You are on page 1of 9

‫ناول چینی اسیرکردن اژدها برای ملکه‬

Page 1

Binding the dragon for the empress (@WuYin_BL)


‫ناول چینی اسیرکردن اژدها برای ملکه‬

‫ترجمه ناول چینی اسیر کردن اژدها برای ملکه‬


‫‪Binding the dragon for the empress‬‬

‫‪: Writer‬‬
‫‪Shuzai 舒仔‬‬

‫‪: Chapter‬‬
‫‪164Chapters + 3Extra‬‬

‫کاری از تیم ترجمه وویین‬


‫مترجم ‪Nazli :‬‬

‫چنل سکوت سیاه ‪T.me/WuYin_BL :‬‬

‫(نکتـــــــه)‬
‫ترجمه و ویراست ناول کاری از تیم وویین است‪ ،‬لطفا کپی و بازنشر نکنید و فایل رو فقط با جوین شدن در‬
‫چنل سکوت سیاه دریافت کنید‪ .‬برای عضو شدن در چنل روی کلمه لینـــــــــــک کلیک کنید‪.‬‬

‫‪Page 2‬‬

‫)‪Binding the dragon for the empress (@WuYin_BL‬‬


‫ناول چینی اسیرکردن اژدها برای ملکه‬

‫چپتر چهارم‪ :‬داروی شفابخش‬

‫شوان لونگ تقریبا ده هزارساله که تهذیب میکنه ونباید این همه ضعیف‬
‫باشه‪ .‬اما به دلیل نزدیک بودن مصیبت بزرگ ‪ 1‬قدرت جادوییش خیلی‬
‫کم شده بود بدنش درد می کرد و حتی زخم هایی که به خاطر کنده‬
‫شدن فلس هاش بوجود اومده بودند هم روند بهبودشون خیلی کند بود‪.‬‬

‫هرچه قدر زمان مصیبت نزدیک تر می شد او هم بیشتر و بیشتر شبیه‬


‫یک انسان فانی و معمولی می شد‪ ،‬طبیعی بود که از این عذاب رنج‬
‫ببره‪.‬‬

‫مرد روی تخت که تازه رابطه جنسی رو تجربه کرده بود ‪،‬کامال برهنه‬
‫وعریان بود حتی وقت نکرده بود قبل خواب خودش رو با پتو بپوشونه‪.‬‬
‫اونقدر به یان یوان اعتماد داشت که به دفاع و محافظت از خودش فکر‬
‫نمی کرد‪ .‬یان یوان بی سروصدا لبه تخت ایستاده بود‪ ،‬چشمش به‬
‫زخمی که سمت چپ سینه شوان لونگ بود افتاد‪.‬‬

‫زخم دقیقا رو قلبش بود‪ ،‬به محض اینکه خنجر رو فرو کنه اون‬
‫میمیره‪...‬‬

‫نباید زیاد دردناک باشه‪.‬‬

‫مترجم‪ :‬یه جور امتحان برای جاودان شدن‬ ‫‪1‬‬

‫‪Page 3‬‬

‫)‪Binding the dragon for the empress (@WuYin_BL‬‬


‫ناول چینی اسیرکردن اژدها برای ملکه‬

‫به عنوان امپراتور‪ ،‬یان یوان دلرحم و مهربونه‪ ،‬اما میدونست‬


‫شخصیت دودل ودمدمی مزاجی نداره‪ .‬وقتی در قصر طالیی وزراء‬
‫رو کشت و خونشون رو زمین ریخت‪ ،‬حتی یه ذره هم احساس ضعف‬
‫نداشت‪ ،‬پس چرا حاال نمیتونه انجامش بده‪.‬‬

‫خنجر تو دستاش باال رفت‪ ،‬انقدر دسته خنجرو محکم گرفته بود که‬
‫استخون انگشتاش سفید شده و بیرون زده بود‪ ،‬نمیتونست خنجر رو‬
‫پایین بیاره و ضربه بزنه‪ .‬نوعی درد و غم یان یوان رو فراگرفته بود‬
‫طوری که میخواد غرقش کنه ‪ ،‬گویی او و شوان لونگ همدیگرو‬
‫واسه اولین بار تو ژانویه ندیدند بلکه در زندگی قبلیشون این اتفاق‬
‫افتاده و اونا همدیگرو در زندگی قبلی می شناختند‪ ،‬وگرنه اون این‬
‫همه دلرحم نبود‪.‬‬

