You are on page 1of 10

‫)‪(38‬‬ ‫بهبود‪ -‬سال ششم‪ ،‬شماره چهارم‪ ،‬زمستان ‪ -81‬فصلنامه علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي كرمانشاه‬

‫بررسي موارد سكته‌هاي مغزي منجر به فوت در بيمارستان فارابي‬


‫كرمانشاه(سال‪)1377-79‬‬
‫دكتر نازنين رزازيان*؛ دكتر حسن همايونفر *‬
‫چكيده ‪:‬‬
‫سابقه و هدف‪ :‬سكته‌هاي مغزي در ژاپن و اياالت متحده به ترتيب دومين و سومين علت مرگ و مير است‪.‬‬
‫بررسي تغيير ميزان مرگ و مير در مطالعات وسيعي در كشورهاي صنعتي صورت گرفته كه همگي‬
‫نشان‌دهنده سير رو به كاهش مرگ و مير ناشي از سكته هاي مغزي هستند‪ .‬علت اين كاهش ناشي از كنترل‬
‫عوامل خطرساز سكته‌هاي مغزي و افزايش مراقبت‌هاي پزشكي در چنين بيماراني است‪ .‬مطالعات در يك كشور‬
‫واحد تفاوت‌هاي جغرافيايي ‪ ،‬نژادي ‪ ،‬سني و جنسي را نشان داده‌اند ‪ .‬در كشور ما متأسفانه آمار دقيقي از ميزان‬
‫مرگ و مير ناشي از سكته هاي مغزي در دسترس نمي باشد‪ .‬اين مطالعه با هدف ارزيابي ميزان مرگ و مير‬
‫ناشي از سكته هاي مغزي در بيمارستان فارابي كرمانشاه انجام گرفته است‪.‬‬
‫مواد و روش‌ها‪ :‬مطالعه حاضر به صورت توصيفي و با استفاده از اطالعات موجود در پرونده بيماران بستري‬
‫در بيمارستان فارابي در فاصله بهمن ‪ 1377‬تا اسفند ‪ 1379‬صورت گرفته است‪ .‬متغيرهاي سن ‪ ،‬جنس ‪ ،‬نوع‬
‫ضايعه در سي‌تي‌اسكن ‪ ،‬سطح هوشياري در بدو ورود‪ ،‬ميزان قند خون در زمان مراجعه ‪ ،‬كلسترول خون‪،‬‬
‫سابقه مصرف سيگار و سابقه بيماري قلبي مورد ارزيابي قرارگرفتند‪X.‬‬
‫يافته‌ها‪ 1679 :‬بيمار در اين مدت به علت سكته مغزي در بيمارستان بستري بوده‌اند كه ‪ 348‬مورد (‪21‬درصد)‬
‫منجر به مرگ شده است‪ .‬از نظر سني اكثر موارد در محدوده سني ‪70-75‬سال بوده است‪ .‬در مواردي كه سي‬
‫تي اسكن انجام گرفته‪،‬ضايعات در ‪ %5/35‬هموراژيك بوده اند‪ .‬فشارخون‌باال در ‪ 326‬نفر از بيماران وجود‬
‫داشت‪ .‬هيپرگلسيمي در ‪13‬درصد بيماران ديده شد‪ .‬از نظر سطح هوشياري در بدو ورود ‪ 104‬بيمار در كماي‬
‫خفيف‪ 89،‬نفر در كانفيوژن‪ 69 ،‬نفر در كماي عميق و ‪ 86‬بيمار هوشيار بودند‪ .‬سابقه مصرف سيگار در‬
‫‪7/24‬درصد بيماران وجود داشت‪.‬‬
‫بحث‪ :‬ميزان مرگ و مير ناشي از سكته‌هاي مغزي در اين مركز بيش از ميزان ذكر شده در من‪XX‬ابع نمي باش‪XX‬د‪ .‬در‬
‫خونريزي‌ه‪XX‬اي مغ‪XX‬زي پيش‌آگهي ب‪XX‬دتر بوده‌اس‪XX‬ت‪ .‬هرچه س‪XX‬طح هوش‪XX‬ياري در ب‪XX‬دو مراجعه پ‪XX‬ايين‌تر ب‪XX‬ود‪ ،‬م‪XX‬رگ‬
‫زودرس‌تر بوده‌است‪ .‬باوجوداين‪ ،‬در حوادث عروقي مغزي سطح هوشياري بيم‪XX‬ار در ب‪X‬دو مراجعه معي‪XX‬ار مطلقي‬
‫براي پيشگويي وضعيت بيمار نمي باشد ‪ ،‬لذا ض‪XX‬روري است بيم‪XX‬اران مبتال به ح‪XX‬وادث ع‪XX‬روقي مغز به‌دقت تحت‬
‫مراقبت و پي‌گيري قرارگيرند‪ .‬كنترل عوامل خطرس‪XX‬از ازنظر پيش‪XX‬گيري اوليه باتوجه به‌ش‪XX‬يوع ب‪XX‬االي فش‪XX‬ارخون‬
‫ضروري است‪ .‬باتوجه به مطالعات گسترده كه تفاوت‌هاي جغرافي‪XX‬ايي را نش‪XX‬ان مي‌ده‪XX‬د‪ ،‬توص‪XX‬يه مي‌ش‪XX‬ود بررسي‬
‫ميزان مرگ و مير ناشي ازسكته‌هاي مغزي به‌صورت جدي دركشور پي‌گيري گردد‪.‬‬
‫بررسي موارد سكته هاي مغزي منجر به فوت در بيمارستان‪....‬‬ ‫) ‪( 39‬‬

