You are on page 1of 270

‫فهرست مطالب‬

‫‪13‬‬ ‫مقدمه‬
‫‪19‬‬ ‫کلیات‬
‫‪24‬‬ ‫مبحث اول ‪ :‬قانون به زبان ساده‬
‫‪25‬‬ ‫مبحث دوم ‪ :‬وضع قانون‬
‫‪37‬‬ ‫دادسرا‬
‫‪39‬‬ ‫دادگاه کیفری یک‬
‫‪41‬‬ ‫دادگاه انقالب‬
‫‪42‬‬ ‫دادگاه تجدید نظر‬
‫‪46‬‬ ‫دادگاه خانواده‬
‫‪49‬‬ ‫دیوان عالی کشور‬
‫‪50‬‬ ‫دیوان عدالت اداری‬
‫‪52‬‬ ‫دادگاه عالی انتظامی قضات‬
‫‪53‬‬ ‫دادگاه انتظامی وکال‬
‫‪54‬‬ ‫دادگاه اطفال و نوجوانان‬
‫‪56‬‬ ‫دادگاه نظامی‬
‫‪63‬‬ ‫اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬
‫‪63‬‬ ‫فصل دوم‬
‫‪64‬‬ ‫خواهان‬
‫‪65‬‬ ‫خوانده‬
‫‪65‬‬ ‫خواسته‬
‫‪65‬‬ ‫دادخواست‬
‫‪66‬‬ ‫اظهارنامه‬
‫‪66‬‬ ‫احضاریه‬
‫‪67‬‬ ‫شاکی‬
‫‪67‬‬ ‫متشاکی‬
‫‪67‬‬ ‫متهم‬
‫‪67‬‬ ‫مجنی‌علیه‬
‫‪68‬‬ ‫جانی‬
‫‪68‬‬ ‫حکم یا دادنامه‬
‫‪68‬‬ ‫محکوم‬
‫‪68‬‬ ‫محکوم ‌به‬
‫‪69‬‬ ‫محکوم ‌له‬
‫‪69‬‬ ‫محکوم علیه‬
‫‪69‬‬ ‫اجراییه‬
‫‪69‬‬ ‫دستور موقت‬
‫‪71‬‬ ‫اموال منقول‬
‫‪71‬‬ ‫اموال غیرمنقول‬
‫‪71‬‬ ‫تأمین خواسته‬
‫‪71‬‬ ‫اماره‬
‫‪72‬‬ ‫تأمین دلیل‬
‫‪73‬‬ ‫واخواهی‬
‫‪73‬‬ ‫خیار‬
‫‪74‬‬ ‫َح َکم‬
‫‪74‬‬ ‫دیه‬
‫‪74‬‬ ‫َارش‬
‫‪75‬‬ ‫اقرار‬
‫‪75‬‬ ‫َسفیه‬
‫‪76‬‬ ‫اهلیت‬
‫‪76‬‬ ‫قولنامه‬
‫‪76‬‬ ‫ابراء‬
‫‪77‬‬ ‫مدیون‬
‫‪77‬‬ ‫ارث‬
‫‪77‬‬ ‫ما ترک‬
‫‪78‬‬ ‫انحصار وراثت‬
‫‪78‬‬ ‫ترکه‬
‫‪78‬‬ ‫سرقفلی‬
‫‪79‬‬ ‫اجاره‬
‫‪80‬‬ ‫ترک انفاق‬
‫‪80‬‬ ‫قیم‬
‫‪80‬‬ ‫مضاربه‬
‫‪81‬‬ ‫مشاع‬
‫‪81‬‬ ‫مفروز‬
‫‪82‬‬ ‫تفکیک امالک‬
‫‪83‬‬ ‫ً‬
‫اصطالحات حقوقی‬ ‫تفاوت برخی‬
‫‪85‬‬ ‫فصل سوم‬
‫‪85‬‬ ‫دادگاه خانواده‬
‫‪86‬‬ ‫قانون حمایت از خانواده‬
‫مطالبی در خصوص قاضی دادگاه خانواده ‪87‬‬
‫‪91‬‬ ‫موارد مهم در دعاوی خانواده‬
‫‪91‬‬ ‫جهیزیه‬
‫‪95‬‬ ‫طالق از ناحیه زوجه(زن)‬
‫‪100‬‬ ‫طالق از ناحیه زوج (مرد)‬
‫‪101‬‬ ‫طالق توافقی‬
‫‪103‬‬ ‫عد ٔه طالق‬
‫ّ‬
‫‪105‬‬ ‫نفقه‬
‫نامزدی و خسارت ناشی از برهم زدن آن ‪109‬‬
‫‪112‬‬ ‫صیغه موقت‬
‫‪116‬‬ ‫شروط ضمن عقد‬
‫‪120‬‬ ‫مهریه‬
‫‪123‬‬ ‫زن ناشزه کیست؟‬
‫‪129‬‬ ‫نفقه در عقد موقت‬
‫‪129‬‬ ‫امکان ترک منزل از ناحیه زن‬
‫‪130‬‬ ‫ترک منزل‪ ،‬توسط زن بدون دلیل‬
‫آیا مرد می‌تواند با شغل زن مخالفت کند؟ ‪131‬‬
‫‪132‬‬ ‫استقالل مالی زن‬
‫‪133‬‬ ‫دادگاه کیفری‬
‫‪133‬‬ ‫فصل چهارم‬
‫‪142‬‬ ‫مقامات قضایی دادسرا‬
‫‪142‬‬ ‫‌دادستان‬
‫‪144‬‬ ‫معاون دادستان‬
‫‪144‬‬ ‫بازپرس‬
‫‪146‬‬ ‫دادیار‬
‫‪147‬‬ ‫مراحل و توضیح کیفرخواست‬
‫‪149‬‬ ‫قرار‬
‫‪149‬‬ ‫قرار چیست؟‬
‫‪154‬‬ ‫قرار جلب به دادرسی‬
‫‪156‬‬ ‫قرار موقوفی تعقیب‬
‫‪160‬‬ ‫کیفرخواست‬
‫‪160‬‬ ‫کیفرخواست چیست؟‬
‫‪163‬‬ ‫توضیحات تکمیلی فصل کیفری‬
‫‪163‬‬ ‫دادگاه کیفری دو‬
‫‪170‬‬ ‫اجرای احکام کیفری‬
‫‪173‬‬ ‫دادگاه حقوقی‬
‫‪176‬‬ ‫قراردادها‬
‫‪177‬‬ ‫تعریف عقد‬
‫‪185‬‬ ‫مالکیت چیست؟‬
‫‪185‬‬ ‫مالکیت عین ‪ -‬مالکیت منافع‬
‫‪187‬‬ ‫مالکیت عرصه ‪-‬مالکیت اعیان‬
‫‪188‬‬ ‫مالکیت مفروز ‪-‬مالکیت مشاع‬
‫مالکیت اشتراکی_مالکیت اختصاصی ‪189‬‬
‫‪191‬‬ ‫معامله‬
‫‪193‬‬ ‫معامله صوری‬
‫‪193‬‬ ‫مسئولیت قراردادی‬
‫‪194‬‬ ‫اصل صحت‬
‫‪195‬‬ ‫تفسیر قرارداد‬
‫‪196‬‬ ‫خیارات‬
‫‪198‬‬ ‫خیار شرط‬
‫‪199‬‬ ‫خیار روئت و تخلف وصف‬
‫‪200‬‬ ‫خیار غبن‬
‫‪201‬‬ ‫خیار عیب‬
‫‪202‬‬ ‫انتقال خیار به وارث‬
‫‪203‬‬ ‫اقاله‬
‫‪204‬‬ ‫موضوع اقاله‬
‫‪204‬‬ ‫تلف یکی از عوضین‬
‫‪205‬‬ ‫تعريف هبه‬
‫‪205‬‬ ‫رجوع از هبه‬
‫‪207‬‬ ‫فوت بعد از قبض‬
‫‪208‬‬ ‫هبه دین به مدیون‬
‫‪209‬‬ ‫صدقه‬
‫‪209‬‬ ‫اجاره ‬
‫‪213‬‬ ‫عیب در مورد اجاره‬
‫‪215‬‬ ‫تعمیرات‬
‫‪220‬‬ ‫فوت مالک یا مستأجر‬
‫‪220‬‬ ‫نکته پایانی اجاره‬
‫‪221‬‬ ‫چک‬
‫‪234‬‬ ‫سفته‬
‫‪236‬‬ ‫وصیت‬
‫‪238‬‬ ‫انواع وصیت‌نامه‬
‫‪241‬‬ ‫قبض‪ ،‬شرط لزوم وصیت ‬
‫‪248‬‬ ‫ارث‬
‫‪255‬‬ ‫موانع ارث‬
‫نحوه دریافت گواهی انحصار وراثت ‪258‬‬
‫‪261‬‬ ‫اختالف بین وراث‬
‫‪267‬‬ ‫استشهادیه محضری‬
‫‪268‬‬ ‫رسید گواهی مالیات بر ارث‬
‫‪268‬‬ ‫آگهی فوت‬
‫کپی برابر اصل شده شناسنامه وراث ‪269‬‬
‫‪269‬‬ ‫مالیات بر ارث‬
‫مقدمه‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بسمه تعالی‬
‫مقدمه ‪:‬‬
‫ندانســتن مســائل جزئــی حقوقــی و رفــت و‬
‫آمــد افــراد در پلــه هــای دادگاه مــا را بــر ایــن‬
‫داشــت که اقــدام به نــگارش کتابــی نماییم‬
‫که با قلمی روان و محاوره‌ای مسائل حقوقی‬
‫را بیان‌نمایــد لــذا بــر مستشــکل نیســت کــه‬
‫اشــکال نمایــد در بعضی از قســمتهای کتاب‬
‫‪ ،‬بحــث کامــل صــورت نگرفتــه و بــه صــورت‬
‫جامــع در خصــوص آن بحــث نــگارش نشــده‬
‫است‪.‬‬
‫البتــه کــه بــر نویســندگان ایــن اثــر ســخت‬
‫بــود نــگارش کتابــی حقوقــی کــه بــا قلمــی‬
‫آســان و روان نــگارش شــود آن هم مســائل‬

‫‪14‬‬ ‫مقدمه‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫حقوقــی و تبدیــل کلمــات عربــی بــه فارســی‬


‫بــه جامعــه حــق میدهیــم کــه خوانــدن خود‬
‫قانــون شــاید کامــا قابــل فهــم نباشــد و‬
‫نتــوان درک کاملــی از آن پیــدا کــرد لــذا بــه‬
‫صــورت محســوس جــای خالــی کتابــی کــه‬
‫ـان قابــل فهمــی داشــته باشــد و بــه زبــان‬
‫ِ‬ ‫ـ‬ ‫بی‬
‫ســاده ای نگاشــته شــده باشــد کامــا حــس‬
‫مــی شــد‪.‬‬
‫لــذا مــا را بــر ایــن داشــت کــه ایــن کتــاب‬
‫نــگارش شــود تــا باشــد کــه مشــکلی از‬
‫مشــکالت مردم حل شــود و همچنین کتابی‬
‫بســیار مناســب بــرای عزیــزان دانشــجوی‬
‫حقــوق باشــد و اگــر حداقــل یــک پرونــده از‬
‫پرونــده هــای ورودی به دادگســتری کاســته‬
‫شــود بــاز هــم این امــر را پیــروزی بــرای خود‬

‫‪15‬‬ ‫مقدمه‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌دانیــم‪.‬‬

‫نکاتی چند در خصوص این اثر‪:‬‬


‫‪:۱‬در ایــن کتــاب ســعی شــده کــه مراحــل‬
‫دادگاه هــا بــه طــور اختصــار بــه همــراه مثال‬
‫بــرای فهــم مخاطــب بیــان شــود‬
‫‪:۲‬دســته بندی مطالب قانون و دسته بندی‬
‫کــردن و خالصــه کــردن بــه زبــان ســاده از‬
‫بهتریــن خصوصیــت هــای این کتاب اســت‬
‫که این ســاماندهی مخاطب را از ســردرگمی‬
‫نجــات میدهد‪.‬‬
‫‪:۳‬در این اثر ســعی شــده بر مبنــای نصوص‬
‫قانونی به توضیح و تشــریح ابحاث مختلف‬
‫پرداختــه شــود ‪.‬کــه عــاوه بــر اینکــه آحــاد‬
‫مــردم جامعــه را بــا قانــون آشــنا میکنــد‬

‫‪16‬‬ ‫مقدمه‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بلکــه دانشــجویان عزیزی که وارد دانشــکده‬


‫حقــوق میشــوند نیــز بــا مطالعــه ایــن کتــاب‬
‫صدهــا قــدم جلوتــر خواهنــد بــود و آمــاده‬
‫پذیــرش مباحــث حقوقــی بــه صــورت راحــت‬
‫تــر خواهنــد شــد‬
‫‪ :۴‬در فهرســت کتــاب‪ ،‬هر عنــوان در مبحث‬
‫کلــی قــرار گرفتــه کــه ایــن فرصــت را بــرای‬
‫مخاطــب ایجــاد میکنــد تــا طبــق مشــکلی‬
‫کــه بــرای وی بــه وجــود آمــده بــه ســراغ آن‬
‫مبحــث خــاص بــرود و مطالعــه نمایــد‬

‫بــی شــک ایــن اثــر هــم ماننــد هــر مکتــوب‬


‫بشــری عــاری از کاســتی نیســت و امیــد‬
‫آنکــه مردم عــادی جامعه با مســائل حقوقی‬
‫بیشــتر آشــنا گردنــد‪.‬‬

‫‪17‬‬ ‫مقدمه‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫تصمیــم خداونــد از قــدرت درک مــا خــارج‬


‫اســت امــا همیشــه به ســود مــا خواهــد بود‪.‬‬

‫‪18‬‬ ‫مقدمه‬
‫فصل اول‬

‫کلیات‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫فصل کلیات‬
‫در فصــل کلیــات قصــد داریــم در وهلــه اول‬
‫قانــون را اختصـ ً‬
‫ـارا و بــه زبــان ســاده شــرح‬
‫دهیــم‪ ،‬و بعــد نحــوه ی وضــع قانــون را بیان‬
‫کنیــم و از ایــن نکتــه غافــل نشــویم کــه‬
‫ســعی شــده تمامــی مطالــب خالصــه و بــا‬
‫زبــان بســیار ســاده و قابــل فهــم بــرای عمــوم‬
‫جامعــه باشــد‪.‬‬
‫بعــد از توضیــح معنــای قانــون‪ ،‬قصــد داریــم‬
‫مســتقیما ســر اصــل مطلــب رفتــه و انــواع‬
‫مراجــع قضایــی را بــه اختصــار نــام ببریــم و‬
‫توضیــح دهیــم و رونــد رســیدگی و مراحــل‬
‫دادگاه را مختصــرا در فصل‌های بعدی کتاب‬
‫بیــان نماییــم‪.‬‬
‫در ادامــه اصطالحـ ًـات پرکاربــرد حقوقــی کــه‬

‫‪20‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نحــوه ی بیــان آن بســیار اهمیــت دارد‪،‬‬


‫بصــورت دســته‌بندی شــده ارائــه می‌گــردد‪.‬‬
‫ایــن کتــاب قصــد دارد افــراد جامعــه را از‬
‫مشــکالت بــه انــدازه‌ای هرچند نســبی‪ ،‬ایمن‬
‫ســازد تــا ایــن اطالعــات‪ ،‬او را از مشــکالت‬
‫حقوقــی کــه ممکــن اســت دامــن گیــر او‬
‫و خانــواده‌اش شــود مصــون بــدارد و حتــی‬
‫مخاطــب بتوانــد به خانواده و دوســتان خود‬
‫در حــد اولیــه مشــاوره بدهــد‪.‬‬
‫ایــن اثــر می‌توانــد شــما را در جریــان رونــد‬
‫رســیدگی‌ها قــرار دهــد و دادگاه‌هــا را بــرای‬
‫شــما عزیــزان بــا کمــک مثــال هــا‪ ،‬تصویــر‬
‫ســازی نمایــد‪.‬‬
‫همچنیــن بــرای دوســتان عزیــزی کــه هنــوز‬
‫وارد دانشــگاه نشــده‌اند و یــا قصــد دارنــد پــا‬

‫‪21‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بــه رشــته‌ی حقــوق بگذارنــد‪ ،‬بــا مطالعه‌ایــن‬


‫اثــر بــه آن‪‎‬هــا اطمینــان می‌دهیــم کــه یــک‬
‫ســر و گــردن از مابقــی دانشــجویان باالتــر ‬
‫کامــا مناســب‬
‫ً‬ ‫بــوده و بــا زمینــه و بســتر‬
‫آمــاده دریافــت مطالــب خواهنــد بــود‪.‬‬

‫فصــل کلیــات شــامل چهار مبحث می‌باشــد‬


‫کــه بــه ترتیب ‪:‬‬
‫مبحث اول ‪ :‬قانون به زبان ساده‬
‫مبحث دوم ‪ :‬وضع قانون‬
‫مبحــث ســوم ‪ :‬انــواع دادگاه‌هــا و ارگان‪‎‬هــای ‬
‫قضا یی‬
‫ً‬
‫اصطالحات پرکاربرد حقوقی‬ ‫مبحث چهــارم ‪:‬‬

‫‪22‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌باشــد‪.‬‬

‫فصل‌هــای دادگاه‌هــای کیفــری و حقوقــی و‬


‫خانــواده هــر کــدام جداگانــه توضیــح داده‬
‫شــده و همچنیــن بیــان صالحیــت دادگاه‌ها‬
‫کــه کــدام مشــکل را بایــد در کــدام دادگاه‬
‫مطــرح کــرد‪ ،‬و صالحیــت هــر جــرم‪ ،‬بــا کــدام‬
‫دادگاه می‌باشــد توضیــح داده خواهــد شــد‪.‬‬
‫و بــرای چنــد مبحــث حقوقــی ارث‪ ،‬وصیــت‪،‬‬
‫اجــاره و چــک کــه از اهمیــت بســیار باالیــی‬
‫برخوردار اســت فصــل جداگانـه‌ای اختصاص‬
‫داده شــده اســت‪.‬‬

‫تمامــی این مســائل با مثال هــای دو کارکتر‬


‫بــه نام هــای مریم و بهزاد بــرای فهم و درک‬

‫‪23‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بهتــر نــگارش شــده اســت کــه تمامــی ایــن‬


‫مهــم در کنــار تجربیــات وکال و حقوقدانــان‬
‫مــا در رونــد رســیدگی در عنوانــی بــه نــام‬
‫« پله‌هــای دادگاه » تقدیــم شــما عزیــزان‬
‫می‌گــردد‪.‬‬

‫مبحث اول ‪ :‬قانون به زبان ساده‬


‫وقتــی یــک نفــر را بــه تنهایــی در میدانــی ‬
‫تصــور کنیــم نیــازی بــه محدودیت‌هــا و‬
‫دســتورالعمل خاصــی نخواهیــم داشــت چــرا‬
‫کــه فقــط خــودش اســت‪.‬‬
‫امــا وقتــی چنــد نفــر در میدانــی یــا زمینــی‬
‫قــرار بگیرنــد‪ ،‬چــون ممکــن اســت حقــوق‬
‫یــک نفــر بــا حقــوق فــردی دیگــر برخــورد کند‬
‫و باعــث ایجــاد ناهنجــاری شــود‪ ،‬اینجاســت‬
‫‪24‬‬ ‫فصل اول کلیات‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کــه محدودیت‌هــا و دســتورالعمل‌ها اعمــال‬


‫می‌شــود‪.‬‬
‫پــس قانــون در جایــی بــه وجــود می‌آیــد که‬
‫حقــوق فــردی بــا فرد دیگــر تزاحم یــا تعارض‬
‫پیــدا کنــد‪.‬در واقــع قانــون به‌ایــن معناســت‬
‫کــه درجــات حقوقــی هر فــرد تعیین شــود‪.‬‬

‫قانــون در معنــی خــاص ‪ :‬قواعدی اســت که‬


‫بــا رعایــت تشــریفات مشــخصی از طریــق‬
‫پارلمــان یــا مجلــس وضــع می‌شــود‪.‬‬
‫قانــون در معنــی عــام ‪ :‬شــامل آئین‌نامــه‪،‬‬
‫مصوبــات دولــت یــا قــوه مجریــه می‌باشــد‪.‬‬

‫مبحث دوم ‪ :‬وضع قانون‬


‫وضــع قانــون ســه مرحلــه گوناگــون دارد‪ ،‬که‬
‫‪25‬‬ ‫فصل اول کلیات‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫پــس از گذشــتن از ایــن مراحــل بــه صــورت‬


‫مــاده در می‏آیــد و اجــرای آن بر همه واجب‬
‫می‌شــود‪:‬‬
‫تصویب قانون‬
‫امضای قانون‬
‫انتشار قانون‪.‬‬
‫بنابرایــن‪ ،‬تســلط بــه شــرایط وضــع قانــون‬
‫مراحــل تصویــب‬
‫ِ‬ ‫کــه‬ ‫اســت‬ ‫ایــن‬ ‫مســتلزم‬
‫و امضــاء و انتشــار قانــون جداگانــه بررســی‬
‫می‌شــود و ماهیــت و آثــار حقوقــی هریــک‬
‫از آن‪‎‬هــا معیــن می‌گــردد‪.‬‬

‫تصویــب قانون‪ ،‬بــه موجب اصــل ‪ ۵۸‬قانون‬


‫اساسی بر عهده قوه مقننه از طریق مجلس‬
‫شــورای اســامی اســت کــه از نماینــدگان‬

‫‪26‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫منتخب مردم تشــکیل می‌شــود و مصوبات‬


‫آن پــس از طــی مراحلــی بــرای اجراء بــه قوه ‬
‫مجریــه و قضاییه ابــاغ می‌گردد “مذاکرات‬
‫مجلــس شــورای اســامی باید علنی باشــد و‬
‫گــزارش کامــل آن از طریــق رادیــو و روزنامــه‬
‫رســمی بــرای اطــاع عمــوم منتشــر شــود‪”.‬‬
‫(اصــل ‪ ۶۹‬قانون اساســی)‪.‬‬
‫طبق قانون اساســی شــورای نگهبــان نظارت‬
‫اســتصوابی بــر مجلــس دارد‪ ،‬بــه عبارتــی‬
‫شــورای نگهبــان حــق دخالــت در سیاســت‬
‫قانــون گــذاری را نــدارد و تنهــا می‌توانــد بــر‬
‫انطبــاق مصــوب مجلــس بــا قانــون اساســی‬
‫و شــرع نظــارت کنــد‪.‬‬
‫در فرضــی کــه بین مجلس شــورای اســامی‬
‫و شــورای نگهبــان‪ ،‬دربــاره تعــارض یــا انطباق‬

‫‪27‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫قانــون بــا شــرع یــا قانــون اساســی اختــاف‬


‫حاصــل شــود‪ ،‬مجمــع تشــخیص مصلحــت‬
‫نظــام دربــاره سرنوشــت قانــون تصمیــم‬
‫می‌گیــرد (اصــل ‪ ۱۱۲‬قانــون اساســی)‪ ،‬ولــی‬
‫خــود شــورای نگهبــان راسـ ًـا نمی‌توانــد بــه‬
‫قانــون گــذاری بپــردازد‪.‬‬

‫امضای قانون‬
‫قانــون‪ ،‬پــس از تصویــب مجلــس شــورای‬
‫اســامی به وجــود می‌آیــد و امضــای رئیس‬
‫جمهــور آن را بــه صــورت قانــون قابــل اجــرا‬
‫در مــی ‏آورد‪ .‬زیــرا فقــط از ایــن تاریــخ اســت‬
‫کــه مأمــوران قــوه مجریــه و قضاییــه و افراد‬
‫ملــت مکلف بــه رعایــت آن می‌شــوند‪ .‬لزوم‬
‫امضــای قوانین‪ ،‬ناشــی از اصــل تفکیک قوه‬

‫‪28‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مقننه و مجریه است‪ .‬قوه مقننه صالحیت‬


‫وضــع قانــون را دارد‪ ،‬ولــی نمــی ‏توانــد آن را‬
‫اجــرا کنــد‪ ،‬یــا دســتوری در ایــن بــاب بدهــد‪.‬‬
‫پــس‪ ،‬رئیــس جمهــور باید به عنــوان رئیس‬
‫قــوه مجریه‪ ،‬فرمــان اجرای آن را صــادر کند‪،‬‬
‫تــا قاعــده‏‌ای کــه اکثریــت مجلــس بــه وجود‬
‫آورده اســت کامــل و قابــل اجــرا شــود‪ .‬بایــد‬
‫دانســت کــه امضــای قانــون بــرای ریاســت‬
‫جمهــوری اجبــاری اســت و او نمی‌توانــد از‬
‫صــدور دســتور اجــرای آن خــودداری کنــد‪.‬‬
‫طبــق تبصــره مــاده یــک قانــون مدنــی‪ :‬در‬
‫صــورت اســتنکاف رئیــس جمهــور از امضــا‬
‫یــا ابــاغ در مــدت مذکــور در ایــن مــاده بــه‬
‫دســتور رئیــس مجلــس شــورای اســامی‬
‫روزنامــه رســمی موظــف اســت ظــرف مــدت‬

‫‪29‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫‪ ۷۲‬ســاعت مصوبه را چاپ و منتشــر نماید‪.‬‬

‫انتشار قانون‬
‫هنگامــی بایــد انتظار اجرای قانون را داشــت‬
‫که مفاد آن منتشــر شــود و به اطالع عموم‬
‫برســد‪ .‬زیــرا تــا شــخص‪ ،‬حقــوق و تکالیــف‬
‫خــود را نداند‪ ،‬چگونــه می‌توان او را به لحاظ‬
‫تخلــف از قانــون و انجــام نــدادن وظیفــه‪،‬‬
‫مســئول دانســت؟ بــه همیــن جهــت‪ ،‬قانون‬
‫مدنــی در پایان مــاده اول اصالح شــده مقرر‬
‫می‌‪‎‬دارد‪" :‬روزنامه رســمی موظف است ظرف‬
‫مــدت ‪ ۷۲‬ســاعت مصوبــه را چاپ و منتشــر‬
‫نماید"‪ .‬انتشار قانون الزمه اجرای آن است‪،‬‬
‫و بدیــن ترتیب اجرای قانون آغاز می‌شــود‪.‬‬

‫‪30‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫انواع دادگاه‬
‫دادگاه‪ ،‬مطابــق اصــل ‪ ۱۵۹‬قانــون اساســی‬
‫جمهــوری اســامی ایــران‪ ،‬مرجــع رســمی‬
‫تظلمــات و شــکایات دادگســتری اســت‪.‬‬
‫تشــکیل دادگاه‌هــا و تعیین صالحیت آن‪‎‬ها‬
‫منــوط بــه حکــم قانــون اســت‪.‬‬
‫امــا هنگامــی کــه قصــد پیگیــری دعــاوی‬
‫خود را داشــته باشــید‪ ،‬باید به کــدام دادگاه‬
‫مراجعــه کــرد؟‬
‫لــذا هــدف آن اســت کــه ابتــداء بــه صــورت‬
‫کلــی و بــا بیانــی شــیوا اســامی دادگاه‌هــا و‬
‫مراجــع قضایــی را نــام بــرده و بعــد از آن‬
‫و بعــد از بیــان توضیحــی مختصــر در ایــن‬
‫خصــوص‪ ،‬توضیحــات تکمیلــی ارائــه گــردد‪.‬‬

‫‪31‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫انواع دادگاه‌ها ‪:‬‬


‫دادگاه عمومی‬ ‫‪1‬‬ ‫‪.‬‬

‫کیفری‬ ‫‪1 .‬‬

‫دو‬ ‫‪1.‬‬

‫یک‬ ‫‪2.‬‬

‫حقوقی‬ ‫‪2 .‬‬

‫دادسرا‬ ‫‪2‬‬ ‫‪.‬‬

‫دادگاه کیفری دو‬ ‫‪3‬‬ ‫‪.‬‬

‫دادگاه کیفری یک‬ ‫‪4‬‬ ‫‪.‬‬

‫دادگاه انقالب‬ ‫‪5‬‬ ‫‪.‬‬

‫دادگاه تجدیدنظر‬ ‫‪6‬‬ ‫‪.‬‬

‫دادگاه خانواده‬ ‫‪7‬‬ ‫‪.‬‬

‫شورای حل اختالف‬ ‫‪8‬‬ ‫‪.‬‬

‫دیوان عالی کشور‬ ‫‪9‬‬ ‫‪.‬‬

‫دیوان عدالت اداری‬ ‫‪10.‬‬

‫‪32‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دادگاه عالی انتظامی قضات‬ ‫‪11.‬‬

‫دادگاه انتظامی وکال‬ ‫‪12.‬‬

‫دادگاه اطفال و نوجوانان‬‫‪13.‬‬

‫دادگاه نظامی‬ ‫‪14.‬‬

‫دادگاه عمومی حقوقی‬


‫دادگاه عمومی و حقوقی صالحیت رسیدگی‬
‫نخســتین بــه تمامی دعــاوی و امــور حقوقی‬
‫(غیــر کیفــری) را دارد‪ ،‬مگــر در موضوعاتــی‬
‫کــه قانــون مرجــع دیگــری را تعییــن کــرده‬
‫باشد‪.‬‬
‫دادگاه حقوقــی بــه موضوعــات حقوقــی‬
‫رســیدگی می‌کنــد و موضوعــات حقوقــی‬
‫موضوعاتــی اســت کــه در قانون مدنــی بیان‬
‫شده و نحوه ی رسیدگی به‌این موضوعات‬
‫در دادگاه‌هــای حقوقــی‪ ،‬در قانــون آییــن‬
‫‪33‬‬ ‫فصل اول کلیات‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دادرســی مدنــی بیــان شــده اســت‪.‬‬


‫موضوعــات حقوقــی به عنوان مثــال عبارتند‬
‫از ‪ :‬مســائل مربــوط بــه قراردادهــا ماننــد‪،‬‬
‫معاملــه‪ ،‬اجــاره‪ ،‬و یــا عقــد وکالــت و مطالبــه‬
‫وجه و همچنین در خصوص ارث‪ ،‬مالکیت‪،‬‬
‫وقــف و غیــره از جملــه موضوعــات حقوقــی‬
‫اســت که فردی که حقی از او در این ســری‬
‫از موضوعــات ضایــع شــده اســت‪ ،‬بــا تهیــه‬
‫و تنظیــم دادخواســت و ارائــه آن بــه دفاتــر‬
‫خدمــات الکترونیــک قضایــی دادخواســت‬
‫خــود را ثبــت می‌کنــد و بعــد از تعییــن‬
‫شــعبه‪ ،‬وقــت رســیدگی تعییــن و بــه دو‬
‫طــرف دعــوا ابــاغ و ســپس جلســه دادگاه‬
‫تشــکیل می‌شــود‪.‬‬
‫نکتــه ‪ :‬اصــل بــر صالحیــت ایــن دادگاه در‬

‫‪34‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بیــن مراجــع قضایــی اســت‬


‫در ســال ‪ 1376‬تعــدادی از دادگاه‌هــای‬
‫عمومــی حقوقــی بــه تشــکیل دادگاه‌هایــی‬
‫تحــت عنــوان « دادگاه خانــواده » اختصــاص‬
‫یافــت‪.‬‬
‫فلســفه تصویــب ایــن قانــون و تشــکیل‬
‫چنیــن دادگاه‌هایــی در بــدو امــر‪ ،‬ایــن بــود‬
‫کــه برخــی از دعــاوی خاصــی کــه در ارتباط با‬
‫خانــواده هســتند‪ ،‬از صالحیــت دادگاه‌هــای‬
‫عمومــی خــارج شــده و در صالحیــت دادگاه‬
‫خانــواده قــرار گیرند تــا به صورت ســریع تر‪،‬‬
‫بــا ســهولت بیشــتر و بــه صــورت تخصصــی‬
‫در مــورد دعــاوی خانــواده حکــم صادر شــود‪.‬‬
‫موارد صالحیت دادگاه خانواده در حال حاضر‬
‫در قانــون حمایــت خانــواده مشــخص شــده‬

‫‪35‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اســت از جملــه ‪ :‬نفقــه‪ ،‬طــاق‪ ،‬حضانــت و‪...‬‬


‫کــه بصــورت کامــل در فصــل دادگاه خانواده‬
‫ذکــر خواهــد شــد و مهــم تریــن مباحــث آن‬
‫توضیــح داده خواهد شــد‪.‬‬

‫دعــوای کیفــری چیســت و چــه فرقــی بــا‬


‫دعــوای حقوقــی دارد؟‬
‫در دعــوای حقوقی یا مدنی‪ ،‬ســخن از تحقق‬
‫و وقــوع جــرم نیســت‪ .‬بلکــه مشــکل در‬
‫دعــاوی شــخصی بــا شــخص دیگــر بــه وجــود‬
‫آمــده و شــخصی کــه خــود را ُم ِحــق(دارای‬
‫حــق) مــی دانــد بــا مراجعــه بــه دادگاه‪ ،‬حقی‬
‫را کــه از او ضایــع شــده مطالبــه می‌نمایــد‪،‬‬
‫مثــل اختــاف در مــورد قراردادهــا‪ ،‬یــا خریــد‬
‫و فــروش یــا اجــاره و ارث و‪...‬‬

‫‪36‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫امــا دعــوای کیفــری یــا جزایــی زمانــی مطــرح‬


‫می‌شــود کــه بــه موجب قانــون جرمــی واقع‬
‫شــده باشــد و شــخصی که به مرجع قضائی‬
‫مراجعــه می‌کنــد مدعــی آن اســت کــه از‬
‫وقــوع جرمی متضرر گردیده و خواســتار آن‬
‫اســت کــه مرتکب‪ ،‬بــه حکم قانــون مجازات‬
‫شــود مانند فحاشــی‪ ،‬ضــرب و شــتم و‪....‬‬

‫دادسرا‬
‫دادســرا مرجعی اســت که وظیفه رســیدگی‬
‫مقدماتــی را بــر عهــده دارد و قبــل از این که‬
‫در دعوای کیفری‪ ،‬پرونده به دادگاه کیفری‬
‫بــرود و بــرای متهــم مجــازات تعییــن شــود‪،‬‬
‫ابتدا پرونده به دادسرا می‌رود تا تحقیقات‬
‫مقدماتــی بــرای جرمی که شــاکی اعالم کرده‬
‫اســت صورت گیرد‪( .‬البته یکسری از جرایم‬

‫‪37‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫در دادســرا مطــرح نمی‌شــوند و مســتقیما‬


‫در دادگاه کیفــری مطــرح می‌شــوند‪ .‬مثــل‬
‫جرایــم رابطــه نامشــروع یــا تعزیــزی درجــه ‪۷‬‬
‫و ‪)۸‬‬
‫در واقــع دادســرا بــه منظــور کشــف جــرم‪،‬‬
‫تعقیب متهم‪ ،‬انجام تحقیقات و رســیدگی‬
‫بــه شــکایت افــراد تشــکیل شــده اســت‪.‬‬

‫دادگاه کیفری دو‬


‫دادگاه کیفــری دو نیــز یــک دادگاه عمومــی‬
‫کیفــری اســت‪ .‬ایــن دادگاه با حضــور رئیس‬
‫یــا دادرس علــی البــدل‪ ،‬در حــوزه‌ی قضایــی‬
‫هــر شهرســتان تشــکیل می‌شــود‪.‬‬
‫دادگاه کیفــری دو صالحیــت رســیدگی بــه‬
‫تمــام جرایــم را دارد مگــر آن‌چــه بــه موجــب‬

‫‪38‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫قانــون در صالحیــت مرجــع دیگــری باشــد‪.‬‬


‫جرائمــی مثــل خیانــت در امانــت‪ ،‬تهدیــد‪،‬‬
‫فحاشی‪ ،‬افترا‪ ،‬توهین و‪ ...‬در دادگاه کیفری‬
‫‪ ۲‬مطــرح می‌شــود‪.‬‬
‫نکتــه ‪ :‬جــرم‪ ،‬مربــوط بــه دادگاه‌هــای کیفری‬
‫می‌باشــد‪.‬‬
‫تعریــف جــرم طبــق مــاده ‪ 2‬قانــون مجــازات‬
‫اســامی‪:‬‬
‫جــرم عبــارت اســت از هــر فعــل يــا تــرك‬
‫فعلــی كه در قانون برای آن مجازات تعيين‬
‫شــده باشــد‪ .‬مثــل تهدیــد‪ ،‬فحاشــی‪ ،‬ضــرب‬
‫و جــرح و‪...‬‬

‫دادگاه کیفری یک‬


‫رســیدگی بــه جرایمــی کــه مجــازات قانونــی‬
‫‪39‬‬ ‫فصل اول کلیات‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫آن‪‎‬هــا‪ ،‬ســلب حیــات (اعــدام)‪ ،‬حبــس ابــد‪،‬‬


‫حبــس بــاالی ‪ ۱۰‬ســال‪ ،‬قطــع عضــو و‪ ...‬باشــد‬
‫در صالحیــت دادگاه کیفــری یــک اســت‪.‬‬
‫همچنیــن رســیدگی بــه جنایــات عمــدی‬
‫علیــه تمامیــت جســمانی و یــا میــزان نصــف‬
‫دیــه کامــل یــا بیــش از آن و جرایــم موجــب‬
‫مجــازات تعزیــری درجــه‌ی ســه و باالتــر و‬
‫همچنیــن جرایــم سیاســی و مطبوعاتــی در‬
‫صالحیــت دادگاه کیفــری یــک اســت‪.‬‬
‫بنابرایــن بــرای جــرم هایــی مثل قتــل‪ ،‬حبس‬
‫ابــد و زندان‪‎‬های باالی ده ســال در صالحیت‬
‫دادگاه کیفــری یک می‌باشــد‪.‬‬
‫دادگاه کیفــری یــک‪ ،‬در گــروه دادگاه‌هــای‬
‫عمومی جزایی دســته‌بندی می‌شــود‪ .‬دادگاه‬
‫کیفــری یــک در مرکــز اســتان‪‎‬ها تشــکیل‬

