Professional Documents
Culture Documents
پله های دادگاه موبایل 3
پله های دادگاه موبایل 3
13 مقدمه
19 کلیات
24 مبحث اول :قانون به زبان ساده
25 مبحث دوم :وضع قانون
37 دادسرا
39 دادگاه کیفری یک
41 دادگاه انقالب
42 دادگاه تجدید نظر
46 دادگاه خانواده
49 دیوان عالی کشور
50 دیوان عدالت اداری
52 دادگاه عالی انتظامی قضات
53 دادگاه انتظامی وکال
54 دادگاه اطفال و نوجوانان
56 دادگاه نظامی
63 اصطالحات حقوقی پرکاربرد
63 فصل دوم
64 خواهان
65 خوانده
65 خواسته
65 دادخواست
66 اظهارنامه
66 احضاریه
67 شاکی
67 متشاکی
67 متهم
67 مجنیعلیه
68 جانی
68 حکم یا دادنامه
68 محکوم
68 محکوم به
69 محکوم له
69 محکوم علیه
69 اجراییه
69 دستور موقت
71 اموال منقول
71 اموال غیرمنقول
71 تأمین خواسته
71 اماره
72 تأمین دلیل
73 واخواهی
73 خیار
74 َح َکم
74 دیه
74 َارش
75 اقرار
75 َسفیه
76 اهلیت
76 قولنامه
76 ابراء
77 مدیون
77 ارث
77 ما ترک
78 انحصار وراثت
78 ترکه
78 سرقفلی
79 اجاره
80 ترک انفاق
80 قیم
80 مضاربه
81 مشاع
81 مفروز
82 تفکیک امالک
83 ً
اصطالحات حقوقی تفاوت برخی
85 فصل سوم
85 دادگاه خانواده
86 قانون حمایت از خانواده
مطالبی در خصوص قاضی دادگاه خانواده 87
91 موارد مهم در دعاوی خانواده
91 جهیزیه
95 طالق از ناحیه زوجه(زن)
100 طالق از ناحیه زوج (مرد)
101 طالق توافقی
103 عد ٔه طالق
ّ
105 نفقه
نامزدی و خسارت ناشی از برهم زدن آن 109
112 صیغه موقت
116 شروط ضمن عقد
120 مهریه
123 زن ناشزه کیست؟
129 نفقه در عقد موقت
129 امکان ترک منزل از ناحیه زن
130 ترک منزل ،توسط زن بدون دلیل
آیا مرد میتواند با شغل زن مخالفت کند؟ 131
132 استقالل مالی زن
133 دادگاه کیفری
133 فصل چهارم
142 مقامات قضایی دادسرا
142 دادستان
144 معاون دادستان
144 بازپرس
146 دادیار
147 مراحل و توضیح کیفرخواست
149 قرار
149 قرار چیست؟
154 قرار جلب به دادرسی
156 قرار موقوفی تعقیب
160 کیفرخواست
160 کیفرخواست چیست؟
163 توضیحات تکمیلی فصل کیفری
163 دادگاه کیفری دو
170 اجرای احکام کیفری
173 دادگاه حقوقی
176 قراردادها
177 تعریف عقد
185 مالکیت چیست؟
185 مالکیت عین -مالکیت منافع
187 مالکیت عرصه -مالکیت اعیان
188 مالکیت مفروز -مالکیت مشاع
مالکیت اشتراکی_مالکیت اختصاصی 189
191 معامله
193 معامله صوری
193 مسئولیت قراردادی
194 اصل صحت
195 تفسیر قرارداد
196 خیارات
198 خیار شرط
199 خیار روئت و تخلف وصف
200 خیار غبن
201 خیار عیب
202 انتقال خیار به وارث
203 اقاله
204 موضوع اقاله
204 تلف یکی از عوضین
205 تعريف هبه
205 رجوع از هبه
207 فوت بعد از قبض
208 هبه دین به مدیون
209 صدقه
209 اجاره
213 عیب در مورد اجاره
215 تعمیرات
220 فوت مالک یا مستأجر
220 نکته پایانی اجاره
221 چک
234 سفته
236 وصیت
238 انواع وصیتنامه
241 قبض ،شرط لزوم وصیت
248 ارث
255 موانع ارث
نحوه دریافت گواهی انحصار وراثت 258
261 اختالف بین وراث
267 استشهادیه محضری
268 رسید گواهی مالیات بر ارث
268 آگهی فوت
کپی برابر اصل شده شناسنامه وراث 269
269 مالیات بر ارث
مقدمه
ّ
پلههای دادگاه
بسمه تعالی
مقدمه :
ندانســتن مســائل جزئــی حقوقــی و رفــت و
آمــد افــراد در پلــه هــای دادگاه مــا را بــر ایــن
داشــت که اقــدام به نــگارش کتابــی نماییم
که با قلمی روان و محاورهای مسائل حقوقی
را بیاننمایــد لــذا بــر مستشــکل نیســت کــه
اشــکال نمایــد در بعضی از قســمتهای کتاب
،بحــث کامــل صــورت نگرفتــه و بــه صــورت
جامــع در خصــوص آن بحــث نــگارش نشــده
است.
البتــه کــه بــر نویســندگان ایــن اثــر ســخت
بــود نــگارش کتابــی حقوقــی کــه بــا قلمــی
آســان و روان نــگارش شــود آن هم مســائل
14 مقدمه
ّ
پلههای دادگاه
15 مقدمه
ّ
پلههای دادگاه
میدانیــم.
16 مقدمه
ّ
پلههای دادگاه
17 مقدمه
ّ
پلههای دادگاه
18 مقدمه
فصل اول
کلیات
ّ
پلههای دادگاه
فصل کلیات
در فصــل کلیــات قصــد داریــم در وهلــه اول
قانــون را اختصـ ً
ـارا و بــه زبــان ســاده شــرح
دهیــم ،و بعــد نحــوه ی وضــع قانــون را بیان
کنیــم و از ایــن نکتــه غافــل نشــویم کــه
ســعی شــده تمامــی مطالــب خالصــه و بــا
زبــان بســیار ســاده و قابــل فهــم بــرای عمــوم
جامعــه باشــد.
بعــد از توضیــح معنــای قانــون ،قصــد داریــم
مســتقیما ســر اصــل مطلــب رفتــه و انــواع
مراجــع قضایــی را بــه اختصــار نــام ببریــم و
توضیــح دهیــم و رونــد رســیدگی و مراحــل
دادگاه را مختصــرا در فصلهای بعدی کتاب
بیــان نماییــم.
در ادامــه اصطالحـ ًـات پرکاربــرد حقوقــی کــه
میباشــد.
امضای قانون
قانــون ،پــس از تصویــب مجلــس شــورای
اســامی به وجــود میآیــد و امضــای رئیس
جمهــور آن را بــه صــورت قانــون قابــل اجــرا
در مــی آورد .زیــرا فقــط از ایــن تاریــخ اســت
کــه مأمــوران قــوه مجریــه و قضاییــه و افراد
ملــت مکلف بــه رعایــت آن میشــوند .لزوم
امضــای قوانین ،ناشــی از اصــل تفکیک قوه
انتشار قانون
هنگامــی بایــد انتظار اجرای قانون را داشــت
که مفاد آن منتشــر شــود و به اطالع عموم
برســد .زیــرا تــا شــخص ،حقــوق و تکالیــف
خــود را نداند ،چگونــه میتوان او را به لحاظ
تخلــف از قانــون و انجــام نــدادن وظیفــه،
مســئول دانســت؟ بــه همیــن جهــت ،قانون
مدنــی در پایان مــاده اول اصالح شــده مقرر
میدارد" :روزنامه رســمی موظف است ظرف
مــدت ۷۲ســاعت مصوبــه را چاپ و منتشــر
نماید" .انتشار قانون الزمه اجرای آن است،
و بدیــن ترتیب اجرای قانون آغاز میشــود.
