You are on page 1of 20

ENGLISH TO DARI

DICTIONARY
‫‪rude‬‬ ‫زمخت ‪ ٬‬خشن ‪ ٬‬نا هموار ‪ ٬‬خام‬ ‫‪credible‬‬ ‫موثق ‪ ٬‬باور کردنی ‪٬‬معتبر‬

‫‪lethragy‬‬ ‫سبک سری‪ ٬‬ناراحت ګیچ ‪ ٬‬بی قراری ‪malaize‬‬


‫‪S‬‬
‫خواب آلود‪٬‬بی عالقګی‪٬‬کنسیت‬

‫‪anorexia‬‬ ‫بی اشتها ‪٬‬کم اشتها‬ ‫‪era‬‬ ‫عصر تاریخی دوره‬


‫‪constitution‬‬ ‫‪ Constitutional‬قانون اساسی‬ ‫پیاده رو ‪ ٬‬قانون اساسی‬
‫‪affair‬‬ ‫واقعه‪ ٬‬حادثه ‪٬‬امر‪٬‬کاروبار ‪٬‬مطلب‬ ‫‪occasion‬‬ ‫موقعیت ‪ ٬‬مورد ‪ ٬‬مناسب ‪٬‬فرصت‬
‫مناسب‬

‫‪attutitude‬‬ ‫نګرش ‪ ٬‬وضع ‪ ٬‬حالت ‪٬‬هیت ‪٬‬‬ ‫‪obviosly‬‬ ‫آشکارا ‪٬‬هویدا‬


‫طرزوبرخورد‪ ٬‬روش ‪ ٬‬رفتار‬

‫‪Express‬‬ ‫نشان دادن ‪٬‬نشان‬ ‫‪distribute‬‬ ‫تقسیم کردن ‪٬‬توزیع کردن ‪٬‬‬

‫‪distributioun‬‬ ‫توزیع ‪ ٬‬تقسیم‬ ‫‪obligate‬‬ ‫متهد کردن‬


‫‪deor‬‬ ‫اهل ‪٬‬عمل‬ ‫‪Folk‬‬ ‫مردم ‪٬‬ملت ‪ ٬‬ګروه ‪٬‬قوم خویش‬
‫‪essay‬‬ ‫مقاله ‪ ٬‬رساله ‪ ٬‬تالیف ‪ ٬‬مقاله نویسی ‪ ٬‬سعی کردن‬ ‫‪assumible‬‬ ‫به خود ګرفتګی ‪ ٬‬فرض کردنی‬

‫‪thesis‬‬ ‫رساله ‪ ٬‬پایان‬ ‫‪assume‬‬ ‫به عهده ګرفتن ‪ ٬‬به خود ګرفتن ‪ ٬‬فرض کردن‪٬‬‬

‫‪UN‬‬
‫پنداشتن‬
‫‪stage‬‬ ‫نمایش ‪ ٬‬در نمایش دراوردن ‪ ٬‬درجه ‪ ٬‬پایه‬ ‫‪heap‬‬ ‫توده کردن ‪ ٬‬پنداشتن ‪ ٬‬کومه کردن ‪ ٬‬بابه کردن‬

‫‪stack‬‬ ‫خرمن ‪ ٬‬دود ګش ‪ ٬‬کومه کردن‬ ‫‪sublet‬‬ ‫به غیر اجازه دادن ‪٬‬‬

‫‪accomplish‬‬ ‫انجام دادن‬ ‫‪stroke‬‬ ‫ضربت ‪ ٬‬ضربه ‪ ٬‬حرکت ‪ ٬‬شاهکار ‪ ٬‬دست کشیدن‬

‫‪assume‬‬ ‫فرض ګردن‬ ‫‪staff‬‬ ‫چوت دستی ‪ ٬‬اعصا ‪ ٬‬کارکنان ‪ ٬‬اعضا ‪ ٬‬هیت ‪ ٬‬نظام‬

‫‪approach‬‬ ‫نزدیک شدن ‪ ٬‬نزدیک امدن ‪ ٬‬داخل ګفتګو شدن‬ ‫‪exhasted‬‬ ‫به انجام رسانیدن‬

‫‪abserve‬‬ ‫مشاهده کردن‬ ‫‪exhast‬‬ ‫برطرف کردن ‪ ٬‬خالی کردن ‪ ٬‬صرف کردن ‪ ٬‬خشک‬
‫انداختن ‪ ٬‬تمام کردن‬
‫‪abservation‬‬ ‫مشاهده‬ ‫‪event‬‬ ‫واقعه ‪ ٬‬حادثه ‪ ٬‬رویداد ‪ ٬‬اتفاق‬

‫‪reduse‬‬ ‫کاهش دادن‬ ‫‪even‬‬ ‫صاف کردن ‪٬‬هموارکردن ‪ ٬‬برابرکردن ‪ ٬‬حتی ‪ ٬‬جفت‬
‫سراسر ‪ ٬‬برابر‪ ٬‬یکسان ‪ ٬‬همان طور‪ ٬‬همان ‪ ٬‬انتقام‬
‫خود رااز کسی ګرفتن ‪ ٬‬زوج ‪ ٬‬یکنواخت‬
‫‪pass‬‬ ‫ګذشتن ‪ ٬‬ګذر کردن ‪ ٬‬عبورکردن ‪ ٬‬انتقال یافتن‬ ‫‪Phenomenon‬‬ ‫حادثه ‪ ٬‬تجلی ‪ ٬‬چیز یا شی عجیب ‪ ٬‬عرض‬
‫‪٬‬تصویب شدن ‪ ٬‬فتوادادن ‪ ٬‬سبقط کردن ‪ ٬‬ازبازی‬
‫خوداری کردن‬
‫‪Drowse‬‬ ‫چرت زدن ‪ ٫‬پینکی زدن ‪ ٬‬حالت نیمه خواب ‪٬‬خواب‬ ‫‪drowsilly‬‬ ‫در حالت نیمه خواب ‪٬‬‬
‫الودګی‬
‫‪Drowsy neasa‬‬ ‫چرت زدن ‪ ٬‬خواب برده ‪٬‬‬ ‫‪drowseness‬‬ ‫حالت نیمه خواب ‪ ٬‬خواب الودګی ‪ ٬‬کسالت‬