‫كليدواژه‌ها‪ :‬سكته مغزي‪ ،‬حوادث عروقي مغز‪ ،‬مرگ و مير‪.‬‬


‫* استاديار نورولوژي دانشگاه علوم پزشكي كرمانشاه‪X.‬‬

‫‪.‬‬ ‫*عهده دار مكاتبات‪ :‬كرمانشاه‪ ،‬بلوار عشاير (جاده دولت آباد)‪ ،‬مركز آموزشي درماني فارابي‪.‬‬

‫‪Email:Nrazazian@Yahoo.Com‬‬

‫عوامل خطرساز سكته‌هاي مغزي شامل ‪ :‬سن‪،‬‬ ‫مقدمه‪:‬‬


‫فشارخون‌باال‪ ،‬ديابت ‪ ،‬اختالالت ليپوپروتئيني ‪،‬‬ ‫حادثه عروقي مغزي به هر نوع ناهنجاري مغز‬
‫بيماري‌هاي قلبي‪ ،‬مصرف سيگار و الكل هستند و‬ ‫ناشي از يك فرايند پاتولوژيك در عروق اطالق‬
‫در اين ميان فشارخون‌باال مشخص‌ترين عامل‬ ‫مي‌گردد‪ .‬تغيير پاتولوژيك در عروق به‌صورت‬
‫خطرساز است(‪.)6‬‬ ‫انسداد براثر آمبولي يا ترمبوز يا پارگي‬
‫تغييرات در مرگ و مير ناشي از سكته مغزي‬ ‫صورت‌مي‌گيرد‪ .‬تغييرات پارانشيمي حاصل در مغز‬
‫را مي‌توان با تغييرات در عواملي كه در اطراف‬ ‫شامل دو نوع ايسكميك و خونريزي است‪ .‬انواع‬
‫زمان مرگ‪) )Period effect‬و عوامل‌خطرسازي كه‬ ‫نادرتر بيماري‌هاي مغز آن‌هايي هستند كه به علت‬
‫در اوايل زندگي وجود دارند‪ ،‬توضيح داد(‪ .)7‬در‬ ‫تغيير نفوذپذيري ديواره رگ‌ها يا افزايش چسبندگي‬
‫بسياري از كشورها با برنامه شناخت و درمان‬ ‫يا ساير تغييرات كيفيت خون پديد مي‌آيند(‪.)1‬‬
‫فشارخون‌باال‪ ،‬كاهش مرگ و مير ناشي از سكته‌هاي‬ ‫حوادث عروقي مغزي دومين علت شايع مرگ‬
‫مغزي گزارش شده است(‪7 ،1‬و‪ .)8‬در آمريكا تفاوت‬ ‫در ژاپن و سومين علت مرگ و مير در اياالت متحده‬
‫جغرافيايي در مرگ و مير ناشي از سكته مغزي‬ ‫مي‌باشد‪ .‬مطالعات متعددي راجع به تغيير در ميزان‬
‫وجود دارد و يك‌كمربندجغرافيايي‬ ‫مرگ و مير ناشي از سكته‌هاي مغزي در نقاط‬
‫براي‌آن‌توصيف‌شده‌است و نشان داده‌اند كه در‬ ‫مختلف جهان صورت‌گرفته‌است(‪ .)2-5‬در ژاپن‬
‫ايالت‌هاي كاليفورنياي شمالي و جنوبي و جورجيا‪،‬‬ ‫ميزان مرگ و مير از سال ‪ 1950‬تا ‪ 1997‬مرتبا"‬
‫آالباما‪ ،‬مي‌سي‌سي‌پي‪ ،‬آركانزاس‪ ،‬تنسي و لوئيزيانا‬ ‫كاهش يافته است و اين كاهش در دهه ‪1960‬‬
‫ميزان مرگ و مير ناشي از سكته‌هاي مغزي ‪%40‬‬ ‫شروع شده و درسال‌هاي اول سير سريع‌تري داشته‬
‫بيش از بقيه جمعيت آمريكا است(‪ )9‬و اين نشان‬ ‫و در سال‌هاي آخر مطالعه سير آهسته‌تري‬
‫مي‌دهد در يك كشور نيز عوامل مختلفي مي‌تواند بر‬ ‫پيداكرده‌است‪ .‬پژوهشگران‌نتيجه‌گيري كرده‌اند كه‬
‫مرگ و مير ناشي از سكته‌هاي مغزي اثر بگذارد‪.‬‬ ‫احتمال دارد از سال ‪ 1990‬عوامل خطرساز جديدي‬
‫در ايران آمار دقيقي راجع به شيوع سكته‌هاي‬ ‫به‌وجود آمده و يا كنترل عوامل خطرساز قبلي‬
‫مغزي و مرگ و مير ناشي از آن در‬ ‫دچار اشكال شده باشند‪ .‬اين موضوع با توجه به‬
‫دسترس‌نمي‌باشد‪ .‬با توجه به اينكه مرگ و مير به‬ ‫پيرشدن جمعيت حايز اهميت فراواني است(‪.)2‬‬
‫عنوان يك شاخص بهداشتي حايز اهميت است و از‬
‫)‪(40‬‬ ‫بهبود‪ -‬سال ششم‪ ،‬شماره چهارم‪ ،‬زمستان ‪ -81‬فصلنامه علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي كرمانشاه‬