انواع دادگاه
دادگاه ،مطابــق اصــل ۱۵۹قانــون اساســی
جمهــوری اســامی ایــران ،مرجــع رســمی
تظلمــات و شــکایات دادگســتری اســت.
تشــکیل دادگاههــا و تعیین صالحیت آنها
منــوط بــه حکــم قانــون اســت.
امــا هنگامــی کــه قصــد پیگیــری دعــاوی
خود را داشــته باشــید ،باید به کــدام دادگاه
مراجعــه کــرد؟
لــذا هــدف آن اســت کــه ابتــداء بــه صــورت
کلــی و بــا بیانــی شــیوا اســامی دادگاههــا و
مراجــع قضایــی را نــام بــرده و بعــد از آن
و بعــد از بیــان توضیحــی مختصــر در ایــن
خصــوص ،توضیحــات تکمیلــی ارائــه گــردد.
دو 1.
یک 2.
دادسرا
دادســرا مرجعی اســت که وظیفه رســیدگی
مقدماتــی را بــر عهــده دارد و قبــل از این که
در دعوای کیفری ،پرونده به دادگاه کیفری
بــرود و بــرای متهــم مجــازات تعییــن شــود،
ابتدا پرونده به دادسرا میرود تا تحقیقات
مقدماتــی بــرای جرمی که شــاکی اعالم کرده
اســت صورت گیرد( .البته یکسری از جرایم
دادگاه انقالب
دادگاه انقــاب در مرکــز هــر اســتان و بــه
تشــخیص رئیــس قــوه قضاییــه در حــوزه ی
قضایــی شهرســتانها تشــکیل میشــود.
ایــن دادگاه دارای رئیــس و دو مستشــار
اســت کــه بــا دو عضــو رســمیت مییابــد.
دادگاه انقــاب در گــروه مراجــع اختصاصــی
قضایــی دســته بنــدی میشــود امــا در عیــن
حــال ایــن مرجــع را بایــد از مراجــع کیفــری
بــه شــمار آورد.
دادگاه خانواده
دادگاه خانــواده مطابــق قانــون حمایــت از
خانــواده ســال ،۱۳۹۱بــه منظــور رســیدگی
بــه امــور و دعــاوی خانوادگــی تشــکیل شــده
است .دادگاه خانواده جزو مراجع اختصاصی
قضــات
ّ ـزل
ـ ع و ـب
ـ نص ـی
ـیعن ـت.
ـ اس ـی
ـ
ق حقو
آن ،کال در صالحیــت قــوه قضاییــه اســت.
دادگاه خانــواده بــا حضــور رئیــس یــا دادرس
علــی البــدل و قاضــی مشــاور زن تشــکیل
میشــود.
صالحیــت دادگاه خانــواده در رســیدگی بــه
مــواردی مثــل :نامــزدی و خســارات ناشــی از
برهــم زدن آن ،نــکاح دائــم ،نــکاح موقــت و
اذن در نکاح ،ازدواج مجدد ،جهیزیه ،مهریه،
شورای حل اختالف
شــورای حــل اختالف بــه منظور حــل اختالف
و ایجــاد صلــح و ســازش بیــن اشــخاص
حقیقــی و حقوقــی غیردولتــی تحــت نظــارت
قــوهی قضاییــه تشــکیل گردیــد.
در موارد زیر قاضی شــورا با مشــورت اعضای
میشــود.
الزم به ذکر اســت که اگر وکیل دادگستری
مثــا جــرم تهدیــد انجــام دهــد ،دادســرای
عمومــی و انقــاب صالــح بــه رســیدگی
میباشــد.دادگاه انتظامــی وکال فقــط مربوط
بــه تخلفــات مربــوط بــه حیطــهی وکالــت
میباشــد.
(نوجوانــان)
طفــل کیســت؟ کســی کــه بــه حــد بلــوغ
شــرعی نرســیده اســت.
(تبصره ۱ماده )۳۰۴
سن بلوغ در پسر :پانزده سال تمام قمری
و ســن بلــوغ دختــر :نــه ســال تمــام قمــری
میباشــد
(تبصــره ۱مــاده ۱۲۱۰قانــون مدنــی و مــاده
۱۴۷قانــون مجــازات اســامی)
نکتــه مهــم :کلیــه جرایــم اطفــال و افــراد
کمتر از ۱۸سال تمام(شمسی) ،در صالحیت
دادگاه اطفــال و نوجوانــان میباشــد ،بــه
اســتثناء مــوارد مقــرر در مــاده ۳۱۵آییــن
دادرســی کیفــری کــه بیــان م ـیدارد :
اگــر اطفــال و نوجوانــان ،مرتکــب یکــی از
دادگاه نظامی
جرایــم بــه نظامــی و عمومــی تقســیم شــده
اســت.
زیــرا جرایــم نظامــی خطــر بیشــتری بــرای
جامعــه دارد پــس بایــد مجــازات شــدیدتری
داشــته باشــد ،و قواعــد ارفــاق آمیــز در
مــورد آنهــا اجــرا نشــود .یعنــی اگــر فــرد
نظامــی مرتکب جــرم نظامیشــود در دادگاه
خواهان
مدعــی و شــخصی کــه دادخواســت را مطــرح
خوانده
شــخصی کــه دادخواســت و دعــوا علیــه
او مطــرح شــده اســت( .مربــوط بــه دادگاه
حقو قــی)
خواسته
آنچــه کــه خواهــان از دادگاه درخواســت
کــرده اســت( .مربــوط بــه دادگاه حقوقــی)
دادخواست
برگههای چاپی مخصوص و به زبان فارسی
کــه جهــت مطرح نمودن خواســته در دعاوی
حقوقــی بــه کار مــی رود کــه در فصــل رونــد
دادگاههــای حقوقــی ،بیشــتر توضیــح داده
خواهــد شــد(.مربوط بــه دادگاه حقوقی)
اظهارنامه
متنــی مکتــوب اســت کــه بــر اســاس قانــون
تنظیم میشــود و به موجب آن ،نویسنده،
تقاضــای قانونـیاش را در آن ثبــت میکنــد
کــه بــه طــرف مقابــل ابــاغ میشــود.
بــه عنــوان مثــال در بحــث اجــاره ،ممکــن
اســت مســتاجر مبلــغ اجــاره مســکن را بــه
مــدت چنــد مــاه پرداخــت نکــرده باشــد آن
گاه شــخص موجــر (مالــک) حــق دارد کــه بــا
تنظیــم کــردن اظهارنامــه و ابــاغ آن از او
بخواهــد تــا نســبت بــه پرداخــت معوقــات،
تــا زمانــی معیــن اقــدام نمایــد.
احضاریه
برگــه احضــار فــرد بــه حضــور در دادســرا یــا
مرجــع انتظامی برای پاســخ و یا انجام امری
66 دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد
ّ فصل
ّ
پلههای دادگاه
میباشــد.
شاکی
فــردی کــه شــکایت کــرده اســت(مربوط بــه
دادســرا و دادگاه کیفــری)
متشاکی
فردی که علیه او شکایت شده است(مربوط
به دادسرا و دادگاه کیفری)
متهم
فــردی کــه از او شــکایت شــده و نســبت بــه
او اتهامــی مطــرح شــده اســت(.مربوط بــه
دادســرا و دادگاه کیفــری)
مجنیعلیه
شــخصی کــه جرم و جنایت بــه ضرر او واقع
شــده اســت(.مربوط بــه دادســرا و دادگاه
کیفــری)
جانی
کســی که مرتکب جرم شــده اســت(.مربوط
به دادســرا و دادگاه کیفری)
حکم یا دادنامه
رأی قاضــی و دادگاه کــه راجــع بــه ماهیــت
دعــوا میباشــد.
محکوم
شــخصی اســت کــه حکــم دادگاه علیــه او
صــادر شــده باشــد.
محکومبه
آن چیــزی کــه دادگاه بــه آن رأی داده و
مــورد حکــم دادگاه اســت و خوانــده را به آن
محکــوم نمــوده اســت.
