Professional Documents
Culture Documents
English To Dari
English To Dari
DICTIONARY
rude زمخت ٬خشن ٬نا هموار ٬خام credible موثق ٬باور کردنی ٬معتبر
Express نشان دادن ٬نشان distribute تقسیم کردن ٬توزیع کردن ٬
thesis رساله ٬پایان assume به عهده ګرفتن ٬به خود ګرفتن ٬فرض کردن٬
UN
پنداشتن
stage نمایش ٬در نمایش دراوردن ٬درجه ٬پایه heap توده کردن ٬پنداشتن ٬کومه کردن ٬بابه کردن
stack خرمن ٬دود ګش ٬کومه کردن sublet به غیر اجازه دادن ٬
accomplish انجام دادن stroke ضربت ٬ضربه ٬حرکت ٬شاهکار ٬دست کشیدن
assume فرض ګردن staff چوت دستی ٬اعصا ٬کارکنان ٬اعضا ٬هیت ٬نظام
approach نزدیک شدن ٬نزدیک امدن ٬داخل ګفتګو شدن exhasted به انجام رسانیدن
abserve مشاهده کردن exhast برطرف کردن ٬خالی کردن ٬صرف کردن ٬خشک
انداختن ٬تمام کردن
abservation مشاهده event واقعه ٬حادثه ٬رویداد ٬اتفاق
reduse کاهش دادن even صاف کردن ٬هموارکردن ٬برابرکردن ٬حتی ٬جفت
سراسر ٬برابر ٬یکسان ٬همان طور ٬همان ٬انتقام
خود رااز کسی ګرفتن ٬زوج ٬یکنواخت
pass ګذشتن ٬ګذر کردن ٬عبورکردن ٬انتقال یافتن Phenomenon حادثه ٬تجلی ٬چیز یا شی عجیب ٬عرض
٬تصویب شدن ٬فتوادادن ٬سبقط کردن ٬ازبازی
خوداری کردن
Drowse چرت زدن ٫پینکی زدن ٬حالت نیمه خواب ٬خواب drowsilly در حالت نیمه خواب ٬
الودګی
Drowsy neasa چرت زدن ٬خواب برده ٬ drowseness حالت نیمه خواب ٬خواب الودګی ٬کسالت
شایعات بی اساس ٬بی پروا ٬سخن چینی کردن ٬پرګویی Gossip survey بازدید کردن ٬ممیزی کردن ٬نظارت کردن ٬ب
کردن ٬حرف مفت زدن اورد کردن ٬نقشه برداری کردن
Inquiry بازجویی کردن ٬رسیدګی کردن ٬تحقیق کردن ٬جویاکردن Surveilance نظارت ٬مراقبت ٬پاییدن
Boost شیوه اګهی دادن ٬در باره ٬افزایش نهای Negotiate مذاکره کردن ٬ګفتګو کردن ٬واګذار کردن ٬انتفال
دادن ٬وارد معامله شدن
Bange up با صدا بستن ٬محکم زدن Genius هوش ٬اختراغ ٬ذکاوت ٬خلق ٬صاحب هوش
ذوق ٬صلیقه
rumour شایعه ٬خبر ٬شهرت ٬اوازه ٬شهرت دادن Asepect سیما ٬نظر ٬صورت ٬وجه ٬وضع ٬جنیه ٬
eternal جاویدانی ٬همیشګی Slaughter کشتار ٬قتل عام ٬خون ریزی ٬
Nourish haterd قوت دادن ٬پرورش ٬تغذیه کردن Slaughter house کشتار ګاه
Flocksز ګرد امدن ٬جمع شدن ٬ازدحام کردن detectore یابنده ٬نماینده ٬کشف کننده
enact توانستن ٬مقررکردن ٬وضع کردن patriostism میهن دوستی ٬وطن پرستی
propose پیشنهاد کردن ٬طرح کردن patriostically از روی وطن پرستی
Redeemable خریداری کردنی ٬نجات دادنی مصالحه ٬صلح ٬تسلیم ٬مصالحه کردن ٬صلح کردن compromise
Possess دارابودن ٬متصرف بودن ٬مالک بودن ٬اشتغال composition ترکیب ٬ساخت ٬تشکیل
کردنن
adopt اختیار کردن ٬اتخاذ کردن ٬ګرفتن ٬پذیرفتن firearms اسلحه ګرم
volture آدم الشخوار ٬درنده ٬جانور شناسی confess اقرار کردن ٬اعتراف کردن به ٬ګردن ګرفتن
acquired بدست اوردن ٬حاصل کردن ٬اندوختن ٬کسب کردن posecution تعقیب کننده ٬پی ګرد کننده
adolescents بالغ ٬کاهل delibrate مشورت کردن
rewarding پاداش دادن ٬اجر دادن ٬تالفی کردن ٬مجازات کردن verdict نظر ٬عقیده
Lace your sheos بند کردن بوت anaminous هم دل ٬هم نظر
launch تغذیه کردن ٬جورکردن flick تکان خوردن ٬سوهان کردن ٬شناور کردن
persist اصرار ورزیدن Preside ریاست کردن ٬سرپرستی کردن ٬نظارت کردن
layman ادم غیر مسلکی Diversity اختالف ٬تنوع ٬نوع
Overexploitation بهره برداری کردن ٬استخراج ٬سواستفاده از obligate متحد کردن
دیګران
Dispose ترتیب کارهای معین کردن ٬مستعد کردن ٬دور Required ضروری ٬الزم
ریختن
Bound محدود کردن ٬تعیین کردن Due to حق ٬شایسته ٬الزم
Aperture روزنه ٬سفر Mind اهمیت دادن ٬فکر چیزی کردن ٬تذکر دادن ٬