‫شایعات بی اساس ‪ ٬‬بی پروا ‪ ٬‬سخن چینی کردن ‪ ٬‬پرګویی ‪Gossip‬‬ ‫‪survey‬‬ ‫بازدید کردن ‪ ٬‬ممیزی کردن ‪ ٬‬نظارت کردن ‪ ٬‬ب‬
‫کردن ‪ ٬‬حرف مفت زدن‬ ‫اورد کردن ‪ ٬‬نقشه برداری کردن‬
‫‪Inquiry‬‬ ‫بازجویی کردن ‪ ٬‬رسیدګی کردن ‪٬‬تحقیق کردن ‪٬‬جویاکردن‬ ‫‪Surveilance‬‬ ‫نظارت ‪ ٬‬مراقبت ‪ ٬‬پاییدن‬

‫‪Inquirendo‬‬ ‫بازجویی ‪ ٬‬تحقیق‬ ‫‪Inquiry‬‬ ‫بازجوی ‪ ٬‬تحقیق ‪ ٬‬رسیدګی‬

‫‪Boost‬‬ ‫شیوه اګهی دادن ‪ ٬‬در باره ‪ ٬‬افزایش نهای‬ ‫‪Negotiate‬‬ ‫مذاکره کردن ‪ ٬‬ګفتګو کردن ‪ ٬‬واګذار کردن ‪ ٬‬انتفال‬
‫دادن ‪ ٬‬وارد معامله شدن‬
‫‪Bange up‬‬ ‫با صدا بستن ‪ ٬‬محکم زدن‬ ‫‪Genius‬‬ ‫هوش ‪ ٬‬اختراغ ‪ ٬‬ذکاوت ‪ ٬‬خلق ‪ ٬‬صاحب هوش‬
‫ذوق ‪ ٬‬صلیقه‬
‫‪rumour‬‬ ‫شایعه ‪ ٬‬خبر ‪ ٬‬شهرت ‪ ٬‬اوازه ‪ ٬‬شهرت دادن‬ ‫‪Asepect‬‬ ‫سیما ‪ ٬‬نظر ‪ ٬‬صورت ‪ ٬‬وجه ‪ ٬‬وضع ‪٬‬جنیه ‪٬‬‬

‫‪Flourish‬‬ ‫زینت ‪ ٬‬نقاش ‪ ٬‬نګارش ‪ ٬‬درامد ‪ ٬‬کامیابی ‪ ٬‬خوشبختی‬ ‫‪Criticism‬‬ ‫انتقاد‬

‫‪eternal‬‬ ‫جاویدانی ‪ ٬‬همیشګی‬ ‫‪Slaughter‬‬ ‫کشتار ‪ ٬‬قتل عام ‪ ٬‬خون ریزی ‪٬‬‬

‫‪Nourish haterd‬‬ ‫قوت دادن ‪ ٬‬پرورش ‪ ٬‬تغذیه کردن‬ ‫‪Slaughter house‬‬ ‫کشتار ګاه‬

‫‪adeqyate‬‬ ‫کافی ‪ ٬‬مناسب ‪ ٬‬الیق ‪ ٬‬صالحیت‬ ‫‪hectic‬‬ ‫تب استخوانی‬


‫‪Hector‬ا‬ ‫الف زن ‪ ٬‬دروغګو‬ ‫‪perpetaul‬‬ ‫همیشکی ‪ ٬‬جاویدانی‬

‫‪Flocks‬ز‬ ‫ګرد امدن ‪ ٬‬جمع شدن ‪ ٬‬ازدحام کردن‬ ‫‪detectore‬‬ ‫یابنده ‪ ٬‬نماینده ‪ ٬‬کشف کننده‬

‫‪rifle‬‬ ‫تفنګ‬ ‫‪detent‬‬ ‫عایق ‪ ٬‬ګیره‬

‫‪accuracy‬‬ ‫درستی ‪ ٬‬صحت ‪ ٬‬دقت‬ ‫‪patriot‬‬ ‫میهن دوست ‪ ٬‬وطن پرست‬

‫‪amendmento‬‬ ‫تغییر ‪ ٬‬اصالح قانون‬ ‫‪patritic‬‬ ‫وطن پرست‬

‫‪enact‬‬ ‫توانستن ‪ ٬‬مقررکردن ‪ ٬‬وضع کردن‬ ‫‪patriostism‬‬ ‫میهن دوستی ‪ ٬‬وطن پرستی‬

‫‪propose‬‬ ‫پیشنهاد کردن ‪ ٬‬طرح کردن‬ ‫‪patriostically‬‬ ‫از روی وطن پرستی‬

‫‪literly‬‬ ‫لفظی ‪ ٬‬حرف به حرف‬ ‫‪Gest‬‬ ‫جان ‪ ٬‬کالم ‪ ٬‬نکته ‪ ٬‬مهم‬

‫‪proposal‬‬ ‫طرح‬ ‫‪attitude‬‬ ‫حالت ‪ ٬‬وضع ‪ ٬‬طریقه‬

‫‪Redeemable‬‬ ‫خریداری کردنی ‪ ٬‬نجات دادنی‬ ‫مصالحه ‪ ٬‬صلح ‪ ٬‬تسلیم ‪ ٬‬مصالحه کردن ‪ ٬‬صلح کردن ‪compromise‬‬

‫‪bizarre‬‬ ‫‪compassionate‬‬ ‫دلسوزی کردن ‪ ٬‬رحم کردن ‪ ٬‬دلسوز ‪ ٬‬غنخوار‬

‫‪Possess‬‬ ‫دارابودن ‪ ٬‬متصرف بودن ‪ ٬‬مالک بودن ‪٬‬اشتغال‬ ‫‪composition‬‬ ‫ترکیب ‪ ٬‬ساخت ‪ ٬‬تشکیل‬
‫کردنن‬

