی از یک توطئه باشند‪ .‬مریخ برای پژوهشگران مونتاک جذاب بود چون آنها متوجه یک فن‌آوری‬
‫باستانی در آنجا شده بودند‪ .‬آنها می‌دانستند که کسی اهرام و صورت روی مریخ را ساخته است‪ .‬بدین‬
‫معنی که آنها به صورت طبیعی شکل نگرفته‌اند‪ .‬طبق اطالعاتی که به دست آورده بودم‪ ،‬کسانی‬
‫روی سطح مریخ زندگی می‌کردند نمی‌توانستند به نواحی زیرزمینی زیر هرم دسترسی پیدا کنند‪،‬‬
‫ال مسدود شده بودند‪ ،‬یا به راحتی نمی‌شد آنها را پیدا کرد‪ .‬در واقع ظاهرا ً هرم بزرگ‬
‫یا ورودی‌ها کام ً‬
‫مریخ نسبت به هرم جیزه در مصر خیلی بهتر مسدود شده بوده‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪91‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل چهاردهم ‪ :‬مأموریت به مریخ‬

‫با وجود تمامی فن‌آوریهای پرهزینه قابل تصور در دسترس‪ ،‬ورود به هرم امکان‌ناپذیر بود‪.‬‬
‫دانشمندان بهترین رویکرد نسبت به پروژه را تمرکز روی مرکز زیرزمینی مریخ دیدند‪ .‬فن‌آوری‬
‫تازه کشف شده مونتاک به آنها این اجازه را می‌داد که با استفاده از یک ریسمان فضایی وارد مریخ‬
‫شوند‪ .‬آنها می‌خواستند وارد غارهای زیرزمینی شوند‪ .‬تصور بر این بود که این غارهای زیرزمینی را‬
‫تمدنی بسیار باستانی پدید آورده و مدیریت می‌کرده است‪ .‬تونل زمان ریسک احتمالی عملیات را از‬
‫میان برمی‌داشت چرا که می‌توانستیم از طریق آن گذشته و آینده را ببینیم‪ .‬هر چه را که دانکن تصور‬
‫می‌کرد روی مانیتورها ظاهر می‌شد‪ ،‬به شرط آن که زمان حال بر سیاره مریخ در معرض دیدی باشد‪.‬‬
‫برای یافتن منطقه زیرزمینی‪ ،‬ما انتهای متحرک گشوده گرداب را ثابت نگهداشتیم تا یک راهرو‬
‫ظاهر شود‪ .‬ما در این نقطه دریچه بوجود آمده توسط دانکن را در جایش محکم کردیم‪ .‬تیمی توانست‬
‫از مونتاک به مریخ و زیر زمین برود‪ .‬در این زمان نیازی نبود که دانکن بطور مداوم روی صندلی‬
‫بنشیند‪ .‬ما به دانکن تولید توابع و ذخیره کامپیوتری‌شان و رهگیری آنها جهت پشتیبانی را آموخته‬
‫بودیم‪ .‬معموالً کامپیوتر می‌توانست فرستنده را برای مدت کوتاهی راه بیاندازد و از حافظه کافی برای‬
‫جرح و تعدیل جریان زمان برای حدود ‪ 4‬ساعت برخوردار بود‪.‬‬
‫اگر دانکن پس از گذشت این زمان بازنمی‌گشت‪ ،‬فرمهای فکری (تصویری) تولید شده از واقعیت‬
‫جدا می‌شدند‪ .‬در چنین مواردی‪ ،‬فرمهای فکری می‌بایست از ابتدا بازسازی می‌شدند‪ .‬سیستم قطعاً‬
‫در آغاز به یک موجود زنده احتیاج داشت‪ .‬او می‌توانست دریچه‌های زمان را خلق کند و با تمرکز آنها‬
‫را باز نگهدارد‪ .‬وقتی که دریچه گشوده می‌شد‪ ،‬ما می‌توانستیم آنچه را موجود زنده تولید کرده بود‬
‫روی نوار ضبط کنیم‪ .‬از نوار برای ایجاد روزنه‌ای دیگر استفاده می‌شد‪ .‬سیستم دائماً تصفیه می‌شد و‬
‫بهبود پیدا می‌کرد‪.‬‬
‫اگر دانکن یک ارتباط زمانی را پدید می‌آورد این مورد روی نوار ضبط می‌شد‪ .‬از آنجایی که گاهی‬
‫اوقات ارتباط برقرار کردن توسط او با دشواری همراه بود‪ ،‬نوار راه آسان‌تر و اتوماتیک به حساب‬
‫می‌آمد‪ .‬در نهایت کل مخزن به حدی از نوار پر شده بود که آنها دیگر به دانکن نیازی نداشتند‪ .‬این‬
‫پیشرفت موجب این شد که آنها بتوانند خود دانکن را هم از طریق مارپیچ بفرستند‪ .‬این واقعه بین‬
‫سالهای ‪ 1982‬تا ‪ 1983‬رخ داد‪ .‬در نهایت او برای تیمی که به مریخ فرستاده می‌شد انتخاب شد‪.‬‬
‫با استفاده از تونلهای زمان‪ ،‬مریخ برای ساکنان زنده مورد جستجو قرار گرفت‪ .‬محققان مجبور‬
‫شدند حدودا ً به ‪ 125000‬سال قبل از آن که آنها بتوانند چیزی پیدا کنند برگردند‪ .‬نمی‌دانم که چه‬
‫پیدا کردند و چه اطالعاتی کسب کردند‪ .‬دانکن سعی کرد که به اطالعات دسترسی پیدا کند اما آنها‬
‫شدیدا ً کدگذاری شده بودند و دسترسی به آنها بسیار دشوار بود‪.‬‬
‫نظر شخص خودم این بود که از هرم روی مریخ بعنوان آنتن استفاده می‌شده است‪ .‬شاید‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل چهاردهم ‪ :‬مأموریت به مریخ‬ ‫‪92‬‬

‫فن‌آوری‌ای درون هرم بوده است‪ .‬او فن‌آوری را در آنجا دیده بود که تحت عنوان «دفاع از منظومه‬
‫خورشیدی» از آن یاد می‌شده است‪ .‬طبق گفته دانکن‪ ،‬محققان مونتاک می‌خواستند خاموشش کنند‪.‬‬
‫فصل پانزدهم‬
‫مواجههباجانور‬
‫در پنجم آگوست ‪ 1983‬به ما برای اجرای یک فرستنده بدون توقف دستور داده شد‪ .‬فرستنده‌ای‬
‫که فقط روشن شود و به شکل دائمی کار کند‪ .‬ما از دستورها پیروی کردیم‪ ،‬اما تا دوازدهم اگوست‬
‫هیچ چیز غیرعادی مشاهده نشد‪ .‬سپس واقعه بسیار عجیبی رخ داد‪ .‬همه چیز ناگهانی اتفاق افتاد‪.‬‬
‫چیزی باعث شد که تجهیزات تطابق و تقارن خود را از دست بدهند‪ .‬ما متوجه نشدیم سیستمی که‬
‫داشت تا آن زمان خیلی خوب کار می‌کرد چطور دچار مشکل شد؟ در آن زمان یو اس اس الدریج‬
‫(ناوی که در آزمایش فیالدلفیا از آن استفاده شده بود) وسط تونل ظاهر شد‪ .‬ما در یک وضعیت در هم‬
‫تنیده‌ای با یو اس اس الدریج مواجه شده بودیم‪.‬‬
‫مطمئن نیستم که این یک تصادف محض بوده باشد‪ ،‬اما اگر پژوهشگران مونتاک سعی‌شان‬
‫استفاده از یو اس اس الدریج برای به دام انداختن چیزی بود‪ ،‬این کوشش در تاریخ دقیقی داشت انجام‬
‫می‌شد‪ .‬این موعد چرخه زیستی ‪ 20‬ساله کره زمین بود‪( .‬چرخه‌ای که در روند این آزمایش‌ها کشف‬
‫شده بود) آزمایش الدریج هم در ‪ 12‬آگوست ‪ 1943‬رخ داده بود‪.‬‬
‫در این مرحله دانکن از ‪ 1943‬ظاهر شد و می‌شد او را همراه با برادرش از طریق دروازه زمان مشاهده‬
‫نمود‪ .‬هر دو جزو خدمه یو اس اس الدریج بودند‪ .‬برای پرهیز از تناقض زمانی و نتایج منفی حاصل از‬
‫دانکن ‪ 1983‬خودش را ببیند‪ .‬حال پروژه به بخش‌های آخرالزمانی‌اش رسیده بود‪.‬‬
‫ِ‬ ‫آن‪ ،‬اجازه ندادیم که‬
‫قوانین طبیعی نقض شده بود و به نظر می‌رسید همه به حس ناراحت کننده‌ای دچار شده‌اند‪.‬‬
‫بیش از یک ماه بود که خودم و سه تن از همکارانم به شکل خصوصی بدگمانی خود را نسبت به‬
‫پروژه به یکدیگر ابراز می‌کردیم‪ .‬ما در خصوص تله‌هایی که با زمان سروکار داشتند و اینکه چگونه روی‬
‫کارمای سیاره تأثیر می‌گذارند صحبت کردیم‪ .‬امیدوار بودیم که پروژه پیش از اینکه کار به جاهای‬
‫باریک بکشد متوقف شود‪ .‬در نتیجه کلکی سوار کردیم و طی آن یک برنامه تصادفی را طراحی کردیم‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل پانزدهم ‪ :‬مواجهه با جانور‬ ‫‪94‬‬

‫که فقط دانکن می‌توانست فعالش کند‪ .‬طرحی برای متوقف کردن کامل پروژه‪.‬‬
‫در نهایت به این نتیجه رسیدیم که این برنامه برای کل آزمایش کافی است‪ .‬برنامه تصادفی توسط‬
‫کسی فعالی می‌شد که به دانکن نزدیک شود در حالیکه او روی صندلی نشسته و در حال زمزمه آهنگ‬
‫‪ The time is now‬است‪ .‬در این لحظه او می‌گذارد که ناخودآگاهش هیوالیی را رها کند و فرستنده‬
‫یک هیوالی پر مو را مجسم می‌کند‪ .‬هیوالیی بزرگ و پر مو و گرسنه و کثیف و کریه‪ .‬اما این هیوال در‬
‫زیر زمین و نقطه خنثی ظاهر نمی‌شود‪ ،‬بلکه در جایی در سطح پایگاه خود را نشان می‌دهد‪.‬‬
‫هیوال می‌خواست هر چه را که می‌یابد بخورد‪ .‬هر چه را هم که می‌دید در هم می‌شکست‪ .‬با اینکه‬
‫افراد متعددی این جانور را دیده‌اند اما تقریباً همه آنها یک جانور متفاوتی را توصیف کرده‌اند‪ .‬بستگی‬
‫به اینکه چه کسی جانور را دیده باشد‪ ،‬یکی از قد ‪ 9‬فوتی صحبت می‌کند و دیگری ‪ 30‬فوتی‪ .‬شخصاً‬
‫بر این باورم که قد جانور حدود ‪ 9‬یا ‪ 10‬پا بوده است‪ .‬مردم از چیزهای عجیب وغریب می‌ترسند‪.‬‬
‫هیچکس مطمئن نیست آنچه که دیده دقیقاً شکل فیزیکی این جانور بوده است‪ .‬هیچکس با هر طرز‬
‫فکری نمی‌توانست آرام بگیرد و ماهیت دقیق این جانور را تجزیه و تحلیل کند‪.‬‬
‫سرپرستم به من دستور داد که برای جلوگیری از هر نوع پدیده در حال وقوعی‪ ،‬ژنراتورها را‬
‫خاموش کنم‪ .‬این کار هم جواب نداد‪ .‬پس از آن تصمیم گرفته شد که چیز دیگری را خاموش کنند‪.‬‬
‫تصمیم گرفته شد که انتقال‌دهنده باید خاموش شود‪ .‬برای این کار دو بار تالش شد‪ .‬بار اول کسی به‬
‫گذشته فرستاده شد و انتقال‌دهنده‌های ناو الدریج را خاموش کرد‪ .‬اگر که خاموش شدن آنها ضروری‬
‫بود می‌بایست آنها را می‌شکستند‪ .‬من و مدیر پروژه هم تالش خودمان را کردیم‪ .‬تالش ما برای‬
‫خاموش کردن انتقال دهنده مونتاک با شکست مواجه شد‪ .‬ما به نیروگاه برق رفتیم و ارتباط پایگاه را با‬
‫شرکت برق النگ آیلند قطع کردیم‪ .‬اما برق پایگاه قطع نشد و هیچ اتفاقی رخ نداد‪.‬‬
‫ما نگران روشنایی نبودیم‪ .‬فقط می‌خواستیم جلوی خود انتقال دهنده را بگیریم‪ .‬به این نتیجه‬
‫رسیدیم که بهترین حرکت ما این است که به نیروگاه برق برویم و سیمهایی که از ترانسفورماتورهای‬
‫بزرگ به درون زمین کشیده شده‌اند را قطع کنیم‪ .‬یک مشعل استیلن را در کوله پشتیم گذاشتم و‬
‫سیمهای منتهی به زمین را بریدیم‪ .‬باید خیلی احتیاط می‌کردم چون آنها «داغ» بودند‪ .‬باز هم اتفاقی‬
‫رخ نداد‪ .‬المپهای پایگاه روشن باقی ماندند‪ .‬باید حدس می‌زدم که منبع تغذیه برق جای دیگری باشد‪.‬‬
‫ساختمان انتقال دهنده قرار داشت رفتیم و سیم‌هایی که از زمین‬
‫ِ‬ ‫به محل ترانسفورماتور که بغل‬
‫بیرون آمده بودند را قطع کردیم‪ .‬کار که به اینجا کشید المپ‌های پایگاه خاموش شدند و کامپیوترها‬
‫هم در پی آنها خاموش شدند‪ ،‬اما المپ‌های ساختمان انتقال دهنده روشن مانده بودند!‬
‫به داخل ساختمان رفتیم و سیمای داخل جعبه کلید برق که با آن انتقال‌دهنده کنترل می‌شد را‬
‫در آوردیم‪ .‬سپس سیم‌ها را از خود انتقال‌دهنده جدا کردیم‪ .‬چراغهای ساختمان خاموش شدند اما‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪95‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل پانزدهم ‪ :‬مواجهه با جانور‬

‫خود انتقال‌دهنده روشن باقی ماند‪ .‬به طبقه باال رفتم و تجهیزات اصلی را جدا کردم‪ .‬سیم پوشها را‬
‫بریدم و کابینت را هم جدا کردم‪ .‬در نهایت آنقدر انتقال‌دهنده را لت‌وپار کرده بودم که فقط ناله‌ای‬
‫کرد و دست از کار کشید‪ .‬همه المپ‌ها خاموش شد‪ .‬ما موفق شده بودیم‪.‬‬
‫شما هنوز هم می‌توانید عالیم استفاده از مشعل‌ها را که با آنها بعضی چیزها را بریده‌ام را ببینید‪.‬‬
‫در اینجا بود که جانور متوقف شد و به درون اتر بازگشت‪ .‬دریچه بسته شد و حادثه به پایان رسید‪ .‬بعد‬
‫از متوقف کردن انتقال‌دهنده و آرام کردن اوضاع‪ ،‬تحقیق کردیم که چه اتفاقی افتاده است‪ .‬وقتی ما‬
‫کلیدهای نیروگاه برق را در آوردیم هیچ یک از المپ‌های پایگاه خاموش نشد‪ .‬در حالیکه نیروی برقی‬
‫وارد پایگاه نمی‌شد‪ .‬وقتی خطوط برقی که وارد ساختمان انتقال‌دهنده می‌شد را قطع کردم بقیه‬
‫پایگاه‪ ،‬از جمله کامپیوترها خاموش شدند‪ .‬اما انتقال‌دهنده‌ها بدون نیاز به کامپیوترها مشغول کار‬
‫بودند! سیستم به حالت «انرژی آزاد» در آمده بود‪ .‬دو سیستم‪ ،‬یا دو ژنراتور‪ ،‬یکی در ‪ 1943‬روی عرشه‬
‫ناو یو اس اس الدریج و دیگری در پایگاه مونتاک در ‪ 1983‬در هم قفل شده بودند‪ .‬مقدار عظیمی از‬
‫انرژی بین ژنراتورها جمع شده بود‪ .‬با این حجم بسیار انرژی بین آنها‪ ،‬همه مدارهای الکتریکی که‬
‫متصل بودند فعال باقی ماندند و المپ‌ها خاموش نشدند‪.‬‬
‫مهمترین بخش این ارتباط این بود که ژنراتورها بتوانند ارتباطی پایدار بین ‪ 1983‬و ‪ 1943‬برقرار‬
‫کنند‪ .‬به کمک یک انرژی قدرتمند بین دو بازه زمانی‪ ،‬یک کرمچاله زمانی (جهت به وجود آوردن یک‬
‫تونل زمان) ساخته می‌شد‪ .‬این کرمچاله یک نقطه اتصال زمانی بود (به عنوان تمثیل جایی که می‌شود‬
‫قالب لنگر کشتی را به آن گیر داد) و جهت استفاده سایر انتقال‌های زمانی مورد استفاده قرار می‌گرفت‪.‬‬
‫با کمک این نقطه اتصال‪ ،‬می‌توان ایجاد یک تونل زمانی به نقطه زمانی مشخص دیگر را برنامه‌ریزی‬
‫کرد‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬اگر کسی بخواهد از سال ‪ 1983‬به سال ‪ 1993‬سفر کند‪ ،‬یعنی ‪ 10‬سال به جلو‪،‬‬
‫ابتدا باید تونل زمانی (کرمچاله) اصلی «‪ 83‬به ‪ »43‬جهت ایجاد نقطه اتصال زمانی فعال شده باشد‪.‬‬
‫برای سفر به سال ‪ 93‬شخص باید از انتهای کرمچاله که در سال ‪ 83‬واقع است خارج شود و اگر کسی‬
‫بخواهد به سال ‪ 1923‬سفر کند باید از انتهای سمت مخالف تونل اصلی (دهانه مخروطی شکل‬
‫خروجی طول که شبیه به دهانه گرداب است) که منطبق بر سال ‪ 1943‬است خارج شود‪.‬‬
‫انتقال زمان‌های مابین ‪ 1943‬و ‪ 1983‬می‌بایست از طریق یکی از دو دهانه خروجی تونل اصلی‬
‫(کرمچاله زمانی) صورت بگیرد‪ .‬توضیح بیشتر اینکه‪ ،‬برای سفر به تاریخ‌های بعد از ‪ 1963‬که سال‬
‫وسط این بازه زمانی می‌باشد‪ ،‬باید از دهانه گردابی‌مانند منطبق بر سال ‪ 1983‬خارج شد و برای‬
‫سالهای قبلتر‪ ،‬از دهانه منطبق بر سال ‪ .1943‬البته این توضیحات به این معنا نیست که تمامی‬
‫سفرهای در زمان می‌بایست از طریق این تونل زمانی بین ‪ 1943‬به ‪ 1983‬اتفاق بیافتد و می‌توان‬
‫کرمچاله‌های زمانی دیگری به عنوان تونل‌های اصلی نیز داشت‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل پانزدهم ‪ :‬مواجهه با جانور‬ ‫‪96‬‬

‫در طول مدت انجام تمامی این آزمایشات‪ ،‬با وجود اینکه انواع زیادی از تولیدکننده‌های کرمچاله‬
‫زمانی پیرامون زمان آینده و هم در زمان گذشته وجود داشت‪ ،‬اما هیچکدام به تنهایی قادر نبودند‬
‫یک ارتباط دائم برای تولید اینگونه تونل زمانی (کرمچاله‌های گرداب‌مانند اصلی مثل تونل زمان بین‬
‫‪ ) 83-43‬ایجاد کنند‪ .‬اما برای ساخته شدن یک ارتباط قوی و دائمی به چیزی نیاز بود به نام «اثر ناظر»‪.‬‬
‫«ناظر» یک اصطالح غیرمشهود هست‪ .‬ناظر در معنای اسمی‪ ،‬به چیزی گفته می‌شود که به‬
‫شخصی متصل باشد و یا ارتباط داشته باشد‪ .‬مثل یک گیره موی سر و یا یک تصویر‪ ،‬و در معنای فعلی‬
‫به عملی گفته می‌شود که به واسطه چیزی بتوان وارد آگاهی شخصی شد و یا اثری بر روی او ایجاد‬
‫کرد‪ .‬به طور مثال‪ ،‬فرض کنید از شخصی بخواهید به گیره موی سر معشوقه‌اش نگاه کند و به واسطه‬
‫این نگاه کردن در یاد و حس عشقش به معشوقه‌اش غرق شود‪.‬‬
‫در پروژه مونتاک با سه «رد ناظر» مواجه هستیم‪ .‬آنها سه سطح متفاوت از نظارت را به کار‬
‫می‌گرفتند‪ .‬سطح نخست افراد فیزیکی هستند که روی عرشه ناو یو اس اس الدریج بوده‌اند‪ .‬هر‬
‫کدام از خدمه نجات یافته آزمایش فیالدلفیا را که توانسته بودند بیایند را در ‪ 1983‬برای آزمایش به‬
‫مونتاک آورده بودند‪ .‬همچنین این شامل افرادی می‌شد که پس از آزمایش فیالدلفیا زندگی تازه‌ای را‬
‫آغاز کرده بودند‪ .‬دانکن و آل بلیک هر دو از این دسته بودند و جزو شاهدین اصلی به حساب می‌آمدند‪.‬‬
‫زمانی صفر (که قبال از آن بعنوان‬
‫ِ‬ ‫مرجع‬
‫ِ‬ ‫شواهد سطح دوم شامل فن‌آوری می‌شد‪ .‬از همان ژنراتور‬
‫چرخ‌وفلک یاد شده) که روی عرشه یو اس اس الدریج از آن استفاده شده‪ ،‬در مونتاک به کار گرفته‬
‫شده است‪ .‬وقتی که در نهایت ناو یو اس اس الدریج در ‪ 1946‬از رده خدمتی خارج شده‪ ،‬ژنراتور را به‬
‫انبار فرستادند‪ .‬بعد آن را از انبار بیرون و به مونتاک آورده بودند و حال جزو سیستم‌های اینجا بود‪.‬‬
‫عالوه بر ژنراتور دو گیرنده و فرستنده رادیویی بسیار عجیب هم در آنجا بودند که دو پروژه را به‬
‫هم مرتبط می‌کردند‪ .‬آنها انتقال‌دهنده‌های ‪ / crosstime‬پهنای زمان بودند و می‌توانستند باعث‬
‫جا‌به‌جایی از این سو به آن سوی زمان شوند‪ .‬از آنها برای اتصال بین دو پروژه استفاده شده است‪.‬‬
‫توانستم چند تا از این گیرنده ‪ -‬فرستنده‌ها را که در آزمایش از آنها استفاده شده بود را پیدا کنم‪.‬‬
‫تا این تاریخ که نتوانسته‌ام تمام و کمال از کارکرد آنها سر در بیاورم‪ .‬پیدا کردن دفترچه راهنمایی‬
‫درباره نحوه کارکرد آنها غیر ممکن بود‪ .‬تنها راه ممکن برای به دست آوردن اطالعاتی درباره این‬
‫گیرنده ‪ -‬فرستنده‌ها پرسیدن از کسانی است که با آنها کار کرده باشند‪ .‬تنها جوابی که گیرم آمده این‬
‫بوده که این تجهیزات‪ ،‬قطعات بسیار طبقه‌بندی شده از تجهیزات مورد استفاده در مونتاک بوده‌اند‪.‬‬
‫کسانی که من با آنها صحبت کردم می‌دانستند که از آن برای پرواز پنهانی هواپیما استفاده می‌شد‪ ،‬اما‬
‫دقیقاً نمی‌دانستند چطور از آنها استفاده می‌شده است‪.‬‬
‫شاهد سوم‪ ،‬چرخه زیستی سیاره‌ای است‪ .‬عبارت «چرخه زیست» رمزی است که به مجراهای رده‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪97‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل پانزدهم ‪ :‬مواجهه با جانور‬

‫باالتر برای تنظیم ارگانیسم یک موجود زنده اشاره دارد‪ .‬چرخه‌های زیستی نتیجه همنوایی مبتنی بر‬
‫عمل طبیعی هستند‪ .‬در انسان‌ها فرایندهای خوردن و خوابیدن هم جزو چرخه‌های زیستی به حساب‬
‫می‌آیند‪ .‬موارد تأثیرگذار دیگری هم هستند که می‌توان تا ابد آنها را مطالعه کرد‪.‬‬
‫وقتی زمین را چون یک موجود زنده در نظر بگیریم‪ ،‬با چرخه‌های زیستی‌اش هم مواجه می‌شویم‪.‬‬
‫فصلها و گردش روزانه سیاره‪ ،‬خود شامل چرخه‌های زیستی است‪ .‬دانشمندان مونتاک بطور کامل‬
‫چرخه‌های زیستی زمین و اینکه چگونه آنها به کل کیهان مربوط می‌شوند را مورد مطالعه قرار داده‬
‫بودند‪ .‬آنها متوجه شده بودند که یک چرخه زیست سیاره‌ای وجود دارد که هر ‪ 20‬سال به نقطه اوج‬
‫خود می‌رسد‪.‬‬
‫آزمایش فیالدلفیا در ‪1943‬رخ داد‪ .‬اگر چه ‪ 1983‬چهل سال بعدتر از آن بوده و مضرب ‪ 20‬به‬
‫حساب می‌آید‪ ،‬اما بعنوان یک ناظر مهم در نظر گرفته می‌شود که توانسته دو پروژه را به هم مرتبط‬
‫کند‪ .‬این نکته را هم باید متذکر شد که ایجاد ارتباط بدون «رد ناظر» هم امکان‌پذیر است‪ .‬به هر حال‬
‫کاربردش برای پروژه بسیارکمک‌کننده از کار در آمده است‪ .‬حال خواننده تا اینجا احتماالً باید درباره‬
‫تئوریهای عمومی و کاربردهای آنها که در پروژه مونتاک مورد استفاده قرارگرفته بود کلیاتی را متوجه‬
‫شده باشد‪ .‬پس از حادثه عجیب دوازدهم آگوست ‪ 1983‬پایگاه مونتاک عم ً‬
‫ال تخلیه شد‪ .‬برق را به‬
‫جریان انداخته و المپ‌ها همانطور روشن باقی مانده بودند ولی همه چیز بی‌نظم و ترتیب بود‪ .‬بیشتر‬
‫کارکنان را گرد آورده و پس از پرسش و پاسخ‪ ،‬شستشوی ذهنی داده بودند‪.‬‬

‫این تصویر در سال ‪ 1986‬زمانی گرفته شده که پروژه مونتاک به اوج خود رسیده بود‪ .‬به نظر می‌رسد‬
‫که تصویر یک جانور غول‌پیکر باشد‪ .‬در حالیکه هنگام گرفتن عکس چنین جانور غول‌پیکری در‬
‫اطراف نبود‪ .‬این پدیده را می‌توان نوعی شبح تلقی کرد که راه را بر هرگونه تفسیر طبیعی می‌بندد‪ .‬این‬
‫سازه یک انبار سوخت می‌باشد و ارتفاع آن تقریباً ‪ 12‬فوت است‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل پانزدهم ‪ :‬مواجهه با جانور‬ ‫‪98‬‬

‫طبق گفته‌ها این تصویری از جنوب پایگاه اصلی است‪ .‬جایی که ساختمانی منهدم شده است‪.‬‬

‫تصویر بزرگ شده جانور‪ .‬در عکس اصلی اگر با ذره‌بین آن را بررسی کنید می‌توانید چشمها و پوزه و‬
‫دهانش را ببینید‪ .‬متاسفانه فاصله عکس‌برداری زیاد بوده و کیفیت عکس خوب نیست‪.‬‬
‫فصل شانزدهم‬
‫ماهیتزمان‬
‫این کتاب باعث پدید آمدن سؤاالت بسیاری بخصوص درباره ماهیت خود زمان شده است‪ .‬بنا بر‬
‫تجربیاتی که از صحبت کردن در گروهها به دست آورده‌ام سعی می‌کنم نکاتی را که برای اغلب افراد‬
‫گیج‌کننده است روشن کنم‪.‬‬
‫اول از همه اینکه گذشته و آینده قابل تغییر هستند‪ .‬برای کمک به درک این ایده‪ ،‬شما صفحه‬
‫شطرنج را در نظر بگیرید‪ .‬در شطرنج در یک بازی شما می‌توانید ‪ 30‬حرکت داشته باشید‪ .‬هر کدام از‬
‫این حرکت‌ها می‌تواند آرایش مهره‌ها در صفحه شطرنج را تغییر دهد‪.‬‬
‫می‌توان زمان را چون یک جریان هیپنوتیکی در نظر گرفت که ما همگی به شکل ناخودآگاه‬
‫همراه این جریان شده و تسلیم‌اش می‌شویم‪ .‬وقتی کسی بتواند موجب دگرگونی زمان شود‪ ،‬می‌تواند‬
‫تجربیات و تامالت ناخودآگاه ما را نیز دگرگون کند‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر زمان تغییر داده شده باشد‪ ،‬ضرورتی‬
‫ندارد که کسی متوجه آن شود‪ .‬این شاید داللت بر این دارد که ما فقط مهره‌های یک صفحه شطرنج‬
‫بزرگ هستیم‪ .‬این تا حدی عین واقعیت است‪ .‬بعنوان مثال‪ ،‬اگر بگوییم ناراضی بودن ژنرال‌ها از‬
‫وثیقه‌های بانکداران بین‌المللی باعث عقب‌نشینی در جنگ می‌شود‪ ،‬شاید این سخن بعید به نظر‬
‫برسد‪ ،‬اما شاید جنگی به پا نمی‌شد اگر که ژنرال‌ها از نقشه‌های واقعی نسبت به پشت‌پرده سیاستهای‬
‫بین‌المللی سر در می‌آوردند‪.‬‬
‫در ایلیاد هومر داستان نبرد تروآ روایت شده است‪ .‬طبق افسانه‪ ،‬خدایان به راستی مهره‌هایی‬
‫را روی زمین شبیه به مهره‌های روی صفحه شطرنج به وجود آورده بودند‪ .‬با دسیسه بین فانی‌ها و‬
‫خدایان‪ ،‬داستان به اوج خود می‌رسد و موضوع بغرنج‌تر و غلیظ‌تر می‌شود‪ ،‬تا آنجا که گاهی اوقات به‬
‫نظر می‌رسد که هومر می‌کوشد با یک دید میکرو کاسومیک ماجرا را تفسیر کند‪.‬‬
‫هر چه که بوده‪ ،‬همه ما بازیگران بازی‌ای هستیم که تحت عنوان زمان از آن یاد می‌شود‪ .‬واضح‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل شانزدهم ‪ :‬ماهیت زمان‬ ‫‪100‬‬

‫است که از مسیر مورد عالقه‌ام درباره خود زمان فاصله نخواهیم گرفت تا درباره خود زمان باز هم‬
‫اطالعات کسب کنیم‪ .‬چه شخص از طریق مدیتیشن در پی این موضوع باشد یا از طریق اختر فیزیک‪،‬‬
‫این یک موضوع شخصی است‪.‬‬
‫دانشمندان در مونتاک می‌توانستند آینده را ببینند؛ این رصد کردن‌ها به آنها این توانایی را می‌داد‬
‫که ناظر چندین آینده باشند‪ .‬هر از گاهی آنها یک سناریوی بخصوص را انتخاب می‌کردند و آن را از‬
‫طریق کسی یا چیزی که به آن زمان انتقال داده می‌شد فعال می‌کردند تا که آینده رقم زده شود‪ .‬در‬
‫این نقطه بود که روی زمانی متمرکز می‌شدند و از آنجا ارتباط فراهم می‌شد‪ .‬با این روش یک حلقه‬
‫(خمیدگی) ثابت در زمان بوجود می‌آمد‪.‬‬
‫به طور مثال‪ ،‬آینده‌های دیده شده‌ای را در نظر بگیرید که در آنها افراد مختلفی رییس‌جمهور‬
‫شده‌اند‪ .‬فرض کنید به هر دلیلی یک زمان آینده که در آن سام جونز رییس‌جمهور است توسط‬
‫دانشمندان انتخاب شود‪ .‬بدون توجه به سناریوی رییس‌جمهور سام جونز‪ ،‬ایجاد ارتباط بین هر کس‬
‫یا هر چیزی از این زمان با عاملی در آن سناریو‪ ،‬می‌تواند قفل زمانی را ایجاد کند‪.‬‬
‫با این حال‪ ،‬هیچ یک از اینها به این معنی نیست که دانشمندان با اعمال تغیرات بیشتر نمی‌توانند‬
‫در سناریوهای نقاط ثابت زمانی تغییرات بیشتری ایجاد کنند‪ .‬و این نکته هم قابل ذکر است که در‬
‫زمان نگارش این متن ما در یک حلقه زمانی قرار داریم به مانند حلقه‌های زمانی‌ای که در زمان پروژ‬
‫مونتاک وجود داشته و همیشه هم وجود خواهد داشت‪.‬‬
‫این حلقه از جایی که محققان مونتاک در گذشته رخنه کرده‌اند تا جایی که آنها توانسته‌اند‬
‫در آینده رخنه کنند گسترده شده و حلقه‪ ،‬ثابت و غیرقابل تغییر به نظر می‌رسد‪ .‬اگر چه به این‬
‫معنی نیست که ما همگی برده‌های مفلوک و گرفتار در چنگالهای زمان هستیم‪ .‬ناخودآگاه‪ ،‬سطوح‬
‫هیپنوتیک یا اتوماتیکی دارد‪ .‬اما حاوی بذرهایی از رؤیاهای آزادانه هم هست‪ .‬اگر کسی رؤیای چیزی‬
‫را در سر داشته باشد‪ ،‬می‌تواند آن رؤیا را محقق کند‪.‬‬
‫فلسفی برخورد کردن با این موضوع و گم شدن در تو در توی فرایندهای آن خیلی راحت است‪ .‬نظر‬
‫خود را در این کتاب مطرح کرده‌ام که پروژه دستکاری زمان وجود داشته است‪ .‬همچنین از افرادی‬
‫سوء استفاده کرده و باعث بدبختی بی‌حد و حصر آنها شده‌اند‪ .‬می‌توان به سادگی آن را اثر «نیروهای‬
‫تاریکی» تلقی کرد‪.‬‬
‫هنوز یک سؤال بزرگ باقی مانده که واقعاً چه کسی پشت پرده پروژه مونتاک قرار داشته است؟‬
‫سناریوها و توطئه‌های بسیاری را می‌توان تصور نمود‪ .‬مذهبی‌ها پای خدا و شیطان را وسط می‌کشند‬
‫و هواداران یوفوها از یک توطئه بزرگ خبر می‌دهند و از رقابت بیگانه‌ها بر سر منظومه خورشیدی ما‬
‫سخن می‌گویند‪ .‬چپ‌گراها درباره سازمان سیا و دولت پنهان حرف می‌زنند‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪101‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل شانزدهم ‪ :‬ماهیت زمان‬

‫بر این باورم که تمامی موارد فوق می‌توانند پرتوی بر آنچه که واقعاً در مونتاک رخ داده بیافکنند‪.‬‬
‫همچنین امیدوارم این کتاب باعث شود که تعداد بیشتری چرتشان پاره شود‪ .‬ما می‌توانیم سؤالهای‬
‫بیشتری مطرح کنیم و از انبوه ابهامات و اسرار بکاهیم‪.‬‬

‫تصویری از یک محوطه مدور در پایگاه نیروی هوایی مونتاک‪ .‬سمت چپ سالن ناهارخوری و سمت‬
‫راست خوابگاه قرار دارد‪ .‬در این محوطه مدور یک نقطه تقاطع در ارتباط با شبکه سیاره‌ای قرارگرفته‬
‫است‪ .‬منظور از شبکه‪ ،‬خطوط افقی و عمودی هستند که با فاصله یکسان از هم سراسر زمین را در بر‬
‫گرفته‌اند‪ .‬در علوم غریبه شبکه اشاره‌ای به یک الگوی هندسی هوشمند است‪ .‬طبق این نظریه زمین‬
‫و انرژی‌هایش در یک چنین سیستمی سازماندهی شده است‪ .‬اگر طرزکارش را بدانیم این شبکه‬
‫می‌تواند انرژی رایگان را برای جهان فراهم کند‪ .‬در جنگ جهانی اول اغلب پایگاههای نظامی یک‬
‫چنین نقطه تقاطعی داشتند که محوطه مدور درون پایگاه معرف آن بود‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل شانزدهم ‪ :‬ماهیت زمان‬ ‫‪102‬‬
‫فصل هفدهم‬
‫مهرومومشدنمونتاک‬
‫بعد از وقایع دوازدهم آگوست سال ‪ 1983‬پایگاه هوایی مونتاک متروکه شده بود‪ .‬در انتهای این‬
‫سال دیگر کسی در پایگاه نمانده بود‪ .‬در می یا ژوئن ‪ 1984‬یگانی از کماندوهای کاله سیاه به پایگاه‬
‫ال مطمئن نیستم‪ .‬شایع شده‬ ‫فرستاده شدند‪ .‬به گمانم آنها از کماندوهای نیروی دریایی بودند اما کام ً‬
‫بود که آنها دستور داشتند به هر جنبده‌ای شلیک کنند‪ .‬هدفشان این بود که پایگاه را ک ً‬
‫ال پاکسازی‬
‫کنند‪ .‬پس از کاله سیاه‌ها‪ ،‬تیم دومی هم وارد پایگاه شد‪ .‬وظیفه آنها این بود که تجهیزات سری که‬
‫بیش از حد مهم هستند را با خود ببرند‪ .‬قدم بعدی مسدود کردن بخش‌های زیرزمینی بود‪ .‬شواهد‬
‫خاصی که بتوان با آن کسی را متهم کرد از این نقطه جمع‌آوری شدند‪ .‬شنیدم که طی این تغییر و‬
‫تحوالت اتاقی با صدها اسکلت بوده که پاکسازی شده است‪ .‬حدود ‪ 6‬ماه بعد کاروانی از کامیونهای‬
‫بونکر (مخلوط کننده سیمان) سر و کله‌شان در پایگاه پیدا شد‪ .‬خیلی‌ها این کامیونها را دیده‌اند‪ .‬آنها‬
‫مناطق وسیع زیرزمینی مونتاک را با سیمان پر کردند‪ .‬این سیمان‌ریزی شامل محورهای مربوط به‬
‫آسانسورها هم می‌شد‪ .‬در نهایت دروازه قفل و پایگاه مهر و موم شد‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هفدهم ‪ :‬مهروموم شدن مونتاک‬ ‫‪104‬‬
‫فصل هیجدهم‬
‫مونتاکامروزی‬
‫اگر کسی امروزه به منطقه مونتاک سفر کند و در پارک ایالتی خیلی نزدیک به فانوس دریایی پارک‬
‫کند‪ ،‬این امکان وجود دارد که بتواند بخوبی رادار غول‌آسایی را که روی ساختمان فرستنده قرار دارد‬
‫را ببیند‪ .‬کسانی که دل و جرات بیشتری دارند می‌توانند از طریق یک جاده خاکریز به پایگاه برسند‪.‬‬
‫بیشتر دروازه‌های پایگاه تخریب شده‌اند و ورود از طریق آنها آسان است‪ .‬احتماال جوان‌های بومی‬
‫که برای مست کردن به آنجا رفته‌اند دروازه‌ها را تخریب کرده‌اند‪ .‬اگر چه گشت وگذار در آنجا توسط‬
‫رنجرهای پارک ایالتی نیویورک که در فواصل معینی در منطقه گشت می‌زنند ممنوع شده است‪.‬‬
‫ساختمانهای مسکونی در جاده اصلی رو به پایگاه وجود دارند‪ .‬مردم بعد از خواندن این کتاب کنجکاو‬
‫خواهند شد که به آنجا بروند و وظیفه من هشدار دادن به آنها است‪ .‬من مطلقاً از اصطالحات قانونی‬
‫سر در نمی‌آورم اما ورود به پایگاه احتماالً مجاز نبوده و غیرقانونی محسوب می‌شود و کسی که به آنجا‬
‫برود در معرض خطر خواهد بود‪.‬‬
‫تمام فورت هرو‪ ،‬از جمله پایگاه مونتاک‪ ،‬بعنوان یک پارک به ایالت نیویورک اهدا شده و تا به امروز‬
‫درباره پایگاه سیاست‌های عجیب و غریبی اتخاذ شده است‪ .‬رنجرها سرحدها را رها نکرده و مردم را‬
‫از این زمین‌ها دور نگه می‌دارند‪ .‬ساختمان‌ها در وضعیت استهالک قرار دارند و به احتمال زیاد برای‬
‫کسانی که بخواهند به شکل تصادفی سیر و سیاحتی در آنها بکنند خطرناک خواهند بود‪.‬‬
‫البته خطرات دیگری را هم باید در نظر گرفت‪ .‬دو نفری را می‌شناختم که در پروژه مونتاک‬
‫مشارکت داشتند و آنها را در اواخر دهه ‪ 80‬در این منطقه دیده بودم‪ .‬ادعا می‌کردند که ربوده شده‌اند‬
‫ال به یاد نمی‌آوردند که چه اتفاقی برای آنها رخ داده است‪ .‬در آگوست ‪ 1991‬فرد دیگری اطالع‬ ‫و اص ً‬
‫داد که در حال حاضر دوربین ویدیویی بر فراز ساختمان فرستنده قابل رؤیت است‪ .‬با توجه به اینکه‬
‫آنجا یک مرکز خالی و متروکه است بحث گذاشتن دوربین نظارتی بیشتر از اینکه عجیب و غریب‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل هیجدهم ‪ :‬مونتاک امروزی‬ ‫‪106‬‬

‫باشد یک وضعیت جدید به حساب می‌آید‪ .‬همچنین گزارش شده که مناطق زیرزمینی پایگاه دوباره‬
‫گشوده شده‌اند‪ .‬این جای تأمل دارد‪ ،‬اما هشداری است به هرکسی که برنامه سفر به مونتاک را‬
‫تدارک دیده است‪.‬‬
‫فصل نوزدهم‬
‫زندهبودنفوننیومان!‬
‫پس از کامل شدن پیش‌نویس این کتاب پیشرفت جدیدی حاصل شد‪ .‬در خصوص وقایعی که از‬
‫یکسال پیش شروع شده بود اما فقط اخیرا ً قضایا روشن شده بود‪ .‬قضیه به جان فون نیومان مربوط‬
‫می‌شد و اثبات این فرضیه که او در ‪ 1958‬آنچنان که عموم باور دارند فوت نکرده است‪ .‬در ‪1983‬‬
‫یکی از دوستان که در شمال نیویورک زندگی می‌کرد و من او را کالرک معرفی می‌کنم‪ ،‬با من تماس‬
‫گرفت‪ .‬او می‌دانست که من سخت به تجهیزاتِ مخابراتی عالقمندم‪ .‬او درباره دستفروشی با من‬
‫صحبت کرد که تجهیزات تاریخ گذشته و قدیمی را می‌فروخت‪ .‬کسی که او را دکتر راینهارد می‌نامیم‪.‬‬
‫[دکتر راینهارد جزو آن سری از اسامی مستعاری است که برای حفاظت از حریم خصوصی افراد در‬
‫اینگونه موارد انتخاب کرده‌ام]‪.‬‬
‫راینهارد بین کسانی که اجناس دست دوم و تاریخ گذشته را معامله می‌کردند یک افسانه بود‪.‬‬
‫کالرک به من گفت که او مجموعه تجهیزاتی را دارد که قدمت آنها به حدود دهه ‪ 1930‬و ‪1940‬‬
‫برمی‌گردد‪ .‬به این بهانه که من عالقمند به خرید تجهیزاتی از او هستم مالقاتی با دکتر راینهارد ترتیب‬
‫داده شد‪ .‬کالرک مرا معرفی کرد و راینهارد مجموعه‌اش را بر یک سطح فلزی پهن نقره‌ای به من نشان‬
‫داد‪ .‬او صادقانه می‌خواست که همه آنها را یکجا بفروشد اما در این فکر بودم که قیمتش خیلی گران‬
‫است‪ .‬حجم زیادی از این تجهیزات چیزی نبودند جز آشغال و خرید آنها هم چیزی نبود جز دور‬
‫ریختن پول‪ .‬بنابراین قیمتهایش را گزاف دانستم و در این فکر بودم که او احتماالً کمی دیوانه است‪.‬‬
‫ظاهرا ً بعد از اینکه معامله به هم خورد او دیوانه‌تر شد!‬
‫کالرک دوباره او را مالقات کرد که این بار او دم در ایستاده بود و شاتگانی هم دستش گرفته بود‪.‬‬
‫راینهارد به شاتگان اشاره کرد و به کالرک گفت که او نمی‌خواهد پرستون حرامزاده را در ملکش ببیند‪.‬‬
‫ال او نمی‌خواست کالرک‪ ،‬پرستون یا هیچکدام از دوستانش را در ملکش ببیند‪ .‬او گفت که اگر‬ ‫اص ً‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نوزدهم ‪ :‬زنده بودن فون نیومان‬ ‫‪108‬‬

‫ببینمتان به شما شلیک می‌کنم‪.‬‬


‫کالرک سعی کرد آرامش کند و پرسید که چرا او چنین رفتاری دارد؟ او متوجه نمی‌شد که چرا‬
‫راینهارد تا این حد عصبانی است‪ .‬راینهارد به او گفت که پرستون شبانه به خانه‌اش آمده و از او دزدی‬
‫کرده است‪ .‬آن طور که معلوم شد‪ ،‬کسی به خانه او وارد شده بود و او را غافلگیر کرده و با طناب به‬
‫صندلی بسته و خانه را گشته و پولهایش را برده بود‪.‬‬
‫کالرک و من هر دو گیج شده بودیم چون به یقین که آن فرد من نبودم‪ .‬سالها سپری شد و من‬
‫وقایع معماگونه مربوط به دکتر راینهارد را به فراموشی سپردم‪ .‬وقتی که به خاطراتم در خصوص پروژه‬
‫مونتاک رجوع کردم ناگهان دکتر راینهارد را به یاد آوردم‪ .‬او در واقع دکتر جان اریک فون نیومان مغز‬
‫متفکر آزمایش فیالدلفیا و پروژه مونتاک بود!‬
‫سالها پیش ‪ -‬شاید اوایل ‪ - 1958‬فون نیومان مشمول برنامه «جابجایی شاهدین» شد‪ .‬به او‬
‫هویت جدیدی تحت عنوان دکتر راینهارد داده شد و او در نقش جدیدش بعنوان یک دالل تجهیزات‬
‫دست‌دوم فرو رفت‪ .‬او با مقامات باال که پروژه‌های فونیکس و مونتاک را به راه انداخته بودند در تماس‬
‫بود و آماده بود هر زمان که به او نیاز داشته باشند برای آنها کار کند‪.‬‬
‫گاهی اوقات این وضعیت ماهها طول می‌کشید‪ .‬این مرد نه تنها شبیه فون نیومان بود‪ ،‬بلکه مدارک‬
‫دکترایش در ریاضیات و فیزیک که روی دیوار آویزان بودند را هم از آلمان گرفته بود‪ .‬با این وجود او‬
‫ادعا می‌کرد که هرگز ایاالت متحده را ترک نکرده است‪ .‬همچنین معلوم بود که توانایی‌ها و حافظه‌اش‬
‫بعنوان یک آدم با اصل و نسب دستکاری شده بود‪.‬‬
‫با آل بلیک در این خصوص صحبت کردم و ما به این نتیجه رسیدیم که حضورم در خانه نیومن‬
‫برای او بیش از حد سنگین بوده است‪ .‬او مرا از پروژه مونتاک به یاد آورده و احتماال وحشت‌زده شده‬
‫و همین باعث پرخاش‌گریش شده است‪ .‬همه اینها در نوع خود جذاب هستند‪ .‬ممکن است عجیب‬
‫به نظر برسد اما عالقه اصلی من گیرنده‌ای بود که او داشت‪ .‬گیرنده مشهور به ‪ FRR-24‬که در اولین‬
‫مالقاتمان نظرم را به خود جلب کرده بود‪ .‬و هنوز آنجا بود‪ .‬در مورد بازگشتم به آنجا با وجود تهدیدها‬
‫سخن نمی‌گویم بلکه کسانی را به آنجا فرستادم و آنها هم تایید کردند که گیرنده هنوز آنجا است‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪109‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نوزدهم ‪ :‬زنده بودن فون نیومان‬

