Professional Documents
Culture Documents
مری دورو
1
برگردان :کاوه بهبهانی
I
پیروزی اراده فیلم مستند لنی ریفنشتال دربارۀ گردهمایی حزب ناسیونال
سوسیال کارگران آلمان در نورنبرگ است .این فیلم شاید بحثانگیزترین اثری
باشد که تاکنون ساخته شده است .فیلمی عمیقاَ عذاب آور که در آن واحد هم
اثری است استادانه و هم اخالقاً نفرتانگیز .این اثر نمونۀ بارزی است از معضلی
عام که خاستگاه آن هنر است .این فیلم هم زیباست و هم شرارت آلود .حجت
خواهم آورد که این اثر آمیزه ای است از زیبایی و شرّ ،و همین توضیح میدهد
که چرا این فیلم اینقدر دلهرهآور است .در این مقاله میخواهم رابطۀ میان
زیبایی و شر را در پیروزی اراده بکاوم و از بررسی این مورد خاص راهی برای کند
و کاو معضل عام تر زیبایی و شر در هنر به دست دهم .پس از اینکه گوشه و
کنارهای این اثر را کاویدم میخواهم به این نتیجۀ کلی تر برسم که راه حل رایج
معضل زیبایی و شر در سپهر هنر ،چندان به کار نمیآید ،و بگویم برای پروردن
توصیفی از ارزش زیباشناختی که آنقدر غنی باشد که بتواند از پس مواردی به
دشواری پیروزی اراده برآید به کدام سمت و سو باید رفت.
هدف اصلی من هدفی فلسفی است اما ناگزیرم پیش از پرداختن به موضوعات
فلسفی به موضوعات ملموستر برگردم .زمینۀ تاریخی فیلم و اوضاع و احوالی
که فیلم در آن تولید شده است را به اختصار شرح خواهم داد (بخش .)II
همچنین قدری از خود پیروزی اراده خواهم گفت یعنی از راهبرد هنری این
مستند و اینکه این راهبرد چه نقشی در تأثیر کلی فیلم دارد (بخش .)IIIآنوقت
است که میتوانم به معضل زیبایی و شر در فیلم برگردم و همچنین به دغدغۀ
اصلی خود بپردازم ،یعنی معضل عام تر زیبایی و شر در هنر( .بخش های IV-
.)VI
II
گردهمآیی حزب در نورنبرگ در 1934یکی از چند گردهمآیی بسیار عظیم از
1923تا 1939بود که حزب نازی ترتیب آن را داده بود .این گردهمآیی هفت روز
طول کشید و ده ها هزار شرکت کننده داشت و تخمین زده اند پانصد هزارتایی
2
به تماشای آن آمده بودند.
1با سپاس از دوست زبان شناس سوفیا ِپیش ( )Sophie Paishکه نکات ارزشمندی را یادآور شد .م.
ت خود شهر 350000نفر بود. 2دربارۀ اینکه چند نفر به گردهمآیی نورنبرگ آمده بودند برآوردهای گوناگونی وجود دارد .یک قلم ،جمعی ِ
ت 79وِ صفحا ویژه به زیر مشخصات حاضران آن رجوع کنید به کتاب تی .بردن همیلتُن با
ِ همآیی 1934و
ِ ث گر ِد
برای دیدن مشروحِ بح ِ
85تا 87و .90
The Nuremburg Party Rallies: 1923-1939 (New York: Praeger, 1967).
1
شخص هیتلر درخواست ساخت فیلم چنین رخدادهایی را داده بود و خودش از
این ماجرا حمایت میکرد .همچنین خود هیتلر اسم این فیلم را گذاشته بود
[ Triumph des Willenپیروزی اراده] .او همچنین برای کمک به برنامههای قبل
از تولید کار به نورنبرگ رفت و به دقت صحنه های باشکوه را سازماندهی کرد.
صحنه هایی شامل هزاران نفر از لشکریان و گروههای راهپیمایی و شهروندان
معمولی.
تولید این فیلم نیز مانند خود گردهمآیی رخداد عظیمی بود که حسابی
سازماندهی شده بود .دار و دستۀ ریفنشتال 172نفر بودند ،شامل 36نفر
فیلمبردار و دستیارانشان 9 ،نفر برای گرفتن عکسهای هوایی 17 ،نفر برای
تهیۀ فیلمهای خبری 17 ،نفر تکنسین برق و غیره 3.اعضای گروه لباسهایی یک
شکل با لباس نیروهای اس .آ[ Sturmabteilung der NSDAP( .لشکر طوفان
حزب ناسیونال سوسیال کارگران آلمان]) پوشیده بودند تا در جمعیت جلب توجه
نکنند 4.آنها سی دوربین داشتند و سراسر هفته را بیوقفه کار میکردند.
ریفنشتال روزانه جلسات ارشادی برگزار میکرد و در آن جلسات به تکتک
اعضای گروه فیلمبرداری برای روز بعد رهنمودهایی میداد .هر یک از صحنهها را
پیشاپیش تمرین میکردند و به ردههای جلویی سازمان کار یاد داده بودند
5
همدل و همصدا حرف بزنند.
ریفنشتال به این توجه داشت که رژه های طوالنی و سخنرانیهای رودهدراز و
روزهایی با حوادث کم و بیش شبیه به هم حوصلۀ مخاطبانش را سر خواهد برد.
او به همین بخاطر ،قالب ایستا و بیحرکت را کنار گذاشت و از روش فیلم های
خبری متداول که صدا را به تصویر اضافه میکردند استفاده نکرد و به جای آن به
سراغ شیوههای عکسبرداری متحرک رفت و همین شیوهها را شاخ و برگ داد.
روش او همان روش ایبل َگنس و دیگران برای ساختن فیلم بلند (داستانی) بود.
ریفنشتال تا میتوانست جایجای گردهمآیی را ریل کار گذاشته بود برای
حرکت دوربینها .6از جمله یک ریل دایرهای ،دور و بر تریبون سخنران 7و یک باالبر
روی چوب پرچم 140فوتی نصب شده بود .حتی به گروه دستور میداد تمرین
اسکیت بازی کنند 8.ریفنشتال ،به کمک همین شگردها بود که میتوانست در
نماهایی از موضوعات اغلب ساکنش ،حرکت و کنش بدمد.
3
Renata Berg-pan, Leni Riefenstahl: (Boston: Twayne, 1980), 99.
4
Ibid.
5
Siegfried Kracuer, From Caligari to Hitler: A psychological History of the German Film (New York: Noon Day
Press, 1960), 301.
6ریل برای حرکت دوربین ها را برای اصطالح rails and tracksگذاشتم که وسیلهای است برای انتقال دوربین از مکانی به مکان دیگر.
م.
7
Leni Riefenstahl, Leni Riefenstahl: A Momoir (New York: Picador, 1987), 160.
8
Ibid., 159.
میدان دید فیلم گردهمآیی نورنبرگ و دردسرهایی که ریفنشتال برای فیلمبرداری آن
ِ اِریک بارنو یکی از جالبترین و مفصلترین شروح را از
کشیده عرضه میکند .کتاب او را ببینید:
Documentary: A history of the Non-Fiction Film (Oxford: Oxford University Press, 1983), 101-3.
2
نسخۀ نهایی فیلم ،با زمانی بیش از دو ساعت ،عصارۀ شصت و یک ساعت
فیلم است که ریفنشتال پنچ ماه ،دوازده تا هجده ساعت در روز برای تمام کردن
روند تدوین آن کار کرد .مصالح بصری به شدت پویای این فیلم چنان ساخته و
پرداخته شده که شایستۀ موسیقی متنی از نغمههای واگنری و آوازهای
محلی آلمان و مارشهای نظامی و سرودهای حزب (از جمله سرود رسمی
حزب "[ "Das Horst Wessel Liedآواز هورست وسل]) باشد .موسیقی متن
برش میخورد به صدای شادمانی جمعیت و سخنرانیهای حزبی .نتیجۀ کار،
هم به لحاظ سبک و هم به لحاظ تأثیر ،گسست عظیمی بود از فیلمهای خبری
رایج .پیروزی اراده فیلمی بدیع در عرصۀ مستندسازی شد .همچنین عموماً این
اثر را دارای سهم بسزایی در تاریخ فیلم میدانند.
فیلم مورد بحث اولین بار در 1935در کاخ اوفای برلین به نمایش درآمد و مخاطب
آن دیپلماتهای خارجی و ژنرالهای ارتش و مقامات باالی حزب از خود جمله
هیتلر بودند 9.هیچ یک از مقامات نازی حتی خود هیتلر از قبل فیلم را ندیده
بود 10.چنین رویهای در آن زمان بسیار نامعمول بود چراکه تا شورای ممیزی
تصویب نمیکرد هیچ فیلمی پروانۀ نمایش نمیگرفت ،خواه بطور خصوصی،
خواه به طور علنی 11.برخی از اعضای حزب ،فیلم را "زیادی هنری" میدانستند،
هرچند معلوم نبود ایرادشان به خود شگردهای هنری بود یا به شایستگی فیلم
برای استفادههای سیاسی .برخی دیگر ،به ویژه اعضای ارتش از اینکه
ریفنشتال قسمت زیادی از مراسم نظامی را حذف کرده بود از دستش عصبانی
بودند (فیلم در هوای ناجوری صحنهبرداری شده بود) .اما هیتلر حسابی از فیلم
راضی بود 12.دانستن محدودۀ دقیق نمایش پیروزی اراده و اینکه چطور از آن
استقبال شد کاری است دشوار ،13با این همه ،از قرار معلوم به رغم پسند عامۀ
مردم آلمان که دلخواهشان فیلمهای سرگرم کننده بود ،این فیلم توفیقی
همگانی یافت.
به هر روی ،پیروزی اراده به لحاظ هنری بیدرنگ خود را تثبیت کرد و نه تنها در
آلمان مورد پسند عموم افتاد (و جایزۀ فیلم مل ّی 1935این کشور را گرفت) که
بیرون از آلمان نیز مقبول افتاد و نشان طالیی جشنوارۀ فیلم ونیز را نیز برد .این
9
David Welsh, Propaganda and the German Cinema, 1933-1945 (Oxford: Clarendon Press, 1983), 149.
10
Riefenstahl, A Memoir, 165-6.
11قانون رایش برای سینما که در 1934تصویب شد تصریح میکرد که هر نوع فیلمی حتی تبلیغِ فیلم و عکسهای تبلیغاتی باید به شورای
ممیزی تحویل داده شوند .این قانون ،هم نمایش خصوصی را شامل میشد و هم نمایش عمومی را و هر حلقۀ فیلم باید ممهور به مهر برجستۀ
عقاب آلمان باشد .فیلم پیروزی اراده این دم و دستگاه قانونی عریض و طویل را دور زد و این حاکی از آن است که هیتلر به "صحت و
سیاسی ریفنشتال کامالً ایمان داشت .ر.ک:.
ِ سالمتِ"
Welsh, Propaganda, 17-22.
12ر.ک:.
Berg-Pan, Leni Riefenstahl, 131.
13برخی گزارشها نشان می دهند که این فیلم در تمام شهرهای اصلی آلمان به نمایش درآمد اما فقط برای مدتی کوتاه .گزارشهای دیگر نشان
میدهند که فیلم در سراسر دورۀ نازیها به نمایش در میآمد .همچنین در غیاب شواهد و قرائن تاریخی معلوم نیست از این فیلم تا چه حد و با
چه میزان تأثیر برای پروپاگاند بهره میگرفتند .تاریخ دانان و منتقدان در این نکته نیز همداستان نیستند .برخی این امتیاز را برای فیلم قائلاند
که برای مقصود هیتلر دستاوردهای بسیاری داشت و بقیه مدعی اند که این فیلم بیرون از شهرهای بزرگ چندان دیده نشد و نازیها بهرۀ
زیادی از آن نبردند.
3
فیلم دو سال بعد جایزۀ بزرگ فستیوال فیلم پاریس در 1937را از آن خود کرد،
اما وقتی سر و کلۀ ریفنشتال پیدا شد که شخصاً برای گرفتن جایزهاش به
پاریس آمده بود ،چه ستایش برانگیز بودند کارگران فرانسوی که فریاد
اعتراضشان بلند شد.
III
در بازگشت به خود فیلم باید به سه چیز دقت کرد :ساختار فیلم ،نگاهش و
راهبرد رواییش .هرکدام از این ویژگیها سهمی در تأثیر چشمگیر فیلم دارند.
پیروزی اراده از نظر ساختاری دوازده بخش یا صحنه دارد که هر بخش بر یک
رخداد خاص در گردهمایی حزب تمرکز میکند :ورود هیتلر به نورنبرگ،
گردهمایی جوانان هیتلری ،رژۀ مردم ،سخنرانی هیتلر برای اس .آ .و موارد دیگر.