محکومله
شخصی که حکم دادگاه به نفع اوست.
محکوم علیه
شــخصی اســت کــه حکــم دادگاه بــه ضــرر او
یــا بــر علیــه اوســت.
اجراییه
برگهای اســت که حاوی دســتور اجرای حکم
دادگاه یــا اجــرای مفــاد اســناد رســمی الزم
االجــرا اســت.
دستور موقت
اگــر از زمــان اقامــه دعــوا تــا صــدور حکــم
قطعــی ،مــدت زمــان زیــادی طــول کشــد،
احتمــال ایجــاد مشــکالت جدیــد کــه مانــع
اجــرای حکــم شــود افزایــش مییابــد ،در این
حکم غیابی
اگــر خوانــده یــا وکیــل یــا قائــم مقــام یــا
نماینــده حقوقــی در هیــچ یــک از جلســات
دادگاه حاضر نشده و به طور کتبی (الیحه)
اموال منقول
اموال قابل انتقال مانند خودرو
اموال غیرمنقول
اموال غیرقابل انتقال مانند ملک
تأمین خواسته
درخواســت توقیــف امــوال خوانــده اعــم
از منقــول یــا غیرمنقــول و صــورت بــرداری
و ارزیابــی و حفــظ امــوال توقیــف شــده و
توقیــف حقــوق اســتخدامی خوانــده و اموال
منقــول وی کــه نــزد شــخص ثالــث موجــود
اســت.
اماره
تأمین دلیل
درخواســت از دادگاه بــرای مالحظــه و صورت
بــرداری از دالیــل و مــدارک از قبیــل تحقیــق
محلی ،
نظــر کارشــناس ،دفاتــر تجــاری یــا اســتفاده
واخواهی
قانونگــذار بــرای جلوگیــری از ضایــع شــدن
حق کســی که نتوانســته در فرایند دادرســی
شــرکت کنــد ،امــکان واخواهــی از حکــم
غیابــی صــادر شــده را پیشبینی کرده اســت
و میتــوان در معنــای آن بصــورت خالصــه
گفــت :اعتــراض بــه حکم غیابی ،که مهلت
واخواهــی ۲۰روز از تاریــخ ابــاغ خواهد بود.
خیار
توانایی بر هم زدن عقد میباشد.
َح َکم
داور.
دیه
مــال معینــی اســت کــه در شــرع مقــدس بــه
ســبب جنایــت غیــر عمــدی بــه نفــس عضــو
یــا منفعــت یــا جنایــت عمــدی در مــواردی
کــه بــه هــر جهتــی قصــاص نــدارد تعییــن
میشــود.
َارش
دیه غیرمقدر اســت که میزان آن در شــرع
تعییــن نشــده و دادگاه بــه لحــاظ نــوع و
کیفیــت جنایــت بــا نظــر کارشــناس میــزان
آن را تعییــن میکنــد.
اقرار
اگــر شــخصی خبــری را اعــام کنــد کــه مفــاد
آن بــه ضــرر خــودش و بــه نفع دیگری باشــد
اقرار نــام دارد.
َسفیه
ناتوانــى در حفــظ مــال بــر اثــر ســبک عقلــى
را ســفاهت گوینــد .ســفیه یــا مبـ ّ
ـذر ،کســی
اســت کــه امــوال خــود را در غیــر از مســیر
صحیــح ،مصــرف مینمایــد و در معامالتــش
فریــب میخــورد.
مقصــود از ســفیه نســبت بــه امــوال در
اصطــاح فقهــا ،معنــای مقابــل رشــد اســت.
ســفیه ،محجــور اســت ،یعنــی از تصـ ّـرف در
امــوال خــود منــع شــده اســت.
اهلیت
صفــت کســی اســت کــه دارای جنون ،ســفه،
ســن کــم ،ورشکســتگی و ســایر موانــع
محرومیــت از حقــوق نباشــد.
قولنامه
نوشــتهای دســتی که طرفین معامله در آن
توافقاتــی میکننــد کــه بــرای دو طــرف الزم
االجــرا خواهــد بــود.
ابراء
صــرف نظــر کــردن از ِدیــن خــود بــه اختیــار و
میــل خود.
یعنــی مریــم پولــی را بــه هردلیلــی بــه بهــزاد
ـا بعنــوان قــرض و حــاال ابــراء
داده اســت مثـ ً
نمــوده یعنــی بخشــیده اســت.
الزم بــه ذکر اســت که هرگاه شــخصی مالی
76 دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد
ّ فصل
ّ
پلههای دادگاه
مدیون
کســی کــه حقــی از دیگــران بــر گردنــش
میبا شــد .
ارث
دارائــی متوفــی بعــد از کســر واجبــات مالــی
و دیــون را ارث میگوینــد.
ما ترک
مالــی کــه بــا فــوت مالــک و بــه حکــم قانــون
بــه وارث تعلــق میگیــرد.
انحصار وراثت
دعوایــی اســت که به موجــب آن بازماندگان
متوفــی از دادگاه تقاضــای صــدور منحصــر
بــودن وارث بــه عــدد و اشــخاص مشــخص
مینماینــد.
ترکه
مالــی کــه از متوفــی (شــخصی کــه فــوت
شــده) باقــی مانــده باشــد.
سرقفلی
ســرقفلی بــرای امــاک تجــاری موضوعیــت
دارد و عبــارت اســت از درجــه معــروف
بــودن یــا مشــهور بــودن یــک مــکان تجــاری
بــه یــک فعالیــت خــاص .ســرقفلی بــه زبــان
ســاده مبلغــی اســت کــه مســتأجر در بــدو
ورود بــه عیــن مســتأجره (مــورد اجــاره) بــه
78 دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد
ّ فصل
ّ
پلههای دادگاه
اجاره
قراردادی اســت که بر اســاس آن ،یک طرف
معاملــه بــه نــام موجر (مالک) بخشــی از مال
یــا دارایــی خــود را در ازای دریافــت اجارهبهــا
در اختیــار طــرف دیگــر بــه نــام مســتاجر قرار
میدهــد.
مثــا مریــم خانــه اش را بــه بهــزاد اجــاره
ً
میدهــد بــه مــدت یــک ســال ،مریــم موجــر
(مالــک)و بهــزاد مســتاجر و وجهــی کــه
دریافــت شــده اجارهبهــا نــام دارد.
نکتــه :اگــر چــه اجاره بیشــتر در بازار مســکن
ترک انفاق
آن اســت کــه شــوهر خــرج و مخــارج زن
خــود را ندهــد و شــکایت کیفــری محســوب
میشــود.
قیم
نماینده قانونی محجور ،که از طرف مقامات
صالحیـتدار قضایــی ،در صــورت نبودن ولی
قهــری ،وصی او تعیین میشــود.
مضاربه
بر اســاس ماده 546قانون مدنی " :مضاربه
عقــدی اســت کــه بــه موجــب آن یکــی از
مشاع
مثــا
ً مشــاع بــه معنــای اشــتراک میباشــد
در یــک آپارتمــان ۸واحــدی ۸مالــک وجــود
دارد کــه واحدهــای مشــخصی دارنــد اما راهرو
و پشــت بــام و حیــات بــه صــورت مشــاعی
و اشــتراکی متعلــق بــه هــر هشــت نفــر
میباشد.مشــاع در مقابــل مفــروز اســت.
مفروز
بــه معنــای جــدا کــرده شــده ،کــه حــدود آن
81 دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد
ّ فصل
ّ
پلههای دادگاه
مشــخص اســت.
نکتــه :اگــر یکــی از مالــکان ملــک مشــاع بــا
شــرکای دیگــر کنــار نیایــد و بخواهــد ســهم
خــود را از بخــش هــای اشــتراکی بگیــرد باید
دعوایــی را مبنــی بــر تقســیم بخــش مذکــور
اقامــه کنــد کــه بهایــن تقســیم کــردن
ً
اصطالحــا افــراز میگوینــد.