‫هيپركلسترولمي و سابقه بيماري‌هاي قلبي مورد‬ ‫طرفي وجود آمار اوليه از نظر خصوصيات موارد‬
‫بررسي قرار گرفته‌اند‪ .‬نوع ضايعه مغزي شامل دو‬ ‫منجر به‌فوت مي‌تواند هم در مورد مراقبت‌هاي‬
‫نوع ايسكمي و خونريزي بوده است‪ .‬سطح‬ ‫بيماران در دوره زماني نزديك به مرگ و هم‬
‫هوشياري بر اساس معيارهاي كتب مرجع شامل‬ ‫درخصوص عوامل خطرساز منجر به مرگ اطالعات‬
‫هوشياري‪ ،‬كانفيوژن‪ ،‬كماي‌خفيف و‬ ‫بيشتري فراهم كند ‪ ،‬لذا بر آن شديم كه اين مطالعه‬
‫كماي‌عميق‌تقسيم‌بندي‌گرديد‪ .‬بيمار هوشيار به‬ ‫را در بيمارستان فارابي انجام دهيم‪ .‬با توجه به‬
‫شخص بيدار داراي جهت‌يابي نسبت به زمان ‪ ،‬مكان‬ ‫اينكه بيمارستان فارابي تنها مركز نورولوژي در‬
‫و اشخاص اطالق گرديد‪ .‬كانفيوژن به بيمار بيدار‬ ‫كرمانشاه محسوب مي‌شود‪ ،‬اين مطالعه مي‌تواند‬
‫بدون جهت‌يابي نسبت به زمان ‪ ،‬مكان و اشخاص‬ ‫شاخص تخميني از ميزان كشندگي‬
‫گفته مي‌شود و كماي خفيف شامل‌بيماري‌است كه‬ ‫(‪ ) Case Fatality Rate‬يا ميزان مرگ و مير ناشي‬
‫بيداري‌ندارد‪ ،‬ولي به تحريكات دردناك پاسخ مي‌دهد‪.‬‬ ‫از سكته‌هاي مغزي محسوب گردد‪ .‬چنين مطالعه‌اي‬
‫كماي عميق بيمار غيربيداري است كه به تحريكات‬ ‫با رويكرد جامعه نگر از نظر كنترل عوامل خطرساز‬
‫دردناك پاسخ نمي‌دهد‪ .‬فشارخون‌باال به فشار خون‬ ‫يك مطالعه پوياست كه الزم است مرتبا ً پي‌گيري‬
‫باالي‪ mmHg 90/140‬اطالق‌گرديد‪ .‬هيپرگلسيمي‬ ‫گردد‪.‬‬
‫به‌قندخون بدو مراجعه‌باالي ‪ mg/dl 200‬اطالق‌گرديد‪.‬‬
‫آريتمي قلبي بر اساس يافته‌هاي الكتروكارديوگرام‬ ‫مواد و روش‌ها‪:‬‬
‫تشخيص داده شد‪ .‬وجود سكته مغزي در كليه‬ ‫اين مطالعه به‌صورت توصيفي و با استفاده از‬
‫بيماران با وجود شواهد سكته در سي‌تي‌اسكن و يا‬ ‫اطالعات موجود در پرونده‌هاي بيماران انجام گرفته‬
‫مطابق تعريف سازمان بهداشت جهاني مبني بر‬ ‫است‪ .‬جامعه مورد پژوهش ‪ 1679‬بيمار مبتال به‬
‫شروع عاليم نورولوژيك فوكال كه بيش از ‪24‬‬ ‫سكته مغزي بوده‌اند كه طي بهمن ‪1377‬تا اسفند‬
‫ساعت طول كشيده و يا منجر به مرگ گرديده است‪،‬‬ ‫‪ 1379‬در بيمارستان فارابي بستري شده‌اند‪ .‬از اين‬
‫توسط نورولوژيست تأييد شد ‪ .‬در اين قسمت عدم‬ ‫ميان ‪ 348‬مورد فوت نموده‌اند كه همگي اين‬
‫دسترسي به سي‌تي‌اسكن باعث شد تمام بيماران‪،‬‬ ‫بيماران به روش سرشماري وارد مطالعه شده و در‬
‫تشخيص بر اساس سي تي اسكن نداشته باشند‪ .‬در‬ ‫دو گروه بررسي شده‌اند‪ :‬گروهي كه قبل از ‪24‬‬
‫مورد بيماران ديابتي سابقه مصرف دارو يا‬ ‫ساعت فوت نموده و گروهي كه پس از ‪ 24‬ساعت‬
‫مراجعات پزشكي دقيق نبوده است‪ ،‬لذا به‬ ‫فوت كرده‌اند‪ .‬در اين ميان متغيرهاي سن ‪ ،‬جنس ‪،‬‬
‫اندازه‌گيري قند خون اكتفا گرديد‪.‬‬ ‫نوع ضايعه ‪ ،‬محل ضايعه ‪ ،‬سطح هوشياري در بدو‬
‫ورود ‪ ،‬وجود بيماري‌هاي همراه براساس فراواني‬
‫يافته‌ها‪:‬‬ ‫فشارخون‌باال‪ ،‬آريتمي‌هاي قلبي‪ ،‬هيپرگلسيمي و‬
‫بررسي موارد سكته هاي مغزي منجر به فوت در بيمارستان‪....‬‬ ‫) ‪( 41‬‬

