Professional Documents
Culture Documents
١
تاريخچه مديريت فرآيند كسب و كار BPM
٢
در چند دهﻪ اخير هﻤﻮاره ﺗاكيد ﺑر ﺑحث فرايندها و ﺗفكر فرايندگرايي سازمانها ﺑﻮده است و ﺑحث فرايندها و
مديريت فرايندها ﺑحث ﺟديدي نيست اما صنعت فناوري اطﻼﻋات و ارﺗباطات ﺗا قبل از ظهﻮر فناوري ﺟديد
مديريت فرايند كسب و كار ) (BPMاز ارائﻪ ﺑسﺘر و راه حﻠي ﺟامع و شايسﺘﻪ ﺑراي ﺗحﻠيل ،ﺗعريﻒ ،اﺟرا ،كنﺘرل،
ﺑهسازي و ...فرايندهاي سازماني ناﺗﻮان ﺑﻮده است .ﺑا ظهﻮر BPMﺗحقق ﻋﻤﻠي ﺑسياري از ديدگاههاي آكادميك
مطرح شده در طي اين سالها امكان پﺬير شد و فناوري اطﻼﻋات و ارﺗباطات در اينﺠا نيز نقﺶ اسﺘراﺗژيك
)ﺑعنﻮان يك ﺗﻮانﻤندساز( و نقﺶ اﺑزاري خﻮد )اﺑزارهاي مديريت فرايند كار( را در ﺗحقق اين فناوري) (BPMﺑﻪ
شايسﺘگي نﺸان داد.
اكثر ﺗغييراﺗي كﻪ در حﻮزه فناوري ﺑﻮﺟﻮد آمده اند ،ﺑاﻋث ﺗرقي و رشد )ﺗدريﺠي( در شيﻮه انﺠام كارها شدهاند.
اما اين اواخر هرزگاهي ﺑا ظهﻮر يك فناوري ﺟديد روﺑرو ﺑﻮده ايم كﻪ ﺑاﻋث ﺗغييراﺗي اساسي و ﺑنيادي در حﻮزه
كسب و كار شده است .مانند اينﺘرنت )يا ﺑطﻮر خاصﺗر فناوري وب و پست الكﺘرونيك( كﻪ يكي از اينگﻮنﻪ
فناوريها ﺑﻮدهاند .ما ﺑر اين ﺑاوريم كﻪ BPMهم يكي ديگر از اين نﻮع فناوريهاست.
پيﺸرانﻪهاي فناوري BPMﺗكنيكي نيسﺘند ،ﺑﻠكﻪ اقﺘصادي و مرﺑﻮط ﺑﻪ حﻮزه كسب و كار مي ﺑاشند .امروزه
دو گرايﺶ غالب و مطرح حﻮزه اقﺘصاد ،ﺑحث ﺟهانيسازي و كاهﺶ قيﻤتها در ﻋين ﺗنﻮع است .اطﻼﻋات
مرﺑﻮطﻪ ﺑﻪ نﻮع كاﻻها و قيﻤت آنها در هر نقطﻪ و ﺑﻪ راحﺘي در دسﺘرس است .مﻮانع ﺗﺠاري ﺑين مﻠتها و
سرزمينهاي مﺨﺘﻠﻒ در حال فرو ريﺨﺘن هسﺘند و كسب و كارهاي محﻠي در حال محﻮ شدن .لﺬا رويكرد ﺟهان
اقﺘصاد ﺗﻤركز ﺑر افزايﺶ ﺑهرهوري و ﺟسﺘﺠﻮ ﺟهت يافﺘن شركاي ﺗﺠاري است.
اسﺘراﺗژي »هﻤبسﺘگي« راه حﻠي مناسب و كارآمد ﺟهت دسﺘياﺑي ﺑﻪ مهارتها و سرمايﻪ مﻮرد نياز ﺟهت رقاﺑت
در ﺑازارهاي ﺟديد و ﺟهاني امروز است .ﺑراي مﻮفقيت در پياده سازي اين اسﺘراﺗژي ،يك ﺑنگاه ﺗﺠاري ﺑايد خﻮد
را آماده پﺬيرش هﻤكاران و ﺗعامل ﺑا شركاي ﺗﺠاري خﻮد نﻤايد .فاكﺘﻮرهاي هﻤچﻮن مﻮارد ذيل در اين ﺑحث
مطرح مي شﻮند :محصﻮﻻت ،ماركها و قيﻤت محصﻮﻻت ،ﺑازارهاي در دسﺘرس ،ﺗﻮان مالي ،كاركنان مناسب،
دسﺘاوردها و ...اما سؤالي كﻪ امروزه پيﻮسﺘﻪ اهﻤيت ﺑيﺸﺘري ميياﺑد اين سؤال است كﻪ :آيا شيﻮه انﺠام كارها
ﺗﻮسط شﻤا )سازمان شﻤا( سازگار و قاﺑل هضم ﺑراي هﻤكاران فعﻠي و يا هﻤكاران آينده شﻤا هست يا خير؟
در ﺟﻮاب ﺑﻪ اين سﻮال ﺑايد گفت كﻪ :شﻤا ﺑايد فرايندهاي مﻮﺟﻮد خﻮد را ﺑﻪ كساني كﻪ قصد هﻤكاري ﺑا آنها
داريد نﺸان ﺑدهيد .ﺟهت ﺗحقق اين امر نياز ﺑﻪ يك زﺑان ﺗﻮصيﻒ كننده و مدون ﺟهاني ﺑراي ﺑيان يك فرايند
) (Processميﺑاشد ،روشي كﻪ ﺗﻮضيح ﺑدهد چگﻮنﻪ فرايندها نﻤايﺶ داده ميشﻮند ﺑﻪ طﻮريكﻪ مانند زﺑانهاي
ﺑرنامﻪنﻮيسي دقيق و ﺑدون اﺑهام ﺑاشد .ﺑدون اسﺘفاده از چنين زﺑاني در واقع ما ﺑايد ﺑراي هر هﻤكار و شريك
شركت خﻮد يك راهكار و ساز و كار ﺟديد ايﺠاد كنيم! اين مسالﻪ درست مانند اين است كﻪ هر شركﺘي ﺗنها
ﺑﻪ زﺑان خﻮدش صحبت كند و هﻤكاري ﺑا هر شركت ﺟديد ﺑﻪ معناي لزوم ﺗرﺟﻤﻪ و يادگيري يك زﺑان ﺟديد
ﺟهت گفﺘگﻮ ﺑا آن شركت است .چگﻮنﻪ شركت شﻤا و من ميﺗﻮانند ﺑا يكديگر هﻤكاري مﻮفقي داشﺘﻪ ﺑاشند در
حاليكﻪ شﻤا و من نﻤيﺗﻮانم ﺑا زنﺠيره ﺗﻮليد و ﻋرضﻪ يكديگر ارﺗباط ﺑرقرار كنيم؟ در ﺟهاني كﻪ سازمانهاي
مﺠازي و شركاي ﺗﺠاري اقﺘصاد را در دست دارند ما ﺑا مسائﻠي چند ﺑعدي روﺑرو هسﺘيم در حاليكﻪ ﺟﻮابهايي
كﻪ در دست داريم ﺟﻮاب سؤالهاي يك ﺑعدي است.
از آنﺠا كﻪ دو فرايند ﺟهاني سازي و كاهﺶ قيﻤت )و افزايﺶ كيفيت و ﺗنﻮع( رو ﺑﻪ گسﺘرش است و رويكرد
قديﻤي خﻮدت هﻤﻪ كارها را انﺠام ﺑده ) (go – it – aloneدر حال ناﺑﻮدي است ،داشﺘن يك زﺑان ﺟهاني و
ﺗﻮصيﻒ كننده فرايندها در حكم ضرورﺗي ﺑراي مﻮفقيت خﻮاهد ﺑﻮد.
٣
ﻋﻤﻮماً شركتها ﻋادت دارند ﺗا ﺑﻪ صﻮرت دسﺘي فعاليتهاي خﻮد را ﺗعديل كنند .و آن ﺑﻪ دليل ناكارا ﺑﻮدن و
خطاها در فرايندهاي ﻋﻤﻠياﺗي است كﻪ در نهايت ﺑهبﻮد فرايندها دشﻮارخﻮاهد شد .سازمانها ﺑﻪ طﻮر فزايندهاي
ﺑر ارﺗقاي ﺑﻪ كارگيري راهحلهاي مديريت فرايندهاي كسب و كار ) (BPMﺑﻪ منظﻮر ﺑهبﻮد ﺗﺄثيرگﺬاري و كارايي
وظايﻒ در هسﺘﻪ فرايندهاي كسب و كارشان ﺗﻤركز دارند.
تعريف BPM
BPMچيست؟
مديريت فرايندهاي كسب و كار ) (BPMدر دنياي اكادميك دهﻪهاي ٥٠و ٦٠ﺑﻪ ﻋنﻮان اﺟراي ﺑهبﻮد در
رويكرد مديريت كيفيت شناسايي شد .در دهﻪ ٨٠مﻮلفان ،هﻤر و چﻤپي ،مديران ﺗﺠاري را ﺑﻪ مديريت فرايندها،
فرايند مهندسي مﺠدد و مديريت گردش كار معطﻮف داشﺘند .امروزه BPMزمينﻪسازي پيﺸرفت مسﺘﻤر است.