‫آل‪ ،‬فون نیومن را به خوبی به خاطر داشت و دوست داشت که او را ببیند‪ .‬در واقع فون نیومن (دکتر‬
‫راینهارد) هم به آل عالقمند بود‪ .‬به امید اینکه بتوانم گیرنده را بدست بیاورم‪ ،‬آل را به خانه راینهارد‬
‫بردم‪ .‬نمی‌دانستیم که چطور باید درباره گیرنده سر صحبت را با او باز کنیم‪ .‬ما به این فکر افتاده بودیم‬
‫که من تغییر قیافه بدهم‪ ،‬اما نظرمان عوض شد و گفتیم آسان‌تر خواهد بود اگر که آل به جای من نقش‬
‫خریدار را بازی کند‪ .‬آل از ماشین پیاده شد و با او احوال‌پرسی کرد و من هم از ماشین بیرون نیامدم به‬
‫این امید که او مرا نبیند‪ .‬باران شروع شد و راینهارد به آل گفت که آنها باید به تریلری که در آن سوی‬
‫ملکش قرار دارد بروند‪ ،‬جایی که تجهیزات در آنجا بوده است‪ .‬راینهارد یکراست به طرف ماشینم آمد و‬
‫مستقیم در صورتم نگاه کرد‪.‬‬
‫ظاهرا ً که راینهارد مرا به جا نیاورده بود و من دنبال آنها به سوی تریلر راه افتادم‪ ،‬تو گویی هرگز‬
‫چیزی بین ما اتفاق نیفتاده است‪ .‬آل شروع به حرف زدن کرد و من سراپا گوش بودم‪ .‬فون نیومان‬
‫خودش را نشان نمی‌داد و او سخت در نقش دکتر راینهارد فرو رفته بود و از زبان او با ما حرف می‌زد‪.‬‬
‫وقتی که دست از حرف زدن برداشت به راینهارد گفتم که شنیده‌ام او گیرنده بسیار بزرگی دارد که‬
‫در آن گیرنده‌های کوچک‌تر هر کدام درون یک قفسه جای گرفته‌اند‪ .‬گفت که آهان آن چیزی که‬
‫می‌گویی راستش خودم قصد داشتم نگهش دارم اما جهنم و ضرر هرگز خودم از آن استفاده نخواهم‬
‫کرد‪ ،‬حتی توان جابجایی‌اش را ندارم‪ ،‬یا نگهش می‌دارم یا می‌فروشمش‪ .‬از او پرسیدم که برای آن‬
‫چقدر می‌خواهد و او گفت که هزار دالر‪ .‬به او گفتم که آل و من نمی‌خواهیم پول را به این شکل به او‬
‫بپردازیم و به او پیشنهاد دادم کسب‌وکاری راه بیندازیم‪ .‬آل به من گفت که پیشنهاد خودم را مطرح‬
‫کنم من هم ‪ 600‬دالر برای ‪ 4‬قفسه گیرنده به او پیشنهاد دادم‪ .‬او به من گفت که این مبلغ کمتر از آن‬
‫چیزی است که می‌خواست و اینکه باید رویش فکر کند‪ .‬موقعیتمان بهتر شد و آنجا را ترک کردیم و به‬
‫خانه برگشتیم‪.‬‬
‫در مالقات بعدی او گفت که به تجهیزات ‪ 33 hi-fi‬احتیاج دارد و می‌خواهد که کسب‌وکاری راه‬
‫بیاندازد‪ .‬برایش تعدادی تجهیزات ‪ hi-fi‬تهیه کردیم و دوباره برگشتیم‪ .‬او به آنها نگاه کرد و واقعاً‬
‫اشک در چشمانش جمع شد‪ .‬او از دیدن این تجهیزات به هیجان آمده و در واقع کسانی را به یاد‬
‫آورده بود که بخش اعظم آن را طراحی کرده‌اند‪ .‬او عذرخواهی کرد و گفت که واقعاً نمی‌تواند از‬
‫هیچکدام از این تجهیزات استفاده کند‪ .‬او پول نقد می‌خواست و گفت که ما می‌توانیم این تجهیزات‬
‫را بفروشیم و با پول نقد گیرنده‌ها را از او بگیریم‪ .‬دست از پا درازتر همه چیز را جمع کردیم و دوباره‬
‫به النگ آیلند برگرداندیم‪.‬‬

‫‪ . 33‬عبارتی است که شنوندگان استریوهای خانگی و عالقه‌مندان به صدای خانگی برای دست یافتن به بیشترین کیفیت تولید صدا برای تشخیص آن از صداهای‬
‫ضعیف‌تر که به وسیله‌ی دستگاه‌های ارزان قیمت تولید صدا به وجود می‌آیند‪ .‬در واقع ابزار صدای شبیه به اصل دارای کمترین مقدار نویز و اعوجاج در امواج و دقیقترین‬
‫پاسخ فرکانسی است‪ .‬فناوری ضبط با کیفیت باالی صدا یا تصویر است که این صداها یا تصاویر ثبت شده شباهت زیاد به اصل خود دارند‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نوزدهم ‪ :‬زنده بودن فون نیومان‬ ‫‪110‬‬

‫با اینکه ناامید شده بودم نمی‌خواستم کار را رها کنم‪ .‬مدتی این‌ور و آن‌ور پرسه زدم و با کمی پرس‬
‫و جو متوجه شدم که می‌توانم تجهیزات را بفروشم‪ .‬دستفروش‌های دیگر حدود ‪ 750‬دالر برایشان‬
‫ارزش قائل شدند که من هم بی‌معطلی آنها را فروختم‪ .‬می‌خواستم قبل از اینکه کلکسیون‌دارهای‬
‫کشور از آن بویی ببرند گیرنده‌ها را به چنگ بیاورم‪ .‬اگر دیر می‌جنبیدم آنها گیرنده‌ها را خریده بودند‪.‬‬
‫‪ 800‬دالر جور کردم و دوباره به دیدن دکتر راینهارد رفتم‪ .‬همراه خودم تعدادی از دوستانم را‬
‫برده بودم تا با کمک آنها تجهیزات را جابه‌جا کنم‪ .‬خوشبختانه روز صاف و آفتابی بود و هوا مزاحمتی‬
‫برای نقشه‌های ما ایجاد نکرد‪ .‬دکتر راینهارد بیرون آمد و با ما دوستانه برخورد کرد‪ .‬به او ‪ 750‬دالر‬
‫نشان دادم اما او گفت که نمی‌خواهد از من پولی بگیرد تا زمانی که مطمئن شود که من از گیرنده‌ها‬
‫راضی هستم‪ .‬او اطراف را به ما نشان داد‪ .‬ما خواستیم که به گیرنده‌ها نگاهی بیاندازیم و من از دیدن‬
‫آنها شگفت‌زده شدم‪ .‬او چهار قفسه تجهیزات در اختیار داشت و من فقط یکی را به یاد می‌آوردم‪ .‬او در‬
‫قبال ‪ 750‬دالر اجازه می‌داد که همه آنها را ببرم‪ ،‬که این با توجه به اخالق‌اش بیش از حد منصفانه بود‪.‬‬
‫ال خوش‌مشربی است‪ .‬در واقع کمی گیج شده بودم‪ .‬در ابتدا او برای هر قفسه‬ ‫متوجه شدم که آدم کام ً‬
‫‪ 1200‬دالر خواسته بود‪ .‬به این معنی که کل سیستم را باید ‪ 4800‬دالر از او می‌خریدم‪ ،‬اما حاال ‪ 7‬سال‬
‫بعد از آن‪ ،‬او به ‪ 750‬دالر راضی شده بود‪.‬‬
‫نظرم این بود که او به دالیلی می‌خواهد که گیرنده‌ها را به من بدهد‪ ،‬اما هنوز دقیقاً نمی‌دانستم که‬
‫آن دالیل چه بوده است‪ .‬همچنان که در اطراف پرسه می‌زدم و در پی گیرنده‌ها بودم‪ ،‬دو تا از دوستانم‬
‫به آغل مرغها رفتند‪ .‬آنها به برخی از تجهیزات الکترونیکی که آنجا انبار شده بود عالقمند شده بودند‪.‬‬
‫دکتر راینهارد در فاصله نه‌چندان دور از گیرنده‌ها روی صندلی نشسته بود‪ .‬بی‌مقدمه به این نکته‬
‫اشاره کردم که او راینهارد نیست و دکتر جان فون نیومان است‪ .‬او هویت حقیقی‌اش را به یاد آورد و سر‬
‫صحبت باز شد‪ .‬خیلی خوب مرا به خاطر داشت و با من از مسائل بسیار مهمی صحبت کرد که مجاز به‬
‫بازگویی آنها نبودم‪ .‬همچنین او گفت که در طول این سالها او شاهد واریز میلیونها دالر به حسابهای‬
‫سری بانکهای سوئیس بوده است‪ .‬این پول برای جبران تمامی زحمات کارکنانی بوده که در پروژه‬
‫مونتاک مشغول به کار بوده و احیاناً دچار مصائبی شده بودند‪ .‬ظاهرا ً سالها قبل که به دیدنش رفته‬
‫بودم گروه سری حامی پروژه مونتاک احساس خطر کرده و شب بعدش دست و پایش را بسته‌اند و‬
‫خانه‌اش را غارت کرده‌اند و تمامی کتابها و پرونده‌های سری‌اش هم گمشده است‪ .‬حاال او متوجه شده‬
‫که من در این ماجرا دخالتی نداشته‌ام‪.‬‬
‫تا روز بعد نمی‌شد اقدام به کار سنگین جابجایی گیرنده‌ها نمود‪ .‬من گیرنده‌ها را از درون‬
‫قفسه‌هایشان بیرون آوردم و برای حمل آسان‌تر جدایشان کردم‪ .‬راینهارد هم در آنجا بود‪ ،‬اما کم‌کم‬
‫شخصیتش شروع کرد به محو و نابود شدن‪ .‬در ابتدا او راینهارد بود و بعد فون نیومان شد و در نهایت‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪111‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نوزدهم ‪ :‬زنده بودن فون نیومان‬

‫در جلد فون نیومن فرو رفت‪ .‬بعنوان فون نیومن سر حرف را باز کرد که به دالیل خوبی این گیرنده‌ها‬
‫را برداشته است‪ .‬آنها توانایی این را داشتند که هر یک از دو پروژه را با یکدیگر تنظیم کرده و به‬
‫هم متصل کنند‪ .‬یکی پروژه رنگین‌کمان (آزمایش فیالدلفیا) و دیگری پروژه مونتاک‪ .‬عالوه بر این‪،‬‬
‫دریافت کننده‌ها قادر به متصل شدن به هر پروژه از هر فضا و زمانی در جهان ما بودند‪.‬‬
‫همچنین او بر این باور بود که گیرنده «از مونتاک تا ناو یو اس اس الدریج» ناظر اصلی است‪ .‬او گفت‬
‫که توانسته از الگوی ناو الدریج در ‪ 1943‬برای کارش استفاده کند‪ .‬راینهارد بازگشت و من گیرنده‌ها را‬
‫بار زدم و آماده بازگشت به النگ آیلند شدم‪ .‬درباره اینکه گیرنده‌ها چگونه کار می‌کنند و در واقع به چه‬
‫کار می‌آیند مطمئن نبودم‪ .‬گام نخست این بود که از دانکن بخواهم به حالت خلسه فرو رفته و چند و‬
‫چون کار را برایم بازگو کند‪ .‬او به این نکته اشاره کرد که با استفاده از زمان صفر‪ ،‬گیرنده می‌تواند روی‬
‫هر نقطه بخصوصی در زمان متمرکز شود‪ .‬او گفت که اگر بتوانم از طرز کار آن سر در بیاورم‪ ،‬می‌توانم‬
‫به هر نقطه‌ی دیگر از زمان متصل شوم‪.‬‬
‫ما متوجه آنچه که قب ً‬
‫ال فون نیومان به ما گفته بود شده بودیم‪ .‬این تجهیزات بخش کلیدی ماشین‬
‫زمان مونتاک هستند‪ .‬فکر نمیکنم تجهیزات خاصی باشند که من در پروژه مونتاک یا ناو الدریج با‬
‫آنها برخورد داشته‌ام‪ .‬فکر می‌کنم که از آنها در دهه ‪ 1940‬در محوطه نیروی دریایی واقع در فیالدلفیا‬
‫استفاده می‌شده است‪ .‬می‌خواستم جریان این تجهیزات را پیگیر شده و تا جایی ادامه بدهم که از نظر‬
‫منطقی به یک منشاء مشخص برسم‪.‬‬
‫از بزرگترین داللهای مخابراتی کشور پرس و جو کردم‪ .‬آنها هرگز درباره گیرنده ‪ FRR-24‬چیزی‬
‫نشنیده بودند‪ .‬با بسیاری از دوستان در حرفه داللی و دستفروشی تجهیزات الکترونیکی و مخابراتی‬
‫صحبت کردم و فقط توانستم یک نفر را پیدا کنم که یکی از آنها را دیده یا درباره آنها چیزی شنیده‬
‫باشد‪ .‬این شخص گفت که گیرنده را از سازمان رادیویی آمریکا خارج کرده‌اند‪ .‬او خودش زمانی بخشی‬
‫از آن را داشت‪ .‬یک روز هم سروکله مرد مسنی از اهالی شمال نیویورک پیدا شد که حاضر بود بهای‬
‫گزافی برای قطعه‌ای که او در اختیار داشت بپردازد‪ .‬او هم مقاومت نکرد و قطعه را فروخت‪ .‬رد قطعه را‬
‫تا دکتر راینهارد گرفتم و معلوم شد که خریدار تجهیزات او بوده است‪ .‬اما او گفت که فقط دو قطعه از‬
‫قفسه‌ها که در اختیار من است را او فروخته است‪ .‬در کل آنها چهار تا بودند و او دو قطعه دیگر گیرنده‬
‫را از شخص دیگری خریده است‪.‬‬
‫با کمک دکتر راینهارد پیگیر شخص دیگر شدیم‪ .‬این شخص مرد جوانی بود که گفته می‌شد‬
‫گیرنده ‪ FRR-24‬را از سازمان امور رادیویی آمریکا خارج کرده است‪ .‬واجب شد بفهمیم که چگونه‬
‫تعداد زیادی از این گیرنده‌ها را واگذار کرده‌اند‪ .‬با آژانس دفع مازاد تماس گرفتم و شماره گیرنده‌ای‬
‫را به آنها دادم و آنها با استفاده از یک کامپیوتر بازخوانی‌اش کردند‪ .‬خانمی در مؤسسه گفت که فقط‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نوزدهم ‪ :‬زنده بودن فون نیومان‬ ‫‪112‬‬

‫سه مدل از ‪ FRR-24‬تا کنون واگذار شده است‪ .‬بقیه سیستم‌ها یا هنوز در حال استفاده هستند‬
‫یا ک ً‬
‫ال نابود شده‌اند‪ .‬او تاکید کرد که تا به امروز این گیرنده‌ها جزو تجهیزات طبقه‌بندی شده به‬
‫حساب می‌آیند‪ .‬او گفت که اگر هر کدام از آنها ازکار افتاده تلقی شوند‪ ،‬دستورالعمل این است که باید‬
‫نابودشان کنند‪.‬‬
‫این نکته را هم باید خاطرنشان کرد که هر واحد ‪ FRR-24‬حاوی ‪ 75‬پوند نقره است‪ .‬واحدهایی‬
‫که طبق گزارش اسقاطی بوده و به دست‌فروش‌ها فروخته شده تا نقره آنها را استخراج کنند‪ ،‬وقتی‬
‫اسقاطی می‌شوند به این معنی نیست که قابل استفاده نیستند و آنها را باید در ماشین خردکننده‬
‫انداخت‪ .‬گزارش تاکید می‌کند که ‪ FRR-24‬فقط وقتی واگذار می‌شود که دولت تصمیم بگیرد آنها را‬
‫به کمپانی‌های مخابراتی دنیا بفروشد‪.‬‬
‫آنها سه مورد را در لیست خود داشتند‪ .‬یکی ‪ FRR-24‬که به سازمان امور رادیویی فرستاده بودند‬
‫و یکی هم به ‪ ITT‬در ساحل غربی و دیگری را هم به ورا بیچ فلوریدا فرستاده بودند‪ .‬رد را گرفتیم تا به‬
‫کسی رسیدیم که واقعا با ‪ FRR-24‬کار کرده بود‪ .‬در نهایت محل اقامت فرد بازنشسته‌ای که در شعبه‬
‫سازمان امور رادیویی آمریکا در ‪( Rocky Point‬واقع در انتهای شرقی النگ آیلند) کار کرده بود را‬
‫پیدا کردیم‪ .‬او در ایستگاه گیرنده ‪ Rocky Point‬کار کرده بود‪.‬‬
‫او به این نکته اشاره کرد که طی سالها تجهیزات ‪ FRR-24‬در ایستگاه گیرنده سازمان امور‬
‫رادیویی آمریکا قرار داشته‌اند‪ .‬او کلی درباره گیرنده‌ها حرف زد و گفت که زیبا و خارق‌العاده بوده‌اند‪.‬‬
‫به گفته او وقتی آنها روشن می‌شدند در سراسر النگ آیلند باعث تداخل بسیار عجیبی در بخش صدا‬
‫می‌شدند‪ .‬این خیلی عجیب بود‪ ،‬و نه او‪ ،‬نه هیچ کس دیگری از آن سر در نیاورد‪ .‬او همچنین گفت‬
‫که گیرنده‌ها باعث پارازیت صوتی عجیبی می‌شدند و کار به آنجا کشید که سازمان رادیویی آمریکا‬
‫تصمیم گرفت که از آنها استفاده نکند‪.‬‬
‫جالب بود‪ ،‬چون فون نیومان به من گفته بود که ‪ 2‬تا از قفسه‌های حاوی گیرنده‌ها را از سازمان‬
‫رادیویی آمریکا در ‪ Rocky Point‬به گذشته و دهه ‪ 1930‬فرستاده است‪ .‬یکی در نهایت از محوطه‬
‫نیروی دریایی در فیالدلفیا سر در آورده و برای پیگیری پروژه رنگین‌کمان در ‪ 1943‬مورد استفاده‬
‫قرار گرفته‪ ،‬و گیرنده دیگر به سازمان رادیویی رسید و قطعات آن از هم جدا شد تا روی آن مطالعه‬
‫کنند و پس از بازسازی بعنوان فن‌آوری به روز شده به کار گرفته شود‪.‬‬
‫جالب است گفته شود که در دهه ‪ 1930‬سازمان رادیویی آمریکا گامهای بلند و مهمی در عرصه‬
‫فن‌آوری رادیویی برداشت‪ .‬مخصوصاً اینکه سالهای ‪ 1933‬و ‪ 1934‬پر از اکتشافات جدید هستند‪.‬‬
‫اگر حرف فون نیومن درست باشد‪ ،‬سازمان رادیویی آمریکا قفسه حاوی گیرنده‌ها را از آینده دریافت‬
‫کرده و مشغول تجزیه و تحلیل آن شده است‪ .‬این احتمال وجود دارد که فون نیومان خودش را هم به‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪113‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نوزدهم ‪ :‬زنده بودن فون نیومان‬

‫گذشته و نزد آنها تله‌پورت کرده باشد‪.‬‬


‫قفسه حاوی گیرنده که در نهایت سر از محوطه نیروی دریایی در فیالدلفیا در آورده بود‪ ،‬در‬
‫نهایت مال من شد و هنوز هم آن را در اختیار دارم‪ .‬سازمان امور رادیویی گیرنده را باز کرده و آن‬
‫را برای استفاده بهینه کرده بود و این همانی بود که در نهایت در ‪ Rocky Point‬به کار گرفته شده‬
‫بود‪ .‬با کمک یک حلقه زمانی (‪ )time loop‬این کار انجام شد‪ .‬بنابراین در این مورد گیرنده‌های‬
‫سازمان امور رادیویی کمی متفاوت بودند (همان گیرنده‌های ‪ FRR-24‬که من اخیرا ً از فون نیومان‬
‫گرفته بودم)‪ .‬و از یکی از آنها طی آزمایش فیالدلفیا استفاده شده بود‪ .‬به هر حال دو گیرنده شباهتها‬
‫و تفاوتهای بسیاری داشتند‪ .‬عالوه بر مورد باال‪ ،‬من تجهیزات توسعه داده شده توسط تسال را هم‬
‫در اختیار داشتم که ظاهرا ً الهامبخش آن ‪ FRR-24‬بوده که توسط فون نیومان از آینده به گذشته‬
‫فرستاده شده است‪.‬‬
‫در هر صورت فن‌آوری رادیویی در دهه ‪ 1930‬جهشی رو به جلو را تجربه نمود‪ .‬بعنوان یک مهندس‬
‫و یک حرفه‌ای در امور رادیویی و مخابراتی‪ ،‬نتیجه‌گیری شخصی من این است که این بدون کمک‬
‫بزرگ از یک منبع دیگر انجام شدنی نبود‪ .‬نیکال تسال همیشه وضع موجود را به تالطم در می‌آورد‪ .‬در‬
‫این رابطه گفته می‌شود که او تجربه ارتباط با بیگانه‌ها را داشته است‪.‬‬
‫در مورد گیرنده ‪ FRR-24‬یک نکته مهم و جالب توجه دیگر هم وجود دارد‪ .‬وقتی که آنها‬
‫را از راینهارد خریدم متوجه شدم که بدنه آلمینیومی از سمت بیرون خوردگی پیدا کرده است‪.‬‬
‫آلمینیوم خود به خود زنگ نمی‌زند تا وقتی که با ناخالصی‌ها ترکیب شود‪ .‬اگر چه شاسی صفحه‬
‫آلمینیومی چنین خوردگی نداشت‪ .‬دلیل آن هم این بود که شاسی از آلمینیوم بسیار خالص‬
‫ساخته شده بود‪ .‬آلمینیوم نوع تجاری که در تجهیزات رادیویی استفاده می‌شود خالص نیست‪ .‬این‬
‫همه به ما چه می‌گوید؟‬
‫دلیلی داشته که آلمینیوم آن چنین خالص بوده است‪ .‬اخیرا ً در سطح محافل علمی چنین مطرح‬
‫شده که از آلمینیوم بعنوان یک ابررسانا می‌توان استفاده کرد‪ .‬یکی از دوستانم در ناسا به من گفت که‬
‫مخلوط جیوه با آلمینیوم و الکل باعث می‌شود که میکرو کانالها به اندازه کافی برای عبور الکترونها از‬
‫طریق آلمینیوم بزرگ شوند‪ .‬بر این اساس می‌توان یک سوپرکنداکتور را در دمای اتاق خلق کرد‪.34‬‬
‫راینهارد درباره شاسی به من هشدار داد و به من گفت که ممکن است کمی از آلودگی جیوه روی‬
‫شاسی باشد‪ .‬بررسی بیشتر مشخص نمود که روی شاسی نوعی فرایند تصفیه رخ داده است‪ .‬در حال‬
‫حاضر بر این اعتقادم که فرایند تصفیه به تشدیدگرهای نقره‌ای که عبارت‌اند از خازن‌ها و سیم‌پیچ‌ها‬
‫وابسته است‪ .‬جیوه و آلومینیوم در کنار شاسی سوپرکنداکتور کانال میکروفاین را بوجود می‌آورد و‬
‫‪ . 34‬سوپر کنداکتورها ابررساناهایی هستند که میدان مغناطیسی را از خودشان عبور می‌دهند این اتفاق برای برخی از موارد در دمای بسیار پایین رخ می‌دهد‪ .‬این دمای‬
‫بسیار پایین باید در شرایط خاص آزمایشگاهی تولید شود‪ .‬در این مورد یک ابررسانه در دمای معمولی اتاق که ‪ 23‬تا ‪ 25‬درجه هست ساخته شده است‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬فصل نوزدهم ‪ :‬زنده بودن فون نیومان‬ ‫‪114‬‬

‫کانال به یک تشدیدگر چند بعدی تبدیل می‌شود‪ .‬در نتیجه این گیرنده یک تشدیدکننده فضا و زمان‬
‫چند بعدی است و می‌توانسته بخشی یا جزئی از هر ماشینی باشد که در آزمایش فیالدلفیا یا مونتاک‬
‫از آن استفاده شده است‪.‬‬

‫تصویری فرضی از تونل جانبی که در کتاب توصیف شده است‬


‫ضمیمه نخست‬
‫ویلهلمرایش‬
‫با اینکه دولت بسیار قدردان اکتشافات و دستاوردهای ویلهم رایش بود‪ ،‬ظاهرا ً خودش بهره‬
‫چندانی از این دستاوردها نبرد‪ .‬او سالها تحت فشار انجمن پزشکی آمریکا و سازمان غذا و دارو و به‬
‫زندان سفت و‬
‫ِ‬ ‫حقه‌بازی متهم بود‪ .‬نهایتاً وقتی با اهانت به دادگاه از حضور در آن خودداری کرد‪ ،‬حکم‬
‫سختی برایش صادر شد‪.‬‬
‫پس از آن سوزاندن کتابهایش و تخریب تجهیزاتش در دنیای مدرن از نظر خشونت به کار گرفته‬
‫شده بی‌نظیر بود‪ .‬حتی ادعای پارازیت‌اندازی روی سیستم ناوبری بشقاب‌پرندها هم نتوانست دوستان‬
‫زیادی برایش دست و پا کند‪ .‬او به این نتیجه رسیده بود که یوفوها با استفاده از انرژی اورگون یا‬
‫کیهانی حرکت می‌کنند‪ .‬او یک سالح فضایی بر مبنای همین تئوری اورگون ساخت و توانست یوفوها‬
‫را با نظم و قاعده خاصی دور و محو کند‪ .‬پس از به زندان افتادن او‪ ،‬صاحبان قدرت بنا به گزارش‪ ،‬به‬
‫او اجازه فوری برای کار کردن روی معادالت ضدگرانشی را دادند و دست‌کم باید گفت که این بسیار‬
‫عجیب است‪ ،‬چرا که آنها باور داشتند او یک آدم شارالتان است‪ .‬به هر صورت واقعیت صریح و جزئیات‬
‫دقیق در مورد ویلهم رایش این است‪ :‬به نظر می‌رسد که او برای نبوغ‌اش در زمینه اختراع مورد‬
‫استفاده قرار گرفته و پس از آن کنار گذاشته شده بود تا نتواند یافته‌های خود را در جای دیگری منتشر‬
‫کند‪ .‬محکومیت سیستماتیک او این گمانه را بیشتر تقویت می‌کند‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه نخست ‪ :‬ویلهلم رایش‬ ‫‪116‬‬
‫ضمیمه دوم‬
‫کنترلذهنوجنگخلیجفارس‬
‫از زمان شروع جنگ خلیج فارس (عملیات طوفان صحرا) با اینکه در وضعیت اخراج قرار داشتم اما‬
‫این مجال فراهم شد که ناظر جلسات توجیهی مهم و مؤثری باشم‪ .‬جلسات توجیهی مهم مورد عالقه‬
‫من بودند چون اطالعاتی در این جلسات مطرح می‌شد که اگر در جایی غیر از آنجا بود حتماً فیلتر‬
‫می‌شد‪.‬‬
‫در یکی از گزارش‌ها یک گزارشگر سی ان ان گفت که وقتی در حال برگشت از کویت بوده‪ ،‬آن هم‬
‫با یک تیم گشتی آمریکایی‪ ،‬آنها باخبر شدند که یک تیم گشتی سی نفره عراقی در تپه شنی بعدی‬
‫کمین کرده است‪ .‬در حالیکه آمریکایی‌ها نگران بودند که چگونه عراقی‌ها را وادار به تسلیم کنند‪،‬‬
‫ناگهان یک هلیکوپتر آمریکایی سروکله‌اش پیدا شده و باالی سر عراقی‌ها پرواز کرده است‪ .‬همین که‬
‫هلیکوپتر به تپه شنی بعدی رسید‪ ،‬عراقی‌ها دستهایشان را باال آورده و تسلیم شدند‪ .‬تمام این جریان‬
‫خیلی مشکوک به نظر می‌رسید‪ .‬اینها همان عراقی‌هایی بودند که طی جنگ مقدسشان‪ 8 ،‬سال علیه‬
‫ایران جنگیده بودند‪.‬‬
‫از بین خبرهای بعدی که برایم جالب بود یکی این بود که در انتهای نبرد یکی از خبرنگاران‬
‫بی بی سی از ژنرالی سؤالی پرسید‪ .‬گزارشگر از ژنرال درباره نقشه‌اش برای بیرون کشیدن سربازان‬
‫عراقی از سنگرهای بتنی عمیق زیرزمینی که آلمانی‌ها برای عراقی‌ها ساخته بودند پرسید‪ .‬این‬
‫پناهگاه‌ها بسیار مستحکم ساخته شده بودند‪ .‬سؤال خوبی بود‪ .‬ژنرال نایل گفت که‪« :‬با عملیات روانی‬
‫آنها را به چنگ می‌آوریم»‪( .‬نقل قول از ژنرال نایل نقل قول دقیقی نیست بلکه ترجمه و تفسیر آن بر‬
‫اساس خاطراتم از وقایع واقعی است)‪ .‬سپس او با سرفه‌ای جمله‌اش را ناتمام گذاشت‪ .‬معلوم بود که‬
‫سرفه‌اش واقعی نیست‪ ،‬اما در مخمصه افتاده بود‪ ،‬چون چیزی را گفته بود که نباید افشا می‌شد‪ .‬وقتی‬
‫سرفه‌اش متوقف شد صحبت‌اش را از سر گرفت‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه دوم ‪ :‬کنترل ذهن و جنگ خلیج فارس‬ ‫‪118‬‬

‫«من متأسفم‪ ،‬ما را آوردن توی هلیکوپتری که مجهز به سیستم صوتی پخش گسترده بود و ما با‬
‫‪35‬‬
‫آنها از طریق این سیستم صحبت کردیم‪».‬‬
‫برای من این حرفها خیلی اهمیت داشت و مثل روز روشن بود که ژنرال یک اشتباهی کرده و همان‬
‫اشتباه را در جمله بعدیش تکرار کرده است‪ .‬به نظر من سعی می‌کرد که چیزی شبیه به این را بگوید‪:‬‬
‫« هلیکوپترها عملیات روانی را انجام می‌دهند»‪.‬‬
‫او قضیه هلیکوپترها را در ذهن خودش داشت و برای همین می‌کوشید جریان را کمتر آفتابی‬
‫کند‪ .‬براین باورم که او آنچه را که واقعاً می‌خواست بگوید را تغییر داد و به «سیستم صوتی گسترده‬
‫هلیکوپترها» اشاره کرد‪ .‬مقداری درباره سنگرهای مستحکم زیرزمینی عراق تحقیق کردم و متوجه‬
‫شدم که آمریکایی‌ها سعی کرده بودند که نقشه‌های مربوط به این سازه‌های زیرزمینی را از آلمان‬
‫شرقی بگیرند‪.‬‬
‫آمریکایی‌ها می‌خواستند روش نفوذ به این سازه‌های بتنی زیرزمین را پیدا کنند‪ .‬آنها نقشه‌ها را‬
‫بازیابی کرده و با دیوارهای بسیار قطوری مواجه شده بودند‪ .‬حتی پس از حمله برق‌آسای هوایی هم‬
‫عراقی‌ها هنوز در سنگرهای بتنی‌شان سالم مانده بودند‪ .‬آنها از امکانات تفریحی‪ ،‬روشنایی و غذا و آب‬
‫کافی برای حداقل ‪ 6‬ماه برخوردار بودند‪ .‬پناهگاهها سه فوت ضخامت داشتند و احتماالً می‌توانستند‬
‫در برابر یک انفجار هسته‌ای هم تاب بیاورند‪ .‬همچنین عراقی‌ها در صورت لزوم تجهیزات تونل زدن را‬
‫هم در اختیار داشتند‪ .‬گزارشگر بریتانیایی می‌دانست که بیرون کشیدن عراقی‌ها از سنگرهای بتنی‬
‫زیرزمینی‌شان به این آسانی نیست‪ .‬برای همین آن سؤال را پرسید‪ .‬به اعتقاد من گفتن اینکه این‬
‫سربازهای متعصب صرفاً تحت تاثیر هلیکوپترهای مجهز به سیستم پخش صوتی گسترده باشند‬
‫حرف مسخره‌ای است‪.‬‬

‫‪ . 35‬سیستم صوتی گسترده به ما اجازه می دهد که از فاصله زیاد بتوانیم حرفهایمان ‪ -‬یا هر عامل صوتی دیگری را ‪ -‬در منطقه زمینی در مقیاس گسترده پخش کنیم‬
‫بدون اینکه نیاز داشته باشیم که فاصله‌مان را از زمین کم کرده به آن نزدیک شویم‪ .‬م‬
‫ضمیمه سوم‬
‫نیکال تسال‬

‫نیکال تسال در ‪ 1856‬در جایی که امروزه یوگسالوی نامیده می‌شود به دنیا آمد‪ .‬او را بعنوان «پدر‬
‫رادیو و مخابرات» می‌شناسند‪ .‬او روشن‌بین بود و توانایی‌های ماوراءالطبیعه متفاوتی داشت‪ .‬یکی از‬
‫قابل‌توجه‌ترین موارد ژرف‌نگری‌اش ساخت ژنراتور تناوبی بود که انقالبی در شیوه استفاده بشر از‬
‫الکتریسیته بوجود آورد‪ .‬تسال از تعلیم و تربیت متأثر از دوره رنسانس بهره برد و سخن گفتن به چند‬
‫زبان را آموخت‪ .‬او به شیوه خودش کار می‌کرد و بعنوان یک مخترع و مهندس الکترونیک سراسر اروپا‬
‫را درنوردید‪ .‬در پاریس نبوغ‌اش توجه یکی از همکاران توماس ادیسون را به خود جلب کرد و تسال برای‬
‫مالقات با مخترع مشهور دعوت شد‪ .‬اگر چه ادیسون او را استخدام کرد‪ ،‬اما این دو هرگز یکدیگر را به‬
‫خوبی درک نکردند (به قول معروف آبشان توی یک جوی نرفت‪.‬م)‬
‫دستیاران ادیسون از جریان برقی استفاده می‌کردند که به یک نیروگاه چند مایلی تمام و کمال‬
‫و حتی بیش از آن احتیاج داشت‪ .‬تسال کوشید که او را به استفاده از روش تناوبی متقاعد کند که‬
‫هم تأثیرگذارتر بود و هم هزینه عملیاتی بسیار اندکی داشت‪ .‬او یکدنده بود و نظرات درخشان تسال‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه سوم ‪ :‬نیکال تسال‬ ‫‪120‬‬

‫را اغلب غیر قابل اعتماد تلقی می‌کرد‪ .‬او مردی با نبوغی بسیار فراتر از ادیسون بود‪ .‬ادیسون هرگز‬
‫تمایل به استفاده از طرح‌های تسال پیدا نکرد تا جهان را با روش تناوبی دگرگون کند‪ .‬سرانجام این‬
‫دو کام ً‬
‫ال از هم جدا شدند‪ ،‬و قضیه از این قرار بود که تسال به ادیسون پیشنهاد داد که کل تسهیالت و‬
‫امکاناتش را به روز کرده و ماشین‌های جدیدی ساخته و آنها را جایگزین قدیمی‌ترها کند‪ .‬ادیسون‬
‫به او ‪ 50،000‬دالر برای تکمیل کارش پیشنهاد داد‪ .‬تسال ‪ 24‬نوع ماشین طراحی کرد و به نحو‬
‫چشمگیری کارخانه ادیسون را بهبود بخشید‪ .‬ادیسون خیلی تحت تأثیر قرار گرفت اما به او پولی‬
‫پرداخت نکرد و مدعی شد که حرف او فقط یک شوخی از نوع آمریکایی بوده است‪.‬‬
‫جرج واشنگتن که خود یک مخترع بود متوجه نبوغ تسال شد‪ .‬او با پشتوانه نقشه تسال از آبشار‬
‫نیاگارا جریان تناوبی برق بدست آورد و جهان هرگز چنین صحنه‌ای را به خود ندیده بود‪ .‬در خالل آن‬
‫ادیسون کوشید تا ثابت کند که جریان تناوبی می‌تواند برای انسان کشنده باشد و تا آن حد پیش رفت‬
‫که سگی را در مالء عام با برق بکشد‪( .‬البته با استفاده ازجریان تناوبی برق) تا ادعایش را ثابت کند‪ .‬اما‬
‫آزمایش شکست خورد و ادیسون خجالت‌زده و سرافکنده شد‪.‬‬
‫بخت به تسال رو آورد و آزمایش‌ها وشهرتش گسترده‌تر شد‪ .‬او سیستم کنترل از راه دور را روی‬
‫قایق‌های کوچکی در باغ ‪ Madison Square‬امتحان و آن را اثبات نمود‪ .‬اما بسیاری از مردم آن را نوعی‬
‫سحر و جادو می‌پنداشتند‪ .‬حتی او در ‪ Colorado Springs‬با تولید برق فضای بین زمین و آسمان را‬
‫نورانی کرد‪ .‬این آزمایش خیلی جالب بود‪ ،‬چون او به جای سیم از نصب المپ روی زمین استفاده کرد‬
‫و آنها را روشن نمود‪ .‬او ثابت نمود که سطح زمین خود رسانای الکتریسیته است‪ .‬و همچنین ثابت کرد‬
‫که اگر از وسایل مناسب استفاده شود‪ ،‬کل مردم زمین می‌توانند از انرژی رایگان لذت ببرند‪.‬‬
‫تسال برج بزرگی روی النگ آیلند ساخت و در پی اختراع سیستمی بود که می‌توانست انرژی‬
‫رایگان فراهم کند‪ .‬در حین پیشرفت کار ‪ J.P. Morgan‬سرمایه‌گذار پشت تسال را خالی کرد‪ ،‬چون او‬
‫انرژی رایگان نمی‌خواست‪ .‬زحمات تسال به باد رفت و شهرتش لکه‌دار شد‪ .‬مقصر بخشی از این جریان‬
‫خودش بود که بارها گفته بود بیگانه‌ها اطالعاتی را به او منتقل کرده‌اند‪ .‬اینطور فرض می‌شد که او این‬
‫اطالعات را از مریخ دریافت می‌کند‪ .‬هیچ کس هیچ وقت نابغه الکترونیک بودن او را رد نکرده‪ ،‬اما درک‬
‫او از پدیده‌های ماوراءالطبیعه باعث این بوده که سایه سوءظن همیشه بر سر او وجود داشته باشد‪.‬‬
‫امروزه بسیاری از همکاران مهندسم او را «خل و دیوانه»ای می‌دانند که دست بر قضا در آسمان‬
‫عرصه الکترونیک درخشید‪ .‬این توصیف خیلی ساده‌ای از شخصیت اوست‪ .‬به نظر من او به شکل‬
‫غیرقابل باوری جلوتر از زمان خود بود‪.‬‬
‫ضمیمه چهارم‬
‫تاریخچهآزمایشفیالدلفیا‬
‫وتلفیقآنباپروژهمونتاک‬
‫در ‪ 1912‬ریاضیدانی به اسم دیوید هیلبرت چند شیوه متفاوت از ریاضی را توسعه داد‪ .‬یکی از‬
‫آنها به «فضای هیلبرت»‪ 36‬مشهور است‪ .‬با استفاده از آن او معادله‌هایی را برای واقعیت‌های چندگانه‬
‫و فضاهای چندگانه توسعه داد‪ .‬او در ‪ 1926‬دکتر فون نیومان را مالقات و این اطالعات را با او در میان‬
‫گذاشت‪ .‬فون نیومان بسیاری از سیستم‌های آموخته از هیلبرت را اجرا کرد‪ .‬به عقیده انیشتین‪ ،‬فون‬
‫نیومان یکی از درخشان‌ترین‌ها در عرصه ریاضیات بود‪ .‬او توانایی عجیبی در تجزیه و تحلیل مفاهیم‬
‫تئوریک در ریاضی و بکارگیری آنها در وضعیت فیزیکی داشت‪.‬‬
‫فون نیومان همه نوع ریاضی و سیستم جدید را توسعه داد‪ .‬یک دکتر لوینسونی هم همکار او‬
‫شد که روی توسعه «معادلهای زمانی لوینسون» کار می‌کرد‪ .‬او سه کتاب منتشر کرده بود که امروزه‬
‫خیلی گمنام هستند و پیدا کردنشان تقریباً غیرممکن است‪ .‬همکاری اصلی آنها در مؤسسه مطالعات‬
‫پیشرفته در پرینستون شکل گرفت‪ .‬تمامی این کارها بعنوان پس زمینه‌ای برای پروژه نامرئی‌سازی به‬
‫کار گرفته شد تا اصول نظری را برای یک پروژه شدیدا ً دشوار به کار گیرد‪.‬‬
‫تحقیقات جدی در خصوص پروژه نامرئی‌سازی در اوایل دهه ‪1930‬در دانشگاه شیکاگو با اشتیاق‬
‫آغاز شد‪ .‬در این حلقه دکتر هاتچینسن بعنوان رییس دانشگاه شیکاگو هم بود که در این دوره‬
‫خاص به دکتر ‪ Kurtenhauer‬یک فیزیکدان اتریشی که در آن زمان در دانشگاه شیکاگو حضور‬
‫داشت کمک می‌کرد‪ .‬آنها بعدها به نیکوال تسال پیوستند و با یکدیگر روی ماهیت نسبیت و نامرئی‬
‫شدن کار کردند‪ .‬در ‪ 1933‬مؤسسه مطالعات پیشرفته در دانشگاه پرینستون شکل گرفت‪ .‬آلبرت‬
‫‪ . 36‬فضای هیلبرت‪ ،‬نامیده شده به نام داوید هیلبرت‪ ،‬یک فضای برداری کامل است که نورم آن (معادل قدر مطلق) از طریق ضرب نرده‌ای تعریف می‌شود‪ .‬در مکانیک‬
‫کوانتومی فضای هیلبرت مختلط و اصوالً بینهایت بعدی است ولی در شرایط خاصی هم بعدهایش می‌توانند متناهی باشند‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه چهارم ‪ :‬تاریخچه آزمایش فیالدلفیا و تلفیق آن با پروژه مونتاک‬ ‫‪122‬‬

‫انیشتین و دانشمند و ریاضیدان برجسته جان فون نیومان هم جزو حلقه آنها بودند‪ .‬پس از آن‪ ،‬پروژه‬
‫نامرئی‌سازی خیلی زود از دانشگاه شیکاگو به پرینستون منتقل شد‪.‬‬
‫در ‪ 1936‬پروژه توسعه داده شد و تسال مدیر گروه شد‪ .‬با ورود تسال و نبوغش‪ ،‬پروژه لنگ مانده‌ی‬
‫نامرئی‌سازی تا قبل از انتهای سال تکمیل شد‪ .‬تحقیقات تا ‪ 1940‬ادامه پیدا کرد و در محوطه نیروی‬
‫دریایی بروکلین آزمایش کاملی انجام شد‪ .‬این یک آزمایش در مقیاس کوچک اما بدون وجود عامل‬
‫انسانی بود‪ .‬کشتی مورد استفاده قرار گرفته‪ ،‬نیرویش را از طریق کابل‌هایی که به دیگر کشتی‌ها وصل‬
‫شده بود دریافت می‌کرد‪ .‬کار که به این مرحله رسید‪ ،‬دانشمند دیگری به نام توماس تاونزند براون وارد‬
‫گود شد‪ .‬او برای توانایی خاصش در بکارگیری فیزیک نظری مشهور بود‪.‬‬
‫براوون پیش‌زمینه آشنایی با جاذبه و میدانهای مغناطیسی را داشت‪ .‬او اقدامات متقابل برای‬
‫مقابله و حذف میدانهای مغناطیسی (‪ 37)degaussing‬را توسعه داد‪ .‬با این روش می‌توان میدانهای‬
‫مغناطیسی را در فاصله امنی از تداخل سایر میدانهای مغناطیسی قرار داد‪.‬‬
‫در دهه ‪ 1930‬موج بزرگ فرار مغزها از اروپا رخ داد و بسیاری از دانشمندان نازی و یهودی قاچاقی‬
‫وارد آمریکا شدند‪ .‬بخش اعظم این هجوم به ‪ A. Duncan Cameron Sr‬نسبت داده می‌شود‪ .‬اگرچه‬
‫ما او را به خاطر ارتباطات گسترده‌اش می‌شناسیم‪ ،‬اما اینکه دقیقاً چه رابطه‌ای با سازمانهای جاسوسی‬
‫داشته هنوز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد‪.‬‬
‫طی ‪ 1941‬تسال از پشتیبانی فرانکلین روزولت دلگرم و مطمئن بود؛ کشتی از طرف روزولت تهیه و‬
‫ال سیم‌پیچی کرد‪ .‬از کویل معروف تسال روی کشتی استفاده شد‪.‬‬‫تسال آن را کام ً‬
‫به هرحال او می‌دانست که در این مسیر ممکن است مشکالتی با عامل انسانی داشته باشد و به‬
‫همین علت پیشرفت او در مقام توسعه‌دهنده پروژه کند و محتاطانه بود‪ .‬شاید این آگاه بودن او به بروز‬
‫مشکالت با عامل انسانی ناشی از توانایی تجسم او از اختراعاتی بود که در ذهن خود می‌توانست آثار‬
‫آنها را ببیند‪ .‬تسال می‌دانست که وضعیت ذهنی و بدنی خدمه به شدت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت و‬
‫به همین دلیل او به زمان بیشتری برای تکمیل آزمایشش نیاز داشت‪.‬‬
‫فون نیومن در آن زمان شدیدا ً با این کار مخالف بود و این دو هرگز با هم کنار نیامدند‪ .‬فون‬
‫نیومن دانشمند بسیار بااستعدادی بود اما به دالیل خاص خودش نمی‌توانست با متافیزیک کنار‬
‫بیاید‪ .‬متافیزیک برای تسال بسیار بااهمیت بود و او بر اساس الهام‌های خاص خودش اختراعات‬
‫افسانه‌ای را تکمیل کرده بود‪ .‬بخشی از آنچه که دیدگاه‌هایش را چنین بحث‌برانگیز نموده بود به‬
‫روند آزمایش‌هایش در ‪( Colorado Springs‬حدود ‪ )1900‬مربوط می‌شد‪ .‬او می‌گفت که یک هوش‬
‫فرازمینی در هنگامی که مریخ در نزدیک‌ترین نقطه به زمین قرار می‌گرفت‪ ،‬از طریق ارسال مداوم‬

‫‪ . 37‬تعدیل یا از بین بردن میدان مغناطیسی‪ .‬این تکنیک در واقع فرایند رادارگریزی هست‪ .‬یکی اینکه هدف را مخفی کنیم و دیگری اینکه میدان ردیاب را حذف کنیم‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪123‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه چهارم ‪ :‬تاریخچه آزمایش فیالدلفیا و تلفیق آن با پروژه مونتاک‬