‫سني اكثر موارد در محدوده سني‪ 70-75‬سال‬ ‫‪ 1679‬بيمار از بهمن سال ‪ 1377‬تا اسفند سال‬
‫بوده‌اند(‪ 81‬بيمار يا ‪() %3/23‬نمودار‪.)1‬‬ ‫‪ 1379‬با تشخيص سكته مغزي در بيمارستان فارابي‬
‫جوان‌ترين مورد فوت ‪ 25‬ساله و مسن‌ترين مورد‬ ‫بستري شده‌اند كه ‪ 348‬مورد(درصد) منجر به فوت‬
‫‪ 105‬ساله بود‪ 181 .‬مورد از بيماران مرد(‪)%52‬‬ ‫شده‌است‪ .‬در ‪ 107‬مورد مرگ‪ ،‬در طول ‪ 24‬ساعت‬
‫و ‪ 167‬مورد بيمار زن بودند‪ .‬نوع ضايعه در‬ ‫اول بستري اتفاق افتاد (‪ )%31‬و در ‪ 241‬مورد‬
‫سي‌تي‌اسكن در ‪149(%8/42‬نفر) بيمـاران به‌علت‬ ‫مرگ‬
‫بدي حـال عمـومي و عـدم امكـان‬ ‫(‪ .)69%‬پس از ‪ 24‬ساعت عارض گرديد‪ .‬از نظر‬

‫نمودار‪ -1‬توزيع فراواني نسبي مرگ و ميرناشي از سكته‌هاي مغزي بر‌اساس گروه‌هاي سني (بيمارستان فارابي ‪)1377 -79 ،‬‬
‫)‪(42‬‬ ‫بهبود‪ -‬سال ششم‪ ،‬شماره چهارم‪ ،‬زمستان ‪ -81‬فصلنامه علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي كرمانشاه‬