ﺑسياري از شركتها ﺑﻪ ﺗﺠرﺑﻪ ياد گرفﺘﻪاند كﻪ BPMيك سرمايﻪگﺬاري قﻮي در رويارويي سريع ﺑا نيازهاي
ﺗغييرات درنﻮﻋي از دنياي پﻮياي امروزه است .لفظ BPMﺑﻪ دليل ﺑعضي از اشﺘباهات از قبل ميﺑاشد .آن
ميﺗﻮاند ﺑا مدل فرايندهاي كسب و كار كﻪ زيرمﺠﻤﻮﻋﻪاي از مديريت فرايندهاي كسب و كار اسﺘنﺘاج شده
است ،اشﺘباه گرفﺘﻪ شﻮد .و ﺗﺸﺨيﺺ ميان آنها مهم است .مدل فرايندهاي كسب و كار ،ﺑﻪ ﺗنهايي ﺑراي نﻤايﺶ
ﺗرسيﻤي از گردش كار ﺑﻪ كار ميرود كﻪ ميﺗﻮاند شامل اطﻼﻋات و هم شامل مسﺘندات واقعي آن در يك فرايند
كسب و كار ﺑاشد .مديريت فرايندهاي كسب و كار ،يك ﺗعريفي از ﺗﻤامي فرايندها ،EAI ،مدل فرايندهاي كسب
و كار ،گردش كار ،و حﺘي ﺗﻮاناييهاي ﺗبادل B2Bنيز ﺑاشد.
۴
ﺑناﺑراين BPMنبايد ﺑا مديريت اﺟرايي كسب و كار ،كﻪ مﺘعﻠق ﺑﻪ دنياي هﻮشﻤندي ﺗﺠاري ) (BIو ذخيرهسازي
ديﺘا است ﺑﻪ اشﺘباه گرفﺘﻪ شﻮد .ﺗفاوت ميان خﻮدكارسازي ﻋﻤﻠياتها )ﻋﻤﻮدي( و فرايندها )افقي( در اين است
كﻪ :سازمانها ﺑﻪ طﻮر منظم درخﻮاستهاي CRM, SCM, ERPرا ﺑﻪ كارميﺑرند .از يك نﺘيﺠﻪ ﺑدست آمده،
كﻠيد ﻋﻤﻠيات كسب و كار ،از قبيل مديريت داراييهاي مﻮﺟﻮد ،مديريت انبار ،و يا مديريت چرخﻪ حيات
محصﻮل ،در سطح ﺑاﻻيي يكپارچﻪ شده است .ﺗﻤامي اين درخﻮاستها ﺑر يك ﻋﻤﻠيات ويژه و يا محدودهاي در
درون شركت ﺗﻤركز دارند و يا ﺑﻪ طﻮر ﻋﻤﻮدي مديريت ميشﻮند.
مديريت فرآيند هاي كسب وكار در ﺗعريﻒ يك سياست مديريﺘي مي ﺑاشد كﻪ فرآيند هاي كسب وكار را مانند
دارايي در نظر مي گيرد .فرض مي كند كﻪ اهداف سازماني مي ﺗﻮانند از طريق ﺗعريﻒ ،مهندسي ،كنﺘرل و
ﺑهبﻮد مسﺘﻤر فرآيندهاي كسب وكار ﺑﻪ دست آيند .در حالي كﻪ اين چنين ﺗعريفي از مديريت فرآيندهاي
كسب وكار ﺑراي شروع خﻮب مي ﺑاشد ولي ﺑراي فهم اين كﻪ BPMدر واقع چيست ﺑايد نگاه دقيقي از چند
منظر ﺑﻪ آن داشت .در ادامﻪ يك معرفي ﺑﻪ چندين مفهﻮم اصﻠي BPMداريم ،اين مفاهيم اصﻠي ﻋبارﺗند از:
_ مديريت فرآيندهاي كسب وكاري كﻪ ﺑﻪ طﻮر مﻮفقيت آميزي اﺟرا شده است ﺑﻪ ﻋنﻮان يكي از اصﻮل ﺗﻮانﻤندي
داخﻠي سازمان قﻠﻤداد مي گردد .
_ مديريت فرآيندهاي كسب وكار ﺗحﻮيل ارزش ﺑﻪ مﺸﺘري را ﺑيان مي كند .
_ مديريت فرآيند هاي كسب وكار يك فعاليت پايان ﺑﻪ پايان است و مﺠﻤﻮﻋﻪ اي از فعاليت ها در ﺗقاﺑل ﺑا كار
وظيفﻪ اي را نﺸان مي دهد .
_ مديريت فرآيند هاي كسب وكار ﺑيان مي كند چﻪ چيز ،كﺠا ،چﻪ وقت ،چرا و چگﻮنﻪ كاري انﺠام شده
است و چﻪ كسي در قبال انﺠام آن مسئﻮل ﺑﻮده است ؟
_ مفاهيﻤي كﻪ ﺑﻪ وسيﻠﻪ فرآيندهاي كسب وكار مﺸﺨﺺ مي شﻮند ﺑايد مﺘناسب ﺑا اهداف و كارﺑرد انها ﺑاشند.
_ فرآيندهاي كسب وكار ﺑايد در يك چرخﻪ ﺑسﺘﻪ ﺟهت حفظ يكپارچﻪ سازي فرآيندها و ﺗحقق ﺑهبﻮد مسﺘﻤر
در آنها مديريت شﻮند .
_ مديريت فعاﻻنﻪ و هﻤاهنگ فرآيندهاي كسب وكار ﺑﻪ سرمايﻪ گﺬاري مناسب در ﺗﻮسعﻪ قاﺑﻠيت هاي كسب و
كار داخﻠي سازمان نيازمند مي ﺑاشد .
_ قاﺑﻠيت هاي داخﻠي سازمان مي ﺑايست مديريت فرآيندهاي كسب وكار را كﻪ از طريق منحني ﺑﻠﻮغ فرآيند
ﺗﻮسعﻪ يافﺘﻪ است پﺸﺘيباني نﻤايد .
۵
_ اﺟراي م ديريت فرآيند هاي كسب وكار نيازمند مقدمﻪ اي از نقﺶ هاي ﺟديد درون سازمان مي ﺑاشد .
_ مديريت فرآيندهاي كسب وكار يك چارچﻮب از پيﺶ طراحي شده و يا يك روش و يا مﺠﻤﻮﻋﻪ اي از اﺑزارها
نﻤي ﺑاشد.
_ فناوري يك نقﺶ پﺸﺘيباني كننده ايفا مي كند نﻪ يك نقﺶ اساسي در اﺟراي مديريت فرآيندهاي كسب
وكار.
_ اﺟراي مديريت فرآيندهاي كسب وكار يك ﺗصﻤيم اسﺘراﺗژيك است و نياز ﺑﻪ حﻤايت اﺟرايي قﻮي ﺑراي
رسيدن ﺑﻪ مﻮفقيت دارد .
ريﺸﻪ كﻠﻤﻪ مديريت “ “ managementﺑﻪ كﻠﻤﻪ فرانسﻮي ” “ menagementيعني "هنر هدايت كردن
) اداره كردن ( " و ﺑﻪ كﻠﻤﻪ ﻻﺗين ” “ manuageraيعني " هدايت كردن ﺑا دست " مي رسد .
اين كﻠﻤﻪ ﻋﻤل هدايت كردن هﻤﻪ و يا ﺟزيي از سازمان را از طريق ﺑﻪ كارگيري انسان ،مناﺑع مالي ،مﻮاد و
مناﺑع هﻮشﻤند در ﺟهت دسﺘياﺑي ﺑﻪ اهداف معين ﺑﻪ ويژه حداكثر كردن ارزش ﺑراي مﺸﺘريان و ﺑﻪ دنبال آن
ﺑازگﺸت سرمايﻪ ﺑراي سهام داران را ﺗﻮصيﻒ مي كند .
" نظام " ﺑدنﻪ دانﺸي است كﻪ ﻋﻤﻮما قﻮاﻋد و ضﻮاﺑط مﻮرد پﺬيرش در حﻮزه هاي مﺸﺨﺺ را ﺑيان مي كند.
"نظام مديريﺘي" در واقع ﺑدنﻪ دانﺸي است كﻪ قﻮاﻋد و ضﻮاﺑط اﺟرايي كسب وكار را ﺑيان مي كند .اين نظام
مديريﺘي قﻮاﻋد و ضﻮاﺑطي را مﺸﺨﺺ مي سازد كﻪ مديريت مناﺑع كسب وكار را ﺑﻪ سﻮي اهداف مﺸﺨﺺ هدايت
مي كند .
مديريت فرآيندهاي كسب وكار يك نظام مديريﺘي است كﻪ فرض مي نﻤايد اهداف سازماني مي ﺗﻮانند از طريق
مديريت مﺘﻤركز فرآيندهاي كسب وكار سازمان ﺑﻪ ﺑهﺘرين شكل حاصل شﻮند .ﺑر اساس اين مﺘن ،مديريت
فرآيندهاي كسب وكار ﺑدنﻪ دانﺸي است كﻪ ﺟهت ايﺠاد قﻮاﻋد و ضﻮاﺑط اداره كردن مديريت مناﺑع ﺑر اساس
فرض مﺬكﻮر ﺑﻪ كار مي رود .
ارﺗباط آغازين مديريت فرآيندهاي كسب وكار ﺑﻪ ﻋنﻮان نظام مديريﺘي ﺑﻪ شرح سﻪ مﻮضﻮع زير مي ﺑاشد :
۶
_ مديريت فرآيندهاي كسب وكار يك روش و ﺟعبﻪ اﺑزار از پيﺶ ﺗعيين شده كﻪ ﺑﺘﻮان ﺑﻪ طﻮر كامل در سازمان
اسﺘفاده شﻮد نيست ﺑﻠكﻪ هﻤان ﺑدنﻪ دانﺸي است كﻪ شامل اسﺘانداردها و الگﻮهاي ﺑرﺗري است كﻪ سازمان را
در ﺗﻮسعﻪ اﺟرايﺶ راهنﻤايي مي كند .