‫سیگنال با او ارتباط برقرار کرده است‪.‬‬


‫این جریان در ‪ 1926‬رخ داد‪ .‬وقتی که او برج‌های رادیویی را در ‪ Waldorf‬اتریش و در آزمایشگاه‬
‫نیویورک‌سیتی برپا می‌کرد‪ .‬او ادعای دریافت اطالعاتی را کرد که بر اساس آنها اگر بعضی چیزها تغییر‬
‫نکنند مردم مفقود خواهند شد‪ .‬او برای طراحی دستگاهی جدید به زمان احتیاج داشت‪.‬‬
‫به درخواست‌های تسال برای زمان بیشتر توجه‌ای نشد‪ .‬دولت جنگی پیش رو داشت که می‌بایست‬
‫در آن پیروز می‌شد و وقتی برای تلف کردن نداشت‪ .‬تسال هم طبق برنامه پیش رفت‪ ،‬اما در جریان‬
‫عملیات مارس ‪ 1942‬مخفیانه خرابکاری‌هایی انجام داد‪ .‬اینکه اخراج شد یا خود کار را رها کرد در‬
‫اما و اگر مانده است‪ .‬تصور بر این است که او در ‪ 1943‬فوت کرده است‪ .‬شواهد مستندی وجود دارد‬
‫که او خود را به سرعت به انگلستان رساند‪ .‬شخص بی‌خانمانی که تصور می‌شد او هست را برای مراسم‬
‫تدفین آماده کردند‪ ،‬اما او را به سنت خانوادگی بر اساس ایمان ارتدکس خاک نکردند‪ ،‬بلکه روز بعد‬
‫جسدش را سوزاندند و خاکسترش کردند‪ .‬این ماجرا درست هست یا نه‪ ،‬به هر حال مرگ او بحث‬
‫برانگیز بوده است‪ .‬برای اینکه هرگز سؤالی پیش نیاید‪ ،‬پرونده‌های سری را از گاوصندوقش برداشتند‪.‬‬
‫پس از او فون نیومان بعنوان مدیر پروژه منصوب شد‪ .‬او تجزیه و تحلیلی انجام داد و به این نتیجه‬
‫رسید که به دو ژنراتور غول‌آسا برای آزمایش نیاز هست‪ .‬در جوالی ‪ 1942‬مازه‪ )keel( 38‬ناو یو اس‬
‫اس الدریج نصب شد‪ .‬سپس در اواخر ‪ 1942‬فون نیومان متوجه شد همانطور که تسال گفته بود‪،‬‬
‫آزمایش می‌تواند برای انسان کشنده باشد‪ .‬جالب این بود که او هنوز هم تا ذکری از نام تسال به میان‬
‫می‌آمد ناراحت می‌شد‪ .‬او تصمیم گرفت ترفندی به کار برده و از ژنراتور سومی هم استفاده کند‪ .‬او‬
‫فرصت ساخت یکی دیگر را داشت‪ ،‬اما هرگز نتوانست این یکی را با دو تای دیگر هماهنگ کند‪ .‬به علت‬
‫نامناسب بودن گیربکس هرگز از آن استفاده نشد‪ .‬آزمایش از کنترل خارج شد و تکنیسین ناو بیهوش‬
‫شد و برای ‪ 4‬ماه به کما رفت و پروژه به تأخیر افتاد‪ .‬آنها ژنراتور سوم را از پروژه حذف کردند‪ .‬فون‬
‫نیومان راضی به این کار نبود‪ ،‬اما مافوق‌هایش نمی‌خواستند بیشتر از این صبر کنند‪.‬‬
‫در ‪ 20‬جوالی ‪ 1943‬آنها اعالم آمادگی کردند و مصمم شدند که آزمایش را انجام بدهند‪ .‬دانکن‬
‫و کامرون جی آر و برادرش ادوارد در اتاق کنترل برای عملیات حضور داشتند‪ .‬مدتی نبود که کشتی‬
‫لنگر انداخته بود‪ .‬با بی‌سیم دستور داده بودند که موتور کشتی نباید خاموش شود‪ .‬عملیات نامرئی‬
‫شدن ‪ 15‬دقیقه طول کشید و پس از آن باعث بروز مشکالتی با عوامل انسانی شد‪ .‬برخی سخت مریض‬
‫و بعضی دچار حالت تهوع شدند‪ .‬از هم گسیختگی ذهنی و بیماری روانی معضل دیگری بود‪ .‬آنها به‬
‫زمان بیشتری احتیاج داشتند اما ضرب العجل نهایی دوازدهم آگوست ‪ 1943‬بود‪.‬‬

‫‪ . 38‬در ساختار قایق‌ها و کشتی‌ها‪ ،‬تیر حمال اصلی کف قایق مازه یا بـِیس نامیده می‌شود‪ .‬مازه ستون فقرات کشتی یا قایق و مهم‌ترین سازه کشتی است که همه‬
‫ساختمان روی آن ساخته می‌شود‪ .‬مازه تیری یکپارچه و دراز است و تیرهای افقی بدنه کشتی به آن وصل می‌شوند‪ .‬در قایق‌های بادبانی معموالً مازه در زیر قایق برجسته‬
‫است‪ .‬مازه‪ ،‬نیروی بادی که از بغل به شناور می‌خورد را به نیروی پیشران تبدیل می‌کند‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه چهارم ‪ :‬تاریخچه آزمایش فیالدلفیا و تلفیق آن با پروژه مونتاک‬ ‫‪124‬‬

‫دستورها از جانب فرماندهی عملیات‌های نیروی دریایی صادر می‌شدند و فرماندهی می‌گفت‬
‫که فع ً‬
‫ال نگران این موارد نیست و آنچه که فرماندهی را نگران می‌کند جنگ است‪ .‬در تالش برای‬
‫جلوگیری از آسیب‌پذیری افراد درگیر‪ ،‬فون نیومان سعی کرد تجهیزات را اصالح کند تا که فقط‬
‫ناپدید شدن از صفحه رادار رخ بدهد‪ ،‬نه اینکه خود کشتی از نظر فیزیکی ناپدید شود‪.‬‬
‫چهار روز قبل از آزمایش نهایی بر ناو یو اس اس الدریج‪ ،‬سه یوفو بر فراز کشتی ظاهر شدند‪.‬‬
‫کلید آزمایش نهایی در دوازدهم آگوست ‪ 1943‬زده شد‪ .‬دو تا از یوفوها منطقه را ترک کردند‪ .‬یوفو‬
‫باقیمانده در ‪( hyperspace‬ابر فضا) مکیده شد و در نهایت از تأسیسات زیرزمینی مونتاک سر در آورد‪.‬‬
‫گزارش‌ها از جانب دانکن نشان می‌دهد که او و برادرش می‌دانستند که با آزمایش ‪ 12‬آگوست اگر چه‬
‫برای ‪ 3‬تا ‪ 6‬دقیقه همه چیز خوب به نظر می‌رسید‪ ،‬چیزهایی وارد مسیر اشتباه شدند‪ .‬در ابتدا به نظر‬
‫می‌رسید که کار بدون هیچگونه عوارض جانبی مخربی پیش خواهد رفت‪ .‬آنها می‌توانستند نمای کلی‬
‫کشتی را ببینند‪ ،‬اما ناگهان همه چیز خراب شد و مشکالتی بوجود آمد‪ .‬دکل رادیویی اصلی‪ ،‬یعنی‬
‫همان دکل انتقال‌دهنده‪ ،‬شکسته شد‪ .‬بعضی‌ها در دیواره کشتی گیر کرده بودند و بقیه به حالت‬
‫دیوانه‌واری اینطرف و آنطرف می‌رفتند‪.‬‬
‫دانکن و ادوارد کامرون بعنوان پرسنل ناو دچار چنین آسیب‌هایی نشدند چون آنها در اتاق حفاظت‬
‫شده ژنراتور بودند که توسط دیواره‌های فوالدی محافظت می‌شد‪ .‬فوالد از آنها در برابر انرژی فرکانس‬
‫رادیویی محافظت می‌کرد‪ .‬آنها شاهد فروپاشی همه چیز بودند‪ .‬سعی کردند که ژنراتور و دستگاه‬
‫گیرنده و فرستنده را خاموش کنند اما موفق نشدند‪ .‬در همین زمان تجربه دیگری ‪ 40‬سال بعد در‬
‫مونتاک در جریان بود‪.‬‬
‫پژوهش‌ها مشخص کرده بود که زمین ‪ -‬مثل انسانها ‪ -‬دارای چرخه زیستی است‪ .‬این چرخه‌های‬
‫زیستی هر ‪ 20‬سال در ‪ 12‬آگوست به نقطه اوج خود می‌رسد‪ .‬این نقطه اوج با سال ‪ 1983‬منطبق‬
‫شده و یک تابع اضافی برای اتصال لینک‌ها از طریق میدان زمین فراهم می‌کند تا ناو یو اس اس الدریج‬
‫به درون یک ابرفضا کشیده شود‪.‬‬
‫برادران کامرون نتوانسته بودند تجهیزات روی ناو الدریج را خاموش کنند‪ ،‬چون آنها از طریق‬
‫زمان به ژنراتور مونتاک وصل شده بودند‪ .‬آنها متوجه شدند که کشتی دیگر جای امنی برای آنها‬
‫نیست و بهترین راه حل این است که از روی عرشه به دریا بپرند‪ ،‬به این امید که بتوانند از دست میدان‬
‫مغناطیسی کشتی فرار کنند‪ .‬آنها پریدند و متوجه شدند که از طریق تونل زمان به پایگاه مونتاک در‬
‫شب ‪ 12‬آگوست ‪ 1983‬رسیده‌اند‪.‬‬
‫خیلی زود آنها را پیدا کردند و به طبقه زیرزمین بردند‪ .‬فون نیومان به دیدن دانکن و ادوارد رفت‬
‫و انگار او منتظر آمدنشان بود‪ .‬حال او پیرمردی شده بود‪ .‬او به آنها گفت که در ‪ hyperspace‬حبس‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪125‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه چهارم ‪ :‬تاریخچه آزمایش فیالدلفیا و تلفیق آن با پروژه مونتاک‬

‫شده بودند و که او از ‪ 1943‬برای این تاریخ لحظه‌شماری می‌کرده است‪ .‬او به مسافران زمان گفت‬
‫که تکنیسین‌های مونتاک نمی‌توانند برای خاموش کردن دستگاهها به ‪ 1943‬بروند‪ .‬الزم است که‬
‫دانکن و ادوارد به ‪ 1943‬برگردند و ژنراتور را خاموش کنند‪ .‬البته الزم نبود با عجله کاری انجام شود!‬
‫نیومان به آنها گفت که پس از بازگشت هر تجهیزاتی که پیدا کردند را خراب کنند‪ .‬قبل از بازگشت‬
‫همیشگی‌شان به ‪ 1943‬دانکن و ادوارد باید مأموریتهایی را برای گروه مونتاک انجام می‌دادند‪ .‬در‬
‫یکی از این مسافرت‌ها دانکن از مدخل زمانی گذشت و وارد تونل زمان شد‪.‬‬
‫دانکن به طریقی وارد یک تونل جانبی شده و در آن گرفتار شد‪ .‬تونل‌های جانبی همیشه به شکل‬
‫یک معما بوده‌اند‪ .‬حتی تا آنجا که دانشمندان مونتاک از لحاظ نظری این تونل‌های جانبی را ناموجود‬
‫در نظر می‌گرفتند‪ ،‬اما به دانکن هشدار داده بودند که اگر یکی از آنها را ببینند نباید واردش شوند‪.‬‬
‫خیلی زود ادوارد هم در همین تونل با دانکن گرفتار شد‪ .‬در همین حین سر و کله گروهی از بیگانه‌ها‬
‫پیدا شد‪ .‬ظاهرا ً تونل جانبی یک دنیای مجازی بود که توسط بیگانه‌ها خلق شده بود‪.‬‬
‫آنها قبل از گرفتار شدنشان دنبال یک قطعه از تجهیزات بودند [در واقع مأموریتشان این بود] این‬
‫قطعه وسیله خیلی مهمی بود که با آن کریستال عامل محرکه یوفویی که در زیرزمین مونتاک گرفتار‬
‫شده بود شارژ و راه‌اندازی می‌شد‪ .‬به نظر می‌رسید که بیگانه‌ها سفینه را رها نکرده‌اند‪ ،‬بلکه آنها عامل‬
‫محرکه‌اش را چون رازی از انسان پنهان کرده‌اند‪ .‬دانکن و ادوارد به مونتاک برگشتند و عامل محرکه را‬
‫به بیگانه‌ها برگرداندند‪ .‬در نهایت آنها توانستند به الدریج برگشته و دستورات فون نیومان را اجرا کنند‪.‬‬
‫آنها ژنراتورها و انتقال‌دهنده‌ها را خرد و هر کابلی که سر راهشان بود را قطع کردند‪ .‬در نهایت‬
‫کشتی به نقطه اولیه‌اش در محوطه نیروی دریای فیالدلفیا برگشت‪ .‬قبل از بسته شدن مدخل‪ ،‬دانکن‬
‫به مونتاک ‪ 1983‬برگشت‪ ،‬ولی برادرش ادوارد در ‪ 1943‬باقی ماند‪ .‬دانکن از چرایی بازگشت خودش‬
‫مطمئن نبود‪ .‬گمان بر این بود که یا به او دستور داده شده یا برای انجام این کار برنامه‌ریزی شده بود‪.‬‬
‫ال منفسخ شدند و او ارتباط‌اش‬‫این ماجرا به فاجعه‌ای برای دانکن تبدیل شد‪ .‬مرجع‌های زمانی‌اش کام ً‬
‫را با خط زمان گم کرد‪ .‬وقتی مرجع‌های زمانی گم شوند‪ ،‬یکی از این سه حالت رخ خواهند داد؛ یا روند‬
‫سالخوردگی کند می‌شود؛ یا انسان به همان شکل باقی می‌ماند و یا روند پیری سرعت می‌گیرد‪.‬‬
‫در این مورد دانکن به سرعت شروع به پیر شدن نمود‪ .‬بعداز مدتی کوتاه او بر اثر کهولت سن‬
‫بیش از حد در آستانه مرگ قرارگرفت‪ .‬ما مطمئن نیستیم که این اتفاق چگونه رخ داده‪ ،‬اما می‌دانیم‬
‫که فون نیومان خودش به زمانی دیگر رفت‪ .‬دانشمندان به دانکن کمک می‌کنند و اجازه نمی‌دهند‬
‫دانکن ‪ 1943‬بمیرد‪ .‬او نه فقط برای این پروژه مهره ارزشمندی بود‪ ،‬بلکه بطور کلی با تمامی‬
‫ِ‬ ‫که‬
‫قلمرو زمان درگیر شده بود‪ .‬مرگش می‌توانست تناقض‌های عجیب و غریبی بوجود بیاورد و بنابراین‬
‫جلوگیری از آن الزم بود‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه چهارم ‪ :‬تاریخچه آزمایش فیالدلفیا و تلفیق آن با پروژه مونتاک‬ ‫‪126‬‬

‫متاسفانه بدن دانکن در حال مرگ بود و هیچ کاری برای جلوگیری از سرعت پیر شدن نمی‌شد‬
‫انجام داد‪ .‬اما یک راه جایگزین وجود داشت‪ .‬محققان پیش از این ثابت کرده‌اند که هر انسانی هویت‬
‫الکترومغناطیسی مخصوص خودش را دارد‪ .‬این اشاره‌ای کلی است به «اثر یا رد الکترومغناطیسی» یا‬
‫همان «اثر»‪ .‬اگر می‌توانستند این «اثر» را حفظ کنند‪ ،‬وقتی بدن دانکن کارکردش متوقف می‌شده‪ ،‬از‬
‫‪39‬‬
‫لحاظ علمی امکان انتقالش به یک بدن جدید وجود داشته است‪.‬‬
‫دانشمندان مونتاک از قبل با تمامی مظاهر الکترومغناطیسی دانکن بر اساس تحقیقات جامع‌شان‬
‫آشنا بودند‪ .‬با روش‌هایی که ‪ -‬من مطمئن نیستم چگونه ‪ -‬روح یا اثرش به بدن جدید منتقل می‌شود‪.‬‬
‫آنها برای این کار از یکی از وفادارترین و مؤثرترین مامورانشان کمک گرفتند که تصادفاً پدر دانکن و‬
‫ادوارد بود‪.‬‬
‫ا ِی دانکن کامرون اس‌آر شخصیت اسرارآمیزی بود‪ .‬او طی زندگی‌اش پنج بار ازدواج کرده بود‪.‬‬
‫او روابط زیادی داشت و به نظر نمی‌رسید شغل مشخصی داشته باشد‪ .‬وقتش را با ساختن قایق‌های‬
‫بادبانی و سفر به اروپا پر می‌کرد‪ .‬گفته می‌شود که در خالل فعالیت‌های مربوط به قایقرانی‌اش نازی‌ها‬
‫یا دانشمندان آلمانی را قاچاقی وارد آمریکا می‌کرد‪ .‬در واقع این فقط بخش در دسترس از شواهدی‬
‫است که او را با سرویس‌های جاسوسی مرتبط می‌کند‪ .‬او را می‌توان در عکسی از فارغ‌التحصیالن ویژه‬
‫پرسنل اطالعاتی در آکادمی گارد ساحلی مشاهده کرد‪ ،‬در حالیکه او به طور رسمی هیچ نوع وابستگی‬
‫به گارد ساحلی نداشت‪.‬‬
‫با استفاده از تکنیک‌های زمانی مونتاک‪ ،‬گروه مونتاک با دانکن کامرون اس آر ارتباط برقرار کردند‪.‬‬
‫آنها او را از وخامت اوضاع باخبر کردند و به او گفتند که پسر دیگری دارد و به کمک او نیازمند هستند‪.‬‬
‫در آن زمان او همسری متفاوت از مادر اصلی دانکن جی آر داشت‪ .‬دانکن اس آر همکاری کرد و بچه‬
‫به دنیا آمد اما نوزاد دختر بود‪ .‬برای تولد یک پسر دستورالعملهایی به او داده شد‪ .‬در نهایت در ‪1951‬‬
‫پسری متولد شد‪ .‬نام این بچه را دانکن گذاشتند و این همان دانکنی است که ما امروز می‌شناسیم‪.‬‬
‫واضح بود که تکنیسین‌های مونتاک کار بسیار درخشانی را انجام داده بودند‪ .‬اما کار به اندازه کافی‬
‫ماهرانه انجام نشده بود که دانکن را از ‪ 1983‬مستقیماً به عقب به سال ‪ 1951‬ببرد‪ .‬در این مورد پای‬
‫عوامل دیگری هم گیر بود‪ ،‬اما ظاهرا ً دانشمندان به چرخه‌های زیستی ‪ 20‬ساله زمین باور داشتند و از‬
‫آن استفاده کرده‌اند‪.‬‬
‫در حالیکه بدن اصلی دانکن در حال مرگ بود‪ ،‬او به ‪ 1963‬منتقل و در بدن جدیدی که به لطف‬
‫دانکن اس آر و همسرش متولد شده بود نصب می‌شود‪ .‬دانکن جی آر هیچ خاطره‌ای از پیش از ‪1963‬‬
‫ندارد و واضح است که هر کسی که بدنش را بین ‪ 1951‬و ‪ 1963‬اشغال کرده از سر ناچاری بوده است‪.‬‬

‫‪ . 39‬این می‌تواند اشاره‌ای باشد به همان «روح» متافیزیکی‪.‬‬


‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪127‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه چهارم ‪ :‬تاریخچه آزمایش فیالدلفیا و تلفیق آن با پروژه مونتاک‬

‫اغلب از پروژه‌های سری می‌شنیدم که توسط ‪ ITT‬در برنت وود النگ آیلند در ‪ 1963‬اجرا می‌شده‬
‫است‪ .‬این احتمال زیاد است که انتقال دانکن به بدن جدید نقطه مرکزی یا یک بخش مهمی از این‬
‫پروژه بوده باشد‪ .‬شرایط هر چه که بوده‪ ،‬این پروژه به یقین در پی بهره‌برداری از چرخه زیستی زمین‬
‫بوده که هر ‪ 20‬سال یک بار رخ می‌دهد‪ .‬حال ادوارد کامرون به ‪( 1943‬سال آزمایش فیالدلفیا)‬
‫بازگشته بود و دانکن در ‪ 1963‬بود‪ .‬بعد از آزمایش آگوست ‪ 1943‬افسران ارشد نیروی دریایی‬
‫نمی‌دانستند چه باید بکنند‪ .‬چهار روز ارزشمند را صرف جلسه برگزار کردن هدر دادند و به نتیجه‌ای‬
‫هم نرسیدند‪ .‬بعد از آن هم تصمیم گرفتند که آزمایش بیشتری انجام بدهند‪ .‬در اواخر اکتبر ‪ 1943‬ناو‬
‫الدریج برای آزمایش نهایی تخلیه شد‪ .‬هیچ خدمه‌ای نباید در کشتی باقی می‌ماند‪ .‬خدمه به کشتی‬
‫دیگری منتقل شدند و تجهیزات روی الدریج را از راه دور کنترل کردند‪.‬‬
‫کشتی برای ‪ 15‬تا بیست دقیقه ناپدید شد‪ .‬وقتی پس از پایان کار روی عرشه رفتند متوجه شدند‬
‫که تعدادی از تجهیزات ناپدید شده‌اند‪ .‬دو انتقال‌دهنده و ژنراتور گم شده بودند‪ .‬اتاق کنترل سوخته‬
‫زمانی صفر سالم مانده بود‪ .‬آن را به انبار سری بردند‪ .‬نیروی دریایی پایش را از کل‬
‫ِ‬ ‫مرجع‬
‫ِ‬ ‫بود اما ژنراتور‬
‫عملیات پس کشید و رسماً ناو یو اس اس الدریج را با همه سوابقش بایگانی نمود‪.‬‬
‫در نهایت کشتی به نیروی دریایی یونان فروخته شد‪ .‬بعدها دفترهای وقایع روزانه کشتی را در‬
‫معرض دید قرار دادند که در آنها همه چیز تا قبل از ژانویه ‪ 1944‬از اسناد حذف شده بود‪ .‬طبق گزارش‬
‫آل بلیک‪ ،‬ادوارد به کارش در نیروی دریایی ادامه داد‪ .‬او اجازه‌نامه فوق‌سری داشت و بسیاری از‬
‫حوزه‌های حساس از قبیل دستگاهها و حاملهای «انرژی رایگان» را بازرسی می‌کرد‪ .‬او آدم رک‌وراستی‬
‫بود و مدام در مورد شیوه‌های نامناسب غر می‌زد‪ .‬به هر دلیلی او برای فراموش کردن آزمایش‬
‫فیالدلفیا و هر چیز مربوط به فن‌آوری سری‪ ،‬شستشوی مغزی داده شده بود‪.‬‬
‫آل می‌گفت که از فن‌آوری مربوط به «پس‌روی سنی» روی ادوارد کامرون در یک بدن جدید در‬
‫خانواده بلیک استفاده شد‪ .‬خانواده بلیک برای این انتخاب شده بودند که فقط یک بچه در خانواده بود‬
‫و نوزاد هم موقع اولین سالگرد تولدش مرده بود‪ .‬ادوارد را با آن بچه جابه‌جا کردند و در نتیحه والدین را‬
‫شستشوی مغزی دادند‪ .‬ادوارد حال همان آل بلیک است‪.‬‬
‫استفاده از فن‌آوری «پس‌روی سنی» ردش به زمان تسال می‌رسد‪ .‬وقتی که او در ابتدا روی آزمایش‬
‫فیالدلفیا کار می‌کرد دستگاهی را برای کمک به ملوانان‪ ،‬برای وقتی که آنها تیک‌های زمانی خود را از‬
‫دست می‌دادند ساخت‪ .‬هدف از این دستگاه بازسازی تیک زمانی نرمال فردی بود که در حین سفر در‬
‫زمان از نظر زمانی دچار پریشانی می‌شده است‪.‬‬
‫ظاهرا ً حکومت (یا شخصی) از دستگاه تسال استفاده کرده و آن را برای پس‌رفت زمان فیزیکی‬
‫توسعه داده است‪ .‬تسال می‌گفت که اگر تیک‌های زمانی یک شخص در زمان به جلو جا‌به‌جا شوند‪ ،‬در‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه چهارم ‪ :‬تاریخچه آزمایش فیالدلفیا و تلفیق آن با پروژه مونتاک‬ ‫‪128‬‬

‫واقع باعث رفع پیری خواهند شد‪ .40‬حال ادوارد کامرون‪ ،‬آل بلیک شده است‪ .‬آل با هویت و تعلیم و‬
‫تربیت خود رشد کرد و مهندس شد‪ .‬در نهایت او در مونتاک مشغول به کار شد‪ .‬این جریان تا اواسط‬
‫دهه ‪ 1980‬ادامه داشت که پس از آن آل به یادآوری خاطراتش از هویت ابتدایی‌اش را شروع کرد‪ .‬تا‬
‫به امروز او سرسختانه پژوهش‌هایش در خصوص آزمایش فیالدلفیا را پی گرفته و برای نوشتن کتاب‬
‫دیگری برنامه‌ریزی نموده است‪ .‬او می‌خواهد به شکاک‌ترین افراد ثابت کند که آزمایش فیالدلفیا‬
‫واقعاً رخ داده است‪.‬‬

‫‪ . 40‬اگر شخصی تیک زمانی (قفل زمانی) فعلی خود را به یک تیک زمانی در ‪ 20‬سال جوان‌تر از زمان سن فعلی بدن خودش منتقل کند‪ ،‬در آن صورت ساعت بدن نیز‬
‫می‌تواند آن تیک زمانی را بعنوان مرجع فعالیت‌های زمانی خود قراردهد و به این ترتیب سلولهای بدن را مجبور به جوان شدن کند‪ .‬اگر قرار باشد در زمان جا‌به‌جا شویم‪،‬‬
‫باید به روشی مبداء اولیه را بدانیم که بخواهیم به آن برگردیم‪ .‬مشکل اینجاست که اگر امروز ‪ 20‬مهر ‪ 1394‬باشد و به روشی به سال ‪ 1360‬برویم ولی با همین ساعت‬
‫زمانی و بدنی‪ ،‬آن وقت بیست سال بعداز سال ‪ 1360‬می‌شود ‪ 40‬سال بعد برای مغز‪ .‬اگر در همان محور زمانی به عقب برویم و در صفحه زمان جا‌به‌جا شویم و به یک‬
‫صفحه زمانی دیگر برویم‪ ،‬ممکن است ‪ 20‬سال به عقب بشود ‪ 15‬سال به عقب صفحه فضا‪-‬زمان فعلی‪ .‬در این مواقع یک مبداء زمانی‪ ،‬برای اینکه زمان روی آن لحظه قفل‬
‫شود‪ ،‬در نظر گرفته می‌شود به عنوان نقطه مبداء مثل لحظه لقاح یا هر مبداء دیگر‪ .‬حاال برای رفع مشکل آن شخص دستگاهی ساخته شده که با استفاده از روش تیک‬
‫شمار مقدار آن صفحه فضا‪-‬زمان را می‌شمارد و آن عدد می‌شود قفل زمان برای بازگشت‪ .‬م‬
‫ضمیمه پنجم‬
‫ابعادچندگانهزندگی‬
‫طبق اظهارات پرستون نیکولز‬

‫زمانی که به ابعاد چندگانه زندگی اشاره می‌کنم‪« ،‬چندگانه» نشاندهنده بُعد دیگر زندگی‪ ،‬یا حتی‬
‫ابعاد ممکن بیشتر زندگی است‪.‬‬
‫درک واقعیت‌های چندگانه کلید درک زمان است‪ .‬فیزیک متعارف‪ ،‬احتمال زندگی‌های موازی را‬
‫انکار نمی‌کند‪ ،‬در حالی که شواهد بسیاری برای تحقیقات علمی در این حوزه وجود دارد‪ ،‬ولی تمرکز‬
‫آنها بیشتر بر روی تئوری‌های ماده و ضدماده است‪ .‬در حال حاضر حدود شصت تئوری در سراسر دنیا‬
‫و ده تئوری در آمریکا وجود دارند که در مورد احتمال وجود ابعاد متفاوت زندگی صحبت می‌کنند‪.‬‬
‫من بر اساس تجربیاتم‪ ،‬تئوری خودم را پیشنهاد می‌کنم که قسمت‌هایی از آن در این کتاب مطرح‬
‫شدند‪ .‬این نظریه مثل هر نظریه‌ی دیگر علمی‪ ،‬به علت اینکه کارآمدی آن در آزمایشگاه به من ثابت‬
‫شده است‪ ،‬عرضه می‌شود‪ .‬این تئوری همچنین به خواننده کمک می‌کند درک بهتری از کارکردهای‬
‫زمان بدست آورد‪.‬‬
‫واقعاً‪ ،‬منظور از زندگی در ابعاد موازی چیست؟‬
‫در واقع در ابعاد موازی‪ ،‬جهان و هستی وجود دارد‪ ،‬دقیقا مانند آن چیزی که در حال حاضر ما آن‬
‫را درک و چون جهان واقعی خودمان تصورش می‌کنیم‪ .‬اگر ما به آنجا منتقل شویم‪ ،‬بدن دیگری را‬
‫خواهیم دید که ما را در جهان دیگر نشان می‌دهد‪ .‬جهان‌های موازی لزوماً رفتاری دقیقاً مشابه دنیای‬
‫آشنای ما ندارند و هر کدام از آنها می‌توانند ویژگی‌های مختص به خود را داشته باشند‪.‬‬
‫برداشت من این است که نمونه‌هایی از ما در چند جهان موازی وجود دارد‪ .‬ما عمدتاً از «جهان قابل‬
‫درک خودمان» آگاهی داریم چون روی آن متمرکز شده‌ایم و مرجع وجودیت ما است‪ .‬جهان‌های‬
‫موازی ممکن است از طریق رؤیاها‪ ،‬ادراک فراحسی‪ ،‬مدیتیشن یا وضعیت‌هایی ذهنی که به صورت‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه پنجم ‪ :‬ابعاد چندگانه زندگی‬ ‫‪130‬‬

‫مصنوعی ایجاد شده‌اند‪ ،‬به آگاهی ما راه پیدا کنند‪.‬‬


‫اکنون حائز اهمیت است که به دیدگاهی کلی دست یابید و اینکه این جهان‌های موازی به صورت‬
‫شماتیک به چه صورت خواهند بود‪.‬‬
‫برای درک کامل این طرح شماتیک‪ ،‬ابتدا الزم است تئوری نسبیت عام انیشتین را بررسی کنیم‪.‬‬
‫نسبیت عام (به انگلیسی‪ )General relativity :‬نظریه‌ای هندسی برای گرانش است که در‬
‫سال ‪ ۱۹۱۶‬توسط آلبرت انیشتین منتشر شد و توصیف کنونی گرانش در فیزیک نوین است‪ .‬این‬
‫نظریه تعمیمی بر نظریۀ نسبیت خاص و قانون جهانی گرانش نیوتون است که توصیف یکپارچه‌ای از‬
‫گرانش به عنوان یک ویژگی هندسی فضازمان ارایه می‌دهد‪ .‬این نظریه‪ ،‬گرانش را به عنوان یک عامل‬
‫هندسی و نه یک نیرو‪ ،‬بررسی می‌کند‪ .‬در این تئوری فضا و زمان دو مفهوم جدا از یکدیگر نیستند و در‬
‫کنار یکدیگر یک فضای هندسی چهار بعدی از نوع منیفولد (خمینه هندسی) را ایجاد می‌کنند‪.‬‬

‫منیفولدها انواع بسیار متنوعی دارند ولی ساده‌ترین نوع دو بعدی آن که خواصی شبیه به تئوری‬
‫انیشتین دارد‪ ،‬نوار موبیوس است‪ .‬نوار موبیوس نواری است که دو لبه آن بر هم قرار گرفته و حلقه‌ای را‬
‫بوجود می‌آورد‪ .‬البته باید یک لبه انتهایی قبل از اتصال به لبه دیگر نیم‌دور چرخانده شود‪ .‬می‌توان بین‬
‫هر دو نقطه از سطح این نوار‪ ،‬بدون قطع کردن لبه آن‪ ،‬خط ممتدی کشید‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪131‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه پنجم ‪ :‬ابعاد چندگانه زندگی‬

‫بر اساس این تئوری انیشتین‪ ،‬اگر فردی در یک خط مستقیم از هر نقطه‌ای در فضا شروع به حرکت‬
‫کند‪ ،‬در نهایت دقیقاً به همان مکانی می‌رسد که سفرش را شروع کرده بود‪ .‬این کار یک حلقه‌ی کامل‬
‫را در نظر می‌آورد (نمونه ساده شده آن حرکت بر روی نوار موبیوس است)‪.‬‬
‫قصد نداریم وارد معادالت آن شویم‪ ،‬اما خواننده غیرحرفه‌ای می‌تواند این قضیه را با فهم آنچه‬
‫انیشتین یک تٌروید زمانی (‪ Toroid‬انواعی از اشکال هندسی هستند که یک شکل پایه حول یک‬
‫محور دوران پیدا می‌کند‪ ،‬مانند یک دونات) می‌نامد‪ ،‬دریابد‪ .‬برای این منظور‪ ،‬یک نوار موبیوس را در‬
‫نظر بگیرید که حول یک محور دوران یافته باشد و یک شکل پیچیده هندسی منیفولد را ساخته باشد‪.‬‬
‫انیشتین تمامی کیهان را برابر با یک بافتار فضازمان از نوع منیفولد چهار بعدی می‌داند‪ .‬بر اساس‬
‫این نظریه‌ی او‪ ،‬اگر فردی در یک خط مستقیم از هر نقطه‌ای خارج از این شکل هندسی شروع کند‪ ،‬در‬
‫پایان به نقطه‌ی مقابل انتهای آنها می‌رسد (مانند نوار موبیوس)‪ .‬هر دوی این نقاط اساساً یکی هستند‪،‬‬
‫به جز آنکه یکی مثبت و دیگری منفی لحاظ می‌شود‪ .‬از آنجایی که هر دوی آنها نقاطی در جریان‬
‫بی‌پایان زمان می‌باشند‪ ،‬یک نقطه را می‌توان «بی‌نهایت مثبت» و دیگری را «بی‌نهایت منفی» نامید‪.‬‬
‫به منظور توضیح نظریه خودم‪ ،‬نظر انیشتین را مالک قرار داده و تٌروید زمانی وی را به یک کره‌ی‬
‫سه بعدی تبدیل کرده‌ام‪ .‬خواننده می‌تواند به سادگی یک کره کوچک را داخل کره‌ای بزرگتر تصور‬
‫کند‪ .‬برای شفافیت بیشتر‪ ،‬کره داخل را ‪ A‬می‌نامیم که می‌تواند شبیه یک توپ سافت‌بال باشد‪ .‬کره‬
‫بزرگتر ‪ B‬خواهد بود و می‌تواند شبیه توپ بسکتبال باشد‪ ،‬که میان‌تهی است‪.‬‬
‫تجارب ما در واقعیت‌های مختلف‪ ،‬تماماً درون منطقه‌ی کره ‪ A‬رخ می‌دهد‪ .‬اگر شما از نقطه‌ای‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه پنجم ‪ :‬ابعاد چندگانه زندگی‬ ‫‪132‬‬

‫در کره ‪ A‬شروع کنید و در خطی مستقیم حرکت کنید‪ ،‬در نهایت به جایی که شروع کرده بودید‬
‫بازمی‌گردید‪.‬‬
‫درون کره ‪ ، A‬همه چیز پویا و در حرکت است‪ .‬این همان زمان است آنطور که درکش می‌کنیم‪.‬‬
‫ناحیه‌ی بین کره ‪ A‬و کره ‪ B‬اص ً‬
‫ال پویا نیست‪ .‬در حقیقت‪ ،‬به نظر می‌رسد در سکون است‪ .‬می‌توانیم‬
‫فرض کنیم که این ناحیه دریایی از ذرات زمان باشد‪ .‬اینها ذراتی به معنای معمولش نیستند‪ .‬در واقع‪،‬‬
‫تالش برای توضیح آنها در این مثال سه بُعدی بسیار سخت است‪ .‬برای سادگی می‌توانیم فرض کنیم‬
‫که این ذرات ساکن زمان وجود دارند‪ ،‬چون ما می‌توانیم آنها را حس کنیم (حتی می‌توان فقط فرض‬
‫کرد که آنها وجود دارند)‪ .‬این ذرات بین کره ‪ A‬و کره ‪ B‬همانند ذرات درون زمان پویا (مانند آنچه که‬
‫در کره ‪ A‬قرار دارد) خواهند بود‪ ،‬به استثنای اینکه آنها ساکن‪ ،‬یعنی بدون تحرک و پویایی هستند‪.‬‬
‫بر حسب اتفاق‪ ،‬ما از زمان ایستا آگاه نیستیم‪ ،‬چون حقیقت جهان قابل درک ما بر اساس‬
‫فعالیت‌های متغیر در زمان غیر ایستا ساخته شده است‪ .‬به طور مثال شوت کردن یک توپ در لحظه‬
‫برخود پا با سطح توپ در یک زمانی رخ می‌دهد و رسیدن توپ به دروازه در زمانی دیگر‪ .‬در واقع زمان‬
‫به صورت پویا در حرکت است و اتفاقات هم همراه با آن مثل جابه‌جایی توپ از مقابل پا به مقابل‬
‫دروازه در حال رخ دادن است‪.‬‬
‫هنگامی یک واقعیت در زمان خلق می‌شود که خدا یا شخصی‪ ،‬فشاری روی دیوار کره ‪ A‬ایجاد‬
‫می‌کند‪ .‬این فشار موجب می‌شود ذرات پویای درون کره ‪ A‬حرکت کرده و درون کره سفر کنند‪ ،‬تا‬
‫آنجا که حلقه‌ای به وجود آید‪ ،‬بدین طریق یک چرخه آلفا و اُمگا (آغاز و پایان) کامل شود‪.‬‬
‫ِ‬
‫واقعیت ما را می‌توان یک حلقه‌ی غول‌پیکر در نظر گرفت‪ .‬این حلقه ممکن است با بیگ‌بنگ یا آغاز‬
‫کیهان شروع شده باشد و عاقبت همانجا پایان می‌یابد‪ ،‬اما در حقیقت این حلقه می‌تواند به اندازه‌ای‬
‫بزرگ باشد که تا ابد ادامه پیدا کند‪.‬‬
‫هنگامی که شخصی یا چیزی در زمانی مشخص‪ ،‬در حلقه‌ای که ما در آن هستیم فشار زمانی‬
‫جدیدی را خلق می‌کند (تغییری در شکل یک سمت خمینه که در برگیرنده بعد زمان است) و واقعیت‬
‫را تغییر می‌دهد‪ ،‬حلقه‌ی جدیدی خلق می‌شود که در اصل‪ ،‬ادراک جدید از یک جهان موازی دیگر‬
‫است‪ .‬حلقه‌ی اصلی را نمی‌توان نابود کرد‪ ،‬آن همچنان آنجا خواهد بود‪ .‬حلقه‌ی جدید می‌تواند به‬
‫هر طریقی که تغییردهنده انتخاب می‌کند‪ ،‬تغییر پیدا کند‪ .‬این می‌تواند یک خمینه جدید باشد که‬
‫شروع آن در سال ‪ 1963‬و پایان روی دیگر آن در ‪ 1983‬باشد‪ .‬هر چیزی بین آن دو تاریخ‪ ،‬حلقه‌ای‬
‫ثانویه خواهد بود‪ .‬آن یک حلقه‌ی کامل از خودش نخواهد بود‪ ،‬اما به حلقه‌ی اصلی واقعیت معمول‬
‫ما اضافه خواهد شد‪ .‬بدین طریق‪ ،‬حلقه‌های ناقص به خط زمانی اصلی ما اضافه شده و این درهم‬
‫پیچیدگی حلقه‌های موبیوس مانند یک منیفولد چهار بعدی را به وجود می‌آورد‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪133‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه پنجم ‪ :‬ابعاد چندگانه زندگی‬

‫همانطور که واقعیت‌های ثانویه‌ی متفاوت‪ ،‬از چرخه‌ی اصلی خلق شده‌اند‪ ،‬حلقه‌های موبیوس‬
‫مانند مازاد به کره اضافه شده و موجب فزونی آن شدند‪ .‬عالوه بر درک ثانویه‌ای از یک جهان موازی که‬
‫با تغییر واقعیت یک خط زمانی ویژه خلق شده‌اند‪ ،‬جهان‌های موازیی ممکن است وجود داشته باشند‬
‫که در آغاز زمان خلق شده باشند و حلقه‌های «اصیل» خود را داشته باشند‪ .‬تعداد بی‌نهایتی از حلقه‌ها‬
‫و چند منیفولد چهار بعدی احتمالی می‌تواند وجود داشته باشد‪.‬‬
‫برخی افراد ممکن است در مورد کره ‪ B‬در مثال باال کنجکاو باشند‪ .‬آن در اصل آنجاست تا تناسب‬
‫تئوری برقرار باشد‪ .‬در این جای کار نمی‌توانم اهمیتی بیش از این برای کره ‪ B‬اضافه کنم‪ ،‬به غیر از‬
‫اینکه به عنوان دیواری حاوی ذرات تغییردهنده شکل بعد زمان کار می‌کند‪ .‬احتماالً می‌تواند بخشی از‬
‫یک نمای بزرگتر اصول متافیزیک باشد‪.‬‬
‫اکنون که دریافتید چطور این حلقه‌های زمان و منیفولد چهار بعدی در تصویر کلی از کیهان جای‬
‫می‌گیرند‪ ،‬سؤال کلیدی دیگری وجود دارد که می‌بایست مطرح شود‪.‬‬
‫این امکان وجود دارد که از سایر حلقه‌ها یا چند بخشی‌ها‪ ،‬آگاهی حاصل کنیم؟‬
‫بله‪ ،‬امکانپذیر است‪ .‬این اتفاقی است که روی پشت‌بام خانه‌ام‪ ،‬زمانی که در حال قرار دادن آنتن‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه پنجم ‪ :‬ابعاد چندگانه زندگی‬ ‫‪134‬‬

‫دلتا‪-‬تی خود بودم رخ داد (که در فصل شش مورد بحث قرار گرفت)‪ .‬این آنتن تأثیر میان‌بُعدی ظریفی‬
‫بر ماهیت خود زمان دارد‪ .‬این من را قادر ساخت از یک خط زمانی ثانویه که بر خالف میل درونی خود‬
‫اضافه کرده بودم‪ ،‬آگاهی دوباره‌ای بدست آورم‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬این امکان برای دیگران وجود دارد که از یک حلقه‌ی زمانی به دیگری سفر کنند‪ .‬در واقع‪،‬‬
‫به نظر می‌رسد اول از همه این دلیل اصلی آزمایش فیالدلفیا و پروژه‌ی مونتاک باشد‪ .‬این نظریه نشان‬
‫می‌دهد نه تنها یک حلقه‌ی زمانی ثانویه خلق شده‪ ،‬بلکه این حلقه امکان ورود یوفوهای بیگانه به این‬
‫سیاره را فراهم کرده است‪ .‬یوفوها همیشه حضور داشته‌اند اما موج گزارشات ناگهانی در دهه‌ی ‪1940‬‬
‫قابل چشم‌پوشی نیست‪.‬‬
‫حتی اگر شما هیچ یک از اینها را به عنوان حقیقت نپذیرید‪ ،‬کام ً‬
‫ال آشکار است که این نوعی برتری‬
‫است که نژادی بیگانه ممکن است نسبت به ما داشته باشد‪.‬‬
‫نکته دیگری که می‌خواهم اشاره کنم این است که ادراک از جهان‌های موازی مبتنی بر اصولی‬
‫مشترک با قوانین الکترومغناطیس هستند‪ .‬برای مثال‪ ،‬این دانشی مشترک است که جریان ثانویه‬
‫بواسطه‌ی اختالفی ثانویه در پتانسیل‌ها ایجاد می‌گردد‪ .‬این قضیه در یک سیم‌پیچ به خوبی نشان داده‬
‫شده است‪ ،‬جایی که جریان و پتانسیل در نمودار زیر نشان داده شده‌اند‪.‬‬
‫گفته می‌شود ‪ A‬و ‪ B‬نود درجه ناهم‌فاز هستند‪.‬‬
‫«چرخه»ی ‪ A‬وابسته به جریان ‪ /‬ولتاژ از رأس تا رأس ‪ 360‬درجه است‪.‬‬
‫نود درجه ناهم‌فاز یعنی زمانی که ولتاژ ثانویه‌ی ‪ A‬در اوج قدرت خود است‪ ،‬جریان ثانویه‌ی ‪ B‬در‬
‫صفر درجه است‪.‬‬
‫این رابطه‌ی بین ولتاژ و جریان است که عملکرد جریان ثانویه را می‌سازد‪ .‬بعالوه‪ ،‬رابطه‌ی بین‬
‫جریان و ولتاژ قابل انقطاع نیست‪.‬‬
‫همچنین‪ ،‬برای رسم قیاس متافیزیکی‪ ،‬واقعیت ما توسط موج «‪ »A‬در نمودار قبلی نشان داده‬
‫می‌شود در حالیکه «‪ »B‬یک ادراک از جهانی موازی خواهد بود‪ .‬همانطور که تأثیری متقابل بین‬
‫ولتاژ و جریان وجود دارد‪ ،‬تأثیری اینچنینی نیز بین دو ادراک متفاوت وجود دارد‪.‬‬
‫با نتیجه‌گیری از این اصول‪ ،‬می‌توان فهمید که واقعیت‌های موازی نود درجه ناهم‌فاز با «ادارک‬
‫معمولی» ما هستند‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬اگر ادراکی از جهان موازی وجود داشته باشد‪ ،‬باید در نظر داشت‬
‫که انرژی پتانسیل را دارد و به خودی خود فعال نمی‌شود‪ .‬غالباً این جهان‌های موازی در این شرایط در‬
‫هارمونی نود درجه با ادراک معمول ما از این جهان تفاوت فاز خواهد داشت‪ .‬این واقعیت که هر جهان‬
‫موازی احتمالی دارای انرژی پتانسیل است به این معناست که قابلیت آن را دارد که به جهان فعلی‬
‫قابل درک ما جریان پیدا کند و بالعکس‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪135‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه پنجم ‪ :‬ابعاد چندگانه زندگی‬

‫این توضیح می‌دهد که نه تنها رابطه‌ای بین اصول الکترومغناطیس و سایر جهان‌ها وجود دارد‪،‬‬
‫بلکه پیشنهاد می‌کند که با بکارگیری اصول الکترومغناطیس‪ ،‬فرد می‌تواند به لحاظ تئوری به حوزه‬
‫سایر ادراک‌ها از جهان‌های موازی وارد شود‪ .‬این امر‪ ،‬حلقه‌های زمانی ثانویه‌ای که قب ً‬
‫ال در موردشان‬
‫صحبت کردم را هم شامل می‌شود‪.‬‬
‫امید است توضیحات باال به خواننده درکی کلی از اینکه چطور اصول الکترومغناطیس به منظور‬
‫دستکاری زمان در مونتاک بکار گرفته شدند‪ ،‬بدهد‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه پنجم ‪ :‬ابعاد چندگانه زندگی‬ ‫‪136‬‬
‫ضمیمه ششم‬
‫تکنولوژیاوریون‬
‫ودیگرپروژههایسری‬
‫مقدمه‬
‫این گزارش از بیش از ‪ 9‬ساعت مصاحبه ویدیویی‪ ،‬مصاحبه‌های صوتی و یادداشت‌هایی است که‬
‫خود انجام داده‌ام‪ .‬چارچوب کار به شکل پرسش و پاسخ آزاد بوده است‪ ،‬بدون در نظر گرفتن اینکه چه‬
‫کسی باید نقش سؤال‌کننده را بازی کند و چه کسی باید پاسخگو باشد‪ .‬این شکل از کار اجازه وارد‬
‫کردن داده‌های دیگری را در بخش‌های بعدی گزارش به همین شکل پرسش و پاسخ فراهم می‌کند‪.‬‬
‫این اطالعات مورد بررسی یا راستی‌آزمایی قرار نگرفته و به همان شکلی که دریافت شده بازتاب داده‬
‫شده است‪.‬‬
‫‪41‬‬
‫این گزارش حاوی اطالعاتی است درباره‪:‬‬
‫پروژه رنگین‌کمان‪ ،‬پروژه فونیکس ‪ 1‬تا ‪ ،3‬منشاء رادیو سوند و ارتباطش با کار ویلهم رایش و‬
‫برنامه‌های پنهانی دولت درباره کنترل آب و هوا‪ .‬پروژه کنترل ذهن در مونتاک‪ ،‬قتل عمدی هزاران‬
‫کودک آمریکایی توسط حکومت در پی تحقیق درباره کنترل ذهن و آزمایش‌های مربوط به تونل‬
‫زمان و روش‌های عملی استفاده از آن‪ .‬اینکه چگونه نیکال تسال و دکتر فون نیومان در این پروژه‌ها‬
‫همکاری می‌کردند‪« .‬اثر ناظر»‪ ،‬عملیات کنترل ذهن از طریق نشان فردی‪ ،‬روش‌های فنی برای تولید‬
‫هلوگرام‌هایی در سطح جهانی و اثرات ماتریا‪ ،‬توضیح ماجرای پشت پرده بسته شدن حلقه‌های زمانی‪.‬‬
‫توجیه حکومت برای بازداشت افراد و احیاء نظام برده‌داری و برپایی کمپ‌هایی برای افراد بازداشت‬
‫شده‪ .‬پروژه رؤیا کاوی (‪ )Dreamscan‬و پروژه ماه کاوی (‪ )Moonscan‬و آزمایشگاه ادوات مربوط‬

