Professional Documents
Culture Documents
www.tohidbooks.wordpress.com
طالبان در گذر زمان
گردآورنده:
مجاهد دین
بسم اهلل الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
الحمد لله رب العالمين وأفضل الصالة وأتم التسليم على سيدنا محمد سيد الشجعان
الغر الميامين وعلى من دعا بدعوتهم وجاهد جهادهم
والمجاهدين وعلى آله وأصحابه ّ
بإحسان إلى يوم الدين .اللهم ال علم لنا إال ما علمتنا إنك أنت العليم الحكيم .اللهم علمنا
ما ينفعنا وانفعنا بما علمتنا وزدنا علما وأرنا الحق حقا وارزقنا اتباعه وأرنا الباطل باطال
وارزقنا اجتنابه واجعلنا ممن يستمعون القول فيتبعون أحسنه وأدخلنا برحمتك في عبادك
الصالحين أما بعد:
َ ُّ َ ۡ ُّ ُّ ۡ َ َ َ ُّ َ ََٰٓ َ ُّ َ َ َ َ ُّ ْ َ َ َ َ
حب ُّه ۡمِين َءامنوا من ي ۡرتد مِنك ۡم عن دِينِهِۦ ف َس ۡوف يأت ِي ٱلل بِقومٖ ي ِ يأيها ٱلذ
َ َ
َ ََ
يل ٱللِ ولا ب ون ف ِي َ
س
َ ُّ َ ُّ َ
د ه ج ي ين ر ف
ِ
َ
ك
ۡ
ٱل ي
َ
لع
َ َ
ةٍ ِزع أ حبُّونَ ُّه َٰٓۥ أذِلَ ٍة َعلي ٱل ُّم ۡؤ ِمن َ
ِين
ۡ َ
َو ُّي ِ
ِ ِ ِ ِ
ٱللِ يُّ ۡؤتِيهِ َمن ي َ َشا َٰٓ ُّء َو َ ُّ
ٱلل َوس ٌِع َعل ٌ َ َ ُّ َ َ ۡ َ َ َ َٰٓ َ َ َ ۡ ُّ َ
ِيم[ ٤٥المائدة]45 : ُۚ يخافون لومة لائ ِ ٖ ٖۚم ذل ِك فضل
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید! هر کس از شما که از دین خود برگردد (به الله زیانی
نمیرساند) الله بزودی گروهی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنها (نیز) او را دوست
دارند( ،آنان) در برابر مؤمنان فروتن و در برابر کافران سر سخت و گردان فراز هستند ،در راه
الله جهاد میکنند و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نمیهراسند ،این فضل الله است که به
هر کس بخواهد میدهد ،و الله گشایشگر داناست».
ۡ َ َ َ َ ُّ َ َٰٓ ُّ ۡ ُّ َ َ ََٰٓ َ ُّ َ َ َ َ َ ُّ ْ َ َ َ ُّ ْ َ
خذوا ع ُّدوِي َوع ُّدوك ۡم أ ۡول َِيا َء تلقون إِل ۡي ِهم ب ِٱل َم َودة ِ َوق ۡد يأيها ٱلذِين ءامنوا لا تت ِ
ُّ ُّ ۡ ْ َ َ َ َ َ َ ُّ ۡ كم م َِن ٱلۡ َ َ َ ُّ ْ َ َ َٰٓ َ ُّ
ح ِق يُّخ ِر ُّجون ٱلر ُّسول ِإَوياك ۡم أن تؤم ُِّنوا ب ِٱللِ َربِك ۡم إِن كفروا بِما جاء
َ َ
ۡ َ َ َ َ َ ۠ ۡ َ ُّ َ َٰٓ ُّ ُّ َ َ َ َ َٰٓ ٗ ُّ ُّ ۡ َ َ ۡ ُّ ۡ
ج َهدا ف ِي َسبِيل ِي َوٱبۡتِغا َء َم ۡرضات ِ ٖۚي تسِرون إِل ۡي ِهم ب ِٱلمودة ِ وأنا أعلم بِما كنتم خرجتم ِ
يل[ ١الممتحنة]1 : ب
ُّ ۡ َ َ ۡ َ َ َ َ َٰٓ َ َ
ٱلس ء اوس ل ض د قف م ِنك م نت ۡم َو َمن َي ۡف َعلۡ ُّ
ه أَ ۡخ َف ۡي ُّت ۡم َو َما َٰٓ أ َ ۡعلَ ُّ
ِ ِ ُۚ
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید که با آنها
طر ح دوستی میافکنید ،در حالیکه آنها به آنچه از حق برای شما آمده کافر شدهاند ،و رسول
الله و شما را به خاطر ایمانآوردن به الله که پروردگارتان است (از شهر و دیارتان) بیرون
میکنند ،اگر شما برای جهاد در راه من (بیرون آمدهاید) و برای خشنودی من هجرت کردهاید
(هرگز پیوند دوستی با آنها برقرار نکنید) شما پنهانی با آنها پیوند دوستی برقرار میکنید در
حالیکه من به آنچه که پنهان میدارید و آنچه که آشکار میسازید داناترم و هرکس از شما
چنین (کاری) کند یقینا راه راست را گم کرده است».
طالبان در گذر زمان 2
آستانهی سقوط قرار گرفتند ،و پیوسته وضع به این شکل بوده و خداوند نیز با عدل
خودش ،هر بار پیامبری دیگر برای آنان میفرستاد و کجی آنان را راست می نمود:
ك ۡم إ ۡذ ُّك ُّ َ َ ٗ َ َ َ َ َ ُّ ُۚ ْ َ ۡ ُّ ُّ ْ ۡ َ َ َ َ َ ۡ ُّ ٱع َتص ُّموا ْ ب َ
ۡ
نت ۡم ِ ح ۡب ِل ٱللِ ج ِميعا ولا تفرقوا وٱذكروا ن ِعمت ٱللِ علي ِ َو ِ
ۡ َ َٰٓ ۡ َ ٗ َ ُّ ُّ ۡ َ َ َ َ ُّ ۡ َ َ َ َ ۡ َ َٰٓ ٗ َ َ َ َ َ ۡ َ ُّ ُّ ُّ
ك ۡم فَأَ ۡص َب ۡح ُّ
ِ ار لن ٱ ِن م ٖ ةر ف ح اف ش ي لع م نت ك و ان و خ ِ إ ۦِ هِ تم ِع نِ ب م ت أعداء فألف بين قلوب ِ
َ ُّ َ ۡ َ ُّ َ َ َ َ َ َ َ َ ُّ ۡ َ َ َ َ ُّ َ ُّ َ ُّ ُّ
َ
ٱلل لك ۡم َءايتِهِۦ لعلك ۡم تهتدون[ ١٧١آل عمران]171 : فأنقذكم مِنهاۗۡ كذل ِك يبيِن
«و همگی به ریسمان الله (= قرآن و اسالم) چنگ زنید و پراکنده نشوید ،و نعمت الله را بر
خود یاد کنید ،آنگاه که دشمنان (یکدیگر) بودید ،پس میان دلهای شما الفت داد ،آنگاه به
(فضل) نعمت او برادر (یکدیگر) شدید ،و شما بر لبه گودلی از آتش بودید( ،او) شما را از آن
نجات داد این گونه الله آیات خود را برای شما روشن میسازد ،باشد که شما راه یابید».
َ َ َ َۡ ََٰٓ َ ُّ َ َ َ َ َ ُّ ْ َ َ ۡ َ َ
َ ُّ َ ۡ ۡ ُّ ۡ َ
و میفرماید :يأيها ٱلذِين ءامنوا من يرتد مِنكم عن دِينِهِۦ فسوف يأت ِي ٱلل ب ِقومٖ
َ َ ون ف ِي ََ ُّ َ ُّ َ ُّ ُّ ُّ ۡ َ ُّ ُّ َ ُّ َٰٓ َ َ َ َ ۡ ُّ ۡ َ َ َ َ َ ۡ َ
يل ٱلل ِ َولا
ِ ِ ب س د ه
ِ ج ي ين ر
ِ ف
ِ ك حبونهۥ أذِل ٍة علي ٱلمؤ ِمن ِين أعِز ٍة علي ٱل حبهم وي ِ
ي ِ
ٱلل َوس ٌِع َعل ٌ َ َ ُّ َ َ ۡ َ َ َ َٰٓ َ َ َ ۡ ُّ َ
ٱللِ يُّ ۡؤتِيهِ َمن ي َ َشا َٰٓ ُّء َو َ ُّ
ِيم[ ٤٥المائدة]45 : ُۚ يخافون لومة لائ ِ ٖ ٖۚم ذل ِك فضل
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید! هر کس از شما که از دین خود برگردد (به الله زیانی
نمیرساند) الله بزودی گروهی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنها (نیز) او را دوست
دارند( ،آنان) در برابر مؤمنان فروتن و در برابر کافران سر سخت و گردان فراز هستند ،در راه
الله جهاد میکنند و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نمیهراسند ،این فضل الله است که به
هر کس بخواهد میدهد ،و الله گشایشگر داناست».
و اگرچه بعد از پیامبر ص دیگر هیچ پیامبری نمیآید و وحی قطع شده است ،اما
همواره کسانی هستند که به حق قیام میکنند و به قرآن و سنت حکم میکنند و چنانکه
ابوهریره از پیامبر ص روایت میکند که ایشان فرمودند:
ْ ْ
1
لَّ ِمائ َِّةَّسنةََّّم َّْ
نَّيج ِددََّّلهاَّ ِدينها». « ِإنََّّاللََّّيبْعثََّّلِه ِذ َِّهَّالأم َِّةَّعلىَّرأ ِ َّ
سَّك َِّ
ترجمه« :خداوند در رأس هر صد سال برای این امت کسی را میفرستد که دینش را
تجدید نماید».
القاعده ،میخواهم که بدور از تعصب این کتاب را بخوانند ،چرا که حق هرکجا که باشد
ما نیز به دور آن میگردیم ،و حق را با اشخاص و طایفهها و گروهها نمیشناسیم ،بلکه
اشخاص و طوایف و گروهها را با میزان حق میشناسیم .پس هرچیزی را در جای خودش
بگذاریم؛ به حق بگوییم حق است و به باطل بگوییم باطل است و دوستی و دشمنیمان
تنها بخاطر الله باشد نه بخاطر نصرت عصبیت و وطنیت و قومیت و حزبیت.
ْ
ن َّدعا َّإِلىَّجبیر بن مطعم میگوید پیامبر ص فرموده است که« :ليسَّ َّ ِمنا َّم َّْ
ْ ْ
1
نَّماتََّّعلىَّعص ِبيةَّ». نَّقاتلََّّعلىَّعص ِبيةَّ،وليسََّّ ِمناَّم َّْ عص ِبيةَّ،وليسََّّ ِمناَّم َّْ
ترجمه« :از ما نیست کسی که به تعصب و عصبیتی فرا بخواند و از ما نیست کسی
که بر اساس تعصبی بجنگد و از ما نیست کسی که بر تعصبی بمیرد».
ً
نَّدعاَّ ِإلىَّهدىَّ،كانََّّ و از ابو هریره آمده که گفت :رسول خدا ص فرمود« :م َّْ
ْ ْ ْ ْ ْ ْ
نَّدعاَّ ِإلىَّضلالةَّ، ور ِه َّْمَّشيئًاَّ،وم َّْ نَّأج ِ نَّت ِبعهَّ،لاَّينقصََّّذلِكََّّ ِم َّْورَّم َّْ
نَّالأج َِّرَّ ِمثلََّّأج َِّ لهََّّ ِم َّ
ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ
نَّأوزارهمَّشيئًا».2 نَّت ِبعهَّ،لاَّينقصََّّذلِكََّّ ِم َّْ امَّم َّْ
نَّالإِث َِّمَّ ِمثلََّّآث َِّ
كانََّّعلي َِّهَّ ِم َّ
ترجمه« :کسی که به هدایت دعوت کند ،برای او اجری همانند اجر پیروانش در آن
هدایت وجود دارد و از اجر آنها نیز چیزی کم نمیشود ،و کسی که به گمراهی دعوت
کند ،گناهش مثل گناهان پیروانش در آن گناه است و از گناه آنها نیز چیزی کم
نمیشود».
و در صحیحین از جابر بن عبد الله انصاری آمده است که پیامبر ص دربارهی
ْ ْ
دعوای جاهلیتی که بین مهاجرین و انصار رخ داد فرمود« :ما َّبالَّ َّدعوى َّالجا ِه ِلي َِّةَّ...
ْ
دعوهاَّفإِنهاَّمنتِنةَّ»َّ .
ترجمه« :چرا دعوت جاهلیت ،سر دادهاید؟ ...این سخنان جاهلیت را رها کنید؛ زیرا
زشت و بد بو هستند».
و ترمذی و ابو داود از ابن مسعود روایت کردهاند که میگوید رسول الله ص
فرمود:
ز ِّيد ذاك لكان يستحسن ،ولو قدِّ م هذا لكان أفضل ،ولو ت ِرك ذاك لكان أجمل ،وهذا ِمن أعظ ِم
ص على جمل ِة البشر». ِ
استيالء النّ ْق ِ ِ
العبر ،وهو دليل على
ترجمه« :میبینم که کسی در روزی کتابی ننوشته است مگر اینکه فردا گفته است:
اگر این قسمت تغییر داده شود بهتر خواهد شد و اگر آن بخش اضافه شود نیکوتر خواهد
شد و اگر این چیز جلوتر بیاید بهتر است و اگر آن بخش ترک شود زیباتر خواهد شد .و
این از بزرگترین عبرتهاست و این دلیل چیرهبودن نقص بر همهی بشر می باشد».
و از همهی خوانندگان عزیز میخواهم که این کتاب را با دقت بخوانند و ما را از
نظرات شرعی خودشان بهرهمند سازند.
وما توفيقي إال بالله ،عليه توكلت وإليه أنيب
مجاهد دین
13آذر 1416شمسی – 16ربیع االول 1341قمری
طالبان افغانستان در سال 0002به رهبری مال محمد عمر رحمه الله بوجود آمد و
در گذر زمان پیشرفت نمود و تا جایی که بر اکثر مناطق افغانستان سیطره یافت ،و
القاعده به رهبری شیخ اسامه بن الدن رحمه الله نیز به امارت اسالمی افغانستان به
امیری مال عمر رحمه الله ،بیعت داده بود و در جهاد و رباط و قتال آنان در راه الله،
شکی نیست و بیگمان در زمان خود ،جزو فرقهی ناجیه و مقاتلی بودند که پیامبر ص
به وجود داشتن آن در طول زمان بشارت داده بود ،چنان که میفرماید« :لاَّتزالََّّ ِعصابَّةََّّ
ْ ْ
نَّخالفه ْمَّ،حتىَّتأ ِتيَّهمََّّهللَّ،قا ِه ِرينََّّ ِلعد ِو ِه ْمَّ،لاَّيضره َّْمَّم َّْ
نَّأم ِتيَّيقاتِلونََّّعلىَّأم َِّرَّا ِ ِم َّْ
الساعةََّّوه َّْمَّعلىَّذلِكَّ».
ترجمه« :همیشه گروهی از امت من برای برپا کردن فرمان الله به قتال میپردازند،
بر دشمنانشان پیروز هستند ،مخالفانشان نمیتوانند به آنان ضرری برسانند تا اینکه
قیامت برپا می شود و آنان در این حال هستند».
و ما اینجا طالبان مال عمر و القاعدهی اسامه من الدن رحمهما الله را به نسل اول
نام میبریم و با وفات این دو مجاهد بزرگ ،طالبان و القاعدهیشان نیز مرده است و آنچه
که امروز با نام طالبان و القاعده وجود دارد ،نسل دوم و جدیدی است که از راه آنان
منحرف شدهاند.
و طالبان نسل اول به رهبری مال عمر رحمه الله و القاعدهی نسل اول به رهبری
اسامه بن الدن رحمه الله ،هر دو توسط امرا و شیوخ و بزرگان دولت اسالمی عراق ،و
بعدها دولت خالفت اسالمی ،مورد تایید و تمجید و ستایش قرار گرفتهاند ،و متقابال
دولت اسالمی عراق نیز مورد تایید و تمجید طالبان و القاعده قرار گرفته بود ،اما بعد از
وفات مال عمر رحمه الله و کتمان کردن وفات او توسط رهبرانش ،خیانتها و خطاهای
عقیدتی بسیاری در طالبان رخ داد و در تمام آن مدت که چندین سال بود ،سخنان و
بیانیهها را به نام مال محمد عمر نشر میدادند در حالی که مال عمر اصال در قید حیات
نبود.
مسلحان دیگر احزاب را بیرون راند و شروع به تطبیق احکام شریعت نمود و تا سال
0233هجری 3113میالدی بر بیش از 05درصد والیتهای افغانستان سیطره یافت.
مال عمر در ابتدا با یازده نفر از همراهانش که طلبهی علوم دینی بودند ،به روستای
سنج حصار رفتند و در آنجا با راهزنان مبارزه را شروع کردند و تعدادی از آنان را کشتند
و تعدادی را اسیر گرفتند .سپس راهزان کمونیست در مرزهای قندهار با پاکستان ،در
منطقهی بلوچستان برای جنگ با آن طلبههای علم تجمع کردند ،طالبها هم بر آنان
هجوم برده و راهزان شکست خوردند و به پاکستان فرار کردند و طالبان تعداد زیادی
غنیمت و اسحلههای مختلف به دست آوردند .سپس مال عمر و طلبههای همراهش به
قندهار بازگشتند و از والی آنجا خواستند که بخاطر ضعف و ناتوانیاش ،امارت و قدرت را
به آنها بدهد تا آنها تحکیم شریعت کنند ،ولی او خودداری کرد ،در نتیجه با والی آنجا
جنگیده و او را خلع کرده و بر امارت قندهار سیطره یافتند و تطبیق احکام شریعت را
اعالم نمودند .سپس یکی از رهبران بزرگ ربانی با همهی همراهانش و تجهیزات
جنگیاش به مال عمر پیوست و آنان را نصرت داده و شوکتشان را قوی نمود ،و کم کم
قاضیان شرعی و والیان و مردانشان را به روستاها و مناطق مختلف قندهار فرستادند و
مال عمر به طور رسمی امیر طالبان قرار داده شد .بعد از آن ،والیت جوزجان که همجوار
والیت قندهار بود ،و همچنین والیت هلمند ،سلطه و قدرت را به مال عمر تقدیم کردند تا
شریعت را تطبیق نماید و بعد از آن والیت زابل نیز به همان شکل پیش آمدند و طالبان
بر پنج والیت جنوب غربی افغانستان سیطره یافتند .سپس رو به والیت غزنی کردند که
در آنجا نیروهای حکمتیار وجود داشت و حکمتیار دستور به جنگ با طالبان را در
صورتی که طالبان به غزنی بیاید داد ،اما بعد از درگیری کوتاهی نیروهای حکمتیار فرار
کردند و والیت غزنی نیز تحت سیطرهی طالبان در آمد ،و در این اتفاق ،ربانی بخاطر
شکست حکمتیار خوشحال شد و گروهی را برای تبریک گفتن به طالبان نزد آنان
فرستاد.
سپس طالبان نیروهایشان را جمع کردند و قصد استیال و فتح کابل را نمودند و در
این راه ،والیت بکتیا به رهبری شیخ حقانی نیز در صلحی ،به طالبان پیوست.
طالبان از رئیس احزاب آن زمان مانند ربانی و مسعود و حکمتیار و سیاف خواست تا
شریعت را تطبیق کنند و کمونیستها را از صفهایشان بیرون کنند و جلوی فجور و
اختالط و خالفها را بگیرند .حکمتیار اعالن جنگ با طالبان کرد و درگیرهایی بین آنان
2 طالبان مال عمر
رخ داد که در نتیجهی آن نیروهای حکمتیار فرار کردند و بعضی از رهبران آن نیز به
طالبان پیوستند و قلعههای مهم حکمتیار در میدان شهر و شهرا سیاب و لوجر سقوط
کرد .ربانی نیز که از شکست حکمتیار ترسیده بود ،به جای درگیری ،تسلیم شد و از
طالبان خواست تا خواستههایش را مطرح کند .خواستههای طالبان از ربانی این بود که
کمونیستها را از منصبها و وزارتها و مسئولیتهای حساس دور کند حتی رهبر
نیروهای ربانی ،یک ژنرال بزرگ کمونیست بود و وزیر داخلی ،یکی از رهبران حزب
وحدت رافضی بود.
خواستهی دوم طالبان از ربانی بیرون کردن همهی زنان از ادارات دولتی بود به
جهت جلوگیری از اختالط ،خاصتا که بیشتر آنان از دانشگاه موسکو بیرون آمده بودند
و کمونیست بودند.
درخواست سوم طالبان از ربانی اعالن صریح تطبیق شریعت و از بین بردن تبرج و
غناء و موسیقی و منکرات و سینما و مخدرات و شراب خانهها بود.
درخواست چهارمش متوقف کردن دخالت سوفیت و هندوستان و ایران در مسائل و
شئون حکومت افغانستان بود .اما ربانی از انجام این درخواستها خودداری کرد.
بعد از آن نیروهای حزب یونس خالص و نیز شیخ حقانی و نیروهای حزب انقالب
اسالمی و صدها نفر از علما و طلبهها به طالبان پیوستند و بیشتر رهبران سیاف نیز به
آنان پیوستند و همچنین بعضی از رهبران حزب حکمتیار نیز به طالبان پیوستند.
در نهایت طالبان در شب 02/5/0207هجری برابر با 32/0/0002به کابل حمله
کرد و به سرعت کابل سقوط کرد و هنوز صبح نشده بود که طالبان وارد کابل شد و
نیروهای ربانی و مسعود و حکمتیار بدون مقاومت آنچنانی فرار کردند .و به این شکل
طالبان بر والیات شرق و جنوب و غرب و شمال غربی تا هرات سیطره یافت.
بعد از چند ماه از سال 0207طالبان به مزار شریف که در شمال افغانستان بود حمله
کرده و آنجا را نیز فتح کردند ،سپس به والیت بامیان که مرکز شیعهها بود رفته و آنجا
را نیز فتح کردند و حدود شرعی را بر آنان اقامه کردند و به این ترتیب یکی پس از
دیگری بر والیات و شهرهای افغانستان سیطره یافتند و فتوحاتشان همه جا ادامه داشت
تا اینکه جنگ صلیبی به رهبری آمریکا بر ضد افغانستان آغاز شد و آن در سال
32/7/0233بود و طالبان با شیخ ابن الدن و دیگر عربها مالقات کردند که در جالل
آباد بودند و بینشان روابط و عالقات و دوستی بوجود آمد.
طالبان در گذر زمان 11
اإلمارة اإلسالمية تريد العالقات مع جميع العالم على أساس الحقوق المتساوية نظامنا
ليس تهديدا ألحد ،ونحن ال نتدخل في الشؤون الداخلية للدول ولن نسمح ألحد في
التدخل في األمور الداخلية لإلمارة اإلسالمية وذلك حسب األصول واألعراف الدولية
ونحن ال نخالف األعراف الدولية والمعايير العالمية التي ال تخالف اإلسالم ،بل نؤيدها
ونسعى في تطبيقها ونريد أن نقيم عالقات جيدة مع جميع دول العالم وخاصة الدول
المجاورة ونعتقد أن الطريق الوحيد لحل النزاعات والمشاكل هو السالم والمفاوضات.
س :چه خوب میشود اگر روشنگری دربارهی سیاست خارجی امارت اسالمی
افغانستان کنید؟
ج :همانطور که همه میدانند نظام ما نظامی اسالمی است و سیاست خارجی ما
مستند به اصول شریعت اسالمی است و هر عملی در جهان ضد اسالم باشد پس ما
مخالف آن هستیم.
امارت اسالمی میخواهد که با توجه به حقوق برابر ،روابط با همهی جهان برقرار
کند .نظام ما برای هیچ کس تهدیدی نیست ،ما در امور داخلی کشورها دخالت نمیکنیم
و اجازه نخواهیم داد که هیچ کسی در امور داخلی امارت اسالمی دخالت کند .و آن طبق
اصول و هنجارهای بین المللی است و ما هنجارها و استانداردهای بین المللی که با
اسالم مخالفت ندارد را نقض نمیکنیم ،بلکه از آنها حمایت میکنیم و تالش میکنیم
آنها را اجرا کنیم و ما میخواهیم روابط خوب با تمام کشورهای جهان ،به ویژه
کشورهای همسایه برقرار کنیم ،و ما معتقدیم که تنها راهحل حل و فصل اختالفات و
مشکالت ،صلح و مذاکرات است.
س :8نسمع عن هيئة األمم المتحدة في أفغانستان وفي الدول العالمية كذلك فما موقف
دولة طالبان حيال هذه المنظمة؟.
ج :8األمم المتحدة فقدت حيادها في القضايا العالمية وخاصة في القضايا اإلسالمية
ألنها بما فعلت في أفغانستان واتخذت بعض المواقف جعلت من نفسها تخسر حيادها في
أفغانستان وثقة األفغان بها؛ ألنها تزن بميزانين وتكيل بمكيالين هناك قضايا إسالمية هامة
جدا تتعلق بمصير المسلمين وبمصير شعوب إسالمية عظيمة عالقة منذ عشرات السنين ،أما
إذا أرادت الدول الكبرى الدول الكافرة تنفيذ أي مشروع أو إجراء لها فإن األمم المتحدة
تتمثل هذا المشروع في أقصر فرصة ممكنة ،وتتيح كل المجاالت وكل الوسائل وتمكن تلك
الدولة استعمال واستغالل كل المجاالت وكل صالحيات األمم المتحدة وكل قراراتها؛
فاألمم المتحدة فقدت وخسرت حيادها في القضية األفغانية كما خسرت حيادها وثقة
المسلمين بها بكل القضايا اإلسالمية هذا الذي جعل إمارة أفغانستان اإلسالمية تغلق
المكاتب السياسية لألمم المتحدة في أفغانستان وكذلك مكتبها لمسائل الصلح والتفاوض
في أفغانستان ،وبعد أن فرضت األمم المتحدة أو بعد أن فرضت أمريكا حصارها عن طريق
األمم المتحدة ومجلس أمنها على أفغانستان؛ أعلنت إمارة أفغانستان اإلسالمية أنها لن
ترضى ولن تمكن األمم المتحدة في الوساطة بينها وبين مخالفيها في المفاوضات بمعنى
أنها لن تجعل أو لن توسط لألمم المتحدة في مفاوضاتها مع المخالفين لماذا؟! ألنها
فرضت الحصار العسكري واستيراد األسلحة على إمارة أفغانستان اإلسالمية وفتحت
األبواب الستيراد األسلحة للمخالفين .لماذا ؟ ألن األمم المتحدة تريد من إجراءها هذا
تطويل الحرب في أفغانستان.
ترجمه:
سؤال :1ما دربارهی سازمان ملل در افغانستان و همچنین در کشورهای جهان
میشنویم ،موضع طالبان در مورد این سازمان چیست؟
جواب :1سازمان ملل متحد بیطرفی خود را در قبال مسائل جهانی از دست داده
است ،به ویژه در مسائل اسالمی .به دلیل آن چیزی که در افغانستان انجام داده و
13 طالبان مال عمر
ج :01نعم هذا صحيح وقد ذهبت أنا وبعض العلماء وناصحنا أمير المؤمنين فقال أنا ال
أريد سوى االعتراف ونطبق ما يوافق الشرع من قوانينهم ،فقلنا له ان هذا ال يتأتى على أرض
الواقع مجرد الدخول فيها كفر لما يفرضونه من األنظمة الكفرية فذهبنا عنه وبقي مترددا ،ثم
هذه السنه لما زرناه وجدنا الفكرة قد زالت من رأسه.
ترجمه:
سوال :01شنیدیم که طالبان درخواست پیوستن به سازمان ملل کرده است؟
پاسخ :01بله این درست است ،و من و بعضی از علما رفتیم و امیر المومنین را
نصیحت کردیم ،ایشان گفت :من جز اعتراف (آنان به امارت اسالمی افغانستان) را
نمیخواهم و آنچه از قوانین آنان که موافق شرع است را تطبیق میکنیم ،ما به او گفتیم
که انجام چنین چیزی بر روی زمین واقع امکان پذیر نیست ،مجرد وارد شدن در آن
کفر است از آنجا که آنان نظام های کفری را اعمال میکنند .ما از نزد او رفتیم و او
متردد باقی ماند ،سپس امسال که به دیدار او رفتیم دیدیم که این فکر (پیوستن به
سازمان ملل) از سرش بیرون رفته است».
و در کتاب مجموع األعمال الکاملة از شیخ عطیة الله اللیبي در صفحه 100به بعد
دربارهی انضمام طالبان به هیئت امم متحده مطالبی آمده است که ترجمه آن را اینجا
میآورم:
سوال هفتم :دربارهی تالش طالبان دربارهی پیوستن به سازمان ملل متحد.
-شبکهی أنا المسلم :شیخ بزرگوار ،آیا نزد شما اطالعاتی دربارهی تالش امارت
طالبان به پیوستن به سازمان ملل متحد وجود دارد؛ برای اینکه در این باره
رسانههای خبری خیلی وقت است صحبت میکنند.
شیخ عطیه الله :به نسبت آنچه که به تالش طالبان به رسیدن به کرسی در سازمان
ملل تعلق دارد ،جوابی از برادر «المضري» در یکی از پستهایش دیدم الله به او جزای
خیر بدهد میگوید« :طالبان در ابتدا برای این کار تالش میکرد و علت این کار را چنین
ذکر میکرد که میخواهد صدایش را از طریق کرسی سازمان ملل به جهان برساند ،ولی
برادران در القاعده به حمالت آموزشی وسیعی در افغانستان بر ضد این قضیه بپا
خواستند ،سرانجام به شکل نهایی رهبران طالبان به قناعت رسیدند و سپس تصمیمی
15 طالبان مال عمر
صادر کردند که در آن درخواست از سازمان را برداشت ...به مذاکرات ابو مصعب الصوری
حول این فتره مراجعه کن» انتها.
این گفتهاش« :برادران در القاعده به حمالت آموزشی بپا خواستند» ،فقط برادران
در القاعده نبودند ،بلکه همهی عربها و همهی جماعتهای جهادی که آنجا وجود
داشت و مستقالن و جماعتهای غیر عربی نیز همانند ترکسانیها و غیر آنان چنین
کردند ،و برادر ابو مصعب السوری که المضری به مذاکراتش حواله داده است مورد
اعتماد است و او از کسانی است که در عمق این قضیه زندگی کرد و در دو نکته
توضیحاتی را اضافه میکنم:
نکتهی اول :طالبان در ابتدای امر تفاصیل زیادی دربارهی ماهیت عضویت در امم
متحده را نمیدانستند و تصورشان در نهایت سادگی این بود که :تو دولتی هستی ،پس
دیگر کشورهای جهان باید به تو اعتراف کنند ،و تو حق داری که نمایندهای از خود
داشته باشی و صندلیات را در سازمان ملل بگیری که محل نشستن جهانی همهی
کشورهاست...
تقریبا این ،نوع تصور سادهیشان بود بدون درک کردن بسیاری از تفاصیل ،و از این
تعجب نکنید برای اینکه طالبان ساده بودند و بسیاری از چیزها را نمیدانستند ،اما با
گذشت سالها آنها نیز تکامل یافتند و تفکراتشان نسبت به آنچه که قبال بودند بسیار
زیرک و آ گاهتر شدهاند و برادران عرب اثر بزرگی در آن داشتند.
و جالب است که ذکر شود آنچه که بسیاری از برادران مورد اعتماد برای ما از شیخ
مولوی «احسان الله احسان» ذکر کردهاند و او از مؤسسان حرکت بههمراه «مال محمد
عمر» بود و نفر دوم بعد از او به حساب میآمد و ایشان رحمه الله در مزار شریف به
دست نیروهای طاغی «دستم» کشته شد و احسان الله از مردان ربانی بود -او را چنین
حساب میکنیم بر حسب آنچه که از او به ما ابالغ شده است ،-از نکات جالب اینکه
بعضی از برادران عرب دربارهی موضوع امم متحده با او سخن گفتند و او گفت« :هم
فساق ،نرسل لهم واحدا فاسقا مثلهم يجلس معهم»؛ «آنها افراد فاسقی هستند و یک
ّ
فاسق همانند آنان را برایشان میفرستیم تا با آنان بنشیند»!
طبعا طالبان پرهیز مبالغه آمیزی از مسألهی تکفیر داشتند ،در بسیاری از احیان به
اطالق لفظ فسق اکتفا میکردند؛ برای اینکه تکفیر را چیز بزرگی می پنداشتند ...الله
ملکشان را باز گرداند و عزتشان و نصرتشان دهد.
طالبان در گذر زمان 17
او لفظ فسق را بر آنان اطالق کرد نظر به اینکه در آنان عرب و مسلمانان هم وجود
دارد ،منتها دربارهی کفار اصلی طبعا طالبان ابدا در تکفیرشان و برائت از آنان تردد
نمیکرد که این واضح است ،ولله الحمد.
و بعضی از کسانی که این داستان را به من خبر دادند گفتند که او این را بر وجه
شوخی گفته است ،ولی همچنین به من گفتند که اگرچه مزاح و شوخی شیخ احسان
بوده ،ولیکن در حقیقت نشانگر خامی و سادگی فکرشان است که میگویند :یک فاسق
همانند آنان از فاسقانمان را «از افغان» میفرستیم تا با آنان بنشیند!!
انگار اینکه مسأله مجرد نشستن است! میورد تا صندلی بگیرد و با آنان بنشیند،
المهم اینکه فقط آنجا بنشیند! و مادام که آنان فاسقان مجرم هستند پس ما اهل دین
راضی نمیشویم که با آنان بنشینیم پس در نتیجه باید فاسقی از فاسقان افغانی را
بفرستیم تا با آنان بنشیند!!
این سادگی افغان و طالبان را نشان میدهد و کسی که آنان را بشناسد از این تعجب
نمیکند.
نکته دوم :در طالبان به عنوان یک تنظیم ،جناحی غیر از جناح مال محمد عمر نیز
وجود داشت ،هرچند این جناح الحمد لله به اندازهی کافی قدرتمند نبود و مغلوب بود،
اما به هر حال وجود داشت.
این جناح شامل برخی از افرادی است که حامل «ذهن باز» بودند – و این یک لفظ
مجمل است -و آنها کمی از فرهنگ معاصر نوشیدند و باز بودن آنها افزایش یافته بود،
آنگاه که آنها فرصتهای زیادی برای سفر به خارج از کشور ،حضور در کنفرانسها و
اقامت در برخی کشورها و اقامت در هتلهایشان داشتند و نوعی زندگی لوکس را دیدند
و تشکیل روابط شخصی با سیاستمداران در سایر کشورهای عربی و اسالمی و حتی
کشورهای غربی کردند که در نتیجه ،آنها سعی داشتند طالبان را در جهت «باز بودن»
به جهان و تحول به «دولت» تغییر دهند – میتوان گفت که طالبان به معنای کامل
دولت نبود ،بلکه مرحلهای شبیه به بینا بین بود ،بین حرکت و دولت ،منتها به دولت
نزدیک تر بود -از برجستهترین مردان این جناح« ،وکیل احمد متوکل» کسی که در
وقتی از اوقات وزیر امور خارجه بود –او اکنون خود را تحویل آمریکا داده و مورد اهانت
قرار گرفت ،الله هدایت و اصالحش کند -و غیر او بودند ،و به طور کلی «وزارت خارجه»
دروازهی این جناح بود.
16 طالبان مال عمر
این افراد یا تیار فکری ،عالقمند بودند که صندلی افغانستان را در سازمان ملل متحد
و نمایندگان کشورهای مختلف دریافت کنند و مشتاق برقراری روابط دیپلماتیک با
بسیاری از کشورها بودند ،حتی آنان سخت تالش کردند تا روابط دیپلماتیک را با قذافی
برقرار کنند! و بر ایجاد مظاهر دولت مدرن حریص بودند و دیگر چیزها.
منتها همهی اینها متوقف به امر نهایی امیر المومنین «مال محمد عمر» و یاری او
بود .در واقع آنان در تالش و کار بودند ،اما در آخر کار ،چیزی برای آنان نمیبود.
و برادران عرب و انصار به طور عموم الله جزای خیرشان بدهد ،آنان به این امور
میپرداختند و نقش بسیار مهمی در امر به معروف و نهی از منکر و داللت بر خیر و
اعانت بر راه درست بازی کردند ،آنان با وزارت خارجه صحبت میکردند و به صورت
شفاهی و کتبی و ...آنان را نصیحت میکردند ،و آنان بسیاری از این امور و نصایح را به
«مال» امیر المومنین به طور مستقیم میرساندند ،یا از طریق دیدار با او یا از طریق مکتب
و دبیرخانهاش در قندهار .پس این در درک مسأله و عذر آوردن در آن برای طالبان مهم
میباشد .والله الموفق.
و ابو مصعب السوری در کتاب «طالبان ومعركة اإلسالم» که در سال 0200هجری،
برابر با اکتبر 0001میالدی نوشته است ،در صفحه 32دربارهی معایب طالبان چنین
نوشته است:
رابعا :موقفهم من المحافل الدولية واألمم المتحدة :
صرح الطالبان أكثر من مرة وطالبوا بحقهم بعضوية األمم المتحدة وبكرسي أفغانستان
فيها إثر مشاكل متعددة ومنها مشكلتهم مع إيران طالبوا هذه المحافل بالتحقيق في األمر
وبما يفهم منه االحتكام إلى المحافل الدولية في فصل هذه المشاكل ..وهذا ال شك مشكلة
كبيرة تعتبر من أكبر سلبيات طالبان وعندي ربما كانت تعدل أو تزيد على مشكلة القبور
واألضرحة.»...
ترجمه« :چهارما :موقف آنان دربارهی انجمنهای بین المللی و سازمان ملل متحد:
طالبان بیش از یک بار تصریح کرده و حقشان در عضو شدن در امم متحده و کرسی
افغانستان در آنجا را خواستهاند ،بخاطر مشکالت متعددی از جمله مشکلشان با ایران.
از این انجمنها خواستند که در این امر تحقیق کنند ،که از این کارشان ،برگرداندن حکم
طالبان در گذر زمان 18
به سوی این انجمنهای بین المللی در حل و فصل کردن این مشاکل فهمیده میشود...
و این بدون شک مشکل بزرگی است که از بزرگترین معایب طالبان به حساب میآید و
نزد من چه بسا برابر و یا بیشتر از مشکل قبور و ضریحههایشان باشد.»...
چنانکه میبینیم طالبان نسل اول از این لغزش قدم و خطایی که نزدیک بود به آن
دچار شود ،آ گاه شد و از آن برگشت ،اما بعد از وفات مال عمر ،خلیفههای ناخلف او آن
سیاستهای اشتباه را ادامه داده و به آن رسمیت بخشیند.
طالبان و مخدرات
در بیانیهای مال عمر رحمه الله به تاریخ 0231/5/2هـ چنین مینویسد:
إلى كل المسؤولين العسكريين والمدنيين .السالم عليكم ورحمة الله وبركاته وبعد:
فإن استعمال الحشيش أمر ممنوع ومستقبح شرعا ومضر بالعقل والصحة .ومن أجل
منع هذا العمل الشنيع نوجه وزارة األمر بالمعروف والنهي عن المنكر بتدمير كل حقوله
ومنتجاته ومصانعه في البالد .فعليكم مساعدتهم في هذا العمل اإلسالمي واإلنساني في كل
الجوانب ،وتذليل العقبات أمامهم في ذلك .والسالم .خادم اإلسالم .أمير المؤمنين مال
محمد عمر (مجاهد)
ترجمه« :به همه مقامات نظامی و غیرنظامی .السالم علیکم و رحمة الله وبرکاته اما
بعد :استفاده از حشیش ممنوع است و شرعا زشت شمرده شده و برای عقل و سالمتی
مضر است .و به منظور جلوگیری از این عمل شنیع ،وزارت امر به معروف و نهی از منکر
را جهت تخریب تمام زمینها ،محصوالت و کارخانجاتش در کشور هدایت میکنیم .شما
باید در همهی کارهای این کار اسالمی و بشردوستانه به آنها کمک کنید و بر موانعی
که در پیش رو دارند ،غلبه کنید .والسالم .خادم اسالم ،امیر مؤمنان مال محمد عمر
(مجاهد)».
و در بیانیهی شماره دو به تاریخ 0231/0/02هـ دربارهی ممنوعیت زراعت بنگ
(شاهدانه) مال عمر رحمه الله چنین میگوید:
المادة األولى ( :)0تمنع زراعة البنج في كل أرض أفغانستان منعا باتا.
المادة األولى ( :)2يعاقب عقوبة شرعية رادعة كل من يزرع البنج.
12 طالبان مال عمر
المادة الثانية :يكلف والة األمور بمنع زراعة (البنج) في كل المناطق التي تحت واليتهم،
وعليهم اتخاذ التدابير الالزمة لذلك.
المادة الثالثة :يسري مفعول هذا القرار ابتداءا من تاريخ إصداره المبين أعاله.
وينشر في الجريدة الرسمية ،ويوزع توزيعا عاما.
والسالم .خادم اإلسالم أمير المؤمنين مال محمد عمر (مجاهد)
ترجمه:
«ماده اول ( :)0کشت بنگ در تمام قلمرو افغانستان به شدت ممنوع است.
ماده اول ( :)3هرکسی که بنگ زراعت کند با مجازاتی شرعی و بازدارنده مجازات
میشود.
ماده دوم :فرمانداران برای جلوگیری از پرورش خشخاش در تمامی مناطق تحت
والیت خود مکلف هستند و آنها باید اقدامات الزم را انجام دهند.
ماده سوم :این تصمیم با تاریخ انتشار موضوع مذکور به اجرا در میآید .و باید در
روزنامهی رسمی منتشر شود و به طور عموم توزیع گردد.
والسالم .خادم اسالم ،امیر مؤمنان مال محمد عمر (مجاهد)».
سپس مال عمر رحمه الله در نامهای به همهی مسئوالن امارت چنین میگوید:
نحن لم نمنع زراعة الخشخاش للحصول على االعتراف الرسمي وال على دعم
وتوصيات الدول الغربية ،ولم يساعدنا أحد في هذا المجال ولن يساعدونا وإن طلبنا
المساعدة ،بل منعناها آملين صالح وفالح الشعب األفغاني ،ألن منافعها المادية تصل إلى
عدد قليل من الناس ويكتوي بنار أضرارها أناس كثيرون باإلدمان بها وتراكم الديون على
من يتعاطاها ،وازدياد عدد مدمنيها مع مرور السنوات ،فمنعناها قبل فوات األوان.
والواليات التي ال تزرع الخشخاش يوجد فيها الفقر ولكن ال يوجد فيها من يشتكي
الديون كما يشتكيها أهل الواليات الزارعة لها ،فإذا أمعنا النظر في أمرها وجدنا أضرارها
أكثر من منافعها فاتركوها بغض النظر عن حلها وحرمتها.
طالبان در گذر زمان 21
ونمنع زراعتها بناء على المصلحة العامة فيجب تنفيذ هذا األمر على الجميع وال يجوز
مخالفة هذا األمر شرعا.
أما الرزق فال يضمنه أحد لنفسه كما ال يمكننا ضمانه ألحد بل الله تعالى هو الذي يضمن
الرزق لجميع مخلوقاته وليس سبب الرزق في الخشخاش فقط ،وإنما هناك أسباب أخرى
للرزق أيضا.
فنسأل الله العزيز أن يفتح علينا أبواب الرزق وهي عنده كثيرة.
والسالم .خادم اإلسالم أمير المؤمنين مال محمد عمر المجاهد.
ترجمه:
«ما کشت خشخاش را برای رسیدن به اعتراف رسمی و پشتیبانی و توصیههای
کشورهای غربی منع نکردهایم ،و هیچ کس به ما در این زمینه کمک نمیکند و اگر
کمک هم بخواهیم کسی کمک نخواهد کرد ،بلکه به امید صالح و رستگاری مردم
افغانستان آن را منع کردیم ،برای اینکه مزایای مادیاش به مردم کمی میرسد و آتش
زیان آن به مردم زیادی آسیب میرساند با معتاد شدن به آن و تجمع بدهکاریها به
کسی که از آن استفاده میکند و افزایش تعداد معتادان با گذشت سالها ،پس پیش از
آن که دیر شود ،آن را منع کردیم.
و در والیاتی که خشخاش کشت نمیشود درست است که در آن فقر وجود دارد اما
کسی از مردم این والیتها که از بدهیهایش شکایت کند -به آن طوری که مردم دیگر
والیتهایی که در آن خشخاش کشت میشود شکایت میکنند -وجود ندارد .و اگر ما
به آن نگاه کنیم ضررهایش را بیشتر از منافع آن میبینیم پس صرف نظر از حالل یا
حرام بودنش آن را ترک کنید.
و بنا بر مصلحت عامه ،کشت آن را منع میکنیم ،پس تنفیذ این دستور بر همه واجب
است و مخالفت با این دستور شرعا جایز نیست.
اما دربارهی امرار معاش که ،کسی آن را برای خودش تضمین نمیکند همانطور که
ما نمیتوانیم آن را برای کسی ضمانت کنیم ،بلکه الله تعالی ،همان کسی است که روزی
را برای همهی موجودات تضمین میکند و اسباب امرار معاش تنها در خشخاش نیست،
بلکه اسباب دیگری برای امرار معاش وجود دارد.
21 طالبان مال عمر
از خدا میخواهیم که درهای رزقش را بر ما باز کند که در نزد او درهای بسیاری
است .والسالم .خادم اسالم امیر المومنین محمد عمر مجاهد».
در مصاحبه با معاون وزیر هیئات امر به معروف و نهی از منکر آمده است:
س :4ما موقفكم من المخدرات ؟
ج :4منعنا زراعتها ،وحتى في أرض العدو إذا فتحنا منطقة أحرقنا مزارع المخدرات
وصدر من أمير المؤمنين قرار يمنع زراعتها وبيعها.
ترجمه :سوال :2موضع شما در رابطه با مخدرات چیست؟
جواب :2کشت آن را منع کردیم ،و حتی در زمین دشمن وقتی منطقهای را فتح
میکردیم مزرعههای مخدرات را آتش میزدیم و از امیر المومنین تصمیمی صادر شده
که زراعت و فروش آن را منع کرده است.
و در دیدار با «مولوی احد جان» مسئول اعالمی مکتب امیر المومنین ،چنین آمده
است:
س :5ما اإلجراءات التي قام اإلعالم الغربي بتفخيمها مجال المخدرات وما هي
اإلجراءات التي قامت بها الحركة ضد زراعة المخدرات والتجارة بها ؟.
ج :5إن زراعة المخدرات لم تبدأ في أيام مجيء إمارة أفغانستان ،بل اإلمارة ورثت هذه
المشكلة من الحكومات السابقة وكانت المخدرات خاصة األفيون يزرع في أفغانستان من
عشرات السنين ،وجاءت إمارة أفغانستان ووجدت الناس تزرع هذا المزروع فاتخذت
سياسة الخطوة خطوة؛ في بداية األمر أمرت المزارعين بتخفيض ثلث المزروع فلما حدد
هذا المرسوم وامتثل له المزارعون تنكر الغرب لهذا الموضوع ،واإلعالم الغربي بدال أن
يبارك هذا العمل وأن يمدح إمارة أفغانستان بهذا العمل؛ ابتدأ بإشغال الناس عن هذا األمر
بأمور أخرى لماذا ؟.
ليتخذ الغرب هذه المخدرات ذريعة لتشويه سمعة اإلمارة .بعد ذلك أمرت اإلمارة
المزارعين في كل األرجاء التي تسيطر عليها بالمنع التام من زراعة المخدرات ،وبفضل لله
طالبان در گذر زمان 22
تعالى امتثل الشعب والمزارعون بدون أي مشكلة ألمر أمير المؤمنين وتوقفوا عن زراعة
المخدرات.
ترجمه:
«سوال :5اقداماتی که رسانههای غربی دربارهی مخدرات کردهاند چیست و اقداماتی
که حرکت طالبان برضد زراعت و تجارت مخدرات کرده است چیست؟
زراعت مخدرات در روزهای ظهور امارت افغانستان شروع نشده است ،بلکه امارت این
مشکل را از حکومتهای قبلی به ارث برده است و مخدرات مخصوصا افیون دهها سال
است که در افغانستان کاشت میشود و امارت افغانستان آمد و مردم را دید که این چیز
را کشت میکند ،پس سیاست گام به گام را درپیش گفت ،در ابتدای کار ،کشاورزان را
دستور داد که یک سوم کشت آن را کاهش دهند ،هنگامی که این مقدار به دست آمد و
کشاورزان به آن عمل کردند غرب این موضوع را انکار نمود و رسانههای غربی بجای
اینکه این عمل را تبریک بگویند و امارت افغانستان را بخاطر این عمل مدح کنند ،مردم
را از این امر به امور دیگر مشغول ساختند ،برای چه؟
تا غرب این مخدرات را وسیله و ذریعهای برای تشویه سمعهی امارت قرار دهند .بعد
از آن امارت کشاورزان را در همه مناطقی که بر آن سیطره دارد به منع کلی از زراعت
مخدرات دستور داد ،و به فضل الله تعالی مردم و کشاورزان بدون هیچ مشکلی دستور
امیر المومنین را اجرا کردند و زراعت مخدرات را متوقف ساختند».
سپس «احد جان» در ادامهی سخنانش میگوید« :ونحن نقول وبكل جرأة نقول
ونتحدى الغرب انهم لن يستطيعوا أن يوقفوا زراعة المخدرات في أي بلد من البالد إن
أرادوا هذا ال عن طريق القوه وال المال وال عن طريق اإلقناع؛ فالشعب األفغاني هو الشعب
الوحيد الذي قدم مثاال وتضحية كبيرة في سبيل امتثال أمر أميرهم الشرعي فتوقفوا بالكامل
عن زراعة المخدرات».
ترجمه« :ما به جرأت تمام میگوییم و تحدی از غرب میکنیم که اگر آنان بخواهند
زراعات مخدرات را در هر کشوری از کشورها متوقف سازند ،نمیتوانند ،نه از طریق قدرت
و نه از طریق مال و نه از طریق اقناع ،اما مردم افغانستان یگانه مردمی است که نمونه و
قربانیان زیادی را تقدیم کردند در راه پایبندی به دستور امیر شرعیشان و به طور کامل
زراعت مخدرات را متوقف ساختند».
23 طالبان مال عمر
از این مطالب چنین فهمیده میشود که در زمان طالبان مال عمر رحمه الله ،به طور
کامل کشت مخدرات ممنوع و بخاطر آن مجازات میکردند ،اما متاسفانه در نسل جدید
طالبان کشت طالبان نه تنها متوقف نشده است بلکه رهبران و بزرگانشان از بزرگترین
تاجران مواد مخدر شدهاند و حتی برای آن از کشاورزان عشر و زکات نیز میگیرند! وال
حول وال قوة الله بالله .برای نمونه در فتوحات اخیر دولت اسالمی در والیت افغانستان،
بعد از سیطره یافتن دولت اسالمی بر مناطق طالبان ،اقدام به سوزاندن مخدراتی که
توسط طالبان کشت میشد کردند.
ج :3همانا ما به آنان درس و تعلیم میدهیم و برایشان بیان میکنیم که آن جایز
نمیباشد و مخالف با شریعت است و از دین اسالمی نیست و امیر المومنین با آن
میجنگد ،منتها با تدریج و حکمت ،و من به شخصه ضریحی که به وزارت عدل نزدیک
بود را شکستم که عبادت میشد و بر آن بنایی ساخته شده بود.
طالبان و روافض
در مصاحبه با والی والیت قندهار چنین آمده است:
س :6ما موقف الطالبان من الرافضة؟
ج :6هم مخالفون لإلسالم وهم قليل هنا ،ونحن ال نريدهم فهم يعملون أعمال الكفار
واليهود ويقولون نحن مسلمون ،حتى أني ذهبت إلى إيران فقال لي صاحبي الذي معي أنظر
إلى اإلسالم فقلت له أين اإلسالم هؤالء يدعون ويزعمون اإلسالم وليس عندهم شيء منه،
ويزعمون أنهم يسعون لتطبيق اإلسالم ويبنون المساجد وليس عندهم شيء لله.
ترجمه:
سوال :2موقف طالبان به نسبت روافض چگونه است؟
جواب :2آنان مخالف با اسالم هستند ،و آنان اینجا تعدادشان کم است ،و ما آنان را
نمیخواهیم ،آنان اعمال کافران و یهودیان را انجام میدهند و میگویند ما مسلمانیم،
حتی من به ایران رفتم و دوستم که همراه من بود به من گفت به اسالم نگاه کن ،به او
گفتم کجاست اسالم؟ اینها ادعا و توهم اسالم را دارند و چیزی از آن در نزدشان وجود
ندارد و گمان میکنند که آنان سعی در تطبیق اسالم دارند و مساجد بنا میکنند و
1
چیزی برایشان در نزد الله وجود ندارد.
-0دیدگاه طالبان نسل اول مال عمر را با طالبان امروزی دربارهی روافض مقایسه کنید!
برای نمونه در سایت رسمی امارت به نام صدای جهاد ،در بیانیهای به نام« :کشتار مردم ملکی در میرزا
ولنگ حقیقت ندارد» ،از «عطاء الله عمری» والی والیت سرپل چنین نقل کردهاند که او گفته است:
«برادران اهل تشیع با اطمینان کامل شب و روز در مناطق تحت کنترل مجاهدین امارت اسالمی گشت
و گذار میکنند و گوسفند هایشان را به مالچرهای یکدیگر میبرند».
http://alemarah-dari.com/?p=62133
همچنین در همان بیانیه شیعیان را برادرانشان خطاب کردهاند و آمده است« :شیخ سلیمان یک تن از
بزرگان برادران اهل تشیع نیز این ادعا (=ادعای کشتن شیعیان توسط طالبان) را کامال رد کرده است.
25 طالبان مال عمر
او میگوید که خودش به ولسوالی صیاد رفته است و با خانوادههای بیجا شده مالقات کرده است ،همه
به او گفتهاند که طالبان نه مردم را به شکل دسته جمعی به قتل رساندهاند و نه هم کسی را اسیر
کردهاند».
همچنین در بخشی از اظهارات قاری محمد یوسف احمدی سخنگوی امارت اسالمی افغانستان که در
سایت رسمی امارت با نام «اظهارات سخنگوی امارت اسالمی در رابطه با تبلیغات دشمن در مورد جنگ
میرزا اولنگ» نشر شده است ،چنین آمده است:
«امارت اسالمی هرگونه ادعای وارد ساختن تلفات به مردم ملکی در میرزا اولنگ را بشدت رد مینماید
و باید خاطر نشان سازیم که در منطقهی مذکور به هیچ وجه به زنان ،اطفال و مردم ملکی کسی زیانی
نرسانده است.
مردم باید متوجه دسیسههای دشمن بوده و به تبلیغات منفی دشمن به هیچ وجه توجه ننمایند ،زیراکه
دشمن میخواهد که با همچو افواهات ،فضای همبستگی اقوام و مذاهب را مخدوش نموده و اختالفات
میان آنان پیدا کند .باید بگوییم که مجاهدین امارت اسالمی تنها در میرزا اولنگ با مردم هزاره و پیروان
مذهب اهل تشیع مواجه نشدهاند بلکه در مناطق مختلف و مفتوحۀ مجاهدین ،مردم هزاره و پیروان
مذهب اهل تشیع به آرامی زندگی میکنند و برایشان کدام مشکلی به وجود نیامده است».
قاری محمد یوسف احمدی سخنگوی امارت اسالمی افغانستان در ادامهی اظهارات خویش میگوید:
«همچنین بیشتر راههای مناطق هزاره جات از مناطق تحت تسلط مجاهدین ما میگذرد که با آزادی
کامل در آن راهها تردد نموده و مراودات تجارتی خویش را انجام میدهند و تا کنون از طرف مجاهدین
ما برایشان کدام مشکلی ایجاد نشده است.
ما از علمای اهل تشیع ،متنفذین و رهبرانشان میخواهیم که با توجه به دسیسههای دشمن ،در مورد
مسئلهی مذکور بسیار محتاط باشند ،معلومات دقیق به دست آورده و جلوی هر گونه بدبینی دینی را
مسدود نمایند و اجازه ندهند که ادارهی لرزان کابل و باداران شان از این تبلیغات سوء استفاده نموده
و جنگجویان در سنگر را مردم ملکی قلمداد نمایند».
http://alemarah-dari.com/?p=61635
-0دیدگاه امامان اربعه نسبت به روافض چنین است:
طالبان در گذر زمان 27
)1ابو حنیفه:
امام ابوحنیفه رحمه الله میگوید« :أن من أنكر خالفة الصديق ،رضي الله تبارك وتعالى عنه ،فهو كافر،
وكذلك من أنكر خالفة عمر رضي الله تبارك وتعالى عنه» .إمتاع األسماع للمقریزي ج 2ص .218
ترجمه« :هرکس خالفت ابوبکر صدیق را انکار کند کافر است و همچنین کسی که خالفت عمر
را انکار کند» .و آیا غیر از این است که روافض خالفت ابوبکر و عمر را انکار میکنند؟ و نه تنها آنها
را ،بلکه تمام صحابه بغیر دو سه نفرشان را کافر میدانند!
)2مالک بن انس:
امام مالک بن انس میگوید« :أهل األهواء كلهم كفار وأسوأهم الروافض» .ترتیب المدارك وتقریب
المسالك للقاضي عیاض ج 2ص .12
ترجمه« :اهل اهواء همهیشان کافر هستند و بد ترینشان روافضاند».
)3شافعی:
الربیع بن سلیمان میگوید :شافعی گفت« :من عاند السنة قصد الصحابة ومن قصد الصحابة أبغض النَّبِ ّي
ومن أبغض الن َِّب ّي -ص َّلى ال َّله عل ْي ِه وس َّلم -كفر بالله العظيم» .طبقات الحنابلة ألبي یعلی ج 1ص.13
ترجمه« :هرکس با سنت دشمنی کند سوء نیت با صحابه کرده است و هرکس با صحابه سوء نیت داشته
باشد ،پیامبر را بغض ورزیده است و هرکس پیامبر ص را بغض بورزد به الله بزرگ کافر گشته است».
)1احمد بن حنبل:
يد ،قال :س ِم ْعت أبا ع ْب ِد ال َّل ِه ،قال" :م ْن شتم أخاف عل ْي ِه
الخالل میگوید« :أ ْخبرنِي عبد ا ْلم ِل ِك بن عب ِد ا ْلح ِم ِ
ْ ْ ْ
ض ،ث َّم قال :م ْن شتم أ ْصحاب النَّبِ ِّي ص َّلى ال َّله عل ْي ِه وس َّلم ال ن ْأمن أ ْن يكون قدْ مرق ع ِن الروافِ ِ ِ
ا ْلك ْفر م ْثل َّ
ين"» .السنة للخالل .558 – 556 / 2 الدِّ ِ
ترجمه« :عبد الملک بن عبد الحمید به من خبر داد گفت شنیدم ابو عبد الله احمد بن حنبل گفت:
هرکس دشنام دهند از کافر شدنش میترسم مانند روافض ،سپس گفت هرکس اصحاب پیامبر ص را
دشنام دهد باعث خارجش شدنش از دین میشود».
26 طالبان مال عمر
عصرها الجديد ،ومنهم مغيظ الطغاة :الشيخ أنور العولقي أسد الدعاة ،ومنهم العالم العامل
المجاهد :عطية الله صاحب العلم والوقار ،ومنهم فقيد األ َّمة :أبو مصعب الشهيد -بإذن
الله -أمير االستشهاديين ،ومساعداه وجناحاه :أبو عمر البغدادي وأبو حمزة المهاجر
مهندسا دولة اإلسالم ومش ِّيدا صرحها .وما عساي أن أقول في رثاء هؤالء! إنِّي ألشهد أنَّهم
أن سيوفهم ال زالت مسلطة ،وخيولهم مسرجة ،وقد تركوا قد أعذروا ،وحسبنا عزاء َّ
ِ
يستعذبون مناياهم كأنَّهم * ال يخرجون من الدنيا إذا قتلوا». رجاال:
ترجمه« :من گواهی میدهم به آنها که در زمان سخت و در اوج محنتها و کوه
سختیها و در شدیدترین بحرانها و لرزشها بودند که در رأس آنها بهترین رهبران
جهادی قرار دارد؛ آن کسانیکه با ایثار و فداکاری و قربانی شدنشان (در پیشگاه خدا) و
با خون و سر و جسد تکه تکه شدهی شان راه را برایمان روشن نمودند از جمله شهید
اسالم ،امام و سرور این عصر و زمان شیخ ابوعبدالله اسامه بن الدن ،افتخار امت و تا ج
عزت آن و خشمگین کنندهی طاغوتها و ستمگران شیخ انور عولقی آن دعوتگر همچو
شیر و همچنین عالم عمل و مجاهد عطیه الله آن صاحب علم و هیبت و همچنین
گمشده امت ،شهید بأذن الله شیخ ابومصعب آن امیر استشهادیها و همچنین دو معاون
و دو بال او ابوعمر و ابوحمزه آن دو مهندس دولت اسالمیکه دولت را همچو یک
ساختمان و عمارت باال بردند .براستی گواهی میدهم که آنان معذورند و همین بس که
شمشیرهایشان هنوز تیز و برنده است و کاروانهایشان مجهز و آماده است .آنها مردانی
از خود بجا گذاشتهاند که آمال و آرزوهای شخصی خود (در این دنیا را) فراموش کردهاند
0
و (هیچ باکی از مرگ ندارند) گویا وقتی کشته شدند از این دنیا خارج نمیشوند».
شیخ ابو محمد عدنانی سخنگوی سابق دولت اسالمی نیز دربارهی طالبان
چنین میفرماید« :فإلى تلك العصابة التي تقاتل على أمر الله إلى أولئك القوم الذين ال
يخافون في الله لومة الئم إلى جميع المجاهدين عامة في شتّى بقاع األرض وال يسعني إال
الخضم بأبي هو وأمي الشيخ الفاضلأن أخص منهم الجبل األبي األشم والبحر الحمي ِ
ّ
المال عمر مع بشتونه والطالبان ,صخرتنا القوية وقلعتنا العصية.
-0سخنرانی صوتی تحت عنوان «ویأبی الله إال أن یتم نوره .الناشر :مرکز فجر اإلعالم».
طالبان در گذر زمان 28
يا من ظ ِلمت ارحل إلى المال عمر * * * وقفاته عدل ورشد نادر
بشتونه والطالبان حماتنا * * * قد عاهدوا الرحمن أن لن يغدروا
لن يخذل اإلسالم ال * * * ما دامت األرواح فيهم أو دماء تقطر».
ترجمه« :به این گروهی که در راه الله میجنگد ،به این قومیکه در راه الله از سرزنش
کسی نمیترسد و به تمام مجاهدان در هر گوشه زمین و میخواهم از آنان خاص نمایم،
کوه عزتمند و دریای گرم و عظیم را ،با پدر و مادرم فدایش شوم شیخ بزرگوار مال عمر
همراه با پشتونش و طالبان صخرهی قوی و دژ محکم ما ،ای کسی که بر تو ستم شده
به سوی مال عمر سفر کن .مواقف او عدل و هدایت است .پشتون او و طالبان حامیان ما
هستند .با پروردگار رحمان پیمان بستهاند که هرگز خیانت نکنند .اسالم شکست
0
نمیخورد هرگز تا زمانی که روحشان در بدن باشد یا خونی بچکد».
على المجاهدين في دولة العراق اإلسالمية إال ألنهم من أكثر الناس تمسكا بالحق و التزاما
بمنهج رسول الله صلى عليه وسلم والذي قال له ورقة ابن نوفل « :ماجاء رجل قط بمثل ما
جئت به إال عودي ».
فاألمير أبو عمر وإخوانه ليسوا من الذين يساومون على دينهم ويرضون بأنصاف الحلول
أو يلتقون مع األعداء في منتصف الطريق ولكنهم يصدعون بالحق ويرضون الخالق وإن
غضب الخلق ,وال يخافون في الله لومة الئم».
ترجمه« :این حمالت رسانهای که برای زشت نشان دادن دولت اسالمی عراق برپا
شده ،که حکام ریاض (خلیج) و علمای دربار و رسانههایشان عهدهدار آن هستند ،من
تمام این حمالت سرسختانهی رسانهای که به دولت اسالمی عراق میشود ،تنها در این
میبینیم که آنان از تمام مردم بیشتر به حق چنگ زده و بیشتر از همه به منهج رسول
اکرم ص ملتزماند ،منهجی که ورقة بن نوفل در مورد آن میگوید :هر مردی همانند
آنچه را که تو ای محمد آوردی آورده باشد ،حتما با او دشمنی شده است.
و فرمانده ابو عمر و برادرانش کسانی نیستند که بر سر دینشان گفتگو و مذاکره
نمایند و به نیمه راه حل راضی نمیشوند یا اینکه در نیمهی راه با کفار نشست و مالقات
نمایند؛ بلکه حق را آشکارا میگویند و خالق را راضی میکنند ،اگرچه خلق ناراضی و
غضبناک گردد و در راه الله از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نمیترسند.»...
و ظواهری نیز بر این حقیقتها اعتراف میکند و دولت اسالمی عراق را چنان وصف
میکند که آنها دینی بر گردن هر مسلمانی دارند ،او در زمان القاعدهی نسل اول
میگوید:
«إن الذين دافعوا عن اإلسالم والجهاد وأهل السنة في العراق هم المجاهدون الشرفاء
وعلى رأسهم دولة العراق اإلسالمية المباركة التي ال زالت -بفضل الله -صامدة لم تغير
عقيدتها ولم تتراجع ولم تتزحزح عن ثوابت اإلسالم رغم كل الحرب القذرة التي شنّت
ضدها.
طالبان در گذر زمان 31
ّ
إن للمجاهدين الشرفاء وعلى رأسهم دولة العراق اإلسالمية دينا في عنق كل مسلم حر
شريف في العراق ،فلوالهم لكان مصير أهل السنة في العراق كمصير أهل السنة في إيران
على يد إسماعيل الصفوي.
بل ّ
إن للمجاهدين الشرفاء وعلى رأسهم دولة العراق اإلسالمية دينا في عنق كل مسلم
فهم الصخرة التي تحطم عليها المشروع األمريكي في المنطقة الذي كان يهدف لتقسيم
العراق ثم السعودية ثم االنتهاء بتقسيم مصر ،والذي أنقذ المسلمين من هذا المخطط
األمريكي الشيطاني هم مجاهدو العراق الشرفاء وعلى رأسهم دولة العراق اإلسالمية،
فجزاهم الله عن العراق وعن المسلمين خير الجزاء.
ٍ
تضحيات هائلة لقد قدم المجاهدون الشرفاء وعلى رأسهم دولة العراق اإلسالمية
يصعب حصرها ،قدموا اآلالف من الشهداء وأضعافهم من الجرحى واألسرى والمعاقين
واألرامل واأليتام والمهجرين والمشردين والمطاردين حسبة لوجه الله ،قدموا كل هذا رغم
حملة التشويه الضخمة التي شنها عليهم اإلعالم الغربي األمريكي ووسائل اإلعالم العربية
التي يعرف الجميع مصادر تمويلها ،ورغم حملة التضليل التي شنها كثير من المعممين
والملتحين وخاصة في دويالت الخليج ،ولكن المجاهدين الشرفاء وعلى رأسهم دولة
العراق اإلسالمية لم يأبهوا لكل ذلك بل استمروا يدافعون عن بيضة اإلسالم وعن حرمات
المسلمين؛ ألنهم لم يقدموا ذلك رغبة في مغن ٍم وال ثناء ولكنهم قدموا ذلك ابتغاء وجه
ربهم .وها هم اليوم بفضل الله كالجبل األشم ال تهزه العواصف وال تزحزحه الزالزل
1
فتح لفتح». مستمرون من ٍ
نصر لنصر ومن ٍ
ترجمه« :آنان که از اسالم و جهاد و اهل سنت در عراق دفاع کردند ،مجاهدین بزرگوار
بودند که در رأس آنها دولت مبارک اسالمی عراق قرار دارد که هنوز به فضل الله متعال،
استوار و محکم است و عقیدهاش را تغییر نداده است و از ثوابت تراجع نکرده و دور
نگشته است؛ با وجود این همه جنگ کثیفی که بر ضدش انجام گرفته است...
مجاهدان بزرگوار و در رأس آنان دولت اسالمی عراق ،دینی بر گردن هر مسلمان
آزاد و شریف در عراق دارند .اگر آنان نبودند وضعیت اهل سنت در عراق بسان وضعیت
اهل سنت در ایران توسط اسماعیل صفوی تبدیل میشد .بلکه مجاهدین بزرگوار و در
رأس آنان دولت اسالمی عراق ،دینی بر گردن هر مسلمانی دارند .آنها همچون
صخرهای هستند که سیاست آمرکایی در منطقه روی آن شکسته شد که هدفش تقسیم
عراق و سعودی و در انتها تقسیم مصر به چند پارچه و اقلیم بود.
و کسی که مسلمانان را از این نقشهی شیطانی آمریکا نجات داد ،تنها مجاهدان
بزرگوار و در رأس آنان دولت اسالمی عراق بودند .خداوند متعال بهترین پاداشها را در
قبال عراق و مسلمانان به آنان عطا نماید.
مجاهدان با شرف و در رأس آنان دولت اسالمی عراق فداکاریهای عظیمی را که در
حصر نمیآید تقدیم کردند ،هزاران شهید و چنیدن برابر آن از زخمی و اسیر و معلول و
بیوه و یتیم و آواره و سرگردان و تحت تعقیب را بخاطر الله تقدیم کردند ،همهی اینها را
تقدیم کردند در زیر آن همه حملههای شدیدی که برای بد نشان دادن آنان انجام شده
آن هم توسط رسانههای غربی آمریکایی و وسائل اعالم عربی که همه منبع مالی آنان را
میدانند ،و علی رغم حملهی گمراهسازیی که بسیاری از معممین و ریشدرازان
مخصوصا در کشورهای خلیج انجام میدهند ،ولیکن مجاهدان با شرف و در رأس آنان
دولت اسالمی عراق به همهی اینها اهمیتی ندادند ،بلکه در دفاع از بنای اسالم و از
حرمتهای مسلمانان مستمر بودند ،برای اینکه این کارها را بخاطر رغبت داشتن به
غنیمتی و یا ستایش شدن انجام ندادند ،بلکه این کارها را تنها بخاطر بدست آوردن
رضایت پروردگارشان تقدیم کردند .و این آنان هستند که امروز به فضل الله مانند کوهی
سرافراز هستند که هیچ بادی آنان را نمیلرزاد و زلزلهها آن را تکان نمیدهد ،پیوسته
در حال نصرت و فتح هستند».
القاعدة
, و باز ظواهری میگوید« :أود أن أوضح أنه ليس هناك شيء اآلن في العراق اسمه
ولكن تنظيم قاعدة الجهاد في بالد الرافدين اندمج بفضل الله مع غيره من الجماعات
الجهادية في دولة العراق اإلسالمية حفظها الله ,وهي إمارة شرعية تقوم على منهج شرعي
1
صحيح وتأسست بالشورى وحازت على بيعة أغلب المجاهدين والقبائل في العراق».
ترجمه« :دوست دارم که نکتهای را توضیح بدهم ،اینکه اآلن در عراق چیزی به نام
القاعده وجود ندارد ،بلکه تنظیم قاعدة الجهاد در بالد الرافدین ،به فضل خداوند ،به
همراه دیگر جماعات جهادی ،در دولت اسالمی عراق ،تلفیق و داخل شدهاند .و آن
امارتی است شرعی که بر اساس منهج شرعی صحیح قرار دارد و به وسیلهی شوری
تاسیس شده و به بیعت اغلب مجاهدین و قبائل عراق دست یافته است».
باز ظواهری میگوید« :دولة العراق اإلسالمية رايتها وعقيدتها من أصفى الرايات
والعقائد في العراق ،فهي قد أقامت دولة إسالمية ال تتحاكم إال للشريعة ،وتعلي االنتماء
لإلسالم والمواالة اإليمانية فوق كل االنتماءات والوالءات .وهو األمر الذي ال زالت تتلطخ
بأوحاله كثير من الحركات المنتسبة لإلسالم ،وهي دولة تدعو وتسعى وتجتهد في إعادة
1
دولة الخالفة المنتظرة ،وتحرض المسلمين على ذلك».
ترجمه« :دولت اسالمی عراق ،پرچم آن و عقیدهی آن از صافترین پرچمها و عقاید
در عراق است ،و آن براستی که دولتی اسالمی است که جز به شریعت تحاکم نمیکند.
و ابراز عالقه برای اسالم و مواالت ایمانی آنها ،بر تمام عالقات و مواالت باالتر است .و
آن امری است که بسیاری از حرکات منتسب به اسالم پیوسته به آن آلوده شدهاند .و
این دولت برای اعادهی دولت خالفتی که منتظر آن هستیم دعوت و سعی و تالش
میکند و مسلمانان را بر آن تشویق میکند».
و باز ظواهری میگوید« :وإنشاء الحكومات من قبل الحركات المقاومة والمناضلة أمر
معهود في التاريخ حتى إنهم لينشئون حكومات في المنفى ،فما بالك إذا صار للمجاهدين
شوكة و تمكن وسيطرة على أجزاء كبيرة من أرض اإلسالم … ثم قال :واليوم تقام دولة
العراق اإلسالمية داخل العراق ،و يحتفل المجاهدون بها في شوارع العراق ،ويتظاهر الناس
2
لتأييدها في مدن و قرى العراق ،و يعلن تأييدها والبيعة لها في مساجد بغداد».
ترجمه« :و بوجود آوردن حکومتها از طرف حرکات مقاومت و جنبشهای مسلحانه،
امری معروف در تاریخ است ،حتی در پارهای موارد حکومتها را در جهت منفیاش
بوجود میآورند .پس چگونه خواهد بود که اگر مجاهدان صاحب شوکت و تمکین و
سیطره بر قسمتهای بزرگی از زمین اسالم شوند؟ ...و امروز دولت اسالمی عراق در
عراق برپا گشته است ،و مجاهدان در خیابانهای عراق بخاطر آن جشن و سرور میکنند
و مردم برای تایید آن در شهرها و آبادیهای عراق تظاهرات میکنند ،و اعالم تایید و
بیعت به دولت اسالمی عراق در داخل مساجد بغداد میدهند».
و باز ظواهری میگوید« :بداية البد أن أذكر جميع المجاهدين والمسلمين بفضل دولة
العراق اإلسالمية في التصدي للمخطط الصليبي الحتالل وتقسيم قلب العالم اإلسالمي،
وتصديهم لتمدد الصفوي الرافضي المعتدي على الشام والعراق وجزيرة العرب .وال بد من
أن نقر بالفضل إلخواننا في دولة العراق اإلسالمية وعلى رأسهم أميرهم فضيلة الشيخ أي
بكر البغدادي في إمداد الجهاد في الشام بخيرة الرجال وإيثارهم باألموال على شدة ما
يعانون ويقاسون .بل لقد أحببنا أحبابنا وإخواننا في جبهة النصرة من ثناء الشيخ أبي بكر
البغدادي وإخوانه عليهم وعلى أميرهم الشيخ أبي محمد الجوالني».
ترجمه« :در ابتدا بایستی تمام مجاهدین و مسلمین را به بزرگی دولت اسالمی عراق
یادآوری کنم ،در اینکه نقشههای شوم صلیبی را که میخواست قلب جهان اسالم را
پارچه پارچه و تقسیم کند متوقف کرده و از بین برد .و همچنین جلوی نقشههای صفوی
رافضی را که بر شام و عراق و جزیرهی عرب تجاوز نموده بگیرد .و بایستی به بزرگی
برادرانمان در دولت اسالمی عراق و در رأس آنان امیرشان شیخ بزرگوار ابوبکر بغدادی
که به جهاد شام با بهترین مردان و بخشیدن مال به آنها کمک نمودهاند اقرار نماییم؛
با وجود اینکه خودشان در کمبود و سختی به سر میبردند .و بلکه ما دوستان و
برادرانمان را در جبهه نصره به خاطر تعریف و ثنای شیخ ابوبکر بغدادی و برادرانش از
آنها و از امیرشان شیخ ابو محمد جوالنی و به خاطر اعتماد و تزکیهی ایشان دوست
داریم».
مصاحبه با والی خراسان شیخ حافظ سعید خان
در ادامه مصاحبه مجله دابق با والی خراسان شیخ حافظ سعید خان تقبله الله را
میآوریم که در مجلهی ترجمه شده دابق شماره 02آمده است ،و این مصاحبه توضیحات
مفید و روشنگریهای مهمی دربارهی نسل دوم طالبان دارد:
در این مصاحبه چنین آمده است:
دابق :وضعیت والیت خراسان به چه صورت است؟ آیا دولت اسالمی در آنجا دارای
تمکین است؟ آیا جنبههای بارز تمکین مشابه آنچه در عراق و شام میبینیم میباشد؟
والی :الحمدلله وضعیت خراسان به یاری پروردگار بسیار نویدبخش است .ما در این
والیت به تمکین دست یافتهایم اما از لحاظ وسعت قلمرو قابل مقایسه با عراق و شام
نیست .سرزمین خراسان شامل افغانستان ،غرب پاکستان ،و دیگر سرزمینهائی است
که مرتدین بر آن حکومت میکنند .ما پنج منطقهی اداری را فتح کرده و در آنجا تمکین
داریم و در آنجا به تحکیم قانون الهی و اجرای حدود میپردازیم .الحمدلله .ما دادگاههای
حقوقی ،دفاتر حسبه (پلیس) ،دیوان زکات ،مراکز آموزشی ،دعوت در مساجد و خدمات
عمومی را تأسیس کردهایم .ما بخشهای مخصوص را برای هریک از شرعیها و وظایف
اداری آنها در آنجا را مشخص کردهایم و از میان مهاجرین و انصار موجود در والیت
بهترین و الیقترین افراد را برای ادارهی امور انتخاب کردهایم.
دابق :اهمیت والیت خراسان برای اسالم و مسلمین به چه میزان است؟ مشکالت و
سختیهای پیشروی والیت را چگونه برآورد میکنید؟
والی :والیت خراسان دارای اهمیتی حیاتی برای اسالم و مسلمین است .خراسان و
سرزمینهای اطراف آن در گذشته تحت سلطهی مسلمانان بودهاند .بعدها ،مرتدین
سکوالر و یا رافضی ،بخشهایی از آن را تصرف کردند و هندوهای گاوپرست و چینیهای
ملحد نیز نواحی اطراف آن مانند کشمیر و ترکستان را اشغال کردند .بنابراین به یاری
پروردگار تشکیل این والیت ،دروازهای برای فتح مجدد این سرزمینها ،تحکیم مجدد
شرع الله در آنجا و گسترش مرزهای خالفت است .از طرف دیگر مردم خراسان عموما
عاشق اسالم و ساز و برگ جنگی هستند و به همین دلیل این منطقه یک نیروی بالقوه
برای حمایت از توحید و جهاد محسوب میگردد .بنابراین ،در صورتی که حقیقت خالفت
برای مردم خراسان بیش از پیش روشن گردد با سرعت بیشتری به آن خواهند پیوست
35 مصاحبه با والی خراسان شیخ حافظ سعید خان
را بدون هیچ دلیلی فقط به خاطر بیعت و حمایت خالفت و شریعت پروردگار ،به قتل
1
رساندند.
دابق :آیا حرکت ملیگرای طالبان به حمایت از کشت و فروش تریاک در مزارع ادامه
میدهد؟ والیت خراسان چگونه با این پدیدهی مهم برخود میکند؟
والی :شکی نیست که ملیگرایان طالبان اجازهی کشت و فروش تریاک را صادر
کردهاند .عالوه براین ،کار به جایی رسیده است که خود حرکت طالبان به کشت تریاک
و حمل و نقل تریاک و هروئین در قبال دریافت مبلغی از فروشندگان و معتادان
میپردازد .آنها همچنین عالوه بر مالیات % 01 ،فروش را نیز دریافت میکنند .خود
2
اختر منصور از بزرگترین تاجران موادمخدر به حساب میآید.