_ ﺑدنﻪ دانﺶ مي ﺗﻮاند در هر سازماني چﻪ انﺘفاﻋي وچﻪ غير انﺘفاﻋي و چﻪ يك مﻮسسﻪ دولﺘي ﺑاشد ،ﺑﻪ منظﻮر
هدايت مناﺑع كسب وكار ﺑﻪ سﻤت اهداف اسﺘراﺗژيك سازمان ،ﺑﻪ كار گرفﺘﻪ شﻮد .
_ مديريت مﻮثر فرآيندهاي كسب وكار ﺑﻪ مﺸاركت كﻠي ﺗﻤام اﺟزاي سازمان در ﺑﺨﺶ هاي مديريت اﺟرايي از
طريق كارمندان ﻋﻤﻠياﺗي و در هﻤﻪ وظايﻒ و قﻮانين نيازمند است .مديريت فرآيند هاي كسب وكاري كﻪ ﺑﻪ
طﻮر مﻮفقي اﺟرا شده اند در فرهنگ سازمان ريﺸﻪ مي كنند و راهي را كﻪ كسب و كار هدايت شده است
مﺸﺨﺺ مي سازند .
مديريت فرآيﻨد هاي كسب وكاري كه به طور موفقيت آميزي اجرا شده اند يك قابليت داخلي و
اصلي سازمان مي باشﻨد .
ﺗعريﻒ ضﻤني مديريت فرآيندهاي كسب وكارﺑﻪ ﻋنﻮان يك نظام مديريﺘي اين فرضيﻪ است كﻪ سازمان هايي
كﻪ ﺑﻪ طﻮر مﻮفق مديريت فرآيند را اﺟرا كرده اند " ﺗﻮانايي اثرﺑﺨﺶ مديريت فرآيندهاي كسب وكارشان " را
دارند .ﺑﻪ ﻋبارت ديگر آنها ﺗﻮانﻤندي مديريت فرآيندهاي كسب وكارشان را ﺗﻮسعﻪ داده اند .
ﺗﻮانايي در اين مقالﻪ مﺠﻤﻮﻋﻪ اي از قرآيندها ،نيروي انساني و فناوري هايي است كﻪ ﺑا كﻤك هم در دسﺘياﺑي
ﺑﻪ اهداف اسﺘراﺗژيك سازمان ايﺠاد ارزش مي نﻤايند .
ﺑﻪ منظﻮر " كسب ﺗﻮانايي " مديريت مﻮثر فرآيندهاي كسب وكار ) داشﺘن قاﺑﻠيت مديريت فرآيندهاي كسب
وكار ( سازمان مي ﺑايست فرآيندها ،نيروي انساني و فناوري ﻻزم ﺑراي انﺠام آن را داشﺘﻪ ﺑاشد .
ﺑﻪ ﺑياني ديگر ﺑﻪ منظﻮر ﺑررسي قاﺑﻠيت مديريت فرآيندهاي كسب وكار ،سازمان مي ﺑايست اقدامات زير را
مﺸﺨﺺ سازد :
-١فرآيندهاي كسب وكاري كﻪ خﻮدشان مديريت فرآيندهاي كسب و كار را پﺸﺘيباني مي نﻤايند .مانند
سازماني كﻪ ﺑايد فرآيندهايي داشﺘﻪ ﺑاشد كﻪ قادر ﺑﻪ انﺠام اقدامات زير ﺑاشد:
طراحي و ﺗعريﻒ فرآيندهاي كسب وكار
ايﺠاد و گسﺘرش فرآيندهاي كسب وكار
نظارت و كنﺘرل اﺟراي فرآيندهاي كسب وكار
ﺑهبﻮد مسﺘﻤر فرآيندهاي كسب وكار در طﻮل زمان و در پاسخ ﺑﻪ ﺗغييرات محيطي و داخﻠي
سازمان
٧
-٢نقﺶ هاي معين ) نيروي انساني ( كﻪ در مديريت فرآيندهاي كسب وكار درگير هسﺘند شامل مﻮارد
زير مي ﺑاشند ولي ﺗنها محدود ﺑﻪ اين مﻮارد نﻤي ﺑاشند :
معﻤاران فرآيند كﻪ مسئﻮل ﺗعريﻒ و طراحي فرآيندهاي كسب وكار مي ﺑاشند .
ﺗحﻠيل گران فرآيند كﻪ مسئﻮل ايﺠاد ،گسﺘرش ،نظارت و ﺑهينﻪ سازي فرآيندهاي كسب و
كار هسﺘند.
مالكين فرآيند كﻪ مسئﻮل اﺟراي فرآيندهاي كسب وكار در قبال انﺘظارات ﻋﻤﻠكرد و نهايﺘا
ﺗحﻮيل ارزش ﺑﻪ مﺸﺘري مي ﺑاشند .
-٣فناوري هاي ويژه اي كﻪ گسﺘرش يافﺘﻪ اند ﺑراي پﺸﺘيباني مديريت فرآيندهاي كسب و كار كﻪ اين
فناوري ها مﻮﺟب ﻋﻤﻠياﺗي شدن مﻮارد زير مي ﺑاشد :
ﺗعريﻒ فرآيندهاي كسب وكار در زمينﻪ ﺗسﻠط ﺑر معﻤاري سازمان
طراحي فرآيندهاي كسب وكار ﺟهت ﺗﻮسعﻪ سازمان
اﺟراي فرآيندهاي كسب وكار در حﻮزه ﻋﻤﻠياﺗي
نظارت فرآيندهاي كسب وكار در ﺗقاﺑل ﺑا انﺘظارات ﻋﻤﻠكردي
ﺗحﻠيل فرآيندهاي كسب وكار ﺑﻪ منظﻮر ﺗعيين و معﺘبر نﻤﻮدن فرصت هاي ﺑهبﻮد
مديريت و كنﺘرل ﺗغييرات فرآيندهاي كسب وكار
مديريت فرآيﻨدهاي كسب و كار تحويل ارزش به مشتري را بيان مي كﻨد .
ﺑنيان و اساس مديريت فرآيندهاي كسب وكار ﺑيان مي كند كﻪ اهداف سازماني مي ﺗﻮانند از طريق مديريت
مﺘﻤركز فرآيندهاي كسب و كار حاصل شﻮند .ﺑدون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اين كﻪ سازماني انﺘغاﻋي و يا غير انﺘفاﻋي و يا يك
مﻮسسسﻪ دولﺘي ﺑاشد ،يك هدف اوليﻪ سازمان ارائﻪ ارزش ﺑﻪ مﺸﺘري در شكل محصﻮﻻت و خدمات مي ﺑاشد.
اين هﻤان هدفي است كﻪ ﺑايد اهداف سازماني ﺗعقيب نﻤايند .ﻋﻤﻮما ارائﻪ ﺑازگﺸت سرمايﻪ ﺑﻪ سهامداران هدف
اوليﻪ سازمان هاي انﺘفاﻋي در ﺑرنامﻪ هاي MBAمي ﺑاشد .
اگر مﺸﺘريان ارزش واقعي را از محصﻮﻻت و يا خدمات ارائﻪ شده سازمان دريافت نكنند اين مطﻠب ﺑﻪ آساني
اﺗفاق نﻤي افﺘد ) حداقل نﻪ ﺑراي مدت طﻮﻻني( ،ﺑناﺑر اين ،هدف اوليﻪ سازمان ارائﻪ ارزش ﺑﻪ مﺸﺘري در شكل
محصﻮﻻت و خدمات است كﻪ ارزش سهامداران از اين مﻮضﻮع ايﺠاد مي شﻮد .
ﺑﻪ ﺑيان ساده فرآيند كسب وكار مﺠﻤﻮﻋﻪ اي از فعاليت هايي است كﻪ يك يا چند ورودي را ﺑﻪ خروﺟي هاي
مﺸﺨﺺ ارزش ﺑﻪ مﺸﺘري ) محصﻮﻻت و خدمات ( ﺗبديل مي كند و اين مﻮضﻮع اهداف سازماني را كﻪ مي
ﺗﻮانند از طريق مديريت مﺘﻤركز فرآيندهاي كسب و كار حاصل شﻮند دنبال مي نﻤايد .
٨
ﺑراي كساني كﻪ ﺑﻪ ﺗازگي ﺑا مديريت فرآيندهاي كسب وكار آشنا شده اند و يا كساني كﻪ درك كامﻠي از آن
ندارند ،ﻋبارت " اهداف سازماني مي ﺗﻮانند از طريق مديريت مﺘﻤركز فرآيندهاي كسب وكار حاصل شﻮد " ﺑﻪ
نظر ﺑرﺟسﺘﻪ مي آيد .اما وقﺘي كﻪ اين ﻋبارت ﺑﻪ طﻮر ﺟامع ﺗﺠزيﻪ و ﺗحﻠيل مي شﻮد ،مسير هاي منطقي مﻮارد
زير مي ﺑاشند :
سازمان ها ﺑراي اين ﺑﻪ وﺟﻮد آمده اند ﺗا ارزشي را ﺑﻪ شكل محصﻮﻻت و خدمات ﺑﻪ مﺸﺘريان ارائﻪ
دهند.
ﺑناﺑراين هﻤﻪ اهداف سازمان ﺑايد هدف ﺗحﻮيل ارزش ﺑﻪ مﺸﺘري را دنبال نﻤايند .
فرآيندهاي كسب وكار ماشين هايي هسﺘند كﻪ ﺑﻪ وسيﻠﻪ آن ها محصﻮﻻت و خدمات ايﺠاد شده و ﺑﻪ
مﺸﺘري ﺗحﻮيل داده مي شﻮد .