‫‪ . 41‬مفهوم برخی از عبارت‌ها در متن اصلی توضیح داده شده است‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪138‬‬

‫به هوانوردی‪ .‬پروژه تخریب ذهن (‪ .)Mindwrecker‬گروههای بیگانه مشهور به ‪Kondrashkin‬‬


‫و تعامل آنها با برنامه‌های کنترل ذهن دولت ایاالت متحده‪ .‬گروههای جیزه و ‪ Kamogol 2‬و‬
‫سیریان‌های نواحی منفی‪ .‬تسلیحات اسکالر (لیزری و تشعشعی) اتحاد جماهیر شوروی‪ .‬دستکاری‬
‫گروه اوریون‪ ،‬ششمین ریشه نژادی تجسدها‪ ،‬تله پاتی‪ ،‬تولید داروهای روان‌گردان و استفاده از آنها و‬
‫سپس توقف تولید‪ .‬اداره هوانوردی فدرال (‪ )FAA‬و ژنراتورهای زمان صفر‪ .‬نتایج فنی تصادفی حاصل‬
‫شده از آزمایش فیالدلفیا‪ .‬اتحاد بین‌المللی در عرصه هوا ‪ -‬فضا‪ .‬سطح مقطع دستگاه کاشت‪ .42‬ویلهلم‬
‫رایش و کنترل ذهن‪.‬‬
‫برنامه ‪( Orgastic-type‬توانایی تجربه ارگاسم) برنامه‌ریزی الگوی ارگاسمی رایش و استفاده آن‬
‫توسط دولت آمریکا و سیریان‌ها‪( Psi-Corps .‬اصطالح خاصی با اقتباس از یک سریال مشهور علمی‬
‫‪ -‬تخیلی‪ .‬در سریال بابیلون ‪ 5‬یکی از مؤسسه‌های متحد زمین ‪ Psi-Corps‬است که مسئول همه‬
‫انسانهایی است که دارای توانایی‌های فرافیزیولوژیکال و تله‌پاتیک هستند‪ ،‬آن هم در هر جایی از‬
‫فضای تحت کنترل زمین‪ .‬م) سوداگری روح بیگانه‪ .‬مونتاک و بیگانه‌هایی از صورت فلکی ‪.43 Antares‬‬
‫لورون‌ها‪ 44‬گروه الوهیم‪ ،‬نیروی دریایی آمریکا و پروژه تونل زمان‪ ،‬حکومت آمریکا و خاکستری‌ها‪.‬‬
‫تایید زندگی الکترونیک‪ .‬سازمانهای انسان‌نماهای خزنده‪ .‬توده‌های حیات جدید روی قطب‌ها و‬
‫ارتباط‌شان با فجایع و بیماری‌های شبه آنفوالنزا و ایدز و ‪( Fort Dietrick‬فرماندهی پزشکی ارتش‬
‫مستقر در فردریک مریلند) قطارهای َمگل ِو‪ 45‬و شبکه تونل‌های زیرزمینی آمریکا‪ .‬ژن‌های گمشده‬
‫انسان‪ .‬بایگانی‌های فنی و سفینه بیگانه دفن شده زیر هرم بزرگ جیزه‪ .‬پول جدید آینده‪ ،‬اشراف‬
‫سیاه‪ .46‬نوریک‌ها‪ .47‬فن‌آوری و شبیه‌سازی و توسعه انسان مصنوعی و برنامه‌های سیاسی جایگزین‪،‬‬
‫وضعیت خاورمیانه‪ ،‬آگاهی کنگره از برنامه بیگانه و تولید و مصرف مواد روان‌گردان‪ .48 MIB .‬ارتش‬
‫ذهن سیار حکومت‪ .‬ماهیت و اهداف گروه‬
‫آمریکا و نیروهای هلیکوپتر سیاه و فن‌آوری اختالل در ِ‬
‫‪ : implant device . 42‬سطحی که دستگاه می‌تواند در هر بار عمل کاشت را انجام دهد‪.‬‬
‫‪ . 43‬درخشان‌ترین ستاره صورت فلکی کژدم است‪ .‬قلب عقرب یک ابرغول سرخ و یکی از درخشان‌ترین ستاره‌های آسمان است‪ .‬م‬
‫‪ . 44‬نژاد بیگانه‌ای هستند که با تدارکات فنی آنها بود که آزمایش فیالدلفیا و رنگین‌کمان و پروژه فونیکس امکان‌پذیر شد‪ .‬این نژاد بخشی از کنفدراسیون اوریون است‪.‬‬
‫منشاء دقیق آنها ‪ -‬اینکه از کدام سیاره یا منظومه خورشیدی هستند ‪ -‬مشخص نیست‪ .‬م‬
‫‪ . 45‬یا ماگلو گونه‌ای از قطارها هستند که بطور شناور در هوا در فاصله کمی از ریل قرار دارند و بدون دریافت مقاومت زیادی از محیط می‌توانند با سرعت‌های بسیار زیاد به‬
‫پیش بروند‪ .‬این قطارها برای حرکت خود از نیروی الکترومغناطیسی بهره می‌گیرند‪ .‬م‬
‫‪ 46‬اشرافیت سیاه یا اشراف ساالری سیاه نامی است که به خانواده‌های اشراف ساالر رومی داده می‌شود‪ ،‬کسانی که در طرفداری مقام پاپی در جریان دوران پاپ پیوس‬
‫نهم‪ ،‬در لشگر تحت رهبری خانواده‌ی اشرافی ساوئی متعلق به پادشاهی ایتالیا‪ ،‬به تاریخ ‪ 20‬ام سپتامبر ‪ 1870‬وارد روم شدند و جناب پاپ و مقام پاپی و هر اشرافی که‬
‫توسط پاپ قبلی به لقب اشرافیت مفتخر شده بود را برانداختند و قصر گرینالی را تصرف کردند‪ .‬در جریان ‪ 59‬سال آتی ‪ ،‬پاپ خودش را در واتیکان محبوس کرد و ادعا کرد‬
‫که در واتیکان زندانی شده است تا از ظاهر شدن و قبول قدرت دولت جدید ایتالیا خودداری کند‪ .‬اریستوکرات‌هایی که توسط پاپ مفتخر به مقام اشرافیت شده بودند و‬
‫پیش از این مطیع جایگاه پاپی بودند‪ ،‬شامل اعضای ارشد بارگاه پاپی‪ ،‬درهای قصرهایشان در روم را بسته نگاه داشتند تا در سوگ حبس پاپ باشند‪ ،‬این خود باعث شد به‬
‫آن بگویند «اشرافیت سیاه»‪ .‬باید دید که در این متن چه اقتباسی از اشرافیت سیاه شده اما این اقتباس هرچه باشد پس زمینه تاریخی آن به شکل خالصه چنین است‪ .‬م‬
‫‪ . 47‬بر اساس تعاریف پاره‌ای از یوفولوژیست‌ها‪ ،‬گروهی از فرازمینی‌های انسان‌نمای شبیه به اسکاندیناوی‌ها هستند که سیستم گردش خونی آنها سرشار از ملکولهای‬
‫ساخته شده از مس است‪ .‬م‬
‫‪ . 48‬بنیان اطالعاتی مدیریتی که به صورت مخفف ام‌آی‌بی یا ‪ MIB‬خوانده می‌شود‪ ،‬عبارت است از ساختار داده‌ای استاندارد که در اس‌ان‌ام‌پی برای نمایش وضعیت‬
‫دستگاه مربوطه در شبکه و یا کنترل آن مورد استفاده قرار می‌گیرد‪ .‬م‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪139‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫اوریون‪ .‬تبدیل چگالی چهارم نژاد انسان‪ .‬تغییرات زمین‌شناختی و فن‌آوری کنترل ذهن‪ .‬سیریان‌ها و‬
‫موارد دیگر‪ .‬همراه با تصاویر دستچین شده‌ای از شاهدانی که دارای حافظه تصویری هستند و شجاعت‬
‫‪49‬‬
‫بسیاری از خود نشان داده‌اند‪.‬‬

‫مصاحبه‬

‫از کجا شروع کنیم؟ خب‪ ،‬بهتر است که از پروژه فونیکس شروع کنیم‪.‬‬
‫این پروژه از دل پروژه فیالدلفیا بیرون آمد‪ .‬پروژه‌ای که طی آن در دهه ‪ 1930‬و ‪ 1940‬نیروی‬
‫دریایی در تالش بود که کشتی‌هایش را از دید رادارهای دشمن مخفی و نامرئی سازد‪ .‬در آن روز‬
‫کذائی آنها عملیات را شروع کردند و کشتی به درون یک ‪( hyperspace‬ابرفضا) مکیده شد‪ .‬آنها با‬
‫خدمه‌ای که سوار کشتی بودند دچار مشکالت متعددی شدند ‪ .‬این برای آنها هم یک موفقیت بزرگ‬
‫بود و هم یک شکست مفتضحانه که منجر به رها کردن پروژه شد‪ .‬حدود ‪ 1947‬آنها تصمیم گرفتند‬
‫پروژه را دوباره فعال کنند و در پی آن وسایل و تدارکات الزم را به همراه دکتر جان فون نیومن و‬
‫دستیارانش به آزمایشگاه ملی بروکهیون منتقل کردند‪.‬‬
‫دستاورد فونیکس یک فن‌آوری اختفاء بود که چون شغل من هست نمی‌توانم در این باره صحبت‬
‫کنم‪ .‬همچنین همه جور ابزار و وسایل سرگرم کننده انرژیک مثل رادیو سوند تولید شد‪.‬‬

‫رادیو سوند چه چیزی است؟‬


‫خوب درظاهر یک جعبه کوچک سفیدرنگی بوده که به یک بالن وصل می‌شده و به اتمسفر فرستاده‬
‫می‌شده است‪ .‬حکومت به مردم می‌گفته که کار آنها جمع‌آوری اطالعات مربوط به آب و هوا است‪ .‬یک‬
‫نوع استفاده غیرمعمول از پالس مدوالسیون بوده است‪ .‬در اغلب موارد آنها از اوسیالتور موج ممتد‬
‫و پالس سیگنال استفاده می‌کردند‪ .‬یک روش بسیار کارآمد برای تبدیل انرژی الکتریکی به انرژی‬
‫اثیری (اتریک)‪.‬‬
‫خیلی وقت نیست که جمع کردن رادیو سوندها را شروع کرده‌ام و طی این مدت گیرنده‌ای‬
‫ندیده‌ام‪ .‬متوجه شدم که آن را در یکی از آزمایشگاههای ملی بروکهیون تولید می‌کرده‌اند‪ .‬در‬
‫بروکهیون مدتی پرس‌وجو کردم و باالخره مرد محترم بازنشسته‌ای را پیدا کردم که طی مدت‬
‫خدمتش در آنجا با این دستگاه کار کرده بود‪ .‬او گفت که در اصل این دستگاه توسط ویلهلم رایش‬

‫‪ . 49‬این امکان برای نسخه ویدیویی فراهم بوده نه نسخه مکتوب شده‌ای که ما فراهم کرده‌ایم‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪140‬‬

‫طراحی شده بود‪ .‬این سرنخ مرا سخت شیفته ماجرا نمود‪.‬‬
‫ماجرا این بود که در حدود ‪ 1947‬ویلهلم رایش دستگاه کنترل آب و هوایی اختراع و آن را‬
‫سخاوتمندانه در اختیار دولت آمریکا گذاشته بود‪ .‬دستگاهی که می‌توانست انرژی ‪ DOR‬را درهم‬
‫بشکند‪ .‬رایش بر این نظر بود که او می‌تواند از شدت گرفتن انرژی ‪ DOR‬جلوگیری کند و نگذارد‬
‫که طوفان به مرحله خطرناکی برسد‪ .‬انرژی ‪ DOR‬حاصل انرژی اورگونی است که با یک منبع‬
‫رادیواکتیویته محاط شده در تماس بوده باشد‪ .‬این تماس موجب تولید انرژی اورگونی کشنده‬
‫‪ -‬انرژی ‪ - DOR‬خواهد شد که حیات را تهدید خواهد کرد‪ .‬همچنین از طریق فرایندهای دیگری‬
‫هم این انرژی ‪ DOR‬تولید می‌شود‪ .‬دولت یکی از این دستگاهها را به دل طوفان فرستاد و دستگاه‬
‫شدت طوفان را کاهش داد‪ .‬دولت خوشش آمد و آنها فاز بعدی پروژه فونیکس را شروع کردند که‬
‫طی آن رادیو سوندهایی را طراحی کردند و کم‌کم بر تعداد آنها افزوده شد و شاید به روزی ‪ 200‬تا‬
‫‪ 500‬دستگاه رسیدند‪ .‬رادیوی این دستگاهها در یک محدود ‪ 100‬مایلی هم کار می‌کرد‪ .‬من خودم‬
‫گیرنده‌های رادیویی جمع می‌کنم و بیش از ‪ 100‬تا از آنها را خودم شخصاً جمع کرده‌ام‪ .‬اما هرگز یک‬
‫گیرنده رادیو سوند ندیده‌ام‪ .‬البته شنیده‌ام اما هرگز یکی از آنها را خودم ندیده‌ام‪.‬‬

‫آنها از چه فرکانس‌هایی استفاده می‌کردند؟‬


‫فرکانسهای مورد استفاده ‪ 403‬مگاهرتز و ‪ 1680‬مگاهرتز بودند‪ .‬آنها از دو فرکانس متفاوت استفاده‬
‫می‌کردند‪.‬‬

‫هر دو را هم‌زمان استفاده می‌کردند؟‬


‫نه‪ ،‬هرکدام در یک زمان مورد استفاده قرار می‌گرفتند‪ .‬قدیمی‌ها از فرکانس ‪ 403‬مگاهرتز‬
‫(‪ ±2‬هرتز) ولی بعدی‌ها از فرکانس ‪ 1680‬مگاهرتز (‪ ± 6‬هرتز) استفاده می‌کردند‪ .‬ترمیستوری‌ای‬
‫(مقاومت الکتریکی گرمایی) که در آنها استفاده شده بود‪ ،‬حاوی طال‪ ،‬نقره‪ ،‬پالتینیوم و ایریدیوم بود‪.‬‬
‫بخش سنجش رطوبت از یک صفحه پالستیکی ساخته شده بود که لبه‌هایش توسط نقره پوشانده‬
‫شده بود و از لبه‌های صفحه خطوط رسانا خود را به وسط صفحه رسانده از آن عبور می‌کردند‪ .‬آنها‬
‫ترکیبی بسیار غیرمعمول از مواد شیمیایی را بر روی صفحه قرار دادند‪ .‬بر خالف سایر رطوبت‌سنج‌ها‪،‬‬
‫با دریافت رطوبت مواد شیمیایی مقاوت دستگاه باال می‌رفت‪.‬‬
‫در آن زمان تنها چیزهایی که می‌توانستیم در مورد رادیو سوند مطرح کنیم این بود که رادیو سوند‬
‫سنسور دما‪ ،‬فشار و رطوبت و فرستنده داشت‪ .‬با توجه به بررسی‌هایی که انجام داده‌ایم در مورد هر‬
‫بخش می‌توانستیم بگوییم که‪:‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪141‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫میله سنسور سنجش دما در ترمیستور (قطعه الکتریکی که با تغییر دما می‌تواند در مقدار جریان‬
‫الکتریکی تغییر ایجاد کند و مقدار دما را به عدد تبدیل نماید) خارج از کارکرد اصلیش مانند یک آنتن‬
‫جمع کننده ‪ DOR‬عمل می‌کرده است‪.‬‬
‫سنسور رطوبت در نقش یک آنتن برای انرژی ارگانیک عمل کرده است‪.‬‬
‫سنسور فشاری که آنها اساساً به اون سویچ بارل می‌گفتند یک سنسور فشار از نوع سویچ چرخشی‬
‫است‪.‬‬
‫دستگاه می‌توانست ‪ DOR‬را جذب کرده و در مقابل انرژی ارگانیک را افزایش دهد‪.‬‬
‫فرستنده دو اوسیالتور داشت‪ ،‬یکی که بر اساس فرکانس حامل ‪ 403‬یا ‪ 1680‬مگاهرتز کار می‌کرد‬
‫و دیگری یک اوسیالتور ‪ 7‬مگاهرتز بود که بر روی یک شبکه از اوسیالتورهای فرکانس حامل هوک‬
‫شده بود که می‌توانست یک موج مربعی ‪ 7‬مگاهرتز ایجاد کند‪.‬‬

‫چگونه همه آنها به آنچه که قرار بوده در پروژه‌های دیگر انجام شود مربوط می‌شده است؟‬
‫حکومت نمی‌توانسته به مردم بگوید که اینها دستگاههای کنترل آب و هوا هستند‪ .‬چیزی که ما در‬
‫اینجا در واقع شاهد هستیم روند تکوین آن چیزی است که به پروژه مونتاک منتهی شد که ترکیبی‬
‫بوده از کار ویلهلم رایش و دستاوردهای آزمایش فیالدلفیا‪.‬‬
‫در پروژه فونیکس یک‪ ،‬روی دو پروژه جدا از هم کار می‌کردند‪ .‬هم روی جنبه نامرئی شدن و هم‬
‫توسعه دستگاه کنترل آب و هوای ویلهم رایش‪ .‬در انتهای پروژه فونیکس با استفاده از برخی راهکارهای‬
‫ویلهلم رایش و برخی از طرح‌های ارسالی مورد استفاده قرار گرفته از پروژه رادیو سوند آنها متوجه شدند‬
‫که می‌توانند این دو عامل را با هم ترکیب و از آن برای کنترل ذهن استفاده کنند‪ .‬در محافل دولتی به‬
‫آن «تغییر خلق‌وخو» می‌گفتند‪ ،‬اما این دیوانه‌ها داشتند عملیات کنترل ذهن را انجام می‌دادند‪.‬‬

‫این موارد به پروژه مونتاک مربوط می‌شده است؟‬


‫نه‪ ،‬پروژه فونیکس یک هست‪ .‬بعد از اینکه این قضیه در محافل سیاسی لو رفت و هدف مدیران‬
‫پروژه مشخص شد‪ ،‬آنها مجبور شدند پروژه را تعطیل کنند‪ .‬مدیران پروژه به ارتش رفتند و به سران‬
‫ارتش پیشنهاد طرحی را دادند که طی آن می‌شد «در ذهن دشمن نفوذ کرد»‪ .‬ارتش سخت به این‬
‫طرح عالقمند شد و به آنها اجازه داد که از پایگاه قدیمی نیروی هوایی در مونتاک استفاده کنند‪.‬‬
‫بین تجهیزات موردنیاز آنها یک رادار قدیمی منحصربه‌فردی بود به اسم ‪ SAGE‬که در پایگاه از قبل‬
‫نصب شده بود‪ .‬پایگاه پیش از این بسته شده بود و آت و آشغالهای باقیمانده را به حراج گذاشته بودند‪.‬‬
‫گروه از آزمایشگاه بروکهیون به آنجا نقل مکان کرد‪ .‬سپس آنچه که فونیکس دو نامیده می‌شد شروع‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪142‬‬

‫شد‪ .‬آنها از ‪ 1969‬تا ‪ 1979‬یعنی ده سال وقت صرف پژوهش کرده و تحقیقات زیادی روی کنترل‬
‫ذهن انجام دادند‪ .‬آنها استفاده از ظرفیت رادار ‪ SAGE‬را شروع کردند و موج مخصوصی را که رایش‬
‫از پروسه کنترل آب و هوا به آنها نشان داده بود مدوله کرده و آن را با چیزی که در آزمایش فیالدلفیا‬
‫کشف کرده بودند ترکیب کردند‪ .‬آنها حدود ‪ 406‬مگاهرتز را انتقال دادند‪.‬‬
‫خمش در اطراف فاز و فرکانس تغییر خواهد کرد‪ .‬آنها از مفهوم تقویت استفاده کرده‌اند که شما‬
‫در این مفهوم مراحل زیادی از پالس‌های مدوالسیون شده را در اختیار خواهید داشت‪ .‬در این قضیه‬
‫‪ BRF‬از ‪ 10‬چرخه به ‪ 750‬چرخه بود‪ .‬عرض هر پالس در هر نقطه از ‪ 10‬به ‪ 75‬میلی‌ثانیه قابل تغییر‬
‫بود‪ .‬فرکانس مرکزی ‪ 406‬مگاهرتز‪ ،‬از یک تابع ‪( stay-law‬نقطه اتکاء کوتاه) که به تابع صفر زمانی‬
‫ارجاع داده شده بود؛ تولید شد‪.‬‬

‫مدوالسیون دیگری هم در کار بوده است؟‬


‫پرش فرکانسی (‪ )frequency hopping‬داشتیم‪.‬‬

‫پس پروژه فونیکس دو در ‪ 1969‬شروع شد؟‬


‫بله طی دوره‌ای از ‪ 1969‬تا ‪ .1971‬فونیکس یک‪ ،‬از ‪ 1948‬تا ‪ 1968‬طول کشید‪ .‬در بخش اول‬
‫پروژه کنترل ذهن‪ ،‬آنها فردی را انتخاب کرده و او را حدود ‪ 250‬فوت دور از آنتن یک جای ثابتی قرار‬
‫می‌دادند‪ .‬اوج قدرت پالس رادار ‪ 5 SAGE‬مگاوات بود‪ .‬آنتن سی دسیبل به آن می‌افزود‪ .‬به این معنی‬
‫که دست‌کم قدرت شعاع پرتوافکن آن یک گیگا وات می‌شد‪ .‬البته ظاهرا ً یک هزار مگاوات بوده است‪.‬‬
‫می‌توانید تصور کنید که یک چنین پرتوی چه بالیی سر یک آدم می‌آورد؟ تصور اینکه بعد از آن آدمی‬
‫هنوز آنجا باشد سخت است‪ .‬آسیب‌ها عبارت خواهند بود از اختالل در حد سوختگی عملکردهای مغز‬
‫و لطمه عصبی شدید و گرما ریه‌ها را زخمی می‌کند‪ .‬آنها با تعدادی این آزمایش را تکرارکردند و فقط‬
‫چند نفر زنده ماندند‪.‬‬

‫جایی بود که در آنجا داوطلب‌ها را برای این کار ساماندهی کنند؟‬


‫نه‪ ،‬فقط افراد فقیر و بیچاره را از خیابان می‌دزدیدند و آنها را در معرض تابش اشعه رادار قرار‬
‫می‌دادند‪ .‬این تقریباً مزخرف است که تصور کنیم حکومت به این کار عالقمند بوده است‪.‬‬

‫در آن زمان چه کسی تأمین مالی پروژه را بر عهده داشت؟‬


‫دکترجان فون نیومان و جک پروت‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪143‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫هیچ مؤسسه خاصی در این کار دخالت نداشت؟‬


‫مطمن نیستم که مؤسسه‌ای هم بوده باشد‪ .‬این وسط یکی هم پیدا شد که ایده فوق‌العاده‌ای‬
‫داد که سوژه‌های موردنظر را مستقیماً هم‌راستا با شاخ گیرنده آنتن قرار دهند‪ .‬شگفت‌انگیز بود که‬
‫آنها به نتیجه هم رسیدند‪ ،‬بدون اینکه کسی را بسوزانند‪ .‬آنها دریافتند که با تغییر مدوالسیون فاز‬
‫و هوپینگ فرکانس (تکنیکی است که در آن فرکانس به صورت مداوم و با سرعت تغییر می‌کند) و‬
‫ارسال پالس‌هایی در فازهای متفاوت می‌توانند روی ذهن اشخاص اثر بگذارند‪.‬‬

‫چند نفر در این تأسیسات کار می‌کردند؟‬


‫حدود ‪ 30‬نفر‪.‬‬

‫چه کسی اجازه استفاده از آنها را در پایگاه داده بود؟‬


‫نیروی هوایی و دریایی‪ .‬یک پروژه مشترک بود‪ .‬خدمه نیروی هوایی و دریایی به طور مشترک درگیر‬
‫پروژه بودند‪ .‬ما کپی امریه‌ها برای پرسنل نیروی هوایی را در اختیار داریم‪.‬‬

‫داستان پوششی برای پایگاه چه بود؟‬


‫پایگاه متروکه شده بود و حدود ‪ 1969‬یا ‪ 1970‬وقتی تمامی سیستم‌های رادار ‪ SAGE‬را خاموش‬
‫کردند آن را بعنوان یک مجموعه مازاد بر نیاز به ‪( GSA‬اداره خدمات عمومی) واگذار کردند‪ .‬این یک‬
‫عملیات «اص ً‬
‫ال وجود خارجی ندارد» تلقی و فوق‌العاده در خصوص آن پنهانکاری می‌شد‪.‬‬

‫بودجه آنها از کجا تأمین می‌شد؟‬


‫کام ً‬
‫ال محرمانه بود‪.‬‬

‫پای شرکتهایی این وسط بود؟‬


‫در ابتدای کار شرکت‌ها حامی آن نبودند‪ .‬اگر چه در فازهای بعدی سروکله آنها هم پیدا شد‪ .‬بودجه‬
‫اصلی را نازی‌ها تأمین می‌کردند‪.‬‬

‫این فونیکس یک بود؟‬


‫نه‪ ،‬این فونیکس دو و سه بود‪ .‬در ‪ 1944‬یک قطار نظامی آمریکایی ازطریق راه‌آهن فرانسه‪ ،‬طالیی‬
‫به ارزش ‪ 10‬میلیارد دالر را که متعلق به نازی‌ها بود و متفقین پیدا کرده بودند را حمل می‌کرد‪ .‬این‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪144‬‬

‫ده میلیون دالر در ‪ 1944‬ارزش بیست دالر در هر اونس را داشت ‪ .‬قطار در تونلی منفجر شد و ‪51‬‬
‫سرباز آمریکایی کشته شدند ‪ .‬این طال سالها بعد سر از مونتاک در آورد‪ .‬این قضیه تایید شده که پولی‬
‫که برای پروژه صرف شده پول همین طالها بوده است‪ .‬برای تأمین مالی پروژه سالها از این منبع مالی‬
‫استفاده شد تا زمانی که ارزش طال کاهش پیدا کرد و پولشان ته کشید‪ ،‬و اینجا بود که دست گذاشتند‬
‫(‪ 50)International Telephone & Telegraph‬که حمایت مالی را بر عهده گرفت‪ .‬در‬ ‫روی‬
‫آن زمان ‪ ITT‬توسط خاندان ‪ Krupp‬مقیم در آلمان اداره می‌شد‪ .‬بنابراین غیرنظامی‌ها و کارکنان‬
‫و دانشمندانی که آنجا کار می‌کردند نازی‌های سابق بودند که هم قبل و هم بعد از جنگ جهانی از‬
‫آلمان آمده بودند‪ .‬دولت آمریکا پروژه را زیر نظر داشت‪ .‬اطالعاتی‌ها می‌دانستند آنجا چه خبر است‬
‫و سازمان سیا همانند دیگر سازمانهای اطالعاتی دولت همه چیز را رصد می‌کرد‪ .‬در حقیقت حلقه‬
‫کسانی که در پایگاه روی پروژه کار می‌کردند کوچک بود‪ .‬یک چیزی بین ‪ 30‬تا ‪ 50‬نفر‪ .‬بودجه کام ً‬
‫ال‬
‫محرمانه بود‪ .‬بعد از ‪ 1983‬سناتور گلد واتر درباره این پروژه کنجکاو شد و تحقیقاتی را شروع کرد‪ .‬او‬
‫هیچ ردی از اینکه بودجه توسط دولت تأمین شده باشد پیدا نکرد‪ .‬پروت سرپرستی امور متافیزیکی‬
‫پروژه را برعهده داشت‪ .‬بعد از رفتن او دکتر هرمان سی مسؤلیت همه چیز را بر عهده گرفت‪ .‬آنها یک‬
‫کارشناس امور الکترونیکی به اسم دکتر ماتئو زرت داشتند که با ورنر فون براوون در ‪ 1946‬از آلمان‬
‫آمده بود‪.‬‬
‫احتماالً به این دلیل پولشان ته کشید که آنها ک ً‬
‫ال در سراسر ایاالت متحده ‪ 25‬پایگاه داشتند که‬
‫آخرین این پایگاهها در ‪ 12‬آگوست ‪ 1983‬بسته شد‪ .‬وقتی پایگاه‬
‫ِ‬ ‫باید از نظر مالی تغذیه می‌شد‪.‬‬
‫مونتاک‪ ،‬جایی که همه پایگاههای دیگر مرجع زمانی صفرشان را از آنجا می‌گرفتند‪ ،‬تعطیل شد دو‬
‫پایگاه باقی مانده هم در پی آن تعطیل شدند‪.‬‬

‫درباره کارهایی که روی ذهن انجام می‌دادند چه؟‬


‫تا جایی که از برنامه به یادم مانده ‪ -‬چون بخشی از پروژه بودم ‪ -‬در ابتدا که وارد برنامه شدم در‬
‫معرض عملیات کنترل ذهن قرار نگرفتم ‪ -‬چون در اصل آنها مرا برای توانایی‌های خاصم می‌خواستند‪.‬‬
‫اما بعدا ً مرا برای تلقین فکری به نیروهای جوان‌تر گماشتند‪ .‬اولین تلقین فکری به یک فاجعه تبدیل‬
‫شد‪ .‬به آنها گفتم که دیگر نه من نه این پروژه‪ ،‬من به خیر و شما به سالمت! آنها هم مرا در معرض پرتو‬
‫شستشوی ذهن قرار دادند که باعث شد آسیب ببینم‪ .‬در نهایت کسی دستور داد که‪« :‬خاموشش‬
‫کنید‪ ،‬او نمی‌تواند چنین چیزی را تاب بیاورد»‪ .‬و آنها هم تابش پرتو را متوقف کردند‪ .‬بقیه نسبت به‬

‫‪ . 50‬شرکت خوشه‌ای آمریکایی است‪ ،‬که در ‪ ۳‬حوزه کامأل مستقل از یکدیگر فعالیت می‌کند‪ .‬بخش آب و سیاالت که بزرگترین تولیدکننده پمپ‌های آب و تجهیزات‬
‫انتقال آب و مایعات در جهان است‪ ،‬بخش صنایع جنگ‌افزاری این شرکت تولیدکننده تجهیزات امنیتی‪ -‬الکترونیکی و سیستم‌های دفاعی است‪ ،‬که یکی از ‪ ۱۰‬پیمانکار‬
‫بزرگ طرف قرارداد وزارت دفاع ایاالت متحده آمریکا به شمار می‌آید و سومین قسمت این شرکت‪ ،‬بخش فناوری هوافضا و تجهیزات ترابری آن می‌باشد‪ .‬م‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪145‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫من خیلی بیشتر تحت تأثیر پرتو قرار گرفته و آسیب جدی دیده بودند‪ .‬به طور کلی تأثیر واقعاً بدی‬
‫داشت‪ .‬می‌توانست کل مغز شما را بسوزاند‪ .‬آنها برای آزمایشهایشان بچه‌های ‪ 12‬تا ‪ 16‬ساله را از‬
‫خیابان جمع می‌کردند‪.‬‬

‫این همه کودک آمریکایی را کجا ناپدید می‌کردند؟‬


‫حدس ما این است که حدود ‪ 10،000‬کودک آمریکایی را از خیابان‌ها به روش‌های مختلف‬
‫می‌ربودند و به مونتاک در نیوجرسی می‌بردند‪ .‬سرجمع اگر حساب کنیم‪ ،‬تعداد کسانی که برای ‪25‬‬
‫پایگاه دزدیده شده‌اند به عدد‪ 250،000‬نفر می‌رسید‪.‬‬
‫اینکه هدف اصلی این برنامه چه بود که به خاطر آن به تعدادی بچه نیاز بود‪ ،‬هنوز یک راز‬
‫باقی مانده است‪ .‬ما هنوز جوابی برای این سؤال نداریم‪ .‬این را می‌دانیم که آنها برای چیزی کام ً‬
‫ال‬
‫برنامه‌ریزی می‌شدند‪ .‬آنها در معرض برنامه‌ریزی‌ای قرار گرفتند که در نهایت منجر شد به استفاده‬
‫انسانی‌تر از فن‌آوریهای الکترونیکی پیشرفته‪.‬‬
‫در ابتدا این برنامه‌ریزی تحت تأثیر ویلهم رایش قرار داشت و فیزیکی‌تر بود‪ .‬بعدها آنها روی‬
‫تکنیک‌هایی کار کردند که از کامیپوترها و برنامه‌ریزی الکترونیکی در کنار تکنیک‌های رایش بهره‬
‫می‌برد‪ ،‬که خیلی سریع‌تر بود و عوارض جانبی کمتری داشت‪.‬‬

‫این روزها از حال و روز کسانی که آن موقع در معرض این برنامه قرارداشتند خبری دارید؟‬
‫چند سالی را در میان مردم در حال بررسی بودم‪ .‬اگر کمی با دقت و حساسیت به الگوهای رفتاری‬
‫مردم دقت کنیم‪ ،‬می‌توانیم الگوهای خاصی در زمینه هویتی مشاهده کنیم‪ .‬شما می‌توانید در ناحیه‬
‫پنج مایلی دورتر از مسیری که اخطار عدم نزدیک شدن به مونتاک را داده‪ ،‬افرادی را پیدا کنید که‬
‫تحت تأثیر سیگنالهای مونتاک قرار گرفته بودند‪ .‬من حتی یک دوجین از این آدمها را در النگ آیلند و‬
‫نیویورک دیده‌ام‪.‬‬

‫فون نیومن چه شد؟‬


‫او هنوز تا ‪ 1989‬زنده بود‪ .‬بر سر یک سری از برنامه‌ها با حکومت مشکل پیدا کرد‪ .‬همین مشکالت‬
‫باعث جدایی او از پروژه‌های دولتی در ‪ 1977‬شد‪ .‬وقتی او از مقام مدیر پروژه استعفا داد و در حد‬
‫مشاور تنزل درجه پیدا کرد‪ ،‬حکومت به همه گفت که او در ‪ 1956‬فوت کرده است‪ .‬در حالیکه‬
‫حکومت هنوز با او در تماس بود‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪146‬‬

‫به هیچکدام از سوژه‌های مونتاک داروهای روان‌گردان داده می‌شد؟‬


‫فکر نمی‌کنم ‪ ...‬آنها یکبار سر برنامه رایش برای اینکه سوژه‌ها پذیراتر شوند از یک نوع مواد‬
‫استفاده کردند که االن نامش را به خاطر نمی‌آورم‪ .‬تأثیر این مواد طوری بود که شما «سخت شهوتی»‬
‫می‌شدید! در همان حال شخص موردنظر مست و سرخوش هم می‌شد؟ خوب البته که سرخوش هم‬
‫می‌شد‪.‬‬

‫آیا آنها فن‌آوری صندلی و تغییر و تعدیل ذهن را از بیگانه‌ها دریافت کرده بودند؟‬
‫مدل اولیه آن را از بیگانه‌ها گرفته بودند‪ .‬اینکه بعد از آن چه شده را به قطع و یقین نمی‌توانم بگویم‪.‬‬
‫در اصل این صندلی تقویت‌کننده ذهن بود‪ .‬دولت می‌خواست افراد تعلیم دیده خاصی داشته باشد که‬
‫روی صندلی بنشینند و اشکال متفاوت فکری را تولید کنند؛ اشکال فکری که با این فن‌آوری تقویت‬
‫شده و ارسال شوند‪ .‬آنها می‌توانستند سیگنال را انتقال داده و اهداف را در وضعیت ماقبل ارگاسم (در‬
‫آستانه ارگاسم) قرار دهند‪ .‬جایی که آنها پذیرای برنامه موردنظر شوند‪ .‬این قضیه خیلی خوب جواب‬
‫داد و آنها قابلیت‌های دیگری را هم کشف کردند‪ .‬آنها متوجه شدند که می‌شود روی زمان هم کار کرد‪.‬‬
‫آنها فردی را که از نظر ذهنی به خوبی آموزش دیده باشد روی صندلی می‌نشاندند و با استفاده‬
‫از یک کرمچاله زمانی که به ‪ 1947‬و ‪ 1981‬متصل می‌شد افکاری را تولید می‌کردند‪ .‬دقیقاً می‌توان‬
‫گفت حاصل کار آنها تونل زمانی بود که می‌توانستند در آن جا‌به‌جا شوند‪ .‬یک سری تلویزیون بود که‬
‫در آن زمان این تصور عبور از تونل زمان را با دقت نسبتاً خوبی به تصویر می‌کشید‪ .‬اینها یک سری‬
‫امکانات اولیه بود‪ .‬بعدها آنها شروع کردند به جلو عقب رفتن در زمان‪ ،‬که این دیگر آخرین فاز پروژه‬
‫فونیکس بود‪.‬‬

‫این ماشین زمان مربوط به چه دوره‌ای است؟‬


‫دوروبر ‪ 1979‬یا ‪ 1980‬بود که استفاده از ماشین زمان کام ً‬
‫ال عملیاتی شده بود‪ .‬این انتقال‌دهنده‪،‬‬
‫قدرت کافی را برای خم کردن فضا و زمان داشت‪ .‬چون آنها توانایی فنی الزم را نداشتند‪ ،‬فرد روی‬
‫صندلی با کرمچاله زمانی فعال یکی می‌شد‪ .‬طی این آزمایش‌ها آنها به چیزهای دیگری هم پی بردند‪.‬‬
‫کسی که روی صندلی بود به موجودی فکر می‌کرد و آن موجود به شکل مادی خلق می‌شد‪ .‬کسی‬
‫که روی صندلی بود می‌توانست به همه جور حیوانی در مونتاک فکر کند و آن حیوانات سر از شهر‬
‫در آورند و دقیقاً هم از اتفاقی که قرار بود رخ دهد باخبر باشد‪ .‬تقریباً آنها قدرت خلق یک موجود را‬
‫داشتند‪ .‬مسأله این بود که آنچه خلق می‌شد فقط تا زمانی دوام می‌آورد که تقویت‌کننده‌ی ذهن فعال‬
‫باشد‪ .‬قدرتش هم باید یک جایی بین گیگاوات و تراوات در نوسان باشد‪ .‬قدرتی بسیار عظیم‪ .‬کرمچاله‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪147‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫می‌توانست قطری در حدود پنج مایل داشته باشد‪.‬‬

‫می‌توانید توصیف کنید که این کرمچاله زمان (تونل زمان) شبیه چه چیزی بود؟‬
‫مثل یک تونل مارپیچ عجیب و غریبی که تا انتهای آن روشن بود‪ .‬شما می‌توانستید پا به درون این‬
‫تونل بگذارید و قدم بزنید که ناگهان در آن مکیده می‌شدید‪ .‬فکر قدم زدن در چنین چیزی را باید از‬
‫ذهن بیرون می‌کردید‪ .‬شما کم و بیش در آن پیش می‌رفتید و می‌توانستید در فضا و زمان هر جایی‬
‫بروید‪.‬‬

‫می‌توانستید چیزهایی را به عقب برگردانید؟‬


‫بله‪.‬‬

‫هرگز خودتان چیزی را به عقب برگرداندید؟‬


‫بله‪.‬‬

‫می‌توانید باز هم تونل را توصیف کنید؟‬


‫بله‪ .‬دیواره‌ها محکم و یکپارچه اما شیاردار بودند‪ .‬تونل صاف و مستقیم نبود‪ ،‬یک جورایی شبیه‬
‫مارپیچ بود‪.‬‬

‫اگر کسی برق را خاموش می‌کرد امکان گیرکردن شما در فضا و زمان وجود داشت؟‬
‫خوب بله‪ ،‬شما آنجا گیر می‌افتادید‪.‬‬

‫آیا آنها بچه‌های زیادی را به انتهای تونل فرستادند؟‬


‫بله‪ ،‬اما نمی‌دانم که هدف آنها چه بود‪ .‬فقط می‌دانم که بچه‌های زیادی را از دست دادند‪.‬‬

‫با توجه به خمیدگی زمان‪ ،‬به هرحال بین اینکه چقدر می‌توانید به گذشته برگردید و چقدر به‬
‫آینده‪ ،‬همیشه حد ثابتی وجود داشته؟‬
‫بله‪ .‬یکی از نخستین چیزهایی که آنها انجام دادند فرستادن نیروهای تازه‌کار به آینده و حدود‬
‫‪ 6030‬میالدی بود و همیشه هم آنها از یک مکان سر در می‌آوردند‪ .‬جایی در یک شهر متروکه که در‬
‫آن یک مجسمه طالیی بود‪ .‬وقتی که آنها برمی‌گشتند از آنها پرسیده می‌شد که چه دیده‌اند؟ معلوم‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪148‬‬

‫نیست که آیا آنها انتظار داشتند که پاسخ متفاوتی از این و آنی که فرستاده بودند بشنوند یا نه‪ ،‬هدف‬
‫چیز دیگری بوده است‪ .‬قبل از فرستادن کسی‪ ،‬کرمچاله فضا–زمان را بررسی می‌کردند و مطمئن‬
‫می‌شدند محیطی که قرار است فرد به آنجا فرستاده شود حیات او را تهدید نکند و از آنهایی که‬
‫فرستاده می‌شدند نمونه‌برداری می‌کردند‪.‬‬

‫آیا آینده‌های پنهانی وجود داشته که افراد را به آن زمان‌ها بفرستند؟‬


‫نه‪ .‬یکبار که امکان ارتباط شما با آینده‌ای فراهم می‌شد‪ ،‬خط زمانی روی آن نقطه تنظیم و هم کوک‬
‫می‌شد‪.‬‬

‫آیا می‌توان کسی را به گذشته فرستاد و زمان حال را تغییر داد؟‬


‫بله‪ .‬این امکان هم وجود دارد که با فرستادن کسی به آینده زمان حال را تغییر دهید‪ .‬تحت شرایط‬
‫مشخصی حکومت برای دسترسی به آینده با استفاده از خط زمانی مونتاک از وجود ماشین زمان‬
‫استفاده می‌کرد‪.‬‬

‫شما که گفتید زمان حال را نمی‌شود تغییر داد‪ ،‬چون مابین آینده و گذشته یک حلقه زمانی‬
‫برقرار می‌شده؟‬
‫بله به این معنی که هر آنچه که هرکسی بین دورترین نقطه در گذشته و آینده انجام داده برای‬
‫همیشه انجام داده است‪.‬‬

‫دورترین زمانی که در آینده تا به حال کسی توانسته به آن سفر کند چه زمانی بوده است؟‬
‫‪ 10،000‬میالدی‬

‫پس همه چیز تا حدود ‪ 10،000‬میالدی قفل شده؟‬


‫بله این واقعیتی رؤیاگونه است‪ .‬هیچکس نتوانسته به ورای ‪ 2012‬میالدی به آینده محسوسی‬
‫دسترسی پیدا کند‪ .‬به ‪ 2012‬که می‌رسید ناگهان سر و کله دیواری پیدا می‌شد که معلوم نیست آن سوی‬
‫دیوار چه بود‪ .‬پیشگویی‌هایی درباره تغییراتی بر زمین حوالی این تاریخ شده است‪ .‬عجیب است‪ ،‬نه؟‬

‫می‌توانید خودتان را دو ساعته در تونل به آینده برسانید و با خودتان مواجهه شوید؟‬


‫بله‪ ،‬اما خطرش زیاد است‪ .‬شخصی که به درون تونل قدم می‌گذارد با شخصی که از انتهای آن‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪149‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫بیرون می‌آید در حالت ناهم‌فاز قرار دارند‪ .‬اگر چنین اتفاقی رخ دهد‪ ،‬جز سوختن فرد نتیجه دیگری‬
‫حاصل نمی‌شود‪.‬‬

‫آیا هرگز به شما اسلحه‌ای داده می‌شد که اگر در موردی کار به جاهای باریک کشید از آن‬
‫استفاده کنید؟‬
‫نیازی به استفاده از اسلحه نبود‪ .‬کرمچاله متناسب با شخص تنظیم می‌شد و آنها می‌توانستند‬
‫بر عملکرد شخصی که فرستاده شده نظارت داشته باشند و اگر جایی کار به جاهای باریک کشیده‬
‫می‌شد شخص فرستاده شده را برمی‌گرداندند‪ .‬آنها به تونل زمانی دسترسی پیدا کرده بودند که‬
‫عم ً‬
‫ال قابل استفاده بود‪ .‬یک جای کار اوضاع خراب شد و هیوالیی از دل نهاد انسانی (شخصی که روی‬
‫صندلی مخصوص می‌نشست و با افکار او کار پیش می‌رفت‪ .‬م) بیرون آمد‪ .‬از آن دسته موجوداتی که‬
‫هر کسی او را می‌دید دچار وحشت می‌شد‪ .‬آنها فرستنده را خاموش کردند‪ ،‬اما هیوال برخی از کارکنان‬
‫و تجهیزات را بلعید‪ .‬برای اینکه بتوانند دستگاه فرستنده را در آینده خاموش کنند و جلوی این هیوال‬
‫را در ‪ 1983‬بگیرند‪ ،‬مجبور شدند به سال ‪ 1943‬برگردند و فرستنده فیالدلفیا را خاموش کنند‪ .‬موقع‬
‫ظهور هیوال ‪ 12‬آگوست ‪ 1983‬بود‪ .‬کرمچاله به شکل آزمایشی روی ‪ 12‬آگوست ‪ 1943‬قفل شد و‬
‫یک چرخه زمانی شکل گرفت‪ .‬این همه به این خاطر رخ داده بود که کسی نقشه این را کشیده بود‬
‫که با نفوذ در ذهن عامل انسانی که روی صندلی نشسته این موجود را خلق کند‪ .‬تالشی برای ایجاد‬
‫خرابکاری در پروژه‪ .‬کم نبودند کسانی که معتقد بودند پروژه دیگر راه افراط را در پیش گرفته است‪.‬‬
‫بین ‪ 1971‬تا ‪ 1983‬که برای آنها کار می‌کردم‪ ،‬وقتی که از سرکار به خانه برمی‌گشتم خیلی‬
‫احساس خستگی می‌کردم‪ .‬در واقع آنچه که انجام می‌دادند این بود که وقتی کارم تمام می‌شد مرا‬
‫به نقطه یک هزارم میلی ثانیه قبل از ترک محل کارم برمی‌گرداندند‪ .‬از یک جنبه ظاهر قضیه اینطور‬
‫نشان می‌داد که من هرگز محل کارم را ترک نمی‌کردم‪ .‬البته وقتی که کار کردن در آنجا را رها کردم‬
‫تمام این حالت‌ها هم متوقف شد‪.‬‬