دابق :آیا شما به مرگ مالعمر مشکوک شده بودید؟
والی :مدتها بود که معتقد بودیم که مالعمر زنده نیست ،زیرا هشت سال پیش ما
کمکم پی بردیم که تغییرات و انحرافاتی در گرایشات ،اعمال و بیانات رسمی طالبان
بوجود آمده است.
-0در فصلهای بعدی بیانیهی امیر حرکت اسالمی افغانستان آمده است.
-3تصاویری از طالبان و مزارع تریاک:
32 مصاحبه با والی خراسان شیخ حافظ سعید خان
آنها کمکم به ترک تحکیم شریعت در مناطق تحت کنترل خود مبادرت ورزیدند .ما
همچنین به تمایل طالبان به مذاکره با دولت مرتد پی برده بودیم .در همین راستا بود
که آنها یک دفتر رسمی را در قطر تأسیس کردند ،به مرزهای رسم شده توسط صلیبیان
اعتراف کردند ،با اطالعات پاکستان پیوندهای محکمی بستند و آزادانه در مناطق تحت
سیطرهی طواغیت پاکستان حرکت میکردند .تمامی این موارد نشان میداد که مالعمر
دیگر در قید حیات نیست .ما همچنین میدیدیم که در طول این دوره هیچ کسی با وی
مالقاتی نداشته و هیچ تصویر و یا صوتی از وی دربارهی وقایع مختلف منتشر نمیشد.
ما همچنین میدیدیم که چگونه طالبان حرمت مواد ممنوع شرعی را برداشته و آنها را
برای خود و مردم حالل میگردانیدند .آنها شروع به اخذ مالیات 01درصدی از این
مواد کردند .همه اینها نشان از مرگ مالعمر میداد .سپس ما شروع به تحقیق در مورد
این مسئله کردیم و چهرههای سرشناس برای مالقات با مالعمر تالشهای زیادی انجام
دادند که بینتیجه بود .پس از تالشهای بسیار از جانب مجاهدین صادق که دوستان ما
هم از آن جمله بودند ،موفق شدیم که با دوستان نزدیک و اعضای خانوادهی وی دیدار
کنیم .به صراحت از آنان شنیدیم که مالعمر دیگر در قید حیات نیست!
هدف پنهانکاری مرگ مالعمر توسط اختر منصور ،این بود که از این طریق بتواند
دوستان نزدیک خود را در امارت ارتقاء رتبه داده و بر افغانستان حکومت کند و جنگ
را به مسیری پیش ببرد که با خواستههای نفسانی خود و اطالعات پاکستان حامی او
هماهنگ باشد .بنابراین وی تالش نمود تا افراد صادق را از رهبری و ادارهی امور
مسلمانان در منطقه و سایر نقاط جهان دور نگه دارد .وی پا را فراتر نهاده و در قتل
مجاهدین صادق هیچ شکی به خود راه نداد.
در تمامی این مدت او در نقاب مالعمر این کارها را انجام میداد تا مردم تسلیم
خواستههای او شوند .در طول این دوره خود را نائب مالعمر معرفی کرده بود .بنابراین
با فریبکاری مکارانه خواستههای خود را پیش میبرد .با پنهان کردن مرگ مالعمر،
هرآنچه را که شیطان به او القاء میکرد در برنامه قرار میداد .برنامهای شامل به رسمیت
شناختن ملیگرایی ،مرزهای صلیبی ،بازکردن دفاتر در دولت طاغوتی قطر ،از سرگیری
مذاکرات ننگآور با طواغیت ،ایجاد پیوندهای محکم با اطالعات پاکستان و اخیرا هم
شروع جنگ برضد خالفت را در دستور کار قرار داد .او تمامی این کارها را تحت نام
مالعمر انجام داد.
طالبان در گذر زمان 11
دابق :واکنش سربازان و رهبران طالبان و قبایل متحد آن در برابر پنهانکاری مرگ
مالعمر چه بود؟
والی :در واقع ،با عنایت الهی پس از انتشار خبر مرگ مالعمر ،شمار زیادی از طالبان
از اخترمنصور فاصله گرفتند و بسیاری از آنها به صفوف خالفت در والیت خراسان
پیوستند .بسیاری نیز جدا شده و گروههای مستقل تشکیل دادند مانند آنچه شخصی به
نام «محمدرسول» انجام داد .شماری نیز از گروه جدا شده و بدون فعالیت هستند.
تمامی این جداییها به سبب انحراف طالبان از آنچه پیشتر برآن قرار داشت ،بود .طالبان
اکنون مانند یک گروگان و بازیچه در دست بازیگران داخلی و خارجی قرار گرفته است.
اختر منصور یکی از این بازیگران است که میخواهد خود و اطالعات پاکستان را ارضاء
کند.
دابق :تفاوت طالبان پاکستان و طالبان افغانستان از لحاظ عقیده و ارتباط با طواغیت
و سرویسهای اطالعاتی در چیست؟ آیا برخی متحدین پاکستان و برخی دیگر متحدین
افغانستان هستند؟ نقش آنها در خیانت به چه صورت است؟ آیا طالبان پاکستان جزئی
از طالبان افغانستان است؟
والی :در گذشته تفاوتهای بسیاری بین دو طالبان مذکور وجود داشت ،اما اآلن
دیگر هیچ تفاوتی جز در اسامی و مسائل تصنعی میان آن دو وجود ندارد .هر دو طالبان
در حال حاضر شریعت اسالم را اجرا نمیکنند .به عالوه هر دو آنها براساس
خواستههای مردم حکومت کرده و بازیگران منطقه آنها را به جنگ وا میدارند.
بسیاری از افراد صادق در طالبان پاکستان وجود داشتند که غایت آنها تحکیم شریعت
و بلند نگه داشتن کلمهی الله بود .اما پس از اعالن خالفت ،تمامی مجاهدین صادق به
صفوف والیت خراسان پیوستند .بنابراین جز مفسدین کسی در طالبان پاکستان باقی
نمانده ،بنابراین فرقی بین آن دو وجود ندارد و طالبان افغانستان به دستور اطالعات
پاکستان با خالفت وارد جنگ شده است .عالوه براین موارد در حال حاضر طالبان
پاکستان دارای شاخههای گوناگونی است .برای مثال شاخهی طالبان پاکستان پیرو
فضل الله هستند که مبایع اخترمنصور است .به عبارت دیگر آنها با اطالعات پاکستان
بیعت کردهاند.
دابق :آیا القاعده پس از مرگ بسیاری از رهبران خود در خراسان حضور دارد؟ نقش
این سازمان در جنگ با خالفت در داخل و خارج خراسان به چه صورت است؟
11 مصاحبه با والی خراسان شیخ حافظ سعید خان
والی :صرف نظر از برخی سران آن ،القاعده دیگر حضور فعالی در خراسان ندارد.
افراد آن فاقد توانایی الزم برای جنگ با خالفت هستند .اما از هیچ تالشی برای پخش
شبهات حول آن دریغ نمیکنند و مردم را به ندادن بیعت به والی خراسان ترغیب
میکنند .بنیان القاعده در سنگر اصلی و مرکز سابق خود یعنی خراسان فروریخته است.
با بیعت ایمن الظواهری با اختر منصور دیگر تفاوت چندانی بین القاعده و طالبان متحد
اطالعات پاکستان وجود ندارد .بدین صورت که اختر منصور ،امیر و فرمانده بوده و ایمن
الظواهری مأمور و مطیع فرامین میباشد .تفاوتی بین دو گروه وجود ندارد .هر دوی
آنها به گونهای زیر سایهی اطالعات پاکستان هستند و هر دوی آنها در جبههی مقابل
1
والیت خراسان قرار گرفتهاند و در واقع در مقابل خالفت و اسالم ایستادهاند.
دابق :همانطور که میدانید روافض در خراسان وجود دارند .در چه برههای وارد
خراسان شدند؟ آیا والیت خراسان برضد آنها عملیات نظامی و امنیتی انجام میدهد؟
والی :رافضه مدتهاست در خراسان حضور دارد و متأسفانه آنها از نواحی تحت
کنترل ما فاصله دارند .ما با آنها جنگیدهایم و معموال هم بر ضد آنها عملیاتهایی را
ترتیب میدهیم ،مانند عملیات کابل در اوایل ماه محرم .ما همچنین در کراچی عملیاتی
را ترتیب دادیم که منجر به هالکت 21رافضی نجس از فرقهی اسماعیلیه شد.
دابق :آیا دولت اسالمی امکان گسترش به کشمیر برای جنگ با گاوپرستان هند و
مرتدین حامی طواغیت پاکستان همچون لشکر طیبه را داراست؟
والی :حقیقت این است که در گذشته شاهد بودهایم که چگونه طواغیت پاکستان
حرکتهای مختلف اسالمی را در منطقهی کشمیر جهت تأمین منافع خود گمراه
ساختند و توجه آنان نسبت به اسالم و مسلمانان و تحکیم شریعت را از بین بردند.
چگونه میتوانند شریعت الله را در آنجا اجرا کنند در حالی که در سرزمینهای خود
با آن میجنگند .بنابراین هرگاه مصلحت مد نظر آنان ایجاب کند ،اعالم آتشبس و یا
عقبنشینی کرده و مردم کشمیر را در بدترین شرایط و وضعیت در دست گاوپرستان
رها میکنند .با توجه به اینکه منافع پاکستان مخصوصا در سالهای اخیر در حال تغییر
و نوسان بوده است ،هیچ چارهای برای خروج مردم کشمیر از این باتالق وجود ندارد
مگر با برداشتن موانع سرراه .به همین دلیل بسیاری از مردم آنجا و سربازان گروههای
مختلف به والیت خراسان هجرت کردهاند الحمد لله .بدین ترتیب یک فرصت طالیی
برای تحکیم شریعت در آنجا و گسترش خالفت بوجود آمده است .مقدمات زیادی در آن
مناطق در حال فراهم شدن بوده و انشاءالله به زودی خبرهای خوب گسترش خالفت
به آنجا نیز به گوش خواهد رسید .احزاب مرتد مانند لشکر طیبه هیچ کنترلی بر نواحی
کشمیر ندارند؛ زیرا آنها با توجه به منافع طواغیت پاکستان به بازی گرفته میشوند و
هرگاه نیاز باشد به کار گرفته میشوند .البته آنها اغلب با توجه به منافع شخصی و
گروهی ،کارهای خود را پنهانی انجام میدهند و به هیچ وجه منافع مسلمانان کشمیر
را در نظر نمیگیرند.
دابق :آیا نصیحتی برای عموم مسلمین به ویژه مسلمانان ساکن در سرزمینهای
خالفت دارید؟
والی :آری ،دارم :ای مسلمانان ،ای برادران دینی من ،از الله بترسید و با یکدیگر
مهربان باشید .به اطراف خود بنگیرد که چگونه تمامی احزاب کفر و الحاد و به همراه
مرتدین بر ضد شما متفق شدهاند .بله آنها علیه مسلمین گردهم آمدهاند .گرچه آنها
را از انجام برخی عبادات نماز و حج و زکات باز نمیدارند اما هیچگاه اجازه نخواهند داد
که دین خود را به صورت کامل اجرا کنند .بنابراین همانگونه که کفار و مرتدین علیه
شما متحد شدهاند تا از برپایی دین جلوگیری کرده و اسالم را از مسیر آن منحرف سازند
و در نهایت بتوانند به آن پایان دهند ...شما نیز برای رضای الله و در راه پروردگار خویش
علیه جهان کفر ،الحاد و ارتداد گردهم آیید .الله تعالی در کتاب خود به صراحت ما را از
13 مصاحبه با والی خراسان شیخ حافظ سعید خان
تفرقه منع کرده است و به ما دستور داده تا به جماعت و ریسمان محکم الهی چنگ
ْ َ ۡ َ َ ٗ َ َ َ َ ُّ ْ َۡ
ص ُّموا بِحب ِل ٱلل ِ ج ِميعا َولا تفرقوا [آل عمران]171 :
زنیم َوٱعت ِ
«و همگی به ریسمان الله (= قرآن و اسالم) چنگ زنید و پراکنده نشوید».
بنابراین به فرمان الله که ما را به پرهیز از جدایی امر نموده متحد شوید .متحد شوید
تا قدرت خود را از دست ندهید که در نتیجه شکست بخورید .همان پروردگاری که از
شرک ،زنا ،انجام حرام و غیره ما را نهی کرده است به ما دستور پرهیز از تفرق را نیز داده
است .و بر هیچ مسلمانی روا نیست که به بخشی از کتاب ایمان آورده و به بخشی دیگر
کافر شود .خالفت در قانون الهی امر بسیار مهمی محسوب میشود ،زیرا بین مسلمین
اتحاد ایجاد کرده و مانع جدایی میشود .همچنین ادارهی امور آنها را سامان میدهد.
به همین دلیل است که تنها راه حل مشکالت متعدد امت ،تشکیل خالفت است .الله
هم اکنون برما منت نهاده تا اسباب بازگشت آن باشیم .پس نعمتهای الله را شکرگذار
باشید تا آنها را برایتان افزایش دهد و معنای این شکرگذاری ،شناخت این نعمت و
هجرت به سرزمین اسالم است .بنابراین من تمامی مسلمانان روی زمین را خوانده و به
آنها میگویم :به سوی اتحاد و انسجام صفوف مسلمین بشتابید .به سوی حمایت از
دینی بشتابید که از باالی هفت آسمان نازل شده است .بشتابید و از خالفتی بر منهاج
نبوت حمایت کنید .بشتابید به امام و خلیفهی خود بیعت دهید که چشم به راهتان
نشسته است .بشتابید و او را آنگونه که خیر میانگارید نصیحت کنید .بشتابید و با کفار،
مشرکین و مرتدین بجنگید و باطل را دفع کنید که زمین را پر از فساد و ظلم کردهاند.
بشتابید و به پارس سگهای دربار طواغیت توجهی نکنید که قصد دور ساختن شما از
نوری را دارند که الله آن را بر شما تابانده است .میبینید که چگونه این افراد ،خالفت
شما را انکار کرده و تهمتهای بیشماری را به آن نسبت میدهند و البته که این کارها
همواره عادت کافران لجوج ،مرتدین منحرف و گمراهان بوده است .گاهی سربازان آن
را تکفیری و گاه خوارج مینامند .میبنید و میشنوید که چگونه رسانههای دولت مرتد
پاکستان با نهایت بیشرمی و بدون هیچ مدرکی ،سربازان خالفت موعود را مزدوران
اطالعات هندوستان مینامد .تمامی این سگهای نگهبان این کارها را به سبب دشمنی
با دین پروردگار هفت آسمان و در راه رضایت ابلیس انجام میدهند تا چهرهی خالفت
و مجاهدین را زشت نشان داده و عموم مسلمانان را از این هدیهی الهی بینصیب
گردانند .این علمای ضاللت حتی فتاوای کج و معوج پیشین خود دربارهی جنگ با کفار
طالبان در گذر زمان 11
و مرتدین دشمن دین را رها کرده و تمامی هم و غم و توجه خود را به فتاوای مخالف با
برپادارندگان اسالم و یاری دهندگان خالفت معطوف داشتهاند .بنابراین به پارس این
سگهای دربار اعتنایی نکنید که جرأت ندارند سر از زبالهدان طواغیت بیرون بیاورند.
به یاری و لطف الهی به سوی خالفت خود بشتابید و از سرزنش هیچ کس در راه الله
نترسید.
و اما خطاب به مسلمانان درون سرزمین خالفت میگویم :این موهبت الهی را که
برشما ارزانی داشته است تبریک میگویم .گوارایتان باد هدیهی خالفت .پس این نعمت
عظیم را فراموش نکنید .ما سالهاست که بیصبرانه و عاشقانه در سرتاسر سابقهی
جهادی خود منتظر چنین خالفتی بودهایم .حق آن را بپردازید و همواره شکرگزار باشید،
خویشتن را به خصوصیتهای نیک و واال بیارائید و پسندیده رفتار کنید؛ اول به خاطر
جلب رضایت الله و دوم به خاطر دعوت مردم به سوی حق و بگذارید که گمراهان و
منحرفان با دیدن رفتار و دین زیبا و صادقانهی شما به سوی شما گرایش پیدا کنند.
ممکن است از این طریق حقیقت خالفت را دریافته و اهمیت آن برای آنان آشکار گردد.
این تالشها وسیلهای برای خواندن مردم به سوی منهج پاک خالفت است ،جائی که
همهی مسلمانان در سایهی آن احساس امنیت و آرامش واقعی را دریابند و بتوان به
وسیلهی آن کفار را نیز به سوی پذیرش اسالم متمایل نمود تا همه در سایهی خالفت
قرار گیرند .من به برادران مسلمانم در خالفت پیشنهاد میکنم که تمامی دارایی خود
را در راه تالش و جهاد به کارگیرند و هرآنچه را که نزد آنان عزیز است در راه الله قربانی
کنند و از هیچ کوششی هرچند هم که کوچک بشمارند دریغ نورزند .برای تقویت خالفت
هرکاری که در توان دارید انجام دهید و در نهان و آشکار خود از الله نافرمانی نکنید ،زیرا
گناهان عافیت را از بین میبرند و بیوقفه تالش کنید تا همهجنبههای زندگی خود را
در راستای کتاب و سنت قرار دهید و هیچ یک از فرمانهای خلیفه را نادیده نگیرند تا
الله از شما خشمگین نشود.
ُّ ََٰٓي َأ ُّي َها ٱلَذ َ َ ُّ ْ َ ُّ ْ َ َ َ ُّ ْ َ َ ُّ ْ ۡ َ ۡ
ِين َءامن َٰٓوا أطِيعوا ٱلل َوأطِيعوا ٱلر ُّسول َوأو ِِل ٱلأم ِر مِنك ۡم [النساء]45 :
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید! اطاعت کنید الله را ،و اطاعت کنید پیامبر ،و صاحبان امر
تان را».
طالبان جدید
هیچ کس منکر جهاد فی سبیل الله توسط طالبان زمان بت شکن تاریخ افغانستان
مالعمر (تقبله الله) نیست .شیخ ابو محمد عدنانی سخنگوی سابق دولت
اسالمی دربارهی مال عمر رحمه الله میفرماید« :فإلى تلك العصابة التي تقاتل على أمر
الله ,إلى أولئك القوم الذين ال يخافون في الله لومة الئم ,إلى جميع المجاهدين عامة في شتّى
بقاع األرض ,وال يسعني إال أن أخص منهم الجبل األبي األشم والبحر الحمي ِ
الخضم بأبي ّ
0
والطالبان صخرتنا القوية وقلعتنا العصية.
, وأمي الشيخ الفاضل المال عمر مع بشتونه
, هو
يا من ظ ِلمت ارحل إلى المال عمر وقفاته عدل و رشد نادر
بشتونه و الطالبان حماتنا قد عاهدوا الرحمن أن لن يغدروا
لن يخذل اإلسالم ال ما دامت األرواح فيهم أو دماء تقطر».
ترجمه« :به این گروهی که در راه الله میجنگد ،به این قومی که در راه الله از سرزنش
کسی نمیترسد و به تمام مجاهدان در هر گوشهی زمین و میخواهم از آنان خاص
نمایم ،کوه عزتمند و دریای گرم و عظیم را ،با پدر و مادرم فدایش شوم شیخ بزرگوار مال
عمر همراه با پشتونش و طالبان صخرهی قوی و دژ محکم ما ،ای کسی که بر تو ستم
شده به سوی مال عمر سفر کن .مواقف او عدل و هدایت است .پشتون او و طالبان
حامیان ما هستند .با پروردگار رحمان پیمان بستهاند که هرگز خیانت نکنند .اسالم
شکست نمیخورد هرگز تا زمانی که روحشان در بدن باشد یا خونی بچکد».
آری آنان برای دفع کفر روسیه و آمریکا از افغانستان بسیار تالش کردند و در این
جهاد با کسی جز القاعده متحد نشدند .شیخ اسامه بن الدن از هیچ مساعدتی به
مجاهدان دریغ ننمود تا آن زمان کسی از هزارهها (رافضیهای افغانستان) ،روسیه و ملل
خلیج ،جرأت مذاکره با مالعمر را نداشتند .برائت از کفار و مشرکین به نحو احسن برقرار
بود تا بعد از وفاتش در کراچی ،شورای طالبان ،اخترمحمد منصور ،فرد شمارهی دو
طالبان را بجایش گماردند .اختر منصور را میتوان اولین بانی رسمی لغزش حرکت
طالبان به حساب آورد ،وی کسی بود که سیاست طالبان را به سوی دوستی و صلح با
مشرکان و مرتدان گسترش داد و رژیم فاسد قطر از دشمنان شماره 1موحدان و
مجاهدان را از خود راضی ساخت و تا جایی از آنان کمک گرفت که در دوحه پایتخت
قطر ،یک دفتر رسمی بنام امارت اسالمی افغانستان (نام جدید حرکت طالبان) تأسیس
گردید ،همان جایی که پایگاه الحدیده در آن قرار دارد و هواپیماهای صلیبی از آنجا
برخاسته و مسلمانان را در عراق و شام به خاک و خون میکشانند تا از آنجا مستقیما با
آمریکا وارد مذاکره گردد .در 2115/5/12مصادف با 1321/2/31شمسی طالبان در
سایت رسمی خود ،صدای جهاد اعالمیهای صادر کرد و از رؤسای کشورهای طاغوتی و
کنفرانسها و پارلمانهای استکبار تقاضا و میانجیگری کرد تا رئیس جمهور مصر یعنی
مرسی آزاد شود و به جایگاهش برگردد .درخواست از طاغوتها برای آزادی طاغوتی
دیگر! آیا به نظر شما این خیانت به تمام شهدای طالبان عصر قدیم نیست؟ شهدایی که
حکام خود را طاغوت دانستند و به افغانستان مهاجرت کردند و سالیان سال از مسلمانان
حنفی افغانستان و پاکستان دفاع کردند و ابو مصعب الزرقاوی تقبله الله میگوید ما در
راه الله جهاد میکنیم نه به این خاطر که یک طاغوت عربی را کنار و یک طاغوت غربی
را جایگزین کنیم .یعنی ما برای شریعت جهاد میکنیم .و به قوانین بین المللی از جمله
قانون سایکس -بیکو که صلیبیها آن را برای نابودی و از هم گسیختن امت اسالم ایجاد
کردند و این با اصول شریعت الله کامال مخالفت دارد ...اما طالبان پس از مال عمر به آن
نیز پایبند گشت و جنگش را به جنگی ملی گرایانه مبدل ساخت و والء و براء خود را بر
پایهی ملیگرایی بنا نموده است .بارها طالبان جدید یعنی امارت در سایت رسمیشان
َ َ ۡ ۡ
کشور قطر را برادر مسلمان صدا زدهاند در حالی که الله میفرماید إِن َما ٱل ُّمؤم ُِّنون
ۡ
إِخ َوة [الحجرات« .]17 :یقینا مؤمنان برادرند».
براستی فقط مؤمنان برادر یکدیگرند (نه المرتدون) .قطر همان است که در فرستادن
مواد غذایی و حمل و نقل آن برای سربازان آمریکایی کمک میکند و کشورش را در
اختیار آمریکا قرار داده است تا هر وقت که بخواهد برای از بین بردن مجاهدین (به اسم
مبارزه با تروریسم) از فرودگاههای آن استفاده کند .کشور قطر همان کشوری است که
حاضر شد برای آزادسازی هر افسر کافر اطالعات لبنان که بدست دولت خالفت اسیر
بودند دو میلیارد تومان بپردازد که دولت خالفت در جوابش گفت شما باید در قبال این
22افسر زندانی ،زندانیان مسلمان را آزاد کنید چون اگر مسألهی پول باشد ،من برای
آزادی هر مسلمان سه میلیارد تومان میپردازم.
16 طالبان جدید
مال اختر منصور مرگ ساکت و مشکوک مالمحمد عمر رحمة الله علیه را غنیمت
شمرده و آن را از ایمن الظواهری (القاعده) پنهان کرد ما چطور این مسأله را میدانیم؟
ایمن الظواهری در 2نوار صوتی جدید این مسأله را کامال واضح نشان میدهد ،چون در
این دو نوار دائم میگوید مال محمد عمر حفظه الله ،مال محمد عمر حفظه الله .و ما
میدانیم که در بین اهل علم این لفظ برای زنده بکار میرود .این نوارهای ظواهری مال
وقایع یک سال اخیر است در حالی که بنا بر گزارش طالبان ،بیش از دو سال است که
مالعمر وفات کرده یا شهیدش کردهاند .اما هدف اختر منصور از ساکت نگه داشتن فوت
مالعمر چه بود؟ وی به اسم آن بزرگوار دو سال اهداف شوم خودش در طالبان را جلو
برد ،به اسم مال محمدعمر با دولت خالفت مبارزه کرد ،به اسم وی درخواست آزادی
طاغوتها را کرد و حتی به اسمش بیعت جمع میکرد و نهایتا به اسم وی در قطر دفتر
صلح با آمریکا (به بهانهی بازگشت امنیت داخلی به افغانستان) را احداث کرد .به عالوه
رافضیهای موجود در افغانستان را هموطنان و برادران خود میداند و کشتن آنان را به
دست مجاهدان خالفت در آنجا محکوم میکند و به عالوه بسیاری از طائفهی رافضی
هزاره به جمع طالبان ملیگرا پیوستهاند.
آری طالبان به اعتراف ما موحدین ،گروهی بودند که سی سال جهاد و هزاران شهید
تقدیم کرده بودند ،اما پس از اینکه نزدیک بود کسانی (چون اختر) به این مردم مظلوم
پاکستان و افغانستان خیانت کنند با اعالم خالفت جهانی ،جدای از سایر مجاهدان
طالبان که گروه گروه به خالفت پیوستند ،دوازده امیر و والیشان هم به اتحاد زیر پرچم
خالفت بیعت و لبیک گفتند و دوباره کفر به طاغوت افغانستان را زنده کردند؛ زیرا پیامبر
ص میفرماید :هر کس بمیرد در حالی که با خلیفهی مسلمین بیعت نکرده باشد مرگش
مرگ جاهلیت خواهد بود.
همانطور که اطالع دارید قسمتی از درآمد گروهی از منحرفان طالبان از فروش
محصوالت مزارع تریاک و حشیش است که کیلومترها پهنا دارند .پس از آمادهسازی در
کارخانههای کوچک ،توسط وانتهای تویوتا و با گذشت از ایست و بازرسیهای طالبان
به افغانستان ،کشورهای ایران و پاکستان و روسیه صادرات میشوند .جالبتر اینکه
علمایشان مصرف آن را حرام ولی معاملهی آن را حالل میدانند ،به همین خاطر قبال
همیشه بین سلفیهای مهاجر القاعده با آنان و حین عبور خودروهای حمل تریاک
درگیری لفظی رخ میداد تا اینکه تصمیم گرفتند در زمان شیفت و نوبت ایست و بازرسی
طالبان در گذر زمان 18
برادران القاعده ،این حمل صورت نگیرد .الزم به ذکر است که این برخوردها همیشه و
در همهی مناطق پیش نمیآمد .ما با تمام دین و ایمان اعالم میکنیم که تریاک فسادی
است که دین و امنیت و تعقل و علم جوانان اهل سنت را از بین میبرد و روح تحقیق
دینی و روح عبادت و بندگی صادقانه را میمیراند و قلب و جرأت شهادت طلبی را سست
میکند و نهایتا همین اعتیاد عامل مرگ جوانان رشیدی در کنج جویبارها و خرابهها و
توالتهاست .اگر طالبان در مصاحبه با CNNبیع تریاک را انکار میکند ،از ما اسامهها
و القاعدهای های مهاجر که بینشان زندگی و جهاد کردهایم که نمیتواند این جنایات را
پنهان کند.
به هر نحو اخترمنصور کشته شد و هیبت الله آخوندزاده بجایش نصب گردید.
سیاستهای وی ادامهی راه اختر بود و تا جایی پیش رفت که روسیه ،پاکستان ،و دولت
کرزی و سران هزارههای رافضی ،سیاستهای قبلی خود با طالبان را تغییر دادند و رفت
و آمدهایی با سپاه قدس ایران و نیز صلحهایی با روسیه برقرار کردند و علیه والیت
خراسان از والیات دولت اسالمی در شرق افغانستان (ننگرهار) متحد شدند .ابتدا شروع
به جنگ عقیدتی کردند و مسألهی اختالف سلفیت با صوفیها را پیش میآوردند و با
تکیه بر تضاد فرقهای و مذهبی ،فتواهایی بر عدم همراهی با دولت اسالمی بیرون دادند.
این در حالیست که شهید ابامحمد العدنانی تقبله الله سخنگوی سابق دولت اسالمی در
بخشی از سخنانش چنین اعالم کرد« :وندعوا جميع المجاهدين في خراسان ،الساعين
ِ
بركب الخالفة وندعوهم لنقض الخالفات، ٍ
بصدق لتحكيم شرع الله ،ندعوهم إللتحاق
خالفات الفصائل واألحزاب والجماعات ،فالخالفة تجمع جميع المسلمين ،تجمع
الشامي والعراقي واليمني والمصري ،تجمع االروبي واالمريكي واالفريقي ،تجمع العربي
والعجمي ،تجمع الحنفي والشافعي والمالكي والحنبلي فهلموا إلی خالفه».
ترجمه« :و از جمیع مجاهدان در خراسان (افغانستان) ،کسانی که برای صداقت خود
در تحکیم شرع الله در تالشند ،میخواهیم که به رکاب خالفت بپیوندند و اختالفات
محلی جدایی طلبان ،احزاب و جماعات را نقض کنند .زیرا خالفت ،جمیع مسلمانان را
(زیر یک پرچم واحد) جمع میکند ،شامی و عراقی و یمنی و مصری را جمع میکند و
(مسلمانان) اروپایی و آمریکایی و آفریقایی را جمع میکند و حنفی و شافعی و مالکی و
حنبلی را جمع و متحد میکند ،پس بشتابید به سوی خالفت».
12 طالبان جدید
اما امارت (طالبان جدید) دقیقا برعکس گذشتگان خود که با جماعات عربی و
غیرحنفی (القاعده به رهبری شیخ اسامه) متحد شده بودند ،عمل کرده و علیه دولت
اسالمی که ادامهی راه القاعده بود اعالم جنگ کردند .این جنگ بعدها به جنگ میدانی
کشیده شد ،اما به موفقیت موحدان انجامید و مناطق بسیاری از جمله جالل آباد و
چپرهار فتح گردید فرماندهان و شبه نظامیان خائن بسیاری هالک و اعدام گردید.
الحمدلله اکنون در این مناطق عزت و تحکیم شریعت اسالمی بر منهج نبی در حال اجرا
0
است و روز به روز به وسعت آن افزوده میشود).
-0ترجمه مقالهی «قاعدة الظواهري والهراري والنظاري والحکمة الیمانیة المفقودة» از شیخ ابو میسره
الشامی .این مقاله در مجلهی فارسی دابق شماره 7قرار دارد.
51 القاعدهی ظواهری ،هراری و نظاری و فقدان حکمت یمنی
این علوم ،سودرسان نبوده و پیامبر ص نیز از علمیکه به فرد مسلمان سودی نرساند
به الله پناه برده است .مسلم از زید روایت کرده است.
ْ
در حدیثی دیگر از ایشان روایت شده است که« :سلواَّاللََّّ ِعل ًماَّنافِ ًعاَّ،وتعوذواَّ َِّب َِّ
اللَّ
ْ ْ ْ
نَّ ِعلمََّّلاَّينفعَّ»؛ «از الله علمی سودمند را طلب کرده و از علم غیرسودمند به وی پناه ِم َّ
ببرید» .ابن ماجه از جابر روایت کرده است.
ًْ ْ ْ
در حدیث دیگر نیز میفرمایدِ « :إنََّّ ِمنََّّال ِعل َِّمَّجهلا»؛ «جهل نسبت به برخی علوم از
علم به آنان بهتر است» .ابوداوود از بریده روایت کرده است.
پیامبر ص از صحبت اضافی و گسترده تنفر داشت و صحبت کوتاه و مختصر را
میپسندید .احادیث بسیاری از ایشان در این باب روایت شدهاند که آوردن همهی آنها
مبحث را بسیار طوالنی خواهد کرد) .مجمع الرسائل ابن رجب .انتهی
و او رحمه الله میگوید که ابن مسعود گفت« :شما در زمانی هستید که علمای زیاد
و سخنوران کمی در میانتان میباشد و (به زودی) زمانی خواهد آمد که سخنوران زیاد
شده و علما کم خواهند شد .بنابراین هر کس علمش زیاد و سخنش کوتاه باشد قابل
ستایش است و بالعکس و هر کس سخنش زیبا و عملش کم باشد شرمسار است .و پیامبر
ص برای اهل یمن به ایمان و فقه شهادت داده است ،اهل یمن از لحاظ سخن راندن
کمسخنترین افراد هستند و دارای کمترین علوم اضافی و زائد نیز هستند .زیرا عمل
آنها در قلبهایشان است و تنها بخشی از علم را که نیاز است بر زبان میآورند .و این
همان فقه راستین و علم سودبخش است» .فضل علم السلف .انتهی
پس از مطالعهی «فضل علم السلف علی علم الخلف» از ابن رجب حنبلی این جمله
که «اهل یمن کمترین مردم در سخن راندن هستند» برای سالها در ذهنم نقش بست،
پس من در واقع نیز آن را احساس کردم ،زیرا در میان بیعتهای اولیه به خلیفهی
مسلمین از سرزمینهای شبهجزیرهی عربی ،یمن ،سیناء ،لیبی و الجزایر ،کوتاهترین
جمالت در میان متنهای این پنج بیعت ،مربوط به مجاهدین یمن بود.
این بیعت در بردارندهی حکمت ،فقه و ایمان بود و از البالی آن ،عقیدهی راسخ و
ایمان مستحکم آنها در بیانی مختصر نمایان بود .از الله میخواهم آنها را بر عهد و
پیمان خود استوار گرداند و الله را در حالی مالقات کنند که از آنها راضی است.
طالبان در گذر زمان 52
مجاهدین یمن چنین گفتند« :پیامبر اسالم ص بشارت خالفتی بر منهاج نبوت را
به ما داده است .و به الله قسم که ما آن را خالفتی براساس منهج پیغمبری میدانیم ،و
هنگامیکه از بوقهای تبلیغاتی یهود و نصاری شنیدیم ،کسانی که داعیان به سوی
دروازههای دوزخاند ،امر رسول الله به لزوم جماعت مسلمانان و امامشان را اجابت
کردیم ،از حذیفه آمده که گفت :مردم دربارهی خیر از رسول الله ص سوال
میکردند و من از شر سوال میکردم از ترس اینکه مبادا آن را درک کنم »...حدیث .و
در این حدیث آمده« :آیا بعد از این خیر شری خواهد آمد؟ فرمود :بله ،دعوتگرانی به
سوی دروازههای دوزخ خواهند بود ،هرکس آنان را اجابت کند پس آنها را از آن درب
وارد دوزخ میکنند ،گفتم :ای رسول الله آنها را برای ما وصف کنید ،فرمود :آنها از
جنس و نسل خودتان هستند ،و با زبان شما صحبت میکنند ،گفتم :اگر آنها را درک
کردم مرا به چه چیزی امر میکنید؟ فرمود :به جماعت مسلمانان و امامشان ملتزم باش
[بخاری و مسلم]» .انتهی
بنابراین آنها (مجاهدان یمن) درد (تفرق و جدایی) را شناخته و درمان آن (وحدت
و یکپارچگی) را نیز تشخیص دادند ،آنها پی بردند که وحدت به معنی چنگ زدن به
جماعت مسلمین (خالفت) و امام آنها (خلیفه) میباشد ،نه اتحادی براساس فرقهگرایی
و حزببازی .بنابراین آنها با حکمتی نبوی صحبت کرده و گفتند« :شنیدیم و اطاعت
کردیم» بدون هیچگونه بیمیلی ،آالیش و یا جهلی.
البته برخی دیگر در این میان گفتند« :شنیدیم و سرپیچی کردیم» و قلب آنها در
نتیجهی جهلشان مجذوب گوسالهی حزبگرایی گردید ...آنها با سخنان طوالنی و
زائد خود ،همانند فرزندان اسرائیل هنگامیکه به آنها دستور قربانی کردن گاو داده
شد ،وضعیت را پیچیده کردند .آنها نسبت به معروف و منکر سخنان فریبآمیزی گفتند
و ادعا کردند که حزبگرایی و چند دستگی همان ریسمان الهی است که باید به آن
چنگ زد و خالفت همان تفرقی است که از آن منع شدهایم!
جواب حارث النظاری 1به سربازان خالفت در یمن و امام مسلمین خلیفه ابراهیم
بدین گونه بود :الله تعالی خلیفه را حفظ کرده ،آراء او را ثابت گردانده ،نیتش را اصالح
-0الظواهری مردم را به بیعت با دولت اسالمی در زمان تشکیل آن در عراق فرا میخواند ،اما هماکنون
از مخالفان دوآتشهی دولت اسالمی است[ .ابو میسره الشامی]
طالبان در گذر زمان 51
چه بیخبرند کسانی که با این جملهی وی که گفت« :شیخ گرامی الله او را حفظ
کند (منظور او خلیفه بود)» مسرور شدند ،و دیگر جمالت مشابه .آیا این افراد فراموش
کردهاند که جوالنی در اولین سخنرانی خود پس از تشکیل دولت اسالمی عراق و شام،
با یک تمجید مکارانه ،او را امیرالمؤمنین نامید و سپس چنین توهینهای آشکاری را نیز
بر زبان آورد؟ از میان جمالت جوالنی یک مورد بسیار جلب توجه میکرد .او با
بیشرمی گفت« :سپس الله مرا به شناخت شیخ بغدادی مشرف نمود ،شیخی بزرگوار
که حق اهل شام را ادا کرد و دین خود را چندین برابر پرداخت کرد» .پس اگر شروع
سخنان النظاری بوی خون میدهد نباید انتظار داشت که پایان آنها بهتر از سخنان
جوالنی باشد ،مگر اینکه الله او را مورد لطف قرار دهد .از الله میخواهیم که او و یارانش
را هدایت کرده و به سوی جماعت مسلمین بازگرداند.
عالوه بر این النظاری در یک تناقض آشکار به وابستگی خود به امیرش ظواهری یعنی
کسی که رافضه را تکفیر نمیکند ،تأکید کرد .اگر هم به فرض محال ظواهری ،روافض
را تکفیر کند ،آنها را تنها به یک برهان تکفیر میکند :حمایت از آمریکا در تجاوز به
مسلمین.
ظواهری میگوید« :موقفي من عوام الشيعة هو موقف علماء أهل السنة ،وهو أنهم
معذرون بجهلهم .أما من شارك منهم زعماءهم في التعاون مع الصليبيين واالعتداء على
ٍ
حينئذ حكم الطوائف الممتنعة عن شرائع اإلسالم .أما عوامهم الذين المسلمين فحكمهم
لم يشاركوا في العدوان على المسلمين ،ولم يقاتلوا تحت لواء الصليبية العالمية ،فهؤالء
سبيلنا معهم الدعوة وكشف الحقائق ،وتبيين مدى الجرائم التي ارتكبها زعماؤهم ضد
اإلسالم والمسلمين».
ترجمه« :موضع من نسبت به عوام شیعه ،موضع علمای اهل سنت است و آن اینکه
به دلیل جهلشان معذور هستند .اما در مورد آنهایی که همراه رهبرانشان در تجاوز
صلیبیان به سرزمینهای مسلمانان همکاری نمودند ،باید گفت که حکم آنها حکم
کسی است که در مقابل قوانین اسالم مقاومت کند .1در مورد عوام آنها که در مقابل
-0موضعی که او ادعا میکند را نمیتوان کامال بر عقیدهی اهل سنت منطبق دانست ،اوال علمای
اصلی اهل سنت ،شیعیان رافضی را تکفیر کردهاند .شیخ ابومصعب زرقاوی گفت« :آراء سلف مبنی بر
55 القاعدهی ظواهری ،هراری و نظاری و فقدان حکمت یمنی
کفر روافض بسیار فراوانند ،برای اطالع از نظر امام احمد ابن حنبل میتوان به روایت الخالل با سند
ابوبکر المروزی مراجعه کرد .از ابوعبدالله (امام احمد) در مورد حکم کسی که ابوبکر ،عمر و عایشه را
ناسزا گوید سؤال کردم ،جواب داد که من او را بر آئین اسالم نمیپندارم ]...[ .امام احمد بن یونس
...کسی که امام احمد بن حنبل وی را ستوده و میگفت به او رجوع کنید ،زیرا او شیخ االسالم است،
میگوید« :اگر یک یهودی گوسفندی سر ببرد و یک رافضی هم گوسفندی را ذبح کند ،من گوشت ذبح
دست یهودی را خواهم خورد زیرا رافضی از اسالم مرتد گشته است»[ .هل أتاک حدیث الرافضة؟ (آیا
در مورد روافض شنیدهای؟)]
در رسالههای مختلف شیخ ابومصعف زرقاوی نقل قولهایی از امام مالک ،شافعی ،بخاری ،فریابی،
اللکایی ،ابن حزم ،سمعانی و علمای سلف و خلف و معاصر برای اثبات حکم روافض به چشم میخورد.
دوما جهل یک عذر مطلق نیست .امام محمد ابن عبدالوهاب گفت« :آنچه اشاره کردید [ ]...نسبت به
شکتان در مورد وضعیت این طواغیت و پیراوانشان و اینکه آیا حجت بر آنها تمام شده است یا نه؟ امر
عجیبی است ،چگونه هنوز شک دارید درحالی که چندین بار برای شما روشن کردهام ،زیرا کسی که
حجت بر او تمام نشده است کسی است که تازه اسالم آورده یا کسی که در سرزمین دور و به صورت
کوچ نشینی زندگی کرده و یا کسی است که امور برای او مبهم است [ ]...و قبل از اتمام حجت
نمیتواند چنین افرادی را تکفیر کرد .در مورد اصول دین باید گفت الله تعالی آنها را در کتاب خویش
روشن گردانیده است؛ بنابراین حجت همان کتاب الهی است و هرکس که کتاب الله به وی رسیده
باشد حجت بر او تمام شده است[ .الرسائل الشخصیة].
عبادت کردن الله به تنهایی ،اصلی از دین است که کامال در قرآن شرح داده شده است .و امری مبهم
و گنگ نیست که فرد نسبت به آن جهل داشته باشد .در حالی که روافض مردگان را پرستش کرده و
قرآن را تکذیب و تحریف کرده و همسران و یاران پیامبر را نفرین میکنند ،چگونه میتوان آنها را
مسلمانانی جاهل نامید؟
نکته :برخی مدعیان جهاد با سابقهی جهادی ،گروههای مخالف اصل شریعت (الحاکمیة) را مرتد
نمیپنداشتند ،چه برسد به کسی که در مقابل یک حکم شریعت قرار گیرد .از این دسته میتوان به
جماعة االسالمیة مصر اشاره کرد ،گروهی که ظواهری – پس از ورود آنها به پروسهی دموکراسی – از
آنان به عنوان برادران عزیز ...برادران منهج ،عقیده و ...یاد نمود.
و همچنین در زیر به برخی از نقل قولهای ظواهری میپردازیم که در آنها گروههایی را که در مقابل
شریعت مقاومت میکنند تکفیر کرده ،اما تکتک اعضای آنها را کافر نمیداند .در مورد نظر وی راجع
به کسانی که در مقابل بعضی از احکام شریعت مقاومت میورزند آنچه از مجموع گفتههای وی به
دست میآید ،این است که او چنین گروههایی را کافر نمیداند ...البته مذهب سلف دراین باره بسیار
روشن است .صحابه بر تکفیر کسانی که پرداخت زکات –زکات یکی از احکام شریعت است– امتناع
ورزیدند اجماع داشتند و به دلیل این ارتداد آنها ،به نبرد با آنان پرداختند .شیخ االسالم ابن تیمیه
گفت« :صحابه نمیگفتند آیا اقرار به فرض بودن آن میکنی یا حکم آن را انکار میکنی؟ این امر از
طالبان در گذر زمان 57
مسلمانان هیچ تجاوزی انجام نداده و زیر پرچم جماعت صلیبی حاضر نشدهاند ،موضع
ما دعوت آنها به سوی حق ،کشف حقایق و روشنکردن عمق جنایات رهبران آنها
1
نسبت به اسالم و مسلمین است».
ظواهری حامیان طواغیت را نیز تکفیر نمیکند ،مگر افسرانی که مسلمانان را
شکنجه کنند و یا به یک سری از سازمانهای امنیت ملی تعلق داشته باشند .او میگوید:
«ضباط أمن الدولة فرع مكافحة النشاط الديني الذين يحققون في القضايا اإلسالمية
ويعذبون المسلمين أراهم كفارا على التعيين ،فهم يعلمون عن الحركات اإلسالمية أكثر مما
يعرفه كثير من أعضائها عنها .ويجوز قتل ضباط أمن الدولة وسائر أفراد الشرطة سواء
ٍ
قتالية اتخذت من ٍ
حملة كفرتهم على التعيين أو كفرتهم على العموم ،إذا كان ذلك ضمن
قنصهم وسيلة للنكاية فيهم لمصلحة الجهاد ،ألن الطائفة المرتدة الممتنعة تقاتل قتاال
يعلم حاله عينا، ٍ
واحدا ،ويجوز قتل مدبرهم واإلجهاز على جريحهم ،وهذا قتل لفرد لم ْ
ٍ
مقدور عليهم ،فال يعطل جهاد الدفع وألن تبين الحال هو في المقدور عليه ،وهؤالء غير
المتعين من أجل تبين حالهم».
ترجمه« :من کارمندان سازمان فعالیتهای ضد دینی تحت نظر امنیت ملی را که
مسائل دینی را کنکاش کرده و مسلمانان را شکنجه میکنند ،در سطح اشخاص (علی
التعیین) کافر میدانم .زیرا آنها در مورد حرکات اسالمی حتی بیش از خود اعضای آن
خلفاء و صحابه روایت نشده است .ابوبکر صدیق به عمر ب گفت« :به الله سوگند اگر آنها از
پرداخت آنچه به رسول الله ص میدادند سرباز زنند ،حتی اگر طنابی برای بستن شتری باشد و یا
بزی ماده باشد ،با آنها به دلیل مقاومت آنها در برابر این امر (دین) خواهم جنگید» .بنابراین ابوبکر
،مقاومت آنان در برابر پرداخت آن را دلیل نبرد با آنها عنوان کرد؛ نه انکار وجوب آن .روایت شده
است که گروهی از آنان به وجوب آن معترف بودند ،اما به دلیل خساست از پرداخت آن امتناع ورزیدند،
اما خلفاء با آنها به صورت مشابه برخورد نمودند :کشتن جنگجویان آنها ،به برده گرفتن
خانوادههایشان ،به غنیمت بردن ثروت آنها و گواهی دادن به اینکه جنگجویانشان در آتش جهنم
هستند ،صحابه همگی آنها را اهل رده (مردم مرتد) نامیدند»[ .الدرر السنیة جلد ،2صفحه .]118
[ابو میسره الشامی]
-0اللقاء المفتوح – حلقهی اول.
56 القاعدهی ظواهری ،هراری و نظاری و فقدان حکمت یمنی
حرکتها اطالع دارند .بنابراین کشتن کارمندان امنیتی و تمامی اعضای پلیس –
صرفنظر از تکفیر عام و یا خاص آنها– اگر در یک کمپین جنگی برای هدف قراردادن
آنها جهت پیشبرد منافع جهاد رخ دهد ،مجاز میباشد .این بدین خاطر است که
گروههای مرتد به صورت یک واحد کلی مورد هجوم قرار میگیرند .کشتن فراریهای
آنها و زخمیهای آنها مجاز است و این به معنای جواز قتل آنانی است که وضعیت
شخصی آنها در این گروهها نامشخص است .این حکم بدین خاطر است فرق گذاشتن
بین اشخاص مختلف یک گروه زمانی امکانپذیر است که« ،مقدور علیهم» باشد ،درحالی
که این اشخاص مقدور علیهم نیستند .بنابراین فریضهی جهاد را نمیتوان به بهانهی
1
فرق گذاشتن بین وضعیت اشخاص ،مختل کرد».
او همچنین میگوید« :تكفير الجيوش وأجهزة األمن فيه تفصيل ،فالذي أراه أن ضباط
مباحث أمن الدولة فرع مكافحة النشاط الديني وأمثالهم الذين يحققون مع المسلمين
ويعذبونهم كفار على التعيين ،وحاصل الخالف في المسألة قليل جدا ،وينحصر في
األحكام الشخصية كالزواج والميراث ،أما من الناحية العملية فليس هناك فرق بين القولين
في قتالهم ،والخالف في المسألة فيه سعة».
ترجمه« :تکفیر ارتشها و مؤسسهی امنیتی مسئلهای است که نیاز به موشکافی
دارد .نظر من این است که کارمندان سازمانهای فعال ضد دین (امنیت ملی) و افراد
مشابه آنها که مسلمانان را تفتیش کرده و شکنجه میکنند در سطح اشخاص کافر
هستند .نتایج اختالف بر سر این مسئله خیلی ناچیز است و مانند مسائل ازدواج و ارث
میباشند ،با این وجود از نقطه نظر عملی نبرد با آنها ،هیچ فرقی بین دو رأی وجود
2
ندارد .بنابراین اختالف نظر بر سر این مسئله گنجایش دارد».
بنابراین عبادت مقبرهها و حمایت از قانون اساسی کشور – از دید ظواهری اموری
نیستند که فرد را کافر گردانند ،شکنجه مسلمین و تجاوز به آنها در حمایت از صلیبیان
و عضویت در سازمانهای ضد دینی ،بحثهای دیگری هستند.
حال سؤال اینجانست که چرا النظاری بدون موشکافی مورد ادعای ظواهری ،روافض
1
و ارتش را تکفیر میکند؟
آیا میشود از امیر خود سرپیچی کند؟ 2چگونه میتواند خالف نظر ظواهری
عمل کرده و حوثیها و طواغیت جدید یمن را هدف قرار دهد ،در حالی که ظواهری
او را به شدت از این کار منع کرده است؟! حقیقت این است که خط مشی سیاسی در
«توجيهات عامة للعمل الجهادی »3بدان اشاره شده است بر پایهی فرقگذاشتن بین یک
گروه به صورت کلی و اعضای آن به صورت خاص میباشد .به رغم ادعای ظواهری مبنی
بر اینکه در عمل تفاوتی بین دو نظر وجود ندارد ،واضح است که اگر فردی بر این باور
-0حال چگونه میتوانید برضد حوثیها اعالن جنگ کنید؟ در حالی که مخالف رهنمونهای ظواهری
است که مردم را به تبعیت از وی تشویق میکند ،رهنمونهایی که باعث شده شر حوثیها و طاغوت
جدید یمن شدیدتر گردد؟ [ابو میسره الشامی]
-3ظواهری در نسبت دادن کفر و برخی از احکام آن ،بین گروه و اعضای آن تفاوت قائل میشود .این
تفاوت قائل شدن برخالف اجماع سلف راجع به گروههایی است که بر کفر گردهم آمدهاند؛ همانند
حراست از زیارتگاهها و قوانین اساسی ،شیخ ابوجندل االزدی میگوید :صحابه بر کفر پیروان و حامیان
مسیلمهی کذاب و طلیحهی االسدی اجماع داشتند .آنها همچنین بر کفر نپردازندگان زکات اجماع
دارند و با آنها نیز برخورد مشابهی نمودند؛ مال آنها را به غنیمت و زنانشان را به کنیزی گرفتند و
به دوزخی بودن جنگجویانشان شهادت دادند و این یعنی تکفیر تک تک اشخاص آنها»[ .اآلیات
واألحادیث الغزیرة علی کفر قوات درع الجزیرة].
و به نسبت تکتک اعضای چنین گروههایی «ما حکم آنان را در سطح شخصی (به عینه) کفر میدانیم
و تمامی احکام کفر را همچون ترک کردن آن ،حرام بودن آغاز سالم کردن بر آن ،منع آن از ازدواج با
زن مسلمان ،عدم خواندن نماز بر روی او در هنگام مرگ ،جلوگیری از تدفین جنازهی آن در قبرستان
مسلمین و اعالن حالل بودن خون آن در میدان جنگ و خارج از آن بر وی تطبیق میکنیم [همان
گونه که توسط شیخ عبدالعزیز الطویلعی عنوان شده است؛ الله آزادش نماید].
اختالفات عملی میان ظواهری و دولت اسالمی در شدت عمل و بغض بر ضد پلیس و شیوههای جنگ،
بیش از پیش آشکار گردیده است .البته اگر رهبر یک گروه و جماعت مسلمان مرتد گردد ،آنگاه اختالف
میان حکم اعضای آن با حکم رهبر گروه در مسئلهی تکفیر تا زمانی که بر افراد آن (اعضایی که از
تغییر وضعیت رهبر خود بیخبرند و به زعم خود در راه الله جهاد میکنند) اتمام حجت نشود امری
پسندیده است .به هر حال با آنها آن گونه که با نیروهای دیگر جنگ میشود نبرد میکنیم تا فتنهای
نمانده و دین تماما از آن پروردگار گردد[ .ابو میسره الشامی]
-2به معنای دستورالعملهای عمومی در کارهای جهادی ،که یکی از سخنرانی ظواهری است.
52 القاعدهی ظواهری ،هراری و نظاری و فقدان حکمت یمنی
باشد که در صفوف گروههای مرتد ،مسلمانانی وجود دارند و دایرهی عذر به جهل برای
آنها گستردهتر کند ،تا جایی که پایههای دین را دربرگیرد ،دیر یا زود و خواهی و نخواهی
یک حالت شک و احتیاط در فرد مجاهد به وجود خواهد آمد ،زیرا او فکر میکند که
ممکن است که کسانی را در این میان به قتل برساند که مسلمان هستند و فقط دین
برای آنها خوب تفسیر نشده است .این مسئله از میان برخی از کالم وی مشهود است،
مانند این سخن« :وإذا تورطت جماعة تنتسب لإلسالم في المشاركة في القتال مع العدو
الكافر ،فيرد عليها بأقل قدر يكف عدوانها ،سدّ ا لباب الفتنة بين المسلمين ،أو اإلضرار بمن
لم يشارك العدو».
ترجمه« :اگر گروهی که خود را منتسب به اسالم میدانند در طرف دشمن کافر قرار
گیرد باید با کمترین نیروی مورد نیاز تجاوز آن را دفع نمود ،تا از باز شدن فتنه و
1
کشتهشدن افراد بیگناه شرکت نکرده در جنگ جلوگیری شود».
اثر چنین اعتقادی – که در ابتدا فرقی بین تکفیر عام و تکفیر خاص قائل نبود ،در
سطح عملی بر سیاست جنگ سایه افکنده است و آن گونه که عدهای فکر میکنند تنها
یک استراتژی جنگی نمیباشد ،بلکه در عمل میبینیم که آنها از قتل مرتدین حتی
سربازان طواغیت و روافض مجوسی میترسند؛ مبادا که در میان آنها مسلمانانی وجود
داشته باشد .از یک منبع موثق به من خبر رسیده است که النظاری در یمن بر سر معذور
بودن حوثیها با مخالفان خود مجادله میکند تا در نتیجه دست از تکفیر آنها بردارد،
با این بهانه که آنها زیدی هستند! اما او پس از روبرو شدن با مخالفتهای بسیار در
نهایت بدون تکفیر آنها گفت که روافض (طائفه ممتنعه) هستند .او آنها را به صورت
عام تکفیر کرد نه به صورت خاص ،آنهم به خاطر امتناع از تحکیم شریعت ،نه به خاطر
ارتکاب آنها به شرک اکبر و تکفیر صحابه (با این توجیه که اعضای آنها جاهل هستند).
این موضع بسیاری آشکار گشت و سرزمینها را غصب کرده و خون بندگان الله را
ریختند .برطبق اعتقاد آنها سربازان علی عبدالله صالح و منصور عبدربه به دلیل فهم
نادرست از دین ،و بخاطر ناچار بودن و جبر مرتدین ،معذور هستند و با آنها به خاطر
حمایت از طاغوت (حکم کننده با قوانین بشری) نمیجنگند ،در عوض تنها دلیل
جنگیدن با آنها حمایت از صلیبیان بر ضد مسلمین است و ادعا میکنند که در مورد
دوم شک کمتری وجود دارد! این موضع با فکر ظواهری همخوانی دارد؛ شکنجهی
مسلمانان و حمایت از صلیبیان کفری بدون عذر است( .اما با توجه به «رساله
التوجیهات» اگر آن گروه منتسب به اسالم باشد معذوراند) .پرستش مردگان و حمایت
از طاغوت ،کفر است اما جهل در این مورد ،عذر محسوب میشود! با این منطق آنها
هیچگاه مشکلی در همکاری با صحوات (حزب اصالح و پیروان حجوری) بر ضد حوثیها
ندارند و بر طبق ادعای آنها ،این کار جهاد در راه الله است .قرار گرفتن در چنین نوعی
از همکاری سبب اصلی افتادن جبههی جوالنی به وضعیت کنونی است .همکاری آنها
منجر به اعتماد ،مهربانی و حتی تملق و در نتیجه حمایت از صحوات آل سلول (جبهة
اسالمیة) و شورای ملی سوریه 1برضد دولت اسالمی شد .و همچنین در میان آنچه از
منابع موثق به ما رسیده است ،انصارالشریعة یمن در استان الجوف ،دوشادوش ارتش
مرتد (ارتش بهار عربی و ارتش عبدربه) جنگیده و ائتالف شکستخوردهای را بر ضد
حوثیها تشکیل داده است .سربازان این گروه با خودروهای ارتش جابهجا میشوند.
عالوه بر اینها ،غذا و مهمات آنها نیز از کمپ ارتش مرتد دریافت میشود؛ والله
المستعان.
از یک منبع موثق در یمن گزارش رسیده است که رهبری این سازمان در یمن تأسف
خود از مدت تمکین آنها در مناطقی مانند ابین و جاهای دیگر که حدود یک سال است
تحت سیطرهی آنهاست را اعالم کردهاند و کار به جایی کشیده شده است که یکی از
آنها گفت« :اگر ثروت و زحماتی را که در طول این یکسال (تمکین) برای حکومت
کردن بر این مناطق خرج کردیم ،صرف خرید اسلحه و تجدید قوا میکردیم برایمان بهتر
بود!» آنها دچار این شبهه شدهاند که بین جهاد تدافعی و تمکین منطقهای که الله بر
مجاهدین راهش منت نهاده و عطا میکند تا احکام وی را در آنجا اجرا کنند ،تضاد وجود
دارد.
بگذارید به النظاری بازگردیم ،کسی که کینه و غرض حزبی باعث شد که مفهوم
سخنان امیرالمؤمنین حفظه الله را درک نکندّ « :
إن الروافض أ ّمة مخذولة ،ولو وجد هؤالء
-0جیش المجاهدین ،جبهه انقالبیون سوریه ،گردان انقالبیون رقه ،شورای نظامی ارتش آزاد سوریه
(آنهایی که برای مثال مشمش را تشکیل دادند) ...همگی از جانب شورای مرتد ملی سوریه حمایت
شده و باهم در ارتباط هستند .برای مثال به صفحات 25- 31دابق 2مراجعه کنید تا از ارتباط بین
«جیش المجاهدین» و وزیر دفاع دولتگذار سوریه مطلع شوید[ .ابو میسره الشامی]
71 القاعدهی ظواهری ،هراری و نظاری و فقدان حکمت یمنی
باید دقت کرد که جمالت القاعدهی یمن در حمایت از دولت اسالمی به دلیل مخالفت
برخی از رهبران و سربازان به بیتفاوت ماندن القاعدهی یمن و ظواهری شدن آن صورت
پذیرفت (و شامل رهبری بلندپایه نمیشد) .هنگامی که والیت جدید یمن تشکیل شد –
این تشکیل پس از اعالن رسمی انجام شد و با دانش کامل سازمان در یمن صورت گرفت
که پیشتر از مسئلهی گسترش والیات مطلع شده بودند – عدهای براساس منهج صحیح
بیعت خود را به دولت اسالمی اعالن کردند .سپس برخی از افراد دودل تالش کردند تا
براساس منافع شخصی بیعت خود به دولت اسالمی را انکار کنند ،اما به شرطی که
سازمان در یمن برائت دولت اسالمی از تهمت غلو را اعالم کرده ،حمایت خود از آن را
در مقابل صلیبیان اظهار کرده و شریعت آن را رسمیت شناخته و بدین ترتیب از رویارویی
با پیروانش خودداری نماید .بنابراین رهبری جماعت در یمن جمالت اخیر در حمایت از
آن (پیش از سخنان النظاری) مطالبی نوشت .در حالی که در سخنان پیشین طوری
وانمود شده بود که دولت اسالمی از حوادث عظیم جاری در عراق و شام بیخبر بوده و
نسبت به آن بیتفاوت است .برخی از این سخنان حاوی گوشهکنایههای تمسخرآمیز
نسبت به سخنگوی رسمی دولت ،ابومحمدعدنانی شامی بود و پس از آن اظهار شد که
عدنانی لغزش منهجی ظواهری را برای همگان روشن ساخت ،برخی از سخنان او نیز
در بردارندهی ترحم (گفتن رحمهالله) برای صحوات مرتد آل سلول (از جمله رهبران
احرارالشام) بودند .سؤال اینجاست که چرا این جماعت برای ابوعبدالرحمن البیالوی،
ابوبکر العراقی و ابواسامه المغربی ترحم نفرستاد؟ در پایان از الله تعالی میخواهیم بیعت
القاعده به مالعمر 1را مبارک نگرداند .آیا مالعمر نبود که برای حمد و تکریم آلثانی مرتد
دعای خیر کرده و از زبان خودش و امارتش حکام مسلمان (یعنی همان طواغیت) را
2
مثال نصیحت نمود؟
-0این مقاله قبل از کشف و پخش شدن خبر وفات مال عمر بوده است ،و این بیانیهها توسط طالبان
از زبان مال عمر نشر شده است در حالی که او در آن زمان وفات یافته بود.
-3امارت اعالم کرد« :امارت اسالمی از حاکمان مسلمان این ملتها میخواهد که به ائتالف اسالمی در
دفاع از مسجداالقصی بر ضد منافع آمریکا بپیوندند و به منظور توقف تجاوز یهودیان به قبلهگاه نخستین
مسلمانان ،به وظیفهی اسالمی و اخالقی خود عمل کنند .بر حاکمان ملتهای اسالمی واجب است
که اختالفات خود را کنار گذاشته و به وظیفهی دفاع از مسجد االقصی عمل کنند[ .بیانیه امارت
اسالمی افغانستان نسبت به تجاوز اشغالگران صهیونیستی به مسجداالقصی][ .ابو میسره الشامی]
73 القاعدهی ظواهری ،هراری و نظاری و فقدان حکمت یمنی
آیا مال عمر نبود که انجام عملیات در خارج از مرزهای کنونی افغانستان ،کشورهای
1
همسایه ،کشورهای منطقه و سایر نقاط جهان را محکوم کرد؟
آیا او عملیات در خارج افغانستان را در دلجویی از جامعهی بین المللی محکوم نکرد؟
به عالوه چگونه است که امارت به برقراری روابط دوجانبه با هند براساس احترام متقابل
افتخار میکند ،در حالی که ظواهری تشکیل شاخهی جدید القاعده در هند 2را اعالم
-0مالعمر هر گونه تمایل خود نسبت به انجام عملیات و یا گسترش قدرت به فراتر از مرزهای کنونی
افغانستان که توسط صلیبیان تعیین شدهاند را رد کرد .بنابراین این ادعا که القاعده با
تمامی شاخههایش به وی بیعت دادهاند از بدترین دروغهاست .از بیانیههای مالعمر میتوان به مورد
زیر اشاره کرد:
امارت اسالمی افغانستان به دنبال برقراری ارتباط متقابل با جهان باالخص با جهان اسالم و کشورهای
همسایه در فضایی مملو از احترام متقابل و منافع دو جانبه در سایهی آموزههای اسالمی و منافع ملی
میباشد .امارت اسالمی این اطمینان را به جهان میدهد که به کسی اجازه نخواهد داد که از خاکش
برای حمله و تهدید دیگران استفاده شود و همچنین رسما احترام خود به قوانین بین المللی و
معاهدههای آن در سایهی آموزههای اسالم و منافع ملی را اعالم میکند .ما دولتهای جدید تشکیل
شده پس از انقالبهای عربی و زندگی جدید مردم این کشورها و قوانین جدید آنها را تبریک میگوئیم
و برای آنها دعا میکنیم تا پیشرفت کرده ،آیندهی خود را روشن گردانیده و در زندگی خود به
آموزههای اسالم نزدیک شوند[ .بیانیه عید فطر سال 1133هجری].
امارت اسالمی همچنین در بیانیهی دیگری عنوان کرد« :امارت اسالمی به دنبال برقراری روابط با
کشورهای جهان و منطقه بر اساس همکاری دوجانبه و احترام متقابل میباشد .امارت اسالمی پیشتر
به دیگران آسیبی نرسانده و اکنون و در آینده نیز نخواهد رساند .و همچنین به احدی اجازه نخواهد
داد که از خاک افغان بر ضد دیگر کشورها استفاده کند» [متن اعالن امارت در کنفرانس تحقیقی
فرانسه][ .ابو میسره الشامی]
-3سخنگوی رسمی امارت عنوان کرد که« :اخیرا برخی از کشورهای منطقه – شامل هند ،چین و
روسیه – نگرانی خود را بدین گونه اظهار کردهاند که اگر نیروهای امریکایی از افغانستان عقبنشینی
کرده و منطقه را ترک کنند ،حالتی از ناامنی منطقه را فراگرفته و همسایگان افغانستان از ناحیهی این
کشور تهدید خواهند شد .ما بر این باوریم که این نوع از نگرانیها تأثیرات مستقیم تبلیغات منفی
رسانههای تحت نفوذ استخبارات غرب میباشند و از کشورهای منطقه میخواهیم که به دنبال حقیقت
بوده و اظهاراتی را عنوان کنند که بر واقعیت امر منطبق باشند .امارت اسالمی ،در راستای نقش
مسئولیت پذیرانهی خود ،اطمینان میدهد که هیچ خطری از جانب افغانستان متوجه کشورهای
همسایه نخواهد بود .ما به دنبال امنیت ملت خود و همچنین منطقه هستیم[ .اظهارات سخنگوی
امارت اسالمی دربارهی نگرانیهای برخی از کشورهای منطقه][ .ابو میسره الشامی]
طالبان در گذر زمان 71
میکند؟ چه توجیهی دارد که امارت افغانستان برقراری رابطهی حسنه با روافض را
1
خواستار است در حالی که النظاری رافضه را تکفیر میکند؟
-0امارت اظهار داشت که« :بنا به سیاست خارجی متعادل و خردمندانهی امارت اسالمی ،بر پایهی
درک متقابل ،برابری و عدم تداخل در امور داخلی یکدیگر با کشورهای منطقه و نقاط مختلف جهان
روابط دیپلماتیک برقرار خواهیم کرد .امارت درصدد گستردهتر کردن دایرهی روابط سیاسی خود و
توسعهی آن به تمامی نقاط جهان است .روابط ما با ملت مسلمان ایران ،یک حلقهی کوچک از این
زنجیر دراز محسوب میگردد .بنا به درخواست و دعوت ایران ،توسط رئیس دفتر سیاسی امارت
اسالمی به همراه معاون و هیأت همراه او دیداری با مقامات این کشور صورت گرفت و گفتگوهای
مثبتی رد و بدل شد که این امر سیاست متعادل ،روشن و مستقل امارت اسالمی را آشکار میسازد .به
عالوه ،تالشهای این هیئت در جهت بهبود روابط دو جانبه و بحث مطرح شده پیرامون پناهندگان
افغان همگی نشان دهندهی این است که هدف اصلی برقراری این روابط ،تأمین منافع ملت افغانستان
و همچنین برقراری امنیت است؛ نه چیز دیگر .ایران یک دولت اسالمی است ،مرزهای طوالنی با
افغانستان دارد ،دو میلیون افغان در این کشور زندگی میکنند ،اقتصاد خوبی دارد ،غنی از نفت
میباشد و هم در سطح منطقه و هم در سطح جهان کشوری مهم به حساب میآید .این منافع مشترک
است که دو کشور را به هم نزدیک کرده و آنها را به برقراری روابط در چارچوب منافع ملی و برقراری
روابط حسنه همسایگی وا میدارد و دو کشور را متحدین سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی قرار میدهد.
[سیاست خارجی امارت ،نماینده منافع ملت افغان][ .ابو میسره الشامی]
امارت اسالمی همچنین عنوان کرد که« :آژانس خبری فارسی نیوز در مقالهای جدید پرده از مالقات
هیئت امارت اسالمی از جمهوری اسالمی ایران برداشته است که امارت اسالمی آن را تأیید و حمایت
میکند .اخیرا هیئتی به رهبری رئیس دفتر سیاسی امارت اسالمی یک دیدار سه روزه را از شهر تهران
پایتخت ایران انجام دادند .این دیدار به بحث و تبادل نظر پیرامون مناسبات دوجانبه اختصاص یافت
و این هیئت پس از بحث در مورد موضوعات مذکور به کشور بازگشت[ ...سیاست خارجی امارت،
نمایندهی منافع ملت افغان][ .ابو میسره الشامی]
طی این دیدار که با دعوت رسمی دولت ایران صورت پذیرفت ،امارت اسالمی توانست صدا و نیازهای
مردم و مجاهدین را به گوش جهانیان برساند .این هیئت در مورد وضعیت موجود تبادل نظر کرده و
گفتگوهای مثبتی با مقامات بلندپایهی جمهوری اسالمی ایران حول موضوعات گوناگون شکل گرفت.
[سیاست خارجی امارت ،نماینده منافع ملت افغان][ .ابو میسره الشامی]
الزم به ذکر است که امارت اسالمی همواره در صدد برقراری و حفظ روابط با کشورهای منطقه بر
پایهی احترام متقابل بوده و از هیچ تالشی در این زمینه دریغ نکرده است[ .سخنان قاری محمد یوسف
احمدی در مورد دیدار هیئت امارت از جمهوری ایران][ .ابو میسره الشامی]
طالبان گفت« :همین طور از امیر قطر شیخ تمیم ابن حمد ابن خلیفه آل ثانی تشکر ویژه میکنم که
با درایت خود و اقدام صادقانه و نقد سازندهی خود به عنوان رابط (بین ما و آمریکا) مقدمات آزادی
75 القاعدهی ظواهری ،هراری و نظاری و فقدان حکمت یمنی
آیا ادعای بیعت با مالعمر از حکمت یمنی سرچشمه میگیرد یا فرقهگرایی جاهلی؟
اگر این کار را نکنند به اذن الله مانند امراء و اشراف خواهند بود؛ زیرا براستی که برای
آنان خالفتی بر منهاج نبوت آمد و براساس آن عدهی زیادی از قوم خویش گسستند و
بدان پیوستند و مهاجرینی به سرزمین ابراهیم مهاجرت کردند .فرشتگان بالهای خود
را برای آنان و دولتشان گسترانیدند ...اما فرقهگرایان به مخالفت با آن برخواستند و
مسیر خود به سمت زبالهدان تاریخ را ادامه دادند .مگر اینکه الله چیز دیگری بخواهد.
رهربان سابق و اسکان آنها را فراهم کرد .از الله میخواهم که عالی جناب را در این دنیا اجر داده و
در آخرت نیز جزای وافر عنایت فرماید[ .پیغام تبریک آزادی رهبران جهادی از زندان گوانتانامو].
امارت همچنین در بیاننامهی دیگری گفت« :و باید اشاره کرد که مراتب تشکر از ملت دوستمان قطر
و امیر محترم آن عالیجناب شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی – حفظه الله – به دلیل گشودن دفتر سیاسی
امارت اسالمی در این کشور و فراهم کردن امورات مورد نیاز ،اعالم میداریم[ .بیانیهی مربوط به باز
کردن دفتر سیاسی امارت اسالمی در دولت قطر].
طالبان گفت :برهر مسلمانی واجب است که توطئههای دشمنان قسم خورده را خنثی نماید و نباید
اجازه دهد تا فرصت روشن کردن آتش فرقهای را در بین مسلمین پیدا کند .از دسیسههای آمریکا این
است که مسلمانان را در عراق با برچسبهای شیعه و سنی و در افغانستان تحت اسامی پشتون ،هزاره،
تاجیک و از این قبیل متفرق سازد تا از قدرت گرفتن علمی و پشتیبانی مقاومت مسلح از آنها جلوگیری
کند ]...[ .از این رو از برادران در عراق میخواهم تا اختالفات موجود تحت نامهای شیعه و سنی را
کنار گذاشته و با دشمن اشغالگر مبارزه کنند ،زیرا پیروزی بدون اتحاد به دست نمیآید[ .پیغامی به
مردم مجاهد عراق و افغانستان].
توجه :مهاجرینی که سالهای طوالنی در خراسان بودهاند به من اطالع دادهاند که فرماندهان بلندپایه
در افغانستان و وزیرستان شک دارند که مالعمر زنده باشد و احتمال میدهند که کشته و یا اسیر شده
باشد ،زیرا از شروع جنگ صلیبی مدرن ،هیچ یک از آنها وی را ندیدهاند .آنها همچنین گفتند که
فرزند مالعمر 12سال است که وی را ندیده است .بنابراین احتمال دارد که
این اظهارات که حاوی انحراف از حقیقت هستند از زبان کس دیگری غیر از مالعمر گفته شده باشند.
اگر کسی سخنان و پیغامهای قبلی را با اظهارات اخیر مقایسه کند به این موضوع پی میبرد .والله
مستعان[ .ابو میسره الشامی]
1
فاضحهی شام و شکستن اصنام
بسم الله ،والحمد لله ،والصالة والسالم على رسول الله ،وعلى آله وصحبه ومن وااله؛
أما بعد:
حقیقتا جهاد در این عصر ما به دو درد خطرناک که دین را میبرد مبتال شده است،
درد حزبیت و درد ارجاء ،و کسی که این دو درد را دنبال میکند میبیند که منبع آن
از حرص ورزیدن بر امارت و معجب شدن به رأی شخصی است ،و این حرص بر امارت
همان حرص بر مال و شرف و دنیا است و به راستی که مهاجرین و انصار در شام با
چشمان خودشان بر این چیز آشکار شهادت میدهند هنگامیکه دیدند رئوس جبهه
جوالنی از آنانی که جیش الحر علمانی مرتد را تکفیر میکردند ،با خونها و اموالشان به
دفاع از آنان منقلب گردیند ،و هان این هراری است که اکنون گمان میکند که جیش
الحر ،جیشی اسالمی بر عقیدهی صدیق و فاروق ب است! و او را بر ضد مهاجرین و
انصار در والیات خیر و برکه و رقه یاری میدهد ،و بخاطر مظاهرتدادن مرتدان بر
مسلمانان و تبدیل کردن شریعت کامل احکم الحاکمین به شرایع خراب و ناقص از دینش
کنده و جدا شد .فصائل و عصابات خرابی که بین ادعای حکم به اصل شریعت و امتناع
ورزیدنشان از بیشتر شرایع ظاهره و متواتره شریعت جمع بستهاند ،مثل مبانی و حدود
و حسبه و گرفتن جزیه .و ممتنعین از شرایع را – چه رسد به جاحد و منکر آن از
سکوالرها و حداثیها در مجالس عسکری و مدنی -مظاهرت کرد و مریض بودن قلبیاش
او را به رده کشاند ،بار الهی ای مقلب قلوب ،قلبهایمان را بر دینت ثابت نگه دار.
و تنها به خاطر حرص بر جاهشان (امارتشان) و مالشان (غنایم و فیء) و خود شیفته
شدن به آرائشان (سیاستشان) ارجاء را در آغوش گرفتند ،پس با ارجاء ،عصابات جیش
الحر و فصائل آل سلول و مجالس ائتالف محلی را مسلمان قرار دادند ،و با حزبیت ،وجود
تنظیم القاعده را مقدم بر فرض خالفت قرار دادند ،و همچنین بخاطر حمایت از
صندلیهای فانیشان و وجوه فاسدشان.
و به همین ترتیب ،در نزدیکی مالحم ،مردم چیزهای بسیار عجیبی خواهند دید که
به فکر کسی خطور نمیکرد ،آیا هیچ جهادیای گمان میکرد که یکی از شاخههای
تنظیم القاعده ،مرتدان سکوالری و ممتنعین از شرایع و موالیان با آل سلول را بر
-0ترجمهی فارسی مقالهی« :فاضحة الشام وکسر األصنام» از شیخ ابو میسره الشامی.
76 فاضحهی شام و شکستن اصنام
مسلمانان نصرت دهد؟ آیا هیچ یک از آنان میدانست که تنظیم القاعده سفیرانی دارد
که در تهران ایران مقیم هستند و خط هجرت به خراسان تحت اشراف مخابرات روافض
صفوی است که نه ظواهری و نه مال عمر 1تکفیرشان نمیکند؟ آیا کسی گمان میکرد
که رهبران تنظیم القاعده سخنانی خواهد گفت که در آن بر دو طاغوت اخوانیها ،یعنی
مرسی و هنیه ثنا بگوید و به سوی آنان دعوت کند؟
و به این ترتیب ،آیا هیچ جهادیای گمان میکرد که مال عمر 2و امارت او بر دو طاغوت
قطر :حمد و تمیم ،ثنا گوید؟ یا اینکه با الفاظ والء برای آنان دعا کنند ،یا اینکه حکومتشان
را «دولت برابر» به حساب آورند؟ یا اینکه نمایندگانی به دولت دجال ایران خواهند
فرستاد و آنان را مسلمان بدانند و دولتشان را اسالمی بدانند و با سیاستهای شیطانی
به آنان نزدیک بشوند؟ و این هم در اثنای جنگ سختی که بین مسلمانان و رافضه دایر
گشته است! یا اینکه آنان طاغوت مرسی را رئیسی شرعی قرار بدهند؟
به الله سوگند که این انحرافات را نمیبینم مگر اینکه مقدمهای باشد برای مالحم
کبری ،و به دنبال آن خروج تکچشم اسرائیلی «دجال» ،بار الهی از شر فتنهی دجال
به تو پناه میبریم.
و قبل از شروع به صحبت کردن دربارهی طوایف طالبان ،میگویم :فاروق گفت:
ْ ْ ْ ْ ْ ْ
احدةََّّإِ َّذَّسألواَّالتَّفْخ ِفيفََّّ
«وال ِذيَّنف ِسيَّ ِبي ِد َِّهَّل َّوَّأطاعناَّأبوَّبكرََّّلكفرناَّ ِفيَّص ِبيحةََّّو ِ
ْ ً
ْ 3
نَّالزكا ِةَّ،فأبىَّعليْ ِه َّْم»َّقالََّّ:ل َّْوَّمنع ِ َّ
ونَّ ِعقالاَّلجاهدته َّم». ع َِّ
ترجمه« :سوگند به کسی که جانم در دست اوست ،اگر ابوبکر از ما اطاعت میکرد،
حتما در یک صبحی کافر میشدیم ،برای اینکه تخفیف از زکات را از او خواستند ولی او
بر آنان ابا ورزید و گفت :اگر زانوبند شتری را از من منع کنند حتما با آنان جهاد خواهم
کرد».
-0این مقاله ،قبل از نشر شدن خبر وفات مال عمر رحمه الله بوده است ،چنانکه ابو میسره الشامی در
مقالهی «احوال مبایعین به اموات و غایبین» دربارهی آن توضیح داده است ،لذا آنچه امارت طالبان به
نام مال عمر نشر میکرد ،در واقع دروغ و تزویر و افترا بر او بوده است و او در آن زمان وفات کرده بود.
-3به پاورقی قبلی رجوع کنید.
-2مصنف ابن ابی شیبه.
طالبان در گذر زمان 78
و (عمر) گفت« :كدنا نكفر في غداة واحدة لوال أن الله تداركنا بأبي بكر الصديق رضي
1
الله عنه».
ترجمه« :نزدیک بود در صبح یک روزی کافر شویم اگر الله بوسیله ابوبکر صدیق
ما را در نمییافت».
و از ابو رجاء العطاردی رحمه الله آمده که گفت« :أتيت المدينة فإذا الناس مجتمعون ،وإذا
في وسطهم رجل يقبل رأس رجل وهو يقول :أنا فداؤك ،لوال أنت هلكنا! فقلت :من المق ِّبل
ومن المق َّبل؟ قال :ذاك عمر بن الخطاب يق ّبل رأس أبي بكر في قتال أهل الردة الذين منعوا
2
الزكاة».