مديريت فرآيﺘدهاي كسب وكار اﺑزاري را كﻪ فرآيندهاي كسب وكار را مديريت مي نﻤايند ايﺠاد مي
كند .
ﺑناﺑراين مديريت فرآيندهاي كسب وكار اﺑزاري ﺑراي دسﺘياﺑي ﺑﻪ اهداف سازماني مي ﺑاشد .
مسالﻪ مهم در اين مبحث مﺸﺘري اين مسالﻪ است كﻪ " مﺸﺘري " كامﻼ واﺑسﺘﻪ ﺑﻪ ﺗحﻠيل زمينﻪ كسب وكار
مي ﺑاشد .ﺑﻪ طﻮر واضح مفهﻮم مﺸﺘري خارج از سازمان ﺑﻪ خﻮﺑي ﺗﺸﺨيﺺ داده شده است.
مثال:
مﺸﺘريان كارخانﻪ ﻻسﺘيك سازي ،كارخانﺠات ماشين سازي و مردمي هسﺘند كﻪ رانندگي مي
كنند.
مﺸﺘريان شركت خدماﺗي مالي ،افراد و مﻮسسات كسب وكاري هسﺘند كﻪ پﻮل پس انداز و سرمايﻪ
گﺬاري مي كنند .
٩
مفهﻮم مﺸﺘري در وظايﻒ درون يك مﻮسسﻪ كﻤﺘر مﺸﺨﺺ مي ﺑاشد .در شكل ﺑاﻻ مﻮﺗﻮرهاي انﺘقاﻻت و ردياﺑي
ها در ﺑﺨﺶ طراحي مهندسي شده اند و در ﺑﺨﺶ ﺗﻮليد ساخﺘﻪ شده اند و در ﺑﺨﺶ مﻮنﺘاژ كنار هم قرار گرفﺘﻪ
اند .اگر يك محدوده مﺘني در اطراف ﺑﺨﺶ ﺗﻮليد كﺸيده شده ﺑﻮد ﺑﻪ منظﻮر ﺗحﻠيل آن ،هﻤچنين اگر ﺑﺨﺶ
ﺗﻮليد ﺑﻪ ﻋنﻮان ورودي يك سازمان مسﺘقل در نظر گرفﺘﻪ مي شد ،مﺸﺘري ﺑﺨﺶ ﺗﻮليد ﺑﺨﺶ مﻮنﺘاژ مي ﺑاشد
و محصﻮﻻت ﺗحﻮيل داده شده هﻤان مﻮﺗﻮرها و ردياﺑي و انﺘقاﻻت هسﺘند .ﺗامين كننده ﺑﺨﺶ ﺗﻮليد ﺑﺨﺶ
طراحي است و ارزش ايﺠادشده هم در شكل مﺸﺨصﻪ هاي طراحي مي ﺑاشند.
مديريت فرآيﻨدهاي كسب وكار نشان مي دهد كه چه چيز ،كﺠا ،چه وقت ،چرا و چگونه كار انﺠام
شده است و چه كسي براي انﺠام آن مسئول است.
در ﺑسياري از سازمان ها مﺸاهده و درك فرآيندهاي كسب وكار ﺑﻪ وسيﻠﻪ ارائﻪ هاي نﻤﻮداري فعاليت ها در
ﺟعبﻪ اي كﻪ ﺑﻪ هم ﺑسﺘﻪ شده اند در مسير هاي خطﻮط شنا ﺑﻪ صﻮرت كامﻼ ساده اي مﺸﺨﺺ شده اند ،مانند
نﻤﻮدار شكل زير :
١٠
اين نﻤﻮدار نﺸان ميدهد »چﻪ كسي چﻪ كار مي كند« .در حالي كﻪ اين اطﻼﻋات مﻤكن است ﺑسيار مفيد ﺑاشد،
هﻤچنين مﻤكن است ﺗعدادي از سﻮاﻻت ﺑدون پاسخ ﺑاشد ،مانند:
مثال:
BPM ﺑﻪ ﺟاي ﺗﻤركز ﺑر كار درون يك واحد ﺗﺨصصي )مانند مالي و حساﺑداري( BPM ،ﺗﻤركز
سازمان را ﺑﻪ يك فرآيند معين )مانند پرداخت يك صﻮرتحساب( سﻮق ميدهد.
شركﺘي هست كﻪ صبح از ﺗهران ﺑﻪ ﺑانك دارالسﻼم دﺑي درخﻮاست وام ميزند و ساﻋت ١١وام ٤
درصد رو كارپرداز آنها در هند دريافت ميكند.
شركت ساخﺘﻤاني هست در ﺗهران كﻪ فرايندهايﺶ را شناخﺘﻪ و مكانيزه كرده و در ﻋراق و افغانسﺘان
پروژه گرفﺘﻪ و ﺗعداد نفرات كم در حال كار كردن است.
مزاياي : BPM
١٢
-قاﺑﻠيت ﺗطبيق :ميﺗﻮان از BPMﺑرايايﺠاد ﺑرنامﻪهاي كارﺑردي ﺗركيبي اسﺘفادهكرد ﺗا سطح ﻋﻤﻠكرد
ﺑرنامﻪهاي كارﺑردي قديﻤي را ﺑاﻻ ﺑرد .از آنﺟايي كﻪ اين ﺑرنامﻪهاي كارﺑردي مركب هسﺘند ﺑا سرﻋت
ﺑيﺸﺘري ﺑا ﺗغيير نيازمنديها قاﺑل ﺗطبيق خﻮاهند ﺑﻮد.
-كنﺘرل و پايﺶ :طي فرايند پايﺶ مديران ميﺗﻮانند كارايي كسب و كار راپايﺶ نﻤايند كﻪ منﺠر ﺑﻪ
شناسايي مﻮانع و رفع آنها خﻮاهد شد.
-شفافيت :سازمانها ﺑايد فرايندهايي را ﺑرقرار سازند كﻪ شفافيت ﺑيﺸﺘري دارند ﺑﻪگﻮنﻪاي كﻪ ضﻤانت
پايﺶ و مديريت آنها در هﻤﻪ حﻮزههاي ﻋﻤﻠكردي وﺟﻮد داشﺘﻪ ﺑاشد.
ﭼرﺧه BPM
BPMفرآيندي منطقي ﺑراي مديريت كسب و كار و ﺗغييرات آن است .هر فرآيند ﺑايد ﺑا ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ وضع مطﻠﻮب
پياده شﻮد و سپس در طﻮل زمان ميﺗﻮان فرايند مﻮرد نظر را ﺑهبﻮد ﺑﺨﺸيد .اين روال مﻤكن است ﺑارها در مﻮرد
هريك از فرآيندها اﺟرا گردد .از اين رو چرخﻪ حيات BPMﺑﻪ طﻮر ﺗكرارشﻮنده است و در هر ﺗكرار ﺑايد ارزش
١٣
افزودهاي ﺑﻪ فرآيند و منطق كاري آن افزوده گردد .در مﻮرد پروژههاي BPMنيز مانند ديگر پروژههاي اطﻼﻋاﺗي
سازماني ﻻزم است در سازمان ،زمينﻪسازيهايي انﺠام شﻮد كﻪ اين امر ميﺗﻮاند شامل انﻮاع فرهنگسازيهاي
سازمان نيز ﺑاشد.
در اﺑﺘدا ﺑراي اﺗﻮماسيﻮن فرآيندهاي سازماني ﺑهﺘر است فرايندهايي انﺘﺨاب شﻮند كﻪ در سازمان محﻮريت داشﺘﻪ
ﺑاشند و در افزايﺶ كارايي و كيفيت سرويسدهي ﺑﻪ مﺸﺘريان مؤثر ﺑاشند )فرايندهاي كﻠيدي( .ﺑا وارد كردن
اين نﻮع فرآيندها در چرخﻪ ،BPMميﺗﻮان ﻋﻼوه ﺑر آنكﻪ افزايﺶ كارايي و كيفيت سرويسهاي سازمان را
زودﺗر مﺸاهده نﻤﻮد ،در آمادهسازي ذهن مديريت كﻼن سازمان نيز گامهاي مؤثرﺗري ﺑرداشت .ﺑعد از آنكﻪ
گامهاي اﺑﺘدايي در اين زمينﻪ انﺠام شد ،ميﺗﻮان فرآيندهاي مﻮردنظر را مدل كرد و در طﻮل زمان ﺑهينﻪسازي
نﻤﻮد ﺗا ﺑدين طريق راهحلهاي كارا ﺑراي سازمان حاصل گردد.
ﺑﻪ طﻮر كﻠي مراحل ﺗحﻠيل ،ﺑرنامﻪريزي ،پيادهسازي ،نگهداري وپايﺶ ،مراحل يك فرآيند كسب و كارهسﺘند.
اما اين مراحل در قالب چرخﻪهاي مﺨﺘﻠفي ﺗﻮسط افراد طرح شدهاند و در ادﺑيات BPMچرخﻪهاي مﺨﺘﻠفي
وﺟﻮد دارد .در زير كﻠيات دو نﻤﻮنﻪ مﺘداول چرخﻪ حيات BPMارائﻪ شده است.
