You are on page 1of 6

:‫ دنباله مطالب درسی‬.

‫با سالم‬

Culture. You can use this structure to create a culture at the divisional level that most closely
meets the needs of the local market. For example, a retail division could have a culture
specifically designed to increase the level of service to customers.
)‫شما می توانید از این ساختار استفاده کنید برای ایجاد یک فرهنگ در سطح تقسیماتی ( شعبه ها‬. ‫فرهنگ‬
، ‫ یک شعبه( زیر مجموعه ) جزئی و خرد‬،‫ به عنوان مثال‬.‫که خیلی زیاد نیازهای بازار محلی را براورده می کند‬
.‫می توانست فرهنگی داشته باشد که بطور خاص برای افزایش سطح خدمات به مشتریان طراحی شده است‬

Local decisions. The divisional structure allow decision-making


to be shifted downward in the organization, which may improve the company's ability to
respond to local market conditions.
‫تصمیمات محلی( داخلی) ساختار تقسیماتی ( طبقاتی) این امکان را ایجاد می کند که تصمیم گیری به سمت و‬
.‫ که ممکن است توان شرکت برای پاسخ به شرایط بازار محلی (داخلی) باال ببرد‬،‫سوی سازمان تغییر یابد‬

Multiple offerings. When a company has a large number of product offerings, or different
markets that it services, and they are not similar, it makes more sense to adopt the divisional
structure.
‫ و یا بازارهای متفاوتی‬،‫وقتی که یک شرکت پیشنهادهای زیادی برای محصولش دارد‬. ‫پیشنهادهای چند گانه‬
‫ اتخاذ و انتخاب ساختار تقسیماتی معنی‬،‫ و آن بازارها مشابه نیستند‬،‫هست که به آنها خدمات می دهد‬
. ‫ومفهوم بیشتری پیدا می کند‬

Speed. This approach tends to yield faster responses to local market conditions.
.‫ پاسخهای سریعتر به شرایط بازار محلی است‬، ‫بازده و نتیجه این روش‬. ‫سرعت‬

Disadvantages of the divisional organization structure


‫معایب ساختار تقسیماتی سازمان‬

The key points against the divisional structure involve the cost of duplicating functions and a
reduced focus on overall direction of the company.
‫ به هزینه فعالیت های تکراری و تمرکز کمتر بر روی‬،‫نکات کلیدی واساسی مقابل (مخالف) ساختار تقسیماتی‬
.‫تمام مسیر و جهت شرکت مربوط می شود‬

Cost. When set up a complete set of functions within each division, there are likely to be more
employees in total than would be the case if the business has instead been organized under a
‫‪purely functional structure. Also, there must still be a corporate organization, which adda more‬‬
‫‪overhead costs to the business.‬‬
‫هزینه ‪ .‬زمانی که شما یک مجموعه کاملی از فعالیت ها را در درون هر شعبه( زیر مجموعه ) ایجاد می کنید‪،‬‬
‫احتماالً در کل کارکنان بیشتری به نسبت آنچه که مورد نظر است در مجموعه وجود دارد در صورتی که‬
‫موسسه در عوض تحت یک ساختار کامالً عملیاتی سازماندهی شده باشد‪ .‬همچنین‪ ،‬باید هنوز هم یک سازمان‬
‫مشارکتی (شرکت سهامی) وجود داشته باشد که هزینه های بیشتری را به موسسه اضافه نماید‪.‬‬

‫‪Economies of scale. The company as a whole may not 3able to take advantages of economies‬‬
‫‪of scale, unless purchases are integrated across the entire organization.‬‬
‫اقتصاد مقیاس‪ .‬شرکت به عنوان یک مجموعه کل ممکن است که نتواند از اقتصاد مقیاس بهره ببرد‪ ،‬مگر‬
‫اینکه خریدها در کل سازمان و تشکیالت یکپارچه شود‪.‬‬