ظاهرا فیلم این حوادث را چنانکه رخ دادهاند نمایش میدهد .اما واقعیت اینً
است که ریفنشتال ترتیب زمانی را کم و بیش یکسره کنار گذاشت و به جای آن
به این پرداخت که ساختاری آهنگین برای فیلم بیافریند 14.خودش میگفت
هدفش این است که "برخی عناصر را وارد پیشزمینه کند و بقیه عناصر را در
پسزمینه نگه دارد" تا توالی تأثیرگذاری از اوجها و افولها و فرازها و فرودها
بیافریند 15.ریفنشتال این ساختار موسیقایی را عمدتاً در اتاق تدوین خلق کرده
است .او در آنجا بدون متن کار میکرد و از انواع و اقسام شگردها بهره میبرد تا
به فیلم ،ساختار آهنگین معینی بدهد :صحنههای متناوب روز و شب ،گذار از
متانت و جدیت به شور و سرزندگی و به طور کلی تغییر سرعت حوادث از
سکانسی به سکانس دیگر و نیز تغییر سرعت حوادث درون صحنههای جداگانه.
همین ساختار آهنگین در برخی سکانسها تجلی مییابد ،مثال ً در بخش سوم
فیلم" :شهر بیدار می شود ".تصویر ابتدای بامداد در نورنبرگ با حرکت دوربین
برفراز بامهای ساکت و مهگرفتۀ شهر کهنسال ،به آرامی و لبریز از شور و
حرارت شروع میشود .ناقوس کلیسا به صدا در میآید و فیلم محو میشود در
نمایی پر جوش و خروش از فعالیتهای صبحگاهی در شهری که جابهجا
خیمههایی در آن برپا شده است برای سکونت شرکت کنندگان گردهمایی .در
همین هنگام ،طبلها مینوازند و شیپورها آغاز روز را به ساکنین خبر میدهند.
ساکنینی که شاد و خرم از داخل خیمهها پیدایشان میشود برای شستوشو
و اصالح و خوردن صبحانه .ضرب آهنگ و سرعت تدوین فعالیتهای روزانه
افزایش مییابد و اوج آن نماهایی است پر نور و تأللو از جوانانی سالم با
سینههای برهنه که کار میکنند و کفشهایشان را واکس میزنند و برای
خوراکپزهای اردوگاه هیزم حمل میکنند و تدارک کار و بارهای جدی تر خود
گردهمایی را میبینند و در همان حال آوازهای محلی آلمان را میخوانند.
14ر.ک:.
David B. Hinton, The films of Leni Riefenstahl (Metuchen, N.J,: Books, 1967), 461.
15
Andrew Sarris (ed.), Interview with film directors (New York: Avon Books, 1967), 461.
4
ریفتشنتال با رساندن چنین صحنههایی به اوج جوش و خروش نمایشی
میخواهد توجه تماشاگر را جلب کند و پارهای از همان شور و شوق و هیجانی
را ایجاد کند که شرکتکنندگان گردهمایی احساس کرده بودند .او در سراسر
فیلم ،عین همین شگردها را در صحنههای سخنرانیهای هیتلر و سان دادن
لشکریان و مواردی از این دست بکار میبندد .حتی کسالت بار ترین موضوعات
مانند حرکات تکراری راهپیمایی نظامی به لطف همین شگردها به لحاظ بصری
جذاب و شورانگیز شدهاند .تعجب ندارد که این سکانسهای بسیار منظم و
آهنگین کامال ً موثر از کار در بیایند.
دربارۀ ویژگیهای صوری هنر ریفتشنتال بسیار نوشتهاند 16.اما عموماً نفهمیده
که دستاورد هنری این فیلم صرفاً صوری یا ساختاری نیست .تسلط استادانۀ
ریفتشنتال بر ابزارهای سنتی روایت نیز همین قدر اهمیت دارد :مضمون و
شخصیتپردازی ،استفاده از نمادپردازی و اتخاذ نظرگاه .استفاده از همین
شگردها برای داستانگویی (داستان آلمان نوین) در پیوند با شگردهای
ساختاریای که از نظر گذراندیم موجب خلق نگاهی به هیتلر و ناسیونال
سوسیالیسم میشود که پیروزی اراده را بسیار قدرتمند میکند.
نگاهی که طبق آن ارزشهای نظامی از قبیل وفاداری و شجاعت و وحدت و
انضباط و فرمانبرداری آمیختهاند با برداشتی حماسی از زندگی و عناصر
اسطورههای ملی -نژادی 17آلمان .یک گردهمایی سیاسی ساالنه در دستان
ریفنشتال بدل میشود به یک رخداد عظیم تاریخی و نمادین .پیروزی اراده جهان
نازیها را بسان نوعی والهاال 18تصویر میکند" .جایی دور افتاده ،که خدایان در
19
آسمانها بر آن فرمان میرانند و ابر و مه آن را فراگرفته و پر است از قهرمان".
هیتلر از چشمانداز فیلم ،قهرمان روایتی کالن است .او هم پیشواست و هم
منجی .زیگفریدی 20نو ظهور است که آمده آلمان شکست خورده را به جالل و
جبروت دیرینه بازگرداند.
ریفنشتال برای پیریزی این نگاه قهرمان مدارانه با چند بنمایۀ 21درخور توجه کار
می کند :صلیب شکسته ،عقاب آلمان ،پرچم ،معماری سر به فلک کشیدۀ
آلبرت اسپیر ،مشعلها و تلهای هیزم سوزان ،ماه و ابر ،هیاهوی جمعیت،
صدای هیتلر .راهبرد ریفنشتال استفاده از اینجور بن مایههای سمعی و بصری
است برای ایجاد سه مفهوم محوری که چکیدۀ آن را در این شعار حزب ناسیونال
5
سوسیال میتوان یافت( Ein Volk, Ein Führer, Ein Reich :یک ملت ،یک
پیشوا ،یک امپراتوری) .ریفنشتال این سه مفهوم را وارد کار میکند البته نه
درست به همین ترتیب ،Führerprinzip :اصل پیشوا یا هواداران سینه چاک
پیشوا ( ،)the Führerوحدت ملت یا جامعۀ ملی ( )the Volkو توان و قدرت ملت
آلمان ( .)the Reichهر کدام از این مفاهیم ،هم در نگاه این فیلم به هیتلر نقش
22
مهمی دارند و هم در داستان آن درباب آلمان نوین.
اولین و مهم ترین مفهوم Führerprinzipاست که به وضوح ریشه در مسیحیت
منجیباور دارد 23.مفهوم چهرۀ بزرگ تاریخی یا انسان بزرگ ،اغلب در سینمای
نازیها به نمایش درآمده است .کسی که اراده و قدرتش را دارد که ارادۀ
راستین مردم آلمان را جامۀ عمل بپوشاند .اما پیروزی اراده تنها فیلم
نازیهاست که مستقیماً این رهبر افسانهای را با شخص هیتلر یکی میکند.
فیلم ریفنشتال از همان قابهای ابتدای کار ،هیتلر را همان رهبری نشان
میدهد که مردم آلمان دیر زمانی است به دنبالش میگشتهاند و "حامل ارادۀ
آن ملت است 24".او چهرهای است اسرارآمیز و خداگون که از دل ابرها هبوط
میکند (به معنای تحت االفظیش) و طیارهاش از فراز برجها و منارهای مهگرفتۀ
نورنبرگ که به سده های میانه شبیه است وارد میشود .همین نماهای طیارۀ
در حال حرکت برش میخورند به صحنههای هوایی چشمگیری از نورنبرگ.
شهری که نشان دهندۀ آلمان قدیم است و گذشتۀ شکوهمند تویتونی 25با
دژهایی که در برابر متجاوزان خارجی حفاظ ایجاد میکنند .سایۀ طیاره نزدیک و
نزدیکتر میشود و بر ستونها و ردیفهای لشکریان در حال راه پیمایی میافتد
که خیابان های پایین را پر کردهاند .همۀ این وقایع هنگامی رخ میدهند که
تمهایی از [ Die Meistersingerاستادان آوازهخوان] واگنر به آرامی جای خود را
میدهد به سرود حزب نازی .انگار آلمان کهنه به آرامی جای خود را میدهد به
آلمان نوین .اوج این صحنه ،دقایقی از فیلم است که طیاره بر زمین می نشیند و
درهای آن باز میشود و سر و کلۀ هیتلر پیدا میشود که جمعیت منتظر
هیاهوکنان پذیرای او هستند .ریفنشتال با همین تمهیدات کاری میکند که
رسیدن هیتلر به گردهمایی و نیز هر وقت که پس از آن هیتلر رویت میشود
26
سرشار باشد از داللتهای تاریخی و ملی برای مردم آلمان.
ریفنشتال در سکانسهای ابتدایی فیلم نه تنها بر رهبری نجاتبخشانۀ هیتلر که
بر انسانیت او نیز تأکید میکند .اینبار با پیشوایی رو به رو هستیم که در میان
6
مردم این طرف و آن طرف میرود و دست تکان میدهد و لبخند میزند.
نماهایی که هیتلر را نشان میدهند برش میخورد به نماهایی از جمعیت
عظیم و نیز به نماهایی از افرادی که (به ویژه بچههایی که) میخندند و تبسم
بر لب دارند .حتی جزئیات کوچک مثل اینکه هیتلر کاروان اتوموبیلهای تشریفات
را متوقف میکند تا گلهای مادر و بچهای را قبول کند که در امتداد جاده
ایستادهاند در جهت پشتیبانی از نگاه فیلم به هیتلر در ردای پدر بسیار محبوب
مردم آلمان طراحی شدهاند.
دومین مفهوم کلیدی نهفته در پیروزی اراده وحدت و یکپارچگی مردم آلمان در
حمایت از هیتلر است ( .)Ein Volkدر جهان فیلم همه و همه از هیتلر حمایت
میکنند .جمعیت به لحاظ تعداد مبهوت کننده است .مردم صحنهها را یکی پس
از دیگری پر کردهاند و شور و شوقشان تمامی ندارد .هیچ جا کسی را
نمییابیم که درگیر یک کار معمولی باشد (چه یک پستچی ،چه یک پلیس
راهنمایی و رانندگی ،چه یک عابر پیاده) .خیابانهای باریک نورنبرگ هر روز لبریز
است از پیر و جوان تا جایی که در آنها جای سوزن انداختن نیست .مردم از
پنجره هایشان آویزان میشوند .در ورزشگاه ازدحام میکنند .همه از ته دل
آرزو دارند که پیشوا نیمنگاهی به آنها بیندازد.
زیبایی و سرزندگی ناب این صحنهها اهمیت چنین احساساتی از سوی
هواداران نازیها را نشان میدهد .در واقع انگار چندتایی از صحنهها صراحتاً به
این منظور ساخته شدهاند که اثبات کنند حمایت هیتلر نه طبقه میشناسد و نه
موانع منطقهای .برای نمونه ،در سکانس پنجم فیلم که سازمان کار نمایش داده
می شود 52000نفر از نیروها در یک گردهمایی عظیم در فضای باز در حال
سان دادن در مقابل هیتلر ظاهر میشوند .ریفنشتال با نماهای مستندوار و
متعارف مردانی شروع میکند که با نظم و ترتیب ایستادهاند و بیلهای خود را
مثل تفنگ به دوش میکشند و شعارهای میهن پرستانهای را که ازبر کردهاند
میخوانند .اما ریفنشتال پس از این دست به کاری نامتعارف میزند .او مونتاژی
از چهرههای افراد میسازد که اسم Heimatیا منطقۀ زادگاه شان را با صدای
بلند میگویند .فرماندهشان میپرسد "رفیق! از کجا آمدهای؟" "از فریزلند" ،".و
تو رفیق؟" "از باواریا"" ،و تو؟" "از کایزرشتویل" ".و تو؟" "از پامرنیا . . . .از
کونیگزبرگ ،سلیژا ،بالتیک ،بلک فارست ،درزدن ،دانیوب ،از راین ،و از سار". . .
این قطعه که استادانه ساخته و پرداخته شده است مفهوم جامعۀ ملی را به
لحاظ بصری (و سمعی) ملموس میکند .فیلم به ما نشان میدهد که حامیان
هیتلر علی رغم تفاوتهایشان متحد و یکپارچهاند (یک ملت) .کسی که آنها
را یکپارچه کرده هیتلر است (یک پیشوا) .موسیقی هیجان انگیز و چیدمان
پرچمها و عقاب بزرگ آلمان که یک سر و گردن باالتر از ورزشگاه است اهمیت
سهم حتی معمولی ترین کارگران را در آلمان نوین پر رنگ میکنند .کارگرانی که
درخت کاری میکنند و "ده به ده و شهر به شهر" را جاده میکشند .به زبان
خود کارگرها[ "Ein Volk. Ein Führer. Ein Reich- Deutschland" :یک ملت ،یک
7
پیشوا ،یک امپراتوری -آلمان] .پیامدش میشود نظامی واحد و هدف اجتماعی
واحد که این هدف اجتماعی در نمای پایانی این سکانس آشکار میشود :مردان
سازمان کار که در جهت دوربین راهپیمایی میکنند و تصویر آن ها میافتد روی
27
مشت برافراشتۀ هیتلر.