مواظبت کردن ٬مراقبت بودن
Wreeckage تکه ٬پاره Owe دارا بودن ٬مدیون بودن ٬
Realize درک کردن ٬فرض کردن ٬ګمان کردن ٬پنداشتن Climate آب وهوا
Evolution تغیر شکل ٬تحول ٬تکامل تدریجی ٬چرخش ٬حرکت Hamid مرطوب
دورانی
Innovation نواوری Aric خشک
Seal مهر زدن ٬مهر کردن ٬نشان ٬کارکذاشتن اظهارکردن ٬اعالن کردن ٬اغالم کردن ٬قلمداد کردن declare ٬
Deserve سزاور بودن ٬شایسته بودن ٬لیاقت Scare ترسانیدن ٬ترسیده کردن ٬هول دادن
داشتن ٬مستحق بودن
Disfigured بد شکل کردن ٬به قیافه کردن Put off به تعویق کردن ٬معطل کردن
Retract منقبص کردن ٬درکشیدن ٬پس ګرفتن Essay سعی کردن ٬مجاورت کردن ٬امتحان
٬جمع شدن کردن ٬ازمایش کردن ٬کوشش کردن
Inmates مقیم ٬ساکن ٬اهل ٬هم خانه Sympathetic دلسوز
Mortal مردنی Expresing sarcasm کتره و کنایه
Mortality مرګ و میر Bragging دست بند ٬دستم بند است
Moral روحیه ٬اخالق ٬نتیجه Short handed با شوق و عالقه
Moralist ادم اخالقی Enthusiatic ا زارنده ٬مایه ازار
Morgue مرده خانه ٬که هویت ان معلوم باشد Annually سال به سال ٬ساالنه
Grabitation ثوه جاذبه Admire پسندیدن ٬پسند کردن ٬تحسین کردن
Gratitude نمک شناسی ٬حق شناسی Respresentative نماینده ګان
Gratis رایګان ٬مفت ٬مجانی Stability ثبات
Obey اطاعت کردن ٬فرمان برداری کردن ٬ Determined مهم
حرف شنو
Interrupt صحبت کسی را قطع کردن ٬در میان Eleminate محو ساختن ٬ازبین بردن
کسی امدن
Realisticall واقعتا ٬در حقیقت Participate شرکت کردن ٬همکاری کردن ٬مداخله کردن
Contribute اعانه کردن ٬شرکت کردن ٬همکاری کردن ٬ Maintaining ایجاد
کمک کردن
calligraphy به پیش کردن Denounceing محکوم ٬تقبیح
Barrister وکیل مدافعه ٬وکیل قانونی Admit قبول کردن ٬اقرار کردن ٬پذیرفتن ٬تصدیق کردن
Harmful زیان اور ٬اسیب رسانیدن content ګنجایش ٬ظرفیت ٬راضی ٬خوشنود ٬قانع کردن
Threaten تهدید کردن ٬ترسانیدن Deny انکار کردن ٬امتناغ ورزیدن
Convence راضی شدن ٬رضیت ٬موافقت Tolerate متحمل بودن ٬تحمل کردن ٬همراهی کردن
Assur اظمنان دادن ٬خاطر حمعی دادن ٬خاطر جمع Entertain مهمانی کردن ٬پذیرایی کردن
کردن
Console دلداری دادن ٬تسلیت دادن ٬تسلی دادن Famish ګرسنګی دادن ٬کشیدن
Refresh نیرو نازه دادن Mind در نظر داشتن ٬بخاطر اوردن ٬مواقب بودن ٬
اهمیت دادن ٬نګاهداری کردن ٬حرف ګوش کردن
Refuse رد کردن ٬امتناغ ورزیدن Double minded دودل بودن
Refused and rotten باسی ٬پس مانده ٬باقی مانده Project طرح کردن ٬پیشنهاد کردن ٬تصور کردن
Refute رد کردن ٬تکذیب کردن Panish جزا دادن ٬تنبه کردن
Remark مالحظه کردن ٬اظهار کردن Recognize برسمیت شناختن ٬تصدیق کردن ٬قدردانی کردن
Tease اذیت کرذن ٬خارزدن Recommend توصیه کردن ٬سفارش کردن ٬معرفی کردن
Anticipate پیش بینی کردن Disclose افشا کردن ٬فاش کردن ٬بی پرده کردن
Disclaim رد کردن ٬انکار کردن Nominate تعین کردن ٬معرفی کردن ٬نامزاد کردن
Unconscious بی هوش ٬غافل ٬بی خبر Nomodize خانه به دوش بودن
Chastise ګوش مالی دادن ٬تنبه کردن Motivate تحریک کردن ٬
Bally الف زدن ٬تهدید کردن ٬ازارکردن Legalize رسمی شناختن ٬تصدیق کردن
For my sake به خاطر من Pridless بی تکبر ٬بی غرور
Precis خالصه ٬مختصر Conquerd پیروز شدن ٬
Battered کوب شدن ٬خراب شدن A gust of wind ګرد باد
Soviet شورای نمایندکی کارګران ٬شورا Put of postpone به تعویق انداختن
Invasion تاخت و تاز ٬تهاجم ٬دست اندازی It is a deal هدف من هم بود
Amuse مشغول کردن٬ سرګرم کردن In conclusion باالخره٬ در اخیر٬ در خاتمه
Concentrate متمرکز٬ تمرکز کردن Hit the book زیاد خواندن کتاب