Professional Documents
Culture Documents
3و4و5خلاصه منابع انسانی
3و4و5خلاصه منابع انسانی
.
.4مدیران تازه کارتان را از دست خودشان نجات دهید
بیشتر سازمانها کارمندان را بر اساس صالحیتهای فنی به پستهای مدیریتی ارتقا میدهند .ولی اغلب ،این
افراد نمیتوانند بفهمند که نقشهایشان از چه لحاظ تغییر کرده است ،یعنی ،شغلهایشان دیگر ربطی به
موفقیت فردی ندارد ،بلکه به توانمندسازی دیگران برای موفق شدن مربوط است.
محول کردن وظایف
محول کردن مؤثر وظایف ممکن است یکی از دشوارترین مسئولیتهای مدیران تازهکار باشد .مدیران
ارشد مسئولیتهای بزرگی به آنها میدهند و ضرباالجلهای کوتاهی برایشان تعیین میکنند و برای کسب
نتیجه ،فشار زیادی به آنها میآورند .پاسخ طبیعی مدیران تازهکار هنگام رویارویی با چنین مشکالتی این
است که «فقط انجامش بده» ،در حالی که به این فکر میکنند که این همان چیزی است که در وهلهی اول
باعث ارتقا یافتنشان شده است.
اولین گام برای کمک کردن به مدیران جوان برای محول کردن مؤثر وظایف ،وادار کردن آنها به درک
نقش جدیدشان است .به آنها بفهمانید که شغلشان اساسا ً با شغل فردی که به سهم خودش در رسیدن به
اهداف شرکت مشارکت دارد ،فرق میکند .مشخص کنید که شما و سازمانتان وجود چه ویژگیهای در
رهبران را باارزش میدانید .در هر شرکتی ،پرورش ِ پرسنل بااستعداد و مستعد پیشرفت مهم است .به
مدیران جدید اجازه دهید بدانند که عالوه بر رسیدن به اهداف ّکمی ،بابت این تالشهای کمتر ملموس هم
پاداش خواهند گرفت .درک این نقش جدید ،بخش مهمی از مبارزهی مدیران تازهکار با مشکالت شغل
جدید است و بیشتر شرکتها به اشتباه فرض میکنند چنین درکی از همان اول کار آشکار است.
حمایت شدن از سوی مدیران ارشد
رئیس مدیری تازهکار چه باید بکند؟ کار را میتوانید با روشن کردن انتظارها شروع کنید .ارتباط بین
موفقیت تازهکار و موفقیت خودتان را بهگونهای توضیح دهید که او بفهمد برای رسیدن به اهدافتان به
ارتباط بیتعارف و رک نیاز دارید .برای او توضیح دهید که انتظار ندارید او همهی پاسخها را بداند .او
را به دیگر مدیران شرکت که ممکن است مفید باشند ،معرفی کرده و تشویقش کنید که هرگاه الزم شد ،با
آنها ارتباط برقرار کند .به او اطالع دهید که اشتباه اتفاق میافتد ،ولی مخفی کردن اشتباه همیشه از خود
اشتباه بدتر است .به او بگویید به همان اندازه که دوست دارید گاهی برای ناهار دعوتتان کند ،به همان
اندازه هم مایلید این دعوتها زیادتر شود.
دادن اعتماد به نفس
با اعتماد به نفس به نظر رسیدن وقتی اعتمادبهنفس ندارید مشکلی است که همهی ما با آن روبهرو
میشویم و بهعنوان مدیران ارشد ،معموالً در مواقع الزم ،نیاز به آن را احساس میکنیم .مدیران تازهکار
اغلب چنان بر درون خودشان متمرکز شدهاند که از این نیاز یا تصویری که از خودشان ارائه میدهند،
آگاهی ندارند .چنان بر مفهوم متمرکزند که فراموش میکنند فرم و ظاهر هم مهم است .هفتهها و ماههای
اول زمان مهمی برای رهبران جدید است تا به سراغ کارمندان بروند .اگر از خود اعتمادبهنفس نشان
ندهند ،احتماالًنمیتوانند الهامبخش تیمهایشان باشند و به آنها انرژی دهند.
تمرکز بر تصویر کالن
مدیران تازه کار معموالًبیشتر بر فعالیتها تمرکز میکنند تا بر اهداف .به این دلیل که فعالیتها را میتوان
بهسرعت اجرا کرد ،در حالی که بهطور کلی رسیدن به اهداف زمان بیشتری میبرد .مدیر ارشد میتواند
از مدیران تازهکار درخواست اهداف مکتوبی کند که بهوضوح فرق بین اهداف و فعالیتهای حمایتی
مدیران تازهکار را توضیح میدهند و از این طریق ،به آنها کمک کنند تا راهبردی بیندیشند .تأکید بر
تنظیم اهداف به مدیران جدی ِد (و نه چندان جدید) شما کمک خواهد کرد که نقشه های بازی راهبردیشان
را سر و سامان دهند.