‫دلرحمی با بقیه ظلم درحق نینگ ژیوئه‪...‬‬

‫اون میتونه هرکسی رو از دست بده اما نمی تونه آ یو خودش رو‬
‫ازدست بده‪.‬‬

‫یان یوان چشماش رو بست‪ ،‬قلبش می لرزید‪ ،‬درحالی که دندوناشو به‬


‫هم فشرده بود خنجر تودستاشو بلند کرد و محکم به سینه شوان لونگ‬
‫ضربه زد‪.‬‬

‫‪Page 4‬‬

‫)‪Binding the dragon for the empress (@WuYin_BL‬‬


‫ناول چینی اسیرکردن اژدها برای ملکه‬

‫مرد روی تخت سنگی ناگهان ناله خفیفی کرد‪ ،‬از شدت درد اخم کرده‬
‫وغلت زد و خودش رو به ارومی جمع کرد‪.‬‬

‫شبیه نوعی هیوالی (اهریمنی) زخمی شکننده تر از اونی که بتونه‬


‫مخفی شه‪.‬‬

‫حرکات یان یوان متوقف شدو صورت رنگ پریده شوان لونگ تو‬
‫چشماش منعکس شد‪.‬‬

‫نوک خنجر به چند قطره خون اغشته بود‪ .‬کمی قبل اون خنجر چند‬
‫اینچ به سینه شوان لونگ فرو رفته بود‪ .‬از سینه ش جریان باریکی از‬
‫خون سرازیر شده و به پتوی سفید برفی رسید‪.‬‬

‫به طرز وحشتناکی شوکه کننده وتاسف برانگیز بود‪.‬‬

‫بعد چند لحظه شوان لونگ ناگاه با گیجی چشمای فیروزه ایش رو نیمه‬
‫بازکرد‪.‬‬

‫نگاه مبهم و مه الودش به یان یوان در کنار تخت افتاد‪ ،‬کمی طول کشید‬
‫تا به خودش بیاد‪،‬انگار نفهمیده بود چه خبره‪«:‬چرا هنوز نخوابیدی؟»‬
‫‪Page 5‬‬

‫)‪Binding the dragon for the empress (@WuYin_BL‬‬


‫ناول چینی اسیرکردن اژدها برای ملکه‬

‫یان یوان سریع خنجر رو تو استینش مخفی کرد‪ ،‬لبهاشو بهم فشرد‬
‫وزمزمه کرد‪«:‬به تو نگاه میکنم‪ ،‬خیلی خوشگلی‪».‬‬

‫شوان لونگ هیچ چیز غیر عادی رو حس نکرد‪،‬اون قبال به درد سینه‬
‫اش عادت کرده بودو بیشتر شدنش مشخص نبود‪ .‬به عالوه اینکه هنوز‬
‫کامال هشیار نشده بود‪.‬‬

‫یان یوان همیشه بهش حرفای احساساتی و عشقوالنه میگفت و شوان‬


‫لونگ با اینکه بروز نمی داد ولی خجالت می کشید‪.‬‬

‫بعدش درحالی که مست خواب بود‪ ،‬چشماشو بست و دوباره خوابش‬


‫برد‪.‬‬

‫یان یوان نفسی از سرآسودگی کشید ودیگه جرئت نداشت کاری انجام‬
‫بده‪.‬‬

‫اون به خاطر ازدست دادن این فرصت کمی ناراحت بود‪ ،‬به طور غیر‬
‫منتظره ایی هم خوشحال بود که نشد‪.‬‬

‫«فقط صبر کن‪ ...‬یه کم بیشتر صبر کن‪»...‬‬


‫‪Page 6‬‬

‫)‪Binding the dragon for the empress (@WuYin_BL‬‬


‫ناول چینی اسیرکردن اژدها برای ملکه‬

‫یان یوان افکار اشفته وبهم ریخته ش رو جمع وجور کرد وقبل از‬
‫خواب رفت یه پارچه سفید و تمیز اورد و با دقت و مالیمت خون رو‬
‫بدن شوان لونگ رو پاک کرد‪ ،‬بعدش اونو از پشت دراغوش گرفته‬
‫وخوابید‪.‬‬