ملــک مفــروزی ،ملکــی اســت کــه جــدا شــده
باشــد و حالــت اشــتراکی نداشــته باشــد.
تفکیک امالک
اگــر یــک ملــک یکپارچــه بــه قطعــات
ً
اصطالحــا کوچکتــری تقســیم شــود،
میگوینــد کــه ملــک تفکیــک شــده اســت.
اگــر ملــک چنــد مالــک داشــته باشــد تمــام
آنهــا بایــد بــرای انجــام تفکیــک مــورد نظــر
دادگاه خانواده
ّ
پلههای دادگاه
جهیزیه
خانمــی بــه نــام مریــم جهیزیــه خــود را از
شــوهرش بــه نــام بهــزاد مطالبــه میکنــد،
بهزاد از دادن جهیزیه همسر خود استنکاف
ورزیــده و جهیزیــه همســرش را نمیدهــد،
در اینجــا خانــم مریــم بــه دفاتــر خدمــات
قضایــی مراجعه و دادخواســتی تحت عنوان
اســترداد جهیزیــه (برگردانــدن جهیزیــه) بــه
دادگاه تقدیــم مینمایــد.
غالبــا کلیــه دعــوای مطــرح شــده از ســوی
خواهــان یــا شــاکی از دادگاه مربوطــه بــه
91 فصل سوم دادگاه خانواده
ّ
پلههای دادگاه
کنــد:
مرحله اول :دادگاه بدوی خانواده
مرحله دوم:دادگاه تجدیدنظر استان
مرحله سوم :دیوانعالی کشور
ادامــه مبحــث را بــرای تقریــب ذهن بــا مثال
ادامــه میدهیــم :
مریــم بــه دلیل بدرفتاری و ســوء معاشــرت
بهزاد ،دادخواســت طالق میدهد ،در دادگاه
بــدوی(دادگاه خانــواده) بــه چنــد رأی کیفری
کــه در آن بهــزاد بــه عناویــن تهدیــد ،ضرب
و شــتم ،افتراء محکوم شــده است استناد
میکنــد ،دادگاه بــدوی خانــواده ،ادلــه ارائــه
شــده از ناحیــه مریــم را کافــی نمیدانــد و
دعــوای طــاق ایشــان را رد میکنــد.
مریم نســبت بــه رأی صــادره(از طریــق دفاتر
طالق توافقی
101 فصل سوم دادگاه خانواده
ّ
پلههای دادگاه
عد ٔه طالق
ّ
یکــی از مهمتریــن احــکام طــاق ،لــزوم نگــه
عده برای
ّ ـوان
ـ عن تحت زمانی مدت ـتن
ـ داش
زنان اســت.
بهایــن معنــا کــه زن در طــول ایــن مــدت
نفقه
طبــق مــاده ۱۱۰۶قانــون مدنی در عقــد دائم،
نفقــه زن بــر عهــده شــوهر اســت و بــر طبق
مــاده ۱۱۱۳همــان قانــون در ازدواج موقــت،
زن حــق نفقــه نــدارد مگــر ایــن کــه در ضمن
عقــد ،شــرط شــده باشــد یــا بنــای طرفیــن در
هنــگام عقــد ایــن بــوده کــه شــوهر حقــوق
زوجــه را بپــردازد و ایــن امــر حین عقد شــرط
شــده باشــد.
نفقــه شــامل همــه نیازهــای متعــارف و
متناســب بــا وضعیــت زن میشــود.مثل :
مســکن ،پوشــاک ،غذا ،اثاثیه منزل و درمان
تنهــا مســئلهای کــه برای پرداخــت نفقــه بــه
زن در نظــر گرفتــه شــده اســت آن اســت
که زن بــرای بهرهمنــد شــدن از حــق نفقــه،
صیغه موقت
صيغــه موقــت بــه معنــاي (ازدواج موقــت)
اســت.صيغه موقــت بهایــن معنــی اســت
کــه زن و مــردي کــه بــا هــم ازدواج موقــت
مــي کننــد ،فقــط تــا زمانــي کــه مــدت عقــد
ـد ِة المعلومـ ِ
ـة علـي ـ
ُ َّ الم
ي ـ
ف ـی
ـ فس ن
َ ـك
َ ـ جت
ُ وَّ “ز
َ
المعلوم”(يعنــي مــن خــودم را بــه
ِ المهــر
همســري تو در مدت معين و با مهر معين
درآوردم)بعــد بــدون فاصلــه مــرد بگويــد:
“قبلت”(قبــول كردم)صحيــح اســت.
شــخص ثالثــی بــه نــام عاقــد وجــود دارد
کــه از دو طــرف یعنــی زوج و زوجــه وکالــت
میگیــرد ،و پــس از آن ابتــدا بــه وکالــت از
ـت ُمو ِّک َلتــی (نــام خانم)
ُ ـ جوَّ زَ ـد
ـ گوی
ی م ـم
ـ خان
وم ِ
ــة َ ُ
علالم
َ ةِ ــد
ُ َّالم ــی
ف ِ خانــم) (نــام لــی ک
َّ و م
ُ َ
علــوم ،ســپس بــه وکالــت از الم ُ
َ ـرـ ه الم
َ ـیـ َ
ل ع
َ
ـج ِل ُمو ِّکلــی (نــام
َ ـ التزوی ـت
ُ ـ قبل ـد
ـ گوی ی م ـا
ـ آق
آقــا)
در ازدواج موقــت یــا صیغــه ،چیــزی بــه نــام
طــاق نداریــم ،بلکــه ازدواج موقــت بــا دو
میباشــد.
مهریه
مهریــه از جملــه حقــوق مالــی زوجــه اســت
کــه قانونـ ًـا و شـ ً
ـرعا مــرد بایــد آن را ادا کنــد.
ایــن حق بــه گونهای قطعی میباشــد که در
هــر صورتــی به زن تعلق میگیــرد ،حتی اگر
اثبات شــود کــه زن رابطه نامشــروع داشــته
اســت بــاز هــم مهریــه بــه او تعلــق میگیرد
و در هیــچ صورتــی از صــور ،مــوردی نیســت
کــه مهریــه بــه زن تعلــق نگیــرد.در ایــران
برخــی از مردان به علــت ناتوانی در پرداخت
مهریــه زندانــی میشــدند .اما بنــا بر قانــون
حمایــت از خانــواده ۱۳۹۱کــه در اســفند ۹۳
اجرایی شــد ،ناتوانــی در پرداخت مهریههای
بــاالی ۱۱۰ســکه ،مشــمول زنــدان رفتــن مــرد
دادگاه کیفری
ّ
پلههای دادگاه
دادگاه کیفری
حال آنکه انواع دادگاهها را توضیح دادیم،
بــرای شــروع رونــد رســیدگی در دادگاههــای
ً
ابتدائــا بــا ذکــر مثــال شــما را در کیفــری،
میــان یــک ماجــرای کیفــری قــرار میدهیــم.
بعنــوان مثال فرض کنید مریم در دانشــگاه
مشــغول تحصیــل اســت و شــخصی بــه نــام
بهــزاد دائــم از طریــق ارســال پیامــک او را
تهدیــد میکنــد ،از آنجایــی کــه هــر فــرد از
جملــه مریــم در مثــال مــا ،در پنــاه قانــون
بوده و کســی حق تعرض به ایشــان را ندارد
ـدات
لــذا میتوانــد جهــت جلوگیــری از تهدیـ ِ
مرتکب ،اقدام قانونی انجام دهد.به همین
منظــور مریــم جهــت طــرح شــکایت مطابــق
رویــه حاضــر بایــد ابتــدا بــه دفاتــر خدمــات
ً
مجــددا جرمــی را از قطعیــت حکــم ،بهــزاد
درجــه یــک تــا هفــت مرتکــب شــود هــم
مجــازات جــرم جدیــد را متحمــل میشــود و
هــم مجــازات جرمــی که تعلیق شــده اســت
را بایــد متحمــل شــود.
