You are on page 1of 14

‫نگاهی به نمایشنامه آنتیگون‬ ‫نقد نمایشنامه رومئو و ژانت و‬

‫اثر ‪ :‬ژان آنوی‬

‫بیوگرافی نویسنده‪:‬‬

‫ژان آنوی در سال ‪ 9191‬در فرانسه به دنیا آمد مادرش ویولون می نواخت و پدرش با خیاطی کردن‬
‫امرار معاش می کرد‪ .‬کودکی آنوی به آرامی با تحصیل در مدرسه کلبر گذشت ‪ .‬در دوازده سالگی‬
‫نخستین اشعارش را سرود و در شانزده سالگی نخستین نمایشنامه اش را با عنوان زن روی بخاری‬
‫نوشت ‪ .‬در جوانی راهی پاریس ‪ ،‬مهد تئاتر فرانسه شد و دنیای جادوئی تئاتر او را شیفته خود کرد ‪.‬‬
‫با مطالعه آثار بزرگان نمایشنامه نویسی دنیا ‪ ،‬در تازه ای از دنیای هنر بر روی او گشوده شد‪.‬‬

‫ژان آنوی در طول حیاتش بیش از ‪ 01‬نمایشنامه نوشت که با اجرای برخی از آثارش در کشورهای‬
‫مختلف زود به شهرت جهانی رسید ‪ .‬مواجهه انسان با سرنوشتش موضوع اصلی نمایشنامه های‬
‫آنوی است ‪ .‬بخشی از نمایشنامه های این نویسنده با اقتباس از نمایشنامه های قدیمی یونان شکل‬
‫گرفته است مانند آنتیگون بر اساس تراژدی آنتیگون اثر سوفکل ‪ ،‬مده آ بر اساس اثر معروف‬
‫اورپید ‪ ،‬نمایشنامه چکاوک برگرفته از سرنوشت ژاندارک و رومئو و ژانت بر اساس نمایشنامه رومئو‬
‫و ژولیت شکسپیر‪.‬‬

‫آنوی که در سال ‪ 9191‬به شدت تحت تاثیر تیرباران دوست شاعرش قرار گرفته بود از آن پس در‬
‫نمایشنامه هایش خالق قهرمانان غمگین شد ‪ .‬تم های آثار آنوی به طور مشخص از هیوالی موحش‬
‫فقر که موجب نابودی انسان می شود ‪ ،‬پول که عالوه بر خوشبخت کردن انسان و موفقیت او در‬
‫‪1‬‬
‫پیروزی عشق ‪ ،‬مانع شکست و دور شدن او از عشق است و خاطرات گذشته که فکر کردن به آن‬
‫‪،‬هم موجب التیام دردهای امروز و هم سبب ساز گریز انسان از یادآوری واقعیات تلخ گذشته و روی‬
‫آوردن به تخیل می شود ‪،‬سخن می گوید‪.‬‬

‫آثار ژان آنوی را می توان به سه دسته ی عمده تقسیم کرد‪ :‬دسته ی اول آثاری که در آن از‬
‫گرفتاری شخصیتی می گوید که می خواهد از گذشته ی خود فرار کند و اغلب موفق نمی شود ‪.‬‬
‫آنوی در این نوع نمایشنامه به انتقاد از خوش باوری نویسندگانی می پردازد که مسایل بغرنج زندگی‬
‫را به طور سطحی در نمایشنامه هایشان نشان می دادند ‪ .‬دسته ی دوم آثاری هستند که به اقتباس‬
‫از نمایشنامه های تاریخی نگاشته شده اند که در آن شخصیت ها شکل قهرمان به خود گرفته و در‬
‫مقابل واقعیت قرار داده می شوند ‪ .‬مرگ محسوسی در این نوع نمایشنامه ها وجود دارد‪ .‬دسته سوم‬
‫نمایشنامه هایی هستند که می توان از آنها با عنوان ساختن با زندگی یاد کرد ‪ ،‬نمایشنامه هایی که‬
‫نویسنده دیگر به دنبال خلق شخصیتهای قهرمان و خصوصیات انعطاف ناپذیر نمی پردازد و‬
‫شخصیتهای معمولی و روزمره تری را خلق می کند که با واقعیات زندگی مواجه می شوند ‪.‬‬