مدلسازي و طراحي
در اين مرحﻠﻪ ،منطق كسبوكار و فرآيندهاي آن مدل ميشﻮند .ديدگاه BPMﺑر اين مبنا است كﻪ در اﺑﺘدا
ﻻزم نيست فرآيندهاي كسبوكار ﺑهينﻪ گردند ،ﺑﻠكﻪ ميﺗﻮان وضعيت مﻮﺟﻮد را مدل ساخت و ﺑعد ﺑا اسﺘفاده
از مكانيزمهايي كﻪ سيسﺘم BPMدر اخﺘيار ميگﺬارد ،فرآيندها را ﺑهبﻮد ﺑﺨﺸيد و آنها را ﺑهينﻪﺗر ساخت .ﺑﻪ
منظﻮر مدلسازي كامل منطق كسبوكار ﻻزم است قﻮانين كسب و كار را مدلسازي نﻤﻮد كﻪ اين كار از طريق
مﻮﺗﻮر قﻮانين كسبوكار مﻤكن ميگردد .از طريق اين مﻮﺗﻮر ميﺗﻮان قﻮانين كسبوكار را مدل نﻤﻮد و در طﻮل
زمان ،ﺗغييرات ﻻزم را در آنها اﻋﻤال كرد؛ ﺑدون آنكﻪ نيازي ﺑﻪ ﺗغيير در ساير اﺟزاي كسبوكار ﺑاشد.
ﺗﻮسعﻪ و اسﺘقرار
١۴
ﺑعد از شناخت و مدلسازي فرآيندهاي كسبوكار ﻻزم است فرآيندهاي مرﺑﻮطﻪ را ﺑﻪ هﻤراه قﻮانين كسبوكار
پيادهسازي نﻤﻮد و در سازمان مسﺘقر ساخت .كﻠيﻪ سيسﺘمهاي قديﻤي ) (Legacyو مﻮروثي از طريق سيسﺘم
BPMﺑايد ﺑﻪ هم مﺘصل و يكپارچﻪ شﻮند .ﺟدا ﺑﻮدن محل نگهداري قﻮانين كسبوكار از فرآيندهاي كسبوكار
اين امكان را فراهم ميسازد كﻪ ﺑﺘﻮان مديريت ﺗغييرات قﻮانين كسبوكار را ﺑدون درگير شدن ﺑا ﺗغييرات در
فرآيندها ﺑﻪ انﺠام رساند.
ﺗحﻠيل و ﺑهينﻪسازي
اسﺘقرار فرآيندها در سازمان ﺑﻪ منزلﻪ اﺗﻤام كار نيست ،ﺑﻠكﻪ از اين پس كارﺑران حﻮزه كسبوكار ﺑايد ﺑﺘﻮانند
اﺟراي فرآيندها را ﺑر اساس يك سري از پارامﺘرهاي كﻠيدي در زمينﻪ اندازهگيري كارايي فرآيندها ،ﺗحﻠيل
نﻤايند و در صﻮرت لزوم ،ﺗغييرات ﻻزم را در فرآيندها اﻋﻤال كنند ﺗا از اين طريق ،كارايي فرآيندها افزايﺶ ياﺑد
و هر نﻮع ﺑهينﻪسازي مﻮرد نياز در مﻮرد آنها اﻋﻤال گردد .ﺑﻪ وسيﻠﻪ اين قاﺑﻠيت ،كارﺑران حﻮزه كسبوكار
ميﺗﻮانند ﺗصﻤيمگيريهاي مرﺗبط ﺑا فرآيندها را در زمان اﺟراي سيسﺘم مﺸﺨﺺ نﻤايند و در هﻤان ﺟا آنها
را اﻋﻤال كنند.
١۵
نمونه چرخه حيات (II) BPM
طراحي و ﺗحﻠيل
در مرحﻠﻪ نﺨست چرخﻪ حيات مديريت فرآيندهاي كسب وكار ،يعني در مرحﻠﻪ طراحي و ﺗحﻠيل ،فرآيندهاي
كسب وكار و محيط سازماني و فني آنها ﺑررسي مي شﻮند .ﺑر مبناي اين ﺑررسي ها ،فرآيندهاي كسب وكار
ﺗعريﻒ ،ﺑازنگري ،ﺗثبيت و در قالب مدل هاي ويژه فرآيندهاي كسب وكار نﻤايﺶ داده مي شﻮند.
مدل هاي آشكار فرآيندهاي كسب وكار كﻪ در قالب كردهاي گرافيكي نﺸان داده مي شﻮند ،ﺗعامل ﺑر سر اين
فرآيندها را آسان مي كنند؛ ﺑﻪ نحﻮي كﻪ ذي نفعان مﺨﺘﻠﻒ ﺑﺘﻮانند ﺑا اثرﺑﺨﺸي قاﺑل قبﻮلي ﺑا هم ﺗعامل و
فرآيندهاي كسب وكار را پاﻻيﺶ كنند.
در اين مرحﻠﻪ ﻋﻼوه ﺑر فنﻮن مدل سازي فرآيندهاي كسب وكار از فنﻮن اﻋﺘباردهي ،شبيﻪ سازي و ﺗثبيت نيز
اسﺘفاده مي شﻮد.
مدل سازي :مدل سازي فرآيندهاي كسب وكار مهم ﺗرين ﺑﺨﺶ فني كار در طراحي فرآيند است.
ﺑرمبناي ﺑررسي و يافﺘﻪ هاي فعاليت هاي ﺑهبﻮد فرآيندهاي كسب وكار ،ﺗﻮصيﻒ غيررسﻤي فرآيندهاي
كسب وكار ﺑا اسﺘفاده از يك روش خاص مدل سازي فرآيندهاي كسب وكار ﺑﻪ صﻮرت رسﻤي درمي
آيد.
اﻋﺘباردهي :پس از طراحي اوليﻪ يك فرآيند كسب وكار ،نﻮﺑت ﺑﻪ اﻋﺘباردهي ﺑﻪ آن مي رسد .يك اﺑزار
مفيد مﻮرد اسﺘفاده در اﻋﺘباردهي ﺑﻪ يك فرآيند كسب وكار ،كارگاه است .افراد مرﺗبط ﺑا يك فرآيند
مي ﺗﻮانند در قالب كارگاه ﺑﻪ ﺑيان نظرات خﻮد درﺑاره آن ﺑپردازند .شركت كنندگان در كارگاه ﺑررسي
مي كنند كﻪ آيا هﻤﻪ كاركردهاي معﺘبر فرآيندهاي كسب وكار در مدل مﻮرد نظر منعكس شده است
يا خير.
شبيﻪ سازي :ﺑراي پﺸﺘيباني از فرآيند اﻋﺘبارﺑﺨﺸي هﻤچنين مي ﺗﻮان از فنﻮن شبيﻪ سازي اسﺘفاده
كرد؛ زيرا ﺑرخي زنﺠيره هاي اﺟرايي نامطﻠﻮب را مي ﺗﻮان ﺑﻪ نحﻮي شبيﻪ سازي كرد كﻪ نﻮاقﺺ مدل
فرآيند را نﺸان دهد .شبيﻪ سازي فرآيندهاي كسب وكار هﻤچنين ﺑﻪ ذي نفعان اﺟازه مي دهد كﻪ قدم
ﺑﻪ قدم يك فرآيند را از ﺟهت صحت آن در نﻤايﺶ رفﺘار واقعي پايﺶ نﻤايند .اغﻠب سيسﺘم هاي
١۶
مديريت فرآيندهاي كسب وكار محيطي را ﺑراي شبيﻪ سازي در نظر گرفﺘﻪ اند كﻪ مي ﺗﻮان در اين
مرحﻠﻪ از آنها اسﺘفاده كرد.
مديريت فرآيندهاي كسب وكار داراي يك طبيعت ﺗكامﻠي است؛ زيرا مدل فرآيند مﻮرد ﺗحﻠيل قرار
گرفﺘﻪ وﺑهبﻮد مي ياﺑد؛ ﺑﻪ طﻮري كﻪ واقعا منعكس كننده فرآيندهاي كسب وكار مطﻠﻮب و فاقد اﺟزاي
نامطﻠﻮب ﺑاشد.
پيكرﺑندي
پس از طراحي و ﺗثبيت يك فرآيند كسب وكار ،ﺑايد آن را پياده سازي كرد .روشهاي مﺨﺘﻠفي ﺑراي اين كار
وﺟﻮد دارد .اين كار را مي ﺗﻮان از طريق وضع سياست ها و رويﻪ هاي ﻻزم اﻻﺟرا انﺠام داد .در اين مﻮرد ،يك
فرآيند كسب وكار را مي ﺗﻮان ﺑدون پﺸﺘيباني يك سيسﺘم ويژه مديريت فرآيندهاي كسب وكار محقق كرد.در
مﻮاردي كﻪ يك سيسﺘم نرم افزاري ﺑراي ﺗحقق فرآيندهاي كسب وكار مﻮرد اسﺘفاده قرار مي گيرد ،طي مرحﻠﻪ
پيكرﺑندي ،يك سكﻮي پياده سازي ﺑرگزيده مي شﻮد .مدل فرآيند كسب وكار ﺑا اطﻼﻋات فني هﻤراه مي شﻮد
ﺗا فعال سازي آن ﺑﻪ وسيﻠﻪ سيسﺘم مديريت فرآيندهاي كسب وكار آسان گردد.
سيسﺘم مﻮرد اسﺘفاده را ﺑايد ﺑا ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ محيط سازمان و فرآيندي كﻪ قرار است اﺟرا شﻮد ،پيكرﺑندي كرد .اين
پيكرﺑندي شامل ﺗعامل كاركنان ﺑا سيسﺘم و ادغام نرم افزارهاي مﻮﺟﻮد در سازمان ﺑا سيسﺘم مديريت
فرآيندهاي كسب وكار است.