ارائه ی بازخورد سازنده
خودداری از برخورد با دیگران طبیعت بشر است و بیشتر افراد هنگامیکه مجبورند رفتار یا اعمال
دیگران را اصالح کنند ،احساس بدی دارند .مدیران تازهکار هم از این قاعده مستثنا نیستند و اغلب ،از
پرداختن به مسائل مهم در رابطه با کارمندانشان طفره میروند.
بیشتر مدیران بیتجربه زمان زیادی صبر میکنند تا با کارکنان در مورد مشکالت عملکردی صحبت کنند.
مدیر ارشد با ایجاد محیطی که در آن ،بازخورد سازنده ،نه به دید انتقاد ،بلکه به منزلهی منبع
توانمندسازی نگاه میشود ،میتواند به مدیران تازهکار کمک کند .این کمک با بازخوردی شروع میشود
که در رابطه با پیشرفت مدیرانتان به آنها میدهید و این کار به سادگی وادار کردنشان به گفتن نقاط
ضعفشان به شماست ،قبل از اینکه این نقاط ضعف مشکلساز شوند.
.5مدیران عالی چه میکنند؟
مدیران عالی تواناییهای منحصربهفرد کارمندانشان و حتی غیر عادی بودن آنها را میدانند و برایش
ارزش قائالند و یاد میگیرند که چطور آنها را به بهترین شکل در طرح ِ هماهنگ حمله بگنجانند .این
دقیقا ً مخالف آن چیزی است که رهبران عالی انجام میدهند .رهبران بزرگ کشف میکنند که چه چیزی
فراگیر است و روی آن سرمایهگذاری میکنند .کار آنها این است افراد را برای رسیدن به آیندهای بهتر
دور هم جمع کنند .رهبران فقط در صورتی میتوانند در این زمینه موفق شوند که بتوانند تفاوتهای نژادی،
جنسیتی ،سنی ،ملیتی و شخصیتی را حل کنند و با استفاده از داستانها و تجلیل از قهرمانها ،از نیازهایی
که همهی ما داریم بهره ببرند .در این بین ،شغل مدیر تبدیل استعداد خاص شخص به عمل است .مدیران
فقط زمانی موفق خواهند شد که بتوانند تفاوتهای بین افراد را شناسایی و آنها را به کار بگیرند و هر
کارمند را به چالش بکشند که به روش خودش در این تفاوتها به نقطه اوج برسد.
به جای تالش برای تغییر کارمندانتان ،تواناییهای منحصربهفردشان را شناسایی کنید .سپس ،کمکشان
کنید از این ویژگیها برای عالی عمل کردن به روش خودشان استفاده کنند .شما به این سه تاکتیک نیاز
خواهید داشت:
برای سرمایهگذاری روی نقاط قوت اشخاص ،همواره تغییر جزئی در نقشها ایجاد کنید.
محرکهایی برای فعال کردن نقاط قوت کارمندان به کار بگیرید.
تطبیق دادن روش مربیگری با شیوههای منحصربهفرد یادگیری.
نتیجه :در زمان صرفهجویی میکنید .افرادتان برای بهبود مهارتهایشان احساس مالکیت میکنند و به
کارمندان میآموزید که برای تفاوتها ارزش قائل شوند و حس ِ تیمی قوی ایجاد میکنید.
بینشهای کنترلکننده همهی نتایج یا رویدادها را توضیح نمیدهند .آنها بهترین توضیح برای بیشترین تعداد
رویدادها هستند .چنین بینشهایی به شما کمک میکنند بفهمید کدامیک از اعمالتان بیشترین تأثیر را در هر
وضعیتی خواهد داشت .برای اینکه مفهومی به شکل یگانه بینش کنترلکننده ظاهر شود ،باید سه آزمون را
از سر بگذراند .اول ،باید در طیف وسیعی از موقعیتها بتوان آن را ً راجع به این به کار گرفت،دوم اینکه
بینش کنترلکننده باید به شکل ضرب عمل کند .در هر معادلهای ،برخی فاکتورها فقط ارزش جمع زدن
دارند :وقتی کارهایتان را روی این عوامل متمرکز میکنید ،پیشرفتی افزایشی را شاهد خواهید بود .بینش
کنترلکننده باید قدرتمندتر از اینها باشد .این بینش باید به شما نشان دهد چگونه به پیشرفتهای بسیار
سریعی دست یابید،سوم اینکه بینش کنترلکننده باید هدایتکنندهی کارها باشد .این بینش باید به کارهای
دقیقی اشاره کند که میتوان برای ایجاد مستمر نتایج بهتر ،آنها را انجام داد.