‫‪adopt‬‬ ‫اختیار کردن ‪٬‬اتخاذ کردن ‪٬‬ګرفتن ‪ ٬‬پذیرفتن‬ ‫‪firearms‬‬ ‫اسلحه ګرم‬
‫‪volture‬‬ ‫آدم الشخوار ‪ ٬‬درنده ‪ ٬‬جانور شناسی‬ ‫‪confess‬‬ ‫اقرار کردن ‪ ٬‬اعتراف کردن به ‪ ٬‬ګردن ګرفتن‬

‫‪exotic‬‬ ‫بیګانه ‪ ٬‬خارجی ‪ ٬‬ګیاه بی ګانه‬ ‫‪amendment‬‬ ‫اصالح ‪ ٬‬تغییر‬

‫‪confession‬‬ ‫اعتراف ‪ ٬‬اقرار‬ ‫‪jurrors‬‬ ‫عضو ‪ ٬‬هیت ‪ ٬‬مناصفانه‬

‫‪span‬‬ ‫رخنه ‪ ٬‬چشمه ‪ ٬‬دهانه‬ ‫‪tranny‬‬ ‫ظلم ‪ ٬‬استبداد‬

‫‪acquired‬‬ ‫بدست اوردن ‪ ٬‬حاصل کردن ‪ ٬‬اندوختن ‪ ٬‬کسب کردن‬ ‫‪posecution‬‬ ‫تعقیب کننده ‪ ٬‬پی ګرد کننده‬
‫‪adolescents‬‬ ‫بالغ ‪ ٬‬کاهل‬ ‫‪delibrate‬‬ ‫مشورت کردن‬

‫‪rewarding‬‬ ‫پاداش دادن ‪ ٬‬اجر دادن ‪ ٬‬تالفی کردن ‪ ٬‬مجازات کردن‬ ‫‪verdict‬‬ ‫نظر ‪ ٬‬عقیده‬

‫‪float‬‬ ‫اتش ګرفتن‬ ‫‪painstaking‬‬ ‫دقیق‬

‫‪Lace your sheos‬‬ ‫بند کردن بوت‬ ‫‪anaminous‬‬ ‫هم دل ‪ ٬‬هم نظر‬

‫‪launch‬‬ ‫تغذیه کردن ‪ ٬‬جورکردن‬ ‫‪flick‬‬ ‫تکان خوردن ‪ ٬‬سوهان کردن ‪ ٬‬شناور کردن‬

‫‪absorve‬‬ ‫مشاهده کردن ‪ ٬‬مراعت کردن‬ ‫‪Primeval‬‬ ‫قدیمی ‪ ٬‬جهانی ‪ ٬‬باستانی‬

‫‪Raise the curtain‬‬ ‫پرده راکش کردن‬ ‫‪Jury‬‬ ‫هیت قضاوتی‬

‫‪Undo ur shoes‬‬ ‫باز کردن بوت‬ ‫‪Concept‬‬ ‫تصور کلی ‪ ٬‬مفهوم‬

‫‪persist‬‬ ‫اصرار ورزیدن‬ ‫‪Preside‬‬ ‫ریاست کردن ‪ ٬‬سرپرستی کردن ‪ ٬‬نظارت کردن‬
‫‪layman‬‬ ‫ادم غیر مسلکی‬ ‫‪Diversity‬‬ ‫اختالف ‪ ٬‬تنوع ‪ ٬‬نوع‬

‫‪innocence‬‬ ‫بی ګناه‬ ‫‪Revision‬‬ ‫تجدید نظر‬

‫‪giult‬‬ ‫ګناه ‪٬‬جرم‬ ‫‪Approval‬‬ ‫رسید ‪ ٬‬تصویب ‪ ٬‬موافقت‬

‫‪Evidence‬‬ ‫مدرک ‪ ٬‬شواهد‬ ‫‪Inceptionn‬‬ ‫شروع ‪ ٬‬مبدا‬

‫‪prosperity‬‬ ‫کامیابی ‪ ٬‬موافقت ‪ ٬‬وفا‬ ‫‪Mason‬‬ ‫سنګ تراش‬

‫‪inhabitants‬‬ ‫ساکن ‪ ٬‬باشنده ‪ ٬‬مقیم‬ ‫‪Pasture‬‬ ‫چرانیدن ‪ ٬‬تغذیه کردن‬

‫‪illustrate‬‬ ‫توضیح ‪ ٬‬مثال‬ ‫‪Glue‬‬ ‫چسپ ‪ ٬‬سرش‬

‫‪obvious‬‬ ‫هویدا ‪ ٬‬آشکارا‬ ‫‪Ingenuity‬‬ ‫ابتکار ‪ ٬‬نبوغ ‪ ٬‬امادکی برای‬

‫‪substance‬‬ ‫جسم ‪ ٬‬ذات ‪ ٬‬ذره‬ ‫‪Rural‬‬ ‫روستایی‬

‫‪distinct‬‬ ‫جدا ‪ ٬‬مجزا‬ ‫‪legislation‬‬ ‫وضع ‪ ٬‬قانون‬

‫‪jupitar‬‬ ‫مشتری‬ ‫‪santuaries‬‬ ‫مکان مقدس ‪ ٬‬خلوتګاه‬

‫‪territorial‬‬ ‫خاکی ‪ ٬‬زمینی‬ ‫‪habitats‬‬ ‫جای اصلی ‪ ٬‬جای طبیعی‬

‫‪innife‬‬ ‫احتراق‬ ‫‪harmid‬‬ ‫مجمعوع‬


‫‪Administered‬‬ ‫تصفیه کردن ‪ ٬‬تقسیم کردن ‪ ٬‬تهیه کردن ‪ ٬‬اداره‬ ‫‪Terminate‬‬ ‫پایان دادن ‪ ٬‬خاتمه دادن ‪ ٬‬محدود کردن ‪ ٬‬منقض‬
‫کردن‬ ‫کردن‬
‫‪Crucial‬‬ ‫طبیعی ‪ ٬‬قطعی ‪ ٬‬وضع‬ ‫‪Ough to‬‬ ‫بایستی ‪ ٬‬باید‬