اهﻤيت ادغام اين نرم افزارها از آن رو است كﻪ در سازمان هاي امروزي ،اغﻠب فرآيندهاي كسب وكار ﺑﻪ وسيﻠﻪ
نرم افزارهاي مﻮﺟﻮد مﻮرد پﺸﺘيباني قرار مي گيرند .ﺑسﺘﻪ ﺑﻪ زيرساخت فناوري اطﻼﻋات سازمان ،مرحﻠﻪ
پيكرﺑندي فرآيندها مﻤكن است شامل كارهايي از ﺟنس پياده سازي نيز ﺑاشد .مﺘصل كردن سيسﺘم هاي نرم
افزاري پيﺸين ﺑﻪ سيسﺘم مديريت فرآيندهاي كسب وكار نﻤﻮنﻪ اي از اين قبيل كارها است.
پيكرﺑندي يك سيسﺘم مديريت فرآيندهاي كسب وكار مﻤكن است ﺟنبﻪ هاي ﺗراكنﺸي نيز داشﺘﻪ ﺑاشد .ﺗعامل
يك مفهﻮم آشنا در فناوري پايگاه داده ها است .در اين فناوري ،يك مدير ﺗراكنﺶ ﺗضﻤين مي كند كﻪ ﺑرنامﻪ
هاي نرم افزاري ﺑا پيروي از الگﻮي ﺗراكنﺸي در حال فعاليت هسﺘند و از اصﻮل مﻮسﻮم ﺑﻪ ACIDپيروي مي
كنند :ﺗﺠزيﻪ ناپﺬيري؛ پايداري؛ ﺗفكيك و دوام .اين ﺑﻪ آن معنا است كﻪ ﺗراكنﺶ ها در اﺟرا از يك الگﻮي »هﻤﻪ
يا هيچ« پيروي مي كنند؛ يعني يك حالت پايدار را در پايگاه داده ﺑﻪ حالت پايدار ديگر ﺗبديل مي كنند و
ﺗداخﻠي ﺑا ساير ﺗراكنﺶ ها ندارند؛ ضﻤن آنكﻪ نﺘايج حاصل از آنان دائم و مسﺘقل از شكست هاي آينده سيسﺘم
است.
ﺑا اينكﻪ در مديريت فرآيندهاي كسب وكار ،نرم افزارهاي پايگاه داده ﺑا ويژگي هاي ﺗراكنﺸي نقﺶ مهﻤي در
ﺗحقق فعاليت هاي يك فرآيند دارند ،مي ﺗﻮان ويژگي هاي ﺗراكنﺸي را در سطح فرآيندهاي كسب وكار نيز
ﺗعريﻒ كرد؛ يك زيرمﺠﻤﻮﻋﻪ از فعاليت هاي فرآيندها يك ﺗراكنﺶ كسب وكار را ﺗﺸكيل مي دهد؛ ﺑﻪ نحﻮي
كﻪ يا ﺗﻤام فعاليت ها در اين مﺠﻤﻮﻋﻪ ﺑا مﻮفقيت ﺑﻪ اﺟرا مي رسند يا هيچ كدام اﺟرا نﻤي شﻮند .اين امر نﺸان
دهنده هﻤان ويژگي ﺗﺠزيﻪ ناپﺬيري است.
پس از پيكرﺑندي سيسﺘم ،ﺑايد ﺑﻪ طﻮر آزمايﺸي آن را پياده سازي كرد .فنﻮن آزمايﺶ سنﺘي در حﻮزه مهندسي
نرم افزار در سطح فعاليت ها مﻮرد اسﺘفاده قرار مي گيرند ﺗا معﻠﻮم شﻮد كﻪ مثﻼآيا يك سيسﺘم نرم افزاري
رفﺘار مطﻠﻮب را ﺑﻪ نﻤايﺶ مي گﺬارد يا خير.
١٧
در سطح فرآيند ،آزمﻮن هاي يكپارچگي و ﻋﻤﻠكرد ﺑراي ﺑررسي مﺸكﻼت احﺘﻤالي در زمان اﺟراي مرحﻠﻪ
پيكرﺑندي اهﻤيت دارند .وقﺘي خرده مرحﻠﻪ آزمايﺶ ﺑﻪ پايان ﺑرسد ،سيسﺘم در محيط هدف ﺑﻪ كار گرفﺘﻪ مي
شﻮد .ﺑسﺘﻪ ﺑﻪ ﺗنظيﻤات خاص ،نياز ﺑﻪ انﺠام فعاليت هاي ديگري نيز مﻤكن است احساس شﻮد؛ مانند آمﻮزش
كاركنان و انﺘقال داده هاي نرم افزار ﺑﻪ سكﻮي ﺟديد.
فعالسازي
پس از ﺗكﻤيل مرحﻠﻪ پيكرﺑندي سيسﺘم مي ﺗﻮان نﻤﻮنﻪ فرآيندهاي كسب وكار را فعال سازي كرد .مرحﻠﻪ فعال
سازي فرآيندها شامل زمان واقعي اﺟراي فرآيند كسب وكار است .نﻤﻮنﻪ فرآيندهاي كسب وكار ﺑراي ﺗحقق
اهداف كسب وكار يك سازمان ﺑﻪ اﺟرا درمي آيند .آغاز اﺟراي يك نﻤﻮنﻪ فرآيند كسب وكار معﻤﻮﻻﺑﻪ دنبال
يك رويداد ﺗعريﻒ شده اﺗفاق مي افﺘد؛ مانند دريافت يك سفارش ﺑﻪ وسيﻠﻪ يك مﺸﺘري.
طي مدت فعال سازي فرآيندهاي كسب وكار ،داده هاي اﺟرايي ارزشﻤندي گردآوري مي شﻮد .اين داده ها
معﻤﻮﻻدر قالب فايل هاي گزارش مي آيند .اين فايل ها شامل مﺠﻤﻮﻋﻪ هاي منظﻤي از اطﻼﻋات است كﻪ از
رويدادهاي هر فرآيند حكايت مي كنند .فعاليت آغاز و فعاليت پايان معﻤﻮﻻدر اين فايل ها ذكر مي شﻮند .اين
اطﻼﻋات مبناي ارزشياﺑي فرآيندها قرار مي گيرند كﻪ مﻮضﻮع مرحﻠﻪ ﺑعد چرخﻪ حيات فرآيندهاي كسب وكار
است.
ارزشياﺑي
در مرحﻠﻪ ارزياﺑي ،از اطﻼﻋات دردسﺘرس اسﺘفاده مي شﻮد ﺗا مدل ها و شيﻮه هاي پياده سازي فرآيندهاي
كسب وكار ارزياﺑي شﻮند و ﺑهبﻮد ياﺑند .اطﻼﻋات اﺟرايي ﺑﻪ وسيﻠﻪ روش هاي پايﺶ فعاليت هاي كسب وكار و
فنﻮن اسﺘﺨراج ارزشياﺑي مي شﻮند .هدف اين فنﻮن ﺗعيين كيفيت مدل هاي فرآيندهاي كسب وكار و ﺑررسي
صﻼحيت محيط اﺟراي آنها است.
١٨
طراح فرآيند :اين فرد مسﻮول مدل سازي فرآيندهاي كسب وكار از طريق ﺗعامل ﺑا مﺘﺨصصان حﻮزه
كسب وكار و ساير ذي نفعان است .ﺗﻮانايي ﺗحﻠيل ﺑسيار ﺑاﻻو مهارت هاي ارﺗباطي ﺑسيار قﻮي از ويژگي
هاي مهم اين فرد است.
ن فرآيند :اين افراد كار ﻋﻤﻠياﺗي واقعي را طي مدت فعال سازي يك نﻤﻮنﻪ فرآيند كسب نقﺶ آفرينا ِ
وكار انﺠام مي دهند .آنها هﻤچنين نقﺶ مهﻤي در مدل سازي فرآيندهاي كسب وكار دارند؛ زيرا دانﺶ
خﻮﺑي درمﻮرد فعاليت هاي انﺠام گرفﺘﻪ و رواﺑط مﺘقاﺑل آنها ﺑا فعاليت هاي انﺠام گرفﺘﻪ ﺑﻪ وسيﻠﻪ ساير
نقﺶ آفرينان فرآيند دارند .اين وظيفﻪ طراح فرآيند است كﻪ يك چﺸم انداز منسﺠم را از اين اطﻼﻋات
گردآوري و در قالب مدل فرآيندهاي كسب وكار ﺑيان كند.
كاركنان دانﺸي :اين افراد نقﺶ آفريناني هسﺘند كﻪ از سيسﺘم هاي نرم افزاري ﺑراي انﺠام فعاليت هاي
فرآيندهاي كسب وكار اسﺘفاده مي كنند .كاركنان دانﺸي مﺠهز ﺑﻪ دانﺶ ﺗفصيﻠي در مﻮرد حﻮزه نرم
افزار هسﺘند و مي ﺗﻮانند فعاليت ها و حﺘي ﺑﺨﺶ هايي از فرآيندهاي كسب وكار را ﺑﻪ صﻮرت مسﺘقل
انﺠام دهند.
مسئﻮل فرآيند :هركدام از مدل هاي فرآيندهاي كسب وكار داراي يك مسﻮول است كﻪ مسﻮوليت
كارآيي و صحت اﺟراي فرآيندهاي كسب وكار ﺑﻪ اﺟرا رسيده مبﺘني ﺑر آن مدل را ﺑرﻋهده دارد .وي
ﺑايد ناكارآمدي هاي فرآيند را كﺸﻒ كند و آنها راﺑهبﻮد دهد .اين كار ﺑا هﻤكاري نزديك وي ﺑا نقﺶ
آفرينان و طراحان فرآيندها امكان پﺬير است.
معﻤاران سيسﺘم :اين افراد مسﻮول ﺗﻮسعﻪ و پيكرﺑندي سيسﺘم هاي مديريت فرآيندهاي كسب وكار
هسﺘند و ﺑايد اطﻤينان حاصل نﻤايند كﻪ سيسﺘﻤي كﻪ پيكرﺑندي كرده اند مي ﺗﻮاند فرآيندهاي كسب
وكار را در شرايط زيرساخﺘي حاكم ﺑر سيسﺘم هاي اطﻼﻋاﺗي مﻮﺟﻮد فعال سازي نﻤايد.