‫‪Inefficiencies. When there are a number of functional areas spread among many divisions, no‬‬
‫‪one functional areas will be as efficient as would have been the case if there had instead been‬‬
‫‪one central organization for each function.‬‬
‫نا کار آمدی ها ( عدم کارایی) ‪.‬وقتی که تعداد زیادی حوزه های عملیاتی در میان بخشها ( زیر مجموعه های)‬
‫زیادگسترش می یابد‪ ،‬هیچکدام از این حوزه های عملیاتی آن کارایی الزم را ندارند اگر در عوض یک سازمان‬
‫مرکزی برای هر عملیات داشته باشند‪.‬‬

‫معنی کلمات متن های باال‪:‬‬

‫‪ create‬ایجاد کردن‬ ‫‪ respond‬پاسخ دادن‬


‫‪ culture‬فرهنگ‬ ‫‪ conditions‬شرایط ‪ ،‬اوضاع‬
‫‪ meet the needs‬برآورده کردن نیازها‬ ‫‪ a large number of‬تعداد زیادی‬
‫‪ retail‬جزئی‪ ،‬خرده‪ ،‬خرده فروشی‬ ‫‪ product‬محصول ‪ ،‬تولیدی‬
‫‪ specifically‬بطور خاص‬ ‫‪ similar‬مشابه‬
‫‪ designed‬طراحی شده‬ ‫‪ make sense‬معنی دادن‬
‫‪ increase‬افزایش دادن‬ ‫‪ adopt‬انتخاب کردن‪ ،‬اتخاذ کردن‬
‫‪ customers‬مشتریان‬ ‫‪ approach‬روش ‪ ،‬شیوه‬
‫‪ allow‬امکان دادن ‪ ،‬اجازه دادن‬ ‫‪ tend to‬مایل بودن‬
‫‪ shift‬تغییر یافتن‬ ‫‪ yield‬نتیجهدادن ‪ ،‬بازده داشتن‬
‫‪ downward‬به سمت و سوی‬ ‫‪ responses‬پاسخها‬
‫‪ improve‬پیشرفت دادن‪ ،‬باال بردن‬ ‫‪ key points‬نکات کلیدی‬
‫‪ ability‬توانایی‬ ‫‪ against‬مقابل ‪،‬مخالف ‪ ،‬بر خالف‬
‫‪ involve‬ربط داشتن‪ ،‬مربوط شدن‬ ‫‪ still‬هنوز ‪ ،‬بازهم‬
‫‪ duplicating‬تکراری ‪ ،‬مکرر‬ ‫‪ corporate‬سهامی ‪ ،‬مشارکتی‬
‫‪ functions‬عملیات ‪ ،‬فعالیت ها‬ ‫‪ add‬اضافه کردن‪ ،‬افزودن‬
‫‪ reduced‬کاهش یافته‬ ‫‪ overheard cost‬هزینه اضافی‬
‫‪ focus‬تمرکز‬ ‫‪ whole‬کل ‪ ،‬کامل‬
‫‪ overall‬همه ‪ ،‬تمام‬ ‫‪ be able to‬توانستن ‪ ،‬فادر بودن‬
‫‪ direction‬مسیر ‪ ،‬جهت‬ ‫‪ take advantage of‬بهره بردن‬
‫‪ disadvantages‬معایب‬ ‫‪ unless‬مگر اینکه ‪ ،‬وگر نه‬
‫‪ set up‬ایجاد کردن‬ ‫‪ purchases‬خریدها‬
‫‪ complete set‬مجموعه کامل‬ ‫‪ integrated‬یکپارچه ‪ ،‬واحد ‪ ،‬یکدست‬
‫‪ likely‬احتماالً‬ ‫‪ entire‬تمام ‪ ،‬کل‬
‫‪ employees‬کارکنان ‪ ،‬کارمندان‬ ‫‪ a number of‬تعدادی ‪ ،‬بسیار‬
‫‪ in total‬بطور کلی ‪ ،‬در کل‬ ‫‪ areas‬حوزه ها ‪ ،‬محدوده ها‬
‫‪ instead‬در عوض‬ ‫‪ spread‬گسترش یافته ‪ ،‬گسترده‬
‫‪ organized‬سازمان یافته‬ ‫‪ among‬در میان‬
‫‪ purely‬کامالً‬ ‫‪ efficient‬کار آمد ‪ ،‬کارا‪ ،‬موثر‬
‫‪ functional‬عملیاتی‬ ‫‪ central‬مرکزی ‪ ،‬اصلی‬