‫اتفاق مي‌افتد و ممكن است خانواده بيمار‬ ‫‪ 3/23%‬بيماران سابقه سكته‌قلبي داشتند و سابقه‬
‫پي‌گير نباشند و بيمار را به بيمارستان نياورند‪.‬‬ ‫مصرف سيگار در ‪ 95‬نفر مثبت بود‪.‬‬
‫ميزان كشندگي (‪ )CFR‬بدست‌آمده با ميزان كشندگي‬
‫در شمال سوئد قابل مقايسه مي‌باشد كه در فاصله‬ ‫بحث‪:‬‬
‫سال‌هاي ‪ 1985‬تا ‪ 1991‬براي محدوده سني ‪-75‬‬ ‫ميزان مرگ و مير در بيماران بستري در‬
‫‪ 65‬از ‪9/21‬درصد به ‪4/15‬درصد كاهش يافته است‪.‬‬ ‫بيمارستان فارابي به علت سكته مغزي معادل ‪%21‬‬
‫پژوهشگران در اين مقاله علت اين كاهش را در اين‬ ‫بوده است‪ .‬در منابع ميزان مرگ و مير بيماران‬
‫محدوده سني كاهش شدت سكته‌هاي مغزي‬ ‫مبتال به سكته مغزي بين ‪ %25‬تا ‪ %29‬ذكر‬
‫دانسته‌اند(‪ )2‬و اين كاهش را ناشي از افزايش‬ ‫گرديده است(‪ .)1‬البته اين تفاوت در مناطق‬
‫آگاهي عمومي و تغييرات در سطوح عوامل‬ ‫جغرافيايي متفاوت نيز وجوددارد‪ ،‬به‌طوري كه در‬
‫خطرساز در جامعه و به‌دنبال آن كاهش شدت عاليم‬ ‫طول دهه‌هاي گذشته ميزان مرگ و مير ناشي از‬
‫باليني سكته‌هاي مغزي و بهترشدن مراقبت‌هاي‬ ‫سكته‌هاي مغزي در اياالت متحده و اروپاي غربي‬
‫پزشكي هنگام وقوع سكته‌هاي مغزي دانسته‌اند(‬ ‫كاهش يافته‪ ،‬در حالي كه در بسياري از كشورهاي‬
‫‪12‬و‪.)13‬‬ ‫اروپاي شرقي اين ميزان افزايش نشان داده است(‬
‫در ژاپن كاهش پيشرونده مرگ و مير ناشي از‬ ‫‪10‬و‪ .)11‬مطالعات موجود همگي در سطحي وسيع‬
‫سكته‌هاي مغزي را مربوط به كنترل مصرف سيگار‬ ‫و براساس ميزان مرگ و مير ساالنه به ازاي هر‬
‫و فشارخون‌باال به‌عنوان پيشگيري اوليه دانسته‌اند(‬ ‫‪ 100،000‬نفر جمعيت مي‌باشد‪ .‬در مطالعه ما اين‬
‫‪ .)2‬به نظر مي‌رسد تفاوت‌هاي جغرافيايي در مرگ‬ ‫درصد تا حدودي مي‌تواند نشان‌دهنده موارد منجر به‬
‫و مير ناشي از سكته‌هاي مغزي وجود دارد‪ ،‬ولي‬ ‫(‪Case‬‬ ‫مرگ در ازاي موارد ابتال به سكته مغزي‬
‫علت اين تفاوت شناخته نشده است(‪ .)13‬در ضمن‬ ‫‪ ) Fatality Rate‬باشد؛ چون بيمارستان فارابي تنها‬
‫چنين اختالف جغرافيايي را به اختالف در شيوع‬ ‫مركز نورولوژي استان است‪ .‬با اين حال ممكن است‬
‫فشارخون باال مربوط دانسته‌اند‪ .‬در مورد وقايع‬ ‫مواردي كه سريعا ً منجر به مرگ مي‌شود و يا موارد‬
‫اطراف زمان مرگ به نظر مي‌رسد هرچه‬ ‫بسيار خفيف به اين مركز ارجاع داده نشود‪ .‬ضمنا ً‬
‫مراقبت‌هاي پزشكي از كيفيت بهتري برخوردار‬ ‫مطالعه پس از ترخيص بيماران ادامه نيافته است و‬
‫باشد‪ ،‬مي‌توان ميزان مرگ و مير را بهتر كنترل‬ ‫شامل بيماراني نمي‌شود كه احتماالً در زماني پس‬
‫نمود‪ .‬در مورد بيماران ما دوري مراكز درماني‬ ‫از ترخيص به علت عوارض سكته مغزي فوت‬
‫مختلف و اتالف وقت در طول مشاوره‌ها و انتقال‬ ‫كرده‌اند‪ .‬نگرش‌هاي فرهنگي نيز مي‌تواند در عدم‬
‫بيماران جهت اقدامات تشخيصي مي‌تواند در وقايع‬ ‫مراجعه بيماران مؤثر باشد‪ ،‬چرا كه سكته‌هاي مغزي‬
‫اطراف زمان مرگ مؤثر باشد و كيفيت مراقبت را‬ ‫معموالً در محدوده سني باالي ‪ 65‬سال‬
‫بررسي موارد سكته هاي مغزي منجر به فوت در بيمارستان‪....‬‬ ‫) ‪( 43‬‬