‫‪40‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌شــود‪ .‬ایــن دادگاه دارای رئیــس و دو‬


‫مستشــار اســت کــه بــا حضــور دو عضــو نیــز‬
‫رســمیت می‌یابــد‪.‬‬

‫دادگاه انقالب‬
‫دادگاه انقــاب در مرکــز هــر اســتان و بــه‬
‫تشــخیص رئیــس قــوه قضاییــه در حــوزه ی‬
‫قضایــی شهرســتان‪‎‬ها تشــکیل می‌شــود‪.‬‬
‫ایــن دادگاه دارای رئیــس و دو مستشــار‬
‫اســت کــه بــا دو عضــو رســمیت می‌یابــد‪.‬‬
‫دادگاه انقــاب در گــروه مراجــع اختصاصــی‬
‫قضایــی دســته بنــدی می‌شــود امــا در عیــن‬
‫حــال ایــن مرجــع را بایــد از مراجــع کیفــری‬
‫بــه شــمار آورد‪.‬‬

‫‪41‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫طبــق مــاده ‪ ۳۰۳‬قانــون آییــن دادرســی‬


‫کیفری‪ ،‬صالحیت دادگاه انقالب در رسیدگی‬
‫بــه جرایــم ذیــل اســت‪:‬‬
‫جرایــم علیــه امنیــت داخلــی و خارجــی‪،‬‬
‫محاربه و افســاد فی االرض‪ ،‬اقدام مسلحانه‬
‫علیــه نظــام جمهــوری اســامی‬
‫تمــام جرایــم مربــوط بــه مــواد مخــدر‪ ،‬روان‬
‫گــردان و پیش‌ســازهای آن‬
‫قاچــاق اســلحه و مهمــات و اقــام و مــواد‬
‫تحــت کنتــرل‬
‫توهیــن بــه بنیانگــذار جمهــوری اســامی و‬
‫مقــام رهبــری‬

‫دادگاه تجدید نظر‬


‫دادگاه تجدیــد نظــر مرجعــی اســت بــرای‬
‫‪42‬‬ ‫فصل اول کلیات‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بازنگــری و بازبینــی آراء صــادر شــده توســط‬


‫دادگاه‌هــای بــدوی اســت؛ یعنــی رأی صــادره‬
‫از دادگاه بــدوی (دادگاه بــدوی یــا نخســتین‬
‫‪ :‬می‌توانــد هــم حقوقــی باشــد هــم کیفری)‬
‫قابــل اعتــراض اســت و مرجــع رســیدگی‬
‫به‌ایــن اعتــراض دادگاه تجدیــد نظــر خواهــد‬
‫بــود‪.‬‬
‫بــه اعتــراض بــه رأی صــادره از دادگاه بــدوی‬
‫و درخواســت رســیدگی مجــدد بــه تمــام یــا‬
‫بخشی از آن را تجدید نظرخواهی می‌گویند‪.‬‬
‫البتــه طبق ماده ‪ ۴۲۷‬قانون آیین دادرســی‬
‫کیفــری آراء دادگاه‌هــای کیفــری در دو مورد‬
‫قطعــی اســت و قابــل اعتــراض نمی باشــد ‪.‬‬
‫جرائم تعزیری درجه ‪۸‬‬
‫جرائــم مســتلزم پرداخــت دیــه یــا ارش در‬

‫‪43‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫صورتیکــه میــزان یــا جمــع آن‌هــا کمتــر از‬


‫یــک دهــم دیــه کامــل باشــد ‪.‬‬
‫و در امــور حقوقــی نیــز در دعــاوی مالــی کــه‬
‫خواســته و ارزش آن از ‪ ۳‬میلیــون ریــال‬
‫کمتــر باشــد قابــل اعتــراض نیســت‪.‬‬
‫نکته‪:‬مهلــت تجدیدنظرخواهــی نســبت بــه‬
‫رأی بــدوی ‪ ۲۰‬روز از تاریــخ ابــاغ خواهــد‬
‫بــود‪.‬‬
‫منظــور‬ ‫بــه‬ ‫اســتان‪،‬‬ ‫هــر‬ ‫مرکــز‬ ‫در‬
‫تجدیدنظرخواهی از آراء بدوی در حوزه آن‬
‫اســتان‪ ،‬دادگاه تجدیــد نظــر مرکــب از یــک‬
‫رئیــس و دو مستشــار تشــکیل می‌گــردد‪.‬‬
‫دادگاه تجدیدنظــر بــا توجــه بــه تراکــم کاری‬
‫می‌تواند بیش از یک شــعبه داشــته باشــد‪.‬‬
‫آراء صــادره از دادگاه تجدیــد نظــر قطعــی‬

‫‪44‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بــوده و الزم االجراســت‪.‬‬


‫اصوال بدون‬
‫ً‬ ‫رســیدگی در دادگاه تجدیدنظــر‬
‫حضــور اصحــاب دعــوا برگــزار می‌شــود مگــر‬
‫ـی تجدیدنظــر‪ ،‬حضــور طرفیــن را‬
‫ِ‬ ‫ـ‬‫قاض‬ ‫ـه‬
‫ـ‬ ‫‌ک‬
‫ن‬ ‫آ‬
‫بــرای ادای توضیحاتــی الزامــی بدانــد کــه در‬
‫ایــن صــورت بــه طرفیــن جهــت حضــور در‬
‫وقــت رســیدگی‪ ،‬ابــاغ می‌شــود‪.‬‬
‫آراء تجدیدنظــر اصــوال قطعــی اســت مگــر‬
‫در مــوارد طــاق از ناحیــه زوجــه‪ ،‬اصــل نــکاح‬
‫و فســخ آن‪ ،‬نســب‪ ،‬حجــر و وقــف کــه قابــل‬
‫فرجام‌خواهــی در دیــوان عالــی کشــور نیــز‬
‫خواهــد بــود‪ ،‬به عبارتــی در خصــوص دعاوی‬
‫نامبــرده وقتــی دادگاه تجدیدنظــر رأی صــادر‬
‫کــرد‪ ،‬رأی صــادره قطعــی نبــوده و قابــل‬
‫اعتــراض در دیــوان عالــی کشــور می‌باشــد‪.‬‬

‫‪45‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دادگاه خانواده‬
‫دادگاه خانــواده مطابــق قانــون حمایــت از‬
‫خانــواده ســال ‪ ،۱۳۹۱‬بــه منظــور رســیدگی‬
‫بــه امــور و دعــاوی خانوادگــی تشــکیل شــده‬
‫است‪ .‬دادگاه خانواده جزو مراجع اختصاصی‬
‫قضــات‬
‫ّ‬ ‫ـزل‬
‫ـ‬ ‫ع‬ ‫و‬ ‫ـب‬
‫ـ‬ ‫نص‬ ‫ـی‬
‫ـ‬‫یعن‬ ‫ـت‪.‬‬
‫ـ‬ ‫اس‬ ‫ـی‬
‫ـ‬
‫ق‬ ‫حقو‬
‫آن‪ ،‬کال در صالحیــت قــوه قضاییــه اســت‪.‬‬
‫دادگاه خانــواده بــا حضــور رئیــس یــا دادرس‬
‫علــی البــدل و قاضــی مشــاور زن تشــکیل‬
‫می‌شــود‪.‬‬
‫صالحیــت دادگاه خانــواده در رســیدگی بــه‬
‫مــواردی مثــل ‪ :‬نامــزدی و خســارات ناشــی از‬
‫برهــم زدن آن‪ ،‬نــکاح دائــم‪ ،‬نــکاح موقــت و‬
‫اذن در نکاح‪ ،‬ازدواج مجدد‪ ،‬جهیزیه‪ ،‬مهریه‪،‬‬

‫‪46‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نفقه و اجرت المثل ایام زوجیت‪ ،‬تمکین و‬


‫نشــوز‪ ،‬حضانــت طفــل‪ ،‬مالقات طفل‪َ ،‬ن َســب‪،‬‬
‫رشــدطالق و رجــوع‪ ،‬سرپرســتی کــودکان‬
‫بی‌سرپرســت‪ ،‬تغییــر جنســیت‪ ،‬حجــر و رفع‬
‫آن‪ ،‬قیومیــت‪‌ ،‬والیــت قهــری‪ ،‬امــور مربــوط‬
‫به ناظر و امین اموال محجوران‪ ،‬و وصایت‬
‫در امــور مربــوط بــه آن‪‌ ،‬امور راجــع به غایب‬
‫مفقــود االثــر‪ ،‬و اهــدای جنیــن می‌باشــد‪.‬‬

‫شورای حل اختالف‬
‫شــورای حــل اختالف بــه منظور حــل اختالف‬
‫و ایجــاد صلــح و ســازش بیــن اشــخاص‬
‫حقیقــی و حقوقــی غیردولتــی تحــت نظــارت‬
‫قــوه‌ی قضاییــه تشــکیل گردیــد‪.‬‬
‫در موارد زیر قاضی شــورا با مشــورت اعضای‬

‫‪47‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫شــورا رســیدگی و مبــادرت بــه صــدور رأی‬


‫می‌نمایــد‪:‬‬
‫دعــاوی مالــی تــا ســقف ‪ ۲۰‬میلیــون‬
‫تومان(‌یعنــی دعاوی مالــی باالی ‪ ۲۰‬میلیون‬
‫تومــان در دادگاه عمومــی حقوقــی مــورد‬
‫رســیدگی قــرار می‌گیــرد)‪.‬‬
‫تمامــی دعــاوی مربــوط بــه تخلیــه عیــن‬
‫مســتاجره بــه جز دعاوی مربوط به ســرقفلی‬
‫و حــق کســب و پیشــه‬
‫دعاوی تعدیل اجاره‌بها‬
‫صــدور گواهــی َحصــر وراثــت و امــور مربــوط‬
‫بــه َترکــه‬
‫محکوم‌بــه؛ در‬
‫ٌ‬ ‫پرداخــت‬
‫ِ‬ ‫از‬ ‫اعســار‬ ‫ادعــای‬
‫صورتــی کــه شــورا بــه اصــل دعــوا رســیدگی‬
‫نمــوده باشد‪(.‬اعســار چیســت؟ زمانــي كــه ‬

‫‪48‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫یــک فــرد بــه نوعــی تمكــن مالــي نداشــته‬


‫باشــد‪ ،‬ایــن فــرد دچــار اعســار شــده و قــادر‬
‫بــه پرداخــت بدهی‌هایــش نيســت‪ .‬لــذا از‬
‫محکمــه قضایــی درخواســت می‌کنــد کــه‬
‫بدهی و دینی که به گردن دارد را به صورت‬
‫قســط‌بندی شــده بپــردازد)‪.‬‬
‫تأمیــن دلیــل (توضیــح آن در مبحــث‬
‫ً‬
‫اصطالحــات پرکاربــرد داده شــده اســت)‬

‫دیوان عالی کشور‬


‫طبــق قانــون اساســی‪ ،‬دیــوان عالــی کشــور‬
‫بــه منظــور نظــارت بر اجــرای صحیــح قوانین‬
‫در محاکــم و ایجــاد وحــدت رویـه‌ی قضایــی‬
‫و انجــام مســئولیت‌هایی کــه طبــق قانــون‬
‫بــه آن محــول می‌شــود بــر اســاس ضوابطــی‬

‫‪49‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کــه رئیــس قــوه قضاییــه تعییــن می‌کنــد‪،‬‬


‫تشــکیل شــده اســت‪.‬‬
‫دیوان عالی کشور از بخش هایی همچون‪:‬‬
‫شــعب تشــخیص‪ ،‬شــعب خــاص‪ ،‬هیئــت‬
‫عمومــی وحــدت رویــه‪ ،‬هیئــت عمومــی‬
‫شــعب حقوقــی و هیئــت عمومــی کیفــری‬
‫تشــکیل شــده اســت‪.‬‬
‫از جملــه وظایــف دیوان عالی کشــور‪ ،‬نظارت‬
‫بــر اجــرای صحیح قوانیــن در محاکــم‪ ،‬ایجاد‬
‫وحــدت رویــه قضایــی‪ ،‬حــل اختــاف بیــن‬
‫مراجــع قضایــی و تعییــن مرجــع صالــح‪،‬‬
‫رســیدگی بــه تخلــف رئیــس جمهــور و موارد‬
‫دیگــر مکتــوب در قانــون اســت‪.‬‬

‫دیوان عدالت اداری‬


‫دیــوان عدالــت اداری تنهــا مرجــع عمومــی‬
‫‪50‬‬ ‫فصل اول کلیات‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اداری و در عین حال عالی‌ترین مرجع اداری‬


‫ایران اســت‪.‬‬
‫دیــوان عدالت اداری زیر نظــر رئیس قوه ی‬
‫قضاییــه تشــکیل شــده و مقــر آن در تهــران‬
‫می‌باشد و دارای شــعب بدوی‪ ،‬تجدید نظر‪،‬‬
‫هیئــت عمومــی و هیئــت هــای تخصصــی‬
‫است‪.‬‬
‫صالحیــت و حــدود اختیارات دیــوان عدالت‬
‫اداری شــامل مــوارد ذیل اســت‪:‬‬
‫رســیدگی بــه شــکایت از تصمیمــات و‬
‫اقدامــات واحدهــای دولتــی‬
‫رســیدگی بــه شــکایت از آییــن نامه‌هــا و‬
‫ســایر مقــررات دولتــی‬
‫رســیدگی بــه شــکایات از آراء و تصمیمــات‬
‫قطعــی مراجــع اداری ماننــد کمیســیون‌های‬

‫‪51‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مالیــات‪ ،‬هیئت‌هــای حــل اختــاف و‪...‬‬


‫رسیدگی به شکایات استخدامی‬

‫دادگاه عالی انتظامی قضات‬


‫دادگاه عالــی انتظامــی قضــات بــه تخلفــات‬
‫و اشــتباهات تمــام قضاتی که دارای ســمت‬
‫قضایــی هســتند رســیدگی می‌نمایــد‪.‬‬
‫دادگاه عالــی انتظامــی قضــات در تهــران‬
‫تشــکیل می‌شــود و شــمار شــعب آن بــه‬
‫تشــخیص رئیــس قــوه‌ی قضاییــه واگــذار‬
‫شــده اســت‪ .‬اعضــای ایــن دادگاه از بیــن‬
‫قضــات دارای باالتریــن پایــه‌ی قضایــی و‬
‫حداقــل بیســت و پنــج ســال ســابقه توســط‬
‫مقــام مذکــور انتخــاب می‌شــوند‪.‬‬
‫نکتــه مهــم ‪ :‬الزم بــه ذکــر اســت کــه اگــر‬
‫‪52‬‬ ‫فصل اول کلیات‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫قاضــی مثــا جــرم ضــرب و جــرح انجــام‬


‫دهــد‪ ،‬دادســرای عمومــی صالــح به رســیدگی‬
‫می‌باشــد‪.‬دادگاه انتظامــی قضــات فقــط‬
‫مربــوط بــه تخلفــات مربــوط بــه حیطــه‌ی‬
‫قضــاوت می‌باشــد‪.‬‬

‫دادگاه انتظامی وکال‬


‫ایــن دادگاه بــه تخلفــات و شــکایات وکالی‬
‫دادگســتری مــی پــردازد‪.‬‬
‫دادگاه انتظامی وکال مرجع رسیدگی و صدور‬
‫ُ‬
‫کارگشــایان‬ ‫رأی نســبت بــه تخلفــات وکال و‬
‫می‌باشــد‪ .‬ایــن مرجــع از ســه نفــر وکیــل‬
‫پایــه یــک دادگســتری کــه بــرای مــدت دو‬
‫ســال‪ ،‬از طرف هیئت مدیره‌ی کانون وکالی‬
‫دادگســتری انتخــاب می‌گردنــد‪ ،‬تشــکیل‬

‫‪53‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌شــود‪.‬‬
‫الزم به ذکر اســت که اگر وکیل دادگستری‬
‫مثــا جــرم تهدیــد انجــام دهــد‪ ،‬دادســرای‬
‫عمومــی و انقــاب صالــح بــه رســیدگی‬
‫می‌باشــد‪.‬دادگاه انتظامــی وکال فقــط مربوط‬
‫بــه تخلفــات مربــوط بــه حیطــه‌ی وکالــت‬
‫می‌باشــد‪.‬‬

‫دادگاه اطفال و نوجوانان‬


‫بــه موجب مــاده ‪ ۳۰۴‬قانون آیین دادرســی‬
‫کیفــری مصــوب ‪ ،۱۳۹۲‬دادگاه اطفــال و‬
‫نوجوانــان صالحیــت رســیدگی بــه جرائــم‬
‫دو دســته از افــراد را دارد ‪:‬‬
‫اطفال‬
‫اشــخاص کمتــر از ‪ ۱۸‬ســال تمــام شمســی‬
‫‪54‬‬ ‫فصل اول کلیات‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫(نوجوانــان)‬
‫طفــل کیســت؟ کســی کــه بــه حــد بلــوغ‬
‫شــرعی نرســیده اســت‪.‬‬
‫(تبصره ‪ ۱‬ماده ‪)۳۰۴‬‬
‫سن بلوغ در پسر ‪ :‬پانزده سال تمام قمری‬
‫و ســن بلــوغ دختــر ‪ :‬نــه ســال تمــام قمــری‬
‫می‌باشــد‬
‫(تبصــره ‪ ۱‬مــاده ‪ ۱۲۱۰‬قانــون مدنــی و مــاده‬
‫‪ ۱۴۷‬قانــون مجــازات اســامی)‬
‫نکتــه مهــم ‪ :‬کلیــه جرایــم اطفــال و افــراد‬
‫کمتر از ‪ ۱۸‬سال تمام(شمسی)‪ ،‬در صالحیت‬
‫دادگاه اطفــال و نوجوانــان می‌باشــد‪ ،‬بــه‬
‫اســتثناء مــوارد مقــرر در مــاده ‪ ۳۱۵‬آییــن‬
‫دادرســی کیفــری کــه بیــان م ـی‌‪‎‬دارد ‪:‬‬
‫اگــر اطفــال و نوجوانــان‪ ،‬مرتکــب یکــی از‬

‫‪55‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫جرایــم مشــمول صالحیــت دادگاه کیفــری‬


‫یــک یا دادگاه انقالب شــوند بــه جرایم آنان‬
‫در دادگاه کیفــری یــک رســیدگی می‌شــود‪.‬‬
‫و الزم بــه ذکــر اســت کــه متهــم از کلیــه‬
‫امکاناتــی کــه در دادگاه اطفــال و نوجوانــان‬
‫اعمــال می‌شــود بهره‌منــد خواهــد شــد‪.‬‬

‫دادگاه نظامی‬
‫جرایــم بــه نظامــی و عمومــی تقســیم شــده‬
‫اســت‪.‬‬
‫زیــرا جرایــم نظامــی خطــر بیشــتری بــرای‬
‫جامعــه دارد پــس بایــد مجــازات شــدیدتری‬
‫داشــته باشــد‪ ،‬و قواعــد ارفــاق آمیــز در‬
‫مــورد آن‪‎‬هــا اجــرا نشــود‪ .‬یعنــی اگــر فــرد‬
‫نظامــی مرتکب جــرم نظامی‌شــود در دادگاه‬

‫‪56‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اختصاصــی نظامــی بــه جرمــش رســیدگی و‬


‫فــرد عــادی در دادگاه‌هــای عمومــی کیفــری‬
‫بــه جرمــش رســیدگی می‌شــود‪.‬‬
‫اگــر فــرد نظامــی جرمــی غیــر ازجــرم هایــی‬
‫کــه بــا وظیفــه نظامی‌گــری در ارتبــاط اســت‬
‫انجام دهد در اینجا به جرم وی در دادسرای‬
‫عمومــی و انقــاب رســیدگی می‌شــود‪ ،‬نــه‬
‫در دادســرای نظامــی؛ پــس بــرای شــکایت‬
‫در دادســرای نظــام فــرد بایــد تخلــف نظامــی‬
‫انجــام داده باشـد‌‪.‬‬
‫بــه موجــب مــاده یک قانــون مجــازات جرایم‬
‫نیروهــای مســلح‪ ،‬مصــوب ‪ ۱۳۸۲‬بــه جرائــم‬
‫افراد ذیل در دادســراها و دادگاه‌های نظامی‬
‫رســیدگی می‌شــوند ‪:‬‬
‫کارکنان ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری‬

‫‪57‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اســامی ایــران و ســازمان‪‎‬های وابســته‬


‫(ســتاد کل‪ ،‬ارگانی مستقل از سایر نیروهای‬
‫مســلح و دارای شــخصیت حقوقــی مســتقل‬
‫است)‪.‬‬
‫کارکنــان ارتــش جمهــوری اســامی ایــران‬
‫و ســازمان‪‎‬های وابســته ‪:‬مجموعــه پرســنل‬
‫فرماندهی کل‪ ،‬ســتاد‪ ،‬نیروی زمینی‪ ،‬نیروی‬
‫هوایــی‪ ،‬نیــروی دریایــی و ســازمان‪‎‬های‬
‫وابســته‬
‫کارکنــان ســپاه پاســداران انقــاب اســامی‬
‫و ســازمان‪‎‬های وابســته ‪ :‬مجموعــه کارکنــان‬
‫فرماندهی کل‪ ،‬ســتاد‪ ،‬نیروی زمینی‪ ،‬نیروی‬
‫هــوا فضــا‪ ،‬نیــروی دریایــی‪ ،‬نیــروی قــدس‬
‫و ســازمان‪‎‬های وابســته از جملــه بســیج‬
‫مســتضعفین‬

‫‪58‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کارکنــان وزارت دفــاع و پشــتیبانی نیروهــای‬


‫مســلح و ســازمان‪‎‬های وابســته‬
‫کارکنــان نیــروی انتظامی جمهوری اســامی‬
‫ایران‬
‫کارکنــان وظیفــه از شــروع خدمــت تــا پایــان‬
‫آن‪.‬‬
‫نکتــه ‪ :‬آغــاز ســربازی از تاریخــی اســت کــه‬
‫در دفترچــه بــه عنــوان تاریــخ اعــزام قیــد‬
‫شــده اســت‪ ،‬پــس بــرای شــکایت از ســرباز‬
‫(در حیطــه نظامی)بایــد بــه دادســرای نظــام‬
‫رجــوع کــرد‪.‬‬
‫دانــش پژوهــان مراکــز آمــوزش نظامــی و‬
‫انتظامــی و مراکــز آمــوزش وزارت دفــاع و‬
‫پشــتیبانی نیروهای مسلح در داخل و خارج‬
‫از کشــور‬

‫‪59‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کســانی کــه بصــورت موقــت در خدمــت‬


‫نیــروی مســلح هســتند‪.‬‬
‫کارکنان وزارت اطالعات‬
‫ُاسرای ایرانی و ُاسرای بیگانه‌‬
‫پرســنل مامــور بــه خدمــت در ســازمان‪‎‬های‬
‫دیگــر‬

‫بــه موجــب تبصــره یــک مــاده یــک قانــون‬


‫ـازات جرایــم نیروهــای مســلح‪ ،‬بــه جرایم‬
‫مجـ ِ‬
‫نظامــی و انتظامی کارکنان نیروهای مســلح‬
‫کــه در ســازمان‪‎‬های دیگــر خدمــت می‌کننــد‬
‫در دادگاه‌هــای نظامــی رســیدگی می‌شــود‪.‬‬

‫انواع دادگاه‌های نظامی ‪:‬‬


‫دادگاه نظامی دو‬

‫‪60‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دادگاه نظامی یک‬


‫دادگاه تجدیدنظر نظامی‬
‫دادگاه نظامی دو زمان جنگ‬
‫دادگاه نظامی یک زمان جنگ‬
‫دادگاه تجدیدنظر نظامی زمان جنگ‬
‫ً‬
‫تاکیــدا بیــان می‌گــردد کــه‬ ‫نکتــه مهــم ‪:‬‬
‫اگــر فــرد نظامــی جرمــی غیــر از جرم‌هایــی‬
‫کــه بــا وظیفــه نظامی‌گــری او در ارتبــاط‬
‫اســت انجــام دهــد‪ ،‬در اینجــا بــه جــرم وی‬
‫در دادســرای عمومــی و انقــاب رســیدگی‬
‫می‌شــود‪ ،‬نــه در دادســرای نظامــی‪ ،‬پــس‬
‫بــرای شــکایت در دادســرای نظــام‪ ،‬فــرد بایــد‬
‫تخلــف نظامــی انجــام داده باشــد‌‪.‬‬
‫دادســرا و دادگاه نظامــی غالبــا در مراکــز‬
‫اســتان‪‎‬ها تشــکیل می‌شــود‬

‫‪61‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫‪62‬‬ ‫فصل اول کلیات‬


‫فصل دوم‬
‫پرکاربردپرکاربرد‬
‫حقوقی‬ ‫اصطالحات‬
‫حقوقی‬ ‫ً‬
‫اصطالحات‬
‫هــر علمــی یــک ســری اصطالحــاً ت‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫تخصصــی دارد کــه بــدون درک آن نمی‌توان‬


‫برداشــت درســتی از مطالــب آن بــه دســت‬
‫آورد‪ ،‬از آنجایــی کــه در علــم حقــوق بســیار‬
‫ً‬
‫اصطالحات‬ ‫بــا فقــه ســر و کار دارد بعضــی از‬
‫فقهــی ‪ -‬عربــی دشــواری وجود دارد کــه باید‬
‫تعریــف شــوند‪.‬‬
‫اصطالحـ ًـات حقوقی قابل شــمارش نیســتند‬
‫و نمی‌تــوان بــه طــور دقیــق گفــت کــه علــم‬
‫حقــوق چقــدر اصطــاح دارد‪.‬اما ســعی شــده‬
‫اســت کــه عبــارات مهــم و کلیــدی توضیــح‬
‫داده شود‪.‬‬

‫خواهان‬
‫مدعــی و شــخصی کــه دادخواســت را مطــرح‬

‫‪64‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کــرده اســت‪( .‬مربــوط بــه دادگاه حقوقــی)‬

‫خوانده‬
‫شــخصی کــه دادخواســت و دعــوا علیــه‬
‫او مطــرح شــده اســت‪( .‬مربــوط بــه دادگاه‬
‫حقو قــی)‬

‫خواسته‬
‫آن‌چــه کــه خواهــان از دادگاه درخواســت‬
‫کــرده اســت‪( .‬مربــوط بــه دادگاه حقوقــی)‬

‫دادخواست‬
‫برگه‌های چاپی مخصوص و به زبان فارسی‬
‫کــه جهــت مطرح نمودن خواســته در دعاوی‬
‫حقوقــی بــه کار مــی رود کــه در فصــل رونــد‬
‫دادگاه‌هــای حقوقــی‪ ،‬بیشــتر توضیــح داده‬
‫خواهــد شــد‪(.‬مربوط بــه دادگاه حقوقی)‬

‫‪65‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اظهارنامه‬
‫متنــی مکتــوب اســت کــه بــر اســاس قانــون‬
‫تنظیم می‌شــود و به موجب آن‪ ،‬نویسنده‪،‬‬
‫تقاضــای قانونـی‌اش را در آن ثبــت می‌کنــد‬
‫کــه بــه طــرف مقابــل ابــاغ می‌شــود‪.‬‬
‫بــه عنــوان مثــال در بحــث اجــاره‪ ،‬ممکــن‬
‫اســت مســتاجر مبلــغ اجــاره مســکن را بــه‬
‫مــدت چنــد مــاه پرداخــت نکــرده باشــد آن‬
‫گاه شــخص موجــر (مالــک) حــق دارد کــه بــا‬
‫تنظیــم کــردن اظهارنامــه و ابــاغ آن از او‬
‫بخواهــد تــا نســبت بــه پرداخــت معوقــات‪،‬‬
‫تــا زمانــی معیــن اقــدام نمایــد‌‪.‬‬

‫احضاریه‬
‫برگــه احضــار فــرد بــه حضــور در دادســرا یــا‬
‫مرجــع انتظامی برای پاســخ و یا انجام امری‬
‫‪66‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬
‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌باشــد‪.‬‬

‫شاکی‬
‫فــردی کــه شــکایت کــرده اســت(مربوط بــه‬
‫دادســرا و دادگاه کیفــری)‬

‫متشاکی‬
‫فردی که علیه او شکایت شده است(مربوط‬
‫به دادسرا و دادگاه کیفری)‬

‫متهم‬
‫فــردی کــه از او شــکایت شــده و نســبت بــه‬
‫او اتهامــی مطــرح شــده اســت‪(.‬مربوط بــه‬
‫دادســرا و دادگاه کیفــری)‬

‫مجنی‌علیه‬
‫شــخصی کــه جرم و جنایت بــه ضرر او واقع‬
‫شــده اســت‪(.‬مربوط بــه دادســرا و دادگاه‬

‫‪67‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کیفــری)‬

‫جانی‬
‫کســی که مرتکب جرم شــده اســت‪(.‬مربوط‬
‫به دادســرا و دادگاه کیفری)‬

‫حکم یا دادنامه‬
‫رأی قاضــی و دادگاه کــه راجــع بــه ماهیــت‬
‫دعــوا می‌باشــد‪.‬‬

‫محکوم‬
‫شــخصی اســت کــه حکــم دادگاه علیــه او‬
‫صــادر شــده باشــد‪.‬‬

‫محکوم‌به‬
‫آن چیــزی کــه دادگاه بــه آن رأی داده و‬
‫مــورد حکــم دادگاه اســت و خوانــده را به آن‬
‫محکــوم نمــوده اســت‪.‬‬

‫‪68‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫محکوم‌له‬
‫شخصی که حکم دادگاه به نفع اوست‪.‬‬

‫محکوم علیه‬
‫شــخصی اســت کــه حکــم دادگاه بــه ضــرر او‬
‫یــا بــر علیــه اوســت‪.‬‬

‫اجراییه‬
‫برگه‌ای اســت که حاوی دســتور اجرای حکم‬
‫دادگاه یــا اجــرای مفــاد اســناد رســمی الزم‬
‫االجــرا اســت‪.‬‬

‫دستور موقت‬
‫اگــر از زمــان اقامــه دعــوا تــا صــدور حکــم‬
‫قطعــی‪ ،‬مــدت زمــان زیــادی طــول کشــد‪،‬‬
‫احتمــال ایجــاد مشــکالت جدیــد کــه مانــع‬
‫اجــرای حکــم شــود افزایــش می‌یابــد‪ ،‬در این‬

‫‪69‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مــوارد خواهــان می‌توانــد درخواســت صــدور‬


‫دســتور موقــت کنــد‪ .‬بــرای مثــال ممکــن‬
‫اســت مریــم دعــوای ابطــال ســند آپارتمــان‬
‫فروختــه شــده‌اش را بــه طرفیــت بهــزاد در‬
‫دادگاه مطــرح کــرده باشــد و نگــران انتقــال‬
‫آپارتمــان توســط بهــزاد بــه دیگری باشــد‪ ،‬در‬
‫این شــرایط مریم درخواســت دستور موقت‬
‫می‌کند و دادگاه پس از احراز شرایط دستور‬
‫موقــت‪ ،‬مانــع از انتقــال آپارتمــان توســط‬
‫بهــزاد تــا زمــان صــدور رأی نهایــی می‌شــود‪.‬‬

‫حکم غیابی‬
‫اگــر خوانــده یــا وکیــل یــا قائــم مقــام یــا‬
‫نماینــده حقوقــی در هیــچ یــک از جلســات‬
‫دادگاه حاضر نشده و به طور کتبی (الیحه)‬

‫‪70‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نیــز دفــاع ننمــوده باشــد و یــا اخطاریــه ابــاغ‬


‫واقعــی بــه خوانــده نشــده باشــد‪.‬‬

‫اموال منقول‬
‫اموال قابل انتقال مانند خودرو‬

‫اموال غیرمنقول‬
‫اموال غیرقابل انتقال مانند ملک‬

‫تأمین خواسته‬
‫درخواســت توقیــف امــوال خوانــده اعــم‬
‫از منقــول یــا غیرمنقــول و صــورت بــرداری‬
‫و ارزیابــی و حفــظ امــوال توقیــف شــده و‬
‫توقیــف حقــوق اســتخدامی خوانــده و اموال‬
‫منقــول وی کــه نــزد شــخص ثالــث موجــود‬
‫اســت‌‪.‬‬

‫اماره‬

‫‪71‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بــه معنــای اوضــاع و احوالــی اســت کــه‬


‫می‌تــوان بــه کمــک آن‪ ،‬پــی بــه امــری بــرد‬
‫ـی دلیــل را نــدارد‪ ،‬امــا‬
‫ِ‬ ‫ـ‬
‫ت‬ ‫اثبا‬ ‫ـوان‬
‫ـ‬ ‫ت‬ ‫و‬ ‫ـوت‬
‫ـ‬ ‫ق‬ ‫ـه‬
‫ـ‬ ‫ک‬
‫می‌توانــد در کنــار ادلــه و دالیــل دیگــر بــه‬
‫قاضــی کمــک کنــد‪.‬‬
‫ماننــد صــدای ضبــط شــده در یــک دعــوا کــه‬
‫یــک طــرف دعــوا بــه قاضــی ارائــه می‌کنــد‬
‫کــه ایــن صدا جــزو ادله محســوب نمی‌شــود ‬
‫امــا امــاره محســوب می‌شــود و می‌توانــد‬
‫قاضــی را راهنمایــی کنــد‪.‬‬

‫تأمین دلیل‬
‫درخواســت از دادگاه بــرای مالحظــه و صورت‬
‫بــرداری از دالیــل و مــدارک از قبیــل تحقیــق‬
‫محلی ‪،‬‬
‫نظــر کارشــناس‪ ،‬دفاتــر تجــاری یــا اســتفاده‬

‫‪72‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫از قرائــن و امــارات موجــود در محــل و یــا‬


‫دالیلــی کــه نصــب طــرف دعــوا یــا دیگــری‬
‫اســت کــه در آینــده ممکــن اســت از بیــن‬
‫بــرود‪.‬‬

‫واخواهی‬
‫قانون‌گــذار بــرای جلوگیــری از ضایــع شــدن‬
‫حق کســی که نتوانســته در فرایند دادرســی‬
‫شــرکت کنــد‪ ،‬امــکان واخواهــی از حکــم‬
‫غیابــی صــادر شــده را پیش‌بینی کرده اســت‬
‫و می‌تــوان در معنــای آن بصــورت خالصــه‬
‫گفــت ‪ :‬اعتــراض بــه حکم غیابی‪ ،‬که مهلت‬
‫واخواهــی ‪ ۲۰‬روز از تاریــخ ابــاغ خواهد بود‪.‬‬

‫خیار‬
‫توانایی بر هم زدن عقد می‌باشد‪.‬‬

‫‪73‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫َح َکم‬
‫داور‪.‬‬

‫دیه‬
‫مــال معینــی اســت کــه در شــرع مقــدس بــه‬
‫ســبب جنایــت غیــر عمــدی بــه نفــس عضــو‬
‫یــا منفعــت یــا جنایــت عمــدی در مــواردی‬
‫کــه بــه هــر جهتــی قصــاص نــدارد تعییــن‬
‫می‌شــود‪.‬‬

‫َارش‬
‫دیه غیرمقدر اســت که میزان آن در شــرع‬
‫تعییــن نشــده و دادگاه بــه لحــاظ نــوع و‬
‫کیفیــت جنایــت بــا نظــر کارشــناس میــزان‬
‫آن را تعییــن می‌کنــد‪.‬‬

‫‪74‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اقرار‬
‫اگــر شــخصی خبــری را اعــام کنــد کــه مفــاد‬
‫آن بــه ضــرر خــودش و بــه نفع دیگری باشــد‬
‫اقرار نــام دارد‪.‬‬

‫َسفیه‬
‫ناتوانــى در حفــظ مــال بــر اثــر ســبک‌ عقلــى‬
‫را ســفاهت گوینــد‪ .‬ســفیه یــا مبـ ّ‬
‫ـذر‪ ،‬کســی‬
‫اســت کــه امــوال خــود را در غیــر از مســیر‬
‫صحیــح‪ ،‬مصــرف می‌نمایــد و در معامالتــش‬
‫فریــب می‌خــورد‪.‬‬
‫مقصــود از ســفیه نســبت بــه امــوال در‬
‫اصطــاح فقهــا‪ ،‬معنــای مقابــل رشــد اســت‪.‬‬
‫ســفیه‪ ،‬محجــور اســت‪ ،‬یعنــی از تصـ ّـرف در‬
‫امــوال خــود منــع شــده اســت‪.‬‬

‫‪75‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اهلیت‬
‫صفــت کســی اســت کــه دارای جنون‪ ،‬ســفه‪،‬‬
‫ســن کــم‪ ،‬ورشکســتگی و ســایر موانــع‬
‫محرومیــت از حقــوق نباشــد‌‪.‬‬

‫قولنامه‬
‫نوشــته‌ای دســتی که طرفین معامله در آن‬
‫توافقاتــی می‌کننــد کــه بــرای دو طــرف الزم‬
‫االجــرا خواهــد بــود‪.‬‬