سومین و آخرین مفهوم مرکزی پیروزی اراده یعنی مفهوم یک رایش در
سکانسهای پایانی فیلم از همه جا بارزتر است .راهبرد ریفنتشال در آنجا
نمایش بصری قدرت ( )Machtاست 28.هدف او نشان دادن نیروهای نظامی
عظیمی است که باید پشت سر پیشوا بایستند و نیز نشان دادن صالبت نهفته
در حمایت آنها 29.مناسک و تشریفات آن تجمع عظیم ،در نمایش قدرت ،نقش
اصلی را داشت :صلیبهای شکستۀ در اهتزاز و اونیفرمها و لشکریانی در حال
راهپیمایی و پیروانی که شعار میدهند و مشعلها در برابر آسمان شب ،همه
و همه سهمی در آن صحنۀ باشکوهی دارند که طراحی شده است برای نشان
30
دادن قدرت شخصی و سیاسی هیتلر.
پیروزی اراده چیزی بیش از عرضۀ مجموعهای از مفاهیم است .این فیلم از آن
مفاهیم ،داستانی میبافد و آن مفاهیم را بخشی از یک روایت کالن میکند.
کنگرۀ حزب در سال 1934دو عنوان داشت :روز وحدت حزب و روز قدرت حزب.
ریفنتشال هم با مضمون وحدت کار میکند و هم با مضمون قدرت .او استادانه از
شکل هنری استفاده میکند تا ارعاب ایجاد کند و نیز در هیتلر و ناسیونال
سوسیالیستها شور و شوق بوجود آورد .چنانکه رفت فیلم با صحنههایی
سرشار از شادی شروع میشود و بر وفاداری خودجوش مردم معمولی تأکید
دارد[ .در ابتدای فیلم] حزب و نیروهای نظامی حضور کم رنگی دارند .در مقابل،
تمرکز دو سکانس پایانی (آن رژه نظامی که نازیها با آن نورنبرگ را ترک
میکنند و کنگرۀ کم و بیش دلگیر کنندۀ آخر) بر هیتلر است و مقامات بلند مرتبۀ
حزب و فوجفوج سرباز که حسابی نظم و ترتیب داده شدهاند .دیگر از لبخندها و
کودکان خندان خبری نیست .از پسران جوان و زنان گل به دست خبری نیست.
بلکه با مردانی رو به رو هستید که آماده اند به جنگ بروند.
سکانس پایانی که بیست دقیقه ای طول میکشد بلند ترین سکانس فیلم
است .ریفنشتال جریانی به ظاهر بیپایان از نیروهایی که گرد هم آمدهاند را
نشان میدهد .از هر زاویهای می توان لشکریان را دید که با قدمهای کشیده
27بحث زیادی هست دربارۀ اینکه این سکانس تا چه اندازه سازماندهی شده است .بی شک این نمای نزدیک شونده بدون برنامهریزیهای
قبلی بسیار و بدون همکاری سربازانی که هیچ کدامشان به دوربین نگاه نکردند امکان پذیر نبود.
28ریفنشتال این اندیشه را از هیتلر و نازیها گرفته بود که قدرت را صرفا ً نباید به دست آورد بلکه باید آن را علنا ً نشان داد .همانطور که
یوجین هاداموفسکی که بعدها کارگردان برنامههای رادیویی ملی رایش سوم شد نوشت" :شخص باید هر قدر قدرت دارد و حتی بیش از آنچه
برگزاری یک
ِ قدرت دارد را نمایش دهد .صد سخنرانی و پانصد مقاله در روزنامه و سخنان رادیویی و فیلمها و نمایشنامهها نمیتوانند تأثیر
رژۀ منظم و مرتب و همراه با مشارکت فعاالنه تودههای عظیم مردمی را داشته باشند( ".نقل از .)Welsh, Propaganda, 149
ب تیغهای آخته
پاکسازی [ارنست] ُرم تأکید شود .یعنی در پرتوی رخدادی که به ش ِِ پرتوی
ِ ت حمایت از هیتلر در 29مهم بود که بر صالب ِ
های شان بیرون
ژوئن .)1934ارنست ُرم و دیگر رهبران اس .آ .که مظنون بودند به خیانت علیه هیتلر از تخت خواب ِ ِ معروف شد30( .
برای سخن گفتن پیدا کنند.
ِ کشیده شدند و تیرباران شدند بیآنکه هیچ گونه فرصتی
هواداران سینه چاکِ پیشوا ،ر .ک.Welsh, Propaganda, 148 :. ِ نمایش
ِ 30برای بحث درباب اهمیت تجمعات عظیم در
8
رژه میروند و در نمایشی خیرهکننده با تدوینی پویا دائماً در حرکتند .ریفنشتال
از نماهای مردان اونیفرمپوش مقامات حزب به خود هیتلر و از هیتلر به آنها برش
میزند .در اینجا به رغم سکانسهای قبل ،هیتلر تنها ایستادهاست ،جدای از
مردم و تماشا میکند و سالم نظامی میدهد و پذیرای تشویقهای گرم مردم
است .جوّ ،خفه و سنکین است .قدرت نازیها محرز و ارعاببرانگیز به تصویر
کشیده میشود.
خالصۀ مطلب اینکه ریفنشتال روایت و عناصر مضمونی فیلمش را حول شعار
محوری ناسیونال سوسیالیست ها Ein Führer, Ein Volk, Ein Riechمیتند .به
همان قدرتی که عناصر بصری [مانند] عقاب و صلیب شکسته را در تار و پود
فیلم میتند .قصۀ هیتلر آنطور که ریفنشتال روایتش میکند (مصمم و تنها ،در
هیأت یک قهرمان) قصۀ ملت آلمان است .ارادۀ او ارادۀ آن ملت است و قدرتش
آیندۀ آنها .همین عوامل و چیزی افزون بر اینهاست که پیروزی اراده را فیلمی
چنان پر قدرت میکند.
IV
چنانکه پیداست پیروزی اراده فیلم ناراحت کننده ای است .حرف من این است
که این فیلم ناراحت کننده است چراکه پیوندی است از زیبایی و شر ،و نگاهی
به هیتلر و آلمان نوین دارد که به همان اندازه که اخالقاً منزجر کننده است زیبا
نیز هست .اما ممکن نیست توضیحی ساده تر و سر راست تر درباب سرشت
عذاب آور این فیلم به دست داد؟ نمی شود همۀ این مطلب را برپایۀ همین
واقعیت توضیح داد که فیلم یک مستند است؟
پیروزی اراده در مقام یک فیلم مستند اضطراب آور است چراکه این فیلم
رخدادهایی اضطراب آور را به تصویر می کشد .پیروزی اراده مستندی است که
این رخدادها را بدون میانجی بیان می کند .ما سخنرانی های هیتلر و مراسم
پرچم و گردهمایی های نورپردازی شدۀ بعد از ظهر را چنان می بینیم که گویی
هم اکنون رخ داده اند و همینکه می دانیم آنچه می بینیم در زنجیره ای علّی از
رخدادها جا دارد که به جنگ جهانی دوم و هولوکاست راه برده است این بی
میانجی بودن را وحشت آور می کند .انگار در حال تماشای جوانۀ این وقایع
وحشتناک هستیم که در برابر چشمان مان پامی گیرد و رشد می کند.
اما فیلم ریفنشتال کاری بیش از مستند کردن رخدادهای تاریخی می کند و
چیزی فزون تر از یک فیلم مستند متعارف دارد .دلیل دیگر ناراحت کننده بودن
فیلم پیروزی اراده این است که این اثر ،فیلمی برای پروپاگاند نازی هاست .واژۀ
"پروپاگاند" [ /تبلیغات] را مجمع مشهوری وابسته به پاپ که در سال 1622
تأسیس شد برای "اشاعه دادن ایمان" 31باب کرد .این اصطالح در بستر مدرن
داللت های ضمنی سیاسی بیشتری پیدا کرده است .وقتی می گویم پیروزی
31
propagating the faith
9
اراده کاری برای پروپاگاند است مرادم این است که هدف اش اشاعۀ ایمان نازی
هاست و بسیج کردن ملت آلمان .بنابراین پیروزی اراده داللت های ضمنی
مذهبی قبلی "پروپاگاند" را به داللت های سیاسی مدرن آن پیوند می زند تا
ناسیونال سوسیالیسم را یک دین سیاسی جا بزند .تصاویر و اندیشه ها و
روایت این فیلم همه و همه می خواهند اعتقادات آن دین را به کرسی بنشانند:
هیتلر رهبری منجی است و آلمان ملتی واحد و رایش سوم تا هزاران سال پایدار
خواهد ماند.
در این صورت چه بسا آگاه شدن از اینکه در پروپاگاند بودن این فیلم بحث وجود
دارد تعجب برانگیز باشد .شگفت آنکه ،ریفنشتال و حامیان اش مکنر این بودند
که پیروزی اراده پروپاگاند باشد و از آنجاکه در پروپاگاند بودن این فیلم بحث وجود
دارد (و در واقع بحثی داغ وجود دارد) باید قدری بر این موضوع درنگ کنیم.
ریفنشتال و حامیان اش معتقدند که دغدغه های او در پیروزی اراده مانند همۀ
فیلم های اش دغدغه های زیباشناختی اند و نه سیاسی .یعنی به باور آن ها
ریفنشتال شیفتۀ پیروی از زیبایی است نه پیروی از پیشوا .ادعای آن ها این
است که شگردهای ناظر به سبک مانند بن مایۀ ابر در سکانس آغازین فیلم و
مونتاژ آهنگین چهره ها در سکانس سازمان کار و مواردی از این دست صرفاً
محض خاطر زیبایی بکار رفته اند .این شگردهای سبکی از اینکه این فیلم به یک
مستند گزارشی -خبری تبدیل شود جلوگیری می کنند و فیلم را به لحاظ هنری
32
غنی می کنند .همین و بس.
تردیدی در این نیست که ریفنشتال در پیروزی اراده دلمشغول زیبایی است.
فیلم هایی که در مورد المپیک برلین 1936ساخته و عکس هایی که از اهالی
[کوهستان] نیوبا 33گرفته است و در واقع همۀ مجموعۀ هنری اش پرده از این
برمی دارند که یکی از دلمشغولی های هنری اصلی او زیبایی بصری بود .اما
خود فیلم تیشه به ریشۀ این ادعا می زند که تنها دغدغۀ پیروزی اراده زیبایی و
نوآوری در سبک باشد .چنانکه دیدیم هدف فیلم نه صرفاً نوآوری سبکی و آفریدن
تصاویر به لحاظ شکلی زیبا که استفاده از این شیوه ها برای خلق تصویر ویژه ای
از هیتلر و ناسیونال سوسیالیسم است.
پیشینۀ تاریخی ،خط بطالنی است بر این دفاع از فیلم که آن را یکسره
زیباشناختی می داند .ریفنشتال حسابی هواخواه هیتلر بود و خودش نیز با
طیب خاطر این را قبول داشت .او در فوریۀ 1932برای نخستین بار در زندگی
اش در یک گردهمایی سیاسی حاضر شد و با روئیت هیتلر و جمعیتی که
"بندگی آن مرد را می کردند" "میخکوب شد"" ،مسحور شد" و "عمیقاً تحت تأثیر
34
قرار گرفت".
10
حتی در پایان جنگ که تا آن هنگام ریفنشتال مثل بسیاری از هواداران نازی ها
ادعا می کند دربارۀ برنامۀ هیتلر برای آلمان تردیدهایی در دل نهان داشته است
با شنیدن خبر خودکشی هیتلر ،به اقرار خودش "تمام شب را اشک ریخت 35".تا
این روز ریفنشتال هرگز خودش را از محتوای سیاسی پیروزی اراده یا هر یک از
فیلم های دیگری که برای هیتلر ساخته جدا نکرده بود 36.همچنین او بجز سال
های طرد شدن و بگومگوهای عمومی هرگز از مصاحبت های هنری و شخصی
اش با بسیاری از اعضای حزب نازی ابراز ندامت نکرد و حتی تظاهر به پشیمانی
هم نکرد.
شاید این را نیز باید گفت که ریفنشتال تنها به این شرط با فیلم گردهمایی
نورنبرگ سال 1934موافق بود که نظارت هنری تمام عیار بر آن پروژه داشته
باشد .هیتلر ظاهراً با این شرط موافقت کرده بود .ریفنتشال تدوین نهایی را می
خواست و آن را به دست آورد .در نتیجه می توان پذیرفت که خود ریفنتشال
صالح دیده بود فیلمی بسازد که پیرامون مفاهیم Ein Führer, Ein Volk, Ein
Reichسامان یافته باشد و هیتلر را منجی مردم آلمان نشان دهد و آیندۀ نازی
ها را نوید بخش توصیف کند.