ترجمه« :به مدینه آمدم دیدم مردم جمع شدهاند و در وسط آنان مردی بود سر مرد
دیگری را میبوسید ،و میگفت من به فدایت شوم اگر تو نبودی هالک میشدیم ،گفتم:
آن که بوسیده میشود و آن که میبوسد کیست؟ گفت :این عمر بن خطاب است که سر
ابوبکر را میبوسد بخاطر قتال با اهل رده که زکات را منع کردند».
و ابو هریره گفت« :والذي ال إله إال هو لوال أن أبا بكر استخلف ما عبد الله" ،ثم قال
3
الثانية ،ثم الثالثة».
ترجمه« :سوگند به آن که هیچ الهی جز او نیست اگر ابوبکر خلیفه نمیشد ،الله
عبادت نمیگردید ،سپس گفت اگر دومی ،سپس سومی».
4
و وکیع بن جراح رحمه الله میگوید« :لوال أبو بكر ذهب اإلسالم».
ترجمه« :اگر ابوبکر نبود ،اسالم هم میرفت».
و حسن بصری رحمه الله میگوید« :لوال ما فعل أبو بكر أللحد الناس في الزكاة إلى يوم
5
القيامة».
-0اإلبانة الکبری.
-3تاریخ دمشق.
-2تاریخ دمشق.
-2اإلبانة الکبری.
-5تاریخ دمشق.
72 فاضحهی شام و شکستن اصنام
ترجمه« :اگر آنچه ابوبکر انجام داد نمیبود ،حتما مردم درباهی زکات تا روز قیامت
ملحد میشدند».
میگویم :سوگند به الله که جز او هیچ الهی وجود ندارد ،اگر دولت اسالمی نمیبود
حتما همهیمان کافر و هالک میشدیم ...نزدیک بود که در شام به کسانی از عصابات
جیش الحر و آل سلول که مرتد شدند متمایل شویم ،و نزدیک بود که شریعت و احکام
آن را ترک کنیم و توجیهات و اسناد حکما را پیروی کنیم ،و آن بخاطر مکر جوالنی و
معصیت و خروج او بود ،لیکن الله جل وعال با اعالن دولت اسالمی بر ما اکرام نمود
والحمد لله الذي بنعمته تتم الصالحات.
بعد از آن :مطلع بیان مضحکی از نائب امارت اسالمی و مشرف شورای رهبری امارت
اسالمی حاج مال اختر محمد منصور شدم ،با عنوان« :رسالهی شورای رهبری امارت
اسالمی به شیخ ابوبکر البغدادی و برادران مجاهدش» و خالصهی ادعایش این است که:
-0امارت طالبان به شریعت حکم میکند و با شرک و بدعت میجنگد.
-3امارت طالبان با صلیبیها میجنگد.
-2امارت طالبان بر سنت و جماعت ثابت ماست و تبدیل نشده است.
-2باید قبل از حکمکردن بر امارت طالبان ،ابتدا ثابت نمود و جز آنچه که به صورت
رسمی از امارت صادر میشود را نپذیرفت.
-5خارجان از طاعت امارت طالبان مفسد هستند.
-2باید در یک صف وادی بر ضد صلیبیها جنگید.
و امیر المومنین الکرار الحسینی البغدادی (الله نصرتش دهد و مرتدین و صلیبیان را
با او به قهر کشاند) را دعوت کرده که خراسان را برای طوایف طالبان رها کند وگرنه
خالفتش (الله نصرتش بدهد) «باعث ناراحتی مقامات مجاهدین و علمای دین و هزاران
مجاهد نیکوکار میشود» و «باعث از دست دادن حبشان و اخالصشان برای آن
میشود»...
در رد بر آن با توکل بر موالی جلیل واالمرتبه میگویم:
مهاجرانی که از خراسان به شام میآمدند از عرب و عجمشان ،اموری را به من خبر
دادند که آن اخبار را دربارهی وضع حزبها در افغانستان و وزیرستان نمیدانستم ،و
واقعیت آنچه که به طالبان شناخته میشود ،به طوایف متفرق و پراکنده نزدیکتر است،
هر طایفهای خودش را طالبان نامیده و بیعتش را به «مال» ربط میدهد که از زمان
طالبان در گذر زمان 61
سقوط کسی او را ندیده است ،و اکثرشان دیوبندی هستند (فرقهای گمراه بر مذهب
ارجاء و رأی و کالم هستند) و تعصب جاهالنهای برای مذهب حنفی دارند (و بعضی از
آنچه که در الحاقیه ذکر میکنم از طوام طالبان ،نه ابو حنیفه آن را گفته و نه اهل ردی
و نه مرجئه ،بلکه و نه حتی جهمیه) و بیشتر امرایشان با گروههای جاسوسی مرتد در
پاکستان (آی اس آی) عالقاتی دارند ،و بسیاری از سربازانشان بر شرک اکبر خارج کننده
از ملت هستند با به دعا خواندن اموات و شفاعت طلبی با آنان و نذر و ذبح برای آنان و
سجده برای قبرهایشان ،و بسیاری از طوایف آنان در مناطقی که ادعای تمکین در آن را
دارند به قوانین و حل و فصلهای قبیلهای به جای احکام شریعت حکم میکنند،
همچنین دینشان «مال» است ،هر مالیی (یعنی نه فقط مال عمر) و هر چه را که مال
حرام بداند حرام میدانند و آنچه را حالل بدانند حالل میدانند ،و قرآن و سنت را جز
برای تبرک گرفتن نمیشناسند ...و این گواهی مهاجرین از خراسان است...
پس اگر گفته شود که امارت طالبان به شریعت حکم میکند و با شرک و بدعت
میجنگد ،و بر سنت و جماعت است و علما و شهدا آن را مدح کردهاند و با صلیبیان
میجنگد ،میگویم :اگر ادعایشان درست باشد ،دربارهی گذشته و تاریخشان میباشد ،و
در حال حاضر و واقعشان آن را نقض کردهاند .آیا این از حکم به شریعت کردن و سلوک
بر سنت است که با طواغیت و جواسیس مواالت کنی؟ و آیا از شریعت است که به شرعی
بودن دموکراسی کفری و آنچه که بر آن بنا میشود اقرار کنی؟ و آیا از شریعت است که
به حکومت رافضی مرتد محارب با اهل سنت در شام و یمن و عراق و خراسان و فارس
و جزیرة العرب تقرب جویی؟ و آیا از شریعت است که به ملیگرایی دعوت شود و از جهاد
طلب و همچنین جهاد دفع امتناع شود؟ و اگر مهادنهکردن با صلحی موقت با بعضی از
کفار اصلی جایز باشد ،پس دعوت به مسالمت با همهی کفار زمین جایز نمیباشد! و
همهی این امور را سخنان خود امرای طالبان گواهی میدهد ،و از طریق سایت
رسمیشان به همهی آفاق رسیده است ،و بسیاری از آنها را در مقالهی پیشین که ردی
بر ابو منذر الشنقیطی بود ،آوردم (الله او را با حمیر العلمها در دنیا و آخرت جمع کند)
و نام مقاله «خالفتی بر منهاج نبوت یا خالفتی منطقهای» میباشد.
و بنا براین میگویم از خطای مکرر بین انصار دولت اسالمی این است که در شرعیت
امارت طالبان با اموری فرعی طعنه میزنند در حالی که اصول را رها کردهاند! و این حق
است که میگویند مال عمر غیر قریشی است (و در سایت امارت طالبان هم عدم قریشی
61 فاضحهی شام و شکستن اصنام
بودن مال عمر را در زندگینامه منتشر شدهاش تاکید کرده است) و اینکه مال عمر ادعای
امامت عظمی را نکرده است (چنانکه این موضوع در خطابات مکرر او روشن و واضح
میباشد) و اینکه او کشته شده و کالم نسبت داده شده به او ،کذب بر او میباشد (چنانکه
بعضی از کسانی که حرکت طالبان را ترک میکنند و به خالفت و امامش چنگ میزنند
این موضوع را میگویند) .پس این امور همهیشان فرعی هستند ،همانند اینکه اگر گفته
شود آیا برای مرد جایز است که با زن مرتدی از روستایش ازدواج کند با علم به اینکه
مادرش شهادت میدهد که او زنی را در کودکی پنج بار شیر داده است اما نمیداند که
این زن همان زن است یا یکی دیگر است ،و به یاد نمیآورد که آن شیر خوردنها
بهاندازهی سیر خوردنش بود یا نه ،پس مفتی حول تعداد دفعات شیر خوردن و شک و
ظن و غلبه ظن و یقین و شهادت زن و شهادت مادر و صفات روستا و صفات رضاعت و
الی آخر ...صحبت میکند و در این مسائلی فرعی وارد میشود و مهمترین چیز در سوال
را ترک میکند که آن زن مرتد است!
پس میگویم :شیخ االسالم ابن تیمیه رحمه الله میگوید« :هر طایفهای که از
شریعتی از شرایع اسالم که ظاهره و متواتره است خارج شود قتال با آنها به اتفاق
ائمهی مسلمانان واجب است اگرچه هم به شهادتین تکلم کند ،پس اگر به شهادتین
اقرار کردند و از نمازهای پنجگانه امتناع کردند قتال با آنها واجب است تا اینکه نماز
میخوانند ،و اگر از زکات امتناع کردند قتال با آنان واجب است تا اینکه زکات را پرداخت
میکنند ،و به همین شکل اگر از روزهی ماه رمضان یا از زنا یا میسر یا خمر یا دیگر از
محرمات شریعت خودداری کردند ،و به همین شکل اگر از حکمکردن دربارهی خونها
و اموال و اعراض و ابضاع و غیر آن به حکم کتاب و سنت امتناع کردند و همچنین اگر
از امر به معروف و نهی از منکر و جهاد با کفار تا اینکه مسلمان شوند یا جزیه با دست
خودشان با حقارت پرداخت کنند خودداری کردند ،و همچنین اگر بدعتهای مخالف با
کتاب و سنت و اتباع سلف امت و ائمهیشان را آشکار کردند مانند اینکه الحاد در اسماء
الله و آیاتش را آشکار کردند یا تکذیبکردن اسماء الله و صفاتش یا تکذیب قضا و قدرش
یا تکذیبکردن آنچه که جماعت مسلمانان از عهد خلفای راشدین بر آن هستند یا
طعنهزدن به مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی میکنند یا
طالبان در گذر زمان 62
جنگیدنشان با مسلمانان تا اینکه از آنان در چیزی اطاعت کنند که باعث خارج شدنشان
1
از شریعت اسالم است و امثال این امور».
پس شریعت واجبی که التزام و ملزم بودن به آن بر طایفه واجب است ،فقط محاکم
شرعی و دواوین حسبه نمیباشد ،بلکه جهاد دفع ،و در صورت قدرت جهاد طلب ،و
دوستی و دشمنی و حب و بغض بخاطر الله جل و عاله هم است ،پس چگونه خواهد بود
کسی که امتناعش از جهاد دفع را بدون اینکه خجالت هم بکشد بلند اعالم میکند؟
(یعنی بارها و مکررا گفتهاند که آنان جز با اشغال کنندگان افغانستان ،هرگز با کسی از
مرتدین و سرکشان از نصاری و مشرکین نمیجنگند) بلکه با طواغیت و مرتدین در
حکومتهای قطر و پاکستان و ایران و اخوانیها مواالت میکند؟ و با مجاهدی که از
داخل شدن در اطاعت از امارت مزعومهیشان خودداری میکند میجنگند و او را
«خارجی» مینامند ،و رافضه و طواغیت و انصار آنان را «مسلمان» مینامند؟
پس اگر با طایفهی مبتدعه و ممتنعه از سنت جنگ بشود برای اینکه هیچ فتنهای
نماند و دین همه برای الله شود ،پس آیا با طایفهی ممتنعه از والء و براء جنگ نمیشود؟
و اگر این با طایفه قتال شود آیا قتالشان از جنس قتال اهل بدعت است یا از جنس قتال
طوایف ممتنعه از شرایع ظاهره و متواتره است؟
پس اگر گفته شود که :از الله بترس ،این مال محمد عمر مجاهد است ،خادم جهاد و
مجاهدین است و این امارتش است که مهاجرین را از تنظیم القاعده و غیر آن قبل از
غزوات 00سپتامبر در آمریکا به ارمغان آورد.
میگویم :اگر مال عمر مرده باشد – و امید دارم که چنین باشد تا اینکه بیانات
ضالهاش در میزان سیئات او نباشد بلکه در میزان سیئات کسی باشد که بر او دروغ
بسته است -اگر مال عمر مرده باشد ،پس سرزنش بر کسی است که بعد از او جانشینش
شده است و امارت طالبان بهتر از تنظیم القاعده نیست که بعد از شهادت شیخ مجاهد
اسامه بن الدن تقبله الله گمراه شد ،و اگر مال عمر زنده باشد ،پس برای او و امارت او
نمونههایی در گذشتگان وجود دارد از کسانی که شیخ عبد الله عزام و شیخ اسامه بن
الدن و غیر این دو آنها را روزی از روزها تزکیه نمودهاند ،مانند ربانی و سیاف و احمد
شاه مسعود و احمد یاسین و حماس و عمر البشیر و حسن الترابی و ابو حفص الموریتانی
و عبد الحکیم بلحاج و سلمان العوده و سفر الحوالی و سید امام (عبد القادر بن عبد
-0مجموع الفتاوی.
63 فاضحهی شام و شکستن اصنام
العزیز) و شریع شیخ احمد (رئیس اتحاد محاکم اسالمی در صومالی) و جبهه اسالمی
تحریر مورو و ابو خالد السوری و بسیاری از رهبران «الجماعة اإلسالمیة» مصری و
«جماعة الجهاد» مصری و «الجماعة اإلسالمیة المقاتلة» لیبی . ...آیا تزکیههای
پیشینشان این اسمها و مسما ها را از گمراهی نجات میدهد؟ و بعضی از این اسمها
اصال راست نبودند ،ولی بعضی از رهبران جهاد خطا کردند و حسن ظن دربارهیشان
داشتند آنگاه که دیدند آنان قضایای جهاد را یاری میرسانند ،پس سلمان العوده – بر
سبیل مثال نه حصر – قبل از زندانی شدنش در اثنای جنگ اول خلیج به شرعیت عمل
دموکراسی ایمان داشت و چه بسا تزکیه کننده از این امور اطالع نداشته باشد به
هنگامیکه بعضی از اینها و جماعاتشان را تزکیه میکرده است ،والله المستعان.
و یکی از انصار به من خبر داد که او شیخ اسامه بن الدن را قبل از نافرمانی کردن
جوالنی در خواب دیده بود ،و شیخ اسامه در خوابش گفته بود« :این جنگ ما خونها و
پیکرها را از بین نمیبرد ،بلکه تنها نفسها و اسمها را از بین میبرد» .و آن موقع آن
خواب را بر این تأویل کردم که بسیاری از شخصیتها و جماعتهای مرتبط با جهاد و
مجاهدان ،به زودی در گمراهی سقوط میکنند ،والله المستعان.
و در آخر به اختر محمد منصور میگویم ،تعارضی بین جنگیدن با صلیبیها و
جنگیدن با مواالت کنندگان با طواغیت وجود ندارد ،همانطور که دولت اسالمی در عراق
با صلیبیها میجنگد و با صحوات موالی با آل سلول و ابن انگلیس میجنگد ،و به همان
شکل با صلیبیان در خراسان خواهد جنگید و با طوایف طالبان خواهد جنگید تا اینکه
فتنه ای باقی نماند و دین همه برای خداوند یکتا باشد ،پس اگر امارت ،سالمتی
میخواهد ،پس راهی ندارد مگر با اینکه به طواغیت و روافض و منظومههای دولتی و
جاهلی و وطنی کفر ورزد و از آن برائت جوید و با همهی آنها دشمنی کند و سربازان
آن را به ترک شرکیات فرا خواند...
و آن موقع است که آنچه را میگوییم که اهل علم و اصحاب اثر و اهل سنت گفتهاند اینکه
که« ...الخالفة في قريش ما بقي من الناس اثنان وليس ألحد من الناس أن ينازعهم فيها وال
1
نخرج عليهم وال نقر لغيرهم بها إلى قيام الساعة».
-0حادي األرواح.
طالبان در گذر زمان 61
ترجمه« :خالفت در قریش است تا زمانی که از مردم دو نفر باقی بماند و کسی حق
ندارد که در این باره با آنان منازعه کند و بر آنان خروج نمیکنیم و برای غیر آنان در
این باره اقرار نمیکنیم تا روز قیامت».
1
خالفتی بر منهاج نب ّوت یا خالفتی منطقهای؟
الحمد لله الكبير المتعال ،والصالة والسالم على الضحوك القتّال ،وعلى أهل بيته
الطيبين األطهار؛ وبعد:
در آغاز فتنهی جوالنی بعضی از برادران میگفتند :فرق بین بیانات جبهه اسالمیه و
بیانات امارت افغانستان در چیست؟ و میگفتند که فرقی بین عبارات ملیگرایانهی
موجود در خطابات رسمی امارت افغانستان و بین آن نطقهایی که رهبران جبهه اسالمیه
میگفتند ،نمیبینند.
میگویم :و این هم مبالغهگری نمیباشد اگر کسی بگوید که بیانات رسمی جبهه
اسالمیه انضباط بیشتری از بیانات امارت افغانستان دارد ،بلکه ایاد القنیبی که به رأی
خودش معجب است ،گمان میکند که جبهه اسالمیه بهتر از حرکت طالبان است و ادعا
میکند که جبهه «سلفی» است و حرکت طالبان غیر سلفی!
بله ،جبهه ،سلفی است اما بر مذهب عرعور جامی و طریفی سروری.
من در آن دوره در ده 0001زندگی میکردم که در آن امارت به شدت مورد انتقاد
قرار میگرفت ،و چیزی که مانع از شناخت واقع آن میشد ،مانع لغوی بود که احتماال
مقاصد آنان را تحریف میکرد و احوال دیگران را از آنان پنهان میکرد ،و بعضیها
میگفتند« :شاید آنان معنی این کلمات عربی که به آن نطق میکنند را نمیدانند ...یا
اینکه ترجمهشان ،کالم پشتونی آنان را به دقت نشان نمیدهد ...و شاید آنان بخاطر
جهلشان به زبانهای اروپا ،به حال این تحالف صلیبی – امم متحده -جاهل باشند! و
الی آخر.»...
و عاصم طاهر «ابو محمد المقدسی» به منهج امارت آن زمان شک کرده و گفت:
«أما بالنسبة ألوضاع أفغانستان والهجرة إليها على وجه الخصوص فاألمور ال تزال غير
متضحة عندي وإن كان أكثر إخواننا الذين سافروا إلى هناك يثنون على األوضاع الدينية
الداخلية هناك ويرون أن هذه الفترة هي أحسن ما مرت به أفغانستان على المستوى الداخلي
ويذكرون أن الطالبان جادون ويسددون ويقاربون في محاربة الشرك والنهي عن عبادة القبور
هذا ما ينقله لنا بعض إخواننا الثقات هناك وهم مصدقون لدينا ونحن نذكره لك؛ مع تحفظنا
بل وإنكارنا على سياسات وعالقات الطالبان الخارجية المتناقضة من التكالب على مقعد
في األمم المتحدة الكافرة والحرص على خطب ود واعتراف الدول الطاغوتية فيما يسمى
بالعالم اإلسالمي والعربي والتي ال تمت إلى اإلسالم بصلة وكان األولى بالطلبة أن ال
يعترفوا هم أصال بهذه الدول؛ فضال عن أن ينتظروا اعتراف تلك الدول الطاغوتية بهم ،فإن
العزة لله ولرسوله وللمؤمنين ولكن المنافقين ال يعلمون ،واإلسالم يعلو وال يعلى.»...
ترجمه« :اما به نسبت اوضاع افغانستان و به طور خاص هجرت به سوی آن ،هنوز هم
امور آن نزد من غیر واضح میباشد ،اگرچه هم بیشتر برادرانمان که به آنجا سفر کردهاند
بر اوضاع دینی داخلی آنجا ثنا گفتهاند و معتقداند که این دوره بنا بر مستوای داخلیاش
بهترین دورهای بوده که بر افغانستان گذشته و ذکر کردهاند که طالبان در جنگیدن با
شرک و نهی از عبادت قبور جدی و مسمم و مواظب هستند ،این چیزی است که بعضی
از برادران مورد اعتمادمان از آنجا برای ما نقل کردهاند و آنان نزد ما مورد تصدیق هستند
و ما برایت ذکر میکنیم :همراه با تذکر ما بلکه انکار ما بر سیاستها و روابط خارجی
متناقض طالبان از پیوستن به یک کرسی در امم متحده کافر و حرصش بر خطبههای
دوستانه و اعتراف به دولتهای طاغوتی در آنچه که به عالم اسالمی و عربی مینامد که
ربطی به اسالم ندارند ،در حالی که طلبهها اصال نباید به این دولتها اعتراف کنند چه
برسد به اینکه منتظر باشند تا آن دولتهای طاغوتی به آنان اعتراف کنند! برای اینکه
عزت برای الله و رسولش و مومنان است ولی منافقان نمیدانند و اسالم باال است چیزی
بر او باال قرار نمیگیرد.»...
سپس مالحضه کردم که بعضی از رهبران جبهه سلولیه به اقوال و افعال مال عمر
استدالل میکنند تا طواغیت رده و صلیبی را در خطبههایشان احترام بگیرند و منهج
استسالمی وطنی که دارند را توجیه کنند .و نوچههای جوالنی باز به حال مال عمر
استدالل میکنند تا اسالم جبهه سلولیه را صحیح بدانند و در نتیجه جبهه اسالمیه را
علیه دولت اسالمی نصرت بدهند.
پس برای نصرت دادن اهوائشان کسی را که حجت نمیباشد حجتی قرار دادهاند!
سپس از بعضی از فریبخوردگان جوالنی تعجب کردم با این گمانشان که مال عمر
خلیفهی همهی مسلمانان بر روی زمین است با اینکه این تفکرشان با کالم حکیمشان
66 خالفتی بر منهاج ّ
نبوت یا خالفتی منطقهای؟
و دیگر از رهبران القاعده و طالبان تناقض دارد .به مقالهی «رد على الفتّان المفتون وراء
1
الكواليس» نگاه کنید.
و سخن شیخ اسامه رحمه الله را به آن اضافه میکنم:
«همنا أن تجتمع هذه األمة على كلمة سواء تحت كتاب ربنا سبحانه وتعالى وسنة رسوله
عليه الصالة والسالم وأن تتحرك هذه األمة لقيام الخالفة الراشدة مع األمة اإلسالمية عموما
التي بشرنا رسولنا عليه الصالة والسالم في الحديث الصحيح أن الخالفة الراشدة ستعود
2
بإذن الله سبحانه وتعالى».
ترجمه« :تالش ما این است که این امت بر کلمهی یکسانی تحت کتاب پرودگارمان
سبحانه و تعالی و سنت رسولش علیه الصالة والسالم جمع شود و اینکه این امت برای
اقامهی خالفت راشده همراه با امت اسالمیبه طور عموم حرکت کند که رسولمان علیه
الصالة والسالم در حدیث صحیح به ما بشارت داده است که خالفت راشده به اذن الله
سبحانه وتعالی باز میگردد».
و رحمه الله میگوید:
«وكان من أهم اآلثار اإليجابية لغزوتي نيويورك وواشنطن آنها كشفت حقيقة الصراع
بين الصليبيين والمسلمين ،وأظهرت ضخامة العداء الذي يكنُّه لنا الصليبيون عندما نزعت
الغزوتان جلد الشاة عن الذئب األميركي وظهر على حقيقته البشعة ،واستيقظ العالم أجمع
من الرقاد ،وانتبه المسلمون إلى أهمية عقيدة المواالة في الله والمعاداة في الله ،وقويت
األخوة اإليمانية بين المسلمين ،مما يعتبر خطوة عظيمة نحو توحيد المسلمين تحت
َّ روح
كلمة التوحيد لقيام الخالفة الراشدة بإذن الله ،وبدا ظاهرا للناس أن أميركا هذه القوة
3
الظالمة ،يمكن أن تضرب ،ويمكن أن تذل وتهان وتقهر».
ترجمه« :یکی از مهمترین آثار مثبت غزوهی نیویورک و واشنگتن این بود که حقیقت
جنگ بین صلیبیان و مسلمانان را نشان داد و بزرگی دشمنی آنان را آشکار کرد که
-0ترجمه این مقاله در فصل «بررسی ادعای خلیفه بودن مال عمر» آمده است.
-3اللقاء مع قناة الجزیرة الذي أجراه تیسیر علوني.
-2الرسالة الخامسة إلی األمة اإلسالمیة (إعالن النفیر).
طالبان در گذر زمان 68
سیاست خارجی
قبل از خواندن نقل قولهای زیر باید به یاد داشته باشید که بر کشورهای مجاور
افغانستان حکومتهای مرتد و کافر حکم میکنند و آنها عبارت اند از :پاکستان،
تاجیکستان ،ترکمنستان ،ازبکستان و ایران!
اما چین ،که منطقهی مجاور افغانستان است که کمونیستها آن را اشغال کردهاند
و قبال تحت سلطان اسالم قرار داشت و به ترکستان شرقی شناخته میشود ،پس
بازگرداندن آن واجب است.
پس از خودت بپرس که چگونه با این کشورها روابط دوجانبه برقرار شود؟
و اما کشورهای نزدیک و قوی ،که روسیه و هند است ،روسیه قفقاز را اشغال کرده و
هند کشمیر را ،و این دو کشور ،دیگر از زمینهایی که زیر سلطان مسلمانان بود را اشغال
کردهاند.
کسی اجازه نمیدهند تا از خاک او بر ضد دیگران استفاده کند ،و همچنین به همه اعالم
میکند که در پرتو آموزههای دین اسالم و منافع ملی به تمام قوانین و میثاقهای جهانی
احترام میگذارد.
ما به حکومتها بعد از انقالب و مردم عرب و زندگی آنان و شرایط جدید آنان تبریک
میگوییم ،و برای پیشرفت آنان و آیندهای موفق و رعایتکردن آموزههای اسالمی در
زندگیشان دعا میکنیم».
تبریک گفتن به حکومتها بعد از انقالب!؟
مال عمر 1میگوید:
« ّ
إن سياستنا حيال النظام في مستقبل أفغانستان هي أننا نريد النظام اإلسالمي الحقيقي
الذي يحظى بثقة جميع سكّان البلد ،وأن تجد فيه جميع األقوام الساكنة في هذا البلد
موقعها ،وأن يسند فيه األمر إلى أهله ،وأن تكون له عالقات متبادلة مع دول العالم ،والمنطقة
2
في إطار االحترام المتقابل ،على أساس مصالحنا اإلسالمية والوطنية».
ترجمه« :سیاست ما در رابطه با نظام ،دربارهی آیندهی افغانستان این است که ما
خواستار نظام واقعی اسالمی هستیم که از اعتماد تمام مردم کشور برخوردار است و
تمام افرادی که در این کشور زندگی میکنند جای خود را پیدا خواهند کرد ،و در آن،
امور را به اهل آن اختصاص میدهد و اینکه روابط دوجانبه با کشورهای جهان و منطقه
در چارچوب احترام متقابل ،براساس منافع اسالمی و ملی داشته باشد».
مال عمر میگوید:
حر « ّ
إن إمارة أفغانستان اإلسالمية تطمئنكم بأنّها تسعي لتحرير البلد وإقامة نظام إسالمي ّ
ذي كفاءة فيه ،والذي سيشمل جميع األفغان ،3وسيشكل رفاه الشعب ،والتقدم ،والعدالة
-0چنانکه پیشتر نیز ذکر شد ،این سخنان را طالبان به مال عمر نسبت داده است و ایشان در آن زمان
وفات یافته بود .و این مقاله در زمانی نوشته شد که طالبان هنوز خبر وفات مال عمر را پخش نکرده
بود ،به همین خاطر شیخ ابو میسره الشامی این بیانیهها را همانند طالبان از زبان مال عمر نقل کرده
است.
-3بیان بمناسبة عید الفطر المبارك لعام 1132هـ
-2اینکه طالبان به دنبال نظامی است که همهی افغانها را شامل میشود ،دو احتمال دارد ،یا طالبان
همهی مردم افغانستان را مسلمان میداند؛ در حالی که در بینشان کمونیست و سکوالر و مشرک و...
81 خالفتی بر منهاج ّ
نبوت یا خالفتی منطقهای؟
االجتماعية ،وتفويض األمور إلي أهلها النقاط األساسية من برنامجه ،وأنه سيضمن حقوق
جميع فئات الشعب بشكل صحيح ،وسيوطد العالقات الحسنة مع دول المنطقة ،والعالم،
وبخاصة مع دول الجوار في ضوء األصول اإلسالمية والمصالح الشعبية في إطار االحترام
1
المتقابل».
ترجمه« :امارت اسالمی افغانستان به شما اطمینان میدهد که به دنبال آزادسازی
کشور و ایجاد یک نظام اسالمی آزاد و کارآمد است که همهی افغانها را شامل میشود.
رفاه مردم ،پیشرفت و عدالت اجتماعی ،و تفویض امور به اهل آن ،نقاط اصلی برنامهی
آن خواهد بود و حقوق همهی گروهها را به شکل صحیح تضمین خواهد کرد .و روابط
خوب با کشورهای منطقه و جهان ،بویژه با کشورهای همسایه در پرتو اصول اسالمی و
منافع مردمی در چارچوب احترام متقابل را میخواهد».
مال عمر میگوید:
«وأ ّما عن السياسة الخارجية فاألصل فيها وفق سياستنا الثابتة الدائمة هي سياسة (ال
ّ
يستغل بلدنا في إضرار اآلخرين ،كما ٍ
ألحد أن نضر أحد ،وال نسمح
ضرر وال ضرار) إنّنا ال ّ
نتحمل ضرر اآلخرين.
ّ ال
وجود دارد ،یا اینکه طالبان میپذیرد اینکه در نظامش افراد کمونیست و سکوالر و مشرک و دیگر از
غیر مسلمانان افغانی وجود داشته باشد!
-0بیان بمناسبة عید األضحی المبارك لعام 1131ه.
-3بیانهی به مناسبت عید فطر سال 0222هـ.
طالبان در گذر زمان 82
و به کسی اجازه نمیدهیم از کشور ما برای ضرر رساندن به دیگران استفاده کند
همانطور که ضرری به دیگران متحمل نمیکنیم.
و ما روابط خوبی با همهی کسانی که به عنوان یک کشور اسالمی آزاد به افغانستان
احترام میگذارند برقرار میکنیم که روابط و رویدادهای او با ما استعماری نیست ،چه
قدرتهای قدرتمند جهان باشد ،یا کشورهای همسایه یا هر کشور دیگری در جهان .الزم
به ذکر است که این سیاست در سالهای گذشته در بیانیههای قبلی و همچنین از طریق
دفتر سیاسی ما توضیح داده شده است».
امارت میگوید:
«إن إمارة أفغانستان اإلسالمية بجانب جهودها العسكرية لها أهداف واستراتيجية
سياسية تتعلق بأفغانستان وحدها ،وإنها ال تنوي اإلضرار باآلخرين ،وال تسمح ألحد أن
يستخدم أرض أفغانستان لتهديد أمن الدول األخرى ،ألنها تريد في ظل االحترام المتبادل
قيام عالقات حسنة مع جميع دول العالم ،وباألخص مع دول الجوار ،كما تريد العدل
والسالم ال لبالدها فحسب بل للعالم بأجمعه.
ولكن اإلمارة اإلسالمية ترى إعادة استقالل البالد بإنهاء االحتالل من واجبها الديني
ومسؤوليتها الوطنية [ ]...إن اإلمارة اإلسالمية تعتزم فتح مكتب سياسي لها في دولة قطر،
لتوضيح استراتيجيتها واألهداف التالية:
-الحوار والتفاهم مع دول العالم في تحسين العالقات.
-دعم عملية سياسية وحل سلمي يتكفل بإنهاء احتالل أفغانستان ،وإقامة نظام إسالمي
مستقل فيها ،وتهيئة أجواء األمن الحقيقي ،وهذا ما يريده الشعب ويربوا إليه.
-لقاءات مع األفغان حسب ما تقتضيه الظروف.
-تواصل العالقات مع منظمة األمم المتحدة ،والمنظمات اإلقليمية والدولية،
1
والمؤسسات الغير الحكومية».
«إن اإلمارة اإلسالمية من واقع التعاون الثنائي واالحترام المتبادل تطلب التعامل مع دول
العالم ودول المنطقة ،ولم تضر اإلمارة اإلسالمية أحدا من ذي قبل ،وال تضرر أحد اآلن وال
1
مستقبال ،كما ال تسمح ألحد أن يستخدم أرض األفغان ضد أي أحد».
ترجمه« :امارت اسالمی به دنبال برقراری روابط با کشورهای جهان و منطقه بر اساس
همکاری دوجانبه و احترام متقابل میباشد .امارت اسالمی پیشتر به دیگران آسیبی
نرسانده و اکنون و در آینده نیز نخواهد رساند .و همچنین به احدی اجازه نخواهد داد
که از خاک افغان بر ضد دیگر کشورها استفاده کند».
مال عمر میگوید:
«إنّنا سنحافظ على العالقات الحسنة مع ّ
كل جهة تحترم أفغانستان كدولة إسالمية ذات
سيادة مستق ّلة ،وال تكون عالقاتها ومناسباتها بأفغانستان ذات الصبغة السلطوية
2
حر مسلم». أن هذه هي مطالبة وأمل ّ
كل أفغاني ّ االستعمارية .وأرى ّ
ترجمه« :ما از روابط حسنه با هر طرفی که به افغانستان به عنوان یک دولت
اسالمی با حاکمیت مستقل نگاه میکند ،و روابطش و مناسباتش با افغانستان رنگ
استعماری و استبدادی ندارد ،محافظت خواهیم کرد .و معتقدم که این ،تقاضا و امید هر
مسلمان آزاد افغان است».
مال عمر میگوید:
«إن إمارة أفغانستان اإلسالمية تؤمن بإقامة عالقات ثنائية إيجابية مع جميع الدول
المجاورة في إطار من االحترام المتقابل ،وتريد فتح باب جديد للتعاون الشامل معها في
مجاالت التنمية االقتصادية وحسن الجوار ،إننا نعتبر المنطقة كلها بمثابة بيت واحد في
مقاومتها لالستعمار ،ونريد أن نقوم بدورنا اإليجابي في استقرار األوضاع في المنطقة،
ونط ْم ِئن جميع الدول بأن اإلمارة اإلسالمية [ ]...كما أنها ال تسمح ألحد أن ّ
يتدخل في
يصورنا بالزور ّ
تتدخل في شؤون اآلخرين [ ]...إن إعالم العدو ّ شؤونها ،فهي أيضا ال
والبهتان تهديدا لبعض الدول في العالم [ ]...إن األعراف الدولية المعاصرة ال تسمح ألي
دولة في العالم أن تتدخل في الشؤون الداخلية للدول المجاورة ]...[ ،إنني أرجو في هذا
الصدد من جميع الدول اإلسالمية ،والدول القوية المجاورة ،وحركة دول عدم االنحياز ،أن
1
تقوم بأداء دورها اإليجابي التاريخي».
ترجمه« :همانا امارت اسالمی افغانستان به ایجاد روابط مثبت دوجانبه با تمام
کشورهای همسایه در زمینهی احترام متقابل اعتقاد دارد ،و میخواهد یک درب جدید
برای همکاری جامع با آنها در زمینههای توسعهی اقتصادی و همکاری خوب باز کند.
ما در برابر مقاومت در برابر استعمار ،کل منطقه را به عنوان یک خانه محسوب میکنیم،
و ما میخواهیم نقش مثبت خود را در تثبیت وضعیت منطقه بازی کنیم ،و ما به همهی
کشورها اطمینان میدهیم که امارات اسالمی [ ]...همانطور که اجازه به کسی نمیدهند
که در امورش دخالت کند ،به همان شکل در امور دیگران نیز دخالت نمیکند []...
رسانههای دشمن با زور و بهتان ما را بعنوان یک تهدید برای برخی کشورهای جهان
نشان میدهند [ ]...هنجارهای بین المللی معاصر به هیچ دولتی در جهان اجازهی
دخالت در امور داخلی کشورهای همسایه را نمیدهد [ ]...و اینکه جنگ در منطقه با
هدف امپریالیسم و گسترش استعماری تحت پرچم جنگ علیه تروریسم ،در حقیقت
جنگ علیه ارزشهای بشریت ،عدالت و صلح است ]...[ .در این راستا ،از تمام دولتهای
اسالمی ،کشورهای همسایه و قدرتمند و جنبش کشورهای غیرمسلح میخواهم تا نقش
مثبت تاریخی خود را بازی کنند».
و میگوید:
«إن سياستنا الخارجية المستقبلية حيال الدول المجاورة والدول اإلسالمية وغير
اإلسالمية ستقوم على أساس التعامل المتقابل ،إننا سنبني سياستنا الخارجية على أصل دفع
ضرر الغير وعدم إضرار اآلخرين ،وسيساهم نظامنا المستقبلي وفق المقررات الشرعية في
جميع الجهود التي تبذل في المنطقة والعالم بقصد إحالل السالم وإيجاد الرفاهية اإلنسانية،
والتنمية االقتصادية ،وسيساعد نظامنا دول المنطقة في القضاء على المشاكل اإلقليمية مثل
2
مشكلة المخدرات ،والتلوث البيئي ،والمشاكل التجارية واالقتصادية».
الشعب المصري المسلم ورئيسه اإلسالمي المنتخب ،ونرجو أن يستغلوا هذه الفرصة
المهمة ،وأن يستفيدوا من هذا النصر التاريخي في الدفاع عن األمة اإلسالمية وتحقيق
المصالح اإلسالمية.
تهنئ إمارة أفغانستان اإلسالمية شعب مصر الشقيق ورئيسها المنتخب الدكتور محمد
مرسي بهذا الفوز المبين ،وتقدم لهم أجمل تمنياتها بهذه المناسبة المباركة.
وإن القيادة العليا باإلمارة اإلسالمية تسأل الله تعالى أن يوفق القيادة اإلسالمية المصرية
الجديدة لخدمة شعبها ،وفي الدفاع المشروع عن القضايا اإلسالمية على مستوى العالم
1
اإلسالمي».
ترجمه« :پریروز کمیتهی عالی انتخابات ریاست جمهوری در مصر ،پیروز شدن دکتر
محمد مرسی در انتخابات ریاست جمهوری را به پست ریاست جمهوری اعالم کرد ،که
اولین رئیس جمهور منتخب ارادهی مردم به حساب میآید ،و مصر نقش محوری در
خاورمیانه دارد ،و انتخاب کاندیدای اخوان المسلمین دکتر محمد مرسی ،با ارادهی مردم
این کشور اسالمی ،تغییر عمده در خاورمیانه و حتی در کل جهان اسالم به حساب
میآید ،طوری که از آن امید میرود که تغییر مثبت مفیدی برای همهی امت
اسالمی داشته باشد.
پیروزی نامزد اسالمی برای ریاست جمهوری مصر ،ضربهی قدرتمند بر نقشهی
گسترش آمریکا و صهیونیستها در خاورمیانه و در جهان میباشد ،و از خداوند متعال
میخواهیم که مردم مسلمان مصر و رئیس جمهور اسالمیشان را موفق گرداند ،و ما
امیدواریم که از این فرصت مهم استفاده کنند ،و از این پیروزی تاریخی در دفاع از امت
اسالمی و محقق گرداندن مصالح اسالمی بهره ببرند.
امارت اسالمی افغانستان ،به مردم مصر برادر و به رئیس جمهور منتخب خود دکتر
محمد مرسی ،این پیروزی آشکار را تبریک میگوید و زیباترین آرزوها را برای این
مناسبت مبارک به آنان تقدیم میکند.
-0بیان اإلمارة حول فوز مرشح إخوان المسلمین الدکتور محمد مرسي في االنتخابات الرئاسیة
بمصر.
طالبان در گذر زمان 88
و رهبری ارشد در امارت اسالمی از خداوند متعال میخواهد که رهبر اسالمی جدید
مصری را برای خدمت به مردمش و در دفاع مشروع از قضایای اسالمی بر مستوای عالم
اسالمی توفیق دهد».
و در سایت رسمیشان آمده است:
«قام الجيش المصري في الثالث من شهر يوليو الجاري بعزل الرئيس المنتخب الدكتور
محمد مرسي إثر انقالب عسكري تم بتحريض من قبل جهات أجنبية ،وليس أنهم لم
يحترموا القانون وإرادة الشعب المصري فحسب ،بل اعتقلوا عددا من أعضاء الحكومة
الشرعية والشخصيات اإلسالمية ]...[ ،لكن! بدال من أن يقف الجيش إلى جانب الحكومة
الشرعية والرئيس المنتخب ،ويقضي على مثيري الشغب والفتنة ،وقف إلى جانب
العلمانيين والليبراليين ضد الحكومة الشرعية والرئيس المنتخب! [ ]...ولكي تنتهي
المأساة الحالية في مصر ،يجب أن يعود الرئيس المنتخب الدكتور محمد مرسي عاجال،
وتفوض إليه سلطته القانونية والشرعية ،وأن يطلق سراح قيادات وأعضاء األحزاب
اإلسالمية ،ويجتنب مالحقة البقية؛ ألن العواقب الوخيمة لهذه األعمال البشعة ليس آنها
تعرض مستقبل مصر وشعبها للخطر والضياع فحسب ،بل سيكون لها أثرا سلبيا على بلدنا
خاصة ،وعلى الدول اإلسالمية عامة ،فيضطر الناس إلى هجر بالدهم ،وبذلك ستتجه
1
المنطقة والعالم نحو الفساد والخراب وانعدام األمن».
ترجمه« :ارتش مصر در سوم ماه ژوئیه ،پس از یک کودتای نظامی حمایت شده از
طرف جهات خارجی ،دکتر محمد مرسی رئیس جمهور منتخب را عزل کرد ،و آنها به
قانون و ارادهی مردم مصر احترام نمیگذارند 2هیچ ،بلکه تعدادی از اعضای دولت
مشروع و شخصیتهای اسالمی را نیز زندانی کردند ]...[ ،اما! به جای اینکه جیش ،به
همراه دولت مشروع و رئیس جمهور منتخب بیاستد ،و آشوبگران و فتنه را از بین ببرد،
در جانب سکوالرها و لیبرالها علیه دولت مشروع و رئیس جمهور منتخب ایستاد! []...
و برای این که تراژدی فعلی در مصر به پایان رسد ،باید رئیس جمهور منتخب دکتر
محمد مرسی هرچه سریعتر بازگردانده شود ،و قدرت قانونی و شرعیاش به او باز گردانده
شود ،و اینکه رهبران و اعضای احزاب اسالمی آزاد شوند و از تعقیبکردن بقیه خودداری
شود ،برای اینکه عواقب وخیم این اعمال وحشتناک نه تنها آیندهی مصر و مردمش را
در خطر و نابودی قرار میدهد ،بلکه بر کشورمان به طور خاص و بر کشورهای اسالمی
به طور عام اثر منفی دارد و مردم مجبور به ترک کشورشان میشوند و در نتیجه منطقه
و جهان به سمت فساد و ویرانی و ناامنی کشیده میشود».
امارت میگوید:
1
«فيجب أن يمهد الطريق لرجوع الرئيس الشرعي المنتخب إلى سدة الحكم».
ترجمه« :باید راه را برای بازگرداندن رئیسجمهور شرعی و منتخب به سوی قدرت
فراهم کرد».
و سخنگوی رسمی امارت افغانستان میگوید:
«إن إمارة أفغانستان اإلسالمية تعتبر االنقالب على ممثل التيارات اإلسالمية في مصر
والرئيس المنتخب الدكتور محمد مرسي ،وتنحيه عنوة عن سدة الحكم ،وقتل المناضلين
اإلسالميين واعتقالهم ،مخالفا لجميع القوانين ،واعتداء على كل الحقوق ،وتنادي الشعب
«آیا آنها حکم جاهلیت را میخواهند؟!چه کسی بهتر از الله ،برای گروهی که یقین دارند ،حکم
میکند؟!».
َ ۡ َ ُّ ُّ َ َ َ َ َ َ ُّ َٰٓ ْ َ َ َ ۡ َ َ َ َ َ َ ۡ ُّ ُّ َ َ َ ُّ ۡ َ َ ُّ ْ َ َٰٓ ُّ َ َ ۡ َ َ َ َٰٓ ُّ َ
نزل مِن قبل ِك ي ِريدون أن يتحاكموا إِلي نزل إِليك وما أ ِ ألم تر إِلي ٱلذِين يزعمون أنهم ءامنوا بِما أ ِ
ٗ ُۢ َ َ َ َ َ ُّ َ ۡ ُّ ْ َ ۡ ُّ ْ َ َ ُّ
ضل ُّه ۡم ضللا بَعِيدا[ ٠٧النساء]06 : وت َوقد أم ُِّر َٰٓوا أن يَكف ُّروا بِهِٰۖۦ َو ُّي ِريد ٱلش ۡي َط ُّن أن يُّ ِ
ٱلطغ ِ
«آیا ندیدهای کسانی را که گمان میکنند به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه پیش از تو نازل شدهاست؛
ایمان آوردهاند( ،ولی) میخواهند برای داوری نزد طاغوت (و حکام سرکش) بروند با آن که به آنها
دستور داده شده که به او کفر ورزند ،و شیطان میخواهد گمراه شان کند( ،و به) گمراهی دوری
(بیفکند)».
-0بیان إمارة أفغانستان اإلسالمیة حول المجازر المستمرة في مصر.
طالبان در گذر زمان 21
المصري الشقيق أن يتحلى في ضوء األصول اإلسالمية بضبط النفس والصبر والتحمل
والحكمة والبصيرة ،وأن يحرص بشكل أخص على ضرورة اتحاد األحزاب اإلسالمية ،وأال
يسمح بازدياد نار الخالف والفتنة بين أوساط الشعب ،كما تنادي اإلمارة اإلسالمية العالم
بأسره ،والدول اإلسالمية ،ومنظمة األمم المتحدة ،والمؤتمر اإلسالمي وبقية المنظمات
الدولية أن يقفوا وفق القانون إلى جانب إرادة الشعب المصري ومطالبه ،وأن ينتفضوا لنصرة
المظلومين ،وأن يقفوا في وجه العنف والظلم ،وأن يتخذوا الخطوات الالزمة للقضاء
1
عليه».
ترجمه« :امارت اسالمی افغانستان کودتا علیه نمایندهی جنبشهای اسالمی در مصر،
و رئیس جمهور منتخب ،دکتر محمد مرسی ،و کنار زدن او با زور از قدرت ،و کشتن شبه
نظامیان اسالمگرا و دستگیریشان را بر خالف تمام قوانین و حمله به کلیهی حقوق
میداند ،و از مردم مصر برادر ،خواستار است که در پرتو اصول اسالمی خود را کنترل
کنند ،و صبر و تحمل و حکمت و بینش داشته باشند و به طور خاصتر نیاز به اتحاد
احزاب اسالمی است ،و اجازه به افزایش آتش اختالف و آشوب در میان مردم ندهند ،و
امارت اسالمی از کل جهان ،و کشورهای اسالمی ،و سازمان ملل متحد ،و کنفرانس
اسالمی و دیگر سازمانهای بین المللی میخواهد که مطابق با قانون ،در کنار ارادهی
مردم مصر و خواستههای آنان قرار گیرند ،و در حمایت از مظلومان به پا خیزند ،و در
روی خشونت و بیعدالتی بایستند ،و اقدامات الزمه را برای از بین بردن آن انجام
دهند».
مرسی رئیس جمهو شرعی است!؟ و باید با همهی صالحتهای قانونیش به
کرسیاش بازگردانده شود؟! و تبریک گفتنشان به مردن بخاطر پیروز شدن مرسی به
دین رده و جاهلیت؟!
-0تصریحات الناطق باسم اإلمارة حول األوضاع األخیرة في جمهوریة مصر العربیة.
21 خالفتی بر منهاج ّ
نبوت یا خالفتی منطقهای؟
«كما نشكر بهذا الخصوص فخامة أمير دولة قطر الشيخ تميم بن حمد بن خليفة آل ثاني،
حيث بذل جهودا مخلصة ،ودور الوسيط الناجح ،في سبيل اإلفراج عن القادة المذكورين
واالستضافة لهم ،أسأل الله لفخامته البدل الجميل في الدنيا واألجر العظيم في اآلخرة .كما
أسأل العلي القدير أن يفك أسر جميع سجنائنا المواطنين المظلومين مثل هؤالء القادة،
1
الذين سجنوا في سبيل تحرير الوطن ،وخدمة الدين».
ترجمه« :ما همچنین از فخامه (اعلیحضرت) امیر دولت قطر ،شیخ تمیم بن حمد
بن خلیفه آل ثانی ،برای تالشهای صادقانه و واسطهگری موفقش در راه آزاد کردن
رهبران ذکر شده و میزبانی از آنان ،تشکر میکنیم .از خداوند میخواهم که برای امیر،
بدلی زیبا در دنیا و پاداشی بزرگ در آخرت قرار دهد .من همچنین از خداوند بلند
مرتبهی توانا میخواهم همهی زندانیان هموطن مظلوممان را مانند آن رهبران آزاد کند،
کسانی که در راه آزادکردن وطن و خدمت به دین 2زندانی شدند».
امارت میگوید:
«وجدير بالذكر ،أننا نقدم الشكر والتقدير لدولة قطر الشقيقة ولسمو أميرها الموقر الشيخ
حمد بن خليفة آل ثاني -حفظه الله -لما وافق على فتح مكتب سياسي لإلمارة اإلسالمية
3
في بالده ،وتفضل بتوفير التسهيالت المتعلقة به».
«الزم به ذکر است که ما تشکر و قدردانی از دولت برادر (شقیق) قطر میکنیم و
امیر موقرش (بزرگوار) شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی ،حفظه الله ،متعالی باشد بخاطر
موافقتش در باز کردن یک دفتر سیاسی برای امارت اسالمی در کشورش ،و فراهم کردن
امکانات مربوط به آن».
«تشکر» و «تقدیر» و «اعلیحضرت» ،و «واال مرتبه» و «موقر» و «دعا برای او» و
«حفظه الله»؟!؟! مبارکتان باشد! ای کسانی که خالفت شقیق دولت قطر را میخواهید!!!
-0تصریحات القاري محمد یوسف أحمدي حول سفر وفد اإلمارة إلی جمهوریة إیران.
23 خالفتی بر منهاج ّ
نبوت یا خالفتی منطقهای؟
[ ]...باید بگوییم که امارت اسالمی همیشه به دنبال ایجاد روابط با کشورهای منطقه
و جهان ،در زمینهی احترام متقابل است و از تالشهایش در این راه متوقف نشده است».
میگویم :اگر هر جماعتی در عراق و شام چنین کاری انجام میداد ،همهی فصائل
او را تکفیر میکردند! و او را متهم به همکاری با کشوری میکردند که در حال حاضر در
جنگ با اسالم بزرگترین دشمن است ،یعنی ایران!
«المادة :55يكون أمير المؤمنين رجال مسلما ويتبع المذهب الفقهي والحنفي ويملك
الجنسية األفغانية ويكون قد ولد ألبوين أفغانيي األصل.
المادة :88السياسة الخارجية إلمارة أفغانستان اإلسالمية في ضوء التعاليم اإلسالمية
القيمة ،متكية على أساس إجراء الدور المؤثر ،والبناء لتأمين القيم اإلنسانية ،والمصالح
االجتماعية ،والحرية السياسية ،والتمامية األرضية ،واألمن العالمي ،والتعاون الدولي.
المادة :88تدافع إمارة أفغانستان اإلسالمية عن منشور منظمة األمم المتحدة ،ومنظمة
المؤتمر اإلسالمي ،والحركة المحايدة ،ونشرة حقوق البشر ،وغيرها من األصول
والمقررات المقبولة ،ما ال تتعارض مع الشريعة اإلسالمية ،ومصالح البالد.
المادة :011إمارة أفغانستان اإلسالمية على أساس رعاية الحقوق المتبادلة واالحترام
المتقابل تحت ضوء الشريعة اإلسالمية ،تريد تحكيم العالقات الجيدة ،ونموها وتوسعتها،
وتقدم المناسبات مع جميع دول العالم وخاصة الدولة التي ساندت الشعب األفغاني
المظلوم إبان الجهاد في كفاحهم المشروع.
المادة :010إمارة أفغانستان اإلسالمية حسب حق الجيران ،تريد مزيدا من المساعدة
األخوة اإلسالمية ،واتصال
َّ والتعاون بين الدول المجاورة ،وتسعى جاهدة في مجال تحكيم
العالم اإلسالمي ،وتوحيد األمة المسلمة.
و عدالت اجتماعی استوار باشد ،به حقوق کرامت انسانی ،ارزشهای ملی و حقوق بشری متعهد باشد
و تمامیت ارضی کشور و تمام حقوق هموطنان تضمین شده باشد».
متن بیانیهء ارائه شده از جانب نمایندگان امارت اسالمی در کنفرانس پگواش:
http://alemarah-dari.com/?p=20856
برای دریافت قانون اساسی امارت طالبان که در تاریخ 0232/5/07قمری ،موافق با 0212/2/3
شمسی ،موافق با 3115/2/32مجددا تنظیم شده است ،بر روی یکی از لینکهای زیر کلیک کنید.
الزم به ذکر است که در صفحهی آخر فایل PDFقانون اساسی طالبان ،اسامی و امضای 53تن از
بزرگان طالبان که در تهیهی این دستور مشارکت داشتهاند آمد است:
https://archive.org/download/dastore-taleban/dastore-taleban.pdf
https://tohidbooks.files.wordpress.com/2017/12/dastore-taleban.pdf
25 خالفتی بر منهاج ّ
نبوت یا خالفتی منطقهای؟
المادة :012تحترم إمارة أفغانستان اإلسالمية في إطار الشريعة اإلسالمية حقوق جميع
شعوب العالم ،وتستنكر أي نوع من التجاوز على حقوقهم ،وسلب الحرية.
المادة :015إمارة أفغانستان اإلسالم بهدف حفظ وتأمين الحقوق اإلنسانية لجميع أفراد
المجتمع اإلنساني ،وفي سبيل حرية هؤالء تدافع عن الدعاوى المشروعة للشعوب
المحكومة ،وتطالب حل وفصل المنازعات المنطقوية عن الطرق المعقولة والمسالمة في
1
ضوء األصول اإلسالمية ،وموازين اإلنصاف ،وتستنكر أعمال أي نوع من الضغط والقوة».
ترجمه« :ماده :52امیر المومنین باید :مرد ،مسلمان ،و پیرو مذهب فقهی حنفی بوده
و ملیت افغانی داشته باشد و باید از پدر و مادر افغانی األصل متولد شده باشد.
ماده :01سیاست خارجی امارت اسالمی افغانستان در پرتو آموزههای با ارزش
اسالمی ،متکی بر اساس اجرای نقش موثر ،و مبنی بر تامین ارزشهای انسانی ،منافع
اجتماعی ،آزادی سیاسی و تمامیت ارضی ،امنیت جهانی ،و همکاری بین المللی است.
ماده :00دفاع امارت اسالمی افغانستان ،از منشور سازمان ملل متحد ،2و سازمان
کنفرانس اسالمی و جنبش بیطرف ،و پژوهشنامهی حقوق بشر ،و دیگر اصول و مقررات
پذیرفته شده ،در صورتی که بر خالف شریعت اسالمی و منافع کشور نباشد.
ماده :011امارت اسالمی افغانستان بر اساس رعایت حقوق متقابل و در پرتو شریعت
اسالمی ،خواستار برقراری روابط خوب ،و رشد و گسترش دادن آن ،و ارائهی مناسبات
با همهی کشورهای جهان ،به ویژه دولتی که از مردم تحت ستم افغانستان در طول
جهاد و مبارزهی مشروعشان پشتیبانی میکند.
ماده :010امارت اسالمی افغانستان بر حسب حق همسایگی ،خواستار کمک و
همکاری بیشتر بین کشورهای همسایه است ،و در زمینهی برقراری برادری اسالمی ،و
اتصال جهان اسالم و متحد کردن امت مسلمان تالش میکند.
-0آیا کفریبزرگ تر این وجود دارد که از منشور سازمان ملل متحد دفاع کنی در حالی که سازمان
ملل بزرگ ترین طاغوت این عصر است.
-3دستور إمارة أفغانستان اإلسالمیة.
طالبان در گذر زمان 27
-0هرکسی متن کامل دستور و قانون اساسی امارت طالبان را بخواند ،متوجه بندهای بسیاری میشود
که با اصول و اساس اسالم مغایرت دارند ،برای مثال چند مورد دیگر از قانون اساسی طالبان را اینجا
میآورم:
در مادهی اول آمده است« :افغانستان امارة اسالمية حرة مستقلة واحدة غير قابلة للتجزئة».
ترجمه« :افغانستان ،امارتی اسالمی ،آزاد ،مستقل ،یکپارچه و غیر قایل تجزیه است».
از این ماده ،اعتراف و ایمان و اعتقاد امارت طالبان به مرزهای سایکس بیکو فهمیده میشود و وطنی
و قطری بودن امارتشان را نشان میدهد.
در خط آخر مادهی 20آمده است« :جميع اتباع افغانستان مكلفون بالخدمة العسكرية وفق احكام
القانون».
ترجمه« :همهی اتباع افغانستان مطابق احکام قانون مکلف به خدمت سربازی هستند».
خدمت سربازی در اینجا از جمله اعمال جهاد محسوب میشود که مختص به مسلمانان است ،و همهی
اتباع افغانستان مسلمان نیستند .غیر مسلمانان مثل یهود و نصاری و بودایی و مشرکان و دیگر از اهل
ذمه ،دولت باید در مقابل جزیه از آنان حمایت کند و استعانت گرفتن دولت از مشرکین در جنگ حرام
است؛ چنانکه در صحیح مسلم از عایشه ل آمده که رسول الله ص به سمت بدر بیرون رفت و به
شخص مشرکی که برای کمککردن و جنگیدن به همراه پیامبر آمده بود فرمودِ « :
إرج ْع فلن أستعين
بمشر ٍك»؛ « :برگرد ،هرگز از مشرک کمک نمیگیرم» .برای توضیح بیشتر در اینباره به کتاب «حکم
ِ
کمک گرفتن از مشرکین در جنگ» نوشتهی مجاهد دین و اوربان موحد الکردی مراجعه کنید.
در ماده 22آمده است« :يحق للشعب االفغاني تأسيس المدارس الدينية الخصوصية».
26 خالفتی بر منهاج ّ
نبوت یا خالفتی منطقهای؟
خطاب وطنی
دست خود افغانها باشد به دور از مداخالت قدرتهای بزرگ در جهان ،و به دور از
دخالت کشورهای همسایه ،و این که این مصیر دارای رنگ اسالمی و افغانی خالص است
[ ]...و پس از آزاد کردن کشور ،به نصرت از جانب خداوند متعال برای این نظام شرعی
و وطنی امید داریم ،نظامی که سعی در ایجاد یک دولت عاری از تمام اشکال نژادپرستی
و عصبی بودن است ،امور را به اهل آن باز میگرداند ،و از وحدت زمین وطن محافظت
میکند ،همچنین امنیت را فراهم خواهد کرد و شریعت را تنفیذ خواهد کرد ،و تحقق
حقوق همهی اعضای مردان و زنان این کشور را تضمین خواهد کرد ،و برای بازسازی
زیرساختهای اقتصاد کشور کار خواهد کرد ،و همچنین موسسات اجتماعی در کشور
تقویت کرده ،و امکانات آموزشی برای همهی مردم در پرتو دارایی اسالمی و منافع ملی
را فراهم میکند .و دولت برای انجام امور علمی و فرهنگی در مسیر درست کار میکند،
با کمک مردمش سدی محکم در راه دستیابی به اهداف و تفکر شوم شعلهور کردن
جنگ داخلی و تقسیم کشور میشود [ ]...ما از روابط حسنه با هر طرفی که به افغانستان
به عنوان یک دولت اسالمی با حاکمیت مستقل نگاه میکند ،و روابطش و مناسباتش با
افغانستان رنگ استعماری و استبدادی ندارد ،محافظت خواهیم کرد .و معتقدم که این،
تقاضا و امید هر مسلمان آزاد افغان است ]...[ .و حول تفاهم با نیروهای خارجی ،پس
میگویم که ما مبارزهی سیاسی و همچنین کار نظامی برای رسیدن به اهداف و آرزوهای
اسالمی و وطنیمان را ادامه میدهیم ،و جهت خاصی را در زمینهی یک دفتر سیاسی
برای پیگیری روند سیاسی مشخص کردهایم ،و معامالت دفتر سیاسی با قدرتهای
خارجی در راستای منافع اسالمی و جهادی است».
در خطابات و بیانات امارت ،استفاده از دو عبارت «وطنی» و «وطنیت» بسیار زیاد
است و بیشتر از آن است که به شمار آید و هرکس میخواهد آن را پیگیری کند پس به
سایتهای رسمی آنها مراجعه کند ،والله المستعان.
و بین کالم او و کالم خلیفه ابراهیم (الله حفظش کند و دینش را بوسیلهی او یاری
دهد) مقارنه کن:
هلموا ،فليست سوريا للسوريين، فهلموا إلى دولتكم أيها المسلمون ،نعم دولتكمّ ، « ّ
1
وليس العراق للعراقيين ،إن األرض لله يورثها من يشاء ِمن عباده ،والعاقبة للمتقين».
ترجمه« :پس بشتابید به سوی دولتتان ای مسلمانان ،بله دولتتان ،بیاید .پس سوریه
برای سوریها نیست و عراق برای عراقیها نیست ،همانا زمین از آن الله است ،به هرکس
از بندگانش که بخواهد آن را به میراث میدهد (و میبخشد) و عاقبت (نیک) از آن
پرهیزگاران است».
در پایان
فتوایی منسوب به شیخ ابو منذر الشنقیطی دیدم که در آن گمان کرده بود که مال
عمر خلیفهی پیشین بوده و با او بیعت شرعی شده بود!
و اقوال ظواهری و شیخ عطیه الله و مال عمر را در مقالهی پیشین ذکر کردم که بر
این داللت دارد که رهبری القاعده و طالبان ،امارت افغانسان را خالفتی برای همهی
مسلمانان به حساب نمیآورند و بیعت و خالفت عقدی بین دو طرف است چنانکه در
کتب سیاست شرعی ذکر شده است ،و نمیدانم که چگونه یکی از طرفین خبر ندارد که
او خلیفهی همهی مسلمانان روی زمین است ،سپس مسلمانان خارج سلطانش را به
خالفت سریای که از آن خبر ندارد ،ملزم میکند! پس چگونه خواهد بود اگر منهج این
خالفت ،وطنی و حدودی باشد؟! (یعنی از مرزهای سایکس – بیکو تجاوز نمیکند)! این
هرگز درست نیست! [توجه :وطنیت و حدودیت ،در اسم نمیباشد ،بلکه همانا در سازش
با کشورهای مرتد همسایه و طواغیت عرب است]
سپس این سخنش که میگوید« :بیعت مال عمر شرعی است بخاطر این که
بیعتدادن به مرد قریشی در توانشان نیست و معذور هستند» ،خالی از صحت میباشد،
برای اینکه افغانستان پر است از مهاجرین از جزیرة العرب و شام و مغرب و مصر و دیگر
از کشورها ،و بعضی از مشاهیر عرب در افغانستان اصولشان قریشی هست ،برای مثال
عبد القادر بن عبد العزیز و ابو مصعب السوری.
و در آنجا بعضی از خانوادهها در افغانستان و پاکستان و هند هستند که اصولشان
عربی قریشی است که از جزیرة العرب و شام و عراق به آنجا هجرت کردهاند ،برای همین
میبینی بعضی از مشاهیر ،نسبهایشان قریشی است ،مانند صدیق حسن خان و ابو
الحسن الندوی.
پس چگونه ادعا میکند که بیعت مال عمر شرعی است در حالی که با نص و اجماع،
فاقد شرطی از شروط بیعت خالفت است؟
طالبان در گذر زمان 111
و اگر هم امرای طالبان به بیعتدادن به مردی از غیر قریش مضطر و ناچار شوند،
پس شکی وجود ندارد که اگر یک نفر قریشی پیدا شود ،بر آنان واجب است که امانت را
به اهل آن باز گردانند ،نه اینکه با او مخالفت کنند و بر معصیتشان حرکت کنند!
سپس چگونه مسلمانان را به نافرمانی کردن از رسول الله ص امر میکند به اینکه
از مردم میخواهد از مردی غیر قریشی در خارج از اماکن تمکین و سلطانش اطاعت
کنند ،با اینکه با بر بیعت دادن و اطاعتکردن از شخص قریشی توانا هستند؟ اگر امارت
غیر قریشی به صورت اضطرار جایز باشد ،پس نباید این وضعیت به صورت استمراری و
ادامهدار ،جایز باشد؛ مخصوصا با اینکه اصال او بر عراق و شام غلبهای ندارد!
پس باید فهمیده شود که وفاداری به شخص اسبق و پیشین باید وفاداری برای کسی
باشد که شروط خالفت از جمله قریشی بودن در او محقق گردیده باشد ،مخصوصا اگر
غیر قریشی بر عراق و شام و دیگر از کشورها اصال غلبه نکرده باشد.
ابن العربی مالکی رحمه الله میگوید:
«ال يكون [اإلمام] إال قرشيا ،وغيره ال حكم له ،إال أن يدعو إلى اإلمام القرشي؛ قاله
1
مالك ،ألن اإلمامة ال تكون إال لقرشي».
ترجمه« :امام ،جز قریشی ،کسی دیگر نمیباشد و غیر او حکمی برایش نخواهد بود،
مگر اینکه او به سوی امام قریشی دعوت کند ،این را مالک گفته است ،برای اینکه امامت
جز برای قریشی صحیح نمیباشد».
امام ابو محمد بن حزم در کتابش «الملل و النحل» میگوید:
«اختلف القائلون بوجوب اإلمامة على فرقتين :فذهب أهل السنة ،وجميع الشيعة،
وجمهور المرجئة ،وبعض المعتزلة إلى أن اإلمامة ال تجوز إال في قريش ،خاصة من كان
ِمن ولد فهر بن مالك .وذهبت الخوارج كلها ،وبعض المرجئة ،وبعض المعتزلة إلى آنها
جائزة في كل من قام بالكتاب والسنة ،قرشيا كان أو عربيا أو عجميا.
قال أبو محمد :وبوجوب اإلمامة في ولد فهر بن مالك نقول ،لنص رسول الله صلى الله
عليه وسلم على أن (األئمة من قريش)؛ وهذه رواية جاءت مجيء التواتر […]
-0أحکام القرآن.
111 خالفتی بر منهاج ّ
نبوت یا خالفتی منطقهای؟
وال يخلو قول رسول الله صلى الله عليه وسلم( :األئمة من قريش) من أحد وجهين ال
ثالث لهما :إما أن يكون أمرا ،وإما أن يكون خبرا ،فإن كان أمرا ،فمخالف أمر رسول الله
صلى الله عليه وسلم فاسق ،وعمله مردود ،وإن كان خبرا ،فمجيز تكذيب رسول الله صلى
1
الله عليه وسلم كافر».
ترجمه« :قائلین به وجوب امامت به دو گروه اختالف کردهاند ،اهل سنت و جمیع
شیعه و جمهور مرجئه و بعضی از معتزله به این رفتهاند که امامت جایز نمیباشد مگر
در قریش ،مخصوصا کسی که از فرزندان فهر بن مالک باشد ،و همهی خوارج و بعضی
از مرجئه و بعضی از معتزله بر این رفتهاند که امامت برای هر کسی که به کتاب و سنت
قیام کند جایز میباشد ،چه قریشی باید یا عربی یا عجمی.
ابو محمد میگوید :و دربارهی واجببودن امامت در فرزندان فهر بن مالک میگوییم:
بخاطر نص رسول الله ص است مبنی بر اینکه «ائمه از قریش هستند» و این روایت
متواتر میباشد...
و این قول رسول الله ص که میفرماید« :ائمه از قریش هستند» از دو وجهی که
سومی ندارد خالی نمیباشد ،یا اینکه امری میباشد ،و یا اینکه خبری میباشد ،پس اگر
امر باشد پس مخالف با امر رسول الله ص فاسق است و عمل او مردود است ،و اگر
خبری باشد ،رخصتدهندهی تکذیب رسول الله ص کافر است».
و شهرستانی در روشن ساختن گمراهی خوارج میگوید:
جوزوا أن
«وإنما خروجهم في الزمن األول على أمرين :أحدهما بدعتهم في اإلمامة إذ ّ
تكون اإلمامة في غير قريش».
ترجمه« :و همانا خروجشان در اوایل ،بخاطر دو امر است :یکی بدعتشان در امامت
است برای اینکه جایز دانستند که امامت در غیر قریش باشد».
و نووی رحمه الله میگوید:
«قال القاضي [عياض] رحمه الله :وقد عدّ ها العلماء في مسائل اإلجماع ولم ينقل عن
أحد من السلف فيها قول وال فعل يخالف ما ذكرنا وكذلك من بعدهم في جميع األعصار،
-0الملل والنحل
طالبان در گذر زمان 112
(وقال) وال اعتداد بقول الن ّظام [المعتزلي] ومن وافقه من الخوارج وأهل البدع أنه يجوز
كونه من غير قريش ،وال بسخافة ضرار بن عمرو في قوله أن غير القرشي من النبط وغيرهم
يقدّ م على القرشي لهوان خلعه إن عرض منه أمر ،وهذا الذي قاله من باطل القول وزخرفه
1
مع ما هو عليه من مخالفة إجماع المسلمين».
ترجمه« :قاضی عیاض رحمه الله میگوید :علما آن را از مسائل اجماع به حساب
آوردهاند و از احدی از سلف قول یا فعلی نقل نشده است که مخالف آنچه که ذکر کردیم
باشد و همچنین است کسانی که بعد از آنان هستند در همهی زمانها( ،و میگوید) و
توجهی به سخن النظام [معتزلی] و کسانی از خوارج و اهل بدعت که با او موافقت
کردهاند نمیشود ،اینکه میگویند جایز است که خالفت از غیر قریش باشد ،و نیز
اعتباری برای سخن سخیف ضرار بن عمرو نمیشود که میگوید غیر قریشییان قوم
«نبط» و غیر آنان بر قریشییان مقدم میباشند به علت در صورتی که امری بر آنان
عارض شود راحتتر خلع میشوند ،و این چیزی که گفته است سخن باطل و بیهودهای
است همراه با اینکه مخالف با اجماع مسلمانان است».
سیوطی در مقدمهی «تاریخ الخلفاء» میگوید:
«لم أورد أحدا من الخلفاء العبيديين ألن إمامتهم غير صحيحة ألمور ،منها أنهم غير
قرشيين».
ترجمه« :هیچکس عبیدیها را از خلفا به حساب نیاورده است ،برای اینکه امامتشان
بخاطر اموری صحیح نمیباشد ،از جمله اینکه آنان غیر قریشی هستند».
برای همین سالطین سلجوقی و غیر آنان از ترکها را در کتابش«تاریخ الخلفاء» ذکر
نکرده است.
عاصم طاهر (ابو محمد مقدسی) میگوید:
«اعلم عافانا الله وإياك من تلبيس الملبسين أن ما يفعله كثير من الجهال ،وإن لقبوا
وتمسحوا بالسلفية ،من تلقيب كثير من طغاة هذا الزمان بلقب أمير المؤمنين أو
ّ بالمشايخ
إمام المسلمين ،إنما ينهجون بذلك نهج الخوارج والمعتزلة في عدم اعتبار شرط القرشية
1
في اإلمام».
ترجمه« :الله ما و شما را عفو کند ،بدان که از تلبیس ملبسین و آنچه که بسیاری از
جهال انجام میدهند اگرچه هم به مشایخ لقب داشته باشند و به سلفیبودن با آنان
تسامح شود ،ملقب کردن بسیاری از طواغیت این زمان به لقب امیر المومنین یا امام
مسلمین است .همانا با این کار منهج خوارج و معتزله را در عدم معتبر دانستن شرط
قریشی بودن امام ،دارند».
ْ ْ
يه َّْمَّأحدََّّإِلاََّّكبهََّّاللََّّعَّلىَّ
رسول الله ص میفرماید«َّ:إِنََّّهذاَّالامرََّّفِيَّقريشََّّلاَّيعا ِد ِ
ْ
الدينَّ».
وج ِه َِّهَّماَّأقامواَّ ِ
ترجمه« :همانا امارت در میان قریش تا زمانی که پایبند دین باشند ،باقی میماند( .و
تا آن زمان) هر کس ،با قریش ،دشمنی کند ،خداوند ،او را سرنگون میکند».
حافظ در «الفتح» میگوید« :أي ال ينازعهم أحد في األمر إال كان مقهورا في الدنيا
معذبا في اآلخرة».
ترجمه« :یعنی کسی در امارت با او منازعه نمیکند مگر اینکه در دنیا مورد قهر و در
آخرت مورد عذاب قرار میگیرد».
و المناوی در «فیض القدیر» میگوید« :أي صرعه أو ألقاه على وجهه يعني أذ ّله وأهانه
وقربهم وهم
طهر الله قلوبهم ّ
عدوهم ونصرهم عليه كيف وقد ّ
[…] وهذا كناية عن خذالن ّ
وإن ّ
تأخر إسالمهم فقد بلغ فيهم المبلغ العلي».
ترجمه« :یعنی اینکه او را بر صورتش میافکند و میاندازد ،یعنی او را ذلیل و خوار
میگرداند ...و این کنایه از درماندگی دشمنشان بر او است .چگونه اینطور نباشد در
حالی که الله قلبهایشان را پاک گردانده و آنان را نزدیک کرده و آنان (قریشیان) اگرچه
هم اسالم آوردنشان به تاخیر افتاد اما در آنان اسالم به باالترین حد و نهایتش رسید».
پس به خداوندی که جز او هیچ الهی وجود ندارد قسم که هرکس با قریش مخالفت
کند الله او را خوار و ذلیل میکند ،هرکس که میخواهد هم باشد .پس مبارک باشد برای
جبههی جوالنی و قاعدهی ظواهری!
-0ملة إبراهیم.
طالبان در گذر زمان 111
و عجیبترین چیزی که در آن فتوا آمده است این سخنش است« :وبهذا المعنى فإنه
ال فرق من الناحية الشرعية بين الخليفة العثماني والخليفة الطالباني».
ترجمه« :و به این معنا که فرقی از ناحیهی شریعت در بین خلیفهی عثمانی و
خلیفهی طالبانی وجود ندارد».
و نمیدانم منظورش از این تشبیه چه بوده است! آیا آنچه که ائمهی دعوت نجد
دربارهی دولت عثمانی مخصوصا در فترهای که با مسلمانان در نجد جنگید ،اطالع دارد
یا نه؟ و از آن رسائل ،رسالهای است که شیخ حمد بن عتیق رحمه الله نوشته است و نام
آن را «سبيل النجاة والفكاك من مواالة المرتدين واألتراك» گذاشته است .و شیخ ناصر
الفهد (فک الله أسره) به نیکویی تاریخ آن دولت را در رسالهاش «الدولة العثمانية وموقف
دعوة الشيخ محمد بن عبد الوهاب منها» نقل کرده است و در آن توضیح داده است آنچه
را که بر آن بودند از تحکیم قوانین و عبادت قبور و تصوف غالی از زمان نشئت گرفتنش،
برای همین میبینی که بیشترین مردمی که از دولت عثمانی به بزرگی یاد میکنند،
غالت طریقههای صوفیه هستند ،والله المستعان.
پس اگر دولت قبوری عمل کننده به قوانین بشری عثمانی خالفت است ،پس باید
همهی طواغیت خلیفه باشند!
و در آخر نصیحت من برای همهی علما و طلبهی علم این است که اگر رأی تو مبنی
بر اجتهاد و نظر است ،قابل گرفتن و رد شدن است ،احتمال خطا و صواب را دارد ،پس
با رأیت متعجب نشو و آن را خنجری نکن که صحوات با آن گردنهای مهاجرین و انصار
را بزنند! تو فقط در مجلسی برای مناظره بین حنابله و شافعیه و مالکیه حول مسائل
فقهی فرقی نظری نیستی ،تو اکنون صحبت میکنی و نظر میدهی و فتوا میدهی و
چه بسا با کالمت خونهای موحدین را بریزی و زنانشان را غصب کنی ،والله المستعان.
آیا سکوت کردن برایت کفایت نمیکند؟ به الله قسم که دولت اسالمی به تحقیق
باقی است و به سوی شما میآید – ان شاء الله – پس از کسانی نباش که بزرگترین هم
او از بین بردن آن است ،و برایت در روز قیامت پاداشی از آن نباشد.
3
مال عمر 31سال در غیبت
-0بیانیهی امیر حرکت اسالمی اوزبکستان ،شیخ عثمان غازی است ،دربارهی عدم موجودیت مال
محمد عمر که به زبان فارسی نیز منتشر کرده بودند و با تغییراتی جزئی در نگارش آن ،این بیانیه را
در اینجا آوردم .در این بیانیه غایب بودن 02سالهی مال عمر را دلیل بر وفات ایشان و کتمان خبر آن
از طرف رهبران طالبان میداند و درخواست میکند که اگر زنده بودن مال عمر رحمه الله را ثابت
نکنند ،پس به خالفت اعالم شده توسط شیخ ابوبکر البغدادی حفظه الله بیعت خواهند داد.
طالبان در گذر زمان 117
حالی که امیر المؤمنین به مهاجرین ماوارء النهر احترام زیادی قایل بود و محبت
سرشاری نسبت به آنان داشت .اگرچه نزد ما برخی شواهد واقعی وجود دارد که امیر
المومنین در طی سقوط امارت اسالمی ناپدید شدند.
در مدت سالهای طوالنی ما و جماعتهای جهادی برای یافتن ایشان تالشهای
زیادی به خرج دادیم ولی موفق نشدیم .و تعجب آور نیست که مسلمانان ساده از فکر
کردن دربارهی وضعیت او توقف کرده باشند .تنها ما نیستیم که بگوییم مال محمد عمر
را ندیدیم ،بلکه هیچ کسی را نیز پیدا نکردیم که بگوید« :من با چشمان خود ایشان را
دیدم»! بلکه ما معلوماتی داریم بر اینکه خانوادهاش هم تاکنون ایشان را ندیدهاند ،چه
رسد به دیگران؟!
امروز هیچ حضوری از رهبری مال محمد عمر مجاهد نه در عالم سیاست و واقعات
وجود دارد و نه در غمگینی و خوشحالی امت .و شخصا من ،این را در چنین وضعیتی
یک خیانت میپندارم بر اینکه بگوییم« :مال محمد عمر زنده و در صحنهی عمل موجود
است» .زیرا ما خوب میدانیم امارت اسالمی چگونه بود ،زمانی که در آن زندگی کردیم
و از نعمت این حکومت اسالمی مستفید شدیم.
و همچنان شخصیت مال محمد عمر را نیز بخوبی میشناسیم .ایشان مرد بزرگواری
بودند ،زمانی که امت مسلمه در غفلت بود ،به تنهایی به میدان مبارزه بر آمد و در وقت
اندکی به تأسیس یک دولت اسالمی که در قرنهای گذشته نظیری نداشت ،موفق شد.
ایشان امیری بودند که همیشه شهادت را آرزو میکردند ،عقل سلیم قبول نمیکند که
اینگونه شخص بزرگوار در محل نا معلومی دور از مشکالت و مبارزات امت اسالم آرام
بنشیند .در حالی که ایشان هرگز به اینگونه حالت بزدلی راضی نخواهد شد.
ابو مریم الجهنی روایت کرده که از ص شنیده که میفرماید« :م َّْ
نَّولاهََّّاللََّّعزََّّوَّجلََّّ
ْ ْ ْ ْ ًْ ْ ْ ْ
ن َّأم َِّر َّالم ْس ِل ِمينَّ َّفاحتجبَّ َّدونَّ َّحاج ِت ِه ْمَّ ،وخل ِت ِه َّْم َّوفق ِر ِه ْمَّ ،احتجبَّ َّاللَّ َّعنهََّّ شيئا َّ ِم َّ
ْ ْ
1
دونََّّحاج ِت َِّهَّوخل ِت ِهَّ،وفق ِرَِّهَّي َّْومََّّال ِقيام َِّة».