‫‪Overexploitation‬‬ ‫بهره برداری کردن ‪ ٬‬استخراج ‪ ٬‬سواستفاده از‬ ‫‪obligate‬‬ ‫متحد کردن‬
‫دیګران‬
‫‪Dispose‬‬ ‫ترتیب کارهای معین کردن ‪ ٬‬مستعد کردن ‪ ٬‬دور‬ ‫‪Required‬‬ ‫ضروری ‪ ٬‬الزم‬
‫ریختن‬
‫‪Bound‬‬ ‫محدود کردن ‪ ٬‬تعیین کردن‬ ‫‪Due to‬‬ ‫حق ‪ ٬‬شایسته ‪ ٬‬الزم‬

‫‪Inlined‬‬ ‫مایل‬ ‫‪authorized‬‬ ‫مجاز‬

‫‪Incombent‬‬ ‫مقام مسوول‬ ‫‪Condact‬‬ ‫هدایت کردن‬

‫‪Liable‬‬ ‫مسوول ‪ ٬‬مشمول‬ ‫‪Console‬‬ ‫تسلی دادن‬

‫‪Liberty‬‬ ‫آزادی ‪ ٬‬اختیار ‪ ٬‬اجازه‬ ‫‪Aggregate‬‬ ‫جمع شدن‬

‫‪Mood‬‬ ‫حالت ‪ ٬‬وجه ‪ ٬‬خلق‬ ‫‪apathetic‬‬ ‫بی تفاوت‬

‫‪Catnap‬‬ ‫جرت‬ ‫‪absomal‬‬ ‫فوق العاده‬

‫‪Abatement‬‬ ‫جلو ګیری ‪ ٬‬کاهش ‪ ٬‬تخفیف‬ ‫‪derail‬‬ ‫داخلی‬

‫‪Clasp or twist‬‬ ‫تابیدن‬ ‫‪Indeor‬‬ ‫متروک‬


‫‪impression‬‬ ‫خاطره ‪ ٬‬تاثیر ‪ ٬‬شان ‪ ٬‬جای مهر ‪ ٬‬عقیده ‪٬‬خیال ‪٬‬‬ ‫‪inpress‬‬ ‫تاثیر ګذاشتن‬
‫احساس ‪ ٬‬نشان ګذاری‬
‫‪Be action -‬‬ ‫ګرایش‬ ‫‪Involve‬‬ ‫درګیر کردن ‪ ٬‬احاطه کردن‬
‫‪oriented‬‬
‫‪Be cautious‬‬ ‫محتاط ‪ ٬‬مواظب‬ ‫‪Detective‬‬ ‫کار اګا ‪ ٬‬کارشناس‬

‫‪Aperture‬‬ ‫روزنه ‪ ٬‬سفر‬ ‫‪Mind‬‬ ‫اهمیت دادن ‪ ٬‬فکر چیزی کردن ‪ ٬‬تذکر دادن ‪٬‬‬
‫مواظبت کردن ‪ ٬‬مراقبت بودن‬
‫‪Wreeckage‬‬ ‫تکه ‪ ٬‬پاره‬ ‫‪Owe‬‬ ‫دارا بودن ‪ ٬‬مدیون بودن ‪٬‬‬

‫‪Eern‬‬ ‫اکتساب نمودن‬ ‫‪Own‬‬ ‫دارا بودن ‪ ٬‬مال خود اقرارکردن‬

‫‪Realize‬‬ ‫درک کردن ‪ ٬‬فرض کردن ‪ ٬‬ګمان کردن ‪ ٬‬پنداشتن‬ ‫‪Climate‬‬ ‫آب وهوا‬

‫‪Debric‬‬ ‫بازمانده‬ ‫‪Realm‬‬ ‫قلمرو ‪ ٬‬مملکت ‪ ٬‬متصرفات‪ ٬‬ناحیه‬

‫‪Evolution‬‬ ‫تغیر شکل ‪ ٬‬تحول ‪ ٬‬تکامل تدریجی ‪ ٬‬چرخش ‪ ٬‬حرکت‬ ‫‪Hamid‬‬ ‫مرطوب‬
‫دورانی‬
‫‪Innovation‬‬ ‫نواوری‬ ‫‪Aric‬‬ ‫خشک‬

‫‪depict‬‬ ‫تصویر کردن‬ ‫‪precipitation‬‬ ‫بارش‬

‫‪vivid‬‬ ‫روشن ‪ ٬‬واضع ‪ ٬‬زنده‬ ‫‪exceed‬‬ ‫فراتر رفتن‬

‫‪Imagine‬‬ ‫تصور کردن ‪ ٬‬فکر کردن‬ ‫‪glacial‬‬ ‫عصر یخبندان‬


‫‪Endangered‬‬ ‫در معرض خطر‬ ‫‪Detest‬‬ ‫متنفر بودن‬
‫‪Speies‬‬ ‫ګونه ‪ ٬‬ګونه ها ‪ ٬‬بشر ‪ ٬‬قسم‬ ‫‪Neglect‬‬ ‫عفلغت کردن‬
‫‪National‬‬ ‫محلی ‪ ٬‬شهروند ‪ ٬‬تبعه‬ ‫‪Agrarian‬‬ ‫ارضی‬
‫‪Intrastructure‬‬ ‫زیر بنا ‪ ٬‬زیر بنای اقتصادی مانند جاده ها ‪ ٬‬راه‬ ‫‪Gun fire‬‬ ‫توپ و تفنګ ‪ ٬‬تیر اندازی ‪ ٬‬توپ بامداد‬
‫آهن‬
‫‪Obstractions‬‬ ‫انسداد ‪ ٬‬منع ‪ ٬‬جلوګیری‬ ‫‪Distinguish‬‬ ‫تمیز کردن ‪ ٬‬فرق ګذاشتن ‪ ٬‬مجزا کردن ‪ ٬‬تشخیص دادن‬
‫‪ ٬‬مشاهده کردن ‪ ٬‬درک کردن ‪ ٬‬تقسیم کردن ‪ ٬‬برجسته‬
‫کردن ‪ ٬‬مشهور کردن ‪ ٬‬رتبه دادن ‪ ٬‬فرق ګذاشتن ‪٬‬‬
‫بزرک کردن ‪٬‬‬
‫‪Explore‬‬ ‫اکتشاف کردن ‪ ٬‬کاوش کردن‬ ‫‪Dislove‬‬ ‫آب شدن ‪ ٬‬حل شدن ‪ ٬‬تجزیه شدن ‪ ٬‬از هم پاشیدن ‪٬‬‬
‫منحل شدن ‪ ٬‬ناپدید شدن ‪ ٬‬محو شدن ‪ ٬‬نابود شدن‬
‫‪Propective‬‬ ‫احتمالی‬ ‫‪Improving‬‬ ‫بهتر شده ‪ ٬‬سالم شده ‪٬‬اباد کننده‬