ﺗﻮسعﻪ دهندگان :اين افراد حرفﻪ اي هايي در زمينﻪ فناوري سيسﺘم هاي اطﻼﻋاﺗي هسﺘند كﻪ
مصنﻮﻋات نرم افزاري مﻮرد نياز را ﺑراي پياده سازي فرآيندهاي كسب وكار ﺗﻮليد مي كنند .پياده سازي
واسطﻪ هايي ﺑراي سيسﺘم هاي نرم افزاري مﻮﺟﻮد نقﺶ مهﻤي است كﻪ ﺑر ﻋهده ﺗﻮسعﻪ دهندگان
گﺬاشﺘﻪ مي شﻮد.
فرآيﻨد هاي كسب و كار بايد در سيكل هاي چرخه بسته مديريت شوند تا يكپارچگي فرآيﻨدها حفظ
شود و بهﺒود مستمر امكان ﭘذير باشد.
سازمان ها ﺑا قاﺑﻠيت هاي BPMﺑﻠﻮغ يافﺘﻪ فرآيندهايﺸان را در يك سيكل چرخﻪ ﺑسﺘﻪ مديريت مي كنند كﻪ
ﺑيانگر ﺑرنامﻪ ريزي ،طراحي ،اﺟرا ،اندازه گيري ،كنﺘرل و ﺑهبﻮد مسﺘﻤر فرآيندهاي كسب و كار مي ﺑاشد.
ادﺑيات مﻮضﻮﻋي BPMپر است از چرخﻪ هاي ﻋﻤر فرآيندهاي كسب و كاري كﻪ رويكرد مديريت چرخﻪ ﺑسﺘﻪ
را ﺗﻮصيﻒ مي كنند .ﺑدون در نظر گرفﺘن ﺗعداد فازها در يك چرخﻪ فرآيند كسب و كار و ﺑدون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻋناوين
اسﺘفاده شده ﺑراي ﺗﻮصيﻒ آن ها ،اكثريت آن ها مي ﺗﻮانند ﺑا چرخﻪ ) ( PDCAطراحي ،اجرا ،بررسي و
اقدام ﺑﻪ ﺗصﻮير كﺸيده شﻮند كﻪ اين مدل در دهﻪ 1950ﺗﻮسط دكﺘر دﺑﻠيﻮ ادوارد دمينگ معرفي شد .
١٩
ﺑﻪ دليل سادگي ،شهرت و نداشﺘن ضعﻒ نسبت ﺑﻪ ساير چارچﻮب ها و مﺘدلﻮژي هاي ﺗﺠاري مﺸﺨﺺ ،چرخﻪ
ﻋﻤر ) ( PDCAدر اين مبحث چرخﻪ ﻋﻤر فرآيندهاي كسب و كار و مديريت چرخﻪ ﻋﻤر ﺑﻪ كار مي رود .كارﺑرد
ﻋﻤﻠي چرخﻪ ﻋﻤر فرآيندهاي كسب و كار ﺑا ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ دامنﻪ كارﺑردش مي ﺗﻮاند ﺑسيار مﺘنﻮع ﺑا شد.
از يك سﻮ ،چرخﻪ ﻋﻤر ﺑﻪ طﻮر مﺠزا مي ﺗﻮاند ﺑراي فرآيندهاي كسب و كار كﻪ ﺗعريﻒ و اﺟرا شده اند و ﺑﻪ طﻮر
مسﺘقل از يكديگر مديريت شده اند ﺑﻪ كار گرفﺘﻪ شﻮد .اين اقدام اغﻠب در اولين ﺑهبﻮد هاي فرآيندي ديده مي
شﻮد و در سازمان هايي كﻪ سياست هاي معﻤاري فرآيند كسب و كارشان ) و نﺘيﺠﺘا مفاهيم زير ﺑنايي ﺗﻮانايي
اسﺘفاده از سيسﺘم هاي اطﻼﻋاﺗي ( ﺑﻪ طﻮر كامل ﺑﻪ ﺑﻠﻮغ نرسيده اند ،اﺟرا مي شﻮد .از سﻮيي ديگر ،چرخﻪ
ﻋﻤر مي ﺗﻮاند ﺑراي يكپارچﻪ سازي فرآيند هاي كسب و كار ﺑﻪ كار رود وقﺘي كﻪ ﺗﺸﺨيﺺ داده شﻮد كﻪ مهندسي
،ﺗﺨصيﺺ مناﺑع و هﻤاهنگي ﺑسياري از فرآيندهاي كسب و كار در سازمان هاي چند وظيفﻪ اي نهايﺘا منﺠر
ﺑﻪ ﺗحﻮيل ارزش ﺑهينﻪ ﺑﻪ مﺸﺘري خﻮاهد شد .اين سطح از اسﺘفاده از چرخﻪ ﻋﻤر در سازمان هايي انﺠام مي
شﻮد كﻪ ﺑﻪ طﻮر مﻮفقيت آميزي مديريت فرآيندهاي كسب و كار را در سازمانﺸان ﺑا يك نظام معﻤاري فرآيندهاي
كسب و كار و كسب و كار ﺗكامل يافﺘﻪ اﺟرا كرده اند .
در اين مبحث ،چرخﻪ ﻋﻤر فرآيند كسب و كار ) (PDCAدر يك فرآيند كسب وكار ﺗكي هﻤانند آنچﻪ در
اقدامات ﺑهبﻮد و ﺗﻮسعﻪ ﺗك فرآيندها معﻤﻮل است ،ﺑﻪ كار گرفﺘﻪ مي شﻮد .
هدف فاز " طرح و ﺑرنامﻪ " چرخﻪ PDCAاين مي ﺑاشد كﻪ مطﻤئن شﻮد مفاهيم فرآيند كسب وكار و طراحي
فرآيند داخﻠي هردو ﺑا اهداف اسﺘراﺗژيك سازمان هﻤسﻮ هسﺘند .
ﺗعريﻒ مفهﻮم كسب و كار مانند يك ماشيني است ﺑراي اطﻤينان از ايﺠاد درك ﻋﻤيقي از اين كﻪ چگﻮنﻪ فرآيند
ها ﺑﻪ محيط خارﺟي شان مرﺗبط مي شﻮند .اين گام مهم و حساس ﺑراي اطﻤينان از درك معيارهاي فرآيندي
در زماني كﻪ اطﻼﻋات زير در يك حداقل هايي شناخﺘﻪ شده ﺑاشد اﺟرا شده است :
مﺸﺘري فرآيند
٢٠
خروﺟي فرآيند و يك درك واضحي از اينكﻪ چرا خروﺟي فرآيند ﺑراي مﺸﺘري ﺑا ارزش قﻠﻤداد شده
است .
چگﻮنﻪ فرآيند و خروﺟي فرآيند ﺑا مامﻮريت و اهداف اسﺘراﺗژيك حﻤايت گر سازمان هﻤسﻮ هسﺘند .
) ﺑﻪ صﻮرت مفهﻮمي يعني اينكﻪ چگﻮنﻪ فرآيند ﺑا معﻤاري فرآيند اساسي سازمان مﺘناسب مي شﻮد (.
ورودي هاي فرآيند ،رخدادهايي كﻪ مي ﺗﻮانند مﻮﺟب اﺟراي فرآيند شﻮند و كانال هايي كﻪ از طريق
آن ها آن ﻋﻠت ها مي ﺗﻮانند اﺗفاق افﺘند .
وﺟﻮد كنﺘرل ها ،مانند نظم خارﺟي يا قﻮانين و سياست هاي داخﻠي كﻪ طراحي و اﺟراي فرآيند ها را
محدود مي سازند .
اهداف اﺟرايي خط اصﻠي كيفي ) اثرﺑﺨﺸي و كارايي ( ) ﺑا فرض اينكﻪ اين يك فرآيند كسب و كار
مﻮﺟﻮد مي ﺑاشد (.
اهداف اﺟرايي آﺗي ) .اثر ﺑﺨﺸي و كارايي (
زماني كﻪ مفهﻮم كسب و كاري ايﺠاد شده است ،كارهاي داخﻠي فرآيند كسب و كار مي ﺗﻮاند طراحي و ﺑرنامﻪ
ريزي شﻮد .اين مرحﻠﻪ در ﺗعريﻒ اينكﻪ چﻪ چيز قاﺑل ﺗحﻮيﻠي ﺗﻮليد شده است و چﻪ كاري انﺠام شده است و
اين كار چﻪ زماني و كﺠا و ﺗﻮسط چﻪ كسي و ﺗحت چﻪ شرايطي انﺠام شده است مهم و حياﺗي مي ﺑاشد .
يك فرآيند كسب و كاري كﻪ ﺑﻪ خﻮﺑي طراحي شده ﺑاشد ﺑﻪ خﻮﺑي هم نﺘيﺠﻪ مي دهد و ﺑﻪ وضﻮح در يك
حداقل هايي ادا مي شﻮد،
ﻋﻼوه ﺑر اين ،يك فرآيند كسب و كار ﺑﻪ خﻮﺑي طراحي شده ،رواﺑط ﺑين اﺟزاي فرآيند كسب و كار كﻪ در ﺑاﻻ
مﺸﺨﺺ شده است ،شرح ميدهد .ﺑراي مثال،
مرحله اجرا
هدف فاز "اﺟرا" چرخﻪ PDCAاين ميﺑاشد كﻪ فرآيند را ﺑر اساس مﺸﺨصات ﺗﻮسعﻪ يافﺘﻪ در مرحﻠﻪ "طرح و
ﺑرنامﻪ" ﺑﻪ كار گيرد و ﺑﻪ فرآيند ﻋﻤﻠيات مﺘعهد شﻮد.