تاریخچۀ فیلم هم مویدی است بر پروپاگاند بودن آن .گوبلس که وزیر تبلیغات و
روشنگری مردم بود مسئولیت بسیاری در خلق اسطورۀ پیشوا داشت و فیلم
مورد بحث را دستاوردی بزرگ می دانست که تصویری بی سابقه از هیتلر در
جایگاه پدر مردم آلمان و رهبر آلمان نوین نشان می دهد .گوبلس که توصیه کرد
پیروزی اراده جایزۀ فیلم مل ّی را بگیرد در آنجا اعالم کرد:
این فیلم معرّف دستاوردی بسیار بزرگ است . . . .نگاه سینمایی باشکوهی
به پیشوا دارد .پیشوا در این فیلم برایًنخستینًبارًباًقدرتیًدیدهًمیً
شودًکهًتاًپیشًازًاینًنشانًدادهًنشدهًبود .این فیلم از این خطر که صرفاً
فیلمی جانبدارانه در سپهر سیاست باشد با کامیابی جان بدر برده و آهنگ
پرقدرت این روزگار سترگ را به یک اثر بزرگ هنری برگردانده است .اثری
حماسی که ضرب آهنگ چیدمان های راهپیمایی را پدید می آورد ،با اعتقادی
37
پوالدین ،که محرک آن ذوق هنری سرشار از شور و اشتیاق است.
راست اینکه ،پیروزی اراده آنقدر در بیان روشن و دقیق [ Führerprinzipاصل
پیشوا] موفق بود که همانطور که یکی از مورخین پروپاگاند آلمان می گوید "دیگر
نیازی نبود فیلم دیگری دربارۀ هیتلر ساخته شود 38". . .پیروزی اراده فیلم
مستند معتبر و کامل نازی ها دربارۀ پیشواست .هرچند بعدها زنجیره ای از فیلم
35
Ibid., 304-5.
ی اراده و قبل از آن مستند دیگری برای هیتلر ساخت .فیلمی کوتاه دربارۀ گردهمایی نورنبرگ در سال 1933 36ریفنشتال عالوه بر پیروز ِ
که شتابزده ساخته شده بود .این فیلم که پیروزی اراده نام داشت ریفنشتال را با شکل فیلم مستند آشنا کرد .او سومین فیلم خود دربارۀ
روز آزادی .این فیلم آخری برای به دست آوردن د ِل ژنرال های ِورماخت نام ِگردهمایی های حزب را بعد از پیروزی اراده ساخت .فیلمی به ِ
ب تصویر حضور داشتند از ریفنشتال عصبانی بودند. ِ قا توی کمتر [نیروی دفاعی] ساخته شد .آن ها بخاطر اینکه در پیروزی اراده
[ 37روزنامۀ] ،Völkischer Beobachterیک مِ ِی .1935نقل از ،Welsh, Propaganda, 158.تأکید از من است.
38
Welsh, Propaganda, 159.
11
ها هیتلر را با مردان بزرگ دیگری از گذشتۀ آلمان (مانند بیسمارک و شیلر) پیوند
می داد در حقیقت هرگز هیچ فیلم مستند دیگری دربارۀ پیشوا سفارش داده
نشد.
همچنین ریفنشتال ادعا می کند که پیروزی اراده را می توان یک "مستند صرف"
دانست .چراکه این فیلم صرفاً واقعیت وفاداری و امیدی را ثبت می کند که هیتلر
روزی القاء کرده بود .به عبارت دیگر ،این فیلم "کامال ً تاریخی است . . .این اثر
film- vérité39است .این فیلم نشان دهندۀ حقیقتی است که در آن هنگام (در
)1934تاریخ بود .در نتیجه این فیلم یک مستند است و نه فیلمی برای
40
پروپاگاند".
چنانکه که پیداست دفاع دوم با دفاع اول سازگار نیست .دفاع اول این بود که
ریفنشتال ادعا می کرد این فیلم صرفاً دغدغه های زیباشناختی دارد .او از
سویی می خواهد دستاوردهای هنری درخورتوجه خود را در زندگی بخشیدن به
سخنرانی های کسالت بار و راه پیمایی های بی پایان به نمایش بگذارد و از
دیگر سو ،مدعی شود کاری نکرده است بجز ثبت حوادث آنچنانکه رخ داده اند و
ادعا کند فیلم اش [ Cinema- véritéسینمای حقیقت] است .ولی آیا او واقعاً
می تواند هم خدا را بخواهد و هم خرما را؟ اما بگذارید مشکل ناسازگاری این دو
دفاع را ندیده بگیریم و حسن نیت به خرج دهیم و صرفاً خاطر نشان کنیم که
ساختار فیلم این ادعا را رد می کند که فیلم مستند صرف است .همانطور که
ادعای صرفاً زیباشناختی بودن آن را رد می کند .چنانکه دیدیم پیروزی اراده
فیلمی است که به دقت استادانه و هنرمندانه ساخته شده است .آنچه بر
اصول سامان دهندۀ این فیلم حاکم است نه سکانس هایی به ترتیب زمانی از
رخدادهایی که در فیلم به نمایش در آمده اند که اقتضائات نگاه روایی فیلم
است :داستانی بسیار گزینشی (و تحریف شده) دربارۀ هیتلر که آفرینندۀ آن
ریفنشتال است.
واضح است که فیلم های مستند هیچگاه صرفاً رونوشتی از رخدادها نیستند.
این خود مستند سازان هستند که همواره تدوین می کنند و می سازند .آن ها
همواره چشم اندازی برمی گزینند .اما حتی در عین صحت این نکتۀ کلی باز این
سخن درست باقی می ماند که پیروزی اراده [به طور ویژه] موردی افراطی در
میان فیلم های مستند است که برپایۀ اهداف سیاسی سامان یافته.
دفاعی که طبق آن این فیلم صرفاً یک مستند است نیز برخی از ویژگی های
تعیین کنندۀ فیلم را درباب رابطۀ میان فیلم و موضوع اش به راحتی نادیده می
گیرد .یکی از وقایع قابل توجه دربارۀ پیروزی اراده این است که واقعیتی که این
فیلم ثبت می کند همان واقعیتی است که خود فیلم به خلق آن یاری می دهد.
film- vérité 39به معنای سینمای حقیقت است که نوعی سبک در مستند سازی است که از حقایق پرده برمی دارد .م.
40این حرف رایفنشتال را منبع زیر نقل کرده است:
Sarris (ed.), Interview, 460.
12
همان چیزی که زیگفرید کراکور هنگامی که اتهام مشهور اش به نام "واقعیت
ساختگی" را طرح می کرد به آن پی برد:
. . .از زندگی واقعی مردم واقعیتی ساختگی به دست دادند و آن را به
عنوان واقعیت راستین جا زدند .اما این واقعیت قالبی ،به جای آنکه غایت فی
نفسه باشد صرفاً صحنه آرای فیلمی شد که آن روزها قیافۀ یک فیلم مستند
41
اصیل را به خود می گرفت.
به بیان دیگر با کمک ریفنشتال صحنۀ باشکوهی به راه افتاد که فیلم اش در نظر
داشت آن صحنه را مستند کند .همانطور که خودش در اظهار نظری که امروزه
معروف است اذعان می کرد "تدارکات اجالس حزب ،هماهنگ با تدارکات فیلم
42
برداری دیده می شد".
البته می توان گفت به رغم صحنه های به نمایش درآمده از رخدادهای نازی ها
که در هالی وود ساخته شده اند این "رخداد ساختگی" بخشی از تاریخ نازی
هاست .یعنی یک رخداد واقعی است و نه صرفاً صحنه ای از یک فیلم
سینمایی .اما چنین نیست که این رخداد واقعی صرفاً "روایت شده باشد" بلکه
بعضاً ساخته شده است تا موضوع فیلم او بشود .می شود حرف کراکور را
اینطور فهمید که منظور او از "واقعیت ساختگی" چیزی است مانند آنچه امروزه
بدان "رخداد رسانه ای" 43می گوییم .افزون بر این ،ریفنشتال در جریان ساختن
فیلم این رخداد ،نگاه هیتلر به آیندۀ آلمان را شکل داد .به قول خودش او "هیچ
چیز بجز سخنرانی ها و راهپیمایی ها و ازدحام جمعیت" برنداشت و به این
مصالح جان بخشید تا صحنۀ هیجان انگیزی در فیلم ایجاد کند که می توان آن را
بارها و بارها به نمایش گذاشت .ریفنشتال از مهارت بسیار و هنرش استفاده
کرد تا تصویری خلق کند که به نگاه ناسیونال سوسیالیسم ،یعنی نگاه مشترک
هیتلر و گوبلس و اسپیر یاری بیشتری برساند و به آن تداوم ببخشد .تردیدی در
این نیست که بخش عمده ای از رذالت گردهمایی 1934مرهون فیلم ریفنشتال
است.
می توانیم به این بحث درباب بگومگوها دربارۀ پروپاگاند بودن فیلم خاتمه دهیم با
ذکر این نکته که هر دو فقره دفاع (دفاع مبتنی بر زیباشناختی بودن و دفاع
مبتنی بر مستند بودن) بر حسب نیات ریفنشتال ساخته و پرداخته شده اند .هر
یک از این دو استدالل چنین قالبی دارند" :پیروزی اراده اثری برای پروپاگاند
نیست زیرا نیت لنی ریفنشتال ساختن اثری برای پروپاگاند نبوده است ".آیا لنی
ریفنشتال قصد داشته استاثری برای پروپاگاند بسازد؟ اگر مراد از این پرسش
این باشد که "آیا او پیش خودش فکر کرده است 'می خواهم فیلمی برای
پروپاگاند نازی ها بسازم'؟" احتماال ً پاسخ به این پرسش این باشد که خیر .اما
41
Kracauer, From Caligari to Hitler, 301.
این گفته را بسیار نقل کرده اند و منبع آن کتاب ریفنشتال است دربارۀ پیروزی اراده. 42
Hinter den Kulissen des Reichsparteitag Films (Munich: Franz Eher, 1935).
43
media event
13
این پرسش درست نیست .پرسش درست این است" :آیا او به چیزی اندیشیده
با این مضمون که 'هیتلر را طوری نشان می دهم که مردم آلمان در حمایت از او
بسیج شوند'؟" آنوقت پاسخ به این پرسش از قرار معلوم این است که بله.
کافی بود هیتلر در جنگ پیروز شود .آنوقت بود که دیگر ریفنشتال برای دفاع از
خود منکر این نمی شد که نیت اش ساختن اثری برای پروپاگاند بوده است.
به هر روی ،گفت و گو دربارۀ نیات لنی ریفنشتال (اینکه "توی سر اش" چه می
گذشته است) هیچ ارتباطی به بحث ندارد 44.چراکه این پرسش که آیا پیروزی
اراده اثری برای پروپاگاند است یا خیر ،پرسشی است دربارۀ خود فیلم و نه
پرسشی دربارۀ لنی ریفنشتال (یک شخص تاریخی) .و همانطور که دیدیم
45
پاسخ این پرسش علناً مثبت است.
با این حساب ،پیروزی اراده فیلمی است در خدمت پروپاگاند نازی ها و چنانکه
پیداست یکی از دالیلی که این فیلم را اینهمه عذاب آور می کند همین نکته
است .اما ریفنشتال اولین یا آخرین هنرمندی نبود که فیلم فاشیستی می
ساخت .در بین سال های 1933تا 1945صدها فیلم برای پروپاگاند در آلمان
ساخته شد .بسیاری از آن ها مانند فیلم بلند [ Jud Süssزوس یهودی] توفیق
همگانی بسیار بیشتری پیدا کردند و برخی دیگر مانند "مستند" Der ewige
( Judeیهودی جاویدان )1940 ،که بطور خصمانه ای یهود-ستیز بود مسلماً
تأثیری همانقدر م ّ
ضر بر اندیشه و رفتار مردم آلمان داشتند.
پیروزی اراده از دو جهت با چنین فیلم هایی و نیز فیلم های دیگری که در خدمت
پروپاگاند نازی ها بودند توفیر دارد .اول اینکه این فیلم بسیار خوش ساخت
است( .و همین واقعیت که این فیلم اثری ممتاز در زمینۀ پروپاگاند است یکی از
عواملی است که آن را اینهمه ناراحت کننده می کند) .اما این فیلم چیزی بیش
از یک پروپاگاند درجۀ یک است .این فیلم یک اثر هنری نیز هست .اثری محصول
تخیل خالقانه که در ساحت سبک و شکل دست به نوآوری زده است .تک تک
اجزاء این اثر سهمی در نگاه مرکزی و تأثیر کلی آن دارند .هم چنین این فیلم
بسیار بسیار زیباست .پیروزی اراده را به درستی می توان یک اثر هنری دانست
چراکه نمایشی (نگاهی) زیبا و لذتبخش از مردم آلمان و پیشوا و امپراتوری به
دست می دهد در قالب یک ژانر هنری شناخته شده (مستند) از یک رسانۀ
هنری شناخته شده (فیلم) .همین واقعیت که پیروزی اراده اثری ممتاز در زمینۀ
پروپاگاند است و در عین حال اثری است هنری ،توضیح می دهد که چرا فیلم
ریفنشتال چیزی افزون بر جذبه و گیرایی تاریخی دارد و چرا این فیلم نه صرفاً در
کالس های تاریخ که در کالس های فیلم نیز جایگاهی دارد.