‫‪Formland‬‬ ‫زمین کشاورزی‬ ‫‪adore‬‬ ‫عشق ورزیدن ‪ ٬‬عاشق شدن ‪ ٬‬پرستیدن‬

‫‪Policies‬‬ ‫خط مشی‬ ‫‪barefaced‬‬ ‫پرو پرو کردن‬

‫‪Spwan‬‬ ‫به وجود آوردن‬ ‫‪abandoned‬‬ ‫قدم زدن‬

‫‪Seal‬‬ ‫مهر زدن ‪ ٬‬مهر کردن ‪ ٬‬نشان ‪ ٬‬کارکذاشتن‬ ‫اظهارکردن ‪ ٬‬اعالن کردن ‪ ٬‬اغالم کردن ‪ ٬‬قلمداد کردن ‪declare ٬‬‬
‫‪Deserve‬‬ ‫سزاور بودن ‪ ٬‬شایسته بودن ‪ ٬‬لیاقت‬ ‫‪Scare‬‬ ‫ترسانیدن ‪ ٬‬ترسیده کردن ‪ ٬‬هول دادن‬
‫داشتن ‪ ٬‬مستحق بودن‬
‫‪Disfigured‬‬ ‫بد شکل کردن ‪ ٬‬به قیافه کردن‬ ‫‪Put off‬‬ ‫به تعویق کردن ‪ ٬‬معطل کردن‬
‫‪Retract‬‬ ‫منقبص کردن ‪ ٬‬درکشیدن ‪ ٬‬پس ګرفتن‬ ‫‪Essay‬‬ ‫سعی کردن ‪ ٬‬مجاورت کردن ‪ ٬‬امتحان‬
‫‪ ٬‬جمع شدن‬ ‫کردن ‪ ٬‬ازمایش کردن ‪٬‬کوشش کردن‬
‫‪Inmates‬‬ ‫مقیم ‪ ٬‬ساکن ‪ ٬‬اهل ‪ ٬‬هم خانه‬ ‫‪Sympathetic‬‬ ‫دلسوز‬
‫‪Mortal‬‬ ‫مردنی‬ ‫‪Expresing sarcasm‬‬ ‫کتره و کنایه‬
‫‪Mortality‬‬ ‫مرګ و میر‬ ‫‪Bragging‬‬ ‫دست بند ‪ ٬‬دستم بند است‬
‫‪Moral‬‬ ‫روحیه ‪ ٬‬اخالق ‪ ٬‬نتیجه‬ ‫‪Short handed‬‬ ‫با شوق و عالقه‬
‫‪Moralist‬‬ ‫ادم اخالقی‬ ‫‪Enthusiatic‬‬ ‫ا زارنده ‪ ٬‬مایه ازار‬
‫‪Morgue‬‬ ‫مرده خانه ‪ ٬‬که هویت ان معلوم باشد‬ ‫‪Annually‬‬ ‫سال به سال ‪ ٬‬ساالنه‬
‫‪Grabitation‬‬ ‫ثوه جاذبه‬ ‫‪Admire‬‬ ‫پسندیدن ‪ ٬‬پسند کردن ‪ ٬‬تحسین کردن‬
‫‪Gratitude‬‬ ‫نمک شناسی ‪ ٬‬حق شناسی‬ ‫‪Respresentative‬‬ ‫نماینده ګان‬
‫‪Gratis‬‬ ‫رایګان ‪ ٬‬مفت ‪ ٬‬مجانی‬ ‫‪Stability‬‬ ‫ثبات‬
‫‪Obey‬‬ ‫اطاعت کردن ‪ ٬‬فرمان برداری کردن ‪٬‬‬ ‫‪Determined‬‬ ‫مهم‬
‫حرف شنو‬
‫‪Interrupt‬‬ ‫صحبت کسی را قطع کردن ‪ ٬‬در میان‬ ‫‪Eleminate‬‬ ‫محو ساختن ‪ ٬‬ازبین بردن‬
‫کسی امدن‬
‫‪Realisticall‬‬ ‫واقعتا ‪ ٬‬در حقیقت‬ ‫‪Participate‬‬ ‫شرکت کردن ‪ ٬‬همکاری کردن ‪ ٬‬مداخله کردن‬

‫‪Sharpen‬‬ ‫تیز کردن‬ ‫‪Participation‬‬ ‫شرکت ‪ ٬‬مداخله‬

‫‪Diffuse‬‬ ‫منتشر کردن ‪ ٬‬پخش کردن ‪ ٬‬منتشر‬ ‫‪Process‬‬ ‫پروسه ‪ ٬‬عملیه‬

‫‪Throughout‬‬ ‫در سراسر‬ ‫‪Upgrading‬‬ ‫افزایش‬

‫‪Contribute‬‬ ‫اعانه کردن ‪ ٬‬شرکت کردن ‪ ٬‬همکاری کردن ‪٬‬‬ ‫‪Maintaining‬‬ ‫ایجاد‬
‫کمک کردن‬
‫‪calligraphy‬‬ ‫به پیش کردن‬ ‫‪Denounceing‬‬ ‫محکوم ‪ ٬‬تقبیح‬