‫ابراء‬
‫صــرف نظــر کــردن از ِدیــن خــود بــه اختیــار و‬
‫میــل خود‪.‬‬
‫یعنــی مریــم پولــی را بــه هردلیلــی بــه بهــزاد‬
‫ـا بعنــوان قــرض و حــاال ابــراء‬
‫داده اســت مثـ ً‬
‫نمــوده یعنــی بخشــیده اســت‪.‬‬
‫الزم بــه ذکر اســت که هرگاه شــخصی مالی‬
‫‪76‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬
‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫را ابــراء نمایــد‪ ،‬دیگــر نمی‌تواند بــه آن رجوع‬


‫کند ‪.‬‬

‫مدیون‬
‫کســی کــه حقــی از دیگــران بــر گردنــش‬
‫می‌با شــد ‪.‬‬

‫ارث‬
‫دارائــی متوفــی بعــد از کســر واجبــات مالــی‬
‫و دیــون را ارث می‌گوینــد‪.‬‬

‫ما ترک‬
‫مالــی کــه بــا فــوت مالــک و بــه حکــم قانــون‬
‫بــه وارث تعلــق می‌گیــرد‪.‬‬

‫‪77‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫انحصار وراثت‬
‫دعوایــی اســت که به موجــب آن بازماندگان‬
‫متوفــی از دادگاه تقاضــای صــدور منحصــر‬
‫بــودن وارث بــه عــدد و اشــخاص مشــخص‬
‫می‌نماینــد‪.‬‬

‫ترکه‬
‫مالــی کــه از متوفــی (شــخصی کــه فــوت‬
‫شــده) باقــی مانــده باشــد‪.‬‬

‫سرقفلی‬
‫ســرقفلی بــرای امــاک تجــاری موضوعیــت‬
‫دارد و عبــارت اســت از درجــه معــروف‬
‫بــودن یــا مشــهور بــودن یــک مــکان تجــاری‬
‫بــه یــک فعالیــت خــاص‪ .‬ســرقفلی بــه زبــان‬
‫ســاده مبلغــی اســت کــه مســتأجر در بــدو‬
‫ورود بــه عیــن مســتأجره (مــورد اجــاره) بــه‬
‫‪78‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬
‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مالــک پرداخــت می‌کنــد و در قالــب یــک‬


‫قــرارداد توافقــی مســتأجر مالــک منافــع‬
‫محــل تجــاری بــا اجاره‌بهــای جزئــی می‌شــود‪.‬‬

‫اجاره‬
‫قراردادی اســت که بر اســاس آن‪ ،‬یک طرف‬
‫معاملــه بــه نــام موجر (مالک) بخشــی از مال‬
‫یــا دارایــی خــود را در ازای دریافــت اجاره‌بهــا‬
‫در اختیــار طــرف دیگــر بــه نــام مســتاجر قرار‬
‫می‌دهــد‪.‬‬
‫مثــا مریــم خانــه اش را بــه بهــزاد اجــاره‬
‫ً‬
‫می‌دهــد بــه مــدت یــک ســال‪ ،‬مریــم موجــر ‬
‫(مالــک)و بهــزاد مســتاجر و وجهــی کــه‬
‫دریافــت شــده اجاره‌بهــا نــام دارد‪.‬‬
‫نکتــه‪ :‬اگــر چــه اجاره بیشــتر در بازار مســکن‬

‫‪79‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کاربــرد دارد امــا اختصــاص بــه آن نــدارد و‬


‫بــرای امــوال منقــول ماننــد خــودرو نیــز بــه‬
‫کار مــی رود‪.‬‬

‫ترک انفاق‬
‫آن اســت کــه شــوهر خــرج و مخــارج زن‬
‫خــود را ندهــد و شــکایت کیفــری محســوب‬
‫می‌شــود‪.‬‬

‫قیم‬
‫نماینده قانونی محجور‪ ،‬که از طرف مقامات‬
‫صالحیـت‌دار قضایــی‪ ،‬در صــورت نبودن ولی‬
‫قهــری‪ ،‬وصی او تعیین می‌شــود‪.‬‬

‫مضاربه‬
‫بر اســاس ماده ‪ 546‬قانون مدنی ‪" :‬مضاربه‬
‫عقــدی اســت کــه بــه موجــب آن یکــی از‬

‫‪80‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫طرفیــن ســرمایه می‌دهــد بــا قیــد اینکــه‬


‫طــرف دیگــر بــا آن تجــارت کــرده و در ســود‬
‫آن شــریک ‌باشــند؛ صاحــب ســرمایه مالــک‬
‫و شــخصی کــه بــا پــول کار می‌کنــد مضــارب‬
‫نامــی‌ده می‌شــود‪ ".‬و به‌ایــن عمــل مضاربــه‬
‫می‌گوینــد‪.‬‬

‫مشاع‬
‫مثــا‬
‫ً‬ ‫مشــاع بــه معنــای اشــتراک می‌باشــد‬
‫در یــک آپارتمــان ‪ ۸‬واحــدی ‪ ۸‬مالــک وجــود‬
‫دارد کــه واحدهــای مشــخصی دارنــد اما راه‌رو‬
‫و پشــت بــام و حیــات بــه صــورت مشــاعی‬
‫و اشــتراکی متعلــق بــه هــر هشــت نفــر‬
‫می‌باشد‪.‬مشــاع در مقابــل مفــروز اســت‪.‬‬

‫مفروز‬
‫بــه معنــای جــدا کــرده شــده‪ ،‬کــه حــدود آن‬
‫‪81‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬
‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مشــخص اســت‪.‬‬
‫نکتــه ‪ :‬اگــر یکــی از مالــکان ملــک مشــاع بــا‬
‫شــرکای دیگــر کنــار نیایــد و بخواهــد ســهم‬
‫خــود را از بخــش هــای اشــتراکی بگیــرد باید‬
‫دعوایــی را مبنــی بــر تقســیم بخــش مذکــور‬
‫اقامــه کنــد کــه به‌ایــن تقســیم کــردن‬
‫ً‬
‫اصطالحــا افــراز می‌گوینــد‪.‬‬
‫ملــک مفــروزی‪ ،‬ملکــی اســت کــه جــدا شــده‬
‫باشــد و حالــت اشــتراکی نداشــته باشــد‪.‬‬

‫تفکیک امالک‬
‫اگــر یــک ملــک یکپارچــه بــه قطعــات‬
‫ً‬
‫اصطالحــا‬ ‫کوچک‌تــری تقســیم شــود‪،‬‬
‫می‌گوینــد کــه ملــک تفکیــک شــده اســت‪.‬‬
‫اگــر ملــک چنــد مالــک داشــته باشــد تمــام‬
‫آن‌هــا بایــد بــرای انجــام تفکیــک مــورد نظــر‬

‫‪82‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫توافــق داشــته باشــند‪.‬‬


‫نکتــه مهــم ‪ :‬در بــازار مســکن ملــک تفکیکــی‬
‫پس از تفکیک قانونی با یک ملک مســتقل‬
‫تفاوتی ندارد و برای آن ســند جداگانه صادر‬
‫می‌شــود‪.‬‬

‫تفاوت برخی اصطالحاً ت حقوقی‬


‫ابراء با اعراض چه فرقی دارد؟‬
‫ابــراء چشــم پوشــی از حــق دینــی اســت؛‬
‫امــا اعــراض چشــم پوشــی از حــق عینــی‬
‫می‌با شــد ‪.‬‬
‫زندان با حبس چه فرقی دارد؟‬
‫زنــدان مکانــی اســت کــه فــرد در آن قــرار‬
‫می‌گیــرد امــا حبــس حالتــی اســت کــه فــرد‬
‫در آن قــرار گیــرد‪.‬‬
‫ممانعت با مزاحمت چه فرقی دارد؟‬
‫‪83‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬
‫ّ‬ ‫فصل‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ممانعــت کل حــق را می‌گیــرد امــا مزاحمــت‬


‫کل حــق را نمی‌گیــرد‪.‬‬
‫اذن با اجازه چه تفاوتی دارد؟‬
‫اذن قبــل از انجــام عمــل اســت‪ .‬امــا اجــازه‬
‫بعــد از انجــام عمــل اســت‪.‬‬
‫گذشت با رضایت چه تفاوتی دارد؟‬
‫گذشــت در امــور کیفــری اســت امــا رضایــت‬
‫در امــور حقوقــی اســت‪.‬‬
‫اراده با اختیار چه فرقی دارد؟‬
‫اختیــار امــری بیرونــی اســت امــا اراده امــری‬
‫درونــی اســت‪.‬‬
‫می‌بایست و می باید چه فرقی دارد؟‬
‫می‌بایســت مربــوط بــه گذشــته اســت امــا ‬
‫می‌بایــد مربــوط بــه آینــده اســت‪.‬‬

‫‪84‬‬ ‫دوم اصطالحات حقوقی پرکاربرد‬


‫ّ‬ ‫فصل‬
‫فصل سوم‬

‫دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫قانون حمایت از خانواده‬


‫مقدمه ‪:‬‬
‫در شهرســتآن‌های بــزرگ‪ ،‬اغلــب‪ ،‬دادگاهــی‬
‫بنام دادگاه خانواده وجود دارد که به دعاوی‬
‫و امــور خانوادگــی رســیدگی می‌کند‪.‬امــا در‬
‫شهرســتآن‌هایی که دادگاه خانواده تشکیل‬
‫نشده است‪ ،‬دادگاه عمومی حقوقی مستقر‬
‫در آن حــوزه‪ ،‬بــه دعاوی خانوادگی رســیدگی‬
‫می‌کند‪.‬امــا بعضی از دعــاوی دادگاه خانواده‬
‫مثــل اصــل و انحــال نــکاح در شهرســتانی‬
‫کــه دادگاه خانــواده نــدارد‪ ،‬دادگاه خانــواده‬
‫نزدیــک تریــن حــوزه قضایــی به‌ایــن امــور‬
‫رســیدگی می‌کنــد‪.‬‬
‫به عنوان مثال بهزاد در شهرستان رفسنجان‬
‫ً‬
‫طبعا‬ ‫دادخواست انحالل نکاح می‌دهد‪ ،‬خب‬
‫‪86‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫در اینجــا چونکــه در شهرســتان رفســنجان‬


‫دادگاه خانواده بــه صورت مجزا وجود ندارد‪،‬‬
‫دعوای ایشــان بــه شهرســتان کرمان(نزدیک‬
‫تریــن حــوزه قضایــی بــه رفســنجان) ارجــاع و‬
‫در آنجا رســیدگی می‌شــود‪.‬‬

‫مطالبــی در خصــوص قاضــی دادگاه‬


‫خانــواده‬
‫قاضــی دادگاه خانــواده بایــد متأهــل و دارای‬
‫حداقــل ‪ ۴‬ســال ســابقه خدمــت قضایــی را‬
‫داشــته باشــد‪.‬‬
‫دادگاه خانــواده بــا حضــور رئیــس یــا دادرس‬
‫علــی البــدل و قاضــی مشــاور زن تشــکیل‬
‫می‌گــردد و قاضــی بایــد در رأی خــود بــه نظــر‬
‫قاضــی مشــاور اشــاره و چنانچــه بــا نظــر وی‬
‫‪87‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مخالــف باشــد بــا ذکــر دلیــل نظریــه وی را رد‬


‫کنــد‪.‬‬
‫ممکــن اســت بعضــی بر ایــن باور باشــند که‬
‫دادگاه خانــواده تنهــا در خصــوص مهریــه و‬
‫نفقــه و طــاق حرفــی بــرای گفتــن دارد‪ ،‬ایــن‬
‫در حالــی اســت کــه در واقــع ایــن دادگاه‬
‫بــرای بســیاری از امــور صالحیــت رســیدگی‬
‫دارد از جملــه نســب‪ ،‬رشــد‪ ،‬حجــر و رفــع آن‪،‬‬
‫سرپرســتی کــودکان بــی سرپرســت‪ ،‬تمکین‬
‫قیومیــت‪ ،‬غائــب مفقــود االثــر‪،‬‬
‫ّ‬ ‫نشــوز‪،‬‬ ‫و‬
‫جهیزیــه‪ ،‬ازدواج مجــدد‪ ،‬نــکاح دائــم و اذن‬
‫در آن‪ ،‬نــکاح موقــت‪ ،‬نامــزدی‪ ،‬فســخ نــکاح‪،‬‬
‫بــذل مــدت و انقضــای آن‪.‬‬
‫نکتـه‌ای کــه توجه بــه آن ضروری می‌باشــد‬
‫آن اســت کــه ممکــن اســت شــخصی‪،‬‬

‫‪88‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫زرتشــتی‪ ،‬کلیمــی یــا مســیحی باشــد‪ ،‬آیــا‬


‫ایــن قوانیــن در حق ایشــان نیز اجــرا خواهد‬
‫شــد؟‬
‫در پاســخ خواهیم گفت که‌ایشان در احوال‬
‫شخصیه(ازدواج‪ ،‬طالق‪ ،‬ارث و وصیت) طبق‬
‫تعلیمــات خودشــان عمــل شــده و دعــاوی‬
‫مربــوط بــه آن‌هــا در دادگاه خانــواده طبــق‬
‫قانــون خودشــان رســمیت داشــته و عمــل‬
‫می‌شــود‌‪.‬‬
‫اکنــون کــه مقدم ـه‌ای از دادگاه خانــواده در‬
‫ذهن ایجاد گردید‪ ،‬به‌این بیان می‌پرزدازیم‬
‫کــه اگر بخواهیــم دعــوای خانــواده‌ای مطرح‬
‫نماییــم از کجــا بایــد شــروع کنیــم و دقیقــا‬
‫چــه مراحلــی را بــرای رســیدن بــه خواســته‬
‫بایــد انجــام دهیم‪.‬‬

‫‪89‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مرحله اول‪ ،‬تنظیم دادخواست است‪.‬‬


‫دادخواســت در اصطــاح حقوقــی بــه معنــای‬
‫آغــاز اقامــه دعــوا از ســوی خواهــان‪ ،‬علیــه‬
‫خوانــده از طریــق سیســتم دفاتــر خدمــات‬
‫قضایــی دادگســتری اســت‪ ،‬ســپس بعــد‬
‫از ثبــت دادخواســت‪ ،‬پرونــده بــه دادگاه‬
‫خانــواده ارجاع می‌گردد که‌ایــن دادگاه برای‬
‫صلــح و ســازش‪ ،‬پرونــده را بــه شــورا حــل‬
‫اختــاف ارجــاع می‌دهــد که در صــورت عدم‬
‫ســازش در شــورا‪ ،‬پرونده بــه دادگاه خانواده‬
‫عــودت داده می‌شــود‪ ،‬کــه در ایــن هنــگام‬
‫بــرای پرونــده تعییــن شــعبه شــده و وقــت‬
‫رســیدگی بــه طرفیــن دعــوا‪ ،‬ابــاغ می‌گــردد‪،‬‬
‫کــه هــر دو طرف اظهارات و مســتندات خود‬
‫را جهــت دفــاع از خویــش در جلســه مطــرح‬

‫‪90‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌کننــد و پــس از گذشــت مدتــی رأی‬


‫دادگاه صــادر و بــه طرفیــن ابــاغ می‌گــردد‪.‬‬

‫موارد مهم در دعاوی خانواده‬

‫جهیزیه‬
‫خانمــی بــه نــام مریــم جهیزیــه خــود را از‬
‫شــوهرش بــه نــام بهــزاد مطالبــه می‌کنــد‪،‬‬
‫بهزاد از دادن جهیزیه همسر خود استنکاف‬
‫ورزیــده و جهیزیــه همســرش را نمی‌دهــد‪،‬‬
‫در اینجــا خانــم مریــم بــه دفاتــر خدمــات‬
‫قضایــی مراجعه و دادخواســتی تحت عنوان‬
‫اســترداد جهیزیــه (برگردانــدن جهیزیــه) بــه‬
‫دادگاه تقدیــم می‌نمایــد‪.‬‬
‫غالبــا کلیــه دعــوای مطــرح شــده از ســوی‬
‫خواهــان یــا شــاکی از دادگاه مربوطــه بــه‬
‫‪91‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫شــورا حــل اختــاف جهــت حــل و فصــل امور‬


‫ارجــاع می‌گــردد کــه بــه عنــوان مثــال‪ ،‬خانــم‬
‫مریــم کــه دادخواســتی بــه طرفیــت اقــای‬
‫بهــزاد داده اســت در جلســه شــورا شــرکت‬
‫کــرده (یــا از طریــق دفاتــر خدمــات قضایــی‬
‫الیحــه ارســال می‌کنــد) و عنــوان مــی‌‪‎‬دارد‬
‫کــه حاضــر بــه صلــح و ســازش نمی‌باشــد‪،‬‬
‫کــه پرونــده بــه دادگاه خانــواده عــودت داده‬
‫می‌شــود‪.‬‬
‫بعــد از آن‪ ،‬خواهــان بــا دریافــت ابــاغ از‬
‫طریــق ســامانه ثنــا‪ ،‬متوجــه می‌گــردد کــه‬
‫پرونده‌ایشــان در کدام شــعبه تعیین شــده‬
‫اســت کــه پــس از آن‪ ،‬زمــان رســیدگی آن‬
‫نیــز ابــاغ می‌گــردد‪.‬‬
‫بــه عنــوان مثــال خانــم مریــم طــی پیامکــی‬

‫‪92‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کــه به‌ایشــان ارســال می‌گــردد متوجــه‬


‫می‌شــود کــه پرونده‌ایشــان بــه شــعبه ‪۱۰‬‬
‫دادگاه خانــواده ارجاع گردیده اســت(تعیین‬
‫شــعبه) و پــس از مدتــی‪ ،‬وقــت رســیدگی‬
‫آن مشــخص می‌شــود‪ .‬مثــا ‪،10/12/1400‬‬
‫زمــان رســیدگی بــه دعــوای شــما (مریــم)‪،‬‬
‫بــه طرفیــت اقــای بهــزاد‪ ،‬مبنــی بــر اســترداد‬
‫جهیزیــه می‌باشــد کــه ادلــه و دلیل‌هــای‬
‫مریــم می‌توانــد عبــارت باشــد از ‪:‬‬
‫‪ _۱‬اقرار زوج‬
‫‪_۲‬سیاهه جهیزیه‬
‫‪ _۳‬شهادت شهود‬
‫‪ _۴‬فاکتور ها و‪...‬‬
‫پــس از رســیدگی توســط قاضــی مربوطــه‪،‬‬
‫رأی صــادر می‌گــردد و رأی مذکــور پــس از‬

‫‪93‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ابــاغ‪ ،‬ظــرف ‪ ۲۰‬روز بــرای طرفین دعــوا قابل‬


‫تجدیدنظرخواهــی می‌باشــد‪.‬به عبارتــی اگــر‬
‫رأی صــادره بــه نفــع خانــم مریــم بــود‪ ،‬اقــای‬
‫بهــزاد از رأی صــادره اعتــراض می‌کنــد و اگــر‬
‫رأی بــه نفــع بهــزاد بــود‪ ،‬مریــم نســبت بــه‬
‫رأی اعتــراض می‌کنــد‪.‬‬
‫پرونــده‌ پــس از اعتــراض‪ ،‬بــه دادگاه‬
‫تجدیدنظــر مـی‌رود‪ ،‬پــس از آن کــه رأی بــه‬
‫نفع خواهان قطعی شــد‪ ،‬می‌بایست نسبت‬
‫بــه رأی صــادره درخواســت اجراییــه نمایــد‪،‬‬
‫کــه آن نیــز از طریــق دفاتر خدمــات قضایی‬
‫در ســطح شــهر امکان‌پذیــر می‌باشــد‪.‬پس‬
‫از آن‪ ،‬اجــرای احکام نســبت بــه حکم صادره‬
‫اقدامــات مقتضــی را انجــام خواهــد داد و‬
‫خواهــان بــه حقــش خواهــد رســید؛ در مثال‬

‫‪94‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مــا‪ ،‬مریــم بــه جهیزیــه خــود خواهــد رســید‪.‬‬

‫طالق از ناحیه زوجه(زن)‬


‫بــا توجــه بــه آن‌کــه طبــق قوانیــن فقهــی‬
‫مــا طــاق دســت مــرد اســت‪( ،‬الطــاق بیــد‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫َمــن أخَ ــذ باالســاق) لــذا درخواســت طــاق از‬
‫ناحیــه زن‪ ،‬بــر خــاف اصــل اســت و بــه طــور‬
‫کلــی در صورتــی زوجــه می‌تواند درخواســت‬
‫طالق نماید که عســر و حرج وی ثابت گردد‬
‫کــه طبــق مــاده ‪ ۱۱۳۰‬قانــون مدنــی مــوارد‬
‫ذیــل از مــوارد عســر و حــرج زوجــه محســوب‬
‫می‌گــردد کــه می‌تــوان بــا آن درخواســت‬
‫طــاق نمــود‪.‬‬

‫تــرک زندگــی خانوادگــی توســط زوج حداقــل‬


‫‪95‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بــه مــدت شــش مــاه متوالــی و یــا ُنــه مــاه‬


‫متنــاوب در مــدت یــک ســال بــدون عــذر‬
‫موجــه‬
‫اعتیــاد زوج بــه یکــی از انــواع موادمخــدر و‬
‫یــا ابتــاء وی بــه مشــروبات الکلــی کــه بــه‬
‫اســاس زندگــی خانوادگــی خلــل وارد آورد و‬
‫امتنــاع یــا عــدم امــکان الــزام وی‪ ،‬بــه تــرک‬
‫آن در مدتــی کــه به تشــخیص پزشــک برای‬
‫تــرک اعتیــاد الزم بــوده اســت‪.‬‬
‫محکومیــت قطعی زوج به حبس پنج ســال‬
‫یا بیشــتر‬
‫ضرب و شــتم یا هرگونه سوء رفتار مستمر‬
‫زوج کــه عرفــا بــا توجــه بــه وضعیــت زوجــه‬
‫قابــل تحمل نباشــد‪.‬‬
‫ابتــای زوج بــه بیماری‌هــای صعب‌العــاج‬

‫‪96‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫روانــی یــا ســاری یــا هــر عارضــه صعب‌العالج‬


‫دیگــری کــه زندگی مشــترک را مختــل نماید‪.‬‬
‫نکتــه‪ :‬مــوارد منــدرج در ایــن مــاده‪ ،‬مانــع از‬
‫آن نیســت کــه دادگاه در ســایر مــواردی که‬
‫عســر و حرج زن در دادگاه احراز شــود‪ ،‬حکم‬
‫طــاق صــادر نماید‪.‬‬
‫تبصره ‪:‬‬
‫عســر و حــرج موضــوع ایــن مــاده عبــارت‬
‫اســت از بــه وجــود آمــدن وضعیتــی کــه‬
‫ادامــه زندگــی را برای زوجه با مشــقت همراه‬
‫ســاخته و تحمــل آن مشــکل باشــد‪.‬که هــر‬
‫یــک از ایــن امــور بایــد بــه اثبــات رســد و‬
‫بــرای محکمــه ثابــت گــردد‪.‬‬
‫‪ ،‬در ایــن نــوع طــاق (طــاق از ناحیــه زوجه)‬
‫زن می‌بایســت از ‪ ۳‬مرحلــه دشــوار عبــور‬

‫‪97‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کنــد‪:‬‬
‫مرحله اول ‪:‬دادگاه بدوی خانواده‬
‫مرحله دوم‪:‬دادگاه تجدیدنظر استان‬
‫مرحله سوم‪ :‬دیوان‌عالی کشور‬
‫ادامــه مبحــث را بــرای تقریــب ذهن بــا مثال‬
‫ادامــه می‌دهیــم ‪:‬‬
‫مریــم بــه دلیل بدرفتاری و ســوء معاشــرت‬
‫بهزاد‪ ،‬دادخواســت طالق می‌دهد‪ ،‬در دادگاه‬
‫بــدوی(دادگاه خانــواده) بــه چنــد رأی کیفری‬
‫کــه در آن بهــزاد بــه عناویــن تهدیــد‪ ،‬ضرب‬
‫و شــتم‪ ،‬افتراء محکوم شــده است استناد‬
‫می‌کنــد‪ ،‬دادگاه بــدوی خانــواده‪ ،‬ادلــه ارائــه‬
‫شــده از ناحیــه مریــم را کافــی نمی‌دانــد و‬
‫دعــوای طــاق ایشــان را رد می‌کنــد‪.‬‬
‫مریم نســبت بــه رأی صــادره(از طریــق دفاتر‬

‫‪98‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫خدمــات قضایــی) اعتــراض می‌کنــد‪ ،‬الیحــه‬


‫مریــم بــرای پاســخ بــه بهــزاد نیــز فرســتاده‬
‫می‌شــود(تبادل لوایح)پرونــده بــه دادگاه‬
‫تجدیدنظــر اســتان م ـی‌رود‪.‬‬
‫دادگاه تجدیدنظــر اســتان جلســه تعییــن‬
‫می‌کنــد‪ ،‬طرفیــن را بــه حضــور می‌طلبــد‪،‬‬
‫پــس از اخذ اظهارات طرفین‪ ،‬خاتمه جلســه‬
‫را اعــام و پــس از مدتــی اقــدام بــه صــدور‬
‫رأی می‌نمایــد و بــه طرفیــن ابــاغ می‌کنــد‪.‬‬
‫دادگاه تجدیدنظــر‪ ،‬تجدیدنظرخواهــی مریم‬
‫را وارد و موجــه می‌دانــد و بــا اســتناد به آراء‬
‫کیفــری متعــدد موجــود در پرونــده‪ ،‬ضمــن‬
‫نقــض دادنامــه بــدوی‪ ،‬حکــم بــر طــاق مریم‬
‫را صــادر می‌کنــد‪.‬‬
‫امــا ایــن پایــان کار مریــم نیســت؛ زوج کــه‬

‫‪99‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بهــزاد باشــد از رأی صــادره فرجام‌خواهــی‬


‫می‌کنــد و طــی الیحــه‌ای از دیوان‌عالــی‬
‫کشــور می‌خواهــد کــه رأی صــادره از دادگاه‬
‫تجدیدنظــر نقــض شــود‪ ،‬در ایــن مرحلــه‪،‬‬
‫الیحــه اعتراضی بهزاد برای مریم نیز ارســال‬
‫می‌گردد(تبــادل لوایــح) کــه مریــم نیــز بــه‬
‫دفاعیــات خــود بپــردازد‪.‬‬
‫پرونــده بــه دیوان‌عالــی کشــور مــی‌رود و‬
‫پــس از تعییــن شــعبه‪ ،‬رأی تجدیدنظــر‪،‬‬
‫نهایــی و یــا نقــض می‌شــود‪.‬‬

‫طالق از ناحیه زوج (مرد)‬


‫طــاق از ناحیــه مــرد‪ ،‬بدیــن شــرح اســت که‬
‫مــرد می‌توانــد بــدون هیــچ گونــه دلیلــی‬
‫در هــر زمــان کــه دلــش خواســت زنــش را‬

‫‪100‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫طــاق دهــد‪ ،‬البتــه مشــروط بــر آن‌کــه حــق‬


‫و حقــوق مالــی زن را پرداخــت یــا تعییــن‬
‫تکلیــف نمایــد‪.‬‬
‫الزم به ذکر است که هم در طالق از ناحیه‬
‫زوج و هــم در طــاق از ناحیه زوجه‪ ،‬طرفین‬
‫باید برای دادگاه‪ ،‬داور معرفی نمایند‪.‬‬
‫امــا داور کیســت و نظریــه او تــا چــه حــد‬
‫مهــم اســت؟داور شــخصی اســت کــه هم از‬
‫ناحیــه زوج و هــم از ناحیــه زوجه به شــعبه‬
‫دادگاه معرفــی می‌شــود تــا نظــرش را اثباتـ ًـا‬
‫یــا نفیـ ًـا در خصــوص ادامــه زندگــی زوجیــن‬
‫بیــان کنــد و حتــی االمــکان طرفیــن را صلــح‬
‫دهد‪.‬نظریــه داوری تاثیــری در رأی دادگاه‬
‫نخواهــد داشــت‪.‬‬

‫طالق توافقی‬
‫‪101‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫آســان‌ترین و کوتاه‌تریــن نــوع طــاق‪ ،‬طــاق‬


‫توافقــی می‌باشــد کــه پــس از مراجعــه بــه‬
‫مرکــز مشــاور‪ ،‬و پــس از تنظیم دادخواســت‬
‫در دفاتــر خدمــات قضایــی‪ ،‬پرونــده ابتــدا‬
‫جهــت صلح و ســازش به شــورا حــل اختالف‬
‫رفتــه و زوجیــن عــدم ســازش خــود را اعــام‬
‫می‌دارند‪ ،‬ســپس پرونده بــه دادگاه خانواده‬
‫عودت داده شــده و تعیین شــعبه می‌شــود‬
‫و توافقــات زوجیــن در رأی مذکــور خواهــد‬
‫آمــد‪ ،‬ایــن رأی قطعی بــوده و بــه مراحل بعد‬
‫(تجدیدنظــر و دیوان‌عالــی کشــور) نخواهــد‬
‫رســید‌‪.‬در رأی طــاق توافقــی حــق و حقــوق‬
‫مالــی زوجــه کامــا مشــخص خواهــد شــد‪،‬‬
‫نحــوه حضانــت و نگهــداری از اطفــال نیــز‬
‫تعییــن تکلیــف می‌شــود‌‪.‬‬

‫‪102‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بــرای تمامــی مراحــل طــاق‪ ،‬امــر مشــاوره‬


‫واقــع در بهزیســتی‌های اعالم شــده از طرف‬
‫دادگاه‪ ،‬بــرای طرفیــن الــزام آور بــوده و بایــد‬
‫ایــن مرحلــه طــی شــود کــه بــا نامــه دریافتــی‬
‫عــدم امــکان ســازش از بهزیســتی‪ ،‬شــخص‬
‫بــه دفاتر خدمــات قضایی رفته و نســبت به‬
‫ثبــت دادخواســت اقــدام می‌نمایــد (مرحلــه‬
‫مشــاوره باید توســط خود شــخص قرار گیرد‬
‫و نــه وکیــل)‪.‬‬

‫عد ٔه طالق‬
‫ّ‬
‫یکــی از مهم‌تریــن احــکام طــاق‪ ،‬لــزوم نگــه‬
‫عده برای‬
‫ّ‬ ‫ـوان‬
‫ـ‬ ‫عن‬ ‫تحت‬ ‫زمانی‬ ‫مدت‬ ‫ـتن‬
‫ـ‬ ‫داش‬
‫زنان اســت‪.‬‬
‫به‌ایــن معنــا کــه زن در طــول ایــن مــدت‬

‫‪103‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نمی‌توانــد بــا مــرد دیگــری ازدواج کنــد‪.‬‬


‫عــده انــواع مختلفــی دارد‪ .‬از جملــه انــواع‬
‫عــده‪ :‬‬
‫عده وفات‬
‫عده فسخ نکاح‬
‫عده طالق می‌باشد‪.‬‬
‫در حالــت کلــی‪ ،‬زن موظــف اســت کــه در‬
‫صــورت طــاق گرفتــن‪ ،‬عــده طالق نگــه دارد‪.‬‬
‫عــده طــاق در ازدواج دائــم ‪ُ 3‬طهــر معــادل‬
‫ســه مــاه (پــاک شــدن از حیــض) اســت؛ و‬
‫در مــورد زنــی کــه قاعــده نمی‌شــود ولــی بــه‬
‫سن یائسگی نرســیده ‪ 3‬مــاه اســت‪.‬‬
‫اگــر زن بــاردار باشــد عــده او بــر خــاف مــورد‬
‫بــاال تــا پایــان حاملگــی اوســت حتــی اگــر‬
‫لحظاتــی پــس از طــاق از حاملگــی فــارغ‬

‫‪104‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫شــود‪.‬در مــواردی که زن یائســه شــده اســت‬


‫نیــز نگهــداری عــده لزومــی نخواهد داشــت‪.‬‬
‫(منظور از زن یائســه زنی اســت که به ســن‬
‫یائســگی رســیده و امــکان بــارداری او وجــود‬
‫نــدارد)‬
‫خالصــه آن‌کــه‪ ،‬عــده طــاق دختــر باکــره و‬
‫عــده طــاق زن یائســه در قانــون و شــرع‬
‫پیش‌بینــی نشــده اســت و ایــن زنــان نیــازی‬
‫بــه نگــه داشــتن عــده نخوهنــد داشــت‪.‬‬
‫گفتنــی اســت کــه طــاق زن یائســه هــم از‬
‫نــوع طــاق بائــن محســوب می‌شــود و مــرد‬
‫امــکان رجوع بــه زن بعد از طالق را نخواهند‬
‫داشــت‪.‬‬

‫‪105‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نفقه‬
‫طبــق مــاده ‪ ۱۱۰۶‬قانــون مدنی در عقــد دائم‪،‬‬
‫نفقــه زن بــر عهــده شــوهر اســت و بــر طبق‬
‫مــاده ‪ ۱۱۱۳‬همــان قانــون در ازدواج موقــت‪،‬‬
‫زن حــق نفقــه نــدارد مگــر ایــن کــه در ضمن‬
‫عقــد‪ ،‬شــرط شــده باشــد یــا بنــای طرفیــن در‬
‫هنــگام عقــد ایــن بــوده کــه شــوهر حقــوق‬
‫زوجــه را بپــردازد و ایــن امــر حین عقد شــرط‬
‫شــده باشــد‪.‬‬
‫نفقــه شــامل همــه نیازهــای متعــارف و‬
‫متناســب بــا وضعیــت زن می‌شــود‪.‬مثل ‪:‬‬
‫مســکن‪ ،‬پوشــاک‪ ،‬غذا‪ ،‬اثاثیه منزل و درمان‬
‫تنهــا مســئله‌ای کــه برای پرداخــت نفقــه بــه‬
‫زن در نظــر گرفتــه شــده اســت آن اســت‬
‫که زن بــرای بهره‌منــد شــدن از حــق نفقــه‪،‬‬

‫‪106‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫در برابــر شــوهر تمکیــن کنــد‪ .‬لــذا در صورت‬


‫عــدم تمکیــن از ســوی زن‪ ،‬مــرد تکلیفــی‬
‫جهت پرداخت نفقه به وی نخواهد داشــت‬
‫و در واقــع‪ ،‬زن حــق برخــورداری از نفقــه را از‬
‫دســت خواهــد داد‪.‬‬

‫زن وقتــی دادخواســت نفقــه داد بعــد از‬


‫آن‌که تعیین شــعبه گردید‪ ،‬در این شرایط‪،‬‬
‫دادگاه بــه تقاضــای هر یــک از زوجین (غالبا‬
‫زوجه) قــرار کارشناســی صــادر می‌کنــد‬
‫و پرونــده را به کارشــناس نفقه ارجاع‬
‫می‌دهــد تا نفقــه زن را محاســبه و مصادیق‬
‫آن را تعییــن نمایــد‪ .‬و چنانچــه هــر یــک از‬
‫زن و مــرد بــه میــزان آن اعتــراض داشــتند‬
‫می‌تواننــد ظــرف ‪ ۷‬روز از زمــان ابــاغ نظریه‬

‫‪107‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کارشناســی نســبت بــه نظریــه کارشــناس‬


‫اعتــراض بزننــد کــه بــه هیئــت ‪ ۳‬نفــره رفته‬
‫ً‬
‫مجــددا تصمیم‌گیــری می‌شــود‪.‬‬ ‫و‬
‫اگــر زن میــزان نفقــه را در دادخواســت زیــر‬
‫‪ ۲۰‬میلیــون تومــان اعــام و تقویــم کــرده‬
‫باشــد‪ ،‬پرونــده جهــت رســیدگی بــه شــورای‬
‫حــل اختــاف مـی‌رود و چنانچه میــزان نفقه‬
‫خــود را در دادخواســت بــاالی ‪ ۲۰‬میلیــون‬
‫تومــان اعــام و تقویــم نمایــد پرونــده بــه‬
‫دادگاه خواهــد رفــت‪.‬‬

‫بــه عنــوان مثــال مریــم از بهــزاد درخواســت‬


‫نفقــه می‌نمایــد‪ ،‬کــه دادخواســت خــود را به‬
‫‪ ۱۷‬ملیــون تومــان مقــوم می‌کنــد‪ ،‬پرونــده‬
‫به شــورا می‌رود و در شــورا تعیین شــعبه‬

‫‪108‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌شــود‪ ،‬پــس از رســیدگی بــه پرونــده‪،‬‬


‫کارشــناس نفقــه‪ ،‬نفقــه مریــم را ماهانه یک‬
‫میلیــون عنــوان می‌کنــد‪ ،‬ســپس مریــم‬
‫بــه نظریــه کارشــناس اعتــراض میزنــد‪ ،‬بــه‬
‫هیئــت ‪ ۳‬نفــره رفتــه و هیئــت نیــز مثــا ‬
‫‪ ۱‬میلیــون را بــه ‪ ۱.۳۰۰.۰۰۰‬تومــان افزایــش‬
‫می‌دهــد‪‌ ،‬در اینجــا قاضی شــورا طبــق نظریه‬
‫آخــر‪ ،‬رأی خــود را صــادر می‌نمایــد کــه رأی‬
‫صــادره نیــز قابــل تجدیــد نظــر خواهــی در‬
‫محاکــم عمومــی حقوقــی می‌باشــد‪.‬‬

‫نامزدی و خســارت ناشی از برهم زدن‬


‫آن‬
‫نامــزدی از نظــر قانــون‪ ،‬بــا عقــد نــکاح کامــا ‬
‫متفاوت است و به عبارت دیگر‪ ،‬مطلقا آثار‬

‫‪109‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نــکاح را نــدارد‪ .‬نامــزدی حاصــل خواســتگاری‬