‫شوان لونگ وقتی روز بعد از خواب بیدار شد بدنش حس عجیبو‬


‫غریبی داشت نمی تونست راحت وبی زحمت راه بره‪ .‬اون شنیده بود‬
‫رابطه جنسی داشتن با کسی که دوستش داری خیلی لذت بخش‬
‫وخوشاینده ولی دقیقا نمی دونست که چطوریه‪ ،‬احتماال مثل وضع‬
‫االنشه قلبش احساس خوشحالی وشادی داره ولی بدنش در عذابه وگرنه‬
‫چرا این همه درد داره‪.‬‬

‫یان یوان عاشق نان وکانجی برگ نیلوفر ابی قصر جینگیونه پس شوان‬
‫لونگ به شهر چانگان رفت تا اون غذا هارو برای صبحونه بخره‪.‬‬

‫تو صد سال گذشته اون یه بارهم بیرون نرفته بودو باخوردن ماهی‬
‫ومیگو زندگی می کرد ولی حاال تو یه روز سه بار به دنیای فانی سفر‬
‫میکنه‪.‬‬

‫وقتی برگشت یان یوان هنوز خواب بود‪ .‬شوان لونگ جعبه غذارو‬
‫روی میز سنگی گذاشت‪ .‬انگشتای استخونیش یقه لباسشو باز کرد تا‬
‫قلبش دیده شه‪ ،‬بعدش خنجری که رو میز بود رو برداشت‪.‬‬
‫‪Page 7‬‬

‫)‪Binding the dragon for the empress (@WuYin_BL‬‬


‫ناول چینی اسیرکردن اژدها برای ملکه‬

‫این همون خنجری بود که دیشب یان یوان می خواست باهاش اژدها رو‬
‫بکشه و قلبشو بیرون بیاره‪.‬‬

‫شوان لونگ به ارومی کف دستشو رو سینه ش کشید واون قسمت از‬


‫پوستش با فلس های مشکی که به زیبایی می درخشیدند پوشیده شد‪.‬‬
‫فلس های روی قلب اژدها بهترین دارو واسه زخمای یان یوان بودو‬
‫حاال تقریبا همشون کنده شدن‪.‬‬

‫شوان لونگ یه فلس از لبه قلبش روانتخاب کرد و بعدش با نوک خنجر‬
‫اونو بیرون کشید‪.‬‬
‫بدون حتی یه کلمه حرف‪ ،‬ناله شو تو گلوش قورت داد ولی صورتش‬
‫رنگ پریده تر شدو لباساش خونی شد‪.‬‬

‫خوشبختانه اون لباس شوان یی ‪ 2‬پوشیده بود پس لکه های خون به‬
‫راحتی دیده نمی شدند‪.‬‬
‫کمی بعد از پشت سرش صدای یان یوان رو شنید‪«:‬چیکار میکنی؟»‬

‫شوان لونگ با ارامش لباسش رو مرتب وصاف کرد‪،‬خون رو خنجرو‬


‫تمیز کرد وسرجاش گذاشت وقبل اینکه به یان یوان که پشت سرش قبال‬
‫رو تخت نشسته بود نگاه کنه گفت ‪«:‬پاشو‪ ،‬صبحونه ت رو بخور‪».‬‬
‫‪ :Xuanyi‬لباس قرمز وسیاهی که قدیما قربانیا میپوشیدن‬ ‫‪2‬‬

‫‪Page 8‬‬

‫)‪Binding the dragon for the empress (@WuYin_BL‬‬


‫ناول چینی اسیرکردن اژدها برای ملکه‬

‫یان یوان مشکوک به چهره سرد مرد خیره شدو حس کرد یه جای کار‬
‫می لنگه ‪«:‬االن داشتی چیکارمی کردی؟»‬

‫شوان لونگ گفت‪«:‬هیچی‪».‬‬

‫یان یوان با فکر زخم رو قلبش اخمی کرد و گفت‪«:‬چرا زخمی شدی؟»‬

‫شوان لونگ بعد چند لحظه سکوت گفت ‪«:‬نمیخواستم زخمی بشم‪».‬‬

‫یان یوان اخالق شوان لونگ رو خوب می دونست اگر نمی خواست در‬
‫مورد چیزی حرف بزنه عمرا می تو نست ازش حرف بکشه پس دیگه‬
‫ادامه نداد و بی خیالش شد‪.‬‬

‫[پایان چپتر چهارم]‬

‫‪Page 9‬‬

‫)‪Binding the dragon for the empress (@WuYin_BL‬‬

You might also like