‫از نظر جنس ‪ 181‬مورد از بيماران مرد و‬ ‫كاهش دهد‪ .‬باوجودمحدوديت‌هاي مطالعه رقم ‪%21‬‬
‫‪ 167‬نفر زن بوده‌اند‪ .‬از نظر جنسي شيوع مرگ و‬ ‫تفاوت فاحشي با آمارهاي جهاني ندارد و اين‬
‫مير در مردان كمي بيش از زنان است‪ .‬شيوع‬ ‫مي‌تواند نشان‌دهنده تالش كاركنان به‌رغم كليه‬
‫سكته‌هاي مغزي در مردان بيشتر است(‪15‬و‪ )18‬در‬ ‫مشكالت موجود در جهت حفظ كيفيت مراقبت از‬
‫حالي‌كه در مطالعه ‪ Whiliamz‬و همكاران جنس‬ ‫بيماران باشد‪ .‬سن يك عامل مهم در پيش‌آگهي‬
‫تأثيري در مرگ و مير نداشته است(‪.)17‬‬ ‫بيماران مبتال به سكته مغزي است و با افزايش سن‬
‫مشكل عمده بيمارستان فارابي عدم وجود يك‬ ‫احتمال مرگ و مير افزايش مي‌يابد‬
‫مركز سي‌تي‌اسكن در اين مركز نورولوژي استان‬ ‫(‪15 ،9 ،6 ،1‬و ‪ )16‬در مطالعه ما نيز بيشترين‬
‫مي‌باشد‪ .‬اين امر منجر به انتقال بيماران به‬ ‫ميزان مرگ و مير در باالي ‪ 65‬سال اتفاق افتاده‬
‫بيمارستان‌هاي ديگر براي انجام‌دادن سي‌تي‌اسكن‬ ‫بود‪ .‬بيشترين ميزان مرگ و مير مربوط به گروه‬
‫شده‌است‪ ،‬لذا در عده كثيري از بيماران (‪)%8/42‬‬ ‫سني‬
‫سي‌تي‌اسكن انجام نگرفته است‪ .‬در بين كساني كه‬ ‫‪ 74-70‬سال با ‪3/23‬درصديا ‪ 81‬نفر بوده است و‬
‫براي آن‌ها سي‌تي‌اسكن انجام داده‌اند‪ ،‬موارد منجر‬ ‫پس از آن محدوده سني ‪ 65-69‬سال با ‪1/20‬درصد‬
‫به مرگ عمدتاًضايعه هموراژيك(‪)%5/35‬‬ ‫يا ‪ 70‬نفر قرار گرفته است ‪.‬در مطالعه‌اي در سوئد‬
‫داشته‌اند و در ‪ %4/18‬ضايعه ايسكميك بوده است‪.‬‬ ‫نشان داده شد كه ميزان كشندگي (‪ )CFR‬در‬
‫شيوع ضايعات هموراژيك تقريبا" دو برابر ضايعات‬ ‫سال‌هاي ‪ 1985‬تا ‪ 1991‬براي گروه سني‪65-74‬‬
‫ايسكميك بوده است‪ .‬شيوع سكته‌هاي ايسكميك ‪ 3‬تا‬ ‫سال تغيير كرده است‪ .‬در اين مطالعه نشان داده شده‬
‫‪ 4‬برابر حالت هموراژيك است(‪ ،)15‬ولي ميزان‬ ‫كه در مردان بروز سكته مغزي تمايل به بروز در‬
‫مرگ و مير در سكته‌هاي هموراژيك بيشتر‬ ‫سنين باالتري‌داشته و در زنان اين امر روي‬
‫بوده‌است و اين بيماران در‪ %75‬موارد دچار كماي‬ ‫نداده‌است(‪ .)12‬در مطالعه ديگري اثر سن‪ ،‬جنس‪،‬‬
‫زودرس مي‌گردند(‪ .)19‬در سكته‌هاي ايسكميك‬ ‫نژاد و سطح سواد بيماران بر بقاي ‪ 12‬ماهه ‪435‬‬
‫عوامل متعددي بر پيش‌آگهي مؤثر است‪ :‬از جمله‬ ‫بيمار مبتال به سكته مغزي بررسي شده است‪ .‬در‬
‫حجم آنفاركت‪ ،‬تورم ناشي از آن و جابه‌جايي‬ ‫اين مطالعه ‪ %24‬بيماران در طول مطالعه فوت‬
‫ساختمان‌هاي مركزي مغز كه اين امر را مي‌توان با‬ ‫كرده‌اند و سن يك عامل قوي پيش‌بيني‌كننده مرگ و‬
‫انجام دادن سي‌تي‌اسكن در طول يك روز پس از‬ ‫مير بوده است‪ ،‬در حالي‌كه جنس و نژاد و سطح‬
‫سكته پيش‌بيني‌كرد‪ .‬عامل تعيين‌كننده پيش‌آگهي‪،‬‬ ‫سواد بيماران از نظر آماري تأثيري در بقاي ‪12‬‬
‫حجم و محل هماتوم است(‪.)6‬‬ ‫ماهه آنان نداشته است(‪ .)17‬در سوئد شيوع سكته‬
‫از نظر سطح هوشياري اكثر بيماران (‪104‬‬ ‫مغزي در خانم‌ها تغيير نكرده و در مردان كاهش‬
‫نفر) در بدو مراجعه در كماي خفيف به‌سرمي‌بردند‪.‬‬ ‫يافته‌است(‪.)15‬‬
‫)‪(44‬‬ ‫بهبود‪ -‬سال ششم‪ ،‬شماره چهارم‪ ،‬زمستان ‪ -81‬فصلنامه علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي كرمانشاه‬