‫مــرد و موافقــت زن بــرای ازدواج و توافــق‬
‫آن‌هــا بــرای ازدواج بــا یکدیگــر اســت‪.‬‬
‫مــاده ‪ ۱۰۳۵‬قانــون مدنــی صراحتــا بیــان‬
‫مــی‌‪‎‬دارد کــه وعــده ازدواج‪ ،‬ایجــاد علقــه‬
‫زوجیــت نمی‌کنــد اگرچــه تمــام یــا قســمتی‬
‫از مهریــه کــه بیــن طرفیــن بــرای موقــع‬
‫ازدواج مقــرر گردیــده پرداختــه شــده ‌باشــد؛‬
‫بنابرایــن هر یــک از زن و مرد مادام که عقد‬
‫نــکاح جــاری نشده‌باشــد می‌توانــد از وصلــت‬
‫امتنــاع کنــد و طــرف دیگــر نمی‌توانــد بــه‬
‫هیــچ وجــه او را مجبــور بــه ازدواج کــرده یــا‬
‫از جهــت ِصــرف امتنــاع از وصلــت‪ ،‬مطالبــه‬
‫خســارتی نمایــد‪.‬‬
‫بنابرایــن اگــر مریــم نامــزد بهــزاد باشــد و‬

‫‪110‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫پــس از ‪‌۶‬مــاه نامــزدی‪ ،‬مریــم دیگــر بهــزاد را‬


‫نخواهــد‪ ،‬بهــزاد نمی‌توانــد مطالبــه خســارت‬
‫کنــد‪.‬‬
‫هــر یــک از نامزدها می‌توانــد در صورت بهم‬
‫خــوردن وصلــت هدایائــی را کــه بــه طــرف‬
‫دیگــر یــا به پــدر مــادر او بــرای وصلــت داده‬
‫‌اســت مطالبــه کنــد‪ ،‬اگــر عین هدایــا موجود‬
‫اســت که می‌بایســت عین آن‌ها را برگرداند‬
‫و اگــر عیــن هدایــا موجود نباشــد مســتحق‬
‫قیمــت هدایائــی خواهد بــود که عادتــا نگاه‬
‫داشــته می‌شــود مگر اینکه آن هدایا بدون‬
‫تقصیــر طــرف دیگــر تلــف شــده‌ باشــد کــه‬
‫در ایــن صــورت قابــل مطالبــه نخواهــد بود‪.‬‬
‫بــه عنــوان مثــال مریــم بــه پــدر بهــزاد یــک‬
‫خــودرو هدیــه داده باشــد‪ ،‬در صــورت برهــم‬

‫‪111‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫زدن نامــزدی می‌توانــد خــودروی مذکــور‌‌را‬


‫پــس گیــرد‪ ،‬اگــر خــودروی موصــوف موجــود‬
‫نباشــد‪ ،‬قیمــت آن را بایــد بــه مریــم دهــد‪.‬‬
‫مگــر آن‌کــه زلزله‌ای آمده باشــد و پــدر بهزاد‬
‫کوتاهــی نکــرده باشــد و در اثــر ایــن زلزلــه‬
‫خودرو از بین رفته باشــد که در این صورت‬
‫مریــم نمی‌توانــد مطالب ـه‌ای داشــته باشــد‪.‬‬
‫تبصــره ‪ :‬اگــر یکــی از نامزدهــا فــوت کننــد‬
‫قانــون فــوق الذکــر جــاری نخواهــد شــد‪.‬‬

‫صیغه موقت‬
‫صيغــه موقــت بــه معنــاي (ازدواج موقــت)‬
‫اســت‪.‬صيغه موقــت به‌ایــن معنــی اســت‬
‫کــه زن و مــردي کــه بــا هــم ازدواج موقــت‬
‫مــي کننــد‪ ،‬فقــط تــا زمانــي کــه مــدت عقــد‬

‫‪112‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫تمــام نشــده‪ ،‬بــا هــم زن و شــوهرند‪ .‬بعــد‬


‫از تمــام شــدن مــدت‪ ،‬ديگــر زن و شــوهر‬
‫نيســتند‪ ،‬مثــا اگر براي مــدت ‪ ۶‬ماه ازدواج‬
‫کــرده باشــند‪ ،‬بعــد از گذشــت ‪ ۶‬مــاه‪ ،‬ديگــر‬
‫نســبت بــه هــم محــرم نيســتند‪.‬‬
‫در صيغه موقت رضايت زن و مرد و خوانده‬
‫شــدن عقد و مشخص کردن مهريه و مدت‬
‫الزم اســت‪.‬اگر دختــر باکــره باشــد‪ ،‬بــه نظــر‬
‫قانــون و بيشــتر مراجــع معظــم تقليــد بايد‬
‫از پدرش رضايــت بگيرد‪.‬‬
‫نحوه‌ خواندن‌ صيغه‌ ازدواج‌ موقت‌‪:‬‬
‫اگر زن‌ و مردی خودشان‌ صيغه‌ را بخوانند‪:‬‬
‫اگــر خــود زن‌ و مــرد بخواهنــد صيغ ـه‌ عقــد‬
‫ازدواج‌ موقـت‌ را بخوانند‪ ،‬بعد از آنكه‌ مدت‌ ‬
‫و مهــر را معيـن‌ كردنــد چنانچـه‌ زن‌ بگويــد‪:‬‬

‫‪113‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ـد ِة المعلومـ ِ‬
‫ـة‌ علـي‌ ‬ ‫ـ‬
‫ُ َّ‬‫‌ الم‬
‫ي‬ ‫ـ‬
‫ف‬ ‫ـی‬
‫ـ‬ ‫فس‬‫‌ ن‬
‫َ‬ ‫ـك‬
‫َ‬ ‫ـ‬ ‫جت‬
‫ُ‬ ‫و‬‫َّ‬ ‫“ز‬
‫َ‬
‫المعلوم‌”(يعنــي‌ مــن‌ خــودم‌ را بــه‌ ‬
‫ِ‬ ‫المهــر‬
‫همســري‌ تو در مدت‌ معين‌ و با مهر معين‌ ‬
‫درآوردم‌)بعــد بــدون‌ فاصلــه‌ مــرد بگويــد‪:‬‬
‫“قبلت‌”(قبــول‌ كردم‌)صحيــح‌ اســت‌‪.‬‬
‫شــخص ثالثــی بــه نــام عاقــد وجــود دارد‬
‫کــه از دو طــرف یعنــی زوج و زوجــه وکالــت‬
‫می‌گیــرد‪ ،‬و پــس از آن ابتــدا بــه وکالــت از‬
‫ـت ُمو ِّک َلتــی (نــام خانم)‬
‫ُ‬ ‫ـ‬ ‫ج‬‫و‬‫َّ‬ ‫ز‬‫َ‬ ‫ـد‬
‫ـ‬ ‫‌گوی‬
‫ی‬ ‫م‬ ‫ـم‬
‫ـ‬ ‫خان‬
‫وم ِ‬
‫ــة‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫عل‬‫الم‬
‫َ‬ ‫ة‬‫ِ‬ ‫ــد‬
‫ُ َّ‬‫الم‬ ‫ــی‬
‫ف‬ ‫ِ‬ ‫خانــم)‬ ‫(نــام‬ ‫لــی‬ ‫ک‬
‫َّ‬ ‫و‬ ‫م‬
‫ُ َ‬
‫علــوم‪ ،‬ســپس بــه وکالــت از‬ ‫الم ُ‬
‫َ‬ ‫ـر‬‫ـ‬ ‫ه‬ ‫الم‬
‫َ‬ ‫ـی‬‫ـ‬ ‫َ‬
‫ل‬ ‫ع‬
‫َ‬
‫ـج ِل ُمو ِّکلــی (نــام‬
‫َ‬ ‫ـ‬ ‫التزوی‬ ‫ـت‬
‫ُ‬ ‫ـ‬ ‫قبل‬ ‫ـد‬
‫ـ‬ ‫‌گوی‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫ـا‬
‫ـ‬ ‫آق‬
‫آقــا)‬
‫در ازدواج موقــت یــا صیغــه‪ ،‬چیــزی بــه نــام‬
‫طــاق نداریــم‪‌ ،‬بلکــه ازدواج موقــت بــا دو‬

‫‪114‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫چیــز از بیــن م ـی‌رود‪.‬‬


‫بــا گذشــت مــدت‪ .‬به‌ایــن معنــا کــه مثــا ‬
‫بهــزاد و مریــم باهــم عقــد موقــت ‪ ۱‬ســاله‌ای‬
‫می‌بندند‪.‬بعــد از اتمــام ‪ ۱‬ســال‪ ،‬بــه صــورت‬
‫خــودکار ایــن عقــد موقــت منحل می‌شــود و‬
‫نیــازی به جــاری کردن صیغه طالق نیســت‪،‬‬
‫بــا بــذل مــدت از ناحیــه زوج‪ .‬مثــا بهــزاد که‬
‫قرار بود با مریم ‪ ۱‬ســال صیغه باشند‪ ،‬وسط‬
‫مــدت یعنــی در مــاه ششــم‪ ،‬الباقــی مــدت را‬
‫بــه مریــم می‌بخشــد و جــدا می‌شــود لــذا در‬
‫ازدواج موقــت چیــزی بنــام طــاق نداریــم و‬
‫جدایــی در آن بــه دو صورت فوق می‌باشــد‪.‬‬
‫نکتــه‪ :‬ارث در ازدواج موقــت وجــود نــدارد‬
‫و حتــی زمانــی کــه طرفیــن شــرط کننــد کــه‬
‫از هــم ارث ببرننــد نیــز ایــن شــرط باطــل‬

‫‪115‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌باشــد‪.‬‬

‫شروط ضمن عقد‬


‫زوجــه می‌توانــد ایــن شــروط را بــه گون ـه‌ای‬
‫تنظیم کند که در صورت تخلف زوج بتواند‬
‫درخواســت طالق دهد‪.‬‬
‫همچنیــن زن و مــرد می‌تواننــد در‬
‫مورد حضانــت فرزندان خــود و یــا خــروج زن‬
‫از کشــور و یــا حــق کار کــردن زن و یــا حــق‬
‫تعییــن مســکن توســط زن نیــز در شــروط‬
‫عقد توافق کننــد‪.‬‬ ‫ضمــن‬
‫مثــا مریــم می‌توانــد در ایــن شــروط ضمــن‬
‫عقــد‪ ،‬بــرای خــودش حــق خــروج از کشــور‬
‫بــدون اذن بهــزاد را ‌بــرای خــود قــرار دهــد‪ ،‬یــا‬
‫مریــم می‌توانــد بــه گون ـه‌ای ایــن شــروط را‬
‫‪116‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫تنظیــم کنــد کــه اختیار طالق داشــته باشــد‬


‫و یــا آن‌کــه بتوانــد شــغلی را انتخــاب کنــد‬
‫و شــوهرش بهــزاد نتوانــد او را از ایــن شــغل‬
‫منــع کنــد‪.‬‬
‫شــروط ضمــن عقــدی کــه غالبــا زوجیــن در‬
‫عقدنامــه می‌آورنــد کــه زن در ایــن مــوارد‬
‫بتوانــد درخواســت طــاق کنــد عبــارت اســت‬
‫از ‪:‬‬
‫اســتنکاف شــوهر از دادن نفقــه زن بــه‬
‫مــدت شــش مــاه‪.‬‬
‫بدرفتــاری غیرقابــل تحمــل مــرد بــا زن و‬
‫فرزنــدان‪.‬‬
‫بیمــاری خطرنــاک غیرقابــل درمــان مــرد در‬
‫حــدی کــه ســامت زن را بــه خطــر انــدازد‪.‬‬
‫جنون مــرد در مواردی که فســخ نکاح شـ ً‬
‫ـرعا‬

‫‪117‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ممکــن نباشــد‪ .‬دیوانــه بــودن مــرد در زمانــی‬


‫کــه امکان فســخ نباشــد‪.‬‬
‫اشــتغال مــرد بــه کاری کــه بــه حیثیــت و‬
‫آبــروی زن و مصالــح خانوادگــی او لطمــه‬
‫می‌زنــد‪.‬‬
‫محکومیــت شــوهر بــه حکــم قطعــی بــه‬
‫مجــازات پنــج ســال حبــس یــا بیشــتر‪.‬‬
‫اعتیــادی که به اســاس خانوادگــی ضرر بزند‬
‫ماننــد اعتیــادی کــه منجــر بــه بیــکاری مــرد‪،‬‬
‫فــروش اثاثیــه منــزل و وارد کــردن ضــرر بــه‬
‫ســامت جســمی و روحی زن و فرزند شــود‪.‬‬
‫ِ‬
‫تــرک بــدون علــت خانــواده توســط زوج‬
‫ـت یکســره شــش ماهه بــدون دلیــل‬
‫یا غیبـ ِ‬
‫موجــه‪.‬‬
‫محکومیــت قطعــی مــرد در اثــر ارتــکاب بــه‬

‫‪118‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫جــرم و اجــرای هرگونه مجازات اعــم از حد و‬


‫تعزیــر در اثــر ارتــکاب بــه جرمــی کــه مغایــر‬
‫بــا حیثیــت خانوادگــی و شــئون زن باشــد‪.‬‬
‫در صورتــی کــه پــس از گذشــت پنــج ســال‪،‬‬
‫مــرد در خصــوص فرزنــد دار شــدن‪ ،‬مشــکل‬
‫داشــته باشــد‪.‬‬
‫در صورتــی که مرد مفقوداالثر شــود و ظرف‬
‫شــش مــاه پــس از مراجعــه زن بــه دادگاه‬
‫پیــدا نشــود‪.‬‬
‫مــرد‪ ،‬همســر دیگــری بــدون رضایــت و اجــازه‬
‫زن اختیــار کنــد‪( .‬چــه دائــم و چــه موقــت)‬
‫لکــن توجــه به‌ایــن نکتــه ضــروری اســت که‬
‫اثبــات هــر یــک از موارد فــوق نیاز بــه اثبات‬
‫در دادگاه دارد که امری بسیار مشکل است؛‬
‫ً‬
‫حتما بــا وکالی پایه‬ ‫لــذا پیشــنهاد می‌شــود‬

‫‪119‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫یک دادگســتری مشــورت به عمل آوردید‪.‬‬

‫مهریه‬
‫مهریــه از جملــه حقــوق مالــی زوجــه اســت‬
‫کــه قانونـ ًـا و شـ ً‬
‫ـرعا مــرد بایــد آن را ادا کنــد‪.‬‬
‫ایــن حق بــه گونه‌ای قطعی می‌باشــد که در‬
‫هــر صورتــی به زن تعلق می‌گیــرد‪‌ ،‬حتی اگر‬
‫اثبات شــود کــه زن رابطه نامشــروع داشــته‬
‫اســت بــاز هــم مهریــه بــه او تعلــق می‌گیرد‬
‫و در هیــچ صورتــی از صــور‪ ،‬مــوردی نیســت‬
‫کــه مهریــه بــه زن تعلــق نگیــرد‪.‬در ایــران‬
‫برخــی از مردان به علــت ناتوانی در پرداخت‬
‫مهریــه زندانــی می‌شــدند‪ .‬اما بنــا بر قانــون‬
‫حمایــت از خانــواده ‪ ۱۳۹۱‬کــه در اســفند ‪۹۳‬‬
‫اجرایی شــد‪ ،‬ناتوانــی در پرداخت مهریه‌های‬
‫بــاالی ‪ ۱۱۰‬ســکه‪ ،‬مشــمول زنــدان رفتــن مــرد‬

‫‪120‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نمی‌شــود و مهریــه بــه صــورت اقســاطی‬


‫پرداخــت می‌گــردد‪ .‬همچنیــن در ســال ‪۱۳۹۰‬‬
‫دیوان‌عالــی کشــور در رأی وحــدت رویــه‌‌ی‬
‫شــماره ‪ ۷۲۲‬پذیــرش دادخواســت اعســار بــه‬
‫شــکل دعــوای تقابــل را هــم پذیرفــت کــه به‬
‫موجــب آن فراینــد رســیدگی به اعســار به‬
‫شــدت تسریع یافته و امکان صدور دستور‬
‫بازداشــت بســیار کاهــش پیــدا کــرد‪.‬‬
‫ً‬
‫الزاما‬ ‫زن بــرای اجرا گذاشــتن مهریه ابتــدا و‬
‫می‌بایست در اجراییات ثبت اسناد‪ ،‬پرونده‬
‫تشــکیل دهــد و پــس از انســداد (بســتن)‬
‫حســاب‌های مــرد و توقیــف خــودروی وی‪،‬‬
‫و پــس از آن‌کــه هــر چــه بنامــش هســت‬
‫توقیــف یا بازداشــت نمــود‪ ،‬پرونــده در ثبت‬
‫را خاتمــه می‌دهــد وســپس از طریــق دفاتــر‬

‫‪121‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫خدمــات قضایــی اقدام به ثبت دادخواســت‬


‫مهریــه می‌نمایــد‪ (.‬الزم بــه ذکــر اســت کــه‬
‫اگــر مهریــه در اجــرای ثبــت وصــول گــردد‪،‬‬
‫محلــی بــرای تقدیــم دادخواســت باقــی‬
‫نمی‌مانــد)‬
‫پــس از آن‪ ،‬پرونــده در دادگاه خانــواده‬
‫تعییــن شــعبه و تعییــن وقــت می‌شــود‪،‬‬
‫‌ســپس قاضــی صادرکننــده رأی بــر اســاس‬
‫دارایی زوج‪ ،‬نحوه اقســاط و پرداخت مهریه‬
‫زوجــه را مشــخص می‌کنــد کــه طبعــا ایــن‬
‫رأی نیزقابــل تجدیدنظرخواهــی می‌باشــد‪.‬‬
‫طبیعــی اســت کــه هــر یــک از زن و شــوهر‬
‫می‌تواننــد بعــد از رأی قطعــی نیــز‪ ،‬تقاضــای‬
‫تعدیــل یــا تقســیط مهریــه دهنــد؛ بدیــن‬
‫نحــو کــه از دادگاه بخواهنــد میــزان اقســاط‬

‫‪122‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫را کمتــر یــا بیشــتر کنــد‪.‬‬

‫زن ناشزه کیست؟‬


‫زمانــی که خطبه عقد بین مرد و زن خوانده‬
‫می‌شــود آن‌ها نســبت به یکدیگــر تعهدات‬
‫مختلفــی را خواهنــد داشــت‪ .‬زوجیــن در‬
‫زندگــی مشــترک از یک ســری حقــوق قانونی‬
‫برخوردارنــد کــه یکــی از ایــن حقوق مشــترک‬
‫میــان زوجیــن تمکیــن از یکدیگر اســت‪.‬‬
‫تمکین چیست؟‬
‫معنــای لغــوی تمکیــن «فرمــان بردن» اســت‬
‫و در اصطــاح حقوقــی یعنــی هنگامــی‌ کــه‬
‫گفته می‌شود «مرد و زن موظف به تمکین‬
‫هســتند»‪ ،‬به‌ایــن معناســت کــه هریــک از‬
‫آن‌ها موظف هســتند بــه تکالیف و وظایف‬
‫‪123‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫خــود در برابــر یکدیگــر عمــل کننــد‪.‬‬


‫انواع تمکین‪:‬‬
‫تمکین به معنای عام‪:‬‬
‫تمکیــن بــه معنــای عــام مربــوط بــه هم ـه‌ی‬
‫تکالیفــی اســت کــه بــه موجــب قانــون بــر‬
‫عهــده‌ی هریــک از زوجیــن قــرار داده شــده‬
‫اســت و آن‌هــا بایــد به‌ایــن تکالیــف قانونــی‬
‫عمــل کننــد‪.‬‬

‫تمکین به معنای خاص‪:‬‬


‫امــا تمکیــن بــه معنــای خــاص مربــوط بــه‬
‫تکلیــف برقــراری رابطــه‌ی جنســی متعــارف‬
‫اســت و براســاس آن‪ ،‬هیچ‌یــک از طرفیــن‬
‫نمی‌تواننــد بــدون عــذر موجــه از برقــراری‬
‫رابطه‌ی جنســی بــا طرف مقابل ســرباز بزنند‪.‬‬

‫‪124‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫عدم تمکین چیست؟‬


‫زن پــس از جــاری شــدن صیغــه عقــد و‬
‫رسمیت یافتن ازدواج با همسرش می‌تواند‬
‫از او طلــب نفقــه کنــد‪ .‬در مقابــل‪ ،‬مــرد نیــز‬
‫می‌توانــد از همســرش تقاضــای تمکیــن‬
‫کند‪.‬ایــن واژه یعنــی زن موظــف به بــرآوردن‬
‫نیازهــای زناشــویی اســت‪ ،‬به‌ایــن مســاله‬
‫تمکیــن خــاص می‌گوینــد‪.‬و البتــه تمکیــن‬
‫عــام نیز مطرح اســت که به معنــای اطاعت‬
‫از مــرد در امــور زندگــی می‌باشــد‪ ،‬ماننــد‬
‫ســکونت در منزلی که شــوهر انتخاب کرده‬
‫اســت‪.‬‬
‫و حــال زن ناشــزه بــه چــه کســی گفتــه‬
‫می‌شــو د ؟‬
‫همانطــور کــه گفتــه شــد یکــی از تکالیفــی‬

‫‪125‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کــه بــه موجــب عقــد نــکاح بــر عهــده زن‬


‫قــرار می‌گیــرد‪ ،‬تمکیــن از شــوهر می‌باشــد‪.‬‬
‫تمکیــن یعنــی اطاعــت کــردن زن از شــوهر‪.‬‬
‫حــال‪ ،‬در صورتــی کــه زن‪ ،‬از شــوهر خــود‬
‫تمکیــن نکنــد‪ ،‬مرتکــب نشــوز شــده اســت‪.‬‬
‫نشــوز زن متــرادف عــدم تمکیــن اســت‪.‬‬
‫پــس بــه زنــی کــه تمکیــن نکنــد‪ ،‬زن ناشــزه‬
‫می‌گوینــد‪.‬‬

‫اگر زن ناشزه شود چه می‌شود؟‬


‫در واقــع چون شــرط نفقه‪ ،‬تمکین از ســوی‬
‫زن اســت‪ ،‬زن ناشــزه حــق دریافــت نفقــه‬
‫خــود را از دســت می‌دهــد‪.‬‬
‫مــرد می‌توانــد اجــازه ازدواج مجدد خــود را از‬
‫دادگاه بگیرد‪(.‬مــواد ‪ 16‬و ‪ 17‬قانــون حمایــت‬

‫‪126‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫خانــواده مصــوب ‪ 15‬بهمــن مــاه ‪)1353‬‬

‫الزام شوهر به دادن نفقه‬


‫اگــر مــردی نفقــه ندهــد و قصــد نفقــه دادن‬
‫نیز نداشــته باشــد در اینجــا زن می‌تواند به‬
‫دادگاه یــا شورا(حســب مورد)مراجعــه کنــد‬
‫و دادگاه میــزان نفقــه را معیــن و شــوهر را‬
‫بــه دادن آن محکــوم می‌کنــد‪.‬‬
‫نکتـه‌ای که اشــاره بــه آن ضروری می‌باشــد‬
‫آن اســت کــه در مرحلــه اول زن می‌بایســت‬
‫دادخواســت نفقــه را تنظیــم کنــد و به دفتر‬
‫خدمــات قضایــی مراجعه کند و دادخواســت‬
‫خــودش را ثبــت کند‪.‬‬
‫در صورتــی کــه میــزان نفقــه خــود را کمتــر‬
‫از ‪ ۲۰‬میلیــون تومــان اعــام کــرده باشــد‬

‫‪127‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫(تقویــم کرده باشــد)پرونده جهت رســیدگی‬


‫بــه شــورای حــل اختــاف خواهــد رفــت و در‬
‫صورتی که میزان نفقه بیش از ‪ ۲۰‬میلیون‬
‫تومــان اعالم کرده باشــد‪ ،‬پرونده بــه دادگاه‬
‫خواهــد رفــت‪.‬‬
‫شــورا یــا دادگاه در بــدو امــر‪ ،‬پرونــده را‬
‫بــه کارشــناس نفقــه ارجــاع می‌دهنــد تــا‬
‫کارشــناس‪ ،‬وضعیت را سنجیده و طبق نظر‬
‫کارشناســی خــود میــزان نفقــه را اعــام کنــد‬
‫که پس از اعالم نظریه کارشناسی تا هفت‬
‫روز‪ ،‬هــر یک از طرفین دعوا‪ ،‬مهلت دارند تا‬
‫بــه نظر کارشناســی اعتراض نمایند که پس‬
‫از اعتراض‪ ،‬پرونده به هیئت ســه نفر رفته‬
‫و ایــن هیئــت نظــر خــود را اعــام می‌نمایــد‪.‬‬

‫‪128‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نفقه در عقد موقت‬


‫در عقــد موقــت‪ ،‬زن حــق نفقــه نــدارد‪ ،‬مگــر‬
‫این که ضمن عقد‪ ،‬نفقه شــرط شــده باشــد‪.‬‬

‫امکان ترک منزل از ناحیه زن‬


‫زن بایــد در منزلــی کــه شــوهر تعییــن‬
‫می‌کنــد ســکونت کنــد مگــر اینکــه اختیــار‬
‫تعییــن منــزل بــه زن داده شــده باشــد‪.‬‬
‫اگــر بودن زن با شــوهر در یک منــزل‪ ،‬باعث‬
‫خــوف و ضــرر بدنــی یــا مالــی یــا شــرافتی‬
‫بــرای زن باشــد‪ ،‬زن می‌توانــد نســبت بــه‬
‫مســکن جداگانــه اقــدام نمایــد و در صــورت‬
‫اثبــات احتمــال ضــرر‪ ،‬دادگاه حکــم بازگشــت‬
‫بــه منــزل شــوهر را نخواهــد داد‪ .‬یعنــی اگــر‬
‫ً‬
‫واقعــا زندگــی بــا ایــن‬ ‫زن ثابــت کنــد کــه‬
‫‪129‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مــرد باعــث آن می‌شــود کــه ضــرری بــه او‬


‫می‌رســد‪ ،‬دادگاه حکــم به بازگشــت به منزل‬
‫شــوهر را نخواهــد داد و مادامــی کــه زن در‬
‫بازگشــت بــه منزل شــوهر (با اثبــات احتمال‬
‫ضــرر) معــذور باشــد‪ ،‬نفقــه برعهــده شــوهر‬
‫خواهــد بــود‪.‬‬

‫ترک منزل‪ ،‬توسط زن بدون دلیل‬


‫ترک کردن منزل توسط زن بدون دلیل جرم‬
‫نیســت؛ به‌این معنــا که مــرد نمی‌تواند به‬
‫صــرف آن‌که همســرش منــزل را تــرک کرد از‬
‫او شــکایت کیفری کند و او را مجازات کند‪.‬‬
‫بلکــه اگــر زن بــدون عــذر موجــه‪ ،‬منــزل را‬
‫تــرک کــرده باشــد نشــوز زن ثابــت می‌شــود‬
‫و حــق دریافــت نفقــه را از دســت می‌دهــد‬

‫‪130‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫یعنــی شــوهر او می‌توانــد نفقــه نپــردازد (در‬


‫صــورت اثبات نشــوز زن)‬
‫و همچنیــن مــرد می‌توانــد اجــازه ازدواج‬
‫مجــدد خــود را از دادگاه بگیــرد بــدون آن‌که‬
‫زن خــود را طــاق دهــد‪.‬‬

‫آیا مرد می‌تواند با شغل زن مخالفت‬


‫کند؟‬
‫طبق ماده ‪ ۱۱۱۷‬قانون مدنی شوهر می‌تواند‬
‫زن خــود را از حرفــه یــا صنعتــی کــه منافــی‬
‫مصالــح خانوادگــی یــا حیثیــات خــود یــا زن‬
‫باشــد منــع کند‪.‬‬
‫مــرد بایــد ثابــت کنــد کــه شــغل زن خــاف‬
‫مصالــح یــا حیثیــت خانوادگــی اســت کــه‬
‫اثبــات ایــن امــر‪ ،‬کار بســیار دشــواری اســت‪.‬‬
‫‪131‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫لــذا پیشــنهاد می‌شــود در هنــگام عقــد‪ ،‬زن‬


‫دقــت الزم را داشــته باشــد و در صورتــی که‬
‫صاحــب شــغلی می‌باشــد در ضمــن عقــد‪،‬‬
‫شغل خود را قید کند و تصریح کند که‌این‬
‫حــق (مخالفــت مــرد بــا شــغل زن) از شــوهر‬
‫ســاقط می‌گــردد‪.‬‬

‫استقالل مالی زن‬


‫مســتقال می‌توانــد در دارایــی و مــال و‬
‫ً‬ ‫زن‬
‫امــوال خــودش هــر تصرفــی را کــه بخواهــد‬
‫داشــته باشــد و حتــی اگــر زن‪ ،‬بســیار مــال و‬
‫اموال داشــته باشــد‪ ،‬بــاز هم نفقــه و مهریه‬
‫بــر دوش شــوهر خواهــد بــود و بایــد آن را‬
‫پرداخــت نمایــد‪.‬‬

‫‪132‬‬ ‫فصل سوم دادگاه خانواده‬


‫فصل چهارم‬

‫دادگاه کیفری‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دادگاه کیفری‬
‫حال آن‌که انواع دادگاه‌ها را توضیح دادیم‪،‬‬
‫بــرای شــروع رونــد رســیدگی در دادگاه‌هــای‬
‫ً‬
‫ابتدائــا بــا ذکــر مثــال شــما را در‬ ‫کیفــری‪،‬‬
‫میــان یــک ماجــرای کیفــری قــرار می‌دهیــم‪.‬‬
‫بعنــوان مثال فرض کنید مریم در دانشــگاه‬
‫مشــغول تحصیــل اســت و شــخصی بــه نــام‬
‫بهــزاد دائــم از طریــق ارســال پیامــک او را‬
‫تهدیــد می‌کنــد‪ ،‬از آنجایــی کــه هــر فــرد از‬
‫جملــه مریــم در مثــال مــا‪ ،‬در پنــاه قانــون‬
‫بوده و کســی حق تعرض به ایشــان را ندارد‬
‫ـدات‬
‫لــذا می‌توانــد جهــت جلوگیــری از تهدیـ ِ‬
‫مرتکب‪ ،‬اقدام قانونی انجام دهد‪.‬به همین‬
‫منظــور مریــم جهــت طــرح شــکایت مطابــق‬
‫رویــه حاضــر بایــد ابتــدا بــه دفاتــر خدمــات‬

‫‪134‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫قضایــی مراجعــه‪ ،‬و شــکواییه خــود مبنــی بر‬


‫تهدیــد را ثبــت ‌کنــد و یــا آن‌کــه بــا مراجعــه‬
‫بــه کالنتــری اقــدام بــه ثبــت شــکایت خــود‬
‫کنــد‪.‬‬
‫بعــد از آن‪ ،‬حســب دســتور مقــام قضایــی‬
‫بــه کالنتــری مربوطــه (محــل ارتــکاب جــرم)‬
‫مراجعــه می‌کند و تشــکیل پرونــده می‌دهد‬
‫؛بعد از تشــکیل پرونــده در کالنتری و انجام‬
‫تحقیقــات الزم‪ ،‬پرونــده در موعــد تعییــن‬
‫شــده توســط کالنتــری مربوطــه بــه دادســرا‬
‫ارســال شــده تــا پــس از ارجــاع پرونــده بــه‬
‫یکی از شــعب دادســرا تحقیقات الزم انجام‬
‫شــود (الزم بــه ذکــر اســت کــه ممکن اســت‬
‫قاضــی دادســرا پرونــده را جهــت تحقیقــات‬
‫بیشــتر بــه کالنتــری نیــز عــودت دهــد)‪ ،‬در‬

‫‪135‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ایــن میــان باتوجه به شــدت و حــدت وقوع‬


‫جرم و شــرایطی از جمله قابل گذشــت بودن‬
‫آن جــرم ممکــن اســت پرونــده جهــت صلــح‬
‫و ســازش بــه شــورای حــل اختــاف ارســال‬
‫شــود‪ ،‬شــورا بــا دعــوت از طرفیــن ســعی‬
‫در ســازش طرفیــن می‌کند‪.‬چنانچــه شــاکی‬
‫پرونــده یعنــی در فــرض مثــال (مریم)حاضــر‬
‫بــه صلــح نباشــد و عــدم ســازش خــود را‬
‫ً‬
‫کتبــا بــه شــورای حــل اختــاف اعــام کنــد‬
‫پرونــده بــه دادســرا برگشــت داده می‌شــود‪.‬‬
‫بعــد از گذشــت مدتــی و بــا ثبــت پرونــده‬
‫از طریــق پیامــک بــه شــاکی ابــاغ می‌شــود‬
‫کــه پرونــده‌اش بــه کــدام شــعبه دادیــاری‬
‫یــا بازپرســی ارجــاع داده شــده اســت‪.‬‬
‫فــرض کنیــم پرونده بــه دادیاری ارجاع شــد‪،‬‬

‫‪136‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مریــم در ایــن هنــگام پیامــک هــا و ســایر‬


‫ادلــه خــود را بــه دادیــاری مــورد نظــر ارائــه‬
‫می‌دهــد قاضــی مربوطــه بعــد از مالحظــه‬
‫ِ‬
‫مــدارک شــاکی‪ ،‬در صــورت وجــود‬ ‫اســناد و‬
‫ادلـ ِ‬
‫ـه الزم‪ ،‬جلســه تشــکیل داده و بهزاد را به‬
‫عنــوان متهــم احضــار می‌کنــد‪ ،‬پــس از اخــذ‬
‫دفاعیــات بهــزاد در صورتــی کــه دالیــل کافی‬
‫در پرونــده موجــود بــود بــه بهــزاد تفهیــم‬
‫اتهــام کــرده و بمنظــور حفــظ دسترســی بــه‬
‫وی و جبــران زیــان وارده بــه بــزه دیــده کــه‬
‫همان شــاکی است بر اساس مواد ‪۲۵۰-۲۱۷‬‬
‫قانــون آییــن دادرســی کیفــری قــرار تأمیــن‬
‫کیفــری صــادر نمــوده و حســب مــورد کفالت‬
‫ـدت جــرم‬
‫ّ‬ ‫ـ‬ ‫ِ‬
‫ح‬ ‫و‬ ‫ـدت‬
‫ـ‬ ‫ش‬ ‫ـب‬
‫ـ‬ ‫حس‬ ‫ـر‬
‫ـ‬ ‫ب‬ ‫ـه‬
‫ـ‬ ‫وثیق‬ ‫ـا‬
‫ـ‬ ‫ی‬
‫از متهــم اخــذ می‌کنــد‪ ،‬بعــد از آن بــا انجــام‬

‫‪137‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫تحقیقــات تکمیلــی در صورت عــدم رضایت‬


‫شــاکی و وجــود ادلــه کافــی‪ ،‬قــرار جلــب بــه‬
‫دادرســی صادر و در صــورت موافقت معاون‬
‫ً‬
‫اصطالحــا دادیــار اظهارنظــر‬ ‫دادســتان و‬
‫کیفرخواست صادر شده و پرونده به دادگاه‬
‫کیفــری دو ‪ -‬کیفــری یــک یــا دادگاه انقــاب‬
‫حســب جــرم انجــام شــده ارســال می‌شــود‪.‬‬
‫پس از ارجاع پرونده و تعیین شعبه توسط‬
‫سرپرســت محاکــم کیفــری دادگاه مربوطــه‬
‫ضمــن دعوت از طرفین و با تشــکیل جلســه‬
‫مــدارک و مســتندات شــاکی را بررســی و بــه‬
‫متهــم مجـ ً‬
‫ـددا اعــام می‌کند تــا مطابق اصل‬
‫تناظر(روبــروی هــم قــرار گرفتــن شــاکی و‬
‫متهــم) از خــود دفــاع کند چنانچــه دفاعیات‬
‫متهــم یــا همان بهــزاد بالوجه بــوده و قاضی‬

‫‪138‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫را اقنــاع نکنــد‪ ،‬مقــام قضایــی وفــق قوانیــن‬


‫موضوعــه در فــرض مثــال مــاده ‪ ۶۶۹‬قانــون‬
‫مجــازات اســامی بــاب تعزیــرات کیفــر و‬
‫مجــازات متهم(بهــزاد) را تعییــن می‌نمایــد‪.‬‬
‫مثــا در مثــال مذکــور بعــد از صــدور قــرار‬
‫جلــب بــه دادرســی‪ ،‬بهــزاد در دادگاه کیفــری‬
‫دو بــه ســه مــاه و یــک روز حبــس محکــوم‬
‫می‌شــود‪.‬‬
‫حــال چنانچــه متهــم در جلســات دادگاه‬
‫شــرکت نمــوده رأی صــادره حضــوری بــوده و‬
‫ظــرف ‪ ۲۰‬روز از تاریــخ ابــاغ قابــل اعتــراض‬
‫در دادگاه تجدیدنظر مرکز اســتان می‌باشــد‬
‫در غیــر اینصــورت یعنــی چنانچــه بهــزاد در‬
‫جلســات دادســرا و دادگاه شــرکت نکــرده‬
‫باشــد رأی صــادره غیابــی بــوده و ظــرف‪۲۰‬‬

‫‪139‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫روز قابــل واخواهــی در همــان دادگاه و بعــد‬