اﺟراي فيزيكي فرآيند كسب و كار مي ﺗﻮاند اشكال ﺑسياري را ﺑگيرد ،كﻪ شامل مﻮارد زير اما محدود ﺑﻪ آنها
نيست:
هنگامي كﻪ فرآيند كسب و كار ﺑﻪ ﻋﻤﻠيات اﻋزام مي شﻮد ،مرحﻠﻪ "اﺟرا" چرخﻪ ﻋﻤر PDCAهﻤچنين ﺑﻪ اﺟراي
واقعي فرايند ميپردازد .ﺑﻪ ﻋبارت ديگر،
مرحله بررسي
هدف فاز "ﺑررسي" چرخﻪ ،PDCAاندازه گيري ﻋﻤﻠكرد فرآيند در ﺑراﺑر انﺘظارات ﻋﻤﻠكرد است.
يك فرآيند كسب و كار مﺠﻤﻮﻋﻪ اي از فعاليت هايي است كﻪ يك خروﺟي خاص از ارزش )محصﻮل يا خدمات(
را ﺑراي يك مﺸﺘري ﺗﻮليد ميكند .اين ﺗعريﻒ داراي هر دو ﺟنبﻪ داخﻠي )مﺠﻤﻮﻋﻪ اي از فعاليت ها( و ﺟنبﻪ
خارﺟي )ارزش ﺑراي مﺸﺘري( است ،ﺑناﺑراين ﻋﻤﻠكرد فرايند ﺑهﺘر از هر دو ديدگاه كنﺘرل مي شﻮد.
معيارهاي ﻋﻤﻠكرد ﺟﻤع آوري شده از خارج يا از ديدگاه مﺸﺘري ،معﻤﻮﻻ ﺑﻪ ﻋنﻮان معيارهاي اثرﺑﺨﺸي شناخﺘﻪ
مي شﻮند و ﺑراي پاسخ ﺑﻪ سﻮال "آيا ما كارهاي درسﺘي انﺠام مي دهيم" طراحي شده اند؟ اين معيارها ﺑراي
اطﻤينان از نيازها و انﺘظارات مﺸﺘري ﺑﻪ طﻮر مداوم در نظر گرفﺘﻪ شده است.
معيارهاي ﻋﻤﻠكرد ﺟﻤع آوري شده از داخل و يا از ديدگاه ﻋﻤﻠيات داخﻠي معﻤﻮﻻ ﺑﻪ ﻋنﻮان معيارهاي كارايي
شناخﺘﻪ مي شﻮند و ﺑراي پاسخ ﺑﻪ سﻮال "آيا ما درست كار مي كنيم؟" طراحي شده است .اين معيارها ﺑراي
نظارت ﺑر ﻋﻤﻠكرد فرايند ﺑا ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ زمان و هزينﻪ انﺠام مي شﻮد.
مرحله اقدام
هدف فاز "اقدام" چرخﻪ ،PDCAﺗعيين ﺗصﻤيم گيري است و ﺑر اين اساس ﺑﻪ داده كارايي فرآيند (process
) performance dataكﻪ در مرحﻠﻪ "ﺑررسي" ﺟﻤع آوري شده ،واكنﺶ نﺸان مي دهند .در اين مرحﻠﻪ ،ﺑا
وﺟﻮد ﺑي ثباﺗي محيطي و ﺗغييرات محيطي امكان حفظ يكپارچگي فرايند را فراهم مي كند و ﺗضﻤين مي كند
كﻪ فرايند مي ﺗﻮاند ﺑﻪ طﻮر مداوم ﺑراي رسيدن ﺑﻪ اهداف ﻋﻤﻠكرد ﺟديد در طﻮل زمان ﺑهبﻮد ياﺑد.
٢٣
مرحﻠﻪ "اقدام" ﺑايد مﺘناسب ﺑا:
امروزه هر سازمان يا ﺑنگاه اقﺘصادي ،روشي را ﺑراي يكپارچﻪ سازي سيسﺘمهاي كارﺑردي مﺠﻤﻮﻋﻪ خﻮد ﺑﻪ كار
ميگيرد و ﺑﻪ هﻤين خاطر هيچگاه نﻤيﺗﻮان روش منحصر ﺑفردي را يافت كﻪ ﺑﺘﻮاند ﺟﻮابگﻮي نيازهاي
يكپارچﻪسازي سيسﺘﻤي در كﻠيﻪ سازمانها ﺑاشد .ﺑناﺑراين ،ﺑراي يكپارچﻪسازي سيسﺘمهاي كارﺑردي هﻤﻮاره
ﺑايد ديدگاههاي مﺨﺘﻠﻒ را مد نظر داشت و ﺑا ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ شرايط كارﺑردي آنها ،يكي و يا حﺘي ﺗركيبي از آنها را
ﺟهت يكپارچﻪسازي انﺘﺨاب نﻤﻮد.
روش هاي يكپارچﻪ سازي سيسﺘﻤي را ميﺗﻮان ﺑﻪ چهار دسﺘﻪ كﻠي ﺗقسيم نﻤﻮد كﻪ ﻋبارﺗند از:
يكپارچﻪسازي دادهگرا
يكپارچﻪسازي فرايندگرا
يكپارچﻪسازي سرويسگرا
يكپارچﻪسازي ﺟامع
٢۴
يكپارچهسازي فرايﻨدگرا )(Business Process Information Oriented
ﺑﻪ ﺑيان ساده ميﺗﻮان گفت كﻪ اين روش يكپارچﻪسازي ،ﻻيﻪاي از پردازشهاي مركزي را ايﺠاد ميكند كﻪ در
ﺑاﻻي ﻻيﻪهاي پردازش مﺠﻤﻮﻋﻪ سيسﺘمهاي كارﺑردي قرار ميگيرد.
روش يكپارچﻪ سازي فرايند هاي كسب و كار ) ، (BPIﻋبارﺗست از دانﺶ و مكانيزم مديريت انﺘقال اطﻼﻋات
و فراخﻮاني پردازشها در زمان مﺸﺨﺺ و مطاﺑق ﺑا ﺗرﺗيب معين ﺑﻪ گﻮنﻪاي كﻪ ﺑﺘﻮاند اﺟراي پردازشهايي را
كﻪ ﺑين سيسﺘمهاي كارﺑردي مﺨﺘﻠﻒ وﺟﻮد دارد را ﺑنحﻮي مناسب مديريت نﻤايد .هدف اين روش ،ﺟﻤع كردن
كنار يكديگر كﻠيﻪ پردازشهاي مرﺗبط يك سازمان است ﺑﻪ گﻮنﻪاي كﻪ ﺑيﺸﺘرين ارزش افزوده را ﺑراي سازمان
ﺑﻪ هﻤراه داشﺘﻪ ﺑاشد و هﻤچنين ﺑﺘﻮاند گردش اطﻼﻋات و حفظ ارﺗباط منطقي ﺑين آنها را نيز پﺸﺘيباني نﻤايد.
ﻼ انعطافپﺬير ﺑاشد و ﻻيﻪ مﺘرﺟﻤي را ﺑين سيسﺘمهاي مبدا ،مقصد و مﻮﺗﻮر اين روش ،ميبايست كام ً
يكپارچﻪسازي پردازشهاي كسب و كار ،ايﺠاد نﻤايد.
٢۵
يكپارچهسازي سرويسگرا )(Service Oriented
يكپارچﻪسازي سرويسگرا ،سيسﺘم ها را قادر ميسازد ﺗا منطق ﺗﺠاري يا مﺘدهاي ﻋﻤﻮمي خﻮد را ﺑﻪ اشﺘراك
ﺑگﺬارند .ﺑراي رسيدن ﺑﻪ اين هدف يا ﺑايد مﺘدهايي كﻪ ﺑﺘﻮانند ﺑﻪ اشﺘراك گﺬاشﺘﻪ شﻮند را ﺗعيين و سپس
يكپارچﻪ كرد و يا ﺑراي فراهم كردن زيرساخت ﺑﻪ اشﺘراك گﺬاشﺘن آنها از روشهاي ﺑﻪ اشﺘراكگﺬاري نظير
سرويسهاي وب اسﺘفاده كرد.
٢۶
يكپارچهسازي جامﻊ
ميﺗﻮان گفت اين روش يكپارچﻪسازي ،يك روش نيست ﺑﻠكﻪ يك راهكار ﺑراي رفع معايب روشهاي قبل و
اسﺘفاده از مزاياي ﺗﻤام آنها ميﺑاشد .اين راهكار شامل دو مرحﻠﻪ ميﺑاشد كﻪ ﻋبارﺗند از :گردآوري اطﻼﻋات
ﻻزم و ايﺠاد مدلهاي مرﺑﻮطﻪ و چگﻮنگي اسﺘفاده از اﺑزار يكپارچﻪ سازي .اينﺠا ﺗﺄكيد ﺑيﺸﺘر ﺑر اﺑزار
يكپارچﻪسازي است .ﺑراي يكپارچﻪسازي سيسﺘمهاي ﺟامع ،نﻤيﺗﻮان كل مﺠﻤﻮﻋﻪ را ﺑﻪ اسﺘفاده يك روش
خاص محدود كرد .ﺑا ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ الزامات و محدوديتهاي مﻮﺟﻮد ،در واقع ﺑايد ﺗركيبي از روشهاي يكپارچﻪسازي
را مﻮرد اسﺘفاده قرار داد.
٢٧
٢٨