‫سرانجام پدر قهرمان های خیالی نمایشنامه های قرن بیستم در سال ‪ 9191‬با واقعیت بزرگ زندگی‬
‫مواجه شد و در سن ‪ 11‬سالگی از دنیا رفت‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫خالصه نمایشنامه ‪:‬‬

‫ژولیا دختری که تنهادر شهر زندگی می کند و معلم است به اصرار نامزدش فردریک که مایل است‬
‫قبل از ازدواج با خانواده وی آشنا شود راهی روستای محل زندگی خانواده می شود ‪ .‬در آنجا‬
‫فردریک متوجه خانواده ی از هم پاشیده و متالشی ای می گردد که شامل پدر و برادری بیکار و‬
‫القیدی است که کاری به جز تن پروری ندارند وخرج زندگی آنان را ژولیا پرداخت می کند ‪.‬مادر‬
‫خانواده نیز قبال با معشوقه اش از خانه فرار کرده و پی روزگار خویش رفته ‪.‬اما در برخورد اولیه میان‬
‫فردریک و ژانت ‪،‬دختر کوچک خانواده ‪،‬عشق و عالقه ای بین آنان شکل گرفته و فردریک تصمیم‬
‫به قطع رابطه با ژولیا و ازدواج با ژانت می گیرد ‪.‬پس از آنکه موضوع را با ژولیا مطرح می کنند ‪،‬‬
‫ژولیا اعتراف می کند که خواهرش ژانت یک فاحشه است که هر شب را بیرون از خانه به سر می برد‬
‫اما فردریک که تصمیم خود را گرفته است شبانه با ژانت از خانه فرار کرده به کلبه ای در جنگل پناه‬
‫می برند ‪.‬در آنجا ژانت با گفتن حرفهای ضد و نقیض و دروغهای مختلف در باره ی زنگیش و‬
‫همچنین رابطه هاییش با مردهای دیگر‪ ،‬فردریک را کالفه می نماید ودر نهایت عنوان می کند که‬
‫معشوقه ای دارد که ازراه زندگی با او ‪،‬مخارج زندگی خود و همچنین پدر و برادرش را می دهد‬
‫‪.‬اکنون فردریک مات و مبهوت شده بین حرفهای راست و دروغ ژانت سردرگم مانده و راه انتخاب‬
‫صحیح را گم کرده است ‪.‬در این حین پستچی به کلبه جنگلی آمده و خبر می آورد که ژولیا با‬
‫خوردن سم خودکشی کرده و احتیاج به کمک دارد‪ .‬فردریک در این دوراهی به کمک ژولیا می‬
‫شتابد و وی را از مرگ نجات می دهد در شبی که فردریک وژولیا قصد برگشتن به شهر و ازدواج با‬
‫هم را دارند ژانت با لباس عروسی به نزد فردریک آمده و می گوید که وی نیز امشب عروسی می‬
‫کند اما حاضر است برای رسیدن به عشق واقعی که تنها راه رسیدن به آن مرگ است ‪ ،‬در کنار‬
‫فردریک و با هم خودکشی کنند‪ .‬فردریک قبول نکرده و ژانت را از خود دور می کند ‪ .‬ژانت از‬

‫‪3‬‬
‫مجلس عروسی جدا شده خود را به دریا می افکند فردریک که این صحنه را می بیند برای نجات‬
‫ژانت می شتابد ودر پایان هردو دردریا غرق می شوند‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫نقد نمایشنامه‪:‬‬

‫‪ - 9‬بررسی شخصیتهای محوری نمایشنامه‬

‫ژولیا ‪ :‬دختر بزرگ خانواده ‪ ،‬دارای شخصیتی منطقی و معقول ‪ ،‬اجتماعی و پایبند به اصول اخالقی ‪،‬‬
‫فعال و تالشگر به گونه ای که هزینه زندگی پدر و برادرش را نیز بر دوش می کشد ‪ ،‬مهربان و دلسوز‬
‫نسبت به خانواده ‪ ،‬معلم و دارای تحصیالت عالیه‬