‫از ظــرف‪ ۲۰‬روز قابــل تجدیدنظــر می‌باشــد‪.‬‬
‫فــرض کنیــد واخواهــی کــرد و در همــان‬
‫ً‬
‫مجددا جلســه تشــکیل گردیــد اما باز‬ ‫شــعبه‬
‫هــم همــان ‪ ۳‬مــاه و یــک روز حبــس تاییــد‬
‫می‌شــود‪ ،‬حــال اگــر بهــزاد بــه رأی صــادره‬
‫اعتــراض کند پرونده به یکی از شــعبه‌های‬
‫دادگاه تجدیــد نظــر اســتان ارجــاع می‌شــود‪،‬‬
‫ـا به شــعبه ‪ ۱۱‬تجدیــد نظر اســتان ارجاع‬
‫مثـ ً‬
‫می‌گــردد‪ ،‬امــا دادگاه تجدیدنظر چون متهم ‬
‫یعنــی بهــزاد جــوان و بدون داشــتن ســابقه‬
‫کیفــری می‌باشــد‪ ،‬وی را مســتحق تخفیــف‬
‫دانســته و بمــدت یــک ســال‪ ،‬مجــازات ســه ‬
‫مــاه و یــک روز حبــس را تعلیــق می‌کنــد‪،‬‬
‫بــه ایــن معنــا که اگــر در یــک ســال از تاریخ‬

‫‪140‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ً‬
‫مجــددا جرمــی را از‬ ‫قطعیــت حکــم‪ ،‬بهــزاد‬
‫درجــه یــک تــا هفــت مرتکــب شــود هــم‬
‫مجــازات جــرم جدیــد را متحمــل می‌شــود و‬
‫هــم مجــازات جرمــی که تعلیق شــده اســت‬
‫را بایــد متحمــل شــود‪.‬‬
‫حــال نظــر بــه اینکــه وفــق قوانیــن جــاری از‬
‫جملــه مــاده ‪ ۱۰۶‬قانــون مجــازات اســامی در‬
‫جرایــم قابــل گذشــت مهلــت طــرح شــکایت‬
‫یکســال از تاریــخ اطالع از وقوع جرم اســت‪،‬‬
‫چنانچــه مریم با وجود اطالع از جرم اما بعد‬
‫از گذشــت یکســال شــکایت نمایــد‪ ،‬قاضــی‬
‫مربوطــه مبــادرت بــه قــرار شــکلی موقوفــی‬
‫تعقیــب می‌نماید و ورود ماهوی به پرونده‬
‫نمی‌کنــد و پرونده را می‌بندد‪ ،‬چراکه شــاکی‬
‫در مهلــت قانونــی طــرح شــکایت ننمــوده‬

‫‪141‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫است‪.‬‬
‫قبــل از شــروع مراحــل شــکایت‪ ،‬الزم‬
‫اســت کــه بــه مقامــات و قضــات دادســرا‬
‫بپردازیــم و وظایــف آنــان را شــرح دهیــم ‪:‬‬

‫مقامات قضایی دادسرا‬

‫‌دادستان‬
‫در سلســله مراتــب مقامــات قضایی دادســرا‪،‬‬
‫باالترین مقام‪ ،‬دادســتان اســت که ریاســت‬
‫دادســرا و نظــارت بــر قضــات دادســرا را بــر‬
‫عهــده دارد‪.‬‬
‫در هــر حــوزه قضایی یک دادســرا وجــود دارد‬
‫و هــر یــک از ایــن دادســراها یــک دادســتان‬
‫دارد‪ .‬بــه دادســتان مدعی العمــوم هم گفته‬

‫‪142‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌شود‪ .‬دادســتان نماینده مردم در جامعه‬


‫اســت و در مواقعــی کــه منافــع جامعه مورد‬
‫تعــرض قــرار می‌گیــرد‪ ،‬دادســتان وظیفــه‬
‫حفــظ آن را دارد تــا حــق عمومــی مــردم‬
‫ضایــع نشــود‪ .‬مثــا در هنــگام وقــوع جــرم‬
‫قتــل‪ ،‬دادســتان اقــدام بــه دفــاع از وجــدان‬
‫جریحــه دار شــده جامعــه می‌کنــد و موظــف‬
‫بــه پیگیــری و تعقیــب مجــرم اســت‪.‬‬
‫طبیعــی اســت کــه دادســتان بــرای انجــام‬
‫ایــن وظایــف از افــرادی کمــک و همــکاری‬
‫دریافــت کنــد‪ .‬ایــن افــراد بــه ترتیــب مقــام‬
‫عبارتنــد از ‪:‬‬
‫معــاون دادســتان‪ ،‬بازپــرس و دادیــار کــه در‬
‫ادامــه دربــاره آن‌هــا مفصــل بحــث خواهــد‬
‫شــد‪.‬‬

‫‪143‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫معاون دادستان‬
‫دومیــن جایــگاه مقامــات قضایــی دادســرا‬
‫متعلــق بــه معــاون دادســتان اســت‪ ،‬معاون‬
‫دادستان مقامی مشخص است که در واقع‬
‫کمـک‌کار دادســتان اســت و در زمــان غیبت‬
‫دادســتان‪ ،‬بــه جــای او اداره همــه یــا برخــی‬
‫از امــور دادســتان را در دســت می‌گیــرد‪.‬‬
‫در زمانی که خود دادســتان هست و غیبت‬
‫نــدارد‪ ،‬معــاون دادســتان در محــدوده‌ای کــه‬
‫دادســتان به او اختیــار می‌دهد‪ ،‬اعمال اراده‬
‫می‌کنــد‪.‬‬

‫بازپرس‬
‫طبــق قانــون‪ ،‬بازپــرس وظیفــه انجــام‬
‫تحقیقات مقدماتی‪ ،‬کشف جرم و جلوگیری‬
‫از فــرار و امحــاء آثــار بــزه را بــر عهــده دارد و‬
‫‪144‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مســئول اصلــی انجــام تحقیقــات مقدماتــی‬


‫اســت و وظیفــه پیدا کردن متهــم‪ ،‬بازجویی‬
‫و یافتــن و جمع آوری کردن دالیل و مدارک‬
‫جــرم را بــر عهــده دارد‪ .‬جایــگاه بازپــرس در‬
‫سلســه مراتــب مقامــات قضایــی دادســرا تــا‬
‫حــدی متفــاوت اســت‪ .‬از ایــن جهــت کــه‬
‫هرچنــد بازپــرس بــرای شــروع تحقیقــات‬
‫خــود بــه اجازه دادســتان نیــاز دارد امــا وقتی‬
‫اجــازه شــروع تحقیقــات بــه او داده شــد‪،‬‬
‫ملزم نیســت که همیشــه و در همه مسائل‬
‫مربــوط به انجام تحقیقات از نظر دادســتان‬
‫پیــروی کنــد‪ .‬در مــواردی کــه بیــن بازپرس و‬
‫دادســتان اختــاف نظــر بوجــود آیــد‪ ،‬دادگاه‬
‫صالــح رفــع اختــاف خواهــد کــرد و تعییــن‬
‫می‌کنــد کــه نظــر کدامیــک از بازپــرس یــا‬

‫‪145‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دادســتان صحیــح اســت‪.‬‬


‫نکته ‪ :‬طبق ماده ‪ ۲۷۲‬قانون آیین دادرسی‬
‫کیفــری‪ :‬در صــورت اختــاف دادســتان و‬
‫بازپــرس در صالحیــت‪ ،‬نوع جــرم یا مصادیق‬
‫قانونــی آن‪ ،‬حــل اختــاف بــا دادگاه صالــح‬
‫اســت‪.‬‬

‫دادیار‬
‫دادیــار کســی اســت کــه در هــر مــوردی کــه‬
‫دادســتان به او اجازه دهــد می‌تواند وظیفه‬
‫دادســتان را بــه جــای او انجــام دهــد‪ ،‬دادیــار‬
‫تمــام اقداماتــش تحــت نظــر دادســتان‬
‫اســت و بایــد بــرای هــر تصمیمــش موافقت‬
‫دادســتان را داشــته باشــد و ماننــد بازپــرس‬
‫حــق مخالفــت بــا دادســتان را نــدارد‪.‬‬

‫‪146‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫در سلســله مراتــب مقامــات قضایی دادســرا‪،‬‬


‫دادیــار در پایین‌تریــن ســطح قــرار دارد‪.‬‬

‫مراحل و توضیح کیفرخواست‬


‫بــا اعــام جــرم در کالنتــری یــا اداره پلیــس‬
‫و یــا ارائــه شــکوائیه از ســوی شــاکی‪ ،‬کار‬
‫رســیدگی بــه جــرم آغــاز می‌شــود و وظیفــه‬
‫انجــام تحقیقــات بــا دادســرا و رســیدگی بــا‬
‫دادگاه اســت‪.‬‬
‫بازپــرس و دادیــار افــرادی هســتند کــه در‬
‫دادســرا مشــغول به خدمت قضایی هســتند‬
‫و وظیفــه انجــام تحقیقــات مقدماتــی و‬
‫بررســی وقــوع جــرم و کشــف آن و تعییــن‬
‫اینکــه مجــرم کیســت را بــه عهــده دارنــد‪.‬‬
‫بازپــرس مثــل یــک کاراگاه‪ ،‬بررســی دقیــق و‬
‫‪147‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کامــل جزئیات وقوع یک جرم را زیر ذره‌بین‬


‫قــرار می‌دهد‪.‬تــا زمانــی کــه تکلیــف اینکــه‬
‫جــرم چگونــه بــه وقــوع پیوســته اســت و‬
‫متهــم پرونــده کیســت‪ ،‬پرونــده در دادســرا‬
‫می‌مانــد‪.‬‬
‫زمانــی کــه بازپرس به عنــوان قاضی پرونده‪،‬‬
‫توانســت نظــر نهایــی خــود را دربــاره پرونــده‬
‫بدهد سرنوشــت رســیدگی مشــخص خواهد‬
‫شــد‪.‬زمانی کــه نظــر بازپــرس مشــخص شــد‬
‫قــرار صــادر می‌کنــد‪ ،‬کــه یــا پرونــده را بــا‬
‫قــرار جلــب بــه دادرســی و بــا اخــذ تأمیــن‬
‫مناســب از متهــم بــه دادگاه ارجــاع می‌دهد‬
‫و یــا پرونــده را بــا قــرار منــع تعقیــب در ایــن‬
‫مرحلــه مختومــه می‌کنــد‪.‬‬

‫‪148‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫قرار‬

‫قرار چیست؟‬
‫عبارت‌ است از تصمیم قضایی‪ ،‬که از سوی‬
‫مقــام قضایــی در طــول تحقیقــات مقدماتــی‬
‫و در مقــام انجــام دادن تحقیــق و در مــوارد‬
‫اســتثنایی در جریــان محاکمــه و رســیدگی‬
‫دادگاه صــادر می‌شــود‪ ،‬ایــن تصمیــم ممکن‬
‫اســت ناظــر بــه متهــم‪ ،‬ســایر اشــخاص‪ ،‬یــا‬
‫در مــورد اشــیاء و امــوال آنــان باشــد‪.‬‬
‫و حــال بــه چنــد نمونــه از قــرار هــای رایجــی‬
‫کــه زیــاد صــادر می‌شــود می‌پردازیــم‪.‬‬

‫قرار منع تعقیب‬


‫به این معناســت که دلیــل کافی برای ادامه‬
‫تحقیقــات وجــود نداشــته و یــا بازپــرس بــه‬
‫‪149‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ایــن نتیجــه رســیده اســت کــه فــرد متهــم‬


‫مجــرم نبــوده و یــا عمــل متهم جرم نیســت‬
‫و یــا او انجــام نداده اســت‪.‬‬
‫پــس وقتی از شــما شــکایتی شــد و بازپرس‬
‫ایــن قــرار را صــادر کــرد یعنــی شــما تبرئــه‬
‫شــدید و جــای نگرانــی نیســت و پرونــده در‬
‫صورت عدم اعتراض توسط شاکی مختومه‬
‫می‌شــود؛ مطابــق قانــون بعــد از صــادر کردن‬
‫قــرار منــع تعقیــب توســط بازپرس یــا دادیار‬
‫و موافقــت دادســتان یــا معــاون دادســتان‪،‬‬
‫شــاکی تــا ده روز حق اعتــراض دارد و بعد از‬
‫آن‪ ،‬قرار (همان رأی دادســرا)‪ ،‬قطعی خواهد‬
‫شــد‪( .‬طبق وحــدت رویه شــماره ‪ ۷۵۴‬مورخ‬
‫‪ ۱۳۹۵‬اگــر قــرار منــع تعقیــب در خصــوص‬
‫جرائــم مــاده ‪ ۳۰۲‬آئیــن دادرســی کیفــری‬

‫‪150‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫صادر شــود ‪ ،‬این منع تعقیب قابل اعتراض‬


‫در دیــوان عالــی کشــور می‌باشــد‪ ( .‬بــه ایــن‬
‫صــورت کــه وقتــی بــه ایــن قــرار اعتــراض‬
‫شــود در دادگاه کیفــری یــک رســیدگی مــی‬
‫شــود و اگــر قــرار منــع تعقیــب تأییــد شــود‬
‫ً‬
‫مجــددا در دیــوان عالــی کشــور ایــن قــرار‬ ‫‪،‬‬
‫قابــل فرجــام خواهــی اســت‪).‬‬

‫دو دلیل اصلی قرار منع تعقیب ‪:‬‬


‫دلیــل کافــی کــه بیانگر ارتکاب جرم توســط‬
‫متهم اســت وجــود ندارد‪.‬‬
‫آن عمل جرم نباشد‪.‬‬

‫نکتــه مهــم‪ :‬طبــق مــاده ‪ ۲۷۸‬قانــون آییــن‬


‫دادرســی کیفری هــرگاه به علت جرم نبودن‬

‫‪151‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫عمــل ارتکابــی یــا بــه علــت فقــدان دلیــل یــا‬


‫عــدم کفایــت دلیل‪ ،‬قــرار منع تعقیــب صادر‬
‫شــود و قطعــی گردد و مهلــت اعتراض تمام‬
‫شــده باشــد و یــا اعتــراض رد شــده باشــد‬
‫نمی‌تــوان بــار دیگــر متهــم را با همــان اتهام‬
‫تعقیــب کرد‪.‬مگــر اینکه با ارائــه دلیل جدید‬
‫و بــا نظــر دادســتان فقــط بــرای یکبــار منــع‬
‫تعقیــب لغــو شــده و متهــم دوبــاره تحــت‬
‫تعقیــب قــرار می‌گیــرد‪.‬‬

‫نحوه اعتراض به قرار منع تعقیب‬


‫اعتــراض بــه قــرار منــع تعقیــب در دادگاه‬
‫صالــح بــه رســیدگی بــه جــرم انجام می‌شــود‬
‫و مــا انــواع دادگاه‌هــا را نــام بــرده و بیــان‬
‫کردیــم چــه جرمــی در کــدام دادگاه بررســی‬

‫‪152‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ـا جــرم قتــل در دادگاه کیفــری‬


‫می‌شــود‪ .‬مثـ ً‬
‫یــک و تهدیــد و فحاشــی در دادگاه کیفــری‬
‫دو رســیدگی می‌شــود‪.‬‬
‫مهلــت اعتــراض بــه قــرار منع تعقیــب صادر‬
‫شــده از دادســرا از تاریخ ابالغ برای اشخاص‬
‫مقیم ایران ده روز و اشخاص خارج از کشور‬
‫ســی روز‌ می‌باشــد‪.‬نکته بســیار مهــم آن‬
‫اســت کــه روز ابــاغ و روز اجــرا جــزو مهلــت‬
‫حساب نمی‌شود و از روز بعد از ابالغ مهلت‬
‫آغــاز می‌شــود و خــود روز دهــم یــا ســی ام‬
‫نیــز‪‌ ،‬جــزو مهلت محســوب نمی‌شــود‪.‬‬
‫طبــق مــاده ‪ ۲۷۴‬قانــون آییــن دادرســی‬
‫کیفــری‪ ،‬دادگاه در صورتــی کــه اعتــراض‬
‫شــاکی به قــرار منع تعقیــب را موجــه بداند‪،‬‬
‫می‌توانــد قــرار جلــب بــه دادرســی را صــادر و‬

‫‪153‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫پرونــده مجـ ً‬
‫ـددا بــه دادســرا اعــاده می‌شــود‬
‫تــا اقدامــات و تحقیقــات الزم را تکمیــل و‬
‫انجــام دهنــد و تأمیــن مناســب از متهــم‬
‫اخــذ گــردد و اگــر دادگاه اعتــراض شــاکی را‬
‫موجــه ندانســت‪ ،‬قــرار منــع تعقیــب را تایید‬
‫می‌کنــد کــه نظــر دادگاه قطعــی و غیرقابــل‬
‫اعتــراض خواهــد بــود‌‪.‬‬

‫قرار جلب به دادرسی‬


‫وقتــی جرمــی اعــام می‌شــود بازپــرس ‬
‫رســیدگی بــه جــرم را آغــاز می‌کنــد‪ ،‬یعنــی‬
‫ً‬
‫اساســا آیــا جرمــی‬ ‫بررســی می‌کنــد کــه‬
‫صــورت گرفتــه اســت یــا خیــر؟ یــا جــرم‬
‫چگونــه رخ داده اســت و توســط چــه کســی‬
‫رخ داده اســت و چــه اســباب و ادواتــی در‬

‫‪154‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫آن اســتفاده شــده اســت؛ بــه ایــن رویــه در‬


‫حقــوق‪ ،‬انجــام تحقیقــات مقدماتــی گفتــه‬
‫می‌شــود‪ ،‬در واقــع از جملــه وظایــف بازپرس‬
‫اســت کــه متهــم پرونــده را پیــدا کنــد و‬
‫بتوانــد دالیل و اســناد را بیابد که ثابت کند‬
‫جرم رخ داده و منتســب به متهم می‌باشد‪.‬‬
‫وقتــی بازپــرس توانســت ایــن مراحــل را طــی‬
‫کنــد و بــه یــک جمع‌بنــدی برســد نظــر او از‬
‫دو حالــت خــارج نیســت یــا از نظــر او متهــم‬
‫مجــرم اســت و یــا نیســت اگــر از نظــر او‪،‬‬
‫متهــم مجــرم نباشــد قــرار منــع تعقیــب و یا‬
‫موقوفــی تعقیــب صــادر می‌شــود امــا اگــر از‬
‫نظــر او متهــم مجــرم شــناخته شــود‪ ،‬قــرار‬
‫جلــب بــه دادرســی صــادر کــرده کــه پرونــده‬
‫روال خــود را طــی خواهــد کــرد‪.‬‬

‫‪155‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫وقتــی بازپــرس اقــدام بــه صــدور قــرار جلب‬


‫دادرســی نمایــد بازپــرس بایــد ایــن قــرار را‬
‫برای دادســتان ارسال کند‪ .‬دادستان فرصت‬
‫دارد ظــرف ســه روز پرونــده را بررســی کنــد‬
‫و نظــر خــود را بــه طــور کتبــی اعــام کنــد و‬
‫پرونــده را نــزد بازپــرس برگردانــد‪.‬‬

‫قرار موقوفی تعقیب‬


‫قــراری اســت مثــل قــرار تعلیــق تعقیــب‪ ،‬بــه‬
‫ایــن معنــا که یک مقــام قضایی بــه ماهیت‬
‫جــرم ارتکابــی نمی‌پــردازد و مــوارد آن مثــل‬
‫فوت شــاکی خصوصی یا بخشش و گذشت‬
‫شــاکی و یــا مــرور زمــان می‌باشــد‪.‬‬
‫در توضیــح آن بــه زبــان ســاده بهتــر اســت‬
‫کــه بگوییــم در واقــع‪ ،‬بــه دالیلــی کــه در‬

‫‪156‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫جریــان رســیدگی حــادث می‌شــود‪ ،‬تعقیــب‬


‫کیفــری متهــم متوقــف می‌گــردد و در هــر‬
‫ِ‬
‫مرحلــه از مراحــل دادرســی می‌تــوان قــرار‬
‫موقوفــی تعقیــب صــادر کــرد‪.‬‬
‫قــرار موقوفــی تعقیــب صــادر شــده از ســوی‬
‫دادگاه ظــرف بیســت روز مهلــت بــرای‬
‫اشــخاص مقیــم ایــران و ‪ ۲‬مــاه از تاریــخ‬
‫ابــاغ بــرای خــارج از کشــور قابــل تجدید نظر‬
‫خواهــی (اعتراض)می‌باشــد‪.‬‬
‫نکتــه مهــم ‪ :‬روز ابــاغ و روز اجــراء جــزو‬
‫مهلــت محســوب نمی‌شــود و مهلــت از روز‬
‫بعــد از ابــاغ آغــاز می‌شــود‪.‬‬

‫‪157‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫موارد صدور قرار موقوفی تعقیب‬


‫طبق ماده ‪ ۱۳‬قانون آیین دادرسی کیفری‬
‫مــوارد زیــر باعــث قــرار موقوفــی تعقیــب‬
‫می‌شــود ‪:‬‬
‫فــوت متهــم یــا محکوم‌علیــه (فــردی کــه ‬
‫محکــوم شــده اســت‪.‬‬
‫گذشت شاکی یا مدعی خصوصی در جرایم‬
‫قابل گذشت‪.‬‬
‫شمول عفو‬
‫فسخ مجازات قانونی‬
‫شــمول مــرور زمــان در مــوارد پیش‌بینــی‬
‫شــده در قانــون‬
‫توبــه متهــم در مــوارد پیش‌بینــی شــده در‬
‫قانو ن‬
‫اعتبار امر مختومه (امر قضاوت شده)‬

‫‪158‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫تبصــره ‪ ۲‬مــاده ‪ ۱۳‬قانــون آییــن دادرســی‬


‫کیفــری ‪ :‬هــرگاه مرتکــب جــرم‪ ،‬پیــش از‬
‫صــدور حکــم قطعــی‪ ،‬مبتــا بــه جنــون شــود‬
‫تــا زمــان افاقــه‪ ،‬تعقیــب و دادرســی متوقف‬
‫می‌شــود‪.‬‬
‫در ادامــه تبصــره دو بیــان می‌گــردد کــه اگــر‬
‫در جرایــم حق‌الناســی فــرد مجنــون در زمــان‬
‫ســامت نیــز نتوانــد از خــود رفع اتهــام کند‪،‬‬
‫در ایــن صــورت قیم و یــا سرپرســت قانونی‬
‫او بایــد بــرای او در مــدت پنــج روز وکیــل‬
‫تعییــن کننــد‪ .‬در غیــر ایــن صــورت دادگاه‬
‫بــرای او وکیــل تســخیری تعییــن می‌کنــد و‬
‫تعقیــب و دادرســی را ادامــه می‌دهــد‪.‬‬

‫‪159‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کیفرخواست‬

‫کیفرخواست چیست؟‬
‫اشــاره کردیــم کــه در سرنوشــت وقــوع یــک‬
‫جــرم نظــرات بازپــرس از دو حالــت خــارج‬
‫نیســت؛ یــا تشــخیص می‌دهــد کــه عمــل‬
‫متهــم مجرمانــه نبوده و یا متهــم این جرم‬
‫را مرتکب نشــده که قرار منع تعقیب صادر‬
‫می‌کنــد یــا اینکــه تشــخیص می‌دهــد عمــل‬
‫متهــم جــرم بــوده اســت کــه قــرار جلــب بــه‬
‫دادرســی صــادر می‌نمایــد‪ .‬قــرار جلــب بــه‬
‫دادرســی بــرای دادســتان ارســال می‌شــود و‬
‫دادســتان ظــرف ‪ ۳‬روز نظــر خــود را دربــاره‬
‫قــرار جلــب دادرســی اعــام می‌کنــد‪.‬‬
‫در صورتــی کــه دادســتان بــا ایــن نظــر کــه‬
‫عمــل مجرمانــه رخ داده اســت موافــق باشــد‬
‫‪160‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کیفرخواســت صــادر می‌شــود‪ .‬بنابرایــن‬


‫کیفرخواســت ادعایــی اســت کــه دادســتان‬
‫دربــاره مجــرم بــودن متهــم می‌کنــد و از‬
‫دادگاه می‌خواهــد تــا بــه آن رســیدگی کنــد‬
‫و حکــم الزم را صــادر نمایــد‪.‬‬

‫مندرجات کیفرخواست‬
‫بــر اســاس قانــون اصــاح قانــون تشــکیل‬
‫دادگاه‌هــای عمومــی و انقــاب یکســری‬
‫مندرجــات در کیفرخواســت وجــود دارد کــه‬
‫بایــد بــه طــور صحیــح و کامــل در آن درج‬
‫شــود ‪:‬‬
‫نــام و نــام خانوادگــی‪ ،‬نام پدر‪ ،‬ســن‪ ،‬شــغل‪،‬‬
‫محــل اقامت متهــم‪ ،‬میزان ســواد‪ ،‬وضعیت‬
‫تا هل‬

‫‪161‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نــوع قــرار تأمیــن بــا قیــد اینکــه متهــم‬


‫بازداشــت اســت یــا آزاد‬
‫نوع اتهام‬
‫مواد قانونی مورد استناد‬
‫ســابقه محکومیــت کیفــری در صورتــی کــه‬
‫متهــم دارای ســابقه محکومیــت کیفــری‬
‫باشــد‪.‬‬
‫تاریخ و محل وقوع جرم‬

‫اعتراض به کیفرخواست‬
‫اعتــراض بــه کیفرخواســت ممکــن نیســت‪.‬‬
‫چــرا کــه اگــر متهــم اعتراضــی بــه‬
‫صدورکیفرخواســت داشــته باشــد می‌توانــد‬
‫آن را در دادگاه مطــرح کنــد و در دادســرا‬
‫نمی‌تــوان بــه آن اعتــراض کــرد‪.‬‬

‫‪162‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫توضیحات تکمیلی فصل کیفری‬


‫پــس از قــرار جلــب بــه دادرســی و بعــد از‬
‫آن‌کــه متهم از نگاه دادســرا مجرم شــناخته‬
‫شــد و پرونــده بــرای صــدور حکــم حســب‬
‫مــورد بــه دادگاه کیفــری ‪ ۱‬یــا ‪ ۲‬مــی رود ‪:‬‬

‫دادگاه کیفری دو‬


‫ایــن دادگاه بــا حضوررئیــس یــا دادرس علی‬
‫البــدل‪ ،‬در حــوزه قضایــی هــر شهرســتان‬
‫تشــکیل می‌شــود‪.‬‬
‫دادگاه کیفــری‌دو صالحیــت رســیدگی بــه‬
‫تمــام جرایــم را دارد مگــر آن‌چــه بــه موجــب‬
‫قانــون در صالحیــت مرجــع دیگــری باشــد‪.‬‬
‫بــه عنــوان مثال بهزاد مریــم را تهدید نموده‬
‫اســت‪ ،‬پــس از آن‌کــه دادســرا قــرار جلــب‬
‫‪163‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بــه دادرســی متهــم (بهــزاد) را صــادر نمــود‪،‬‬


‫پرونــده جهــت صــادر شــدن حکم بــه دادگاه‬
‫کیفــری دو می‌آیــد‪ ،‬قاضــی شــعبه دادگاه‬
‫کیفــری ‪ ۲‬جلســه برگــزار می‌کنــد پــس از‬
‫تشــکیل جلســه و اخــذ اظهــارات طرفیــن‬
‫اقــدام بــه صــدور رأی می‌نمایــد فــرض کنیم‬
‫در ایــن مثــال بهــزاد بــه هفــت مــاه حبــس‬
‫محکــوم گــردد بهــزاد از رأی صــادره تجدیــد‬
‫نظــر خواهــی می‌کنــد و اعتــراض مــی زنــد‬
‫و پرونــده بــه یکــی از شــعبه‌های دادگاه‬
‫تجدیــد نظــر اســتان ارجــاع می‌گــردد‪ .‬امــا‬
‫ممکــن اســت دادگاه تجدیــد نظــر بــا توجــه‬
‫بــه آن کــه بهــزاد ســابقه کیفری نــدارد حکم‬
‫را معلــق کنــد بــه ایــن معنــا کــه اگــر بهــزاد‬
‫ً‬
‫مجــددا جــرم دیگــری مرتکــب شــود هــم‬

‫‪164‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مجــازات جــرم جدیــد را متحمــل می‌شــود و‬


‫هــم ایــن هفــت مــاه حبــس اجــرا می‌شــود‪.‬‬
‫البته ممکن اســت رأی صــادره تایید و بهزاد‬
‫روانــه زنــدان شــود‪.‬‬

‫دادگاه کیفری یک‬


‫رســیدگی بــه جرایمــی کــه مجــازات قانونــی‬
‫آن‌هــا‪ ،‬ســلب حیــات (اعــدام)‪ ،‬حبــس ابــد‪،‬‬
‫قطــع عضــو باشــد‪ ،‬در صالحیــت دادگاه‬
‫کیفــری یــک اســت‪ .‬همچنیــن رســیدگی بــه‬
‫جنایــات عمــدی علیــه تمامیــت جســمانی و‬
‫یــا میــزان نصــف دیــه کامــل یــا بیــش از آن‬
‫و جرایــم موجــب مجــازات تعزیــری درجــه ‬
‫ســه و باالتــر و همچنیــن جرایــم سیاســی و‬
‫مطبوعاتــی در صالحیــت دادگاه کیفــری یک‬

‫‪165‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اســت‪.‬‬
‫بــه عنــوان مثــال اگــر در دادســرا علیــه بهــزاد‬
‫بــه جــرم قتــل و کشــتن مریــم قــرار جلــب‬
‫بــه دادرســی صــادر گردیــد؛ پرونــده جهــت‬
‫صــادر شــدن رای‪ ،‬بــه دادگاه کیفــری یــک‬
‫اســتان می‌رود و پس از صادر شــدن رأی در‬
‫صورتــی کــه یکــی از طرفین بــه رأی اعتراض‬
‫بزنــد پرونــده بــه دیــوان عالی کشــور خواهد‬
‫رفــت‪.‬‬
‫دادگاه کیفــری یــک در مراکــز اســتآن‌ها‬
‫تشــکیل می‌شــود و شهرســتآن‌ها دادگاه‬
‫کیفــری یک ندارند‪.‬ایــن دادگاه دارای رئیس‬
‫و دو مستشــار اســت کــه بــا حضــور دو عضو‬
‫نیــز رســمیت می‌یابــد‪.‬‬
‫طبــق مــاده ‪ ۴۹۰‬قانــون آییــن دادرســی‬

‫‪166‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کیفــری‪ ،‬آراء کیفــری در مــوارد زیــر پــس از‬


‫ابــاغ به موقع اجرا گذاشــته می‌شــود‪( :‬آراء‬
‫ذیــل قطعــی می‌باشــند)‬
‫رأی قطعــی کــه دادگاه نخســتین صــادر‬
‫می‌کنــد ‪.‬‬
‫رأیــی کــه در مهلــت قانونــی نســبت بــه آن‬
‫واخواهــی یــا درخواســت تجدیــد نظــر یــا‬
‫فرجــام نشــده باشــد یــا درخواســت تجدیــد‬
‫نظــر یــا فرجــام آن رد شــده باشــد‪.‬‬
‫رأیــی کــه مرجــع تجدیــد نظــر آن را تاییــد‬
‫یــا پــس از نقــض رأی نخســتین صــادر کــرده‬
‫باشــد‪.‬‬
‫رایــی کــه بــه تاییــد مرجــع فرجــام رســیده‬
‫باشــد‪.‬‬

‫‪167‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دادگاه انقالب‬
‫جرائــم زیــر در دادگاه انقــاب رســیدگی‬
‫می‌شــو د ‪:‬‬
‫توهیــن بــه بنیانگــذار جمهــوری اســامی و‬
‫مقــام رهبــری‬
‫قاچــاق اســلحه و مهمــات و اقــام تحــت‬
‫کنتــرل‬
‫تمــام جرائــم مربــوط بــه مــواد مخــدر‬
‫روانگــردان و پیش‌ســازهای آن‬
‫جرائــم علیــه امنیــت داخلــی و خارجــی‬
‫محاربــه و افســاد فی‌االرض‪ ،‬اقدام مســلحانه‬
‫علیــه نظــام ایــران‬
‫بــرای تعریــف افســاد فــی االرض بهتراســت‬
‫کــه مــاده ‪ ۲۸۶‬قانــون مجــازات اســامی‬
‫(مصــوب ‪ )۱۳۹۲‬را بیــان بداریــم کــه مــی‬

‫‪168‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫گویــد‪:‬‬
‫«هرکــس به‌طــور گســترده مرتکــب جنایــت‬
‫علیــه تمامیت جســمانی افــراد‪ ،‬جرائــم علیه‬
‫امنیــت داخلــی یــا خارجــی کشــور‪ ،‬نشــر‬
‫اکاذیــب‪ ،‬اخــال در نظــام اقتصــادی کشــور‪،‬‬
‫احــراق و تخریــب‪ ،‬پخــش مــواد ســمی و‬
‫میکروبــی و خطرنــاک یــا دایرکــردن مراکــز‬
‫فســاد و فحشــا یــا معاونــت در آن‌هــا گــردد‬
‫به‌گونــه‌ای کــه موجــب اخــال شــدید در‬
‫نظم عمومی کشــور‪ ،‬ناامنی یا ورود خسارت‬
‫عمــده بــه تمامیــت جســمانی افــراد یــا اموال‬
‫عمومــی و خصوصــی‪ ،‬یــا ســبب اشــاعه‌ ‬
‫فســاد یــا فحشــا در حد وســیع گردد‪ ،‬مفســد‬
‫فــی االرض محســوب و بــه اعــدام محکــوم‬
‫می‌گــردد‪».‬‬

‫‪169‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫و جــرم محاربــه بنابــر مــاده‌ی ‪ ۲۷۹‬قانــون‬


‫مجــازات اســامی ‪ ،۱۳۹۲‬عبــارت از کشــیدن‬
‫ســاح به‌قصد جــان‪ ،‬مال یا نامــوس مردم یا‬
‫ترســاندن آن‌هاســت؛ به‌نحــوی کــه موجــب‬
‫ناامنی شــود‌‪.‬که رأی دادگاه انقالب نیز پس‬
‫از قطعی شدن به اجرا گذاشته خواهد شد‪.‬‬

‫اجرای احکام کیفری‬


‫آخرین پروسه در روند رسیدگی یک پرونده‬
‫ً‬
‫قطعــا شــخص‬ ‫اجــرای احــکام می‌باشــد و‬
‫شــاکی هدفــش از طــرح دعــوا‪ ،‬رســیدن بــه‬
‫نتیجــه می‌باشــد‪.‬‬
‫پــس از آن‌کــه قــرار جلب بــه دادرســی صادر‬
‫گردیــد و پرونده برای صدور حکم به دادگاه‬
‫آمــد‪ ،‬و رأی دادگاه قطعــی شــد‪ ،‬پرونــده‬
‫‪170‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مجـ ً‬
‫ـددا بــرای اجــرای حکــم به دادســرا ارســال‬
‫می‌شــود‪( .‬رأی کیفــری برخــاف رأی حقوقــی‬
‫نیــاز بــه درخواســت اجراییــه نــدارد‪).‬‬
‫نکتــه قابــل توجــه آن کــه هــرگاه اجــرای‬
‫مجــازات منــوط بــه درخواســت محکوم‌لــه‬
‫(شــخصی کــه حکــم دادگاه بــه نفع اوســت)‬
‫باشــد و در تقاضــای اجــرای آن بــه دلیــل‬
‫داشــتن عــذر موجــه تأخیــر کنــد بــه دســتور‬
‫قاضــی اجــرای احــکام کیفــری بــه وی ابــاغ‬
‫می‌شــود تــا ظــرف ســه مــاه تصمیــم خــود‬
‫را بــرای اجــرای حکــم اعــام کنــد در صــورت‬
‫ســپری شــدن ایــن مــدت و عــدم وصــول‬
‫درخواســت اجــرای حکــم بــدون عــذر موجــه‬
‫قاضــی اجــرای احــکام کیفــری قــرار تأمیــن‬
‫صــادره را لغــو می‌کنــد‪ .‬در ایــن صــورت‬

‫‪171‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫چنانچــه محکوم‌علیــه (شــخصی اســت کــه‬


‫حکــم دادگاه بــه ضــرر او یا بر علیه اوســت)‬
‫بــه علــت دیگــری در حبــس نباشــد‪ ،‬آزاد و‬
‫پرونــده بــه طــور موقــت بایگانــی می‌شــود‪.‬‬

‫‪172‬‬ ‫فصل چهارم دادگاه کیفری‬


‫فصل پنجم‬

‫دادگاه حقوقی‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دادگاه حقوقی‬
‫دادگاه حقوقی همانطــور کــه از نامــش‬
‫مشــخص است در خصوص مســائل حقوقی‬
‫حکــم می‌دهــد‪ .‬بــه عبارتــی از حــق و حقوق‬
‫افــراد ســخن بــه عمــل مـی‌آورد‪ .‬یعنــی زمانی‬
‫که دعوای حقوقی مطرح می‌شــود‪ ،‬شــخص‬
‫برای گرفتن حق خود و جبران خسارات ناشی‬
‫از تضییع حقوق خــود به دادگاه‌ها مراجعــه‬
‫می‌کنــد نــه بــرای شــکایت از جــرم و‬
‫مجــازات مجــرم‪ ،‬ایــن دعــوا‪ ،‬دعــوای‬
‫حقوقی نامیده می‌شود‪.‬‬
‫به عبارتی به طور کلی دو نوع دعوا داریم‪:‬‬
‫کیفری‬
‫حقوقی‬
‫بــه عنــوان مثــال‪ ،‬زمانــی کــه شــخصی مــال‬

‫‪174‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دیگــری را بــه شــما می‌فروشــد امــکان طــرح‬