V
جر و بحث های رایج درباب نیت مولف نگاهی به مجموعۀ زیر بیندازید: 44برای خواندن مقدمۀ خوبی بر ّ
Gary Iseminger, Intention and Interpretation (Philadelphia: Temple University Press, 1992).
45با توجه به اوضاع ،این فیلم را نمی توان به طور قانونی در آلمان نمایش داد چراکه فیلمی برای پروپاگان ِد ناسیونال سوسیالیست هاست.
14
پیروزی اراده در مقام هنر مسئله ساز است .دالیل مسأله ساز بودن این فیلم
سوای دالیلی است که به شایستگی آن در مقام اثری برای پروپاگاند ربط دارند
(مثال ً ظرفیت اش در بسیج کردن مردم آلمان در دهۀ .)1930همچنین پیروزی
اراده از آن حیث که هنر است بیش از وجوه دیگرش عذاب آور است .آنچه پیروزی
اراده را از آن حیث که هنر است مسأله ساز و عذاب آور می کند نگاه هنری
نهفته در آن است :نگاه اش به مردم آلمان و پیشوا و امپراتوری .فیلم ریفنشتال،
ناسیونال سوسیالیسم را (که امری است اخالقاً شریرانه) زیبا به تصویر می
کشد .تماشای این فیلم بدان نحو که [آفریننده اش] قصد داشته است این اثر
چنان دیده شود یعنی تماشای آنچه ریفنشتال آن را به عنوان زیبایی ناسیونال
سوسیالیسم نمایش داده است و برانگیخته شدن بر اثر تماشای آن زیبایی.
اگر این سخن درست باشد آنگاه این پرسش مطرح می شود که چطور باید به
این فیلم واکنش نشان دهیم؟ تک تک اجزای این فیلم در خدمت نگاهی اخالقاً
منزجر کننده به هیتلر طراحی شده اند .نگاهی که چنانکه تاریخ اثبات کرد
شخصیت راستین هیتلر و ناسیونال سوسیالیسم را طور دیگری جلوه می دهد.
لذت بردن از این فیلم (تشخیص اینکه این امکان وجود دارد که زرق و برق و
شکوه فیلم ما را درگیر خود کند ،ولو به کمترین مقدار ،یا اینکه زیبایی اش ما را
برانگیزاند) احتماال ً ما را وادار خواهد کرد بپرسیم "من چطور آدمی هستم که از
این فیلم لذت می برم و این فیلم روی من تأثیر می گذارد؟" 46آیا چنین واکنشی
به فیلم نازی ها قدری نادرست نیست؟
این دلواپسی از اینجا آب می خورد که پیروزی اراده ناسیونال سوسیالیسم را
جذاب نشان می دهد و هدف اش در انجام اینکار این است که ما را مجاب کند
ناسیونال سوسیالیسم را نیک بپنداریم .این فیلم ،هیتلر و مظاهر او را ستایش
می کند .این وضع با موردی شبیه رمان مفیستوی کالز مان دربارۀ نازیسم
تفاوت دارد .روشن است که شرّی که در رمان مفیستو شرح آن می رود آنقدر
جذاب نیست یا یا آنقدر درپی سرسپرده کردن مان نیست .خواستۀ ریفنشتال از
ما صرفاً این نیست که در خیال خود ،پیشوا و پیام او را جذاب بدانیم بلکه از ما
47
می خواهد واقعاً آن ها را جذاب و دل انگیز بیابیم.
تنها نگرانی این نیست که اگر از چنین فیلمی لذت ببریم ممکن است کار مان به
اینجا بکشد که دست به اعمال نادرستی بزنیم (مثال ً از جنبش نئو نازی ها
حمایت کنیم) بلکه این نگرانی نیز وجود دارد که برخی از انواع لذت ممکن است
فارغ از تأثیری که دارند مشکالتی ایجاد کنند .لذت بردن از این اثر هنری (مانند
46تِد کوهِن پرسش هایی از این دست را درباب خندیدن به ُجک های برخورنده و اهانت آمیز طرح می کند .نگاهی به کار او بیندازید به نام
"جک ها" در کتاب زیر:
Pleasure, Preference and value: Studies in Philosophical Aesthetics, ed. Eva Schaper (Cambridge University
Press, 1983), 120-36.
47تفکیک میان اثری که از ما می خواهد واکنش ویژه ای را تخیل کنیم (مثالً سرگرم شدن با چیزی یا مجذوب شدن به چیزی) و اثری که از
ما می خواهد واقعا ً سرگرم یا مجذوب یا چیزی از این دست بشویم بحثی است که بِریس گاوت در فصل هفتم همین کتاب [یعنی کتاب
سن] پیش می کشد.
زیباشناسی و اخالق ،ویراستۀ جرالد لِوین ُ
15
لذت بردن از اثر هنری ای که در ستایش دگرآزاری یا کودک بارگی باشد) ممکن
است ما را متقاعد کند که نه تنها بپرسیم با اینکار ممکن است به چطور آدم
هاییًتبدیل شویم که عالوه بر آن بپرسیم همًاکنون چطور آدمی هستیم.
این یک نکتۀ ارسطویی است .اگر فضیلت (تاحدی) منوط باشد به لذت بردن از
چیزهای پسندیده به جای لذت بردن از چیزهای ناپسند آنگاه شخصیت کنونی
من چگونه است که می توانم از چنین چیزهایی لذت ببرم؟
همچنین پیروزی اراده ما را می کشاند به پرسش های فوری و فوتی دربارۀ
اینکه با این فیلم ،در مقام هنر ،چه برخوردی باید داشت .آیا باید فیلم را علی
رغم تعلق خاطر اش به ناسیونال سوسیالیسم و بخاطر کیفات زیباشناختی اش
که بسیار تشویق شده اند ستایش کرد؟ ما زایش یک ملت دی .دابلیو .گریفیث
را فیلم مهمی می دانیم ،گرچه فیلمی نژادپرستانه است و اهرام سه گانۀ مصر
را می ستاییم ،گرچه تولید شان هزینۀ انسانی عظیمی داشته است .آیا در
تماشای پیروزی اراده نیز باید مانند این موارد پرسش های ناظر به خیر و شر را
کنار بگذاریم؟ یا اینکه در عوض باید بر این پا بفشاریم که استلزامات اخالقی اثر
ریفنشتال تیشه به ریشۀ ارزش زیباشناختی آن می زند؟ یا اینکه آیا این صورت
بندی از مسأله زیادی ساده انگارانه است؟
پرسش هایی از این دست صرفاً معضل عام و دیرینۀ زیبایی و شر را برجسته
می کنند :چه بسا مالحظات زیباشناختی با مالحظات اخالقی همسو نباشند.
این معضل نه تنها در مورد پیروزی اراده و موارد دیگری که پیشتر به آن ها اشاره
شد که در مورد مثال ً کارهای ادبی مارکی دوساد و تی .اس .الیوت هم مطرح
است .معضلی که از نزاع میان لوازم هنر و لوازم اخالق برمی خیزد معضلی
آشناست .اما چطور می توان از پس این معضل برآمد؟
در بخش عظیمی از قرن بیستم راه حل رایج این نزاع این توصیه بوده است به
هنر با "فاصلۀ زیباشناختی" باید نگریست .همانطور که اول از همه ادوارد بولو در
1912شرح داد ،نگرش مبتنی بر فاصلۀ زیباشناختی ،دست ما را باز می گذارد
تا دغدغه های عملی زندگی روزمره از قبیل پرسش هایی درباب سرچشمه
های اثر و تأثیرات اخالقی آن و مواردی از این دست را کنار بگذاریم و صرفاً بر
خود اثر هنری تأکید کنیم .روشن است که منظور بولو از "خود اثر هنری" ویژگی
های صوری اثر است (یعنی ویژگی های ساختاری وسبکی آن) .نادیده گرفتن
همۀ ویژگی های غیر صوری اثر دست کم موقتاً ما را آزاد می کند "تا تجربه را بر
پایۀ تازه ای شرح دهیم" 48کم و بیش همان کاری که در تحسین زیبایی مه بر
فراز دریا می کنیم با وجود اینکه می دانیم چیز خطرناکی است.
راهبرد پایۀ سادۀ این نگاه این است که در رویارویی با اثری هنری که معضالت
اخالقی به بار می آورد ،باید ارزشیابی زیباشناختی را از ارزشیابی اخالقی سوا
48ادوارد بولو' " ،فاصلۀ روانی' به عنوان عاملی در هنر و به عنوان یک اصل زیباشناختی" ،چاپ شده در:
British Journal of psychology 5 (1912): 87-98, 108-17.
16
کنیم و اثر را صرفاً از نظر زیباشناختی بررسی کنیم (یعنی عطف نظر به صورت
اش) .این پاسخ صورت گراهاست به معضل زیبایی و شر .طبق صورت گرایی،
وجه زیباشناختی اثر و وجه اخالقی آن دو سپهر یکسره متفاوت دارند .این
رویکرد دست مان را باز می گذارد که بگوییم پیروزی اراده به لحاظ اخالقی که
ارزش گذاری شود ،بد است اما به لحاظ زیباشناختی که ارزش گذاری شود،
نیک است.
در دهه های اخیر ،صورت گرایی کم و بیش از مد افتاده است و از جانب
فمنیست ها و فیلسوفان هنر و دیگران نقدهای جدی به آن وارد شده است .با
این حال در بحث هایی که دربارۀ پیروزی اراده می شود صورت گرایی نقش
بارزی دارد .یک علت اش اینکه در ظاهر راهبرد صورت گرایانه ممکن است
حسابی برازندۀ مواردی مانند پیروزی اراده باشد .مانند مه بر فراز دریا که بولو از
آن سخن می گفت محتوای فیلم ریفنشتال دربارۀ نازی ها نیز تهدید آمیز است و
شکی در درستی این سخن نیست که بدون قدری فاصله ،این خطر در کمین
ماست که در پرداختن به آنچه فیلم را به لحاظ زیباشناختی اثری خوب می کند
حسابی مغلوب عواطف یا حسابی گرفتار آنچه اخالقاً ناخوشایند است شویم.
تماشای فیلم از چشم اندازی بی طرف و بی غرض( 49آنچه بولو به آن می گوید
"عینی") راهی پیش پای مان می گذارد برای کنار گذاشتن مولفه هایی که اثر
را اخالقاً ناخوشایند می کنند .با این کار ،می توانیم دست کم برخی از ویژگی
هایی را که موجب خوب شدن اثر به لحاظ زیباشناختی اند تحسین کنیم .اگر
این راهبرد کارگر افتاد دیگر مسألۀ زیبایی و شر رخت از میان برخواهد بست .در
واقع ،یکی از اهداف صورت گرایی این است که نشان دهد چنین معضلی در
حقیقت وجود ندارد و معضلی است واهی.
اما راهبرد صورتگرایانه در مورد پیروزی اراده ناکام می ماند .این راهبرد در این
مورد کارگر نمی افتد .نه بخاطر اینکه آنقدر دغدغۀ موضوعات اخالقی را داریم که
نمی توانیم نظرگاهی را برگزینیم که فاصلۀ مناسبی با اثر دارد .همچنین نه
بخاطر اینکه وقتی با فاصلۀ زیباشناختی به اثر می نگریم واقعیات تاریخی مرتبط
با فیلم را فراموش می کنیم .نیز ،نه بخاطر اینکه نگریستن به فیلمی مانند
پیروزی اراده با فاصلۀ زیباشناختی ،خود موضعی غیر اخالقی است (هرچند
برخی ممکن است بخواهند استدالل کنند که چنین است) 50.همچنین الزمۀ
برخورد با اثر در عین حفظ فاصلۀ زیباشناختی این نیست که واقعیات تاریخی را
به معنای واقعی کلمه فراموش کنیم .در واقع ،فاصلۀ زیباشناختی یعنی تغییر
چشم انداز و البته تغییر موقّت چشم انداز.
49
disinterested
50برخی چنین استدالل کرده اند که اتخاذ نگرشی که با برخی از انواع بازنمایی های هنری فاصلۀ زیباشناختی داشته باشد این خطر را در پی
واقعی انسان ها از دست بدهیم .ممکن است برخی معتقد باشند این که عامدانه
ِ دارد که احساسات و عواطفِ خود را نسبت به درد و رنج های
زیباشناختی صرف ،چنان خطری را به جان بخریم یعنی بی رگ بودن از نظر اخالقی ،و آن را نوعی قصور اخالقی
ِ ت
ازای لذ ِ
ِ بخواهیم در
بشمار اورند.