حــال نظــر بــه اینکــه وفــق قوانیــن جــاری از
جملــه مــاده ۱۰۶قانــون مجــازات اســامی در
جرایــم قابــل گذشــت مهلــت طــرح شــکایت
یکســال از تاریــخ اطالع از وقوع جرم اســت،
چنانچــه مریم با وجود اطالع از جرم اما بعد
از گذشــت یکســال شــکایت نمایــد ،قاضــی
مربوطــه مبــادرت بــه قــرار شــکلی موقوفــی
تعقیــب مینماید و ورود ماهوی به پرونده
نمیکنــد و پرونده را میبندد ،چراکه شــاکی
در مهلــت قانونــی طــرح شــکایت ننمــوده
است.
قبــل از شــروع مراحــل شــکایت ،الزم
اســت کــه بــه مقامــات و قضــات دادســرا
بپردازیــم و وظایــف آنــان را شــرح دهیــم :
دادستان
در سلســله مراتــب مقامــات قضایی دادســرا،
باالترین مقام ،دادســتان اســت که ریاســت
دادســرا و نظــارت بــر قضــات دادســرا را بــر
عهــده دارد.
در هــر حــوزه قضایی یک دادســرا وجــود دارد
و هــر یــک از ایــن دادســراها یــک دادســتان
دارد .بــه دادســتان مدعی العمــوم هم گفته
معاون دادستان
دومیــن جایــگاه مقامــات قضایــی دادســرا
متعلــق بــه معــاون دادســتان اســت ،معاون
دادستان مقامی مشخص است که در واقع
کمـککار دادســتان اســت و در زمــان غیبت
دادســتان ،بــه جــای او اداره همــه یــا برخــی
از امــور دادســتان را در دســت میگیــرد.
در زمانی که خود دادســتان هست و غیبت
نــدارد ،معــاون دادســتان در محــدودهای کــه
دادســتان به او اختیــار میدهد ،اعمال اراده
میکنــد.
بازپرس
طبــق قانــون ،بازپــرس وظیفــه انجــام
تحقیقات مقدماتی ،کشف جرم و جلوگیری
از فــرار و امحــاء آثــار بــزه را بــر عهــده دارد و
144 فصل چهارم دادگاه کیفری
ّ
پلههای دادگاه
دادیار
دادیــار کســی اســت کــه در هــر مــوردی کــه
دادســتان به او اجازه دهــد میتواند وظیفه
دادســتان را بــه جــای او انجــام دهــد ،دادیــار
تمــام اقداماتــش تحــت نظــر دادســتان
اســت و بایــد بــرای هــر تصمیمــش موافقت
دادســتان را داشــته باشــد و ماننــد بازپــرس
حــق مخالفــت بــا دادســتان را نــدارد.
قرار
قرار چیست؟
عبارت است از تصمیم قضایی ،که از سوی
مقــام قضایــی در طــول تحقیقــات مقدماتــی
و در مقــام انجــام دادن تحقیــق و در مــوارد
اســتثنایی در جریــان محاکمــه و رســیدگی
دادگاه صــادر میشــود ،ایــن تصمیــم ممکن
اســت ناظــر بــه متهــم ،ســایر اشــخاص ،یــا
در مــورد اشــیاء و امــوال آنــان باشــد.
و حــال بــه چنــد نمونــه از قــرار هــای رایجــی
کــه زیــاد صــادر میشــود میپردازیــم.
پرونــده مجـ ً
ـددا بــه دادســرا اعــاده میشــود
تــا اقدامــات و تحقیقــات الزم را تکمیــل و
انجــام دهنــد و تأمیــن مناســب از متهــم
اخــذ گــردد و اگــر دادگاه اعتــراض شــاکی را
موجــه ندانســت ،قــرار منــع تعقیــب را تایید
میکنــد کــه نظــر دادگاه قطعــی و غیرقابــل
اعتــراض خواهــد بــود.
کیفرخواست
کیفرخواست چیست؟
اشــاره کردیــم کــه در سرنوشــت وقــوع یــک
جــرم نظــرات بازپــرس از دو حالــت خــارج
نیســت؛ یــا تشــخیص میدهــد کــه عمــل
متهــم مجرمانــه نبوده و یا متهــم این جرم
را مرتکب نشــده که قرار منع تعقیب صادر
میکنــد یــا اینکــه تشــخیص میدهــد عمــل
متهــم جــرم بــوده اســت کــه قــرار جلــب بــه
دادرســی صــادر مینمایــد .قــرار جلــب بــه
دادرســی بــرای دادســتان ارســال میشــود و
دادســتان ظــرف ۳روز نظــر خــود را دربــاره
قــرار جلــب دادرســی اعــام میکنــد.
در صورتــی کــه دادســتان بــا ایــن نظــر کــه
عمــل مجرمانــه رخ داده اســت موافــق باشــد
160 فصل چهارم دادگاه کیفری
ّ
پلههای دادگاه
مندرجات کیفرخواست
بــر اســاس قانــون اصــاح قانــون تشــکیل
دادگاههــای عمومــی و انقــاب یکســری
مندرجــات در کیفرخواســت وجــود دارد کــه
بایــد بــه طــور صحیــح و کامــل در آن درج
شــود :
نــام و نــام خانوادگــی ،نام پدر ،ســن ،شــغل،
محــل اقامت متهــم ،میزان ســواد ،وضعیت
تا هل
اعتراض به کیفرخواست
اعتــراض بــه کیفرخواســت ممکــن نیســت.
چــرا کــه اگــر متهــم اعتراضــی بــه
صدورکیفرخواســت داشــته باشــد میتوانــد
آن را در دادگاه مطــرح کنــد و در دادســرا
نمیتــوان بــه آن اعتــراض کــرد.
اســت.
بــه عنــوان مثــال اگــر در دادســرا علیــه بهــزاد
بــه جــرم قتــل و کشــتن مریــم قــرار جلــب
بــه دادرســی صــادر گردیــد؛ پرونــده جهــت
صــادر شــدن رای ،بــه دادگاه کیفــری یــک
اســتان میرود و پس از صادر شــدن رأی در
صورتــی کــه یکــی از طرفین بــه رأی اعتراض
بزنــد پرونــده بــه دیــوان عالی کشــور خواهد
رفــت.
دادگاه کیفــری یــک در مراکــز اســتآنها
تشــکیل میشــود و شهرســتآنها دادگاه
کیفــری یک ندارند.ایــن دادگاه دارای رئیس
و دو مستشــار اســت کــه بــا حضــور دو عضو
نیــز رســمیت مییابــد.
طبــق مــاده ۴۹۰قانــون آییــن دادرســی
دادگاه انقالب
جرائــم زیــر در دادگاه انقــاب رســیدگی
میشــو د :
توهیــن بــه بنیانگــذار جمهــوری اســامی و
مقــام رهبــری
قاچــاق اســلحه و مهمــات و اقــام تحــت
کنتــرل
تمــام جرائــم مربــوط بــه مــواد مخــدر
روانگــردان و پیشســازهای آن
جرائــم علیــه امنیــت داخلــی و خارجــی
محاربــه و افســاد فیاالرض ،اقدام مســلحانه
علیــه نظــام ایــران
بــرای تعریــف افســاد فــی االرض بهتراســت
کــه مــاده ۲۸۶قانــون مجــازات اســامی
(مصــوب )۱۳۹۲را بیــان بداریــم کــه مــی
گویــد:
«هرکــس بهطــور گســترده مرتکــب جنایــت
علیــه تمامیت جســمانی افــراد ،جرائــم علیه
امنیــت داخلــی یــا خارجــی کشــور ،نشــر
اکاذیــب ،اخــال در نظــام اقتصــادی کشــور،
احــراق و تخریــب ،پخــش مــواد ســمی و
میکروبــی و خطرنــاک یــا دایرکــردن مراکــز
فســاد و فحشــا یــا معاونــت در آنهــا گــردد
بهگونــهای کــه موجــب اخــال شــدید در
نظم عمومی کشــور ،ناامنی یا ورود خسارت
عمــده بــه تمامیــت جســمانی افــراد یــا اموال
عمومــی و خصوصــی ،یــا ســبب اشــاعه
فســاد یــا فحشــا در حد وســیع گردد ،مفســد
فــی االرض محســوب و بــه اعــدام محکــوم
میگــردد».