آنچه باید درمورد تکتک افرادی که مستقیم زیردستتان کار میکنند بدانید
نقاط قوت او چیست؟
محرکهایی که این نقاط قوت را فعال میکنند ،چیست؟
روش یادگیری او چیست؟
برای شناسایی نقاط قوت شخص ،اول بپرسید« :بهترین روز کاری که در سه ماه گذاشته داشتهاید چه
روزی بوده است؟» کشف کنید که آن شخص چه کاری میکرده و چرا اینقدر از آن لذت میبرده است .به
یاد داشته باشید :نقطهی قوت صرفا ً کاری نیست که در آن خوب هستید .در واقع ،ممکن است کاری باشد
که در آن خوب هم نباشید .ممکن است عالقهی شدید باشد ،یا چیزی که ذاتا ً آنقدر رضایتبخش میدانید که
منتظر انجام دادن دوباره و دوبارهاش و بهتر شدن در آن در طول زمان هستید .این پرسش کارمندتان را
تشویق میکند که فکر کردن به عالیق و تواناییهایاش را از این دیدگاه آغاز کند .برای شناسایی نقاط
ضعف شخص ،فقط پرسش را بر عکس کنید.
نقاط قوت شخص همیشه در معرض نمایش نیستند .گاهی اوقات کارمندان به محرکهای دقیقی نیاز دارند
تا آنها را به معرض نمایش بگذارند .اگر از محرک درستی استفاده کنید ،شخص قدمهای محکمتری
برمیدارد و در مواجهه با مقاومت ،استقامتش را حفظ میکند .اگر از محرک اشتباه استفاده کنید ،شخص
متوقف خواهد شد .انتخاب محرک مناسب میتواند دشوار باشد ،به این دلیل که محرکها به هزاران شکل و
در اشکال مرموز وجود دارند .قویترین محرکی که تا کنون دیده ایم ،قدرشناسی است و نه پول.
هر چند که شیوههای یادگیری زیادی وجود دارند ،ولی بازبینی دقیق نظریهی یادگیری بزرگساالن نشان
میدهد که سه شیوه غالب است :هریک از این سه شیوه ،تنها به کار نمیروند .کارمندان مشخصی ممکن
است بر ترکیب دو یا شاید هر سه تکیه کنند .با وجود این ،متناسب بودن با شیوه یا شیوههای هر کارمند
به تمرکز شما بر آموزش کمک خواهد کرد.
.1شیوه تحلیل :یادگیری کار را با تجزیه کردن ،بررسی عناصر سازنده و بازسازی تکه به تکه .قویترین
لحظه های یادگیری برای تحلیلگر قبل از عملکرد اتفاق میافتند.
.2شیوه ی ِ یادگیری غالب ،یعنی انجام دادن ،درست است .قویترین لحظه های یک عمل کننده ،در طول
عملکرد اتفاق میافتد .برای این فرآیند یادگیری ،آزمون و خطا روشی صحیح است.
.3روش تماشا کردن :هنگامیکه به مشاهدهگران فرصت داده میشود که کل عملکرد را ببینند ،میتوانند
چیز زیادی یاد بگیرند .اگر تالش میکنید به یک مشاهدهگر آموزش دهید ،مؤثرترین روش تا کنون این
بوده است که او را از کالس درس بیرون بیاورید ،از دستورعملها دور کنید و وادارش کنید همراه یکی
از مجربترین کارمندانتان حرکت کند.
زمان باارزشترین منبع مدیر است و مدیران عالی میدانند که مؤثرترین روش برای سرمایهگذاری
زمانشان این است که بهدقت تعیین کنند هر کارمندی از چه لحاظ متفاوت است و سپس ،پی ببرند که
چطور این خصیصههای فردی دائمی را در برنامهی عمومی به بهترین شکل بگنجانند .برای عملکرد
عالی در مدیریت دیگران ،باید این بینش را وارد اعمال و تعامالتتان کنید .همیشه به یاد داشته باشید که
مدیریت عالی به معنای آزاد کردن است و نه تغییر دادن؛ به معنای بهطور دائم اصالح کردن محیطتان
است بهگونهای که کمک منحصربهفرد ،نیازهای منحصربهفرد و شیوهی منحصربهفرد هر کارمندی را
بتوان کامالً آزاد کرد .موفقیت شما در مقام مدیر ،تقریبا ً به طور کامل به توانایی شما برای انجام دادن این
کار بستگی دارد.