17
دلیل اینکه راهبرد صورت گرایانه در مورد پیروزی اراده ناکام می ماند این است
که فاصله گرفتن از عناصر اخالقاً ناخوشایند این فیلم (به مقام خدایی رساندن
هیتلر و داستانی که فیلم دربارۀ او و حزب و مردم آلمان می گوید و مواردی از
این دست) یعنی فاصله گرفتن از آن ویژگی هایی که این فیلم را همان اثر هنری
ای می کنند که هست .اگر از این ویژگی های فیلم فاصله بگیریم آنگاه در
جایگاهی نخواهیم بود که ارزش زیباشناختی آن را درک کنیم .یعنی نمی فهمیم
چرا این فیلم روده دراز از سخنرانی های سیاسی و راهپیمایی های بی پایان را
به درستی یک شاهکار سینمایی به شمار می آورند .همچنین متوجه زیبایی
نگاه این فیلم به هیتلر نخواهیم شد (هرچند این نگاه مخوف باشد).
پیروزی اراده نیز مانند همۀ آثار هنری مذهبی و سیاسی (مثل کمدی الهی
دانته یا 1984جرج اورول یا خانه زاد رایت) پیامی دارد 51.می توان آن پیام را
محض خاطر عناصر صرفاً صوری فیلم نادیده گرفت (یعنی می توان عناصر
سیاسی و اهداف فیلم را کنار گذاشت) .درست مثل اینکه می توان دوزخ
[دانته] را خواند و در همان حال مسیحی بودن اش را نادیده گرفت .اما با اینکار
یکی از ابعاد اساسی فیلم از قلم خواهد افتاد و همچنین یکی از ابعاد اساسی
ذی ربط در زیبایی فیلم نیز از دست خواهد رفت .برای اینکه پیروزی اراده را
همان اثر هنری ای ببینیم که هست و برای اینکه زیبایی اش را تماماً درک کنیم
باید به محتوای آن توجه کنیم .یعنی به آن عناصری از فیلم که صورت گرایی از ما
می خواهد آن ها را کنار بگذاریم .مرادم از تأکید بر اهمیت محتوای فیلم ناچیز
انگاشتن اهمیت عناصر صوری اش نیست .جای تردید نیست که بخش گسترده
ای از فیلم و نیز آنچه این فیلم را به لحاظ هنری ارزشمند می کند تصاویر گیرا و
الگوهای زیبای حرکت در آن است .افزون بر این اگر صرفاً ویژگی های صوری
پیروزی اراده را در نظر بگیریم ،مجرد از سهمی که در پیام فیلم دارند ،این ویژگی
ها بی هیچ مشکل و مسأله ای زیبا هستند (همانطور که صورت گرایی به ما
می آموزد).
اما پیروزی اراده محصول استادی در عرصۀ هنر است (و شاید ،به جرأت بتوان
گفت محصول نبوغ است) نه صرفاً بخاطر ویژگی های صرفاً صوری فیلم ( یعنی
زیبایی در هنر فیلم سازی ریفنشتال ،شگردهای تدوین ماهرانه اش و غیره و
غیره) بلکه شاید مهم ترین علت این امر نگاه هنری این فیلم باشد .نگاه ویژۀ
کامال ً ارعاب برانگیز اش به هیتلر و ناسیونال سوسیالیسم .ذات فیلم مورد بحث
همین نگاه است.
51البته اینکه یک اثر هنری چه وقت پیامی دارد موضوع بسیار پیچیده ای است .درباب این پرسش کلی که اینکه اثر هنری چیزی بگوید
یعنی چه و اینکه چطور تعیین می کنیم اثر از بین امکانات مختلف چه می گوید ،مثال ر .ک:.
Jerrold Levinson, "Messages in Art," Australian Journal of philosophy 73, no. 2 (June 1995): 184-98.
من در اینجا مستقیما ً به این مباحث نمی پردازم ولی چنین می پندارم که آثار هنری برحسب آنچه توصیف می کنند یا برحسب آنچه آن را به
شکل دیگری عرضه می کنند می توانند نگرش ها و اعتقاداتی را مراوده کنند .این خود اثر است که وقتی عطفِ نظر به پیشزمینۀ فرهنگی و
بستر تاریخی شان خوانده شوند آشکار می کند آن نگرش ها و اعتقادات چه هستند.
18
اگر مراد از نگریستن به فیلم با حفظ فاصلۀ زیباشناختی ،توجه صرف به سویه
های صوری اثر باشد (یعنی توجه به خود تصویر و نه توجه به معنای نهفته در
آن) آنگاه فاصلۀ زیباشناختی در مورد پیروزی اراده کارگر نمی افتد چراکه الزمه
اش نادیده گرفتن ذات این فیلم است.
با این وضع ،مدافعان صورت گرایی می توانند به سراغ درک پیچیده تری از فاصلۀ
زیباشناختی بروند که طبق آن ملزم به کنار گذاشتن محتوای اثر هنری نباشیم.
طبق چنین دیدگاهی (که آن را "صورت گرایی پیچیده" بنامید) الزمۀ فهم یک اثر
هنری فراچنگ آوردن و درک کردن رابطۀ میان صورت اثر و محتوای آن است.
یعنی ،درک رابطۀ میان پیام و شگردهایی که برای انتقال آن پیام مورد استفاده
قرار می گیرد .الزمۀ کامیابی هنری ،بیان موثر پیامی ویژه است .در نتیجه صورت
گرایی پیچیده ما را مجاز می دارد (در واقع ما را ملزم می کند) که به محتوای
ویژۀ اثر توجه کنیم .بر پایۀ این دیدگاه موشکافانه تر نمی توانیم با خیال راحت
محتوای هنر یا پیام اش را از نظر دور بداریم .اگر بخواهیم خود اثر را بفهمیم باید
به رابطۀ میان صورت و محتوای آن بپردازیم.
صورت گرایی پیچیده برداشت تازه ای از بعد زیباشناختی عرضه می کند .تقریر
ساده تر صورت گرایی ،تعریف مضیقی از بعد زیباشناختی ارائه می کرد .تعریفی
بر حسب عناصر صوری اثر ،که مستقال ً سنجیده می شوند .این برداشت تازه و
پیچیده ترً،رابطۀ میان صورت و محتوا را ردیابی می کند .موفقیت زیباشناختی
یک اثر ،منوط است به مهارتی که اثر در سایۀ آن محتوای اش را بیان می کند.
برپایۀ چنین دریافتی ،ارزش زیباشناختی پیروزی اراده صرفاً در دستاوردهای
صوری اش نهفته نیست بلکه این را نیز در بر می گیرد که چطور این فیلم از
شگردهای سبکی اش استفاده می کند تا احساس بهت در برابر هیتلر و
تحسین او و یکی شدن با او را منتقل کند.
بخاطر داشته باشید که الزمۀ صورت گرایی پیچیده دست کشیدن از تفکیک
میان ارزش گذاری زیباشناختی و ارزش گذاری اخالقی نیست .برپایۀ صورت
گرایی پیچیده ،همانطور که برپایۀ تقریر ساده تر صورت گرایی ،ارزش گذاری
زیباشناختی به یک قلمرو تعلق دارد و ارزش گذاری اخالقی به قلمرویی دیگر.
صورت گرایی پیچیده از ما می خواهد به جای داوری کردن پیام اثر[ ،نحوۀ] بیان
شدن اش را داوری کنیم .از این جهت ،برخوردی که قرار است با عناصر ناسیونال
سوسیالیستی فیلم مستند ریفنشتال داشته باشیم هیچ توفیری ندارد با
برخوردی که قرار است با مسیحیت نهفته در کمدی الهی یا بهشت گمشده
داشته باشیم .بنابراین ،مشمئز کننده (یا جذاب) یافتن پیامی که پیروزی اراده
منتقل می کند نباید بر داوری زیباشناختی مان و نیز بر واکنش زیباشناختی مان
به فیلم اثری داشته باشد.
درواقع ،طبق صورت گرایی پیچیده ،پیروزی اراده و این قبیل آثار هنری ابداً نباید
(از چشم اندازی زیباشناختی) مشکلی ایجاد کنند .می توانیم از بعد اخالقی
19
محتوای اثر فاصله بگیریم (یعنی آن را کنار بگذاریم) و در عین حال به محتوای آن
توجه کنیم .یعنی به این توجه کنیم که چطور محتوای فیلم بخش مهمی از کار
بیان گری اش می شود.
موسع تر و فراگیرتر از فاصلۀ زیباشناختی رضایت بخش است؟ به ّ آیا این درک
گمانم پاسخ این است که خیر .حتی با پذیرفتن صورت گرایی پیچیده با برداشت
غنی تر اش از بعد زیباشناختی نیز ممکن نیست هنگام پرداختن به زیباشناسی
بتوانیم دربارۀ معنای سیاسی پیروزی اراده و درستی یا نادرستی تصویری که از
هیتلر ارائه می کند و از اینکه آیا این تصویر شر است یا خیر ،نیک است یا بد
سخن بگوییم .این موضوعات شناختی و اخالقی همان هایی هستند که
هنگامی که درگیر ارزشی گذاری زیباشناختی هستیم قرار است از آن ها فاصله
بگیریم .صورت گرایی پیچیده محتوا را نادیده نمی گیرد بلکه آن را زیباشناختیً
میًکند .52با پیروی کردن از توصیه های صورت گرایی پیچیده با مسیحیت
نهفته در کمدی الهی و ناسیونال سوسیالیسم نهفته در پیروزی اراده برخوردی
زیباشناسانه خواهیم داشت .هرچه باشد صورت گرایی پیچیده نیز نوعی صورت
گرایی است و بر رابطۀ (صوری) میان صورت و محتوا تأکید دارد .از چشم انداز
صورت گرایی پیچیده ،محتوای این فیلم (نگاه اش) صرفاً تا آنجا در ارزش گذاری
آن مدخلیت دارد که بد یا خوب بیان شده باشد .در نتیجه حتی طبق گونه های
پیچیدۀ صورت گرایی ،عناصر ذاتی پیروزی اراده بی ارتباط با ارزش گذاری
زیباشناختی آن باقی می مانند .بنابراین ،تقریر پیچدۀ صورت گرایی نیز نمی
تواند پاسخ تمام عیاری به اثر هنری ای از جنس پیروزی اراده بدهد.
همیشه چنین نیست که محتوا[ی یک اثر هنری] به اندازۀ محتوای پیروزی اراده
مهم باشد اما در این مورد مانند بسیاری از هنرهای سیاسی و مذهبی با
پذیرش پاسخ صورت گرایانه نمی توان این را توضیح داد که چرا باید از همان ابتدا
آثاری مانند پیروزی اراده را مسئله ساز بدانیم.
اینجاست که دو راه پیش روی ماست .می توانیم بگوییم هنر چیزی بیش از
زیباشناسی است یا بگوییم زیباشناسی چیزی بیش از زیبایی و صورت است.
انتخاب گزینۀ اول این امکان را پیش روی ما می گذارد که به برداشت قرن
هجدهمی از بعد زیباشناختی که اهمیت تاریخی نیز دارد دست نزنیم( .این
برداشت ،در واقع همان برداشت صورت گرایی پیچیده از زیبایی است) .مزیت
این برداشت این است که مرزهای زیباشناسی را نسبتاً بسته نگاه می دارد و
آن ها را به روشنی تعریف می کند .همچنین این برداشت ،ارزش گذاری
زیباشناختی را نسبتاً ساده می کند .پرسش های ناظر به معنای سیاسی و
صدق و کذب و خیر و شر و صواب و ناصواب بیرون از مقولۀ بعد زیباشناسی می
افتند .یک پیامد پذیرفتن این گزینه این است که از آنجا که برخی آثار هنری
52
aestheticize
20
معضالتی از این دست را پدید می آورند مقولۀ بعد هنری ،گسترده تر است از
مقولۀ بعد زیباشناسی.
گزینۀ دوم ،مفهوم بعد زیباشناختی را موسع تر از مرزهای سنتی آن می کند.
طبق گزینۀ دوم واکنش "زیباشناسانه" به یک اثر هنری صرفاً واکنش به عناصر
صوری آن اثر یا صرفاً واکنش به رابطۀ میان عناصر صوری آن اثر با محتوای اش
نیست بلکه افزون بر این ها واکنش به عناصری است که اثر را همانی می کنند
که هست( .این عناصر هم ممکن است صوری باشند و هم ناظر به محتوا).
طبق گزینۀ دوم ،بعد زیباشناختی دنباله روی بعد هنری دانسته می شود،
53 ّ
موسع فهم شود). (هرقدر بعد هنری ،مضی ّق یا
من راه دوم را پیشنهاد می کنم .بگذارید دلیل اش را دست کم به کوتاهی
بگویم .گزینۀ اول آمیخته است با برداشتی از بعد زیباشناختی که دلمشغولی
قرن هجدهمی به زیبایی را حفظ می کند .این سنت ،سنتی غنی و مهم است
ولی بر ویژگی ای از هنر تمرکز می کند (و ما را متمرکز بر آن نگه می دارد) که
دیگر برای ما آنقدرها اهمیت ندارد .در واقع یکی از واقعیت های مهم درباب
تکوین هنر مدرن که بسیار ذکر آن رفته این است که دیگر زیبایی در مرکز هنر
نیست .هزینۀ اینکه چنین برداشتی از بعد زیباشناختی را تنها برداشت برحق
بدانیم این است که زیباشناسی را ناچیز بشماریم یعنی آن را از بخش بزرگی از
فلسفۀ هنر و در حقیقت از بخش بزرگی از تجربۀ مان از هنر جدا کنیم.