‫فردریک ‪ :‬نامزد ژولیا ‪ ،‬از خانواده ای تقریبا متمول ‪،‬کارآموز وکالت ‪ ،‬با ادب و متانت ‪ ،‬پایبند به‬
‫اصول اخالقی ‪ ،‬کوشا و فعال ‪ ،‬دارای شخصیتی منطقی و معقول ‪ ،‬امیدوار به داشتن زندگی خوب و‬
‫بی حاشیه در آینده ‪.‬‬

‫‪ - 2‬بررسی شخصیتهای ضد محوری نمایشنامه‬

‫ژانت ‪ :‬دختر کوچک خانواده و خواهر ژولیا‪ ،‬انسانی رنج کشیده به واسطه ی نداشتن حامی در‬
‫زندگی ‪،‬دارای پدر و برادری مفت خور‪ ،‬از زمانی که به بلوغ رسیده به انحرافات جامعه کشیده شده‬
‫و از این راه خرج و مخارج پدر و برادرش را نیز داده است ‪،‬بدون تحصیالت ‪ ،‬بی اعتقاد به اصول‬
‫اخالقی ‪ ،‬به تعبیرژولیا ‪ ،‬ژانت بیکاره ای است مزخرف که یا در جنگل ول می گردد و یا در تابستان‬
‫‪5‬‬
‫ها در کنار دریا آفتاب می گیرد و در زمستان ها جلوی کاناپه لم داده و سیگار می کشد و اگر پولی‬
‫گیرش بیاید فورا آن را خرج می کند ‪.‬‬

‫لوسین ‪ :‬برادر ژولیا ‪ ،‬بچه ی زرنگ و درس خوانی بوده که پس از آنکه از زنش جدا می شود روزگار‬
‫خود را مانند پدرش به بطالت و بیهودگی می گذراند ‪ ،‬لیسانس حقوق است و اکنون از عشق متنفر‬
‫است و معتقد است که عاشق واقعی وجود ندارد و می خواهد درآفریقا کار کند زیرا آنجا عشق‬
‫وجود ندارد ‪ ،‬مبادی آداب است اما کلمات طعنه آمیزش را با ادب بیان نمی کند ‪ ،‬با آنکه می داند‬
‫ژانت از چه راهی مخارج خانواده را تامین می کند اما تن پرورتر از آن است که اعتراض کند برعکس‬
‫استقبال هم می کند به قول او ‪ ،‬طفلک ژانت هر وقت که شب می شد می رفت و اول صبح برمی‬
‫گشت‬

‫پ در ژولیا ‪ :‬ورشکسته ای مفت خورو بیکاره ای ولگرد‪ ،‬نامرتب و کثیف ‪ ،‬نان خور دخترهایش ‪ ،‬معتقد‬
‫است که خوش گذراندن یک مسئله ی جدی است و می تواند یک شغل به حساب آید ‪ ،‬کودن و‬
‫نفهم تر از آنی است که کسی به او اهمیت دهد ‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫تحلیل نمایشنامه ‪:‬‬