ترجمه« :کسی که خداوند مسئولیتی از امور مسلمانان را به عهدهاش گذارد و او به
نیازمندی ،کمبود و تنگدستی مسلمانان رسیدگی نکند ،خداوند نیز به نیازمندی ،کمبود
و تنگدستی وی در روز قیامت رسیدگی نمیکند».
«عندما يغيب أو يقتل أو يؤسر أو يصاب بعجز ،األمير أو القائد الذي عينه الخليفة أو
يكون غائبا ألي سبب آخر في هذه الحالة يكون واجبا على المسلمين أن يختاروا ألنفسهم
أميرا بدون إذن الخليفة».
ترجمه« :اگر امیر و یا قائد تعیین شده از سوی خلیفه ،غایب یا کشته و یا اسیر شود،
و یا در رهبری عاجز آید ،یا با هر سبب دیگر غایب گردد؛ در این حالت بر مسلمانان
واجب است تا برای خودشان امیر مقرر کنند ،و اجازهی خلیفه نیز شرط نیست».
دلیل :زمانی که در غزوهی مؤته سه تن از امیرانی که رسول الله ص اختیار کرده
بودند ،به شهادت رسیدند ،مسلمانان بدون اجازهی نبی کریم ص ،خالد بن ولید را به
عنوان امیرشان تعیین کردند و رسول الله ص نیز از این کارشان راضی شدند.
و مادام که در صورت وجود خلیفه ،مسلمانان اختیار دارند تا بدون اجازهی وی برای
خودشان امیر کوچک انتخاب کنند پس در صورتی که خود امیر بزرگ غایب شود چگونه
خواهد بود؟ در این حالت بر مسلمانان واجب قطعی است تا برای خودشان رهبر انتخاب
کنند.
ات اجب ِ
َّاس ِم ْن أعْظ ِم و ِ
ابن تیمیه رحمه الله میگوید« :ي ِجب أ ْن ي ْعرف أ َّن ِوالية أ ْم ِر الن ِ
جملهی آن امیران بزدل نبود که از مرگ ترس داشته باشد ،چنانچه بعضیها چنین جلوه
دادند!
و ضروری است تا آنچه را که برای نفسهای خود نمیپذیریم در حق استادان خود
نیز روا نداشته باشیم .و ما هرگز اعمال نیک ایشان را که برای امت اسالم انجام دادهاند،
فراموش نمیکنیم و تا آخرین لحظهی حیات در حق ایشان دعا میکنیم .فقط میگوییم
که اگر ایشان به شهادت رسیده باشند ،الله متعال قبول فرماید و اگر اسیر باشند ،از الله
مسألت داریم که نجاتشان دهد.
الحمدلله ،الله تعالی به ما دروازهی فهم و درک را در خالل جهاد پاکستان باز کرد.
و خیلی از نقشههای شوم حکومت کفری پاکستان را که بخاطر فریب مجاهدین بهراه
انداخته شده بود ،مشاهده و خنثی کردیم .و این حکومت نقش اصلی را در سقوط امارت
اسالمی بازی کرده است .ما شاهد به فروش رسیدن علماء و رهبران مجاهدین از سوی
این حکومت نیز بودیم .شما مجاهدین نیز به پول حرام این حکومت طاغوتی که در عوض
خونهای فروخته شدهی مسلمانان تقدیم میشود ،فریب نخورید .بر حذر باشید تا در
خدمت حکومت خائن قرار نگیرید.
َ ََٰٓ َ ُّ َ َ َ َ َ ُّ ْ َ ُّ ْ َ َ َ ُّ ُّ ْ َ َ َ
الله تعالی میفرماید :يأيها ٱلذِين ءامنوا ٱتقوا ٱلل وكونوا مع ٱلص ِدقِين[ ١١١التوبة:
]115
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید ،از الله بترسید ،و با راستگویان باشید».
برای همه معلوم است زمانی که کفار جهان بر امارت اسالمی هجوم کردند،
امیرالمؤمنین چنین فرموده بود« :اگر هر حکومت همسایهی افغانستان ،آمریکا را در
جنگ صلیبی کمک کند ،ما برضد آن حکومت اعالن جنگ خواهیم کرد».
اگر ایشان غایب نمیبود ،البته مجاهدین را به جهاد علیه حکومت کفری پاکستان
امر میکرد و البته خودشان نیز در خط اول جنگ قرار میگرفتند .اگر غایب نمیبود،
هرگز دوست عزیز خود شهید محمد طاهر «فاروق» را تنها نمیگذاشت و مهاجرینی را
که تحت قیادتش سالها جنگیدند ،بدون کمک و ارتباط نمیگذاشت.
مال محمد عمر مجاهد ،شخصی بود که به مجاهدین حرکت اسالمی ازبکستان اعتماد
داشت .به همین علت وی« ،جمعه بای نمنگانی» را به عنوان قائد عمومی مهاجرین
عرب و عجم در افغانستان ،اختیار کرد.
111 مال عمر 31سال در غیبت
اگر ایشان غایب نمیبود ،هرگز در برابر نشر فیلمهای توهین آمیز که در آنها به
رسول الله ص توهین صورت گرفت ،سکوت اختیار نمیکرد.
اگر ایشان غایب نمیبود ،در مقابل سوزاندن قرآن کریم هنگامیکه مردم افغانستان
در برابر این عمل کفار دست به مظاهره زدند ،هرگز خاموش نمینشست.
اگر ایشان غایب نمیبود ،هرگز در برابر واقعههای بزرگ مانند مسجد احمر که در آن
هزارها خواهر مسلمه به شهادت رسیدند ،خاموش نمیماند.
اگر ایشان غایب نمیبود ،هیئتی که بنام امارت اسالمی از طرف (شورای کویته) آمده
بود ،هرگز نمیتوانست مهاجرین را از تطبیق شریعت اسالمی منع کند ،زیرا مهاجرین
بخاطر زندگی تحت سایهی شریعت اسالمی هجرت کردند.
اگر ایشان غایب نمیبود ،در برابر واقعهی مهم (اعالن دولت اسالمی در عراق و شام
که بعد تر به خالفت اسالمی انجامید) ،خاموش نمیماند.
مثال« :مال عبدالسالم ضعیف» ،شخصی است که در هنگام تجاوزات قشون سرخ
شوروی با مال محمد عمر مجاهد شانه به شانه جنگیده است ،همچنان در زمان امارت
اسالمی به عنوان معاون وزیر دفاع ،و در وقتهای اخیر به عنوان سفیر خاص
امیرالمؤمنین به کشورهای خارج ایفای وظیفه کرده است .زمانی که وی به عنوان سفیر
امارت در اسالم آباد کار میکرد ،بارها تالش کرده تا با امیر المؤمنین مالقات کند .اما
عبدالسالم ضعیف نه تنها نتوانسته با مال عمر صاحب مالقات کند ،بلکه حتی قادر نشده
تا مکانش را هم بداند .تالشهای وی برای یافتن امیر همچنان ادامه داشت ،که سازمان
استخباراتی حکومت مرتد پاکستان ( )ISIدست به خیانت زده وی را به نیروهای
آمریکایی فروخت.
عبدالسالم ضعیف میگوید« :بخاطر زیارت مال محمد عمر مجاهد بارها به قندهار سفر
کردم ،ایشان را دیدهام و بخوبی میشناسم .از این جهت من به عنوان مردی که وی را
دیدهام سخن میگویم .این جماعتهایی که بعد از سقوط امارت اسالمی غائبانه به مال
صاحب بیعت دادهاند ،نه افراد این تنظیمها و نه نمایندگانشان (موقعی که نفری را
میفرستادند) او را ندیدهاند .اضافه بر آن به نسبت قبول کردن بیعتشان از طرف او،
1
نتوانستند هیچ پاسخی به عنوان قبول بیعت از او بگیرند».
اشخاصی که با استفاده از نام مال صاحب ،مجاهدین را فریب میدهند باید از الله
تعالی بترسند! امیرالمؤمنین مانند شما بزدل نبود ،که در محلی دور از میدان جهاد
زندگی کند! آیا مال محمد عمر به اندازهی یک مجاهد عادی هم غیرت و شجاعت ندارد
که با مسئولین جهادی تماس بگیرد! در حالی که ایشان مالئکه و یا از جملهی جنیات
نیست که دور از انظار عامه زندگی کند .تا چه وقت رهبران ما را به بزدلی متهم میکنید؟
آیا دعوت دادن به اطاعت از امیر غایب ،دروغ آشکار نیست؟ در حالیکه در دین مبین
اسالم هرگز امکان این کار وجود ندارد! البته خود شما این حقیقت را نسبت به من
خوبتر میدانید.
بعد از سقوط امارت اسالمی ،مال صاحب هیچ کسی را در هیچ منصبی تعیین نکرده
و همچنان افرادی که پیش از سقوط در رأس کار بودند ،بعد از سقوط از ادای مسئولیت
عاجز ماندند.
تا چه وقت امت را فریب میدهید؟ تا چه وقت باطل را حق جلوه میدهید؟ آیا ممکن
است از طریق ادعاها و وسایل غیر شرعی ،امارت اسالمی دوباره قایم گردد؟ بلی؛ ممکن
است افغانستان دوباره فتح شود ولی سوال اینجاست که چه وقت از تحت تأثیرات
حکومت طاغوتی پاکستان آزاد خواهد شد؟ حقیقت را بگویید! مجاهدانی که شب و روز
با جانها و مالهایشان قربانی میدهند را احمق نپندارید و به این نوع سعی و
تالشهایتان خاتمه دهید.
َ
َ ۡ ُّ ْ ۡ َ َ ُّ َ ۡ َ َ َ َۡ ْ ۡ َ َ َۡ
ط ِل َوتكت ُّموا ٱلحق َوأنت ۡم تعل ُّمون[ ٥٨البقرة]58 :
َولا تلب ِ ُّسوا ٱلحق ب ِٱلب ِ
«و حق را با باطل نیامیزید ،و حق را پنهان نکنید ،در حالیکه میدانید».
پیامم به آمریکا و همکارانش این است :ای کفار جهان ،هرگز ان شاء الله با
سیاستهای پلید و ناگوارتان نمیتوانید مجاهدین را فریب دهید! و تالش نکنید که
مجاهدین را فردا با تمثیلهای دروغتان مثل« :ما مال عمر را به قتل رساندیم» فریب
دهید .چنانچه پیش از این نیز به این نوع بازی دست زده بودید و ادعا کرده بودید که
«ما اسامه بن الدن را به قتل رساندیم» و جسدش را مطابق شریعت اسالمی! به دریا
افکندیم .آیا در آینده نیز میخواهید تا یک جسد دیگری را «موافق شریعت اسالمی!»
چنانکه اوباما گمان کرد ،به دریا افکنید؟
در همان سال بعد از یک ماه از تمثیلتان حول قصهی خرافیتان دربارهی اسامه بن
الدن ،مزدورتان حامد کرزی نیز بیانیهای را در مورد «قتل مال محمد عمر» نیز صادر
113 مال عمر 31سال در غیبت
کرد و تالشهایی را نیز به خرج داد تا بعضی تصاویر دروغ را به مردم نشان دهد .اما به
این ادعای وی هیچ کسی توجه نشان نداد.
َ ۡ َ
َ ۡ ۡ ۡ َ ُّ َ ۡ ٗ َ ُّ َ َ ۡ ٗ َ َ َ
ُۢ َ ُّ ۡ ُّ َ
كيد كيدا ١٠فم ِه ِل ٱلكفِ ِرين أم ِهلهم رويدا[ ١٠الطارق:كيدون كيدا ١٤وأ ِ إِن ُّه ۡم يَ ِ
]10-14
«بیگمان آنها پیوسته حیله و نیرتگ میکنند( )05و من (هم) حیله (و تدبیر)
میکنم( )02پس کافران را مهلت بده ،اندکی آنان را رها کن(.»)07
همهی امت را بسوی درک حقایق دعوت میکنیم! مسلمانان باید در مورد رهبران
صادق امت بد گمان نباشند .ما هیچ نوع رهبر مخفی که از جملهی (جنیات و یا مالئکه)
باشند ،نداریم و در آینده نیز نخواهیم داشت.
کسانی که میخواهند رهبران امت را ببینند ،زمینه بر این کار مساعد است.
فرماندهها ،دعوتگران ،و رهبران امت در غارها دور از انظار مجاهدین هرگز زندگی
نمیکنند! چون قدوه و سلف ما حضرت محمد ص و صحابهی کرام و سلف الصالحین
هستند ،استادان معروف ما مثل ،عبدالله عزام ،مال محمد عمر مجاهد ،أسامة بن الدن،
محمد طاهر فاروق ،فرمانده جمعه بای ،امیر خطاب ،شامل بسایوف ،فرمانده داد الله ،أبو
مصعب الزرقاوی ،امیر بیت الله و غیره میباشند ،اینها کسانی بودند که به ما تعلیم دادند
تا از انظار امت مخفی نباشیم .اینها در راه دینشان فدا شدند و به ما این حقیقت را
فهماندند که شوکت اسالم را حفاظت کنیم .بدون شک آنان موافق گفتارشان رفتار
کردند.
از الله تعالی استدعا مینماییم که رضایت خود را شامل حال آنها گرداند .ما
مجاهدین کسانی هستیم که در عصر فعلی جهاد را تجدید کردیم و ما هستیم که سیرت
قهرمانان امت را با خونهای خود ثبت تاریخ اسالم خواهیم کرد ،از این جهت از برادران
مجاهد خود میخواهیم تا تاریخ منور و مطهر امت را با سیاستهای خبیث و ناپاک،
آلوده نسازند .در اخیر از الله متعال میخواهیم تا ما را از جملهی صادقین قرار داده و
بر دین اسالم ثابت قدم گرداند ،همچنین به ما توفیق عنایت نصیب فرماید تا بخاطر
رضای الله تعالی از هیچ نوع مالمت مالمت کنندگان نترسیم.
والسالم علیکم ورحمة الله وبرکاته برادر ایمانی شما عثمان غازی امیر حرکت اسالمی
ازبکستان.
0صفر 0222هـ ق مطابق 32نوامبر 3102میالدی
3
احوال مبایعین به اموات و غایبین
سپاس خدایی را که بر مخلوقاتش حجت شرعی و کونی اقامه نمود و آنان را بدون
دلیلی که آنان را به سوی مصالح دین و دنیایشان ارشاد کند ،ترک ننمود ،و کسی که
بیعت به امام زنده و ظاهر را از محکمترین احکامش قرار داد ،و مبایعت با مردهی غایب
از سنن مبغوضترین دشمنانش است و درود و سالم بر رسول کریم رئوف رحیم خاتم
انبیاء و مرسلین ،کسی که امامت را تنها در بین قریش قرار داد گرچه ملحدین خوششان
نیاید و از اصحابش راضی باد و پیروانش که با خلفای قریشی از راشدین و امویها و
عباسیها بیعت کردند ،اما بعد:
به راستی که امت در این زمانه با چیزی مواجه شده که اگر برای پیدا کردن حالتی
مشابه به آن در تاریخ دولتها و کشورهای عربی و عجمی بگردی ،چیزی پیدا نخواهی
کرد و آن هم پنهان کردن وفات امیر دولتی به مدت سالها میباشد! تا آنجا که آنها به
بیعتشان به امیر آن دولت ،برای باطل بودن بیعت دادن به غیر او احتجاج میکردند...
بله ،برای این اکذوبه که به همهی آفاق رسیده است حالت مشابهای نخواهی یافت
مگر مهدی رافضه محمد بن حسن عسکری و مهدی اسماعیلیه محمد بن اسماعیل بن
جعفر صادق و مهدی دروز «الحاکم بأمر الله» عبیدی ...و فریبی تاریخی مشابه آن را
نخواهی یافت مگر داستان «پاپا جون» که داستان زنی نصرانی است ،گفته شده که او
توانست کنیسهی روم را فریب بدهد تا اینکه در زمانی از زمانهای قرون وسطی به
عنوان پدر آنان به او بیعت دادند ،و به عنوان حاکم آنان باقی ماند تا اینکه بچهای به دنیا
آورد! و قسیسان فهمیدند که او زن بوده و او را به قتل رساندند ،و به این شکل است ،و
این قصه به خرافه نزدیکتر است.
و به همین شکل ،حرکت طالبان ،تنظیم القاعده و نظریه پردازان تیار سلفی جهادی،
-آنهایی که به همراه مخالفین در سایهی طاغوت اردن نشستهاند -را فریب داد...
بلکه و قبل از آنان سربازان خودش را که بر سمع و طاعه برای امیرشان مال محمد
عمر بیعت داده بودند و به امامت و امارتش معتقد بودند را فریب داد ...و یک باره...
-0ترجمهی مقاله به نام «أحوال المبایعین لألموات والغائبین» از أبو سلیمان الحلبي معروف به ابو
میسرة الشامي.
115 احوال مبایعین به اموات و غایبین
میبینی که دو سال است که او وجود ندارد ،و ولیامرشان از پشت پرده همان مال اختر،
دوست ایران رافضی و مخابرات پاکستانی و مصالح وطنیه است! و به این شکل بنا بر
مذهب والیت فقیه ،مال اختر به اسم مال عمر حکم کرد...
پس آیا مال اختر به مردم خندید همانطور که «پاپا جون» به رعیتش بندگان صلیب
خندید؟ یا اینکه حرکت به قیادت مال اختر و تنظیم به قیادت ظواهری دربارهی مال عمر
به چیزی معتقد اند که روافض و اسماعیلیه و دروز دربارهی مهدیشان معتقد اند؟ و
برای مرده بیعتها میگیرند و به او احتجاج میکنند برای جلوگیری از پایبند شدن به
جماعت مسلمانان و بیعت دادن به امامشان؟ و آیا اآلن القاعدهی ظواهری راه طالبان را
دنبال میکند و به بیعت شخص غایب از گوشها و چشمها تمسک میکند؟ و علی رغم
شدت نیاز تنظیم القاعده به او تا اینکه رأی او را دربارهی امور جدید بشوند ،همانند حال
حرکت ابوخالد السوری بعد از اعالم تواناییاش برای همکاری با طواغیت ترکیه و
صلیبیها بر ضد دولت اسالمی؟ و حال «جیش المجاهدین»ی که والیش را برای
طواغیت ترکیه اعالم کرد ،و او آن جیشی است که کذاب شام ابو عبد الله الشامی در
خطاب مشهورش آنان را تزکیه نمود آنگاه که آنان را به «بهترین مردم» و «مجاهدین»
و «فصیلی مجاهد» نام برد و او را به این توصیف نمود که «به آنان نزدیک است»؟ و
حال طواغیت اردوغان ،کسی که راه او راه دو طاغوت مرسی و اسماعیل هنیه است؟ و
حال رهبران حرکت طالبان ،کسانی که به دولت دجال ایران مسافرت میکنند تا روابط
دو جانبه با او بر ضد دولت اسالمی برقرار کند؟ و شدت نیاز «تنظیم (القاعده) به او
(ظواهری) برای شنیدن مرثیههایش به مناسبت کشته شدن نائبش الوحیشی و النظاری
و الربیش و اآلنسی و األمریکی و ابو خلیل و ابو زبیر و رهبران تنظیم القاعده در شبه
قاره هندوستان کسانی که کشته شدند بعد از سخنرانی قدیم اخیر ظواهری که در آن
«تنظیم القاعدة في شبه القارة الهندیة» را اعالم کرد به تاریخ 2ایلول 3102و از آن
کشتهشدگان عبارت اند از :احمد فاروق و عادل عبد القدوس و ساربوالند و عمران صدیقی
و قاری عمران ...و علی رغم همهی اینها ،اما ظواهری در سکوت به سر میبرد...
بعد از آن :با اینکه مردم بر مردن مال عمر اجماع کردند (و چه بسا بعضیها از حرکت
طالبان فرد ا بیرون بیایند و ادعا کنند که او زنده است ،از این جهت که مال اختر و
شورایش هیچ دلیلی بر وفات مال عمر از تصویر یا باقی مانده بدنش ارائه ندادهاند) جز
اینکه آنان در بین خودشان در مشخصکردن زمان وفات او اختالف دارند ،طایفهی
طالبان در گذر زمان 117
کمی از دور اندیشان گمان میکنند که او به تازگی وفات یافتهاند ،و واقع حال آن را
تکذیب میکند ،پس امارت مزعومه تعلیقی رسمی نداده است مگر به سبب اشاعهی
حکومت افغانی آمریکاییاش اینکه او قبل از بیش از دو سال وفات یافته است ،و امارت
هم این تاریخ را نفی نکرده است و از ذکر تفاصیل آن اجتناب کرده و صحبتی مجمل
گفته و در آن گمان برده که او با مریضی وفات یافته است (و نوع مریضی را مشخص
نکرده) و اینکه مریضی در هفتههای آخر حیاتش شدت یافته (و زمان را مشخص نکرده)
و اینکه او در خالل سالهای گذشته از افغانستان بیرون نرفته است (و حالت را مشخص
نکرده) و هیچ تاریخی را ذکر نکرده با اینکه چنین کاری بسیار ساده است ،برای همین
احمد موفق زیدان ،همپیمان حرکت طالبان و تنظیم القاعده و یاریگر جبهه جوالنی و
تزکیه شده از طرف رهبران جبهه و قاعده و طالبان ،میگوید:
«د – أحمد موفق زيدان :بيان رسمي لحركة طالبان أفغانستان يؤكد وفاة زعيمها المال
عمر دون تفاصيل عن السبب و المكان و الزمان ...رحمه الله».
ترجمه« :بیان رسمی حرکت طالبان افغانستان وفات رهبرش مال محمد عمر را تاکید
میکند بدون تفصیل دادن از سبب و مکان و زمان آن ...رحمه الله».
و آن را در مقالهای که نوشته است به عنوان« :المال محمد عمر زعیم طالبان...
1
جاذبیة القیادة وغموض المواقف» تاکید کرده است.
http://www.al-sharq.com/news/details/358001#.VcDyZM3hntQ -0
116 احوال مبایعین به اموات و غایبین
ترجمه« :و به نظر میرسد که منصور زمینهی اخالقیاش را جلوی قیادات طالبانی
از دست داده است به خاطر مخفی کردن مرگ مال عمر برای دو سال تمام ،بلکه از طرف
بعضی از آنان متهم شده به این که او پشت قتل او قرار دارد و اینکه مرگ او به مرگ
طبیعی نبوده است ،و قابل توجه اینکه بیان امارت اسالمی افغانی ،که اسم حرکت طالبان
است ،اشارهای به زمان و مکان وفاتش نکرده است.»...
و با اسناد عالی و متصلش به طالبان ،تاکید میکند:
«د – أحمد موفق زيدان :مصادر طالبانية أفغانية خاصه :المال عمر توفي قبل عامين
والمال أختر منصور تم اختياره كخليفة للمال عمر».
ترجمه« :مصادر خاص طالبان افغانی :مال عمر قبل از دو سال مرده است و مال اختر
منصور به عنوان جانشین مال عمر انتخاب شده است».
و این تاریخ را بار دیگر تاکید میکند و میگوید:
طالبان در گذر زمان 118
«د – أحمد موفق زيدان :الظاهر أن باكستان انتقمت من عدم إبالغها بالعملية األمريكية
لقتل #أسامة_بن_الدن .السي آي إيه تفشل لعامين بمعرفة وفاة #المال_عمر
#فضيحة_أمنية».
ترجمه« :ظاهرا که پاکستان از عدم ابالغش به عملیات آمریکا برای قتل اسامه بن
الدن انتقام گرفته است .سی آی ای به مدت دو سال از فهمیدن وفات مال عمر ناتوان
شد».
و مکتب سیاسی حرکت طالبان اعالم کرده که قبل از دو سال وفات یافته است آنجا
که میگویند:
112 احوال مبایعین به اموات و غایبین
« : IEA Political Officeعلما بأن وفاته رحمه الله وقع في جنوب إفغانستان بتاريخ
.25-4-2105نسأل الله تعالی أن يرحمه ويغفر له ويسكنه فسيح جناته .اللهم آمين».
ترجمه« :با علم به اینکه وفات او رحمه الله در جنوب افغانستان به تاریخ -3102
32-2اتفاق افتاده است .از الله تعالی میخواهیم که او را مورد رحمت و مغفرت قرار
دهد و او را در بهشت برین سکنی دهد .اللهم آمین».
طالبان در گذر زمان 121
« : IEA Political Officeإن خبر وفاة أمير المؤمنين (رحمه الله) بقي في الخفاء
من المكتب السياسي ورئيسه مثل اختفاء الخبر عن بقية الشعب األفغاني المسلم».
ترجمه« :بیگمان خبر وفات امیر المومنین (رحمه الله) از دفتر سیاسی و رئیس آن
پنهان باقی ماند همانطور که خبر آن از بقیهی مردم مسلمان افغانی پنهان ماندهه بود».
Abdulqahar Balkhi: From now onwards all question about IEA political
affairs shoud be forwarded to twitter accouant of IEA political Office
>><<@iea_office
ترجمه« :از حاال به بعد تمام سواالت مربوط به امور سیاسی امارت اسالمی افغانستان
را به حساب تویتر دفتر سیاسی امارت اسالمی افغانستان بفرتسید.»iea_office@ :
و اعالمی در حرکت طالبان ،ابو عبد الله افغانی ،کسی که قبال با فرماندهی بارز در
مجلس شورای امارت افغانستان ،مولوی صاحب ،دیداری کردَّمیگوید:
طالبان در گذر زمان 122
« :ibn Abdir Rahmanالسالم عليكم ورحمة الله وبركاته يا شيخ حفظك الله هل
هذا الحساب رسمي؟ @iea_office
:Zabihulla.mujahidوعليكم السالم ورحمة الله وبركاته .نعم هذا الحساب
رسمي للمكتبة السياسية لالمارة افغانستان االسالمية».
ترجمه« :السالم علیکم و رحمه الله وبرکاته ای شیخ الله حفظت کنه ،آیا این حساب
رسمیاست؟ @iea_office
علیکم السالم و رحمه الله وبرکاته ،بله ،این حساب رسمی دفتر سیاسی امارت
اسالمی افغانستان است».
و جواب ذبیح الله مجاهد در حساب رسمیاش آمده است ،حسابی که اعالمی در
حرکت طالبان یعنی عبد القاهر بلخی ،و غیر او از اعالمیهای طالبان ،تزکیهاش کردهاند:
طالبان در گذر زمان 121
«أبو عبدالله األفغاني :تعزية وتهنئة ألمة اإلسالم برحيل أميرها وقائدها ورمزها أمير
المؤمنين #المال_محمد_عمر تقبله الله في عداد الشهداء».
ترجمه« :تعزیت و تهنیت به امت اسالم میگویم بخاطر رحلت امیر و رهبر و رمز آن،
امیر المومنین مال محمد عمر ،الله او را از شهدا قبول کند».
125 احوال مبایعین به اموات و غایبین
«أبو عبدالله األفغاني :تم تأكيد خبر رحيل فقيد #األمة #المال_عمر المجاهد تقبله الله
رسميا .رحمك الله يا أميرنا وإن العين لتدمع والقلب ليحزن وإنا علی فراقك لمحزونون».
ترجمه« :خبر رحلت فقید امت ،مال عمر مجاهد ،تقبله الله به طور رسمی تاکید شد.
الله رحمتت کند ای امیر ما و براستی که چشمها گریان است و قلبها غمگین است و
براستی که ما بخاطر دوریات غمگین هستیم».
«أبو عبدالله األفغاني :التاريخ الدقيق لوفاة أمير المؤمنين #المال_عمر (الشهر الرابع
لعام 2105للميالد) أی قبل عامين من اليوم».
طالبان در گذر زمان 127
ترجمه« :تاریخ دقیق وفات امیر المومنین مال عمر (ماه چهارم سال 3102میالدی)
است یعنی دو سال قبل از این روز».
«أبو عبدالله األفغاني :أنا كنت من بين هؤالء الذين أخفي عنهم الخبر»
ترجمه« :من از بین آن کسانی بودم که خبر (وفات مال عمر) از آنان مخفی بود».
126 احوال مبایعین به اموات و غایبین
«أبو عبدالله األفغاني :فيما مضی لم أر أية مصلحة كانت القيادة تقتفيها في إخفاء خبر
وفاة أمير المؤمنين #المال_عمر –رحمه الله -والله أعلم».
«در آنچه گذشت هیچ مصلحتی ندیدم که قیادت آن را دنبال کرد در مخفی کردن
خبر وفات امیر المومنین رحمه الله .والله اعلم».
«أبو عبدالله األفغاني# :هام :خبر وفة أمير المؤمنين #المال_عمر رحمه الله لم يكن يعلم
بها إال ثالثة من العلماء والمال أختر محمد والمال عبد القيوم ذاكر فقط ال غيرهم».
طالبان در گذر زمان 128
ترجمه« :مهم :خبر وفات امیر المومنین مال عمر رحمه الله را نمیدانستند جز سه
نفر از علما و مال اخر محمد و مال عبد القیوم ذاکر فقط ،نه غیر آنان».
«أبو عبدالله األفغاني :التاريخ لوفاة أمير المؤمنين #المال_عمر كما قلنا .3102-4-32
مكان الوفاة :والية زابل جنوب أفغانستان».
ترجمه« :تاریخ دقیق وفات امیر المومنین مال عمر چنانکه گفتیم3102-2-32 :
است .مکان وفات :والیت زابل جنوب افغانستان».
و آنچه که تاریخ وفاتی را که دفتر سیاسی اعالم کرده ،تاکید میکند ،شیخ صحوات،
دوستدار ابی ماریه الهراری ،یعنی محمد األمین است:
122 احوال مبایعین به اموات و غایبین
«محمد األمين :رحم الله المجاهد #المال_عمر الذي قدم كل ما أمكنه لخدمة وطنه
وأنشأ مؤسسة بقيت متماسكة في أصعب الظروف ،وما تزال #طالبان ثابتة علی العهد
توفي المجاهد #المال_عمر منذ سنتين ،وذكرت هذا بعض المصادر لكن صراخ بعض
المناهجة أمثال #السباعي (نزل لندن) منع اإلخوة من تصديق هذا
سبب عدم إعالن الخبر رسميا هو انشقاق طالبان بعد #رحيل_المال_عمر لجناح مع
المال يعقوب ابنه وجناح مع #المال_منصور وجناح لألسف بايع #داعش
حسم األمر أخيرا ألن يتولی #المال_منصور زعامة #طالبان ويكون #حقاني نائبه ،وهذا
يعني فوز التيار المستعد للصلح مع باقي الشعب األفغاني والعالم».
ترجمه« :الله مجاهد مال عمر را رحمت کند که هر آنچه در امکانش داشت را برای
خدمت به وطنش تقدیم کرد و موسسهای بوجود آورد که در سختترین شرایط تمسک
زده بود ،و همواره طالبان بر عهدش ثابت بود.
مجاهد مال عمر قبل از دو سال وفات کرد و این را بعضی از مصادر ذکر کردهاند،
لیکن بعضی از منهجها فریاد برآوردهاند امثال سباعی (ساکن لندن) به منع کردن
برادران از تصدیق این خبر.
علت عدم اعالم خبر به طور رسمی منشق شدن طالبان بعد از وفات مال عمر است
به جناجی همراه مال یعقوب پسرش و جناحی همراه مال منصور و جناحی متاسفانه با
داعش بیعت کرد.
و اخیرا قطع امر شده برای اینکه مال منصور رهبری طالبان را برعهده گرفته و حقانی
نائبش است و این یعنی پیروز شدن جناح آماده برای صلح کردن با بقیه شعب افغانی و
دنیا».
طالبان در گذر زمان 131
«محمد األمين :هذا البيان الرسمي وقد عرفنا الخبر قبل صدوره»
ترجمه« :محمد األمین :این بیان رسمی است و خبر از صدور خبر آن را فهمیده
بودیم».
131 احوال مبایعین به اموات و غایبین
« محمد األمين :ال إخواني ،الرجلفعال مات بشكل طبيعي منذ سنتين ،وحتی اإلعالن
الرسمي اعترف بهذا .وسبب إخفاء خبر وفاته هو الخالف حول من يخلفه».
ترجمه« :نه برادرانم ،او فعال به شکل طبیعی دو سال قبل مرده است و حتی اعالم
رسمی به آن اعتراف کرده است و علت مخفی نگه داشتن خبر وفات او ،اختالف داشتن
دربارهی کسی که جانشین او میشود است».
سپس امیر دفتر سیاسی جدا شدنش از قیادت مال اخر را اعالم میکند در بیانیهای
1
که کانال جبهه جوالنی مفضله – کانال الجزیره ،آن را نشر داد.
«وصف رئيس المكتب السياسي لحركة طالبان محمد طيب آغا اختيار زعيم جديد
لحركة طالبان من قبل أفغان خارج البالد بأنه خطأ كبير ،وذلك في بيان أعلن فيه استقالته.
كما جددت أسرة الراحل رفضها تعيين زعيم جديد دون الرجوع إلى العلماء والمجاهدين.
وقال طيب آغا في بيان االستقالة إن اختيار المال أختر منصور زعيما جديدا خطأ كبير،
جرت عواقب وخيمة على الشعب األفغاني،
ألن كل الزعامات التي انتخبت في الخارج ّ
على حد قوله.
وأكد أن كتمان خبر وفاة زعيم الحركة المال محمد عمر على مدى عامين ونصف كان
خطأ تاريخيا ،وأن الموافقة على إجراء المفاوضات عن طريق باكستان لعب دورا مهما في
إبراز ذلك الخبر».
ترجمه« :رئیس مکتب سیاسی حرکت طالبان ،محمد طیب آغا ،انتخاب کردن زعیم
جدید برای حرکت طالبان از طرف افغان خارج از کشور را به خطای بزرگ وصف کرد ،و
این را در بیانیهای که در آن جدا شدنش را اعالم کرد گفته است .چنانکه خانوادهی آن
مرحوم مجددا تعیین زعیم جدید بدون رجوع کردن به علما و مجاهدین را رد کردند.
-0
http://www.aljazeera.net/news/international/2015/8/3/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D8
%A7%D9%84%D8%A9-%D9%82%D9%8A%D8%A7%D8%AF%D9%8A-
%D9%83%D8%A8%D9%8A%D8%B1-
%D8%A8%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-
%D8%A8%D8%B3%D8%A8%D8%A8-%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%81%D8%A9-
%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D8%A7-%D8%B9%D9%85%D8%B1
طالبان در گذر زمان 132
و طیب آغا در بیانیهی جدا شدنش میگوید :بیگمان انتخاب مال اختر منصور به
عنوان رهبر جدید خطای بزرگی است ،برای اینکه همهی رهبرانی که در خارج انتخاب
شدهاند عواقب وخیمی بر مردم افغانی داشته است ،بنابر سخن او.
و تاکید نموده بر اینکه کتمان خبر وفات رهبر حرکت یعنی مال محمر عمر ،به مدت
دو سال و نیم خطای بزرگ تاریخی است و اینکه موافقت بر اجرای مذاکرات از طریق
پاکستان نقش مهمی در ابراز آن خبر ایفا کرد».
و رئیس مکتب سیاسی در آن بیانیه میگوید:
«وأما كتمان خبر وفاة معالي الشيخ أمير المؤمنين رحمه الله من الجهات المعينة والذي
مضی عليه سنتين ونصف فأنا آری خطأ تاريخيا ،والموافقة علی إجراء المفاوضات عن
طريق باكستان لعب دورا مهما في إبراز خبر وفاة معاليه رحمه الله».
ترجمه« :و اما کتمانکردن خبر وفات شیخ بزرگوار امیر المومنین رحمه الله از طرف
آنان ،که دو سال و نیم از آن میگذرد ،پس من آن را خطای تاریخی میبینم و موافقت
با اجرای مذاکرات از طریق پاکستان نقش مهمی در ابراز خبر وفات آن بزرگوار رحمه
الله داشت».
با علم به اینکه گروههایی از طالبان میگویند که در ماه هفتم سال 3102وفات یافته
است و بعضی از آنان روز آن را نیز مشخص کرده که او در 3102-7-02وفات یافته
است و بعضی از آنان میگویند که او در ماه اول سال 3102وفات یافته است و با علم
به اینکه بعضی از کسانی که در خراسان به دولت اسالمی بیعت دادند این را ترجیح
دادهاند که او چندها سال قبل از آن وفات یافته است ...جز اینکه همهی این گروهها –
به استثنای بعضی از مقلدان از قاعده – اتفاق دارند بر اینکه او قبل از دو سال و بیشتر
وفات یافته است...
سپس بعضی از دراسات از مبتدعین بیرون آمد و گمان کردند که پنهان کردن امر
بزرگی همانند این از جمهور امت برای مدتزمان بازی ،جایز است و ادعا کردند که این
از جنس پنهان کردن اخبار بخاطر مصلحت جهاد برای مدت معین میباشد ،و واقع حال
آنان را تکذیب میکند .چون «پنهان کردنشان» تنها پنهان کردن نبود بلکه ادعا کردن
133 احوال مبایعین به اموات و غایبین
خالف حقیقت بود و فرق است بین پنهان کردن وفات یک مرد وفات یافته و بین ادعا
کردن اینکه آن متوفی زنده است! سپس اگر فشار زیاد اعالمی اوال از طرف دولت اسالمی
در والیت خراسان و سپس از امیران حرکت طالبان نبود که از حرکت یک دلیل بر زنده
بودن مال عمر میخواستند وگرنه به دولت اسالمی بیعت میدهند ،و سپس از طرف
امیران جماعتهایی که از حرکت طالبان جدا شدند و بخاطر شکشان در زنده بود مال
عمر جدا شدند (از الله میخواهیم که آنان را به خالفت هدایت کند) سپس از دوستان
مال عمر از برادران و فرزندان و همسرانش نبود ،سپس از مخابرات پاکستانی موالی با
مال اختر نبود ،اگر آنها نبودند دنیا متوجه وفات مال عمر نمیشد ،و آن پنهان کردن
مزعومه ،ادامه دار میماند .هچنین اینکه مصلحت برای جهاد نبود بلکه تنها برای حزبیت
و نیازهای شخصی و بخاطر دچار عجب شدن به رأی و حب مال و طلب امارت و پیاده
سازی طرح بود .و نیز اینکه آن خبر از گروهی از مردم مخفی نماند ،بلکه از امت
اسالمی «امت میلیاردی» از همهاش بغیر از 5نفر ،مخفی ماند ( چنانکه اعالمی در
حرکت طالبان ابو عبد الله االفغانی ذکر کرد)!
آیا آنان در ضالالتشان پیشینیانی داشتهاند؟ نمیتوانند چیزی بیاورند غیر از
داستانهایی که مخالف واقعیت آنان است که در تاریخ روایت شده است ،و مقید به زمانی
کوتاه و طایفهای کم و مصلحتی حقیقی بوده است و این داستانها ادلهی شرعی نیستند،
برای اینکه ادلهی شرعی قرآن و سنت صحیح است نه آنچه که همسر «ملک صالح نجم
الدین ایوب» انجام داده است! کسی که اگر داستان درست باشد پس او خودش و بعضی
از مسلمانان را در این محظور شرعی انداخته است که« :رستگار نمیشود قومی که
صاحب امرشان زن باشد» .آنجا که آن حزبی گمراه به قصهی آن زن احتجاج کرده و
میگوید« :آن زن (همسر ملک صالح :شجرة الدر) با مهر او مهر میکرد برای اینکه مردم
در امر او (مردنش) شک نکنند تا اینکه جنگ با صلیبیان به پایان رسید»!.
و همه داستانهایی که ذکر کرده است به زمانی کوتاه و گروهی کم از مسلمین و به
کسانی که پایینتر از حاکم بودند ،مقید بوده است اما «آنچه که خالد بن الولید کرد
به هنگام مخفی کردن خبر وفات خلیفه ابوبکر از سربازانش تا اینکه جنگ تمام شد و
سپس خبرشان داد »...پس این گروهی کم از سربازان اسالم در دار الحرب بودند و
مسلمانان در دار االسالم با عمر بن خطاب به عنوان خلیفه بیعت کردند و به سمع
و طاعهی او در آمدند ...پس قیاس حال حرکت طالبان با مال عمر بر این داستان قیاس
طالبان در گذر زمان 131
مع الفارق عظیمی است! آیا امت اسالم دو یا سه سال در جیرة العرب باقی ماندند و
معتقد بودند که ابوبکر صدیق زنده است و خلیفهیشان است و بعد از وفاتش با او بیعت
میکردند؟
و اما حدیث «الحرب خدعة» در این حدیث جواز دروغگفتن بر امت اسالمی در
مشارق زمین و مغارب آن برای چندین سال بخاطر مصلحت حزبی در قضیهای سرنوشت
ساز نمیباشد ،همانند حال کسانی که گمان میکنند که او «خلیفهی اول» است و کسی
این حدیث را با این نوع تاویل نفهمیده است جز روافض که اهل تقیه هستند و صوفیه
که اهل احادیث موضوع هستند و زندیقانی که گمان میکنند انبیا علیهم السالم تنها
انسانهای بزرگی بودهاند که میخواستند دنیای مردم را اصالح کنند و جلوی فساد آن
را بگیرند و بخاطر مصلحتشان به مردم دروغ میگفتند (که پیامبرند)! چنین گمان
میکنند!
و از عجیبترین چیزهایی که آن دعوتگر حزبیت میگوید این دروغش است که
دولت اسالمی خبر وفات مال عمر را اشاعه داده است تا وجود خودش را در شام قبل از
خراسان توجیه کند! آنجا که آن ضال مضل گمان کرده که دولت اسالمی قبل از تمدد
به شام و خراسانتابع مال عمر بود! و نمیدانم آیا امثال این احمقها تنها بر خودشان
میخندند یا کسانی که احمق تر از آنان هستند از آنان پیروی هم میکنند!؟ آیا نشنیده
که حکیمش ظواهری غایب گفته است« :دولت اسالمی عراق و امارت اسالمی افغانستان
و اضافه بر آن دو امارت اسالمی قفقاز ،امارتهایی اسالمی هستند که از حاکم واحدی
تبیعت نمیکنند و چه بسا به زودی دولت خالفتی به پا خیزد و آنان و سایر مسلمانان
1
را جمع گرداند».
به خدا قسم که اگر بعضی از آن احمقها نبودند اصال این قضیه نیاز به رد کردن
نداشت!
سپس بین سیاست حرکت طالبان و سیاست اعالمی دولت اسالمی مقارنه کن...
مسیرة الغریب تقبله الله میگوید« :شیخ ابو مصعب یک بار به شدت مخالفت کرد در
نشر خبری که در آن زیادهروی از حقیقت تعداد خسارتهای دشمن شده بود ،و چنین
سخنی گفت« :مسلمانان به ما نگاه میکنند و منتظر ما هستند ،پس جایز نیست که به
1
آنان خیانت کنیم و بر آنان تلبیس کنیم؛ چنانکه دشمن ما چنین میکند».
و ابو حمزه المهاجر تقبله الله میگوید« :اگر خبرگذاریهای غربی بر اساس فریب و
وارونگی حقایق درست شده است و کذب و خیانت و جهل و بیآبرویی مهمترین ویژگیها
و ستونهای ساختار آن است ،پس بیگمان خبرگذاری مسلمان شایسته است که صفات
َ
مهمی داشته باشد از جمله :اوال :امانت و راستگویی ،الله تعالی میفرمایدََٰٓ :يأ ُّي َها ٱلَذِينَ
َ َ ُّ ْ َ ُّ ْ َ َ َ ُّ ُّ ْ َ َ َ
ٱلص ِدق َ
ِين[ ١١١التوبة]115 : ءامنوا ٱتقوا ٱلل وكونوا مع
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید ،از الله بترسید ،و با راستگویان باشید».
یعنی دائما در نیت و قول و عمل به راستگویی ملتزم باشید چرا که صدق و بر به
سوی بهشت هدایت میکند ،چنانکه در صحیحین از عبد الله بن مسعود آمده .و الله
هیچ رسولی را نفرستاده و هیچ پیامبری را مبعوث نکرده مگر اینکه صادق و فرستادهاش
به سوی مردم باشد ،به تحقیق که قریش رسول الله ص را تا قبل از بعثتش به صداقت
و امینبودن وصف میکردند و به تحقیق که کفار اهمیت صدق را درک کردهاند و یکی
از رهبران یهود دربارهی اعالمهایشان میگوید« :به تحقیق در همه چیز با مردم راست
گفتیم تا اینکه اگر دروغ گفتیم ما را تصدیق کنند» بنا بر حد سخنش ،و ما میگوییم:
پناه میبریم به خداوند از دروغ گفتن به مسلمانان ،پس مبادا که به مسلمانی دروغ
2
بگویید چرا که خسارتی آشکار در آخرت و زیانی در دنیا میباشد».
پس بخاطر راستگوییاش اخبارش را تصدیقا قبول کردیم ،اما «امارت» و تنظیم
(القاعده) کنونی؛ پس اصل در نزد آنان دروغ گفتن برای مصلحت حزب است ...شاید
مال عمر زندانی یا کشته شده باشد ...و شاید مال اختر و حزب او از زمان سقوط امارت
به اسم مال عمر ،بدون آ گاهی مال عمر و رجوع کردن به او ،صحبت کرده باشند ...پس
هنگامیکه جماعتی چنین بابی را بر خود باز میکند ،تا قیام قیامت بسته نمیشود مگر
اینکه الله بخواهد...
و بعد از این؟ ظواهری کجاست؟ آیا هوای او ،او را به سوی بیعت با مال اختر رهبری
خواهد کرد؟ کسی که به صلح وطنی با مرتدین به اسم مال عمر به زور و بهتان دعوت
میکند ،مال اختری که فرستادگان طالبانیاش را به دولت دجال ایران به اسم مال عمر
میفرستد؟ مال اختری که به سوی وطنیت و جاهلیت به اسم مال عمر دعوت میکند؟
و آیا فرقهی قاعدیهی طالبانیهی جدیدی را خواهیم شنید که معتقد به غیبت مال و
«حکیم» برای سالها و سالها باشد تا اینکه دجالی از دجالهای سه گانه خارج شود؟
و چه بسا ادعا کند که او مال است و اینکه نائب او همان «حکیم» است پس با او بیعت
کنند و اگرهم به سوی عبادت خودش و تقلید از نائبش دعوت کند ،معذور به جهلش
بدارند!؟
و ای عقالی القاعده اگر در بینتان عقالیی است! ،چه بسا اکنون یا فردا از مردگان
غایب پیروی کنید اگر اختر و الریمی و عاصم و ابو مصعب عبد الودود و ابو عیاص
التونسی و مختار بلمختار وجوالنی بمیرد...
بار الهی ای گردانندهی قلبها ،قلبهایمان را بر دینت ثابت نگه دار ،بارالهی از کسی
که به اسم مال عمر دروغ گفت و به اسم مال عمر به سوی گمراهی دعوت کرد و به اسم
مال عمر امر را به باطل به دست گرفت انتقام بگیر.
پیام آشکار حرکت اسالمی ازبکستان به رهبران امارت اسالمی
1
افغانستان
-0این بیانیه قدمی قبل از بیعت مجاهدان ازبکستان با دولت خالفت اسالمی است و هدف از آوردن
آن در اینجا بیان بعضی انحرافاتی است که حرکت اسالمی ازبکستان دربارهی طالبان بیان میکند .این
بیانیه قبال توسط آنان به فارسی ترجمه شده بود که با اندکی تغییرات در اینجا آورده شده است .بعد
از آن ،حرکت اسالمی ازبکستان به دولت خالفت اسالمی بیعت داد.
طالبان در گذر زمان 138
.0در مدت چهارده سال گذشته از حالت رهبر محبوب امیر المؤمنین مال محمد
عمر مجاهد رحمه الله ،به امت اسالمی خصوصا به مجاهدین سرزمین
خراسان هیچگونه معلوماتی از سوی سران امارت اسالمی داده نشد و همیشه
از دروغ و دروغگویی کار گرفته شد .از آدرس ایشان بیانیههای کاذبانه بخاطر
منافع سیاسی به امت مسلمه تقدیم گردید .و در این اواخر در مورد وفات
ایشان سخنان ضد و نقیضی از سوی سران امارت اسالمی ایراد گردیده و
فریب امت اسالمی همچنان جریان دارد .یاد آوری باید کرد که
استفادهجویان؛ پس از این نمیتوانند امت مسلمه و مجاهدینش را با
سیاستهای دروغین فریب دهند .هیچگونه ثبوتی مبنی بر اینکه فرزندان،
خانواده و نزدیکان مال محمد عمر مجاهد ایشان را در مدت چهارده سال
گذشته دیده باشند ،وجود ندارد .در این مدت طوالنی مال صاحب باری هم
در انظار مجاهدین افغانستان دیده نشده و از ایشان باری هم بیانیهی صوتی
و یا تصویری نشر نشد .در حالی که امیر المجاهدین شیخ اسامه بن الدن
رحمه الله که به مراتب بیشتر از مال صاحب نزد دشمنان اسالم مطلوب بود،
در صحنهی رسانه ظاهر میشد و دهها بیانیهی صوتی و تصویری نیز از خود
بجا گذاشته است .و بخاطر رهبری گروههای جهادی صدها رسالهی کتبی را
به امرای آنها ارسال داشته است .بدین سبب ما این ادعا را که (امیر
المؤمنین در اثر بیماری که از دو هفته بدینسو عاید حالش شده بود ،رحلت
نمود) را هرگز نمیپذیریم.
.3در این مدت طوالنی در مقابل حکومت طاغوتی پاکستان که در سقوط امارت
اسالمی افغانستان نقش کلیدی را بازی نموده بود ،موقف شرعی از سوی
رهبران امارت اتخاذ نگردید .زمانیکه حرکت اسالمی ازبکستان در سال
2111میالدی علیه حکومت مرتد پاکستان به جهاد مسلحانه اقدام نمود ،از
آن به بعد از سوی رهبران طالبان زیر مالمت و طعنههای گوناگون قرار
گرفت .همچنان در بهار سال 2116میالدی در وزیرستان جنوبی مال نذیر
در لباس طالبان ،علیه ما به جنگ مسلحانه نیز پرداخت .در حالیکه
برافراشتن پرچم جهاد علیه حکومت طاغوتی پاکستان یکی از واجبات
مجاهدین امارت اسالمی افغانستان بود .اما متأسفانه بجای این کار ،بر ضد
132 پیام آشکار حرکت اسالمی ازبکستان به رهبران امارت اسالمی افغانستان
عمران]88 :
«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست و ولی خود بگیرند ،و هر کس چنین کند،
با الله هیچ رابطهای ندارد و (عهد و پیمان او با الله گسسته شده است) مگر اینکه (از آزار و
اذیت) آنها بترسید (در ظاهر با آنان دوستی کنید) و الله شما را از (کیفر) خودش برحذر
میدارد ،و بازگشت به سوی الله است».
.5در مدت چهارده سال گذشته در تمام بیانیههایی که از آدرس امیر المؤمنین
به نشر رسیده و همچنان در نشستهای قطر که بخاطر مذاکرات صلح دایر
گردیده بود ،روی مسألهی مرزهای افغانستان و قومیت بحث صورت گرفته
است .در حالیکه با این نوع سیاستها اساس توحید و عقیدهی اسالمی
پایمال میگردد .در مدت 35سالی که گذشت ،در خاک افغانستان نه تنها
افغانها بلکه دهها هزار قهرمان امت اسالمی از هر کنج دنیا بخاطر برافراشتن
پرچم توحید خونهای با ارزش خود را ریختند .البته این قربانیها بخاطر
منافع افغانها نبود ،بلکه بخاطر تأمین منافع مسلمانان اهدا شده بود! چرا
شما رهبران امارت اسالمی افغانستان به این مسألهی عقیده اهتمام نمیدهید
و یا از این آیهی الهی که در آن مؤمنان حقیقی ذکر گردیدهاند بیخبرید؟
ْ ُّ ََٰٓ َ ُّ ْ ََ ٱللِ َوٱلَذ َ
َ ج َه ُّدوا ْ ف ِي َ
اج ُّروا ْ َو َ
ام ُّنوا ْ َو َه َ َوٱلَذ َ
ِين َء َاووا ون َص ُّر َٰٓوا أ ْولئِك ه ُّم يل
ِ ِ ب س ِين َء َ
ۡ َ ۡ ۡ ُّ َ َ ٗ َ َ ۡ
ٱل ُّمؤمِنون حقا ُۚ ل ُّهم مغفِ َرة َورِزق ك ِريم[ ٠٥األنفال]05 :
طالبان در گذر زمان 112
«و کسانیکه ایمان آوردند ،و هجرت نمودند ،و در راه الله جهاد کردند ،و کسانیکه (ایشان
را) پناه دادند و یاری نمودند ،اینان مؤمنان حقیقی هستند ،برای آنها آمرزش و روزی
شایستهای خواهد بود».
.2امارت اسالمی افغانستان در مورد «شیعه – روافض» که از جمله دشمنان
اساسی اهل سنت به حساب میآیند ،موقف شرعی اخذ ننموده است.
ضررهایی را که در قرون گذشته ،اهل سنت از این طائفه (شیعه) متحمل
شدهاند ،از هیچ کسی دیگر ندیدهاند .اینها هستند که به صحابهی کرام
توهین میکنند .همچنین یگانه لشکر مورد اعتماد نیروهای صلیبی به
رهبری آمریکا نیز همین شیعهها میباشند .مظالم وحشیانه و نابخشودنی این
طایفه در کشورهای همچون عراق ،سوریه ،یمن ،فلسطین و ...بر هیچ کسی
پوشیده نیست .ولی با وجود این هم ،امارت اسالمی افغانستان با کشور ایران
که حامی اساسی شیعهها میباشند ،اعالن همپیمانی کرده و رابطهی
1
دوستانهای را با این کشور برقرار نموده است.
-0برای نمونه در سایت رسمی امارت به نام صدای جهاد ،در بیانیهای به نام« :کشتار مردم ملکی در
میرزا ولنگ حقیقت ندارد» ،از «عطاء الله عمری» والی والیت سرپل چنین نقل کردهاند که او گفته
است« :برادران اهل تشیع با اطمینان کامل شب و روز در مناطق تحت کنترل مجاهدین امارت اسالمی
گشت و گذار میکنند و گوسفند هایشان را به مالچرهای یکدیگر میبرند».
http://alemarah-dari.com/?p=62133
همچنین در همان بیانیه شیعیان را برادرانشان خطاب کردهاند و آمده است« :شیخ سلیمان یک تن از
بزرگان برادران اهل تشیع نیز این ادعا (=ادعای کشتن شیعیان توسط طالبان) را کامال رد کرده است.
او میگوید که خودش به ولسوالی صیاد رفته است و با خانوادههای بیجا شده مالقات کرده است ،همه
به او گفتهاند که طالبان نه مردم را به شکل دسته جمعی به قتل رساندهاند و نه هم کسی را اسیر
کردهاند».
همچنین در بخشی از اظهارات قاری محمد یوسف احمدی سخنگوی امارت اسالمی افغانستان که در
سایت رسمی امارت با نام «اظهارات سخنگوی امارت اسالمی در رابطه با تبلیغات دشمن در مورد جنگ
میرزا اولنگ» نشر شده است ،چنین آمده است:
«امارت اسالمی هرگونه ادعای وارد ساختن تلفات به مردم ملکی در میرزا اولنگ را بشدت رد مینماید
و باید خاطر نشان سازیم که در منطقهی مذکور به هیچ وجه به زنان ،اطفال و مردم ملکی کسی زیانی
نرسانده است.
113 پیام آشکار حرکت اسالمی ازبکستان به رهبران امارت اسالمی افغانستان
.7در سال 2111میالدی کشت کوکنار و قاچاق آن از سوی امیر المؤمنین مال
محمد عمر مجاهد رحمه الله ممنوع اعالن گردیده بود ،اما پس از سال 2111
تا به امروز امارت اسالمی افغانستان هیچگاهی مردم را از کشت و قاچاق
کوکنار در مناطق تحت سیطرهاش منع ننموده و بالعکس از صاحبان همین
1
کشت حرام ،عشر و زکات نیز جمع آوری کردند.
مردم باید متوجه دسیسههای دشمن بوده و به تبلیغات منفی دشمن به هیچ وجه توجه ننمایند ،زیراکه
دشمن میخواهد که با همچو افواهات ،فضای همبستگی اقوام و مذاهب را مخدوش نموده و اختالفات
میان آنان پیدا کند .باید بگوییم که مجاهدین امارت اسالمی تنها در میرزا اولنگ با مردم هزاره و پیروان
مذهب اهل تشیع مواجه نشدهاند بلکه در مناطق مختلف و مفتوحۀ مجاهدین ،مردم هزاره و پیروان
مذهب اهل تشیع به آرامی زندگی میکنند و برایشان کدام مشکلی به وجود نیامده است».
قاری محمد یوسف احمدی سخنگوی امارت اسالمی افغانستان در ادامهی اظهارات خویش میگوید:
«همچنین بیشتر راههای مناطق هزاره جات از مناطق تحت تسلط مجاهدین ما میگذرد که با آزادی
کامل در آن راهها تردد نموده و مراودات تجارتی خویش را انجام میدهند و تا کنون از طرف مجاهدین
ما برایشان کدام مشکلی ایجاد نشده است.
ما از علمای اهل تشیع ،متنفذین و رهبرانشان میخواهیم که با توجه به دسیسههای دشمن ،در مورد
مسئلهی مذکور بسیار محتاط باشند ،معلومات دقیق به دست آورده و جلوی هر گونه بدبینی دینی را
مسدود نمایند و اجازه ندهند که ادارهی لرزان کابل و باداران شان از این تبلیغات سوء استفاده نموده
و جنگجویان در سنگر را مردم ملکی قلمداد نمایند».
http://alemarah-dari.com/?p=61635
-0برای نمونه یکی از اسناد طالبان دربارهی گرفتن مالیات تریاک از مردم را در تصویر پایین ببینید،
و چنانکه مشاهده میکنید ،تریاک را بر غنم (گندم) مقدم کردهاند!:
طالبان در گذر زمان 111
.1در ماه مبارک رمضان سال 1135هجری قمری مجاهدین عراق و سوریه با
فتوحات قابل مالحظهی خود توانستند تا به اعالن خالفت اسالمی که بیش
از یک قرن معدوم بود ،بپردازند .در زمان بسیار اندکی مجاهدین کشورهای
مصر ،لیبیا ،نیجریه ،یمن ،خراسان ،قفقاز و مناطق دیگر به این خالفت
اسالمی اعالن بیعت کردند و ساحاتی را نیز تحت سلطهی خالفت اسالمی
115 پیام آشکار حرکت اسالمی ازبکستان به رهبران امارت اسالمی افغانستان
در آوردند .اما موقف نا مناسب امارت اسالمی در برابر همین تحوالتی که
سبب خوشحالی امت اسالمی گردیده ،خیلی ناراحت کننده است .از جمله
در اواخر نزدیک ،امارت اسالمی افغانستان در برابر گروههایی که با خالفت
اسالمی در والیتهای شرقی اعالن بیعت کردهاند ،به جنگ مسلحانه پرداخته
است! چرا امارت اسالمی افغانستان جنگ در برابر مجاهدین خالفت اسالمی
را در اولویتهای مبارزات خود قرار داد ،درحالیکه در افغانستان ،کافر ،مرتد
1
و منافق بطور خیلی کافی پیدا میشوند که در برابرشان جنگ صورت گیرد؟!
در اینجا الزم میدانیم تا بخاطر تحقق آرمان میلیونها شهید ،و به هدر نرفتن
قربانیهای 35ساله (مجروحین ،بیوهزنان ،یتیمان و غیره) و همچنین بخاطر جلوگیری
از خیانت به امانتهای الهی از سران امارت اسالمی افغانستان موارد زیر را درخواست
نماییم:
-0امارت اسالمی افغانستان باید ارتباط خود را کامال با نظام استخباراتی حکومت
پاکستان (آی اس آی )ISIکه از 35سال بدینسو از جهاد افغانستان نفع میبرد،
قطع کند .الله متعال میفرماید:
ُّ َ ُّ َ ُّ َ ٗ ُّ ْ َ ُّ ۡ ُّ ََٰٓ َ ُّ َ َ َ َ َ ُّ ْ َ َ َ ُّ ْ َ ٗ
خذوا ب ِ َطانة مِن دون ِك ۡم لا يَألونك ۡم خ َبالا َودوا َما عن ِت ۡم يأيها ٱلذِين ءامنوا لا تت ِ
َ
ُّ ُّ ُّ ُّ ۡ ۡ َ ُّ َ ۡ َ َ َ َ ُّ ُّ َ ۡ َ ۡ َ َٰٓ ُّ ۡ َ ۡ َ ۡ َ َ ُّ ۡ َۡ َ
ت إِن ِ ٱٓأۡلي م ك ل اني ب دق ُۚ ر بك أ مهور د ص ي ف
ت ٱلبغضاء مِن أفوهِ ِهم وما ت ِ
خ قد بَد ِ
ُّ ُّ َ ۡ ُّ َ
كنت ۡم تعقِلون[ ١١٨آل عمران]118 :
-0الزم به ذکر است که امارت اسالمی ،همواره با پناه بردن به دروغ و تزویر و فریب کاری ،سعی
می کرد تا با تاکید کردن بر زنده بودن مال عمر ،چنین نشان بدهد که مادام مال عمر وجود دارد ،پس
نیازی به دو دستگی و تفرقه و دو صف شدن وجود ندارد ،تا با این شکل جلوی خالفت اسالمی و شیخ
ابوبکر البغدادی حفظه الله را بگیرد ،برای نمونه در نامهای که شورای رهبری امارت اسالمی به شیخ
ابوبکر البغدادی حفظه الله نوشتند در تاریخ 1137/8/22هـ ق 1321/3/27 -هـ ش 17/7/2115 -م
رص
مال اختر منصور ،در بخشی از آن چنین دروغ بزرگی را مستمسک قرار میدهد و میگوید« :و قد ّ
الشعب األفغاني المسلم صفوفه الجهادية بقيادة اإلمارة اإلسالمية التي يرأسها أمير المؤمنين المال محمد
عمر المجاهد (أدام الله حياته) ضدّ الغزاة».
ترجمه« :مردم مسلمان افغان صفهای جهادی خود را به رهبری امارت اسالمی که در رأس آن امیر
المومنین مال محمد عمر مجاهد (الله به حیات او ادامه بدهد) قرار دارد علیه مهاجمان متحد کردهاند».
طالبان در گذر زمان 117
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید ،از غیر خودتان (کافران) (دوست و) محرم اسرار نگیرید،
آنها از هیچ نابکاری در حق شما کوتاهی نمیکنند آنها دوست دارند که شما در رنج و زحمت
باشید به راستی دشمنی از دهان (و زبان) شان آشکار شدهاست ،و آنچه سینههایشان پنهان
میدارد؛ بزرگتر است ،بیشک ما آیات و نشانهها (ی دشمنی آنان) را برای شما بیان کردیم،
اگر اندیشه کنید».
همچنین تمام اعضای شورای رهبری امارت اسالمی بخاطر رهایی قضیهی جنگ
افغانستان از چنگال حکومت مرتد پاکستان ،سر از امروز به فعالیتهای خود در سرزمین
افغانستان ادامه دهند .و این از امور اساسی و بنیادی در انتخاب راه درست است .چون
جنگی که ما میکنیم هدفش فقط اعالی کلمهی الله متعال است و باید این جنگ از
هرگونه شبهات پاک باشد.
-3امارت اسالمی افغانستان مذاکراتی را که با حکومت مرتد افغانستان به رهبری
اشرف غنی به هدف ایجاد صلح در این خاک ،آغاز نموده است ،درحال متوقف
ساخته و به جهاد مسلحانه علیه تمامی کافران ،مرتدین و منافقان در این خاک
شدت ببخشد.
-2امارت اسالمی دفتر سیاسی را که در زیر چتر حکومت قطر در دوحه گشوده
است ،درحال ببندد .همچنان مسافرتهای نمایندگان به هدف مذاکرات به
کشورهای ناروی ،چین ،ایران و کشورهای دیگر کفری متوقف گردد.
-2امارت اسالمی باید حقیقت شهادت رهبر محبوب امیر المؤمنین مال محمد عمر
مجاهد رحمه الله را به امت مسلمه آشکار نماید ،که ایشان در کجا ،چگونه و چه
وقت وفات نمودهاند؟ چون اظهار حقیقت به نفع تمام مسلمانان است.
-5امارت اسالمی باید اشخاص خائنی را که سبب شهادت بعضی از فرماندهان
مشهور مانند «مال دادالله» گردیده است افشاء نماید.
-2امارت اسالمی موقف شرعی خود را در برابر شیعههای رافضی که در افغانستان
بسر میبرند ،آشکار نموده و همچنان حکومت ایران را تهدید نماید تا از ظلم اهل
سنت دست بکشد.
-7تمامی بیانیههایی که از آدرس امارت اسالمی به نشر میرسد ،باید از الفاظ تعصب
آمیز مانند (افغانیت ،قومیت )...عاری بوده و دوستی با مؤمنان و دشمنی با
کافران در تمام فعالیتها آشکار باشد ،زیرا عقیدهی «الوالء والبراء» از اساسات
دین مبین اسالم است.
116 پیام آشکار حرکت اسالمی ازبکستان به رهبران امارت اسالمی افغانستان
سپاس خدایی را که راه مجرمان و گمراهان را کشف کرد و امر به روشنگری و تحذیر
مردم از آنان نمود و درود و سالم بر صادق امین ص و اصحابش اجمعین باد ،اما بعد:
بعد از دروغ طالبان بسیاری از مسایل برای همه روشن شد و آنچه بر مردم پوشیده
بود واضح گردید هرچند که از قبل هم برای کسی که تحقیق کرده و بصیرت داشت
روشن بود ،لکن امروز طوری شده که این موضوع بر هیچ کسی که این اتفاقات را دنبال
میکند مخفی نمانده است.
بعد از دروغ طالبان بسیاری یقین یافتند که القاعدهی امروز همان القاعدهی دیروز
نیست ،القاعدهی امروز به غدر و کذب و تزویر شناخته میشود به همراه انحرافاتش در
منهج و اعتقاد و سیاست شرعیاش ،و خطابات و سخنرانیها و تحالفاتشان با مرتدان و
صحوات بهترین دلیل بر گمراهی و انحراف آنان است که بعد از وفات شیخ اسامه تقبله
الله دچار آن شدهاند.
و به این انحرافی که دچارش شدهاند اکتفا نکردند تا اینکه چیزی که پشتشان را
شکست آوردند و آن ،وفات مال عمر رحمه الله و غفر له بود ،طوری که با دروغ وفات او
را پنهان کردند و برایش بیعتها میگرفتند و همهی اینها به گمانشان به حجت مصلحت
بود!
بعد از دروغ طالبان دانسته شد که القاعده و طالبان شروط اهل حل و عقد را از
دست دادند که به سبب آن خالفت امیر المومنین ابراهیم بن عواد الحسینی القرشی را
باطل دانستند به این خاطر که با آنان مشورت نشده و از آن خبر نداشتهاند ،و بخاطر
دروغهایشان معلوم میشود که آنان دورتر از این هستند که اهل حل و عقد برای امت
باشند ،بلکه امروز رهبریشان به اهل غدر و کذب تبدیل شده است (نه اهل حل و عقد).
ماوردی در احکام السلطانیه دربارهی شروط معتبر اهل اختیار چنین میگوید:
«فأما أهل االختيار فالشروط المعتبرة فيهم ثالثة:
أحدها :العدالة الجامعة لشروطها.
والثاني :العلم الذي يتوصل به إلى معرفة من يستحق اإلمامة على الشروط المعتبرة فيها.
والثالث :الرأي والحكمة المؤديان إلى اختيار من هو لإلمامة أصلح ،وبتدبير المصالح
أقوم وأعرف».
ترجمه« :شروط معتبر در اهل اختیار سه تا است:
یکی :عدالت با همهی شروط آن.
دوم :علمی که با آن به این شناخت برسد که چه کسی مستحق امامت بنابر شروط
معتبره در آن میباشد.
و سوم :رأی و حکمت که او را به انتخاب آن کسی که برای امامت اصلح تر است
برساند و به تدبیر مصالح ،داناتر و آ گاهتر باشد».
وقفهای با این شروط میکنیم و رهبری القاعده و طالبان را در میزان میگذاریم و
ببینیم که آیا آنان از این شروط نصیبی بردهاند؟
بیرون دهند و به اسم او شاخههایی باز کنند و به اسم او با خالفت بجنگند ...چنین
کسی نه اهل حل است نه اهل عقد و نه شورا.
و سپاس برای خدا که آنان(خالفت) با اینان(طالبان) مشورت نکردند ،اینها دروغ در
گفتار و دروغ در کردار را با هم جمع کردهاند و این شدید ترین صورتهای دروغ است،
در گفتار دروغ گفتند آنجا که ادعای زنده بود مال عمر رحمه الله کردند و در کردار
دروغ گفتند آنجا که با او بیعت کردند و بلکه بیعتهایشان را هم با او تجدید و تازه
میکردند! در حالی که او مرده بود و آنان هم میدانستند و این موضوع را از سربازان و
پیروانشان مخفی نگه داشتند تا سربازان آنان را رها نکنند و به دولت خالفت بیعت
ندهند آن هم بخاطر حقد و بغضشان و ال حول وال قوة اال بالله.
بعد از دروغ طالبان عدالتشان ساقط شد و از کسانی شدند که به امانت خیانت کردند
و مسلمانان را فریب دادند ،پس چگونه به کسی اطمینان داشته باشیم که به سربازان و
پیروان خودش هم خیانت میکند و حقایق را بر آنان تزویر میکند؟ چگونه به چنین
کسی اطمینان داشته باشیم برای نصب کردن خلیفه و بنا کردن دولت خالفت؟ آیا
خائن حق دارد که اهل حل و عقد و شورا باشد؟
امانت و راستگویی از باال ترین صفات اهل حل و حقد است ،پس فریاد و داد و بیداد
برای چه که میگویند با آنان مشورت نشده است؟ در حالی که آنان فاقد این صفات
هستند و به سربازان و مناصران خودشان هم خیانت میکنند!
بعد از اعالم خالفت ،بیانات و تصریحات از رهبران القاعده منتشر میشد که آنان
بخاطر اینکه با اهل حل و عقد از رهبران جهاد مشورت نشده است خالفت را باطل
میدانند! و منظورشان از آنها ،رهبران امروزی القاعده و امیرانشان است ،و بعد از
پیگیری احوال آنان ،دیدیم که آنان بین خیانتکار و خائن و کذاب و منحرف منهجی و
عقیدتی هستند و بعد از دروغ طالبان یقین در این باره بیشتر شد ،پس آیا آنها عادل و
اهل شورا هستند؟ کسی که در گرفتن بیعتها به اسم امیری که مرده است دروغ
میگوید ،چگونه از او ایمن باشیم برای رهبری امت برضد پیمانی که صلیبیان و عربها
بر ضد مسلمانان بستهاند؟
بعد از دروغ طالبان هر منصف و عاقلی دانست که اهل حل و عقد حقیقی همان
مجلس و شورای دولت اسالمی است ،کسانی که در سخنان و کارهایشان با امت صادق
بودند و به امت دروغ نگفتند و هر چیز را با نام خودش نامیدند و بر آنان تدلیس نکردند،
طالبان در گذر زمان 152
پس مسمان مسلمان است و مرتد مرتد است و کافر ،دشمنی است که جنگیدن با او
واجب است ،و مداهنه نکردند و از نیمهی راه باز نگشتند ،بلکه از صحرای انبار صبر
کردند و ثابت ماندند ،تا اینکه الله با آنان مناطق را فتح کرد و خالفتی که ضایع شده بود
را باز گردادند تا اینکه هیبت مسلمانان نیز برگردد .و نیز آنان بودند که خداوند بوسیلهی
آنان مجاهدان را از انحرافی نگه داشت که رهبران طالبان و القاعده بعد از مال عمر و
شیخ اسامه رحمهما الله در آن بودند.
رهبری القاعده آشوب و غوغا میکند که دولت اسالمی جز در مناطقی که در آن
القاعده است امتداد نمییابد و میگویند که این تفرقه بین صفها و ضعیف کردن شوکت
مجاهدان است ،و حقیقیت این است که این تمدد عین عقل و حکمت است ،پس دولت
خالفت امتداد مییابد تا عورات و نیرنگهای قاعدهی الظواهری را برای مردم کشف کند
و برای بیدار کردن مجاهدان از گمراهی و انحراف آنان و مسالمتی که امیر غایبشان
ظواهری به سویش دعوتشان میکند ،پس سپاس برای الله بخاطر نعمت خالفت.
دولت اسالمی مناطقی مانند لیبیا و یمن و خراسان و سیناء و تونس و جزایر را از
افکار و تصریحات و اعمال رهبران القاعدهی جدید و منحرفی که به سوی طواغیت دعوت
میکند نجات داد ،القاعدهی جدید که طواغیت را ثنا میگوید و قتال با جیوش ردهی
عربی را ترک کرده است مگر فقط دفع کردن باشد و نصاری و هندو و عوام رافضه و
منافقان را ترک کرده است .همهی اینها به حجت زدن سر مار و متمرکز شدن برای
جنگ با دشمن صلیبی است ،و آیا اینهایی که گذشت و القاعده میگویند که قتال ما با
آنان نیست ،آیا آنان از دشمن صلیبی یا اعوان او نیستند؟ الله رحمت کند اسامه شیرمرد
را و او را از شهدا قبول کند ،این هرگز منهج او نبود...
بعد از دروغ طالبان میگوییم که الله رحمتت کنه شیخ عدنانی آنجا که در جوابشان
گفتی «ما كان هذا منهاجنا ولن يكون»؛ «این منهج ما نبوده و نخواهد بود»
پس ای کسانی که از قاعدهی الظواهری دفاع میکنید ،نگاه کنید که امروز در مقابل
شما بر شما دروغ میگویند و به امانت خیانت کردند و امت را فریب دادند ،حاال باز
میگویید که آنان بعد از این ،اهل حل و عقد و شورا هستند؟
«دوم :علمی که با آن به این شناخت برسد که چه کسی مستحق امامت بنابر شروط
معتبره در آن میباشد».
و کسی که به مرده (مال عمر رحمه الله) بیعت دهد چگونه گفته میشود که او به
شروط امامتی که اول و اساس آن ،زنده بودن است ،آ گاهی دارد؟ آنها در اینباره یا به
شروط امامت جهالت دارند و مستحق این نیستند که اهل حل و عقد باشند یا اینکه به
آن علم دارند ولی آن را بخاطر فریبدادن سربازانشان کتمان کردهاند ،و هر یک از این
دو مورد را داشته باشد نیز درست نیست که بخاطر آن اهل حل و عقد و شورا باشد.
دولت اسالمی را به تفرقهگر متهم کردند! چنانکه ضرب المثل میگوید« :عیبی را به من
میگیرد که در خودش است» و از آن جمله ،تحالف شاخهیشان در شام با صحوات مرتد
برای جنگیدن با مجاهدان دولت اسالمی بود ،آیا بعد از همهی اینها همچنان اهل حل
و عقد اند؟
و ای خواننده ،برای اینکه قلبت به انحرافاتشان مطمئن شود اضافه میکنم که این
شاخهیشان در مغرب اسالمی است که به وحدت با حرکت ازواد سکوالری دعوت
میکند و به توقف اقامهی حدود و از بین بردن قبرهایی که به جای الله عبادت میشوند
به بهانهی جهل مردم درآن باره ،امر میکند! و این پیروانشان در مالی است ،که آنان
نباید تنها میدان را رهبری کنند و این موضوع را ترک کردند تا اینکه منافقان و مرجفان
با آنان مختلط شدند .پس چه حکمت و بصیرت و معرفتی برای تدبیر مصلحتها برایشان
باقی میماند؟ بلکه این چیزی جز گمراهی و کجروی نمیباشد ،و از آخرین کارهای
شاخهی القاعده در مغرب اسالمی تایید کردن صحوات مرتد در درنه برای جنگیدنشان
با دولت خالفت در آنجا بود ،والله المستعان.
قاعدهی الظواهری هیچ راهی برای جنگیدن با دولت اسالمی را نگذاشته مگر اینکه
آن را طی کرده است؛ اگرچه آن راه کذب و تزویر و فتنهانگیزی و شق صف باشد.
جنگیدن با مرتدان را به تأخیر میاندازند و در جنگیدن با دولت توحید دولت خالفت
نصرها الله شتاب میکنند! به خاطر مصلحت در نزد القاعده جنگیدن با مرتدان به تأخیر
میافتد و در جنگیدن با خالفت نیز بخاطر مصلحت عجله میشود! این مصلحتی است
که غدر و کذب و خیانت را برایشان مباح کرده است ،به راستی که کسی که چنین
خصلتهایی داشته باشد جایز نیست که اصال با او مشورت شود چه رسد به اینکه اهل
حل و عقد دربارهی امت باشد!
طالبان امروز
و اما طالبان امروز ،و تو چه میداری که طالبان امروز چیست؟
بعد از وفات امیرشان ،راه کجی بغیر از آن راهی که امیرشان رحمه الله بر آن مرد را
طی کردند ،روافض در ایران را دوستان خودشان گرفتند و به عدم مورد هدف قرار دادن
کشورهای کافر مجاورشان مانند پاکستان عهد بستند و به سوی منهج ملیگرایی و
وطنی جاهلی دعوت کردند ،عبارتهای سالمتی و امنیت را برای عالم به کار بردند تا
صلیبیان متوجه شوند که طالبان امروز ،طالبان دیروز نیست.
155 دروغ طالبان
و ای کاش این را بعد از اعالم وفات امیرشان میگفتند ،لیکن قباحت و زشتیاش
آنجا است که این انحرافات را به امیر مردهیشان نسبت دادند تا بر گناهانشان بیافزایند.
به راستی که هرکسی با طالبان و القاعده بر این جریمه خبیثشان سکوت کند یا با آنان
مشارکت کند ،پس گناه و وزر آن و وزر مال عمر رحمه الله به او بر میگردد .و به جای
اینکه وفاتش را اعالم کنند و بر منهجش ثابت بمانند و خطاهایی که در گذشته رخ داده
را اصالح کنند ،به طور کامل از طریق جهاد شرعی منحرف شدند تا در منهج قتال وطنی
داخل شوند ،به امیرشان خیانت کردند و رعیتشان را فریب دادند.
و عجیب نخواهد بود اینکه گفته شود محرک طالبان امروزی ،استخبارات پاکستان
است ،چنانکه والی خراسان به آن خبر داده است ،و گفت :بهترین سربازان طالبان آن را
ترک کردند و به دولت خالفت که به خراسان تمدد یافت ،بیعت دادند و این بهترین دلیل
بر پایان طالبان خیر و جهاد ،و شروع طالبان ساخته شده توسط استخبارات پاکستان
است ،طالبانی وطنی ملیگرا ،دوست ایران رافضی و دولت قطر که عمیل آمریکا است،
طالبانی که میخواهد با جامعهی بین المللی رابطه برقرار کند ،که روزگاری با آنها
میجنگید آن موقع که زیر پرچم امیر مال عمر رحمه الله بودند .و دشمن دیروز دوست
امروز شده است! الله رحمتت کند ای مال عمر و خوار گرداند آن کسی را که بعد از تو
راهت را تغییر داد.
و در آخر :بعد از دروغ طالبان متوجه میشویم که شاخههای القاعده با مال عمر رحمه
الله بیعتی ندارند ،برای اینکه بیعتی برای مرده نمیباشد ،و این تجدید بیعتهایشان
صحیح نمیباشد ،پس ای سربازان القاعده ،امروز بعد از این حجتی در تخلفتان از بیعت
با امیر المومنین ابراهیم بن عواد حفظه الله نخواهید داشت .این خالفت است ای
سربازان القاعده ،این تنظیمات حزبی را رها کنید که برای باقیماندن آن دروغ را وسیله
کردهاید ،آیا هیچ اعتمادی به آنان برایتان باقی مانده است؟ کسی که امروز از بیعت
تخلف میورزد هیچ دلیلی جز هوا و تعصب ندارد ،و روزها همچنان ماندهاند و سنت الله
با دولت خالفت این است که کسی که با آن بجنگد الله گمراهیاش را آشکار میکند ،و
سپاس برای پروردگار است .بارالهی سپاس برای توست.