انتخاب کردن این برداشت گسترده تر [برداشت دوم] از بعد زیباشناختی ،مقوله
ای فراگیر تر در اختیار ما می گذارد .مقوله ای مناسب تر برای چیستی هنر در
همۀ تجلیات تاریخی و فرهنگی اش و نیز برای همۀ ارزش های اش .این مقوله
بخش بزرگی از آنچه را ما از حیث انسانی بدان اهمیت می دهیم به سپهر هنر
54
باز می گرداند و دیدگاه بسیار کامل تری درباب ارزش هنر به دست می دهد.
پس ادعای من که از همین برداشت غنی تر درباب بعد زیباشناختی بهره می
گیرد [= برداشت دوم] این است که برای اینکه پیروزی اراده را از نظر
زیباشناختی درست بفهمیم باید با نگاه آن درگیر شویم و معنای این سخن این
است که باید با معضالت اخالقی ای که به بار می آورد درگیر شویم .این درک
غیر صورت گرایانه از بعد زیباشناختی بر گردۀ برداشتی غیر صورت گرایانه از هنر
سوار است .الزمۀ این برداشت این نیست که از تمایز میان ارزش اخالقی و
ارزش زیباشناختی یکسره صرف نظر کنیم .مثال ً هنوز هم می توان زیبایی صوری
شگردهای سبکی پیروزی اراده را از جایگاه اخالقی آن از آن حیث که اثری است
برای پروپاگاند ناسیونال سوسیالیسم جدا کرد .همچنین الزمۀ این برداشت این
نیست که منکر شویم هنر و اخالق به قلمروهای متفاوتی تعلق دارند .ولی
21
الزمه اش این هست که تشخیص دهیم این قلمروها در بخش هایی هم
پوشانی دارند و برخی آثار هنری به ویژه آثار هنری مذهبی و سیاسی ذیل این
بخش هایی هم پوشان قرار می گیرند.
VI
بخش IVرا با کند و کاو در توضیحات گوناگونی که از سرشت عذاب آور پیروزی
اراده داده شده است شروع کردیم :این که این فیلم بخاطر رخدادهای مخوفی
که مستند می کند ناراحت کننده است .این که این فیلم در خدمت پروپاگاند
است .این که این فیلم اشاعه دهندۀ تصویری به شدت گزینشی و تحریف شده
از هیتلر و ناسیونال سوسیالیسم است .تک تک این عوامل به توضیح اینکه چرا
این فیلم عذاب آور است کمک می کنند اما هیچ کدام متوجه عاملی که طبق
بحث من دلهره آور ترین ویژگی این فیلم است نیستند .یعنی پیوند شرّ و زیبایی
در این فیلم.
پس از آن ،در بخش Vراه حل رایج حل معضل زیبایی و شرّ یعنی صورت گرایی را
از نظر گذراندیم که طبق آن ارزش گذاری زیباشناختی را می توان از ارزش
وًهنر صرفاً باید به لحاظ ُ
ماًه َ گذاری اخالقی تفکیک کرد و نیز طبق آن هنر به
صوری ارزیابی شود .هر دو تقریر از صورت گرایی که از نظر گذراندیم یعنی صورت
گرایی ساده و صورت گرایی پیچیده مدعی بودند که معضل برآمده از پیوند
زیبایی و شرّ در پیروزی اراده (و آثاری از این قبیل) ،معضلی واهی است .تقریر
سادۀ صورت گرایی ،می خواست معضل پیوند زیبایی و شر را با تمرکز بر ویژگی
های صوری فیلم مورد بحث و منتقل کردن محتوای فیلم به قلمرویی بیرون از
محدوده های ارزش گذاری زیباشناختی حل و فصل کند .تقریر پیچیدۀ صورت
گرایی می خواست معضل پیوند زیبایی و شر را با تمرکز بر رابطۀ میان صورت و
محتوای فیلم حل و فصل کند .این تقریر نیز مالحظات پیرامون محتوای اخالقاً
ناخوشایند این فیلم (نگاه اش را) از قلمرو ارزش گذاری زیباشناختی خارج می
کند .اما چنانکه دیدیم صورت گرایی در مورد پیروزی اراده ناکام می ماند چراکه با
کنار گذاشتن آن مولفه هایی که فیلم را اخالقاً ناخوشایند می کنند (یعنی
محتوای اش) ذات این فیلم ،یعنی نگاه اش به ناسیونال سوسیالیسم نیز از این
فیلم از آن حیث که اثری هنری است کنار گذاشته می شود.
ناکام ماندن صورت گرایی نشان می دهد که معضل زیبایی و شر معضلی واقعی
است .در واقع ،می توان به هریک از توضیحاتی که برای ماهیت تهدید کنندۀ این
فیلم عرضه می شود شکل تازه ای بخشید تا تفسیرهای گوناگونی از این
معضل را بپذیرند و به دست دهند .پیروزی اراده در مقام یک فیلم مستند ،صحنه
هایی را که به زیبایی بیان می شوند پیوند می زند به نکوداشت رخدادهای
تاریخی هولناک ،و در مقام اثری برای پروپاگاند ،روایتی سیاسی را که استادانه
ساخته شده است می پیوندد به تصویر تحریف شده ای از شخصیت و اهداف
هیتلر ،و از حیث بیان صوری ،فیلمی خوش -ساخت را گره می زند به محتوایی
22
اخالقاً مشمئز کننده .اما کوبنده ترین شرحی که از رابطۀ زیبایی و شرّ در
پیروزی اراده داده شده است بر این واقعیت تمرکز دارد که این فیلم امری شرارت
آلود را که همان ناسیونال سوسیالیسم باشد به امری زیبا بر می گرداند.
خالصۀ این تأمالت این است که از پرسشی که پیشتر از نظر گذراندیم (این
پرسش که چطور باید به پیروزی اراده واکنش نشان داد) طفره نمی توان رفت.
چنانکه دیدیم در واقع دو پرسش در اینجا هست .یکی دربارۀ خودمان و دیگری
دربارۀ اینکه چطور باید این فیلم را در مقام هنر ،ارزش گذاری کنیم؟
ابتدا به پرسشی که دربارۀ خودمان است بپردازیم .اگر این فیلم را زیبا بیابیم این
امر دربارۀ ما خبر از چه می دهد؟ آیا این امر نشان دهندۀ این است که
شخصیت مان عیب و اشکالی دارد؟ این یعنی ما حقیقتاً فاشیسم یا آموزه های
55
ناسیونال سوسیالیسم را قبول داریم و تصدیق می کنیم؟ یعنی راه حل نهایی
مورد تأیید ماست؟ پاسخ به این پرسش ها درباب خودمان به این بستگی دارد
که وقتی فیلم را زیبا می یابیم به چه چیز واکنش نشان می دهیم .همانطور که
تقریر ساده از صورت گرایی نشان داد برخی عناصر فیلم بی چون و چرا زیبا
هستند :کار عالی با دوربین در این فیلم و تدوین آهنگین اش و غیره و غیره.
واکنش نشان دادن به این عناصر فیلم به معنای تصدیق ناسیونال سوسیالیسم
نهفته در آن نیست .آدمی می تواند به عناصر صوری ی این فیلم واکنش نشان
دهد بی آنکه از پیام فیلم حمایت کند .همچنین واکنش نشان دادن به رابطۀ
میان صورت و محتوا در این فیلم عیب و ایرادی ندارد .اگر به محتوای فیلم ،فیً
نفسه [ /محض خاطر خودش] واکنش نشان ندهیم و صرفاً به این واکنش
نشان دهیم که آن محتوا چطور بهًنمایشًدرًآمدهًاست ،آنگاه در دراینصورت
نیز پیام فیلم را تصدیق نمی کنیم.
اما بسیاری از تحلیل ها نشان می دهند که فیلم ویژگی دیگری دارد که آنقدرها
بی خطر نیست :نگاه اش .برای نشان دادن واکنشی تمام عیار به این فیلم ،در
مقام هنر ،باید به این نگاه واکنش نشان داد .در واقع ،تحلیل من اقتضا می کند
که الزمۀ فهم این فیلم از آن حیث که اثری هنری است واکنش نشان دادن به
زیبایی چنین نگاهی به ناسیونال سوسیالیسم است .اما این سخن یعنی
صورت بندی درست این پرسش دربارۀ ما این است که اگر این نگاه را زیبا بیابیم
چطور آدمی هستیم؟ اینکه آیا بدون تأیید فاشیسم یا آموزه های ناسیونال
سیوسیالیسم بتوان این نگاه را زیبا یافت جای درنگ دارد.
بجاست مرادمان از نگاه فیلم را کامال ً روشن کنیم .از نگاه فیلم که سخن می
گویم مرادم آنچه ممکن است از واژۀ 'نگاه' برآید یعنی آموزه های انتزاعی یا
آرمان های ناسیونال سوسیالیسم نیست ،بلکه مرادم تصویری از هیتلر است
که به مقام خدایی رسانده شده در ردای پدر محبوب مردمی شاد و خندان ،و
55راه حل نهایی ( )final solutionآخرین راه حل نازی ها بود برای کشتار یهودیان طی جنگ جهانی دوم .یعنی کشتار در اتاق های گاز.
م.
23
تصویری از امتی ملّی که استیاق اش برای کار ،بخاطر آلمان نوین ،آن را امتی
واحد کرده است.
درک زیبایی این نگاه (پی بردن به جذبۀ امکان پذیر مفهوم رهبری نیکخواه و
امتی واحد و احساس هدفی ملّی) با جذاب یافتن آموزه ها یا آرمان های
ناسیونال سوسیالیسم یکی نیست .می توان هم این نگاه ملموس را زیبا (یا
جذاب) دانست و هم بی آنکه دچار تناقض شد از پذیرفتن آموزه ها و آرمان های
ناسیونال سوسیالیسم سر باز زد و کامال ً از آنچه کرده اند به وحشت افتاد و
غیره.
میان زیبا یافتن نگاه هنری ملموس فیلم تا تصدیق آموزه ها و آرمان های
ناسیونال سوسیالیسم فاصله ای هست .فاصله ای اخالقی که الزم نیست (و
البته نباید) طی شود .در نتیجه می توان زیبایی نگاه فیلم را درک کرد بی آنکه
اخالقاً خود را رسوا کرد .اما مهم است یادآوری کنم یکی از اهداف اصلی پیروزی
اراده تحریک مخاطبان است برای طی کردن این فاصله و جذاب یافتن واقعیت ها
و آموزه های تاریخی ناسیونال سوسیالیسم .بخشی از شرّ نهفته در فیلم در
این واقعیت نهفته که قصد اش برانگیزاندن ماست برای طی کردن این فاصله و
رفتن به جانب شرّ.
همین که هدف این فیلم برانگیزاندن ماست برای جذاب انگاشتن ناسیونال
سوسیالیسم نیز یکی از عواملی است که واکنش نشان دادن به آن را دردسر
ساز می کند .این فیلم استعداد از راه به در کردن را دارد .پی بردن به زیبایی
نگاه اش (یا تأیید ارزیابی ما) گشودن خودمان در برابر اثری است که وسوسه
های فاشیسم را برای مان به ارمغان می آورد .این حس که در پیروزی اراده
عنصری عذاب آور نهفته است از بین نخواهد رفت (و نباید هم از بین برود) .یک
دلیل این امر این است که این فیلم درون خود عنصری اخالقاً خطرناک دارد .
به پرسش دوم بازگردم :این واقعیت که فیلم اثری شرارت آلود است چطور باید
در ارزش گذاری آن در مقام یک اثر هنری نقش ایفا کند؟ حال که موذی گری
واقعی این فیلم روشن تر شد ممکن است وسوسه شویم ادعا کنیم که این
فیلم ارزش هنری اندکی دارد یا اصال ً ارزش هنری ندارد .اما این پاسخ کارگر
نخواهد افتاد .واضح است که پیروزی اراده دارای ارزش هنری است .همانطور که
دیده ایم این فیلم بی اندازه قوی است و حتی شاید حاصل نبوغ باشد.
پس آیا باید بگویم که پیروزی اراده به رغم موذی گری اش یک اثر هنری معرکه
است؟ به گمانم اینجا باید درنگ کنیم .پیروزی اراده علی رغم تمام دستاوردهای
اش فیلمی معیوب است .معیوب است چراکه نگاه اش معیوب است .نگاه اش
معیوب است چراکه تصویر نادرستی از چهرۀ هیتلر و ناسیونال سوسیالیسم
نشان می دهد و چراکه شرّ را خیر و زیبا نشان می دهد .این عیوب به ارزش
گذاری پیروزی اراده در مقام هنر مربوط است زیرا همانطور که بررسی های مان
24
روشن می کند نگاه فیلم به ناسیونال سوسیالیسم بخشی از قوام و دوام این
اثر هنری است .اگر این نگاه معیوب باشد آنگاه آن اثر هنری نیز معیوب است.