‫دو نــوع دعــوا وجــود دارد‪ .‬حقوقــی و کیفری‪.‬‬
‫کیفــری آن اســت کــه شــخصی مــال متعلق‬
‫به دیگری را بفروشــد کــه مجازات آن زندان‬
‫است‪.‬‬
‫ امــا حقوقــی در ایــن فــرض زمانــی مطــرح‬
‫می‌شــود کــه شــخصی زمیــن متعلــق بــه‬
‫دیگــری را بــه صــورت اشــتباهی فروختــه‬
‫اســت و فکر می کرده که این زمین متعلق‬
‫بــه خــود او بــوده اســت و ســوء نیــت خــاص‬
‫نداشــته‪ ،‬لــذا بــرای اینکــه بتوانیــد مالتــان را‬
‫پــس بگیرد باید طرح دعــوای بطالن معامله‬
‫حقوقــی را مطــرح نماییــد‪.‬‬
‫دعاوی حقوقی دعــاوی هســتند کــه یــا بــه‬
‫امــوال مربــوط اســت و یــا بــه اشــخاص‪.‬‬

‫‪175‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫از جملــه ‪ :‬قراردادهــا‪ ،‬مالکیت‪ ،‬امور مربوط‬


‫بــه ارث‪ ،‬اجاره‪‌ ،‬رهن‪ ،‬فســخ و‪...‬‬
‫دادگاه‌هــای حقوقی نیــز مراجعــی هســتند‬
‫کــه بــه موضوعات حقوقی فــوق رســیدگی‬
‫می‌کننــد و آییــن و نحــوه رســیدگی بــه ایــن‬
‫دعــاوی در قانون آیین دادرســی مدنی بیان‬
‫شده‌اســت‪.‬‬

‫قراردادها‬
‫طبــق مــاده ‪ ۱۰‬قانــون مدنــی قراردادهــای‬
‫خصوصی نســبت به کســانی که آن‌را منعقد‬
‫نموده‌انــد در صورتــی کــه مخالــف صریــح‬
‫قانــون نباشــد‪‌ ،‬نافــذ و صحیــح اســت‪.‬‬
‫قــرارداد یــا عقــد طبــق مــاده ‪ 183‬قانــون‬
‫مدنــی عبــارت اســت از اینکــه‪ :‬یــک یــا چنــد‬
‫‪176‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نفــر در مقابــل یــک یــا چنــد نفــر دیگــر تعهد‬


‫بــه امــری نماینــد و مــورد قبــول آن‌هــا قــرار‬
‫گیــرد‪ .‬طــرف قــرارداد ممکــن اســت یــک یــا‬
‫چنــد انســان (شــخص حقیقی) یا شــرکت‌ها‬
‫و موسســات دولتــی و غیردولتــی (شــخص‬
‫حقوقــی) باشــند‪.‬‬

‫تعریف عقد‬
‫قــرارداد یا عقد طبق مــاده ‪ 183‬قانون مدنی‬
‫عبــارت اســت از اینکــه‪ :‬یــک یــا چنــد نفــر‬
‫در مقابــل یــک یــا چنــد نفــر دیگــر تعهــد بــه‬
‫امــری نمایند و مــورد قبول آن‌ها قــرار گیرد‪.‬‬
‫توافــق دو یــا چنــد نفــر جــزء اصلــی تعریــف‬
‫قــرارداد (عقــد) اســت؛ بــرای مثــال در خریــد‬
‫ملــک یــا آپارتمــان دو نفــر توافــق می‌کننــد‬

‫‪177‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫که یکی (فروشــنده) ملک خود را به دیگری‬


‫(خریــدار) بدهــد و دیگری در قبــال آن پولی‬
‫بــه فروشــنده پرداخــت نماید‪.‬‬
‫قصــد و رضایــت درونــی دو طــرف بــر انتقــال‬
‫مــال یــا انجــام کاری بــرای وقــوع یک قــرارداد‬
‫یکــی از شــروط الزم جهــت تحقــق عقــد‬
‫می‌باشــد امــا بــه تنهایی کافی نیســت بلکه‬
‫بایــد نمــود خارجــی پیــدا کنــد؛ ماننــد ابــراز‬
‫آن از طریــق نوشــتن یــا تلفــظ و یــا اشــاره‬
‫و غیــره‪.‬‬
‫عــاوه بــر ایــن زمانــی کــه دو طــرف قــرارداد‬
‫بــا قصــد و اراده بــر موضوعــی توافــق کنند‪،‬‬
‫ملــزم بــه رعایــت آن می‌شــوند و پــس از‬
‫آن در حــق طرفیــن و افــرادی کــه جانشــین‬
‫آن‌هــا می‌شــوند (قائــم مقــام قانونــی) نیــز‬

‫‪178‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫موثر اســت و نیاز به هیچ گونه تشــریفاتی‬


‫نــدارد‪.‬‬
‫بــه عنــوان مثــال مریــم بــا بهــزاد در خصوص‬
‫یــک قــرارداد خریــد و فــروش بــه اختــاف‬
‫بــر مــی خورنــد ؛ مریــم ملکــی را بــه بهــزاد‬
‫می‌فروشــد‪ ،‬ثمــن معاملــه را یــک میلیــارد‬
‫تومــان وجــه رایج قــرار می‌دهنــد؛ بدین نحو‬
‫کــه ‪ ۷۰۰‬ملیــون آن فی‌المجلــس پرداخــت‬
‫گــردد و ‪ ۳۰۰‬میلیــون الباقــی نیــز طــی دو‬
‫فقــره چک ‪ ۱۵۰‬میلیــون تومانی و به صورت‬
‫ماهانــه پرداخــت شــود‪ .‬همچنیــن طرفیــن‬
‫در قــرارداد ذکــر می‌کننــد کــه چنانچــه یکــی‬
‫از چک‌هــا وصــول نگردیــد‪ ،‬معاملــه فســخ‬
‫می‌گــردد‪ .‬چــک اول ‪ ۱۵۰‬میلیونــی وصــول‬
‫می‌گــردد امــا چــک دوم را وقتــی مریــم بــه‬

‫‪179‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بانــک مــی بــرد بــا عــدم یــا کســری موجــودی‬


‫مواجــه می‌گــردد‪ ،‬چــک مذکــور را مریــم‬
‫برگشــت می‌زنــد و گواهــی عــدم پرداخــت‬
‫می‌گیــرد‪ .‬خــب در اینجــا مریــم بــرای اینکــه‬
‫معاملــه را فســخ کند باید چــه کند؟ طبیعی‬
‫اســت کــه بایــد دعــوای حقوقــی مطــرح کنــد‬
‫و نــه کیفــری‪.‬‬
‫او ابتــدا گواهــی عــدم پرداخــت را از بانــک ‬
‫می‌گیــرد ســپس از طریــق دفاتــر خدمــات‬
‫قضایــی اظهارنامــه فســخ بــه طرفیــت بهــزاد‬
‫مطــرح و بــه وی ارســال می‌کنــد و در صورت‬
‫عــدم تمکیــن طرف معاملــه به فســخ و آثار‬
‫آن‪ ،‬در مرحله بعد دادخواســت تنفیذ فســخ‬
‫قــرارداد به انضمــام کلیه هزینه‌هــای قانونی‬
‫اعــم از هزینه دادرســی و حــق الوکاله وکیل‬

‫‪180‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫و غیــره را مطالبه می‌کند‪ ،‬بعد از آن پرونده‬


‫ً‬
‫قاعدتاجهــت صلــح و ســازش از دادگاه بــه‬
‫شــورا حــل اختــاف ارجــاع می‌گــردد و بعــد‬
‫از آن مریــم الیحــه عــدم امــکان ســازش را‬
‫ارســال می‌کنــد‪ ،‬شــعبه حــل اختــاف پرونده‬
‫را بــه دادگاه حقوقــی بازمــی گردانــد‪ ،‬ســپس‬
‫پرونــده در دادگاه حقوقــی تعییــن شــعبه‬
‫می‌شــود‪ .‬مثــا پرونــده مریــم و بهــزاد بــه‬
‫شــعبه ‪ ۵‬حقوقــی شهرســتان کرمــان ارجــاع‬
‫می‌گــردد و بعــد از مدتــی تعییــن وقــت‬
‫می‌گــردد و مثــا بــرای تاریــخ ‪08/12/1400‬‬
‫جلســه رســیدگی تعییــن می‌شــود‪ ،‬مریــم‬
‫بــه جلســه دادگاه رفتــه و مســتندات خــود‬
‫اعــم از قــرارداد‪ ،‬گواهــی عــدم پرداخــت و‬
‫اظهارنامــه را ارائــه می‌دهــد و پــس از اخــذ‬

‫‪181‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اظهــارات طرفین و کفایت رســیدگی‪ ،‬دادگاه‬


‫ختــم رســیدگی را اعالم و مبــادرت به صدور‬
‫رای می‌نمایــد‪ .‬امــا توجــه داشــته باشــید‬
‫کــه در ایــن مرحلــه رای صــادره هنــوز قطعــی‬
‫نیســت و پــس از ابــاغ رای‪ ،‬بــه مــدت ‪۲۰‬‬
‫روز قابــل تجدیــد نظرخواهــی اســت‪ .‬پس از‬
‫ـا بــه‬
‫اعتــراض تجدیدنظرخــواه‪ ،‬پرونــده مثـ ً‬
‫شــعبه‪ ۲۰‬تجدیدنظــر اســتان مربوطــه ارجاع‬
‫می‌گــردد که رای صــادره یا نقض و یا تایید ‬
‫می‌گــردد کــه ایــن رای قطعــی و غیرقابــل‬
‫اعتــراض اســت(مگر در مــوارد خــاص)‬
‫ممکــن اســت در اینجــا ســواالت مهمــی‬
‫مطــرح گــردد ‪:‬‬
‫ســوالی کــه مطــرح می‌شــود ایــن اســت کــه‬
‫‪:‬آیــا مریــم در ایــن هنــگام که معامله فســخ‬

‫‪182‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫شد باید پول آن را به روز به بهزاد پرداخت‬


‫کند ؟‬
‫پاسخ ‪ :‬چون طبق قرارداد و توافق خودشان‬
‫مقــرر گردیــده بــود کــه چنانچــه یکــی از‬
‫قســط‪‌‎‬ها در ســر موعــد خــودش پرداخــت‬
‫نگــردد معاملــه فســخ می‌شــود‪ ،‬لــذا قصــور‬
‫از ناحیــه بهــزاد بــوده اســت کــه ســر موعــد‬
‫چــک را پرداخــت نکرده‪ .‬بنابرایــن چون اضرار‬
‫از ناحیــه مریــم نبــوده اســت پــس مریــم‬
‫نبایــد پــول بهــزاد را بــه روز بــه او بپــردازد‪.‬‬
‫سوال دوم‌‪:‬‬
‫آیــا مریــم می‌توانــد مــدارک مربوط بــه ملک‬
‫اعــم از ســند‪‌ ،‬پروانــه‪‌ ،‬نقشــه را از بهــزاد‬
‫مطالبــه کند؟چــون معاملــه فســخ شــده‬
‫اســت!؟‬

‫‪183‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫پاســخ‪ :‬اگر در ســتون خواســته دادخواســت‬


‫بــدوی‪ ،‬اســترداد مــدارک را ذکــر کــرده باشــد‬
‫می‌توانــد از اجــرای احــکام بخواهــد تــا بهــزاد‬
‫را مجبــور کنــد تــا مــدارک را پــس دهــد‪ .‬امــا‬
‫اگر در ســتون خواســته نیاورده باشد اجرای‬
‫احــکام نمی‌توانــد خوانــده دعــوا یعنــی بهزاد‬
‫را مجبــور بــه اســترداد مــدارک کنــد کــه در‬
‫ایــن صــورت مریــم مجبــور اســت دعوایــی‬
‫مجزا تحت عنوان اســترداد مــدارک را مطرح‬
‫نماید‪.‬‬
‫بــا بیــان ایــن مثــال مبســوط مشــخص‬
‫گردیــد کــه دعــوای حقوقــی بــه چــه دعوایــی‬
‫می‌گوینــد و دادگاه حقوقــی چــه کاری را‬
‫انجــام می‌دهــد‪.‬‬

‫‪184‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مالکیت‬
‫مالکیت چیست؟‬
‫حقی که شخص در برابر آن بتواند در حدود‬
‫قوانیــن هرگونــه تصرفــی در مــال خــودش‬
‫داشــته باشــد و هرگونــه اســتفاده‌ای از آن‬
‫ببــرد کــه بــه این حــق «حــق مالکیــت» گفته‬
‫ـن‬
‫ِ‬ ‫ـ‬ ‫قوانی‬ ‫ـق‬
‫ـ‬ ‫طب‬ ‫ـاس و‬
‫ـ‬ ‫اس‬ ‫ـن‬
‫ـ‬ ‫ای‬ ‫ـر‬
‫ـ‬ ‫ب‬ ‫؛‬ ‫ـود‬
‫ـ‬ ‫‌ش‬
‫ی‬ ‫م‬
‫ملکــی‪ ،‬مالــک می‌توانــد حــق اســتعمال‪،‬‬
‫بهره‌بــرداری و انتقــال مــال خــود را بــه هــر‬
‫صورتــی داشــته باشــد مثــا در قالــب عقــد‬
‫بــه یکــی واگذار‌نمایــد مثــل بیــع (معاملــه)‬

‫مالکیت عین ‪ -‬مالکیت منافع‬


‫منظــور از مالکیــت عیــن‪ ،‬مالکیت خــود مال‬
‫اســت و در مقابــل مالکیــت منافــع مــال قرار‬
‫‪185‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ـن مــال ســه ویژگــی اصلی‬


‫ِ‬ ‫ـ‬ ‫عی‬ ‫ـت‬
‫ِ‬ ‫ـ‬ ‫مالکی‬ ‫دارد‪.‬‬
‫دارد‪:‬‬
‫ مالکیــت کامــا مطلــق اســت و شــخص‬
‫مالــک نســبت بــه آن‌چــه در ملکیــت خــود‬
‫دارد حــق هرگونــه تصــرف و انتفــاع (نفــع‬
‫بــردن) را دارد مگــر در مــواردی کــه قانــون‬
‫دربــاره آن اســتثناء کــرده باشــد‪ ،‬البتــه بایــد‬
‫ایــن نکتــه را اضافــه کنیــم کــه مالکیتــی در‬
‫حمایــت و مــورد قبــول قانــون اســت کــه بــه‬
‫جامعــه زیــان نرســانده باشــد‪.‬‬
‫مالکیــت‪ ،‬انحصــاری اســت یعنی هیــچ مالی‬
‫را از تصــرف صاحــب آن نمی‌تــوان بیــرون‬
‫کــرد مگــر بــه حکــم قانــون (مــاده ‪ ۳۱‬قانــون‬
‫مدنــی) بــر ایــن اســاس‪ ،‬مالــک می‌توانــد‬
‫مانــع از هرگونــه تصرف و انتفــاع غیرقانونی‬

‫‪186‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دیگــران شــود‪.‬‬
‫اینکــه مالکیــت عیــن دائمــی و بــادوام‬
‫اســت یعنــی دائمی بــودن مالکیــت مختص‬
‫مالکیــت عیــن اســت و مالکیــت منافــع‬
‫ممکــن اســت موقــت باشــد‪.‬‬

‫مالکیت عرصه ‪-‬مالکیت اعیان‬


‫ایــن نــوع تقســیم‌بندی از انــواع مالکیــت‬
‫بــه ملــک اختصــاص دارد و در مــورد امــوال‬
‫دیگــر صــدق نمی‌کنــد‪« .‬عرصــه» بــه معنــای‬
‫زمیــن ملــک اســت و «اعیــان» به معنــای بنا‬
‫و مســتحدثات ایجــاد شــده بــر روی زمیــن‬
‫اســت‪ .‬بــه طــور معمــول اشــخاص بصــورت‬
‫همزمــان مالــک عرصــه و اعیــان هســتند امــا‬
‫پیــش می‌آیــد در برخــی مواقــع نیــز کــه‬

‫‪187‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫شــخص‌‪ ،‬تنهــا مالــک یکــی از عرصــه و اعیان‬


‫باشــد بــرای مثــال در امــوال موقوفــه‪ ،‬مالـ ِ‬
‫ـک‬
‫زمین موقوفه اســت و مســتأجری که اقدام‬
‫بــه احــداث بنــا بــر روزی زمیــن نمــوده مالک‬
‫بنــای احــداث شــده بــر روی زمیــن اســت و‬
‫نــه عرصــه‪.‬‬

‫مالکیت مفروز ‪-‬مالکیت مشاع‬


‫یکــی از انــواع مالکیــت «مالکیــت مشــاع»‬
‫اســت‪ .‬اگــر مــال فقــط یــک مالــک داشــته‬
‫باشــد‪ ،‬اصطالحـ ًـا بــه آن مــال «مفــروز» گفته‬
‫می‌شــود و اگــر بیــش از یــک مالــک داشــته‬
‫باشــد‪ ،‬مشــاع نامــی‌ده می‌شــود‪.‬‬

‫‪188‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مالکیت اشتراکی_مالکیت اختصاصی‬


‫مالکیت اشتراکی ‪:‬‬
‫ایــن نــوع از تقســیم‌بندی در قانــون تملــک‬
‫آپارتمان‌ها ذکــر شــده اســت و شــامل‬
‫ســاختمان‌هایی می‌شــود کــه مشــمول‬
‫قانــون مذکــور هســتند‪ .‬طبــق مــاده ‪ ۲‬قانون‬
‫تملــک آپارتمان‌هــا‪ ،‬قســمت‌های مذکــور‬
‫در ایــن قانــون عبــارت از قســمت‌هایی از‬
‫ســاختمان اســت کــه حــق اســتفاده از آن‬
‫منحصــر بــه یــک یــا چنــد آپارتمــان یــا محــل‬
‫پیشــه مخصــوص نبــوده و به کلیــه مالکین ‬
‫بــه نســبت قســمت اختصاصی آن‌هــا تعلق‬
‫می‌گیــرد‪.‬‬
‫بنابرایــن «مشــترکات ســاختمان» بــه هــر‬
‫بخــش از ســاختمان گفتــه می‌شــود کــه‬

‫‪189‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫همــه مالکیــن حــق اســتفاده از آن را دارنــد‬


‫و هیــچ یــک از مالکیــن نمی‌تواننــد بصــورت‬
‫اختصاصــی و انحصــاری از آن بهره‌بــرداری‬
‫کننــد و مالکیــت آن‌هــا اشــتراکی اســت ؛‬
‫نمونه‌هایی از مشــترکات ســاختمان از قبیل‬
‫راه‌پلــه‪ ،‬حیــاط و پشــت‌بام از مشــترکات‬
‫ســاختمان هســتند‪.‬‬
‫در مقابــل مالکیــت اشــتراکی‪« ،‬مالکیــت‬
‫اختصاصــی» قــرار می‌گیــرد کــه بخش‌هایــی‬
‫از ســاختمان اســت کــه هــر یــک از مالکیــن‬
‫بــه صــورت اختصاصــی می‌تواننــد از آن‬
‫اســتفاده نمــوده و بهــره ببرنــد‪.‬‬
‫بنابرایــن هــر شــخصی نســبت به مال مشــاع‬
‫یــا مالکیــت خــود مشــکلی پیــدا کــرد و‬
‫خواســت احقــاق حــق کنــد یکــی از راه‌هــای‬

‫‪190‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫آن طــرح دادخواســت حقوقــی جهــت احیای‬


‫حــق خــود می‌باشــد‪.‬‬

‫معامله‬
‫مــورد معاملــه بایــد مــال یــا عملــی باشــد کــه‬
‫هــر یــک از دو طــرف تعهــد می‌کننــد کــه‬
‫آن‌را تحویــل و یــا انجــام دهنــد‪.‬‬
‫مالــی کــه مــورد معاملــه قــرار می‌گیــرد بایــد‬
‫ویژگــی هــای ذیــل را داشــته باشــد ‪:‬‬
‫‪ _۱‬مالیت داشته باشد‪.‬‬
‫‪ _۲‬مشروع باشد‪.‬‬
‫‪ _۳‬عقالئی باشد‪.‬‬
‫‪ _۴‬معلوم و معین باشد‪.‬‬
‫‪ _۵‬قابل نقل و انتقال باشد‪.‬‬
‫‪ _۶‬قابل تســلیم باشــد‪( .‬بتوان آن را تحویل‬
‫داد)‬
‫‪191‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫‪ _۷‬موجود باشد‪.‬‬

‫نکتــه ‪ :‬در معاملــه الزم نیســت عین(مــورد‬


‫معاملــه) در زمــان عقــد موجــود باشــد‪ ،‬بلکــه‬
‫کافــی اســت در زمــان تســلیم (تحویــل)‬
‫موجــود باشــد‪.‬‬
‫مورد معامله باید معلوم باشد‬
‫بــه عنــوان مثــال وقتــی بهــزاد یــک خــودرو را‬
‫بــه مریــم می‌فروشــد بایــد مشــخص باشــد‬
‫کــه کــدام خــودرو و بــا چــه مشــخصاتی را‬
‫دارد بــه مریــم می‌فروشــد‪.‬‬
‫نکتــه ‪ :‬دادن اختیــار تعییــن مــورد معاملــه‬
‫بــه یکی از دو طرف قرارداد یا شــخص ســوم‬
‫موجــب باطل شــدن قــرار داد اســت‪.‬‬

‫‪192‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫معامله صوری‬
‫هــرگاه معلــوم شــود کــه معاملــه بــه قصــد‬
‫فــرار از دیــن و بدهــی‪ ،‬بــه طور صــوری انجام‬
‫شــده باشــد آن معاملــه باطــل اســت‪.‬‬
‫اصل لزوم عقد‬
‫وقتــی کــه معاملــه‌ای طبــق قانــون واقــع‬
‫شــده باشــد بین طرفیــن معاملــه الزم االجرا‬
‫می‌گــردد‪.‬‬

‫مسئولیت قراردادی‬
‫اگــر کســی تعهــد کنــد کــه امــری را انجــام‬
‫دهــد یــا از انجــام امــری خــودداری کنــد‪،‬‬
‫در صــورت تخلــف‪ ،‬مســئول خســارت طــرف‬
‫مقابــل می‌باشــد‪ ،‬مشــروط بــر آنکــه جبــران‬
‫خســارت در قــرارداد تصریــح شــده باشــد لــذا‬
‫زمانــی کــه قــراردادی منعقــد گردیــد‪ ،‬بهترین‬
‫‪193‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کار آن اســت کــه بــرای آن قــرار داد وجــه‬


‫التزامــی قــرار داد کــه اگــر بــه موجــب آن‬
‫هــر یــک از دو طــرف معاملــه‪ ،‬از انجــام آن‬
‫اســتنکاف(خودداری) ورزیدنــد‪ ،‬طــرف دیگــر‬
‫بتوانــد خســارت قــراردادی را مطالبــه کنــد‪.‬‬

‫اصل صحت‬
‫هــر معامل ـه‌ای کــه واقــع شــود‪ ،‬محمــول بــر‬
‫صحت آن است مگر آنکه فساد آن معلوم‬
‫شــود (اصــل بــر صحیــح بــودن معامله‌هــا‬
‫اســت مگــر اینکــه فســاد و ناصحیــح بــودن‬
‫آن معلــوم شــود) لــذا طبــق مــاده ‪ ۱۰‬و ‪۱۹۰‬‬
‫قانــون مدنــی هــر معاملــه‌ای کــه بیــن دو‬
‫طــرف معاملــه واقــع شــود هــر چنــد در برگه‬
‫عــادی‪ ،‬آن معاملــه معتبــر و الزم االجــرا‬
‫خواهــد بــود‪.‬‬

‫‪194‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫تفسیر قرارداد‬
‫اگــر در قــراردادی الفاظــی بــه کاربــرده شــد و‬
‫آن الفــاظ مبهم بودنــد‪ ،‬آن الفاظ به معنایی‬
‫خواهنــد بــود کــه عــرف آن محــل تعییــن‬
‫می‌کنــد‪ ،‬بــه عبارتــی هرچــه را که عــرف درک‬
‫درک عــرف تعییــن کننـ ِ‬
‫ـده معنــای‬ ‫ِ‬ ‫نمــود‪ ،‬آن‬
‫الفــاظ قــرارداد خواهــد بــود‪.‬‬
‫در معاملــه‌ای کــه از راه دور بــه صــورت‬
‫الکترونیکــی انجــام می‌گیرد‪ ،‬مصــرف کننده‬
‫بایــد حداقــل ‪ ۷‬روز کاری وقت برای انصراف‬
‫(حــق انصــراف) از قبــول خــود بــدون تحمــل‬
‫جریمــه و یــا ارائــه دلیــل داشــته باشــد‪.‬‬
‫بــه عبارتــی مشــتری می‌توانــد در معاملــه‬
‫الکترونیکــی تــا ‪ ۷‬روز بــدون دلیــل و بــدون‬
‫آنکــه خســارتی بپــردازد نســبت بــه انصــراف‬

‫‪195‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫و اصطالحـ ًـا فســخ آن معاملــه اقــدام نمایــد‬


‫و تنهــا هزینــه تحمیلــی بــر مصــرف کننــده‪،‬‬
‫هزینــه بــاز پــس فرســتادن کاال خواهــد بود‪.‬‬
‫(ماده‪ ۳۷‬قانــون حمایت از مصرف کنندگان‬
‫در قانــون تجــارت الکترونیکــی)‬

‫خیارات‬
‫کــم و بیــش در خصــوص واژه‌ خیــار زیــاد‬
‫شــنیده و گفتــه شــده اســت اما اکثــر مردم‬
‫از معنــا و کابــرد آن بی‌اطــاع هســتند‪،‬‬
‫در ایــن بخــش از کتــاب‪ ،‬بناســت کــه بــه‬
‫صــورت مختصــر وبــا قلمــی ســاده و روان‬
‫در خصــوص واژه خیــار و اینکــه اصــا خیــار‬
‫بــه چــه معناســت مطالبــی گفتــه شــود و‬
‫هــم آنکــه قصــد بــر آن اســت کــه در ایــن‬
‫‪196‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫قســمت خیاراتــی تعریــف شــود کــه بیشــتر‬


‫مبتالبــه جامعــه بــوده و کاربــردی می‌باشــد‪.‬‬
‫خیــار بــه معنــای اختیــار وتوانایــی بــر هــم‬
‫زدن یــک معاملـ ِ‬
‫ـه الزم اســت بــه ایــن معنــا‬
‫کــه وقتــی عقــدی و معاملــه‌ای بیــن دو‬
‫طــرف منعقــد شــد‪ ،‬آن معاملــه الزم االجرا و‬
‫غیرقابــل فســخ اســت‪ ،‬اما اگــر در قــرار دادی‬
‫شــخصی صاحــب خیــار بــود یعنــی اختیــار‬
‫فســخ یــک معاملــه را داشــت‪ ،‬می‌توانــد از‬
‫اختیــار و توانایــی خــود بــرای بــر هــم زدن‬
‫عقــد الزم اســتفاده کنــد و آن‌را اعمــال کنــد‬

‫خیار مجلس‬
‫هــر یــک از دو طــرف معامله‪ ،‬بعــد از معامله‬
‫فــی المجلــس ومادامــی کــه متفــرق نشــده‬
‫انــد اختیــار فســخ معاملــه را دارنــد کــه بــه‬

‫‪197‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ایــن خیــار‪ ،‬خیــار مجلــس می‌گویند‪.‬بــه‬


‫ِ‬
‫طــرف معاملــه از‬ ‫عبارتــی تــا زمانــی کــه دو‬
‫هــم جدا نشــدند و در جلســه معامله حضور‬
‫دارنــد می‌تواننــد معاملــه را برهــم بزننــد‪.‬‬
‫نکته‪ :‬خیار مجلس‪ ،‬مختض بیع است‪.‬‬

‫خیار شرط‬
‫در یــک معاملــه ممکــن اســت شــرط شــود‬
‫کــه در مــدت زمــان معیــن بــرای فروشــنده‬
‫یــا مشــتری یــا هــر دو یــا شــخص دیگــری‪،‬‬
‫اختیــار فســخ معاملــه باشــد فــی المثــال‬
‫خریــدار و فروشــنده شــرط کننــد کــه مثــا ‬
‫خریــدار اگــر تــا فــان مــدت یکــی از اقســاط‬
‫معاملــه را پرداخــت ننماینــد‪ ،‬معاملــه فســخ‬
‫گــردد کــه اگــر شــرط محقــق نگردید و قســط‬
‫مــورد نظــر در زمــان خــود پرداخــت نگردیــد‪،‬‬

‫‪198‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫طــرف مقابــل از خیــار شــرط اســتفاده کــرده‬


‫و اقــدام بــه فســخ معاملــه می‌کنــد‪.‬‬
‫نکتــه‪ :‬بــه اعتقــاد برخــی از حقوق‌دانــان‪،‬‬
‫تنهــا خیــاری کــه ممکن اســت مســتقال برای‬
‫ثالث(شــخص دیگری) قرار داده شــود‪ ،‬خیار‬
‫شــرط اســت‪ ،‬در حالــی کــه ســایر خیــارات به‬
‫دو طــرف معاملــه اختصاص دارد ودر صورت‬
‫انتقــال بــه ثالــث‪ ،‬وی قائــم مقــام انتقــال‬
‫دهنــده‪ ،‬محســوب خواهــد شــد‪.‬‬

‫خیار روئت و تخلف وصف‬


‫هــرگاه کســی مالــی را ندیــده و آن را فقــط‬
‫بــه وصــف بخــرد بعــد از روئیــت‪ ،‬اگــر دارای‬
‫اوصافــی که ذکر شــده اســت نباشــد‪ ،‬مختار‬
‫می‌شــود کــه معاملــه را فســخ کنــد یــا بــه‬
‫همــان نحــو کــه هســت قبــول نمایــد‪.‬‬

‫‪199‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫خیار غبن‬
‫غبــن بــه معنــای فریــب و گــول زدن اســت‪،‬‬
‫در صورتــی کــه یکــی از دو طــرف معاملــه‬
‫مغبون گردید(فریب خورد) شخص متضرر‬
‫می‌توانــد بعــد از علــم بــه غبــن‪ ،‬فــورا اقــدام‬
‫بــه فســخ معاملــه نمایــد‪.‬‬
‫در صورتی یکی از دو طرف معامله می‌تواند‬
‫از ایــن خیــار اســتفاده کند که غبــن فاحش‬
‫باشــد‪ ،‬غبــن فاحــش یعنــی تفــاوت ارزش‬
‫مــورد معاملــه بــا قیمت بــازار فاحش اســت‪.‬‬
‫زمانــی کــه غبــن در معاملــه بســیار آشــکار‬
‫و واضــح اســت غبــن فاحــش شــکل گرفتــه‬
‫اســت‪.‬‬
‫بــه عبارتــی غبــن در صورتــی فاحــش اســت‬
‫کــه عرفـ ًـا قابــل مســامحه و گذشــت نباشــد‪.‬‬

‫‪200‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫خیار عیب‬
‫هــرگاه در معاملـه‌ای معلــوم شــود کــه مــورد‬
‫معاملــه معیــوب و دچــار عیــب بوده اســت‪،‬‬
‫مشــتری در قبــول معیــوب یــا اخــذ ارش‬
‫(خســارت) یــا فســخ معاملــه‪ ،‬مختــار اســت‪.‬‬
‫نکتــه‪ :‬خیــار عیــب وقتــی بــرای مشــتری‬
‫ثابــت می‌شــود کــه عیــب‪ ،‬مخفــی و موجــود‬
‫در حیــن عقــد باشــد امــا اگــر عیــب مخفــی‬
‫نبوده و مشــتری بــا علم واطــاع کامل آن را‬
‫خریــداری کــرده اســت‪ ،‬دیگــر چنیــن خیــاری‬
‫نخواهــد داشــت‪.‬‬
‫خیار تدلیس‬
‫تدلیــس عبــارت از عملیاتــی کــه موجــب‬
‫فریــب طــرف معامله شــده اســت می‌باشــد‪.‬‬
‫نکته‪ :‬پنهان کردن عیب موجود در کاال و یا‬

‫‪201‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نشــان دادن وصــف نیکویــی کــه در حقیقت‬


‫مــورد معاملــه فاقــد آن می‌باشــد‪ ،‬هــر دو‬
‫موجــب خیــار تدلیــس اســت‪.‬خیار تدلیــس‬
‫بعــد از علــم بــه آن فــوری اســت‪.‬‬

‫انتقال خیار به وارث‬


‫هــر یــک از خیــارات بعــد از فــوت منتقــل‬
‫بــه وارث می‌شــود‪ .‬مگــر آنکــه شــرط خیــار‬
‫برای شــخصی غیر از دو طرف معامله باشــد‬
‫(یعنــی شــخص ثالــث) کــه در ایــن صــورت‬
‫حــق خیار به بــه ورثه ثالث منتقــل نخواهد‬
‫شــد‪.‬‬
‫امکان اسقاط خیار‬
‫در ضمــن یــک معاملــه‪ ،‬دو طــرف معاملــه‬
‫می‌تواننــد تمــام یــا بعضــی از خیــارات را‬
‫ســاقط کننــد ماننــد جملــه معــروف اســقاط‬

‫‪202‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کافــه خیــارات کــه بــه ایــن معناســت که دو‬


‫طــرف معاملــه کلیــه خیــارات خــود را ســلب‬
‫و ســاقط نمودنــد‪.‬‬

‫اقاله‬
‫اقالــه بــه هــر لفــظ یــا فعلــی واقــع می‌شــود‬
‫کــه داللــت بــر ‪َ ،‬بــر هــم زدن معاملــه کنــد‬
‫و بــه عبارتــی اقالــه زمانــی مصــداق پیــدا‬
‫می‌کنــد کــه دو طــرف معاملــه رضایــت بــر‬
‫فســخ معاملــه دارنــد و تراضــی کننــد کــه‬
‫معاملــه را برهــم بزننــد‪.‬‬
‫نکتــه ‪ :‬صرف ابراز کراهت یا پشــیمانی برای‬
‫اقالــه کافــی نیســت و بایــد لفــظ یــا فعــل‬
‫داللــت بــر قصــد اقالــه نمایــد‪.‬‬

‫‪203‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫موضوع اقاله‬
‫موضــوع اقالــه ممکــن اســت تمــام معاملــه‬
‫واقــع شــود یا فقط مقــداری از مــورد معامله‬
‫؛ بــه عنــوان مثــال بهزاد و مریــم ملکی را به‬
‫مســاحت ‪ ۲۰۰‬مترمربــع معاملــه می‌کننــد‬
‫ســپس با تراضی یکدیگــر ‪ ۱۰۰‬مترمربع آن‌را‬
‫اقالــه می‌کننــد‬

‫تلف یکی از عوضین‬


‫تلــف یکــی از عوضین مانع اقاله نیســت‪ .‬به‬
‫عبارتــی اگــر مــورد معامله تلف شــده باشــد‪،‬‬
‫بازهــم می‌تــوان اقالــه را اعمــال کــرد‪ ،‬در ایــن‬
‫صورت جای آن چیزی که تلف شــده اســت‬
‫مثــل آن در صــورت مثلــی بــودن و قیمــت‬
‫آن در صــورت قیمــی بــودن داده می‌شــود‪.‬‬
‫‪204‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫هبه‬
‫تعريف هبه‬
‫هبــه عقــدی اســت کــه بــه موجــب آن‪ ،‬یــک‬
‫نفــر مالــی را مجانــی بــه فــرد دیگــری تملیک‬
‫می‌کنــد‪.‬‬
‫کســی کــه مالــی را هبــه می‌دهــد ِ‬
‫واهــب‪،‬‬
‫و کســی کــه هبــه را می‌گیــرد ُم َّت ِهــب‪ ،‬و‬
‫مالــی را کــه مــورد هبه اســت عیــن موهوبه‬
‫می‌گوینــد‪.‬‬

‫رجوع از هبه‬
‫بعــد از قبــض‪ ،‬واهــب می‌توانــد بــا بقــاء‬
‫عیــن موهوبــه از هبــه رجــوع کنــد‪،‬‬
‫مثال بهــزاد اتومبیلی را به مریم هبه‬
‫ً‬ ‫یعنــی‬
‫کــرده اســت‪ ،‬و مریــم اتوموبیــل را دریافــت‬

‫‪205‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌کنــد‪ ،‬حــاال بهــزاد می‌توانــد اتوموبیــل را‬


‫پــس بگیــرد و از هدیــه‌ای کــه داده اســت‬
‫رجــوع کنــد البتــه اگــر اتوموبیل باقــی مانده‬
‫باشد‪.‬‬
‫امــا در مــوارد زیــر بهــزاد نمی‌توانــد از هبــه‬
‫خــود رجــوع کنــد و آن را پــس بگیــرد ‪:‬‬
‫در صورتــی کــه بهزاد به پدر یــا مادر خودش‬
‫هدیه داده باشد‪.‬‬
‫در صورتــی کــه هبــه معوض بــوده و عوض‬
‫هم داده شــده باشــد‪( .‬یعنی بهــزاد به مریم‬
‫هبــه داده باشــد در قبــال یــک هبـه‌ای که از‬
‫مریــم دریافــت کنــد‪ ،‬یــا در قبــال کاری کــه‬
‫مریــم برایــش انجــام داده باشــد‪ ،‬در اینجــا‬
‫بهــزاد نمی‌توانــد هبــه را پــس بگیــرد)‪.‬‬
‫در صورتــی کــه عیــن موهوبــه (یعنــی همان‬

‫‪206‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫هدیــه) از ملکیــت کســی کــه هبــه گرفتــه‬