مجـ ً
ـددا بــرای اجــرای حکــم به دادســرا ارســال
میشــود( .رأی کیفــری برخــاف رأی حقوقــی
نیــاز بــه درخواســت اجراییــه نــدارد).
نکتــه قابــل توجــه آن کــه هــرگاه اجــرای
مجــازات منــوط بــه درخواســت محکوملــه
(شــخصی کــه حکــم دادگاه بــه نفع اوســت)
باشــد و در تقاضــای اجــرای آن بــه دلیــل
داشــتن عــذر موجــه تأخیــر کنــد بــه دســتور
قاضــی اجــرای احــکام کیفــری بــه وی ابــاغ
میشــود تــا ظــرف ســه مــاه تصمیــم خــود
را بــرای اجــرای حکــم اعــام کنــد در صــورت
ســپری شــدن ایــن مــدت و عــدم وصــول
درخواســت اجــرای حکــم بــدون عــذر موجــه
قاضــی اجــرای احــکام کیفــری قــرار تأمیــن
صــادره را لغــو میکنــد .در ایــن صــورت
دادگاه حقوقی
ّ
پلههای دادگاه
دادگاه حقوقی
دادگاه حقوقی همانطــور کــه از نامــش
مشــخص است در خصوص مســائل حقوقی
حکــم میدهــد .بــه عبارتــی از حــق و حقوق
افــراد ســخن بــه عمــل مـیآورد .یعنــی زمانی
که دعوای حقوقی مطرح میشــود ،شــخص
برای گرفتن حق خود و جبران خسارات ناشی
از تضییع حقوق خــود به دادگاهها مراجعــه
میکنــد نــه بــرای شــکایت از جــرم و
مجــازات مجــرم ،ایــن دعــوا ،دعــوای
حقوقی نامیده میشود.
به عبارتی به طور کلی دو نوع دعوا داریم:
کیفری
حقوقی
بــه عنــوان مثــال ،زمانــی کــه شــخصی مــال
قراردادها
طبــق مــاده ۱۰قانــون مدنــی قراردادهــای
خصوصی نســبت به کســانی که آنرا منعقد
نمودهانــد در صورتــی کــه مخالــف صریــح
قانــون نباشــد ،نافــذ و صحیــح اســت.
قــرارداد یــا عقــد طبــق مــاده 183قانــون
مدنــی عبــارت اســت از اینکــه :یــک یــا چنــد
176 فصل پنجم دادگاه خانواده
ّ
پلههای دادگاه
تعریف عقد
قــرارداد یا عقد طبق مــاده 183قانون مدنی
عبــارت اســت از اینکــه :یــک یــا چنــد نفــر
در مقابــل یــک یــا چنــد نفــر دیگــر تعهــد بــه
امــری نمایند و مــورد قبول آنها قــرار گیرد.
توافــق دو یــا چنــد نفــر جــزء اصلــی تعریــف
قــرارداد (عقــد) اســت؛ بــرای مثــال در خریــد
ملــک یــا آپارتمــان دو نفــر توافــق میکننــد
مالکیت
مالکیت چیست؟
حقی که شخص در برابر آن بتواند در حدود
قوانیــن هرگونــه تصرفــی در مــال خــودش
داشــته باشــد و هرگونــه اســتفادهای از آن
ببــرد کــه بــه این حــق «حــق مالکیــت» گفته
ـن
ِ ـ قوانی ـق
ـ طب ـاس و
ـ اس ـن
ـ ای ـر
ـ ب ؛ ـود
ـ ش
ی م
ملکــی ،مالــک میتوانــد حــق اســتعمال،
بهرهبــرداری و انتقــال مــال خــود را بــه هــر
صورتــی داشــته باشــد مثــا در قالــب عقــد
بــه یکــی واگذارنمایــد مثــل بیــع (معاملــه)
دیگــران شــود.
اینکــه مالکیــت عیــن دائمــی و بــادوام
اســت یعنــی دائمی بــودن مالکیــت مختص
مالکیــت عیــن اســت و مالکیــت منافــع
ممکــن اســت موقــت باشــد.
معامله
مــورد معاملــه بایــد مــال یــا عملــی باشــد کــه
هــر یــک از دو طــرف تعهــد میکننــد کــه
آنرا تحویــل و یــا انجــام دهنــد.
مالــی کــه مــورد معاملــه قــرار میگیــرد بایــد
ویژگــی هــای ذیــل را داشــته باشــد :
_۱مالیت داشته باشد.
_۲مشروع باشد.
_۳عقالئی باشد.
_۴معلوم و معین باشد.
_۵قابل نقل و انتقال باشد.
_۶قابل تســلیم باشــد( .بتوان آن را تحویل
داد)
191 فصل پنجم دادگاه خانواده
ّ
پلههای دادگاه
_۷موجود باشد.
معامله صوری
هــرگاه معلــوم شــود کــه معاملــه بــه قصــد
فــرار از دیــن و بدهــی ،بــه طور صــوری انجام
شــده باشــد آن معاملــه باطــل اســت.
اصل لزوم عقد
وقتــی کــه معاملــهای طبــق قانــون واقــع
شــده باشــد بین طرفیــن معاملــه الزم االجرا
میگــردد.
مسئولیت قراردادی
اگــر کســی تعهــد کنــد کــه امــری را انجــام
دهــد یــا از انجــام امــری خــودداری کنــد،
در صــورت تخلــف ،مســئول خســارت طــرف
مقابــل میباشــد ،مشــروط بــر آنکــه جبــران
خســارت در قــرارداد تصریــح شــده باشــد لــذا
زمانــی کــه قــراردادی منعقــد گردیــد ،بهترین
193 فصل پنجم دادگاه خانواده
ّ
پلههای دادگاه
اصل صحت
هــر معامل ـهای کــه واقــع شــود ،محمــول بــر
صحت آن است مگر آنکه فساد آن معلوم
شــود (اصــل بــر صحیــح بــودن معاملههــا
اســت مگــر اینکــه فســاد و ناصحیــح بــودن
آن معلــوم شــود) لــذا طبــق مــاده ۱۰و ۱۹۰
قانــون مدنــی هــر معاملــهای کــه بیــن دو
طــرف معاملــه واقــع شــود هــر چنــد در برگه
عــادی ،آن معاملــه معتبــر و الزم االجــرا
خواهــد بــود.
تفسیر قرارداد
اگــر در قــراردادی الفاظــی بــه کاربــرده شــد و
آن الفــاظ مبهم بودنــد ،آن الفاظ به معنایی
خواهنــد بــود کــه عــرف آن محــل تعییــن
میکنــد ،بــه عبارتــی هرچــه را که عــرف درک
درک عــرف تعییــن کننـ ِ
ـده معنــای ِ نمــود ،آن
الفــاظ قــرارداد خواهــد بــود.
در معاملــهای کــه از راه دور بــه صــورت
الکترونیکــی انجــام میگیرد ،مصــرف کننده
بایــد حداقــل ۷روز کاری وقت برای انصراف
(حــق انصــراف) از قبــول خــود بــدون تحمــل
جریمــه و یــا ارائــه دلیــل داشــته باشــد.