‫‪Headed‬‬ ‫خوش نویس‬ ‫‪Pledge‬‬ ‫در ګروګان ‪ ٬‬وثیقه ‪ ٬‬تحهد ‪ ٬‬ضمانت‬

‫‪Convince‬‬ ‫قانع کردن ‪ ٬‬متقاعد کردن‬ ‫‪Strenthen economy‬‬ ‫تحکیم اقتصادی‬

‫‪Corruption‬‬ ‫فساد ‪ ٬‬انحراف ‪٬‬‬ ‫‪Evacuate‬‬ ‫انتقال دادن‬

‫‪Census‬‬ ‫نفوس شماری ‪ ٬‬احصاییه‬ ‫‪Cache‬‬ ‫پناګا ‪ ٬‬ذخیره کاه‬

‫‪Conduction‬‬ ‫اجرا‬ ‫‪Explosive‬‬ ‫مهمات ‪ ٬‬اسلحه‬


‫‪Issuing‬‬ ‫چاپ ‪ ٬‬صدور‬ ‫‪Mortar‬‬ ‫أوان ‪ ٬‬راکت‬

‫‪To deal‬‬ ‫در رسیذه کی به‬ ‫‪Weaponns‬‬ ‫مهمات ‪ ٬‬اسلحه‬

‫‪Violation‬‬ ‫خشونت‬ ‫‪Hand grenades‬‬ ‫بم دستی‬


‫‪amunition‬‬ ‫مرمی‬ ‫‪harmless‬‬ ‫بی ضرر‬

‫‪Demolition kits‬‬ ‫مواد انفاالقیه‬ ‫‪harm‬‬ ‫عیب رسانیدن‬


‫‪expand‬‬ ‫توسعه دادن‬ ‫‪Trap‬‬ ‫به دام انداختن‬

‫‪Anti personal land‬‬ ‫ماین ضد پرسونل‬ ‫‪Ocombatants‬‬ ‫جنګجو ‪ ٬‬مبارز ‪ ٬‬قهمرمان‬


‫‪mine‬‬
‫‪Disband‬‬ ‫انحالل کردن‬ ‫‪Galadiator‬‬ ‫قهرمان ‪ ٬‬شمشیر باز‬

‫‪Orpage‬‬ ‫دارالیتیم‬ ‫‪Disarmment‬‬ ‫خلع سالح ساز‬

‫‪Eradicate‬‬ ‫ازبین بردن‬ ‫‪Demobilisation‬‬ ‫ملکی سازی‬

‫‪Poppies‬‬ ‫خاشخاش‬ ‫‪Coalition forces‬‬ ‫نیروهای ایتالف‬

‫‪Relifivate‬‬ ‫تصویب‬ ‫‪Brigadier general‬‬ ‫برید جنرال‬

‫‪Compact‬‬ ‫پیمان‬ ‫‪Lietitinant‬‬ ‫برید من‬

‫‪Barrier‬‬ ‫مانع ‪ ٬‬مسدود ‪ ٬‬راه کسی را بستن‬ ‫‪Detained‬‬ ‫اسیر شدن‬

‫‪Barrister‬‬ ‫وکیل مدافعه ‪ ٬‬وکیل قانونی‬ ‫‪Admit‬‬ ‫قبول کردن ‪ ٬‬اقرار کردن ‪ ٬‬پذیرفتن ‪ ٬‬تصدیق کردن‬

‫‪Harmful‬‬ ‫زیان اور ‪ ٬‬اسیب رسانیدن‬ ‫‪content‬‬ ‫ګنجایش ‪ ٬‬ظرفیت ‪ ٬‬راضی ‪ ٬‬خوشنود ‪ ٬‬قانع کردن‬
‫‪Threaten‬‬ ‫تهدید کردن ‪ ٬‬ترسانیدن‬ ‫‪Deny‬‬ ‫انکار کردن ‪ ٬‬امتناغ ورزیدن‬

‫‪Convence‬‬ ‫راضی شدن ‪ ٬‬رضیت ‪ ٬‬موافقت‬ ‫‪Tolerate‬‬ ‫متحمل بودن ‪ ٬‬تحمل کردن ‪ ٬‬همراهی کردن‬

‫‪Resist‬‬ ‫مقاومت‬ ‫‪Deserve‬‬ ‫سزاوار بودن ‪ ٬‬شایسته بودن ‪ ٬‬لیاقت داشتن‬

‫‪Assur‬‬ ‫اظمنان دادن ‪ ٬‬خاطر حمعی دادن ‪ ٬‬خاطر جمع‬ ‫‪Entertain‬‬ ‫مهمانی کردن ‪ ٬‬پذیرایی کردن‬
‫کردن‬
‫‪Console‬‬ ‫دلداری دادن ‪ ٬‬تسلیت دادن ‪ ٬‬تسلی دادن‬ ‫‪Famish‬‬ ‫ګرسنګی دادن ‪ ٬‬کشیدن‬

‫‪Refresh‬‬ ‫نیرو نازه دادن‬ ‫‪Mind‬‬ ‫در نظر داشتن ‪ ٬‬بخاطر اوردن ‪ ٬‬مواقب بودن ‪٬‬‬
‫اهمیت دادن ‪ ٬‬نګاهداری کردن ‪ ٬‬حرف ګوش کردن‬
‫‪Refuse‬‬ ‫رد کردن ‪ ٬‬امتناغ ورزیدن‬ ‫‪Double minded‬‬ ‫دودل بودن‬

‫‪Refused and rotten‬‬ ‫باسی ‪ ٬‬پس مانده ‪ ٬‬باقی مانده‬ ‫‪Project‬‬ ‫طرح کردن ‪ ٬‬پیشنهاد کردن ‪ ٬‬تصور کردن‬

‫‪Refute‬‬ ‫رد کردن ‪ ٬‬تکذیب کردن‬ ‫‪Panish‬‬ ‫جزا دادن ‪ ٬‬تنبه کردن‬

‫‪Remark‬‬ ‫مالحظه کردن ‪ ٬‬اظهار کردن‬ ‫‪Recognize‬‬ ‫برسمیت شناختن ‪ ٬‬تصدیق کردن ‪ ٬‬قدردانی کردن‬