‫اســت (مریــم) خــارج شــده‪ ،‬یــا متعلــق بــه‬
‫ـا مریــم اتوموبیــل‬
‫دیگــری شــده باشــد ‪ ،‬مثـ ً‬
‫را فروختــه باشــد‪.‬‬
‫در صورتــی کــه در عیــن موهوبــه تغییــری‬
‫شــود‪.‬مثال بهــزاد بــه مریــم خانــه‬
‫ً‬ ‫حاصــل‬
‫نیم‌ســازی را هدیــه می‌دهــد و مریم بعد از‬
‫دریافــت ایــن هبه‪ ،‬خانــه را تکمیــل می‌کند‪.‬‬
‫در اینجــا دیگــر بهزاد نمی‌توانــد خانه را پس‬
‫بگیــرد‬
‫پــس جواهراتــی کــه مــرد بــه همســرش‬
‫اصــوال قابــل اســترداد اســت‪.‬‬
‫ً‬ ‫می‌بخشــد‪،‬‬

‫فوت بعد از قبض‬


‫بعــد از فــوت واهــب یــا متهــب ‪ ،‬رجــوع‬
‫ممکــن نیســت‪( .‬یعنــی هرکــدام از هدیــه‬

‫‪207‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دهنــده و هدیــه گیرنــده اگــر فــوت کننــد‬


‫دیگــر نمی‌تــوان از هبــه رجــوع کــرد و هدیــه‬
‫را پــس بگیرنــد‪).‬‬

‫هبه دین به مدیون‬


‫هــرگاه دایــن (طلبــکار) طلــب خــود را بــه‬
‫مدیــون (بدهکار) ببخشــد‪ ،‬حق رجــوع ندارد‪.‬‬
‫مثــا بهــزاد که از مریــم صد میلیــون تومان‬
‫طلبــکار بــوده اســت را بعنــوان هبــه صــد‬
‫میلیــون را می‌بخشــد و بــه مریــم می‌گویــد‬
‫دیگــر آن صــد میلیــون را نمی‌خواهــم‪ ،‬بعـ ً‬
‫ـدا‬
‫دیگــر بهــزاد نمی‌توانــد از ایــن هبــه‌ای کــه‬
‫کــرده رجــوع کنــد‪.‬‬
‫علــت ســقوط حــق رجــوع ایــن اســت کــه‬
‫اصــوال متهــب (هبه‌گیرنــده)‬
‫ً‬ ‫در اثــر هبــه‬
‫مالــک مافــی الذمــه خویــش می‌شــود‪.‬البته‬

‫‪208‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بخشــش طلــب بــه معنــای هبــه اســت کــه‬


‫برخــاف ابــراء (اســقاط حــق دینــی)‪ ،‬وقــوع‬
‫آن نیــاز بــه قبــول دارد‪.‬‬

‫صدقه‬
‫طبق ماده ‪ ۸۰۷‬قانون مدنی ‪:‬‬
‫ اگــر کســی مالــی را بــه عنــوان صدقــه بــه‬
‫دیگــری بدهــد‪ ،‬حــق رجــوع نــدارد و دیگــر‬
‫نمی‌توانــد مالــی را کــه صدقــه داده اســت‬
‫پــس بگیــرد‪.‬‬

‫اجاره‬
‫اجــاره عقــدی اســت کــه بــه موجــب آن‬
‫مســتاجر مالــک منافــع عیــن مســتاجره‬
‫می‌شــود‪ ،‬اجــاره دهنــده را موجــر کــه همــان‬
‫مالــک اســت و اجــاره کننــده را مســتاجر و‬

‫‪209‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مــورد اجــاره را عیــن مســتاجره می‌گوینــد‪.‬‬


‫در اجــاره بایــد مــدت مشــخص باشــد وگرنــه‬
‫اجــاره باطــل اســت‪ .‬بــه عنــوان مثــال بایــد‬
‫مشــخص باشــد مدت اجاره واحــد آپارتمانی‬
‫را کــه بهــزاد بــه مریــم اجــاره داده اســت تــا‬
‫چــه زمانــی اســت‪.‬‬
‫اجــاره عقــدی موقــت اســت و عقــد اجــاره به‬
‫صــورت دائم‪ ،‬باطل اســت‪ .‬بدیــن معنی که‬
‫نمی‌تــوان ملکــی را دائمــا بــه شــخص اجــاره‬
‫داد و باید مدت مشــخص باشــد‪.‬مدت اجاره‬
‫از روزی شــروع می‌شــود کــه بیــن طرفیــن‬
‫مقــرر شــده اســت و اگــر در عقــد اجــاره‪،‬‬
‫ابتــدای مــدت ذکــر نشــده باشــد از وقــت‬
‫انعقــاد قــرارداد‪ ،‬اجــاره محســوب می‌شــود‪.‬‬
‫در صحــت اجــاره‪ ،‬قــدرت بــر تســلیم عیــن‬

‫‪210‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مســتاجره شــرط اســت‪ .‬به عنوان مثــال اگر‬


‫بهــزاد خــودروی خــود را بــه مریــم بــه مــدت‬
‫ســه روز اجــاره داده باشــد بایــد خــودروی‬
‫مذکــور را بتوانــد در اختیار مریــم قرار دهد‪ .‬‬
‫مــورد اجاره باید قابلیت نفع بردن را داشــته‬
‫باشــد وگرنــه باطــل و یــا فســخ می‌گــردد‪ .‬بــه‬
‫عنــوان مثــال بهــزاد یــک واحــد آپارتمانــی را‬
‫بــه مریــم اجــاره می‌دهــد‪ ،‬امــا واحــد مذکــور‬
‫قابلیــت اســتفاده را نــدارد چــرا کــه ســقف‬
‫نــدارد و قابلیــت انتفاع (نفع بــردن) را ندارد‪،‬‬
‫پــس ایــن اجــاره باطــل و یــا فســخ می‌گــردد‪.‬‬
‫مــورد اجــاره بایــد معیــن باشــد‪ ،‬بنابرایــن‬
‫اجــاره عیــن مجهــول یــا مــردد باطــل اســت‪.‬‬
‫بــه عنــوان مثــال بهــزاد ‪ 10‬مغــازه در پاســاژ‬
‫واقــع در خیابــان ولیعصــر دارد‪ ،‬او نمی‌تواند‬

‫‪211‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بــه صــورت کلــی بگویــد کــه یکــی از ایــن‬


‫مغازه‌هــا را بــه مریــم اجــاره می‌دهــم‪ ،‬بلکــه‬
‫ـا اولیــن مغــازه‬
‫بایــد مشــخص کنــد کــه مثـ ً‬
‫ســمت راســت در طبقــه اول با مشــخصات‪...‬‬
‫را بــه مریــم اجــاره می‌دهــم‪.‬‬
‫الزم نیســت که موجر‪ ،‬مالک عین مستاجره‬
‫باشــد ولــی بایــد مالــک منافــع آن باشــد‪.‬‬
‫مســتاجر می‌توانــد عیــن مســتاجره را بــه‬
‫دیگــری اجاره دهد مگر اینکــه در عقد اجاره‬
‫خــاف آن شــرط شــده باشــد‪ .‬یعنــی تصریح‬
‫شــده باشــد کــه مســتاجر حــق نــدارد مــورد‬
‫اجــاره را بــه شــخص دیگــری واگــذار نمایــد‪.‬‬
‫موجــر (مالــک) بایــد عیــن مســتاجره (مــورد‬
‫اجــاره) را تســلیم مســتاجر کنــد و در صــورت‬
‫امتنــاع‪ ،‬موجــر اجبــار می‌شــود و اگــر باز هم‬

‫‪212‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫تســلیم نکــرد‪ ،‬مســتاجر می‌توانــد قــرارداد‬


‫مثــا بهــزاد بــا مریــم‬
‫ً‬ ‫اجــاره را فســخ کنــد‪.‬‬
‫قــرارداد اجــاره منعقــد می‌کنند و مــورد اجاره‬
‫یــک خانــه اســت‪ ،‬اما بهــزاد خانه را بــه مریم‬
‫تحویــل نمی‌دهــد در اینجــا طبــق قانــون‪،‬‬
‫بهزاد مجبور اســت که خانه را تحویل بدهد‬
‫وگرنــه مریــم حــق فســخ دارد‪.‬‬
‫مســتاجر می‌توانــد تــا زمــان تحویــل گرفتــن‬
‫عیــن مســتاجره‪ ،‬از حــق حبــس اســتفاده‬
‫کــرده و از پرداخــت اجاره‌بهــا خــودداری کنــد‪ .‬‬

‫عیب در مورد اجاره‬


‫عیبــی کــه باعــث فســخ اجــاره می‌شــود‪،‬‬
‫عیبــی اســت کــه باعــث نقصــان (کــم شــدن‬
‫– از بیــن رفتــن) منفعــت بشــود و یــا باعــث‬
‫ســختی در نفــع بــردن از مــورد اجــاره شــود‪.‬‬

‫‪213‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مثال‪:‬‬
‫ً‬
‫اگــر شــخصی بــرای رفتــن بــه مســافرت‪،‬‬
‫خودرویــی کرایــه کنــد نمی‌توانــد به واســطه‬
‫فررفتگــی در ماشــین یــا رنــگ آن‪ ،‬اجــاره را‬
‫فســخ کنــد امــا نقــص فنــی خــودرو‪ ،‬باعــث‬
‫می‌شــود که مســتاجر (اجاره کننــده) اختیار‬
‫فســخ کــردن آن‌را داشــته باشــد‪.‬‬
‫طبــق مــاده ‪ ۴۸۱‬قانــون مدنــی‪ ،‬هــرگاه مــورد‬
‫اجــاره عیبــی پیــدا کــرده باشــد کــه دیگــر‬
‫نتــوان از آرن مــورد اجــاره نفــع و ســود برد و‬
‫نتــوان آن عیــب را برطــرف کــرد‪ ،‬اجــاره باطل‬
‫می‌شــود‪.‬‬
‫مالــک نمی‌توانــد در مــدت اجــاره‪ ،‬در عیــن‬
‫مســتاجره تغییــری دهــد که منافــی مقصود‬
‫مســتاجر از مــورد اجــاره باشــد‪.‬‬

‫‪214‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ـا بهــزاد بــه مریــم خان ـه‌ای را اجــاره داده‬


‫مثـ ً‬
‫اســت و قفل خانه را عوض کند‪ ،‬خب مریم‬
‫چگونــه بایــد از آن خانــه نفــع داشــته باشــد‬
‫و اســتفاده کنــد؟ لــذا بهــزاد حق نــدارد کاری‬
‫کنــد کــه مریــم نتوانــد از خانــه مــورد اجــاره‬
‫اســتفاده کند‪.‬‬

‫تعمیرات‬
‫تعمیــرات و کلیه مخارجی که در مورد اجاره‬
‫بــرای امــکان انتفــاع (نفــع بــردن) از آن الزم‬
‫اســت بــه عهــده مالــک اســت‪ .‬مگــر آنکــه‬
‫در اجــاره نامــه تعییــن شــده باشــد کــه ایــن‬
‫خرج‌هــا بر عهده‌ی مســتاجر می‌باشــد‪ ،‬پس‬
‫تعمیــرات کلــی و اساســی مربــوط بــه اصــل‬
‫بنــا و تاسیســات عمــده نصــب شــده مثــل‬
‫تهویــه و آسانســور بــر عهــده مالک اســت و‬

‫‪215‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫تعمیــرات جزئــی و تزئینــی بــرای نفــع بــردن‬


‫بهتــر‪ ،‬بــر عهــده مســتاجر اســت‪.‬‬
‫هــرگاه مســتاجر نســبت بــه مــورد اجــاره‬
‫بی‌توجهــی و یــا تفریــط نمایــد و موجــر قــادر‬
‫بــر منــع آن نباشــد موجــر (مالک) حق فســخ‬
‫اجــاره را دارد‪.‬بــه توضیــح ســاده‌تر یعنــی اگــر‬
‫مریــم کــه مســتاجر بهــزاد اســت بــه خانــه‬
‫لطمه وارد کند و خانه رو به تخریب شــدن‬
‫باشــد و بهــزاد موفــق نشــود کــه جلــوی ضرر‬
‫مریــم بــه خانه را بگیرد‪ ،‬بهزاد قادر به فســخ‬
‫اجــاره نامــه می‌باشــد‪.‬‬
‫اگــر نفــر ســومی مدعــی حقــی نســبت بــه‬
‫عیــن مســتاجر یــا منافــع آن داشــته باشــد‪،‬‬
‫نفــر ســوم (مزاحــم) نمی‌توانیــد مــورد اجــاره‬
‫را از دســت مســتاجر بگیــرد‪ ،‬مگــر بعــد از‬

‫‪216‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اثبــات حــق بــه طرفیــت مالــک و مســتاجر‪.‬‬


‫ســوم مدعــی‪ ،‬بایــد علیــه‬
‫ِ‬ ‫نفــر‬ ‫آن‬ ‫یعنــی‬
‫مالــک و مســتاجر باهــم دادخواســت دهــد و‬
‫هــر دو را طــرف دعوا قــرار دهد وقتــی پیروز‬
‫دعــوا شــد می‌تواند مســتاجر را بیــرون کند‪.‬‬
‫مســتاجر نســبت بــه مــورد اجــاره ضامــن‬
‫نیســت بــه ایــن معنــی کــه اگــر مــورد اجــاره‬
‫بــدون تفریــط یــا ســهل انــگاری وی‬
‫کال یــا بعضــا تلــف شــود‪ ،‬مســئول نخواهــد‬
‫بــود‪ ،‬ولــی اگــر مســتاجر تفریــط یــا ســهل‬
‫انــگاری نمایــد ضامــن اســت‪.‬‬
‫عقــد اجــاره بــه محــض پایــان مــدت‪ ،‬تمــام‬
‫می‌شــود و اگر پس از اتمام اجاره‪ ،‬مســتاجر‬
‫مــورد اجــاره را بــدون اجــازه مالــک مدتــی در‬
‫تصــرف خــود نــگاه دارد‪ ،‬مالــک بــرای مــدت‬

‫‪217‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اضافــه مســتحق اجــرت المثــل خواهــد بــود‬


‫یعنــی مســتاجر طبــق نظــر کارشناســی یــا‬
‫آن‌چــه کــه در قــرارداد پیش‌بینــی شــده‬
‫اســت هزینــه ایامــی کــه از مــورد اجــاره‬
‫اســتفاده کــرده را بایــد بــه مالــک بدهــد‪ .‬اگر‬
‫چــه مســتاجر اســتفاده ای هــم از ملــک بــه‬
‫عنــوان مثــال نکــرده باشــد‪.‬‬
‫امــا اگر مورد اجاره با اجــازه مالک‪ ،‬در تصرف‬
‫مســتاجر باشــد‪ ،‬مســتأجر زمانــی بایــد اجــرت‬
‫المثل ایام تصرف را بدهد که از مورد اجاره‬
‫اســتفاده کــرده باشــد‪ ،‬و اگر اســتفاده نکرده‬
‫باشــد چیــزی نبایــد بــه مالــک بدهــد‪ .‬مگــر‬
‫آنکــه مالــک اجــازه داده باشــد کــه مســتاجر‬
‫مجانــی اســتفاده کند‪.‬‬
‫مالــک نمی‌توانــد بــه ادعــای ورود خســارت‬

‫‪218‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫یــا عــدم پرداخــت اجاره‌بهــا یــا بدهــی‪ ،‬بابــت‬


‫قبــوض تلفــن بــرق و‪ ...‬از بازگردانــدن رهــن‬
‫خــودداری نمایــد‪ ،‬بلکــه مالــک بــرای بدســت‬
‫آوردن حــق خــود بایــد دادخواســت جداگانــه‬
‫بدهــد (یعنــی اگــر مالــک ادعایــی دارد مثــا ‬
‫ادعــا دارد کــه خســارتی بــر وی وارد شــده‬
‫اســت بایــد دادخواســت جداگانــه دهــد و‬
‫طــرح دعــوا کنــد و نمی‌توانــد پــول رهــن‬
‫ابتــدای کار مســتاجر را پــس ندهــد) ‬
‫اماکنــی کــه بــرای عرضــه خدمــات علمــی‪،‬‬
‫تخصصــی اجــاره می‌شــوند‪ ،‬مثــل مطــب‬
‫پزشــکان یــا دفتــر وکالــت‪ ،‬حــق ســر قفلــی‬
‫بــه آن‌هــا تعلــق نمی‌گیرد‪.‬زیــرا ایــن مشــاغل‬
‫بیشــتر وابســته و قائم به شــخص هســتند‬
‫تــا بــه مــکان‪.‬‬

‫‪219‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫فوت مالک یا مستأجر‬


‫عقد اجاره به ســبب فوت مالک یا مســتأجر‬
‫از بین نمی‌رود و اگر مالک شرط کرده باشد‬
‫کــه فقــط مریــم می‌توانــد از ملــک اســتفاده‬
‫کنــد‪ ،‬بــه محــض فــوت مریــم اجاره منفســخ‬
‫می‌شــود‪.‬‬

‫نکته پایانی اجاره‬


‫در قــرارداد کار‪ ،‬قــرارداد بــا فوت کارگر فســخ‬
‫می‌شــود ولــی فــوت کارفرمــا اصــوال باعــث‬
‫باطــل شــدن قــرارداد نمی‌شــود‪.‬‬
‫اگــر مســتاجر در مــورد اجــاره (مثــا ملــک)‬
‫بــدون اذن مالــک تعمیراتــی نمایــد‪ ،‬حــق‬
‫مطالبــه قیمــت آن‌را نخواهــد داشــت‪ .‬لــذا‬
‫مســتاجر می‌بایســت قبــل از هــر اقــدام از ‬
‫مالــک اجــازه بگیــرد البتــه ایــن اجــازه بــه‬
‫‪220‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫صــورت مکتــوب باشــد و نــه شــفاهی کــه‬


‫ً‬
‫بعــدا قابــل اســتناد در دادگاه باشــد‪.‬‬

‫چک‬
‫چــک نوشــته ای اســت کــه بــه واســطه آن‬
‫صادرکننــده بــه محلــی کــه پــول در آن قــرار‬
‫دارد مثــل بانــک‪ ،‬دســتور می‌دهــد تــا همــه‬
‫یــا بخشــی از پولــی که نــزد وی هســت را به‬
‫دارنــده چــک بپــردازد‪.‬‬
‫چــک فقــط در تاریخ منــدرج در آن و یا پس‬
‫از تاریــخ مذکور قابل وصــول از بانک خواهد‬
‫بــود؛ صادرکننــده چــک باید در تاریــخ مندرج‬
‫در آن معــادل مبلــغ مذکــور در بانــک‪ ،‬وجــه‬
‫نقــد داشــته باشــد و نبایــد تمــام یا قســمتی‬
‫از وجهــی را کــه بــه اعتبــار آن چــک صــادر‬
‫کــرده بــه صورتــی از بانــک خــارج نمایــد یــا‬
‫‪221‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫دســتور عــدم پرداخــت وجــه چــک را بدهد و‬


‫نیــز نبایــد چــک را بــه صورتــی تنظیــم نماید‬
‫کــه بانــک بــه عللــی از قبیــل عــدم مطابقــت‬
‫امضــاء یــا قلــم خوردگــی در متــن چــک یــا‬
‫اختــاف در مندرجــات چــک و امثــال آن از‬
‫پرداخــت وجــه چــک خــودداری نمایــد‪.‬‬
‫هــرگاه در متن چک‪ ،‬شــرطی بــرای پرداخت‪،‬‬
‫ذکر شــده باشــد بانک بــه آن شــرط‪ ،‬ترتیب‬
‫اثــر نــداده و چــک را پــاس خواهد کرد‪.‬‬
‫هــرگاه چــک بــه هــر یــک از علت‌هایــی کــه‬
‫در بــاال ذکــر کردیــم پرداخــت نگــردد‪ ،‬بانــک‬
‫مکلــف اســت بنابــر درخواســت دارنــده چــک‬
‫ً‬
‫فــورا غیرقابــل پرداخــت بــودن آن را در‬
‫ســامانه یکپارچــه بانــک مرکزی ثبــت نمایند‬
‫و بــا دریافــت کــد رهگیــری و درج آن در‬

‫‪222‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫گواهینامـه‌ای که مشــخصات چک و هویت‬


‫و نشــانی کامــل صادرکننده در آن ذکر شــده‬
‫باشــد‪ ،‬علــت عــدم پرداخــت را سـ ً‬
‫ـریعا قید و‬
‫آن را امضا و مهر زند و به متقاضی تســلیم‬
‫نمایــد‪ ،‬بــه گواهینامــه عــدم پرداخــت فاقــد‬
‫کدرهگیــری و فاقــد مهــر شــخص حقوقــی‬
‫در مراجــع قضایــی و ثبتــی ترتیــب اثــر داده‬
‫نمی‌شــود‪.‬‬
‫در صورتــی کــه موجــودی حســاب دارنــده‬
‫چــک نــزد بانــک کمتــر از مبلغ چک باشــد به‬
‫تقاضــای دارنــده چــک‪ ،‬بانــک مکلــف اســت‬
‫مبلــغ موجــودی در حســاب را بــه دارنده چک‬
‫بپــردازد و دارنــده چک بــا قید مبلــغ دریافت‬
‫شــده در پشــت چــک آن را بــه بانک تســلیم‬
‫نمایــد‪.‬‬

‫‪223‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بانــک مکلــف اســت بنــا بــه درخواســت‬


‫دارنــده چــک فــورا کســری مبلــغ چــک را در‬
‫ســامانه یکپارچــه بانــک مرکــزی وارد نماینــد‬
‫و بــا دریافــت کــد رهگیــری و درج آن در‬
‫گواهی‌نامـه‌ عــدم پرداخــت الباقــی وجه‪ ،‬آن‬
‫را بــه متقاضــی تحویــل دهــد‪.‬‬
‫بعــد از ثبــت غیرقابــل پرداخــت بــودن یــا‬
‫کســری مبلغ چک در ســامانه یکپارچه بانک‬
‫مرکــزی ایــن ســامانه مراتــب را بــه صــورت‬
‫برخط به تمام بانک‌ها و موسســات اعتباری‬
‫اطــاع می‌دهــد پس از گذشــت ‪ ۲۴‬ســاعت‬
‫کلیــه بانک‌هــا و موسســات اعتبــاری حســب‬
‫مــورد مکلفنــد تــا هنــگام رفــع ســوء اثــر از‬
‫چــک اقدامــات زیــر را نســبت بــه صاحــب‬
‫حســاب اعمــال نماینــد‪.‬‬

‫‪224‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫عدم افتتاح هرگونه حســاب و صدور کارت‬


‫بانکی جدید‬
‫مسدود کردن وجوه کلیه حساب‌ها و کارت‬
‫بانکــی و هــر مبلغ متعلق بــه صادرکننده که‬
‫تحــت هــر عنــوان در نــزد بانــک یــا موسســه‬
‫اعتبــاری دارد بــه میــزان کســری مبلــغ چــک‬
‫بــه ترتیــب اعالمی از ســوی بانــک مرکزی‪.‬‬
‫عــدم پرداخــت هرگونــه تســهیالت بانکــی یا‬
‫صــدور ضمانت‌نامه‌هــای ارزی یــا ریالــی‬
‫عدم گشایش اعتبار اسنادی ارزی یا ریالی‬
‫در صورتــی کــه چک بــه وکالت یــا نمایندگی‬
‫از طــرف صاحــب حســاب اعــم از شــخص‬
‫حقیقــی یــا حقوقــی صــادر شــود‪ ،‬اقدامــات‬
‫موضــوع ایــن ماده عــاوه بر صاحب حســاب‬
‫در مــورد وکیــل یــا نماینــده نیــز اعمــال‬

‫‪225‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌شــود‪ ،‬مگــر ایــن کــه در مرجــع قضایــی‬


‫صالــح اثبــات نمایــد عــدم پرداخــت مســتند‬
‫به عمل صاحب حســاب یا وکیــل یا نماینده‬
‫بعــدی اســت‪.‬‬
‫بانک‌ها مکلفند به هنگام صدور گواهینامه‬
‫عــدم پرداخــت در صورتیکــه چــک بــه‬
‫نمایندگــی صــادر شــده باشــد‪ ،‬مشــخصات‬
‫نماینــده را نیــز در گواهــی نامــه مذکــور درج‬
‫نماینــد‪.‬‬

‫تبصره ‪ ۳‬ماده ‪ ۵‬قانون صدور چک ‪:‬‬


‫در هــر یــک از مــوارد زیــر بانک مکلف اســت‬
‫مراتــب را در ســامانه یکپارچــه بانــک مرکزی‬
‫ً‬
‫فــورا و بــه صــورت برخــط از‬ ‫اعــام کنــد تــا‬
‫چــک رفــع اثــر شــود‪:‬‬

‫‪226‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫واریــز کســری مبلــغ چــک بــه حســاب‬


‫جــاری نــزد بانــک محــال ٌعلیه(بانکــی کــه بــه‬
‫آن حوالــه داده شــده) و ارائــه درخواســت‬
‫مســدودی کــه در ایــن صــورت بانــک مکلــف‬
‫اســت ضمــن مســدود کــردن مبلــغ مذکــور‬
‫تــا زمــان مراجعــه دارنــده چــک و حداکثــر بــه‬
‫مــدت یک ســال‪ ،‬ظرف مــدت ســه روز واریز‬
‫مبلــغ را به شــیوه‌ای اطمینان بخــش و قابل‬
‫اســتناد بــه اطــاع دارنــده چــک برســاند‪.‬‬
‫محال‌علیه‬
‫ُ‬ ‫بانک‬ ‫به‬ ‫چک‬ ‫الشه‬ ‫ارائه‬
‫ارائــه رضایت‌نامــه رســمی (تنظیــم شــده در‬
‫دفاتــر اســناد رســمی) از دارنــده چک یــا نامه‬
‫رســمی از شــخص حقوقی دولتــی یا عمومی‬
‫غیردولتــی دارنــده چک‬
‫ارائــه نامــه رســمی از مرجــع قضایی یــا ثبتی‬

‫‪227‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ذی‌صــاح مبنــی بــر اتمــام عملیــات اجرایــی‬


‫در خصــوص چک‬
‫ارائــه حکــم قضایــی مبنــی بــر برائــت ذمــه‬
‫صاحــب حســاب در خصــوص چــک‬
‫ســپری شــدن مدت ‪ ۳‬ســال از تاریــخ صدور‬
‫گواهینامــه عــدم پرداخت مشــروط بــه عدم‬
‫طــرح دعــوای حقوقی یا کیفــری در خصوص‬
‫چــک توســط دارنــده چک‬

‫ماده ‪( ۶‬اصالحی ‪)13/08/1397‬‬


‫بانک‌هــا مکلف‌انــد بــرای ارائــه دســته چــک‬
‫بــه مشــتریان خــود صرفـ ًـا از طریــق ســامانه‬
‫صــدور یکپارچــه الکترونیکــی دســته چــک‬
‫(صیــاد) نــزد بانــک مرکــزی اقــدام نماینــد‪.‬‬
‫ایــن ســامانه پــس از اطمینــان از صحــت‬

‫‪228‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مشــخصات متقاضــی با اســتعالم از ســامانه‬


‫نظــام هویــت ســنجی الکترونیکــی بانکــی و‬
‫نبود ممنوعیت قانونی‪ ،‬حســب مورد نسبت‬
‫بــه دریافت گــزارش اعتباری از ســامانه ملی‬
‫اعتبارسنجی موضوع ماده ‪ ۵‬قانون تسهیل‬
‫اعطــای تســهیالت و کاهــش هزینه‌هــای‬
‫طــرح و تســریع در اجــرای طرح‌هــای تولیدی‬
‫و افزایــش منابــع مالــی و کارایــی بانک‌هــا‬
‫مصــوب ‪ ۱۳۸۶.۴.۵‬یــا رتبه‌بنــدی اعتبــاری‬
‫از موسســات موضــوع بنــد ‪ ۲۱‬مــاده ‪ ۱‬قانــون‬
‫بــازار اوراق بهــادار جمهــوری اســامی ایــران‬
‫مصــوب ‪ ۸۴.۹.۱‬اقــدام نمــوده و متناســب بــا‬
‫نتایج دریافتی ســقف اعتبــار مجاز متقاضی‬
‫را محاســبه و بــه هــر برگــه چــک‪ ،‬شناســه‬
‫یکتــا و مــدت اعتبــار اختصــاص می‌دهــد‪.‬‬

‫‪229‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫■حداکثر مدت اعتبار چک‪ ،‬از زمان دریافت‬


‫دســته چــک ســه ســال اســت و چک‌هایــی‬
‫کــه تاریــخ منــدرج در آن‌هــا پــس از مــدت‬
‫اعتبار باشــد مشــمول ایــن قانون نمی‌شــود‪.‬‬

‫اگــر چــه مبحــث حقوقــی می‌باشــد امــا چون‬


‫در ایــن فصــل بــه موضــوع چــک پرداختــه‬
‫شــده لــذا مجازات‌هــای چــک بالمحــل را نیــز‬
‫در ایــن فصــل به اختصــار بیان مــی نماییم‪.‬‬

‫مــاده ‪ ۷‬قانــون صــدور چــک (اصالحــی‬


‫‪)02/06/1382‬‬
‫هــر کــس بــزه صــدور چــک بالمحــل گــردد به‬
‫شــرح زیــر محکــوم خواهد شــد‪:‬‬
‫اگــر مبلــغ منــدرج در متــن چــک کمتــر از ‪۱۰‬‬

‫‪230‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫میلیــون ریــال باشــد‪ ،‬بــه حبــس تــا حداکثــر‬


‫‪ ۶‬مــاه محکــوم خواهــد شــد‪.‬‬
‫اگر مبلغ مندرج در متن چک از ده میلیون‬
‫ریــال تــا ‪ ۵۰‬میلیــون ریــال باشــد‪ ،‬از شــش‬
‫مــاه حبــس تــا یــک ســال حبــس محکــوم‬
‫خواهــد شــد‪.‬‬
‫اگر مبلغ مندرج در متن چک از ‪ ۵۰‬میلیون‬
‫ریــال بیشــتر باشــد بــه حبــس از یــک ســال‬
‫تــا دو ســال و ممنوعیــت از داشــتن دســته‬
‫چــک بــه مــدت ‪ ۲‬ســال محکــوم خواهد شــد‬
‫و در صورتــی کــه صادرکننــده چــک اقــدام‬
‫بــه صــدور چک‌هــای بالمحــل نمــوده باشــد‪،‬‬
‫مجمــوع مبالــغ منــدرج در متــون چک‌هــا ‬
‫مــاک عمــل خواهــد بــود‪.‬‬
‫تبصره (الحاق ‪)02/06/1382‬‬

‫‪231‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ایــن مجــازات شــامل مــواردی که ثابت شــود‬


‫چک‌هــای بالمحــل بابــت معامالت نامشــروع‬
‫و یــا ربــوی صادر شــده‪ ،‬نیســت‪.‬‬
‫هرکــس بــا علــم بــه بســته بــودن حســاب‬
‫بانکــی خــود‪ ،‬مبــادرت بــه صــدور چــک نماید‪،‬‬
‫عمــل وی در حکــم صــدور چــک بــی محــل‬
‫خواهــد بــود و بــه حداکثــر مجــازات منــدرج‬
‫در مــاده ‪ ۷‬فــوق الذکــر محکــوم خواهد شــد‬
‫و مجــازات تعییــن شــده غیرقابــل تعلیــق‬
‫خواهــد بــود‪.‬‬
‫در مــوارد زیر صادرکننــده چک‪ ،‬قابل تعقیب‬
‫کیفری نیست ‪:‬‬
‫در صورتــی کــه ثابــت شــود‪ ،‬چــک ســفید‬
‫امضــاء داده شــده باشــد‪.‬‬
‫هرگاه در متن چک وصول وجه آن مشروط ‬

‫‪232‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫به تحقق‌ شــرطی شده باشد‪.‬‬


‫اگــر در متــن چک قید شــده باشــد که چک‬
‫بابــت تضمیــن انجــام معاملــه و یــا تعهــدی‬
‫است‪.‬‬
‫هــرگاه بــدون قیــد در متــن چــک‪ ،‬ثابــت‬
‫شــده کــه وصــول وجــه آن منوط بــه تحقیق‬
‫شــرطی بــوده یــا چــک بابــت تضمیــن انجــام‬
‫معاملــه یــا تعهــدی اســت‪.‬‬
‫در صورتــی کــه ثابــت گــردد چــک بــدون‬
‫تاریــخ صادر شــده و یا تاریــخ واقعی صدور‬
‫چــک مقــدم بــر تاریــخ منــدرج در متــن چــک‬
‫باشــد ‪.‬‬

‫‪233‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫سفته‬
‫ســفته ماننــد چــک یکــی از اســناد تجــاری‬
‫محســوب می‌شــود کــه بــر اســاس آن‬
‫صادرکننــده آن تعهــد می‌دهــد تــا در موعــد‬
‫مقــرر مبلغــی را در وجــه فــرد ذکــر شــده در‬
‫ســفته بپــردازد‪.‬‬
‫اگر کســی پشت ســفته را به عنوان ضامن‬
‫امضــاء نمایــد‪ ،‬هماننــد صادرکننــده ســفته‪،‬‬
‫نســبت به پرداخــت مبلغ آن ضامــن خواهد‬
‫بود‪.‬‬
‫وصول سفته به چه نحوی خواهد بود؟‬
‫اجــرای اســناد رســمی ‪ :‬ســفته ســندی الزم‬
‫االجــرا اســت کــه صاحــب ســفته می‌توانــد‬
‫علیــه صادرکننــده‪َ ،‬ظهرنویــس و ضامــن‪ ،‬بــه‬
‫بخــش اجــرای اســناد رســمی در اداره ثبــت‬

‫‪234‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫مراجعــه و تقاضــای توقیــف اموال را داشــته‬


‫باشــد‪.‬‬
‫مراجــع قضائــی دادگســتری ‪:‬دارنــده ســفته‬
‫دادخواســت مطالبــه وجــه علیــه صادرکننــده‬
‫و ضامنیــن ســفته مطــرح نمایــد کــه قبــل‬
‫از آن می‌توانــد تامیــن خواســته نمــوده‬
‫و امــوال صاحــب ســفته را توقیــف نمایــد‪،‬‬
‫بعــد از آنکــه تعییــن شــعبه و تعییــن وقت‬
‫شــد‪ ،‬دادگاه شــخص صادرکننــده ســفته را و‬
‫ضامنیــن و ظهرنویســان ســفته (در مــواردی‬
‫کــه ضامن وجــود دارد)را محکوم به پرداخت‬
‫مبلغ درج شــده در سفته می‌نماید‪( .‬تامین‬
‫خواســته ســفته نیــاز بــه پرداخــت خســارت‬
‫احتمالــی نــدارد‪).‬‬

‫‪235‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫وصیت‬
‫وصیت بر دو گونه تعریف شده است ‪.‬‬
‫وصیت تملیکی عبارت است از اینکه کسی ‬
‫مــال (عیــن یــا منفعــت) خــود را بــرای زمــان‬
‫ً‬
‫مجانــا تملیــک‬ ‫بعــد از فوتــش بــه دیگــری‬
‫کنــد‪ .‬ماننــد آنکــه بهــزاد وصیــت کنــد بعــد‬
‫از مرگــش یــک مغــازه معیــن از ســه مغــازه‬
‫را بــه مریــم واگــذار کنــد‪.‬‬
‫وصیــت عهــدی‪ ،‬عبــارت اســت از اینکــه‬
‫ِ‬
‫شــخصی یــک یــا چند نفــر را بــرای انجــام امر‬
‫یــا امــور یــا تصرفــات دیگــری مامــور نمایــد؛‬
‫بــه وصیــت کننــده‪ ،‬موصــی‪ ،‬بــه کســی کــه‬
‫وصیــت بــه نفــع او شــده اســت‪ ،‬موصی‌لــه‪،‬‬
‫بــه مــورد وصیــت‪ ،‬موصی‌بــه‪ ،‬و بــه کســی‬
‫کــه بــه موجــب وصیــت عهــدی مکلــف بــه‬

‫‪236‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫انجــام امــر یــا امــوری می‌شــود‪،‬در اصطــاح‬


‫حقوقــی وصــی می‌گوینــد‪.‬‬
‫مثــال‪ :‬مریــم بهــزاد را وصــی خــود قــرار‬
‫می‌دهــد تــا فــان ماشــین را بــه زهــرا بدهد‪.‬‬
‫در ایــن مثــال‪ ،‬مریــم‪ ‬موصــی‪ ،‬بهــزاد‪‬‬
‫وصــی‪ ،‬زهــرا‪ ‬موصی‌لــه‪ ،‬ماشــین مشــخص‬
‫‪ ‬موصــی بــه ‌می‌باشــد‪.‬‬
‫نکتــه ‪ :‬البته وصیت عهــدی را نباید محدود‬
‫بــه نصــب وصــی کــرد بلکــه هــر وصیتــی کــه‬
‫اثر آن انجام تعهد باشــد و مســتقیما منجر‬
‫بــه تملیــک مال نشــود عهدی اســت‪.‬‬

‫ نکات مهمی در خصوص وصیت‪ :‬‬


‫وصیت باید کتبی باشــد و وصیت شفاهی‬
‫در مراجــع رســمی پذیرفتــه نمی‌شــود‪ .‬و بــا‬

‫‪237‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫شــهادت نمی‌تــوان آن‌را اثبــات کــرد مگــر‬