‫نمایشنامه ی رومئو و ژانت را ژان آنوی در سال ‪ 9191‬با اقتباس ازتراژدی معروف و عاشقانه ی‬
‫شکسپیر نوشته است ‪ .‬درامی اجتماعی که حکایت از ناامیدی و دلزدگی مردمان آن روزگاران دارد ‪.‬‬
‫نمایشنامه با ورود ژولیا و نامزدش به خانه پدریش آغاز می شود ‪.‬در ابتدا سیر منطقی نمایشنامه‬
‫بدون هیچ کشمکش و بحرانی ادامه دارد ‪ ،‬مقابله فردریک و مادرش با برادر و پدر ژولیا اگرچه‬
‫آغازگر تنشی ازنوع مادی و مالی است اما مسیر عادی نمایشنامه را منحرف نمی کند ‪ .‬ورود ژانت‬
‫به صحنه و رودرروئی او با فردریک و ابراز عشق و عالقه به هم و تصمیم به فراررا می توان نقطه اوج‬
‫نمایشنامه دانست ‪ .‬چالشی که از همه جانبه اشخاص بازی را گرفتار می سازد ‪ ،‬ژولیا که خود را‬
‫مهیای ازدواج می دیده‪ ،‬اکنون نامزد خود را اسیر عشق خواهر هوس بازش می بیند و فردریک نیز‬
‫که رویای یک زندگی ایده آل همراه با فرزندانی سالم و با ادب را درکنارژولیا داشته اکنون دل در‬
‫گرو دختری نهاده که هویت و اصالتش را نمی شناسد اما می خواهد که باورش کند‪ .‬اما ژانت ‪،‬‬
‫شخصیتی بحران آفرین است بدون شک او تنها شخصیت نمایشنامه است که مخاطب را تحت تاثیر‬
‫عقاید و گفتارهایش قرار می دهد تا آنجا که تماشاگر را با فردریک همراه می کند که چگونه می‬
‫توان این زن را شناخت ‪ ،‬زنی که شاید نماینده اکثریتی از جامعه آن روزگاران ژان آنوی بود‪.‬‬

‫گره نمایشنامه با گفتارهای ضد و نقیض ژانت ازگذشته اش برای فردریک شروع می گردد ‪ ،‬فردریک‬
‫کالفه و سردرگم این رفتارها و پراکنده گویی های ژانت است ‪ ،‬از گذشته شوم ژانت بی خبر است و‬
‫سعی می کند که اندیشه های مثبت و سالم را در وجود ژانت جستجو کند اما ژانت که سعی می کند‬
‫خود را شخصیتی موجه جلوه دهد با تناقض گوییهایی از معشوقه های قبلیش و همچنین چگونگی‬
‫به دست آوردن پول‪ ،‬گره نمایشنامه را عمیق تر می کند‪ .‬اکنون فردریک مستاصل و درمانده در‬
‫گرداب ژانت گرفتار آمده که ناگهان پستچی خبر خوردن زهر توسط ژولیا را برای آنان می آورد ‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫نقطه ی بحرانی نمایشنامه که شاید فردریک را از عذاب عشق ژانت برهاند و او را مجددا به آغوش‬
‫ژولیا بازگرداند ‪ .‬فردریک ژانت را ترک گفته و نزد ژولیا بازمی گردد‪ .‬ژانت نیزبا رفتن فردریک‬
‫بالفاصله به آغوش معشوقه ی قبلی خود می لغزد ‪ .‬با بهبود ژولیا و تصمیم فردریک برای ازدواج با‬
‫او ‪،‬مسیر نمایشنامه مجددا به حالت عادی باز می گردد ‪ .‬در آخر نمایشنامه با حضور ژانت در لباس‬
‫عروسی و تصمیم او برای خودکشی در کنار فردریک و رفتن او به سوی دریا ‪ ،‬مجددا شاهد بحران‬
‫دیگری در نمایشنامه می شویم بحرانی که با مرگ فردریک و ژانت در دریا شکل می گیرد و‬
‫تماشاگر را تا مدتها بعد از دیدن نمایشنامه با خود می برد‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫تحلیل نمایشنامه بر اساس نظریه متن گرائی ‪:‬‬