1
بررسی ادعای خلیفه بودن مال عمر
الحمد لله الكبير المتعال ،والصالة والسالم على الضحوك القتّال ،وعلى أهل بيته
الط ّيبين األطهار؛ وبعد:
همانا قطعه ویدوئی تصویری و قدیمی را دیدم همانطور که غیر من هم دیدند دربارهی
بیعت القاعده به مال عمر که موسسهی اعالمی السحاب آن را نشر کرده بود ،و در رأس
آنان ،فتنهگر در فتنه افتاده ،آدم غدن آمریکایی است – الله مفتضح شدن و آشکار کردن
آنچه در قلبش است را نزدیک گرداند – و من شکی ندارم که او پشت این امر است .پس
این مفتون آمریکایی اآلن دارد تنظیم القاعده را پشت پرده اداره میکند ،و برای محقق
گرداندن اهداف موسسهی راند آمریکی کار میکند – از جایی که نمیداند – و شن با
طبقه موافقت کرده است 2والله المستعان.
این ویدیو را از آرشیو بیرون آورده تا گمان کند که رهبران القاعده و طالبان معتقد
به خالفت مال عمر بودند! و این دروغ محض بر شیخ شهید رحمه الله است و بلکه دروغ
بر کسی است که او را به حکیم (=ظواهری) وصف میکنند!
-0ترجمهی فارسی مقالهی «رد على الفتّان المفتون وراء الكواليس» نوشته ابو میسره الشامی.
-3ضرب المثل عربی برای هر کس که با دیگری سازش کند ،گفته میشود« :وافق شن طبقه».
156 بررسی ادعای خلیفه بودن مال عمر
شیخ ابو عمر بغدادی و یا شیخ اسامه بن الدن با هم متفاوت میباشد؟ و رابطهی بین
نقش آنها با همدیگر چیست؟
و با حکمتش در جواب چنین گفت« :دولة العراق اإلسالمية وإمارة أفغانستان
اإلسالمية -وأضف إليهما -اإلمارة اإلسالمية في القوقاز إمارات إسالمية ال تتبع لحاكم
واحد ،وعسى أن تقوم قريبا دولة الخالفة التي تجمعهم وسائر المسلمين .والشيخ أسامة بن
الدن (حفظه الله) جندي من جنود أمير المؤمنين المال محمد عمر حفظه الله ،وجميع من
1
ذكرت يتناصرون ويتعاونون على نصرة اإلسالم والجهاد».
ترجمه« :در جواب میگویم :دولت اسالمی عراق و امارت اسالمی افغانستان و اضافه
بر آن دو ،امارت اسالمی قفقاز ،همه امارتهایی اسالمی میباشند و از حاکمی واحد
تبیعت نمیکنند .شاید به زودی دولت خالفتی اقامه شود که آنها و سایر مسلمانان را
جمع گرداند .و شیخ اسامه بن الدن (حفظه الله) سربازی از سربازان امیر المومنین مال
محمد عمر حفظه الله است و همهی کسانی که ذکر کردم نصرت و همکاری بر پیروزی
اسالم و جهاد انجام میدهند».
و باز از حکیمشان سوال شد:
«هل مال محمد عمر أمير المؤمنين جميعا؟ أم أمير اإلمارة اإلسالمية في أرض خراسان؟
من هو أمير المؤمنين في العالم؟ وما منصب الشيخ أسامة من العالم بالنسبة لإلمارة
اإلسالمية».
ترجمه« :آیا مال محمد عمر امیر المومنین همه است؟ یا امیر امارت اسالمی در زمین
خراسان است؟ امیر المومنین در همه عالم کیست؟ و منصب شیخ اسامه در جهان به
نسبت از امارت اسالمی چیست؟».
و با «حکمتش» جواب داده:
«المال محمد عمر (حفظه الله) هو أمير اإلمارة اإلسالمية في أفغانستان ومن انضم إليها
من المجاهدين ،والشيخ أسامة بن الدن (حفظه الله) هو أحد جنوده ،أما أمير المؤمنين في
1
العالم ،فهو إمام دولة الخالفة ،التي نسعى ،ويسعى كل مسلم صادق إلعادتها بإذن الله».
ترجمه« :مال محمد عمر (حفظه الله) امیر امارت اسالمی در افغانستان و کسانی از
مجاهدین که به آن میپیوندند است و شیخ اسامه بن الدن (حفظه الله) یکی از سربازانش
است ،اما امیر المومنین در عالم ،پس او امام دولت خالفت است که برای باز گرداندن
آن به اذن الله ما و هر مسلمان صادقی سعی و تالش میکند».
و حکیمشان ،امیر تنظیمشان ،در سخنانش روشن میسازد که او به خالفت کسی
معتقد نبوده:
«نحن نريد خالفة إسالمية تختار فيها األمة حكامها بإرادتها وحريتها ،وتعاهدهم على
السمع والطاعة على كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم ،وتطيعهم ما أطاعوا الله
فيها ،نحن نرضى بمن تتوفر فيه المؤهالت الشرعية ،وتختاره األمة ليحكمها بكتاب ربها
وسنة نبيها صلى الله عليه وسلم ،ونحن حينئذ أنصاره وأعوانه ،إن القاعدة تريد لألمة خليفة
تختاره برضاها وإجماعها أو اتفاق جمهورها ،ولو تمكنت األمة من أن تقيم حكم اإلسالم
في أي قطر من أقطارها قبل أن تقيم خالفتها ،فإن من ترضاه األمة المسلمة في هذا القطر
إماما لها تتوفر فيه الشروط الشرعية ،ويقودها بالكتاب والسنة ،فنحن أول من يرضى به ،ألننا
2
ال نريد الحكم ،ولكننا نريد حكم اإلسالم».
ترجمه« :ما خالفت اسالمیای میخواهیم که امت حکام آن را با اراده و آزادیاش
انتخاب کند ،و بر سمع و طاعه بنا بر کتاب الله و سنت رسولش ص با آنها عهد بندیم،
و اطاعتشان کنیم در آنچه که در آن از الله اطاعت میکنند ،ما راضی هستیم به کسی
که اهلیت شرعی در او به توفر رسیده است و امت انتخابش میکند تا به کتاب
پروردگارش و سنت پیامبرش ص حکم کند ،و ما آن موقع انصار و اعوان او خواهیم
بود .بیگمان القاعده برای امت خلیفهای میخواهد که آن را با رضایتش و اجماعش یا
اتفاق جمهور آن انتخاب کند ،اگرچه هم امت بتواند که حکم اسالم را در قطری از اقطار
آن اقامه کند قبل از اینکه خالفتش را اقامه کند .پس همانا کسی که امت مسلمه در
این قطر به امام بودن آن راضی است و شروط شرعی در او بوجود آمده است و به کتاب
و سنت عمل میکند ،پس ما اولین کسی هستیم که به او راضی هستیم ،برای اینکه ما
حکم نمیخواهیم ،بلکه حکم اسالم را میخواهیم».
«إن إمارة أفغانستان اإلسالمية تؤمن بإقامة عالقات ثنائية إيجابية مع جميع الدول
المجاورة في إطار من االحترام المتقابل ،وتريد فتح باب جديد للتعاون الشامل معها في
مجاالت التنمية االقتصادية وحسن الجوار ،إننا نعتبر المنطقة كلها بمثابة بيت واحد في
مقاومتها لالستعمار ،ونريد أن نقوم بدورنا اإليجابي في استقرار األوضاع في المنطقة،
ونط ْم ِئن جميع الدول بأن اإلمارة اإلسالمية [ ]...كما آنها ال تسمح ألحد أن ّ
يتدخل في
يصورنا بالزور ّ
تتدخل في شؤون اآلخرين [ ]...إن إعالم العدو ّ شؤونها ،فهي أيضا ال
والبهتان تهديدا لبعض الدول في العالم [ ]...إن األعراف الدولية المعاصرة ال تسمح ألي
دولة في العالم أن تتدخل في الشؤون الداخلية للدول المجاورة ]...[ ،وإن الحرب الدائرة
في المنطقة بهدف اإلمبريالية والتوسعة االستعمارية تحت الفتة الحرب ضد اإلرهاب هي
حرب في حقيقتها ضد القيم اإلنسانية ،والعدل ،والسالم ]...[ ،إنني أرجو في هذا الصدد
من جميع الدول اإلسالمية ،والدول القوية المجاورة ،وحركة دول عدم االنحياز ،أن تقوم
1
بأداء دورها اإليجابي التاريخي».
ترجمه« :همانا امارت اسالمی افغانستان به ایجاد روابط مثبت دوجانبه با تمام
کشورهای همسایه در زمینهی احترام متقابل اعتقاد دارد ،و میخواهد یک درب جدید
برای همکاری جامع با آنها در زمینههای توسعهی اقتصادی و همکاری خوب باز کند.
ما در برابر مقاومت در برابر استعمار ،کل منطقه را به عنوان یک خانه محسوب میکنیم،
و ما میخواهیم نقش مثبت خود را در تثبیت وضعیت منطقه بازی کنیم ،و ما به همهی
حقوق همهی اعضای مردان و زنان این کشور را تضمین خواهد کرد ،و برای بازسازی
زیرساختهای اقتصاد کشور کار خواهد کرد ،و همچنین موسسات اجتماعی در کشور
تقویت کرده ،و امکانات آموزشی برای همهی مردم در پرتو دارایی اسالمی و منافع ملی
را فراهم میکند ،و دولت برای انجام امور علمی و فرهنگی در مسیر درست کار میکنند،
با کمک مردمش سدی محکم در راه دستیابی به اهداف و تفکر شوم شعلهور کردن
جنگ داخلی و تقسیم کشور میشود [ ]...ما از روابط حسنه با هر طرفی که به افغانستان
به عنوان یک دولت اسالمی با حاکمیت مستقل نگاه میکند ،و روابطش و مناسباتش با
افغانستان رنگ استعماری و استبدادی ندارد ،محافظت خواهیم کرد .و معتقدم که این،
تقاضا و امید هر مسلمان آزاد افغان است.
و حول تفاهم با نیروهای خارجی ،پس میگویم که ما مبارزهی سیاسی و همچنین
کار نظامی برای رسیدن به اهداف و آرزوهای اسالمی و وطنیمان را ادامه میدهیم ،و
جهت خاصی را در زمینهی یک دفتر سیاسی برای پیگیری روند سیاسی مشخص
کردهایم ،و معامالت دفتر سیاسی با قدرتهای خارجی در راستای منافع اسالمی و
جهادی است».
این سوالی که جواب آن واضح است توضیح و تعلیق اضافی نمیخواهد اینکه :آیا این
سخنها بر مشروع خالفت برای همهی مسلمانان داللت میکند؟ یا بر دولتی وطنی
مختص به افغانستان داخل مرزهای جدیدش؟ و حکومتهای مرتد را تهدید نمیکند
حکومتهایی که باید خالفت آنها را برای آزاد کردن همه کشورهای مسلمانان از بین
ببرد.
الشيخ أسامة حفظه الله وسدده ونصره ،ونحوه من قيادات المجاهدين الكبراء ،فإنهم أظهر
1
في ذلك ،فليس أحد منهم إماما أعظم».
ترجمه« :والحاصل اینکه نسبت به شما و سایر مسلمانان امروز ،اینکه آیا ملزم به
بیعتدادن به یکی از قیادات مسلمانان هستند؟ آشکار است که الزم نمیباشد ،بخاطر
نبودن امامی که بیعت شرعی (بر امامت عظمی) برایش منقعد شده باشد .اما امیر
المومنین مال عمر حفظه الله و سدده و نصره ،پس همراه با تسلیم شدن به اینکه او حکم
امام اعظم را میگیرد ،ولی تنها آن در قطر و ناحیهاش و آنجایی که سلطانش میرسد
است و الله دانا تر است .و اما شیخ اسامه حفظه الله و سدده ونصره ،و دیگر از قیادات
بزرگ مجاهدین ،پس آنان در آن باره آشکارتر هستند ،اینکه هیچ یک از آنان امام اعظم
نیستند».
و میگوید:
«والقاعدة هي جماعة من الجماعات اإلسالمية المجاهدة ،البيعة فيها مبنية على االختيار
والشرط ،وعلى قاعدة مشروعية التعاهد بين المسلمين ألداء التكاليف الشرعية ،ال على
التحريج والتضييق واإللزام بأصل الشرع ،فهي ليست إمامة عظمى حتى ال يجوز ل ٍ
رجل
يؤمن بالله واليوم اآلخر يبيت ليلتين إال وهو يراها (القاعدة) إماما على نفسه! ال ،وحتى
إمارة أمير المؤمنين المال محمد عمر حفظه الله ونصره ليست كذلك بالنسبة لجميع
المسلمين في األرض ،وإنما هو أمير في حدود سلطانه وواليته ،وعلى من دخل في بيعته،
وهو في حدود سلطانه له حكم اإلمام األعظم من حيث ما يجب له من السمع والطاعة
والوفاء بالبيعة وتحريم الخروج عليه إال بما يخرج به على اإلمام األعظم ،وهكذا ،هذا هو
المعروف الذي حققه علماؤنا ،وقد بحث هذه المسألة وحررها الشيخ أبو المنذر الساعدي
2
– فك الله أسره -في كتابه "وبل الغمامة في أحكام اإلمامة"».
ترجمه« :القاعده جماعتی از جماعات اسالمی جهادی است ،بیعت در آن مبنی بر
اختیار و شرط است ،و بر پایهی مشروعیت تعاهد بین مسلمانان برای ادا کردن تکالیف
شرعی است ،نه بر تحریج و تضییق و الزام به اصل شرع .پس این امامت عظمی نیست
تا اینکه برای کسی که به الله و روز آخرت ایمان دارد ،جایز نباشد اینکه دو شب بر او
سپری شود مگر اینکه معتقد باشد که آن (القاعده) امامی بر نفس او میباشد! نه ،و حتی
امارت امیر المومنین مال محمد عمر حفظه الله هم به نسبت همهی مسلمانان روی زمین
این چنین نیست ،بلکه تنها او امیری در حدود سلطان و والیتش است و بر کسی که
داخل در بیعتش میشود امیر است ،و برای او در حدود سلطانش حکم امام اعظم را از
جهت آنچه برای او واجب است دارد ،مثل سمع و طاعه و وفا به بیعت و تحریم خروج
بر او مگر با آن چیزی که او را از امام اعظم خارج میکند .این همان معروفی است که
علمایمان محقق گرداندهاند و دربارهی این مساله شیخ ابو منذر الساعدی فک الله أسره
در کتابش به نام "وبل الغمامة في أحکام اإلمامة" تحقیق کرده و مطالبی نوشته است».
و شیخ عطیه الله دربارهی حکم بیعت به دولت اسالمی عراق ،قبل از اینکه امتداد
یابد و اعالن خالفت کند ،میگوید:
«والحاصل :أن "دولة العراق اإلسالمية" هي دولة للمسلمين في هذا ِ
المصر من بالد
المسلمين ،أعني العراق بمعناه المعروف اليوم وربما ما حوله بحسب اإلمكان ،وليس
المقصود منها اآلن آنها دولة اإلسالم الكبرى (اإلمامة العظمى والخالفة) ،فإن هذا اليزال
مبكرا ،بحسب ما يعطيه النظر واالجتهاد ،والله أعلم ،وأن أمير هذه الدولة لقبه "أمير
المؤمنين" ،وأن هذه الدولة هي نواة – إن شاء الله -لدولة اإلسالم الكبرى والخالفة
الراشدة على منهاج النبوة ،وأنها خطوة مرحلية ،قابلة للتطوير والتعديل والترشيد بحسب
الشرعي على قاعدة التقوى والنظر لمصلحة
ّ السياسي
ّ االجتهاد ،على وفق ما يتطلبه النظر
1
اإلسالم والمسلمين».
ترجمه« :خالصه اینکه دولت اسالمی عراق ،دولتی برای مسلمانان در این منطقه از
سرزمین مسلمانان است ،یعنی عراق به معنای شناخته شده امروزیاش و چه بسا آنچه
که دور و بر آن است به حسب امکان ،و اکنون مقصود از آن این نیست که آن دولت
اسالمی کبری (امات عظمی و خالفت) باشد ،چون این هنوز زود است بر اساس آنچه
که در نظر گرفته و سعی کرده است والله دانا تر است .و اینکه امیر این دولت لقبش
امیر المومنین است و اینکه این دولت هستهای است – ان شاء الله – برای دولت اسالمی
کبری و خالفت راشده بر منهاج نبوت و اینکه آن گام نخست به سمت آن است ،و به
حسب تالش ،قابل تطور و تعدیل و رشد دارد ،بر وفق آنچه که دیدگاه سیاسی شرعی
میطلبد بر اساس تقوی و نگاه کردن به مصلحت اسالم و مسلمانان».
و در همان رساله ،فایدهای از کتاب «وبل الغمامة في أحكام اإلمامة» نقل میکند،
کتابی که بر آن مقدمه نوشته و به آنچه که در آن است اقرار کرده است:
«فإن قيل :كيف تستدل بأحكام الخليفة على المال محمد عمر وهو ليس خليفة المسلمين
جميعا ،وإنما غاية أمره أن يكون أميرا مسلما على بقعة من أرض اإلسالم؟
فالجواب :نعم هو ليس خليفة لكل المسلمين ،ولكنه في القطر الذي يحكمه يأخذ
أحكام الخليفة في شروطه وطريقة تعيينه وغير ذلك من األحكام التكليفية والوضعية.
قال ابن ضويان الحنبلي في منار السبيل" :قال في الغاية :ويتجه :ال يجوز تعدد اإلمام،
1
وأنه لو تغلب كل سلطان على ناحية كزماننا فحكمه كاإلمام"».
ترجمه« :پس اگر گفته شود چگونه به احکام خلیفه برای مال محمد عمر استدالل
میشود در حالی که او خلیفهی همهی مسلمانان نیست و تنها نهایت امر او این است
که او امیر مسلمان در منطقهای از زمین اسالم است؟
پس جواب :بله او خلیفهی مسلمانان نیست ،لیکن در منطقهای که در آن حکم
میکند ،در شروط و طریقهی تعیین آن و دیگر از احکام تکلیفی و وضعی ،احکام خلیفه
را میگیرد .ابن ضویان حنبلی در منار السبیل میگوید " :در نهایت میگوید :نتیجه
اینکه متعدد بودن امام جایز نیست ،و اگر هر سلطانی بر ناحیهای غلبه یابد به همانند
زمان ما ،پس حکم او مانند امام است"».
و امام الصنعانی در شرح حدیث ابو هریره که مسلم آن را از پیامبر ص روایت کرده
است میفرماید« :هر کس از اطاعت خارج شود و از جماعت جدا شود و بمیرد پس به
مرگ جاهلی مرده است» میگوید :از اطاعت :یعنی از اطاعت خلیفهای که اجماع بر او
واقع شده است ،و انگار اینکه مراد از آن ،خلیفهی هر قطری از اقطار میباشد ،برای اینکه
مردم بر خلیفهای در همهی سرزمینهای اسالمی از اثنای دولت عباسی ،اجماع نکردند،
بلکه اهل هر اقلیم به قائم امورشان مستقل شدند ،برای اینکه اگر این حدیث بر خلیفهای
1
حمل گردد که اهل اسالم بر او اجماع دارند ،پس فایدهی حدیث کاهش مییابد».
و شیخ محمد بن عبد الوهاب التمیمی میگوید« :األئمة مجمعون من كل مذهب على
أن من تغلب على بلد أو بلدان ،له حكم اإلمام في جميع األشياء ،ولوال هذا ما استقامت
الدنيا ،ألن الناس من زمن طويل قبل اإلمام أحمد إلى يومنا هذا ما اجتمعوا على إمام واحد،
2
وال يعرفون أحدا من العلماء ذكر أن شيئا من األحكام ال يصح إال باإلمام األعظم».
ترجمه« :ائمه از هر مذهب اجماع دارند بر اینکه هر کس بر کشور یا کشورهایی غلبه
یابد ،برای او در همه چیزها حکم امام است ،و اگر این نباشد دنیا به پا نخواهد شد ،برای
اینکه مردم از زمان طوالنی قبل از امام احمد تا زمان ما بر امام واحدی جمع نشدند و
کسی از علما را نمیشناسند که ذکر کرده باشد که چیزی از احکام صحیح نمیباشد
مگر با بودن امام اعظم».
و به این جواب در بسیاری از مباحث امامت احتیاج است ،پس این کتاب را بخوان و
3
خداوند به صراط مستقیم هدایت میکند» .انتهای کالم شیخ عطیه الله
سپس شیخ عطیه الله بر این نقل ،با این سخنش تعلیق زده است:
«وما يقال في إحدى اإلمارتين [دولة العراق اإلسالمية وإمارة أفغانستان اإلسالمية] يقال
4
في األخرى فهما أختان».
ترجمه« :و آنچه دربارهی هر یک از دو امارت گفته میشود [دولت اسالمی عراق و
امارت اسالمی افغانستان] دربارهی دیگری هم گفته میشود ،پس آن دو ،همانند هم
هستند».
تمام سخن سابقش داللت دارد بر اینکه مال عمر را به عنوان خلیفه به اعتبار نمیآورد
و اگر چنین میبود همهی مسلمانان به این بیعت ملزم میشدند و اصال دربارهی بیعت
با دولت اسالمی مناقشه نمیکرد.
اسالمی را رفض کردید! و چقدر مرارا و تکرارا از شرعیهای بزرگتان شنیدیم گرچه که
جوالنی گمان میکرد که او روزی از روز ها با امیر المومنین مالقات میکند!
سپاس خدایی را که ما را از آنچه که شماها به آن مبتال شدهاید نجات داد و بر بسیاری
از مردم برتری دارد .بار الهی عاقبت ما را به شهادت در راهت ختم کن و ثابت قدم
نگهمان دار در چنگ زدن به جماعت مسلمانان و امامشان خلیفه ابراهیم که الله به
وسیلهی او ملت خلیل و جهاد صدیق را تجدید نمود.
-0ما دار بیني وبین القیادي البارز في مجلس شوری إمارة أفغانستان اإلسالمیة.
172 بررسی ادعای خلیفه بودن مال عمر
از آن را به آنان امکان دهد و برایشان آنچه که تمنایش را دارند ،از اقامهی خالفت
اسالمی و تطبیق حدود الله و نصرت مسلمانان ،محقق گرداند».
ابو عبد الله افغانی میگوید:
«ثم أريت الشيخ [المولوي صاحب] استعراض الرقة والرتل العسكري التابع للدولة
اإلسالمية في شوارع الرقة وكذلك فرح المسلمين في العراق والشام بفتوحات الدولة
وكذلك بإعالن الخالفة اإلسالمية ثم قلت له ما رأيك في كل ذلك؟"
فأجاب المولوي صاحب:
"إن لم تكن هذه دولة فلن تكون على وجه األرض دولة لإلسالم ،دولة تمتلك قلوب
المسلمين ،والسالح والعتاد ،وتقيم الشرع والمحاكم اإلسالمية ،وتبسط األمن ،وتضع
1
الجزية هل ال تكون ممكنة؟».
ترجمه« :سپس به شیخ [مولوی صاحب] رقه و کاروانهای نظامی تابع دولت
اسالمی در خیابانهای رقه را نشان دادم که آمدند و همچنین خوشحالی مسلمانان در
عراق و شام به فتوحات دوله و همچنین به اعالن خالفت اسالمی ،سپس به او گفتم نظر
تو دربارهی همه اینها چیست؟
و مولوی صاحب جواب داد:
اگر این ،دولت نباشد ،پس بر روی زمین دولتی برای اسالم نخواهد بود ،دولتی که
قلبهای مسلمانان و سالح و تجهیزات را به دست آورده و شرع و محکمههای اسالمی را
بپا میدارد و امینت را پخش میکند و جزیه را قرار میدهد ،آیا امکان پذیر نیست؟».
ابو عبد الله افغانی – اعالمی در امارت افغانستان ،نزدیک به مجلس شورای آن –
بیانی نشر کرده که در آن رد بر «امارت شام» را صحیح دانسته است:
«ما يتداوله إعالم العدو بأن األمير المال عمر قام بإعطاء الضوء األخضر للجوالني بإنشاء
إمارة في الشام كب ديل للجبهة خبر عار عن الصحة ]...[ ،ال نشك أبدا أن نشر مثل هذه
-0ما دار بیني وبین القیادي البارز في مجلس شوری إمارة أفغانستان اإلسالمیة.
طالبان در گذر زمان 161
األكاذيب عمل المخابرات وذلك إلسقاط شأن األمير المال عمر وإيقاع الفتن بين اإلخوة
1
المجاهدين».
ترجمه« :آنچه اعالم دشمن نشر میکند که امیر مال ،نوری سبز به جوالنی داده است
برای نوشتن امارت در شام ،همانند جایگزینی برای جبهه ،خبری خالی از صحت است
[ ]...ابدا شکی نیست که نشر کردن امثال این اکاذیب عمل مخابرات برای پایین آوردن
شأن مال عمر و فتنهانداختن بین برادران مجاهد است».
پس اگر امارت اسالمی افغانستان خودش را خالفت به حساب میآورد ،پس سخن
مولوی صاحب و بیانیهی منتشر شدهاش معنایی نخواهد داشت.
الحمد لله القوي المتين ،والصالة والسالم على من ب ِعث بالسيف رحمة للعالمين ،أما
بعد:
ٱصب ُّروا ْ َو َصاب ُّروا ْ َو َراب ُّطوا ْ َو َٱت ُّقوا ْ َ َ
ام ُّنوا ْ ۡ َ َ
ٱلل الله تعالی میفرمایدََٰٓ :يأ ُّي َها ٱلذ َ
ِين َء َ
ِ ِ ِ
َ َ َ ُّ ُّ ۡ ُّ َ
لعلك ۡم تفل ِحون[ ٨٧٧آل عمران]877 :
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید! صبر کنید ،و دیگران را به صبر و شیکبائی فرا خوانید (و
پایداری کنید) و مرزها را نگهبانی کنید ،و از الله بترسید ،شاید رستگار شوید».
به راستی که احوال مختلفی برای سیر کنندگان بر درب جهاد دیدیم ،بعضی از آنان
مقدار کمی حرکت کرده ،و در ابتدای راه ،از راه کج میشود و با اولین محنت
بازمینشیند ،و بعضی از آنان تا نصف راه حرکت میکنند سپس طاقت تحمل اذیتها و
تحمل سختیها را ندارند پس مکث کرده و خارج میشوند ،و بعضی از آنان به اواخر
درب میرسند اما صبرشان را از دست میدهند و نگونسار میشوند ،و حکم همهی اینها
حکم کسی است که قدمی هم در این راه نرفته است ،و بعضی از آنان را شیطان با شهوت
یا شبهه فریب میدهد و منحرف گشته و در تالشش گمراه میشود ،و گمان میکند که
او کار نیکو انجام میدهد ،و بعضی از آنان را خداوند بر علم گمراه میکند ،و تنها مقدار
کمی هستند که بر درب جهاد سیر میکنند و صبر میگیرند و صابر هستند ،تا اینکه الله
را مالقات میکنند در حالی که بر عهدی که با الله دارند صادقاند ،متقی هستند و تغییر
و تبدیلی در آن نیاوردهاند.
به راستی که برای ما در جهاد عراق ،نشانهها و عبرتها وجود دارد ،قرآن را
میخوانیم و میبینیم که جلوی ما بر زمین حرکت میکند ،و هر روز به طور واقع آن را
در هر ساعت و هر لحظهای زندگی میکنیم ،و کسی همانند مجاهد قرآن را نمیفهمد
و کسی مانند مجاهد ،دین را نمیشناسد.
به راستی که الله بر ما منت نهاد و باب جهاد در عراق را بر ما گشود ،و مهاجرین
سبقت گرفتند و از هر منطقه و در هر لباسی جمع گشتند و پرچم توحید را بلند کردند،
-0ترجمهی سخنرانی ابو محمد العدنانی تقبله الله به نام «ما کان هذا منهجا ولن یکون» در 31
جمادی اآلخرة 1133هـ.
طالبان در گذر زمان 162
و بازار جهاد را بپا کردند و گروه کمی از مهاجرین و انصار جلوی سرکشترین قدرتی که
تاریخ آن را شناخته است را صد کردند ،با امکاناتی ساده و سینههایی خالی (از غل و
خش) و اعتماد کننده به نصرت الله ،عزم کننده بر تحکیم شرع الله ،کسانی که
بدنهایشان در عراق است و روح هایشان در مکهی اسیر و قلبهایشان در بیت المقدس
و چشمانشان بر روم.
و جنگ شدت گرفت و آتش آن شعلهور شد پس آنکه ثابت ماند ،ثابت ماند و آنکه
سقوط کرد سقوط کرد و الله بر مجاهدان فتح نمود ،و بازو قوی گشته و کوچک بزرگ
شده و هنگامی که مجاهدان در عراق از حریصترین مردم بر جماعت و وحدت مسلمانان
هستند ،شیخ ابو معصب الزرقاوی برای بیعتدادن به شیخ اسامه رحمهما الله به سرعت
عمل کرد؛ برای تالش یکی شدن کلمهی مسلمانان و به خشم آوردن کفار و باال بردن
معنویان مجاهدان ،به راستی که بیعت مبارکی بود و در کنار آن بیعتهای مشابهی در
دیگر اقطار حاصل شد ،مومنان خوشحال شدند و همت مجاهدان باال رفت و رویا به
واقعیتپیوستن نزدیک شد و جنگ شدت گرفت و تب شدیدتر شد و صفها از هم جدا
شدند و کسی که باید خوار میشد خوار شد و کسی که باید منحرف میشد منحرف شد
و کسی که باید گمراه میشد گمراه شد و مجاهدان ثابت ماندند و الله بر آنان فتح نمود،
پس مجلس شورای مجاهدان را تاسیس کردند ،و این جز چند ماهی نبود تا اینکه الله
برای آنان تمکین حاصل کرد پس دولت اسالم را اعالم نمودند ،آن را با صدای بلند اعالم
کردند و خواب به حقیقت پیوست و مجاهدان از تنگنای تنظیمات به وسعت دولت
رسیدند و امیر دوله و وزیر مهاجر رحمهما الله منحل شدن تنظیم القاعده در بالد
الراجعین را بدون رجعت کردن ،اعالم کردند و ترس ،قلبهای کفار را پر کرد و شب و
روز مشغول نقشه کشیدن برای این دولت جوان بودند و تمام نیرویشان را جمع کردند
و با تمام راههایشان او را زدند .اما به فضل الله یکتا ثابت باقی ماند و از رهبرانش چیزی
جز وضوح رؤیت و صراحت قول و پاکی پرچم و صافی منهج شناخته نشد ،با احدی بر
سر دینشان سازش نکردند یا راضی نشدند ،نه هرگز! و در راه الله به سرزنش هیچ سرزنش
کنندهای توجهی نکردند.
و معرکه روز به روز بیشتر میشد و قوت و صالبت دوله روز به روز بیشتر میشد ولله
الحمد ،زیر پرچمش مهاجران و انصار و غربای جدا شده از قبایل ،جمع شدند ،بر طریق
خالفت ثابت و استوار باقی ماندند و معرکه شدت میگرفت و دولت امتداد مییافت و
163 این منهج ما نبوده و نخواهد بود
دشمنان و مخالفان دوله اضافه بر اهل بدعت و فاسقان و مجرمان ،از یک قوس واحد
دوله را میزدند و دوله همچنان باقی مانده است .و فضل و مکانت مجاهدانی که پیشی
گرفتند را حفظ میکند و بر سخن آنان مقدم نمیشود و بخاطر حفظ وحدت صف
مسلمین و احترام به اهل فضل و جهاد که سبقت گرفتهاند ،با امر و رأی آنان را مخالفت
نمیکند.
بله ،چیزی نیست جز احترام و توقیر و حرص بر جماعت و بر این با صبوری باقی
میمانیم علی رغم آنچه که میشنویم و میبینیم از اموری که از آن ناخوشایندیم .پس
صبر کردیم و صبر کردیم ،نیکیها را منتشر ساختیم و عیوب را پوشاندیم تا اینکه انحراف
را مشاهده کردیم ،پس صبر کردیم و برای اهل سبقت و فضل تاویل آوریم ،اما وضعیت
وخیم شده بود و انحراف واضح گشته بود.
به راستی که قیادت تنظیم القاعده از منهج صواب منحرف شده است ،این را میگویم
و بسیار غمگین هستیم ،و تلخی قلبهایمان را پر کرده است ،با تمام تاسف آن را میگویم
و چقدر دوست داشتیم که آن را نگوییم ،ولی به عهدهی خود گرفتهایم که حق را بگوییم
و از سرزنش کسی نترسیم ،به راستی که تغییر و تبدیل بسیار واضح و برمال شده است،
اینکه القاعدهی امروز قاعدة الجهاد به حساب نمیآید ،پس چیزی که اراذل آن را مدح
کنند و طواغیت برایش غزل خوانی کنند و منحرفان و گمراهان غنا خوانی برایش کنند،
نمیتواند قاعدة الجهاد میباشد.
قاعدة الجهاد نمیباشد کسی که صف او با صحوات و علمانی ها در خندق واحدی
است ،کسانی که دیروز ضد او بودند و امروز از او راضی شدهاند و مجاهدان را با فتواهای
آنان میکشند.
بیگمان القاعدهی امروز دیگر قاعدة الجهاد نیست ،بلکه رهبری آن بهانهای برای
نابود کردن مشروع دولت اسالمی شده و خالفت به اذن الله ادامه دارد.
به راستی که منهج را منحرف کردند و گمان بد بردند و بیعت جدا شدگان را قبول
کردند و صف مجاهدان را منشق کردند و شروع به جنگ با دولت اسالمی کردند ،که با
خون و جمجمههای موحدین بپا شده بود ،دولتی که همهی رهبران جهاد آن را مدح
کردهاند و آن را تایید کردهاند و مشروعیت آن را سالها بعد سالها ایجاد کردهاند در
نهان و آشکار ،بلکه حتی کسانی که امروز با آن میجنگند .بلکه تا آنجا رسیدند که برای
آن و برای امیرش و سربازانش قصیدهها به نظم در آوردند ،و به فضل آن اعتراف کردند
طالبان در گذر زمان 161
و همین دیروز بود که اقرار کردند که دولت اسالمی دینی بر گردن هر مسلمانی دارد،
چه چیزی تغییر کرده است در حالی که امیر همان امیر است و رهبری همان رهبری
است و سربازان همان سربازان هستند و منهج همان منهج است؟ پس چه چیزی تغییر
کرده که فرماندهی القاعده با ما نااشتها شده است؟ و ما را به فرزندان ابن ملجم وصف
میکند و ما را به اینکه خوارج هستیم وصف میکند؟! پس دربارهی خودتان از الله
بترسید! دربارهی مجاهدان از الله بترسید!
دلیلتان چیست که مردم را علیه آنان تشویق میکنید ،و خونهایشان را میریزید و
برای نابود کردن دولتشان و ایستادن در روی آن کار میکنید؟
به ما بگوید شما را به پروردگارتان؛ دلیلتان چیست؟!
برای اینکه اتهام بدون مدرک شما را نزد الله نجات نخواهد داد ،و به زودی از هر
قطره خونی که از مهاجرین و انصار به وسیلهی شما ریخته شده پرسیده خواهید شد ،آیا
فراموش کردید که به زودی در برابر الله قرار خواهید گرفت؟ و مهاجرین و انصار با شما
خصومت خواهند کرد؟
و آنان یقیهی شما را میگیرند و میگویند:
ای پروردگار ،اینها ما را به خوارج متهم کردند ،و مسلمانان را علیه ما تشویق
میکردند ،و با فتاوای آنان مجاهدان موحد کشته شدند ،کسانی که جانهایشان را برای
نصرت دینت نذر کردند ،و خونهایشان برای اعالی کلمهی تو ریخته شد و جسدهایشان
را برای تحکیم شریعتت تقدیم کردند.
ای پروردگار ،به راستی که آنها با این کارهایشان مجاهدان را تضعیف کردند و کفار
را با آن شاد کردند و کفار را علیه شان قوی کردند و رنج مسلمانان مستضعف را افزایش
دادند.
ای پروردگار ،آنها در دوردستها نشستند و با چشمان خودشان ندیدند و با
گوشهای خودشان نشنیدند و به ما بدون دلیل و اقرار تهمتها زدند.
ای پروردگار ،به تحقیق آنان صفوف مجاهدان را در هر مکانی پراکنده کردند.
ای پروردگار ،آنها خودشان کاری انجام میدادند و ما را به انجام آن متهم میکردند.
ای پروردگار ،آنان خونهای ما را مباح کردند و کشتن ما را حالل کردند ،اگر آنان را
ترک میکردیم آنان آغاز گر میشدند و اگر از خودمان دفاع کردیم و پاسخ آنان را
میدادیم ،در رسانهها گریه سر میدادند و ما را به خوارج وصف میکردند.
165 این منهج ما نبوده و نخواهد بود
ای پروردگار ،از آنان بپرس چرا بر شیخ ابو عبد العزیز رحمه الله گریه نکردند؟ چرا
بر ضد قاتل او تحریض و ترغیب نکردند یا خونش را طلب نکردند؟ یا برای کسی که
عمرش را در انتقال از ساحات و زندانها به پایان رساند؟
آیا به این خاطر (بر آنان گریه نمیکنند) که ثابت شده است که دوله آنان را نکشته
است؟
و آیا ساکت خواهد شد اگر قاتلش را نشناسند؟
آیا دوله را متهم میکنند؟
ای پروردگار از آنان بپرس برای چه بر قاتلین موحدین در سیناء طعنه نمیزدند؟
برای چه مردم را بر جنگیدن با آنان تشویق نمیکنند؟
و برای چه طاغوتشان را مدح میکنند و برایش دعا میکنند؟
ای پروردگار ،اینها بین مجاهدان و صحوات و راهزنان و مجرمان فرق نمیگذارند،
همه را جمع کرده و نامشان را امت گذاشتهاند ،آنان را مجاهد مینامند ،و برایشان برکت
میخواهند و پشتیبانی و یاریشان میکنند ،و جهاد را دهها سال به تاخیر انداختند.
ای مسلمانان! ای مجاهدان!
به راستی که ظلمشان را تحمل کرده و صبر کردیم تا اینکه رموز ساقط نشوند و
مردم در دینشان دچار فتنه نشوند ،به راستی که صبر کردیم و تحمل کردیم بخاطر
حرصمان بر وحدت صف ،اما دیدیم که راهی برایش نیست ،راهی ندارد!
برای اینکه القاعده منحرف گشته و تبدیل و تغییر یافته است.
به راستی که اختالف بین دوله و القاعده بر سر کشته شدن فالن یا بر سر بیعت فالن
نیست ،و اختالف با آنان بر سر قتال صحوات نیست که سابقا در عراق آنچه که بر آن
بودند را تایید کردند ،لیکن قضیه قضیهی دینی کج و منهجی منحرف است ،منهجی که
تبدیل به جلوگیریکردن از ملت ابراهیم و جلوگیریکردن از کفرورزیدن به طاغوت و
برائتکردن از پیروانشان و جهاد کردن با آنان مبدل گشته است ،منهجی که به سلمیت
ایمان دارد و پشت اکثریت حرکت میکند ،منهجی که از ذکر کردن جهاد و آشکار کردن
توحید خجالت میکشد الفاظش تبدیل شده به انقالب (الثورة) و مردم ساالری
(الشعبیة) و قیام (االنتفاضه) و دفاع (النضال) و مبارزه (الکفاح) و جماهیر و دعوت و
اینکه روافض نجس مشرک ،دربارهیشان اقوالی است و آنان در موطن دعوت قرار دارند
نه قتال!
طالبان در گذر زمان 167
به راستی که امروز القاعده پشت اکثریت حرکت میکند و آنان را امت مینامند و با
آنان بر حساب دین سازش میکند ،و امروز طوری شده که برای طاغوت اخوان ،محارب
با مجاهدین ،حکمکننده به غیر شریعت رحمان ،دعا میکند و با او مرافقت میکند و او
را به این وصف میکند که او امید امت ،و قهرمانی از قهرمانان امت است! و نمیدانیم از
چه امتی صحبت میکند! و امید برداشت کدام محصولی را دارند!
و نصارای محارب و اهل اوثان هندو و سیک و غیر آنان ،شریکان وطن شدهاند! و باید
در آن وطن به همراه آنان با صلح و ثبات و خوبی زندگی کرد! نه هرگز به الله سوگند!
هیچ روزی این منهج دوله نبوده و نخواهد بود!
امکان ندارد که دوله به همراه مردم حرکت کند ،اگر نیک رفتند نیک باشد و اگر بد
رفتند بد باشد ،و منهج دوله در کفر ورزیدن به طاغوت و اعالن برائت از آن و اهل آن و
جهاد کردن با آنان با شمشیر و نیزه و حجت و برهان باقی خواهد ماند .پس هرکس در
این موارد با آنها موافقت کرد از او استقابل میشود و هرکس مخالفتش ورزید ،پس به
درد نخواهد خورد اگرچه خودش را امت نامیده باشد ،و حتی اگر به تنهایی در خیمهای
باقی مانده باشم و دنیا در خیمه ای دیگر.
و ای مسلمانان این منهج ماست که ان شاء الله از آن مایل نخواهیم شد حتی اگر
هم القاعده بخاطر آن با ما قتال کند ،حتی اگر از ما جز یک نفر بر آن باقی نماند و ای
مجاهدان ای موحدان! از دولت اسالمی خواسته شد که به عراق و پشت پوششهای
سایکس بیکو باز گردد ،همواره بازگشتن به آنجا را در نامههایشان مزین میکنند و تا سه
ماه پیش و ما را بخاطر آن تهدید و مخالفت میکردند ،تا اینکه هنگامیکه (خلیفه) بر
اطاعت کردن از پروردگارش و امر پیامبرش و آنچه که مشایخ جهاد اوایل بر آن جمع
شدند ،اصرار ورزید ،در آن موقع خارجی و منهج حروری شد! بلکه بد تر! به مردم دروغ
میگوید و در موقفهایش نفاق میورزد و تقیه به کار میگیرد!
و به دنبال بهانهای هستند برای اعالن آشکار جنگ علیه آن ،پس تهمت قتل مردی
را بابی قرار دادند برای نابود کردن این دولت و به هم زدن خوابی که هزاران موحد
بخاطر آن به سویش هجرت کردند ،و در راه آن هزاران جان و نفس پاک و طاهر را
بخشیدند.
آیا این کتاب است یا سنت؟ عقل است یا حکمت؟ یا اینکه کاسهای زیر نیم کاسه
است؟
166 این منهج ما نبوده و نخواهد بود
القوي المتين ،والصالة والسالم على من بعث بالسيف رحمة للعالمين .اما
ّ الحمد لله
بعد:
ُّ َ َ ۡ َ ُّ ُّ
الله تبارک و تعالی میفرمایدَ :وق ِفوه ۡمٰۖ إِن ُّهم مسولون[ ٨٥الصافات]85 :
«و آنها را نگاه دارید که یقینا باز خواست خواهند شد».
ُّ ۡ ُّ َ
ب شهدت ُّه ۡم َويسلون[ ١١الزخرف]15 :
َ َ َ ُّ َ ُّ ۡ َ
و تبارک و تعالی میفرماید :ستكت ُّ
«به زودی گواهی آنان نوشته خواهد شد ،و (از آن) باز خواست میشوند».
ْ
هللَّصلىَّاهللََّّعليْ َِّهَّوسلمَّعلىَّالس َِّ
معَّ و عباده بن صامت میگوید« :بايعناَّرسولََّّا َِّ
ْ ْ ْ
ازعََّّ ط َّوالمكرهَِّ ،وعلى َّأثرةَّ َّعليْناَّ ،وعلى َّأ َّ
ن َّلاَّ َّنن َِّ والطاع َِّة َّفي َّالع ْس َِّر َّوالي ْس َِّر َّوالمنش ِ َّ
ْ ْ ْ ْ ْ
اللَّل ْومةََّّلَّائِمَّ».
قَّأينماَّكناَّ,لاَّنفْخافََّّفِيَّ َِّنَّنقولََّّبِالح َِّ الأمرََّّأهلهََّّوأ َّ
ترجمه« :ما با رسول الله ص بیعت کردیم ،بر شنیدن و اطاعت کردن در سختی و
راحتی و شادی و ناگواری و هنگام ترجیح دادهشدن دیگران بر ما در امر مشترک و نیز
بر عدم نزاع و جنگ با امیران وقت ،و بر اینکه سخن حق را بگوییم هرکجا که باشیم ،در
(راه) خدا از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نترسیم».
ای مجاهدان ،ای مردم :گوش فرا دهید ،صحبت من فراتر از اوست..
گوش فرادهید ،برایتان بعضی از صحبتهای مشایخمان و رهبرانمان و امیرانمان را
نقل میکن ،رهبری القاعده ،قاعدة الجهاد...
شیخ امام مجدد اسامه بن الدن رحمه الله در خطاب دوازدهم که نامهای به اهل
عراق به طور خصوص و مسلمانان به طور عموم است ،در آن میگوید:
«اگر مردم به همهی احکام اسالم پایبند شوند بغیر از پایبند شدن به تحریم ربا مثال،
و بانکهای ربوی را مباح کنند ،پس بیگمان که دستور این دولت ،دستوری کفری به
حساب میآید برای اینکه این دخل و تصرفشان بیانگر اعتقادشان به عدم کاملشدن
شریعت و کاملشدن آنچه که الله سبحانه و تعالی نازل کرده است میباشد ،و پنهان
-0ترجمه سخنرانی شیخ ابو محمد العدنانی تقبله الله به نام «عذرا أمیر القاعدة» در 12رجب
1135هـ.
162 معذرت امیر القاعده
نیست که این کفر اکبر خارج کننده از ملت است ،عالوه بر اینکه این انتخابات که به
دستور آمریکا جریان پیدا میکند زیر سایهی هواپیماها و بمبارانهای تانک هایش است.
و بنا بر این ،هر کسی در این انتخابات شرکت کند – انتخاباتی که وصف حال آن آمد
– از روی علم و رضایت ،کافر به الله تعالی میباشد ،وال حول وال قوة إال بالله.
و شایسته است که از دجالهایی که به اسم احزاب اسالم و جماعات اسالمی صحبت
میکنند ،و مردم را به مشارکت در این ردهی شگفتآور ترغیب میکنند ،تحذیر نمود ،و
اگر آنان راستگو بودند پس حتما میبایست که تالششان در شب و روز ،اخالص دین
برای الله تعالی و برائت از حکومت مرتد و تشویق مردم به جهاد با آمریکاییها و هم
پیمانانشان میبود ،و اگر نمیتوانستند ،پس حتما باید با قلبهایشان از آن بدشان میآمد
و از مشارکت در برنامههای مرتدان یا نشستن در مجالس رده اجتناب میکردند ،و همهی
آنچه که دربارهی عراق ذکر کردیم به طور کامل بر وضع فلسطین هم منطبق است ،پس
سرزمینها تحت اشتغال است و دستور دولت وضعی و جاهلی است و اسالم از آن بریء
است ،و نامزد انتخابات محمود عباس بهائی ،عمیل و کافر است» .انتهای کالمش رحمه
الله.
و شیخ ابو یحیی اللیبی رحمه الله در خطاب به علمای سوء میگوید:
«پس این چه مصلحتی است که زبانهایتان را از گفتن کلمه حق گرفته است و شما
همچنان آن را مراعات میکنید ،در حالی که طاغوت بالد الحرمین مردم را به سوی کفر
و رده به شدت سوق میدهد؟!».
و در خطبهی عید قربان میگوید:
«باید از کافران اعتزال کرد ،باید با آنان قطع رابطه کرد ،باید از آنان برائت کرد ،باید
بدانند که ما بر راهی هستیم و آنان بر راهی دیگر ،ما در دستهای و آنان در دستهای
دیگر هستند ،ما در طریقی و آنان در طریقی دیگر اند .اما اختالط و امتزاج و بازیکردن
با احکام و الفاظ شرع ،پس این ،کار را به گمراهی کبیر و فساد عریض میکشاند».
و میگوید« :یا اینکه اهل ایمان بر اهل کفر غلبه مییابند و آنان را وارد دین الله عز
وجل میکنند ،یا اینکه با ذلت و خواری با دست خودشان جزیه بدهند ،و یا اینکه اهل
کفر بر اهل ایمان غلبه یابند یا اهل ایمان از سرزمین کفر هجرت کرده و خارج شوند،
این همان هجرت است» .انتهای کالمش.
الله رحمتت کند ای شیخ ،این همان هجرت است و این همان دین قویم است.
طالبان در گذر زمان 181
بودند ،آنان اصحاب دارای فضل بودند برای اینکه آنان اصحاب دارای قربانیان بودند،
برای اینکه آنان رموز امت و ائمهی آن در این عصر بودند ،مجدد بودند.
این عالقهی ما با القاعده است ،قاعدة الجهاد.
و به این خاطر دوله از طریق ابو حمزه المهاجر رسالهای را به رهبری القاعده فرستاد
و در آن والء دوله برای رموز امت که پایبند به القاعده هستند را تاکید کرد و به آنان خبر
داد که کلمهی رهبری جهاد در عالم برای شماست به رغم منحل شدن تنظیمتان بر
زمین دوله ،کلمه برای شما باقی است؛ بخاطر محافظت از وحدت کلمهی مجاهدان و
راست کردن صفوفشان.
و بخاطر تمام آنچه که ذکر کردیم ،امرای دولت اسالمی ،پیوسته قاعدة الجهاد را
مخاطب قرار میدادند ،به شکل خطاب جنود برای امراء ،خطاب شاگرد برای استادش،
و طالب برای شیخش ،خطاب کوچک برای بزرگش.
و دولت اسالمی پیوسته به نصایح و توجیهات شیوخ جهاد و رموز آن ملتزم بوده و
بخاطر آن دولت اسالمی از زمان نشأتش روافض را در ایران نزد و روافض را رد ایران در
امنیتشان ترک کرد ،و سربازان خمشگین خودش را با زور سرکوب میکرد بهرغم اینکه
آن زمان قدرت این را داشت که ایران را به برکه ای از خون متحول سازد ،همهی این
سالها بخاطر عدم مورد هدف قرار دادن ایران ،خشم خود را فرو میخورد و تهمت
عمالت و همکاریکردن برای ایران را تحمل میکرد که سرسختترین دشمنانش ایران
است ،و مطابق با امر القاعده و به منظور حفظ مصالحش و خطوط امدادش در ایران،
روافض را ترک کرد و در آنجا با امنیت زندگی میکردند.
بله ،جلوی سربازانش را گرفت و خشمش را به مدت سالها فرو خورد ،بخاطر حفاظت
از وحدت کلمهی مجاهدان و استوار کردن صفوفشان.
پس باید تاریخ ثبت کند که القاعده دین ارزشمندی در گردن ایران دارد.
بله ...و به سبب القاعده باز دولت اسالمی در بالد الحرمین کار نکرد ،آل سلول را در
امنیتشان رها کرد که به سر ببرند تا علمای امت را و جوانان توحید را دستگیر کند؛
کسانی که زندانها را با آنها پر کرده است.
و به سبب القاعده ،دوله در مصر یا لیبی یا تونس تداخل نکرد ،و همچنان خشمش
را فرو میخورد و سربازانش را برای سالها سرکوب میکرد و حزن و اندوه ارکان و
گوشههایشان را بخاطر کثرت کمک خواهی مستضعفان از آنها پر کرده بود ،و سکوالرها
طالبان در گذر زمان 182
در تونس و لیبی و مصر طواغیت جدیدی را نصب میکردند که به نسبت گذشتگانشان
در کفر شدید تر بودند ،و دوله نمیتوانست حرکت کند ،و ساکن بود بخاطر توحید کلمه
حول کلمهی توحید ،بخاطر عدم مخالفت با رموز و رهبران جهاد پایبند به القاعده که
متولی جهاد عالمی بودند و بر دوششان کارکردن در این سرزمین ها را حمل میکردند.
معذرت ای امیر القاعده...
معذرت ای دکتر...
به تحقیق که ما با الله بیعت کردیم که حق را بگوییم هرجا که باشیم و در راه الله از
سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نترسیم.
به راستی که تو در شهادت اخیرت بر مردم تلبیس کردی و آنها را دچار وهم کردی،
چیزی که سعی کردی آن را ثابت کنی ولی نتوانستی ثابت کنی ،و نخواهی هم توانست
ثابت کنی ،برای اینکه در بیرون آوردن مقاطعی از نامههای سری بر روی رسانه به بیراهه
رفتی ،تا ما را بر جرمی حمل کنی که تو گناه آن را مرتکب شدهای و مسئولیتش بر عهده
تو است ،و تو کسی هستی که دربارهاش از آن سوال خواهد شد و گناه آن را حمل
میکنی.
سعی کردی تا بر مردم تلبیس کرده و بپوشانی و آنان را دچار این توهم کنی و ما را
در موضع ناکث و غادر و خائن و شقکنندهی صف مجاهدان قرار دهی .برای سرباز
کوچکی مانند من نیست که بر مثل تو رد بزدم ،بر امیر القاعده! ،لیکن هر صاحبحقی
مقالی دارد ،و همانا ما – والله میداند – چقدر قلبمان ناراحت است و تلخی میچشد
که ما بر تو رد میزنیم.
معذرت امیر القاعده
اینکه ما برای شما تواضع اطاعت نشان دادیم و به جماعت ملتزم بودیم ،و بر وحدت
کلمهی مسلمانان و جمع شدن مجاهدان حریص بودیم اگرچه بر حساب حقوق ما و
تنازالت ما باشد ،این یک چیز است ،و اینکه در نتیجهی آن ،ما را به بیعت و تبعیت از
شما ملزم کنی ،و جرم شق صف مجاهدین و ریختن خونشان را بر ما حمل کنی ،جرمی
که تو با قبول کردن بیعت آن خائن غادر ناکث مسبب آن بودی ،چیز دیگری است.
معذرت امیر القاعده
دوله فرعی تابع القاعده نیست و هیچ روزی هم چنین نبوده است ،بلکه اگر خداوند
برایتان مقدر کند که به زمین دولت اسالمی بیایید ،هیچ راهی ندارید جز اینکه به آن
183 معذرت امیر القاعده
بیعت دهید و سربازانی برای امیر قریشیاش حفید حسین شوید ،همانطور که امروز
شما سربازانی تحت سلطان مال عمر هستید ،پس برای امارت یا دولت صحیح نیست که
به تنظیمی بیعت بدهد!
معذرت امیر القاعده
معذرت ای دکتر...
به تحقیق که همهی آنچه که در شهادتت ذکر کردی ،در آن چیزی وجود ندارد که
ثابت کند آنچه را که برای اثبات آن تالش کردی و از اثباتش هم عاجر ماندی ،و اگر
موجود میبود باید به کسی که او را به مهاجر صابر وصف کردی با یک کلمه جواب
میدادی ،و باید اجتناب میکردی از اینکه با اعالم و با آنچه که از آن نهی شده است
بیایی ،عجیب است و عجیب!!
در حالی که نزد ما اثباتهایی بر خالف آن وجود دارد ،از سخنان رهبران دوله و
القاعده ،و خودت هم در رأس آنان هستی! و دنیا شنید که تنظیم (القاعده) در عراق
منحل شد و به دوله بیعت داد و وارد آن شده و عضو آن گردید.
بیگمان همهی آنچه که از شهادتت ذکر کردی صحیح است ،بلکه و بر آن برایت
اضافه میکنم که همانا ما به کسی که از ما دربارهی عالقهی دوله با القاعده سوال میکرد
جواب میدادیم ،جواب میدادیم که عالقهاش ،عالقهی جندی و سرباز با امیرش است،
و لیکن ای دکتر این سربازیت برای این بود که کلمهی جهاد عالمی یکی باشد و تو در
داخل دوله نافذ نبودی ،همانطور که دوله به آن عالقه پایبند نبود ،پس تنها آن عالقه،
تنازل و تواضع و تشریف و تکریم شما از طرف ما بود ،و در نزد ما وقایع و اتفاقات و
شهاداتی مشابه شهادت تو چندین برابر وجود دارد که طبیعی بودن این نوع عالقه را
ثابت میکند و اینکه در داخل دوله نافذ نبوده است.
مثال آن ،عدم جواب دادن ما به درخواست مکرر تو از ما به دست کشیدن از مورد
هدف قرار دادن عوام روافض در عراق به حکم اینکه آنان مسلماناند و بخاطر جهلشان
معذور اند ،پس اگر ما مبایع تو بودیم باید به امر تو پایبند میبودیم حتی اگر دربارهی
حکم آنان و اعتقادمان دربارهی آنان با تو مخالف میبودیم ،و به این شکل سمع و طاعه
را یاد گرفتهایم ،و اگر تو امیر دوله میبودی پس باید دوله را با درخواست و طلبت ملزم
میکردی و کسی که با تو مخالفت میکرد را عزل میکردی ،در حالی که طلب تو را در
عدم مورد هدف قرار دادنشان در خارج دوله ،یعنی در ایران و غیر آنجا به جای آوردیم.
طالبان در گذر زمان 181
و مثال آن :به تحقیق که تو – و کسانی که قبل تو بودند – روزی نپرسیدند که تعداد
سربازانتان چقدر است؟ سالحتان چیست؟ اموالتان از کجا به دست میآید؟ از کجا
اسلحه به دست میآورید؟ آیا چیزی برای خوردن نزدتان هست؟ امیرانتان که هستند؟
وزیرانتان که هستند؟ والیانتان ،قاضیانتان ،علمایتان؟ مشکالتتان چیست؟ کمکهایتان
چیست؟
تو را به پروردگارت به من بگو :چه چیزی به دوله تقدیم کردی اگر امیرش هستی؟
با چه چیزی یاریاش دادی؟ از چه چیزی محاسبهاش کردی؟ به چه امرش کردی و از
چه نهیاش کردی؟ چه کسی را عزل کردی و چه کسی را در آن سرپرست قرار دادی؟
هیچ چیز از اینها هرگز رخ نداده است.
پس الله برایت (کافی) است ای دولت مظلوم.
و نیز مثال آن :اینکه تو و کسی که قبل تو بوده ،هرگز روزی ما را خطاب نکرده به
شکل خطاب امیر به جندیاش یا به صیغهی امر.
به تحقیق که امروز تو خودت و قاعدهات را در برابر دو انتخاب قرار دادهای که راه
گریزی از آن دو نیست:
یا اینکه بر خطایت استمرار مییابی و بر آن تکبر و عناد میورزی ،بر انشقاق و کشتار
بین مجاهدان در عالم استمرار مییابی.
و یا اینکه به لغزش و خطایت اعتراف میکنی و آن را تصحیح و جبران میکنی.
و ما دستانمان را از نو به سوی تو دراز کردهایم تا اینکه بهترین خلف برای بهترین
سلف باشی ،به تحقیق شیخ اسامه مجاهدان را بر کلمهی واحد جمع کرد ولی تو آن را
متفرق ساختی و منشق گرداندی و آن را پارچه پارچه کردی.
از نو دستانمان را به سویت دراز میکنیم و دعوتت میکنیم:
اوال :از خطای کشندهات بازگردی ،و بیعت آن خائن غادر ناکث (جوالنی) را رد کنی،
با این کار کفار را به خشم آوری و مومنان را شاد کنی و خون مجاهدان را حفظ کنی،
پس تو کسی هستی که مسلمانان را غمگین کردی و دشمان را با خراب کردن مجاهدین
شاد کردی برای اینکه غدر و خیانت آن غادر را تایید کردی و نصرتش دادی ،پس روح
ها را سوزاندی و قلب ها را نابود کردی ،تو کسی هستی که فتنه را به پا کردی و آن را
تزکیه نمودی ،و تو هستی که اگر بخواهی آن را خاموش میکنی ان شاء الله.
185 معذرت امیر القاعده
پس به خودت باز گرد و در موقفی که برای الله میایستی ،بایست و آنچه را که فاسد
کردی اصالح کن.
و دوما تو را دعوت میکنیم که منهجت را تصحیح کنی ،اینکه تکفیر روافض مشرک
نجس را آشکار کنی ،و ارتداد جیش مصری و پاکستانی و افغانی و تونسی و لیبی و یمنی
و غیر آنان از سربازان طواغیت و انصارشان را آشکار کنی ،و تغییر نامشان به «متأمرکین
(آمریکایی مآب)» و دیگر از نامها ،و آنان را با همان نامی بمانی که رب العالمین نامیده
است یعنی به :طواغیت و کفار و مرتدین ،و اینکه با احکام و الفاظ شرعی بازی نکنی،
مانند این سخنت« :حکم فاسد و دستور باطل و عسکر متأمرکین» از آن دست بکش تا
اینکه به گمراهی کبیر و فساد عریض منجر نشود همانطور که الزرقاوی و اللیبی امرای
القاعده رحمهما الله ،ما را وصیت و تحذیر کردند ،و اینکه مسلمانان را به جهاد و قتال
دعوت کنی ،همهی آنها را با دعوت صریحی دعوت کنی بدون بکار بردن الفاظ و
مصطلحات داخل شده بر مجاهدان ،مانند مقاومت ،شعبیت ،انتفاضه ،جماهیریتی،
حرکت دعوی ،و شعب و جماهیر و کفاح و نضال و غیر آن ،بلکه با الفاظ شرعی و واضح
جهاد ،و دعوت صریح آنان به حمل سالح و اهمال کردن مسالمت خواهی و خصوصا در
مصر برای جنگیدن با جیش رده ،جیش سیسی فرعون جدید مصر ،و دعوت کنی به
سوی برائت کردن از مرسی و حزب او ،آشکار اعالم کردن ارتداد او و از تلبیس کردن بر
مسلمانان دست بکشی .آری ...مرسی ،مرتد و طاغوت است کسی که شخصا در رأس
جیشش به سوی سیناء بیرون رفت ،آن هم نه برای جنگ با یهود ،بلکه برای جنگیدن
با مجاهدان موحد آنجا ،و با هواپیماها و تانکهایشان خانههایشان و خانههای مسلمانان
را نابود کرد .آری ...آن طاغوتی که از شدت کینهاش بر مجاهدان موحد ،یک قاضی
نصرانی صلیبی را تعیین کرد تا بر آن مجاهدان اسیر شده حکم کند ،و طبیعتا حکم به
اعدام آنان خواهد داد ،و آن مرتد طاغوت آن را امضا کرد ،تا زخمهایش از آنان را درمان
کند .پس برای چه و به چه علت بر او انکار نورزیدی؟ و چرا به قصاص گرفتن از او دعوت
نکردی؟ بلکه او را مظلوم به تصویر کشیدی و با او رفاقت کردی و به سویش دعوت
کردی؟ یا اینکه تو از کار او و دستوری که به آن حکم میکند و به آن خونهایی که از
مجاهدان و مرابطان و موحدان در سیناء ریخت ،راضی هستی؟ و تو را این چنین به
حساب نمیآوریم.
پس توضیح بده ،به راستی که اصل سرمایه را از بین بردی و سودی هم نبردی!
طالبان در گذر زمان 187
پس بیا و به الله توکل کن و تصمیمت را بگیر ،و میراث اسامه را ضایع نگردان ،که ما
تو را جز به امور شرعی ،و بلکه چیزهایی که بر تو واجب است ،دعوت نکردهایم.
بیا تا اینکه حکیمی باشی ،تصمیمی بگیر تا با آن خداوند در دنیا و آخرت به اذن و
توفیق الله قدر تو را باال ببرد ،و با آن جلوی دشمنان اسالم را بگیری و با آن فتنهای را
که خودت مسبب آن بودی را خاموش کنی ،بله تو سبب آن هستی برای اینکه از خودت
و قاعدهات اضحوکه و بازیچهای ساختی در دست آن بچهی مغرور خائن شکنندهی بیعت
(=جوالنی) که ندیدیش ،1و او را رها کردی تا چطور بچه با توپ بازی میکند ،با شما
بازی کند ،و هیبتت را از دست دادی و تاریخ و شکوهت را ضایع گرداندی ،پس مواظب
باش و از سوء خاتمه برحذر باش.
معذرت امیر القاعده
این چیزی است که دربارهی تو میگویم ،این چیزی است که مجاهدان از مهاجرین
و انصار به آن صحبت میکنند ،پس مواظب باش که همچنان فرصت داری .اگر آن
فرصت را بکار گیری ،حکیم و شیخ و قائد و رمزی میشوی.
و معذرت امیر القاعده
همچنان نزد ما سوالهایی است که نیاز به جوابتان داریم و ضرری به شما نمیرسد
اگر جواب دهید ،اگر نزد شما برای ما نیز حق برادری هست ،و تا اینکه در نتیجهی
شهادت اخیر شما لبس و پوشیدگیای که برای مردم حاصل شده بود از میان برداشته
شود و چه بسا جواب شما سببی شود برای متوقف کردن ریختن خون بین مجاهدان.
پس تو را به الله سوال میکنیم که برای ما پایینترین اصول دولت که به تو گفته
شده است آن اصول در نزد ما توفر نیافته است را یادآوری کنی ،که تا اگر از آن آ گاهی
نداری برایت روشنش سازیم ،یا اینکه اگر ما آن را نداریم پس آن را محقق گردانیم.
-0جوالنی غادر ناکث ،امروز نه تنها بیعت القاعده را شکسته و به او پشت کرد و بیش از پیش
ظواهری را بازیچهی خودش قرار داد ،بلکه کارش به جایی رسیده است که باقی ماندگان القاعده در
شام را دستگیر میکند و به طور علنی با آنان وارد جنگ شده و اینها همه بخاطر فراهم کردن مصالح
اربابش ترکیه است .حکیم سایکس پیکو ،ظواهری ،بخاطر حفظ حزب و کرسی ریاستش ،بیعت آن
خائن را قبول ک رد ،ولی چیزی نگذشت که خیانت و غدر جوالنی دامن ظواهری را هم گرفت و به این
شکل حب ریاست هردو تا را کور کرد و در باتالق ضاللت فرو رفتند.
186 معذرت امیر القاعده
و ازت سوال میکنیم :آن احفاد ابن ملجم که در خطابیهی اخیرت ذکر کردی و امت
را به جمعشدن بر ضد آنان دعوت کردی ،چه کسانی هستند؟
آنان چه کسانی هستند که بر همهی مسلمانان واجب است که جلوی آنان را بگیرند
و رأیی عام بر ضد آنان تشکیل بدهند؟
این جانشینان قاتل عثمان چه کسانی هستند؟
از تو میخواهیم که شجاعانه توضیح بدهی ،برای اینکه سربازانت در شام از جبهه
جوالنی و هم پیمانانشان از جبهة الضرار و مجلس عسکری کفری و دیگر صحوات ،چنین
فهمیدند که منظور تو همان سربازان دولت اسالمی است و همهی آنان به امر تو پایبند
شدند و خون مهاجرین و انصار را با کالم تو حالل کردند ،پس اگر منظورت جنود دوله و
امیرشان نیست پس از تو میخواهیم که برای جلوگیری از ریختن خون مجاهدانی که
به سبب تو ریخته میشود آن را به سرعت روشن سازی .بله به سبب تو و حکمت تو!
این حفید ابن ملجم که ذکر کردی کیست؟ و این حروریهای که آدم األمریکی ذکر
کرده است چه کسانیاند؟
و اگر منظورت دوله است ،پس ما سوال دیگری داریم که منتظر جواب حکیمانه
هستیم...
اگر ما در شام باقی بمانیم ،میشویم خوارج و حشاشین و حروریهای که حفیدشان
در زمین شام نا امید میشود ،و اگر تسلیم وار و فرار کنان ،به عراق بازگردیم میشویم
احفاد مجاهد حسین؟!
چه کسانی هستند که دوست داشتنشان از دین است و بغض ورزیدنشان کفر است
و نزدیکی به آنان نجات و اعتصام است؟
پس در اینجا ما از تو دلیل میخواهیم..
پس اگر گفتی که فالن و بهمان شخص را کشتید ،میگوییم که از ما چند برابرش را
کشتید ولی آنان را به آنچه که تو ما را به آن وصف کردی ،وصف نکردیم ،و بر هیچ یکی
از ما گریه نکردی .و این دلیل محسوب نمیشود.
و اگر گفتی :با گروههای مسلمان میجنگید ،میگوییم ،آنان به الله قسم که قتال را
شروع کردند ،سپس هنگامی که تعدی و دست درازی آنان را رد کردیم ،شاکی و گریان
ولوله کردند ،و ما همواره دفاع کننده بودیم .پس چرا آنان را به آنچه که مارا به آن وصف
کردی ،وصف نکردی؟ و این هم دلیل محسوب نمیشود.
طالبان در گذر زمان 188
میشود و زکات پرداخت میشود و به معروف امر میشود و از منکر نهی میشود ،به
عزت عزیز یا به ذلت ذلیل ،اگرچه بینیهایی به خاک مالیده شود ،و در چهارگوشهی آن
امن و امان به فضل الله یکتا برقرار شده است.
اینها را به تو نمیگوییم...
بلکه میگوییم :اگر تنظیم القاعده راضی است که مجاهدان مطیع از زمینی که به
شرع الله در آن حکم میکنند و حدودش را بپا میدارند بیرون روند و آنجا را بر برگهای
از طال به ائتالف جربا و صندوقهای رأیگیری و هیئت سلیم ابلیس و مجلسش و
عصابات حیانی و عفش و مجرمان جمال و زنکی و جبههی سلولیه و سروریه و جبههی
خائن غادر و به دزدان و کفتار هایش تسلیم کنند ...اگر القاعده به این راضی است ،پس
پروردگارمان و دینمان از این ابا دارد.
و میگوییم :اگر ما را دعوت به اقتدا به حسین میکنی ،پس آن که معاویه ب
باشد کجا است؟
و حتی اگر نزد ما یزید میبود حتما آنجا را تسلیم او میکردیم ،برای اینکه در جبههی
خائن غادر ناکس ،رهبری جز کفتارها باقی نمانده است.
همچنین بدان که هزار کشتهشدن حسینی دوست داشتنیتر است برای سربازان
دولت اسالمی از ترک کردن یک وجبی که در آن به شرع الله حکم میکنند.
همچنین اینکه حسن و حسین هردو سرور جوانان اهل بهشت هستند ،الله تعالی از
آن دو راضی باد.
سپس اینکه ساحات را در تونس و مصر و لیبیا برایتان ترک کردیم ،که از روی عجزتان
آن را به صندوقهای رأیگیری تسلیم نمودید.
پس منتظر پاسخ حکیمانهیتان هستیم که با آن لبس و پوشیدگی که بخاطر خطاب
اخیرتان بوجود آمده بود از بین برود و همه موقفتان را به وضوح بدانند.
و معذرت معذرت ،معذرت امیر القاعده
به راستی که سربازان جوالنی و سربازان جبههی ابو خالد السوری بعد از تصریحات
اخیرتان میگویند :شیخ خرفت شده است!
و معذرت میخواهم بر این نقل صریح ،که براستی این از سخنان میانهیشان است.
و ای مجاهدان:
طالبان در گذر زمان 121
خالصهی امر اینکه اختالف بین دولت اسالمی و بین تنظیم القاعده اختالفی منهجی
است ،چنانکه امیر تنظیم در دیدار اخیر با مؤسسهی السحاب میگوید ،این همان قضیه
است و نه اینکه بیعت چه کسی برای چه کسی است و مرجعیت چه کسی برای چه
کسی است و آنچه که امیر تنظیم القاعده تالش کرد تا آن را اثبات کند ولی اثباتش نکرد
و اثبات هم نخواهد کرد.
و اینکه مادام که دولت اسالمی جزئی از جهاد عالمی است و اینکه میباید برای جهاد
عالمی مرکزی باشد که دور آن گردش کرد ،و رهبران القاعده رحمهم الله رموز جهاد در
این عصر بودند و اصحاب سبقت و فضل بودند ،دوله هم رهبری جهاد در عالم را بخاطر
توقیر و احترام و تقدیر وتبجیل و تکریم و تشریف و تعزیز گرفتن از آنان برای آنان
واگذاشت ،و در سیاست خارج مناطقش از آنان تجاوز نکرد یا با آنان مخالفت نکرد ،آنان
را به عنوان انسانهایی که رهبر و امیر هستند خطاب میکرد.
و همچنین آنان به چیزی در شئون داخلی دوله ملزم نبودند ،و همانا سخنانشان
رحمهم الله این بود که میگفتند :کسی که شاهد است چیزی را میبیند که غایب
نمیبیند.
حتی امروزه دکتر ظواهری و کسانی از متنفذین که همراه او هستند ،دوله را فرعی
از قاعدهیشان قرار میدهند و دوله را بنا بر منهج خوشان میخواهند که همواره داخل
القاعده مدفون و پنهان مانده است و آشکار نگشت مگر بعد از تولی ظواهری و خالی
شدن ساحه برای آمریکی.
پس هنگامی که دوله از آن منهج خودداری کرد ،آن منهجی که ظواهری با تغییرش
آن را از ما میخواهد ،بر ضد دوله شد و ذریعه و بهانهای برای جنگ با دوله پیدا نکرد
مگر تهمت خوارجزدن که با همین تهمت است که علمای طواغیت و سالطین با دوله
میجنگند.
و بنابر این از همهی شاخههای القاعده در همه مکانها بیانی رسمی و موقفی واضح
و صریح میخواهیم:
اعتقاد شما دربارهی منهج دولت اسالمی چیست؟ و حکم شما دربارهی آن چیست؟
آیا دوله خوارج حروری است ،و بلکه بدتر از آن!
با مردم منافقانه رفتار میکند و تقیه به کار میگیرد و بخاطر حکم و منصب میجنگد
و حال آن با رهبران جهاد مانند حال ابن ملجم است؟
121 معذرت امیر القاعده
و اینکه آیا منهج دوله گمراه بوده و بر مسلمانان جنگیدن با آن و ریشهکن کردنشان
از شام واجب است؟
بیانی که در آن شهادتتان را بنویسید و در موقفتان نزد الله ،دربارهی آن مورد پرسش
واقع شوید .و بدایند که سکوتتان هم کالم است.
ُّ ُّ َ َ ۡ ُّ َ
َوق ِفوه ۡمٰۖ إِن ُّهم مسولون[ ٨٥الصافات]85 :
«و آنها را نگاه دارید که یقینا باز خواست خواهند شد».
ُّ ۡ ُّ َ َ َ َ ُّ
ب شهدت ُّه ۡم َويسلون[ ١١الزخرف]15 :
َ ُّ ۡ َ
ستكت ُّ
«به زودی گواهی آنان نوشته خواهد شد ،و (ازآن) باز خواست میشوند».
و اگر گنجایش سکوت کردن داشت حتما سکوت میکردیم ،اگر گنجایش نرمی و
مالطفت داشت حتما لطف میکردیم ...اگر جای سازش و نرمی نشاندادن داشت حتما
چنین میکردیم.
پس کسی ما را سرزنش نکند ،که همانا ما تنها مدافع و اصحاب حق هستیم.
و کسی نگوید که ما در رسانه چیزی را آشکار کردهایم که نباید آشکار میشد ،چرا
که چیزی را آشکار نساختهایم مگر رد و دفاعی که میبایست آشکار میشد در برابر آنچه
که غیر ما آشکار کرده است.
بار الهی ،ای کسی که فاسد را از مصلح و طالح را از صالح میشناسی ،بر تو باد
منافقین و خائنین و غادرین ،آنها را جلوی شاهدان مفتضح گردان و عجایب را
دربارهیشان به ما نشان ده.
بار الهی بندگان مجاهدت را در هر مکانی حفظ کن ،بار الهی آنها را تمکین بده ،بار
الهی آنان را نصرت بده و فتح آشکار نصیبشان کن ،بار الهی اسیرانشان را آزاد کن و
مجروحانشان را مداوا کن ،و مبتالهایشان را عافیت بخش و کشتههایشان را بپذیر.
والحمد لله رب العالمین.
1
القاعدهی وزیرستان شهادتی از درون
به نام الله آغاز میکنم .صلوات و درود او بر فرستادهاش باد که به همراه شمشیر
فرستاده شد .درود بر خاندان ،همسران ،یاران و رهروان صادقش تا روز قیامت باد .اما
بعد:
در اردن و مساجد عمان ،زرقاء ،عربد و شهرهای دیگری ،بعضی از جوانان را یافتم
که خود را جماعت توحید مینامیدند .هیچ چیزی جز والء و براء برگرفته از قرآن ،کتاب
التوحید ،نوشتههای ابومحمد مقدسی در کفر به طاغوت و ایمان به الله ،رسالههای
عبدالقادر ابن عبدالعزیز (سید امام) در باب توحید و دیگر کتابهای قدیمیتر ابن تیمیه،
ابن قیم و دیگران ما را به یکدیگر نزدیک نکرده بود ،الله تعالی آنها را به حقیقتی که بر
روی آن بودند بازگرداند .ما این کتابها را به راهنمایی برادران بزرگتر دارای علم شرعی
یاد گرفتیم .ما با دیگر گروههای منحرف همچون اخوان المسلمین ،جماعت تبلیغ،
صوفیها و غیره بحث و جدل میکردیم .عقاید ما آشکار شد و مرتب بین ساختمانهای
امنیتی و اطالعاتی در رفت و آمد بودیم و در نتیجه تحت محدودیت ،حصر خانگی و
مسائلی از این قبیل قرار میگرفتیم .ابومصعب زرقاوی مثالی از یک موحد مجاهد بود.
او در قلب تمامی برادران جای داشت .او برای ما مانند یک امیر بود .من در صحنهی
جهادی کسی را نمیشناسم که مخالف این نظر باشد .پیش از 00سپتامبر ما تنظیم
القاعده را یک سازمان جهادی با گرایشات ارجاء گونه میپنداشتیم ،زیرا در گذشته (در
دهه 11و اویل دهه )01اظهاراتی ناواضح و غیرشفاف راجع به حکام مرتد مختلف،
مخصوصا سعودیها و ارتشهای آنها عنوان میکردند و در اعالن ارتداد این حکام و
ارتشهای آنها مردد بودند .ما همچنین طالبان افغانستان را در معرفی توحید به اعضای
خود دارای کم و کاستی میدیدیم 2.این ضعف آنها سبب شده بود تا بسیاری از اعضای
-0مقالهای از شیخ ابو جریر الشمالی که در مجلهی فارسی دابق شماره 7آمده است.
-3وجود اختالف تاریخی بین منهج و عقیدهی ابومصعب الزرقاوی و تنظیم القاعده را میتوان در
کلمات فرماندهی بلند پایهی القاعده – سیف العدل -مشاهده نمود که گفت :نقاط اختالف با ابومصعب
چیز تازهای نیست و قضیه منحصر به فردی نمیباشد ،زیرا صدها برادر از جاهای مختلف به سوی ما
آمدهاند و ما در شماری از موضوعات و مسائل با آنها اختالف داریم .تمامی اینها ریشه در تفاوت فهم
برخی مسائل دینی مربوط به والء و براء و در نتیجه نمایان شدن موضوعات تکفیر و ارجاء دارد .موضوع
دوم چگونگی برخورد و تعامل هر مجاهد در منطقهی خود و سرزمین اصلی خود با وضعیت کنونی
123 القاعدهی وزیرستان شهادتی از درون
آن به مسائل شرکی هم همچون طواف قبور و دستبندهای دفع بال دچار گردند و
متأسفانه این مسئله تاکنون نیز ادامه دارد.
ابومصعب الزرقاوی در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی به این سرزمین
مهاجرت کرد تا به رغم انحرافات شرعی موجود در بین عوام مردم ،اشغالگران کمونیست
روس را از آنجا بیرون براند .بنابراین ما به عنوان یک جماعت به دو گروه تقسیم شدیم.
عدهای مخالف کار در افغانستان بودند و عدهای دیگر به رغم کاستیهای موجود در آنجا
از کار در افغانستان حمایت میکردند .ابومصعف الزرقاوی پیش از وقوع جنگ اول خلیج،
به اردن بازگشت .او پس از پایان جنگ به 5سال زندان محکوم شد .او در زندان اردن
با ابومحمد مقدسی در یک سلول مشترک قرار گرفت .کسی که به خاطر آنچه رژیم اردن
آن را «بیعت امام» مینامید به زندان افتاده بود .ابومصعب زندان را ترک کرده و سریعا
بار سفر بسته و به افغانستان بازگشت و تا رخدادهای 00سپتامبر در آنجا ماند .دلیل
باقی ماندن وی در افغانستان این بود که به دلیل عدم وجود رژیم کفری غالب در آنجا،
وسعت سرزمین مملو از برادران مجاهد ،تسهیل در حرکت و وفور سالح برای آمادهسازی
و آموزش افراد مکانی مناسب بود .اما همانطور که همگی میدانیم آمریکا آمد و
افغانستان را اشغال نمود.