‫‪--------------------------------------------------------------------‬‬
‫با سالم ‪.‬دوستان به ادامه مطالب درسی توجه فرمایید‪.‬‬

‫‪Rivalries. The various division may have no incentive to work together, and even work at cross-‬‬
‫‪purposes , as some managers undercut the actions of other divisions in order to gain localized‬‬
‫‪advantages.‬‬
‫رقابت ( چشم وهم چشمی) ‪.‬‬
‫بخش های مختلف ممکن است هیچ انگیزه و محرکی برای کار کردن با هم نداشته باشند‪ ،‬و ممکن است که‬
‫حتی با هدف های مخالف فعالیت کنند ‪ ،‬طوری که بعضی مدیران فعالیتهای سایر بخش ها را به منظور بدست‬
‫آوردن منافع بومی اثر کنند‪.‬‬

‫‪Silos. All skills are compartmentalized by division, so it can be difficult to transfer skills or best‬‬
‫‪practices across the organization. It is also more difficult to cross-sell products and services‬‬
‫‪between the divisions.‬‬
‫انبارها ‪ .‬تمام مهارت ها به وسیله بخش (زیر مجموعه) تقسیم بندی شده اند‪ ،‬بنابراین انتقال مهارتها و‬
‫بهترین فعالیتها در سازمان و تشکیالت مشکل است‪ .‬همچنین فروش متقابل محصوالت و خدمات بین بخش‬
‫ها مشکل تر می شود‪.‬‬

‫معنی کلمات و اصطالحات پاراگرافهای باال‪:‬‬

‫‪ rivalry‬رقابت ‪ ،‬هم چشمی‬ ‫‪ advantages‬مزایا ‪ ،‬محاسن ‪ ،‬فواید‬


‫‪ various‬مختلف ‪ ،‬متفاوت‬ ‫‪ skills‬مهارت ها ‪ ،‬فنون‬
‫‪ incentive‬محرک ‪ ،‬انگیزه‬ ‫‪compartmentalized‬‬
‫‪ work together‬با هم کار کردن‬ ‫قسمت قسمت شده ‪ ،‬تقسیم بندی شده‬
‫‪ even‬حتی‬ ‫‪ difficult‬مشکل‬
‫‪ cross- purposes‬هدف های متقابل‬ ‫‪ transfer‬انتقال دادن‬
‫‪ managers‬مدیران‬ ‫‪ best‬بهترین‬
‫‪undercut‬‬ ‫‪ practices‬فعالیت ها‬
‫رو دست زدن ‪ ،‬با بهای کمتر فروختن‬ ‫‪ cross-sell‬فروش متقابل‬
‫‪ actions‬فعالیتها ‪ ،‬اقدامات‬ ‫‪ products‬محصوالت‬
‫‪ in order to‬به منظور‬ ‫‪ services‬خدمات‬
‫‪ gain‬کسب کردن‬ ‫‪ between‬بین‬
‫‪ localized‬بومی شده‬
‫‪--------------------------------------------------------------------‬‬
‫متن و ترجمه برگه دوم جزوه‪:‬‬
‫‪Clerical worker duties‬‬
‫وظایف کارمند امور اداری ( دفتری)‬
‫‪Required clerical duties vary depending on the day and the employer. However, there are a few‬‬
‫‪mainstays to understand if you are looking for work in this field.‬‬
‫وطایف الزم امور اداری بر اساس روز ( تاریخ) و کارفرما فرق می کند‪ .‬با این وجود ‪ ،‬چند نکته عمده وجود‬
‫دارد که باید مورد توجه قرار گیرد در صورتی که به دنبال کار و فعالیت در این زمینه هستید‪.‬‬

‫‪Answering phones :‬‬


‫‪Most clerical workers are expected to assist with the office phone system.‬‬
‫پاسخ دادن به تلفن ها ‪ :‬از اکثر کارکنان امور اداری انتظار می رود که با سیستم تلفن ( تماس های) اداری‬
‫همکاری داشته باشند‪.‬‬