‫همه این وقایع به چه دلیلی رخ می‌دادند؟‬


‫اگر فرجام آزمایش فیالدلفیا را بررسی کنید متوجه خواهید شد که پایان قضیه فیالدلفیا سرآغاز‬
‫کل این دردسرها بوده است‪ .‬مشخصاً به طریقی چیزی در قامت یک نیروی مافوق‪ ،‬کنترل را بدست‬
‫گرفته و به نوعی تنظیمات اولیه را هم به هم ریخته و موجب کل این گرفتاری‌ها شده است‪ .‬امکان‬
‫نداشت که این وقایع همینطور بختکی رخ دهند‪ ،‬مگر اینکه این دو تاریخ بی‌اهمیت که چهل سال‬
‫با هم فاصله داشتند دو آزمایش را به هم متصل می‌کردند؛ یکی که به آزمایش فیالدلفیا یا پروژه‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪150‬‬

‫رنگین‌کمان مشهور است و در ‪ 1943‬رخ داده و آن یکی هم پروژه مونتاک در ‪.1983‬‬


‫اینجا الزم است پرانتزی باز کنم و بگویم که اگر کسی حدود دو سوم از مسیر تونل را طی کند به‬
‫جایی می‌رسد که متوجه یک صدای تلپ گنده خواهد شد‪( .‬یک چیزی شبیه درب چوب پنبه‌ای‬
‫بطری که با صدای تلپ باز می‌شود‪ .‬م) هوشیاری آن فرد بدنش را رها می‌کند‪ .‬در مقیاس وسیعی‬
‫فرد دچار اشتیاق شدیدی به مشاهده اطرافش می‌شود‪ .‬در اینکه فراستی به انسان دست می‌دهد‬
‫را مطمئن هستم‪ .‬وقتی تجربیات گذشته‌ام را مرور می‌کنم به وجود این فراست یقین بیشتری پیدا‬
‫می‌کنم‪ .‬فقط من با تشخیصش مشکل دارم‪ .‬آنچه که آنها سعی بر انجامش داشتند تثبیت فرایند‬
‫آگاهی در هنگام برون‌فکنی بود‪ .‬به دالیلی سعی آنها دستیابی به یک نتیجه قابل قبول بود‪ .‬ما‬
‫نمی‌دانیم که هدفشان چه بوده است‪.‬‬

‫به جز قضیه طرح اولیه صندلی تقویت‌کننده قوای ذهنی‪ ،‬بیگانه‌ها دیگر چه نقشی در کل این‬
‫ماجرا داشتند؟‬
‫این سوی دیگر ماجرا است که هنوز به آن نپرداخته‌ام‪ .‬بگذارید فع ً‬
‫ال ببینیم که آزمایش فیالدلفیا چه‬
‫درک فنی در پی داشته است‪ .‬آنچه که شروع همه این وقایع را موجب شده است‪.‬‬
‫در اصل این قضیه برمی‌گردد به دهه ‪ 1930‬در شیکاگو‪ .‬یک جمع سه نفره که عبارت بودند از دکتر‬
‫جان هاتچینستون که رییس دانشگاه شیکاگو بود‪ .‬نیکال تسال و دکتر کرتن آوور که یک فیزیکدان‬
‫اطریشی صاحب کرسی در دانشگاه بود‪ .‬تصمیم آنها بر این بود که در خصوص مفهوم نامرئی شدن‬
‫افراد و اشیاء تحقیق کنند‪ .‬این موضوع تا سالها مورد بحث و بررسی قرار گرفت‪ .‬آنها طی سالهای‬
‫‪ 1931‬تا ‪ 1932‬در دانشگاه شیکاگو گروهی را تشکیل داده و پژوهش‌هایی در این رابطه انجام دادند‪.‬‬
‫در ‪ 1933‬مؤسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون شکل گرفت و در ‪ 1943‬پروژه به آنجا منتقل شد‪.‬‬
‫یکی از کله‌گنده‌های مؤسسه‪ ،‬دکتر جان اریک فون نیومان از بوداپست مجارستان بود‪ .‬او مدرک‬
‫شیمی‌اش را در ‪ 1925‬و دکترایش در ریاضیات را در ‪ 1926‬دریافت کرده بود‪ .‬او چهار سال را در اروپا‬
‫تدریس کرد و بعد از آن به ایاالت متحده رفت‪ .‬سه سال در آکادمی‌ها درسطح آموزش به دانشجویان‬
‫دکتری تدریس کرد و پس از آن به مؤسسه دعوت شد‪.‬‬
‫یکی دیگر از اعضای مؤسسه آلبرت انیشتین بود که در ‪ 1930‬آلمان را ترک کرده بود‪ .‬او برای سه‬
‫سال به مؤسسه تکنولوژی کالیفرنیا پیوست و در آن مشغول تدریس شد و سپس بنا بر دعوتش به‬
‫مؤسسه پرینستون و پذیرش این دعوت از جانب او به مؤسسه مطالعات پیشرفته پیوست‪.‬‬
‫به مرور زمان افراد زیادی وارد پروژه شدند‪ .‬حدود ‪ 1936‬پروژه گسترده‌تر شد‪ .‬در ضمن تسال مدیر‬
‫پروژه بود‪ .‬او یکی از دوستان فرانکلین روزولت بود که تسال را در دورانی که خود معاون وزیر نیروی‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪151‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫دریایی بود در ‪ 1917‬مالقات کرده بود‪ .51‬در گیرودار جنگ‪ ،‬از تسال خواسته شده بود که کاری برای‬
‫دولت انجام بدهد‪ .‬او پذیرفت و تا ‪ 1942‬که از کار خود استعفا داد مدیر پروژه نامرئی شدن بود‪ .‬بعد از‬
‫مطالعات بسیار آنها تصمیم گرفتند که آزمایش اولیه‌ای را انجام بدهند‪ .‬با این آزمایش آنها در فرایند‬
‫نامرئی‌سازی موفقیت‌هایی حاصل نمودند‪ .‬نیروی دریایی و خیلی‌های دیگر آنها را به ادامه کار تشویق‬
‫و ترغیب نمودند و نیروی دریایی حمایت مالی تحقیقات را بر عهده گرفت‪.‬‬
‫وقتی جنگ با آلمان شروع شد‪ ،‬تا ‪ 1939‬دانشمندانی از آلمان وارد ایاالت متحده شدند‪ .‬در ‪1940‬‬
‫پس از تحقیقات با استفاده از روش تسال‪ ،‬آنها خود را برای آزمایش بزرگ در محوطه نیروی دریایی‬
‫بروکلین آماده کردند‪ .‬آنها از یک سو کشتی کوچکی در اختیار داشتند و از سوی دیگر یک کشتی‬
‫تدارکاتی (کشتی مادر)‪ .‬یک کشتی برق الزم را تأمین می‌کرد و دیگری به راه‌اندازی سیم‌پیچ‌ها کمک‬
‫می‌رساند‪ .‬آنها کشتی تدارکات را با کابل به کشتی آزمایش‪ ،‬برای انتقال جریان برق متصل کردند‪ .‬بر‬
‫این نظر بودند که اگر اشتباهی صورت گرفت و کار خراب شد آنها بتوانند کابلها را قطع یا کشتی را غرق‬
‫کنند‪ .‬همه چیز به خوبی پیش رفت و اعالم شد که نتیجه موفقیت‌آمیز بوده است‪ .‬نکته مهم در مورد‬
‫آزمایش ‪ 1940‬این بود که هیچکس روی کشتی مورد آزمایش نبود و روی اینکه هیچکس نباید در‬
‫کشتی باشد تاکید شده بود‪ .‬ذکر این نکته برای آنچه که بعدا ً اتفاق افتاد مهم است‪.‬‬
‫پس از این آزمایش افراد دیگری هم به پروژه پیوستند‪ .‬توماستی براوون بعنوان کارشناس در‬
‫عرصه اثرات الکترومغناطیسه به پروژه پیوست‪ .‬وظیفه او حل معضل مین‌های مغناطیسی آلمانی‌ها‬
‫بود که نیروی دریایی و کشتی‌های متفقین را زمین‌گیر کرده بود‪ .‬این منجر شد به پروژه موازی‬
‫استفاده از سیم‌پیچهایی برای تعدیل یا از بین بردن حوزه میدان مغناطیسی (‪ )degaussing coils‬و‬
‫کابل‌هایی برای انفجار مین‌ها در فاصله دور از کشتی‪ .‬نیروی دریایی به کسانی احتیاج داشت که به‬
‫شکل جداگانه بر آزمایش نظارت کنند‪ .‬بحث فنی بر سر اینکه چگونه درگیر پروژه شدم بماند‪ .‬فع ً‬
‫ال‬
‫بگذارید به نیکال تسال بپردازیم‪.‬‬
‫در ‪ 1879‬پدرش مرد و او نخستین سال‌اش را در کالج به پایان رساند‪ .‬در ‪ 1884‬به ایاالت متحده‬
‫رفت‪ .‬بصیرت شهودی فوق‌العاده‌ای داشت و همچنین سابقه‌ای بسیار درخشان و حرفه‌ای داشت‪ .‬قبل‬
‫از آمدنش به آمریکا او رابرت اوپنهایمر را می‌شناخت که بعدها کار روی بمب اتم را شروع کرد و دکتر‬
‫دیوید هیلبرت را هم می‌شناخت؛ ریاضیدانی که معادله‌های «فضای هیلبرت» را ابداع کرده بود‪ ،‬که در‬
‫آن با استفاده از ریاضی واقعیت‌ها یا فضاهای چندگانه را توصیف می‌کند‪ .‬این معادله مربوط به فضای‬
‫چندگانه در پروژه بسیار مهم بودند‪ .‬دکتر فون نیومن‪ ،‬هیلبرت را در ‪ 1927‬مالقات کرد و چیزهای‬
‫بسیاری را که از او آموخته بود به خاطر سپرد‪ .‬با اتکا به این آموخته‌ها‪ ،‬دکتر فون نیومن سیستم‌های‬

‫‪ . 51‬معاون وزیرنیروی دریایی تحت امر رییس جمهور وودرو ویلسون ‪.‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪152‬‬

‫ریاضیاتی جدیدی را توسعه داد‪ .‬فون نیومن را یکی از بهترین ریاضیدانهای این قرن و برخی او را حتی‬
‫بهتر از انیشتین می‌دانند‪.‬‬
‫یکی دیگر از ریاضیدانهای پروژه‪ ،‬دکتر جان لوینسون بود که در ‪ 1912‬متولد و در ‪1976‬‬
‫درگذشت‪ .‬او سه کتاب در زمینه ریاضیات منتشر کرده است‪ .‬تا آنجا که متوجه شدم از خود لوینسون‬
‫هیچ‌جا نمی‌توان سابقه‌ای پیدا کرد‪ .‬لوینسون آنچه را که در اصطالح معادله‌های زمانی لوینسون‬
‫نامیده می‌شد را توسعه داد‪ .‬با چنین پشتوانه‌ای‪ ،‬گروه تمام آنچه را که برای پیشرفت پروژه الزم بود در‬
‫اختیار داشت‪.‬‬
‫پس از آزمایش موفقیت‌آمیز ‪ 1940‬نیروی دریایی تصمیم گرفت بودجه نامحدودی را به‬
‫پروژه اختصاص داده و آن را جزو پروژه‌های سری طبقه‌بندی کند‪ .‬در ‪ 5‬دسامبر ‪ 1941‬من در‬
‫سان‌فرانسیسکو بودم که دولت به سراغم آمد و به من گفت که طی ‪ 72‬ساعت آینده جنگ آمریکا با‬
‫ژاپن آغاز خواهد شد و آنها به همکاری من نیاز دارند‪ .‬در ‪ 1942‬سرانجام از مؤسسه مطالعات پیشرفته‬
‫سر در آوردم‪ .‬تسال برای آزمایش نهایی به کشتی همراه با خدمه نیاز داشت و یک ناو جنگی هم نصیب‬
‫تسال شد‪ .‬تسال و فون نیومن درپاره‌ای از موارد اختالف‌نظر داشتند‪ .‬تسال تاکید داشت که آنها با خدمه‬
‫دچار مشکل جدی خواهند شد‪.‬‬
‫تسال زمان بیشتری درخواست کرد ولی نیروی دریایی موافق نبود‪ .‬او در اواخر دهه ‪ 1930‬و اوایل‬
‫دهه ‪ 1940‬بارها درباره ارتباطش با موجودات فرازمینی سخن گفته بود‪ .‬او با موجودات بیگانه‌ای در‬
‫ارتباط بود که آنها هم بر این نظر بودند که آزمایش با وجود خدمه کشتی دچار مشکل خواهد شد‪ .‬او‬
‫تصمیم به خرابکاری در آزمایش ‪ 1942‬گرفت و کوشید پروژه را متوقف کند‪ .‬پس تنظیمات مربوط به‬
‫تجهیزات را دستکاری کرد و در پی آن تسال کل پروژه را در مارس ‪ 1942‬به فون نیومان واگذار کرد و‬
‫خود پروژه را رها کرد‪ .‬فون نیومان هم از نیروی دریایی درخواست نمود که به او زمان بدهند تا بررسی‬
‫کند که کجای کار ایراد داشته است‪ .‬نیومان تصمیم گرفت که در برخی از تجهیزات تغییراتی را اعمال‬
‫کند‪ .‬او تصمیم گرفت که از کشتی خاصی استفاده کند‪ .‬ناو الدریج انتخاب شد‪ .‬تجهیزات الزم برای‬
‫چنین کشتی ساخته و همه آنها را در کشتی نصب کردند‪ .‬اکتبر ‪ 1942‬فرا رسید‪ .‬آنها ‪ 33‬داوطلب‬
‫را برای خدمه انتخاب کردند که بعد از فارغ‌التحصیلی در دسامبر‪ 1942‬وارد بخش عملیاتی نیروی‬
‫دریایی شده بودند‪ .‬ما هنوز هم عکسی ازاین فارغ‌التحصیالن داریم‪.‬‬
‫بعد از خروج کشتی از حوض شناور کار آغاز شد‪ .‬در می ‪ 1943‬فون نیومان ژنراتور سومی را هم‬
‫روی کشتی نصب کرد‪ .‬ژنراتوری که با دو تای دیگر اصال همدور نشده بود‪ .‬یک روز در حین کار از‬
‫کنترل خارج شد و یکی را درب و داغان کرد‪ .‬فون نیومان ژنراتور سوم را حذف کرد و به همان طراحی‬
‫اولیه روی آورد (نصب این ژنراتور سوم به این دلیل بود که فون نیومن نظر تسال را پذیرفته و قانع شده‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪153‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫بود که ممکن است برای خدمه در حین آزمایش مشکل پیش بیاید)‪.‬‬
‫در اواسط ژوئن کشتی آزمایش‌های دریایی الزم را پشت سر گذاشت و در ‪ 22‬جوالی ‪ 1943‬کشتی‬
‫اولین آزمایش رادارگریزی را به خود دید‪ .‬در این آزمایش کشتی از روی صفحه رادار ناپدید شد‪ ،‬اما‬
‫آنها متوجه شدند که خدمه دچار سردرگمی شده‪ ،‬زمان و مکان را گم کرده‌اند‪ .‬نیروی دریایی خدمه‬
‫را از کشتی بیرون کشید و با فون نیومان رایزنی نمود که او هم متعاقباً از نیروی دریایی خواست که به‬
‫او مهلت بیشتری بدهند‪ .‬نیروی دریایی پس از مشورت با رؤسای عالیرتبه‪ ،‬تاریخ نهایی را دوازدهم‬
‫آگوست ‪ 1943‬اعالم کرد‪ .‬فون نیومان ابراز نگرانی کرد که این زمان کافی نیست‪ .‬نیروی دریایی‬
‫می‌خواست که رادارهای دشمن نتوانند کشتی‌هایش را ردیابی کنند و نه اینکه کشتی ک ً‬
‫ال از معرض‬
‫دید حذف شود‪.‬‬
‫فون نیومان تجهیزات را اصالح کرد و دوازدهم آگوست فرا رسید‪ .‬چیزهایی که می‌دانستیم درست‬
‫نبود‪ .‬آزمایش آغاز شد و برای حدود یک دقیقه همه چیز عالی بود‪ .‬نمای کلی کشتی در آب قابل رؤیت‬
‫بود‪ .‬ناگهان درخشش آبی رنگی رؤیت و کشتی ناپدید و ارتباط رادیویی قطع شد‪ .‬کشتی گم شد‪.‬‬
‫حدود سه ساعت بعد برگشت‪ .‬یکی از دکلها شکسته بود‪ .‬بعضی از خدمه به درون بدنه فوالدی کشتی‬
‫فرو رفته بودند‪ .‬یک سری هم برای لحظاتی قابل رؤیت بودند و بعد ناپدید می‌شدند و این مدام تکرار‬
‫می‌شد‪ ،‬و یک عده هم که ک ً‬
‫ال ناپدید شده بودند‪ .‬خیلی‌ها هم عقلشان را از دست داده بودند‪ .‬نیروی‬
‫دریایی خدمه را از کشتی تخلیه کرد و چهار روز را صرف برگزاری نشست‌هایی نمود تا تصمیم بگیرند‬
‫که با این مشکل چه باید کرد‪ .‬آنها تصمیم گرفتند که آزمایش دیگری‪ ،‬این بار بدون وجود خدمه انجام‬
‫بدهند‪ .‬آنها برای این آزمایش از حدود ‪ 1000‬فوت کابل استفاده کردند که به کشتی دیگری متصل‬
‫شده بود‪.‬‬
‫در اواخر اکتبر ‪ 1943‬آزمایش انجام شد‪ .‬کشتی برای حدود بیست دقیقه ناپدید شد‪ .‬وقتی‬
‫برگشت آنها متوجه شدند که بعضی از تجهیزات گم شده است‪ .‬دو کابینت فرستنده و یک ژنراتور گم‬
‫شده بود‪ .‬کابینتی که برای مرجع زمانی صفر در نظرگرفته شده بود سالم مانده بود‪ .‬کار که به اینجا‬
‫کشید نیروی دریایی پروژه را متوقف و کشتی را اوراق کرد‪ .‬بعدها دوباره الدریج را بازسازی کردند و به‬
‫جنگ فرستادند و در نهایت در پایان جنگ به یونانی‌ها فروختند‪.‬‬
‫اهمیت قضیه در این است که دو آزمایش ‪ -‬فیالدلفیا و مونتاک ‪ -‬دقیقاً چهل سال از هم فاصله‬
‫داشتند‪ .‬یک جدایی چهل ساله در ابر فضا‪ .‬با توجه به اینکه زمین خود یک چرخه زیستی دارد که هر‬
‫بیست سال در ‪ 12‬آگوست به نقطه اوج خود می‌رسد‪ ،‬آیا می‌توان گفت که انجام این دو آزمایش در‬
‫نقاط اوج چرخه زیستی زمین اتفاقی بوده؟ که موجب شده این دو آزمایش از طریق میدان‌های انرژی‬
‫زمین در ابرفضا به یکدیگر متصل شوند‪ .‬اگر آنها در این نقاط اوج رخ داده باشند ‪ -‬که رخ داده‌اند ‪ -‬جا‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪154‬‬

‫دارد برای فهم آن تالش شود‪.‬‬


‫کشتی در یک ابرفضا کشیده شده بود‪ .‬ما داخل کشتی بودیم و می‌دانستیم که در این آزمایش یک‬
‫جای کار شدیدا ً ایراد دارد‪ .‬کوشیدیم خاموشش کنیم که نتوانستیم‪ .‬از اتاقکی که در آن بودیم بیرون‬
‫آمدیم و خودمان را به عرشه رسانده و از روی عرشه به دریا پریدیم‪ ،‬اما در نهایت وارد تونل زمانی شدیم‬
‫که انتهای آن به مونتاک النگ آیلند می‌رسید‪ .‬و تاریخ دوازدهم آگوست ‪ 1983‬بود‪ .‬با اینکه شب بود‬
‫ولی خیلی سریع ما را پیدا کردند و از پله‌ها پایین رفته و به جایی رسیدیم که فون نیومان از ما استقبال‬
‫کرد‪ .‬او در انتظار ما بود‪ .‬این تازه یک شوک کوچک بود و ما می‌بایست منتظر شوک‌های بزرگتری‬
‫می‌شدیم‪ .‬او با ما در ‪ 1943‬بود و حال ما او را چهل سال بعد در ‪ 1983‬می‌دیدیم‪ .‬او به ما گفت که دو‬
‫آزمایش در ابرفضا به هم قفل شده‌اند و اینکه ما باید برگردیم و ژنراتورهای روی کشتی را خاموش‬
‫کنیم‪ ،‬یا جلوی شکاف ابر فضا را بگیریم‪ ،‬چون اگر این شکاف افزایش پیدا کند احتمال دارد که سیاره‬
‫ما را قورت بدهد‪ .‬او چهل سال برای ورود ما صبر کرده بود‪.‬‬
‫از طریق تونل زمان مونتاک ما به عقب برگشتیم و با تبر به جان دستگاهها افتادیم‪ .‬کشتی به نقطه‬
‫اصلی‌اش در فضا برگشت و معلق بودنش در زمان حدود سه ساعت طول کشیده بود‪ .‬از ‪ 1943‬تا آن‬
‫روز که ما در مونتاک ظاهر شدیم‪ ،‬فون نیومان نمی‌دانست چه اتفاقی رخ داده است‪ .‬او تجهیزات اولیه‬
‫را در ‪ 1943‬اصالح کرد تا ماشین زمانی تمام عیار در اختیار داشته باشد‪ ،‬اما حال در موقعیتی قرار‬
‫داشت که ماشین زمانش کام ً‬
‫ال منفجر شده بود‪ .‬آلمانی‌ها هم داشتند روی ماشین زمان کار می‌کردند‬
‫و تا سال ‪ 1945‬هم درست قبل از پایان جنگ مشغول کار بودند‪ .‬تمام این قضایا ثبت شده است‪.‬‬
‫بعد از اینکه نیروی دریایی تصمیم به تعطیلی پروژه در ‪ 1943‬گرفت‪ ،‬فون نیومان برای کار روی‬
‫پروژه بمب اتم به لوس‌آالموس فرستاده شد و او در آنجا مشغول کار بود تا اینکه جنگ تمام شد‪ .‬در‬
‫‪ 1947‬تغییرات زیادی در حوزه دفاعی رخ داده بود‪ .‬کسی در این ساختار جدید تصمیم گرفته بود که‬
‫کاوشی در پروژه فیالدلفیا انجام بدهد تا شاید بتوانند بفهمند که کجای کار اشتباه بوده است‪ .‬آنها از‬
‫فون نیومان خواستند که کل آن پروژه را بازبینی کند و او هم پذیرفت‪.‬‬
‫مسأله دیگر اینکه از حدود ششم آگوست‪ ،‬اشیاء پرنده ناشناخته‌ای برای شش روز بر فراز ناو الدریج‬
‫ظاهر شدند‪ .‬آنها در تمام طول مدت آزمایش آنجا بودند‪ .‬یکی از این یوفوها با ناو الدریج در ابر فضا مکیده‬
‫شد و در نهایت این یوفو در سال ‪ 1983‬از تأسیسات زیرزمینی در مونتاک سر در آورد! این یوفو حاوی‬
‫یک دستگاه شارژ بود‪ .‬تعدادی از بیگانه‌ها این امکان را فراهم کردند که به عقب برگشته و این دستگاه را‬
‫ال نمی‌خواستند که این دستگاه به دست انسانها بیفتد‪ .‬ما نمی‌دانستیم که آنها‬ ‫برایشان بیاوریم‪ .‬آنها اص ً‬
‫از چه نژادی هستند‪ Pruett .‬مدیر امور متافیزیکی پروژه نگران هجوم بیگانه‌ها بود‪.‬‬
‫همچنین دولت فون نیومان را فرا خوانده بود تا در بررسی یوفویی که در ‪ 1947‬در آزتک سقوط‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪155‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫کرده به آنها کمک کند‪ .‬حدود یکسال بعد سقوط دیگری در آزتک رخ داد‪ .‬در اولین سقوط هیچکدام‬
‫از خاکستری‌ها جان سالم به در نبرده بودند‪ ،‬اما دست‌کم در سقوط دوم یکی از آنها زنده مانده بود‪.‬‬
‫سیستم‌های راداری ناخواسته باعث سقوط یوفو شده بودند‪ .‬بعد از این جریان عمدا ً از سیستم‌های‬
‫راداری استفاده می‌شد تا بیگانه‌ها به سمت آن جذب شوند‪.‬‬
‫موجودی که در دومین سقوط سالم مانده بود یک خاکستری نبود اما فون نیومن با او صحبت‬
‫کرد‪ .‬او از آن موجود پرسید که برای حل مسأله نامرئی شدن چه باید کرد؟ بیگانه به او آموخت‬
‫که باید به گذشته رجوع کرده و مطالعات متافیزیکی‌اش را مرور کند‪ .‬مشکل اصلی این بود که‬
‫مرجع زمانی پرسنل کشتی بر روی نقطه صفر مرجع زمانی کشتی منطبق نشده بود‪ .‬مرجع زمانی‬
‫انسانها به صورت معمول روی نقطه صفر مرجع قرار ندارد بلکه روی لحظه لقاح قفل می‌شود (تمامی‬
‫محاسبات زمانی بر اساس این مرجع محاسبه می‌گردد) امکان تعامل شخص با یک سیستم تنها‬
‫زمانی اتفاق می‌افتد که مرجع زمانی شخص با سیستم همزمان باشد و قفل زمانی در گذر زمان این‬
‫امکان همزمانی با سیستم را به شخص می‌دهد‪ .‬قفلهای زمانی (مراکز ثقل زمانی) شکننده هستند‪.‬‬
‫مجموع نیروی تولید شده در پروژه باعث به هم خوردن قفل زمانی افرای می‌شد که بر روی عرشه‬
‫کشتی بودند‪ .‬وقتی که کشتی به زمان خودش برگشت‪ ،‬افراد روی عرشه به خاطر بر هم خوردن مرکز‬
‫ثقل زمانی و شکسته شدن آن به همان زمان مرجعی که از آن رفته بودند (زمانی که کشتی هم از آنجا‬
‫عزیمت کرده بود) بازنگشتند‪.‬‬
‫فون نیومان متوجه شد که به یک کامپیوتر نیاز دارد و در کنار آن دانش متافیزیکی برای ادغام‬
‫مرجع زمانی انسان در مرجع زمانی کشتی‪ .‬برای این منظور او در ‪ 1950‬کامپیوتری ساخت‪ .‬در ‪1952‬‬
‫او آماده نصب کامیپوتر بود و در ‪ 1953‬آزمایش با موفقیت انجام شد‪ .‬وقتی آزمایش به پایان رسید‬
‫آنها دیگر شناوری و جابجایی در فضا را تجربه نکردند‪ .‬کار که به اینجا کشید نیروی دریایی پروژه‬
‫رنگین‌کمان را لغو کرد و اسمش را به پروژه فونیکس تغییر داد‪.‬‬
‫حجم زیادی از اثرات منفی پروژه رنگین‌کمان کاسته شد و این باعث شد که عده‌ای ایده‌های‬
‫جسورانه‌تری به ذهنشان برسد و در پی برنامه‌هایی برای کنترل ذهن در پروژه فونیکس باشند‪.‬‬
‫از دل پژوهش درباره نامرئی شدن‪ ،‬فن‌آوری رادارگریزی متولد شد و در کنارش پروژه‌های به‬
‫شدت طبقه‌بندی شده دیگر‪ .‬در تالش برای سرپوش گذاشتن بر این نوع پروژه‌ها‪ ،‬در ‪ 1983‬آنها‬
‫تصمیم گرفتند که روی تمامی پرسنلی که در این پروژه‌ها شرکت داشتند عملیات کنترل ذهن‬
‫را اعمال کنند‪.‬‬
‫آنها روی پروژه دیگری تحت عنوان «پسرفت سنی» هم کار می‌کردند‪ .‬یادمان باشد که در‬
‫دهه ‪ 1940‬تسال در فکر توسعه تجهیزاتی بود که با آن بتوان به خدمه‌ای که مرکز ثقل زمانی‌شان را‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪156‬‬

‫گم می‌کنند کمک کرد‪ .‬دولت برنامه پسرفت سنی را جدی گرفت و آن را توسعه داد‪ .‬پسرفت سنی‬
‫به شکل فیزیکی بود‪ .‬اگر چه فرد جوان‌تر می‌شد‪ ،‬اما حافظه‌ی مربوط به دوران پیرتر بودنش را حفظ‬
‫می‌کرد‪ .‬فرضیه تسال این بود که اگر شما مرکز ثقل زمانی‌تان را در اختیار داشته باشید و در زمان جلو‬
‫بروید‪ ،‬از سن شما کاسته خواهد شد‪ .‬آنچه که اتفاق می‌افتد این است که برای بدن بین ‪ 30‬تا ‪ 60‬روز‬
‫طول می‌کشد که تغییرات مربوط به مرجع زمانی را کامل کند‪ .‬برخی از این موارد را در فیلمی که در‬
‫‪ 1984‬به نام آزمایش فیالدلفیا پخش شد نشان داده‌اند‪ .‬دولت دستور داده بود که نمایش آن در ایاالت‬
‫متحده تا دو سال ممنوع شود‪ .‬در ‪ 1986‬این فیلم روی نوارهای ویدئویی منتشر شد‪ .‬من این فیلم را‬
‫در ‪ 1988‬دیدم و دیدن آن کمکم کرد که برخی از خاطراتم از این آزمایش را به یاد بیاورم‪.‬‬

‫توضیح ابتدایی در مورد الکترومغناطیس دارید؟‬


‫خوب‪ ،‬موارد جالبی در این مورد وجود دارد‪ .‬بیشتر تئوری‌ها برای الکترومغناطیس توضیح دارند‪.‬‬
‫الکترومغناطیس با میدان مغناطیس فرق دارد‪ ،‬میدان الکترومغناطیس مانند میدان مغناطیسی‬
‫نیست که در مقادیر بیشتر از ‪ 0.4‬میکرو تسال منتشر شود (این مقدار بهینه‌ترین مقدار جهت استفاده‬
‫مطالعاتی بر روی میدانهای مغناطیسی است) الکترومغناطیس بر اساس معادله ماکسول با توجه به‬
‫سرعت میدان الکتریکی (بر اساس نرخ سرعت انتشار نور در خالء) می‌تواند با سرعت نور منتشر شود‪،‬‬
‫و این بدان معناست که میدان‌های مغناطیسی بالفاصله در سراسر جهان هستی منتشر می‌شوند‪.‬‬
‫اگر شما ارتباطات پایه اینها را بفهمید و درک کنید که چگونه با ترازهای باالتر انرژی و میدان‌های‬
‫‪52‬‬
‫دیگری مانند میدان امواج خورشیدی (ناشی از رفتارهای کوانتومی) و میدان‌های تانسوری‬
‫پیوستگی دارند‪ ،‬آنگاه می‌توانید درک کنید که ماشین‌های ضدجاذبه چگونه کار می‌کنند‪ .‬این یک‬
‫واقعیت است که تئوری میدانهای متحد (بر اساس هم‌پیوستگی نمونه میدان‌های مثال زده شده که‬
‫در کنار هم یک میدان واحد و جدید را تشکیل می‌دهند) توسط انیشتین تکمیل شده بود تحویل‬
‫دولت آمریکا گردید‪.‬‬
‫آنها این فن‌آوری را در اختیار داشتند و نمی‌خواستند کسی بداند که آنها چنین چیزی را در اختیار‬
‫دارند‪ .‬این مسأله هیچوقت در هیچ کتابی برای عموم منتشر نشده است‪ .‬این نوع دانش اهرم کنترلی‬
‫است دست دولت‌ها برای حفظ قدرتشان‪ .‬این برای حکومتی که شعارش «برای مردم و توسط مردم»‬
‫است مایه تأسف است‪ .‬این چیزی است که در قانون اساسی آمریکا آمده و من در تعجبم که آخرین‬
‫باری که یک رییس‌جمهور قانون اساسی را خوانده کی بوده است؟‬
‫‪ . 52‬در ریاضیات‪ ،‬فیزیک و مهندسی‪ ،‬یک میدان تانسوری به هر نقطه از یک فضای ریاضیاتی‪( ،‬برای نمونه فضای اقلیدسی یا یک منیفلد) یک تانسور نسبت می‌دهد‪.‬‬
‫میدان‌های تانسوری در هندسه دیفرانسیل‪ ،‬هندسه جبری‪ ،‬نسبیت عام‪ ،‬در تجزیه و تحلیل تنش و کشش در مواد و بسیاری از کاربردهای دیگر در علوم و مهندسی به‬
‫کار می‌روند‪ .‬یک تانسور تعمیمی از یک کمیت نرده‌ای (مانند طول) و برداری (مانند سرعت) است‪ .‬میدان تانسوری نیز تعمیمی از میدان نرده‌ای و میدان برداری است‪.‬‬
‫بسیاری از ساختارهای ریاضیاتی که به طور غیررسمی تانسور خوانده می‌شوند در حقیقت میدان تانسوری هستند‪ ،‬مانند تانسور ریمان‪ .‬م‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪157‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫به نظر می‌رسد که غیر از دانشمندان افراد زیاد دیگری هم درگیر مسأله رازداری بوده‌اند؟‬
‫آنها مأموران دولتی و ارگان‌های دولتی و بیشتر اطالعاتی‌ها هستند که همه جا پالس هستند و‬
‫مراقب مخفی ماندن مسائل سری هستند‪ .‬این روزها رعایت مسائل امنیتی بیشتر از اینکه شامل خود‬
‫تجهیرات شود شامل کاربرد آن تجهیزات می‌شود‪ .‬اوضاع شبیه دهه ‪ 1950‬نیست‪ .53‬بعنوان مثال‬
‫بسته راهنمای موشک بالستیک قاره پیمای ‪ Minuteman X‬که توسط کمپانی ‪ Northrop‬برای‬
‫نیروی هوایی ساخته شده محرمانه نیست‪ .‬سیستم مداری آن دقیقاً تشریح شده و محرمانه تلقی‬
‫نمی‌شود‪ ،‬اما موارد کاربرد و توانایی آن محرمانه بود‪.‬‬

‫به نظر شما خیلی از اینها را برای پرت کردن حواس‌ها نسبت به اینکه آنها در اصل چه هستند‬
‫منتشر نمی‌شوند؟‬
‫البته که اینطور است‪.‬‬

‫ظرفیت فضاپیماهای ضدجاذبه ایاالت متحده چقدر است؟‬


‫از تعداد آنها بی‌اطالع هستم‪ ،‬فقط می‌دانم که صد در صد تعدادی از آنها ساخته شده‌اند‪.‬‬

‫این نوع فضاپیماها چه قابلیت‌هایی دارند؟‬


‫ببینید وقتی فضانوردان ما برای اولین بار در ‪ 1969‬روی ماه فرود آمدند با ناوگانی از دیسک‌های‬
‫پرنده مواجه شدند که در کنار یکی از حوزه‌های روی ماه مستقر شده بودند‪ .‬آنها از مافوق‌هایشان‬
‫درباره اطالع از این دیسک‌ها پرسیدند که آنها هم گفتند که بله ما از وجودشان آگاهیم‪ ،‬چون آنها‬
‫دیسک‌های آمریکایی هستند‪ .‬فضانوردان از اینکه دولت آنها را تا این حد اسکل فرض کرده بود خیلی‬
‫ناراحت شدند‪.‬‬

‫وقتی این همه سال است که فن‌آوری ضد جاذبه را در اختیارداریم چرا این همه پول خرج‬
‫بمب‌افکن‌های رادارگریز کرده‌ایم؟‬
‫خوب این هواپیماها ترکیبی از دو جنبه نامرئی شدن هستند‪ .‬یک جنبه مربوط می‌شود به ترکیب‬
‫و پوشش سطح هواپیما‪ ،‬جنبه دیگر مربوط می‌شود به یک نوع پکیج الکترونیکی نامرئی که حاصل‬
‫کاری است که سالها پیش در آزمایش فیالدلفیا انجام شده است‪ .‬اگر چه فن‌آوری رادارگریز سیستم‬
‫دانش ثانویه‌ای هم دارد که بسیار پیشرفته است و اجازه پرواز در فضا را می‌دهد‪ .‬نایب‌رییس ناسا‬

‫‪ . 53‬منظور نویسنده دوران جنگ سرد است‪ .‬م‬


‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪158‬‬

‫اعتراف کرده بود که این فن‌آوری به لطف فن‌آوری بیگانه‌ها به دست آمده است‪ .‬او این مسأله را‬
‫درسطح افکار عمومی مطرح کرده بود‪.‬‬

‫واقع ًا این کار را کرده بود؟‬


‫بله‪ .‬این قضیه با توجه به سیاست‌های دولت در خصوص پنهان کردن فن‌آوری جالب توجه است‪.‬‬
‫شکافتن غالف برنامه‌های سری دولت شروع شده است‪ .‬افراد بیشتری که دست‌اندرکار فعالیت‌های‬
‫سری دولت بوده‌اند از فعالیت‌ها و طرز برخورد حکومت متنفر شده و افشاگری را شروع کرده‌اند‪.‬‬

‫شاید این نوع افشاگری برنامه‌ریزی شده باشد‪.‬‬


‫(‪ 54 )Majestic 12‬درباره افشای اطالعاتی درباره‬ ‫می‌تواند برنامه‌ریزی شده هم باشد‪ .‬حتی‬
‫فرازمینی‌ها و یوفوها تشکیل شده بود‪ .‬آنها نمی‌خواستند در آن زمان این اطالعات افشا شوند‪ .‬جان اف‬
‫کندی قصدش این بود که در عرض یکسال این اطالعات را افشا کند‪ .‬او در کوتاه کردن دست سازمان‬
‫سیا از تجارت مواد مخدر جدی بود و آنها هم او را ترورکردند‪.‬‬

‫در مقابل مطالبی که افشا کرده‌اید تا کنون اعتراض یا مخالفتی صورت نگرفته است؟‬
‫نه‪ .‬نیروی دریایی کام ً‬
‫ال ساکت است اما اعتراضات پنهانی به گوش ما رسیده که نشان می‌دهد آنها‬
‫سخت عصبانی شده‌اند‪ .‬در واقع بند مربوط به «اثر شاهد» به نفع من کار می‌کند‪ .‬آنها می‌دانند که که‬
‫چرا نمی‌توانند به ما دست بزنند‪ .‬اگر صدمه‌ای به ما بزنند مشکالت جدی در زمان و فضا به وجود‬
‫خواهد آمد‪ .‬ما دو نفر حامل عوامل مسلم و مشخص ثبات هستیم‪ .‬اگر اتفاقی برای هریک از ما رخ دهد‬
‫می‌تواند موجب شکاف در ابر فضا شود‪ .‬واقعیت کل سیستم تغییر خواهد کرد‪ .‬می‌خواهم حدس بزنید‬
‫که چنین تغییری بیشتر به کدام سو خواهد بود‪:‬‬
‫ما جنگ جهانی دوم را میلیمتری از آلمانی‌ها بردیم‪ .‬فن‌آوری آلمان جلوتر از ما بود‪ .‬اگر جنگ سی‬
‫روز دیگر طول می‌کشید آلمانی‌ها برنده جنگ بودند‪ .‬آنها سالح فوق‌العاده پیشرفته‌ای تولید کرده و‬
‫آماده بودند تا آن را علیه ما به کار بگیرند‪ .‬آنها آنقدر به پیروزی نزدیک شده بودند که باعث نگرانی‬
‫جدی چرچیل و روزولت شده بود‪ .‬اگر سیستم به واقعیت موازی (جهان موازی) جا‌به‌جا شود‪ ،‬در این‬
‫صورت آلمانی‌ها جنگ را خواهند برد‪.‬‬

‫(‪ )Majestic 12‬طبق نظریه‌های توطئه درباره یوفوها نام سری مورد ادعای کمیته‌ای از دانشمندان و رهبران نظامی و مقامات دولتی بود که بنا بر فرمان‬ ‫‪. 54‬‬
‫اجرایی رییس‌جمهور هری ترومن در ‪ 1947‬برای تسهیل بازیابی و تحقیق درباره سفینه‌های بیگانه تشکیل شده بود‪ .‬م‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪159‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫به این دلیل است که حکومت نمی‌تواند هیچکدام از شماها را بکشد؟‬


‫درست است‪ .‬به خاطر آنچه در آن دخیل بوده‌ایم‪ .‬چون ممکن است کل سیستم واقعیت موجود به‬
‫خطر بیفتد‪.‬‬

‫می‌توانید توضیح دهید حلقه‌ای که از نظر زمانی بسته شده چطور کار می‌کند؟‬
‫خب‪ ،‬یکی از مشکالت سفر در زمان این است که وقتی شما در زمان سفر می‌کنید نمی‌توانید دقیقاً‬
‫به آن نقطه اصلی برگردید‪ .‬اگر در زندگیتان دو بار دقیقاً به همان نقطه‌ای برگردید که برای سفر در‬
‫زمان از آنجا عزیمت کرده‌اید‪ ،‬دچار مشکالت جدی خواهید شد‪.‬‬

‫می‌توانید به حافظه‌ام یاری کنید تا درباره برخی از تاریخ‌های مربوط به توسعه فن‌آوری‬
‫الکترونیکی کنترل ذهن در آمریکا چیزهایی را به خاطر بیاورم؟‬
‫حدود ‪ 1969‬بود که آزمایش‌های مربوط به کنترل ذهن به مونتاک منتقل شد‪ .‬سال ‪ 1975‬بود که‬
‫فاز سخت‌افزاری بعضی از آزمایش‌های بعدی شروع شد‪ .‬در ‪ 1973‬بود که تجهیزات موردنیاز برای‬
‫اصالح فرستنده ‪ Sage‬سفارش داده شدند‪ .‬پیمانکار اصلی ‪ ITT‬بود که بخشی از کار را به پیمانکار دیگر‬
‫داده بود‪ .‬بیشتر قراردادها به شرکت‌های مستقر در النگ آیلند داده می‌شد‪.‬‬

‫پس در واقع آنچه که آنها ثابت کردند این بود که زمانی می‌توانستند عملیات کنترل ذهن را‬
‫انجام بدهند که آزمایش‌ها به پایان رسیده باشد؟‬
‫در اصل آنچه آنها ثابت کردند این بود که می‌توانستند کنترل ذهن را روی کسی انجام بدهند که برای‬
‫این کار «نشان» شده باشد‪ .‬این الگو برای هر شخص جدا بود که به شکل یک برنامه کامپیوتری برای‬
‫ارسال نصب می‌شد‪ .‬در مرتبه دوم طول موجهایی ارسال شد که از قدرت آنها آنقدر کاسته بودند که‬
‫مستقیماً روی ذهن افراد اثر بگذارند‪ .‬می‌توانستند به هرکسی که رویش تمرکز می‌کردند دستور بدهند‪.‬‬
‫یک بار از دستگاهی استفاده کردند که این اصل را در مقیاس گسترده‌ای انجام می‌داد‪ .‬پیامی را منتشر‬
‫کردند که طبق آن هر کسی که آن را می‌شنید می‌بایست با یک شماره مشخصی تماس بگیرد‪ .‬از سراسر‬
‫ساحل شرقی تا خود فلوریدا بیش از ‪ 600‬نفر تماس گرفته بودند‪ .‬پس فن‌آوری کار می‌کرده است‪.‬‬
‫جالب است که شخصی که خود را لرد ‪ Mattreya‬معرفی می‌کرد می‌گفت که او مسیح است که‬
‫به سیاره زمین برگشته و او باید با مطبوعات بین‌المللی مصاحبه کند تا یک پیام تله‌پاتیکی را به کل‬
‫سیاره ارسال کند که هر کس به زبان خودش آن را خواهد فهمید‪ .‬آنها تصورشان این بود که یک پیام‬
‫بصری را دریافت کرده‌اند‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪160‬‬

‫پس آنها این فن‌آوری را در اختیارداشتند؟‬


‫بله‪ ،‬نه فقط یک نشان فردی که یک عالمت و نشان نژادی و سیگنال کیهانی برای نژاد انسان‬
‫وجود دارد‪ .‬حکومت در مواقع خاص از تمامی این سه نشان برای اهداف خاص استفاده کرده است‪ .‬از‬
‫پیامهای گروهی برای هدف گرفتن گروه قومی یا نژادی خاص بهره گرفته است‪ .‬این کار رایجی بود‪.‬‬
‫آنها آزمایش‌های مربوط به کنترل ذهن را در شهرهایی همچون بوستون و نیویورک پیاده کردند‪ .‬االن‬
‫مدتها است که فرستنده‌ها را جمع کرده‌اند‪ ،‬اما فن‌آوری کنترل ذهن وجود دارد‪.‬‬

‫آیا افرادی که هدف قرار می‌گرفتند چیزی را که دریافت می‌کردند اندیشه‌ها و افکار خودشان‬
‫تلقی می‌کردند؟‬
‫بله‪.‬‬

‫هیچکس پیدا نمی‌شود که در برابر این سیگنالها مقاوم باشد؟‬


‫هم بله و هم نه‪ .‬در تئوری که فرد مقاوم وجود ندارد‪ .‬این فرضی است که دولت به آن متکی است‪ .‬اما‬
‫اگر بخواهیم از عرصه عملی حرف بزنیم‪ ،‬آنها نمی‌توانند همه را تحت تأثیر قرار بدهند‪ .‬چون بعضی‌ها‬
‫به شکل ذاتی در برابر این نوع سیگنالها مقاوم هستند و این به رشد روحی روانی آنها بستگی دارد‪ .‬اگر‬
‫دولت بتواند ‪ 95‬درصد را تحت تاثیر قرار دهد‪ ،‬دیگرنگران ‪ 5‬درصد باقیمانده نخواهد بود‪ .‬برای این‬
‫‪ 5‬درصد هم جوخه‌های ضد شورش برای سرکوبشان در اختیاردارند و هم اردوگاههای کار اجباری‪.‬‬
‫مقاومتی وجود ندارد مگر اینکه شما بتوانید جلوی انتشار سیگنال را بگیرید‪ .‬بعضی‌ها فقط واکنشی به‬
‫سیگنال نشان نمی‌دهند‪.‬‬

‫پس آنها یک سیگنال فکری ارسال می‌کنند؟‬


‫(‪ / Electroencephalography‬الکترومغزنگار) که‬ ‫نه دقیقاً اگر شما سنسورهای دستگاه‬
‫دستگاه تشخیص سیگنالهای مغز هست را روی سر قرار دهید می‌توانید یک الگوی دقیق از پاسخ‌های‬
‫ال اختصاصی‬‫الکترومغز را ‪ -‬در مواجهه با رویدادها ‪ -‬دریافت کنید‪ .‬این الگوها برای هر شخص کام ً‬
‫می‌باشند و می‌توان آنها را برای بررسی‌های بعدی ذخیره کرد و روی کامپیوتر دوباره شبیه‌سازی نمود‬
‫و اگر آنها بتوانند الگوی ‪ DNA / RNA‬شما را نیز شبیه‌سازی کنند‪ ،‬آن هم در کنار الگوی مغز شما‪،‬‬
‫آنگاه می‌توانند یک نمونه از شما با توانایی زندگی کردن برای خودشان داشته باشند‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪161‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫به اردوگاههای کار اجباری اشاره کردید؟‬


‫بله آنها در کل ایاالت متحده پراکنده‌اند و فقط سه تا از آنها در آریزونا قرار دارند‪.‬‬

‫پس آنها می‌توانند ما را تا آنجا کنترل کنند که اسلحه‌هایمان را به نشانه تسلیم پایین بیاوریم؟‬
‫این چیزی است که آنها به آن امید دارند‪ .‬بستگی دارد که این تجهیزات چقدر تأثیرگذار باشند و‬
‫نحوه نصب آنها اینجا و آنجا چگونه باشد‪ ،‬و اینکه تأثیر بگذارد یا نه بستگی به مداخله افراد کنجکاوی‬
‫دارد که از قضیه سر در بیاورند و بخواهند قبل از فرا رسیدن موعد فعال‌سازی تجهیزات کنترل‌ذهن‬
‫آنها را غیرفعال کنند‪.‬‬