‫از ديابت از هيپرگلسيمي ناشي از استرس‬ ‫كاهش سطح هوشياري در حد كانفيوژن در ‪89‬‬
‫وجودنداشت؛ لذا انتخاب واژه هيپرگلسيمي را‬ ‫بيمار وجود داشت‪ 86 .‬نفر از بيماران كامال"‬
‫مناسب‌تر از ديابت دانستيم‪ .‬با آگاهي از اينكه خطر‬ ‫هوشيار بودند و فقط ‪ 69‬نفر در كماي عميق به سر‬
‫حوادث عروقي مغز در ديابتي‌ها ‪5/1-3‬برابر بيش‬ ‫مي‌بردند‪ .‬اين امر نشان مي‌دهد كه گرچه اختالل‬
‫از جمعيت عمومي است(‪ ،)15‬استرس هيپرگلسيمي‬ ‫بيشتر در سطح هوشياري اغلب با مرگ زودرس‌تر‬
‫در انفاركتوس ميوكارد و سكته مغزي توصيف شده‬ ‫همراه است‪ ،‬ولي كساني كه در بدو مراجعه‬
‫است(‪ .)22‬هيپرگلسيمي به خودي خود مي‌تواند يك‬ ‫هوشيار هستند نيز ممكن است به سمت مرگ بروند‪.‬‬
‫عامل تغييردهنده شدت صدمات مغزي باشد(‪. )23‬‬ ‫هيچ قانوني وجود ندارد كه پيش آگهي را بر اساس‬
‫هيپرگلسيمي حاد خطر مرگ و مير را در‬ ‫عاليم بيمار در زمان معاينه با قطعيت تعيين كرد(‪1‬‬
‫غيرديابتي‌ها افزايش مي‌دهد و در همين گروه‬ ‫و ‪.)17‬‬
‫كساني كه از مرگ نجات مي‌يابند‪ ،‬بهبودي‬ ‫درمواردي كه كما يا كانفيوژن از شروع‬
‫عملكردشان كمتر است(‪.)24‬‬ ‫ضايعه وجود دارد‪ ،‬پيش‌آگهي عمدتا" با حفظ‬
‫آريتمي‌هاي مختلف قلبي در‪ 53‬نفر از بيماران‬ ‫پاكيزگي راه‌هاي هوايي‪ ،‬كنترل ورم مغز ‪ ،‬اجتناب از‬
‫وجود داشت‪ .‬در ‪ 16‬نفر از بيماران سابقه سكته‬ ‫پنوموني‪ ،‬آسپراسيون و حفظ تعادل آب و الكتروليت‬
‫قلبي وجود داشت‪ .‬آترواسكلروز پديده‌اي است‬ ‫تعيين مي‌شود(‪ .)1‬در بيماران ما مبتاليان به كماي‬
‫منتشر كه عروق را در كليه نقاط بدن مي‌تواند‬ ‫عميق زودتر به سمت مرگ رفته‌اند ‪.‬‬
‫درگير سازد؛ لذا در بيماران مبتال به سكته مغزي‬ ‫فشارخون‌باال در ‪ %8/67‬بيماران (معادل ‪236‬‬
‫بايد هميشه احتمال همراهي ضايعات قلبي را به ياد‬ ‫نفر) وجود داشت‪ .‬فشار خون باال پس از سن‬
‫داشت‪ .‬انفاركتوس ميوكارد يكي از داليل مرگ و مير‬ ‫‪65‬سالگي مهم‌ترين عامل خطرساز آترواسكلروز‬
‫در بيماران دچار سكته مغزي است(‪ )1‬در بيمارستان‬ ‫(‪15،6،1‬و‪ )20‬است‪ .‬در بسياري از مطالعات يكي‬
‫فارابي از كليه بيماران به‌طور معمول‬ ‫از علل كاسته‌شدن مرگ و مير ناشي از سكته مغزي‬
‫الكتروكارديوگرام گرفته مي‌شود‪ .‬سكته‌هاي مغزي‬ ‫كنترل عوامل خطرساز خصوصا ً فشار خون باال ذكر‬
‫خود نيز مي‌توانند تغييراتي در الكتروكارديوگرام‬ ‫گرديده است(‪1-5‬و‪ .)14‬فشارخون‌باال خطر ضايعه‬
‫ايجاد كنند‪ .‬تغييرات كالسيك در الكتروكارديوگرام‬ ‫هموراژيك را بيشتر از ضايعه ايسكميك افزايش‬
‫مبتاليان به سكته مغزي امواج ‪ T‬بزرگ و رو به‬ ‫مي‌دهد و آن را تا ‪ 6‬برابر مي‌رساند(‪.)22‬‬
‫‪QT Interval‬‬ ‫باال(‪ )Cerebral T Wave‬و طوالني شدن‬ ‫هيپرگلسيمي بر مبناي قند خون زمان مراجعه‬
‫است كه در ابتدا در بيماران مبتال به خونريزي‬ ‫كه باالتر از‪ mg/dl200‬بوده است‪ ،‬در ‪ %13‬بيماران‬
‫ساب آراكنوئيد توصيف گرديد‪ .‬مطالعات نشان‬ ‫ديده‌شد‪ .‬به‌علت عدم وجود سابقه كامال" صحيح‬
‫داده‌اند كه اين تغييرات در سكته‌هاي ايسكميك‪،‬‬ ‫امكان بررسي و تشخيص دقيق هيپرگلسيمي ناشي‬
....‫بررسي موارد سكته هاي مغزي منجر به فوت در بيمارستان‬ ( 45 )

‫بيماري‌هاي پرمخاطره‌اي هستند كه حتي در صورت‬ ‫حمالت ايسكمي گذرا و ضايعات غيرعروقي مغز نيز‬
‫زنده‌ماندن بيماران مي‌توانند با ناتواني‌هاي شديد‬ ‫ سابقه مصرف سيگار‬.)25(‫ممكن است ايجاد شوند‬
‫خسارات زيادي به بار آورند؛ لذا پيشگيري اوليه و‬ ‫ خطر سكته مغزي‬.‫ بيماران وجود داشت‬%7/24 ‫در‬
‫كنترل عوامل خطرساز خصوصا ً فشارخون‌باال‬ ‫در سيگاري‌هاي قهار‬
‫ضروري‬ %1/4 ‫ و در سيگاري‌هاي‌غيرحرفه‌اي‬1/11%
‫بررسي ميزان مرگ و مير ناشي از سكته‌هاي‬. ‫است‬ ‫ در بيماران ما اطالع‬.)15(‫بيش از عموم مي باشد‬
‫مغزي به منظور كنترل عوامل خطرساز با توجه به‬ ‫دقيقي از‬
‫تفاوت‌هاي نژادي و جغرافيايي يك بررسي پويا‬ .‫مدت مصرف و مقدار مصرف سيگار وجود نداشت‬
‫و جامعه‌نگر است كه نياز به كار گروهي و پي‌گيري‬ )ICD( ‫قابل ذكر است كه دقت و كدگذاري‬
‫مستمر بيماران حتي پس از ترخيص از بيمارستان‬ ‫تشخيصي از عواملي است كه مي‌تواند در آمار‬
.‫دارد‬ ‫ سكته‌هاي مغزي‬.‫نهايي تأثير داشته باشد‬