‫‪Tease‬‬ ‫اذیت کرذن ‪ ٬‬خارزدن‬ ‫‪Recommend‬‬ ‫توصیه کردن ‪ ٬‬سفارش کردن ‪ ٬‬معرفی کردن‬

‫‪Invent‬‬ ‫اختراغ کردن ‪٬‬‬ ‫‪Recommendation‬‬ ‫سفارش کردن‬

‫‪Anticipate‬‬ ‫پیش بینی کردن‬ ‫‪Disclose‬‬ ‫افشا کردن ‪ ٬‬فاش کردن ‪ ٬‬بی پرده کردن‬
‫‪Disclaim‬‬ ‫رد کردن ‪ ٬‬انکار کردن‬ ‫‪Nominate‬‬ ‫تعین کردن ‪ ٬‬معرفی کردن ‪ ٬‬نامزاد کردن‬

‫‪Tow‬‬ ‫کش کردن‬ ‫‪Nomination‬‬ ‫تعیین ‪ ٬‬معرفی ‪ ٬‬نامګذاری ‪ ٬‬نصب ‪ ٬‬حق‬

‫‪Conscious‬‬ ‫هوشیار ‪ ٬‬ملتفت‬ ‫‪Nomocracy‬‬ ‫حکومت قانونی‬

‫‪Unconscious‬‬ ‫بی هوش ‪ ٬‬غافل ‪ ٬‬بی خبر‬ ‫‪Nomodize‬‬ ‫خانه به دوش بودن‬

‫‪Lose conscious‬‬ ‫بهوش شدن‬ ‫‪Nomodic‬‬ ‫خانه به دوش ‪ ٬‬صحرا ګرد‬

‫‪consciousness‬‬ ‫هوشیاری‬ ‫‪Motion‬‬ ‫جنبش ‪ ٬‬تکان ‪ ٬‬جنب جوش‬

‫‪Chastise‬‬ ‫ګوش مالی دادن ‪ ٬‬تنبه کردن‬ ‫‪Motivate‬‬ ‫تحریک کردن ‪٬‬‬

‫‪Chastisement‬‬ ‫ګوشمالی ‪ ٬‬تنبه‬ ‫‪Motivatine‬‬ ‫تحریک‬

‫‪Perscute‬‬ ‫زجر دادن ‪ ٬‬اذیت کردن‬ ‫‪Lagalism‬‬ ‫افراد در قانون بودن‬

‫‪Perscution‬‬ ‫زجر ‪ ٬‬اذیت‬ ‫‪Legalist‬‬ ‫آدم زیاد قانونی‬

‫‪Perscuted‬‬ ‫قیودات خشک‬ ‫‪Legality‬‬ ‫قانون بودن ‪ ٬‬مطابق به قانون‬

‫‪Bally‬‬ ‫الف زدن ‪ ٬‬تهدید کردن ‪ ٬‬ازارکردن‬ ‫‪Legalize‬‬ ‫رسمی شناختن ‪ ٬‬تصدیق کردن‬

‫‪Out of the way‬‬ ‫پشو‬ ‫‪Legalization‬‬ ‫شناسای رسمی ‪ ٬‬تصدیق‬

‫‪For my sake‬‬ ‫به خاطر من‬ ‫‪Pridless‬‬ ‫بی تکبر ‪ ٬‬بی غرور‬
‫‪Precis‬‬ ‫خالصه ‪ ٬‬مختصر‬ ‫‪Conquerd‬‬ ‫پیروز شدن ‪٬‬‬

‫‪Heavens‬‬ ‫سرازیر کردن ‪ ٬‬بسیار زیاد ‪ ٬‬برګشت کردن‬ ‫‪Matress‬‬ ‫توشک‬

‫‪Battered‬‬ ‫کوب شدن ‪ ٬‬خراب شدن‬ ‫‪A gust of wind‬‬ ‫ګرد باد‬

‫‪Regrete‬‬ ‫افسوس کردن‬ ‫‪Miraculously‬‬ ‫معجزه‬

‫‪Take after‬‬ ‫جانشین شدن‬ ‫‪Promply‬‬ ‫عاجل‬

‫‪Monarchy‬‬ ‫کشور که دارای یک پادشاه باشد‬ ‫‪Summary‬‬ ‫خالصه‬

‫‪Monarach‬‬ ‫کسی که به تنهای حکومت میکند‬ ‫‪Rusled‬‬ ‫شر شر کردن‬

‫‪Monarchic‬‬ ‫سلطنت مستقل‬ ‫‪Spicy‬‬ ‫مرچ مساله‬

‫‪Abolished‬‬ ‫از میان برده‬ ‫‪Glittering‬‬ ‫درخشنده‬

‫‪Abolish‬‬ ‫منسوخ کردن ‪ ٬‬برانداختن‬ ‫‪Pebbly‬‬ ‫ریګزار ‪ ٬‬ریګی‬

‫‪Coup‬‬ ‫کودتا ‪ ٬‬تغیر ناګهانی در حکومت‬ ‫‪Thump‬‬ ‫ضربه‬

‫‪Soviet‬‬ ‫شورای نمایندکی کارګران ‪ ٬‬شورا‬ ‫‪Put of postpone‬‬ ‫به تعویق انداختن‬

‫‪Invasion‬‬ ‫تاخت و تاز ‪ ٬‬تهاجم ‪ ٬‬دست اندازی‬ ‫‪It is a deal‬‬ ‫هدف من هم بود‬

‫‪Ethnic‬‬ ‫نژاد قومی وابسته به نژاد‬ ‫‪Plagued‬‬ ‫مبتال شدن‬


Pitition ‫درخواست‬ Thus ‫بنابرین‬

Fence ‫ پنجره‬٬ ‫ ضامن‬٬ ‫عایق‬ Therefor ‫از طرف دیګر‬

Amuse ‫ مشغول کردن‬٬ ‫سرګرم کردن‬ In conclusion ‫ باالخره‬٬ ‫ در اخیر‬٬ ‫در خاتمه‬