‫نظرتان درباره ایده کشاکش بین اصول اخالقی و فرامین ذهنی چیست؟‬
‫شما این اختیار را ندارید که خالف شیوه‌ای که تجهیزات تنظیم شده‌اند عمل کنید و این صلب‬
‫اختیار زمانی رخ می‌دهد که شما به اندازه کافی آگاه نباشید که راهی پیدا کنید تا بفهمید چیزی که‬
‫درون ذهن شما گذاشته‌اند فکر شما نیست‪ .‬این بی‌اثر کردن انتخاب نیست‪ ،‬این فقط مداخله یک‬
‫فرمان یا ضربه ولتاژی قوی است‪ .‬کسانی که به سیگنال هدفمند از طریق تماس با شماره‌ای که به‬
‫ذهنشان وارد شده واکنش نشان داده‌اند‪ ،‬درباره آنچه به ذهنشان خطور کرده تا سمت گوشی تلفن‬
‫بروند نظری ندارند‪ .‬برای دستیابی به یک الگوی پاسخگویی مشخص به پیش‌شرطهایی نیاز هست‪.‬‬

‫آنها می‌توانند عملیات کنترل ذهن را از طریق رسانه‌ها مثل تلویزیون و رادیو انجام دهند؟‬
‫البته‪ .‬نظر شما مبنی برفاسد بودن دولت کام ً‬
‫ال درست است‪ .‬این فساد و تباهی برنامه‌ریزی شده است‪.‬‬

‫با این نوع فن‌آوری دیگر چه نیازی به اردوگاههای کار اجباری وجود دارد؟‬
‫چون همیشه سر و کله یکسری افراد مقاوم در برابر کنترل ذهن پیدا می‌شود‪ .‬به نظر من این‬
‫اردوگاهها برای نابود کردن این نوع افراد تأسیس شده‌اند نه حبسشان‪ .‬هدف نخست از تأسیس این‬
‫اردوگاهها دسترسی آسان به این قبیل افراد است‪ .‬در گام بعدی شما می‌توانید کل آنها را نابود کنید‪.‬‬
‫شما نمی‌توانید راه بیفتید در خیابان به این و آن شلیک کنید‪ .‬تخصصشان این است که شما را در‬
‫اردوگاهها اسیر کنند و پس از آن ذهنتان را در هم بشکنند‪ .‬فکر می‌کنیم که آنها گیوتین هم برای‬
‫افراد سرکش به اردوگاهها برده‌اند‪ .‬آنها در پی ایجاد یک نیروی کار برده هستند‪ .‬قانون ‪H.R. 4079‬‬
‫در کنگره برای همین تصویب شده است‪ .‬برای ایجاد یک نیروی کار برده در سیستم زندان که بخش‬
‫خصوصی آن را اداره خواهد کرد‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪162‬‬

‫آیا ایالت‌ها هزینه‌های مربوط به زندان خصوصی را پرداخت می‌کنند تا زندانی‌شان در این‬
‫زندان‌ها باشد؟‬
‫بله‪.‬‬

‫پروژه‌های دیگری از این دست وجود داشته که به سطح عملیاتی رسیده باشد؟ حکومت ایاالت‬
‫متحده پشت ماجرا باشد یا مؤسسه‌هایی باشند که برای دولت عملیات دستکاری و کنترل را‬
‫روی مردم اعمال کنند؟‬
‫بین ‪ 1977‬و ‪ 1978‬پروژه‌ای به نام رؤیاکاوی فعال بود که در ‪ 1979‬متوقف شد‪ .‬هدف از این پروژه به‬
‫چنگ آوردن توانایی فنی برای ورود به ذهن افراد در خواب فرو رفته و کشتن آنها بود‪ .‬فیلمی بود به نام‬
‫‪ Dreamscape‬که آنچه را که آنها کشف کرده و به کار گرفته بودند را نشان می‌داد‪ .‬پروژه توسط بخش‬
‫سری حکومت به راه افتاد و توسط سازمان امنیت ملی (‪ )NSA‬مدیریت شد‪ .‬رییس‌جمهور کارتر از وجود‬
‫چنین پروژه‌ای باخبر شد و دستور توقف آن را صادر کرد‪ .‬تجهیزات سخت‌افزاری این پروژه هنوز هم‬
‫سالم و دست‌نخورده در انبار نگهداری می‌شود‪ .‬طی عملیاتهای جاسوسی مختلف تالشهایی برای فعال‬
‫کردن دوباره این پروژه صورت گرفت و حتی گفته شد که عوامل ‪ 55 AT&T‬هم در آن دخیل بودند‪.‬‬

‫پروژه‌های دیگر چه؟‬


‫حدود ‪ 1987‬پروژه دیگری به نام ‪ Moonscan‬شروع شد که تا ‪ 1989‬دوام آورد‪ ،‬و عبارت بود از‬
‫تثبیت موقعیت کنترل ذهن روی ماه برای استفاده علیه مردم زمین‪ .‬مثل بقیه‪ ،‬به وضوح ارتباط این‬
‫ال مشخص است‪.‬‬ ‫پروژه با فعالیت‌های منفی نژاد بیگانه کام ً‬

‫این را چه کسی به راه انداخته بود؟‬


‫که مدیریت این پروژه را‬ ‫یک سازمانی بود به اسم ‪Airborne Instrument Laboratories‬‬
‫بر عهده و پروژه‌های محرمانه دیگری را هم تحت نظر داشت‪ .‬در آن زمان ‪ AIL‬توسط شرکت ‪Eaton‬‬
‫راه افتاده بود‪ .‬از سال ‪ 1988‬وزارت دفاع مدیریت آن را بر عهده دارد‪ .‬در ‪ AIL‬سه شعبه وجود دارد که‬
‫عبارتند از‪ :‬پنهانکاری و تجارت و دفاع‪.‬‬

‫برنامه‌های کنترل ذهن دیگری هم بوده‌اند که بخواهید از آنها نام ببرید؟‬


‫پروژه دیگری هم بود به اسم ‪( Mindwreaker‬تخریب ذهن) که می‌توانست ذهن را فلج کند‪.‬‬

‫‪ . 55‬بزرگ‌ترین شرکت مخابرات تلفن ثابت‪ ،‬سرویس‌دهنده اینترنت پهن‌باند‪ ،‬اشتراک تلویزیون‌های اینترنتی و دومین اپراتور تلفن همراه آمریکا می‌باشد‪ .‬م‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪163‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫بیگانه‌ها به شدت درگیر این پروژه بودند‪ .‬این پروژه منجر به تولید چند سری بمب اعصاب شد که‬
‫بعضی از آنها را بمب‌افکن‌های ‪ B-1‬مورد آزمایش قرار داد‪ .‬می‌توان گفت که فن‌آوری بیگانه بسیاری‬
‫در آن به کار رفته بود‪ .‬در آن زمان گونه‌های متفاوتی از بیگانه‌ها به ‪ AIL‬رفت و آمد می‌کردند‪ .‬گروهی‬
‫بودند به نام ‪ K-Group‬کوتاه شده ‪ Kondrashkin‬آنها پوست رنگ‌پریده مایل به سبز داشتند و‬
‫تقریباً بی‌مو بودند‪ .‬شبیه انسان بودند و پوستشان را سفید کرده و کاله‌گیس می‌گذاشتند‪ .‬آنها از بعد از‬
‫دهه ‪ 1940‬در فواصل معین درگیر پروژه‌های سری بودند‪.‬‬

‫مؤسسه ‪ AIL‬کجاها مستقر شده؟‬


‫در نیویورک‪ ،‬دهکده فارمینگ داله و دِرپارک و النگ آیلند‪.‬‬

‫فعال ‪ AIL‬در چه وضعیتی است؟‬


‫خوب‪ .‬هشت پروژه در ‪ AIL‬در جریان است که شامل تکمیل و توسعه سالح‌هایی علیه بیگانه‌ها‬
‫هم می‌شود‪ .‬در ‪ 1989‬گروه اوریون از این پروژه بو برد و آن را نابود کرد‪ .‬فکر می‌کنم که هنوز ‪ AIL‬در‬
‫دیگر زمینه‌ها فعال است‪.‬‬

‫چه تحقیقات دیگری در النگ آیلند صورت گرفته است؟‬


‫پژوهش‌هایی روی سالح‌های اسکالر مثل همانی که فضاپیمای چلنجر را نابود کرد‪.‬‬

‫فکر می‌کردم که چلنجر را شوروی‌ها با استفاده از اسکالر نابود کردند‪.‬‬


‫نه کار شوروی نبود‪ .‬مورد عجیب این اتفاق در رابطه با روس‌ها این بود که آنها قبل از رخداد‬
‫کشتی‌های خود را ‪ 150‬مایل به داخل دریا برده بودند‪ .‬هرچند که آنها قصد داشتند که سالح اسکالر‬
‫را در مدار قرار بدهند و آن را آزمایش کنند‪ ،‬اما علت مستقیم بروز آن اتفاق نبودند‪ .‬علت نابودی شاتل‬
‫چلنجر انباشته شدن شارژ درون فضاپیما در زمان باال رفتن از اتمسفر و تحریک این شارژ انباشته شده‬
‫توسط خود شاتل بود‪ .‬هرچند ممکن است در سیستم عملکرد آن دست برده باشند‪.‬‬

‫قدرت اصلی پشت پروژه فونیکس که بود؟‬


‫کل این جریان دست گروه اوریون بود‪ .‬آنها امیدوار بودند که بتوانند تجهیزات کنترل ذهن را در‬
‫همان ابتدای دهه نود علیه کل زمین به کار بگیرند تا دیگر کار به چهار یا پنج سال بعد نکشد‪ .‬آنها‬
‫مشغول کار روی برنامه دستکاری و تغییر اسپرم و تخمک انسان برای تولید دورگه‌هایی با ویژگی‌های‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪164‬‬

‫تازه بودند‪ .‬انسانهایی که جفتگیری کرده و بچه‌هایی با ژنتیک بیگانه تولید کنند‪ .‬این قضیه یک قدم‬
‫فراتر از سناریوی ربودن است‪ .‬البته کارهای دیگری هم با نژاد بشر انجام شده است‪.‬‬

‫مث ً‬
‫ال چه کارهایی؟‬
‫از سال ‪ 1947‬مؤلفه‌های سازنده نژاد ششم روی این سیاره تجسم پیدا کرده است‪ .‬آریانها نژاد پنجم‬
‫بودند‪ .‬دولت سری و گروه اوریون آنها را به چشم تهدید می‌نگرند‪ .‬آنها از ‪ 1942‬از این قضیه با خبر‬
‫بودند‪.‬‬

‫چند سال پیش فیلمی درباره چیزهایی شبیه به این ساخته بودند‪.‬‬
‫بله اسم فیلم یادم نمی‌آید اما سال ‪ 1982‬ساخته شده بود‪ .‬در این فیلم دارویی نشان داده شده‬
‫بود که مادرها با خوردن آن‪ ،‬بچه‌هایی ‪ 100‬درصد تله‌پاتیکی به دنیا می‌آوردند‪ .‬از این نوع وقایع‬
‫واقعاً رخ داده است‪ .‬یک شرکت کانادایی دارویی تولید کرده بود که دقیقاً همین کار را انجام می‌داد‪.‬‬
‫بین سالهای ‪ 1946‬تا ‪ 1947‬بود‪ .‬فورا ً آن را از فروشگاهها جمع کردند‪ .‬اگر چه به شکل محرمانه از آن‬
‫استفاده می‌شد‪ .‬در این فیلم حکومت به روشی از امواج الکترومغناطیس برای منفجر کردن سر افراد‬
‫و راحت شدن از دستشان استفاده می‌کرد‪ .‬این امواج شبیه همانهایی هستند که در پروژه مونتاک‬
‫توسعه داده شده است‪.‬‬

‫در حال حاضر ما با بیگانه‌ها در چه وضعیتی قرار داریم؟‬


‫تا حدی مخلوط و مغشوش‪ .‬تعداد زیادی از آنها در اطراف سیاره ما پرسه می‌زنند‪ .‬در سپتامبر و‬
‫اکتبر ‪ 1990‬بود که یک گروه از بیگانه‌ها از بُعد دیگر تصمیم به حمله به زمین گرفتند‪ .‬آنها تمامی‬
‫ژنراتورهای زمان صفر سراسر کشور را خراب کردند‪ .‬بخصوص که ‪( FAA‬اداره هوانوردی فدرال)‬
‫خیلی خسارت دید‪ .‬سایر گونه‌های بیگانه جلوی این گروه یاغی را گرفتند‪ .‬تا سالهای زیادی دسته‌ای‬
‫از گروه اوریون بخشی از حلقه ماهواره‌های بیگانه بودند که عملکرد حیات زمینی را مورد حمایت قرار‬
‫می‌دادند‪ .‬آن دسته در نوامبر ‪ 1990‬توسط گروه اوریون حذف شدند‪.‬‬

‫آیا نیروهای نورانی مثبتی وجود دارند که در پی به تعادل در آوردن فعالیت‌های منفی گروه‬
‫اوریون باشند؟‬
‫بله هستند‪ ،‬اما اجازه ندارم هویت آنها را برایتان فاش کنم‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪165‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫فکر می‌کنید که این گروه همانهایی هستند که بر فراز مخازن هسته‌ای نظامی پرواز کردند و‬
‫کالهکهای جنگی را غیرفعال نمودند؟‬
‫اگر هم دخالتی داشته‌اند من خبر ندارم اما می‌توانم بپرسم‪ .‬بازی هسته‌ای از آن چیزهایی است‬
‫که ادامه دادن یا ندادنش به سطح فکری بازیگران بستگی دارد‪ .‬ایده نبرد هسته‌ای مدتها است که‬
‫فکر قدرتهای بزرگ زمین را به خود مشغول نمی‌کند‪ .‬خطر زمستان هسته‌ای و این حقیقت که شما‬
‫نمی‌توانید دو سالح هسته‌ای را در فاصله کوتاه از یکدیگر منفجر کنید آنها را ترسانده است‪.‬‬
‫فکر می‌کنم خیلی‌ها می‌دانند که همین نیروهایی که امروزه کنترل ایاالت متحده را در اختیار دارند‬
‫همان کسانی هستند که قدرت‌گیری تدریجی آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی را مورد حمایت قرار‬
‫دادند و کار را تا وقوع جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام پیش بردند‪ .‬در بسیاری از عرصه‌ها به مردم دروغ‬
‫گفته شد و بخصوص از اوایل دهه ‪ 1930‬آنها نمی‌دانند که چه کارهایی در حال انجام شدن هست‪.‬‬
‫اغلب مردم فکر می‌کنند که کنگره و رییس‌جمهور‪ ،‬کشور را مطابق قانون اساسی اداره می‌کنند‪.‬‬

‫درباره فن‌آوری جالبی که پس از آزمایش فیالدلفیا به دست آمد چه نظری دارید؟‬


‫خوب بخش اعظم این فن‌آوری را سی آی ای و سازمان امنیت ملی و یک سری شرکتها و سازمانهای‬
‫حکومتی دیگر به طور مشترک استفاده می‌کنند‪ .‬واحد سیاری هم وجود دارد که در صورت نیاز‬
‫می‌تواند هر کسی را نامرئی کند! مشخص شده که سازمان امنیت ملی به شکل نسبتاً منظم از آن‬
‫استفاده می‌کند‪ .‬همچنین یک سازمان یوفو پژوهی مخفی وجود دارد که به باور من این فن‌آوری را در‬
‫اختیار دارد‪.‬‬

‫و این چه نوع سازمانی است؟‬


‫خب‪ ،‬یک سازمان بین‌المللی فوق سری است که توسط تمامی قدرتهای بزرگ پایه‌گذاری شده‬
‫است‪ .‬این سازمان درباره بیگانه‌ها و فن‌آوری بیگانه و عملیاتهای مخفی و جاسوسی فعالیت می‌کند‪.‬‬
‫گروه منفی‌گرا است و ویژگی‌های مثبتی را در برابر بقیه انسانها در پیش نمی‌گیرد و اتحاد بین‌المللی‬
‫هوا و فضا نامیده می‌شود‪.‬‬

‫سلسله مراتب فرماندهی و کنترل آن چگونه انجام می‌شود؟‬


‫با ‪ MJ-12‬مرتبط است و بر این باوریم که در آن زمان کسینجر در رأس آن قرار داشته و با مجموعه‬
‫مشترکی از رؤسا و پرسنل ستاد و شخص رییس‌جمهور در ارتباط است‪ .‬واحدهایی از نوع ‪ AIL‬با گروه‬
‫‪ MJ-12‬در ارتباط هستند‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪166‬‬

‫یک چنین چیزی را از رابرت الزار شنیده‌ام‪ .‬دانشمند ‪( EG &G‬پیمانکار امور دفاعی) و بقیه کسانی‬
‫که به این سطح باالی مشارکت بین‌المللی اشاره کرده‌اند‪ .‬آیا همینطور است که آنها می‌گویند؟‬
‫بله یک تایید صالحیت امنیتی در سطح سیاه (سطح فوق امنیتی با دسترسی و اختیارات ویژه‪ .‬م)‬
‫وجود دارد‪.‬‬

‫قضیه آن گوی‌های کوچک کاشتنی چیست؟‬


‫اندازه این دستگاه‌ها حدود ‪ 3‬میلی‌متر است‪ .‬آنها با نام ‪ SBMCD‬یا دستگاه کنترل و پایش کروی‬
‫زیستی شناخته می‌شوند‪ .‬آنها یک پردازشگر سیناپسی بهینه شده بنیادی طراحی شده بر اساس‬
‫جریان ذرات میکروپوزیترون هستند که فعالیت‌های سیستم عصبی انسان را با تکرار ضعیف همان‬
‫اعمال کنترل یا شبیه‌سازی می‌کنند‪ .‬این تکرار اعمال در سطح بسیار کوچک باعث کپی‌سازی اعمال‬
‫مغز یا الگوهای بازیابی حافظه می‌شود‪.‬‬

‫ماجرای واقعی پشت پرده ویلهلم رایش چه بود؟‬


‫اغلب مردم با کارهای درخشان رایش در مورد انرژی زیستی‪ ،‬اصالح و تعدیل الگوی آب و هوا و‬
‫درمان سرطان با انرژی زیستی و حیاتی و دیگر ابزارها آشنا هستند‪ .‬برای مدتی کار رایش به شدت‬
‫مورد توجه سازمان امنیت ملی قرار داشت‪ .‬کار او این واقعیت را مورد توجه قرار داده بود که وقتی‬
‫شخصی تحت تأثیر پرتو الکترونی در وضعیت ماقبل ارگاسم قرار داشته باشد‪ ،‬دریچه‌ای در سیستم‬
‫عصبی‌اش باز می‌شود که امکان کنترل ذهن را فراهم می‌کند‪ .‬تا آنجا که نهانی‌ترین و سری‌ترین‬
‫افکارش هم قابلیت دستکاری دارند‪.‬‬
‫ارتباط رایش با گونه‌های بیگانه‪ ،‬اکتشافات و دستاوردهایش درباره انرژی حیات و سرطان و‬
‫توانایی بکارگیری فن‌آوری کنترل ذهن‪ ،‬همه و همه دالیل چرایی کشته شدنش بودند‪ .‬این دانش‬
‫با دانش‌های دیگری که برخی از آنها منشاء بیگانه داشتند ترکیب و برای بکارگیری در مونتاک و‬
‫متعاقب آن پروژه‌های سری برای خرابکاری در زندگی مردم ایاالت‌متحده و برپایی جهانی تحت نظر‬
‫یک سیستم اوریون پایه تکمیل شد‪.‬‬

‫از چه راههایی مردم را در این وضعیت قرار می‌دهند؟‬


‫خب‪ ،‬یک سری دستگاههایی وجود دارند‪ .‬تمامی تأسیسات مربوط به روان‌پزشکی از آن آنها است‪.‬‬
‫بعنوان مثال آنها به پنج نقطه بدن الکترودهایی را وصل می‌کنند (می‌توانید حدس بزنید که چه نقاطی‬
‫را می‌گویم) و دستگاه را روشن می‌کنند‪ .‬با این روش واقعاً می‌توان هر کسی را به راحتی برنامه‌ریزی‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪167‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫کرد‪ .‬اگر چه کار نادرستی است‪ ،‬اما نسبت به روش قدیمی شوک الکتریکی انسانی‌تر است‪ .‬فقط به‬
‫عوض اینکه از این دستگاه به نفع فرد استفاده کنند‪ ،‬از آن برای کنترل فرد استفاده می‌کنند‪.‬‬

‫درباره آزمایش فیالدلفیا و ارتباطش با بیگانه‌ها چه حرفی دارید؟‬


‫باید گفت که عملیات آزمایش فیالدلفیا عملیات بیگانه‌ها نبوده است‪ .‬اما بیگانه‌ها با نفوذشان‬
‫باعث شدند که این عملیات در تاریخ ‪ 12‬آگوست ‪ 1943‬انجام و به عملیات ‪ 12‬آگوست ‪ 1983‬پروژه‬
‫فونیکس قفل شود‪ ،‬که این باعث به وجود آمدن یک حفره ‪ 40‬ساله در ابر فضا شد و با استفاده از آن‬
‫تعداد زیادی از سفینه‌های بیگانه توانستند وارد این بعد شوند‪ .‬این کار جواب داد‪ ،‬اما فرصت کافی در‬
‫اختیار بیگانه‌ها قرار نگرفت که حداکثر استفاده را از این نقشه ببرند‪ .‬دستور استفاده از تاریخ موردنظر‬
‫از جانب مردی در کاخ سفید داده شده بود که مدیریت و کارگردانی جنبه‌های خاصی از پروژه را بر‬
‫عهده داشت‪ .‬او یکی از اعضای ‪ K-group‬و رییس شرکت ‪ Psi-corp‬بود‪ .‬این نشانی از نفوذ بیگانه‌ها‬
‫است‪ .‬این برنامه زمان‌بندی شده برای یورش اصلی از یک کیهان متفاوت است‪.‬‬

‫درباره دخالت دیگر گونه‌های بیگانه چه می‌دانید؟‬


‫اغلب دیگر گونه‌های بیگانه‌ای که در پیرامون ما هستند‪ ،‬از جمله آنهایی که سفینه‌شان به درون ابر‬
‫فضا مکیده شد‪ ،‬بر آنچه که رخ می‌دهد نظارت می‌کنند‪ ،‬نه اینکه در آن مشارکت داشته باشند‪ .‬ورای‬
‫این قضیه‪ ،‬واقعیت مشهود این است که فرایند رصد و نظارت برای خودشان است‪ .‬اطالعات کافی‬
‫موجود نیست که بخواهیم با تکیه بر آن بگوییم که آنها برای کسی غیر از خودشان رصد می‌کنند‪.‬‬

‫در مورد سفینه بیگانه‪ ،‬همانی که در زیرزمین مونتاک به دام افتاده بود دیگر چه می‌دانید؟‬
‫من جزو گروهی بودم که سفینه را اوراق کردیم‪ .‬می‌خواستیم بفهمیم که اجزای آن چطور کار‬
‫می‌کنند‪ .‬دستورالعملهایشان برای خواندن موجود بود اما زبانشان را بلد نبودیم‪ .‬سفینه هفت سرنشین‬
‫داشت که چهار تای آنها حاضر نبودند با ما حرف بزنند‪ .‬سرانجام سه تای آنها حاضر به حرف زدن شدند‬
‫و ما زبانشان را یاد گرفتیم و از دستورالعملها درباره ترکیب و تعمیر و نگهداری سفینه سر در آوردیم‪...‬‬

‫آنها خاکستری‌ها بودند؟‬


‫نه‪ .‬آنها حدود شش فوت و ‪ 5‬اینچ قدشان بود‪ .‬ظاهرشان شبیه انسان و پوستشان چون چرم تیره‬
‫بود‪ .‬آنها مویی نداشتند‪ .‬نمی‌دانستیم که از کجا آمده‌اند و نمی‌دانستیم که چرا در اینجا هستند‪ .‬جز‬
‫اینکه حدس می‌زدیم آنها ناظر آزمایش ‪ 12‬آگوست ‪ 1943‬بوده‌اند‪ .‬وقتی در ‪ 1983‬این شیء پرنده‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪168‬‬

‫در زیرزمین مونتاک ظاهر شد‪ ،‬ما در ابتدا نگران این بودیم که نکند این سفینه یک نوع «سفینه گشتی‬
‫جلودار» برای مقدمات یک حمله فراگیر از همین نوع باشد‪.‬‬

‫هیچ نوع سالحی روی سفینه کار گذاشته شده بود؟‬


‫تا جایی که به خاطر دارم‪ ،‬نه‪ .‬این یوفو چیزهای عجیب و غریب زیادی داشت‪ .‬بخش‌های زیادی‬
‫از آن از جمله بخشی از کنترل پنل و تجهیزات ارتباطی و مخابراتی را جدا کردیم‪ .‬تصمیم نداشتیم‬
‫به نیروگاه اصلی‌شان دست بزنیم چون ممکن بود با یک کار اشتباه و احمقانه آن را منفجر کنیم‪ .‬ما‬
‫بخشهای مربوط به تولید غذا را دست نخورده گذاشتیم‪ .‬تقریباً کل پوست سفینه را کندیم و سفینه به‬
‫همان شکل رها شد‪.‬‬

‫چرا آنها باید به تهاجم مشکوک می‌شدند؟‬


‫نمی‌دانم‪ ،‬جز اینکه طی سالها گروههای زیادی از این نوع موجودات قصد حمله به این سیاره را‬
‫داشتند‪ .‬فقط جای تعجب داشت که چرا آنها می‌خواستند به خاطر این توپ گلی ‪ -‬زمین ‪ -‬و فن‌آوری‬
‫عهد بوقی‌اش خود را به دردسر بیاندازند‪ 56 John Lear .‬بر این نظر هست که نژاد انسان تجسم یک‬
‫استخر پر از ژن است‪ .‬این بسیار محتمل است‪ .‬احتمال دیگر آن است که االن عرض می‌کنم و البته‬
‫نمی‌توانم منابعی که این حرفها را از آنجا فهمیده‌ام فاش کنم‪.‬‬

‫جان لیر‬
‫پیشین چند خط هوایی بزرگ بوده و برای بیش از ‪ 50‬کشور ‪ 160‬نوع هواپیمای مختلف را به پرواز در آورده است‪ .‬او‬
‫ِ‬ ‫‪ . 56‬جان لیر (‪ - )John Lear‬یوفولوژیست ‪ -‬کاپیتان‬
‫هفت رکورد سرعت جهانی را در لیر جت ثبت کرده و تنها خلبانی است که تمامی گواهینامه‌های پروازی صادر شده توسط اداره هوانوردی فدرال را دریافت کرده است‪.‬‬
‫جان لیر مأموریت‌های پروازی زیادی را در سراسر جهان برای سازمان سیا و دیگر سازمانهای حکومتی انجام داده است‪ .‬جان لیر پس از صحبت با پرسنل نیروی هوایی‬
‫ایاالت متحده که شاهد فرود یک یوفو در پایگاه نیروی هوایی سلطنتی ‪ Bentwaters‬واقع در‪ 130‬کیلومتری شمال شرقی لندن بوده‌اند به موضوع اشیاء پرنده ناشناخته‬
‫عالقمند شده است‪.‬‬
‫جت لیر‪ :‬از سازندگان آمریکایی جت‌های تجاری برای استفاده‌های شخصی و نظامی است‪ .‬این شرکت را پدر جان لیر‪ ،‬ویلیام پاول لیر در دهه ‪ 1950‬بنیان نهاده است‪.‬‬
‫فعالیت‌ها و عالقمندی‌های لیر در این سایتها بازتاب می‌یابد‪:‬‬
‫‪http://www.therealjohnlear.com‬‬
‫‪http://www.thelivingmoon.com‬‬
‫‪http://www.godlikeproductions.com‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪169‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫مسأله این بوده که آنها در جستجوی یک سری عناصر کمیاب زمین بوده‌اند و ظاهرا ً نتوانسته‌اند‬
‫آنها را در سیاره دیگری پیدا کنند‪ .‬رابرت الزار‪ 57‬به کتابی درباره تاریخ زمین اشاره می‌کند‪ 58‬که در آن‬
‫گفته شده‪« :‬انسانها مثل کالبدها (محفظه‌هایی) برای روح هستند و می‌توانند روح را با استفاده از یک‬
‫سیستم مبادله و معاوضه‪ ،‬داد و ستد کنند‪ ».‬بیگانه‌ها تمام وقت مشغول این کار هستند‪.‬‬

‫آنها روح‌ها را داد و ستد می‌کنند؟‬


‫بله‪ .‬تو گویی ما احشام آنها هستیم که ما را از اینجا به آنجا جابه‌جا می‌کنند‪ .‬الزم به یادآوری است که‬
‫نژادهای گوناگون بیگانه هم نگاهشان به انسانها به همین شکل است‪.‬‬

‫برای مفهوم مالکیت که برای انسانها در نظر گرفته می‌شود چه نظری دارید؟‬
‫چه در مورد بدن باشد چه روح که در قالب مفهوم مالکیت در نظر گرفته شوند باید بگویم چیزی‬
‫نمی‌دانم‪ .‬ظاهرا ً که آنها به بدن و ژنتیک و توانایی ذهنی انسان عالقمند هستند‪ .‬این توانایی‌های‬
‫تقریباً نامحدود ذهن انسان است که این گونه‌های بیگانه به آن عالقمند شده‌اند‪.‬‬

‫سرنوشت سرنشینان بیگانه یوفو چه شد؟‬


‫از هفت سرنشین چهار تای آنها حاضر به حرف زدن با ما نبودند و فقط سه تای آنها با ما سخن‬
‫گفتند‪ .‬ظاهرا ً یکی از آن چهار نفری که حاضر به حرف زدن نبود کاپیتان سفینه بود‪ .‬او در نهایت آن‬
‫سه نفری که با ما حرف زده بودند را کشت‪ .‬افرادی که مدیریت بخش زیرزمینی مونتاک را بر عهده‬
‫داشتند چهار موجود بیگانه باقیمانده را در وضعیت انجماد عمیق قرار دادند‪ .‬تا جایی که می‌دانم هنوز‬
‫آنجا است‪ .‬یک سفینه بشقاب مانند طالیی رنگ به قطر شصت پا با برآمدگی در قسمت باال و پایین‪.‬‬
‫‪ . 57‬رابرت اسکات الزار يا باب الزار‪ ،‬متولد ‪ 26‬ژانويه سال ‪ 1959‬در فلوريداي آمريکا است‪ .‬بنا بر گفته‌هاي باب الزار‪ ،‬او از سال ‪ 1988‬تا ‪ 1989‬به عنوان يک دانشمند‬
‫فيزيک در منطقه‌اي با نام اس‪ 4-‬در نزديکي گروم ليک کار مي‌کرده است‪ .‬او ادعا کرده که اس‪ 4-‬يک منطقه نظامي مخفي براي بررسي و امکان مهندسي معکوس‬
‫بشقاب‌پرنده‌ها است‪ .‬م‬
‫‪ . 58‬درباره این کتاب در متن هیچ توضیحی داده نشده است‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪170‬‬

‫در یکی از کتابهای لیندا مولتون هاو‪ 59‬تصاویر یک نوع دست‌نوشته بیگانه درج شده است‪.‬‬
‫هرگز توانسته‌اید نوع زبانشان را بفهمید؟‬

‫زبانی که آنها استفاده می‌کردند ظاهرا ً همان زبان خاکستری‌ها و نمادی که خاکستری‌ها استفاده‬
‫می‌کنند همان نمادی است که کمیسیون سه‌جانبه‪ 60‬استفاده می‌کند‪.‬‬

‫زیر زمین مونتاک چقدر بزرگ است؟‬


‫خیلی زیاد‪ .‬گستردگی آن به کیلومترها می‌رسد‪ .‬بخصوص طبقات پنجم و ششم آن‪ .‬تقریباً تمامی‬
‫آن را در اواخر دهه ‪ 1920‬یا اوایل دهه ‪ 1930‬ساخته‌اند‪ .‬ما با کسی که یکی از پیمانکاران آنجا بود‬
‫صحبت کردیم‪ .‬شروع ساخت آن درست بعد از رکود اقتصادی و به دستور دولت بوده است‪ .‬آن را در‬
‫شش طبقه ساختند‪ .‬آنها با ایجاد عوارضی بر زمین آن را پوشاندند‪ .‬مردم محلی به آن تپه می‌گویند‪.‬‬
‫یک پایگاه غول‌آسا است‪ .‬به گمانم هنوز هم از آن استفاده می‌شود‪ .‬بخش اعظم آن تعطیل شده‬
‫است‪ .‬هنوز برق تک‌فاز ‪ 220‬ولت در آنجا به راه است‪ .‬آسانسور با برق سه‌فاز ‪ 440‬ولت به کار می‌افتد‪.‬‬

‫‪ . 59‬لیندا مولتون هاو روزنامه‌نگار و مستندساز آمریکایی است که بیشتر به خاطر کارهایش در زمینه یوفولوژی مشهور است‪ .‬او در حال حاضر در آلبوکرکی نیومکزیکو‬
‫زندگی می‌کند‪ .‬سایت ‪https://www.earthfiles.com :‬‬

‫‪ : Trilateral Commission . 60‬بنیادی که در ‪ 1973‬توسط دیوید راکفلر بنا نهاده شد‪ .‬م‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪171‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫البته االن که روشن نمی‌شود‪ ،‬احتماالً به این دلیل که تمامی ورودی‌های اصلی و محور آسانسور را با‬
‫سیمان پرکرده‌اند‪.‬‬

‫شما از چند گونه متفاوت از بیگانه‌ها خبر دارید؟‬


‫خاکستری‌ها (گری‌ها) بخشی از مونتاک نبودند‪ .‬قرار بر این بود که آنها هرگز وارد مونتاک نشوند‪.‬‬
‫گروههایی هم بودند که بخشی از مونتاک به حساب می‌آمدند‪ .‬مثل گروه لیورون‌ها‪ .‬کسانی که فقط‬
‫جهت نظارت از ‪ 61 Antares‬آمده بودند و به انسان شباهت داشتند‪ .‬گاهی اوقات سروکله اعضای‬
‫گروه اوریون آنجا پیدا می‌شد‪ K-group .‬هم با مونتاک در ارتباط بود‪ ،‬اما خود شخصاً هیچکدام از‬
‫این گروهها را آنجا ندیده‌ام‪ ،‬و دست آخر هم سرنشینان یوفویی که به دام افتاده بود هم آنجا بودند‪.‬‬
‫کنفدراسیون اوریون شامل گروههای زیادی می‌شد‪ ،‬از جمله لیورون‌ها‪.‬‬

‫مشهور است که گروه اوریون با گروه الوهیم در وضعیت جنگی قرار دارد‪ .‬به نظر شما درست است؟‬
‫بله این درست است‪ .‬گروه الوهیم نژاد بسیار قدیمی است‪ .‬شاید قدیمی‌ترین نژاد کیهان‪ .‬حداقل‬
‫قدیمی‌ترین نژادی که ما می‌شناسیم‪.‬‬

‫آیا گونه‌های خاصی وجود دارند که بیشترین کنترل را روی انسانها داشته باشند؟‬
‫گروه مکار و حیله‌گر اوریون که در پس پرده می‌تواند هر کس را از جمله خاکستری‌ها را کنترل‬
‫کند‪ .‬گروه اوریون شامل انواع گوناگون خزنده‌ها می‌شود‪.‬‬

‫ژنراتور زمان صفر را بیگانه‌ها به وجود آورده بودند؟‬


‫نه‪ .‬در دهه ‪ 1920‬این تسال بود که ژنراتور مرجع زمان صفر را بوجود آورد‪ .‬او مرجع زمانی بسیار‬
‫بنیانی را فراهم کرد که به واقع بر مرکز کهکشان ما قفل می‌شد‪ .‬این دلیل چرایی ژنراتور زمان صفر‬
‫نامیدنش بود‪ .‬قفل کردن تجهیزات روی مرکز کهکشان تنها راهی است که شما می‌توانید ژنراتورهایی‬
‫با کارکرد باالتر را راه بیاندازید‪.‬‬

‫بیگانه‌ها از کریستالهایی در مقیاس کوچک استفاده می‌کنند؟‬


‫بله‪ .‬کریستالها می‌توانند مقدار بسیار زیادی از انرژی را ذخیره و ساماندهی کنند‪ .‬طول کریستال‬
‫سفینه‌ی به دام افتاده در مونتاک حدود ‪ 18‬اینچ بود‪ .‬تعدادی از بیگانه‌ها در یکی از تونلهای جانبی‬

‫‪ . 61‬قلب عقرب‪ .‬درخشان‌ترین ستاره صورت فلکی کژدم است‪ .‬قلب عقرب یک ابرغول سرخ و یکی از درخشان‌ترین ستاره‌های آسمان است‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪172‬‬

‫تونل اصلی‪ ،‬سروکله‌شان پیدا شد و چند نفر از ما را گرفتند و به ما اجازه رفتن ندادند تا یکی از ما به‬
‫عقب برگشته و کریستال را برای آنها بیاورد‪.‬‬
‫کاری که خواسته بودند را برای آنها انجام دادیم‪ .‬مسأله این بود که ما مدت زیادی را در تونل زمان‬
‫سپری کرده بودیم و این باعث می‌شد که مراجع زمانی یک انسان منفسخ شود و یکی از کسانی که در‬
‫آنجا گیر افتاده بود‪ ،‬هر یک ساعت پیرتر می‌شد و ظرف سه روز به علت کهولت سن فوت کرد‪.‬‬

‫از چه راههایی دولت درگیر پروژه تونل زمان شد؟‬


‫از حدود ‪ 1970‬نیروی دریایی توانایی استفاده از فن‌آوری تونل زمان را داشت و در ‪ 1973‬آنقدر‬
‫ال عملیاتی کند‪ .‬آنها آزمایشی انجام داده و سعی کردند که به گذشته‬ ‫قدرت داشت که آن را کام ً‬
‫برگشته و پدر مردی را که برای رهبری حکومت نوین جهانی در نظرگرفته شده بود را بکشند‪ .‬آنها‬
‫پدرش را کشتند اما فرقی نکرد‪ .‬نتوانستند بفهمند که چرا نقشه‌شان عملی نشد‪ .‬رابرت الزار مدعی‬
‫بود که زمان یک مفهوم تدریجی و بخش‌بندی شده است و بر همین اساس شما نمی‌توانید آنچه در‬
‫زمان‌های گذشته رخ داده است را تغییر دهید‪.‬‬

‫نیروی دریایی با دولت سری در ارتباط بود؟‬


‫برخی از عناصر با نیروی دریایی بله اما نه کل نیروی دریایی‪.‬‬

‫پس در دهه ‪ 1970‬آنها علیه آنچه در حال رخ دادن بود جبهه گرفتند و از راههای مختلف برای‬
‫توقفش تالش کردند؟‬
‫بله‪ .‬در مونتاک ما موفق شدیم گذشته را تغییر دهیم‪ .‬من میدانم که این کار شدنی است‪ ،‬اما قدرت‬
‫زیادی طلب می‌کند و بیش از یک ماشین زمان الزم می‌شود‪ .‬اما نمی‌خواهم وارد این بخش از ماجرا بشوم‪.‬‬

‫پس کسی که رییس یک دولت جهانی است این طرف و آن طرف می‌رود و پدری هم ندارد؟ به‬
‫لحاظ تئوریک درست است؟ چنین آدمی اص ً‬
‫ال چطور می‌تواند وجود داشته باشد؟‬
‫سؤال خوبی است‪ .‬این یکی دیگر از تناقض‌های زمان است‪.‬‬

‫این شخص قبل از اینکه آنها به گذشته رجوع کنند و پدرش را بکشند وجود داشته؟‬
‫بله‪ .‬تصور آنها این بوده که این شخص ناپدید خواهد شد‪ ،‬ولی مورد هنوز سر جایش بود‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪173‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫آیا شما این شخص را می‌شناسید؟‬


‫نه‪ .‬اسمش را نمی‌دانم‪.‬‬

‫آیا این دولت جهانی به قضیه طول عمر عالقمند است؟‬


‫به نظر می‌رسد که همه اینها برنامه‌های بنیادی دراز مدتی هستند‪ .‬ظاهرا ً مدت زیادی طول خواهد‬
‫کشید که آنها بتوانند واقعاً کنترل را به دست گرفته و از مزایای آن استفاده کنند‪ .‬وقتی شما به‬
‫سطح ذهنیت کژدیسی شده رهبران جهان که تحت کنترل گروه اوریون هستند دسترسی پیدا‬
‫می‌کنید واقعاً نمی‌توانید بفهمید که هدفشان چیست‪ .‬آنها کام ً‬
‫ال به فن‌آوری‌های خاصی وابسته بودند‪،‬‬
‫از جمله‌ی این فن‌آوری‌ها می‌توان به ماشین زمانی اشاره کرد که به نقاط مرجع زمانی ‪ 40‬ساله (به‬
‫همراه یک ماتریکس اضافی زمانی که امکان ارجاع به ‪ 20‬سال دیگر را هم ممکن می‌ساخت) متصل‬
‫بود‪ .‬آنها به شکل اتفاقی متوجه شدند که ماشین زمان‌هایی که بر اساس فن‌آوری که در اینجا در آن‬
‫بازه زمانی (تا آنجا که فهمیدم از ‪ )2003‬تولید شده‌اند دیگر کاربردی ندارند‪.‬‬

‫چرا؟‬
‫زیرا آنها بنیان چیزی را ریخته بودند که به آن شکاف مصنوعی در زمان گفته می‌شود‪ .‬از آنجایی که‬
‫ماشین زمان بر اساس شکاف‌های مصنوعی در زمان ساخته شده بودند‪ ،‬تمام عملکرد آنها وابسته به‬
‫شکاف‌های زمانی بود‪ِ .‬‬
‫وقت از نو شروع کردن رسیده بود‪.‬‬

‫آیا آنها طرح جدید واقعی بر اساس شکاف زمان ساخته‌اند که هنگام وقوع شکاف زمانی ممکن‬
‫است ناپدید شود؟‬
‫نمی‌دانم‪ .‬نمی‌توانم در مورد کل حکومت حرف بزنم‪.‬‬

‫هیچکدام از تشکیالت اوریون در این قضیه دخالت داشته‌اند؟‬


‫خب‪ ،‬اوریونی‌ها به شیوه خودشان کارها را انجام می‌دهند‪.‬‬

‫آنها هم به این شکاف وابسته‌اند؟‬


‫نه‪ .‬اما گری‌ها (خاکستری‌ها) هم تا حدی وابسته‌اند و خیلی زیاد هم از این شکاف استفاده کرده‌اند‪.‬‬
‫در این باره خود گروه اوریون در مقیاس وسیع وارد عمل نشده است‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪174‬‬

‫آنها می‌گذارند که دیگرانی کثیف‌کاری‌هایشان را انجام بدهند؟‬


‫بله‪.‬‬

‫با توجه به مسائل مشابهی که در دولت سری در خصوص گروههای بیگانه پیش آمده نظر‬
‫خاصی ندارید؟‬
‫خب‪ ،‬آنها برای خالصی از دست گری‌ها دچار وحشت شده‌اند‪ .‬دیگر خبر ندارم که بر وحشتشان‬
‫افزوده شده یا نه‪ ،‬چون متوجه شده‌ام که در اصل اوریون‌ها رفته‌اند‪ .‬به جز تیمی که برای پاکسازی‬
‫مانده‪ .‬آنها سیستم‌های حامی حیات خودشان را دارند‪.‬‬
‫گروه دیگری از بیگانه‌ها در نوامبر‪ 1990‬سیستم‌هایی که به شکل کلی حیات بقیه بیگانه‌ها را‬
‫تضمین می‌کردند را نابود کرده‌اند‪ .‬آنها نمی‌توانند بدون حمایت الکترونیکی از سوی حلقه‌ای از‬
‫ماهواره‌هایی که در اعصار گذشته کار گذاشته شده‌اند دوام بیاورند‪ .‬تقریباً همه آنها برداشته و برده‬
‫شده‌اند‪.‬‬

‫این حمایت الکترونیکی چه خاصیتی دارد؟‬


‫اوریونی‌ها نمی‌توانند در ارتعاش این سیاره دوام بیاورند‪ .‬گری‌ها مشکلی ندارند چون این سیاره‬
‫خیلی شبیه به سیاره خودشان است‪.‬‬

‫این همه چطور با این گمانه مربوط می‌شود که سیارکی با نژادی از خزندگان وارد منظومه‬
‫خورشیدی ما می‌شود‪ .‬آنها سیستم‌های حامی الکترونیکی خودشان را به راه می‌اندازند؟‬
‫بله‪ .‬آنها ماهواره‌ها را جایگزین خواهند کرد و ممکن است بزودی برگردند‪.‬‬

‫نظر شما درباره اینکه سیارکی پر از خزندگان از اوریون یا دراکو به اینجا خواهند آمد چیست؟‬
‫خوب ما سیگنالهایی که از سیارک می‌آمد را رصد کردیم‪ .‬این سیگنالها در حدود ‪ 25‬مگاهرتز‬
‫هستند که توسط ‪ 12‬موج حامل که به صورت مجزا و با فاصله از هم حمل می‌شوند به زمین می‌رسند‪.‬‬
‫خزنده‌های گروه اوریون دوازده چاکرا دارند‪ ،‬شاید این ربطی به موضوع داشته باشد‪.‬‬

‫پس این سیگنالها می‌توانند نشانه‌ای از ماتریکس سیگنالهای حیات و تغذیه الکترونیکی آنها‬
‫باشند؟‬
‫بله‪ .‬پس ضروری است که فرستنده‌های خودمان را برای مداخله در این نوع تجلی‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪175‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫الکترومغناطیسی مستقرکنیم‪.‬‬

‫درباره ساختار ژنتیکی اوریون چه می‌دانید؟‬


‫خیلی شبیه به انسانها هستند‪ .‬تا مدتها آنها به دورگه‌سازی دلبسته بودند‪ .‬اما کار صحیح انجام نشد‪.‬‬
‫یکی از مسائل جانبی پروژه مونتاک – فونیکس یافتن روشهای دورگه‌سازی بود‪ .‬آنها هرگز نتوانستند‬
‫مسائل و مشکالت را به طور کامل حل کنند‪.‬‬

‫پس اینجا پای مفهوم چگالی دوازدهم به میان کشیده می‌شود؟‬


‫بله‪ .‬محتمل هست‪ .‬آنچه آنها امیدوار به انجامش بودند کسب موفقیت در فرایند پیوند زدن بین‬
‫انسان‌ها و اوریون‌ها و به وجود آوردن یک نژاد دورگه بود‪ .‬یک نوع تهاجم خاموش‪ .‬با این روش آنها‬
‫می‌توانستند کل بشریت را با دورگه‌سازی تحت تأثیر قرار داده و انسانهایی که مزاحم کارشان بودند‬
‫را حذف کنند‪ .‬در این مرحله روح اوریون منتقل و وارد بدن دورگه شده و فرایند کامل می‌شود‪ .‬با این‬
‫کار‪ ،‬آنها برای زنده ماندن دیگر به حمایت سیستم‌های الکترونیکی که دوازده ماهواره را شامل می‌شد‬
‫نیاز نداشتند‪.‬‬

‫حال که گروه اوریون به طور موقت رفته‌اند این مسأله چه تأثیری روی نقشه‌های دولت جهانی‬
‫می‌گذارد؟‬
‫تغییراتی در سیستم پشتیبانی حکومت جهانی رخ داده است‪ .‬گروه اوریون از آنها حمایت می‌کرد و‬
‫حال با خروج آنها با اعمال تغییرات حکومت جهانی باز هم توانایی‌های گذشته را حفظ کرده‌اند‪.‬‬