‫اثر هنری مجبور است به وابسته بودن به عصری که در آن خلق می شود ‪ .‬شاید به همین دلیل است‬
‫که گاه نه فقط بازنویسی یا اقتباس از یک متن ادبی پیشتر نگاشته ‪ ،‬که حتی چاپ و انتشار دوباره‬
‫ی اثر ‪ ،‬آن را به رنگ زمانه ای در می آورد که اثر در آن باز چاپ و از نو منتشر شده است ‪ .‬بی زمان‬
‫و بی مکان بودن اثر هنری و ناب و آنچه در ستایش از چنین اثری از آن به جاودانگی و شکوه و‬
‫الفاظی ازاین دست تعبیر می شود‪ ،‬نه به معنای فارغ بودن متن از زمان و مکان و نه به معنای‬
‫تعاریفی است که تلقی محافظه کارانه از زیبائی و شکوه و جاودانگی به دست می دهد ‪ .‬در واقع اثر‬
‫بی زمان و مکان و جاودانه ‪ ،‬اثری است که در هر دوره ای می تواند بر اساس اصلی ترین صورت‬
‫بندی های اجتماعی ‪ ،‬سیاسی و فرهنگی همان دوره ‪ ،‬بازخوانی و از آن تفسیری متفاوت از‬
‫تفسیرهای پیشین ارائه شود‪ .‬همچنین است بازنویسی اثری نوشته شده در زمان و مکانی دور و‬
‫انتقال آن اثر به عصر حاضر‪.‬‬

‫شخصیت های نمایشنامه ژان آنوی در واقع نقش شخصیت هایی را بازی می کنند که خیلی پیشتر‬
‫ساخته و نوشته شده اند‪ .‬پس اگر شخصیت های سوفوکل درگیر نقشی هستند که تقدیر برایشان‬
‫در نظر گرفته ‪ ،‬در عوض شخصیت های آنوی گرفتارند در تقدیری که ازقبل ساخته و نگاشته شده‬
‫است‪.‬‬

‫ژان آنوی بیست و شش نمایشنامه نوشت که به جز دو نمایشنامه ‪ ،‬همه آنها موفقیت آمیز بود و او‬
‫افتخار می کند که نویسنده ای تسکین گرا است و از تکرار این موضوعها در آثارش خسته نمی شود‬
‫‪ .‬او وظیفه ی تئاتر را در لذت و تسکین می داند ‪ .‬از نظر او کسی که بتواند در خالل سه ساعت کاری‬
‫کند که مردم گرفتاریهایشان را فراموش کنند و مرگ را از یاد ببرند ‪ ،‬بدون شک کاری بزرگ انجام‬
‫داده است و بهتر از این چیزی وجود ندارد ‪ .‬آنوی معتقد است کار تئاتر ‪ ،‬طرح افکار مذهبی ‪،‬‬

‫‪9‬‬
‫سیاسی یا فلسفی نیست ‪ ،‬همچنین تئاتررا نمی توان طراح اندیشه ی شبیه به واقعیت و یا دادگاهی‬
‫برای شرح و تفصیل دانست ‪ .‬او اصرار دارد که اساسا کار تئاتر بازی آزادانه عقل است ‪.‬‬

‫بیشتر کارهای آنوی حکایت از ناامیدی و دلزدگی دارد و به مسئله ی مرگ انسانی با عمق هرچه‬
‫بیشتر نگاه می کند ‪ .‬نمایشنامه های "فارویل " و کالس بازیگری " با خودکشی تمام می شود ‪.‬‬
‫شخصیتهای نمایشنامه رومئو و ژانت به این نتیجه می رسند که بهترین راه حل ‪ ،‬خودکشی است و‬
‫بدین ترتیب ‪ ،‬خودکشی مفهومی اجتماعی پیدا می کند ‪ .‬در نمایشنامه های آنوی ‪ ،‬ازدواج مبارک‬
‫وجود ندارد ‪ .‬جامعه ای که شخصیتهای آنوی در آن زندگی می کنند ‪،‬خشن ‪،‬بی رحم و قساوت‬
‫پیشه است ‪ .‬این درست شبیه نظام اجتماعی است که کرئون در نمایشنامه آنتیگون از آن دفاع می‬
‫کند بی آنکه نشانی از عدالت و انسانیت داشته باشد ‪ .‬در نمایشنامه های آنوی شاهد مجهوالت‬
‫انسانی به صورت پیچیده نیستیم بلکه شاهد رویکرد شدیدی به سمت موانع سختی هستیم که‬
‫سرمایه و نظام طبقاتی بر سر راه گذاشته تا تحولی ایجاد کند بی آنکه رغبتی به عشق یا خوشبختی‬
‫وجود داشته باشد ‪ .‬شخصیتها رو به بی ارزشیهای سرنوشت خود می کنند که گریزی از آن نیست ‪.‬‬
‫ژانت هیچ راه گریزی از سرنوشت خفت بار خود ندارد همچنانکه آنتیگون می تواند با صلحی خفت‬
‫بار زندگی خود را بخرد اما آن را نمی پذیرد و مرگ را بر آن ترجیح می دهد ‪ .‬در نمایشنامه ی رومئو‬
‫و ژانت ‪ ،‬عشق واقعی درخودکشی تجسم می یابد و به وضوح می بینیم که فکر استحاله ی عشق به‬
‫فکر الهه قساوت پیشه پیوند می خورد‪.‬‬