بــه عبارتــی مشــتری میتوانــد در معاملــه
الکترونیکــی تــا ۷روز بــدون دلیــل و بــدون
آنکــه خســارتی بپــردازد نســبت بــه انصــراف
خیارات
کــم و بیــش در خصــوص واژه خیــار زیــاد
شــنیده و گفتــه شــده اســت اما اکثــر مردم
از معنــا و کابــرد آن بیاطــاع هســتند،
در ایــن بخــش از کتــاب ،بناســت کــه بــه
صــورت مختصــر وبــا قلمــی ســاده و روان
در خصــوص واژه خیــار و اینکــه اصــا خیــار
بــه چــه معناســت مطالبــی گفتــه شــود و
هــم آنکــه قصــد بــر آن اســت کــه در ایــن
196 فصل پنجم دادگاه خانواده
ّ
پلههای دادگاه
خیار مجلس
هــر یــک از دو طــرف معامله ،بعــد از معامله
فــی المجلــس ومادامــی کــه متفــرق نشــده
انــد اختیــار فســخ معاملــه را دارنــد کــه بــه
خیار شرط
در یــک معاملــه ممکــن اســت شــرط شــود
کــه در مــدت زمــان معیــن بــرای فروشــنده
یــا مشــتری یــا هــر دو یــا شــخص دیگــری،
اختیــار فســخ معاملــه باشــد فــی المثــال
خریــدار و فروشــنده شــرط کننــد کــه مثــا
خریــدار اگــر تــا فــان مــدت یکــی از اقســاط
معاملــه را پرداخــت ننماینــد ،معاملــه فســخ
گــردد کــه اگــر شــرط محقــق نگردید و قســط
مــورد نظــر در زمــان خــود پرداخــت نگردیــد،
خیار غبن
غبــن بــه معنــای فریــب و گــول زدن اســت،
در صورتــی کــه یکــی از دو طــرف معاملــه
مغبون گردید(فریب خورد) شخص متضرر
میتوانــد بعــد از علــم بــه غبــن ،فــورا اقــدام
بــه فســخ معاملــه نمایــد.
در صورتی یکی از دو طرف معامله میتواند
از ایــن خیــار اســتفاده کند که غبــن فاحش
باشــد ،غبــن فاحــش یعنــی تفــاوت ارزش
مــورد معاملــه بــا قیمت بــازار فاحش اســت.
زمانــی کــه غبــن در معاملــه بســیار آشــکار
و واضــح اســت غبــن فاحــش شــکل گرفتــه
اســت.
بــه عبارتــی غبــن در صورتــی فاحــش اســت
کــه عرفـ ًـا قابــل مســامحه و گذشــت نباشــد.
خیار عیب
هــرگاه در معاملـهای معلــوم شــود کــه مــورد
معاملــه معیــوب و دچــار عیــب بوده اســت،
مشــتری در قبــول معیــوب یــا اخــذ ارش
(خســارت) یــا فســخ معاملــه ،مختــار اســت.
نکتــه :خیــار عیــب وقتــی بــرای مشــتری
ثابــت میشــود کــه عیــب ،مخفــی و موجــود
در حیــن عقــد باشــد امــا اگــر عیــب مخفــی
نبوده و مشــتری بــا علم واطــاع کامل آن را
خریــداری کــرده اســت ،دیگــر چنیــن خیــاری
نخواهــد داشــت.
خیار تدلیس
تدلیــس عبــارت از عملیاتــی کــه موجــب
فریــب طــرف معامله شــده اســت میباشــد.
نکته :پنهان کردن عیب موجود در کاال و یا
اقاله
اقالــه بــه هــر لفــظ یــا فعلــی واقــع میشــود
کــه داللــت بــر َ ،بــر هــم زدن معاملــه کنــد
و بــه عبارتــی اقالــه زمانــی مصــداق پیــدا
میکنــد کــه دو طــرف معاملــه رضایــت بــر
فســخ معاملــه دارنــد و تراضــی کننــد کــه
معاملــه را برهــم بزننــد.
نکتــه :صرف ابراز کراهت یا پشــیمانی برای
اقالــه کافــی نیســت و بایــد لفــظ یــا فعــل
داللــت بــر قصــد اقالــه نمایــد.
موضوع اقاله
موضــوع اقالــه ممکــن اســت تمــام معاملــه
واقــع شــود یا فقط مقــداری از مــورد معامله
؛ بــه عنــوان مثــال بهزاد و مریــم ملکی را به
مســاحت ۲۰۰مترمربــع معاملــه میکننــد
ســپس با تراضی یکدیگــر ۱۰۰مترمربع آنرا
اقالــه میکننــد
هبه
تعريف هبه
هبــه عقــدی اســت کــه بــه موجــب آن ،یــک
نفــر مالــی را مجانــی بــه فــرد دیگــری تملیک
میکنــد.
کســی کــه مالــی را هبــه میدهــد ِ
واهــب،
و کســی کــه هبــه را میگیــرد ُم َّت ِهــب ،و
مالــی را کــه مــورد هبه اســت عیــن موهوبه
میگوینــد.
رجوع از هبه
بعــد از قبــض ،واهــب میتوانــد بــا بقــاء
عیــن موهوبــه از هبــه رجــوع کنــد،
مثال بهــزاد اتومبیلی را به مریم هبه
ً یعنــی
کــرده اســت ،و مریــم اتوموبیــل را دریافــت
صدقه
طبق ماده ۸۰۷قانون مدنی :
اگــر کســی مالــی را بــه عنــوان صدقــه بــه
دیگــری بدهــد ،حــق رجــوع نــدارد و دیگــر
نمیتوانــد مالــی را کــه صدقــه داده اســت
پــس بگیــرد.
اجاره
اجــاره عقــدی اســت کــه بــه موجــب آن
مســتاجر مالــک منافــع عیــن مســتاجره
میشــود ،اجــاره دهنــده را موجــر کــه همــان
مالــک اســت و اجــاره کننــده را مســتاجر و
مثال:
ً
اگــر شــخصی بــرای رفتــن بــه مســافرت،
خودرویــی کرایــه کنــد نمیتوانــد به واســطه
فررفتگــی در ماشــین یــا رنــگ آن ،اجــاره را
فســخ کنــد امــا نقــص فنــی خــودرو ،باعــث
میشــود که مســتاجر (اجاره کننــده) اختیار
فســخ کــردن آنرا داشــته باشــد.
طبــق مــاده ۴۸۱قانــون مدنــی ،هــرگاه مــورد
اجــاره عیبــی پیــدا کــرده باشــد کــه دیگــر
نتــوان از آرن مــورد اجــاره نفــع و ســود برد و
نتــوان آن عیــب را برطــرف کــرد ،اجــاره باطل
میشــود.
مالــک نمیتوانــد در مــدت اجــاره ،در عیــن
مســتاجره تغییــری دهــد که منافــی مقصود
مســتاجر از مــورد اجــاره باشــد.
تعمیرات
تعمیــرات و کلیه مخارجی که در مورد اجاره
بــرای امــکان انتفــاع (نفــع بــردن) از آن الزم
اســت بــه عهــده مالــک اســت .مگــر آنکــه
در اجــاره نامــه تعییــن شــده باشــد کــه ایــن
خرجهــا بر عهدهی مســتاجر میباشــد ،پس
تعمیــرات کلــی و اساســی مربــوط بــه اصــل
بنــا و تاسیســات عمــده نصــب شــده مثــل
تهویــه و آسانســور بــر عهــده مالک اســت و
چک
چــک نوشــته ای اســت کــه بــه واســطه آن
صادرکننــده بــه محلــی کــه پــول در آن قــرار
دارد مثــل بانــک ،دســتور میدهــد تــا همــه
یــا بخشــی از پولــی که نــزد وی هســت را به
دارنــده چــک بپــردازد.
چــک فقــط در تاریخ منــدرج در آن و یا پس
از تاریــخ مذکور قابل وصــول از بانک خواهد
بــود؛ صادرکننــده چــک باید در تاریــخ مندرج
در آن معــادل مبلــغ مذکــور در بانــک ،وجــه
نقــد داشــته باشــد و نبایــد تمــام یا قســمتی
از وجهــی را کــه بــه اعتبــار آن چــک صــادر
کــرده بــه صورتــی از بانــک خــارج نمایــد یــا
221 فصل پنجم دادگاه خانواده
ّ
پلههای دادگاه
سفته
ســفته ماننــد چــک یکــی از اســناد تجــاری
محســوب میشــود کــه بــر اســاس آن
صادرکننــده آن تعهــد میدهــد تــا در موعــد
مقــرر مبلغــی را در وجــه فــرد ذکــر شــده در
ســفته بپــردازد.