‫درباره گری‌ها چه؟‬


‫آنها هم اینجا و آنجا گروههای خودشان را به راه انداخته‌اند‪ .‬احتماالً ربودنها و کار روی مسأله ژنتیک‬
‫را ادامه می‌دهند‪ .‬اما آنها از همه نظر دچار کمبود هستند‪ .‬مگر اینکه از قبل برای این معضل کاری‬
‫انجام داده باشند‪ .‬اخیرا ً موجوداتی که شبیه انسان به نظر می‌رسیدند‪ ،‬زنی را در سیاتل در ‪ 3‬دسامبر‬
‫‪ 1990‬ربودند‪ .‬آنها به او گفته‌اند که انسان نیستند و گذاشتند او شکل واقعی‌شان را ببیند‪ .‬آنها جزو‬
‫خزندگانی بودند که تا قبل از آن هرگز دیده نشده و با بقیه گونه‌ها فرق داشتند‪ .‬آنها از فرد ربوده‬
‫شده درباره تجربیاتش با گری‌ها پرسیده‌اند‪ .‬زن بر این نظر بود که این خزنده‌ها شبیه انسان‌ها‪ ،‬فکر‬
‫می‌کردند که گری‌ها تعاملشان با انسانها به سطح عمیق‌تری رسیده و آنها در پی آن بودند که گری‌ها‬
‫تا چه حد پیش رفته‌اند؟‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪176‬‬

‫شما نظری دارید؟‬


‫نه‪ .‬من اطالعی از آن ندارم‪.‬‬

‫خب‪ ،‬از آنجایی که آنها نگران رفتارهای افراطی خاکستری‌ها (گری‌ها) بوده‌اند این احتمال‬
‫وجود دارد که یک گروه انشعابی بوده‌اند که هیچ ربطی به دراکو (اژدها) نداشته‌اند‪.‬‬
‫احتمال گروه انشعابی بودنشان هست‪ .‬من تصورم این نیست که کل اتحاد اوریون شر هستند‪.‬‬
‫گروهی در اتحاد اوریون کارشان به نوعی رصد و نظارت است و ظاهرا ً کام ً‬
‫ال نگران عملکرد گری‌ها‬
‫هستند‪ ،‬اما تعدادشان آنقدر نیست که عم ً‬
‫ال بتوانند در این باره کاری بکنند‪ .‬محور اصلی و قلب تپنده‬
‫ال خودمحور و شرور است‪.‬‬ ‫اتحاد اوریون که با آن آشنا هستیم کام ً‬

‫در اصل آنها در فکر تسخیر کل زمین هستند؟‬


‫بله‪ .‬آنها می‌خواهند زمین را تسخیر کنند و خواستشان این است که از آن بعنوان پایگاهی جهت‬
‫استقرار موقت استفاده کنند‪ .‬همچنین آب و معادن زمین برایشان مهم است‪ .‬برنامه تولیدمثل‌شان تا‬
‫حد بسیار اندکی موفقیت‌آمیز بوده و دورگه‌ها خیلی کم زنده مانده‌اند‪ .‬آنها ذاتاً انسان به نظر می‌رسند‬
‫اما ژنتیک‌شان اوریونی است‪.‬‬

‫در حال حاضر در واشنگتن چه خبر است؟‬


‫آنها تا خرخره دچار مشکالت هستند‪ .‬قضیه صدام حسین در خاورمیانه کمترین نگرانی آنها بوده است‪.‬‬

‫چه چیزی آنها را نگران کرده است؟‬


‫ایدز و بیماریهایی از این نوع آنها را نگران کرده است‪ .‬بیماریهایی که از فضا به زمین می‌آیند‪ .‬در حال‬
‫حاضر بر فراز مناطق قطبی دو ابر غول‌آسا سروکله‌شان پیدا شده که حاوی موجوداتی به شکل آمیب‬
‫هستند‪ .‬در فواصل معین طی ده سال گذشته سروکله‌شان پیدا شده است‪ .‬ناسا در حال پژوهش در‬
‫این زمینه هست‪ .‬هر بار که این ابرها را شناسایی کرده‌اند‪ ،‬بیماریهای عجیبی شیوع پیدا کرده است‪.‬‬
‫پژوهشگران نمی‌دانند که در چنین جوی این موجودات چگونه داوم می‌آورند‪ .‬آنها خیلی نگران این‬
‫مسأله هستند‪ .‬وضعیت ایدز آنچنان پیشرفت کرده که بهتر است آن را یک فاجعه تلقی کنیم‪.‬‬

‫ِ‬
‫دتریک مریلند به وجود آمده هارت و پورت است؟ و‬ ‫پس اینکه می‌گویند ایدز در پایگاه فورت‬
‫اینکه بیگانه‌ها پشت این قضیه هستند؟‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪177‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫نمی‌دانم‪ .‬احتمالش زیاد است که این همه منشاءاش به خود سازمان بهداشت جهانی برگردد و‬
‫اینکه پشت درهای بسته چه کرده‌اند‪ .‬گمان من بر این است که شما باید برگردید به گذشته و ببینید‬
‫که چه کسی مسئول این طرح شیطانی در سازمان بهداشت جهانی است تا ویروسی را خلق کنند که‬
‫بتواند سیستم ایمنی بدن را از کار بیاندازد‪ .‬آنها متوجه شده‌اند که ویروس به محض انتشار به شکل‬
‫دیوانه‌واری دچار موتاسیون (جهش و دگرگونی شده) و راهی هم وجود ندارد که شما بتوانید واکسنی‬
‫برای آن تولید کنید‪ .‬دولت راههایی برای درمان آن دارد‪ ،‬اما این راهها هم گزینشی هستند‪ .‬درمان‬
‫می‌تواند به روش الکترومغناطیسی انجام شود یا از دیگر روشهایی کمک گرفته شود که کشف شده‬
‫است‪ .‬اما دولت نمی‌خواهد که این قضیه ابعاد جهانی به خود بگیرد‪ .‬بخشی از آن به برنامه کاهش‬
‫جمعیت برمی‌گردد‪.‬‬

‫این ایده چه کسی بوده است؟‬


‫ظاهرا ً تصمیم توسط دولت پنهان گرفته شده است‪ .‬تصمیم نهایی در ‪ 1972‬در کاخ سفید طی‬
‫مالقات رهبران جهان به ریاست نیکسون گرفته شده است‪ .‬یکی از دوستانم یادداشت‌هایی را از آن‬
‫جلسه بدست آورد‪ .‬چون در ‪ 1974‬به شکل علنی از محتوای این جلسه حرف زده بود او را به زندان‬
‫انداختند‪ .‬او گفت که آنها در این جلسه توافق کرده‌اند که سیاره زمین جمعیتش زیاد شده و این‬
‫جمعیت باید کاهش پیدا کند‪ .‬تصمیم گرفته شد که جمعیت از ‪ 5‬میلیارد در آن سال به یک میلیارد‬
‫در سال ‪ 2000‬کاهش پیدا کند‪ .‬آنها از هر ابزاری برای این کار استفاده کردند‪ .‬آنها بر این باور بودند که‬
‫زمین فقط می‌تواند یک جمعیت یک میلیارد نفری را تحمل کند‪ .‬مسأله آنها این بود که چگونه می‌شود‬
‫‪ 80‬درصدجمعیت را درعرض ‪ 30‬سال کاهش داد؟ آنها تا سال ‪ 2000‬به رقم دو میلیارد رسیدند که‬
‫در این میان ایدز فوق‌العاده به آنها کمک کرد‪ .‬آمارهای بیرون آمده از دانشگاه نشان می‌دهد که آفریقا‬
‫محکوم به فنا است و قرار است که طی ‪ 10‬سال آینده ‪ 75‬درصد از جمعیتش کاسته شود‪.‬‬

‫آمارهای اخیر از این حکایت دارند که ‪ 92‬درصد تمامی نوزادان متولد شده در آفریقا ویروسی‬
‫هستند‪.‬‬
‫بله در هند رقم ‪ 5‬درصد است‪.‬‬

‫برای یک دولت بسیار غیرمسئوالنه است چیزی را خلق کند که چنین بالیی سر آنها بیاورد و‬
‫جان مردم را بگیرد‪.‬‬
‫گسترش ویروس به این شکل ناخواسته بوده است‪ .‬آنها باید می‌دانستند که ممکن است این قضیه‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪178‬‬

‫از کنترل آنها خارج شود‪ .‬آنها نمی‌دانستند که چه اتفاقی رخ خواهد داد‪ .‬تصویری که در ذهن داشتند‬
‫این بود که ویروس بر کسانی که در اوج جوانی هستند تأثیر بیشتری خواهد گذاشت‪.‬‬

‫اگرآنها می‌توانند در زمان سفر کنند و تغییرات ژئوفیزیکی را بشناسند و مراقب بخش اعظم‬
‫جمعیت جهان باشند‪ ،‬چرا باید این همه خود را دچار دردسر کنند؟ به ویژه اینکه یک سری‬
‫پیرمرد ‪ 50‬ساله بخواهند ‪ 30‬سال برای تحقق اهدافشان صبر کنند‪.‬‬
‫نمی‌دانم‪ .‬مشخص است که آنها فکر اینجا را نکرده بودند‪ .‬با اینکه مسئول اصلی تمام این وقایع آنها‬
‫نبوده‌اند و تنها کسانی که در دراز مدت از این قضیه نفع می‌برند بیگانه‌ها هستند‪ .‬بررسی بیشتر نشان‬
‫می‌دهد که در نهایت نیروهای منفی فرازمینی مسئول هستند‪ .‬بیگانه‌ها از تغییرات باخبر بوده‌اند‪.‬‬

‫اص ً‬
‫ال ویروس را چطور پخش کرده‌اند؟‬
‫از طریق پروژه واکسیناسیون سازمان بهداشت جهانی و استفاده از سرنگ‌های آلوده به ویروس‪.‬‬
‫برنامه ابتدا در آفریقا به سال ‪ 1974‬با واکسیناسیون آبله شروع شد‪ .‬سپس به سراغ برزیل و بقیه‬
‫کشورهای اسپانیولی زبان رفتند‪ .‬در ‪ 1978‬آنها گاما گلوبین موجود در واکسن هپاتیت ‪ B‬را آلوده‬
‫کردند و چون همجنس‌گراها بزرگترین جمعیت مصرف کننده این واکسن‌ها بودند‪ ،‬برای همین بود‬
‫که اولین بار در آمریکا چو انداختند که همجنس‌گراها ایدز دارند و مدعی شدند که همجنس‌گرایی‬
‫بیماری است‪.‬‬
‫واقعیت ماجرا این بود که گفتم‪ .‬اما اوانجلیست‌ها سریع داستان را قاپیدند و گفتند که ایدز بالیی‬
‫است که خدا سر همجنس‌گراها نازل کرده است‪ .‬آنهایی که همجنس‌گرا نبودند خیالشان راحت بود‪.‬‬
‫کسی که این نقشه را کشیده بود روی توانایی تغییر شکل ویروس حساب نکرده بود‪ .‬هر کسی که این‬
‫نقشه را طراحی کرده باید آدم فرصت طلبی باشد‪.‬‬

‫هر بار که این ابرهای آمیبی شکل‪ ،‬که مرتب در حال تغییر شکل هستند‪ ،‬ظاهر می‌شدند چه‬
‫نوع اختالل‌هایی پدید می‌آمد؟‬
‫اختالالت تنفسی در منطقه نیویورک و کل ساحل غربی فراگیر شد‪ .‬جزئیات ماجرا برای تجزیه و‬
‫تحلیل بیشتر ناکافی هستند‪ .‬اما معلوم بود که دولت قضیه را جدی گرفته و به مسأله بزرگی تبدیل‬
‫شده است‪ .‬این بیماری مستقیماً روی سیستم دفاعی بدن اثر می‌گذاشت‪ .‬پشت پرده حمالت‬
‫‪62‬‬
‫آنفوالنزایی ‪ 1916‬و ‪ 1917‬که باعث کشته شدن انسانهای زیادی شد همین عامل قرار داشت‪.‬‬

‫‪ . 62‬مقایسه کنید با دوران اخیر و شیوع ناگهانی آنفوالنزای خوکی و مرغی و ویروس ابوال‪ .‬م‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪179‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫آیا این امکان وجود دارد که الیه اوزون عمدا ً دستکاری شده باشد که باعث چنین فالکتی شود‬
‫و اجازه نفوذ چنین بیماریهایی را بدهد؟‬
‫نمی‌دانم‪ .‬فقط می‌دانم که اثر گلخانه‌ای هم به همین علت به وجود آمده است‪.‬‬

‫گونه خاصی از بیگانه‌ها وجود دارند که خشک و بیابانی شدن زمین به نفع آنها باشد؟‬
‫بله‪ .‬گونه‌های خزنده بهترین کاندیدا هستند‪.‬‬

‫گری‌ها در اصل از کجا آمده‌اند؟‬


‫از خارج از زنجیره فضا ‪ -‬زمانی ما‪ .‬حکومت درک کاملی از خاستگاه آنها نداشت چون به انبوه‬
‫اطالعاتی که آنها از خود در دسترس قرار داده بودند اعتماد نداشت‪.‬‬

‫آیا پلیادین‌ها از تقویت‌کننده جاذبه برای درهم تنیدن زمان – فضا استفاده می‌کنند؟‬
‫نه‪ .‬آنها سیستم‌های پیشرانه بسیار ویژه ابرفضایی دارند و کار را به روش معمول انجام نمی‌دهند‪ .‬آنها‬
‫به جای چین‌خوردگی در زمان و فضا از شتاب استفاده می‌کنند‪.‬‬

‫آیا آنها برای انسانها سودی هم دارند؟‬


‫آنها برای کمک دعوت نشده‌اند و به سیاست‌های زمین و دستورالعملهای کهکشانی و خط‌مشی‬
‫سیاسی خودشان حساس هستند‪ .‬در جایی که از شما دعوت نشده مداخله نمی‌کنید‪ .‬حتی اگر از شما‬
‫درخواست هم بشود‪ ،‬محدودیتهایی برای آنچه که می‌توانید انجام بدهید وجود دارد‪.‬‬

‫می‌توان از آنها درخواست کرد؟‬


‫خب‪ ،‬در موردی شما نیاز به مداخله دارید که بحث بر سر تمرکز قوای جنگی باشد‪ ،‬مثل واکنش‬
‫به تهاجم اوریون‪ .‬جایی که قضیه به کل تاریخ بشریت مربوط می‌شود‪ .‬خواهیم دید که در این مورد‬
‫چنین اتفاقی رخ خواهد داد یا نه‪.‬‬

‫فکر می‌کنم که تنها امید ما بیداری و آگاهی کل سیاره باشد‪.‬‬


‫این درست است‪ ،‬اما همچنان مشکالت دیگری هم وجود دارد‪ .‬دولت چندی پیش با گری‌ها برای‬
‫فن‌آوریشان معامله‌ای کرد و سالح‌هایی توسعه داده شدند‪ .‬حال ما سامانه موشکی داریم که حداقل‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪180‬‬

‫برد عملیاتی آن یک سال نوری است‪ .‬می‌توانیم هر فضاپیمایی را بیرون از منظومه خورشیدی هدف‬
‫قرار دهیم‪.‬‬

‫خالصه اخباری را دیدم که از تغییر رویکرد فن‌آوری جنگ ستارگان خبر می‌داد‪ .‬تا جایی که‬
‫بتوانند سیارک‌های مهاجم و خطرناک را منهدم کنند‪ .‬این در اصل استفاده از سیستم دفاعی‬
‫سیاره‌ای علیه بیگانگان نیست؟‬
‫بله‪ .‬دستورهای واشنگتن ظاهرا ً به این واقعیت اشاره دارد که دولت سری می‌خواهد در همه‬
‫حال هیچ بیگانه‌ای در برنامه‌هایش مزاحمت ایجاد نکند‪ .‬آنها مشکالت خود را با خاکستری‌ها حل‬
‫نکرده‌اند‪.‬‬

‫رویکرد بیگانه‌ها به مفاهیم مذهبی چگونه است؟‬


‫تا جایی که می‌دانم هیچکدام از آنها مثل ما گرایش مذهبی ندارند‪ .‬آنها یک نوع منبع الهی در‬
‫کیهان را قبول دارند‪ .‬گری‌ها به کیهان چون یک ذهن می‌نگرند‪.‬‬

‫پیش‌بینی شما برای آینده‌ی گونه‌های انسانی چیست؟‬


‫آنها نجات خواهند یافت‪.‬‬

‫چرا پیش از این یکبار گفته شده که ‪ 2011‬آخرین سالی خواهد بود که ما همه چیز را محسوس و‬
‫ملموس می بینیم ؟‬
‫در تقویم مایا اشاره شده که ‪ 2011‬تا ‪ 2013‬پلی برای چنین چیزی خواهند بود‪ .‬روشن‌ضمیرها‬
‫گفته‌اند پیرامون ‪ 2013‬پلی وجود دارد که آنها نمی‌توانند از آن عبور کنند‪.‬‬

‫که البته به این معنی نیست که ورای آن چیزی وجود ندارد‪.‬‬


‫نه‪ ،‬فقط جلوی مشاهده گرفته شده است‪ .‬حتی ماشینهای زمان هم کاری از پیش نمی‌برند‪ .‬تعداد‬
‫زیادی هم نگران این هستند که کنترل بشریت ورای سال ‪ 2013‬امکان‌پذیر باشد‪.‬‬

‫به نظر می‌رسد که بی‌درنگ تهییج آگاهی ما برای رفتن به چگالی چهارم آغاز شده باشد‪.‬‬
‫درست است‪ .‬شواهدی از این دست قابل لمس است‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪181‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫آیا می‌دانید ورودی‌های فعلی که به مونتاک منتهی می‌شوند کجا هستند؟‬


‫نمی‌دانم‪ .‬فقط این را می‌دانم که چنین ورودی‌هایی وجود دارند‪ .‬آخرین بار دو نفر که برای بررسی‬
‫به آنجا رفته بودند دچار شوک الکتریکی شده و برای تصفیه ذهنی به تأسیسات زیرزمینی دیگری برده‬
‫شدند‪ .‬آنها را به نقطه ربایش برگرداندند‪ ،‬اما یکی از آنها دقیقاً همزمان با دیگری بازنگشت‪ .‬این اختالف‬
‫ال در آنجا وجود داشت را دید‪ .‬آنها فورا ً متوجه‬
‫زمانی حدود دو ثانیه بود و یکی از آنها آنچه را که قب ً‬
‫شدند که یک جای کار می‌لنگد‪ .‬به آنها اخطار داده شد‪ .‬این سیستم زیرزمینی هنوز فعال است‪ .‬سه تا‬
‫از مدخل‌ها باید نزدیک ‪ AIL‬باشد‪ .‬سه تا هم در منطقه ‪ Farmingdale‬واقع در النگ آیلند قرار دارد‪.‬‬
‫آزمایشگاه ملی بروکهیون هم ورودی به سیستم دارد‪ .‬ارتباطی هم با ساختمان شرکت ‪Newark‬‬
‫‪ ITT‬وجود دارد و از آنجا هم انشعابی به تأسیسات ‪ ITT‬در ‪ Nutley‬همچنین تونلی وجود دارد که از‬
‫‪ Newark‬تا پایگاه هوایی ‪ Wright Patterson‬کشیده شده است‪.‬‬

‫آیا از قطارهای مغناطیسی سریع‌السیر در این تونلها استفاده می‌شود؟‬


‫بله‪ .‬زیر ایاالت متحده شبکه بسیارگسترده‌ای از تونلها کشیده شده است‪ .‬یکی از نکات جالب این‬
‫است که یکبار که از سیستم کدگذاری شده و د ِر ورودی آسانسور عبور کردید (یعنی کد ورودی‬
‫را درست وارد کردید‪ .‬م) و وارد شبکه زیرزمینی شدید‪ ،‬دیگر کسی کاری به کارتان ندارد و سؤالی‬
‫نمی‌پرسد که شما که هستید و آنجا چه کار دارید‪ .‬فرض بر این است که شما آنجا کاری دارید‪ ،‬مگر‬
‫اینکه خودتان کاری کنید که مشکوک بزنید‪.‬‬

‫چرا انسانها پیر می‌شوند؟‬


‫در زمان تکثیر سلولی دو ژن از کروموزوم‌های انسان از بین می‌روند‪ .‬یکی از آنها مسئول فرایند‬
‫طول عمر است و علت پیر شدن انسانها‪ .‬از این رو وقتی که سلولها در بدن تکثیر می‌شوند خودشان را‬
‫با سلولهای والد مقایسه می‌کنند و می‌بینند که دارای همان الگوی ژنتیکی والد نیستند‪ .‬بنابراین یک‬
‫زمان جدیدی که از زمان سلول والد کمتر است را برای شروع در نظر می‌گیرند و همین روند به تدریج‬
‫باعث پیری سلولها می‌شود و انسانها هم پیر می‌شوند‪.‬‬

‫برخی مسائل هم درباره چرخه‌های زیستی سیاره بود که اگر می‌توانید دوباره شرح بدهید؟‬
‫چرخه‌های انسانی شناخته شده هستند‪ .‬آنچه که تا بعد از ‪ 1983‬و آزمایشهای مونتاک‬
‫نمی‌دانستیم این بود که زمین هم چرخه‌های زیستی دارد‪ .‬این قضیه به شکلی تصادفی کشف شد‪.‬‬
‫بعد از تجزیه و تحلیل معلوم شد که چهار چرخه‌ی اصلی وجود دارد‪ .‬آنها چهار چرخه هستند که هر‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪182‬‬

‫‪ 20‬سال به نقطه اوج خود می‌رسند‪ .‬همیشه هم این اتفاق در دوازده آگوست رخ می‌دهد‪.‬‬

‫پس نقطه اوج بعدی در سال ‪ 2003‬خواهد بود؟‬


‫بله‪.‬‬

‫آیا چرخه‌های زیستی انسانها و چرخه‌های زیستی سیاره‌ای با هم ارتباطی دارند؟‬


‫درباره ارتباط آنها با یکدیگر اطالعی ندارم‪.‬‬

‫شما باید فیلم ‪ Milleneum‬را دیده باشید‪ .‬درباره مفاهیم به تصویر کشیده شده در این فیلم‬
‫چه نظری دارید؟‬

‫بله‪ ،‬فیلم عالی است‪ .‬تالشی برای برخی ناپدید شدن‌ها و ایده مسحور کننده‌ای دارد‪ .‬به اندازه‬
‫کافی خوب کار شده و آنچه را که واقعاً حدود سال ‪ 1965‬در دنور رخ داده را رو کرده است‪ .‬جتی که در‬
‫روز روشن بدون مواجهه با شرایط آب و هوایی نامناسب در مراحل نهایی فرود ناگهان از صفحه رادار‬
‫محو می‌شود‪ .‬هرگز هم پیدا نشد و هیچ ردی از خود به جا نگذاشت‪ .‬سالها بعد در توسکان‪ ،‬من پسر‬
‫کسی که نایب رییس شرکت هواپیمایی یونایتد ایرالین بود را دیدم و درباره این واقعه از او پرسیدم‪.‬‬
‫او گفت‪« :‬این قضیه را از کجا شنیده‌ای؟» گفتم که درروزنامه‌ها خواندم و بعد از آن هم که سر و صدا‬
‫فروکش کرد‪ .‬او گفت که باور کنید چنین واقعه‌ای رخ داده است‪ .‬از او پرسیدم که اگر چیزی درباره‬
‫این واقعه می‌داند به من بگوید‪ ،‬و او گفت که آنها نمی‌دانند که اص ً‬
‫ال چی شده‪ .‬الشه‌ای از هواپیما‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪183‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫باقی نمانده و وقوع چنین رخدادی غیرممکن به نظر می‌رسد‪ ،‬اما این واقعه رخ داده است‪ .‬آنچه در‬
‫فیلم ‪ Millenium‬مطرح شده بیشتر در امتداد چیزی بوده که در پروژه فونیکس در حال توسعه‌اش‬
‫بوده‌اند‪.‬‬

‫آیا زیر اهرام تونلهایی وجود دارد؟‬


‫تونلهایی زیر جیزه وجود دارد‪ .‬کسی نمی‌داند که کی یا چگونه ساخته شده‌اند‪.‬‬

‫سفینه یا چیزی شبیه به آن چه؟‬


‫در دهه ‪ 1920‬و ‪ 1930‬هیئتی از باستان‌شناسان برای بررسی محفظه مخفی زیر اهرام به مصر‬
‫اعزام شدند و اطالعاتی جمع‌آوری شد‪ .‬در سالهای بعد تجهیزاتی ساختند و زیر هرم رفتند و زیر‬
‫سکوی هرم یک در ‪ 500‬فوتی هرمی پیدا کردند‪ .‬آنها بعدا ً درهای دیگری هم پیدا کردند‪ .‬درها با رمز‬
‫صوتی قفل شده بودند‪ .‬آنها بیش از ‪ 30،000‬لوح نگاشته شده و تجهیزات مربوط به بیگانه‌ها را پیدا‬
‫کردند‪ .‬با فیلمهای عکاسی اینفرارد (فیلمهای عکاسی حساس به نور مادون قرمز) از تعدادی از الواح‬
‫عکس گرفتند‪ .‬دولت مصر اجازه نداد که چیزی را از آنجا خارج کنند‪ .‬الواح رمزگشایی شدند‪ .‬آنها‬
‫ظهور و سقوط تمدنهای برون‌زمینی بیش از صد هزار سال قبل را تشریح کرده بودند‪ .‬سازندگان‪ ،‬این‬
‫اتاق بایگانی را ابتدا در دل زمین ساخته و اهرام را رویش بنا کرده بودند‪.‬‬
‫یوفویی آنجا نبود اما در عوض تجهیزات بسیاری را در سه طبقه انبارکرده بودند‪ .‬آنها موفق‬
‫شده بودند از بیش از ‪ 2700‬لوح نگاشته شده عکس بگیرند‪ .‬طبق گفته رابطی در نیروی هوایی‪،‬‬
‫از این عکسها در محل امنی در پایگاه نیروی هوایی در کیرتلند نیومکزیکو نگهداری می‌شود‪ .‬آنها‬
‫نمی‌خواهند که این اطالعات افشا شوند‪.‬‬

‫چطور حاکمیت درگیر قضیه قطع عضو احشام شد؟‬


‫دانشمندان مدتها است که درگیر مطالعات مربوط به استفاده از آدرنالین هستند‪ .‬آنها روند توسعه‬
‫آدرنالین و داروهایی مثل ‪ cordrazine ، cortropinex ، formazine ، hyronalix‬را دستکاری‬
‫کردند‪ .‬همه این داروها بر مبنای آدرنالین ساخته می‌شوند‪ .‬تنها راه بدست آوردن حجم زیادی‬
‫از آدرنالین استفاده از احشام است‪ .‬برخی از موادی که روی آن کار می‌کنند روی رشد ذهنی‬
‫مؤثر است‪ .‬بقیه داروها دارای خواص ترمیم فیزیکی هستند‪ .‬بیگانه‌ها از احشام برای تأمین مواد‬
‫بیولوژیکال استفاده می‌کنند‪ .‬آنها از این مواد برای برنامه‌های مربوط به تولید مثل و کپی و تکثیر‬
‫افراد استفاده می‌کنند‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪184‬‬

‫چه زمانی بانک مرکزی آمریکا پول جدید را منتشر می‌کند؟‬


‫نمی‌دانم‪ .‬چند بار قرار بود دست به انتشار پول جدید بزنند که نزده‌اند‪ .‬وقتی این پول منتشر شود‬
‫پول رایج بی‌ارزش خواهد شد‪ .‬برنامه این است که برای تبدیل پول قدیمی به پول جدید فرصت‬
‫کوتاهی به مردم داده شود‪ .‬البته باید توضیح دهند که پول را از کجا آورده‌اند و مخصوصاً که االن حمل‬
‫بیش از ‪ 3000‬دالر یا بیشتر برای هر نفر غیرممکن است‪.‬‬

‫می‌توان دولت مخفی را همان رایش چهارم معرفی کرد؟‬


‫گفتنش سخت است‪ .‬به عقیده خودم دولت سری نه با نازی‌ها که با بانک جهانی و ‪old money‬‬
‫(پول و ثروت باد آورده‌ای که ازطریق ارث و نسل به نسل منتقل شده باشد‪ .‬م) و آنچه که «اشرافیت‬
‫سیاه» نامیده می‌شود در ارتباط است‪ ،‬آنهایی که آبی خونهای اروپایی نامیده می‌شوند و واقعاً هم‬
‫‪63‬‬
‫خونشان آبی است و نه هموگلوبینی مس بنیان‪.‬‬
‫آنها نیمه انسان هستند و هنوز هم وجود دارند‪ .‬برخی گونه‌های حیوانی در آمریکای جنوبی‬
‫سیستم خونی‌شان بر اساس مس است‪ .‬به علت ازدواج و آمیزش جنسی با غیر از نژاد خود سیستم‌های‬
‫مسی دچار بیماری هموفیلیا شدند و این نبود جز به علت آمیزش جنسی با نژادهایی که سیستم‬
‫خونی آنها بر اساس مس نبود‪ .‬هموگلوبین و سیستم مسی با این نوع سیستم‌های خونی ترکیب‬
‫نمی‌شوند‪ .‬از اینجا بود که قوانینی علیه این نوع آمیزش‌ها وضع شد‪.‬‬

‫درباره انسانهای مصنوعی چه؟‬


‫آنها در ‪ 1977‬در دانشگاه یوتا در سالت لیک سیتی پروژه انسان شبیه‌سازی شده را توسعه دادند‪.‬‬
‫بخش اولش را بعنوان یک مجموعه تلویزیونی دنباله‌دار پخش کردند‪ .‬بنا به گفته خودشان یک انسان‬
‫شبیه‌سازی شده را به تلویزیون آورده و با او مصاحبه کردند‪ .‬این انسان شبیه‌سازی شده نمی‌توانست‬
‫به خوبی حرف بزند‪ .‬آنها انسان اصلی را در کنار نسخه شبیه‌سازی شده نشان دادند‪.‬‬
‫در هر حال شبیه‌سازی موفقیت‌آمیز نبود‪ .‬فرایند تولید یک انسان بالغ در مخزن به طور کلی‬
‫‪ 14‬ماه طول می‌کشید‪ .‬این مجموعه تلویزیونی دو قسمتی بود که به دالیل واضحی بخش دوم آن‬
‫پخش نشد‪ .‬منابع ما در سیا تأیید می‌کنند که شبیه‌سازی از دانشگاه یوتا آغاز شده و دولت تأسیساتی‬
‫برای شبیه‌سازی در اختیار دارد‪ .‬یکی از نخستین این تأسیسات حدود شصت مایلی شرق پورتلند در‬
‫‪ . 63‬قرن‌ها است وجود مواد معدنی در موجودات زنده شناخته شده است‪ .‬این مواد پس از مرگ یا از بین رفتن و سوزاندن گیاهان و حیوانات باقی می‌مانند‪ .‬با این وجود‬
‫شناخت تمام اعمال آنها از قرن بیستم شروع شد‪ .‬امروزه با وسایل پیشرفته آزمایشگاهی می‌توان نقش آنها را در سالمت و بیماری دقیق‌تر بررسی کرد و اعمال متعدد آنها‬
‫را بهتر شناخت‪ .‬اخیرا توجه به مس و چند عنصر جزیی دیگر به دلیل اعمال بافتی و خطر بالقوه کمبود آنها افزایش یافته است‪ .‬در آغاز قرن بیستم‪ ،‬به مس به خاطر نقش‬
‫آن در تشکیل هموگلوبین‪ ،‬به عنوان یک عنصر ضروری غذایی توجه شد‪ ،‬مس جزو طبیعی خون است‪ .‬کبد‪ ،‬مغز‪ ،‬قلب و کلیه باالترین غلظت مس را دارند‪ .‬مقدار مس در‬
‫ماهیچه‌ها کم است ولی به دلیل زیاد بودن توده عضالنی‪ ،‬تقریبا ‪۴۰‬درصد کل مس بدن در این عضالت اسکلتی قرار دارد‪ .‬به طور کلی مس در تمام بدن وجود دارد و اعمال‬
‫متفاوتی را نیز بر عهده دارد‪ .‬م‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪185‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫اورگون در منطقه مونت هوود ساخته شده است‪ .‬مکانهایی که تأسیسات مربوط به شبیه‌سازی در آنها‬
‫ساخته می‌شود باید از میدان ژئومغناطیسی پایدار و یک سری ویژگیهای خاص برخوردار باشند‪ ،‬چون‬
‫اگر غیر از این باشد فرایند شبیه‌سازی درست عمل نمی‌کند‪.‬‬
‫اکنون آنها شبیه‌سازی را باسرعت بیشتری انجام می‌دهند‪ .‬آنها از تمام کله‌گنده‌های حاکمیت‬
‫یک کپی تهیه کرده‌اند‪ .‬بخشی از آن به دالیل امنیتی است‪ .‬همچنین وقتی وضعیتی به وجود آید‬
‫که شخص تاریخ مصرف‌اش تمام شود‪ ،‬آنها از آن شخص یک نسخه شبیه‌سازی شده تهیه می‌کنند و‬
‫شخص اصلی را می‌کشند‪ .‬ظاهرا ً که از این نوع موارد بسیار رخ می‌دهد‪.‬‬

‫شایعاتی وجود دارد که کپی کارتر و ریگان را جایگزین آنها کرده بودند‪.‬‬
‫بله من هم شنیده‌ام‪ ،‬اما اطالع درست و دقیقی ندارم که بخواهم تأییدش کنم‪ .‬ظاهرا ً ریگان بعد از‬
‫تالش برای ترورش‪ ،‬بخصوص بعد از ترخیصش از بیمارستان کمی بامزه‌تر شده بود‪.‬‬

‫آنچه که درباره تأسیسات شبیه‌سازی شده در پورتلند گفتید عجیب و غریب است‪ .‬در دهه‬
‫‪ 1960‬و ‪ 1970‬گزارشی درباره کسی که گفته شده در آنجا دیده شده و خیلی شبیه هیتلر بوده‬
‫وجود ندارد؟‬
‫بله عجیب است‪ .‬در آنجا هیچ نوع ارتباطی از این دست وجود نداشته که بخواهیم تصدیقش کنیم‪،‬‬
‫اما هر چیزی امکان‌پذیر است‪ .‬هیتلر می‌توانست در زمانی دیرتر یعنی ‪ 1984‬مرده باشد‪ .‬شایعاتی را‬
‫شنیده‌ام که او مدیر ارشد پروژه فونیکس بود‪.‬‬
‫اما برای اغلب مردم چنین شایعاتی ارزش چندانی ندارد‪.‬‬
‫آیشمن تا زمانی که توسط اسرائیلی‌ها دستگیر نشده بود درگیر این قضیه بود‪ .‬دانشمندان طراز‬
‫اول نازی هم در قضیه دخیل بودند‪ .‬مردی به نام هانتر من دستیار مدیر پروژه بود‪ .‬وقتی بدانیم چه‬
‫افرادی در رأس این پروژه بوده‌اند شگفت‌زده می‌شویم‪ .‬مجموعه‌ای از نازی‌های اصیل در رأس پروژه‬
‫بودند‪ .‬آلمانی‌ها در جریان کار با گری‌ها و فرایندهای شبیه‌سازی دخالت داشتند‪.‬‬

‫آیا نازی‌ها هنوز هم درگیر این قضایا هستند؟‬


‫نمی‌دانم که امروزه هم دست‌اندرکار این چیزها هستند یا نه؛ دو گروه از دوستانم دو چیز متفاوت‬
‫می‌گویند‪ .‬یک عده می‌گویند نازی‌ها مسئول هستند و گروه دیگری هم می‌گویند که دانشمندان‬
‫یهودی مسئول هستند‪ .‬یک گروه هم یقه ‪ MJ-12‬را می‌گیرند‪ .‬انتخاب با شما‪ ،‬اما به عقیده من همه‬
‫آنها دستشان در کار است‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪186‬‬

‫دو گانگی و در عین حال در کنار هم بودن آلمانی‌ها و یهودی‌ها جالب است‪ .‬اخیرا ً اطالعاتی به‬
‫دست ما رسیده که این دو گروه از یک منشاء و خارج از اینجا آمده‌اند و در واقع برای حل و فصل‬
‫اختالفاتشان به این سیاره محکوم شده‌اند‪ .‬ظاهرا ً که همیشه در پی نابودی یکدیگر بوده‌اند و هنوز هم‬
‫این کار را در سطوح مختلف انجام می‌دهند‪ .‬حدس من این است که بقیه باید منتظر باشند و ببینند‬
‫چه می‌شود و این فقط به آشفتگی می‌افزاید‪ .‬ظاهرا ً هر دو گروه منفی‌گرا و متمایل به کار برای منفعت‬
‫خود هستند تا خدمتی هم به دیگران کرده باشند‪.‬‬
‫اخیرا ً حرفهایی توسط ربوده شده‌ها زده شده مبنی بر اینکه آنها را ربوده و به پایگاههای مشترک‬
‫نازی ‪ -‬بیگانه برده‌اند‪ ،‬که روی در و دیوارش صلیب شکسته آویزان بوده است‪ .‬این همه هم طی دو‬
‫سال اخیر رخ داده است‪.‬‬
‫‪64‬‬
‫ماجرای راینهلود اشمیت یادتان هست؟‬
‫‪ . 64‬ماجرای راینهولد اشمیت‬
‫راینهولد اشمیت (‪ )1897- 1974‬کسی بود که در ‪ 1957‬به یک «برخورد کننده ‪ »Contactee /‬تبدیل شد‪ .‬آن هم در دورانی که چنین ادعایی با جرج آدامسکی در‬
‫‪ 1953‬شروع شده بود‪( .‬بعدها کلود ویرلهون هم در سال ‪ 1973‬مدعی چنین تماسی شد و آئین رائیلیان را بنیان نهاد‪ .‬م) اشمیت در نبراسکا متولد و در آنجا بزرگ شده‬
‫بود‪ .‬جایی که بخش اعظم زندگیش را صرف خرید و فروش غالت کرده بود‪ .‬او پس از اینکه در ‪ 5‬نوامبر ‪ 1957‬ماجرای تجربه‌اش را بیان کرد به یک «برخورد کننده» تبدیل‬
‫شد‪ .‬او جزئیات این برخورد را در کتابش «در آستانه آینده» بیان کرده است‪.‬‬
‫وقتی در حال رانندگی در یک منطقه روستایی در نزدیکی کریِ نبراسکا بود متوجه یک شیء بزرگ سیگاری شکلی می‌شود که درمزرعه فرود آمده بود‪ .‬خیلی زود خدمه‬
‫ال شبیه انسان بودند‪ .‬چهار مرد و دو زن که ظاهرا ً به آلمانی بی‌نقصی‬
‫سفینه متوجه حضورش شده و او را به سفینه اسکورت می‌کنند‪ .‬خدمه سفینه بیگانه‌هایی فضایی کام ً‬
‫حرف می‌زدند و مدعی بودند که از سیاره زحل آمده‌اند‪.‬‬
‫آنها مدعی بودند که به پرتاب ماهواره اسپوتنیک روسیه و برنامه‌های ماهواره‌ای ایاالت متحده عالقمند شده‌اند‪ .‬اشمیت بعدها به پلیس محلی گفت که او «جای فرود» را‬
‫می‌داند‪ .‬جایی که آنها یک رد عمیق و «پسماندی از علفهای مرموز» پیدا کردند‪ .‬همچون جرج آدامسکی و بقیه‪ ،‬اشمیت هم ادعا می‌کند که سفینه فضایی فرازمینی را‬
‫دیده و گفتگوی بسیار دوستانه‌ای با خدمه آن داشته است‪ .‬اشمیت اشاره می‌کند که آنها قهوه مارک ام جی بی را نوشیده‌اند و اینکه سوار یک مدل ماشین اسپرت ام جی‬
‫از همان نوعی که معموالً در زمین استفاده می شود شده‌اند و در سفینه سیگاری شکل سیر و سیاحت کرده‌اند‪( .‬اما نقاشی شماتیکی که داخل سفینه را نشان می‌دهد و‬
‫بعدها در کتاب اشمیت چاپ شده فولکس واگن قورباغه‌ای آلمانی را نشان می‌دهد نه یک ماشین اسپرت ام جی را)‪.‬‬
‫برخالف اغلب سفینه‌های فضایی‪ ،‬سفینه زحلی‌ها در هر دو انتهای خود ملخ‌های بزرگی داشت‪ .‬در نهایت اشمیت سوار بر سفینه مادر سیروسیاحت کرده و در مدار زمین‬
‫گردش می‌کند‪ .‬چیزی که تقریباً همه «برخورد کننده‌ها» در دهه ‪ 1950‬آن را گزارش کرده‌اند‪ .‬اشمیت به برخورد کننده‌های دیگری همچون وین سولو آهو و جان اوتو‬
‫پیوست و با آنها در سراسر ایاالت متحده سخنرانی کرد آن هم ظرف دو ماه پس از «نخستین برخوردی» که ماجرایش را تعریف کرده بود‪ .‬به نظر می‌رسید که اشمیت‬
‫عالقه‌ای به بنیان‌گذاری یک فرقه مذهبی ندارد‪ .‬اگر چه که طبق معمول پیام زحلی‌ها یک پیام مذهبی برادرانه بود و این نکته را افشا می‌کرد که آنها در زمان عیسی که‬
‫یک ونوسی بود به کمک او آمده و او را در مأموریتش بر زمین یاری داده‌اند‪.‬‬
‫اشمیت به بیکرز فیلد کالیفرنیا نقل مکان کرد و چند سال بعد را به سخنرانی در اینجا و آنجا مشغول شد‪ .‬او در سخنرانی‌های خود به مخاطبانش که بخش اعظم آن را‬
‫زنهای سالمند تشکیل می‌دادند‪ ،‬می‌گفت که طی حضور و گردشش در سفینه‌های فضایی او از محل ذخایر معدنی باارزشی با خبر شده است‪ .‬از جمله شکل بی‌همتایی از‬
‫کریستال کوآرتز را کشف کرده که می‌توانسته سرطان را درمان کند‪.‬‬
‫او می‌بایست هر چه زودتر بودجه الزم را برای شروع عملیات معدن‌کاوی و استخراج کریستالها شروع می‌کرد تا بتواند خواص درمانی آنها را اثبات کند‪ .‬خانم‌های زیادی‬
‫ال فضایی» یاری‌اش کرده باشند! تا قبل از دستگیری به اتهام کالهبرداری او نزدیک به‬ ‫پا پیش گذاشتند و با چند هزار دالر به ندای او لبیک گفتند تا در این مأموریت «کام ً‬
‫‪ 30،000‬دالر جمع‌آوری کرده بود‪ .‬در مورد اینکه او بعدها کار و بارش چه بوده اطالعات کمی وجود دارد‪ ،‬جز اینکه بعد از آزادیش از زندان به نبراسکا برمی‌گردد‪.‬‬
‫در ‪ 1963‬قبل از شروع مشکالت قانونی‌اش او جزوه‌اش را به نام «تماس من با مردم فضایی» منتشر کرد‪ .‬همچنین او فیلم کوتاه و کم‌خرجی ساخت که در آن‬
‫بازدیدکنندگان فرضی‌اش را در سفینه فضایی زحل به نمایش می‌گذاشت‪ .‬این فیلم «در آستانه آینده» نام دارد که در سرآغاز آن بازیگری شبیه به النگ جان نیل ‪ -‬مجری‬
‫با نفوذ برنامه گفتگوی رادیویی نیویورک سیتی ‪ -‬با اشمیت مصاحبه می‌کند‪ .‬در فلش‌بک ما دیدارش از کشتی فضایی و گفتگویش با زحلی‌ها را مشاهده می‌کنیم‪ .‬از جمله‬
‫با کاپیتان کشتی آقای ایکس و دو دختر داف فضایی که شبیه کارو و تونگای سریال علمی تخیلی ‪ Space Patrol‬بودند که در اوایل دهه ‪ 1950‬از تلویزیون پخش می‌شد‪.‬‬
‫ال مشخص بود که این نسخه به قصد فروش به تماشاچی‪ ،‬قبل و بعد از دیدن فیلم چاپ‬ ‫جزوه اشمیت با عنوان جدید «در آستانه آینده» با تصاویری از فیلم مصور شد و کام ً‬
‫شده است‪ .‬این جزوه هنوز هم چاپ می‌شود‪ .‬طبق این جزوه طی مدتی که اشمیت در سفینه سیگاری شکل هست کتابچه‌هایی که حاوی پیشگویی‌هایی درباره زمین‬
‫ما هستند و سالهای ‪ 1958‬تا ‪ 1998‬را در بر می‌گیرند را بررسی می‌کند که در انتها «چرخه کنونی زمین به پایان می‌رسد»‪ .‬نه جزئیات دیگری ارایه می‌شود و نه اشمیت‬
‫ادعای پیامبری کرده و فرقه جدیدی راه می‌اندازد‪ .‬مشخص بود که اشمیت هم کتاب برخورد کننده پرآوازه دهه ‪ 1950‬جرج هانت ویلیامسون به نام «راز مکانهای شیر» را‬
‫که در ‪ 1958‬منتشر شده بود را خوانده است‪ .‬چون او بازگویی می‌کند که چگونه آقای ایکس یکبار او را به هرم بزرگ و به یک تاالر سری زیرزمینی برده‪ ،‬جایی که او بشقاب‬
‫پرنده کوچک عیسی را دیده که با آن دو هزار سال پیش از موطنش ونوس به زمین برای انجام مأموریتی آمده و بعد از آن استفاده کرده و به ونوس برگشته است‪ .‬آقای‬
‫ایکس هم شخصاً این بشقاب پرنده را به داالن زیر اهرام برگردانده است‪.‬‬
‫• منابع ‪:‬‬
‫‪Lewis, James R., editor. UFOs and Popular Culture, Santa Barbara, CA: ABC-CLIO, Inc., 2000. Schmidt, Reinhold O. The Edge of To-‬‬
‫‪morrow, self-published, c. 1964.‬‬

‫‪ : Contactee‬شخصی که ادعا می کند تجربه برخورد با فرازمینی‌ها را داشته است‪.‬‬


‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪187‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫او تاجری بود که در دهه ‪ 1950‬در نیوجرسی زندگی می‌کرد‪ .‬باالخره توانستم یک کپی از کتابش‬
‫را تهیه کنم‪ .‬او مدعی شده که وقتی از محل کارش به سمت خانه رانندگی می‌کرده ماشینش دچار‬
‫مشکل شده است‪.‬کسی به او نزدیک شده و او را ربوده و به درون یک شیء پرنده ناشناخته برده‌اند‪.‬‬
‫تمام کسانی که آنجا بودند لباس سیاه پوشیده بودند و به آلمانی حرف می‌زدند‪ .‬او گفته که آنها شبیه‬
‫نازیها به نظر می‌رسیدند‪ .‬البته او مطمئن نبود فقط گمان می‌کرد که چنین است‪ .‬بعد از آن هم چند‬
‫باری او را ربودند‪ .‬او شروع به صحبت درباره این ربودنها نمود و این صحبتها باعث شد که مأموران‬
‫دولتی به سراغش بروند و به او بگویند که الزم است دهانش را ببندد‪ .‬اما او سماجت به خرج می‌دهد‪.‬‬
‫آنها هم او را برای چهار ماه به یک بیمارستان روانی فرستادند‪ .‬وقتی که از بیمارستان مرخص شده‬
‫بود آدم دیگری شده بود‪ .‬مدتی بعد از آن هم فوت کرد‪ .‬تا زمانی که او را به بیمارستان روانی نفرستاده‬
‫بودند او اصرار داشت که چنین ماجرایی برای او رخ داده است‪ .‬تقریباً سال ‪ 1956‬بود‪ ،‬مطمئن نیستم‪.‬‬
‫او تاجر سرشناسی بود و این داستان هم در زمان خودش بسیار مهیج بود‪.‬‬