‫در سالهای پس از جنگ جهانی دوم ‪ ،‬اکثر نویسندگان شاهد وجه تشابهی بین افکار آنوی ‪ ،‬سارتر و‬
‫کامو بودند و در باره ی کارهای وی تفسیرهای فلسفی بسیار قوی ارائه داده اند به طور مثال چنین‬
‫نوشته اند که آثار آنوی ‪ ،‬تحلیلی از جایگاه انسانی است و تسکین گرا بودن او را نفی می کند ‪ ،‬چرا‬
‫که برخوردی منافقانه با مردم ندارد بلکه ارزش او را در جایگاهی واال قرار می دهد ‪ .‬تصویر‬
‫رومانتیکی که او ارائه می کند چیزی نیست مگر زمینه ی خیزش او ‪.‬از نظر آنوی تنها راه نجات‬
‫انسان ‪ ،‬عشق است و انسان می بایست از این ابزار استفاده کند ‪.‬‬

‫‪10‬‬
‫گروهی از منتقدان معتقدند که تفاوت بسیار عمیقی بین آنوی و اگزیستانسیالیسم سارتر وجود‬
‫دارد ‪ .‬آنان زیر بنای افکار اگزیستانسیالیسم الحادی را ‪ ،‬عزلت انسانی می دانند و اصرار دارند که‬
‫اندیشه ی انسان خالصه ی اعمال اوست که در چشم دیگران دیده می شود و دیگر اینکه آزادی‬
‫انسان در این است که ارزش خاص خود را بیافریند‪.‬نهایتا ‪ ،‬آنوی این افکار را ستون اصلی نمایشنامه‬
‫ی "باغ وحش شیشه ای" قرار می دهد تا انسان عقیدتی ‪ ،‬درونی و طبقاتی خاص خود راتصرف‬
‫کند ‪.‬‬

‫عده ای دیگر نیز چنین باور دارند که همه ی نمایشنامه های آنوی بیانگر موضع فلسفی به شکل عام‬
‫است ‪ .‬دل مشغولی های این آثار ‪ ،‬همه عشق و ثروت و طبقات اجتماعی است ‪ .‬چرا که عشق و‬
‫ثروت به موضوع سرنوشت انسانی مربوط می شوند ‪ .‬درونمایه این آثار چنین است و به صورت‬
‫گسترده ای این تصاویر را به ما منتقل می کند ‪.‬‬

‫اما ژان آنوی این نظریه که مضامین نمایشنامه هایش فلسفی است را رد می کند و می گوید ‪ :‬من‬
‫افکار عوام پسندانه را کنار می گذارم و بینوائی و بیچارگی و خواریهای انسانی را به تصویر می کشم‬
‫که مردم فقط به آنها بخندند ‪ .‬البته این شک وجود دارد که آنوی همان کاری را می کند که مولیر‬
‫انجام می داد ‪ .‬او مولیر را بسیار دوست دارد و از او بسیار نام می برد ‪ .‬آنوی بر این باور است که‬
‫اصالت شگف انگیز مولیر در تئاتر برای این است که مولیر تالش می کند آن نظریاتی را که ما دو‬
‫دستی به آن چسبیده ایم و آن رسوایی هایی را که بار آورده ایم بیان کند و ما از حقیقت اصلی‬
‫خودمان فرار نمی کنیم چرا که ما اصوال مضحک هستیم ‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫نگاهی به نمایشنامه آنتیگون اثر ژان آنوی‬