Suffer ‫رنج بردن‬ Further more ‫بیشتر‬

Depletion ‫ کمبود‬٬ ‫ کاستی‬٬ ‫کمی‬ For instance ‫به طور مثال‬

Bugs under eyes ‫پندیدګی چشم‬ In addition ‫برعالوه‬

As a result ‫در نتیجه‬ Narrative ‫حکایتی‬

Consequntly ‫بنابرین‬ Descriptive ‫توضیحی‬

In contrast ‫از طرف دیګر‬ Expository ‫بایستی‬

On the other hand ‫از طرف دیګر‬ Persusive ‫تشویقی‬

However ‫اګرچه‬ Fossil ‫ سیګواره‬٬ ‫ګیاه‬

On the contrary ‫برعکس‬ Poverty ‫فقر بی چاره ګی‬

Likewise ‫همین طور‬ Pets ‫حیوانات خانګی‬

Similarly ‫مشابه‬ Compotency ‫شایستګی‬


‫‪Evevtually‬‬ ‫بالخره‬ ‫‪Fragtant‬‬ ‫خوشبو ‪ ٬‬معطر‬

‫‪Beyond‬‬ ‫بشتر‬ ‫‪Mutual‬‬ ‫از دوسر ‪ ٬‬دو سره‬

‫‪Formerly‬‬ ‫قبلی‬ ‫‪Fumes or smog‬‬ ‫دود ‪ ٬‬بخار‬

‫‪Meanwhile‬‬ ‫در عین حال‬ ‫‪Conserved‬‬ ‫محافظه کردن ‪ ٬‬حفظ کردن‬

‫‪Further on‬‬ ‫دورتر‬ ‫‪Hoard‬‬ ‫ذخیره کردن ‪ ٬‬جمع کردن‬

‫‪Limatiting‬‬ ‫تقلید کردن‬ ‫‪Trampled‬‬ ‫لګد زدن ‪ ٬‬پایمال کردن‬

‫‪Paws‬‬ ‫پنجه ‪ ٬‬پنجال‬ ‫‪Pen‬‬ ‫طویله‬

‫‪In spite‬‬ ‫با وجود یکه‬ ‫‪Fencing‬‬ ‫پنجره‬

‫‪Indeed‬‬ ‫در حقیقت‬ ‫‪Events‬‬ ‫واقعات ‪ ٬‬رویداد ‪ ٬‬اتفاق‬

‫‪Banded‬‬ ‫تشکیل دهنده ‪ ٬‬شکل دادن‬ ‫‪Ball‬‬ ‫ګاو نر‬

‫‪Caretaker‬‬ ‫چپراسی‬ ‫‪Peering‬‬ ‫برابری کردن‬


‫‪Fade‬‬ ‫پژمرده کردن ‪ ٬‬پژمرده شدن‬ ‫‪Chute‬‬ ‫رودخانه‬

‫‪Slide‬‬ ‫آهسته راندن‬ ‫‪Baggy pents‬‬ ‫پطلون خریطه یی‬

‫‪Fission‬‬ ‫شګافته ‪ ٬‬انشقاق‬ ‫‪Distract‬‬ ‫منعرف کردن ‪ ٬‬ګیچ کردن‬


Starred ‫ تیره شدن‬٬ ‫دقیق شدن‬ Secede ‫خارج کردن از عضو‬

Barely ‫برهنه‬ Emancipation ‫اظهار ازادی‬


prclaimanation
Tacked or wrinkled ‫ چین خوردګی‬٬ ‫چملګ‬ Ramme ‫شاخ زدن‬

Confine ‫محدود کردن‬ Instant ‫ فوری‬٬ ‫ انی‬٬ ‫دم‬

Clam ‫صدف‬ Pounce ‫چنګال زدن‬

Suspious looking ‫مشکوک‬ Bushed ‫ وسیع شدن‬٬ ‫بزرک‬

Spirit ‫ روان‬٬ ‫ روح‬٬ ‫نفس‬ Tame ‫اهلی‬

Haul ‫ کندن‬٬ ‫بیرون کردن‬ Famine ‫قحطی‬

Bowil dered ‫تعجب‬ Starving people ‫مردم ګرسنه‬

Frequently ‫دوامدار‬ Concerned ‫ثابت‬

Presence ‫در موجودیت‬ Crop ‫محصوالت‬

Vaguebess ‫ پیچیده‬٬ ‫مبهم‬ Droghts ‫خشکسالی‬

Interrupted ‫ قطع کردن‬٬ ‫اخالل کردن‬ Distinctly ‫ واضع‬٬ ‫اشکار‬

Strict ‫سخت ګیر‬ Fertile area ‫زمین حاصلخیز‬


Spread ‫ انتشار‬Slap in the face ‫توهین کردن‬

Disaster ‫بد بختی‬ Clear the air ‫تخلیه کردن‬

Distraction ‫خرابی‬ Pass the puck ‫شانه خالی کردن‬

Battling ‫مبارز‬ Push someone arroun ‫واسطه کردن‬

Comprehend ‫ فهم‬٬ ‫درک کردن‬ Catch on ‫فهمیدن‬

Circumstances ‫کشمکش‬ Have a say

Despite ‫ باوجودیکه‬Null and void ‫به تعویق انداختن‬

Slang ‫حرف بد‬ I am afraid ‫مناسفم‬

Even ‫حتی‬ Skip It ‫تشویش نکو‬

Entire ‫ګنجاینده‬ No hard feeling ‫قهر نیستم‬

Successive ‫کامیابی‬ Get off on the wrong foot ‫ارتباط کرفتن‬

Skim ‫بیرون نویسی کردن‬ On the spot ‫حالت شرمندګی‬

Slap spank ‫سیلی زدن‬ Just in case ‫در صورتیکه‬

Concentrate ‫ متمرکز‬٬ ‫تمرکز کردن‬ Hit the book ‫زیاد خواندن کتاب‬

You might also like