یک توضیح دربارۀ تردید دیرپای ما درباب این فیلم این است که بسیاری از ما
شهودهای به خصوصی دربارۀ رابطۀ میان زیبایی و خیر داریم .یکی از کسانی
که چنان شهودهایی را به روشنی بیان کرده افالطون است .حتی برخی از ما
که هوادار افالطون نیستیم و زیبایی و خیر را یکی می دانیم نیز وارثان سنت
افالطونی هستیم .سنتی که درک اش از زیبایی این است که کار زیبایی صرفاً
لذت بخشیدن به حواس نیست بلکه درگیر کردن و ارضاء کردن ذهن و روح است.
(برای نمونه در محاورۀ فایدروس زیبایی را برانگیختن شور و اشتیاق می داند
برای رسیدن به امری واالتر یعنی رسیدن به امر خیر) 56.من مدعی ام همین
سلسلۀ فکری کهن و حسابی ریشه دار این حس را توضیح می دهد که اثر
هنری ای که امر زیبا و امر اخالقاً شریرانه را محکم به هم گره می زند دارای
امری تناقض آلود است .در واقع ،یکی از تکان دهنده ترین نکات پیروزی اراده این
است که به روشنی اثبات می کند زیبایی و خیر از هم جدا شدنی اند ،نه صرفاً
به این معنای نسبتاً ساده که ارزش گذاری اخالقی ممکن است از ارزش گذاری
زیباشناسی جدا شود بلکه به این معنای وحشت آورتر که هنر این قابلیت را
57
دارد که شر را زیبا جا بزند.
گرچه پیروزی اراده نشان می دهد که سنت افالطونی در یکی دانستن زیبایی و
خوبی بر خطاست اما از این اندیشه نیز حمایت می کند که وحدت زیبایی و
خوبی معیاری است که هنر باید با آن سنجیده شود .اگر هنر خوب صرفاً نباید
ت زیبایی می تواند اشتها یا شهوتی را برانگیزاند که پیوندی با احساسات ژرف تر ندارد. 56افالطون در فایدروس چنین نیز می گوید که روی ِ
(اشتهای "حیوانی چهارپا" ( .))250 eاما مدعی می شود رویت زیبایی ،در انسان هایی که سرشتی خردمند دارند و تربیت شده اند احساسات ِ
پی امر
پیچیدۀ احترام و تکریم و ترس ایجاد می کند و این احساسات روح را گرم می کنند و پرورش می دهند و آن را برمی انگیزانند تا در ِ
بسیار خود
ِ های
اصلی گستردۀ سنتی است که مرده ریگ افالطون است و کاری به ظرافت ِ ِ خیر برود .اما دغدغۀ من در این مقاله خطوط
متون افالطونی ندارم.
دانستن اینکه نگرشی که یک اثر موی ِد آن است می تواند به ارزش هنری اش لطمه بزند) احتمال دارد با این ایراد ِ (روا 57برداشتن این گام
معیار (غیر صوری) برای ارزش گذاری ،خطری است برای خودآیینی در هنر .در اینجا این نگرانی وجود دارد ِ مواجه شود که پذیرفتن چنین
گوناگون مداخله قرار
ِ معرض شکل های
ِ که معیاری که هنر را در قالب اخالقی یا سیاسی ،ارزش گذاری می کند آن را (احتماالً ندانسته) در
نابردباری دینی .این نگرانی ،جدّی ،ولی برپایۀ یک سوء تفاهم است .این پیشنهاد که مالحظاتِ سودای امر رایجِ سیاسی یا
ِ می دهد ،مثالً
گذاری هنر دخیل باشند مستلزم این نیست که چنین مالحظاتی تنها عوام ِل ذی ربط به ارزش گذاری ِ اخالقی یا سیاسی ممکن است در ارزش
هنر اند ،همچنین متضمن این نیست این مالحظات باید همیشه در الویت باشند.
مهم تر اینکه چنین معیاری برای ارزش گذاری مستلزم صرفِ نظر کردن از مفهوم خودآیینی هنری نیست .اصل خودآیینی در سپهر هنر
هنجاری ویژه .سنتا ً با توسل به
ِ خوب که فهم شود ،این مفهوم را می رساند که آثار هنری نیاز دارند به "فاصلۀ حافظت شده" یعنی یک جایگاه
ت سیاسی نیز می توان از آن دفاع نظریۀ هنر صورت گرایانه از این فکر که هنر به این حفاظت نیاز دارد دفاع می کنند اما با دالیل سرراس ِ
کرد .اساس این فکر این است که آثار هنری به لحاظ سیاسی مطلوب اند و نیازمند محافظت چراکه آثار هنری از آن حیث که صورت هایی
برای بیان هستند اغلب نقش سیاسی و اجتماعی مهمی بازی می کنند[ :از قبی ِل] به روشنی بیان کردن راه های موجود نگریستن و اندیشیدن به
آن ها یا کلنجار رفتن با آن ها و گذار از آن ها.
ی اراده بخاطر نکوداشتی که از ناسیونال سیوسیالیسم می کند ارزش هنری کمتری دارد نه انکار خودآیی ِ
نی در نتیجه ،این عقیده که پیروز ِ
انکار معیارهای صورت گرایانه در ارزش گذاری هنری است .این تحلیل از مفهوم خودآیینی هنری برپایۀ مقاله ای از من است به ِ هنری که
منتقدان فمنیست اش" که در آینده در منبع زیر چاپ خواهد شد [البته اکنون چاپ شده است]:ِ نام "خودآیینی زیباشناختی و
Encyclopedia of Aesthetics, ed. Michael Kelly (Oxford: Oxford University Press).
برای خواندن پاسخ پرورده تری به نگرانی ها دربارۀ سانسور رجوع کنید به مقالۀ من به نام "فضای حفاظت شده :سیاست ،سانسور و هنر"
در:
Aesthetics: Past and Present, ed. Lydia Goehr, Journal of Aesthetics and Art Criticism, 50th Anniversary Issue
(Spring 1933): 207-15.
25
حواس را خرسند کند بلکه باید ما را به لحاظ فکری و عاطفی درگیر و ارضاء کند
آنگاه من می گویم نقد کردن پیروزی اراده محض خاطر برگردان امری شرارت الود
جه.به امری زیبا کاری است مو ّ
جه ایم نه صرفاً از آن حیث که اهل اخالق ایم بلکه از آن در انجام چنین کاری مو ّ
حیث که منتقد عرصۀ هنر ایم .مراد از این سخن این نیست که آثار هنری صرفاً
باید انسان های نیک نیک کردار را به نمایش بگذارند یا اینکه قرار است آثار
هنری صرفاً موید برداشت های متعارف از خوبی باشند .همچنین این سخن
انکار نمی کند که حتی در اینصورت نیز یک اثر هنری می تواند دارای ارزش
هنری باشد (حتی اثری که اخالقاً به اندازۀ پیروزی اراده معیوب باشد) .اما
ادعای من این است که دالیلی هست به سود اینکه باید از ستایش های
زیباشناختی رفیع از آثار هنری ای که تأمل نشان می دهد امر شریرانه را زیبا و
58
جذاب و خوب عرضه می کنند خودداری کنیم.
یک پرسش باقی می ماند .اگر فیلم ریفنشتال از جهاتی که شرح دادم عیب و
ایراد دارد اصال ً چرا باید آن را تماشا کرد؟ البته واضح است که ما محض تفریح
نمی نشنیم پیروزی اراده را تماشا کنیم .اما این فیلم ،فیلم مهمی است .این
فیلم بخاطر ارزش تاریخی اش ارزش تماشا کردن دارد چراکه گاه شمار پا گرفتن
فاشیسم در آلمان و گاه شمار رخدادهایی است که به جنگ جهانی دوم راه
بردند .همچنین این فیلم ،بخاطر مطالعۀ موردی 59درباب اینکه پروپاگاند چطور کار
می کند و نیز بخاطر زیبایی صوری و قدرت بیان گری اش ارزش تماشا کردن
دارد .افزون بر این ها چه بسا پیروزی اراده را کم و بیش به همان دلیلی ببینیم
که فمنیست ها به همین دلیل الفیه و شلفیه نگاری ها را بررسی می کنند.
بخاطر اینکه در رویارویی با چنین آثاری ممکن است چیزی دربارۀ نحوۀ نگریستن
به جهانی که منکر آن هستیم بیاموزیم.
دست کم دو دلیل دیگر برای تماشای این فیلم وجود دارد .دلیل روشن تر اینکه
یکی از کارهایی که برای جلوگیری از بازگشت فاشیسم باید کرد این است که
بفهمیم مردم چطور فاشیسم را جذاب می یافتند و چطور به احزابی از قبیل
حزب ناسیونال سوسیال کارگران آلمان اقبال نشان می دادند و احزابی از این
قبیل چطور برخی آرزوهای بشری زیربنایی بسیاری از آلمانی های دهۀ 1930را
برآورده می کردند( .مثال ً آرزوی رهبری پرقدرت و امت و احساس هدفی ملّی).
این تصمیم که مواردی مانند پیروزی اراده را قدغن نکنیم (یا از آن ها دوری
نکنیم) به این معناست که یاد بگیریم به جای انکار کردن واقعیت تاریخی رایش
سوم با آن زندگی کنیم .دلیل دوم که به دلیل اول مربوط هم هست این است
که رویارویی با نگاه فیلم به ناسیونال سوسیالیسم ممکن است این امکان را به
ما بدهد که درک کامل تری از خودمان در مقام انسان به دست آوریم .تصور دیدن
58بریس گاوت در نوشته اش در همین کتاب از این دیدگاه که تأیید نگرش های اخالقا ً بد می توانند موج ِ
ب ناکامی زیباشناختی اثر باشد دفاع
می کند.
59
Case study
26
جهانی که ریفنشتال به تصویر می کشد هر قدر عذاب آور ،می تواند این توانایی
را به ما ارزانی دارد که با ظرفیت های بالقوه و بالفعلی که شرارت انسانی را
تعریف می کنند رویارو شویم و آن ها را اندکی بیشتر بفهمیم.
البته مهم ترین دلیل تماشای پیروزی اراده این است که این فیلم پیوندی از
زیبایی و شر به دست می دهد که ما آن را بسیار نگران کننده می یابیم .با
تماشای این فیلم در خواهیم یافت که زیبایی و شرّ می توانند در هم بیامیزند و
چنین نیز شده است .همچنین این فیلم حالی مان می کند که یکی از عذاب
آورترین خصلت های هنر این است که هنر می تواند کاری کند که شرّ ،خوب و
زیبا به نظر برسد .در نتیجه تأمل که می کنیم در می یابیم آنچه احتماال ً گمان
می کردیم دلیلی بود برای تماشا نکردن این فیلم دلیلی است برای تماشای آن.
موخره ای روش شناسانه :در جریان بررسی مسألۀ زیبایی و شرّ زمان زیادی را
صرف تمرکز بر جزئیات تاریخی و هنری یک مورد بخصوص کردیم .جا دارد دلیل
اش را بررسی کنیم .ناگزیر بودیم موارد معین تاریخی فیلم را بررسی کنیم
چراکه پیروزی اراده در مقام یک فیلم مستند که موضوع اش رخدادهای تاریخی
خاصی است یک اثر تاریخی معین است .همچنین باید جزئیات هنری فیلم را از
نظر می گذراندیم تا بفهمیم چطور پیروزی اراده معضالتی را ایجاد می کند که
باعث بروز مسألۀ فلسفی عام تر زیبایی و شرّ می شوند .این بررسی مفصل
تاریخی و هنری ،بخشی از یک راهبرد بزرگ تر بود برای نگریستن به موردی
خاص ،به عنوان شیوه ای برای کند و کاو در معضل عام تر زیبایی و شرّ در هنر.
اما چرا باید با یک مورد خاص شروع کرد؟ چرا از معضل عام تر شروع نکنیم تا به
مورد جزئی برسیم؟ دلیل اش که در اینجا صرفاً به مخلص آن می توانم اشاره
کنم این است که معضل زیبایی و شر در هنر معضلی واقعی است ولی این
معضل صرفاً تا آنجا معضلی واقعی می شود که در موارد به خصوص طرح شود.
به سراغ موارد بخصوص می رویم چراکه در همین موارد است که این معضل به
سپهر زندگی راه می یابد .پرداختن به تاریخ و همچنین تحلیل های این مقاله
صرفاً پیش درآمدی بر این تحقیق فلسفی نیست ،بلکه گره خورده است با خود
این تحقیق فلسفی و از آن جدا شدنی نیست .این نگرش ،تازه نیست و مثال
کالسیک اش بحث افالطون است دربارۀ هومر در کتاب دوم و سوم محاورۀ
جمهوری.
27