‫هفتاد سال از نگارش درام آنتیگون نوشته ژان آنوی می گذرد ‪ .‬او طرح اولیه ی این درام را در سال‬
‫‪ 9199‬ریخت و یک سال بعد در سال ‪ 9192‬آن را به انجام رساند‪ .‬آنتیگون اولین بار در سال ‪9199‬‬
‫همزمان با نمایش خروج ممنوع اثر ژان پل سارتر و در زمانی که پاریس در اشغال نیروهای آلمان بود‬
‫‪ ،‬به روی صحنه برد‪.‬‬

‫به رغم ظاهر مدرن نمایش ‪ ،‬خاستگاه درام آنتیگون ‪ ،‬همان تراژدی کهن سوفوکل است ‪ .‬آنوی خود‬
‫نیز آنتیگون را یک تراژدی می خواند که حوادث آن همچون سرنوشتی محتوم ‪ ،‬خود به خود شکل‬
‫می گیردو ناگزیر کسی را از آن گریزی نیست اما برداشت آنوی از سرنوشت ‪ ،‬با تراژدی سوفوکل‬
‫تفاوت دارد ‪ .‬در آنتیگون سوفوکل ‪ ،‬قانون الهی و بشری در تضاد یکدیگر قرار دارند ‪ ،‬در حالیکه در‬
‫آنتیگون آنوی ‪ ،‬ما در جهانی بی خدا به سر می بریم که رفتار و کنش دو شخصیت اصلی آن ‪ ،‬تنها بر‬
‫مبنای قانونی است که از نگرش آنان از زندگی نشئت می گیرد ‪ .‬آنوی ‪ ،‬مناظره هیجان انگیز و جدل‬
‫پر جاذبه دو شخصیت اصلی نمایش را در کانون درام خود قرار داده است ‪ ،‬یکی کرئون پیر که‬
‫نگرشی مثبت نسبت به حیات دارد و در سخت ترین لحظات نیز به زندگی آری می گوید و دیگری‬
‫آنتیگون جوان که با دیدی منفی به زندگی می نگرد و به آن نه می گوید و آماده است تا تمام‬
‫پیامدهای تلقی خود را از زندگی بپذیرد‪.‬‬

‫چنین می نماید که کرئون زندگی را با تمام دشواری ها و سختی های آن دوست دارد ‪ ،‬یا حداقل‬
‫تحمل می کند ‪ .‬زندگی برای او مثل کتابی است که آدمی با عالقه می خواند ‪ ،‬مثل کودکی است که‬
‫بازی می کند یا مثل شبی که به انتها می رسد‪ .‬زندگی برای کرئون چیزی نیست جز قراردادی میان‬
‫انسان ها که به روند زندگی نظم و انضباط الزم را می دهد‪ ،‬از پوچی آن می کاهد و در خدمت اندکی‬
‫خوشبختی قرار دارد‪.‬آنتیگون اما حیات همراه با دروغ و ظاهرسازی و خودفروشی را نفی می کند ‪.‬‬
‫‪12‬‬
‫او همین که از زبان کرئون می شنود که شاید تمام زندگی فقط اندکی خوشبختی باشد ‪ ،‬برآشفته‬
‫می شود و قاطعانه در برابر نگرشی می ایستد که ادامه ی زندگی را به هر قیمتی پذیراست ‪.‬‬