‫آنچه که پیش از این در مورد سیستم خونی مسی گفتید بسیار جالب بود‪ .‬آیا نوردیک‌ها‬
‫دخالتی در این قضیه دارند؟‬
‫بله‪ .‬اگر چه نوردیک‌ها ظاهرشان شبیه انسانها است و در واقع انسان‌نما هستند‪ .‬تفاوتهای ظریفی در‬
‫فیزیولوژی بیگانه نوردیکی وجود دارد و حجم اعظم آن برمی‌گردد به محیطی که در آن زندگی و رشد‬
‫کرده‌اند‪ .‬سیاره آنها شدیدا ً گرم و خشک است و اتمسفر آنها حاوی اکسیژن کمتری است‪ .‬ظرفیت‬
‫ریه آنها بزرگ‌تر از انسانها است و سیستم خونی مسی آنها در حمل اکسیژن به شکل مؤثرتری عملی‬
‫می‌کند‪.‬‬
‫چشمهای آنها توسط پلک داخلی محافظت می‌شود و امکان رؤیت طیف فرابنفش را برایشان‬
‫فراهم می‌آورد‪ .‬آنها فقط ‪ 28‬دندان دارند چون فاقد یک جفت دندان آسیایی پشتی هستند‪ .‬مغز‬
‫آنها حدود ‪ 2‬میلی متر ضخیم‌تر و استخوانشان سخت‌تر است‪ .‬سرهایشان نسبت به انسانها کشیده‌تر‬
‫است‪ .‬تا جایی که به ساختار و اندازه مربوط می‌شود‪ ،‬جز در بخش میانی‪ ،‬مغز همان مغز انسان است‪.‬‬
‫بخش میانی مغز آنها جایی است که مهارتهای مربوط به تله‌پاتی و تله‌کنتیک (حرکت اشیاء از راه‬
‫دور) در آنجا شکل می‌گیرد‪ .‬این توضیحی است برای توانایی‌های سایونیکس‪ 65‬نوردیک‌ها‪ .‬میانگین‬
‫قد آنها دو متر است‪ .‬آنها غده‌های ترشح عرق ندارند و پوست آنها اجازه جذب رطوبت از هوا‪ ،‬بعالوه‬
‫رطوبت رخنه کرده به بدن را می‌دهد‪ .‬ضربان قلبشان در حدود ‪ 242‬ضربه در دقیقه و فشارخون آنها‬

‫اسپوتنیک‪( ۱-‬به روسی‪ — Cпутник-1 :‬به معنی همسفر‪ )۱-‬نخستین ماهواره فضایی جهان بود که در تاریخ ‪ ۱۲‬مهر ‪ ۴( ۱۳۳۶‬اکتبر ‪ )۱۹۵۷‬توسط اتحاد جماهیر‬
‫شوروی از پایگاه فضایی بایکونور به مدار زمین پرتاب شد‪ .‬پرتاب اسپوتنیک‪ ۱-‬به مدار زمین آغازگر عصر فضا و مسابقه فضایی بود‪.‬‬
‫‪ . 65‬پدیده‌هایی که در آنها نیروی ذهن قادر به ایجاد تأثیر بر دیگر اشیا بیرون از مغز انسان باشد‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪188‬‬

‫بطور متوسط ‪ 80‬سیستولیک و ‪ 40‬دیاستولیک است‪ .‬رگهای خونی آنها به شدت متسع است‪ .‬قلب‬
‫در جایی قرار دارد که کبد هست‪ .‬غضروفی که از قلب انسان حفاظت می‌کند در نوردیک‌ها امتداد آن‬
‫به سمت پایین ‪ 3/5‬سانت بیشتر و برای محافظت از این ساختار الزم است‪ .‬در تباین با سلولهای خون‬
‫مقعر انسان سلولهای خون آنها محدب‌الطرفین هستند‪ .‬کلیه آنها طوری است که فقط اجازه می‌دهد‬
‫نصف مایعات بیهوده دفع شوند‪ .‬ظاهرا ً بقیه دوباره به سیستم بدن برگردانده می‌شوند‪ .‬ادرار آنها مثل‬
‫مواد معدنی غلیظ می‌ماند‪ .‬رنگ ترکیب آن مثل نفت خام تازه استخراج شده است و مدفوع آنها مثل‬
‫گلوله‌های خشکی می‌ماند که تمام رطوبتش گرفته شده باشد‪.‬‬
‫نوردیک‌های بالغ می‌توانند میزان آدرنالین بدنشان را تنظیم کنند‪ .‬آنها فاقد غده صنوبری هستند‬
‫و مؤنث‌های نوردیک قابلیت باردار شدن در هر زمانی را دارند‪ ،‬اما مذکرها فقط یکبار در سال می‌توانند‬
‫باردار کنند‪ .‬دوره نهفتگی آن سه تا ‪ 5‬ماه طول می‌کشد‪.‬‬

‫درباره سیرین‌ها چه؟‬


‫خب ما متوجه شده‌ایم که آنها ظاهرا ً در فعالیت‌های شرورانه دخیل بوده و با گری‌ها و افرادی‬
‫از ارتش آمریکا و نیروهای اطالعاتی در قضیه آدم‌ربایی‌ها دستشان در یک کاسه هست‪ .‬ما متوجه‬
‫شده‌ایم که برنامه‌ریزی رایش از تاریخ ‪ 1990‬مورد استفاده قرار گرفته و روی ربودن‌ها متمرکز شده‬
‫است‪ .‬این نتیجه مستقیم کاری است که در مونتاک انجام شده است‪.‬‬
‫معموالً سیرین‌ها را با حدود ‪ 6‬تا ‪ 12‬فوت قد با موهای بور خیلی کوتاه و چشمهای آبی که‬
‫مردمکش مثل مردمک چشم گربه عمودی است می‌شناسند‪ .‬آنها منفی‌گرا هستند‪ .‬اواخر‬
‫دسامبر ‪ 1990‬روی پرونده‌ای کار می‌کردم که یک زن ‪ 21‬ساله با آنها در ارتباط بود‪ .‬آن موجوداتی‬
‫که زن با آنها در ارتباط بود همدست‌های کوتاه قامت گری‌ها بودند‪ .‬کسانی که رداهای کاله‌داری‬
‫می‌پوشیدند‪ .‬آنها موجودات شبیه‌سازی شده توسط گری‌ها بودند‪ .‬گری‌ها بلندتر هستند‪ .‬سیریان‌ها‬
‫و پرسنل ارتش آمریکا هم قد بلند هستند‪ .‬سینه‌ها و دیگر اعضای بدن زن را به چیزی شبیه به یک‬
‫دستگاه قالب کرده بودند و او را در وضعیت ماقبل ارگاسم نگهداشته بودند و برای کمک به فرایند‬
‫برنامه‌نویسی از میله‌هایی با چراغ‌های قرمز و آبی استفاده می‌کردند‪.‬‬
‫وقتی که زن کاری را انجام می‌داد که خوش‌آیند آنها نبود‪ ،‬آنها او را از دستگاه جدا کرده و درون‬
‫یک جعبه سیاه زندانی می‌کردند و او تنهایی و انزوای وحشتناکی را تجربه می‌کرد‪ .‬وقتی که این زن‬
‫وضعیتش را توصیف می‌کرد روانش متالشی شده بود و می‌گفت که نمی‌خواهد دوباره به آن جعبه‬
‫سیاه برگردانده شود‪ .‬از قرار معلوم آنها به او گفته بودند که اگر بخواهد از این واقعه چیزی بروز دهد‬
‫دوباره همان بال را بر سرش می‌آورند‪ .‬از جنبه مثبت بخواهیم به این قضیه نگاه کنیم او با گروههای‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪189‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫مثبت و خیرخواه هم در ارتباط بود‪.‬‬


‫بحثهایی در این زمینه بوده که آیا سیریان‌های منفی‌گرا بخشی از گروه ‪ 66 Kamagol II‬بوده‌اند‬
‫که تاالر اسناد زیر هرم جیزه را ساخته‌اند‪ .‬اما این بحث‌ها هنوز به نتیجه قطعی نرسیده است‪.‬‬
‫سیریان‌های منفی‌گرا بخشی از گروهی هستند که بازی کنترل و سلطه را به راه انداخته‌اند‪.‬‬

‫آیا نورهای آبی و قرمزی که در جعبه شستشوی مغزی هستند اهمیت خاصی دارند؟‬
‫این نورها فرکانس مخصوصی دارند که ارتعاش آنها اغلب همراه با الگوهای صوتی به شکل مجازی‬
‫ذهن فرد را دوباره برنامه‌ریزی می‌کند‪.‬‬

‫فکر می‌کنید که چرا گروههای وفادار به اوریون که جامعه امروز را تحت نظارت دارند از‬
‫رنگ‌های آبی و قرمز در چراغ‌های پلیس استفاده می‌کنند؟‬
‫به خاطر اینکه انسانهای زیادی برنامه‌ریزی‌های گذشته خود را از زندگی‌های قبلی در ذهن‬
‫ناخودآگاه خود حفظ کرده‌اند و این باعث تحریک خاطراتشان می‌شود‪ .‬نتیجه‌اش ترس و واکنش‌های‬
‫احساسی منفی است‪ .‬به نظر می‌رسد که طی چهل سال اخیر تعداد زیادی هستند که به شکل‬
‫یک‌طرفه در آلمان نازی متجسد شده‌اند و ما بسیاری از این ربوده شده‌ها را پیدا کرده‌ایم که طی این‬
‫دوره خاطراتی از گری‌ها داشته‌اند‪ .‬گاهی اوقات آنها متوجه شدند که دقیقاً با همان موجوداتی سروکار‬
‫دارند که در زندگی دیگرشان هم با آنها برخورد داشته‌اند‪ .‬البته می‌دانیم که ربودن‌ها در پی الگوهای‬
‫چند نسلی هستند و این ماجرا به یک نسل محدود نمی‌شود و همه اینها با هم ربط پیدا می‌کنند‪.‬‬

‫کسانی هم بوده‌اند که گفته‌اند هیتلر با مسائلی در خصوص نژاد آرین و فرازمینی‌ها در ارتباط‬
‫بوده است‪ .‬ماجرای پشت پرده آن چیست؟‬
‫خب هیتلر قبل از مرگ مادرش اوقات فراوانی را در کتابخانه سپری می‌کرد و به این نتیجه رسید که‬
‫نژاد سفید تا ‪ 75‬سال دیگر منقرض می‌شود‪ .‬او تصمیم گرفت که از نژاد آریا دفاع کند‪ .‬این موضوع به‬
‫قبل از جنگ جهانی اول برمی‌گردد‪ .‬در این گیرودار بود که او از معاهده مشهور بزرگان یهود مطلع شد‪.‬‬
‫جایی که در معاهده بیست و چهارم می‌گوید که نژاد سفید از نظر ژنتیکی با ازدواج بین‌نژادی نابود‬
‫خواهد شد‪ .‬او می‌خواست که این روند را متوقف کند‪ .‬به متافیزیک عالقمند شد‪ .‬قبل از جنگ جهانی‬
‫اول او به مصرف پیوت رو آورد و گرفتار نیمه‌ی تاریک وجودش شد و در همین دوران با انجمن آلمانی‬

‫‪ . 66‬اشتر شران نام مستعار ‪ Aruseak‬فرمانده فرازمینی است‪ .‬او پسر عموی آخرین رییس نیروی اطالعاتی جیزه یا ‪ Kamagol II‬بود که برای سلطه بر کل جهان تالش‬
‫می‌کرد‪ .‬او تا سال ‪ 1937‬به نمایندگی از ‪ Kamagol II‬و پیروانش بر زمین به جرم و جنایت و اعمال منفی مشغول بود‪ Kamagol II .‬نام این نیروی اطالعاتی منفی است و‬
‫گفته می‌شود که پایگاهش در زیر جیزه قرار دارد‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪190‬‬

‫طلوع طالیی در انگلستان در ارتباط بود‪.‬‬


‫هیتلر ایده مبارزاتی کمونیست‌ها را اقتباس کرد‪ .‬علتش هم این بود که در آن زمان کمونیست‌ها‬
‫تقریباً آماده مسلط شدن بر آلمان بودند‪ .‬در آن زمان تعداد گری‌ها زیاد نبود اما به هر حال وجود‬
‫داشتند‪ .‬آلمانی‌ها با فن‌آوری بیگانه مشغول شدند‪ .‬آنها یک نسخه از فن‌آوری که از نیروی محرکه‬
‫الکترومغناطیس استفاده می‌کرد را در اختیار داشتند‪ .‬آنها در سال ‪ 1943‬هواپیمای جت داشتند‪ .‬آنها‬
‫سالح‌های هسته‌ای هم داشتند اما هیتلر از آنها استفاده نکرد‪ .‬پژوهش درباره کنترل ذهن در حال‬
‫پیشرفت بود‪.‬‬

‫برگردیم به زمان حال‪ .‬نظرتان درباره این ایده که حکومت عربستان توسط آمریکا ورشکسته‬
‫خواهد شد چیست؟‬
‫گروه راکفلر سی سال پیش در دهه ‪ 1960‬اوراقی را به عربستان فروخت‪ .‬آنها در موعد مقرر برای‬
‫طلبشان می‌آیند‪ .‬سعودیها دلشان نمی‌خواهد ثروتشان را از دست بدهند‪ .‬در پی رهایی از شر اوراقی‬
‫هستند که مثل بختک روی آنها افتاده است‪ .‬بانک‌های راکفلر قصد اعالم ورشکستگی دارند‪ .‬بر همین‬
‫اساس سعودی‌ها قصد دارند سرمایه‌شان را از ایاالت متحده خارج کنند و بدین وسیله دست به‬
‫انتقام‌گیری زده و کل اقتصاد آمریکا را به ورطه سقوط بکشانند‪ .‬ایاالت متحده هم از ادعاهایش درباره‬
‫طلبکاری‌هایش صرفنظر کرد و این دلیل بخشیدن تمامی بدهی‌های تجاری است‪ .‬این همه با نفوذ‬
‫و اعمال قدرت خاندان بوش انجام شد‪ .‬سعودی‌ها راضی شده‌اند‪ .‬حال مشکل سرکشی عراق است‪.‬‬
‫اسرائیل قول و قراری را که طی آن قرار بوده اراضی کرانه باختری را رها کند نپذیرفته است‪ .‬صدام‬
‫حسین می‌گوید که اگر ایاالت متحده بتواند اسرائیل را متقاعد کند این کار را به نفع فلسطینی‌ها انجام‬
‫دهد آنگاه او نیروهایش را از کویت بیرون می‌کشد‪ .‬اگر این کار انجام شود در این مرحله کل خاورمیانه‬
‫از زیر این فشار در حد انفجار رها خواهد شد‪ .‬کسانی در دولت آمریکا هستند که از صدام حسین‬
‫‪67‬‬
‫دیوانه‌تر هستند‪.‬‬
‫پیش از این در اوایل دسامبر ‪ 1990‬قراردادی با کمپانی ساخت‌وساز فلورا بسته شده که خود‬
‫گویای همه چیز است و آن اینکه جنگ رخ خواهد داد‪.‬‬

‫‪ . 67‬صدام حسين با حمله به كشور نفت‌خيز و ثروتمند كويت (‪ 2‬اوت ‪ )1990‬كوشيد تا ثروت اقتصادي را به عراق باز گرداند‪ .‬جامعۀ بين‌الملل در محكوميت اين حمله‬
‫تقريباً هم‌رأي بود و تحريم‌هاي سازمان ملل بر ضد عراق به اجرا گذاشته شد‪ .‬آمريكا‪ ،‬بريتانيا و بيش از ‪ 20‬كشور ديگر (از جمله مصر و سوريه) به خليج فارس نیرو اعزام‬
‫کردند تا از حملۀ عراق به عربستان سعودي جلوگيري کنند‪ .‬به دنبال عدم واكنش صدام حسين به تقاضاهاي مكرر سازمان ملل مبتني بر عقب‌نشيني از كويت‪ ،‬جنگ‬
‫دوم خليج فارس‪ ،‬با بمباران هوايي بغداد در ‪ 16‬ژانويۀ ‪ 1991‬به دست آمريكا و بريتانيا‪ ،‬آغاز شد‪ .‬در ‪ 24‬فوريه‪ ،‬نيروهاي ائتالفي‪ ،‬برای آزادسازي كويت وارد خاك كويت و‬
‫ال شكست دادند‪ .‬عراق تمامي قطعنامه‌هاي سازمان ملل مربوط به كويت را پذيرفت‪ ،‬و‬ ‫عراق شدند‪ .‬نيروهاي ائتالفي ارتش عراق را كه متحمل تلفات سنگيني شده بود كام ً‬
‫پس از نبردي كه فقط ‪ 100‬ساعت دوام آورد با آتش‌بس موافقت كرد‪ .‬در ‪ 28‬فوريه سال‪1991‬ميالدي جرج بوش‪ ،‬ریيس‌جمهور وقت آِمريكا در نبرد ‪ 40‬روزه خليج فارس‬
‫آتش‌بس اعالم كرد‪ .‬بعد از برقراري آتش‌بس‪ ،‬مذاكراتي ميان نمايندگان متحدان و عراق انجام گرفت و نيروهاي متحد نيز مكلف شدند كه خاك عراق را ترك كنند‪ .‬م‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪191‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫آیا عراق سالح هسته‌ای دارد؟‬


‫مطمئن نیستم‪ .‬آنها بخشی از چاشنی انفجاری را قبل از اینکه ایاالت متحده متوجه شود دزدیدند‬
‫و آن را با چاشنی معیوب عوض کردند‪ .‬می‌توان بر این باور بود که آنها بمب اتم دارند‪ .‬عراقی‌ها مدعی‬
‫هستند سالح‌هایی در اختیار دارند که منشاء آنها به آلمان نازی برمی‌گردد‪ .‬مثل سالح گرمافشاری‬
‫یا ترموباریک‪ 68‬که می‌تواند هوا را به آتش تبدیل کرده و سربازان آمریکایی را خفه کند‪ .‬نگرانی دیگر‬
‫سالح‌های شیمیایی است که صدام در اختیار دارد‪ .‬خود ایاالت متحده از سالح‌های شیمیایی در جنگ‬
‫کره و جنگ ویتنام استفاده کرده است‪ .‬اگر عراق از این سالح‌ها استفاده کند‪ ،‬ایاالت متحده با قدرت‬
‫عراق را درهم خواهد کوبید‪ .‬این بهترین فرصت برای حاکمیت سری خواهد بود که دیسک‌هایش را‬
‫بیرون بیاورد و خود را به جای گونه‌های فضایی جا بزند و برای صلح جهانی تالش کند‪.‬‬
‫وقتی ایاالت متحده جنگ را ببرد تا سالها مشکالت بالقوه‌ای به وجود خواهد آمد‪ .‬مثل اینکه گسیل‬
‫دیسک‌ها تنها گزینه دانسته شده است‪ .‬آنها می‌توانند با استفاده از یک شیوه شبه مذهبی به گروههای‬
‫مذهبی که درگیر یک جنگ مقدس شده‌اند این مسأله را تحمیل کنند‪ .‬در هر صورت با حضور این‬
‫فن‌آوری خیرخواهانه وحدت صلح‌آمیزی شکل خواهد گرفت و با حضور فن‌آوری شرورانه هم وحدت‬
‫حاصل خواهد شد‪ ،‬اما بر اساس اتحاد منفی و بر پایه‌ی ترس خواهد بود‪.‬‬
‫هنوز یک روی دیگر برای سناریوی خاورمیانه باقی مانده است‪ .‬یک جنبه این است که خاورمیانه‬
‫ِ‬
‫دولت در سایه‌ای که عراق باعث و بانی آن بوده به نمایش‬ ‫یک تأخیر و تعلل مالل‌آوری در مورد‬
‫می‌گذارد‪ .‬این تأخیر در پاسخ به این قضیه‪ ،‬خودش می‌توانسته روی یک سری از خط‌مشی‌ها تأثیر‬
‫بگذارد‪ .‬روی دیگر ماجرا این است که از آنجا که اساساً آمریکا آقای دنیا است و ک ً‬
‫ال آن را اداره می‌کند‪،‬‬
‫تمام این ماجرا سر کار گذاشتن افکار عمومی باشد‪ .‬برای اینکه مردم را نگران و ترسان و لرزان نگه دارند‬
‫تا همیشه با هم دست به گریبان باشند‪ ،‬که این می‌تواند خود بازتاب برنامه‌ریزی گروه اوریون باشد‪ .‬این‬
‫دیگر یک واقعیت مسلم است که بشقاب‌پرنده‌ها در تمام جنگ‌ها و درگیری‌ها رؤیت شده‌اند‪.‬‬

‫درباره کنگره چه؟ آیا آنها از قضایای مربوط به بیگانه‌ها و تجارت مواد مخدر آگاه هستند؟‬
‫بعضی از آنها بله‪ .‬اما این موارد را نادیده می‌گیرند تا وقتی بازنشسته شدند پس‌انداز خوبی داشته‬
‫باشند‪ .‬دلخوش هستند که وقتی به سن بازنشستگی برسند دولت هم خودش این مشکالت را حل‬
‫می‌کند‪ .‬شکی نیست که ورود ما به سال ‪ 1991‬باعث تسریع روند برنامه‌ها و اعمال فشارهای بیشتر‬
‫خواهد شد‪.‬‬

‫‪ . 68‬سالح گرمافشاری یا ترموباریک (‪ )thermobaric weapon‬نوعی بمب یا سالح است که در ابتدا توده‌ای از مواد آتش‌زا در شعاع انفجاری خود ایجاد می‌کند که با‬
‫اکسیژن موجود در جو مخلوط می‌شود‪ .‬سپس در مرحله بعد‪ ،‬این توده آتش می‌گیرد‪ .‬بطوریکه تمام منطقه آتش گرفته شده را نابود می‌کند‪ .‬سالح گرمافشاری ابتدا به‬
‫کمک یک خرج کوچک‪ ،‬اَبری از غبار انفجاری ایجاد می‌کند و سپس آن را با خرج دوم محترق می‌سازد‪ .‬م‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪192‬‬

‫آیا مردان سیاهپوش روی زمین اقامت دارند؟‬


‫آنها یک گروه فرازمینی هستند که شرایط روی زمین را رصد می‌کنند‪ .‬آنها موجودات فیزیکی‬
‫نیستند‪ ،‬اما قابلیت تجسم پیدا کردن را دارند‪.‬‬

‫آیا هلیکوپترهای سیاه ربطی به مردان سیاهپوش دارند؟‬


‫نه‪ ،‬ارتش مسئول آنها است‪ .‬یک گروه فوق‌سری هستند که در سراسر ایالت متحده‬
‫پراکنده‌اند‪ .‬پایگاهی هم در نزدیکی سدونا در آریزونا دارند‪ .‬یکی هم در کانکتیکوت و نیوآرک و‬
‫نیوجرسی‪ .‬این هلیکوپترها فاقد آرم و عالئم هستند و برای انجام عملیات‌های مربوط به قاچاق‬
‫موادمخدر‪ ،‬مثله کردن‌ها و حفاظت از عملیات‌های مربوط به بیگانه‌ها و پروژه‌های اینچنینی به‬
‫کار گرفته می‌شوند‪ .‬بدیهی است که تمام این موارد غیرقانونی است‪ ،‬اما چهل سالی هست که این‬
‫نوع عملیات‌ها ادامه دارد‪.‬‬

‫در مورد برنامه‌های ناهشیارانه که با استفاده از تلویزیون انجام می‌شود چه نظری دارید؟‬
‫کمیسیون ارتباطات فدرال این موارد را غیرقانونی اعالم کرده است‪ .‬اما هرگز روند آنها متوقف نشده‬
‫است‪ .‬این موارد روی تلویزیون‌های کابلی رایج‌تر هستند‪ .‬آنها از ناهشیاری شرطی شده روی همه‬
‫شبکه‌های کابلی استفاده می‌کنند‪ .‬آنها به عناصر‪ ،‬متفاوت از آنچه که شما در اطراف خود می‌بینید‬
‫اهمیت داده و از آنها استفاده می‌کنند‪ .‬مردم هم کم‌کم شستشوی مغزی شده‪ ،‬نادان باقی می‌مانند‪.‬‬

‫آنها از چه قابلیت‌هایی استفاده می‌کنند؟‬


‫حکومت ون‌هایی دارد که با استفاده از آنها می‌تواند کام ً‬
‫آل ذهن را دچار اختالل کند‪ .‬اگر مردم‬
‫شهری در برابر دستکاری ذهن مقاومت کنند‪ ،‬از چهار هلیکوپتر با پرواز مداوم استفاده می‌شود که‬
‫ذهن کل شهر را دچار اختالل کند‪ .‬این ابزارهای قابل حمل‌ونقل محصول پروژه فونیکس هستند‪ .‬آنها‬
‫می‌توانند وضعیت کنترلی فوق‌العاده سنگینی را بر شهر حاکم کنند‪ .‬آنها می‌توانند به ورای یک گنبد‬
‫الکترومغناطیسی هم نفوذ کنند‪ .‬آنها سعی می‌کنند باعث افزایش اضطراب در میان مردم شوند‪.‬‬
‫پنهان نیست که بکتل (بزرگترین شرکت ساخت‌وساز و مهندسی در ایاالت متحده آمریکا) سالها‬
‫پیش کابلهایی را زیر مناطق عمده شهر کشیده و مدعی است که آنها را برای استفاده عموم کشیده‪،‬‬
‫اما در واقع آنها را برای استفاده عده خاصی کشیده که جرأت افشای هویت‌شان را ندارد‪ .‬این کابلها به‬
‫وسایل الکتریکی یا تلفن یا تلویزیون ربطی ندارند‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪193‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫چه احتمال دیگری برای چرایی شکست پدر رهبرحکومت جهانی و تالش برای عدم تجسد‬
‫رهبر آینده حکومت جهانی وجود دارد؟‬
‫ظاهرا ً این تناقض را به این شکل بهتر می‌توان تشریح کرد که‪ ،‬کسانی که به گذشته رفته بودند‬
‫و سعی در کشتن پدر داشتند در کار خود موفق شدند اما پسر هنوز زنده مانده است‪ .‬همه اینها‬
‫برمی‌گردد به پارادوکس پدر بزرگ‪ .‬حقیقت قضیه این است که آنها جلوی تولد رهبر حکومت جهانی‬
‫را در جریان زمان اصلی و جایی که شخص اصلی وجود داشت نگرفتند‪ ،‬بلکه آنها از یک زمان موازی‬
‫سر در آوردند که در آن زمان موازی شخص موردنظر از همان ابتدا اصال وجود نداشت‪ ،‬اما قبل و بعد‬
‫از تالش برای قتل پدر به وجود می‌آید‪ .‬جریان موازی از زمان هم در جایی وجود داشته که آلمانها به‬
‫شکل علنی پیروز جنگ جهانی دوم می‌شوند‪.‬‬
‫کیهان‌هاو جهان‌های متفاوتولی موازی باهموجوددارندکههرکدامازتعدادنامحدودیازجریان‌های‬
‫مرتبط با هویت‌های فردی تغذیه می‌کنند‪ .‬این جریان‌ها در نهایت بعنوان الگوها و نتایج متفاوت برای هر‬
‫موجود‪ ،‬بسته به سطح تجلی آن موجود‪ ،‬در هر زمان ظهور و بروز پیدا می‌کنند‪ .‬همه واگرایی موجودات‬
‫بخشی از یک واقعیتی است که همچون واحدی یکپارچه همه را در برمی‌گیرد‪ .‬تمام مسیرهای بالقوه‬
‫متفاوت در یک نیروی مرکزی واحد به هم می‌رسند‪ .‬مسیرهای موازی در کیهان ما وجود دارند که بسته‬
‫به اینکه کدامیک انتخاب شود‪ ،‬سرانجام نهایی را برای هویت فردی تعیین می‌کند و این قابل تغییر است‪.‬‬

‫ماهیت واقعی و هدف گروه اوریون چیست؟‬


‫هدف اصلی گروه اوریون اسارت و استیال است‪ .‬هدفشان شناسایی برخی افرادی است که ارتعاششان‬
‫در همنوایی با مجموعه ارتعاشی خودشان مرتعش شده و آن را مدیریت می‌کند‪ .‬این مفهوم را انتروپی ‪/‬‬
‫آشفتگی روحی می‌نامند‪ ،‬که ظاهرا ً باعث می‌شود که آنها به شکل مداوم فروپاشی ذهن اجتماعی‌شان‬
‫را تجربه کنند‪ .‬بنابراین اگرچه به قانون‌مداری تظاهر می‌کنند‪ ،‬اما بنا بر میل شخصی‪ ،‬آنچه به کامشان‬
‫باشد را انجام می‌دهند‪ .‬آنها سیاره را به اسارت و استیالی خود در آورده و پس از آن نگرش و فلسفه‬
‫خدمت به خود را تبلیغ می‌کنند‪ .‬این افراد نخبه می‌شوند و از طریق این نخبگان تالش می‌شود تا‬
‫شرایطی فراهم آید که به موجب آن کل سیاره به کام آنها به اسارت در آید‪ .‬به نظر می‌رسد آنچه که قرار‬
‫است برای کل سیاره اتفاق بیافتد‪ ،‬همین حاال برای ایاالت متحده در حال رخ دادن است‪.‬‬

‫خوب آنها چرا به جای یواشکی و پنهانی کارکردن فرود نمی‌آیند و از زور استفاده نمی‌کنند؟‬
‫البته می‌توانند فرود بیایند‪ ،‬اما فرود یک جرم بر سطح سیاره بر خالف طبیعت خلقت سیاره‪ ،‬باعث‬
‫به هم خوردن قطبیت (میدان الکتریکی مثبت و منفی سیاره) خواهد شد‪ .‬اما اگر این سیاره فتح شود‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪194‬‬

‫و به امپراتوری برگردد‪ ،‬سیاره به طبیعت خلقت اصلی خودش باز خواهد گشت و حالت قطبیت آن‬
‫دوباره طبیعی خواهد شد‪ .‬راهی که آنها برای فتح سیاره انجام می‌دهند مخصوص گروه اوریون است‪.‬‬
‫اینکه کارهای نادرست و کثیف را دیگران‪ ،‬از جمله انسانها برایشان انجام بدهند‪ .‬با این روش محدود‬
‫شدن اراده آزاد چندان به چشم نمی‌آید‪.‬‬
‫وقتی پای توافق با گونه‌های فضایی متفاوت‌تری در میان باشد نمی‌توان به این وضعیت کمکی‬
‫کرد‪ .‬مهم نیست که توافق با گروه‌بندی‌های انسانی صورت بگیرد که نماینده آرزوها و امیال خودآگاه‬
‫جمعی نیستند‪ .‬واقعیت‌های فنی توافق‪ ،‬اجازه بسیاری از اقدامات قطبی شده را صادر می‌کند‪ .‬گروه‬
‫اوریون مخصوصاً تمدن‌ها را پیش از تبدیل شدنشان به یک حافظه پیچیده جمعی هدف می‌گیرد‪.‬‬

‫اینکه جامعه‌ای با حافظه جمعی داشته باشیم به چه معنی است؟‬


‫خب یک جامعه متشکل از هویت‌های فردی وقتی در پی جهت خاصی حرکت می‌کند یا در‬
‫جستجوی این جهت خاص است به یک حافظه پیچیده جمعی تبدیل می‌شود‪ .‬وقتی این واقعه رخ‬
‫دهد‪ ،‬حافظه جمعی که برای افراد در دسترس نیست شناخته می‌شود‪ .‬مزیت وجود یک حافظه‬
‫متشکل‪ ،‬فقدان نسبی تحریف این حافظه یا مصون ماندن نسبی آن از تحریف است‪.‬‬

‫برای یک هویت فردی قطبی شدن چه معنایی دارد؟‬


‫به طور کلی هویت‌ها می‌توانند کمی قطبیده شوند‪ .‬در اینجا «قطبش» به معنی جدا شدن نظرات‬
‫ال دچار قطبش مثبت و منفی نشوند‪ .‬قطبش مثبت‬ ‫فردی از خرد جمعی است؛ یا که هویت‌ها اص ً‬
‫هویت‪ ،‬مسیری را انتخاب می‌کند که متضمن خدمت به دیگران است‪ .‬هویتی که قطبش منفی را‬
‫انتخاب می‌کند روی خوش‌خدمتی به خود متمرکز می‌شود‪ .‬قطبش منفی شامل عناصر کنترل و‬
‫سرکوب می‌شود‪ .‬هویت قطبش منفی در پی گسستن از دیگران و کنترل آنها با ابزار سکس است و‬
‫تعریفش از قدرت تعریفی است که با آن می‌توان به هر مسأله‌ای پاسخ داد و هر غائله‌ای را ختم کرد و‬
‫اینکه هویت منفی‌گرا شدیدا ً در پی گسستن از دیگران و کنترل همان دیگرانی است که دیگران را بر‬
‫خود مقدم می‌دارند‪( .‬یعنی شخصیت منفی‌گرا در صدد کنترل از خودگذشتگی است‪ .‬م)‬

‫آیا برای مثال همه انسانها تجسم یکدیگر نیستند؟‬


‫بله خب‪ .‬همه موجودات در نهایت در خواهند یافت که هر چه به دیگری می‌کنند در واقع به خود‬
‫کرده‌اند‪ ،‬آگاهی‌ای که در هر موجود است شکل متفاوتی از یک آگاهی واحد است‪ .‬فردیت‌ها برای آن‬
‫شکل گرفته که بیشترین تفاوت‌ها در توانایی‌های بالقوه و خالقیت ایجاد شود‪.‬‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪195‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫درباره ایده وارد شدن به بعد چهارم بحث‌های زیادی شده است‪ .‬ورود به بعد چهارم یعنی چه؟‬
‫یعنی یک نرخ فرکانس عمومی متفاوت‪ .‬بعد چهارم همچنین اشاره دارد به درک اینکه هیچ کس از‬
‫خالق جدا نیست‪ .‬همین مرحله از دریافت است که مسیحیان «ظهور مجدد» خوانده‌اند‪ .‬منظور ظهور‬
‫مجدد‪ ،‬بودن در سطحی جدید است‪ ،‬و نه ظهور موجودی که دنیا را در قبضه قدرت خود خواهد گرفت‪.‬‬

‫این اتفاق چه زمانی رخ خواهد داد؟‬


‫موجودات ساکن در زمین باید تالش کنند حداکثر تا سال ‪ 1993‬جهت‌گیری کنند‪ .‬اگر این‬
‫جهت‌گیری بعد از سال ‪ 1993‬رخ دهد‪ ،‬کار مشکلتر خواهد شد‪ .‬جهت‌گیری می‌تواند به سمت مثبت‬
‫یا منفی باشد‪ .‬عموماً بعد چهارم زنده‌تر است‪ .‬موجودات بعد چهارم همچنان بدن فیزیکی خواهند‬
‫داشت‪ .‬در این بعد شفقت‪ ،‬درک و عشق رایج‌تر است‪ .‬انتقال کامل به بعد چهارم بین سالهای ‪ 2003‬و‬
‫‪ 2013‬روی خواهد داد‪.‬‬

‫جالب است که بر اساس ریاضیات زیربنایی آی چینگ‪ ،‬همه چیز در سال ‪ 2012‬بسیار عالی‬
‫خواهد بود‪.‬‬
‫بله‪ .‬هیچ چیز بر روی زمین مثل قبل نخواهد بود‪ .‬تغییر همین حاال در حال رخ دادن است‪ .‬آنچه‬
‫شاهد روی دادنش هستیم مرگ روش زیستن در بعد سوم است‪.‬‬

‫آیا سطح تراکم فیزیکی اشاره به جهت‌گیری مثبت و منفی دارد؟‬


‫یک موجود بعد چهارمی می‌تواند مرتبط به قطب منفی باشد‪ ،‬اما به خاطر رایج بودن تله‌پاتی در‬
‫آن بعد‪ ،‬منفی بودن مستلزم تالش بسیار است‪ .‬اگر جایی وجود داشته باشد که در آن موجودات بعد‬
‫چهارم ساختار قدرت بر پا کرده باشند‪ ،‬قاعدتاً از کنترل ذهن برای جلوگیری از تغییر جهت‌گیری از‬
‫منفی به مثبت استفاده می‌کنند‪.‬‬

‫این مطالب چه ربطی به هم دارند؟‬


‫بعد چهارم یک طیف ارتعاشی است‪ .‬تسلسل زمان‪/‬فضا‪ ،‬زمین و آن سیستم ستاره‌ای را در چنان‬
‫نوعی از ارتعاش قرار داده است‪ .‬در نتیجه بدنه سیاره ما به بازتنظیم الکترومغناطیسی می‌پردازد‪.‬‬
‫انرژی و افکار جمعی ساکنین زمین الگوهای انرژی سیاره ما را آشفته می‌کند‪ .‬تغییرات جغرافیایی نیز‬
‫در پی این تغییر تراکم موجودیت فیزیکی روی می‌دهد‪ .‬در موقعیت فعلی‪ ،‬ما در ‪ 20‬سال پایانی یک‬
‫چرخه ‪ 75‬هزار ساله هستیم‪.‬‬
‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫سايت کتاب گمشده‬
‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬ ‫‪196‬‬

‫درباره بعد چهارم مطلب دیگری برای گفتن مانده است؟‬


‫اکثریت گروه اوریون از بعد چهارم هستند‪ .‬بعضی مثبت هستند و مایل به خدمت به دیگران‪ ،‬اما‬
‫بیشتر آنهایی که دست‌اندرکار وضعیت فعلی هستند متعلق به قطب منفی هستند‪ ،‬و مشغول تالش‬
‫برای گسترش سلطه خود‪ .‬همه موجودات زمین‪ ،‬چه دین داشته باشند و چه نه‪ ،‬اگر ارتعاش مناسب‬
‫را داشته باشند به بعد چهارم منتقل خواهند شد‪ .‬آنهایی که ارتعاش و تراکم بعد چهارم را ندارند در‬
‫بعد سوم باقی خواهند ماند و به جایی دیگر منتقل خواهند شد تا در بعد سوم به زندگی ادامه دهند‪ ،‬تا‬
‫زمانی که در یک چرخه تغییر تراکم دیگر‪ ،‬موفق به افزایش ارتعاش خود و جهت‌گیری به سمت قطب‬
‫مثبت یا منفی شوند‪.‬‬

‫ارتباط بین خود متعالی و سطح تراکم چیست؟‬


‫برای موجودی که درک خطی از زمان دارد‪ ،‬خود متعالی در سطح تراکم ششم ممکن می‌شود و‬
‫در آینده‌ی این موجود واقع است‪ .‬یک جنبه جالب این قضیه این است که‪ ،‬موجودی که تجلی خود‬
‫متعالی را می‌بیند و دریافت می‌کند‪ ،‬در واقع شکلی از تفکر است که توسط «خود متعالی» تجسد یافته‬
‫است‪ .‬چنین موجودی در واقع ترکیبی پیچیده و متشکل از چیزی است که موجود به عنوان «ذهن»‪،‬‬
‫«بدن» و «روح» می‌شناسد‪ .‬بنا به اقتضای فضا‪/‬زمان‪ ،‬این ترکیبات پیچیده می‌توانند در قالب یک‬
‫موجود واحد یا گروهی از موجودات شکل بگیرند‪.‬‬
‫خود متعالی همان خودی است که از رو به فزون بودن تجاربش در قالب موجودیت خود‪ ،‬درک‬
‫کامل دارد‪ .‬باالخره در جایی‪ ،‬موجود یک خود پایین‌تر و یک خود واالتر را درک می‌کند‪ .‬این دو‬
‫همزمان در یک جا حضور ندارند؛ رفتار خود متعالی بر اعمال خود پایین‌تر تأثیرگذار است‪ .‬اعمال‬
‫خود متعالی از دیدگاه خود پایین‌تر‪ ،‬آینده نامیده می‌شود‪ .‬واضح است که شرطی‌سازی‌های فرهنگی‬
‫مشوق قرار گرفتن خود پایین‌تر در یک موقعیت ناتوانی ذهنی است که در آن «خود پایین‌تر» کنترل‬
‫کامل امور را دارد‪ ،‬و به ندرت برای ارتباط با «خود باالتر» تالش می‌کند‪ ،‬یا آن را به کل نادیده می‌گیرد‪.‬‬
‫هیچ تلفیقی که اجازه دهد انرژی ماتریس هوشمند به شکلی درست روان شود‪ ،‬وجود ندارد‪.‬‬

‫تسلط فرهنگ بر ذهن چگونه شکل می‌گیرد؟ این تسلط چطور در خدمت گروه اوریون و‬
‫انجمن برادری قرار می‌گیرد؟‬
‫اصلی خود را با بدن یکی پنداشتن آغاز می‌شود‪ .‬جامعه‪ ،‬مبلغ این تفکر است که‬
‫ِ‬ ‫همه چیز با فاکتور‬
‫«تو با بدنت یکی هستی»‪ ،‬که باعث ترس می‌شود‪ ،‬مخصوصاً ترس از مرگ که همشانه با درد فیزیکی‬
‫است‪ .‬این فاکتور همراه با تفکرات مذهبی و ایدئولوژی‌های مختلف فرهنگی‪ ،‬بستر بسیار مناسبی برای‬
‫سايت کتاب گمشده‬ ‫‪www.thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫‪197‬‬ ‫پروژه مونتاک ‪ /‬ضمیمه ششم ‪ :‬تکنولوژی اوریون و دیگر پروژه‌های سری‬

‫سوء استفاده فراهم می‌کند‪ .‬یک روش دیگر‪ ،‬تشویق یکی پنداشتن خود با شخصیت و غرور شخصی‬
‫است‪ .‬فرهنگ به کمک رسانه‌ها و نشریات منیت را به نحوی پرورش می‌دهد که تمرکز یکسره بر‬
‫مواردی همچون امنیت‪ ،‬شور و هیجانات‪ ،‬و قدرت باشد‪ .‬در چنین شرایطی افراد در حقیقت صلب‬
‫قدرت و کور می‌شوند‪ .‬افراد در شرایطی قرار داده می‌شوند که بیشتر وقت خود را صرف «حفظ ظاهر»‪،‬‬
‫«حفظ سربلندی»‪ ،‬و «تعریف و تعیین خود» کنند‪ .‬اینها همه حاصل از فعالیت نیمکره چپ هستند‪.‬‬
‫منیت معموالً منجر به چند پاره شدن خود می‌شود که وضعیتی حتی بغرنج‌تر است‪.‬‬
‫ساختار غرور و ّ‬
‫آنچه کم است عشق به حقیقت‪ ،‬زندگی‪ ،‬و خالق است که ما همه جزئی از آن هستیم‪ .‬باید حفظ ظاهر‬
‫به کردار نیکو تبدیل شود‪ ،‬حفظ سربلندی به احساس نیکو‪ ،‬و تعریف و تعیین خود به افکار نیکو‪.‬‬
‫در فرهنگی که مبنای آن اوریون است‪ ،‬فرهنگی که ما در آن زندگی می‌کنیم‪ ،‬اگر عناصر گم‬
‫شده در اختیارمان قرار داده نشوند‪ ،‬چنین چیزی ممکن نیست‪ .‬چیزی که به باز پس گرفتن این‬
‫عناصر کمک می‌کند‪ ،‬تسریع طنین‌افکنی ارتعاشات است در حینی که به سمت تراکم سطح چهارم‬
‫رهسپاریم‪ .‬آنچه در اطرافمان می‌بینیم درماندگی نیروهای منفی در تالش برای در چنگال نگاه‬
‫داشتن قدرت و کنترل است‪ .‬برنامه بلند مدت بیگانگان از حد دولت سری فراتر می‌رود‪ ،‬و در حال‬
‫حاضر بسیار نگران هستند‪ .‬به همین دلیل است که تکنولوژی کنترل ذهن توسعه پیدا کرده است‪.‬‬
‫منظور از توسعه این برنامه‪ ،‬کسب اطمینان از حفظ کنترل بر جمعیت انسانی است‪.‬‬

‫پایان‬

‫پس از نشر «‪ »The Sovereign Scribe‬موفق شده‌ایم این بخش را با مصاحبه‌هایی با آل بلیک و‬
‫پرستون نیکالس ادامه دهیم‪ .‬مصاحبه‌ها کام ً‬
‫ال مرتبط با مطالبی هستند که تا این نقطه خوانده‌اید‪.‬‬
‫این مصاحبه‌ها به مواردی همچون برنامه‌های سازمان ملل بر روی مریخ و همچنین اطالعاتی درباره‬
‫آنتن‌های دلتا‪-‬تی می‌پردازد‪.‬‬
‫با ما همراه باشید!‬
‫‪https://thelostbookblog.wordpress.com‬‬
‫ترجمه‌های «مهر»‬
‫با مطالبی در زمینه‪:‬‬
‫باستان‌شناسی ممنوعه‬
‫یوفولوژی و تاریخ مجهول‬
‫بخشی از عناوین ترجمه‌های «مهر»‪:‬‬
‫آتش اخرت ؛ طالی خدایان‪ /‬رس الرنس گاردنر‬
‫آتالنتیس و هرم بزرگ‪ /‬فرانک جوزف‬
‫تسال و فرازمینی‌ها‬
‫امپراطوری عهد‪ /‬الرنس گاردنر‬
‫‪nibiru1356@gmail.com‬‬ ‫پایان روزها ‪ /‬زکریا سیچین‬
‫جهت تهیه و دسرتسی به ترجمه‌های «مهر»‬ ‫پرونده‌های تسال و معامران سیاست عدم افشای وقایع مربوط به یوفوها‬
‫پیدایش پادشاهان جام‪ /‬الرنس گاردنر‬
‫با ایمیل فوق در متاس باشید‬ ‫تبار جام مقدس ؛ افشای دودمان مکتوم عیسی‪ /‬الرنس گاردنر‬
‫‪https://thelostbookblog.wordpress.com‬‬ ‫تبار‪ ،‬آتش اخرت و آنوناکی‪ /‬رس الرنس گاردنر‬
‫‪https://telegram.me/thelostbook‬‬ ‫متاسهای یزدانی‪ /‬زکریا سیچین‬
‫‪@thelostbook‬‬ ‫متدن نخستین آمریکا باستانی‌تر از اعتقاد احتاملی‪ /‬زکریا سیچین‬
‫در را به او نشان بده‪ /‬ویلیام هرنی‬
‫درجستجوی راز گمشده مریم مجدلیه و پلکانی به آسامن‪ /‬ویلیام هرنی‬
‫دروازه ستارگان آتالنتیس‪ /‬ویلیام هرنی‬
‫دوازدهمین سیاره‪ /‬زکریا سیچین‬
‫رازهای گمشده صندوق مقدس‪ /‬الرنس گاردنر‬
‫سایه سلیامن‪ /‬الرنس گاردنر‬
‫سفرهایی به گذشته اسطوره‌ای‪ /‬زکریا سیچین‬
‫عصای جادویی عیسی و حکاکی‌هایی در معبد دامی‪ /‬ویلیام هرنی‬
‫کتاب گمشده انکی‪ /‬زکریا سیچین‬
‫غولهای باستانی‪ ،‬دی ان ای بیگانه آری یا نه؟ ‪ /‬زکریا سیچین‬
‫منشاء خدا ‪ /‬الرنس گاردنر‬
‫نیروگاه جیزه (بررسی نظریه کریستوفر دان) ‪ /‬ترزا ولش‬
‫نربد در ملکوت ‪ /‬کایل گریفیث‬
‫افشای رازهای گمشده فراماسونری‬
‫ماجرای ماشین پرنده تسال و پرونده گامااگزوتریکون‬
‫مصاحبه با بیگانه‬
‫کتاب باستان‌شناسی ممنوعه (در چند جلد)‬
‫ترجمه آثار ماکسیمیلیان دی الفایت (بزرگرتین مرجع در مورد علامی آنوناکی)‬
‫پروژه مونتاک (آزمایشهایی درباره سفر در زمان) ‪ /‬پرستون بی نیکولز‬
‫و ‪ ...‬بسیاری کتب و مقاالت دیگر‬

‫‪The Lost Book‬‬

You might also like