‫‪This duty includes fielding questions, transferring calls, putting callers on hold, taking messages‬‬
‫‪and orders, sending callers to voicemail, and handling multiple incoming calls at once.‬‬
‫این وظایف شامل موارد زیر است‪:‬‬
‫جواب دادن به سواالت ‪ ،‬انتقال تماسها‪ ،‬نگه داشتن تماس گیرندگان روی خط‪ ،‬گرفتن پیامها و‬
‫سفارشات‪،‬ارسال تماسها به پیام گیر ‪ ،‬و کنترل کردن تماس های ورودی چند موردی بدون معطلی‪.‬‬

‫‪Ultimately, answering phones requires organization, patience and strong customer service‬‬
‫‪skills.‬‬
‫نهایتاً ‪ ،‬پاسخ دادن تلفن ها نیازمند سازماندهی ‪ ،‬صبر و حوصله و مهارت های خدمات رسانی خوب و قوی به‬
‫مشتریان است‪.‬‬

‫‪Printing and faxing :‬‬


‫چاپ و نمابر ( دور نگار)‪:‬‬

‫‪The clerical stuff is usually in charge of printing and faxing forms.‬‬


‫کارمند امور اداری معموالً مسئول چاپ و نمابر فرمها است‬

‫‪Ideally, you should be familiar with making copies, operating a fax machine and changing‬‬
‫‪printer cartridges.‬‬
‫در حلت مطلوب‪ ،‬شما باید با کپی کردن ( رونوشت) ‪ ،‬کار کردن با دستگاه نمابر و عوض کردن کارتیژ (جوهر‬
‫افشان) چاپگر آشنا باشید‪.‬‬

‫معنی کلمات و اصطالحات پاراگراف های باال‪:‬‬

‫‪ Required‬الزم ‪ ،‬ضروری‬ ‫‪office‬ا داره ‪ ،‬دفتر کار‬


‫‪ vary‬فرق داشتن‬ ‫‪ include‬شامل شدن‬
‫‪ depending on‬بر اساس‬ ‫‪ fielding‬جواب دادن‬
‫‪ employer‬کارفرما‬ ‫‪ transferring‬انتقال ‪ ،‬ارسال‬
‫‪ However‬با این وجود‬ ‫‪ calls‬تماس ها‬
‫‪ a few‬چند تایی ‪،‬تعداد کمی‬ ‫‪ putting on hold‬روی خط نگهداشتن‬
‫‪ mainstay‬نقطه اتکا ‪ ،‬تکیه گاه اصلی‬ ‫‪ callers‬تماس گیرندگان‬
‫‪ looking for‬جستجو کردن‬ ‫‪ orders‬سفارشات‬
‫‪ field‬حوزه ‪ ،‬زمینه‬ ‫‪ sending‬ارسال‬
‫‪ expect‬انتظار داشتن ‪ ،‬توقع داشتن‬ ‫‪ voicemail‬پیام گیر ‪ ،‬پست صوتی‬
‫‪ assist‬کمک کردن ‪ ،‬یاری رساندن‬ ‫‪ handling‬کنترل کردن ‪ ،‬اداره کردن‬
‫‪ multiple‬چند گانه ‪ ،‬چند تایی‬ ‫‪ Ideally‬به طور مطلوب‬
‫‪ incoming‬ورودی‬ ‫‪ familiar‬آشنا‬
‫‪ at once‬فوری ‪ ،‬بدون معطلی‬ ‫‪ copies‬کپی ‪ ،‬رونوشت‬
‫‪ ultimately‬نهایتاً ‪ ،‬سرانجام‬ ‫‪ operating‬کار کردن‬
‫‪ patience‬صبر و حوصله‬ ‫‪ fax machine‬دستگاه نمابر‬
‫‪ customer‬مشتری‬ ‫‪ changing‬عوض کردن‬
‫‪ service skills‬مهارتهای خدمات رسانی‬ ‫‪ printer‬چاپگر‬
‫‪ stuff‬کارمند ‪ ،‬متصدی‬ ‫‪ cartidge‬کارتیژ ‪ ،‬جوهر افشان‬
‫‪ in charge of‬مسئول‬

You might also like