‫مرگ در انتظار آنتیگون نشسته است اما او آماده پذیرش پیامد نافرمانی خود است ‪ .‬او نه تنها قانون‬
‫را زیر پا می گذارد بلکه قاعده بازی حیات را هم بر هم می زند ‪ .‬آننیگون مرگ خود را از کرئون می‬
‫خواهد و هم زمان با آن ‪ ،‬کل حیات را نفی می کند ‪ .‬او خواستار آزادی حق نفی زندگی است ‪ .‬از‬
‫سوی دیگر‪ ،‬کرئون به مرگ آنتیگون راضی نیست ‪ ،‬می خواهد او را از مجازات مرگ برهاند ‪ ،‬آن هم‬
‫نه به این خاطر که آنتیگون برادرزاده و همسر آینده ی فرزند اوست ‪ ،‬بلکه به این سبب که نه گفتن‬
‫آنتیگون به زندگی ‪ ،‬نه تنها منافع نظام را به مخاطره می اندازد و ممکن است به توده مردم هم‬
‫سرایت کند و آنان را بر او بشوراند ‪ ،‬بلکه نگرش مثبت او به زندگی را هم زیر سوال می برد‪ .‬کرئون‬
‫می داند که در این نمایش نقش قهرمان را به آنتیگون داده اند ‪ ،‬اما حاضر نیست نقش ضد قهرمان‬
‫را برعهده بگیرد‪.‬‬

‫آنتیگون خواستار آزادی گسترده و بی حد و مرزاست که آزادی انتخاب مرگ را نیز به عنوان تنها‬
‫راه رهایی از این دنیای پوچ در بردارد‪ .‬یا همه چیز یا هیچ چیز ‪ ،‬حرف آخر آنتیگون است ‪ .‬در واقع‬
‫مقاومت او را نمی توان به حساب ایستادگی در مقابل قدرت حاکم گذاشت ‪ ،‬بلکه او از زندگی‬
‫رویگردان است ‪ .‬سخن آخرش این است ‪ :‬من باید نه بگویم و بمیرم ‪.‬‬

‫در نگاه نخست چنین می نماید که دو گزینه در پیش روی آنتیگون قرار دارد ‪ ،‬مرگ یا زندگی‪.‬‬
‫کر ئون هم در طول مناظره می کوشد تا او را بر سر دو راهی مرگ و زندگی قرار دهد و از این طریق‬
‫ترس در دل او بگرداند و او رابه خاموشی و تمکین وادارد‪ .‬حتی وقتی می بیند که تصور مرگ ‪ ،‬نه‬
‫تنها برای آنتیگون که برای هر انسانی دشوار و حتی غیر ممکن است ‪ ،‬او را به شکنجه تهدید می‬
‫کند ‪ .‬چه کسی تاب تحمل درد و عذاب را دارد ؟ حال کافی است که آنتیگونه آرام گیرد و همانند‬
‫هزاران هزار ‪ ،‬سر به راه در پی اندکی خوشبختی ‪ ،‬ازدواج کند و از جوانیش لذت ببرد ‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫شخصیت ژانت نیز در نمایشنامه رومئو و ژانت ‪،‬زندگی را با همه پوچ بودنش دوست دارد ومی‬
‫خواهد از جوانیش لذت ببرد ‪ ،‬اگرچه در مهلکه پر زگنداب زندگی غوطه ور است اما باز امیدوار‬
‫کورسو نور امیدی است که بر زندگیش تابیده شود ‪ .‬او نیز منتظر اندکی خوشبختی است که آن را‬
‫در کنار فردریک جستجو می کند اما به محض آنکه به این باور می رسد که سرنوشتی به جز این در‬
‫انتظارش است خود را به دریا می افکند تا شاید خوشبختی را آنجا بیابد اگرچه جان در این راه‬
‫گذارد ‪ .‬ژانت نماین ده اشخاصی است که امروزه نیز می توان آنان را درگرداب زندگی گرفتار دید که‬
‫برای زندگی و یا حداقل زنده بودن مجبور به تن دادن به همه نوع رذیلتی هستند‪.‬از این روست که‬
‫شاید نتوان ژانت را به بی حرمتی و بی شرفی محکوم کرد که این سرنوشت و تقدیری بوده است که‬
‫از قبل برای او پیش بینی شده است ‪ .‬آنچنان که آنوی بر این باور است که شخصیتهای نمایشنامه‬

‫هایش ‪ ،‬همه دست به گریبان تقدیری هستند که از پیش برایشان تعیین شده است ‪.‬‬

‫‪14‬‬

You might also like