‫در مــوارد اضطــراری یــا مــوردی کــه اشــخاص‬
‫ذی نفــع در ترکــه بــه صحــت وصیــت اقــرار‬
‫نماینــد‌‪.‬در فــرض اخیــر‪ ،‬اقــرار بــه صحــت‬
‫وصیــت بایــد بعــد از فــوت صــورت گیــرد‪.‬‬
‫هــر وصیتــی کــه بــدون رعایــت تشــریفات‬
‫قانونــی تنظیــم شــود‪ ،‬در مراجــع رســمی‬
‫پذیرفتــه نیســت مگــر اینکــه اشــخاص ذی‬
‫نفــع در ترکــه (اموال باقــی مانــده از متوفی)‬
‫بــه صحــت آن اقــرار نماینــد کــه در ایــن‬
‫صــورت بــه نســبت ســهم االرث وارثــی کــه‬
‫اقــرار کــرده اســت نافــذ اســت‪.‬‬

‫‪238‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫انواع وصیت‌نامه‬
‫وصیت‌نامــه بــر ســه گونــه اســت ‪ – 1 :‬خــود‬
‫نوشــت ‪ – 2‬رســمی ‪ – 3‬ســری ‬
‫شــرایط تنظیــم وصیت‌نامــه خــود نوشــت‬
‫عبــارت اســت از ‪ – 1 :‬نوشــته شــدن تمــام‬
‫وصیــت توســط خــود موصــی (وصیــت‬
‫کننــده) ‪ – 2‬داشــتن تاریــخ روز مــاه و ســال‬
‫بــه خط موصی (وصیــت کننده) ‪ – 3‬امضاء‬
‫وصیت‌نامه توســط موصی (وصیــت کننده)‬
‫در تنظیــم وصیت‌نامــه خــود نوشــت‪،‬‬
‫امــکان توکیــل بــه غیــر وجــود ندارد‪.‬مهــر و‬
‫اثــر انگشــت موصــی‪ ،‬جایگزیــن امضــاء او‬
‫نمی‌شــود و وصیت‌نامــه خــود نوشــت یــا‬
‫ســری را کامــل نمی‌کنــد‪ .‬لــذا حتمــا بایــد‬
‫امضــاء در وصیت‌نامــه باشــد‪.‬‬

‫‪239‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫تغییرهایــی کــه بعــد از وصیت‌نامــه در آن‬


‫داده می‌شــود در واقــع وصیت‌نامــه جدیدی‬
‫اســت کــه بایــد امضــاء شــود و دارای تاریــخ‬
‫باشــد‪ .‬وگرنــه اعتبــار وصیت‌نامــه خــود‬
‫نوشــت را نخواهــد داشــت‪ .‬‬
‫وصیت‌نامــه خــود نوشــت ســندی عــادی‬
‫محســوب می‌شــود‪ .‬‬
‫ماده ‪ 294‬قانون امور حســبی مقرر می دارد‬
‫اگــر وصیت‌نامــه خــود نوشــت ظــرف مــدت‬
‫‪ 3‬مــاه از تاریــخ آگهی تصدیــق حصر وراثت‬
‫بــه دادگاه آگهــی کننــده ابــراز نشــده باشــد‪،‬‬
‫از درجــه اعتبــار ســاقط اســت‪ .‬لیکن شــورای‬
‫نگهبــان محــدود نمــودن اعتبــار وصیت‌نامــه‬
‫ابرازی به مدت ‪ 3‬ماه مذکور را خالف شــرع‬
‫دانســته و این قســمت از ماده ‪ 294‬را ابطال‬

‫‪240‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نمــوده اســت‪ .‬بنابرایــن در حال حاضــر اعتبار‬


‫وصیت‌نامــه خــود نوشــت ماننــد وصیــت‬
‫ســری و رســمی مقیــد بــه مهلتی نیســت‪.‬‬

‫قبض‪ ،‬شرط لزوم وصیت‬


‫موصی‌لــه (کســی کــه بــه نفــع او وصیــت‬
‫شــده اســت) بایــد بعــد از فــوت موصــی‬
‫(وصیــت کننــده یــا متوفــی) مــورد وصیــت‬
‫را قبــول یــا رد کنــد‪ ،‬بنابرایــن اگــر موصی‌لــه‬
‫قبــل از فــوت موصــی‪ ،‬وصیــت را رد کــرده‬
‫باشــد بعــد از فــوت می‌توانــد آن‌را قبــول‬
‫کنــد‪.‬‬
‫و اگــر بعــد از فــوت آن‌را قبــول و موصــی بــه‬
‫(مالــی کــه بــه آن وصیــت شــده) را قبــض‬
‫کــرد‪ ،‬دیگــر نمی‌تــوان آن‌را رد کنــد‪.‬‬
‫و اگــر قبــل از فــوت قبــول کــرده باشــد‪ ،‬بعــد‬

‫‪241‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫از فــوت‪ ،‬قبــول مجــدد الزم نیســت‪.‬‬


‫اگــر موصی‌لــه صغیــر یــا منجــون باشــد‪ ،‬رد‬
‫یــا قبــول وصیــت بــا ولــی خواهــد بــود‪ .‬‬
‫در وصیت عهدی قبول شــرط نیست‪ ،‬لیکن‬
‫وصــی می‌توانــد مــادام کــه موصــی (وصیــت‬
‫کننــده) زنــده اســت‪ ،‬وصایــت را رد کنــد و‬
‫اگــر قبــل از فــوت موصــی رد نکــرد بعــد از‬
‫آن حــق رد نــدارد‪ .‬گرچــه جاهــل بــر وصایــت‬
‫بــوده اســت‪.‬‬
‫اگــر کســی بــه موجــب وصیــت یــک یــا چنــد‬
‫نفــر از ورثــه خــود را از ارث محــروم کنــد‪،‬‬
‫ایــن وصیــت نافــذ نیســت‪ .‬بــه عنــوان مثال‬
‫بهــزاد وصیــت کنــد کــه بــه فرزنــدش مریــم‬
‫ارث نرســد‪ .‬چنیــن امــری قانونــی و شــرعی‬
‫نبــوده و الزم االجــرا نخواهــد بــود‪.‬‬

‫‪242‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫امــکان تنظیــم وصیت‌نامــه خــود نوشــت‬


‫و ســری بــرای بی‌ســوادان وجــود نــدارد لــذا‬
‫بی‌ســوادان راهــی جــز تنظیــم وصیت‌نامــه‬
‫رســمی ندارنــد‪.‬‬
‫وصیت‌نامــه ســری ترکیبــی از وصیت‌نامــه‬
‫خــود نوشــت و رســمی اســت‪ .‬زیرا بــا اینکه‬
‫در نزد مامورین رســمی تنظیم نشده است‪،‬‬
‫امــا بایــد بــه ترتیبــی کــه بــرای امانت اســناد‬
‫در قانون ثبت اســناد مقرر گردیده‪ ،‬در اداره‬
‫ثبــت امانــت گذارده شــود‪.‬‬
‫ضرورتــی نــدارد کــه وصیت‌نامــه ســری بــه‬
‫خــط موصــی (وصیــت کننــده) باشــد یــا‬
‫تاریــخ داشــته باشــد بلکــه کافــی اســت کــه‬
‫بــه امضــای او برســد مگــر اینکــه موصــی‬
‫(وصیــت کننــده) قــدرت تکلم و حــرف زدن‬

‫‪243‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫نداشــته باشــد که در این صــورت باید تمام‬


‫وصیت‌نامــه را بــه خط خود نوشــته و امضاء‬
‫کنــد‪.‬‬
‫در وصیــت تملیکــی گفتــه شــد می‌بایســت‬
‫موصی‌لــه وصیــت را قبول کند‪ .‬یعنی کســی‬
‫کــه بــه نفعــش وصیــت شــده‪ ،‬بایــد مــورد‬
‫وصیــت را قبــول کنــد کــه آثــار وصیــت و‬
‫تملیــک نیــز پــس از قبــول وصیــت حاصــل‬
‫می‌شــود‪ .‬‬
‫نکته ‪:‬‬
‫اگــر موصــی (وصیــت کننــده) کتابخانـه‌ای‬
‫را بــرای طــاب یــا دانشــجویان وقــف‬
‫نمــود در ایــن گونــه مــوارد آیــا بایــد همــه‬
‫موصی‌لهم(یعنــی کســانی کــه بــه نفعشــان‬
‫وصیــت شــده اســت) مورد وصیــت را قبول‬

‫‪244‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کننــد ؟خیــر در اینجــا قبــول شــرط نیســت و‬


‫در این‌گونــه مــوارد قبــض وصیــت منــوط به‬
‫قبــول حاکــم (ولــی فقیــه) اســت‪ .‬‬
‫قبــول موصی‌لــه قبــل از فــوت موصــی‬
‫(وصیــت کننــده) موثــر نیســت و موصــی‬
‫می‌توانــد از وصیــت خودرجــوع کنــد‪ .‬لــذا‬
‫کســی کــه بــه نفعــش وصیتــی شــده اســت‬
‫می‌بایســت بعــد از فــوت موصــی (وصیــت‬
‫کننــده) مــورد وصیــت را قبــول کند‪ ،‬نــه قبل‬
‫از فــوت ‪.‬‬
‫فــرض کنیــد بهــزاد وصیــت می‌کنــد کــه یک‬
‫ســوم از اموالــش را از بیــن ‪ 3‬فرزنــدش تنها‬
‫بــه مریــم دهــد‪ ،‬پــس از مدتــی‪ ،‬از وصیــت‬
‫خــود پشــیمان شــده و تصمیــم می‌گیــرد از‬
‫وصیــت خــود رجــوع کنــد آیــا ایــن موضــوع‬

‫‪245‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫امــکان پذیــر اســت ؟‬


‫بلــه طبــق مــاده ‪ 838‬قانــون مدنــی موصــی‬
‫(وصیــت کننده)می‌توانــد از وصیــت خــود‬
‫رجــوع کنــد‪.‬‬
‫اگــر موصــی (وصیــت کننــده) در مرحلــه‬
‫دوم وصیتــی بــر خــاف وصیــت اول نمایــد‪،‬‬
‫وصیــت دوم صحیــح اســت‪ .‬‬
‫پاره‌کردن وصیت‌نامه خود نوشــت یا سری‪،‬‬
‫نشانه رجوع است ولی در مورد وصیت‌نامه‬
‫رســمی‪ ،‬باقــی مانــدن وصیت‌نامــه در دفتــر‬
‫اســناد رســمی امــاره بقــاء وصیت‌نامه اســت‬
‫مگــر خــاف آن ثابت شــود‪ .‬به فــرض مثال‬
‫چنانچــه بهــزاد وصیتــی را کــه خــود تنظیــم‬
‫کــرده اســت پــاره کنــد‪ ،‬بــه معنــای عــدول‬
‫و گذشــتن از ایــن وصیــت اســت امــا اگــر‬

‫‪246‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫وصیــت خــود را در دفترخانــه بــه صــورت‬


‫رســمی منعقــد نمــوده باشــد و بعــد آن‌را‬
‫پــاره کنــد‪ ،‬چــون در دفتــر خانــه وصیت‌نامــه‬
‫مزبــور به ثبت رســیده اســت لذا خــود اماره‬
‫(نشــانه‌ای) بــر باقــی بــودن وصیــت اســت‪ .‬‬
‫لــذا پــاره کــردن وصیــت در اینجــا نمی‌توانــد‬
‫بــه معنــای عــدول از وصیــت باشــد‪.‬‬
‫وصیــت بــه بیشــتر از یک ســوم ترکــه (مال‬
‫باقــی مانــده از متوفــی) نافــذ نیســت مگــر‬
‫بــه اجــازه وراث و اگــر بعضــی از ورثــه اجــازه‬
‫دهــد فقــط نســبت بــه ســهم او نافــذ اســت‪.‬‬
‫میــزان یــک ســوم بــه اعتبــار دارایــی موصی‬
‫(متوفــی) در حیــن وفــات‪ ،‬معین می‌شــود ‪،‬‬
‫نــه بــه اعتبــار و دارایــی او در حیــن وصیت‪.‬‬
‫موصــی می‌توانــد یــک نفــر را بــرای نظــارت‬

‫‪247‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫در عملیــات‪ ،‬وصــی معیــن نمایــد‪.‬‬


‫وصــی نســبت بــه اموالــی کــه بــر حســب‬
‫وصیت در ید او می‌باشد حکم امین را دارد‬
‫و ضامــن نمی‌شــود مگــر در صــورت تعــدی‬
‫یــا تفــری‪ .‬وصــی بایــد بــر طبــق وصیت‌هــای‬
‫موصــی (وصیــت کننــده) رفتــار کنــد و اال‬
‫مثــا‬
‫ً‬ ‫ضامــن و منعــزل اســت‪ .‬یعنــی اگــر‬
‫بهــزاد‪ ،‬مریــم را وصــی خــود قــرار دهــد کــه‬
‫طبــق وصیت‌هــای وی عمــل کنــد‪ ،‬اگــر مریم‬
‫طبــق وصیت‌هــای بهــزاد عمــل نکنــد‪ ،‬ضامــن‬
‫خواهــد بــود و خــود بــه خــود بــه صــورت‬
‫خــودکار عــزل خواهــد شــد‪.‬‬

‫ارث‬
‫بعــد از آنکــه فــردی فــوت نمــود‪ ،‬اموالــی از‬
‫وی بــه جــا خواهــد مانــد کــه بــه آن ارثیــه‬
‫‪248‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫می‌گوینــد‪.‬‬
‫شــخصی کــه فــوت می‌کنــد‪ ،‬یعنــی متوفــی‬
‫ـورث و شــخصی کــه از او ارث مــی بــرد‬
‫ِ‬ ‫ـ‬ ‫م‬ ‫را‬
‫وارث می‌گوینــد‪.‬‬
‫َ‬ ‫را‬
‫تقســیم ارثیــه فقــط پــس از ادای دیــون‬
‫متوفــی می‌باشــد‪ .‬بــه ایــن معنــا کــه ابتــدا‬
‫متوفــی‬ ‫بدهی‌هــای‬ ‫می‌بایســت‬ ‫وراث‬
‫را پرداخــت نمــوده‪ ،‬پــس از آن‪ ،‬اگــر مــال‬
‫و اموالــی باقی‌مانــد بیــن وراث تقســیم‬
‫می‌گــردد‪.‬‬
‫در ایــن فصــل بــه ایــن امــر مــی پردازیــم کــه‬
‫ارث بــه چــه اشــخاصی تعلــق می‌گیــرد کــه‬
‫در اینجــا موجبــات ارث کــه دو نــوع باشــد با‬
‫زبانــی ســلیس توضیــح داده خواهــد شــد‪.‬‬
‫وراث به دو طریق ارث میبرند ‪:‬‬

‫‪249‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫سبب‬ ‫‪1 .‬‬

‫نسب‬ ‫‪2 .‬‬

‫افــرادی کــه بــه واســطه «ســبب» از متوفــی‬


‫ارث مــی برنــد ماننــد زن و شــوهر‬
‫ســببی نوعــی خویشــاوندی اســت کــه در اثر‬
‫عقــد نــکاح دائــم بیــن زن و شــوهر ایجــاد‬
‫خواهد شــد لذا وفق ماده ‪ ۹۴۶‬قانون مدنی‬
‫کــه صراحتـ ًـا ارث بیــن زن و شــوهر دائمی را‬
‫بیــان نمــوده اســت‪ ،‬نتیجــه می‌گیریــم کــه‬
‫ارث در ازدواج موقــت وجــود نــدارد حتی اگر‬
‫طرفیــن شــرط توارث و ارث بــردن از یکدیگر‬
‫را شــرط کرده باشــند‪.‬‬
‫یــا بــه علــت «نســب» از متوفــی ارث مــی‬
‫برنــد ماننــد پســر از پــدر‬

‫‪250‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫وراث نســبی اشخاصی هســتند که از طریق‬


‫والدت رابطــه خویشــاوندی دارنــد ماننــد پدر‬
‫و پسر‪.‬‬

‫همیشــه در تقســیم ارث‪ ،‬ابتدا ســهم وراث‬


‫سببی (زوج و زوجه) داده می‌شود و سپس‬
‫نوبــت به وراث نســبی می‌رسـد‌‬
‫وراث نسبی دارای ‪ ۳‬طبقه می باشند ‪:‬‬
‫طبقــه اول ‪ :‬پــدرو مــادر ‪ -‬اوالد ‪-‬اوالد اوالد‬
‫(نــوه)‬
‫طبقــه دوم ‪ :‬اجــداد ‪ -‬بــرادر و خواهــر ‪ -‬اوالد‬
‫آن‌ها ‪ .‬یعنی ‪ :‬پدربزرگ و مادربزرگ و خواهر‬
‫و بــرادر و فرزنــدان خواهر و برادر‬
‫طبقه ســوم ‪ :‬اعمام (عمو ها) ‪ -‬عمات (عمه‬
‫هــا) ‪ -‬اخــوال (دایــی هــا) ‪-‬خــاالت (خالــه هــا)‬

‫‪251‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫‪-‬اوالد آن‌ها‬
‫توضیحــات طبقــه اول ‪ :‬وراث طبقه اول که‬
‫بــه آن‌هــا ارث تعلــق می‌گیــرد بــه دو درجــه‬
‫تقســیم می‌شــود که در صــورت وجود درجه‬
‫اول بــه درجــه دوم ارث تعلــق نمی‌گیرد‪.‬‬
‫درجه اول پدر و مادر و فرزندان می‌باشند‪.‬‬
‫درجــه‌دوم اوالد اوالد (نــوه هــا) می‌باشــند‪.‬‬
‫بدیــن معنــا کــه اگــر شــخصی بــه نــام مریــم‬
‫فــوت کنــد و پــدر و مــادر و یــا فرزند داشــته‬
‫باشــد دیگــر بــه نوه‌هــای مریــم ارثــی تعلــق‬
‫نمی‌گیــرد و اگــر مریم پدر و مــادر و فرزندی‬
‫نداشــت بــه نوه‌هــای او ارث تعلــق می‌گیــر‬
‫توضیحــات طبقــه دوم ‪ :‬طبقــه دوم وراث‬
‫نســبی نیــز بــه دو درجــه تقســیم می‌شــود‬
‫کــه اینجــا هــم در صــورت وجــود وراث درجه‬

‫‪252‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫یــک بــه وراث درجــه دو نمی‌رســد‪.‬‬


‫درجه اول اجداد و برادر و خواهر می‌باشند‪.‬‬
‫درجــه دوم فرزنــدان خواهــر بــرادر و پــدر و‬
‫مادرهــای اجــداد می‌باشــند‪.‬‬
‫بــه عنــوان مثال بهــزاد فوت می‌کنــد و هیچ‬
‫یــک از وراث طبقــه اول کــه عبــارت باشــد‬
‫از پــدر و مــادر و اوالد و نــوه نــدارد‪ .‬ســپس‬
‫برای تقســیم بندی ارث برای وراث در طبقه‬
‫دوم بــه دنبــال وارث می‌گردیــم‪ ،‬اگــر بهــزاد‬
‫اجــداد و خواهــر و بــرادر داشــته باشــد بــه‬
‫آن‌هــا ارث می‌رســد و اگــر اجــداد و خواهــر‬
‫و بــرادر نداشــت بــه فرزنــدان خواهــر و برادر‬
‫وی و پــدر و مــادر اجــداد او ارث می‌رســد‪.‬‬

‫توضیحات طبقه سوم ‪:‬‬

‫‪253‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫طبقــه ســوم نیــز بــه دو درجــه تقســیم‬


‫می‌گــردد کــه بازهــم در صــورت وجــود وراث‬
‫درجــه یــک بــه وراث درجــه ‪ ۲‬ارث نمی‌رســد‪.‬‬
‫وراث درجــه یــک ‪ :‬عمــو عمــه دایــی و خالــه‬
‫بــه بــاال می‌باشــند‪.‬‬
‫وراث درجــه دو ‪ :‬فرزنــدان عمــو عمــه دایــی‬
‫خالــه می‌باشــند‪.‬‬
‫بــه عنــوان مثــال اگــر بهــزاد فــوت کنــد نــه‬
‫پــدری داشــت و نه مادری و نــه اوالدی و نه‬
‫نــوه‌ای (طبقــه اول نداشــت) و نــه پدربــزرگ‬
‫و نــه مادربــزرگ و نــه بــرادر و خواهــر و نــه‬
‫بچــه خواهر یــا برادری داشــت (یعنــی طبقه‬
‫دوم هــم نداشــت) حــال اگر بهــزاد عمو عمه‬
‫دایی و خاله داشــت ارث بین آن‌ها تقسیم‬
‫می‌گــردد و اگــر هیچ یــک از عمــو عمه دایی‬

‫‪254‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫و خالــه در قیــد حیات نبودند به اوالد آن‌ها‬


‫ارث تعلــق می‌گیــرد بــه عنــوان مثــال‪ ،‬پســر‬
‫عمــوی بهــزاد از‌بهــزاد ارث میبرد‪.‬‬

‫موانع ارث‬
‫در فقه اموری ذکر شــده اســت که از موانع‬
‫ارث می‌باشــد بــه عبارتــی یکســری از امــور‬
‫کــه باعــث می‌شــود بــه شــخص ارث تعلــق‬
‫نگیــرد عبــارت اســت از‪:‬‬
‫قتل‬
‫کفر‬
‫لعان‬
‫والدت از زنا‬
‫قتل‪:‬اگــر فردی شــخصی را بکشــد که نســبی‬
‫یــا ســببی از وی ارث مــی بــرد‪ ،‬دیگــر بــه او‬
‫ارثــی تعلــق نخواهــد گرفــت‪.‬‬
‫‪255‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬
‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ســوالی کــه در اینجــا مطــرح می‌شــود آن‬


‫اســت کــه اگــر کســی مــورث خــود را عمـ ً‬
‫ـدا‬
‫کشــته باشــد ولــی هدفش رســیدن بــه مال‬
‫و اموال او نباشــد آیا بــاز هم از ارث محروم‬
‫خواهــد بــود؟ پاســخ ســوال بلــی اســت‪.‬‬
‫امــا چنانچــه قتــل غیــر عمــد باشــد دراینجــا‬
‫قاتــل از دیــه ارث مــی بــرد‪.‬‬

‫کفر‪:‬کفر مانع ارث اســت‪ .‬بنابراین اگر مریم‬


‫دختــر بهــزاد باشــد و کافــر شــود دیگــر ارث‬
‫بــه او تعلــق نمی‌گیــرد‪.‬‬
‫چنانچه متوفی مسلمان است وراث کافرش‬
‫از او ارث نمی‌برنــد حتــی اگــر تمــام وراثــش‬
‫کافــر باشــد‪ ،‬گویی وارثــی ندارد‪.‬‬
‫اگــر مســلمانی بمیــرد و در بیــن وراث او‬

‫‪256‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫تنهــا یــک نفــر مســلمان باشــد و بقیــه کافــر‬


‫باشــند‪ ،‬مــا تــرک (ارث بــه جــا مانــده)‬
‫بــه وارث مســلمان خواهــد رســید حتــی اگــر‬
‫بالفاصلــه پــس از فــوت مــورث (متوفــی)‬
‫وراثــی کــه کافــر هســتند مســلمان شــوند‌‪.‬‬
‫اگر متوفی کافر باشد‌‬
‫فــرض اول اگــر در بیــن وراث متوفــی کافــر‪،‬‬
‫فقــط یک مســلمان باشــد تمام ماتــرک به او‬
‫می‌رســد حتــی اگــر وراث کافــر بعــد از فــوت‬
‫متوفی مســلمان شــوند‪.‬‬
‫فــرض دوم اگــر متوفــی کافــر‪ ،‬فقــط ورثــه‬
‫کافــر داشــته باشــد دو حالــت پیــش مــی‬
‫آیــد‪:‬‬
‫اگــر متوفــی کافــر اصلــی باشــد مطابــق‬
‫مذهبــش ارث مــی بــرد‪.‬‬

‫‪257‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اگــر متوفــی مرتــد باشــد ماتــرک بــه امــام‬


‫می‌رســد‪.‬‬

‫نحوه دریافت گواهی انحصار وراثت‬


‫یکــی از مــوارد حقوقــی کــه هرکــس ممکــن‬
‫اســت بــا آن درگیــر شــود‪ ،‬امــور مربــوط بــه‬
‫انحصــار وراثــت اســت‪ .‬هــر فــردی کــه فــوت‬
‫کنــد وارثــان او بایــد از طریــق شــورای حــل‬
‫اختــاف بــرای متوفــی تقاضــای انحصــار‬
‫وراثــت نماینــد‪.‬‬
‫ایــن موضــوع امــری الزامــی اســت کــه هــر‬
‫شــخص ایرانــی کــه فــوت کنــد بایســتی‬
‫در خصــوص انحصــار وراثــت ایــن شــخص‬
‫تعییــن و تکلیــف شــود‪.‬‬

‫‪258‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ســوال ‪:‬اگــر انحصــار وراثــت نکنیــم چــه‬


‫اتفاقــی می‌افتــد؟‬
‫عمال‬
‫ً‬ ‫پاســخ ‪ :‬اگر انحصار وراثت انجام نشود‬
‫وراث هیــچ کاری را نمی‌تواننــد انجام دهند‪.‬‬
‫یعنــی بدون انحصار وراثــت نمی‌توانند اداره‬
‫بیمــه برونــد‪ ،‬نمی‌تواننــد اموال را بفروشــند‪،‬‬
‫نمی‌تواننــد از حســاب‌ها پــول برداشــت‬
‫کنند ‪.‬‬
‫بــه عبارتی تــا وقتی انحصار وراثت شــخصی‬
‫انجــام نشــده باشــد‪ ،‬دسترســی بــه امــوال‬
‫و خدماتــی کــه از طــرف متوفــی بــه دســت‬
‫وارث می‌رســد غیرممکــن خواهــد بود‪.‬پــس‬
‫انحصــار وراثــت بعــد از فــوت شــخص از‬
‫اولویــت هــا خواهــد بــود‌‪.‬‬

‫‪259‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ســه سوال مهم که در اینجا مطرح می‌شود‬


‫آن است که ‪:‬‬
‫روند انحصار وراثت چیست؟‬
‫چه مدارکی الزم است؟‬
‫چــه کســانی می‌تواننــد ایــن کار را انجــام‬
‫دهنــد؟‬
‫اولیــن مدرکــی کــه قطعـ ًـا بــه آن نیــاز داریم‪،‬‬
‫گواهــی فــوت می‌باشــد‪(.‬گواهی فــوت از‬
‫طریــق اداره ثبــت احــوال و همچنیــن بــه‬
‫تازگــی بــه صــورت آنالیــن می‌تــوان دریافــت‬
‫نمــود) کــه یکــی از مدارکــی می‌باشــد کــه‬
‫نشــان می‌دهــد کــه متوفــی در چــه تاریخــی‬
‫و بــه چــه دلیلــی فــوت کــرده اســت‪.‬‬
‫در کنــار گواهــی فــوت بــه شناســنامه و‬
‫کارت‌ملــی متوفــی نیــز احتیــاج داریــم و‬

‫‪260‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫عــاوه بــر آن شناســنامه و کارت ملــی تمــام‬


‫وراث هــم احتیــاج اســت یعنــی اگــر متوفــی‬
‫پنج وارث دارد باید هر پنج نفر‪ ،‬شناســنامه‬
‫و کارت ملــی خــود را ارائــه دهنــد‬
‫و همچنیــن اگــر متوفی عقد یــا ازدواج کرده‬
‫بــود بــه عقدنامه هم احتیاج اســت‪.‬‬
‫و اگــر وصیت‌نامــه نیــز وجــود داشــته باشــد‬
‫و در دســترس باشــد بایــد وصیت‌نامــه نیــز‬
‫به پیوســت مــدارک به شــورای حــل اختالف‬
‫ارائــه شــود تــا وراث بتواننــد در شــورای حــل‬
‫اختــاف‪ ،‬تقاضــای صــدور گواهــی انحصــار‬
‫وراثــت نماینــد‪.‬‬

‫اختالف بین وراث‬


‫اگــر بیــن وراث اختــاف باشــد و یــا فــردی‬
‫خــارج از کشــور باشــد و دسترســی بــه کارت‬

‫‪261‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ملــی و شناســنامه آن‌هــا نداشــته باشــیم و‬


‫یــا از یکــی از وراث ســالها بــی خبریــم‪ ،‬یعنی‬
‫بــه هرحــال دالیلــی وجــود داشــت کــه بــه‬
‫مــدارک جهــت انحصــار وراثــت دسترســی‬
‫وجــود نداشــت‪.‬‬
‫مثــا بعضــی می‌گوینــد مــا شناســنامه‬
‫ً‬ ‫یــا‬
‫متوفی را پیدا نکردیم که این اتفاق بســیار‬
‫زیــاد در بیــن جامعــه می‌افتــد کــه فــرد بــه‬
‫دلیــل ایــن کــه تنهــا زندگــی می‌کــرده مدارک‬
‫را جایــی قــرار داده اســت کــه وراث بــه آن‬
‫دسترســی پیــدا نکردنــد‪.‬‬
‫در ایــن حالــت چــه راهــی داریم و چــه باید‬
‫کرد؟‬
‫ســوال بســیار مهمــی کــه بــرای بســیاری دل‬
‫نگرانــی بــه وجــود آورده اســت‪.‬‬

‫‪262‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫پاســخ ‪ :‬انحصــار وراثــت جــزو معــدود اموری‬


‫اســت که به هر ترتیبی کار انجام می‌شــود‬
‫و تفــاوت آن ایــن اســت کــه وراث اگــر‬
‫مدارکشــان کامل نباشــد زمان بیشــتری برای‬
‫انحصــار وراثــت احتیــاج خواهنــد داشــت‪.‬‬
‫پــس اگــر مــدارک شــما کامــل باشــد‪ ،‬وقــت‬
‫کمتــری بــرای انحصــار وراثــت خــرج خواهید‬
‫کــرد‪.‬‬
‫در صورتــی کــه مدارک جهــت انحصار وراثت‬
‫کافــی نباشــد چه بایــد کرد؟‬
‫شــما اول بایــد تقاضــای اســتعالم از ثبــت‬
‫احــوال را انجــام دهیــد یعنــی حتــی اگــر‬
‫شناســنامه‌یکی از وراث وجود نداشته باشد‬
‫شــورای حــل اختــاف اســتعالمی را خطــاب‬
‫بــه ثبــت احــوال ارســال می‌کنــد کــه وراث‬

‫‪263‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫متوفــی چه کســانی هســتند؟ که بر اســاس‬


‫آن لیســت‪ ،‬گواهــی انحصــار وراثــت صــادر‬
‫می‌شــود‪.‬‬
‫نگرانــی بابــت کامــل نبــودن مــدارک وجــود‬
‫نــدارد زیــرا هــر کــدام از مــدارک کــه در واقــع‬
‫ناقــص باشــد‪ ،‬یــا قابــل اخــذ خواهد بــود و یا‬
‫قابــل اســتعالم‪ .‬و باالخــره دادگاه و شــورای‬
‫حــل اختــاف بــا انجــام اســتعالم‪ ،‬گواهــی‬
‫انحصــار وراثــت را بــه شــما تقدیــم می‌کنــد‪.‬‬
‫مطلــب فــوق الذکــر مربــوط بــه مــواردی بــود‬
‫کــه وراث حضــور داشــتند و مایــل بــه انجــام‬
‫انحصــار وراثــت بودنــد‪ ،‬حال اگــر‪ ،‬وراث قصد‬
‫انحصــار وراثــت نداشــتند تکلیف چیســت؟‬
‫در ایــن فرض‪ ،‬طلبــکاران چگونــه پولی را که‬
‫بــه متوفــی داده بودنــد پــس گیرنــد و یــا‬

‫‪264‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫چگونــه چکــی کــه از متوفــی دارنــد را پــاس‬


‫نماینــد؟‬
‫در ایــن مــوارد قانون‌گــذار اجــازه داده اســت‬
‫هــر ذینفعــی بتوانــد تقاضای انحصــار وراثت‬
‫نماید‪.‬‬
‫مثــا بهــزاد فوت‌کنــد و مریــم از او ‪۲۰۰‬‬
‫ً‬
‫میلیون طلب داشته باشد و مریم می‌ماند‬
‫اصــا قصــد انجــام‬
‫ً‬ ‫و یــک ســری وراث کــه‬
‫انحصــار وراثــت را ندارنــد و وقتــی مریــم بــه‬
‫وراث رجــوع می‌کنــد بــه او می‌گوینــد بــه‬
‫مــا ارتباطــی نــدارد و اگــر می‌توانــی خــودت‬
‫کاری انجــام بــده‪ ،‬در ایــن شــرایط قانون‌گذار‬
‫بــه هــر ذینفعــی اجــازه داده اســت کــه بــرای‬
‫اینکــه بــه طلبــش برســد بتوانــد تقاضــای‬
‫انحصــار وراثــت کنــد‪.‬‬

‫‪265‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫ً‬
‫قاعدتــا مریــم مــدارک و شناســنامه‌های‬
‫وراث را در دســت نــدارد امــا جــای نگرانــی‬
‫نیســت‪ .‬مریــم می‌توانــد بــه شــورای حــل‬
‫اختــاف مراجعــه کــرده و تقاضــای انحصــار‬
‫وراثــت کنــد و اعــام نمایــد کــه هیــچ رابطــه‬
‫نســبی و ســببی بــا متوفــی نــدارد و فقــط از‬
‫متوفــی طبــق ایــن اســناد طلبــکار اســت و‬
‫هیــچ کــدام از مــدارک مــورد نیــاز را نــدارد‬
‫یعنــی نــه گواهــی فــوت‪ ،‬نــه شناســنامه و‬
‫مــدارک متوفــی‪ ،‬و نــه مــدارک وراث و نــه‬
‫عقدنامــه‪.‬‬
‫حال وظیفه مریم چیست؟‬
‫گفتــه شــد گواهــی فــوت را می‌تــوان از‬
‫طریــق ثبــت احــوال و یــا اســتعالم آنالیــن‬
‫دریافــت کرد و برای باقی مدارک درخواســت‬

‫‪266‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫اســتعالم کنــد کــه رونــد انحصــار وراثــت‬


‫انجــام می‌شــود‪.‬‬
‫همچنین فردی که وارث نیست و تقاضای‬
‫انحصــار وراثــت دارد بایــد مــدرک دال بــر این‬
‫ادعــای خود را بــه پیوســت تقدیم کند‪.‬‬
‫نتیجه‌گیــری ‪ :‬در نهایــت‪ ،‬هــم وراث و هــم‬
‫هــر ذی‌نفعــی می‌توانــد تقاضــای انحصــار‬
‫وراثــت کنــد و بــودن یــا نبــودن مــدارک‬
‫نمی‌توانــد از انحصــار وراثت جلوگیــری کند‪.‬‬

‫استشهادیه محضری‬
‫در فرمی که دادگســتری در اختیار متقاضی‬
‫قرار می‌دهد باید اســم تمام وارثان نوشــته‬
‫شــود‪ ،‬دو تــن از کســانی کــه وراث و متوفــی‬
‫را می‌شناســند‪ ،‬بایــد فــرم را امضــا کننــد و‬
‫آن را در دفتــر اســناد رســمی گواهــی کنند‪.‬‬

‫‪267‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫رسید گواهی مالیات بر ارث‬


‫وراث بایــد پــس از فــوت متوفــی ســیاهه‌ای‬
‫از تمــام دارایی‌هــای منقــول و غیرمنقــول او‬
‫را بــه اداره دارایــی تحویــل بدهنــد و رســید‬
‫آن را دریافــت کننــد‪ ،‬ایــن رســید بــا تقاضای‬
‫گواهــی انحصــار وراثــت بــه دادگاه ارائــه‬
‫می‌شــود‪.‬‬

‫آگهی فوت‬
‫معموال در جریان درخواست انحصار وراثت‪،‬‬
‫ً‬
‫دادگاه بــا هزینــه متقاضیــان‪ ،‬یــک آگهــی‬
‫فــوت در روزنامــه منتشــر می‌کنــد تــا وراث‬
‫احتمالــی یــا کســانی کــه ادعایــی دارنــد‪ ،‬بــرای‬
‫ثبــت آن بــه دادگاه مراجعــه کننــد‪.‬‬

‫‪268‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫کپی برابر اصل شده شناسنامه وراث‬


‫وارثانــی کــه تقاضــای انحصــار وراثــت دارنــد‪،‬‬
‫بایــد عــاوه بــر شناســنامه خــود‪ ،‬کپــی برابــر‬
‫اصــل شــده شناســنامه وراث دیگــر را هــم به‬
‫دادگاه تقدیــم کننــد‪.‬‬

‫مالیات بر ارث‬
‫مالیــات بــر ارث‪ ،‬مالیاتــی اســت کــه بــه‬
‫دارایی‌هــای متوفــی تعلــق می‌گیــرد‪ .‬تــا‬
‫ـات امــوال او تعییــن نشــده‬
‫زمانــی کــه مالیـ ِ‬
‫باشــد‪ ،‬انتقــال امــوال ممکــن نیســت‪ ،‬بــرای‬
‫درخواســت گواهــی انحصــار وراثــت بایــد بــا‬
‫مراجعــه بــه اداره مالیــات‪ ،‬امــوال فرد متوفی‬
‫را در اظهارنامــه مالیــات بــر ارث گــزارش کــرد‪.‬‬
‫مالیــات بــر ارث‪ ،‬بــه تمــام امــوال متوفــی‬
‫تعلــق نمی‌گیــرد‪ ،‬وجوهــی مثــل مســتمری‬

‫‪269‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬


‫ّ‬
‫پله‌های دادگاه‬

‫بازنشستگی که بیمه آن را پرداخت می‌کند‪،‬‬


‫مشــمول مالیات بــر ارث نمی‌شــود‪ ،‬عالوه بر‬
‫آن ســنوات پایــان کار‪ ،‬دیه و خســارت بیمه‬
‫عمــر از مالیــات بــر ارث معــاف هســتند‪.‬‬

‫‪270‬‬ ‫فصل پنجم دادگاه خانواده‬

You might also like