پس از آغاز کمپین آمریکا ،تمامی گروههای مجاهد به منظور یافتن میدانهای
مناسبتر که مهمترین آنها وزیرستان بود صحنه را ترک کردند .آنجا مملو از گروههای
جهادی با طرز تفکرها و منهجهای متفاوت بود .همگی آنها در جنگ با دشمن (آمریکا)
شرکت داشتند .در میان این گروهها تنظیم القاعده به دلیل ترتیبدادن عملیاتهای
حرفهای و خاص به شهرت زیادی دست یافته بود .از مشهورترین این عملیاتها
فروریختن برجهای تجارت جهانی نیویورک ،حمله به COLE USSو سفارتخانههای
آمریکا در نایروبی و داراإلسالم را میتوان نام برد.
در اواخر دهه 01میادی ،ابومصعب الزرقاوی و گروه کوچکی از همراهانش در شهر
هرات با بافت جمعیتی اکثرا رافضی ،متمرکز بودند و از تودهی مجاهدان مهاجر به دور
بودند .این اقدام وی به دلیل منزویکردن گروه در آن زمان و جلوگیری از ترافیک
است .مهمترین نکته در مورد ابومصعب موضع او در قبال حکومت سعودی و روش برخورد با آن در
احکام شرعی مربوط به کفر و ایمان بود[ .تجربتی مع ابی معصب الزرقاوی] .توجه کنید که سیف العدل
تالش میکند که اهمیت این تفاوتها را کمرنگ نشان دهد[ .ابوجریر الشمالی]
طالبان در گذر زمان 121
سنگین دیدارها بود که به استخبارات کشورها فرصت شناسایی آسان را میداد ،انجام
گرفت .او همچنین گروه را از اتهاماتی که دیگر گروهها به آنها میزدند دور نگاه داشت.
این گروهها آن را با الفاظ تکفیری ،خارجی و تندرو خطاب میکردند.
گروه دیگر از برادران که از جهاد در افغانستان حمایت نمیکردند در اردن باقی
ماندند (پیش از 00سپتامبر) .به عالوه ما ترجیح دادیم که بهتر است در اردن مانده و
به تبلیغ و دعوت توحیدی بپردازیم ،مخصوصا اینکه یکی از برادران از افغانستان برگشته
و وضع موجود و انحرافات شرعی طالبان را برایمان شرح داد .در شروع قرن جدید،
طالبان افغانستان مجسمهی بودا را به فرمان امیر مال محمد عمر نابود ساخت .پس از
این حادثه ارواحمان به آرزوی صحنهی جهاد افغانی به سوی افغانستان پر میکشید ،اما
اوضاع تغییر کرده و دیگر راهی برای رفتن به آنجا یافت نمیشد.
در سال ،3110برجهای آمریکایی منهتن به یاری و منت الهی از طریق عملیات
برادرمان در تنظیم القاعده با خاک یکسان شدند .اگر این کار نشانگر امری باشد ،این
امر چیزی نیست جز صدق این مرد یعنی اسامه بن الدن با پروردگار خویش .والله اعلم.
در سال 3113با برادرم ابومصعب الزرقاوی دیدار کردم و از نیتم برای ترک اردن و
پیوستن به یکی از میدانهای جهاد با او سخن گفتم .شیخ راهی را پیش رویم قرار داد
و من اردن را ترک کردم .اندکی پس از سقوط بغداد در راه افغانستان در کشور ایران
دستگیر شدم .مدتی پس از حمالت 00سپتامبر ،شیخ اسامه بن الدن صراحتا ارتداد
حکام حرمین و سربازان آنها را اعالم کرد و از لزوم نبرد با آنها در برخی از
سخنرانیهایش سخن به میان آورد .بدین ترتیب موانع موجود بر سر راه اتحاد صفوف
مجاهدین موحد یعنی شیخ الزرقاوی و گروهش از یک طرف و شیخ اسامه و سازمانش
از طرف دیگر برداشته شدند.
اندکی بعد در اواخر 3112دستههایی از مجاهدین به رهبری شیخ ابومصعب
الزرقاوی به روافض ،آمریکاییها و متحدان آنها اعم از مزدوران مرتد حمله نمودند و
شیخ بیعت خود به شیخ اسامه را اظهار نمود .این کار باعث شد که ما – گروه ابومصعب
در زندانهای ایران -نیز به وی بیعت دهیم .به همراه ما گروهی از برادران از تنظیم
القاعده نیز در زندانهای رافضه وجود داشتند .هنگام دستگیری من و برادرم خالد
العاروری (الله آزادش نماید) آنها در زندان بودند .ما به عنوان اعضای گروه ابومصعب
زرقاوی -جماعت توحید و جهاد– به استثنای برادرانمان خالد العاروری و صهیب
125 القاعدهی وزیرستان شهادتی از درون
االردنی همگی با شیخ اسامه بیعت کردیم .از این دو نفر هیچگونه سخنی در این مورد
شنیده نمیشد .احتمال دارد که این موضوع به این دلیل بوده باشد که آنها هنوز
موضعگیری تنظیم در برابر ارتش رژیمهای مرتد را نرم میدانستند و یا به این خاطر
بوده باشد که زندانیان تنظیم القاعده در ایران ،روافض و حتی زندانبانها را مرتد
نمیخواندند .با این اعالن شیخ اسامه نگرش ما نسبت به تنظیم القاعده تغییر کرد .این
سازمان اکنون آینهای از همان چیزی بود که ما در جماعت توحید و جهاد انتظار آن را
داشتیم .چقدر دوست داشتیم که شیخ الزرقاوی را به خاطر متحد کردن صفوف
مجاهدین در آغوش بگیریم .تصاویر این آرزو در ذهنم رفت و آمد میکردند .من انتظار
خروج از زندان را میکشیدم تا در صحنهای جهادی تحت نام سازمانی جدید و بزرگتر
1
که اکنون خود یکی از اعضای آن بودم گام بردارم.
نهایتا ما در اواخر 3101آزاد شدیم ،اما روافض عدهای از برادران را در زندان نگه
داشت که دو برادر مذکور یعنی خالد العاروری و صهیب االردنی نیز در میان آنها بودند.
من معتقدم که دلیل آزاد نشدن آنها عدم دادن بیعت از جانب آنها به تنظیم بود .من
به شهر کویته در پاکستان رفتم و پس از چهار ماه اجازه یافتم تا به وزیرستان راه یابم.
دلیل این تأخیر من بمباران شدید هوایی وزیرستان توسط آمریکاییها بود .من مشاهدات
خود را در مدتی که پس از شهادت امیر و مؤسس تنظیم القاعده – شیخ اسامه بن الدن
– در وزیرستان بیان میکنم ،اولین و بزرگترین سورپرایز و عالمت تعجبی که با آن روبرو
شدم این بود که گمان میکردم که وزیرستان سرزمینی کامال آزادشده است و فرد
مسلمان میتواند از غرب به شرق و از شمال به جنوب سفر کند و ارتشهای مرتد را
ندیده و صدای آنها را نشنود .گمان میکردم که حاکمان آنجا مجاهدین هستند و
قوانین شرعی را در آنجا اجرا میکنند .اما واأسفاه که قوانین غالب و رایج در آنجا قوانین
قبیلهای بودند .قوانین قبیلهای بر قوانین شریعت غالب بودند .ارتش پاکستان بر هر
بلندی و یا کوهی که بر روستاها و شهرها مشرف بود نظارت میکرد .ارتش پاکستان هر
هفته یک روز را روز منع عبور و مرور اعالم میکرد و میتوانست به راحتی بین پایگاههای
خود رفت و آمد کرده و مهمات ،سال ح و غذای کافی را برای خود تأمینکند .اگر امری
اسباب عصبانیت آنها را فراهم میکرد قانون منع عبور و مرور را تا هر زمان که
-0این دو برادر از قدیمیترین یاران شیخ زرقاوی بودند .الله تعالی آنها را از قید اسارت آزاد گرداند.
[ابوجریر الشمالی]
طالبان در گذر زمان 127
تکفیر کن و ما نیز از تو حمایت میکنیم .این جمله دومین شک وارد شده بر من بود.
اما من تصمیم گرفتم که تحمل کرده و در حد توانم هرکاری را که الزم است انجام دهم.
کمکم شروع به صحبتکردن با تمامی برادران تنظیم القاعده در تمامی سطوح در
مورد مشاهدات خود کردم .این موضوعات به قرار زیر بودند:
-0میدان وزیرستان پر از مجاهدین مصلح است و به آسانی میتوان منطقه را کنترل
کرده و قوانین الله را حاکم نمود.
-3چرا قوانین قبیلهای (موسوم به جرگه) و دیگر قوانین اجرا میشود ،بدون اینکه
تالشی جهت ارشاد مردم صورت پذیرد؟
-2چرا مجاهدین در هنگام جنگ با آمریکا از طریق ارتش پاکستان به افغانستان
وارد و از آن خارج میشوند؟
-2آیا آسفالتکردن جادههای بین روستاها و شهرهای وزیرستان توسط دولت
پاکستان نشان نمیدهد که ارتش پاکستان مأموریتی را در منطقه دنبال میکند؟
-5چرا پسران و دختران منطقه به صورت گسترده به مدارس سکوالر دولتی وارد
میشوند ،در حالی که هیچ آمادهسازی و جهتدهی برای تأسیس خانههای
آموزشی توسط مجاهدین باالخص مراکز القاعده صورت نمیپذیرد؟ این در
حالیست که مسئلهی آموزش و دایرسازی مدارس برای مهاجرین مجاهد جز در
مواردی محدود برای فرزندان تنظیم به کلی فراموش شده است.
-2چرا به بررسی و اصال ح انحرافات شرعی و اخالقی مردم به بهانهی مصلحت
شرعی و عدم رویارویی با آنها اصرار میشود؟
-7از جانب ریاست تنظیم و از طریق رهبر امنیتی و نظریهپرداز ابوعبیده المقدسی
(عبدالله اآلدم رحمه الله) از من خواسته شد تا به ستودن قیام عربها موسوم
به «بهار عربی» ادامه ندهم.
-1ما باید صفوف تمامی جنگجویان مختلف را جمع کرده و با حل هرگونه مشکل
موجود بین آنها و تنظیم ،آنها را متحده سازیم.
-0ما میبایستی زنان را از صحنه دور میکردیم ،زیرا حضور آنان حرکت برادران
مجاهد را در صورت حمالت ناگهانی کند میکرد .به دلیل وجود کوههای
صعبالعبور در منطقه جابجایی به همراه آنها بسیار سخت بود .همچنین هیچ
تمکینی وجود نداشت که بتوان با خیال راحت در آن زندگی کرد.
طالبان در گذر زمان 128
این نکات از طریق دست نوشتههایی توسط برادر ابوصالح المصری رحمه الله و یا
مستقیما به برادر :ابوعبیده المقدسی رحمه الله میرسید .ابوصالح المصری بین برادران
موجود در میدان جهاد و ریاست تنظیم ،واسطه بود .برادر ابوصالح المصری رحمه الله
در طول سالهای زندانی شدنم در ایران از دوستان نزدیک من بود .رابطهی ما در
وزیرستان ادامهدار شد و الله تعالی این مرد را به سبب قرابتش به رهبری تنظیم ،به
دفاع و پشتیبانی از من گمارد .او همچنین در کارهای خاصی که قرار بود باهم انجام
دهیم ،امیر من بود.
تنظیم در این وضعیت باقی ماند .نه شنیدنی در کار بود ،نه دیدنی ،و نه تمایلی برای
تغییر .زیرا سازمان القاعده در واقع یک جامعهی زیرزمینی بود و جز در مواردی که گاها
رهبری از کمپها بازدید میکرد ،به ندرت میتوانستی با رهبری تنظیم ارتباط برقرار
کنی .به گونهای که برادران برای نیازها ،سؤاالت و یا شکایات خود تقریبا هیچ پاسخی
دریافت نمیکردند .جوابها پس از هفتهها و ماهها میآمدند و یا هرگز نمیآمدند .به
معنای واقعی یک سیستم کالسیک غیرقابل نفوذ بود .هیچ یک از افراد منطقه
نمیتوانستند از فیلتر تنظیم عبور کنند .هرکس که از روش رهبری انتقاد نمیکرد در
سیستم رشد میکرد .متأسفانه پی بردم که منهج قاعدة الجهاد پس از مرگ شیخ اسامه
بن الدن رحمه الله ،به همان وضع پیش از سخنرانی وی در تکفیر حکام سعودی و
سربازانش بازگشته است .بنابراین القاعده پیش از زندانی شدن من ،همانی بود که پس
از آزاد شدنم بود! نوعی ارجاء به بهانهی احتیاط و کسب مصالح در آن گسترش یافته
بود .عجیبترین قضیه ،تردید آنها در تکفیر رافضهی معاصر بود که نجاست و خباثت
آنها بر هیچ کسی پوشیده نیست .به دلیل وضعیت تنظیم در زمان اسارت من،
نمیدانستم که بر چه مسیری قرار دارند .من توصیههای خود را به صورت احساسی و
با بیاعتبار کردن نظرات آنها مطرح نمیکردم ،زیرا میدانستم کارساز نمیشود .من
گمان میکردم که در نهایت میتوانم یک نفر را پیدا کنم که بشنود و ببیند .اما متأسفانه
کسی به حرفهای من گوش نمیداد .حتی افراد درجه دو و سهی تنظیم نیز به
حرفهای من گوش نمیدادند و در عوض با سرزنش ،طرد شدن ،مردود شمرده شدن
و بیاعتنایی مواجه میشدم .ابوعبیده المقدسی فردی حامل عقیدهی ارجاء بود ،اما
هیچگاه بحث و تبادل نظر را ترک نمیکرد و همواره به نظرات و آراء گوش فراداده و
اظهار نظر میکرد .گمان میکردم که خیر زیادی در او هست ،گرچه برخی اوقات در
122 القاعدهی وزیرستان شهادتی از درون
جمعهای عمومی و خصوصی صداهایمان را علیه هم باال میبردیم .کار به جایی رسید
که چیزهای عجیبی از او شنیدم ،از جمله اینکه او گفت که تنظیم القاعده ،طنطاوی
(مفتی سابق األظهر) و قرضاوی را علمای مسلمان میداند و آنها را تکفیر نمیکند.
پس از مدتی مجلهی عربی الصمود ،سخنی را از زبان مال محمد عمر مجاهد که در آن
عید فطر 0222هجری را تبریک گفته و در مورد آیندهی افغانستان پس از خروج
نیروهای آمریکایی اظهار نظر کرده بود منتشر نمود .او از عباراتی استفاده کرده بود که
در اسالم جایی نداشت .با استفاده از لحنی ملیگرایانه – مرزهای بین المللی را مورد
احترام قرار داده بود و انقالبهای عربی و تغییر رژیمها را تبریک گفته بود و از مردمیکه
آن کشورها را ترک کرده بودند – یعنی مجاهدین مهاجر مظلوم – خواست که به کشور
خود برگردند .به خودم میگفتم تنظیم القاعده – که با صلیبیان و حامیان کفر و
دموکراسی همواره مبارزه کرده است – در کجای این جمله قرار میگیرد؟
آیا این جمله ،القاعده را در برنمیگیرد؟ این جمالت پس از مقدمهچینیهای گذشته
در کنفرانس پاریس و گفتوگوی هیئت مال محمدعمر در دانشگاه توکیو با غرب در مورد
آیندهی افغانستان پس از خروج آمریکا و سیاستهای جدید طالبان عنوان شدند .حال
این سؤال باقی مانده است که امیر تنظیم القاعده (الظواهری) که مکررا بیعت خود را به
مال محمدعمر تجدید کرده و دیگر شاخههای القاعده را نیز به آن تشویق کرده است ،چه
موقفی اتخاذ خواهد کرد؟ البته سؤاالت زیاد دیگری نیز در ذهن داشتم.
من ردی بر سخنان مالعمر نوشته و این خطاهای سخنان او را به تنظیم یادآوری
کردم و ابوعبیده مقدسی از من خواست تا بنویسم .من همچنین از شبکهی حقانی که
نمایندهی مال عمر در وزیرستان بود پرس و جو کردم .آنها نیز از من خواستند تا
اعتراضیهای بر مال عمر بنویسم .آنها به من گفتند که پاسخ آن تا عید قربان خواهد آمد،
اما تاکنون هیچ جوابی دریافت نکردهام .من با نمایندهی مال عمر – محب الله – دیدار
کردم و یک کپی از نامه را نیز به او دادم .اما بازهم جوابی دریافت نشد .من به هر طرف
که نگاه میکردم مکانی را نمییافتم که قوانین اسالم در آن به تمامی به کارگرفته شوند.
پس اول فکر کردم که به برمه بروم و به جهاد مشغول شوم .این مورد را با یکی از
مجاهدین با سابقه و ارشد ،مطرح کردم .گفت که به دلیل طوالنی بودن مسیر و رژیم
طاغوتی و نژادپرست بنگالدش این امکان وجود ندارد .سپس تصمیم گرفتم به یمن بروم
و این نقشهای بود که در صدد عملی کردن آن برآمدم .اما پی بردم که برادرانی در
طالبان در گذر زمان 211
وزیرستان شمالی – از حرکت طالبان پاکستان – وجود دارند که عقایدی سلفی دارند و
بر منهجی صحیح قرار داشته و در راستای تحکیم قوانین شرع گام برمیدارند .در نهایت
در 32ژانویه 3102تصمیم خود را عملی کرده و بدانجا رفتم .در 7مارس 3102به
ناحیهی کوکی خیل رسیدم .من اطالعاتی در مورد طبیعت منطقه ،مردم آنجا و دیگر
موارد کسب کردم که قبال برایم واضح نبود .در آنجا در مورد گروههای مختلف مخصوصا
گروههای متفاوت موسوم به طالبان ،1اطالعات کسب نمودم.
-0طالبان افغانستان از جمله شبکهی حقانی .اصلیت آنها افغانی است و همانطور
که میگویند ،هدف آنها افغانستان است .آنها مال عمر را رهبر اصلی خود
میدانند.
-3طالبان وزیرستان که خود را پاکستانی میدانند .آنها رهبران زیادی دارند از
جمله :قلبحریر ،غالم خان ،قود عبدالرحمن و دیگران .آنها خود را پشتون
پاکستان میدانند .آنها منافع خود را دنبال میکنند حتی اگر به ضرر بقیهی
گروهها بینجامد .آنها روابط نزدیکی با سرویس های اطالعاتی پاکستان دارند.
آنها مال محمدعمر را رهبر خود میدانند.
-2طالبان مستقل در ناحیهی خیبر وزیرستان شمالی .آنها متحدان دولت
پاکستان هستند .درآمد آنها از تریاک و ماریجوانا به دست میآید .آنها برضد
حرکت طالبان پاکستان میجنگند و با استفاده از سال ح آنها را از استفاده از
جادهها محروم میکنند .آنها نامهای زیادی دارند« :لشکر اسالم»« ،انصار
االسام»« ،2جماعت توحید»« ،منغول باغ» و غیره.
-2حرکت طالبان پاکستان مهاجرانی از نواحی نزدیک پیشاور و مناطقی هستند که
ارتش پاکستان در «وادی سوات» وارد آن شده است .شاید آنها بهترین گروه
در ناحیهی وزیرستان باشند .اما متأسفانه دولت پاکستان گاها برخی از اعضای
آنها را تحریک میکند تا با یکدیگر برسر مقام رهبری بجنگند .آنها متشکل از
قبایلی هستند که هریک از آنها رهبر مخصوص به خود را دارد.
-0توجه :این واژه در زبان پشتون به معنی دانشآموز است و به هر یک از این گروهها اطالق میشود
هرچند که با یکدیگر در حال جنگ باشند[ .مجلهی دابق]
-3این گروه هیچ ارتباطی با انصاراالسالم عراق ندارد[ .مجلهی دابق]
211 القاعدهی وزیرستان شهادتی از درون
آنها پیش از آمدن من در «وادی سوات» قوانین شرع را اجرا میکردند و تنظیم
القاعده به سرعت ،فردی پشتون به نام مفتی حسن را به سوی آنان فرستاد تا آنها را
متقاعد کند که به منظور مصلحتهای بزرگتر و منافع عمومی در اجرای قوانین شرع
عجله نکنند ...هنگامی که مفتی حسن با شیخ مقبول (مفتی حرکت) دیدار کرد ،شیخ
مقبول وی را بر لزوم اجرای قوانین شرع در حال حاضر متقاعد ساخت .مفتی حسن با
نظریات جدید نزد تنظیم بازگشت اما او با طرد شدن از سوی تنظیم مواجه شد .او اکنون
عضو حرکت طالبان پاکستان است .این وقایع را از زبان برخی از سران حرکت طالبان که
آنها را مالقات نمودم شنیدم.
دولت پاکستان با پیشبینی اینکه حرکت طالبان بتواند بر تمامی منطقه تسلط یابد
توانست دیگر گروههای طالبان را بر ضد این حرکت بشوراند .حرکت طالبان توانست
بزرگترین ناحیهی وزیرستان شمالی به نام «میدان»( ،ناحیه تحت کنترل طالبان
انصاراالسالم ،1متحد رژیم پاکستان به رهبری محبوب الحق) را طی یک حمله غافلگیر
کننده زیر سلطهی خود درآورد .ترس به سرعت بر قلوب سربازان مرتد پاکستانی چیره
شد و در نتیجه بدون درگیری منطقه را ترک کردند .ما سه ماه در آنجا بودیم پیش از
اینکه ارتش دست به بمباران منطقه بزند« .میدان» به میدان تیر و منطقهی عملیاتی
توپخانهی ارتش تبدیل شد .سپس ما از آنجا عقب نشینی کرده و خود را به کوکیخیل
و تورادارا رساندیم .سپس ارتش وارد «میدان» شد و به شکست دادن قویترین دشمن
خود (حرکت) میبالید.
نقشهی بعدی دولت ،حرکت در جهت جنوب به داخل قلب وزیرستان یعنی نواحی
میدانشاه ،میرعلی و ...بود که مجاهدین مهاجر در آنجا حضور داشتند ...این نواحی
اغلب به دلیل مهاجرت مهاجرین به نواحی دیگر از مجاهدین خالی شده بود .تنظیم
القاعده و زیبا جلوهدهندگان اشتباهاتش مسئول اصلی این مصیبت هستند.
حرکت طالبان پاکستان از بهترین مجاهدانی بودند که من در ساحت جهاد وزیرستان
دیدم ،در آنها خیر بسیاری دیدم ،امیرشان دارای عقیدهی پاک و بر منهج سلف صالح
بود ،انشاء الله که این طور باشد – در مورد عوام آنها نیز باید گفت که دارای برخی
مشکالت بودند ،آن هم به دلیل سواد شرعی کمتر و سوگیریهای مذهبی بود .رهبر آنان
فضل الله بود و 05سال پیش ،مال عمر را مالقات کرده و به وی دست بیعت داده بود.
مال عمر عمامهی خود را به وی هدیه داده بود .وی تاکنون با وجود خطاهای شرعی مال
عمر بازهم به وی وفادار مانده است و از این مشکالت وی بیخبر است.
پیش از اینکه به مقصد افغانستان ،وزیرستان شمالی را ترک کرده و از آنجا به طور
کلی ساحت را ترک کنم ،تصمیم گرفتم -تا از روی دلسوزی و حرص بر رساندن حقیقت
– این موارد را به اطال ع برادران باقی مانده در تنظیم القاعده برسانم .اما الله تعالی
چیزی بهتر را برای من رقم زده بود و من به وزیرستان مرکزی بازگشتم.
پس از بازگشت خود به میدانشاه به کمیتهی بخارا (کمیتهی مدیریتی بخارا به رهبری
القاعده تعلق داشت و پس از کشته شدن عطیة الله و ابویحیی اللیبی رحمه الله تشکیل
شده بود) نامهای نوشتم .من آنچه را که اتفاق افتاده بود شرح دادم و نظر خود را در
مورد آیندهی منطقه و دخول قابل اجتناب ارتش پاکستان به نواحی مرکزی پس از
سیطرهی آن بر نواحی شمالی وزیرستان سخن گفتم .من اعتراضیهی خود بر سخنرانی
پیشین مال عمر را به نامه پیوست کردم تا به برادران یادآوری کنم که اکنون ساحت
جهاد منطقه بین چکش ملیگرایی و سندان قبیلهگری در افغانستان و پاکستان گیر
افتاده است ،متأسفانه بازهم هیچ پاسخی از طرف تنظیم دریافت نکردم.
در طول غیبت شش ماههی من شماری از موضوعات رخ داده بود که نزدیک بود
تنظیم را تا مرز نابودی پیش ببرد .مهمترین این موضوعات مسئلهای بود که بین دو نفر
از فرزندان شهداء (نحسبهم کذلک) رخ داده بود .این دو نفر از فرزندان دو رهبر سابق
القاعده بودند که مرتکب فاحشهی همجنسبازی شده بودند و کار آنها به
جاسوسیکردن برای دشمن انجامیده بود .مسئلهای مشابه با این موضوع پیشتر در
سودان نیز رخ داده بود .خیانت این دو سبب کشتهشدن شمار زیادی از برادران در
بمبارانهای هوایی شد .ما فشار مضاعفی را بر سازمان وارد کردیم تا یک محکمهی
مستقل از امارت طالبان برای رسیدگی به این موضوع تشکیل دهد .اما تنظیم تاکید
داشت که قاضی حتما باید از جانب امارت مشخص گردد .مشکل اینجا بود که رأی
1
مذهبی امارت در مورد مجازات همجنسبازی با منهج ما سازگاز نبود.
-0قضات امارت بر مذهب دیوبندی (حنفی ماتریدی) حکم میکنند .آنها در مورد حکم جاسوس
عقاید ارجاءگونه دارند و فرد را که طی همکاری با دشمن از دین برگشته است مسلمان میپندارند.
آنها در مورد عمل پلید همجنسبازی نسبت به سایر مذاهب سهلانگاری زیادی دارند .در واقع میتوان
اصرار سازمان برای رجوع به امارت را جلوگیری از قتل این دو لواط کار دانست .به همین دلیل بود که
213 القاعدهی وزیرستان شهادتی از درون
1
در نهایت امارت از دخالت در موضوع خودداری کرده و آن را به خود تنظیم سپرد.
این موضوع در همهجا پیچید و مردم سازمان را مسخره میکردند .در این میان
سوالهای زیادی در ذهن مردم و مجاهدین مطرح شد :چرا تنظیم به حکمدادن در این
موضوع اهتمام نمیورزد؟ چرا بر این موضع خود اصرار دارد؟ چرا سازمان پیش از
حکمدادن در مورد متهمین آنها را آزاد کرده است؟ در این میان بود که برادرانی را که
از شمال افغانستان راهی پیوستن به دولت اسالمی بودند و از میرانشاه میگذشتند
مالقات کردیم .در آن زمان دولت اسالمی در کانون توجهات بود ،زیرا که در هالهای از
ابهام بوده و خبرهای آن فیلتر میشد .به دلیل سرعت پایین اینترنت ،اطالعات چندانی
در مورد این مسئله نداشتم .استفاده از اینترنت دشوار بود .تنها منبع خبری در این
ناحیه ،خود تنظیم بوده ،آنها هیچ خبری از دولت اسالمی نشان نمیدادند ،به گونهای
که احساس میکردی وجود خارجی ندارد .زمانی که دولت عراق اسالمی توسط
امیرالمؤمنین ابوعمرالبغدادی رحمه الله اعالم شد ،رسانههای کفری به هیچ وجه آن را
پوشش ندادند .آن زمان نیز در ایران زندانی بودم و ارتباطم با جهان خارج کامال قطع
شده بود .به گونهای به ما نشان داده میشد که انگار یک گروه کوچکی است که
گاهگاهی عملیاتهای پراکندهای را انجام میدهد تا پرده از اقدامات واقعی آن برداشته
نشود .حتی در زمان رهبری امیرالمؤمنین ابوبکر البغدادی ،زندان و قلت اطالعات ،موانع
رسیدن اخبار صحیح به ما بودند.
متأسفانه حتی پس از ورود دولت اسالمی به شام تحت نام جبهه النصره ،به دالیل
امنیتی و سیاستهای رسانهای دوله ،امت از این موضوع بیاطال ع بودند .کمکم اوضاع
پیچیدهتر شده و این مسئله مبهمتر گردید .عالوه بر اینها ،مسئلهی اختالف من با تنظیم
در ناحیهی وزیرستان نیز یکی از دالئلی بود که من توجه چندانی به حقیقت اتفاقات
شام نکنم .اما الله به من توفیق داده و توانستم برادرانی را در وزیرستان پیدا کنم که در
به کارگیری اینترنت مهارت داشتند .الله به آنان پاداش نیک دهد .کمکم دلیل واقعی و
حقیقت وقایع شام برایم روشنتر گردید .دولت اسالمی به یاری الله – موهبتی الهی و
گزینهای بسیار مناسب برای رهایی از آشوبی بود که گریبانگیر ساحت جهادی شام
نویسندهی این مقاله و دیگر برادران ،تشکیل یک دادگاه مجزا از امارت را خواستار شدند[ .مجلهی
دابق]
-0بنابراین سازمان نمیتواند ادعا کند که در این مسئله از جانب امارت تحت فشار قرار گرفته است.
طالبان در گذر زمان 211
شده بود .اختالف شدت گرفت و من نامهای خطاب به تنظیم نوشتم و آنها را به پیگیری
مسئله مظنونین ترغیب نمودم .پس از تحت فشار قراردادن آنها و تحریک آنها با لحنی
شدید خطاب به کمیتهی بخارا ،رئیس این کمیته به همراه یکی از اعضای آن – الباشا
(البحتیتی) – مالقاتی را با من ترتیب داد .در طول جلسه او مخالفت خود با تشکیل
پروندهای مستقل از امارت و به دور از سوگیریهای مذهبی را اعالم کرد .وی میگفت
که تشکیل چنین پرونده و فرستادن آن به محکمه کاری احمقانه است ،زیرا متهمین به
گناه خود اعتراف نکرده و به جای آنها متهم کنندگان تازیانه خواهند خورد.
متهمکنندگان رئیس کمیتهی امنیتی و دستیار او بودند .پس از بحث و جدل بسیار،
سرانجام از متهمین خواسته شد که به زندان بازگشته و پروندهی آنان دنبال شود .او
برای رهایی از موقعیتی که در آن قرار گرفته بود گفت« :آسان است ،همهی آنها را
جمع کرده ،پروندهی آنها را دنبال کرده و سپس آنها را آزاد میکنیم» .سرانجام پس
از توافق با الباشا بر سر متقاعد کردن برادران کمیتهی بخارا برای دستگیری مجدد
متهمین و پیگیری پروندهی آنها ،جلسه به پایان رسید ،همزمان با این اتفاقات ،موضوع
دولت اسالمی (که برخالف تنظیم القاعده در حالت تمکین و اجرای قوانین شرع بود)
بر اتفاقات میدانی تأثیر میگذاشت .مسئله متهمین به بنبست کشیده شد ،زیرا تنظیم
القاعده اعتراف کرد که از مادران متهمین میترسد و گمان آن میرود که با رسانههای
خارجی تماس گرفته و مردم میرانشاه را به خیابان کشانده تا علیه تنظیم شورش کنند.
الباشا گفت که تنظیم دیگر قادر به مهار این مسئله نیست.
مسئلهی جوالنی و خیانتش به امیر خود کمکم مورد بحث قرار گرفت و با توجه به
اتفاقاتی که برای تنظیم رخ داد ،مسئله روشنتر شد .با نگاهی به گذشته برایم روشن
شد که تنظیم عامدانه صحنهی جهاد وزیرستان را ترک نموده ،یادم نرفته که چگونه
ابوعبیده المقدسی در آغاز عملیاتهای جهادی در سوریه از مهاجرانی که قصد سفر به
سوریه را داشتند قول میگرفت که با جبهة النصره بیعت کنند ،در آن زمان گروههای
زیادی در سوریه وجود نداشت و جبهة النصره نیز از دولت اسالمی جدا نشده بود،
مهمترین گروههای نظامی :رژیم اسد ،ارتش آزاد سوریه و جبهة النصرة بودند .این مسئله
برایم یک معما بود که آن موقع در ذهنم بیجواب بود ،چرا باید از یک مهاجر خواسته
شود که حتما به جبهة النصره بیعت دهد ،در حالی که هیچ گزینهی دیگری پیش روی
او نیست؟ ابوعبیده المقدسی مدام این جمله را تکرار میکرد« :ما میخواهیم در آنجا
215 القاعدهی وزیرستان شهادتی از درون
مکانی برای خود فراهم کنیم» .انگار بخشی از توطئهی تنظیم برای آیندهی منطقه،
پیوستن مجاهدین مهاجر به النصره بود .محکوم کردن گسترش دولت اسالمی به شام
که بعدها توسط جوالنی صورت گرفت ،تنها بخشی از نقشهی ایمن الظواهری و دوستان
نزدیک او برای ترک وزیرستان و ایجاد پایگاهی در شام بر روی الشهی دولت اسالمی بود.
در طول این مدت پیامهای سری بسیاری بین ظواهری و جوالنی رد و بدل میشد،
پذیرش سریع و عجوالنهی بیعت جوالنی توسط ظواهری مؤید این موضوع است.
همچنین ظواهری حاضر بود ابوبکر البغدادی را در قبال عقبنشینی دولت اسالمی
از شام به سوی عراق ،امیرالمؤمنین بنامد که اینگونه نشد و او را خوارج نامید و خود او
نیز دیگر امیرالمؤمنین نبود .ظواهری مرتبا در رسانهها ظاهر شده و خود را مظلوم
معرفی مینمود و بر حق ریاست و لزوم سمع و طاعت دولت اسالمی و دیگران از خود
تأکید میکرد .او خصوصیات و اعمال ناشایست زیادی را به دولت اسالمی و امیرانش
نسبت داد و سبب شد که تمامی گروههای مسلح فعال در شام دچار شبهه شده و
اسلحهی خود را به طرف دولت اسامی بگیرند .او بسیاری را گرفتار تفکرات وارونهی
خویش نمود ،تفکرات جدید و تغییر یافتهاش مسلمانان را تشویق به ترک ساحه و جهاد
و استفاده از راههای مسالمت آمیز مانند تظاهراتهای بینتیجه و طوالنی مینمود .او
به مجاهدین آموخت که کسب رضایت عموم را در اولویت قرار دهند و سبب شد
فرعونهای جدیدی بر مصر و دیگر کشورها مسلط شوند .هوادارانش به خیابانها،
میدانها و مراکز خرید ریختند و سیاستهای جدید ظواهری را دنبال میکردند ،کسی
که این تظاهرات را جهاد حقیقی مینامید و به زعمش ظلم را به عدل و کفر را به اسالم
تبدیل میکرد ،به خاطر کارهای او دیگر همانند گذشته جدایی حق و باطل همانند
گذشته کامال روشن نبود .مرسی طاغوت ،ستایش و برای او دعا شد و اهل صدق و
حقیقت سرزنش شد .او با این کارهای خود تنظیم القاعده را نابود کرد .تنظیم متهمین
در فساد و همجنسبازی را نیز بازداشت نکرد ،و به جای آن کمپ مخصوصی را در میان
کمپهای موسوم به کتیبهی اسامه ابن زید برایشان ساخت .این دو جاسوس – از
فرزندان دو رهبر القاعده – در میان متهمینی قرار داشتند که کمیتهی امنیتی پس از
چشمپوشی از نظر رهبری القاعده آنها را به قتل رساند ،این مسئله غوغایی در تنظیم
به پا کرد که هنوز هم فروکش نکرده است .این در حالی است که بر همگان آشکار است
که کمیتهی شرعی زمانی این دو متهم را به قتل رساند که دو گروه موسوم به «صدیق
طالبان در گذر زمان 217
الله» و «گودعبدالرحمن» -که این دو متهم برای آنها جاسوسی میکردند – در تالش
بودند تا آنها را از زندان فراری دهند .اعضای کمیتهی امنیتی در نتیجهی این اتفاقات
اخراج شدند و از صحنه دور نگه داشته و مجبور شدند تا در خانههای خود بمانند .به
دلیل فشار مضاعف از جانب کمیتهی امنیتی و شمار زیادی از برادران ،سرانجام تنظیم
مجبور شد تا این مورد را با ابومالک التمیمی رحمه الله که در مسیر پیوستن به دولت
اسالمی از نورستان افغانستان راهی شام بود و در این راه از میرانشاه میگذشت ،در
میان بگذارند؛ برادر ابومالک گفت که خون این دو جاسوس به حق ریخته شده است.
بعدها من و شماری از برادران –پیش از هجرت به شام و بیعتمان با دولت اسالمی-
پس از بسته شدن تمامی درهای امید و ناکارآمدی راهحلهای متعدد ،سعی کردیم با
تنظیم القاعده به مبارزه بپردازیم .ما – مهاجرین و انصار عرب و غیر عرب – شروع به
تحقیق و تفحص در مورد وقایع وزیرستان و جاهای دیگر نمودیم تا از این طریق بتوانیم
بهترین موضعگیری را دربارهی تنظیم داشته و ارتباطات خود را با این تنظیم قطع کنیم،
تنظیم سعی کرد تا خشم ما را فرونشاند و با پیشنهاد پول و منصب ما را خریداری کند،
اما به یاری الله شکست خورد.
درخواستهایی که ما مطرح میکردیم به قرار زیر بودند:
-0تنظیم به شفافسازی عقیدهی خود باألخص در مورد روافض بپردازد.
-3ظواهری برای دعاهای خود برای مرسی ،توجیه و دلیل شرعی بیاورد.
-2دلیل خوارج نامیدن دولت اسالمی توسط ظواهری ذکر شود.
-2دلیل تغییر خطمشی جهادی از حالت هجوم و ستیز به حالت تظاهرات
مسالمتآمیز و کسب رضایت عمومی شرح داده شود.
هیچ پاسخی به این درخواستها داده نشد تا سرانجام تمامی مجاهدین ،میرانشاه را
ترک کردند و ارتش پاکستان در ژوئن 3102وارد آنجا شد و آنجا را تصاحب نمود .در
آن زمان ما به تنظیم فرصت دادهبودیم تا در مواضع خود بازنگری کرده و اشتباهات و
ستمهای خود را جبران کند ،اما متأسفانه این ظواهری بود که تنظیم را به سوی پرتگاه
میبرد و تا زمان نوشتن این مقاله نیز به کار خود ادامه میداد.
ما از تنظیم القاعده و خطاهای شرعی ظواهری برائت جستیم و با دولت اسالمی و
امیرش ابوبکر البغدادی بیعت دادیم و این نتیجهی آن چیزی بود که ما از تمکین توحید
و شریعت در دولت دیدیم .ما آنچه را که سالها به دنبالش بودیم و ارواحمان برای آن
216 القاعدهی وزیرستان شهادتی از درون
بیتابی میکرد یافتیم؛ آنچه قلبهایمان را شفا داد .حاال مقصد سفرهای طوالنی
مدتمان برای یافتن حقیقت و مسیر صحیح جهاد و پیوستن به جماعت پیش روی ما
قرار داشت ،به یاری الله اکنون در مسیر منتهی به فردوس اعلی قرار داشتیم.
بله ما به امیرالمؤمنین ابوبکر البغدادی بیعت دادیم ،درست مانند آنچه که در مورد
مال عمر ،شیخ اسامه بن الدن و دکتر ایمن الظواهری انجام دادیم .این بیعت پس از آن
انجام گرفت که مال عمر و ظواهری در بیانیههای خود شامل آنچه امارت
اسالمی افغانستان در اعیاد اسالمی منتشر مینمود بیعت شکنی کردند .ظواهری نیز با
توجیهاتی همچون مصلحتگرایی ،با تحکیم شریعت مخالفت نموده و برآن پافشاری
مینمود ،کورکورانه به بیعت از امیر خود –مال عمر– و انحرافات فاحش شرعی او
پرداخت .بنابراین هیچ سرزنشی بر من نیست و آنها نیز حقی بر گردن من ندارند و من
دیگر وظیفه ندارم که از دستوراتشان اطاعت کنم .تنظیم پس از این اتفاقات مانند یک
مار زخمی بیهدف به این طرف و آن طرف میجهید و طرفدارانش به هر محفلی اعم از
مجاهدین و غیرمجاهدین وارد میشدند و برای حفظ آخرین نفسهای خود در عمق
باتالق دست و پا میزدند و پیش از غرق شدن ،با هرکس و ناکسی مالقات میکردند و
کارهای خود را توجیه میکردند .آنها شایعات ،دروغها و زشتترین الفاظ را به ما نسبت
میدادند؛ تکفیری ،خوارج ،قاتل مسلمانان ،وهابی و مرتبا به مردم هشدار میدادند که
ما قاتل هستیم و آنها را به قتل میرسانیم.
سپس تنظیم یک بازی مذهبی را به راهانداخت و از مذهب حنفی مردم منطقه برای
پیشبرد اهداف خود سوءاستفاده کرد ،و اینگونه القا کردند که این بیعت ما یک نوع
اعالن جنگ با آنها و مذهب و امیرشان است .آنها سعی کردند این حس را در مردم
ایجاد کنند که حضور ما به عنوان سربازان دولت اسالمی در منطقه نوعی به مبارزه
طلبیدنشان است.
به لطف الهی مردم دسته دسته به سوی ما میآمدند تا برای سؤاالتی که پیرامون
احوال ما در ذهنشان پیش آمده بود پاسخی بیابند ،و غالبا در مورد شبهاتی که تنظیم
دربارهی ما پخش کرده بود سؤال میپرسیدند .بسیاری از برادران – الله اجرشان دهد
– از طریق اینترنت با ما در ارتباط بودند و تصاویری از تعامل با مردم و حضور با نشاط
مسلمانان تحت سلطهی دولت اسالمی منتشر نمودند که به رد شبهات بسیار کمک
میکرد .این کار وسیلهای برای دعوت آنها و شفافسازی احوال دولت اسالمی،
طالبان در گذر زمان 218
جهادش و پیامدهای این جهاد راستین بود ،این کار تأثیرات خوبی بر انصار و عموم مردم
در آنجا برجای گذاشت .به لطف الله این ویدئوها سبب شد تا مردم از جهل نسبت به
دولت اسالمی بیرون آمده و تنظیم نیز به شدت متزلزل شود .گروههای مجاهد در منطقه
در مورد صلحگرایی و کسب رضایت عمومی از سوی تنظیم و روش جهادی دولت
اسالمی بحث میکردند ،همچنین پیرامون تظاهرات مسالمت آمیز در مقابل ترک جهاد
و عدم تأثیرگذاریش در سرنگونی طاغوت و رهاکردن مردم از ناعدالتی صحبت میکردند،
که نه تنها این تظاهرات منبع فساد است ،بلکه منجر به قتلعام زنان و کودکان در
خیابانها و میدانهای شهر به دست سربازان و نیروهای پلیس طواغیت بود ،که هیچ
هراسی از پرداخت بهای این کشتارها نداشتند ،در واقع این ایدهای بود که به تشکیل
فراعنهی جدید انجامید .طرفداران القاعده صدای خود را بلند کردند و بدون ترس و
شرم با دولت اسالمی اعالن جنگ کردند ،چرا که آنها به سرعت دستمزد خانوادههای
برادرانی که بیعت داده بودند را قطع کردند و به زنان ،بچهها و بیماران رحم نکردند.
بدین ترتیب ثروتهایی که توسط مسلمانان سخاوتمند به تنظیم پرداخت میشد و الله
آن را از صدقات به حساب آورد تا به وسیلهی آن با دشمنان به جهاد پرداخته ،اکنون
توسط الظواهری قطع شده و مسلمانانی که به دنبال حق و حمایت از اهل حق و برپایی
دین بودند از این صدقات محروم شدند .ظواهری از این صدقات برای مبارزه با حق و
حقیقت و اهل آن بهره میبرد ،سبحان الله .او باید بداند که بین الله و مظلوم هیچ
حجابی نیست و در صورتی که توبه نکند و بازنگردد با این کارنامه ،الله را مالقات خواهد
کرد.
تنظیم القاعده به اینها نیز اکتفا نکرد ،اعضایش به سوی گروه ازبک (تحیرخان) و
امیرش رفتند ،علی رغم شکاف عمیق میان آنها به دلیل آنچه در اواخر 3111در شهر
وانا رخ داده بود .القاعده در زمان جنگ اوزبکها با ارتش پاکستان و متحد آنها یعنی
«نذیر» ،به این بهانه که ازبکها تکفیری ،خوارج و تندرو هستند دست از حمایتشان
کشید .در نتیجه این کار شمار زیادی از ازبکها کشته و شماری دیگر از وانا در وزیرستان
جنوبی اخراج و به سوی میرعلی و میرانشاه رانده شدند ،تنظیم القاعده به آنها التماس
کرد تا در مقابل بیعت دهندگان با دولت اسالمی مقابله کنند ،اما اعضای تنظیم بدون
هیچ دستاوردی بازگشتند .آنها با گروه روشن و امید به نام حمیدالله و دیگر گروهها
دیدار کردند .آنها با گروههای اوزبک افغانستان ،با برادران تاجیک و امیرشان عبدالولی،
212 القاعدهی وزیرستان شهادتی از درون
با گروه اوزبک جانیبشیر ،با گروه برادران ترکستان ،با عبدالله الشیشانی از اعضای امارت
اسالمی قفقاز در میرانشاه ،با متحدین القاعده ،شبکهی حقانی به عنوان نمایندگان امارت
اسالمی افغانستان و مال عمر دیدار کردند ،با برخی از اعضای حرکت طالبان پاکستان
دیدار کردند و به امید دورساختنشان از ما و تحریک برضد دولت اسالمی هیچ گروهی
را رها نکردند و با آن دیدار کردند ،اما تالشهایشان با شکست مواجه شد .بسیاری از
آنهایی که تنظیم به آنها چشم امید بسته بود ،یا با دولت اسالمی بیعت کرده بودند و
یا در حال انجام بیعت بودند.
القاعده با نمایندگان امارت افغانستان به نام گودعبدالرحمن در خصوص
جاسوسهای آمریکا و اطالعات پاکستان دیدار کرد تا بتواند روابطی را که در نتیجهی
ترور نافرجام عبدالرحمن توسط القاعده ،مخدوش شده بود ،بهبود ببخشد .ثمرهی این
بهبود روابط ،بدین صورت بود که یکدیگر را در حالی ترک کردند که همدیگر را در آغوش
گرفته و گودعبدالرحمن گفت که جنگ او با کسانی است که قصد ترور او را داشتهاند و
از ذکر نام تنظیم خودداری کرد؛ او در واقع به کمیتهی امنیتی سابق القاعده که با دولت
اسالمی بیعت داده بود اشاره داشت.
تنظیم القاعده دیدارهایی را با انصاراالسالم عراق انجام داد تا آنها در جنگ با دولت
اسالمی با خود همراه سازد .تنظیم دیدارهایی را با کردهای تنظیم القاعده انجام داد تا
آنها را از کوهها به سوی میرانشاه پائین آورد و در طرح نقشه برضد دولت اسالمی از
آنها کمک بگیرد .این مشورت به منظور گردآوری اعضای کردها – اعم از سربازان و
شرعیهای – موجود در تنظیم بود که از طریق ایران به عراق فرستاده شوند تا بتوانند
پس از آموزشهای الزم در خاک افغانستان دست به عملیات نظامی در عراق بزنند.
آنها ویدئویی به نام «کمپ آموزشی مال غازی عبدالرشید» را برایشان تهیه کردند ،مال
غازی توسط نیروهای پاکستانی در اسالمآباد ترور شد -ما او را شهید میپنداریم الله
نیز او را بپذیرد -الله تعالی نقشهی آنها را نقش بر آب کرد و انصاراالسالم به دولت
اسالمی بیعت داد .پیروزیهای بزرگ دولت اسالمی در موصل و جاهای دیگر نتیجهی
توطئهی شکست خوردهی تنظیم بود.
هنگامی که گروهی از پنجابیهای صادق را دیدم که تنظیم الظواهری و صوفیهای
پنجابی به رهبری عاصم عمر و احمد فاروق را ترک میکنند ،دلم خنک شد .این اشخاص
کسانی بودند که تنظیم بزرگترین ابزار رسانهای خود یعنی مؤسسهی السحاب به زبان
طالبان در گذر زمان 211
اردو را به آنها واگذار کرده بود تا آنچه از نیکی مانده بود را (توسط این موسسه) ضایع
گردانند .مهندس تنظیم به نام مختار المغربی –واسطهی بین تنظیم و این دو دیوبندی
پنجابی– تنظیم القاعده را به یک تنظیم دیوبندی به نام «تنظیم القاعده در سرزمین
هند »1تبدیل کرد ،آنها از کارکنان مهاجر دوری جستند ،گویی که دیگر به آنها نیازی
نداشتند.
ای الله هر پروژهای که در حال توطئه برضد دولت اسالمی است نابود کن و چنین
پروژههایی را در هم شکن .از الله عظیم و پروردگار عرش عظیم میخواهم که دولت
اسالمی را حفظ کند و امیرش را بر مسیر حق نگه دارد و پرچم آن را برافرازد .از الله
میخواهم که دشمنان دین و دولت اسالمی را زیر پای مجاهدان له کند ،براستی او عزیز
است و دعاهای ما را میشنود.
«النهایه خواستهی ما سپاس الله پروردگار جهانیان است».
برادرتان و جویندهی نیکی – و الله اعلم بالنیات –
ابوجریر الشمالی
11شوال 14 (1344آگوست )1514
-0این گواهی پیش از اعالن شاخهی هندی تنظیم القاعده نوشته شده است .او پیش از این اعالن از
آن اطالع داشت .به مقالهی «القاعده ظواهری ،هراری و نظاری و فقدان حکمت یمنی» نگاه کنید تا
به بیانیههای امارت – که تنظیم خود را به آن نسبت میدهد – در خصوص محکومیت گسترش تنظیم
پی ببرید[ .ابوجریر الشمالی]
بیعت و حقیقت اختالفات
الحمد لله الكبير المتعال ،والصالة والسالم على الضحوك القتّال ،وعلى أهل بيته
الط ّيبين األطهار؛ وبعد:
هانی السباعی ،سرپرست مرکز مطالعات تاریخی مقریزی ،دربارهی اختالف بین دولت
اسالمی و جبهة النصره صحبت کرده و این برادر گمان برده که اساس این مشکل ،در
شبههی بیعت و عالقهی تنظیمی بین دولت اسالمی و تنظیم القاعده است و این تصور
بعید از واقعیت است ،پس اختالف – بعد از آنکه منهجی است – تبدیل به جنگ بین
حق و باطل شده است ،برای همین باید چیزهایی را دانست:
اوال :دولت اسالمی در زمین تمکین دارد ،شرع را تحکیم میکند ،و سلطهی او بر
رقه و برکه و قواطع کامل و واسعی در حلب و حمص و انبار و نینوا و صالح الدین و دیالی
و کرکوک و غیر آن دارد ،و در آنجا نمازها را به پا میدارد و حدود و محکام و هیئتهای
حسبه دایر است ،بر خالف سلطنت صحوات و هم پیمانشان جوالنی ،که هیئتهای
شرعی مشترک آنان فاقد علم و قدرت هستند ،فاسد اند و مفسد اند بخاطر مشترک شدن
با غالت صوفیه و مرجئه و اخوانی و حرامیه در قضاوت( ،بلکه حتی قاضیانی از نظام
طاغوت سابق در آن است) و زبان حالشان این است که« :شریعتی همراه با جنگ نیست»
و جملهی «ال حدود فی دار الحرب» را با اهواءشان تاویل میکنند و برای دو سال است
که مناطق آزاد شدهی وسیع و مستقری را اداره میکنند اما نه حسبهای است و نه
حدودی ،مگر اینکه بر اسیران دولت اسالمی باشد! سپس بیانیههای جاهلی بیرون
میدهد مانند بیانیهی جیش المجاهدین – همپیمانان جوالنی – دربارهی اینکه حجاب
یک آزادی شخصی است!
دوما :اینکه حزب جوالنی ،مهمترین اولویتهایش را جنگ با دولت اسالمی قرار داده
است ،و جنگیدن با آن را بر جنگیدن با هیئت ارکان و راهزنان مقدم کرده است ،و در
واقع با ائتالف وثنی و آ ل سول به شکل مرجئه رفتار میکنند و با دولت اسالمی هم به
شکل خوارج!
سوما :ابو عبد الله الشامی فتوای دروغی بیرون داده و حکم به وجوب قتال با دولت
اسالمی به صورت فوری کرده است ،برای اینکه طایفهی ممتنعه با شوکت از حاکمیت
طالبان در گذر زمان 212
هستند و از خوارج غلو شان شدیدتر است! (و در وصف حاکمیتی که از آن امتناع دارد
چقدر در تناقض است!) و به ابراهیم سلقینی و عدنان عرور شبیه است.
پس اکنون اختالف تبدیل به جنگ برپا شده بین دولت اسالمی که در زمین تمکین
دارد ،با احزابی از ائتالف جربا و آل سعود و اتباع جوالنی شده است ،و برای محقق
گرداندن و برای رسیدن به اهداف خود در هماهنگی در تمام سطوح در صف واحدی
ایستادهاند .و سپاس خدایی را که منشقشدگان از جوالنی را به شهادت دادن به
توطئههایشان هدایت داد.
و شبههی بیعت ،اثری بر زمین واقع ندارد ،و منشقشدگان از حزب جوالنی به سوی
دولت اسالمی هر روز دهها نفر هجرت میکنند ،چه این شبهه برایشان برطرف شده
باشد چه نشده باشد ،و آن بخاطر انحرافات منهجی که حزب دارد و میبینند است،
چنانکه تهدید جوالنی و فتوای شامی و کفران نعمت آن دو و معروفی که به آن در
گذشتهای نزدیک اعتراف کرده بودند ،آنان را به سوی بیعتکردن با دولت تشویق و
سوق میدهد.
پس حقیقت بر خالف آن چیزی است که این برادر گرامی تصور کرده است ،برای
اینکه مهاجرین و انصار از کسی که آنان را دستور به وارد شدن در تحالف علمانی سلولی
جهمی حرامی کند اطاعت نخواهند کرد و اینکه از مردی منحرف در منهج اطاعت کنند
و امیرش را نافرمانی کند و کسی را که در کفرش اختالفی وجود ندارد بر ضد او یاری
دهد؛ اگر چه هم چنین دستوری ،از همهی حکیمان زمین آمده باشد.
«إن إقامة اإلمارة أو الدولة اإلسالمية فريضة شرعية وضرورة واقعية ،وال يمكن تأخيرها
لعدم توافر الظروف المثلى الختيار الحاكم ،وإال الستولى المفسدون وأعداء اإلسالم على
البالد ،وضاع األمن وهددت الحرمات .ولوقعت الفتن ،التي أضاعت ثمرة الجهاد في
أفغانستان لوال قيام اإلمارة اإلسالمية ،والتي يمكن أن تضيع ثمرته في العراق ،فجميع
الظروف الداخلية والخارجية في البلدين مهيأة ومتوفرة إلذكاء القتال الداخلي ،إال إذا قامت
سلطة شرعية متمكنة تحبط تلك المؤامرات ]...[ .في العراق فصل اإلخوة من قبل في
مساعيهم لتوحيد صفوف المجاهدين في شورى المجاهدين ثم حلف المط ّيبين ثم مبايعة
دولة العراق اإلسالمية من معظم الجماعات المجاهدة ذات المنهج الصحيح والقبائل
المرابطة المجاهدة ،بما يغني عن إعادته ،وأكبر ٍ
دليل على ذلك هو هذا الصمود البطولي
1
للدولة المباركة ،الذي تتحطم على صخرته الحمالت العسكرية والفتن والمؤامرات».
ترجمه« :برپایی امارت یا دولت اسالمی فریضهای شرعی و ضرورتی واقعی است ،و
نمیتوان آن را بخاطر نبود شرایط مطلوب برای اختیار حاکم به تأخیر انداخت ،وگرنه
مفسدان و دشمنان اسالم بر زمین استولی مییابند و امنیت ضایع میگردد و حرمات
تهدید میشود .و فتنهها به وقوع خواهد آمد فتنههایی که ثمرهی جهاد در افغانستان را
ضایع میکرد .اگر امارت اسالمی برپا نمیشد ،و فتنههایی که میتواند ثمرهی آن را در
عراق نیز ضایع کند ،پس تمام شرایط داخلی و خارجی در دو کشور برای مبارزه با جنگ
داخلی آماده و در دسترس هستند ،مگر اینکه یک قدرت شرعی و قدرتمند این توطئهها
را شکست دهد ]...[ .در عراق پیش از این ،برادران برای یکیکردن صفوف مجاهدین
در شورای مجاهدین ،سپس در حلف المطیبین ،تالش نمودند سپس بیعت با دولت
اسالمی عراق از بیشترین جماعتهای جهادی دارای منهج صحیح و قبایل مرابط و
مجاهد که نیازی به بازگویی مجدد آن نیست ،و بزرگترین دلیل بر این ،استقامت
قهرمانانهی این دولت پر برکت است که مبارزات نظامی ،فتنهها و توطئههای آن را از
بین برد».
وإخواننا في دولة العراق اإلسالمية هم رواد هذا الميدان ،وقد عرف اإلخوة في أفغانستان
ٍ
مختلفة ،ولم يجدوا فيهم إال كل نب ٍل ٍ
حاالت عددا من أعيانها عن ٍ
قرب ،واتصلوا بهم في
ٍ
وبصر بالواقع المتقلب واألحداث العاصفة ،التي عركتهم ومارسوها ،وال أدل وكرم ٍ
خلق
على بصرهم بالواقع من هذا اإلنجاز الضخم ،الذي حققوه بتوفيق الله لهم ،وأفسدوا به
المخططين األمريكي واإليراني في المنطقة ،وهو اإلنجاز الذي بدؤوه حفرا بأظافرهم في
ٍ
ظروف تلبدت بالهزيمة واليأس واالنبهار باالكتساح األمريكي والتواطؤ الصخر ،في
اإليراني ،فهم بال ٍ
شك من أعرف الناس بميدانهم ،أما عن عدالتهم وصدقهم ،فأنا وجميع
إخواني الذين عاشروهم يشهدون لهم بالصدق والنزاهة والزهد في الدنيا والرأي السديد
1
والخلق الحميد».
ترجمه« :ضرورت برپایی دولت اسالمی عراق در این وقت ،و توجیههای شرعی و
علمی برای برپایی آن ،مخصوصا اینکه این ضرورت تا حد زیادی به دیدگاه عملی در
میدان درگیری تعلق دارد ،و برادرانمان در دولت اسالمی عراق آنان پیشگامان این میدان
هستند ،و بعضی از برادران در افغانستان تعدادی از اعیان آنان را از نزدیک میشناسند
و در حاالت مختلفی با آنان تماس گرفتند ،و در آنان چیزی نیافند مگر زکاوت و باهوشی
کامل و اخالق کریمانه ،داشتن بصیرت به موقعیت متقلب و طوفان حوادث ،که با آنان
درگیر و در حال مبارزهاند ،این دستاورد بزرگ بر چیزی جز بصیرتشان به واقع حال
داللت ندارد ،دستاوردی که با توفیق الله برایشان محقق گشته است و با آنان نقشههای
آمریکایی و ایرانی در منطقه را خراب کردند و این دستاوردی است که با چنگهایشان
در صخرهها حفر کردهاند در شرایطی که شکست و نا امیدی و خیرهشدن به
غارتگریهای آمریکا با مشارکت ایران متحمل بود ،پس آنان بدون شک از آ گاهترین
مردم به میدانشان هستند ،اما دربارهی عدالت و صداقتشان ،پس ما و همهی برادرانم
که با آنان هستیم گواهی به صداقت و پاکی و زهدشان در دنیا و رأی محکم و اخالق
ستودنیشان ،میدهند».
پس ابوحمزه المهاجر رحمه الله تنظیم القاعده را در بالد الرافدین منحل کرد و گفت:
«أقول للشيخ المفضال ،والبطل المغوار ،الهاشمي القرشي الحسيني النسب ،أمير
المؤمنين أبي عمر البغدادي :بايعتك على السمع والطاعة في العسر واليسر ،والمنشط
والمكره ،وأثرة علينا ،وأال ننازع األمر أهله ،وأن نقول الحق حيثما كنا ال نخاف في الله لومة
الئم ،معلنا ذوبان كل التشكيالت التي أسسناها بما فيها مجلس شورى المجاهدين ،وبالنيابة
1
عن إخواني في المجلس تحت سلطة دولة العراق اإلسالمية».
ترجمه« :به شیخ بزرگوار و قهرمان یورش برنده ،هاشمی و قریشی و حسینی نسب،
امیر المومنین ابو عمر البغدادی ،میگویم :به تو بیعت دادم بر فرمانبرداری و
اطاعتنمودن در سختی و آسانی و آسایش و تنگنا و حتی اگر حقمان ضایع شود و اینکه
در امر امارت منازعه و نافرمانی نکنیم و هرکجا باشیم حق را آشکارا بگوییم و در راه الله
از سرزنش هیچ مالمتکنندهای نترسیم ،اعالم میکنیم کل تشکیالتی که تاسیس
نمودهایم که مجلس شورای مجاهدین یکی از آنهاست همه را الغا نمودیم و به عنوان
نمایندهی برادرانم در مجلس ،زیر سلطهی دولت اسالمی عراق درآمدیم».
و دکتر ایمن ظواهری این را با این سخنش تاکید کرد:
«ليس هناك شيء اآلن في العراق اسمه القاعدة ،ولكن تنظيم قاعدة الجهاد في بالد
الرافدين اندمج بفضل الله مع غيره من الجماعات الجهادية في دولة العراق اإلسالمية
حفظها الله ،وهي إمارة شرعية تقوم على منهج شرعي صحيح وتأسست بالشورى وحازت
2
على بيعة أغلب المجاهدين والقبائل في العراق».
ترجمه« :اکنون در عراق چیزی به نام القاعده وجود ندارد ،بلکه تنظیم قاعدة الجهاد
در بالد الرافدین ،به فضل خداوند ،به همراه دیگر جماعات جهادی ،در دولت
اسالمی عراق ،تلفیق و داخل شدهاند .و آن امارتی است شرعی که بر منهج شرعی صحیح
قرار دارد و به وسیلهی شورا تأسیس شده و به بیعت اغلب مجاهدین و قبائل عراق دست
یافته است».
-0نصیحة مشفق.
216 بیعت و حقیقت اختالفات
در داخل آنجا پیمان ببندند .عهد بستن داخل کعبه از شکستن عهد بعد از خارج شدن
چیزی از آن پیمان بینیاز نمیگرداند.
و امروز دولت اسالمی در عراق برپا شده و مجاهدان در خیابانهای عراق برای آن
جشن میگیرند و مردم برای پشتیبانی از آن در شهرها و روستاهای عراق تظاهرات
میکنند و تایید کردن آن و بیعتدادن به آن را در مساجد بغداد اعالم میکنند ،و همراه
با این ،این مخالفان به دولت اسالمی عراق اعتراف نمیکنند ،برای اینکه گمان میکنند
که اهلیت ناقصی دارد .همهی اینها به این خاطر است که آن زمان باد از واشنگتن
میوزید! اما امروز به فضل الله باد بر واشنگتن میوزد ،و به همین خاطر با تغییر جهت
باد و تبدیل شدن هوای نفسشان ،فتوایشان تغییر کرده است».
و میگوید :أرسل تحياتي وتحيات إخواني إلخواننا المجاهدين في العراق ،وأهنئهم
على قيام دولة العراق اإلسالمية ،كما أحرض األمة اإلسالمية جمعاء على دعم هذه الدولة
الفتية الناشئة ،فإنها -بإذن الله -البوابة لتحرير فلسطين وإلحياء دولة الخالفة اإلسالمية.
كما أحرض جميع إخواني المجاهدين في العراق على اللحاق بهذا الركب المبارك ،كي
ينقذوا عراق الخالفة من كيد الصليبيين وعمالئهم تجار الدين الخائنين ،ولكي يفسدوا ما
1
تآمر عليه عبد العزيز الحكيم المتسول مع سيده حامي الصليب المنهزم في واشنطن».
ترجمه« :دورد و تحیت خود و تحیت برادرانمان را به برادران مجاهدمان در عراق
میفرستیم و برپایی دولت اسالمی عراق را به آنان تبریک میگوییم ،همچنین همهی
امت اسالمی را به پشتیبانی از این دولت تازه و جدید تشویق میکنیم که این دولت به
اذن الله دروازهای برای آزاد کردن فلسطین و زندهکردن دولت خالفت اسالمی است.
همچنین همهی برادران مجاهدم را در عراق به ملحق شدن به این مرکب مبارک تشویق
میکنم تا عراق دار الخالفت از مکر صلیبیان و عمیلهای تاجر دین و خائنشان نجات
یابد و تا آنچه را که علیه آنها عبد العزیز الحکیم ،گدا و حامی صلیب که به واشنگتن
فرار کرده است ،به همراه سرورش توطئه میکردند ،خراب کنند».
و میگوید« :دولة العراق اإلسالمية رايتها وعقيدتها من أصفى الرايات والعقائد في
العراق ،فهي قد أقامت دولة إسالمية ال تتحاكم إال للشريعة ،وتعلي االنتماء لإلسالم
والمواالة اإليمانية فوق كل االنتماءات والوالءات .وهو األمر الذي ال زالت تتلطخ بأوحاله
كثير من الحركات المنتسبة لإلسالم ،وهي دولة تدعو وتسعى وتجتهد في إعادة دولة
1
الخالفة المنتظرة ،وتحرض المسلمين على ذلك».
ترجمه« :دولت اسالمی عراق ،پرچم آن و عقیدهی آن از صافترین پرچمها و عقاید
در عراق است ،و آن براستی که دولتی اسالمی است که جز به شریعت تحاکم نمیکند.
و ابراز عالقه برای اسالم و مواالت ایمانی آنها ،بر تمام عالقات و مواالت باالتر است .و
آن امری است که بسیاری از حرکات منتسب به اسالم پیوسته به آن آلوده شدهاند .و
این دولت برای اعاده دولت خالفتی که منتظر آن هستیم دعوت و سعی و تالش میکند
و مسلمانان را بر آن تشویق میکند».
أمريكا ،وتعترف أمريكا بخطرهم الشديد ،ويدعون إخوانهم الفلسطينيين المطرودين في
الصحراء بين العراق واألردن ضحايا الميلشيات الخادمة للصليب إلى سكنى قرى ومدن
الدولة اإلسالمية ،ويعلنون الدفاع عن كل قضايا المسلمين من غروزني إلى سبتا ومليليا،
ويتعهدون بالسعي لفك أسر أسارى المسلمين وعلى رأسهم علم الدعوة والجهاد الشيخ
عمر عبد الرحمن -فك الله أسره -بل ويشنون الحمالت على األمريكان باسمه ،ورغم كل
ذلك يعتبرونها ناقصة األهلية!
وفي المقابل تتبرأ قيادة حماس من إخوانها المجاهدين ،ويصل األمر بأحد قادتها أن
يعلن في موسكو أن الشيشان مسألة داخلية روسية! وتقتل حماس كل يوم من فتح ،وتقتل
فتح منها ،وتعلن حماس ذلك وال تعتذر عنه وتقدم مبرراتها لما تفعله ،وتسارع الحكومات
العربية إلى الوساطة بينهما ومناشدتها لجمع الشمل بالتي هي أحسن ،ودولة العراق
اإلسالمية تعلن آنها ال تقتل إال الجواسيس والخونة ،بل وتعلن براءتها من أي دم معصوم
قد يسفكه أحد من جنودها ،بل ويعلن أميرها استعداده للمثول لمجلس القضاء في أي
مظلمة وأنه مستعد ألن يؤخذ الحق منه شخصيا إذا خرج الحكم الشرعي عليه ،ورغم ذلك
تثار في وجههم عواصف الحمالت اإلعالمية والدعاوى واالدعاءات عكس تماما ما يقال
لحماس ،لماذا كل هذا التناقض؟
جر حماس للعبة التنازالت السياسية إرادة صليبية صهيونية تنفذها الحكومات
ألن َّ
العربية ،أما قيام دولة العراق اإلسالمية فهو إرادة إسالمية جهادية تحاربها الحملة الصليبية
1
الصهيونية ،وبالتالي الحكومات العربية ،وإذا ع ِرف السبب بطل العجب».
ترجمه« :به نسبت آنچه که به حکومت حماس نام برده میشود و در غزه و رامالله
بوجود آمد ،از هیچ یک از کسانی که منتقد دولت اسالمی عراق هستند ،نشنیدیم که
حکومت حماس را نقد کند ،و هیچ کسی آن را به این شکل متهم نکرد که آن حکومت،
اهلیت ناقصی دارد و تمکین ندارد ،و نیمی از حکومت در غزه به نیم دیگر آن در رامالله
-0نصیحة مشفق.
طالبان در گذر زمان 221
متصل نیست مگر با دوایر تلوزیونی ،و رئیس حکومت خارج نمیشود و داخل نمیشود
بلکه نمیتواند که بینگوشههای آن منتقل شود مگر بعد از اینکه جیش اسرائیلی به او
اجازه بدهد و او را تفتیش کرده باشد ،و بسیاری از نائبان و وزیرانش را اسرائیل زندانی
کرده است و از هیچ یک از منتقدین نشنیدیم که حکومتش اهلیت ناقص دارد! سپس
حماس که گمان میکند که منهج دموکراسی دارد و اکثریت رأی دهندگان را نمایندگی
میکند با فشار کشورهای دارای دموکراسی مجبور به رها کردن دو سوم کرسیهای
دولت و اقرار به تنازلکردنش از چهار پنجم فلسطین شده و نیز به محمود عباس حق
مذاکره را از طرف فلسطینیها بدهد ،و باز از کسی از منتقدان دولت اسالمی عراق
نشنیدیم که بگویند حکومت حماس اهلیت ناقصی دارد!
و دولت اسالمی عراق – به فضل و نعمت الله – حجم آن و تعداد سربازان و انصار آن
چندین و چند برابر آنچه که به حکومت حماس نامیده میشود است و رهبرانش بدون
اینکه از کسی اجازه بگیرند در تحرک هستند ،بلکه حتی آمریکا را تهدید میکنند و آمریکا
به خطر شدید آنان اعتراف میکند و برادران فلسطینی طرد شدهشان در صحرای بین
عراق و اردن که قربانی شبه نظامیان خادم صلیب شدهاند ،به سوی سکونتکردن در
روستاها و شهرهای دولت اسالمی فرا میخوانند ،و دفاع از تمام مسائل مسلمانان را از
گروزنی تا سبتا و ملیلیا اعالم میکنند ،و متعهد هستند به سعی و تالش برای آزاد کردن
اسیران مسمانان و در رأس آنان پرچم دعوت و جهاد شیخ عمر عبد الرحمن – فک الله
دسره – و حتی حمالتی با نام او به آمریکا میکنند و علی رغم همهی اینها (این
منتقدان) اهلیت دولت اسالمی عراق را ناقص میدانند!
و در مقابل رهبری حماس از برادران مجاهدش برائت میکند و کار به جایی رسیده
که یکی از رهبرانش در موسکو اعالم کند که شیشان مسالهای داخلی و مربوط به روسیه
است! و حماس هر روز کسی که فتح کند را میکشد و کسی که از آن فتح کند را
می کشد ،و حماس این را اعالم کرده و از آن عذر نخواسته است و توجیهاتش را برای
آنچه انجام داده است میآورد ،و حکومتهای عربی هم به سرعت بین آنان میانجیگری
میکنند و خواستار جمعشدن و به هم پیوستنشان به شکل نیکو هستند ،و دولت
اسالمی عراق برائتش را از هر خون معصومی که یکی از سربازانش ریخته باشد اعالم
کرده است ،بلکه امیرش آمادگیاش را برای هر شکایتی در شورای قضایی اعالم کرده و
اینکه او شخصا آماده است که اگر حکم شرعی علیه او خارج شود حق از او گرفته شود،
221 بیعت و حقیقت اختالفات
و با این وجود طوفان حمالت رسانهای و دعاوی و ادعاها در روی آنان قرار گرفته ،درست
و تماما بر عکس آنچه که برای حماس گفته میشود! این همه تناقض برای چیست؟
برای این است که حماس بازیچهی تنازالت سیاسی خواستهای صلیبی صهیونی
است که حکومتهای عربی آن را بکار میگیرند ،اما برپایی دولت اسالمی عراق،
خواستهای اسالمی جهادی است که با حملهی صلیبی صهیونی و به دنبال آن با
حکومتهای عربی میجنگد و هرگاه سبب دانسته شد تعجب هم از بین میرود».
فإن كان الجواب بنع ٍم ،وهو كذلك بفضل الله ،إذن فلماذا تنكرون عليها أن تقيم دولة
إسالمية على األرض التي تسيطر عليها؟ وكم كانت مساحة دولة المدينة المنورة قبل غزوة
األحزاب؟ وكيف كان حالها في غزوة األحزاب؟ ألم يصفها القرآن إذ يقول:
إذۡ جاۡءوکم ِّمن فوۡقکمۡ ومنۡ أسۡفل منکمۡ وإذۡ زاغت ٱلۡأبۡصۡر
ُّ
وبلغت ٱلۡقلوب ٱلۡحناجر وتظ ُّنون بٱلله ٱلظنوناۡ 01هنالك ٱبۡتلي
ٱلۡمؤۡمنون وزلۡزلوا زلۡزالۡا شدیدۡا 00وإذۡ یقول ٱلۡمنۡفقون وٱلذین
في قلوبهم مرضۡ ما وعدنا ٱلله ورسولهۥ إال غرورۡا 03وإذۡ قالت طاۡئفةۡ ِّمنۡهمۡ
يۡۡأهۡل یثۡرب ال مقام لکمۡ فٱرۡجعواۡ ویسۡتۡۡذن فریقۡ ِّمنۡهم ٱلنبي
یقولون إن بیوتنا عوۡرةۡ وما هي بعوۡرةۡ إن یریدون إال فرارۡا 02ولوۡ دخلتۡ
عليۡهم ِّمنۡ أقۡطارها ثم سئلوا ٱلۡفتۡنة ألۡتوۡها وما تلبثوا بهاۡ إال یسیرۡا02
ُّ
ولقدۡ کانوا عۡهدوا ٱلله من قبۡل ال یولون ٱلۡأدۡبۡرۡ وکان عهۡد ٱلله
مسًۡۡولۡا 05قل لن ینفعکم ٱلۡفرار إن فررۡتم ِّمن ٱلۡموۡت أو ٱلۡقتۡل
وإذۡا ال تمتعون إال قلیلۡا 02قلۡ من ذا ٱلذي یعۡصمکم ِّمن ٱلله إنۡ أراد بکمۡ
سوۡءا أوۡ أراد بکمۡ ر حۡمةۡۡ وال یجدون لهم ِّمن دون ٱلله وليۡا وال نصیرۡا07
۞قدۡ یعۡلم ٱلله ٱلۡمع ِّوقین منکمۡ وٱلۡقاۡئلین إلخۡوۡنهمۡ هلم إليۡناۡ وال
یأۡتون ٱلۡبأۡس إال قلیال 01أشحة عليۡکمۡۡ فإذا جاۡء ٱلۡخوۡف رأيۡتهمۡ
ینظرون إليۡك تدور أعۡینهمۡ كٱلذي یغۡشیۡ عليۡه من ٱلۡموۡتۡ فإذا ذهب
ٱلۡخوۡف سلقوکم بألۡسنة حداد أشحة علی ٱلۡخيۡرۡ أولۡۡئك لمۡ یؤۡمنوا
فأحۡبط ٱلله أعۡمۡلهمۡۡ وکان ذۡلك علی ٱلله یسیرۡا 00یحۡسبون ٱلۡأحۡزاب
لمۡ یذۡهبواۡ وإن یأۡت ٱلۡأحۡزاب یو ُّدوا لوۡ أنهم بادون في ٱلۡأعۡراب
یسًۡۡلون عنۡ أنۡباۡئکمۡۡ ولوۡ کانوا فیکم ما قۡتلوۡا إال قلیلۡا 31لقدۡ کان
ِّ
لکمۡ في رسول ٱلله أسۡوة حسنةۡ لمن کان یرۡجوا ٱلله وٱلۡیوۡم ٱلۡأۡخر
وذکر ٱلله کثیرۡا 30ولما رءا ٱلۡمؤۡمنون ٱلۡأحۡزاب قالوا هۡذا ما وعدنا ٱلله
ورسولهۥ وصدق ٱلله ورسولهۥ وما زادهمۡ إالۡ إیمۡنۡا وتسۡلیمۡاِّ 33من
ٱلۡمؤۡمنین رجالۡ صدقوا ما عۡهدوا ٱلله عليۡهۡ فمنۡهم من قضیۡ نحۡبهۥ
ِّ
ومنۡهم من ینتظرۡ وما بدلوا تبۡدیلۡا 32لیجۡزي ٱلله ٱلصۡدقین بصدۡقهمۡ
223 بیعت و حقیقت اختالفات
ِّ
ویعذب ٱلۡمنۡفقین إن شاۡء أوۡ یتوب عليۡهمۡۡ إن ٱلله کان غفورۡا
رحیمۡا 32ورد ٱلله ٱلذین کفروا بغيۡظهمۡ لمۡ ینالوا خيۡرۡاۡ وکفی ٱلله
ٱلۡمؤۡمنین ٱلۡقتالۡ وکان ٱلله قو ًّیا عزیزۡا 35وأنزل ٱلذین ظۡهروهم ِّمنۡ
أهۡل ٱلۡکتۡب من صیاصیهمۡ وقذف في قلوبهم ٱ ُّلر عۡب فریقۡا تقۡتلون
وتأۡسرون فریقۡا 32وأوۡرثکمۡ أرۡضهمۡ وديۡرهمۡ وأمۡوۡلهمۡ وأرۡضۡا لمۡ
ِّ
تطًۡوهاۡ وکان ٱلله علیۡ کل شيۡءۡ قدیرۡا[ 37األحزاب]72-01 :
أليست هذه حقائق قرآنية؟ أليست هذه هي سيرة النبي صلى الله عليه وسلم؟ أليس هذا
1
ما نتعلمه من الذكر الحكيم؟».