اگر کســی پشت ســفته را به عنوان ضامن
امضــاء نمایــد ،هماننــد صادرکننــده ســفته،
نســبت به پرداخــت مبلغ آن ضامــن خواهد
بود.
وصول سفته به چه نحوی خواهد بود؟
اجــرای اســناد رســمی :ســفته ســندی الزم
االجــرا اســت کــه صاحــب ســفته میتوانــد
علیــه صادرکننــدهَ ،ظهرنویــس و ضامــن ،بــه
بخــش اجــرای اســناد رســمی در اداره ثبــت
وصیت
وصیت بر دو گونه تعریف شده است .
وصیت تملیکی عبارت است از اینکه کسی
مــال (عیــن یــا منفعــت) خــود را بــرای زمــان
ً
مجانــا تملیــک بعــد از فوتــش بــه دیگــری
کنــد .ماننــد آنکــه بهــزاد وصیــت کنــد بعــد
از مرگــش یــک مغــازه معیــن از ســه مغــازه
را بــه مریــم واگــذار کنــد.
وصیــت عهــدی ،عبــارت اســت از اینکــه
ِ
شــخصی یــک یــا چند نفــر را بــرای انجــام امر
یــا امــور یــا تصرفــات دیگــری مامــور نمایــد؛
بــه وصیــت کننــده ،موصــی ،بــه کســی کــه
وصیــت بــه نفــع او شــده اســت ،موصیلــه،
بــه مــورد وصیــت ،موصیبــه ،و بــه کســی
کــه بــه موجــب وصیــت عهــدی مکلــف بــه
انواع وصیتنامه
وصیتنامــه بــر ســه گونــه اســت – 1 :خــود
نوشــت – 2رســمی – 3ســری
شــرایط تنظیــم وصیتنامــه خــود نوشــت
عبــارت اســت از – 1 :نوشــته شــدن تمــام
وصیــت توســط خــود موصــی (وصیــت
کننــده) – 2داشــتن تاریــخ روز مــاه و ســال
بــه خط موصی (وصیــت کننده) – 3امضاء
وصیتنامه توســط موصی (وصیــت کننده)
در تنظیــم وصیتنامــه خــود نوشــت،
امــکان توکیــل بــه غیــر وجــود ندارد.مهــر و
اثــر انگشــت موصــی ،جایگزیــن امضــاء او
نمیشــود و وصیتنامــه خــود نوشــت یــا
ســری را کامــل نمیکنــد .لــذا حتمــا بایــد
امضــاء در وصیتنامــه باشــد.
ارث
بعــد از آنکــه فــردی فــوت نمــود ،اموالــی از
وی بــه جــا خواهــد مانــد کــه بــه آن ارثیــه
248 فصل پنجم دادگاه خانواده
ّ
پلههای دادگاه
میگوینــد.
شــخصی کــه فــوت میکنــد ،یعنــی متوفــی
ـورث و شــخصی کــه از او ارث مــی بــرد
ِ ـ م را
وارث میگوینــد.
َ را
تقســیم ارثیــه فقــط پــس از ادای دیــون
متوفــی میباشــد .بــه ایــن معنــا کــه ابتــدا
متوفــی بدهیهــای میبایســت وراث
را پرداخــت نمــوده ،پــس از آن ،اگــر مــال
و اموالــی باقیمانــد بیــن وراث تقســیم
میگــردد.
در ایــن فصــل بــه ایــن امــر مــی پردازیــم کــه
ارث بــه چــه اشــخاصی تعلــق میگیــرد کــه
در اینجــا موجبــات ارث کــه دو نــوع باشــد با
زبانــی ســلیس توضیــح داده خواهــد شــد.
وراث به دو طریق ارث میبرند :
-اوالد آنها
توضیحــات طبقــه اول :وراث طبقه اول که
بــه آنهــا ارث تعلــق میگیــرد بــه دو درجــه
تقســیم میشــود که در صــورت وجود درجه
اول بــه درجــه دوم ارث تعلــق نمیگیرد.
درجه اول پدر و مادر و فرزندان میباشند.
درجــهدوم اوالد اوالد (نــوه هــا) میباشــند.
بدیــن معنــا کــه اگــر شــخصی بــه نــام مریــم
فــوت کنــد و پــدر و مــادر و یــا فرزند داشــته
باشــد دیگــر بــه نوههــای مریــم ارثــی تعلــق
نمیگیــرد و اگــر مریم پدر و مــادر و فرزندی
نداشــت بــه نوههــای او ارث تعلــق میگیــر
توضیحــات طبقــه دوم :طبقــه دوم وراث
نســبی نیــز بــه دو درجــه تقســیم میشــود
کــه اینجــا هــم در صــورت وجــود وراث درجه
موانع ارث
در فقه اموری ذکر شــده اســت که از موانع
ارث میباشــد بــه عبارتــی یکســری از امــور
کــه باعــث میشــود بــه شــخص ارث تعلــق
نگیــرد عبــارت اســت از:
قتل
کفر
لعان
والدت از زنا
قتل:اگــر فردی شــخصی را بکشــد که نســبی
یــا ســببی از وی ارث مــی بــرد ،دیگــر بــه او
ارثــی تعلــق نخواهــد گرفــت.
255 فصل پنجم دادگاه خانواده
ّ
پلههای دادگاه
ً
قاعدتــا مریــم مــدارک و شناســنامههای
وراث را در دســت نــدارد امــا جــای نگرانــی
نیســت .مریــم میتوانــد بــه شــورای حــل
اختــاف مراجعــه کــرده و تقاضــای انحصــار
وراثــت کنــد و اعــام نمایــد کــه هیــچ رابطــه
نســبی و ســببی بــا متوفــی نــدارد و فقــط از
متوفــی طبــق ایــن اســناد طلبــکار اســت و
هیــچ کــدام از مــدارک مــورد نیــاز را نــدارد
یعنــی نــه گواهــی فــوت ،نــه شناســنامه و
مــدارک متوفــی ،و نــه مــدارک وراث و نــه
عقدنامــه.
حال وظیفه مریم چیست؟
گفتــه شــد گواهــی فــوت را میتــوان از
طریــق ثبــت احــوال و یــا اســتعالم آنالیــن
دریافــت کرد و برای باقی مدارک درخواســت
استشهادیه محضری
در فرمی که دادگســتری در اختیار متقاضی
قرار میدهد باید اســم تمام وارثان نوشــته
شــود ،دو تــن از کســانی کــه وراث و متوفــی
را میشناســند ،بایــد فــرم را امضــا کننــد و
آن را در دفتــر اســناد رســمی گواهــی کنند.
آگهی فوت
معموال در جریان درخواست انحصار وراثت،
ً
دادگاه بــا هزینــه متقاضیــان ،یــک آگهــی
فــوت در روزنامــه منتشــر میکنــد تــا وراث
احتمالــی یــا کســانی کــه ادعایــی دارنــد ،بــرای
ثبــت آن بــه دادگاه مراجعــه کننــد.
مالیات بر ارث
مالیــات بــر ارث ،مالیاتــی اســت کــه بــه
داراییهــای متوفــی تعلــق میگیــرد .تــا
ـات امــوال او تعییــن نشــده
زمانــی کــه مالیـ ِ
باشــد ،انتقــال امــوال ممکــن نیســت ،بــرای
درخواســت گواهــی انحصــار وراثــت بایــد بــا
مراجعــه بــه اداره مالیــات ،امــوال فرد متوفی
را در اظهارنامــه مالیــات بــر ارث گــزارش کــرد.
مالیــات بــر ارث ،بــه تمــام امــوال متوفــی
تعلــق نمیگیــرد ،وجوهــی مثــل مســتمری