References:

1. Adams R,Victor M, Ropper H .Principle of neurology. 7th ed. New York: McGraw Hill; 2001,

P. 821-829.

2. Longjian L, Ikida K,Yamori Y. Changes in stroke mortality rate of 1950-1997. Stroke 2001; 32:1754.

3. McGovern P, Burke G, Sprafka JM, Xue S, Folsom AR, Blackbum H. Trends in mortality and risk

factor levels for stroke from 1960-1990. JAMA 1992; 268: 735-759.

4. Tuomilehto J, Sarti C, Narva EV, Salmi K, Sivenius J, Kaarsalo E, et al. The FINMONICA stroke

register: community based stroke registration and analysis of stroke incidence in Finland, 1983-1985.

Am J Epidemiol 1992; 135:1259-1270.

5. Alfredsson L, Von Arbin M, De Faire U. Mortality from and incidence of stroke in Stockholm. Br Med

J 1986; 292:1299-1303.

6. Braunwald E, Fauci A, Kasper D, Hauser S, Lonco D, Jamson L. Harrison's principles of internal

medicine. McGraw-Hill.; 2001, P.2369-2389.

7. Peltonen M. Asplund K. Age period cohort effects on stroke mortality in Sweden 1969-1993 and

forecasts up to the year 2003. Stroke 1996; 27:1981-1985.


(46) ‫ فصلنامه علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي كرمانشاه‬-81 ‫ زمستان‬،‫ شماره چهارم‬،‫ سال ششم‬-‫بهبود‬

8. Zhang XH, Sasaki S, Kesteloot H. Changes in the sex ratio of stroke mortality in the period of 1955

through 1990. Stroke 1995; 26:1774-1780.

9. Lanska DJ. Geographic distribution of stroke mortality in United States: 1939-1941 to 1979-1981.

Neurology 1993; 43:1839-1851.

10. Thom TJ. Stroke mortality trends: an international perspective. Ann Epidemiol 1993; 3:509-518.

11. Bonita R, Stewart A, Beaglehole R. International trends in stroke mortality. Stroke 1990; 21:989-992.

12. Stegmayr B. Aspuland K . Wester PO. Trends in incidence, case-fatality rate and severity of stroke in

northern Sweden 1985-1991. Stroke 1994; 25:1738-1745.

13. Wolf PA, D'Agostino RB, O'Neal MA, Sytkowski P, Kase CS, Belanger AJ. Secular trends in stroke

incidence and mortality: the Framingham study. Stroke1992; 23:1551-1555.

14. He J, Klag M, Wu Z, Whelton PK. Stroke in the people's Republic of China.Stroke 1995; 26:2222-27.

15. Rowland C. Merritt's neurology. 10th ed. Philadelphia: Williams and Wilkins; 2000, P.217-229.

16. Kapral MK, Wang H, Mamadani M. Effects of socioeconomic state on treatment and mortality after

stoke. Stroke 2002; 33:268-273.

17. Whllhams GR, Jiang J. Development of an ischemic stroke survival score. Stroke 2003; 31:2412.

18. Amerhcan Heart Association. Heart and stroke statistical update Dalas ,tex: American Heart

Association; 1999.

19. Swash M, Oxbary J. Clinical neurology. Vol 1, 1st ed. London: Churchill Livingstone; 1991,

P. 924-950

20. Bradly W, Daroff R, Fenichel G, Marsden C. Neurology in clinical practice. Butterworth-Heinemann.

1996; P. 1081-1083.

21. Simon RP, Aminoff M, Greenberg D, Clinical neurology. 4th ed. Stanford: Appelton and Lange; 1999,

P. 299.

22. Melamed E. Reactive hyperglycemia in patients with acute stroke. J Neurol Sci 1976; 29:267-275.

23. Hamilton G, Tranmer B, Auer RN. Insulin reduction of cerebral infarction due to transient focal

ischemia. J Neurosurg 1995; 262-268.

24. Capes S, Hunt D, Malmerg K, Pathok P. Stress hyperglycemia and prognosis of stroke in nondiabetic

and diabetic patients. Stroke 2001; 32:2426.


....‫بررسي موارد سكته هاي مغزي منجر به فوت در بيمارستان‬ ( 47 )

25. Goldstei DS. The electrocardiogram in stroke: relationship to pathophysiological type and comparison

with prior tracing. Stroke 1979; 10:235.

You might also like