ترجمه« :به کسانی که در تمکین دولت اسالمی و سیطرهاش بر زمین عراق شک
وارد میکنند میگویم :آیا کسی میتواند انکار کند که این دولت مبارک بر حد اقل یک
کیلومتر مربع از زمین عراق سیطره دارد؟
اگر جواب آری است ،و همین طور هم است به فضل الله ،پس برای چه انکار میورزید
بر اینکه دولت اسالمی بر زمینی که بر آن سیطره دارد برپا شود؟ و مساحت دولت
مدینهی منوره قبل از جنگ احزاب چقدر بود؟ و حال این دولت در جنگ احزاب چگونه
بود؟ آیا قرآن آن را توصیف نکرده آنجا که میفرماید:
«هنگامیکه آنها (= دشمنان در غزوۀ احزاب) از (سمت) باالی (شهر) شما و از (سمت)
پایین (شهر) تان به سوی شما آمدند (و شما را محاصره کردند) و زمانی را که چشمها (از شدت
و حشت) خیره شد ،و دلها به حنجرهها رسید ،و گمان های گوناگونی به الله میبردید()01
آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و به سختی تکان خوردند( )00و (نیز به یاد آورید) هنگامیرا
که منافقان و کسانیکه در دلهای شان بیماری است ،میگفتند :الله و پیامبرش جز فریب به
ما و عدۀ نداده است( )03و (نیز) هنگامیکه گروهی از آنان گفتند :ای اهل یثرب! اینجا جای
ماندن شما نیست ،پس (به خانههای خود) برگردید و گروهی از آنان از پیامبر اجازۀ (بازگشت)
میخواستند ،میگفتند :بیشک خانههای ما بی حفاظ است در حالیکه بی حفاظ نبود ،آنها
فقط میخواستند (از جهاد) فرار کنند( )02و اگر (لشکر دشمنان) از اطراف مدینه بر آنان وارد
میشدند (و خانههایشان را محاصره میکردند) سپس پیشنهاد بازگشت به کفر و شرک (به
آنها) میکردند ،قطعا میپذیرفتند ،و جز اندکی برای (انتخاب) آن درنگ نمیکردند( )02و به
راستی که آنان پیش از این با الله عهد کرده بودند که پشت (به دشمن) نکنند ،و عهد (و پیمان)
الله باز خواست دارد(( )05ای پیامبر!) بگو:اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید ،هرگز فرار
سودی به حال شما نخواهد داشت ،و آنگاه جز اندکی (از زندگی دنیا) بهرهمند نخواهید شد()02
(ای پیامبر!) بگو:چه کسی است که شما را از (ارادۀ) الله حفظ میکند ،اگر (او) برای شما بدی
اراده کرده باشد ،یا رحمتی برای شما اراده کرده باشد؟! و آنها برای خود جز الله هیچ دوست
و یاوری نخواهند یافت( )07قطعا الله باز دارندگان را (از جهاد) از شما ،و آنان را که به
برادرانشان گفتند :به سوی ما بیایید و جز اندکی به کارزار نمیآیند؛ میشناسد(( )01در
حالیکه) آنها بر شما بخل میورزند ،پس هنگامیکه (زمان) ترس (پیش) آید ،میبینی که به
تو نگاه میکنند ،در حالیکه چشمهایشان (در حدقه) میچرخد ،مانند کسیکه از (سکرات)
مرگ بی هوش شده باشد ،پس چون ترس (و وحشت) بر طرف شد ،شما را با زبانهای تیز (و
تند خود) میرنجانند ،در حالیکه بر مال (غنایم) سخت حریص و آزمندند ،اینان (هرگز) ایمان
نیاوردهاند ،لذا الله اعمالشان را تباه (و نابود) کرد ،و این (کار) بر الله آسان است( )00آنها
گمان میکنند که (لشکریان) احزاب (هنوز) نرفتهاند ،و اگر (لشکریان) احزاب (بار دیگر) بر
گردند ،آرزو میکنند ،ای کاش! آنان در میان اعراب بادیهنشین بودند ،که از اخبار شما جویا
میشدند ،و اگر در میان شما باشند؛ جز اندکی پیکار نکنند( )31یقینا برای شما در زندگی
رسول الله سرمشق نیکویی است ،برای آنان که به الله و روز آخرت امید دارند ،و الله را بسیار
یاد میکنند( )30و چون مؤمنان (لشکر) احزاب را دیدند ،گفتند :این همان چیزی است که
الله و پیامبرش به ما وعده داده ،و الله و پیامبرش راست گفتهاند و (این امر) جز بر ایمان و
تسلیمشان نیفزود( )33از مؤمنان مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با الله بسته بودند
(صادقانه) وفا کردند ،پس کسی از آنان هست که پیمان خود را به آخر رساند (و شهید شد) و
از آنان کسی هست که در انتظار (و چشم براه) است ،و هرگز تغییر و تبدیلی (در پیمان خود)
نیاوردهاند( )32تا الله راستگویان را به (خاطر) صدقشان پاداش دهد ،و منافقان را اگر بخواهد
عذاب کند ،یا توبۀ آنها را بپذیرد ،بیتردید الله آمرزندۀ مهربان است( )32و (در غزوۀ احزاب)
الله کافران را با خشم شان (از مدینه) باز گرداند( ،در حالیکه) هیچ خیر و منفعتی نیافتند ،و
الله مؤمنان را از جنگ بینیاز کرد( ،و پیروزی نصیبشان ساخت) و الله توانای پیروزمند
است( )35و (الله) کسانی از اهل کتاب (= یهود بنی قریظه) را که از آنها (= مشرکان) حمایت
کرده بودند؛ از قلعههایشان فرود آورد ،و در دلهای شان و حشت انداخت( ،و شما) گروهی را
میکشتید و گروهی را اسیر میگرفتید( )32و (الله) زمین آنان و خانههایشان و اموالشان را
به شما وا گذاشت و (همچنین) زمینی را که در آن گام ننهاده بودید ،و الله بر هر چیز
تواناست(.»)37
و ظواهری میگوید:
225 بیعت و حقیقت اختالفات
ٍ
ممكنة تمكينا تاما: عمن يعترض على دولة اإلسالم بأنها غير
«يقول [الشيخ أسامة] ّ
أحد ويوم األحزاب إذ بلغت القلوب "ومن تدبر كيف حال دولة اإلسالم األولى يوم ٍ
ّ
الحناجر ،ويوم أن ارتدت جزيرة العرب إال قليال بعد وفاة رسول الله -صلى الله عليه
وسلم -لعلم أن التمكين المطلق ليس شرطا النعقاد البيعة لإلمام أو لقيام دولة اإلسالم .فال
إسالمية ،نحن ال نسمع لك وال نطيع ألن العدو يستطيع ٍ ٍ
إمارة يصح أن يقال لمن بويع على
1
إسقاط حكومتك"».
ترجمه« :شیخ اسامه دربارهی کسی که به دولت اسالمی اعتراض میگیرد که تمکین
کامل ندارد میگوید :و کسی که تدبر کند در اینکه حال دولت اول اسالمی در روز احد
و روز احزاب چگونه بود ،هنگامی که قلبها به حنجرهها رسیده بود و روزی که جزیرة
العرب جز تعداد کمی از آنان بعد از وفات رسول الله ص مرتد شدند ،حتما خواهد
دانست که تمکین مطلق شرط برای منعقد شدن بیعت برای امام یا شرط برای برپایی
دولت اسالمی نیست ،پس درست نیست به کسی که به امارت اسالمی بیعت میدهد
گفته شود که ما از تو نمیشنویم و اطاعت نمیکنیم برای اینکه دشمن میتواند
حکومتت را از بین ببرد».
شیخ اسامه بن الدن تقبله الله میگوید:
2
«فسقوط الدولة ال يعني نهاية المطاف وال يعني سقوط جماعة المسلمين وإمامهم».
ترجمه« :پس سقوط دولت به معنای به پایان رسیدن طوافگاه نیست و به معنای
سقوط جماعت مسلمانان و امامشان نیست».
ابوبکر الحسینی امیر المومین در دولت اسالمی عراق بود نه قائد تنظیمی
و به ابوبکر الحسینی البغدادی به عنوان امیری برای مؤمنین در دولت اسالمی عراق
بیعت داده شد نه قائدی برای تنظیمی ،در بیانیهی مجلس شورای دولت اسالمی عراق
آمده است:
«ظل مجلس الشورى في حال انعقاد مستمر طيلة الفترة الماضية للقاء وزراء الدولة
ووالتها وأهل الحل والعقد وأصحاب الرأي فيها ،ونبشر أمة اإلسالم ونخص منهم طليعتها
المجاهدة ،وفي مقدمتهم شيوخ األمة وقادة الجهاد في كل مكان بأن الكلمة قد اجتمعت
على بيعة الشيخ المجاهد أبي بكر البغدادي الحسيني القرشي أميرا للمؤمنين بدولة العراق
اإلسالمية ،وكذا تولية الشيخ المجاهد أبي عبد الله الحسني القرشي وزيرا أوال ونائبا له.
والشيخان الفاضالن من أهل القدم الراسخة في العلم والسابقة في الدعوة لدين الله والجهاد
1
في سبيله نحسبهما كذلك والله حسيبهما».
ترجمه« :مجلس شورا به طور مستمر در طول فترهی گذشته برای دیدار وزیران
دولت و والیانش و اهل حل و عقد و اصحاب رأی آن منعقد بوده و امت اسالم را و به
طور خصوص پیشقراوالن مجاهد را بشارت میدهیم و در مقدمهیشان شیوخ امت و
رهبران جهاد در هر مکان را بشارت میدهیم به اینکه سخن و کلمه بر بیعت دادن با
شیخ مجاهد ابوبکر البغدادی الحسینی القرشی به عنوان امیری برای مومنین در دولت
اسالمی عراق جمع گشته است ،و همچنین شیخ مجاهد ابو عبد الله الحسنی القرشی،
متولی وزیر اول و نائب ایشان گردید .و این دو شیخ فاضل از اهل قدمهای راسخ در علم
و با سابقه در دعوت به دین الله و جهاد در راهش هستند ،آنها را چنین حساب میکنیم
و الله حسابگرشان است».
و ابو محمد العدنانی الشامی ،سخنگوی رسمی دولت اسالمی این را در رمضان سال
0223هجری تاکید کرده و گفت:
«ولئن فقدنا أميرنا أبا عمر البغدادي ،فلقد خلفنا الله بخير منه إن شاء الله -نحسبه والله
حسيبه -موالنا أبو بكر الحسيني القرشي البغدادي أمير المؤمنين حفظه الله وسدد خطاه،
وكذلك نائبه أبي عبد الله الحسني القرشي البغدادي حفظه الله ،ولئن خسرنا وزيرنا األسد
أبا حمزة المهاجر ،فلقد ر ّبى رجاال وترك خلفه ليوث غاب كواسر ،ثم هذا أبو سليمان
الناصر لدين الله في الميدان ،فأبشروا واطمئنوا فإن دولة اإلسالم باقية بإذن الله ،رغم أنف
1
الحاقدين».
ترجمه « :و اگر امیرمان ابو عمر البغدادی را از دست دادیم ،پس الله بهتر از او را
برایمان جانشین کرد ان شاء الله – او را چنین حساب میکنیم و الله حسابگر اوست –
موالیمان ابوبکر الحسینی القرشی البغدادی امیر المومنین الله حفظش کند و خطایش
را راست کند ،و همچنین نائب ایشان ابو عبد الله الحسنی القرشی البغدادی حفظه الله،
و اگر وزیر شیر مردمان ابو حمزه المهاجر را از دست دادیم ،پس به تحقیق که مردانی
شیر و در هم شکننده و قوی را تربیت کرد و بعد از خود باقی گذاشت ،سپس این ابو
سلیمان الناصر لدین الله در میدان است ،پس بشارت باد و مطمئن باشید که دولت
اسالمی به اذن الله باقی است اگرچه حاقدین خوششان نیاید».
و به جای اینکه بر این وصف (امیر المومنین در دولت اسالمی) اعتراض کند ،دکتر
ظواهری آن را تاکید میکند و میگوید:
«وترفدها بالرافدين كتائب * ودولة إسال ٍم تصول وتزأر
لها كل يو ٍم بالعراق وقائع * ببحر المنايا والمنايا فواغر
2
بكر تصدوا لر ّد ٍة * يس ِّعرها الدوالر يغري ويحشر».
جنود أبي ٍ
ترجمه« :و کتائبی را برای یاری رافدین (عراق) میفرستد * و دولت اسالمی حمله
و غرش میکند.
هر روز در عراق اتفاقاتی دارد * با دریایی از جانها و جانهایی که خوشبویند
سربازان ابوبکر جلوی ردهای را گرفتند * که دالر به سوی این رده متمایل و سوق
میدهد.
نه اینکه با آنان بجنگند ،و از مهمترین شکلهای پشتیبانی کردن ،بیعت دادن با آن
است ،دکتر أیمن میگوید:
ِ
العراق «كما أناشد األمة المسلمة :أن تدعم المجاهدين في العراق وخاصة دولة
ِ
التوجه السبل لتغيير الواقع المرير في ِ
قلب العالم اإلسالمي ،و اإلسالمية ،فإن هذا هو أقصر ّ
ِ
وكسر الحدود والحواجز التي وضعها ال ّطواغيت المفسدون بيننا وبين نحو بيت المقدس
إخواننا في أكنافه.
ُّ
وسنظل عاجزين عن وقف الجرائ ِم في فلسطين وغيرها من ديار اإلسالم ما لم نحطم
ليبي الصهيوني ضدنا وضد
الص ّهذه الحواجز وتلك الموانع ،وسنكتفي كلما قام العدو ّ
إخواننا بمجزرة جديدة بالتّظاهر والهتاف وإلقاء الكلمات والخطب والمواعظ ثم ننقلب
لبيوتنا منكسرين يائسين عاجزين.
يسر الله لنا هذه الفرصة النّادرة بأن قام في العراق الحبيب جهاد متحرر من قيود
واليوم َّ
الحكومات واألنظمة وقامت دولة إسالمية مجاهدة موحدة عزيزة ،أفسدت المخطط
وتتحرق شوقا للتّوجه نحو المسجد األقصى
ّ اإلسالمي،
ّ األمريكي في ِ
قلب العالم ّ الصليبي
ّ
وفلسطين.
فلندعم هذا الجهاد المبارك في عراق الخالفة ولندعم هذه الدّ ولة الفتيّة المجاهدة
1
المرابطة وال نتخلف عن هذا الفرض وذلك الواجب فينزل بنا من الله عقابه وسخطه».
ترجمه« :همچنین امت مسلمان را فرا میخوانم که مجاهدان را در عراق و مخصوصا
دولت اسالمی عراق را حمایت کنند ،برای اینکه این کوتاهترین را برای تغییر دادن
وضعیت تلخ در قلب عالمی اسالمی ،و رو کردن به سمت بیت المقدس و شکستن مرزها
و مانعهایی که طواغیت مفسد در بین ما و بین برادرانمان در اکناف عالم اسالمی قرار
دادهاند میباشد.
و پیوسته در متوقف کردن جرائم در فلسطین و دیگر جاها از دیار مسلمانان عاجز
خواهیم ماند تا زمانی که این مرزها و این مانعها را از بین نبریم ،و هر بار که دشمن
برادرانشان در آنجا برای جهاد برضد صهیونیست یهود متحد شوند و مجسد االقصی را
به اذن الله آزاد کنند».
و باز ظواهری میگوید:
«وإني ألذكر أصحاب هذه األفكار بالكلمات المضيئة لشهيد اإلسالم كما نحسبه الشيخ
عبد الله عــزام رحمــه الله حين قال" :إن الحق يأبى الحدود الجغرافية وال يرضى أن ينحصر
في حدود ضيقة اخترعها علماء الجغرافية ،فالحق يتحدى العقول البشرية النزيهة ويقول لها
ما بالكم تقولون إن القضية الفالنية حق في هذا الجانب من الجبل أو النهر وهي باطل إذا
1
تعدت هذا الشاطئ إلى الشاطئ اآلخر».
ترجمه« :و من صاحبان این افکار را با کلمات روشن شهید اسالم شیخ عبد الله عزام
رحمه الله یادآور میکنم آنجا که گفت :حق از مرزهای جغرافیایی رد میشود و راضی
نمیشود که در حدود تنگی که علمای جغرافیا اختراع کردهاند منحصر شود ،پس حق،
عقلهای صادقانهی بشری را به تحدی میخواند و میگوید شما را چه شده که میگویید
که قضیهی فالنی اگر در این جانب از کوه یا رودخانه باشد حق است اما اگر از این ساحل
به ساحل دیگر رفت باطل است؟».
و میگوید« :وأساله سبحانه أن يؤيد بنصره وتوفيقه ومدده دولة العراق اإلسالمية الفتية
وأن يوفق أميرها المجاهد أبا عمر البغدادي حفظه الله لما يحب ويرضا ،وأن يمكن لهذه
الدولة حتى تجمع شمل كل إخوانها المجاهدين والمسلمين في العراق ،وحتى تقيم في
عراق الخالفة دولة إسالمية مجاهدة تتوجه لتحرير بيت المقدس وتخطوا نحو إقامة دولة
2
الخالفة التي أسقطها الصليبيون وأعوانهم».
ترجمه« :و از الله سبحان میخواهم که با نصرت و توفیق و مددش ،دولت جوان
اسالمی عراق را پشتیبانی کند و امیرش مجاهد ابو عمر البغدادی حفظه الله را برای
آنچه که دوست دارد و راضی است توفیق دهد و اینکه برای این دولت تمکین دهد تا
همهی برادران مجاهد و مسلمان را در عراق جمع کند و تا اینکه در عراق دار الخالفه،
دولت اسالمی و مجاهدی برپا شود برای آزادکردن بیت المقدس و قدمی باشد برای
برپایی دولت خالفتی که صلیبیان و همراهانشان ،آن را از بین بردند».
و میگوید« :هذه اإلمارة اإلسالمية المجاهدة المرابطة وكذلك دولة العراق اإلسالمية
وليتب
ْ ال بد من دعمهما بالقتال معهما ،وإمدادهما بالمال والخبرات والمعلومات.
1 المسلمون من تخلفهم عن الطالبان أول ٍ
مرة ،وليعلموا أن الله سيسألهم عن خذالنهم لها».
ترجمه« :این امارت اسالمی و مجاهد و مرابط و همچنین دولت اسالمی عراق ،باید
با جنگیدن به همراه آنان پشتیبانی شوند و با مال و اخبار و معلومات یاری شوند .و
مسلمانان از تخلفشان از طالبان در بار اول باید توبه کنند و باید بدانند که الله از عدم
پشتیبانی از آن ،آنها را بازخواست خواهد کرد».
و میگوید« :دولة العراق اإلسالمية اآلن تطورت عما كانت عليه شورى المجاهدين عند
ٍ
مصعب الزرقاوي رحمه الله ،وهذا من توفيق الله ومنه ،ودولة العراق استشهاد الشيخ أبي
ٍ
جبهات ضد الصليبيين والمرتدين وعمالء اإلسالمية اليوم تخوض حربا ضروسا على عدة
إيران ،ولذا فإن األمة المسلمة مسؤولة مسؤولية ضخمة عن دعمهم وتأييدهم لكي يقضوا
على مخططات األمريكان واإليرانيين ،ولكي يمكنوا لدولة اإلسالم في قلب العالم
اإلسالمي ،ولكي يدعموا توجه المجاهدين من العراق نحو أكناف بيت المقدس ليلتقي
المجاهدون هناك من خارج فلسطين المباركة وداخلها إيذانا بالقضاء على إسرائيل بإذن
2
الله».
ترجمه :دولت اسالمی عراق اکنون از آنچه که شورای مجاهدین هنگام شهادت شیخ
ابو مصعب الزرقاوی رحمه الله بر آن بود ،تکامل یافته ،و از این توفیق و منت الله است
و دولت اسالم عراق امروز درگیر جنگ شدید در چندین جبهه علیه صلیبیان و مرتدین
و عمیالن ایران است ،و لذا امت اسالمی دارای مسئولیت است مسئولیتی بزرگ به نسبت
پشتیبانی و تایید کردن آنان تا اینکه نقشههای آمریکا و ایران را از بین ببرند ،و تا اینکه
دولت اسالمی در قلب عالم اسالمی جای گیرد و تا اینکه توجه مجاهدین از عراق به
سمت اکناف بیت المقدس حمایت شود ،تا اینکه مجاهدان آنجا از خارج فلسطین مبارک
و داخل آن برای از بین بردن اسرائیل به اذن الله با هم جمع شوند».
شایسته نیست گفته شود که دولت اسالمی در عراق شرعی است ولی در شام شرعی
نیست
پس شایسته نیست گفته شود که دولت اسالمی در عراق شرعی است ولی در شام
شرعی نیست و زمین شام مجاور عراق است ،دکتر ایمن ظواهری دربارهی غیر آن
میگوید:
«فلماذا ال تجتمعون يا أهلنا في باكستان على اإلمارة اإلسالمية بأفغانستان؟ آنها إمارة
شرعية مسيطرة على معظم أراضي أفغانستان ،وهي تقاتل عدوا صليبيا معتديا على ديار
اإلسالم ،وهي تحكم بالشريعة في المناطق الخاضعة لها ،فلماذا ال تتحدون معها
وتنصرونها؟ [ ]...اتّحدوا تحت راية اإلمارة اإلسالمية التي بايعها المسلمون من الشرق
1
والغرب».
ترجمه« :پس ای اهل ما در پاکستان ،چرا بر امارت اسالمی افغانستان جمع
نمیشوید؟ آن امارتی شرعی و دارای سیطره بر بیشتر زمینهای افغانستان است ،و با
دشمن صلیبی تجاوزگر بر سرزمین اسالم میجنگد ،و به شریعت در مناطقی که در دست
دارد حکم میکند ،پس چرا همراه آن نمیشوید و یاریاش نمیدهید؟ [ ]...زیر پرچم
امارت اسالمی متحد شوید امارتی که مسلمانان از شرق و غرب به آن بیعت دادهاند».
پس این دولت است ،نه لشکر ،و شرعا نصب دو امام در دو کشور مجاور جایز نیست،
و کسی که اقرار کند به شرعیت دولتی در عراق و مشروعیت دولتی در مجاورت آن که
هنوز برپا نشده ،و تفویض امر آن به مردم سوریه ،و تفریق بین دو دولت با حدود ساختگی،
پس چنین کاری اقرار کردن به حدود سایکس پیکو میباشد اگرچه هم جزئی باشد ،و
کسی جز رسول الله ص معصوم نیست ،دکتر ایمن میگوید:
«والفارق الثالث [بين الدولة اإلسالمية والدولة القومية] :أن الدولة اإلسالمية ترى
نفسها مسؤولة عن كل بالد اإلسالم أو كما يقول الفقهاء" :إن بالد المسلمين بمنزلة البلدة
1
الواحدة" ،أما الدولة الوطنية فتحصر نفسها في حدود وطنها».
ترجمه« :تفاوت سوم [بین دولت اسالمی و دولت قومیتی] :این که دولت
اسالمی خود را در برابر همهی سرزمینهای اسالم مسئول میبیند یا چنانکه فقها
میگویند :سرزمینهای مسلمانان همانند یک سرزمین است ،اما دولت میهنی خودش
را در حدود وطنش محصور میکند».
و میگوید« :الهدف السادس :العمل على إقامة الخالفة التي ال تعترف بالدولة القومية
وال الرابطة الوطنية وال الحدود التي فرضها المحتلون ،بل تقيم دولة خالفة راشدة على
منهاج النبوة ،تؤمن بوحدة ديار المسلمين ورابطة األخوة التي تسوي بينهم ،وتزيل الحدود
التي فرضها عليهم أعداؤهم ،وتسعى لنشر العدل وبسط الشورى ونصرة الضعفاء وتحرير
2
كل ديار المسلمين».
ترجمه« :هدف ششم :عمل برای برپایی خالفتی که نه به دولت قومیتی و نه به
رابطهی وطنی و نه به حدودی که اشغالگران قرار دادهاند اعتراف نمیکند ،بلکه دولت
خالفت راشده بر منهاج نبوت برپا میشود ،به وحدت سرزمین مسلمانان و رابطهی
اخوتی که آنان را برابر هم قرار میدهد ایمان دارد و حدودی که دشمنانشان برای آنان
وضع کردهاند را از بین میبرد و در جهت نشر عدالت و گسترش شورا و نصرت ضعیفان
و آزاد کردن همهی سرزمین های مسلمانان تالش میکند».
«الدولة خطوة في سبيل إقامة الخالفة أرقى من الجماعات المجاهدة ،فالجماعات يجب
أن تبايع الدولة وليس العكس ،وأمير المؤمنين أبو عمر البغدادي -حفظه الله -من قادة
1
المسلمين والمجاهدين في هذا العصر ،نسأل الله لنا وله االستقامة والنصر والتوفيق».
ترجمه« :دولت ،قدمی در مسیر برپایی خالفت است ،و از جماعتهای مجاهد باالتر
است .پس بر جماعتها واجب است که به دولت بیعت دهند ،نه برعکس آن ،و امیر
المومنین ابو عمر البغدادی حفظه الله از رهبران مسلمین و مجاهدین در این عصر است،
از الله برای خودمان و او استقامت و نصرت و توفیق مسألت دارم».
و میگوید« :وأقول لهم [المجاهدين في العراق] :إن دولة العراق اإلسالمية هي دولتكم
وإمارتكم وحكومتكم ،مع من ستتوحدون إن لم تتوحدوا معهم؟ فاسعوا إلى الخير معهم
2
وأثلجوا صدور المؤمنين بالبشرى التي طال انتظارهم لها».
ترجمه« :به آنان میگویم (مجاهدان عراق) :دولت اسالمی عراق دولت شما و امارت
شما و حکومت شماست ،با چه کسی متحد میشوید اگر با آنان متحد نشوید؟ پس به
سوی خیر همراه آنان تالش کنید و سینههای مومنان را با بشارتهایی تسکین دهید که
انتظار برای آن طوالنی شده است».
المؤمنين المال محمد عمر حفظه الله ،وجميع من ذكرت يتناصرون ويتعاونون على نصرة
1
اإلسالم والجهاد».
ترجمه« :دولت اسالمی عراق و امارت اسالمی افغانستان و اضافه بر آن دو ،امارت
اسالمی قفقاز ،همه امارتهایی اسالمی میباشند و از حاکمی واحد تبیعت نمیکنند.
شاید به زودی دولت خالفتی اقامه شود که آنها و سایر مسلمانان را جمع گرداند .و
شیخ اسامه بن الدن (حفظه الله) سربازی از سربازان امیر المومنین مال محمد عمر
حفظه الله است و همهی کسانی که ذکر کردم نصرت و همکاری بر پیروزی اسالم و
جهاد انجام میدهند».
و میگوید:
«المال محمد عمر (حفظه الله) هو أمير اإلمارة اإلسالمية في أفغانستان ومن انضم إليها
من المجاهدين ،والشيخ أسامة بن الدن (حفظه الله) هو أحد جنوده ،أما أمير المؤمنين في
2
العالم ،فهو إمام دولة الخالفة ،التي نسعى ،ويسعى كل مسلم صادق إلعادتها بإذن الله».
ترجمه« :مال محمد عمر (حفظه الله) امیر امارت اسالمی در افغانستان و کسانی از
مجاهدین که به آن میپیوندند است و شیخ اسامه بن الدن (حفظه الله) یکی از سربازانش
است ،اما امیر المومنین در عالم ،پس او امام دولت خالفت است که برای باز گرداندن
آن به اذن الله ما و هر مسلمان صادقی سعی و تالش میکند».
و میگوید« :فإنّنا نجدّ د البيعة ألمير المؤمنين المال محمد عمر مجاهد -حفظه الله-
ونعاهده على السمع والطاعة في المنشط والمكره وعلى الجهاد في سبيل الله ،وإقامة
3
الشريعة ،ونصرة المظلومين».
ترجمه« :تجدید بیعت میکنیم با امیر المومنین مال محمد عمر مجاهد حفظه الله و
بر سمع و طاعه در راحتی و سختی و بر جهاد فی سبیل الله و برپایی شریعت و نصرت
مظلومات با او عهد میبندیم».
و میگوید« :إن من يتهمنا بأننا ندعي خالفة المسلمين ،كيف يتناسى أننا في بيعة أمير
1
المؤمنين المال محمد عمر مجاهد حفظه الله ،أمير اإلمارة اإلسالمية بأفغانستان؟».
ترجمه« :کسی که ما را متهم میکند به اینکه ما ادعای خالفت مسلمانان را میکنیم،
چگونه فراموش میکند این را که ما در بیعت امیر المومنین مال محمد عمر مجاهد
حفظه الله ،که امیر امارت اسالمی افغانستان است ،هستیم؟».
ترجمه« :همانا امارت اسالمی افغانستان به ایجاد روابط مثبت دوجانبه با تمام
کشورهای همسایه در زمینهی احترام متقابل اعتقاد دارد ،و میخواهد یک درب جدید
برای همکاری جامع با آنها در زمینههای توسعهی اقتصادی و همکاری خوب باز کند.
ما در برابر مقاومت در برابر استعمار ،کل منطقه را به عنوان یک خانه محسوب میکنیم،
و ما میخواهیم نقش مثبت خود را در تثبیت وضعیت منطقه بازی کنیم ،و ما به همهی
کشورها اطمینان میدهیم که امارات اسالمی [ ]...همانطور که اجازه به کسی نمیدهند
که در امور آن دخالت کند ،به همان شکل در امور دیگران دخالت نمیکند []...
رسانههای دشمن با زور و بهتان ما را بعنوان یک تهدید برای برخی کشورهای جهان
نشان میدهند [ ]...هنجارهای بین المللی معاصر به هیچ دولتی در جهان اجازهی
دخالت در امور داخلی کشورهای همسایه را نمیدهد [ ]...و اینکه جنگ در منطقه با
هدف امپریالیسم و گسترش استعماری تحت پرچم جنگ علیه تروریسم ،در حقیقت
جنگ علیه ارزشهای بشریت ،عدالت و صلح است ]...[ .در این راستا ،از تمام دولتهای
اسالمی ،کشورهای همسایه و قدرتمند و جنبش کشورهای غیرمسلح میخواهم تا نقش
مثبت تاریخی خود را بازی کنند».
امتداد یافتن به خارج از مرزهای سایکس پیکو امکان ندارد مگر با جنگ با سفید و
سیاه.
و دکتر أیمن خودش را نه امام دوله میداند و نه تنظیمش را مشروع دوله ،پس
چگونه گفته میشود که او صالحیتهای امیر المومنین بودن بر دولت اسالمی عراق را
دارد؟
دکتر أیمن میگوید:
«نحن نريد خالفة إسالمية تختار فيها األمة حكامها بإرادتها وحريتها ،وتعاهدهم على
السمع والطاعة على كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم ،وتطيعهم ما أطاعوا الله
فيها ،نحن نرضى بمن تتوفر فيه المؤهالت الشرعية ،وتختاره األمة ليحكمها بكتاب ربها
وسنة نبيها صلى الله عليه وسلم ،ونحن حينئذ أنصاره وأعوانه ،إن القاعدة تريد لألمة خليفة
تختاره برضاها وإجماعها أو اتفاق جمهورها ،ولو تمكنت األمة من أن تقيم حكم اإلسالم
في أي قطر من أقطارها قبل أن تقيم خالفتها ،فإن من ترضاه األمة المسلمة في هذا القطر
طالبان در گذر زمان 238
إماما لها تتوفر فيه الشروط الشرعية ،ويقودها بالكتاب والسنة ،فنحن أول من يرضى به ،ألننا
ال نريد الحكم ،ولكننا نريد حكم اإلسالم.
ولذلك فنحن نقول بمنتهى الوضوح ألمتنا المسلمة عامة ،وألهلنا في الشام خاصة :إن
القاعدة أبعد ما تكون عن أن تسلبكم حقكم في أن تختاروا من ترضونه حاكما مسلما يقودكم
بكتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم ،وإذا مكّن الله لحكم اإلسالم في الشام قريبا
بإذن الله ،فإن من تختاره األمة المسلمة فيه حاكما يقودها بكتاب الله وسنة نبيه صلى الله
1
عليه وسلم فهو اختيارنا».
ترجمه« :ما خالفت اسالمیای میخواهیم که امت حکام آن را با اراده و آزادیاش
انتخاب کند ،و بر سمع و طاعه بنا بر کتاب الله و سنت رسولش ص با آنها عهد بندیم،
و اطاعتشان کنیم در آنچه که در آن از الله اطاعت میکنند ،ما راضی هستیم به کسی
که اهلیت شرعی در او به توفر رسیده است و امت انتخابش میکند تا به کتاب
پروردگارش و سنت پیامبرش ص حکم کند ،و ما آن موقع انصار و اعوان او خواهیم
بود .بیگمان القاعده برای امت خلیفهای میخواهد که آن را با رضایتش و اجماعش یا
اتفاق جمهور آن انتخاب کند ،اگرچه هم امت بتواند که حکم اسالم را در قطری از اقطار
آن اقامه کند قبل از اینکه خالفتش را اقامه کند .پس همانا کسی که امت مسلمه در
این قطر به امام بودن آن راضی است و شروط شرعی در او بوجود آمده است و به کتاب
و سنت عمل میکند ،پس ما اولین کسی هستیم که به او راضی هستیم ،برای اینکه ما
حکم نمیخواهیم ،بلکه حکم اسالم را میخواهیم .برای همین ما با نهایت وضوح به
عموم امت مسلمان و به طور خاص اهلمان در شام میگوییم :اینکه القاعده دورتر از آنی
است که حقتان را سلب کند در اینکه کسی را انتخاب کنید که به عنوان حاکم مسلمان
از او راضی هستید و با کتاب الله و سنت رسولش ص بر شما فرمان راند ،و اگر خداوند
حکم اسالم را در شام به زودی به اذن الله ،امکانش را فراهم آورد ،پس کسی که امت
مسلمان در آنجا به عنوان حاکم انتخاب کردند که به کتاب الله و سنت پیامبرش ص
حکم کند ،پس او انتخاب ما هم میباشد».
عمل بِ ّر َّ
نص عليه الكتاب والسنة كالجهاد في سبيل الله مثال ،ألن البيعة عندئذ تنقلب إلى
1
بيعة على اإلثم ،وإنما الطاعة في المعروف وال طاعة لمخلوق في معصية الخالق"». ٍ
ترجمه« :شهید اسالم شیخ عبد الله عزام رحمه الله میگوید" :بیعت دائما بر بر و
تقوا میباشد برای اینکه عهدی است بر تعاون و بر بر و تقوا .و بیعت بر گناه و سرکشی
جایز نمیباشد ،همانند کسانی که عهدی خاص میبندند سپس بعد از مدتی از
بیعتدهنده میخواهد که اعمالی انجام دهد که الله به آن راضی نیست و شریعت به آن
اقرار نمیکند ،مانند قطع رابطهکردن با فالن شخص و جاسوسیکردن بر فالن شخص
و دنبال عورات دیگران رفتن "...تا آنجا که رحمه الله میگوید" :و برای کسی جایز
نمیباشد که به بیعتش احتجاج کند تا مبایع را از عمل نیک منع کند که کتاب و سنت
بر آن نص گذاشته است ،مانند جهاد در راه الله مثال ،برای اینکه بیعت در آن هنگام به
بیعت بر إثم و گناه منقلب میشود و تنها در معروف اطاعت کردن است ،و در نافرمانی
خالق ،اطاعتی از مخلوق نیست».
-0نصیحة مشفق.
طالبان در گذر زمان 211
برای همین دوله ،انجامدادن آنچه که در رسالهی ظواهری آمده است را معصیت و
نافرمانی خالق دانستند ،چنانکه در سخنرانی «باقیة في العراق والشام» از امیر المومنین،
و سخنرانی «فذرهم وما یفترون» از سخنگوی رسمی آمده است ،حال فرقی نمیکند که
نویسندهی رساله ،گمان ببرد که رسالهاش ،امر است یا حکم ،مخصوصا اگر رساله به امیر
دوله باشد از طرف امیر تنظیمی که به شرعیت دوله همانند دولتی به مدت هفت سال
قبل از منشق شدن جوالنی ایمان داشت ،و رسالهاش آنان را شگفت زده کرد با احکامی
که عدم اعتراف دکتر به شریعت دوله را نشان میدهد ،و رابطهی آنان با آن بر این اساس
نبود ،و بعضی از سخنان متناقض او را در این باره نقل کردم ،لذا قیل و قال و کثرت
سوال و فرضیههایی که در سیاق یقینشان داشتند ،او را به پذیرفتن بیعت از عاصیان
کشاند ،بلکه جوالنی و اصحابش هنگامی که بیعتشان را قبول کرد شگفتزده شدند!
شدیدی که از طرف آنان بر او وارد شد مجبور شد پنهان شود و در منطقهی القلمون نا
امید گوشه نشین شد تا اینکه نامهی دکتر الظواهری از طریق اعالمیای که رفیق او بود
به او رسید و آن را خواند و باور نمیکرد ،و میگفت« :از محتوایش شگفتزده شدم حتی
فراموش کردم که سجدهی شکر برای الله کنم»!
و هنگامیکه جوالنی نامه را به نزدیکانش نشان داد ،در صحت آن شک کردند ،برای
اینکه از سخنان دکتر ظواهری ،شرعی بودن دوله و واجب بودن امتداد یافتنش را قبل
از اتفاقات شام ،دانسته بودند ،و نیز بخاطر اینکه میدانستند که تزکیهی «النصره» از
طرف دوله است؛ نه عکس آن».
جوالنی مجبور شد که در زیر نامهاش عبارت «مرکز الفجر» را بنویسد و آن را از طریق
اینترنت نشر کند و یک نسخه از آن را به کانال الجزیره بفرستد! و این اولین دفعه است
– در تاریخ جهاد – که در آن نامهای که بطور خاص متوجه رهبران مجاهدین است ،در
کانالهای ماهوارهای پخش میشد و همهی اینها ردی بود بر کسی که در درستی و
نسبت آن نامه طعن وارد میکرد ،با علم به اینکه مرکز الفجر بطور خاص متعلق به نوشتن
نامههای دکتر نبود ،و با نشر کردن مقاطعی از نامهها بین آشنایانش و سربازان از طریق
تلفن همراه شروع به کار کرد.
و بعضی از اعضای شورای دوله و بعضی از نزدیکان جوالنی (شورای النصره) شاهد
این اتفاقات بودند ،حتی یکی از آنان هنگامی که نفاق او را دید ،او را ترک کرد ،طوری
که اتفاقات جلسهی برگشتن جوالنی به دوله به طور مفصل در دفتری قید شده بود (در
حضور همه) لیکن جوالنی بعد از پایان جلسه آن دفتر را به حجت اینکه از آن نسخهای
کپی میکند برداشت ،یعنی قبل از اینکه با آن دفتر پنهان شود ،و برای این حادثه هم
شاهدانی هستند که همهیشان الحمد لله زنده هستند.
پس والله المستعان حقیقتی که بر بسیاری مخفی شد ،این است که تاریخ این نامه
02رجب بود (نامهی حکم از طرف ظواهری) ،نامهای که باعث شق صف شد و اسم
جبهة النصره را که بعد از اعالم الغای آن از طرف شیخ بغدادی تمام شده بود زنده
کرد...
ٍ
بصير الطرطوسي لهما منا كل االحترام والتقدير ،وقد «الشيخ حامد العلي والشيخ أبو
رأينا منهما مواقف قوية وثابتة في تأييد الجهاد والمجاهدين ،نسأل الله أن يجزيهما عنها خير
ٍ
خالف نسعى الجزاء .أما مخالفتهما لدولة العراق اإلسالمية ،فال عصمة ٍ
لبشر ،وما ينشأ من
1
في حله بالبحث العلمي والعملي ،الذي نبتغي به جميعا الوصول للحق ونصرة اإلسالم».
ترجمه« :برای شیخ حامد العلی و شیخ ابوبصیر طرطوسی احترام و تقدیر زیادی
داریم ،و از آنها موقفهای قوی و ثابتی در تأیید جهاد و مجاهدان دیدهایم ،از الله
میخواهم که جزای خیر به آنان دهد .اما مخالفتشان با دولت اسالمی عراق ،پس هیچ
بشری معصوم نیست ،و اختالفاتی که بوجود میآید در حل آن با بحث علمی و عملی
تالش میکنیم ،که با آن امیدواریم که همه به حق و نصرت اسالم برسند».
و دولت اسالمی نزد او شرعی بود و قبل از اعالم امتداد آن به شام نزد او باقی بود،
دکتر أیمن میگوید:
«إن الذين دافعوا عن اإلسالم والجهاد وأهل السنة في العراق هم المجاهدون الشرفاء
وعلى رأسهم دولة العراق اإلسالمية المباركة التي ال زالت -بفضل الله -صامدة لم تغير
عقيدتها ولم تتراجع ولم تتزحزح عن ثوابت اإلسالم رغم كل الحرب القذرة التي شنّت
ضدها.
ّ
إن للمجاهدين الشرفاء وعلى رأسهم دولة العراق اإلسالمية دينا في عنق كل مسلم حر
شريف في العراق ،فلوالهم لكان مصير أهل السنة في العراق كمصير أهل السنة في إيران
على يد إسماعيل الصفوي.
بل ّ
إن للمجاهدين الشرفاء وعلى رأسهم دولة العراق اإلسالمية دينا في عنق كل مسلم
فهم الصخرة التي تحطم عليها المشروع األمريكي في المنطقة الذي كان يهدف لتقسيم
العراق ثم السعودية ثم االنتهاء بتقسيم مصر ،والذي أنقذ المسلمين من هذا المخطط
األمريكي الشيطاني هم مجاهدو العراق الشرفاء وعلى رأسهم دولة العراق اإلسالمية،
فجزاهم الله عن العراق وعن المسلمين خير الجزاء.
ٍ
تضحيات هائلة لقد قدم المجاهدون الشرفاء وعلى رأسهم دولة العراق اإلسالمية
يصعب حصرها ،قدموا اآلالف من الشهداء وأضعافهم من الجرحى واألسرى والمعاقين
واألرامل واأليتام والمهجرين والمشردين والمطاردين حسبة لوجه الله ،قدموا كل هذا رغم
حملة التشويه الضخمة التي شنها عليهم اإلعالم الغربي األمريكي ووسائل اإلعالم العربية
التي يعرف الجميع مصادر تمويلها ،ورغم حملة التضليل التي شنها كثير من المعممين
والملتحين وخاصة في دويالت الخليج ،ولكن المجاهدين الشرفاء وعلى رأسهم دولة
العراق اإلسالمية لم يأبهوا لكل ذلك بل استمروا يدافعون عن بيضة اإلسالم وعن حرمات
المسلمين؛ ألنهم لم يقدموا ذلك رغبة في مغن ٍم وال ثناء ولكنهم قدموا ذلك ابتغاء وجه
ربهم .وها هم اليوم بفضل الله كالجبل األشم ال تهزه العواصف وال تزحزحه الزالزل
1
فتح لفتح». مستمرون من ٍ
نصر لنصر ومن ٍ
ترجمه« :آنان که از اسالم و جهاد و اهل سنت در عراق دفاع کردند ،مجاهدین بزرگوار
بودند که در رأس آنها دولت مبارک اسالمی عراق قرار دارد که هنوز به فضل الله متعال،
استوار و محکم است و عقیدهاش را تغییر نداده است و از ثوابت تراجع نکرده و دور
نگشته است؛ با وجود این همه جنگ کثیفی که بر ضدش انجام گرفته است...
مجاهدان بزرگوار و در رأس آنان دولت اسالمی عراق ،دینی بر گردن هر مسلمان
آزاد و شریف در عراق دارند .اگر آنان نبودند وضعیت اهل سنت در عراق بسان وضعیت
اهل سنت در ایران توسط اسماعیل صفوی تبدیل میشد .بلکه مجاهدین بزرگوار و در
رأس آنان دولت اسالمی عراق ،دینی بر گردن هر مسلمانی دارند .آنها همچون
صخرهای هستند که سیاست آمرکایی در منطقه روی آن شکسته شد که هدفش تقسیم
عراق و سعودی و در انتها تقسیم مصر به چند پارچه و اقلیم بود.
و کسی که مسلمانان را از این نقشهی شیطانی آمریکا نجات داد ،تنها مجاهدان
بزرگوار و در رأس آنان دولت اسالمی عراق بودند .خداوند متعال بهترین پاداشها را در
قبال عراق و مسلمانان به آنان عطا نماید.
مجاهدان با شرف و در رأس آنان دولت اسالمی عراق فداکاریهای عظیمی را که در
حصر نمیآید تقدیم کردند ،هزاران شهید و چنیدن برابر آن از زخمی و اسیر و معلول و
بیوه و یتیم و آواره و سرگردان و تحت تعقیب را بخاطر الله تقدیم کردند ،همهی اینها را
تقدیم کردند در زیر آن همه حملههای شدیدی که برای بد نشان دادن آنان انجام شده
آن هم توسط رسانههای غربی آمریکایی و وسائل اعالم عربی که همه منبع مالی آنان را
میدانند ،و علی رغم حملهی گمراهسازیی که بسیاری از معممین و ریشدرازان
مخصوصا در کشورهای خلیج انجام میدهند ،ولیکن مجاهدان با شرف و در رأس آنان
دولت اسالمی عراق به همهی اینها اهمیتی ندادند ،بلکه در دفاع از بنای اسالم و از
حرمتهای مسلمانان مستمر بودند ،برای اینکه این کارها را بخاطر رغبت داشتن به
غنیمتی و یا ستایش شدن انجام ندادند ،بلکه این کارها را تنها بخاطر بدست آوردن
رضایت پروردگارشان تقدیم کردند .و این آنان هستند که امروز به فضل الله مانند کوهی
سرافراز هستند که هیچ بادی آنان را نمیلرزاد و زلزلهها آن را تکان نمیدهد ،پیوسته
در حال نصرت و فتح هستند».
امامان ابو عمر الحسینی البغدادی و ابو حمزه المهاجر به بقای دولت اسالمی و
امتداد آن وعده دادهاند تا اینکه مرزها را از بین ببرند و بیت المقدس و جزیرة العرب و
اندونزی و فلیپین و اندلس و روم را فتح کنند و بر آن قسم خوردهاند...
اما قسم به کسی که آن دو را شهید گرفت ،آرام و قراری نخواهیم گرفت تا اینکه
بخاطر وفاداری برای آنان و خونشان ،به قسمشان عمل کنیم و وعدهیشان را به حول
و قوت الله بجای آوریم ،وخداوند بر آنچه میگوییم گواه است.
پس خواب یهود و نصاری را دربارهی از بین بردن دولت اسالمی به واقعیت
نمیپیوندانیم ،ولو بر یک وجب از زمین هم باشد.
و در ختام دکتر أیمن میگوید:
«وأنا أدعو األخ الكريم لمراجعة كلمة الشيخ أسامة كاملة ففيها رد على العديد من
1
الشبهات ،التي تثار بوجه دولة العراق اإلسالمية نصرها الله».
ترجمه« :و من از این برادر بزرگوار میخواهم به سخنرانی کامل شیخ اسامه مراجعه
کند که در آن ردیه بر بسیاری از شبهاتی وجود دارد که متوجه دولت اسالمی عراق
نصرها الله میکنند».
ٍ
الدن -حفظه و میگوید« :أدعو األخ الكريم لمراجعة الكلمة األخيرة للشيخ أسامة بن
الله -عن العراق ،التي أثنى فيها على دولة العراق اإلسالمية وعلى من بايعوها ،ودعا
2
المسلمين في العراق للتوحد معها».
ترجمه« :از برادر بزگوار میخواهم به سخنرانی اخیر شیخ اسامه بن الدن حفظه الله
دربارهی عراق مراجعه کند که در آن بر دولت اسالمی عراق و کسی که با آن بیعت کرده
3
است ثنا گفته است و مسلمانان در عراق را فراخوانده تا با او یکی شوند».
و بعد از اینها میگویم :اگر آنجا عالقهای از روی مشورت و مناصرت بوده و اگر هم
فرضا بعضیها کلمهی بیعت را از روی تواضع یا اشتباها بر این نوع عالقه بکار ببرند (و
کسی جز رسول الله ص معصوم نیست) پس مقصودشان اسقاط دولت اسالمی همانند
یک دولت شرعی نبوده ،و دکتر أیمن ظواهری مقصودش به دست گرفتن منصب امیر
المومنین در آن را نداشته و این موضوع در خطابات و بیانات و اصدارات رسمی دوله و
دکتر (که بعضی از سخنانش را نقل کردیم) ظاهر و متواتر است .پس دوله همان دوله
است و امیرش همچنان امیر المومنین است و دکتر نیز همچنان امیر تنظیم القاعده
است و از اینکه امیر دوله باشد برائت میکند بوسیلهی تاکید کردن بر بیعتی که در
1
گردنش برای مال عمر امیر امارت افغانستان است.
پس چگونه عالقهی دوله با تنظیم شرعا بر صالحیتهای امیر المومین در دولت
اسالمی تاثیر میگذارد؟ اگرچه هم فرضا بعضی از آنان کلمهی بیعت را بر آن اطالق
کنند؛ حال هرکه که باشد ،خاصتا بعد از اینکه اختالفات منهجی خطرناکی از آنها آشکار
شد و رهبری تنظیم القاعده با اعالم ساحر هرجا که آنان بچرخند میچرخد ،و امرشان
به بیرون رفتن از مرزهای شام و جنگیدنشان با دولت اسالمی و مهاجرین و انصاری که
داخلش هستند ،و با این کارها کفار و مرتدان و طواغیتشان خوشحال شدند ،والله
المستعان.
-0ظواهری بعد از اعالم شدن وفات مال عمر با مال اخصر منصور بیعت کرد و بعد از کشتهشدن او
در راه بازگشت از ایران ،با مال هیبت الله به عنوان امیر طالبان بیعت کرد.
216 بیعت و حقیقت اختالفات
پس چگونه دکتر ظواهری ،صورت امرا و عاصیان را دید و صدایشان را شنید تا شهادت
صادق را قبول کند و ادعای کاذب را رد کند؛ در حالی که او در خراسان است؟ و چگونه
از آنان سوال کرد و بین جوابهایشان مقارنه کرد؟ در حالی که هر نامهنگاری بین
خراسان و شام به دو ماه در بیشتر وقتها احتیاج دارد!
و اما اینکه دوله به دکتر نامه فرستاد پس این ،بخاطر عجلهکردن در رد کردن بیعت
عاصیان بود ،و به او نامه نفرستادند تا قضیهای را به قاضی برگردانده باشند.
و بنا بر این مساله و غیر آن ،ابو عبد الله الشامی دربارهی دوله چنین حکم کرد که
دوله ،ممتنع از حاکمیت با شوکت میباشد!!
و در آخر :کسی که میخواهد بداند که چگونه جماعت مجاهد در راه الله به جماعت
جنگجو در راه طاغوت متحول میشود (همانند بعضی از فصایل سوریه) پس به تاریخ
مراجعه کند ،و بداند که محبت شخص برای جاه و مال و رأی ،شخص را به عجب و
خودشیفته شدن میکشاند و عجب به حسد و حسد به تکبر و تکبر به بغضورزی و
بغضورزی به عداوت میکشاند و عداوت مخالف با خصومت است و مخالفت با
پنهانکردن توحید و تغییر لحن و دوریکردن از موحدان و مداهنه با مشرکان قبل از
آنان میباشد ،سپس کفر بواح و حرب و حرابت دیگری میشود ،آن هم بخاطر پیروی از
شهوات و تمسک به شبهات؛ مگر اینکه الله بندهاش را با رحمتش نگه دارد.
والله المستعان ،وعليه التكالن ،وال حول وال قوة إال به ،وهو حسبنا ونعم الوكيل.
والحمد لله رب العالمين
1
واصباح القاعده :نامهای به دکتر ایمن ظواهری
الحمد لله رب العالمين والصالة والسالم على إمام المجاهدين وعلى آله وصحبه
أجمعين ،أما بعد:
-0این مقاله را مؤسسة البتار اإلعالمیة منتشر کرده است و نویسندهی آن صالح الدین عمر است که
در اینجا به فارسی ترجمه شده است.
212 واصباح القاعده :نامهای به دکتر ایمن ظواهری
و چه بسا کسی تعجب کند که چگونه شخصی مانند دکتر ایمن به این پرتگاهی که
قرارگاهی ندارد کشیده شده است ،و چگونه غزلش را با دست خودش نابود کرد و به این
آخر و عاقبت تأسفبار دشمنی با مجاهدان و دولتشان منتهی شده است ،و خطابات و
سلوکیاتش سینهی دشمنان الله و رسولش از صلیبیان و روافض و سکوالران و مرتدان
را تسکین میدهد!
لیکن این تعجب از بین میرود آنگاه که مسلمان بعضی از احادیث رسول الله ص
را متذکر میشود و آنگاه که مسلمان ،تاریخ امت را به یاد میآورد و آنچه که از روزگار
دولت اموی تا سقوط خالفت اسالمی در درگیری بر سر سلطنت داشتهاند ،رسول الله
ْ ْ
لَّ
ل َّأه َِّعلیه الصالة والسالم می فرماید« :وال ِذي َّلا َّ ِإلهَّ َّغيْرهَّ َّ ِإنَّ َّأحدك َّْم َّليعملَّ َّبِعم َِّ
ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ
لَّ
ل َّأه َِّكتابَّ ،فيعملَّ َّبِعَّم َِّ
الجن َِّة َّحتى َّما َّيكونَّ َّبينهَّ َّوبينها َّ ِإلا َّ ِذراعَّ ،فيس ِبقَّ َّعلي َِّه َّال ِ
ْ ْ ْ ْ ْ
ارَّ ،حتى َّما َّيكونَّ َّبينهَّ َّوبينها َّ ِإلاَّ لَّالن ِ ل َّأه َِّارَّ ،فيدخلهاَّ ،و ِإنَّ َّأحدك َّْم َّليعملَّ َّبِعم َِّالن ِ
ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ
لَّالجن ِةَّ،فيدخلها» .به روایت مسلم لَّأه َِّ كتابَّ،فيعملََّّبِعم َِّ ِذراعَّ،فيس ِبقََّّعلي َِّهَّال ِ
«سوگند به الله که هیچ معبودی جز او برحق نیست بیتردید یکی از شما عمل اهل
بهشت را انجام میدهد تا اینکه میان او و آن فقط یک ذراع فاصله است ،پس کتاب بر او
سبقت میگیرد و عمل اهل آتش را انجام میدهد پس داخل آن میشود و بیتردید یکی
از شما عمل اهل آتش را انجام میدهد تا اینکه میان او و آن فقط یک ذراع فاصله است،
پس کتاب بر او سبقت میگیرد و عمل اهل بهشت را انجام میدهد پس داخل آن
میشود».
و تاریخ امت اسالمی پر از شواهد مردانی است که عشق به رهبری و ریاست ،تقوای
الله سبحانه و تعالی را از یادشان برد و در خونهای مسلمانان خوض کردند و باعث
فتنههای عظیمی بین مسلمانان شدند که امت بهای گران آن را پرداخت کرد .زشتی
کاری که مرتکب شدند و شر گسترهای که بر سر امت آوردند را به این شکل برایش دلیل
آوردند که آنان تنها خیر و صالح امت را میخواستند!
و کسی که تاریخ اسالمی را بخواند میبیند که عربها راست گفتند آنجا که گفتند
«پادشاهی عقیم است» ،پس اگر عشق به ریاست را مقدم نمود همه چیز را بخاطرش به
تأخیر میاندازد و به همین خاطر است که القاعده هرگز برای امارت شخصی دیگر تنازل
نمیکند و نتایجش هرچه هم باشد مهم نیست ،حتی اگر خون مسلمانان مانند رود
جریان یابد.
طالبان در گذر زمان 251
اما آنچه که حسن بن علی ب و ابوبکر بن عمر امیر مرابطین و دیگر کسان انجام
دادند آنگاه که از امارت برای غیر خودشان بخاطر حفظ وحدت مسلمانان و خونهایشان
تنازل کردند ،پس این استثنائی است که الله سبحانه وتعالی چنین چیزی را جز برای
برگزیدگان این امت ،توفیق نداده است.
لیکن آن درگیریهایی که در طول تاریخ در این امت اتفاق افتاده ،بین امویها و
غیرشان و بین امویها در بین خودشان و در آخرهای دولت اموی و بین عباسیان و
غیرشان و بین امویان و غیر امویان و بین عباسیان در بین خودشان و بین عثمانیان،
همیشه جنگی داخلی بود که امراء و رهبران آن جنگها حریص بودند تا دشمن از این
درگیریها سوء استفاده نکند و خراجش برای او باشد و از تعامل یا استعانت گرفتن به
شکل مستقیم یا غیر مستقیم از دشمنان امت از صلیبیان وغیر آنان خودداری و اجتناب
میکردند ،برای اینکه تعامل با دشمنان امت به هر طریقی باشد چه مستقیم چه غیر
مستقیم ،مسلمان را از دایرهی اسالم خارج میکند و در رده میافتد .و به همین خاطر
آنگاه که پادشاه روم جنگ بین معاویه با علی ب را دید به برخی از سرزمینها با
سربازان عظیمش نزدیک شد و در او طمع داشت ،اما معاویه به او نوشت :به الله سوگند
که اگر دست بر نداری و به سرزمینت برنگردی ای ملعون ،حتما من و پسر عمویم برضد
تو آماده میشویم و از همهی سرزمینهایت بیرونت میکنیم و زمین با همهی فراخیاش
را بر تو تنگ میکنیم ،و آنجا بود که پادشاه روم ترسید و عقبنشینی کرد.
و این همچنین در تاریخ اسالمی ،یک قاعده است – یعنی اینکه در بین مسلمانان
قتال داخلی باشد بدون کمک و استعانت گرفتن از کافر – اما این استثناء است که
بعضی از امرای منحرف انجام دادهاند آنگاه که از صلیبیان بر ضد مسلمانان استعانت
گرفتند ،لیکن امت برای آنان دعای ترحم نکردند بلکه آنان را تکفیر کردند و از آنان را
دایرهی اسالم خارج کردند و برائتشان را از آنان و از کارهایشان اعالم کردند و امت
همواره آنان را لعن میکند.
به همین خاطر علمایمان رحمهم الله هزاران صفحه را حول این موضوع سیاه
کردهاند ،از جمله آنچه که شیخ االسالم ابن تیمیه و امام مجدد محمد بن عبد الوهاب
رحمهما الله نوشتهاند که در آن مسلمانان را از تعامل با کفار برضد مسلمانان به شکل
مستقیم یا غیر مستقیم و تحت هر ذریعهای که باشد ،برحذر کردهاند.
251 واصباح القاعده :نامهای به دکتر ایمن ظواهری
و ما امیدوار بودیم که دکتر ایمن به نفس خودش رجوع کند و به حق مراجعه کند و
مصلحت امت را بر مصلحت شخصی مقدم بدارد و گفتیم که دربارهاش صحبت نمیکنیم
و حق او را در آنچه که حق ما را حفظ کرده است حفظ میکنیم ،اما این شخص در
خصومتش با دولت خالفت زیادهروی کرده است؛ حتی نه از مردم خجالت کشیده و نه
از پروردگار مردم آنجا که با اختر منصور و حرکت طالبانی بیعت کرد که از بسیاری از
ثوابت اسالم و ثوابت حرکات جهادی در افغانستان و جهان تجاوز کرد و آن را به زمین
زد ،تا در نهایت در آغوش اخوان المسلمین قرار گیرد و با خطاهای منحرفشان حرکت
کند که با اصل دین مواجه میشود ،و در موضع نص اجتهاد میکند و مفاهیم والء و براء
و جهاد را از بین برده است.
و والله نمیدانم که از به روی افتادن این فارس بزرگ ناراحت باشم یا خوشحال باشم
بخاطر اینکه ما را از ذمهاش راحت کرد ،پس اکنون دربارهی او حرفمان را میزنیم و در
قلبهایمان ذرهای از حرج یا ذمهای وجود ندارد تا ما را از صحبت دربارهاش منع کند.
بیگمان خطورت سلوکیات ظواهری متکی بر اصرارش است بر عدم شرعی بودن
دولت خالفت و باطل بودن بیعتش و وصفکردن خلیفهاش و سربازانش به خوار ج و
متهم نمودن آنان به ریختن خون مسلمانان ،و متکی است بر اصرارش بر بیعت اختر
منصور؛ کسی که اکنون با حکومت افغانی مذاکره میکند و متهم است به عالقهاش با
مخابرات پاکستانی ،و کسی که به همراه نمایندهی رسمی طالبان به ایران مسافرت کرد
و کسی که منهج اعالم شدهاش بر روی سایتهای طالبان در اینترنت به شکل کامل با
منهج القاعده تصادم دارد و کسی که رابطهی بسیار نزدیک با اخوان المسلمین دارد،
اضافه بر اینکه شاخههای القاعده در شام و لیبیا ،حرجی ندارند با جنگیدن در یک خندق
واحد به همراه جماعات غیر اسالمی بر ضد دولت اسالمی؛ آن طور که جبههی نصره با
جیش الحر و فصایل دیگر غیر اسالمی با دولت اسالمی در منقطهی الشرقیه و غیر آن
از شام جنگیدند و همچنین شاخهی القاعده در لیبیا بههمراه مجلس شورای مجاهداین
در درنه با دولت اسالمی جنگید.
بیگمان سلوکیات ظواهری اکنون از اینکه اجتهاد امیری باشد که ممکن است
درست یا خطا باشد ،به مواالت با صلیبیان و مرتدان بر ضد مسلمانان تبدیل شده است؛
برای اینکه آنچه که ظواهری و تنظیمش تقدیم کردهاند بسیار خطرناک است و اقتضا
میکند که علما و طلبههای علم صادق دربارهی آن رأیشان را به وضوح تمام و به صراحت
طالبان در گذر زمان 252
بگویند تا اینکه مسئولیت گمراهی امت را حمل نکنند ،الله سبحانه و تعالی فرموده است:
َٰٓ َ َ ۡ َ َ ُّ َ ۡ َ َ َ َ ُّ َ َ َ َ ُّ ُّ ْ ۡ َ َ َ ُّ َ
اس َولا تكتُّ ُّمون ُّهۥ ف َن َبذوهُّ َو َرا َء
ب ل ُّتبَيِنن ُّهۥ ل ِلن ِِإَوذ أخذ ٱلل مِيثق ٱلذِين أوتوا ٱلكِت
ََٗ َ ٗ َ ۡ َ َ َۡ َ َ ۡ ْ ُّ
س ما يشت ُّرون[ ١٨٠آل عمران]180 : ظ ُّهورِه ِۡم َوٱش َت َر ۡوا بِهِۦ ثمنا قل ِيلاٰۖ فبِئ
«و (به یاد بیاورید) هنگامی را که الله ،از کسانیکه کتاب (آسمانی) به آنها داده شده،
پیمان گرفت ،که حتما آن را برای مردم بیان کنید ،و آن را کتمان نکنید ،پس آن (عهد) را
پشت سر خود انداختند ،و به بهای کمی فروختند ،چه بد است آنچه میخرند؟!».
پس ظواهری و تنظیمش معذور به جهل و تاویل و اکراه نیستند ،این مرد جاهل
نیست و تاویالتش باطل و فاسد است و اکراهش منتفی است.
باشد ،تعامل و همکاریای مستقیم است و تعامل و همکاریشان با صلیبیان غیر مستقیم
است و این امری است که جز متکبر آن را انکار نمیکند.
ظواهری بعد از کشتهشدن شیخ اسامه رحمه الله منهج تنظیم را تغییر داد
ظواهری بعد از کشتهشدن شیخ اسامه رحمه الله منهج تنظیم را جملتا و تفصیال
تغییر داد و ثوابتش را در هم شکست تا اینکه این تنظیم طوری شد که با بقیهی
حرکتهایی که گمان میکنند جهادی و اسالمیاند تفاوتی ندارد و از اسالم جز اسمش
را ندارد.
پس کسی که تنظیم را از دیگر جماعتها متمایز کرده بود ،جماعتهایی که گمان
میکند آنها جهادی و اسالمی و عالمی هستند ،ظواهری با بیعت دادنش به اختر
منصوف آن تنظیم را ویران ساخت ،اختر منصوری که بیانات او و طالبانش بر روی
اینترنت پر شده است به اینکه آنان تنظیمی قطری هستند که از افغانستان تجاوز
نمیکنند.
و این تنظیم القاعده که با تکفیرکردن طواغیت عرب و مخصوصا حکام خلیج متمایز
بود ،ظواهری با بیعتدادنش به اختر منصور آن را در هم شکست ،اختر منصوری که
روابط قویای با قطر برقرار کرده است؛ آنجا که طالبان در یکی از بیاناتش ،شیخ حمد
بن خلیفه را ثنا گفت و از الله خواست که او را حفظ کند!
و تنظیمی که با عدم اعترافکردنش به مؤسسات کفری جهانی مانند امم متحده و
شورای امنیت سازمان ملل متحد و دیگر مؤسسات جهانی سیاسی و اقتصادی و قانوی
و اجتماعی و غیره ،از دیگر تنظیمها متمایز بود ،ظواهری با بیعت دادنش به اختر منصور
آن را در هم شکست ،اختر منصوری که او و طالبانش به این مؤسسات کفری اعتراف
میکنند و از تعامل و همکاریکردن او و طالبانش با آنها در بیاناتش بر روی اینترنت
حرجی ندارد.
و این تنظیم که اخوان المسلمین را گمراه و گمراهگر میدانست و کتاب ظواهری
به نام «الحصاد المر لإلخوان المسلمين في ستين عاما» که آن را در تحذیر دادن امت از
آنان و بیان خطر آنان بر امت نوشته بود ،با اینها از دیگر تنظیمها متمایز بود ،ظواهری
آن را با بیعتش به طالبان که روابط بسیار قوی با اخوان دارد ،در هم شکست.
طالبان در گذر زمان 251
و آنچه که این تنظیم را از دیگر جماعات منحرف متمایز ساخته بود ،وضوحش با امت
بود ،شیخ اسامه رحمه الله در سخنرانیهایش حیلهگری و فریب وجود نداشت و یا اینکه
به چیزی معتقد باشد و خالف آن را انجام دهد ،که ظواهری این القاعده را نیز درهم
شکست ،و میبینی که ظواهری در بیعتش با مال اختر منصور چیزهایی را شرط کرده
که او به علم و یقین میداند که آن شرطها به طور کامل با منهج اختر منصور و حرکتش
تناقض دارد و با این حال اختر منصور بیعت ظواهری را قبول کرد بدون اینکه از منهج
1
فاسدش تنازل کند.
-0همچنین ظواهری در سخنرانیاش به نام «علی العهد نمضي» که مؤسسهی السحاب آن را منتشر
کرد ،و در آن به مولوی هیبت الله بیعت داد ،شرطهایی را گفته و بر چیزهای با هیبت الله بیعت کرده
است که به علم الیقین میداند که طالبان چنین شرطهایی را نمیشناسد و قبول ندارد ،ظواهری در
بیعتش به هیبت الله چنین گفت« :ونبايعكم على البراءة من كل حكم أو نظام أو وضع أو عهد أو اتفاق
أو ميثاق يخالف الشريعة ،سواء كان نظاما داخل بالد المسلمين ،أو خارجها من األنظمة أو الهيئات أو
المنظمات التي تخالف أنظمتها الشريعة كهيئة األمم المتحدة وغيرها».
ترجمه« :با شما بیعت میکنیم بر برائت از هر حکم یا نظام یا وضع یا عهد یا اتفاق یا میثاقی که مخالف
شریعت است ،چه نظامی در داخل سرزمین مسلمانان باشد یا خارج آن؛ از منظومهها یا هیئتها یا
منظماتی که با شریعت مخالف هستند؛ مانند هیئت امم متحده و غیر آن».
و این در حالی است که طالبان تمام تالشش را میکند تا عضو هیئت امم متحده باشد و در بخشهای
مختلف این کتاب ،دیدگاه امارت طالبان را دربارهی این سازمانها و نظامها آوریم.
در ادامه ظواهری میگوید« :ونبايعكم على الجهاد لتحرير كل شبر من ديار المسلمين المغتصبة السليبة
من كاشغر حتى األندلس ،ومن القوقاز حتى الصومال ووسط إفريقيا ،ومن كشمير حتى القدس ،ومن
الفلبين حتى كابل وبخارى وسمرقند».
ترجمه« :و با شما بیعت میکنیم بر جهاد برای آزاد کردن هر وجبی از سرزمین مسلمانان که غضب و
سلب شده است از کاشغر تا اندلس ،از قفقاز تا صومال و وسط آفریقا و از کشمیر تا قدس و از فلیپین تا
کابل و بخاری و سمرقند».
و این در حالی است که طالبان به کرات و مرات در بیانیههای رسمیاش اعالم کرده است که امارت
آنان تهدیدی برای هیچ کشوری نبوده و نیست و نخواهد بود و طالبان خواستار روابط مسالمتآمیز با
طواغیت این کشورهاست و آنان را به رسمیت میشناسد و آرزو میکند که از طرف آن طواغیت نیز
طالبانش به رسمیت شناخته شود .و در این کتاب به طور مفصل عقاید و دیدگاه آنان را در این باره
255 واصباح القاعده :نامهای به دکتر ایمن ظواهری
آوردیم .آیا ظواهری قصدی جز فریبدادن دارد؟ در حالی که به قطع و یقین میداند که هیبت الله
هرگز این شروطش را قبول ندارد.
در ادامه ظواهری میگوید« :ونبايعكم على جهاد الحكام المبدلين للشرائع ،الذين تسلطوا على ديار
المسلمين ،فعطلوا أحكام الشريعة ،وفرضوا على المسلمين أحكام الكفار ،ونشروا الفساد واإلفساد،
وسلطوا على المسلمين أنظمة الردة والعمالة ،التي تحتقر الشريعة ،وتعلي عقائد الكفار وفلسفاتهم ،وتسلم
بالد المسلمين وثرواتهم ألعدائهم».
ترجمه« :و با شما بیعت میکنیم بر جهاد با حاکمان تبدیل کنندهی شرایع ،کسانی که بر سرزمین
مسلمانان مسلط شدهاند و منظومههایی ارتدادی و سکوالری را بر مسلمانان مسلط کردهاند که شریعت
را تحقیر میکند و عقاید کفار و فلسفههایشان را بلند میگرداند و سرزمینها ثروتهای مسلمانان را
به دشمنانشان تسلیم میکند».
و بخدا قسم نمیدانیم که منظورشان کدام حاکمان است؟ در حالی که ،ایران را کشوری اسالمی
میدانند و شیعیان را مسلمان میدانند و پادشاه قطر را مسلمان میداند و برایش دعا میکند و مرسی
طاغوت که به دموکراسی عمل میکرد را رئیس شرعی میدانند و طاغوت آل سلول را خادم حرمین و
حاکم مسلمان میداند و همچنین بقیهی حکام مرتدی که بر سرزمینهای مسلمانان حکم میرانند را
برادر ،شقیق و مسلمان میداند .پس ای ظواهری چه کسی را فریب میدهی؟ و یا اینکه در قاموس و
منظومه و عقاید شما ،اینها هیچ کدام حاکمان مبدل کنندهی شریعت نیستند! و یا اینکه تعریف طاغوت
و حاکم مرتد در نزد شما چیز دیگر و کسی دیگر است!
در ادامه ظواهری چنین می گود« :وإن إخوانكم وأبناءكم المسلمين يواجهون اليوم عدوانا عالميا يسعى
الستئصال اإلسالم وإفساد المسلمين من كاشغر حتى طنجة ،ومن قمم القوقاز حتى وسط إفريقيا .وهم
ينظرون لإلمارة اإلسالمية -في وسط هذه الكوارث والحروب والمظالم التي تصب عليهم صبا -على أنها
قلعة اإلسالم وملجأ المسلمين ،فاستعينوا بالله ذي القدرة والجالل ،وكونوا عند حسن ظنهم».
ترجمه« :و اینکه برادرانتان و فرزندان مسلمانتان امروز با دشمنی جهانی مواجه هستند که برای نابود
کردن اسالم و فاسد کردن مسلمانان از کاشغر تا طنجه و از قفقاز تا وسط آفریقا تالش میکند .و آنان
به امارت اسالمی چشم دوختهاند – در وسط این فجایع و جنگها و ظلمهایی که دچارش شدهاند –که
امارت ،قلعهی اسالم و پناهگاه مسلمانان است ،پس از خداوند صاحب قدرت و جالل کمک بگیرید و
نزد حسن ظنشان باشید».
حاشا از امت مسلمان از کاشغر تا طنجه و از قفقاز تا وسط آفریقا ،که چشم امیدشان به امارت وطنی
محض طالبان باشد که جز به فکر افغانستان نیست و بارها اعالم کرده است که طالبان برای هیچ
کشوری تهدید و خطر محسوب نمیشود؛ بلکه بارها اعالم کرده که با طواغیت آن کشورها نیز دوستی
و روابط برقرار میکند.
طالبان در گذر زمان 257
و آنچه که این تنظیم را متمایز ساخته بود ،تمسکش به نصوص کتاب و سنت و عدم
تجاوزش از آن بود ،برای همین استقاللیت این تنظیم را از دیگر جماعتها حفظ کرده
بود ،و این تنظیم به طور کامل از این جماعتها جدا بود .پس امکان ندارد که
مجاهدانمان را ترک کنیم تا همراه جماعتهایی بجنگند که وطنی و ملیگرا هستند ،که
نزد آن فرقی بین مسلمان و نصرانی و ایزدی و علمانی وجود ندارد ،و هدف نهاییاش
همان بیرون کردن آمریکا یا اسقاط نظام بشار و تشکیل حکومتی از همهی طیفهای
مردم است؛ چنانکه گمان میکنند و مختار قرار دادن مردم در انتخاب حکومت و
دستوری که میخواهند!
این در منهج تنظیم (قبل از اینکه ظواهری آن را تحریف کند) کفر صریحی بود که
در آن اختالف و شکی نبود ،پس ما جهاد میکنیم تا مردم را بر تحکیم شریعت الله
متعال حمل کنیم ،و با مردم دربارهی نظامی که میخواهیم و دستوری که برتری
میدهیم مشورت نمیکنیم؛ بلکه به آنان آنچه را میگوییم که عمر گفت :سوگند به
پروردگار کبعه که حتما بر این راه حملتان میکنیم.
ظواهری آمد تا این القاعده را در هم بشکند ،عناصری از تنظیمش را برای جنگیدن
به همراه جماعتهای منحرف کشاند ،ابوخالد السوری همراه احرار الشام جنگید با تجاوز
کردن از ثوابتی شرعی که مسلمان را از جنگیدن منع میکند مگر آن کسی را که تنها
به خاطر ال إله إال الله بجنگد و نه بخاطر هیچ چیز دیگر ،و ظواهری با این کار در نزد
بعضی از اهل سنت به احرام الشام شرعیتی بخشید که این جماعت هیچ روزی خوابش
را هم نمیدیدند ،تا اینکه بعضی از مسلمانان ،با همراه بودن ابو خالد السوری به همراه
احرار الشام ،به شرعی بودن این جماعت منحرف بر ما دلیل میآوردند.
ظواهری و قاعدهاش به دور تر این هم رفتند ،و همان اتهاماتی را به مجاهدین در
دولت خالفت میزدند که دشمنانشان از صلیبیان و روافض و مرتدان اهل سنت ،آنان را
ظواهری خودش خوب میداند که طالبان چه منجالب فاسد و منظومهی گمراهی است ،اما با این حال
بخاطر حب ریاست ،با اختر منصور که در راه بازگشت از ایران هالک شد و سپس هیبت الله که حتی
قرائت قرآن نیز بلد نیست بیعت داد! و بغض و کینهاش با دولت اسالمی او را به ورطهی هالکت و
َ َ َ ٗ ُّ َ
سفاهت کشاند و از او به جای حکیم امت ،حکیم سایکس پیکو ساخت .إِن ف ِي ذل ِك لع ِۡب َرة ل ِأ ْو ِِل
َۡۡ َ
ٱلأبص ِر[ ١١آل عمران]11 :
«براستی دراین (ماجرا) برای صاحبان بینش عبرتی است».
256 واصباح القاعده :نامهای به دکتر ایمن ظواهری
متهم کرده خطاب میکردند ،اینکه آنان خوارجاند و خونریز هستند و کمسن و سالاند
و ناداناند و ...و اینها همان تهمتهایی بود که متوجه شیخ اسامه و تنظیم القاعده از
زمان تاسیسش بود تا اینکه ظواهری آمد و با مراجعتهایش (تراجعاتش) بعد از وفات
شیخ اسامه از منهج تنظیم تراجع نمود ،و اولین نشانههایش در نیمهی دوم سال 3102
میالدی نمایان شد آنگاه که تنظیم القاعده بر روی اینترنت منهجد جدیدش را در آنچه
که نامش را به «وثيقة العمل الجهادي» گذاشته بود ،اعالم نمود.
و سوگند به الله که ظواهری مردی است که صالحیت چوپانی گلهای از حیوانات را
هم ندارد! چه رسد به اینکه رهبری امتی را کند که میلیونها نفر است ،این مرد
متناقضگوی است و خجالت نمیکشد که چیزی را بگوید و سپس نقیض آن را هم
بگوید! بعد از شیخ اسامه رحمه الله علی االطالق به خوبی تنظیم را اداره نکرده است،
بلکه پیوسته بر بیراهههایی رفته که الیق سربازان هم نیست؛ چه رسد به امراء! صف
مجاهدان را متفرق ساخت و بینشان شر انداخت ،در جواب دادن به امت عاجز شد و
ماههای مطوالی در وقتی که امت به بیانی از او نیاز داشت ساکت شد ،و وقتی هم که
1 صحبت کرد این قول بر او صدق کرد که میگویندَّ « :
تمخض الجبل فولد فأرا»
تناقضات ظواهری
اما تناقضاتش که از جملهی آنها هجموش به شیخ ابوکر البغدادی حفظه الله را ذکر
میکنیم؛ اینکه او را به خارجی حفید خوارج وصف کرد و شعری در این باره سرود در
حین رثایش برای ابوخالد السوری! سپس ظواهری در سخنرانی بعدی آمد و شیخ ابوبکر
البغدادی حفظه الله را با این سخنش خطاب قرار داد :یا حفید الحسن بن علي!
و همچنین بیعتش به اختر منصور که مشروط به شروطی بود که او به علم یقین
منهج اختر منصور و طالبانش را میداند و آنان منهجشان را به صراحت اعالم کردهاند.
و برخورد و سلوکیات طالبان با اتفاقات و وقایع ،با شروط ظواهری در تصادم است و به
هیچ حالی از احوال امکان توافق بینشان وجود ندارد.
-0این ضرب المثل عربی یعنی اینکه :یک کوه بزرگ از آن موشی کوچک بیرون آمد ،انگار که این کوه
عظیم را این موش کوچک میجنباند! و این مثل برای کسی زده میشود که از او زیاد توقع میرود ،اما
چیز کمی و حقیری میآورد که با حجم حقیقی یا وهمیاش تناسب ندارد.
طالبان در گذر زمان 258
و ابوبکر بن عمر چیزی نکرد جز اینکه مرابطین را جمع کرد تا پایین آمدش از امارت را
به نفع پسر عمویش یوسف اعالم کند و او را جلوی مرابطین با این سخنش مدح کند :او
ارزش و شایستگی امارت را دارد.
این رهبر بزرگ به این مسأله با دید مصلحت امت نگاه کرد نه چیز دیگر ،و کار او را
با جواب دادن انفعالی که امت بهای آن را بپردازد جواب نداد ،و به این شکل دولت
مرابطین استمرار یافت و پایههایش متحد بود تا اینکه یوسف بن تاشفین رحمه الله
توانست جلوی صلیبیان آمده از فرانسه و اروپا به اندلس را در قرن پنجم هجری در
جنگ مشهور الزالقه در سال 270هجری ،بگیرد .و اگر ابوبکر بن عمر با پسر عمویش
یوسف بن تاشفین بر سر امارت درگیر میشد ،بیشک مرابطین همدیگر را نابود میکردند
و اندلس چهار ماه قبل از قرن نهم سقوط میکرد.
و با این نفس و با این روح و با این فقه و با این حکمت و با این اخالص و با تنها الله
پروردگار جهانیان را مد نظر داشتن ،امرای بزرگ و مخلص امت از جمله شیخ اسامه بن
الدن رحمه الله با بحرانها و مصیبتها برخورد کردند .آیا نمیدانید که با شیخ اسامه
در اعالم دولت اسالمی عراق در سال 3112مشورت نشد؟ خب رفتار شیخ اسامه رحمه
الله با این مسئله چگونه بود؟ چرا به این خاطر که با او مشورت نشده بود شیخ ابو حمزه
و برادرانش در شورای مجاهدین را در نیافت و دولت اسالمی عراق را ملغی نکرد –
چنانکه ظواهری چنین کرد–؟ چرا این مشروع را قبول کرد؟ بلکه آن را تبریک گفت و
به امیر جدیدش شیخ ابو عمر البغدادی و برادرانش در شورای دوله تبریک گفت؟
این همان فقه و فهم است ،و این همان امیری است که تصمیمهایش محاسبه و مورد
مطالعه قرار میگیرد .این امیر نمیتواند ظواهری باشد ،کسی که با ذهنیت یک نوجوان
بیپروا عمل میکند که عواقب آن را نمیشمارد و در امور بزرگ با کسانی مشورت میکند
که اهل مشوره نیستند ،در بین مجاهدان شر میاندازد و امت را به هالکت میکشاند.
ّ
مسألهی مشورت با اهل حل و عقد
و اینکه گمان میکند که او و تنظیمش به شیخ ابوبکر البغدادی حفظه الله بیعت
نداده است بخاطر اینکه با اهل حل و عقد امت در نصب خلیفهی مسلمانان مشورت
نشده است ،پس چگونه با اختر منصور به عنوان امیر المومنین بیعت کرد آن هم بعد از
گذشت فقط یک روز از اعالم طالبان در نصب اختر منصور به عنوان امیر مومنان؟
طالبان در گذر زمان 271
برای چه از طالبان نخواست تا با اهل حل و عقد امت مشورت کند؟ چگونه امارتش
صحیح است در حالی که حتی خود طالبان در امارت او اختالف دارند آنجا که بسیاری
از آنان بیعتش را رفض کردند از جمله پسر مال عمر و برادرش و مسئول عسکری حرکت
طالبان و مسئول مکتب سیاسی حرکت طالبان کسی که از منصبش استعفا دارد و دیگر
افراد.
آیا القاعده با اهل حل و عقد امت یا با علمای امت مشورت کرد؟ آنگاه که عملیات 00
سپتامبر را انجام داد؟ آیا طالبان دولت افغانستانش را بخاطر این عملیات از دست نداد؟
آیا بعد از این عملیات %11مجاهدان عرب کشته نشدند؟ کسانی که سالهای طوالنی
بین سالهای 3110-0002میالدی را در معسکرات افغانستان تدریب دیدند و
گذارندند؟ آیا اکثریت قاطع مجاهدان حرکت ،به دست آمریکا و تحالف شمال کشته
نشدند؟ آیا همهی اینها مفاسد عظیم نیستند؟ ولی مجاهدین صادق آنهایی که به امور
با دیدهی بصیرت نگاه میکنند نه با دیدهی چشم و با فرقان ایمانیشان این عملیات 00
سپتامبر را تبریک گفتند و مصالحی که از آن محقق شد را بر بسیاری از مفاسدی که بر
آن مترتب شد ترجیح دادند .اما محجوبانی که جهاد در راه الله را نشناختهاند و نورش
بر آنان نتابیده است با شدیدترین انتقادات شماها را انتقاد کردند و با همان اوصافی که
تو امروز مجاهدان دولت خالفت را با آن وصف میکنی وصفت کردند ،و در رأس
منتقدانتان کسانی بودند که امروز به اهل حل و عقد و علمای امت نامیده میشوند!
به الله سوگند که ای ظواهری تو با بیعتت به اختر منصور ،وجه الله تعالی را نخواستی،
و تو از کسانی نیستی که بر او مخفی بماند که این مرد (اختر) ضال و مضل است.
و اخوان المسلمین بر حرکت طالبان سیطره دارند و از پشت پردهها ادارهاش
میکنند ،و تو بخاطر حب و کرامت با او بیعت نکردی بلکه این فریبکاری روباهان است،
خواستی تا او را قوی کنی تا به وسیلهی او برضد دولت خالفت قوی شوی و چنانکه
گفته شده بیعتت به او بخاطر ح ِّب علی نیست بلکه بخاطر کراهیت از معاویه است!
آخر چگونه با کسی بیعت میکنی که به علم یقین میدانی که منهج او با منهج تو
جملتا و تفصیال متناقض است ،و اینکه او کذاب أشر است ،گمراهی است که کشتهشدن
مال عمر را پنهان کرد و به نام او سالهای طوالنی صحبت کرد .حتی او بیانی صادر کرد
(قبل از ناچار شدن طالبان به اعالم کردن وفات مال عمر به کمتر از یک ماه) و در آن
گفت که مال عمر زنده است و جنگها را شخصا رهبری میکند! بلکه او بیانی به اسم
271 واصباح القاعده :نامهای به دکتر ایمن ظواهری
مال عمر صادر کرد و در آن عید فطر را در 37رمضان سال 0222هجری تبریک گفت،
یعنی تنها 01روز قبل از اعالم بیعتت به او!
چه چیزی تو را با اختصر منصور جمع کرده است در حالی که تو و او در دو طرف
نقیض هم ایستادهاید؟!
آیا میخواهی که شالقی به دست باقی بمانی تا با آن خالفت و خلیفه را بزنی؟ این
کارهایت به این خاطر است که چیزی نیافتی که با آن از خودت دفاع کنی و مسلمانان
را با آن فریب بدهی و اهواء آنان را به سوی خود مایل سازی و طاعتشان را جلب کنی،
مگر اینکه به آنان بگویی که به اختر منصور بیعت بدهید چرا که او شایستهی امارت و
برازندهی آن است نه ابوبکر البغدادی!
و فکر نمیکنم که از آنچه که بر آن هستی باز ایستی و دست بکشی تا اینکه از طرف
پروردگارت مستحق برافروختن آتش شوی ،بله ،خواستی که با این بیعتت در برابر ابوبکر
البغدادی حفظه الله زیاد شوی و آتشش را خاموش کنی ،چیزی جز کینه و غرض را
اراده نداشتی .لیکن هیهات و چه بد رأیی بود آنچه دیدی ،برای اینکه تو از این بیعت
سودی نبردی مگر اینکه چندین برابرش را ضرر کردی ،پس کجاست تقوای الله سبحانه
و تعالی و ترس از او؟ بلکه کجاست مروت و مردانگی؟ آیا میخواهی که مجاهدان در
جنگ بینشان باقی بمانند و بعضی از آنان بعضی دیگر را نابود کنند و گمان میکنی که
خراج آن برای تو خواهد بود؟!
به راستی که آنچه که داشتی را فاسد ساختی و گذشتهات را ضایع ساختی و غزلت
را نقض کردی و خودت را به منزلتی رساندی که الیق تو نبود و آن منزلت هم به عمر
الله قسم احمقیت است .پس با غروری که ابلیس را از رحمت الله بیرون آورد بدبخت
نشو .بیا و توبه کن و تکبر و خودبینی و سفاهت و کمعقلیات را از خودت دور کن و در
این امر با اهل آن منازعه نکن چرا که امر واضح است و محکم شده است و امر دولت
اسالمی رو به جلو است نه رو به پشت و امرمان راجح است نه مرجوح و جنگنده هستیم
نه جنگ شونده و ترساننده هستیم نه ترسنده و کسانی که دیروز علیه ما بلند شدند
امروز همراه ما هستند و دنیا همهاش دیدند که ما قوم جنگ و عمران هستیم نه قوم
جنگی که عمران خوبی ندارند؛ چنانکه دشمنانمان گمان می کنند.
طالبان در گذر زمان 272
و الله سبحانه وتعالی با ما آنچه که فاسد بود را اصالح کرد و با ما حق را آشکار ساخت
و با ما مردم را بعد از جهالتشان بینا ساخت و با ما فرومایگی را برداشت و نقصانگی را با
ما به اتمام رساند و مجاهدانمان گوش و چشم زمان را پر کردهاند.
این چه چیزی است که با آن شیخ ابوبکر البغدادی و برادرانش را در شورای دوله
عیب گرفتی؟ آیا آن اعالم خالفتشان است؟ آیا این همان چیزی نیست که ما
میخواهیم؟ ببین که چرا مجاهدان در طول دههی گذشته جهاد کردند و خون هایشان
همانند رودها ریخته شد و دهها هزار کشته شدند و همانند آن یا بیشتر آن اسیر شدند،
زنانمان کشته شدند و فرزندانمان یتیم شدند و خانههایمان خراب شد و کرامتان به هدر
رفت .آیا به این خاطر نبود که به دولت خالفت برسیم؟ و مسلمانان در همهی زمین
همواره به دنبال دولت خالفت هستند ،و هنگامی که شیخ ابوبکر البغدادی و برادرانش
در شورای دولت ،آن را اعالم کردند صداهایتان را باال برید و با هر آنچه در دست داشتید
با آن جنگیدید؟!
اعالم خالفت بزرگترین کاری بود که مجاهدان در این زمان انجام دادند
به راستی که اعالم دولت خالفت کار بزرگی بود ،بلکه بزرگترین کاری بود که
مجاهدان در این زمان ما انجام دادند ،و این سخنمان را عقل و نقل و واقعی که در آن
مسلمانان زندگی میکنند بعد از اعالن خالفت تایید میکند.
اما نقل :پس اجتماع مسلمانان بر خلیفه ،از واجبترین واجبات و فرضترین فرضها
است و شایسته نیست که مسلمانان خودشان را بدون خلیفه ترک کنند ،برای همین
مهاجران و انصار بعد از وفات رسول الله ص برای انتخاب خلیفه ،به سقیفهی بنی
ساعده شتافتند و قبل از اینکه رسول الله ص را دفن کنند ،ابوبکر را بهعنوان خلیفه
انتخاب کردند.
و اما عقل :پس اجتماع مسلمانان تحت پرچمی واحد و خلیفهای واحد چیزی است
که قوت و عزتشان را و آنچه را که امت اسالمی در قرن اخیر از دست داده را باز
میگرداند و دچار ذلت و خواری و تبعیت از صلیبیان و ترس و جوع و اختالف نشدند
مگر روزی که خالفتشان ضایع شد.
و اما واقع مجاهدان بعد از اعالم خالفت :پس نگاه کن چگونه قوتشان زیاد شد و
چندین برابر آنچه که قبل از اعالم خالفت بودند شدند ،و برای اولینبار در این زمان
273 واصباح القاعده :نامهای به دکتر ایمن ظواهری
جدید است که مجاهدان این قدرت عسکری و اعالمی و مالی و قدرت عالمی در ادارهی
آن را دارند و برای اولین بار در این زمان جدید است که مجاهدان در زمینهای بسیاری
سیطره یافتهاند که مساحت آن باال تر از مساحت کشورهای بزرگی مانند بریطانیا است
و در آن ،در عراق و سوریه و لیبیا و نیجریه به شرع الله سبحانه و تعالی حکم میکنند
و درگیر جنگهای شدیدی در مصر و یمن هستند و عملیات بزرگی را در بالد الحرمین
و تونس و بقیهی کشورهای خلیج تنفیذ میکنند.
و برای اولینبار در زمان جدید است که مجاهدان ،اروپا و آمریکا را به این طریقه
تهدید میکنند ،حتی مؤسسات امنیتی در اروپا و آمریکا مجبور شدهاند که از ترس
حملههای مجاهدان در حالت آماده باش مداوم قرار بگیرند و برای اولینبار است که
جهان به مجاهدان این اهتمام بزرگ را میدهد ،و میبینی که سران جهان و مقامات
ارشد ،بدون توقف مشغول انعقاد کنفرانسها و مؤتمرات برای کشیدن نقشه در کیفیت
مواجهه با دولت خالفت هستند و هنوز از یک کنفراس تمام نشدند که همدیگر را برای
منعقد کردن کنفراس جدید دیگری دعوت میکنند.
و برای اولین بار است که بعضی از مسئوالن غربی و بعضی از تحلیلگران سیاسی و
روزنامهنگاران و نویسندگان و پژهشگران تصریح میکنند که دولت خالفت حقیقتا دولت
است ،برای اینکه تمام مقومات دولت در زمین را دارد؛ مثل مال و قوت عسکری و مردم
و پرچم و رئیس و اینکه دولتی بسیار قوی است که میتواند از خودش دفاع کند و امتداد
یابد.
و برای اولین بار است که با مجاهدان نیرویی به این حجم میجنگد و جلویشان قرار
میگیرند ،بلکه پیروزیهایی مییابند و در زمینهای جدیدی گسترش مییابند ،چنانکه
آنان در عراق و شام با جیش رافضی عبادی و حشد رافضی و از پشت آن ایران و پیشمرگه
و عشایر مرتد و تحالف شصت کشور و جیش بشار نصیری و حزب الالت و نیروهای
کردی pkkو غیر آن و فصایل مرتد در شام میجنگند.
و در لیبی با جیش لیبی مرتد و نیروهای فجر لیبیا تابع اخوان المسلمین و بقیهی
فصایل مرتد لیبی و صحوات مرتد عشایر میجنگند.
این همان دولت خالفتی است که امروز مسلمانان را به جنگیدن با آنها دعوت
میکنی و دعوت قبیحت را با تأویالت فاسد تاویل میکنی و کسی که بر چیزی عزم کند
حجتش را مییابد لیکن حجت تو این بار همانند حجت ابلیس است؛ آنگاه که از سجده
طالبان در گذر زمان 271
برای آدم امتناع کرد و علتش را این دانست که او بهتر از آدم است! و او از آتش خلق
شده است و آدم از خاک! و با این حجتش بود زشت شمرده شد ،و این حجت کسی است
که حق را شناخته اما تکبر ورزیده است.
به راستی ای ظواهری دولت اسالمی بوجود آمده است الحمد لله و تالشهای مستمر
تو برای رسیدن به آن تالشهای بیهودهای است که چیزی جز خواری در دنیا و آخرت
برایت نمیرساند ،و نه به الله قسم که دشمنیات با خالفت و خلیفه چیزی از آن نمیکند
و کارهای غوغا گرانهات که بر آن اصرار داری جز خودت از آن متضرر نمیشود ،آیا به
این خاطر که مجاهدان در اعالم آن از تو مشورت نگرفتهاند ،دولتشان باطل میباشد؟ و
خوار ج و خونریز میشوند؟
و ما قبال گمان میکردیم که تو دارای رأی و حکمت هستی ،لیکن نفعی برایت
نرساند؛ برای اینکه از حکمت مرد این است که بداند چه وقت باید پیش آید و چه وقت
خودداری کند.
و اگر نیتت را برای الله خالص میکردی حتما الله به خیر هدایتت میکرد ،ولی الله
تدبیرت را از بین برد آنگاه که عشق به ریاست را بر مصلحت اسالم و مسلمانان مقدم
نمودی ،و حتی اگر شیخ ابوبکر در اعالم خالفتش خطا کرده بود – و نه والله خطایی
نکرده – پس آیا اخف الشرین را اختیار کردی؟
أشر آن این است که دشمنی بین مجاهدان بیاندازی و آنان را به دو دسته تقسیم
کنی که بعضی از آنان بعضی دیگر را از بین ببرند و همدیگر را نابود کنند ،پس وای بر
تو چگونه حکم کردی؟ چگونه برای خائنان و کاله بردارانت در شام و لیبیا مباح کردی
که به همراه دشمنان الله از جیش الحر و فجر لیبیا و صحوات بر ضد دولت خالفت
بجنگند؟ امثال تو شایسته نیست که امور را با چشم عوام ببینی ،بلکه باید به چشم
امیری ببینی که مآالت را درک میکند و خطر را میفهمد.
کدام یک تاریخ قتالی بزرگتری دارد؟احمد شاه مسعود یا ابو خالد السوری؟
پس آنگاه که فصایل افغانی خون افغانیان را مباح میکنند و آنگاه که مال عمر و
طالبانش خون فصایل افغانی و افغانیان را مباح کردند و آنگاه که القاعده خون رهبران
فصایل افغانی را مباح کرد اینها موجه و حالل است! ،بلکه دلیری و شجاعت و در راه الله
میباشد! ،و آنگاه که دولت اسالمی با فصایلی که از اسالم جز اسمش را ندارند بجنگد،
خوارج و مجرم و خونریز میشویم و عملمان در راه شیطان به حساب میآید؟!
ّ
ایراد ظواهری بر خالفت ،اینکه از علمای امت تجاوز کرده و با آنان مشورت نکرده
است
و اما علمای امتی که بر ما عیب میگیری که از آنان تجاوز کردهایم و با آنان مشورت
نکردهایم ،پس والله که نمیدانیم آنان که هستند؟ آیا آنان بالعمهی الجزیره و األزهر و
اخوان المجرمین هستند؟ آیا آنان مقدسی و فلسطینی و طرطوسیاند؟!
برای چه از ما خواسته نشد که در سال 3112آنگاه که دولت اسالمی عراق را اعالم
کردیم به علما گوش کنیم ،دولتی که آنان و غیر آنان به آن معترض بودند؟ کدام علما
بودند که اعالم دولت اسالمی عراق را در سال 3112تایید کردند؟ هیچ کسی ما را تایید
نکرد ،بلکه همه به آن اعتراض کردند ،و با همهی اینها تو اقوالشان و اعتراضاتشان را رد
کردی و بر زمین زدی و با قویترین عبارتها اعالم دولت اسالمی را تبریک گفتی و
امیرش ابو عمر البغدادی را ثنا گفتی؛ کسی که ذکر نام او را در سخنرانی اخیرت
فراموش کردی!!! در 02شوال .0222
و به نسبت ذکر احترام علما و توقیرشان ،علما چه وقت از زبان تو سالم ماندند ای
ظواهری؟ آیا مفتی القاعده و عالم بزرگش سید امام (عبد القادر عبد العزیز) را تکفیر
نکردی و نامش را مفتی مارینز نگذاشتی؟ آنگاه که عمیل مخابرات مصری شد و راه
مجرمان را طی کرد.
بیگمان علمایی که بین دو صفت علم و ربانیت جمع شدهاند ،کسانیاند که قرآن
آنان را مدح کرده است و آنان کسانیاند که شایسته است به آنان گوش دهیم و آنان را
نمییابیم مگر در زندانهای طواغیت .و اما آنهایی که در خارج از زندان اند پس آنان
بالعمه و علمای طواغیتاند مگر آن کسی را که الله به او رحم کند ،اینها کسانیاند که
الله سبحانه و تعالی آنان را به سگ و االغ تشبیه کرده است.
276 واصباح القاعده :نامهای به دکتر ایمن ظواهری
و نصیحت آخر ما برای تو ای ظواهری این است که آنچه از تنظیم القاعده مانده است
را شرطبندی نکن ،برای اینکه عاقل بر روی اسبی که پایش شکسته است شرطبندی
نمی کند ،پس چگونه است به اسبی که بیشتر پاهایش شکسته است ،و آن کسانی که
اصرار بر ماندن با تو در تنظیم دارند بعد از اینکه حقایقت کشف شد و اسطورهی ظواهری
با بیعتت برای اختر منصور ساقط شد به تو نفعی نخواهند رساند ،برای اینکه هر آردی
نخاله و پسماندی دارد و آنان نخالههای مردم هستند.
و بر تو حق است که حق مجاهدان دولت خالفت را حفظ کنی و آنان کسانیاند که
با صلیبیان و روافض و مرتدان مواجه هستند ،هر روز خونهایشان جاری میشود و آنچه
که در راه الله به آنان اصابت میکند برایشان آسان است و ضعیف و سست نمیشوند،
لیکن چه بسا سنن اولین دربارهی تو جریان یافته باشد ،همانطور که دربارهی کسانی که
قبل از تو بود جریان یافت؛ اول آن دعوت و جهاد است و آخر آن طلب ملک و تصدر و
سلطنت است.
ای کاش ای ظواهری که بیست سال قبل از این میمردی ،قبل از اینکه خون
مجاهدان را به هدر دهی ،آنگاه که آتش فتنه را در بینشان شعلهور کردی و آنان را به
جان هم انداختی ،وال حول وال قوة اال بالله ،یا الله از تو عافیت و حسن ختام می خواهیم.
-1پشتیبانی نظامی و مالیای که این حرکت همواره از ترکیه و قطر اخواننی دریافت
میکند.
چهارما :ظواهری با بیعتش برای اختر منصور ،نفوذ اخوان المسلمین به تنظیم
القاعده را برایشان آسان کرد و نشانههای این امر از طریق خطابات جوالنی ظاهر شد و
کانال الجزیرهی اخوانی توانست دیداری با جوالنی برگذار کند و این قبال خطرناک بود،
طوری که هیچ رهبری در تنظیم از زمان وارد شدن آمریکا به افغانستان در پایان ،3110
جرأت دیدار با هیچ شبکهی فضایی را نداشت ،برای اینکه قیمت امنیتی بزرگ خواهد
بود .و جوالنی حریص بود تا جوابهایش به سوالهای احمد منصور ،جوابهای یک
شخص سیاسی معاصر باشد که برعکس آنچه را که پنهان میدارد اظهار کند و کسی که
حرجی از دروغ گفتن ندارد ،و کسی که تالش میکند که مردم را راضی کند و کالمی
به آنان میشنواند که دوست دارند بشنوند؛ نه آن کالمی که شایسته است بشنوند .حتی
وقاحت و صفاقت به حدی رسید که در جواب سوال احمد منصور که پرسید :در جنگتان
با نظام بر چه چیزی اعتماد و تکیه دارید؟ جوالنی گفت :بر اراده ،اگر اراده بوجود آمد
پس ما پیروز خواهیم شد!!! آیا این جواب مجاهدی که متعلق به القاعده است میباشد؟
یا جواب شخصی سیاسی گمراه و گمراهگر منحرف؟
همچنین نفوذ اخوان به تنظیم القاعده در تغریدات و مقاالت رهبران جبهة النصره
مانند ماریه القحطانی و مظهر الویس واضح است ،کسانی که پیوسته اخوان المسلمین
را ثنا میگویند .حتی القحطانی هنگامی که از او دربارهی علت تراجعش از موقفش
نسبت به اخوان سوال شد و اینکه چرا قبال آنان را تکفیر میکرد ،گفت :ما آن روز دواعش
بودیم!!!
اما الویس که ،گمان برده است اگر جماعتهای مسلح منهج حسن البنا را پیروی
کنند ،به خیر زیادی خواهند رسید! و الویس مقالهای در دفاع از دموکراسی دارد! و
الویس مسئول هیئتهای شرعی در منطقهی الشرقیه تابع جبهة النصره است.
پنجما :هنگامی که آمریکا در عراق از پیروز شدن نظامی بر دولت اسالمی عراق در
سال 3112عاجز شد ،اخوان المسلمین صحوات را از عشایر و جماعتهای مسلح دیگر
مانند حماس عراق (شاخهی نظامیشان) و کتائب ثورة العشرین و جیش االسالمی و
جیش المجاهدین و غیر آنان را برای جنگیدن با دولت اسالمی عراق درست کرد و با آن
فتنهی سنی – سنی را شعلهورد کردند که در آن دهها هزار از اهل سنت کشته شدند و
طالبان در گذر زمان 261
همانند آن و بیشتر اسیر شدند ،آنجا که اخوان با آمریکا و روافض و کردها بر ضد اهل
سنت در عراق تحالف کرد.
و امروز نیز اخوان المسلمین همان کار را در شام و لیبی انجام میدهد و نیز در یمن
آنجا که میخواهند دولت خالفت را از طریق ایجاد صحوات بزنند ،بوسیلهی شاخههای
نظامیشان در شام (احرار الشام) و در لیبی (فجر لیبیا) همراه با آنچه باقی مانده از
جیش الحر در شام و بعضی از فصایل دیگر در لیبی که از عشایر کمک میگیرند.
ششما :اخوان المسلمین بزرگترین خطر بر اهل سنت هستند ،و آنان خطرشان بر
اهل سنت از نصاری و روافض شدیدتر است ،آنان برای رسیدن به رهبری در حکومت از
هر طریقی تالش میکنند ،حتی اگر خونهای اهل سنت همانند رودها ریخته شود و
برای همین آنان را میبینیم که با آمریکا و اروپا و روافض و کردها و صحوات ،برای از
بین بردن مجاهدان همکاری میکنند.
هفتما :امر دولت خالفت توجیه شده و استقام یافته و بیعت خلیفه ابوبکر البغدادی
حفظه الله بر همه واجب شده و بعد از امروز کسی بخاطر جهل و تاویلش معذور نخواهد
بود ،بعد از آنکه ثابت شد که دولت اسالمی دولتی حقیقی است که همهی عناصر دولت
را دارد ،و خلیفهاش همهی شروطی که علما شرط کردهاند را دارد ،و هر کسی که بعد
از امروز بمیرد و در گردنش بیعت شیخ ابوبکر البغدادی حفظه الله نباشد به مرگ
جاهلیت مرده است.
هشتما :جهاد همراه دولت خالفت بر هر مسلمانی فرض عین شده است و همهی
مسلمانان باید از این دولت با جانهایشان و اموالشان و زبانهایشان و قلمهایشان و با
هرآنچه در دست دارند دفاع و حمایت کنند.
پروردگارا آیا ابالغ کردم؟ پروردگارا شاهد باش ،پروردگارا شاهد باش ،پروردگارا شاهد
باش.
وصل اللهم علی محمد وعلی آله وصحبه وسلم.
1
برنامههای صلیبیان در بین طالبان
بیگمان کفار در راستای تخریب طرز تفکر مسلمانان کارهای بیشماری را انجام
دادهاند و در این راستا هیچ سستی در آنها دیده نشده ،همانگونه که در جنگهای
صلیبی این کفار درنده مثل گرگان گرسنه و سیل ملخها بر ناموس و اموال مسلمانان
هجوم بردند و بطور فیزیکی سعی در تسخیر زمینهای مسلمانان میکردند که به فضل
الله عزوجل دندانهای خودشان در حملهی خودشان به مشت آهنین صالح الدین ایوبی
و نوادگانش تکه و پاره میشد ،در هر حملهی ایشان صدها هزار سگان خود را از دست
میدادند ،زنهایشان بیوه و اوالدهایشان بیپدر میشدند و گاها فقط تکههای پدر را
بطور یادگار به آنان میرسید و بس ،صلیبیها هزینههای گزافی را پرداخت میکردند،
هزینههایی که پاپهای آنان بعد از سالها تالش آن را از بین مردم به ظلم جمع آوری
میکردند اما با یک مشت آهنین پناه ،نیست و نابود میشد ،بلی ما به آنها در میدان
نبرد عبرتهایی را آموختهایم که باألخره افتاده در پاهای اسبانمان خود را تسلیم کردند
و رفتند دنبال شیطنتی که تقریبا از سیصد سال به این طرف این نقشهی دجالیشان در
جریان است که متاسفانه بر ما ظاهرا غالب گشتهاند.
اینکه تقریبا در هر حملهی صلیبی اینها صدها هزار عساکر خود را از دست میدادند
در بین مردم نسبت به تشویق کنندگان جنگ یعنی پاپها ،کینه ظاهر گشت ،یکی یتیم
بود ،یکی بیوه ،یکی جگرگوشهاش را از دست داده بود و دیگری برادر شیرین ،پس اینها
مجبور شدند از راههایی استفاده کنند که با تلفات تقریبا صفر و هزینهی کمتر ،زمینهای
مسلمانان را تسخیر کنند و این بار در دست پسران خود به جای اسلحه ،قلم دادند و
هجوم وسیعی را بر عقاید و افکار مسلمانان بردند و مسلمانان هم در طلسم استعمار گیر
افتادند ،اما این استعمار بدست حکمرانان خود مسلمانان صورت میگرفت ،از شیوههای
استخبارات و استعمار استفاده کردند ،سرحدات و خطوط جمهوریت و دموکراسی را بر
سینههای مسلمانان کشیدند ،منابع زیر زمینی آنها را توسط همین حکمرانان غالم
حلقه به گوش صلیبیها در بدل کاغذ و دیگر اشیای ناچیز به تاراج بردند ،ایمان
دزدان احمد شاه مسعود و یارانش در حالت جنگ قرار داشتند و تمرکزشان بر آنجا بود.
افکار عمومی سیاسی مال محمد عمر مجاهد رحمه الله و بصیرت سیاست اسالمی
امیرانش نمیتوانست به این رسیدگی کند تا دسیسههای شوم دجالی که زیر پوشش
آبادی و پیشرفت فعالیت داشتند را درک کنند و فعالیت آنها را متوقف کنند (والله
تعالی اعلم) اما باز هم بعضی از مؤسسات که حرکات غلیظ بیدینی را انجام داده بودند
از افغانستان اخراج کرده شدند.
و بعد از سقوط امارت طالبان افغانستان تبدیل به جمعه بازار مؤسسات کفری شد،
هزاران مؤسسات و NGOها تأسیس شد که هر کدامش وظیفهی خاصی را به عهده
داشتند ،در آن زمان شیرمرد صفوف طالبان استاد یاسر رحمه الله در این مورد بیانیههای
متعددی را از زندان صادر کرد ،صدای این شیرمرد جنگ فکری ،هنوز هم در گوشهایم
میپیچد که میفرمود« :آبادی او پیشرفت د خپل ایمان په بیع نه غواړو»؛ «آبادی و
پیشرفت را در بدل ایمان خود نمیخواهیم».
اینکه اکثر مسایل اجتماعی ملت افغانستان به دست ریشسفیدان و ملکهای منطقه
اداره و حل و فصل میشد ،پس کفار هم همین نقطهی این ملت را دیده و اولین کاری
که صلیبیها توسط مؤسسات در افغانستان انجام داد همین ریشسفیدان و مردم دارای
رسوخ منطقه را خریداری کردند و شوراهای محلی و منطقهای را از اینها تحت نام
همبستگی ملی تأسیس کردند و اینجا بود که پیروان دجال توانستند که حتی در هر
منطقهی دور دست افغانستان هم نمایندگانی را از خود داشته باشند .به این شوراها
پروژههای انکشافی در نظر گرفته شد که از آن جمله حفر چاهها ،پلسازی ،سرک سازی،
مکاتب دختران وغیره بود ،هر پروژه که ده هزار دالر قیمت داشت به اینها بیست هزار
در نظر گرفته شد .کالنها و ریشسفیدان همهی مناطق افغانستان ،مفسد و آلهی دست
آمریکا شدند ،صلیبیها توانستند تا از طریق برنامههای خود و توسط شوراهای محلی
تماس و تفاهم مستقیم با مردم داشته باشند و هر طوری که اینها میخواستند باالی
مردم توسط شوراها تحمیل شود ،این شوراها خیلی خدمات ناکاری دیگر را هم به
صلیبیها انجام دادند و دارند میکنند که اثر زهرش به زودی در جامهی کفر و الحاد در
افغانستان ظاهر خواهد شد .هنوز هم دوام دارد که این آبادیها جز عسل به زهر مالیده
شده ،چیزی دیگری نیست و افسوس بر این که امارت دست مال محمد عمر مجاهد رحمه
طالبان در گذر زمان 261
الله هم به گرگانی میراث ماند که هنوز نتوانسته است دوست و دشمن را تشخیص دهد
و بیخبر از اینکه کفار هیچگاه دوست مسلمان نشده و نخواهد شد.
طالبان نه اینکه مزاحمت پالنهای صلیبی را رها کردند بلکه خودشان اعالن حمایت
از این پالنهای صلیبی را کرد ،خودشان یک کمیسیون بنام کمیسیون مؤسسات
ساختهاند و وظیفهی این کمیسیون جمع آوری پول از پروژههای کفری صلیبی میباشد
و اگر از هر پروژه پولی بدست نیاورد پس به آن پروژه قطعا اجازهی فعالیت داده
نمیشود .این نسل دوم طالبان که نسلی جز غالم و احمق چیز دیگری نیست در بدل
پول میخواهند برنامههای کفری و صلیبی را اجازه دهند و آنها را در بدل پول
میگذارند تا فعالیتهای ضد اسالمی را به پیش ببرند ،آیا همین شد تحکیم شریعت
اینها؟!
یکی از برنامههایی که در این اواخر از طریق ارگان دجالی USAIDبر راه انداخته شده
است ،بنام Afghanaidمیباشد ،این برنامه بعد از همبستگی ملی و چندین برنامهی دیگر
که افکار و اذهان عامهی مردم را بنام تعلیم و آبادی به طرف فحشا کشید به راه انداخته
است ،این برنامه اصال ادامهی همان برنامهی اولی (همبستگی ملی) است که کار
عمدهی آن تاسیس شوراهای محلی بود .اکنون میخواهد در کنار مردان ،شورای زنان
را هم تاسیس کنند که اصال از یک منطقه باید یک یا چندین شورا باشد و این شوراها
باید از مرد و زن تشکیل شده باشد ،این برنامه را طالبان موقتا توقف دادند ،اما بعدا در
بدل پول و در اثر زحمات همان شوراهای منطقهای دجالی ،پس به اینها اجازهی فعالیت
داده شد .یکی از دوستان من گفتند که بعضی از ریشسفیدانی که عضو همین شوراها
بود ،امسال به پیشاور از طریق Afghanaidروان شدند تا با طالبان در پاکستان گفتگو
کنند و اینها را مجبور کنند تا این برنامه که آبادی و پیشرفت را برای ما میآورد اجازه
دهند و همچنان اینها آماده هستند تا پول زیادی را به شما بدهند! صلیبیها موفق شدند
و به مزدورانشان اجازه داده شد تا فعالیتی ضد اسالمی را براه بیندازند!
قبل از این برنامه در والیات مختلف افغانستان یک برنامهی دیگر بنام SIKA
) (Stability In Key Areasبود که به امر طالبان فعالیت خود را انجام میدادند .سیمینارها
را برای زنان محل دایر میکردند ،به اینها مسایل جنسی و حقوق مساوی مرد و زن
درس داده میشد ،یکی از کسانی که در این برنامه کار میکرد اینطور تعریف میکند:
«من از والیت خوست هستم ،وقتی این برنامه در این والیت فعالیت را آغاز نمود به
265 برنامههای صلیبیان در بین طالبان
برنامههای زنان خیلی توجه میکرد ،مردم این منطقه خیلی با حیا و با حجاب هستند،
هر قدر این برنامه کوشید نتوانست زنان مردم را از خانه بیرون و در سیمینارهای دجالی
اینها بنشانند ،پس این برنامه مجبور شد تا از تیر کهنهی صلیب که قبل از پانزده سال
در افغانستان بنام شوراهای محلی ساخته شده بود استفاده کنند .موی سفیدان و دیگر
اعضای شوراها به مردم این والیت در نقاط مختلف نصیحت کرد که این آبادی کشور
ماست و این باعث پیشرفت ماست ،مردم هم در غیرت قومی آمده و زنان خود را از خانه
بیرون کردند و در برنامههای صلیبی اشتراک دادند .وقتی این گزارش به مقامات
برنامهی سیکا رسید بنام Melisaکه یکی از کارمندان آمریکایی این برنامه بود ،از صندلی
خود باال شد و شروع به رقص کرد! خجالتتر از این ،این بود که وقتی مسئول خوست
این برنامه در کنفرانس بعدی اشتراک کرد به افتخار گفت که :همان زنانی که چادر
شان را کسی ندیده بود ما آنها را از خانه خارج کردیم و در بین مردان به آنها سیمینار
داده شد».
افسوس ای افغانهای دلیر! ای افغانهایی که شیرمرد جهان اسامه بن الدن رحمه
الله را در بدل خون خود و قربان کردن اوالد خود در آغوش خود جای دادید و ای
افغانهایی که مادرتان تفنگ پدرتان را بر شانهیشان میگذاشت ،آیا همین شد نتیجهی
قربانیهایتان که حاال برای حالل بودن معاشهایتان اجازهی طالبان مرتد را برای
برنامههای صلیبی و دجالی کافی میدانید؟
در این دو سال برنامههای مین پاکی (برداشتن مین از زمین) از طرف آمریکاییها
تحت پوشش و اجازهی طالبان به راه انداخته شده است ،به صدها هزار کارمند مین پاکی
در افغانستان اعزام وظیفه شدند و معاش هر یکی از اینها از دویست دالر تا سه هزار
دالر هست ،هزاران کارمند این موسسه در یک سال حتی 01مین را هم نیافته و خنثی
نکرده است؛ پس این همه مصارف برای چه؟ آیا کفار نگران شدهاند تا کودکان مؤمنان
را مینهای به جا ماندهی روسها معیوب نکنند؟ نه خیر! بلکه اینها در هر گروه مین
پاکان افراد طالبان را هم جا دادهاند و به آنها معاش داده میشود ،ظاهرا اعزام کردن
افراد طالبان در اصل به عنوان پاسخ به نیکی طالبان توسط این مؤسسه است که به اینها
اجازهی فعالیت دادهاند و عالوه بر این بعضی امیران طالبان به صفت سرپرست گروهها
( )Watchmanمبلغ پانصد دالر معاش را از این موسسات بدست میآوردند! آیا هدف این
طالبان در گذر زمان 267
برنامه ،نفوذ صلیبیها در بین طالبان نیست؟ آیا طالبان با دادن ایمان خود در بدل پول،
به دست خود به صلیبیها اجازه ندادهاند تا در بینشان نفوذ کنند؟
حاال اگر از طالبان بپرسی چرا به این همه برنامههای صلیبی اجازهی فعالیت داده
میشود؟ جواب اینها این است که تیر کهنهی صلیب در سینهی ما فرو رفته ،اگر به این
برنامهها اجازهی فعالیت داده نشود پس مردم (توسط شوراهای محل) از ما ناراضی
میشوند (باکی نیست اگر در این امر الله تعالی ناراض شود)
باور دارم اینکه :اگر در زمان امارت مال محمد عمر مجاهد رحمه الله این مؤسسات
میتوانستند فعالیتی را انجام دهند و مزاحمان را حس نمیکردند ،مطمئن هستم که
صلیبیها حتی ضرورت به یک نظامی هم نداشتند که به اینجا روانش کنند ،بلکه بخاطر
عمومی کردن فحاشی ،بی دینی و رایج کردن زندگی دنیوی وبی باک کردن آنها از
آخرت همین مؤسسات کافی بودند که فعالیت میکردند ،اما ای طالبان نسل دوم! آخر،
حاال هیچ کس در بینتان نمانده تا جلوی این پالنهای شنیع کفار را بگیرد؟!
نوع رابطهی طالبان با کشورهای کافر و مرتد
روابط طالبان با کشورهای کافر بر اصل «مسالمت» مستقر است ،و طواغیت و
حاکمان مرتد سرزمینهای اسالمی را هم به رسمیت میشناسد و آنان را و حکومتهای
کفریشان را که بغیر ما انزل الله حکم میکنند ،حکومتهای شرعی و اسالمی میداند.
طالبان دربارهی نوع روابط خود با کشورهای دیگر میگوید« :وأ ّما عن السياسة
الخارجية فاألصل فيها وفق سياستنا الثابتة الدائمة هي سياسة (ال ضرر وال ضرار) إنّنا ال
نتحمل ضرر ّ
يستغل بلدنا في إضرار اآلخرين ،كما ال ٍ
ألحد أن نضر أحد ،وال نسمح
ّ ّ
اآلخرين .وإنّنا سنو ّطد عالقات حسنة مع كل من يحترم أفغانستان كبلد إسالمي ّ
حر ،وال
تكون عالقاته ومناسباته بنا ذات طابع استعماري ،سواء كانت تلك الجهات القوي العالمية،
بالذكر ّ
أن هذه السياسة قد أو الدول المجاورة ،أو أي بلد آخر من بالد العالم .ويجدر ّ
1
أوضحناها للعام في البيانات السابقة ،وعن طريق مكتبنا السياسي أيضا».
ترجمه« :اما سیاست خارجی ،پس اصل در آن مطابق با سیاست دائمی ما این سیاست
است که( :نه به خود ضرر برسانید و نه به دیگران) .ما به هیچ کس ضرری نمیرسانیم
و به کسی اجازه نمیدهیم از کشور ما برای ضرر رساندن به دیگران استفاده کند
همانطور که ضرری به دیگران متحمل نمیکنیم .و ما روابط خوبی با همهی کسانی که
به عنوان یک کشور اسالمی آزاد به افغانستان احترام میگذارند برقرار میکنیم که روابط
و رویدادهای او با ما استعماری نیست ،چه قدرتهای قدرتمند جهان باشد ،یا کشورهای
همسایه یا هر کشور دیگری در جهان .الزم به ذکر است که این سیاست در سالهای
گذشته در بیانیههای قبلی و همچنین از طریق دفتر سیاسی ما توضیح داده شده است».
چنانکه مشاهده میکنید ،قتال با کفار را به ضرر وصف میکند!
و میگوید« :إن اإلمارة اإلسالمية باالستفادة من هذه الفرصة تعلن مرة أخرى بكل
2
وضوح للعالم بأسره بما فيها أمريكا بأننا لسنا تهديدا ألحد.»...
ترجمه« :با استفاده از این فرصت ،امارت اسالمی بار دیگر به طور واضح به تمام
جهان ،از جمله آمریکا ،اعالم میکند که ما برای هیچ کس تهدیدی نیستیم.»...
امارت میگوید:
«اغتناما لهذه المناسبة تعلن اإلمارة اإلسالمية للعالم بأسره بما فيه أمريكا هذا الموقف
1
بكل وضوح :أننا لسنا تهديدا ألحد.»...
ترجمه« :با استفاده از این مناسبت ،امارت اسالمی به تمام جهان ،از جمله آمریکا ،به
وضوح بیان میکند :ما برای هیچ کس تهدیدی نیستیم».
و واقع جای تعجب است! اگر برای آمریکا هم تهدیدی نیستند ،پس برای چه کسی
تهدید هستند؟
ص
و میگوید« :ترغب اإلمارة اإلسالمية في إقامة العالقات المتبادلة مع العالم وباألخ ّ
العالم اإلسالمي ودول الجوار في جو من االحترام المتبادل والمصالح المتبادلة في ضوء
ّ
التدخل في شؤون اآلخرين ،كما ال تسمح تعاليم اإلسالم ومصالحنا الوطنية ،وال ترغب في
ّ
بالتدخل في شؤونها .واإلمارة اإلسالمية تطمئن العالم بأنّها ال تسمح ألحد باستخدام ألحد
أراضيها ضدّ اآلخرين ،وكذلك تعلن للجميع أنها تحترم جميع القوانين والمواثيق العالمية
في ضوء تعاليم الدين اإلسالمي ومصالحنا الوطنية .نهنّئ حكومات ما بعد الثورات
والشعوب العربية بحياتها وأوضاعها الجديدة ،وندعو لها بالتقدّ م والمستقبل الزاهر
2
ومراعات التعاليم اإلسالمية في حياتها».
ترجمه« :امارت اسالمی مایل به ایجاد روابط با جهان ،به ویژه جهان اسالم و
کشورهای همسایه در فضای احترام متقابل و منافع مشترک در پرتو تعالیم اسالم و منافع
ملی است ،و نمیخواهد در امور دیگران دخالت کند ،همانطور که به کسی اجازه
نمیدهد در امور آن دخالت کند .و امارت اسالمی به جهان اطمینان میبخشد که به
کسی اجازه نمیدهند تا از خاک او بر ضد دیگران استفاده کند ،و همچنین به همه اعالم
میکند که در پرتو آموزههای دین اسالم و منافع ملیمان به تمام قوانین و میثاقهای
جهانی احترام میگذارد .ما به حکومتها بعد از انقالب و مردم عرب و زندگی آنان و
شرایط جدید آنان تبریک میگوییم ،و برای پیشرفت آنان و آیندهای موفق و رعایتکردن
آموزههای اسالمی در زندگیشان دعا میکنیم».
همانطور که طالبان بیان میکند ،اصل در روابط او با طواغیت و حاکمان مرتد و نیز
با کشورهای کافر دیگر ،بر اساس مسالمت است و اینکه طالبان هیچ تهدیدی برای این
کافران محسوب نمیشود و بلکه آنان را به رسمیت میشناسد و حتی وقتی یکی از
طواغیت اعالم میکند که طالبان را به رسمیت میشناسد ،از خوشحالی در پوست
خودشان نمیگنجند و آن روز را به عنوان فتح و پیروزی بزرگی برای خودشان به حساب
میآورند و آن روز را جشن میگیرند! در حالی که شایسته بود و میبایست به این
طواغیت کفر ورزند و اصال آنان و حکومتهای ردهیشان و حکومتهای کافران را قبول
نداشته باشند .و به رسمیت شناختن طالبان توسط کافران ،بیانگر چیزی نیست جز
َ َ ۡ ُّ َ َ َ َ
راضی شدن کافران از آنان؛ چنانکه خداوند میفرمایدَ :ولن ت ۡرضي عنك ٱل َي ُّهود َولا
ََ َ َ ََ َ َ
ٱلنص َرى حتي تتب ِ َع مِلت ُّه ۡم [البقرة]187 :
«و هرگز یهود و نصاری از تو خشنود نخواهند شد ،تا اینکه از آیین آنان ،پیروی کنی».
و قدم به قدم تنازل و پایین آمدن طالبان را از مبانی و عقاید اسالم و نیز از
سیاستهای طالبان نسل اول مال عمر مشاهده میکنیم ،اینکه چطور تمام تالش خود
را میکنند تا یهود و نصاری را از خود راضی کنند و به امارت وطنی محض آنان اعتراف
بکنند و همواره و با مناسبت و بیمناسبت به آنان اعالم میکنند که ما هرگز برای هیچ
کشوری تهدیدی نیستیم و امارت وطنی ما از مرزهای سایکس پیکوی افغانستان خارج
نمیشود .اما در مقابل طالبان وطنی ،جنگیدن با دولت خالفت اسالمی را -که برای از
بینبردن همهی طواغیت و آزاد کردن سرزمینهای اسالمی و فتحکردن سرزمینهای
کفار و ضرب جزیه بر آنان و یا وارد ساختن آنان به اسالم میجنگند -در اولویت خود
قرار داده و از کشورهای طاغوتی همسایهاش به شکل مستقیم و غیر مستقیم برای
جنگیدن با دولت اسالمی کمک میگیرد .وال حول وال قوة إال بالله.
برای همین شما طالبان مال عمر -که بت بودا را از بین برد و اسامه بن الدن را به
آمریکا تسلیم نکرد در حالی که به خاطر آن طالبانش سقوط کرد -را با طالبان امروز
مقایسه کنید که جهاد دفع و طلب را تعطیل کرده و آن را به ضرر وصف میکند و دفتر
سیاسی در قطر باز میکند تا به دنیا اعالم کند که طالبان عقیدهی مجاهدان را ندارد و
طالبان در گذر زمان 281
حکومتهای مرتد و عمیل را تکفیر نمیکند ،و روابط با ایران و دیگر کشورهای همسایه
بر قرار میکند و...
آنجا که طالبان میگوید« :واإلمارة اإلسالمية تطمئن العالم بأنّها ال تسمح ألحد
باستخدام أراضيها ضدّ اآلخرين»1؛ « امارت اسالمی به جهان اطمینان میبخشد که به
کسی اجازه نمیدهند تا از خاک او بر ضد دیگران استفاده کند» ،با این سخنش نشان
می دهد که اگر اسامه بن الدن امروز زنده بود ،او را تحویل آمریکا می داد و یا جلوی او
را میگرفت و یا او را از افغانستان خارج میکرد و در هر حال با این سخنش ،مخالفتش
با طالبان نسل اول را نشان داده است.
و همچنین آنجا که طالبان میگوید« :اإلساءة إلى األديان والمقدسات الدينية جريمة
غير مغتفرة ،وهو عمل ينظر إليه جميع البشرية بنظرة الكراهية واالشمئزاز ]...[ .وفي هذا
الجانب جميع الدول اإلسالمية وغير اإلسالمية والشعوب لها مسؤولية بصفتهم البشر ،ال
بد أن يستنكروا ويمنعوا بجدية والشدة كل عمل مسيء لألديان ومقدساتها ،ومهين للناس،
ومضطر بالشعوب للقيام بأخذ الثأر»2؛ «بیاحترامی به ادیان و مقدسات دینی جنایتی
غیر قابل بخشش است ،کاری است که همهی بشریت با نگاه کراهت و نفرت به آن نگاه
می کنند ]...[ .و در این راستا همه کشورهای اسالمی و غیر اسالمی و مردمشان،
مسئولیت انسانی دارند که به طور جدی و به شدت هر عملی که به ادیان و مقدساتش
لطمه میزند و تحقیر شدن مردم است و باعث قیام مردم برای گرفتن انتقام میشود را
محکوم کنند»،
با این سخنش نیز مخالفتش با طالبان مال عمر در نابودکردن بت بودا در شهر بامیان
افغانستان را نشان میدهد! برای اینکه در دیدگاه طالبان نسل جدید ،چنین عملی،
بیاحترامی به ادیان و مقدساتشان و جنایتی غیر قابل بخشش میباشد! و کاری است
که همهی بشریت با نگاه کراهت و نفرت به آن نگاه میکنند! وال حول وال قوة إال بالله.
برای همین از نظر تأصیل شرعی ،نوع رابطه با کشورها و حکومتهای کافر را بیان
میکنیم و طالبان و سیاست آنان را با شریعت اسالم مقایسه میکنیم تا خواننده متوجه
انحرافات و مخالفتهای آنان با قوانین ظاهر و آشکار و معلوم و ضروری اسالم شود.
اصل و قاعدهی مستمر و کلی و حالت راجح و مستصحب دربارهی نوع رابطه و
عالقهی دار االسالم با دار الکفر ،جنگ است ،یعنی حرب و قتال بین دار االسالم و
دارالکفر .اما سلمیت و رابطهی مسالمت آمیز بوجود نمیآید مگر با داخل شدن آنان به
اسالم یا بستن پیمان صلح یا ذمه یا امان با آنان.
به عبارتی دیگر کفر و شرک باعث مباح شدن قتل و جنگ میشود و هرگاه کفر یک
نفر ثابت شد ،معصوم بودن خون و مالش هم از بین میرود و کشتن او جایز میشود .و
جز با مسلمان شدن یا بستن پیمان صلح یا ذمه یا امان ،خون و مالش معصوم نمیشود
و کتاب و سنت و اجماع امت بر این میباشد.
ُّ َ ُّ َ َ َ َ ُّ َ ۡ َ ُّ ُّ
خداوند متعال می فرمایدَ :وقتِلوه ۡم َحتي لا تكون ف ِت َنة َو َيكون ٱلد
ِين ِلل ِ
[البقرة]151 :
«و با آنها جنگ کنید؛ تا فتنه (شرک) باقی نماند ،و دین (خالصانه) از آن الله گردد».
ُّ ُّ ُّ ُّ َ ُّ َ َ َ َ ُّ َ ۡ َ ُّ ُّ
ِين كلهۥ ِللِ [األنفال: و می فرمایدَ :وقتِلوه ۡم َحتي لا تكون ف ِت َنة َو َيكون ٱلد
]15
«و با آنها پیکار کنید ،تا فتنۀ (شرک) ریشه کن شود ،و (پرستش و) دین ،همه از آن الله
باشد».
در این دو آیه ،خداوند جنگیدن با همهی مردم روی زمین را امر کرده است تا اینکه
شرک به الله باقی نماند و جز الله پرستش نگردد و قتال با کفار را تا اینکه کفرشان را
ترک میکنند ،فرض گردانده است.
1
امام قرطبی میگوید« :والمسلم إذا لقي الكافر وال عهد له جاز له قتله».
ترجمه« :هرگاه مسلمان با کافری که پیمانی ندارد برخورد کرد ،برایش جایز است
که او را بکشد».
ُّ َ َ َ َ َ ۡ َ ۡ ُّ ُّ ۡ ُّ ُّ ُّ َ ۡ
ٱق ُّتلُّوا ْ ٱل ۡ ُّم ۡشرك َ
ِين َح ۡيث ِ همچنین خداوند میفرماید :فإِذا ٱنسلخ ٱلأشهر ٱلحرم ف
َ
َ َ ُّ ُّ ُّ ۡ َ ُّ ُّ ُّ ۡ َ ۡ ُّ ُّ ُّ ۡ َ ۡ ُّ ُّ ْ َ ُّ ۡ ُّ َ َ ۡ َ َ َ ُّ ْ َ َ ُّ ْ َ َ َ َ َ َ ُّ ْ
وجدتموهم وخذوهم وٱحصروهم وٱقعدوا لهم كل مرص ٖ ٖۚد فإِن تابوا وأقاموا ٱلصلوة وءاتوا
َ َ َ َ ُّ َ َ َ َ َ َ ُّ ْ َ َ
ٱلزكوة فخلوا سبِيل ُّه ۡ ُۚم إِن ٱلل غفور رحِيم[ ٤التوبة]4 :
«پس هنگامیکه ماههای حرام پایان پذیرفت؛ مشرکان را هر کجا یافتید ،بکشید ،و آنها را
(اسیر) بگیرید ،و آنها را محاصره کنید ،و در هر کمینگاه ،بر سر راهشان بنشینید ،پس اگر توبه
کردند ،و نماز را برپا داشتند ،و زکات را پرداختند؛ آنها را رها کنید ،بیگمان الله آمرزندۀ
مهربان است».
بدر الدین بن جماعه رحمه الله میگوید« :يجوز للمسلم أن يقتل من ظفر به من الكفار
َ ۡ ُّ ُّ ْ
المحاربين سواء كان مقاتال أو غير مقاتل ،وسواء كان مقبال أو مدبرا ،لقوله تعالى :فٱقتلوا
ْ َ ُّ َ ۡ ُّ َ َ ۡ ُّ َ َ ُّ ُّ ُّ ۡ َ ُّ ُّ ُّ
وه ۡم َو ۡ ۡ ۡ
1
ٱح ُّص ُّروه ۡم َوٱق ُّع ُّدوا ل ُّه ۡم كل َم ۡر َص ٖ ٖۚد ٱل ُّمش ِرك ِين حيث وجدتموهم وخذ
ترجمه« :برای مسمان جایز است که هرکس از کفار محارب را که به او دست یافته
است بکشد ،برابر است چه جنگجو باشد یا غیر جنگجو ،و برابر است چه جلو بیاید یا
عقب رود ،بخاطر این فرمودهی باریتعالی" :مشرکان را هر کجا یافتید ،بکشید ،و آنها را
(اسیر) بگیرید ،و آنها را محاصره کنید ،و در هر کمینگاه ،بر سر راهشان بنشینید"».
َ َ َ ٗ َ َ ُّ َ ُّ َ َ ٗ ۡ َ ْ َ َ َ ُّ ْ ۡ ۡ
ِين كٓافة ك َما يُّقتِلونك ۡم كٓافة ُۚ َوٱعل ُّم َٰٓوا أن و الله متعال میفرمایدَ :وقتِلوا ٱل ُّمش ِرك
ٱلل َم َع ٱل ۡ ُّمتَقِ َ
ين[ ١٠التوبة]11 :
ََ
«و دستهجمعی با مشرکان بجنگید ،همان گونه که آنها دستهجمعی با شما میجنگند ،و
بدانید که الله با پرهیزگاران است».
َ َ َ ُّ ْ َ َ َ ُّ ۡ ُّ َ َ َ َ ۡ
ٱل َي ۡو ِم ٱٓأۡلخِر َولَا يُّ َ
ح ِر ُّمون َما َحر َم ِ و میفرماید :قتِلوا ٱلذِين لا يؤمِنون ب ِٱللِ ولا ب ِ
َ َ َ َ َ ُّ ُّ ْ ۡ َ َ َ َ ُّ ۡ ُّ ْ ۡ َ ُّ َ َ ُّ ُّ ُّ َ َ َ ُّ َ َ ۡ َ
ج ۡز َية عنٱلل ورسولهۥ ولا يدِينون دِين ٱلح ِق مِن ٱلذِين أوتوا ٱلكِتب حتي يعطوا ٱل ِ
َ َ ُّ َ
ي ٖد َوه ۡم صغِ ُّرون[ ٨١التوبة]85 :
«با کسانی از اهل کتاب که نه به الله و نه به روز قیامت ایمان دارند ،و نه آنچه را الله و
رسولش حرام کرده ،حرام میدانند ،و نه دین حق را میپذیرند ،بجنگید ،تا زمانی که با ذلت و
خواری به دست خویش جزیه بدهند».
ابن عبد البر مالکی رحمه الله میگوید« :يقاتل جميع أهل الكفر من أهل الكتاب
وغيرهم من القبط والترك والحبشة والفزارية والصقالبة والبربر والمجوس ،وسائر الكفار
سلموا أو يعطوا الجزية عن ٍ
يد وهم صاغرون ...وكل من من العرب والعجم يقاتلون حتى ي ِ
1
أبى من الدخول في اإلسالم أو أبى إعطاء الجزية قوتل».
ترجمه« :با همهی اهل کفر از اهل کتاب گرفته و غیر آنان از قبط و ترک و حبشه و
فزاریه و صقالبه و بربر و مجوس ،جنگیده میشود ،و دیگر از کفار عرب و عجم با آنان
جنگیده میشود تا اینکه مسلمان شوند یا با ذلت و خواری به دست خودشان جزیه
بدهند ...و هرکسی که از وارد شدن به اسالم یا از پرداختن جزیه خودداری کند کشته
میشود».
ُّ َ َ ۡ
نت ُّم ٱلأ ۡعلَ ۡو َن َو َ ُّ َ ۡ َ َ ْ َ ْ ََ َ
ٱلل َم َعك ۡم َولن ٱلسلم َوأ ُّ
ِ و خداوند میفرماید :فلا ت ِه ُّنوا َوت ۡد ُّع َٰٓوا إِلي
َ ُّ َ ۡ َ َ ُّ
يت ِ َرك ۡم أعملك ۡم[ ١٤محمد]14 :
«پس (ای مؤمنان) هرگز (هنگام جهاد) سست نشوید ،و (دشمنان را) به صلح و آشتی
دعوت نکنید ،در حالیکه شما برتر هستید و الله با شماست ،و (چیزی از پاداش) اعمالتان را
نخواهد کاست».
َ َ َ َٰٓ َ ۡ َ ُّ ُّ ُّ ۡ َ ُّ ُّ ْ َ َ َ ُّ ُّ َ َ َ َ ُّ ْ َ َ ۡ َ َ
اب حت َٰٓي إِذا أثخنتموهم فشدوا و میفرماید :فإِذا لقِيتم ٱلذِين كفروا فضرب ٱلرِق ِ
ٱلل لَ َ
ٱنت َص َر ح ۡر ُّب أَ ۡو َز َار َها ُۚ َذل َِك َول َ ۡو ي َ َشا َٰٓ ُّء َ ُّ ۡ َ َ َ َ َ َ َ ُۢ َ ۡ ُّ َ
ِإَوما ف َِدا َٰٓ ًء َحتَي تَ َض َع ۡٱل َ ٱلوثاق فإِما منا بعد
ٰۖ
ۡ َ َ َ َ ََ ْ
ِين قُّتِلُّوا ف ِي َ َ َ ۡ ُّ َ ْ َ ۡ َ ُّ َ ۡ
ضل أع َمل ُّه ۡم٥ يل ٱلل ِ فلن يُّ ِ ِ ِ ب س كم ب َب ۡعض َوٱلذ َ
ٖۗ ٖ ِ كن ل ِيبلوا بعض مِن ُّه ۡم َول ِ
[محمد]5 :
«پس هنگامیکه (در میدان نبرد) با کسانیکه کفر ورزیدند ،روبرو شدید گردنها (یشان)
را بزنید( ،و نبرد را ادامه دهید) تا هنگامیکه (بسیاری از) آنها را از پای در آوردید و) کشتید،
پس بند (اسیران) را محکم ببندید ،آنگاه پس از آن یا بر آنان منت گذارید (و آزادشان کنید) یا
(از آنان) فدیه بگیرید (و رهایشان کنید) تا جنگ بار سنگین خود را (بر زمین) نهد( ،حکم)
این است ،و اگر الله میخواست از آنها انتقام میگرفت و لیکن (می خواهد) بعضی از شما را
با بعضی دیگر بیازماید ،و کسانیکه در راه الله کشته شدند ،پس (الله) هرگز اعمال آنها را نابود
نمیکند».
رسول الله ص میدادند ،از من دریغ ورزند ،بخاطر آن ،با آنها خواهم جنگید .عمر بن
خطاب میگوید :سوگند به الله ،وقتی دیدم الله متعال به ابوبکر صدیق در مورد
جنگیدن با آنان ،شرح صدر عنایت کرده است ،به حقانیت او پی بردم».
چنانکه در این احادیث آمده و نیز احادیث بسیار دیگری که برای اختصار در کالم از
ذکر آنان خودداری میکنیم ،خداوند پیامبرش را دستور داده تا با مردم بجنگند تا زمانی
که شهادتین بگویند و به احکام اسالم مانند نماز و زکات پایبند شوند ،و یهود و نصاری و
مشرکان همگی جزو آن مردمانی هستند که رسول الله ص مامور به جنگیدن با آنان
شده است تا اینکه مسلمان شوند یا اهل کتابشان جزیه بدهند.
ابن تیمیه رحمه الله میگوید« :أخبر أنه أمر بقتالهم حتى يؤدوا هذه الواجبات وهذا
1
مطابق لكتاب الله وقد تواتر عن النبي من وجوه كثيرة».
ترجمه« :خداوند خبر داده که دستور به جنگیدن با آنان داده است تا اینکه این
واجبات را ادا کنند و این مطابق با کتاب الله است و این از پیامر ص از وجوه زیادی به
تواتر رسیده است».
شوکانی رحمه الله میگوید« :غزو الكفار ومناجزة أهل الكفر وحملهم على اإلسالم أو
تسليم الجزية أو القتل معلوم من الضرورة الدينية ،وألجله بعث الله تعالى رسله ،وأنزل
كتبه ،وما زال رسول الله ص منذ بعثه الله إلى أن قبضه إليه جاعال لهذا األمر من أعظم
2
مقاصده ،ومن أهم شؤونه».
ترجمه« :جنگ و قتال کردن با کفار و آوردنشان بر اسالم ،یا تسلیم پرداخت
جزیهشدن ،یا قتل ،از چیزهای معلوم و ضروری دین است و بخاطر آن است که الله تعالی
پیامبرانش را مبعوث کرده است و کتابهایش را نازل کرده است .و رسول الله ص از
زمانی که خداوند او را مبعوث کرد تا اینکه وفات یافت این امر را از بزگترین اهدافش و
مهمترین کارهایش قرار داده بود».
پس اصل در نوع رابطه و عالقهی دار االسالم با دار الکفر ،حرب و قتال است ،اما
اینکه امارت طالبان میگوید که جهاد ما جز برای دفع دشمنی که به افغانستان حمله
میکند ،نمیباشد ،و اینکه آنان چیزی به نام جهاد طلب ندارند ،تماما مخالف با شریعت
اسالم است و این سخن و نظری خبیثانه است و در واقع این همان قانون سازمان ملل
متحد ملحد کافر است ،که طالبان به آن عمل آورده است ،سازمان ملل میگوید :همهی
مردم با همهی انواع ادیان مختلفی که دارند از یهود و نصاری و مجوس و هندو و بودایی
و بتپرست و شیوعی و علمانی و ...همه با هم در مهر و محبت و سالمتی زندگی کنند
و هرگاه در بینشان اختالفی پیش آمد آن را به شورای امنیت سازمان ملل کافر
بازگردانند .و بدون شک چنین چیزی جملتا و تفصیال کفر صریح به آنچه که بر محمد
ص نازل شده است میباشد.
طالبان میگوید« :تنادي اإلمارة اإلسالمية العالم بأسره ،والدول اإلسالمية ،ومنظمة
األمم المتحدة ،والمؤتمر اإلسالمي وبقية المنظمات الدولية أن يقفوا وفق القانون إلى
جانب إرادة الشعب المصري ومطالبه ،وأن ينتفضوا لنصرة المظلومين ،وأن يقفوا في وجه
1
العنف والظلم ،وأن يتخذوا الخطوات الالزمة للقضاء عليه».
ترجمه« :امارت اسالمی از کل جهان ،و کشورهای اسالمی ،و سازمان ملل متحد ،و
کنفرانس اسالمی و دیگر سازمانهای بین المللی میخواهد که مطابق با قانون ،در کنار
ارادهی مردم مصر و خواستههای آنان قرار گیرند ،و در حمایت از مظلومان به پا خیزند،
و در روی خشونت و بیعدالتی بایستند ،و اقدامات الزمه را برای از بین بردن آن انجام
دهند».
چنانکه میبینید طالبان به حکم سازمان ملل متحد راضی است و به سوی آن دعوت
میکند و میخواهد مطابق قانون! با مردم مصر رفتار کند.
در قانون اساسی امارت طالبان آمده است:
«المادة :88تدافع إمارة أفغانستان اإلسالمية عن منشور منظمة األمم المتحدة ،ومنظمة
المؤتمر اإلسالمي ،والحركة المحايدة ،ونشرة حقوق البشر ،وغيرها من األصول
والمقررات المقبولة ،ما ال تتعارض مع الشريعة اإلسالمية ،ومصالح البالد».
-0تصریحات الناطق باسم اإلمارة حول األوضاع األخیرة في جمهوریة مصر العربیة.
286 نوع رابطهی طالبان با کشورهای کافر و مرتد
ترجمه« :ماده :00دفاع امارت اسالمی افغانستان ،از منشور سازمان ملل متحد ،و
سازمان کنفرانس اسالمی و جنبش بیطرف ،و پژوهشنامهی حقوق بشر ،و دیگر اصول
و مقررات پذیرفته شده ،در صورتی که بر خالف شریعت اسالمی و منافع کشور نباشد».
طالبان در جایی دیگر میگوید که اینکه ما معتقد به جهاد دفع و طلب باشیم و بنا بر
شریعت به جنگ با کافران و مرتدان برویم ،این یک دروغ و بهتان است که به ما نسبت
میدهند! ای کسانی که با حسن ظن گمان میکنید که طالبان مطابق با شریعت است،
يصورنا بالزور والبهتان
ببینید که طالبان دربارهی خودش چه میگوید« :إن إعالم العدو ّ
تهديدا لبعض الدول في العالم [ ]...إن األعراف الدولية المعاصرة ال تسمح ألي دولة في
0
العالم أن تتدخل في الشؤون الداخلية للدول المجاورة».
ترجمه« :رسانههای دشمن با زور و بهتان ما را بعنوان یک تهدید برای برخی
کشورهای جهان نشان میدهند [ ]...هنجارهای بین المللی معاصر به هیچ دولتی در
جهان اجازهی دخالت در امور داخلی کشورهای همسایه را نمیدهد».
در واقع طالبان به هنجارهای بین المللی ایمان دارد نه به هنجارهای قرآن ،چون
هنجاریهای بین المللی به او اجازه نمیدهند که در امور طواغیت و حاکمان کافر و
مرتد دخالت کند ،اما شریعت اسالم جهاد و قتال و از بین بردن آنان را بر مسلمانان
فرض کرده است.
همچنین طالبان میگوید« :إن اإلمارة اإلسالمية من واقع التعاون الثنائي واالحترام
المتبادل تطلب التعامل مع دول العالم ودول المنطقة ،ولم تضر اإلمارة اإلسالمية أحدا من
ذي قبل ،وال تضرر أحد اآلن وال مستقبال ،كما ال تسمح ألحد أن يستخدم أرض األفغان
2
ضد أي أحد».
ترجمه« :امارت اسالمی به دنبال برقراری روابط با کشورهای جهان و منطقه بر اساس
همکاری دوجانبه و احترام متقابل میباشد .امارت اسالمی پیشتر به دیگران آسیبی
نرسانده و اکنون و در آینده نیز نخواهد رساند .و همچنین به احدی اجازه نخواهد داد
که از خاک افغان بر ضد دیگر کشورها استفاده کند».
همچنین میگوید« :إمارة أفغانستان اإلسالمية تطمئن دول آسيا الوسطى وجميع دول
الجوار بأنها ليست لديها أية إرادة تدخل في الشؤون الداخلية لآلخرين ،ولن تسمح ألحد
أن يستخدم المناطق التي تحت سيطرة اإلمارة اإلسالمية ضد اآلخرين ،بل تريد العيش مع
1
اآلخرين في جو التفاهم واإلحترام المتبادل».
ترجمه« :امارت اسالمی افغانستان به کشورهای آسیای مرکزی و تمام کشورهای
همسایه اطمینان میدهد که امارت هیچ ارادهای برای دخالت در امور داخلی دیگران
ندارند و اجازه نخواهند داد که هیچ کسی از مناطق تحت کنترل امارت اسالمی علیه
دیگران استفاده کند ،بلکه میخواهد در فضایی از درک و احترام متقابل با دیگران زندگی
کند».
همچنین طالبان در کنفراس پگواش میگوید« :امارت اسالمی یکبار دیگر بر
کشورهای همسایه ،منطقه و جهان در مورد پالیسی خود تاکید می کند که امارت
اسالمی اراده ندارد تا برای کشورها و اتباع کشورهای دیگر ضرر برساند و نه به کسی
اجازه خواهد داد که از خاک افغانستان به ضرر کسی استفاده کند و به دیگران نیز اجازه
نخواهد داد که در امور داخلی ما دخالت کند ،اکنون که ما در حال جنگ بر خالف
اشغال در کشور هستیم ،در هیچ جای جهان بر علیه کدام حکومت یا ملت در اعمال
2
تخریبی ملوث نبوده و نیستیم که این مثال عملی راهکار ماست».
شیخ عطیه الله میگوید« :ونحن مررنا بتجربة «طالبان» من قبل ،وتعرفون عندما ظهرت
طالبان كيف كنا وكان الناس جميعا يستريبون فيها وال يعرفونها ،وأيضا طالبان كان عندهم
أشياء لم تكن تطمئن وكنا نخاف منها ،مثل محاولتهم اكتساب عضوية األمم المتحدة،
واعتراف بعض الدول بهم ،وسعيهم لعمل عالقات رسمية مع دول مرتدة في غاية الوضوح
3
كدولة القذافي ،وحضورهم بعض المؤتمرات ،وأشياء أخرى.»!.
ترجمه« :ما قبال طالبان را تجربه کردیم و میدانید که آنگاه طالبان ظهور کرد چگونه
ما و همهی مردم دربارهی آنان شک داشتند و آن را نمیشناختند ،و همچنین نزد
طالبان چیزهایی بود که مورد اطمینان نبود و ما از آن میترسیدیم ،مانند تالششان برای
عضو شدن در سازمان ملل متحد و اعتراف بعضی از کشورها به آنان و تالششان برای
انجام روابط رسمی با کشورهای مرتد به وضوح تمام ،مانند دولت قذافی و حضور آنان
در بعضی از کنفرانسها و چیزهای دیگر».
اگر شیخ عطیه الله اللیبی امروز زنده بود و میدید که طالبان دهها برابر این
گمراهیها را انجام داده است چه میگفت؟
ابو محمد المقدسی سال 0230هجری قمری در رسالهای به نام «رسالة مناصحة
وتأیید للطالبان في کسرهم الطواغیت واألوثان» به طالبان چنین گفت:
«و بدانید که آنچه از شما خواسته میشود -الله توفیقتان دهید و ما و شما را از
انصار دینش قرار دهد -فقط شکستن بتها و نابود کردن گنبدها و بتهایی که به جای
الله عبادت میشوند نیست ،چراکه این امری بدهی و از ابتدائیات اسالم است که شایسته
نیست در آن جهل یا تردید داشت ،لیکن مهمتر و خطرناک و ضروریتر از آن ،آن چیزی
است که الله تعالی آن را در این آیهی بزرگ مقدم کرده است ،که وجوب برائت از خود
َ ُّ ُّ ْ َ
مشرکان است؛ یعنی عبادت کنندگان اصنام و اوثان ،و فرمود إِنا بُّ َرَٰٓءؤا مِنك ۡم َومِما
َ ۡ ۡ َ َٰٓ َ ُّ ۡ َ ُّ َ َ َ َ ُّ َ ۡ ُّ ُّ َ
ون ٱللِ كف ۡرنا بِك ۡم َو َب َدا بَ ۡي َن َنا َو َب ۡي َنك ُّم ٱل َعد َوةُّ َوٱل َبغضا ُّء أبَ ًدا َحتي تعبدون مِن د ِ
ُّ ۡ ُّ ْ َ ۡ َ
تؤمِنوا ب ِٱلل ِ َوحدهُّ َٰٓۥ [الممتحنة]5 :
« آنگاه که به قوم خود گفتند :ما از شما و از آنچه غیر از الله میپرستید بیزاریم ،به شما
کافر (و منکر) شدهایم ،و میان ما و شما برای همیشه عداوت و دشمنی آشکار شده است ،تا
اینکه به الله یگانه ایمان آورید».
پس در مقدمکردن برائت از مشرکان بر برائت از شرکیاتشان دقت کنید ،و همچنین
ُّ َ َ ۡ َ ُّ ُّ ۡ َ َ َ ۡ ُّ َ
ون
ِ د ِن
م وندر این فرمودهاش دربارهی ابراهیم در جایی دیگر :وأعت ِزلكم وما تدع
َ
ٱلل ِ [مريم]58 :
«و از شما و آنچه به جای الله میخوانید ،کنارهگیری میکنم».
و کنارهگیری از خودشان را بر کنارهگیری از معبودانشان مقدم کرد .و همچنین این
َ ُّ َ َ َ ۡ َ َ َ ُّ ۡ َ َ َ ۡ ُّ ُّ َ
ون ٱلل ِ [مريم]55 :
فرمودهاش :فلما ٱعتزلهم وما يعبدون مِن د ِ
طالبان در گذر زمان 221
«آیا ندیدهای کسانی را که گمان میکنند به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه پیش از تو نازل
شدهاست؛ ایمان آوردهاند( ،ولی) میخواهند برای داوری نزد طاغوت (و حکام سرکش) بروند
با آن که به آنها دستور داده شده که به او کفر ورزند ،و شیطان میخواهد گمراه شان کند( ،و
به) گمراهی دوری (بیفکند)».
پس بر هر کسی که ادعای ایمان میکند و به این ملت عظیم منتسب است -فرد و
جماعت یا دولت -واجب است که برائت از مشرکین را محقق گرداند و از همهی
توجهات و محاکم و مللشان اجتناب کند ،و به خودشان و به مؤسساتشان و هیئتهایشان
کافر شود ،همانطور که به بتها و صنمها و قوانینشان کافر شده است .و تا زمانی که
همهی اینها را محقق نگردانند پس ایمانی که ادعایش میکنند هم حقیقیتی ندارد.
اگر از اهل جهاد و انصار دین و اصحاب طایفهی ظاهره و قائم به امر الله بودند پس
بر آنان واجب است که این برائت را اعالم کنند و آن را آغاز کنند و به آن تصریح کنند،
همانطور که الله تعالی به آن امر کرده و بیان کرده که مومنان به ابراهیم و کسانی که
همراه او بودند تأسی کنند» .انتهی کالم ابو محمد مقدسی.
به نسبت این موضوع به این مقدار بسنده میکنیم که دربارهی عدم شرعی بودن
سیاست خارجی طالبان و مخالف بودنش با اصول ظاهره و معلوم و ضروری دین اسالم
بود.
طالبان به طایفهای ممتنعه از شریعت تبدیل شده است که با همهی طواغیت جهان
از در صلح و مسالمت در آمده است و تمام سعی خود را میکند تا آن طواغیت ،طالبانشان
را به رسمیت بشناسند ،و در مقابل تمام تالش خود را نیز برای جنگیدن با دولت اسالمی
انجام میدهد .و این واقعا شگفت انگیز است! کافران اصلی و مرتدان را رها کرده و صدها
بار به آنان اعالم کرده و به آنان اطمینان داده است که طالبان وطنیشان هرگز برای
آنان تهدیدی محسوب نمیشود! ،اما در مقابل با دولت اسالمی -که به شریعت حکم
میکند و خواستار تطبیق شریعت است ،-با تمام توانش میجنگد و طوری شده که
امروز دشمنی جز دولت خالفت اسالمی ندارد و جز با مجاهدان دولت اسالمی نمیجنگد
و جز برای نابودی آنان تالش نمیکند .به راستی که موازین و معیارها منقلب شدهاند،
راست کج دیده میشود ،کجی را راست مینمایانند ،دروغ را تصدیق می کنند و
ْ
اسَّ
خیانتکار را امین میشمارند .چنانکه رسول الله ص فرمود« :سيأتِي َّعلى َّالن ِ َّ
ْ ْ ْ
سنواتََّّخداعاتَّ،يصدقََّّ ِفيهاَّالكا ِذبَّ،ويكذبََّّ ِفيهاَّالصا ِدقَّ،ويؤتمنََّّ ِفيهاَّالفْخائِنََّّ،
طالبان در گذر زمان 222
ْ ْ
ويفْخونََّّ ِفيهاَّالأ ِمينَّ،وين ِطقََّّ ِفيهاَّالرويْ ِبضةََِّّ َّ،قيلََّّ:وماَّالرويْ ِبضة؟َّقالََّّ:الرجلََّّالتافِهََّّفِيَّ
ْ ْ
1
أم َِّرَّالعام َِّة».
ترجمه« :سالهای فریبنده بر مردم خواهند آمد ،انسانهای دروغگو تصدیق کرده
میشوند و انسانهای راستگو تکذیب میشوند ،خیانتکاران امین شمرده میشوند و
رویبضه سخن میگویند .پرسیدند :رویبضه کیست؟ فرمودند :انسانهای پست که
دربارهی امور عامهی مردم سخن میگویند».
حــوالــت بــا خــدا كــرديــم و رفــتــيــم مــراد مــا نصــــيــحــت بــود و گــفــتــيــم
برای همین تعجیب نکنید وقتی که شیعیان هزاره با طالبان بیعت میکنند!
مال عمری که گفت هرگز مسلمانی را به کافران تسلیم نمیکنم ،امروز جانشینان
خائن او میگویند که مجاهدان را دستگیر کنید و به حکومت کشورهایشان تسلیم کنید!
ْ ْ ْ
در حالی که رسول الله ص می فرماید« :الم ْس ِلمَّ َّأخو َّالم ْس ِل َِّم َّلا َّيظ ِلمهَّ ،ولا َّي ْس ِلمهَّ»َّ.
[بخاری 8818 ،و مسلم.]5100 ،
ترجمه« :مسلمان برادر مسلمان است ،بر او ظلم نمیکند و او را تسلیم (ظالم و
دشمن) نمیکند».
والء و براء طالبان را ببینید! طالبان کاروانی را به امارات فرستاد برای تعزیهی
دیپلماتهای کشته شده در حادثهی کابل.
بر روی سرصفحهی سایت طالبان آیهی قتال را آوردهاند که تمام طالبانشان را ضرب
صفر میکند! اما هرگز طالبان به چنین آیهای عمل نمیکند ،و به جای قتال با آنان،
روابط حسنه با آنان برقرار میکند و آنان را به رسمیت میشناسد و به آنان اطمینان
میدهد که طالبان تهدیدی برایشان نخواهد بود!
ُّ
ُّ ُّ ُّ َ ُّ َ َ َ َ ُّ َ ۡ َ ُّ ُّ
ِين كلهۥ ِلل ِ [األنفال]15 :َوقتِلوه ۡم َحتي لا تكون ف ِت َنة َو َيكون ٱلد
«و با آنها پیکار کنید ،تا فتنۀ (شرک) ریشه کن شود ،و (پرستش و) دین ،همه از آن الله
باشد».
سید قطب رحمه الله ،در نزد طالبان عدو الله است! برای اینکه به طاغوت کفر ورزید
و «کفر ورزیدن به طاغوت» به مزاج حکام و سالطین خوش نمیآید!
روابط طالبان با روسیه!
!روابط نیک طالبان با جهان
http://alemarah-dari.com/?p=19659
عربستان سعودی ،طاغوت آل سلول ،دولت شقیق و برادر طالبان!!!
https://alemara1.net/?p=48032
قبرهای کشته شدگان طالبان
یکی از امیران امارت نسل دوم طالبان که در حالت مدال دادن به نظامی پاکستانی
میباشد ،همان پاکستانی که میدانهای هوایی خود را در سال 3113در اختیار آمریکا
قرار دادند تا از آنجا بر روی طالبان حمالتی را انجام بدهند.
حمایت طالبان از برنامه ها و پروژه های استعماری طلیبیان مانند ،کاسا 0111و...
ترجمه تصویر« :امارت طالبان در وطن عزیز ما همهی آن پروژههایی که سبب منفعت
و پیشرفت مردم میگردد نه اینکه حمایتش میکند بلکه متعهد به حفاظتش نیز
میباشد ،در این راستا همه پروژههای وسیع مانند پروژه کاسا ،0111تاپی ،مس عینک،
راههای مواصالتی ،راههای ریل ،پروژههای برقی و زراعتی و مانند آنها که اصول طالبان
را مراعت کرده شامل میباشد».
بلبل باغ طالبان بنام درویش که تحت پوشش نظامیان استخباراتی پاکستان (آی
ایس آی) ترانه خوانی طالبان را میکند.
به جرم بیعت دادن مهاجرین ازبک به دولت اسالمی ،آنها غادر و باغی حساب
میشوند! اما عساکر صلیبیها و مرتدین و دار و دستهی اشرف غنی باید رها شوند؟!
نه تنها این بلکه خیلی فیلمهای مستند رهایی نظامیان مرتد را ممکن است دیده
باشید!
وقتی در غرب کابل حملهی مجاهدان دولت اسالمی بر یک معبد مشرکین شیعه
صورت گرفت ،طالبان هم ،مذهب مشرکین را صحیح دانسته و معبد شان را مسجد
نامیدند.
طالبان مزدور در حالت گفتگو با استخبارات پاکستان:
این هم ایمیل که از طریق دجالیان به کارمندان خود فرستادهاند و در مورد
برنامههای زنان به سرپرستی روافض (عزیزه باقری) در افغانستان تحت برنامهی «افغان
اید» به پیش میرود که در این روزها طالبان به آنها در بدل پول اجازه فعالیت دادند